You are on page 1of 6

‫رسیدن به لحظه های تمرکز شاعرانه ‪ /‬گفتگوی رُزا جمالی با نشریه ی ویرگول و محمد رمضانی‬

‫سوال‪ :‬شما سفرهای ادبی‪ -‬فرهنگی بسیاری به خارج از ایران داشته اید ؛ برایتان امکان دارد که کمی در مورد سخنراتی تان در‬
‫کتابخانه ی ملی بریتانیا و سخنرانی تان در مورد اکوکریتیسیزم و شعر در هندوستان صحبت کنید؟ و همچمین مخاطب را کمی با‬
‫بحثی که در استکهلم در باره ی خوانش پسااستعماری ادبیات زنان در غرب داشته اید آشنا کنید ؟ سفرتان به آمریکا را چگونه‬
‫می بینید و به شکلی تطبیقی شعر ایران و آمریکا را چگونه مقایسه می کنید ؟ شما در هلند به همراه یک شاعر هلندی شعرخوانی‬
‫داشتید‪ ،‬بازتاب مخاطب در مورد شعر شما چگونه بوده است؟‬

‫جواب‪ :‬در کتابخانه ی ملی بریتانیا که مکان بسیار مهمی به شمار می آید من در مورد ادبیات امروز ایران صحبت کردم و گفتم‬
‫که کشوری که جنگ و انقالب را پشت سر گذاشته است و با مسائل جغرافیایی‪ -‬سیاسی بسیاری در منطقه روبرو شده است دیگر‬
‫نمی تواند آنگونه از ادبیات مورد عالقه ی شرق شناسان که بیشتر جنبه ی تزئینی داشت را خلق کند؛ زندگی شهر نشینی در‬
‫تهران و قشر عظیم تحصیل کرده به ادبیاتی هوشمندانه تر احتیاج دارد ما در جستجوی شعری هستیم که بازنمای دغدغه های‬
‫امروزی مان باشد ؛ گرچه هیچوقت نمی توانیم ریشه هایمان را بزنیم و پس زمینه ی ادبیات کالسیک فارسی چه در شیوه ی‬
‫کاربرد زبان و چه در زاویه ی دیدمان تاثیر گذاشته است ؛ اما در گذر زمان ما مردمی دیگر شده ایم و از آن دنیای مینیاتوری‬
‫که دایره ی واژگان محدودی داشت فاصله ی بسیاری گرفته ایم‪ .‬همچنین شعر خوانی ام در کتابخانه ملی بریتانیا مفصل و‬
‫دوزبانه بود‪.‬‬

‫در هند سخنرانی من بیشتر در مورد ریشه های تاریخی و زیست‪ -‬محیطی اساطیر ایران بود که چه بازتابی بر ادبیات فارسی‬
‫گذاشته است و می تواند ادبیات خالقه را به سمت نوعی اکوفیمنیسم سوق بدهد به گونه ای که چیستا و آناهیتا را که الهگانی‬
‫نقشمند در هستی اند را در مقابل پاندورا و مدوزا ی ادبیات یونان قرار بدهد که بنیان های زن ستیزانه ی ادبیات غرب را تشکیل‬
‫داده اند اما در اینجا دلم می خواهد همسانی تطبیقی الهگان ایران باستان و نقمشندی آنان در چرخه ی حیات را نوعی همسویی با‬
‫اکوفیمنیسم بدانم‪.‬‬

‫در مقایسه تطبیقی شعر ایران و آمریکا می توانم بگویم که شعر آمریکا ساده تر و روایی تر است و از زبان بازی های متداول‬
‫در شعر ما به دور است‪ .‬این نوع شعر که ما در ایران می نویسم چهار دهه پیش در آمریکا رایج بود؛ شعر امروز آمریکا با‬
‫نگاهی طنز آلود به مسایل اجتماعی نظیر جنگ عراق‪ ،‬تروریسم‪ ،‬انتخابات ریاست جمهموری‪ ،‬قوانین مهاجرت و اظهارات‬
‫کنگره نگاه می کند ؛ شاعران آمریکا همیشه منتقد سیاست های خارجی این کشور بوده اند و این از زمان گینزبرگ تا بدین روز‬
‫تغییری نکرده است‪...‬‬

‫در سوئد مسئله نگاه پسااستعماری را به ادبیات زنان مطرح کردم و گفتم که شما عالقمندید که تصویر زن سرکوب شده را در‬
‫شعر ما ببینید‪ ،‬اما این زن چندین هزار سال تفکر و فلسفه و ادبیات را در خود درونی کرده است و نمی تواند آن زن تحقیر شده‬
‫مورد عالقه ی شما باشد که از آن به عنوان ابزار سیاسی استفاده کنید‪.‬‬

‫از نگاه خارجی ها شعر من الیه ای امروزی دارد اما در زیر بنا از فلسفه و بنیانهای عرفانی‪ -‬هستی شناختی برخوردارست‪.‬‬
‫سوال ‪ :‬به نظر می رسد که وقتی بعد از بیست سال کارنامه ی شعری شاعری مثل شما را بررسی می کنیم در می یابیم که‬
‫درهر کتاب به کتاب گذشته ی تان به مثابه ی منتقدی برخورد کرده اید و حوزه ی امکانی شعرتان را گسترش داده اید؛ این امر‬
‫چگونه اتفاق افتاد؟‬

‫جواب‪ :‬در هر شعری داشتن رویکردی نوین به ساختارهای واجد قابلیت و تنیدن ذهنیتی توامان کار بسیار پیچیده ای می نماید‪.‬‬
‫در این بیست سال حیات شعری حرفه ای ام همیشه مهمترین منتقد خودم بوده ام و همیشه راهی برای فراروی از آنچه کلیشه‬
‫شدن در خود می دانم؛ پیدا کرده ام و در هر کتابم دنیایی تازه را تجربه کرده ام؛ دنیایی که در بدو انتشار برای خواننده ای که به‬
‫جستجوی شعری رایج بود‪ ،‬مشکل بوده وبا آن به مثابه ی پدیده ای تازه و غریب مواجه شده است همیشه‪ .‬هضم و درک این آثار‬
‫گاهی یک دهه به طول انجامیده است و هنوز پیچیدگی و رمزگان بسیاری از آن ها بر مال نشده است‪ .‬شاید الزم به ذکر باشد که‬
‫براهنی‪ ،‬رویایی یا الهی با آنکه به شعر آنها نیم نگاهی هم داشته ام؛ پس زمینه های کار من‬
‫ِ‬ ‫نه شعر زبان و نه شاعران دیگر ولو‬
‫را تشکیل نمی دهند‪ .‬شعرم در هر کتاب حاصل تالش های شخصی خودم بوده است و نه تاثیر و تاثر از جریان ها‪ .‬خوانده ها و‬
‫منابع الهامی داشته ام که از جریان اصلی موازی تا اندازه ای به دور بوده است و آثارم بعد از سال ها همچنان بر کار دیگران‬
‫تاثیر می گذارند و بازیافت می شوند‪...‬‬

‫سوال ‪ :‬با توجه به تسلطی که به زبان انگلیسی دارید ؛ منابع الهام خود را در کجاها یافتید‪ ،‬آیا به شاعران زن به طور اخص یا‬
‫شاعران زبان یا شاعرانی که به جستجوی عرفانی خاص رفته اند نظر داشته اید؟‬

‫جواب‪ :‬درمورد منابع کشف و شهود و آنچه برمن تاثیر گذاشته است‪ ،‬بر کسی پوشیده نیست که مطالعات من به زبان انگلیسی و‬
‫دریافت فرهنگ های جاسازی شده در پس زمینه ی شعرها خیلی کمکم کرده‪ ،‬ییتس را نمی شود فهمید مگر اینکه بر بوطیقای‬
‫عرفان مسلط باشی‪ ،‬رابرت گریوز را نمی شود فهمید مگر اینکه بر خلق اسطوره در شعر اشراف داشته باشی‪ ،‬کارول آن دافی‬
‫را نمی شود فهمید مگر اینکه خوانشی زنانه بر اساطیر داشته باشی‪ .‬شعر معاصر آمریکا شعری آزادتر است و شعر معاصر‬
‫بریتانیا در گستره ی امپراطوری هایش فضاهای شرقی _ اسطوره ای بسیاری را تجربه کرده است که به شکل تطبیقی با گذشته‬
‫ی ما نزدیکی و همخوانی دارد‪ ،‬از اینرو در الیوت عرفان هندی را به شکل بارزی می بینیم‪ .‬شعر "سرزمین هرز" با اوراد‬
‫هندی تمام می شود؛ نکته ای که در ترجمه های الیوت خیلی کم به آن اشاره شده است‪.‬‬

‫سوال ‪ :‬چطور شد که از نشانه شناسی شعر " دوقسمت از زنی که پارگراف نداشت" در کتاب اولتان به لذت ناب زنانه ی "‬
‫نهنگ " و " زن‪-‬گرگ‪-‬کرکس‪ -‬ببر" رسیدید؟‬

‫جواب‪ :‬تمرین و ممارست و اشراف و آگاهی در کنار هم توانسته است در من پیشروی از خود را به وجود بیاورد‪ .‬در باب زنانه‬
‫نویسی‪ ،‬در شعرهای آغازین عموما امری زنانه را که بیرونی بود به صورت تم شعری استفاده می کرده ام‪ .‬نشانه های زنانه آن‬
‫روزها بیشتر بیرونی بودند‪ ،‬بعدها در شعرهای "نهنگ " و "زن‪-‬گرگ‪ -‬کرکس –ببر " با کار فراوان به روی ناخودآگاه و شهود‬
‫(مهمترین دغدغه ی من رسیدن به یک ناخودآگاه قومی زنانه است انباشته از روایت ها و صداها‪)...‬به تجربه ی ناب زنانه‬
‫نویسی واقعی رسیدم‪ ،‬به همان لذت زنانه ی کریستوائی در خلق اثری حاوی یک بطن زنانه‪ .‬در اینجا خواننده را ارجاع می دهم‬
‫به مقاله ی "و این گرمسیر که پوست تنم را تیره کرده است"‪ /‬شیما منفرد مجد‪ /‬منتشر شده در ماهنامه ی"ماندگار"‪.‬‬

‫اما شده گاهی که در شعرهایم البالی روایت هایی که ازصداهای مختلف برخاسته گاهی به حقوق انکار شده زنان اشاره ای کنم‬
‫یا تمثیل ها وروایت مردساالرانه ی غالب را به چالش بکشم‪ .‬گاهی سعی کرده ام چشم اندازهایی از خانه و اجتماعی که یک زن‬
‫مثالی با آن درگیر است را به هم بیامیزم و روایت ها را با پرسونای نمایشی آنها نشان دهم و واژگون کردن جنبه های بالغی ‪:‬‬
‫گاهی اشکال مختلف نحو و معناشناسی را در ذهنم بررسی می کنم تا به شکل خالقه و خاص آن برسم که یا زنانه باشد و یا به‬
‫جدال با سنتی مالوف برخاسته باشد ‪ .‬فیمنیست های متاخر معتقدند که نگاه به ادبیات زنان به شیوه ای که آن را "دیگری" قلمداد‬
‫کنیم خود به نوعی از تبعیض بدل شده است و کلیشه های فراوانی را برای ادبیات زنانه ساخته است؛ مهم این است که به مرور‬
‫سعی کنیم که از این کلیشه ها فراتر برویم و نوعی ادبیات زنانه ی بومی بیافرینم که پا را از کلیشه های رایج جنسیت در ادبیات‬
‫پوپولیستی فراتر بنهد‪.‬‬

‫سوال ‪ :‬انگار از ترفندها و تکنیک های ادبیات داستانی در شعر استفاده می کنید و هچمنین بینامتنیت و غافلگیرکردن خواننده در‬
‫برمال شدن روایت واقعی؛ شعر" برای ادامه ی این ماجرای پلیسی قهوه ای دم کرده ام" چگونه نوشته شد؛ تداخل ژانرها و‬
‫صداها چگونه صورت گرفت؟‬

‫جواب‪ :‬همانطور که شما اشاره کرده اید من از ادبیات داستانی تاثیر زیادی پذیرفته ام و سعی کرده ام ژانر رمز و راز و یا‬
‫گوتیک را در کارهایم بازسازی کنم‪ .‬شاید مهم ترین اثری که بر آن شعر بلند منظومه وار و نمایشی سایه افکنده بوف کور‬
‫هدایت باشد‪ .‬در شعر " برای ادامه ی ماجرای پلیسی قهوه ای دم کرده ام " با مسئله ی چند صدایی خیلی درگیر بودم و با روایت‬
‫شناسی و دفرمه کردن ژانر مضاف بر شعر‪ -‬نمایشی و جنبه های دیونیزوسی وار آن بدانگونه که در یونان باستان مطرح بوده‬
‫که شیوه های روایی را با آرایه های زبان شاعرانه تلفیق کنی؛ به زبان گفتار شکلی نمایشی ببخشی و از توصیف در آن استفاده‬
‫کنی و همچنین جنبه های بالغی داستانی را در آن بیآفرینی و پرداخت طرح و توطئه و روایت و توصیف و غافلگیری و اوج و‬
‫گره گشایی‪. ...‬‬

‫سوال ‪ :‬اساطیر و عرفان چگونه به شعر شما راه پیدا کردند‪ ،‬آیا شاعرانی مثل سهراب سپهری و بیژن الهی مورد عالقه و الهام‬
‫عرفان ادبیات کالسیک ایران را می پسندید؟‬
‫ِ‬ ‫شما بوده اند؛ تا چه اندازه‬

‫جواب‪ :‬در مسیر کار شاعری به جایی رسیدم که می بایست به نوعی تمرکز و مراقبه ذهنی برسم؛ یکی از راههای رسیدن به این‬
‫ممارست ذهنی از طریق تمرین های عرفانی و پیمودن مراحل مسیر ی ست که برای سالک در نظر گرفته شده است؛ این ها به‬
‫کمک شاعر می آید تا به یگانگی ذهن و زبان برسد( رسیدن به خود لحظه ی شهود)‪ .‬به خانقاه های اهل حق رجوع کردم و‬
‫فتوت نامه های اهل تصوف را مطالعه کردم ‪ .‬موسیقی و مراسم و راه و رسم خانقاهی در طی طریق برایم مفید بوده ‪ ،‬بعدتر که‬
‫به هند سفر کردم به معابدی رجوع کردم که به تصوف ایرانی نزدیک بودند‪ :‬دیوان شمس‪ ،‬شطحیات و نوشته های شهودی‪،‬‬
‫سهرودردی و فلسفه ی اشراق اش از منابع مسلم الهامات من علی الخصوص " در کتاب این ساعت شنی که به خواب رفته است‬
‫" بوده اند‪.‬‬

‫سوال ‪ :‬گاهی لحظاتی در شعر شما دیده می شود که به ساده نویسی نزدیک می شود و گاه بسیار پیچیده می نویسید؛ این پدیده را‬
‫چگونه توجیه می کنید؟‬

‫جواب ‪ :‬با ساده نویسی یا پیچیده نویسی هیچ مشکلی ندارم؛ چه بسا گاهی سطرهایی پیچیده و مشکل را در کنار هم می بافم تا به‬
‫آنچه می خواهم دست پیدا کنم‪ ،‬گاه یک سطر ساده به عنوان یک لحظه آنتراکت‪ ،‬ذهن مخاطب را به فکر وا می دارد و دوباره‬
‫به حرکت می اندازد زیرا که می تواند به عنوان یک تمهید شعری به خوبی استفاده شود‪ .‬به نظر می رسد که به مدد دنیای‬
‫مجازی و شبکه های اجتماعی و صنعت نشر این روزها کمی به تعداد خوانندگان شعر افزوده شده است‪ .‬متاسفانه خواننده امروز‬
‫بسیار درگیر است و بیشتر از چند سطر مجال خواندن ندارد و برای همین موجز نویسی و اختصار و اقتصاد استفاده از کلمات‬
‫بیشتر از پیش مد نظر می باشد‪ .‬گاه می بینیم که نگینه هایی از یک شعر در فضای مجاری مورد توجه عموم قرار می گیرد به‬
‫نوعی که انگار دارد اثر شاه بیت ها را بازسازی می کند‪...‬‬
‫سوال ‪ :‬در شعرهای اخیرتان به رویدادهای جهانی و تاریخی نظری افکنده اید‪ ،‬در این باره بیشتر توضیح دهید؟‬

‫جواب ‪:‬یکی از شعرهای مورد عالقه ی خودم شعر " به وقت گرینویچ " است ‪ .‬این شعر به حمله ی آمریکا به عراق دیدی‬
‫پسااستعماری دارد؛ در این شعر مدام از واژگانی نظیر چاههای نفت و عرض و طول جغرافیایی استفاده می شود و نشانه‬
‫شناسی جدیدی آفریده شده که برای مخاطب "به وقت گرینویچ" را تداعی کند جائی که ساعت همیشه آنجا عقب تر است‪ ...‬در‬
‫شعر " سرخس "‪ " ،‬به خط سریانی نوشتم " ‪ " ،‬علف هفت بند" و "این رسم الخط فارسی نیست" تاریخ ایران را از منظر تاریخ‬
‫گرایی نوین (اشاره به نظریه ی "گرین بلت " در به وجود آوردن صداهای غایب و چند صدایی کردن تاریخ ) بازگوئی کرده ام‪.‬‬
‫در بسیاری از شعرهایم سعی کرده ام به نظریه ی چندصدایی باختین و حضور اقشار‪ ،‬طبقات و گفتمان های مختلف نزدیک شوم‬
‫و " شعر جنگ و قوطی کنسرو" ازین جمله است که صدایی از اقشار مردم را در خود بروز می دهد‪ .‬حال که دارم بر شعر "‬
‫این رسم الخط فارسی نیست" کار می کنم‪ ،‬بوطیقای فرهنگی خاصی مد نظرم است؛ بازآفرینی ایرانشهر بزرگ و بازآفرینی‬
‫نگاهی بومی‪ -‬ایرانی مزید برسویه های آوانگاردی که در بطن شعر من نهفته بود‪.‬‬

‫سوال‪ :‬در حال حاضر چه کارهایی را در دست تحریر و انتشار دارید؟‬

‫جواب‪ :‬نمایشنامه ی سایه که در دست انتشار است ‪:‬سایه نمایشنامه ای ست با داستانی جنایی ‪ .‬تا بحال یازده زن که چهره ای‬
‫زنان دیگری ست ‪ .‬همه ی این زنها کامال شبیه بوده اند ‪ .‬نمایشنامه با‬ ‫ِ‬ ‫شبیه قاتل داشته اند دستگیر شده اند ؛ پلیس در جستجوی‬
‫زن دیگری هم‬ ‫ِ‬ ‫که‬ ‫گذرد‬ ‫نمی‬ ‫چندی‬ ‫‪.‬‬ ‫میز‬ ‫ی‬
‫ِ‬ ‫رو‬ ‫اشیایی‬ ‫اندک‬ ‫با‬ ‫ساده‬ ‫اتاقی‬ ‫بردن زنی به یک پناهگا ِه ساکت آغاز می شود ‪،‬‬
‫ِ‬ ‫پناه‬
‫زن پیشین را دارد ‪ .‬با چهر ه هایی یکسان و اغراق شده و ملبس به‬ ‫ت ِ‬ ‫درست به همانجا پناه می آورد ‪ .‬زنی که درست مشخصا ِ‬
‫لباسی بلند و سیاه ‪ .‬آنها در یک روز به دنیا آمده اند و یک نام دارند ‪ ،‬این دو در چالش های روانی ای که با هم دارند ‪ ،‬در‬
‫پایان نمایش این‬
‫ِ‬ ‫ب دیگری هستند ‪ ،‬در‬ ‫جستجوی هویتی هستند که نا معلوم است ‪ ،‬هویتی که برای بدست آوردن آن ناچار به تخری ِ‬
‫زن پیشین است تکه روزنامه ای را‬ ‫آخر زن دیگری که کامال شبیه به دو ِ‬ ‫دو زن همدیگر را به قتل می رسانند و در صحنه ی ِ‬
‫در سط ِل کنار میزمی یابد که حاکی بر این است که پلیس تاکنون سیزده زن را که کامال شبیه بهم بوده اند دستگیر کرده است و‬
‫دو زن از این تعداد مرده پیدا شده اند‪.‬‬

‫کتاب شعر جدیدم " شهر ممنوعه " نام دارد که مضمون اصلی آن جبر جغرافیایی حاصل از زندگی در منطقه ی ماست‪ .‬در این‬
‫کتاب نقب هایی به اساطیر و تاریخ ایران زده ام ‪ .‬راوی در زمان و مکان سفر می کند و این تکه های پازل گونه را در کنار هم‬
‫قرار می دهد‪ .‬زبان گاهی خبری‪-‬ژورنالیستی و گاهی تاریخی – اساطیری ست‪ .‬این کتاب از طنز بی بهره نیست با کند و کاوی‬
‫در جغرافیای سیاسی ایران از اروند و کارون و ارس گرفته تا خلیج فارس و خزر و آمودریا‪ ...‬ذهنیتی از هویت ایرانی را‬
‫بازسازی می کند‪.‬‬

‫کتاب دیگرم که ترجمه ای از شاعران بریتانیایی ست که به اساطیر دلبستگی داشته اند ؛ بخش مهمی ازین کتاب به شعر ییتس‬
‫می پردازد‪ .‬شعر تد هیوز و رابرت گریوز و نظریات او به تفصیل در کتاب بررسی شده است‪ .‬کتاب نقبی هم به تنیسن و شلی‬
‫زده شده است و چگونگی شکل گرفتن بانوی شالوت در اساطیر سلتی را مورد بررسی قرار می دهد‪ .‬همچمین از شعر‬
‫معاصران نظیر کارول آن دافی و دالجیت ناگرا در کتاب دیده می شود‪.‬‬

‫کتاب ترجمه ی ی دیگرم که از فارسی به انگلیسی ست ؛ رمان خانه ی ادریسی های غزاله علیزاده است که پرفسور فرانکلین‬
‫لوئیس ایرانشناس بنام و مترجم سرشناس موالنا که اثر مطرح خانم زویا پیرزاد " چراغ ها را من روشن می کنم" و همچنین‬
‫آن آن ها " را تاکنون در کارنامه ی خود‬
‫برگردان اثری از مجموعه داستان های معاصر زنان ایرانی با عنوان " ادبیاتی از ِ‬
‫دارد‪ ،‬همکار من در این ترجمه می باشد؛ ترجمه ی خانه ی ادریسی ها به انگلیسی توسط انتشارات " وان ورد" در بریتانیا‬
‫منتشر خواهد شد‪...‬‬

You might also like