Professional Documents
Culture Documents
1
Laurent Demanze
2
Fictions encyclopédiques
3
Pierre Senges
4
Récits de filiation
5
Fictions biographiques
6
Littérature de terrain
7
Philippe Forest
8
Je reste roi de mes chagrins
ً
باب
که از دهۀ هشتاد میالدی ،قلم به دست گرفتهاند ،عموما افرادی هستند که به دانشگاه رفتهاند .بنابراین چیزهایی در ِ
سر بیاطالعی نیست .آنها از کاری که میکنند آگاهاند ،هر چند برای اینکهفرمهای ادبی میدانند و وقتی مینویسند از ِ
دستشان را نبندد ،بیشتر میکوشند فرمها را فراموش کنند یا گاهی با آنها بازی کنند.
د.و :بله .البته فرمالیسم فرانسه است که فرمالیسم روس را به ساحت ذهن ِی فرانسویها وارد میکند .این اتفاق در دهۀ
فرم ُ
عد ظاهری و ِپنجاه و شصت میافتد .در فرانسه به آن ساختارگرایی میگوییم .در آن دوران منتقدین تأکید بسیاری بر ب ِ
ایی
بازنمایی واقعیت را کنار گذاشته بودند .به همین خاطر ،بسیاری از نویسندگان بر تجربهگر ِ
ِ وجوه مضمونی و
متون داشتند و ِ
گروه اولیپو همراه شدند ،صادق است2 ،درمورد کسانی که فرمی متون متمرکز شدند .این مسئله درمورد نویسندگانی که با ِ
ِ
4
با رمان نو همراه شدند صادق است و نیز درمورد کسانی که با مجلۀ «تل کل» یا «تایکست» همکاری 3میکردند صادق
قوی فرمالیسم وجود داشت که همزمان ،هم یک جنبش نظری بود
است .در دهۀ پنجاه و شصت یک جریان بسیار بسیار ِ
جریان تولید ادبی .بعد از آن ،در آغاز دهۀ هشتاد نویسندگان تصمیم گرفتند از این چرخۀ فرمگرایانه بیرون بیایند،
ِ هم یک
درگیر خودش بود ،به خودش فکر میکرد ،با فرمهایش بازی میکرد.
سبک فرمالیسم از دنیا فاصله داشت .ادبیات ِ
چون این ِ
نظام کالمی محبوس است و قادر نیست دربارۀ دنیای بیرون از خودش
نویسندگان به این باور رسیده بودند که ادبیات در یک ِ
ً
حرفی بزند .اما از دهۀ هشتاد ،به دالیل مختلف ،از جمله دالیل کامال هنری و نیز دالیل جامعهشناختی و تاریخی،
نو یسندگان خود را محتاج این دیدند که درمورد دنیا حرف بزنند .در دورانی که دنیا در حال تجربۀ تغییراتی بسیار بزرگ بود.
ِ
بعد ،ادبیات باز به موضوعات بیرون از خود پرداخت (همیشه به همین شکل مسئله را توصیف میکنم) .و آنجا ادبیات
نقد دانشگاهی
چیزهایی را دید که در بیرون از او بودند و گونهای از نقد هم این مسئله را فهمید ،اما نیاز به زمان داشت .چون ِ
1
)Lanson (Gustave
2
OULIPO
3
Tel quel
4
TXT
نهاد دانشگاه تمایلی به این مسئله نداشت و حتی
در آن دوران خودش را مجاز به صحبت دربارۀ ادبیات معاصر نمیدانستِ .
1
مثل ژانبرنار ِو ِره __ مانع آن میشد .بنابراین الزم بود من و تعدادی از دوستانم __مثل دومینیک راباته و بعضیهای دیگر
تثبیت این ایده که دانشگاه میتواند دربارۀ ادبیات معاصر حرف بزند مبارزه میکردیم .این کار قابلقبول نبود و دانشگاه
در ر ِاه ِ
در آغاز مانع آن میشد .اما موفق شدیم حرفمان را به کرسی بنشانیم چون کارهای ما در خارج از فرانسه خوانده میشد و
همه ما را میشناختند .از آن زمان دانشگاه رفتهرفته از خود پرسید این جوانها چه کسانی هستند که به ادبیاتی میپردازند
که برای ما غریب است .آن موقع بود که دانشگاه به این ادبیات عالقهمند شد .موفق شده بودیم دانشگاه را مجاب کنیم تا به
ادبیات معاصر بپردازد .به همین خاطر دستهبندیهایی مثل «قصههای خویشاوندی» یا «داستانهای زندگینامهای» که
همین االن راجع به آن صحبت کردیم ،در دهۀ نود از سوی منتقدین مطرح شد ،در حالی که در دهۀ هشتاد ایجاد شده بود.
ً
با تأخیری تقریبا ۱۰ساله .اینجاست که برمیگردیم به حرفی که قبلتر زدم .ما باید این فرمها را توصیف میکردیم تا بعضی
نویسندگان روی آن کار کنند و در وهلهی بعد آن را تغییر دهند.
د.و :در واقع هر دو .نقد افقهای جدیدی قابل نویسندگان میگشاید ،افقی روشن و ملموس .اما در عین حال خوانشی
چیز
پسامتنی نیز هست .به این شکل که نویسندگانی وجود دارند که چیزی را ابداع میکنند و بعد ،منتقدین متوجه ظهور آن ِ
جدید میشوند و تحلیلش میکنند .وقتی تحلیل کردیم ،عدهای دیگر از نویسندگان درموردش حرف میزنند.
س.ص :آیا این گفتوگو میان نقد و ادبیات معاصر سابقه داشته است؟
ً
ادبی معاصر نپردازد ،نویسندگان
تولیدات ِ
ِ د.و :خیر .این یک چیز کامال جدید است .چون تا زمانی که دانشگاه به
نمیتوانند تأثیر چندانی از کارهای دانشگاهی بگیرند .مفاهیم بزرگی مثل رمانتیسم را در نظر بگیرید :استاندال بود که این
مفهوم را به فرانسه آورد .دانشگاهها نبودند که آن را ابداع کردند ،نویسندگان بودند .سورئالیسم همینطور ،نویسندگان آن را
معاصر ادبیاتی شد که در حال چاپ
ِ تحت تأثیر قرار دهد که
ابداع کردند .بنابراین تفکر نقادانه فقط زمانی توانست ادبیات را ِ
بود .قبل از آن اینطور نبود.
د.و :این مسئلهای بسیار وسیع است .رابطۀ علوم انسانی و نقد ادبی ،چطور بگویم ،دوره به دوره فرق میکند .خیلی
پیچیده است .علوم انسانی در اواخر قرن نوزدهم بسط پیدا کرد و در حالی که گسترش مییافت ،در تاریخ ،در جامعهشناسی،
1
Dominique Rabaté
2
Jean-Bernard Vray
ً
در علوم سیاسی ،از ادبیات جدا شد .قبل از آن ،نویسندگان تاریخدان هم بودند .مثال میشله را در نظر بگیرید در 1آغاز قرن
نوزده .اما در اواخر همان قرن ،تاریخدانها دانشمند و متخصص حرفۀ خودشان شدند؛ دیگر نویسنده نبودند .با این اتفاق،
ادبیات دیگر مجاز نبود از تاریخ حرف بزند ،چون متخصصین واقعی تاریخدانان بودند .این اتفاق یک تفکیک بود .اما در
ِ
همان زمان ،علوم انسانی ایدههای جدیدی را مطرح کرد ،مفاهیم جدید .برای نمونه روانکاوی .روانکاوی را فروید در وین
در اواخر قرن نوزده ابداع کرد ،اما در فرانسه ،نویسندگان بودند که قبل از پزشکان دربارۀ روانکاوی حرف زدند .اولین کسی
4 3 2
ریویر
که راجع به آن حرف زد ،بلز ساندرار بود ،دومین نفر آپولینر بود ،سومین نفر ،نمیدانم ،باید ژول رومن یا ژاک ِ
باشد .بنابراین آنجا علوم انسانی رفتهرفته نویسندگان را تحت تأثیر قرار داد و قدری هم نقد را ،اما نه زیاد .در عوض ،بعد از
تمام
شناسی ادبیات را داریمِ .
ِ جهانی دوم ،نقد ادبی خیلی خیلی تحت تأثیر علوم انسانی بود .برای مثال جامعه
ِ جنگ
فرمالیسم را داریم که از علوم انسانی میآیند ،بهویژه از انسانشناسی .لویاشتروس و یاکوبسن خیلی بههم نزدیک بودند ،با
هم بحث میکردند ،با هم روی اشعار بودلر کار میکرد ند .خالصه بگویم ،آنجا علوم انسانی تبدیل به ابزاری برای مطالعۀ
ادبیات شد .ادبیات به یک موضوع مطالعاتی برای علوم انسانی تبدیل شد .اما از آغاز دهۀ هشتاد ،ادبیات فضاهای تفکر و
ِ
خاص خود را بسط داد ،با تکیه بر علوم انسانی اما از
شناختی ِ
ِ اندیشه را دوباره تسخیر کرد و یک رویکرد تاریخی و جامعه
دادن کاستیهای علوم انسانی در این یا آن زمینه.
گرفتن مفاهیم از علوم انسانی و گاهی با نشان ِ موضعی برابر .گاهی با وام
ِ
ً
اینجا بود که علوم انسانی با ادبیات احساس قرابت کرد .مثال کارلو گینزبورگ را در بین تاریخدانها داریم6.گاهی از ادبیات
مقام تاریخدان ارائه
تأثیر میگیرند گاهی از فرمهایی که در ادبیات ابداع شده است استفاده میکنند تا کارهای خودشان را در ِ
ً
فرم «قصۀ 7خویشاوندی» تأثیر میگیرد برای نوشتن کتابی دربارۀ پدربزرگ و دهند .مثال ایوان ژابلونکا را داریم که از ِ
8
تاریخ «کولژ دو فرانس» است __یعنی یکی از مهمترین کرسی
ِ صاحب
ِ مادربزرگش؛ یا پاتریک بوشرون که االن
خالل دیدارش
ای» ماکیاولی را از ِحال حاضر فرانسه است ،یکی از معروفترینها__ ،او «داستان زندگینامه ِ تاریخدانهای ِ
ً
با داوینچی مینویسد .میتوانیم مثالهای مشابهی 9در جامعهشناسی ،در انسانشناسی پیدا کنیم .مثال اریک شوویه یا
ً 1 1 َ
ادبیات میدانی» .آنجا میتوانیم
فیلیپ وسه .بهویژه تمام فرمهای ادبی که در حال حاضر دربارهشان کار میکنم ،مثال « ِ
شناسی
ِ ببینیم چطور نویسندگان در زمین جامعهشناسی ،تاریخ و دیگر علوم انسانی مستقر میشوند و بهنوعی یک معرفت
ِ
ً
کامال ادبی ایجاد میکنند .این اتفاق از زمانی افتاد که ادبیات دوباره به دنیا توجه کرده است یا چیزی راجع به دنیا میگوید،
1
)Michelet (Jules
2
Blaise Cendras
3
Apollinaire
4
Jules Romain
5
Jacques Rivière
6
Carlo Ginzburg
7
Ivan Jablonka
8
Patrick Boucheron
9
Léonard et Machiavel
1 0
Éric Chauvier
1 1
Philippe Vasset
1
گاهی حتی بیآنکه از قالب داستان استفاده کند .ما از ۲۰-۱۰سال پیش جریانی داریم که به آن «ناداستان» میگوییم که
ً
قلم نویسندگان نوشته میشود .این «ناداستان»ها درنهایت به همان موضوعی میپردازند که مثال یک جامعهشناس به ِ
3 2
قدیمی و مخروبۀ پاریس است .یک درمورد آپارتمانهای میپردازد .کتابی مثل غیرمسکونی نوشتۀ جوی سورمون ،
َ
جامعهشناس هم میتواند همین مسئله را بیان و در همین زمینه کار کند .انی ِارنو برای نوشتن کتابهایش ،از 4دستهبندیهای
بوردیو مثل «عادتواره»« ،خیانت به طبقۀ اجتماعی» و غیره خیلی استفاده میکند .جامعهشناسی مثل پیر روز َ
انولون که او
دادن به تفکرات خودش استفاده میکند .بنابراین مبادالتی بین
هم استاد «کولژ دو فرانس» است از آثار ِارنو برای شکل ِ
رشتهها وجود دارد که زیاد و زیادتر میشود .همین .نمیدانم به سؤالت جواب دادم یا نه.
ادبیات معاصر فرانسه ،از ۱۹۸۰تا به امروز» از کجا به ذهن شما خطور کرد؟
نوشتن کتاب « ِ س.ص :ایدۀ
ِ
ً
مثال ژاک َ
دوپن .کمی هم رمان نو .چیزهایی 7راجع به کلود سیمون شعر مدرن بود
تخصص من بیشتر در زمینۀ ِ
ِ د.و:
نوشته بودم یا دربارۀ ژولین گراک .بعد ،در دهۀ هشتاد شروع 9به خواندن کتابهایی کردم که تازه به بازار میآمد .کتابهای
1
Non-fiction
2
L’Inhabitable
3
Joy Sorman
4
Annie Erneux
5
Pierre Rosanvallon
6
Care
7
Jacques Dupin
8
Claude Simon
9
Julien Gracq
َ
های دیگر .کمکم 4متوجه شدم سبکهایی بسیار 3
انسوا ُبن ،پاسکال کینیار 2و بعضی
1
انی ِارنو ،پیر میشون ،پیر برگونیو ،فر
ً
مطبوعات
ِ زیبا ،کارهایی بسیار بسیار قوی ،بسیار مهم ،محکم ،کامال پخته و بسیار غنی وجود دارند .اما در همان دوران در
ادبیات خارجی است و وقتی به دانشگاه
ِ ادبیات خوب،
ِ همه جا میخواندم که ادبیات فرانسه دیگر از بین رفته است ،که تنها
5
رفتم استادهایی که داشتم و بعد ،همکارانم ،وقتی از ادبیات معاصر حرف میزدند به سارتر و ربگریه ختم میشد و بعد
از آن انگار چیز دیگری نبود .متوجه این تضاد شدم .یک ادبیات فرانسۀ بسیار قوی ،بسیار زیبا ،بسیار غنی ،بسیار زنده وجود
داشت که شناخته نشده بود و باید آن را معرفی میکردم .از آنجا بود که ایدۀ کار روی این ادبیات به ذهنم رسید .از حمایت
6
اهنمایم در دورۀ ارشد در دانشگاه سوربن بود و خودش هم شروع کرده بود دربارۀ
ژانپیر ریشار برخوردار بودم که استاد ر
این نویسندگان بنویسد .این طور بود که شروع شد .کالسهایم را در دانشگاه به موضوع ادبیات معاصر اختصاص دادم .در
واقع ،اولین نفری بودم که در فرانسه نویسندگان زنده را به دانشگاه دعوت کردم تا دربارۀ کارهایشان برای دانشجویان حرف
بزنند .آنجا به خودم گفتم اگر بخواهم بگویم این ادبیات زنده است ،این ادبیات وجود دارد ،نمیتوانم به انتشار یک مقاله
روی فرانسوا ُبن ،یک مقاله روی پیر میشون ،یک مقاله روی فالنی دل خوش کنم .باید تصویری کلیتر از ادبیات فرانسۀ
دادن همۀ غنا ،تنوع و گرایشهای اصلی
تحمیل این ادبیات به دانشگاه بود .با نشان ِ معاصر به دست دهم و این تنها راه برای
ِ
آن .همین بود که نوشتن این کتاب را ناگزیر میکرد.
ِ
نقد
نویسندگان معاصر دیدهاید؟ باز برمیگردم به همان سؤال قبلی ،آیا ِ
ِ نزد
بازتاب این کتاب را ِ
ِ س.ص :آیا تا امروز
ادبی میتواند آفرینش ادبی را تحت تأثیر قرار دهد؟
ِ
مقاالت بسیاری در مطبوعات دربارهاش چاپ شد .دانشگاه قدری
ِ د.و :بله ،خیلی زیاد .در واقع وقتی کتاب به بازار آمد،
توجه عالم فرهنگ و همینطور مورد ِ به آن اهمیت میداد اما نهچندان ،حداقل نه در آغاز .در عوض ،کتاب خیلی ِ
کتابفروشیها قرار گرفت .دراینباره دو خاطره تعریف میکنم .اولین خاطره مربوط به نشستی در یک کتابفروشی است.
دعوت کرده بود .در حین 8بحث( ،در کتابم ،نمیدانم خاطرتتان
7
روبن و ژانمیشل مولپوآ راکتابفروش َانی ارنو ،پاتریک َ
ِ
َ َ
هست یا نه ،انی ِارنو را با پیر میشون مقایسه کردهام و گفتهام آنها با هم «قصۀ خویشاوندی» را ابداع کردهاند) انی ِارنو ،در
کتاب
خواندن ِ
ِ حالی که خطابش با جمع بود ،اعتراف کرد که در آغاز از خواندن پیر میشون خیلی لذت نبرده بود .اما بعد از
ً
من ،متوجه تمام نقاط مشترک بین آثار خودش و میشون شده بود ،در حالی که از لحاظ زیباشناختی کامال متفاوت هستند.
کتاب من چشمهای او را گشوده و باعث شده بود دوباره به میشون مراجعه و تحسینش کند.
در واقعِ ،
1
Pierre Michon
2
Pierre Bergounioux
3
François bon
4
Pascal Quignard
5
Robbe-Grillet
6
Jean-Pierre Richard
7
Patrick Robin
8
Jean-Michel Maulpoix
1 ً
دومین خاطره که واقعا برایم جالب است ،نشستهایی است که من با همکاری «خانۀ نویسندگان و ادبیات» با عنوان
2
نویسندگان و ادبیات» هر بار که یک کتاب مهم چاپ میشد نشستی «ادبیات ،چالشهای معاصر» برگزار میکنم« .خانۀ
نشست یک ساعته ،یک برنامۀ یک یا
ِ دربارۀ کتاب برگزار میکرد .یک بار ،خانمی که آنجا کار میکرد گفت چرا بهجای یک
دو روزه ترتیب ندهیم تا از نویسندگانی که شما در کتابتان از آنها صحبت کردهاید دعوت کنیم تا راجع به آثارشان حرف
3
یک سالن با بزنند؟ و آن برنامه خارقالعاده بود .قرار شده بود برنامه در «خانۀ آمریکای التین» در پاریس برگزار شود .ما
ظرفیت ۱۱۰نفر در نظر گرفته بودیم .در مطبوعات هم قدری اطالعرسانی کرده بودیم .و در آخر ۲۵۰نفر برای شرکت در
مراسم آمدند .برگزارکنندگان مجبور شدند درهای دو سالن دیگر را باز کنند و از ویدئوکنفرانس استفاده کنند .موفقیت این
ِ
برنامه بهقدری چشمگیر بود که «خانۀ نویسندگان و ادبیات» تصمیم گرفت این برنامه را ادامه دهیم و از آن سال ،ده سال
میشود که ما این برنامه را با عنوان «ادبیات ،چالشهای معاصر» برگزار میکنیم .در طول این برنامهها ما تفکر نقادانه را با
تولید ادبی مواجه میکنیم .به نظر خودم که خیلی پربار است و تا به امروز خیلی عالی پیش رفته است.
س.ص :به نظر شما مزیت دستهبندیهای ژانری و ژانرهای مفهومی مثل «قصههای خویشاوندی»« ،داستانهای
زندگینامهای» و غیره چیست؟
د.و :نخست اینکه به وضوحی نسبی میرسیم .ایجاد این دستهبندیها اجازه میدهد پدیدهای که تا آن زمان قدری
پراکنده بوده است ،آشکار شود .اجازه می دهد ببینیم اتفاقی در حال رخ دادن است ،فرمی در حال ظهور است و عدهای از
نویسندگان در حال ابداع چیزی هستند .بنابراین این کار مسائل را روشن و واضح میکند .اما بعد ،نباید این دستهبندیها
به زندانی تبدیل شود که چیزها را در آن محصور کنیم .در واقع ،ایده این است که این دستهبندی تفاوت میان آثار را از بین
ً
نبرد .خودم عموما این طور عمل میکنم که در گام اول ویژگیهای هر یک از دستهبندیها را تعیین میکنم .این کار اجازه
ً
میدهد که در ادامه وقتی یک اثر به این فرم شباهت دارد ،بفهمم به چه دلیلی این اثر خاص است ،چون مثال به فالن معیار
در اثر خیلی پرداخته شده است ،ولی در عوض فالن معیار تغییر کرده است .در واقع دستهبندی اجازه میدهد در وهلۀ
نخست به یک جمعبندی برسیم و در وهلۀ بعد آثار را جزئیتر تحلیل کنیم .بنابراین این کار کمک میکند به وضوح برسیم.
قبل از اینکه دربارۀ «قصههای خویشاوندی» صحبت کنم ،کسی نفهمیده بود که این فرم متفاوت است .بعضیها فکر
4
میکردند این همان حسبحالنویسی است ،بعضی دیگر فکر میکردند این همان «خودانگاری» است .کسی متوجه نشده
بود که در این متون رابطهای خاص با نیاکان در حال شکلگیری است .وقتی روی این فرم اسم گذاشتم و توصیفش کردم،
به من اجازه داد راجع به تاریخ ،مسئلۀ نیاکان ،روابط خویشاوندی و غیره حرف بزنم.
س.ص :در نهایت ،آیا این دستهبندیها و این نامگذاریها نتیجۀ رقابتهای دانشگاهی نیست؟ اتفاقی که مکرر در
1
)Maison des écrivains et de la littérature (Mel
2
Littérature, enjeux contemporains
3
Maison de l’Amérique Latine
4
اول بخش اول کتاب رجوع کنید.
Autofictionبرای توضیحات بیشتر به فصل ِ
ادبیات فرانسه افتاده است.
ِ تاریخ
ِ
د.و( :خندۀ بلند) این طرز نگاه قدری بوردیویی است .اینکه همۀ اینها در نهایت برای به دست آوردن جایگاه است.
اینکه جوانان با نقد آثار قدما ،خودشان را تحمیل میکنند و بعد زمانی که خودشان پیر میشوند مورد نقد جوانترها قرار
میگیرند و الیآخر .این ایده ،مرا یاد یکی از آهنگهای ژاک ِب ِرل میاندازد« :بورژواها . »1ابتدای آهنگ عدهای جوان 2هستند
جوان دیگر
که میگویند بورژواها مثل خوکاند و آنها را مسخره میکنند .در آخر آهنگ همان جوانها پیر شدهاند و عدهای ِ
پشت سرشان فریاد میزنند و آنها را به خوک تشبیه میکنند ...این غلط نیست .مسائلی از این دست وجود دارد .اما این
مسئله هم هست که وقتی شما یک اثر انتقادی مینویسید دو حالت دارد :یا ایدۀ خاصی ندارید و همان کارهایی را که
دیگران قبل از شما انجام دادهاند ،بازتولید میکنید ،یا برعکس ،با خواندن آثار قدما متوجه میشو ید چیزهایی هست که
دیده نشده ،تحلیلهایی هست که انجام نشده ،دستهبندیهایی هست که نادیده گرفته شده و غیره .بنابراین شما تحلیلهای
جدید ،دستهبندهای جدیدی وارد میکنید ،نه به این خاطر که خودتان را تحمیل کنید ،بلکه به این خاطر که بگویید چیزی
کم است و من آن را دیدهام و میخواهم راجع به آن حرف بزنم .میخواهم بگویم همه چیز را نمیتوان از منظر جامعهشناختی
دید و باید جایگاه نقد را نیز در نظر گرفت ،اینکه چطور عمل میکند و چه چیزی تولید میکند .این مسئله هم واقعیت دارد:
وقتی که در حرفۀ خود جلو میروی و دستهبندیهایی را به کرسی مینشانی و بعد محققین جوان دستهبندیهای دیگری
تولید میکنند که با دستهبندیهای شما در تضاد است ،موقعیت قدری ناخوشایند میشود ،چون اینها فرمهایی هستند که
شما تولید کردهاید ،به آنها دلبستگی دارید ،ایمان دارید ،اما در عین حال دستهبندیهای جدید اجازه میدهند به نقدها و
خود
نوآوریهای دیگران هم توجه کنی .فکر میکنم این مسئله مثبت است .این باعث ایجاد نوعی رقابت ذهنی میشودِ .
من وقتی کتاب ادبیات معاصر فرانسه را نوشتم در جواب کسانی مثل تودوروف که میگفتند دیگر ادبیات فر3انسهای وجود
4
حرف آنها .ولی هیچکدام قبول نکردند که وارد این
ندارد یا ژانکلود دومناک که همین را میگفت ،نوشتم ،برای مخالفت با ِ
ً
توصیف ادبیات معاصر به آنها ارجاع داده
ِ بحث شوند .کامال میفهمم چرا .چون هیچکدام از آنها ،کتابهایی را که برای
ُ
بودم ،نخوانده بودند .آنها با خواندن دو یا سه کتاب از ادبیات معاصر حرف میزدند .یک مثال معروف دیگر آنتوان کمپانیون
است .یک بار در یک مجلۀ ادبی نظرش را راجع به ادبیات معاصر میپرسند و او جواب میدهد که ادبیات معاصر «چرند»
ُ
است .روزنامهنگار قدری پافشاری میکند و از او میپرسد از نویسندگان معاصر چه کتابی خوانده است .و کمپانیون جواب
میدهد این ادبیات بهقدری «چرند» است که آن را نمیخوانم .اما آدم چطور میتواند چیزی را «چرند» بداند وقتی آن را
َ ُ
نخوانده است .البته بعدها کمپانیون نظرش را قدری تغییر داد و فیلیپ فورست و انی ِارنو را به جلسات درس خود در «کولژ
دو فرانس» دعوت کرد .مشکل اینجاست که من این مباحث را راجع به ادبیات معاصر مطرح کردم ولی بحثی پیرامون آن
1
Jacques Brel
2
Les bourgeois
3
)Todorov (Tzvetan
4
Jean-Claude Domenach
کرسی ادبیات «کولژ دو فرانس» بود.
ِ Antoine Compagnon5در زمان برگزاری مصاحبه ،کمپانیون صاحب
ً
شکل نگرفت چون رقبای من سالح مناسب برای شرکت در این بحث را نداشتند .واقعا دوست داشتم که بحثی دراینباره
شکل بگیرد .بنابراین ،رقابتهای دانشگاهی ،مخالفتهای آ کادمیک ،غنی هستند چون اجازۀ تفکر بیشتر میدهند .من
2 1
محاکمۀخیالی :برای یک مرز) میگویم .در جریان « همین مسئله را درمورد کتاب فرانسواز الووکا (امر واقعی و امر
تخیل» 3که در شهرداری پاریس برگزار شد ،هر یک از ما مجبور شدیم به این مسئله عمیقتر بنگریم .البته مسائلی مثل
رقابتهای دانشگاهی را نمیتوان کتمان کرد .در این رقابتها چیزهایی هم هست که قدری ناخوشایندند ،آن هم وقتی شما
ً
یک مفهوم جدید را پیشنهاد میکنید .مثال وقتی مفهوم «داستان زندگینامهای» را پیشنهاد میکنم و یک نفر بعد از من میآید
4
خاطر که با من مخالفت کند ،فقط به این امید که جامعۀ دانشگاهی و از واژۀ «زیستنگاری» استفاده میکند ،نه به این
تقصیر خودم این (البته کنم5
می استفاده نبواژۀ او را برگزیند؛ یا وقتی من در کتابی از مفهوم «نویسندۀ درگیر» دربارۀ فرانسوا ُ
ِ
بود چون من این مف هوم را آن طور که به دیگر مفاهیم پرداخته بودم ،ساخته و پرداخته نکردم) و یک همکار دانشگاهی دیگر
بسط آن ،به نام خودش جا میزند ،این مسئله میتواند قدری مأیوسکننده باشد .اما این مسئله
این مفهوم را برمیدارد و با ِ
اتفاق مهمی نیست .به هر حال باید قبول کرد رقابت دانشگاهی وجود دارد .اگر
زندگی روشنفکری است و خیلی ِ
ِ مختص
ِ
شما یک مفهومی را پیشنهاد کنید و جامعۀ دانشگاهی این مفهوم را بپذیرد و با نام شما گره بخورد ،هم نشانۀ قدردانی است
و هم به شما شهرت میدهد .همین تابستان گذشته ،همایشی در لهستان دربارۀ «قصههای خویشاوندی» برگزار شد که
شرکتکنندگانش از کانادا ،لهستان ،چک ،فرانسه و ...آمده بودند .خیلی احساس غرور میکردم که مفهومی را که ۲۰یا
۲۵سال قبل ابداع کرده بودم به مفهومی تبدیل شده است که در کشورهای زیادی پذیرفته شده و مورد مطالعه قرار گرفته
6
است .این واقعیت دارد که این مفهوم به نام من پیوند خورده است ،همانطور که «خودانگاری» به نام دوبروفسکی و «پیمان
زندگی
ِ حسبحالنویسی» به نام لوژون .آدم این حس 7را دارد که چیز8ی را به جامعۀ دانشگاهی اضافه کرده است ،اینکه در
حرفهایاش موفق شده است .به همین خاطر هم ،همه سعی میکنند مفاهیم خودشان را تحمیل کنند.
1
Françoise Lavocat
2
Fait et fiction. Pour une frontière
۷ 3اکتبر ،۲۰۱۷همراستا با جنبش «شبهای سفید» ،جلسهای با محوریت کتاب فرانسواز الووکا در شهرداری پاریس ،تحت عنوان «محاکمۀ تخیل» برگزار گردید .در این
مرزبندی دقیق میان واقعیت و تخیل به مناظره با یکدیگر نشستند .نسخۀ تصویری
ِ موافقان
ِ جلسه که در قالب یک دادگاه برگزار شد و ۷ساعت به طول انجامید ،مخالفان و
این جلسه را میتوانید در این آدرس مشاهده کنیدhttps://www.youtube.com/watch?v=C3Hd0iQP-fk :
4
Biofiction
5
Écrivain engagé
6
)Doubrovsky (Serge
7
Pacte autobiographique
8
)Lejeune (Philippe