You are on page 1of 3

‫یکی از مهمترین تمریناتی که نوآموزان حوزه فن بیان و صداسازی و به طور کلی بیان‬

‫موثر و سخنرانی و سخنوری باید به آن بپردازند و از آن بهره مند شوند‪ ،‬تمرین بسیار‬
‫در فن‬ ‫بیشتر‬ ‫مهارت‬ ‫به‬ ‫رسیدن‬ ‫جهت‬ ‫البته‬ ‫خوانی است‪.‬‬ ‫مهم متن‬
‫بیان و سخنرانی و سخنوری باید بعد از تمرین متن خوانی‪ ،‬تمرین واژه پردازی را هم‬
‫انجام دهند‪.‬‬

‫‪.‬‬
‫همان طور که می دانید متون انواع گوناگونی دارد‪ .‬متون گزارشی‪ ،‬خبری‪ ،‬انشایی‪ ،‬کمدی‪،‬‬
‫تراژدی و یا اگر کمی بخواهیم جدی تر نگاه کنیم متون ادبی‪ ،‬داستانی هم از این جمله‬
‫اند‪ .‬همچنین برخی متون به صورت خیال انگیز موزون در می آیند مانند آثاری که از‬
‫گذشتگانی چون سعدی و خواجه عبداهلل انصاری داریم‪ .‬در دوران معاصر هم نویسندگانی‬
‫مانند علی شریعتی در کتاب کویر و هبوط متن ادبی دارند یا حتی نادر ابراهیمی که متون‬
‫ادبی مختلفی را به رشته تحریر درآورده که می توان از آن ها استفاده کرد‪.‬‬

‫در هر صورت بحث اصلی ما در مورد متن است‪ .‬هر متنی با هر رویکردی‪ .‬بسیار مهم‬
‫است که اگر کسی می خواهد در حوزه فن بیان کار جدی و اساسی بکند باید بتواند از‬
‫هر متنی با هر رویکردی به عنوان یک تمرین فن بیان‪ ،‬استفاده کند‪ .‬هدف از تمرین های‬
‫فن بیان این است که سخن آموز بتواند هر متنی را متناسب با موضوع و مفهوم آن‪ ،‬به‬
‫دیگران منتقل کند‪ .‬همانطور که بارها توضیح داده شده است هدف از فن بیان یک‬
‫موضوع بیشتر نیست و آن اینکه من بتوانم یک موضوع را به خوبی بفهمم و به همان‬
‫خوبی هم به دیگران منتقل کنم و بفهمانم‪ .‬هر تکنیک و روشی هم که در تمرین های فن‬
‫بیان به کار می بریم برای رسیدن به همین تفهیم و تفاهم است‪.‬‬

‫در این راستا من می خواهم تمرین متن خوانی را به شما ارائه کنم‪ .‬به عنوان مثال کتابی‬
‫که اینجا من در اختیار دارم نمایشنامه باغ آلبالو اثر وزین آنتوان چخوف است‪ .‬این کتاب‬
‫با ترجمه و مقدمه بسیار عالی سیمین دانشور می تواند تمرین بسیار خوبی برای متن‬
‫خوانی باشد‪ .‬حال من می خواهم آن را به صورت تمرین برای ارائه در کالس‬
‫سخنرانی آماده کنم‪.‬‬

‫متن مقدمه به شرح زیر است‪:‬‬

‫نمایشنامه باغ آلبالو آخرین اثر چخوف است که در سال ‪ 1903‬نوشته شده و در ژانویه‬
‫‪ 1904‬برای اولین بار در تئاتر هنر مسکو روی صحنه آمده است و در همین سال است‬
‫که چخوف در ماه ژوییه اش دنیا و نمایش هایش را ترک می گوید‪ .‬در نمایشنامه باغ‬
‫آلبالو حادثه عمده ای که ایجاد اضطراب‪ ،‬هیجان و یا دلهره و ترس و یا حیرت و وحشت‬
‫کند روی نمی دهد‪ .‬اشخاص نمایش همان آدم هایی هستند که در زندگی روزمره به آن‬
‫ها برمی خوریم‪.‬‬

‫دقت کنید من همین االن که در حال خواندن متن هستم آنجایی که به ماجرای در‬
‫گذشت چخوف در ژوییه سال ‪ 1904‬می رسم‪ ،‬دقیقا سعی می کنم این احساس را به‬
‫مخاطب منتقل کنم یا وقتی که در مورد نمایشنامه باغ آلبالو که به قول مترجم این اثر‬
‫سرکار خانم سیمین دانشور ایجاد دلهره و ترس و هیجان نمی کند‪ ،‬سعی می کنم این را‬
‫با استفاده از مکث های الزم‪ ،‬با حفظ ارتباط با مخاطب و دیدن مخاطب و حتی یک‬
‫سری از حرکات زبان تنی نشان دهم و به مخاطب منتقل کنم و او را متوجه داستان بکنم‪.‬‬

‫پس اگر ما بتوانیم یک متن را به عنوان تمرین فن بیان استفاده کنیم و تمامی تکنیک‬
‫های فن بیان مانند مکث‪ ،‬تنالیته صدا‪ ،‬لحن که در واقع همان احساس گوینده سخن‬
‫است را رعایت نیم می توانیم متن را همان طور که فهمیده ایم به مخاطب هم منتقل‬
‫کنیم‪ .‬این تمرین یکی از مهمترین تمرین هایی است که عزیزان می توانند برای رسیدن‬
‫به فن بیان قوی از آن استفاده کنند‪.‬‬

‫برای اینکه سخن آموزان از الگوی تمرینی بیشتری برخوردار باشند چند نمونه دیگر از‬
‫تمرین متن خوانی را ارائه می کنم‪ .‬به عنوان مثال کتابی را که مالحظه می کنید کتاب‬
‫قندپهلو است که شامل مجموعه ای از داستان های متنوع می باشد‪ .‬در کتاب قبلی متن‬
‫ما توضیحی و گزارشی بود و در این کتاب متن ما داستانی و روایی است‪ .‬نام این قصه‬
‫مرد کور است‪.‬‬

‫روزی مرد کوری روی پله های یک ساختمان نشسته بود و کاله و تابلویی را در کنار پایش‬
‫قرار داده بود‪ .‬روی تابلو نوشته شده بود‪ :‬من کور هستم لطفا کمک کنید‪ .‬روزنامه نگار‬
‫خالقی از کنار او گذشت و نگاهی به او انداخت‪ .‬فقط چند سکه داخل کاله بود‪ .‬او چند‬
‫سکه داخل کاله انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلو او را برداشت‪ ،‬آن را‬
‫برگرداند و اعالن دیگری روی آن نوشت و تابلو را روی پای او گذاشت و آن جا را ترک‬
‫کرد‪ .‬عصر آن رو ز روزنامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کاله مرد کور پر از سکه‬
‫و اسکناس شده است ‪.‬‬

‫مرد نابینا از صدای قدم های او خبرنگار را شناخت و خواست ار او همان کسی است که‬
‫آن تابلو را نوشته است بگوید که بر روی آن چه نوشته است؟ روزنامه نگار جواب داد چیز‬
‫خاص و مهمی نبود‪ .‬من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه‬
‫خود ادامه داد‪ .‬مرد کور هیچ وقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او‬
‫خوانده می شد‪ :‬امروز بهار است ولی من نمی توانم آن را ببینم‪.‬‬

You might also like