You are on page 1of 40

‫دوره جدید ‪ /‬سال اول(هفتم)‪ /‬پاییز‪87‬‬

‫‪ 36+4‬صفحه‪ 700/‬تومان‬
‫‪1‬‬
09153061985 ‫محبــــــــــوبـه زارع‬ mahboubeh.zare@gmail.com
baghbanimahdie@gmail.com 09153061611 ‫مهـــــــدیــــه باغبانی‬ 0511-8419982
‫آیدا علی بخش‬ 09155254109 aida.alibakhsh@gmail.com
‫نامه ی فصل علوم انسانی‬
‫دوره جدید‪ /‬سال اول( هفتم)‪ /‬شماره ‪/1‬پاییز ‪87‬‬

‫بنیان گذار و رئیس شورای سیاست گذاری‪:‬‬


‫سیدمحمدعزیزی‬
‫شناسنامه دانشگاهی‪:‬‬
‫صاحب امتیاز و مدیر مسؤول‪ :‬محسن محبی‬
‫شماره مجوز‪ /133 :‬ن‪ /‬ه مورخ ‪ 1380/10/29‬دانشگاه علوم پزشکی مشهد‬
‫زیر نظر شورای سردبیری‬
‫مشاور عالی‪ :‬علی مفردی‬
‫حلقه مشاوران‪ :‬مصطفی انتظاری هروی‪ ،‬عاتکه حسین پور‪ ،‬امیر خدابنده بایگی‪ ،‬صادق فریور‬
‫انتخاب تیتر‪ ،‬ویرایش وانطباق محتوایی آثار بر خطوط مبرهنه و مصرحه نظام جمهوری اسالمی ایران‪:‬‬
‫سیدمحمدعزیزی‬
‫تحریریه‪ :‬بیرجند‪ :‬عاطفه قریشی شهری ‪ /‬تنگستان‪ :‬مهدی قائدی‪ /‬تهران‪ :‬پرویز جهانگیری‪ ،‬عرفانه خسروی‪،‬‬
‫رادمان ساکت‪ ،‬مهدی صولتی‪ ،‬همایون عسکری سیریزی‪ ،‬امین قضایی‪ ،‬جالل کامران نیا‪ ،‬فاطمه کردچگینی‪/‬‬
‫مشهد‪ :‬امین ابراهیمی‪ ،‬آرش آقامیر‪ ،‬حامد پنابادی‪ ،‬علی رضایی‪ /‬نیشابور‪ :‬رسول بخشعلی‬
‫با همراهی‪ :‬بتول مفردی‬
‫طراح گرافیک‪ :‬محبوبه زارع‬
‫خلق تصاویر صفحات داخلی و روی جلد‪ :‬علی مفردی‬
‫همکاران‪ :‬بجستان‪ :‬ابوالفضل حسینی‪ /‬تبریز‪ :‬مختار اندریانی‪ ،‬امیر کریمزاد شریفی‪ /‬تهران‪ :‬حمیدرضا ادیب مقدم‪،‬‬
‫امیر هادی انواری‪ ،‬مهدی حسین پور‪ ،‬علی دسپ‪ ،‬شجاع دهقانی‪ ،‬حمید روستا‪ ،‬حسن روشن ضمیر‪ ،‬مجید ساسانی‪،‬‬
‫کامیار شیروانی مقدم‪ ،‬آرش عزیزی‪ ،‬مازیار فروهر‪ ،‬محمد قلی پور‪ /‬قزوین‪:‬محمد مهدی بخارایی‪/‬گرگان‪ :‬طناز الیق‪/‬‬
‫مشهد‪:‬سیدمحسنابوترابی‪،‬علیاشراقی‪،‬امیربرزنونی‪،‬ابوالفضلحاجیزادگان‪،‬نرگسحسینی‪،‬آذرضمیری‪ ،‬محمد‬
‫شریف‪ ،‬اسماعیل مباشر‪ ،‬ناصر محمدزاده رضایی‪ ،‬وهاب مخملباف‪ ،‬عبدالرضا مهاجری‪ ،‬رسول مهلوجی‪ ،‬سید یاسر‬
‫میردامادی‪ ،‬علی نظام دوست‬
‫با سپاس از هفت سال حمایت و ارشاد مدیران فرهنگی دانشگاه علوم پزشکی مشهد در دولت های‬
‫هشتم ونـــــهم‪ :‬دکتر شریف رضویان‪ ،‬دکتر فرهمند‪ ،‬دکتر منوری‪ ،‬دکتر خدادادی‪ ،‬دکتر احمدپور‬
‫حروفچینی‪ :‬زهرا زاهدی نسب‬
‫چاپ‪ :‬طلوع‬
‫دفتر مشهد‪ :‬بلوار وکیل آباد‪ -‬وکیل آباد ‪(61‬غدیر)‪ -‬غدیر‪ -24‬پالک‪ -48‬کدپستی‪9189873198‬‬
‫دفتر تهـــران‪ :‬بزرگراه نواب‪ -‬بلوک هدهد‪ -1‬شماره‪113‬‬
‫وب گاه‪www.negah-tazeh.com :‬‬
‫پست الکترونیک‪info@negah-tazeh.com :‬‬
‫تلفن‪ 09153177953 ،0511-8902310 :‬و ‪09155231265‬‬

‫• نگاه تازه از ویرایش [خودسانسوری] آثار ارسالی‪ ،‬پرهیز ندارد‪.‬‬


‫• هرگونه بهره برداری از محتوا و گرافیک نگاه تازه‪ ،‬تنها با هماهنگی صاحب امتیاز و ذکر نام نگاه تازه مجاز خواهد بود ‪.‬‬
‫• شماره های پیشین نگاه تازه و ارتباط با نویسندگان ‪ ،‬با مراجعه به وب گاه نشریه قابل دسترسی است‪.‬‬

‫اشتراک رایگان نگاه تازه‬


‫برای دریافت اشتراک رایگان نگاه تازه (تک شماره ) ‪،‬کافی است درخواست خود را از طریق پیام‬
‫کوتاه و یا پست الکترونیک ارسال نمایید تا در خصوص اشتراک شما اقدام شود‪.‬‬
‫پست الکترونیک‪info@negah-tazeh.com :‬‬
‫شماره تلفن جهت ارسال پیام کوتاه ‪ 09153177953 :‬و ‪09155231265‬‬
‫فهرست‬
‫طرح ‪ .‬و ‪..‬‬
‫پيام نور؛ علي مفردي‪1/‬و‪2‬‬
‫سرمقاله‬
‫تجاوز در حضور ديگران؛ شوراي سردبيري‪3/‬‬
‫جامعه‬
‫دور باطل ميان فقر و محافظه كاري؛‬
‫انجام يا انكار؟؛ پرويز جهانگيري‪4/‬‬
‫فلسفه‬
‫*‬
‫حقوق‬
‫*‬
‫سياست‬
‫*‬
‫دين‬
‫رسول (نا)نويساي پروردگار قلم؛ مهدي صولتي‪12/‬‬
‫مديريت و برنامه‬
‫دانشگاهي براي مهرورزي‪ ،‬همه جا و همه وقت؛ گروه گزارش‪18/‬‬
‫بزرگراه هایی که فقر توزیع می کنند؛جالل کامران نیا‪24/‬‬
‫فساد در نهایت آرامش؛مهدی قائدی‪26/‬‬
‫اقتصاد‬
‫*‬
‫تاريخوباستان‬
‫*‬
‫ادبيات و زبان شناسي‬
‫چونکه در اصل نمایش الل بازی ناطق است‪ ...‬؛ فاطمه كردچگيني‪28/‬‬
‫هنر‬
‫*‬
‫خبر‬
‫شاخصه هاي عمومي حوزه نشر و موسيقي كشور سقوط كرد؛ گروه خبر‪35 /‬‬
‫عكس‬
‫امينابراهيمي‪36/‬‬

‫قسمت هايي كه با نشان *مشخص شده اند در این‬


‫شماره اثری از آن ها چاپ نشده است‪.‬‬
‫شـو‬
‫س‬‫راي‬
‫دبي‬‫ر‬
‫ري‬

‫«ميزان ورودي پرونده به دستگاه قضايي‪ ،‬در طول يك سال حدود ‪ 7‬الي ‪ 8‬ميليون پرونده است كه‬
‫اين تعداد براي يك كشور ‪ 70‬ميليوني بسيار زياد است‪1.‬وجود ‪ 8‬ميليون پرونده در يك سال نشان از‬
‫ايجاد[حداقل] ‪ 8‬ميليون دعوا [ی منجر به تشكيل پرونده] در امور مختلف دارد ونشان دهنده اين است‬
‫كه ويروس هايي چون ظلم‪ ،‬تجاوز‪ ،‬اختالف و دعوا در جامعه زياد است‪ ...‬متاسفانه امروز كانون خانواده‬
‫هاي ما [نيز] در حال تهديد شدن است‪( ».‬رئيس قوه قضائيه جمهوري اسالمي ايران‪)1387/4/4 ،‬‬
‫***‬
‫جامعه ايراني‪ ،‬اينك در حال تجربه يك از هم گسيختگي ناب اجتماعي است و براي بحران ناميدن آنچه مؤلفه هاي‬
‫عملكردي يك اجتماع را تحت تاثير قرار مي دهد‪ ،‬اكنون زمان از دست رفته است و سير آسيب هاي فردي به سوي‬
‫سرخوردگي هاي گروهي و از آن نقطه به سوي بحران‪ ،‬طي شده تلقي مي شود و آنچه اينك در جريان است‪ ،‬در واقع‬
‫حاوي تمامي انگاره هاي از هم گسيختگي بنيادي است ‪ .‬شورشي همه جانبه عليه نظامهاي شكل دهنده و قانوني كه در‬
‫ظاهر توسط حكومت طرح ريزي شده اند‪ ،‬حال از مرز انقالب خودبنياد عليه وجدان و خرد فردي نيز گذشته است‪.‬‬
‫***‬
‫آمار رسمي فزاينده آسيب هاي فراگير همچون طالق (كه به نشانه قله كوه يخ فروپاشيدگي هاي پنهان وغير ثبت شده‬
‫بنيان خانواده ايراني است )‪ ،‬جرايم منجر به مجازات زندان( كه در اين اواخر به سبب رشد غير قابل مهار آن و عدم تكاپوي‬
‫حجم ندامتگاههاي كشور به گواه آمار‪ ،‬براي پاك كردن صورت مساله ي افزايش تعداد زندانيان‪ ،‬منتهي به بازتدوين‬
‫قانونهاي مجازات جايگزين حبس شده است )‪ ،‬پايين آمدن سن تجربه هاي اقسام روابط جنسي پنهان‪ ،‬و ارتباطات‬
‫متعدد كوتاه و بلندمدت قانوني نما‪ ،‬خاص پوششي ها و ناسازه آرايي ها‪ ،‬گسترش انواع اعتيادهاي ارزان وشكيل‪ ،‬انديشه‬
‫دستيابي به ثروت و امكانات رفاهي مدرن از شيوه هاي غير از كار توليدگر‪ ،‬گران و كم فروشي در ارائه كاال و ارتشاء‬
‫درعرضه خدمات‪ ،‬كاهش بهره وري كاري آگاهانه ( به ويژه در امور مرتبط با حوزه دولتي در مفهوم عام آن كه با پرداخت‬
‫جيره حقوقي ثابت ماهانه به تمامي كارمشغوالن اداره مي شوند )‪ ،‬توسل به اشكال كامال جاري دروغ گويي هاي فردي‬
‫واجتماعي و مخدوش سازي حقيقت (به انگيزه كسب فرصت هاي نا به حق فردي و در سطح كالن تر‪ ،‬تحميق آگاهانه‬
‫ناآگاهان)‪ ،‬آسيب رساندن به امكانات همگاني (همچون مكان هاي عمومي‪ ،‬وسايل حمل ونقل و جز آن )‪ ،‬زير پا نهادن‬
‫و حتي تجاوز قلدرمآبانه به حقوق ديگران به جاي رعايت نظامات ابتدايي و پذيرفته شده جهاني و نه صرفا اين حكومتي‬
‫( همچون انواع تخلفات بي بديل و بي حد و مرز رانندگي كه نمادي كريه از سركشي پريشان عليه هر آنچه به حق و‬
‫به نظم‪ ،‬ورود ممنوع و قرمز است‪ ،‬مي نمايد )‪ ،‬بروز استعداد نهفته درگيري هاي خشونت بار و حتي شادي هاي جمعي‬
‫ديگرآزار و رواج ادبيات ارتباطي وهن آلود و تخريب كردن هاي شخصيتي نهان و آشكار در امور عادي روزمره اجتماعي‪،‬‬
‫رياكاري هاي عادت شده و كمرنگ شدن روح همبستگي و از خود گذشتگي (صرف نظر از نماياني هاي دولتي‪ -‬مناسبتي‬
‫يك روزه و ده روزه و از اين دست )‪ ،‬چيزي فراتر از يك اعالم خطر است و تئوري هاي رنگارنگ اجتماعي سياسي اعم‬
‫از تعبير اين نابساماني ها به اعتراض عليه اجزاء حاكميت وقت يا به عكس‪ ،‬كم كاري حاكميت در گرفتن ها و بستن ها و‬
‫غيره‪ ،‬هيچكدام علت و درمان اين نانظمي عيان و عنان گسيخته نيست و به واقع‪ ،‬اجتماع سلولي ايراني فارغ از آن كس‬
‫كه مستقيم و نيمه مستقيم از سوي او بر او حكم مي راند‪ ،‬در جنگي تمام عيار و ويرانگر‪ ،‬عليه خويش است‪.‬‬
‫‪ -1‬به عنوان نمونه میزان ورودی پرونده به دستگاه قضایی هندوستان ‪ 4‬میلیون پرونده در سال است‪.‬‬

‫‪3‬‬
‫مقاله‬

‫پرويز جهانگيري‬

‫مقدمه‬
‫تئوری محرومیت نسبی در واقع یک تئوری انقالب نیست‪ ،‬برعکس نظریه ای است که قصد تبیین کشمکش را دارد‪.‬‬
‫« گِر » مدعی است که «انقالبات چیزی جز یک نوع از انواع فوق العاده بی شمار و با هم مرتبط کشمکش نیستند‪ .»...‬گر‬
‫معتقد است انقالب تنها یکی از اشکال خشونت است‪ .‬از دید گر و سایر نظریه پردازان مکتب محرومیت نسبی همان عواملی‬
‫که ممکن است هنگام وقوع انقالب وجود داشته باشد در سایر اشکال کشمکش مدنی (آشوب‪ ،‬توطئه و جنگ داخلی) هم‬
‫می تواند وجود داشته باشد‪.‬‬
‫بنابراین‪ ،‬نظریه گر‪ ،‬نظریه روان شناختی در باب خشونت سیاسی است‪.‬‬
‫مبنا و پایه ی نظریه محرومیت نسبی‪ ،‬نظریه روان شناختی «سرخوردگی ـ پرخاشگری» است‪ .‬نظریه سرخوردگی ـ‬
‫پرخاشگری مدعی است که‪ :‬سرخوردگی افراد در دستیابی به اهداف باعث ایجاد پرخاشگری در آنها‬
‫شده است و هرچه سرخوردگی شدیدتر باشد میزان پرخاشگری علیه منبع سرخوردگی نیز بیشتر‬ ‫گِر در پاسخ به‬
‫خواهد بود‪ .‬پس به موجب این نظریه هرچه سرخوردگی شدیدتر باشد پرخاشگری شدیدتر خواهد‬ ‫چرایی ایجاد‬
‫بود و این سرخوردگی شدید است که انگیزه های کلی برای خشونت جمعی فراهم می آورد‪ .‬به نظر‬
‫خشونت­های‬
‫گِر پس از شکل گیری خشونت جمعی که در نتیجه محرومیت نسبی است اگر بازیگران سیاسی‬
‫مقصد ناکامی شناخته شوند و همچنین وجود برخی متغیرهای دیگر‪ ،‬از جمله‪ )1 :‬میزان تضمین‬
‫سیاسی و‬
‫فرهنگی یا خرده فرهنگی برابر با پرخاشگری آشکار‪ )2 ،‬میزان و درجه موفقیت خشونت در گذشته‪،‬‬ ‫انقالبمعتقد‬
‫‪ )3‬میزان وضوح و شیوع جاذبه های نمادین توجیه کننده خشونت‪ )4 ،‬مشروعیت نظام سیاسی و‬ ‫است که تنها‬
‫نوع پاسخ هايی که به محرومیت نسبی داده است و هم چنین ‪ )5‬باور به اینکه خشونت در کسب‬ ‫محرومیتنسبی‬
‫ارزش های نادر مفید است‪ ،‬به سیاسی شدن خشونت منجر می گردد‪ .‬و اینکه در آخر کدام یک از‬ ‫است که‬
‫طرفین خشونت (دوستان یا مخالفان) در مواجهه با یکدیگر به پیروزی برسند آنهم بستگی دارد به‬ ‫انسان­ها را‬
‫میزان کنترل حکومت بر نیروی اجبار و حمایت سازمانی گسترده و درجه باالیی از توانایی یا قابلیت‬ ‫وادار به واکنش‬
‫قهری مخالفان‪ .‬به این ترتیب‪ ،‬خشونت سیاسی ابتدا با بروز نارضایتی آغاز می شود‪ .‬در مرحله دوم این‬ ‫برعلیهوضعیت‬
‫نارضایتی سیاسی شده و در نهایت به تحقق عمل خشونت آمیز علیه بازیگران سیاسی می انجامد‪ .‬و‬
‫ی کند‬‫م ­‬
‫هر کدام از این سه مرحله در فرایند خشونت سیاسی (مراحل ‪ 1‬بروز نارضایتی‪ 2 ،‬سیاسی شدن و ‪3‬‬
‫فعلیت یافتن آن در خشونت سیاسی) وابسته به مرحله پیش از خود هستند‪.‬‬ ‫سال اول(هفتم)‬
‫شماره ‪1‬‬
‫پاییز ‪87‬‬
‫توانایی های ارزشی آنها‪.‬‬ ‫بنابراین گِر در پاسخ به چرایی ایجاد خشونت های سیاسی و انقالب معتقد است که تنها محرومیت‬
‫انتظارات ارزشی کاالها و شرایط زندگی هستند که مردم خود را مستحق آنها می دانند‪ .‬توانایی ارزشی کاالها و شرایطی‬ ‫نسبی است که انسان ها را وادار به واکنش برعلیه وضعیت می کند‪ .‬محرومیت نسبی که برداشتی‬
‫ال توانایی کسب و حفظ آنها را دارند‪ .‬بدین ترتیب محرومیت نسبی عبارتست از تفاوت‬ ‫هستند برای آنها که فکر می کنند عم ً‬ ‫ذهنی است به وضعیتی اطالق می شود که فرد وضع موجود را نامتناسب تلقی می کند‪ ،‬به طور‬
‫میان آنچه باید باشد و آنچه هست‪.‬‬ ‫کلی از نظر گِر محرومیت نسبی در انسان وضعیتی از نارضایتی ایجاد کرده و موجب پرخاشگری‬
‫محرومیت نسبی به برداشت ذهنی افراد تأکید دارد‪ .‬انسان ها ممکن است از لحاظ ذهنی دچار‬ ‫و ضربه زدن به منبع نارضایتی می شود پس تنها محرومیت نسبی است که انسان را آماده ضربه‬
‫محرومیت باشند اما یک ناظر خارجی آنان را نیازمند نداند‪ .‬همچنین این امکان وجود دارد که‬ ‫زدن به منبع محرومیت می کند‪ ،‬نه محرومیت مطلق‪.‬‬
‫افرادی از دید یک ناظر خارجی در محرومیت مطلق و حد اعالی فقر به سر برند‪ ،‬اما آنها این‬ ‫تعریف خشونت سیاسی‬
‫در مورد تأثیر طبقات‬
‫وضعیت را عادالنه و قابل چاره بدانند‪.‬‬ ‫نکته اساسی در فهم نظریه گِر این است که گِر انقالب را یکی از اشکال سه گانه خشونت سیاسی‬
‫ارزشی در بروز‬ ‫انتظارات ارزشی انسان ها با ارجاع به برخی گروه ها یا منزلت هایی که افراد با آنها شناخته می‬ ‫یعنی آشوب‪ ،‬توطئه و جنگ درون‪-‬كشوری می داند‪ .‬عالوه بر این‪ ،‬گِر خشونت سیاسی را تنها‬
‫خشونتسیاسی‬ ‫شوند یا فکر می کنند چنین است تطبیق داده می شود‪ .‬همچنین مرجع مقایسه فرد می تواند‬ ‫نوعی از خشونت جمعی می شناسد‪ .‬و خشونت سیاسی‪ ،‬نیز به نوبه خود می تواند به صورت های‬
‫وضعیت گذشته خود وی‪ ،‬یا معیارهایی باشد که توسط یک رهبر و نیز یک گروه مرجع طراحی‬ ‫مختلفی واقع شود که نهایت ًا یکی از آنها ممکن است انقالب باشد‪.‬‬
‫برخیازمتفکرینتنها‬ ‫شده است (ایدئولوژی)‪.‬‬ ‫گر خشونت سیاسی را به عنوان تمامی حمالت فراگیری که در درون یک جامعه سیاسی‪ ،‬علیه‬
‫بر فقدان یک طبقه‬ ‫ارزش ها و انواع آن‬ ‫رژیم سیاسی‪ ،‬بازیگران آن ـ شامل گروه های سیاسی رقیب و صاحبان قدرت ـ یا سیاست های‬
‫از نظر «گر» ارزش ها‪ ،‬حوادث‪ ،‬اهداف یا شرایط مطلوب هستند که انسان ها در راه دسترسی‬ ‫آن انجام گیرد‪ ،‬تعریف می کند‪ .‬این مفهوم نمایانگر مجموعه ای از حوادث است که وجه مشترک‬
‫ارزشی تأکید کرده‬
‫به آنها تالش می کنند‪ .‬ارزش هايی که مناسب یک نظریه خشونت سیاسی هستند‪ ،‬مقوالتی‬ ‫تمامی آنها استفاده واقعی از خشونت یا تهدید به کاربرد آن است‪.‬‬
‫کلی از شرایطی هستند که بسیاری از انسان ها برای آنها ارزش قائلند و نه آن ارزش هایی که ­اند مثل مارکس که‬ ‫بنابراین مفهوم خشونت سیاسی شامل انقالب (به عنوان تحول اجتماعی سیاسی که با خشونت‬
‫ارزش اصلی را اقتصاد‬ ‫به طور خاص مطلوب افراد خاصی هستند‪.‬‬ ‫انجام می پذیرد تعریف می شود) و نیز جنگ های چریکی‪ ،‬کودتا ها و شورش ها می شود‪.‬‬
‫در اصطالح روان شناسی‪ ،‬ارزش ها مقاصد انگیزه انسانی اند و احتما ًال از نیازها و غرایز نشأت‬ ‫خشونت سیاسی نیز به نوبه خود نوعی زور ـ (یعنی استفاده یا تهدید به استفاده از خشونت هر گروه یا نهادی برای کسب‬
‫ی داند و حال آنکه‬ ‫م ­‬ ‫می گیرند‪ .‬اما ارزش های مورد نظر گِر سه نوع کلی دارند که عبارتند از‪ )1 :‬ارزش های رفاهی‪،‬‬ ‫اهداف خود در درون یا خارج از نظم سیاسی)ـ تلقی می شود‪ .‬این تعریف مبتنی بر این پیشداوری نیست که خشونت سیاسی‬
‫هاناآرنت انقالب را به‬ ‫‪ )2‬ارزش های مربوط به قدرت و ‪ )3‬ارزش های بین شخصي‪.‬‬ ‫امری نامطلوب است‪ .‬همانند استفاده دولت ها از خشونت به عنوان زور‪ ،‬موارد خاص خشونت سیاسی نیز ممکن است بر طبق‬
‫سرکوباحساسات‬ ‫‪ _1‬ارزش های رفاهی‬ ‫دیدگاه یک ناظر‪ ،‬خوب‪ ،‬بد یا فاقد بار ارزشی باشد‪ .‬مشارکت کنندگان در یک خشونت سیاسی ممکن است آن را به عنوان‬
‫ارزش های رفاهی‪ ،‬ارزش هایی هستند که مستقیم ًا با رفاه مادی و تحقق نفس در ارتباط اند از‬ ‫ابزاری برای بیان تقاضاهای سیاسی خود‪ ،‬یا مخالفت با سیاست های نامطلوب ارزشمند بدانند‪ .‬اما مشاهده اینکه خشونت‬
‫آزادی­ـخواهـــانه‬ ‫جمله کاالی مادی زندگی ـ مثل غذا‪ ،‬مسکن‪ ،‬خدمات بهداشتی و آسایش مادی ـ و گسترش‬ ‫شدید ویرانگر است‪ ،‬مستلزم نوعی قضاوت اخالقی نیست؛ حتی اگر شهروندان و زمام داران برای برخی از خشونت های‬
‫نسبت می­داد‬ ‫توانایی هاي فیزیکی و روانی و استفاده از آنها‪ .‬به این ارزش ها‪ ،‬ارزش های اقتصادی و ارزش‬ ‫سیاسی ارزش قایل باشند‪ ،‬هرچه حجم خشونت بیشتر باشد‪ ،‬نظام سیاسی از کارایی کمتری در انجام دیگر کارها و امور خود‬
‫های خود فعلیت بخش نیز می گویند‪.‬‬ ‫برخوردار خواهد بود‪ .‬خشونت به طور کلی انسان ها و کاال ها را نابود می کند و به ندرت آنها را افزایش می دهد‪ .‬امکان دارد‬
‫‪ _2‬ارزش های قدرتی‬ ‫که خشونت سیاسی‪ ،‬میزان کلی رضایت اعضاء جامعه را افزایش دهد‪ .‬این امر در صورتی صادق است که خشونت و تأثیرات‬
‫به نظر گِر ارزش های مربوط به قدرت‪ ،‬ارزش هایی هستند که میزان توان انسان ها در نفوذ‬ ‫آتی آن‪ ،‬ذات ًا ارزشی بیش از منابع انسانی و مادی مصرف شده داشته باشند‪ .‬و یا خشونت‪ ،‬کارکرد تنظیمی تأیید شده ای از‬
‫بر کنش های دیگران و اجتناب از دخالت ناخواسته دیگران در کنش های خود را تعیین‬ ‫سوی مردم داشته باشد‪ ،‬همچنین با درنظر گرفتن بعد زمان‪ ،‬خشونت سیاسی شدید‪ ،‬اگرچه در کوتاه مدت بسیار ویرانگر است‪،‬‬
‫می کنند‪ .‬ارزش های مربوط به قدرت که به طور خاص در خشونت سیاسی اهمیت دارند‪ ،‬شامل‬ ‫اما در بلند مدت ممکن است فوایدی اعم از تحریک زمام داران به افزایش خروجی ها یا بازسازی جامعه داشته باشد به گونه‬
‫تمایل به مشارکت در تصمیم گیری جمعی (مثل رأی دادن‪ ،‬شرکت در رقابت سیاسی‪ ،‬عضویت در گروه نخبگان سیاسی)‬ ‫ای که رضایت کلی افزایش چشم گیری یابد‪.‬‬
‫و تمایالتی چون حق تعیین سرنوشت و امنیت (به عنوان مثال آزادی از مناسبات سیاسی ستم گرانه یا بی نظمی) است‪ .‬این‬ ‫تعریف محرومیت نسبی و چگونگی شکل گیری آن در افراد‬
‫ارزش ها به ارزش های مشارکت و ارزش های امنیتی نیز مشهورند‪.‬‬ ‫محرومیت نسبی بنا به تعریف گِر عبارتست از تصور یا برداشت بازیگران از وجود اختالف یا تفاوت میان انتظارات ارزشی و‬

‫‪5‬‬
‫‪ _3‬ارزش های بین شخصي‬
‫ارزش های بین شخصي عبارتند از رضایت های روانی که ما در تعامل غیر اقتدار آمیز با دیگر افراد و گروه ها در صدد کسب‬
‫آنها هستیم‪ .‬این ارزش ها شامل موارد ذیل است‪ )1 :‬میل به منزلت یعنی کسب نقشی مورد قبول عموم تا به مدد آن در‬
‫تعامل با دیگران میزانی از پرستیژ را کسب کنیم‪ )2 .‬نیاز به مشارکت در گروه های با ثبات و حمایت گری (مثل خانواده‪،‬‬
‫اجتماع‪ ،‬انجمن ها و‪ )...‬که همدلی و عاطفه را به ما ارزانی می دارند‪ )3 .‬احساس اطمینانی نشأت گرفته از اعتقاد به باورهای‬
‫مشترک درباره ماهیت جامعه و جایگاه شخص در آن و نیز مبناهای حاکم بر تعامالت اجتماعی‪ .‬این سه طبقه از ارزش های‬
‫بین شخصي را منزلت‪ ،‬تعلق به جمع و انجام فکری نیز می نامند‪.‬‬
‫موقعیتارزشی‬
‫انتظارات ارزشی یک جمع‪ ،‬میانگین موقعیت های ارزشی ای است که اعضاء خود را به گونه ای توجیه‬
‫پذیر مستحق آن می دانند‪ .‬موقعیت ارزشی میزان یا سطح ارزشی است که واقع ًا بدست می آید‪ .‬انتظارات‬ ‫گِر مدعی است‬
‫ارزشی هم به وضعیت فعلی و هم به وضعیت آتی اشاره دارد‪ .‬آنچه که حائز اهمیت است این است که‬ ‫که محرومیت‬
‫انتظارات ارزشی با ارجاع به موقعیت های ارزشی توجیه پذیر تعریف می شوند یعنی آنچه انسان ها خود‬ ‫نسبی در ارتباط‬
‫را مستحق کسب و حفظ آن می دانند و نه صرف ًا چیزهایی که امید چندانی به حصول آنها وجود ندارد‪.‬‬ ‫با هر طبقه از‬
‫توانایی های ارزشی یک جمع‪ ،‬میانگین موقعیت های ارزشی ای است که اعضاء آن جمع خود را در‬ ‫ش های‬‫ارز ­‬
‫کسب و حفظ آن توانا می دانند‪ .‬توانایی های ارزشی نیز مضامینی مربوط به حال و آینده دارند‪ .‬نمونه‬ ‫مشترک رفاهی‪،‬‬
‫توانایی های ارزشی در زمان حال چیزهایی است که انسان ها واقع ًا قادر به کسب آن بوده اند و یا محیط‬ ‫قدرتی یا‬
‫برای آنها فراهم آورده است؛ یعنی موقعیت ارزشی آنها‪ .‬توانایی های ارزشی در آینده چیزهایی هستند‬ ‫بین شخصي‬
‫که انسان ها معتقدند مهارت های خودشان و وجود دوستان و زمامداران شان در طی زمان امکان کسب‬
‫ممکن است‬
‫و حفظ آنها را فراهم خواهند آورد یعنی پتانسیل ارزشی آنها‪.‬‬
‫فرصت های ارزشی و انواع آن‬ ‫به خشونت‬
‫سلسله اقداماتی را که مردم برای کسب یا حفظ موقعیت های ارزشی مطلوب خود در اختیار دارند فرصت‬ ‫سیاسی منجر‬
‫های ارزشی گویند‪ .‬فرصت های ارزشی به سه نوع اند‪ 1 :‬شخصی ‪ 2‬اجتماعی ‪ 3‬سیاسی‪.‬‬ ‫شود‬
‫‪ _1‬فرصت های شخصی‬
‫فرصت های مشارکت سیاسی به عنوان یک هدف فی نفسه جزو فرصت های ارزشی اجتماعی قرار می گیرند‪ .‬همین رویه‬ ‫فرصت های شخصی ظرفیت های ذاتی یا اکتسابی افراد برای دست زدن به اقداماتی ارزش افزا‬
‫ها و نهادهايی که فرصت های ارزش اجتماعی را فراهم می آورند‪ ،‬معمو ًال ابزارهایی را نیز در اختیار جمع می گذارند که می‬ ‫است‪.‬‬
‫تواند به واسطه آنها از حکومت تقاضای مزایای رفاهی و قدرت کند‪ .‬انواع دیگری از فرصت ها نیز وجود دارند که به معنای‬ ‫ظرفیت های ذاتی در اکثر موارد به شکلی نرمال در درون جمع توزیع شده است و بنابراین کمتر با نظریه خشونت جمعی‬
‫مورد نظر در اینجا سیاسی هستند از جمله رویه های چانه زنی جمعی که کارگران از طریق آنها می توانند خواهان اختیارات‬ ‫مناسبت دارد‪ ،‬اما مهارت های فنی و دانش عمومی کسب شده از طریق آموزش می تواند به میزان زیادی احساس شایستگی‬
‫رفاهی بیشتری از کارفرمایان خود شوند‪.‬‬ ‫شخصی انسان ها را خصوص ًا در بهبود موقعیت های ارزشی مادی شان افزایش دهد‪.‬‬
‫به نظر گر شدت خشم انسان ها در آغاز تابع چند متغیر روانی ـ فرهنگی است‪ )1 .‬اولین متغیر اینکه هر قدر اختالفی که افراد‬ ‫‪ _2‬فرصت های اجتماعی‬
‫میان انتظارات و توانایی هایشان مشاهده می کنند بیشتر باشد‪ ،‬نارضایتی شان نیز بیشتر خواهد بود‪ )2 .‬دومین متغیر هرچه‬ ‫سلسله کنش های عادی است که اعضای یک جمع برای اقدام مستقیم جهت افزایش ارزش ها در اختیار دارند‪ .‬فرصت های‬
‫اهمیت ارزش های تحت تأثیر در نزد افراد بیشتر باشد و دیگر رضایت هایی که باید بدان ها تکیه کنند کمتر باشند‪ ،‬نارضایتی‬ ‫اجتماعی برای کسب ارزش اقتصادی شامل دامنه و تعداد شغل های پاداش آفرین‪ ،‬سهولت دسترسی به این مشاغل و منابع‬
‫آنها بیشتر خواهد بود‪ )3 .‬سومین متغیر اینکه اگر افراد راه های بدیل بسیاری برای ارضای انتظارات خود داشته باشند احتمال‬ ‫اقتصادی موجود برای پرداخت به کسانی است که بدين مشاغل پرداخته اند‪.‬‬
‫آن وجود دارد که نارضایتی از شکست های شان را دیرتر حس کنند‪ .‬اما اگر راه های بدیل کم و اندکی داشته باشند این‬ ‫‪ _3‬فرصت های سیاسی‬
‫احتمال وجود دارد که به خشم آیند‪ )4 .‬چهارمین عنصر تعیین کننده زمان است؛ اگر امکان بروز خشم در کوتاه مدت‬ ‫سلسله کنش های عادی است که اعضاء یک جمع به منظور وادار ساختن دیگران به تأمین ارزش هايی که رضایت خاطر‬
‫وجود نداشته باشد‪ ،‬قبل از فرونشستن هرچه شدت آن بیشتر باشد‪ ،‬دوام آن نیز بیشتر است‪ .‬مث ً‬
‫ال بسیاری از انسان‬ ‫آنها را فراهم می آورد در اختیار دارند‪ .‬فرصت های سیاسی به کنش های سیاسی به عنوان وسیله اشاره دارد و نه هدف‪.‬‬

‫سال اول(هفتم)‬
‫شماره ‪6 1‬‬
‫پاییز ‪87‬‬
‫خاص بر تعداد اندکی از مردم تأثیر می گذارند و بنابراین از گستره کوچکی برخوردارند‪ .‬اما حوادث و شرایطی مثل سرکوب‬ ‫ها طی زندگی خود بار اندوه عمیقی را بر دوش می کشند و آنرا به فرزندان خود منتقل می کنند‪.‬‬
‫یک حزب سیاسی‪ ،‬یا تورم شدید‪ ،‬احساس محرومیت نسبی را در میان تمامی گروه ها یا دسته هايی از مردم تسریع خواهد‬ ‫گر معتقد است که عوامل تعیین کننده نارضایتی را می توان هم به فرد فرد انسان ها و هم به انسان ها به طور جمعی تعمیم‬
‫کرد و در نتیجه از گستره وسیعی برخوردار است‪.‬‬ ‫داد‪ .‬البته برای تجزیه و تحلیل نارضایتی باید آن شرایط خاص اجتماعی و الگوهای حوادثی که باعث نارضایتی می شوند و‬
‫از طرف دیگر‪ ،‬شدت محرومیت نسبی متغیری روانی‪ -‬فرهنگی است و واحد اصلی تجزیه و تحلیل در آن فرد است و شدت‬ ‫نیز شناسایی گسترده آن در جمع را درنظر گرفت‪.‬‬
‫خشم متعاقب آن در یک جمع‪ ،‬مجموع (یا متوسط) خشمی است که اعضای آن حس می کنند‪ .‬اما گستره محرومیت نسبی‬ ‫عوامل تعيين كننده شدت محروميت نسبي‬
‫متغیر اجتماعی است و واحد تجزیه و تحلیل در آن جمع است و سؤال عملیاتی در آن عبارتست از نسبت اعضای آن جامعه‬ ‫‪ _1‬میزان محرومیت نسبی‬
‫که از سطوح خاصی از نارضایتی برخوردارند‪ .‬برای پی بردن به گستره محرومیت نسبی در این رهیافت ابتدا گروه هایی که‬ ‫براساس این نظر شدت محرومیت نسبی در بین افراد قوی ًا تحت تأثیر میزان متوسط اختالف درک شده میان انتظارات ارزشی‬
‫به طور بالقوه تحت تأثیر محرومیت نسبی قرار دارند مشخص می شوند و سپس با مراجعه به این گروه های از پیش تعیین‬ ‫و توانایی های ارزشی آنها قرار دارد‪ .‬در ضمن هرگونه افزایش در سطح متوسط انتظارات ارزشی در یک جمع بدون افزایش‬
‫شده شدت محرومیت نسبی در آنها مورد ارزیابی قرار می گیرد‪ .‬این گروه ها می توانند از اقشار اجتماعی‪ ،‬سیاسی یا منطقه ای‬ ‫توانایی های ارزشی به موازات آن و همچنین هرگونه کاهش در سطح متوفسط توانایی ارزشی آنها بدون آنکه به موازات آن‬
‫باشند‪ .‬همچنین گستره محرومیت نسبی را می توان با استفاده از شاخص های محرومیت نسبی برای هر دسته از ارزش ها‬ ‫کاهش در انتظارات ارزشی شان پدید آید‪ ،‬شدت محرومیت نسبی را افزایش می دهد‪.‬‬
‫ال سطح درآمد نسبی به عنوان شاخصی برای گستره محرومیت اقتصادی‪ ،‬میزان مهاجرت به عنوان‬ ‫مورد بررسی قرار داد‪ .‬مث ً‬ ‫‪ _2‬اهمیت ارزش ها‬
‫شاخصی برای فروپاشی اجتماع سنتی یا سیاست های سرکوب گرانه حکومت ها به‬ ‫اهمیت طبقات ارزشی که فرد احساس می کند با آنها فاصله دارد بر شدت محرومیت نسبی تأثیر دارد‪ .‬هرچه این طبقات‬
‫عنوان شاخصی برای محرومیت در زمینه قدرت‪ .‬همچنین گستره شرایط اجتماعی‬ ‫برای فرد با اهمیت تر باشند فاصله درک شده بیشتر و شدت محرومیت نیز بیشتر خواهد بود‪ .‬پس اهمیت طبقه ای از ارزش‬
‫را می توان از فرضیه های شدت محرومیت نسبی که باعث نارضایتی گسترده می‬ ‫ها برای یک فرد تعیین کننده انگیزه وی در کسب یا حفظ موقعیت ارزشی مطلوب است‪ .‬میزان اهمیت یک طبقه ارزشی نیز‬
‫شود استنتاج کرد‪.‬‬ ‫برای افراد در نتیجه میزان تعهد آنها نسبت به وضعیت ارزشی مطلوب است‪.‬‬
‫به نظر گر جامع ­ه ای‬ ‫ريشه هاي اجتماعي محروميت؛ منابع انتظارات فزاينده‬ ‫نظریات خشونت سیاسی در مورد اهمیت ارزش ها برای افراد به طور کلی چنین عقیده دارند که انقالب ها زمانی بوقوع می‬
‫که در آن موقعیت­های‬ ‫گِر از چهار منبع برای انتظارات فزاینده نام می برد که عبارتند از‪ 1 :‬اثر نمایشی یا‬ ‫پیوندند که مهم ترین و بنیادی ترین ارزش های انسان ها در معرض تهدید قرار گیرند و هرچه مردم انگیزه بیشتری نسبت‬
‫ارزشی درخواست‬ ‫سرایتی‪ 2 ،‬باورهای جدیدی (ایدئولوژی های جدید) که انتظارات بیشتر را توجیه می‬ ‫به هدفی داشته باشند و یا خود را بیشتر نسبت به حفظ سطح قابل دسترسی از ارزش ها متعهد بدانند شدیدتر از دیگران از‬
‫شده با موقعیت­های‬ ‫کنند‪ 3 ،‬تأثیرات ارتقای موضعیت ارزشی گروه های دیگر (گروه مرجع) و ‪ 4‬عدم‬ ‫اختالل در آن رنجیده خاطر می شوند و بیشتر از دیگران انگیزه خشونت پیدا می کنند‪ .‬همچنین اگر افراد از دستیابی طبقات‬
‫قابل دسترس در‬ ‫تعادل ارزشی‪.‬‬ ‫ارزشی دیگر نیز محروم شوند‪ ،‬محرومیت نسبی آنها نیز افزایش خواهد یافت اما اگر انسان ها همچنان بتوانند طبقات دیگری‬
‫تعادل تقریبی نباشد‬ ‫سرایتی‬ ‫یا‬ ‫نمایشی‬ ‫تأثیرات‬ ‫‪_1‬‬ ‫از ارزش ها را کسب کنند احتمال آن وجود دارد که از میان رفتن ارزش های نسبت ًا مهم را تحمل نمایند‪.‬‬
‫جامعه­ای نامتعادل‬ ‫غیر‬ ‫آشنایی‬ ‫که‬ ‫است‬ ‫این‬ ‫نوسازی‬ ‫به‬ ‫مربوط‬ ‫تحقیقات‬ ‫در‬ ‫رایج‬ ‫و‬ ‫آسان‬ ‫تعمیمات‬ ‫از‬ ‫یکی‬ ‫در مورد تأثیر طبقات ارزشی در بروز خشونت سیاسی برخی از متفکرین تنها بر فقدان یک طبقه ارزشی تأکید کرده اند مثل‬
‫غربیان با فرهنگ غرب باعث می شود غیر غربیان به کاال های جدید و شیوه های‬ ‫مارکس که ارزش اصلی را اقتصاد می داند و حال آنکه هاناآرنت انقالب را به سرکوب احساسات آزادی خواهانه نسبت‬
‫است‬
‫جدید زندگی تمایل پیدا کنند‪ .‬از این رو آقای بالنکستون معتقد است که‪« :‬مردمی با‬ ‫می داد‪ ،‬اما گِر مدعی است که محرومیت نسبی در ارتباط با هر طبقه از ارزش های مشترک رفاهی‪ ،‬قدرتی یا بین شخصي‬
‫سطح پایین زندگی‪ ،‬با مزایای سطح باالتر زندگی آشنا می شوند و در نتیجه این تأثیر‬ ‫ممکن است به خشونت سیاسی منجر شود‪.‬‬
‫سرایتی خواهان سطح باالتری از کاالها می شوند‪».‬‬ ‫‪ _3‬تعداد فرصت ها‬
‫راه هایی چند برای آشنایی با کاالها و شیوه های جدید زندگی غربی وجود دارد که از‬ ‫سومین عامل تعیین کننده شدت محرومیت نسبی‪ ،‬ویژگی ای به نام تعداد فرصت هاست که مربوط به توانایی های ارزشی‬
‫جمله آنها سواد و آموزش می باشد و اغلب تأکید می شود که سواد و آموزش به سبک غربی منابع عمده انتظارات فزاینده‬ ‫است‪ .‬یعنی تعداد و گستره اقدامات بدیلی که انسان ها می توانند برای رسیدن به برداشت مورد نظر خود از زندگی خوب انجام‬
‫هستند‪ .‬با اهمیت یافتن ارزش های غربی در نزد فردی که در معرض آموزش به سبک غربی قرار گرفته سطح انتظارات‬ ‫دهند‪ .‬و شدت محرومیت نسبی نیز بسته به نسبت فرصت های ارزشی ای که در آن اختالل ایجاد شده یا انتظار می رود‬
‫وی نیز افزایش می یابد‪ .‬این تصور نیز وجود دارد که تکمیل آموزش او را به اهدافش (مثل پول‪ ،‬منزلت و مشارکت سیاسی)‬ ‫ایجاد شود‪ ،‬تغییر می کند‪ .‬براساس این برداشت‪ ،‬افزایش فرصت های انسان ها‪ ،‬پتانسیل بی نظمی مدنی را کاهش می دهد‪.‬‬
‫نزدیک تر می سازد‪ .‬در این هنگام اگر وی با کمبود شغل‪ ،‬دستمزد اندک‪ ،‬دشمنی یا مزاحمت خویشاوندان و کمبود توانایی‬ ‫اما شدت محرومیت نسبی به شکلی معتدل برحسب تعداد فرصت های ارزشی که فعاالنه پیگیری شده و در آنها اختالل‬
‫های سیاسی خود مواجه شود پیامد امر بیداری از اوهام و بروز خشم است‪ .‬همچنین این ادعا که مهاجرت به مراکز شهری‬ ‫ایجاد شده یا تصور می شود که اختالل هایي به وجود آمده‪ ،‬تغییر کرده و شدیدتر خواهد شد‪.‬‬
‫همراه با افزایش انتظارات انسان ها تا سطحی بسیار باال و ارضاء ناپذیر است و بدین ترتیب به خشونت منجر می شود نیز‬ ‫شاخص های تعیین کننده گستره محرومیت نسبی‬
‫سؤال برانگیز است‪ .‬برای حل تعارض باید گفت یافته های مختلف نشان می دهند که تأثیر سرایتی فرهنگ مادی و‬ ‫گستره محرومیت نسبی عبارت است از میزان شیوع آن در میان اعضای یک جمع با توجه به هر طبقه از ارزش ها‪ .‬معمو ًال‬
‫سیاسی سایر اقوام و ملل به روی انتظارات افراد عمل می کنند‪ .‬اما این امر در اوضاع و احوال خاصی باعث افزایش‬ ‫محرومیت های غیر منتظره شخصی‪ ،‬مثل شکست در دست یابی به یک پیشرفت مورد انتظار یا خیانت معمو ًال در یک زمان‬

‫‪7‬‬
‫از این امید نیل به آن را داشتند‪ ،‬دور باطل میان فقر و محافظه کاری را بشکند‪ .‬برعکس اگر کاهش میزان رفاه چندان‬ ‫انتظارات می شود و هرگاه که چنین شود الزام ًا به افزایش نارضایتی و وقوع خشونت سیاسی منجر خواهد شد‪.‬‬
‫شدید نباشد می تواند با جلوگیری از مقایسه با گروه های خوش اقبال تر حس محرومیت نسبی را محدود سازد‪ ».‬این رابطه‬ ‫حال سؤال این است‪ :‬تأثیر سرایتی تحت چه شرایطی فعال می شود؟ در جواب باید گفت در شرایطی که محرومیتی از قبل‬
‫ممکن است زیربنای این برداشت باشد که امکان بروز انقالب ها در زمان افزایش رفاه بیشتر است‪ .‬هنگامی که تحرک‬ ‫موجود باشد‪ ،‬امکان چرخش یک گروه به سمت انتظارات ارزشی فزاینده از طریق تماس نمادین با شیوه جدیدی از زندگی‪،‬‬
‫برخی از گروه ها افزایش یابد گروه های با تحرک کمتر انتظارات خود را با مراجعه به گروه های پر تحرک تر تنظیم می‬ ‫قوی ًا تحت تأثیر شدت و گستره محرومیت نسبی از قبل موجود در آن گروه قرار دارد‪.‬‬
‫کنند‪ .‬اما این رابطه قید وشرط هایی دارد‪ :‬معمو ًال گروه های مشابه به عنوان گروه های مرجع انتخاب می شوند‪ .‬احتما ًال‬ ‫به بیان دیگر میزانی از محرومیت نسبی پیش شرط تحقق تأثیر سرایتی است‪ .‬یعنی هرچه شدت محرومیت نسبی بیشتر‬
‫بیشتر افراد‪ ،‬گروه های مرجع خود را از میان گروه هایی انتخاب می کنند که آنها را از لحاظ اقتصادی اجتماعی مشابه گروه‬ ‫باشد مردم آمادگی بیشتری برای پیگیری و پذیرش هنجارها و باورهایی پیدا می کنند که توجیه کننده انتظارات جدید هستند‬
‫خود می پندارند‪ ،‬اما آنها در میان این گروه ها انتظارات خود را با گروه هایی هماهنگ می سازند که بیشترین سرعت را در‬ ‫و وعده کسب آنها را می دهند‪.‬‬
‫بهبود وضعیت خود داشته اند‪.‬‬ ‫در مجموع تماس و آشنایی با مزایای مادی و قدرتی یک شیوه بهتر زندگی حتی باعث چرخش کسانی که شدیداً ناراضی اند‬
‫‪ _4‬عدم تعادل ارزشی‬ ‫ال یک روستایی ممکن است خواهان زندگی بهتری‬ ‫نمی شود مگر آنکه بدانند فرصت هايی برای کسب آن کاالها دارند‪ .‬مث ً‬
‫گفته می شود که اختالف میان سهم نسبتی یک گروه در ارزش های رفاهی در مقابل سهم آن در ارزش های مشارکتی‬ ‫باشد اما از آنجایی که راه هیچگونه اقدامی را برای کسب آنها به روی خود گشوده نمی بیند‪ ،‬شیوه‬
‫یا منزلتی نیز نوعی تأثیر سرایتی بر انتظارات ارزشی دارد‪ .‬به طور خالصه چنین استدالل می شود که اگر یک گروه نسبت‬ ‫زندگی شناخته شده خود را که راضی کننده نیست اما آشنا است رها نمی کند‪.‬‬
‫به گروه های دیگر‪ ،‬در توزیع یک ارزش در مرتبه باالتر قرار داشته باشد‪ ،‬اعضای آن خواهان مرتبه مشابهی در دیگر ارزش‬ ‫‪ _2‬ایدئولوژی های جدید‬
‫ها خواهند شد‪.‬‬ ‫به نظر می رسد‪ ،‬عامل تسریع کننده الزم این است که فرد پیش از آنکه مستعد پذیرش ایدئولوژی‬
‫آنچه که گر ارایه‬
‫از طرف دیگر‪ ،‬نرخ افزایش انتظارات ارزشی یک گروه برای یک ارزش آشکار پایین‪ ،‬تا حدی تحت تأثیر این مطلب قرار‬ ‫انقالبی شود‪ ،‬به طور ذهنی از فقر خود آگاه گردد‪.‬‬
‫دارد که ارزش مورد اختالف تا چه میزان ارزش پایه ای برای سایر ارزش هاست‪ .‬ارزش پایه ای ارزشی است که مردم از‬ ‫ایدئولوژی های پیشرفت و انقالب نه در جوامع ایستا بلکه به موثرترین صورت در میان انسان‬ ‫­ای‬‫ی کند نظریه‬‫م ­‬
‫آن برای توجیه و کسب موقعیت های بهتر در دیگر ارزش ها استفاده می کنند‪ .‬به عنوان مثال‪ ،‬اگر چنین برداشت شود که‬ ‫هایی که تغییرات فاحشی را تجربه کرده اند‪ ،‬شکل می گیرد‪ .‬تروتسکی در بیانیه مشهور خود به‬ ‫تبیین‬ ‫برای‬ ‫جامع‬
‫فقدان قدرت‪ ،‬تهدیدی برای حفظ و افزایش رفاه اقتصادی یا منزلت نسبی یک گروه است تقاضا در مورد قدرت صورت‬ ‫این نکته اشاره می کند‪« :‬صِ رف وجود محرومیت برای وقوع قیام کافی نیست؛ اگر چنین بود‪،‬‬ ‫انقالب محسوب‬
‫خواهد گرفت‪.‬‬ ‫توده ها باید همیشه در حال شورش می بودند‪ .‬الزم است که ورشکستگی رژیم اجتماعی به طور‬ ‫ی شود بلکه صرفاً‬‫نم ­‬
‫به این ترتیب اگر یک گروه نسبت به گروه های دیگر در توزیع یک ارزش در مرتبه باالیی قرار داشته باشد اعضای آن‬ ‫قطعی آشکار شده باشد‪ ،‬این محرومیت ها تحمل ناپذیر شوند و همچنین شرایط و ایده های‬
‫نشان می­دهد که‬
‫خواهان مرتبه مشابهی در دیگر ارزش ها خواهند شد‪ .‬گونه محدودتری از این فرضیه تمایل به انقالب را به کسانی نسبت‬ ‫جدید‪ ،‬دورنمایی از یک راه ثبات انقالبی را روشن سازد‪».‬‬
‫می دهد که تجربه ای درکسب ارزش های اقتصادی یا منزلتی داشته اند‪ ،‬بدون آنکه افزایش مشابهی در توانایی آنها برای‬ ‫بنابراین هنگامی که انسان ها شکست را تجربه می کنند‪ ،‬مستعد چرخش به سوی ایدئولوژی‬ ‫شدت و گستره‬
‫مشارکت در سیاست صورت گرفته باشد‪.‬‬ ‫هاي توجیه کننده انتظارات جدید و تشدید شده می شوند‪ .‬هنگامی که شرایط زندگی آنها نسبت ًا‬ ‫خشونت جمعی‬
‫ریشه های اجتماعی محرومیت؛ عوامل تعیین کننده توانایی ارزشی و انواع آن‬ ‫ایستا و منسجم باشد بعید است که جذب ایدئولوژی جدید شوند‪.‬‬ ‫بستگی به میزان‬
‫همانطور که در باال به آن اشاره شد‪ ،‬توانایی های ارزشی انسان ها به عنوان وضعیت هایی ارزشی که انسان ها خود را قادر‬ ‫‪ _3‬دستاوردهای ارزشی گروه های مرجع‬ ‫محرومیت نسبی‬
‫به کسب و حفظ آن می دانند تعریف شد‪ .‬به بیان دیگر توانایی ها تابع آنچه انسان ها دارند و نیز آنچه فکر می کنند می‬ ‫منبع مهم دیگر انتظارات فزاینده‪ ،‬تأثیر سرایتی متحرک رو به باالی یک گروه اجتماعی بر افزایش‬
‫اعضای جامعه دارد‬
‫توانند بدست آورند است‪ .‬اساسی ترین محدودیت ساختاری توانایی ارزش انسان ها به ذخیره های ارزشی قابل توزیع در‬ ‫انتظارات گروه های دیگر است‪ .‬گفته می شود که محرومیت نسبی هنگامی افزایش می یابد‬
‫جامعه مربوط می شود‪ .‬یعنی اگر جامعه ای از منابع گسترده و توانایی آشکاری برای تبدیل آنها به شرایط رضایت بخش تر‬ ‫که افراد وضعیت خود را با وضعیت گروه مرجعی مقایسه می کنند که آنچه را می خواهند و فکر‬
‫زندگی برخوردار باشد و مردم از فرصت های متنوع و معقول و مؤثری برای سهیم بودن در این فرصت ها برخوردار باشند در‬ ‫می کنند باید داشته باشند دارد‪ .‬هرچه مابه التفاوت منفی افراد بیشتر باشد محرومیت نسبی آنها‬
‫آن صورت توانایی های ارزشی مفروض باال خواهد بود‪ .‬اما اگر منابع محدود و اقدامات ارزشی انجام شده ناچیز باشد یا اگر‬ ‫نیز بیشتر خواهد بود‪.‬‬
‫فرصت های اندکی وجود داشته باشد مردم احتما ًال امید اندکی نسبت به آینده خود خواهند داشت‪ .‬از طرف دیگر‪ ،‬دو گونه‬ ‫به عقیده رانسیمان‪« :‬رفاه می تواند با آگاه ساختن مردم از امکان معیارهایی باالتر از آنچه پیش‬
‫نگرش در مورد ذخایر ارزشی اجتماعی و چگونگی توزیع آن وجود دارد‪ .‬اول اینکه‪ :‬در جوامعی با ذخایر ارزشی نسبت ًا ثابت‬
‫یا غیر قابل انعطاف توانایی های ارزشی بیشتر گروه ها ایستا است و هرگونه دستاورد ارزشی یک گروه ممکن است باعث‬
‫افول موقعیت ارزشی دیگر گروه ها شود و به عنوان زوال توانایی های ارزشی تلقی گردد‪ .‬دوم اینکه‪ :‬در جوامعی با ذخایر‬
‫ارزشی نسبت ًا انعطاف پذیر احتمال بروز این پیامد کمتر است‪ .‬یعنی دستاورد یک گروه افول موقعیت ارزشی دیگر گروه ها را‬
‫به همراه نخواهد داشت‪.‬‬
‫به عالوه چهار الگوی کلی تجربه و نظر که توانایی های ارزشی انسان ها را محدود می سازند در فرضیه های زیر معرفی‬
‫شده اند‪:‬‬
‫‪ _1‬توانایی های ارزشی متصوره قوی ًا تحت تأثیر میزان برداشت از انعطاف پذیری ذخایر ارزشی در یک جامعه قرار دارد‪.‬‬
‫‪ _2‬هرچه تصور انعطاف پذیری ذخایر یک ارزش در جامعه ای بیشتر باشد توانایی های متصوره گروه در ارتباط با آن ارزش‬
‫قوی ًا به طور معکوس تحت تأثیر رو به باالی دیگر گروه ها در ارتباط با آن ارزش قرار دارد‪ .‬به عنوان مثال اقدامی دولتی‬
‫همچنان که برای یک گروه مطلوبیت دارد شاید برای گروه دیگر زیان آور باشد‪.‬‬
‫‪ _3‬توانایی های ارزشی متصوره قوی ًا و به طور معکوس تحت نرخ تجربه گذشته گروه از خسارت ارزشی قرار دارد‪ .‬براساس‬
‫این فرضیه تجربه گذشته یک گروه و شرایط اجتماعی آن در تعیین میزان باور اعضای آن گروه در مورد امکان حفظ یا‬
‫بهبود شرایط خود نقش تعیین کننده مستقیم تری دارد‪ .‬فرضیه انتظارات ارزشی فرض را بر این می گذارد که تجربه جمعی‬
‫سال اول(هفتم)‬
‫شماره ‪8 1‬‬
‫پاییز ‪87‬‬
‫برخی از کلی ترین تبیین ها درباره ریشه های انقالب و دیگر اشکال خشونت جمعی‪،‬‬
‫سرمنشاء خشونت جمعی را در از میان رفتن انجام عقیدتی می دانند یعنی از میان رفتن‬
‫ایمان انسان به اعتقادات و هنجارهای حاکم بر تعامل اجتماعی‪ .‬دو عقیده در رابطه با‬
‫انجام اجتماعی وجود دارد اول اینکه انسجام اجتماعی هم هدف است و هم وسیله و‬
‫در نتیجه هم زوال در موقعیت ارزشی و هم زوال فرصت های ارزشی محسوب می‬
‫شود‪ .‬استداللی که انجام عقیدتی را به عنوان یک هدف (یعنی به عنوان شرایطی ذات ًا‬
‫نظریه گر‬ ‫ارزشمند) در نظر می گیرد بر آن است که مردم نیاز به باورهایی دارند که تفسیری‬
‫ی دهد‬ ‫نشان نم ­‬ ‫از جهان انجام دهد و هنجارهایی که آن تفسیر را‪ ،‬با رفتار روزمره آنها مرتبط سازد‪.‬‬
‫که چگونه‬ ‫اگر اعضای یک گروه به مجموعه ای از باورها و هنجارها اعتقاد داشته باشند و آن را‬
‫سرخوردگی‬ ‫صحیح بدانند از موقعیت ارزشی عقیدتی باالیی برخوردار خواهند بود‪ .‬دوم اینکه انجام‬
‫افراد ناهماهنگ‬ ‫عقیدتی همچنین بر فرصت های ارزشی انسان ها تأثیر می گذارد‪ .‬اگر آنها دارای‬
‫هنجارهای رفتاری هدف جویانه ای باشند که کسب انتظارات ارزشی شان را تسهیل‬
‫به تهاجم‬ ‫سازد فرصت های ارزشی آنها کفایت می کند‪ ،‬هرچند الزام ًا متعدد و متنوع نباشند‪ .‬اما‬
‫جمعی به‬ ‫اگر هنجارهایی که انسان ها در گذشته پذیرفته اند با اهداف آنها مناسبت کمتری پیدا‬
‫صاحبان قدرت‬ ‫کند توانایی ارزشی آنها ممکن است رو به زوال گذارد‪ .‬در انتها باید یادآور شد که هرچه‬ ‫دستاوردهای ارزشی‪ ،‬انتظاراتی درباره استمرار دستاوردهای ارزشی پدید می آورد‪ .‬این مورد خاص از این استدالل کلی است‬
‫تبدیــــل‬ ‫محرومیت نسبی با توجه به ارزش های رفاهی‪ ،‬قدرتی‪ ،‬منزلتی و اجتماعی بیشتر باشد‬ ‫که تجربه های گذشته مردم بر پیش بینی آنها درباره آینده تسلط دارد‪.‬‬
‫ی شود‬ ‫م ­‬ ‫احتمال زوال انجام عقیدتی نیز بیشتر است و از میان رفتن انجام عقیدتی به عنوان‬ ‫‪ _4‬توانایی های ارزشی متصوره قوی ًا تحت تأثیر تعداد و دامنه فرصت های ارزشی مهیا برای اعضای گروه قرار دارد‪ .‬رابطه‬
‫علت یا معلول با ظهور نظام عقیدتی رقیب همراه خواهد شد‪ .‬بدین ترتیب تعارض میان‬ ‫عکس آن این است که هرگونه کاهش در فرصت های ارزشی یک گروه حتی اگر ذخایر ارزشی زیاد و رو به افزایش باشند‬
‫طرفداران چندین نظام عقیدتی به خشونت منجر می گردد‪.‬‬ ‫باعث کاهش توانایی های ارزشی می شود‪ .‬مورد خاص از این رابطه‪ ،‬وضعیت گروه ها در جوامع در حال توسعه ای است که‬
‫‪ -2-2‬منزلت‬ ‫اعضای آنها از دسترسی به فرصت های ارزشی موجود برای سایر گروه ها محروم مانده اند‪.‬‬
‫بلند پروازی های منزلتی ارضا نشده گروه و مقاومت گروه های منزلتی باالتر در مقابل‬ ‫در انتها باید گفت که میان میزان توسعه ذخایر ارزشی از طرفی و محرومیت گروه ها رابطه ای معکوس برقرار است به گونه‬
‫بلند پروازی ها اغلب به عنوان منابعی برای خشونت ذکر می شوند‪.‬‬ ‫ای که هرچه نرخ بسط و توسعه ذخایر ارزشی در یک جامعه باالتر باشد شدت محرومیت نسبی در میان گروه هایی با فرصت‬
‫‪ _3‬توانايي هاي ارزشي قدرتي و خشونت سياسي‬ ‫های ارزشی بسیار پایین بیشتر خواهد بود‪ .‬فرصت های ارزشی یک گروه هنگامی به شکلی بارز پایین است که اعضای آن‬
‫توزیع و استفاده از ارزش های مربوط به قدرت در یک نظام سیاسی دو نوع تأثیر نسبت ًا متفاوت بر توانایی های ارزشی‬ ‫براساس معیارهای انتسابی از به کار بردن فنون ارزش افزایی که در اختیار دیگران است منع شده اند‪.‬‬
‫اعضای آن می گذارد‪ .‬اگر چرخش نخبگان در سطوح باال و فرصت های مشارکت سیاسی وسیع باشد توانایی های ارزشی‬ ‫انواع توانایی های ارزشی و رابطه آنها با خشونت سیاسی‬
‫مربوط به قدرت شهروندان نیز احتما ًال باال خواهد بود‪ .‬به نظر می رسد که تمایل به مشارکت و رهبری در هر جامعه ای‬ ‫‪ _1‬توانایی های ارزشی رفاهی و خشونت سیاسی‬
‫باعث انگیزش برخی انسان ها می شود‪ .‬اگر اشتراک در ارزش های مربوط به قدرت در سطحی وسیع نباشد محرومیت‬ ‫بیشتر ارزش های رفاهی ذات ًا انعطاف پذیرند هر چند که از نظر کمی تفاوت هایی در میان انواع جوامع و نیز گروه های درون‬
‫نسبی در زمینه مشارکت احتما ًال شدید خواهد بود‪ .‬تأثیر دوم و کلی تر قدرت بر توانایی های ارزشی تابع استفاده بالقوه و‬ ‫آنها وجود دارد‪ .‬بنابراین‪ ،‬هنگامی که ارزش های اقتصادی‪ ،‬انعطاف پذیر و زندگی انسان ها نزدیک به مرز معیشت باشد‬
‫بالفعل از آن برای تعدیل محرومیت است‪ .‬از قدرت می توان برای کاهش منابع نارضایتی و همچنین افزایش فرصت های‬ ‫تقریب ًا هرگونه افول اقتصادی می تواند ظهور خشونت را شتاب بخشد‪ .‬همچنین‪ ،‬بالیای طبیعی مانند خشکسالی و قحطی‬
‫ارزشی اجتماعی و سیاسی گروه های ناراضی‪ ،‬افزایش برون نهادها و تخصیص مجدد کاالهای اقتصادی و گاه افزایش‬ ‫نیز خصوص ًا در جوامع روستایی بارها به شورش انجامیده اند‪ .‬یا افزایش مالیات و قیمت مواد غذایی نیز بارها همین تأثیرات‬
‫مشارکتی و منزلتی‪ ،‬ایجاد و حفظ امنیت و تحکیم انجام عقیدتی استفاده کرد‪.‬‬ ‫را به دنبال داشته است‪.‬‬
‫‪ -1-3‬میل به قدرت‬ ‫‪ _2‬توانايي هاي ارزشي بين شخصي و خشونت سياسي‬
‫ظرفیت نظام سیاسی برای ارضای انتظارات ارزشی مشارکت کسانی که خواهان سطوح باالیی از قدرت هستند‬ ‫‪ -1-2‬انجام عقیدتی‬

‫‪9‬‬
‫خشمگین هستند و با مراجعه به وضعیت خود در گذشته احساس محرومیت نسبی می کنند‪ .‬وضعیت ارزش کل یک جامعه‬ ‫(یعنی آرزومندان نخبگی) تابعی از نسبت میان تعداد آرزومندان نخبگی و تعداد موقعیت های نخبگی است که تحت تأثیر‬
‫ممکن است به دلیل کاهش تولید کاالهای مادی‪ ،‬کاهش توانایی های نخبگان سیاسی در تأمین نظم یا حل بحران ها‪،‬‬ ‫تناوب تغییر مقامات قرار دارد‪ .‬اگر این نسبت باال باشد توانایی ارزشی مشارکتی نیز باال خواهد بود‪ .‬در ضمن اگر در مقایسه‬
‫تحمیل حاکمیت خارجی‪ ،‬یا از دست دادن ایمان به ساختار باورها و هنجارهايی که به جامعه انسجام می بخشد سقوط‬ ‫با تعداد فعاالن فرصت های بسیاری برای مشارکت در تصمیم گیری وجود داشته باشد توانایی های ارزشی مشارکتی نیز‬
‫کنند‪ .‬همچنین افول توانایی های ارزشی ممکن است به دلیل آن باشد که اعضای یک یا چند بخش از جامعه در تعارض‬ ‫باال خواهند بود‪.‬‬
‫با دیگر گروه ها‪،‬بر سر منابع کمیاب در وضعیتی نامطلوب قرار گیرند‪.‬‬ ‫به طور خالصه‪ ،‬آرزومندان نیل به جایگاه نخبگی تمایل زیادی به کسب قدرت سیاسی دارند و اگر مانعی برسر راه دسترسی‬
‫از جمله مثال های محرومیت نزولی اين موارد هستند‪ )1 :‬تأثیرات مالیات صعودی بر ثروتمندان و تعیین مالیات کمتر برای‬ ‫آنها بدین جایگاه‪ ،‬یعنی اقتدار سیاسی مرکزی‪ ،‬ایجاد شود خشمگین می شوند و شورش می کنند‪ .‬منبع محرومیت نسبی‬
‫فقیران‪ )2 ،‬از میان رفتن نفوذ سیاسی نخبگان و گروه های مخالفی که به تازگی از فعالیت های سیاسی منع شده اند و‬ ‫در چنین وضعیت هایی به آنچه محدود می شود که چرخش افراد نخبه خوانده می شود‪ .‬به عنوان مثال‪ ،‬تبیین پارتو درباره‬
‫احساس افول منزلت و نفوذ گروه های طبقه متوسط همراه با افزایش گروه های طبقه کارگر‪.‬‬ ‫سقوط هر گروه از نخبگان میانی‪ ،‬که محدودیت های چرخش نخبگان و نیز کاهش انجام عقیدتی را مدنظر قرار می دهد‪.‬‬
‫همچنین وضعیت یا پتانسیل ارزشی یک گروه خاص نیز ممکن است نه به دلیل کاهش یا توزیع مجدد مجموع ارزش‬ ‫پارتو انقالب فرانسه و سقوط نهایی امپراتور روم را ناشی از تفاوت در نگرش های اساسی نخبگان و توده ها و همزمان با‬
‫ال کاهش فرصت های شغلی برای‬ ‫های قابل دسترسی در یک جامعه بلکه به دلیل کاهش تعداد یا تناسب فرصت ها مث ً‬ ‫آن‪ ،‬تقاضای نخبگان ذاتی (یعنی کسانی که دارای ویژگی های نخبگی هستند‪ ،‬اما از قدرت سیاسی محروم شده اند) برای‬
‫کارگران غیرماهر در جوامع بسیار صنعتی و عدم برخورداری مهاجران روستایی تازه وارد از روابط اجتماعی با ثبات در شهر‬ ‫کسب قدرت می داند‪.‬‬
‫دچار زوال شود‪.‬‬ ‫‪ -2-3‬مهارت هاي قدرت‬
‫از طرف دیگر‪ ،‬محرومیت نزولی بیانگر زمینه هایی است که در آنها آگاهی گروهی درباره موقعیت های ارزشی قابل قبول‬ ‫از طرف دیگر‪ ،‬گفته می شود که اگر مقامات نخبه از مهارت های مناسب برای کاهش فشارهایی که بر نظام وارد می آید‬
‫طی زمان تغییر اندکی کرده اما تصور فرد این است که متوسط موقعیت یا پتانسیل ارزشی قابل دسترس به شدت کاهش‬ ‫و منابعی که بتوانند با آن کار کنند برخوردار باشند یا نگرش های بنیادینی درباره مطلوبیت همکاری برای حل مشکالت‬
‫می یابد‪.‬‬ ‫داشته باشند‪ ،‬ظرفیت سازگاری باال خواهد بود‪ .‬هرچه این شرایط کمتر وجود داشته باشند ظرفیت سازگاری نیز پایین و در‬
‫‪ _2‬محرومیت ناشی از بلند پروازی‬ ‫نتیجه توانایی های ارزشی نیز اندک خواهد بود‪ .‬نخبگان باید مهارت الزم را برای کارکردهای نخبگی داشته باشند‪ .‬اگر این‬
‫که در آن توانایی های ارزشی نسبت ًا ایستا باقی می مانند و در مقابل انتظارات ارزشی افزایش می یابند یا تشدید می شوند‪.‬‬ ‫مهارت ها وجود نداشته باشد تقاضای نخبگی جهت اصالح بوجود می آید و در نتیجه برخورد میان نخبگان حاضر و کسانی‬
‫در این مدل افزایش انتظارات ارزش انسان ها بدون تغییر همزمان در موقعیت یا پتانسیل ارزشی است و آنهایی که دچار‬ ‫که تقاضای نخبگی دارند تضاد بوجود خواهد آمد‪.‬‬
‫محرومیت نسبی ناشی از بلند پروازی می شوند پیش بینی نمی کنند که آنچه را دارند به میزان زیادی از دست بدهند و‬ ‫الگوهايمحروميتنسبي‬
‫چنین نیز نمی شود‪ .‬خشم آنها به دلیل آن است که احساس می کنند فاقد ابزارهایی برای نیل به توقعات جدید یا تشدید‬ ‫به نظر گر جامعه ای که در آن موقعیت های ارزشی درخواست شده با موقعیت های قابل دسترس در تعادل تقریبی نباشد‬
‫یافتههستند‪.‬‬ ‫جامعه ای نامتعادل است و سه رابطه کلی میان انتظارات ارزشی و توانایی های ارزشی و به عبارت دیگر سه الگوی متمایز از‬
‫افزایش انتظارات ارزشی افراد ممکن است حاکی از تقاضای میزان بیشتر از ارزش هایی باشد که پیش از این تا حدودی‬ ‫عدم تعادل را می توان در این جوامع نشان داد‪:‬‬
‫موجود بوده است‪ .‬به عنوان مثال‪ :‬تقاضا برای کاالهای مادی بیشتر یا میزان بیشتری از عدالت و نظم سیاسی يا ممکن‬ ‫‪ _1‬محرومیت نزولی‬
‫است تقاضا مربوط به ارزش هایی باشد که پیش از این هرگز وجود نداشته اند مثل‪ :‬مشارکت سیاسی در مناطقی که قب ً‬
‫ال‬ ‫که در آن انتظارات ارزشی یک گروه نسبت ًا ثابت باقی می مانند اما این تصور وجود دارد که توانایی های ارزشی رو به کاهشند‪.‬‬
‫موجود نبوده و همچنین این افزایش ممکن است نمایانگر تشدید یافتن تعهد نسبت به (اهمیت یافتن) موقعیتی ارزشی‬ ‫انسان ها در چنین اوضاع و احوالی به دلیل از دست دادن آنچه که زمانی داشتند یا فکر می کردند می توانند داشته باشند‬

‫شکل ‪ -3‬محرومیت صعودی‬ ‫شکل ‪ -2‬محرومیت ناشی از بلند پروازی‬ ‫شکل ‪ -1‬محرومیت نزولی‬

‫سال اول(هفتم)‬
‫شماره ‪10 1‬‬
‫پاییز ‪87‬‬
‫نمی شود بلکه صرف ًا نشان می دهد که شدت و گستره خشونت جمعی بستگی به میزان محرومیت نسبی اعضای جامعه دارد‪.‬‬ ‫باشد که پیش از این کمتر خواهان آن بودند‪.‬‬
‫اما گر نقش حکومت را در بر انگیختن خشونت سیاسی تحلیل نمی کند و در نتیجه «مسئول ایجاد خشونت جمعی» را نیز‬ ‫از طرف دیگر‪ ،‬در این نظریه فرض بر این است که انتظارات برخی از مردم صرف ًا وقتی افزایش پیدا می کند که افراد با زندگی‬
‫مشخص نمی نماید‪ .‬همچنین نظریه گر نشان نمی دهد که چگونه سرخوردگی افراد ناهماهنگ به تهاجم جمعی به صاحبان‬ ‫بهتر مادی روبرو می شوند یا از آن آگاهی پیدا می کنند‪.‬‬
‫قدرت تبدیل می شود؛ در همه جوامع‪ ،‬افراد زیادی سرخورده هستند و میان آنچه هست و باید باشد‪ ،‬فاصله ای را حس می‬ ‫به طور خاص ممکن است سطح انتظارات تحت تأثیر بهبود وضع دیگر گروه ها و در عین حال ثابت ماندن وضعیت گروه‬
‫کنند‪ ،‬اما چرا گاهی این احساس به خشونت جمعی تبدیل می شود؟ و چه شرایطی برای تبدیل احساس محرومیت نسبی‪ ،‬به‬ ‫خودی افزایش پیدا کند‪.‬‬
‫تعارض سیاسی الزم است؟ این سؤالی است که بی تردید از طریق روان شناسی نمی توان به آن پاسخ گفت‪.‬‬ ‫‪ _3‬محرومیت صعودی‬
‫مشکل دیگر نظریه گر این است که انقالب را با خشونت سیاسی یکی می داند یا آن را شاخه فرعی خشونت سیاسی فرض‬ ‫در این مدل از محرومیت نسبي همراه با افزایش شدید انتظارات ارزشی‪ ،‬کاهش همزمان و شدید توانایی های ارزشی رخ می‬
‫می کند‪ .‬حال آنکه انقالب را می توان به گونه ای تعریف کرد که خصوصیات و فرآیندهایی غیر از خشونت سیاسی را نیز‬ ‫دهد‪ .‬این الگو‪ ،‬گونه تعمیم یافته ای از مدل ارائه شده از سوی دیویس است که به عنوان منحنی (ژ) مطرح می باشد‪ .‬براساس‬
‫شامل می شود‪.‬‬ ‫این الگو بیشترین احتمال وقوع انقالب ها هنگامی است که پس از یک دوره طوالنی از توسعه عینی اقتصادی و اجتماعی‬
‫در انتها مباحثم را با اشاره به جمله ای از کوهن درباره انتقاد از رویکردی روان شناسانه در زمینه انقالب به پایان می برم‪ .‬آقای‬ ‫دوره های کوتاه از عقب ماندگی شدید حاصل آید‪.‬‬
‫کوهن اظهار می دارند که حجم فوق العاده هنگفتی از نوشته ها تولید شده است که مطلب چندانی دربر ندارد‪ :‬وقتی مردم‬ ‫این مدل را می توان مورد خاصی از محرومیت نسبی ناشی از بلند پروازی تلقی کرد که در آن بهبود طوالنی مدت و کم و‬
‫احساس کنند چیزی را که به اعتقاد خود‪ ،‬مستحقش هستند دریافت نمی کنند مستعد قیام و انقالب خواهند بود‪ .‬این تئوری‬ ‫بیش پیوسته در وضعیت ارزشی مردم‪ ،‬انتظاراتی را درباره استمرار این بهبود پدید می آورد‪ .‬اگر توانایی های ارزشی پس از‬
‫نمی تواند یک رابطه صحیح « اگر آنگاه» برقرار سازد زیرا نظریه پردازان مورد بحث قادر نیستند مرحله ای را مشخص‬ ‫یک دوره ای از بهبود ثابت بماند و یا کاهش پذیرد‪ ،‬محرومیت نسبی صعودی حاصل می آید‪.‬‬
‫سازند که مردم در آن مرحله «به اندازه کافی دارند»‪ .‬این نظریه پردازان معتقدند که هرچه مردم خود را ناکام تر احساس کنند‬ ‫چنین الگویی بیشتر در جوامعی شیوع دارد که به طور همزمان با تحوالت ایدئولوژیک و سیستمی روبرو می شوند‪ .‬فشار‬
‫احتما ًال واکنش شان خشونت آمیزتر خواهد بود ولی هنوز نه می توانیم نقطه گسست را مشخص سازیم و نه اینکه معلوم‬ ‫اقتصادی در یک اقتصاد رشد یابنده نیز می تواند همین تأثیر را به بار آورد‪ .‬طرح یک ایدئولوژی نوسازی در جامعه ای که عدم‬
‫کنیم چرا این نقطه گسست از جامعه ای به جامعه دیگر تفاوت می کند‪.‬‬ ‫انعطاف ساختاری مانع از آن می شود که ارزش ها از نقطه خاصی فراتر روند نیز به همین صورت است‪.‬‬
‫نتیجه گیری ها و انتقادات‬
‫منابع‬ ‫تالش جامع تر در راه ارایه یک نظریه انقالب براساس عوامل روان شناختی از سوی تد رابرت گر صورت گرفته است‪ .‬او‬
‫‪ -1‬کوهن‪ ،‬استانفورد(‪ ،)1369‬تئوری های انقالب‪ ،‬ترجمه ع‪.‬طیب‪ ،‬تهران‪ ،‬قومس‪.‬‬ ‫درصدد ارایه نظریه ای عمومی در باب شرایطی است که احتمال و وسعت خشونت مدنی را تعیین می کند‪ .‬با وجودی که گر‬
‫‪ -2‬گر‪ ،‬تد رابرت(‪ ،)1377‬چرا انسان ها شورش می کنند‪ ،‬ترجمه ع‪ .‬مرشدی زاده‪ ،‬تهران‪ ،‬پژوهشکده مطالعات راهبردی‪.‬‬ ‫تأثیر ساختاری اجتماعی را نفی نمی کند‪ ،‬فرض را بر این می نهد که نظریه خشونت مدنی‪ ،‬باید مبتنی بر شناخت نظام مندی‬
‫‪ -3‬مشیرزاده‪ ،‬حمیرا(‪ ،)1381‬درآمد نظری بر جنبش های اجتماعی‪ ،‬تهران‪ ،‬پژوهشکده امام خمینی و انقالب اسالمی‪.‬‬ ‫از ویژگی های انسانی باشد که چگونگی واکنش انسان ها به برخی از ویژگی های جامعه شان را تعیین می کند‪ .‬گر معتقد‬
‫‪ -4‬جانسون‪ ،‬چالمز(‪ ،)1363‬تحول انقالبی‪ ،‬ترجمه مجید الیاسی‪ ،‬تهران‪ ،‬انتشارات امیرکبیر‪.‬‬ ‫است که محرومیت نسبی به سرخوردگی و سرخوردگی به خشم منجر می شود‪ .‬یکی از پاسخ ها به سرخوردگی خشم است‬
‫‪ -5‬برینتون‪ ،‬کرین(‪ ،)1366‬کالبد شکافی چهار انقالب‪ ،‬ترجمه سید حسن منصور‪ ،‬تهران‪ ،‬امیرکبیر‪.‬‬ ‫که می تواند به رفتار خشونت آمیز منجر گردد‪ .‬به نظر گر یک دسته از متغیرها شدت خشم را تعیین می کنند و دسته ای دیگر‬
‫‪ -6‬دارندورف‪ ،‬رالف(‪ ،)1370‬ژرف نگری در انقالب اروپا‪ ،‬ترجمه هوشنگ الهوتی‪ ،‬تهران‪ ،‬اطالعات‪.‬‬ ‫متغیرهای واسطی هستند که احتمال و شدت خشونت آشکار را به عنوان پاسخی به خشم تعیین می نمایند و در مورد هر‬
‫‪ -7‬هانتینگتون‪ ،‬ساموئل(‪ ،)1370‬سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی‪ ،‬ترجمه محسن ثالثی‪ ،‬تهران‪ ،‬نشر علم‪.‬‬ ‫گروه از متغیرها‪ ،‬گزاره هایی ارایه می کند‪ .‬در حقیقت آنچه که گر ارایه می کند نظریه ای جامع برای تبیین انقالب محسوب‬

‫‪11‬‬
‫مقاله‬

‫لتي‬
‫صو‬
‫دي‬
‫مه‬

‫و این است شهادت یحیی آن هنگام که یهودیان از اورشلیم کاهنان و الویان را فرستادند تا از او بپرسند که تو کیستی؟ و یحیی‬
‫معترف شد و انکار ننمود‪ ،‬بلکه اقرار کرد که من مسیح نیستم‪ .‬آنگاه پرسیدند‪ .‬پس چه؟ آیا ایلیا هستی؟ گفت‪ :‬نیستم‪ .‬آنگاه پرسیدند‬
‫آیا تو آن نبی موعود هستی؟ پاسخ گفت‪ :‬نی ‪ ...‬گفت‪ :‬من صدای ندا کننده ای در بیابانم که راه خداوند را راست کنید‪)1( .‬‬
‫از همان قرون نخست اسالم‪ ،‬دانشمندان و مورخان مسلمان در باره ی اینکه آیا پیامبر اسالم خواندن و نوشتن می دانسته است‬
‫یا نه‪ ،‬نظرات متفاوت و بعضا متضادی را مطرح کرده اند‪ .‬اهمیت این موضوع نیز به خاطر نقش تعیین کننده و تاثیر گذار آن بر‬
‫جایگاه پیامبر در کتابت و جمع قرآن است‪ .‬این نوشتار تالشی است برای تبیین و بررسی این نظرات و ادله ی مرتبط‪.‬‬
‫با تورقی در کتب سیره ی پیامبر و تفاسیر قرآن در می یابیم که رابطه روشنی بین کلمه «امی»‬
‫و اعتقاد به نادبیری پیامبر می باشد؛ هر چند این تنها دلیل مطرح شده نیست‪ .‬در قرآن پیامبر‬
‫دو بار به «امی» متصف شده است (‪ )2‬یک بار جمع این کلمه به صورت «امیون» درباره ی‬ ‫ابن شهر آشوب از‬
‫قوم یهود آمده (‪ )3‬و سه بار به صورت «امیین» در خصوص اعراب بت پرست و مشرک به‬ ‫ابو عبیده روایت می کند که‬
‫کار رفته است‪)4( .‬‬ ‫امیین کسانی بودند که بر آنها‬
‫عده ای می گویند امی منصوب به امیه است به معنی غفلت و جهالت (‪ )5‬و امی یعنی کسی که‬ ‫کتابی نازل نشده بود‪.‬‬
‫نمی تواند کتابی را بخواند و نمی تواند بنویسد‪ )6( .‬بعضی می گویند امی منسوب به امه و امه‬ ‫طبرسی از ابن عباس روایت‬
‫یعنی عامه و توده ی مردم که عادتا نمی توانستند بنویسند و بخوانند‪ )7( .‬برخی دیگر گفته اند‬ ‫می کند که امیین کسانی بودند‬
‫امی منسوب به ام است یعنی مادر‪ )8( .‬یعنی این ها مادری اند و بر اصل والدت مادر مانده اند و‬ ‫که کتاب آسمانی نداشتند‪ .‬و‬
‫چیزی نیاموخته اند‪ .‬گروهی گفته اند امی کسی است که پدرش در ایام طفلی او بمیرد و از تربیت‬ ‫نیز از قتاده و ابن عباس روایت‬
‫پدر محروم باشد و به دست مادر یا دایه تربیت شود‪ )9( .‬دسته ای دیگر گفته اند امی منسوب‬
‫می کند که امیون کسانی اند که‬
‫است به ام القری که مکه از ام القری است و ام القری یعنی مادر شهرها (‪ )10‬و به این آیه استناد‬
‫می کنند‪ َ :‬ل ِ ُت ْنذ َِر ُأ َّم الْقُرى‏ َو َم ْن َح ْولَها (‪ )11‬پس امی یعنی مکی در روایتی از پیامبر آمده است‬ ‫معانی تورات را نمی دانند‬
‫که ام القری در شهر مکه است یعنی خود مکه نیست (‪ .)12‬گروهی دیگر گفته اند امی منسوب‬ ‫و تنها به حفظ و تالوت آن‬
‫كان ُأ َّم ًه قان ِت ًا لِهَّلِ َحنيفا‪)13( .‬‬
‫اهيم َ‬
‫است به امه که لقب حضرت ابراهیم است در قرآن در آیه إِ َّن إِبْر َ‬ ‫اکتفا می کنند‪ .‬گروهی دیگر‬
‫(‪ )14‬و در مورد اینکه امه در این آیه به چه معناست و چرا ابراهیم به آن موسوم شده نیز نظرات‬ ‫گفته اند امیین جمع امی‬
‫مختلفی ارائه شده است‪ .‬عبداهلل ابن مسعود امه را به معنی معلم خیر می دانست‪ )15( .‬مجاهد می‬ ‫است منسوب به امه العرب‬
‫گفت‪ :‬خداوند ابراهیم را به این دلیل امه خواند که مردم همه در عصر او کافر بودند و او تنها موحد‬ ‫چون اعرابی بودند که کتابی‬
‫روی زمین بود‪ )16( .‬قتاده می گفت‪ :‬او اهل هیچ دین نبود‪ )17( .‬در تفسیر قمی از امام صادق‬ ‫(آسمانی) نداشتند‬
‫سال اول(هفتم)‬
‫شماره ‪12 1‬‬
‫پاییز ‪87‬‬
‫خداوند «اهل کتاب»‬
‫را در برابر «امی ها»‬ ‫«امی ها» گرفته است یعنی کسانی که کتاب آسمانی ندارند و مراد از این «بی کتاب‬ ‫روایت نقل می کند که‪ :‬به این دلیل که او بر دینی بود که هیچ کس در دنیا در آن هنگام بر‬
‫ها» اعراب مشرک است‪ .‬با مراجعه به آیات دیگر قرآن این موضوع تایید می شود که‬ ‫آن دین نبود (یعنی توحید) (‪ )18‬در تفسیر عیاشی از امام صادق روایت نقل می کند‪ :‬در دنیا‬
‫گرفته است یعنی‬
‫به اعراب هیچ کتاب آسمانی نازل نشده بود‪:‬‬ ‫جز او کسی نبود که خدا را بندگی کند و همه مشرک بودند و تنها موحد ابراهیم بود‏‪ )19( .‬در‬
‫کسانی که کتاب آسمانی‬ ‫َو َما َءات َْي َن ُاهم ِّمن ُك ُت ٍب َي ْد ُر ُسون َها َو َما أَ ْر َسلْ َنا إِلَي ِْه ْم ق َْبلَ َ‬ ‫الکافی هم در روایتی از امام صادق همین معنا برای امه ذکر شده است‪)20( .‬‬
‫ك مِن نَّذِير‬
‫ندارند و‬ ‫و نامه ای نداده ایم شان که خوانندش‪ ،‬و پیش از تو بیم دهنده ای سویشان نفرستاده‬ ‫در تفسیر کلمه «امی» در روایتی کسانی را هم که کتاب آسمانی در زبان سامی نداشته و به‬
‫مراد از این‬ ‫ایم (‪)32‬‬ ‫رسوالن و انبیاء سامی معتقد نبودند (چون مجوس) امی خوانده اند‪ )21( .‬طبری در روایتی از‬
‫«بی کتاب ها» اعراب‬ ‫ك ل ِ ُتنذ َِر َق ْو ًما َّما أَت ُ‬
‫َئهم ِّمن نَّذِي ٍر ِّمن ق َْبل َِك لَ َعلَّ ُه ْم‬ ‫أَ ْم َيقُولُ َ‬
‫ون ا ْف َترئ ُه بَ ْل ُه َو الْ َحقُّ مِن َّربِّ َ‬ ‫محمد بن جعفر بن زبیر نقل می کند امیین کسانی هستند که کتاب آسمانی ندارند‪ )22( .‬و نیز‬
‫مشرک است‪.‬‬ ‫ي َْه َت ُدو ‏ن‬ ‫از ابن عباس روایت می کند که گفت‪ :‬امیون کسانی بودند که پیامبر و کتاب خدا را تصدیق‬
‫با مراجعه به آیات‬ ‫یا گویند که برساخته اش؟ نه‪ .‬که خود راست است و از پروردگار توست‪ ،‬تا مردمی را بیم‬ ‫نمی کردند‪ .‬خودشان کتاب هایی می نوشتند و به مردم نادان می گفتند که از پیش خداست‬
‫دیگر قرآن این موضوع‬ ‫دهی که پیش از تو بیم دهنده ای نیامده است شان‪ ،‬باشد که به راه آیند‪)33( .‬‬ ‫و چون اینان با کتاب خدا و پیامبران جدل می کردند‪ ،‬امی نامیده شدند‪ .‬ولی خود طبری این‬
‫تایید می شود که‬ ‫اميين و خيانت‬ ‫اميين می خواندند زيرا می گفتند‪ :‬در باره ّ‬ ‫يهود‪ ،‬مطلق غير يهود را ّ‬ ‫تاویل را خالف رایج میان عرب می شناسد‪ )23( .‬ابن شهر آشوب از ابو عبیده روایت می کند‬
‫به آنها بر ما مسؤوليتى نيست‪ ،‬پس قهرا منظورشان مطلق غير يهود است نه فقط‬ ‫که امیین کسانی بودند که بر آنها کتابی نازل نشده بود‪ )24( .‬طبرسی از ابن عباس روایت‬
‫به اعراب هیچ کتاب‬
‫مشركين عرب‪ .‬در جوامع الجامع آمده است که یهود می گفتند در كتاب ما‪ ،‬غير يهود‬ ‫می کند که امیین کسانی بودند که کتاب آسمانی نداشتند‪ )25( .‬و نیز از قتاده و ابن عباس‬
‫آسمانی نازل‬ ‫روایت می کند که امیون کسانی اند که معانی تورات را نمی دانند و تنها به حفظ و تالوت‬
‫را حرمتى نيست‪)34( .‬‬
‫نشده بود‬ ‫در آخرین آیه «امیون» خطاب به عده ای از یهود به کار رفته است‪ .‬از آیات قبلی و‬ ‫آن اکتفا می کنند‪ )26( .‬گروهی دیگر گفته اند امیین جمع امی است منسوب به امه العرب چون اعرابی بودند که کتابی (آسمانی)‬
‫بعدی می توان معنای آن را متوجه شد‪ .‬سخن از کسانی از یهود است که کتاب آسمانی‬ ‫نداشتند‪ )27( .‬صرف نظر از این نظرات‪ ،‬مراجعه به آیات قرآن و بررسی دقیق آنها ما را در فهم معنای امی یاری خواهد کرد‪ ،‬پس‬
‫خود را تحریف می کنند و چیزهایی می آورند و می گویند از سوی خداست و عده ای‪،‬‬ ‫به سراغ این آیات می رویم‪:‬‬
‫که قرآن آنها را «امیون» خطاب می کند‪ ،‬بدون هیچ علم و دانشی این سخنان را می پذیرند و گمان می کنند از خداست‪ .‬اینجا‬ ‫ين أَ أَ ْسلَ ْم ُت ْم َفإِ ْن أَ ْسلَ ُموا َف َق ِد ا ْه َت َد ْوا َو إِ ْن تَ َولَّ ْوا‬
‫ال ِّم ِّي َ‬ ‫ِتاب َو أْ ُ‬
‫ذين ُأو ُتوا الْك َ‬ ‫وك َفق ُْل أَ ْسلَ ْم ُت َو ْج ِه َي لِهَّلِ َو َم ِن ات ََّب َع ِن َو ُق ْل لِلَّ َ‬ ‫َفإِ ْن َحا ُّج َ‬
‫هم منظور قرآن کسانی‪ ،‬از یهود است که از محتویات و دستورات کتاب آسمانی خود اطالع درست و حسابی ندارند و پیرو هر‬ ‫الغ َو اللهَّ ُ بَ ٌ‬
‫صير ب ِالْعِبا ِد‬ ‫ك الْ َب ُ‬‫َفإِنَّما َعلَ ْي َ‬
‫آن چه که احبار و مالهایشان بگویند هستند و به راحتی گمراه می شوند‪ .‬طبرسی از ابو عبیده نقل می کند‪ :‬امیون کسانی اند که‬ ‫پس‪ ،‬اگر با تو ستیزند‪ ،‬بگو‪ :‬من روی خویش به خدا سپرده ام‪ ،‬نیز پیروان من‪ .‬به آنان که نامه شان داده اند و به «امی ها» بگو‪:‬‬
‫درک نمی کنند آنچه را که در کتاب (تورات) است و مقررات و احکام و حدود تکالیف آن را نمی دانند و مانند چهارپایان تقلید می‬ ‫آیا شما نیز سپرده اید؟ اگر سپرده اید که راه یافته اید‪ ،‬لیک اگر روی بگردانند‪ ،‬بر تو رساندن است و بس‪ .‬خداوند خود بر کار‬
‫کنند و آنچه را می گویند نمی فهمند‪)35( .‬‬ ‫بندگانبیناست‪)28(.‬‬
‫ین َر ُسولاً ِّمن ُْه ْم (‪ )36‬یعنی برانگیخت از میان امی ها فرستاده ای از خودشان‪ .‬پس پیامبر امی یعنی‬ ‫فى أْ ُ‬
‫ال ِّم ِّي َ‬ ‫قرآن می گوید‪ :‬بَ َع َث ِ‬ ‫الح ْك َم َه َو إِن ك َانُواْ مِن ق َْب ُل لَفِى ضَ لاَ ٍل‬ ‫اب َو ِْ‬ ‫ال ِّم ِّيی َن َر ُسولاً ِّمن ُْه ْم َي ْت ُلواْ َعلَي ِْه ْم َءا َياتِ ِه َو ُي َز ِّكي ِه ْم َو ُي َعلِّ ُم ُه ُم الْ ِك َت َ‬ ‫فى أْ ُ‬ ‫ُه َو الَّذِى بَ َع َث ِ‬
‫پیامبری که پیرو کتاب های آسمانی پیش از خودش مثل تورات و انجیل و غیره نیست و از محتویات آنها بی اطالع است‪ .‬پس‬ ‫ِين‬
‫ُّمب ‏‬
‫با توجه به این دسته از آیات قرآن دلیلی نداریم که ثابت کند پیامبر بی سواد بوده است‪ ،‬بلکه تنها جهل‬ ‫اوست آنکه بر انگیخت در میان «امی ها» فرستاده ای هم از خودشان‪ ،‬که آیت های او را بر ایشان بر می خواند تا پاک شان کند‬
‫او به کتاب های آسمانی پیشین مورد نظر است‪.‬‬ ‫و نامه و فرزانگی بیاموزد ایشان را‪ ،‬و هر آینه پیش از این در گمراهی آشکاری بودند‪)29( .‬‬
‫نکته تامل برانگیز در این رابطه نظر عده ای از مستشرقین و اسالم شناسان غربی در مورد کلمه ی امی‬ ‫ك إِ َّال ما ُد ْم َت َعلَ ْي ِه قائ ِم ًا ذل َِك ب َِأن َُّه ْم قالُوا‬ ‫ك َو ِم ْن ُه ْم َم ْن إِ ْن ت َْأ َم ْن ُه ب ِدينا ٍر ال ُي َؤ ِّد ِه إِلَ ْي َ‬ ‫ِتاب َم ْن إِ ْن ت َْأ َم ْن ُه ب ِ ِق ْنطا ٍر ُي َؤ ِّد ِه إِلَ ْي َ‬ ‫َو م ِْن أَ ْه ِل الْك ِ‬
‫است‪ .‬اینان معتقدند که وصف امی بودن با دانستن و خواندن منافات ندارد و پیامبر خوانا و نویسا بوده‬ ‫ون َعلَى اللهَّ ِ الْ َكذ َِب َو ُه ْم َي ْعلَ ُم َ‬
‫ون‬ ‫بيل َو َيقُولُ َ‬ ‫ين َس ٌ‬ ‫س َعلَ ْينا فِي أْ ُ‬
‫ال ِّم ِّي َ‬ ‫لَ ْي َ‬
‫است‪ )37( .‬اینان می گویند امی کلمه ای دخیل از یهود است‪ )38( .‬یهود قوم خود را اسرائیل (‪ )39‬و غیر‬ ‫و از نامه داران کسی است که اگر او را انبانی زر بسپاری‪ ،‬تو را باز پس دهد‪ ،‬و از ایشان کسی است که اگر او را دیناری بسپاری‪،‬‬
‫یهودیان را‪( goyim‬גויים) خطاب می کرد که مفرد آن‪( goy‬גוי) است‪ .‬بعضی از مستشرقین امیین‬ ‫تو را باز پس ندهد‪ ،‬مگر آنکه پیوسته بر سرش ایستاده باشی‪ .‬این بدان است که گفتند‪ :‬نیست «امی ها» را بر ما راهی‪ .‬و دروغ‬
‫را عربی شده ی همین ‪ goyim‬می دانند‪ )40( .‬بدین ترتیب یهود همسایگان عرب خود را امی می‬ ‫می بندند بر خدا و خودشان می دانند‪)30( .‬‬
‫خواند و منظورشان از این خطاب چنانکه گفته اند جهل به خواندن و نوشتن نبوده بلکه مراد مفهوم غیر‬ ‫ِتاب إِ َّال أَمان َِّي َو إِ ْن ُه ْم إِ َّال َي ُظنُّو ‏ن‬ ‫ون الْك َ‬ ‫ون ال َي ْعلَ ُم َ‬ ‫َو ِم ْن ُه ْم ُأ ِّميُّ َ‬
‫یهودی و بیگانه بوده است‪ )41( .‬نولدکه (‪ )Noldeke‬در تاریخ قرآن خود به این نتیجه می رسد که‬ ‫و از ایشان «امیونی» هستند که از نامه ی خدا چیزی ندانند جز پندارهای نادرست‪ .‬اینان نیند جز این که می پندارند‪)31( .‬‬
‫امی داللت بر جهل خواندن و نوشتن نمی کند‪ ،‬بلکه فقط نشان می دهد که پیامبر از کتب آسمانی پیش‬ ‫اگر بدون هیچ گونه ذهنیت و پیش فرضی این آیات را بررسی کنیم پی می بریم که در این آیات خداوند «اهل کتاب» را در برابر‬

‫‪13‬‬
‫شد‪ ،‬عباس مردی از بنی غفار را به مزدوری گرفت که پنهانی راه ده روزه را در سه شب طی کند و نامه ای را به پیامبر برساند‪.‬‬ ‫از خودش بی اطالع بود‪ )42( .‬مستر هاکس در قاموس کتاب مقدس در مورد ‪( goyim‬امت ها)‬ ‫نولدکه (‪ )Noldeke‬در‬
‫پیامبر در «قباء» بود و چون نامه ی عباس به وی رسید‪ ،‬مهر نامه را بازکرد و به ابی بن کعب داد تا بخواند‪ .‬ابی نامه را برای پیامبر‬ ‫می گوید‪ :‬این لفظ بعضی از اوقات شامل خود اسرائیلیان نیز می شد‪ .‬لکن عموما قصد از ذکر این‬ ‫تاریخ قرآن خود به این‬
‫خواند‪ ،‬پیامبر از او خواست که موضوع را پنهان دارد‪ )51( .‬اینان استدالل می کنند که اگر پیامبر سواد داشت چنان نامه ی مهم و‬ ‫لفظ طوایفی است که جدا از اسرائیل باشد و هر گاه قوم اسرائیل چراغ توفیق الهی را خاموش کرده‬ ‫نتیجه می رسد که امی‬
‫محرمانه ای را خودش می خواند و از شخص دیگر در خواست نمی کرد که آن را بخواند‪ .‬در بعضی از کتب سیره قدیمی تر مثل‬ ‫و در ظلمت بت پرستی داخل می شد‪ ،‬این لفظ بر آنان نیز اطالق می شد‪ )43( .‬و این کامال با آنچه‬
‫داللت بر جهل خواندن و‬
‫تاریخ طبری و سیره ابن هشام اصال اشاره ای به این موضوع نشده است‪.‬‬ ‫که از آیات قرآن در مورد کلمه امی فهمیدیم مطابقت دارد‪ .‬همانطور که در ابتدا خواندیم بعضی از‬
‫و نیز می گویند‪ ،‬تمیم بن جراشه گفت‪ :‬در وقد ثقیف بر پیغمبر وارد شدیم که اسالم بیاوریم‪ .‬خواستیم نوشته ای بگیریم و در آن‬ ‫مفسرین نیز به این مفهوم اشاره کرده بودند‪ .‬پس از این آیات قرآن چیزی به دست نیامد که ثابت‬
‫نوشتن نمی کند‪ ،‬بلکه فقط‬
‫چند شرط بگنجانیم‪ .‬ما می خواستیم که ربا و زنا بر ما حالل باشند! با نوشته نزد پیغمبر رفتیم‪ .‬پیغمبر به خواننده نامه گفت‪ :‬بخوان‪.‬‬ ‫کند پیامبر بی سواد بود‪ .‬آیا قرآن در مورد خوانا و نویسا بودن پیامبر ما را راهنمایی می کند؟ در این‬ ‫نشان می دهد که پیامبر‬
‫چون به کلمه ربا رسید فرمود‪ :‬دست من را بر آن بگذار‪ .‬پس دستش را بر آن کلمه نهادند‪ ،‬آنگاه پیغمبر این آیه را تالوت کرد‪ :‬یا‬ ‫زمینه چندین آیه راه گشا هستند‪:‬‬ ‫از کتب آسمانی پیش از‬
‫الربا (‪ )52‬و آن را پاک کرد‪ )53( ...‬البته ابن حجر عسقالنی در االصابه می گوید سند این‬ ‫أَيُّ َها الَّذ َ‬
‫ِين آ َم ُنوا اتَّ ُقوا اهلل َو َذ ُروا ما بَق َِي من ِّ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ً‬ ‫َ‬ ‫ُّ‬
‫ِتاب َو ال تَخُ ط ُه ب َِيمينِك إِذا ال ْر َ‬
‫تاب ال ُم ْبطِ لو ‏ن‬ ‫ُ‬
‫َو ما ك ْن َت تَ ْتلوا م ِْن ق َْبلِ ِه م ِْن ك ٍ‬ ‫ُ‬ ‫خودش بی اطالع بود‪.‬‬
‫خبر ضعیف است‪ )54( .‬و این کل اخباری است كه عده ای با استناد به آنها می گویند پیامبر نمی توانست بخواند و بنویسد‪.‬‬ ‫و تو نمی خواندی پیش از آن (قرآن) هیچ کتابی را‪ ،‬و نمی نوشتی آن را به دست راست خویش‪ ،‬و‬ ‫مستر هاکس در قاموس‬
‫پیامبرمینوشت‬ ‫گرنه در گمان می افتادند کجراهان‪)44( .‬‬ ‫کتاب مقدس در مورد‬
‫کسانی که می گویند پیامبر خوانا و نویسا بود این گونه استدالل می کنند‪ :‬کار پیامبر تنها ابالغ وحی و رساندن آن نبود‪ .‬او مامور‬ ‫این آیه به روشنی خواندن و نوشتن پیش از نبوت را نفی می کند ولی چیزی در مورد پس از‬ ‫‪( goyim‬امت ها) می گوید‪:‬‬
‫تعلیم قرآن و تربیت مردم هم بود‪ .‬او باید حکمت و دانشی که در آیات نهفته بود به مردم می آموخت و آنان را از گمراهی نجات‬ ‫بعثت نمی گوید‪ .‬لحن آیه نیز به گونه ای است که گویا اکنون (هنگام نزول آیه) پیامبر می خواند‬ ‫این لفظ بعضی از اوقات‬
‫می بخشید‪ .‬چنانکه خداوند در این باره بر بندگان منت می نهد‪:‬‬ ‫و می نویسد زیرا نمی گوید که تو نمی خوانی یا نمی نویسی و این دلیل کافی است که بر گمان‬
‫شامل خود اسرائیلیان نیز‬
‫کجراهانخطبطالنبکشد‪.‬‬
‫لين ا ْك َت َت َبها َف ِه َي ُت ْملى‏ َعلَ ْي ِه بُ ْك َر ًة َو أَصيال‬ ‫َو قالُوا أَ‬ ‫می شد‪ .‬لکن عموما قصد از‬
‫ساطير الَأْ َّو َ‬
‫ُ‬
‫و گفتند افسانه های پیشینیان است که نوشته است و امال می شوند بر او بام و شام (‪)45‬‬ ‫ذکر این لفظ طوایفی است‬
‫این سخن بعضی از مشرکان در رد نبوت پیامبر است‪ .‬به پیامبر اتهام نوشتن نمی زنند بلکه می‬ ‫که جدا از اسرائیل باشد و‬
‫گویند عده ای افسانه های پیشینیان را به او امال می کنند و او می نویسد‪ .‬آیا به شخصی که بی‬ ‫هر گاه قوم اسرائیل چراغ‬
‫سواد است می توان امال کرد؟ قرآن هم در آیه بعدی این اتهام را که کسانی این آیات را به او امال‬ ‫توفیق الهی را خاموش کرده‬
‫می کنند رد می کند ولی نمی گوید که این پیامبر نمی نویسد‪ ،‬ظاهرا آن را تصدیق نیز می کند‪ .‬در‬ ‫و در ظلمت بت پرستی‬
‫جای دیگر در قرآن اینطور می فرماید‪:‬‬ ‫داخل می شد‪ ،‬این لفظ بر‬
‫ول م َِن اللهَّ ِ َي ْت ُلوا ُص ُحف ًا ُم َط َّه َره فِي َها ُك ُت ٌب ق َِّي َمه‬‫َر ُس ٌ‬ ‫آنان نیز اطالق می شد‬
‫فرستاده ای از خداوند که می خواند نامه های (صحیفه های) پاک را که در آن نوشته هایی است‬
‫راست (‪)46‬‬
‫صحف جمع صحیفه است‪ .‬صحیفه نیز کاغذ یا هر چیزی است که بر آن نوشته می شود‪)47( .‬‬
‫صحف مجموعا هشت بار در قرآن آمده است که هفت مورد آنها اشاره به کتاب های آسمانی است‪ )48( .‬بعضی از مفسرین که‬
‫فرض را بر بی سوادی پیامبر گرفته اند‪ ،‬سعی کرده اند که عقیده خود را به این آیه بقبوالنند و در تفسیر این آیه اینطور بگویند‪:‬‬
‫منظور محتوای اوراق است که پیامبر آنها را تالوت می کرد زیرا می دانیم پیامبر هرگز چیزی را از روی اوراق نمی خواند! (تفسیر‬
‫نمونه‪ ،‬ج ‪ ،27‬ص ‪ )202‬این نظر باطل است زیرا در این آیه می گوید پیامبر این صحیفه ها را تالوت می کرد که فِي َها ُك ُت ٌب ق َِّي َمه‬
‫یعنی در این صحیفه ها نوشته هایی است راست‪.‬‬
‫از منظر تاریخ‬
‫عده ای حکم به قطعیت ناخوانا و نادبیر بودن پیامبر اسالم چه قبل از نبوت و چه پس از نبوت داده اند‪ )49( .‬و مدعی شده اند که‬
‫هیچ مورخی نگفته است که پیامبر می توانسته بخواند یا بنویسد‪ )50( .‬ولی با بررسی دقیق تر در می یابیم که در اخبار رسیده دو‬
‫گانگی وجود دارد‪ ،‬از بعضی از اخبار رسیده برداشت شده است که پیامبر نمی خواند و نمی نوشت و از برخی دیگر خوانا و نویسا‬
‫بودن پیامبر منتج شده است‪ .‬حال این اخبار را بررسی می کنیم‪:‬‬
‫پیامبرنمینوشت‬
‫افرادی که حکم به ناخوانا و نادبیر بودن پیامبر داده اند به این اخبار تمسک جسته اند‪:‬‬
‫در غزوه ی احد عباس عموی پیامبر در مکه بود و چون ابوسفیان با لشکریان خود به عزم جنگ با پیغمبر از مکه روانه ی مدینه‬

‫سال اول(هفتم)‬
‫شماره ‪14 1‬‬
‫پاییز ‪87‬‬
‫توجه کنیم‬ ‫آن خداست كه به هر كس از بندگان خويش كه خواهد‪ ،‬دهد و سرانجام با پرهيزكاران است‪.‬‬ ‫ِنين إِ ْذ بَ َع َث في ِه ْم َر ُسو ًال م ِْن أَنْفُسِ ِه ْم َي ْت ُلوا َعلَ ْي ِه ْم آياتِ ِه َو‬
‫لَ َق ْد َم َّن اللهَّ ُ َعلَى الْ ُم ْؤم َ‬
‫که‬ ‫(‪ )62‬در متن عربی صریحا می گوید‪ :‬کتب رسول اهلل یعنی نوشت رسول خدا‪ ...‬پس پیامبر‬ ‫ن‬
‫الل ُمبي ‏‬ ‫ضَ ٍ‬ ‫ي‬
‫‏‬ ‫ف‬‫َ‬ ‫ل‬ ‫ل‬‫ُ‬ ‫َب‬
‫ِتاب َو الحِ َ َ ِ ْ ُ ْ ْ‬
‫ق‬ ‫ِن‬ ‫م‬ ‫ا‬‫و‬ ‫ن‬‫كا‬ ‫ن‬ ‫إ‬ ‫و‬ ‫ه‬ ‫م‬ ‫ك‬‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫ُي َز ِّكي ِه ْم َو ُي َعلِّ ُم ُه ُم الْك َ‬
‫بیش از سیصد مورد‬ ‫خواندن و نوشتن می دانست‪.‬‬ ‫همانا که خداوند بر گروندگان منت نهاد هنگامی که فرستاد در میان ایشان پیامبری‬
‫کلمات کتابت و‬ ‫آموزشخوشنویسیتوسطپیامبر‬ ‫از خود ایشان تا بخواند بر ایشان آیت های او را و پاک سازد ایشان را و کتاب و حکمت به‬
‫مشتقات آن و بیش از‬ ‫مساله قابل توجه دیگر در این زمینه آموزش خوشنویسی قرآن توسط پیامبر به بعضی از صحابه‬ ‫ایشان بیاموزد؛ به راستی که پیش از این در گمراهی آشکاری بودند‪)55( .‬‬
‫نود بار قرائت به‬ ‫است‪ .‬در پاره ای از روایات شیعه و سنی آمده که پیغمبر شخصا به چندین تن از جوانان مسلمان‬ ‫سخن از آموزش است‪ .‬تعلیم کتاب و حکمت نخستین وظیفه پیامبر بود‪ .‬صرف نظر از مقام علم و قلم‬
‫مثل ابن عباس تعلیم کتابت قرآن و خوشنویسی داده است و خود نیز کتابت قرآن می کرد‪.‬‬ ‫که در نخستین آیه های نازل شده پایگاه بلندی یافته و حتی خداوند به آن قسم یاد می کند‪ ،‬در آیات قرآن و‬
‫گونه های مختلف در‬
‫(‪ )63‬از مجموع اخبار رسیده شاید بتوان گفت که کفه ی ترازو در به سمت خوانا و نویسا بودن‬ ‫به خصوص در آیه های مکی بسیاری از ادوات کتابت و قرائت مانند‪ :‬کتاب و کاغذ و اسفار و صحف و قلم و مداد‬
‫قرآن به کار رفته است‪.‬‬ ‫پیامبر پس از بعثت سنگینی می کند‪ .‬اما پیش از بعثت چطور؟ آیه ‪ 48‬سوره ی عنکبوت را بار‬ ‫ذکر شده است‪ )56( .‬توجه کنیم که بیش از سیصد مورد کلمات کتابت و مشتقات آن و بیش از نود بار قرائت به گونه‬
‫با این همه جاللت قدر‬ ‫دیگر مرور می کنیم‪:‬‬ ‫های مختلف در قرآن به کار رفته است‪ .‬با این همه جاللت قدر کتابت و قرائت چطور می توان گفت که پیغمبر خود نادبیر‬
‫کتابت و قرائت‬ ‫تاب الْ ُم ْبطِ ُلو ‏ن‬ ‫ِتاب َو ال تَخُ ُّط ُه ب َِيمين َ‬
‫ِك إِذاً َال ْر َ‬ ‫َو ما ُك ْن َت تَ ْت ُلوا م ِْن ق َْبلِ ِه م ِْن ك ٍ‬ ‫و نانویسنده بود؟ پیامبر مرتبا مسلمانان را به کسب علم و فراگیری خط تشویق می کرد‪ ،‬حتی فدیه آزادی اسراء دشمن را هم‬
‫چطور می توان گفت که‬ ‫و تو نمی خواندی پیش از آن (قرآن) هیچ کتابی را‪ ،‬و نمی نوشتی آن را به دست راست خویش‪،‬‬ ‫آموزش خط به کودکان قرار داده بود (‪ ،)57‬همسرانش را امر کرد خط بیاموزند‪ .‬گفته بود‪ :‬هر كه به راهي رود كه علمي جويد‪،‬‬
‫پیغمبر خود نادبیر‬ ‫و گرنه در گمان می افتادند کجراهان‪)64( .‬‬ ‫خدا براي وي راهي به سوي بهشت بگشايد‪ .‬مركب عالمان دانا را با خون شهيدان وزن كنند و مركب عالمان از خون شهيدان‬
‫و‬ ‫در آیه ظاهرا قرآن نفی خواندن و نوشتن را پیش از بعثت می کند‪ .‬ولی عده ای می گویند این‬ ‫برتر باشد‪ )58( .‬پیامبر که خداوند او را در قرآن اسوه حسنه می خواند چطور ممکن است خود کوششی در یادگیری خط نکرده‬
‫نانویسنده بود؟‬ ‫آیه می خواهد نفی عادت کند نه نفی قدرت‪ .‬به نظر عالمه طباطبایی در این رابطه دقت کنید‪:‬‬ ‫یداده پيشقدم بوده‪ ،‬چگون ‏ه‬ ‫باشد؟ شهید مطهری پاسخي [غير قابل انتظار] به این سوال که‪« :‬پيغمبر اكرم در همه دستورها كه م ‏‬
‫بعضی از مفسرین (‪ )65‬گفته اند جمله مذكور مى‏خواهد قدرت را نفى كند‪ ،‬و بفرمايد‪ :‬تو قبل از‬ ‫اين دستور را داده و خود عمل نكرده است؟ » می دهد‪ :‬درست مثل اين است ك ‏ه بگوييم پزشك كه نسخه‏ای به بيمار می‏دهد‬
‫اين نمى‏توانستى بخوانى و بنويسى‪ ،‬ولى وجه اول با سياق حجت و استدالل سازگارتر است‪،‬‬ ‫اول بايد خودش آن نسخه را به كار بندد ‪ .‬بديهی است اگر پزشك بيمار گردد و همان نيازی كه بيماران به دوا پيدا می‏كنند پيدا‬
‫چون آيه شريفه در مقام اقامه ی حجت بر حقانيت قرآن است‪ ،‬و مى‏خواهد اثبات كند كه اين‬ ‫كند ‪ ،‬خودش قبل از ديگران نسخه خود را به كار می‏بندد‪ ،‬اما اگر بيمار نشد و نياز پيدا نكرد چطور؟(!) (‪)59‬‬
‫كتاب از ناحيه خدا نازل شده و در اثبات اين مدعا كافى است كه نفى عادت از وى بشود و الزم نيست كه نفى قدرت بشود‪ .‬و‬ ‫بعد از این استدالل ها معتقدین به با سوادی پیامبر از این اخبار کمک می گیرند که عقیده خود را ثابت کنند‪:‬‬
‫اگر كلمه« تخطه» را مقيد به قيد «بيمينك» كرد‪ ،‬و فرمود‪ :‬تو عادت نداشتى كه كتابى را با دست خود بنويسى‪ ،‬خواست تا نوعى‬ ‫هنگام نوشتن صلح نامه حدیبیه‪ ،‬پیامبر به علی فرمود که پیمان را بنویسد و فرمود‪ :‬بنویس‪ :‬بسم اهلل الرحمن الرحیم‪ .‬ولی سهیل‬
‫تمثيل آورده در نتيجه مطلب را تاكيد كرده باشد‪ ،‬مثل اينكه كسى بگويد‪ :‬من فالنى را با چشم خود ديدم‪ ،‬و يا فالن مطلب را‬ ‫بن عمرو فرستاده قریش اعتراض کرد و گفت ما این الرحمن و الرحیم را نمی شناسیم و باالخره قرار شد بنویسند‪ :‬بسمک اللهم‪.‬‬
‫با اين دو گوش خود شنيدم‪ )66( .‬پس طبق نظر عالمه طباطبایی این آیه می خواهد نفی عادت کند (البته ایشان معتقد بود که‬ ‫بعد پیامبر فرمود‪ :‬این است آنچه محمد رسول اهلل و سهیل بن عمرو موافقت کرده اند‪ .‬ولی سهیل باز هم اعتراض کرد و گفت‪:‬‬
‫پیامبر نمی خواند و نمی نوشت) پس احتمال با سواد بودن پیامبر پیش از بعثت وجود دارد‪.‬‬ ‫اگر ما گواهی می دادیم که تو رسول اهلل هستی که دیگر جنگ نمی کردیم‪ .‬پس باید بنویسند محمد بن عبداهلل‪ .‬پیغمبر فرمود‪:‬‬
‫طبق روایت های رسیده و نظر اکثر مفسرین شیعه و سنی تمام آیات سوره ی عنکبوت در مکه نازل شده اند‪ )67( .‬مهندس‬ ‫من هم رسول اهلل هستم و هم پسر عبداهلل‪ .‬سپس به علی گفت که عبارت رسول اهلل را حذف کند‪ .‬ولی علی گفت‪ :‬قسم به‬
‫بازرگان‪ ،‬که با استفاده از طول آیات و ریاضیات‪ ،‬زمان نزول آیات را تعیین کرده است‪ ،‬می گوید‪ :‬سوره عنکبوت به صورت یکپارچه‬ ‫خدا که من هرگز آن را حذف نخواهم کرد‪ .‬پیامبر نامه را گرفت و به جای رسول اهلل نوشت محمد بن عبداهلل‪ .‬این روایت با‬
‫در فاصله سال های ‪ 10‬و ‪ 11‬بعثت در مکه نازل شده است‪ )68( .‬چون این آیه در مکه نازل شده است پس یقینا منظور از‬ ‫کمی تفاوت در کتب مختلف آمده که تفاوت هم مربوط به اعتراض علی و نوشتن رسول اهلل توسط پیامبر می شود‪ .‬در بعضی‬
‫کجراهان باید کفار مکه باشد که می گفتند محمد کاهن‪ ،‬شاعر‪ ،‬مجنون و ‪ ...‬است‪ .‬این آیه می خواهد نفی این عادات را از پیامبر‬ ‫کتب آمده است که پیامبر صلح نامه را از علی گرفت و با شیء تیزی رسول اهلل را برید‪ .‬در بعضی کتب دیگر می گوید پیامبر‬
‫بکند و بگوید‪ :‬تو پیش از این چنین عادتی نداشتی (و قبیله ات می دانند) که کتابی را (به عنوان آیات خدا و غیره) تالوت کنی و‬ ‫به علی گفت رسول اهلل را به من نشان بده‪ ،‬و بعد با شیء تیزی آن را برید‪ .‬در بعضی کتاب ها (سیره ابن هشام‪ ،‬تاریخ طبری‪،‬‬
‫آن را به دست خویش بنویسی (و بگویی از سوی خداست) و گرنه کجراهان به گمان می افتادند که تو کاهن‪ ،‬مجنون یا شاعر‬ ‫تاریخ یعقوبی) اصال حرفی از اعتراض علی نیست و علی سریعا به دستور پیامبر عمل می کند‪ .‬عده ای می گویند چون هنگام‬
‫(‪ )69‬هستی در حالی که سال ها بین آنها زیسته ای (‪ )70‬و چنین عاداتی از تو سر نزده است‪.‬‬ ‫نوشتن صلح نامه عمر بن خطاب بسیار به پیامبر اعتراض کرد‪ ،‬ولی علی اعتراضی نکرد و پیرو دستورات پیامبر بود‪ ،‬این روایت‬
‫باید مد منظر داشته باشیم که کتب آسمانی پیشین همه به زبان هایی غیر عربی بوده اند‪ :‬اسفار یهود به زبان عبری (‪)Hebrew‬‬ ‫را تحریف کرده اند تا بگویند علی هم کم و بیش از پیامبر نافرمانی می کرد‪)60( .‬‬
‫و آرامی (‪ )Aramic‬و اسفار ترسایان به زبان یونانی (‪ )Greek‬است و اگر پیامبر سواد خواندن و نوشتن عربی هم داشت باز‬ ‫در اخبار خاصه و عامه آمده است که در اوقات شدت مرض موت‪ ،‬پیامبر گفت‪ :‬دوات و کاغذی بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم‬
‫نمی توانست از این کتاب ها استفاده کند‪ .‬عده ای می گویند چون مدتی پیامبر عامل تجاری خدیجه بوده است و نیز در آن زمان‬ ‫که پس از من گمراه نشوید‪ .‬ولی هیاهویی شد که پیغمبر هذیان می گوید‪ .‬و عمر گفت‪ :‬کتاب خدا بین ماست و ما را کفایت می‬
‫اعداد و ارقام هنوز اختراع نشده بود و برای حساب و کتاب از حروف استفاده می شد پس پیامبر هم به عنوان یک بازرگان می‬ ‫کند و اجازه ندادند رسول خدا بنویسد‪ .‬پس رسول خدا رنجیده خاطر شد و امر کرد از نزد او بیرون بروند‪ )61( .‬اگر پیامبر خواندن‬
‫بایست سواد می داشت‪ .‬هر چند این احتمال ممکن است‪ ،‬ولی هیچ گونه قرینه ی تاریخی برای اثبات ندارد و ظاهر قراین رسیده‬ ‫نوشتن نمی دانست چگونه گفته است که دوات و کاغذ بیاورید تا چیزی بنویسم؟‬
‫بر خالف آن حکم می کند‪ .‬داستان اولین وحی به پیامبر در این رابطه جالب است‪:‬‬ ‫مسیلمه عربی بود که می گفت بر او وحی نازل می شود و ادعای شراکت نبوت با پیامبر را داشت؛ در نامه ای به پیامبر این‬
‫عبيد بن عمير گويد‪ :‬رسول خدا صلى اهلل عليه و آله را رسم چنان بود كه هر سال يك ماه در غار كوه حرا معتكف مي شد و‬ ‫طور نوشت‪ :‬از مسيلمه پيامبر خدا به محمد پيامبر خدا‪ ،‬درود بر تو كه مرا در كار پيامبرى شريك تو كرده‏اند كه نيم سرزمين از‬
‫اين كار را قریشيان آنان كه اهل عبادت خداوند بودند در زمان جاهليت انجام می دادند‪ .‬در اين يك ماه آن حضرت مجاورت‬ ‫ما باشد و نيم سرزمين از قريش باشد ولى قريش قومى متجاوزند‪ .‬دو پیک اين نامه را براى پيامبر آوردند‪ .‬سپس پیامبر در پاسخ‬
‫كوه حرا را اختيار می کرد و مستمندان و مساكينى كه در آنجا به نزدش می رفتند اطعام می فرمود‪ ،‬و چون آن يك ماه به پايان‬ ‫او نوشت‪ :‬بسم اهلل الرحمن الرحيم‪ ،‬از محمد پيامبر خدا‪ ،‬به مسيلمه كذاب‪ ،‬درود بر آنكه از هدايت تبعيت كند‪ ،‬اما بعد‪ ،‬زمين از‬

‫‪15‬‬
‫جبرئيلم‪ )71( .‬اگر این داستان صحیح باشد پیامبر پیش از نبوت خواندن نمی دانسته است‪ .‬بعضی از مفسرین معتقدند پیامبر بعد‬ ‫می رسيد به شهر مكه باز می گشت‪ ،‬و نخست به كنار كعبه می رفت و هفت بار يا بيشتر به دور آن طواف می كرد‪ ،‬سپس به‬
‫از این وحی خوانا و نویسا شد‪)72( .‬‬ ‫خانه خويش می رفت‪ .‬تا سالى كه حضرت در آن سال به رسالت مبعوث شد طبق معمول همه ساله ماه رمضان بود كه براى‬
‫نظر متقدمان شیعه در مورد سواد پیامبر‬ ‫اعتكاف و عبادت با اهل خانه خود به سوى حراء كوچ كرد و هم چنان تا آن شبى كه خداى تعالى او را به رسالت گرامى داشت‬
‫در این بخش نظر برخی از بزرگان و معتمدین شیعه در ارتباط با خوانا و نویسا بودن پیامبر را اجماال مرور می کنیم‪:‬‬ ‫به عبادت مشغول بود در آن شب جبرئيل بر او نازل گشت‪.‬‬
‫محمد بن حسن بن فروخ صفار (متوفی‪ 290‬هجری) از شاگردان امام عسگری در کتاب بصائر الدرجات یک باب را به ذکر روایات‬ ‫در اينجا خود رسول خدا صلى اهلل عليه و آله دنباله داستان را چنين نقل فرمايد‪ :‬هنگامى كه من خوابيده بودم ديدم جبرئيل‬
‫ائمه در باب اینکه پیامبر خواندن و نوشتن می دانست اختصاص داده است و ظاهرا خود به این موضوع باور دارد‪)73( .‬‬ ‫پارچه ای از ديبا كه در آن كتابى بود به نزد من آورده گفت‪ :‬بخوان! گفتم‪ :‬خواندن ندانم‪ .‬جبرئيل مرا گرفت و چنان فشارى داد‬
‫محمد بن مسعود عیاشی (متوفی‪ 320‬هجری) در تفسیر خود حدیثی از امام صادق می آورد‪ :‬از امام صادق پرسیدند که چرا پیامبر‬ ‫كه پنداشتم مرگم فرا رسيده سپس مرا رها ساخته گفت‪ :‬بخوان‪ ،‬گفتم‪ :‬خواندن ندانم‪ .‬دوباره مرا فشارى داد ‪( ...‬و هم چنان تا‬
‫امی نامیده شد؟ گفت‪ :‬چون اهل مکه بود زیرا خدا در قرآن می فرماید‪ :‬تا «ام‬
‫القری» و مردم اطرافش را بیم دهد (‪ .)74‬ام القری در مکه است و امی هم‬
‫منسوب به ام القری است‪)75( .‬‬ ‫شیخ طوسی (متوفی ‪ 460‬هجری)‬
‫شیخ مفید (متوفی ‪ 413‬هجری) پس از بحث مفصل و بیان ادله خویش در‬ ‫در تفسیر تبیان در ذیل آیه ‪48‬‬
‫این رابطه می گوید که پیامبر پیش از نبوت خواندن و نوشتن نمی دانست ولی‬ ‫سوره عنکبوت می گوید که‬
‫بعد از نبوت می توانست بخواند و بنویسد و اظهار می کند که این عقیده ی‬
‫پیامبر پیش از نبوت خواندن و نوشتن‬
‫امامیه است‪)76( .‬‬
‫سید مرتضی علم الهدی (متوفی ‪ 436‬هجری‪ ،‬از شاگردان شیخ مفید‪ ،‬و استاد‬
‫نمی دانست ولی بعد از نبوت‬
‫شیخ طوسی) این اعتقاد را که پیامبر قبل از نبوت خواندن و نوشتن نمی دانسته‪،‬‬ ‫می توانست بخواند و بنویسد‪.‬‬
‫ولی پس از نبوت آن را از جبرئیل آموخته به امامیه نسبت می دهد و خود حامی‬ ‫طبرسی (متوفی ‪ 548‬هجری)‬
‫این نظر است‪)77( .‬‬ ‫در مجمع البیان ذیل آیه ‪48‬‬
‫شیخ طوسی (متوفی ‪ 460‬هجری) در تفسیر تبیان در ذیل آیه ‪ 48‬سوره‬ ‫سوره عنکبوت (و تو نمی خواندی پیش‬
‫عنکبوت می گوید که پیامبر پیش از نبوت خواندن و نوشتن نمی دانست ولی‬ ‫از آن هیچ کتابی را‪ ،‬و نمی نوشتی آن‬
‫بعد از نبوت می توانست بخواند و بنویسد‪)78( .‬‬ ‫را به دست راست خویش‪ ،‬و گرنه در‬
‫طبرسی (متوفی ‪ 548‬هجری) در مجمع البیان ذیل آیه ‪ 48‬سوره عنکبوت (و‬ ‫گمان می افتادند‬
‫تو نمی خواندی پیش از آن هیچ کتابی را‪ ،‬و نمی نوشتی آن را به دست راست‬
‫کجراهان) از سید مرتضی‬
‫خویش‪ ،‬و گرنه در گمان می افتادند کجراهان) از سید مرتضی علم الهدی این‬
‫گونه نقل می کند‪ :‬این آیه بهترین دلیلی است که پیامبر پیش از نبوت خواندن‬
‫علم الهدی این گونه نقل می کند‪:‬‬
‫و نوشتن را نمی دانست و اما بعد از نبوت به اعتقاد من حضرتش به هر دو‬ ‫این آیه بهترین دلیلی است که پیامبر‬
‫آگاهی داشت‪ .‬و سپس طبرسی این نظر را می پسندد و می گوید‪ :‬ظاهر آیه نیز‬ ‫پیش از نبوت خواندن و نوشتن را نمی‬
‫موافق با این نظر است‪)79( .‬‬ ‫دانست و اما بعد از نبوت به اعتقاد من‬
‫کاشفی سبزواری (متوفی‪ 941‬هجری) ذیل همین آیه می گوید‪ :‬ابن ابی شيبه‬ ‫حضرتش به هر دو آگاهی داشت‪.‬‬
‫در مصنف خود از طریق عون بن عبداهلل نقل می کند‪ :‬ما مات رسول اهلل حتی‬ ‫و سپس طبرسی این نظر را می پسندد‬
‫کتب و قراء (نمرد پیامبر تا نوشت و خواند) که این منافی قرآن نیست زیرا در‬ ‫و می گوید‪ :‬ظاهر آیه نیز‬
‫این آیه نفی کتابت و تالوت را مقرر به پیش از وحی کرده است‪ .‬ممکن است‬ ‫موافق با این نظر است‬
‫این فضیلت (یعنی خواندن و نوشتن) نیز به صورت معجزه از سوی خداوند به‬
‫او داده شده است‪)80( .‬‬
‫مال فتح اهلل شریف کاشانی (متوفی ‪ 998‬هجری) در تفسیر خود ذیل همین‬
‫آیه می گوید‪ :‬ظاهر آیه مقتضی به آن است که نفی تعلق گرفته باشد به پیش‬
‫از نبوت نه به بعد از آن‪ ...‬و در ادامه می افزاید حق تعالى در آخر عمر اين فضيلت (خواندن و نوشتن) به وى ارزانى داشت تا معجزه‬ ‫ق ‪ ...‬رسول‬ ‫سه بار) و هر بار من مي گفتم‪ :‬خواندن ندانم بلكه او دست از من بر دارد‪ ،‬در اين بار گفت‪ :‬ا ْق َرأْ ب ِْاس ِم َربِّ َ‬
‫ك الَّذي خَ لَ ‏‬
‫ی ديگرش باشد و ابن ابى شيبه در مصنف خود از طريق عبد اللهَّ ابن عباس روايت می كند كه ما مات رسول اللهَّ حتى كتب و‬ ‫خدا فرمايد‪ :‬پس من اين آيات را خواندم و جبرئيل برفت‪ ،‬من از خواب برخاسته ديدم گويا در قلبم كتابى نقش بسته‪ ،‬پس‬
‫قرا و اين منافى قرآن نيست زيرا كه در آيه نفى كتابت را مطلق ساخته به زمان قبل از نزول قرآن‏‪)81( .‬‬ ‫از غار بيرون آمدم تا به وسط كوه رسيدم آوازى از باالى سرم شنيدم كه می گفت‪ :‬اى مح ّمد تو پيغمبر خدایى و من‬

‫سال اول(هفتم)‬
‫شماره ‪16 1‬‬
‫پاییز ‪87‬‬
‫منابع و مآخذ‬
‫و مختلف ‏ه ابن شهر آشوب‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪23‬؛ بحار االنوار‪ ،‬ج ‪ ،22‬ص ‪ ،467‬و ج‬ ‫‪ -39‬لقب یعقوب فرزند اسحاق فرزند ابراهیم است‪ ،‬در قرآن بیش از ‪ 40‬بار‬ ‫‪ -1‬انجیل یوحنا‪ ،‬باب اول؛ که نشان می دهد یهود به غیر از مسیح در انتظار‬
‫‪ ،30‬ص ‪531‬؛ االرشاد شیخ مفید‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪185‬؛ اعالم الوری طبرسی‪ ،‬ص‬ ‫به کار رفته است‪ .‬در تورات آمده است که با خداوند کشتی گرفت و او را به‬ ‫یک نبی موعود نیز بود که تصدیق آیه ‪ 157‬سوره اعراف است‪ .‬در روایات از‬
‫‪136‬؛ االمالی شیخ مفید‪ ،‬ص ‪37‬؛ سعد السعود سید بن طاوس‪ ،‬ص ‪297‬؛‬ ‫زمین زد به همین دلیل ملقب به اسرائیل شد‪( .‬رجوع کنید پیدایش ‪ 1:32‬به‬ ‫حضرت علی آمده است که گفت‪ :‬نامم در در کتب یهود الیا و در کتب ترسایان‬
‫شرح نهج البالغه ابن ابی الحدید‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪55‬؛ کتاب سلیم بن قیس‪ ،‬ص‬ ‫بعد) مستر هاکس در قاموس کتاب مقدس می گوید‪ :‬اسرائیل یعنی کسی‬ ‫ایلیا است‪( .‬االحتجاج‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪205‬؛ بحاراالنوار‪ ،‬ج ‪ ،10‬ص ‪ )53‬انبیا بنی‬
‫‪ ،796‬الحدیث السابع و العشرون؛ نهج الحق عالمه حلی‪ ،‬ص ‪333‬؛ صحیح‬ ‫که بر خداوند مظفر گشت! امام باقر می گوید به معنی عبد اهلل است‪( .‬جامع‬ ‫اسرائیل بشارت ظهور ایلیا و پیامبر موعود را داده بودند‪.‬‬
‫بخاری باب علم ح ‪ ،39‬باب جزیه ح ‪ ،6‬مسند احمد‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪ 232‬و ‪،293‬‬ ‫البیان طبرسی‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪)197‬‬ ‫‪ -2‬سوره اعراف‪ ،‬آیات ‪ 157‬و ‪158‬‬
‫صحیح مسلم‪ ،‬باب وصیه ح ‪22‬‬ ‫‪40- Torrey: The Jewish Foundation of Islam‬‬ ‫‪ -3‬سوره بقره‪ ،‬آیه ‪78‬‬
‫‪ -62‬االعالم زرکلی‪ ،‬ج ‪ ،7‬ص ‪ ،227‬مدخل‪ :‬مسیلمه الکذاب؛ امتاع االسماع‪،‬‬ ‫‪ -41‬المشرق‪ ،‬جزء تشرین ثانی‪ ،‬ص ‪820‬‬ ‫‪ -4‬سوره آل عمران‪ ،‬آیات ‪ 20‬و ‪75‬؛ سوره جمعه‪ ،‬آیه ‪2‬‬
‫ج ‪ ،2‬ص ‪ 102‬و ج ‪ ،14‬ص ‪217‬؛ البدایه و النهایه‪ ،‬ج ‪ ،6‬ص ‪200‬؛ تاریخ ابن‬ ‫‪42- Noldeke: The Encyclopedia of Islam‬‬ ‫‪ -5‬ترجمه مفردات راغب‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪197‬‬
‫خلدون‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪500‬؛ تاریخ االسالم ذهبی‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪686‬؛ تاریخ الطبری‪،‬‬ ‫‪ -43‬مستر هاکس‪ ،‬قاموس کتاب مقدس‪ ،‬ص ‪101‬‬ ‫‪ -6‬ترجمه مفردات راغب‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪ ،196‬کلمه‪ :‬امت؛ لسان العرب‪ ،‬ج ‪ ،13‬ص‬
‫ج ‪ ،3‬ص ‪146‬؛ تاریخ الیعقوبی‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪130‬؛ الکامل ابن اثیر‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص‬ ‫‪ -44‬سوره عنکبوت‪ ،‬آیه ‪48‬‬ ‫‪23‬؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪135‬‬
‫‪301‬؛ السیره ابن هشام‪ ،‬ج ‪2‬؛ ص ‪601‬؛ بحار االنوار‪ ،‬ج ‪ ،21‬ص ‪ 413‬و این‬ ‫‪ -45‬سوره فرقان‪ ،‬آیه ‪5‬‬ ‫‪ -7‬ترجمه مفردات راغب‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪197‬‬
‫ظاهرا با این روایت که رسول خدا از دنیا نرفت تا نوشت و خواند‪ ،‬تطابق دارد‪.‬‬ ‫‪ -46‬سوره بینه‪ ،‬آیات ‪ 2‬و ‪3‬‬ ‫‪ -8‬قاموس قرآن‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪20‬‬
‫(بحاراالنوار‪ ،‬ج ‪ ،16‬ص ‪ ،134‬باب اسماء الحسنی؛ مناقب ابن شهر آشوب‪ ،‬ج‬ ‫‪ -47‬مفردات راغب‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪ ،477‬ماده‪ :‬صحف‬ ‫‪ -9‬لغت نامه دهخدا‪ ،‬کلمه‪ :‬امی‬
‫‪233 ،1‬؛ روح المعانی‪ ،‬ج ‪ ،16‬ص ‪ )204‬عده ای این روایت را ضعیف دانسته‬ ‫‪ -48‬طه آیه ‪ ،133‬زخرف آیه ‪ ،71‬نجم آیه ‪ ،36‬مدثر آیه ‪ ،52‬عبس آیه ‪،13‬‬ ‫‪ -10‬ترجمه مفردات راغب‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪197‬‬
‫اند برای نمونه‪ :‬قرطبی‪ :‬جامع الحکام القرآن‪ ،‬ج ‪ ،14‬ص ‪352‬‬ ‫تکویر آیه ‪ ،10‬اعلی آیه ‪ 18‬و ‪ ،19‬بینه آیه ‪2‬‬ ‫‪ -11‬سوره انعام آیه ‪92‬؛ سوره شوری‪ ،‬آیه ‪7‬‬
‫‪ -63‬کتانی التراتیب االداریه‪ ،‬فصل تعلیمات پیامبر برای خوشنویسی قرآن به‬ ‫‪ -49‬دایره المعارف قرآن‪ ،‬ج ‪ ،4‬ص ‪398‬‬ ‫‪ -12‬الدر المنثور‪ ،‬ج ‪ ،3‬ص ‪ 39‬و ‪40‬‬
‫نقل از کتاب شفای قاضی عیاض؛ و الدر المنثور في تفسير المأثور سیوطی‪،‬‬ ‫‪ -50‬پیامبر امی‪ ،‬مرتضی مطهری‪ ،‬ص ‪ 9‬و ‪67‬‬ ‫‪ -13‬سوره نحل‪ ،‬آیه ‪120‬‬
‫ج ‪ ،1‬ص ‪11‬؛ در کتب شیعه رجوع کنید به بحار االنوار‪ ،‬ج ‪ ،89‬ص ‪،35‬‬ ‫‪ -51‬المغازی‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪200‬؛ تاریخ الیعقوبی‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪48‬‬ ‫‪ -14‬المرجع المعانی( به نقل از لغت نامه دهخدا)‬
‫کتاب فضل القرآن‪ ،‬باب فضل کتابه المصحف؛ و مستدرک الوسائل‪ ،‬ج ‪،4‬‬ ‫‪ -52‬سوره بقره‪ ،‬آیه ‪278‬‬ ‫‪ -15‬روض الجنان‪ ،‬ج ‪ ،12‬ص ‪114‬‬
‫ص ‪372‬؛ و منیه المرید‪ ،‬ص ‪350‬؛ عده ای سند این روایات را ضعیف می‬ ‫‪ -53‬اسدالغابه‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪ ،257‬مدخل‪ :‬تمیم بن جراشه‬ ‫‪ -16‬همان‪ ،‬ج ‪ ،12‬ص ‪114‬‬
‫دانند برای نمونه‪ :‬امتاع االسماع‪ ،‬ج ‪ ،13‬ص ‪104‬‬ ‫‪ -54‬االصابه فى تمييز الصحابه‏‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪ ،489‬مدخل‪ :‬تمیم بن جراشه‬ ‫‪ -17‬همان‪ ،‬ج ‪ ،12‬ص ‪115‬‬
‫‪ -64‬سوره عنکبوت‪ ،‬آیه ‪48‬‬ ‫‪ -55‬سوره آل عمران‪ ،‬آیه ‪163‬‬ ‫‪ -18‬تفسیر قمی‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪392‬‬
‫‪ -65‬برای مثال آلوسی در روح المعانی‪ ،‬ج ‪ ،11‬ص ‪ 6‬این نظر را دارد‬ ‫‪ -56‬مثال‪ ،‬سوره انعام آیه های ‪ 7‬و ‪91‬؛ سوره اسراء آیه های ‪،93 ،14 ،13‬‬ ‫‪ -19‬تفسیر عیاشی‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪275‬؛ بصائر الدرجات‪ ،‬ص ‪277‬‬
‫‪ -66‬المیزان‪ ،‬ج ‪ ،16‬ص ‪140‬‬ ‫سوره کهف آیه ‪109‬؛ سوره انبیا آیه ‪104‬؛ سوره لقمان آیه ‪27‬؛ سوره طور آیه‬ ‫‪ -20‬الکافی‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪ ،244‬باب قله عدد المومنین‪ ،‬ح ‪ ،1‬که مسند و صحیح‬
‫‪ -67‬تفسیر المیزان‪ ،‬ج ‪ ،16‬ص ‪98‬؛ تفسیر نمونه‪ ،‬ج ‪ ،16‬ص ‪ 203‬و ‪204‬؛‬ ‫های ‪ 1‬تا ‪3‬؛ سوره قلم آیه های ‪ 1‬و ‪ 2‬و ‪...‬‬ ‫می باشد‬
‫تفسیر ابن کثیر‪ ،‬ج ‪ ،6‬ص ‪237‬‬ ‫‪ -57‬ترجمه الطبقات الکبری‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪20‬‬ ‫‪ -21‬روح المعانی (تفسیر آلوسی) ج ‪ ،21‬ص ‪ 17‬به بعد‬
‫‪ -68‬سیر تحول قرآن‪ ،‬مهدی بازرگان‪ ،‬جدول شماره ‪15‬‬ ‫‪ -58‬تاریخ تمدن ویل دورانت‪ ،‬عصر ایمان‪ ،‬ج ‪ ،4‬ص ‪302‬؛ ویل دورانت در‬ ‫‪ -22‬تفسیر طبری‪ ،‬ج ‪ ،3‬ص ‪143‬‬
‫‪ -69‬قرآن خود این تهمت ها را ذکر می کند‪ :‬سوره طور‪ ،‬آیه ‪29‬؛ حاقه‪ ،‬آیه‬ ‫این مورد می گوید‪ :‬پيامبر مردم را در طلب علم تشويق می‌كرد و اين كار را‬ ‫‪ -23‬تفسیر طبری‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪296‬‬
‫‪42‬؛ صافات‪ ،‬آیه ‪36‬؛ دخان‪ ،‬آیه ‪44‬؛ الذاریات‪ ،‬آیه ‪39‬‬ ‫محترم می‌داشت‪ ،‬و از اين جهت با اغلب مصلحان دينی تفاوت داشت‪.‬‬ ‫‪ -24‬متشابه القرآن‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪139‬‬
‫‪ -70‬سوره یونس‪ ،‬آیه ‪16‬‬ ‫‪ -59‬پیامبر امی‪ ،‬ص ‪52‬‬ ‫‪ -25‬مجمع البیان‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪720‬‬
‫‪ -71‬اسد الغابه‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪26‬؛ تاریخ الطبری‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪299‬‬ ‫‪ -60‬األخبار الطوال‪ ،‬ص ‪195‬؛ اإلمامه و السياسه‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪152‬؛ تاریخ‬ ‫‪ -26‬مجمع البیان‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪291‬‬
‫‪ -72‬تفسیر نوین‪ ،‬محمد تقی شریعتی‪ ،‬ص ‪255‬‬ ‫الیعقوبی‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪55‬؛ انساب االشراف‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪351‬؛ إمتاع‏األسماع‪،‬‬ ‫‪ -27‬ترجمه مفردات راغب‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪197‬؛ مجمع البحرین‪ ،‬ج ‪ ،6‬ص ‪13‬‬
‫‪ -73‬بصائر الدرجات‪ ،‬ص ‪ 226‬و ‪ ،227‬باب‪ :‬رسول اهلل یقرا و یکتب‬ ‫ج‏‪،1‬ص ‪296‬؛ البدایه و النهایه‪ ،‬ج ‪ ،4‬ص ‪169‬؛ تاریخ الطبری‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص‬ ‫‪ -28‬سوره آل عمران‪ ،‬آیه ‪20‬‬
‫‪ -74‬سوره انعام‪ ،‬آیه ‪92‬؛ سوره شوری آیه ‪7‬‬ ‫‪635‬؛ دالئل النبوه‪ ،‬ج ‪ ،4‬ص ‪105‬؛ السیره النبویه ابن هشام‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪317‬؛‬ ‫‪ -29‬سوره جمعه‪ ،‬آیه ‪2‬‬
‫‪ -75‬کتاب التفسیر العیاشی‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪32‬‬ ‫مستدرک وسائل‪ ،‬ج ‪ ،8‬ص ‪ ،437‬حدیث ‪9924‬؛ کشف الغمه‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص‬ ‫‪ -30‬سوره آل عمران‪ ،‬آیه ‪75‬‬
‫‪-76‬اوائلالمقاالت‪،‬باب‪154‬؛ص‪136‬؛تفسیرالقرآنالمجیدشیخمفید‪،‬ص‪401‬‬ ‫‪211‬؛ وقعه صفین‪ ،‬ص ‪510‬؛ الکافی‪ ،‬ج ‪ ،8‬ص ‪327‬؛ بحاراالنوار‪ ،‬ج ‪ ،20‬ص‬ ‫‪ -31‬سوره بقره‪ ،‬آیه ‪78‬‬
‫‪ -77‬رسائل الشریف المرتضی‪ ،‬ص ‪ 107‬و ‪108‬‬ ‫‪333‬؛ االحتجاج طبرسی‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪188‬؛ االرشاد شیخ مفید‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪120‬؛‬ ‫‪ -32‬سوره سبا‪ ،‬آیه ‪44‬‬
‫‪ -78‬التبیان فی التفسیر القرآن شیخ طوسی‪ ،‬ج ‪ ،8‬ص ‪216‬‬ ‫المناقب محمد بن شهر آشوب‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪ 204‬و ج ‪ ،3‬ص ‪185‬؛ صحیح‬ ‫‪ -33‬سوره سجده‪ ،‬آیه ‪3‬‬
‫‪ -79‬مجمع البیان فی تفسیر القرآن طبرسی‪ ،‬ج ‪ ،8‬ص ‪451‬‬ ‫مسلم‪ ،‬ج ‪ ،5‬ص ‪174‬‬ ‫‪ -34‬قاموس قرآن‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪121‬‬
‫‪ -80‬مواهب علیه‪ ،‬ص ‪890‬‬ ‫‪ -61‬امتاع االسماع‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪ 133‬و ج ‪ ،14‬ص ‪448‬؛ البدایه و النهایه‪ ،‬ج‬ ‫‪ -35‬مجمع البیان‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪291‬‬
‫‪ -81‬تفسیر منهج الصادقین فی إلزام المخالفین‪،‬‬ ‫‪ ،5‬ص ‪227‬؛ البدء و التاریخ‪ ،‬ج ‪ ،5‬ص ‪59‬؛ تاریخ ابن خلدون‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪485‬؛‬ ‫‪ -36‬سوره جمعه‪ ،‬آیه ‪2‬‬
‫ج ‪ ،7‬ص ‪146‬‬ ‫تاریخ االسالم ذهبی‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪551‬؛ تاریخ الطبری‪ ،‬ج ‪ ،3‬ص ‪193‬؛ دالئل‬ ‫‪37-Paret, encyclopédie de l’ Islam, IV, 1070‬‬
‫النبوه بیهقی‪ ،‬ج ‪ ،7‬ص ‪181‬؛ الطبقات الکبری‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪188‬؛ متشابه القرآن‬ ‫‪38- Jeffery, Arthur, The Foreign Vocabulary of the Quran‬‬

‫‪17‬‬
‫مدیریتوبرنامه‬

‫گزارشتحلیلی‬

‫آمــــــــوزشعاليبرســــرســــــــــفرهها‬

‫دانشــگاهــيبرايمهـــرورزي‪،‬همهجاوهمهوقت‬
‫نقد و بازخواني برنامه ریزی و سياست هاي عملياتي دولت نهم در دانشگاه پيام نور‬

‫گـــروهگــــزارش‬

‫سال اول(هفتم)‬
‫شماره ‪18 1‬‬
‫پاییز ‪87‬‬
‫در فاصله سال ‪ 84‬تا ‪ 25 ،86‬رشته‬ ‫يادگيرنده‪ ،‬دانشگاه بين المللي‪ ،‬هفت محور اصلي « فهرست برنامه ها و‬ ‫«به كدام آمار مي خواهيد استناد كنيد؟» وقتي محمد قاسمي كارشناس دفتر امور آموزش عالي معاونت برنامه ريزي و نظارت‬
‫گرايش دكتري‪ 78،‬رشته‪-‬محل‬ ‫اقدامات براي ارتقاي كيفي ابعاد ماموريت دانشگاه» را در اين هديه تشكيل‬ ‫راهبردي رئيس جمهوري در بهار ‪ 87‬در مقابل پرسش نگاه تازه در خصوص تعداد دانشجويان دانشگاه پيام نور در سال ‪ 85‬و‬
‫كارشناسي ارشد و‪ 4653‬رشته‪-‬محل‬ ‫مي دهند‪ .‬اين گزارش « عملكرد دانشگاهيان پيام نور »‪ ،‬بخشهاي ديگري‬ ‫‪ 86‬قرار مي گيرد‪ ،‬با تاكيدي خاص اين جمله را ادا مي كند و در ادامه توضيح مي دهد‪« :‬دانشگاه پيام نور قبل از بودجه بندي‬
‫كارشناسي افزوده شده است كه هر كدام‬ ‫نيز دارد كه شامل توسعه كمي عوامل سازنده دانشگاه‪ ،‬اصالح ساختاري‬ ‫سال ‪ 87‬در اعالم آماري هاي متفاوت شفاهي‪ ،‬نامه رسمي و گزارش ‪ ، CD‬آمار جميعتي دانشجويان خود را حدود ششصد‬
‫نيازمند ايجاد آزمايش گاه ها و امكانات‬ ‫و تقويت زير ساخت ها‪‌،‬ويژگيها‪ ،‬و دستاوردها و كيفيت دانش آموختگان‬ ‫هزار نفر‪ ،‬يك ميليون نفر و حتي يك ميليون و دويست و شصت هزار نفر ذكر كرده است ودر واقع هيچكدام از گزارش هاي‬
‫كارگاهيگستردهواختصاصبودجهاست‬ ‫دانشگاه است‪.‬‬ ‫رسمي اين دانشگاه دو رقم مشابه جمعيتي ندارد»‪.‬‬
‫اما به عنوان نمونه علي عباسپور رئيس‬ ‫در قسمت توسعه كمي عوامل سازنده دانشگاه‪ ،‬اين گزارش تاكيد دارد‬ ‫***‬
‫كميسيونآموزشوتحقيقاتمجلس‬ ‫كه « در اينجا به طور خالصه وضعيت عوامل سازنده دانشگاه طي ‪16‬‬ ‫«اساتيد و اعضاي هيات علمي دانشگاه پيام نور از طرح هاي رئيس دانشگاه پيام نور و سرپرست وزارت آموزش و پرورش در‬
‫شوراي اسالمي مي گويد‪:‬‬ ‫سال ‪ 1368‬تا ‪ 1384‬و طي دو سال اخير ( ‪ 1384‬تا ‪ ) 1386‬به صورت‬ ‫راستاي اعتال و توسعه آموزش عالي تقدير كردند‪.‬اعضاي هيات علمي دانشگاه پيام نور در اين نامه تاكيد كرده اند‪ :‬دانشگاه‬
‫« در سؤالي كه از آقايان وزارت علوم‬ ‫آماري ارائه مي شود»‪ .‬اگرچه سابقه دانشگاه پيام نور‪ ،‬به قبل از سال ‪1368‬‬ ‫پيام نور در طول مدت رياست علي احمدي در تمامي ابعاد كمي و كيفي و پوشش دهي عده كثيري از جوانان جوياي علم و‬
‫مطرح كرديم آقايان مي گويند ما مجوز‬ ‫مي رسد اما به نظر مي رسد اين « هديه »‪ ،‬تاكيد بر مقايسه عملكرد‬ ‫متقاضي ورود به دانشگاه پيشرفت چشمگير و درخور توجهي داشته است‪ .‬همچنين تاسيس واحدهاي جديد دانشگاه پيام نور‪،‬‬
‫رشته كامپيوتر را به واحد تهران دانشگاه‬ ‫دو ساله ي دولت نهم در برابر دو دولت سازندگي و اصالحات دارد؛ كما‬ ‫معرفي گسترده در سطح كشور و خارج از كشور‪ ،‬اجرايي كردن شعار دانشگاه مبني بر « آموزش عالي براي همه جا و همه‬
‫پيام نور داده بوديم اما مسؤوالن اين‬ ‫اينكه در قسمت اقدامات براي ارتقاي كيفي ابعاد ماموريت دانشگاه‪ ،‬تاكيد‬ ‫وقت »‪ ،‬جذب اعضاي هيات علمي و دستياران آموزشي‪ ،‬افزايش رشته هاي تحصيلي در تمام مقاطع و ‪ ...‬از جمله فعاليتهاي‬
‫دانشگاه‪ ،‬اين رشته را به شهرستان هاي‬ ‫دارد كه « ساير ابعاد ماموريت دانشگاه بجز « دانشگاه آموزش محور »‬ ‫رئيس دانشگاه پيام نور بوده كه در اين نامه مورد تاييد اعضاي هيات علمي دانشگاه پيام نور قرار گرفته است»‪.‬‬
‫دور افتاده كه حتي‬ ‫‪ -‬يعني دانشگاه پژوهش محور‪ ،‬فناور و كارآفريـن و ‪ - ...‬در « گذشته‬ ‫هفته نامه «پيام آوران نور» ارگان دانشگاه پيام نور ايران در اولين شماره خود در دوم بهمن ماه ‪ ،86‬تيتر يك خود را در كنار‬
‫يك كامپيوتر در كل واحد يافت‬ ‫» مورد غفلت قرار گرفته و به همين لحاظ پاره اي از اقدامات و برنامه‬ ‫عكس بزرگي از دكتر عليرضا علي احمدي به درج خبر فوق اختصاص داد‪.‬‬
‫نمي شود‪‌،‬انتقال داده اند»‬ ‫هاي دانشگاه در دو سال گذشته كه موجب ارتقاي كيفيت دانشجويان‬ ‫اما « اعضاي هيات علمي دانشگاه پيام نور » كه البته در اين نامه اشاره اي به نام و تعداد امضاء كنندگان نامه نشده است‪ ،‬از‬
‫و اعتالي وجهه و برند ( ‪ ) brand‬دانشگاه گرديده‪ ،‬گزارش مي گردد»‪.‬‬ ‫چه چيزي سخن مي گويند؟ نگاه تازه قصد دارد در اين نوشتار به اين سؤال پاسخ گويد كه در دو سال و اندي از آغاز استقرار‬
‫مقايسه تفكيكي دو مقطع زماني « تا تابستان ‪ » 84‬و « تا پاييز ‪ » 86‬در‬ ‫دولت نهم‪ ،‬رويكرد اين دولت به مقوله آموزش عالي كشور كه مشخص ًا در بعد تحول يافته ي « دانشگاه پيام نور » متجلي‬
‫قسمت توسعه كمي عوامل سازنده دانشگاه در اين گزارش مشتمل شده است بر‪ « :‬تعداد دانشجو»‪« ،‬تعداد مراكز و واحدهاي‬ ‫است‪ ،‬چگونه بوده است و طرحي كه سياستگذاران دولت نهم‪ ،‬در مقابل ابداع « دانشگاه آزاد اسالمي » دولت سازندگي‬
‫داخل كشور»‪« ،‬زير بناي فضاهاي تمليکي آموزشي‪ ،‬اداري و ورزشي»‪« ،‬تعداد تشكل ها و نشريات فعال دانشجويي»‪« ،‬تعداد‬ ‫درانداخته اند‪ ،‬بر حافظه تاريخي آموزش عالي كشور‪ ،‬چه يادگار خواهد گذاشت و دکتر سيد محمد حسيني رئيس تازه دانشگاه‬
‫رشته ها و مقاطع تحصيلي»‪« ،‬دانشكده هاي اصلي»‪« ،‬تعداد هيات علمي استخدامي تمام وقت»‪« ،‬تعداد واحدهاي برون‬ ‫پيام نور كه سه شنبه ‪ 17‬ارديبهشت ماه ‪ 87‬در ادامه دوران حیات دولت نهم بجاي دكتر علي احمدي ‪ ،‬معارفه شد‪ ،‬چگونه‬
‫مرزي»‪« ،‬تعداد كالس هاي درسي تمليكي»‪« ،‬تعداد كتب خود آموزش دانشگاه»‪« ،‬تعداد پروژه هاي نيمه كاره عمراني»‪،‬‬ ‫مجموعه اي را تحويل گرفته است‪.‬‬
‫«تكنولوژي آموزشي»‪ ،‬و «روش هاي آموزشي مورد استفاده»‪.‬‬ ‫***‬
‫‪ 2‬به نظر مي رسد پيش از ورود به ساير قسمتهاي اين نوشتار بهتر است ابتدا در خصوص آمار دانشجويان دانشگاه پيام‬ ‫‪ 1‬شنبه ‪ 15‬دي ماه ‪ 86‬؛ شماره ‪ 248‬ام نشريه «برنامه» ارگان معاونت برنامه ريزي و نظارت راهبردي رئيس جمهوري‬
‫نور بحث نماييم‪:‬‬ ‫در مصاحبه اي با دكتر عليرضا علي احمدي به تشريح عملكرد دانشگاه پيام نور در دولت نهم پرداخت‪ .‬مصاحبه اي كه مشروح‬
‫گزارشي كه به عنوان « هديه »‪ ،‬اساس نوشتار ما را تشكيل مي دهد و از سوي روابط عمومي دانشگاه پيام نور در سايت اين‬ ‫محتوايي آن را آذر ماه ‪ 86‬روابط عمومي دانشگاه پيام نور ذيل عنوان « هديه به دانشجويان دانشگاه» در سايت رسمي اين‬
‫دانشگاه درج شده است رقم سیصدو شصت هزار نفر تا تابستان ‪ 84‬و رقم يك ميليون و شصت و پنج هزار نفر را تا پاييز ‪86‬‬ ‫دانشگاه و با عبارت « عملكرد دانشگاهيان پيام نور در دولت نهم تابستان ‪ 1384‬تا پاييز ‪ » 1386‬درج كرد‪.‬‬
‫نشان مي دهد‪ .‬درج اين رقم درحالي است كه نشريه پيام آوران نور در شماره پنجم خود به تاريخ ‪ 29‬بهمن ماه ‪ ، 86‬خبر از‬ ‫اما «هديه» دولت نهم چه بود؟‬
‫افزايش ‪ 10‬درصدي تعداد پذيرفته شدگان دانشجو در دانشگاه پيام نور در سال آينده [ مهر ‪ ]‍87‬مي دهد و به نقل از دكتر‬ ‫دانشگاه آموزش محور‪ ،‬دانشگاه پژوهش محور‪ ،‬دانشگاه فناور و كارآفرين‪ ،‬دانشگاه انسان ساز‪ ،‬دانشگاه جامعه ساز‪ ،‬دانشگاه‬

‫‪19‬‬
‫تعداد هيات علمي استخدامي تمام وقت‬
‫تعداد دانشجو‬
‫دانشكده هاي اصلي‬ ‫اصغر ابوالحسني قائم مقام اين دانشگاه با اشاره به «آمار ‪ 850‬هزار نفري دانشگاه پيام نور در حال حاضر»‬
‫تعداد مراكز و واحدهاي داخل كشور‬ ‫اعالم مي دارد كه پذيرش دانشجوي پيام نور در سال آينده به صورت فراگير از طريق كنكور انجام مي‬
‫تعداد واحدهاي برون مرزي‬ ‫شود‪ .‬در همين شماره از نشريه پيام آوران نور از زبان دكتر محمد مهدي زاهدي وزير علوم‪ ،‬در ششمين‬
‫تعداد كالس هاي درس تمليكي‬ ‫كنفرانس بين المللي آموزش عالي در هاوانا تعداد دانشجويان دانشگاه پيام نور ايران « حدود ‪ 900‬هزار »‬
‫زير بناي فضاهاي تمليكي آموزشي‪ ،‬اداري و ورزشي‬ ‫توسعه كمي عوامل سازنده‬ ‫عنوان مي شود و از ديگرسو در ‪ 87/5/20‬در حالی که ‪ 29‬بهمن ‪ 86‬و این تاریخ هر دو در یک نیم سال‬
‫تعداد كتب خود آموزش دانشگاه‬ ‫دانشگاه‬ ‫تحصیلی قرار دارند از زبان وزير علوم در در ديدار وي با وزير آموزش عالي الجزاير‪ ،‬اين تعداد هشتصدهزار‬
‫تعداد تشکل ها و نشريات فعال دانشجويي‬ ‫نفر ذكر مي گردد‪.‬‬
‫تعداد پروژه هاي نيمه كاره عمراني‬ ‫و اما دكتر علي احمدي رئيس وقت اين دانشگاه نيز طي ديدار اعضاي هيات رئيسه و مديران عالي رتبه اين‬
‫تكنولوژي آموزشي‬ ‫دانشگاه با آيات عظام و مراجع تقليد قم در روز پنجشنبه ‪ 17‬خرداد ماه ‪ -86‬كه خبر آن در بولتني توسط‬
‫روش هاي آموزشي مورد استفاده‬ ‫عملكرد دانشگاهيان پيام‬ ‫روابط عمومي سازمان مركزي دانشگاه پيام نور به چاپ رسيده است ‪ -‬ضمن اعالن گزارش عملكرد‬
‫تعدادرشته ها و مقاطع تحصيلي‬ ‫نور تابستان‬ ‫اين دانشگاه با تاكيد بر اينكه « در حال حاضر ‪ 683‬هزار دانشجو در اين دانشگاه مشغول به تحصيل‬
‫‪ 1384‬تا پاييز ‪ 1386‬در‬ ‫هستند» ‪ ،‬مي افزايد‪ « :‬از مهر ماه سال جاري [ ‪ ] 86‬نيز حدود ‪ 300‬هزار دانشجوي جديد در كالس هاي‬
‫دولت نهم‬ ‫درس حضور مي يابند»‪ .‬با اين حساب در مهر ‪ 86‬جمعيت دانشجويي پيام نور مي بايست حدود يك ميليون‬
‫نفر شده باشد در حالي كه دكتر سيدمحمد حسيني رئيس جديد اين دانشگاه در مرداد ‪ 87‬ضمن اينكه تعداد‬
‫دانشگاه آموزش محور‬
‫فارغ التحصيالن اين دانشگاه را كم و سنوات دانشجويان را طوالني ذكر مي كند‪ ،‬با بيان رقم هشتصدهزار‬
‫دانشگاه پژوهش محور‬
‫نفر دانشجو در اين تاريخ‪ ،‬وعده پذيرش سيصدهزار دانشجوي جديد در‬
‫برنامه ها و اقدامات براي ارتقاي دانشگاه فناور و كارآفرين‬
‫مهر ‪ 87‬مي دهد كه در كنار نگران كننده بودن اين رقم (نزديك به ‪1/5‬‬
‫دانشگاه انسان ساز‬ ‫كيفي ابعاد ماموريت دانشگاه‬
‫برابر شدن جمعيت)‪ ،‬خبر افزايش ‪10‬درصدي ابوالحسني را زير سؤال مي‬
‫دانشگاه جامعه ساز‬ ‫برد و عالوه بر آن گويا بر سياست محتوم باالي يك ميليون نفر شدن‬
‫دانشگاه يادگيرنده‬ ‫سايت رسمي دانشگاه‬
‫جمعيت دانشجويان پيام نور در دولت نهم صحه مي گذارد‪.‬‬
‫دانشگاه بين المللي‬ ‫‪ « 3‬شخص رئيس جمهور به من ماموريت داده تا درهاي دانشگاه را بر‬
‫پيام نور در حالي خبر‬
‫روي جوانان با استعداد و دانش جو باز كنم» ( دكتر علي احمدي‪ ،‬روزنامه‬ ‫از تعداد ‪ 2700‬عضو‬
‫)‪.‬‬ ‫‪85‬‬ ‫اسفند‬ ‫‪15‬‬ ‫‪،18755‬‬ ‫شماره‬ ‫كيهان‪،‬‬ ‫هيات علمي تا پاييز‬
‫اصالح ساختاري و تقويت زير ساخت ها‬
‫پايه و اساس تغييرات ساختاري در دانشگاه پيام نور دولت نهم‪ ،‬ترجمه ي‬ ‫‪ 86‬مي دهد كه همين‬
‫ويژگيها‪ ،‬دستاوردها و كيفيت دانش آموختگان دانشگاه‬ ‫تركيب واژگاني بنياديني است كه رئيس وقت دانشگاه پيام نور در قالب‬ ‫سايت در جدولي ضمن‬
‫صريح ترين عبارات ممكن بيان مي كند‪.‬‬ ‫تاكيد بر ‪ 1345‬نفر عضو‬
‫نمودار ‪ -1‬نمايه ي گزارش عملكردي منتشره ي روابط عمومي دانشگاه پيام نور در آذر ماه ‪86‬‬ ‫این نزدیک به ‪ 3‬برابر شدن تعداد دانشجويان دانشگاه پيام نور در فاصله‬ ‫هيات علمي در نيمسال‬
‫تابستان ‪ 84‬تا پاييز ‪ 86‬حاصل سياست «درهاي باز» است و این مسأله‬ ‫‪ 85-86‬آمار اين اعضا‬
‫« اتفاقي » است كه حافظه تاريخ آموزش عالي ايران در عمر خود به ياد‬
‫را شامل يك نفر استاد‪،‬‬
‫ندارد‪ .‬سؤالي كه پيش مي آيد تكيه بر عبارت جوانان « با استعداد و دانش‬
‫جو» ست؛ آنجايي كه در مغايرت با اين عنوان در وهله اول اين نكته را‬
‫‪ 11‬نفر دانشيار‪ 240 ،‬نفر‬
‫تابستان ‪ 84‬و « علوم پايه‪ ،‬ادبيات و علوم انساني‪ ،‬علوم اجتماعي و اقتصادي‪ ،‬فني و مهندسي‪ ،‬كشاورزي‪ ،‬هنر و علوم رسانه‬
‫اي » را تا پاييز ‪ 86‬معرفي مي كند و در يكي ديگر از مهمترين بخش هاي اين گزارش عملكرد از افزايش تعداد ‪ 3‬رشته‬ ‫تداعي مي كند كه در طول شانزده سال قبل‪ ،‬حاكميت جمهوري اسالمي راه تحصيل در‬ ‫مربي‬ ‫استاديار‪ 393 ،‬نفر‬
‫دكتري به ‪ 28‬رشته–گرايش دكتري‪ ،‬از ‪ 72‬رشته–محل كارشناسي ارشد به ‪ 150‬رشته‪-‬محل كارشناسي ارشد و از ‪2347‬‬ ‫پذيرش‬ ‫نحوه‬ ‫به‬ ‫وقتي‬ ‫اما‬ ‫است‬ ‫بسته‬ ‫جو‬ ‫دانش‬ ‫و‬ ‫استعداد‬ ‫با‬ ‫جوانان‬ ‫روي‬ ‫بر‬ ‫را‬ ‫عالي‬ ‫آموزش‬ ‫علمي‬ ‫و ‪ 700‬نفر دستيار‬
‫رشته‪-‬محل كارشناسي به ‪ 7000‬رشته‪-‬محل كارشناسي ظرف ‪ 2‬سال خبر مي دهد‪.‬‬ ‫« دانشجو » خصوص ًا در سال ‪ 86‬نگريسته شود شايد نتايج ديگري دست دهد‪ .‬مشخص‬ ‫ذكر مي كند‪ .‬نگاهي به‬
‫اما اين افزايش گسترده‪ ،‬چگونه ممكن شده است؟ آيا همگام با توسعه كمي ذكر شده‪ ،‬توسعه در كيفيت وضعيت آماري ذكر‬ ‫نيست كه دعوت به ثبت نام در ترم بهمن ماه سال ‪ 86‬براي تمام « دانش جويان » ي كه‬ ‫نسبت علمي اين اعضا به‬
‫شده نيز لحاظ شده است؟‬ ‫در طي هيچكدام از دو امتحان پياپي جهت ورود به دانشگاه پيام نور‪ ،‬نمره حداقلي قبولي را‬ ‫لحاظ درجه دانشگاهي‪،‬‬
‫براي پاسخ به پرسش فوق نگاهي به بودجه بندي دانشگاه پيام نور و رديف هاي درآمدي آن كمك خواهد كرد و به اين‬ ‫اخذ ننموده اند و صرف ًا در جلسه امتحان « حضور بهم رسانده اند» چگونه مي تواند تفكيك‬ ‫مي تواند دشواري‬
‫سؤال پاسخ داده خواهد شد كه آيا متناسب با افزايش نزدیک به سه برابری تعداد دانشجويان و رشد هشتاد و يك مميز هفت‬ ‫« با استعداد » از غير را نشان دهد‪ .‬اينگونه مي نمايد كه دولت نهم‪ ،‬آموزش عالي را نيز‬ ‫مسووليت دكتر حسيني را‬
‫درصدي تعداد مراكز و واحدهاي درون مرزي و افزايش رشته‪-‬محل هاي ذكرشده در گزارش‪ ،‬اين دانشگاه محلي براي‬ ‫همچون [عوايد] نفت بر سر سفره هاي مردم آورده است‪.‬‬
‫در بهبود اين وضعيت‪ ،‬به‬
‫جبران هزينه ها داشته است؟‬ ‫‪ 4‬روابط عمومي دانشگاه پيام نور در قسمت ديگري از بخش توسعه كمي عوامل سازنده‬
‫دانشگاه‪ ،‬بجز تعداد دانشجو‪ ،‬از افزايش ‪ 81/7‬درصدي تعداد مراكز و واحدهاي داخل كشور‬
‫خوبي نشان دهد‬
‫قسمت اول مي تواند سهم شهريه ثابت و متغير دانشجويان باشد؛ اگرچه رقم « شهريه ثابت » دانشجويان پيام نور بر خالف‬
‫عنوان آن‪ « ،‬متغير» است كه خود مجالي مجزا براي پرداختن مي طلبد‪ ،‬اما دانشگاه پيام نور اصرار دارد كه سهم شهريه را‬ ‫دانشگاه پيام نور طي ‪ 2‬سال خبر مي دهد‪ .‬افزايشي به اندازه ‪ 206‬مركز و واحد به جمع ‪252‬‬
‫در رديف هاي درآمدي كم رنگ نشان دهد وحتي از عدم افزايش ميزان شهريه خبر مي دهد تا به آنجا كه دكتر علي احمدي‬ ‫مركز و واحد‪ .‬همچنين ذيل عنوان دانشكده هاي اصلي‪ « ،‬علوم پايه و علوم انساني » را تا‬

‫سال اول(هفتم)‬
‫شماره ‪20 1‬‬
‫پاییز ‪87‬‬
‫افزايش صد و نود و شش‬
‫درصديرشتههاومقاطعتحصيلي(از‬
‫‪ 2422‬رشتهبه‪ 7178‬رشتهدرمجموع‬ ‫در فاصله سال ‪ 84‬تا ‪ 25 ،86‬رشته گرايش دكتري‪ 78 ،‬رشته‪-‬محل كارشناسي‬ ‫مي گويد« دكتر (احمدي نژاد) به من گفت‪ :‬شهريه را بايد كم كني گفتم‪ :‬باشد‪ ،‬اشكالي ندارد ولي جبرانش چی؟ گفت‪ :‬توكل‬
‫كلرشته‪-‬محلهايدكترا‪،‬كارشناسي‬ ‫ارشد و ‪ 4653‬رشته‪-‬محل كارشناسي افزوده شده است كه هر كدام نيازمند‬ ‫كن به خدا‪ ،‬جور مي شود ‪ [ 17 ...‬هفده ] ميليارد تومان شهريه نگرفتيم و هيچ مشكلي هم احساس نمي كنيم» ( روزنامه‬
‫ارشدوكارشناسي)وافزايشهشتادو‬ ‫ايجاد آزمايش گاه ها و امكانات كارگاهي گسترده و اختصاص بودجه است اما به‬ ‫كيهان‪ ،‬شماره ‪ 15 ،18755‬اسفند ‪ .) 85‬از آنجا كه ادعاي رسمي در خصوص كمك هاي محلي چشمگير و امكانات وسيع‬
‫يكمميزهفتدرصديتعدادمراكزو‬ ‫عنوان نمونه علي عباسپور رئيس كميسيون آموزش و تحقيقات مجلس شوراي‬ ‫مهيا شده از سوي هيات مؤسس ( كه طبق دستور مورخ ‪ 73/5/19‬وزير فرهنگ و آموزش عالي‪ ،‬منابع [ مالي ] جهت توسعه‬
‫واحدهاي داخل كشور ( از‪ 252‬مركز و‬ ‫اسالمي مي گويد‪ « :‬در سؤالي كه از آقايان وزارت علوم مطرح كرديم آقايان‬ ‫دانشگاه پيام نور و تاسيس شعب جديد‪ ،‬عنوان شده اند ) نشده است و حتي تاكيد بر عدم استطاعت مالي خيرين و مردم در‬
‫واحد به‪ 458‬مركز و واحد ) در فاصله‬ ‫مي گويند ما مجوز رشته كامپيوتر را به واحد تهران دانشگاه پيام نور داده بوديم‬ ‫واحدهاي شهرستانها براي مشاركت در راه اندازي و تقويت دانشگاه ( در گزارش « هديه » ) شده است ‪ ،‬ناگزير‪ ،‬افزايش‬
‫تابستان‪ 84‬تاپاييز‪‌،86‬نميتواندچندان‬ ‫اما مسؤوالن اين دانشگاه‪ ،‬اين رشته را به شهرستان هاي دور افتاده كه حتي‬ ‫منطقي بودجه این دانشگاه در رقم بودجه کل دولت مي تواند پاسخ مناسبي براي كسر مالي دانشگاه پيام نور قلمداد شود‪ .‬با‬
‫يك كامپيوتر در كل واحد يافت نمي شود‪‌،‬انتقال داده اند» ( روزنامه كارگزاران‪،‬‬ ‫توجه به رشد كمي گفته شده در تعداد دانشجويان‪ ،‬تعداد مراكز و رشته هاي تحصيلي از پاييز ‪ 84‬تا پاييز ‪ 86‬مي بايست با‬
‫متناسببارشد‪ 10/2‬درصديتعداد‬
‫پنج شنبه ‪ . ) 86/10/27‬جالب اينجاست كه دكتر سيد محمد حسيني كه ميراث‬ ‫رشدي متناسب در بودجه سال ‪ 85‬به ‪ 86‬و از ‪ 86‬به ‪ 87‬براي تامين هزينه هاي اين رشد كمي مواجه شويم‪.‬اما اعتبارات‬
‫انجمنهايعلميوكانونهاي‬
‫دار دكتر علي احمدي است نيز ضمن اعالم خبر انعقاد تفاهم نامه وام شصت‬ ‫هزينه اي دانشگاه پيام نور براي سالهاي ‪ 86 ،85‬و ‪ 87‬به شرح جدول زير است‪:‬‬
‫فرهنگي‪،‬رشد‪ 10‬درصديتعداد‬ ‫ميليارد توماني با بانك ملت براي تكميل پروژه هاي عمراني نیمه تمام به جا‬
‫نشرياتدانشجوييوافزايشصرفاً‬ ‫مانده برای وی مي گويد ‪ « :‬وقتي يك واحد دانشگاهي با محدوديت فضاي‬
‫يكتشكلاسالميبرتعدادتشكلهاي‬ ‫كالسي‪ ،‬كتابخانه و آزمايشگاه مواجه است ديگر نمي توان از كيفيت صحبت‬ ‫سال‪87‬‬ ‫سال‪86‬‬ ‫سال‪85‬‬ ‫عنوان‬
‫اسالميدركلواحدهاومراكزدانشگاه‬ ‫كرد‪ ...‬برخي واحدهاي دانشگاه پيام نور در يك ساختمان آموزش و پرورش يا‬ ‫‪633/9‬‬ ‫‪598‬‬ ‫‪570‬‬ ‫اعتبارات هزينه اي دانشگاه پيام نور‬
‫پيامنورباشد‪.‬البتهعملكرددانشگاهدر‬ ‫در يك ساختمان اداري استقرار دارند كه درخور شان دانشگاه نيست»‪ .‬شايد بد‬
‫افزايش‪ 60‬درصديتعداد‬ ‫نباشد يك بار ديگر عبارات نامه «اعضاي هيات علمي دانشگاه پيام نور» در‬ ‫جدول‪-1‬اعتباراتهزينهايدانشگاهپيامنوردربودجهكلدولتبهميلياردريال‬

‫دفاتربسيجدانشجوييبادر‬ ‫تقدير از دكتر علي احمدي را مرور نماييم آنجا كه تاكيد دارند «دانشگاه پيام نور‬
‫در طول رياست علي احمدي در تمامي ابعاد كمي و كيفي‪ ...‬پيشرفت چشمگير و‬ ‫جدول فوق نشان مي دهد از سال ‪ 85‬به ‪ ،86‬بودجه دانشگاه پيام نور ‪4/9‬درصد و از ‪ 86‬به ‪ 6 ،87‬درصد رشد داشته است و‬
‫نظرگرفتنافزايش‪ 81/7‬درصدي‬
‫در خور توجهي داشته است» و البته مرور مجدد عناوين دانشگاه پژوهش محور‪،‬‬ ‫در مجموع‪ ،‬رشدي ‪ 11/2‬درصدي از سال ‪ 85‬به ‪.87‬‬
‫تعدادمراكزوواحدهاي‬
‫دانشگاه بين المللي و از اين دست كه ذيل «برنامه ها واقدامات براي ارتقاي‬ ‫بودجه سال ‪ 86‬و ‪ 87‬به واسطه افزايش پيش گفته شده ي تعداد دانشجويان‪ ،‬رشته ها و مراكز در سال قبل از بودجه بندي‬
‫دانشگاهيپيامنور‪،‬رشدي‬ ‫كيفي ابعاد ماموريت دانشگاه» در گزارش «هديه » آمده است‪.‬‬ ‫هر كدام يعني ‪ 85‬و ‪ 86‬مي بايست پاسخگوي نياز جديد مجموعه پيام نور باشد و مسلم است كه ارقام ذكر شده بودجه ي‬
‫متناسببهنظرميرسد‬ ‫اما آيا رشته ها ي عملي ايجاد شده جديد مصوبه الزمه را در این مدت جهت‬ ‫دولتي پيام نور به هيچ وجه تناسبي با آمار ذكر شده ندارد‪.‬‬
‫ايجاد داشته اند؟ عباسپور مي گويد‪ « :‬دانشگاه پيام نور‪ ،‬درحالي به افزايش رشته‬ ‫حتي غالمرضا كاتب مشاور وقت رئيس دانشگاه پيام نور هم مي گويد‪ « :‬دانشگاه پيام نور با توجه به سياست هاي جديد دولت‬
‫هاي خود در اقصي نقاط كشور دست مي زند كه حتي اين رشته هاي [عملي]‬ ‫در جذب دانشجو با كمبود بودجه ‪ 200‬ميليارد توماني مواجه خواهد بود » ( خبر گزاري مهر‪ 16 ،‬دي ‪.) 86‬‬
‫را به تصويب شوراي گسترش رشته هاي تحصيلي وزارت علوم نيز نمي رساند»‬ ‫و البته جعفر عيوض پور كارشناس دفتر امور آموزش عالي معاونت برنامه ريزي و نظارت راهبردي رئيس جمهوري هم در‬
‫( روزنامه كارگزاران‪ ،‬پنج شنبه ‪ )86/10/27‬و بدين گونه است كه در عرض ‪ 2‬سال به ناگاه دو دانشكده اصلي علوم پايه‬ ‫پاسخ به پرسش نگاه تازه‪ ،‬درخواست افزايش صرف ًا ‪ 6‬درصدي در بودجه ‪ 87‬دانشگاه پيام نور نسبت به سال ‪ 86‬از سوي‬
‫و علوم انساني به شش دانشكده اصلي علوم پايه‪ ،‬ادبيات و علوم انساني‪ ،‬علوم اجتماعي و اقتصادي‪ ،‬فني و مهندسي‪،‬‬ ‫دستگاه متبوع را « سؤال برانگيز » توصيف مي كند‪.‬‬
‫كشاورزي‪ ،‬هنر وعلوم رسانه اي طبق گزارش روابط عمومي دانشگاه پيام نور گسترش مي يابد‪....‬‬ ‫به عبارت روشن تر تخصيص بودجه ‪ 633/9‬ميليارد ريالي سال ‪ 87‬به ‪ 458‬بعالوه ‪ 6‬مركز و واحد درون و برون مرزي پيام نور‬
‫‪ 6‬چهار صد هزار متر مربع؛ مساحتي است كه « هديه » ي پيش گفته شده بدون ذكر بناهاي در حال احداث به‬ ‫در سال ‪ 86‬و تخصيص بودجه ‪ 570‬ميليارد ريالي سال ‪ 85‬به ‪ 252‬بعالوه ‪ 1‬مركز و واحد درون و برون مرزي سال ‪ 84‬نشان‬
‫عنوان زير بناي فضاهاي تمليكي آموزشي‪ ،‬اداري و ورزشي دانشگاه پيام نور تا تابستان ‪ 84‬ذكر مي كند‪ .‬و در مقابل خبر از‬ ‫از كاهش بودجه هر مركز و واحد از ‪ 2/262‬ميليارد ريال ( سال ‪ ) 85‬به ‪ 1/384‬ميليارد ريال ( سال ‪ ) 87‬يعني ‪ 38/8‬درصد‬
‫‪ 580.000‬متر مربع كامل و ‪ 418.000‬متر مربع درحال احداث تا پاييز ‪ 86‬مي دهد‪ .‬مقايسه مساحتهاي تكميل شده در دو‬ ‫كاهش دارد و بدين گونه دكتر سيد محمد حسيني نيز در ماههای آغازین پس از اسقرار در مديريت خود بر دانشگاه پيام نور‬
‫مقطع تابستان ‪ 84‬و پاييز ‪ 86‬نشان مي دهد كه با توجه به تعداد دانشجويان دانشگاه در اين دو مقطع مورد مقايسه‪ ،‬سرانه‬ ‫در مصاحبه ها و نشست های مختلف کراراً عنوان می دارد ‪«:‬مديريت دانشگاه پيش از اين در فكر توسعه ي كمي دانشگاه‬
‫هر دانشجو در تابستان ‪ 1/1 ،84‬متر مربع و در پاييز ‪ 0/54 ،86‬متر مربع گرديده است‪.‬‬ ‫بوده اما در حال حاضر دستور توقف تاسيس واحد دانشگاهي در دانشگاه پيام نور صادر شده است»‪.‬‬
‫‪ 7‬بررسي وضعيت هيات علمي پيام نور نيز خالي از لطف نمي نمايد‪ .‬سايت رسمي دانشگاه پيام نور در حالي خبر از‬ ‫از سوي ديگر محاسبه سرانه هر دانشجو از اعتبارات هزينه اي دولت‪ ،‬گوياي نكته ديگري است‪ .‬طبق آمار منتشره در نشریه‬
‫تعداد ‪ 2700‬عضو هيات علمي تا پاييز ‪ 86‬مي دهد كه همين سايت در جدولي ضمن تاكيد بر ‪ 1345‬نفر عضو هيات علمي‬ ‫«برنامه»‪ ،‬بودجه ‪ ،87‬براي ‪ 274889‬دانشجوي وزارت علوم ( در سال ‪ 8855/2 ،) 86‬ميليارد ريال و براي ‪ 85287‬دانشجوي‬
‫در نيمسال ‪ 85-86‬آمار اين اعضا را شامل يك نفر استاد‪ 11 ،‬نفر دانشيار‪ 240 ،‬نفر استاديار‪ 393 ،‬نفر مربي و ‪ 700‬نفر‬ ‫وزارت بهداشت ( در سال ‪ 5087/7 ،) 86‬ميليارد ريال در نظر گرفته شده است‪ .‬محاسبه ساده سرانه هر دانشجو‪ ،‬براي‬
‫دستيار علمي ذكر مي كند‪ .‬نگاهي به نسبت علمي اين اعضا به لحاظ درجه دانشگاهي‪ ،‬مي تواند دشواري مسووليت دكتر‬ ‫دانشجوي زير مجموعه ي وزارت علوم ‪ 3/22‬ميليون تومان‪ ،‬براي دانشجوي زير مجموعه وزارت بهداشت ‪ 5/96‬ميليون‬
‫حسيني را در بهبود اين وضعيت‪ ،‬به خوبي نشان دهد‪.‬‬ ‫تومان و براي دانشجوي پيام نور ( با در نظر گرفتن اعتبار ‪ 633/9‬ميليارد ريالي بودجه سال ‪ 87‬براي ‪ 1.065.000‬نفر دانشجوي‬
‫‪ 8‬گزارش « عملكرد دانشگاهيان پيام نور » در بخش تعداد تشكلها و نشريات فعال دانشجويي كه محتواي آن در‬ ‫مورد ادعاي گزارش روابط عمومي دانشگاه پيام نور در سال ‪ 86‬و یا نزدیک به این رقم برای مهر ‪ 87‬ادعایی رییس جدید‬
‫قسمتهاي ديگري از جمله به عنوان يكي از مولفه هاي انسان سازي دانشگاه پيام نور هم آمده است‪ ،‬اين شاخصه را‬ ‫این دانشگاه ) رقم ‪ 60‬هزار تومان را نشان مي دهد در حالي كه اعتبار سال ‪ 85‬پيام نور ( ‪ 570‬ميليارد ريال ) براي ‪360.000‬‬
‫نيز ذيل عوامل سازنده دانشگاه قرار داده است‪ .‬اين گزارش‪ ،‬تعداد انجمن ها ي علمي و كانون هاي فرهنگي را‬ ‫نفر دانشجوي سال ‪ ،84‬رقم ‪ 158‬هزار تومان را مي نماياند و به عبارت بهتر سرانه هر دانشجوي پيام نور در اعتبارات‬
‫‪ 1134‬مورد در تابستان ‪ 84‬و ‪1250‬مورد در پاييز ‪ 86‬ذكر مي كند تعداد نشريات دانشجويي را ارتقاء يافته از‬ ‫هزينه اي دولت‪ 62/3 ،‬درصد كاهش داشته است‪.‬‬
‫‪ 673‬مورد به ‪ 740‬مورد مي داند و تعداد تشكل هاي اسالمي را از ‪ 10‬به ‪ 11‬و البته خبر از افزايش تعداد‬ ‫‪ 5‬مساله بسيار مهم ديگري كه بدان تاكيد شد‪ ،‬افزايش رشته هاي دانشگاهي پيام نور است‪ .‬چنانچه پيش از اين عنوان شد‬

‫‪21‬‬
‫اعتبار سال‪87‬‬ ‫اعتبار سال ‪85‬‬
‫سال‬
‫براي موجودي آماري تعداد‬ ‫براي موجودي آماري تعداد‬
‫مراكز و واحدهای سال‪86‬‬ ‫مراكز و واحدهای سال ‪84‬‬ ‫سرانه‬

‫‪ 138/4‬ميليون تومان‬ ‫‪ 226/2‬ميليون تومان‬ ‫سرانه اعتبار هر مركز وواحد‬


‫جدول‪-2‬سرانهاعتبارهرمركزوواحدپيامنوردراعتباراتهزينهايدانشگاهپيامنوردربودجهكلكشورکهبهعلترشد‪ 81/7‬درصدیتعداد‬
‫مراکزوواحدهادرظرف‪ 2‬سال‪،‬کاهشچشمگیریداشتهاست‬

‫پس ازتحصيل تسكين كننده باشد اما گزارشي كه به عنوان مثال از ذكر تعداد نشريات دانشجويي در نمي گذرد‪ ،‬دانشجويان‬ ‫دفاتر بسيج دانشجويي از ‪ 250‬دفتر به ‪ 400‬دفتر مي دهد‪ .‬افزايش صد و نود و شش درصدي رشته ها و مقاطع تحصيلي ( از‬
‫را از اعالم تعداد و نام اين مراكز محروم مي سازد‪ .‬شايد دو اقدام ديگر ذكر شده يعني افزودن « ‪ 19‬واحد درسي كارآفريني‬ ‫‪ 2422‬رشته به ‪ 7178‬رشته در مجموع كل رشته‪-‬محل هاي دكترا‪ ،‬كارشناسي ارشد و كارشناسي ) و افزايش هشتاد و يك‬
‫و مهارتي » و «راه اندازي دانشكده ها» ي جديد ذكر شده بتواند در آفرينش « كار» براي خيل فارغ التحصيالن جديد اين‬ ‫مميز هفت درصدي تعداد مراكز و واحدهاي داخل كشور ( از ‪ 252‬مركز و واحد به ‪ 458‬مركز و واحد ) در فاصله تابستان ‪ 84‬تا‬
‫دانشگاه موثر افتد كه در اين صورت توصيه مي شود جهت ريشه كني مشكل اشتغال ساير تحصيلكرده هاي دانشگاهي نيز‬ ‫پاييز ‪‌،86‬نمي تواند چندان متناسب با رشد ‪ 10/2‬درصدي تعداد انجمن هاي علمي و كانون هاي فرهنگي‪ ،‬رشد ‪ 10‬درصدي‬
‫نسخه ابتكاري دانشگاه پيام نور‪ ،‬تجويز گردد‪.‬‬ ‫تعداد نشريات دانشجويي و افزايش صرف ًا يك تشكل اسالمي‬
‫‪ 10‬اما فصل الخطاب « هديه » دانشگاه پيام نور‪ ،‬در قسمت ويژگي ها‪ ،‬دستاوردها و كيفيت دانش آموختگان دانشگاه‬ ‫بر تعداد تشكل هاي اسالمي در كل واحدها و مراكز دانشگاه‬
‫نهايي شده است آنجا كه در مقام مقايسه ‪ ،‬از دانشگاههاي « پرآوازه تر » كشور هل من مبارز مي طلبد و مي گويد‪« :‬مراكز‬ ‫پيام نور باشد‪ .‬البته عملكرد دانشگاه در افزايش ‪ 60‬درصدي تعداد‬
‫دانشگاه پيام نور گسترده ترين و موثر ترين شبكه آموزش عالي دولتي با ‪ 458‬مركز و واحد در اقصي نقاط كشور براي تربيت‬ ‫دفاتر بسيج دانشجويي با در نظر گرفتن افزايش ‪ 81/7‬درصدي‬ ‫آنجاكهگزارش‬
‫نيروي انساني براي مناطق محروم و كمتر برخوردار كشور مي باشد‪ ،‬چرا كه تحصيل در محيط زندگي اجتماعي و خانوادگي‬ ‫تعداد مراكز و واحدهاي دانشگاهي پيام نور‪ ،‬رشدي متناسب به‬ ‫روابطعموميدانشگاهپيامنوربيان‬
‫افراد صورت مي گيرد‪ ،‬جوانان براي تحصيالت عاليه راهي شهرهاي بزرگ نمي شوند و پس از دانش آموختگي نيز در‬ ‫نظر مي رسد‪.‬‬ ‫مي دارد‪ « :‬محيط فرهنگي دانشگاه پيام‬
‫همان زادگاه و ديار خويش به اشتغال خواهند پرداخت‪ .‬دانشگاههاي پرآوازه كشور دانشجويان را از اقصي نقاط به تهران‬ ‫‪ 9‬دانشگاه فناور و كارآفرين‪ .‬در ذيل قسمت « اقدامات‬ ‫نور از حيث اخالقي و سياسي‪ ،‬سالم ترين‬
‫و كالن شهرهاي دانشگاهي كشيده و پس از دانش آموختگي‪ ،‬امكان بازگشت آنها به زادگاه اصلي كمتر ميسر مي شود‪.‬‬ ‫براي ارتقاي كيفي ابعاد ماموريت دانشگاه» ‪ ،‬اين عنوان يكي‬ ‫محيطهايدانشگاهيكشوراست؛چرا‬
‫بعضي دانشگاههاي كشور دانشجويان را از تهران و كالن شهرهاي جمعيتي به اقصي نقاط كشور گسيل داده ودانشجويان‬ ‫از عناويني است كه بر آن تأكيد شده است‪ .‬گزارش‪21 ،‬‬ ‫كهدانشجويانپيوندعاطفيخويشرابا‬
‫شهرستاني و افراد بومي را بي قرار براي مهاجرت به تهران و كالن شهرها مي نمايد»‪ .‬اين گزارش مشخص نمي كند كه‬ ‫مورد–برنامه را براي اين بخش فهرست كرده است كه تنها‬
‫خانواده ها حفظ كرده و ساعات كمتري‬
‫با چنين ويژگي هاي برشمرده شده اي چرا پيام نور‪ ،‬انتخاب اول اكثر قاطع متقاضيان ورود به دانشگاه نيست و همچنان‬ ‫‪ 3‬مورد–برنامه به دانشگاه « كارآفرين » اختصاص دارد كه‬
‫دانشجويان « شهرستاني و افراد بومي »‪ « ،‬بي قرار » براي مهاجرت به تهران و كالن شهرها مي شوند‪ .‬گزارش روابط‬ ‫اينچنين آمده است‪ «:‬طراحي و آماده سازي مركز كارآفريني‬
‫را در دانشگاه حضور دارند و تحت نظارت‬
‫عمومي دانشگاه پيام نور در ادامه اين مقايسه تاكيد مي كند‪ « :‬خانواده هاي متدين كشور دختران خويش را به جاي گسيل‬ ‫و رشد در بعضي از مراكز دانشگاهي استان با مشاركت صنايع‬ ‫محيطاجتماعيبوميهستند»؛پاسخبه‬
‫به دانشگاه هاي پرآوازه تر به دانشگاه پيام نور مي فرستند و در نتيجه با آنكه پذيرش بر حسب جنسيت درمجموعه آموزش‬ ‫بزرگ »‪ « ،‬اضافه كردن ‪ 19‬واحد كارآفريني و مهارتي براي‬ ‫اين پرسش ضروري مي نمايد كه‬
‫عالي كشور حدوداً ‪ 50-50‬است‪ ،‬ليكن ‪72‬درصد دانشجويان پيام نور را دختران مؤمنه و متدين تشكيل مي دهند‪ .‬در دانشگاه‬ ‫عموم دانشجويان ورودي جديد دانشگاه به جاي دروس تكراري‬ ‫آيا از ديدگاه سياستگذاران « نظارت‬
‫هاي پيام نور شهرستان ها نشاني از بحران هويت دانشجو‪ ،‬مشكل اختالط خرده فرهنگ ها و خال عاطفي دوري از خانواده‬ ‫دوره پيش دانشگاهي» و « راه اندازي دانشكده هاي فني و‬ ‫محيط اجتماعي بومي » و « كاهش‬
‫به چشم نمي خورد »‪ .‬كمترين آشنايي با جمعيت آماري دانشگاههاي كشور در سالهاي اخير كه بارها از تريبون هاي رسمي‬ ‫مهندسي‪ ،‬مهندسي كشاورزي‪ ،‬هنر و رسانه براي تسهيل اشتغال‬ ‫ساعات حضور در دانشگاه » راهكار رسمي‬
‫كشور اعالم شده آمار حداقل ‪( 40-60‬و نه ‪ )50-50‬را به نفع دختران نشان مي دهد‪ .‬همچنين است ذكر جمله قطعي و به‬ ‫آتي دانش آموختگان »‪ .‬مشخص نيست كه در مبحث مهم‬ ‫و برنامه ي مسؤوالن‬
‫نوعي تمام كننده كه « خانواده هاي متدين كشور دختران خويش را به جاي گسيل به دانشگاه هاي پرآوازه تر به دانشگاه پيام‬ ‫كارآفريني كه دغدغه جدي با توجه به افزايش دانشجويان پيام‬ ‫دربرخوردباانحرافاتاحتماليسياسياز‬
‫نور مي فرستند» كه به عبارت شفاف تر‪ ،‬تكليف دختران دانشجوي دانشگاههاي غير پيام نور را‪ -‬به لحاظ تدين خانوادگي‪-‬‬ ‫نور به شيوه جديد براي سالهاي پيش روي خواهد بود چرا آمار و‬
‫وضعيتمطلوباست؟وآیاسیاست‬
‫روشن مي كند و از ديگر سو دانشگاه هاي پيام نور شهرستانها را فاقد هيچگونه « نشاني » از بحران هويت ذكر مي كند‪.‬‬ ‫ارقام دقيق و واضحي در خصوص « مراكز كارآفريني و رشد»‬
‫اما چنين اظهار نظرهاي قطعي اي در اين گزارش به اينجا ختم نمي شود؛ در قسمتي ديگر از اين گزارش‪ ،‬صراحت‌ًا فضاي‬ ‫اعالم نشده و صرف ًا به ذكر « در بعضي از مراكز دانشگاهي‬
‫بومیگزینیدانشگاههایغیرپیامنور‬
‫« دانشگاه » هاي غير پيام نور را در تضاد مستقيم با هويت اخالقي و سياسي مطلوب عنوان مي كند و تز تاثيرگذار و‬ ‫استان » اشاره شده است‪ .‬اعالم نام همين « بعضي» مراكز‬ ‫کشور در سال‪ 87‬نیز که‬
‫هدفمندي را در خصوص گسترش دانشگاههاي پيام نور عنوان مي كند كه در ارتباط مستقيم با كاهش ساعات حضور‬ ‫دانشگاهي استان بدون شك مي تواند براي دغدغه دانشجويان‬ ‫منجربهاعتراضهایگسترده‬
‫« دانشجويان » در « دانشگاه » و« گزینش بومی» است آنجا كه گزارش روابط عمومي دانشگاه پيام نور بيان مي دارد‪ « :‬محيط‬ ‫‪ 458‬مركز و واحد دانشگاهي پيام نور در كل كشور براي اشتغال‬ ‫در شهریور‪87‬گردید در‬
‫همینراستاست؟‬

‫سال اول(هفتم)‬
‫شماره ‪22 1‬‬
‫پاییز ‪87‬‬
‫گزارش روابط عمومی دانشگاه پیام‬
‫نورمي گويد‪ « :‬به دليل آنكه اكثريت‬
‫دانشجويانپيامنورشهرستاني‬
‫وبومي–محليهستندوامكانات‬
‫رفاهي و تحصيلي در دانشگاه هاي‬
‫مناطقكمتربرخورداردانشگاهكم‬
‫است دانش آموختگان اين دانشگاه‬
‫در مقايسه با دانشجويان روزانه‬ ‫فرهنگي دانشگاه پيام نور از حيث اخالقي و سياسي‪ ،‬سالم ترين محيط هاي دانشگاهي‬
‫يا شبانه دانشگاههاي دولتي و‬ ‫كشور است؛ چرا كه دانشجويان پيوند عاطفي خويش را با خانواده ها حفظ كرده و ساعات‬
‫آزاد اسالمي‪ ،‬از سطح توقع پايين‬ ‫كمتري را در دانشگاه حضور دارند و تحت نظارت محيط اجتماعي بومي هستند»؛ پاسخ‬
‫تري برخوردارند و درنتيجه ضريب‬ ‫به اين پرسش ضروري مي نمايد كه آيا از ديدگاه سياستگذاران ‪ «،‬نظارت محيط اجتماعي‬
‫ماندگاري آنها در كشور براي‬ ‫بومي » و « كاهش ساعات حضور در دانشگاه » راهكار رسمي و برنامه ي مسؤوالن در‬
‫خدمت به هم وطنان بسيار بيشتر از‬ ‫برخورد با انحرافات احتمالي سياسي از وضعيت مطلوب است؟ و آیا سیاست بومی گزینی‬
‫دانشآموختگانسايردانشگاهها‬ ‫دانشگاه های غیر پیام نور کشور در سال ‪ 87‬نیز که منجر به اعتراض های گسترده در‬
‫برای حضور و خدمت در مناطق‬ ‫شهریور ‪87‬گردید در همین راستاست؟‬
‫شايد از اين منظر توجه جديد وسرمايه گذاري اي كه بر روي اين دانشجويان «سالم‬
‫محروم و کمتر برخوردار است»‪.‬آيا‬
‫تر» و خانواده هاي بومي آنان براي چهار سال آتي شده است منطقي به نظر برسد آنجا‬
‫اساساًبجزويژگيكمبودامكانات‪،‬‬ ‫كه در سومین ماه تابستان ‪ 87‬یک میلیارد و هشتصد میلیون تومان(احتما ًال بر اساس‬
‫برنامه مدون فرهنگي خاصي در‬ ‫شایعات)به المپياد ورزشي كشوري دانشگاه پيام نور –در وانفساي كسري بودجه اين‬
‫دانشگاه پيام نور‪ ،‬درسه سال اخير‬ ‫دانشگاه‪ -‬اختصاص مي يابد و يا به فاصله کمتر از یک سال دو جشنواره كشوري نشريات‬
‫باعث ايجاد اين خصايص مثبت در‬ ‫دانشجويي پيام نور (تا پاييز‪ )87‬برگزار مي شود در حالي كه برگزاري جشنواره كشوري‬
‫دانشجويانايندانشگاه‬ ‫نشريات دانشجويي با متولي گري وزارت بهداشت از اسفند ‪ 83‬تا كنون –احتماال به علت‬
‫شده است؟‬ ‫«سالمت» كمتر دانشجويان غير پيام نور‪ -‬بارها به تعويق افتاده است‪.‬‬
‫‪ 11‬و در نهايت‪ ،‬اين گزارش « هدیه» شخصيتي منحصر به فرد از دانشجويان پيام‬
‫نور مي سازد و مستقيم ًا آن را به كمبود امكانات دانشگاهي مرتبط مي كند و صراحت ًا اين‬
‫نقصان را داراي نقش مثبت در شخصيت سازي دانشجويان پيام نور عنوان مي كند و مي گويد‪ « :‬به دليل آنكه اكثريت‬ ‫شاخص‬
‫دفاتربسيج‬ ‫تشكلهاي‬ ‫انجمنهايعلميو‬ ‫نشريات‬ ‫رشته‪-‬شهرهاي‬ ‫مراكز و‬
‫دانشجويان پيام نور شهرستاني و بومي–محلي هستند و امكانات رفاهي و تحصيلي در دانشگاه هاي مناطق كمتر برخوردار‬ ‫دانشجويي‬ ‫اسالمي‬ ‫كانونهايفرهنگي‬ ‫دانشجويي‬ ‫تحصيلي‬ ‫واحدها‬ ‫رشد‬
‫دانشگاه ( به دليل عدم استطاعت مالي خيرين و مردم براي مشاركت در راه اندازي و تقويت دانشگاه ) كم است دانش‬
‫آموختگان اين دانشگاه در مقايسه با دانشجويان روزانه يا شبانه دانشگاههاي دولتي و آزاد اسالمي‪ ،‬از سطح توقع پايين‬ ‫‪60‬‬ ‫‪10‬‬ ‫‪10/2‬‬ ‫‪10‬‬ ‫‪196‬‬ ‫‪81/7‬‬ ‫درصد رشد‬
‫تري برخوردارند و درنتيجه ضريب ماندگاري آنها در كشور براي خدمت به هم وطنان بسيار بيشتر از دانش آموختگان ساير‬
‫دانشگاهها براي حضور و خدمت در مناطق محروم و كمتر برخوردار است»‪.‬‬ ‫جدول‪ -3‬مقايسه رشد كمي شاخصه هاي تشكلي دانشجويان پيام نور با رشد تعداد مراكز و رشته هاي تحصيلي دانشگاه پيام نور در‬
‫فاصلهتابستان‪ 84‬تاپاييز‪86‬‬
‫و البته دكتر علي احمدي نيز‪ ،‬شرح گفته شده ي گزارش فوق را اين گونه در پاسخ به اين سؤال كه اين خيل عظيم‬
‫دانشجويان چگونه قرار است وارد بازار كار شوند تأكيد مي دارد كه چون دانشجويان پيام نور داراي خصلت هايي چون‬
‫پرتالش‪ ،‬كم توقع‪ ،‬خالق و صاحب اراده هستند‪ ،‬اين خصلت ها كمك مي كند كه اين دانشجويان راحت تر جذب بازار كار‬
‫شوند ( روزنامه كيهان‪ ،‬شماره ‪ 15 ،18755‬اسفند ‪ .) 85‬آيا اساس ًا بجز ويژگي كمبود امكانات‪ ،‬برنامه مدون فرهنگي خاصي در‬
‫دانشگاه پيام نور‪ ،‬در سه سال اخير باعث ايجاد اين خصايص مثبت در دانشجويان اين دانشگاه شده است؟‬
‫به راستي مجموعه ریاستی آموزش عالي كشور بجز سیاست گذاران اخیر دانشگاه پیام نور‪ ،‬چرا در طول سه دهه پس از‬
‫انقالب اسالمی ‪ ،‬براي محو مشكل بنيادين فرار مغزها و افزايش ضريب ماندگاري فارغ التحصيالن دانشگاهي در كشور و‬
‫خدمت در مناطق محروم‪ ،‬چنين راه حلي را نينديشيده بوده اند؟‬

‫‪23‬‬
‫به نام جنوب‪،‬به كام شمال‬ ‫مدیریتوبرنامه‬

‫بزرگراههاييكهفقرتوزيعميكنند‬
‫گزارشتحلیلی‬
‫حمايت از حمل و نقل عمومي يا حفاظت از منافع سرمايه داران شمال پايتخت‬
‫جالل كامران نيا‬

‫‪ 76‬درصد از کل بودجه‬
‫عمرانی شهرداری تهران‬
‫در سال ‪ 86‬تنها صرف‬
‫معطوف است؟‬ ‫‪ 1‬مدير عامل شركت مطالعات جامع حمل و نقل ترافيك تهران‪ ،‬بهمن ماه ‪ 86‬از احداث ‪ 115‬كيلومتر‬ ‫ساخت بزرگراه‪ ،‬پل و‬
‫‪ 4‬دیوید هاروی(‪ )David Harvey‬اندیشمند شهرشناس آمریکایی در نقد سرمایه گذاری کالن دولت آمریکا در‬ ‫بزرگراه در تهران تا سال ‪ 1404‬خبر داد‪ .‬وي گفت‪« :‬در حال حاضر ‪ 374‬كيلومتر شبكه بزرگراهي در‬ ‫تونل و نگهداری از آن‬
‫ساخت بزرگراهها چنین می نویسد‪ « :‬سرمایه‪ ،‬محیط مصنوع (شهر) را به شکل یک نیروی قدرتمند و جبری درمی آورد‬ ‫شهر تهران وجود دارد كه تا سال ‪ 1404‬به ‪ 489‬كيلومتر خواهد رسيد»‪ .‬دكتر شهريارافندي زاده افزود‪:‬‬ ‫گردیده و‬
‫که در نهایت منافع نظام سرمایه داری را تامین می کند‪ .‬جانبداری از ساخت بزرگراه در ایاالت متحده آمریکا (توسط صنایع‬ ‫«همچنين ‪ 180‬كيلومتر شبكه دسترسي بزرگراهي و يا رمپ و لوپ در تهران وجود دارد كه به همراه‬ ‫حال آنکه تنها در یک‬
‫اتومبیل سازی‪ ،‬صنعت نفت‪ ،‬صنایع الستیک سازی و منفعت طلبان بخش ساخت و ساز –امالک و مستغالت) چهره‬ ‫‪ 299‬كيلومتر معابر شرياني درجه يك‪ 459 ،‬كيلومتر معابر شرياني درجه دو و ‪ 1419‬كيلومتر معابر محلي‬ ‫بزرگراهمسیر‬
‫شهر آمریکایی را دگرگون ساخته و از نیروی قاهر محیط مصنوع (فرم شهر) برای اطمینان از مصرف تولیدات ‪ ،‬سود می‬ ‫اصلي‪ ،‬مجموع ًا معبر اصلي شهر تهران را تشكيل مي دهد»‪.‬‬ ‫حمل و نقل عمومی از‬
‫برد‪) Harvey ،1978( ».‬‬ ‫‪ 2‬مدير عامل سازمان مهندسي و عمران شهر تهران تیرماه ‪ 87‬از تكميل فيزيكي ‪ 93‬درصدي تقاطع‬
‫حمل و نقل خصوصی‬
‫سه راه آزمايش خبر داد‪ .‬دكتر مسعود نصر آزاداني افزود‪« :‬در دو ماه آينده اين بزرگترين تقاطع سطح‬
‫شهر تهران به طور كامل قابل بهره برداري خواهد بود‪ .‬در حال حاضر تردد از تهران به سمت دماوند‪ ،‬تلو‪،‬‬ ‫جدا شده است‬
‫اوشان و فشم مشكل است و اين تقاطع مشكل تردد مردم اين نواحي را حل خواهد كرد»‪.‬‬
‫‪ 3‬در انتخاب وسیله حمل و نقل شهری توسط شهروندان همواره دو متغیر تاثیرگذار است‪ :‬هزینه پولی‬
‫و هزینه زمانی‪ .‬گروههای مختلف اجتماعی – اقتصادی در عرصه شهری بنابر مقتضیات و ویژگیهای خویش ترجیح می‬
‫دهند که با در نظر گرفتن هر یک از این دو متغیر در نهایت شکل سیستم حمل و نقل مورد نظر خویش را تعیین کنند‪.‬‬
‫برای مثال در کشورهای توسعه یافته گروههای اجتماعی مرفه و بامهارت شغلی باالتر همواره در انتخاب نوع حمل و نقل‬
‫خود هزینه زمانی را در اولویت قرار می دهند و آن نوع حمل و نقل را انتخاب می کنند که علی رغم هزینه پولی بیشتر‪،‬‬
‫آنها را سریعتر جابجا می کند‪.‬‬
‫برعکس طبقات اقتصادی پایین تر از زمان خویش صرفنظر می کنند و متغیر هزینه پولی را در اولویت قرار می دهند‪.‬‬
‫درچنین شرایطی بخش عمومی بعنوان مسؤول و برنامه ریز رفت و آمد شهروندان با درنظر گرفتن منافع هر دو گروه‬
‫اجتماعی‪ ،‬راهکار جامع خویش را ارایه می کند‪ .‬اما در کشور ما وضعیت اندکی متفاوت است‪ .‬طبقات مرفه جامعه بخاطر‬
‫سیاستهای اشتباه بخش عمومی نه تنها هزینه زمانی اندکی در مسافرتهای شهری می پردازند(بدلیل استفاده از اتومبیل‬
‫شخصی) بلکه هزینه پولی این بخش نیز بسیار ناچیز می باشد(به دلیل ارزان بودن بنزین) اما در برابر طبقات پایین جامعه‬
‫همچنان بیشترین هزینه زمانی را متحمل می شوند‪ .‬اگر سیستم حمل و نقل عمومی را(بویژه اتوبوس شهری) گزینه‬
‫انتخابی طبقات کم درآمد جامعه و دربرابرآن‪ ،‬حمل و نقل خصوصی(بویژه اتومبیل شخصی) را مدل مورد نظر اقشار مرفه‬
‫جامعه ایران در نظر آوریم‪ ،‬پیداست که سرمایه گذاری بیشتر در الگوی ایجاد بزرگراه‪ ،‬اتوبان‪ ،‬تقاطعهای غیر همسطح‬
‫و‪ ...‬تا اندازه زیادی جانبداری از شیوه حمل و نقل بخش مرفه جامعه خواهد بود‪ .‬چرا که فضای بیشتر این سطوح توسط‬
‫اتومبیلهای شخصی اشغال شده و ناوگان حمل و نقل عمومی درصد بسیار کمی از این فضاها را به خود اختصاص می‬
‫دهد‪ .‬در حالیکه هزینه ساخت و نگهداری این نوع از تاسیسات شهری از بودجه عمومی تامین می شود‪ .‬یارانه های دولتی‬
‫برای سوخت خودروهای شخصی نیز از طرف دیگر هزینه پولی را برای طبقاتی که از این نوع حمل و نقل استفاده‬
‫می کنند‪ ،‬کاهش می دهد‪ .‬بنابراین سرمایه گذاری فراوان در بزرگراهها به منظور سرعت بخشیدن به عبور و مرور‬
‫شخصی و کم توجهی به حمل و نقل عمومی به هیچ عنوان نمی تواند شکل شهری مناسبی برای زندگی عموم‬
‫شهروندان باالخص فقرا و طبقات کم درآمد‪ ،‬تلقی گردد‪.‬‬
‫اما با توجه به دالیل فوق چرا همچنان توجه مسؤولین شهر به گزینه ساخت و تعریض شبکه ارتباطی‬
‫سال اول(هفتم)‬
‫شماره ‪24 1‬‬
‫پاییز ‪87‬‬
‫برنامه های شهرداری‬
‫تهران برای گسترش‬ ‫به واقع نیز برنامه های شهرداری تهران برای گسترش شبکه حمل و نقل‬ ‫‪8‬‬ ‫هاروی معتقد است سرمایه گذاری در تولید بسیاری از کاالهای عمومی راه حلی است که معموال نظام‬
‫شبکه حمل و نقل بزرگراهی‬ ‫بزرگراهی به ویژه در نیمه شمالی شهر‪ ،‬بی ارتباط با منافع میلیاردی صاحبان امالک‬ ‫سرمایه داری برای خالص شدن از چالش «انباشت سرمایه»(‪ )Capital Accumulation‬بکار‬
‫وسیع در این بخش از شهر نمی تواند تعبیر گردد‪ .‬این گونه امالک با دسترسی به شبکه‬ ‫می گیرد‪ .‬چنانکه سیاستهای پیشنهادی کنز برای رهایی دولت آمریکا از رکود اقتصادی دهه ‪New( 1930‬‬
‫به ویژه در نیمه شمالی‬
‫بزرگراهی ارزش دوچندانی می یابند‪ ،‬حال آنکه هزینه احداث این تاسیسات زیربنایی از‬ ‫‪ )Deal‬به حومه نشینی و جدایی طبقات اجتماعی در آمریکا دامن زد و فقرا را در داخل شهرها(‪)Inner city‬‬
‫شهر‪ ،‬بی ارتباط با منافع‬ ‫به دام انداخت و منجر به محرومیت هرچه بیشتر آنان گردید‪.‬‬
‫بودجه عمومی پرداخت می­شود و کمترمالیاتی توسط این مالکین پردرآمد نصیب بخش‬
‫میلیاردی صاحبان امالک‬ ‫عمومی می­گردد‪.‬‬ ‫‪ 5‬امانوئل کاستلز(‪ )Manuell Castells‬مي گويد امروزه توزیع و مصرف کاالهای عمومی در عرصه شهرها‬
‫وسیع در این بخش از شهر‬ ‫ترافيك پرازدحام از طريق ساختن راههاي جديد حل نخواهد شد بلکه ساختن راههای‬ ‫نقش بسیار مهمی در توزیع درآمد دارد و به قول وی استثمار کارگر در محل تولید که مارکس بر آن تاکید داشت امروزه‬
‫نمی تواند تعبیر گردد‪.‬‬ ‫جدید افزایش ترافیک را بدنبال دارد‪ .‬در اين مورد يك دیدگاه علمی گزارش كميته سلطنتي‬ ‫به محل مصرف و توزیع کاالهای عمومی در عرصه شهرها انتقال یافته است‪ .‬به راستی آیا مسؤولین شهری در انتخاب‬
‫این گونه امالک با دسترسی‬ ‫بريتانيا در مورد آلودگي هوا بود (‪ .)1994‬این گزارش معتبر از پدیده جالبی بعنوان «محرک‬ ‫گزینه های طرحهای توسعه شهری به این مساله مهم توجه داشته اند؟ کدام گروههاي اجتماعی از سرمایه گذاری در‬
‫به شبکه بزرگراهی‬ ‫رشد ترافیک»(‪ )Induced Traffic Growth‬نام می برد‪« .‬در سالهاي اخير اين‬ ‫بزرگراهها منتفع می شوند؟ پاسخ تنها با نگاهی به سطح بزرگراهها و خیابانها و وسایل نقلیه حاکم بر آنها روشن می گردد‪.‬‬
‫ارزش دوچندانی می یابند‪،‬‬ ‫مساله در بريتانيا بطور رسمي روشن گرديد و منجر به تغييرات اساسي در سياست دولت‬ ‫گروههای کم درآمد معموال سطح بسیار ناچیزی از شبکه عبور و مرور را اشغال می کنند(چند سانتی متر مربع در یک‬
‫حال آنکه هزینه احداث این‬ ‫گرديد»‪ .‬بر اساس نظریه مذکور‪ ،‬یکی از عوامل مهم در گسترش بار ترافیکی شهرها‪ ،‬ایجاد‬ ‫اتوبوس شلوغ) اما خودروهای شخصی همانگونه که هر روز شاهد آن هستیم‪ ،‬سطح وسیعی را به خود اختصاص داده‬
‫راههای جدید بوده است(‪.)Diesendorf ،2000‬‬ ‫اند‪ .‬حال برنامه ریزان عرصه فضا به جای حمایت از گروههای کم درآمد و تشویق گروهی که کمترین هزینه را بر شهر‬
‫تاسیساتزیربنایی‬
‫نهایتا آنکه سرمايه گذاری در تاسیسات شهری از قبیل بزرگراهها‪ ،‬هر ساله سهم عظیمی‬ ‫تحمیل می کنند(هزینه آلودگی‪ ،‬ترافیک و‪ )...‬و تامین امکانات حمل ونقل عمومی‪ ،‬همچنان سیاستهايی را در پیش می‬
‫از بودجه عمومی‬ ‫گیرند که تشویق به استفاده از وسایل حمل و نقل خصوصی و ایجاد رانت برای مرفهین است‪.‬‬
‫از سرمایه گذاری بخش عمومی را در بر می گیرد در حالیکه عواید اینگونه پروژه ها بیشتر‬
‫ی شود‬‫پرداخت م ­‬ ‫نصیب اقشار مرفه تر جامعه می شود‪.‬‬ ‫‪ 6‬ساخت تونل دو طبقه بین چمران تا تجریش که تنها هزینه خرید اراضی مسیر آن ‪ 1500‬میلیارد ریال در سال ‪86‬‬
‫ادامه چنین روندی روز به روز شکاف طبقاتی را میان آنان که از مزایای اینگونه سرمایه‬ ‫برآورد شده و هزینه های طراحی و اجرای آن نیز سر به میلیاردهای فراوان دیگری خواهد زد(کل درآمد ساالنه شهرداری‬
‫گذاری بهره بیشتری می برند و آنان که اندک بهره ای نمی برند دو چندان می سازد‪.‬‬ ‫منطقه ‪ 1‬که این تونل قرار است در آن منطقه ساخته شود ‪ 1200‬میلیارد ریال است) در شرایطی مدنظر قرار گرفته است‬
‫که استفاده کنندگان حمل و نقل عمومی در این مسیر‪ ،‬برای رسیدن اتوبوسهای مملو از مسافر مدتها انتظار می کشند‪.‬‬
‫منابع‬ ‫بودجه مصوب سال ‪ 86‬شهر تهران بابت عمليات عمراني مبلغ ‪ 2.388.546.214.000‬ريال بوده كه جهت پروژه‬
‫هاي بزرگراهي و پل سازي و تونل ‪1.391.000.000.000‬ريال و براي ترميم و نگهداري آسفالت و ابنيه بزرگراه‬
‫ها‪445.046.214.000‬ريال اختصاص داده شده است‪.‬‬
‫‪1) Fainstein, Susan (2002) Changing in World Economic & Urban Restructuring, in,‬‬
‫‪Readings in Urban Theory,Susan Fainstein, Scott Campbell :Wiley-Blackwell‬‬
‫‪2)Diesendorf,Mark(2000) Urban Transportation in the 21th century Environmental‬‬ ‫بدین ترتیب مشاهده می شود که ‪ 76‬درصد از کل بودجه عمرانی شهرداری تهران در سال ‪ 86‬تنها صرف ساخت بزرگراه‪،‬‬
‫‪Science & Policy vol3 p11-13‬‬ ‫پل و تونل و نگهداری از آن گردیده و حال آنکه تنها در یک بزرگراه مسیر حمل و نقل عمومی از حمل و نقل خصوصی‬
‫‪3) Harvey, David(1978) Labor, capital, and class struggle around the built environment in‬‬ ‫جدا شده است‪.‬‬
‫‪advanced capitalist In Urbanization and conflict in market societies, ed. K. R. Cox, 9–37.‬‬
‫‪Chicago: Maaroufa press.‬‬ ‫‪ 7‬شاید تصور شود گسترش زیرساختهایی اینچنین الزمه رشد و توسعه اقتصادی هر جامعه ای است‪ ،‬اما دیوید‬
‫‪-4‬اسمیت‪ ،‬دیوید آ؛ (‪ )1384‬شهرهای جهان سومی در چشم انداز جهانی‪ :‬اقتصاد سیاسی شهرنشینی ناموزون‪ ،‬ترجمه‪:‬‬ ‫هاروی در اثر جاودانه خود‪« ،‬محدودیت سرمایه»‪ ،‬آن را نتیجه نقش طبقه حاکم بر سرمایه در به حداکثر رساندن سود‬
‫محمدعلی موسوی فریدنی‪ ،‬نشر مانا‪.‬‬ ‫از طریق استفاده بردن از «تثبیت فضایی»( ‪ )Spatial mix‬می داند‪ .‬از نظر هاروی توسعه ناخواسته و نادرست نتیجه‬
‫ناخواسته فرایندهای سرمایه گذاری نیست‪ ،‬بلکه سرمایه داران چنین شرایطی را بوجود می آورند و از آن برای کاهش‬
‫هزینه تولید‪ ،‬حفاظت خویش از قوانین‪ ،‬افزایش درآمد وایجاد سودهای داللی استفاده می کنند (‪ .)fainstein، 2002‬این‬
‫نظر توسط اسمیت نیز تایید شده‪« :‬در بیشتر موارد این مبارزه یک طرفه است و حمل و نقل و سامانه ارتباطات موجود‬
‫جدول‪ -1‬قسمتی از عملكرد سال ‪86‬‬
‫بیشتر احتمال دارد که منافع و نیازهای مردم توانگر را تامین و امورشان را تسهیل کند‪ .‬مصرف بی تناسب منابع محدود‬
‫موجودي تا انتهاي سال ‪86‬‬
‫واحد‬ ‫مقياس‬ ‫عنوان‬ ‫کشور در ارتباطات راه دور و شبکه اتوبانی در شهرهای پایتخت وابسته و مقید به رشد کژدیسه شهر و الگوهای اسکان‬
‫‪374.000‬‬
‫متر‬ ‫طول‬ ‫بزرگراه‬
‫است و اشتباه است اگر این تغییرات را ناشی از تغییر کورکورانه فناوری ببینیم؛ اینها نتایج تصمیمات سیاستگذاری است‬
‫که معموال بازتاب منافع طبقه مسلط اند‪ .‬نیروی نخبگان و ساختارهای طبقاتی بدین طریق در دستاوردهای شهری نفوذ‬
‫رمپ و لوپ(شبكه دسترسي‬
‫‪180.000‬‬
‫متر‬ ‫طول‬ ‫بزرگراهي)‬ ‫می کنند‪ ،‬همانگونه که در سیاستگذاریهای کالن ملی اعمال نفوذ می کنند»‪.‬‬

‫جدول ‪ -2‬عملكرد سال هاي ‪ 84‬و ‪85‬‬


‫بهره برداری شده در‬ ‫در دست احداث‬ ‫موجودی تا انتهای‬ ‫بهره برداری‬ ‫در دست احداث‬ ‫موجودی تا انتهای‬
‫واحد‬ ‫مقیاس‬ ‫عنوان‬
‫سال ‪85‬‬ ‫سال ‪85‬‬ ‫سال ‪85‬‬ ‫شده در سال ‪84‬‬ ‫سال ‪84‬‬ ‫سال ‪84‬‬
‫‪30.520‬‬
‫‪36.202‬‬ ‫‪349.670‬‬ ‫‪10.700‬‬ ‫‪31.370‬‬ ‫‪319.150‬‬ ‫متر‬ ‫طول‬ ‫بزرگراه‬
‫‪64‬‬
‫‪10‬‬ ‫‪172‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪48‬‬ ‫‪162‬‬ ‫دستگاه‬ ‫تعداد‬
‫‪-‬‬ ‫پل و تقاطع‬
‫‪85.925‬‬ ‫‪-‬‬ ‫‪48.200‬‬ ‫‪95.251‬‬ ‫‪-‬‬ ‫متر مربع‬ ‫مساحت‬
‫غیر همسطح‬
‫‪-‬‬
‫‪2.455‬‬ ‫‪-‬‬ ‫‪800‬‬ ‫‪5.519‬‬ ‫‪-‬‬ ‫متر‬ ‫طول‬
‫‪25‬‬ ‫آمار فعالیت های حوزه فنی و عمرانی شهرداری تهران‬
‫مدیریتوبرنامه‬

‫مقاله‬

‫اين امر با ضوابط خاص در اسناد معامله قيد مي‬ ‫« همه چيز فروشي است‪ ،‬در كشور ما همه‬
‫شود‪ .‬اگرچه در گذشته فرض بر آن بود كه كارمند‬ ‫چيز را مي توان خريد‪ .‬در اين معامالت نامشروع‪،‬‬
‫دولت بيش از كارمند بخش خصوصي به مصالح‬ ‫داشتن باريكه اي از قدرت حكومتي نيز ابزار تمام‬
‫اجتماعي پايبند است‪ ،‬ولي تجربه سالهاي اخير نشان‬ ‫عياري براي معامله است كه به كمك آن مي توان به‬
‫داده است كه فساد در بخش دولتي گسترش بيشتري‬ ‫صورت غير قانوني به پول يا ساير كاالها دست يافت‪».‬‬
‫دارد‪ .‬به همين دليل در سالهاي اخير به ويژه در كشورهاي‬ ‫موبتو رئيس جمهور وقت زئير‬
‫جهان سوم‪ ،‬خصوصي سازي رونق جدي گرفته است‪.‬‬ ‫مقدمه‬
‫علل و عوامل موثر بر فساد اداري‬ ‫حيات اجتماعي و معيشتي بسياري از مردم جهان سوم‪ ،‬با‬
‫الف‪ -‬عوامل فرهنگي اجتماعي‪ -1:‬فقدان وجدان كاري‪ ،‬انضباط‬ ‫رفتارهاي فسادآميز مالي‪ ،‬رشوه‪ ،‬پارتي بازي و خويشاوندگرايي‬
‫اجتماعي و عدم توجه به مباني ارزشي جامعه‪ -2 .‬نآگاهي يا آگاهي‬ ‫عجين شده است‪ .‬در حقيقت فساد به يك هنجار قابل قبول تبديل‬
‫كم افراد از حدود وظايف و فعاليت هاي دستگاه هاي گوناگون‪ -3 .‬نظام‬ ‫گشته است‪ .‬تا آن حد كه مردم در جهان سوم بگويند‪«:‬زنده باد فساد»‪،‬‬
‫تامين اجتماعي ناكارآمد به ويژه براي حمايت از كناركنان دولت‪.‬‬ ‫مطلبي غريب نخواهد بود‪ ،‬زيرا بدون آن‪ ،‬روند زندگي به دشواري پيش‬
‫ب‪ -‬عوامل اداري مديريتي‪ -1:‬نبود شفافيت و پاسخگويي در فعاليتهاي نظام‬ ‫خواهدرفت‪.‬‬
‫اداري‪ -2.‬ضعف ساختارهاي نظارتي و فقدان هماهنگي هاي الزم در بعد‬ ‫فساد پديده اي است كه به طور متفاوت در كليه كشورهاي جهان وجود‬
‫نظارت‪ -3 .‬قوي نبودن فرهنگ سازماني و عدم وابستگي كاركنان و‬ ‫دارد كه نوع‪ ،‬ميزان‪ ،‬شكل و گستردگي آن در هر كشور متفاوت است‪،‬‬
‫مديران به سازمان واهداف آن‪ -4 .‬عدم ثبات مديريتي و ابهام در‬ ‫همانطور كه نتايج و پيامدهاي آن نيز بنابر نوع سازمان سياسي و‬
‫سياستها‪.‬‬ ‫اقتصادي و سطح توسعه يافتگي تفاوت دارد‪ .‬به هر حال‪ ،‬فساد‪ ،‬به‬
‫پ‪ -‬عوامل سياستي‪ :‬سه متغير عمده كه مي توانند بر ميزان‬ ‫سمت و وجود آورنده انحطاط است‪ ،‬سياست هاي دولت را در تضاد با‬
‫‪،‬‬
‫ت به راسي منابع اكثريت قرار مي دهد‪ ،‬باعث هدر رفتن منابع ملي شده‬
‫فساد تاثير بگذارند عبارتند از‪ -1:‬نحوه تقسيم قدرت سياسي‪ -2 .‬ميزان آزادي سياسي به ويژه قدرت نقد حاكميت‪.‬‬
‫حرك موك خته‬
‫و به كاهش اثربخشي دولت ها در هدايت امور مي انجامد و بدين صورت‪‌،‬اعتماد مردم نسبت به دستگاه هاي دولتي‬
‫‪ -3‬ميزان ثبات سياسي‪.‬‬ ‫سوي د ادر سا دي‬
‫و غيردولتي كاهش يافته‪ ،‬بي تفاوتي‪ ،‬تنبلي و بي كفايتي افزايش مي يابد‪ .‬فساد اداري مانع سرمايه گذاري مي‬ ‫ا‬
‫ت‪ -‬عوامل اقتصادي‪ :‬برخي از صاحبنظران در بررسي ميزان تاثير فساد بر رشد اقتصادي‪ ،‬معتقدند كه كاهش‬ ‫دان را ق ي و آز ست‬
‫فقر و رشد اقتصادي‪ ،‬فساد را كاهش مي دهد‪ .‬بررسي شواهد نشان مي دهد كه طي قرن گذشته و هم‬ ‫شود و مسير رشد و توسعه اقتصادي را با موانع بسيار مواجه مي سازد‪.‬‬
‫شهرون ابزار را فته بد دي‬
‫ه ر ل آزا و به طور كلي‪‌،‬هر جا كه فساد ريشه بگستراند‪ ،‬روز به روز بيشتر شده‪ ،‬مقابله با آن دشوارتر شده و ريشه هاي‬
‫زمان با رشد اقتصادي كشورها‪ ،‬به دليل وجود ساير متغيرها‪ ،‬با توجه به اينكه فرآيند رشد وجود دارد‪ ،‬فساد‬ ‫تا از فت‬
‫نيز همزمان با آن افزايش مي يابد‪.‬‬ ‫است ي كه ر ( از قبي اعات د آن هر روز به صورت عميق تري در بطن جامعه نفوذ مي كند‪.‬‬
‫ا‬ ‫م‬
‫رويكردهايمختلفبهفساد‬ ‫مدن ي آورند ي اجت با فس ‪ ،‬تعريففساد‬
‫س‬ ‫ه‬ ‫د‬
‫رويكردهايمتفاوتيازجنبههايروانشناختي‪،‬فرهنگي‪،‬سياسي‪،‬اجتماعيواقتصادينسبت‬ ‫م ان‪ ،‬آزا ي مقاب اسا ن در جوامع گوناگون‪ ،‬بر حسب نگرش ها و برداشت ها‪ ،‬تعاريف گوناگوني از فساد به عمل آمده است‪.‬‬ ‫ل‬
‫ا‬‫ر‬ ‫ب‬ ‫اين‬ ‫را‬ ‫بي‬
‫ه ريشه فساد‪ ،‬فعل التين "‪ "rumpere‬به معناي شكستن است‪ .‬بنابراين در فساد‪‌،‬چيزي مي‬ ‫ه‬
‫به فساد وجود دارد‪ .‬ادبيات نظري مفهوم فساد نشان مي دهد كه در مهمترين مطالعات‬ ‫غيره ) ب ته و بر عه و ر يد ب‬
‫جامعه شناختي و سياسي مربوط به فساد‌‪ ،‬دو رهيافت اساسي در تبيين علل ظهور و‬ ‫را شكند يا نقض مي شود‪.‬‬ ‫ق‬ ‫م‬ ‫جس‬
‫جا ت ت د‬
‫بهره هبران ضرور د فسا ند فساد عبارت است از عمل يا تصميمي كه موجب مي شود تا خارج از ضوابط قانوني‪ ،‬تعداد‬
‫تعميق فساد سياسي ارائه شده است‪ :‬رهيافت اول در سطح كالن معروف به نظريه‬
‫افراد متاثر از نتايج منفي عمل يا تصميم‪ ،‬از تعداد برخوردار از نتايج مثبت آن بيشتر باشد‪.‬‬
‫ر ف‪ ،‬ي ض ي ياب‬
‫كاركردگرايي ساختاري مي باشد كه بيشتر درصدد تحليل نقش ساختارهاي كالن‬ ‫مخال ت ها در م‬
‫به طور كلي مي توان به اين نكته اشاره كرد كه فساد در هر جامعه‌‪ ،‬نسبي است و‬ ‫شتر‬
‫جامعه و كيفيت كاركردهاي آنها در بروز فساد سياسي مي باشد‪ .‬رهيافت دوم‬
‫حرك بي‬
‫در سطح خرد در قالب نظريه عقالنيت فردي مطرح شده است كه معطوف‬ ‫با نظام ارزشي هر جامعه قابل ارزيابي است‪ .‬در حالي كه فردي با عملكرد خاص‪،‬‬
‫به ويژگي هاي رفتاري و هنجاري كارگزاران حكومتي و غيرحكومتي‬ ‫ممكن است در يك جامعه فاسد تلقي شود‌‪ ،‬درجامعه ديگر چنين تلقي وجود‬
‫مرتبط با آنها مي باشد‪.‬‬ ‫ال در بعضي از كشورها‪ ،‬دادن پورسانت به مديران طرف قرارداد‪،‬‬ ‫ندارد‪ .‬مث ً‬
‫انواع فساد بر مبناي افكار عمومي جامعه‬ ‫جرم محسوب مي شود‪ ،‬در حالي كه در برخي از كشورهاي غربي‪،‬‬
‫سال اول(هفتم)‬
‫شماره ‪26 1‬‬
‫پاییز ‪87‬‬
‫راي‬ ‫مي شود‪.‬‬ ‫فساد اداري سياه‪ :‬كاري كه از نظر توده ها و نخبگان سياسي منفور‬
‫ب‬
‫یي كه ساد‬ ‫راهكارهاي مبارزه با فساد درجهان سوم‬ ‫است و عامل آن بايد تنبيه شود‪ .‬براي مثال مي توان از دريافت رشوه‬
‫ارها ن ف‬ ‫به نظر مي رسد در مبارزه با فساد‪ ،‬توجه به اين موارد ضروري است‪:‬‬ ‫براي ناديده گرفتن معيارهاي ايمني در احداث مسكن نام برد‪.‬‬
‫د‬ ‫ك‬
‫مبارزه با فساد يك فرآيند دراز مدت بوده و عنصر اصلي مبارزه در اين فرآيند‪ ،‬راه رف كر صادي د‪ ،‬تا‬ ‫فساد اداري خاكستري‪ :‬كاري كه از نظر اكثر نخبگان منفور است‌‪ ،‬اما توده‬
‫برط و اقت شون ي بر‬
‫اراده و عزم سياسي است‪ .‬اين فرآيند نيازمند پشتيباني از باال وحمايت هاي پايين‬ ‫ال كوتاهي كارمندان در اجراي قوانيني‬ ‫هاي مردم در مورد آن بي تفاوت اند‪ .‬مث ً‬
‫اداري ده مي د نهاد د از‬
‫برگزي ه به بع د بتوانن رات‬ ‫است‪ .‬تغيير نگرش ها و فرهنگي نمودن موضوع‪ ،‬الزمه اين مسير مي باشد و در‬ ‫كه در بين مردم از محبوبيت چنداني برخوردار نيستند و كسي غير از نخبگان‬
‫باي ختيا‬ ‫ك‬ ‫تمام مراحل توجه به اينكه فساد يك پديده اجتناب ناپذير بوده و هيچگاه به طور كامل‬ ‫سياسي به مفيد بودن آنها معتقد نيست‪.‬‬
‫ا‬ ‫نجا د‪،‬‬
‫آ ي گرد يطره و وند‬ ‫حل نخواهد گرديد‪ ،‬قابل توجه است‪.‬‬ ‫فساد اداري سفيد‪ :‬كاري كه ظاهراًمخالف قانون است‪ ،‬اما اكثر اعضاي جامعه ( نخبگان‬
‫توجه به سه مقوله مكمل مقابله عملي‪ ،‬برنامه هاي پيشگيرانه و اقدامات علمي و فرهنگي‪ ،‬م نه س سته‪ ،‬ر ي را‬ ‫سياسي و اكثر مردم عادي ) آن را آنقدر مضر و با اهميت نمي دانند كه خواستار تنبيه‬
‫دام ت كا س ده‬
‫الزمه موفقيت اين فرآيند خواهد بود‪.‬‬ ‫عامل آن باشند‪ .‬براي مثال‪ ،‬چشم پوشي از موارد نقض مقرراتي كه در اثر تغييرات اجتماعي‬
‫ري‬ ‫و‬ ‫د‬ ‫دول ب پ‬
‫بخ ي كا‬ ‫ن‬ ‫ش‬ ‫ا‬ ‫س‬ ‫و‬ ‫عمومي‬ ‫رفتار‬ ‫بر‬ ‫جامعه‬ ‫كه‬ ‫نظارتي‬ ‫مدني‪،‬‬ ‫آموزش‬ ‫از‬ ‫بايست‬ ‫مي‬ ‫البته حمايت راستين در برابر فساد‬ ‫و فرهنگي‪ ،‬ضرورت خود را از دست داده اند‪.‬‬
‫ح‬
‫هبود ش ها‬ ‫خصوصيشهروندانخوداعمالمینمايد‪،‬ازاحساستعهدمذهبيووابستگيبهسنتهاياجتماعيو‬ ‫فساد درجهان سوم‬
‫نند‬ ‫ب‬
‫هويت هاي محلي حاصل شود‪ .‬فساد مالي ارتباط زيادي با نحوه عملكرد دولت در جوامع امروزي دارد و انگيز ح ك‬ ‫بررسي جامعه شناسانه يا سياسي از پديده فساد در سطح بين المللي يا تعدادي از كشورها كه داراي‬
‫صال‬
‫رشد فساد‪ ،‬با رشد و گسترش فعاليتهاي اقتصادي دولت مرتبط است‪ .‬گرچه مساله فساد اداري و اقتصادي‪ ،‬را ا‬ ‫مشابهت هايي مي باشند ( مانند جهان سوم ) تاكنون به طور جامع صورت نگرفته است؛ سازمانهاي‬
‫‌به خودي خود موضوع ديرپايي است و از صدها سال پيش مورد بحث بوده است‪ ،‬اما فرصت هاي كار و برنامه‬ ‫بين المللي كه در اين زمينه مطالعه مي نمايند به دليل وجود تفاوتهاي ميان كشورها از جنبه هاي ساختي‬
‫ريزي در اين مورد به تازگي فراهم شده است‪ .‬در واقع‪ « ،‬فساد اقتصادي و اداري » ديگر يك « تابو » نيست‬ ‫و فرهنگي به ناچار صرف ًا به اندازه گيري برخي شاخص ها در ميان كشورها پرداخته اند‪ .‬با همين وجود‪،‬‬
‫كه نتوان در مورد آن سخن گفت‪ ،‬بلكه به موضوعي تبديل گشته كه سياستگذاران‪ ،‬كارگزاران اقتصادي‪ ،‬سازمانهاي‬ ‫همين شاخص هاي محدود نيز مورد مناقشه كشورها قرار گرفته است‪ .‬بدين علت كه فساد سياسي اغلب به‬
‫مرتبط به جامعه مدني و رسانه هاي جمعي‪ ،‬به صورت آشكارا با آن دست به گريبان هستند‪ .‬عوامل زيادي چرايي توجه‬ ‫طور صميمانه و با رابطه نزديك متصل شده و پيوسته با شركتها و بنگاههاي بزرگ تجاري‪ ،‬مشروعيت و دوستي‬
‫به اين موضوع را روشن مي كنند ‪:‬‬ ‫سايه داري را با خود همراه نموده است‪ .‬اين تعريف از فساد سياسي گاهي در ميان بعضي تعاريف با فهم بهتر با عنوان‬
‫نخست‪ ،‬از زمان پايان جنگ سرد‪ ،‬دولت هاي ياري رسان در كمك ها وهمكاريهاي خارجي خود‪ ،‬تاكيد كمتري بر زمينه‬ ‫« كالهبرداري و اختالس » تعريف مي شود‪.‬‬
‫هاي ايدئولوژيك داشته و بيشتر به تجارت و بازارهاي سرمايه توجه دارند‪ .‬اين انگيزش‪ ،‬تحمل آنها را در قبال هزينه و ريسك‬ ‫تحقيقات وسيعي كه راجع به باال و پائين بودن سطح فساد صورت گرفته است‪ ،‬حاكي از خسارات زياد براي چشم اندازهاي‬
‫ناشي از فساد اداري و اقتصادي پايين مي آورد‪.‬‬ ‫توسعه بوده است‌‪ ،‬در مورد فساد پايين ‪-‬يا سطح دوم‪ -‬هر چند اثبات اين امر دشوار است كه رشوه ها فقط در سطح پايين شامل‬
‫سپس‪ ،‬حركت به سمت و سوي دموكراسي‪ ،‬شهروندان را قادر ساخته است تا از ابزار راي و آزادي مدني كه رفته رفته بدست مي آورند‬ ‫پول اندكي در هر معامله مي باشد‪ ،‬ولي به رغم اندك بودن مبادله فساد انگيز‪ ،‬به علت گستردگي‪ ،‬منجر به ايجاد از هم گسيختگي‬
‫( از قبيل آزادي بيان‪ ،‬آزادي اجتماعات و غيره ) براي مقابله با فساد بهره جسته و بر اين اساس‪ ،‬رهبران جامعه و رهبران مخالف‪ ،‬ضرورت‬ ‫بيشتري در كاركرد كل نظم حقوقي واداري مي شود‪.‬‬
‫تقيد به حركت هاي ضد فساد را بيشتر در مي يابند‪.‬‬ ‫فساد و فرهنگ‬
‫رويكردهاينهاديواجتماعي‬ ‫فرهنگ هاي مختلف درجوامع جهان سوم‪ ،‬تلقي‪ ،‬برداشت و هنجارهاي يكساني در مورد اقدامات فساد آميز ندارند‪ .‬اين وضعيت بين‬
‫عده اي از محققين براي شناخت بيشتر فساد اداري و مالي‪ ،‬بررسي علل و ريشه ها و همچنين راه هاي پيشگيري و مقابله با فساد‪ ،‬از دو‬ ‫جهان اول و سوم در كليت‪ ،‬مفهومي قابل مشاهده است‪ .‬اين نظريه به صورت افراطي نيز در مباحث پيرامون فساد مورد توجه‬
‫رويكرد نهادي و اجتماعي بهره جسته اند‪.‬‬ ‫قرار گرفته است‪ .‬برخي معتقدند چنانچه فساد به قدرت يك هنجار عمومي و پذيرفته شده در جوامع تبديل شود‪‌،‬اين نوع فساد‬
‫راهكارهایي كه براي برطرف كردن فساد اداري و اقتصادي برگزيده مي شوند‪ ،‬تا آنجا كه به بعد نهادي بر مي گردد‪ ،‬بايد بتوانند از‬ ‫مي تواند به عنوان يك قاعده پذيرفته شده مورد قبول واقع شود‪ .‬هرچند اين نوع نگاه‌‪ ،‬نهايت ًا معضالت جانبي خود را در پي‬
‫دامنه سيطره و اختيارات دولت كاسته‪ ،‬روند حساب پس دهي را بهبود بخشند و انگيزش هاي كاري را اصالح كنند‪.‬‬ ‫خواهدداشت‪.‬‬
‫از بعد اجتماعي نيز بايد طرز تفكرات را اصالح كرده و خواست سياسي براي مداخالت پايدار عليه فساد را تقويت كنند‪ .‬البته‬ ‫شاخص هاي فرهنگي در كشورهاي توسعه نيافته از جهاتي ديگر بر ميزان فساد تاثير گذار است‪ .‬با توجه به اينكه فساد‌‪،‬‬
‫راهبردي كه انتخاب مي شود‪ ،‬بايد مبتني بر ماهيت نادري كه با آن روبرو هستيم و با توجه به فرصت ها و محدوديت ها‬ ‫سرمايه گذاري‪ ،‬رشد اقتصادي و توسعه را متاثر و پرهزينه مي سازد‪ ،‬به نوعي در مسير توسعه و در انگاره هاي مردم‬
‫شكل گيرد‪ .‬به عبارت ديگر‪ ،‬لباس راهبردي بايد متناسب با شرايط خاص كشور دوخته شود‪.‬‬ ‫درگير در توسعه‪ ،‬در اشكال مختلف به يك جريان غيراخالقي و ضدارزشي تبديل مي شود‪ .‬از اين رو‪ ،‬دليل ديگر‬
‫اگر فضاي مناسبي براي مبارزه عملي با فساد اداري و اقتصادي وجود نداشته باشد‪ ،‬راهبردي كه اتخاذ مي شود بايد‬ ‫اينكه فساد مالي همراه با توسعه اقتصادي كاهش مي يابد‪ ،‬زشتي و بدنامي اجتماعي اين پديده است‪ .‬بعضي‬
‫بر اقدامات اجتماعي‪ ،‬به منظور ارتقاء آگاهي هاي عمومي نسبت به مساله و پيدايش يك حالت سازگار براي انجام‬ ‫از پژوهشگران مدعي هستند كه بدنامي اجتماعي مقام هاي فاسد‪ ،‬با توسعه اقتصادي تغيير مي كند‪ .‬براي‬
‫اصالحاتمتمركزشود‪.‬‬ ‫مثال اكپو نشان داد كه در جوامع سنتي‪ ،‬آنجا كه مرز بین سازمان هاي عمومي و خصوصي كم رنگ‬
‫منابعومآخذ‬ ‫تر بوده وهديه دادن به طور واضح از رشوه خواري متمايز نيست‪ ،‬بدنامي اجتماعي ممكن است كم‬
‫‪ -1‬فرهاد رهبر‪ ،‬فضل اهلل ميرزاوند‪ ،‬غالمرضا زال پور‪ ،‬بازشناسي عارضه فساد مالي‪ ،‬جلد دوم‪ ،‬جهاد‬ ‫رنگ تر باشد‪.‬‬
‫دانشگاهيدانشكدهاقتصاددانشگاهتهران‪.1381،‬‬ ‫تاثيرفسادبرشكافاجتماعي‬
‫‪ -2‬دوياتال دالپورتا‪ ،‬فساد و دموكراسي‪ ،‬پيام يونسكو‪ ،‬شماره ‪.1381 ،313‬‬ ‫دوگانگي اقتصادي و شكاف بين فقير و غني از جمله خصوصيات كشورهاي جهان سوم‬
‫‪-3‬عليربيعي‪،‬زندهبادفساد‪،‬سازمانچاپوانتشاراتوزارتفرهنگوارشاداسالمي‪،‬تهران‪.1383‌،‬‬ ‫مي باشد‪ .‬مطالعات صورت گرفته در چند كشور توسعه نيافته حاكي است كه فساد مالي‪،‬‬
‫‪ -4‬محمود جوهري‪ ،‬فساد اداري و علل وعوامل آن‪ ،‬نشريه سازمان بازرسي كل كشور‪،‬‬ ‫اين روندها را عميق تر و اختالفات را گسترده تر نموده و در نتيجه فساد‪ ،‬افراد بيشتري‬
‫شماره ‪.1379 ،4‬‬ ‫دچار محروميت مي گردند‪ .‬اين محروميت مي تواند ناشي از فشار دولتمردان فاسد‬
‫‪ -5‬شمس السادات زاهدي‪ ،‬فساد اداري در كشورهاي در حال توسعه‪ ،‬چهارمين‬ ‫بر اقشار پايين دست و گشاده دستي در مقابل افراد توانمند كه با دادن رشوه از‬
‫اجالس بازرسان كل آسيا‪ ،‬انتشارات سازمان بازرسي كل كشور‪ ،‬تهران‪.1378 ،‬‬ ‫فشارهاي قانوني مانند ماليات وعوارض گوناگون فرار مي نمايند‪ ،‬صورت‬
‫‪ -6‬دكتر سيد محمد عباس زادگان‪ ،‬فساد اداري‪ ،‬دفتر پژوهش هاي فرهنگي‬ ‫گيرد‪ .‬بر اثر هزينه هاي فساد مالي‪ ،‬سياست هاي معقول توسعه و توزيع‬
‫تهران‪.1383‌،‬‬ ‫مجدد منابع و درآمد اين گروهها و اقشار فرودست به شدت تضعيف‬

‫‪27‬‬
‫ادبیاتوزبانشناسی‬

‫مقاله‬

‫فاطمهکردچگینی‬

‫شوخ طبعي از مؤثرترين قالبهاي بيان هنري است كه به علت شيريني و جاذبه خاص خود با اكثر‬
‫روانها سازگار مي‌افتد و به همين دليل مخاطبان بيشتري را به خود اختصاص مي دهد‪ .‬همچنين‬
‫با ابزار خنده – كه آثار جدي را از آثار غير جدي و شوخ طبعانه متمايز مي‌كند‪ -‬انبساط روحي در‬ ‫شعرهاياجتماعياخوان‬
‫مخاطب پديد مي‌آورد و از اين طريق با در دست گرفتن احساسات و عواطف وي‪ ،‬پيام خود را به‬ ‫دارايلحنيانتقادي‬
‫طور غير مستقيم بر باور وي می نشاند‪.‬‬ ‫است؛يعنيشاعرصرفاً‬
‫بررسي طنز و شوخ طبعي كه يكي از مؤثرترين قالبهاي بيان هنري است‪ ،‬در اشعار شاعران‬
‫بهبيانمسائلاجتماعي‬
‫برجستة پس از نيما كمترمورد توجه قرار گرفته است؛ تا آنجا كه جز مطالب پراكنده‪ ،‬در برخي‬
‫بسندهنمي‌كند؛بلكهدر‬
‫كتب و مجالت‪ ،‬هيچ گاه اشعار طنز اين شاعران به طور مستقل بررسي و نمايانده نشده است‪.‬در‬
‫این نوشته کوشش بر آنست تا از این زاویه به اشعار مهدی اخوان ثالث_ یکی از شاعران برجسته‬ ‫اغلبايناشعارعليه‬
‫شعر معاصر_ پرداخته شود‪.‬‬ ‫وضعيتموجودانتقادو‬
‫بررسی سير شعر و انديشه اخوان نشان می دهد که وی در ابتدا شعر سنتي مي‌گوید‪ ،‬حتي در‬ ‫اعتراضمي‌كند‪.‬دراين‬
‫قالبهايي چون قصيده كه عمرشان به پايان رسيده‪ .‬نخستين مجموعه شعرش‪ ،‬ارغنون (‪،)1330‬‬ ‫زمان است كه به طنز به‬
‫مجموعه‌اي از همين اشعار است با زبان‪ ،‬بيان‪ ،‬قالب و ساخت سبك خراساني‪ ،‬بعد از آشنايی با نيما‬ ‫عنوانيكيازابزارهاي‬
‫به شعر نو و شيوة جديد او متمايل شد و بعد از حادثه مهم شكست نهضت ملي در سال ‪ 1332‬دوره‬ ‫مبارزةاجتماعيدرآن‬
‫جديدي از شاعري او آغاز گرديد‪ .‬در مجموعه زمستان (‪ ،)1335‬به تقليد از نيما ولي ترسخورده‌تر از‬ ‫شرايطاختناق [سال‬
‫او و ديگران‪ ،‬به شعر شكست و سمبوليك روي آورد‪ .‬شيوة سمبليك را در مجموعه آخر شاهنامه‬
‫های دهه سی و چهل]‬
‫(‪ )1338‬نيز ادامه داد؛ اما به گونه‌اي غير تقليدي و مستقل‌تر‪ .‬تا اينكه در مجموعه از اين اوستا‬
‫توجهمي‌كند‬
‫(‪ ،)1344‬به اوج شيوه جديد خود دست يافت و بهترين شعرها و داستان واره‌هاي شعري را عرضه‬
‫كه گذشته از صداقت ذاتي كه دارد با ميراث فرهنگي اين سرزمين آشناست و با گذشته ادبي ما پيوندي استوار دارد و از همين‬ ‫كرد‪ .‬شكوه شاعري او در اين مجموعه به باالترين سطح خود رسيد‪ .‬پس از اين اثر شعر او از اوج‬
‫‪1‬‬
‫رهگذر است كه واماندگي و درماندگي اين نسل را خوب احساس مي‌كند‪»....‬‬ ‫فرود مي‌آيد‪ .‬در مجموعه‌هاي بعد‪ ،‬به تدريج از زبان شعر نو به ويژه زبان شعر نيمايي عقب مي‌نشيند‪ .‬تا آنجا كه در زندگي‬
‫اخوان به عنوان شاعری طنز سرا شهرت ندارد؛ اما وی روحيه‌اي شوخ و بذله‌گو داشت که در اشعارش تاثیر گذاشته است‪.‬‬ ‫مي‌گويد اما بايد زيست ‪ ،...‬در قالب‌هاي نيمايي‪ ،‬منتها به دور از شگردهاي اساسي آن‪ ،‬به داستانسرايي نظم گونه توجه می‬
‫سيمين بهبهاني درباره نخستين ديدارش با اخوان مي‌گويد‪:‬‬ ‫كند و در آثار ديگر‪ ،‬پاييز در زندان (‪ ،)1348‬دوزخ اما سرد (‪ )1357‬و به ويژه در تو را اي كهن بوم و بر دوست دارم (‪)1368‬‬
‫«به او گفتم اگر اشك‌هايي كه با خواندن شعرهايت ريخته‌ام جمع مي‌كردم‪ ،‬شايد يك بشكه مي‌شد!‬ ‫همين شیوه و همچنین سير قدمايي را ادامه می دهد‪.‬‬
‫گفت‪ :‬يعني شعر من هنري بيشتر از اين ندارد؟‬ ‫دکتر شفيعي كدكني درباره شعر اخوان نوشته اند‪« :‬سايه روشنهاي زندگي اجتماعي ما در اين چند سال اخير در شعر او‬
‫گفتم‪ :‬البته كه دارد‪ .‬بچه‌هاي من عاشق شعرهاي تو هستند‪ .‬گاهي هم پسرم آنها را برايم مي‌خواند‪.‬‬ ‫بيش از هر شاعر ديگر انعكاس داشته است و اين بازتابي طبيعي و صميمانه است‪ ....‬راز توفيق وي در اين است‬

‫سال اول(هفتم)‬
‫شماره ‪28 1‬‬
‫پاییز ‪87‬‬
‫ما در اشعار اخوان با دو‬ ‫و به همين دليل‪ ،‬تعهد او در «بي تعهدي» است‪ .‬و البته در همين بي‌تعهدي است كه آن چيزي را‬ ‫گفت‪ :‬يعني بچه‌ها شعرهاي مرا دوست دارند؟‬
‫گروه از اشعار طنز و شوخ‬ ‫‪3‬‬
‫مي‌گويد كه مي‌خواهد‪ ،‬نه آنچه را كه جهان‌بيني سياسي خاصي به او تحميل مي‌كند‪».‬‬ ‫ديدم از دست طنزش خالصي ندارم گفتم‪ :‬نه‪ ،‬يعني من و پسرم و پدرم و هفت ج ّدم عاشق شعرهايت هستيم‪.‬‬
‫طبعانهمواجهيم‪.‬يك‬ ‫با اين توضيحات‪ ،‬بايد گفت ما در اشعار اخوان با دو گروه از اشعار طنز و شوخ طبعانه مواجهيم‪.‬‬ ‫‪2‬‬
‫گفت‪ :‬شاعر دروغگوست‪ ،‬هفت ج ّدت كه شعر مرا نخوانده‌اند!»‬
‫گروه اشعاری است كه در‬ ‫يك گروه اشعاری است كه در قالب‌هاي سنتي سروده شده و در دو مجموعه ارغنون و ترا اي‬ ‫این روحيه در اشعار اخوان نيز تاثير گذاشته است‪ .‬بررسي اشعار وي نشان مي‌دهد كه او از همان ابتدا و در مجموعه ارغنون‪،‬‬
‫قالب‌هايسنتيسروده‬ ‫كهن بوم و بر دوست دارم به چشم مي‌خورد و اغلب سرخوشانه است‪ .‬گروه ديگر طنزهايي است‬ ‫كه در قالب سنتي است؛ به طنز و ديگر انواع شوخ طبعي توجه دارد‪ .‬بعد از روي آوردن به شعر نو و انتخاب زبان تمثيلي و‬
‫شده و در دو مجموعه‬ ‫كه در اشعار نو و نيمايي اخوان ديده مي‌شود و در مجموعه‌هاي ديگر وی‪ ،‬بعد از ارغنون و پيش‬ ‫سمبوليك‪ ،‬اين توجه همچنان ادامه مي‌يابد؛ اما در شكل و ساختار و زباني متفاوت و از آنجا كه اكثر اشعار نو اخوان پس از‬
‫از ترا اي كهن بوم و بر دوست دارم به چاپ رسيده‌اند و از آنجا كه پس از كودتا سروده شده و‬ ‫كودتاي ‪ 28‬مرداد ‪ 1332‬سروده شده‌اند‪ ،‬حوادث پس از كودتا و دردمندي و يأس ناشي از آن در اين اشعار منعكس شده‬
‫ارغنون و ترا اي كهن‬
‫درباره مسائل سياسي – اجتماعي آن زمان است‪ ،‬تلخي و ياس بر آنها حاكم است و آنچه اين‬ ‫است‪.‬‬
‫بوم و بر دوست دارم به‬ ‫طنزها بر لب مي‌نشانند‪ ،‬زهرخند است‪.‬‬ ‫سالهاي دهه سي و چهل كه اوج شكفتگي شعر اخوان است‪ ،‬وقف سرودن اشعار سياسي – اجتماعي مي‌شود‪ .‬شعرهاي‬
‫چشم مي‌خورد و اغلب‬ ‫بنابراين‪ ،‬اين دو گروه همانطور كه از لحاظ ساختار متفاوتند از لحاظ مضمونهاي مورد توجه در‬ ‫اجتماعي اخوان داراي لحني انتقادي است؛ يعني شاعر صرف ًا به بيان مسائل اجتماعي بسنده نمي‌كند؛ بلكه در اغلب اين‬
‫سرخوشانهاست‪.‬گروه‬ ‫اشعار طنزآميز و انواع اشعار شوخ طبعانه نيز با هم تفاوت دارند‪ .‬به همين دليل در بررسي طنز‬ ‫اشعار عليه وضعيت موجود انتقاد و اعتراض مي‌كند‪ .‬در اين زمان است كه به طنز به عنوان يكي از ابزارهاي مبارزة اجتماعي‬
‫ديگرطنزهايياست‬ ‫اخوان‪ ،‬اشعار طنز و شوخ طبعانه او را باید به دو گروه نو و سنتي تقسيم كرد‪.‬ما در این مبحث‬ ‫در آن شرايط اختناق توجه مي‌كند‪.‬‬
‫كه در اشعار نو و‬ ‫به بررسي اشعار طنز اخوان در قالب‌هاي سنتي مي‌پردازيم كه اشعار دو مجموعه ارغنون و ترا‬ ‫ال محسوس است و حتي وسيله‌اي است براي بيان موثرتر طعن و تمسخرهاي‬ ‫در اين دوره در طنزها لحن حماسي او كام ً‬
‫نيمايياخوانديده‬ ‫اي كهن بوم و بر دوست دارم را شامل است و بررسی اشعار نیمایی وی را به فرصتی دیگر وا‬ ‫تلخ و گزنده‌اش‪ .‬در اين زمان غلبه با طنزهايي است كه مضمون سياسي – اجتماعي دارند‪.‬‬
‫مي‌شود‬ ‫می گذاریم‪.‬‬ ‫هر چه از سالهاي نزديك به كودتاي ‪ 32‬دورتر و به مجموعه آخر اخوان نزديك‌تر مي‌شويم‪ ،‬توجه به طنز سياسي –‬
‫***‬ ‫اجتماعي‪ ،‬نيز كمتر مي‌شود‪ .‬از مجموعه درحياط كوچك پاييز در زندان و بعدها در دو مجموعه زندگي مي‌گويد اما بايد‬
‫اخوان شاعري را با مجموعه ارغنون آغاز كرد و با مجموعه ترا اي كهن بوم و بر دوست دارم به‬ ‫زيست‪ ...‬و دوزخ اما سرد طنز جاي خود را به اشعار روايي كم عمق مي‌دهد كه تنها لحن شوخ طبعانه دارند و از ظرافت و‬
‫پايان برد‪.‬اين دو مجموعه عالوه بر ساختار در محتوا نيز شبيه به هم هستند‪ .‬هر چند تنوع مضامين در مجموعه دوم بيشتر‬ ‫گزندگي طنز به دورند‪.‬‬
‫است‪ .‬به گفته سيمين بهبهاني‪« :‬از دوست تا دشمن‪ ،‬از خدا و اهورامزدا و اهلل و يهوه تا شيطان و ابليس و اهريمن‪ ،‬از توس‬ ‫اخوان در اواخر عمر و در آخرين مجموعه شعرش‪ ،‬ترا اي كهن بوم و بر دوست دارم‪ ،‬كه دوباره به سرودن شعر در قالب سنتي‬
‫و ري و اصفهان تا يشت ورامين و گورستان آبكوه‪ ،‬از تنسگل و بيد و چنار تا عرعر و خرزهره و از رسوم و سنن زمانه (مانند‬ ‫مي‌پردازد‪ ،‬به طنز و شوخ طبعي توجه مي‌كند؛ اما اين بار بيشتر از طنز سياسي – اجتماعي به انواع ديگر شوخ طبعي مي‌پردازد‪،‬‬
‫خوان نهادن و بزم چيدن مخلفات) تا انتخاب «متعلّقه» و «متعلقات» آن واز پارتي بازي و توصيه نويسي و گله گزاري و عذر‬ ‫به گونه‌اي كه در اين مجموعه اشعار متعددي در انواع شوخ طبعي (هجو‪ ،‬هزل‪ ،‬مطايبه و حتي شوخي) به چشم مي‌خورد‪.‬‬
‫خواهي تا شكوة زنان توسط موسي به خدا‪ ،‬و از همه گونه اسطوره و آيه و ضرب‌المثل و ‪ – ...‬كه همه نشان دهندة فرهنگ‬ ‫مسائل سياسي و اجتماعي حضور بسيار كمرنگي در اين مجموعه دارد‪ ،‬آنچه اخوان در اين شعرها مطرح مي‌كند گروهي از‬
‫‪4‬‬
‫عام وخاص اين زمان‌اند‪ -‬در ارغنون و ترا اي كهن بوم و بر دوست دارم مي‌توان پيدا كرد‪».‬‬ ‫انديشه‌هاي عمومي و بدون خاستگاه فكري مشخص و بيشتر انعكاس مسائل مربوط به زندگي شخصي اوست‪.‬‬
‫در اين دو مجموعه عالوه بر اشعار طنز آميز‪ ،‬نمونه‌هاي متعددي از اشعاري كه در ديگر انواع شوخ طبعي سروده شده‌اند‪،‬‬ ‫سيمين بهبهاني در اين باره مي‌نويسد‪« :‬در سالهاي اخير‪ ...‬همه چيز براي اخوان جنبه جدي خود را از دست داده بوده است‪.‬‬
‫به چشم مي‌خورد‪.‬‬ ‫نمي‌خواهم بگويم به پوچي و پوچ انگاري رسيده بود‪ ،‬بلكه به نظر مي‌رسد كه به همه چيز از باال نگاه مي‌كند و در آن پايين‪،‬‬
‫قالب‌هايي كه اخوان در اين دو مجموعه براي اشعار طنز و شوخ طبعانه خود برگزيده‪ ،‬همان قالبهايي است كه در شعر‬ ‫موجودات و اشيايي را مي‌بيند كه كوتاه و پرپري و غير واقعي هستند‪ .‬با چنين خصوصياتي نمي‌توان اخوان را يك انسان جدي‬
‫كالسيك فارسي نيز‪ ،‬اغلب شاعران آنها را براي چنين مضاميني به كار برده‌اند‪ .‬اين قالب‌ها در شعر اخوان به ترتيب كاربرد‬ ‫پنداشت‪ .‬به عبارت ديگر‪ ،‬بايد بگويم جدي بودن او در همين غير جدي بودن است‪ .‬او ديگر نبايد با حوادث از روبرو برخورد‬
‫عبارتند از‪ :‬قطعه‪ ،‬قصيده‪ ،‬مثنوي‌‪ ،‬رباعي و دو بيتي‪ ،‬غزل‪.‬‬ ‫كند؛ بايد از كنار آنها بگذرد‪ .‬او با تجارب گذشته‌مي‌داند كه جلودار هيچ توفان و هيچ سيلي نيست‪ .‬پس بايد صبر كند تا توفان‬
‫اگر از ديدگاه جمال شناسي شعر كالسيك بنگريم‪،‬باید گفت اخوان سعي دارد در اين دو دفتر‪ ،‬بيشتر معيارهاي شعر سنتي را‬ ‫و سيل بگذرد‪ .‬اين است كه ديگر «تعهد» (بخصوص در معناي سطحي و فرسوده‌اش) براي او امري بيرون از دسترس است؛‬

‫‪29‬‬
‫و‪ ...‬گاه اغلب بسیار متفاوت است؛ اما برخی از مضامین از گذشته تا به امروز‪،‬اغلب مورد توجه طنز پردازان بوده است و از آنجا‬ ‫ال وزن و قافيه متناسب با مضمون را در اكثر شعرها به كار مي‌گيرد كه در‬ ‫رعايت كند‪ .‬مث ً‬
‫که اخوان نیز در این گروه از طنزهای خود به آنها توجه داشته است؛ اشاره به این مضامین خالی از لطف نیست ‪:‬‬ ‫برخي شعرهاي طنز او و در مطايبه‌ها‪ ،‬رديف و قافيه تاثير مهمي در ايجاد موسيقي و هنري‌تر‬
‫‪ -1‬مشيت الهي گاه مورد اعتراض و تأمل بوده است‪ .‬برخي از مجذوبان درگاه حق و حكيمان به خود جرأت داده و زبان‬ ‫شدن طنز دارد‪ .‬به عنوان مثال در دو شعر «توضيح واضح» در مجموعه ترا اي كهن بوم و‬ ‫عالوه بر انتقاداز‬
‫اعتراض بر حق گشوده‌اند‪ .‬اختالف در آفرينش و بي عدالتي در برخورداري از نعمت‌ها و بيهودگي جهان‪،‬مهمترين موضوعاتي‬ ‫بر دوست دارم و «تازگي‌ها» در مجموعه ارغنون‪.‬‬ ‫در‬ ‫مردمان يك شهر‪ ،‬اخوان‬
‫هستند كه اينگونه طنزها را مي‌سازند‪ .‬اين گونه اختالفات برخي آگاهان نكته‌بين را واداشته ضمن اعتراض بر سرنوشت به‬ ‫عالقه به زبان مكتب خراساني را گاه در ميان برخي ابيات نشان مي‌دهد‪ .‬به عنوان مثال در‬ ‫گاه‬ ‫انتقادهاي اجتماعي خود‪،‬‬
‫چون و چراهاي طنز آميز بپردازند‪ 5.‬گاهي برخي از اين اعتراض‌ها خالي از لطف نيست‪ .‬ناصرخسرو در قصيده‌اي كه با همين‬ ‫اين بيت از قطعه «براي زنم» از مجموعه ترا اي كهن بوم و بر دوست دارم‪:‬‬ ‫يك طبقه يا گروه اجتماعي را‬
‫مضمون سروده‪ ،‬مي‌گويد‪:‬‬ ‫آب و تاب اين جهان از خوي اوست ‪ /‬من جزيره‌ي خشك و ريگی ساحلم‬ ‫هدف طنز خود قرار مي‌دهد‪.‬‬
‫خدایاراست گویم فتنه ازتوست ‪ /‬ولی از ترس نتوانم جغیدن‬ ‫ترا اي كهن بوم‪209/...‬‬ ‫در اين ميان‪ ،‬طبقه بازاريان‬
‫‪6‬‬
‫لب ودندان ترکان ختا را ‪ /‬نبایستی چنین خوب آفریدن‬ ‫به كار بردن «جزيره‌ي خشك» به جاي «جزيرة خشك» و «ريگي ساحل» به جاي‬ ‫و به خصوص گروهي كه‬
‫‪ -2‬گاه طنز پرداز حملة خود را متوجه كل بشر مي‌كند و آنها را به تمسخر مي‌گيرد كه ممكن است ناشي از ديدگاه بدبينانه طنز‬ ‫«ساحل ريگي» از مختصات سبك خراساني است‪ .‬البته بايد گفت‪ ،‬هر چند قالب و حتي گاه‬ ‫با رياكاري و عمل به ظاهر‬
‫پرداز نسبت به نوع انسان باشد‪« .‬بر اساس چنين بينشي بدي بر انسان غالب است و نيكي در وجود او ناياب‪ .‬پيش كشيدن‬ ‫زبان و بافت شعرها نيز سنتي و كالسيك است؛ اما مضمونها در اكثر قريب به اتفاق اشعار‪،‬‬
‫دين‪ ،‬آن را وسيله‌اي براي‬
‫‪7‬‬
‫حقيقت به زبان طنز باعث مي‌شود كه انسان از گرايش به سوي زشتي‌ها و پليدي‌ها دست بردارد‪».‬‬ ‫نو و امروزي هستند و يكي از ويژگي‌هاي اشعار طنز اخوان در اين گروه‪ ،‬وجود حال و هواي‬
‫‪ -3‬گاهي مردم يك شهر یا يك منطقه خاص مورد طنز و ريشخند قرار مي‌گيرند و بعض ًا صفاتي خاص به آنها نسبت‬ ‫زمانه و حتي نام اشخاص معاصر (خانواده‪ ،‬دوستان و آشنايان‪ )...‬در شعر اوست كه به ويژه در‬ ‫فريب مردم و مال اندوزي‬
‫داده مي‌شود كه همان صفات دستاويزي براي طنز مي‌شود به گونه‌اي كه با ذكر نام شهر‪ ،‬صفاتي كه مردم آن شهر به آن‬ ‫اشعار مطايبه آميز‪ ،‬شوخي‌هاي منظوم او را با دوستان وآشنايانش مي‌توان ديد‪.‬‬ ‫بيشتر قرار مي‌دهند‪ ،‬هدف‬
‫موصوفند‪ ،‬در ذهن تداعي مي‌شود‪ .‬در ضرب‌المثل‌ها و لطيفه‌ها اين مضمون بيشتر به چشم مي‌خورد‪ .‬در گذشته برخي شاعران‬ ‫دايرة واژگاني او نيز بسيار وسيع است‪ .‬هم از زبان ادبي و رسمي استفاده مي‌كند و هم از زبان‬ ‫انتقادهاي طنز آميز‬
‫با هجويه‌هايي كه درباره مردم يك شهر مي‌گفتند‪ ،‬سبب مي‌شدند تا صفاتي به نام مردم آن شهر ثبت شود‪.‬‬ ‫عاميانه‪ .‬حتي گاه از واژگان زبانهاي خارجي‪ .‬مثال در شعر «دختر به شرط چاقو» از مجموعه‬ ‫او هستند‬
‫مردم سرزمين‌هاي مختلف نيز با ملل و اقوام ساكنان سرزمين ديگر‪ ،‬كه آن‌ها را غير خودي مي‌انگارند گاه چنين برخوردي‬ ‫ترا اي كهن بوم و بر‪ ...‬براي فراهم كردن قافيه از زبان آلماني كمك مي‌گيرد‪.‬‬
‫دارند و آنها را فاقد برخي صفات معمولي و متعارف مي‌دانند و اسباب شوخي و خوش طبعي خود قرار مي‌دهند‪.‬‬ ‫با تربيت تو ّكل هرگز مكن فراموش‪ /‬من دارم اين عقيده‪ ،‬داس ايست اَي‬
‫‪ -4‬نابسامانيهاي اجتماعي نيز ممكن است به اشكال گوناگون موضوع طنز واقع شود‪ .‬گاه طنز خصلت‌هاي ناپسندي را هدف‬ ‫ترا اي كهن بوم و بر ‪246/...‬‬
‫انتقاد قرار مي‌دهد كه جنبه اجتماعي دارد و ناظر به روابط اجتماعي ( همچون رشوه و‪ )...‬است‪ .‬گاهي هدف انتقاد طنز يك‬ ‫اخوان در پي‌نوشت توضيح مي‌دهد كه اين جمله به معني «اين يك ايده و نظر است» مي‌باشد‪.‬‬
‫گروه اجتماعي است كه ممكن است از هر قشري باشند‪ ،‬در اين صورت آنچه باعث مي‌شود كه گروهي هدف انتقاد طنز پرداز‬ ‫در اشعار اين گروه توجه ويژه‌اي به ضرب‌المثل‌ها دارد و در طنزها مي‌بينيم كه از مضمون يا حتي خود يك ضرب‌المثل‬
‫قرار گيرند‪ ،‬ويژگي مشتركي است كه در ميان آن گروه وجود دارد و مايه رنجش و آزار طنز پرداز و ديگران است‪.‬‬ ‫استفاده مي‌كند تا محتواي طنز آميز مورد نظر خود را بيافريند‪ .‬البته استفاده از ضرب‌المثل‌ها در مطايبات بيشتر است كه‬
‫‪ -5‬مضامين سياسي نيز مورد توجه طنز پردازان‬ ‫در آنها ضمن ًا از فرهنگ و اعتقادات عوام‪ ،‬الفاظ‪ ،‬عبارات و كنايه‌هاي عاميانه نيز‬
‫بوده است‪ .‬روابط سياسي حاكم بر جامعه‪،‬‬ ‫استفادهمي‌كند‪.‬‬
‫حكومت‌هاي ستم پيشه و زمامداران ستمگر‬ ‫از آنجا که اخوان در این دو مجموعه در انواع شوخ طبعی شعر سروده است‪ ،‬در‬
‫هدف طنزند‪ .‬در اين صورت انتقاد از جانب‬ ‫ادامه ضمن تعریف مختصر ودقیق هر یک از انواع سخن شوخ طبعانه‪،‬به بررسی‬
‫كساني صورت مي‌گيرد كه به حكومت‌ها‬ ‫اشعار می پردازیم‪.‬‬
‫وابسته نيستند و چنين چيزي در تاريخ ما تا قبل‬ ‫الف‪ -‬اشعار طنزآمیز‬
‫از انقالب مشروطه‪ ،‬كم است‪ .‬طنز سياسي در‬ ‫طنز كلمه‌اي عربي است که در اصل به معني فسوس كردن و بر كسي خنديدن‬
‫گذشته اغلب از زبان دلقك‌ها و ديوانه نمايان‬ ‫است‪ .‬طعنه‪ ،‬سخن به رموز گفتن و ناز را نيز از ديگر معاني آن ذكر كرده‌اند‪.‬‬
‫و مجانين عقال‪ ،‬بيان مي‌شده است‪ .‬از دوره‬ ‫شاعران و نويسندگان گذشته نيز طنز را به همين معاني به كار برده‌اند‪.‬‬
‫مشروطه به بعد طنز سياسي گسترش قابل‬ ‫استعمال اين كلمه در معني اصطالحي امروزي‪ ،‬كاربردي جديد است و مربوط‬
‫توجهي مي‌يابد و طنز پردازان با صراحت به انتقاد‬ ‫به فارسي معاصر؛ اما پيش از آن معناي تحت‌اللفظي خود را داشت‪ .‬از دوره‬
‫طنز آميز از نابكاري‌هاي ستمگران و خائنان به‬ ‫مشروطيت كه به علت توجه شعرا و نويسندگان به اجتماع و اصالح و ارشاد‬
‫وطن مي‌پردازند‪.‬‬ ‫مردم‪ ،‬طنزنويسي به عنوان يكي از اسباب اين كار رايج شد‪ ،‬كم‌كم وجود كلمه‌اي‬
‫‪ -6‬تعصبات و سختگيري‌هاي مذهبي و‬ ‫كه اين نوع جديد از آثار را توصيف كند‪ ،‬احساس مي‌شد‪.‬‬
‫رياكاري و ظاهر نمايي‌ها همواره از مهمترين‬ ‫مفهومي كه ما امروزه از طنز اراده مي‌كنيم‪ ،‬مفهومي فراتر از ريشخند و استهزاي‬
‫آماج و اهداف حمله طنز بوده است‪ .‬زيرا مقدس‬ ‫صرف و معادل با ‪ Satire‬در ادبيات غرب است‪.‬‬
‫نمايان كساني هستند كه با دست آويز قرار دادن‬ ‫اگر بخواهيم در مجموع تعريفي كلي از طنز داشته باشيم‪ ،‬بايد گفت‪:‬‬
‫مذهب و سوء استفاده از اعتماد مردم‪ ،‬زشت‌ترين‬ ‫طنز اثري هنري است كه با بياني غير مستقيم و با شيوه‌اي تمسخرآميز به انتقاد‬
‫و خطرناك‌ترين مفاسد اخالقي و معنوي و‬ ‫از ضعف‌هاي اخالقي‪ ،‬فساد اجتماعي‪ ،‬اشتباهات بشري يا حتي مسائل ماوراي‬
‫اجتماعي را به وجود مي‌آورند‪.‬‬ ‫طبيعي مي‌پردازد كه هدف از آن ايجاد تحولي سازنده است‪.‬‬
‫در ابتداي شاعري دو شهر خراسان و تهران‬ ‫مضامين مورد توجه در طنز متنوع است‪.‬موضوعات طنزپردازان معاصر‬
‫و ساكنان آنها‪ ،‬گاه هدف طنز و انتقاد اخوان‬ ‫با طنز پردازان سنتی به دلیل تحوالت مهم اجتماعی‪ ،‬فرهنگی‬

‫سال اول(هفتم)‬
‫شماره ‪30 1‬‬
‫پاییز ‪87‬‬
‫اكـــــثريت حــزب ايران نوين‪ ،‬مردم اقل ‪ /‬اغلب آقاپوش و جز شش هفت خانم نيست‪،‬هست؟‬ ‫بوده‌اند‪ .‬اين انتقاد حتي گاه تا آنجا پيش مي‌رود كه به هجو و بدزباني مي‌كشد‪.‬‬
‫چونكه دراصل نمايش الل بازي‪،‬ناطق است ‪ /‬غــالب ًانقش آفرينـان راتكلــم نـيـست‪،‬هـست؟‬ ‫در بدگويي از تهران و ساكنان آن حتي گاه تا مرحله هجو پيش مي‌رود‪:‬‬
‫جـنگ اكثر با اقل رسم چنين مشروطه‌هاست ‪ /‬مثل جنگ زرگران‪،‬اما تصادم نيـست‪،‬هـــست؟‬ ‫تهران مــگو كه مکمن ت ّنین‪ /‬البل دهان گشوده جحيمي‬
‫هرچه مي‌خواهي بخوان هر حزب را‪،‬اما بدان ‪ /‬راست دم خواندن عالج نيش كژدم نيست‪،‬هست؟‬ ‫نانش نه نان‪ ،‬كه خشت ب ّناي‪ /‬آبش نه آب‪ ،‬ماء حــميمي‬
‫مــن نمي‌دانـم چرا توضيح واضح مي‌كنم؟ ‪ /‬حزب «ايران نوين» هم حزب مردم نيست‪،‬هست؟‬ ‫بيغوله‌اي ست مـجمع دزدان‪ /‬مانا كه خوب گفت زعيمي ‪....‬‬
‫ترا اي كهن بوم و بر‪48/...‬‬ ‫ارغنون‪140/‬‬
‫فخر فروشي كساني كه بهره‌هاي رنگ رنگ از عمر و هستي خود مي‌برند بر بي بهره‌گاني چون‬ ‫همچنین‪116 -115 /261:‬‬
‫اخوان‪ ،‬او را دردمند مي‌سازد‪ .‬به همين دليل با لحن طنز آميز خود به آنها هشدار مي‌دهد كه‪:‬‬ ‫عالوه بر انتقاداز مردمان يك شهر‪ ،‬اخوان در انتقادهاي اجتماعي خود‪ ،‬گاه يك طبقه يا گروه اجتماعي را هدف طنز خود قرار‬
‫بس «ابد مدت» نوشتند از پس هر دولتي ‪ /‬دولتي اما در اين عالم « ابد مدت» نبود‬ ‫مي‌دهد‪ .‬در اين ميان‪ ،‬طبقه بازاريان و به خصوص گروهي كه با رياكاري و عمل به ظاهر دين‪ ،‬آن را وسيله‌اي براي فريب‬
‫ارغنون ‪175/‬‬ ‫مردم و مال اندوزي بيشتر قرار مي‌دهند‪ ،‬هدف انتقادهاي طنز آميز او هستند‪ .‬در شعر «اهل بازار و كالم خدا» مي‌گويد‪:‬‬
‫در مجموعه ترا اي كهن‪ ...‬شعري دارد به نام «شاه شاهان» كه آن را با استناد به داستاني حقيقي سروده است‪ .‬داستان‪،‬ماجراي‬ ‫پايتخت شاه شيطان است بازار‪ ،‬اي «اميد» ‪ /‬هر كه رفت آنجا‪ ،‬شياطين لخت و مدهوشش كنند!‬
‫بين كرباليي كرم‪ ،‬كدخداي كالته ميرعماد و درويشي ژنده پوش است‪ .‬در اين داستان با ايجاد تقابلي بين مرفه خسيس‬ ‫ترا اي كهن بوم و بر ‪414/...‬‬
‫و درويش قانع‪ ،‬با لحني طنز آميز از كرباليي كرم انتقاد مي‌كند‪ ،‬زيرا با وجود ثروت و رفاه مادي‪ ،‬همچنان ناشكر و ناراضي‬ ‫در مثنوي «حاجي پدر سوخته بازاري و زنديق» كه داستاني حقيقي را به نظم كشيده است با طنز و طعنه ساده لوحي و غرور‬
‫است‪ .‬حتي زماني كه مي‌خواهد بخششي ناچيز در راه خدا داشته باشد‪ ،‬به طمع اخروي است‪ .‬اما درويش كه قانع است با‬ ‫بي جاي رياكاران را به تمسخر مي‌گيرد كه در اين دنيا همه نوع عمل ناشايست مرتكب مي‌شوند و مي‌پندارند در نهايت‬
‫وجود نيازي كه دارد اين بخشش توام با منت را نمي‌پذيرد‪ .‬شاعر با اين تقابل در نهايت قناعت را بر رفاه توأم با خست‬ ‫مي‌توانند با توبه خود را از عذاب اخروي هم نجات بدهند و يا با صدقه‪ ،‬در آن دنيا بهشت را هم به دست آورند‪:‬‬
‫ترجيح مي‌دهد‪ .‬اما مهمترين مشكل اين شعر‪ ،‬زبان سنگين و پر غلط آن است و بيشتر نظم است تا شعر‪ ،‬به همين‬ ‫‪...‬مال وپول وپله دارم بسیار ‪ /‬مي‌كنم توبه‪ ،‬رهم آخر كار‬
‫دليل باید گفت طنز موثري نیست‪(.‬ترا اي كهن بوم و بر‪)78-74/...‬‬ ‫مي‌خرم جمله قضا كرده نماز ‪ /‬بادعاوصدقه‪ ،‬نذر و نياز‪...‬‬
‫اخوان در تعدادی از اشعار این دو مجموعه‪،‬خود وزندگي شخصي‌اش را مايه آفرينش‬ ‫من بهشتم به زمين‌ست و همين ‪ /‬حق عطا كرده بهشتم به زمين‬
‫طنز قرار داده است‪.‬‬ ‫آن جهان هم دو سه قصري ز بهشت ‪ /‬مي‌خرم با صدقه‪ ،‬خشت به خشت‬
‫در «حسب حال» همچون قدما سرنوشت خود را به فلك منسوب مي‌كند و به طنز از‬ ‫ترا اي كهن‪233/...‬‬
‫در شعري با‬ ‫اينكه فلك عيش و خوشي را از او گرفته و در عوض سختي و رنج نصيب او كرده‪ ،‬گله‬ ‫اخوان از مضامين سياسي نيز در طنزهاي خود غفلت نمي‌كند‪ .‬در «ملك‌ دارا را ببين» با لحني تمسخر آميز كشور آشوب زده‬
‫عنوان «بيامرز‪،‬‬ ‫مي‌كند‪:‬‬ ‫و سراسر هرج و مرج ايران را به عروسي مانند مي‌كند كه چند شوهر دارد و اميدي به بهبود اوضاع آن نيست‪.‬‬
‫نزبتانیاري‪،‬نهازميساغري‪،‬نزنانلبي‪/‬ايفلكبشناس‪،‬ماعيسي‌بنمريمنيستيم!‬ ‫‪...‬تابناك از مطلع چاك گريبان چون چراغ ‪ /‬آن دو گوي سـيمگون نيمه پيدا را ببين!‬
‫پروردگارا» كه قصيده‌اي‬
‫هربتيرمكردوخمشد‪،‬ازكنارماگريخت‪/‬زانكهماسرداراكرم‪،‬صدرافخمنيستيـم!‬ ‫نــاز پرور يار ما‪،‬شــد مجلس آراي رقـيب ‪ /‬رنج بلبل‪،‬عيش گلچين‪ ،‬كار دنيا را ببين!‬
‫طوالني است‪ ،‬با لحني تند و‬ ‫ايسيهدلزالگيتي‪،‬پشتمادرهمشكست‪/‬زيرباررنج‪،‬آخرماكهرستمنيستيم‬ ‫سـالهاازاوامـــيد مهربـانـي داشتــیــ‍م ‪ /‬مهربـاني؟ آنهم ازاو؟راستي مارا ببيـن!‬
‫خشم‌آلود بيشتر جدي و گاه‬ ‫بختماعمري‌ستبارختمحرمساخته‪/‬ايربيعالعيشماتاچندمحرمنيستيم‬ ‫اي كه گويي پيكرش چون برگ گل نرم‌ست يار ‪ /‬آن دل عاشـق كش چون سنگ خارا را ببين!‬
‫طنز به انتقاد از اوضاع آشفته‬ ‫باغموبارنجوحسرتانجمنداريمما‪/‬نيستيكساعتكهمايارانفراهمنيستيم‬ ‫گه سكندر‪،‬گه عرب‪،‬گاهي مغول و اكنون فرنگ ‪ /‬يك عروس و چند شوهر‪ ،‬ملك دارا را ببين!‬
‫جهان مي‌پردازد‬ ‫«هيچازينخوبانگندمگوننصيبمانشد ‪ /‬ماسـيهبختانمگراوالدآدمنيستيم»؟‬ ‫ارغنون ‪202-201/‬‬
‫و از چيرگي بدان بر نيكان در‬ ‫ارغنون‪91-90/‬‬ ‫در شعر «كليد» دولت و مردم را هدف اعتراض خود قرار مي‌دهد و با خشمي كه گاه به بد زباني مي‌كشد‪ ،‬نه تنها از دولت و‬
‫طول تاريخ‪ ،‬تعصبهاي ديني و‬ ‫در ابتداي مجموعه ترا اي كهن‪ ...‬تك بيت‌هايي آمده است كه در ميان ابيات طنز‬ ‫روشنفكران وابسته به بيگانگان‪ ،‬بلكه از مردم غافل ونادان انتقاد مي‌كند كه با فراموش كردن تمدن با شكوه خود‪ ،‬فريب زرق‬
‫محدوديتهاي ناشي از آن‪،‬‬ ‫آميز آن به اين مضمون توجه دارد‪ .‬كه گاه با استفاده از ضرب‌المثل‌ها و به شكلي‬ ‫و برق دنياي غرب را خورده‌اند‪ (.‬ارغنون‪)124-121 ،‬‬
‫مرگ جوانان ‪ -‬از جمله‬ ‫خنده‌انگيزاست‪:‬‬ ‫زيباترين طنز سياسي اخوان در قالب سنتی‪« ،‬توضيح واضح» است كه با استفاده از شگرد بديهي گویي (كه از خود عنوان‬
‫هرچهمي‌گويمنراست‪ ،‬اينزندگيگويد‪ :‬بدوش!‪/‬هرچهمي‌گويمكهافتادمزپا‪،‬گويد‪:‬بكوش!‬ ‫هم پيداست)‪ ،‬يكي از مظاهر تمدن و پيشرفت قرن بيستمي يعني احزاب رسمي و حكومتي را كه تحفه غربند و به جاي‬
‫دخترش الله‪ -‬وجود غم و‬
‫ترا اي كهن بوم ‪21/...‬‬ ‫گشايش گره از كار مردمان فقط اوضاع را آشفته‌تر مي‌كنند به تمسخر مي‌گيرد و براي هر چه زيباتر شدن طنز خود از تاثير‬
‫اندوه و فقر و فساد وخالصه‬ ‫و گاه تلخ و گزنده‪:‬‬ ‫موسيقايي رديف و قافيه استفاده مي‌كند‪:‬‬
‫هر آنچه كه جهان را به‬ ‫تا كه دندان داشتم‪ ،‬نانم نبود ‪ /‬نان چو پيدا گشت‪ ،‬دندانم نبود‬ ‫قرن ديو است و دزدان را همچنان درندگي ‪ /‬هـمچنان بـر نـسل آدمـشان ترحم نيست‪ ،‬هست؟‬
‫آشفتگي كشيده است؛‬ ‫***‬ ‫غرب جراره شرق اوبار و مـردم خواره‌اند ‪ /‬رسمشان هر اسم دارد‪ ،‬جز كه بَ ُلهم نيست‪ ،‬هست؟‬
‫به گفته خود‪ ،‬خطاب به اهورا‬ ‫بگير فطره‌ام‪ ،‬اما مخور‪ ،‬برادرجان ‪ /‬كه من درين رمضان قوت غالبم غم بود‬ ‫همره ديـــو فرنگ‪ ،‬اهريمن ينـگي فرنگ ‪ /‬جز به عهد و مهد انسانشان تهاجم نيست‪ ،‬هست؟‬
‫مزدا گله مي‌كند و در‬ ‫***‬ ‫از بد تاراجشان مـــاند بسي مـيراث شوم ‪ /‬صدبتر ز آن بد كه چندینش تداوم نيست‪ ،‬هست؟‬
‫پايان بعد از تمام آن‬ ‫چنان تنهاي تنهايم‪ ،‬كه حتي نيستم با خود ‪ /‬نمي‌دانم كه عمري را چگونه زيستم‬ ‫حزب بـــازي مــاند و تمهيد باج بردگي ‪ /‬تا سقوط‪،‬آن علم كه‌ش رنــج تعلّم نيست‪،‬هست؟‬
‫عتابها و خطابها طلب‬ ‫با خود ترا اي كهن‪22/...‬و‪26‬‬ ‫فريـزدان است و معجز‪،‬نام ايران گر هنوز‪ /‬محو يا معدوم‪،‬يا گم در تـــراكم نيــست‪،‬هست؟‬ ‫ّ‬
‫استغفار مي‌كند‬ ‫به‬ ‫اعتراض‬ ‫دارند‪،‬‬ ‫توجه‬ ‫آن‬ ‫به‬ ‫طنزپردازان‬ ‫كه‬ ‫موضوعاتي‬ ‫اشاره كرديم كه يكي از‬ ‫مــلك ايران نوين اين روزها دارد و حزب ‪ /‬گرچه بااحزاب مردم راتـــفاهم نيـست‪،‬هست؟‬
‫نظام خلقت و چون و چراهاي طنز آميز با خداست‪ .‬اين مضمون به اشكال گوناگون‬ ‫حزب«ايران نوين»و حزب «مردم» نامشان ‪ /‬حاجتي چنــدان به ســوم حزب و چــارم نيست‪ ،‬هست؟‬
‫در اشعار يا نثرهاي طنز آميز به چشم مي‌خورد‪ .‬اخوان نيز به اين مضمون توجه دارد‪،‬‬ ‫پارلمان بازي و دولت بازي واين حرفهاست ‪ /‬بس وسيع است وحريفان را تفاهم نـيست‪،‬هـسـت؟‬

‫‪31‬‬
‫وين چرخ گزافه كارگردان را ‪ /‬چنگي به ستون محور اندازم‬
‫و آن گنبد بي ستون خضرا را ‪ /‬بشكافم و پرده‌ها بر اندازم‬
‫و آن كنه حريف را به تردستي ‪ /‬بفريبم و پرده بر سر اندازم‬
‫چنگيز شوم‪ ،‬به تيغ خونخواري ‪ /‬از خيل فرشتگان پر اندازم‬
‫گويم كه بساط خويش را برچين ‪ /‬خواهم كه بساز ديگر اندازم‪...‬‬
‫گر سد سكندرم به پيش آيد ‪ /‬از باخترش به خاور اندازم‬
‫بي آنكه سكندري خورم‪ ،‬زلزال‪ /‬در س ّد دو صد سكندر اندازم‬
‫گر خضر شود شفيع‪ ،‬نپذيرم ‪ /‬بر او نگهي موقر اندازم‬
‫ور مجمرة سپند پيش آرد ‪ /‬خندان نگهيش خوشتر اندازم‪...‬‬
‫خوانم به كنار خويش رضوان را ‪ /‬آزي به دلش ز گوهر اندازم‬
‫بستر بنمايش‪ ،‬كه مي خواهم ‪ /‬چندي به بهشت لنگر اندازم‬
‫برخيز و برو يكي ز خوبانش‪ /‬بردار و بيا‪ ،‬كه در بر اندازم‪...‬‬
‫تا بيشتر از حقوق يك عمرت ‪ /‬در پاي تو گوهر و زر اندازم‪...‬‬
‫چندانكه به كام خود رسم‪ ،‬طرحي ‪ /‬پاكيزه و نغز و نو براندازم‬
‫آنگاه ز خستگي بياسايم ‪ /‬دم در ني و ناي و مزمز اندازم‬
‫ارغنون ‪120-117/‬‬
‫در مجموعه ترا اي كهن بوم و بر‪ ...‬چند شعر هست كه شاعر آنها را خطاب به اهورامزدا گفته است و از اوضاع نابسامان خود‬
‫يا جهان گله كرده است‪:‬‬
‫دو شعر «تو‪ ،‬خدايا» و «اي لم يلد يولد خدا» اينگونه‌اند كه شعر اول طنز آميز است؛ اما شعر دوم بيشتر لحن جدي دارد و تنها‬ ‫اخوان‪،‬در اشعار شوخ‬
‫يكي دو بيت طنز آميز در آن ديده مي‌شود‪.‬‬ ‫گاه به صورت ابياتي در ميان برخي از اشعار و گاه در قالب يك شعر كامل‪.‬‬ ‫طبعانه خود به هزل‬
‫من و اين باغ و بهاري‪ ،‬كه ندادي تو خدايا ‪ /‬من و اين نقش و نگاري‪ ،‬كه ندادي تو خدايا‬ ‫در شعر «اين‌ست حقيقت» شاعر كه حاصل و حقيقت هستي را در زن و عشق و مي و مستي‬ ‫نيز توجه دارد‪.‬‬
‫همه عمرم به زمستان شد و در دوزخ پستان ‪ /‬به بهشت و به بهاري‪ ،‬كه ندادي تو خدايا‬ ‫مي‌داند‪ ،‬ضمن توصيه به لذت بردن از آنان با لحني طنز آميز مي‌گويد‪:‬‬ ‫عالوه بر اين دو مجموعه‪،‬‬
‫ديگر از خلق نفورم من و خلق از من و دل دور ‪ /‬من و اين گوشه كناري‪ ،‬كه ندادي تو خدايا‬ ‫گويند پس از مرگ حسابي و كتابي‌ست ‪ /‬یارب تو كريمي‪،‬چه كتابي‪،‬چه حسابي؟‬ ‫در مجموعه زمستان نيز‬
‫مشت و سر‪ ،‬چند بر آن در‪،‬زند این خسته مضطر ‪ /‬بي گذشتي‪ ،‬به گذاري‪ ،‬كه ندادي تو خدايا‬ ‫ارغنون ‪193/‬‬
‫شعر هزلي در قالب سنتي‬
‫هم به امر دگران مركب عمر من مزدور‪ /‬نه‌م به كف عقل و مهاري‪ ،‬كه ندادي تو خدايا‬ ‫در قطعه «كولي پير چه گفت» از زبان كولي پيري كه از فقر و پيري در عذابست شكايتي خشم‌آلود‬
‫به خيالي دل خود خوش كند«اميد» و چه گويد ‪ /‬من و اين باغ و بهاري‪ ،‬كه ندادي تو خدايا؟‬ ‫سروده است‪ .‬اخوان از به‬
‫از خداوند مي‌كند كه تا حد ترك ادب شرعي پيش مي‌رود‪(.‬ارغنون‪)155-154 ،‬‬
‫تا سالمم كه رساند به سوي شهر سالمت؟ ‪ /‬مرده‌اند اسب و سواري كه ندادي تو خدايا‬ ‫در تك بيت‌هاي مجموعه ترا اي كهن بوم و بر‪ ...‬نيز ابياتي با چنين مضموني آمده است‪:‬‬ ‫كار بردن الفاظ‬
‫چو كليمي به كالمي زده‌ام دا ِو تمامــي ‪ /‬با هميــــن بخت قماري كه ندادي تو خدايا‬ ‫خداوندا خودت اينقدر زيبا ‪ /‬جهانت را چرا زشت آفريدي؟‬ ‫تابو و حرام‪،‬‬
‫ترا اي كهن‪94/...‬‬ ‫همان‪25 /‬‬ ‫ابايي ندارد و عالوه بر‬
‫در شعري با عنوان «بيامرز‪ ،‬پروردگارا» كه قصيده‌اي طوالني است‪ ،‬با لحني تند و خشم‌آلود بيشتر جدي و گاه طنز به انتقاد‬ ‫***‬ ‫اشعار هزل آميز و هجوها‪،‬‬
‫از اوضاع آشفته جهان مي‌پردازد و از چيرگي بدان بر نيكان در طول تاريخ‪ ،‬تعصبهاي ديني و محدوديتهاي ناشي از آن‪،‬‬ ‫اين چه وضعي است‪،‬بگو تا كه بدانيم‪َ ،‬ي َره ‪ /‬ما كه ازكارتوسردرچمدانيم‪،‬يره‬ ‫در طنزهايش نيز اگر‬
‫مرگ جوانان ‪ -‬از جمله دخترش الله‪ -‬وجود غم و اندوه و فقر و فساد وخالصه هر آنچه كه جهان را به آشفتگي كشيده‬ ‫ترا اي كهن ‪24/...‬‬ ‫الزم باشد‪ ،‬از اين الفاظ‬
‫است؛ به گفته خود‪ ،‬خطاب به اهورامزدا گله مي‌كند و در پايان بعد از تمام آن عتابها و خطابها طلب استغفار مي‌كند‪( .‬ترا اي‬ ‫اخوان درباره اين بيت نوشته است‪« :‬يره» بر وزن «تره» به لهجة مشهدي تقريب ًا همان معناي‬ ‫استفاده مي‌كند‬
‫كهن بوم و بر‪ ،...‬ص ‪)419‬‬ ‫ال معني «يار و دوست هم» دارد‪ ،‬سر در‬‫«يارو»ي تهراني‌ها را دارد‪ ،‬به اضافة بعضي تفاوت‌ها كه مث ً‬
‫در «توحيد محض» نيز خطاب به اهورامزدا از فقر و تنگدستي خود و جبر روزگار با لحني طنز آميز گله مي‌كند؛ اما به تندي‬ ‫چمدانيم را به معناي سر در «چه مي دانيم» آورده‌ام‪.‬‬
‫شعر قبل (بيامرز پروردگارا) نيست‪ .‬اينك ابياتي چند از اين شعر‪:‬‬ ‫در بخشي از غزل «شهيدان زنده‌اند» با طنز آميخته به خشم و حسرت خداوند را اينگونه مورد خطاب قرار مي‌دهد‪:‬‬
‫يارب ببين چه گويم‪ ،‬منگر ملول سويم ‪ /‬با ناز برمگردان‪ ،‬يا با ادا سر از من‬ ‫جوان كشتن چرا‪،‬زيبا خدايا ‪ /‬مكن اين كارها را‪ ،‬از تو زشت‌ست‬
‫گه مي‌پرستمت گرم‪ ،‬با صد خضوع و خواري ‪ /‬دشنام هم شنيدي گه سرد و منكر از من‬ ‫تـرا من علت اصلي شناسم ‪ /‬اگر اين ديو خو‪ ،‬يا آن فرشته‌ست ‪...‬‬
‫خود خواستي وديدي‪ ،‬زينسانم آفريدي ‪ /‬پس غير از اين چه خواهي‪ ،‬اي آفرينگر از من؟‬ ‫تو پندارم كه پنداري‪ ،‬خدايا ‪/‬كه جان از پشم يا از پنبه رشته‌ست؟‬
‫دادي تو اختيارم‪ ،‬در چنبر دو صد جبر ‪ /‬مختار باش و بنگر‪ ،‬يك جبر وچنبر از من‬ ‫ال با اين مضمون سروده شده‌اند‪:‬‬ ‫اما اشعاري كه كام ً‬
‫يك لقمه نان به خواري‪ ،‬دادي تمام عمرم ‪ /‬صد سال روزه خواهي‪ ،‬شايد برابر از من؟‬ ‫در مجموعه ارغنون شعري دارد با عنوان «عصيان» كه با سركشي طنزآميزي در برابر خداوند‪ ،‬بنيادهاي هستي و نظام‬
‫يك خانه خرابم‪ ،‬دادي به كوچه‌اي تنگ ‪ /‬گر نادمي بگير اين صد كاخ مرمر از من‬ ‫آفرينش و هر چه را که در آن است با لحني قلدرانه به باد تمسخر مي‌گيرد‪:‬‬
‫ترا اي كهن بوم و‪442/...‬‬ ‫برخيزم و طرح ديگر اندازم‪ /‬بنياد سپهر را براندازم‬
‫دوبيتي‌هايزيرنيزچنينمضمونيدارند‪:‬‬ ‫اين بوك و مگر بس و مدارا بس‪ /‬برخيزم و شور در شر اندازم‬ ‫سال اول(هفتم)‬
‫شماره ‪32 1‬‬
‫پاییز ‪87‬‬
‫بيرون ننهاده باشد‪ .‬به همين دليل مولوي مي‌گويد‪:‬‬ ‫قوت روزم خشم و خجلت ‪ /‬قوت شب كابوس و خواري‬
‫هزل تعليم‌ست آنرا جد شنو‪ /‬تو مشو بر ظاهر هزلش گرو‬ ‫بــا چنين عيش و خوشيــها ‪ /‬زنــده‌ام بـــهر چــــه داري؟‬
‫‪12‬‬
‫هر جدي هزلست پيش هازالن‪ /‬هزلها ج ّدست پيش هازالن‬ ‫همان‪405/‬‬
‫آنچه امروزه ما هزل مي‌ناميم‪ ،‬اصطالحي است فراتر از اين معاني و آن شعر‬ ‫به حيرت مانده‌ام‪ ،‬پنهان چه سازم ‪ /‬حقايق را چو بينم آشكارا‪،‬‬
‫يا نثري است كه حاوي مضمون ركيك و خالف اخالق و ادب است و قصد‬ ‫كه آيا ما خدا را خلق كـــرديم ‪ /‬و يا او خلق فرموده‌ست مارا؟‬
‫‪13‬‬
‫از آن تنها خواندن و تفريح و شوخي است‪ ،‬در مقابل جد يا سخن جدي‪.‬‬ ‫همان‪415/‬‬
‫دکتر شفيعي كدكني در تعريفي جامع هزل را اينگونه تعريف كرده اند‪« :‬هزل‬ ‫ب‪-‬هجو‬
‫سخني است كه در آن هنجار گفتار به اموري نزديك شود كه ذكر آنها‪ ،‬در‬ ‫در لغت به معني برشمردن عيب‌هاي كسي‪ ،‬نكوهيدن و سرزنش كردن و‬
‫زبان جامعه و محيط زندگي رسمي و در حوزة قراردادهاي اجتماعي حالت‬ ‫فحاشي و ناسزاگويي به كسي است‪.‬‬
‫الفاظ حرام يا «تابو» داشته باشد و در ادبيات ما مركز آن بيشتر امور مرتبط‬ ‫در ادبيات‪ ،‬هجو نوعي شعر غنايي است كه اساس آن بر نقد گزنده و دردانگيز‬
‫‪14‬‬
‫با سكس است‪».‬‬ ‫است كه گاهي به سرحد دشنام گويي يا ريشخند مسخره‌آميز و دردآور نيز‬
‫در هزل‪،‬همچون فکاهه‪،‬مطایبه‪،‬لطیفه‪،‬هدف سرخوشي و تفريح است؛ اما‬ ‫‪8‬‬
‫مي‌انجامد‪.‬‬
‫آنچه هزل را از آنها متمايز مي‌كند اين است كه در هزل از سخنان و مضامين‬ ‫رنجش شخصي عامل اصلي بوجود آمدن هجو است‪ .‬هجو در حقيقت آخرين‬
‫زشت و ركيك استفاده مي‌شود به گونه‌اي كه همه جا قابل نقل نيست‪.‬‬ ‫دست‌آويز انسان آزرده خاطر است كه بوسيله آن بر فرد مورد نظرش مي‌تازد‪.‬‬
‫اخوان‪،‬در اشعار شوخ طبعانه خود به هزل نيز توجه دارد‪ .‬عالوه بر اين دو‬ ‫در زبان فارسي هجويه‌ها بيشتر به شعر است و زمينه اصلي آنها توصيف و‬
‫مجموعه‪ ،‬در مجموعه زمستان نيز شعر هزلي در قالب سنتي سروده است‬ ‫استهزاء زشتي‌ها و ضعف‌هاي اخالقي كسي است كه به هر دليلي مورد نفرت‬
‫(زمستان‪ ،‬ص ‪ .)64‬اخوان از به كار بردن الفاظ تابو و حرام‪ ،‬ابايي ندارد و‬ ‫شاعر هجاگو واقع شده است‪ .‬هدف اصلي هجو‪،‬انتقام گرفتن و آزردن است تا‬
‫عالوه بر اشعار هزل آميز و هجوها‪ ،‬در طنزهايش نيز اگر الزم باشد‪ ،‬از اين الفاظ استفاده مي‌كند‪ .‬اشعار هزل آميز اخوان در‬ ‫هجاگو بدين وسيله رنجش دروني خود را تشفّي دهد‪.‬‬
‫اين دو دفتر عبارتند از‪:‬‬ ‫عيب‌هايي كه هجاگو به كسي كه هجو كرده نسبت مي‌دهد‪ ،‬ممكن است در او نباشد‪ .‬به همين دليل دکتر شفيعي كدكني‬
‫‪ -1‬مجموعه ارغنون‪ :‬قضيه درد زادن‪ ،‬ص ‪267‬‬ ‫در تعريف هجو مي‌گويند‪« :‬هر گونه تكيه و تاكيدي بر زشتي‌هاي وجودي يك چيز – خواه به ادعا خواه به حقيقت – هجو‬
‫‪2‬ـ مجموعه ترا اي كهن بوم و بر‪ :...‬نخل نار و نخل نور‪ ،‬ص ‪ /187‬در شعري كه در صفحه ‪ 312‬در اثر دلخوري از شخصي‬ ‫‪9‬‬
‫است‪».‬‬
‫سروده است‪ ،‬چون به شدت عصباني است از الفاظ هزل آميز استفاده كرده است‪ /.‬در صفحه ‪ 327‬با استفاده از ضرب‌المثل‬ ‫فرويد نيز هجو را «لطيفه تهاجمي» ناميده است‪ .‬زيرا‪ ،‬براي حمله‪ ،‬هجوم و دفاع‪ ،‬به كار مي‌رود و در اين حال «بي حيا»‬
‫«گل پشت و رو ندارد» لطيفه‌اي هزل آميز سروده است‪ /.‬در صفحه ‪ 330‬در جواب يك بيت از ايرج ميرزا‪ ،‬نقيضه‌اي هزل‬ ‫‪10‬‬
‫است و «پرد‌ه دري» مي‌كند‪.‬‬
‫آميز سروده است‪.‬‬ ‫مفهومي كه هجو در گذشته داشته با آنچه ما امروزه اصطالح ًا هجو مي‌ناميم نزديك است‪ .‬در ادبيات غربي نيز هجو تعريفي‬
‫ت‪ -‬لطيفه‌ها و مطايبات‬ ‫مشابه زبان فارسي دارد‪« :‬آن را نوشته‌اي (شعر يا نثر) تعريف كرده‌اند كه شخصيت يا ظاهر كسي يا تشكيالت جامعه‌اي را به‬
‫اخوان شش‬ ‫ساده‌ترين و رايج‌ترين اشكال شو ‌خ طبعی فكاهه‪ ،‬مطايبه و لطيفه است كه هدف آنها تنها‬ ‫طريقه‌اي تلخ و گستاخانه به مسخره بگيرد و قصد از آن بيشتر رنجاندن و آزار باشد تا انتقاد و اصالح و همچنين آن را نوعي‬
‫لطيفه دارد كه مضمون‬ ‫خنده‌انگيزي است؛ يعني در خنده خالصه مي‌شوند و غايتي ديگر براي آنها متصور نيست‪.‬‬ ‫طنز دانسته‌اند كه كينه‌آميز و بد زبان باشد و سه خصوصيت عمده براي آن قائل شده‌اند‪:‬‬
‫فكاهه واژه‌اي است عربي و در لغت به معناي شوخي و مزاح است و به گفتار و كردار و ظاهر‬ ‫‪11‬‬
‫‪ -1‬جنبه شخصي دارد ‪ -2‬برانگيخته از حس كينه و بدخواهي است ‪ -3‬غير عادالنه است»‪.‬‬
‫اين لطيفه ها را اغلب يا‬
‫شوخ آميز فكاهه مي‌گويند‪ 15.‬ساده‌ترين و بي دردسرترين شيوه خنده انگيزي است زيرا نه زشتي و‬ ‫در اين دو مجموعه‪ ،‬سه شعر هجو وجود دارد كه عبارتند از‪:‬‬
‫از جايي برگرفته است‬ ‫ركاكت هزل را دارد‪ ،‬نه بي پروايي و تندي هجو و نه انتقاد و گزندگي طنز را‪ ،‬به همين دليل همه‬ ‫‪« -1‬جهانگيرا‪ ،‬به آيين تفضل»‪ -‬اخوانيه‌اي است خطاب به جهانگير تفضلي و درخواست كمك از او براي رهايي از زندان و‬
‫(كه قبل از هر لطيفه‬ ‫جا قابل نقل است‪.‬‬ ‫ي پردازد كه باعث به زندان افتادن او شده است‪( .‬ارغنون‪)162 ،‬‬ ‫در اين شعر‪ ،‬اخوان به هجو قصابي م ‌‬
‫منبع آن و ماجراي توجه‬ ‫برخي آن را صورت تكامل يافته هزل دانسته‌اند و گفته‌اند شوخي معتدل و به دور از زشت‌گويي كه‬ ‫‪« -2‬نقد منظومي است اين‪ - »...‬هجو سروش اصفهاني‪ ،‬شاعر سبك بازگشت و مديحه سرا كه اخوان در اين شعر‪ ،‬خشم‬
‫به آن را توضيح داده‬ ‫هدف آن ايجاد انبساط خاطر‪ ،‬تفريح و نشاط و خنده است و از جنبه خصوصي و شخصي خارج شده‬ ‫و ناراحتي خود را از شعرهاي مدحي وي نشان مي‌دهد تا آنجا كه حتي از به كار بردن ركيك‌ترين الفاظ هم ابايي ندارد‪( .‬ترا‬
‫است) يا با استفاده از‬ ‫‪16‬‬
‫و به صورت عمومي مطرح مي‌شود‪.‬‬ ‫اي كهن بوم‪)157 ،...‬‬
‫ضرب‌المثل‌ها‪ ،‬دست به‬ ‫مطايبه در لغت به معني شوخي و خوش طبعي كردن با كسي است‪ .‬با اين تعريف با فكاهه‬ ‫‪« -3‬اي بابا‪ ،‬اي بيچاره ويسلند خراب آبادست»‪ -‬در هجو زنان يائسه است؛ اما الفاظ شسته رفته‌تر و مودبانه‌تر از شعرهاي‬
‫آفرينش لطيفه‌ها زده‬ ‫يكسان مي‌شود؛ اما تفاوت اين دو در آن است كه فكاهه عالوه بر گفتار‪ ،‬كردار و رفتار را هم شامل‬ ‫قبلي است و مي‌توان گفت بيشتر بدگويي است تا هجو به معني خاص آن‪( .‬ترا اي كهن بوم‪)249 ،...‬‬
‫است؛ كه در آن صورت‬ ‫مي‌شود ولي مطايبه بيشتر لفظي و سخني است كوتاه و موجز كه عنصر غافلگيري در آن موجب‬ ‫اخوان در اين هجوها به شيوه قدما از تشبيه به حيوانات استفاده مي‌كند‪ ،‬همچنين هجوهاي اواغلب با دشنام و بد زباني همراه‬
‫خنده مي‌شود‪ .‬اين غافلگيري معمو ًال در اثر كشف رابطه يا تمايز ميان كلمات و مفاهيم آنها ايجاد‬ ‫است‪ ،‬حتي از به كار بردن الفاظ حرام كه بيشتر در حوزه هزل از آنها استفاده مي‌شود نيز ابايي ندارد‪.‬‬
‫ضرب‌المثل مورد نظر‪،‬‬ ‫‪17‬‬
‫مي‌شود‪.‬‬ ‫پ‪ -‬هزل‬
‫مصراع آخر و‬ ‫در انگليسي‪ ،‬اين واژه هر چند در زمانهاي مختلف معاني متفاوت داشته است؛ امروزه كالمي كوتاه‬ ‫تعاريفي كه از هزل در برخي منابع آمده است تعريف دقيقي نيست و گاه با تعاريف هجو يا طنز در آميخته است‪.‬‬
‫به منزله نتيجه‬ ‫‪18‬‬
‫و زيركانه است كه به منظور انگيزش يك حالت ناگهاني و غافلگيرانة خنده‌آور مطرح مي‌شود‪.‬‬ ‫هزل را در لغتنامه‌ها به معني «بيهوده گفتن»‪« ،‬مزاح كردن»‪« ،‬الغ و سخن بيهوده» آورده‌اند يا «هر سخني كه از آن معني‬
‫لطيفه است‬ ‫مطايبه معمو ًال به شكل لطيفه بيان مي‌شود‪.‬‬ ‫جدي اراده نشود»‪ .‬به اين ترتيب هر نوع شوخي را مي‌توان هزل دانست‪.‬‬
‫لطيفه(‪)Joke/anecdote‬در لغت‪ ،‬مونث لطيف و به معني خوش طبعي‪ ،‬بذله و گفتار نرم و‬ ‫برخي از شاعران و نويسندگان كهن‪ ،‬از جمله سنايي و مولوي‪ ،‬هزل را به معني سخنان زشت و شرم‌آوري كه به قصد شوخي‬
‫كالمي مختصر در غايت حسن و خوبي است‪.‬‬ ‫و در اصل به قصد نتيجه اخالقي يا اجتماعي گفته شود نيز به كار برده‌اند و غالب ًا آن را هزلي دانسته‌اند كه پا از دايره راستي‬
‫تازگی ها‬ ‫امروزه اصطالح ًا به معني حكايت كوتاهي است كه اساس آن بر پيوند حلقه‌هاي‬ ‫عالوه بر لطيفه‪ ،‬اخوان‬
‫تازگی ها دل «امید» شده ست ‪ /‬نق نقو بچه ننگی که مپرس‬ ‫واقعي و تصادفي حادثه‌اي استوار است كه با پيوستن اين حلقه‌ها به هم لطيفه شكل‬ ‫در قالبهاي مختلف شعر‬
‫می کند فکر محالی که مگو ‪ /‬می زند حرف جفنگی که مپرس‬ ‫‪19‬‬
‫مي‌گيرد و معمو ًال حلقة آخري موجب غافلگيري و ايجاد شگفتي و خنده مي‌شود‪.‬‬ ‫مطايبه آميز سروده است‪.‬‬
‫قصه اینست که او دیده به ده ‪ /‬از بتان شهر فرنگی که مپرس‬ ‫پايان غافلگير كننده معموال به منزله نتيجه نهايي لطيفه محسوب مي‌شود‪.‬‬ ‫در اغلب اين اشعار از زبان و فرهنگ‬
‫دارد این مردک همسایه من ‪ /‬دختر مست و ملنگی که مپرس‬ ‫اخوان شش لطيفه دارد كه مضمون اين لطيفه ها را اغلب يا از جايي برگرفته است‬ ‫عاميانه استفاده مي‌كند‪ .‬در برخي از‬
‫روستایی صنمی خوش پروپا ‪ /‬آفت زبر و زرنگی که مپرس‬ ‫(كه قبل از هر لطيفه منبع آن و ماجراي توجه به آن را توضيح داده است) يا با استفاده‬ ‫اين اشعار انتخاب قالب‪،‬‬
‫بینم از رخنه دیوار او را ‪ /‬روز وشب با دل تنگی که مپرس‬ ‫از ضرب‌المثل‌ها‪ ،‬دست به آفرينش لطيفه‌ها زده است؛ كه در آن صورت ضرب‌المثل‬
‫وزن و زبان مناسب و رعايت‬
‫خفته در راه من بزدل ودل ‪ /‬به کمین ماده پلنگی که مپرس‬ ‫مورد نظر‪ ،‬مصراع آخر و به منزله نتيجه لطيفه است‪.‬‬
‫دارد این طرفه غزال ددری ‪ /‬چشم وابروی قشنگی که مپرس‬ ‫رفیق ما که یکی پیر دیر عیار است ‪ /‬جوان نما و زن افسای و در شکار‪ ،‬بدو‬
‫هماهنگي زبان با محتوا‪،‬‬
‫موی پرپشت نیاراسته اش ‪ /‬به دل من زده چنگی که مپرس‬ ‫خرید خانه ویرانه ای کلنگی و ساخت ‪ /‬زنو بسان عروسش‪،‬به قرض و قسط و گرو‬ ‫لطف و زيبايي خاصي به اين نوع‬
‫متصل می شکند تخمه سیاه ‪ /‬می کند بو و برنگی که مپرس‬ ‫چنان بساخت‪ ،‬به زیبایی و به استحکام ‪ /‬که در مسابقه می زد ز قصر شاه جلو‬ ‫شعرها بخشيده است‪ .‬اين اشعار‬
‫هوس انداخته در راه دلم ‪ /‬توری و دامی و سنگی که مپرس‬ ‫شبی به خانه نو خواندمان‪ ،‬سه چارتنی ‪ /‬مخلفات‪ ،‬دم ودود ‪ ،‬می ‪ ،‬کباب ‪ ،‬چلو‬ ‫مضامين مختلفي را شامل مي‌شود‪ ،‬از‬
‫چشم من هم شده در خدمت دل ‪ /‬نوکر گوش به زنگی که مپرس‬ ‫به رسم «خانه نوی» برده شد هدایایی‪ /‬خجسته گوی زبان‪ ،‬چشم ها ببین و برو‬ ‫دست انداختن خود شاعر‬
‫دل به دریای هوس غرقه شده ‪ /‬رفته در کام نهنگی که مپرس‬ ‫«زنی جوان سزداین خانه را»یکی مان گفت‪ /‬رفیق ما زتحسر دلش گرفت الو‬ ‫و خانواده‌اش تا شوخي‌هاي منظوم با‬
‫متصل نق زند و داد کشد ‪ /‬به غریوی وغرنگی که مپرس‬ ‫کشید آه که‪ :‬آری‪ ،‬چه حیف! و من باید‪ /‬زن کلنگی خود آورم به خانه نو !‬ ‫دوستان و آشنايان‬
‫می زنم تا که بر او توپ وتشر ‪ /‬می کند مکث و درنگی که مپرس‬ ‫ترا اي كهن بوم و بر‪375/...‬‬
‫جگرم زان نگه حسرت بار ‪ /‬می خورد تیر خدنگی که مپرس‬ ‫همچنین‪:‬ارغنون‪211،287/‬‬
‫***‬ ‫ترا اي كهن بوم و بر‪60،196،410/...‬‬
‫باز دیشب دل دیوانه من ‪ /‬داشت با من سر جنگی که مپرس‬ ‫عالوه بر لطيفه‪ ،‬اخوان در قالبهاي مختلف شعر مطايبه آميز سروده است‪ .‬در اغلب اين اشعار از زبان و فرهنگ عاميانه‬
‫گفتم ای دل به خدا می دهمت ‪ /‬گوشمالی قشنگی که مپرس‬ ‫استفاده مي‌كند‪ .‬در برخي از اين اشعار انتخاب قالب‪ ،‬وزن و زبان مناسب و رعايت هماهنگي زبان با محتوا‪ ،‬لطف و زيبايي‬
‫اهل ده گر که بفهمند بد است ‪ /‬می خورد نام به ننگی که مپرس‬ ‫خاصي به اين نوع شعرها بخشيده است‪ .‬اين اشعار مضامين مختلفي را شامل مي‌شود‪ ،‬از دست انداختن خود شاعر و‬
‫شهد عشق من وتو خواهد شد ‪ /‬بعد از آن زهر وشرنگی که مپرس‬ ‫خانواده‌اش تا شوخي‌هاي منظوم با دوستان و آشنايان‪.‬‬
‫***‬
‫دل من حرف به خرجش نرود ‪ /‬شده دیوانه منگی که مپرس!‬
‫می کشد آه به قسمی که مگو ‪ /‬می کند گریه به رنگی که مپرس‬
‫ارغنون‪/‬تازگي‌ها‪186،‬‬
‫روزه ها را یک به یک خوردیم و آبی نیز روش ‪ /‬بعد از افطار آب دارد کیف اما کم بنوش‬
‫***‬
‫هی تراشیدیم و هی فردا درآمد باز ریش ‪ /‬کاش بودم کوسه‪ ،‬یا پاکیزه رو‪ ،‬چون روز پیش‬
‫ترااي كهن بوم و‪/...‬تك بيت ها‪25،‬و‪26‬‬
‫گاراشمیش‬
‫اونی که می خو اگه نیس‪ ،‬خب بنشین و یادش کن ‪ /‬وقتی که دلت تنگه‪ ،‬برو بشین گشادش کن‬
‫هی با فیس و باد می گی‪ ،‬کمبودی زیاد داریم ‪ /‬می خوای زیاد بشه کمبود‪،‬با تلمبه بادش کن‬
‫‪...‬مگه سواد سیاهی نیس؟ مرکبم سیا رنگه‪ /‬مرکب روی این ملت‪ ،‬بریز و با سوادش کن‬
‫دادگا همیشه داشتیم‪،‬هر کس می گه بیداده‪« /‬بی» رو از سرش وردار‪ ،‬بیداد و دادش کن‬
‫هی به من نگو اونساال‪ ،‬همچی همچی بود و حاال‪ /...‬جوونیات اگه رفته‪ ،‬بشین با پیرا یادش کن‬
‫همان‪407/‬‬
‫همچنین‪:‬ارغنون‪:‬بس كه بامي دشمنم‪/191،‬عمادجان‪/193،‬خواهي چه كني‪229،‬‬
‫ترااي كهن بوم و‪:...‬گفتند و راست گفتند‪ /63 ،‬لوح مزار نگونبخت مردي كه ناگهان مرد و جوان‪ /104 ،‬جواب «نداي‬
‫آسماني» از زمين‪ /109 ،‬آي تو كه‪ /112 ،...‬باس ببشقين‪ /231 ،‬دختر به شرط چاقو‪ /243 ،‬قطعه براي زنم‪ /259 ،‬پدر‬
‫بزرگ شدن‪ /274 ،‬دو رباعي‪ /314 ،‬قطعه‪/319 ،‬اوصاف‪.444 ،‬‬

‫سال اول(هفتم)‬
‫شماره ‪34 1‬‬
‫پاییز ‪87‬‬
‫خـــــــبر‬

‫گروه خبر نگاه تازه ‪ -‬شاخصه هاي عمومي حوزه نشر و موسيقي كل كشور در سال ‪ 85‬نسبت به سال ‪ 84‬سقوط كرد‪.‬‬
‫شاخص هاي نهايي شده منتشره فرهنگي سال ‪ 85‬توسط معاونت برنامه ريزي و نظارت راهبردي رئيس جمهوري كه از‬
‫سازمان ها و ارگان هاي مختلف فرهنگي كشور گردآوري شده است‪ ،‬نشان دهنده كاهش شاخص هاي عمومي حوزه نشر‬
‫و حوزه موسيقي است‪.‬‬
‫مقايسه شاخص هاي فرهنگي سال ‪ 85‬و سال ‪ 84‬توسط نگاه تازه نشان مي دهد تعداد ناشران فعال كشور از ‪4345‬نفر در‬
‫سال ‪ 84‬به ‪4054‬نفر در سال ‪ 85‬كاهش داشته است‪ .‬نيز شمارگان روزنامه هاي كشور از ‪50‬نسخه بر هزار نفر به ‪47‬نسخه بر‬
‫هزار نفر رسيده است‪ .‬در همين مدت‪ ،‬آمار نشريات محلي كه براي سال ‪650 ،85‬عنوان ذكر شده‪ ،‬نسبت به سال ‪ ،84‬كاهش‬ ‫پي‌نوشت‌ها‬
‫‪14‬رقمي داشته است‪ .‬نيز مقايسه نگاه تازه نشانگر كاهش تعداد مراكز فروش مطبوعات از ‪ 4800‬دكه در سال ‪ 84‬به ‪4200‬‬ ‫‪-1‬قاسم‌زاده‪ ،‬محمد و سحر دريايي‪ ،‬ناگه غروب كدامين ستاره‪ :‬يادنامه مهدي اخوان ثالث‪ ،‬تهران‪ :‬بزرگمهر‪، 1370 ،‬صص‬
‫دكه در سال ‪ 85‬بوده است‪.‬‬ ‫‪310-309‬‬
‫معاونت برنامه ريزي و نظارت راهبردي رئيس جمهوري‪ ،‬همچنين در بخشي ديگر از آمار خود‪ ،‬تعداد عنوان هاي موسيقي توليد‬ ‫‪-2‬دستغيب ‪،‬عبدالعلي ‪ ،‬نگاهي به مهدي اخوان ثالث‪ ،‬تهران‪ ،‬مرواريد‪ ،1373 ،‬ص ‪13‬‬
‫و تكثير شده در سال ‪ 85‬را ‪ 244‬عنوان ذكر نموده است كه بررسی نگاه تازه حاكي از سقوط تعداد عناوين از ‪413‬عنوان در سال‬ ‫‪ -3‬قاسم‌زاده‪ ،‬محمد و سحر دريايي‪،‬پيشين‪،‬ص ‪556‬‬
‫‪ 84‬به اين رقم است؛ به عبارت ديگر تعداد عنوان موسيقي توليد و تكثير شده سال ‪85‬نسبت به سال قبل آن‪40/9 ،‬درصد كاهش‬ ‫‪-4‬كاخي‪،‬مرتضي [به كوشش]‪ ،‬باغ بي برگي‪ ،‬تهران‪ ،‬ناشران‪ ،1370 ،‬ص ‪160‬‬
‫را نشان مي دهد‪ .‬نيز تعداد اجراهاي صحنه اي موسيقي در سال ‪489 ،85‬دفعه عنوان شده است كه با كاهش ‪34/4‬درصدي‪،‬‬ ‫‪-5‬بهزادي اندوهجردي‪،‬حسين ‪ ،‬طنز و طنز پردازي در ايران‪ ،‬تهران‪ ،‬نشر صدوق‪ ،1378 ،‬صص‪«175-170‬نقل به‬
‫از رقم ‪ 745‬دفعه اجرا در سال ‪ 84‬به اين عدد تنزل داشته است‪.‬‬ ‫مضمون»‬
‫اين آمار در حوزه فيلم و سينما حاكي از ‪11‬عنوان فيلم سينمايي صادر شده به خارج كشور‪ ،‬توليد ‪ 22‬فيلم انيميشن و ‪ 106‬فيلم‬ ‫‪-6‬قبادياني‪ ،‬ناصرخسرو ‪ ،‬ديوان اشعار‪ ،‬به تصحيح نصراهلل تقوي‪ ،‬تهران‪ ،‬بي نا‪ ،1348 ،‬ص ‪366‬‬
‫مستند در سال ‪ 85‬است در حالي كه اسناد فرهنگي سال ‪ 68 ، 84‬عنوان فيلم سينمايي صادر شده به خارج كشور‪ ،‬توليد ‪51‬‬ ‫‪ -7‬داد‪،‬سيما‪،‬فرهنگ اصطالحات ادبي‪ ،‬تهران‪ ،‬مرواريد‪ ،‬چاپ دوم [ويرايش جديد]‪ ،1383 ،‬ص‪340‬‬
‫فيلم انيميشن و ‪164‬فيلم مستند را نشان مي دهد‪.‬‬ ‫‪ -8‬حلبي‪،‬علي اصغر‪ ،‬تاريخ طنز و شوخ طبعي در ايران و جهان اسالم‪ ،‬تهران‪ ،‬انتشارات بهبهاني‪ ،1377 ،‬ص‪35‬‬
‫‪-9‬شفيعي كدكني‪ ،‬محمدرضا‪،‬مفلس كيميا فروش‪ ،‬تهران‪ ،‬سخن‪،1382 ،‬ص‪52‬‬
‫‪-10‬كاسب‪،‬عزيزاهلل‪،‬چشم‌انداز تاريخي هجو‪،‬تهران‪،‬مؤلف‪ ،1366 ،‬ص ‪13‬‬
‫‪-11‬مير صادقي‪،‬ميمنت‪،‬واژه نامه هنر داستان نويسي‪ ،‬تهران‪ ،‬كتاب مهناز‪،1377 ،‬ذیل‪:‬هجو‬
‫‪ -12‬جالل‌الدين محمد بلخي‪ ،‬مثنوي معنوي‪ ،‬به تصحيح رينولد نيكلسون‪ ،‬تهران‪ ،‬توس‪ ،1375 ،‬ج ‪ ،4‬ص ‪489‬‬
‫‪-13‬مير صادقي‪ ،‬ميمنت‪،‬پيشين‪ ،‬ذيل‪ :‬هزل‬
‫‪-14‬شفيعي كدكني‪ ،‬محمدرضا‪،‬پيشين‪ ،‬ص‪52‬‬
‫‪-15‬داد‪ ،‬سيما‪،‬پيشين ‪،‬ص ‪362‬‬
‫‪ -16‬صالحي‪،‬عمران‪ ،‬طنز آوران امروز ايران‪ ،‬تهران‪ ،‬مرواريد‪،‬چاپ پنجم‪« ،1373 ،‬مقدمه كتاب»‬
‫‪ -17‬به نقل از‪:‬رزمجو‪ ،‬حسين‪،‬انواع ادبي و آثار آن در زبان فارسي‪ ،‬مشهد‪ ،‬آستان قدس رضوي‪ ،1370 ،‬صص ‪182-181‬‬
‫‪-18‬ميرصادقي‪،‬ميمنت‪،‬پيشين‪،‬ص‪233‬‬
‫‪-19‬داد‪ ،‬سيما‪،‬پيشين ‪،‬ص‪204‬‬
‫*اشعار متن از منابع زیر نقل شده است‪:‬‬
‫‪-‬اخوان ثالث‪ ،‬مهدي‪،‬ارغنون‪ ،‬تهران‪ ،‬مرواريد‪ ،‬چاپ هشتم‪1369،‬‬
‫‪-‬اخوان ثالث‪ ،‬مهدي‪ ،‬ترا اي كهن بوم و بر دوست دارم‪ ،‬تهران‪ ،‬مرواريد‪ ،‬چاپ سوم‪1375،‬‬

‫‪35‬‬
‫عکـــــس‬

‫عکس‪ :‬امین ابراهیمی‪ ،‬نگاه تازه‬

‫سال اول(هفتم)‬
‫شماره ‪36 1‬‬
‫پاییز ‪87‬‬

You might also like