Professional Documents
Culture Documents
36+4صفحه 700/تومان
1
09153061985 محبــــــــــوبـه زارع mahboubeh.zare@gmail.com
baghbanimahdie@gmail.com 09153061611 مهـــــــدیــــه باغبانی 0511-8419982
آیدا علی بخش 09155254109 aida.alibakhsh@gmail.com
نامه ی فصل علوم انسانی
دوره جدید /سال اول( هفتم) /شماره /1پاییز 87
«ميزان ورودي پرونده به دستگاه قضايي ،در طول يك سال حدود 7الي 8ميليون پرونده است كه
اين تعداد براي يك كشور 70ميليوني بسيار زياد است1.وجود 8ميليون پرونده در يك سال نشان از
ايجاد[حداقل] 8ميليون دعوا [ی منجر به تشكيل پرونده] در امور مختلف دارد ونشان دهنده اين است
كه ويروس هايي چون ظلم ،تجاوز ،اختالف و دعوا در جامعه زياد است ...متاسفانه امروز كانون خانواده
هاي ما [نيز] در حال تهديد شدن است( ».رئيس قوه قضائيه جمهوري اسالمي ايران)1387/4/4 ،
***
جامعه ايراني ،اينك در حال تجربه يك از هم گسيختگي ناب اجتماعي است و براي بحران ناميدن آنچه مؤلفه هاي
عملكردي يك اجتماع را تحت تاثير قرار مي دهد ،اكنون زمان از دست رفته است و سير آسيب هاي فردي به سوي
سرخوردگي هاي گروهي و از آن نقطه به سوي بحران ،طي شده تلقي مي شود و آنچه اينك در جريان است ،در واقع
حاوي تمامي انگاره هاي از هم گسيختگي بنيادي است .شورشي همه جانبه عليه نظامهاي شكل دهنده و قانوني كه در
ظاهر توسط حكومت طرح ريزي شده اند ،حال از مرز انقالب خودبنياد عليه وجدان و خرد فردي نيز گذشته است.
***
آمار رسمي فزاينده آسيب هاي فراگير همچون طالق (كه به نشانه قله كوه يخ فروپاشيدگي هاي پنهان وغير ثبت شده
بنيان خانواده ايراني است ) ،جرايم منجر به مجازات زندان( كه در اين اواخر به سبب رشد غير قابل مهار آن و عدم تكاپوي
حجم ندامتگاههاي كشور به گواه آمار ،براي پاك كردن صورت مساله ي افزايش تعداد زندانيان ،منتهي به بازتدوين
قانونهاي مجازات جايگزين حبس شده است ) ،پايين آمدن سن تجربه هاي اقسام روابط جنسي پنهان ،و ارتباطات
متعدد كوتاه و بلندمدت قانوني نما ،خاص پوششي ها و ناسازه آرايي ها ،گسترش انواع اعتيادهاي ارزان وشكيل ،انديشه
دستيابي به ثروت و امكانات رفاهي مدرن از شيوه هاي غير از كار توليدگر ،گران و كم فروشي در ارائه كاال و ارتشاء
درعرضه خدمات ،كاهش بهره وري كاري آگاهانه ( به ويژه در امور مرتبط با حوزه دولتي در مفهوم عام آن كه با پرداخت
جيره حقوقي ثابت ماهانه به تمامي كارمشغوالن اداره مي شوند ) ،توسل به اشكال كامال جاري دروغ گويي هاي فردي
واجتماعي و مخدوش سازي حقيقت (به انگيزه كسب فرصت هاي نا به حق فردي و در سطح كالن تر ،تحميق آگاهانه
ناآگاهان) ،آسيب رساندن به امكانات همگاني (همچون مكان هاي عمومي ،وسايل حمل ونقل و جز آن ) ،زير پا نهادن
و حتي تجاوز قلدرمآبانه به حقوق ديگران به جاي رعايت نظامات ابتدايي و پذيرفته شده جهاني و نه صرفا اين حكومتي
( همچون انواع تخلفات بي بديل و بي حد و مرز رانندگي كه نمادي كريه از سركشي پريشان عليه هر آنچه به حق و
به نظم ،ورود ممنوع و قرمز است ،مي نمايد ) ،بروز استعداد نهفته درگيري هاي خشونت بار و حتي شادي هاي جمعي
ديگرآزار و رواج ادبيات ارتباطي وهن آلود و تخريب كردن هاي شخصيتي نهان و آشكار در امور عادي روزمره اجتماعي،
رياكاري هاي عادت شده و كمرنگ شدن روح همبستگي و از خود گذشتگي (صرف نظر از نماياني هاي دولتي -مناسبتي
يك روزه و ده روزه و از اين دست ) ،چيزي فراتر از يك اعالم خطر است و تئوري هاي رنگارنگ اجتماعي سياسي اعم
از تعبير اين نابساماني ها به اعتراض عليه اجزاء حاكميت وقت يا به عكس ،كم كاري حاكميت در گرفتن ها و بستن ها و
غيره ،هيچكدام علت و درمان اين نانظمي عيان و عنان گسيخته نيست و به واقع ،اجتماع سلولي ايراني فارغ از آن كس
كه مستقيم و نيمه مستقيم از سوي او بر او حكم مي راند ،در جنگي تمام عيار و ويرانگر ،عليه خويش است.
-1به عنوان نمونه میزان ورودی پرونده به دستگاه قضایی هندوستان 4میلیون پرونده در سال است.
3
مقاله
پرويز جهانگيري
مقدمه
تئوری محرومیت نسبی در واقع یک تئوری انقالب نیست ،برعکس نظریه ای است که قصد تبیین کشمکش را دارد.
« گِر » مدعی است که «انقالبات چیزی جز یک نوع از انواع فوق العاده بی شمار و با هم مرتبط کشمکش نیستند .»...گر
معتقد است انقالب تنها یکی از اشکال خشونت است .از دید گر و سایر نظریه پردازان مکتب محرومیت نسبی همان عواملی
که ممکن است هنگام وقوع انقالب وجود داشته باشد در سایر اشکال کشمکش مدنی (آشوب ،توطئه و جنگ داخلی) هم
می تواند وجود داشته باشد.
بنابراین ،نظریه گر ،نظریه روان شناختی در باب خشونت سیاسی است.
مبنا و پایه ی نظریه محرومیت نسبی ،نظریه روان شناختی «سرخوردگی ـ پرخاشگری» است .نظریه سرخوردگی ـ
پرخاشگری مدعی است که :سرخوردگی افراد در دستیابی به اهداف باعث ایجاد پرخاشگری در آنها
شده است و هرچه سرخوردگی شدیدتر باشد میزان پرخاشگری علیه منبع سرخوردگی نیز بیشتر گِر در پاسخ به
خواهد بود .پس به موجب این نظریه هرچه سرخوردگی شدیدتر باشد پرخاشگری شدیدتر خواهد چرایی ایجاد
بود و این سرخوردگی شدید است که انگیزه های کلی برای خشونت جمعی فراهم می آورد .به نظر
خشونتهای
گِر پس از شکل گیری خشونت جمعی که در نتیجه محرومیت نسبی است اگر بازیگران سیاسی
مقصد ناکامی شناخته شوند و همچنین وجود برخی متغیرهای دیگر ،از جمله )1 :میزان تضمین
سیاسی و
فرهنگی یا خرده فرهنگی برابر با پرخاشگری آشکار )2 ،میزان و درجه موفقیت خشونت در گذشته، انقالبمعتقد
)3میزان وضوح و شیوع جاذبه های نمادین توجیه کننده خشونت )4 ،مشروعیت نظام سیاسی و است که تنها
نوع پاسخ هايی که به محرومیت نسبی داده است و هم چنین )5باور به اینکه خشونت در کسب محرومیتنسبی
ارزش های نادر مفید است ،به سیاسی شدن خشونت منجر می گردد .و اینکه در آخر کدام یک از است که
طرفین خشونت (دوستان یا مخالفان) در مواجهه با یکدیگر به پیروزی برسند آنهم بستگی دارد به انسانها را
میزان کنترل حکومت بر نیروی اجبار و حمایت سازمانی گسترده و درجه باالیی از توانایی یا قابلیت وادار به واکنش
قهری مخالفان .به این ترتیب ،خشونت سیاسی ابتدا با بروز نارضایتی آغاز می شود .در مرحله دوم این برعلیهوضعیت
نارضایتی سیاسی شده و در نهایت به تحقق عمل خشونت آمیز علیه بازیگران سیاسی می انجامد .و
ی کندم
هر کدام از این سه مرحله در فرایند خشونت سیاسی (مراحل 1بروز نارضایتی 2 ،سیاسی شدن و 3
فعلیت یافتن آن در خشونت سیاسی) وابسته به مرحله پیش از خود هستند. سال اول(هفتم)
شماره 1
پاییز 87
توانایی های ارزشی آنها. بنابراین گِر در پاسخ به چرایی ایجاد خشونت های سیاسی و انقالب معتقد است که تنها محرومیت
انتظارات ارزشی کاالها و شرایط زندگی هستند که مردم خود را مستحق آنها می دانند .توانایی ارزشی کاالها و شرایطی نسبی است که انسان ها را وادار به واکنش برعلیه وضعیت می کند .محرومیت نسبی که برداشتی
ال توانایی کسب و حفظ آنها را دارند .بدین ترتیب محرومیت نسبی عبارتست از تفاوت هستند برای آنها که فکر می کنند عم ً ذهنی است به وضعیتی اطالق می شود که فرد وضع موجود را نامتناسب تلقی می کند ،به طور
میان آنچه باید باشد و آنچه هست. کلی از نظر گِر محرومیت نسبی در انسان وضعیتی از نارضایتی ایجاد کرده و موجب پرخاشگری
محرومیت نسبی به برداشت ذهنی افراد تأکید دارد .انسان ها ممکن است از لحاظ ذهنی دچار و ضربه زدن به منبع نارضایتی می شود پس تنها محرومیت نسبی است که انسان را آماده ضربه
محرومیت باشند اما یک ناظر خارجی آنان را نیازمند نداند .همچنین این امکان وجود دارد که زدن به منبع محرومیت می کند ،نه محرومیت مطلق.
افرادی از دید یک ناظر خارجی در محرومیت مطلق و حد اعالی فقر به سر برند ،اما آنها این تعریف خشونت سیاسی
در مورد تأثیر طبقات
وضعیت را عادالنه و قابل چاره بدانند. نکته اساسی در فهم نظریه گِر این است که گِر انقالب را یکی از اشکال سه گانه خشونت سیاسی
ارزشی در بروز انتظارات ارزشی انسان ها با ارجاع به برخی گروه ها یا منزلت هایی که افراد با آنها شناخته می یعنی آشوب ،توطئه و جنگ درون-كشوری می داند .عالوه بر این ،گِر خشونت سیاسی را تنها
خشونتسیاسی شوند یا فکر می کنند چنین است تطبیق داده می شود .همچنین مرجع مقایسه فرد می تواند نوعی از خشونت جمعی می شناسد .و خشونت سیاسی ،نیز به نوبه خود می تواند به صورت های
وضعیت گذشته خود وی ،یا معیارهایی باشد که توسط یک رهبر و نیز یک گروه مرجع طراحی مختلفی واقع شود که نهایت ًا یکی از آنها ممکن است انقالب باشد.
برخیازمتفکرینتنها شده است (ایدئولوژی). گر خشونت سیاسی را به عنوان تمامی حمالت فراگیری که در درون یک جامعه سیاسی ،علیه
بر فقدان یک طبقه ارزش ها و انواع آن رژیم سیاسی ،بازیگران آن ـ شامل گروه های سیاسی رقیب و صاحبان قدرت ـ یا سیاست های
از نظر «گر» ارزش ها ،حوادث ،اهداف یا شرایط مطلوب هستند که انسان ها در راه دسترسی آن انجام گیرد ،تعریف می کند .این مفهوم نمایانگر مجموعه ای از حوادث است که وجه مشترک
ارزشی تأکید کرده
به آنها تالش می کنند .ارزش هايی که مناسب یک نظریه خشونت سیاسی هستند ،مقوالتی تمامی آنها استفاده واقعی از خشونت یا تهدید به کاربرد آن است.
کلی از شرایطی هستند که بسیاری از انسان ها برای آنها ارزش قائلند و نه آن ارزش هایی که اند مثل مارکس که بنابراین مفهوم خشونت سیاسی شامل انقالب (به عنوان تحول اجتماعی سیاسی که با خشونت
ارزش اصلی را اقتصاد به طور خاص مطلوب افراد خاصی هستند. انجام می پذیرد تعریف می شود) و نیز جنگ های چریکی ،کودتا ها و شورش ها می شود.
در اصطالح روان شناسی ،ارزش ها مقاصد انگیزه انسانی اند و احتما ًال از نیازها و غرایز نشأت خشونت سیاسی نیز به نوبه خود نوعی زور ـ (یعنی استفاده یا تهدید به استفاده از خشونت هر گروه یا نهادی برای کسب
ی داند و حال آنکه م می گیرند .اما ارزش های مورد نظر گِر سه نوع کلی دارند که عبارتند از )1 :ارزش های رفاهی، اهداف خود در درون یا خارج از نظم سیاسی)ـ تلقی می شود .این تعریف مبتنی بر این پیشداوری نیست که خشونت سیاسی
هاناآرنت انقالب را به )2ارزش های مربوط به قدرت و )3ارزش های بین شخصي. امری نامطلوب است .همانند استفاده دولت ها از خشونت به عنوان زور ،موارد خاص خشونت سیاسی نیز ممکن است بر طبق
سرکوباحساسات _1ارزش های رفاهی دیدگاه یک ناظر ،خوب ،بد یا فاقد بار ارزشی باشد .مشارکت کنندگان در یک خشونت سیاسی ممکن است آن را به عنوان
ارزش های رفاهی ،ارزش هایی هستند که مستقیم ًا با رفاه مادی و تحقق نفس در ارتباط اند از ابزاری برای بیان تقاضاهای سیاسی خود ،یا مخالفت با سیاست های نامطلوب ارزشمند بدانند .اما مشاهده اینکه خشونت
آزادیـخواهـــانه جمله کاالی مادی زندگی ـ مثل غذا ،مسکن ،خدمات بهداشتی و آسایش مادی ـ و گسترش شدید ویرانگر است ،مستلزم نوعی قضاوت اخالقی نیست؛ حتی اگر شهروندان و زمام داران برای برخی از خشونت های
نسبت میداد توانایی هاي فیزیکی و روانی و استفاده از آنها .به این ارزش ها ،ارزش های اقتصادی و ارزش سیاسی ارزش قایل باشند ،هرچه حجم خشونت بیشتر باشد ،نظام سیاسی از کارایی کمتری در انجام دیگر کارها و امور خود
های خود فعلیت بخش نیز می گویند. برخوردار خواهد بود .خشونت به طور کلی انسان ها و کاال ها را نابود می کند و به ندرت آنها را افزایش می دهد .امکان دارد
_2ارزش های قدرتی که خشونت سیاسی ،میزان کلی رضایت اعضاء جامعه را افزایش دهد .این امر در صورتی صادق است که خشونت و تأثیرات
به نظر گِر ارزش های مربوط به قدرت ،ارزش هایی هستند که میزان توان انسان ها در نفوذ آتی آن ،ذات ًا ارزشی بیش از منابع انسانی و مادی مصرف شده داشته باشند .و یا خشونت ،کارکرد تنظیمی تأیید شده ای از
بر کنش های دیگران و اجتناب از دخالت ناخواسته دیگران در کنش های خود را تعیین سوی مردم داشته باشد ،همچنین با درنظر گرفتن بعد زمان ،خشونت سیاسی شدید ،اگرچه در کوتاه مدت بسیار ویرانگر است،
می کنند .ارزش های مربوط به قدرت که به طور خاص در خشونت سیاسی اهمیت دارند ،شامل اما در بلند مدت ممکن است فوایدی اعم از تحریک زمام داران به افزایش خروجی ها یا بازسازی جامعه داشته باشد به گونه
تمایل به مشارکت در تصمیم گیری جمعی (مثل رأی دادن ،شرکت در رقابت سیاسی ،عضویت در گروه نخبگان سیاسی) ای که رضایت کلی افزایش چشم گیری یابد.
و تمایالتی چون حق تعیین سرنوشت و امنیت (به عنوان مثال آزادی از مناسبات سیاسی ستم گرانه یا بی نظمی) است .این تعریف محرومیت نسبی و چگونگی شکل گیری آن در افراد
ارزش ها به ارزش های مشارکت و ارزش های امنیتی نیز مشهورند. محرومیت نسبی بنا به تعریف گِر عبارتست از تصور یا برداشت بازیگران از وجود اختالف یا تفاوت میان انتظارات ارزشی و
5
_3ارزش های بین شخصي
ارزش های بین شخصي عبارتند از رضایت های روانی که ما در تعامل غیر اقتدار آمیز با دیگر افراد و گروه ها در صدد کسب
آنها هستیم .این ارزش ها شامل موارد ذیل است )1 :میل به منزلت یعنی کسب نقشی مورد قبول عموم تا به مدد آن در
تعامل با دیگران میزانی از پرستیژ را کسب کنیم )2 .نیاز به مشارکت در گروه های با ثبات و حمایت گری (مثل خانواده،
اجتماع ،انجمن ها و )...که همدلی و عاطفه را به ما ارزانی می دارند )3 .احساس اطمینانی نشأت گرفته از اعتقاد به باورهای
مشترک درباره ماهیت جامعه و جایگاه شخص در آن و نیز مبناهای حاکم بر تعامالت اجتماعی .این سه طبقه از ارزش های
بین شخصي را منزلت ،تعلق به جمع و انجام فکری نیز می نامند.
موقعیتارزشی
انتظارات ارزشی یک جمع ،میانگین موقعیت های ارزشی ای است که اعضاء خود را به گونه ای توجیه
پذیر مستحق آن می دانند .موقعیت ارزشی میزان یا سطح ارزشی است که واقع ًا بدست می آید .انتظارات گِر مدعی است
ارزشی هم به وضعیت فعلی و هم به وضعیت آتی اشاره دارد .آنچه که حائز اهمیت است این است که که محرومیت
انتظارات ارزشی با ارجاع به موقعیت های ارزشی توجیه پذیر تعریف می شوند یعنی آنچه انسان ها خود نسبی در ارتباط
را مستحق کسب و حفظ آن می دانند و نه صرف ًا چیزهایی که امید چندانی به حصول آنها وجود ندارد. با هر طبقه از
توانایی های ارزشی یک جمع ،میانگین موقعیت های ارزشی ای است که اعضاء آن جمع خود را در ش هایارز
کسب و حفظ آن توانا می دانند .توانایی های ارزشی نیز مضامینی مربوط به حال و آینده دارند .نمونه مشترک رفاهی،
توانایی های ارزشی در زمان حال چیزهایی است که انسان ها واقع ًا قادر به کسب آن بوده اند و یا محیط قدرتی یا
برای آنها فراهم آورده است؛ یعنی موقعیت ارزشی آنها .توانایی های ارزشی در آینده چیزهایی هستند بین شخصي
که انسان ها معتقدند مهارت های خودشان و وجود دوستان و زمامداران شان در طی زمان امکان کسب
ممکن است
و حفظ آنها را فراهم خواهند آورد یعنی پتانسیل ارزشی آنها.
فرصت های ارزشی و انواع آن به خشونت
سلسله اقداماتی را که مردم برای کسب یا حفظ موقعیت های ارزشی مطلوب خود در اختیار دارند فرصت سیاسی منجر
های ارزشی گویند .فرصت های ارزشی به سه نوع اند 1 :شخصی 2اجتماعی 3سیاسی. شود
_1فرصت های شخصی
فرصت های مشارکت سیاسی به عنوان یک هدف فی نفسه جزو فرصت های ارزشی اجتماعی قرار می گیرند .همین رویه فرصت های شخصی ظرفیت های ذاتی یا اکتسابی افراد برای دست زدن به اقداماتی ارزش افزا
ها و نهادهايی که فرصت های ارزش اجتماعی را فراهم می آورند ،معمو ًال ابزارهایی را نیز در اختیار جمع می گذارند که می است.
تواند به واسطه آنها از حکومت تقاضای مزایای رفاهی و قدرت کند .انواع دیگری از فرصت ها نیز وجود دارند که به معنای ظرفیت های ذاتی در اکثر موارد به شکلی نرمال در درون جمع توزیع شده است و بنابراین کمتر با نظریه خشونت جمعی
مورد نظر در اینجا سیاسی هستند از جمله رویه های چانه زنی جمعی که کارگران از طریق آنها می توانند خواهان اختیارات مناسبت دارد ،اما مهارت های فنی و دانش عمومی کسب شده از طریق آموزش می تواند به میزان زیادی احساس شایستگی
رفاهی بیشتری از کارفرمایان خود شوند. شخصی انسان ها را خصوص ًا در بهبود موقعیت های ارزشی مادی شان افزایش دهد.
به نظر گر شدت خشم انسان ها در آغاز تابع چند متغیر روانی ـ فرهنگی است )1 .اولین متغیر اینکه هر قدر اختالفی که افراد _2فرصت های اجتماعی
میان انتظارات و توانایی هایشان مشاهده می کنند بیشتر باشد ،نارضایتی شان نیز بیشتر خواهد بود )2 .دومین متغیر هرچه سلسله کنش های عادی است که اعضای یک جمع برای اقدام مستقیم جهت افزایش ارزش ها در اختیار دارند .فرصت های
اهمیت ارزش های تحت تأثیر در نزد افراد بیشتر باشد و دیگر رضایت هایی که باید بدان ها تکیه کنند کمتر باشند ،نارضایتی اجتماعی برای کسب ارزش اقتصادی شامل دامنه و تعداد شغل های پاداش آفرین ،سهولت دسترسی به این مشاغل و منابع
آنها بیشتر خواهد بود )3 .سومین متغیر اینکه اگر افراد راه های بدیل بسیاری برای ارضای انتظارات خود داشته باشند احتمال اقتصادی موجود برای پرداخت به کسانی است که بدين مشاغل پرداخته اند.
آن وجود دارد که نارضایتی از شکست های شان را دیرتر حس کنند .اما اگر راه های بدیل کم و اندکی داشته باشند این _3فرصت های سیاسی
احتمال وجود دارد که به خشم آیند )4 .چهارمین عنصر تعیین کننده زمان است؛ اگر امکان بروز خشم در کوتاه مدت سلسله کنش های عادی است که اعضاء یک جمع به منظور وادار ساختن دیگران به تأمین ارزش هايی که رضایت خاطر
وجود نداشته باشد ،قبل از فرونشستن هرچه شدت آن بیشتر باشد ،دوام آن نیز بیشتر است .مث ً
ال بسیاری از انسان آنها را فراهم می آورد در اختیار دارند .فرصت های سیاسی به کنش های سیاسی به عنوان وسیله اشاره دارد و نه هدف.
سال اول(هفتم)
شماره 6 1
پاییز 87
خاص بر تعداد اندکی از مردم تأثیر می گذارند و بنابراین از گستره کوچکی برخوردارند .اما حوادث و شرایطی مثل سرکوب ها طی زندگی خود بار اندوه عمیقی را بر دوش می کشند و آنرا به فرزندان خود منتقل می کنند.
یک حزب سیاسی ،یا تورم شدید ،احساس محرومیت نسبی را در میان تمامی گروه ها یا دسته هايی از مردم تسریع خواهد گر معتقد است که عوامل تعیین کننده نارضایتی را می توان هم به فرد فرد انسان ها و هم به انسان ها به طور جمعی تعمیم
کرد و در نتیجه از گستره وسیعی برخوردار است. داد .البته برای تجزیه و تحلیل نارضایتی باید آن شرایط خاص اجتماعی و الگوهای حوادثی که باعث نارضایتی می شوند و
از طرف دیگر ،شدت محرومیت نسبی متغیری روانی -فرهنگی است و واحد اصلی تجزیه و تحلیل در آن فرد است و شدت نیز شناسایی گسترده آن در جمع را درنظر گرفت.
خشم متعاقب آن در یک جمع ،مجموع (یا متوسط) خشمی است که اعضای آن حس می کنند .اما گستره محرومیت نسبی عوامل تعيين كننده شدت محروميت نسبي
متغیر اجتماعی است و واحد تجزیه و تحلیل در آن جمع است و سؤال عملیاتی در آن عبارتست از نسبت اعضای آن جامعه _1میزان محرومیت نسبی
که از سطوح خاصی از نارضایتی برخوردارند .برای پی بردن به گستره محرومیت نسبی در این رهیافت ابتدا گروه هایی که براساس این نظر شدت محرومیت نسبی در بین افراد قوی ًا تحت تأثیر میزان متوسط اختالف درک شده میان انتظارات ارزشی
به طور بالقوه تحت تأثیر محرومیت نسبی قرار دارند مشخص می شوند و سپس با مراجعه به این گروه های از پیش تعیین و توانایی های ارزشی آنها قرار دارد .در ضمن هرگونه افزایش در سطح متوسط انتظارات ارزشی در یک جمع بدون افزایش
شده شدت محرومیت نسبی در آنها مورد ارزیابی قرار می گیرد .این گروه ها می توانند از اقشار اجتماعی ،سیاسی یا منطقه ای توانایی های ارزشی به موازات آن و همچنین هرگونه کاهش در سطح متوفسط توانایی ارزشی آنها بدون آنکه به موازات آن
باشند .همچنین گستره محرومیت نسبی را می توان با استفاده از شاخص های محرومیت نسبی برای هر دسته از ارزش ها کاهش در انتظارات ارزشی شان پدید آید ،شدت محرومیت نسبی را افزایش می دهد.
ال سطح درآمد نسبی به عنوان شاخصی برای گستره محرومیت اقتصادی ،میزان مهاجرت به عنوان مورد بررسی قرار داد .مث ً _2اهمیت ارزش ها
شاخصی برای فروپاشی اجتماع سنتی یا سیاست های سرکوب گرانه حکومت ها به اهمیت طبقات ارزشی که فرد احساس می کند با آنها فاصله دارد بر شدت محرومیت نسبی تأثیر دارد .هرچه این طبقات
عنوان شاخصی برای محرومیت در زمینه قدرت .همچنین گستره شرایط اجتماعی برای فرد با اهمیت تر باشند فاصله درک شده بیشتر و شدت محرومیت نیز بیشتر خواهد بود .پس اهمیت طبقه ای از ارزش
را می توان از فرضیه های شدت محرومیت نسبی که باعث نارضایتی گسترده می ها برای یک فرد تعیین کننده انگیزه وی در کسب یا حفظ موقعیت ارزشی مطلوب است .میزان اهمیت یک طبقه ارزشی نیز
شود استنتاج کرد. برای افراد در نتیجه میزان تعهد آنها نسبت به وضعیت ارزشی مطلوب است.
به نظر گر جامع ه ای ريشه هاي اجتماعي محروميت؛ منابع انتظارات فزاينده نظریات خشونت سیاسی در مورد اهمیت ارزش ها برای افراد به طور کلی چنین عقیده دارند که انقالب ها زمانی بوقوع می
که در آن موقعیتهای گِر از چهار منبع برای انتظارات فزاینده نام می برد که عبارتند از 1 :اثر نمایشی یا پیوندند که مهم ترین و بنیادی ترین ارزش های انسان ها در معرض تهدید قرار گیرند و هرچه مردم انگیزه بیشتری نسبت
ارزشی درخواست سرایتی 2 ،باورهای جدیدی (ایدئولوژی های جدید) که انتظارات بیشتر را توجیه می به هدفی داشته باشند و یا خود را بیشتر نسبت به حفظ سطح قابل دسترسی از ارزش ها متعهد بدانند شدیدتر از دیگران از
شده با موقعیتهای کنند 3 ،تأثیرات ارتقای موضعیت ارزشی گروه های دیگر (گروه مرجع) و 4عدم اختالل در آن رنجیده خاطر می شوند و بیشتر از دیگران انگیزه خشونت پیدا می کنند .همچنین اگر افراد از دستیابی طبقات
قابل دسترس در تعادل ارزشی. ارزشی دیگر نیز محروم شوند ،محرومیت نسبی آنها نیز افزایش خواهد یافت اما اگر انسان ها همچنان بتوانند طبقات دیگری
تعادل تقریبی نباشد سرایتی یا نمایشی تأثیرات _1 از ارزش ها را کسب کنند احتمال آن وجود دارد که از میان رفتن ارزش های نسبت ًا مهم را تحمل نمایند.
جامعهای نامتعادل غیر آشنایی که است این نوسازی به مربوط تحقیقات در رایج و آسان تعمیمات از یکی در مورد تأثیر طبقات ارزشی در بروز خشونت سیاسی برخی از متفکرین تنها بر فقدان یک طبقه ارزشی تأکید کرده اند مثل
غربیان با فرهنگ غرب باعث می شود غیر غربیان به کاال های جدید و شیوه های مارکس که ارزش اصلی را اقتصاد می داند و حال آنکه هاناآرنت انقالب را به سرکوب احساسات آزادی خواهانه نسبت
است
جدید زندگی تمایل پیدا کنند .از این رو آقای بالنکستون معتقد است که« :مردمی با می داد ،اما گِر مدعی است که محرومیت نسبی در ارتباط با هر طبقه از ارزش های مشترک رفاهی ،قدرتی یا بین شخصي
سطح پایین زندگی ،با مزایای سطح باالتر زندگی آشنا می شوند و در نتیجه این تأثیر ممکن است به خشونت سیاسی منجر شود.
سرایتی خواهان سطح باالتری از کاالها می شوند». _3تعداد فرصت ها
راه هایی چند برای آشنایی با کاالها و شیوه های جدید زندگی غربی وجود دارد که از سومین عامل تعیین کننده شدت محرومیت نسبی ،ویژگی ای به نام تعداد فرصت هاست که مربوط به توانایی های ارزشی
جمله آنها سواد و آموزش می باشد و اغلب تأکید می شود که سواد و آموزش به سبک غربی منابع عمده انتظارات فزاینده است .یعنی تعداد و گستره اقدامات بدیلی که انسان ها می توانند برای رسیدن به برداشت مورد نظر خود از زندگی خوب انجام
هستند .با اهمیت یافتن ارزش های غربی در نزد فردی که در معرض آموزش به سبک غربی قرار گرفته سطح انتظارات دهند .و شدت محرومیت نسبی نیز بسته به نسبت فرصت های ارزشی ای که در آن اختالل ایجاد شده یا انتظار می رود
وی نیز افزایش می یابد .این تصور نیز وجود دارد که تکمیل آموزش او را به اهدافش (مثل پول ،منزلت و مشارکت سیاسی) ایجاد شود ،تغییر می کند .براساس این برداشت ،افزایش فرصت های انسان ها ،پتانسیل بی نظمی مدنی را کاهش می دهد.
نزدیک تر می سازد .در این هنگام اگر وی با کمبود شغل ،دستمزد اندک ،دشمنی یا مزاحمت خویشاوندان و کمبود توانایی اما شدت محرومیت نسبی به شکلی معتدل برحسب تعداد فرصت های ارزشی که فعاالنه پیگیری شده و در آنها اختالل
های سیاسی خود مواجه شود پیامد امر بیداری از اوهام و بروز خشم است .همچنین این ادعا که مهاجرت به مراکز شهری ایجاد شده یا تصور می شود که اختالل هایي به وجود آمده ،تغییر کرده و شدیدتر خواهد شد.
همراه با افزایش انتظارات انسان ها تا سطحی بسیار باال و ارضاء ناپذیر است و بدین ترتیب به خشونت منجر می شود نیز شاخص های تعیین کننده گستره محرومیت نسبی
سؤال برانگیز است .برای حل تعارض باید گفت یافته های مختلف نشان می دهند که تأثیر سرایتی فرهنگ مادی و گستره محرومیت نسبی عبارت است از میزان شیوع آن در میان اعضای یک جمع با توجه به هر طبقه از ارزش ها .معمو ًال
سیاسی سایر اقوام و ملل به روی انتظارات افراد عمل می کنند .اما این امر در اوضاع و احوال خاصی باعث افزایش محرومیت های غیر منتظره شخصی ،مثل شکست در دست یابی به یک پیشرفت مورد انتظار یا خیانت معمو ًال در یک زمان
7
از این امید نیل به آن را داشتند ،دور باطل میان فقر و محافظه کاری را بشکند .برعکس اگر کاهش میزان رفاه چندان انتظارات می شود و هرگاه که چنین شود الزام ًا به افزایش نارضایتی و وقوع خشونت سیاسی منجر خواهد شد.
شدید نباشد می تواند با جلوگیری از مقایسه با گروه های خوش اقبال تر حس محرومیت نسبی را محدود سازد ».این رابطه حال سؤال این است :تأثیر سرایتی تحت چه شرایطی فعال می شود؟ در جواب باید گفت در شرایطی که محرومیتی از قبل
ممکن است زیربنای این برداشت باشد که امکان بروز انقالب ها در زمان افزایش رفاه بیشتر است .هنگامی که تحرک موجود باشد ،امکان چرخش یک گروه به سمت انتظارات ارزشی فزاینده از طریق تماس نمادین با شیوه جدیدی از زندگی،
برخی از گروه ها افزایش یابد گروه های با تحرک کمتر انتظارات خود را با مراجعه به گروه های پر تحرک تر تنظیم می قوی ًا تحت تأثیر شدت و گستره محرومیت نسبی از قبل موجود در آن گروه قرار دارد.
کنند .اما این رابطه قید وشرط هایی دارد :معمو ًال گروه های مشابه به عنوان گروه های مرجع انتخاب می شوند .احتما ًال به بیان دیگر میزانی از محرومیت نسبی پیش شرط تحقق تأثیر سرایتی است .یعنی هرچه شدت محرومیت نسبی بیشتر
بیشتر افراد ،گروه های مرجع خود را از میان گروه هایی انتخاب می کنند که آنها را از لحاظ اقتصادی اجتماعی مشابه گروه باشد مردم آمادگی بیشتری برای پیگیری و پذیرش هنجارها و باورهایی پیدا می کنند که توجیه کننده انتظارات جدید هستند
خود می پندارند ،اما آنها در میان این گروه ها انتظارات خود را با گروه هایی هماهنگ می سازند که بیشترین سرعت را در و وعده کسب آنها را می دهند.
بهبود وضعیت خود داشته اند. در مجموع تماس و آشنایی با مزایای مادی و قدرتی یک شیوه بهتر زندگی حتی باعث چرخش کسانی که شدیداً ناراضی اند
_4عدم تعادل ارزشی ال یک روستایی ممکن است خواهان زندگی بهتری نمی شود مگر آنکه بدانند فرصت هايی برای کسب آن کاالها دارند .مث ً
گفته می شود که اختالف میان سهم نسبتی یک گروه در ارزش های رفاهی در مقابل سهم آن در ارزش های مشارکتی باشد اما از آنجایی که راه هیچگونه اقدامی را برای کسب آنها به روی خود گشوده نمی بیند ،شیوه
یا منزلتی نیز نوعی تأثیر سرایتی بر انتظارات ارزشی دارد .به طور خالصه چنین استدالل می شود که اگر یک گروه نسبت زندگی شناخته شده خود را که راضی کننده نیست اما آشنا است رها نمی کند.
به گروه های دیگر ،در توزیع یک ارزش در مرتبه باالتر قرار داشته باشد ،اعضای آن خواهان مرتبه مشابهی در دیگر ارزش _2ایدئولوژی های جدید
ها خواهند شد. به نظر می رسد ،عامل تسریع کننده الزم این است که فرد پیش از آنکه مستعد پذیرش ایدئولوژی
آنچه که گر ارایه
از طرف دیگر ،نرخ افزایش انتظارات ارزشی یک گروه برای یک ارزش آشکار پایین ،تا حدی تحت تأثیر این مطلب قرار انقالبی شود ،به طور ذهنی از فقر خود آگاه گردد.
دارد که ارزش مورد اختالف تا چه میزان ارزش پایه ای برای سایر ارزش هاست .ارزش پایه ای ارزشی است که مردم از ایدئولوژی های پیشرفت و انقالب نه در جوامع ایستا بلکه به موثرترین صورت در میان انسان ایی کند نظریهم
آن برای توجیه و کسب موقعیت های بهتر در دیگر ارزش ها استفاده می کنند .به عنوان مثال ،اگر چنین برداشت شود که هایی که تغییرات فاحشی را تجربه کرده اند ،شکل می گیرد .تروتسکی در بیانیه مشهور خود به تبیین برای جامع
فقدان قدرت ،تهدیدی برای حفظ و افزایش رفاه اقتصادی یا منزلت نسبی یک گروه است تقاضا در مورد قدرت صورت این نکته اشاره می کند« :صِ رف وجود محرومیت برای وقوع قیام کافی نیست؛ اگر چنین بود، انقالب محسوب
خواهد گرفت. توده ها باید همیشه در حال شورش می بودند .الزم است که ورشکستگی رژیم اجتماعی به طور ی شود بلکه صرفاًنم
به این ترتیب اگر یک گروه نسبت به گروه های دیگر در توزیع یک ارزش در مرتبه باالیی قرار داشته باشد اعضای آن قطعی آشکار شده باشد ،این محرومیت ها تحمل ناپذیر شوند و همچنین شرایط و ایده های
نشان میدهد که
خواهان مرتبه مشابهی در دیگر ارزش ها خواهند شد .گونه محدودتری از این فرضیه تمایل به انقالب را به کسانی نسبت جدید ،دورنمایی از یک راه ثبات انقالبی را روشن سازد».
می دهد که تجربه ای درکسب ارزش های اقتصادی یا منزلتی داشته اند ،بدون آنکه افزایش مشابهی در توانایی آنها برای بنابراین هنگامی که انسان ها شکست را تجربه می کنند ،مستعد چرخش به سوی ایدئولوژی شدت و گستره
مشارکت در سیاست صورت گرفته باشد. هاي توجیه کننده انتظارات جدید و تشدید شده می شوند .هنگامی که شرایط زندگی آنها نسبت ًا خشونت جمعی
ریشه های اجتماعی محرومیت؛ عوامل تعیین کننده توانایی ارزشی و انواع آن ایستا و منسجم باشد بعید است که جذب ایدئولوژی جدید شوند. بستگی به میزان
همانطور که در باال به آن اشاره شد ،توانایی های ارزشی انسان ها به عنوان وضعیت هایی ارزشی که انسان ها خود را قادر _3دستاوردهای ارزشی گروه های مرجع محرومیت نسبی
به کسب و حفظ آن می دانند تعریف شد .به بیان دیگر توانایی ها تابع آنچه انسان ها دارند و نیز آنچه فکر می کنند می منبع مهم دیگر انتظارات فزاینده ،تأثیر سرایتی متحرک رو به باالی یک گروه اجتماعی بر افزایش
اعضای جامعه دارد
توانند بدست آورند است .اساسی ترین محدودیت ساختاری توانایی ارزش انسان ها به ذخیره های ارزشی قابل توزیع در انتظارات گروه های دیگر است .گفته می شود که محرومیت نسبی هنگامی افزایش می یابد
جامعه مربوط می شود .یعنی اگر جامعه ای از منابع گسترده و توانایی آشکاری برای تبدیل آنها به شرایط رضایت بخش تر که افراد وضعیت خود را با وضعیت گروه مرجعی مقایسه می کنند که آنچه را می خواهند و فکر
زندگی برخوردار باشد و مردم از فرصت های متنوع و معقول و مؤثری برای سهیم بودن در این فرصت ها برخوردار باشند در می کنند باید داشته باشند دارد .هرچه مابه التفاوت منفی افراد بیشتر باشد محرومیت نسبی آنها
آن صورت توانایی های ارزشی مفروض باال خواهد بود .اما اگر منابع محدود و اقدامات ارزشی انجام شده ناچیز باشد یا اگر نیز بیشتر خواهد بود.
فرصت های اندکی وجود داشته باشد مردم احتما ًال امید اندکی نسبت به آینده خود خواهند داشت .از طرف دیگر ،دو گونه به عقیده رانسیمان« :رفاه می تواند با آگاه ساختن مردم از امکان معیارهایی باالتر از آنچه پیش
نگرش در مورد ذخایر ارزشی اجتماعی و چگونگی توزیع آن وجود دارد .اول اینکه :در جوامعی با ذخایر ارزشی نسبت ًا ثابت
یا غیر قابل انعطاف توانایی های ارزشی بیشتر گروه ها ایستا است و هرگونه دستاورد ارزشی یک گروه ممکن است باعث
افول موقعیت ارزشی دیگر گروه ها شود و به عنوان زوال توانایی های ارزشی تلقی گردد .دوم اینکه :در جوامعی با ذخایر
ارزشی نسبت ًا انعطاف پذیر احتمال بروز این پیامد کمتر است .یعنی دستاورد یک گروه افول موقعیت ارزشی دیگر گروه ها را
به همراه نخواهد داشت.
به عالوه چهار الگوی کلی تجربه و نظر که توانایی های ارزشی انسان ها را محدود می سازند در فرضیه های زیر معرفی
شده اند:
_1توانایی های ارزشی متصوره قوی ًا تحت تأثیر میزان برداشت از انعطاف پذیری ذخایر ارزشی در یک جامعه قرار دارد.
_2هرچه تصور انعطاف پذیری ذخایر یک ارزش در جامعه ای بیشتر باشد توانایی های متصوره گروه در ارتباط با آن ارزش
قوی ًا به طور معکوس تحت تأثیر رو به باالی دیگر گروه ها در ارتباط با آن ارزش قرار دارد .به عنوان مثال اقدامی دولتی
همچنان که برای یک گروه مطلوبیت دارد شاید برای گروه دیگر زیان آور باشد.
_3توانایی های ارزشی متصوره قوی ًا و به طور معکوس تحت نرخ تجربه گذشته گروه از خسارت ارزشی قرار دارد .براساس
این فرضیه تجربه گذشته یک گروه و شرایط اجتماعی آن در تعیین میزان باور اعضای آن گروه در مورد امکان حفظ یا
بهبود شرایط خود نقش تعیین کننده مستقیم تری دارد .فرضیه انتظارات ارزشی فرض را بر این می گذارد که تجربه جمعی
سال اول(هفتم)
شماره 8 1
پاییز 87
برخی از کلی ترین تبیین ها درباره ریشه های انقالب و دیگر اشکال خشونت جمعی،
سرمنشاء خشونت جمعی را در از میان رفتن انجام عقیدتی می دانند یعنی از میان رفتن
ایمان انسان به اعتقادات و هنجارهای حاکم بر تعامل اجتماعی .دو عقیده در رابطه با
انجام اجتماعی وجود دارد اول اینکه انسجام اجتماعی هم هدف است و هم وسیله و
در نتیجه هم زوال در موقعیت ارزشی و هم زوال فرصت های ارزشی محسوب می
شود .استداللی که انجام عقیدتی را به عنوان یک هدف (یعنی به عنوان شرایطی ذات ًا
نظریه گر ارزشمند) در نظر می گیرد بر آن است که مردم نیاز به باورهایی دارند که تفسیری
ی دهد نشان نم از جهان انجام دهد و هنجارهایی که آن تفسیر را ،با رفتار روزمره آنها مرتبط سازد.
که چگونه اگر اعضای یک گروه به مجموعه ای از باورها و هنجارها اعتقاد داشته باشند و آن را
سرخوردگی صحیح بدانند از موقعیت ارزشی عقیدتی باالیی برخوردار خواهند بود .دوم اینکه انجام
افراد ناهماهنگ عقیدتی همچنین بر فرصت های ارزشی انسان ها تأثیر می گذارد .اگر آنها دارای
هنجارهای رفتاری هدف جویانه ای باشند که کسب انتظارات ارزشی شان را تسهیل
به تهاجم سازد فرصت های ارزشی آنها کفایت می کند ،هرچند الزام ًا متعدد و متنوع نباشند .اما
جمعی به اگر هنجارهایی که انسان ها در گذشته پذیرفته اند با اهداف آنها مناسبت کمتری پیدا
صاحبان قدرت کند توانایی ارزشی آنها ممکن است رو به زوال گذارد .در انتها باید یادآور شد که هرچه دستاوردهای ارزشی ،انتظاراتی درباره استمرار دستاوردهای ارزشی پدید می آورد .این مورد خاص از این استدالل کلی است
تبدیــــل محرومیت نسبی با توجه به ارزش های رفاهی ،قدرتی ،منزلتی و اجتماعی بیشتر باشد که تجربه های گذشته مردم بر پیش بینی آنها درباره آینده تسلط دارد.
ی شود م احتمال زوال انجام عقیدتی نیز بیشتر است و از میان رفتن انجام عقیدتی به عنوان _4توانایی های ارزشی متصوره قوی ًا تحت تأثیر تعداد و دامنه فرصت های ارزشی مهیا برای اعضای گروه قرار دارد .رابطه
علت یا معلول با ظهور نظام عقیدتی رقیب همراه خواهد شد .بدین ترتیب تعارض میان عکس آن این است که هرگونه کاهش در فرصت های ارزشی یک گروه حتی اگر ذخایر ارزشی زیاد و رو به افزایش باشند
طرفداران چندین نظام عقیدتی به خشونت منجر می گردد. باعث کاهش توانایی های ارزشی می شود .مورد خاص از این رابطه ،وضعیت گروه ها در جوامع در حال توسعه ای است که
-2-2منزلت اعضای آنها از دسترسی به فرصت های ارزشی موجود برای سایر گروه ها محروم مانده اند.
بلند پروازی های منزلتی ارضا نشده گروه و مقاومت گروه های منزلتی باالتر در مقابل در انتها باید گفت که میان میزان توسعه ذخایر ارزشی از طرفی و محرومیت گروه ها رابطه ای معکوس برقرار است به گونه
بلند پروازی ها اغلب به عنوان منابعی برای خشونت ذکر می شوند. ای که هرچه نرخ بسط و توسعه ذخایر ارزشی در یک جامعه باالتر باشد شدت محرومیت نسبی در میان گروه هایی با فرصت
_3توانايي هاي ارزشي قدرتي و خشونت سياسي های ارزشی بسیار پایین بیشتر خواهد بود .فرصت های ارزشی یک گروه هنگامی به شکلی بارز پایین است که اعضای آن
توزیع و استفاده از ارزش های مربوط به قدرت در یک نظام سیاسی دو نوع تأثیر نسبت ًا متفاوت بر توانایی های ارزشی براساس معیارهای انتسابی از به کار بردن فنون ارزش افزایی که در اختیار دیگران است منع شده اند.
اعضای آن می گذارد .اگر چرخش نخبگان در سطوح باال و فرصت های مشارکت سیاسی وسیع باشد توانایی های ارزشی انواع توانایی های ارزشی و رابطه آنها با خشونت سیاسی
مربوط به قدرت شهروندان نیز احتما ًال باال خواهد بود .به نظر می رسد که تمایل به مشارکت و رهبری در هر جامعه ای _1توانایی های ارزشی رفاهی و خشونت سیاسی
باعث انگیزش برخی انسان ها می شود .اگر اشتراک در ارزش های مربوط به قدرت در سطحی وسیع نباشد محرومیت بیشتر ارزش های رفاهی ذات ًا انعطاف پذیرند هر چند که از نظر کمی تفاوت هایی در میان انواع جوامع و نیز گروه های درون
نسبی در زمینه مشارکت احتما ًال شدید خواهد بود .تأثیر دوم و کلی تر قدرت بر توانایی های ارزشی تابع استفاده بالقوه و آنها وجود دارد .بنابراین ،هنگامی که ارزش های اقتصادی ،انعطاف پذیر و زندگی انسان ها نزدیک به مرز معیشت باشد
بالفعل از آن برای تعدیل محرومیت است .از قدرت می توان برای کاهش منابع نارضایتی و همچنین افزایش فرصت های تقریب ًا هرگونه افول اقتصادی می تواند ظهور خشونت را شتاب بخشد .همچنین ،بالیای طبیعی مانند خشکسالی و قحطی
ارزشی اجتماعی و سیاسی گروه های ناراضی ،افزایش برون نهادها و تخصیص مجدد کاالهای اقتصادی و گاه افزایش نیز خصوص ًا در جوامع روستایی بارها به شورش انجامیده اند .یا افزایش مالیات و قیمت مواد غذایی نیز بارها همین تأثیرات
مشارکتی و منزلتی ،ایجاد و حفظ امنیت و تحکیم انجام عقیدتی استفاده کرد. را به دنبال داشته است.
-1-3میل به قدرت _2توانايي هاي ارزشي بين شخصي و خشونت سياسي
ظرفیت نظام سیاسی برای ارضای انتظارات ارزشی مشارکت کسانی که خواهان سطوح باالیی از قدرت هستند -1-2انجام عقیدتی
9
خشمگین هستند و با مراجعه به وضعیت خود در گذشته احساس محرومیت نسبی می کنند .وضعیت ارزش کل یک جامعه (یعنی آرزومندان نخبگی) تابعی از نسبت میان تعداد آرزومندان نخبگی و تعداد موقعیت های نخبگی است که تحت تأثیر
ممکن است به دلیل کاهش تولید کاالهای مادی ،کاهش توانایی های نخبگان سیاسی در تأمین نظم یا حل بحران ها، تناوب تغییر مقامات قرار دارد .اگر این نسبت باال باشد توانایی ارزشی مشارکتی نیز باال خواهد بود .در ضمن اگر در مقایسه
تحمیل حاکمیت خارجی ،یا از دست دادن ایمان به ساختار باورها و هنجارهايی که به جامعه انسجام می بخشد سقوط با تعداد فعاالن فرصت های بسیاری برای مشارکت در تصمیم گیری وجود داشته باشد توانایی های ارزشی مشارکتی نیز
کنند .همچنین افول توانایی های ارزشی ممکن است به دلیل آن باشد که اعضای یک یا چند بخش از جامعه در تعارض باال خواهند بود.
با دیگر گروه ها،بر سر منابع کمیاب در وضعیتی نامطلوب قرار گیرند. به طور خالصه ،آرزومندان نیل به جایگاه نخبگی تمایل زیادی به کسب قدرت سیاسی دارند و اگر مانعی برسر راه دسترسی
از جمله مثال های محرومیت نزولی اين موارد هستند )1 :تأثیرات مالیات صعودی بر ثروتمندان و تعیین مالیات کمتر برای آنها بدین جایگاه ،یعنی اقتدار سیاسی مرکزی ،ایجاد شود خشمگین می شوند و شورش می کنند .منبع محرومیت نسبی
فقیران )2 ،از میان رفتن نفوذ سیاسی نخبگان و گروه های مخالفی که به تازگی از فعالیت های سیاسی منع شده اند و در چنین وضعیت هایی به آنچه محدود می شود که چرخش افراد نخبه خوانده می شود .به عنوان مثال ،تبیین پارتو درباره
احساس افول منزلت و نفوذ گروه های طبقه متوسط همراه با افزایش گروه های طبقه کارگر. سقوط هر گروه از نخبگان میانی ،که محدودیت های چرخش نخبگان و نیز کاهش انجام عقیدتی را مدنظر قرار می دهد.
همچنین وضعیت یا پتانسیل ارزشی یک گروه خاص نیز ممکن است نه به دلیل کاهش یا توزیع مجدد مجموع ارزش پارتو انقالب فرانسه و سقوط نهایی امپراتور روم را ناشی از تفاوت در نگرش های اساسی نخبگان و توده ها و همزمان با
ال کاهش فرصت های شغلی برای های قابل دسترسی در یک جامعه بلکه به دلیل کاهش تعداد یا تناسب فرصت ها مث ً آن ،تقاضای نخبگان ذاتی (یعنی کسانی که دارای ویژگی های نخبگی هستند ،اما از قدرت سیاسی محروم شده اند) برای
کارگران غیرماهر در جوامع بسیار صنعتی و عدم برخورداری مهاجران روستایی تازه وارد از روابط اجتماعی با ثبات در شهر کسب قدرت می داند.
دچار زوال شود. -2-3مهارت هاي قدرت
از طرف دیگر ،محرومیت نزولی بیانگر زمینه هایی است که در آنها آگاهی گروهی درباره موقعیت های ارزشی قابل قبول از طرف دیگر ،گفته می شود که اگر مقامات نخبه از مهارت های مناسب برای کاهش فشارهایی که بر نظام وارد می آید
طی زمان تغییر اندکی کرده اما تصور فرد این است که متوسط موقعیت یا پتانسیل ارزشی قابل دسترس به شدت کاهش و منابعی که بتوانند با آن کار کنند برخوردار باشند یا نگرش های بنیادینی درباره مطلوبیت همکاری برای حل مشکالت
می یابد. داشته باشند ،ظرفیت سازگاری باال خواهد بود .هرچه این شرایط کمتر وجود داشته باشند ظرفیت سازگاری نیز پایین و در
_2محرومیت ناشی از بلند پروازی نتیجه توانایی های ارزشی نیز اندک خواهد بود .نخبگان باید مهارت الزم را برای کارکردهای نخبگی داشته باشند .اگر این
که در آن توانایی های ارزشی نسبت ًا ایستا باقی می مانند و در مقابل انتظارات ارزشی افزایش می یابند یا تشدید می شوند. مهارت ها وجود نداشته باشد تقاضای نخبگی جهت اصالح بوجود می آید و در نتیجه برخورد میان نخبگان حاضر و کسانی
در این مدل افزایش انتظارات ارزش انسان ها بدون تغییر همزمان در موقعیت یا پتانسیل ارزشی است و آنهایی که دچار که تقاضای نخبگی دارند تضاد بوجود خواهد آمد.
محرومیت نسبی ناشی از بلند پروازی می شوند پیش بینی نمی کنند که آنچه را دارند به میزان زیادی از دست بدهند و الگوهايمحروميتنسبي
چنین نیز نمی شود .خشم آنها به دلیل آن است که احساس می کنند فاقد ابزارهایی برای نیل به توقعات جدید یا تشدید به نظر گر جامعه ای که در آن موقعیت های ارزشی درخواست شده با موقعیت های قابل دسترس در تعادل تقریبی نباشد
یافتههستند. جامعه ای نامتعادل است و سه رابطه کلی میان انتظارات ارزشی و توانایی های ارزشی و به عبارت دیگر سه الگوی متمایز از
افزایش انتظارات ارزشی افراد ممکن است حاکی از تقاضای میزان بیشتر از ارزش هایی باشد که پیش از این تا حدودی عدم تعادل را می توان در این جوامع نشان داد:
موجود بوده است .به عنوان مثال :تقاضا برای کاالهای مادی بیشتر یا میزان بیشتری از عدالت و نظم سیاسی يا ممکن _1محرومیت نزولی
است تقاضا مربوط به ارزش هایی باشد که پیش از این هرگز وجود نداشته اند مثل :مشارکت سیاسی در مناطقی که قب ً
ال که در آن انتظارات ارزشی یک گروه نسبت ًا ثابت باقی می مانند اما این تصور وجود دارد که توانایی های ارزشی رو به کاهشند.
موجود نبوده و همچنین این افزایش ممکن است نمایانگر تشدید یافتن تعهد نسبت به (اهمیت یافتن) موقعیتی ارزشی انسان ها در چنین اوضاع و احوالی به دلیل از دست دادن آنچه که زمانی داشتند یا فکر می کردند می توانند داشته باشند
شکل -3محرومیت صعودی شکل -2محرومیت ناشی از بلند پروازی شکل -1محرومیت نزولی
سال اول(هفتم)
شماره 10 1
پاییز 87
نمی شود بلکه صرف ًا نشان می دهد که شدت و گستره خشونت جمعی بستگی به میزان محرومیت نسبی اعضای جامعه دارد. باشد که پیش از این کمتر خواهان آن بودند.
اما گر نقش حکومت را در بر انگیختن خشونت سیاسی تحلیل نمی کند و در نتیجه «مسئول ایجاد خشونت جمعی» را نیز از طرف دیگر ،در این نظریه فرض بر این است که انتظارات برخی از مردم صرف ًا وقتی افزایش پیدا می کند که افراد با زندگی
مشخص نمی نماید .همچنین نظریه گر نشان نمی دهد که چگونه سرخوردگی افراد ناهماهنگ به تهاجم جمعی به صاحبان بهتر مادی روبرو می شوند یا از آن آگاهی پیدا می کنند.
قدرت تبدیل می شود؛ در همه جوامع ،افراد زیادی سرخورده هستند و میان آنچه هست و باید باشد ،فاصله ای را حس می به طور خاص ممکن است سطح انتظارات تحت تأثیر بهبود وضع دیگر گروه ها و در عین حال ثابت ماندن وضعیت گروه
کنند ،اما چرا گاهی این احساس به خشونت جمعی تبدیل می شود؟ و چه شرایطی برای تبدیل احساس محرومیت نسبی ،به خودی افزایش پیدا کند.
تعارض سیاسی الزم است؟ این سؤالی است که بی تردید از طریق روان شناسی نمی توان به آن پاسخ گفت. _3محرومیت صعودی
مشکل دیگر نظریه گر این است که انقالب را با خشونت سیاسی یکی می داند یا آن را شاخه فرعی خشونت سیاسی فرض در این مدل از محرومیت نسبي همراه با افزایش شدید انتظارات ارزشی ،کاهش همزمان و شدید توانایی های ارزشی رخ می
می کند .حال آنکه انقالب را می توان به گونه ای تعریف کرد که خصوصیات و فرآیندهایی غیر از خشونت سیاسی را نیز دهد .این الگو ،گونه تعمیم یافته ای از مدل ارائه شده از سوی دیویس است که به عنوان منحنی (ژ) مطرح می باشد .براساس
شامل می شود. این الگو بیشترین احتمال وقوع انقالب ها هنگامی است که پس از یک دوره طوالنی از توسعه عینی اقتصادی و اجتماعی
در انتها مباحثم را با اشاره به جمله ای از کوهن درباره انتقاد از رویکردی روان شناسانه در زمینه انقالب به پایان می برم .آقای دوره های کوتاه از عقب ماندگی شدید حاصل آید.
کوهن اظهار می دارند که حجم فوق العاده هنگفتی از نوشته ها تولید شده است که مطلب چندانی دربر ندارد :وقتی مردم این مدل را می توان مورد خاصی از محرومیت نسبی ناشی از بلند پروازی تلقی کرد که در آن بهبود طوالنی مدت و کم و
احساس کنند چیزی را که به اعتقاد خود ،مستحقش هستند دریافت نمی کنند مستعد قیام و انقالب خواهند بود .این تئوری بیش پیوسته در وضعیت ارزشی مردم ،انتظاراتی را درباره استمرار این بهبود پدید می آورد .اگر توانایی های ارزشی پس از
نمی تواند یک رابطه صحیح « اگر آنگاه» برقرار سازد زیرا نظریه پردازان مورد بحث قادر نیستند مرحله ای را مشخص یک دوره ای از بهبود ثابت بماند و یا کاهش پذیرد ،محرومیت نسبی صعودی حاصل می آید.
سازند که مردم در آن مرحله «به اندازه کافی دارند» .این نظریه پردازان معتقدند که هرچه مردم خود را ناکام تر احساس کنند چنین الگویی بیشتر در جوامعی شیوع دارد که به طور همزمان با تحوالت ایدئولوژیک و سیستمی روبرو می شوند .فشار
احتما ًال واکنش شان خشونت آمیزتر خواهد بود ولی هنوز نه می توانیم نقطه گسست را مشخص سازیم و نه اینکه معلوم اقتصادی در یک اقتصاد رشد یابنده نیز می تواند همین تأثیر را به بار آورد .طرح یک ایدئولوژی نوسازی در جامعه ای که عدم
کنیم چرا این نقطه گسست از جامعه ای به جامعه دیگر تفاوت می کند. انعطاف ساختاری مانع از آن می شود که ارزش ها از نقطه خاصی فراتر روند نیز به همین صورت است.
نتیجه گیری ها و انتقادات
منابع تالش جامع تر در راه ارایه یک نظریه انقالب براساس عوامل روان شناختی از سوی تد رابرت گر صورت گرفته است .او
-1کوهن ،استانفورد( ،)1369تئوری های انقالب ،ترجمه ع.طیب ،تهران ،قومس. درصدد ارایه نظریه ای عمومی در باب شرایطی است که احتمال و وسعت خشونت مدنی را تعیین می کند .با وجودی که گر
-2گر ،تد رابرت( ،)1377چرا انسان ها شورش می کنند ،ترجمه ع .مرشدی زاده ،تهران ،پژوهشکده مطالعات راهبردی. تأثیر ساختاری اجتماعی را نفی نمی کند ،فرض را بر این می نهد که نظریه خشونت مدنی ،باید مبتنی بر شناخت نظام مندی
-3مشیرزاده ،حمیرا( ،)1381درآمد نظری بر جنبش های اجتماعی ،تهران ،پژوهشکده امام خمینی و انقالب اسالمی. از ویژگی های انسانی باشد که چگونگی واکنش انسان ها به برخی از ویژگی های جامعه شان را تعیین می کند .گر معتقد
-4جانسون ،چالمز( ،)1363تحول انقالبی ،ترجمه مجید الیاسی ،تهران ،انتشارات امیرکبیر. است که محرومیت نسبی به سرخوردگی و سرخوردگی به خشم منجر می شود .یکی از پاسخ ها به سرخوردگی خشم است
-5برینتون ،کرین( ،)1366کالبد شکافی چهار انقالب ،ترجمه سید حسن منصور ،تهران ،امیرکبیر. که می تواند به رفتار خشونت آمیز منجر گردد .به نظر گر یک دسته از متغیرها شدت خشم را تعیین می کنند و دسته ای دیگر
-6دارندورف ،رالف( ،)1370ژرف نگری در انقالب اروپا ،ترجمه هوشنگ الهوتی ،تهران ،اطالعات. متغیرهای واسطی هستند که احتمال و شدت خشونت آشکار را به عنوان پاسخی به خشم تعیین می نمایند و در مورد هر
-7هانتینگتون ،ساموئل( ،)1370سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی ،ترجمه محسن ثالثی ،تهران ،نشر علم. گروه از متغیرها ،گزاره هایی ارایه می کند .در حقیقت آنچه که گر ارایه می کند نظریه ای جامع برای تبیین انقالب محسوب
11
مقاله
لتي
صو
دي
مه
و این است شهادت یحیی آن هنگام که یهودیان از اورشلیم کاهنان و الویان را فرستادند تا از او بپرسند که تو کیستی؟ و یحیی
معترف شد و انکار ننمود ،بلکه اقرار کرد که من مسیح نیستم .آنگاه پرسیدند .پس چه؟ آیا ایلیا هستی؟ گفت :نیستم .آنگاه پرسیدند
آیا تو آن نبی موعود هستی؟ پاسخ گفت :نی ...گفت :من صدای ندا کننده ای در بیابانم که راه خداوند را راست کنید)1( .
از همان قرون نخست اسالم ،دانشمندان و مورخان مسلمان در باره ی اینکه آیا پیامبر اسالم خواندن و نوشتن می دانسته است
یا نه ،نظرات متفاوت و بعضا متضادی را مطرح کرده اند .اهمیت این موضوع نیز به خاطر نقش تعیین کننده و تاثیر گذار آن بر
جایگاه پیامبر در کتابت و جمع قرآن است .این نوشتار تالشی است برای تبیین و بررسی این نظرات و ادله ی مرتبط.
با تورقی در کتب سیره ی پیامبر و تفاسیر قرآن در می یابیم که رابطه روشنی بین کلمه «امی»
و اعتقاد به نادبیری پیامبر می باشد؛ هر چند این تنها دلیل مطرح شده نیست .در قرآن پیامبر
دو بار به «امی» متصف شده است ( )2یک بار جمع این کلمه به صورت «امیون» درباره ی ابن شهر آشوب از
قوم یهود آمده ( )3و سه بار به صورت «امیین» در خصوص اعراب بت پرست و مشرک به ابو عبیده روایت می کند که
کار رفته است)4( . امیین کسانی بودند که بر آنها
عده ای می گویند امی منصوب به امیه است به معنی غفلت و جهالت ( )5و امی یعنی کسی که کتابی نازل نشده بود.
نمی تواند کتابی را بخواند و نمی تواند بنویسد )6( .بعضی می گویند امی منسوب به امه و امه طبرسی از ابن عباس روایت
یعنی عامه و توده ی مردم که عادتا نمی توانستند بنویسند و بخوانند )7( .برخی دیگر گفته اند می کند که امیین کسانی بودند
امی منسوب به ام است یعنی مادر )8( .یعنی این ها مادری اند و بر اصل والدت مادر مانده اند و که کتاب آسمانی نداشتند .و
چیزی نیاموخته اند .گروهی گفته اند امی کسی است که پدرش در ایام طفلی او بمیرد و از تربیت نیز از قتاده و ابن عباس روایت
پدر محروم باشد و به دست مادر یا دایه تربیت شود )9( .دسته ای دیگر گفته اند امی منسوب
می کند که امیون کسانی اند که
است به ام القری که مکه از ام القری است و ام القری یعنی مادر شهرها ( )10و به این آیه استناد
می کنند َ :ل ِ ُت ْنذ َِر ُأ َّم الْقُرى َو َم ْن َح ْولَها ( )11پس امی یعنی مکی در روایتی از پیامبر آمده است معانی تورات را نمی دانند
که ام القری در شهر مکه است یعنی خود مکه نیست ( .)12گروهی دیگر گفته اند امی منسوب و تنها به حفظ و تالوت آن
كان ُأ َّم ًه قان ِت ًا لِهَّلِ َحنيفا)13( .
اهيم َ
است به امه که لقب حضرت ابراهیم است در قرآن در آیه إِ َّن إِبْر َ اکتفا می کنند .گروهی دیگر
( )14و در مورد اینکه امه در این آیه به چه معناست و چرا ابراهیم به آن موسوم شده نیز نظرات گفته اند امیین جمع امی
مختلفی ارائه شده است .عبداهلل ابن مسعود امه را به معنی معلم خیر می دانست )15( .مجاهد می است منسوب به امه العرب
گفت :خداوند ابراهیم را به این دلیل امه خواند که مردم همه در عصر او کافر بودند و او تنها موحد چون اعرابی بودند که کتابی
روی زمین بود )16( .قتاده می گفت :او اهل هیچ دین نبود )17( .در تفسیر قمی از امام صادق (آسمانی) نداشتند
سال اول(هفتم)
شماره 12 1
پاییز 87
خداوند «اهل کتاب»
را در برابر «امی ها» «امی ها» گرفته است یعنی کسانی که کتاب آسمانی ندارند و مراد از این «بی کتاب روایت نقل می کند که :به این دلیل که او بر دینی بود که هیچ کس در دنیا در آن هنگام بر
ها» اعراب مشرک است .با مراجعه به آیات دیگر قرآن این موضوع تایید می شود که آن دین نبود (یعنی توحید) ( )18در تفسیر عیاشی از امام صادق روایت نقل می کند :در دنیا
گرفته است یعنی
به اعراب هیچ کتاب آسمانی نازل نشده بود: جز او کسی نبود که خدا را بندگی کند و همه مشرک بودند و تنها موحد ابراهیم بود )19( .در
کسانی که کتاب آسمانی َو َما َءات َْي َن ُاهم ِّمن ُك ُت ٍب َي ْد ُر ُسون َها َو َما أَ ْر َسلْ َنا إِلَي ِْه ْم ق َْبلَ َ الکافی هم در روایتی از امام صادق همین معنا برای امه ذکر شده است)20( .
ك مِن نَّذِير
ندارند و و نامه ای نداده ایم شان که خوانندش ،و پیش از تو بیم دهنده ای سویشان نفرستاده در تفسیر کلمه «امی» در روایتی کسانی را هم که کتاب آسمانی در زبان سامی نداشته و به
مراد از این ایم ()32 رسوالن و انبیاء سامی معتقد نبودند (چون مجوس) امی خوانده اند )21( .طبری در روایتی از
«بی کتاب ها» اعراب ك ل ِ ُتنذ َِر َق ْو ًما َّما أَت ُ
َئهم ِّمن نَّذِي ٍر ِّمن ق َْبل َِك لَ َعلَّ ُه ْم أَ ْم َيقُولُ َ
ون ا ْف َترئ ُه بَ ْل ُه َو الْ َحقُّ مِن َّربِّ َ محمد بن جعفر بن زبیر نقل می کند امیین کسانی هستند که کتاب آسمانی ندارند )22( .و نیز
مشرک است. ي َْه َت ُدو ن از ابن عباس روایت می کند که گفت :امیون کسانی بودند که پیامبر و کتاب خدا را تصدیق
با مراجعه به آیات یا گویند که برساخته اش؟ نه .که خود راست است و از پروردگار توست ،تا مردمی را بیم نمی کردند .خودشان کتاب هایی می نوشتند و به مردم نادان می گفتند که از پیش خداست
دیگر قرآن این موضوع دهی که پیش از تو بیم دهنده ای نیامده است شان ،باشد که به راه آیند)33( . و چون اینان با کتاب خدا و پیامبران جدل می کردند ،امی نامیده شدند .ولی خود طبری این
تایید می شود که اميين و خيانت اميين می خواندند زيرا می گفتند :در باره ّ يهود ،مطلق غير يهود را ّ تاویل را خالف رایج میان عرب می شناسد )23( .ابن شهر آشوب از ابو عبیده روایت می کند
به آنها بر ما مسؤوليتى نيست ،پس قهرا منظورشان مطلق غير يهود است نه فقط که امیین کسانی بودند که بر آنها کتابی نازل نشده بود )24( .طبرسی از ابن عباس روایت
به اعراب هیچ کتاب
مشركين عرب .در جوامع الجامع آمده است که یهود می گفتند در كتاب ما ،غير يهود می کند که امیین کسانی بودند که کتاب آسمانی نداشتند )25( .و نیز از قتاده و ابن عباس
آسمانی نازل روایت می کند که امیون کسانی اند که معانی تورات را نمی دانند و تنها به حفظ و تالوت
را حرمتى نيست)34( .
نشده بود در آخرین آیه «امیون» خطاب به عده ای از یهود به کار رفته است .از آیات قبلی و آن اکتفا می کنند )26( .گروهی دیگر گفته اند امیین جمع امی است منسوب به امه العرب چون اعرابی بودند که کتابی (آسمانی)
بعدی می توان معنای آن را متوجه شد .سخن از کسانی از یهود است که کتاب آسمانی نداشتند )27( .صرف نظر از این نظرات ،مراجعه به آیات قرآن و بررسی دقیق آنها ما را در فهم معنای امی یاری خواهد کرد ،پس
خود را تحریف می کنند و چیزهایی می آورند و می گویند از سوی خداست و عده ای، به سراغ این آیات می رویم:
که قرآن آنها را «امیون» خطاب می کند ،بدون هیچ علم و دانشی این سخنان را می پذیرند و گمان می کنند از خداست .اینجا ين أَ أَ ْسلَ ْم ُت ْم َفإِ ْن أَ ْسلَ ُموا َف َق ِد ا ْه َت َد ْوا َو إِ ْن تَ َولَّ ْوا
ال ِّم ِّي َ ِتاب َو أْ ُ
ذين ُأو ُتوا الْك َ وك َفق ُْل أَ ْسلَ ْم ُت َو ْج ِه َي لِهَّلِ َو َم ِن ات ََّب َع ِن َو ُق ْل لِلَّ َ َفإِ ْن َحا ُّج َ
هم منظور قرآن کسانی ،از یهود است که از محتویات و دستورات کتاب آسمانی خود اطالع درست و حسابی ندارند و پیرو هر الغ َو اللهَّ ُ بَ ٌ
صير ب ِالْعِبا ِد ك الْ َب َُفإِنَّما َعلَ ْي َ
آن چه که احبار و مالهایشان بگویند هستند و به راحتی گمراه می شوند .طبرسی از ابو عبیده نقل می کند :امیون کسانی اند که پس ،اگر با تو ستیزند ،بگو :من روی خویش به خدا سپرده ام ،نیز پیروان من .به آنان که نامه شان داده اند و به «امی ها» بگو:
درک نمی کنند آنچه را که در کتاب (تورات) است و مقررات و احکام و حدود تکالیف آن را نمی دانند و مانند چهارپایان تقلید می آیا شما نیز سپرده اید؟ اگر سپرده اید که راه یافته اید ،لیک اگر روی بگردانند ،بر تو رساندن است و بس .خداوند خود بر کار
کنند و آنچه را می گویند نمی فهمند)35( . بندگانبیناست)28(.
ین َر ُسولاً ِّمن ُْه ْم ( )36یعنی برانگیخت از میان امی ها فرستاده ای از خودشان .پس پیامبر امی یعنی فى أْ ُ
ال ِّم ِّي َ قرآن می گوید :بَ َع َث ِ الح ْك َم َه َو إِن ك َانُواْ مِن ق َْب ُل لَفِى ضَ لاَ ٍل اب َو ِْ ال ِّم ِّيی َن َر ُسولاً ِّمن ُْه ْم َي ْت ُلواْ َعلَي ِْه ْم َءا َياتِ ِه َو ُي َز ِّكي ِه ْم َو ُي َعلِّ ُم ُه ُم الْ ِك َت َ فى أْ ُ ُه َو الَّذِى بَ َع َث ِ
پیامبری که پیرو کتاب های آسمانی پیش از خودش مثل تورات و انجیل و غیره نیست و از محتویات آنها بی اطالع است .پس ِين
ُّمب
با توجه به این دسته از آیات قرآن دلیلی نداریم که ثابت کند پیامبر بی سواد بوده است ،بلکه تنها جهل اوست آنکه بر انگیخت در میان «امی ها» فرستاده ای هم از خودشان ،که آیت های او را بر ایشان بر می خواند تا پاک شان کند
او به کتاب های آسمانی پیشین مورد نظر است. و نامه و فرزانگی بیاموزد ایشان را ،و هر آینه پیش از این در گمراهی آشکاری بودند)29( .
نکته تامل برانگیز در این رابطه نظر عده ای از مستشرقین و اسالم شناسان غربی در مورد کلمه ی امی ك إِ َّال ما ُد ْم َت َعلَ ْي ِه قائ ِم ًا ذل َِك ب َِأن َُّه ْم قالُوا ك َو ِم ْن ُه ْم َم ْن إِ ْن ت َْأ َم ْن ُه ب ِدينا ٍر ال ُي َؤ ِّد ِه إِلَ ْي َ ِتاب َم ْن إِ ْن ت َْأ َم ْن ُه ب ِ ِق ْنطا ٍر ُي َؤ ِّد ِه إِلَ ْي َ َو م ِْن أَ ْه ِل الْك ِ
است .اینان معتقدند که وصف امی بودن با دانستن و خواندن منافات ندارد و پیامبر خوانا و نویسا بوده ون َعلَى اللهَّ ِ الْ َكذ َِب َو ُه ْم َي ْعلَ ُم َ
ون بيل َو َيقُولُ َ ين َس ٌ س َعلَ ْينا فِي أْ ُ
ال ِّم ِّي َ لَ ْي َ
است )37( .اینان می گویند امی کلمه ای دخیل از یهود است )38( .یهود قوم خود را اسرائیل ( )39و غیر و از نامه داران کسی است که اگر او را انبانی زر بسپاری ،تو را باز پس دهد ،و از ایشان کسی است که اگر او را دیناری بسپاری،
یهودیان را( goyimגויים) خطاب می کرد که مفرد آن( goyגוי) است .بعضی از مستشرقین امیین تو را باز پس ندهد ،مگر آنکه پیوسته بر سرش ایستاده باشی .این بدان است که گفتند :نیست «امی ها» را بر ما راهی .و دروغ
را عربی شده ی همین goyimمی دانند )40( .بدین ترتیب یهود همسایگان عرب خود را امی می می بندند بر خدا و خودشان می دانند)30( .
خواند و منظورشان از این خطاب چنانکه گفته اند جهل به خواندن و نوشتن نبوده بلکه مراد مفهوم غیر ِتاب إِ َّال أَمان َِّي َو إِ ْن ُه ْم إِ َّال َي ُظنُّو ن ون الْك َ ون ال َي ْعلَ ُم َ َو ِم ْن ُه ْم ُأ ِّميُّ َ
یهودی و بیگانه بوده است )41( .نولدکه ( )Noldekeدر تاریخ قرآن خود به این نتیجه می رسد که و از ایشان «امیونی» هستند که از نامه ی خدا چیزی ندانند جز پندارهای نادرست .اینان نیند جز این که می پندارند)31( .
امی داللت بر جهل خواندن و نوشتن نمی کند ،بلکه فقط نشان می دهد که پیامبر از کتب آسمانی پیش اگر بدون هیچ گونه ذهنیت و پیش فرضی این آیات را بررسی کنیم پی می بریم که در این آیات خداوند «اهل کتاب» را در برابر
13
شد ،عباس مردی از بنی غفار را به مزدوری گرفت که پنهانی راه ده روزه را در سه شب طی کند و نامه ای را به پیامبر برساند. از خودش بی اطالع بود )42( .مستر هاکس در قاموس کتاب مقدس در مورد ( goyimامت ها) نولدکه ( )Noldekeدر
پیامبر در «قباء» بود و چون نامه ی عباس به وی رسید ،مهر نامه را بازکرد و به ابی بن کعب داد تا بخواند .ابی نامه را برای پیامبر می گوید :این لفظ بعضی از اوقات شامل خود اسرائیلیان نیز می شد .لکن عموما قصد از ذکر این تاریخ قرآن خود به این
خواند ،پیامبر از او خواست که موضوع را پنهان دارد )51( .اینان استدالل می کنند که اگر پیامبر سواد داشت چنان نامه ی مهم و لفظ طوایفی است که جدا از اسرائیل باشد و هر گاه قوم اسرائیل چراغ توفیق الهی را خاموش کرده نتیجه می رسد که امی
محرمانه ای را خودش می خواند و از شخص دیگر در خواست نمی کرد که آن را بخواند .در بعضی از کتب سیره قدیمی تر مثل و در ظلمت بت پرستی داخل می شد ،این لفظ بر آنان نیز اطالق می شد )43( .و این کامال با آنچه
داللت بر جهل خواندن و
تاریخ طبری و سیره ابن هشام اصال اشاره ای به این موضوع نشده است. که از آیات قرآن در مورد کلمه امی فهمیدیم مطابقت دارد .همانطور که در ابتدا خواندیم بعضی از
و نیز می گویند ،تمیم بن جراشه گفت :در وقد ثقیف بر پیغمبر وارد شدیم که اسالم بیاوریم .خواستیم نوشته ای بگیریم و در آن مفسرین نیز به این مفهوم اشاره کرده بودند .پس از این آیات قرآن چیزی به دست نیامد که ثابت
نوشتن نمی کند ،بلکه فقط
چند شرط بگنجانیم .ما می خواستیم که ربا و زنا بر ما حالل باشند! با نوشته نزد پیغمبر رفتیم .پیغمبر به خواننده نامه گفت :بخوان. کند پیامبر بی سواد بود .آیا قرآن در مورد خوانا و نویسا بودن پیامبر ما را راهنمایی می کند؟ در این نشان می دهد که پیامبر
چون به کلمه ربا رسید فرمود :دست من را بر آن بگذار .پس دستش را بر آن کلمه نهادند ،آنگاه پیغمبر این آیه را تالوت کرد :یا زمینه چندین آیه راه گشا هستند: از کتب آسمانی پیش از
الربا ( )52و آن را پاک کرد )53( ...البته ابن حجر عسقالنی در االصابه می گوید سند این أَيُّ َها الَّذ َ
ِين آ َم ُنوا اتَّ ُقوا اهلل َو َذ ُروا ما بَق َِي من ِّ ُ ْ َ ً َ ُّ
ِتاب َو ال تَخُ ط ُه ب َِيمينِك إِذا ال ْر َ
تاب ال ُم ْبطِ لو ن ُ
َو ما ك ْن َت تَ ْتلوا م ِْن ق َْبلِ ِه م ِْن ك ٍ ُ خودش بی اطالع بود.
خبر ضعیف است )54( .و این کل اخباری است كه عده ای با استناد به آنها می گویند پیامبر نمی توانست بخواند و بنویسد. و تو نمی خواندی پیش از آن (قرآن) هیچ کتابی را ،و نمی نوشتی آن را به دست راست خویش ،و مستر هاکس در قاموس
پیامبرمینوشت گرنه در گمان می افتادند کجراهان)44( . کتاب مقدس در مورد
کسانی که می گویند پیامبر خوانا و نویسا بود این گونه استدالل می کنند :کار پیامبر تنها ابالغ وحی و رساندن آن نبود .او مامور این آیه به روشنی خواندن و نوشتن پیش از نبوت را نفی می کند ولی چیزی در مورد پس از ( goyimامت ها) می گوید:
تعلیم قرآن و تربیت مردم هم بود .او باید حکمت و دانشی که در آیات نهفته بود به مردم می آموخت و آنان را از گمراهی نجات بعثت نمی گوید .لحن آیه نیز به گونه ای است که گویا اکنون (هنگام نزول آیه) پیامبر می خواند این لفظ بعضی از اوقات
می بخشید .چنانکه خداوند در این باره بر بندگان منت می نهد: و می نویسد زیرا نمی گوید که تو نمی خوانی یا نمی نویسی و این دلیل کافی است که بر گمان
شامل خود اسرائیلیان نیز
کجراهانخطبطالنبکشد.
لين ا ْك َت َت َبها َف ِه َي ُت ْملى َعلَ ْي ِه بُ ْك َر ًة َو أَصيال َو قالُوا أَ می شد .لکن عموما قصد از
ساطير الَأْ َّو َ
ُ
و گفتند افسانه های پیشینیان است که نوشته است و امال می شوند بر او بام و شام ()45 ذکر این لفظ طوایفی است
این سخن بعضی از مشرکان در رد نبوت پیامبر است .به پیامبر اتهام نوشتن نمی زنند بلکه می که جدا از اسرائیل باشد و
گویند عده ای افسانه های پیشینیان را به او امال می کنند و او می نویسد .آیا به شخصی که بی هر گاه قوم اسرائیل چراغ
سواد است می توان امال کرد؟ قرآن هم در آیه بعدی این اتهام را که کسانی این آیات را به او امال توفیق الهی را خاموش کرده
می کنند رد می کند ولی نمی گوید که این پیامبر نمی نویسد ،ظاهرا آن را تصدیق نیز می کند .در و در ظلمت بت پرستی
جای دیگر در قرآن اینطور می فرماید: داخل می شد ،این لفظ بر
ول م َِن اللهَّ ِ َي ْت ُلوا ُص ُحف ًا ُم َط َّه َره فِي َها ُك ُت ٌب ق َِّي َمهَر ُس ٌ آنان نیز اطالق می شد
فرستاده ای از خداوند که می خواند نامه های (صحیفه های) پاک را که در آن نوشته هایی است
راست ()46
صحف جمع صحیفه است .صحیفه نیز کاغذ یا هر چیزی است که بر آن نوشته می شود)47( .
صحف مجموعا هشت بار در قرآن آمده است که هفت مورد آنها اشاره به کتاب های آسمانی است )48( .بعضی از مفسرین که
فرض را بر بی سوادی پیامبر گرفته اند ،سعی کرده اند که عقیده خود را به این آیه بقبوالنند و در تفسیر این آیه اینطور بگویند:
منظور محتوای اوراق است که پیامبر آنها را تالوت می کرد زیرا می دانیم پیامبر هرگز چیزی را از روی اوراق نمی خواند! (تفسیر
نمونه ،ج ،27ص )202این نظر باطل است زیرا در این آیه می گوید پیامبر این صحیفه ها را تالوت می کرد که فِي َها ُك ُت ٌب ق َِّي َمه
یعنی در این صحیفه ها نوشته هایی است راست.
از منظر تاریخ
عده ای حکم به قطعیت ناخوانا و نادبیر بودن پیامبر اسالم چه قبل از نبوت و چه پس از نبوت داده اند )49( .و مدعی شده اند که
هیچ مورخی نگفته است که پیامبر می توانسته بخواند یا بنویسد )50( .ولی با بررسی دقیق تر در می یابیم که در اخبار رسیده دو
گانگی وجود دارد ،از بعضی از اخبار رسیده برداشت شده است که پیامبر نمی خواند و نمی نوشت و از برخی دیگر خوانا و نویسا
بودن پیامبر منتج شده است .حال این اخبار را بررسی می کنیم:
پیامبرنمینوشت
افرادی که حکم به ناخوانا و نادبیر بودن پیامبر داده اند به این اخبار تمسک جسته اند:
در غزوه ی احد عباس عموی پیامبر در مکه بود و چون ابوسفیان با لشکریان خود به عزم جنگ با پیغمبر از مکه روانه ی مدینه
سال اول(هفتم)
شماره 14 1
پاییز 87
توجه کنیم آن خداست كه به هر كس از بندگان خويش كه خواهد ،دهد و سرانجام با پرهيزكاران است. ِنين إِ ْذ بَ َع َث في ِه ْم َر ُسو ًال م ِْن أَنْفُسِ ِه ْم َي ْت ُلوا َعلَ ْي ِه ْم آياتِ ِه َو
لَ َق ْد َم َّن اللهَّ ُ َعلَى الْ ُم ْؤم َ
که ( )62در متن عربی صریحا می گوید :کتب رسول اهلل یعنی نوشت رسول خدا ...پس پیامبر ن
الل ُمبي ضَ ٍ ي
فَ ل لُ َب
ِتاب َو الحِ َ َ ِ ْ ُ ْ ْ
ق ِن م او نكا ن إ و ه م كْ ْ ُي َز ِّكي ِه ْم َو ُي َعلِّ ُم ُه ُم الْك َ
بیش از سیصد مورد خواندن و نوشتن می دانست. همانا که خداوند بر گروندگان منت نهاد هنگامی که فرستاد در میان ایشان پیامبری
کلمات کتابت و آموزشخوشنویسیتوسطپیامبر از خود ایشان تا بخواند بر ایشان آیت های او را و پاک سازد ایشان را و کتاب و حکمت به
مشتقات آن و بیش از مساله قابل توجه دیگر در این زمینه آموزش خوشنویسی قرآن توسط پیامبر به بعضی از صحابه ایشان بیاموزد؛ به راستی که پیش از این در گمراهی آشکاری بودند)55( .
نود بار قرائت به است .در پاره ای از روایات شیعه و سنی آمده که پیغمبر شخصا به چندین تن از جوانان مسلمان سخن از آموزش است .تعلیم کتاب و حکمت نخستین وظیفه پیامبر بود .صرف نظر از مقام علم و قلم
مثل ابن عباس تعلیم کتابت قرآن و خوشنویسی داده است و خود نیز کتابت قرآن می کرد. که در نخستین آیه های نازل شده پایگاه بلندی یافته و حتی خداوند به آن قسم یاد می کند ،در آیات قرآن و
گونه های مختلف در
( )63از مجموع اخبار رسیده شاید بتوان گفت که کفه ی ترازو در به سمت خوانا و نویسا بودن به خصوص در آیه های مکی بسیاری از ادوات کتابت و قرائت مانند :کتاب و کاغذ و اسفار و صحف و قلم و مداد
قرآن به کار رفته است. پیامبر پس از بعثت سنگینی می کند .اما پیش از بعثت چطور؟ آیه 48سوره ی عنکبوت را بار ذکر شده است )56( .توجه کنیم که بیش از سیصد مورد کلمات کتابت و مشتقات آن و بیش از نود بار قرائت به گونه
با این همه جاللت قدر دیگر مرور می کنیم: های مختلف در قرآن به کار رفته است .با این همه جاللت قدر کتابت و قرائت چطور می توان گفت که پیغمبر خود نادبیر
کتابت و قرائت تاب الْ ُم ْبطِ ُلو ن ِتاب َو ال تَخُ ُّط ُه ب َِيمين َ
ِك إِذاً َال ْر َ َو ما ُك ْن َت تَ ْت ُلوا م ِْن ق َْبلِ ِه م ِْن ك ٍ و نانویسنده بود؟ پیامبر مرتبا مسلمانان را به کسب علم و فراگیری خط تشویق می کرد ،حتی فدیه آزادی اسراء دشمن را هم
چطور می توان گفت که و تو نمی خواندی پیش از آن (قرآن) هیچ کتابی را ،و نمی نوشتی آن را به دست راست خویش، آموزش خط به کودکان قرار داده بود ( ،)57همسرانش را امر کرد خط بیاموزند .گفته بود :هر كه به راهي رود كه علمي جويد،
پیغمبر خود نادبیر و گرنه در گمان می افتادند کجراهان)64( . خدا براي وي راهي به سوي بهشت بگشايد .مركب عالمان دانا را با خون شهيدان وزن كنند و مركب عالمان از خون شهيدان
و در آیه ظاهرا قرآن نفی خواندن و نوشتن را پیش از بعثت می کند .ولی عده ای می گویند این برتر باشد )58( .پیامبر که خداوند او را در قرآن اسوه حسنه می خواند چطور ممکن است خود کوششی در یادگیری خط نکرده
نانویسنده بود؟ آیه می خواهد نفی عادت کند نه نفی قدرت .به نظر عالمه طباطبایی در این رابطه دقت کنید: یداده پيشقدم بوده ،چگون ه باشد؟ شهید مطهری پاسخي [غير قابل انتظار] به این سوال که« :پيغمبر اكرم در همه دستورها كه م
بعضی از مفسرین ( )65گفته اند جمله مذكور مىخواهد قدرت را نفى كند ،و بفرمايد :تو قبل از اين دستور را داده و خود عمل نكرده است؟ » می دهد :درست مثل اين است ك ه بگوييم پزشك كه نسخهای به بيمار میدهد
اين نمىتوانستى بخوانى و بنويسى ،ولى وجه اول با سياق حجت و استدالل سازگارتر است، اول بايد خودش آن نسخه را به كار بندد .بديهی است اگر پزشك بيمار گردد و همان نيازی كه بيماران به دوا پيدا میكنند پيدا
چون آيه شريفه در مقام اقامه ی حجت بر حقانيت قرآن است ،و مىخواهد اثبات كند كه اين كند ،خودش قبل از ديگران نسخه خود را به كار میبندد ،اما اگر بيمار نشد و نياز پيدا نكرد چطور؟(!) ()59
كتاب از ناحيه خدا نازل شده و در اثبات اين مدعا كافى است كه نفى عادت از وى بشود و الزم نيست كه نفى قدرت بشود .و بعد از این استدالل ها معتقدین به با سوادی پیامبر از این اخبار کمک می گیرند که عقیده خود را ثابت کنند:
اگر كلمه« تخطه» را مقيد به قيد «بيمينك» كرد ،و فرمود :تو عادت نداشتى كه كتابى را با دست خود بنويسى ،خواست تا نوعى هنگام نوشتن صلح نامه حدیبیه ،پیامبر به علی فرمود که پیمان را بنویسد و فرمود :بنویس :بسم اهلل الرحمن الرحیم .ولی سهیل
تمثيل آورده در نتيجه مطلب را تاكيد كرده باشد ،مثل اينكه كسى بگويد :من فالنى را با چشم خود ديدم ،و يا فالن مطلب را بن عمرو فرستاده قریش اعتراض کرد و گفت ما این الرحمن و الرحیم را نمی شناسیم و باالخره قرار شد بنویسند :بسمک اللهم.
با اين دو گوش خود شنيدم )66( .پس طبق نظر عالمه طباطبایی این آیه می خواهد نفی عادت کند (البته ایشان معتقد بود که بعد پیامبر فرمود :این است آنچه محمد رسول اهلل و سهیل بن عمرو موافقت کرده اند .ولی سهیل باز هم اعتراض کرد و گفت:
پیامبر نمی خواند و نمی نوشت) پس احتمال با سواد بودن پیامبر پیش از بعثت وجود دارد. اگر ما گواهی می دادیم که تو رسول اهلل هستی که دیگر جنگ نمی کردیم .پس باید بنویسند محمد بن عبداهلل .پیغمبر فرمود:
طبق روایت های رسیده و نظر اکثر مفسرین شیعه و سنی تمام آیات سوره ی عنکبوت در مکه نازل شده اند )67( .مهندس من هم رسول اهلل هستم و هم پسر عبداهلل .سپس به علی گفت که عبارت رسول اهلل را حذف کند .ولی علی گفت :قسم به
بازرگان ،که با استفاده از طول آیات و ریاضیات ،زمان نزول آیات را تعیین کرده است ،می گوید :سوره عنکبوت به صورت یکپارچه خدا که من هرگز آن را حذف نخواهم کرد .پیامبر نامه را گرفت و به جای رسول اهلل نوشت محمد بن عبداهلل .این روایت با
در فاصله سال های 10و 11بعثت در مکه نازل شده است )68( .چون این آیه در مکه نازل شده است پس یقینا منظور از کمی تفاوت در کتب مختلف آمده که تفاوت هم مربوط به اعتراض علی و نوشتن رسول اهلل توسط پیامبر می شود .در بعضی
کجراهان باید کفار مکه باشد که می گفتند محمد کاهن ،شاعر ،مجنون و ...است .این آیه می خواهد نفی این عادات را از پیامبر کتب آمده است که پیامبر صلح نامه را از علی گرفت و با شیء تیزی رسول اهلل را برید .در بعضی کتب دیگر می گوید پیامبر
بکند و بگوید :تو پیش از این چنین عادتی نداشتی (و قبیله ات می دانند) که کتابی را (به عنوان آیات خدا و غیره) تالوت کنی و به علی گفت رسول اهلل را به من نشان بده ،و بعد با شیء تیزی آن را برید .در بعضی کتاب ها (سیره ابن هشام ،تاریخ طبری،
آن را به دست خویش بنویسی (و بگویی از سوی خداست) و گرنه کجراهان به گمان می افتادند که تو کاهن ،مجنون یا شاعر تاریخ یعقوبی) اصال حرفی از اعتراض علی نیست و علی سریعا به دستور پیامبر عمل می کند .عده ای می گویند چون هنگام
( )69هستی در حالی که سال ها بین آنها زیسته ای ( )70و چنین عاداتی از تو سر نزده است. نوشتن صلح نامه عمر بن خطاب بسیار به پیامبر اعتراض کرد ،ولی علی اعتراضی نکرد و پیرو دستورات پیامبر بود ،این روایت
باید مد منظر داشته باشیم که کتب آسمانی پیشین همه به زبان هایی غیر عربی بوده اند :اسفار یهود به زبان عبری ()Hebrew را تحریف کرده اند تا بگویند علی هم کم و بیش از پیامبر نافرمانی می کرد)60( .
و آرامی ( )Aramicو اسفار ترسایان به زبان یونانی ( )Greekاست و اگر پیامبر سواد خواندن و نوشتن عربی هم داشت باز در اخبار خاصه و عامه آمده است که در اوقات شدت مرض موت ،پیامبر گفت :دوات و کاغذی بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم
نمی توانست از این کتاب ها استفاده کند .عده ای می گویند چون مدتی پیامبر عامل تجاری خدیجه بوده است و نیز در آن زمان که پس از من گمراه نشوید .ولی هیاهویی شد که پیغمبر هذیان می گوید .و عمر گفت :کتاب خدا بین ماست و ما را کفایت می
اعداد و ارقام هنوز اختراع نشده بود و برای حساب و کتاب از حروف استفاده می شد پس پیامبر هم به عنوان یک بازرگان می کند و اجازه ندادند رسول خدا بنویسد .پس رسول خدا رنجیده خاطر شد و امر کرد از نزد او بیرون بروند )61( .اگر پیامبر خواندن
بایست سواد می داشت .هر چند این احتمال ممکن است ،ولی هیچ گونه قرینه ی تاریخی برای اثبات ندارد و ظاهر قراین رسیده نوشتن نمی دانست چگونه گفته است که دوات و کاغذ بیاورید تا چیزی بنویسم؟
بر خالف آن حکم می کند .داستان اولین وحی به پیامبر در این رابطه جالب است: مسیلمه عربی بود که می گفت بر او وحی نازل می شود و ادعای شراکت نبوت با پیامبر را داشت؛ در نامه ای به پیامبر این
عبيد بن عمير گويد :رسول خدا صلى اهلل عليه و آله را رسم چنان بود كه هر سال يك ماه در غار كوه حرا معتكف مي شد و طور نوشت :از مسيلمه پيامبر خدا به محمد پيامبر خدا ،درود بر تو كه مرا در كار پيامبرى شريك تو كردهاند كه نيم سرزمين از
اين كار را قریشيان آنان كه اهل عبادت خداوند بودند در زمان جاهليت انجام می دادند .در اين يك ماه آن حضرت مجاورت ما باشد و نيم سرزمين از قريش باشد ولى قريش قومى متجاوزند .دو پیک اين نامه را براى پيامبر آوردند .سپس پیامبر در پاسخ
كوه حرا را اختيار می کرد و مستمندان و مساكينى كه در آنجا به نزدش می رفتند اطعام می فرمود ،و چون آن يك ماه به پايان او نوشت :بسم اهلل الرحمن الرحيم ،از محمد پيامبر خدا ،به مسيلمه كذاب ،درود بر آنكه از هدايت تبعيت كند ،اما بعد ،زمين از
15
جبرئيلم )71( .اگر این داستان صحیح باشد پیامبر پیش از نبوت خواندن نمی دانسته است .بعضی از مفسرین معتقدند پیامبر بعد می رسيد به شهر مكه باز می گشت ،و نخست به كنار كعبه می رفت و هفت بار يا بيشتر به دور آن طواف می كرد ،سپس به
از این وحی خوانا و نویسا شد)72( . خانه خويش می رفت .تا سالى كه حضرت در آن سال به رسالت مبعوث شد طبق معمول همه ساله ماه رمضان بود كه براى
نظر متقدمان شیعه در مورد سواد پیامبر اعتكاف و عبادت با اهل خانه خود به سوى حراء كوچ كرد و هم چنان تا آن شبى كه خداى تعالى او را به رسالت گرامى داشت
در این بخش نظر برخی از بزرگان و معتمدین شیعه در ارتباط با خوانا و نویسا بودن پیامبر را اجماال مرور می کنیم: به عبادت مشغول بود در آن شب جبرئيل بر او نازل گشت.
محمد بن حسن بن فروخ صفار (متوفی 290هجری) از شاگردان امام عسگری در کتاب بصائر الدرجات یک باب را به ذکر روایات در اينجا خود رسول خدا صلى اهلل عليه و آله دنباله داستان را چنين نقل فرمايد :هنگامى كه من خوابيده بودم ديدم جبرئيل
ائمه در باب اینکه پیامبر خواندن و نوشتن می دانست اختصاص داده است و ظاهرا خود به این موضوع باور دارد)73( . پارچه ای از ديبا كه در آن كتابى بود به نزد من آورده گفت :بخوان! گفتم :خواندن ندانم .جبرئيل مرا گرفت و چنان فشارى داد
محمد بن مسعود عیاشی (متوفی 320هجری) در تفسیر خود حدیثی از امام صادق می آورد :از امام صادق پرسیدند که چرا پیامبر كه پنداشتم مرگم فرا رسيده سپس مرا رها ساخته گفت :بخوان ،گفتم :خواندن ندانم .دوباره مرا فشارى داد ( ...و هم چنان تا
امی نامیده شد؟ گفت :چون اهل مکه بود زیرا خدا در قرآن می فرماید :تا «ام
القری» و مردم اطرافش را بیم دهد ( .)74ام القری در مکه است و امی هم
منسوب به ام القری است)75( . شیخ طوسی (متوفی 460هجری)
شیخ مفید (متوفی 413هجری) پس از بحث مفصل و بیان ادله خویش در در تفسیر تبیان در ذیل آیه 48
این رابطه می گوید که پیامبر پیش از نبوت خواندن و نوشتن نمی دانست ولی سوره عنکبوت می گوید که
بعد از نبوت می توانست بخواند و بنویسد و اظهار می کند که این عقیده ی
پیامبر پیش از نبوت خواندن و نوشتن
امامیه است)76( .
سید مرتضی علم الهدی (متوفی 436هجری ،از شاگردان شیخ مفید ،و استاد
نمی دانست ولی بعد از نبوت
شیخ طوسی) این اعتقاد را که پیامبر قبل از نبوت خواندن و نوشتن نمی دانسته، می توانست بخواند و بنویسد.
ولی پس از نبوت آن را از جبرئیل آموخته به امامیه نسبت می دهد و خود حامی طبرسی (متوفی 548هجری)
این نظر است)77( . در مجمع البیان ذیل آیه 48
شیخ طوسی (متوفی 460هجری) در تفسیر تبیان در ذیل آیه 48سوره سوره عنکبوت (و تو نمی خواندی پیش
عنکبوت می گوید که پیامبر پیش از نبوت خواندن و نوشتن نمی دانست ولی از آن هیچ کتابی را ،و نمی نوشتی آن
بعد از نبوت می توانست بخواند و بنویسد)78( . را به دست راست خویش ،و گرنه در
طبرسی (متوفی 548هجری) در مجمع البیان ذیل آیه 48سوره عنکبوت (و گمان می افتادند
تو نمی خواندی پیش از آن هیچ کتابی را ،و نمی نوشتی آن را به دست راست
کجراهان) از سید مرتضی
خویش ،و گرنه در گمان می افتادند کجراهان) از سید مرتضی علم الهدی این
گونه نقل می کند :این آیه بهترین دلیلی است که پیامبر پیش از نبوت خواندن
علم الهدی این گونه نقل می کند:
و نوشتن را نمی دانست و اما بعد از نبوت به اعتقاد من حضرتش به هر دو این آیه بهترین دلیلی است که پیامبر
آگاهی داشت .و سپس طبرسی این نظر را می پسندد و می گوید :ظاهر آیه نیز پیش از نبوت خواندن و نوشتن را نمی
موافق با این نظر است)79( . دانست و اما بعد از نبوت به اعتقاد من
کاشفی سبزواری (متوفی 941هجری) ذیل همین آیه می گوید :ابن ابی شيبه حضرتش به هر دو آگاهی داشت.
در مصنف خود از طریق عون بن عبداهلل نقل می کند :ما مات رسول اهلل حتی و سپس طبرسی این نظر را می پسندد
کتب و قراء (نمرد پیامبر تا نوشت و خواند) که این منافی قرآن نیست زیرا در و می گوید :ظاهر آیه نیز
این آیه نفی کتابت و تالوت را مقرر به پیش از وحی کرده است .ممکن است موافق با این نظر است
این فضیلت (یعنی خواندن و نوشتن) نیز به صورت معجزه از سوی خداوند به
او داده شده است)80( .
مال فتح اهلل شریف کاشانی (متوفی 998هجری) در تفسیر خود ذیل همین
آیه می گوید :ظاهر آیه مقتضی به آن است که نفی تعلق گرفته باشد به پیش
از نبوت نه به بعد از آن ...و در ادامه می افزاید حق تعالى در آخر عمر اين فضيلت (خواندن و نوشتن) به وى ارزانى داشت تا معجزه ق ...رسول سه بار) و هر بار من مي گفتم :خواندن ندانم بلكه او دست از من بر دارد ،در اين بار گفت :ا ْق َرأْ ب ِْاس ِم َربِّ َ
ك الَّذي خَ لَ
ی ديگرش باشد و ابن ابى شيبه در مصنف خود از طريق عبد اللهَّ ابن عباس روايت می كند كه ما مات رسول اللهَّ حتى كتب و خدا فرمايد :پس من اين آيات را خواندم و جبرئيل برفت ،من از خواب برخاسته ديدم گويا در قلبم كتابى نقش بسته ،پس
قرا و اين منافى قرآن نيست زيرا كه در آيه نفى كتابت را مطلق ساخته به زمان قبل از نزول قرآن)81( . از غار بيرون آمدم تا به وسط كوه رسيدم آوازى از باالى سرم شنيدم كه می گفت :اى مح ّمد تو پيغمبر خدایى و من
سال اول(هفتم)
شماره 16 1
پاییز 87
منابع و مآخذ
و مختلف ه ابن شهر آشوب ،ج ،2ص 23؛ بحار االنوار ،ج ،22ص ،467و ج -39لقب یعقوب فرزند اسحاق فرزند ابراهیم است ،در قرآن بیش از 40بار -1انجیل یوحنا ،باب اول؛ که نشان می دهد یهود به غیر از مسیح در انتظار
،30ص 531؛ االرشاد شیخ مفید ،ج ،1ص 185؛ اعالم الوری طبرسی ،ص به کار رفته است .در تورات آمده است که با خداوند کشتی گرفت و او را به یک نبی موعود نیز بود که تصدیق آیه 157سوره اعراف است .در روایات از
136؛ االمالی شیخ مفید ،ص 37؛ سعد السعود سید بن طاوس ،ص 297؛ زمین زد به همین دلیل ملقب به اسرائیل شد( .رجوع کنید پیدایش 1:32به حضرت علی آمده است که گفت :نامم در در کتب یهود الیا و در کتب ترسایان
شرح نهج البالغه ابن ابی الحدید ،ج ،2ص 55؛ کتاب سلیم بن قیس ،ص بعد) مستر هاکس در قاموس کتاب مقدس می گوید :اسرائیل یعنی کسی ایلیا است( .االحتجاج ،ج ،1ص 205؛ بحاراالنوار ،ج ،10ص )53انبیا بنی
،796الحدیث السابع و العشرون؛ نهج الحق عالمه حلی ،ص 333؛ صحیح که بر خداوند مظفر گشت! امام باقر می گوید به معنی عبد اهلل است( .جامع اسرائیل بشارت ظهور ایلیا و پیامبر موعود را داده بودند.
بخاری باب علم ح ،39باب جزیه ح ،6مسند احمد ،ج ،1ص 232و ،293 البیان طبرسی ،ج ،1ص )197 -2سوره اعراف ،آیات 157و 158
صحیح مسلم ،باب وصیه ح 22 40- Torrey: The Jewish Foundation of Islam -3سوره بقره ،آیه 78
-62االعالم زرکلی ،ج ،7ص ،227مدخل :مسیلمه الکذاب؛ امتاع االسماع، -41المشرق ،جزء تشرین ثانی ،ص 820 -4سوره آل عمران ،آیات 20و 75؛ سوره جمعه ،آیه 2
ج ،2ص 102و ج ،14ص 217؛ البدایه و النهایه ،ج ،6ص 200؛ تاریخ ابن 42- Noldeke: The Encyclopedia of Islam -5ترجمه مفردات راغب ،ج ،1ص 197
خلدون ،ج ،2ص 500؛ تاریخ االسالم ذهبی ،ج ،2ص 686؛ تاریخ الطبری، -43مستر هاکس ،قاموس کتاب مقدس ،ص 101 -6ترجمه مفردات راغب ،ج ،1ص ،196کلمه :امت؛ لسان العرب ،ج ،13ص
ج ،3ص 146؛ تاریخ الیعقوبی ،ج ،2ص 130؛ الکامل ابن اثیر ،ج ،2ص -44سوره عنکبوت ،آیه 48 23؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم ،ج ،1ص 135
301؛ السیره ابن هشام ،ج 2؛ ص 601؛ بحار االنوار ،ج ،21ص 413و این -45سوره فرقان ،آیه 5 -7ترجمه مفردات راغب ،ج ،1ص 197
ظاهرا با این روایت که رسول خدا از دنیا نرفت تا نوشت و خواند ،تطابق دارد. -46سوره بینه ،آیات 2و 3 -8قاموس قرآن ،ج ،1ص 20
(بحاراالنوار ،ج ،16ص ،134باب اسماء الحسنی؛ مناقب ابن شهر آشوب ،ج -47مفردات راغب ،ج ،1ص ،477ماده :صحف -9لغت نامه دهخدا ،کلمه :امی
233 ،1؛ روح المعانی ،ج ،16ص )204عده ای این روایت را ضعیف دانسته -48طه آیه ،133زخرف آیه ،71نجم آیه ،36مدثر آیه ،52عبس آیه ،13 -10ترجمه مفردات راغب ،ج ،1ص 197
اند برای نمونه :قرطبی :جامع الحکام القرآن ،ج ،14ص 352 تکویر آیه ،10اعلی آیه 18و ،19بینه آیه 2 -11سوره انعام آیه 92؛ سوره شوری ،آیه 7
-63کتانی التراتیب االداریه ،فصل تعلیمات پیامبر برای خوشنویسی قرآن به -49دایره المعارف قرآن ،ج ،4ص 398 -12الدر المنثور ،ج ،3ص 39و 40
نقل از کتاب شفای قاضی عیاض؛ و الدر المنثور في تفسير المأثور سیوطی، -50پیامبر امی ،مرتضی مطهری ،ص 9و 67 -13سوره نحل ،آیه 120
ج ،1ص 11؛ در کتب شیعه رجوع کنید به بحار االنوار ،ج ،89ص ،35 -51المغازی ،ج ،1ص 200؛ تاریخ الیعقوبی ،ج ،2ص 48 -14المرجع المعانی( به نقل از لغت نامه دهخدا)
کتاب فضل القرآن ،باب فضل کتابه المصحف؛ و مستدرک الوسائل ،ج ،4 -52سوره بقره ،آیه 278 -15روض الجنان ،ج ،12ص 114
ص 372؛ و منیه المرید ،ص 350؛ عده ای سند این روایات را ضعیف می -53اسدالغابه ،ج ،1ص ،257مدخل :تمیم بن جراشه -16همان ،ج ،12ص 114
دانند برای نمونه :امتاع االسماع ،ج ،13ص 104 -54االصابه فى تمييز الصحابه ،ج ،1ص ،489مدخل :تمیم بن جراشه -17همان ،ج ،12ص 115
-64سوره عنکبوت ،آیه 48 -55سوره آل عمران ،آیه 163 -18تفسیر قمی ،ج ،1ص 392
-65برای مثال آلوسی در روح المعانی ،ج ،11ص 6این نظر را دارد -56مثال ،سوره انعام آیه های 7و 91؛ سوره اسراء آیه های ،93 ،14 ،13 -19تفسیر عیاشی ،ج ،2ص 275؛ بصائر الدرجات ،ص 277
-66المیزان ،ج ،16ص 140 سوره کهف آیه 109؛ سوره انبیا آیه 104؛ سوره لقمان آیه 27؛ سوره طور آیه -20الکافی ،ج ،2ص ،244باب قله عدد المومنین ،ح ،1که مسند و صحیح
-67تفسیر المیزان ،ج ،16ص 98؛ تفسیر نمونه ،ج ،16ص 203و 204؛ های 1تا 3؛ سوره قلم آیه های 1و 2و ... می باشد
تفسیر ابن کثیر ،ج ،6ص 237 -57ترجمه الطبقات الکبری ،ج ،2ص 20 -21روح المعانی (تفسیر آلوسی) ج ،21ص 17به بعد
-68سیر تحول قرآن ،مهدی بازرگان ،جدول شماره 15 -58تاریخ تمدن ویل دورانت ،عصر ایمان ،ج ،4ص 302؛ ویل دورانت در -22تفسیر طبری ،ج ،3ص 143
-69قرآن خود این تهمت ها را ذکر می کند :سوره طور ،آیه 29؛ حاقه ،آیه این مورد می گوید :پيامبر مردم را در طلب علم تشويق میكرد و اين كار را -23تفسیر طبری ،ج ،1ص 296
42؛ صافات ،آیه 36؛ دخان ،آیه 44؛ الذاریات ،آیه 39 محترم میداشت ،و از اين جهت با اغلب مصلحان دينی تفاوت داشت. -24متشابه القرآن ،ج ،2ص 139
-70سوره یونس ،آیه 16 -59پیامبر امی ،ص 52 -25مجمع البیان ،ج ،2ص 720
-71اسد الغابه ،ج ،1ص 26؛ تاریخ الطبری ،ج ،2ص 299 -60األخبار الطوال ،ص 195؛ اإلمامه و السياسه ،ج ،1ص 152؛ تاریخ -26مجمع البیان ،ج ،1ص 291
-72تفسیر نوین ،محمد تقی شریعتی ،ص 255 الیعقوبی ،ج ،2ص 55؛ انساب االشراف ،ج ،1ص 351؛ إمتاعاألسماع، -27ترجمه مفردات راغب ،ج ،1ص 197؛ مجمع البحرین ،ج ،6ص 13
-73بصائر الدرجات ،ص 226و ،227باب :رسول اهلل یقرا و یکتب ج،1ص 296؛ البدایه و النهایه ،ج ،4ص 169؛ تاریخ الطبری ،ج ،2ص -28سوره آل عمران ،آیه 20
-74سوره انعام ،آیه 92؛ سوره شوری آیه 7 635؛ دالئل النبوه ،ج ،4ص 105؛ السیره النبویه ابن هشام ،ج ،2ص 317؛ -29سوره جمعه ،آیه 2
-75کتاب التفسیر العیاشی ،ج ،2ص 32 مستدرک وسائل ،ج ،8ص ،437حدیث 9924؛ کشف الغمه ،ج ،1ص -30سوره آل عمران ،آیه 75
-76اوائلالمقاالت،باب154؛ص136؛تفسیرالقرآنالمجیدشیخمفید،ص401 211؛ وقعه صفین ،ص 510؛ الکافی ،ج ،8ص 327؛ بحاراالنوار ،ج ،20ص -31سوره بقره ،آیه 78
-77رسائل الشریف المرتضی ،ص 107و 108 333؛ االحتجاج طبرسی ،ج ،1ص 188؛ االرشاد شیخ مفید ،ج ،1ص 120؛ -32سوره سبا ،آیه 44
-78التبیان فی التفسیر القرآن شیخ طوسی ،ج ،8ص 216 المناقب محمد بن شهر آشوب ،ج ،1ص 204و ج ،3ص 185؛ صحیح -33سوره سجده ،آیه 3
-79مجمع البیان فی تفسیر القرآن طبرسی ،ج ،8ص 451 مسلم ،ج ،5ص 174 -34قاموس قرآن ،ج ،1ص 121
-80مواهب علیه ،ص 890 -61امتاع االسماع ،ج ،2ص 133و ج ،14ص 448؛ البدایه و النهایه ،ج -35مجمع البیان ،ج ،1ص 291
-81تفسیر منهج الصادقین فی إلزام المخالفین، ،5ص 227؛ البدء و التاریخ ،ج ،5ص 59؛ تاریخ ابن خلدون ،ج ،2ص 485؛ -36سوره جمعه ،آیه 2
ج ،7ص 146 تاریخ االسالم ذهبی ،ج ،1ص 551؛ تاریخ الطبری ،ج ،3ص 193؛ دالئل 37-Paret, encyclopédie de l’ Islam, IV, 1070
النبوه بیهقی ،ج ،7ص 181؛ الطبقات الکبری ،ج ،2ص 188؛ متشابه القرآن 38- Jeffery, Arthur, The Foreign Vocabulary of the Quran
17
مدیریتوبرنامه
گزارشتحلیلی
آمــــــــوزشعاليبرســــرســــــــــفرهها
دانشــگاهــيبرايمهـــرورزي،همهجاوهمهوقت
نقد و بازخواني برنامه ریزی و سياست هاي عملياتي دولت نهم در دانشگاه پيام نور
گـــروهگــــزارش
سال اول(هفتم)
شماره 18 1
پاییز 87
در فاصله سال 84تا 25 ،86رشته يادگيرنده ،دانشگاه بين المللي ،هفت محور اصلي « فهرست برنامه ها و «به كدام آمار مي خواهيد استناد كنيد؟» وقتي محمد قاسمي كارشناس دفتر امور آموزش عالي معاونت برنامه ريزي و نظارت
گرايش دكتري 78،رشته-محل اقدامات براي ارتقاي كيفي ابعاد ماموريت دانشگاه» را در اين هديه تشكيل راهبردي رئيس جمهوري در بهار 87در مقابل پرسش نگاه تازه در خصوص تعداد دانشجويان دانشگاه پيام نور در سال 85و
كارشناسي ارشد و 4653رشته-محل مي دهند .اين گزارش « عملكرد دانشگاهيان پيام نور » ،بخشهاي ديگري 86قرار مي گيرد ،با تاكيدي خاص اين جمله را ادا مي كند و در ادامه توضيح مي دهد« :دانشگاه پيام نور قبل از بودجه بندي
كارشناسي افزوده شده است كه هر كدام نيز دارد كه شامل توسعه كمي عوامل سازنده دانشگاه ،اصالح ساختاري سال 87در اعالم آماري هاي متفاوت شفاهي ،نامه رسمي و گزارش ، CDآمار جميعتي دانشجويان خود را حدود ششصد
نيازمند ايجاد آزمايش گاه ها و امكانات و تقويت زير ساخت ها،ويژگيها ،و دستاوردها و كيفيت دانش آموختگان هزار نفر ،يك ميليون نفر و حتي يك ميليون و دويست و شصت هزار نفر ذكر كرده است ودر واقع هيچكدام از گزارش هاي
كارگاهيگستردهواختصاصبودجهاست دانشگاه است. رسمي اين دانشگاه دو رقم مشابه جمعيتي ندارد».
اما به عنوان نمونه علي عباسپور رئيس در قسمت توسعه كمي عوامل سازنده دانشگاه ،اين گزارش تاكيد دارد ***
كميسيونآموزشوتحقيقاتمجلس كه « در اينجا به طور خالصه وضعيت عوامل سازنده دانشگاه طي 16 «اساتيد و اعضاي هيات علمي دانشگاه پيام نور از طرح هاي رئيس دانشگاه پيام نور و سرپرست وزارت آموزش و پرورش در
شوراي اسالمي مي گويد: سال 1368تا 1384و طي دو سال اخير ( 1384تا ) 1386به صورت راستاي اعتال و توسعه آموزش عالي تقدير كردند.اعضاي هيات علمي دانشگاه پيام نور در اين نامه تاكيد كرده اند :دانشگاه
« در سؤالي كه از آقايان وزارت علوم آماري ارائه مي شود» .اگرچه سابقه دانشگاه پيام نور ،به قبل از سال 1368 پيام نور در طول مدت رياست علي احمدي در تمامي ابعاد كمي و كيفي و پوشش دهي عده كثيري از جوانان جوياي علم و
مطرح كرديم آقايان مي گويند ما مجوز مي رسد اما به نظر مي رسد اين « هديه » ،تاكيد بر مقايسه عملكرد متقاضي ورود به دانشگاه پيشرفت چشمگير و درخور توجهي داشته است .همچنين تاسيس واحدهاي جديد دانشگاه پيام نور،
رشته كامپيوتر را به واحد تهران دانشگاه دو ساله ي دولت نهم در برابر دو دولت سازندگي و اصالحات دارد؛ كما معرفي گسترده در سطح كشور و خارج از كشور ،اجرايي كردن شعار دانشگاه مبني بر « آموزش عالي براي همه جا و همه
پيام نور داده بوديم اما مسؤوالن اين اينكه در قسمت اقدامات براي ارتقاي كيفي ابعاد ماموريت دانشگاه ،تاكيد وقت » ،جذب اعضاي هيات علمي و دستياران آموزشي ،افزايش رشته هاي تحصيلي در تمام مقاطع و ...از جمله فعاليتهاي
دانشگاه ،اين رشته را به شهرستان هاي دارد كه « ساير ابعاد ماموريت دانشگاه بجز « دانشگاه آموزش محور » رئيس دانشگاه پيام نور بوده كه در اين نامه مورد تاييد اعضاي هيات علمي دانشگاه پيام نور قرار گرفته است».
دور افتاده كه حتي -يعني دانشگاه پژوهش محور ،فناور و كارآفريـن و - ...در « گذشته هفته نامه «پيام آوران نور» ارگان دانشگاه پيام نور ايران در اولين شماره خود در دوم بهمن ماه ،86تيتر يك خود را در كنار
يك كامپيوتر در كل واحد يافت » مورد غفلت قرار گرفته و به همين لحاظ پاره اي از اقدامات و برنامه عكس بزرگي از دكتر عليرضا علي احمدي به درج خبر فوق اختصاص داد.
نمي شود،انتقال داده اند» هاي دانشگاه در دو سال گذشته كه موجب ارتقاي كيفيت دانشجويان اما « اعضاي هيات علمي دانشگاه پيام نور » كه البته در اين نامه اشاره اي به نام و تعداد امضاء كنندگان نامه نشده است ،از
و اعتالي وجهه و برند ( ) brandدانشگاه گرديده ،گزارش مي گردد». چه چيزي سخن مي گويند؟ نگاه تازه قصد دارد در اين نوشتار به اين سؤال پاسخ گويد كه در دو سال و اندي از آغاز استقرار
مقايسه تفكيكي دو مقطع زماني « تا تابستان » 84و « تا پاييز » 86در دولت نهم ،رويكرد اين دولت به مقوله آموزش عالي كشور كه مشخص ًا در بعد تحول يافته ي « دانشگاه پيام نور » متجلي
قسمت توسعه كمي عوامل سازنده دانشگاه در اين گزارش مشتمل شده است بر « :تعداد دانشجو»« ،تعداد مراكز و واحدهاي است ،چگونه بوده است و طرحي كه سياستگذاران دولت نهم ،در مقابل ابداع « دانشگاه آزاد اسالمي » دولت سازندگي
داخل كشور»« ،زير بناي فضاهاي تمليکي آموزشي ،اداري و ورزشي»« ،تعداد تشكل ها و نشريات فعال دانشجويي»« ،تعداد درانداخته اند ،بر حافظه تاريخي آموزش عالي كشور ،چه يادگار خواهد گذاشت و دکتر سيد محمد حسيني رئيس تازه دانشگاه
رشته ها و مقاطع تحصيلي»« ،دانشكده هاي اصلي»« ،تعداد هيات علمي استخدامي تمام وقت»« ،تعداد واحدهاي برون پيام نور كه سه شنبه 17ارديبهشت ماه 87در ادامه دوران حیات دولت نهم بجاي دكتر علي احمدي ،معارفه شد ،چگونه
مرزي»« ،تعداد كالس هاي درسي تمليكي»« ،تعداد كتب خود آموزش دانشگاه»« ،تعداد پروژه هاي نيمه كاره عمراني»، مجموعه اي را تحويل گرفته است.
«تكنولوژي آموزشي» ،و «روش هاي آموزشي مورد استفاده». ***
2به نظر مي رسد پيش از ورود به ساير قسمتهاي اين نوشتار بهتر است ابتدا در خصوص آمار دانشجويان دانشگاه پيام 1شنبه 15دي ماه 86؛ شماره 248ام نشريه «برنامه» ارگان معاونت برنامه ريزي و نظارت راهبردي رئيس جمهوري
نور بحث نماييم: در مصاحبه اي با دكتر عليرضا علي احمدي به تشريح عملكرد دانشگاه پيام نور در دولت نهم پرداخت .مصاحبه اي كه مشروح
گزارشي كه به عنوان « هديه » ،اساس نوشتار ما را تشكيل مي دهد و از سوي روابط عمومي دانشگاه پيام نور در سايت اين محتوايي آن را آذر ماه 86روابط عمومي دانشگاه پيام نور ذيل عنوان « هديه به دانشجويان دانشگاه» در سايت رسمي اين
دانشگاه درج شده است رقم سیصدو شصت هزار نفر تا تابستان 84و رقم يك ميليون و شصت و پنج هزار نفر را تا پاييز 86 دانشگاه و با عبارت « عملكرد دانشگاهيان پيام نور در دولت نهم تابستان 1384تا پاييز » 1386درج كرد.
نشان مي دهد .درج اين رقم درحالي است كه نشريه پيام آوران نور در شماره پنجم خود به تاريخ 29بهمن ماه ، 86خبر از اما «هديه» دولت نهم چه بود؟
افزايش 10درصدي تعداد پذيرفته شدگان دانشجو در دانشگاه پيام نور در سال آينده [ مهر ]87مي دهد و به نقل از دكتر دانشگاه آموزش محور ،دانشگاه پژوهش محور ،دانشگاه فناور و كارآفرين ،دانشگاه انسان ساز ،دانشگاه جامعه ساز ،دانشگاه
19
تعداد هيات علمي استخدامي تمام وقت
تعداد دانشجو
دانشكده هاي اصلي اصغر ابوالحسني قائم مقام اين دانشگاه با اشاره به «آمار 850هزار نفري دانشگاه پيام نور در حال حاضر»
تعداد مراكز و واحدهاي داخل كشور اعالم مي دارد كه پذيرش دانشجوي پيام نور در سال آينده به صورت فراگير از طريق كنكور انجام مي
تعداد واحدهاي برون مرزي شود .در همين شماره از نشريه پيام آوران نور از زبان دكتر محمد مهدي زاهدي وزير علوم ،در ششمين
تعداد كالس هاي درس تمليكي كنفرانس بين المللي آموزش عالي در هاوانا تعداد دانشجويان دانشگاه پيام نور ايران « حدود 900هزار »
زير بناي فضاهاي تمليكي آموزشي ،اداري و ورزشي توسعه كمي عوامل سازنده عنوان مي شود و از ديگرسو در 87/5/20در حالی که 29بهمن 86و این تاریخ هر دو در یک نیم سال
تعداد كتب خود آموزش دانشگاه دانشگاه تحصیلی قرار دارند از زبان وزير علوم در در ديدار وي با وزير آموزش عالي الجزاير ،اين تعداد هشتصدهزار
تعداد تشکل ها و نشريات فعال دانشجويي نفر ذكر مي گردد.
تعداد پروژه هاي نيمه كاره عمراني و اما دكتر علي احمدي رئيس وقت اين دانشگاه نيز طي ديدار اعضاي هيات رئيسه و مديران عالي رتبه اين
تكنولوژي آموزشي دانشگاه با آيات عظام و مراجع تقليد قم در روز پنجشنبه 17خرداد ماه -86كه خبر آن در بولتني توسط
روش هاي آموزشي مورد استفاده عملكرد دانشگاهيان پيام روابط عمومي سازمان مركزي دانشگاه پيام نور به چاپ رسيده است -ضمن اعالن گزارش عملكرد
تعدادرشته ها و مقاطع تحصيلي نور تابستان اين دانشگاه با تاكيد بر اينكه « در حال حاضر 683هزار دانشجو در اين دانشگاه مشغول به تحصيل
1384تا پاييز 1386در هستند» ،مي افزايد « :از مهر ماه سال جاري [ ] 86نيز حدود 300هزار دانشجوي جديد در كالس هاي
دولت نهم درس حضور مي يابند» .با اين حساب در مهر 86جمعيت دانشجويي پيام نور مي بايست حدود يك ميليون
نفر شده باشد در حالي كه دكتر سيدمحمد حسيني رئيس جديد اين دانشگاه در مرداد 87ضمن اينكه تعداد
دانشگاه آموزش محور
فارغ التحصيالن اين دانشگاه را كم و سنوات دانشجويان را طوالني ذكر مي كند ،با بيان رقم هشتصدهزار
دانشگاه پژوهش محور
نفر دانشجو در اين تاريخ ،وعده پذيرش سيصدهزار دانشجوي جديد در
برنامه ها و اقدامات براي ارتقاي دانشگاه فناور و كارآفرين
مهر 87مي دهد كه در كنار نگران كننده بودن اين رقم (نزديك به 1/5
دانشگاه انسان ساز كيفي ابعاد ماموريت دانشگاه
برابر شدن جمعيت) ،خبر افزايش 10درصدي ابوالحسني را زير سؤال مي
دانشگاه جامعه ساز برد و عالوه بر آن گويا بر سياست محتوم باالي يك ميليون نفر شدن
دانشگاه يادگيرنده سايت رسمي دانشگاه
جمعيت دانشجويان پيام نور در دولت نهم صحه مي گذارد.
دانشگاه بين المللي « 3شخص رئيس جمهور به من ماموريت داده تا درهاي دانشگاه را بر
پيام نور در حالي خبر
روي جوانان با استعداد و دانش جو باز كنم» ( دكتر علي احمدي ،روزنامه از تعداد 2700عضو
). 85 اسفند 15 ،18755 شماره كيهان، هيات علمي تا پاييز
اصالح ساختاري و تقويت زير ساخت ها
پايه و اساس تغييرات ساختاري در دانشگاه پيام نور دولت نهم ،ترجمه ي 86مي دهد كه همين
ويژگيها ،دستاوردها و كيفيت دانش آموختگان دانشگاه تركيب واژگاني بنياديني است كه رئيس وقت دانشگاه پيام نور در قالب سايت در جدولي ضمن
صريح ترين عبارات ممكن بيان مي كند. تاكيد بر 1345نفر عضو
نمودار -1نمايه ي گزارش عملكردي منتشره ي روابط عمومي دانشگاه پيام نور در آذر ماه 86 این نزدیک به 3برابر شدن تعداد دانشجويان دانشگاه پيام نور در فاصله هيات علمي در نيمسال
تابستان 84تا پاييز 86حاصل سياست «درهاي باز» است و این مسأله 85-86آمار اين اعضا
« اتفاقي » است كه حافظه تاريخ آموزش عالي ايران در عمر خود به ياد
را شامل يك نفر استاد،
ندارد .سؤالي كه پيش مي آيد تكيه بر عبارت جوانان « با استعداد و دانش
جو» ست؛ آنجايي كه در مغايرت با اين عنوان در وهله اول اين نكته را
11نفر دانشيار 240 ،نفر
تابستان 84و « علوم پايه ،ادبيات و علوم انساني ،علوم اجتماعي و اقتصادي ،فني و مهندسي ،كشاورزي ،هنر و علوم رسانه
اي » را تا پاييز 86معرفي مي كند و در يكي ديگر از مهمترين بخش هاي اين گزارش عملكرد از افزايش تعداد 3رشته تداعي مي كند كه در طول شانزده سال قبل ،حاكميت جمهوري اسالمي راه تحصيل در مربي استاديار 393 ،نفر
دكتري به 28رشته–گرايش دكتري ،از 72رشته–محل كارشناسي ارشد به 150رشته-محل كارشناسي ارشد و از 2347 پذيرش نحوه به وقتي اما است بسته جو دانش و استعداد با جوانان روي بر را عالي آموزش علمي و 700نفر دستيار
رشته-محل كارشناسي به 7000رشته-محل كارشناسي ظرف 2سال خبر مي دهد. « دانشجو » خصوص ًا در سال 86نگريسته شود شايد نتايج ديگري دست دهد .مشخص ذكر مي كند .نگاهي به
اما اين افزايش گسترده ،چگونه ممكن شده است؟ آيا همگام با توسعه كمي ذكر شده ،توسعه در كيفيت وضعيت آماري ذكر نيست كه دعوت به ثبت نام در ترم بهمن ماه سال 86براي تمام « دانش جويان » ي كه نسبت علمي اين اعضا به
شده نيز لحاظ شده است؟ در طي هيچكدام از دو امتحان پياپي جهت ورود به دانشگاه پيام نور ،نمره حداقلي قبولي را لحاظ درجه دانشگاهي،
براي پاسخ به پرسش فوق نگاهي به بودجه بندي دانشگاه پيام نور و رديف هاي درآمدي آن كمك خواهد كرد و به اين اخذ ننموده اند و صرف ًا در جلسه امتحان « حضور بهم رسانده اند» چگونه مي تواند تفكيك مي تواند دشواري
سؤال پاسخ داده خواهد شد كه آيا متناسب با افزايش نزدیک به سه برابری تعداد دانشجويان و رشد هشتاد و يك مميز هفت « با استعداد » از غير را نشان دهد .اينگونه مي نمايد كه دولت نهم ،آموزش عالي را نيز مسووليت دكتر حسيني را
درصدي تعداد مراكز و واحدهاي درون مرزي و افزايش رشته-محل هاي ذكرشده در گزارش ،اين دانشگاه محلي براي همچون [عوايد] نفت بر سر سفره هاي مردم آورده است.
در بهبود اين وضعيت ،به
جبران هزينه ها داشته است؟ 4روابط عمومي دانشگاه پيام نور در قسمت ديگري از بخش توسعه كمي عوامل سازنده
دانشگاه ،بجز تعداد دانشجو ،از افزايش 81/7درصدي تعداد مراكز و واحدهاي داخل كشور
خوبي نشان دهد
قسمت اول مي تواند سهم شهريه ثابت و متغير دانشجويان باشد؛ اگرچه رقم « شهريه ثابت » دانشجويان پيام نور بر خالف
عنوان آن « ،متغير» است كه خود مجالي مجزا براي پرداختن مي طلبد ،اما دانشگاه پيام نور اصرار دارد كه سهم شهريه را دانشگاه پيام نور طي 2سال خبر مي دهد .افزايشي به اندازه 206مركز و واحد به جمع 252
در رديف هاي درآمدي كم رنگ نشان دهد وحتي از عدم افزايش ميزان شهريه خبر مي دهد تا به آنجا كه دكتر علي احمدي مركز و واحد .همچنين ذيل عنوان دانشكده هاي اصلي « ،علوم پايه و علوم انساني » را تا
سال اول(هفتم)
شماره 20 1
پاییز 87
افزايش صد و نود و شش
درصديرشتههاومقاطعتحصيلي(از
2422رشتهبه 7178رشتهدرمجموع در فاصله سال 84تا 25 ،86رشته گرايش دكتري 78 ،رشته-محل كارشناسي مي گويد« دكتر (احمدي نژاد) به من گفت :شهريه را بايد كم كني گفتم :باشد ،اشكالي ندارد ولي جبرانش چی؟ گفت :توكل
كلرشته-محلهايدكترا،كارشناسي ارشد و 4653رشته-محل كارشناسي افزوده شده است كه هر كدام نيازمند كن به خدا ،جور مي شود [ 17 ...هفده ] ميليارد تومان شهريه نگرفتيم و هيچ مشكلي هم احساس نمي كنيم» ( روزنامه
ارشدوكارشناسي)وافزايشهشتادو ايجاد آزمايش گاه ها و امكانات كارگاهي گسترده و اختصاص بودجه است اما به كيهان ،شماره 15 ،18755اسفند .) 85از آنجا كه ادعاي رسمي در خصوص كمك هاي محلي چشمگير و امكانات وسيع
يكمميزهفتدرصديتعدادمراكزو عنوان نمونه علي عباسپور رئيس كميسيون آموزش و تحقيقات مجلس شوراي مهيا شده از سوي هيات مؤسس ( كه طبق دستور مورخ 73/5/19وزير فرهنگ و آموزش عالي ،منابع [ مالي ] جهت توسعه
واحدهاي داخل كشور ( از 252مركز و اسالمي مي گويد « :در سؤالي كه از آقايان وزارت علوم مطرح كرديم آقايان دانشگاه پيام نور و تاسيس شعب جديد ،عنوان شده اند ) نشده است و حتي تاكيد بر عدم استطاعت مالي خيرين و مردم در
واحد به 458مركز و واحد ) در فاصله مي گويند ما مجوز رشته كامپيوتر را به واحد تهران دانشگاه پيام نور داده بوديم واحدهاي شهرستانها براي مشاركت در راه اندازي و تقويت دانشگاه ( در گزارش « هديه » ) شده است ،ناگزير ،افزايش
تابستان 84تاپاييز،86نميتواندچندان اما مسؤوالن اين دانشگاه ،اين رشته را به شهرستان هاي دور افتاده كه حتي منطقي بودجه این دانشگاه در رقم بودجه کل دولت مي تواند پاسخ مناسبي براي كسر مالي دانشگاه پيام نور قلمداد شود .با
يك كامپيوتر در كل واحد يافت نمي شود،انتقال داده اند» ( روزنامه كارگزاران، توجه به رشد كمي گفته شده در تعداد دانشجويان ،تعداد مراكز و رشته هاي تحصيلي از پاييز 84تا پاييز 86مي بايست با
متناسببارشد 10/2درصديتعداد
پنج شنبه . ) 86/10/27جالب اينجاست كه دكتر سيد محمد حسيني كه ميراث رشدي متناسب در بودجه سال 85به 86و از 86به 87براي تامين هزينه هاي اين رشد كمي مواجه شويم.اما اعتبارات
انجمنهايعلميوكانونهاي
دار دكتر علي احمدي است نيز ضمن اعالم خبر انعقاد تفاهم نامه وام شصت هزينه اي دانشگاه پيام نور براي سالهاي 86 ،85و 87به شرح جدول زير است:
فرهنگي،رشد 10درصديتعداد ميليارد توماني با بانك ملت براي تكميل پروژه هاي عمراني نیمه تمام به جا
نشرياتدانشجوييوافزايشصرفاً مانده برای وی مي گويد « :وقتي يك واحد دانشگاهي با محدوديت فضاي
يكتشكلاسالميبرتعدادتشكلهاي كالسي ،كتابخانه و آزمايشگاه مواجه است ديگر نمي توان از كيفيت صحبت سال87 سال86 سال85 عنوان
اسالميدركلواحدهاومراكزدانشگاه كرد ...برخي واحدهاي دانشگاه پيام نور در يك ساختمان آموزش و پرورش يا 633/9 598 570 اعتبارات هزينه اي دانشگاه پيام نور
پيامنورباشد.البتهعملكرددانشگاهدر در يك ساختمان اداري استقرار دارند كه درخور شان دانشگاه نيست» .شايد بد
افزايش 60درصديتعداد نباشد يك بار ديگر عبارات نامه «اعضاي هيات علمي دانشگاه پيام نور» در جدول-1اعتباراتهزينهايدانشگاهپيامنوردربودجهكلدولتبهميلياردريال
دفاتربسيجدانشجوييبادر تقدير از دكتر علي احمدي را مرور نماييم آنجا كه تاكيد دارند «دانشگاه پيام نور
در طول رياست علي احمدي در تمامي ابعاد كمي و كيفي ...پيشرفت چشمگير و جدول فوق نشان مي دهد از سال 85به ،86بودجه دانشگاه پيام نور 4/9درصد و از 86به 6 ،87درصد رشد داشته است و
نظرگرفتنافزايش 81/7درصدي
در خور توجهي داشته است» و البته مرور مجدد عناوين دانشگاه پژوهش محور، در مجموع ،رشدي 11/2درصدي از سال 85به .87
تعدادمراكزوواحدهاي
دانشگاه بين المللي و از اين دست كه ذيل «برنامه ها واقدامات براي ارتقاي بودجه سال 86و 87به واسطه افزايش پيش گفته شده ي تعداد دانشجويان ،رشته ها و مراكز در سال قبل از بودجه بندي
دانشگاهيپيامنور،رشدي كيفي ابعاد ماموريت دانشگاه» در گزارش «هديه » آمده است. هر كدام يعني 85و 86مي بايست پاسخگوي نياز جديد مجموعه پيام نور باشد و مسلم است كه ارقام ذكر شده بودجه ي
متناسببهنظرميرسد اما آيا رشته ها ي عملي ايجاد شده جديد مصوبه الزمه را در این مدت جهت دولتي پيام نور به هيچ وجه تناسبي با آمار ذكر شده ندارد.
ايجاد داشته اند؟ عباسپور مي گويد « :دانشگاه پيام نور ،درحالي به افزايش رشته حتي غالمرضا كاتب مشاور وقت رئيس دانشگاه پيام نور هم مي گويد « :دانشگاه پيام نور با توجه به سياست هاي جديد دولت
هاي خود در اقصي نقاط كشور دست مي زند كه حتي اين رشته هاي [عملي] در جذب دانشجو با كمبود بودجه 200ميليارد توماني مواجه خواهد بود » ( خبر گزاري مهر 16 ،دي .) 86
را به تصويب شوراي گسترش رشته هاي تحصيلي وزارت علوم نيز نمي رساند» و البته جعفر عيوض پور كارشناس دفتر امور آموزش عالي معاونت برنامه ريزي و نظارت راهبردي رئيس جمهوري هم در
( روزنامه كارگزاران ،پنج شنبه )86/10/27و بدين گونه است كه در عرض 2سال به ناگاه دو دانشكده اصلي علوم پايه پاسخ به پرسش نگاه تازه ،درخواست افزايش صرف ًا 6درصدي در بودجه 87دانشگاه پيام نور نسبت به سال 86از سوي
و علوم انساني به شش دانشكده اصلي علوم پايه ،ادبيات و علوم انساني ،علوم اجتماعي و اقتصادي ،فني و مهندسي، دستگاه متبوع را « سؤال برانگيز » توصيف مي كند.
كشاورزي ،هنر وعلوم رسانه اي طبق گزارش روابط عمومي دانشگاه پيام نور گسترش مي يابد.... به عبارت روشن تر تخصيص بودجه 633/9ميليارد ريالي سال 87به 458بعالوه 6مركز و واحد درون و برون مرزي پيام نور
6چهار صد هزار متر مربع؛ مساحتي است كه « هديه » ي پيش گفته شده بدون ذكر بناهاي در حال احداث به در سال 86و تخصيص بودجه 570ميليارد ريالي سال 85به 252بعالوه 1مركز و واحد درون و برون مرزي سال 84نشان
عنوان زير بناي فضاهاي تمليكي آموزشي ،اداري و ورزشي دانشگاه پيام نور تا تابستان 84ذكر مي كند .و در مقابل خبر از از كاهش بودجه هر مركز و واحد از 2/262ميليارد ريال ( سال ) 85به 1/384ميليارد ريال ( سال ) 87يعني 38/8درصد
580.000متر مربع كامل و 418.000متر مربع درحال احداث تا پاييز 86مي دهد .مقايسه مساحتهاي تكميل شده در دو كاهش دارد و بدين گونه دكتر سيد محمد حسيني نيز در ماههای آغازین پس از اسقرار در مديريت خود بر دانشگاه پيام نور
مقطع تابستان 84و پاييز 86نشان مي دهد كه با توجه به تعداد دانشجويان دانشگاه در اين دو مقطع مورد مقايسه ،سرانه در مصاحبه ها و نشست های مختلف کراراً عنوان می دارد «:مديريت دانشگاه پيش از اين در فكر توسعه ي كمي دانشگاه
هر دانشجو در تابستان 1/1 ،84متر مربع و در پاييز 0/54 ،86متر مربع گرديده است. بوده اما در حال حاضر دستور توقف تاسيس واحد دانشگاهي در دانشگاه پيام نور صادر شده است».
7بررسي وضعيت هيات علمي پيام نور نيز خالي از لطف نمي نمايد .سايت رسمي دانشگاه پيام نور در حالي خبر از از سوي ديگر محاسبه سرانه هر دانشجو از اعتبارات هزينه اي دولت ،گوياي نكته ديگري است .طبق آمار منتشره در نشریه
تعداد 2700عضو هيات علمي تا پاييز 86مي دهد كه همين سايت در جدولي ضمن تاكيد بر 1345نفر عضو هيات علمي «برنامه» ،بودجه ،87براي 274889دانشجوي وزارت علوم ( در سال 8855/2 ،) 86ميليارد ريال و براي 85287دانشجوي
در نيمسال 85-86آمار اين اعضا را شامل يك نفر استاد 11 ،نفر دانشيار 240 ،نفر استاديار 393 ،نفر مربي و 700نفر وزارت بهداشت ( در سال 5087/7 ،) 86ميليارد ريال در نظر گرفته شده است .محاسبه ساده سرانه هر دانشجو ،براي
دستيار علمي ذكر مي كند .نگاهي به نسبت علمي اين اعضا به لحاظ درجه دانشگاهي ،مي تواند دشواري مسووليت دكتر دانشجوي زير مجموعه ي وزارت علوم 3/22ميليون تومان ،براي دانشجوي زير مجموعه وزارت بهداشت 5/96ميليون
حسيني را در بهبود اين وضعيت ،به خوبي نشان دهد. تومان و براي دانشجوي پيام نور ( با در نظر گرفتن اعتبار 633/9ميليارد ريالي بودجه سال 87براي 1.065.000نفر دانشجوي
8گزارش « عملكرد دانشگاهيان پيام نور » در بخش تعداد تشكلها و نشريات فعال دانشجويي كه محتواي آن در مورد ادعاي گزارش روابط عمومي دانشگاه پيام نور در سال 86و یا نزدیک به این رقم برای مهر 87ادعایی رییس جدید
قسمتهاي ديگري از جمله به عنوان يكي از مولفه هاي انسان سازي دانشگاه پيام نور هم آمده است ،اين شاخصه را این دانشگاه ) رقم 60هزار تومان را نشان مي دهد در حالي كه اعتبار سال 85پيام نور ( 570ميليارد ريال ) براي 360.000
نيز ذيل عوامل سازنده دانشگاه قرار داده است .اين گزارش ،تعداد انجمن ها ي علمي و كانون هاي فرهنگي را نفر دانشجوي سال ،84رقم 158هزار تومان را مي نماياند و به عبارت بهتر سرانه هر دانشجوي پيام نور در اعتبارات
1134مورد در تابستان 84و 1250مورد در پاييز 86ذكر مي كند تعداد نشريات دانشجويي را ارتقاء يافته از هزينه اي دولت 62/3 ،درصد كاهش داشته است.
673مورد به 740مورد مي داند و تعداد تشكل هاي اسالمي را از 10به 11و البته خبر از افزايش تعداد 5مساله بسيار مهم ديگري كه بدان تاكيد شد ،افزايش رشته هاي دانشگاهي پيام نور است .چنانچه پيش از اين عنوان شد
21
اعتبار سال87 اعتبار سال 85
سال
براي موجودي آماري تعداد براي موجودي آماري تعداد
مراكز و واحدهای سال86 مراكز و واحدهای سال 84 سرانه
پس ازتحصيل تسكين كننده باشد اما گزارشي كه به عنوان مثال از ذكر تعداد نشريات دانشجويي در نمي گذرد ،دانشجويان دفاتر بسيج دانشجويي از 250دفتر به 400دفتر مي دهد .افزايش صد و نود و شش درصدي رشته ها و مقاطع تحصيلي ( از
را از اعالم تعداد و نام اين مراكز محروم مي سازد .شايد دو اقدام ديگر ذكر شده يعني افزودن « 19واحد درسي كارآفريني 2422رشته به 7178رشته در مجموع كل رشته-محل هاي دكترا ،كارشناسي ارشد و كارشناسي ) و افزايش هشتاد و يك
و مهارتي » و «راه اندازي دانشكده ها» ي جديد ذكر شده بتواند در آفرينش « كار» براي خيل فارغ التحصيالن جديد اين مميز هفت درصدي تعداد مراكز و واحدهاي داخل كشور ( از 252مركز و واحد به 458مركز و واحد ) در فاصله تابستان 84تا
دانشگاه موثر افتد كه در اين صورت توصيه مي شود جهت ريشه كني مشكل اشتغال ساير تحصيلكرده هاي دانشگاهي نيز پاييز ،86نمي تواند چندان متناسب با رشد 10/2درصدي تعداد انجمن هاي علمي و كانون هاي فرهنگي ،رشد 10درصدي
نسخه ابتكاري دانشگاه پيام نور ،تجويز گردد. تعداد نشريات دانشجويي و افزايش صرف ًا يك تشكل اسالمي
10اما فصل الخطاب « هديه » دانشگاه پيام نور ،در قسمت ويژگي ها ،دستاوردها و كيفيت دانش آموختگان دانشگاه بر تعداد تشكل هاي اسالمي در كل واحدها و مراكز دانشگاه
نهايي شده است آنجا كه در مقام مقايسه ،از دانشگاههاي « پرآوازه تر » كشور هل من مبارز مي طلبد و مي گويد« :مراكز پيام نور باشد .البته عملكرد دانشگاه در افزايش 60درصدي تعداد
دانشگاه پيام نور گسترده ترين و موثر ترين شبكه آموزش عالي دولتي با 458مركز و واحد در اقصي نقاط كشور براي تربيت دفاتر بسيج دانشجويي با در نظر گرفتن افزايش 81/7درصدي آنجاكهگزارش
نيروي انساني براي مناطق محروم و كمتر برخوردار كشور مي باشد ،چرا كه تحصيل در محيط زندگي اجتماعي و خانوادگي تعداد مراكز و واحدهاي دانشگاهي پيام نور ،رشدي متناسب به روابطعموميدانشگاهپيامنوربيان
افراد صورت مي گيرد ،جوانان براي تحصيالت عاليه راهي شهرهاي بزرگ نمي شوند و پس از دانش آموختگي نيز در نظر مي رسد. مي دارد « :محيط فرهنگي دانشگاه پيام
همان زادگاه و ديار خويش به اشتغال خواهند پرداخت .دانشگاههاي پرآوازه كشور دانشجويان را از اقصي نقاط به تهران 9دانشگاه فناور و كارآفرين .در ذيل قسمت « اقدامات نور از حيث اخالقي و سياسي ،سالم ترين
و كالن شهرهاي دانشگاهي كشيده و پس از دانش آموختگي ،امكان بازگشت آنها به زادگاه اصلي كمتر ميسر مي شود. براي ارتقاي كيفي ابعاد ماموريت دانشگاه» ،اين عنوان يكي محيطهايدانشگاهيكشوراست؛چرا
بعضي دانشگاههاي كشور دانشجويان را از تهران و كالن شهرهاي جمعيتي به اقصي نقاط كشور گسيل داده ودانشجويان از عناويني است كه بر آن تأكيد شده است .گزارش21 ، كهدانشجويانپيوندعاطفيخويشرابا
شهرستاني و افراد بومي را بي قرار براي مهاجرت به تهران و كالن شهرها مي نمايد» .اين گزارش مشخص نمي كند كه مورد–برنامه را براي اين بخش فهرست كرده است كه تنها
خانواده ها حفظ كرده و ساعات كمتري
با چنين ويژگي هاي برشمرده شده اي چرا پيام نور ،انتخاب اول اكثر قاطع متقاضيان ورود به دانشگاه نيست و همچنان 3مورد–برنامه به دانشگاه « كارآفرين » اختصاص دارد كه
دانشجويان « شهرستاني و افراد بومي » « ،بي قرار » براي مهاجرت به تهران و كالن شهرها مي شوند .گزارش روابط اينچنين آمده است «:طراحي و آماده سازي مركز كارآفريني
را در دانشگاه حضور دارند و تحت نظارت
عمومي دانشگاه پيام نور در ادامه اين مقايسه تاكيد مي كند « :خانواده هاي متدين كشور دختران خويش را به جاي گسيل و رشد در بعضي از مراكز دانشگاهي استان با مشاركت صنايع محيطاجتماعيبوميهستند»؛پاسخبه
به دانشگاه هاي پرآوازه تر به دانشگاه پيام نور مي فرستند و در نتيجه با آنكه پذيرش بر حسب جنسيت درمجموعه آموزش بزرگ » « ،اضافه كردن 19واحد كارآفريني و مهارتي براي اين پرسش ضروري مي نمايد كه
عالي كشور حدوداً 50-50است ،ليكن 72درصد دانشجويان پيام نور را دختران مؤمنه و متدين تشكيل مي دهند .در دانشگاه عموم دانشجويان ورودي جديد دانشگاه به جاي دروس تكراري آيا از ديدگاه سياستگذاران « نظارت
هاي پيام نور شهرستان ها نشاني از بحران هويت دانشجو ،مشكل اختالط خرده فرهنگ ها و خال عاطفي دوري از خانواده دوره پيش دانشگاهي» و « راه اندازي دانشكده هاي فني و محيط اجتماعي بومي » و « كاهش
به چشم نمي خورد » .كمترين آشنايي با جمعيت آماري دانشگاههاي كشور در سالهاي اخير كه بارها از تريبون هاي رسمي مهندسي ،مهندسي كشاورزي ،هنر و رسانه براي تسهيل اشتغال ساعات حضور در دانشگاه » راهكار رسمي
كشور اعالم شده آمار حداقل ( 40-60و نه )50-50را به نفع دختران نشان مي دهد .همچنين است ذكر جمله قطعي و به آتي دانش آموختگان » .مشخص نيست كه در مبحث مهم و برنامه ي مسؤوالن
نوعي تمام كننده كه « خانواده هاي متدين كشور دختران خويش را به جاي گسيل به دانشگاه هاي پرآوازه تر به دانشگاه پيام كارآفريني كه دغدغه جدي با توجه به افزايش دانشجويان پيام دربرخوردباانحرافاتاحتماليسياسياز
نور مي فرستند» كه به عبارت شفاف تر ،تكليف دختران دانشجوي دانشگاههاي غير پيام نور را -به لحاظ تدين خانوادگي- نور به شيوه جديد براي سالهاي پيش روي خواهد بود چرا آمار و
وضعيتمطلوباست؟وآیاسیاست
روشن مي كند و از ديگر سو دانشگاه هاي پيام نور شهرستانها را فاقد هيچگونه « نشاني » از بحران هويت ذكر مي كند. ارقام دقيق و واضحي در خصوص « مراكز كارآفريني و رشد»
اما چنين اظهار نظرهاي قطعي اي در اين گزارش به اينجا ختم نمي شود؛ در قسمتي ديگر از اين گزارش ،صراحتًا فضاي اعالم نشده و صرف ًا به ذكر « در بعضي از مراكز دانشگاهي
بومیگزینیدانشگاههایغیرپیامنور
« دانشگاه » هاي غير پيام نور را در تضاد مستقيم با هويت اخالقي و سياسي مطلوب عنوان مي كند و تز تاثيرگذار و استان » اشاره شده است .اعالم نام همين « بعضي» مراكز کشور در سال 87نیز که
هدفمندي را در خصوص گسترش دانشگاههاي پيام نور عنوان مي كند كه در ارتباط مستقيم با كاهش ساعات حضور دانشگاهي استان بدون شك مي تواند براي دغدغه دانشجويان منجربهاعتراضهایگسترده
« دانشجويان » در « دانشگاه » و« گزینش بومی» است آنجا كه گزارش روابط عمومي دانشگاه پيام نور بيان مي دارد « :محيط 458مركز و واحد دانشگاهي پيام نور در كل كشور براي اشتغال در شهریور87گردید در
همینراستاست؟
سال اول(هفتم)
شماره 22 1
پاییز 87
گزارش روابط عمومی دانشگاه پیام
نورمي گويد « :به دليل آنكه اكثريت
دانشجويانپيامنورشهرستاني
وبومي–محليهستندوامكانات
رفاهي و تحصيلي در دانشگاه هاي
مناطقكمتربرخورداردانشگاهكم
است دانش آموختگان اين دانشگاه
در مقايسه با دانشجويان روزانه فرهنگي دانشگاه پيام نور از حيث اخالقي و سياسي ،سالم ترين محيط هاي دانشگاهي
يا شبانه دانشگاههاي دولتي و كشور است؛ چرا كه دانشجويان پيوند عاطفي خويش را با خانواده ها حفظ كرده و ساعات
آزاد اسالمي ،از سطح توقع پايين كمتري را در دانشگاه حضور دارند و تحت نظارت محيط اجتماعي بومي هستند»؛ پاسخ
تري برخوردارند و درنتيجه ضريب به اين پرسش ضروري مي نمايد كه آيا از ديدگاه سياستگذاران «،نظارت محيط اجتماعي
ماندگاري آنها در كشور براي بومي » و « كاهش ساعات حضور در دانشگاه » راهكار رسمي و برنامه ي مسؤوالن در
خدمت به هم وطنان بسيار بيشتر از برخورد با انحرافات احتمالي سياسي از وضعيت مطلوب است؟ و آیا سیاست بومی گزینی
دانشآموختگانسايردانشگاهها دانشگاه های غیر پیام نور کشور در سال 87نیز که منجر به اعتراض های گسترده در
برای حضور و خدمت در مناطق شهریور 87گردید در همین راستاست؟
شايد از اين منظر توجه جديد وسرمايه گذاري اي كه بر روي اين دانشجويان «سالم
محروم و کمتر برخوردار است».آيا
تر» و خانواده هاي بومي آنان براي چهار سال آتي شده است منطقي به نظر برسد آنجا
اساساًبجزويژگيكمبودامكانات، كه در سومین ماه تابستان 87یک میلیارد و هشتصد میلیون تومان(احتما ًال بر اساس
برنامه مدون فرهنگي خاصي در شایعات)به المپياد ورزشي كشوري دانشگاه پيام نور –در وانفساي كسري بودجه اين
دانشگاه پيام نور ،درسه سال اخير دانشگاه -اختصاص مي يابد و يا به فاصله کمتر از یک سال دو جشنواره كشوري نشريات
باعث ايجاد اين خصايص مثبت در دانشجويي پيام نور (تا پاييز )87برگزار مي شود در حالي كه برگزاري جشنواره كشوري
دانشجويانايندانشگاه نشريات دانشجويي با متولي گري وزارت بهداشت از اسفند 83تا كنون –احتماال به علت
شده است؟ «سالمت» كمتر دانشجويان غير پيام نور -بارها به تعويق افتاده است.
11و در نهايت ،اين گزارش « هدیه» شخصيتي منحصر به فرد از دانشجويان پيام
نور مي سازد و مستقيم ًا آن را به كمبود امكانات دانشگاهي مرتبط مي كند و صراحت ًا اين
نقصان را داراي نقش مثبت در شخصيت سازي دانشجويان پيام نور عنوان مي كند و مي گويد « :به دليل آنكه اكثريت شاخص
دفاتربسيج تشكلهاي انجمنهايعلميو نشريات رشته-شهرهاي مراكز و
دانشجويان پيام نور شهرستاني و بومي–محلي هستند و امكانات رفاهي و تحصيلي در دانشگاه هاي مناطق كمتر برخوردار دانشجويي اسالمي كانونهايفرهنگي دانشجويي تحصيلي واحدها رشد
دانشگاه ( به دليل عدم استطاعت مالي خيرين و مردم براي مشاركت در راه اندازي و تقويت دانشگاه ) كم است دانش
آموختگان اين دانشگاه در مقايسه با دانشجويان روزانه يا شبانه دانشگاههاي دولتي و آزاد اسالمي ،از سطح توقع پايين 60 10 10/2 10 196 81/7 درصد رشد
تري برخوردارند و درنتيجه ضريب ماندگاري آنها در كشور براي خدمت به هم وطنان بسيار بيشتر از دانش آموختگان ساير
دانشگاهها براي حضور و خدمت در مناطق محروم و كمتر برخوردار است». جدول -3مقايسه رشد كمي شاخصه هاي تشكلي دانشجويان پيام نور با رشد تعداد مراكز و رشته هاي تحصيلي دانشگاه پيام نور در
فاصلهتابستان 84تاپاييز86
و البته دكتر علي احمدي نيز ،شرح گفته شده ي گزارش فوق را اين گونه در پاسخ به اين سؤال كه اين خيل عظيم
دانشجويان چگونه قرار است وارد بازار كار شوند تأكيد مي دارد كه چون دانشجويان پيام نور داراي خصلت هايي چون
پرتالش ،كم توقع ،خالق و صاحب اراده هستند ،اين خصلت ها كمك مي كند كه اين دانشجويان راحت تر جذب بازار كار
شوند ( روزنامه كيهان ،شماره 15 ،18755اسفند .) 85آيا اساس ًا بجز ويژگي كمبود امكانات ،برنامه مدون فرهنگي خاصي در
دانشگاه پيام نور ،در سه سال اخير باعث ايجاد اين خصايص مثبت در دانشجويان اين دانشگاه شده است؟
به راستي مجموعه ریاستی آموزش عالي كشور بجز سیاست گذاران اخیر دانشگاه پیام نور ،چرا در طول سه دهه پس از
انقالب اسالمی ،براي محو مشكل بنيادين فرار مغزها و افزايش ضريب ماندگاري فارغ التحصيالن دانشگاهي در كشور و
خدمت در مناطق محروم ،چنين راه حلي را نينديشيده بوده اند؟
23
به نام جنوب،به كام شمال مدیریتوبرنامه
بزرگراههاييكهفقرتوزيعميكنند
گزارشتحلیلی
حمايت از حمل و نقل عمومي يا حفاظت از منافع سرمايه داران شمال پايتخت
جالل كامران نيا
76درصد از کل بودجه
عمرانی شهرداری تهران
در سال 86تنها صرف
معطوف است؟ 1مدير عامل شركت مطالعات جامع حمل و نقل ترافيك تهران ،بهمن ماه 86از احداث 115كيلومتر ساخت بزرگراه ،پل و
4دیوید هاروی( )David Harveyاندیشمند شهرشناس آمریکایی در نقد سرمایه گذاری کالن دولت آمریکا در بزرگراه در تهران تا سال 1404خبر داد .وي گفت« :در حال حاضر 374كيلومتر شبكه بزرگراهي در تونل و نگهداری از آن
ساخت بزرگراهها چنین می نویسد « :سرمایه ،محیط مصنوع (شهر) را به شکل یک نیروی قدرتمند و جبری درمی آورد شهر تهران وجود دارد كه تا سال 1404به 489كيلومتر خواهد رسيد» .دكتر شهريارافندي زاده افزود: گردیده و
که در نهایت منافع نظام سرمایه داری را تامین می کند .جانبداری از ساخت بزرگراه در ایاالت متحده آمریکا (توسط صنایع «همچنين 180كيلومتر شبكه دسترسي بزرگراهي و يا رمپ و لوپ در تهران وجود دارد كه به همراه حال آنکه تنها در یک
اتومبیل سازی ،صنعت نفت ،صنایع الستیک سازی و منفعت طلبان بخش ساخت و ساز –امالک و مستغالت) چهره 299كيلومتر معابر شرياني درجه يك 459 ،كيلومتر معابر شرياني درجه دو و 1419كيلومتر معابر محلي بزرگراهمسیر
شهر آمریکایی را دگرگون ساخته و از نیروی قاهر محیط مصنوع (فرم شهر) برای اطمینان از مصرف تولیدات ،سود می اصلي ،مجموع ًا معبر اصلي شهر تهران را تشكيل مي دهد». حمل و نقل عمومی از
برد) Harvey ،1978( ». 2مدير عامل سازمان مهندسي و عمران شهر تهران تیرماه 87از تكميل فيزيكي 93درصدي تقاطع
حمل و نقل خصوصی
سه راه آزمايش خبر داد .دكتر مسعود نصر آزاداني افزود« :در دو ماه آينده اين بزرگترين تقاطع سطح
شهر تهران به طور كامل قابل بهره برداري خواهد بود .در حال حاضر تردد از تهران به سمت دماوند ،تلو، جدا شده است
اوشان و فشم مشكل است و اين تقاطع مشكل تردد مردم اين نواحي را حل خواهد كرد».
3در انتخاب وسیله حمل و نقل شهری توسط شهروندان همواره دو متغیر تاثیرگذار است :هزینه پولی
و هزینه زمانی .گروههای مختلف اجتماعی – اقتصادی در عرصه شهری بنابر مقتضیات و ویژگیهای خویش ترجیح می
دهند که با در نظر گرفتن هر یک از این دو متغیر در نهایت شکل سیستم حمل و نقل مورد نظر خویش را تعیین کنند.
برای مثال در کشورهای توسعه یافته گروههای اجتماعی مرفه و بامهارت شغلی باالتر همواره در انتخاب نوع حمل و نقل
خود هزینه زمانی را در اولویت قرار می دهند و آن نوع حمل و نقل را انتخاب می کنند که علی رغم هزینه پولی بیشتر،
آنها را سریعتر جابجا می کند.
برعکس طبقات اقتصادی پایین تر از زمان خویش صرفنظر می کنند و متغیر هزینه پولی را در اولویت قرار می دهند.
درچنین شرایطی بخش عمومی بعنوان مسؤول و برنامه ریز رفت و آمد شهروندان با درنظر گرفتن منافع هر دو گروه
اجتماعی ،راهکار جامع خویش را ارایه می کند .اما در کشور ما وضعیت اندکی متفاوت است .طبقات مرفه جامعه بخاطر
سیاستهای اشتباه بخش عمومی نه تنها هزینه زمانی اندکی در مسافرتهای شهری می پردازند(بدلیل استفاده از اتومبیل
شخصی) بلکه هزینه پولی این بخش نیز بسیار ناچیز می باشد(به دلیل ارزان بودن بنزین) اما در برابر طبقات پایین جامعه
همچنان بیشترین هزینه زمانی را متحمل می شوند .اگر سیستم حمل و نقل عمومی را(بویژه اتوبوس شهری) گزینه
انتخابی طبقات کم درآمد جامعه و دربرابرآن ،حمل و نقل خصوصی(بویژه اتومبیل شخصی) را مدل مورد نظر اقشار مرفه
جامعه ایران در نظر آوریم ،پیداست که سرمایه گذاری بیشتر در الگوی ایجاد بزرگراه ،اتوبان ،تقاطعهای غیر همسطح
و ...تا اندازه زیادی جانبداری از شیوه حمل و نقل بخش مرفه جامعه خواهد بود .چرا که فضای بیشتر این سطوح توسط
اتومبیلهای شخصی اشغال شده و ناوگان حمل و نقل عمومی درصد بسیار کمی از این فضاها را به خود اختصاص می
دهد .در حالیکه هزینه ساخت و نگهداری این نوع از تاسیسات شهری از بودجه عمومی تامین می شود .یارانه های دولتی
برای سوخت خودروهای شخصی نیز از طرف دیگر هزینه پولی را برای طبقاتی که از این نوع حمل و نقل استفاده
می کنند ،کاهش می دهد .بنابراین سرمایه گذاری فراوان در بزرگراهها به منظور سرعت بخشیدن به عبور و مرور
شخصی و کم توجهی به حمل و نقل عمومی به هیچ عنوان نمی تواند شکل شهری مناسبی برای زندگی عموم
شهروندان باالخص فقرا و طبقات کم درآمد ،تلقی گردد.
اما با توجه به دالیل فوق چرا همچنان توجه مسؤولین شهر به گزینه ساخت و تعریض شبکه ارتباطی
سال اول(هفتم)
شماره 24 1
پاییز 87
برنامه های شهرداری
تهران برای گسترش به واقع نیز برنامه های شهرداری تهران برای گسترش شبکه حمل و نقل 8 هاروی معتقد است سرمایه گذاری در تولید بسیاری از کاالهای عمومی راه حلی است که معموال نظام
شبکه حمل و نقل بزرگراهی بزرگراهی به ویژه در نیمه شمالی شهر ،بی ارتباط با منافع میلیاردی صاحبان امالک سرمایه داری برای خالص شدن از چالش «انباشت سرمایه»( )Capital Accumulationبکار
وسیع در این بخش از شهر نمی تواند تعبیر گردد .این گونه امالک با دسترسی به شبکه می گیرد .چنانکه سیاستهای پیشنهادی کنز برای رهایی دولت آمریکا از رکود اقتصادی دهه New( 1930
به ویژه در نیمه شمالی
بزرگراهی ارزش دوچندانی می یابند ،حال آنکه هزینه احداث این تاسیسات زیربنایی از )Dealبه حومه نشینی و جدایی طبقات اجتماعی در آمریکا دامن زد و فقرا را در داخل شهرها()Inner city
شهر ،بی ارتباط با منافع به دام انداخت و منجر به محرومیت هرچه بیشتر آنان گردید.
بودجه عمومی پرداخت میشود و کمترمالیاتی توسط این مالکین پردرآمد نصیب بخش
میلیاردی صاحبان امالک عمومی میگردد. 5امانوئل کاستلز( )Manuell Castellsمي گويد امروزه توزیع و مصرف کاالهای عمومی در عرصه شهرها
وسیع در این بخش از شهر ترافيك پرازدحام از طريق ساختن راههاي جديد حل نخواهد شد بلکه ساختن راههای نقش بسیار مهمی در توزیع درآمد دارد و به قول وی استثمار کارگر در محل تولید که مارکس بر آن تاکید داشت امروزه
نمی تواند تعبیر گردد. جدید افزایش ترافیک را بدنبال دارد .در اين مورد يك دیدگاه علمی گزارش كميته سلطنتي به محل مصرف و توزیع کاالهای عمومی در عرصه شهرها انتقال یافته است .به راستی آیا مسؤولین شهری در انتخاب
این گونه امالک با دسترسی بريتانيا در مورد آلودگي هوا بود ( .)1994این گزارش معتبر از پدیده جالبی بعنوان «محرک گزینه های طرحهای توسعه شهری به این مساله مهم توجه داشته اند؟ کدام گروههاي اجتماعی از سرمایه گذاری در
به شبکه بزرگراهی رشد ترافیک»( )Induced Traffic Growthنام می برد« .در سالهاي اخير اين بزرگراهها منتفع می شوند؟ پاسخ تنها با نگاهی به سطح بزرگراهها و خیابانها و وسایل نقلیه حاکم بر آنها روشن می گردد.
ارزش دوچندانی می یابند، مساله در بريتانيا بطور رسمي روشن گرديد و منجر به تغييرات اساسي در سياست دولت گروههای کم درآمد معموال سطح بسیار ناچیزی از شبکه عبور و مرور را اشغال می کنند(چند سانتی متر مربع در یک
حال آنکه هزینه احداث این گرديد» .بر اساس نظریه مذکور ،یکی از عوامل مهم در گسترش بار ترافیکی شهرها ،ایجاد اتوبوس شلوغ) اما خودروهای شخصی همانگونه که هر روز شاهد آن هستیم ،سطح وسیعی را به خود اختصاص داده
راههای جدید بوده است(.)Diesendorf ،2000 اند .حال برنامه ریزان عرصه فضا به جای حمایت از گروههای کم درآمد و تشویق گروهی که کمترین هزینه را بر شهر
تاسیساتزیربنایی
نهایتا آنکه سرمايه گذاری در تاسیسات شهری از قبیل بزرگراهها ،هر ساله سهم عظیمی تحمیل می کنند(هزینه آلودگی ،ترافیک و )...و تامین امکانات حمل ونقل عمومی ،همچنان سیاستهايی را در پیش می
از بودجه عمومی گیرند که تشویق به استفاده از وسایل حمل و نقل خصوصی و ایجاد رانت برای مرفهین است.
از سرمایه گذاری بخش عمومی را در بر می گیرد در حالیکه عواید اینگونه پروژه ها بیشتر
ی شودپرداخت م نصیب اقشار مرفه تر جامعه می شود. 6ساخت تونل دو طبقه بین چمران تا تجریش که تنها هزینه خرید اراضی مسیر آن 1500میلیارد ریال در سال 86
ادامه چنین روندی روز به روز شکاف طبقاتی را میان آنان که از مزایای اینگونه سرمایه برآورد شده و هزینه های طراحی و اجرای آن نیز سر به میلیاردهای فراوان دیگری خواهد زد(کل درآمد ساالنه شهرداری
گذاری بهره بیشتری می برند و آنان که اندک بهره ای نمی برند دو چندان می سازد. منطقه 1که این تونل قرار است در آن منطقه ساخته شود 1200میلیارد ریال است) در شرایطی مدنظر قرار گرفته است
که استفاده کنندگان حمل و نقل عمومی در این مسیر ،برای رسیدن اتوبوسهای مملو از مسافر مدتها انتظار می کشند.
منابع بودجه مصوب سال 86شهر تهران بابت عمليات عمراني مبلغ 2.388.546.214.000ريال بوده كه جهت پروژه
هاي بزرگراهي و پل سازي و تونل 1.391.000.000.000ريال و براي ترميم و نگهداري آسفالت و ابنيه بزرگراه
ها445.046.214.000ريال اختصاص داده شده است.
1) Fainstein, Susan (2002) Changing in World Economic & Urban Restructuring, in,
Readings in Urban Theory,Susan Fainstein, Scott Campbell :Wiley-Blackwell
2)Diesendorf,Mark(2000) Urban Transportation in the 21th century Environmental بدین ترتیب مشاهده می شود که 76درصد از کل بودجه عمرانی شهرداری تهران در سال 86تنها صرف ساخت بزرگراه،
Science & Policy vol3 p11-13 پل و تونل و نگهداری از آن گردیده و حال آنکه تنها در یک بزرگراه مسیر حمل و نقل عمومی از حمل و نقل خصوصی
3) Harvey, David(1978) Labor, capital, and class struggle around the built environment in جدا شده است.
advanced capitalist In Urbanization and conflict in market societies, ed. K. R. Cox, 9–37.
Chicago: Maaroufa press. 7شاید تصور شود گسترش زیرساختهایی اینچنین الزمه رشد و توسعه اقتصادی هر جامعه ای است ،اما دیوید
-4اسمیت ،دیوید آ؛ ( )1384شهرهای جهان سومی در چشم انداز جهانی :اقتصاد سیاسی شهرنشینی ناموزون ،ترجمه: هاروی در اثر جاودانه خود« ،محدودیت سرمایه» ،آن را نتیجه نقش طبقه حاکم بر سرمایه در به حداکثر رساندن سود
محمدعلی موسوی فریدنی ،نشر مانا. از طریق استفاده بردن از «تثبیت فضایی»( )Spatial mixمی داند .از نظر هاروی توسعه ناخواسته و نادرست نتیجه
ناخواسته فرایندهای سرمایه گذاری نیست ،بلکه سرمایه داران چنین شرایطی را بوجود می آورند و از آن برای کاهش
هزینه تولید ،حفاظت خویش از قوانین ،افزایش درآمد وایجاد سودهای داللی استفاده می کنند ( .)fainstein، 2002این
نظر توسط اسمیت نیز تایید شده« :در بیشتر موارد این مبارزه یک طرفه است و حمل و نقل و سامانه ارتباطات موجود
جدول -1قسمتی از عملكرد سال 86
بیشتر احتمال دارد که منافع و نیازهای مردم توانگر را تامین و امورشان را تسهیل کند .مصرف بی تناسب منابع محدود
موجودي تا انتهاي سال 86
واحد مقياس عنوان کشور در ارتباطات راه دور و شبکه اتوبانی در شهرهای پایتخت وابسته و مقید به رشد کژدیسه شهر و الگوهای اسکان
374.000
متر طول بزرگراه
است و اشتباه است اگر این تغییرات را ناشی از تغییر کورکورانه فناوری ببینیم؛ اینها نتایج تصمیمات سیاستگذاری است
که معموال بازتاب منافع طبقه مسلط اند .نیروی نخبگان و ساختارهای طبقاتی بدین طریق در دستاوردهای شهری نفوذ
رمپ و لوپ(شبكه دسترسي
180.000
متر طول بزرگراهي) می کنند ،همانگونه که در سیاستگذاریهای کالن ملی اعمال نفوذ می کنند».
مقاله
اين امر با ضوابط خاص در اسناد معامله قيد مي « همه چيز فروشي است ،در كشور ما همه
شود .اگرچه در گذشته فرض بر آن بود كه كارمند چيز را مي توان خريد .در اين معامالت نامشروع،
دولت بيش از كارمند بخش خصوصي به مصالح داشتن باريكه اي از قدرت حكومتي نيز ابزار تمام
اجتماعي پايبند است ،ولي تجربه سالهاي اخير نشان عياري براي معامله است كه به كمك آن مي توان به
داده است كه فساد در بخش دولتي گسترش بيشتري صورت غير قانوني به پول يا ساير كاالها دست يافت».
دارد .به همين دليل در سالهاي اخير به ويژه در كشورهاي موبتو رئيس جمهور وقت زئير
جهان سوم ،خصوصي سازي رونق جدي گرفته است. مقدمه
علل و عوامل موثر بر فساد اداري حيات اجتماعي و معيشتي بسياري از مردم جهان سوم ،با
الف -عوامل فرهنگي اجتماعي -1:فقدان وجدان كاري ،انضباط رفتارهاي فسادآميز مالي ،رشوه ،پارتي بازي و خويشاوندگرايي
اجتماعي و عدم توجه به مباني ارزشي جامعه -2 .نآگاهي يا آگاهي عجين شده است .در حقيقت فساد به يك هنجار قابل قبول تبديل
كم افراد از حدود وظايف و فعاليت هاي دستگاه هاي گوناگون -3 .نظام گشته است .تا آن حد كه مردم در جهان سوم بگويند«:زنده باد فساد»،
تامين اجتماعي ناكارآمد به ويژه براي حمايت از كناركنان دولت. مطلبي غريب نخواهد بود ،زيرا بدون آن ،روند زندگي به دشواري پيش
ب -عوامل اداري مديريتي -1:نبود شفافيت و پاسخگويي در فعاليتهاي نظام خواهدرفت.
اداري -2.ضعف ساختارهاي نظارتي و فقدان هماهنگي هاي الزم در بعد فساد پديده اي است كه به طور متفاوت در كليه كشورهاي جهان وجود
نظارت -3 .قوي نبودن فرهنگ سازماني و عدم وابستگي كاركنان و دارد كه نوع ،ميزان ،شكل و گستردگي آن در هر كشور متفاوت است،
مديران به سازمان واهداف آن -4 .عدم ثبات مديريتي و ابهام در همانطور كه نتايج و پيامدهاي آن نيز بنابر نوع سازمان سياسي و
سياستها. اقتصادي و سطح توسعه يافتگي تفاوت دارد .به هر حال ،فساد ،به
پ -عوامل سياستي :سه متغير عمده كه مي توانند بر ميزان سمت و وجود آورنده انحطاط است ،سياست هاي دولت را در تضاد با
،
ت به راسي منابع اكثريت قرار مي دهد ،باعث هدر رفتن منابع ملي شده
فساد تاثير بگذارند عبارتند از -1:نحوه تقسيم قدرت سياسي -2 .ميزان آزادي سياسي به ويژه قدرت نقد حاكميت.
حرك موك خته
و به كاهش اثربخشي دولت ها در هدايت امور مي انجامد و بدين صورت،اعتماد مردم نسبت به دستگاه هاي دولتي
-3ميزان ثبات سياسي. سوي د ادر سا دي
و غيردولتي كاهش يافته ،بي تفاوتي ،تنبلي و بي كفايتي افزايش مي يابد .فساد اداري مانع سرمايه گذاري مي ا
ت -عوامل اقتصادي :برخي از صاحبنظران در بررسي ميزان تاثير فساد بر رشد اقتصادي ،معتقدند كه كاهش دان را ق ي و آز ست
فقر و رشد اقتصادي ،فساد را كاهش مي دهد .بررسي شواهد نشان مي دهد كه طي قرن گذشته و هم شود و مسير رشد و توسعه اقتصادي را با موانع بسيار مواجه مي سازد.
شهرون ابزار را فته بد دي
ه ر ل آزا و به طور كلي،هر جا كه فساد ريشه بگستراند ،روز به روز بيشتر شده ،مقابله با آن دشوارتر شده و ريشه هاي
زمان با رشد اقتصادي كشورها ،به دليل وجود ساير متغيرها ،با توجه به اينكه فرآيند رشد وجود دارد ،فساد تا از فت
نيز همزمان با آن افزايش مي يابد. است ي كه ر ( از قبي اعات د آن هر روز به صورت عميق تري در بطن جامعه نفوذ مي كند.
ا م
رويكردهايمختلفبهفساد مدن ي آورند ي اجت با فس ،تعريففساد
س ه د
رويكردهايمتفاوتيازجنبههايروانشناختي،فرهنگي،سياسي،اجتماعيواقتصادينسبت م ان ،آزا ي مقاب اسا ن در جوامع گوناگون ،بر حسب نگرش ها و برداشت ها ،تعاريف گوناگوني از فساد به عمل آمده است. ل
ار ب اين را بي
ه ريشه فساد ،فعل التين " "rumpereبه معناي شكستن است .بنابراين در فساد،چيزي مي ه
به فساد وجود دارد .ادبيات نظري مفهوم فساد نشان مي دهد كه در مهمترين مطالعات غيره ) ب ته و بر عه و ر يد ب
جامعه شناختي و سياسي مربوط به فساد ،دو رهيافت اساسي در تبيين علل ظهور و را شكند يا نقض مي شود. ق م جس
جا ت ت د
بهره هبران ضرور د فسا ند فساد عبارت است از عمل يا تصميمي كه موجب مي شود تا خارج از ضوابط قانوني ،تعداد
تعميق فساد سياسي ارائه شده است :رهيافت اول در سطح كالن معروف به نظريه
افراد متاثر از نتايج منفي عمل يا تصميم ،از تعداد برخوردار از نتايج مثبت آن بيشتر باشد.
ر ف ،ي ض ي ياب
كاركردگرايي ساختاري مي باشد كه بيشتر درصدد تحليل نقش ساختارهاي كالن مخال ت ها در م
به طور كلي مي توان به اين نكته اشاره كرد كه فساد در هر جامعه ،نسبي است و شتر
جامعه و كيفيت كاركردهاي آنها در بروز فساد سياسي مي باشد .رهيافت دوم
حرك بي
در سطح خرد در قالب نظريه عقالنيت فردي مطرح شده است كه معطوف با نظام ارزشي هر جامعه قابل ارزيابي است .در حالي كه فردي با عملكرد خاص،
به ويژگي هاي رفتاري و هنجاري كارگزاران حكومتي و غيرحكومتي ممكن است در يك جامعه فاسد تلقي شود ،درجامعه ديگر چنين تلقي وجود
مرتبط با آنها مي باشد. ال در بعضي از كشورها ،دادن پورسانت به مديران طرف قرارداد، ندارد .مث ً
انواع فساد بر مبناي افكار عمومي جامعه جرم محسوب مي شود ،در حالي كه در برخي از كشورهاي غربي،
سال اول(هفتم)
شماره 26 1
پاییز 87
راي مي شود. فساد اداري سياه :كاري كه از نظر توده ها و نخبگان سياسي منفور
ب
یي كه ساد راهكارهاي مبارزه با فساد درجهان سوم است و عامل آن بايد تنبيه شود .براي مثال مي توان از دريافت رشوه
ارها ن ف به نظر مي رسد در مبارزه با فساد ،توجه به اين موارد ضروري است: براي ناديده گرفتن معيارهاي ايمني در احداث مسكن نام برد.
د ك
مبارزه با فساد يك فرآيند دراز مدت بوده و عنصر اصلي مبارزه در اين فرآيند ،راه رف كر صادي د ،تا فساد اداري خاكستري :كاري كه از نظر اكثر نخبگان منفور است ،اما توده
برط و اقت شون ي بر
اراده و عزم سياسي است .اين فرآيند نيازمند پشتيباني از باال وحمايت هاي پايين ال كوتاهي كارمندان در اجراي قوانيني هاي مردم در مورد آن بي تفاوت اند .مث ً
اداري ده مي د نهاد د از
برگزي ه به بع د بتوانن رات است .تغيير نگرش ها و فرهنگي نمودن موضوع ،الزمه اين مسير مي باشد و در كه در بين مردم از محبوبيت چنداني برخوردار نيستند و كسي غير از نخبگان
باي ختيا ك تمام مراحل توجه به اينكه فساد يك پديده اجتناب ناپذير بوده و هيچگاه به طور كامل سياسي به مفيد بودن آنها معتقد نيست.
ا نجا د،
آ ي گرد يطره و وند حل نخواهد گرديد ،قابل توجه است. فساد اداري سفيد :كاري كه ظاهراًمخالف قانون است ،اما اكثر اعضاي جامعه ( نخبگان
توجه به سه مقوله مكمل مقابله عملي ،برنامه هاي پيشگيرانه و اقدامات علمي و فرهنگي ،م نه س سته ،ر ي را سياسي و اكثر مردم عادي ) آن را آنقدر مضر و با اهميت نمي دانند كه خواستار تنبيه
دام ت كا س ده
الزمه موفقيت اين فرآيند خواهد بود. عامل آن باشند .براي مثال ،چشم پوشي از موارد نقض مقرراتي كه در اثر تغييرات اجتماعي
ري و د دول ب پ
بخ ي كا ن ش ا س و عمومي رفتار بر جامعه كه نظارتي مدني، آموزش از بايست مي البته حمايت راستين در برابر فساد و فرهنگي ،ضرورت خود را از دست داده اند.
ح
هبود ش ها خصوصيشهروندانخوداعمالمینمايد،ازاحساستعهدمذهبيووابستگيبهسنتهاياجتماعيو فساد درجهان سوم
نند ب
هويت هاي محلي حاصل شود .فساد مالي ارتباط زيادي با نحوه عملكرد دولت در جوامع امروزي دارد و انگيز ح ك بررسي جامعه شناسانه يا سياسي از پديده فساد در سطح بين المللي يا تعدادي از كشورها كه داراي
صال
رشد فساد ،با رشد و گسترش فعاليتهاي اقتصادي دولت مرتبط است .گرچه مساله فساد اداري و اقتصادي ،را ا مشابهت هايي مي باشند ( مانند جهان سوم ) تاكنون به طور جامع صورت نگرفته است؛ سازمانهاي
به خودي خود موضوع ديرپايي است و از صدها سال پيش مورد بحث بوده است ،اما فرصت هاي كار و برنامه بين المللي كه در اين زمينه مطالعه مي نمايند به دليل وجود تفاوتهاي ميان كشورها از جنبه هاي ساختي
ريزي در اين مورد به تازگي فراهم شده است .در واقع « ،فساد اقتصادي و اداري » ديگر يك « تابو » نيست و فرهنگي به ناچار صرف ًا به اندازه گيري برخي شاخص ها در ميان كشورها پرداخته اند .با همين وجود،
كه نتوان در مورد آن سخن گفت ،بلكه به موضوعي تبديل گشته كه سياستگذاران ،كارگزاران اقتصادي ،سازمانهاي همين شاخص هاي محدود نيز مورد مناقشه كشورها قرار گرفته است .بدين علت كه فساد سياسي اغلب به
مرتبط به جامعه مدني و رسانه هاي جمعي ،به صورت آشكارا با آن دست به گريبان هستند .عوامل زيادي چرايي توجه طور صميمانه و با رابطه نزديك متصل شده و پيوسته با شركتها و بنگاههاي بزرگ تجاري ،مشروعيت و دوستي
به اين موضوع را روشن مي كنند : سايه داري را با خود همراه نموده است .اين تعريف از فساد سياسي گاهي در ميان بعضي تعاريف با فهم بهتر با عنوان
نخست ،از زمان پايان جنگ سرد ،دولت هاي ياري رسان در كمك ها وهمكاريهاي خارجي خود ،تاكيد كمتري بر زمينه « كالهبرداري و اختالس » تعريف مي شود.
هاي ايدئولوژيك داشته و بيشتر به تجارت و بازارهاي سرمايه توجه دارند .اين انگيزش ،تحمل آنها را در قبال هزينه و ريسك تحقيقات وسيعي كه راجع به باال و پائين بودن سطح فساد صورت گرفته است ،حاكي از خسارات زياد براي چشم اندازهاي
ناشي از فساد اداري و اقتصادي پايين مي آورد. توسعه بوده است ،در مورد فساد پايين -يا سطح دوم -هر چند اثبات اين امر دشوار است كه رشوه ها فقط در سطح پايين شامل
سپس ،حركت به سمت و سوي دموكراسي ،شهروندان را قادر ساخته است تا از ابزار راي و آزادي مدني كه رفته رفته بدست مي آورند پول اندكي در هر معامله مي باشد ،ولي به رغم اندك بودن مبادله فساد انگيز ،به علت گستردگي ،منجر به ايجاد از هم گسيختگي
( از قبيل آزادي بيان ،آزادي اجتماعات و غيره ) براي مقابله با فساد بهره جسته و بر اين اساس ،رهبران جامعه و رهبران مخالف ،ضرورت بيشتري در كاركرد كل نظم حقوقي واداري مي شود.
تقيد به حركت هاي ضد فساد را بيشتر در مي يابند. فساد و فرهنگ
رويكردهاينهاديواجتماعي فرهنگ هاي مختلف درجوامع جهان سوم ،تلقي ،برداشت و هنجارهاي يكساني در مورد اقدامات فساد آميز ندارند .اين وضعيت بين
عده اي از محققين براي شناخت بيشتر فساد اداري و مالي ،بررسي علل و ريشه ها و همچنين راه هاي پيشگيري و مقابله با فساد ،از دو جهان اول و سوم در كليت ،مفهومي قابل مشاهده است .اين نظريه به صورت افراطي نيز در مباحث پيرامون فساد مورد توجه
رويكرد نهادي و اجتماعي بهره جسته اند. قرار گرفته است .برخي معتقدند چنانچه فساد به قدرت يك هنجار عمومي و پذيرفته شده در جوامع تبديل شود،اين نوع فساد
راهكارهایي كه براي برطرف كردن فساد اداري و اقتصادي برگزيده مي شوند ،تا آنجا كه به بعد نهادي بر مي گردد ،بايد بتوانند از مي تواند به عنوان يك قاعده پذيرفته شده مورد قبول واقع شود .هرچند اين نوع نگاه ،نهايت ًا معضالت جانبي خود را در پي
دامنه سيطره و اختيارات دولت كاسته ،روند حساب پس دهي را بهبود بخشند و انگيزش هاي كاري را اصالح كنند. خواهدداشت.
از بعد اجتماعي نيز بايد طرز تفكرات را اصالح كرده و خواست سياسي براي مداخالت پايدار عليه فساد را تقويت كنند .البته شاخص هاي فرهنگي در كشورهاي توسعه نيافته از جهاتي ديگر بر ميزان فساد تاثير گذار است .با توجه به اينكه فساد،
راهبردي كه انتخاب مي شود ،بايد مبتني بر ماهيت نادري كه با آن روبرو هستيم و با توجه به فرصت ها و محدوديت ها سرمايه گذاري ،رشد اقتصادي و توسعه را متاثر و پرهزينه مي سازد ،به نوعي در مسير توسعه و در انگاره هاي مردم
شكل گيرد .به عبارت ديگر ،لباس راهبردي بايد متناسب با شرايط خاص كشور دوخته شود. درگير در توسعه ،در اشكال مختلف به يك جريان غيراخالقي و ضدارزشي تبديل مي شود .از اين رو ،دليل ديگر
اگر فضاي مناسبي براي مبارزه عملي با فساد اداري و اقتصادي وجود نداشته باشد ،راهبردي كه اتخاذ مي شود بايد اينكه فساد مالي همراه با توسعه اقتصادي كاهش مي يابد ،زشتي و بدنامي اجتماعي اين پديده است .بعضي
بر اقدامات اجتماعي ،به منظور ارتقاء آگاهي هاي عمومي نسبت به مساله و پيدايش يك حالت سازگار براي انجام از پژوهشگران مدعي هستند كه بدنامي اجتماعي مقام هاي فاسد ،با توسعه اقتصادي تغيير مي كند .براي
اصالحاتمتمركزشود. مثال اكپو نشان داد كه در جوامع سنتي ،آنجا كه مرز بین سازمان هاي عمومي و خصوصي كم رنگ
منابعومآخذ تر بوده وهديه دادن به طور واضح از رشوه خواري متمايز نيست ،بدنامي اجتماعي ممكن است كم
-1فرهاد رهبر ،فضل اهلل ميرزاوند ،غالمرضا زال پور ،بازشناسي عارضه فساد مالي ،جلد دوم ،جهاد رنگ تر باشد.
دانشگاهيدانشكدهاقتصاددانشگاهتهران.1381، تاثيرفسادبرشكافاجتماعي
-2دوياتال دالپورتا ،فساد و دموكراسي ،پيام يونسكو ،شماره .1381 ،313 دوگانگي اقتصادي و شكاف بين فقير و غني از جمله خصوصيات كشورهاي جهان سوم
-3عليربيعي،زندهبادفساد،سازمانچاپوانتشاراتوزارتفرهنگوارشاداسالمي،تهران.1383، مي باشد .مطالعات صورت گرفته در چند كشور توسعه نيافته حاكي است كه فساد مالي،
-4محمود جوهري ،فساد اداري و علل وعوامل آن ،نشريه سازمان بازرسي كل كشور، اين روندها را عميق تر و اختالفات را گسترده تر نموده و در نتيجه فساد ،افراد بيشتري
شماره .1379 ،4 دچار محروميت مي گردند .اين محروميت مي تواند ناشي از فشار دولتمردان فاسد
-5شمس السادات زاهدي ،فساد اداري در كشورهاي در حال توسعه ،چهارمين بر اقشار پايين دست و گشاده دستي در مقابل افراد توانمند كه با دادن رشوه از
اجالس بازرسان كل آسيا ،انتشارات سازمان بازرسي كل كشور ،تهران.1378 ، فشارهاي قانوني مانند ماليات وعوارض گوناگون فرار مي نمايند ،صورت
-6دكتر سيد محمد عباس زادگان ،فساد اداري ،دفتر پژوهش هاي فرهنگي گيرد .بر اثر هزينه هاي فساد مالي ،سياست هاي معقول توسعه و توزيع
تهران.1383، مجدد منابع و درآمد اين گروهها و اقشار فرودست به شدت تضعيف
27
ادبیاتوزبانشناسی
مقاله
فاطمهکردچگینی
شوخ طبعي از مؤثرترين قالبهاي بيان هنري است كه به علت شيريني و جاذبه خاص خود با اكثر
روانها سازگار ميافتد و به همين دليل مخاطبان بيشتري را به خود اختصاص مي دهد .همچنين
با ابزار خنده – كه آثار جدي را از آثار غير جدي و شوخ طبعانه متمايز ميكند -انبساط روحي در شعرهاياجتماعياخوان
مخاطب پديد ميآورد و از اين طريق با در دست گرفتن احساسات و عواطف وي ،پيام خود را به دارايلحنيانتقادي
طور غير مستقيم بر باور وي می نشاند. است؛يعنيشاعرصرفاً
بررسي طنز و شوخ طبعي كه يكي از مؤثرترين قالبهاي بيان هنري است ،در اشعار شاعران
بهبيانمسائلاجتماعي
برجستة پس از نيما كمترمورد توجه قرار گرفته است؛ تا آنجا كه جز مطالب پراكنده ،در برخي
بسندهنميكند؛بلكهدر
كتب و مجالت ،هيچ گاه اشعار طنز اين شاعران به طور مستقل بررسي و نمايانده نشده است.در
این نوشته کوشش بر آنست تا از این زاویه به اشعار مهدی اخوان ثالث_ یکی از شاعران برجسته اغلبايناشعارعليه
شعر معاصر_ پرداخته شود. وضعيتموجودانتقادو
بررسی سير شعر و انديشه اخوان نشان می دهد که وی در ابتدا شعر سنتي ميگوید ،حتي در اعتراضميكند.دراين
قالبهايي چون قصيده كه عمرشان به پايان رسيده .نخستين مجموعه شعرش ،ارغنون (،)1330 زمان است كه به طنز به
مجموعهاي از همين اشعار است با زبان ،بيان ،قالب و ساخت سبك خراساني ،بعد از آشنايی با نيما عنوانيكيازابزارهاي
به شعر نو و شيوة جديد او متمايل شد و بعد از حادثه مهم شكست نهضت ملي در سال 1332دوره مبارزةاجتماعيدرآن
جديدي از شاعري او آغاز گرديد .در مجموعه زمستان ( ،)1335به تقليد از نيما ولي ترسخوردهتر از شرايطاختناق [سال
او و ديگران ،به شعر شكست و سمبوليك روي آورد .شيوة سمبليك را در مجموعه آخر شاهنامه
های دهه سی و چهل]
( )1338نيز ادامه داد؛ اما به گونهاي غير تقليدي و مستقلتر .تا اينكه در مجموعه از اين اوستا
توجهميكند
( ،)1344به اوج شيوه جديد خود دست يافت و بهترين شعرها و داستان وارههاي شعري را عرضه
كه گذشته از صداقت ذاتي كه دارد با ميراث فرهنگي اين سرزمين آشناست و با گذشته ادبي ما پيوندي استوار دارد و از همين كرد .شكوه شاعري او در اين مجموعه به باالترين سطح خود رسيد .پس از اين اثر شعر او از اوج
1
رهگذر است كه واماندگي و درماندگي اين نسل را خوب احساس ميكند».... فرود ميآيد .در مجموعههاي بعد ،به تدريج از زبان شعر نو به ويژه زبان شعر نيمايي عقب مينشيند .تا آنجا كه در زندگي
اخوان به عنوان شاعری طنز سرا شهرت ندارد؛ اما وی روحيهاي شوخ و بذلهگو داشت که در اشعارش تاثیر گذاشته است. ميگويد اما بايد زيست ،...در قالبهاي نيمايي ،منتها به دور از شگردهاي اساسي آن ،به داستانسرايي نظم گونه توجه می
سيمين بهبهاني درباره نخستين ديدارش با اخوان ميگويد: كند و در آثار ديگر ،پاييز در زندان ( ،)1348دوزخ اما سرد ( )1357و به ويژه در تو را اي كهن بوم و بر دوست دارم ()1368
«به او گفتم اگر اشكهايي كه با خواندن شعرهايت ريختهام جمع ميكردم ،شايد يك بشكه ميشد! همين شیوه و همچنین سير قدمايي را ادامه می دهد.
گفت :يعني شعر من هنري بيشتر از اين ندارد؟ دکتر شفيعي كدكني درباره شعر اخوان نوشته اند« :سايه روشنهاي زندگي اجتماعي ما در اين چند سال اخير در شعر او
گفتم :البته كه دارد .بچههاي من عاشق شعرهاي تو هستند .گاهي هم پسرم آنها را برايم ميخواند. بيش از هر شاعر ديگر انعكاس داشته است و اين بازتابي طبيعي و صميمانه است ....راز توفيق وي در اين است
سال اول(هفتم)
شماره 28 1
پاییز 87
ما در اشعار اخوان با دو و به همين دليل ،تعهد او در «بي تعهدي» است .و البته در همين بيتعهدي است كه آن چيزي را گفت :يعني بچهها شعرهاي مرا دوست دارند؟
گروه از اشعار طنز و شوخ 3
ميگويد كه ميخواهد ،نه آنچه را كه جهانبيني سياسي خاصي به او تحميل ميكند». ديدم از دست طنزش خالصي ندارم گفتم :نه ،يعني من و پسرم و پدرم و هفت ج ّدم عاشق شعرهايت هستيم.
طبعانهمواجهيم.يك با اين توضيحات ،بايد گفت ما در اشعار اخوان با دو گروه از اشعار طنز و شوخ طبعانه مواجهيم. 2
گفت :شاعر دروغگوست ،هفت ج ّدت كه شعر مرا نخواندهاند!»
گروه اشعاری است كه در يك گروه اشعاری است كه در قالبهاي سنتي سروده شده و در دو مجموعه ارغنون و ترا اي این روحيه در اشعار اخوان نيز تاثير گذاشته است .بررسي اشعار وي نشان ميدهد كه او از همان ابتدا و در مجموعه ارغنون،
قالبهايسنتيسروده كهن بوم و بر دوست دارم به چشم ميخورد و اغلب سرخوشانه است .گروه ديگر طنزهايي است كه در قالب سنتي است؛ به طنز و ديگر انواع شوخ طبعي توجه دارد .بعد از روي آوردن به شعر نو و انتخاب زبان تمثيلي و
شده و در دو مجموعه كه در اشعار نو و نيمايي اخوان ديده ميشود و در مجموعههاي ديگر وی ،بعد از ارغنون و پيش سمبوليك ،اين توجه همچنان ادامه مييابد؛ اما در شكل و ساختار و زباني متفاوت و از آنجا كه اكثر اشعار نو اخوان پس از
از ترا اي كهن بوم و بر دوست دارم به چاپ رسيدهاند و از آنجا كه پس از كودتا سروده شده و كودتاي 28مرداد 1332سروده شدهاند ،حوادث پس از كودتا و دردمندي و يأس ناشي از آن در اين اشعار منعكس شده
ارغنون و ترا اي كهن
درباره مسائل سياسي – اجتماعي آن زمان است ،تلخي و ياس بر آنها حاكم است و آنچه اين است.
بوم و بر دوست دارم به طنزها بر لب مينشانند ،زهرخند است. سالهاي دهه سي و چهل كه اوج شكفتگي شعر اخوان است ،وقف سرودن اشعار سياسي – اجتماعي ميشود .شعرهاي
چشم ميخورد و اغلب بنابراين ،اين دو گروه همانطور كه از لحاظ ساختار متفاوتند از لحاظ مضمونهاي مورد توجه در اجتماعي اخوان داراي لحني انتقادي است؛ يعني شاعر صرف ًا به بيان مسائل اجتماعي بسنده نميكند؛ بلكه در اغلب اين
سرخوشانهاست.گروه اشعار طنزآميز و انواع اشعار شوخ طبعانه نيز با هم تفاوت دارند .به همين دليل در بررسي طنز اشعار عليه وضعيت موجود انتقاد و اعتراض ميكند .در اين زمان است كه به طنز به عنوان يكي از ابزارهاي مبارزة اجتماعي
ديگرطنزهايياست اخوان ،اشعار طنز و شوخ طبعانه او را باید به دو گروه نو و سنتي تقسيم كرد.ما در این مبحث در آن شرايط اختناق توجه ميكند.
كه در اشعار نو و به بررسي اشعار طنز اخوان در قالبهاي سنتي ميپردازيم كه اشعار دو مجموعه ارغنون و ترا ال محسوس است و حتي وسيلهاي است براي بيان موثرتر طعن و تمسخرهاي در اين دوره در طنزها لحن حماسي او كام ً
نيمايياخوانديده اي كهن بوم و بر دوست دارم را شامل است و بررسی اشعار نیمایی وی را به فرصتی دیگر وا تلخ و گزندهاش .در اين زمان غلبه با طنزهايي است كه مضمون سياسي – اجتماعي دارند.
ميشود می گذاریم. هر چه از سالهاي نزديك به كودتاي 32دورتر و به مجموعه آخر اخوان نزديكتر ميشويم ،توجه به طنز سياسي –
*** اجتماعي ،نيز كمتر ميشود .از مجموعه درحياط كوچك پاييز در زندان و بعدها در دو مجموعه زندگي ميگويد اما بايد
اخوان شاعري را با مجموعه ارغنون آغاز كرد و با مجموعه ترا اي كهن بوم و بر دوست دارم به زيست ...و دوزخ اما سرد طنز جاي خود را به اشعار روايي كم عمق ميدهد كه تنها لحن شوخ طبعانه دارند و از ظرافت و
پايان برد.اين دو مجموعه عالوه بر ساختار در محتوا نيز شبيه به هم هستند .هر چند تنوع مضامين در مجموعه دوم بيشتر گزندگي طنز به دورند.
است .به گفته سيمين بهبهاني« :از دوست تا دشمن ،از خدا و اهورامزدا و اهلل و يهوه تا شيطان و ابليس و اهريمن ،از توس اخوان در اواخر عمر و در آخرين مجموعه شعرش ،ترا اي كهن بوم و بر دوست دارم ،كه دوباره به سرودن شعر در قالب سنتي
و ري و اصفهان تا يشت ورامين و گورستان آبكوه ،از تنسگل و بيد و چنار تا عرعر و خرزهره و از رسوم و سنن زمانه (مانند ميپردازد ،به طنز و شوخ طبعي توجه ميكند؛ اما اين بار بيشتر از طنز سياسي – اجتماعي به انواع ديگر شوخ طبعي ميپردازد،
خوان نهادن و بزم چيدن مخلفات) تا انتخاب «متعلّقه» و «متعلقات» آن واز پارتي بازي و توصيه نويسي و گله گزاري و عذر به گونهاي كه در اين مجموعه اشعار متعددي در انواع شوخ طبعي (هجو ،هزل ،مطايبه و حتي شوخي) به چشم ميخورد.
خواهي تا شكوة زنان توسط موسي به خدا ،و از همه گونه اسطوره و آيه و ضربالمثل و – ...كه همه نشان دهندة فرهنگ مسائل سياسي و اجتماعي حضور بسيار كمرنگي در اين مجموعه دارد ،آنچه اخوان در اين شعرها مطرح ميكند گروهي از
4
عام وخاص اين زماناند -در ارغنون و ترا اي كهن بوم و بر دوست دارم ميتوان پيدا كرد». انديشههاي عمومي و بدون خاستگاه فكري مشخص و بيشتر انعكاس مسائل مربوط به زندگي شخصي اوست.
در اين دو مجموعه عالوه بر اشعار طنز آميز ،نمونههاي متعددي از اشعاري كه در ديگر انواع شوخ طبعي سروده شدهاند، سيمين بهبهاني در اين باره مينويسد« :در سالهاي اخير ...همه چيز براي اخوان جنبه جدي خود را از دست داده بوده است.
به چشم ميخورد. نميخواهم بگويم به پوچي و پوچ انگاري رسيده بود ،بلكه به نظر ميرسد كه به همه چيز از باال نگاه ميكند و در آن پايين،
قالبهايي كه اخوان در اين دو مجموعه براي اشعار طنز و شوخ طبعانه خود برگزيده ،همان قالبهايي است كه در شعر موجودات و اشيايي را ميبيند كه كوتاه و پرپري و غير واقعي هستند .با چنين خصوصياتي نميتوان اخوان را يك انسان جدي
كالسيك فارسي نيز ،اغلب شاعران آنها را براي چنين مضاميني به كار بردهاند .اين قالبها در شعر اخوان به ترتيب كاربرد پنداشت .به عبارت ديگر ،بايد بگويم جدي بودن او در همين غير جدي بودن است .او ديگر نبايد با حوادث از روبرو برخورد
عبارتند از :قطعه ،قصيده ،مثنوي ،رباعي و دو بيتي ،غزل. كند؛ بايد از كنار آنها بگذرد .او با تجارب گذشتهميداند كه جلودار هيچ توفان و هيچ سيلي نيست .پس بايد صبر كند تا توفان
اگر از ديدگاه جمال شناسي شعر كالسيك بنگريم،باید گفت اخوان سعي دارد در اين دو دفتر ،بيشتر معيارهاي شعر سنتي را و سيل بگذرد .اين است كه ديگر «تعهد» (بخصوص در معناي سطحي و فرسودهاش) براي او امري بيرون از دسترس است؛
29
و ...گاه اغلب بسیار متفاوت است؛ اما برخی از مضامین از گذشته تا به امروز،اغلب مورد توجه طنز پردازان بوده است و از آنجا ال وزن و قافيه متناسب با مضمون را در اكثر شعرها به كار ميگيرد كه در رعايت كند .مث ً
که اخوان نیز در این گروه از طنزهای خود به آنها توجه داشته است؛ اشاره به این مضامین خالی از لطف نیست : برخي شعرهاي طنز او و در مطايبهها ،رديف و قافيه تاثير مهمي در ايجاد موسيقي و هنريتر
-1مشيت الهي گاه مورد اعتراض و تأمل بوده است .برخي از مجذوبان درگاه حق و حكيمان به خود جرأت داده و زبان شدن طنز دارد .به عنوان مثال در دو شعر «توضيح واضح» در مجموعه ترا اي كهن بوم و عالوه بر انتقاداز
اعتراض بر حق گشودهاند .اختالف در آفرينش و بي عدالتي در برخورداري از نعمتها و بيهودگي جهان،مهمترين موضوعاتي بر دوست دارم و «تازگيها» در مجموعه ارغنون. در مردمان يك شهر ،اخوان
هستند كه اينگونه طنزها را ميسازند .اين گونه اختالفات برخي آگاهان نكتهبين را واداشته ضمن اعتراض بر سرنوشت به عالقه به زبان مكتب خراساني را گاه در ميان برخي ابيات نشان ميدهد .به عنوان مثال در گاه انتقادهاي اجتماعي خود،
چون و چراهاي طنز آميز بپردازند 5.گاهي برخي از اين اعتراضها خالي از لطف نيست .ناصرخسرو در قصيدهاي كه با همين اين بيت از قطعه «براي زنم» از مجموعه ترا اي كهن بوم و بر دوست دارم: يك طبقه يا گروه اجتماعي را
مضمون سروده ،ميگويد: آب و تاب اين جهان از خوي اوست /من جزيرهي خشك و ريگی ساحلم هدف طنز خود قرار ميدهد.
خدایاراست گویم فتنه ازتوست /ولی از ترس نتوانم جغیدن ترا اي كهن بوم209/... در اين ميان ،طبقه بازاريان
6
لب ودندان ترکان ختا را /نبایستی چنین خوب آفریدن به كار بردن «جزيرهي خشك» به جاي «جزيرة خشك» و «ريگي ساحل» به جاي و به خصوص گروهي كه
-2گاه طنز پرداز حملة خود را متوجه كل بشر ميكند و آنها را به تمسخر ميگيرد كه ممكن است ناشي از ديدگاه بدبينانه طنز «ساحل ريگي» از مختصات سبك خراساني است .البته بايد گفت ،هر چند قالب و حتي گاه با رياكاري و عمل به ظاهر
پرداز نسبت به نوع انسان باشد« .بر اساس چنين بينشي بدي بر انسان غالب است و نيكي در وجود او ناياب .پيش كشيدن زبان و بافت شعرها نيز سنتي و كالسيك است؛ اما مضمونها در اكثر قريب به اتفاق اشعار،
دين ،آن را وسيلهاي براي
7
حقيقت به زبان طنز باعث ميشود كه انسان از گرايش به سوي زشتيها و پليديها دست بردارد». نو و امروزي هستند و يكي از ويژگيهاي اشعار طنز اخوان در اين گروه ،وجود حال و هواي
-3گاهي مردم يك شهر یا يك منطقه خاص مورد طنز و ريشخند قرار ميگيرند و بعض ًا صفاتي خاص به آنها نسبت زمانه و حتي نام اشخاص معاصر (خانواده ،دوستان و آشنايان )...در شعر اوست كه به ويژه در فريب مردم و مال اندوزي
داده ميشود كه همان صفات دستاويزي براي طنز ميشود به گونهاي كه با ذكر نام شهر ،صفاتي كه مردم آن شهر به آن اشعار مطايبه آميز ،شوخيهاي منظوم او را با دوستان وآشنايانش ميتوان ديد. بيشتر قرار ميدهند ،هدف
موصوفند ،در ذهن تداعي ميشود .در ضربالمثلها و لطيفهها اين مضمون بيشتر به چشم ميخورد .در گذشته برخي شاعران دايرة واژگاني او نيز بسيار وسيع است .هم از زبان ادبي و رسمي استفاده ميكند و هم از زبان انتقادهاي طنز آميز
با هجويههايي كه درباره مردم يك شهر ميگفتند ،سبب ميشدند تا صفاتي به نام مردم آن شهر ثبت شود. عاميانه .حتي گاه از واژگان زبانهاي خارجي .مثال در شعر «دختر به شرط چاقو» از مجموعه او هستند
مردم سرزمينهاي مختلف نيز با ملل و اقوام ساكنان سرزمين ديگر ،كه آنها را غير خودي ميانگارند گاه چنين برخوردي ترا اي كهن بوم و بر ...براي فراهم كردن قافيه از زبان آلماني كمك ميگيرد.
دارند و آنها را فاقد برخي صفات معمولي و متعارف ميدانند و اسباب شوخي و خوش طبعي خود قرار ميدهند. با تربيت تو ّكل هرگز مكن فراموش /من دارم اين عقيده ،داس ايست اَي
-4نابسامانيهاي اجتماعي نيز ممكن است به اشكال گوناگون موضوع طنز واقع شود .گاه طنز خصلتهاي ناپسندي را هدف ترا اي كهن بوم و بر 246/...
انتقاد قرار ميدهد كه جنبه اجتماعي دارد و ناظر به روابط اجتماعي ( همچون رشوه و )...است .گاهي هدف انتقاد طنز يك اخوان در پينوشت توضيح ميدهد كه اين جمله به معني «اين يك ايده و نظر است» ميباشد.
گروه اجتماعي است كه ممكن است از هر قشري باشند ،در اين صورت آنچه باعث ميشود كه گروهي هدف انتقاد طنز پرداز در اشعار اين گروه توجه ويژهاي به ضربالمثلها دارد و در طنزها ميبينيم كه از مضمون يا حتي خود يك ضربالمثل
قرار گيرند ،ويژگي مشتركي است كه در ميان آن گروه وجود دارد و مايه رنجش و آزار طنز پرداز و ديگران است. استفاده ميكند تا محتواي طنز آميز مورد نظر خود را بيافريند .البته استفاده از ضربالمثلها در مطايبات بيشتر است كه
-5مضامين سياسي نيز مورد توجه طنز پردازان در آنها ضمن ًا از فرهنگ و اعتقادات عوام ،الفاظ ،عبارات و كنايههاي عاميانه نيز
بوده است .روابط سياسي حاكم بر جامعه، استفادهميكند.
حكومتهاي ستم پيشه و زمامداران ستمگر از آنجا که اخوان در این دو مجموعه در انواع شوخ طبعی شعر سروده است ،در
هدف طنزند .در اين صورت انتقاد از جانب ادامه ضمن تعریف مختصر ودقیق هر یک از انواع سخن شوخ طبعانه،به بررسی
كساني صورت ميگيرد كه به حكومتها اشعار می پردازیم.
وابسته نيستند و چنين چيزي در تاريخ ما تا قبل الف -اشعار طنزآمیز
از انقالب مشروطه ،كم است .طنز سياسي در طنز كلمهاي عربي است که در اصل به معني فسوس كردن و بر كسي خنديدن
گذشته اغلب از زبان دلقكها و ديوانه نمايان است .طعنه ،سخن به رموز گفتن و ناز را نيز از ديگر معاني آن ذكر كردهاند.
و مجانين عقال ،بيان ميشده است .از دوره شاعران و نويسندگان گذشته نيز طنز را به همين معاني به كار بردهاند.
مشروطه به بعد طنز سياسي گسترش قابل استعمال اين كلمه در معني اصطالحي امروزي ،كاربردي جديد است و مربوط
توجهي مييابد و طنز پردازان با صراحت به انتقاد به فارسي معاصر؛ اما پيش از آن معناي تحتاللفظي خود را داشت .از دوره
طنز آميز از نابكاريهاي ستمگران و خائنان به مشروطيت كه به علت توجه شعرا و نويسندگان به اجتماع و اصالح و ارشاد
وطن ميپردازند. مردم ،طنزنويسي به عنوان يكي از اسباب اين كار رايج شد ،كمكم وجود كلمهاي
-6تعصبات و سختگيريهاي مذهبي و كه اين نوع جديد از آثار را توصيف كند ،احساس ميشد.
رياكاري و ظاهر نماييها همواره از مهمترين مفهومي كه ما امروزه از طنز اراده ميكنيم ،مفهومي فراتر از ريشخند و استهزاي
آماج و اهداف حمله طنز بوده است .زيرا مقدس صرف و معادل با Satireدر ادبيات غرب است.
نمايان كساني هستند كه با دست آويز قرار دادن اگر بخواهيم در مجموع تعريفي كلي از طنز داشته باشيم ،بايد گفت:
مذهب و سوء استفاده از اعتماد مردم ،زشتترين طنز اثري هنري است كه با بياني غير مستقيم و با شيوهاي تمسخرآميز به انتقاد
و خطرناكترين مفاسد اخالقي و معنوي و از ضعفهاي اخالقي ،فساد اجتماعي ،اشتباهات بشري يا حتي مسائل ماوراي
اجتماعي را به وجود ميآورند. طبيعي ميپردازد كه هدف از آن ايجاد تحولي سازنده است.
در ابتداي شاعري دو شهر خراسان و تهران مضامين مورد توجه در طنز متنوع است.موضوعات طنزپردازان معاصر
و ساكنان آنها ،گاه هدف طنز و انتقاد اخوان با طنز پردازان سنتی به دلیل تحوالت مهم اجتماعی ،فرهنگی
سال اول(هفتم)
شماره 30 1
پاییز 87
اكـــــثريت حــزب ايران نوين ،مردم اقل /اغلب آقاپوش و جز شش هفت خانم نيست،هست؟ بودهاند .اين انتقاد حتي گاه تا آنجا پيش ميرود كه به هجو و بدزباني ميكشد.
چونكه دراصل نمايش الل بازي،ناطق است /غــالب ًانقش آفرينـان راتكلــم نـيـست،هـست؟ در بدگويي از تهران و ساكنان آن حتي گاه تا مرحله هجو پيش ميرود:
جـنگ اكثر با اقل رسم چنين مشروطههاست /مثل جنگ زرگران،اما تصادم نيـست،هـــست؟ تهران مــگو كه مکمن ت ّنین /البل دهان گشوده جحيمي
هرچه ميخواهي بخوان هر حزب را،اما بدان /راست دم خواندن عالج نيش كژدم نيست،هست؟ نانش نه نان ،كه خشت ب ّناي /آبش نه آب ،ماء حــميمي
مــن نميدانـم چرا توضيح واضح ميكنم؟ /حزب «ايران نوين» هم حزب مردم نيست،هست؟ بيغولهاي ست مـجمع دزدان /مانا كه خوب گفت زعيمي ....
ترا اي كهن بوم و بر48/... ارغنون140/
فخر فروشي كساني كه بهرههاي رنگ رنگ از عمر و هستي خود ميبرند بر بي بهرهگاني چون همچنین116 -115 /261:
اخوان ،او را دردمند ميسازد .به همين دليل با لحن طنز آميز خود به آنها هشدار ميدهد كه: عالوه بر انتقاداز مردمان يك شهر ،اخوان در انتقادهاي اجتماعي خود ،گاه يك طبقه يا گروه اجتماعي را هدف طنز خود قرار
بس «ابد مدت» نوشتند از پس هر دولتي /دولتي اما در اين عالم « ابد مدت» نبود ميدهد .در اين ميان ،طبقه بازاريان و به خصوص گروهي كه با رياكاري و عمل به ظاهر دين ،آن را وسيلهاي براي فريب
ارغنون 175/ مردم و مال اندوزي بيشتر قرار ميدهند ،هدف انتقادهاي طنز آميز او هستند .در شعر «اهل بازار و كالم خدا» ميگويد:
در مجموعه ترا اي كهن ...شعري دارد به نام «شاه شاهان» كه آن را با استناد به داستاني حقيقي سروده است .داستان،ماجراي پايتخت شاه شيطان است بازار ،اي «اميد» /هر كه رفت آنجا ،شياطين لخت و مدهوشش كنند!
بين كرباليي كرم ،كدخداي كالته ميرعماد و درويشي ژنده پوش است .در اين داستان با ايجاد تقابلي بين مرفه خسيس ترا اي كهن بوم و بر 414/...
و درويش قانع ،با لحني طنز آميز از كرباليي كرم انتقاد ميكند ،زيرا با وجود ثروت و رفاه مادي ،همچنان ناشكر و ناراضي در مثنوي «حاجي پدر سوخته بازاري و زنديق» كه داستاني حقيقي را به نظم كشيده است با طنز و طعنه ساده لوحي و غرور
است .حتي زماني كه ميخواهد بخششي ناچيز در راه خدا داشته باشد ،به طمع اخروي است .اما درويش كه قانع است با بي جاي رياكاران را به تمسخر ميگيرد كه در اين دنيا همه نوع عمل ناشايست مرتكب ميشوند و ميپندارند در نهايت
وجود نيازي كه دارد اين بخشش توام با منت را نميپذيرد .شاعر با اين تقابل در نهايت قناعت را بر رفاه توأم با خست ميتوانند با توبه خود را از عذاب اخروي هم نجات بدهند و يا با صدقه ،در آن دنيا بهشت را هم به دست آورند:
ترجيح ميدهد .اما مهمترين مشكل اين شعر ،زبان سنگين و پر غلط آن است و بيشتر نظم است تا شعر ،به همين ...مال وپول وپله دارم بسیار /ميكنم توبه ،رهم آخر كار
دليل باید گفت طنز موثري نیست(.ترا اي كهن بوم و بر)78-74/... ميخرم جمله قضا كرده نماز /بادعاوصدقه ،نذر و نياز...
اخوان در تعدادی از اشعار این دو مجموعه،خود وزندگي شخصياش را مايه آفرينش من بهشتم به زمينست و همين /حق عطا كرده بهشتم به زمين
طنز قرار داده است. آن جهان هم دو سه قصري ز بهشت /ميخرم با صدقه ،خشت به خشت
در «حسب حال» همچون قدما سرنوشت خود را به فلك منسوب ميكند و به طنز از ترا اي كهن233/...
در شعري با اينكه فلك عيش و خوشي را از او گرفته و در عوض سختي و رنج نصيب او كرده ،گله اخوان از مضامين سياسي نيز در طنزهاي خود غفلت نميكند .در «ملك دارا را ببين» با لحني تمسخر آميز كشور آشوب زده
عنوان «بيامرز، ميكند: و سراسر هرج و مرج ايران را به عروسي مانند ميكند كه چند شوهر دارد و اميدي به بهبود اوضاع آن نيست.
نزبتانیاري،نهازميساغري،نزنانلبي/ايفلكبشناس،ماعيسيبنمريمنيستيم! ...تابناك از مطلع چاك گريبان چون چراغ /آن دو گوي سـيمگون نيمه پيدا را ببين!
پروردگارا» كه قصيدهاي
هربتيرمكردوخمشد،ازكنارماگريخت/زانكهماسرداراكرم،صدرافخمنيستيـم! نــاز پرور يار ما،شــد مجلس آراي رقـيب /رنج بلبل،عيش گلچين ،كار دنيا را ببين!
طوالني است ،با لحني تند و ايسيهدلزالگيتي،پشتمادرهمشكست/زيرباررنج،آخرماكهرستمنيستيم سـالهاازاوامـــيد مهربـانـي داشتــیــم /مهربـاني؟ آنهم ازاو؟راستي مارا ببيـن!
خشمآلود بيشتر جدي و گاه بختماعمريستبارختمحرمساخته/ايربيعالعيشماتاچندمحرمنيستيم اي كه گويي پيكرش چون برگ گل نرمست يار /آن دل عاشـق كش چون سنگ خارا را ببين!
طنز به انتقاد از اوضاع آشفته باغموبارنجوحسرتانجمنداريمما/نيستيكساعتكهمايارانفراهمنيستيم گه سكندر،گه عرب،گاهي مغول و اكنون فرنگ /يك عروس و چند شوهر ،ملك دارا را ببين!
جهان ميپردازد «هيچازينخوبانگندمگوننصيبمانشد /ماسـيهبختانمگراوالدآدمنيستيم»؟ ارغنون 202-201/
و از چيرگي بدان بر نيكان در ارغنون91-90/ در شعر «كليد» دولت و مردم را هدف اعتراض خود قرار ميدهد و با خشمي كه گاه به بد زباني ميكشد ،نه تنها از دولت و
طول تاريخ ،تعصبهاي ديني و در ابتداي مجموعه ترا اي كهن ...تك بيتهايي آمده است كه در ميان ابيات طنز روشنفكران وابسته به بيگانگان ،بلكه از مردم غافل ونادان انتقاد ميكند كه با فراموش كردن تمدن با شكوه خود ،فريب زرق
محدوديتهاي ناشي از آن، آميز آن به اين مضمون توجه دارد .كه گاه با استفاده از ضربالمثلها و به شكلي و برق دنياي غرب را خوردهاند (.ارغنون)124-121 ،
مرگ جوانان -از جمله خندهانگيزاست: زيباترين طنز سياسي اخوان در قالب سنتی« ،توضيح واضح» است كه با استفاده از شگرد بديهي گویي (كه از خود عنوان
هرچهميگويمنراست ،اينزندگيگويد :بدوش!/هرچهميگويمكهافتادمزپا،گويد:بكوش! هم پيداست) ،يكي از مظاهر تمدن و پيشرفت قرن بيستمي يعني احزاب رسمي و حكومتي را كه تحفه غربند و به جاي
دخترش الله -وجود غم و
ترا اي كهن بوم 21/... گشايش گره از كار مردمان فقط اوضاع را آشفتهتر ميكنند به تمسخر ميگيرد و براي هر چه زيباتر شدن طنز خود از تاثير
اندوه و فقر و فساد وخالصه و گاه تلخ و گزنده: موسيقايي رديف و قافيه استفاده ميكند:
هر آنچه كه جهان را به تا كه دندان داشتم ،نانم نبود /نان چو پيدا گشت ،دندانم نبود قرن ديو است و دزدان را همچنان درندگي /هـمچنان بـر نـسل آدمـشان ترحم نيست ،هست؟
آشفتگي كشيده است؛ *** غرب جراره شرق اوبار و مـردم خوارهاند /رسمشان هر اسم دارد ،جز كه بَ ُلهم نيست ،هست؟
به گفته خود ،خطاب به اهورا بگير فطرهام ،اما مخور ،برادرجان /كه من درين رمضان قوت غالبم غم بود همره ديـــو فرنگ ،اهريمن ينـگي فرنگ /جز به عهد و مهد انسانشان تهاجم نيست ،هست؟
مزدا گله ميكند و در *** از بد تاراجشان مـــاند بسي مـيراث شوم /صدبتر ز آن بد كه چندینش تداوم نيست ،هست؟
پايان بعد از تمام آن چنان تنهاي تنهايم ،كه حتي نيستم با خود /نميدانم كه عمري را چگونه زيستم حزب بـــازي مــاند و تمهيد باج بردگي /تا سقوط،آن علم كهش رنــج تعلّم نيست،هست؟
عتابها و خطابها طلب با خود ترا اي كهن22/...و26 فريـزدان است و معجز،نام ايران گر هنوز /محو يا معدوم،يا گم در تـــراكم نيــست،هست؟ ّ
استغفار ميكند به اعتراض دارند، توجه آن به طنزپردازان كه موضوعاتي اشاره كرديم كه يكي از مــلك ايران نوين اين روزها دارد و حزب /گرچه بااحزاب مردم راتـــفاهم نيـست،هست؟
نظام خلقت و چون و چراهاي طنز آميز با خداست .اين مضمون به اشكال گوناگون حزب«ايران نوين»و حزب «مردم» نامشان /حاجتي چنــدان به ســوم حزب و چــارم نيست ،هست؟
در اشعار يا نثرهاي طنز آميز به چشم ميخورد .اخوان نيز به اين مضمون توجه دارد، پارلمان بازي و دولت بازي واين حرفهاست /بس وسيع است وحريفان را تفاهم نـيست،هـسـت؟
31
وين چرخ گزافه كارگردان را /چنگي به ستون محور اندازم
و آن گنبد بي ستون خضرا را /بشكافم و پردهها بر اندازم
و آن كنه حريف را به تردستي /بفريبم و پرده بر سر اندازم
چنگيز شوم ،به تيغ خونخواري /از خيل فرشتگان پر اندازم
گويم كه بساط خويش را برچين /خواهم كه بساز ديگر اندازم...
گر سد سكندرم به پيش آيد /از باخترش به خاور اندازم
بي آنكه سكندري خورم ،زلزال /در س ّد دو صد سكندر اندازم
گر خضر شود شفيع ،نپذيرم /بر او نگهي موقر اندازم
ور مجمرة سپند پيش آرد /خندان نگهيش خوشتر اندازم...
خوانم به كنار خويش رضوان را /آزي به دلش ز گوهر اندازم
بستر بنمايش ،كه مي خواهم /چندي به بهشت لنگر اندازم
برخيز و برو يكي ز خوبانش /بردار و بيا ،كه در بر اندازم...
تا بيشتر از حقوق يك عمرت /در پاي تو گوهر و زر اندازم...
چندانكه به كام خود رسم ،طرحي /پاكيزه و نغز و نو براندازم
آنگاه ز خستگي بياسايم /دم در ني و ناي و مزمز اندازم
ارغنون 120-117/
در مجموعه ترا اي كهن بوم و بر ...چند شعر هست كه شاعر آنها را خطاب به اهورامزدا گفته است و از اوضاع نابسامان خود
يا جهان گله كرده است:
دو شعر «تو ،خدايا» و «اي لم يلد يولد خدا» اينگونهاند كه شعر اول طنز آميز است؛ اما شعر دوم بيشتر لحن جدي دارد و تنها اخوان،در اشعار شوخ
يكي دو بيت طنز آميز در آن ديده ميشود. گاه به صورت ابياتي در ميان برخي از اشعار و گاه در قالب يك شعر كامل. طبعانه خود به هزل
من و اين باغ و بهاري ،كه ندادي تو خدايا /من و اين نقش و نگاري ،كه ندادي تو خدايا در شعر «اينست حقيقت» شاعر كه حاصل و حقيقت هستي را در زن و عشق و مي و مستي نيز توجه دارد.
همه عمرم به زمستان شد و در دوزخ پستان /به بهشت و به بهاري ،كه ندادي تو خدايا ميداند ،ضمن توصيه به لذت بردن از آنان با لحني طنز آميز ميگويد: عالوه بر اين دو مجموعه،
ديگر از خلق نفورم من و خلق از من و دل دور /من و اين گوشه كناري ،كه ندادي تو خدايا گويند پس از مرگ حسابي و كتابيست /یارب تو كريمي،چه كتابي،چه حسابي؟ در مجموعه زمستان نيز
مشت و سر ،چند بر آن در،زند این خسته مضطر /بي گذشتي ،به گذاري ،كه ندادي تو خدايا ارغنون 193/
شعر هزلي در قالب سنتي
هم به امر دگران مركب عمر من مزدور /نهم به كف عقل و مهاري ،كه ندادي تو خدايا در قطعه «كولي پير چه گفت» از زبان كولي پيري كه از فقر و پيري در عذابست شكايتي خشمآلود
به خيالي دل خود خوش كند«اميد» و چه گويد /من و اين باغ و بهاري ،كه ندادي تو خدايا؟ سروده است .اخوان از به
از خداوند ميكند كه تا حد ترك ادب شرعي پيش ميرود(.ارغنون)155-154 ،
تا سالمم كه رساند به سوي شهر سالمت؟ /مردهاند اسب و سواري كه ندادي تو خدايا در تك بيتهاي مجموعه ترا اي كهن بوم و بر ...نيز ابياتي با چنين مضموني آمده است: كار بردن الفاظ
چو كليمي به كالمي زدهام دا ِو تمامــي /با هميــــن بخت قماري كه ندادي تو خدايا خداوندا خودت اينقدر زيبا /جهانت را چرا زشت آفريدي؟ تابو و حرام،
ترا اي كهن94/... همان25 / ابايي ندارد و عالوه بر
در شعري با عنوان «بيامرز ،پروردگارا» كه قصيدهاي طوالني است ،با لحني تند و خشمآلود بيشتر جدي و گاه طنز به انتقاد *** اشعار هزل آميز و هجوها،
از اوضاع آشفته جهان ميپردازد و از چيرگي بدان بر نيكان در طول تاريخ ،تعصبهاي ديني و محدوديتهاي ناشي از آن، اين چه وضعي است،بگو تا كه بدانيمَ ،ي َره /ما كه ازكارتوسردرچمدانيم،يره در طنزهايش نيز اگر
مرگ جوانان -از جمله دخترش الله -وجود غم و اندوه و فقر و فساد وخالصه هر آنچه كه جهان را به آشفتگي كشيده ترا اي كهن 24/... الزم باشد ،از اين الفاظ
است؛ به گفته خود ،خطاب به اهورامزدا گله ميكند و در پايان بعد از تمام آن عتابها و خطابها طلب استغفار ميكند( .ترا اي اخوان درباره اين بيت نوشته است« :يره» بر وزن «تره» به لهجة مشهدي تقريب ًا همان معناي استفاده ميكند
كهن بوم و بر ،...ص )419 ال معني «يار و دوست هم» دارد ،سر در«يارو»ي تهرانيها را دارد ،به اضافة بعضي تفاوتها كه مث ً
در «توحيد محض» نيز خطاب به اهورامزدا از فقر و تنگدستي خود و جبر روزگار با لحني طنز آميز گله ميكند؛ اما به تندي چمدانيم را به معناي سر در «چه مي دانيم» آوردهام.
شعر قبل (بيامرز پروردگارا) نيست .اينك ابياتي چند از اين شعر: در بخشي از غزل «شهيدان زندهاند» با طنز آميخته به خشم و حسرت خداوند را اينگونه مورد خطاب قرار ميدهد:
يارب ببين چه گويم ،منگر ملول سويم /با ناز برمگردان ،يا با ادا سر از من جوان كشتن چرا،زيبا خدايا /مكن اين كارها را ،از تو زشتست
گه ميپرستمت گرم ،با صد خضوع و خواري /دشنام هم شنيدي گه سرد و منكر از من تـرا من علت اصلي شناسم /اگر اين ديو خو ،يا آن فرشتهست ...
خود خواستي وديدي ،زينسانم آفريدي /پس غير از اين چه خواهي ،اي آفرينگر از من؟ تو پندارم كه پنداري ،خدايا /كه جان از پشم يا از پنبه رشتهست؟
دادي تو اختيارم ،در چنبر دو صد جبر /مختار باش و بنگر ،يك جبر وچنبر از من ال با اين مضمون سروده شدهاند: اما اشعاري كه كام ً
يك لقمه نان به خواري ،دادي تمام عمرم /صد سال روزه خواهي ،شايد برابر از من؟ در مجموعه ارغنون شعري دارد با عنوان «عصيان» كه با سركشي طنزآميزي در برابر خداوند ،بنيادهاي هستي و نظام
يك خانه خرابم ،دادي به كوچهاي تنگ /گر نادمي بگير اين صد كاخ مرمر از من آفرينش و هر چه را که در آن است با لحني قلدرانه به باد تمسخر ميگيرد:
ترا اي كهن بوم و442/... برخيزم و طرح ديگر اندازم /بنياد سپهر را براندازم
دوبيتيهايزيرنيزچنينمضمونيدارند: اين بوك و مگر بس و مدارا بس /برخيزم و شور در شر اندازم سال اول(هفتم)
شماره 32 1
پاییز 87
بيرون ننهاده باشد .به همين دليل مولوي ميگويد: قوت روزم خشم و خجلت /قوت شب كابوس و خواري
هزل تعليمست آنرا جد شنو /تو مشو بر ظاهر هزلش گرو بــا چنين عيش و خوشيــها /زنــدهام بـــهر چــــه داري؟
12
هر جدي هزلست پيش هازالن /هزلها ج ّدست پيش هازالن همان405/
آنچه امروزه ما هزل ميناميم ،اصطالحي است فراتر از اين معاني و آن شعر به حيرت ماندهام ،پنهان چه سازم /حقايق را چو بينم آشكارا،
يا نثري است كه حاوي مضمون ركيك و خالف اخالق و ادب است و قصد كه آيا ما خدا را خلق كـــرديم /و يا او خلق فرمودهست مارا؟
13
از آن تنها خواندن و تفريح و شوخي است ،در مقابل جد يا سخن جدي. همان415/
دکتر شفيعي كدكني در تعريفي جامع هزل را اينگونه تعريف كرده اند« :هزل ب-هجو
سخني است كه در آن هنجار گفتار به اموري نزديك شود كه ذكر آنها ،در در لغت به معني برشمردن عيبهاي كسي ،نكوهيدن و سرزنش كردن و
زبان جامعه و محيط زندگي رسمي و در حوزة قراردادهاي اجتماعي حالت فحاشي و ناسزاگويي به كسي است.
الفاظ حرام يا «تابو» داشته باشد و در ادبيات ما مركز آن بيشتر امور مرتبط در ادبيات ،هجو نوعي شعر غنايي است كه اساس آن بر نقد گزنده و دردانگيز
14
با سكس است». است كه گاهي به سرحد دشنام گويي يا ريشخند مسخرهآميز و دردآور نيز
در هزل،همچون فکاهه،مطایبه،لطیفه،هدف سرخوشي و تفريح است؛ اما 8
ميانجامد.
آنچه هزل را از آنها متمايز ميكند اين است كه در هزل از سخنان و مضامين رنجش شخصي عامل اصلي بوجود آمدن هجو است .هجو در حقيقت آخرين
زشت و ركيك استفاده ميشود به گونهاي كه همه جا قابل نقل نيست. دستآويز انسان آزرده خاطر است كه بوسيله آن بر فرد مورد نظرش ميتازد.
اخوان،در اشعار شوخ طبعانه خود به هزل نيز توجه دارد .عالوه بر اين دو در زبان فارسي هجويهها بيشتر به شعر است و زمينه اصلي آنها توصيف و
مجموعه ،در مجموعه زمستان نيز شعر هزلي در قالب سنتي سروده است استهزاء زشتيها و ضعفهاي اخالقي كسي است كه به هر دليلي مورد نفرت
(زمستان ،ص .)64اخوان از به كار بردن الفاظ تابو و حرام ،ابايي ندارد و شاعر هجاگو واقع شده است .هدف اصلي هجو،انتقام گرفتن و آزردن است تا
عالوه بر اشعار هزل آميز و هجوها ،در طنزهايش نيز اگر الزم باشد ،از اين الفاظ استفاده ميكند .اشعار هزل آميز اخوان در هجاگو بدين وسيله رنجش دروني خود را تشفّي دهد.
اين دو دفتر عبارتند از: عيبهايي كه هجاگو به كسي كه هجو كرده نسبت ميدهد ،ممكن است در او نباشد .به همين دليل دکتر شفيعي كدكني
-1مجموعه ارغنون :قضيه درد زادن ،ص 267 در تعريف هجو ميگويند« :هر گونه تكيه و تاكيدي بر زشتيهاي وجودي يك چيز – خواه به ادعا خواه به حقيقت – هجو
2ـ مجموعه ترا اي كهن بوم و بر :...نخل نار و نخل نور ،ص /187در شعري كه در صفحه 312در اثر دلخوري از شخصي 9
است».
سروده است ،چون به شدت عصباني است از الفاظ هزل آميز استفاده كرده است /.در صفحه 327با استفاده از ضربالمثل فرويد نيز هجو را «لطيفه تهاجمي» ناميده است .زيرا ،براي حمله ،هجوم و دفاع ،به كار ميرود و در اين حال «بي حيا»
«گل پشت و رو ندارد» لطيفهاي هزل آميز سروده است /.در صفحه 330در جواب يك بيت از ايرج ميرزا ،نقيضهاي هزل 10
است و «پرده دري» ميكند.
آميز سروده است. مفهومي كه هجو در گذشته داشته با آنچه ما امروزه اصطالح ًا هجو ميناميم نزديك است .در ادبيات غربي نيز هجو تعريفي
ت -لطيفهها و مطايبات مشابه زبان فارسي دارد« :آن را نوشتهاي (شعر يا نثر) تعريف كردهاند كه شخصيت يا ظاهر كسي يا تشكيالت جامعهاي را به
اخوان شش سادهترين و رايجترين اشكال شو خ طبعی فكاهه ،مطايبه و لطيفه است كه هدف آنها تنها طريقهاي تلخ و گستاخانه به مسخره بگيرد و قصد از آن بيشتر رنجاندن و آزار باشد تا انتقاد و اصالح و همچنين آن را نوعي
لطيفه دارد كه مضمون خندهانگيزي است؛ يعني در خنده خالصه ميشوند و غايتي ديگر براي آنها متصور نيست. طنز دانستهاند كه كينهآميز و بد زبان باشد و سه خصوصيت عمده براي آن قائل شدهاند:
فكاهه واژهاي است عربي و در لغت به معناي شوخي و مزاح است و به گفتار و كردار و ظاهر 11
-1جنبه شخصي دارد -2برانگيخته از حس كينه و بدخواهي است -3غير عادالنه است».
اين لطيفه ها را اغلب يا
شوخ آميز فكاهه ميگويند 15.سادهترين و بي دردسرترين شيوه خنده انگيزي است زيرا نه زشتي و در اين دو مجموعه ،سه شعر هجو وجود دارد كه عبارتند از:
از جايي برگرفته است ركاكت هزل را دارد ،نه بي پروايي و تندي هجو و نه انتقاد و گزندگي طنز را ،به همين دليل همه « -1جهانگيرا ،به آيين تفضل» -اخوانيهاي است خطاب به جهانگير تفضلي و درخواست كمك از او براي رهايي از زندان و
(كه قبل از هر لطيفه جا قابل نقل است. ي پردازد كه باعث به زندان افتادن او شده است( .ارغنون)162 ، در اين شعر ،اخوان به هجو قصابي م
منبع آن و ماجراي توجه برخي آن را صورت تكامل يافته هزل دانستهاند و گفتهاند شوخي معتدل و به دور از زشتگويي كه « -2نقد منظومي است اين - »...هجو سروش اصفهاني ،شاعر سبك بازگشت و مديحه سرا كه اخوان در اين شعر ،خشم
به آن را توضيح داده هدف آن ايجاد انبساط خاطر ،تفريح و نشاط و خنده است و از جنبه خصوصي و شخصي خارج شده و ناراحتي خود را از شعرهاي مدحي وي نشان ميدهد تا آنجا كه حتي از به كار بردن ركيكترين الفاظ هم ابايي ندارد( .ترا
است) يا با استفاده از 16
و به صورت عمومي مطرح ميشود. اي كهن بوم)157 ،...
ضربالمثلها ،دست به مطايبه در لغت به معني شوخي و خوش طبعي كردن با كسي است .با اين تعريف با فكاهه « -3اي بابا ،اي بيچاره ويسلند خراب آبادست» -در هجو زنان يائسه است؛ اما الفاظ شسته رفتهتر و مودبانهتر از شعرهاي
آفرينش لطيفهها زده يكسان ميشود؛ اما تفاوت اين دو در آن است كه فكاهه عالوه بر گفتار ،كردار و رفتار را هم شامل قبلي است و ميتوان گفت بيشتر بدگويي است تا هجو به معني خاص آن( .ترا اي كهن بوم)249 ،...
است؛ كه در آن صورت ميشود ولي مطايبه بيشتر لفظي و سخني است كوتاه و موجز كه عنصر غافلگيري در آن موجب اخوان در اين هجوها به شيوه قدما از تشبيه به حيوانات استفاده ميكند ،همچنين هجوهاي اواغلب با دشنام و بد زباني همراه
خنده ميشود .اين غافلگيري معمو ًال در اثر كشف رابطه يا تمايز ميان كلمات و مفاهيم آنها ايجاد است ،حتي از به كار بردن الفاظ حرام كه بيشتر در حوزه هزل از آنها استفاده ميشود نيز ابايي ندارد.
ضربالمثل مورد نظر، 17
ميشود. پ -هزل
مصراع آخر و در انگليسي ،اين واژه هر چند در زمانهاي مختلف معاني متفاوت داشته است؛ امروزه كالمي كوتاه تعاريفي كه از هزل در برخي منابع آمده است تعريف دقيقي نيست و گاه با تعاريف هجو يا طنز در آميخته است.
به منزله نتيجه 18
و زيركانه است كه به منظور انگيزش يك حالت ناگهاني و غافلگيرانة خندهآور مطرح ميشود. هزل را در لغتنامهها به معني «بيهوده گفتن»« ،مزاح كردن»« ،الغ و سخن بيهوده» آوردهاند يا «هر سخني كه از آن معني
لطيفه است مطايبه معمو ًال به شكل لطيفه بيان ميشود. جدي اراده نشود» .به اين ترتيب هر نوع شوخي را ميتوان هزل دانست.
لطيفه()Joke/anecdoteدر لغت ،مونث لطيف و به معني خوش طبعي ،بذله و گفتار نرم و برخي از شاعران و نويسندگان كهن ،از جمله سنايي و مولوي ،هزل را به معني سخنان زشت و شرمآوري كه به قصد شوخي
كالمي مختصر در غايت حسن و خوبي است. و در اصل به قصد نتيجه اخالقي يا اجتماعي گفته شود نيز به كار بردهاند و غالب ًا آن را هزلي دانستهاند كه پا از دايره راستي
تازگی ها امروزه اصطالح ًا به معني حكايت كوتاهي است كه اساس آن بر پيوند حلقههاي عالوه بر لطيفه ،اخوان
تازگی ها دل «امید» شده ست /نق نقو بچه ننگی که مپرس واقعي و تصادفي حادثهاي استوار است كه با پيوستن اين حلقهها به هم لطيفه شكل در قالبهاي مختلف شعر
می کند فکر محالی که مگو /می زند حرف جفنگی که مپرس 19
ميگيرد و معمو ًال حلقة آخري موجب غافلگيري و ايجاد شگفتي و خنده ميشود. مطايبه آميز سروده است.
قصه اینست که او دیده به ده /از بتان شهر فرنگی که مپرس پايان غافلگير كننده معموال به منزله نتيجه نهايي لطيفه محسوب ميشود. در اغلب اين اشعار از زبان و فرهنگ
دارد این مردک همسایه من /دختر مست و ملنگی که مپرس اخوان شش لطيفه دارد كه مضمون اين لطيفه ها را اغلب يا از جايي برگرفته است عاميانه استفاده ميكند .در برخي از
روستایی صنمی خوش پروپا /آفت زبر و زرنگی که مپرس (كه قبل از هر لطيفه منبع آن و ماجراي توجه به آن را توضيح داده است) يا با استفاده اين اشعار انتخاب قالب،
بینم از رخنه دیوار او را /روز وشب با دل تنگی که مپرس از ضربالمثلها ،دست به آفرينش لطيفهها زده است؛ كه در آن صورت ضربالمثل
وزن و زبان مناسب و رعايت
خفته در راه من بزدل ودل /به کمین ماده پلنگی که مپرس مورد نظر ،مصراع آخر و به منزله نتيجه لطيفه است.
دارد این طرفه غزال ددری /چشم وابروی قشنگی که مپرس رفیق ما که یکی پیر دیر عیار است /جوان نما و زن افسای و در شکار ،بدو
هماهنگي زبان با محتوا،
موی پرپشت نیاراسته اش /به دل من زده چنگی که مپرس خرید خانه ویرانه ای کلنگی و ساخت /زنو بسان عروسش،به قرض و قسط و گرو لطف و زيبايي خاصي به اين نوع
متصل می شکند تخمه سیاه /می کند بو و برنگی که مپرس چنان بساخت ،به زیبایی و به استحکام /که در مسابقه می زد ز قصر شاه جلو شعرها بخشيده است .اين اشعار
هوس انداخته در راه دلم /توری و دامی و سنگی که مپرس شبی به خانه نو خواندمان ،سه چارتنی /مخلفات ،دم ودود ،می ،کباب ،چلو مضامين مختلفي را شامل ميشود ،از
چشم من هم شده در خدمت دل /نوکر گوش به زنگی که مپرس به رسم «خانه نوی» برده شد هدایایی /خجسته گوی زبان ،چشم ها ببین و برو دست انداختن خود شاعر
دل به دریای هوس غرقه شده /رفته در کام نهنگی که مپرس «زنی جوان سزداین خانه را»یکی مان گفت /رفیق ما زتحسر دلش گرفت الو و خانوادهاش تا شوخيهاي منظوم با
متصل نق زند و داد کشد /به غریوی وغرنگی که مپرس کشید آه که :آری ،چه حیف! و من باید /زن کلنگی خود آورم به خانه نو ! دوستان و آشنايان
می زنم تا که بر او توپ وتشر /می کند مکث و درنگی که مپرس ترا اي كهن بوم و بر375/...
جگرم زان نگه حسرت بار /می خورد تیر خدنگی که مپرس همچنین:ارغنون211،287/
*** ترا اي كهن بوم و بر60،196،410/...
باز دیشب دل دیوانه من /داشت با من سر جنگی که مپرس عالوه بر لطيفه ،اخوان در قالبهاي مختلف شعر مطايبه آميز سروده است .در اغلب اين اشعار از زبان و فرهنگ عاميانه
گفتم ای دل به خدا می دهمت /گوشمالی قشنگی که مپرس استفاده ميكند .در برخي از اين اشعار انتخاب قالب ،وزن و زبان مناسب و رعايت هماهنگي زبان با محتوا ،لطف و زيبايي
اهل ده گر که بفهمند بد است /می خورد نام به ننگی که مپرس خاصي به اين نوع شعرها بخشيده است .اين اشعار مضامين مختلفي را شامل ميشود ،از دست انداختن خود شاعر و
شهد عشق من وتو خواهد شد /بعد از آن زهر وشرنگی که مپرس خانوادهاش تا شوخيهاي منظوم با دوستان و آشنايان.
***
دل من حرف به خرجش نرود /شده دیوانه منگی که مپرس!
می کشد آه به قسمی که مگو /می کند گریه به رنگی که مپرس
ارغنون/تازگيها186،
روزه ها را یک به یک خوردیم و آبی نیز روش /بعد از افطار آب دارد کیف اما کم بنوش
***
هی تراشیدیم و هی فردا درآمد باز ریش /کاش بودم کوسه ،یا پاکیزه رو ،چون روز پیش
ترااي كهن بوم و/...تك بيت ها25،و26
گاراشمیش
اونی که می خو اگه نیس ،خب بنشین و یادش کن /وقتی که دلت تنگه ،برو بشین گشادش کن
هی با فیس و باد می گی ،کمبودی زیاد داریم /می خوای زیاد بشه کمبود،با تلمبه بادش کن
...مگه سواد سیاهی نیس؟ مرکبم سیا رنگه /مرکب روی این ملت ،بریز و با سوادش کن
دادگا همیشه داشتیم،هر کس می گه بیداده« /بی» رو از سرش وردار ،بیداد و دادش کن
هی به من نگو اونساال ،همچی همچی بود و حاال /...جوونیات اگه رفته ،بشین با پیرا یادش کن
همان407/
همچنین:ارغنون:بس كه بامي دشمنم/191،عمادجان/193،خواهي چه كني229،
ترااي كهن بوم و:...گفتند و راست گفتند /63 ،لوح مزار نگونبخت مردي كه ناگهان مرد و جوان /104 ،جواب «نداي
آسماني» از زمين /109 ،آي تو كه /112 ،...باس ببشقين /231 ،دختر به شرط چاقو /243 ،قطعه براي زنم /259 ،پدر
بزرگ شدن /274 ،دو رباعي /314 ،قطعه/319 ،اوصاف.444 ،
سال اول(هفتم)
شماره 34 1
پاییز 87
خـــــــبر
گروه خبر نگاه تازه -شاخصه هاي عمومي حوزه نشر و موسيقي كل كشور در سال 85نسبت به سال 84سقوط كرد.
شاخص هاي نهايي شده منتشره فرهنگي سال 85توسط معاونت برنامه ريزي و نظارت راهبردي رئيس جمهوري كه از
سازمان ها و ارگان هاي مختلف فرهنگي كشور گردآوري شده است ،نشان دهنده كاهش شاخص هاي عمومي حوزه نشر
و حوزه موسيقي است.
مقايسه شاخص هاي فرهنگي سال 85و سال 84توسط نگاه تازه نشان مي دهد تعداد ناشران فعال كشور از 4345نفر در
سال 84به 4054نفر در سال 85كاهش داشته است .نيز شمارگان روزنامه هاي كشور از 50نسخه بر هزار نفر به 47نسخه بر
هزار نفر رسيده است .در همين مدت ،آمار نشريات محلي كه براي سال 650 ،85عنوان ذكر شده ،نسبت به سال ،84كاهش پينوشتها
14رقمي داشته است .نيز مقايسه نگاه تازه نشانگر كاهش تعداد مراكز فروش مطبوعات از 4800دكه در سال 84به 4200 -1قاسمزاده ،محمد و سحر دريايي ،ناگه غروب كدامين ستاره :يادنامه مهدي اخوان ثالث ،تهران :بزرگمهر، 1370 ،صص
دكه در سال 85بوده است. 310-309
معاونت برنامه ريزي و نظارت راهبردي رئيس جمهوري ،همچنين در بخشي ديگر از آمار خود ،تعداد عنوان هاي موسيقي توليد -2دستغيب ،عبدالعلي ،نگاهي به مهدي اخوان ثالث ،تهران ،مرواريد ،1373 ،ص 13
و تكثير شده در سال 85را 244عنوان ذكر نموده است كه بررسی نگاه تازه حاكي از سقوط تعداد عناوين از 413عنوان در سال -3قاسمزاده ،محمد و سحر دريايي،پيشين،ص 556
84به اين رقم است؛ به عبارت ديگر تعداد عنوان موسيقي توليد و تكثير شده سال 85نسبت به سال قبل آن40/9 ،درصد كاهش -4كاخي،مرتضي [به كوشش] ،باغ بي برگي ،تهران ،ناشران ،1370 ،ص 160
را نشان مي دهد .نيز تعداد اجراهاي صحنه اي موسيقي در سال 489 ،85دفعه عنوان شده است كه با كاهش 34/4درصدي، -5بهزادي اندوهجردي،حسين ،طنز و طنز پردازي در ايران ،تهران ،نشر صدوق ،1378 ،صص«175-170نقل به
از رقم 745دفعه اجرا در سال 84به اين عدد تنزل داشته است. مضمون»
اين آمار در حوزه فيلم و سينما حاكي از 11عنوان فيلم سينمايي صادر شده به خارج كشور ،توليد 22فيلم انيميشن و 106فيلم -6قبادياني ،ناصرخسرو ،ديوان اشعار ،به تصحيح نصراهلل تقوي ،تهران ،بي نا ،1348 ،ص 366
مستند در سال 85است در حالي كه اسناد فرهنگي سال 68 ، 84عنوان فيلم سينمايي صادر شده به خارج كشور ،توليد 51 -7داد،سيما،فرهنگ اصطالحات ادبي ،تهران ،مرواريد ،چاپ دوم [ويرايش جديد] ،1383 ،ص340
فيلم انيميشن و 164فيلم مستند را نشان مي دهد. -8حلبي،علي اصغر ،تاريخ طنز و شوخ طبعي در ايران و جهان اسالم ،تهران ،انتشارات بهبهاني ،1377 ،ص35
-9شفيعي كدكني ،محمدرضا،مفلس كيميا فروش ،تهران ،سخن،1382 ،ص52
-10كاسب،عزيزاهلل،چشمانداز تاريخي هجو،تهران،مؤلف ،1366 ،ص 13
-11مير صادقي،ميمنت،واژه نامه هنر داستان نويسي ،تهران ،كتاب مهناز،1377 ،ذیل:هجو
-12جاللالدين محمد بلخي ،مثنوي معنوي ،به تصحيح رينولد نيكلسون ،تهران ،توس ،1375 ،ج ،4ص 489
-13مير صادقي ،ميمنت،پيشين ،ذيل :هزل
-14شفيعي كدكني ،محمدرضا،پيشين ،ص52
-15داد ،سيما،پيشين ،ص 362
-16صالحي،عمران ،طنز آوران امروز ايران ،تهران ،مرواريد،چاپ پنجم« ،1373 ،مقدمه كتاب»
-17به نقل از:رزمجو ،حسين،انواع ادبي و آثار آن در زبان فارسي ،مشهد ،آستان قدس رضوي ،1370 ،صص 182-181
-18ميرصادقي،ميمنت،پيشين،ص233
-19داد ،سيما،پيشين ،ص204
*اشعار متن از منابع زیر نقل شده است:
-اخوان ثالث ،مهدي،ارغنون ،تهران ،مرواريد ،چاپ هشتم1369،
-اخوان ثالث ،مهدي ،ترا اي كهن بوم و بر دوست دارم ،تهران ،مرواريد ،چاپ سوم1375،
35
عکـــــس
سال اول(هفتم)
شماره 36 1
پاییز 87