You are on page 1of 18

‫کشف و پاسخ شبهات‬

‫در مورد حقيقت يکتاپرستی‬

‫تأليف‪:‬‬
‫ابوالحسين محمد ابن سليمان التميمي‬

‫مترجم‪:‬‬
‫عبدالحي‬
‫﴿‪﴾2‬‬ ‫ترجمه کشف الشبهات‬

‫بدان [خداوند تو را رحمت كند] كه توحيد‪ ,‬يكتا دانستن هللا سبحانه در پرستش است‬
‫و آن همان دين پيامبراني‪ ,‬است كه هللا به خاطرآن‪ ،‬آنان را به سوي بندگان خود گسيل‬
‫داشته است كه نخستين آنان نوح ÷ مي‌باشد‪ .‬هنگامي قومش در مورد افراد صالحي‬
‫چون ود‪ ،‬سواع‪ ،‬يغوث‪ ،‬يعوق و نسر زياده روي‪ ,‬كردند‪ .‬هللا تعالي وي را به سوي‬
‫آنان روانه فرمود‪.‬‬
‫آخرين پيامبران‪ ،‬محمد ص مي‌باشد و او همان كسي است كه تقديس آن اشخاص‬
‫صالح و نيكوكار‪ ,‬را درهم شكست و هللا وي را به سوي مردمي‪ ,‬مبعوث فرمود‪ ,‬كه‬
‫ميآوردند و صدقه مي‌دادند و هللا را بسيار‪ ,‬ياد‬‫عبادت مي‌كردند‪ ،‬حج به جاي ‌‬
‫ميدادند‬
‫مي‌كردند‪ ,‬ولي بعضي از مخلوقات‪ ,‬را در بين خود و هللا تعالي‪ ،‬واسطه قرار ‌‬
‫ميخواهيم كه ما را به هللا نزديك كنند تا نزد او براي ما شفاعت‬ ‫ميگفتند‪« :‬از آنها ‌‬
‫و ‌‬
‫كنند»‪ .‬اين واسطه‌ها عبارت بودند از‪ :‬مالئكه‪ ،‬عيسي ‪ ،‬مريم إ و مردم ديگري غير‬
‫از آنان از نيكوكاران صالح‪.‬‬
‫پس هللا تعالي‪ ،‬محمد ص را به سوي آنان مبعوث فرمود تا دين پدرشان اب‪,,‬راهيم ÷‬
‫را برايشان تجديد و احيا نمايد و به آنها خ‪,‬بر دهد كه اين تق‪,,‬رب و اعتق‪,‬اد‪ ،‬ص‪,,‬رفا ً حق‬
‫مالئكهاي مق‪,,‬رب و نه ب‪,,‬راي پي‪,,‬امبري‬
‫‌‬ ‫هللا تعالي مي‌باشد و هيچ چيزي از آن نه ب‪,,‬راي‬
‫ميكردند و‬ ‫مرسل روا نيس‪,,‬ت؛ چه برسد به غ‪,,,‬ير آنه‪,,‬ا‪ ،‬و گرنه آن مش‪,,‬ركين اق‪,,,‬رار ‌‬
‫گواهي مي‌دادند كه هللا هم‪,,‬ان آفرينن‪,,‬دة روزي رس‪,,‬ا ِن يگانه است كه ب‪,,‬راي او ش‪,,‬ريكي‪,‬‬
‫نميميراند و‬
‫نيست و جز ذات هللا تعالي هيچ كس روزي‪ ,‬نمي‌دهد و زنده نمي‌گرداند‪ ,‬و ‌‬
‫نميكند و تم‪,,,‬ام هفت آس‪,,,‬مان و زمينها‪ ,‬و هر آنچه در آنهاست جمله‬ ‫ام‪,,,‬ور را ت‪,,,‬دبير ‌‬
‫فرمانبردار اويند و تحت تصرف و استيالي او قرار‪ ,‬دارند‪ .‬هرگ‪,,‬اه دليلي خواس‪,,‬تي‪ ,‬بر‬
‫اينكه مشركيني كه پيامبر ص با آنان به نبرد پرداخت به اين گواهي مي‌دادند‪ ،‬پس اين‬
‫سخن هللا تعالي را تالوت كن‪      + :‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪[ _ ‬یونس‪« .]31 :‬بگ‪,,‬و‪ :‬چه كسي ش‪,,‬ما را از آس‪,,‬مان و زمين روزي‪,‬‬
‫مي‌دهد؟ يا كسيت كه بر چشمها و گوشها‪ ,‬حاكم است؟ و كسيت كه زن‪,‬ده را از م‪,‬رده و‬
‫ميانگ‪,,‬يزد و كيست كه ك‪,,‬ار [جه‪,,‬ان] را ت‪,,‬دبير مي‌كن‪,,‬د‪ ،‬زودا كه‬
‫م‪,,‬رده را از زن‪,,‬ده بر ‌‬
‫نميكنيد» و اين فرم‪,,‬وده اش‪ + :‬‬ ‫خواهند گفت‪ :‬هللا؛ بگ‪,,‬و‪ :‬پس چ‪,,‬را پ‪,,‬روا ‌‬
‫‪           ‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪            ‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪[ _    ‬مؤمنون‪« .]89 ,-84 :‬بگو‪ :‬اگر مي‌دانيد زمين و‬
‫آن هللا اس‪,,‬ت‪ ،‬بگ‪,,‬و‪ :‬آيا پند‬
‫هركس كه در آن است‪ ،‬از آن كيست؟ زودا كه مي‌گويند‪ ,‬از ِ‬
‫نمي‌گيري‪,,,‬د؟ بگ‪,,,‬و‪ :‬پروردگ‪,,,‬ار‪ ,‬آس‪,,,‬مانهاي‪ ,‬هفتگانه و ع‪,,,‬رش عظيم كيس‪,,,‬ت؟ زودا كه‬
‫ميدانيد ملك‪,‬وت همه‬ ‫مي‌گويند‪ :‬اينها از آ ِن هللا اس‪,‬ت‪ .‬بگ‪,‬و‪ :‬پ‪,‬روا نمي‌كني‪,‬د؟ بگ‪,‬و‪ :‬اگر ‌‬
‫نميت‪,,‬وان به كسي ام‪,,‬ان‬
‫چيز به دست كيست؟ و كيست كه امان مي‌دهد و در برابر او ‌‬
‫آن هللا است‪ .‬بگو‪ :‬پس چگونه فريب داده مي ش‪,,‬ويد؟»‬ ‫داد؟ زودا كه مي‌گويند‪ :‬اينها از ِ‬
‫و آيات ديگري‪ ,‬عالوه بر اينها‪.‬‬
‫﴿‪﴾3‬‬ ‫ترجمه کشف الشبهات‬

‫هرگاه برايت محقق گشت كه آنها به اين اقرار‪ ,‬داشتند و [بدان] اين [اقرار]‪ ،‬آنها‬
‫را در توحيدي كه رسول هللا آنان را به سويش فرا مي‌خواند داخل نكرد و [بدان كه]‬
‫توحيدي را كه به انكارش مبادرت ورزيدند‪ ,‬همان توحيد در عبادت است كه مشركين‬
‫زمان ما آن را اعتقاد مي‌نامند‪ ،‬همچنانكه آنان شب و روز هللا را فرا مي‌خوانند‪,.‬‬
‫ع‪,,‬ده‌اي ديگر از آنها مالئكه را به خ‪,,‬اطر شايس‪,,‬تگي‪ ,‬و ن‪,,‬زديكي آنها به هللا پرس‪,,‬تش‬
‫مي‌كردند‪ ,‬تا براي آنان به شفاعت برخيزند‪ ،‬يا مرد نيكوكار‪ ,‬و صالحي مانند «الت» يا‬
‫ميداني كه رسول هللا ص به دليل اين‬ ‫پيامبري مانند «عيسي» را پرستش مي‌كردند‪ ,‬و ‌‬
‫شرك با آنها جنگيد و آنها را براي خالص كردن عبادت‪ ،‬تنها ب‪,,‬راي هللا تع‪,,‬الي دع‪,,‬وت‬
‫ميفرماي‪,‬د‪     + ,:‬‬ ‫كرد همانطور‪ ,‬كه هللا تعالي ‌‬
‫‪[ _  ‬جن‪« .]18 :‬و همه مسجدها خاص هللا است پس در جنب هللا هيچ‬
‫كس را [به پرس‪,,‬تش] مخ‪,,‬وان» و همچنانكه مي‌فرماي‪,,‬د‪   + :‬‬
‫‪[ _       ‬رع‪,,‬د‪.]14 :‬‬
‫ميخوانن‪,,‬د[و مي‬ ‫«فراخواندن راس‪,,‬تين او راست و كس‪,,‬اني كه [مش‪,,‬ركان] به ج‪,,‬اي او ‌‬
‫پرستند] به آنان هيچگونه پاس‪,,‬خي نمي‌دهند»‪ .‬بر تو روشن است كه رس‪,,‬ول هللا ص به‬
‫اين دليل با آنها پيكار نمود كه تم‪,,‬ام دعاها و ذبحها و جملة ن‪,,‬ذرها و عبادتها در ان‪,,‬واع‬
‫مختلفش‪,,‬ان ب‪,,‬راي هللا باشد و دانس‪,,‬تي‪ ,‬كه اق‪,,‬رار آن‪,,‬ان به توحيد‪ ,‬رب‪,,‬وبيت‪ ،‬آنها را وارد‬
‫اسالم نك‪,,‬رد‪ ،‬هرچند به س‪,,‬وي مالئك‪,,‬ه‪ ،‬پي‪,,‬امبران و يا اولي‪,,‬اء روي آوردند‪ ,‬و به وس‪,,‬يلة‬
‫آنان در طلب شفاعت و تقرب به سوي هللا ش‪,,‬دند كه اين هم‪,,‬ان چ‪,,‬يزي ب‪,,‬ود كه م‪,,‬وجب‬
‫حالل شدن خونها و مالهايشان شد‪ .‬دانس‪,,‬تي‪ ,‬كه توحيد‪ ,‬هم‪,,‬ان چ‪,,‬يزي است كه پي‪,,‬امبران‬
‫مردم را به سويش فرا خواندند و مشركان از اق‪,,‬رار‪ ,‬و اع‪,,‬تراف به آن روي برتافتند و‬
‫اين نوع توحيد معني «ال إله إال هللا» است‪ .‬بنابراين «إاله» در ن‪,,‬زد آنها كسي است كه‬
‫به خ‪,,,‬اطر اين ام‪,,,‬ور در نظر گرفته مي‌ش‪,,,‬ود‪ ،‬ف‪,,,‬رق‪ ,‬نمي‌كند خ‪,,,‬واه يك مالئكه يا يك‬
‫رسان تدبير‬
‫ِ‬ ‫پيامبر‪ ،‬ولي‪ ،‬قبر و يا يك جن باشد‪ .‬مقصودشان از «إله» آفرينندة روزي‬
‫آن «هللا»‬ ‫كنن‪,,‬دة ام‪,,‬ور نب‪,,‬وده است زي‪,,‬را‪ ،‬آنها مي‌دانس‪,,‬تند كه آن [ت‪,,‬دبير ام‪,,‬ور] تنها از ِ‬
‫اس‪,,‬ت‪ .‬هم‪,,‬انطور‪ ,‬كه قبالً اش‪,,‬اره ش‪,,‬د‪ ،‬مرادش‪,,‬ان از «إله» هم‪,,‬ان مفه‪,,‬ومي ب‪,,‬ود‪ ،‬كه‬
‫مشركين زمان ما از لفظ سيد و آقاد دارن‪,,‬د‪ .‬پي‪,,‬امبر ص به س‪,,‬وي آنها آمد و آن‪,,‬ان را به‬
‫كلمة توحيد‪ ,‬دعوت كرد كه آن عبارت بود از «ال إله إال هللا»‪« ،‬هيچ معبودي مستحق‬
‫ميباشد نه مج‪,,‬رد لفظ آن و ك‪,‬افران‬ ‫پرستش نيست مگر هللا» و م‪,,‬راد از اين‪ ،‬معن‪,‬ايش ‌‬
‫ميدانستند كه مقصود پيامبر ص پيراستن و يگانه دانستن هللا تعالي از متعلق‪,,‬ات‬ ‫جاهل ‌‬
‫است و كافر‪ ,‬ش‪,,‬دن نس‪,,‬بت به هر آنچه غ‪,,‬ير از او كه م‪,,‬ورد پرس‪,,‬تش ق‪,,‬رار‪ ,‬مي‌گ‪,,‬يرد و‬
‫تبري جستن از آن‪ .‬هنگامي كه پيامبر به آنان فرمود‪ ,:‬بگوييد‪ :‬ال إله إال هللا؛ گفتن‪,,‬د‪+ :‬‬
‫‪[ _         ‬ص ‪« .]5‬آيا‬
‫ميس‪,,‬ازد؛ اين امر عجي‪,,‬بي است»‪ .‬و چ‪,,‬ون دري‪,,‬افتي‪ ,‬كه‬ ‫همة معبودها‪ ,‬را معب‪,,‬ود يگانه ‌‬
‫ميپن‪,,‬دارد كه آن تنها‬ ‫نميدان‪,,‬د‪ ،‬بلكه ‌‬
‫اف‪,,‬راد بس‪,,‬يار جاهل و ك‪,,‬افر‪ ,‬آن را مي‌دانس‪,,‬تند‪‌ ،‬‬
‫عبارت است از تلفظ كردن (بر زبان راندن) حروف آن‪ ،‬بدون اعتق‪,,‬اد قل‪,,‬بي به معنا و‬
‫ميكنند كه معن‪,,‬اي اين كلمه اين است ك‪,,‬ه‪:‬‬ ‫مفاهيمش‪ .‬و اشخاص ُخ‪,,‬بره از آنها تص‪,,‬ور ‌‬
‫هيچ كس جز هللا آفريننده و روزي رس‪,,‬ان نيست و جز هللا كسي ام‪,,‬ور دنيا را ت‪,,‬دبیر و‬
‫جاهلتري ِن افراد ك‪,,‬افر‪ ,‬از آنها به مع‪,,‬ني ال إله إال هللا دان‪,,‬اتر‬
‫‌‬ ‫اداره نمي‌كند بنابراين اگر‬
‫باشند‪ ،‬هيچ خيري در چنين افرادي وجود ندارد‪ .‬هرگاه آنچه را بر تو عرضه كردم با‬
‫يك شناخت قلبي دريافت كردي و شرك به هللا را ش‪,,‬ناختي كه در ب‪,,‬اره اش مي‌فرماي‪,,‬د‪,:‬‬
‫﴿‪﴾4‬‬ ‫ترجمه کشف الشبهات‬

‫‪             +‬‬
‫‪[ _       ‬نساء‪[« .]48 :‬بدانيد‬
‫نميبخشد و هرگن‪,,‬اهي‪ ,‬كه فروتر از آن‬ ‫ك‪,,‬ه] هللا اين را كه ب‪,,‬رايش ش‪,,‬رك قائل ش‪,,‬وند‪‌ ،‬‬
‫ميبخشد و ه‪,,‬ركس كه به هللا ش‪,,‬رك ورزد‪ ،‬در حقيقت‬ ‫اس‪,,‬ت‪ ،‬ب‪,,‬راي كسي كه بخواهد ‌‬
‫گناه عظيمي را به گردن گرفته است»‪ .‬و چون دين هللا تعالي را شناختي‪ ,‬كه پي‪,,‬امبران‬
‫از اول تا آخرشان را بر آن برانگيخته است و از هيچ كس جز آن را نمي‌پذيرد‪ ,‬و نيز‬
‫دريافتي‪ ,‬آنچه را كه اكثر م‪,,‬ردم به دليل جهل به اين به ورطة آن س‪,,‬قوط مي‌كنند از دو‬
‫ميگ‪,‬ردي‪ :‬اول‪ :‬ش‪,‬ادماني‪ ,‬از فضل و رحمت پروردگ‪,‬ار‪ ،‬هم‪,‬انطور كه‬ ‫فايده بهره مند ‌‬
‫مي‌فرمايد‪       + ,:‬‬
‫‪[ _  ‬یونس‪« .]58 :‬بگو‪ :‬به فضل و رحمت هللا بايد شادماني كنند‬
‫كه اين به‪,,,,‬تر است از آنچه مي اندوزند‪ .»,‬و ن‪,,,,‬يز ترسي عظيم ب‪,,,,‬رايت به ارمغ‪,,,,‬ان‬
‫مي‌آورد‪ ،‬پس هرگاه تو دريافتي كه انسان با يك كلمه كه بر زبانش جاري شود هرچند‬
‫آن را از روي‪ ,‬جهالت بگويد‪ ،‬پس جهل‪ ،‬عذر به حساب نمي‌آيد گ‪,,‬اهي آن را بر زب‪,,‬ان‬
‫ميكند هم‪,,,,,‬انطور كه‬ ‫ميكند كه آن وي را به هللا نزديك ‌‬ ‫مي‌آورد در حاليكه تص‪,,,,,‬ور ‌‬
‫مشركين چنين مي‌پنداشتند‪ ,‬بويژه اگر از آنچه هللا تع‪,,‬الي در ب‪,,‬ارة ق‪,,‬وم موسي‪ ,‬با وج‪,,‬ود‪,‬‬
‫ميفرمايد الهام بگيري‪ ،‬هنگامي كه گفتن‪,,‬د‪+ :‬‬ ‫شايستگي و آگاهي ايشان حكايت ‌‬
‫‪[ _    ‬اعراف‪« .]138 :‬اي موسي براي ما معبودي‬
‫قرار بده چنانكه آنان معبودهايي‪ ,‬دارند»‪ .‬پس آنگاه بيم و هراس و حرص و رغبت تو‬
‫ميگ‪,,‬ردد‪ .‬و ب‪,,‬دان كه از جمله‬ ‫براي آنچه كه از اين و امثال آن رهايت مي‌س‪,,‬ازد زي‪,,‬اد ‌‬
‫حكمت ه‪,,‬اي پروردگ‪,,‬ار پ‪,,‬اك و م‪,,‬نزه اين است كه هيچ پي‪,,‬امبري‪ ,‬را ب‪,,‬راي اين توحيد‪,‬‬
‫مبعوث نكرده مگر اينكه دشمناني را براي او قرار‪ ,‬داده است‪ .‬همانطور‪ ,‬كه هللا تع‪,,‬الي‬
‫مي‌فرماي‪,,,‬د‪      + :‬‬
‫‪[ _       ‬انع‪,,‬ام‪:‬‬
‫‪« .]112‬و بدينس‪,,‬ان دش‪,,‬مناني‪ ,‬ب‪,,‬راي هر پي‪,,‬امبر‪ ,‬از ش‪,,‬ياطين انس و جن پديد آورديم‪ ,‬و‬
‫بعضي به برخي ديگر سخنان آراستة ظاهر فريب‪ ،‬پياو و الهام مي‌دهند»‪ .‬ممكن است‬
‫دشمنان توحيد‪ ,‬داراي دانشهاي بس‪,‬يار‪ ,‬و كتابها و داليل متع‪,‬دد باش‪,‬ند‪ ،‬هم‪,‬انطور كه هللا‬
‫ميفرماي‪,,‬د‪     + ,:‬‬ ‫تع‪,,‬الي ‌‬
‫‪[ _  ‬غافر‪« .]83 :‬آنگاه كه پيامبرانشان براي آنان پدي‪,,‬ده‌هاي‬
‫روشنگر‪ ,‬آوردند ازآن مقدار علمي كه داشتند شادماني‪ ,‬كردند»‪ .‬هرگ‪,,‬اه دانس‪,,‬تي و آگ‪,,‬اه‬
‫‪,‬ر راه ح‪,,‬ركت به س‪,,‬وي هللا تع‪,,‬الي‪ ،‬ن‪,,‬اگزير‪ ,‬از روي‪,,‬ارويي‪ ,‬با دش‪,,‬مناني‪,‬‬‫ش‪,,‬دي كه در س‪ِ ,‬‬
‫هستي كه در كمين نشسته اند و زبان آور و فصيح و اهل دانش و احتجاج هستند‪ ،‬پس‬
‫بر تو واجب است دين هللا تع‪,,‬الي را ب‪,,‬دان حد ف‪,,‬را گ‪,,‬يري كه در دست تو به س‪,,‬الحي‬
‫تبديل شود كه به وسيلة آن به مبارزه با آن شياطيني‪ ,‬برخيزي‪ ,‬كه امام و پيشواي‪ ,‬ايشان‬
‫خط‪,,,,‬اب به پروردگ‪,,,,‬ار بلند مرتبه ات چ‪,,,,‬نين گفت‪  + :‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪_        ‬‬
‫[اعراف‪« .]17 ,-16 :‬بر سر راه راست تو در كمين آنان [بندگان] مي‌نشينم آنگاه از‬
‫ميروم و‬‫پيش و پس و راست و چپ ش‪,,,‬ان [راس‪,,,‬تها و چپهايش‪,,,‬ان] به سر وقتش‪,,,‬ان ‌‬
‫بيشترشان را سپاسگزار‪ ,‬نخواهي‌ ي‪,,‬افت»‪ .‬ولي هرگ‪,,‬اه به ج‪,,‬انب هللا روي آوردي‪ ,‬و به‬
‫حجتها و آيات آشكار هللا رجوع كردي‪ ،‬پس بر خود بيم راه مده و اندوهگين مشو ‪+‬‬
‫‪[ _    ‬نس‪,,‬اء‪« .]76 :‬نيرنگ ش‪,,‬يطان[در نه‪,,‬ايت]‬
‫﴿‪﴾5‬‬ ‫ترجمه کشف الشبهات‬

‫ض‪,,,‬عيف است» يك موحد بي‌س‪,,,‬واد بر ه‪,,,‬زار تن از دانش‪,,,‬مندان آن مش‪,,,‬ركان چ‪,,,‬يره‬


‫مي‌گردد‪ ،‬هم‪,‬انطور كه هللا تع‪,‬الي مي‌فرماي‪,‬د‪   + ,:‬‬
‫‪[ _‬ص‪,,‬افات‪« .]173 :‬و س‪,,‬پاه ماست كه ايش‪,,‬ان پيروزند‪ »,‬پس س‪,,‬ربازان هللا در‬
‫احتجاج و زبان آوري‪ ,‬نيز پيروزند‪ ,‬همچنانكه ايشان در مقابله با شمشير و ن‪,,‬يزه چ‪,,‬يره‬
‫اند‪ ،‬تنها محل ترس از موحدي است كه راه توحيد را طي مي‌كند ولي مجهز به سالح‬
‫مب‪,,‬ارزه نيست كه هللا تع‪,,‬الي به وس‪,,‬يله كت‪,,‬ابش كه آن روش‪,,‬نگر‪ ,‬هر چ‪,,‬يزي و ه‪,,‬دايت و‬
‫رحمت و بشارت براي مسلمانان قرار‪ ,‬داده بر ما منت نهاده است‪ ،‬پس اهل باطل هيچ‬
‫ميكند و نادرس‪,,‬تي‪ ,‬اش‬‫دليلي ارائه نمي‌دهند در ق‪,,‬رآن آيه‌اي وج‪,,‬ود دارد كه آن را رد ‌‬
‫را آش‪,,‬كار مي‌س‪,,‬ازد همچنانكه هللا تع‪,,‬الي مي‌فرماي‪,,‬د‪   + :‬‬
‫‪[ _    ‬فرقان‪« .]33 :‬و[كافران] به نزد تو‬
‫هيچ مثلي نياورند مگر آنكه [جوابي] برحق و خوش بي‪,,‬انتر ب‪,,‬رايت بي‪,,‬اوريم‪ .»,‬بعضي‬
‫از مفسران مي‌گويند‪ :,‬اين آيه بص‪,,‬ورت‪ ,‬ع‪,,‬ام است در م‪,,‬ورد‪ ,‬هر دليلي كه اهل باطل تا‬
‫ميآورند‪.‬‬
‫روز قيامت ‌‬
‫و من فرازي‪ ,‬را از آنچه هللا تعالي در كتابش براي پاسخ به همه آنچه را كه‬
‫ميكنند‪ ،‬برايت بيان مي‌كنم‪ ،‬پس به‬ ‫مشركان در زمان ما در برابرمان به آن احتجاج ‌‬
‫دو صورت مجمل و مفصل به اهل باطل پاسخ مي دهيم‪:‬‬
‫بطور مجمل‪ ،‬پس آن ك‪,‬اري بس گ‪,‬ران س‪,‬نگ و در برگيرن‪,‬دة فاي‪,‬دة بس‪,‬يار زي‪,‬ادي‪,‬‬
‫است براي كسي كه در مورد آن انديشه كند و آن قول هللا تعالي است‪ + :‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪[ _  ‬آل عمران‪« .]7 :‬او كسي است كه كتاب را بر تو نازل كرد‬
‫ميباشد و بخش ديگر متشابهات است؛‬ ‫كه بخشي از آن محكمات است كه اساس كتاب ‌‬
‫اما كج دالن‪ ،‬براي فتنه جويي و در طلب تأويل‪ ،‬پيگير متشابهات مي شوند‪ ،‬حال آنكه‬
‫تأويل آن را جز هللا نمي داند»‪ .‬و ح‪,,‬ديث ص‪,,‬حيحي‪ ,‬از پي‪,,‬امبر ص نقل ش‪,,‬ده است كه‬
‫فرمود‪« ,:‬إِذَا رأَيتُم الَّ ِذين يتَّبِع و َن ما تَ َش ابهَ ِم ْن هُ فَأُولَئِ َ َّ ِ‬
‫وه ْم»‪« .1‬هرگاه‬ ‫ين َس َّمى اللَّهُ فَ ْ‬
‫اح َذ ُر ُ‬ ‫ك الذ َ‬ ‫َ‬ ‫َْ ْ ََ ُ َ‬
‫با شخصي‪ ,‬روبه رو ش‪,,‬ديد كه از آنچه داراي ش‪,,‬بهه است پ‪,,‬يروي‪ ,‬مي‌كنند آنها كس‪,,‬اني‬
‫هستند كه هللا تعالي از آنها نام مي‌برد‪ .‬پس از ايشان حذر كنيد»‪ .‬مث‪,,‬ال آن اين است كه‬
‫هرگ‪,,‬اه بعضي از مش‪,,‬ركان به تو گفتن‪,,‬د‪     + :‬‬
‫‪[ _    ‬یونس‪« .]62 :‬بدانيد كه دوس‪,‬تداران هللا‪ ،‬نه‬
‫بيمي بر آنهاست و نه اندوهگين مي‌شوند‪.»,‬‬
‫يا بگوين‪,,‬د‪ :‬ش‪,,‬فاعت حق اس‪,,‬ت‪ ،‬يا اينكه پي‪,,‬امبران در ن‪,,‬زد هللا تع‪,,‬الي داراي مق‪,,‬ام و‬
‫منزلت هستند‪ ،‬يا سخني از پيامبر ص را بيان كنند و به وسيله آن در مورد‪ ,‬چ‪,,‬يزي از‬
‫عقي‪,,,‬دة نادرستش‪,,,‬ان اس‪,,,‬تدالل نمايند و تو مفه‪,,,‬وم س‪,,,‬خني را كه بي‪,,,‬ان ك‪,,,‬رده اند درك‬
‫نمي‌ك‪,,‬ني‪ ،‬با اين س‪,,‬خن خ‪,,‬ويش به آن‪,,‬ان پاسخ ده‪ :‬هللا تع‪,,‬الي در كت‪,,‬ابش فرم‪,,‬وده اس‪,,‬ت‪:‬‬
‫همانا كساني كه در قلبشان كژي وجود‪ ,‬دارد آي‪,,‬ات محكم را وانه‪,,‬اده‪ ،‬آي‪,,‬ات متش‪,,‬ابه را‬
‫ميكند و از آنچه برايت بيان كردم اين بود كه هللا تع‪,,‬الي خ‪,,‬اطر نش‪,,‬ان مي‌كند‬ ‫پيگيري ‌‬
‫كه مش‪,,‬ركين به توحيد‪ ,‬رب‪,,‬وبيت‪ ,‬اق‪,,‬رار‪ ,‬مي‌كردند‪ ,‬ولي آن‪,,‬ان به دليل وابس‪,,‬تگي ش‪,,‬ان به‬
‫مالئكه و پيامبران و اولي‪,,‬اء‪ ،‬ك‪,,‬افر‪ ,‬به حس‪,,‬اب مي‌آورد با وج‪,,‬ود اين اعتقادش‪,,‬ان كه مي‬
‫گفتند‪[ _   + :‬یونس‪« .]18 :‬اينان شفيعان ما نزد هللا‬
‫‪ -1‬متفق عليه‪.‬‬
‫﴿‪﴾6‬‬ ‫ترجمه کشف الشبهات‬

‫هستند»‪ .‬اين امري محكم و آشكار است كه هيچ كس نمي‌تواند معناي آن را تغيير دهد‬
‫و آنچه را كه تو اي مش‪,,‬رك از ق‪,,‬رآن يا از كالم رس‪,,‬ول هللا ص ب‪,,‬رايم بي‪,,‬ان ك‪,,‬ردي‪،‬‬
‫نميدانم ولي يقين دارم كه كالم هللا تعالي هم‪,,‬ديگر را رد نمي‌كنند و س‪,,‬خن‬ ‫معنايش را ‌‬
‫نميكند و اين يك پاسخ خوب و مستحكم اس‪,,‬ت‪ ،‬ليكن آن‬ ‫پيامبر ص با كالم هللا مخالفت ‌‬
‫نميكند مگر كسي كه هللا تع‪,,,,‬الي او را توفيق‪ ,‬عن‪,,,,‬ايت كند كه آن را خ‪,,,,‬وار‬ ‫را درك ‌‬
‫ميفرمايد‪   + :‬‬ ‫نشمارد‪ ،‬همچنانكه هللا تعالي در اين باره ‌‬
‫‪[ _       ‬فص‪,,‬لت‪« .]35 :‬و جز‬
‫بردباران آن را نپذيرند‪ .‬و جز دارنده سهمى بزرگ [از اخالق] آن را نپذيرد»‪.‬‬
‫اما پاسخ مفصل‪ ،‬همانا دشمنان هللا اعتراضات بسياري‪ ,‬در بارة دين پيامبران دارند‬
‫ميگويند‪:‬‬‫كه به وسيلة آن مردم را از آن باز مي‌دارند‪ ،‬از جملة آن‪ ،‬اين سخنانشان كه ‌‬
‫ما ب‪,,,,‬راي هللا ش‪,,,,‬ريك قائل نيس‪,,,,‬تيم‪ ,‬بلكه گ‪,,,,‬واهي مي‌دهيم كه هيچ كس جز ذات هللا‬
‫نميدهد و ب‪,,‬اعث ج‪,,‬ذب منفعت و دفع مض‪,,‬رت نيست و او يگانه‬ ‫نمي‌آفرين‪,,‬د‪ ،‬روزي ‌‬
‫بي‌همتاست و همانا محمد مالك س‪,,‬ود و زي‪,,‬ان خ‪,,‬ود نيست چه برسد به عب‪,,‬دالقادر ‪ /‬يا‬
‫غير او؛ ولي ما گناهكار‪ ,‬هستيم و نيكوكاران در نزد هللا داراي مقام و منزلت هستند و‬
‫ما به وس‪,,‬يلة آنها هللا تع‪,,‬الي را به دعا مي‌خ‪,,‬وانيم‪ .‬پاسخ اين در هم‪,,‬ان چ‪,,‬يزي است كه‬
‫ابتدا به آن اشاره شد اينكه‪ :‬كس‪,,‬اني را كه رس‪,,‬ول هللا ص با آن‪,,‬ان به جنگ پ‪,,‬رداخت به‬
‫ميداش‪,,‬تند كه بته‪,,‬اي آن‪,,‬ان هيچ چ‪,,‬يزي را‬
‫آنچه بي‪,,‬ان كرديد‪ ,‬اق‪,,‬رار‪ ,‬مي‌كردند‪ ,‬و اذع‪,,‬ان ‌‬
‫نمي‌توانند‪ ,‬اداره كنند‪ ،‬بلكه از آنها تنها تقرب به وس‪,,‬يلة مق‪,,‬ام و ش‪,,‬فاعت را اداره كردند‬
‫و بر آنچه را كه هللا تعالي در كت‪,,‬ابش بي‪,,‬ان ك‪,,‬رده است تالوت كن و آن را تش‪,,‬ريح نما‬
‫ميكردن‪,‬د‪ ،‬چگونه‬ ‫اگر بگويند‪ ,:‬آن آيات در باره كس‪,,‬اني ن‪,‬ازل ش‪,‬ده كه بتها را عب‪,‬ادت ‌‬
‫افراد ص‪,‬الح و نيكوك‪,,‬ار‪ ,‬را مانند بتها ق‪,‬رار‪ ,‬مي‌دهي‪,,‬د؟ يا چگونه پي‪,,‬امبران را مانند بتها‬
‫قرار مي دهيد؟ پاسخ آنها با توجه به آنچه قبالً بيان كرديم‪ ,‬چنين اس‪,‬ت‪ :‬هرگ‪,,‬اه آن‪,,‬ان به‬
‫اين اعتراف كردند‪ ,‬كه كافران گ‪,,‬واهي مي‌دادند به اينكه تم‪,,‬ام رب‪,,‬وبيت مختص ذات هللا‬
‫تعالي است و آنها از آنچه به سويش قصد كردند‪ ,‬جز درخواست‪ ,‬شفاعت چ‪,,‬يز ديگ‪,,‬ري‪,‬‬
‫نميكردند ولي هرگاه خواستند ميان عمل آنان و عمل خودشان در آنچه بي‪,,‬ان‬ ‫را اراده ‌‬
‫كردي فرق قائل ش‪,,‬وند‪ ،‬به آن‪,,‬ان ي‪,,‬ادآوري كن كه از ك‪,,‬افران گ‪,,‬روهي‪ ,‬بتها را پرس‪,,‬تش‬
‫ميكردند‪ ،‬كساني كه هللا تعالي در ب‪,,‬اره ش‪,,‬ان‬ ‫مي‌كردند‪ ,‬و برخي نيز اولياء را پرستش ‌‬
‫مي‌فرماي‪,,,,‬د‪      + :‬‬
‫‪[ _  ‬اس‪,,‬راء‪« .]57 :‬اين كس‪,,‬اني كه به دعا مي‌خوانن‪,,‬د‪،‬‬
‫ميجويند»‪ .‬و عيسي بن‬ ‫كساني كه از همه مق‪,‬رب ترند خ‪,‬ود به پروردگارش‪,‬ان تق‪,‬رب ‌‬
‫ميخوانند كه هللا تع‪,,,‬الي در اين ب‪,,,‬اره مي‌فرماي‪,,,‬د‪ + :‬‬
‫م‪,,,‬ريم و م‪,,,‬ادرش را به دعا ‌‬
‫‪          ‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪            ‬‬
‫‪[ _         ‬مائده‪.]76 ,-75 :‬‬
‫«مسيح بن مريم جز پيامبري نيست كه پيش از او هم پيامبراني آم‪,,‬ده بودند‪ ,‬و م‪,,‬ادرش‬
‫ميخوردن‪,,‬د؛ بنگر كه‬
‫زني بسيار درستكاري‪ ,‬بود و هر دو [مانند انسانهاي‪ ,‬ديگر] غذا ‌‬
‫آي‪,,‬ات خ‪,,‬ود را چگونه ب‪,,‬راي آن‪,,‬ان روشن مي‌س‪,,‬ازيم و ب‪,,‬از بنگر چگونه رويگ‪,,‬ردان‬
‫ميپرستید كه نه زي‪,,‬اني ب‪,,‬راي ش‪,,‬ما دارد و نه‬ ‫مي‌شوند‪ ,.‬بگو‪ :‬آيا به جاي هللا چيزي را ‌‬
‫سودي؟ و هللا ش‪,,‬نواي داناست»‪ .‬و اين كالم هللا تع‪,,‬الي را ب‪,,‬رايش بي‪,,‬ان كن‪ + :‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪          ‬‬
‫﴿‪﴾7‬‬ ‫ترجمه کشف الشبهات‬

‫‪[ _      ‬سبأ‪« .]41 ,-40 :‬و روزي‬
‫كه همگي آنان را محش‪,‬ور‪ ,‬گردان‪,‬د‪ ،‬س‪,‬پس به مالئكه گوي‪,‬د‪ :‬آيا اين‪,‬ان بودند‪ ,‬كه ش‪,‬ما را‬
‫مي‌پرستيدند؟ گويند‪ :‬پاكا كه تويي‪ ،‬تو سرور‪ ,‬ما هستي نه آنان؛ خ‪,,‬ير ايش‪,,‬ان جني‪,,‬ان را‬
‫مي‌پرستيدند [و] بيشترشان به آن‪,,‬ان م‪,,‬ؤمن بودند‪ ».»,‬و هللا تع‪,,‬الي مي‌فرماي‪,,‬د‪ + :‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪             ‬‬
‫‪             ‬‬
‫‪[ _         ‬مائده‪« .]116 :‬و‬
‫چ‪,,‬نين ب‪,,‬ود كه هللا گفت‪ :‬اي عيسي بن م‪,,‬ريم آيا تو به م‪,,‬ردم گف‪,,‬تي كه من و م‪,,‬ادرم را‬
‫همچون دو إله به جاي هللا بپرستيد؟ گفت‪ :‬پاكا كه تويي مرا نرسد كه چيزي را كه حد‬
‫من و حق من نيست گفته باشم؛ اگر گفته بودم‪ ,‬بي شك مي‌دانس‪,,‬تي‪ ,‬كه آنچه در ذات من‬
‫نميدانم؛ ت‪,,‬ويي كه دان‪,,‬اي رازه‪,,‬اي‪ ,‬نه‪,,‬اني»‪.‬‬
‫است مي‌داني و من آنچه در ذات توست ‌‬
‫پس به او بگ‪,,‬و‪ :‬دانس‪,,‬تي‪ ,‬كه هللا تع‪,,‬الي كس‪,,‬اني را كه روي‪ ,‬به س‪,,‬وي بتها كردند تكف‪,,‬ير‬
‫ميكنند ك‪,,,‬افر‬‫مي‌نمايد و ن‪,,,‬يز اشخاصي را كه در عب‪,,,‬ادت روي به س‪,,,‬وي ص‪,,,‬الحين ‌‬
‫مي‌ش‪,,‬مارد‪ ,‬و رس‪,,‬ول هللا ص با آن‪,,‬ان پيك‪,,‬ار نم‪,,‬وده اس‪,,‬ت‪ .‬اگر گفت‪ :‬ك‪,,‬افران از آن‪,,‬ان‬
‫ميدهيم كه تنها هللا مالك س‪,,‬ود و زي‪,,‬ان است و‬ ‫ميكردن‪,,‬د‪ ،‬ولي ما گ‪,,‬واهي ‌‬ ‫درخواست ‌‬
‫مينمايد و جز از او از كسي درخواست‪ ,‬نمي‌ك‪,,‬نيم و نيكوك‪,,‬اران‬ ‫ام‪,,‬ور جه‪,,‬ان را اداره ‌‬
‫صالح بر چيزي از اين ام‪,‬ور توان‪,‬ايي‪ ,‬ندارند ولي به آنها روي‪ ,‬مي آوريم‪ ,‬به اميد اينكه‬
‫در نزد هللا براي ما به شفاعت برخيزند‪,.‬‬
‫پاسخ‪ :‬اين سخن به آنچه ك‪,,‬افران مي‌گفتند عين همديگرند‪ ,‬و اين س‪,,‬خن هللا تع‪,,‬الي را‬
‫ب‪,,,,‬رايش تالوت كن‪     + :‬‬
‫‪[ _     ‬زمر‪« .]3 :‬و كساني كه به‬
‫جاي او سروراني‪ ,‬را به پرستش مي‌گيرند [و مدعي مي‌ش‪,,‬وند] آن‪,,‬ان را جز ب‪,,‬راي اين‬
‫نمي پرستيم‪ ,‬كه ما را با تقربي به هللا نزديك گردانند‪ .»,‬و قول ديگر هللا تعالي ‪+‬‬
‫‪[ _    ‬یونس‪« .]18 :‬و مي‌گويند‪ :‬اينان شفيعان‬
‫ما ن‪,,‬زد هللا هس‪,,‬تند»‪ .‬ب‪,,‬دان كه اين سه ش‪,,‬بهه در مي‪,,‬ان ش‪,,‬بهه هايش‪,,‬ان از همه بزرگ‪,,‬تر‪,‬‬
‫است‪ ،‬هرگاه دريافتي كه هللا تعالي در كتابش آن را بيان فرم‪,‬وده است و بس‪,‬يار خ‪,‬وب‬
‫آن را درك ك‪,,‬ردي‪ ،‬هيچ چ‪,,‬يزي به آس‪,,‬اني آن نيس‪,,‬ت‪ .‬اگر گفت‪ :‬من جز هللا تع‪,,‬الي را‬
‫نميكنم و اين روي آوري‪ ,‬به س‪,,,‬وي آن‪,,‬ان‪[ ،‬غ‪,,,‬ير او] و به دعا خواندنش‪,,,‬ان‬ ‫پرس‪,,‬تش ‌‬
‫پرس‪,,‬تش نيس‪,,‬ت‪ .‬پس به او بگ‪,,‬و‪ :‬تو به اين اق‪,,‬رار‪ ,‬مي‌ك‪,,‬ني كه هللا تع‪,,‬الي اخالص در‬
‫عبادتش را بر تو واجب كرده است؟ اگر گفت‪ :‬آري‪ .‬پس به او بگو‪ :‬اين چيزي را كه‬
‫هللا تعالي بر تو واجب گردانيده است ب‪,,‬رايم مش‪,,‬خص كن كه عب‪,,‬ارت است از اخالص‬
‫ميباشد در حاليكه او نه معني عب‪,,‬ادت را‬ ‫در عبادت براي هللا تعالي‪ ،‬كه حق او بر تو ‌‬
‫مي‌داند و نه ان‪,,‬واع آن را‪ .‬در اين ص‪,,‬ورت‪ ,‬تو آن را اينگونه ب‪,,‬رايش توض‪,,‬يح ب‪,,‬ده‪ .‬هللا‬
‫تع‪,,‬الي مي‌فرماي‪,,‬د‪        + ,:‬‬
‫‪[ _ ‬اعراف‪« .]55 :‬پروردگارت‪,,‬ان را به زاري و پنه‪,,‬اني بخوانيد‪,‬‬
‫كه او از حد درگذرندگان را دوست ندارد»‪ .‬هرگاه به اين شيوه او را آگ‪,‬اه ك‪,‬ردي پس‬
‫به او بگو‪ :‬آيا دريافتي‪ ,‬كه اين دعا براي هللا عبادت است؟ ناچار است بگويد آري‪ .‬دعا‬
‫مغز عبادت است‪ ،‬پس به او بگو‪ :‬هرگاه اقرار داري كه آن عب‪,,‬ادت است و هللا تع‪,,‬الي‬
‫را با بيم و طم‪,,‬ع‪ ،‬شب و روز ف‪,,‬را خوان‪,,‬ده‌اي‪ ،‬س‪,,‬پس در اين راز و ني‪,,‬از پي‪,,‬امبري‪ ,‬يا‬
‫خواندهاي آيا در عبادت هللا تعالي كس ديگ‪,,‬ري غ‪,,‬ير‬‫‌‬ ‫شخص ديگري‪ ,‬غير از او را فرا‬
‫﴿‪﴾8‬‬ ‫ترجمه کشف الشبهات‬

‫دادهاي؟ ناگزير‪ ,‬است كه بگوي‪,,‬د‪ :‬آري‪ ،‬س‪,,‬پس به او بگ‪,,‬و‪:‬‬ ‫از او را برايش شريك قرار‪‌ ,‬‬
‫هرگ‪,,‬اه به اين س‪,,‬خن هللا تع‪,,‬الي عمل ك‪,,‬ردي ك‪,,‬ه‪_    + :‬‬
‫[کوثر‪« .]2 :‬پس براي پروردگارت‪ ,‬نماز بگذار و قرباني كن» و از فرمان هللا تعالي‬
‫اطاعت كردي و برايش قرباني كردي‪ ،‬آيا اين عب‪,,‬ادت اس‪,,‬ت؟ ناچ‪,,‬ار است كه بگوي‪,,‬د‪:‬‬
‫آري‪ ،‬پس به او بگو‪ :‬اگر براي مخلوقي‪ ,،‬پيامبري‪ ,‬يا يك جني يا غير آنها قرباني‪ ,‬كني‪،‬‬
‫دادهاي؟‬
‫ت هللا تع‪,,‬الي‪ ،‬كس ديگ‪,,‬ري غ‪,,‬ير از او ب‪,,‬رايش ش‪,,‬ريك ق‪,,‬رار‪‌ ,‬‬ ‫آيا در اين عب‪,,‬اد ِ‬
‫ناگزير است كه اقراركند‪ ,‬و بگويد آري‪ ،‬و همچنين به او بگ‪,,‬و‪ :‬مش‪,,‬ركيني كه در ب‪,,‬ارة‬
‫ايشان قرآن نازل شد‪ ،‬آيا مالئكه و اف‪,,‬راد ص‪,,‬الح و الت و غ‪,,‬ير آن را عب‪,,‬ادت كردن‪,,‬د؟‬
‫ناچار است كه بگويد‪ :‬آري‪ ،‬به او بگو‪ :‬آيا عبادتشان براي آنان جز در دعا‪ ،‬قرباني و‬
‫پن‪,,‬اه ب‪,,‬ردن و مانند اينه‪,,‬ا‪ ،‬در چ‪,,‬يز ديگ‪,,‬ري ب‪,,‬ود؟ و گرنه آنها اق‪,,‬رار به اين داش‪,,‬تند كه‬
‫همگي بندگان اويند و در زير استيالي وي قرار دارند و اينكه هللا همان كسي است كه‬
‫ميكند‪ ،‬ليكن خواندن و پناه ب‪,,‬ردن آنها به س‪,,‬وي ايش‪,,‬ان به خ‪,,‬اطر‬‫امور جهان را تدبير ‌‬
‫مقام و منزلت و طلب شفاعتشان بود و اين پرواضح است‪.‬‬
‫اگر گفت‪ :‬آيا شفاعت رسول هللا ص را رد مي‌كني و از آن روي‪ ,‬مي‌گرداني؟‪ ,‬بگو‪:‬‬
‫آن را انك‪,,,‬ار نمي‌كنم و از آن روي‪ ,‬ب‪,,,‬رنمي ت‪,,,‬ابم بلكه او ص ش‪,,,‬فاعت كنن‪,,,‬دة مقب‪,,,‬ول‬
‫الشفاعة است و به شفاعت او اميدواريم ولي تمام شفاعت از آ ِن هللا است همانطور‪ ,‬كه‬
‫هللا تعالي مي‌فرمايد‪[ _    + ,:‬زمر‪« .]44 :‬بگو‪ :‬شفاعت به‬
‫اذن هللا تع‪,,‬الي هم‪,,‬انطور كه‬
‫تمامي از آ ِن هللا است»‪ .‬و صورت‪ ,‬نمي‌گ‪,,‬يرد مگر بعد از ِ‬
‫مي‌فرماي‪,,‬د‪[ _      + ,:‬بق‪,,‬ره‪.]255 :‬‬
‫«كسيت كه در نزد او جز به اذن او به شفاعت برخيزد‪ .»,‬و در م‪,,‬ورد اح‪,,‬دي ش‪,,‬فاعت‬
‫ميفرمايد‪+ :‬‬ ‫نمي‌كند مگر اينكه هللا تعالي در مورد آن اجازه دهد‪ .‬همانگونه كه هللا ‪‌ ‬‬
‫نميكنند‬
‫‪[ _    ‬انبیاء‪« .]28 :‬و[مالئكه] ش‪,,‬فاعت ‌‬
‫مگر براي كسي كه [خداوند] از او خشنود‪ ,‬باشد»‪ .‬و پروردگ‪,‬ار پ‪,,‬اك و م‪,‬نزه‪ ،‬راضي‪,‬‬
‫ميفرماي‪,,‬د‪  + :‬‬‫نمي‌شود مگر در مورد‪ ,‬اهل توحيد‪ ،‬چنانكه ب‪,,‬اري تع‪,,‬الي ‌‬
‫‪[ _     ‬آل عمران‪« .]85 :‬و هركس ديني‬
‫غير از اسالم برگزيند‪ ،‬هرگز از او پذيرفته نمي شود»‪.‬‬
‫حال كه تمام شفاعت از آ ِن هللا تعالي است و شفاعت تحقق نخواهد يافت مگر بعد‬
‫از اذن او‪ ،‬و نه پيامبر‪ ,‬ص و نه غير پيامبر براي احدي شفاعت نمي‌كنند تا اينكه هللا‬
‫نميدهد مگر براي اهل توحيد (موحدين)‪ ،‬بر تو‬ ‫تعالي اجازه ندهد و هللا سبحانه اجازه ‌‬
‫آشكار مي‌شود كه تمام شفاعت ازآ ِن هللا تعالي مي باشد‪ ،‬پس آن را از او درخواست‪,‬‬
‫مي‌نمايم و مي‌گويم‪ :‬پروردگارا! مرا از شفاعت او بي نصيب مگردان (شفاعت او را‬
‫از من دريغ مدار)‪ ،‬پرودگارا! شفاعتش را روزي‪ ,‬من گردان؛ و مانند اين دعاها‪.‬‬
‫و اگر گفت‪ :‬به پي‪,,‬امبر‪ ,‬ص ش‪,,‬فاعت عطا ش‪,,‬ده و من از آنچه هللا تع‪,,‬الي به او داده‬
‫ميكنم؛ پاسخ اين است كه‪ :‬هللا تعالي به او شفاعت عطا فرموده و تو‬ ‫است درخواست‪‌ ,‬‬
‫را از آن ب‪,,‬از داش‪,,‬ته اس‪,,‬ت‪ :‬چ‪,,‬را كه مي فرماي‪,,‬د‪_    + ,:‬‬
‫[جن‪« .]18 :‬پس در جنب هللا هيچ كس را [به پرستش] مخوان»‬
‫ميخواني كه پيامبرش‪ ,‬در مورد‪ ,‬تو شفاعت كند‪ ،‬از‬ ‫پس هرگاه هللا تعالي را به دعا ‌‬
‫ميفرمايد‪[ _    + :‬جن‪.]18 :‬‬ ‫اين سخن او پيروي‪ ,‬كن كه ‌‬
‫گذشته از اين (همچنين) شفاعت به غير پيامبره نيز داده شده است‪ ،‬حقيقت اين است‬
‫ميكنند‪ ،‬باز هم مي‌گويي هللا تعالي به ايشان‬ ‫كه مالئكه‪ ،‬نوزادان و اولياء هم شفاعت ‌‬
‫﴿‪﴾9‬‬ ‫ترجمه کشف الشبهات‬

‫ميكنم‪ ،‬اگر اين را گفتي به پرستش‬ ‫شفاعت داده است و من از آنها درخواست ‌‬
‫صالحين روي‪ ,‬آورده‌اي كه هللا تعالي آن را در كتابش بيان فرموده است و اگر گفتي‬
‫نخير‪ ،‬اين گفتة تو باطل است كه هللا تعالي به او شفاعت داده استو من آنچه را كه هللا‬
‫به او عطا فرموده است درخواست‪ ,‬مي‌كنم‪.‬‬
‫اگر بگويد‪ :‬من به هيچ وجه‪ ،‬هيچ شريكي براي هللا قرار‪ ,‬نمي‌دهم‪ ،‬ليكن روي‬
‫آوردن و پناه بردن به صالحين شرك نيست‪ .‬در پاسخش بگو‪ :‬اگر تو به اين اذعان‬
‫داري كه هللا تعالي تحريم‪ ,‬شرك را ماوراي‪ ,‬حرام بودن زنا و بزرگتر‪ ,‬از آن بحساب‬
‫مي‌آورد و به اين اعتراف مي‌كني كه هللا تعالي شرك را نمي بخشد؛ آن شركي‪ ,‬را كه‬
‫هللا سبحانه حرام گردانيده است معرفي‪ ,‬كن و بيان كن چيزي را كه هللا از آن صرف‪,‬‬
‫نظر نمي‌كند‪ ،‬چيست؟‬
‫نميداند كه چيست؟‬ ‫حقيقت آن است كه او آن را درك نمي‌كند و ‌‬
‫ميداري در حاليكه آن‬ ‫پس به او بگو‪ :‬تو چگونه خويشتن را از آلودگي شرك باز ‌‬
‫نميشناسي؟ چگونه هللا تعالي اين [شرك] را بر تو حرام كرده و بيان فرموده است‬ ‫را ‌‬
‫نميكني و نمي‌خواهي آن را بشناسي؟‪,‬‬ ‫كه از آن گذشت نمي‌كند‪ ،‬ولي تو از آن سؤال ‌‬
‫ميكند ولي آن را براي ما بيان نمي‌كند؟‬ ‫آيا مي پنداري كه هللا تعالي شرك را حرام ‌‬
‫نميپرستيم‪ .‬به او بگو‪ :‬مفهوم و‬‫اگر بگويد‪ :‬شرك‪ :‬پرستش بتهاست و ما بتها را ‌‬
‫ميكني آنان بر اين عقيده بودند‪ ,‬كه آن چوبها و‬ ‫معناي بت پرستي چيست؟ آيا گمان ‌‬
‫ميآفريدند‪ ,‬و روزي‪ ,‬مي‌دادند و امور را تدبير‬ ‫سنگها را به دعا مي‌خواندند‪ ,‬چون ‌‬
‫مي‌كنند؟ كه قرآن اين پندار را تكذيب مي‌كند‪.‬‬
‫اگر بگويد‪ :‬آنان كه روي به سوي درختي‪ ،‬سنگي‪ ،‬بنايي بر يك قبر يا غير آن‬
‫ميكردند‪ ،‬مي‌گفتند‪ :‬آن‬ ‫ميخواندند و برايش قرباني‪ ,‬و ذبح ‌‬ ‫مي‌كردند‪ ،‬و آن را به دعا ‌‬
‫ما را به سوي هللا ‪ ‬نزديك و مقرب مي‌گرداند‪ ,‬و هللا به بركت او ضرر و زيان را از‬
‫ميكند يا به بركت او نعمتهاي‪ ,‬خويش را به ما ارزاني‪ ,‬مي‌دارد‪.‬‬ ‫ما دور ‌‬
‫بگو‪ :‬راست گفتي و اين مانند همان عملكرد شما در نزد اين سنگها و اماكني است‬
‫كه بر روي قبرها‪ ,‬و غ‪,,‬ير آن بنا ك‪,,‬رده ان‪,,‬د‪ ،‬آنچه كه عي‪,,‬ان است اين كاره‪,,‬اي‪ ,‬ايش‪,,‬ان‬
‫ميش‪,,‬ود كه منظ‪,,‬ور‪ ,‬تو از اين س‪,,‬خن ك‪,‬ه‪:‬‬ ‫همان بت پرستي اس‪,,‬ت‪ ،‬همچ‪,,‬نين به او گفته ‌‬
‫ش‪,,‬رك‪ ،‬پرس‪,,‬تش بتها مي‌باش‪,,‬د‪ ،‬آيا مقص‪,,‬ودت اين است كه ش‪,,‬رك تنها در اين م‪,,‬ورد‬
‫منحصر است و متوسل ش‪,,,,‬دن به ص‪,,,,‬الحين و به دعا خوان‪,,,,‬دن ايش‪,,,,‬ان در آن داخل‬
‫ميكند چنانكه آن‬ ‫نمي‌ش‪,,‬ود؟ آنچه كه هللا تع‪,,‬الي در كت‪,,‬ابش بي‪,,‬ان ك‪,,‬رده است اين را رد ‌‬
‫ميش‪,,‬مارد‪ ,‬پس‬ ‫كس را كه مالئكه يا عيسي؛ يا صالحين را قبله گاه خويش سازد‪ ،‬كافر ‌‬
‫ناگزيريم‪ ,‬براي فهميدن تو تصريح كنم كه ه‪,,‬ركس كه در پرس‪,,‬تش هللا تع‪,,‬الي اح‪,,‬دي از‬
‫صالحين را براي او شريك قرار‪ ,‬دهد‪ ،‬اين هم‪,‬ان ش‪,‬ركي است كه در ق‪,‬رآن بي‪,‬ان ش‪,‬ده‬
‫است و اصل مس‪,,‬ئله همين اس‪,,‬ت‪ ،‬ب‪,,‬اعث ش‪,,‬گفتي است اگر بگوي‪,,‬د‪ :‬من ب‪,,‬راي هللا هيچ‬
‫شريكي قرار‪ ,‬نمي‌دهم‪ .‬لذا به او بگو‪ :‬پس شريك قرار‪ ,‬دادن براي هللا چگونه اس‪,‬ت؟ آن‬
‫را ب‪,,‬رايم تب‪,,‬يين و تفس‪,,‬ير كن‪ ،‬اگر گفت‪ :‬آن پرس‪,,‬تش بتها باش‪,,‬د؛ بگ‪,,‬و‪ :‬مع‪,,‬ني و مفه‪,,‬وم‬
‫پرس‪,,‬تش بتها چيس‪,,‬ت؟ آن را ب‪,,‬رايم تفس‪,,‬ير نم‪,,‬ا؛ اگر گفت‪ :‬من جز پروردگ‪,,‬ار‪ ,‬يكتا را‬
‫پرس‪,,‬تش نمي‌كنم‪ .‬پس بگ‪,,‬و‪ :‬مع‪,,‬ني پرس‪,,‬تش هللا تع‪,,‬الي به تنه‪,,‬ايي چيس‪,,‬ت؟ آن را ب‪,,‬رايم‬
‫توضيح دهيد؟ اگر آن را بدانگونه كه قرآن بيان فرم‪,,‬وده است تفس‪,,‬ير ك‪,,‬رد‪ ،‬پس م‪,,‬راد‬
‫حاصل مي‌ش‪,,‬ود ولي اگر آن را ندانس‪,,‬ت‪ ،‬چگونه م‪,,‬دعي چ‪,,‬يزي است كه او از آن بي‬
‫اطالع است و اگر آن را در غير معنايش تفسير كرد آيه هاي آشكاري را در توض‪,,‬يح‬
‫﴿‪﴾10‬‬ ‫ترجمه کشف الشبهات‬

‫معناي ش‪,,‬رك ورزي‪ ,‬به هللا تع‪,,‬الي و پرس‪,,‬تش بتها كه در اين زم‪,,‬ان درست مانند آن را‬
‫انجام مي‌دهند‪ ،‬برايش بيان كرده ام و پرستش هللا به يكتايي بطوري‪ ,‬كه ش‪,,‬ريكي‪ ,‬ب‪,,‬راي‬
‫ميانگارند و در م‪,,‬ورد آن داد و‬ ‫آن فرض نشود‪ ،‬هم‪,,‬ان چ‪,,‬يزي است كه بر ما ناپس‪,,‬ند ‌‬
‫بي‌داد مي‌كنند‪ ،‬همچنانكه در گذشته برادرانشان نيز فري‪,,‬اد كش‪,,‬يدند‪ ,‬و گفتن‪,,‬د‪+ :‬‬
‫‪[ _        ‬ص ‪« .]5‬آيا همة‬
‫ميسازد؛ اين امر عجيبي است»‪ .‬هرگاه كه دري‪,,‬افتي آنچه را‬ ‫معبودها را معبود يگانه ‌‬
‫كه مشركان زمان ما‪ ،‬اعتقاد مي‌نامند‪ ،‬همان ش‪,,‬ركي است كه ق‪,,‬رآن در ب‪,,‬ارة آن ن‪,,‬ازل‬
‫شده است‪ .‬و پيامبر‪ ,‬ص به خاطر آن با مردم جنگي‪,,‬د‪ .‬پس آگ‪,,‬اه ب‪,,‬اش و ب‪,,‬دان كه ش‪,,‬رك‬
‫پيشينيان خفيفتر از شرك مردم زمان ماست‪ .‬به دو دليل‪ :‬نخست اينكه‪ :‬پيشينيان ش‪,,‬رك‬
‫نمي‌ورزيدند و مالئكه و اولي‪,,‬اء و بتها را به هم‪,,‬راه هللا نمي‌خواندند‪ ,‬مگر در آس‪,,‬ايش و‬
‫ميخواندند‬‫ف‪,,‬راخي‪ ،‬ولي در هنگ‪,,‬ام ش‪,,‬دايد و گرفت‪,,‬اري‪ ,‬مخلص‪,,‬انه‪ ،‬تنها هللا ‪ ‬را ف‪,,‬را ‌‬
‫همانطور‪ ,‬كه هللا تعالي مي فرمايد‪      + ,:‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪[ _  ‬اسراء‪« .]67 :‬و چون در دريا باليي دامنگيرتان شود‪ ،‬هر‬
‫چه به دعايش مي‌خوانيد‪[ ,‬و به ن‪,,‬احق مي‌پرس‪,,‬تيد] جز او ناپديد مي‌گ‪,,‬ردد‪ ،‬آنگ‪,,‬اه چ‪,,‬ون‬
‫ش‪,,,‬ما را برهاند و به خش‪,,,‬كي برس‪,,,‬اند‪[ ,‬از او] روي برمي‌گردانيد‪ ,‬و انس‪,,,‬ان ناس‪,,,‬پاس‬
‫است»‪ .‬نيز مي‌فرمايد‪       + ,:‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪[ _         ‬انعام‪:‬‬
‫ميگوييد‬‫‪« .]41 -40‬بگو‪ :‬بينديشيد اگر عذاب الهي يا قيامت فرا رسد‪ ،‬آيا اگر راست ‌‬
‫ميخوانيد؟ آري تنها او را [به دعا] مي‌خوانيد و اگر او بخواهد رنج‬ ‫كسي جز خدا را ‌‬
‫و بال را از ش‪,‬ما دور مي‌گرداند‪ ,‬و ش‪,,‬ما ش‪,,‬ريكي را كه ب‪,,‬راي او قائل ش‪,,‬ده اي‪,‬د‪ ،‬از ي‪,‬اد‬
‫مي‌بريد»‪ .‬همچنين مي‌فرماي‪,,‬د‪      + :‬‬
‫‪[ _‬زمر‪« .]8 :‬و چون به انسان رنجي رسد‪ ،‬پروردگ‪,,‬ارش‪ ,‬را [اث‪,,‬ابت كن‪,,‬ان]‬
‫مي‌خواند»‪ .‬و اين كالمش‪     + :‬‬
‫‪[ _  ‬لقمان‪« .]32 :‬و چون م‪,,‬وجي س‪,,‬ايبان وار آن‪,,‬ان را ف‪,,‬را‬
‫ميدارن‪,,,‬د‪ ،‬به دعا‬‫گ‪,,,‬يرد‪ ،‬خداوند را در ح‪,,,‬الي كه دين خ‪,,,‬ود را ب‪,,,‬راي او پيراس‪,,,‬ته ‌‬
‫مي‌خوانند‪ .»,‬پس اگر كسي اين مس‪,,‬ئله را درك نمايد كه هللا س‪,,‬بحانه در كت‪,,‬ابش آش‪,,‬كار‬
‫نموده و آن اين است كه مشركهايي‪ ,‬را كه پي‪,,‬امبر‪ ,‬ص با آن‪,,‬ان به ن‪,,‬برد پ‪,,‬رداخت‪ ،‬هللا و‬
‫غ‪,,‬ير او را در گش‪,,‬ايش و ف‪,,‬راخي به دعا مي‌خواندند‪ ,‬ولي در گرفت‪,,‬اري و بال جز هللا‬
‫نميخواندند و ارباب‪,,,‬ان خ‪,,,‬ويش را به‬ ‫تع‪,,,‬الي را به تنه‪,,,‬ايي و ب‪,,,‬دون ش‪,,,‬ريك به دعا ‌‬
‫ميس‪,,‬پردند؛‪ ,‬تف‪,,‬اوت مي‪,,‬ان ش‪,,‬رك اهل زم‪,,‬ان ما و پيش‪,,‬ينيان ب‪,,‬راي او آش‪,,‬كار‬
‫فراموشي ‌‬
‫مي‌گ‪,,‬ردد‪ ،‬ليكن كجاست كسي كه با دل و ج‪,,‬ان اين مس‪,,‬ئله را با دركي بس‪,,‬يار‪ ,‬ع‪,,‬الي و‬
‫متين‪ ،‬فهم كند؟ از هللا تعالي استمداد و كمك مي‌طلبيم‪.‬‬
‫دليل دوم‪ :‬پيشينيان به همراه هللا سبحانه اشخاص مقربي را در نزد هللا به دعا‬
‫مي‌خواندند‪ ,‬كه يا پيامبران يا اولياء و يا مالئكه بودند و يا سنگ ها و درختان را‬
‫مي‌خواندند‪ ,‬كه مطيع هللا هستند نه عاصي در پيشگاه او‪ .‬حال آنكه اهل زمان ما به‬
‫ترين مردم هستند و كساني را‬ ‫ِ‬ ‫ميكنند كه از فاسق‬
‫همراه هللا‪ ،‬اشخاصي‪ ,‬را پرستش ‌‬
‫كه به دعا مي‌خوانند‪ ،‬خود همان اشخاصي‪ ,‬هستند كه گناهاني همچون زنا‪ ،‬سرقت‪،‬‬
‫ترك نماز و مانند آن از آنها سر مي‌زند‪ .‬كسي كه به صالحي يا به چيزي كه نافرماني‬
‫ميخواند‪ ،‬كارش عاقالنه تر‬ ‫نمي‌كند‪ ،‬مانند سنگ و چوب معتقد است و آن را به دعا ‌‬
‫﴿‪﴾11‬‬ ‫ترجمه کشف الشبهات‬

‫از كسي است كه به اشخاص معتقد است كه خود نظاره گر فسق و فسادش است و به‬
‫ميدهد‪.‬‬
‫آن گواهي ‌‬
‫حال كه دريافتي؛ كسي را كه پيامبر‪ ,‬ص با آنها به نبرد پرداخت از نظر عقل و‬
‫شعور‪ ،‬سالمتر بودند‪ ,‬و شرك آنها نيز خفيفتر از شرك مشركان زمان ماست؛ بدان كه‬
‫شبههاي هستند كه بر آنچه ذكر كرديم‪ ,‬وارد مي‌كنند و آن از بزرگترين‬ ‫‌‬ ‫اينان داراي‬
‫ميگويند‪ :‬همانا كساني‬ ‫شبهه هاي آنهاست‪ ،‬پس براي جواب آن خوب گوش كن‪ .‬آنها ‌‬
‫نميدادند به اينكه جز هللا هيچ معبود بر‬‫كه قرآن در موردشان نازل شده است گواهي ‌‬
‫حقي وجود‪ ,‬ندارد [ال إله إال هللا نمي گفتند] و رسالت رسول هللا ص‪ ،‬رستاخيز‪ ,‬و قرآن‬
‫ميدهيم كه هيچ‬ ‫ميناميدند‪ ،‬ولي ما گواهي ‌‬ ‫ميكردند و آن را سحر و جادو ‌‬ ‫را انكار ‌‬
‫معبود برحقي جز هللا ‪ ‬وجود ندارد و محمد ص فرستاده هللا است و قرآن را تصديق‬
‫مي‌كنيم و به رستاخيز ايمان داريم و نماز برپا مي‌داريم و روزه مي‌گيريم‪ ،‬پس‬
‫چگونه ما را از زمره آنان (مشركان زمان پيامبر‪ ,‬ص ) قرار‪ ,‬مي‌دهيد؟‬
‫پاسخ‪ :‬كليه دانشمندان بر اين اتفاق نظر دارند كه هرگاه شخصي رسول هللا ص را‬
‫در چيزي تصديق‪ ,‬و در چيزي ديگر‪ ،‬تكذيب نمايد‪ ،‬همانا او كافر است و هرگز داخل‬
‫اسالم نمي‌شود‪ ،‬همچنين اگر كسي به قسمتي از قرآن ايمان بياورد‪ ,‬و قس‪,,‬متي ديگر از‬
‫آن را انكار كند‪ ،‬مانند كسي كه به توحيد‪ ,‬اذعان دارد ولي واجب ب‪,,‬ودن نم‪,,‬از را انك‪,,‬ار‬
‫ميكند‪ ،‬يا تمام اينها‬
‫مي‌كند‪ ،‬يا به توحيد‪ ,‬و نماز اقرار مي‌كند و وجوب زكات را انكار ‌‬
‫را قب‪,,‬ول دارد ولي روزه را رد مي‌كند و چ‪,,‬ون در زم‪,,‬ان پي‪,,‬امبر‪ ,‬ص حج را انك‪,,‬ار‬
‫كردند هللا تعالي در موردشان چنين فرمود‪     + :‬‬
‫‪[ _          ‬آل‬
‫خانهی (كعبه) مق‪,‬در اس‪,‬ت‪ ،‬ب‪,‬راي كسي كه‬ ‫عمران‪« .]97 :‬و خداي را بر مردم‪ ،‬حج ‌‬
‫ب‪,,‬دان راه تواند ب‪,,‬رد و ه‪,,‬ركس كفر [و انك‪,,‬ار] ورزد [بدان‪,,‬د] كه خداوند از جهاني‪,,‬ان‬
‫بي‌نياز است»‪ .‬و هركس به تمام اينها اقرار‪ ,‬كند و رس‪,,‬تاخيز‪ ,‬را انك‪,,‬ار نمايد به اجم‪,,‬اع‬
‫ميشود و خون و مالش حالل مي‌گ‪,,‬ردد؛ هم‪,,‬انطور كه هللا تع‪,,‬الي‬ ‫[علماي اسالم] كافر ‌‬
‫مي‌فرماي‪,,,‬د‪      + ,:‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪[ _ ‬نس‪,,‬اء‪« .]150 :‬كس‪,,‬اني كه به خ‪,,‬دا و پي‪,,‬امبرش كفر ورزند‪ ,‬و‬
‫مي‌خواهند بين خدا و پيامبرش‪ ,‬جدايي قائل شوند و مي‌گويند‪ :‬به بعضي ايم‪,,‬ان داريم و‬
‫ميخواهند راهي بين‪,,,‬ابين‪ ،‬پيش گيرن‪,,,‬د‪ ،‬اين‪,,,‬ان به واقع كافرند‪.»,‬‬
‫به بعضي ن‪,,,‬داريم‪ ,‬و ‌‬
‫چنانكه هللا تعالي در كتابش به صراحت بيان فرموده است كه هركس به قس‪,,‬متي‪ ,‬از آن‬
‫ايم‪,,‬ان بي‪,,‬اورد و به بخشي ديگر كفر ورزد‪ ،‬پس او به واقع ك‪,,‬افر اس‪,,‬ت‪ .‬اين ش‪,,‬بهه را‬
‫برطرف‪ ,‬مي‌كند و اين همان چيزي است كه عده‌اي از مردم‪,,‬ان س‪,,‬رزمين(احس‪,,‬اء) در‬
‫ميش‪,,‬ود‪ :‬اگر‬
‫نامهاي كه به سوي ما ارسال كرده بودند‪ ،‬ذكر ك‪,,‬رده ان‪,,‬د‪ .‬همچ‪,,‬نين گفته ‌‬‫‌‬
‫تو به اين اذع‪,,‬ان داري كه اگر شخصي‪ ,‬در هر چ‪,,‬يزي‪ ،‬پي‪,,‬امبر ص را تص‪,,‬ديق نمايد‬
‫ولي واجب بودن نماز را انكار نمايد‪ ،‬او به اجم‪,,‬اع ك‪,,‬افر‪ ,‬است و خ‪,,‬ون و م‪,,‬الش حالل‬
‫مي‌گردد و همچنين هرگ‪,,‬اه به همه چ‪,,‬يز اقراركند‪ ,‬بجز رس‪,,‬تاخيز‪ ،‬همچ‪,,‬نين اگر واجب‬
‫بودن روزه‌ي رمضان را انكار كند‪ ،‬تكذيب اين موارد‪ ,‬م‪,,‬ورد اختالف م‪,,‬ذاهب نيس‪,,‬ت‪.‬‬
‫زيرا همانطور‪ ,‬كه پيش از اين ذكر كرديم‪ ،‬قرآن خود به بيان آن پرداخته است‪.‬‬
‫پر واضح است كه توحيد‪ ,‬بزرگترين فريضه‌اي است كه پيامبر‪ ,‬ص به خاطر آن‬
‫مبعوث شده است و آن بزرگتر‪ ,‬از نماز و زكات و روزه و حج است‪.‬‬
‫﴿‪﴾12‬‬ ‫ترجمه کشف الشبهات‬

‫ميشود اگر‬ ‫پس چگونه باشد كه هرگاه انسان چيزي از آن امور را انكار كند كافر ‌‬
‫چه به تمامي آنچه كه پيامبر‪ ,‬ص آورده است عمل كند؟ اما اگر توحيد‪ ,‬را كه به خاطر‬
‫آن تمامي پيامبران ‡ مبعوث شده اند‪ ،‬انكار كند‪ ،‬كافر نمي شود؟ سبحان هللا! اين‬
‫جهالت چقدر اعجاب انگيز است!!‬
‫همچنين بايد گفت‪ :‬اصحاب رسول هللا ص با بني حنيفه به نبرد برخاستند‪ ،‬با وجود‪,‬‬
‫ميدادند هيچ‬ ‫اينكه در حضور‪ ,‬پيامبر‪ ,‬ص مسلمان شدند و آنها كساني بودند كه گواهي ‌‬
‫معب‪,,‬ود‪ ,‬ب‪,,‬رحقي جز هللا وج‪,,‬ود‪ ,‬ن‪,,‬دارد و همانا محمد ص بن‪,,‬ده و فرس‪,,‬تادة اوست و اذان‬
‫ميگفتن‪,,‬د‪ :‬همانا مس‪,,‬يلمه پي‪,,‬امبر‪ ,‬اس‪,,‬ت‪:‬‬
‫ميداشتند‪ .‬اگر گفت‪ :‬آنان ‌‬ ‫مي‌گفتند و نماز برپا ‌‬
‫مي‌گوييم‪ ,:‬اين همان چيزي است كه مد نظر ماست‪ .‬هرگاه شخصي‪ ،‬مردي را به مق‪,‬ام‬
‫ميگردد و ش‪,,‬هادتين و نم‪,,‬از‬ ‫نبوت پيامبر‪ ,‬ص برساند‪ ،‬كافر شده و مال و جانش حالل ‌‬
‫او را سود نرساند‪ ،‬پس ح‪,,‬ال كسي كه «شمسا»‪« ،‬يوسف‪( »,‬يوسف و شمس‪,,‬ان و ت‪,,‬اج‪،‬‬
‫اسامي برخي از پرستش شدگاني‪ ,‬بودند‪ ,‬كه گروهي‪ ,‬در اين سرزمين‪ ،‬آنان را در جنب‬
‫هللا يا ج‪,,‬داي از هللا به دعا مي‌خواندند‪ ,‬مانند ب‪,,‬دوي‪ ،‬دس‪,,‬وقي‪ ،‬متب‪,,‬ولي‪ ،‬امث‪,,‬ال اينها در‬
‫مصر و مانند ابن عربي در دمشق) يا يك صحابي يا يك پيامبر‪ ,‬را به مقام فرم‪,,‬انرواي‪,‬‬
‫قدرتمند‪ ,‬آسمانها و زمين برساند چگونه خواهد ب‪,‬ود؟ پ‪,‬اك و م‪,‬نزه است هللا و او چق‪,‬در‬
‫ميفرماي‪,,‬د‪  + ]:‬‬ ‫عظيم الش‪,,‬أن اس‪,,‬ت! [به همين علت است كه ‌‬
‫‪[ _     ‬روم‪« .]59 :‬بدينسان خداوند بر دلهاي‬
‫كساني كه [حق را] در نمي‌يابند‪ ،‬مهر مي‌زند»‪ .‬همچنين بايد گفته شود‪ :‬كس‪,,‬اني را كه‬
‫علي بن ابي طالب س با آتش سوزانيد‪ ،‬جملگي ادعا مي‌كردند‪ ,‬كه اهل اسالم هس‪,,‬تند و‬
‫آنها از ياران علي س بودند‪ ,‬و از صحابه‪ ،‬علم آموخته بودن‪,,‬د‪ ,.‬ليكن در م‪,,‬ورد‪ ,‬علي س‬
‫باورهايي‪ ,‬داشتند‪ ،‬شبيه آنچه [پيشينيان] در باره يوسف‪ ,‬و شمسان و امثال آنها داش‪,,‬تند‪،‬‬
‫ميپنداريد كه اصحاب‪،‬‬ ‫پس چگونه اصحاب‪ ،‬بر قتل و كفر آنها اتفاق كردند؟ آيا چنين ‌‬
‫مس‪,,‬لمانان [اهل قبل‪,,‬ه] را تكف‪,,‬ير مي‌كنن‪,,‬د؟ آيا تص‪,,‬ور‪ ,‬مي‌كنيد كه اعتق‪,,‬اد [نادرس‪,,‬ت] در‬
‫م‪,‬ورد «ت‪,‬اج» و امث‪,‬ال او بي ض‪,‬رر‪ ,‬است ولي اعتق‪,‬اد [ن‪,‬اروا] در م‪,‬ورد علي بن ابي‬
‫طالب س كفر است‪.‬‬
‫ميتوان گفت‪ :‬ابناء عبيد قداح كه در عصر عباسيان بر سرزمين مراكش‬ ‫همچنين ‌‬
‫ميكردند‪ ،‬جملگي گواهي مي‌دادند كه جز هللا هيچ معبود‪ ,‬برحقي‬ ‫و مصر حكومت ‌‬
‫ميخواندند و نماز‬‫وجود ندارد و محمد ص فرستاده هللا است و خويش را اهل اسالم ‌‬
‫جمعه و جماعت برگزار‪ ,‬مي‌كردند‪ ,.‬همينكه مخالفت با شريعت‪ ،‬سواي آنچه كه در‬
‫زمان ما وجود دارد‪ ،‬را از خود بروز دادند و دانشمندان بر كافر‪ ,‬دانستن و جنگيدن با‬
‫آنها اجماع و اتفاق كردند و سرزمين آنها را دارالحرب اعالم كردند‪ ،‬لذا مسلمانان با‬
‫آنها به نبرد پرداختند تا آنچه را از سرزمينهاي مسلمين كه در اختيار دارند‪ ،‬از آنها‬
‫پس بگيرند‪.‬‬
‫همچنين گفته مي‌شود‪ :‬هرگاه چنين باشد كه پيشينيان كافر‪ ,‬نشدند مگر به خاطر‬
‫اينكه آنان بين شرك و تكذيب رسول هللا ص و قرآن و انكار رستاخيز و غير و ذلك‬
‫را جمع نمودند‪ ،‬پس در اين صورت‪ ,‬معنا و مفهوم بابي را كه دانشمندان در هر‬
‫مذهبي بيان كرده اند چيست؟‬
‫(باب حكم مرتد) و آن عبارت است از اينكه مس‪,‬لماني‪ ,‬بعد از اس‪,‬الم آوردنش ك‪,‬افر‪,‬‬
‫شود‪ ،‬سپس [دانشمندان] ان‪,,‬واع زي‪,,‬ادي‪[ ,‬از مس‪,,‬ببات ارت‪,,‬داد] را بي‪,,‬ان ك‪,,‬رده اند كه هر‬
‫نوعي از آن موجب كافر شدن و حالل گشتن خون و مال شخص مي‌گردد؛ تا آنجا كه‬
‫﴿‪﴾13‬‬ ‫ترجمه کشف الشبهات‬

‫ميكن‪,,‬د‪ ،‬بي‪,,‬ان ك‪,,‬رده اند‬


‫ايشان چيزهايي‪ ,‬را كه در ن‪,,‬زد فاعل آن كوچك و ن‪,,‬اچيز جل‪,,‬وه ‌‬
‫كلمهاي [كفر‬
‫مانند كلمه [كفر آم‪,,‬يز] ي كه بر زب‪,,‬ان ج‪,,‬اري كند ب‪,,‬دون اعتق‪,,‬اد قل‪,,‬بي يا ‌‬
‫ميش‪,‬ود‪ :‬كس‪,,‬اني را كه هللا‬ ‫آميز] بر وجه مزاح و شوخي به زبان آورد‪ .‬همچنين بي‪,‬ان ‌‬
‫تعالي در موردشان فرمود‪      + ,:‬‬
‫‪[ _   ‬توب‪,‬ه‪« .]74 :‬اين‪,,‬ان به خداوند‪ ,‬س‪,‬وگند‪,‬‬
‫مي‌خورند‪ ,‬كه نگفته اند ولي به راس‪,,,‬تي س‪,,,‬خن كفر آم‪,,,‬يز را گفته اند و بعد از اس‪,,,‬الم‬
‫كلمهاي‬
‫آوردنشان كافر‪ ,‬شده اند»‪ .‬آيا نشنيده اي كه هللا تع‪,,‬الي آن‪,,‬ان را به واس‪,,‬طه گفتن ‌‬
‫كفر آميز تكفير نموده است هرچند كه در زمان رسول هللا ص بوده اند و هم‪,,‬راه او به‬
‫ميدادند حج به ج‪,,‬اي مي‌آوردند‪ ,‬و‬ ‫ميخواندند و زك‪,,‬ات ‌‬ ‫جه‪,,‬اد مي رفتند‪ ,‬و با او نم‪,,‬از ‌‬
‫تنها هللا را پرس‪,,,‬تش مي‌كردن‪,,,‬د؛ همچ‪,,,‬نين كس‪,,,‬اني را كه هللا تع‪,,,‬الي در موردش‪,,,‬ان‬
‫مي‌فرمايد‪       + ,:‬‬
‫‪[ _     ‬توب‪,,‬ه‪« .]66 ,-65 :‬بگ‪,,‬و‪ :‬آيا به‬
‫خداوند و آيات و پيامبر‪ ,‬او ريشخند‪ ,‬مي‌كرديد‪ ،‬ع‪,,‬ذر و بهانه نياوري‪,,‬د‪ ،‬براس‪,,‬تي كه پس‬
‫از ايمانتان كافر شده ايد»‪ .‬اينها كساني هستند كه هللا تعالي به ص‪,,‬راحت بي‪,,‬ان فرم‪,,‬وده‬
‫است كه بعد از ايم‪,,‬ان آوردنش‪,,‬ان ك‪,,‬افر‪ ,‬ش‪,,‬ده اند و اين در ح‪,,‬الي است كه در غ‪,,‬زوه‌ي‬
‫كلمهاي كفر آميز آن هم به قصد‪ ,‬ش‪,,‬وخي و‬ ‫تبوك پيامبر ص را همراهي مي‌كردند‪ ,‬ولي ‌‬
‫مزاح بر زبان آوردند‪ ,.‬در مورد اين شبهه خوب دقت كن و آن اين سخنانشان است كه‬
‫ميكنيد كه گواهي مي‌دهند جز هللا هيچ معبود‪,‬‬ ‫مي‌گويند‪ :‬از مسلمانان مردمي‪ ,‬را تكفير ‌‬
‫بر حقي وجود ن‪,,‬دارد و نم‪,,‬از برپا مي‌دارند و روزه مي‌گيرن‪,,‬د؛ پس به ج‪,,‬واب آن دقت‬
‫كن كه پرفايده ترين چيزهايي كه در اين چند ورقه وجود دارد‪ ،‬همين پاسخي است كه‬
‫ميشود‪.‬‬‫به اين شبهه داده ‌‬
‫ميتوان ارائه كرد آن چ‪,,‬يزي است كه هللا تع‪,,‬اي از‬ ‫از جمله داليلي كه در آن مورد ‌‬
‫بني اسرائيل با وجود اسالم و علم و صالحش‪,,‬ان ب‪,‬ازگو‪ ,‬مي‌فرمايد‪ ,‬كه به موسي گفتن‪,,‬د‪:‬‬
‫‪[ _      +‬اع‪,,‬راف‪« .]138 :‬اي‬
‫موسي براي ما معبودي قرار‪ ,‬بده چنانكه آن‪,,‬ان معبوده‪,,‬ايي دارند»‪ .‬و س‪,,‬خن اشخاصي‪,‬‬
‫از اص‪,‬حاب [كه به پي‪,‬امبر ص گفتن‪,‬د] ب‪,‬راي ما «ذات ان‪,‬واط»‪ .1‬ق‪,‬رار ب‪,‬ده‪ .‬رس‪,‬ول هللا‬
‫ص قسم ياد كرد كه اين خواسته‪ ،‬شبيه همان س‪,,‬خن ب‪,,‬ني اس‪,,‬رائيل است كه به موس‪,,‬ي؛‬
‫گفتند‪ _  + :‬ليكن مشركين ش‪,,‬بهه‌اي دارند كه در هنگ‪,,‬ام مط‪,,‬رح‬
‫ميگويند‪ :‬همانا بني اس‪,,‬رائيل به خ‪,,‬اطر آن‬ ‫شدن اين جريان به آن احتجاج مي‌كنند‪،‬آنها ‌‬
‫كافر نشدند‪ ،‬همچنين كساني كه به پيامبر ص گفتن‪,,‬د‪ :‬ب‪,,‬راي ما ذات ان‪,,‬واطي ق‪,,‬رار ب‪,,‬ده‬
‫كافر نشدند‪ .‬پس پاسخ اين است كه بگوييم‪ :‬بني اسرائيل آن را انج‪,,‬ام ندادن‪,,‬د‪ ،‬همچ‪,,‬نين‬
‫كس‪,,,‬اني كه اين درخواست‪ ,‬را از پي‪,,,‬امبر ص نمودند‪ ,‬آن را عملي نكردن‪,,,‬د‪ ،‬اگر ب‪,,,‬ني‬
‫اسرائيل آن را انجام مي‌دادند بدون هيچ اختالفي كافر‪ ,‬مي‌شدند‪ ،‬همچ‪,,‬نين هيچ اختالفي‪,‬‬
‫در اين نيست كس‪,,‬اني را كه پي‪,,‬امبر ص از اين ك‪,,‬ار نهي فرم‪,,‬ود اگر به فرم‪,,‬انش‪ ,‬عمل‬
‫ميش‪,,‬دند‪،‬‬
‫نمي‌كردند‪ ,‬و بعد از نهي او‪ ،‬ذات ان‪,,‬واط ب‪,,‬راي خ‪,,‬ويش برمي‌گزيدن‪,,‬د‪ ،‬ك‪,,‬افر ‌‬
‫ميكند كه‬ ‫اصل مس‪,,‬ئله ن‪,,‬يز همين اس‪,,‬ت‪ .‬بن‪,,‬ابراين اين داس‪,,‬تان اين مطلب را گوش‪,,‬زد ‌‬
‫همانا نه تنها فرد مس‪,,‬لمان بلكه ش‪,,‬خص ع‪,,‬الم چه بسا به ان‪,,‬واع مختلفي از ش‪,,‬رك مبتلي‬
‫بيخبر باش‪,,‬د‪ ،‬ل‪,,‬ذا اهميت آن آم‪,,‬وختن و پره‪,,‬يز از آن آش‪,,‬كارتر‪,‬‬‫شود ولي از وجود‪ ,‬آن ‌‬
‫سخن شخص جاهل كه مي‌گويد‪ :‬توحيد‪ ,‬را دريافته ام‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫مي‌شود و پي بردن به اينكه اين‬

‫ميآويختند‪,.‬‬
‫‪ -1‬درختاني بودند‪ ,‬كه مشركين عرب اسلحه هاي خود را براي تبرك و ظفرمندي به آن ‌‬
‫﴿‪﴾14‬‬ ‫ترجمه کشف الشبهات‬

‫از بزرگ‪,,‬ترين ن‪,,‬وع جه‪,,‬ل‪ ،‬و دسيسه ه‪,,‬اي ش‪,,‬يطان اس‪,,‬ت؛ س‪,,‬پس متوجه آن ش‪,,‬ود و در‬
‫نميشود‪ ،‬همانطور‪ ,‬كه بني اس‪,,‬رائيل چ‪,,‬نين كردند و كس‪,,‬اني‬ ‫همان لحظه توبه كند كافر ‌‬
‫ميت‪,,‬وان دري‪,,‬افت‪ ,‬كه اگر‬ ‫كه از پيامبر ص درخواست‪ ,‬كردند‪ .‬همچ‪,,‬نين از اين جري‪,,‬ان ‌‬
‫نميش‪,,‬دند پس چگونه است كه س‪,,‬خن بر موسي‪,‬‬ ‫آنها به واسطه انجام آن خواس‪,,‬ته ك‪,,‬افر ‌‬
‫ميكن‪,,‬د‪ + :‬‬ ‫س‪,,‬خت مي ش‪,,‬ود بر وجهي كه با ش‪,,‬ديدترين لحن‪ ،‬خطابش‪,,‬ان ‌‬
‫‪[ _ ‬اع‪,,‬راف‪« .]138 :‬گفت براس‪,,‬تي ش‪,,‬ما ق‪,,‬ومي ن‪,,‬ادان هس‪,,‬تيد»‪.‬‬
‫همچنانكه رسول هللا ص هم در مقابل اين خواسته‪ ،‬همانند موسي؛ عمل كرد‪.‬‬
‫شبههاي ديگر مي‌گويند‪ :‬همانا پيامبر‪ ,‬ص اسامه را به خاطر كشتن‬ ‫‌‬ ‫آنان در‬
‫ال اَل إِلَهَ إِاَّل‬
‫شخصي كه گفت‪ :‬ال إله إال هللا سرزنش‪ ,‬كرد و فرمود‪« :‬أَ َقَتلْتَهُ َب ْع َد َما قَ َ‬
‫اللَّهُ»‪« .1‬آيا او را بعد از اينكه اقرار‪ ,‬به ال إله إال هللا نمود‪ ،‬كشتي؟) همچنين اين‬
‫َّاس َحتَّى َي ُقولُوا اَل إِلَهَ إِاَّل اللَّهُ»‪« .2‬دستور دارم كه با مردم‬ ‫ِ‬ ‫فرموده اش «أُِم ْر ُ‬
‫ت أَ ْن أُقَات َل الن َ‬
‫پيكار نمايم تا اينكه بگويند‪ ,:‬هيچ معبود‪ ,‬برحقي جز هللا وجود‪ ,‬ندارد»‪ .‬و احاديث‬
‫ديگري روايت شده است كه هركس اين [كلمه طيبه] را بر زبان جاري ساخت بايد‬
‫در مورد‪ ,‬او دست نگه داشت‪.‬‬
‫مقصود اين جاهالن‪ ،‬از طرح اين شبهه اين است كه اگر كسي بگويد‪( :‬ال إله إال‬
‫هللا) نه كافر‪ ,‬مي‌شود و نه كشته‪ ،‬هرچند به هر كاري كه مي‌خواهد دست بزند‪ .‬بايستي‬
‫به آن مشركان نادان گفته شود كه‪ :‬پرواضح است كه رسول هللا ص با يهود پيكار‬
‫نمود و آنان را نفرين كرد درحاليكه مي‌گفتند‪( :‬ال إله إال هللا)‪ .‬اصحاب رسول ص نيز‬
‫ميدادند به اينكه هيچ‬ ‫با قبيله بني حنيفه به جنگ برخاستند‪ ,‬درحاليكه آنها گواهي ‌‬
‫معبود برحقي جز هللا وجود ندارد و همانا محمد فرستادة هللا است و نماز برپاي‪ ,‬مي‬
‫داشتند و به اسالم دعوت مي‌كردند‪ ،‬همچنين كساني را كه علي بن ابي طالب س آنان‬
‫را در آتش افكند‪ ،‬چنين بودند‪.‬‬
‫آن جاهالن اذعان مي‌كنند كه اگر شخصي‪ ,‬قيامت را انكار نمايد كافر‪ ,‬شده‪ ،‬كشته‬
‫مي‌شود‪ ،‬اگر چه بگويد‪( :‬ال إله إال هللا) و اينكه اگر كسي چيزي از اركان اسالم را‬
‫ميشود‪ .‬پس چگونه‬ ‫نپذيرد‪ ،‬هر چند به (ال إله إال هللا) اقرار‪ ,‬كند باز كافر‪ ,‬شده و كشته ‌‬
‫است اگر كسي چيزي از فروع دين را رد كند گفتن (ال إله إال هللا) فايده‌اي به او‬
‫نمي‌رساند‪ ,‬ولي توحيدي را كه آن‪ ،‬اصل دين پيامبران‡ و سرلوحة دعوتشان بوده‬
‫است انكاركند‪ ،‬گفتن (ال إله إال هللا) وي را سود مي بخشد؟ ليكن [اصل قضيه از اينجا‬
‫سرچشمه مي گيرد كه] دشمنان هللا تعالي مفهوم احاديث را درك نكرده اند‪.‬‬
‫و اما در مورد‪ ,‬حديث اسامه؛ ايشان مردي را به قتل رساندند كه اظهار اسالم نمود‬
‫ولي به اين دليل كه تصور‪ ,‬كرد آن را جز به خاطر ترس از جان و مالش اظهار نكرد‬
‫[او را كشت]‪ .‬هرگاه شخص‪ ،‬اسالم خود را آشكار كرد‪ ،‬واجب است كه از وي دست‬
‫بردارند مگر آنچه مخالف آن است از وي ظاهر شود؛ هللا تعالي در همين مورد‪ ,‬چنين‬
‫فرموده است‪       + :‬‬
‫‪[ _‬نساء‪« .]94 :‬اي مؤمنان چون در راه خدا سفر كنيد‪ ،‬به درستي پرس‬
‫ميكند بر‬ ‫و جو كنيد»‪ .‬به عب‪,,‬ارتي ديگر آن را محقق و معل‪,,‬وم نمايي‪,,‬د‪ .‬اين آيه داللت ‌‬
‫دست نگه داشتن از [كسي كه اظه‪,,‬ار اس‪,‬الم مي كن‪,‬د] و مج‪,‬ال دادن ب‪,‬راي تص‪,,‬ديق يا‬

‫‪ -1‬متفق عليه‪.‬‬
‫‪ -2‬بخاري‪.‬‬
‫﴿‪﴾15‬‬ ‫ترجمه کشف الشبهات‬

‫تكذيب شدن اسالمش‪ .‬لذا اگر بعد از آن چ‪,,‬يزي از وي ظ‪,,‬اهر ش‪,,‬ود كه مخ‪,,‬الف اس‪,,‬الم‬
‫ميش‪,,‬ود به دليل اين ق‪,,‬ول هللا تع‪,,‬الي ‪_+‬و اگر ف‪,,‬رد به ص‪,,‬رف‬ ‫باشد كش‪,,‬ته ‌‬
‫گفتن ال إله إال هللا ديگر كشته نمي‌شود تثبيت و تحقيق معنايي ندارد‪ .‬به اين ت‪,,‬رتيب آن‬
‫ح‪,,‬ديث و همانند آن‪ ،‬معن‪,,‬ايش آن چ‪,,‬يزي است كه بي‪,,‬ان نم‪,,‬وديم و آن اينكه اگر كسي به‬
‫اس‪,,‬الم و توحيد اق‪,,‬رار نم‪,,‬ود‪ ،‬دست بازداش‪,,‬تن از وي واجب است مگر اينكه چ‪,,‬يزي‬
‫مخالف آن از وي سر زند‪.‬‬
‫ميتوان ارائه داد اين است كه‪ :‬همانا رسول هللا ص فرمود‪:‬‬ ‫دليلي كه در اين مورد ‌‬
‫ال اَل إِلَهَ إِاَّل اللهُ» ‪« .‬آيا او را بعد از اينكه اقرار به ال إله إال هللا نمود‪،‬‬
‫َّ ‪1‬‬
‫«أَ َقَتلْتَهُ َب ْع َد َما قَ َ‬
‫َّاس َحتَّى َي ُقولُوا اَل إِلَهَ إِاَّل اللَّهُ»‪« .2‬دستور دارم كه با‬ ‫ِ‬ ‫كشتي؟» و فرمود‪« :‬أُِم ْر ُ‬
‫ت أَ ْن أُقَات َل الن َ‬
‫مردم پيكار نمايم تا اينكه بگويند‪ ,:‬هيچ معبود‪ ,‬برحقي جز هللا وجود‪ ,‬ندارد»‪ .‬و هم او‬
‫در بارة خوارج فرمود‪« ,:‬أينما لقيتموهم فاقتلوهم لئن ادركتهم القتلتهم قتل عاد» «هركجا‬
‫به آنها برخورد‪ ,‬كرديد‪ ،‬آنها را بكشيد‪ ،‬اگر به آنان برسم [عصر آنها را دريابم] بسان‬
‫قوم عاد كه نابود شدند‪ ،‬هالكشان مي نمايم»‪.‬‬
‫ميخواندند به‬‫ميكردند و اذك‪,,‬ار ‌‬ ‫با وجود‪ ,‬اينكه آنها از س‪,,‬اير م‪,,‬ردم بيش‪,,‬تر‪ ,‬عب‪,,‬ادت ‌‬
‫گونه اي كه اصحاب در نزد آنها‪ ،‬نماز خويش را ان‪,,‬دك مي ش‪,,‬مردند‪،‬آنها‪ ,‬از اص‪,,‬حاب‬
‫كسب علم كردند‪ ،‬ولي هنگامي كه چيزهايي مخالف شريعت از آنان ظ‪,,‬اهر گش‪,,‬ت‪ ،‬نه‬
‫گفتن ال إله إال هللا و نه عبادت بسيارشان و نه ادعاي اسالم و مس‪,,‬لمان ب‪,,‬ودن؛ آن‪,,‬ان را‬
‫سودي نبخشيد‪ ,.‬همچنين آنچه كه در مورد جنگ با يهود و پيكار با اصحاب بني حنيفه‬
‫ذكر كرديم [شاهد و دليل براثبات اين مسئله مي باشد]‪ .‬وانگهي هنگامي كه م‪,,‬ردي به‬
‫پيامبر ص خبر داد كه بني مصطلق از پرداخت زكات امتناع ورزيده اند‪ .‬خواست كه‬
‫با آنان به جنگ آيد تا اينكه هللا تعالي‪ ،‬اين آيه را نازل فرم‪,‬ود‪ + :‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪[ _      ‬حجرات‪« .]6 :‬اي‬
‫مؤمنان‪ ،‬اگر فرد فاسقي خبري برايت‪,‬ان آورد [در آن] بررسي‪ ,‬كني‪,‬د‪ ،‬مب‪,‬ادا ندانس‪,‬ته به‬
‫قومي زياني‪ ,‬رسانيد آنگاه به خاطر كاري كه كرده ايد‪ ،‬پش‪,,‬يمان ش‪,,‬ويد‪ .»,‬و آن م‪,,‬رد به‬
‫آنها دروغ‪ ,‬بسته بود‪ .‬پس تمامي اينها به اين امر داللت مي‌كند كه مقص‪,,‬ود پي‪,,‬امبر‪ ,‬ص‬
‫در احاديثي‪ ,‬كه به آن احتجاج مي‌كنند‪ ،‬همان چيزي است كه ما بيان كرديم‪.‬‬
‫شبههاي ديگر هم هست و آن اينكه‪ ،‬آنچه را كه پيامبر ص بيان فرموده‬ ‫‌‬ ‫آنان را‬
‫است كه مردم در روز قيامت از آدم و بعد از نوح و ابراهيم و موسي‪ ,‬و عيسي‪ ،‬طلب‬
‫ياري مي‌كنند؛ و همة آنها از پذيرفتن آن امتناع مي‌كنند تا اينكه اين امر را به رسول‬
‫ميكنند‪.‬‬
‫هللا ص واگذار ‌‬
‫ميكند بر اينكه اس‪,‬تغاثه و ي‪,,‬اري خواس‪,‬تن به غ‪,‬ير هللا ش‪,,‬رك‬
‫گفتن‪,‬د‪ :‬پس اين داللت ‌‬
‫نميش‪,,‬ود‪ .‬ج‪,,‬واب اين است كه بگ‪,,‬وييم‪ :‬پ‪,,‬اك و م‪,,‬نزه است كسي كه بر قلب‬ ‫محس‪,,‬وب ‌‬
‫دشمنانش ْمهر نهاده است ما استغاثه و طلب ياري رس‪,,‬اندن از مخل‪,,‬وق‪ ,‬را در آنچه كه‬
‫قادر به انجام آن مي باشند‪ ،‬انكار نمي‌كنيم همانطور كه هللا تع‪,,‬الي در داس‪,,‬تان موس‪,,‬ي؛‬
‫مي‌فرماي‪,,‬د‪_       + ,:‬‬
‫[قصص‪« .]15 :‬آنگاه كسي كه از پيروانش بود در برابر كسي كه از دشمنانش‪ ,‬بود‪،‬‬
‫از او ياري خواست»‪.‬‬
‫‪ -1‬متفق عليه‪.‬‬
‫‪ -2‬بخاري‪.‬‬
‫﴿‪﴾16‬‬ ‫ترجمه کشف الشبهات‬

‫همانطور‪ ,‬كه انسان در جنگ از يارانش كمك مي طلبد و در چيزهايي غير از آن‪،‬‬
‫كه مخلوق‪ ,‬توانايي انجام دادن آن را داشته باشد‪ .‬ما استغاثه و فريادرسي‪ ,‬در پرستش‬
‫ميدهند‪،‬‬ ‫و عبادت را انكار مي‌كنيم‪ ،‬كه در كنار قبرهاي اولياء يا در غياب آنها انجام ‌‬
‫آن هم در چيزهايي‪ ,‬كه كسي جز هللا تعالي نمي‌تواند آن را انجام دهد‪ .‬هرگاه آن امر‬
‫تحقق يابد مردم از كمك گرفتن از پيامبران ‡ در روز‪ ,‬قيامت‪ ،‬قصدشان اين است كه‬
‫ايشان از هللا تعالي بخواهند كه به حساب مردم رسيدگي كند تا اهل بهشت از‬
‫گرفتاري‪ ,‬توقفگاه [طوالني] بياسايند‪ ,.‬و اين در دنيا و آخرت رواست كه نزد فر ِد‬
‫صالح زنده اي بروي‪ ,‬كه با تو هم مجلس شود و كالم تو را بشنود‪ ,‬و به او بگويي‪ ,‬از‬ ‫ِ‬
‫هللا تعالي براي من طلب كن‪ ،‬همانطور‪ ,‬كه ياران رسول هللا ص در زمان حياتش از‬
‫او درخواست‪ ,‬مي‌كردند‪ ,‬كه برايشان دعا نمايد اما پس از وفاتش‪ ،‬آنان هرگز در كنار‬
‫مرقدش‪ ،‬از او درخواست دعا و [شفاعت] نكردند بلكه سلف صالح حتي از كسي كه‬
‫در كنار مرقدش‪ ,‬هللا تعالي را به دعا بخواند‪ ،‬جلوگيري‪ ,‬كرده اند‪ .‬پس وضعيت كسي‬
‫كه از خود او ص طلب دعا مي‌كند‪ ،‬چگونه است؟!‬
‫شبههاي ديگر نيز هست‪ :‬و آن داستان ابراهيم ؛ است آن هنگام كه در آتش‬ ‫‌‬ ‫آنان را‬
‫انداخته شد‪ ،‬جبرئيل؛ در هوا بر او ظاهر شده‪ ،‬فرمود‪ :‬آيا كمك مي‌خواهي؟ ابراهيم؛‬
‫فرمود‪ ,:‬ولي نه از تو‪ .‬مي‌گويند‪ :‬اگر درخواست‪ ,‬كمك از جبرئيل شرك است‪ ،‬آن را‬
‫نميكرد!‬
‫بر ابراهيم عرضه ‌‬
‫پاسخ اين است كه اين هم از ن‪,,‬وع ش‪,,‬بهه اولي است چ‪,,‬را كه جبرئيل به او پيش‪,,‬نهاد‬
‫كرد به وسيله امري كه در محدوده قدرت اوست به ابراهيم؛ یاري رس‪,,‬اند‪ ،‬همچنانكه‬
‫[مالئكهي]‬
‫‌‬ ‫هللا تع‪,,‬الي در ب‪,,‬ارة او مي فرماي‪,,‬د‪[ _ + ,:‬نجم‪« .]5 :‬‬
‫ميتوانست آتشي را كه ب‪,,‬راي اب‪,,‬راهيم؛‬ ‫نيرومند‪ .»,‬اگر هللا تع‪,,‬الي به او اج‪,,‬ازه مي‌داد‪‌ ،‬‬
‫برافروخته بودند و تمام كوهها و زمين اطراف آن را ب‪,,‬ردارد‪ ,‬و در مش‪,,‬رق و مغ‪,,‬رب‬
‫ميداد كه ابراهيم؛ را در مك‪,,‬ان بس‪,,‬يار دوري‪ ,‬از آنها ق‪,,‬رار‪,‬‬
‫بيندازد يا اگر به او فرمان ‌‬
‫دهد‪ ،‬مي‌توانست و اگر به او دستور‪ ,‬مي‌داد كه او را به سوي آسمان ببرد آن را انج‪,,‬ام‬
‫مي‌داد و اين مانند م‪,,‬ر ِد ثروتمن‪,,‬دي است كه م‪,,‬ال بس‪,,‬ياري‪ ,‬دارد‪ ،‬م‪,,‬رد نيازمن‪,,‬دي را‬
‫ميكند كه به وي قرض دهد يا اينكه چ‪,,‬يزي به او ببخشد كه‬ ‫مي‌بيند‪ ،‬پس به او پيشنهاد ‌‬
‫نيازمنديش برطرف گردد ولي آن م‪,,‬رد نيازمند از قب‪,,‬ول ك‪,,‬ردنش خ‪,,‬ودداري‪ ,‬مي‌كند و‬
‫ص‪,,‬بر پيشه مي‌كند تا هللا تع‪,,‬الي رزقي‪ ,‬به او ببخشد كه هيچ من‪,,‬تي در آن ب‪,,‬راي كسي‬
‫نباشد‪.‬‬
‫بنابراين اين مثل كجا از جنس استغاثة عبادت و شرك است‪ .‬اگر آنها داراي فهم‬
‫بودند؟!‬
‫و ان شاء هللا سخن را با طرح يك مسئله بسيار‪ ,‬مهم به منظور درك آنچه بيان شد‪،‬‬
‫به پايان مي‌رسانم‪ ,‬ليكن به خاطر اهميت جايگاه اين مسئله و اشتباه فراوان درآن‪،‬‬
‫ميگوييم‪ :‬هيچ اختالفي در اين نيست كه همانا‬ ‫ميدهيم و ‌‬ ‫سخن را به آن اختصاص ‌‬
‫توحيد‪ ،‬بايستي به وسيله قلب و زبان و عمل باشد‪ .‬پس اگر چيزي از اينها مختل شود‪،‬‬
‫نميتواند مسلمان بماند‪ ،‬اگر [شخصي] توحيد را بشناسد و بدان عمل نكند‪،‬‬ ‫شخص ‌‬
‫پس وي كافر و معاند [عصيانگر] است‪ ،‬مانند فرعون و ابليس و امثال اينها‪.‬‬
‫ميگوين‪,,‬د‪ :‬اين حق است و ما‬ ‫بسياري از مردم در اين مورد‪ ,‬دچار خطا مي‌شوند‪ ,‬و ‌‬
‫ميدهيم كه آن حق است ولي ما توان‪,,‬ايي‪ ,‬انج‪,,‬امش را‬ ‫ميك‪,,‬نيم و گ‪,,‬واهي ‌‬ ‫اين را درك ‌‬
‫ن‪,,‬داريم‪ ,‬و روا نيست در ن‪,,‬زد م‪,,‬ردم ديارم‪,,‬ان چ‪,,‬يزي را انج‪,,‬ام دهيم مگر اينكه موافق‬
‫﴿‪﴾17‬‬ ‫ترجمه کشف الشبهات‬

‫ايشان باشد و بهانه تراشيهاي‪ ,‬ديگ‪,,‬ر‪ .‬و اين بيچارگ‪,,‬ان متوجه نيس‪,,‬تند كه غ‪,,‬الب س‪,,‬ران‬
‫كف‪,,‬ر‪ ،‬حق را مي‌شناس‪,,‬ند‪ ,‬و آن را رها نك‪,,‬رده اند مگر به خ‪,,‬اطر يكي از اين بهانه ها‬
‫چنانكه هللا تعالي مي فرماي‪,‬د‪[ _    + ,:‬توب‪,‬ه‪:‬‬
‫‪« .]9‬اينان آيات الهي را به بهاي ناچيز فروخته اند»‪ .‬از جمله آيات ديگر‪ ،‬اين س‪,,‬خن‬
‫ميفرماي‪,,,‬د‪_   + :‬‬ ‫هللا تع‪,,,‬الي است كه ‌‬
‫[بقره‪« .]146 :‬او را مي شناس‪,,‬ند‪ ,‬همانگونه كه فرزندانش‪,,‬ان را مي‌شناس‪,,‬ند‪ .»,‬اگر در‬
‫عمل‪ ،‬ظاهراً به توحيد‪ ,‬عمل كند ولي آن را درك نكند و يا قلبا ً به آن معتقد نباش‪,,‬د‪ ،‬وي‬
‫من‪,,,‬افق‪ ,‬است و از ك‪,,,‬افر‪ ,‬مطلق ب‪,,,‬دتر اس‪,,,‬ت‪   + :‬‬
‫‪[ _  ‬نساء‪« .]145 :‬منافقين در طبقه زيرين جهنم جاي دارند»‪.‬‬
‫اين مسئله يك مسئله بزرگ و طوالني‪ ,‬است‪ ،‬هرگاه در آنچه كه بر زبان مردم ج‪,,‬اري‬
‫مي‌شود‪ ،‬انديشه به خرج دهي‪ ،‬كس‪,,‬اني را مي‌ي‪,,‬ابي كه حق را مي‌شناس‪,,‬ند‪ ,‬ولي عمل به‬
‫آن را به خ‪,,‬اطر ت‪,,‬رس از نقص‪,,‬ان دني‪,,‬وي‪ ,‬يا از دست دادن پست و مق‪,,‬ام و يا به دليل‬
‫ميكنند و يا كس‪,,‬اني را مي‌ي‪,,‬ابي كه در ظ‪,,‬اهر به توحيد عمل مي‌كنند‬ ‫محافظه كار رها ‌‬
‫ولي در باطن از آن بي‌خبرند و هرگاه از آنچه كه قلبا ً به آن معتقد هس‪,,‬تند س‪,,‬ؤال ك‪,,‬ني‬
‫[در مي يابي] كه آنان توحيد را نمي‌شناسند‪ ,.‬بنابراين فهميدن دو آيه از كتاب هللا تعالي‬
‫نخستين آنها از كالمش كه قبالً از نظر گذشت [اين آيه است ك‪,,‬ه]‪:‬‬ ‫ِ‬ ‫بر تو واجب است‪.‬‬
‫‪[ _     +‬توب‪,,‬ه‪« .]66 :‬ع‪,,‬ذر و بهانه‬
‫نياوريد‪ ،‬براستي كه پس از ايمانتان كافر‪ ,‬شده ايد»‪ .‬پس هرگاه برايت ثابت شد بعضي‬
‫كلمهاي كه بر‬
‫از اص‪,‬حاب كه هم‪,‬راه رس‪,‬ول هللا ص با رومي‪,‬ان جه‪,‬اد كردند به س‪,‬بب ‌‬
‫وجه مزاح و شوخي به زبان آوردن‪,,‬د‪ ،‬ك‪,,‬افر ش‪,,‬دند [ب‪,,‬دان كه گن‪,,‬اه و جريم‪,,‬ة] كسي كه‬
‫ميگردد [و بدان كه گن‪,,‬اه] كسي كه از‬ ‫سخنان كفر آميز بر زبان مي‌آورد بر تو آشكار ‌‬
‫ترس نقصان م‪,,‬ال يا از دست دادن ج‪,,‬اه و م‪,,‬وقعيت و يا به خ‪,,‬اطر مالحظه و رع‪,,‬ايت‬
‫ح‪,,,‬ال كسي به كفر عمل كن‪,,,‬د‪ ،‬بزرگ‪,,,‬تر‪ ,‬از [گن‪,,,‬اه و جريم‪,,,‬ة] كسي است كه از روي‪,‬‬
‫كلمهاي كفر آميز بر زبان مي‌آورد‪.‬‬
‫شوخي‪‌ ،‬‬
‫ميباشد‪  + :‬‬‫دومين آيه شريفه‪ ،‬در اين رابطه اين فرموده هللا تعالي ‌‬
‫‪[ _        ‬نحل‪:‬‬
‫‪« .]106‬هركس بعد از ايمانش به خداوند كفر ورزد [بازخواست شود] مگر كسي كه‬
‫وادار شود و دلش به ايمان آرام و استوار باشد»‪.‬‬
‫بنابراين هللا تعالي‪ ،‬عذرشان را نمي پذيرد‪ ،‬مگر كسي كه مجبور شود درحاليكه‬
‫قلبش بر ايمان آرام گرفته باشد در غير اين صورت‪ ,‬به تحقيق‪ ،‬پس از ايمان‬
‫نميكند چه از روي‪ ,‬ترس آن را انجام دهد يا محافظه‬ ‫ميشود؛ فرق ‌‬ ‫آوردنش‪ ،‬كافر ‌‬
‫كاري و رعايت حال ديگران يا مالحظه آداب و رسوم سرزمينش‪ ,،‬خانواده اش‪،‬‬
‫طايفهاش يا به خاطر مالش يا بر وجه مزاح مرتكب آن شود و يا عالوه بر اينها‬ ‫‌‬
‫اعراض و نيتهاي ديگر [مطرح باشد] مگر كسي كه مجبور‪ ,‬شود‪ :‬آيه شريفه از دو‬
‫ميكد‪ :‬نخست اينكه‪ :‬هللا تعالي مي‌فرمايد‪ + ,:‬‬‫جهت بر اين امر داللت ‌‬
‫‪« _‬مگر كسي كه وادار شود»‪ .‬پس هللا تعالي استثنايي براي آن قرار نداده‬
‫مگر براي كسي كه او را به كلمة كفر آميز وادار نمايد‪.‬‬
‫نميگردد مگر بر انجام عمل يا گفتن كالم‪ ،‬ولي‬ ‫پرواضح است كه انسان مجبور ‌‬
‫در مورد‪ ,‬عقيده قلبي هيچ احدي بر آن مجبور‪ ,‬نمي‌شود‪.‬‬
‫﴿‪﴾18‬‬ ‫ترجمه کشف الشبهات‬

‫ميفرماي‪,,‬د‪  + ,:‬‬


‫دوم اينك‪,,‬ه‪ :‬اين س‪,,‬خن هللا تع‪,,‬الي كه ‌‬
‫‪[ _   ‬نح‪,,‬ل‪« .]107 :‬اين از آن جهت است كه‬
‫ايشان زندگي‪ ,‬دنيا را از آخرت خوشتر‪ ,‬دارند»‪ .‬پس تصریح ك‪,,‬رده است همانا اين كفر‬
‫و عذاب به سبب اعتق‪,,‬اد يا جه‪,,‬ل‪ ،‬يا به خ‪,,‬اطر بغض دين يا حب كفر نيس‪,,‬ت‪ .‬بلكه تنها‬
‫بهرهاي از بهره‌هاي دينا و ترجيح دادن آن بر دين است‪.‬‬
‫دليلش در آن‪‌ ،‬‬
‫واهلل سبحانه وتعالی أعلم‬
‫والحمد هلل رب العالمين وصلی اهلل علی محمد وعلی آله وصحبه أجمعين‬

You might also like