You are on page 1of 48

SIMORGH • Issue.

11 2 11 ‫ • سال اول • شماره‬2010 ‫ فوریه‬1 ‫دوشنبه‬

SIMORGH MAGAZINE • WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM


Monday Feb. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue. 12 3 12 ‫سیمرغ • شماره‬

SIMORGH MAGAZINE AUGUST 2009 • Issue.1


‫‪SIMORGH • Issue. 12‬‬ ‫‪4‬‬ ‫دوشنبه ‪ 15‬فوریه ‪ • 2010‬سال اول • شماره ‪12‬‬

‫اخبار فرهنگی ‪ ،‬هنری ‪5‬‬


‫ناشر‪ :‬انتشارات سیمرغ‬
‫اخبار علمی ‪8‬‬ ‫‪Publisher: Simorgh Publication‬‬
‫اخبار حوادث ‪9‬‬ ‫سردبیر‪ :‬سعید کریمیان‬
‫‪Editor: Saeed Karimian‬‬
‫آغاز املپیک زمستانی ‪ 2010‬ونکوور ‪12‬‬ ‫مدیریت آگهی ها و بازاریابی‪ :‬شهریار ایوب زاده‬
‫‪Marketing & Advertising: Shahriar Ayoubzadeh‬‬
‫‪14‬‬ ‫نخستین سرود ملی ایران‬ ‫مسئول وب سایت سیمرغ‪ :‬لیناردو گریرو‬
‫‪16‬‬ ‫مادر جنوم ایران در بستر فراموشی!‬ ‫‪Website Coordinator: Leonardo Guareero‬‬
‫صفحه آرایی‪ ,‬گرافیک و طراح هنری ‪ :‬پیام کشتگانی‬
‫‪17‬‬ ‫نكاتی در مورد یخچال‬ ‫‪Pagination, Graphic & Design: Payam Keshtgani‬‬
‫‪18‬‬ ‫داستانهای واقعی موفقیت درباره مهاجرت به کانادا‪:‬‬ ‫تایپ ‪ :‬فرناز کریمیان‬
‫‪Typing: Farnaz Karimian‬‬
‫‪19‬‬ ‫جتدید حیات موسیقی در سرزمین «طالبان»‬
‫نقل مندرجات سیمرغ فقط با ذکر ماخذ آزاد است‪.‬‬
‫‪20‬‬ ‫اولین باغچهبان‪ :‬یکی از پایه گذاران اپرا در ایران‬ ‫‪Cover Page:‬‬ ‫سیمرغ در اصالح و ویرایش مطالب رسیده آزاد است‪.‬‬
‫‪22‬‬ ‫شنود تلفن همراه و قضیه نوکیا‬ ‫طراحی جلد‪:‬‬ ‫مطالب همراه نام یا منبع ‪ ،‬نظرات نویسندگان آنها را بیان می کند‬
‫و الزاما نظر نشریه سیمرغ نیست‪ .‬مسئولیت اینگونه مطالب به‬
‫پیام کشتگانی‬
‫‪27‬‬ ‫تنفس صحیح‪ ،‬رمز آرامش‬ ‫عهده نویسندگان آنهاست‪.‬‬
‫استفاده از طرح ها و آگهی های نشریه سیمرغ منوط به کسب‬
‫‪28‬‬ ‫گفتگویی با مهستی شاهرخی ‪ -‬درباره ماجرای انتشار اثرش‬ ‫اجازه کتبی است‪.‬‬
‫پابرهنه ای در دربار شاه عباس‬ ‫سیمرغ در قبال آگهی های چاپ شده در نشریه هیچگونه مسئولیتی‬
‫‪32‬‬ ‫ندارد‪ .‬آخرین مهلت برای درج و یا تغییرات آگهی ها برای هرشماره ‪ ،‬پنج‬
‫‪34‬‬ ‫آشپزخانه یا داروخانه‬ ‫روز پس از انتشار شماره قبل می باشد‪.‬‬
‫‪35‬‬ ‫حسادت ‪،‬مخرب زندگی زناشویی‬
‫امور تبلیغات و آگهی ها‪ads@simorghmagazine.com :‬‬
‫اعتراض نكردم ‪ ،‬شعری از برتولت برشت ‪37‬‬ ‫سردبیر‪editor@simorghmagazine.com :‬‬
‫لطیفه های خودمانی ‪37‬‬ ‫اطالعات‪info@simorghmagazine.com :‬‬
‫‪40‬‬ ‫جدول کلمات‬
‫مسابقه و سرگرمی‬
‫آدرس دفتر مرکزی‪:‬‬
‫‪41‬‬
‫‪508 Gladstone Ave. Suite 201-B‬‬
‫‪42‬‬ ‫طالع بینی و فال شما‬ ‫‪Ottawa, Ont. K1R 5P1‬‬
‫‪Tel: 613.292.6181‬‬
‫‪45‬‬ ‫‪human chain for Haiti kick off frosty fun at Winterlude‬‬ ‫‪Fax: 1.888.459.8681‬‬
‫نشریه سیمرغ ‪ ،‬نشریه ای است که به جهت استحکام بیشتر پیوند مابین فارسی زبانان مقیم اتاوا متولد گردیده است‪ .‬در این راستا ‪،‬‬
‫بزودی بخشی از این نشریه به گفته ها ‪ ،‬درددلها ‪ ،‬سواالت ‪ ،‬نظرات و پیامهای شما اختصاص خواهد یافت ‪ .‬خواهشمند است برای انعکاس‬
‫پیامهایتان ‪ ،‬با ما بصورت پستی به آدرس دفتر مرکزی و یا بصورت ایمیل به آدرس ‪ contact@simorghmagazine.com‬در متاس باشید‪.‬‬
‫بی صبرانه در انتظار نامه هایتان هستیم ‪.‬‬

‫هزینه اشتراک‪:‬‬
‫فرم اشتراک‬ ‫شش ماهه پست عادی ‪$36.00‬‬
‫یک ساله پست عادی ‪$60.00‬‬

‫نام و نام خانوادگی‪:‬‬


‫شهر‪:‬‬ ‫نشانی محل سکونت‪:‬‬
‫آدرس ‪: Email‬‬ ‫تلفن‪:‬‬ ‫کدپستی‪:‬‬

‫امضا متقاضی ‪:‬‬ ‫‪ /‬شش ماهه‬ ‫یک ساله‬ ‫مدت اشتراک‪:‬‬


‫لطفا توجه فرمایید که هزینه اشتراک فوق فقط به منظور پوشش هزینه پستی این نشریه میباشد‪.‬‬
‫چنانچه مایل به اشتراک این نشریه هستید ‪ ،‬پس از تکمیل فرم فوق ‪ ،‬آن را به آدرس دفتر مرکزی ارسال نمائید و همکاران ما به هنگام تحویل اولین شماره به آدرس شما ‪،‬‬
‫هزینه اشتراک فوق را حضورا دریافت می نمایند‪.‬‬

‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM‬‬


‫‪Monday Feb. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue. 12‬‬ ‫‪5‬‬ ‫سیمرغ • شماره ‪12‬‬

‫نامزدهای اسکار اعالم شدند‬ ‫جوایز جشنواره فجر اعطا شد‬ ‫آوای رپ ایرانی در سوئد‬

‫مراسم معرفی نامزدهای‬ ‫فیلم "به رنگ ارغوان"‬ ‫جشنواره سه روزه هیپهاپ‬
‫جایزه سیمرغ بهترین‬ ‫ایران در سوئد با نام "آوای‬
‫اسکار سال ‪ ۲۰۱۰‬در لس‬ ‫تغییر"‪ ،‬بین روزهای ‪۴‬‬
‫آنجلس برگزار شد و فیلم‬ ‫فیلم‪ ،‬بهترین کارگردان‬ ‫تا ‪ ۶‬فوریه در سه شهر‬
‫های آواتار و میدان بال با‬ ‫‪ -‬ابراهیم حاتمی کیا ‪ -‬و‬ ‫استکهلم‪ ،‬گوتنبرگ و‬
‫بیشترین تعداد نامزدی‪،‬‬ ‫سیمرغ مردمی ‪۲8‬مین‬ ‫مالمو برگزار شد‪.‬‬
‫باالترین شانس را برای‬ ‫دوره جشنواره فجر را‬ ‫این جشنواره با هدف دفاع‬
‫کسب جوایز اسکار به‬ ‫دریافت کرده است‪.‬‬ ‫از "بیان آزاد" در موسیقی‪،‬‬
‫دست آوردند‪.‬‬ ‫به همت و تولید تئاتر ملی سوئد ‪ ،Riksteatern‬طی‬
‫مراسم اعطای این جوایز‬ ‫سه شب به ترتیب در تئاتر جنوب ‪Södra Teatern‬‬
‫از سال ‪ ۱۹۴۴‬این‬
‫نخستین بار است که در‬ ‫چهارشنبه شب در سالن همایش های برج میالد و در غیاب‬ ‫استکهلم‪ ،‬خانه موزیک ‪ Musikens Hus‬شهر گوتنبرگ‬
‫رشته بهترین فیلم‪ ،‬ده‬ ‫خبرنگاران برگزار شد‪ .‬مقام ها عدم حضور خبرنگاران را‬ ‫و ‪ Babel‬شهر مالمو برپا شد‪.‬‬
‫نامزد ‪ -‬و نه پنج نامزد‪ -‬معرفی می شوند‪.‬‬ ‫"نداشتن جایگاه" اعالم کردند‪.‬‬ ‫جشنواره "آوای تغییر" تا به امروز نخستین جشنواره بزرگ‬
‫گفته می شود این جشنواره به دلیل حوادث پس از انتخابات‬ ‫هیپهاپ فارسی در اروپا بهشمار میرود‪ .‬چراکه بیش از ده‬
‫مراسم اسکار امسال‪ ،‬یکشنبه شانزده اسفند (هفتم مارس) در‬ ‫خواننده ایرانی از کشورهای مختلف به روی صحنه رفتند‪:‬‬
‫سالن کداک هالیوود برگزار خواهد شد‪.‬‬ ‫ایران از سوی بسیاری از سینماگران تحریم شد‪.‬‬ ‫"سوگند" و "شاهین نجفی" از آلمان‪" ،‬بهرنگ میری" و‬
‫ده فیلم نامزد بهترین فیلم‬ ‫سایت جشنواره فجر که توسط دولت برگزاری می شود‬ ‫گروه ‪ No Name‬از شهر مالمو‪" ،‬پرهام"‪" ،‬کانکوئست" و‬
‫آواتار ‪( Avatar‬کارگردان‪ :‬جیمز کامرون)‬ ‫استقبال از جشنواره را با توجه به "این شرایط سخت و‬ ‫گروه ‪ Deadly Combination‬از گوتنبرگ‪" ،‬امین"‬
‫پرشس ‪( Precious‬کارگردان‪ :‬لی دانیلز)‬ ‫جنگ نرم"‪" ،‬بیداری رویاها" توصیف کرد‪.‬‬ ‫همراه با دیگر اعضای "گروه سیمرغ" از انگلستان‪" ،‬خشایار"‬
‫نقطه کور ‪( Blind Side‬کارگردان‪ :‬جان لی هنکاک)‬ ‫جایزه بهترین فیلم مستند کوتاه و نیمه بلند به فیلم "اتاق‬ ‫و "عرفان" از آمریکا و "غوغا" از ایران‪.‬‬
‫حرام زاده های بی شرف ‪Inglorious Basterds‬‬ ‫صعود" و کارگردان آن رضا فرهمند تعلق گرفت‪.‬‬ ‫رپ فارسی که طی سالهای اخیر‪ ،‬روند روبهرشدی را طی‬
‫(کارگردان‪ :‬کوئنتین تارانتینو)‬ ‫کرده‪ ،‬در حوادث پس از دهمین دوره انتخابات ریاست‬
‫جایزه ویژه هیات داوران به فیلم "زندگی" اهدا شد‪.‬‬ ‫جمهوری و در حرکت تنگاتنگ و موازی هنرمندان این‬
‫باال در هوا ‪( Up in the Air‬کارگردان‪ :‬جیسون‬ ‫سیمرغ بلورین "بهترین فیلم اول و دوم" به فیلم "نفوذی"‬
‫رایتمن)‬ ‫عرصه با جنبش اعتراضی مردم ایران‪ ،‬به طیف وسیعتری‬
‫مرد جدی ‪( A Serious man‬کارگردان ها‪ :‬جوئل و‬ ‫رسید‪.‬‬ ‫از مردم و عالقهمندان موسیقی معرفی شده‪ ،‬و در سطح‬
‫سعید ملکان به خاطر فیلم "ملک سلیمان" سیمرغ بلورین‬ ‫بینالمللی نیز همچون یک رسانه‪ ،‬آنچه در ایران اتفاق‬
‫ایتان کوئن)‬ ‫میافتد را انعکاس داده است‪.‬‬
‫تحصیالت ‪( An Education‬کارگردان‪ :‬لونه اسکرفی)‬ ‫بهترین چهره پردازی را گرفت‪.‬‬
‫مهدی فقیه به خاطر فیلم "ملک سلیمان" جایزه بهترین‬ ‫به همین دلیل جشنواره "آوای تغییر" در سوئد‪ ،‬در هر سه‬
‫محله ‪( )۹ District( ۹‬کارگردان‪ :‬نیل بالمکمپ)‬ ‫شهر با استقبال زیادی روبهرو شد و این استقبال تنها از‬
‫باال ‪( Up‬کارگردان‪ :‬پیتر داکتر و باب پیترسون)‬ ‫هنرپیشه نقش دوم مرد را گرفت و شیرین یزدان بخش‬ ‫سوی عالقهمندان جوان موسیقی رپ نبود‪ .‬در میان نزدیک‬
‫میدان بال ‪( The Hurt Locker‬کارگردان‪ :‬کاترین‬ ‫نیز به خاطر بازی در "لطفا مزاحم نشوید" جایزه بهترین‬ ‫به ‪ ۱۵۰۰‬نفری که از برنامههای این جشنواره استفاده کردند‪،‬‬
‫بیگلو)‬ ‫هنرپیشه مکمل زن را دریافت کرد‪.‬‬ ‫طیفهای مختلف سنی‪ ،‬دیده میشدند‪.‬‬

‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪AUGUST 2009‬‬ ‫‪• Issue.1‬‬


‫‪Monday Feb. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue. 12‬‬ ‫‪6‬‬ ‫سیمرغ • شماره ‪12‬‬

‫بلک آید پیز (‪ )Black eyed peas‬و جی زی (‪)Jay Z‬‬ ‫در میان این فیلم ها‪ ،‬آواتار بیشترین فروش تاریخ سینما را‬
‫کنسرت موسیقی سیمین غانم‬ ‫و کینگز آو لئون (‪ )Kings of Leon‬هر کدام برنده سه‬ ‫از آن خود کرده است‪ .‬فروش جهانی آواتار تا کنون از دو‬
‫در تاالر وحدت تهران‬ ‫جایزه و لیدی گاگا و امینم (‪ ) Eminem‬هر کدام برنده‬ ‫میلیارد دالر دالر فراتر رفته که البته بخشی از آن به پول‬
‫اضافه ای بر می گردد که سینماگران بابت تماشای سه‬
‫دو جایزه شدند‪.‬‬ ‫بعدی فیلم می پردازند‪ .‬آواتار توانست فیلم تایتانیک را با‬
‫خانم سیمین غانم خواننده‬ ‫بیانسه به عنوان خواننده زنی که با "یک آهنگ" بیشترین‬ ‫فروش ‪ ۶00‬میلیون دالر پشت سر بگذارد‪.‬‬
‫قدیمی قبل از انقالب ‪،‬‬ ‫جایزه را برده‪ ،‬رکورد تازه ای به جا گذاشته و با جایزه‬ ‫بیگلو چهارمین زنی است که نامزد اسکار کارگردانی شده‬
‫از ‪ 27‬بهمن ماه همراه‬ ‫های شب گذشته در پنجاه و دومین دوره گرمی‪ ،‬مجموع‬ ‫است‪ .‬قبل از او سوفیا کاپوال برای گمشده در ترجمه نامزد‬
‫با گروه موسیقی خود در‬ ‫اسکار شده بود‪.‬‬
‫تاالر وحدت به اجرای‬ ‫جوایزش به ‪ 1۶‬رسیده است‪.‬‬
‫موسیقی می پردازد‪.‬‬ ‫بیانسه با همین آهنگ (زن های مجرد) برنده جایزه بهترین‬
‫به گزارش جهان‪ ،‬پایگاه‬ ‫آلبوم روز آر اند بی و جایزه بهترین خواننده ی زن آر اند‬ ‫کنسرت اساتید موسیقی‬
‫اطالع رسانی موسیقی‬ ‫بی هم شد‪.‬‬ ‫ایرانی در تورنتو‬
‫ایران ضمن انتشار این خبر اعالم کرده که قرار است سیمین‬ ‫جایزه بهترین اجرای سنتی آر اند بی برای آواز سرانجام (‬
‫غانم در این کنسرت قطعات خاطره انگیزی همچون «قلک‬ ‫‪ - )At last‬که در مراسم تحلیف اوباما اجرا کرده بود‪ -‬و‬ ‫ایرانتو‪ :‬گزارش و‬
‫چشات»‪« ،‬گل گلدون من»‪« ،‬مرد من»‪« ،‬آسمان آبی» و‬ ‫جایزه بهترین اجرا برای آهنگ حلقه نور(‪ )Halo‬هم از‬
‫‪ ...‬را به اجرا در آورد‪.‬‬ ‫تصاویر زیر توسط‬
‫دیگر جوایز بیانسه است‪.‬‬ ‫همکار عزیزمان‬
‫گفته می شود متولی این کنسرت که با هدف کمک به‬ ‫اما در بخش بهترین محصول سال‪ ،‬بیانسه جایزه را به‬
‫زنان بی سرپرست آماده شده‪ ،‬بنیاد رودکی می باشد که‬ ‫آقای احمدرضا باکی‬
‫تنسی راک و کینگز آو لئون واگذار کرد‪.‬‬ ‫از تورنتو ارسال شده‬
‫چندی پیش وزیر فرهنگ وارشاد اسالمی حکم انتصاب‬
‫مدیر عامل آن را به مدت ‪ 2‬سال تمدید کرده است‪.‬‬ ‫است‪:‬‬
‫الزم به ذکر است این کنسرت ویژه بانوان است‪.‬‬ ‫همکاری فریبرز الچینی و‬ ‫روز جمعه پنجم‬
‫پیش از این نیز چند کنسرت ویژه بانوان در دولت اصالحات‬ ‫فوریه‪ ،‬سالن باشکوه ‪ROY THOMSON HALL‬‬
‫انجام شده بود‪ ،‬که به دلیل انتشار نوار آن‪ ،‬از برگزاری مجدد‬ ‫پری زنگنه‬
‫در تورنتو شاهد برپایی کنسرت اساتید موسیقی سنتی‬
‫این گونه کنسرت ها جلوگیری شده بود‪.‬‬ ‫ایرانی به همراه هنرمندان جوان کشورمان بود‪.‬‬
‫آخرین آلبوم فربیرز‬
‫در این شب فراموش نشدنی‪ ،‬حسین علیزاده تار و شور‬
‫سمفونی جنجالی صلح و‬ ‫الچینی با خانم پری‬
‫انگیز(وسیله موسیقی بین تار و سه تار) نواخت و کیهان‬
‫زنگنه به نام "گل‬
‫امید در اروپا‬ ‫افشان" با ‪ 10‬قطعه‬
‫کلهر هم با کمانچه (پنج سیم) او را همراهی نمود‪.‬‬
‫سپس در میان تشویق بسیار حاضرین‪ ،‬حمیدرضا نوربخش‪،‬‬
‫جدید منتشر شده‬
‫برگزاری تور رایگان‬ ‫ویولونیست و خواننده جوان از شاگران استاد شجریان‪،‬‬
‫است‪ .‬نت موسیقی‬
‫برای اجرای سمفونی‬ ‫سیامک جهانگیری‪ ،‬روزبه رحیمی‪ ،‬فریبرز عزیزی‪ ،‬پژمان‬
‫"صلح و امید" در برخی‬ ‫این آلبوم نیز به‬
‫اخواص به ترتیب با نی‪ ،‬سنتور‪ ،‬تارباس و تنبک هنر نمائی‬
‫از شهرهای اروپا توسط‬ ‫همراه قطعات آوازی‬
‫کردند‪.‬‬
‫دولت ایران با اعتراضات‬ ‫در دست تهیه است‪ .‬قطعات این آلبوم‪ ،‬همانند آلبومهای‬
‫مخالفان دولت و جنبش‬ ‫هنرمندان قطعات و تصنیف های زیبای صبح دمان‪،‬‬
‫بوی دیروز با سرعتی آرامتر تنظیم و اجرا شده و جنبه‬
‫سبز مواجه شد‪.‬‬ ‫سوگواران خاموش‪ ،‬چهارمضراب با آواز‪ ،‬از دولت می و یار‬
‫آموزشی هم دارند‪.‬‬
‫"سمفونی انقالب" ساخته‬ ‫آمده را اجرا کردند‪.‬‬
‫مجید انتظامی که به‬ ‫این آلبوم شامل ‪ :‬گل پامچال ‪ ،‬بارون بارونه ‪ ،‬شکار آهو ‪،‬‬
‫نکته قابل توجه ‪ ،‬حضور پر تعداد افرادی از ملیت های‬
‫"صلح و امید" تغییر نام‬ ‫عزیز جون ‪ -‬درینه جان ‪ ،‬تو بیو ‪ ،‬گل افشان ‪ ،‬جان جان ‪،‬‬
‫گوناگون بزرگترین شهر چند ملیتی جهان‪ ،‬یعنی تورنتو در‬
‫داد‪ ،‬سال گذشته به سفارش معاونت هنری وزارت فرهنگ‬ ‫دای بالل ‪ ،‬الی الی و آیریلیخ میباشد‪.‬‬
‫و ارشاد ایران و با حمایت انجمن موسیقی این کشور به‬ ‫این مراسم بود‪.‬‬
‫تنظیم های این آلبوم برای پیانو بوده و با فضا سازی‬
‫اجرا در آمد‪.‬‬ ‫بدیع و جذابی همراه هستند ‪ ،‬آکورد های استفاده شده‬
‫بنابر گزارش های خبرگزاری های ایران‪ ،‬مجید انتظامی به‬
‫دلیل آرتروز شدید از رهبری ارکستر انصراف داد و در نهایت‬ ‫توسط فریبرز الچینی نقطه ی عطف این آلبوم هستند‬ ‫بیانسه ملکه گرمی ‪2010‬‬
‫رهبری گروه به منوچهر صهبایی محول شد‪.‬‬ ‫که وقتی با صدای دلنشین پری زنگنه همراه می شوند‬ ‫شد‬
‫این ارکستر تا کنون در شهرهای بروکسل در بلژیک‪،‬‬ ‫تبدیل به یک کار حرفه ای و پراحساس می شوند ‪ .‬برای‬
‫استراسبورگ در فرانسه‪ ،‬رم در ایتالیا برگزار شده و همچنین‬ ‫تهییه این آلبوم می توانید به سایت ‪www.lachini.‬‬
‫قرار است در روتردام هلند و شهر ژنو در سوئیس هم برگزار‬ ‫ستاره‬ ‫بیانسه‪،‬‬
‫‪ com‬مراجعه کنید‪ .‬همچنین الزم به ذکر است که برخی‬ ‫پاپ‪،‬‬ ‫موسیقی‬
‫شود‪.‬‬
‫اجرای کنسرت "صلح و امید" در برخی از شهرهای اروپا‪،‬‬ ‫از آلبومهای آقای الچینی‪ ،‬از طریق شرکت ایران گام و‬ ‫یکشنبه شب‪ ،‬سی‬
‫توسط ارکستر سمفونیک تهران و با حمایت رایزنی های‬ ‫کتابهای موسیقی از طریق انتشارات سرود و انتشارات‬ ‫ام ژانویه‪ ،‬در مراسم‬
‫فرهنگی ایران عکس العمل های زیادی را برانگیخت‪.‬‬ ‫پارت در ایران عرضه میشوند‪.‬‬ ‫موسیقی‬ ‫جایزه‬
‫مخالفان دولت و هواداران جنبش سبز در خارج از ایران با‬
‫تاکید بر مشکالت اهالی موسیقی در ایران به فشارهایی‬ ‫گرمی سال ‪2010‬‬
‫در لس آنجلس برنده‬
‫که از جانب دولت در سالهای اخیر به آنها وارد شده اشاره‬
‫می کنند‪.‬‬
‫برای درج آگهی درمجله‬ ‫شش جایزه شد‪.‬‬
‫آنها از سوی دیگر با اشاره به کشته شدن تعدادی از‬ ‫سیمرغ با ما تماس بگیرید‬ ‫بیانسه که نامزد ده جایزه بود‪ ،‬با زن های مجرد (‪Single‬‬
‫مخالفان در اعتراضات بعد از انتخابات اجرای کنسرتی با‬ ‫‪ ) ladies‬برنده بهترین آهنگ سال و بهترین آهنگ آر‬
‫عنوان "صلح و امید" را مورد انتقاد قرار می دهند‪.‬‬ ‫‪613.292.6181‬‬ ‫اند بی شد‪.‬‬

‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫•‬ ‫‪WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM‬‬


Monday Feb. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue. 12 7 12 ‫سیمرغ • شماره‬

SIMORGH MAGAZINE AUGUST 2009 • Issue.1


‫‪SIMORGH • Issue. 12‬‬ ‫‪8‬‬ ‫دوشنبه ‪ 15‬فوریه ‪ • 2010‬سال اول • شماره ‪12‬‬

‫در این آزمایشها‪ ،‬محققان شورای پژوهشهای پزشکی‬


‫ورود سیگارهای ضد حریق‬ ‫بریتانیا ‪ ،‬مرکز اسکن مغزی ولفسان در شهر کمبریج و تیم‬ ‫امکان ارتباط با بیمارانی که‬
‫تحقیقاتی دانشگاه بلژیک شرکت داشتند‪.‬‬
‫به بازار‬ ‫دکتر آدریان اوئن از شورای پژوهشهای پزشکی بریتانیا در‬ ‫زندگی نباتی دارند‬
‫شهر کمبریج که یکی از پژوهشگران اصلی در این تحقیق‬
‫است‪ ،‬در این باره می نویسد‪ ":‬زمانی که نتیجه اسکن‬ ‫محققان موفق شده اند با‬
‫همه ساله بیش از یک‬ ‫بیمار را دیدیم و متوجه شدیم که او به درستی توانست به‬
‫صد نفر در بریتانیا بر‬ ‫فردی که از نظر مغزی‬
‫اثر آتش سوزی های‬ ‫سواالت‪ ،‬پاسخ بدهد واقعا شگفت زده شدیم‪".‬‬ ‫آسیب دیده بود ارتباط‬
‫ناشی از سیگارهایی که‬ ‫دکتر اوون می گوید نتیجه این تحقیقات‪ ،‬راه را برای تصمیم‬ ‫برقرار کنند‪.‬‬
‫بدون خاموش کردن‬ ‫گیری درمورد آینده درمان بیمار بازتر خواهد کرد‪ ":‬می‬ ‫برای این کار در جریان‬
‫دور انداخته می شوند‪،‬‬ ‫توانیم از بیمار بپرسیم که درد دارد یا نه‪ ،‬که در اینصورت‬ ‫تحقیقی که در بریتانیا‬
‫جان خود را از دست می‬ ‫می توانیم برای او مسکن تجویز کنیم و حتی می توانیم‬ ‫و بلژیک بطور مشترک‬
‫دهند‪.‬‬ ‫درمورد وضعیت روحی و روانی بیمار از او سوال کنیم‪".‬‬ ‫انجام شد‪ ،‬از روش جدید‬
‫اما قرار است سیگارهایی‬ ‫البته موضوعات اخالقی هم در این باره مطرح است‪ ،‬برای‬ ‫اسکن مغزی استفاده‬
‫وار بازار شود که به سرعت خاموش می شوند و امکان بروز‬ ‫مثال برای بیماری که زندگی نباتی دائمی دارد‪ ،‬خاتمه‬ ‫شده است‪.‬‬
‫آتش سوزی را ندارند‪.‬‬ ‫دادن به درمان و در نتیجه پایان دادن به زندگی بیمار‪،‬‬ ‫در سه بیماری که بر‬
‫در حال حاضر یک نوع از این سیگارها در اکثر ایاالت‬ ‫امری قانونی است‪ .‬اما اگر بیمار بتواند به سواالت‪ ،‬واکنش‬ ‫اساس تشخیص پزشکان‪،‬‬
‫امریکا و همچنین در کانادا و استرالیا به فروش می رود‪.‬‬ ‫نشان دهد‪ ،‬پایان دادن به زندگی او قانونی نیست‪ .‬حتی اگر‬ ‫به اصطالح‪" ،‬زندگی نباتی" داشتند میزان هشیاری پیگیری‬
‫اما قرار است در سال جاری سیگارهای جدید که به سرعت‬ ‫صراحتا نشان دهد که خود‪ ،‬مایل به مردن است‪.‬‬ ‫شد‪.‬‬
‫خاموش می شوند و خطر آتش سوزی ندارند در کشورهای‬ ‫نتیجه این مطالعه که در نشریه پزشکی نیو انگلند به چاپ‬
‫اتحادیه اروپا به بازار آید‪.‬‬ ‫رسید نشان می دهد که اسکن مغزی‪ ،‬می تواند عالئمی از‬
‫گفته می شود کار بر روی ایجاد یک استاندارد مشخص‬ ‫تمام انسانها دارای ‪GPS‬‬
‫برای این نوع سیگار ها دست کم به شش ماه فرصت نیاز‬ ‫هشیاری را در بیمارانی که تصور می شد ارتباطشان با تمام‬
‫داشته باشد‪.‬‬
‫هستند‬ ‫دنیا قطع شده‪ ،‬نشان دهد‪.‬‬
‫فعاالن مخالف استفاده از سیگار‪ ،‬هر گونه تاخیری را در‬ ‫بیماران در وضعیت "زندگی نباتی" ‪ ،‬بیدارند و در اغما‬
‫پژوهشگران آمریکایی با تائید بر اینکه تمام افراد دارای‬ ‫نیستند‪ ،‬اما به دلیل آسیب شدید مغزی‪ ،‬هشیاری خود را‬
‫زمینه معرفی این نوع جدید از سیگار مایوس کننده دانسته‬ ‫یک ‪ GPS‬داخلی هستند نشان دادند که توانایی جهت‬
‫و از کمپانی های تولید کننده سیگار خواسته اند تا داوطلبانه‬ ‫از دست داده اند‪.‬‬
‫یابی در یک محیط ناشناخته در ‪ DNA‬انسان نوشته شده‬ ‫این محققان‪ ،‬از نوعی اسکن مغناطیسی یا (‪)FMRI‬‬
‫اقدام به عرضه سیگارجدید کنند‪.‬‬ ‫است‪.‬‬
‫اما سازمان کارخانه های سیگارسازی‪ ،‬می گوید انجام‬ ‫استفاده کرده اند‪ ،‬تا فعالیت مغز را در زمان واقعی نشان‬
‫سندروم ویلیام نوعی بیماری ژنتیکی است که از هر ‪ 7‬هزار‬ ‫دهند‪.‬‬
‫یک چنین اقدامی قبل از آن که کشورهای اروپایی با‬ ‫و ‪ ۵۰۰‬کودک به یک کودک آسیب می رساند‪ .‬این بیماری‬
‫استانداردهای جدید موافقت کنند‪ ،‬عملی نیست‪.‬‬ ‫به دلیل فقدان برخی از ژنها بر روی یک کروموزوم بروز‬ ‫آنها از بیماران و داوطلبان سالم برای انجام این اسکن ها‬
‫می یابد‪.‬‬ ‫استفاده کردند ‪.‬‬
‫فقدان این ژنها موجب می شود که کودک در انجام‬ ‫از این افراد خواسته شد که در طول زمان اسکن تصور کنند‬
‫عملکردهای ساده ای مثل چیدن یک پازل و یا جهت یابی‬ ‫که در حال بازی تنیس هستند‪.‬‬
‫لپ تاپی با نمایشگر شفاف‬ ‫دچار مشکل شود‪.‬‬ ‫در هر یک از داوطلبان‪ ،‬فعالیت قسمتی از مغز که مسئول‬
‫اکنون گروهی از دانشمندان دانشگاه جان هاپکینز در‬ ‫کنترل حرکت در بدن است به ثبت رسید‪.‬‬
‫بالتیمور با بررسی گروهی از افراد متاثر از این سندروم‬ ‫ثبت این فعالیتها در چهار مورد از ‪ ۲3‬بیماری که تصور می‬
‫سامسونگ ظرف ‪ ۱۲‬ماه‬ ‫دریافتند که توانایی جهت یابی در محیطهای ناشناس بر‬ ‫شد دارای زندگی نباتی هستند نیز اتفاق افتاد‪.‬‬
‫آینده نخستین نمونههای‬ ‫روی ‪ DNA‬نوشته شده است‪.‬‬ ‫این تحقیقات ادامه مطالعاتی است که سه سال پیش منتشر‬
‫لپتاپهای شفاف را وارد‬ ‫این محققان برای این گروه از بیماران برخی از تمرینات‬ ‫شد‪ .‬در آن زمان تیمی از محققان از همین تکنیک برای‬
‫بازار خواهد کرد‪ .‬این لپ‬ ‫ساده را تجویز کردند که در این تمرینات افراد باید اشیای‬ ‫ارتباط اولیه با بیماران دارای زندگی نباتی استفاده کردند‪.‬‬
‫تاپ که صفحه نمایشگر‬ ‫مخفی شده در یک اتاق را پیدا می کردند‪ .‬این افراد باید به‬ ‫اما اکنون این تحقیق را جلوتر برده اند‪.‬‬
‫آن یک ‪ OLED‬در‬ ‫مدت ‪ ۱۰‬ثانیه با کمک یک نوار در اتاق حرکت می کردند‬ ‫یکی از بیماران‪ ،‬یک مرد بلژیکی بود که بر اثر تصادف‬
‫ابعاد ‪ ۱۴‬اینچ است‪،‬‬ ‫و آن را می شناختند‪.‬‬ ‫رانندگی در هفت سال پیش مجروح شده بود و زندگی‬
‫‪ AMOLED‬نام دارد‪.‬‬ ‫به محض اینکه نوار از دست این افراد گرفته می شد آنها‬ ‫نباتی داشت‪ .‬محققان سواالت مختلفی از او پرسیدند‪.‬‬
‫کاربر میتواند به راحتی‬ ‫نمی توانستند اشیاء را پیدا کنند‪ .‬به این ترتیب مشخص شد‬ ‫این بیمار توانست با استفاده از تفکرات خود‪ ،‬پاسخ "بله" یا‬
‫تمام اشیاء و افراد پشت نمایشگر را مشاهده کند‪.‬‬ ‫که این بیماران در کسب آگاهی از عناصر هندسی ابتدایی‬ ‫"خیر" بدهد‪ .‬محققان از این بیمار خواستند که برای نشان‬
‫اولین دستگاههای مجهز به این فناوری و پیش از عرضه‬ ‫بر پایه ‪ GPS‬داخلی بدن خود ناتوان هستند‪.‬‬ ‫دادن جواب مثبت خود‪ ،‬تصور کند که یک بازی حرکتی‬
‫لپ تاپ ‪ ۱۴‬اینچی‪ ،‬یک دستگاه پخش کننده ‪MP3‬‬ ‫براساس گزارش یونایتد پرس اینترنشنال‪ ،‬این محققان در‬ ‫مانند تنیس انجام می دهد و برای پاسخ منفی‪ ،‬تصور کند‬
‫لمسی به نام ‪ YP-H۱‬است‪.‬‬ ‫این خصوص توضیح دادند‪" :‬هر چند ما هنوز باید بفهمیم‬ ‫که مثال در خیابان پرسه می زند‪.‬‬
‫‪ YP-H۱‬یک دستگاه قابل حمل چند عملکردی است‬ ‫که ژنهای مرتبط با سندروم ویلیام دقیق ًا چگونه کار می کنند‬ ‫از شش سوالی که از او در مورد بیوگرافی اش پرسیده شد‪،‬‬
‫که از تمام امکانات پخش موسیقی‪ ،‬پخش ‪ DVD‬و رادیو‬ ‫اما واضح است که این ژنها بر روی مغز اثر می گذارند‪ .‬این‬ ‫بیمار توانست به پنج سوال‪ ،‬پاسخ کامال روشن و صریحی‬
‫«اف‪ -‬ام» برخوردار است و قیمت آن در بازار آمریکا ‪3۲8‬‬ ‫اولین بار است که ما دریافتیم که نقص در سیستم جهت‬
‫دالر خواهد بود‪.‬‬ ‫بدهد‪.‬‬
‫یابی و تعیین مسیر با فاکتورهای ژنتیکی ارتباط دارد‪".‬‬ ‫برای مثال او تائید کرد که نام پدرش آلکساندر است‪.‬‬
‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫•‬ ‫‪WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM‬‬
‫‪Monday Feb. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue. 12‬‬ ‫‪9‬‬ ‫سیمرغ • شماره ‪12‬‬

‫نفر در میلیون است‪.‬‬


‫در حالیکه دونا معتقد است که تعداد مبتالیان به فلج ناشی‬ ‫واکسن آنفوالنزای خوکی‪ ،‬باعث‬ ‫بازرسی پلیس کانادا از دفاتر‬
‫از آنفوالنزا بطور دقیق نه معلوم است و نه گزارش می‬ ‫فلج شدن زن انتاریویی شد‬ ‫مهاجرتی‬
‫شود‪ .‬وی می افزاید‪":‬هیچ دکتری حاضر نشد در این باره‬
‫با ما سخن بگوید‪ .‬آنها خود را به نشنیدن می زنند و نمی‬
‫خواهند چنین مسئله ای در جامعه پخش شده و به نگرانی‬ ‫ایرانتو‪ :‬یک مادر‬ ‫ایرانتو‪ :‬بدنبال فعالیت‬
‫عمومی منجر شود"‪.‬‬ ‫جوان در مارکهام‬ ‫افراد و موسسات‬
‫انتاریو (شمال تورنتو)‬ ‫غیرمجازی که تحت‬
‫همسر دونا کارمند شرکت تلفن تلوس است و خود او نیز در‬ ‫خدمات‬ ‫پوشش‬
‫منزل برای یک شرکت دیگر کار می کند‪ ،‬آنها دو کودک ‪۴‬‬ ‫بر اثر تزریق واکسن‬
‫آنفوالنزای خوکی‪،‬‬ ‫مهاجرتی اقدام به نقل‬
‫و ‪ ۲‬ساله دارند که هم اکنون مجبور شدند بچه ها را پیش‬ ‫و انتقال متقاضیان‬
‫پدربزرگ و مادر بزرگشان در نوااسکوشیا بفرستند ‪ ،‬اما آنها‬ ‫دچار فلج یک طرف‬ ‫به کانادا می کردند‪،‬‬
‫توانایی مراقبت از کودکان را ندارند‪.‬‬ ‫بدن شده است‪.‬‬ ‫مأموران پلیس سلطنتی‬
‫گفته می شود دست کم به مدت یکسال مراقبت و‬ ‫"دونا هارتلن" هم‬ ‫کانادا ‪ ،‬چندین دفتر مهاجرتی را مورد بازرسی قرار دادند‪.‬‬
‫فیزیوتراپی برای بازگشت اندام ها به حالت نسبتا طبیعی‬ ‫اکنون قادر به راه رفتن‬ ‫منابع مطلع به خبرنگار "گلوب اند میل" گفته اند‪ ،‬تحقیقات‬
‫زمان الزم است‪.‬‬ ‫نیست و سمت راست‬ ‫‪( RCMP‬پلیس سلطنتی کانادا) بیشتر بدنبال کشف ‪3۰۰‬‬
‫دونا با اشاره به اینکه هیچیک از مسئوالن و سازمانهای‬ ‫صورتش فلج شده بطوریکه بدلیل عدم توانایی نسبت به‬ ‫پرونده قالبی مهاجرتی در موسسه ای در غرب تورنتو (‬
‫دولتی حاضر به حمایت و کمک به این خانواده نشده اند‬ ‫بستن پلک خود‪ ،‬چشم راست او با مانعی پوشانده شده‬ ‫میسی ساگا) انجام می شود‪.‬‬
‫است‪ .‬وی همچنین بسختی قادر به جویدن غذا است‪.‬‬ ‫گزارش ها حاکیست ‪ ،‬سال گذشته در کبک‪ ،‬یک موسسه‬
‫گفت‪ ":‬آنها هر ‪ ۵‬دقیقه در رسانه ها ‪ ،‬مردم را برای زدن‬ ‫غیر مجاز مهاجرتی با سرمایه گذاری چندین میلیون دالری‬
‫واکسن تشویق می کردند ‪ ،‬اما االن که ما به کمک احتیاج‬ ‫به گزارش خبرنگار ‪ ،Cnews‬تا ‪ ۵‬هفته پیش ‪ ،‬دونا‬
‫یک زن سالم و سرحال بود که کریسمس را به همراه‬ ‫اقدام به صدور مدارک شهروندی کانادا برای متقاضیانی‬
‫داریم ناپدید شده اند‪".‬‬ ‫می کرد که هیچگاه به این کشور نیامده بودند‪.‬‬
‫وی می افزاید‪ ":‬تنها چیزی که من می خواهم توجه و‬ ‫اقوام خود در نوا اسکوشیا گذراند ‪ ،‬اما روز ‪ ۲۹‬دسامبر وی‬ ‫موارد مشابهی از افراد دیگری در کبک‪ ،‬انتاریو و ونکوور‬
‫مراقبت از بچه هایم ‪ ،‬هنگام حضور همسرم بر سر کار‬ ‫یکباره توانایی ایستادن بر روی پاهای خود را از دست داد‬ ‫گزارش شده که با دریافت پول‪ ،‬متقاضیان را بطور قاچاق‬
‫است ‪ .‬من نمی خواهم از کسی شکایت کنم و هیچ کمکی‬ ‫و بالفاصله به بیمارستانی در هلیفاکس منتقل شد‪.‬‬ ‫وارد کشور می کردند‪.‬‬
‫هم برای خودم نمی خواهم‪".‬‬ ‫پزشکان گفتند وی دچار سندرم ‪Guillain-Barre‬‬ ‫جیسون کنی‪ ،‬وزیر مهاجرت نیز طی همین هفته از انجام‬
‫گزارش ‪ Cnews‬همچنین حاکیست‪ ،‬برغم مطلع شدن‬ ‫شده که نوعی وضعیت عصبی منجر به ناتوانی یا فلج‬ ‫برخوردهای قاطع با متخلفین خبر داده بود‪ ،‬اما خانم "اولی‬
‫مسئوالن از گرفتاری این زن‪ ،‬تاکنون تماسی با آنان از‬ ‫است‪ .‬اما بدلیل آنکه هیچکس حاضر به گفت و گو درباره‬ ‫ویا چاو" ‪ ،‬یکی از نمایندگان نئودمکرات پارلمان با انتقاد‬
‫سوی هیچ سازمانی گرفته نشده است‪.‬‬ ‫جزئیات موضوع نشد‪ ،‬این مادر ‪ 3۹‬ساله متوجه شد که به‬ ‫از کنی بدلیل اینکه قول داده بود در عرض یک سال‪ ،‬در‬
‫او دروغ گفته شده است‪.‬‬ ‫زمینه نحوه پذیرش مهاجر و روند مربوطه تحول ایجاد‬
‫اضافه می شود‪ ،‬مسئوالن بهداشتی کانادا بمحض پدیدار‬ ‫کند گفت‪ ":‬ما بطور مرتب با فریب خوردگانی مواجه می‬
‫شدن آنفوالنزای خوکی‪ ،‬با براه انداختن جنجال های رسانه‬ ‫وی سپس بخاطر آورد که تنها ‪ ۲‬هفته قبل از آن یعنی در‬
‫روز ‪ ۱3‬دسامبر‪ ،‬واکسن آنفوالنزای ‪ H۱N۱‬تزریق کرده و‬ ‫شویم که توسط دفاتر مهاجرتی نامرئی مورد سودجویی‬
‫ای و بزرگنمایی بیش از حد آن‪ ،‬دولت را مجبور کردند از‬ ‫قرار گرفته و بین ‪ ۲‬تا ‪ ۵‬هزار دالر از سرمایه خود را از‬
‫محل مالیات های دریافتی از مردم‪ ،‬بیش از ‪ ۵۰‬میلیون دور‬ ‫این اتفاقات نتیجه آن واکسن بوده است‪.‬‬ ‫دست داده اند‪".‬‬
‫واکسن از یک شرکت انگلیسی برای جمعیت ‪ 3۴‬میلیونی‬ ‫البته اطمینان یافتن از چنین عقیده ای چندان هم آسان‬ ‫وی تأکید کرد‪ ":‬مقررات مربوط به فعالیت در حوزه‬
‫کشور خریداری کند‪.‬‬ ‫نبود ‪ ،‬اما دونا با مریض دیگری در همان بیمارستان آشنا‬ ‫مهاجرتی نیازمند یک تغییر اساسی است‪ .‬در حالیکه انجمن‬
‫پروسه تبلیغات‪ ،‬خرید و تزریق واکسن که بودجه ای بالغ بر‬ ‫شد که وضعیت مشابهی داشت‪" .‬دون گیبسون" که او هم‬ ‫مشاوران مهاجرتی ( ‪)CSIC‬در سال ‪ ۲۰۰3‬تأسیس شده‪،‬‬
‫‪ 3‬میلیارد دالر را بدوش اقتصاد کشور نهاد‪ ،‬تنها با گذشت‬ ‫مبتال به ‪ GBS‬است و با ویلچر رفت و آمد می کرد‪ ،‬به‬ ‫اما عضویت در آن برای افراد فعال در این زمینه اختیاری‬
‫یک ماه از آغاز تزریق واکسن ‪ ،‬با شکست مواجه شد و‬ ‫دونا گفت‪ ،‬تنها دو روز قبل از او‪ ،‬در همان مطب پزشک‬ ‫است‪".‬‬
‫برخی از ناظران‪ ،‬مسئله سودجویی کارخانجات داروسازی‬ ‫اهل شهر مارکهام‪ ،‬واکسن آنفوالنزا دریافت کرده است‪.‬‬ ‫خانم چاو اضافه کرد‪ ":‬اگر هیچ نوع تفاوتی بین اعضای‬
‫گیبسون که ‪ 8۰‬سال سن دارد اظهار داشت که قبل از‬ ‫انجمن و افراد مستقل نبوده و قانون و مقررات خاص‬
‫را پشت پرده اینگونه نمایش ها عنوان کردند‪.‬‬ ‫نظارتی هم وجود نداشته باشد‪ ،‬پس فلسفه تأسیس چنین‬
‫مردم کانادا که بیش از نیمی از آنها از ابتدا نیز به چنین‬ ‫تزریق واکسن از او در یک برگ کاغذ امضا گرفتند و‬
‫بنابراین نمی تواند هیچگونه اعتراض یا شکایتی بکند‪.‬‬ ‫تشکیالتی چیست؟"‬
‫روندی مشکوک بودند از واکسن های موجود استقبال‬ ‫شبکه ‪ CBC‬نیز اخیرا گزارش داد‪ ،‬تنها ‪ ۱۵۹‬نفر از ‪3،۰۰۰‬‬
‫نکرده و تنها ‪ ۱۲‬میلیون دوز آن بمصرف رسید و هم اکنون‬ ‫آژانس بهداشت عمومی کانادا اعالم کرده است که ساالنه‬ ‫مشاور مهاجرتی موجود در کبک‪ ،‬عضو انجمن مشاوران‬
‫دولت کانادا مجبور شده است ‪ ،‬واکسن های خریداری شده‬ ‫بین ‪ ۶۰۰‬تا ‪ 7۰۰‬نفر مبتال به فلج نیم یا بخشی از بدن می‬ ‫‪ CSIC‬هستند‪.‬‬
‫را به کشورهای دیگر یا سازمان بهداشت جهانی هدیه کند‪.‬‬ ‫شوند که همه آنها ناشی از وجود باکتریها در غذا‪ ،‬مشکالت‬ ‫‪ CSIC‬اعالم کرده که روز چهارشنبه در یک کنفرانس‪،‬‬
‫در حالیکه اپیدمی آنفوالنزا‪ ،‬مدتها پیش از سوی مسئوالن‬ ‫تنفسی یا نتایج جراحی است‪.‬‬ ‫مقررات جدید در خصوص نحوه مقابله با مشاوران نامرئی‬
‫بهداشت جهانی ار حالت نگران کننده خارج شده است‪.‬‬ ‫را اعالم خواهد کرد‪.‬‬
‫هم اکنون مسئوالن دولتی تالش فراوانی را برای پوشاندن‬ ‫در وب سایت آژانس آمده است‪ ،‬ریسک ابتال به فلج بر‬ ‫پلیس معتقد است‪ ،‬بدلیل ارتباط فعالیت مشاوران غیر مجاز‬
‫نتایج تزریق واکسن در بین مردم و تبعات آن بعمل می‬ ‫اثر واکسن آنفوالنزای خوکی ‪ ،‬یک به میلیون است که‬ ‫با چندین دستگاه دولتی‪ ،‬امکان پیگرد متخلفین بسیار‬
‫در مقابل منافع سرشاری که دارد‪ ،‬قابل چشم پوشی است‪.‬‬ ‫دشوار است اما در عین حال ‪ ،‬وزارت مهاجرت اطمینان‬
‫آورند و سعی می کنند اخبار ضایعات مربوطه را سانسور و‬ ‫داده است که طی یک ماه آینده برنامه های مهمی در‬
‫یا ناچیز جلوه دهند‪.‬‬ ‫آنان افزوده اند‪ ،‬تاکنون ‪ ۲۲‬مورد فلج گزارش شده که ‪۰.87‬‬
‫همین زمینه باجرا در می آید‪.‬‬
‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪AUGUST 2009‬‬ ‫‪• Issue.1‬‬
‫‪SIMORGH • Issue. 12‬‬ ‫‪10‬‬ ‫دوشنبه ‪ 15‬فوریه ‪ • 2010‬سال اول • شماره ‪12‬‬

‫بود‪ ،‬در ابتدای سال تحصیلی‪ ،‬فهرستی به ما دادند و برای وی در توجیه جنایاتش گفت‪ :‬داشتن بدهی زیاد و حضور‬
‫برخی اقالم آن فهرست‪ ،‬هزینه جداگانه گرفتند و باقی را مداوم طلبکارها با حکم جلب در مقابل خانهام از من یک‬ ‫کالهبرداری چهار میلیارد تومانی‬
‫مجرم ساخت اما با این حال از دادگاه میخواهم افرادی‬ ‫هم باید می خریدیم و به مدرسه تحویل می دادیم‪» .‬‬
‫که به من در خرید داروی بیهوشی یا فروش طال کمک‬ ‫از دبستان غیرانتفاعی‬
‫کردهاند نیز مجازات شوند‪ ،‬چون آنان نیز به نوعی مرا در‬
‫انجام این جنایتها یاری و تشویق کردهاند‪.‬‬ ‫آخرین جلسه محاکمه قاتل‬
‫سریالی زنان قزوین ‪ :‬شایسته‬ ‫والدین دانش آموزان‬
‫یک دبستان دخترانه‬
‫بخششنیستم‬ ‫غیرانتفاعی در تهران‬
‫اعترافات عامل تعرض به ‪16‬‬ ‫با اعتراض نسبت‬
‫آخرین جلسه از محاکمه‬ ‫به سوء مدیریت در‬
‫زن و دختر جوان در پارك‬ ‫عامل قتلهای سریالی‬ ‫مدرسه فرزندان شان‪،‬‬
‫طالقانی‬ ‫زنان قزوین روز گذشته‬ ‫از یک کالهبرداری‬
‫در حالی در شعبه ‪۲‬‬ ‫کالن در این مدرسه‬
‫دادگاه کیفری این‬ ‫خبر دادند‪.‬خانواده‬
‫مردی که متهم‬ ‫شهرستان برگزار شد که‬ ‫های معترض در گفت وگو با «اعتماد» اعالم کردند‬
‫است به ‪ ۱۶‬زن و‬ ‫متهم پرونده بصراحت‬ ‫مدیریت سابق مدرسه دخترانه ‪ ...‬واقع در میدان هروی‪،‬‬
‫دختر جوان در پارک‬ ‫گفت‪ :‬لیاقت بخشش از‬ ‫کمتر از دو ماه بعد از آغاز سال تحصیلی ‪ ،88-8۹‬وجوه‬
‫تعرض‬ ‫طالقانی‬ ‫سوی خانوادههای مقتوالن را ندارد اگرچه از آنان میخواهد‬ ‫شهریه یی را که والدین بابت ثبت نام فرزندان شان به‬
‫کرده از سوی پلیس‬ ‫به خاطر فرزندانش به او فرصت زندگی بدهند‪.‬‬ ‫مدیر سابق مدرسه تحویل داده بودند‪ ،‬از حساب مدرسه‬
‫شناسایی و بازداشت‬ ‫به گزارش جامجم‪ ،‬مهین زن ‪ 3۲‬سالهای است که براساس‬ ‫خارج کرده و متواری شده است‪ .‬آنان همچنین اظهار کردند‬
‫شد‪ .‬اولین شکایت‬ ‫پرونده موجود در پلیس آگاهی مرتکب ‪ ۶‬فقره قتل شده‬ ‫میزان وجه ربوده شده توسط این فرد‪ ،‬که هم اکنون در‬
‫از این مرد یک ماه‬ ‫است و قربانیان او را ‪ ۵‬زن و یک مرد تشکیل میدهند‪ .‬این‬ ‫دادسرای ناحیه ‪( ۴‬رسالت) به عنوان کالهبردار تحت پیگرد‬
‫و نیم قبل به پلیس‬ ‫متهم از اواخر سال ‪ ۱38۶‬با پرسه زدن در اماکن مذهبی‬ ‫قضایی قرار گرفته‪ ،‬بیش از چهار میلیارد تومان است‪ .‬به‬
‫ارائه شد‪ .‬مطابق گزارش پرونده اولین شاکی دختر جوانی‬ ‫قزوین و شناسایی زنان در این اماکن پس از جلب اعتماد‬ ‫گفته والدین‪ ،‬تا ‪ ۹‬دی ماه سال جاری و در حالی که بیش‬
‫بود که ادعا می کرد به همراه نامزدش به پارک رفته بود‬ ‫و به بهانه رساندن آنها به منزل با خودرو‪ ،‬ابتدا با تعارف‬ ‫از دو ماه از تخلیه حساب مدرسه توسط مدیریت سابق‬
‫که مورد آزار مردی ناشناس قرار گرفت‪.‬‬ ‫آبمیوه مسموم آنها را بیهوش کرده و به قتل میرسانده‬ ‫گذشته‪ ،‬والدین از این موضوع بی اطالع بودند که با ارسال‬
‫این دختر گفت؛ من و نامزدم در پارک بودیم که مردی به‬ ‫است تا زیورآالتشان را سرقت کند‪ .‬با کشف اولین جسد در‬ ‫درخواستی از سوی مدرسه برای والدین و به منظور آگاهی‬
‫ما نزدیک شد و گفت مامور حراست پارک است‪ .‬او از ما‬ ‫‪ ۱۶‬بهمن سال ‪ ،8۶‬به فاصله کمی دومین جسد نیز کشف‬ ‫از وضعیت مدرسه‪ ،‬اتفاقات سه ماه پیش از آن برای خانواده‬
‫خواست از هم جدا شویم‪ .‬سپس با نامزدم درگیر شد و او را‬ ‫شد و شباهتهای موجود در این ‪ ۲‬جنایت مشخص کرد‬ ‫ها علنی شد و در پی آن‪ ،‬انجمن اولیا و مربیان مدرسه‬
‫کتک زد‪ .‬من برای اینکه غائله تمام شود از نامزدم خواستم‬ ‫پلیس آگاهی استان قزوین با یک قاتل سریالی روبهروست‬ ‫خواستار کمک مالی والدین به میزان ‪ ۴۰۰‬هزار تومان و‬
‫مقابل مترو منتظر من باشد‪ .‬وی ادامه داد؛ ما از هم جدا‬ ‫به طوری که با کشف ‪ ۲‬جسد دیگر که آخرین آن در روز‬ ‫قابل پرداخت در دو قسط ‪ ۲۰۰‬هزار تومانی شدند‪.‬درخواست‬
‫شدیم‪ .‬نامزدم به سمت مترو رفت و من هم به راه افتادم‪.‬‬ ‫‪ ۱7‬اردیبهشت امسال رخ داد‪ ،‬پلیس با سرنخهایی که در‬ ‫این کمک در حالی صورت گرفت که به گفته والدین‪ ،‬تمام‬
‫چند متری بیشتر نرفته بودم که یکباره مردی از پشت به‬ ‫این ارتباط به دست آورده بود مهین را به عنوان متهم این‬ ‫خانواده ها‪ ،‬در ابتدای سال تحصیلی مبلغ دو میلیون و ‪۵۰۰‬‬
‫من حمله کرد‪ .‬هرچه سعی کردم خودم را از دست آن مرد‬ ‫جنایتها دستگیر کرد‪.‬‬ ‫هزار تومان به عنوان شهریه به مدیریت سابق مدرسه و‬
‫نجات دهم نتوانستم و او مرا مورد آزار قرار داد‪ .‬این دختر‬ ‫او پس از دستگیری عالوه بر اعتراف به قتل ‪ ۵‬زن گفت‬ ‫در قالب چک یا وجه نقد پرداخت کرده بودند‪.‬خانواده های‬
‫که به شدت گریه می کرد‪ ،‬در ادامه اظهاراتش گفت؛ آن‬ ‫که صاحبخانه خود به نام عزت را نیز در سال ‪ 8۵‬به قتل‬ ‫دانش آموزان گفتند چندی پیش از مطلع ساختن والدین از‬
‫مرد قوی بود و من نتوانستم از دستش فرار کنم ولی چهره‬ ‫رسانده است‪ .‬پلیس در بازرسی از محل سکونت متهم‪،‬‬ ‫بحران ایجاد شده در مدرسه‪ ،‬اداره آموزش و پرورش منطقه‬
‫اش را به طور کامل به یاد دارم‪.‬‬ ‫مقادیری از اموال قربانیان را کشف و ضبط کرد‪.‬‬ ‫‪ ۴‬تهران از مفقود شدن وجوه شهریه از حساب مدرسه یی‬
‫با شکایت دختر جوان پرونده به دادسرای جنایی تهران‬ ‫با صدور دستور قضایی مبنی بر تحقیق از مهین که اولین‬ ‫که ‪ ۱3۴‬دانش آموز داشته باخبر شده است‪ .‬در پی اعالم‬
‫فرستاده شد و او دستور چهره نگاری از متهم را صادر‬ ‫زن قتلهای سریالی در طول تاریخ جنایی کشور به شمار‬ ‫کالهبرداری‪ ،‬این موضوع در جمع کارشناسان حقوقی‬
‫کرد‪ .‬با کمک دختر شاکی‪ ،‬عکس چهره نگاری شده این‬ ‫میرود و بازسازی صحنه جنایتها‪ ،‬پرونده پس از پایان‬ ‫آموزش و پرورش منطقه و انجمن اولیا و مربیان مدرسه‬
‫مرد به دست آمد و پلیس بعد از گذشت ‪ ۴۰‬روز موفق شد‬ ‫تحقیقات به شعبه ‪ ۲‬دادگاه کیفری استان قزوین ارسال‬ ‫به شور گذاشته شد که به دنبال آن‪ ،‬پرونده یی در دادسرای‬
‫مامور قالبی حراست را شناسایی و دستگیر کند‪ .‬متهم در‬ ‫شد‪.‬‬ ‫ناحیه ‪( ۴‬رسالت) تهران تشکیل شد و والدین به شعبه اول‬
‫بازجویی های مقدماتی ادعا کرد از ماجرای تعرض خبری‬ ‫پس از برگزاری ‪ ۲‬جلسه از محاکمه متهم در شعبه ‪ ۲‬و ارائه‬ ‫بازپرسی دادسرای ناحیه ‪ ۴‬فراخوانده شدند تا در صورت‬
‫ندارد و نمی داند ماموران در مورد چه چیزی صحبت می‬ ‫دفاعیات متهم و وکیل مدافع وی‪ ،‬این پرونده برای آخرین‬ ‫امکان‪ ،‬چک های زمان دار خود را که به مدیریت سابق‬
‫کنند‪ .‬به رغم این ادعاها هنگامی که متهم با شاکی روبه‬ ‫بار مقابل ‪ ۵‬قاضی شعبه ‪ ۲‬کیفری قزوین و به ریاست‬ ‫مدرسه تحویل داده اند‪ ،‬مسدود کنند‪ .‬والدین یکی از دانش‬
‫رو شد و مدارک پرونده را دید لب به اعتراف گشود و گفت‬ ‫قاضی ناصری گشوده شد‪.‬‬ ‫آموزان گفت؛ «من یک میلیون و ‪ ۵۰۰‬هزار تومان نقد و‬
‫در پارک طالقانی زنان را مورد تعرض قرار می داد‪ .‬این مرد‬ ‫در این جلسه ابتدا به اتهامات برخی متهمان که اقدام به‬ ‫یک میلیون تومان هم در قالب چک برای بهمن و اسفند‬
‫گفت؛ من در پارک طالقانی کمین می کردم‪ .‬آنجا درختان‬ ‫خرید طالی قربانیان کرده بودند‪ ،‬رسیدگی شد و در ادامه‬ ‫به مدیریت مدرسه تحویل دادم که فقط توانستم همان دو‬
‫زیادی دارد و هرچند در نزدیکی مقر پلیس است اما چون‬ ‫رئیس شعبه از وکیل متهم خواست تا دفاعیات خود را ارائه‬ ‫فقره را مسدود کنم‪ .‬البته در دادسرا‪ ،‬خانواده های زیادی را‬
‫محوطه بزرگی است احساس امنیت می کردم‪ .‬زمانی که‬ ‫کند‪.‬‬ ‫دیدم که تمام وجه شهریه را نقد پرداخت کرده بودند و هیچ‬
‫دختری جوان را می دیدم و تصمیم می گرفتم به او تعرض‬ ‫وکیل مهین در این جلسه در دفاع از موکل خود خواستار‬ ‫راهی برای بازگشت پول شان وجود نداشت‪».‬والدین می‬
‫کنم‪ ،‬خودم را به وی می رساندم و می گفتم مامور حراست‬ ‫واکاوی انگیزههای متهم از قتلهای سریالی شد و در ادامه‬ ‫گویند آموزش و پرورش منطقه‪ ،‬پس از اطالع از مشکلی‬
‫هستم‪ .‬بعد در جایی مناسب بر طعمه ام غلبه می کردم و او‬ ‫از خانواده قربانیان خواست به خاطر ‪ ۲‬فرزند دختر متهم‪ ،‬او‬ ‫که در این مدرسه ایجاد شده‪ ،‬مدیر جدیدی برای دبستان‬
‫را مورد آزار قرار می دادم‪.‬‬ ‫را مورد عفو و بخشش قرار دهند‪.‬‬ ‫دخترانه ‪ ...‬منصوب کرد‪ .‬اما در حالی که کمتر از دو ماه از‬
‫وی در مورد اینکه دختر شاکی را چطور مورد آزار قرار داده‬ ‫پس از دفاعیات وکیل متهم‪ ،‬این بار نوبت به مهین رسید تا‬ ‫حضور مدیر جدید می گذرد‪ ،‬مدرسه با مشکل مالی فراوان‬
‫است‪ ،‬گفت؛ آن دختر همراه پسری جوان بود‪ .‬من با چهره‬ ‫آخرین دفاعیات خود را به دادگاه ارائه کند‪.‬‬ ‫مواجه بوده و حقوق معلمان و خدمه مدرسه پرداخت نشده‬
‫ال جدی جلو رفتم و خودم را مامور حراست معرفی‬ ‫یی کام ً‬ ‫متهم با اشاره به جرم نابخشودنی خود گفت‪ :‬من جایی‬ ‫که به گفته والدین‪ ،‬در مواردی هم‪ ،‬معلمان به دلیل دریافت‬
‫کردم و از آنها خواستم با هم در پارک قدم نزنند‪ .‬وقتی آنها‬ ‫برای بخشش باقی نگذاشتهام و به عبارتی لیاقت بخشش‬ ‫نکردن حقوق خود از حضور در کالس یا تدریس خودداری‬
‫جدا شدند دختر جوان را که جثه ریزی هم داشت مورد آزار‬ ‫هم ندارم‪ ،‬اما از شما میخواهم تا به من فرصت دوباره‬ ‫کرده اند و کارآموزان خود را به کالس فرستاده اند‪.‬والدین‬
‫قرار دادم و بعد تهدیدش کردم اگر به پلیس شکایت کند‬ ‫بدهید و اجازه دهید فرزندانم که اکنون از داشتن پدر نیز‬ ‫دانش آموزی در گفت وگو با «اعتماد» با اعالم اینکه مبلغ‬
‫عاقبت بدی خواهد داشت اما آن دختر نترسید و شکایت‬ ‫محروم شدهاند‪ ،‬به عنوان قرض مدتی در اختیارم باشند‪.‬‬ ‫دو میلیون و ‪ ۵۰۰‬هزار تومان بابت شهریه مدرسه و ‪۵۵۰‬‬
‫کرد‪ .‬وی در ادامه اعترافاتش گفت؛ من اموال این افراد را‬ ‫متهم افزود‪ :‬از دادگاه هم درخواست میکنم در صورت‬ ‫هزار تومان بابت سرویس رفت و آمد پرداخت کرده اند‪،‬‬
‫هم به سرقت می بردم و زندگی ام را از این طریق تامین‬ ‫صدور مجازات زندان طوالنیمدت برای من هرچه زودتر‬ ‫گفتند؛ «در حالی که آموزش و پرورش گرفتن هرگونه وجه‬
‫می کردم‪.‬‬ ‫مرا اعدام کند‪.‬‬ ‫اضافی غیر از هزینه کالس های فوق برنامه را ممنوع کرده‬

‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM‬‬


Monday Feb. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue. 12 11 12 ‫سیمرغ • شماره‬
‫‪SIMORGH • Issue. 12‬‬ ‫‪12‬‬ ‫دوشنبه ‪ 15‬فوریه ‪ • 2010‬سال اول • شماره ‪12‬‬

‫نیازمندیها‬ ‫آغاز المپیک زمستانی ‪ 2010‬ونکوور‬


‫)چاپ رایگان(‬ ‫و حاشیه های مراسم افتتاحیه‬
‫خدمت جدید نشریه سیمرغ‬
‫به جامعه ایرانیان‬

‫◄ اگر می خواهید وسایل اضافی‬


‫منزلتان رابفروش برسانید ‪،‬‬

‫◄ اگر به فکر خرید اتومبیل‬


‫دست دوم هستید‬

‫◄ اگر جویای کار می باشید ‪،‬‬

‫◄ اگر کسب و کار کوچک‬ ‫اجرا کرد‪.‬‬‫پس از ‪ 7‬سال انتظار و برنامه ریزی و میلیاردها دالر هزینه‪،‬‬
‫خانگی دارید و می خواهید دیگران‬ ‫‪ -‬در پی کشته شدن یک ورزشکار گرجی در تمرینات‬ ‫رویای برگزاری المپیک زمستانی در کانادا‪ ،‬امشب تحقق‬
‫را از آن مطلع سازید ‪،‬‬ ‫مقدماتی‪ ،‬اعضای تیم آن کشور‪ ،‬شالگردن و بازوبند مشکی‬ ‫می یابد‪.‬‬
‫به تن داشتند و حاضرین در مراسم به آنان ادای احترام‬ ‫مراسم افتتاحیه المپیک ‪ ،2010‬از ساعت ‪ 5:30‬صبح امروز‬
‫کردند‪.‬‬‫به وقت تهران‪ ،‬با حضور بیش از ‪ 60،000‬تماشاگر‪ ،‬در‬
‫◄ اگر میخواهید کسی را‬ ‫‪ 80 -‬درصد کشورهای شرکت کننده در این المپیک‪،‬‬ ‫مجموعه ‪ BC Place‬ونکوور برگزار شد‪.‬‬
‫تاکنون هیچگاه نتوانسته اند در دوره های قبلی ‪ ،‬مدالی‬ ‫در این مراسم پس از سرود ملی کانادا‪ ،‬ورزشکاران از مقابل‬
‫استخدام کنید ‪،‬‬ ‫کسب کنند‪.‬‬ ‫جایگاه رژه رفتند‪ .‬سپس برنامه های هنری و نمایشی به‬
‫‪ -‬بیشترین تعداد ورزشکار از آمریکا با ‪ 216‬نفر و بدنبال آن‬ ‫اجرا در آمد‪.‬‬
‫کانادا با ‪ 206‬نفر است‪.‬‬‫در انتهای مراسم‪ ،‬خانم میشل ژان‪ ،‬فرماندارکل کانادا و‬
‫◄ اگر نیاز به خدمات خاصی‬ ‫‪ -‬کمیته المپیک ایران ‪ ،‬تعداد ورزشکاران شرکت کننده‬ ‫نماینده ملکه انگیس‪ ،‬آغاز رسمی بازیها را اعالم کرد‪.‬‬
‫را ‪ 4‬نفر و سایت رسمی المپیک‪ 6 ،‬نفر اعالم کرده ‪ ،‬اما‬ ‫در این مسابقات که ‪ 17‬روز بطول خواهد انجامید‪5،500 ،‬‬
‫دارید‬ ‫تلویزیون کانادا هنگام رژه تیم ایران ‪ ،‬آنان را هفت نفر‬ ‫ورزشکار از ‪ 80‬کشور جهان به رقابت خواهند پرداخت‪.‬‬
‫اعالم کرد!‬ ‫صبح امروز ‪ ،‬مشعل ویژه بازیها‪ ،‬پس از ‪ 105‬روز گردش‬
‫‪ -‬مرجان کلهر‪ ،‬شرکت‬ ‫در تمامی شهرهای کانادا‪ ،‬بار دیگر به‬
‫و اگر مایل به چاپ آگهی تبریک و‬ ‫کننده مسابقات اسکی‬ ‫ونکوور بازگشت‪ .‬ضمن اینکه مخالفان‬
‫تسلیت می باشید ‪...‬‬ ‫آلپاین‪ ،‬پرچم کشورمان‬ ‫برگزاری این رویداد‪ ،‬با انجام تظاهرات‪،‬‬
‫را حمل می کرد‪.‬‬ ‫مسیر حرکت مشعل را تغییر دادند‪.‬‬
‫امسال و در این فصل از سال ‪ ،‬بدلیل‬
‫نشریه سیمرغ ‪ ،‬آگهی شما را بطور‬ ‫‪ -‬تنها زنان با حجاب شرکت‬ ‫پدیده « ال نینو» ‪ ،‬هوای منطقه بریتیش‬
‫کننده در این مسابقات متعلق‬ ‫کلمبیا‪ ،‬بین ‪ 6‬تا ‪ 10‬درجه باالی صفر‬
‫رایگان در صفحه نیازمندیها چاپ‬ ‫به تیم ایران هستند‪.‬‬ ‫باقیمانده و از مدتها قبل‪ ،‬بارش برف‬
‫کرده و پیام شما را به دیگر همزبانان‬ ‫‪ -‬هند باوجود اینکه پرجمعیت‬ ‫متوقف شده است‪ .‬با توجه به ذوب‬
‫ترین کشور جهان بعد از چین‬ ‫شدن برف های موجود برگزارکنندگان‬
‫شما در شهر اتاوا می رساند ‪.‬‬ ‫است‪ ،‬تنها با سه ورزشکار در‬ ‫بازیها ‪ ،‬مجبور به انتقال برف از نقاط‬
‫المپیک زمستانی حضور یافته‬ ‫دیگر‪ ،‬به پیست های اسکی شده اند‪.‬‬
‫این درحالیستکه سایر شهرهای کانادا‪ ،‬شاهد زمستان سرد است‪.‬‬
‫برای کسب اطالعات بیشتر و یا درج‬ ‫‪ -‬مردم ونکوور بخاطر نباریدن برف و گرمی نسبی هوا در‬ ‫و پربرفی هستند‪.‬‬
‫آگهی رایگان ‪ ،‬لطفا با تلفن ‪-6181‬‬ ‫این شهر‪ ،‬لطیفه های متعددی در مورد عدم تناسب وضعیت‬
‫آب و هوا با برگزاری المپیک زمستانی ابداع کرده اند ‪ ،‬از‬ ‫در حاشیه برگزاری مراسم افتتاحیه‪:‬‬
‫‪ 613-292‬و یا آدرس ایمیل @‪ads‬‬ ‫جمله برف سبز یا بازیهای زمستانی روی چمن!‬
‫‪ simorghmagazine.com‬متاس حاصل‬ ‫‪ -‬گروه ده نفره پلیس سلطنتی کانادا که پرچم این کشور را ‪ -‬هزینه برگزاری مراسم افتتاحیه‪ ،‬بین ‪ 30‬تا ‪ 40‬میلیون‬
‫با خود به داخل سالن حمل می کردند‪ ،‬به صورت ناهماهنگ دالر برآورد شده است‪ .‬اما دولت از بیم مخالفت های ناشی‬
‫منائید ‪.‬‬ ‫رژه می رفتند و جهت حرکت دست های افراد دو طرف از بحران اقتصادی موجود‪ ،‬از مدتها قبل گفته است ‪،‬‬
‫هیچگاه هزینه تمام شده برگزاری المپیک را اعالم نخواهد‬ ‫پرچم؛ برعکس بود!‬
‫‪ -‬یک دختر نوجوان به نام «نیکی یانوفسکی»‪ ،‬بخشی از کرد‪.‬‬
‫سرود ملی کانادا را به انگلیسی و بخشی را نیز به فرانسه‬
‫برگرفته از ‪ :‬ایرانتو‬
‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM‬‬
SIMORGH • Issue. 12
13 12 ‫ • سال اول • شماره‬2010 ‫ فوریه‬15 ‫دوشنبه‬

SIMORGH MAGAZINE AUGUST 2009 • Issue.1


‫‪SIMORGH • Issue. 12‬‬ ‫‪14‬‬ ‫دوشنبه ‪ 15‬فوریه ‪ • 2010‬سال اول • شماره ‪12‬‬

‫نخستین سرود ملی ایران‬


‫از مظفرالدین شاه تا میرحسین موسوی‬
‫سرود رسمی دوران پهلوی با آرزوی زنده بودن «شاهنشه»ی‬ ‫نخستین سرود ملی ایران سرنوشتی غریب پیدا‬
‫شروع میشود که جاویدانی کشور از «فر» اوست‪ .‬در سطر‬ ‫کرده‪ .‬این سرود که اکنون «وطنم وطنم» نام‬
‫بعدی ادعا میشود‪« :‬کز پهلوی شد ملک ایران – صد‬ ‫گرفته‪ ،‬در زمان مظفرالدین شاه یک بار نواخته و‬
‫ره بهتر زعهد باستان‪ ».‬شاید بر اساس همین تصور‪ ،‬یا‬ ‫بعد فراموش شد‪« .‬وطنم وطنم» دو روز پیش از‬
‫توهم‪ ،‬باشد که فرزند رضا شاه‪ ،‬هفت سال پیش از آن که‬ ‫انتخابات ‪ 22‬خرداد رسما به میرحسین موسوی‬
‫تاج و تختش را از دست بدهد‪ ،‬در جشنهای دو هزار و‬ ‫تقدیم شد‪.‬‬
‫پانصد سال شاهنشاهی‪ ،‬جلوی آرامگاه بنیانگذار امپراتوری‬ ‫مظفرالدین شاه (‪ )۱۲8۵−۱۲3۲‬از نه سالگی ولیعهد‬
‫هخامنشی ایستاد و به او گفت‪:‬‬ ‫ناصرالدین شاه بود و شاید اگر پدرش ترور نمیشد‪ ،‬ولیعهد‬
‫«کورش‪ ،‬ما امروز در برابر آرامگاه ابدی تو گرد آمدهایم تا‬ ‫نیز از دنیا میرفت‪ .‬با اینهمه او آنقدر پادشاهی کرد تا‬
‫بتو بگوییم‪ :‬کورش آسوده بخواب که ما بیداریم‪».‬‬ ‫نخستین سرود ملی ایران برای اولین و آخرین بار هنگام‬
‫ورودش به پاریس نواخته شود و چند ماه پیش از مرگش‪،‬‬
‫به هر تقدیر سرود شاهنشاهی تا سال ‪ ۱3۵7‬سرود رسمی‬ ‫فرمان مشروطه را امضاء کند‪.‬‬
‫ایران ماند و حتی در سینماها و پیش از نمایش فیلمها نیز‬
‫پخش میشد‪.‬‬ ‫سرودی که فقط یکبار نواخته شد‬
‫«ای ایران»‪ ،‬مشهورترین سرود غیررسمی ملی‬ ‫نخستین سرود ملی ایران در اصل موسیقی بدون کالمی‬
‫بود که برای پیانو نوشته شد‪ .‬این سرود را بیش از یک‬
‫در دوران محمدرضا پهلوی سرود دیگری نیز ساخته شده‬ ‫قرن پیش ژان باتیست لومر‪ ،‬نظامی موسیقیدان فرانسوی‬
‫که تا امروز‪ ،‬و حتی در جمهوری اسالمی‪ ،‬بیش از هر سرود‬ ‫ساخت‪ .‬او در دوران ناصرالدینشاه برای تدریس موسیقی‬
‫دیگری از سوی مردم به عنوان سرود ملی پذیرفته شده‪:‬‬ ‫به دانشجویان دارالفنون به ایران آمده بود و همزمان با‬
‫سرود «ای ایران» که شعر آن را حسین گل گالب سروده و‬ ‫مظفرالدین شاه در تهران درگذشت‪.‬‬
‫روحاهلل خالقی روی آن آهنگ گذاشته است‪ .‬این سرود سال‬ ‫سالهای آخر حکومت مظفرالدین شاه و دو شاه دیگر‬
‫‪ ۱3۲3‬در دوران جنگ جهانی دوم ساخته شد و شعر آن‬ ‫داشتند‪ ،‬گرچه دوران حکومتشان طوالنیتر بود‪.‬‬ ‫سلسله قاجار‪ ،‬سالهای ناآرامیهای گسترده و درگیری‬
‫ظاهرا در واکنش به اشغال ایران توسط نیروهای متفقین‬ ‫با مشروطهخواهان بوده است؛ پسرش‪ ،‬محمد علی شاه‪،‬‬
‫نوشته شده است‪.‬‬ ‫آنقدر مشغول به توپ بستن مجلس شورای ملی بود که‬
‫«ای ایران» نخستین بار به صورت همخوانی گروه کر و در‬ ‫سرود «ملی» در مدح شاه و دودمان پهلوی‬
‫فرصتی برای شنیدن سرود ملی نداشت؛ شاه آخر قاجار‪،‬‬
‫یکی از تاالرهای دانشکده افسری کنونی اجرا شد‪ .‬کمی بعد‬ ‫احمدشاه هم جوان و خام بود و از پس شرایط ملتهب آن‬
‫اجرای دیگری از این سرود با صدای بنان ضبط و از رادیو‬ ‫رضا شاه پهلوی در دوران پادشاهی خود (‪)۱3۲۰−۱3۰۴‬‬
‫تنها یک سفر خارجی در سال ‪ ۱3۱3‬به ترکیه داشت‬ ‫روزگار برنمیآمد‪ .‬در این اوضاع سرود ملی که مناسبتی‬
‫نیز پخش شده است‪ .‬سرود ای ایران به دلیل محبوبیتی‬ ‫برای نواختنش پیش نمیآمد فراموش شد‪ .‬ظاهرا لومر این‬
‫که میان اقشار گوناگون دارد‪ ،‬تا کنون به وسیله افراد و‬ ‫و رئیس جمهور این کشور‪ ،‬کمال آتاتورک را الگوی‬
‫حکومتداری میدانست‪ .‬همین سفر ضرورت و انگیزه‬ ‫اثر را چند بار با ارکستر نظامی نیز اجرا کرده‪ ،‬اما نواختن‬
‫گروههای موسیقی گوناگونی اجرا شده‪ .‬یکی از تازهترین‬ ‫آن در مراسم رسمی‪ ،‬جز همان یک بار در پاریس‪ ،‬دیگر‬
‫اجراهای «ای ایران» کار مشترک جمعی از هنرمندان‬ ‫ساخته شدن «سرود شاهنشاهی» شد‪ .‬به رضا شاه خبر‬
‫داده بودند‪ ،‬در مراسم استقبال از او الزم است سرود رسمی‬ ‫تکرار نشد‪.‬‬
‫سرشناس سینما و تئاتر است‪.‬‬ ‫سلسلهی قاجار از زمان ترور ناصرالدین شاه به سراشیبی‬
‫در سالهای ابتدایی جمهوری اسالمی‪ ،‬سرود «ای ایران»‬ ‫کشورش نواخته شود و دربار نوپای ایران تازه متوجه شد‬
‫که سرود ملی ندارد‪ .‬او نیز به یک انجمن ادبی و گروه‬ ‫افتاده بود‪ .‬دو پادشاه آخر قاجار روی هم به اندازهی نصف‬
‫به عنوان سرود ملی از رادیو و تلویزیون دولتی زیاد پخش‬ ‫دوران ناصرالدین شاه هم سلطنت نکردند‪ .‬هر دو هم خارج‬
‫میشد‪ .‬این سرود هنوز نیز هر جا نیاز به تحریک عواطف‬ ‫موزیک ارتش دستور ساختن سرود را داد‪ .‬به این ترتیب‬
‫سرودی ساخته شد که همانطور که از نام و از متن آن‬ ‫از ایران‪ ،‬یکی در ایتالیا و دیگری در فرانسه‪ ،‬از دنیا رفتند‪.‬‬
‫و تهییج مردم احساس شود‪ ،‬مانند روزهای نزدیک به‬ ‫دو شاه دودمان پهلوی نیز از این لحاظ سرنوشت مشابهی‬
‫انتخابات‪ ،‬مورد استفاده قرار میگیرد‪ .‬به رغم استقبالی که‬ ‫پیداست بیش از آنکه «ملی» باشد‪« ،‬شاهنشاهی» بود‪.‬‬
‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM‬‬
‫‪Monday Feb. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue. 12‬‬ ‫‪15‬‬ ‫سیمرغ • شماره ‪12‬‬

‫که در روزنامه همشهری نیز منتشر شده مینویسد‪ ،‬نت‬ ‫از این سرود میشود‪ ،‬برخی معتقدند که بخشهایی از شعر‬
‫این اثر و اجرای آن توسط خود آهنگساز بر روی صفحهی‬ ‫آن بسیار اغراقآمیز است‪.‬‬
‫گرامافون موجود است و هر کس میتواند بر این مبنا‬
‫اجرای جدیدی از آن ارائه کند‪.‬‬ ‫جمهوری اسالمی و سرودهای ناآشنا‬
‫در مورد این اختالف و مشاجره با ساالر عقیلی بر سر‬
‫اجرای این اثر در کنسرتهایش نکات مبهم فراوانی وجود‬ ‫در جمهوری اسالمی دو سرود به عنوان سرود رسمی‬
‫دارد‪ .‬به ویژه آنکه سیاوش بیضایی که در هر دو کنسرت‬ ‫و ملی ساخته شده است‪ .‬سرود نخست با عبارت «شد‬
‫ارکستر ملل از او به عنوان تنظیم کننده این سرود نام برده‬ ‫جمهوری اسالمی به پا‪ »...‬آغاز میشد و در سال ‪۱37۱‬‬
‫شده‪ ،‬در این مورد کمتر سخن گفته است‪.‬‬ ‫جای خود را به سرود کنونی جمهوری اسالمی داد‪ .‬سرود‬
‫جدید که در آن از تعبیرهایی مانند «پیام امام»‪ ،‬و «فریاد‬
‫تقدیم رسمی «وطنم وطنم» به میرحسین‬ ‫شهیدان» استفاده شده‪ ،‬مانند سرود نخست هیچگاه در‬
‫موسوی‬ ‫ماه ‪ 88‬در گفتوگو با روزنامه امتیاز گفت‪« :‬ساالر عقیلی‬ ‫میان مردم محبوب نشد‪ .‬شعر و ملودی این سرودها چنان‬
‫آدم فرصتطلبی است و حق خواندن این قطعه را ندارد‪».‬‬ ‫است که حتی در ذهن بسیاری از آنها که خواهان یا مجبور‬
‫در مبارزات انتخاباتی دهمین دوره ریاست جمهوری‪،‬‬ ‫او میگوید‪« :‬در سال ‪ 8۴‬قرار بود شجریان به همراه‬ ‫به تکرارشان هستند نیز نمیماند‪.‬‬
‫حامیان میرحسین موسوی بیش از طرفداران دیگر‬ ‫ارکستر ملل این قطعه را در تخت جمشید اجرا کند اما‬ ‫غریبه ماندن این سرودها ظاهرا فقط شامل خود ایرانیان‬
‫نامزدان‪ ،‬از سرود «وطنم وطنم» در تبلیغات خود استفاده‬ ‫نتوانستیم مجوز آن را دریافت کنیم‪ .‬او که نیامد پذیرفتم‬ ‫نمیشود‪ .‬در ماه نوامبر سال ‪ ۲۰۰۹‬در مراسم استقبال‬
‫کردهاند‪ .‬دو روز پیش از برگزاری انتخابات‪ ،‬بیستم خرداد‬ ‫با یک خواننده دیگری کار کنم و با یک اجرای تحمیلی با‬ ‫رسمی از محمود احمدینژاد در کاراکاس‪ ،‬به جای سرود‬
‫‪ ،88‬رهبر ارکستر ملل با انتشار نامهای‪ ،‬این سرود را رسما‬ ‫ساالر عقیلی کار کردم‪ ».‬به رغم این اظهارات‪ ،‬در کنسرت‬ ‫جمهوری اسالمی‪ ،‬سرود شاهنشاهی نواخته شد‪ .‬دولت‬
‫به میرحسین موسوی تقدیم کرد‪.‬‬ ‫دیگر ارکستر ملل در تاالر وزارت کشور‪ ،‬آذر ماه ‪ ،87‬نیز‬ ‫ایران این خبر را تکذیب کرد‪ ،‬اما فیلمهای این مراسم به‬
‫پیمان سلطانی در نامهی خود خطاب به موسوی مینویسد‪:‬‬ ‫عقیلی این سرود را خوانده است‪.‬‬ ‫شکل وسیعی در اینترنت منتشر شده است‪.‬‬
‫«ضمن اعالم حمایت معنوی از جنابعالی و آرزوی موفقیت‬
‫برای شما در عرصه انتخابات‪ ،‬سرود ایران جوان (وطنم‬ ‫پیمان سلطانی میگوید‪ ،‬با این استدالل که سرود «وطنم‬ ‫احیای سرودهای ملی قدیمی‬
‫وطنم) را که مدتی است به عنوان اثری شنیداری جهت‬ ‫وطنم» رسما و قانونا به نام او ثبت شده‪ ،‬کتبا از صدا و‬
‫تهییج روحیات ملی – میهنی توسط ستاد انتخاباتی شما‬ ‫سیمای جمهوری اسالمی خواسته‪ ،‬از پخش بدون مجوز‬ ‫از سالها پیش عدهای از موسیقیدانان تالشهایی برای‬
‫مورد استفاده قرار میگیرد به طور رسمی به جنابعالی‬ ‫آن خودداری کنند‪ ،‬اما به این درخواست توجهی نشد و به‬ ‫گردآوری سرودهای ملی و میهنی ایران کردهاند‪ .‬احیای‬
‫تقدیم میدارد‪».‬‬ ‫او «رودست زدهاند‪ ».‬ظاهرا ساالر عقیلی نیز با تلویزیون‬ ‫نخستین سرود ملی ایران و ارائهی اجرای جدیدی از آن‪،‬‬
‫مشکالتی دارد‪ .‬همان روز ‪ ۱۴‬مرداد‪ ،‬سایت «موسیقی ما»‬ ‫یکی از این تالشها به شمار میرود‪ .‬این کار توسط ارکستر‬
‫سلطانی در نامهی خود که همانروز در بسیاری از‬ ‫با اشاره به شایعهی ممنوعیت پخش صدا و تصویر عقیلی‬ ‫ملل ایران به عنوان بخشی از نخستین کنسرت این گروه‬
‫پایگاههای خبری‪ ،‬از جمله سایت خبرگزاری سازمان‬ ‫در تلویزیون‪ ،‬از قول او نوشت‪« :‬در هرحال بعد از انتخابات‬ ‫در مهرماه سال ‪ ۱38۴‬در تاالر وحدت اجرا شد‪ .‬سرپرستی‬
‫میراث فرهنگی‪ ،‬منتشر شد‪ ،‬ارکستر ملل ایران را «نهادی‬ ‫و آن اتفاقات من تصمیم گرفتم که دیگر برای اجرا به‬ ‫و رهبری این ارکستر را پیمان سلطانی بر عهده دارد‪.‬‬
‫فرهنگی و غیرسیاسی» معرفی میکند‪ .‬او همچنین با اشاره‬ ‫تلویزیون نروم‪».‬‬ ‫آنگونه که پیمان سلطانی میگوید‪ ،‬این ارکستر قرار بود کار‬
‫به وظیفهی «هنرمند واقعی در جهت رسانیدن جامعه به‬ ‫خود را با حمایت سازمان میراث فرهنگی ادامه دهد‪ ،‬اما‬
‫اهداف و آرمانهای انسانی»‪ ،‬یکی از رسالتهای هنرمندان‬ ‫دست بردن در شعر بیژن ترقی‬ ‫این سازمان به وعدههای خود عمل نکرد‪ .‬به این ترتیب‬
‫را خاموش نبودن و «بیان صریح آرمانهای خود» عنوان‬ ‫ارکستر ملل بزرگترین ارکستری است که از سوی بخش‬
‫کرده است‪.‬‬ ‫در برخی از اجراهای این سرود‪ ،‬از جمله اجراهای ساالر‬ ‫خصوصی حمایت مالی میشود‪ .‬در این ارکستر مجموعهای‬
‫عقیلی در تلویزیون‪ ،‬در دو جای شعر بیژن ترقی دست برده‬ ‫از سازهای شرقی و غربی همنوازی میکنند و اغلب‬
‫دریا دادور و اجرای دیگری از نخستین سرود‬ ‫شده؛ یکی تبدیل «همآواز» به «هوادار» در عبارت « بشنو‬ ‫نوازندگان آن را جوانان تشکیل میدهند‪.‬‬
‫ملی‬ ‫سوز سخنم که هم آواز تو منم ‪ ،‬بشنو سوز سخنم که هم‬ ‫سلطانی برخی از آهنگسازان را دعوت به همکاری کرد‬
‫آواز تو منم» و دیگری افزودن «ز اصالت ایران کهن» بعد‬ ‫تا قطعات انتخاب شده را برای اجرا توسط ارکستر ملل‬
‫سرود وطنم‬ ‫از عبارت «به صالبت ایران جوان‪ ».‬مشخص نیست که‬ ‫تنظیم کنند‪ .‬یکی از این آهنگسازان سیاوش بیضایی بود‬
‫وطنم به وسیله‬ ‫سراینده سرود در جریان این تغییرات بوده است یا خیر‪ .‬اما‬ ‫که تنظیم سرود «ایران جوان» را بر عهده گرفت‪ .‬ارکستر‬
‫خو ا نند گا ن‬ ‫شواهد نشان میدهد که الاقل تغییر دوم اساسا برخالف‬ ‫ملل در نخستین اجرای خود از گروهی از نوازندگان کشور‬
‫و گروههای‬ ‫منظور او بوده است‪.‬‬ ‫ارمنستان و ‪ 7۲‬نوازنده ایرانی تشکیل شده بود‪ .‬قرار بود‬
‫دیگری نیز در‬ ‫بیژن ترقی در یادداشتی که پس از اجرای نخست ارکستر‬ ‫یک گروه کر هم ارکستر را همراهی کند که اجازهی رفتن‬
‫داخل و خارج از‬ ‫ملل نوشته و در سایت رسمی ارکستر منتشر شده‪ ،‬نشان‬ ‫بر صحنه را دریافت نکرد‪.‬‬
‫کشور اجرا شده‬ ‫میدهد که در انتخاب کلماتش دقت داشته است‪ .‬او‬ ‫ظاهرا گذاشتن شعر بر روی ملودی به جامانده از لومر‬
‫است‪ .‬از این‬ ‫مینویسد‪« :‬این سرود برای من تنها جنبه وطنی‪ ،‬ملی‬ ‫فرانسوی‪ ،‬ابتکار رهبر ارکستر ملل بوده که اینکار را بر‬
‫اجراها میتوان‬ ‫و میهنی داشت‪ ،‬بنا براین نه سیاسی بود نه چیز دیگری‪،‬‬ ‫عهدهی بیژن ترقی گذاشت‪ .‬بیژن ترقی‪ ،‬که اردیبهشت‬
‫به دو خوانندهی‬ ‫برای همین با یک سوز خاص و با یک امید به آینده این‬ ‫‪ ۱388‬درگذشت‪ ،‬از معروفترین ترانهسرایان ایران است‪.‬‬
‫در‬ ‫سوپرانو‬ ‫سرزمین که امیدوارم جوانها آن را آباد کنند این ترانه را‬ ‫تقریبا خوانندهی مشهوری نیست که در شش دههی‬
‫خارج‪ ،‬شقایق‬ ‫سرودم و اسمش را هم گذاشتم «ایران جوان»‪ ».‬یکی از‬ ‫گذشته یکی از ترانههای ترقی را نخوانده باشد‪ .‬بیژن ترقی‬
‫کمالی و دریا‬ ‫ویژگیهایی که این سرود را از دیگر سرودهای ملی متمایز‬ ‫اواخر عمرش گالیه میکرد که گرچه مردم هنوز ترانههای‬
‫دادور‪ ،‬اشاره کرد‪.‬‬ ‫میکند‪ ،‬اشاره به وجود اقوام و فرهنگهای مختلفی است‬ ‫او را میشناسند و زمزمه میکنند‪ ،‬خودش سالهاست‬
‫شقایق کمالی این اثر را بر اساس تنطیم سیاوش بیضایی‬ ‫که مردم ایران را تشکیل میدهند‪« :‬همه با یک نام و‬ ‫فراموش شده و کسی سراغش را نمیگیرد‪ .‬سرود کهنسال‬
‫خوانده و دادور همراه با پیانو و فلوت‪.‬‬ ‫نشان ‪ /‬به تفاوت هر رنگ و زبان ‪»...‬‬ ‫ملی ایران در نخستین کنسرت ارکستر ملل‪ ،‬با شعر ترقی‬
‫ویدئو کلیپ کار دریا دادور‪ ،‬که بسیار مورد استقبال قرار‬ ‫و صدای ساالر عقیلی اجرا شد‪.‬‬
‫گرفته و دهها هزار بار از سایت یوتیوب دانلود شده‪ ،‬به‬ ‫شکایت از رهبر ارکستر ملل به وزارت ارشاد‬
‫فیلمهای قدیمی میماند‪ .‬بسیاری از منتقدان موسیقی‬ ‫اختالف رهبر ارکستر با ساالر عقیلی‬
‫یکی از ویژگیهای کارهای دریا دادور را‪ ،‬که در اجرای‬ ‫اختالفنظرها بر سر این سرود به همین جا ختم نمیشود‪.‬‬
‫این سرود نیز برجسته است‪ ،‬دقت و توانایی او در انتقال‬ ‫در سال ‪ ۱387‬رهبر ارکستر سمفونیک وقت ایران‪ ،‬منوچهر‬ ‫اجرای سرود «وطنم وطنم» از سویی با استقبال فراوانی‬
‫حس کلمات و شفافیت صدای او میدانند‪.‬‬ ‫صهبایی‪ ،‬در نامهای به رئیس دفتر امور موسیقی وزارت‬ ‫روبرو شد‪ ،‬از سوی دیگر جدلها و حواشی بسیاری به‬
‫ارشاد‪ ،‬پیمان سلطانی را متهم کرد‪ ،‬از تحقیقات او در‬ ‫دنبال داشت‪ .‬یکی از اختالفها میان سلطانی و ساالر‬
‫بهزاد کشمیریپور‬ ‫مورد سرودهای ملی و میهنی ایران سوء استفاده کرده و‬ ‫عقیلی بر سر اجرای بیاجازهی این سرود توسط خواننده‬
‫تحریریه‪ :‬بابک بهمنش‬ ‫موسیقی سرود «وطنم وطنم» را از اسنادی که در اختیار‬ ‫در کنسرتها و در تلویزیون دولتی جمهوری اسالمی‬
‫برگرفته از‪ :‬دویچه وله‬ ‫او گذاشته‪ ،‬استحراج کرده است‪ .‬پیمان سلطانی در پاسخی‬ ‫درگرفته است‪ .‬با اوج گرفتن پخش سرود و افزایش‬
‫محبوبیت ان‪ ،‬اختالفها نیز اوج گرفت‪ .‬سلطانی ‪ ۱۴‬مرداد‬
‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪AUGUST 2009‬‬ ‫‪• Issue.1‬‬
‫‪SIMORGH • Issue. 12‬‬ ‫‪16‬‬ ‫دوشنبه ‪ 15‬فوریه ‪ • 2010‬سال اول • شماره ‪12‬‬

‫خود وی در بنیانگذاری آن نقش عمدهای داشت‪ ،‬فعالیت‬


‫خود را آغاز کرد‪.‬‬
‫وی که اولین کسی بود که در ایران درس فیزیک ستارهها‬ ‫مادر نجوم ایران در بستر فراموشی!‬
‫را تدریس کرد‪ ،‬در سال ‪ ۵8‬تقاضای بازنشستگی داد و به‬
‫افتخار بازنشستگی نائل شد‪.‬‬ ‫حکایت تلخ بانی رصدخانه ایران‬
‫عزتاهلل ارضی رئیس انجمن فیزیک ایران که مدتی‬
‫دانشجوی آلینوش طریان بوده است می گوید‪ :‬استاد‬ ‫خانه سالمندان توحید میزبان نخستین بانوی استاد فیزیک‬
‫طریان بسیار مهربان بود‪ ،‬با دانشجویان به صورت دوستانه‬ ‫ایران است‪ ،‬بانوی سالخورده بنیانگذار نخستین رصد خانه‬
‫و محترمانه رفتار میکرد و با همه دوست بود‪ .‬منش و‬ ‫تاریخ نجوم کشور اکنون در میان صدها ستاره ای که مانند‬
‫برخورد انسانی از ویژگیهای بارز وی است‪ .‬وی یکی از‬ ‫او دیگر از سو سو افتاده اند روزگار می گذراند‪.‬‬
‫تاثیرگذاران بر علم فیزیک خورشیدی در ایران بود که منجر‬
‫به رشد شاخه اختر فیزیک و فیزیک ستارهها شد‪.‬‬ ‫آلینوش طریان در سن ‪ 87‬سالگی در خانه سالمندان‬
‫روزگار کهنسالی را می گذراند و گاه گاهی خبری از حضور‬
‫آلینوش طریان میگوید‪ :‬تمام خاطراتی که در دوران‬ ‫او در آن خانه در فضای خبری کشور پراکنده می شود اما‬
‫تدریس داشتم برای من شیرین است‪ .‬من دانشجوها را‬ ‫هیچ یک از خبرها به این نکته اشاره ای ندارد که هیچ‬
‫خیلی دوست داشتم و بالطبع دانشجوها هم من را خیلی‬ ‫نهاد علمی و فرهنگی در کشور برای حمایت اجرایی و‬
‫دوست داشتند و این مسئله باعث شده بود تا کوچکترین‬ ‫نه معنوی(که وظیفه دولت به عنوان نهاد حمایتی) از این‬
‫ناراحتیای در دوران تدریسم احساس نکنم و با دانشجویانم‬ ‫بانوی اول فیزیک ایران گامی به پیش ننهاده است‪ .‬دکتر‬
‫مثل دوست رفتار میکردم و اصال خودم را نمیگرفتم‪ .‬معلم‬ ‫آلینوش طریان از ارامنه ایرانی است که در فرانسه در دوره‬
‫باید مهربان باشد زیرا مهربانی را باید به دانشجوها و دانش‬ ‫دکتری فیزیک ستارگان دانشگاه سوربن تحصل کرده است‬
‫آموزانش یاد دهد چرا که این جوانان آینده کشور هستند‬ ‫را هم یادآوری می کند که با وجود اینکه تکریم عالمان و‬ ‫و نخستین رصدخانه و تلسکوپ خورشیدی تاریخ نجوم‬
‫‪ .‬اگر اساتید بداخالق باشند‪ ،‬نمیتواند درس اخالق بدهند‪.‬‬ ‫دانشمندان نکته ای است که همیشه و در همه حال مورد‬ ‫کشور را بنیان نهاد‪ .‬محمود احمدی نژاد‪ ،‬رییس جمهوری‬
‫یکی از همکارانم روزی از من پرسید چرا اینقدر دانشجوها‬ ‫تاکید بزرگان دین و کشور بوده است اما این استاد به دلیل‬ ‫اسالمی ایران در مراسمی که به همت مرکز امور زنان‬
‫به شما سر میزنند و با شما صحبت میکنند در حالی که‬ ‫نداشتن فرزند و بستگان نزدیک در خانه سالمندان بسر برد‪.‬‬ ‫و خانواده به مناسبت سالروز والدت حضرت زهرا(س) و‬
‫این دانشجویان پیش من نمیآیند‪ .‬من در جواب او گفتم‬ ‫شاید کسانی باشند که معتقدند که خانه سالمندان مکان‬ ‫بزرگداشت مقام زن درتاریخ ‪ ۲۶‬تیر ماه سال ‪ ۱38۵‬از‬
‫حتما رفتارت طوری نبوده که بتواند دانشجویان را جذب‬ ‫بهتری برای نگهداری از یک بانوی سالخورده که گویا‬ ‫زنان نمونه تقدیر کرد که یکی از این افراد اولین بانوی‬
‫کند‪.‬‬ ‫دچار آلزایمر شده است باشد اما در این میان توجه الزم از‬ ‫استاد فیزیک ایران خانم دکتر آلینوش طریان بود‪ .‬دکتر‬
‫دکتر طریان به یاد می آورد‪ « :‬در دوران تحصیل همیشه‬ ‫سوی نهادهای مسئول که یکی از آنها دانشگاه تهران است‬ ‫آلینوش طریان نخستین استاد دانشکده علوم(فیزیک)‬
‫نمرات باال داشتم و مورد توجه معلمین و اساتید بودم‪ .‬در‬ ‫چه خواهد شد‪.‬‬ ‫دانشگاه تهران بود و عالوه بر بنیانگذاری نخستین رصد‬
‫زمانی که لیسانس گرفتم از استاد خود برای گرفتن بورس‬ ‫خانه و اولین تلسکوپ خورشیدی تاریخ نجوم کشور وابسته‬
‫آلینوش طریان در خرداد سال ‪ ۱3۲۶‬با درجه لیسانس‬
‫کمک خواستم اما وی به دلیل اینکه من زن بودم با بورس‬ ‫به مرکز ژئوفیزیک دانشگاه تهران را نیز در سال ‪۱338‬‬
‫فیزیک از دانشکده علوم دانشگاه تهران فارغالتحصیل و‬
‫من موافقت نکرد و به من گفت تا االن هم زیادی درس‬ ‫تاسیس کرد‪ .‬او همچنین از سوی برنامه فرزانگان صدا‬
‫در مهرماه همان سال به سمت کارمند آزمایشگاه فیزیک‬
‫خواندم‪ .‬پدرم گفت من میتوانم هزینه تحصیل تو را در‬ ‫و سیما به عنوان چهره ماندگار در عرصه علمی معرفی‬
‫دانشکده علوم استخدام شد و یکسال بعد به عنوان متصدی‬
‫فرانسه تقبل کنم و بورس را برای افرادی بگذار که واقعا‬ ‫می شود‪ .‬در سال ‪ 8۲‬از زندگی دکتر طریان فیلمی با‬
‫عملیات آزمایشگاهی در دانشکده علوم منصوب شد‪.‬‬
‫احتیاج دارند‪ .‬با هزینه شخصی به فرانسه رفتم و دکترای‬ ‫عنوان «سوی خورشید» ساخته می شود و در آن زندگی‬
‫خود را از دانشگاه سوربن گرفتم و سپس با وجود پیشنهاد‬ ‫پس از تالش بینتیجه برای متقاعد کردن استادش (دکتر‬ ‫این نخستین بانوی استاد کرسی فیزیک ستاره در دانشگاه‬
‫کرسی استادی در دانشگاه سوربن به کشورم بازگشتم‪.‬‬ ‫حسابی) برای کمک به اعزام وی به خارج از کشور‪ ،‬با‬ ‫تهران به تصویر کشیده می شود‪.‬این فیلم مستند یکی از‬
‫هزینه شخصی خود به بخش فیزیک اتمسفر دانشگاه‬ ‫مجموعه برنامه های «فرزانگان ایران» بود که به سفارش‬
‫من عالقه داشتم به کشورم‪ ،‬ایران‪ ،‬خدمت کنم‪ .‬وگرنه در‬ ‫پاریس رفت‪.‬‬
‫همان فرانسه در حالی که هنوز فارغالتحصیل نشده بودم‪،‬‬ ‫شکبه اول سیمای جمهوری اسالمی ایران تهیه شده و‬
‫از من دعوت به کار کردند و در جواب استاد فرانسویم که‬ ‫دانشنامه دکترای دولتی را از دانشگاه علوم پاریس در‬ ‫به زندگی و فعالیت های علمی دکتر آلینوش طریان می‬
‫میخواست من را استخدام کند گفتم که من باید برگردم‬ ‫سال ‪ ۱۹۵۶‬میالدی(‪ ۱33۵‬شمسی) دریافت کرد و به دلیل‬ ‫پردازد‪.‬‬
‫به کشورم و فقط برای بهتر خدمت کردن به کشورم برای‬ ‫خدمت به کشورش پیشنهاد کرسی استادی دانشگاه سوربن‬ ‫در بخشی از این فیلم در توضیح زندگی نامه دکتر‬
‫تحصیل به فرانسه آمدم‪ .‬بعد از برگشتن به ایران‪ ،‬خیلیها‬ ‫را رد کرد و به ایران بازگشت و با سمت دانشیار فیزیک‬ ‫آلینوش طریان آمده است‪« :‬دکتر طریان در سال ‪۱۲۹۹‬‬
‫به من میگفتند که حماقت کردی‪ ،‬اما من چون وظیفه‬ ‫رشته ترمودینامیک در گروه فیزیک مشغول به کار شد‪.‬‬ ‫در خانواده ای ارمنی به دنیا آمده و برای تکمیل تحصیالت‬
‫خودم میدانستم که برگردم‪ ،‬برگشتم و از برگشتنم به ایران‬ ‫در سال ‪ ۱338‬دولت فدرال آلمان غربی بورس مطالعه‬ ‫خود به فرانسه رفته است‪ .‬او بعد از فارغ التحصیلی در‬
‫پشیمان نیستم زیرا که توانستم دانشجویان خوبی تحویل‬ ‫رصدخانه فیزیک خورشیدی را در اختیار دانشگاه تهران‬ ‫رشته دکترای فیزیک از دانشگاه سوربن پاریس‪ ،‬به ایران‬
‫جامعه بدهم و این مسئله باعث دلخوشی من است‪« .‬‬ ‫قرار داد و وی برای این بورس انتخاب شد و از فروردین‬ ‫بازگشته‪ ،‬به عنوان اولین استاد زن‪ ،‬در موسسه ژئوفیزیک‬
‫دولت آلمان بورس مطالعاتی رصدخانه فیزیک خورشیدی‬ ‫سال ‪ ۱3۴۰‬به مدت ‪ ۴‬ماه به آلمان رفت و بعد از انجام‬ ‫دانشگاه تهران مشغول به کار شده و نخستین کسی است‬
‫را به ایران ارائه داد و از میان متخصصان و اساتید دانشگاه‬ ‫مطالعات به ایران بازگشت‪.‬‬ ‫که در رصدخانه دانشگاه تهران به تدریس فیزیک ستاره‬
‫تهران ‪ ،‬آلینوش طریان انتخاب شد و به مدت چند ماه‬ ‫پرداخته است‪ .‬عالقه ی او به علم و دانش سبب شده‬
‫‪ 3‬سال بعد در تاریخ ‪ ۹‬خرداد ‪ ۱3۴3‬به مقام استادی ارتقا‬
‫برای فعالیت تحقیقاتی به این کشور سفر کرد‪ .‬وی پس‬ ‫وصیت نامه ای تنظیم کند و منزل مسکونی خود را بعد از‬
‫پیدا کرد و بدین ترتیب او اولین فیزیکدان زن است که در‬
‫از بازگشت به ایران ‪ ،‬درخواست راه اندازی رصد خانه‬ ‫مرگ به ارامنه جلفا و دانشجویانی که محل اسکان مناسبی‬
‫ایران به مقام استادی رسید‪.‬‬
‫خورشیدی را به دانشگاه تهران ارائه نمود تا دانشجویان‬ ‫ندارند ببخشد‪ .‬او تا سالهای اولیه انقالب مشغول فعالیت‬
‫در تاریخ ‪ ۲۹‬آبان سال ‪ ۴۵‬عضو کمیته ژئو فیزیک دانشگاه‬ ‫بوده و هم اکنون سالهای بازنشستگی خود را طی می‬
‫بتوانند مطالعات و تحقیقات خود را در این رصدخانه انجام‬ ‫تهران انتخاب شد و در سال ‪ ۴8‬رسما به ریاست گروه‬
‫دهند و نهایتا رصدخانه خورشیدی با نظارت وی افتتاح‬ ‫کند‪.‬اینکه خانم دکتر طریان منزل مسکونی خود را برای‬
‫تحقیقات فیزیک خورشیدی موسسه ژئوفیزیک دانشگاه‬ ‫دانشجویان وقف کرده است تا پس از مرگش در آنجا ساکن‬
‫گردید‪.‬‬ ‫تهران منصوب شد و در رصدخانه فیزیک خورشیدی که‬ ‫شوند نشان از عالقه او به علم و دانش دارد و این نکته‬

‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫•‬ ‫‪WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM‬‬


‫‪Monday Feb. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue. 12‬‬ ‫‪17‬‬ ‫سیمرغ • شماره ‪12‬‬

‫نكاتی در مورد‬
‫یخچال‬

‫مراسم های گوناگونی از لزوم توجه به اساتید بازنشسته‬ ‫آلینوش طریان ادامه میدهد‪« :‬مادرم در سویس تحصیل‬
‫و راهکارهای استفاده از تجربیات آنها سخن می گویند‬ ‫کرده بود‪ .‬هم مادرم و هم پدرم به زبان فرانسه‪ ،‬فارسی و‬
‫اماتاکنون هیچ مرجع علمی به طور عملی و جدی به این‬ ‫ارمنی مسلط بودند و بسیاری از مواقع با هم به زبان فرانسه‬
‫سرد و منجمد کردن یکی از رایج ترین روش های‬ ‫مهم نپرداخته است‪ .‬اساتید زیادی همچون آلینوش طریان‬ ‫صحبت میکردند‪ .‬من و برادرم هم که از کودکی به زبان‬
‫نگهداری مواد غذایی است که موجب طوالنی شدن‬ ‫در خانه های گمشده این شهر و دیار زندگی می گذرانند و‬ ‫ارمنی و فارسی آشنا بودیم برای فهمیدن حرف والدینمان‬
‫زمان ماندگاری آنها می گردد‪ .‬یخچال برای تازه ماندن‬ ‫او نه اولین و نه آخرین فردی است که در بستر فراموشی‬ ‫زبان فرانسه هم یاد گرفتیم و آنها را غافلگیر کردیم‪ .‬به‬
‫مواد غذایی مانند سبزی و میوه و الزم است و همچنین‬ ‫روزمرگی تند و هیجان زده امروز‪ ،‬روزگار می گذراند‪ .‬تقدیر‬ ‫زبان ترکی و انگلیسی نیز آشنایی دارم‪ .‬زیرا بسیاری از‬
‫برای نگهداری برخی مواد غذایی فاسد شدنی مانند‬ ‫و تشکر از یک استاد وظیفه دانشگاهی است که وی در آن‬ ‫مقاالت و مجالت علمی به زبان انگلیسی هستند‪« .‬‬
‫عمر گرانبهای خود را صرف کرده است اما باالتر از تقدیر‬ ‫استفاده از تجربیات گرانقدر گذشتگان و افرادی همچون‬
‫گوشت‪ ،‬مرغ‪ ،‬ماهی و لبنیات‪ ،‬ضروری می باشد‪ .‬با‬
‫توجه و به یادآوردن گچ نوشته های آنها بر دیوار کالسهای‬ ‫آلینوش طریان که به نوعی پایه گذار نجوم نوین و حرفه‬
‫تغییر نحوه زندگی‪ ،‬نیاز ما به یخچال بیشتر شده است‪.‬‬ ‫درس است‪ .‬خانم دکتر آلینوش طریان این روزها در بستر‬
‫در دنیای صنعتی امروز تعداد دفعات خرید کمتر ولی‬ ‫ای در ایران بوده است و تا مدتها پس از انقالب اسالمی نیز‬
‫خود در خانه سالمندان توحید خاطرات روزهای تحصیل و‬ ‫به فعالیت موثر علمی می پرداخته است‪ ،‬جایگاهی فراموش‬
‫میزان خرید بیشتر شده است‪ .‬در نتیجه مواد غذایی‬ ‫علم آموزی را به یاد می آورد و با این خاطرات روزگار می‬
‫بیشتردر یخچال نگهداری می شوند‪.‬‬ ‫شده در عرصه علم آموزی ایران یافته است‪ .‬تقدیر و تشکر‬
‫گذراند‪.‬‬ ‫از یک استاد وظیفه دانشگاهی است که وی در آن عمر‬
‫‪ -‬یخچال را نزدیک اجاق گاز یا هر نوع منبع حرارتی‬ ‫گرانبهای خود را صرف کرده است اما باالتر از تقدیر توجه‬
‫دیگر قرار ندهید‪.‬‬ ‫و به یادآوردن گچ نوشته های آنها بر دیوار کالسهای درس‬
‫‪ -‬پس از باز کردن در شیشه مربا‪ ،‬سس و ‪ ...‬باید آن‬ ‫است در حالی که مسئولین و روسای دانشگاهها همواره در‬
‫ها در یخچال نگهداری کرد‪.‬‬
‫‪ -‬یخچال را بیش از حد پر نکنید زیرا هوای خنک‪،‬‬
‫که یخچال را سرد نگه می دارد‪ ،‬نمی تواند جریان‬
‫پیدا کند‪ .‬وقتی زیاد خرید می کنید‪ ،‬به ناچار آنها را‬
‫به زور در یخچال جا می دهید‪ .‬بهتر است نوشیدنی‬
‫هایی مانند انواع نوشابه ها ‪ ،‬آب میوه های پاکتی‬
‫و آب معدنی را که زودتر مصرف می کنید در یخچال‬
‫گذاشته و باقی را بیرون از یخچال نگه دارید و به‬
‫تدریج جایگزین کنید‪.‬‬
‫‪ -‬پس از باز کردن در قوطی های کنسرو و رب و‪،...‬‬
‫مواد آن را در ظرفی دردار خالی کنید و هرگز باقیمانده‬
‫مواد را درون قوطی نگه ندارید‪.‬‬
‫‪ -‬مواد غذایی را که تاریخ مصرف آن گذشته است‪،‬‬
‫دور بریزید‪.‬‬
‫‪ -‬بر چسب مواد غذایی را که می خرید بخوانید و‬
‫نحوه نگه داری و زمان ماندگاری آن را کنترل کنید‪.‬‬

‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪AUGUST 2009‬‬ ‫‪• Issue.1‬‬


‫‪SIMORGH • Issue. 12‬‬ ‫‪18‬‬ ‫دوشنبه ‪ 15‬فوریه ‪ • 2010‬سال اول • شماره ‪12‬‬

‫(‪ )cookie sheet‬را پهن کنم ‪ .‬من به اطرافم نگاه‬


‫کردم و آنها را پیدا نکردم ‪ .‬پس بلند فریاد زدم ‪ « :‬خانم‬
‫‪ K ، cookie shit‬های ما کجا هستند؟» ‪ .‬کالس‬
‫داستانهای واقعی موفقیت‬
‫درباره مهاجرت به کانادا‬
‫از خنده منفجر شد و من سرجایم خشک زده ایستادم و‬
‫نمیدانستم چه اتفاقی افتاده است ‪ .‬چرا همه می خندند‬
‫؟ چه چیزی خنده دار بود؟ مگر من چه گفتم؟ دختری به‬
‫من گفت ‪ « :‬تو منظورت ‪ cookie sheet‬است و نه‬
‫‪cookie shit‬؟» ‪ .‬تنها چیزی که در آن لحظه احساس‬
‫کردم این بود که صورتم آتش گرفت ‪ .‬خنده های درون‬
‫کالس در سر و گوشم طنین می انداخت و انعکاس پیدا‬
‫یادگیری زبان انگلیسی و خالصی از لهجه فارسی اش‬
‫که به او احساس جا افتادگی بیشتری میداد ‪ ،‬پیدا کردن‬ ‫سفری آکنده از معنا‬
‫میکرد و من فقط می خواستم که ذوب شوم و به درون‬ ‫دوستان جدید ‪ ،‬فراگیری فرهنگ کانادایی و رشد و نمو به‬
‫زمین فرو روم ‪.‬‬ ‫عنوان یک نوجوان در سرزمینی خارجی‪ .‬او همانند درختی‬ ‫از‪ :‬ماندانا راستان‬
‫تفاوت مابین حروف صدادار محکم و آرام در تلفظ صحیح‬ ‫بی ریشه ‪ ،‬احساس عجیبی به همه چیزهایی که اطرافش‬
‫زبان انگلیسی ‪ ،‬تنها مبارزه ای نبود که من بر آن غالب‬ ‫را احاطه کرده بودند داشت ‪.‬‬
‫شدم ‪ .‬زمان زیادی طول کشید تا در تلفظ صدای “‪ ”er‬در‬ ‫ماندانا روزهای بسیاری با چشمان گریان از مدرسه به خانه‬
‫کلماتی مانند ‪ hamburger ، murder‬و ‪quarter‬‬ ‫بازمی گشت ‪ .‬او نمی توانست بفهمد که چگونه برخی از‬
‫مهارت پیدا کردم و همینطور هم برای ادای صدای “‪”tt‬‬ ‫همکالسیهایش میتوانند چنان ظالمانه او را مسخره و‬
‫در کلماتی مانند ‪ letter ، kettle ، cattle‬و ‪. bottle‬‬ ‫اذیت کنند‪ .‬از جمله مواردی که به او در این بابت کمک‬
‫از آنجائیکه این صداها در زبان مادری من وجود نداشت ‪،‬‬ ‫میکرد‪ ،‬گوش شنوا و همدردی مادرش با جمالت مثبت و‬
‫میبایست که تالش زیادی برای یادگیری آنها بکنم ‪.‬‬ ‫تشویق کننده او ‪ ،‬دوستان جدیدی که او را تا دم در خانه‬
‫از جهتی ‪ ،‬معلم ‪ ESL‬شدن من هم کمی عجیب بود ‪.‬‬ ‫پیاده همراهی میکردند و نامه های دوازده صفحه ای بود‬
‫این اولین و دومین چیزی نبود که بعد از فارغ التحصیلی از‬ ‫که با دوستانش در ایران بطور مرتب مبادله میکرد‪.‬‬
‫دانشگاه و هنگامیکه در جستجوی این بودم که با زندگی‬ ‫حال به سال ‪ ۲۰۰7‬برگردیم ‪ .‬اولین چیزی که به مغزم‬
‫ام چه میخواهم بکنم ‪ ،‬به ذهن من خطور کرده باشد ‪ .‬در‬ ‫خطور میکند ابنست که امروز تا چه حد برای تمام‬
‫طول مدت دانشگاه ‪ ،‬اغلب اوقات با سردرگمی و ناامیدی‬ ‫نعمتهایی که دارم ‪ ،‬شکرگزارم‪ .‬بیست و هفت سال پیش ‪،‬‬
‫و ضعف دست و پنجه نرم میکردم و برای مدتی هم ‪ ،‬از‬ ‫من مملو از سواالت متعدد و سردرگمی بودم ‪ .‬زمان خیلی‬
‫نظر پزشکی ‪ ،‬دچار افسردگی شدم ‪ .‬آیا هیچگاه خوشحال‬ ‫زیادی طول کشید تا توانستم نقطه چینها را به هم اتصال‬
‫خواهم شد؟ آیا باالخره عالقه شدیدم و هدف زندگی ام را‬ ‫داده و دلیل گذار خود از این مسیر را درک کنم ‪.‬‬
‫در کانادا پیدا خواهم کرد؟‬ ‫این سفر و این گذر بدینجا منتهی شد که من شغل معلمی‬
‫می گویند که همیشه به دنبال قلبت برو ‪ ،‬اما انجام اینکار‬ ‫‪ )ESL )English as a Second Language‬را‬
‫گاهی سخت است ‪ ،‬چون شما مطمئن نیستید که در‬ ‫برگزینم و حاال قانع شده ام که تدریس ‪ ، ESL‬بخش‬
‫زندگی چه میخواهید ‪ .‬گاهی اوقات باید به بیراهه برویم تا‬ ‫بزرگی از هدف زندگی من را تشکیل میدهد ‪ .‬من اعتقاد‬
‫خودمان را پیدا کنیم و گاهی اوقات هم باید در یک جنگل‬ ‫دارم که به منظور درک واقعی درد و مشکل دیگران‬
‫گم شویم تا ارزش یک جاده صاف و تمیز را بدانیم‪.‬‬ ‫و برای آنکه قادر به کمک به آنها باشیم ‪ ،‬باید تجربه‬ ‫روزی روزگاری ‪ ،‬دختر کوچکی در تهران زندگی میکرد‪ .‬او‬
‫شاید که مهاجرت ما به کانادا ‪ ،‬در ابتدا ‪ ،‬همان گم شدن‬ ‫مشابهی را نیز خود پشت سر گذاشته باشیم ‪ .‬من نه تنها‬ ‫زندگی خوب و زیبایی داشت‪ .‬خانواده و دوستان بسیاری‬
‫بود ‪ ،‬اما حاال ‪ ،‬من اغلب از پدرم به خاطر آینده نگری و‬ ‫یک معلم زبان ‪ ،‬بلکه یک هادی ‪ ،‬راهنما و مشاور نیز‬ ‫اطرافش را احاطه کرده بودند‪ .‬گربه ای داشت و دانش‬
‫جسارتی که از خود نشان داد ‪ ،‬تشکر میکنم ‪ .‬او آینده‬ ‫هستم ‪.‬‬ ‫آموز خوبی هم بود‪.‬‬
‫بهتری را برای همه ما می خواست و مجبور بود که در‬ ‫یک روز عادی کالس ‪ ،‬همراه با آموزش زبان انگلیسی به‬ ‫یک روز‪ ،‬به ناگهان همه چیز تغییر کرد‪ .‬پدرش تصمیم‬
‫این راه ‪ ،‬چیزهایی را هم فدا کند ‪ .‬ما همه مشکالت زیادی‬ ‫مهاجران ‪ ،‬پناهجویان و دانش آموزان بین المللی است ‪.‬‬ ‫گرفته بود که تمام خانواده چهار نفری شان را به دور‬
‫را پشت سر گذاشتیم ‪ ،‬اما حاال زندگیمان مملو از تجارب‬ ‫من به شاگردانم یاد میدهم که چگونه مهارتهای شنیداری‬ ‫نیمی از کره زمین بگرداند و به ونکوور کانادا ببرد ‪ .‬پدر‬
‫ارزشمند شده است ‪.‬‬ ‫‪ ،‬گفتاری ‪ ،‬خواندن ‪ ،‬دستور زبان ‪ ،‬لغت معنی و نوشتن‬ ‫برای خودش دالیل خوبی داشت ‪ ،‬اما ماندانا کوچولو آنها‬
‫من افتخار میکنم که این مسیر را پیموده ام و موقعیتی پیدا‬ ‫خود را تقویت کرده و بهبود بخشند‪ .‬گاهگداری هم به‬ ‫را درک نمیکرد‪.‬‬
‫کرده ام که به شاگردانم کمک کنم ‪ .‬هر از گاهی ‪ ،‬کسی‬ ‫سفرهای کوتاه تفریحی رفته و یا سخنگوی میهمان‬ ‫قبل از همه‪ ،‬او میبایست با همه چیزها و کسانی که‬
‫محتاج در آغوش کشیده شدن و یا شانه ای برای گریه‬ ‫دعوت میکنیم ‪ .‬در بین تمام این فعالیتهای داخل و خارج‬ ‫دوست میداشت خداحافظی کند و قدم به سرزمین و‬
‫کردن است و من خوشحالم که آنجا هستم ‪ .‬من عاشق‬ ‫از کالس ‪ ،‬من یک نقش دوست داشتنی تری را ‪ ،‬بعنوان‬ ‫فرهنگی بگذارد که چیزی از آن نمیدانست و با آن بیگانه‬
‫خدمت کردنم و عاشق دیدن برق قدردانی در چشمان‬ ‫یک سخنگوی محرک ‪ ،‬ایفا میکنم ‪ .‬کالس درس ‪ ،‬محل‬ ‫بود ‪ .‬در روز پرواز‪ ،‬زمانیکه در فرودگاه مهرآباد به انتظار‬
‫مردم ‪ .‬تمام اینها ‪ ،‬سفر من را معنی دار کرده اند ‪.‬‬ ‫صحنه ایفای نقش من است ‪ .‬من به تعداد زیاد شنونده‬ ‫نشسته بودند‪ ،‬او بسیار بی حال و بی رمق و بی تفاوت‬
‫در یک سالن کنفرانس هتل نیازی ندارم ‪ .‬من میتوانم‬ ‫بنظر می آمد‪.‬‬
‫‪Source: canadianimmigrant.ca.‬‬ ‫پیامهای هدفدار بودن ‪ ،‬ثبات ‪ ،‬صبر ‪ ،‬اعتماد به نفس ‪،‬‬ ‫ماندانا در فکر بود‪ :‬چگونه چنین اتفاقی میافتد؟ در کشور‬
‫‪Mandana Rastan‬‬ ‫داشتن روحیه قوی در قبال مشکالت و انظباط را به جمع‬ ‫جدید‪ ،‬چه بر سر آنها خواهد آمد؟ او چگونه میتواند دوباره‬
‫کوچکی از شنوندگان مقابل رویم ‪ ،‬در هر موقعیتی منتقل‬ ‫دوستان جدیدی پیدا کند؟ چگونه مردم و فرهنگ جدید‬
‫نمایم ‪ .‬و شنوندگان من هم سراپا گوش هستند ‪ ،‬چرا که‬ ‫را بشناسد؟ چگونه میتواند آنقدر به دور از مردمی که می‬
‫برای درج آگهی در‬ ‫اشتیاق شدید و عقاید محکم مرا می بینند و می دانند که‬ ‫شناخت و دوست می داشت زندگی کند؟ آیا هیچگاه‬
‫من میدانم که در چه موردی دارم صحبت میکنم ‪.‬‬ ‫دوباره خوشحال خواهد بود؟ در حالیکه به چمدانش تکیه‬
‫مجله سیمرغ با ما‬ ‫یکی از داستانهایی که همیشه برای شاگردانم مقل میکنم‬ ‫داده بود و پریشان و ناامید بنظر میرسید و دستها و چانه‬
‫تماس بگیرید‬ ‫‪ ،‬مربوط به تجربه خجالت آوری است که در کالس‬
‫آشپزی سال هشتم مدرسه برایم پیش آمد ‪ .‬زمانی که‬
‫اش را بر روی چتر رنگارنگی که عمو بهرام به او داده بود‬
‫گذاشته بود‪ ،‬افکار بسیاری از سر او می گذشت‪ .‬او هرگز‬
‫خیلی دلم میخواست یاد بگیرم که شیرینی شکالتی‬ ‫زمانی را بیاد نمی آورد که تا آن حد غمگین بوده باشد‪.‬‬
‫‪613.292.6181‬‬ ‫بپزم ‪ .‬آن روز وظیفه من آن بود که کاغذهای شیرینی‬ ‫در چند سال اول ‪ ،‬ماندانا با چالشهای متعددی روبرو بود‪:‬‬

‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM‬‬


‫‪Monday Feb. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue. 12‬‬ ‫‪19‬‬ ‫سیمرغ • شماره ‪12‬‬

‫دختران با جرأت‬

‫احمد سرمست یکی از آن کسانی بوده است که به‬


‫تجدید حیات موسیقی درسرزمین "طالبان"‬
‫خاطر موسیقی عطای وطن را به لقای آن میبخشد‬
‫و همراه خانوادهاش راهی کشوری دیگر میشود‪ .‬او‬
‫هماینک سرپرست مدرسهی موسیقی کابل است‪.‬‬
‫به گفتهی این موسیقیشناس ‪ ۴7‬ساله این مدرسه‬ ‫اگر طالبان در زمان سلطهی خود بر افغانستان مردم‬
‫پیشتر مدرسهی تعلیم قرآن بوده است‪ .‬با هدف زنده کردن‬ ‫را از شنیدن موسیقی با وعدهی ریختن سرب داغ در‬
‫سنت موسیقی ‪ ،‬احمد سرمست پس از سقوط طالبان‬ ‫گوشهایشان در آخرت میترساندند‪ ،‬اما اینک نه فقط‬
‫به کشورش باز میگردد اما خانوادهی وی همچنان در‬ ‫پسران بلکه دختران افغان هم ساز به دست‪ ،‬ترانههای‬
‫استرالیا‪ ،‬جایی که او در دانشگاه کار میکرده است‪ ،‬باقی‬ ‫محبوبشان را میخوانند‪.‬‬
‫میمانند‪ .‬او میگوید‪ ،‬اگر در زمان طالبان شنیدن موسیقی‬ ‫امرالدین‪ ،‬پسر ‪ ۱۴‬سالهی افغان یک آرزوی بزرگ دارد‬
‫ممنوع بود اما هماینک به بخشی از زندگی مردم تبدیل‬ ‫و آن هم خوانندگی است‪ .‬تا پنج ماه پیش او به عنوان‬
‫شده است‪.‬‬ ‫کارگر در یک تعمیرگاه اتومبیل کار میکرد اما هماکنون‬
‫روحاهلل یاسر نیز هنوز شور و شعف مردم را پس‬ ‫در کالس درس پشت میز مینشیند و همزمان نواختن‬
‫از سقوط طالبان به خاطر دارد‪« :‬بچههای کابل روی‬ ‫گیتار را نیز فرا میگیرد‪.‬‬
‫گاریها‪ ،‬دوچرخهها و فرغونها ضبط یا رادیو را با صدای‬ ‫این از خوششانسی امرالدین بوده است که توانسته‬
‫بلند میگذاشتند و در خیابانها موسیقی میشنیدند‪ .‬این‬ ‫جایی در مدرسهی تازه تأسیس موسیقی در کابل پیدا‬
‫خیلی جالب بود‪ ،‬مثال تلویزیونها را بیرون در خیابان‬ ‫کند‪ ،‬زیرا که بنا بر آمار یونیسف تنها در حدود ‪ ۶۰‬درصد‬
‫میگذاشتند و برنامهها را نگاه میکردند‪».‬‬ ‫از بچههای افغان اصوال به مدرسه میروند‪ .‬مدرسهی‬
‫مدرسهی موسیقی کابل ‪ ،‬هم هنرجویان دختر و هم‬ ‫موسیقی کابل تا به اینجا حمایتهای بینالمللی زیادی‬
‫هنرجویان پسر را میپذیرد‪ .‬تا کنون ‪ ۹۵‬پسر و ‪ ۴۰‬دختر‬ ‫را دریافت کرده است‪ .‬برای مثال برخی از فروشندگان‬
‫در این مدرسه مشغول به تحصیل هستند‪ .‬هرچند یاد‬ ‫سازهای موسیقی در آلمان چندین پیانو‪ ،‬گیتار‪ ،‬ویولن‬
‫گرفتن موسیقی برای دختران در افغانستان چندان آسان‬ ‫و برخی دیگر از ادوات موسیقی را به این مدرسه اهدا‬
‫نیست‪ ،‬اما با این حال کم کم میتوان دختران جوان‬ ‫کردهاند که این محمولهها همگی توسط ارتش آلمان به‬
‫افغان را نیز دید که همراه با نوازندگان بر روی صحنه‬ ‫احمد ظاهر خواننده فقید و محبوب افغانی‬ ‫افغانستان منتقل شدهاند‪.‬‬
‫ظاهر میشوند و ترانههای قدیمی و آشنای افغان را اجرا‬ ‫امرالدین هم همانند بسیاری از جوانان افغان عاشق‬
‫میکنند‪.‬‬ ‫موسیقی است‪ .‬اسطورهی او احمد ظاهر‪ ،‬خوانندهی فقید و‬
‫در کنار به راه افتادن برنامههای «استعدادیابی» در‬ ‫محبوب افغانستان است که افغانها او را الویس پریسلی‬
‫افغانستان همانند آنچه که در کشورهای اروپایی رایج‬ ‫خودشان مینامند‪ .‬این خوانندهی نامدار در سال ‪۱۹7۹‬‬
‫است‪ ،‬روحاهلل به نکتهی دیگری نیز اشاره میکند و‬ ‫در یک سانحهی رانندگی جان خود را از دست داد که‬
‫میگوید‪« :‬نکتهی جالبتر این است که در جامعهی‬ ‫برخی این سانحه را در اصل ترور وی میدانند اما سی‬
‫بستهی افغانستان در برنامههای تلویزیونی که موسیقی‬ ‫سال پس از درگذشتش نام او همچنان فراموشناشدنی‬
‫انتخابی است‪ ،‬بینندهها زنگ میزنند و دختران جوان‬ ‫باقی مانده است‪.‬‬
‫علیرغم هزینهی باالی تلفنهای همراه با این برنامهها‬
‫تماس میگیرند و آهنگ فرمایش میدهند و میگویند که‬ ‫مخفیگاههای رانندگان‬
‫ما دوست داریم این آهنگ را پخش کنیم‪ .‬گاه دخترهایی‬
‫که کمی جرأت به خرج میدهند‪ ،‬این آهنگها را زمزمه‬ ‫یک باریتون قدیمی که توانسته دوران سخت‬ ‫در زمان سلطهی طالبان بر افغانستان شنیدن موسیقی‬
‫میکنند‪».‬‬ ‫ممنوعیت موسیقی را از سر بگذراند‬ ‫نه تنها گناه که جرمی بزرگ هم تلقی میشد‪ .‬سنگ قبر‬
‫احمد ظاهر از سوی طالبان آسیبهای فراوانی دید و‬
‫هزاران نوار کاست‪ ،‬صفحه و همچنین سازهای موسیقی‬
‫برگرفته از‪ :‬دویچه وله‬ ‫از بین رفتند‪.‬‬
‫ز سوی دیگر ‪ ،‬طالبان به مردم هشدار داده بودند که‬
‫چنانچه کسی به موسیقی گوش کند‪ ،‬در آخرت سرب داغ‬
‫درون گوشهایش ریخته خواهد شد‪ .‬اما تا آن زمان خود‬
‫نیروهای طالبان وظیفهی مجازات نوازندگان و شنوندگان‬
‫موسیقی را به دست گرفته و باعث شدند تا هر کسی که‬
‫عالقهای به موسیقی داشت‪ ،‬از این کشور فرار کند‪.‬‬
‫روح اهلل یاسر‪ ،‬جوان افغانی است که مدتی دورهی‬
‫حکومت طالبان را در این سرزمین تجربه کرده است‪.‬‬
‫وی با یادآوری آن دوران خاطرهای را نقل میکند‪« :‬از‬
‫لیما سحر یکی از دختران افغان شرکتکننده در‬ ‫مسیر زابل به قندهار میرفتیم‪ .‬در وسط راه‪ ،‬توی ماشین‬
‫مسابقات تلویزیونی استعدادیابی افغانستان‬ ‫که بودیم‪ ،‬در یکی از پستهای بازرسی ‪ ،‬طالبان یکی‬
‫از افرادشان را وارد ماشین کردند و این آقا کنار نشست‪،‬‬
‫چون روی صندلی هم جا نبود‪ ،‬با این حال با این که همه‬
‫گذاشته بودند‪ ،‬جاهایی که عمال مخالفتشان را نشان‬ ‫از طالبان میترسیدند‪ ،‬راننده وسط راه در آن دشتهای‬
‫دهند‪ .‬ماشینها را هم بازرسی میکردند تا ببینند که نوار‬ ‫خاکی موسیقی گذاشته بود‪ ،‬فکر میکنم که خیلی خوش‬
‫با خود حمل نکنند‪ .‬اما خوب رانندگان هم برای خود‬ ‫این آقا آمده بود‪ .‬هیچچیزی نگفت!»‬
‫مخفیگاههایی درست میکردند و نزدیک آن بازرسیها‬ ‫به گفتهی روحاهلل‪ ،‬طالبان در پستهای بازرسی‬
‫که میرسیدند نوار را از ضبط میکشیدند و آنجا مخفی‬ ‫دروازههایی را همانند دروازههای فوتبال درست کرده‬
‫میکردند‪».‬‬ ‫بودند و نوارهای کاست و ویدئو را دور تا دور آنها کشیده و‬
‫آویزان کرده بودند‪ .‬او میگوید‪« :‬آنها شیشهی تلویزیونها‬
‫را شکسته بودند و به شکل صندوقهایی روی ستونها‬
‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪AUGUST 2009‬‬ ‫‪• Issue.1‬‬
‫‪SIMORGH • Issue. 12‬‬ ‫‪20‬‬ ‫دوشنبه ‪ 15‬فوریه ‪ • 2010‬سال اول • شماره ‪12‬‬

‫گروه کر در چه سالی تشکیل شد؟‬ ‫اولین باغچهبان (‪)Evelina Baghcheban‬‬


‫در سال سی یا سی ویک من این گروه را ساختم‪ .‬این‬
‫گروه اما کمبودهایی داشت‪ .‬میدانید که در کر‪ ،‬سوپرانو‪،‬‬ ‫یکی از پایه گذاران اپرا در ایران‬
‫آلتو‪ ،‬تنور‪ ،‬باس و همه صداها باید باشد‪ .‬این موضوع را‬
‫آن زمان فکر میکنم به آقای «غریب» رئیس هنرستان(‬
‫کنسرواتوار) گفتم واو هم به آقای «پهلبد» گفت و از اروپا‬
‫هم چند کریست آوردیم تا کر ما به صورت کامل در آمد‬ ‫اولین باغچهبان‪ ،‬نخستین معلم اپرا در ایران‪،‬‬
‫و شروع کردیم به کنسرت دادن‪ .‬کر ما آنقدر مشهور شد‬ ‫شما وقتی به ایران رفتید‪ ،‬زبان فارسی را بلد‬ ‫در مرسین ترکیه از مادری فرانسوی و پدری‬
‫که برای تاجگذاری هم از ما دعوت کردند که در مراسم‬ ‫بودید؟‬ ‫ترك متولد شد‪ .‬پانزده ساله بود که به کنسرواتوار‬
‫برنامه اجرا کنیم‪.‬‬ ‫دولتی آنکارا رفت و دورهی پیانو و آواز را در آن‬
‫اصال‪ .‬هیچی بلد نبودم‪ .‬برای این که ازدواج کنیم باید‬ ‫جا با درجهی ممتاز به پایان رساند‪.‬‬
‫تاسیس اپرای تهران هم در همان زمان بود؟‬ ‫سراغ مال میرفتیم‪ .‬من بودم با یک لباس سفید‪ ،‬همسرم‬ ‫وی در همان کنسرواتوار با ثمین باغچهبان‪ ،‬موسیقیدان‬
‫بود با یک پیراهن یقه دار‪ ،‬یک دوستی داشتیم که او هم‬ ‫و آهنگساز آشنا شد‪ .‬پس از نامزدی با ثمین به ایران آمد و‬
‫من در تاالر رودکی یکی از پایهگذاران اپرای تهران‬ ‫شهید ما بود‪ ،‬ببخشید شاهد ما بود‪ ،‬و داداش من هم از‬ ‫با او ازدواج کرد‪ .‬یک سال بعد همراه با ثمین در کنسرواتوار‬
‫شدم و غیر از من‪»،‬منیر وکیلی» بود‪« ،‬فاخره صبا»‪ ،‬بود‪.‬‬ ‫ترکیه آمده بود‪ .‬پدر ثمین هم بود که خیلی به او عالقه‬ ‫تهران به کار تدریس آواز مشغول شد‪.‬‬
‫باید بگویم از میان همه منیر وکیلی بیش از همه زحمت‬ ‫دارم و واقعا مثل پدر من بود و او هم مرا مثل دخترش‬ ‫در لندن و در برنامهای که بنیاد توس زیر عنوان باله‪،‬‬
‫کشید‪ .‬چون عاشق اپرا بود‪ .‬خودش هم با پول خودش‬ ‫خیلی دوست داشت‪ .‬همین‪ .‬عده زیادی نبودیم‪ .‬خالصه‬ ‫اپرا و موسیقی کالسیک تدارک دیده بود‪ ،‬با وی گفتوگو‬
‫مدرسهای هم آن جا باز کرد‪ .‬بعد رهبر کر اپرا شدم‪ .‬بعد‬ ‫آقای آخوند آمد‪ .‬خیلی شیک پوشیده بود و خیلی رسمی‬ ‫کردیم‪.‬‬
‫سازمان کر تهران را تشکیل دادم‪ .‬در این کر از بیرون‬ ‫آمده بود‪ .‬یک نگاهی به این طرف و آن طرف کرد‪ .‬نه دار‬ ‫دویچهوله‪ :‬خانم باغچهبان برگردیم به گذشتههای دور‬
‫شاگرد گرفتیم و با امتحان صدا آن ها را به کر آوردیم‪.‬‬ ‫و دنبکی بود نه خبری‪ .‬یک میز کوچولو چیده شده‪ ،‬یک‬ ‫دور دور‪ .‬شما چگونه کار خود را شروع کردید‪ .‬چطور شد‬
‫این بچهها حقوق هم میگرفتند‪ .‬کالسها طوری بود که‬ ‫شیرینی خشک و میوه‪ .‬او هم اصال انتظار چنین محفلی‬ ‫که سراغ آواز خواندن رفتید؟ میتوانید قصه گذشته خود را‬
‫بچهها اصال احساس خستگی نمیکردند‪.‬‬ ‫را نداشت‪ .‬خالصه مراسم عقد را انجام داد‪ .‬به من گفت‬ ‫برای ما بگوئید؟‬
‫که شما مهریه چه میخواهید؟ این سوال من را شوکه‬ ‫اولین باغچهبان‪ :‬من در مرسین ترکیه به دنیا آمدم‪ .‬در‬
‫کرد‪ .‬گفتم من فروشی نیستم‪ ،‬یعنی چه؟ گفت این جا‬ ‫چهارده‪ ،‬پانزده سالگی رفتم به کنسرواتوار دولتی آنکارا و‬
‫رسم است‪ .‬باید یک مهریه تعیین کنی‪ .‬گفتم من هیچ‬ ‫در آن جا دوره پیانو و آواز را با درجه ممتازبه پایان رساندم‪.‬‬
‫چیزی نمیخواهم‪ .‬من اگر شوهرم طالقم بدهد‪ ،‬خودم‬ ‫چون از شاگردهای برجستهی کنسرواتوار بودم در کاخ‬
‫کار میکنم و زندگیام را تامین میکنم‪ .‬از هیچ کس هم‬ ‫ریاست جمهوری آن زمان هم کنسرت دادم‪.‬‬
‫انتظار کمک ندارم‪ .‬باز یک بار دیگر پرسید‪ .‬گفتم این که‬
‫االن همین را پرسید‪ .‬گفتند که باید بگوئیم‪ .‬باز هم یک‬ ‫چطور با ثمین باغچهبان آشنا شدید؟‬
‫بار دیگر گفتند‪ .‬بار سوم‪ ،‬گفتم یعنی چه؟ شما مگر برایش‬
‫نگفتید که من چی میخواهم‪ .‬گفتند که رسمش این است‬ ‫در کنسرواتوار با ثمین که از ایران آمده بود‪ ،‬آشنا شدم‪.‬‬
‫که سه بار بپرسند‪ .‬سه بار پرسید و ما هم سه بار گفتیم‬ ‫ثمین میخواست کمپوزیسیون بخواند‪ .‬اوایل ما هیچ‬
‫که ما فروشی نیستیم و مهریه پهریه نمیخواهیم و ازدواج‬ ‫دوستی نداشتیم‪ .‬من حتا زیاد ازش خوشم نمیآمد‪ .‬در‬
‫کردیم‪.‬‬ ‫تابستان که بچهها معموال به شهرستان خودشان میرفتند‪،‬‬
‫من اتفاقا در کنار ثمین نشستم‪ .‬هیچ خوشم هم نیامده بود‪.‬‬
‫اما خوب به ما گفته بودند که باید این طوری بنشینید‪.‬‬
‫گروه کر اولین باغچه بان‬ ‫دیدم این آدم‪ ،‬آن آدمی نیست که من در ذهنم داشتم‪.‬‬
‫اولین باغچهبان و حسین سرشار‬ ‫هر چه که داشت با همه قسمت میکرد‪ .‬با همه مهربانی‬
‫بعد از ازدواج بالفاصله مشغول به کار شدید؟‬ ‫میکرد‪ .‬همین کارهای او مرا تحت تاثیر قرارداد‪ .‬من در‬
‫این گروه کر در کنسرتهای رسمی هم‬ ‫من و ثمین یک سال بعد وارد کنسرواتوار شدیم‪ .‬در‬ ‫برابر مهرهم ضعیف هستم و هم به آن اعتقاد دارم‪ .‬معتقدم‬
‫شرکت میکرد؟‬ ‫آن جا معلمین خیلی خوبی داشتند‪ .‬خانم خسروی بود‪،‬‬ ‫که مهر و محبت بزرگترین نیروی انسان است‪ .‬و بزرگترین‬
‫خانم خاراطیان بود‪ ،‬اما معلم آواز نداشتند‪ .‬من رشتهی‬ ‫انرژی است که در زندگی وجود دارد‪ .‬در آن جا بود که‬
‫بله‪ ،‬ما اولین کر حرفهای بودیم که مرتب در تاالر‬ ‫آواز را گرفتم و شروع کردم به تدریس‪ .‬شاگردهای زیادی‬ ‫باالخره من به او عالقمند شدم و او هم که مرا دوست‬
‫رودکی کنسرت میدادیم‪ .‬هیچ فراموش نمیکنم که در‬ ‫داشتم که بعدها اینها به اروپا رفتند و کار کردند‪ .‬سودابه‬ ‫داشت و نامزد کردیم‪ .‬او فوق لیسانس دومش بود و باید‬
‫تاالر رودکی‪ ،‬چهل تا کنسرت برای کارگران دادیم‪ .‬آن‬ ‫تاجبخش‪ ،‬حسین سرشار‪ ،‬پری ثمر‪ ،‬سودابه صفائیه‪ ،‬پری‬ ‫برمیگشت ایران و من هم لیسانسم را گرفتم و مستقیم‬
‫زمان آقای» دکتر مجیدی» وزیر کار بود‪ .‬ایشان خیلی‬ ‫زنگنه‪ ،‬و خیلیهای دیگر‪ .‬بعد در کنسرواتوار گروه کر را‬ ‫رفتم ایران‪.‬‬
‫درست کردم‪.‬‬
‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫•‬ ‫‪WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM‬‬
‫‪Monday Feb. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue. 12‬‬ ‫‪21‬‬ ‫سیمرغ • شماره ‪12‬‬

‫نکنم‪ .‬خیلی از دستش عصبانی بودم‪ .‬علیاحضرت با همه چند ترانهی محلی را با این ارکستر در وین‪ ،‬ضبط کردیم‪.‬‬ ‫عالقمند بودند که کارگرها هم از موزیک استفاده کنند‪.‬‬
‫صحبت میکردند‪ ،‬هم به فرانسه و هم به فارسی‪ .‬به من‬ ‫باید بگویم که بهترین شنوندگان کنسرتهای من همین‬
‫شما توی صحبتهایتان از منیر وکیلی خیلی‬ ‫که رسیدند من به فارسی برایشان از کمبودهایمان گفتم‪.‬‬ ‫کارگرها شدند‪.‬‬
‫وقتی نوبت به آن آقای فرانسوی رسید‪ ،‬او شروع کرد از تعریف کردید‪ ،‬خاطرهای هم از او دارید؟‬ ‫یکبار دانشجویان عراقی از عراق آمدند و ما هم برای‬
‫من تعریف کردن‪ .‬خانم باغچه بان خیلی متواضعه‪ .‬و من‬ ‫آنها کنسرت گذاشتیم‪ .‬شما فکر کنید که اینها دانشجو‬
‫منیر خواندن نتهای باال کمی برایش سخت بود‪ .‬با‬ ‫چنین مدرسهای در هیچ کجای دنیا آنقدر پیش رفته ندیدم‪.‬‬ ‫بودند‪ .‬تمام تاالر را با تخمه و پسته کثیف کردند‪ .‬بعد از‬
‫من را میگویی! یکهو یک دوش آب سرد ریخت رویم‪ .‬هم باید میرفتیم روی صحنه واثری از موتزارت به نام‬ ‫برنامه هم آمدند پشت صحنه و به من پرچم عراق را هدیه‬
‫اهلل اکبر این دیگه کیه؟ نگوکه ایشان نمایندهی سازمان «کوزی فان توته» را اجرا میکردیم‪ .‬دو تا خواهر هستیم‬ ‫کردند و گفتند چرا برای ما رقصهای عربی نگذاشتید‪.‬‬
‫ملل بوده‪ .‬معموال همه ظواهر قضیه را نشان میدادند و که دست بدست میآئیم و میخوانیم‪ .‬منیر باید» دو»ی‬ ‫اینها دانشجویان عراقی بودند و آنها کارگران ایرانی‪.‬‬
‫بازدیدها هم به صورت رسمی بود‪ .‬این آقا خودش آمده باال را میخواند‪ .‬خیلی میترسید‪ .‬گفت‪ :‬اولین آن جا تو‬ ‫چقدر با هم از لحاظ سطح فرهنگی فرق داشتند‪ .‬بعد که‬
‫بود که ببیند و خوشش آمده بود که دعوایش کردم‪ .‬رو وقتی دست من را فشار میدهی من این «دو» را راحت‬ ‫آقای «رضائی» بر سر کار آمد من و خیلیهای دیگر با او‬
‫به علیاحضرت کرد و گفت‪ :‬شما نمیدانید که وقتی خانم میگیرم‪ .‬گفتم بله از چی میترسی‪ .‬ولی خودم از او هم‬ ‫نساختیم و من بازنشسته شدم‪.‬‬
‫باغچه بان میخواهد با ماشینش از در بیرون برود‪ ،‬همهی بیشتر میترسیدم‪.‬‬
‫بعد من جوری دست منیر را فشار دادم که منیر دو که‬ ‫بچهها دورش را میگیرند و مادر مادر میکنند و نمیگذارند‬ ‫پس از بازنشستگی دیگر کار را به طور کلی‬
‫که از در بیرون برود‪ .‬او نه تنها بین شاگردها محبوبیت دارد هیچی «دو دیز» هم باالتر رفت‪ ،‬که من فوری دستش‬ ‫کنار گذاشتید؟‬
‫که بین معلمها‪ ،‬کارگرها و همهی کارکنان مدرسه‪ .‬من از را ول کردم‪ .‬پشت صحنه به من گفت چرا دست مرا ول‬
‫خودم خجالت کشیدم‪ .‬من چی فکر میکردم و این آقا چی کردی؟ گفتم‪ ،‬خوب چه کار میکردم؟ تو از دو دیز هم‬ ‫بعد از مدتی از دفتر شهبانو به سراغ من آمدند که برویم‬
‫میگوید‪ .‬من فکر میکردم آمده با دخترها الس بزنه‪ ،‬در داشتی میزدی باال‪ .‬با هم از خنده غش کردیم‪.‬‬ ‫و گروه کنسرتی از بچههای یتیم درست کنیم‪ .‬من هم که‬
‫حالی که از سازمان ملل آمده بود‪.‬‬ ‫عاشق مهر دادن و مهر گرفتن بودم‪ ،‬گفتم با کمال میل‪ .‬به‬
‫از آقای حسین سرشار خوانندهی معروف‬ ‫چندین شهرستان رفتم و شش هزار نفر را امتحان کردم‪.‬‬
‫باریتون چطور؟ خاطرهای دارید؟‬ ‫از لحاظ گوش و صدا‪ .‬بین این شش هزار نفر دویست نفر‬
‫کودک و جوان و پسر و دختر انتخاب کردم و آوردم به‬
‫سرشار واقعا صدای فوقالعادهای داشت‪ .‬کمیاب بود‪.‬‬ ‫تهران که مدرسهی کر تشکیل بدهیم‪ .‬اولین کنسرتمان‬
‫اپرای «ایل تروواتوره» را باهم بازی میکردیم‪ .‬او نقش آدم‬ ‫را پس از یک سال دادیم‪ .‬هیچ کس باور نمیکرد که این‬
‫ظالمی را داشت که قرار بود دستور مرگ فرزندی را که من‬ ‫بچهها همان بچههای یتیم باشند که به آنها عقب افتاده‬
‫بزرگ کرده بودم بدهد‪ .‬من واقعا با تمام وجودم در این نقش‬ ‫میگفتند‪ .‬اینها عقب افتاده نبودند‪ .‬اما چون با مهر مادر‬
‫بودم و نسبت به سرشار احساس کینه میکردم‪ .‬تا مدتها‬ ‫بزرگ نشده بودند‪ ،‬یک کمبود در رفتارشان بود‪ .‬در مورد‬
‫هم نتوانستم از رلم بیرون بیایم‪ .‬خبر میرسد که آن کسی‬ ‫کمبودها هم شهبانو به من اختیار تام دادند که هر چه که‬
‫که کشته شده برادر کنت‪« ،‬سرشار» بوده‪ .‬نوبت سرشار‬ ‫الزم دارم به من بدهند‪ .‬من هم تصمیم گرفتم که یک‬
‫بود که آواز بخواند‪ .‬من به او فرصت ندادم و پریدم جلو و‬ ‫کنسرواتوار درست کنم‪ .‬تمام قوانین را خواندم و یاد گرفتم‪.‬‬
‫با آواز گفتم مادر انتقام تو گرفته شد و افتادم و مردم‪ .‬ولی‬ ‫برای کنسرواتوار باید از کسی اجازه میگرفتید؟‬
‫از هیجان میلرزیدم‪ .‬پشت صحنه که آمدیم‪ ،‬سرشار گفت‬ ‫بله‪ .‬باید موافقت رئیس دانشگاه را میگرفتیم‪ .‬من هم‬
‫که خانم باغچهبان‪ ،‬شما مخصوصا این کار را کردی که به‬ ‫رفتم پیش رئیس دانشگاه‪ .‬رئیس دانشگاه اصال از سر‬
‫من فرصت آواز خواندن ندهی‪ .‬من که هنوز در نظرم سرشار‬ ‫جایش هم بلند نشد‪ .‬حتا نگفت بفرما بنشین‪ .‬با وجود این‬
‫همان آدم ظالم بد جنس بود‪ ،‬گفتم‪ :‬چی داری میگی‪ ،‬مگر‬ ‫که از طرف شهبانو آمده بودم‪ .‬اما من خودم رفتم نشستم‪.‬‬
‫من میتوانم چنین کاری را بکنم‪ .‬من چون پیانو کار کردم‪،‬‬ ‫یک ساعت تا یک ساعت و نیم برایشان مساله را از لحاظ‬
‫بازوهای خیلی قوی دارم‪ .‬بازوها را شل کردم مثل این که‬ ‫حقوقی‪ ،‬هنری و تمام رشتههای کنسرواتوار‪ ،‬تعریف کردم‪.‬‬
‫میخواهم اکتاو بزنم‪ ،‬شرق زدم به صورت سرشار‪ .‬گفت آخ‬ ‫من رفته بودم پاریس‪ ،‬رفته بودم لندن‪ ،‬رویال آکادمی‪،‬‬
‫‪ ،‬من حاضر شده بودم که دومی را بزنم‪ ،‬که سرشار فرار کرد‪.‬‬ ‫کنسرواتوار پاریس و در ایتالیا سانتا چچیلیا را دیده بودم‪.‬‬
‫بعدها هر دو از هم معذرت خواستیم‪.‬‬ ‫تمام این معلومات را جمع کردم جلوی این آقا گذاشتم‪ .‬بعد‬
‫از این که صحبت کردم‪ ،‬آقا بلند شدند‪ .‬گفت من خیلی عذر‬
‫بعد از انقالب شما چکار کردید؟‬ ‫میخواهم‪ .‬چطور به شما پروفسوری ندادم‪ .‬من این جا باید‬
‫رئیس دانشگاه باشم و شما پروفسور نباشید! من گفتم واهلل‬
‫بعد از انقالب اول به فرانسه رفتم و یک چند ماهی هم‬ ‫عنوان پروفسوری برای من هیچ اهمیت ندارد‪ .‬به معنی‬
‫برگشتم ایران‪ ،‬بعد با بچهها آمدم استانبول‪ .‬چون من ترک‬ ‫یک هفته بعد از سازمان ملل نامهای گرفتم که در‬ ‫دیگر نگیرید‪ .‬اما برای من افق را باز کنید که من بتوانم کار‬
‫بودم‪ ،‬بچههای من هم به خودی خود ترک میشدند‪ .‬و در‬ ‫کنم‪ .‬گفت‪ :‬کنسرواتوار مال شماست‪ .‬سازمان ملل باید آن آن نوشته شده بود‪ ،‬که ما میخواهیم کنسرواتوار شما را‬
‫این جا در دانشگاه تدریس کردم‪ .‬نه سال ونیم کار کردم و‬ ‫کنسرواتواریوم بکنیم‪ .‬کنسرواتواریوم یک دهکدهی موزیک‬ ‫را پشتیبانی میکرد‪.‬‬
‫بعد بدون حقوق بازنشسته شدم‪.‬‬ ‫است که همهی رشتههای هنری را دارد‪ .‬سال ‪ ۱۹7۱‬بود‬
‫که من پروژه را نوشتم و یک زمینی هم پیدا کردیم‪ .‬یک‬ ‫موافقت سازمان ملل را چطور گرفتید؟‬
‫آقای باغچهبان هم مثل شما کار میکردند در‬ ‫کودکستان و یک دبستان درست کردیم که تمام دروس‬
‫ترکیه؟‬ ‫در مدرسه امکانات من خیلی زیاد بود‪ .‬با همهی کارکنان وزارت آموزش و پرورش در آن تدریس میشد‪ ،‬به اضافه‬
‫رابطهی خوبی داشتم‪ .‬یک روز جلسهای با وزارت فرهنگ موزیک‪ .‬بعد همینطور برای دورهی راهنمایی و دبیرستان و‬
‫نه‪ ،‬او یک سال بعد آمد‪ .‬در واقع قهر کرده بود و کسل‬ ‫داشتم‪ .‬یکی از همکاران آمد و گفت یک آقای فرانسوی آمده آموزش عالی‪ .‬برای معلمینی هم که دائما تدریس میکردند‬
‫بود‪ .‬با زندگی قهر کرد‪ .‬خیلی برایش سخت بود‪.‬‬ ‫برای بازدید مدرسه‪ .‬گفتم به ایشان بگوئید که من جلسه قرار شد خانه بسازند‪ .‬برای معلمینی هم که به صورت‬
‫دارم‪ .‬نیم ساعت دیگر که جلسه تمام شد‪ ،‬میتوانم بیایم‪ .‬میهمان میآمدند اطاقهایی در نظر گرفته شد‪ .‬وسیلهی‬
‫آقای باغچهبان در ترکیه هیچ کار تازهای‬ ‫بعد که جلسه تمام شد‪ ،‬گفتم کجا رفت این آقا؟ گفت‪ ،‬رفت رفت و آمد هم هلیکوپتری بود که آنها را از تهران به آن‬
‫نکردند؟‬ ‫توی خوابگاه دختران‪ .‬گفتم چی؟ گفت خوابگاه دختران‪ .‬با جا میآورد‪.‬‬
‫دو دویدم رفتم توی خوابگاه‪ .‬به زبان فرانسه گفتم خیال‬
‫چرا ترانهی «چهارشنبه سوری» را ساخت‪ .‬کاشکی هر‬ ‫این پروژه عملی شد یا نه؟‬ ‫میکنی این جا فرانسه است! چطور توی خوابگاه دخترها‬
‫روز بود روز نوروز‪ /‬کاشکی هر شب بود چهارشنبه سوری‪./‬‬ ‫وارد میشوی؟ بلکه یکی این جا لخت بود‪ .‬به چه مناسبت‬
‫ثمین‪ ،‬همان روز چهارشنبه سوری هم فوت کرد و ما در‬ ‫نخیر در حال پروژه باقی ماند‪ ،‬چون بعد انقالب شد و‬ ‫بدون اجازه آمدی این جا؟ بفرمائید بیرون‪ .‬بیچاره مرد قد‬
‫نوروز او را به خاک سپردیم‪.‬‬ ‫بلند خیلی هم خوشگل بود‪ .‬بلند شد و آمد بیرون و دیگر همه چیز بهم ریخت‪.‬‬
‫در سال ‪ ۱۹7۹‬که سال کودک بود‪ ،‬ثمین یک اثری‬ ‫هم صحبتی نکردیم‪.‬‬
‫مصاحبهگر‪ :‬الهه خوشنام‬ ‫چند روز بعد‪ ،‬علیاحضرت برای دیدار آمده بودند‪ .‬این ساخته بود برای بچهها به نام رنگین کمان که همین بچهها‬
‫تحریریه‪ :‬بهمن مهرداد‬ ‫آقای فرانسوی هم اتفاقا بغل دست من ایستاده بود‪ .‬من با ارکستر سمفونیک وین اجرا کردند‪ .‬شما فکرش را بکنید‬
‫برگرفته از‪ :‬دویچه وله‬ ‫هم فورا پشتم را برگرداندم که ایشان را نبینم و سالم که این بچههایی که از زاهدان و گناباد و‪ .......‬آمده بودند با‬
‫ارکستر سمفونیک وین اثری را اجرا بکنند‪ .‬رنگین کمان و‬
‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪AUGUST 2009‬‬ ‫‪• Issue.1‬‬
‫‪SIMORGH • Issue. 12‬‬ ‫‪۲۲‬‬ ‫دوشنبه ‪ 15‬فوریه ‪ • 2010‬سال اول • شماره ‪12‬‬

‫کاربران از فیلترشکن های ‪ VPN-based‬استفاده کنند‪،‬‬


‫اگر تجهیزات شنود بسته ها را بگشایند‪ ،‬قادر به تشخیص‬
‫محتوای آنها نخواهند بود‪.‬‬

‫این روزها می گویند که ارگان امنیتی می تواند‬


‫میکروفن تلفن همراه کسی را بدون آن که او‬
‫متوجه شود‪ ،‬روشن کند‪ .‬آیا این کار امکان پذیر‬
‫شنود تلفن همراه و قضیه نوکیا‬
‫است؟‬
‫بله‪ ،‬درست است‪ .‬این امکان وجود دارد‪ .‬تلفن همراه اگر‬ ‫آیا ایران نیز از امکان شنود در شبکه برخوردار‬ ‫مصاحبه با یک کارشناس‬
‫روشن باشد (در حالت ‪ )Standby‬می توان میکروفن‬ ‫است؟‬
‫آن را از مرکز روشن کرد و به گفتگوها گوش فرا داد‪ .‬فرد‬
‫صاحب تلفن تنها از خالی شدن باتری و یا تالش بیش از‬ ‫در ایران اگر امکان شنود در یک شبکه مخابراتی وجود‬
‫حد دستگاه برای یافتن نزدیکترین آنتن می تواند به فعالیت‬ ‫نداشته باشد‪ ،‬قانون اجازه شروع به کار را به آن نمی دهد‪.‬‬
‫غیر عادی تلفن خود پی ببرد‪.‬‬
‫راه مقابله با آن درآوردن باتری است‪ .‬بیرون آوردن سیم‬ ‫این تنها ویژه ایران نیست‪ .‬در بسیاری از کشورها قانون‬
‫کارت به تنهایی مشکل را حل نمی کند چون تنها شماره‬ ‫امکان شنود را از شرکت های سرویس دهنده می خواهد‪.‬‬
‫تلفن (‪ )MSISDN‬و ‪ IMSI‬نیستند که در شبکه ثبت‬ ‫از این رو هر شبکه مخابراتی یا اینترنتی که در ایران کار‬
‫می شوند‪ ،‬بلکه شماره ‪ IMEI‬نیز ثبت می شود که بر‬ ‫می کند‪ ،‬با الزام قانون دارای تجهیزات شنود نیز هست‪.‬‬
‫اساس آن خود دستگاه قابل شناسایی است‪ .‬از این رو تلفن‬
‫بدون سیم کارت نیز‪ ،‬اگر روشن باشد‪ ،‬با شبکه ارتباط دارد‬ ‫شنود یعنی چه؟ اگر امکان دارد‪ ،‬شکل های آن را‬
‫و قابل ردیابی است‪.‬‬ ‫بیشتر توضیح دهید‪.‬‬

‫آیا برای شنود نیاز به حکم دادگاه نیست؟‬ ‫شنود به همان‬


‫شنود یک تعرض آشکار به حریم خصوصی یک شهروند‬ ‫مفهوم واژه به‬
‫است و این نمی تواند با تصمیم تنها یک دستگاه اجرایی‬ ‫معنای این است‬
‫دولتی چون پلیس یا دستگاه اطالعاتی صورت گیرد‪ .‬در‬ ‫که ارگان قانونی‬
‫بسیاری از کشورها از جمله آلمان برای این کار به درخواست‬ ‫و اطالعاتی در‬
‫دادستان و حکم یک دادگاه نیاز است‪ .‬در سالهای پیش در‬ ‫صورتی که نیاز‬
‫آلمان نمونه هایی از شنود خودسرانه و بدون حکم دادگاه‬ ‫این کار را به هر‬
‫از سوی ارگان های امنیتی را شاهد بودهایم که در نهایت‬ ‫دلیلی تشخیص‬ ‫شنود یعنی چه؟ این کار به چه شکلهایی صورت میگیرد؟‬
‫برای ارگان امنیتی بیشتر دردسر و آبروریزی ایجاد کرد‪.‬‬ ‫دهد‪ ،‬امکان این‬ ‫آیا ارگان امنیتی می تواند میکروفن تلفن همراه کسی‬
‫دادگاه اسنادی را که بر اساس شنود بدون اجازه ارگان‬ ‫را داشته باشد که شماره آن تلفن همراه را زیر نظر قرار‬ ‫را‪ ،‬بدون آن که او متوجه شود‪ ،‬روشن کند؟ این گونه‬
‫قضایی تهیه شده باشند‪ ،‬را برای محکومیت یک متهم در‬ ‫دهد‪ .‬به بیان گسترده تر‪ ،‬همه مکالمه ها‪ ،‬پیامک های‬ ‫پرسشها را با محمود تجلیمهر‪ ،‬کارشناس مخابرات در‬
‫نظر نمی گیرد‪.‬‬ ‫نوشتاری (‪ )SMS‬و تصویری (‪ ،)MMS‬ارتباط با اینترنت‬ ‫میان نهادهایم‪.‬‬
‫(‪ )GPRS‬که به آن شماره می رسند و یا از آن فرستاده‬
‫اما در ایران این کار صورت می گیرد‪.‬‬ ‫می شوند‪ ،‬مورد شنود قرار می گیرند‪.‬‬ ‫دویچهوله‪ :‬آیا این درست است که تا چند سال‬
‫در ایران نیز برای شنود تک تک افراد نیاز به حکم جداگانه‬ ‫پیش امکان شنود در شبکه تلفن همراه وجود‬
‫از سوی قوه قضاییه است‪ .‬اما این روزها به نظر می رسد‬ ‫‪ −‬این شنود می تواند هم زمان باشد و یا تنها ضبط و‬ ‫نداشته است؟‬
‫که دولت به عنوان ارگان اجرایی‪ ،‬خود را ماورای قانون‬
‫می داند‪ .‬و مشکل نیز در اینجاست و نه در شرکت تولید‬ ‫آرشیو شود و بعد مورد بررسی قرار گیرد‪.‬‬ ‫محمود تجلی مهر‪ :‬بله‪ ،‬این سخن درست است‪ .‬اکنون‬
‫کننده تجهیزات شنود و ردیابی‪ .‬تولید تجهیزات شنود همان‬ ‫‪ −‬شنود به هیچ رو قابل شناسایی نیست و فرد زیر نظر‪،‬‬ ‫چیزی نزدیک به ‪ ۱۰‬سال است که می توان گفت که‬
‫گونه معمولی و استاندارد است که تولید تجهیزات سوییچ‪،‬‬ ‫متوجه شنود نمی شود‪ .‬این گونه نیست که صدایی بیاید‬ ‫استفاده از تلفن همراه کم کم به پدیده ای عمومی در‬
‫انتقالی‪ ،‬رادیویی و غیره‪ .‬این تجهیزات بخشی از شبکه‬ ‫و یا در مکالمه تاخیر باشد و غیره‪ .‬کیفیت مکالمه هیچ‬ ‫جهان تبدیل شده است‪ .‬تا آن زمان تنها گروه های کمی‬
‫مخابراتی است و چیز عجیب و غریبی نیست که گویا یک‬ ‫تفاوتی نمی کند‪ .‬این سخنانی که برخی می گویند که‬ ‫از آن استفاده می کردند‪ .‬دلیل آن به جز نبود پوشش‬
‫شرکت آن را تنها برای یک کشور خاص ساخته باشد‪.‬‬ ‫کسانی روی مکالمه دو نفر آمده اند و چیزهایی گفته اند‪،‬‬ ‫سراسری و رومینگ‪ ،‬بهای بسیار باالی استفاده از تلفن‬
‫از سوی دیگر این را نیز باید توجه داشت که ایران به عنوان‬ ‫بیشتر به شوخی شبیه است‪ .‬ارگان امنیتی هیچ گاه حضور‬ ‫همراه نیز بود‪ .‬در عین حال تا همین چند سال پیش نیز‬
‫یک کشور در خاورمیانه با آن همه همسایگان مشکل دار‬ ‫خود را نشان نمی دهد‪.‬‬ ‫امکان شنود در شبکه تلفن همراه وجود نداشت‪ .‬از این رو‪،‬‬
‫خود چون عراق‪ ،‬پاکستان و افغانستان‪ ،‬مشکالت امنیتی‬ ‫‪ −‬شماره ها و موقعیت کسانی که با شماره زیرنظر تماس‬ ‫گروههای خالفکار و مافیایی و باندهای جنایت سازمان‬
‫بسیاری دارد‪ ،‬چون قاچاق مواد مخدر‪ ،‬تروریسم بین المللی‪،‬‬ ‫می گیرند‪ ،‬نیز ثبت می شود‪ .‬هر گونه فعالیت دیگر چون‬ ‫یافته و پس از ‪ ۱۱‬سپتامبر نیز گروههای تروریستی‪ ،‬خیلی‬
‫رفت و آمد های غیرقابل کنترل در مرزها وغیره‪ .‬در داخل‬ ‫انتقال مکالمه به شماره دیگر (‪ )Call Divert‬یا کنفرانس‬ ‫زود به مشتریان شبکه تلفن همراه تبدیل شدند و دست‬
‫نیز همان گونه باندهای مافیایی و تبهکار دارد که در دیگر‬ ‫سه نفره و غیره نیز در پروتکل ثبت می شود‪.‬‬ ‫پلیس و ارگان های قانونی بسته بود‪.‬‬
‫کشورها نیز هست‪ .‬برای کنترل این چیزها کشور به همین‬ ‫‪ −‬تغییر موقعیت جغرافیایی و تغییر سلول رادیویی اختاللی‬ ‫ر همان سالها دولت های اروپایی و آمریکا با فشار بر‬
‫تجهیزات دارد‪.‬‬ ‫در شنود ایجاد نمی کند و تمام این فعالیت ها ثبت می‬ ‫شرکت های بزرگ تولیدکننده سیستم های مخابراتی‬
‫اگر تلفن همراه شما را به سرقت برند‪ ،‬کاری که در ایران‬ ‫شوند‪.‬‬ ‫و اختصاص بودجه پژوهشی برای آنها‪ ،‬خواستار ساخت‬
‫بسیار پیش می آید‪ ،‬به همان تجهیزاتی برای ردیابی و‬ ‫سیستم های شنود تلفن همراه شدند‪ .‬این سیستم ها اکنون‬
‫یافتن آن نیاز دارید‪ .‬اگر کسی مزاحمت تلفنی برای کسی‬ ‫روش های فنی شنود در الیه های زیری مخابراتی شبکه‬ ‫موجود و عملیاتی هستند و در بیشتر کشورهای جهان به‬
‫ایجاد کند (چیزی که متاسفانه در ایران بسیار گسترده وجود‬ ‫تلفن همراه با روش های شنود و فیلترینگ اینترنت مشابه‬ ‫کار گرفته می شوند‪ .‬امکان و روش شنود در استانداردهای‬
‫دارد)‪ ،‬با همین تجهیزات باید ردیابی شود‪ .‬هر حکومت‬ ‫(بررسی بسته های اطالعاتی) است‪ .‬روزنامه تاتس در برلین‬ ‫مخابراتی‪ ،‬از جمله در «‪3GPP« ،»ETSI TS۱۰۱۶7۱‬‬
‫مردم ساالری هم که در ایران بر سر کار آید‪ ،‬به این‬ ‫نوشته بود که ایران از تکنولوژی ‪DPI )Deep Packet‬‬ ‫‪ »TS33۱۰7‬و چند سند دیگر تعریف شده است‪ .‬البته هر‬
‫تجهیزات نیاز خواهد داشت‪.‬‬ ‫‪ )Inspection‬برای شنود اینترنت برخوردار است‪ .‬چنان‬ ‫تولیدکننده جدا از این استانداردهای موجود‪ ،‬قابلیت های‬
‫مشکل در این است که حکومت ایران از این تجهیزات با‬ ‫چه این درست باشد به این مفهوم است که تجهیزات شنود‬ ‫ویژه ای را نیز در سیستم خود می گذارد که خارج از‬
‫زیرپا نهادن اصول حقوق بشر و حتی قوانین جاری خود‬ ‫می توانند همه گونه بسته های اطالعاتی را بگشایند‪ .‬البته‬ ‫چارچوب استاندارد می تواند باشد تا موقعیت خود را در بازار‬
‫برای پی گیری مخالفان سیاسی و یا حتی مردم عادی‬ ‫همانگونه که در یکی از مصاحبه ها گفته بودم‪ ،‬چنان چه‬ ‫رقابتی برجسته سازد‪.‬‬
‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM‬‬
‫‪Monday Feb. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue. 12‬‬ ‫‪23‬‬ ‫سیمرغ • شماره ‪12‬‬

‫نگرفته است‪.‬‬ ‫استفاده می کند‪.‬‬


‫بخـــوانیم و‬ ‫حال چگونه می توان انتظار داشت که یک بنگاه اقتصادی‬
‫(که حزب سیاسی نیست)‪ ،‬چون شرکت نوکیا‪-‬زیمنس و یا‬ ‫نظر شما در مورد کاری که شرکت نوکیا‪-‬زیمنس‬
‫بیاموزیم‬ ‫دیگران (توجه داشته باشید که شرکت های دیگر نیز از این‬
‫گونه تجهیزات دارند و به ایران نیز ارائه می دهند) بیاید‬
‫برای دادن تجهیزات شنود به ایران انجام داده‬
‫است‪ ،‬چیست؟‬
‫خود را فرای قوانین بگذارد‪ ،‬از آن نیز سخت گیرتر شود و‬
‫مثال به ایران بگوید که ما این بخش از شبکه را به شما‬
‫نمی دهیم؟ به چه دلیل و بر اساس کدام قانون؟‬
‫چرخش روزگار‬ ‫به هر حال تا آنجا که در رسانه ها منتشر شده‪ ،‬آنچه نوکیا‪-‬‬
‫زیمنس در اختیار ایران قرار داده است‪ ،‬به ارگاه های امنیتی‬
‫روزی روزگاری پسرک فقیری زندگی می کرد‬ ‫ایران امکان شنود و فیلترینگ گسترده اینترنت در سطح‬
‫که برای گذران زندگی و تامین مخارج تحصیلش‬ ‫بسته های اطالعاتی (‪ )Data Packets‬را می دهد‪.‬‬
‫دستفروشی می کرد‪.‬از این خانه به آن خانه می رفت‬
‫تا شاید بتواند پولی بدست آورد‪ .‬روزی متوجه شد‬ ‫اما شرکت نوکیا‪-‬زیمنس اعالم کرده که ما چه‬
‫که تنها یک سکه ‪ 10‬سنتی برایش باقیمانده است‬ ‫کنیم که این کار خود را جبران کنیم؟‬
‫و این درحالی بود که شدیداً احساس گرسنگی می‬ ‫من نیز این را به عنوان خبر تایید نشده شنیده ام‪ .‬بنا را بر‬
‫کرد‪.‬تصمیم گرفت از خانه ای مقداری غذا تقاضا‬ ‫این بگذاریم که آنها این را گفته اند‪ .‬من گمان می کنم که‬
‫کند‪ .‬بطور اتفاقی درب خانه ای را زد‪.‬دختر جوان‬ ‫سیل حمالتی که بر علیه آنها به راه افتاد‪ ،‬انها را وادار به‬
‫و زیبائی در را باز کرد‪.‬پسرک با دیدن چهره زیبای‬ ‫چنین موضعی کرده است‪ .‬آنها کاری خالف قانون نکرده‬ ‫محمود تجلی مهر‪ :‬شاید شنیدن آنچه من می گویم‪ ،‬به‬
‫بودند که اکنون بخواهند آن را جبران کنند‪ .‬جبران کار غیر‬ ‫خاطر فضایی که در این روزها ایجاد شده‪ ،‬برای برخی‬
‫دختر دستپاچه شد و بجای غذا ‪ ،‬فقط یک لیوان آب‬ ‫قانونی که راهش این نیست‪ .‬نیاز به حکم محکومیت از‬ ‫مطلوب نباشد‪ .‬ببینید‪ ،‬اگر به سروصدایی که در این‬
‫درخواست کرد‪.‬‬ ‫سوی دادگاهی را دارد و اجرای آن‪.‬‬ ‫مورد به پا شد‪ ،‬بنگریم‪ ،‬من بر این دیدگاه هستم که این‬
‫دختر که متوجه گرسنگی شدید پسرک شده بود‬ ‫من می بینم که حمالتی نیز بر علیه شرکت نوکیا (که‬ ‫سروصدا و حمالتی که در جهان بر علیه نوکیا‪-‬زیمنس‬
‫بجای آب برایش یک لیوان بزرگ شیر آورد‪ .‬پسر‬ ‫گوشی تلفن تولید می کند) و یا زیمنس (که از نیروگاه و‬ ‫انجام می گیرد‪ ،‬به میزان زیادی منطقی نیست‪ .‬بخشی از‬
‫با طمانینه و آهستگی شیر را سر کشید و گفت ‪:‬‬ ‫لوکوموتیو گرفته تا یخچال و قهوه جوش تولید می کند)‬ ‫این احساساتی که ایجاد شد‪ ،‬بر این اساس نبود که کاری‬
‫«چقدر باید به شما بپردازم؟ » ‪.‬دختر پاسخ داد‪« :‬‬ ‫صورت میگیرد در حالی که اینها شرکت های دیگری‬ ‫که این شرکت انجام داده است‪ ،‬قباحت داشته است و یا‬
‫چیزی نباید بپردازی‪.‬مادر به ما آموخته که نیکی ما‬ ‫هستند و ارتباطی با ‪ NSN‬ندارند و این مساله ربطی به‬ ‫غیرقانونی بوده است‪ ،‬بلکه به خاطر توجه جهان به جنبش‬
‫آنها ندارد‪ ،‬هر چند که سرمایه گذار اصلی آن باشند‪ .‬فروش‬ ‫سبز ایران است و همبستگی و محبوبیت ویژه ای که این‬
‫به ازائی ندارد‪ ».‬پسرک گفت‪ « :‬پس من از صمیم‬ ‫تلفن های نوکیا در ایران پایین آمده است و در آمریکا‬ ‫جنبش دمکراسی خواهی در جهان برای خود کسب کرده‬
‫قلب از شما سپاسگذاری می کنم»‬ ‫دولت کالیفرنیا می خواهد زیمنس را از قراردادی در آنجا‬ ‫است‪ .‬این است که ما با سیل ابراز احساسات روبرو هستیم‬
‫سالها بعد دختر جوان به شدت بیمار شد‪.‬پزشکان‬ ‫محروم کند‪ .‬عجیب است که دولتی بخواهد شرکتی را بر‬ ‫که در این مورد باعث شده است که غبار بر دیدگان و‬
‫محلی از درمان بیماری او اظهار عجز نمودند و‬ ‫اساس کاری که در قانون خودش جرم نیست‪ ،‬مجازات‬ ‫منطق بسیاری بنشیند‪.‬‬
‫او را برای ادامه معالجات به شهر فرستادند تا در‬ ‫کند‪ .‬این است که این حرفها تنها بار تبلیغاتی می تواند‬ ‫هم شرکت نوکیا و هم شرکت زیمنس‪ ،‬چه آن زمان که‬
‫بیمارستانی مجهز ‪ ،‬متخصصین نسبت به درمان او‬ ‫داشته باشد‪.‬‬ ‫در بخش تولید زیرساختارهای مخابراتی جدا از هم بوده‬
‫اقدام کنند‪.‬‬ ‫این حمالت نوکیا‪-‬زیمنس را از دیدگاه بازار در موقعیت‬ ‫اند و چه اکنون که در شرکت «نوکیا زیمنس نت ورکس‬
‫سختی قرار داده و آنها را در رقابت آزاد با دیگر شرکت ها‬ ‫(‪ »)NSN‬یکی شده اند‪ ،‬در دهه های پیشین شبکه‬
‫دکتر هوارد کلی ‪ ،‬جهت بررسی وضعیت بیمار و‬ ‫دچار دشواری ساخته است و این درست نیست‪ .‬چندی پیش‬ ‫مخابراتی ایران را به همراه شرکت های دیگر ایجاد و به‬
‫ارائه مشاوره فراخوانده شد‪.‬هنگامیکه متوجه شد‬ ‫نیز در ایران پخش کردند که نوکیا یک شرکت اسراییلی‬ ‫راه انداخته اند‪ .‬تجهیزات شنود نیز در همین چارچوب راه‬
‫بیمارش از چه شهری به آنجا آمده برق عجیبی‬ ‫و صهیونیستی است‪ .‬عده ای هم رفتند و بر تبلیغات‬ ‫اندازی شده اند‪ .‬در این راستا با درنظر گیری قوانین موجود‪،‬‬
‫در چشمانش درخشید‪ .‬بالفاصله بلند شد و بسرعت‬ ‫نوکیا رنگ پاشیدند و یا روی آن ستاره داود کشیدند‪ .‬این‬ ‫چه قوانین ایران‪ ،‬چه قوانین بین المللی و چه قوانین مربوط‬
‫بطرف اطاق بیمار حرکت کرد‪ .‬لباس پزشکی اش را‬ ‫کارهاست که یک شرکت اقتصادی را به دشواری هایی می‬ ‫به تحریم ایران از سوی آمریکا یا اتحادیه اروپا‪ ،‬هیچ گونه‬
‫بر تن کرد و برای دیدن مریضش وارد اطاق شد‪ .‬در‬ ‫کشاند که در آنها نقشی ندارد‪.‬‬ ‫جرمی صورت نگرفته است‪.‬‬
‫اولین نگاه اورا شناخت‪.‬‬ ‫البته از سوی دیگر از آنجایی که بسیاری از شرکت‬
‫های خوب و موفق تولیدکننده مخابراتی از کشورهای‬ ‫لطفا بیشتر توضیح دهید!‬
‫سپس به اتاق مشاوره باز گشت تا هر چه زودتر‬ ‫اسکاندیناوی هستند و این چند کشور کوچک در شمال‬ ‫قانون در ایران‪ ،‬هر شرکت خدمات دهی مخابراتی یا‬
‫برای نجات جان بیمارش اقدام کند‪ .‬از آن روز به بعد‬ ‫اروپا در بسیاری از زمینه های دیگر چون حفظ محیط‬ ‫اینترنتی (چون شرکت مخابرات ایران‪ ،‬ایرانسل یا تالیا و‬
‫زن را مورد توجهات خاص خود قرار داد و سر انجام‬ ‫زیست‪ ،‬رعایت منشور جهانی حقوق بشر‪ ،‬برابری زنان‪،‬‬ ‫‪ISP‬ها) را ملزم به داشتن تجهیزات شنود در شبکه می‬
‫پس از یک تالش طوالنی علیه بیماری ‪ ،‬پیروزی‬ ‫درصد بسیار پایین فساد اقتصادی و بسیاری موارد دیگر‬ ‫سازد‪ .‬از این رو این شرکت ها آنگاه که به شرکت های‬
‫ازآن دکتر کلی گردید‪.‬‬ ‫در جهان سرمشق هستند‪ ،‬من می توانم تصور کنم که آنها‬ ‫تولیدکننده چون نوکیا‪-‬زیمنس‪ ،‬اریکسون‪ ،‬آلکاتل‪-‬لوسنت‪،‬‬
‫در این زمینه نیز سرمشق باشند و در جایی که می دانند‬ ‫هواوی و دیگران روی می آورند‪ ،‬در مناقصه های خود‬
‫آخرین روز بستری شدن زن در بیمارستان بود‪ .‬به‬ ‫که قانون رعایت نمی شود و حقوق بشر زیر پا گذاشته‬ ‫تجهیزات شنود را به همراه دیگر تجهیزات می خواهند‪ .‬در‬
‫درخواست دکتر هزینه درمان زن جهت تائید نزد او‬ ‫می شود‪ ،‬این گونه تجهیزات را ارایه ندهند‪ .‬اما این تنها‬ ‫غیر این صورت قانون اجازه راه اندازی کل شبکه را نمی‬
‫برده شد‪ .‬گوشه صورتحساب چیزی نوشت‪.‬آنرا درون‬ ‫می تواند کاری داوطلبانه باشد که آنها در چارچوب منشور‬ ‫دهد‪ .‬از این رو به عنوان نمونه شرکت مخابرات یا ایرانسل‬
‫پاکتی گذاشت و برای زن ارسال نمود‪.‬‬ ‫اخالقی و مسئولیت اجتماعی خود این مورد را نیزدر نظر‬ ‫نمی توانند از ابتدا هیچ گونه سرمایه گذاری انجام دهند اگر‬
‫زن از باز کردن پاکت و دیدن مبلغ صورتحساب‬ ‫گیرند‪ .‬اتفاقا بیشتر شرکت های بزرگ بین المللی‪ ،‬از‬ ‫شنود را در شبکه در نظر نگیرند‪ .‬در بسیاری از کشورهای‬
‫جمله نوکیا‪-‬زیمنس دارای چنین منشوری (‪Code of‬‬ ‫دیگر نیز این کار بر همین روال است‪.‬‬
‫واهمه داشت‪.‬مطمئن بود که باید تمام عمر را بدهکار‬ ‫‪ )Business Conduct‬هستند و کسی که بخواهد در‬ ‫در قوانین بین المللی موجود هیچ گونه ممنوعیتی برای‬
‫باشد‪ .‬سرانجام تصمیم گرفت و پاکت را باز کرد‪.‬‬ ‫آنجاها کار کند‪ ،‬در کنار قرارداد کاری خود باید این منشور‬ ‫فروش تجهیزات شنود به ایران وجود ندارد و قانون تحریم‬
‫چیزی توجه اش را جلب کرد‪ .‬چند کلمه ای روی‬ ‫را نیز امضاء کند و موظف به انجام آن باشد‪.‬‬ ‫ایران از سوی آمریکا نیز این مورد را در لیست های طوالنی‬
‫قبض نوشته شده بود‪.‬آهسته انرا خواند‪« :‬بهای این‬ ‫خود در نظر نگرفته است‪ .‬در مورد اتحادیه اروپا نیز همین‬
‫ال با یک لیوان شیر پرداخت شده‬ ‫صورتحساب قب ً‬ ‫مصاحبهگر‪ :‬رضا نیکجو‬ ‫گونه است‪ .‬چند روز پیش دیدم که آمریکایی ها در ابن‬
‫است»‪.‬‬ ‫تحریریه‪ :‬کیواندخت قهاری‬ ‫فکر هستند که تجهیزات شنود و فیلترینگ را در لیست‬
‫برگرفته از‪ :‬دویچه وله‬ ‫موارد تحریم ایران قرار دهند‪ .‬اما این کار هنوز صورت‬
‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪AUGUST 2009‬‬ ‫‪• Issue.1‬‬
Nowrouz Bazaar

From: 12:00 - 10:30pm


‫‪SIMORGH • Issue. 12‬‬ ‫‪26‬‬ ‫دوشنبه ‪ 15‬فوریه ‪ • 2010‬سال اول • شماره ‪12‬‬

‫سر درد و سر گیجه کنید که علت آن ‪ ،‬عادت نداشتن مغز‬


‫به دریافت این حجم از اکسیژن است‪.‬‬

‫تنفس صحیح‪ ،‬رمز آرامش‬


‫بعد از این تمرینات‪ ،‬برای افزایش فعالیت ناحیه قفسه سینه‪،‬‬
‫روی زمین دراز بکشید و دستهای خود را به طور کامل از‬
‫یکدیگر باز کنید به طوری که دستها با بدن زاویه نود درجه‬
‫تشکیل می دهند‪.‬با اینکار فـضای بیشتری در اختیار قفسه‬
‫سینه شما قرار میگیرد‪ .‬سپس دستان خود را محکم روی‬
‫قفسه سینه خود گذاشته گویی خود را در آغوش گرفته اید‬
‫و ‪ 5‬بار این عمل را تکرار کنید‪.‬‬
‫در مرحله بعد این تمرین را با کشیدن نفس بدرون تکرار‬
‫کنید در حالیـکه دستان خود را کامال باز نموده اید و هنگامی‬
‫که دستان خود را روی قفسه سینه قرار دادید نفس خود را‬
‫خـارج کنـید و ‪ 10‬مرتبه این عمل را تکرار کنید‪.‬‬
‫در مرحله بعد انجام دو فعالیت باال را با هم ادغام کنید‪.‬‬
‫ابتدا از طریق ناحیه شکم نفس کشیده و بگذارید هوا‪،‬‬
‫حفره قفسه سینه اتان را پر کند‪.‬این عمل را تا آنجا که‬
‫ممکن است با مالیمت انجام دهید تا با تکرار‪ ،‬انجامش‬
‫برای شما آسان گردد‪ .‬در این حالت‪ ،‬دم و بازدم خود را‬
‫هماهنگ کنید‪،‬ابتدا عمل دم را بدرستی انجام داده و سپس‬
‫بگذارید هوا پیش از آنکه از ناحیه شکم خالی شود‪ ،‬نخست‬
‫از بخـش فوقانی ششها خارج گردد‪.‬‬
‫تنفس صحیح در زندگی هر فرد اهمیت ویژه ای دارد چون‬
‫با استفاده از ظرفیت ششها اکسیژن بیشتری به بدنتان‬
‫خواهد رسید و همچنین در هنگام مواجه با عـوامل استرس‬
‫زا بهتر می توانید واکنش نشان دهید‪ .‬از اثرات مهم تنفس‬
‫صحیح می توان به افزایش تمرکز‪ ،‬آرامش ذهن و جسم ‪،‬‬
‫سالمت جسمانی و‪ ....‬اشاره کرد‪ .‬محققین معتقدند با تنفس‬
‫درست و مناسب ‪ ،‬درصد زیادی از خشونت های جامعه‬
‫کاهش می یابد زیرا آرامش داشتن مانع بروز حالت های‬
‫عصبی می گردد‪.‬‬
‫شما می توانید تنفس درست را در هر حالت و جایی تمرین‬
‫کنید‪ :‬در خانه‪ ،‬محل کار‪ ،‬هنگام تلویزیون دیدن‪،‬در ایستگاه‬
‫اتوبوس‪،‬راه رفتن و ‪ 10 . ....‬بار تنفس عمیق در صبح پس‬
‫از بیدار شدن از خواب ‪ ،‬خواب آلودگی را از میان برده و‬ ‫درست نفس کشیدن را یاد بگیرید‪.‬یکی از بهترین و عمیق‬ ‫تنفس یکی از عوامل مهم در ایجاد سالمت‪ ،‬آرامش ‪،‬‬
‫شما را برای شروع فعالیت های روزانه آماده تر می کند‪.‬‬ ‫ترین انواع تنفس‪ »،‬تنفس عمیق شکمی» می باشد زیرا‬ ‫یادگیری بهتر‪،‬تمرکز ذهنی و‪ ....‬است‪ .‬زندگی هر کس به‬
‫اگر گاهی در طول روز احساس خستگی کردید چند نفس‬ ‫هوا به طور کامل وارد ششها شده و دیافراگم نیز بدرستی‬ ‫این فرآیند بستگی دارد و از طریق آن‪ ،‬اکسیژن که یک‬
‫عمیق بکشید تا انرژی از دست رفته به بدنتان بازگردد‪.‬‬ ‫بکار گرفته میشـود‪.‬این شیوه تنفس کردن در ابتدا کمی‬ ‫ماده حیاتی است‪ ،‬وارد بدن شده و دی اکسید کربن از‬
‫همچنین چند تنفس عمیق‪ ،‬پیش از خواب شبانه نیز موجب‬ ‫سخت به نظر می رسد ولی با انجام تمرینات هر روزه بدن‬ ‫آن خارج می شود‪.‬‬
‫آرامش بدن شده و می توانید به یک خواب خوب و راحت‬ ‫شما به این کار عادت کرده و در حالت عادی نیز به همین‬ ‫همه ما نیاز داریم که بر نحوه تنفس خود دقیق شویم و‬
‫بروید‪.‬‬ ‫صورت تنفس خواهد کرد‪ .‬به دقت بر روی تک تک مراحل‬ ‫عادت های نادرست تنفسی خود را حذف کرده و آنها را‬
‫نفس کشیدن خود توجه کنید‪:‬‬ ‫با عادت های بهتر جایگزین کنیم‪.‬‬
‫روی یـک ســطح صاف به پشت دراز بکشید و یک بالش نویسنده ‪ :‬باور‬ ‫فردی که دارای استرس است اغلب به صورت منقطع نفس‬
‫زیر سر خود قرار دهید‪ .‬ابتدا برای افزایش فعالیت ناحیه‬ ‫می کشد که این کار موجب باال رفتن ضربان قلب و به هم‬
‫شکم و تقویت عضالت آن‪ ،‬یک دست خود را روی شکم‬ ‫ریختن حالت تعادل جسمی و روحی او می گردد‪ .‬در این‬
‫خود قرار داده و عضالت شکم خود را منقبض کنید تا سفت‬ ‫وضعیت با انجام تنفس صحیح‪ ،‬می توانید ضربان قلب را‬
‫شوند‪ .‬چند ثانیه ای صبر کنید( زمان را به تدریج افزایش‬ ‫کاهش داده و آن را به حالت طبیعی برگردانید‪.‬‬
‫دهید) سپس عضالت را شل کرده تا کمی استراحت کنند‪.‬‬ ‫متاسفانه امروزه در جوامع صنعتی که موقعیت های‬
‫این کار را بین ‪ 5‬تا ‪ 10‬بار انجام دهید‪.‬‬ ‫استرس زا در آنها فراوان است اغلب افراد به اشتباه تنفس‬
‫بعد از انجام این تمرینات‪ ،‬چند لحظه استراحت کرده و‬ ‫می کنند و با این کار بیشتر و بیشتر عصبی می شوند‪.‬‬
‫سپس همین کار را با دقت بر روی نفس کشیدن انجام‬ ‫یکی از روش های تنفس صحیح ‪،‬هنگامی که ناراحت و‬
‫دهید‪ .‬یک دست خود را روی شکمتان قرار دهید و‬ ‫عصبانی هستید ‪ ،‬این است که‪:‬‬
‫نـفـستان را بدرون بکشید تا دست واقع روی شکمتان‬ ‫با دهان بسته و از طریق بینی عمل تنفس به داخل ( دم )‬
‫بسمت باال حرکت کند ‪ .‬بسیاری از افراد این عمل را به‬ ‫را در ‪ ٣‬ثانیه و سپس عمل بازدم را در ‪ 5‬ثانیه انجام دهید‬
‫اشتباه و به صورت بر عکس انجام می دهند‪ .‬یعنی شکم‬ ‫و همه تمرکزتان بر روی انجام آن باشد‪ .‬پس از پنج دقیقه‬
‫را به داخل می کشند که کار درستی نیست‪.‬سرعت نفس‬ ‫می بینید که ضربان قلب شما کاهش یافته و احساس‬
‫کشیدن در اینجا مهم نمی باشد‪.‬در آخر از طریق دهانتان‬ ‫آرامش می کنید‪.‬‬
‫عمل بازدم را انجام دهید و توجه کنید که چگونه شکم‬ ‫درست نفس کشیدن یک هـنر قـابـل یادگیری است‪ .‬ما‬
‫شما از هوا خالی شده و دستتان به پایین باز می گردد‪ .‬این‬ ‫در هنگام تنفس فقط از بخشی از ظرفیت تنفسی خود‬
‫عمـل را هر روز به آرامی ‪ 10‬مرتبه تکرار کنید‪.‬‬ ‫استفاده می کنیم‪.‬‬
‫ممکن است با انجام این تمرینات تا ‪ 2‬الی ‪ ٣‬روز احساس‬ ‫انجام برخی از تمرینات ساده به شما کمک میکنـد تا‬

‫•‬ ‫‪WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM‬‬
Monday Feb. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue. 12 27 12 ‫سیمرغ • شماره‬

SIMORGH MAGAZINE AUGUST 2009 • Issue.1


‫‪SIMORGH • Issue. 12‬‬ ‫‪28‬‬ ‫دوشنبه ‪ 15‬فوریه ‪ • 2010‬سال اول • شماره ‪12‬‬

‫گفتگویی با‬
‫کنم ولی به رغم این همه گرفتاری و مشکالت تاکنون‬
‫با سه وکیل مشورت کرده ام‪ .‬با دو وکیل فرانسوی و با‬
‫یک وکیل ایرانی و باالخره زیر نظر یک وکیل ایرانی‬

‫مهستی شاهرخی‬
‫نامه ای خطاب به ناشر نوشتم و از او توضیح خواستم‬
‫که جز پیامی با ایمیل تا این لحظه هیچ پاسخ قانع کنده‬
‫ای دریافت نکرده ام‪ .‬می دانید حقوق یک نویسنده فقط‬
‫حقوق مادی نیست بلکه یک اثر حقوق معنوی هم دارد‪.‬‬
‫ال من به هیچ وجه حاضر نبودم تن به حذف و عوض‬ ‫مث ً‬
‫کردن کلماتم بدهم در حالی که ناشر بدون اطالع من‬ ‫درباره ماجرای انتشار اثرش‬
‫این کار را کرده است‪ .‬آیا این اعمال مثل کشیدن چک‬
‫بی محل به نام دیگری نیست؟‬

‫* رمان « شالی به درازای جاده ابریشم‬


‫« با نظرات مثبت روبرو شد از طرفی دیگر‬
‫خوانندگان با تحریم اعالم شده از سوی شما‬
‫مواجه می شوند که وجود این کتاب را در ایران‬
‫به رسمیت نمی شناسید‪ .‬باالخره تکلیف خواننده‬
‫عالقمند به خواندن کتاب شما که ساکن ایران‬
‫است چیست؟‬
‫_ یادآوری می کنم که به دالیل بسیار طی نامه ای‬
‫سرگشاده به محافل ادبی‪ ،‬چندماه پیش کناره گیری خود‬ ‫شا مل‬
‫را جوایز ادبی ایران اعالم کردم و یادآوری می کنم که‬ ‫حال من هم نمی شود‪ .‬من به عنوان یک ایرانی زنده در‬
‫با خود عهد کردم با این تصمیم از وضع فالکت بار و‬ ‫کشوری که حتا کپی رایت در آنجا رعایت نمی شود باز هم‬
‫اسارت بار نویسنده ایرانی و غیرقانونی بودن کار ناشران‬ ‫حقوقی دارم که پایمال شده است‪ .‬الزم به یادآوری است‬
‫ایرانی پرده بردارم‪.‬‬ ‫که طبق ماده ‪ 2٣‬قانون حمایت از پدیدآورندگان «هر گونه‬
‫دخل و تصرف و استفاده غیرمجاز از آثار ادبی و هنری‬
‫جرم محسوب می شود‪ ».‬و صاحبان آثار مورد نظر می‬
‫آیا یک نویسنده یک سال پس از چاپ بدون‬ ‫توانند سوءاستفاده کنندگان را مورد پیگرد قانونی قرار دهند‬
‫اجاره کتابش باید بیاید به ایران و پرسان‬ ‫و دادگاه می تواند برای مجرمان از شش ماه تا سه سال‬
‫پرسان بگردد و حق معنوی و قانونی که جلو‬ ‫حبس در نظر بگیرد‪ .‬باید به اطالع شما برسانم که در مورد‬
‫جلو پایمال شده است اکنون اندکی از حق‬ ‫«غربت» نخستین حسی است که از خواندن کلمات این‬
‫چاپ کتاب هایم با هیچ ناشری قرارداد ندارم و تاکنون هم‬ ‫مصاحبه ذهن آدم را فرا می گیرد‪ .‬غربتی که مهستی‬
‫مادی خود را از ناشر‪ ،‬گدایی کند و صدایش‬ ‫نه به کسی وکالتی داده ام و نه به کسی نمایندگی اهدا کرده‬
‫در نیاید و دست آخر با سکوتش به این اعمال‬ ‫شاهرخی را در خود محبوس کرده است تا او در خانه زبان‬
‫ام و در نتیجه چاپ کتابم در ایران و بدون اطالع نویسنده‬ ‫مادری اش آن را به تصویر بکشد مگر از بار سنگینش‬
‫غیر قانونی چهره قانونی ببخشد؟ آیا این سهم‬ ‫ال غیرقانونی است‪ .‬مجسم کنید‬ ‫اش که من باشم امری کام ً‬
‫نویسنده ایرانی است؟‬ ‫اندکی کاسته شود‪.‬‬
‫مرا که شب خسته از سر کار به خانه برگشته ام و نشسته‬
‫در هر حال بردن هیچ جایزه ای تغییری در وضع نمی‬ ‫ام پای اینترنت و دارم اخبار ایران را می خوانم و ناگهان‬ ‫حاال شهرزاد دیگری پیدا شده تا کلماتش را در شالی‬
‫دهد و چاپ کتابم در ایران همچنان یک سرقت ادبی‬ ‫خبر چاپ کتابم را در ایران توسط نشری به نام ورجاوند می‬ ‫به درازای جاده ابریشم به گوش خواننده ایرانی برساند‪.‬‬
‫است که هرگز به آن چهره قانونی نخواهم بخشید و‬ ‫خوانم و حیرت می کنم و یک عالمه پیام می فرستم به این‬ ‫گرچه این ارتباط در همان آغاز مثله شد با این همه این‬
‫هرگز و هرگز پای صلح و قرارداد نخواهم رفت‪.‬‬ ‫سر و آن سر دنیا که علت این خبر چیست و آیا کسی چیزی‬ ‫داستان وجود دارد و صدای نسلی را به ما می رساند که در‬
‫راجع به چگونگی چاپ کتابم در ایران چیزی می داند یا نه؟‬ ‫دوگانگی غربت فرسوده شده اند‪.‬‬
‫و اما تکلیف خواننده ایرانی چیست؟ پیش از هر‬ ‫و آیا اص ً‬
‫چیز مطمئنم که خوانندگان احتمالی داخل کشور بدون‬ ‫ال این امر حقیقت دارد؟ و باز از طریق اینترنت در‬ ‫این‪ ،‬مصاحبه ای است با مهستی شاهرخی پیرامون‬
‫خواندن این کتاب هم به زندگی روزمره خود ادامه خواهند‬ ‫جستجوی آدرس یا ایمیلی از نشر ورجاوند هستم و راه به‬ ‫اتفاقات ناخوشایندی که برای کتابش در ایران رخ داد و‬
‫داد‪ .‬اغراق نکنیم خواننده ایرانی در این بیست و شش‬ ‫جایی نمی برم و خالصه دوران حیرانی و بی خبری‪ .‬متوجه‬ ‫درباره اثری که زاییده غربت است‪ .‬بخوانیدش‪:‬‬
‫سال گذشته به نبودن بسیاری چیزها عادت کرده است‬ ‫می شوم کتابم در ایران غیر قانونی چاپ شده است‪.‬آن‬
‫و این کتاب را هم می تواند کنار چیزهای دیگری که به‬ ‫وقت بود که تازه از چاپ غیرقانونی کتابم در ایران مطمئن‬
‫آنها دسترسی ندارد ‪ ،‬بگذارد‪ .‬به هر حال‪ ،‬چاپ خارج از‬ ‫شدم و توسط مجالتی که با آنها همکاری دارم و اکثرشان‬ ‫* پیش از هر چیز از ماجرای چاپ غیر قانونی‬
‫کشور این کتاب هم مدت هاست که تمام شده است و‬ ‫هم اینترنتی اند به غیرقانونی بودن چاپ کتابم اعتراض‬ ‫کتاب شما در ایران شروع می کنیم‪ .‬شما برای‬
‫در صدد هستم با شرایط سالم تری کتاب را توسط ناشر‬ ‫کردم ولی هیچ خبری نشد‪ .‬هیچ خبری‪ .‬سکوت محض‪.‬‬ ‫اعتراض به این اتفاق که شاید عدم عضویت‬
‫دیگری به چاپ برسانم‪ .‬آیا توانستم پاسخ شما را بدهم؟‬ ‫گویا ناشران حتا سواد روزنامه خواندن هم ندارند‪ .‬چند ماه‬ ‫ایران در کنوانسیون حقوق مولف اصلی ترین‬
‫پیش هم طی نامه ای سرگشاده باز به غیرقانونی بودن‬ ‫دلیل برای روی دادن آن و اتفاقات دیگری از‬
‫چاپ کتابم در ایران اعتراض کردم و به دالیل بسیار از‬ ‫این دست باشد‪ ،‬چه کردید؟‬
‫* آیا تا به حال برای چاپ کتابتان در ایران‬ ‫محافل ادبی ایران خواستم که این کتاب از فهرست کتاب‬ ‫_ پیش از هر چیز باید بگویم که من نویسنده ای هستم‬
‫اقدامی کرده اید؟ در مقطع چند ساله ای آثار‬ ‫های کاندید شده خارج شود‪ .‬نامه ام در چندین سایت پر‬ ‫ایرانی در نتیجه مطرح کردن عدم قانون کپی رایت در ایران‬
‫بسیاری از نویسندگان مهاجر توسط خود آنها‬ ‫خواننده منعکس شد اما باز هم هیچ‪ .‬باز هم سکوت‪ .‬ببینید‬ ‫و عدم عضویت ایران در کنوانسیون حقوق مولف برای ما‬
‫در ایران چاپ شد بدون این که با مشکالتی‬ ‫من آدمی هستم که تاکنون در زندگی اش از کسی شکایت‬ ‫ایرانیان بحثی دیگر است‪ .‬بیست و یک سال است که در‬
‫نظیر ممیزی مواجه شوند‪ .‬آیا برای شما مهم‬ ‫نکرده و کارش به کالنتری و دادگستری نکشیده است‪.‬‬ ‫خارج از ایران زندگی می کنم و بیست و یک سال است‬
‫نبوده است که کتابتان در داخل ایران نیز‬ ‫در ضمن من اینجا زندگی مشکلی دارم و گرفتاری های‬ ‫که بار غربت خود را مانند صلیبی سنگین در میان غربیان‬
‫بازتاب داشته باشد؟‬ ‫بسیار که میل ندارم االن همه چیزم را برای همه بازگو‬ ‫به دوش کشیده ام‪ .‬من هم ایرانی هستم پس این ترفندها‬

‫نشریه سیمرغ ‪ ،‬نشریه ای است که به جهت استحکام بیشتر پیوند مابین فارسی زبانان مقیم اتاوا متولد‬
‫گردیده است‪ .‬در این راستا ‪ ،‬بزودی بخشی از این نشریه به گفته ها ‪ ،‬درددلها ‪ ،‬سواالت ‪ ،‬نظرات و پیامهای‬
‫شما اختصاص خواهد یافت ‪ .‬خواهشمند است برای انعکاس پیامهایتان ‪ ،‬با ما بصورت پستی به آدرس دفتر‬
‫مرکزی و یا بصورت ایمیل به آدرس ‪ contact@simorghmagazine.com‬در متاس باشید‪.‬‬
‫بی صبرانه در انتظار نامه هایتان هستیم ‪.‬‬

‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM‬‬


‫‪Monday Feb. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue. 12‬‬ ‫‪29‬‬ ‫سیمرغ • شماره ‪1‬‬

‫خواهد شد‪ .‬آنها خانواده دوم مرا تشکیل می دهند‪ .‬ولی از سر و کار و زندگی سابقش‪.‬‬ ‫البته در یک مقطع چند ساله ‪ -‬نگوییم آثار بسیاری بلکه‬
‫سوی دیگر‪ ،‬از خانواده و آشنایان و زندگی که از بدو تولد‬ ‫بگوییم ‪ -‬چند اثر از نویسندگان مهاجر در ایران به چاپ‬
‫به آن خو گرفته بودم و جز آنها نمی شناختم و نیمی از‬ ‫رسید و ‪ -‬باز نگوییم بدون این که با مشکالتی نظیر‬
‫مرا تشکیل می داد می گذرم‪ ،‬به شنیدن موسیقی ایرانی * شاید به همین خاطر باشد که کتایون‬ ‫ممیزی مواجه شوند ‪ -‬چون همان چند نویسنده ای که‬
‫یا اشعار شاعران ایرانی هم خو گرفته ام و آنها را هم کم شخصیتی درون گرا است؛ آن قدر که اصال ذهن‬ ‫ذوق زده کارهایشان را در ایران به چاپ رسانیدند متأسفانه‬
‫دارم و نمی توانم از زندگیم حذفشان کنم‪ .‬گه گاه مزه او حوادث کتاب را به وجود می آورد و داستان را‬ ‫در مصاحبه هایشان از دادن جواب طفره می روند و گاه‬
‫غذا و یا بوی ادویه و یا چاشنی ها‪ ،‬برای من خاطراتی را پیش می برد‪.‬‬ ‫می گویند هنوز کتابشان را ندیده اند و گاه می گویند که‬
‫بیدار می کند که برای یک فرانسوی بی معناست‪ .‬خالصه _ کتایون زنی است مانند پنه لوپه‪ .‬ما زنان در تمام طول‬ ‫ال می بینیم به‬‫از کارشان هیچ حذف نشده در حالی که عم ً‬
‫کنم‪ :‬ما مهاجران حداقل دو فرهنگی هستیم و دو فرهنگی تاریخ در خانه چشم به راه مردانمان ماندیم و چهارچنگولی‬ ‫تعدادی از داستان های شخص نویسنده اجازه چاپ نداده‬
‫هم خواهیم مرد و در مراسم تدفین مان در فرانسه ‪ -‬اگر به عشق و به همسر و به عشق به فرزند چسبیدیم و پشت‬ ‫اند و گاه می بینیم که حتا نام اثری شناخته شده را عوض‬
‫مراسمی در کار باشد ‪ -‬برایمان حلوا خواهند پخت‪ .‬ما دار قالی ها و پرده ها نشستیم و رنج ها و دردنامه های خود‬ ‫کرده اند و در واقع نویسنده برای چاپ اثر خود در ایران با‬
‫مهاجران همیشه غریبیم‪ .‬چه در هجرت و چه در زادگاه‪ .‬را به گل و گیاه و نقش بهشت آغشتیم و آن گلستانی که‬ ‫ممیزی همدست می شود و در مصاحبه اش اظهار می کند‬
‫من در تهران غریبم‪ .‬غریب تر از فرانسه‪ .‬در سفرهایم به در صحرای دل نداشتیم را با نقش خیال بر روی قالی ها و‬ ‫که حتا یک کلمه از کارش حذف نشده است و از این به بعد‬
‫تهران این بیگانگی را بیشتر از هر وقت دیگری احساس شال ها و سفره ها و دست دوزی هایمان کاشتیم‪ .‬اسارت‬ ‫کلمات را با احتیاط بیشتری به کار خواهد برد و از به کار‬
‫می کنم‪ .‬حس این که در برابر ایرانیان تا چه حد بیگانه ام برای زندانی خیال آفرین است‪ .‬زندانی با خیال خود سفر‬ ‫بردن کلماتی که ممیزی بر آنان حساسیت دارد خودداری‬
‫و تا چه حد با آنها بیگانه شده ام تلخ است‪ .‬دورم دور‪ .‬از می کند‪ .‬خیال نوعی مبارزه و یک شکل دفاعی است که به‬ ‫خواهد کرد و با احتیاط کامل برای عبور از سانسور همه چیز‬
‫طرف دیگر از جامعه مهاجران ایرانی هم بریده ام‪ .‬من در زن یا زندانی تاریخ نیرو می دهد تا بتواند باز هم به زندگی‬ ‫را از طریق خلق فضا بیان خواهد کرد‪.‬‬
‫میان مهاجران ایرانی نیز این شکاف را احساس می کنم‪ .‬ادامه بدهد‪ .‬زن مانند شهرزاد در ذهنش داستان می سراید‬ ‫اما در باره خودم‪ ،‬داستان های من‪ ،‬نه مشکل سیاسی دارد‬
‫در بین آنان نیز تبعیدی هستم‪ .‬این دوگانگی‪ ،‬ابعاد و ریشه تا زنده بماند‪ .‬البته زنده ماندنی که روز به روز است‪ .‬زندگی‬ ‫و نه پرنوگرافیک است و نه در به کار بردن کلمات رکیک‬
‫های گوناگونی دارد که آن را در رمان دومم «صبح نهان» زن شرقی‪ ،‬هزار و یک شبی است آمیخته با هول و ترس و‬ ‫اغراق کرده ام پس به هیچ کدام از این بهانه ها موردی‬
‫به صورت گسترده ای مورد سئوال قرار دادم و سعی کردم بدون هیچ نوع لذتی از خوشبختی‪.‬‬ ‫برای تعویض کلمات و جمالتم نمی بینم ‪.‬نکته مهم الاقل‬
‫هم تشریحش کنم و هم بشکافمش و هم در جستجوی‬
‫پاسخی برای آن باشم‪.‬‬ ‫برای من این است که کلماتم همانی باشد که خودم نوشته‬
‫ال حفظ شوند‪ .‬تمامی این لحن و‬ ‫ام و غلط هایم هم کام ً‬
‫* این خیال آفرینی حتی شخصیت اصلی رمان‬ ‫اشتباهات لپی و زبانی و کالمی‪ ،‬فضای مهاجرتم را ایجاد‬
‫را وادار به دیالوگ با جنینی می کند که در دل‬ ‫می کند‪ .‬فضایی که با رودررویی ذهن و واقعیت ایجاد می‬
‫* «کتایون»‪ ،‬شخصیت اصلی رمان «شالی به دارد‪ .‬معموال در داستان ها و کتاب هایی که‬ ‫شود و دیالکتیک کارم را می سازد‪ .‬داستانهای من پر است‬
‫درازای جاده ابریشم» هم تا به انتهای اثر درگیر خوانده ایم در این شرایط زن به مونولوگ می‬ ‫از دو گانگی‪ ،‬من از قاطعیت بیزارم و راه های مختلفی را‬
‫و دار همین دوگانگی است‪ .‬اصال به نظر می پردازد‪ .‬چگونه شد که تصمیم گرفتید میان مادر‬ ‫برای خواننده باز می گذارم تا او را به فکر بیندازم و گاهی‬
‫رسد داستان هایی که به داستان های مهاجرت و جنین یک دیالوگ به وجود بیاورید؟‬ ‫با ذهنش بازی کنم و یا گاهی با چشم بندی غافلگیرش‬
‫معروف هستند همگی روی همین مسئله تاکید‬
‫_ من تصمیم نگرفتم که کودکم در شکم مادرش به حرف‬ ‫دارند‪ .‬درست است؟‬ ‫کنم‪ ،‬شما اگر بیایید و به نام ویرایش و یا پیرایش دست به‬
‫بیاید‪ ،‬این طوری شد‪ .‬خودش پیش آمد و این جوری نوشته‬ ‫کارم بزنید جانش را گرفته اید‪ .‬اگر با پاک کن بخشی را‬
‫_ من این دوگانگی را به شکل دیگری تحلیل می شد‪ .‬حتم ًا افکار و ذهنیات من در این مورد نقش اساسی‬ ‫پاک کنید و بخش مورد پسند خود را نگه بدارید به کارم‬
‫کنم‪ .‬این دوگانگی به نظرم بازتابی است از کشمکش بازی کرده اند‪ .‬سال های پیش البته «نامه به کودکی که‬ ‫لطمه زده اید و آن را علیل کرده اید‪ .‬تمامی داستانهای من‬
‫های بین سنت و تجدد که این تضاد در غربت به اوج هرگز به دنیا نیامد را خوانده بودم» و این البد یک جایی‬ ‫بر نیروی درک خواننده متکی شده ‪،‬اینجاست که دیگر‬
‫می رسد و آشکارتر می شود و فرد همه باورهای خود توی ذهنم حک شده بوده است‪ .‬دیگر اینکه باز سال ها‬ ‫هیچکس به غیر خودم حق ندارد در مورد کلماتم تصمیم‬
‫را مورد سئوال قرار می دهد‪ .‬نوعی زلزله در درون ذهن‪ .‬پیش توی روزنامه خواندم که کودکی در شکم مادرش‬ ‫بگیرد‪.‬‬
‫شخصی مانند صادق هدایت در درون جامعه خود نیز یک حرف می زده است‪ .‬و باز دیدن فیلمی بر اساس‪ ،‬همین‬ ‫برای چاپ کتاب در ایران‪ ،‬پیش از این نشر مروارید بسیار‬
‫تبعیدی فرهنگی است و بوف کور نمونه برجسته ای از این موضوع‪ ،‬از کودک به دنیا نیامده ای که با تماشاچی حرف‬ ‫مشتاق بود اما شرایط چاپ کتاب شرایط خوبی نبود ‪.‬در‬
‫جدال های زمانی و مکانی و باورها و ذهنیت فرد با ذهنیت می زد و دیگران نمی دانستند که این بچه حرف می زند‬ ‫ضمن جاهایی هم باید عوض می شد که زیر بار هیچکدام‬
‫زمانه اش است‪ .‬شکاف بین جامعه و هنرمند‪ ،‬فرسنگ ها بی تأثیر نبوده است‪ .‬آن فیلم‪ ،‬فیلم سرگرم کننده ای بود‬ ‫نرفتم‪ .‬البته برایم مهم است که علیرغم این شکاف عظیمی‬
‫و دریاهاست‪ .‬کتایون هم یک زن شرقی است در غرب که برای همه افراد خانواده با شرکت جانی تراولتا‪ .‬همه اینها‬ ‫که زمان بین من مهاجر با هموطنانم ایجاد کرده است‬
‫می خواهد مدرن باشد ولی خواسته ها و رویاها و باورهایش بود و در ضمن آن کودک خودم هم هستم‪ .‬من همیشه از‬ ‫کارهایم در ایران خوانده شوند‪ ،‬ولی نه به هر قیمتی‪ .‬در‬
‫این شاکی هستم که چرا برای ساختن و انتخاب لحظه‬ ‫مانع او هستند و مدام او را به عقب می کشند‪.‬‬
‫و مکان تولد و در ضمن انتخاب نامم هیچکس نظرم را‬ ‫این چند سال اخیر‪ ،‬این فرصت کم کم به کمک اینترنت‬
‫* به نظر شما این دوگانگی فرهنگی عامل نپرسیده است‪ .‬در سال های اول مهاجرت‪ ،‬بار ایرانی بودن‬ ‫ایجاد شد‪ .‬االن نه همه‪ ،‬ولی بسیاری از مقاالتم روی نت‬
‫بازدارنده ای برای پیشرفت یک مهاجر ایرانی بر دوش هایم سنگینی می کرد‪ .‬سخت بود‪ ،‬و به گمانم‬ ‫هست و این خودش هم برای من و هم خواننده داخل‬
‫این مجموعه باعث نوشتن مونولوگ های جنین و سپس‬ ‫کشور روزنه ای است‪.‬‬
‫دیالوگ های مادر و جنین شد‪ .‬از طرف دیگر‪ ،‬من و خانواده‬ ‫می شود؟‬
‫این دوگانگی برای فرد مهاجر مجموعه ای است از ام حس هایی قوی داریم‪ .‬حس بین من و مادرم بسیار قوی‬ ‫* شما سال هاست که در فرانسه زندگی می‬
‫کشمکش تجدد و سنت؛ عوارض این جا به جایی را هم است‪ .‬یک توع تله پاتی! هر وقت در تهران مادر حالش بد‬ ‫کنید و با این حال از یک دوگانگی فرهنگی‬
‫باید اضافه کنیم و این مشکالت فقط خاص مهاجران است منهم در پاریس حالم بد می شود‪ .‬این از پشتوانه حس‬ ‫صحبت می کنید‪ .‬آیا این دوگانگی به مرور زمان‬
‫ایرانی نیست‪ .‬ما ایرانیان مهاجر مجبور شدیم کشورمان را ها و پس زمینه اطالعاتی داستان‪ ،‬و چیزهایی از این قبیل‪،‬‬ ‫و گذشت سال های متمادی از حضور یک مهاجر‬
‫ترک کنیم‪ .‬این جبری که در هجرتمان بود به آن فضای توضیحش مشکل است و دقیق نیست و هیچوقت هم‬ ‫در غربت از میان نمی رود؟‬
‫تبعید داده است و زیستن در تبعید بسیار دشوار است چون نمی تواند قطعی باشد‪ .‬در نهایت داستان خودش خواست‬
‫با خود برزخی را به همراه دارد و فرد مهاجر نگاهش دایم اینطوری نوشته شود‪.‬‬ ‫_ دوگانگی نسل اول مهاجرت هرگز از بین نمی رود‪،‬‬
‫به سوی کشور زادگاه و بازگشت است‪ ،‬نمونه دردناک این‬ ‫در نسل های بعدی این دوگانگی فرهنگی شکل معقوالنه‬
‫تبعید را در ساعدی می توان یافت که دوران پاریس را به‬ ‫تری به خود می گیرد و این شکاف به هم جوش می خورد‬
‫سختی گذارانید و دق مرگ شد‪ .‬ساعدی حتا زبان فرانسه * حاال در نقطه مقابل کتایون دوست اسپانیایی‬ ‫ولی در نسل اول مهاجرت هرگز‪.‬‬
‫را نیاموخت با این امید که سفرش کوتاه تر باشد و زودتر زبان او‪ ،‬جان یا خوان را داریم‪ .‬با این که هر دو‬
‫برگردد‪ .‬مهاجر واقعی دیگر پشت سرش را نگاه نمی کند‪ ،‬آنها مهاجر هستند اما جان در تضاد با کتایون‬
‫مهاجر واقعی در خاک جدید فرود می آید و آشیانه اش را شخصیتی کامال برون گرا است‪ .‬این تمایز‪ ،‬به‬ ‫* پس چه زمانی یک مهاجر با روحیات و خلق و‬
‫برای همیشه می سازد‪ .‬مهاجر واقعی بین تهران و پاریس اعتقاد شما تا چه حد با ملیت ها ارتباط دارد؟‬ ‫خوی مردم جامعه ای که در آن اقامت دارد انس‬
‫می گیرد؟‬
‫پل هوایی نمی زند‪ .‬نمی خواهم در مورد کسی قضاوت _ ما زنان اسیران خانه نشینان تاریخ شدیم ولی مردان‬
‫کنم ولی واقعیت این است که مهاجر واقعی برای همیشه از به سیاحت جهان رفتند و کمتر از ما زنان پای بند خانه و‬ ‫_ انس گرفتن با خلق و خوی مردم جامعه ای که در‬
‫خاکش و یا زادگاهش می برد و زندگی نوینی آغاز می کند‪ .‬زندگی و زن و بچه شدند‪ .‬مردانی مانند اولیس به کشف‬ ‫آنجا اقامت داریم به مرور پیش می آید و جزوی از روزمره‬
‫بازگشت به زادگاه‪ ،‬مرگ هجرت مهاجر است‪ .‬مهاجرت جهان بیرون رفتند و چیزهای ناشناخته ی بسیاری را تجربه‬ ‫گی زندگی ما می شود‪ .‬به طور مثال‪ :‬من به فرانسویان‬
‫ییالق و قشالق به زادگاه را با خود به همراه ندارد‪ .‬مهاجرت کردند و ماجراها آفریدند و ما زنان حاشیه نشینان تاریخ‬ ‫دور و برم انس گرفته ام‪ .‬به آنها خو گرفته ام و اگر روزی‬
‫تعطیالت تابستانی نیست که تمام شود و شخص برگردد به‬ ‫شانس بیاورم و چند روزی تعطیل باشم دلم برایشان تنگ‬
‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪AUGUST 2009‬‬ ‫‪• Issue.1‬‬
‫‪SIMORGH • Issue. 12‬‬ ‫‪30‬‬ ‫دوشنبه ‪ 15‬فوریه ‪ • 2010‬سال اول • شماره ‪12‬‬

‫سال نود و نه از هر فرصتی برای ویرایش رمان استفاده‬ ‫و تهران است‪ .‬دو شهری که بیشتر از هر کجا در آنجا زیسته‬ ‫شدیم و همه چیز را در صندوقچه دل ریختیم مگرنه؟‬
‫میکردم چون او ًال مشکل پسندم و دوم ًا این اولین رمانم‬ ‫ام‪ .‬در «صبح نهان» تصاویری از پاریس و تهران منعکس‬
‫بود در نتیجه باز به کمک کامپیوتر به بازنویسی و مونتاژ کار‬ ‫کتایون و جان هر دو مهاجرند اما یکی زن است و به می شود‪ ،‬ولی از زاویه دید میترا‪ .‬البته این انعکاس تصویر باز‬
‫پرداختم و بارها و بارها آن را از سر تا ته و از ته تا سر مرور‬ ‫زنانگی تاریخی اش چهارچنگولی چسبیده و آن دیگری هم به درون برمی گردد و به دوگانگی درون‪.‬‬
‫کردم و هر بار یک الیه یا یک فکر یا یک بازی با خواننده‬ ‫مرد است و به باورهای مردانه اش‪ .‬جان ریشه هایی از‬
‫را به آن اضافه کردم‪ .‬در این دوره بود که پایانش را عوض‬ ‫اسپانیا و آمریکای التین دارد و مدام در گردش و سیر و‬
‫کردم و در حالتی بین وهم و واقعیت مرد را برگرداندم به‬ ‫سیاحت ‪.‬او نمونه ای است از یک پدرساالر مدرن‪ .‬پدر ساالر * به نظر دنیای کتایون‪ ،‬شخصیت اصلی کتاب‬
‫خانه و دلجویی از زن‪.‬‬ ‫مدرن‪ ،‬مردی است که در رابطه با زن یا همسرش ادعا می خیلی محدود و کوچک است‪ .‬معموال از چهار دیوار‬
‫کند که یک دوست است ولی او را مانند خوردنی ها شیئ خانه ای که در آن زندگی می کند خیلی فراتر نمی‬
‫برای مصرف شدن می بیند‪ ،‬پدرساالر مدرن دوست دخترش رود‪ .‬چرا؟‬
‫* این رمان چندمین کتاب شما است؟‬
‫ال حق با شماست‪ .‬در «شالی ‪ »...‬همه چیز در‬ ‫پدرساالر _باز کام ً‬ ‫را مانند کنیزی به دوست پسرش تعارف می کند‪.‬‬
‫مدرن به بی مسئوولیتی هایش چهره ای مدرن می بخشد‪.‬‬
‫من در زندگیم همیشه ناچار بوده ام چند کار را همزمان‬ ‫پدر ساالر مدرن آنجا که دوست دخترش به کمک احتیاج ابعاد کوچک است‪ .‬دنیایی کوچک برای فردی کوچک و‬
‫انجام بدهم یعنی هم درس بخوانم و هم کار کنم و هم‬ ‫دارد‪ ،‬در اولین لحظه می زند به چاک و غیبش می زند‪ .‬پسرکی کوچک‪ ،‬پسرکی که ار فرط کوچکی به اندازه بند‬
‫چرخ خانواده کوچکی را بگردانم و گه گاه جور افرادی که‬ ‫اولیس پس از ده سال سیاحت جهان به خانه و پیش پنه انگشت است‪ .‬حقیقتش را بخواهید وقتی اینها را می نوشتم‬
‫وبال جان آدم می شوند و سنگینی بار خودشان را روی شانه‬ ‫لوپه همسرش و پسرش که حاال مرد جوانی شده است برمی آگاهانه نمی نوشتم ولی امروز برایم واقعیت دردناکی وجود‬
‫های نحیف شما می اندازند را بکشم و در ضمن رمان هم‬ ‫گردد ولی پدرساالر مدرن غیبش می زند و هرگز به سوی دارد که حاال به آن آگاهم و آن کوچکی و ضعف و حقارت‬
‫بنویسم‪ .‬در نوشتن هم همین طوری بوده و معمو ًال با یک‬ ‫زن و بچه اش باز نخواهد گشت‪ .‬می دانید پدرساالری و خواسته ها و دنیاهای ماست‪ ،‬در برابر وسعت دنیا‪ ،‬ما بسیار‬
‫دست چند هندوانه بلند کرده ام‪ ،‬باری که سنگینی اش‬ ‫مرد ساالری خاص ایران و خاورمیانه نیست‪ ،‬پدرساالری کوچکیم‪ .‬من کوچکم‪ .‬خانه ام هم کوچک است‪ .‬درست به‬
‫دست و شانه ام را از کار انداخته است‪ .‬داشته ام رمان می‬ ‫اندازه خانه ننه نقلی است و شاید حتا کوچکتر‪ .‬من ضعیفم‪،‬‬
‫نوشته ام ولی همزمانش داشته ام درس هم می خوانده‬ ‫سیستمی است به گستردگی جهان‪.‬‬
‫کافی است سرما بخورم و به سینه پهلو دچار بشوم تا تقریب ًا‬
‫ام و مجبور بوده ام و خود را مجبور کرده ام به پژوهش‬ ‫از پا در بیایم و کار و زندگیم فلج بشود‪ .‬مسائل و مشکالت‬
‫ال پروژه دانشگاهی ام بوده بعد در‬ ‫ادبی بپردازم چون مث ً‬ ‫* اما این نوع پدرساالری معموال در داستان های روزمره من هم مانند خودم کوچک است‪ .‬کافی است توی‬
‫کنارش یک مقاله ظاهر شده و همین طور پراکندگی وجود‪.‬‬ ‫نویسندگان و فیلم های فیلمسازان ایرانی اتفاق خانه ام دوش حمام و یا خط تلفن و یا چاپگر کامپیوترم‬
‫در نتیجه در زمینه پژوهش های ادبی و تئاتری هم کارهای‬ ‫می افتد به خصوص در مقایسه با آثار جدیدی که (مثل االن) از کار بیفتد‪ ،‬آن وقت انگار من هم از پا درآمده‬
‫انجام داده ام‪ .‬مقاالت بسیاری هم در زمینه ی تئاتر و ادبیات‬ ‫ام و باز کار و زندگیم دچار اختالل شده است پس به همین‬ ‫امروز در غرب منتشر می شود؟‬
‫ال داستان کوتاه می نوشتم‪ .‬ولی در پانزده سال‬ ‫نوشتم‪ .‬قب ً‬ ‫سادگی همه چیز به تعویق می فتد و همه چیز به هم می‬
‫اخیر بیشتر رمان دغدغه ام بوده است‪ .‬تاکنون یک رمان و‬ ‫_ پدرساالری چیزی نیست که یک روزه و یک شبه ریزد‪ .‬من کوچکم و این واقعیت بزرگ مرا از پا درمی آورد‪:‬‬
‫یک مجموعه داستان‪« ،‬شبان نیکو» را در خارج از کشور‬ ‫عوض بشود‪ .‬پدرساالری نظامی است فکری که در الیه همین که کوچکم‪ .‬کاش بزرگ می شدیم‪ .‬آنقدر بزرگ‬
‫به چاپ رسانیده ام و پس از دومین رمانم»صبح نهان» دو‬ ‫های زیرین ذهن ما زندگی می کند و در خصوصی ترین که فراتر از همه مشکالت بایستیم و بتوانیم از خود چشم‬
‫کتاب دیگر دارم که بایست برای چاپ آماده کنم‪ .‬یکی‬ ‫لحظات خود را نشان می دهد‪ .‬زندگی مهاجر هم او را بپوشیم و به دیگری یا به دیگران بپردازیم‪ .‬آن وقت لزوم ًا‬
‫مجموعه داستانی است به نام «دل دانا» و دیگری «کتاب‬ ‫از همه باورهای ذهنی اش جدا نمی کند‪ .‬پدر ساالری و روابط بشری شکل دیگری پیدا می کرد و این آمدن و رفتن‬
‫اشیاء بیتا» ولی برای آماده کردن این کارها برای چاپ بیش‬ ‫مردساالری مهاجران در دانمارک و سوئد و آلمان به قدرت ها تا این حد فرسایشی و بیهوده نبود‪.‬‬
‫از هر چیز به وقت احتیاج دارم چون تاکنون خودم کتاب‬ ‫خود باقی است‪ .‬چندین زن ترک و کرد در شهرهای اروپایی‬
‫هایم را تایپ و صفحه بندی کرده و دست تنها آماده برای‬ ‫توسط پدر و یا برادران خود به قتل رسیده اند‪ .‬مهاجر در‬
‫چاپ کرده ام‪ .‬فقط طرح روی جلد «شالی ‪ »...‬را هم یک‬ ‫برابر غرب و جامعه غربی مانند ماری پوست می اندارد و * خانم شاهرخی‪ « ،‬شالی به درازای جاده‬
‫دوست نقاش فرانسوی برایم آماده کرد‪.‬‬ ‫جلد عوض می کند ولی از درون که عوض نشده است‪ .‬یک ابریشم « چه سالی نوشته شد؟‬
‫مبارزه عظیم فرهنگی برای خودسازی الزم است تا مهاجر‬
‫از شر باورهای چرکین خود آزاد گردد و یا خود را آزاد کند‪ .‬شالی به درازای جاده ابریشم در پنج دوره مختلف نوشته‬
‫* اصال مهستی شاهرخی چگونه داستان نویسی‬ ‫وجود این همه آدم دوشخصیتی‪ ،‬در بین مهاجران ایرانی مرا شد‪ .‬دوره اول را در دوهفته نوشتم و در ماه های اول اقامتم‬
‫را آغاز کرد؟‬ ‫بسیار به فکر فرو برده است‪ .‬یک پدرساالری و مردساالری در پاریس‪ .‬یعنی بیست سال پیش‪ .‬داستان سیر خطی داشت‬
‫و باورهای مردانه را متأسفانه این ما زنانیم که حفظ می و خیلی هم عجله داشت زود به دنیا بیاید و مدام می نوشتم‬
‫_مهستی شاهرخی از وقتی یادش می آید شعر و ادبیات‬ ‫کنیم و به فرزندانمان به عنوان ارزش های اخالقی منتقل و فقط برای خرید غذا از اتاقم خارج می شدم‪ .‬هیچ وقت‬
‫را دوست داشته است‪ .‬او به نقاشی و موسیقی عالقمند بود‪.‬‬ ‫می کنیم‪ .‬ما بایست آن الیه های زیرین را کشف کنیم و نداشتم‪ .‬می آمدم بیرون و یک کیلو موز و یک نان باگت‬
‫به موسیقی و نقاشی تشویقش نکردند چون از درسش عقب‬ ‫با آن مبارزه کنیم‪ .‬مبارزه با پدرساالری و مردساالری یک می خریدم و دوباره برمی گشتم به آشیانه‪ .‬چرا موز؟ ‪ -‬موز‬
‫می افتاد پس یواشکی هی کتاب داستان خواند و هی گفت‬ ‫هم مقوی است و هم به پختن احتیاج ندارد و هم پوست‬
‫دارم درس می خوانم‪ .‬اولین شعرش را در نه سالگی گفت‬ ‫مبارزه فرهنگی مداوم است‪.‬‬
‫کندنش آسان است‪ .‬این روایت را توی دفترهای ‪ 60‬برگی‬
‫که به نظم بود و هنوز یک بیتش را به خاطر دارد ولی آن‬ ‫نوشتم‪ .‬چرا ‪ 60‬برگ؟ ‪ -‬چون ‪ 40‬برگ نازک است‪ .‬این‬
‫یک بیت از بس لوس بود االن خجالت می کشد تا آن را‬ ‫* ظاهرا لندن شهری است که اتفاقات این رمان نسخه را نوشتم و تا چند سال در گوشه ای ماند‪ .‬اسم هم‬
‫برای کسی تکرار کند‪ .‬مهستی شاهرخی در سیزده سالگی‬ ‫در آن رخ می دهد با این وجود تصویری که از این نداشت‪.‬‬
‫اولین داستان زندگیش را نوشت ولی االن یادش نیست چه‬ ‫شهر ارائه می شود بسیار مبهم است‪ .‬چرا؟‬
‫بر سر آن داستان آمده است‪ .‬در سال های دبیرستان هم‬ ‫چند سال بعد‪ ،‬دوباره آن را به دست گرفتم و با فکر سهراب‬
‫چند داستان نوشته است که هیچکدام به لعنت خدا هم نمی‬ ‫_ حق با شماست‪« .‬شالی ‪ »...‬نمای برونی ندارد چون و مرثیه ای برای سهراب و مدام توی ذهنم مادر شهید و‬
‫ارزیدند ولی بعضی از آن داستانها توسط دختران دبیرستان‬ ‫مسایلش درونی اند و چرا که چیزی در درون فرد مورد تهمینه بودم‪ .‬چرا این حس را داشتم؟ در بازگشت به پاریس‬
‫خوانده شده است و او هم مدام با پچ پچ مواجه بوده است‪.‬‬ ‫پرسش قرار گرفته است‪ .‬ادبیات مهاجرت راهنمای سفر به بود که دوباره نوشته هایم را به دست گرفتم‪ .‬هنوز آدم هایم‬
‫آن موقع دانشکده ادبیات معاصر وجود نداشت و مهستی‬ ‫اروپا نیست‪ .‬من هیچ قصد نوشتن سفرنامه نداشتم و نمی اسم نداشتند‪ .‬نه زن و نه مرد‪ .‬آنها فقط زن و مردی بودند‬
‫شاهرخی چون در دوران دبیرستان – از آن زمان که دبیر‬ ‫خواستم فضای لندن و دورنمای آن را شرح بدهم‪ .‬لندن از دو فرهنگ متفاوت‪ .‬همین‪ .‬سال بعدش بود که آدمهایم‬
‫عربی اش ساواکی از آب درآمده بود دیگر هیچ ‪ -‬دوست‬ ‫شهری است که سال ها پیش مرا شیفته خود کرد و دلم می اسم پیدا کردند ولی اسمشان تکثیر می شد‪ .‬تقریب ًا اسکلت‬
‫نداشت زبان عربی خود را تقویت کند به دانشکده ادبیات‬ ‫خواست که مکانی باشد برای حداقل یکی از داستان هایم‪ .‬اصلی رمان‪ ،‬در دوره سوم تمام شد‪ .‬این بار زن پنه لوپه بود‬
‫نرفت‪ .‬مهستی شاهرخی به دانشکده هنرهای زیبای تهران‬ ‫در سالهای پیش از هجرتم داستان بلندی را به دست گرفتم که به پای اولیس نشسته بود ولی پایانش خیلی تلخ بود‪.‬‬
‫رفت و در رشته تئاتر اسم نوشت تا در آنجا حداقل دیالوگ‬ ‫به نام «شیشه بر سنگ» که نوشتنش ناتمام ماند‪ .‬چون دوره چهارم سال نود و هفت بود و من در آن دوره باالخره‬
‫نویسی را یاد بگیرد با این فکر که توصیفات و تشریحات‬ ‫داستان نوشتن و به خصوص رمان نوشتن نیاز به تمرکز و صاحب یک برنامه فارسی برای کامپیوترم شدم و از طرف‬
‫را هم می شود باالخره یک کاریش کرد‪ .‬از آن روز تاکنون‬ ‫آرامش دارد‪ .‬در آن موقع بی تجربه بودم و به اندازه کافی دیگر یکی از نزدیکترین دوستانم از سرطان مرد و من ماندم‬
‫سی سالی گذشته است و هنوز هم که هنوز است ما در‬ ‫برای نوشتن وقت نمی گذاشتم و برای نوشته قربانی نمی و یک خالی عظیم سیاه که بایست پرش می کردم تا ادامه‬
‫ایران دانشکده و درسی برای ادبیات معاصر نداریم و هنوز‬ ‫دادم‪ .‬می دانید نوشتن هیوال یا اژدهایی ست که مدام قربانی بدهم‪ .‬نشستم به تایپ همه ی کارهای دست نویسم و صد‬
‫که هنوز است مهستی شاهرخی فکر می کند بایست برای‬ ‫می طلبد‪ .‬بایست از خیلی چیزها گذشت تا کاری را به پایان البته اول کارهای کوتاه تر را تایپ کردم‪ .‬چند داستان کوتاه‬
‫اینها باالخره یک فکری کرد‪.‬‬ ‫رسانید‪ .‬من برای رمان دومم از خواب و خوراک و سالمتی تایپ کردم‪ .‬بعد «شالی‪ »...‬و هدفم این بود که رمان بلندم‬
‫(صبح نهان) را به انتها برسانم‪ .‬ولی پیش از همه «شالی‬ ‫ام هم گذشتم وگرنه آن هم ناتمام می ماند‪.‬‬
‫‪ »...‬هم کوتاه تر بود و هم انگار دیگر آماده بود‪ .‬سال نود‬
‫برگرفته از‪ :‬میراث خبر سایت کتاب‬ ‫اگر در جستجوی نمای بیرونی هستید بایست به اطالعتان و هفت رمان را برای چاپ به دست ناشر سپرده بودم ولی‬
‫برسانم که در رمان دومم مکان های داستان دو شهر پاریس آنقدر طولش داد که جانم به لب رسید‪ .‬در این فاصله‪ ،‬تا‬
‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM‬‬
Monday Feb. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue. 12 31 12 ‫سیمرغ • شماره‬

SIMORGH MAGAZINE AUGUST 2009 • Issue.1


‫‪SIMORGH • Issue. 12‬‬ ‫‪32‬‬ ‫دوشنبه ‪ 15‬فوریه ‪ • 2010‬سال اول • شماره ‪12‬‬

‫هاکوپیان از شنیدن این حرف غرق در‬ ‫آسمان را پوشانده و سردی هوای دی ماه‬ ‫ادامه از شماره ‪11‬‬
‫شادی شد چون در تمام عمرش به خاطر‬ ‫حس می شد‪.‬‬
‫نداشت که هرگز شاه به خانه ارمنی وارد‬
‫شده باشد‪.‬‬
‫باالخره شاه هنگامی که از همه چیز راضی‬
‫شد به جایگاه خود برگشت و مراسم با تأخیر‬ ‫پا برهنه ای‬
‫در دربار شاه عباس‬
‫با صدایی لرزان به شاه خوش آمد گفت و‬ ‫زیادی آغاز شد‪.‬‬
‫فورا یک نفر را برای فراهم کردن وسائل‬ ‫خواندن دعا و آوازهای مذهبی و ریختن‬
‫پذیرایی از شاه به جلو فرستاد‪.‬‬ ‫روغن زیتون بر روی آب همه مقدمات‬
‫خانه کوچکی بود‪ ،‬گرچه شاه کلیه همراهان‬ ‫واقعه بزرگ یعنی پرتاپ صلیب ها در آب‬
‫خود را غیر از رئیس تشریفات و راهب‬ ‫و در آوردن آن ها از آب به وسیله مردم‬ ‫اثری از‪Elgin Groseclose :‬‬
‫مرخص کرده بود ولی همین چند نفر اطاق‬ ‫بود‪ .‬مردم همه در انتظار پایان کار بودند‬
‫باریک را پر کرده بودند‪ .‬در حالی که شاه با‬ ‫و با شنیدن صدای رعد و برق خود به خود‬ ‫مترجم‪ :‬غالمرضا کریمیان‬
‫اسقف و راهب به بحث مذهبی خود ادامه‬ ‫سرعت خواندن دعاها افزایش یافت‪ .‬پس از‬
‫می دادند خدمتکاران نیز شامی تهیه و فورا‬ ‫پایان دعا ‪ ،‬اسقف به لبه رودخانه نزدیک شد‬
‫پذیرایی شروع شد‪.‬‬ ‫و صلیبی که را در دست داشت به رودخانه‬ ‫از اشخاصی که در اطراف او دیده می‬ ‫خاچاطوران ‪ ،‬نام مراسم یادبود غسل تعمید‬
‫شاه مرتبا خم می شد و دستی به پشت‬ ‫پرتاب کرد‪.‬‬ ‫شدند کشیش ده کلیسای گرگوری در جلفا‬ ‫مسیح و ظهور او برای یهودیان است و از‬
‫اسقف می زد تا او را به کشف اسرار دین‬ ‫در همان لحظه تمام صلیب داران صلیب‬ ‫و دو کلیسای خود شهر اصفهان بود که با‬ ‫وقایع عمده فصل ظهور در تاریخ کلیسای‬
‫مسیح بیشتر ترغیب کند‪ .‬او می خواست‬ ‫هایی را که حمل می کردند به همان‬ ‫مالزمین خود و با شمع های روشن ایستاده‬ ‫ارامنه بوده و یکی از پرشکوه ترین جشن‬
‫درباره معجزه های این دین و بقایای‬ ‫ترتیب به داخل رودخانه انداختند و در یک‬ ‫بودند‪ .‬جلوی اسقف اعظم حدود صد نفر با‬ ‫های عبادی مسیحیان است‪.‬‬
‫مقدسین و معجزه هایی که به وسیله این‬ ‫لحظه درخشش صلیب آسمان را پر کرد و‬ ‫جعبه های کتابی ‪ ،‬هر یک صلیبی از نقره‬ ‫وقتی که جامعه ارامنه در جلفا مستقر شده‬
‫بقایا صورت می گیرد بداند‪.‬‬ ‫در لحظه دیگر در اعماق آب ها فرو رفتند‪.‬‬ ‫و کریستال را مانند علم به دست گرفته و‬ ‫بودند مراسم خاچاطوران همه ساله در کنار‬
‫‪ -‬شنیده ام قسمتی از بقایای سنت ریپسیما‬ ‫در همان موقع یک دسته جوان که کنار‬ ‫حمل می کردند‪.‬‬ ‫زاینده روز برگزار می شد و هزاران نفر از‬
‫شهید معروف باکره ارمنستان را در اینجا‬ ‫رودخانه منتظر بودند لباس های خود را‬ ‫با نزدیک شدن شاه ‪ ،‬اسقف اعظم در صدد‬ ‫اهالی اصفهان برای تماشای آن هجوم می‬
‫نگهداری می کنند؟‬ ‫درآورده و در آب های سرد پریدند‪ .‬پس‬ ‫پابوسی برآمد ولی شاه با اشاره دست از آن‬ ‫آوردند‪.‬‬
‫اسقف با بهت و آشفتگی زیاد و حالت‬ ‫از لحظه ای یکی یکی درحالی که هریک‬ ‫جلوگیری کرد و پس از آن که از اسب پایین‬ ‫شاه عباس نیز برای اینکه توجه تازه خود‬
‫ناراحتی و نا امیدی به خواجه نظر نگاهی‬ ‫صلیبی در دست داشتند به ساحل رودخانه‬ ‫آمد و آن را به دست یکی از آجودان ها سپرد‬ ‫را نسبت به اتباع مسیحی نشان دهد اعالم‬
‫انداخته ولی در همان حال ساکت بود‪ .‬اما‬ ‫بازگشتند و هر مرتبه که صلیبی به یکی از‬ ‫با لحن تعجب آمیزی گفت‪:‬‬ ‫کرد در مراسم بعدی شخصا حضور خواهد‬
‫شاه با خوشحالی و تعجب گفت‪ :‬بله البته‬ ‫کشیشان برگشت داده می شد فریادی از‬ ‫پدر روحانی من باید در مقابل شما و این‬ ‫یافت‪ .‬با این خبر عالقه مردم چندین برابر‬
‫می دانم که این موضوع حقیقت دارد و‬ ‫جمعیت بلند می شد و یک نفر شنلی بر‬ ‫صلیب های مقدس زانو بزنم! و سرش را‬ ‫شد و ارامنه نیز برنامه های مفصلی برای‬
‫مسلما در حال حاضر که پادشاه شما فوق‬ ‫دوش شناگر می انداخت‪.‬‬ ‫به عالمت احترام پایین آورد‪ .‬اسقف که از‬ ‫جشنی که شایسته تشریف فرمایی شاهانه‬
‫العاده به رضایت روحی از دیدن چنین‬ ‫هنگامی که آخرین صلیب هم برگشت‬ ‫این احترام شاه زبانش بند آمده بود شادباش‬ ‫باشد ترتیب دادند ضمنا چون به خوان راهب‬
‫یادگار ارزنده ای از دیانت شما احتیاج دارد‬ ‫مراسم به پایان رسید و درست به موقع‪،‬‬ ‫های خود را تقدیم کرده و گفت‪ :‬شاهنشاه‬ ‫اطالع داده شد که شاه میل دارد در مراسم‬
‫از او دریغ نخواهید کرد‪.‬‬ ‫چون آسمان هر لحظه سنگین تر می شد‬ ‫با تشریف فرمایی خود در این مراسم ما را‬ ‫شرکت کند‪ ،‬صبح روز مراسم ‪ ،‬راهب در‬
‫موضوع جنبه امر داشت‪ ،‬قیافه اسقف مانند‬ ‫و شروع باران هر دقیقه ممکن بود به همین‬ ‫فوق العاده مفتخر فرموده و اجازه می خواهم‬ ‫عالی قاپو حاضر شد‪.‬‬
‫اشخاص محکوم به مرگ شده بود و در‬ ‫علت جمعیت خیلی زود متفرق شدند‪ .‬با همه‬ ‫مراتب سپاسگزاری و خیر مقدم حضور‬ ‫شاه با دقت مخصوص و کامال غیر عادی‬
‫نهایت استیصال و درماندگی به یکی از‬ ‫این احوال شاه گویا تمایلی به ترک آن محل‬ ‫شاهنشاه را عرض کنم‪.‬‬ ‫لباس باالتنه و شلوار قرمز رنگی از جنس‬
‫کشیشان جزء اشاره کرد‪ .‬آن شخص خارج‬ ‫نداشت و مرتبا درباره سوابق این مراسم از‬ ‫شاه با احترام گفت‪ :‬پس بگذارید به عنوان‬ ‫ساطین پوشیده و عمامه دوازده الی‬
‫شد و پس از چند لحظه ای درباره گناهان‬ ‫اسقف سوال می کرد‪ .‬آنگاه رو به راهب‬ ‫یکی از طرفداران مسیح مراسم مذهبی شما‬ ‫مخصوص را نیز با گل و جقه بر سرگذارده‬
‫خود و روحیه تازه ای که از این بحث به‬ ‫خوان گفت‪ :‬ما دو فرقه مسیحی در این‬ ‫را تماشا کنم‪ .‬سپس اشاره کرد تخت او را‬ ‫و سوار بر اسب سفید به همراهی یک دسته‬
‫دست آورده مشغول صحبت شد که پرده‬ ‫مملکت داریم ‪ ،‬گریگوری های ارتدکس و‬ ‫که فقط یک عسلی با قالیچه ای بر روی‬ ‫شیپورزن و سرباز از قصر خارج شد‪.‬‬
‫عقب رفت و چهار کشیش با لباس مقدس‬ ‫ارامنه گریگوری‪ .‬البته بدون محاسبه آشوری‬ ‫آن بود بیاورند و مانند عابدی که در مجلس‬ ‫صدای شیپورها و طبل ها و فریادهای‬
‫همراه با افراد جزء شمع به دست وارد شده‬ ‫ها که تعداد آنها کم تر و اکثرا در کوه های‬ ‫نشسته باشد چهار زانو روی آن نشست‪.‬‬ ‫مردم تمام میدان را پر کرده و پرچم های‬
‫و صندوقچه ای از چوب گردو و با دسته و‬ ‫کردستان زندگی می کنند‪ .‬حال به نظر شما‬ ‫اسقف که در حضور شاه احساس ناراحتی‬ ‫سه گوش در نسیم صبحگاهی به اهتزار‬
‫لوالهای طال جلوی شاه بر زمین گذاردند‪.‬‬ ‫کدام یک از این فرقه ها مسیحیان واقعی‬ ‫می کرد به لبه رودخانه نزدیک شد تا اوراد‬ ‫درآمده بود و پرهای قرمز رنگ تزئینی اسب‬
‫اسقف دست در جیب کرده و کلیدی درآورد‬ ‫تری هستند؟‬ ‫مذهبی بخواند‪ .‬ولی هنوز شروع نکرده‬ ‫ها با آهنگ حرکت پاهای آن ها باال و پایین‬
‫و در حالی که زیر لب دعا می خواند در‬ ‫راهب برای این که وارد بحث طوالنی نشود‬ ‫بود که شاه بلند شد و به نزدیک او رفته‬ ‫می رفت‪.‬‬
‫صندوقچه را بازکرد‪.‬‬ ‫لحظه ای مکث کرد و گفت‪:‬‬ ‫و گفت‪:‬‬ ‫موکب ملوکانه طول چهار باغ را با فریادهای‬
‫صندوق محتوی استخوان های الغر آرنج‬ ‫خداوند باید این موضوع را تعیین کند‪ ،‬ولی‬ ‫ممکن است به عالیجناب پیشنهاد و خواهش‬ ‫شادباش هزاران نفر از مردم طی کرد و از‬
‫و بازو و دست یک زن بود که قسمت دست‬ ‫از آنجایی که عقاید شخص بر رفتار او حاکم‬ ‫کنم چون هنوز مردم در وضع احترام الزم‬ ‫روی پل باشکوه اله وردی خان یا سی و سه‬
‫از ساعد جدا شده ولی بازو و ساعد هنوز‬ ‫است‪ ،‬اهمیت دارد‪ .‬بنده به عنوان یک‬ ‫نسبت به چنین مراسم مذهبی قرار نگرفته‬ ‫پل گذشت‪ .‬درست بعد از پل ‪ ،‬محوطه ای را‬
‫به وسیله پوست نازکی به یکدیگر متصل‬ ‫کاتولیک عقیده دارم که کلیسای کاتولیک‬ ‫اند لحظه ای صبر کنید تا مردم ساکت‬ ‫درکنار رودخانه مخصوص شاه و همراهانش‬
‫بودند‪ .‬استخوان ها مانند عاج سفید و تقریبا‬ ‫دارای پاک ترین حقیقت است‪ ،‬در حالی که‬ ‫شوند‪ .‬سپس به قزل باش ها دستور داد‬ ‫طناب کشی و جدا کرده بودند‪ .‬در سراسر‬
‫مثل شیشه شفاف می درخشیدند‪ ،‬و گویی‬ ‫فرقه ارامنه نزدیک ترین بستگی را با آن‬ ‫مردم را به عقب رانده و از همه بخواهند‬ ‫کناره های رودخانه انبوه کثیری جریان‬
‫آن ها را صیقل داده بودند‪.‬‬ ‫دارد‪.‬‬ ‫که ساکت باشند‪ .‬بعد به اسقف اشاره کرد‬ ‫جشن را می دیدند و برای سرگرمی آن ها‬
‫شاه مدتی با کمال احترام به استخوان ها‬ ‫شاه اظهار کرد‪ :‬کامال صحیح و عاقالنه‬ ‫که شروع کند‪.‬‬ ‫تا قبل از حضور شاه بازی ها و رقص هایی‬
‫خیره و سپس خم شد و به دقت ساعد و‬ ‫است‪.‬‬ ‫ولی هنوز اسقف خواندن اوراد را شروع‬ ‫ترتیب داده بودند و اینک پس از ورود شاه‬
‫بازو را برداشت و آن ها را بوسید و به نشانی‬ ‫کم کم باران گرفت‪ .‬اسقف که در تمام مدت‬ ‫نکرده بود که برای بار دوم او را متوقف و‬ ‫صدای خواننده ها در فریادهای مردم محو‬
‫احترام به پیشانی گذاشت‪ .‬آنگاه رو به راهب‬ ‫مراسم ایستاده بود آثار خستگی زیاد در قیافه‬ ‫پیشنهاد کرد کمی عقب تر بایستد تا همه‬ ‫شد‪.‬‬
‫به حالت جدی گفت‪:‬‬ ‫اش دیده می شد‪ ،‬شاه که دید پیرمرد تقریبا‬ ‫تماشاچیان بتوانند او را ببینند‪.‬‬ ‫شخصیت های بزرگ جامعه ارامنه همگی‬
‫واقعا روح آدم از نگاه به این ها پاک می‬ ‫در حال افتادن است به کمک او شتافت و‬ ‫پس از آن درباره طریقه نگاهداری صلیب ها‬ ‫در انتظار ایستاده بودند و در رأس آن ها‬
‫شود‪.‬‬ ‫گفت‪ :‬بیایید به یک پناهگاه برویم ولی چون‬ ‫سواالتی کرد‪ .‬به کشیش های جزء ‪ ،‬در مورد‬ ‫اسقف اعظم در لباسی با شکوه که روی آن‬
‫شما فرسنگ از وطن تان دورید و به چشمه‬ ‫در آستانه کشف حقایق مهمی هستیم بهتر‬ ‫حمل آن ها به سمت رودخانه دستوراتی داد‬ ‫جواهرات قیمتی از قبیل یاقوت و زمرد و‬
‫های حیات روحانی دسترسی ندارید و این‬ ‫است به این بحث ادامه دهیم‪ .‬سپس خطاب‬ ‫و در تمام این مدت اسقف با بیچارگی در‬ ‫روی کالهش مروارید دوخته شده بود دیده‬
‫آرامش و تسکین روحی که از این اشیا به‬ ‫به خواجه نظر گفت‪:‬‬ ‫انتظار شروع ایستاده بود‪ .‬ابر سنگینی سراسر‬ ‫می شد‪.‬‬
‫چطور است به خانه تو برویم؟ ماتیوس‬
‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫•‬ ‫‪WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM‬‬
‫‪Monday Feb. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue. 12‬‬ ‫‪33‬‬ ‫سیمرغ • شماره ‪12‬‬

‫راهب که می دانست منظور شاه از این‬ ‫نیز از نژاد نسطوری آشوری به نام گریگور‬ ‫ترک و برای ابراز بی گناهی و پابوسی پدر‬ ‫دست می دهد را نباید از شما دریغ کرد‪ .‬با‬
‫بحث چیست و چه نتیجه ای می خواهد‬ ‫بود که خودش را به راهب وابسته و راهب‬ ‫به اصفهان آمده بود‪ .‬شاه وانمود می کرد به‬ ‫اجازه اسقف نگهداری یک قسمت از این ها‬
‫بگیرد گفت‪ :‬بله همینطور است‪.‬‬ ‫نیز او را برای کارهای عادی قبول کرده‬ ‫بی گناهی پسرش عقیده دارد و ضمنا اعالم‬ ‫را به شما واگذار می کنم‪.‬‬
‫در کتاب دیگری که رهبر شما به من داده‬ ‫بود‪ .‬از نظر راهب این افراد مایه امید و‬ ‫کرد که ارامنه را از هرگونه شرکت در سوء‬ ‫شاه به اسقف نگاهی کرد‪ ،‬ولی پیرمرد بیچاره‬
‫داستانی راجع به ابراهیم نوشته شده و آن‬ ‫زیربنای پیشرفت مسیحیت در ایران بودند‪.‬‬ ‫قصد مبرا می داند‪ .‬ولی ارامنه عمیقا ترسیده‬ ‫از خستگی و ترس قدرت اعتراض نداشت‪.‬‬
‫که چگونه از او خواسته شده به خاطر منافع‬ ‫راهب پیش خود فکر می کرد اگر فقط می‬ ‫بودند‪ ،‬به طوری که ماتیوس هاکوپیان روزی‬ ‫راهب خوان از اظهارات شاه چیزی نفهمید تا‬
‫جهانی پسرش را قربانی کند؛ البته عین‬ ‫توانست شاه را به دین مسیحی وارد کند‬ ‫به راهب خوان گفته بود شاه حافظه بسیار‬ ‫این که دید شاه ناگهان ساعد را از بازو جدا و‬
‫همین داستان در قرآن ما هم آمده است‪.‬‬ ‫چه پیروزی و موفقیتی محسوب می شد‪،‬‬ ‫قوی دارد و برطرف کردن سوء ظن از او به‬ ‫قسمت ساعد را به او داد‪.‬‬
‫ناگهان منطق پیچیده رعب انگیز شاه برای‬ ‫در کشوری که قدرت مطلق در دست یک‬ ‫همان سختی است که بخواهیم گل پژمرده‬ ‫حالتی سخت ناراحت کننده سراپای راهب‬
‫راهب آشکار شد‪ .‬به عجله سخنان شاه را‬ ‫نفر و همه چیز به اراده شاه بستگی داشت ‪،‬‬ ‫ای را دو مرتبه زنده کنیم‪.‬‬ ‫را فرا گرفت‪ ،‬می خواست اعتراض کند ولی‬
‫قطع کرد و گفت‪:‬‬ ‫با اشاره او تمام درهای موفقیت برای ترویج‬ ‫پس از آنکه زخم شاه بهبود یافت دو مرتبه‬ ‫نگاهش به نگاه اسقف که در صدد جلب‬
‫ولی شاهنشاها از ابراهیم خواسته نشد قربانی‬ ‫مسیحیت باز می شد‪ .‬راهب خوان روز به‬ ‫به نیروهای خود پیوست‪.‬‬ ‫توجه او بود افتاد‪ ،‬در نگاه ماچی سادک که‬
‫کند چون همان طوری که قرآن می گوید‪:‬‬ ‫روز خود را بهترین وسیله برای این موفقیت‬ ‫مراجعت شاه به اصفهان تا بهار سال بعد‬ ‫مملو از یأس و ناامیدی تسلیم بود یک حالت‬
‫به او فریاد برآوردیم که ای ابراهیم حاال‬ ‫تشخیص می داد‪ .‬قبول مسیحیت از طرف‬ ‫طول کشید‪ .‬به افتخار بازگشت شاه جشنی‬ ‫اخطار نیز دیده می شد‪ ،‬راهب بالفاصله آن‬
‫دیگر رضایت ما را برآوردی و ما پسر تو را‬ ‫شاه با اشاعه این مذهب در سراسر کشور‬ ‫ترتیب داده بودند که در این جشن شاه پسر‬ ‫را درک کرد و ساکت ماند‪.‬‬
‫در مقابل قربانی دیگری بخشیدیم‪...‬و بدین‬ ‫برابر بود و چه افتخاری از این بزرگتر‪.‬‬ ‫خود را در آغوش گرفته و با انداختن زنجیر‬ ‫شاه که حاال دیگر راضی به نظر می رسید‬
‫ترتیب نیکوکاران را پاداش می دهیم‪...‬چون‬ ‫هنگامی که ورود راهب در کاخ اعالم شد‬ ‫طال یی به دوشش ‪ ،‬او را مفتخر کرده بود‪.‬‬ ‫با جمعیت شب بخیر گفته و بازوی راهب را‬
‫او یکی از بندگان با ایمان ما بود‪...‬‬ ‫‪ ،‬شاه با وزرای خود جلسه داشت و پس از‬ ‫ولی شایعات زیادی بین مردم رواج داشت‬ ‫گرفته و از اطاق خارج شد‪.‬‬
‫شاه مدتی در سکوت و اندیشه فرو رفت و‬ ‫چند دقیقه ختم جلسه را اعالم و دستور داد‬ ‫که شاه در خفا از پسرش واهمه دارد و در‬ ‫در راه بازگشت هنگامی که از روی سی و‬
‫ظاهرا صحبت های مذهبی را برای آن روز‬ ‫راهب وارد شود‪.‬‬ ‫صدد فرصتی است تا او را رسوا و مغضوب‬ ‫سه پل گذشته و وارد چهار باغ شدند ناگهان‬
‫کافی می دانست‪ .‬روی همین حساب راهب‬ ‫شاه با آرامی ولی با لحنی سرزنش آمیز‬ ‫کند‪ .‬ولی خوشبختانه شاهزاده در میان مردم‬ ‫در تاریکی شب و از الی درختان تیری از‬
‫در انتظار دستور او ایستاد و لحظه ای بعد‬ ‫گفت‪:‬‬ ‫محبوبیت و شهرت خاصی داشت‪ .‬بالفاصله‬ ‫کمان به طرف شاه نشانه رفت‪ ،‬در یک‬
‫شاه نگاهی کرد و گفت‪:‬‬ ‫خیلی وقت است به دیدن ما نیامده ای‪ ،‬یک‬ ‫بعد از این جشن راهب ترجمه جدید کتاب‬ ‫لحظه شاه غرش کرد و اسب از جای خود‬
‫برای من روشن است که اطالعات شما‬ ‫هفته از بازگشت من می گذرد ولی تو خود‬ ‫انجیل را به حضور شاه آورد‪.‬‬ ‫بلند شد‪.‬‬
‫درباره کارتان بسیار خوبست‪ .‬چون نه تنها‬ ‫را از ما مخفی می کنی!‬ ‫این روزها روحیه راهب تقویت شده بود‬ ‫رئیس تشریفات به عجله جلو دویده و دهنه‬
‫آن چه را که در جوانی آموخته اید به خوبی‬ ‫‪ -‬شاهنشاه به خوبی می دانند که به خاطر‬ ‫چون دو راهب جوان از رم با نامه هایی از‬ ‫اسب خود را پهلوی شاه کشیده و با تعجب‬
‫می دانید‪ ،‬بلکه با محیط جدید و دستورات‬ ‫مسائل و مسئولیت های بی شمار شما ‪ ،‬از‬ ‫طرف پاپ آمده بودند‪.‬‬ ‫پرسید‪ :‬قربان چه خبر شده؟‬
‫دینی ما نیز آشنا شده اید‪ .‬روش بسیار‬ ‫مزاحمت خودداری کردم‪.‬‬ ‫اکنون نه سال از تاریخ حرکت راهب از رم و‬ ‫شاه فریاد زد‪ :‬قاتل ها! قاتل ها را بگیرید‬
‫خوبیست و در کارتان موفق خواهید شد‪.‬‬ ‫‪ -‬بله کامال صحیح است‪ ،‬از هر طرف‬ ‫شش سال از تاریخ ورودش به ایران و چهار‬ ‫و دستگیر کنید‪ .‬به خدا تمام جلفا را آتش‬
‫دعای خیر من نیز با شماست‪.‬‬ ‫تحت فشار قرار گرفته ام ولی هیچ یک از‬ ‫سال از تاریخی که به تنهایی نمایندگی پاپ‬ ‫می زنم‪.‬‬
‫راهب باالخره به خود جرأتی داد و گفت‪:‬‬ ‫امور مملکتی نباید باعث فراموشی انسان‬ ‫را عهده دار شده بود می گذشت‪ .‬دراین‬ ‫قزل باش های محافظ فورا از هر سویی‬
‫بزرگ ترین موفقیتی که خداوند در این‬ ‫در مقابل خداوند شود‪ .‬حضور شما همان‬ ‫مدت ارتباط و مکاتبه او با رم فوق العاده‬ ‫پراکنده شدند و در عرض چند دقیقه جنایت‬
‫مأموریت به من ارزانی دارد این است که‬ ‫وظایف را یادآوری کرد‪ .‬من از مالقات قبلی‬ ‫پراکنده و کم بود و مدت زیادی طول می‬ ‫کار را که جیغ می کشید دستگیر و به حضور‬
‫شاهنشاه تعلیم دین مسیح را قبول فرموده و‬ ‫تا حال خیلی درباره شما فکر‬ ‫کشید تا خبری به او برسد‪ ،‬گویی به کلی‬ ‫شاه آوردند‪.‬‬
‫خود را به او بسپارد‪.‬‬ ‫کرده ام‪ ،‬آیا پیشرفت کارتان رضایت بخش‬ ‫این راهب را فراموش کرده بودند‪.‬‬ ‫برخالف سوءظن شاه که از تقلید مراسم‬
‫شاه با صدای سنگینی گفت‪ :‬این کار هدیه‬ ‫است؟‬ ‫ولی با ورود این راهبان جدید و نامه پاپ‬ ‫مذهبی ارامنه ناراحت شده بود و سوء قصد‬
‫ایست که گاهی فکر می کنم به شما اعطا‬ ‫خوان راهب درباره کارهای اخیرش صحبت‬ ‫معلوم شد که عالقه پاپ نسبت به امور‬ ‫را زیر سر آن ها می دانست‪ ،‬جنایتکار زنی‬
‫کنم ولی نه به خاطر عالقه ایست که به‬ ‫کرد و در همین موقع یک جلد کتاب‬ ‫ایران هنوز کاهش نیافته است و در نامه پاپ‬ ‫بود از اهالی زنجان به نام الدقه که ابتدا‬
‫شما دارم‪ ،‬بلکه به خاطر سعادت خودم‪.‬‬ ‫انجیل به شاه نشان داد‪ .‬شاه با دیدن جلد‬ ‫از پشتکار او قدردانی شده و به او دستور داده‬ ‫صیقه شاه بود و پس از مدتی او را به عقد‬
‫سپس از جای خود بلند شد و گفت‪ :‬ولی‬ ‫چرمی سبز رنگ و نقش طالکاری آن خیلی‬ ‫بود ضمن این که در مذاکرات خود برای اخذ‬ ‫رسمی صادق مهتر‪ ،‬مأمور نگهداری اصطبل‬
‫شما باید بدانید که شاه یک مملکت نمی‬ ‫خوشحال شد و با همان حالت احترام آهسته‬ ‫فرمان شاه پافشاری می کند خدمات خود را‬ ‫قاطر و یابوهای شاه درآورده بود‪ .‬موهای او‬
‫تواند تاج خود را به دیگری تسلیم کند‪ .‬قبول‬ ‫گفت‪ :‬به به بسیار زیباست‪ .‬به نظر راهب این‬ ‫نیز نسبت به شاه ادامه دهد‪.‬‬ ‫ژولیده و به هم ریخته و آثار دیوانه گی در‬
‫چنین کاری مانند آنست که انسان وظیفه‬ ‫طور اشیا برای شاه بیشتر جنبه طلسم داشت‬ ‫اسامی راهبان جدید «سیلوستر و آنسلم»‬ ‫چشمان او که به شاه خیره شده بود دیده‬
‫ای را که خداوند به او واگذار کرده از سر‬ ‫که پس از شنیدن کلمات بعدی ‪ ،‬اطمینانش‬ ‫بود‪ .‬دیدن آنها راهب را شدیدا متوجه این‬ ‫می شد‪ .‬شاه در حالی که شانه خود را برای‬
‫خود رفع کند‪.‬‬ ‫بیشتر شد‪.‬‬ ‫حقیقت کرد که چگونه سال های جوانی‬ ‫جلوگیری از درد محکم گرفته بود گفت‪:‬‬
‫راهب فورا جواب داد لزومی ندارد که‬ ‫‪ -‬باید گفت که این جلد چرمی بسیار خوش‬ ‫اش سپری و برنامه زندگی اش یکنواخت‬ ‫بگو ببینم ارامنه تو را برای این کار تحریک‬
‫شاهنشاه تاج خود را به دیگری تسلیم‬ ‫نقش‪ ،‬یا این کاغذ بسیار اعال و یا خط زیبای‬ ‫شده بود‪.‬‬ ‫کرده اند؟‬
‫کنند‪ ،‬بعضی افراد مانند خود من وظیفه‬ ‫آن اهمیت چندانی ندارد‪ ،‬اهمیت واقعی آن‬ ‫راهبان جدید جوانانی فوق العاده عابد و‬ ‫ولی زن دیوانه به جای جواب مرتب فریاد‬
‫دارند از کلیه دارایی و اموال مادی این‬ ‫به مفهوم کلمات پر ارزشی است که در مورد‬ ‫پرهیزکار و در انجام نماز و فرایض خود‬ ‫می کشید «زنده باد شاه صفی»‪« ،‬زنده باد‬
‫جهان صرفنظر کرده در راه خداوند خدمت‬ ‫دستورات دینی در آن نوشته شده است‪.‬‬ ‫بسیار دقیق بودند و فهم مشکالتی که‬ ‫شاه صفی»‪ .‬شاه که دید نمی تواند به آسانی‬
‫کنند‪ .‬ولی همان طور برای هر کسی شرایط‬ ‫حال ممکن است قسمتی از آن را برای من‬ ‫راهب خوان در انجام وظایف خود داشت‬ ‫از او جوابی بگیرد ‪ ،‬فرمان داد او را به چهار‬
‫مختلفی وجود دارد‪ ،‬پاداش های مختلفی نیز‬ ‫بخوانید؟‬ ‫برای آن ها مشکل بود‪.‬‬ ‫میخ بکشند و وقتی حقیقت را گفت او را‬
‫وجود دارد‪ .‬بعضی به سمت وزارت می رسند‬ ‫با گفتن این حرف چهار زانو روی زمین‬ ‫آن ها مثل افراد صومعه فکر می کردند و‬ ‫چهار شقه کرده و پیش سگ ها بیاندازند‪.‬‬
‫و دیگران به نوکری و خدمتگزاری منصوب‬ ‫نشست و با احترام دست های خود را جمع‬ ‫تمام حواس و وقت آن ها به خواندن دعا‬
‫می شوند‪ .‬شاهنشاه بر روی تخت خود باقی‬ ‫کرد‪.‬‬ ‫و اوراد و یا به سکوت می گذشت‪ .‬این که‬ ‫چند روز بعد ازاین واقعه ‪ ،‬یکی از کتب‬
‫خواهند ماند و حتی سلطنتی افتخارآمیز‬ ‫راهب از ابتدای کتاب شروع به خواندن‬ ‫راهبی در اطراف شهر بگردد و یا به دربار‬ ‫انجیل که ترجمه اش به پایان رسیده و با‬
‫خواهند داشت‪ ،‬چون هاله نوری از مقام‬ ‫کرد و هر قسمتی را که تمام می شد شاه‬ ‫برود و در بحث های مذهبی با مردم شرکت‬ ‫خط زیبایی نوشته شده بود ‪ ،‬به دست راهب‬
‫خداوندی بر تخت شاهنشاه خواهد تابید و‬ ‫سواالتی می کرد‪ ،‬تا جایی که بحث باال‬ ‫کند برای آن ها عجیب بود ولی در هر حال‬ ‫خوان رسید و تصمیم گرفت قبل از آن که‬
‫الطاف شاهنشاه از این تخت بر سراسر ایران‬ ‫گرفت و شاه در تأیید یکی از گفته های‬ ‫هم صحبتی با آن ها برای راهب تسالی‬ ‫منتظر سایر کتب بماند همین یک جلد را‬
‫مانند چشمه حیاتی تجلی خواهد کرد‪.‬‬ ‫انجیل گفت‪ :‬پس بنابراین گاهی الزم است‬ ‫بزرگی بود‪.‬‬ ‫فورا به حضور شاه تقدیم کند‪.‬‬
‫بشر به خاطر آسایش مردم از عزیزترین چیز‬ ‫غیر از دو راهب جدید وجوان ایرانی که به‬ ‫روابط شاه با پسرش صفی میرزا از تاریخ‬
‫خود نیز صرفنظر کرده و آن را فدای منافع‬ ‫راهب دلبسته بود ولی از لحاظ مذهب هم‬ ‫سوء قصد به وسیله آن زن تیره شده بود‪.‬‬
‫*** ادامه در شماره آینده سیمرغ ***‬ ‫عموم سازد‪.‬‬ ‫بستگی نداشت‪ ،‬یک جوان مسیحی دیگر‬ ‫صفی میرزا به محض شنیدن جریان سوءقصد‬
‫بالفاصله محل کار خود را در نسطورستان‬
‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪AUGUST 2009‬‬ ‫‪• Issue.1‬‬
‫‪SIMORGH • Issue. 12‬‬ ‫‪34‬‬ ‫دوشنبه ‪ 15‬فوریه ‪ • 2010‬سال اول • شماره ‪12‬‬

‫می دهند که دارچین می تواند تا ‪ 14‬روز پس از آخرین مصرف در بدن و بر روی قند‬
‫خون موثر باشد‪.‬‬
‫آشپزخانهداروخانه‬
‫حداقل ‪ 52‬پروژه ی تحقیقاتی در سراسر دنیا بر روی دارچین و اثرات آن در کنترل قند‬ ‫یا‬
‫خون به عمل آمده و همگی نشانگر این حقیقت هستند که دارچین نقش بسیار مهمی در‬
‫سوخت و ساز قند خون و ترشح انسولین در بدن دارد و در کشورهایی که به هر طریقی‬ ‫کابینت آشپزخانه شما پر از غذاهای انرژی بخش است که‬
‫مردم آن از دارچین استفاده می نمایند میزان بروز بیماری قند کمتر است‪.‬‬ ‫میتواند از بروز بیماریهاو صدمات جلوگیری کند‬
‫در اینجا باید اشاره شود که افرادی که به بیماری قند دچار هستند و داروهای خوراکی‬
‫و انسولین استفاده می کنند نباید در خوردن دارچین زیاده روی کنند و در ضمن موضوع‬

‫هر چه از دارچین بگوییم کم گفته ایم‬


‫را با پزشک خانواده در میان بگذارند زیرا مصرف زیاد دارچین به صورت عصاره و کپسول‬
‫و پودر و غیره ممکن است سبب پایین آمدن سریع و شدید قند خون شود و در کنار‬
‫داروهای دیگر عوارض جانبی خطرناکی را به وجود آورد‪.‬‬
‫مقدار دارچین توصیه شده در روز‬ ‫در چند دهه ی اخیر ادویه ی دارچین به رژیم غذایی مردم دنیا‪ ،‬مخصوصا‬
‫حدود یک گرم (نصف قاشق‬ ‫آمریکای شمالی راه یافته و بسیاری از غذاهای از پیش تهیه شده حاوی مقداری‬
‫چایخوری) می باشد و این‬ ‫دارچین هستند‪ ،‬زیرا این ادویه طعم و مزه ی مطبوعی به غذا داده و کیفیت و ارزش‬
‫مقدار نباید از روزی ‪ 3‬گرم‬ ‫غذایی آن مقام مخصوصی به غذاهای دیگر می دهد‪ .‬دارچین هیچوقت فاسد نمی‬
‫تجاوز نماید‪.‬‬ ‫شود‪ ،‬ارزان است و ارزش های غذایی و دارویی مختلفی دارد‪ .‬عده ی زیادی از مردم‬
‫بهترین روش مصرف‬ ‫به مصرف چای دارچین‪ ،‬استفاده از پودر دارچین در غذاها و یا خوردن عصاره و‬
‫دارچین استفاده از چوب دارچین‬ ‫کپسول دارچین عادت دارند‪ .‬دو نوع دارچین وجود دارد‪ .‬اولی که رنگ آن قهوه ای‬
‫به صورت دم کرده و همراه‬ ‫تیره است بیشتر در چین و کره مورد مصرف دارد‪ .‬نوع دیگر که رنگ روشن تری‬
‫چای است‪ .‬در حال حاضر چای‬ ‫دارد و به دارچین ‪ Zeylanicum‬معروف است مصرف کمتری دارد‪ .‬از دارچین و‬
‫دارچین هم وجود دارد که حاوی‬ ‫پودر دارچین در کنترل قند خون‪ ،‬تقویت دستگاه گوارش و غیره استفاده می گردد‪ .‬از‬
‫مقدار قابل توجهی دارچین می‬ ‫ال تجویز حدود‬‫نظر تغذیه مطالعات زیادی درباره ی دارچین به عمل آمده است‪ .‬مث ً‬
‫باشد‪.‬‬ ‫یک گرم از پودر دارچین در روز می تواند ‪ 18‬تا ‪ 29‬درصد از میزان قند خون کم‬
‫نماید‪ .‬در عین حال همین مقدار می تواند تا حدود ‪ 27‬درصد از کلسترول بد خون‬
‫دكتر پرویز قدیریان استاد دانشگاه مونتریال‬ ‫بکاهد که رویهمرفته رقمی است بزرگ‪ .‬مطالعات علمی در پاکستان و هلند نشان‬

‫رژیم غذایی مدیترانه از بروز سکته های‬ ‫کلروفیل مانع جذب سموم در بدن می شود‬
‫قلبی و مغزی جلوگیری می کند‬
‫دانشمندان دانشگاه اورگان گزارش کرده اند که کلروفیل موجود در سبزیجات رژیم‬
‫چند سالی است که دانشمندان به اهمیت رژیم غذایی مدیترانه در سالمتی و‬ ‫غذایی مانع جذب بسیاری از سموم مانند آفالتوکسین‪ ،‬سرطانزای قوی که به صورت‬
‫بهزیستی پی برده اند و هر روز نتایج جدیدتری در این مورد انتشار می یابد‪ .‬این رژیم‬ ‫کپک بر روی غذاهای گیاهی مانند بادام زمینی و غالت و حبوبات رشد می کند‪ ،‬می‬
‫که از ترکیب سبزی و میوه‪ ،‬دانه های روغنی‪ ،‬زیتون و گوجه فرنگی و محصوالت آن‬ ‫شود و در نهایت از بروز ناهنجاریها‪ ،‬مخصوص ًا سرطان جلوگیری می کند‪.‬‬
‫و همچنین لبنیات درست شده در تقلیل بروز بسیاری از بیماریهای مزمن مانند بیماری‬
‫در یک بررسی علمی گروهی از داوطلبان با مصرف مقداری آفالتوکسین و کلروفیل‬
‫های قلبی‪ ،‬سرطان‪ ،‬بیماری قند و غیره نقش دارد‪ .‬این بار پژوهشگران چند دانشگاه‬
‫نشان دادند که مواد سمی آفالتوکسین در بدن جذب نگردیده و عملکرد آن توسط‬
‫در آمریکا طی مطالعه ی دامنه داری بر روی گروه بزرگی از بیمارانی که به بیماری‬
‫کلروفیل خنثی می شود‪.‬‬
‫های قلبی دچار بودند و برای مدتی از رژیم غذایی مدیترانه پیروی کرده اند‪ ،‬دریافتند‬
‫که این رژیم تا ‪50‬درصد بروز سکته های قلبی و مغزی را کاهش می دهد و در نتیجه‬ ‫غذای بسیاری از کشورهای در حال رشد آلوده به مقداری آفالتوکسین است که‬
‫مانع مرگ و میر زودرس بیماران می شود‪ .‬این گروه بزرگ با گروه دیگری از بیماران‬ ‫مصرف آن در درازمدت سبب ازدیاد بروز سرطان کبد می گردد‪ .‬در بعضی از کشورهای‬
‫که چنین رژیم غذایی را پیروی نمی کردند‪ ،‬مقایسه شده اند‪.‬‬ ‫آفریقایی و قسمتی از کشور چین درصد باالیی از مردم با تغذیه غذاهای آلوده به‬
‫آفالتوکسین بیشتر از دیگران به سرطان کبد دچار می شوند و در نهایت به مرگ و میر‬
‫این رژیم غذایی بسیاری از عوامل بروز و پیشرفت بیماری های قلب و عروق را‬
‫زودرس مبتال می گردند‪.‬‬
‫کنترل و عملکرد آنها را خنثی می نماید‪ .‬به عبارت دیگر رژیم غذایی مدیترانه سبب‬
‫کاهش فشار خون باال‪ ،‬تنظیم قند خون‪ ،‬تقلیل استرس و کاهش وزن بدن می شود‬
‫که هر یک به تنهایی و در کنار همدیگر در سالمت قلب و عروق نقش انکارناپذیر‬ ‫تقریب ًا تمام گیاهان سبز دارای مقدار زیادی کلروفیل یا رنگ سبز موجود در بافت‬
‫دارند‪.‬‬ ‫های گیاهی هستند‪ .‬این ماده ی شیمیایی عالوه بر خنثی کردن بعضی از سموم که‬
‫حال اگر روش زندگی سالم و رژیم غذایی مخصوص قادر است ‪ 50‬درصد از بروز‬ ‫به همراه رژیم غذایی وارد بدن می شوند و جلوگیری از بروز سرطان‪ ،‬قادر است کبد و‬
‫سکته های قلبی و مغزی بیماران مبتال به بیماری های قلبی بکاهد‪ ،‬تصور کنید که‬ ‫روده ی بزرگ و دستگاه گردش خون را تمیز کند‪.‬‬
‫اگر افراد سالم از بدو طفولیت و نوجوانی از چنین روش زندگی و عادت غذایی پیروی‬ ‫افرادی که به خام خوری عادت دارند به خوبی می دانند که یکی از علل مهم سالم‬
‫نمایند چه زندگی سالم و ایده آلی خواهند داشت‪.‬‬ ‫ماندن آنها نقش کلروفیل رژیم غذایی آنها است‪ .‬کرفس‪ ،‬پیازچه‪ ،‬اسفناج‪ ،‬براکلی و غیره‬
‫حاوی مقدار قابل توجهی کلروفیل خوراکی هستند‪.‬‬
‫دكتر پرویز قدیریان استاد دانشگاه مونتریال‬

‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫•‬ ‫‪WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM‬‬


‫‪Monday Feb. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue. 12‬‬ ‫‪35‬‬ ‫سیمرغ • شماره ‪12‬‬

‫البته این گونه نیست که فرد حسود همیشه محکوم باشد‪.‬‬


‫گاهی _خواسته یا نا خواسته_ فرد مقابل رفتار هایی را از‬
‫خود بروز میدهد که باعث شعله ور شدن این آتش می شود‬
‫و این مساله ممکن است با کالم یا رفتار نامناسب رخ دهد‬
‫زیرا طرف مقابل حد و حدودش را رعایت نکرده است‪.‬این‬
‫برخوردهای نادرست از سوی زوجین فشار زیادی را بر رابطه‬
‫آنها وارد می کند اما اگر همسر شما رفتار و بر خوردهای‬
‫معقولی دارد و شما باور دارید که بخش عمده عدم تعادل‬
‫زندگیتان به واکنش های حسد آمیز شما بر می گردد‬
‫رعایت نکات زیر به شما کمک می کند‪.‬‬

‫‪ .1‬مدام به خود یاد آوری کنید که همسرتان شما را دوست‬


‫دارد و رفتار های محبت آمیز او را به یاد بیاورید‪.‬‬

‫‪ .2‬سعی کنید ‪ ،‬هر هفته حداقل یک روز محیط رمانتیک‬


‫دو نفره ای را برای خود فراهم کنید‪.‬‬

‫‪ .٣‬هنگامی که آرام هستید از احساس خود به همسرتان‬


‫بگویید و از او نیز کمک بخواهید تا در رفع این احساس نا‬ ‫حسادت ‪،‬مخرب زندگی زناشویی‬
‫امنی به شما کمک کند‪.‬‬

‫تفاوت غبطه و حسادت‬ ‫حسادت چیست و حسود کیست؟‬


‫‪ .4‬با خوشبینی به مسائلی که باعث بروز حسادت شما‬
‫وقتی که خداوند به دیگری نعمتی را میدهد فرد ممکن میشوند‪ ،‬نگاه کنید و از خودتان بپرسید‪ ،‬اگر واقعیت را‬ ‫فردی که به بیماری حسادت مبتال است همواره تصور‬
‫ببینم‪ ،‬مساله چطور تفسیر میشود‪.‬‬ ‫است در برابر او یکی از دو برخوردزیر را داشته باشد‪:‬‬ ‫می کند حق با اوست و همه مردم دشمن او هستند و سر‬
‫‪ – 1‬از خدا می خواهد که نعمتی همچون نعمت آن فرد به‬ ‫انجام به دلیل این طرز فکر در ارتباطات خود با دیگران‬
‫او نیز بدهد‪ ،‬این حالت را «غبطه» می نامند که قابل ستایش‬ ‫دچار مشکل می شود ‪.‬حسادت به تدریج اعتماد به نفس‬
‫‪ .5‬برنامه های متنوعی را برای خود در نظر بگیرید و‬ ‫است‪ ،‬زیرا انسان را به تالش بیشتر وامی دارد ‪.‬‬ ‫شما را از بین می برد و زندگی تان را به تباهی می کشاند‪.‬‬
‫نگذارید که تنهایی شما را به رویا پردازی های نادرست‬
‫فرد حسود از هیچ چیز به طور کامل احساس رضایت و‬
‫‪ – 2‬از خدا می خواهد که نعمت را از آن فرد بگیرد و در ببرد‪.‬‬
‫این راه نیز خود تالش می کند تا آن نعمت در دست آن‬ ‫لذت نمی کند و حتی در شخص ایجاد اضطراب‪ ،‬خشم‬
‫نویسنده ‪ :‬باور‬ ‫شخص از بین برود‪،‬این حالت «حسد» نام دارد که قابل‬ ‫‪ ،‬تنهایی‪ ،‬نفرت و ترس می نماید‪ .‬بسیاری از افراد حسود‬
‫نکوهش است‪ .‬به دلیل این احساس نا پسند فرد هر گونه‬ ‫خودشان متوجه بیماریشان نیستند اما باید با دقت در نشانه‬
‫تالش کالمی‪ ،‬جسمی و روحی را می کند تا دیگری به‬ ‫های روحی و جسمی ناشی از آن مراقب خود باشند‪ .‬به طور‬
‫آن نعمت نرسد یا آن را از دست بدهد‪ .‬در واقع به کوشش‬ ‫کلی هیچ کس از ارتباط با یک فرد حسود لذت نمی برد‪،‬‬
‫مخرب درباره دیگران میپردازد‪.‬‬ ‫زیرا حسادت جذابیتها و محبت وجود فرد را از بین برده و او‬
‫را تبدیل به یک دشمن می سازد‪.‬‬
‫آنها هر حرکت‪،‬حرف و اشاره طرف مقابل را به بدترین‬
‫حالت ممکن تفسیر می کنند و موجب آزار خود و دیگران حس حسادت در زندگی مشترك‬
‫می شوند‪ .‬در واقع حسادت ناشی از ضعف و ناتوانی فرد هیچ چیز قادر نیست که پایه های یک ازدواج درست و‬
‫است و احساسات ضد و نقیضی که به مرور فرد را از اصولی را سست کند اما حتی همچین ازدواجی نیز نیازمند‬
‫توجه و باز نگری های مداوم است‪.‬دنیای اطراف ما مملو از‬ ‫احساس اصلی خود دور می کند‪.‬‬
‫سموم مختلفی است که می توانند به راحتی یک زندگی‬
‫زیبا و رویایی را از هم بپاشانند و یکی از خطرناک ترین‬
‫این سموم « حسادت» می باشد‪.‬البته حسادت صفتی است‬ ‫انواع حسادت‬
‫حسادت را میتوان به دو نوعکلی تقسیم کرد‪ .‬حسادت که در همه انسانها وجود دارد ولی مهم این است که تحت‬
‫کنترل باشد و بهآن اجازه پرواز بر فراز زندگی زناشوییمان‬ ‫افراطی و حسادت بیمارگونه‪.‬‬
‫از نظر علم روانشناسی نوع دوم تکامل یافته نوع اول را ندهیم‪.‬‬
‫است‪.‬در حقیقت نوع اول یک نوع زیادهروی در یکی از طبق نظر روانشناسان‪ ،‬حسادت واکنش پیچیدهای است‬
‫احساسات انسانی است که همراه با حس خود کمبینی و و افراد وقتی آن را نشان میدهند که حس کنند رابطه‬
‫عدم اعتماد به نفس است‪ .‬نوع دوم با ترس و وحشت مداوم ارزشمندآنها مورد تهدید قرار گرفته است‪ .‬فرد حسود همواره‬
‫همراه است و کامال از واقعیت به دور میباشد‪.‬تحقیقات در ترس از دست دادن شریک زندگی خود است و به دلیل‬
‫نشان داده که این بیماری در مردان بیشتر دیده میشود‪ .‬این حس ‪،‬ممکن است واکنش های متفاوتی از خود‬
‫رفتارهایی چون تهمت‪ ،‬تهدید ‪ ،‬دعوا‪ ،‬جاسوسی و‪ ...‬نتیجه نشان میدهد‪.‬این واکنش ها می تواند شامل بروز بیماری‪،‬‬
‫این بیماری میباشد که آسیب های جدی به روابط فردی داد و بیداد کردن‪ ،‬خودخوری‪،‬گیر دادن های نادرست بر سر‬
‫مسائل کم اهمیت و‪ ...‬باشد‪.‬‬ ‫چه در زندگی زناشویی و چه در کار می زند‪.‬‬

‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪AUGUST 2009‬‬ ‫‪• Issue.1‬‬


SIMORGH • Issue. 12 36 12 ‫ • سال اول • شماره‬2010 ‫ فوریه‬15 ‫دوشنبه‬

SIMORGH MAGAZINE WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM


‫‪Monday Feb. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue. 12‬‬ ‫‪37‬‬ ‫سیمرغ • شماره ‪12‬‬

‫اعتراض نكردم‬ ‫داشت اما چهره اش را هرگز ندیده بود‪.‬‬


‫بخـــوانیم و‬
‫ادامه ماجرا را از زبان «جان « بشنوید‪ « :‬زن جوانی‬
‫شعری از برتولت برشت‬ ‫داشت به سمت من می آمد بلند قامت وخوش اندام ‪-‬‬
‫موهای طالیی اش در حلقه هایی زیبا کنار گوش های‬
‫بیاموزیم‬
‫ظریفش جمع شده بود چشمان آبی به رنگ آبی گل ها بود‬
‫و در لباس سبز روشنش به بهاری می ماند که جان گرفته‬
‫باشد‪ .‬من بی اراده به سمت او گام بر داشتم کامال بدون‬
‫توجه به این که او آن نشان گل سرخ را بر روی کالهش‬
‫ندارد‪ .‬اندکی به او نزدیک شدم ‪ .‬لب هایش با لبخند پر‬
‫شوری از هم گشوده شد اما به آهستگی گفت «ممکن‬
‫است اجازه بدهید من عبور کنم؟» بی اختیار یک قدم به‬
‫او نزدیک تر شدم و در این حال میس هالیس را دیدم که‬
‫تقریبا پشت سر آن دختر یستاده بود‪ .‬زنی حدود ‪ 40‬ساله با‬
‫موهای خاکستری رنگ که در زیر کالهش جمع شده بود‬
‫‪ .‬اندکی چاق بود مچ پای نسبتا کلفتش توی کفش های‬
‫بدون پاشنه جا گرفته بودند‪ .‬دختر سبز پوش از من دور شد‬
‫و من احساس کردم که بر سر یک دوراهی قرار گرفته ام از‬
‫برتولت برشت (به آلمانی‪)Bertolt Brecht :‬‬ ‫طرفی شوق تمنایی عجیب مرا به سمت دختر سبزپوش فرا‬
‫(زاده ‪ 10‬فوریه ‪ - 18۹8‬درگذشته ‪ 14‬اوت ‪)1۹56‬‬ ‫می خواند و از سویی عالقه ای عمیق به زنی که روحش‬
‫نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر و شاعر آلمانی‬ ‫مرا به معنی واقعی کلمه مسحور کرده بود به ماندن دعوت‬
‫سوسیالیست و کمونیست بود‪.‬‬
‫می کرد‪ .‬او آن جا یستاده بود و با صورت رنگ پریده و‬
‫او را بیشتر به عنوان نمایشنامهنویس و بنیانگذار تئاتر‬ ‫چروکیده اش که بسیار آرام وموقر به نظر می رسید و‬
‫حماسی‪ ،‬و بهخاطر نمایشنامههای مشهورش میشناسند‪.‬‬
‫اما برتولت برشت عالوه بر این که نمایشنامه نویسی‬ ‫چشمانی خاکستری و گرم که از مهربانی می درخشید‪.‬‬
‫دیگر به خود تردید راه ندادم‪ .‬کتاب جلد چرمی آبی رنگی‬
‫گلی سرخ برای محبوبم‬
‫موفق و کارگردانی بزرگ بود‪ ،‬شاعری خوشقریحه نیز‬
‫بود و شعرها‪ ،‬ترانهها و تصنیفهای پرمعنا و دلانگیز‬ ‫در دست داشتم که در واقع نشان معرفی من به حساب‬
‫بسیاری سرود‪.‬‬ ‫« جان بال نکارد» از روی نیکمت برخاست ‪ .‬لباس ارتشی‬
‫می آمد‪ .‬از همان لحظه دانستم که دیگر عشقی در کار‬ ‫اش را مرتب کرد وبه تماشای انبوه جمعیت که راه خود را از‬
‫او سرودن شعرهایش را در ‪ 15‬سالگی و پیش از‬ ‫نخواهد بود‪ .‬اما چیزی بدست آورده بودم که حتی ارزشش‬
‫نمایشنامهنویسی آغاز کرد و نخستین سرودههایش را‬ ‫میان ایستگاه بزرگ مرکزی پیش می گرفتند مشغول شد‪.‬‬
‫از عشق بیشتر بود‪ .‬دوستی گرانبها که می توانستم همیشه‬ ‫او به دنبال دختری می گشت که چهره او را هرگز ندیده‬
‫بین سالهای ‪ 1۹14‬تا ‪ 1۹17‬سرود و آنها را در نشریات‬
‫محلی منتشر کرد‪ .‬در سال ‪ ،1۹18‬هنگامی که به‬ ‫به او افتخار کنم ‪ .‬به نشانه احترام وسالم خم شدم وکتاب‬ ‫بود اما قلبش را می شناخت دختری با یک گل سرخ ‪.‬از‬
‫خدمت سربازی اعزام شد افزون بر کار در بیمارستان‬ ‫را برای معرفی خود به سوی او دراز کردم ‪ .‬با این وجود‬ ‫سیزده ماه پیش دلبستگی اش به او آغاز شده بود‪ .‬از یک‬
‫نظامی پشت جبهه‪ ،‬سرودههایش را همراه با نواختن‬ ‫وقتی شروع به صحبت کردم از تلخی ناشی از تاثری که در‬ ‫کتابخانه مرکزی فلوریدا با برداشتن کتابی از قفسه ناگهان‬
‫گیتار برای سربازان میخواند و آنها را مجذوب نوای‬ ‫کالمم بود متحیر شدم ‪ .‬من «جان بال نکارد» هستم وشما‬
‫گرم و سرود دلنشین خود میکرد‪.‬‬ ‫خود را شیفته و مسحور یافته بود‪ .‬اما نه شیفته کلمات‬
‫هم باید دوشیزه «می نل» باشید ‪ .‬از مالقات با شما بسیار‬ ‫کتاب بلکه شیفته یادداشت هایی با مداد که در حاشیه‬
‫شعرهای نمایشی برشت را از مهمترین آثار او‬ ‫خوشحالم ممکن است دعوت مرا به شام بپذیرید؟‬
‫دانستهاند‪ .‬اینها شعرهایی هستند که به صورت‬ ‫صفحات آن به چشم می خورد‪ .‬دست خطی لطیف از ذهنی‬
‫سرود‪ ،‬تصنیف یا ترانه وارد نمایشنامههای او شده و‬ ‫چهره آن زن با تبسمی شکیبا از هم گشوده شد و به‬ ‫هشیار و درون بین و باطنی ژرف داشت‪ .‬در صفحه اول‬
‫به مناسبتهای موضوعی خاص یا برای غنا بخشیدن‬ ‫آرامی گفت» فرزندم من اصال متوجه نمی شوم! ولی آن‬ ‫«جان» توانست نام صاحب کتاب را بیابد ‪:‬دوشیزه «هالیس‬
‫به موضوع و افزایش اثرگذاری‪ ،‬به صورت پیش درآمد‪،‬‬ ‫خانم جوان که لباس سبز به تن داشت و هم اکنون از کنار‬ ‫می نل» ‪ .‬با اندکی جست و جو و صرف وقت ‪ ،‬او توانست‬
‫میانپرده‪ ،‬موخره یا در میان متن آوردهشدهاند‪ .‬این‬
‫شعرها اغلب طنزآمیز یا هزلآمیز هستند و زیر پوسته‬ ‫ما گذشت از من خواست که این گل سرخ را روی کالهم‬ ‫نشانی دوشیزه هالیس را پیدا کند‪« .‬جان» بری او نامه ی‬
‫شوخطبعانه خود مفاهیم بسیار جدی و آگاه کننده‬ ‫بگذارم وگفت اگر شما مرا به شام دعوت کردید باید به شما‬ ‫نوشت و ضمن معرفی خود از او در خواست کرد که به نامه‬
‫داشته و پیامرسان ایدههای نقادانه و اجتماعی برشت‬ ‫بگویم که او در رستوران بزرگ آن طرف خیابان منتظر‬ ‫نگاری با او بپردازد ‪ .‬روز بعد «جان» سوار بر کشتی شد تا‬
‫هستند‪ .‬بیشتر نمایشنامههای برشت دربرگیرنده یک یا‬ ‫شماست ‪ .‬او گفت که این فقط یک امتحان است!‬ ‫برای خدمت در جنگ جهانی دوم عازم شود‪ .‬در طول یک‬
‫چند سرود‪ ،‬ترانه و شعر است‪.‬‬
‫طبیعت حقیقی یک قلب تنها زمانی مشخص می شود که‬ ‫سال ویک ماه پس از آن دو طرف به تدریج با مکاتبه و‬
‫نامه نگاری به شناخت یکدیگر پرداختند‪ .‬هر نامه همچون‬
‫اول به سراغ یهودیها رفتند‬ ‫به چیزی به ظاهر بدون جذابیت پاسخ بدهد‪.‬‬ ‫دانه ی بود که بر خاک قلبی حاصلخیز فرو می افتاد و به‬
‫من یهودی نبودم‪ ،‬اعتراضی نکردم ‪.‬‬ ‫تدریج عشق شروع به جوانه زدن کرد‪« .‬جان» در خواست‬
‫پس از آن به لهستانیها حمله بردند‬ ‫عکس کرد ولی با مخالفت «میس هالیس» رو به رو شد ‪.‬‬
‫من لهستانی نبودم و اعتراضی نکردم ‪.‬‬ ‫برای درج آگهی در‬ ‫به نظر «هالیس» اگر «جان» قلبا به او توجه داشت دیگر‬
‫آنگاه به لیبرالها فشار آوردند‬ ‫مجله سیمرغ با ما‬ ‫شکل ظاهری اش نمی توانست برای او چندان با اهمیت‬
‫باشد‪ .‬وقتی سرانجام روز بازگشت «جان» فرا رسید آن ها‬
‫من لیبرال نبودم‪ ،‬اعتراض نکردم ‪.‬‬
‫سپس نوبت به کمونیستها رسید‬ ‫تماس بگیرید‬ ‫قرار نخستین دیدار مالقات خود را گذاشتند‪ 7 :‬بعد از ظهر‬
‫در ایستگاه مرکزی نیویورک ‪ .‬هالیس نوشته بود‪« :‬تو مرا‬
‫کمونیست نبودم‪ ،‬بنابراین اعتراضی نکردم ‪.‬‬ ‫خواهی شناخت از روی رز سرخی که بر کالهم خواهم‬
‫سرانجام به سراغ من آمدند‬ ‫‪613.292.6181‬‬ ‫گذاشت‪ .».‬بنابراین راس ساعت ‪ 7‬بعد از ظهر «جان « به‬
‫هر چه فریاد زدم کسی نمانده بود که اعتراضی کند‪.‬‬ ‫دنبال دختری می گشت که قلبش را سخت دوست می‬

‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪AUGUST 2009‬‬ ‫‪• Issue.1‬‬


SIMORGH • Issue. 12 38 12 ‫ • سال اول • شماره‬2010 ‫ فوریه‬15 ‫دوشنبه‬

09 Caliber SXT 08 Prius Hybrid 06 Lincoln Zephyr 07 Benz B200 06 Honda CR-V 08 KIA Sorento
• Load, A/C, • Load, A/C, • Load, A/C, • Load, • 4WD, Load, • Load, A/C,
Auto Auto Lthr A/C A/C Auto
• st: 28895 • st: 28330 • st: 29014 • st: 29011 • st: 28602 • st: 28495
• km: 57252 • km: 81618 • km: 56801 • km: 36407 • km: 100596 • km: 19332
$
12,850 $
18,850 $
17,850 $
19,840 $
15,450 $
19,850
$
101*** $
148*** $
184* $
176** 159*
$ $
156***
Bi-weekly Bi-weekly Bi-weekly Bi-weekly Bi-weekly Bi-weekly

09 Focus SE 09 Elantra GLS 05 Nissan X-Trail SE 06 Subaru Forester 07 Matrix XR 06 Nissan Murano S
• Load, A/C, • Load, A/C, • 4WD, Load, • AWD, Load, • Load, A/C, • AWD, Load,
Auto Auto Roof, Auto A/C Auto A/C
• st: 28898 • st: 28742 • st: 27840 • st: 28687 • st: 26930 • st: 28931
• km: 34339 • km: 33159 • km: 94422 • km: 69636 • km: 57850 • km: 71266
$
12,950 $
13,950 $
14,470 $
15,850 $
15,980 $
19,950
$
102*** $
110*** $
149* $
163* $
142** $
206*
Bi-weekly Bi-weekly Bi-weekly Bi-weekly Bi-weekly Bi-weekly

08 KIA Rondo EX 06 Pontiac Torrent 06 Saturn VUE 09 Sienna LE


GREAT VEHICLES UNDER
$
10,000
• Load, A/C, • Load, A/C, • Load, A/C, • Load,
Auto Auto Auto A/C
• st: 28667 • st: 28564 • st: 28926 • st: 28371
• km: 44300 • km: 76512 • km: 81063 • km: 36415
$
14,950 $
12,950 $
10,850 $
27,880
$
117*** $
133* $
121* $
219***
Bi-weekly Bi-weekly Bi-weekly Bi-weekly

07 Mazda3 08 Grand Caravan 05 Toyota Echo 05 Pontiac Montana 06 Honda Pilot EX 07 Corolla CE
• A/C, • Stow N Go, • A/C • Load, • 4WD, Load, • Load, A/C,
Auto Load, A/C • st: 28551 A/C A/C Auto
• st: 29056 • st: 28835 • km: 92843 • st: 90564-B • st: 28542 • st: 28867
• km: 66923 • km: 63025 • km: 76478 • km: 65095 • km: 49461
$
11,650 $
15,850 $
7,850 $
9,450 $
23,950 $
12,860
$
113** $
124*** $
87* $
105* $
247* $
114**
Bi-weekly Bi-weekly Bi-weekly Bi-weekly Bi-weekly Bi-weekly

06 Ford F-150 Triton 05 Pontiac Vibe 08 KIA Spectra 05 Malibu MAXX LT 08 Hyundai Accent 06 Fusion SE
• Load, • 4 snow tires, • Load, A/C, • Load, A/C, • Load, A/C, • Load,
A/C A/C Auto Roof, Auto Auto A/C
• st: 29030 • st: 28271 • st: 28902 • st: 90564-B • st: 28520 • st: 28935
• km: 77085 • km: 82608 • km: 62671 • km: 76478 • km: 62070 • km: 72557
$
16,750 $
10,550 $
9,980 $
8,950 $
10,950 $
11,650
$
173* $
117* $
87*** $
100* $
95*** $
130*
Bi-weekly Bi-weekly Bi-weekly Bi-weekly Bi-weekly Bi-weekly

08 Nissan Versa 07 Nissan Xterra 05 Nissan Sentra SE 06 Pontiac G6 08 Santa Fe GLS 09 Lancer
• Load, A/C, • 4WD, Load, • Load, • Load, A/C, • 4WD, Load, • Load, A/C,
Auto A/C A/C Auto A/C, Auto Auto
• st: 28669 • st: 28383 • st: 28859 • st: 28959 • st: 28374 • st: 29104
• km: 57882 • km: 61835 • km: 101393 • km: 71693 • km: 61951 • km: 24789
$
11,950 $
23,850 $
6,840 $
9,350 $
20,950 $
14,950
$
104*** $
212** $
76* $
104* $
164*** $
117***
Bi-weekly Bi-weekly Bi-weekly Bi-weekly Bi-weekly Bi-weekly

07 Honda Accord 06 Impala LT 08 Suzuki Swift 08 Cobalt LS 06 Sebring LTD Convert 06 Equinox LT
• Load, A/C, • Load, • Auto, • A/C, • Load, A/C, • AWD, Load,
Auto A/C A/C Auto Lthr, Auto A/C, Roof
• st: 26400 • st: 27601 • st: 28906 • st: 27416-A • st: 27530 • st: 27559
• km: 64120 • km: 47157 • km: 68936 • km: 67002 • km: 61940 • km: 78981
$
17,950 $
11,960 $
8,960 $
9,450 $
14,980 $
14,950
$
159**†† $
133*†† $
78* $
82*** $
154*†† $
154*††
Bi-weekly Bi-weekly Bi-weekly Bi-weekly Bi-weekly Bi-weekly

06 Mazda5 06 BMW 325 XI 05 Chevrolet Aveo 05 Pontiac Wave 07 Honda Fit 08 Sonata
• Load, • Load, A/C, • Load, A/C, • Load, • Load, A/C • Load, A/C,
A/C Auto, Roof Auto A/C Auto Auto
• st: 27532 • st: 28306 • st: 27413 • st: 27575 • st: 29062 • st: 28354
• km: 61023 • km: 68321 • km: 65876 • km: 74681 • km: 77391 • km: 64132
$
14,970 $
29,950 $
7,980 $
6,960 $
10,970 $
12,850
$
154*†† $
309* $
89*†† $
77*†† $
107** $
101***
Bi-weekly Bi-weekly Bi-weekly Bi-weekly Bi-weekly Bi-weekly

Disclaimer: Bi weekly payments include


taxes. Vehicles may not be exactly as
shown. Freight and reconditioning (if any)
included. †Prices do not include taxes
and license. *60 month (130 payments)

LARGEST USED CAR DEALER IN EASTERN ONTARIO AND WESTERN QUEBEC.


** 72 months (156 payments at 8.90%
annual rate (OAC) $0 down, *** OAC
for 84 months (182 payments) at 8.9%

1261 St. Joseph Boulevard North, Gatineau, Quebec 819-770-2277 (minimum $10,000) all included, $0
down. **** OAC minimum $10,000
financing 12 to 84 months at fixed rate

Monday - Friday 9am-9pm . Saturday 9am-5pm . Sunday 10am-4pm starting at 8.9% open loan 2nd chance
financing not eligible for $500 bank
commission (Wells, Fargo, HSBC)
Get $1000 cash back on selected vehicles with our dealer plan financing.
††
Details at Mega Automobile.
‫‪Monday Feb. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue. 12‬‬ ‫‪39‬‬ ‫سیمرغ • شماره ‪12‬‬

‫لطیفه های خودمانی‬


‫یه روز چندنفربراي بازدید وارد تیمارستان مي شوند‪ .‬مي بینند یك نفر هی میگه‬ ‫اولی رو میذارن جلوی جوخه اعدام‪ .‬فرمانده فریاد می زنه‪ :‬جوخه‪ ...‬آماده‪ ...‬هدف‪...‬‬
‫«مریم مریم» مي پرسند چرا اینقدر مریم مریم مي کنه؟ جواب مي دهند که او‬ ‫یهو اعدامی داد می زنه‪ :‬زلزله!!! همه سربازان فرار می کنند و خودشون رو روی زمین‬
‫عاشق مریم بوده ولي بهش نمي رسه‪ .‬جلوتر میرن مي بینند یك نفر دیگه هم هی‬ ‫می اندازند و اعدامی هم فرار می کنه‪.‬‬
‫میگه «مریم مریم» ‪ .‬مي پرسند این یکی برای چی مریم مریم مي کنه؟ میگن آخه‬
‫همون مریم رو دادنش به این!‬ ‫دومی رو میذارن جلوی جوخه اعدام‪ .‬فرمانده فریاد می زنه‪ :‬جوخه‪ ...‬آماده‪ ...‬هدف‪...‬‬
‫یهو اعدامی فریاد می زنه‪ :‬طوفان!!! همه سربازان فرار می کنند برن محل امنی پناه‬
‫بگیرن و اعدامی هم فرار می کنه‪.‬‬
‫مرد احساس را خلق کرد و زن عشق را‪ ,‬مرد زندگی را کشف کرد و زن خوبی را‪,‬‬
‫مرد پول را کشف کرد و زن خرید را ! از آن پس مرد چیزهای زیادی را کشف کرد‬ ‫سومی رو میذارن جلوی جوخه اعدام‪ .‬فرمانده فریاد می زنه‪ :‬جوخه‪ ...‬آماده‪...‬‬
‫ولی زن هنوز در حال خرید است ‪.‬‬ ‫هدف‪...‬‬
‫یهو اعدامی فریاد می زنه‪ :‬آتش!!!‬
‫محکوم به اعدام‪ :‬آخرین آرزوم اینه که پسرم را ببینم‪.‬‬
‫دادستان‪ :‬اشکال نداره‪ ،‬پسرت کجاست؟‬ ‫مادر و بچه جلوی قفس میمونه‪...‬‬
‫محکوم‪ :‬من هنوز ازدواج نکرده ام!‬ ‫بچه‪ :‬مامان این میمونه شبیه عمه کبری است‪.‬‬
‫مادر‪ :‬وای! عزیزم اگر به گوشش برسه خیلی ناراحت میشه ها‪.‬‬
‫معلم‪ :‬چرا «رفته هستم» غلط است؟‬ ‫بچه‪ :‬مامان من خیلی یواش گفتم ‪ ،‬میمونه نشنید!‬
‫شاگرد‪ :‬آقا اجازه‪ ،‬برای اینکه شما هنوز نرفته هستید!‬
‫یارو تو پارک به نامزدش میگه‪ :‬عزیزم اگه این درخت کاج زبون داشت االن به ما‬
‫چي میگفت؟‬
‫پیروزي افتخار آمیز دانشمندان ایراني در عرصه انرژي هسته اي و دستیابي آن‬
‫عزیزان به اورانیوم غني شده رو ولش کن ‪...‬خودت چه طوري؟‬ ‫نامزدش میگه اگه زبون داشت میگفت کره خر من زردآلوام نه کاج! ‪...‬‬

‫پسرک دوان دوان به خانه آمد و به مادرش گفت‪:‬‬ ‫از غضنفر مي پرسن‪ :‬شهر شما چند ماه از سال سرده؟‬
‫مامان پنجاه تومن بهم بده تا به یه مرد فقیر بدم‪.‬‬ ‫میگه‪ :‬چهارده ماه!‬
‫مادر پنجاه تومان به پسرک داد و پرسید‪:‬حاال اون مرد فقیر کجاست؟‬ ‫مي گن‪ :‬چطوریه‪ ،‬سال که دوازده ماه بیشتر نیست!؟‬
‫پسرک پاسخ داد‪ :‬سرکوچه است‪ .‬داره بستنی می فروشه‪.‬‬ ‫مي گه‪ :‬آخه تا دو ماه بعد ازعیدم اینجا سرده!‬

‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪AUGUST 2009‬‬ ‫‪• Issue.1‬‬


‫‪SIMORGH • Issue. 12‬‬ ‫‪40‬‬ ‫دوشنبه ‪ 15‬فوریه ‪ • 2010‬سال اول • شماره ‪12‬‬

‫• جدول کلمات متقاطع‬


‫افقی‪:‬‬
‫‪ -1‬معروفترین اثر پلوتارك یوناني ‪ -‬فلزي مرکب از آهن و‬
‫زغال با حدود ‪ %5‬کربن ‪ -2‬یکي از احکام پنج گانه تکلیفي‬
‫– پایتخت کشور لهستان – آجرلعاب دار ساده یا نقاشي‬
‫شده ‪ -3‬زبان – روز آتي – شکافنده ‪ -‬پرستیدني دوران‬
‫جاهلیت ‪ -4‬عزیز عرب – خیمه گردي که به یک ستون برپا‬
‫باشد – وسیله اي براي رفت و روب – چلچراغ ‪ 5-‬یکي از‬
‫خواهران برونته – مقیاس وزن براي مایعات برابر با چهار‬
‫لیتر – از سازها – صفحه نقاشي ‪ -6‬پوسته هاي سفید رنگ‬
‫در موي سر – فهمانیدن‪ ،‬حالي کردن – یک ششم چیزي‬
‫‪ -7‬ابزاري براي حروفچیني دستي –ا ز دعاهاي معروف –‬
‫سیم فرنگي ‪ 8-‬آش ماه رمضان – مرکز مازندران – سبیل‬
‫‪ -‬شهري کهن و مذهبي نزدیک تهران ‪ -9‬میل و خواهش‬
‫–ا ز آثار معروف و ماندگار حکیم ناصرخسرو – گل نومیدي‬
‫‪- 10‬عدد روستا – بزه – پزشک – کاشف الکل ‪ - 11‬کم‬
‫عقل – اصل و نژاد – معروفترین مارك براي خودنویس‬
‫‪ - 12‬آشکار و هویدا – از درجات نظامي – حمایت کننده‬
‫‪ - 13‬رشته کوهي در ایران – بلي‪ ،‬بله – گاوچران گیالني –‬
‫محله اي در غرب تهران ‪ - 14‬ا ز شهرهاي استان فارس –‬
‫پاندول – مرکز خرید و فروش سهام – عالمت بیماري ‪15‬‬
‫‪ -‬سرما – پراکنده شدن – طرف و پهلو – ابزاري بین موتور‬
‫و گیربکس اتومبیل ‪ - 16‬حاصل درخت – فرمان روا – زمان‬
‫به دنیا آمدن ‪ - 17‬معدن – رماني معروف از مارك تواین‬
‫عمودي‪:‬‬
‫‪ -1‬صورت فلکي بره – خالق کتاب معروف آرزوهاي برباد رفته ‪ -2‬برابر و مساوي ‪ -‬باج‪ ،‬حق حساب – دردها ‪ -3‬از اقیانوس ها – منسوب به شست ‪-‬‬
‫پانصد هزار – ضمیر متکلم وحده ‪ -4‬آتشدان حمام – شاهد – گاو کوهي – چاي فرنگي ‪ -5‬ابرنزدیک به زمین – دشمن پنیر – عدد مجهول – رودي درا‬
‫روپا ‪ -6‬راسته – هر یک از قسمت هاي فیلم – سست و بي اساس ‪ -7‬عهد و روزگار – بیتابي و اضطراب – مرحله اي از یک مسابقه ‪ -8‬از کشورهاي‬
‫عربي – وسیله اي براي جلوگیري از ورود مگس و پشه – باراني خزده ‪ -‬تعجب خانم ها ‪ -9‬عملي در کشاورزي – شاهکار محمدبن جریر طبري – روح‬
‫انساني ‪ - 10‬دل آزار کهنه‪ -‬لوطي و الت – دایر و برقرار – نمایش توأم با موسیقي و رقص ‪ - 11‬به هرحال‪ ،‬در هر صورت – جو – ابزاري هندسي‬
‫براي رسم زاویه قائمه ‪ - 12‬حیل هگر – مراقب – رز مکننده‪ ،‬جنگنده ‪ - 13‬ا ز سنگهاي قیمتي – باغ شداد – مدت زمان معیني براي مکالمات تلفني‬
‫– دوستي ‪ - 14‬بدي – داناي علم و ادب – شادي و طرب – از گازهاي سمي ‪ 15-‬پسوند نسبت و اتصاف – از صفات خداوند – مساعدت – کوشش‬
‫‪ - 16‬وسیل هاي براي هوانوردي – گیاهي از تیره گزنه ها و از دسته شاهدانه ها – وسیله ورزشي در زورخانه ‪ 17-‬اختراع سوبرر – گستردني روزهاي‬
‫باراني‬

‫اعداد ‪ 1‬تا ‪ 9‬را طوری در سطرها و ستونهای این جدول قرار دهید که هر عدد فقط یکبار تکرار شود‪ .‬ضمن اینکه در هر مربع‬
‫کوچک نیز اعداد ‪ 1‬تا ‪ 9‬نیز باید فقط یک بار تکرار شوند‪ .‬برخی از اعداد را برای راهنمائی شما در جدول قرار داده ایم‪.‬‬

‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫•‬ ‫‪WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM‬‬


‫‪Monday Feb. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue. 12‬‬ ‫‪41‬‬ ‫سیمرغ • شماره ‪12‬‬

‫طنز‪ :‬تعریف اقتصاد‬


‫اقتصاد ساده گاوی ‪ :‬دو تا گاو ماده دارین ‪ ...‬یکیش رو میفروشین و یه گاو نر‬
‫میخرین ‪ ...‬به تعداد گاوهای شما افزوده میشه و اقتصاد رشد میکنه ‪ ...‬پول براتون‬
‫ه‬ ‫ب ق‬ ‫م س ا‬
‫همینطور سرازیر میشه و میتونین به بازنشستگی و استراحت بپردازین ‪...‬‬ ‫و سرگـــرمی‬
‫اقتصاد هندی ‪ :‬دو تا گاو ماده دارین ‪ ...‬اونها رو میپرستین و عبادت میکنین !‬ ‫کمی فکر کنیم‪...‬‬
‫اقتصاد پاکستانی ‪ :‬هیچ گاوی ندارین ‪ ...‬ادعا میکنین که گاوهای هندی مال‬
‫شما هستن ‪ ...‬از آمریکا طلب کمک مالی میکنین ‪ ...‬از چین طلب کمک نظامی‬
‫میکنین ‪ ...‬از انگلیس هواپیماهای جنگی ‪ ...‬از ایتالیا توپ و تانک ‪ ...‬از آلمان‬
‫معماهای شماره ‪12‬‬
‫تکنولوژی ‪ ...‬از فرانسه زیردریایی ‪ ...‬از سوییس وام بانکی ‪ ...‬از روسیه دارو ‪ ...‬و از‬
‫ژاپن تجهیزات ‪ ...‬با تمام این امکانات گاوها رو میخرین و بعد ادعا میکنین که توسط‬ ‫سوال اول‬
‫جهان مورد استثمار قرار گرفتین !‬
‫چه کسی دروغگوست و چه کسی راستگو؟‬
‫اقتصاد آمریکایی ‪ :‬دو تا گاو ماده دارین ‪ ...‬یکیش رو میفروشین و دومی رو تحت‬ ‫شخصی وارد اتاقی می شود که در آن سه نفر نشسته اند که یا راستگو و یا دروغگو اند‪.‬‬
‫فشار مجبور میکنین که به اندازه ‪ ۴‬تا گاو شیر تولید کنه ‪ ...‬وقتی گاوتون افتاد و‬ ‫از نفر اول می پرسد که «تو دروغگو هستی یا‬
‫مرد اظهار تعجب و شگفتی میکنین ‪ ...‬تقصیر رو گردن یه کشور گاودار میاندازین و‬ ‫راستگو؟» و او جوابی می دهد که شخص جواب را‬
‫نمی شنود‪.‬از نفر دوم می پرسد که نفر اول چه گفت و‬
‫بعد طبیعتا اون کشور یه خطر بزرگ برای بشریت به حساب میاد ‪ ...‬یه جنگ برای‬
‫نفر دوم که نفر اول گفت‪« :‬دروغگو هستم‪ ».‬و بعد نفر‬
‫نجات جهان به راه میاندازین و گاوها رو به چنگ میارین !‬ ‫سوم به شخص می گوید که نفر دوم دروغگو است‪.‬‬
‫چه کسی راستگو و چه کسی دروغگو است؟‬
‫اقتصاد فرانسوی ‪ :‬دو تا گاو ماده دارین ‪ ...‬دست به اعتصاب میزنین چون‬
‫میخواین سه تا گاو داشته باشین !‬ ‫سوال دوم‬
‫اقتصاد آلمانی ‪ :‬دو تا گاو ماده دارین ‪ ...‬اونها رو تحت مهندسی ژنتیک قرار میدین‬
‫‪ ...‬بعد گاوهاتون ‪ 1۰۰‬سال عمر میکنن و ماهی یه وعده غذا میخورن و خودشون‬ ‫در کارگاهی تعدادی چکش و سوهان و تبر داریم‪.‬‬
‫اگر توازن نسبی این ابزار در حاالت ‪ 1‬و ‪ 2‬زیر برقرار‬
‫شیرشون رو میدوشن !‬
‫باشد ‪ ،‬در حالت سوم ‪ ،‬کدامیک از این ابزار را باید‬
‫در سمت راست یا چپ اضافه کنیم تا دوباره توازن‬
‫اقتصاد انگلیسی ‪ :‬دو تا گاو ماده دارین ‪ ...‬که هر دو تاشون جنون گاوی دارن !‬
‫برقرار گردد؟‬
‫اقتصاد ایتالیایی ‪ :‬دو تا گاو ماده دارین ‪ ...‬نمیدونین که اونها کجا هستن ‪ ...‬پس‬
‫بیخیال میشین و میرین سراغ ناهار و شراب و استراحتتون‬

‫اقتصاد سوییسی ‪ ۵۰۰۰ :‬تا گاو ماده دارین ‪ ...‬هیچکدومشون مال خودتون‬ ‫جواب معماهای شماره ‪11‬‬
‫نیستن ‪ ...‬از کشورهای دیگه پول میگیرین که دارین گاوهاشون رو نگه میدارین !‬
‫معمای اول‪ :‬مجموع عددی هر ستون از اعداد برابر با ‪ 15‬است ‪ .‬بنابراین بجای عالمت سوال ‪ ،‬عدد ‪ 6‬قرار‬
‫اقتصاد ژاپنی ‪ :‬دو تا گاو ماده دارین ‪ ...‬اونها رو از نو طراحی ژنتیکی میکنین‬ ‫میگیرد‪.‬‬
‫‪ ...‬هیکل گاوهاتون یکدهم اندازه طبیعی میشه و ‪ 2۰‬برابر معمول هم شیر تولید‬
‫میکنن ‪ ...‬بعد شونصد تا کارتون و عکس برگردون و آدامس با شخصیت گاوهاتون‬
‫معمای دوم‪ :‬اگر از ساعت باالیی شروع گرده و در جهت خالف حرکت عقربه های ساعت حرکت کنیم ‪ ،‬عقربه‬
‫ساعت شمار اول ‪ 1‬ساعت ‪ ،‬بعد ‪ 2‬ساعت ‪ ،‬بعد ‪ 3‬ساعت‪ ...‬به عقب حرکت می کند و عقربه دقیقه شمار فقط ‪10‬‬
‫با چشمهای درشت میسازین و اسمش رو میذارین ‪ Cowkemon‬و توی تمام‬ ‫دقیقه در هر بار به سمت جلو حرکت می کند‪ .‬پس عقربه دقیقه شمار در ساعت پائینی بر روی ‪ 5‬قرار میکیرد‪.‬‬
‫جهان پخش میکنین و میفروشین !‬

‫اقتصاد روسی ‪ :‬دو تا گاو ماده دارین ‪ ...‬اونها رو میشمرین و متوجه میشین که ‪۵‬‬ ‫پاسخ صحیح این معماها توسط آقای وحید قاسمی برای ما ارسال‬
‫تا گاو دارین ‪ ...‬اونها رو دوباره میشمرین و میفهمین که ‪ ۴2‬تا گاو دارین ‪ ...‬اونها رو‬ ‫شده بود که ضمن تبریک‪ ،‬یک عدد بلیط کنسرت ابی نیز تقدیم‬
‫دوباره میشمرین و متوجه میشین که ‪ 1۷‬تا گاو دارین ‪ ...‬یه بطری ودکای دیگه باز‬
‫ایشان گردید‪.‬‬
‫میکنین و به خوردن و شمردن ادامه میدین !‬

‫اقتصاد چینی ‪ :‬دو تا گاو ماده دارین ‪ ۳۰۰ ...‬نفر آدم دارین که گاوها رو میدوشن‬
‫‪ ...‬بعد ادعا میکنین که سیستم استخدامی و شغلی کاملی دارین و تولیدات گاویتون‬
‫در سطح باالیی قرار داره و هر کس رو هم که آمار واقعی رو بیان کنه بازداشت‬
‫میکنین!‬ ‫ازبین عزیزانی که پاسخ تست هوش مجله را‬
‫صحیح حل کرده و به دفتر مجله و یا آدرس ایمیل ‪:‬‬
‫اقتصاد ایرانی ‪ :‬دو تا گاو ماده دارین که هر دو تاشون از باباتون به ارث رسیده ‪...‬‬ ‫‪contact@simorghmagazine.com‬‬
‫یکیش رو دولت بابت عوارض و مالیات و خمس و زکات و سهم صدا و سیما و سهم‬ ‫ارسال نمایند‪ ،‬یک نفر به قید قرعه انتخاب و یک‬
‫بنیادهای مختلف و ‪ ...‬ضبط میکنه ‪ ...‬دومی رو هم قربونی میکنین و نذر قبولی توی‬ ‫هدیه ارزنده تقدیم میگردد‪.‬‬
‫دانشگاه و ازدواج موفق و شغل خوب و بدن سالم و عقل درست و حسابی و ‪ ...‬و‬
‫غیره می کنین ! و اقتصاد کماکان فلج می مونه‬

‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪AUGUST 2009‬‬ ‫‪• Issue.1‬‬


‫‪SIMORGH • Issue. 12‬‬ ‫‪42‬‬ ‫دوشنبه ‪ 15‬فوریه ‪ • 2010‬سال اول • شماره ‪12‬‬

‫‪ ::‬طالع بینی و فال شما ‪::‬‬


‫خرداد‬ ‫اردیبهشت‬ ‫فروردین‬
‫اگر به نظر تان ميرسد روز شما تحت کنترل تان است‪،‬‬ ‫شما ممکن است امروز با فعالیتهاي غیر منتظرهاي‬ ‫شما تاکنون با یکي از دوستانتان در مسیري همراه و‬
‫انرژي خود را براي تغییر اتفاقات روزمره هدر ندهید‪ .‬شما‬ ‫مواجه شوید‪ ،‬سعي کنید آنقدر انعطاف پذیر نباشید که‬ ‫همگام بودید اما به نظر ميرسد این روزها دوست شما‬
‫ممکن است اعتقاد داشته باشید که آن چیزي که برایتان‬ ‫بخواهید پاسخ همه اطرافیان تان را بدهید‪ .‬انگیزههاي‬ ‫راه جدیدي براي خود برگزیده است‪ .‬اگرچه ممکن است‬
‫در راه است به بهترین وجه براي شما مقدر خواهد شد‪.‬اما‬ ‫شما تغییري را در برنامههاي شما ایجاد ميکند قبل‬ ‫شما به خود این اجازه را بدهید که از نقشههاي خود براي‬
‫شما بیش از آنچه که فکرش را بکنید با موقعیت خود‬ ‫از اینکه حتي بدانید چه چیزي انتظار شما را ميکشد‪.‬‬ ‫لحظاتي چشم بپوشید‪ ،‬اما این ميتواند ناشناخته باقي‬
‫سازگار هستید‪ .‬پس اجازه ندهید که احساس نارضایتي و‬ ‫تازماني که تمام داستان را نشنیدهاید واکنشي نشان‬ ‫بماند‪ .‬این مهم نیست که این کشش و جذابیت به کجا‬
‫ناامني در مورد مسائل روزمره باعث شود که شما احساس‬ ‫ندهید و بعد از آن از راه خود براي پیدا کردن هدف‬ ‫منجر خواهد شد(یا اینکه اصال به نتیجهاي نرسد)‪ ،‬امروز‬
‫بدي داشته باشید‪ .‬در نهایت‪ ،‬اگر بر حوادث و اتفاقات‬ ‫خود منحرف شوید‪ ،‬حتي اگر بواسطه بیان ایدههاي تان‬ ‫را به خودتان خوش بگذرانید و شادماني و سبکباري را‬
‫غلبه کنید خوشي و شادماني را تجربه خواهید کرد‪.‬‬ ‫هیجان زده شوید‪.‬‬ ‫چاشني زندگي خود کنید‬

‫شهریور‬ ‫مرداد‬ ‫تیر‬


‫مهم نیست که امروز چقدر سخت کار کردهاید تا‬ ‫با وجود اینکه احساسات مشتاقانهاي اکنون حول شما‬ ‫در این روزهاي تعطیل ممکن است برایتان کمي‬
‫روزتان را به روزي کامل و عالي تبدیل کنید‪ ،‬مسئلهاي‬ ‫ميچرخند اما شما نميخواهید بفهمید که آنها چیستند و‬ ‫درگیري و اختالف بوجود آید چرا که کسي که همواره‬
‫پیش ميآید که به نظر نادرست ميرسد و شما را از راهتان‬ ‫همین باعث ميشود که نتوانید در مسیر شاد و موفقي قدم‬ ‫براي تان دردسر ایجاد ميکرد این روزها دوباره سر راه‬
‫منحرف ميکند‪ .‬احتماال باید در قبال شخصیتي که امروز‬ ‫بردارید‪ .‬اگر بخواهید این کار را براي مدت طوالني انجام‬ ‫شما قرار ميگیرد و به نظر ميرسد که برایتان مشکل‬
‫از خود نشان دادید تا امروز را به روزي عالي تبدیل کنید‬ ‫دهید برایتان مشکل ساز خواهد شد‪ ،‬اما این ميتواند دقیقا‬ ‫ساز خواهد شد‪ .‬اما این قضیه واقعا اتفاق نخواهد افتاد‬
‫جوابگو باشید‪ .‬به جاي اینکه روي چیزهایي تمرکز کنید‬ ‫چرا که امتحاني بیش نیست‪ .‬وظیفه خود را براي حل این‬
‫که بسیار کم اهمیت و جزیي به نظر ميرسند‪ ،‬درست این‬ ‫همان راهي باشد که الزم است شما و خانوادهتان انتخاب‬
‫کنید تا از حوادث ناراحت کننده روز غافل شوید‪.‬‬ ‫بحران انجام دهید ‪ ،‬حتي اگر نميخواهید که احساسات‬
‫است که وارد کار شوید و آن را انجام دهید تا اینکه در‬ ‫خود را براي دیگري بیان کنید‪.‬‬
‫انجام آن تعلل کنید‪.‬‬

‫آذر‬ ‫آبان‬ ‫مهر‬


‫اخالق و روحیات شما امروز برخالف روزهاي دیگر‬ ‫اگر احساس ميکنید که در این تعطیالت چیزي را کم‬ ‫این درست نیست که شما کاري را بیشتر از توان خود‬
‫است و اگر بخواهید تالش کنید که از بروزاحساسات تان‬ ‫دارید‪ ،‬ممکن است بخواهید بیش از حد جبران آن کمبود‬ ‫انجام دهید فقط به خاطر اینکه دیگران احساس راحتي‬
‫جلوگیري کنید ممکن است این اوضاع را بدتر هم بکند‪.‬‬ ‫را بکنید و در انجام آن اغراق کنید‪ .‬اما این کار زیاد مفید‬ ‫کنند و از تعطیالت خود لذت ببرند‪ .‬به یاد داشته باشید‬
‫شما ميتوانید بگویید که تغییرات شدید در پیش است‪،‬‬ ‫نیست و باعث هم نميشود کسي احساس بهتري داشته‬ ‫که امسال ميتواند سال متفاوتي براي شما باشد؛ شما‬
‫اما ميدانید که االن نميخواهید با آن روبرو شوید‪ .‬انکار‬ ‫باشد‪ .‬این فقط به خاطر این است که بر احساس گناه‬ ‫ميتوانید صاحبخانه بسیار خوبي باشید و در عین حال به‬
‫کردن براي روزهاي معدودي ميتواند چاره ساز باشد‬ ‫خود سرپوش بگذارید‪ .‬به جاي اینکه وانمود کنید که هر‬ ‫فکر نیازهاي خود نیز باشید‪ .‬هیچ کس شما را به خاطر‬
‫اما در دراز مدت نميتوانید خود را گول بزنید چرا که‬ ‫چیزي مانند سال قبل است‪ ،‬دلیل این تفاوت را بفهمید‪.‬‬ ‫اینکه گامي به عقب برداشتهاید مقصر نميداند‪ ،‬پس به‬
‫نميتوان از تغییرات پیش رو اجتناب کرد‪.‬‬ ‫دانستن و پذیرفتن حقیقت بهترین کاري است که همه‬ ‫خود اجازه ندهید با افراط و تفریط هاي امروزتان خود‬
‫ميتوانند انجام دهند‪.‬‬ ‫را بدریا بیفکنید‪.‬‬

‫اسفند‬ ‫بهمن‬ ‫دی‬


‫اگر چه ممکن است احساس کنید به آخرین اهداف و‬ ‫اگر بخواهید مدام به این فکر کنید که اتفاق بدي‬ ‫خیال بافيهاي شما ممکن است امروز گردشي پرماجرا‬
‫درجههاي واقعیت چسبیدهاید‪ ،‬اما رویاهایتان ممکن است‬ ‫در حال وقوع است و هر لحظه ممکن است رخ دهد‪،‬‬ ‫برايتان به ارمغان آورده و باعث شوند که دراین گردش‬
‫رشد کنند و به طور موقت بر شما غلبه کنند‪ .‬یک تصور‬ ‫نميتوانید آرام باشید‪ .‬این چیزي است که گردش ماه به‬ ‫کلي تفریح کنید اما این نباید باعث شود که آنها را درست‬
‫زیبا براي خود ایجاد کنید‪ -‬عاشقانه یا معنوي‪ -‬ميتواند‬ ‫اورانوس ناپایدار به شما ميگوید‪ .‬این اتفاق زودگذرنیست؛‬ ‫و واقعي بپندارید‪ .‬مشکل شما این است که اگر زیادي‬
‫تجربه اي نشاط آور و لذت بخش باشد‪ .‬اما شما باید‬ ‫مسئله ترس شما از تغییر و ناپایداري است‪ .‬اگر زیادي‬ ‫در تصورات خود غرق شوید که احساس کنید این تقدیر‬
‫راهي براي غلبه بر ترستان از پیش رفتن و جلو رفتن‬ ‫بخواهید به خیاالت و تصورات خود بچسبید‪ ،‬آنها شکننده‬ ‫شماست و ممکن است هر چیزي که جلوي چشمان‬
‫در مسیري جدید پیدا کنید‪ .‬نگران نباشید؛ حتي در دریاي‬ ‫شده‪ ،‬زیر فشار ترك بر ميدارند‪ .‬اما گر اجازه دهید که‬ ‫شماست را تغییر دهد‪ .‬مواظب باشید‪ ،‬این روي دیگري‬
‫خیاالتتان غرق شدید مطمئن باشید به زودي به ساحل‬ ‫جریان داشته و در حال جذر و مد باشند‪ ،‬با تغییرات بیروني‬ ‫از خیاالت و تصورات شماست‪.‬‬
‫نجات دست خواهید یافت‪.‬‬ ‫کاهش یافته و در کارتان انرژي تازهاي خواهید گرفت‪.‬‬

‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫•‬ ‫‪WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM‬‬


‫‪Monday Feb. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue. 12‬‬ ‫‪43‬‬ ‫سیمرغ • شماره ‪12‬‬

‫شماره تلفن های مشاغل و موسسات ایرانی در شهر اتاوا – کانادا‬

‫نیازمندیها‬ ‫چاپخانه‬
‫‪Digital Zone Media Centre‬‬
‫آژانس مسافرتی‬
‫‪Parsia Travel : Tel: (613) 230 - 8228‬‬
‫‪Classified Ads‬‬ ‫‪Tel: (613) 806 - 0417 - (613) 292-6181‬‬
‫‪www.prints4you.com‬‬
‫آگهی استخدام‬ ‫تعمیرات اتومبیل‬
‫رستوران‬
‫‪Arts Body Shop : Tel: (613) 237 - 2102‬‬
‫اجاره صندلی‬ ‫‪Persian Cuisine Express :‬‬ ‫‪Max Auto : Tel: (613) 728 - 9884‬‬
‫در یک سالن آرایشگاه ایرانی‬ ‫‪Tel: (613) 235 - 1010‬‬ ‫‪Car Wash Online: Tel: (613) 746-5000‬‬
‫‪Saffron Restaurant:‬‬
‫‪Tel: 613-736-0007‬‬ ‫‪Tel: (613) 789 - 0818‬‬
‫‪Yasseen Halal Pizza‬‬ ‫امور مالی‬
‫آگهی استخدام‬ ‫‪Tel: (613) 216 - 4655‬‬
‫‪Bijan Fard : Tel: (613) 232 -1432 x. 202‬‬
‫‪Silk Road Restaurant‬‬
‫به یک کمک آشپز و یک کارگر ساده‬ ‫‪Tel: (613) 741 - 7888‬‬
‫برای رستوران نیازمندیم‬ ‫عکاسی‬ ‫مشاور امالک‬
‫‪Saeed Karimian‬‬ ‫‪Ali Manoussi : Tel: (613) 866 - 4050‬‬
‫‪Tel: 613-720-9009‬‬ ‫‪Tel: (613) 797 - 9028‬‬ ‫‪www.manoussi.com‬‬
‫‪www.saeed-karimian.ca‬‬
‫مدرسه فارسی‬ ‫فرش فروشی‬
‫مدرسه فارسی بطور رایگان هر ساله از سپتامبر‬ ‫فروشگاه مواد غذائی‬ ‫‪Terry’s Oriental Rug Gallery‬‬
‫تا جون و همچنین از اول جوالی تا اواخر جوالی‬ ‫‪Tel: (613) 220 - 6593‬‬
‫‪Arya Food Market‬‬
‫هر جمعه در خدمت ایرانیان عزیز‬
‫‪Tel: (613) 594 - 3636‬‬
‫از هم اکنون پذیریش‬
‫سالن عروسی‬
‫‪Shiraz Grocery Store‬‬
‫برای عموم آزاد است‬ ‫‪West Carleton Banquet Hall:‬‬
‫‪Tel: (613) 563 - 1207‬‬
‫‪Tel: (613) 831 - 6471‬‬
‫‪Tel: (613) 321-4070‬‬
‫‪Alpha Food Market‬‬
‫‪Tel: (613) 238 - 3837‬‬ ‫دی جی‬
‫رفت و آمد هر روزه به اتاوا‬
‫قنادی‬ ‫‪DJ Shahriar :‬‬
‫رفت‪:‬از مرکز شهر مونترال ‪ 7‬صبح‬ ‫‪Tel: (613) 292 - 6181‬‬
‫برگشت‪ :‬از مرکز شهر اتاوا ‪ 5‬بعد از ظهر‬ ‫‪Nima Bakery‬‬
‫یک طرفه ‪ $20‬دو طرفه ‪$30‬‬ ‫‪Tel: (613) 565 - 6156‬‬ ‫تدریس موسیقی‬
‫شماره تماس‪:‬‬ ‫لوازم بهداشتی (توالت و بیده)‬ ‫‪Pouria :‬‬
‫‪Tel: (514) 966-4572‬‬ ‫‪Tel: (613) 263 - 9912‬‬
‫‪PLS Trading Inc.‬‬
‫‪Tel: (613) 565 - 6156‬‬ ‫دندان پزشک‬
‫برای درج آگهی‬ ‫تلفن راه دور و رسانه اینترنتی‬ ‫‪Dr. Farid Shojaee : Tel: (613) 216 - 2016‬‬
‫رایگان در این‬ ‫‪Payless Telecommunications.‬‬ ‫رادیو‬
‫ستون لطفا با تلفن‬
‫‪Tel: (613) 523 - 7979‬‬ ‫‪Radio Namashoum‬‬
‫‪Tel: (613) 889-4700‬‬
‫وام مسکن و جتاری‬
‫‪613-292-6181‬‬ ‫طراحی‪،‬تزیین گل و سفره عقد‬
‫تماس حاصل نمائید ‪.‬‬
‫‪Minoo Hejri‬‬
‫‪Tel: (613) 265-8964‬‬ ‫‪Florartica‬‬
‫‪Email: hejrim@yahoo.ca‬‬ ‫‪Tel: (613) 739-8383‬‬
‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪AUGUST 2009‬‬ ‫‪• Issue.1‬‬
SIMORGH • Issue. 12 44 12 ‫ • سال اول • شماره‬2010 ‫ فوریه‬15 ‫دوشنبه‬

SIMORGH MAGAZINE WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM


Monday Feb. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue. 12 45 12 ‫سیمرغ • شماره‬

Fireworks, Human chain


for Haiti kick off frosty fun at Winterlude
TRACEY TONG
METRO OTTAWA
Between new features and old favourites, sculptures,” said Laflamme.
Winterlude had a “picture-perfect” start “Some brilliant masterpieces
this weekend. have been created in
Confederation Park.”
“We can truly say that the best of
Canadian winters has converged in The Rideau Canal was
Canada’s capital,” said Guy Laflamme, also busy all weekend,
vice-president of the Capital Experience, with hundreds of people
Communications and Marketing with taking part in a human
the National Capital Commission. chain meant as a show of
solidarity for the people
The opening ceremonies on Friday of Haiti.
night were a big success, with more than
25,000 people gathered at the Canadian One of the best compliments
Museum of Civilization and at Major’s Laflamme received was
Hill Park and Jacques-Cartier Park for from a security officer at the
the first-ever Winterlude fireworks opening ceremony. “He was a
display, Laflamme said. new Canadian from Lebanon,”
Laflamme said. “He said, ‘I have never
The Rogers Crystal Garden had “very been so proud of being a Canadian.’”
sophisticated and very spectacular ice

SIMORGH MAGAZINE
Simorgh Magazine is a free age groups and interests, Simorgh is a cost-effective way. We would be
publication providing content that honoured to be the Persian-language pleased to hear from you. For more
celebrates the lifestyles of Canadian magazine of choice among Iranian- information, please contact us via
and Persian communities within Canadians. Simorgh is an independent email:
the cities of Ottawa, Gatineau and magazine, published twice a month contact@simorghmagazine.com.
surrounding townships. Our editorial and is available in most Persian/
focuses on living life to the fullest, Iranian supermarkets and restaurants. CONTACTS:
blended with the best of literatures in Simorgh’s on-line version is also
Persian and Canadian cultures. We accessible to the world community ‫ انتشارات سیمرغ‬:‫ناشر‬
feature business profiles, cultural through SimorghMagazine.com and Publisher: Simorgh Publication
information, biographies, health and www.bia2ottawa.com. Having a ‫ سعید کریمیان‬:‫سردبیر‬
Editor: Saeed Karimian
fitness articles, events and stories significant number of readers, a free ‫ شهریار ایوب زاده‬:‫مدیریت آگهی ها و بازاریابی‬
that touch on issues that are directly soft copy of each issue is being sent Marketing & Advertising: Shahriar
related to the lives of our readers. to more than 2000 readers throughout Ayoubzadeh
Our goal is to provide our readers Canada and Unites States. ‫ لیناردو گریرو‬:‫مسئول وب سایت سیمرغ‬
with up-to-date articles that would If you run or own a business, we Website Coordinator: Leonardo Guareero
‫ پیام‬: ‫ گرافیک و طراح هنری‬,‫صفحه آرایی‬
not only entertain but also inform. believe that you can take advantage of ‫کشتگانی‬
Meanwhile, we are making a reliable this powerful media to promote your Pagination, Graphic & Design: Payam
and trustworthy bridge between company name, services and products Keshtgani
experts and the community. among the large local, national and ‫ فرناز کریمیان‬: ‫تایپ‬
With its diverse contents for various international Iranian community in Typing: Farnaz Karimian

SIMORGH MAGAZINE AUGUST 2009 • Issue.1


SIMORGH • Issue. 12 46 12 ‫ • سال اول • شماره‬2010 ‫ فوریه‬15 ‫دوشنبه‬

SIMORGH MAGAZINE • WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM

You might also like