You are on page 1of 69

‫"دروغ هاي مادرم"‬

‫"فرزندم برنج بخور‪ ،‬من گرسنه نیستم‪ ".‬و این اّولین دروغی بود که به من گفت‪.‬‬
‫زمان گذشت و قدری بزرگتر شدم‪ .‬مادرم کارهممای منممزل را تمممام میکممرد و بعممد بممرای صممید‬
‫ماهی به نهر کوچکی که در کنار منزلمان بود میرفت‪ .‬مادرم دوست داشت من ماهی بخورم‬
‫تا رشد و نموّ خوبی داشته باشم‪ .‬یک دفعه توانست به فضل خداوند دو ممماهی صممید کنممد‪ .‬بممه‬
‫سرعت به خانه بازگشت و غذا را آممماده کممرد و دو ممماهی را جلمموی مممن گذاشممت‪ .‬شممروع بممه‬
‫خوردن ماهی کردم و اّولی را تدریجا ً خوردم‪.‬‬
‫مادرم ذّرات گوشتی را که به استخوان و تیغ ماهی چسبیده بممود جممدا میکممرد و میخممورد؛ دلممم‬
‫ممما آن‬
‫شاد بود که او هم مشغول خوردن است‪ .‬ماهی دوم را جلوی او گذاشتم تا میل کنممد‪ .‬ا ّ‬
‫را فورا ً به من برگرداند و گفت‪:‬‬
‫"بخور فرزندم؛ این ماهی را هم بخور؛ مگر نمیدانممی کممه مممن ممماهی دوسممت نممدارم؟" و ایممن‬
‫دروغ دومی بود که مادرم به من گفت‪.‬‬

‫قدری بزرگتر شدم و ناچار باید به مدرسه میرفتم و آه در بساط نداشتیم که وسایل درس و‬
‫مدرسه بخریم‪ .‬مادرم به بازار رفت و با لباسفروشی به توافق رسید که قدری لباس بگیرد و‬
‫به در منازل مراجعه کرده به خانمها بفروشد و در ازاء آن مبلغی دستمزد بگیرد‪.‬‬

‫شبی از شبهای زمستان‪ ،‬باران میبارید‪ .‬مادرم دیر کرده بود و من در منزل منتظرش بودم‪.‬‬
‫از منزل خارج شدم و در خیابانهای مجاور به جستجو پرداختم و دیدم اجناس را روی دست‬
‫دارد و به در منازل مراجعه میکند‪ .‬ندا در دادم که‪" ،‬مادر بیا به منزل برگردیم؛ دیروقت است‬
‫و هوا سرد‪ .‬بقیه کارها را بگذار برای فردا صبح‪ ".‬لبخندی زد و گفت‪:‬‬
‫"پسرم‪ ،‬خسته نیستم‪ ".‬و این دفعه سومی بود که مادرم به من دروغ گفت‪.‬‬

‫به روز آخر سال رسیدیم و مدرسه به اتمام میرسید‪ .‬اصرار کردم که مادرم با من بیاید‪ .‬من‬
‫وارد مدرسه شدم و او بیرون‪ ،‬زیر آفتاب سوزان‪ ،‬منتظرم ایستاد‪ .‬موقعی که زنگ خورد و‬
‫امتحان به پایان رسید‪ ،‬از مدرسه خارج شدم‪.‬‬
‫مرا در آغوش گرفت و بشارت توفیق از سوی خداوند تعالی داد‪ .‬در دستش لیوانی شربت‬
‫دیدم که خریده بود من موقع خروج بنوشم‪ .‬از بس تشنه بودم لجرعه سر کشیدم تا سیراب‬
‫شدم‪ .‬مادرم مرا در بغل گرفته بود و "نوش جان‪ ،‬گوارای وجود" میگفت‪ .‬نگاهم به صورتش‬
‫افتاد دیدم سخت عرق کرده؛ فورا ً لیوان شربت را به سویش گرفتم و گفتم‪" ،‬مادر بنوش‪".‬‬
‫گفت‪:‬‬
‫"پسرم‪ ،‬تو بنوش‪ ،‬من تشنه نیستم‪ ".‬و این چهارمین دروغی بود که مادرم به من گفت‪.‬‬

‫بعد از درگذشت پدرم‪ ،‬تأمین معاش به عهده مادرم بود؛ بیوهزنی که تمامی مسئولیت منزل‬
‫بر شانهء او قرار گرفت‪ .‬میبایستی تمامی نیازها را برآورده کند‪ .‬زندگی سخت دشوار شد و‬
‫ما اکثرا ً گرسنه بودیم‪ .‬عموی من مرد خوبی بود و منزلش نزدیک منزل ما‪ .‬غذای بخور و‬
‫نمیری برایمان میفرستاد‪ .‬وقتی مشاهده کرد که وضعیت ما روز به روز بدتر میشود‪ ،‬به‬
‫مادرم نصیحت کرد که با مردی ازدواج کند که بتواند به ما رسیدگی نماید‪ ،‬چه که مادرم هنوز‬
‫ما مادرم زیر بار ازدواج نرفت و گفت‪:‬‬
‫جوان بود‪ .‬ا ّ‬
‫"من نیازی به محّبت کسی ندارم‪ "...‬و این پنجمین دروغ او بود‪.‬‬

‫درس من تمام شد و از مدرسه فارغالّتحصیل شدم‪ .‬بر این باور بودم که حال وقت آن است‬
‫که مادرم استراحت کند و مسئولیت منزل و تأمین معاش را به من واگذار نماید‪ .‬سلمتش‬
‫هم به خطر افتاده بود و دیگر نمیتوانست به در منازل مراجعه کند‪ .‬پس صبح زود سبزیهای‬
‫مختلف میخرید و فرشی در خیابان میانداخت و میفروخت‪ .‬وقتی به او گفتم که این کار را‬
‫ترک کند که دیگر وظیفهء من بداند که تأمین معاش کنم‪ .‬قبول نکرد و گفت‪:‬‬
‫"پسرم مالت را از بهر خویش نگه دار؛ من به اندازهء کافی درآمد دارم‪ ".‬و این ششمین‬
‫دروغی بود که به من گفت‪.‬‬
‫درسم را تمام کردم و وکیل شدم‪ .‬ارتقاء رتبه یافتم‪ .‬یک شرکت آلمانی مرا به خدمت گرفت‪.‬‬
‫وضعیتم بهتر شد و به معاونت رئیس رسیدم‪ .‬احساس کردم خوشبختی به من روی کرده‬
‫است‪ .‬در رؤیاهایم آغازی جدید را میدیدم و زندگی بدیعی که سراسر خوشبختی بود‪ .‬به‬
‫ما او که‬
‫سفرها میرفتم‪ .‬با مادرم تماس گرفتم و دعوتش کردم که بیاید و با من زندگی کند‪ .‬ا ّ‬
‫نمیخواست مرا در تنگنا قرار دهد گفت‪:‬‬
‫"فرزندم‪ ،‬من به خوشگذرانی و زندگی راحت عادت ندارم‪".‬‬
‫و این هفتمین دروغی بود که مادرم به من گفت‪.‬‬

‫مادرم پیر شد و به سالخوردگی رسید‪ .‬به بیماری سرطان ملعون دچار شد و لزم بود کسی‬
‫ما چطور میتوانستم نزد او بروم که بین من و مادر‬ ‫از او مراقبت کند و در کنارش باشد‪ .‬ا ّ‬
‫عزیزم شهری فاصله بود‪ .‬همه چیز را رها کردم و به دیدارش شتافتم‪ .‬دیدم بر بستر بیماری‬
‫سمی بر لب آورد‪ .‬درون دل و جگرم آتشی بود که‬ ‫افتاده است‪ .‬وقتی رّقت حالم را دید‪ ،‬تب ّ‬
‫همهء اعضاء درون را میسوزاند‪ .‬سخت لغر و ضعیف شده بود‪ .‬این آن مادری نبود که من‬
‫ما مادرم در مقام دلداری من بر آمد و گفت‪:‬‬‫می شناختم‪ .‬اشک از چشمم روان شد‪ .‬ا ّ‬
‫"گریه نکن‪ ،‬پسرم‪ .‬من اصل ً دردی احساس نمیکنم‪ ".‬و این هشتمین دروغی بود که مادرم به‬
‫من گفت‪.‬‬

‫وقتی این سخن را بر زبان راند‪ ،‬دیدگانش را بر هم نهاد و دیگر هرگز برنگشود‪ .‬جسمش از‬
‫درد و رنج این جهان رهایی یافت‪.‬‬
‫این سخن را با جمیع کسانی میگویم که در زندگیاش از نعمت وجود مادر برخوردارند‪ .‬این‬
‫نعمت را قدر بدانید قبل از آن که از فقدانش محزون گردید‪.‬‬

‫این سخن را با کسانی میگویم که از نعمت وجود مادر محرومند‪ .‬همیشه به یاد داشته باشید‬
‫مل کرده است و از خداوند متعال برای او طلب رحمت‬ ‫که چقدر به خاطر شما رنج و درد تح ّ‬
‫و بخشش نمایید‪.‬‬
‫مادر دوستت دارم‪ .‬خدایا او را غریق بحر رحمت خود فرما همانطور که مرا از کودکی تحت‬
‫پرورش خود قرار داد‪.‬‬

‫ترجمه‪:‬جليل كيان مهر‬

‫از هنگامی که خداوند مشغول خلق کردن زن بود‪ ،‬شش روز می گذشت‬
‫فرشته ای ظاهر شد و عرض کرد ‪ :‬چرا این همه وقت صرف این یکی می‬
‫فرمایید ؟‬
‫خداوند پاسخ داد ‪ :‬دستور کار او را دیده ای ؟‬
‫او باید کامل" قابل شستشو باشد‪ ،‬اما پلستیکی نباشد‬
‫باید دویست قطعه متحرک داشته باشد‪ ،‬که همگی قابل جایگزینی باشند‬
‫باید بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شکر و غذای شب مانده کار کند‬
‫باید دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتی از‬
‫جایش بلند شد ناپدید شود‬
‫بوسه ای داشته باشد که بتواند همه دردها را‪ ،‬از زانوی خراشیده گرفته تا قلب‬
‫شکسته‪ ،‬درمان کند‬
‫و شش جفت دست داشته باشد‬
‫فرشته از شنیدن این همه مبهوت شد‬
‫گفت ‪ :‬شش جفت دست ؟ امکان ندارد ؟‪....‬‬

‫خداوند پاسخ داد ‪ :‬فقط دست ها نیستند‪ .‬مادرها باید سه جفت چشم هم داشته‬
‫باشند‬
‫این ترتیب‪ ،‬این می شود یک الگوی متعارف برای آنها‬
‫خداوند سری تکان داد و فرمود ‪ :‬بله‬
‫یک جفت برای وقتی که از بچه هایش می پرسد که چه کار می کنید‬
‫از پشت در بسته هم بتواند ببیندشان‬
‫یک جفت باید پشت سرش داشته باشد که آنچه را لزم است بفهمد‬
‫و جفت سوم همین جا روی صورتش است که وقتی به بچه خطاکارش نگاه کند‬
‫بتواند بدون کلم به او بگوید او را می فهمد و دوستش دارد‬
‫فرشته سعی کرد جلوی خدا را بگیرد‬
‫این همه کار برای یک روز خیلی زیاد است‪ .‬باشد فردا تمامش بفرمایید‬
‫خداوند فرمود ‪ :‬نمی شود‪.‬‬
‫چیزی نمانده تا کار خلق این مخلوقی را که این همه به من نزدیک است‪ ،‬تمام‬
‫کنم‬
‫از این پس می تواند هنگام بیماری‪ ،‬خودش را درمان کند‪ ،‬یک خانواده را با یک‬
‫قرص نان سیر کند و یک بچه پنج ساله را وادار کند دوش بگیرد‬
‫فرشته نزدیک شد و به زن دست زد‬
‫اما ای خداوند‪ ،‬او را خیلی نرم آفریدی‬
‫بله نرم است‪ ،‬اما او را سخت هم آفریده ام‪ .‬تصورش را هم نمی توانی بکنی‬
‫که تا چه حد می تواند تحمل کند و زحمت بکشد‬
‫فرشته پرسید ‪ :‬فکر هم می تواند بکند ؟‬
‫خداوند پاسخ داد ‪ :‬نه تنها فکر می کند‪ ،‬بلکه قوه استدلل و مذاکره هم دارد‪.‬‬
‫آن گاه فرشته متوجه چیزی شد و به گونه زن دست زد‪.‬‬
‫ای وای‪ ،‬مثل اینکه این نمونه نشتی دارد‪ .‬به شما گفتم که در این یکی زیادی‬
‫مواد مصرف کرده ایدخداوند مخالفت کرد ‪ :‬آن که نشتی نیست‪ ،‬اشک است‪.‬‬
‫فرشته پرسید ‪ :‬اشک دیگر چیست ؟‬
‫خداوند گفت ‪ :‬اشک وسیله ای است برای ابراز شادی‪ ،‬اندوه‪ ،‬درد‪ ،‬نا امیدی‪،‬‬
‫تنهایی‪ ،‬سوگ و غرورش‬
‫متاثر شد‪:‬‬ ‫فرشته‬

‫هاید ای خداوند‪ ،‬شما فکر همه چیز را کرده اید‪ ،‬چون زن ها واقعا"‬
‫شما نابغ ‌‬
‫حیرت انگیزند‪.‬‬
‫زن ها قدرتی دارند که مردان را متحیر می کنند‪.‬‬
‫همواره بچه ها را به دندان می کشند‪.‬‬
‫سختی ها را بهتر تحمل می کنند‪.‬‬
‫بار زندگی را به دوش می کشند‪.‬‬
‫و لذت در فضای خانه می پراکنند‪.‬‬ ‫عشق‬ ‫ولی شادی‪،‬‬
‫وقتی می خواهند جیغ بزنند‪ ،‬با لبخند می زنند‪.‬‬
‫وقتی می خواهند گریه کنند‪ ،‬آواز می خوانند‪.‬‬
‫وقتی خوشحالند گریه می کنند‪.‬‬
‫یخندند‪.‬‬
‫یاند م ‌‬
‫و وقتی عصبان ‌‬
‫یجنگند‪.‬‬
‫برای آنچه باور دارند م ‌‬
‫یایستند‪.‬‬
‫یعدالتی م ‌‬
‫در مقابل ب ‌‬
‫وقتی مطمئن اند راه حل دیگری وجود دارد‪ ،‬نه نمی پذیرند‪.‬‬
‫بدون کفش نو سر می کنند‪ ،‬که بچه هایشان کفش نو داشته باشند‪.‬‬
‫برای همراهی یک دوست مضطرب‪ ،‬با او به دکتر می روند‪.‬‬
‫بدون قید و شرط دوست می دارند‪.‬‬
‫وقتی بچه هایشان به موفقیتی دست پیدا می کنند گریه می کنند و و قتی‬
‫یخندند‪.‬‬
‫دوستانشان پاداش می گیرند‪ ،‬م ‌‬
‫در مرگ یک دوست‪ ،‬دل شان می شکند‪.‬‬
‫یشوند‪.‬‬
‫در از دست دادن یکی از اعضای خانواده اندوهگین م ‌‬
‫یمانند‪.‬‬
‫با اینحال وقتی می بینند همه از پا افتاده اند‪ ،‬قوی‪ ،‬پابرجا م ‌‬
‫یدوند که نشانتان بدهند چه قدر برایشان‬
‫یروند‪ ،‬م ‌‬
‫یپرند‪ ،‬راه م ‌‬
‫یرانند‪ ،‬م ‌‬
‫آنها م ‌‬
‫مهم هستید‪.‬‬
‫قلب زن است که جهان را به چرخش در می آورد‪.‬‬
‫یدانند که بغل کردن و بوسیدن‬
‫زن ها در هر اندازه و رنگ و شکلی موجودند و م ‌‬
‫یتواند هر دل شکسته ای را التیام بخشد‪.‬‬
‫م ‌‬
‫کار زن ها بیش از بچه به دنیا آوردن است‪ ،‬آنها شادی و امید به ارمغان‬
‫یآورند‪ .‬آنها شفقت و فکر نو می بخشند‪.‬‬
‫م ‌‬
‫زن ها چیزهای زیادی برای گفتن و برای بخشیدن دارند‪.‬‬
‫عظیم فقط یک عیب دارد‪.‬‬ ‫ملوق‬ ‫خداوند گفت ‪ :‬این‬
‫فرشته پرسید ‪ :‬چه عیبی ؟‬
‫خداوند گفت ‪ :‬قدر خودش را نمی داند‪.‬‬

‫این تصویر مربوط به کارتون پلنگ صورتی در سی و چند ساله پیش‬


‫هست‪ ..‬وقتی که پلنگ صورتی چمدونشو میبنده که بره سفر‬
‫توریستی و چهار کشور رو انتخواب میکنه که یکیش ایرانه‪.‬البته ایران‬
‫‪ 30‬سال پیش‬

‫هر تلفن همراهی دارای یک میکروفون بسیار حساس است که همواره قابلیت‬
‫فعال شدن را داراست‪ .‬فعال کردن این میکروفون نیازی به برقراری تماس با‬
‫گوشی مزبور و فعال شدن سیم کارت گوشی و یا حتی روشن بودن تلفن همراه‬
‫ندارد‪.‬‬
‫امروزه یکی از تجارت های پرسود برای شرکت های سازنده تلفن های همراه ‪،‬‬
‫فروش دستگاه های فعال کننده میکروفون های تلفن های همراه و امکانات شنود‬
‫این میکروفون های فعال شده می باشد‪.‬‬
‫این دستگاه ها قابلیت هایی به خریداران آنها می دهد که با استفاده از آن می‬
‫توانند به راحتی ‪ ،‬تلفن همراه شخص مورد نظر خود را به میکروفون مخفی خود‬
‫تبدیل نموده و کلیه مکالمات وی در محل کار ‪ ،‬منزل و یا حتی در جمع دوستان را‬
‫به راحتی شنود نمایند‬
‫البته این دستگاه های شنود تنها توسط شرکت های سازنده تلفن های همراه ‪،‬‬
‫تولید نمی شودو سایر شرکت های تولید کننده نرم افزار های موبایل نیز می توانند‬
‫در صورت داشتن کد های نفوذ به دستگاه های تلفن های همراه شرکتی‬
‫خاص)مانند نوکیا( نرم افزار مناسب شنود این نوع تلفن های همراه را تولید نمایند‪.‬‬

‫البته فعال کردن این نوع سیستم ‪ ،‬عموما ً نیاز به نصب نرم افزار مربوطه بر روی‬
‫تلفن همراه افراد قربانی دارد که این عمل ممکن است از طریق ارسال پیامک ‪،‬‬
‫بلوتوث و ‪ ...‬انجام گیرد‪.‬‬
‫در صورتی که فرد مهاجم بخواهد از شیوه ارسال پیامک برای نصب این نرم افزار‬
‫مخفی استفاده نماید ‪ ،‬پیامکی عمومی مانند تبریک سال نو به طیف وسیعی از‬
‫مشترکان یک شهر ارسال می کند و مشترکان تلفن های همراه نیز پس از خواندن‬
‫این پیامک ‪ ،‬فرد مهاجم را در جایگذاری این جاسوس کوچک یاری می رسانند‪.‬‬
‫با استفاده از این تکنولوژی ‪ ،‬هر تلفن همراه یک جاسوس بالقوه می تواند باشد که‬
‫حتی در صورت خاموش بودن دستگاه تلفن همراه نیز می تواند بسته به حساسیت‬
‫میکروفون خود ‪ ،‬امواج صوتی را از شعاعی از محیط خود ‪ ،‬جذب و ارسال نماید‪.‬‬
‫لزم به ذکر است که این سیستم جاسوسی ‪ ،‬تنها محدود به شنود مکالمات‬
‫محیطی نمی شود بلکه این دستگاه ها قادربه دسترسی به تمامی بخش های تلفن‬
‫همراه از قبیل یادداشت های شخصی ‪ ،‬پیام های کوتاه ‪ ،‬لیست تماس ها و ‪ ...‬می‬
‫باشند‪.‬‬

‫توصیه هایی برای مقابله با این جاسوس ‪:‬‬


‫‪ .1‬در صورتی که این سیستم جاسوسی توسط یکی از شرکت های سازنده تلفن‬
‫همراه )مانند نوکیا( به فرد مهاجم فروخته شود ‪ ،‬عمل ً هیچ کاری نمی توان انجام‬
‫داد جز اینکه به هنگام حضور در جلسات کاری و خصوصی که اطلعات با ارزشی‬
‫)مانند اطلعات مالی( ردوبدل می شود باتری موبایل خود را خارج کرده و فضای‬
‫کاری را عاری از دستگاه تلفن همراه شرکت مورد نظر نمایید‪.‬‬
‫‪ .2‬حتی المکان شماره هایی که پیامک های گروهی ارسال می نماید را ‪Ban‬نمایید‪.‬‬

‫‪ .3‬پیامک هایی که از افراد ناشناس می رسد و دارای حجمی بیش از یک اس ام‬


‫اس است را باز نکنید‪.‬‬
‫‪ Bluetooth .4‬دستگاه موبایل خود را در مواقع غیر ضروری ‪ ،‬در حالت ‪off‬قرار‬
‫دهید‪.‬‬
‫‪ .5‬اطلعات شخصی و حساس مانند رمز عبور سامانه بانکی ‪ ،‬شماره حساب و ‪...‬‬
‫را در دستگاه تلفن همراه خود ذخیره ننمایید‪.‬‬
‫‪ .6‬در بازه های زمانی کوتاه ‪ ،‬دستگاه تلفن همراه خود را ‪ Format‬نمایید‪.‬‬
‫‪ .7‬به یاد داشته باشیم که دستگاه های تلفن های همراه نسل قدیم به دلیل قدرت‬
‫پردازش و فضای حافظه اندک از امنیت به مراتب بالتری نسبت به تلفن های نسل‬
‫جدید برخوردار هستند‬
‫اهی ساده برای ویروسی نشدن از طریق فلش مموری ر‬
‫حافظه های فلش که به عنوان ابزار انتقال فایل به کار می رود یکی از ساده ترین و سریعترین راه ها برای انتقال ویروس است ویروس‬
‫های جدید این نوع حافظه ها رو خیلی دوست دارند و مهمان ناخوانده اون می شوند حال می خواهم یک راه خیلی ساده برای اینکه متوجه‬
‫شوید آیا فلش شما ویروسی شده است یا نه تا از ویروسی شدن سیستمون جلوگیری کنید رو واستون بگم‬

‫شناخت طرز کار ویروسهایی که با فلش مموری پخش می شوند‪:‬‬

‫ویروس هایی که در حافظه فلش شما مهمان می شوند حداقل دو کار انجام می دهند‪:‬‬
‫‪-1‬خودشون رو درقسمتی از حافظه فلش شما کپی می کنند‬
‫‪-2‬یک فایل به اسم ‪ Autorun.inf‬در ریشه حافظه فلش می سازند تا به محض وارد کردن فلش در کامپیوتر خودشان را اجرا کنند این‬
‫ویروس ها اگر ببینند که فایلی به اسم ‪ Autorun.inf‬از قبل در فلش شما وجود دارد اون رو پاک می کنند و فایل خودشون رو می‬
‫سازند‬
‫قسمتی که همه ی این نوع ویروس ها در فایل ‪ Autorun.inf‬جایگزین می سازند اینطور است‬

‫]‪[AutoRun‬‬
‫‪Open=Virus.exe‬‬

‫در جلوی دستور ‪ =open‬آدرس ویروس در فلش شما قرار دارد )همین حال پاکش کن(‬

‫راه شناسایی ویروسی بودن فلش‪:‬‬


‫برنامه ‪ Notepad‬رو باز کرده و متن زیر رو در اون کپی کنید ‪:‬‬

‫]‪[Autorun‬‬
‫‪Icon=MirzNet.ico‬‬
‫‪Label=www.MirzNet.Blogfa.com‬‬
‫در جلوی ‪ =Icon‬باید آدرس یک آیکون که در حافظه فلش تون قرار داره رو بنویسید‬

‫اگه آیکون نداری اینم چنتاش ‪:‬‬

‫دریافت ‪: 4‬‬ ‫دریافت ‪ : 3‬کوروش‬ ‫دریافت ‪: 2‬‬ ‫دریافت ‪: 1‬‬


‫در جلوی ‪ =Label‬نام فلش رو بنویسید ) هر چی دوست داری مثل اسم خودت(‬

‫این فایل رو با اسم ‪ Autorun.inf‬در ریشه درایو فلش تون ذخیره کنید ) یک کپی هم از این فایل داشته باشید بد نیست بعدا لزم خواهد‬
‫شد(‬
‫حال یک بار فلش رو از کامپیوتر بکشید و بعد وارد سازید باید آیکون انتخاب شده شما به عنوان نماد فلش نمایش داده شود‬
‫از این به بعد هر زمان فلش شما ویروسی شود آیکون و اسمی که شما انتخاب کرده اید به نمایش در نخواهد آمد و ویروس به جای فایل‬
‫‪ Autorun.inf‬شما فایل خودش را جا داده است و خودش را اجرا کرده است‬
‫تا اینجا فقط فهمیدیم که فلش ویروسی شده اما نتونسیم از ویروسی شدن سیستم جلوگیری کنیم خب‪:‬‬
‫راهش این است که هنگام وارد کردن فلش به سیستم کلید ‪ Shift‬را نگه داشته تا درایو فلش در ‪ My Computer‬اضافه شود حال با‬
‫توجه به اسم درایو فلش و آیکون اون از ویروسی بودن یا نبودن فلش اطلع می یابیم‬
‫اگه درایو فلش آیکون منتخب شما رو نداشت بدونید فلش شما ویروس داره پس هرگز اون رو با دابل کلیک کردن باز نکنید بلکه‬
‫از منوی استارت گزینه ‪ Run‬رو انتخاب کنید‬
‫و بعد حرف درایو فلش رو نوشته و یک علمت دو نقطه هم بنویسید مثل ‪ :K‬یا مثل ‪ ) :L‬این حرف رو از با نگاه کردن درایو فلش در‬
‫‪ My Computer‬پیدا کنید(‬
‫فایل ‪ Autorun.inf‬را پیدا و اونو باز کنید ) شاید مخفی باشد( ببینید جلوی ‪ =Open‬اسم چه فایلی رو نوشته اون فایل که همون‬
‫ویروس است رو ‪ delete‬کنید‬
‫فایل ‪ Autorun.inf‬رو هم ‪ delete‬کنید و فایل ‪ Autorun.inf‬خودتون رو که قبل ساخته اید و حتما از اون یک کپی هم گرفته اید‬
‫رودر ریشه درایو فلش کپی کنید‬

‫چند مطلب دیگر‪:‬‬


‫اگر فایل ‪ Autorun.inf‬یا فایل ویروس ‪ delete‬نمی شدند بدانید سیستم شما ویروسی شده است‪.‬‬
‫این ترفند رو می تونید برای درایوهای هاردتون نیز به کار ببرید همچنین با این روش می توانید آیکونهای دلخواه و متنوعی رو برای‬
‫درایوهای هاردتون انتخاب کنید‪.‬‬
‫اگر سیستم شما ویروسی شده باشد ممکن است اجازه ندهد شما فایل های مخفی رو ببینید ‪ ،‬می توانید فایل ‪ Autorun.inf‬رو اینطوری‬
‫باز کنید مثل در ‪ Run‬بنویسید ‪L:\Autorun.inf‬‬
‫فلش تون رو تو سوراخ هر سیستمی فرو نکنید وگرنه فلش مموری شما مخزن الویروس خواهد شد حداقل قبل از اینکار ‪ ،‬روی یکی از‬
‫درایوهای ‪ My Computer‬راست کلیک کنید اگر در منوی باز شده ‪ Autoplay‬دیده شد سیستم به احتمال زیاد سیستم ویروسی است‬
‫و ویروسش هم عاشق یک سور در فلش شماست‪.‬‬
‫همیشه قبل از وارد کردن فلش به کامپیوتر کلید ‪ Shift‬را بگیرید و هرگز با دابل کلیک در ‪ My Computer‬فلشی را باز نکنید از ‪Run‬‬
‫استفاده کنید‬

‫به همین سادگی یک انتی ویروس قوی شده اید که هوش طبیعی دارد نه مصنوعی‬

‫پی نوشت‪:‬‬
‫اگر شما نمی توانید دستی ‪ Autorun.inf‬را پاک از ابزار زیر استفاده کنید‪ .‬نکته که باید توجه کنید اینکه بعد از اجرای ‪NoAutoRun‬‬
‫بلفاصله سیستم باید ریست شود بدون اینکه کاری دیگری انجام دهید‪ .‬در غیر اینصورت احتمال فعال شدن دوباره ویروس وجود دارد‬
‫‪----------------------------------------------------‬‬
‫‪Best Regards ,‬‬

‫ایده جالبی برای مصرف شلغم ‪ -‬عسل در شلغم‬


‫این فصل‪ ،‬فصل سرماخوردگیه‪ .‬درسته که بعضی وقتها از طریق ویروس به ما منتقل می شه و چاره ای نیست که تا پایان عمر ویروس صبر‬
‫کنیم ولی یه راه هایی هم وجود داره که می شه شدتش رو کمتر کرد‪.‬‬

‫این روزها یه سرماخوردگی ویروسی اومده که با سرفه همراهه‪ .‬واقعا که آدم رو خفه می کنه‪ .‬من یه راه کاهش سرفه رو بهتون می گم‪ ،‬بقیه‬
‫اش رو شما لطف کنید و به ما بگید !‬

‫همونطور که شنیده اید‪ ،‬شلغم هرچقدر که مزه نداره‪ ،‬خاصیت داره‪ .‬مثل پنی سیلین عمل می کنه‪ .‬برای از بین بردن سرفه‪ ،‬روزی دو سه بار‬
‫شلغم بار بذارید و گرم گرم میل کنید‪ .‬مخصوصًا شب موقع خواب بخورید و با کسی صحبت نکنید )!( و بخوابید‪ .‬روی ظرف شلغم اگه بخور‬
‫هم بدید که خیلی خوبه‪ .‬باعث باز شدن مخاط بینی و سینه می شه‪.‬‬

‫یه راه دیگه هم هست‪ .‬یه دونه شلغم رو بردارید و سر و تهش رو بزنید‪ .‬از سرش به اندازه یه کله بردارید و توش رو با قاشق چایخوری‬
‫خالی کنید‪ .‬مواظب باشید تهش سوراخ نشه‪ .‬یه جوری خالیش کنید که یه لیه نازک تهش بمونه‪ .‬بعد‪ ،‬حدود یه قاشق غذاخوری توش عسل‬
‫بریزید‪ .‬سرش رو خالی بذارید‪ .‬سپس شغلم حاوی عسل رو توی یه استکان طوری قرار بدید که به ته استکان نرسه‪ .‬یعنی به بدنه استکان گیر‬
‫کنه‪.‬‬
‫ل یه شب تا صبح( ملحظه می کنید که اول حجم عسل زیاد شده ) به خاطر آب انداختن شلغم ( و نکته مهم اینکه ته‬
‫چند ساعت صبر کنید‪ ) .‬مث ً‬
‫استکان‪ ،‬یه مایعی جمع شده از ترکیب آب شلغم و عسل‪ .‬همون یه قاشق جمع شده ته استکان‪ ،‬خیلی برای سرفه ها مفیده ‪ .‬همون یه قاشق رو‬
‫نوش جان کنید‪.‬‬

‫يكند‬
‫جوش شیرین هم شما را زیبا م ‌‬
‫يكنند؛‬
‫یپزي از آن استفاده م ‌‬
‫يآید ماد‌هاي است كه در شیرین ‌‬
‫قطعًا اولین چیزي كه با شنیدن كلمه جوش شیرین به ذهن شما م ‌‬
‫يكنداما بد نیست بدانید كه جوش شیرین ماد‌هاي هم‌هكاره و طبیعي كه از كربنات سدیم ساخته شده است و مورد‬
‫جوش شیرین هم شما را زیبا م ‌‬
‫استفاد‌ههاي فراواني دارد‪ ،‬مثل در پخت نان و كیك‪ ،‬خوشبوكردن فضا‪ ،‬تمیزكردن خانه و حتي زیبایي!‬
‫ششیرین به همراه مواد مورد نیاز دیگر یك محصول‬
‫يتوانید به راحتي در منزل تهیه كنید‪ .‬مقدار مناسبي جو ‌‬
‫خیلي از محصولت زیبایي را م ‌‬
‫يتواند رضایت شما را هم جلب كند‪.‬‬
‫يآورد كه م ‌‬
‫زیبایي را به وجود م ‌‬
‫يتوانید به راحتي با استفاده از جوش شیرین در منزل تهیه كنید فراهم آورد‌هایم‪.‬‬
‫در اینجا چند محصول زیبایي را كه شما م ‌‬
‫شبخش‪:‬براي داشتن حمامي آرا‌مبخش مقدار یك دوم فنجان جوش شیرین به آب وان حما‌متان اضافه كنید‪ .‬جوش شیرین‪ ،‬تازگي‪،‬‬
‫‪ .1‬حمام آرام ‌‬
‫نرمي و آرامش را بر پوست شما باقي خواهد گذاشت‪.‬‬
‫پخوري‬
‫‪ .2‬مراقبت از پا‪:‬با استفاده از جوش شیرین به پاهایتان درماني بدهید كه از آن لذت ببرد‪ ،‬به این صورت كه مقدار سه قاشق سو ‌‬
‫جوش شیرین را به یك ظرف بزرگ پر از آب گرم اضافه كنید و تا هر زماني كه دوست داشتید پاهایتان را در آن قرار دهید؛ سپس به آرامي‬
‫پاهایتان را ماساژ دهید‪ .‬مطمئن باشید كه پاهاي خسته شما از شما بابت این كار تشكر خواهند كرد‪.‬‬
‫يتوانید از جوش‬
‫سها كه بر اثر شانه زدن‪ ،‬چربي موها برآن باقي مانده است‪ ،‬م ‌‬
‫سها و شان‌هها را تمیزكنید‪:‬براي تمیزكردن شانه و بر ‌‬
‫‪ .3‬بر ‌‬
‫شیرین استفاده كنید؛ به این ترتیب كه آنها را در محلولي از یك قاشق چاي خوري جوش شیرین حل شده در یك لگن كوچك آب گرم‪ ،‬بخیسانید‬
‫يها از آنها زدوده شوند‪.‬‬
‫تا به راحتي چرب ‌‬
‫‪ .4‬زدودن سلولهاي مرده پوست‪:‬براي داشتن پوستي نرم و بدون هیچگونه زبري‪ ،‬خمیري متشكل از سه بخش جوش شیرین و یك بخش آب‬
‫لهاي مرده پوست به آرامي جدا شود‪،‬‬
‫نتان به صورت دوراني بمالید تا سلو ‌‬
‫تهیه كنید و سپس این خمیر را به آرامي روي پوست صورت و بد ‌‬
‫تتان بشویید‪.‬‬
‫سپس با آب گرم خمیر جوش شیرین را از روي پوس ‌‬
‫يتوانید مقدار یك چهارم قاشق چایخوري جوش شیرین را در‬
‫‪ .5‬مراقبت از موها‪:‬براي داشتن موهایي زیبا‪ ،‬درخشنده‪ ،‬نرم و حالت پذیر‪ ،‬م ‌‬
‫تتان با شامپوي دخواهتان تركیب كنید و به موهایتان بزنید و طبق معمول موهایتان را شامپو كنید و سپس با آب‪ ،‬این تركیب جوش‬
‫كف دس ‌‬
‫شیرین و شامپو را بشویید‪ .‬مطمئن باشید كه این تركیب كمك خواهد كرد موهایتان تمیزتر شود‪.‬‬
‫نهایي سفید تر داشته باشید آنها را با جوش شیرین مسواك بزنید و زماني كه كار مسواك زدن تمام شد‬
‫نهاي سفیدتر‪:‬براي اینكه دندا ‌‬
‫‪ .6‬دندا ‌‬
‫به دقت با آب زیاد دهانتان را بشویید‪.‬‬
‫پخوري جوش شیرین‪ ،‬هشت اونس عسل‬
‫‪ .7‬حمام جوش شیرین و روغن‪:‬براي داشتن حمامي لطیف و آرا‌مبخش‪ ،‬احتیاج به چهار قاشق سو ‌‬
‫روان‪ ،‬شانزده اونس شیر‪ ،‬شانزده قاشق سوپخوري نمك‪ ،‬و چهار اونس روغن بچه دارید‪.‬‬
‫در یك ظرف بزرگ جوش شیرین‪ ،‬عسل‪ ،‬شیر و نمك را مخلوط كنید و به خوبي هم بزنید‪ .‬مخلوط را در وان آب گرم بریزید و سپس روغن‬
‫ندهنده و آرامش بخش بگذارید‪.‬‬
‫تهایتان كمك بگیرید و بعد قدم در این حمام تسكی ‌‬
‫بچه را اضافه كنید براي هم زدن مخلوط در آب وان از دس ‌‬
‫جها‪ ،‬زان‌وها و‪ ،...‬خمیري از جوش شیرین و آب بسازید و آن را به‬
‫‪ .8‬پوستي صاف و زیبا‪:‬براي داشتن پوستي نرم و روشن در قسمت آرن ‌‬
‫قسمت مورد نظر بمالید‪ .‬سپس خمیر را با آب گرم بشویید و پوستتان را تمیز كنید‪.‬‬
‫نشان به همراه لیف زدن استفاده‬
‫نها از جوش شیرین براي شست ‌‬
‫نها و تمیزكردن ناخ ‌‬
‫‪ .9‬مراقبت از ناخن‪:‬براي نرم كردن پوست كنار ناخ ‌‬
‫يبخشد‪.‬‬
‫نه‌ایتان م ‌‬
‫كنید‪ .‬این كار ظاهري زیبا ت به ناخ ‌‬
‫‪ .10‬یك شامپوي سریع‪:‬خیلي دیرتان شده وقت براي شامپو زدن موهایتان ندارید؟ یك بخش جوش شیرین‪ ،‬یك بخش پودر بچه‪ ،‬و سه قطر‬
‫روغن گیاهي را با هم مخلوط كنید‪ .‬مخلوط آماده شده را به ریشه موهایتان بزنید و سپس تمام موها را شانه كنید‪.‬‬
‫يبخشد‪.‬‬
‫این مخلوط چربي اضافي موها و سرتان را جذب خواهد كرد و به موهایتان طراوت و تمیزي م ‌‬
‫يتوانید مقداري جوش شیرین بردارید و شروع به ساختن این محصولت زیبایي در منزلتان بكنید‪.‬‬
‫شها آشنا شدید م ‌‬
‫حال كه با این رو ‌‬
‫وقتی مطلب زیر را خواندم یاد خواجه ی شیراز افتادم که می گوید‬
‫مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ‬
‫که وعده تو کردی و او بجا آورد‬
‫دلم بخاطر تمام آن چیز هایی که نداریم سخت گرفت ‪...‬‬
‫می دانم شما هم دلتنگ می شوید اما شاید همین شرمندگی ههها و دل تنگههی ههها‬
‫بدادمان برسد ‪...‬‬

‫در نظام مردمسالری سوئد همه افرادی که در پست های دولتی به کار گمارده‬
‫می شوند باید از هر گونه خطایی‪ ،‬چه در گذشته و چههه در زمههانی کهه مشهغول‬
‫خدمت هستند‪ ،‬در عمل پاک باشند‪.‬‬
‫در انتخابات پارلمانی سوئد در سال ‪ 2006‬ائتلفی از احزاب دسههت راسههتی بهها‬
‫به دست آوردن ‪ 178‬کرسی نمایندگی‪ ،‬اکثریت کرسههی هههای مجلههس را نصههیب‬
‫خود کرد و دولت تشکیل داد‪.‬‬
‫چندی بعد نخست وزیر به تدریج وزرای کههابینه اش را معرفههی کههرد و خههانم »‬
‫ماریا بورلیوس « به عنوان وزیر بازرگانی معرفهی شهد‪ .‬روز بعهد دخهتری بهه‬
‫یکی از روزنامه ها اطلع داد که این خانم چند سال پیش او را بههه مههدت یههک‬
‫ماه برای نگهداری از بچه اش استخدام کرده بود بدون این که موضوع را بههه‬
‫اداره مالیات گزارش داده باشد‪.‬‬
‫در سوئد هر گاه کسههی فههردی را بههه کههاری بگمههارد بایههد آن را بههه اطلع اداره‬
‫مالیات برساند و به عنوان کارفرما مالیات و هزینههه بیمههه آن فههرد را بپههردازد‪.‬‬
‫هر کس کار می کند باید در زمان انجام کار بیمه باشد تا اگر اتفههاقی حیههن کههار‬
‫بیفتههد بیمههه بتوانههد نیازهههای آن فههرد را پوشههش دهههد‪ .‬بورلیههوس بههه عنههوان‬
‫کارفرما باید استخدام آن دخههتر را بههه اداره مالیههات اطلع مههی داد و علوه بههر‬
‫حقوق دختر‪ ،‬هزینه کارفرما را نیز به اداره مالیات می پرداخت‪ .‬بورلیوس بههه‬
‫اداره مالیات اطلع نداده بود و خلف قانون رفتار کرده بود‪.‬‬
‫وقههتی ایههن مسههاله فههاش شههد وی از طریههق تلویزیههون از مههردم سههوئد پههوزش‬
‫خواست و گفت در زمان انجام این کههار خلف کههه سههال ههها پیههش اتفههاق افتههاده‬
‫بود‪ ،‬وضع مالی خانواده آن ها چندان خوب نبوده اسههت‪ .‬روزنههامه نگههاران و‬
‫وبلگ نویسههان کههه ماننههد سههایر مههردم بههدون هیههچ محههدودیتی حههق تحقیههق و‬
‫گزارش دارند دست به کار شدند و پرونده مالی خهانم وزیهر را طهی سهال ههای‬
‫گذشته مورد بررسی قرار دادند‪ .‬همه شهروندان در سوئد می توانند اطلعههات‬
‫مالی افراد دیگر را مطالعه کنند‪.‬‬

‫برای این کار کافی است به سالن کامپیوتر اداره مالیات مراجعه کنند و با وارد‬
‫کردن نام یا شماره شخصههی افههراد در رایههانه ههها‪ ،‬اطلعههات مربههوط بههه درآمههد‬
‫افراد‪ ،‬اشتغال آن ها و مقدار مالیات پرداختی توسط هر فرد را به دست آورند‪.‬‬
‫پس از برمل شدن کار خلف این خانم وزیر‪ ،‬شهروندی به نام مههاگنوس فههورا‬
‫در وبلگ خود نشان داد این خانم دروغ می گوید و درآمد آن ها در سههالی کههه‬
‫آن دختر خانم را به کههار گرفتههه اسههت‪ ،‬بههالی یههک میلیههون کههرون یعنههی خیلههی‬
‫بیشتر از درآمد متوسههط شهههروندان سههوئدی بههوده اسههت‪ .‬دو روز بعههد نخسههت‬
‫وزیر سوئد اعلم کرد خانم بورلیههوس از کهار خهود کنههاره گیهری کههرده اسههت ‪.‬‬
‫بورلیوس نه تنها از کار وزارت کنار گذاشته شد بلکه بنا بر گزارش روزنههامه‬
‫ها این خانم از سوئد فرار کرد ‪.‬‬

‫او خانه و زندگی اش را در مدت کوتاهی فروخت و به انگلستان کههوچ کههرد تهها‬
‫چشمش به چشم مردمی که به آن ها دروغ گفته بود نیفتد‪.‬‬

‫درس اول ‪:‬‬


‫یهای خود نشسته بودند‪ ،‬قطار شروع به حرکت‬ ‫مرد مسنی به همراه پسر ‪ ٢۵‬سال‌هاش در قطار نشسته بود‪ .‬در حالی که مسافران در صندل ‌‬
‫کرد‪.‬‬
‫به محض شروع حرکت قطار پسر ‪ ٢۵‬ساله که کنار پنجره نشسته بود پر از شور و هیجان شد‪ .‬دستش را از پنجره بیرون برد و در حالی‬
‫یکنن‪ .‬مرد مسن با لبخندی هیجان پسرش را‬ ‫تها حرکت م ‌‬ ‫یکرد فریاد زد‪ :‬پدر نگاه کن درخ ‌‬‫که هوای در حال حرکت را با لذت لمس م ‌‬
‫تحسین کرد‪.‬‬
‫یشنیدند و از حرکات پسر جوان که مانند یک کودک ‪ ۵‬ساله رفتار‬ ‫فهای پدر و پسر را م ‌‬
‫کنار مرد جوان‪ ،‬زوج جوانی نشسته بودند که حر ‌‬
‫یکرد‪ ،‬متعجب شده بودند‪.‬‬
‫م ‌‬
‫یکنند‪.‬‬
‫ناگهان پسر جوان دوباره با هیجان فریاد زد‪ :‬پدر نگاه کن دریاچه‪ ،‬حیوانات و ابرها با قطار حرکت م ‌‬
‫یکردند‪.‬‬‫زوج جوان پسر را با دلسوزی نگاه م ‌‬
‫باران شروع شد‪ .‬قطراتی از باران روی دست پسر جوان چکید‪.‬‬
‫یبارد‌‪ ،‬آب باران روی من چکید‪.‬‬‫او با لذت آن را لمس کرد و چش‌مهایش را بست و دوباره فریاد زد‪ :‬پدر نگاه کن باران م ‌‬
‫یکنید؟!‬
‫زوج جوان دیگر طاقت نیاورند و از مرد مسن پرسیدند‪‌ :‬چرا شما برای مداوای پسرتان به پزشک مراجعه نم ‌‬
‫یتواند ببیند ‪...‬‬
‫یگردیم‪ .‬امروز پسر من برای اولین بار در زندگی م ‌‬
‫مرد مسن در پاسخ گفت‪ :‬ما همین الن از بیمارستان بر م ‌‬

‫نتیجه اخلقی ‪ :‬قبل از تحلیل هر اتفاقی هرگز زود قضاوت نکن!‬


‫درس دوم ‪:‬‬
‫یک روز یک زن و مرد با ماشینا شون با هم تصادف ناجوری می کنن‪ .‬بطوریکه ماشین هردوشون بشدت آسیب میبینه‪ .‬ولی هردوشون‬
‫بطرز معجزه آسایی جون سالم بدر می برن ‪...‬‬

‫وقتی که هر دو از ماشینشون که حال تبدیل به آهن قراضه شده بیرون میان‪ ،‬راننده ی خانم بر میگرده میگه ‪:‬‬
‫‪ -‬آه چه جالب شما مرد هستید!‬
‫ببینید چه به روز ماشینامون اومده !‬
‫همه چیز داغون شده ولی ما سالم هستیم!‬
‫این باید نشونه ای از طرف خدا باشه که اینطوری با هم ملقات کنیم و ارتباط مشترکی رو با صلح و صفا آغاز کنیم!‬

‫مرد با هیجان پاسخ میده‪:‬‬


‫‪ -‬اوه … "بله کامل" … با شما موافقم این باید نشونه ای از طرف خدا باشه !‬

‫بعد اون خانم زیبا ادامه میده و میگه ‪:‬‬


‫‪ -‬ببین یک معجزه دیگه! ماشین من کامل داغون شده ولی این شیشه مشروب سالمه‪ .‬مطمئنا خدا خواسته که این شیشه مشروب سالم‬
‫بمونه تا ما این تصادف خوش یمن كه می تونه شروع جریانات خیلی جالبی باشه رو جشن بگیریم !‬

‫و بعد خانم زیبا با لوندی بطری رو به مرد میده‪.‬‬


‫مرد سرش رو به علمت تصدیق تکان میده و در حالیكه زیر چشمی اندام خانم زیبا رو دید می زنه درب بطری رو باز می کنه و نصف‬
‫شیشه مشروب رو می نوشه و بطری رو برمی گردونه به زن‪.‬‬
‫زن هم با کمال خونسردی درب بطری رو می بنده و شیشه رو برمی گردونه به مرد‪.‬‬

‫مرد می گه شما نمی نوشید؟!‬


‫زن لبخند شیطنت آمیزی می زنه در جواب میگه ‪:‬‬
‫‪ -‬نه عزیزم‪ ،‬فکر می کنم الن بهتره منتظر پلیس باشیم … !‬

‫نتیجه اخلقی ‪:‬آقایون عبرت بگیرید و بترسید از مکهر زنان!‬


‫درس سوم ‪:‬‬
‫دختری ازدواج کرد و به خانه شوهر رفت ولی هرگز نمی توانست با مادرشوهرش کنار بیاید و هر روز با هم جرو بحث می کردند‪.‬‬
‫عاقبت یک روز دختر نزد داروسازی که دوست صمیمی پدرش بود رفت و از او تقاضا کرد تا سههههمی به او بدهد تا بتواند مادر شوهرش را‬
‫بکشد!‬
‫داروساز گفت اگر سههههم خطرناکی به او بدهد و مادر شوهرش کشته شود‪ ،‬همه به او شک خواهند برد‪ ،‬پس معجونی به دختر داد و گفت که‬
‫هر روز مقداری از آن را در غذای مادر شوهر بریزد تا سههههم معجون کم کم در او اثر کند و او را بکشد و توصیه کرد تا در این مدت با‬
‫مادر شوهر مدارا کند تا کسی به او شک نکند‪.‬‬
‫دختر معجون را گرفت و خوشحال به خانه برگشت و هر روز مقهداری از آن را در غهذای مادر شوههر می ریخت و با مهربانی به او می‬
‫داد‪.‬‬
‫هفته ها گذشت و با مهر و محبت عروس‪ ،‬اخلق مادر شوهر هم بهتر و بهتر شد تا آنجا که یک روز دختر نزد داروساز رفت و به او گفت‪:‬‬
‫آقای دکتر عزیز‪ ،‬دیگر از مادر شوهرم متنفر نیستم‪ .‬حال او را مانند مادرم دوست دارم و دیگر دلم نمی خواهد که بمیرد‪ ،‬خواهش می کنم‬
‫داروی دیگری به من بدهید تا سههههم را از بدنش خارج کند‪.‬‬
‫داروساز لبخندی زد و گفت‪ :‬دخترم‪ ،‬نگران نباش‪ .‬آن معجونی که به تو دادم سههههم نبود بلکه سههههم در ذهن خود تو بود که حال با عشق به‬
‫مادرشوهرت از بین رفته است‪.‬‬

‫نتیجه اخلقی ‪:‬دل چو به مهر تو مصفا شود‪ ،‬دیگر از آن کینه سراغی مباد!‬
‫درس چهارم ‪:‬‬
‫خانمی در زمین گلف مشغول بازی بود‪ .‬ضربه ای به توپ زد که باعث پرتاب توپ به چندین متر آنطرف تر در درون بیشه زار کنار زمین‬
‫شد‪.‬‬
‫خانم برای پیدا کردن توپ به بیشه زار رفت که ناگهان با صحنه ای روبرو شد‪.‬‬
‫قورباغه ای در تله ای گرفتار بود‪ .‬با کمال تعجب دبد که آن قورباغه حرف می زند!‬
‫قورباغه ی سخن گو رو به خانم کرد و گفت‪ :‬اگر مرا از بند آزاد کنی‪ ،‬سه آرزویت را برآورده می کنم‪.‬‬
‫خانم ذوق زده شد و سریع قورباغه را آزاد کرد‪.‬‬
‫قورباغه به او گفت‪ :‬نذاشتی شرایط برآورده کردن آرزوها را بگویم‪ .‬هر آرزویی که برایت برآورده کردم‪ ۱۰ ،‬برابر آنرا برای همسرت‬
‫برآورده می کنم!‬
‫خانم کمی تامل کرد و گفت‪ :‬خب‪ .‬مشکلی ندارد‪.‬‬
‫آرزوی اول خود را گفت‪ :‬من می خواهم زیباترین زن دنیا شوم‪.‬‬
‫قورباغه جواب داد‪ :‬اگر زیباترین شوی شوهرت ‪ ۱۰‬برابر از تو زیباتر می شود و ممکن است چشم زن های دیگر بدنبالش بیافتد و تو او‬
‫را از دست دهی‪.‬‬
‫خانم گفت‪ :‬مشکلی ندارد‪ .‬چون من زیباترینم‪ ،‬کس دیگری در چشم او بجز من نخواهم ماند‪ .‬پس آرزویش برآورده شد‪.‬‬
‫بعد از آن گفت که من می خواهم ثروتمند ترین فرد دنیا شوم‪.‬‬
‫قورباغه جواب داد‪ :‬ولی در اینصورت شوهرت ‪ ۱۰‬برابر ثروتمند تر می شود و ممکن است به زندگی تان لطمه بزند‪.‬‬
‫خانم گفت‪ :‬نه هر چه من دارم مال اوست و آن وقت او هم مال من است‪ .‬پس ثروتمند شد‪.‬‬
‫آرزوی سومش را که گفت قورباغه جا خورد و بدون هیچ چون و چرایی برآورده کرد‪.‬‬
‫خانم در طلب سومین آرزو گفت‪ :‬می خواهم به یک حمله قلبی خفیف دچار شوم!!!‬

‫نتیجه اخلقی ‪ :‬خانم ها خیلی زیرک و مرموز هستند‪ .‬پس سعی کنید هیچوقت باهاشون درگیر نشین!‬
‫درس پنجم ‪:‬‬
‫مرد با عجله سوار اتومبیلش شد و راه افتاد‪ .‬سرعتش تقریبا زیاد بود‪ .‬باید سریع به فرودگاه می رسید‪.‬‬
‫در یکی از خیابان ها هنگام دور زدن‪ ،‬به خاطر سرعت زیادش نزدیک بود که با یک اتومبیل دیگر تصادف کند‪.‬‬
‫راننده ی آن اتومبیل فورا توقف کرد و با توقفش باعث شد که راه برای مرد بسته شود و ناگزیر‪ ،‬وی هم متوقف شد‪ .‬راننده ی آن اتومبیل‬
‫سرش را از پنجره آورد بیرون و مرد را با صدای بلند به باد ناسزا گرفت‪.‬‬
‫مرد از او پوزش خواست اما آن راننده همینطور به ناسزاگویی و عصبانیت ادامه می داد‪ ،‬سپس از اتومبیلش پیاده شد و به سمت اتومبیل‬
‫مرد آمد و سرش را از پنجره داخل کرد و باز هم ناسزا گفت‪.‬‬
‫مرد بار دیگر عذر خواهی کرد‪ ،‬اما راننده گفت که قصد دارد درسی به مرد بدهد!‬
‫مرد سعی کرد که از درب سمت شاگرد پیاده شود و از او فاصله بگیرد‪ .‬تصمیم داشت که با آن راننده کاری نداشته باشد مگر اینکه او وارد‬
‫"دایره" وی بشود!‬
‫راننده با کمی فاصله از مرد ایستاد و او را برانداز کرد‪.‬‬
‫مرد گفت‪" :‬من به شما گفتم که متاسفم‪".‬‬
‫راننده گفت‪" :‬می خواهی زبانت را از دهانت بیرون بیاورم و در حلقومت فرو کنم؟!"‬
‫مرد به آرامی پرسید‪" :‬حال با این کار چه چیزی گیرت می آید؟! من تقریبا دو برابر سن تو را دارم و مجادله بین ما صحیح نیست‪".‬‬
‫راننده به آرامی شروع به نزدیک شدن کرد‪.‬‬
‫مرد به بدنش یک تغییر مکان جزیی داد‪ ،‬به طوری که پای راستش را به آرامی پیش گذاشت و وزن بدنش را متمرکز کرد و دستانش را به‬
‫صورت متقاطع روی سینه اش قرار داد‪ ،‬چنان که نوک انگشتان دست راستش‪ ،‬تماس اندکی با چانه اش داشتند‪ .‬مرد به راننده خیره شده‬
‫بود و بر تمامی بدنش کنترل داشت‪ .‬یک حالت کلسیک "آماده باش" به خود گرفته بود که به سرعت قادر به حرکت و واکنش باشد‪ .‬ذهنش‬
‫آرام بود و از تمامی قابلیت هایش برای رویارویی با هر اتفاقی مطمئن بود‪.‬‬
‫راننده با حالتی که کمتر حاکی از حالت تهاجمی بود گفت‪" :‬من مجبور بودم برای اینکه به شما برخورد نکنم‪ ،‬محکم ترمز کنم!"‬
‫مرد حرفش را تصدیق کرده و گفت‪" :‬اشتباه از من بود‪".‬‬
‫راننده گفت‪َ" :‬بعله که بود‪ ".‬همین را گفت و به سوی اتومبیلش حرکت کرد‪.‬‬

‫مرد از این بابت خوشحال بود‪ .‬چرا که توانسته بود با نشان دادن رفتاری ملیم از خود‪ ،‬عصبانیت آن راننده را فرو بنشاند و این رفتار او‬
‫باعث شده بود که راننده نخواهد با حمله به مرد چیزی را ثابت کند‪ .‬در حقیقت‪ ،‬پیروزیِ مرد در اعتراف به باختِ او بود! شاید جالب باشد‬
‫دانستن اینکه آن مرد یک استاد ماهر کونگ فو بود!‬

‫نتیجه اخلقی ‪ :‬دستیابی به صد پیروزی در طی صد مبارزه مهارت خارق العاده ای نیست اما مغلوب ساختن حریف بدون کوچکترین مبارزه‬
‫ی فیزیکی بالترین مهارت هاست!‬
‫درس ششم ‪:‬‬
‫یک خانم ‪ 45‬ساله که بدلیل حمله ی قلبی در بیمارستان بستری بود‪ ،‬در اتاق جراحی که کم مونده بود مرگ را تجربه کند ناگهان در حالت‬
‫رویا خدا رو دید!‬
‫از خدا پرسید آیا وقت من تمام است؟‬
‫خدا گفت‪ :‬نه شما ‪ 43‬سال و ‪ 2‬ماه و ‪ 8‬روز دیگه عمر می کنید‪.‬‬

‫در زمان مرخص شدن از بیمارستان خانم تصمیم گرفت باز هم در بیمارستان بماند و عملهای زیر را انجام دهد‪:‬‬
‫کشیدن پوست صورت‪ ،‬تخلیه ی چربیها )لیپو ساکشن(‪ ،‬عمل سینه ها و جمع و جور کردن شکم و ‪...‬‬

‫از اونجایی كه او زمان بیشتری برای زندگی داشت‪ ،‬از این رو تصمیم گرفت كه بتواند بیشترین استفاده را از این موقعیت )زندگی( ببرد‪ .‬بعد‬
‫از آخرین عملش او از بیمارستان مرخص شد و این در حالی بود که به فکر رنگ کردن موهاش و سفید کردن دندوناش بود تا اونا رو هم‬
‫هر چه زودتر انجام بده !!!‬

‫لحظاتی پس از ترخیص از بیمارستان در هنگام گذشتن از خیابان در راه منزل متاسفانه بوسیله ی یک آمبولنس کشته شد!‬
‫وقتی تو اون دنیا او با خدا روبرو شد از خدا پرسید‪ :‬من فکر کردم شما فرمودید من ‪ 43‬سال دیگه فرصت دارم چرا شما مرا از زیر‬
‫آمبولنس بیرون نکشیدید؟‬

‫خدا جواب داد ‪ :‬من اصل شمارو تشخیص ندادم!!!‬

‫نتیجه اخلقی ‪:‬از شانسی که در زندگیت یک بار رخ میده مراقبت کن و هرگز روی شانس های آینده سرمایه گذاری نکن و سعی کن خودتو‬
‫اونقدر عوض نکنی که خدا هم تو رو نشناسه!‬
‫درس هفتم ‪:‬‬
‫بکشی کردند‪.‬‬
‫زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسب‌ا ‌‬
‫سهای شسته‬‫روز بعد از اولین روز سکونت در خانه ی جدید ضمن صرف صبحانه‪ ،‬زن متوجه شد که همسای‌هاش در حال آویزان کردن لبا ‌‬
‫سشویی بهتری بخرد‪.‬‬
‫یداند چطور لباس بشوید‪ .‬احتمال باید پودر لبا ‌‬
‫سها چندان تمیز نیست‪ .‬انگار نم ‌‬
‫است و گفت‪ :‬لبا ‌‬

‫یکرد‪ ،‬زن جوان همان‬


‫سهای شست‌هاش را برای خشک شدن آویزان م ‌‬‫همسرش نگاهی به او کرد اما چیزی نگفت‪ .‬هربار که زن همسایه لبا ‌‬
‫سهای تمیز روی بند رخت تعجب کرد و به همسرش گفت‪" :‬یاد گرفته‬‫یکرد تا اینکه حدود یک ماه بعد‪ ،‬روزی از دیدن لبا ‌‬
‫حرف را تکرار م ‌‬
‫چطور لباس بشوید‪ .‬ماند‌هام که چه کسی درست لباس شستن را یادش داده‪".‬‬

‫مرد با تامل پاسخ داد‪ :‬ولی من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجر‌ههایمان را تمیز کردم!‬

‫یبینیم به درجه شفافیت پنجر‌های که از آن مشغول نگا‌هکردن هستیم‬


‫یکنیم‪ ،‬آنچه م ‌‬
‫نتیجه اخلقی ‪:‬وقتی که رفتار دیگران را مشاهده م ‌‬
‫بستگی دارد‪ .‬قبل از هرگونه انتقادی‪ ،‬بد نیست توجه کنیم به اینکه خود در آن لحظه چه ذهنیتی داریم و از خودمان بپرسیم آیا آمادگی آن را‬
‫داریم که ب‌ه جای قضاوت کردن ناآگاهانه‪ ،‬در پی دیدن جنب‌ههای مثبت دیگران باشیم؟!‬
‫درس هشتم ‪:‬‬
‫ن آلوده ای که در جریان یک عمل جراحی در سال ‪ 1983‬دریافت کرد‪ ،‬به‬ ‫آرتور اشی قهرمان افسانه ای تنیس ویمبلدون به خاطر خو ِ‬
‫بیماری ایدز مبتل شد و در بستر مرگ افتاد‪ .‬او از سراسر دنیا نامه هایی از طرفدارانش دریافت کرد‪ .‬یکی از طرفدارانش نوشته بود‪ :‬چرا‬
‫خدا تو را برای چنین بیماری انتخاب كرده است؟!‬
‫او در جواب گفت‪ :‬در دنیا‪ 50 ،‬میلیون کودک بازی تنیس را آغاز می کنند‪ 5 .‬میلیون نفر یاد می گیرند که چگونه تنیس بازی کنند‪500.‬‬
‫هزار نفر تنیس را در سطح حرفه ای یاد می گیرند‪ 50.‬هزار نفر پا به مسابقات می گذارند‪ 5 .‬هزار نفر سرشناس می شوند‪ 50 .‬نفر به‬
‫مسابقات ویمبلدون راه پیدا می کنند‪ ،‬چهار نفر به نیمه نهایی می رسند و دو نفر به فینال ‪ ...‬و آن هنگام که جام قهرمانی را روی دستانم‬
‫گرفته بودم‪ ،‬هرگز نگفتم "خدایا چرا من؟" و امروز هم که از این بیماری رنج می کشم‪ ،‬نیز نمی گویم "خدایا چرا من؟"‬

‫نتیجه اخلقی ‪:‬در نبرد بین روزهای سخت و انسان های سخت‪ ،‬این انسانهای سخت هستند که باقی میمانند‪ ،‬نه روزهای سخت!‬
‫درس نهم ‪:‬‬
‫یكرد تا او را نجات‬‫تنها بازمانده یك كشتی شكسته توسط جریان آب به یك جزیره دورافتاده برده شد‪ ،‬با بیقراری به درگاه خداوند دعا م ‌‬
‫یآمد‪.‬‬
‫یدوخت‪ ،‬تا شاید نشانی از كمك بیابد اما هیچ چیز به چشم نم ‌‬ ‫بخشد‪ ،‬ساعتها به اقیانوس چشم م ‌‬
‫سرانجام ناامید شد و تصمیم گرفت كه كلبه ای كوچك خارج از كلك بسازد تا از خود و وسایل اندكش بهتر محافظت نماید‪.‬‬
‫روزی پس از آنكه از جستجوی غذا بازگشت‪ ،‬خانه كوچكش را در آتش یافت‪ ،‬دود به آسمان رفته بود‪.‬‬
‫اندوهگین فریاد زد‪" :‬خدایا چگونه توانستی با من چنین كنی؟"‬
‫یآمد تا او را نجات دهد‪.‬‬
‫یشد از خواب برخاست‪ ،‬آن م ‌‬ ‫صبح روز بعد او با صدای یك كشتی كه به جزیره نزدیك م ‌‬
‫مرد از نجات دهندگانش پرسید‪" :‬چطور متوجه شدید كه من اینجا هستم؟"‬
‫آنها در جواب گفتند‪" :‬ما علمت دودی را که فرستادی‪ ،‬دیدیم!"‬

‫یروند‪ ،‬اما نباید امیدمان را از دست دهیم زیرا‬


‫یرسد كارها وفق مراد ما پیش نم ‌‬ ‫یتوان دلسرد شد هنگامی كه بنظر م ‌‬ ‫نتیجه اخلقی ‪:‬آسان م ‌‬
‫خدا در كار و زندگی ما حضور دارد و از تمام اعمال و افکار ما آگاه است‪ ،‬حتی در میان درد و رنج‪ ،‬سختی ها و ناملیمات روزگار‪ .‬شاید‬
‫مصیبت هایی که به ما می رسد علمتی باشد برای فراخواندن رحمت خداوند‪ .‬به یاد داشته باشیم که برای تمام استدلل های منفی كه ما‬
‫انجام می دهیم‪ ،‬خداوند پاسخ مثبتی دارد!‬
‫درس دهم ‪:‬‬
‫روزی روبرت دوونسنزو‪ ،‬گلف باز بزرگ آرژانتینی‪ ،‬پس از بردن مسابقه و دریافت چك قهرمانی لبخند بر لب مقابل دوربین خبرنگاران‬
‫وارد رختگن می شود تا آماده رفتن شود‪.‬‬
‫پس از ساعتی‪ ،‬او داخل پاركینگ تك وتنها به طرف ماشینش می رفت كه زنی به وی نزدیك می شود‪ .‬زن پیروزیش را تبریك می گوید و‬
‫سپس عاجزانه می افزاید كه پسرش به خاطر ابتل به بیماری سخت مشرف به مرگ است و او قادر به پرداخت حق ویزیت دكتر و هزینه‬
‫بالی بیمارستان نیست‪.‬‬
‫دوونسنزو تحت تاثیر حرفهای زن قرار گرفت و چك مسابقه را امضا نمود و در حالی كه آن را توی دست زن می فشارد گفت ‪ :‬برای‬
‫فرزندتان سلمتی و روزهای خوشی را آرزو می كنم‪.‬‬
‫یك هفته پس از این واقعه دوونسنزو در یك باشگاه روستایی مشغول صرف ناهار بود كه یكی از مدیران عالیرتبه انجمن گلف بازان به میز‬
‫او نزدیك می شود و می گوید ‪ :‬هفته گذشته چند نفر از بچه های مسئول پاركینگ به من اطلع دادند كه شما در آنجا پس از بردن مسابقه با‬
‫زنی صحبت كرده اید‪ .‬می خواستم به اطلعتان برسانم كه آن زن یك كلهبردار است‪ .‬او نه تنها بچه مریض و مشرف به مرگ ندارد‪ ،‬بلكه‬
‫ازدواج هم نكرده‪ .‬او شما را فریب داده‪ ،‬دوست عزیز ‪...‬‬
‫دوونسنزو می پرسد ‪ :‬منظورتان این است كه مریضی یا مرگ هیچ بچه ای در میان نبوده است؟‬
‫بله كامل همینطور است‪.‬‬
‫دوونسنزو می گوید ‪ :‬در این هفته‪ ،‬این بهترین خبری است كه شنیدم ‪...‬‬

‫نتیجه اخلقی ‪ :‬خوش بینی به همنوعان‪ ،‬خود بوجود آورنده ی عواطف والی انسانیست!‬
‫درس یازدهم ‪:‬‬
‫یكی بود یكی نبود مردی بود كه زندگی اش را با عشق و محبت پشت سر گذاشته بود‪.‬‬
‫هنگامی که آن مرد از دنیا رفت همه می گفتند به بهشت رفته است‪ .‬آدم مهربانی مثل او حتما به بهشت می رفت‪.‬‬
‫در آن زمان بهشت هنوز به مرحله ی كیفیت فرا گیر نرسیده بود‪ .‬بنابر این استقبال از او با تشریفات مناسب انجام نشد‪ .‬دختری كه باید او‬
‫را راه می داد نگاه سریعی به لیست انداخت و وقتی نام او را نیافت او را به دوزخ فرستاد‪.‬‬
‫در دوزخ هیچ كس از شخصی دعوت نامه یا كارت شناسایی نمی خواهد هر كس به آنجا برسد می تواند وارد شود‪ .‬مرد وارد دوزخ شد و‬
‫آنجا ماند‪.‬‬
‫چند روز بعد ابلیس با خشم به دروازه بهشت رفت و یقه ی پطرس قدیس را گرفت‪:‬‬
‫این كار شما تروریسم خالص است!‬
‫پطرس كه نمی دانست ماجرا از چه قرار است پرسید چه شده؟ ابلیس كه از خشم قرمز شده بود گفت‪ :‬آن مرد را به دوزخ فرستاده اید و‬
‫آمده و كار و زندگی ما را به هم زده‪.‬‬
‫از وقتی كه رسیده نشسته و به حرفهای دیگران گوش می دهد‪ ،‬در چشم هایشان نگاه می كند‪ ،‬به درد و دلشان می رسد‪ .‬حال همه دارند در‬
‫دوزخ با هم گفت و گو می كنند‪ ،‬با یکدیگر صمیمی شده اند‪ ،‬همدیگر را در آغوش می كشند و می بوسند‪ .‬دوزخ که جای این كارها نیست!‬
‫لطفا این مرد را پس بگیرید!‬

‫نتیجه اخلقی ‪ :‬با چنان عشقی زندگی كن كه حتی اگر بر حسب تصادف به دوزخ افتادی‪ ،‬خود شیطان تو را به بهشت باز گرداند!‬

‫روش درست استفاده از نخ دندان‬


‫های ساده و ارزان قیمت‌‪ ،‬جزء جدا نشدنی بهداشت دهان و دندان است و‬‫نخ دندان‪ ،‬وسیل ‌‬
‫استفاده از آن اهمیتی کامل مشابه با استفاده از مسواک دارد‪ .‬به عبارتی‪ ،‬نخ دندان مسواکی‬
‫یرسد( باید از آن استفاده‬
‫تهای بین دندانی)نواحی که مسواک به آن نم ‌‬
‫است که برای قسم ‌‬
‫شود‪.‬‬

‫ههای غذایی در بین‬


‫بسیاری از افراد از نخ دندان تنها در هنگام ضرورت یعنی وقتی خرد ‌‬
‫یکنند‪ .‬غافل از آنکه عدم استفاده مرتب از نخ دندان باعث‬
‫نهایشان گیر کرده‪ ،‬استفاده م ‌‬
‫دندا ‌‬
‫نها آغاز‬
‫یها از آنجا که از بین دندا ‌‬
‫نها پوسیده شود و این پوسیدگ ‌‬
‫یشود ناحیه بین دندا ‌‬
‫م ‌‬
‫یشود و هنگامی حفره پوسیدگی بین‬
‫نها دیده نم ‌‬
‫تهای طولنی برروی دندا ‌‬
‫یشود تا مد ‌‬
‫م ‌‬
‫یشود که پوسیدگی پیشرفت زیادی کرده است‪ .‬از طرفی عدم‬
‫نها دیده م ‌‬
‫دندانی در دندا ‌‬
‫ی حاد لثه و همینطور بوی بد دهان‬
‫بهای شدید و بیمار ‌‬
‫استفاده از نخ دندان باعث ایجاد التها ‌‬
‫خواهد شد‪.‬‬

‫از چه نوع نخ دندانی استفاده کنیم؟‬


‫انواع گوناگونی از نخ دندان وجود دارد‪ .‬نکته مهم آن است که برای تمیز کردن ناحیه بین‬
‫هاند‪ ،‬استفاده کنیم‪ .‬استفاده از‬
‫خهای مخصوص که برای این کار طراحی شد ‌‬
‫نها باید از ن ‌‬
‫دندا ‌‬
‫خهای قرقره یا نخ های پلستکی و … برای سلمت لثه بسیار‬
‫خهای متفرقه مثل ن ‌‬
‫ن ‌‬
‫خهای موم‬
‫خهای معمولی به ن ‌‬
‫یتوان علوه بر ن ‌‬
‫خهای گوناگون دندان م ‌‬
‫کاند‪ .‬از بین ن ‌‬
‫خطرنا ‌‬
‫نهای‬
‫سها‌‪ ،‬نوارهای دندانی و نخ دندا ‌‬
‫ددار‌‪ ،‬سوپرفل ‌‬
‫خهای فلورای ‌‬
‫خهای طعم دار‪ ،‬ن ‌‬
‫دار‌‪ ،‬ن ‌‬
‫خهای‬
‫نهای بسیار فشرده دارند و ن ‌‬
‫مدار برای افرادی که دندا ‌‬
‫خهای مو ‌‬
‫هدار اشاره کرد‪ .‬ن ‌‬
‫دست ‌‬
‫یشود‪ ،‬کاربرد دارد‪.‬‬
‫یشان وارد م ‌‬
‫معمولی به سختی به ناحیه بین دندان ‌‬

‫ددار برای پیشگیری از‬


‫خهای فلورای ‌‬
‫یبخشند و ن ‌‬
‫مدار به دهان احساس تازگی م ‌‬
‫خهای طع ‌‬
‫ن ‌‬
‫نهایی هستند که برای تمیز کردن‬
‫سها نخ دندا ‌‬
‫یهای بین دندانی موثرند‪ .‬سوپرفل ‌‬
‫پوسیدگ ‌‬
‫یشوند‌‪،‬‬
‫نهایی که ارتودنسی ثابت م ‌‬
‫جهای دندانی و یا نواحی بین دندانی در دندا ‌‬
‫ربری ‌‬
‫زی ‌‬
‫یتوان آن را به ناحیه زیر بریج و‬
‫خها دارای یک سر سفت است که م ‌‬
‫یشود‪ .‬این ن ‌‬
‫استفاده م ‌‬
‫تهای ارتودنسی وارد کرد و با قسمت اسفنجی وسط نخ‌‪ ،‬ناحیه مورد نظر را‬
‫روکش یا براک ‌‬
‫ههای بین دندانی بزرگتر‬
‫یشود که فاصل ‌‬
‫تمیز کرد‪ .‬نوارهای دندانی نیز برای کسانی پیشنهاد م ‌‬
‫خهای معمولی هستند‪.‬‬
‫متر از ن ‌‬
‫از معمول دارند‪ .‬این نوع نوارها ضخی ‌‬
‫کهای بین دندانی نیز وجود دارد که برای تمیز کردن‬
‫هنام مسوا ‌‬
‫کهای کوچک ب ‌‬
‫نوعی از مسوا ‌‬
‫نها نیز وجود دارند که به‬
‫خ دندا ‌‬
‫های از ن ‌‬
‫یشود‪ .‬گون ‌‬
‫نها از آن استفاده م ‌‬
‫فواصل بزرگ بین دندا ‌‬
‫نها برای کسانی که قادر نیستند به خوبی از نخ‬
‫یشوند‪ .‬این نخ دندا ‌‬
‫های نگهداشته م ‌‬
‫کمک دست ‌‬
‫یهای‬
‫یهای مفصلی و ناتوان ‌‬
‫نهای معمول استفاده کنند )مثل کودکان و یا افرادی که بیمار ‌‬
‫دندا ‌‬
‫خهای دندانی‪ ،‬این شما هستید‬
‫یشود‪ .‬در بین این مجموعه متنوع از ن ‌‬
‫جسمی دارند( پیشنهاد م ‌‬
‫یتان‪ ،‬یکی از آنها را انتخاب خواهید کرد‪ .‬شاید لزم باشد که از‬
‫که با توجه به شرایط شخص ‌‬
‫تکارتان نیز در این مورد کمک بگیرید‪.‬‬
‫دندانپزشک یا بهداش ‌‬

‫چگونه از نخ دندان استفاده کنیم؟‬


‫پس از آنکه نخ دندان مناسب خود را انتخاب کردید باید نحوه استفاده از آن را یاد بگیرید‪ .‬به‬
‫یاد داشته باشید‪ ،‬استفاده از نخ دندان چند روز اول ممکن است مشکل به نظر بیاید اما پس‬
‫یکنید‪ .‬نخ دندان کشیدن‬
‫نرا به خوبی فرا خواهید گرفت و به آن عادت م ‌‬
‫از یک دوره کوتاه‌‪ ،‬آ ‌‬
‫یک عادت بهداشتی ضروری است و مسواک زدن بدون استفاده از نخ دندان مثل آن است که‬
‫هاید و قرار است‬
‫یکشید ‌‬
‫حمام بروید و یک سوم بدن خود را نشوئید‪ .‬اگر تا کنون نخ دندان نم ‌‬
‫هتان هنگام نخ کشیدن خونریزی داشته‬
‫به تازگی آن را آغاز کنید ممکن است چند روز اول از لث ‌‬
‫ههای‬
‫باشید‪ .‬اگر روش نخ کشیدنتان صحیح باشد‪ ،‬این امر کامل طبیعی است و به زودی لث ‌‬
‫شما دیگر خونریزی نخواهد داشت‪ .‬پس استفاده از نخ را قطع نکنید‪ .‬برای کودکان تا زمانی‬
‫نها از هم فاصله دارند( لزم نیست نخ دندان کشیده‬
‫نهای شیری دارند )اگر این دندا ‌‬
‫که دندا ‌‬
‫نهای دائمی آنها حتما استفاده‬
‫نهای شیری بهم چسبیده و نیز دندا ‌‬
‫شود اما برای نظافت دندا ‌‬
‫از نخ دندان در کنار مسواک لزم است‪.‬‬

‫استفاده از نخ دندان‬
‫تهای وسطی دو‬
‫نرا برروی انگش ‌‬
‫یمتر از نخ را جدا کرده‪ ،‬دو سر آ ‌‬
‫‪ -1‬حدود ‪ ۳۰‬تا ‪ ۵۰‬سانت ‌‬
‫دست خود بپیچید‪ .‬تا نخ کامل بر روی این انگشتان محکم شوند‪.‬‬

‫نهای خود بلغزانید‪.‬‬


‫تهای شست و سبابه خود نخ دندان را با کنترل‌‪ ،‬بین دندا ‌‬
‫‪ -2‬به کمک انگش ‌‬
‫های و به آرامی وارد ناحیه بین دندانی شود تا لثه این ناحیه را‬
‫نخ باید به کمک یک حرکت ار ‌‬
‫آزرده نکند‪.‬‬

‫‪ -3‬نخ وارد شده به ناحیه بین دندانی باید دو سطح را تمیز کند‪ .‬یکی دیواره جلویی دندان‬
‫عقبی و دیگری دیواره عقبی دندان جلویی‪ .‬با نخ وارد شده به سطح بین دندانی دندان را بغل‬
‫تهای رفت و بر گشتی <‪ >C‬شکل این دو سطح را تمیز کنید‪ .‬نخ باید‬
‫کرده و به کمک حرک ‌‬
‫نها کشیده شود تا شما از برخورد نخ و دندان صدای تماس دو سطح صیقلی و‬
‫آنقدر به دندا ‌‬
‫یکشیدن نخ از نظم خاصی پیروی کنید یعنی از یک سمت دهان شروع‬
‫تمیز را بشنوید‪ .‬برا ‌‬
‫کرده و تمام دندان‌ها را به ترتیب تمیز کنید تا دندانی فراموش نشود‪ .‬اگر نخ دندان صحیح به‬
‫کار رود استفاده روزی یک بار از نخ دندان کامل کافی خواهد بود‬

‫نه راه ورزش کردن برای زمانی که وقت ندارید‬

‫‪Posted‬‬
‫فکر می کنید که وقت ورزش کردن را ندارید ؟ این استراتژیها به شما کمک خواهند کرد که‬
‫با فعالیت هایی طی فقط چند دقیقه در روز اندامی متناسب پیدا کنید ‪.‬‬

‫همه ی ما می دانیم که ورزش کردن می تواند به سلمت و کاهش وزن ما کمک کند ‪ .‬با این‬
‫حال طبق نظر جراحان عمومی امریکا ‪ ٪25‬از بزرگسالن اصل ورزش نمی کنند ‪ .‬شاید‬
‫بگویید " کار از سر و رویمان بال می رود ‪.‬‬
‫کی وقت ورزش کردن دارد ؟ مدرسه – خانواده – چه و چه ‪ ".......‬اما ورزش ارزش این را‬
‫دارد که برایش وقت بگذارید ‪.‬چون ورزش به صورت مرتب می تواند استرس روزمره شما‬
‫را از بین ببرد و روحیه اتان را تقویت کند ‪ .‬در عین حال خطر ابتلء به دیابت – فشارخون بال‬
‫و بیماری قلبی نیز در شما پایین می آید ‪ .‬تصمیم بگیرید که حداقل روزی ‪ 30‬دقیقه فعالیت‬
‫داشته باشید اما بهتر است کم کم شروع کنید ‪ .‬فعالیتهایی را بیابید که از آن لذت می برید‪.‬‬
‫شما فقط به چند دقیقه در روز نیاز دارید تا به فواید سلمتی دست پیدا کنید ‪ .‬قبل از شروع‬
‫یا افزایش سطح فعالیت ابتدا با پزشک خود در میان بگذارید ‪.‬‬

‫نکته هایی در مورد رسیدن به تناسب اندام‬

‫یک کم زودتر از خواب بلند شوید ‪:‬‬


‫ساعت زنگ بیداری خود را فقط ‪ 5‬دقیقه زودتر کوک کنید ‪ .‬قبل از اینکه دوش بگیرید حرکات‬
‫کششی و پرشی را انجام دهید یا یک سی دی ورزشی کوتاه بگذارید و با آن همراهی کنید ‪.‬‬

‫یک رفیق و همراه برای خود پیدا کنید و فعالیت هایتان را با هم انجام دهید ‪:‬‬
‫ورزش کردن همراه با یک دوست بسیار جذاب تر از تنها کار کردن است و می تواند انگیزه‬
‫ی خوبی برای شما باشد ‪ .‬از یکی از همکارانتان خواهش کنید که موقع ناهار با شما به پیاده‬
‫روی بیاید یا شاید یکی از همسایه ها این کار را بکند ‪.‬‬

‫قبل از ترک محل کارتان لباس ورزشی بپوشید ‪:‬‬


‫با این کار به محض رسیدن به خانه آمادگی یک پیاده روی کوتاه را دارید ‪.‬‬
‫فعالیت های تناسب اندام خود را با یک برنامه پیش ببرید ‪:‬‬
‫اگر ورزش کردن را مانند دیگر برنامه ها و قرارهای خود وارد تقویم کنید بیشتر به انجام آن‬
‫علقه پیدا می کنید ‪.‬‬
‫موفقیت خود را به رسمیت بشناسید و از خود قدردانی کنید ‪:‬‬
‫تمام ساعتهایی که برای حفظ سلمتی اتان به فعالیت بیشتر پرداخته اید را یک جا ثبت کنید ‪.‬‬
‫مثل به جای اینکه ازآسانسور استفاده کنید از پله ها رفت و آمد کرده اید ‪ .‬پس از هفته ی‬
‫اول یک جفت کتانی جدید به خودتان جایزه بدهید یا یک قمقمه آب نو بخرید ‪.‬‬

‫یک باشگاه خانگی درست کنید ‪:‬‬


‫اگر همیشه لوازم ورزشی در دسترس داشته باشید راحت می توانید ‪ 5‬دقیقه از آن استفاده‬
‫کنید ‪ .‬یک طناب یا یک توپ محکم جای زیادی از اتاق را اشغال نمی کند ‪.‬‬
‫زمانیکه تلویزیون تماشا می کنید تحرک داشته باشید ‪:‬‬
‫بیکار یک جا ننشینید یا بدتر از آن موقع پخش پیامهای بازرگانی چیپس و پفک نخورید ‪ .‬به‬
‫صورت درجا بشینید و بلند شوید یا تکان تکان بخورید ‪.‬‬
‫با کودکان خود بازی کنید ‪:‬‬
‫وقتی فرزندانتان بیرون بازی می کنند فقط آنها را تماشا نکنید ‪ .‬در شادی آنها نیز شرکت‬
‫کنید ‪ .‬گرگم به هوا – لی لی یا با هم توپ پرتاب کنید ‪ .‬اگر کودک شما به بازی کامپیوتری‬
‫علقه دارد به فکر این باشید که تغییری در آن ایجاذ کنید ‪ .‬همه ی اعضاء خانواده با به‬
‫کارگیری داورانی مخصوص برای رقابت در بوکس – گلف و بولینگ فعالیت کنند ‪.‬‬

‫هنگام کار ورزش کنید ‪:‬‬


‫سطح فعالیت های خود را با چرخش گردن و بال بردن دست ها افزایش دهید ) دستها را به‬
‫سمت بیرون از هر دو طرف فشار دهید و سپس به سمت سقف بال ببرید ( یا چند بار به لبه‬
‫ی میز فشار دهید و خود را بال بکشید ‪.‬‬

‫فعالیت خود را بیشتر کنید ‪:‬‬


‫پس از یک دوره کوتاه فعالیت در طول روز به این فکر کنید که چه موقع هایی می توانید هر‬
‫کدام از این فعالیت ها را چند دقیقه ای بیشتر کنید ‪ .‬کلید موفقیت این است که کم کم‬
‫شروع کنید و به تدریج آن را بال ببرید ‪ .‬حتی اگرروز پرکاری داشته اید سعی کنید وقتی را‬
‫برای فعالیت های زیبایی اندام خود در نظر بگیرید ‪ .‬ورزش های منظم در واقع سطح انرژی‬
‫شما را تقویت می کنند ‪ .‬ورزش درکنار محدود کردن کالری برای کاهش وزن و حفظ وزن‬
‫سلمتی بسیار حائز اهمیت است ‪ .‬دفعه ی بعد که به دنبال بهانه ای برای رها کردن ورزش‬
‫می گردید فواید آن را به خاطر بیاورید ‪ .‬اینطوری به خودتان کمک می کنید تا روحیه ی‬
‫بهتری داشته باشید – زیباتر به نظر برسید و به طول عمرتان افزوده شود ‪ .‬چه کسی است‬
‫که این را نخواهد ؟‬
‫تکننده سیستم ایمنی بدن‬
‫غذاهای تقوی ‌‬

‫سیر‪:‬‬
‫این ماده غذایی حاوی ترکیبات ضدویروسی و ضدباکتریایی است و کبد و خون را پاک کرده و‬
‫یکند‪.‬‬
‫لهای سفید خون کمک م ‌‬
‫به افزایش تعداد گلبو ‌‬

‫زنجبیل‪:‬‬
‫یشود‪ .‬در ضمن از پرخونی در عروق‬
‫بدن را گرم کرده و سبب دفع سموم از طریق تعرق م ‌‬
‫یکند‪.‬‬
‫هها نیز جلوگیری م ‌‬
‫تنفسی و ری ‌‬

‫سبزیجات سبز برگ‪:‬‬


‫اسفناج و کلم حاوی ویتامین ‪ B12، A، C‬و ‪ K‬و همچنین اسیدهای فولیک و پتاسیم هستند‪.‬‬

‫عسل‪:‬‬
‫نهای ‪ C، D‬و ‪ E‬و همچنین مواد معدنی است و در‬
‫یبیوتیک طبیعی که غنی از ویتامی ‌‬
‫یک آنت ‌‬
‫یهای تنفسی باشید بهترین دارو برای گلو است!‬
‫شرایطی که دچار ناراحت ‌‬

‫بلیمو‪:‬‬
‫آ ‌‬
‫چکاندن آب یک عدد لیمو در آب جوش سبب متعادل شدن میزان اسید و الکالین در خون‬
‫یکند‪.‬‬
‫مها کمک م ‌‬
‫عتر زخ ‌‬
‫شده و به کارکرد درست دستگاه گوارش و بهبود سری ‌‬

‫ماست‪:‬‬
‫یهای خوب اسیدوفیلوس و بیفیدوس جلوی تکثیر و فعالیت باکتری‌‌های بد را گرفته و از‬
‫باکتر ‌‬
‫یکنند‪.‬‬
‫بروز عفونت در دستگاه گوارش جلوگیری م ‌‬

‫كباب ترش یك نوع غذای محلی گیلنی‬

‫مـــــــــواد لزم ‪:‬‬


‫گوشت راسته كبابی ‪ ::‬نیم كیلو‬
‫پیاز درشت ‪ 1 ::‬عدد‬
‫گوجه فرنگی ‪ 4 ::‬عدد‬
‫چوچاق )شیشاق( ‪ 1 ::‬قاشق غذا سوپ خوری‬

‫رب انار ترش ‪ 1 ::‬قاشق غذا خوری‬


‫گردوی چرخ شده ‪ 100 ::‬گرم‬
‫نمك و فلفل ‪ ::‬به میزان لزم‬
‫روغن یا كره ‪ ::‬نصف قاشق غذا خوری‬
‫آب ‪ ::‬نصف پیمانه پلو پزی‬
‫طــــــــرز تهیه ‪:‬‬
‫یكوبیم تا كامل'' نازك و خرد شود سپس پیاز را رنده‬
‫ابتدا گوشت را به وسیله بیفتك كوب م ‌‬
‫یكنیم و با گردو و چوچاق )سبزی معطر محلی گیلن( و رب انار و نمك و فلفل مخلوط‬
‫م ‌‬
‫یكنیم و‬
‫یتوانیم آن را در ظرف مورد نظر بریزیم ‪ .‬شعله گاز را كم م ‌‬
‫یكنیم ‪ .‬حال م ‌‬
‫م ‌‬
‫یگذاریم تا گوشت بپزد ‪ .‬سپس گوجه ها را كبابی و یا سرخ‬
‫مخلوط را در روغن و آب م ‌‬
‫یچنیم ‪.‬‬
‫یكنیم و بعد از آماده شدن آن گوشت را در اطراف م ‌‬
‫م ‌‬

‫‪----------------------------------------------------‬‬

‫اگه زندگی سخت شده…‬

‫اگه حقوق شرکت کمه‪....‬‬

‫اگه پاداش نمی دن‪...‬‬

‫اگه اضافه حقوق نداری‪...‬‬

‫اگه دیگه امنيت شغلي نداري‪...‬‬

‫اگه قسط هات عقب افتاده‪...‬‬

‫بهترین کاری که ميتونی انجام بدی اینه که …‬

‫‪.‬‬
.

.
‫‪.‬‬

‫نخستين استاد فيزیك زن ایران در‬


‫آسایشگاه سالمندان‬
‫نخستين بانوي استاد فيزیك ایران بعصصد از بنيانگصصذاري نخسصصتين رصصصدخانه و‬
‫تلسكوپ خورشصصيدي تاریصصخ نجصصوم ایصصران ‪ ،‬فصصارغ التحصصصيلي از دانشصصگاه سصصوربن‬
‫پاریس و ‪ 30‬سال تصصدریس در دانشصصگاه هصصم اكنصصون بصصا خيصصالي آسصصوده و خصصاطراتي‬
‫خوش بر روي تخت آسایشگاه سالمندان ‪ ،‬تنها افتخار خود را تربيصصت دانشصصجویان‬
‫يداند ‪.‬‬
‫موفق )استادان امروز( م ‌‬

‫آلينوش طریان در سال ‪ 1299‬در خانواده ارمني در تهران متولصصد شصصد ‪ .‬وي‬
‫در خرداد سال ‪ 1326‬با درجه ليسانس فيزیك از دانشصصكده علصصوم دانشصصگاه تهصصران‬
‫غالتحصيل و در مهرماه همان سال به سمت كارمند آزمایشگاه فيزیك دانشكده‬ ‫فار ‌‬
‫علصصوم اسصصتخدام شصصد و یكسصصال بعصصد بصصه عنصصوان متصصصدي عمليصصات آزمایشصصگاهي در‬
‫دانشكده علوم منصوب شد ‪.‬‬

‫ينتيجه بصصراي متقاعصصد كصصردن اسصصتادش )دكصصتر حسصصابي( بصصراي‬


‫پس از تلش ب ‌‬
‫كمك به اعزام وي به خارج از كشور ‪ ،‬با هزینه شخصصصي خصصود بصه بخصصش فيزیصصك‬
‫اتمسفر دانشگاه پاریس رفت ‪.‬‬
‫دانشنامه دكتراي دولتي را از دانشگاه علوم پاریس در سال ‪ 1956‬ميلدي)‬
‫‪ 1335‬شمسي( دریافت كرد و به دليل خدمت به كشورش پيشنهاد كرسي استادي‬
‫دانشگاه سوربن را رد كرد و به ایران بازگشت و با سمت دانشصصيار فيزیصصك رشصصته‬
‫ترمودیناميك در گروه فيزیك مشغول به كار ‌شد ‪.‬‬

‫در سال ‪ 1338‬دولت فدرال آلمان غربي بصصورس مطصصالعه رصص‌دخانه فيزیصصك‬
‫خورشيدي را در اختيار دانشگاه تهران قرار داد و وي براي این بورس انتخصصاب‬
‫شد و از فروردیصصن سصصال ‪ 1340‬بصصه مصصدت ‪ 4‬مصصاه بصصه آلمصصان رفصصت و بعصصد از انجصصام‬
‫مطالعات به ایران بازگشت ‪.‬‬

‫‪ 3‬سال بعد در تاریخ ‪ 9‬خرداد ‪ 1343‬به مقام استادي ارتقا پيدا كصصرد و بصصدین‬
‫ترتيب او اولين فيزیكدان زن است كه در ایران به مقام استادي رسيد ‪.‬‬

‫در تاریخ ‪ 29‬آبان سال ‪ 45‬عضو كميته ژئو فيزیك دانشگاه تهصصران انتخصاب‬
‫شد و در سال ‪ 48‬رسما بصصه ریاسصصت گصصروه تحقيقصصات فيزیصصك خورشصصيدي موسسصصه‬
‫ژئوفيزیك دانشگاه تهصصران منصصصوب شصصد و در رصصصدخانه فيزیصصك خورشصصيدي كصصه‬
‫خود وي در بنيانگذاري آن نقش عمد‌هاي داشت ‪ ،‬فعاليت خود را آغاز كرد ‪.‬‬

‫وي كه اولين كسي بود كه در ایران درس فيزیك ستار‌هها را تدریس كصصرد ‪،‬‬
‫در سال ‪ 58‬تقاضاي بازنشستگي داد و به افتخار بازنشستگي نائل شد ‪.‬‬
‫یک شعر زیبا از شل سیلوستر استاین‪:‬‬
‫جادوگری که روی درخت انجیر زندگی میکند به لستر‬
‫گفت‪ :‬یه آرزو کن تا برآورده کنم‪...‬‬
‫جادوگری که روی درخت انجیر زندگی میکند‬
‫به لستر گفت‪ :‬یه آرزو کن تا برآورده کنم‬
‫لستر هم با زرنگی آرزو کرد‬
‫دو تا آرزوی دیگر هم داشته باشد‬
‫بعد با هر کدام از این سه آرزو‬
‫سه آرزوی دیگر آرزو کرد‬
‫آرزوهایش شد نه آرزو با سه آرزوی قبلی‬
‫بعد با هر کدام از این دوازده آرزو‬
‫سه آرزوی دیگر خواست‬
‫که تعداد آرزوهایش رسید به ‪ ۴۶‬یا ‪ ۵۲‬یا‪...‬‬
‫به هر حال از هر آرزویش استفاده کرد‬
‫برای خواستن یه آرزوی دیگر‬
‫تا وقتی که تعداد آرزوهایش رسید به‪...‬‬
‫‪ ۵‬میلیارد و هفت میلیون و ‪ ۱۸‬هزار و ‪ ۳۴‬آرزو‬
‫بعد آرزو هایش را پهن کرد روی زمین و شروع کرد به کف زدن و رقصیدن‬
‫جست و خیز کردن و آواز خواندن‬
‫و آرزو کردن برای داشتن آرزوهای بیشتر‬
‫بیشتر و بیشتر‬
‫در حالی که دیگران میخندیدند و گریه میکردند‬
‫عشق می ورزیدند و محبت میکردند‬
‫لستر وسط آرزوهایش نشست‬
‫آنها را روی هم ریخت تا شد مثل یک تپه طل‬
‫و نشست به شمردنشان تا ‪......‬‬
‫پیر شد‬
‫و بعد یک شب او را پیدا کردند در حالی که مرده بود‬
‫و آرزوهایش دور و برش تلنبار شده بودند‬
‫آرزوهایش را شمردند‬
‫حتی یکی از آنها هم گم نشده بود‬
‫همشان نو بودند و برق میزدند‬
‫بفرمائید چند تا بردارید‬
‫به یاد لستر هم باشید‬
‫که در دنیای سیب ها و بوسه ها و کفش ها‬
‫همه آرزوهایش را با خواستن آرزوهای بیشتر حرام کرد !!!‬
‫وقتی راه رفتن آموختی‪ ،‬دویدن بیاموز‬
‫و دویدن که آموختی ‪ ،‬پرواز را‬
‫‪--------------‬‬
‫راه رفتن بیاموز‪ ،‬زیرا راه هایی که می‬
‫روی جزیی از تو می شود و سرزمین‬
‫هایی که می پیمایی بر مساحت تو‬
‫اضافه می کند‬

‫‪----------------------‬‬
‫دویدن بیاموز ‪ ،‬چون هر چیز را که‬
‫بخواهی دور است و هر قدر که‬
‫زودباشی‪ ،‬دیر‬
‫‪-----------------------‬‬
‫و پرواز را یاد بگیر نه برای اینکه از‬
‫زمین جدا باشی‪ ،‬برای آن که به اندازه‬
‫فاصله زمین تا آسمان گسترده شوی‬
‫‪-----------------------‬‬
‫من راه رفتن را از یک سنگ آموختم ‪،‬‬
‫دویدن را از یک کرم خاکی و پرواز را‬
‫از یک درخت‬
‫‪---------------------‬‬
‫بادها از رفتن به من چیزی نگفتند‪ ،‬زیرا‬
‫آنقدر در حرکت بودند که رفتن را نمی‬
‫شناختند‬
‫‪----------------------‬‬
‫پلنگان‪ ،‬دویدن را یادم ندادند زیرا آنقدر‬
‫دویده بودند که دویدن را از یاد برده‬
‫بودند‬
‫‪-----------------------------‬‬
‫پرندگان نیز پرواز را به من نیاموختند‪،‬‬
‫زیرا چنان در پرواز خود غرق بودند که‬
‫آن را به فراموشی سپرده بودند‬
‫‪-----------------------------‬‬
‫اما سنگی که درد سکون را کشیده بود‪،‬‬
‫رفتن را می شناخت‬
‫کرمی که در اشتیاق دویدن سوخته بود‪،‬‬
‫دویدن را می فهمید‬
‫و درختی که پاهایش در گل بود‪ ،‬از‬
‫پرواز بسیار می دانست‬
‫‪------------------------‬‬
‫آنها از حسرت به درد رسیده بودند و از‬
‫درد به اشتیاق و از اشتیاق به معرفت‬
‫‪---------------------------‬‬

‫وقتی داری در دریای زندگی سفر‬


‫میکنی ‪..‬از طوفان ها و امواج نترس‬
‫بگذار تا از تو بگذرند ‪..‬تو فقط به‬
‫سفرت ادامه بده و استقامت داشته‬
‫باش‬
‫همیشه به خاطر داشته باش ‪..‬دریای‬
‫آرام ناخدای با تجربه و ماهرنمی سازد‬
‫‪----------------------------‬‬
‫جایی در قلب هر انسان وجود دارد که‬
‫در آن افکار تبدیل به آرزو میشوند و‬
‫آرزوها به اهداف بدل می گردند‬
‫‪-----------------------------------‬‬
‫جایی که در آن هر غیر ممکنی ؛ممکن‬
‫می شودتنها اگر به هدف هایمان ایمان‬
‫داشته باشیم‬

‫‪----------------------------‬‬
‫چند چیز هست که برای یک زندگی شاد‬
‫و موفق به آن نیاز داریم‬
‫اعتقادات‪..‬اهداف و آرزوها‪..‬‬
‫‪..‬عشق ‪..‬خانواده و دوستان‬

‫‪--------------------------------‬‬

‫و از همه مهم تر اعتماد به نفس‬


‫خودت را باور داشته باش‬
‫آرزوهای ویکتور هوگو براي ما‬
‫‪،‬اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی‬
‫‪،‬و اگر هستی‪ ،‬کسی هم به تو عشق بورزد‬
‫‪،‬و اگر اینگونه نيست‪ ،‬تنهائيت کوتاه باشد‬
‫‪.‬و پس از تنهائيت‪ ،‬نفرت از کسی نيابی‬
‫‪،‬آرزومندم که اینگونه پيش نياید‪ ،‬اما اگر پيش آمد‬
‫‪.‬بدانی چگونه به دور از نااميدی زندگی کني‬

‫‪،‬برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی‬


‫‪،‬از جمله دوستان بد و ناپایدار‬
‫برخی نادوست‪ ،‬و برخی دوستدار‬
‫که دست کم یکی در ميانشان‬
‫‪.‬بی تردید مورد اعتمادت باشد‬

‫‪،‬و چون زندگی بدین گونه است‬


‫‪،‬برایت آرزومندم که دشمن نيز داشته باشی‬
‫‪،‬نه کم و نه زیاد‪ ،‬درست به اندازه‬
‫‪،‬تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهد‬
‫‪،‬که دست کم یکی از آنها اعتراضش به حق باشد‬
‫‪.‬تا که زیاده به خودت غّره نشوی‬

‫و نيز آرزومندم مفيِد فایده باشی‬


‫‪،‬نه خيلی غيرضروری‬
‫تا در لحظات سخت‬
‫وقتی دیگر چيزی باقی نمانده است‬
‫‪.‬همين مفيد بودن کافی باشد تا تو را سِر پا نگهدارد‬
‫همچنين‪ ،‬برایت آرزومندم صبور باشی‬
‫نه با کسانی که اشتباهات کوچک ميکنند‬
‫‪،‬چون این کاِر ساده ای است‬
‫بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر ميکنند‬
‫‪.‬و با کاربرِد درست صبوری ات برای دیگران نمونه شوی‬

‫و اميدوام اگر جوان كه هستی‬


‫خيلی به تعجيل‪ ،‬رسيده نشوی‬
‫و اگر رسيده ای‪ ،‬به جوان نمائی اصرار نورزی‬
‫و اگر پيری‪ ،‬تسليم نااميدی نشوی‬
‫چرا که هر سّنی خوشی و ناخوشی خودش را دارد‬
‫‪.‬و لزم است بگذاریم در ما جریان یابند‬

‫اميدوارم سگی را نوازش کنی‬


‫سهره گوش کنی‬
‫به پرنده ای دانه بدهی‪ ،‬و به آواز یک َ‬
‫‪.‬وقتی که آوای سحرگاهيش را سر می دهد‬
‫چرا که به این طریق‬
‫‪.‬احساس زیبائی خواهی یافت‪ ،‬به رایگان‬

‫اميدوارم که دانه ای هم بر خاک بفشانی‬


‫خرد بوده باشد‬
‫هرچند ُ‬
‫و با روئيدنش همراه شوی‬
‫‪.‬تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد‬

‫بعلوه‪ ،‬آرزومندم پول داشته باشی‬


‫زیرا در عمل به آن نيازمندی‬
‫و برای اینکه سالی یک بار‬
‫‪.‬پولت را جلو رویت بگذاری و بگوئی‪ :‬این مالِ من است‬
‫ب دیگری است‬ ‫!فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان اربا ِ‬

‫و در پایان‪ ،‬اگر مرد باشی‪ ،‬آرزومندم زن خوبی داشته باشی‬


‫و اگر زنی‪ ،‬شوهر خوبی داشته باشی‬
‫که اگر فردا خسته باشيد‪ ،‬یا پس فردا شادمان‬
‫‪.‬باز هم از عشق حرف برانيد تا از نو بياغازید‬

‫اگر همه ی اینها که گفتم فراهم شد‬


‫!دیگر چيزی ندارم برایت آرزو کنم‬

‫!دسته بندی زیبای انسانها از دید دکتر شریعتی‬

‫مها هستیم‪ .‬هزار حرف داریم برایشان‪ .‬اما وقتی در برابرشان قرار‬ ‫ما همیشه عاشق این آد ‌‬
‫یکنیم و ‪...‬‬
‫یشود‪ .‬سکوت م ‌‬ ‫یزنند‪ .‬اختیار از ما سلب م ‌‬
‫یگیریم قفل بر زبانمان م ‌‬
‫م ‌‬

‫دکتر شریعتی انسان ها را به چهار گروه زیر دسته بندی کرده است‬

‫دسته اول‬
‫آنانی که وقتی هستند هستند‪ ،‬وقتی که نیستند هم نیستند‬
‫نهاست که قابل‬
‫مها حضورشان مبتنی به فیزیک است‪ .‬تنها با لمس ابعاد جسمانی آ ‌‬ ‫عمده آد ‌‬
‫یشوند‪ .‬بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند‬ ‫‪.‬فهم م ‌‬

‫دسته دوم‬
‫آنانی که وقتی هستند نیستند‪ ،‬وقتی که نیستند هم نیستند‬
‫مردگانی متحرک در جهان‪ .‬خود فروختگانی که هویت شان را به ازای چیزی فانی‬
‫هشان یکی‬‫یآیند‪ .‬مرده و زند ‌‬
‫یاعتبار‪ .‬هرگز به چشم نم ‌‬
‫تاند و ب ‌‬
‫یشخصی ‌‬‫هاند‪ .‬ب ‌‬
‫واگذاشت ‌‬
‫‪.‬است‬

‫دسته سوم‬
‫آنانی که وقتی هستند هستند‪ ،‬وقتی که نیستند هم هستند‬
‫مهای معتبر و با شخصیت‪ .‬کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم‬ ‫آد ‌‬
‫یمانند‪ .‬دوستشان داریم و برایشان‬
‫یگذارند‪ .‬کسانی که همواره به خاطر ما م ‌‬
‫تاثیرشان را م ‌‬
‫‪.‬ارزش و احترام قائلیم‬

‫دسته چهارم‬
‫آنانی که وقتی هستند نیستند ‪ ،‬وقتی که نیستند هستند‬
‫یتوانیم‬
‫هاند که ما نم ‌‬
‫مها در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکو ‌‬ ‫تانگیزترین آد ‌‬‫شگف ‌‬
‫یکنیم‪.‬‬
‫یروند نرم نرم آهسته آهسته درک م ‌‬ ‫حضورشان را دریابیم‪ ،‬اما وقتی که از پیش ما م ‌‬
‫یخواستند‪ .‬ما همیشه‬ ‫یگفتند و چه م ‌‬‫یفهمیم که آنان چه بودند‪ .‬چه م ‌‬ ‫یشناسیم‪ .‬م ‌‬ ‫باز م ‌‬
‫یگیریم‬‫مها هستیم‪ .‬هزار حرف داریم برایشان‪ .‬اما وقتی در برابرشان قرار م ‌‬ ‫عاشق این آد ‌‬
‫یکنیم و غرقه در حضور آنان‬ ‫یشود‪ .‬سکوت م ‌‬ ‫یزنند‪ .‬اختیار از ما سلب م ‌‬ ‫قفل بر زبانمان م ‌‬
‫فها داشتیم و‬‫یآید که چه حر ‌‬‫یروند یادمان م ‌‬‫یشویم و درست در زمانی که م ‌‬ ‫مست م ‌‬
‫نها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم‬ ‫نگفتیم‪ .‬شاید تعداد ای ‌‬

‫قههانون شههماره یههک‪ :‬در زنههدگي مهههم تریههن چیههز ایههن اسههت کههه تصههمیم بگیریههم چههه چیههزي از همههه مهههم تههر اسههت‪.‬‬

‫قهههههانون شهههههماره دو‪ :‬بهههههراي ههههههر فهههههرد بقهههههاء و مانهههههدن در جهههههامعه از همهههههه چیهههههز مههههههم تهههههر اسهههههت‪.‬‬

‫قانون شماره سه‪ :‬هر اصل اخلقي که بقاي فرد را تهدید مي کند‪ ،‬به ناچار بهه دسهت فراموشهي سهپرده خواههد شهد‪.‬‬

‫قههانون شههماره چهههار‪ :‬بههه ازاي هههر یههک سههاعت فکههر و تامههل بایههد هههزار سههاعت عمههل کههرد و تجربههه انههدوخت‪.‬‬

‫قانون شماره پنچ‪ :‬هیچ قانوني براي همیشه و در همه جا معتبر نمي باشد‪.‬‬
‫رر ر ر ررررر ر رر رر ررررر رررر ر ر ر رر ر ررر ر ررر‬
‫ررررر رر ر رر ررررر ر ر رر ررررررر ر ‪PASSWORD‬‬
‫ررررررر رر رر رررر ررررر )ررر ر رر رر ر ر ر ررر( رررر‬
‫رررر رررر رر ر ررر ر رر رر ر رر ‪ 1254‬ررررر ر ر رر ر رر‬
‫‪ 4521‬رر رررر رررر‪ .‬رر ررر ررر رررر رررر رر ر رر ر رر‬
‫ررررر ررر رر ررر ررر رررررر رر رررر رررر رر ررر ر رر‬
‫رر ررررر رررر رررر ررررر‪ .‬رر ر ر رررررر رر ر ر ر رر رر‬
‫رر ررررررر ر ررررررر رررر ر رر ر رر رر ر ررر رر رر ر ر‬
‫ررررر‪ .‬رررر ررر ررررر رر ر ر رر ر رر ررر ر ر رررررر رر‬
‫ررررر رررر‪.‬‬

‫ارتباط بین عود و پزشکی اثبات شده است یعنی عود در طبابت کاربرد فراوان دارد‪ .‬توصیه‬
‫می کنیم خواندن این مطلب بسیار جالب را از دست ندهید زیرا‪....‬‬

‫عودها در شکلهای مختلفی عرضه می گردند‪ :‬چوبهای خام‪ ,‬علفهای خرد شده‪ ,‬پودر یا به‬
‫شکل مایع و روغن‪ .‬اما آنچه امروزه ما از عود در ذهن داریم عودهای مخروطی و شاخه ای‬
‫می باشد‪ .‬عودهای مخروطی توسط ژاپنیها در اواخر سال ‪ 1800‬میلدی عرضه شد‪.‬‬
‫عودهای ماسال و شاخه های جاس بوسیله بودائیها حدود سال ‪ 200‬بعد از میلد از هندوستان‬
‫به چین وارد شد‪.‬‬
‫از زمانهای بسیار دور عود در آیین های مذهبی بکار می رفته است‪ .‬ساخت عودهای گیاهی‬
‫هنری باستانی و چیزی جز هنری مقدس نبوده است‪.‬‬
‫عودها نه فقط برای از بین بردن بوهای بد و پراکندن بوی خوش بکار می رفت‪ ,‬بلکه برای‬
‫دور کردن روحهای پلید نیز)درآیین بودا( بکار می رفته است‪.‬‬
‫عود بطور سنتی از صمغ و کندر و چوبهای معطر‪ ,‬پوست درختان‪ ,‬دانه ها‪ ,‬ریشه ها‪ ,‬علفها و‬
‫گلها ساخته می شوند‪ .‬کتیبه ای مصری متعلق به ‪ 1530‬قبل از میلد مسیح استفاده از عود‬
‫را ذکر کرده است‪.‬‬
‫چوبهای خوشبویی مانند چوب صندل و روغنهای گیاهان و علفها به عنوان بوهای طبیعی مورد‬
‫استفاده قرار می گرفتند‪ .‬شاید مشهورترین عطرهای طبیعی کندر و صمغ بودند که بطور‬
‫اخص در سومالیا یافت می شده است‪.‬‬
‫عطرهای طبیعی در معابد هندوها ‪ ,‬بودایی ها‪ ,‬و آیین های رسمی چینی ها و آیین های شیتو‬
‫در ژاپن بکار می روند‪ .‬استفاده از عود در یونان باستان در اوایل قرن ‪ 8‬قبل از میلد مسیح‬
‫رایج بوده است‪.‬‬

‫خواص درمانی عود‪:‬‬


‫از دیدگاه گیاه درمانی‪ ,‬عودهای گیاهی به علت خواصشان استفاده می شده اند تا ایجاد بوی‬
‫خوش در فضا که البته با توجه به خواص غریب عود همچنان مورد استفاده نیز می باشند‪.‬‬

‫بسیاری از گیاهان و علفهای دارویی به خودی خود بویی ندارند و باید حتما سوزانده شوند‪.‬‬
‫عود و گیاه درمانی همواره با هم همراه بوده اند‪ .‬قدیمی ترین منابع مربوط به گیاه درمانی و‬
‫عود به "وداهای" هندی باز می گردد‪.‬‬
‫بوداییها در طب "آیوراودا" از عود به عنوان وسیله ای معجزه گر استفاده می کنند‪.‬‬
‫عود‬ ‫تحقیقات گسترده دانشمندان‪ ,‬پزشکان و بزرگان گیاه شناسی بر روی‬
‫ویژگیهای زیر را به اثبات رسانده است‪:‬‬
‫* روایح مطبوع موجود در عود‪ ,‬فرد را فعالتر و سر زنده تر ساخته و باعث ارتباط شخص با‬
‫درون خود می شود)مراقبه(‬

‫* استنشاق روایح مطبوع باعث ایجاد و ارسال پیامهای عصبی در مغز و کل سیستم عصبی و‬
‫دریافت واکنشهای مثبت می شود‪.‬‬

‫* سوزاندن عود خود به تنهایی یکی از درمانهای اثر بخش برای جلوگیری و رفع استرس‪,‬‬
‫ایجاد آرامش و تمدد اعصاب‪ ,‬رفع خستگی و بسیاری از بیماریهای دیگر می باشد‪.‬‬

‫* سوزاندن عود باعث دور شدن امواج و انرژیهای منفی موجود در محیط می شود‪.‬‬

‫* همانطور که گفته شد رایحه درمانی قدمتی افزون بر ‪ 5‬هزارسال دارد‪ .‬رومیان و مصریان‬
‫از آن به عنوان ماده ضد عفونی کننده‪ ,‬ضد باکتری و دارویی برای درمان زخم کمک می‬
‫گرفتند‪.‬‬

‫* ترکیبات معطر طبیعی گلها و گیاهان که درعود یافت می شود‪ ,‬از طریق مژکهای موجود در‬
‫بینی وارد سیستم لیمبیک مغز و قسمت مخاطی هیپوتالموس شده و با تحریکات اعصاب‬
‫بویایی این قسمت که مسئولیت احساسات‪ ,‬تنفس‪ ,‬ضربان قلب‪ ,‬غدد درون ریز‪ ,‬حافظه و‬
‫یادگیری را بر عهده دارد‪ ,‬تاثیر قابل توجهی بر روحیات و خلق و خو می گذارد‪.‬‬

‫* عصاره معطر گیاهان موجود در عود بدلیل ساختار تشکیل دهنده شان که معمول شامل‬
‫آلدئیدها‪ ,‬کتونها‪ ,‬استرها‪ ,‬است‪ ,‬نقش بسزایی در سلمت جسم و ذهن دارند‪ .‬البته هریک از‬
‫رایحه ها خاصیت ویژه ای دارند‪.‬‬

‫* برخی مثل اطوخودوس که حاوی آلدئیدها هستند اثرات ضد التهابی داشته‪ ,‬آرام بخش و‬
‫ضد ویروس هستند برخی دیگر از عصاره ها مثل یاسمن‪ ,‬مشک و رز و لیموباعث هوشیاری و‬
‫افزایش تمرکز و یادگیری می شود‪.‬‬

‫* رایحه درمانی توسط عود یکی از بی خطرترین ‪,‬کم هزینه ترین ‪ ,‬ارزان ترین و اثر بخش‬
‫ترین متدهای درمانی می باشد یعنی برای انجام آروماتراپی )رایحه درمانی( در خانه به راحتی‬
‫می توان از سوزاندن عود استفاده کرد‪.‬‬
‫همانطور که گفته شد عودهای مختلف با روایح متفاوتی که دارند علوه بر خوشبو کردن‬
‫محیط کارهایی خاص خود را نیز انجام می دهند‪.‬‬

‫ژاپنی ها عاشق ماهی تازه هستند‪ .‬اما آب های اطراف ژاپن سال هاست که ماهی‬
‫تازه ندارد‪ .‬بنابر این برای غذا رساندن به جمعیت ژاپن قایق های ماهی گیری‪،‬‬
‫بزرگتر شدند و مسافت های دورتری را پیمودند‪ .‬ماهیگیران هر چه مسافت‬
‫طولنی تری را طی می کردند به همان میزان آوردن ماهی تازه بیشتر طول می‬
‫کشید‪.‬‬
‫موفقيت‬

‫اگر بازگشت بیش از چند روز طول می کشید ماهی همما‪ ،‬دیگممر تممازه نبودنممد و‬
‫ژاپنممممممممی همممممممما مممممممممزه ایممممممممن ممممممممماهی را دوسممممممممت نداشممممممممتند‪.‬‬
‫برای حل این مسئله‪،‬شرکت های ماهیگیری فریزرهایی در قایق هایشان تعبیه‬
‫کردنمد‪ .‬آن هما مماهی هما را ممی گرفتنمد آن هما را روی دریما منجممد ممی کردنمد‪.‬‬
‫فریزرها این امکان را برای قایق ها و ماهی گیران ایجاد کردنممد کممه دورتممر برونممد و‬
‫مدت زمان طولنی تری را روی آب بمانند‪.‬‬
‫اما ژاپنی ها مزه ماهی تازه و منجمد را متوجه می شدند و مزه ماهی یخ زده‬
‫را دوست نداشتند‪ .‬بنابر این شرکت های ماهیگیری مخزن هایی را در قایق همما کممار‬
‫گذاشتند و ماهی را در مخازن آب نگهداری می کردند‪ .‬ماهی همما پممس از کمممی تقل‬
‫آرام می شدند و حرکت نمی کردند‪ .‬آنها خسته و بی رمق ‪ ،‬اما زنده بودند‪.‬‬
‫موفقيت‬

‫متاسفانه ژاپنی ها مزه ماهی تازه را نسبت به ماهی بی حال و تنبل ترجیح می‬
‫دادند‪ .‬زیرا ماهی ها روزها حرکت نکرده و مزه ماهی تازه را از دست داده بودنممد‪.‬‬

‫باز ژاپنی ها مزه ماهی تازه را نسبت به ماهی بی حال و تنبل ترجیح می دادند‪.‬‬
‫پممس شممرکت هممای ممماهیگیری بممه گممونه ای بایممد ایممن مسممئله را حممل مممی کردنممد‪.‬‬

‫آنها چطور می توانستند ماهی تازه بگیرند؟‬


‫اگر شما مشاور صنایع ماهیگیری بودید ‪ ،‬چه پیشنهادی می دادید؟‬
‫پول زیاد‬
‫به محض اینکه شما به اهدافتان می رسید مثل ً »یافتن یممک همممراه فمموق العمماده‬
‫خوب ‪ ،‬تأسیس یک شرکت موفق ‪ ،‬پرداخت بدهی هایتان یا هر چیز دیگر«‬

‫ممکن است شور و احساساتتان را از دست بدهید و دیگر به سممخت کممار کممردن‬
‫تمایممممممممل نداشممممممممته باشممممممممید ‪ ،‬لممممممممذا سسممممممممت مممممممممی شمممممممموید‪.‬‬

‫شما همین موضوع را در مورد برندگان بخت آزمممائی کممه پولشممان را بممه راحممتی از‬
‫دست می دهند‪ ،‬کسانی که ثروت زیادی برایشان به ارث می رسد و هرگممز موفممق‬
‫نمی شوند و ملکین و اجاره داران خسته ای که تسلیم مواد مخدر شده اند‪ ،‬شنیده‬
‫و تجربه کرده اید‪.‬‬

‫این مسئله را رون هوبارد در اوایل سال های ‪۱۹۵۰‬دریافت‪:‬‬


‫" بشر تنها در مواجه با محیط چالش انگیز به صورت غریبی پیشرفت می کند "‬

‫منافع و مزیتهای رقابت‬


‫شما هر چه با هوش تر‪ ،‬مصرتر و با کفایت تر باشید از حل یک مسئله بیشتر لذت‬
‫می برید‪ .‬اگر به اندازه کافی مبارزه کنید و اگر به طور پیوسته در چالش همما پیممروز‬
‫شوید ‪ ،‬خوشبخت و خوشحال خواهید بود‪.‬‬
‫موفقيت‬
‫چطور ژاپنی ها ماهی ها را تازه نگه می دارند؟‬
‫برای نگه داشتن ممماهی تممازه شممرکت هممای ممماهیگیری ژاپممن هنمموز هممم از مخممازن‬
‫نگهداری ماهی در قایق ها استفاده می کنند اما حممال آن همما یممک کوسممه کوچممک بممه‬
‫داخمممممممممممممممل همممممممممممممممر مخمممممممممممممممزن ممممممممممممممممی اندازنمممممممممممممممد‪.‬‬
‫کوسه جندتایی ماهی می خورد اما بیشتر ماهی ها با وضعیتی بسممیار سممر زنممده بممه‬
‫مقصد می رسند‪ .‬زیرا ماهی ها تلش کردند‪.‬‬
‫موفقيت‬

‫توصیه ‪:‬‬
‫‪ -‬بمممه جمممای دوری جسمممتن از مشمممکلت بمممه میمممان آن هممما شمممیرجه بزنیمممد ‪.‬‬
‫‪ -‬از بازی لذت ببرید‪.‬‬
‫‪ -‬اگر مشکلت و تلش هایتان بیش از حد بزرگ و بیشمممار هسممتند تسمملیم نشمموید ‪،‬‬
‫ضمممعف شمممما را خسمممته ممممی کنمممد بمممه جمممای آن مشمممکل را تشمممخیص دهیمممد ‪.‬‬
‫‪ -‬عمممزم بیشمممتر و دانمممش بیشمممتر داشمممته و کممممک بیشمممتری دریمممافت کنیمممد‪.‬‬
‫‪ -‬اگممر بممه اهممدافتان دسممت یافتیممد ‪ ،‬اهممداف بزرگممتری را بممرای خممود تعییممن کنیممد ‪.‬‬
‫‪ -‬زمانی که نیازهای خود و خانواده تان را برطرف کردید برای حممل اهممداف گممروه ‪،‬‬
‫جمممممممممممامعه و حمممممممممممتی نممممممممممموع بشمممممممممممر اقمممممممممممدام کنیمممممممممممد ‪.‬‬
‫‪ -‬پس از کسب موفقیت آرام نگیرید ‪ ،‬شما مهارتهایی را دارید که مممی توانیممد بمما آن‬
‫تغییمممممممممممرات و تفاوتهمممممممممممایی را در دنیمممممممممممما ایجممممممممممماد کنیممممممممممممد ‪.‬‬
‫‪ -‬در مخزن زندگیتان کوسه ای بیندازید و ببینید کممه واقع ما ً چقممدر مممی توانیممد دورتممر‬
‫بروید شنا کنید‬

‫آنکه فرهنگ و تاریخ گذشته و‬


‫گذشته گان خود را شناخت ‪،‬خود را‬
‫شناخته است‬

‫شهر سوخته اما پیشرفته‬


‫شهر سوخته در ‪ ۵۶‬کیلومتری زابل در استان سیستان و بلوچستان و در حاشیه جاده زابل ‪ -‬زاهدان واقع شده است‬

‫‪ ۳۲۰۰‬سال قبل از میلد پایه گذاری شده است‬ ‫این شهر در‬
‫»کلنل بیت« یکی از ماموران نظامی بریتانیا از نخستین کسانی است که در‬
‫دوره قاجار و پس از بازدید از سیستان به این محوطه اشاره کرده و نخستین‬
‫کسی است که در خاطراتش این محوطه را شهر سوخته نامیده و آثار باقیمانده‬
‫از آتش سوزی را دیده است‬

‫برسانی و تخلی‌هی فاضلب بوده است‬


‫شهر سوخته دارای نظام مرتب و منظم آ ‌‬

‫اولین جراحی بروی مغز در این شهر و بروی سر یک دختر بچه انجام گردیده‬
‫است‬

‫بر مبنای یافت‌ههای باستان شناسان شهر سوخته ‪ ۱۵۱‬هکتار وسعت دارد‬

‫براي نخستین بار در شهر سوخته یك چشم مصنوعي متعلق به ‪ 4800‬سال‬


‫پیش كشف شد‪ .‬این چشم مصنوعی متعلق به زنی ‪ 25‬تا ‪ 30‬ساله بوده که در‬
‫یکی از گور های شهر سوخته مدفون شده بوده است‪.‬‬
‫کشف اولین خط کش جهان با قدمت بیش از پنج هزار سال‬
‫این خط کش به طول ‪ 10‬سانتیمتر با دقت نیم میلیمتری و از جنس چوب‬
‫آبنوس است‪ .‬کشف خط کش در شهر سوخته زابل نشانگر این است که ساکنان‬
‫این شهر باستانی دارای پیشرفت های زیادی در زمینه علم ریاضیات بوده اند‬

‫قدیمی ترین تخته نرد جهان‬

‫از گور باستانی موسوم به شماره ‪ 761‬کهن ترین تخته نرد جهان به همراه ‪60‬‬
‫مهره ی آن در شهر سوخته پیدا شد‪ .‬این تخته نرد بسیار قدیمی تر از تخته‬
‫نردی است که در گورستان سلطنتی »اور« در بین النهرین پیدا شده بود‪.‬‬

‫مخترع انیمشین در جهان ما بوده ایم نه چینی ها‬

‫نخستین انیمیشن جهان‬

‫باستان شناسان هنگام کاوش در گوری ‪ 5‬هزار ساله جامی را پیدا کردند که‬
‫نقش یک بز همراه با یک درخت روی آن دیده می شود‪ .‬آن ها پس از بررسي‬
‫این شي دریافتند نقش موجود بر آن برخلف دیگر آثار به دست آمده از‬
‫محوط‌ههاي تاریخي شهر سوخته‪ ،‬تکراري هدفمند دارد‪ ،‬به گون‌هاي که حرکت‬
‫بز به سوي درخت را نشان مي دهد‪ .‬هنرمندی که جام سفالین را بوم نقاشي‬
‫خود قرار داده‪ ،‬توانست‌ه است در ‪ 5‬حرکت‪ ،‬بزي را طراحي كند كه به سمت‬
‫درخت حركت و از برگ آن تغذیه مي کند‪.‬‬
‫حاصل انیمیشن و باز سازی آن بروی کامپیوتر‬
‫نشناس‪ ،‬بز از جمله حیواناتي است كه در رسیدن به ارتفاعات‬
‫به گفته این باستا ‌‬
‫يتواند با یك حركت جهشي به سمت بال حركت كند‪ .‬هنرمند‬
‫تبحر داشته و م ‌‬
‫نقاش شهر سوخت‌هاي‪ ،‬با دقت و زبردستي موفق به تصویر كردن جهش این بز‬
‫شده است‪.‬‬
‫یتوان از سفال با امضای‬
‫از دیگر اشیای مهم از میان هزاران شی یافت شده‪ ،‬م ‌‬
‫نهای‬
‫کهای مسکونی و ساختما ‌‬
‫لگر بر روی آن‪ ،‬چکش‪ ،‬سوزن‪ ،‬شهر ‌‬
‫سفا ‌‬
‫هم‌هگانی ه‌مچون آپارتمان‪ ،‬بذر خربزه‪ ،‬حبوبات‪ ،‬ماهی خشک کرده‪ ،‬برنج‪،‬‬
‫زیره‪ ،‬کور‌ههای سفالگری‪ ،‬کور‌ههای ذوب فلزات‪ ،‬دکمه‪ ،‬تبر‪ ،‬بندکفش‪ ،‬قلب‪،‬‬
‫بهای چوبی‪ ،‬کفش‪ ،‬کمربند و ‪ ...‬نام برد‪.‬‬
‫شانه سر‪ ،‬طناب‪ ،‬سبد‪ ،‬گل مو‪ ،‬قا ‌‬

‫قدیمی ترین تاس جهان ‪:‬‬

‫سرزمی های جدا شده از ایرا ن در طول ‪ 196‬سال گذشته‬


‫آخرین نقشه بین المللی ایران پیش از جدا شدن سرزمینهای تاریخی آن ‪ ،‬انتشارات تامسون )‪(1814‬‬

‫با توجه به تهدید های مرزی موجود عليه تماميت ارضی ایران بد نيست به این نکته اشاره کنيم که سرزمين کنونی‬
‫نبزرگ « یا »ایرانشهر« و‬ ‫نزمين«‪»،‬ایرا ‌‬
‫ایران‪ ،‬تنها سی درصد از ناحي‌های وسيع است که در تاریخ با نا‌مهای »ایرا ‌‬
‫در جغرافيا با نام »فلت ایران« شناخته می شود‪ .‬ترفند ها و دسيسه های بيگانگان و سستی پادشاهان بی کفایت گذشته‬
‫بخش های زیادی ازاین سرزمين کهن را در طول فاصله کوتاه ‪ 196‬ساله از ایران بزرگ جدا نمود که مروری بر‬
‫چگونگی هر یک از این جدایی ها به رغم تلخی بسيار برای ميهن گرایان ایرانی جهت الزام جدیت و حساسيت ما دست‬
‫کم برای حفظ سرزمين های باقيمانده موجود بسيار آموزنده خواهد بود‪..‬‬

‫نهای جدا شده از ایران در قراردادهای ترکمانچای‪،‬گلستان‪،‬آخال‪،‬پار یس و‪ ...‬به قرار زیر است‪:‬‬
‫گستره سرزمي ‌‬

‫سرزمين های جدا شده قفقاز بر اساس قرارداد های گلستان و ترکمانچای با روسيه)‪ 1813‬و ‪ 1828‬م‪(.‬‬
‫آران و شروان‪ ۸۶۶۰۰ :‬کيلومتر مربع؛‬
‫ارمنستان‪ ۲۹۸۰۰ :‬ک ‪.‬م؛‬
‫گرجستان‪ ۶۹۷۰۰ :‬ک‪.‬م؛‬
‫داغستان‪ ۵۰۳۰۰ :‬ک‪.‬م؛‬
‫اوستيای شمالی‪ ۸۰۰۰ :‬ک‪.‬م؛‬
‫چچن‪ ۱۵۷۰۰ :‬ک ‪.‬م؛‬
‫اینگوش‪; ۳۶۰۰ :‬ک‪.‬م‬
‫جمع کل‪ ۲63700 :‬کيلومتر مربع‬

‫نهای جداشده ایران شرقی براساس پيمان پاریس و پيمان منطقه ای مستشاران انگليسی‬
‫سرزمي ‌‬
‫هرات وافغانستان‪ ۶۲۵۲۲۵ :‬ک‪.‬م؛‬
‫شهایی از بلوچستان و مکران‪ 3۵۰۰۰۰ :‬ک‪.‬م؛‬
‫بخ ‌‬
‫جمع کل‪ ۹۷۵۲۲۵ :‬کيلومتر مربع‬

‫نهای جداشده ورارود)ماوراءالنهر( بر اساس پيمان آخال با روسيه)‪ 1881‬م‪(.‬‬


‫سرزمي ‌‬

‫ترکمنستان‪ ۴۸۸۱۰۰ :‬ک‪.‬م؛‬


‫ازبکستان‪ ۴۴۷۱۰۰ :‬ک‪.‬م؛‬
‫تاجيکستان‪ ۱۴۱۳۰۰ :‬ک‪.‬م؛‬
‫شهای ضميمه شده به قزاقستان‪۱۰۰۰۰۰ :‬ک‪.‬م؛‬
‫بخ ‌‬
‫شهای ضميمه شده به قرقيزستان‪ ۵۰۰۰۰ :‬ک‪.‬م؛‬‫بخ ‌‬
‫جمع کل‪ 1226500 :‬کيلومترمربع‬

‫سرزمين های جداشده جنوب خليج فارس بر اساس پيمان منطقه ای مستشاران انگليس‬

‫امارات‪83600:‬ک‪.‬م‪:‬‬
‫بحرین‪ 694:‬ک‪.‬م‪:‬‬
‫قطر‪11493:‬ک‪.‬م‪:‬‬
‫عمان‪309500:‬ک‪.‬م‪:‬‬
‫جمع کل‪405287 :‬کيلومتر مربع‬

‫نهای جدا شده از ایران درونی به همراه دو سوم کردستانات )که در دوره صفویه به اشغال عثمانی در‬
‫مساحت سرزمي ‌‬
‫آمد و بعد ها در بين سه کشور ترکيه‪،‬عراق و سوریه تقسيم شد( به مساحت تقریبی ‪200000‬ک‪.‬م‪ .‬و نيز عراق به‬
‫مساحت ‪438317‬ک‪.‬م‪ .‬در جمع حدود ‪ 3.5‬ميليون کيلومتر مربع بالغ می شود که این مقدار تجزیه یک کشور در کل‬
‫تاریخ ایران و دنیا بی سابقه است‬

You might also like