You are on page 1of 6

‫تكنولوژي و سينما‬

‫در فيلم عصر جديد اثر چارلي چاپلين مي‌بينيم كه چاپلين در حال سفت كردن پيچ و مهره‌هاست‪ .‬سرعت‬
‫نقاله كم‌كم افزايش مي‌يابد تا آنجا كه چاپلين دچار مشكل و تنش رواني مي‌شود… شصت سال پس از اين‬
‫فيلم چاپلين در فيلم «احيا‌ء يك بيگانه» مي‌بينيم كه ريپلي بعد از مردان با روش شبيه‌سازي دوباره زنده‬
‫شده است اما او تصادفاً اتاقي را كه در آن شبيه‌سازي انجام مي‌شده را مي‌بيند و در آنجا «ريپلي» ديگري‬
‫را مي‌يابد كه ناقص است و التماس مي‌كند كه او را بكشند‪ .‬در اين دو فيلم كاملً مي‌توان نگراني و هراس‬
‫از پيشرفت علم را مشاهده كرد‪ .‬بي‌شك علم و تكنيك زندگي ما را دستخوش تحولت جدي كرده‌اند‪ .‬اما در‬
‫كنار تمام ارزش‌هاي مثبت همواره سؤال‌هايي پر از ترديد وجود دارند‪ .‬آيا تمام تحولت تكنولوژيك در‬
‫جهت خير بوده است؟ آيا هزينه‌هايي كه به انحاء مختلف براي تكنولوژي پرداخت مي‌شود با نتايج آن‬
‫برابر است؟ اما به هر حال دو اصل ويژگي‌هاي بنيادين مدرنيته هستند يكي «فردگرايي» و ديگري‬
‫«ايمان به پيشرفت ارزشمند تكنولوژي»‬

‫مدينه‌هاي فاضله‌ي علمي‬


‫علقه‌مندي وافر جهان مدرن به علم و تكنيك ريشه در قرون ‪ 16‬و ‪ 17‬ميلدي دارد‪ .‬نظرگاه مدرن در‬
‫مورد علم و تكنيك از اين قرن سر برمي‌آورند‪ .‬اين نظرگاه توسط انديشمنداني همچون فرانسيس بيكن‪،‬‬
‫جان لك‪ ،‬رنه دكارت‪ ،‬گاليله و نيوتن ارائه شد‪ .‬در اين نظرگاه تفكر تفسير صحيح جهان از طريق كتاب‬
‫مقدس نفي مي‌شود و به جاي آن تجربه و كسب دانش به عنوان يگانه راه دريافت صحيح جهان مطرح‬
‫مي‌شود‪ .‬با ارائه اين نظرگاه‪ ،‬الگوهاي سنتي و كهن فهم و مواجهه‌ي با كائنات مردود شد و مورد ترديد‬
‫قرار گرفت‪ .‬در واقع جهان ديگر از هر معناي فراطبيعي عاري شده است و مي‌توان با كمك ابزارهاي‬
‫رياضياتي به مواجهه‌ي ديگرگون خود و جهان شكل داد‪ .‬اين تحولت خود به خود به يك نهضت فلسفي‬
‫در قرن هجدهم شكل داد كه به آن نهضت روشنگري مي‌گويند‪ .‬در نهضت روشنگري بسياري از ابعاد‬
‫اساسي نظرگاه مدرن تبيين شد‪ .‬متفكراني همچون هيوم‪ ،‬بنتام و كانت از شاخص‌ترين متفكران اين نهضت‬
‫هستند‪ .‬هابز شايد پيشرو نهضت روشنگري در قرن هفدهم باشد چرا كه ستايش‌هاي فراوان او از پيشرفت‬
‫علوم جديد اين امر را آشكار مي‌كند از منظر نهضت روشنگري فهم علمي از انسان بنياد اساسي زيست‬
‫او قرار مي‌گيرد از دل همين نگرش علمي در مورد انسان است كه تعابير مختلفي ظاهر مي‌شود چنان كه‬
‫هيوم انسان را بيش از هر چيز بنده‌ي ميل و شهوت فرض مي‌كند و اين انديشه اساس تفكر فايده‌باوري‬
‫بنتام مي‌شود‪ .‬انديشمندان ديگر دوران روشنگري هم همچون لمتري و هلوسيوس و هولباخ نيز به اين‬
‫مفهوم از انسان اصالت داده‌اند و در آثار خود از اين مبنا سود جسته‌اند‪ .‬حتي افرادي كه درباره اين فهم‬
‫درباره انسان شك كرده‌اند اين نظرگاه را كه عقل انسان مي‌تواند جهاني بهتر بسازد را حفظ كرده‌اند‪ .‬از‬
‫نظر كانت اين باور كه انسان‌ها در پي كسب لذت و گريختن از خطر هستند با اين باور كه بشر مي‌تواند‬
‫با عقل خود دنياي بهتري را بسازد در تضاد است‪ .‬ايمان نهضت روشنگري در قبال عقل انسان براي‬
‫سامان دادن جهان به شكل عميقي با باور سده‌ي هجدهم در مورد پيشرفت علم همراه شده است… وقتي‬
‫آينده‌اي را كه تكنيك قرار است به ارمغان آورد را مدنظر قرار مي‌دهيم آنگاه يافتن تصا‬

‫وير سينمايي از دنيايي كه با علم و تكنيك تغيير شكل پيدا كرده است عجيب نيست‪ .‬دنيايي آراسته‪ ،‬منظم با‬
‫روبات‌ها‪ ،‬ماشين‌هايي كه پرواز مي‌كنند‪ ،‬تلفن‌هاي تصويري و غذاهاي همانند قرص و … اين تصاوير‬
‫در فيلم به خواب روند اثر وودي آلن كاملً مشكل هزل‌گونه‌اي به خود گرفته‌اند‪ .‬در اين فيلم مدير يك‬
‫فروشگاه غذاهاي بهداشتي (آلن) در يك عمليات ناقص منجمد مي‌شود و ‪ 200‬سال بعد دوباره بيدار‬
‫مي‌شود‪ .‬او با دنيايي مواجه مي‌شود كه در آن روبات‌ها به عنوان پيشخدمت فعاليت مي‌كنند و غذاها به‬
‫طور اتوماتيك آماده خوردن مي‌شوند‪ .‬اما اين تصور كه علم و تكنيك نه تنها با پيشرفت زندگي مادي بلكه‬
‫با پيشرفت‌هاي فرهنگي همگوني دارد را در فيلم «پيشتازان فضا» مي‌توان ديد… مدينه فاضله در‬
‫پيشتازان فضا مانند تصوير خيالي «كوندورسه»‪ ،‬تقريباً رويكردي فردگرايانه دارد‪ .‬اين مدينه فاضله‬
‫سايه‌اي از هراس از تماميت‌خواهي را در هيأت «بورگ» را همراه دارد‪ .‬بورگ يك ساختار گروهي‬
‫است كه اشكال مختلف حيات را كه در برابر خود مي‌يابد در خويشتن جذب مي‌كند و هر فرديتي را محو‬
‫مي‌كند‪ .‬اين مدينه فاضله به هر شكل كه باشد بازتاب اين اعتقاد است كه عقل و علم در نهايت باعث‬
‫پيشرفت خواهند شد‪ .‬اين يقين چشم‌انداز اصلي جهان‌بيني مدرن را تبيين مي‌كند‪ .‬تغييرات حاصل از علم و‬
‫تكنولوژي همچون صنعتي شدن بر همه آشكار است‪ .‬با اين حال اين تصور كه علم و تكنولوژي نيروهايي‬
‫ل تكامل‌بخش هستند ديگر به سادگي پذيرفته نمي‌شود‪ .‬وقايع سنگين قرن بيستم از جمله دو جنگ‬ ‫كام ً‬
‫جهاني وحشي‌گري‌هاي نازي‌ها و مسابقات تسليحات هسته‌اي ايمان به تكامل بخش بودن بي‌چون و چراي‬
‫علم را سست كرده است و علم را زير سؤال برده‪ .‬تأثيرات تكنولوژي و صنعتي شدن بر زندگي روزمره‬
‫هرگز به صراحت مثبت ارزيابي نمي‌شود‪ .‬تكنولوژي جديد همچون مهندسي ژنتيك چالش‌هاي جديدي را‬
‫پيش روي انسان‌ها قرار داده است‪.‬‬

‫خودپرستي علمي‬
‫زماني كه اولين متفكران مدرن با خوشبيني ارزش‌هاي يك شناخت علمي و تسلط بر طبيعت را طرح‬
‫مي‌كردند افرادي كه خوشبيني كمتري داشتند هراسناك از اين دستاوردها سخن مي‌گفتند‪ .‬به گفته ديويد‬
‫وست ابتدايي‌ترين نمودهاي اين هراس را مي‌توان در نمايشنامه‌هاي فاوست اثر گوته و نوشتارهاي شيلر‬
‫و در داستان‌هاي گوتيك قرن نوزدهم مشاهده كرد‪ .‬رمان فرانكنشتين نوشته مري شلي از معروف‌ترين‬
‫هشدارها به بلندپروازي‌هاي علم است‪ .‬هراس از بلندپروازي‌هاي علم را در آثار هنري معاصر نيز‬
‫مي‌توان دنبال كرد‪ .‬انديشه علم تماميت‌جو و البته گم‌گشته راه در گونه فيلم‌هاي «دانشمند مجنون» قابل‬
‫رديابي است‪ .‬فيلم كلسيك فرانكنشتين جزو اولين اين آثار است‪ ،‬در اين فيلم دانشمندي به نام فرانكنشتين‬
‫تكه‌هاي بدن مردگان را مي‌دزدد تا با وصل كردن برق به آنها مخلوق جديدي بيافريند‪ .‬او تصادفًا مغز يك‬
‫آدم‌كش را در جمجمه‌ي اين مخلوق مي‌گذارد‪ .‬فرانكنشتين در واقع همان دانشمند متكبري است كه‬
‫سرمست از دانش خود در پي خلق يك موجود بدون ارتباط با خداوند است‪ .‬در واقع او در پي دست‬
‫انداختن به ‪ 2‬ساحت دور از دست است‪ :‬ساحت مرگ و ساحت حيات‪.‬‬

‫در نهايت غرور علمي منجر مي‌شود تا مخلوقي شكل بگيرد كه وحشتناك است‪ ،‬كه در نهايت خالق خود‬
‫را از پا درمي‌آورد‪ .‬هراس‌هايي اينگونه در فيلم‌هايي همچون «دكتر جكيل و مستر هايد» كه در آن‬
‫دانشمند گذشته از دخالت در كار كائنات درگير دخالت در نفس خويشتن هم هست‪.‬‬

‫پيشرفت‌هاي شگرف علم در حوزه‌هايي همچون شبيه‌سازي و مهندسي ژنتيك نيز مواردي هستند كه‬
‫هراس‌ جدي در فضاهاي روشنفكري ايجاد كرده است و اين هراس‌ها تجليات بسياري را در حوزه هنر‬
‫داشته است‪ .‬دخالت در زنجيره‌ي ‪ DNA‬و ايجاد تغيير در موجودات بعدي و نيز شبيه‌سازي يعني وارد‬
‫كردن اطلعات ژنتيكي يك فرد داخل يك تخمك بارور شده شكل دادن به نسخه‌هاي يكسان ژنتيكي از‬
‫همان موجود را ممكن مي‌سازد‪ .‬در فيلم «مرد خوشبخت» در يك صحنه «دكتر ميلو» با هيجان بسيار‬
‫به «مايك» مي‌گويد كه توانسته است به كمك مهندسي ژنتيك و پيوند اعضاء يك «نژاد مطلوب» از‬
‫انسان‌ها را به دست بياورد‪ .‬نگراني حاصل از پيشرفت مهندسي ژنتيك دقيقاً همين امر است كه در اين‬
‫فيلم طرح مي‌شود يعني اينكه انسان‌ها به مواد خامي براي كارخانه‌ي مهندسان ژنتيك دربيايند‪ .‬وقتي چنين‬
‫امكاني دست دهد در كنار آن امكان سوءاستفاده از افراد در موقعيت‌هاي مختلف نيز رخ مي‌نمايد‪ .‬چنان‬
‫كه در فيلم «زندگي دوباره بيگانه» ريپلي صرفاً محصول يك پروسه است و ريپلي عقب ماند تنها يك‬
‫محصول ناقص از توليدات آن كارخانه است‪ .‬در اين فيلم شبيه‌سازي صرفًا به مثابه تقليل هويت انسان در‬
‫حد يك محصول توليدي مطرح مي‌شود‪ .‬چنان كه تجاوز در ريشه‌اي‌ترين سطح زيست انساني به تصوير‬
‫درمي‌آيد‪ .‬هراس ديگري كه وجود دارد بر اساس اين فكر شكل گرفته است كه تغييرات ژنتيكي در‬
‫فرايندهاي طولني معلوم نيست كه چه نتايجي را در پي داشته باشد ممكن است پس از طي سال‌هاي‬
‫طولني اساساً به گونه‌اي ديگر بدل شود يا ارگانيسم‌ها‪ ،‬گياهان و جانوران خطرناك براي محيط زيست به‬
‫وجود بيايند‪ .‬اين هراس به وضوح در فيلم «پارك ژوراسيك» ديده مي‌شود‪« .‬هاموند» دانشمندي است كه‬
‫دايناسورهايي را از روي ‪ DNA‬پيدا شده بر روي يك فسيل بازسازي مي‌كند و پاركر براي اين‬
‫دايناسورها مي‌سازد اما علي‌رغم حفاظت‌هاي سرسختانه از اين پارك اما اين موجودات از اين پارك‬
‫مي‌گريزند و وقايع شومي را به بار مي‌آورند‪ .‬همان طور كه رياضيدان برجسته و البته همواره مردد‬
‫«ايان مالكوم» هشدار مي‌دهد كه‪« :‬اگر تاريخ پيشرفت يك نكته به ما آموخته شده باشد آن نكته اين است‬
‫كه در مقابل حيات نمي‌توان قدعلم كرد»‪.‬‬

‫تأويل‌هاي جديد از داستان فرانكنشتين صرفًا در موضوع خلقت و دستكاري در حيات نمود ندارد‪ .‬در فيلم‬
‫هجوكننده‌ي كوبريك به نام «دكتر استرتج لو» صرفاً اين تسليحات نيست كه ويراني به بار مي‌آورد‪ .‬در‬
‫پايان اين فيلم «ماشين جنايت» كه شوروي به عنوان آخرين مانع ساخته است جهان را نابود مي‌كند و‬
‫مشاور علمي رئيس جمهور كه در پس زمينه كادر در حال محو شدن است‪ ،‬آخرين دانشمند پليد و زنداني‬
‫شده در صندلي چرخدار دكتر استرنج لو (پيتر سلرز) است‪ .‬اين هراس‌ها در مورد تكنولوژي‬
‫انفورماتيك هم رخ نموده است‪ .‬در فيلم «كولوسوس» ابركامپيوتري كه براي كنترل كردن پدافند موشكي‬
‫آمريكا ساخته شده است‪ ،‬كنترل اوضاع را در دست مي‌گيرد و با اتحاد با همتاي روسي خود دست به‬
‫ويراني جهان مي‌زند‪.‬‬

‫در فيلم «ترميناتور» كامپيوترهاي آينده در حالي كه مستقل شده‌اند در پي بر پا كردن جنگ براي نابود‬
‫كردن تمام نشانه‌هاي انسانيت هستند‪ .‬در فيلم ماتريكس هم كامپيوترها در حالي كه بر انسانيت غلبه‬
‫كرده‌اند آنها را همچون مواد مورد نياز رشد مي‌دهند تا از حرارت بدن‌شان به عنوان منبعي براي تأمين‬
‫انرژي استفاده كنند‪ .‬در اين موقعيت مي‌بايد چه واكنشي در برابر اين خودپرستي علمي نشان داد؟ مدافعان‬
‫تكنولوژي بر اين باورند كه داشتن قدرت كنترل بنيادهاي اصلي حيات به ما آزادي براي رهايي از قيد هر‬
‫محدوديت را مي‌دهد ما مي‌توانيم با كمك از زنجيره‌هاي ژنتيك به مداواي بسياري از بيماري‌ها بپردازيم و‬
‫مي‌توانيم به رشد گياهان و بهره‌برداري از آنها بپردازيم اما درست بر اساس همين انديشه خوشبينانه است‬
‫كه مي‌توان استدلل كرد كه اگرچه ممكن است دستكاري در بنيادهاي زيست مخاطراتي به همراه دارد اما‬
‫منافع اين دستكاري بر مضرات و معايب آن غالب است… اين ديدگاه استدلل مي‌كند كه با اعمال‬
‫كنترل‌هاي مناسب و ارائه دادن نصايح اخلقي و هشدارهاي مناسب مي‌توان از بسياري از خطرهاي‬
‫احتمالي نيز پيشگيري كرد‪ .‬يكي از راه‌هاي پيشگيري آن است كه مطمئن باشيم كه دانشمندان در حوزه‬
‫اخلق فعاليت مي‌كنند و موارد اخلقي را در فعاليت خود مدنظر دارند‪ .‬به گفته «مكس چارلزروث»‪ :‬ما‬
‫در برابر امكانات تكنولوژي جديد هرگز ناتوان نيستيم‪ ،‬مي‌توانيم اين تكنولوژي را به نفع منافع خود‬
‫كنترل كنيم»‪.‬‬

‫بي‌هويتي در جامعه تكنولوژيك‬


‫بسياري بر اين اعتقادند كه علم جديد با صنعتي كردن و ماشيني ساختن زندگي يك محيط زيست كاملً‬
‫غيرانساني خلق كرده است كه در آن افراد از خودبيگانه و بي‌هويت خلق شده‌اند‪ .‬انسان‌ها در اين محيط‬
‫زيست از خودبيگانه شده‌اند و هويت انساني خود را از دست داده‌اند آنان در دام يك زيست بي‌هويت و‬
‫فارغ از انسانيت گرفتار شده‌اند ريشه اين نظرگاه به ديدگاه «ماركسيست»ها درباره از خودبيگانگي‬
‫است‪ .‬ماركس در تحليلي كه از مراحل تكامل فرايند كار در فصل پانزدهم كتاب «سرمايه» بيان مي‌كند‬
‫كه تكنولوژي نقش بسيار مهم و تأثيرگذاري در حوزه كار دارد‪ .‬لجرم سرمايه‌دار دلبستگي عميقي به‬
‫تكنولوژي دارد چرا كه ورود تكنولوژي او را از نيروي كار بيشتر بي‌نياز مي‌كند و از سوي ديگر‬
‫موجب رونق فعاليت‌هاي اقتصادي او مي‌شود‪ .‬در بسياري از موارد مهارت‌هاي مختلف كارگران توسط‬
‫ماشين‌هاي مختلف انجام مي‌شود و در جايي هم كه هنوز به كارگران نياز است و ماشين را نتوان‬
‫جايگزين فرد ساخت اين كارگران هستند كه مي‌بايد خود را با ماشين‌ها هماهنگ سازند لجرم كارگران‬
‫در واقع به زائده‌ و ضميمه‌اي براي ماشين‌ها بدل مي‌شوند‪ .‬از سوي ديگر سرمايه‌دار مي‌تواند كنترل‬
‫بيشتري بر كارخانه خود پيدا كند چرا كه او صاحب ماشين است‪ .‬نقد ماركس بر آثار غيرانساني‬
‫تكنولوژي و ماشين‌سازي بستري براي نقدهاي جدي‌تر بر تكنولوژي را در زندگي مدرن فراهم كرد‪.‬‬
‫بسياري از انديشمندان بر اين باورند كه در قرن بيستم هر روز كه مي‌گذرد اين از خودبيگانگي و‬
‫بي‌هويتي انسان در مقابل تكنولوژي شكل عميق‌تري به خود مي‌گيرد به هر نسبت كه تكنولوژي جنبه‌هاي‬
‫مختلف از زندگي اجتماعي اعم از برنامه زندگي‪ ،‬سيستم‌هاي ارتباط و انتقال را دستخوش تغيير و تحول‬
‫مي‌كند و مديريت و سامان‌دهي علمي حيطه گسترده‌تري از زندگي را اشغال مي‌كند‪ .‬اين نگراني نيز از‬
‫آثار منفي تكنولوژي نيز بيشتر به چشم مي‌آيد… تصاوير سينمايي كه از آينده در فيلم‌ها ارائه مي‌شود نيز‬
‫اين نگراني از زندگي فقدان انسانيت به چشم مي‌خورد‪ .‬استنلي كوبريك در فيلم «اديسه فضايي‪»2001 :‬‬
‫با طنز مختص به خودش جهان تغيير يافته از نظر تكنولوژي را به سخره مي‌گيرد‪ .‬در ظاهر اين مدينه‬
‫فاضله علمي يك جهان پيشرفته تكنولوژيك و منظم است كه در آن كامپيوترها و سفينه‌هاي فضايي در‬
‫ل فريبنده است‪ .‬جهاني كه كوبريك از آينده نشان مي‌دهد با جهان‬ ‫اختيار انسان هستند اما اين نمودها كام ً‬
‫آينده در پيشتازان فضا تفاوت جدي دارد‪ .‬در اين جهان در حالي كه تكنولوژي بسيار باشكوه است انسان‌ها‬
‫بدل به بردگاني بي‌رمق و در اصل چهره‌هايي روبات مانند براي ماشين‌ها شده‌اند‪ .‬از بخش دوم فيلم دو‬
‫فضانوردي كه به سياره مشتري رفته‌اند ديگر ماجراجويان قهرمان نيستند بلكه در واقع بدل به كارمنداني‬
‫بي‌احساس شده‌اند‪ .‬آنها تحت تأثير يك كامپيوتر بسيار احساساتي و مستعد به نام هال قرار دارند كه‬
‫علي‌رغم آنكه عليه آنها رفتار مي‌كند اما باز هم تقريبًا انساني‌ترين موجود در سفينه است‪ .‬اين تصاوير‬
‫سياه از آينده نشان مي‌دهد كه هر چه تكنولوژي و علم بيشتر پيشرفت كند و روال تكنيكي شدن ادامه داشته‬
‫باشد همان قدر حكومت از دست مردم خارج مي‌شود و سلطه‌اي ديگرگون به نام سلطه فن بر بشر يا‬
‫«فن‌سالري» شكل مي‌گيرد‪.‬‬

‫«ژان لوك گدار» در فيلم «آلفاويل» شهري را به ما نشان مي‌دهد كه در آن يك كامپيوتر شرور به نام‬
‫«آلفا ـ ‪ »60‬شهر را اداره مي‌كند‪ .‬يك نظم اجتماعي سلطه‌جو تحت عنوان منطق شكل گرفته است‪ .‬در‬
‫«آلفا ويل» هر كس نقش خود را دارد… در اين شهر كه انسان‌ها بدل به كارمنداني بي‌انديشه شده‌اند‪ ،‬اين‬
‫بي‌انديشگي تبليغ مي‌شود چرا كه حاصل آن به وجود آمدن نظم اجتماعي است‪ .‬داروهاي محرك بين مردم‬
‫توزيع مي‌شود و دايره‌ي واژگان فعال با حذف لغات از لغت‌نامه‌ها محدودتر مي‌شود‪ .‬گدار در نهايت‬
‫شخصيت محوري اين فيلم يعني «لمي كاوشن» را كه مأموري بين كهكشاني است وارد مي‌كند او تنها‬
‫كسي است كه مي‌تواند كامپيوترها را شكست دهد‪ .‬به همين نحو در فيلم فارنهايت ‪( 451‬اثر فرانسوا‬
‫تروفو) تروفو يك جامعه تماميت‌خواه بي‌احساس را نشان مي‌دهد كه در آن انديشه‌ورزي مستقل رد‬
‫مي‌شود‪ .‬مأموران آتش‌نشاني كتاب‌ها را مي‌سوزانند و توده مردم از طريق تلويزيون احمق نگه داشته‬
‫مي‌شوند‪.‬‬

‫بسياري از اين هراس‌ها درباره تأثير تكنولوژي در آثار اعضاي مكتب فرانكفورت ديده مي‌شود‪ :‬ماركس‬
‫هوركهايمر (‪ 1973‬ـ ‪ )1895‬تئودور آدورنو (‪ 1969‬ـ‪ )‌1903‬و هربرت ماركوزه (‪ 1979‬ـ ‪.)1898‬‬
‫ماركوزه شايد معروف‌ترين اين جمع باشد ولي اين انديشه ماركس را كه تكنولوژي در نهايت در پي‬
‫بي‌هويت كردن كارگران و حاكم شدن سرمايه‌داران است را در زمينه اجتماعي گسترده‌اي مطرح مي‌كند‪.‬‬
‫او بر اين باور است كه تكنولوژي در قرن بيستم (كه آن را تكنولوژي ديرهنگام مي‌نامد) شايد باعث‬
‫افزايش توليد شود اما در واقع وابستگي جدي براي فرد به وجود مي‌آورد و انسان را بدل به ضميمه‌اي‬
‫براي ماشين مي‌كند‪ .‬هر چه اين تكنيكي شدن ادامه يابد ساحت‌هاي بيشتري از حيات اجتماعي تابع منطق‬
‫اين تكنيكي شدن مي‌شوند و در نهايت مديران فن‌سالر و بوروكرات قدرت بيشتري در دست مي‌گيرند و‬
‫در نهايت به سلطه خود شكل مي‌دهند‪ .‬ماركوزه بر اين باور است كه عقل‌گرايي بر مبناي تكنولوژي اينك‬
‫حتي دايره‌اي محدود را براي انديشه ترسيم كرده است‪ ،‬چنان كه در شرايط فعلي تنها سؤال در مورد‬
‫مسائل فني و تكنيكي با مفهوم به نظر مي‌رسد‪ .‬بنابر انديشه ماركوزه اين روش‌ انديشه‌ورزي بيش از پيش‬
‫به عنوان تنها روش قابل قبول انديشه‌ورزي مطرح شده است‪ .‬به بيان ديگر از نظروي اين انديشه اينك به‬
‫مثابه يك ايدئولوژي ظاهر شده است‪ .‬نظم اجتماعي حاكم با مديريت بوروكرات آن موجه به نظر مي‌رسد‬
‫چرا كه اين نظم اجتماعي بازدهي تكنولوژيك را تأييد مي‌كند و افزايش مي‌دهد‪ .‬لجرم عقل تكنولوژي زده‬
‫دقيقاً توجيه‌كننده وابستگي افراد به صنعت و به نهادهاي اجتماعي است‪ ،‬كه در پس گسترش تكنولوژي‬
‫شكل گرفته است‪ .‬در نهايت ماركوزه بر اين باور است كه علم و تكنولوژي جامعه‌اي كاملً غيرانساني‬
‫ايجاد كرده است و در نهايت منجر به انواع جديدي از كنترل اجتماعي شده است…‬

‫از نظر انديشمند ديگري كه جانشين ماركوزه و نماينده معاصر مكتب فرانكفورت است يعني يورگن‬
‫هابرماس انسان‌ها بيشتر و بيشتر تابع محدوديت‌هاي الزامي پيشرفت‌هاي تكنولوژيك مي‌شوند‪ .‬اما از نظر‬
‫يورگن هابرماس هرگز امكان رها شدن از تكنولوژي وجود ندارد و نمي‌توان از امكانات شگرف‬
‫تكنولوژي چشم فرو بست‪ .‬اما با اين حال اين پيشرفت تكنولوژيك صرفًا يك جنبه از هستي ما را شكل‬
‫مي‌دهد‪ .‬بعد جنبه مهم ديگر وجود دارد كه همان روابط بين افراد است‪ .‬آنچه براي اين جنبه ميان‬
‫انديشه‌اي وجود دارد گفت‌وگو و تعامل فكري ميان افراد به جاي دستكاري تكنيكي است‪ .‬ما از طريق‬
‫زبان مي‌توانيم خواست و عليق خود را در جمع مطرح كنيم و با يكديگر بر سر آن به چانه‌زني و‬
‫گفت‌وگو بپردازيم و آنگاه به عنوان يك جامعه بر سر اهدافي كه مي‌بايد مدنظر قرار دهيم به اشتراك‬
‫برسيم‪.‬‬

‫از نظر هابرماس تكنولوژي هرگز في‌نفسه مشكلي نيست بلكه گسترش غلط نوع ارتباط تكنولوژيك كه‬
‫ارتباط ميان انسان و طبيعت را تعريف مي‌كند به حيطه روابط بين انسان‌هاست كه مخاطره‌آميز مي‌نمايد‪.‬‬
‫لجرم با گسترش تكنيك در سطح روابط اجتماعي آنگاه هر مسأله اجتماعي خود را به شكل يك مشكل‬
‫تكنيكي ظاهر مي‌كند و اين امر باعث مي‌شود تا قلمرو ميان افراد كه با بحث و گفت‌وگو و توافق شكل‬
‫مي‌گيرد نيز بدل به يك امر تكنيكي شود‪ .‬اگر همه روابط نيز تحت عنوان تكنيك مطرح شوند آنگاه واضح‬
‫است كه قدرت اجتماعي در دستان مديران تكنيكي و بوروكرات مي‌افتد‪ .‬هابرماس معتقد است در‬
‫جامعه‌اي كه يك انديشمند نخبه بوروكرات نظم اجتماعي را بدون رجوع به مردم انجام و شكل دهد جنبه‬
‫ارتباط ميان فردي انكار مي‌شود‪ .‬شكل انساني زندگي كردن در يك اجتماع آنگاه نمود مي‌يابد كه ما جنبه‬
‫ارتباط ميان افراد و بحث و گفت‌وگو حول محورهاي مختلف را دوباره در شرايط تكنيكي شده معاصر‬
‫مطرح كنيم‪ .‬در جامعه آرماني كه هابرماس از آن سخن مي‌گويد همه‌ي معيارها و اهدافي كه شكل گرفته‬
‫است بر مبناي گفت‌وگو معنا يافته است و حول آنها بحث‌هاي گسترده در حوزه‌هاي مختلف اجتماع انجام‬
‫شده است و با آگاهي كامل از اين ارزش‌هاست كه مي‌توان تكنولوژي را به مسير مطلوبي كه به دست‬
‫آمده است هدايت كرد‪ .‬اين توضيح هابرماس ما را دوباره به تفسير «چارلز ورث» برمي‌گرداند كه‬
‫استدلل مي‌كرد‪« :‬انسان در برابر تكنولوژي هرگز دست بسته نيست»‪ .‬اما از نظر هابرماس قبل از هر‬
‫چيز ما مي‌بايد ساحت بحث عمومي را دوباره احياء كنيم‪ ،‬چرا كه از پس تكنيكي شدن و پيشرفت اين‬
‫ساحت به دست فن‌سالران بوروكرات از بين رفته است‪.‬‬

‫تكنولوژي جديد و نظرگاه‌هاي معاصر‬


‫آنچه كه هابرماس فرض بنيادي خود در نقد بر تكنولوژي مدنظر قرار مي‌دهد آن است كه تكنولوژي‬
‫هرگز جايگاهي در روابط ميان افراد و انديشه‌ها ندارد‪ .‬دستكاري‌هايي كه به واسطه تكنولوژي انجام‬
‫مي‌شود مي‌تواند در مواجهه با طبيعت كارساز باشد اما وقتي اين دستكاري‌ها وارد حوزه‌هاي انساني و‬
‫ل وارد‬‫نيز روابط ميان افراد مي‌شود ايجاد مخاطره مي‌كند‪ .‬از اين منظر بي‌شك تكنولوژي جديد كه كام ً‬
‫حوزه‌هاي انساني و روابط ميان افراد شده است‪ .‬تنها وضعيت فعلي را تراژيك‌تر مي‌كند‪ .‬يعني تكنولوژي‬
‫رايانه يا تغيير سلول‌هاي بنيادين يا مهندسي ژنتيك همه و همه به نوعي مي‌توانند خطرناك باشند‪ .‬از اين‬
‫گذشته تكنولوژي جديد ـ چنان كه در فيلم دشمن ملت نيز ديده مي‌شود ـ نوع جديد و كامل‌تري از نظرات‬
‫و محدوديت افراد را امكان‌پذير كرده است‪ .‬اين دست نگراني‌ها را مي‌توان در فيلم هاير همچون‬
‫ترميناتور ‪ ،3‬ديد‪ .‬در پليس آهني آدم‌ها دوباره‌سازي مي‌شوند تا دولت از آنها بهره‌برداري كند‪ .‬ترميناتور‬
‫از اين هم پيشتر مي‌رود در اين فيلم ترميناتوريك آدم مكانيكي است كه توسط ماشين‌هايي كه آينده را در‬
‫اداره خود دارند او را به گذشته فرستاده‌اند تا زني با نام «ليندا هاميلتن» كه آبستن كودكي است كه در‬
‫ل نشانگر انسانيت در شرف سقوط است‪.‬‬ ‫آينده يك آزاديخواه باشد را بكشد‪ .‬اينجا ترميناتور كام ً‬

‫مهندس ژنتيك هم بهانه‌هاي بسياري براي تصويرهاي تيره و تار در سينما بوده است‪ .‬مهندسي ژنتيك‬
‫جايي كه با تكنولوژي زاد و ولد همراه مي‌شود اهميت بسياري در فيلم «گاتاكا» پيدا مي‌كند‪ .‬در اين فيلم‬
‫يك جامعه وحشتناك تصوير مي‌شود كه در آن ارزش هر فرد با توجه به زنجيره‌ي ژنتيك وي شناخته‬
‫مي‌شود و افرادي كه نقصي در زنجيره ژنتيك دارند به انجام كارهاي حقير و پست جامعه مجبور‬
‫مي‌شوند‪ .‬پس از هر سو كه به اين امر نگاه كنيم درمي‌يابيم كه تكنولوژي‌هاي جديد تقويت‌كننده اشكال‬
‫مختلف ستم در جوامع هستند و امكانات بيشتري براي ستم در اختيار ظالمان قرار مي‌دهند‪ .‬شايد در پايان‬
‫بحث درباره برخي از انديشه‌هاي ميشل فوكو سودمند به نظر برسد‪.‬‬

‫فوكو نيز همچون هابرماس نگران تعدي به حوزه‌ي روابط ميان فردي است‪ .‬فوكو معتقد است كه قدرت‬
‫انسان‌ها را به نوع خاصي از افراد مورد نظر خود بدل مي‌كند‪ .‬فوكو در كتاب‪« :‬تنبيه‪ ،‬مراقبت و‬
‫زندان» در مورد اشكال مختلف مجازات و تحول آن از دوران كهن تا دوران مدرن و تغيير يافتن اشكال‬
‫آن در دنياي مدرن به تفصيل بحث مي‌كند‪ .‬از نظر فوكو انضباط با زير نظر گرفتن افراد آنها را بدل به‬
‫موجوداتي تابع مي‌كند و با ايجاد شكل تابعيت در آنها موجود مطلوب خود را از آنان مي‌سازد‪ .‬فوكو اما‬
‫بر اين باور است كه هر چند تكنولوژي جديد اشكال مختلف كنترل و نظم‌بخشي را به همراه آورده است‬
‫اما از سوي ديگر توانايي‌هاي انسان را هم بيشتر كرده است‪ .‬لجرم هرگز نبايد تكنولوژي را به طور‬
‫كامل مردود اعلم كرد بلكه برعكس بايد به كشف امكاناتي كه تكنولوژي در «پيشرفت توانايي‌هاي» و‬
‫«شدت بخشيدن به روابط قدرت دارد» از اتحاد بين اين دو جلوگيري كرد‪.‬‬

‫البته اين امر هرگز به اين معنا نيست كه پيشرفت تكنولوژي في‌نفسه به پيشرفت فرهنگ و اخلق منجر‬
‫مي‌شود‪ .‬اتفاقات عظيم و وحشتناك پشت سر ما هرگز اجازه نمي‌دهند كه ما به اين خوش‌خيالي قرن‬
‫هجدهمي بازگرديم‪ .‬لجرم زمان شيفتگي دنيا به تكنولوژي اينك به سر رسيده است اما داشتن موضع‬
‫نقادانه به تكنولوژي هم هرگز به معناي چشم‌پوشي از آن نيست‪ .‬بي‌شك حفظ و بهره‌برداري از آنچه كه‬
‫تكنولوژي در اختيار ما گذاشته است تنها با يك ذهن انتقادي ممكن است‪.‬‬

You might also like