You are on page 1of 3

‫آيا عكاسی هنر است؟‬

‫رابرت بالكامب نويسنده اين مقاله بيش از چهل سال عكاسي چهره را در كارنامه هنري خود دارد‪.‬‬
‫بالكامب تنها عكاس نيست‪ ،‬پس از اتمام تحصيلت او دو دهه را به تبليغات و طراحي فني گذرانده ‪ ،‬وي‬
‫معتقد است" براي آنكه كسي خودش را يك عكاس در عالم هنر بداند نياز به هنرمند بودن نيز دارد نه فقط‬
‫يك" شاتر كليكر" كه متاسفانه اين روزها بيشتر عكاسان هستند"‬
‫در اين مقاله اشاراتي به گروه معروف اف ‪ 64‬شده است ‪ .‬اين گروه در سال ‪ 1932‬توسط آنسل آدامز به‬
‫اتفاق ويلرد ون دايك به منظور آنچه "كشف امكانات عكاسي صريح " ناميده مي شد تاسيس گرديد‪.‬‬
‫بالكامب در اين مقاله ضمن تا كيد بر آثار پرفروغ و به يادماندني گروه ‪ ، 64‬به تاسي از استادش نظراتي‬
‫مخالف آنسل آدامز و ديگر عكاسان اين گروه ارائه و تعريف ديگري از عكاسي به مثابه هنر بيان مي‬
‫كند‪.‬‬
‫آنسل آدامز همچون استراند و وستون مخالف دستكاري عكاس در نگاتيو بود و اعتقاد داشت " عكاس مي‬
‫تواند بدون توسل به فنون تاريكخانه اي ‪ ،‬زيبايي متنوع و ناب طبيعت را ارائه كند‪".‬‬
‫او عاشق طبيعت بود و عكس هايي كه از مناظر طبيعي و حيات وحش گرفته در تاريخ عكاسي از شهرت‬
‫بسزايي برخوردارند‪.‬‬
‫آدامز عكاسي را يك مرحله از امكانات بياني انسان و تمامي هنر را بيان نكته واحدي به نام رابطه روح‬
‫انسان با روح انسان هاي ديگر و با دنيا مي دانست‪.‬‬
‫مركز عكاسي خلق در دانشگاه آريزونا آرشيوي از كارهاي مورتنسن نگهداري مي كند و مجموعه اي‬
‫از آثار بالكامب و نامه هاي تبادل شده بين اين استاد و دانشجو و دوربين اهدايي مورتنسن به بالكامب را‬
‫نيز در كنار آن به نمايش گذاشته است‪ .‬اين مركز يكي از كامل و جامع ترين مجموعه ها و آرشيو هاي‬
‫عكس را با بيش از ‪ 70‬هزار قطعه عكس از ‪ 4‬هزار عكاس در خود جاي داده است كه تاريخچه جامع و‬
‫مصوري از فعاليت هاي عكاسان را طي ساليان متمادي عرضه مي كند‪ .‬پذيرفته شدن آثار يك عكاس در‬
‫اين مركز افتخار و اعتبار مهمي در ميان عكاسان آمريكايي به شمار مي آيد‪.‬‬

‫آيا عكاسي هنر است؟‬


‫ما اين سوال را بارها و بارها شنيده ايم كه آيا عكاسي مي تواند در ذات خود ‪ ،‬هنر محسوب شود؟ و‬
‫شاهد رسالت و مقالت زيادي در رد يا تاييد اين نظر هستيم‪ .‬ايراد و استدلل نخست در رد اين نظر‬
‫اينست كه به نظر مي رسد در عكاسي يك پروسه مكانيكي قسمت عمده كار را بر عهده دارد كه عكاس‬
‫قادر به افزودن چيزي جز مقداري دستكاري در چاپ عكس ‪ ،‬به آن نيست‪ (.‬و اين هم در صورتي است‬
‫كه عكاس خود چاپ عكس را در تاريكخانه اش انجام دهد‪ .‬براي مثال عكاسان جنگ جهاني دوم كه آثار‬
‫تامل برانگيزي هم خلق كردند تنها لحظه ها را شكار و فيلم ها را براي ظهور و چاپ به لبراتوار هايي‬
‫خارج از مهلكه ارسال مي كردند و خود معمول تصور دقيقي از نتيجه كار‪ -‬اگر نتيجه اي وجود مي‬
‫داشت ‪ -‬نداشتند)‬
‫شايد از طريقي كه در ادامه پي خواهم گرفت قادر به كمك به بعضي نتيجه گيري ها در اين بحث شوم‪.‬‬
‫طي سال هاي ‪ 1956‬تا ‪ 1957‬بيش از يك سال را با ‪ William Mortensen‬در كاليفرنيا گذراندم و‬
‫فلسفه و تكنيك او را كه بيش از ‪ 40‬سال به هر دوي آنها در كارهايم به عنوان يك عكاس چهره نگار‬
‫وفادار مانده‌ام ‪ ،‬از او آموختم‪ .‬او تكنيك هاي شخصي و خاص خودش را در نورپردازي سوژه ‪ ،‬زمان‬
‫بندي نوردهي و ظهور و چاپ فيلم داشت‪ .‬او در هر يك از اين مراحل در برابر گروه معروف ‪ f/64‬به‬
‫رياست آنسل آدامز قرار مي گرفت كه معتقد به عدم هر گونه دستكاري در ظهور و چاپ فيلم بود‪ .‬به‬
‫نظر مي رسد چنين فلسفه اي با استدللي كه ارائه مي دهد به خودي خود عكاسي را از جرگه هنر خارج‬
‫مي كند‪ .‬گروه آنقدر قدرت و نفوذ داشت كه به مدت بيش از يك دهه در كنار گذاشتن مجازي مورتنسن از‬
‫تاريخ عكاسي موفق شد‪.‬‬
‫مورتنسن مفهوم " نور دادن براي سايه ها و ظهور براي روشني ها " را با تجربه بر عكس قضيه يعني "‬
‫نوردادن براي روشني ها و ظهور براي سايه ها " متغير كرد‪ .‬مفهوم قبلي‪ ،‬تكنيسين هاي تاريكخانه را‬
‫وادار مي كرد با استفاده از تكنيك معروف “‪ ” Pull‬نگاتيو را به نقطه مشخصي از پروسه ظهور كه‬
‫توسط فاكتور شناخته شده اي به نام " گاما" تنظيم مي شد ‪ ،‬برسانند‪ .‬اين تغيير مختصر پيش از آنكه‬
‫پروسه ظهور كامل شود نگاتيو را از ادامه راه نگه مي داشت‪ .‬من نمي توانم در مورد نتايجي كه با‬
‫استفاده از اين روش و توسط ستارگان پر فروغي همچون گروه ‪ F/64‬كه مطمئنا عكس هاي باشكوهي‬
‫خلق كرده اند كه براي هميشه باقي خواهند ماند ‪ ،‬بحث و استلل كنم ‪ ،‬اما مي توانم در باره آن مفهوم پايه‬
‫و اساسي حرف هايي بزنم‪.‬‬
‫مورتنسن مي گفت ‪ ،‬نگاتيو مانند " دوربين پيچيده " چشم انسان است كه به اندازه كافي براي ضبط و‬
‫انتقال تدريجي يك سوژه دچار محدوديت و مضيقه است و بيشتر ‪ ،‬سوژه را قاپ مي زند و مي دزدد تا آن‬
‫را با تمام جزييات و حواشي اش نشان دهد ‪ .‬مفهوم پايه و قديمي ارائه شده هم تنها همين كار را انجام مي‬
‫دهد‪ .‬ايده مورتنسن بر اساس مفهوم "نوردادن براي روشني ها و ظهور براي سايه ها " منجر به ظهور‬
‫كامل فيلم براي دستيابي به آنچه كه نامش را " ‪ 7‬مشتق " (‪ )D-7‬گذاشته بود ‪ ،‬شد‪ .‬او حتي براي اثبات‬
‫نظريه اش فيلمي را به اندازه كافي در پروسه ظهور تحريك كرد تا كامل ظاهر شود‪ .‬او به جاي ‪5‬‬
‫دقيقه ‪ ،‬نگاتيو را حدود يك تا يك و نيم ساعت يا تا قبل از آنكه نگاتيو آسيب ببيند و لكه دار شود در “‬
‫‪ ” Developer‬نگاه داشت ‪ .‬همه چيز به خوبي با يك نگاتيو كامل ظهور يافته به پايان رسيد‪.‬تنها كمي‬
‫كار بر روي كاغذ باقي مانده بود تا عكسي عالي از سفيد سفيد تا سياه سياه بدست آيد‪.‬‬
‫من اين كار را بارها انجام داده ام ‪،‬ظهور يك تا يك و نيم ساعته بدون هيچ اثر نامناسبي بر روي نگاتيو‪.‬‬
‫به موضوع اصلي برگرديم‪ .‬اين درگيري عكاس براي ارائه يك عكس مسير طولني است كه عكاسي را‬
‫در زمره هنر قرار مي دهد ‪ ،‬اما به يك چيز ديگر نيز نياز است كه مورتنسن به خوبي از پس آن نيز بر‬
‫آمده است‪.‬‬
‫مدتها پيش از آنكه او وارد عكاسي شود در نيويورك با هنرمنداني از جمله ‪ Bridgeman، Henri‬و‬
‫‪ Bellows‬مشغول تحصيل بود و طي يك سال در "يونان " از بسياري جاها نقاشي كرد‪ .‬پس از بازگشت‬
‫به تدريس در كلس هاي هنر دبيرستان قديمي خود پرداخت ‪ .‬من تعدادي از كارهاي رنگ و روغن او‬
‫را مشاهده كردم كه كارهاي بسيار با ارزشي بودند‪.‬مسئله اينست كه او يك هنرمند مسلم بود و آن استعداد‬
‫و سرشت را با خود به عكاسي آورده بود‪.‬‬
‫من هيچ عكاس ديگري را سراغ ندارم كه پرتره هايي با كيفيت آثار مورتنسن ارائه كرده باشد‪ .‬احساس‬
‫من اينست كه يادگيري اغلب هنرمندان از طريق منابع يكساني بوده و در نتيجه كارهاي آنها هم شبيه بهم‬
‫و يكسان به نظر مي رسد‪ .‬به نظر من ‪ ،‬هر چند كه آنها تكنيسين هاي خوبي محسوب مي شوند اما فاقد آن‬
‫بارقه هنرمندي هستند و آن بارقه خصوصيتي است كه فرد با آن متولد مي شود و آموختني نيست هر چند‬
‫كه مطالعه عميق و دقيق تاريخ هنر و آثار هنرمندان متقدم و موفق‪ ،‬به بهبود درك افراد از هنر و ارتقا‬
‫كيفيت آثار آنها كمك مي كند‪ .‬من به عكس هاي بسياري توجه كرده ام و مجلت و كتاب هاي متعددي را‬
‫ورق زده ام و در آنها آثاري را ديده ام كه بيشتر آنها را تكنيسين ها و نه هنرمندان تهيه و عرضه كرده‬
‫اند‪ .‬يك مثال ‪ :‬مورتنسن براي كمك به داوري در يك نمايشگاه عكس دعوت شده بود‪ ،‬يكي از معدود‬
‫دفعاتي كه از خانه و استوديو اش دور شده بود‪ .‬او به قانون ‪ Schnitt‬رياضي دان آلماني كه ميگفت بايد‬
‫نسبت ‪ A‬به ‪ B‬برابر با نسبت ‪ B‬به ‪ A-B‬باشد ( افقي و عمودي) در تركيب بندي عكس معتقد بود و در‬
‫ميان عكس ها به دنبال تصاويري بود كه بيشتر با اين قانون مطابقت كنند‪ .‬چند تايي از عكس هايي كه‬
‫قانون ‪ Schnitt‬در آنها بيشتر رعايت شده بود توجه او را به خود جلب كردند ‪ ،‬آنها را جدا و براي‬
‫مقايسه و بررسي بيشتر آنها را به ديوار تكيه داد‪ .‬بقيه داوران گيج شده بودند بيشتر انتخاب هاي آنها در‬
‫ميان عكس هايي كه مورتنسن انتخاب و جدا كرده بود وجود نداشتند‪ .‬او توضيح داد كه اگر يك عكس‬
‫چاپ شده كمپوزيسيون خوبي نداشته باشد ‪ ،‬هر چقدر هم كه خوب گرفته و چاپ شده باشد اين مسئله مهم‬
‫نيست و دستورالعمل ‪ Schnitt‬به سادگي يك پرينت با كمپوزيسيون خوب را از پرينتي كه فاقد آن است‬
‫مشخص و معين مي كند‪ .‬باقي داوران سرانجام با مورتنسن موافقت كردند و نهايتا جايزه به عكسي كه او‬
‫انتخاب كرده بود تعلق گرفت‪.‬‬
‫من در مورد عكاساني كه آثارشان را به طور معمول عرضه مي كنند نظري ندارم اما در مورد آنهايي‬
‫كه سعي مي كنند كار هاي متوسطي را كه به لحاظ تكنيكي عالي اما فاقد كيفيت حقيقي هنري هستند ‪،‬به‬
‫مثابه هنر قلمداد كنند نظراتي دارم‪ .‬مدت هاست كه از من براي داوري در نمايشگاه ها و مسابقات‬
‫عكاسي دعوت نمي شود زيرا همه مي دانند كه من عكس هاي رنگي را كه مشخص است توسط خود‬
‫عكاس چاپ نشده اند قبول ندارم و رد مي كنم ‪ .‬بيشتر عكاسان چاپ هاي رنگي شان را به لبراتوار‬
‫هايي مي دهند كه از تجهيزات گران قيمت استفاده مي كنند ‪.‬‬
‫براي آنكه عكاسي جايگاه خودش را در هنر داشته باشد بايد بدست هنرمندان برجسته و عكاسان خبره به‬
‫لحاظ فني اعتل يابد ‪.‬بسياري از عكاسان تكنيكي ‪ ،‬كارهاي درخشاني در زمينه ثبت و ضبط آنچه كه‬
‫جهان دارد ارائه مي دهند اما تنها " عكاسان هنرمند" قادر به حفظ جايگاه عكاسي در سالن هاي هنري و‬
‫كلكسيون ها هستند‪.‬‬

You might also like