You are on page 1of 5

‫دوست دارد به کارهایش نگاه کند‪ .

‬و مدتی‬
‫طول میکشد تا متوجه شوم که واقعاً در‬
‫فالن تابلـو چه کـار کردهام‪ ،‬سازوکـارش‬
‫چگونه است؛ سپس شـاید آن را در کـار‬
‫دیگری استفاده کنم‪ .‬اما گـرچه نقاشی را‬
‫نمیتوان به شکل نظری انجام داد‪ ،‬همة‬
‫نقاشها باید تا حدی پس از اتمام کارشان‬
‫بـتواننـد آن را تحلیـل کننـد‪ .‬مطمئنـم‬
‫کوبیستها اینطور برنامهریزی نمیکردند‪،‬‬
‫یعنـی بـه شکلـی خودآگـاه نمینشستند‬
‫بگویند‪ ،‬خب‪ ،‬باید پرسپکتیو را شکست و‬
‫به هم زد‪ ،‬مشکل ما این است‪ .‬مسئله نوعی‬
‫کورمـال رفتن اسـت‪ ،‬آنهـا آرام و بـه‬
‫شیوههـای گوناگـون کورمـال میرفتنند؛‬
‫هرکدام از هنرمندان به شیوة خاص خودش‬
‫کورمال کورمال پیش میرفت‪ .‬پیکاسـو یا‬
‫براک بعد از اتمام کارشان به تابلوهایشان‬
‫نگاه میکردنـد‪ ،‬آنها به شکلـی خودآگاه در حین‬
‫نقاشیکردن بـه نظریة کوبیستـی فکر نمیکردند‪.‬‬ ‫‪1‬‬
‫نقاشی دربرابر نظریه‬
‫[درمقام هنرمند] به نوعی شبهآگاهی اجازه میدهید‬
‫نشانتان دهد چطور پیش بروید‪ ،‬در غیر اینصورت‬ ‫نوشتة دیوید هاکنی‬
‫نقاشی [فعالیتـی] قصدی میشود؛ اما نمیتوانیـد‬ ‫ترجمة گلنار نریمانی‬
‫هدفمند و با قصدیت نقاشی کرده باشید‪ .‬چیزهایی‬ ‫من اگرچـه بـه نظریـه عالقمنـدم‪ ،‬امـا مسلمـاً‬
‫را که در درونتـان میگذرد کشف میکنیـد؛ نیاز‬ ‫نظریهپرداز نیستم‪ .‬پرسشهایی را طرح میکنم و‬
‫ندارید این کشف را بدانید؛ شهودی کار میکنید‪.‬‬ ‫نظریهها را پس از آن میسازم و نه پیش از آن –‬
‫کوبیسم به شکل شهودی کشف شد‪ ،‬همهاش شهود‬ ‫یعنی تنهـا پس از اینکه کـاری انجـام دادهام‪.‬‬
‫بود‪ .‬اغلب هنرمندان‪ ،‬یعنـی هنرمندان خوب‪ ،‬به‬ ‫نقاشیهایم را اطرافم در کارگاه نگه میدارم؛ آدم‬

‫‪t.me/herfeh_honarmand‬‬ ‫کانال تلگرام «حرفه‪ :‬هنرمند»‬


‫میآموزیـد و پیش میرویـد‪ .‬ماجـرا را اینگونه‬ ‫شهودشان اعتماد میکنند‪ .‬من به شهودم اطمینان‬
‫میبینم‪.‬‬ ‫دارم‪ .‬گـاهی شهود باعث میشود اشتبـاه کنید‪ ،‬اما‬
‫برای مثال‪ ،‬یادم میآید – فکر میکنم اولین باری‬ ‫اهمیتی ندارد‪ .‬آدم اینطـور نمیبیندش‪ ،‬حتـی به‬
‫بود که مجموعـة قطعهعکسها‪ 2‬را در نیویورک‬ ‫خودتان زحمت نمیدهید بفهمیـد درست است یا‬
‫نمایش دادیم – منتقدی نوشته بود‪« ،‬او کامالً در‬ ‫غلط‪ .‬چیزی به نام شکست وجود ندارد‪ ،‬فقط از آن‬

‫‪t.me/herfeh_honarmand‬‬ ‫کانال تلگرام «حرفه‪ :‬هنرمند»‬


‫چهرهای نخواهد داشت مگر به شیوة قراردادی و‬ ‫اشتباه است»‪ .‬با خودم فکر کردم نمیتوان چنین‬
‫مرسومِ منظر دوربین‪ .‬این به نظرم بسیار نامحتمل‬ ‫حرفـی زد‪ ،‬چیزی به اسم «اشتباه کردن» وجـود‬
‫میرسد‪ .‬من نمیدانم چـرا پس از هشتهزار سال‬ ‫ندارد‪ .‬اول از همه‪ ،‬مسئله به این بستگـی دارد که‬
‫ترسیم چهره و کشیدن پرتره‪ ،‬این میل باید ناگهان‬ ‫چرا کار خاصی را انجـام میدهید‪ .‬من میدانستـم‬
‫حدود سال ‪ 5511‬از بین برود‪ .‬به نظرم دیدگاهی‬ ‫که دارم خیلی چیزها یاد میگیرم‪ :‬اگر دارم چیزهای‬
‫بسیار خام و سادهانگارانه است؛ آدمها اینطور رفتار‬ ‫زیادی یاد میگیرم پس نمیتوانم در اشتباه باشم‪.‬‬
‫نمیکننـد‪ .‬من احسـاس کردم سخنـان گرینبرگ‬ ‫آن نگاه‪ ،‬صرفاً تکبّرِ مرسومِ منتقدی بود که ظاهراً‬
‫چندان حاکی از فهم درست هنرمندان نیست‪ ،‬در‬ ‫دیدگاه انعطافناپذیری نسبت به مدرنیسم داشت‪.‬‬
‫حالی که پاسخ دِکونینگ نشان میداد او هنرمندان‬ ‫برای مثال‪ ،‬در دهة هفتاد به نظر میرسید مدرنیسم‬
‫را خوب میفهمد‪ .‬ترسیم چهرة انسان را نمیتوان‬ ‫سقوط کرده است‪ ،‬اما واقعاً اینطور نبود‪ .‬بسیاری از‬
‫منتقدان تصور میکردنـد میتواننـد اتفاقات و‬
‫گـامهای بـعـدی را پـیشبینـی کننـد‪ .‬امـا اگـر‬
‫میتوانستید گام بعدی را حدس بزنید دیگـر معنی‬
‫نداشت که اصالً آن گـام را بردارید‪ ،‬چون از قبل‪،‬‬
‫اتفاقات مشخص و مراحـل طیشده بود‪ .‬نقاشان‬
‫نبودند که سقوط مدرنیسـم را اعالم کردند‪ ،‬بلکه‬
‫منتقدان چنین کردنـد‪ .‬اظهار نظر دِکونینگ را در‬
‫پاسخ به این ادعای کلمنت گرینبرگ که گفته بود‬
‫دیگر هنرمندِ جدی نمیتوانـد پرتره بکشد خیلی‬
‫دوست دارم‪ .‬پاسخ دِکونینگ ایـن بود کـه‪ ،‬بله‪ ،‬و‬
‫امکان هم نـدارد که پرتـره نکشد‪ .‬خـب‪ ،‬پاسخ‬
‫دکونینـگ بـه نظـرم خـردمندانـهتر [از حـرف‬
‫گرینبرگ] است‪ .‬این ادعای گرینبرگ به چه معنا‬
‫میتوانست باشـد؟ آیـا بدین معنـا بود که تنهـا‬
‫پرترههایی که میتوانستیم ببینیم عکسها بودند؟‬
‫یعنی دیدن فقط به یک شیوة مشخص؟ اما این‬
‫یعنی هیچیک از نسلهای آینده عالقهای به ترسیم‬

‫‪t.me/herfeh_honarmand‬‬ ‫کانال تلگرام «حرفه‪ :‬هنرمند»‬


‫به عکس یا شیوة نگرش عکاسانه واگذار کرد‪ .‬آیا‬
‫آبشخور دیدگاه گرینبرگ تا حد زیادی واقعیت‬
‫عکاسـی نیست؟ واقعیت این است که مـا میل و‬
‫کششـی بسیار عمیق به ترسیمکردن داریـم‪ .‬در‬
‫اینباره تردیدی نیست‪ .‬نمیتوانیم علیه آن استدالل‬
‫یا احتجاج کنیم‪ .‬این واقعیت در سرتاسر تاریخ حیّ‬
‫و حاضر است‪ .‬چرا نسل ما باید ناگهان آن را کنار‬
‫بگذارد؟ هیچ دلیلی وجود ندارد‪ .‬دیدگاه گرینبرگ‬
‫نمونهای است از [آنچه رخ میدهد] وقتی نظریه‬
‫بیش از حـد از عقل سلیـم معمول و مألوف دور‬
‫میتواند دستکاری شود‪ ،‬آنگاه همة مسائل مربوط‬ ‫میشود‪ .‬اگر کمـی عقل سلیم داشته باشید خواهید‬
‫به دیدگاه یا منظر ثابت از بین میرود‪ .‬اگر منظرِ‬ ‫دانست که این دیدگاه بیمعنی است و بیش از حد‬
‫عرضهشده در عکسی ثابت نباشد‪ ،‬همهچیز جالبتر‬ ‫پوچ و بیمعنـی‪ ،‬زیرا بدان معناست که انسانها‬
‫خواهـد شد‪ .‬ناگهان جهـان جای جالبتری برای‬ ‫یکسره تغییر کردهاند و شاهدی بر این مدعا وجود‬
‫نگریستن میشود و حتی شروع میکنیم به تردید‬ ‫ندارد‪ .‬پرسش جالبتـر از این قرار است‪ :‬با این‬
‫دربارة آنچه میبینیم‪ .‬چیـزی که هماکنون برایم‬ ‫فرض که ترسیم و طراحـی‪ ،‬یعنی میل به ترسیم‪،‬‬
‫هیجانانگیـز و جذاب است این اسـت که چنین‬ ‫بخشی از سرشت انسان است‪ ،‬چطور و چگونـه به‬
‫مسائلـی برای عـدة بیشتـر و بیشتـری از مردم‬ ‫آن میپردازیم؟ از چه روشهایی استفاده میکنیم؟‬
‫مشخص و مبرهن میشوند‪ .‬همیشه اینطور است که‬ ‫دربارة شیوههای گوناگـون ترسیم چه فرضیاتـی‬
‫عدة قلیلـی در ابتدا متوجـه چیزی میشوند‪ .‬وقتی‬ ‫داریم؟‬
‫شروع کردم به عکاسی کردن به شیوهای متفاوت‪،‬‬ ‫و این پرسشها بازمیگرداندمان به این پرسش که‬
‫به کارم حمالت زیـادی شد‪ .‬مردم میگفتند‪ ،‬دارد‬ ‫انـتـزاع چیسـت؟ مـا همواره بـه ایـن پـرسش‬
‫وقتش را تلف میکنـد‪ ،‬چه کار میکنـد‪ ،‬چرا نقاشی‬ ‫بازمیگردیم‪ .‬فکر میکنم علتش آن باشد که ظهور‬
‫نمیکشـد و غیره‪ .‬من توجهـی نکردم‪ ،‬نمیتوانستم‬ ‫هنر انتزاعی مستقیماً به این باورمان ربط دارد که‬
‫توجه کنم‪ .‬اگر از هر کاری که دارید انجام میدهید‬ ‫عکاسی شیوة واقعگرایانه و راستین و صادق ترسیم‬
‫چیزی هم یاد میگیرید‪ ،‬کـارتان را به این دلیل که‬ ‫و تصویر است‪ .‬اما همان لحظهای که فکر میکنید‬
‫یکـی میگوید هنـر نیست رهـا نمیکنید و کنـار‬ ‫عکس میتوانـد به شکـل متفاوتـی گرفتـه شود‪،‬‬

‫‪t.me/herfeh_honarmand‬‬ ‫کانال تلگرام «حرفه‪ :‬هنرمند»‬


‫این دیدگاه بود که در کار پیکاسو هیچ اعوجاج و‬ ‫نمیگذارید‪ .‬من هیچ اهمیتی نمیدادم که کارم هنر‬
‫تحریفـی وجود ندارد و کاری که پیکاسو میکرده‬ ‫است یا نیست‪ ،‬پرداختـن به آن برایـم جذاب و‬
‫بسیار واقعیتـر [از بسیاری کارهای دیگر] بوده‬ ‫هیجانانگیز بود‪ .‬احسـاس میکردم کـارهایی که‬
‫است‪ .‬و همین باعث شد به تابلوهای متأخر پیکاسو‬ ‫میکنـم حداقل برای من کشفیـاتی بودند‪ ،‬اینکه‬
‫بار دیگـر و با دقت و عمق بیشتـری بنگرم‪ .‬فکر‬ ‫برای هرکس دیگری اینطور بود یا نه نمیدانم؛ من‬
‫میکنم معدود افرادی واقعاً بادقت و عمیقاً به آنها‬ ‫کارهایـم را بسیار مهیـج میدیدم‪ .‬در بسیاری از‬
‫نظر داشتهاند‪ .‬اغلب بر این باورنـد که پیکاسو به‬ ‫مواقع میتوانـم حرفهای دیگران را کامالً کنـار‬
‫یک معنی از مسیرش منحـرف شده‪ ،‬اما نه‪ ،‬چنین‬ ‫بگذارم و هیچ اهمیتی به آنهـا ندهم‪[ .‬به خودم]‬
‫نبوده است‪ .‬برونداد عظیـم کـار پیکـاسو هنوز به‬ ‫اعتماد دارم‪ .‬وقتی منتقدان را قبـول داشته باشید‬
‫درک و دریافت در نمیآیـد و به همین دلیل است‬ ‫عمیقاً تحت تأثیرشان قرار میگیرید‪ .‬اگـر منتقدان‬
‫که ستایشِ شاهکارهای او تا سال ‪ 5591‬کار بسیار‬ ‫چیزی بگویند که شما هم واقعاً به آن فکر میکنید‪،‬‬
‫سادهتری است‪ .‬و البتـه نگریستن به آنها از پس‬ ‫پس یعنی شما چنین باوری را پیشاپیش داشتهاید‪،‬‬
‫فاصلهای پنجاهساله و غریب این کـار را سادهتر هم‬ ‫گرچه تالش کردهاید پنهانـش کنید‪ .‬اما اگر چنین‬
‫میکند‪( .‬دیدن زمـانِ حال همواره دشوارتر است‪).‬‬ ‫باوری نداشته باشید‪ ،‬حرف منتقدان اهمیتی ندارد‪.‬‬
‫کاتالوگهای زروُس‪ 3‬دانشجویان را قادر میسازد تا‬ ‫وقتی به عکسهایم حمله و از آنها انتقاد شد‪ ،‬من‬
‫کارهای پیکاسو را به شکلـی بیبدیل مطالعه کنند؛‬ ‫فقط شانههایم را باال انداختم‪ .‬هیچوقت به متوقف‬
‫کاری که بدون زروُس ناممکن میبود‪ .‬برای دیدن‬ ‫کردن کارم فکر نکـردم تا زمانی که خودم آمادة‬
‫این همه کـار از پیکـاسو به کجـا میروید؟ حتـی‬ ‫توقف بودم‪ .‬آن کشفیات برایم بیش از حد بزرگ‬
‫نمیدانید کجا باید بروید‪.‬‬ ‫بودند‪ ،‬خیلی خیلـی بزرگ‪ .‬آن سه سالی که فشرده‬
‫عکاسی میکردم برایم سه سالِ هیجانانگیز و تأیید‬

‫‪1‬‬
‫(برگرفته از دائرهالمعارف هنـر‪ ،‬رویین پاکبـاز‪ ،‬فرهنگ معاصر‪،‬‬ ‫‪. Hockney, David. (1993)."Painting versus‬‬
‫‪Theory" in That’s the Way I See It, edited by‬‬
‫تهران‪ ،5351 ،‬با اندکـی تغییر)‬
‫‪Nikos Stangos, Chronicle Books, San Francisco‬‬
‫‪ .3‬یکی از معتبرترین مراجـع آثار پیکاسو که عنوان اصلـی آن‬ ‫‪California, pages 130-132‬‬
‫‪2‬‬
‫«پابلو پیکاسو به روایت کریستیـن زروس» اسـت‪ .‬این مجموعـه‬ ‫‪. photopieces:‬‬
‫کاملترین مرجع آثار پیکاسو و شامل بیش از شانزدههزار تصویر‬ ‫در اوایل دهة ‪ 5591‬هاکنی به عکاسی عالقمند شد و به ساختن‬
‫از آثار پیکاسو در سیوسه جلد است‪ .‬کریستین زروس بنیانگـذار‬ ‫فوتوکالژهایی بزرگاندازه پرداخت‪ .‬در فوتوکالژها نماهـای (دور‬
‫کـایه آرت این مجموعه را تهیه و بین سـالهای ‪ 5532‬تا ‪5599‬‬ ‫و نزدیک) متعدد از یک موضوع را برمیگزید و آنها را نظیـر‬
‫به تدریج منتشر کرد‪.‬‬ ‫ترکیببندی کوبیستـی کنار هم میچیـد‪ .‬اشـاره به قطعهعکسها‬
‫همانطور کـه از ادامة متـن برمیآید به همیـن مجموعـه است‪.‬‬

‫‪t.me/herfeh_honarmand‬‬ ‫کانال تلگرام «حرفه‪ :‬هنرمند»‬

You might also like