You are on page 1of 13

‫‪Translator: Reza Sayahi‬‬

‫‪Reviewer: Sadegh Zabihi‬‬

‫خوب‪ ،‬من با استفاده از زبان‬


‫‪ ...‬با شما صحبت خواهم کرد‬

‫‪.‬چون می‌توانم‬

‫این یکی از توانایی‌های جادویی است‬


‫‪.‬که ما انسان‌ها داریم‬

‫ما می‌توانیم افکار واقعًا پیچیده را‬


‫‪.‬به دیگران انتقال دهیم‬

‫پس کاری که من االن می‌کنم‬


‫این است که همینطور که نفس می‌کشم‬

‫‪.‬با دهانم صداهایی را تولید می‌کنم‬

‫‪،‬آواها‪ ،‬صداهای هیس و ُپف‬

‫‪.‬و این‌ها در هوا ارتعاش ایجاد می‌کنند‬

‫‪،‬این ارتعاشات هوا به سمت شما می‌آیند‬

‫‪.‬به پرده گوش شما برخورد می‌کنند‬

‫و سپس مغزتان آن ارتعاشات را‬


‫از گوشتان دریافت می‌کند‬

‫‪.‬و آنها را به افکار تبدیل می‌کند‬

‫‪.‬امیدوارم‬

‫)خنده(‬

‫‪.‬امیدوارم که این‌طور باشد‬

‫‪،‬پس به دلیل این توانایی‬


‫ما انسان‌ها قادریم ایده‌هایمان را‬

‫در گستره وسیعی‬


‫‪.‬از فضا و زمان انتقال دهیم‬

‫ما قادر هستیم آگاهی را‬


‫‪.‬در میان ذهن‌ها منتقل کنیم‬

‫من می‌توانم همین حاال یک فکر‬


‫‪.‬عجیب و غریب را به ذهن شما وارد کنم‬

‫‪،‬مثًال بگویم‬

‫یک عروس دریایی را تصور کنید«‬


‫‪،‬که در یک کتابخانه رقص والس می‌کند‬

‫در حالی که در مورد‬


‫»‪.‬فیزیک کوانتوم فکر می‌کند‬

‫)خنده(‬
‫اگر تاکنون همه چیز در زندگی شما‬
‫‪،‬خوب پیش رفته است‬

‫‪.‬احتماًال قبًال به این فکر نکرده بودید‬

‫)خنده(‬

‫‪،‬ولی من حاال از طریق زبان‬

‫‪.‬باعث شدم به آن فکر کنید‬

‫‪.‬البته در جهان فقط یک زبان وجود ندارد‬

‫در سراسر جهان‪ ،‬تقریبا به‬


‫‪.‬زبان صحبت می‌شود ‪۷٫۰۰۰‬‬

‫و تمامی زبان‌ها با یکدیگر‬


‫‪.‬در موارد گوناگون متفاوت هستند‬

‫‪،‬بعضی از زبان‌ها صداهای متفاوتی دارند‬

‫‪،‬بعضی واژگان متفاوتی دارند‬

‫و همینطور در ساختار زبان نیز تفاوت دارند‬

‫‪.‬این خیلی مهم است‪ ،‬ساختارهای گوناگون‬

‫‪:‬این سوال باید پرسیده شود‬

‫آیا زبان ما افکار ما را شکل می‌دهد؟‬

‫‪.‬خب‪ ،‬این سوالی قدیمی است‬

‫بشر همیشه در حال بحث‬


‫‪.‬بر سر این سوال بوده است‬

‫‪،‬امپراتور رم باستان‪ ،‬شارلمان‪ ،‬می‌گوید‬

‫صحبت کردن به زبانی دیگر«‬


‫‪» --‬یعنی داشتن روحی دیگر‬

‫بیانی قوی درباره این که‬


‫‪.‬زبان واقعیت را می‌سازد‬

‫از طرف دیگر‪ ،‬شکسپیر‬


‫‪،‬در یکی از جمالت ژولیت می‌گوید‬

‫اسم به چه کار می‌آيد؟«‬

‫‪،‬یک گل رز هر اسمی که داشت‬


‫»‪.‬همین‌قدر بوی خوبی می‌داد‬

‫خب‪ ،‬این به ما می‌گوید‬


‫‪.‬که شاید زبان واقعیت را نمی‌سازد‬

‫این بحث‌ها برای هزاران سال‬


‫‪.‬رد و بدل شده‌اند‬
‫اما تا چندی پیش‪ ،‬هیچ اطالعاتی‬

‫‪.‬برای کمک به تصمیم‌گیری وجود نداشت‬

‫به تازگی‪ ،‬ما و دیگر آزمایشگاه‌های جهان‬

‫‪.‬شروع به انجام تحقیقات کرده‌ایم‬

‫و حاال اطالعات علمی دقیقی‬


‫‪.‬برای پاسخ به این سوال داریم‬

‫خب حاال می‌خواهم درباره بعضی‬


‫‪.‬از نمونه‌های مورد عالقه‌ام برای شما بگویم‬

‫با نمونه یک گروه قدیمی‬


‫استرالیایی شروع می‌کنم‬

‫‪.‬که شانس همکاری با آنها را داشتم‬

‫‪.‬در تصویر مردم کوک تایور را می‌بینید‬

‫آنها در پارمپورا‪ ،‬غربی‌ترین گوشه‬


‫‪.‬کیپ یورک‪ ،‬زندگی می‌کنند‬

‫‪،‬نکته جالب در مورد کوک تایور‬

‫»‪،‬استفاده نکردن آنها از لغات «چپ» و «راست‬

‫‪:‬و در عوض بیان هر چیز با ‪ ۴‬جهت اصلی است‬

‫‪.‬شمال‪ ،‬جنوب‪ ،‬شرق و غرب است‬

‫‪.‬و وقتی می‌گویم هر چیز واقعًا یعنی هر چیزی‬

‫‪:‬ممکن است بگویید‬

‫»نگاه کن‪ ،‬یه مورچه رو پای جنوب غربی‌ته«‬

‫یا‪« ،‬استکانت رو یکم ببر‬


‫»‪.‬به سمت شمال‪-‬شمال شرقی‬

‫حتی در سالم کردم‬


‫‪:‬به زبان کوک تایور‪ ،‬شما می‌گویید‬

‫»به کدام طرف می‌روی؟«‬

‫‪،‬و برای پاسخ می‌گویید‬

‫‪.‬شمال‪-‬شمال شرقی در دوردست«‬

‫»تو چطور؟‬

‫‪،‬تصور کنید که در حال قدم زدن هستید‬

‫و با هر کس که احوال پرسی می‌کنید‬

‫‪.‬باید مسیر مقصد خود را مشخص کنید‬

‫)خنده(‬
‫اما این خیلی سریع شما را‬
‫جهت‌دار می‌کند‪ ،‬نه؟‬

‫چون امکان ندارد‬


‫‪،‬بتوانید جواب سالم را بدهید‬

‫‪.‬اگر ندانید به کدام سمت می‌روید‬

‫در حقیقت‪ ،‬مردم با چنین زبان‌هایی‬


‫‪.‬بسیار جهت‌دار هستند‬

‫آنها از آنچه از انسان انتظار داشتیم‬


‫‪.‬بهتر جهت‌ها را تشخیص می‌دهند‬

‫به خاطر بعضی دلیل‌های زیستی‬


‫ما فکر می‌کردیم‬

‫‪:‬که انسان‌ها بدتر از دیگر حیوان‌ها هستند‬

‫خب ما که توی نوک«‬


‫»‪.‬یا جهت سنج‌مان آهنربا نداریم‬

‫نه؛ اگر زبانتان و فرهنگتان‬


‫‪،‬این را به شما آموزش دهد‬

‫‪.‬در واقع‪ ،‬شما هم می‌توانید‬

‫انسان‌هایی در سراسر جهان وجود دارند‬


‫‪.‬که به خوبی جهت‌دار هستند‬

‫و حاال برای این که به تفاهم برسیم‬

‫‪،‬که چگونه آنها با ما متفاوت هستند‬

‫از همه شما می‌خواهم‬


‫که چشم‌هایتان را برای یک ثانیه ببندید‬

‫‪.‬و به جنوب شرقی اشاره کنید‬

‫)خنده(‬

‫‪.‬چشم‌ها بسته باشند‪ .‬اشاره کنید‬

‫‪.‬خب حاال چشم‌ها را باز کنید‬

‫‪،‬دیدم که بعضی به آنجا‬


‫آنجا‪ ،‬آنجا‪ ،‬آنجا اشاره می‌کنند‬

‫‪ --‬من خودم هم نمی‌دانم کدام طرف است‬

‫)خنده(‬

‫‪.‬شما هم که کمکی نکردید‬

‫)خنده(‬

‫خب پس نتیجه می‌گیریم‬


‫‪.‬دقت در اینجا خیلی باال نیست‬
‫این تفاوت بزرگی بین مهارت ادراکی‬
‫در بین زبان‌هاست‪ ،‬درسته؟‬

‫‪ --‬وقتی یک گروه‬
‫‪ --‬گروه متمایزی مانند شما‬

‫‪،‬نمی‌داند کدام جهت در کدام سمت است‬

‫‪،‬اما در گروهی دیگر‬

‫‪.‬از یک پنج ساله بپرسم‪ ،‬می‌داند‬

‫)خنده(‬

‫همین‌طور تفاوت‌های بزرگی‬


‫‪.‬در تفکر درباره زبان وجود دارد‬

‫حاال من اینجا تصویرهایی‬


‫‪.‬از پدربزرگم در سن‌های متفاوت دارم‬

‫و اگر از یک انگلیسی زبان بخواهم‬


‫‪،‬که به ترتیب زمان آنها را مرتب کند‬

‫‪،‬شاید به این شکل این کار را انجام دهد‬

‫‪.‬از چپ به راست‬

‫‪.‬به این مربوط است که از کدام طرف می‌نویسید‬

‫اگر شما با زبان عربی‬


‫‪،‬یا عبری صحبت می‌کردید‬

‫ممکن بود از جهت مخالف‬

‫‪.‬یعنی راست به چپ این کار را انجام دهید‬

‫‪،‬اما کوک تایورها‬

‫‪،‬این گروه بومی که راجع به آنها گفتم‬


‫چطور این کار را می‌کنند؟‬

‫آنها از واژه‌هایی مانند چپ‬


‫‪.‬و راست استفاده نمی‌کنند‬

‫‪.‬بگذارید به شما کمک کنم‬

‫‪،‬وقتی افرادی را رو به جنوب نشاندیم‬

‫‪.‬آنها عکس‌ها را از چپ به راست می‌چیدند‬

‫‪،‬وقتی آنها را رو به شمال نشاندیم‬

‫‪.‬آنها عکس‌ها را از راست به چپ می‌چیدند‬

‫‪،‬وقتی به سمت شرق بودند‬

‫‪.‬زمان به سمت بدن بیان می‌شد‬


‫الگو را به دست آوردید؟‬

‫شرق به غرب‪ ،‬نه؟‬

‫‪،‬پس برای آنها زمان اصًال به بدن محدود نیست‬

‫‪.‬بلکه به محیطی که در آن هستند محدود می‌شود‬

‫‪،‬پس من اگر به این سمت باشم‬

‫‪،‬بنابراین زمان به این سو حرکت می‌کند‬

‫‪،‬و اگر به این سمت باشم‬


‫‪،‬پس زمان در این سو حرکت می‌کند‬

‫‪،‬اگر به این طرف باشم‬


‫‪.‬زمان نیز به این طرف حرکت می‌کند‬

‫خیلی خودخواهانه است‬


‫‪،‬که من می توانم زمان را‬

‫‪،‬هر بار که بدنم را می چرخانم‬


‫‪.‬به دنبال خود بکشم‬

‫اهالی کوک تایور زمان را‬


‫‪.‬محدود به مکان می‌دانند‬

‫و این راهی کامال متفاوت‬


‫‪.‬برای فکر درباره زمان است‬

‫‪.‬خب یک ترفند هوشمندانه دیگر انسان‌ها‬

‫فرض کنید که من از شما بپرسم‬


‫‪.‬چند پنگوئن اینجا هست‬

‫خب‪ ،‬مطمئنم که چطور‬


‫‪.‬به این سوال پاسخ می‌دهید‬

‫‪،‬می گویید‪« ،‬یک‪ ،‬دو‪ ،‬سه‪ ،‬چهار‬


‫»‪.‬پنج‪ ،‬شش‪ ،‬هفت‪ ،‬هشت‬

‫‪.‬آنها را می‌شمارید‬

‫‪،‬هر کدام را با عددی نام‌گذاری می‌کنید‬

‫‪.‬و آخرین عدد‪ ،‬تعداد پنگوئن‌ها است‬

‫‪.‬این ترفندی است که در کودکی یاد می‌گیرید‬

‫فهرست اعداد و چگونگی‬


‫‪.‬استفاده از آنها را یاد می‌گیرید‬

‫‪.‬یک حقه زبانی کوچک‬

‫‪.‬ولی بعضی زبان‌ها اینطور نیستند‬

‫چون بعضی از زبان‌ها‬


‫‪.‬واژه مشخصی برای عدد‌ها ندارند‬
‫»زبان‌هایی که واژه ای مثل «هفت‬

‫‪.‬یا واژه «هشت» را ندارند‬

‫در واقع‪ ،‬کسانی که با این زبان‌ها‬


‫‪،‬صحبت می‌کنند‪ ،‬نمی‌شمارند‬

‫‪.‬و در مشخص کردن تعداد مشکل دارند‬

‫برای مثال‪ ،‬اگر من به شما بگویم‬


‫که به تعداد این پنگوئن‌ها‬

‫‪،‬اردک می‌خواهیم‬

‫‪.‬شما با شمارش این کار را انجام می‌دهید‬

‫اما کسانی که این حقه زبانی را‬


‫‪.‬ندارند‪ ،‬نمی‌توانند‬

‫زبان‌ها همچنین در تقسیم‬


‫‪ --‬طیف رنگ‌ها نیز متفاوتند‬

‫‪.‬دنیای مصور‬

‫بعضی از زبان‌ها واژه‌های زیادی‬


‫‪،‬برای رنگ‌ها دارند‬

‫»‪.‬و بعضی فقط دو واژه «تیره» و «روشن‬

‫و زبان‌ها در تقسیم‬
‫‪.‬رنگ‌ها نیز متفاوت هستند‬

‫‪،‬برای مثال‪ ،‬در انگلیسی‬


‫یک واژه برای آبی وجود دارد‬

‫که همه رنگ‌هایی که در نمایشگر‬


‫‪،‬می‌بینید را شامل می‌شود‬

‫‪.‬اما در روسی‪ ،‬تنها یک واژه وجود ندارد‬

‫بلکه‪ ،‬روس ها باید میان‬

‫»‪،‬آبی روشن‪ ،‬یعنی« گلوبوی‬

‫‪.‬و آبی تیره یعنی «سینی‪ »،‬تمایز قائل شوند‬

‫بنابراین روس‌ها یک عمر برای‬

‫‪.‬تمایز این دو رنگ در زبان تالش کرده‌اند‬

‫وقتی ما توانایی ادراکی افراد در تمیز دادن‬


‫‪،‬بین این دو رنگ را آزمایش می‌کنیم‬

‫یافته‌ها به ما می‌گویند‪ ،‬روس‌ها‬

‫‪.‬در این محدودیت زبانی سریع‌تر هستند‬

‫آنها در گفتن تفاوت‬


‫‪.‬میان دو آبی تیره و روشن سریع‌تر هستند‬

‫و وقتی مغز افراد را‬


‫‪ --‬هنگام تماشای رنگ‌ها بررسی می‌کنید‬

‫و در نظر بگیرید که رنگ‌ها‬


‫‪ --‬به کندی از روشن به تیره می‌روند‬

‫مغز کسانی که از واژه‌های متفاوت‬


‫‪،‬برای آبی تیره و روشن استفاده می‌کنند‬

‫‪،‬واکنشی شگفت‌انگیز به این تغییر می‌دهند‬

‫‪.‬طوری که انگار رنگ دیگری می‌بینند‬

‫‪،‬ولی مثًال‪ ،‬مغز انگلیسی زبانان‬

‫‪،‬که این تفاوت را قائل نمی‌شوند‬

‫‪،‬چنین واکنشی ندارند‬

‫‪.‬چون رنگ همان رنگ است‬

‫‪.‬زبان‌ها پیش فرض‌های ساختاری زیادی دارند‬

‫‪.‬من به این مورد عالقه دارم‬

‫بسیاری از زبان‌ها دستور جنسیت‌گرا دارند؛‬

‫‪،‬هر اسمی دارای یک جنسیت است‬


‫‪.‬معموًال مردانه و زنانه‬

‫‪.‬که این جنسیت‌ها در زبان‌ها متغیرند‬

‫برای مثال خورشید در آلمانی زنانه‬


‫‪.‬و در اسپانیایی مردانه است‬

‫‪.‬و ماه در این زبان‌ها برعکس است‬

‫آیا این تاثیری بر تفکر افراد دارد؟‬

‫‪،‬آیا آلمانی زبان‌ها خورشید را زن می‌دانند‬

‫و ماه را به شکلی مرد؟‬

‫‪.‬و البته این اتفاق می‌افتد‬

‫اگر از یک آلمانی و اسپانیایی بخواهید‬

‫‪ --‬پلی مثل این را توصیف کند‬

‫واژه «پل» از نظر دستوری‬


‫‪،‬در آلمانی زنانه است‬

‫‪ --‬و در اسپانیایی مردانه‬

‫احتمال اینکه آلمانی‌ها‬


‫»از واژه‌هایی مانند «زیبا» و «ظریف‬
‫که از قبل زنانه شناخته می‌شوند‬
‫‪.‬استفاده کنند‪ ،‬بیشتر است‬

‫در حالی که اسپانیایی‌ها‬


‫از واژه‌هایی مانند‬

‫‪،‬قوی» و «بلند» استفاده می‌کنند«‬

‫‪.‬که واژه‌های مردانه هستند‬

‫)خنده(‬

‫زبان‌ها در اینکه اتفاقات را‬


‫چطور تفسیر می‌کنند نیز متفاوت هستند‪ ،‬خب؟‬

‫‪.‬یک اتفاق مثل این را را در نظر بگیرید‬

‫درانگلیسی اگر بگوییم‬


‫‪.‬او گلدان را شکست‪ »،‬مشکلی ندارد«‬

‫‪،‬در زبانی مثل اسپانیایی‬

‫‪،‬احتماال به این صورت گفته می‌شود‬


‫»‪،‬گلدان شکست«‬

‫»‪.‬یا‪« ،‬گلدان خودش شکست‬

‫‪.‬اگر اتفاقی باشد کسی مسئول آن نیست‬

‫‪،‬در انگلیسی ما می‌توانیم بگوییم‬

‫‪.‬دستم را شکستم‪ »،‬که این عجیب است«‬

‫‪،‬اما در بسیاری از زبان‌ها‬

‫نمی‌توانید از این ساختار استفاده کنید‬


‫به غیر از اینکه بیمار روانی باشید‬

‫‪ --‬و رفته باشید دست خودتان را شکسته بشکنید‬

‫)خنده(‬

‫‪.‬و موفق شده باشید‬

‫‪،‬اگر این اتفاقی باشد‬


‫‪.‬از ساختار دیگری استفاده می‌شود‬

‫‪.‬اما عواقبی هم دارد‬

‫‪،‬بنابراین افراد با زبان‌های گوناگون‬


‫‪،‬بسته به الزامات زبانشان‬

‫‪.‬به چیزهای گوناگونی توجه می‌کنند‬

‫اگر ما این اتفاق را به انگلیسی‬


‫‪،‬و اسپانیایی زبانان نشان دهیم‬

‫انگلیسی زبانان فرد انجام دهنده را‬


‫‪،‬به خاطر خواهند داشت‬
‫‪،‬چون در انگلیسی باید بگویید‬
‫»‪.‬او این کار را کرد؛ او گلدان را شکست«‬

‫‪،‬در حالی که این برای اسپانیایی‌ها‬


‫اگر اتفاقی باشد‬

‫‪،‬از اهمیت کمتری برخوردار است‬

‫‪.‬اما اتفاقی بودن آن را به یاد خواهند داشت‬

‫آنها به احتمال بیشتر‬


‫‪.‬مقصود را به یاد خواهند آورد‬

‫‪،‬اگر دو فرد رخداد یکسانی را ببینند‬

‫‪،‬شاهد وقوع جرمی یکسان باشند‬

‫و هرکدام چیز متفاوتی‬


‫‪.‬از آن اتفاق را به یاد می‌آورند‬

‫‪،‬این در جایگاه شهادت دادگاه‬


‫‪.‬می‌تواند قابل داللت باشد‬

‫همچنین برای مجازات‬


‫‪.‬و سرزنش نیز قابل داللت است‬

‫اگر انگلیسی زبانان را در نظر بگیریم‬

‫و اگر من به شما فردی را‬


‫‪،‬نشان دهم که گلدانی را می‌شکند‬

‫»‪،‬و به جای «گلدان شکست‬


‫»‪،‬بگویم‪« ،‬او گلدان را شکست‬

‫‪،‬حتی اگر خودتان شاهد آن باشید‬

‫‪،‬می‌توانید ویدیویی از آن ببینید‬

‫می‌توانید اتفاقی که برای‬


‫‪،‬گلدان افتاد را مشاهده کنید‬

‫‪،‬بیشتر کسی را مجازات می‌کنید‬

‫بیشتر کسی را سرزنش خواهید کرد‬


‫»‪،‬اگر بجای «شکست‬

‫»‪.‬بگویم‪« ،‬او آن را شکست‬

‫‪.‬زبان در استدالل به ما کمک می‌کند‬

‫تا االن‪ ،‬من چندین مورد‬

‫از نقش به سزای زبان‬


‫‪،‬در به وجود آوردن تفکر ما را بیان کرده‌ام‬

‫‪.‬که دیدیم تعدادشان زیاد است‬

‫‪،‬پس زبان می‌تواند تاثیرات بزرگی داشته باشد‬


‫‪،‬برای مثال فضا و زمان که گفتیم‬

‫افراد در درک فضا و زمان‬

‫‪.‬تعاریف کامال متفاوتی با هم دارند‬

‫زبان همچنین می‌تواند‬


‫‪ --‬تاثیرات عمیقی داشته باشد‬

‫‪.‬همانطور که در مورد اعداد بدین‌گونه بود‬

‫‪،‬داشتن واژگان شمارشی در زبا‌تان‬

‫‪،‬و داشتن واژگانی برای اعداد‬

‫‪.‬دری به سوی ریاضیات باز می‌کند‬

‫‪،‬البته اگر شمارش نبود‪ ،‬علم جبر هم نبود‬

‫شما قادر نخواهید بود هیچ یک از کارهایی‬

‫که برای ساخت اتاقی مثل این‬

‫و یا پخش این برنامه‬


‫الزم است را انجام دهید‪ ،‬نه؟‬

‫این حقه کوچک اعداد است‬


‫‪،‬که به شما اجازه می‌دهد‬

‫‪.‬در حوزه ادراک قدم بگذارید‬

‫‪،‬زبان در سنین کودکی هم تاثیراتی دارد‬

‫‪.‬که در مورد رنگ‌ها‪ ،‬به آن پرداختیم‬

‫‪.‬همه این‌ها انتخاب‌های ساده و ادراکی هستند‬

‫‪،‬ما همیشه از این انتخاب‌ها می‌کنیم‬

‫و زبان حتی در انتخاب‌های‬

‫‪.‬کوچک و ادراکی ما هم مداخله می‌کند‬

‫زبان می‌تواند تاثیرات‬


‫‪.‬گسترده‌ای داشته باشد‬

‫‪،‬شاید جنسیت دستور زبانی مسخره باشد‬

‫‪،‬اما در عین حال‬


‫‪.‬در تمامی اسم‌ها اعمال می‌شود‬

‫و این یعنی زبان می‌تواند اینکه شما چطور‬

‫‪.‬راجع به یک اسم فکر می‌کنید را شکل بدهد‬

‫‪.‬بسیاری از چیزها به این شکل است‬

‫و در آخر‪ ،‬نمونه‌هایی از اینکه‬


‫زبان چگونه می‌تواند‬

‫مواردی که برای ما دارای‬


‫‪ --‬ارزش شخصی هستند را شکل دهد‬

‫ایده‌هایی مثل سرزنش و مجازات‬


‫‪.‬یا حافظه شهادت دیداری‬

‫‪.‬همه این‌ها در زندگی روزانه ما مهم هستند‬

‫چنین گوناگونی در زبان بیانگر این است‬

‫که ذهن انسان تا چه اندازه‬


‫‪.‬هوشمند و انعطاف پذیر است‬

‫ذهن انسان نه یکی‪ ،‬بلکه‬


‫‪ --‬جهان ادراکی را خلق کرده ‪۷٫۰۰۰‬‬

‫‪.‬زبان در دنیا وجود دارد ‪۷٫۰۰۰‬‬

‫‪ --‬و ما می‌توانیم زبان‌های بیشتری بسازیم‬

‫‪،‬زبان‌ها‪ ،‬البته‪ ،‬موجودات زنده هستند‬

‫موجوداتی که می‌توانیم بسته به نیازمان‬


‫‪.‬آنها را تغییر و بهبود دهیم‬

‫نکته تاسف آور اما از دست دادن‬


‫گوناگونی‌های زبانی است‬

‫‪.‬که دائم رخ می‌دهد‬

‫تقریبًا در هر هفته‬
‫‪،‬یک زبان را از دست می‌دهیم‬

‫‪،‬و با استناد به ارزیابی‌های انجام شده‬

‫در صد سال آینده‪ ،‬نیمی از‬


‫‪.‬زبانهای دنیا از بین خواهند رفت‬

‫و نکته ناراحت کننده‌تر اینجاست که االن‬

‫تقریبا همه دانسته‌های ما‬


‫درباره ذهن و مغز انسان‬

‫معموًال بر اساس مطالعات‬


‫دانشجویان انگلیسی زبان آمریکایی است‬

‫‪.‬که تحصیالت لیسانس را هم تمام نکرده‌اند‬

‫تقریبًا همه انسان‌ها‬


‫از آن مستثنا هستند‪ .‬اینطور نیست؟‬

‫پس در واقع چیزی که ما در مورد ذهن انسان‬


‫‪،‬می‌دانیم‪ ،‬بسیار محدود و یک طرفه است‬

‫‪.‬و دانش ما در مورد آن باید ارتقا داده شود‬

‫‪.‬می‌خواهم با این جمله شما را ترک کنم‬


‫به شما گفتم که مردم در زبان‌های مختلف‬
‫‪.‬چطور متفاوت فکر می‌کنند‬

‫اما البته‪ ،‬نکته این نیست‬


‫‪.‬که مردم بقیه جاها چطور فکر می‌کنند‬

‫‪.‬این است که شما چطور می‌اندیشید‬

‫‪.‬چطور زبان شما تفکر شما را شکل می‌دهد‬

‫و این به شما فرصت می‌دهد‬


‫‪،‬که از خودتان بپرسید‬

‫»من چرا این‌گونه می‌اندیشم؟«‬

‫»چطور می‌توانم متفاوت فکر کنم؟«‬

‫‪،‬و همچنین‬

‫»می‌خواهم چه تفکراتی را خلق کنم؟«‬

‫‪.‬خیلی متشکرم‬

‫)تشویق(‬

You might also like