You are on page 1of 23

‫نوروز ‪92‬‬ ‫متن كامل فايل صوتي در منزل استاد ‪-‬‬

‫======================================‬

‫استاد‪ :‬تبریک عرض می کنم سال نو رو‪ ،‬انشاء هللا سال خوب و پربرکتی‬
‫ّی زمینی‬
‫همهٔ دوستان داشته باشن از نظر برکات آسمانی و باالخره حت‬
‫و همه چی!‬

‫خیلی لطف کردین واقعا زحمت کشیدین تشریف آوردین‪ .‬و با عذرخواهی‬
‫ّ و بعضی از دوستان‬ ‫فراوان از اینکه کمبود جا داریم‪ ،‬کمبود محل‬
‫پایین نشستند‪ .‬به هرصورت من که نمیدونم دیگه چی بگم‪ .‬فقط میتونم‬
‫ّر بکنم از زحمات یکایک شما دوستان عزیز‪ .‬چون میدونم که واقعا‬ ‫تشک‬
‫ّت کامل آنچه که از دستشون برمیومده‪،‬‬ ‫همه از روی عشق‪ ،‬با خلوص نی‬
‫هر کس آنچه رو که فکر میکرده درسته انجام داده‪ .‬حاال من به دوستان‬
‫قبلی هم توصیه کردم که اگر احتماال بخاطر اختالف سلیقه ها نسبت به‬
‫همدیگه دچار سوء نظری شدند‪ ،‬دچار سوء برداشتی شدند‪ ،‬همه رو‬
‫فراموش کنند‪ .‬چونکه من میدونم که همه دوستان واقعا عاشقانه‬
‫آنچیزی که ازدستشون برمیومده انجام دادن حاال هرکی با فکر خودش!‬
‫خب؟ و مشکلی که داریم یک مقداری تفرقه یی که بخاطراختالف سلیقه ها‬
‫هست‪ .‬همه رو بگذاریم کنار‪ ،‬هر کسی به اصطالح آنچه که انجام داده‬
‫درست بوده! چون بازم من‪ ،‬قبال هم گفتم شهادت میدم با همهٔ وجودم‬
‫ّت آنچه که انجام‬‫ُسن نی‬‫که تک تک دوستان رو ایمان کامل دارم که با ح‬
‫دادن‪ ،‬انجام شده‪ ،‬حاال درست و غلط و هر چی که بوده باالخره پشتش‬
‫ّت؛‬
‫دلسوزی قرار داشته‪ .‬خیلی کم‪ ،‬معدود‪ ،‬شاید کسانی با سوء نی‬
‫ّت رو بذاریم‪ .‬ولی به هرحال‬ ‫البته باز اصال نمیتونیم روش اسم سوء نی‬
‫خیلی کم اند معدودند کسانیکه اومده باشن فرض کنید بخاطرنمیدونم‬
‫چیزایی غیر از مسائل این مجموعه حرکت کرده باشن‪ .‬پس مصلحت مجموعه‬
‫د نظر دوستان بوده‪.‬‬‫باالخره مّ‬

‫و یک مطلب دیگه هم که توصیه کردم و برای ما ایجاد مشکل کرده‪،‬‬


‫یعنی مشکل عمدۀ مجموعۀ ما بوده؛ حواشیی است که بعضی از دوستان به‬
‫موضوع عرفان کیهانی اضافه کردن‪ .‬حاال مطالب جدید رو دیگه خودتون‬
‫در جریان هستین که مطالبی بوده که شخصیست! یعنی آگاهیها و مسائلی‬
‫که افراد دریافت میکنن شخصی و مختصّ خودمونه! یه ارتباط عام و‬
‫جنرال بوده همه تجربه کردیم و یه ارتباطات خاص هست که برای هر‬
‫کسی باید بیاد و توش تجربه بکنه و ببینه که به چی میرسه و چی‬
‫پیدا میکنه‪ .‬توی سوگند نامه تون هم هست " و از یافته های خود"!‬
‫خب؟ این فراموش شده که از یافته های خود قرار نبوده که سوء‬
‫استفاده بشه‪ .‬بنابراین مشکل عمده یی که البته من برای دوستان سری‬
‫ّل تر توضیح دادم اینه که عمدۀ اشکاالت بر سر اینه که‬ ‫قبل هم مفص‬
‫گفته میشه فالن کس اینو گفت‪ ،‬یعنی توی زندان البته منظورمه‪ ،‬یا‬
‫‪1‬‬
‫ایرادی که به ما می گیرن‪ ،‬سر اینه که فالن مربی اینو میگه! فالن‬
‫چیز این کار رو کرده! فالن کس اینجوری شده و عمده اشکاالت روی‬
‫حاشیه است‪ .‬روی خود موضوع به اصطالح ما تونستیم همواره دفاع موثر‬
‫داشته باشیم یا حداقل ایراد خیلی مهمی وارد نشده‪.‬‬

‫پس درواقع انتقال بدیم به سایر دوستان که ما برگشت می کنیم به‬


‫ّتهامون تونستیم‬ ‫ّالی‬
‫اون الفبای ناقصی که تونستیم تا آخرین فع‬
‫ّی الفبا‬
‫بیاییم و اون رو پایه گذاری بکنیم ولی الفبای ناقصیه! حت‬
‫هم کامل نشده که چه بخواد به اصطالح بعد از اون چیزی با اون نوشته‬
‫بشه! یا یک فونداسیون ناقصی اجرا شده روش ساختمونی اجرا نشده که‬
‫حاال بعضی از دوستان ممکنه بیان روی این بخوان برج درست کنن! درست‬
‫شد؟ و حاال دوستانی که چه خود شما که اینجا تشریف دارین و چه با‬
‫دوستان دیگری که در ارتباط هستید؛ موضوع اینه که برگردیم به‬
‫امانتداری‪ ،‬برگردیم به همون اصل موضوعی که خود ما بصورت عام‬
‫باهاش سروکار داشتیم‪ .‬حواشی رو بذاریم کنار! روی حاشیه ها هیچکس‬
‫مانوری نیاد! هیچکس چیزی نگه چون درست نیست‪ ،‬غلطه! کامال حاشیه ها‬
‫فقط برای خود فرده! و برای وقتیکه قراره بیاد و مطرح بشه و‬
‫اینها‪ ،‬اشکاالت عدیده یی ایجاد میکنه که شاید بعضا اگر بیاییم بین‬
‫خودمون ببینیم درگیرش هم شدیم‪ ،‬حمالت‪ ،‬بیرونریزیها و مسائل مختلفی‬
‫که خودتون بهتر استحضار دارین‪ .‬این دوتا موضوع خیلی به ما میتونه‬
‫ّۀ موارد خب تا اینجا دفاع شده و بازهم قابل دفاع‬ ‫کمک بکنه و بقی‬
‫ّتی که پیش رو داریم‪ ،‬یا من بصورت مشروط آزاد میشم‬‫هست‪ .‬البته وضعی‬
‫ّت‬
‫ّالی‬
‫و بهانه یی که موجوده اینه که من اگه بیام بیرون میگن فع‬
‫ّت و فالن‪ .‬بنده هم عرض کردم که نه! من دیگه‬ ‫ّالی‬
‫میکنی دوباره فع‬
‫ّتی ندارم‪ .‬خب این میشه آزادی مشروطی که االن قانونا به من‬ ‫ّالی‬
‫فع‬
‫ّ‬
‫تعلق میگرفته‪.‬‬

‫ولي خب تعلل شده‪ ،‬یا اینكه من اون تو مي مونم‪ ،‬شكایت و شكایتهایي‬


‫را به اصطالح در داخل زندان مطرح مي كنم‪ ،‬از وزارت ارشاد‪ ،‬از‬
‫بازپرس‪ ،‬از بازجوها‪ ،‬از دادگاه ها و الي آخر كه جرایمي رو كه‬
‫نسبت به شخص من به اصطالح مرتكب شدند در دادگاه صالح پاسخگو باشند‬
‫كه همه این جرایم نقض حقوق بشر هم هست‪ ،‬اگر اون تو موندم‪ ،‬بدونید‬
‫كه من او نجا هستم‪ ،‬پاي شكایتم هستم هرکاری که الزم بوده بیام تا‬
‫اینجا براي اینكه بیاد و این به جریان بیفته‪ ،‬من انجام دادم‪،‬‬
‫بدونید و شما هم در جریان باشید كه این اتفاقات هست و افتاده و‬
‫مخصوصا در نقض حقوق بشر بدونید كه حاال‪ ،‬هركس هرجوري كه میتونه‪...‬‬

‫خانم‪ :‬چیکار کنیم برای آزادی شما؟ ما باید چه حرکتی انجام بدیم؟‬

‫استاد‪ :‬ببینید! من نمیتونم هیچ چیزی رو تعیین بکنم! و از یه طرف‬


‫هم اصال دلم نمیخواد کسی و کسانی به مشکل بخورن! به دردسر بیفتن!‬
‫‪2‬‬
‫اینو واقعا میگم خدمتتون! من پیش از اونکه بفکر خودم باشم واقعا‬
‫به مشکالت دوستانیکه درگیر شدن با این مسأله؛ مثال فرض کنید ایشون‬
‫دتی رو در حبس و اینها مجبور شدن بگذرونن‪ ،‬ولی به هرصورت‬ ‫خب؟ و مّ‬
‫ّالعه! و حاال اینکه چیکار باید کرد و‬‫این چیزیست که صرفا جهت اط‬
‫چطور باید بشه به اصطالح در جریان باشید‪ .‬حاال این مسأله نه تنها‬
‫نسبت به من‪ ،‬یعنی نسبت به عمدهٔ زندانیها درواقع این مسائل وجود‬
‫ّت هم‬
‫ّالی‬
‫ّت نمی کنیم فع‬‫ّالی‬
‫داره‪ .‬خب اگرهم آمدیم بیرون که گفتیم فع‬
‫نخواهم کرد‪ .‬و حاال دیگه شکایتها هم ما صرفنظر میکنیم بدلیل اینکه‬
‫پیام ما همیشه پیام صلح با دیگرانه‪ ،‬حاال از باال تا پایین‪ ،‬پیام‬
‫صلح بوده حاال دیگه ببینیم که‪...‬‬

‫خانم‪ :‬ببخشید استاد! تا کی مشخّص میشه که یعنی ما اقدامی بکنیم؟‬

‫استاد‪ :‬ببنید! من فکر میکنم که این یکی دو ماهه همه چی معلوم‬


‫میشه‪ ،‬توی این یک ماه اخیر خیلی چیزها معلوم میشه که به اصطالح‬
‫چیه! خب حاال به هر صورت مسألۀ ما اینه و باید بگونه یی عمل بکنیم‬
‫که عملکرد یا اونچیزهایی که ممکنه ایجاد اشکال بکنه؛ که عمدتا بر‬
‫بیها! عمدتا! یعنی تا اینجا که من درگیر بودم‬ ‫ّ‬
‫تخلفات مرّ‬ ‫میگرده به‬
‫اونجا و رودررو بودم و نمیدونم ساعتها فیلم و غیره و اینها؛ عمده‬
‫ّت افراد مجموعه است که‬
‫ّالی‬
‫مشکل ما عمدۀ مجموعۀ مشکل ما نسبت به فع‬
‫َویۀ عاّ‬
‫دیست‪.‬‬ ‫خارج از ر‬

‫ّت دیگر دوستان به پای شما نوشته میشه؟‬


‫ّالی‬
‫خانم‪ :‬استاد! فع‬

‫ّه نمیخوام بگم که‬‫استاد‪ :‬ببینید‪ ،‬دقیقا! دقیقا اینطوریه! خب البت‬


‫درست هم نیست! میگن به هرحال شما اومدین ارائه دادین حاال ایشون‬
‫روش این حرف رو میزنه! اون روش این حرف رو میزنه! این داره باهاش‬
‫این کار رو میکنه! اون داره باهاش این کار رو میکنه! خب؟ و به‬
‫تهام «مفسد فی االرض»؛ همین بخشش‬‫هرحال شما باید پاسخگو باشین! اّ‬
‫(بخش آن) برمیخوره به اّ‬
‫تهام «مفسد فی االرض»‪ .‬که به اصطالح اومده‬
‫یه کاری کرده که باعث مثال فرض کنین این شده که اون دینش رو از‬
‫بی راجع به خدا اینجوری گفته! اون‬ ‫دست بده! چرا؟ چون فالن مرّ‬
‫نمیدونم چی بشه! فالن کالس حجاب اسالمی رو رعایت نکرده! اون نمیدونم‬
‫بی راجع به نمیدونم فالن مسأله این حرفها رو‬ ‫چی بشه چون فالن مرّ‬
‫زده! بنابراین اگر ما این حواشی رو‪ ،‬یعنی واقعا این پیغام رو به‬
‫سایر دوستان برسونید؛ هیچ چیزی خارج از اون روند اصلی و ّ‬
‫کلی‬
‫اعتباری نداره! اعتباری که بخوان بیان عامش کنن ها! و بخوان بیان‬
‫از اون مطالب هم خارج بشن! حرفهایی که سلیقۀ فردی رو وارد قضایای‬
‫ما بکنن‪ .‬خب؟ بنابراین امانتداری باشه من پاسخگوام‪ ،‬اونچه که‬
‫‪3‬‬
‫ّتش رو قبول میکنم‪ ،‬درسته؟ ولی اونچه رو که من‬ ‫گفتم من مسئولی‬
‫نگفتم اصال با سلیقهٔ من‪ ،‬با فکر من جور درنمیاد‪ ،‬خب طبیعتا‬
‫نمیتونم دفاع کنم! یک بحثی باید قابل دفاع باشه! ‪ ...‬االن شما اون‬
‫حرفهایی رو که شنیدید آیا حرفهایی رو که بعضا میشنوید قبول‬
‫بی اینو گفته قبول میکنید‬ ‫دارید؟ قبول میکنید؟ مثال بگن فالن مرّ‬
‫شما؟ قبول نمیکنید دیگه! وقتی خودتون قبول نمی کنید دشمنانمون‬
‫چجوری قبول کنن؟ درست میگم؟‬

‫ّل از اصالح خودمون باید شروع کنیم «خود شکن آیینه شکستن‬ ‫خب پس او‬
‫خطاست»‪ .‬هروقت ما اشکالها و ایرادهای خودمونو برطرف کردیم؛ تو‬
‫ّانی‬
‫ّتمون‬ ‫َق‬‫این موارد تونستیم دفاع بکنیم؛ اونوقت دیگه قاعدتا ح‬
‫ّه خب من جواب دارم که خب شما مرکزّ‬
‫یت‬ ‫باعث میشه که دفاع کنیم‪ .‬البت‬
‫این قضیه رو اومدین حذفش کردین؛ حاال جریان خودمختار شده و هرکی‬
‫ساز خودشو میزنه و طبیعیه! و دیگه که اینجوری باشه‪ ،‬خب شما اجازه‬
‫ّ‬
‫تخلفات‬ ‫یت باشه اونوقت اون مرکزّ‬
‫یته میومد جوابگوی‬ ‫میدادین مرکزّ‬
‫افراد بود‪ .‬و اجازه نمیداد یه نفر خارج از اون روند اصلی‪ ،‬چیکار‬
‫ّ‬
‫تخلف میکرد می گفتیم آقا این از من نیست! خب‬ ‫ّ‬
‫تخلف بکنه‪ ،‬تا‬ ‫بکنه؟‬
‫راحت میشد میرفت‪ .‬حاال اگر یه کسی میخواد عرض اندام بکنه طبق‬
‫ّه خب میتونه بحثی نیست منتها نه بنام‪.‬‬
‫سلیقه های شخصیش البت‬

‫ّه چیه؟ بیشتر بچ‬


‫ّه ها االن هر جایی هم‬ ‫خانم‪ :‬استاد! میدونین االن قضی‬
‫که اختالف هست تا میاییم میگیم چرا اینجوری میگی؟ میگه استاد فالن‬
‫جای سی دی اینجوری گفته! مثال «تا هیچ نگذاری که باز نخواهید گشت»‬
‫کلی ماجرا میشه که‬‫حاال این رو بسط میدن به نظر خودشون ها! بعد ّ‬
‫حاال اینجا که دوباره نمی خواهیم بیاییم‪...‬‬

‫استاد‪«:‬تا هیچ نگذاری» یعنی میخوای بری پیک نیک‪ ،‬یادت نره‬
‫تفاقا من این مثال‬‫نمیدونم کبریت برداری! نمیدونم اینو برداری‪ .‬اّ‬
‫رو هم زدم گفتم میری پیک نیک؛ در پیک نیک شما لنگ یک چوب کبریت‬
‫میشی! یعنی مثال رفتی نشستی یه جای دوردستی حاال اومدی غذا رو داغ‬
‫کنی میبینی که کبریت یادت رفته! حتیّ مثال زدم گفتم هیشکی پیک نیک‬
‫با خودش یخچال ساید بای ساید نمیبره! یه یخدان میبره! یه چیز‬
‫کوچیک جمع و جور میبره! اینها همه توش یه مسائلی بوده‪« .‬تا هیچ‬
‫نگذاری» یعنی یادت نره‪ ،‬یه فرصت داریم تا ما بدونیم فلسفۀ‬
‫خلقتمون چیه! چی رو باید پیدا کنیم‪ ،‬اون چیزی رو که باید پیدا‬
‫کنیم‪ .‬خب؟ فلسفۀ خلقت و اینها توی این رابطه است‪ .‬سرکار گذاشته‬
‫نشیم! حاال «تاهیچ نگذاری» نریم اونور بعد ببینیم که اصال ماجرا یه‬
‫چیز دیگه بوده! خب؟‬

‫ّت سرجای‬
‫ّت کردیم! ما گفتیم واقعی‬
‫ما اینجا حقیقت رو فدای واقعی‬
‫خودشه‪ .‬ما نه مرتاضیم‪ ،‬نه تارک دنیا هستیم‪ ،‬نه گفتیم چی‪...‬نه!‬
‫‪4‬‬
‫ّت‪ .‬حقیقت رو هم‬ ‫میخوریم‪ ،‬مینوشیم‪ ،‬میریم‪ ،‬میاییم این میشه واقعی‬
‫دت دنبالشیم‪ .‬ببینم مگه قرارمون بهشت نقد و اینها نبود!؟‬ ‫بشّ‬
‫درسته؟ خب؟ نه اون بهانه یی رو که میگیرن که آقا! دراویش میگن‬
‫برید بشینید گوشه یی و فالن! نمیدونم کار نکنید‪ ،‬تالش نکنید و فالن‪.‬‬
‫ّت رو از‬ ‫ّه از واقعی‬‫ما آیا اصال اینجوری صحبتهایی کردیم؟ ما یکذر‬
‫دست نمیدیم! خب؟ میخوریم‪ ،‬می پوشیم‪ ،‬میریم‪ ،‬میاییم‪ .‬نه تارک دنیا‬
‫شدن رو قبول داشتیم نه اینجور مسائل رو ولی دنبال حقیقتیم‪ .‬چرا‬
‫اومدیم؟ از کجا اومدیم؟ کجا میخواهیم بریم؟ آیا این جرمه که‬
‫بخواهیم بتونیم بفهمیمش!؟ خب فلسفه خلقت رو که نتونستیم واردش‬
‫دماتی صحبت کردیم از حلقه ها‪ ،‬یه‬ ‫بشیم به اون صورت و حاال یه مقّ‬
‫الفبایی‪ ،‬خب؟ الفبایی رو اومدیم به اصطالح وارد شدیم که بتونیم به‬
‫اصل ماجرا یک موقعی بپردازیم‪ .‬خالصهٔ کالم سرتونو درد نیارم دوستان‬
‫ّتی هم نشستند روی زمین و اینها‪ .‬اینه که ایندفعه اگه‬ ‫بد وضعی‬
‫ّتمون هم این بوده بگیم بابا!‬ ‫برگردند به اصل ماجرا‪ ،‬ما حاال نی‬
‫ّام بدبخت بیچاره هم که گفته «تا هیچ نگذاری که نمی آیی باز»‬ ‫خی‬
‫اون بیچاره هم با زبان بیزبانی در نمیدونم حاال شرایط خفقان‬
‫زمانهای خودشون‪ ،‬مسائل مختلف‪ ،‬اومده یچیزی گفته‪ ،‬حاال گیریم که‬
‫اونیکه اونها فکر میکنن گفته باشه ولی یک خروجی منفی‪ ،‬ما داریم‬
‫ازش خروجی مثبت میگیریم‪ .‬این چه اشکالی داره؟ «تا هیچ نگذاری که‬
‫نمی آیی باز» من دارم میگم که کالم من‪ ،‬صحبت من‪ ،‬این بود که مبادا‬
‫بریم بعد ببینیم که اونچیزی که میخواستیم ببریم نبردیم! خب چه‬
‫ّام استفاده می کردیم و استفاده‬ ‫اشکالی داره حاال ما از این شعر خی‬
‫کردیم! درست شد؟‬

‫ما اگه قرار باشه حاال بیان روی این ماجرا درست بشه و حرفهای‬ ‫اّ‬
‫ّۀ صحبتهایی که بنده خدمت دوستان درس پس‬ ‫دیگه و رجوع نشه به بقی‬
‫دادم‪ ،‬عرایضی رو به هرحال گفتم‪ ،‬نتیجه گیریهایی کردم که بخش نظری‬
‫عرفان ما رو تشکیل میداده؛ خب؟ دیگه این به اصطالح امانتداری‬
‫نیست!!! و در خیلی از موارد هم عمدی نیست ها! در خیلی موارد عمدی‬
‫ّته!‬
‫ّه و عدم دق‬
‫نیست! عدم توج‬

‫ّه تا حاال هم‬


‫آقا‪ :‬استاد! اجازه میدین ما با این دوستانیکه‪ ،‬البت‬
‫َ‬
‫درعالم به اصطالح فضای‬ ‫این اتفاق افتاده و جریان داره‪ ،‬یعنی هم‬
‫عالم عینی برخورد میشه با دوستانیکه میان اون‬ ‫َ‬ ‫مجازی‪ ،‬هم در‬
‫برداشتهای شخصی خودشونو درواقع به اسم این مجموعه میگن یا میان‬
‫تفسیر میکنن فرمایشات شما رو میان خودشون با برداشت خودشون تفسیر‬
‫میکنن‪ ،‬عین همین جریانیکه در مورد فکر کنین قرآن مطرحه‪ ،‬تفسیر که‬
‫میکنن هرکسی برداشت خودشو تفسیر میکنه!‬

‫استاد‪ :‬بله! ما االن ‪ 350‬نوع تفسیر قرآن داریم! خب؟ ‪ 350‬نوع!‬


‫‪5‬‬
‫آقا‪ :‬شما اجازه میفرمایین دیگه؟! مشکلی که نیست ما برخورد می‬
‫کنیم؟‬

‫ّت شماست! حاال که شما فرمودین چون باز من‬ ‫استاد‪ :‬اینکه نهایت محب‬
‫تا حاال همچین خواهشی نکرده بودم! فقط همین درد دل کرده بودم که‬
‫بابا ما مشکلمون اینه! ولی حاال که شما میفرمایید و حاال زحمت‬
‫ّه باشید که‬
‫کشیدین تا اینجا تشریف آوردید؛ ببینید پیامبر این قضی‬
‫به دوستان پیام بدین حاال فضای مجازی و فالن و بیسار و بهمانه که‬
‫ّات رو اجازه بدیم تا برای‬ ‫بابا! اصل موضوع رو از دست ندیم فرعی‬
‫ّه است‪ .‬ببینید‬‫بعد و بپردازیم به مسأله‪ ،‬امانتداری شرط اول قضی‬
‫بما نگاه میکنن به مجموعۀ ما نگاه میکنن که خب این مجموعۀ عرفانی‬
‫ّتهایی که‪ ،‬من چون برای اونها نوشتم برای شما هم‬ ‫با اون حاال قابلی‬
‫ّ‬
‫قابلیتهای] کم نظیر! من االن داشتم به دوستان قبلی میگفتم‬ ‫میگم‪[ ،‬‬
‫تا امروز کسی از زبان من تبلیغاتی نشنیده‪ .‬ما هر کسی اومده‬
‫مجموعۀ ما‪ ،‬با معرفی و شهادت دیگری اومده‪ .‬هیچوقت من به کسی‬
‫نگفتم بیا‪ ،‬برو‪ ،‬یعنی به هیچکسی! هیچ نوع تبلیغی‪ ،‬هیچ چیزی در‬
‫این سالها هیچ موقع من ندادم ولی مطلبی رو که اونجا عنوان کردم‬
‫اینه که جامع ترین‪ ،‬کاملترین‪ ،‬ساده ترین‪ ،‬فراگیرترین و‪،‬و‪،‬و‬
‫ّتهایی که شکسته شده در این عرصۀ عرفان؛ اینه که فابریک شدنش‪،‬‬ ‫سن‬
‫بحث به اصطالح«آنکه را اسرار حق آموختند‪ /‬مهر کردند و دهانش‬
‫دوختند» ما زدیم تو این َ‬
‫مالج اینکه یه انقالبی بوده که؛ یعنی چه!؟‬
‫هرکی هر چی بلده باید بیاد وسط بریزه! یعنی چی؟ «آنکه را اسرار‬
‫حق آموختند ‪/‬مهر کردند و دهانش دوختند؟! »‬
‫حاال من اصال هیچ موقع این چیزها رو نگفتم خیلی بحثها هست! یعنی‬
‫چی؟ یعنی درواقع عرفان کیهانی اعتراضی بوده به اینکه این مال‬
‫عرفان نیست! این مال دنیای عرفان نیست! ‪...‬در تمام این مّ‬
‫دت برای‬
‫من میگفتن که این میبایست برای خودت بود‪ ،‬خودت اگه داشتی فقط‬
‫ّی در زمان قبل‬‫برای خودت بود! چرا اومدی [عمومیش کردی] حاال حت‬
‫درجاهای دیگری هم که شهودی ازبین خودتون هم دارم اینه که [گفتن‪]:‬‬
‫این درست! اینها درست ولی فقط می بایست برای خودت نگه میداشتی‬
‫‪...‬و مشکل تو دقیقا همونه!‬

‫ولی نه! قضیه به اصطالح چیز دیگریه! مسأله اینجاست که وقتی گفتن‬
‫چرا تنها اومدی؟ خب؟ قبول کردی که اینرو به بقیه بدی! « آنانکه‬
‫اسرار حق آموختند» دیگه اصال معنا نمیده! خب؟ چون میگن تو خودتو‬
‫فقط نجات دادی! تو فقط بفکر خودت بودی! حاال اگه بخوای به فکر‬
‫دیگران باشی‪ ،‬مجبوری حرف بزنی! مجبوری خودتو در معرض حسادت قرار‬
‫بدی‪ ،‬در معرض نمیدونم مسائل مختلف قرار بدی و خطر کنی‪ .‬بدون بها‬
‫که نمیشه اینکار صورت بگیره! و به نظر من اصال مهم نیست کی اینکار‬

‫‪6‬‬
‫رو انجام بده! چون اگه من انجام بدم میگن چرا ایشون؟ اگه ایشون‬
‫انجام بده میگن چرا ایشون؟ هرکی انجام بده میگن چرا ایشون؟! خب‬
‫پس کی؟ باالخره یه نفری[باید انجام بده]! یه دفعه در آن واحد باهم‬
‫ده نفر که نمیان یه کار مشخّصی رو انجام بدن! شما هر جور حساب‬
‫کنید یکی جلوتره! خب حاال انجام داده‪ ،‬ریسکش رو هم پذیرفته‪ ،‬خطرش‬
‫رو هم پذیرفته‪ ،‬همه مسائلش رو هم پذیرفته! دیگه فرقی نمیکنه! حاال‬
‫َد برای خودش یه کالهی درست‬ ‫ّه میخوان هرکسی یه جوری از این َ‬
‫نم‬ ‫بقی‬
‫بکنه! و حاال خیلی مسائل مختلف‪ .‬این ایجاد اشکال و خدشه میکنه‪.‬‬

‫بنابراین این زحمت رو همهٔ دوستان بکشن و این پیغام رو فضای‬


‫مجازی یا به هرصورتی؛ که دیگه ممنوع! اینکه قرار باشه دریافت‬
‫شخصی که فقط برای خود فرد هست یعنی باهاش تمرین میدن مشق میدن‪،‬‬
‫چیکار میکنن‪ .‬توی موسیقی بعضا یه استاد موسیقی به این شاگرد یه‬
‫نت میده یه جور باهاش کار میکنه با اون یکی شاگرد یه جور چیز‬ ‫جور ُ‬
‫میکنه‪ ،‬خب؟ حاال این هوشمندی با ایشون یه جور با آگاهیها بازی‬
‫میکنه‪ ،‬با ایشون یه جور بازی میکنه‪ ،‬با ایشون یه جور بازی میکنه!‬
‫ما نمیدونیم‪ .‬اگر ایشون بیاد بگه که اون سبکی که شما داره بهت‬
‫موسیقی یاد میده‪ ،‬سبک من بهتره! بعد ایشون به اون‪ ،‬اون به‬
‫این‪...‬بعد آخر همه راه رفتن خودشون هم یادشون میره که پس باالخره‬
‫که چی؟ خب؟ کدوم درسته؟ کدوم غلطه؟ بعد خودمون هم گیج و کامپوزیت‬
‫شده! یعنی باید به عقب برگردیم‪ ،‬خب؟ آخرین چیزهایی رو که داشتیم‬
‫دیگه از اونجا به بعد ممنوع که کسی بیاد بگه که آقا؛ یعنی یک منی‬
‫مطرح بکنه که آقا! نه! من مثال این حلقه اینجوری‪ ،‬اون فالنه‬
‫اونجوری! بیاییم اینو رسما و آشکارا و چی‪ ،‬همه باهم وقتی اینکار‬
‫ده یی که متاسّفانه در بین ما هم نفوذ شده! شما‬ ‫رو بکنیم عّ‬
‫ّه رو‪ ،‬متاسّفانه‬‫نمیدونید من حاال نمیخوام زیاد باز بکنم این قضی‬
‫ده یی بیان نفوذ کنن‬ ‫ّیت داشته بطوریکه عّ‬
‫این جریان برای خودش اهم‬
‫توش! و بیان به زبان ما‪ ،‬با مطالب ما‪ ،‬با مدارک ما؛ بعد شروع کنن‬
‫حرفهایی بزنن که اون حرفها مستند بشه برای محاکم و مراجع و این‬
‫صحبتها‪ .‬متاسّفانه! متاسّفانه! اینکارصورت گرفته و ما باید حواسمون‬
‫جمع باشه و اگه بیاییم اینکار رو بکنیم اونها هم چی میشن؟ یدفعه‬
‫دست و بالشون بسته میشه چون تا بیان یه حرف خارج از رده بزنن‬
‫انگشت نما میشن که اا! ایشون هم مثل اینکه! یعنی اینجوری بگم‬
‫هرکس حرف خارج از اون بزنه با اون نفوذی هیچ تفاوتی نداره! حاال‬
‫ّه میگم ها‬‫میخواد عامدا‪ ،‬سهوا باشه‪ ،‬عمدا باشه و اینها‪...‬منم البت‬
‫ُمدتا اگر غیر از اینها باشه واقعا عشق و عالقه و فالنه ولی بعضا‬ ‫ع‬
‫ّهی بشه‪.‬‬
‫ممکنه که کم توج‬

‫یکی از آقایان‪ :‬ولی باید برخورد بشه! پیام دیگه خیلی روشنه دیگه!‬
‫استاد دارن میگن آخرین مطالبی که بنده گفتم بعد از اون هیچ چیز‬
‫‪7‬‬
‫اضافه یی ما نگفتیم! هرکسی حلقه میاره‪ ،‬کالس دورۀ ده رو میذاره‪،‬‬
‫اعالم میکنه فالن چیز‪ ،‬موجودات فالن چیز‪ ،‬فالن حلقه رو در روح جمعی‬
‫هم میشه اعالم کرد‪ ،‬بعد اینو به شکل مجازی در همه دنیا پخش میکنن‬
‫ممنوعه! استاد دارن صریحا میگن ممنوعه اینها‪ ،‬برخورد بکنین!‬

‫ّه ببخشید این بحث برخورد رو قبال توضیح دادن‬


‫یکی از آقایان‪ :‬البت‬
‫ها! خدایی نکرده بحث حرمت شکنی‪ ،‬بحث اون چیزهاییکه بعضیها میتونن‬
‫از این آب گل آلود ماهی بگیرن‪ ،‬نه! امر به معروف و نهی از منکر‬
‫برای خودش شرایطی داره‪ ،‬داخل اون شرایط‪ ،‬خدایی نکرده حریم کسی‬
‫شکسته نشه!‬

‫یکی از آقایان‪ :‬باالخره ما باید از حریم مجموعه و عرفان حلقه دفاع‬


‫ّت! ولی درهرصورت حریم مجموعه مهمتر از حریم‬ ‫بکنیم‪ ،‬با رحمانی‬
‫شخصه!‬

‫یکی از آقایان‪ :‬استاد معذرت میخوام! یه سوال من دارم‪ ،‬خدایی‬


‫نکرده‪ ،‬اگر زمانیکه شما برمیگردید‪ ،‬امیدواریم که هرچه زودتر به‬
‫جمع خانواده و جمع دوستانمون برگردین‪ ،‬اگر زمانی طوالنی شد وظیفۀ‬
‫هر کدوم از ما چی میخواد باشه؟ اینکه اصطالحا آیا اگر من نوعی‬
‫ّ‬
‫تخلفی کردم‪ ،‬یه مورده‪ ،‬آیا به حساب شما میخواد‬ ‫اومدم حرکتی کردم‪،‬‬
‫نوشته بشه یا به حساب شخصی من؟‬

‫یکی از آقایان‪ :‬اجازه بدین من بجای استاد جواب بدم‪ ،‬چون ایشون‬
‫ّی تمدید میشه و‬ ‫ّصی) موقت‬
‫بازنشسته شدن!(خندهٔ حضار) انشاءهللا این(مرخ‬
‫ّتی نخواهند‬‫ّالی‬
‫اگر هم تمدید نشد زمانیکه اومدن بیرون ایشون هیچ فع‬
‫داشت این یک! دو‪ ،‬اگرایشون صالح این نبود که بیان بیرون طبیعتا‬
‫همه محورهایی که صدای اعتراض در قالب حقوق بشر زندانیانی نظیر‬
‫ایشون زندانی عقیدتی و سیاسی هستن‪ ،‬وظیفۀ هر مسلمان و هر انسان‬
‫هست بعنوان همنوع باید فریاد بزنیم اون هم داخل چهارچوبهایی که‬
‫به هرحال در عقل جمعی بهش میرسیم بهتره این نوع سؤاالت از زبان‬
‫استاد به هرحال پاسخ داده نشه! ببینید آتش به اختیار هم باید در‬
‫قالب یک وحدت باید باشه‪ ،‬هستند دوستانیکه به هرحال با دیدگاههای‬
‫استاد آشنا هستند و میدونند که نظر استاد راجع به این مسائل چی‬
‫ّالع‬
‫ّل نیفتاد بموقع اط‬ ‫میتواند باشد و انشاء هللا اگر این اتفاق او‬
‫رسانی میشه!‬

‫‪8‬‬
‫ّار‬
‫‪ ...‬صدای نامفهوم حض‬

‫استاد‪ :‬در این خصوص كه من خدمتتون عرض بکنم که من تکلیف خودمو‬


‫میتونستم معلوم بکنم که معلوم کردم! من اگر اون تو باشم برای‬
‫خودم رسالت دفاع از حقوق بشر رو و جلوگیری از جرم و جرائم رو‬
‫دیگه انتخاب کردم و اصال بحث عرفان میره در یک حاشیه یی! در داخل‬
‫زندان نهضت دفاع از حقوق بشر را من در آنجا پایه گذاریش مي كنم‪.‬‬
‫اگر ماندم‪.‬‬

‫اگر که مشروط آزاد بشم همونطور که خدمتتون عرض کردم که ما چون‬


‫ّتی‬
‫ّالی‬‫دیدمون صلح و فالن و صحبت هم بوده و خدمتتون گفتم دیگه فع‬
‫ّتی هم نمیکنیم میاییم و مسأله منتفی میشه‪.‬‬ ‫ّالی‬‫نخواهم کرد‪ .‬خب فع‬
‫حاال شکایتها هم میمونه چون به صورتهای دیگه یی هم باألخره این‬
‫قضایا در جریان هست‪ .‬ما برای اینکه مجموعه مون دچار دست اندازی‬
‫نشه شکایتها رو هم چی کار میکنیم؟ چشم پوشی میکنیم‪ .‬درست شد؟ این‬
‫تکلیف من! من نمیتونم برای دوستان برای شماها دیگه نسخه بپیچم و‬
‫بگم چیکار بکنین! چیکار نکنین! من تکلیفم اون تو معلومه! حاال هر‬
‫ّت خودش‪ ،‬مسائل خودش‪ ،‬اصال اعتقاداتی که نسبت‬‫کس دیگری برحسب موقعی‬
‫به حقوق بشر است‪ ،‬نسبت به مسأله که داره دیگه نمیدونم چیکار‬
‫ّ هر‬‫ّ بشره‪ ،‬حقوق بشریست! حق‬
‫بتونه بکنه‪ ،‬اون دیگه حق هر کسیست! حق‬
‫انسانیست که کاری بکنه یا نه!‬
‫در این خصوص هم چون به اصطالح قرار بوده و قرار هست که دیگه من در‬
‫خصوص عرفان کیهانی منبر نروم‪ ،‬اینی که گفتم اعتراضات نسبت به‬
‫گذشته بوده‪ ،‬خب؟ و نسبت به اینکه ما از کجا ضربه خوردیم‪ ،‬این‬
‫ّه فرمودین؟ جلوی ضربه رو بگیریم!‬ ‫جلوی این ضربه رو بگیریم‪ ،‬توج‬
‫ّه میکنین؟ ایرادی که دشمنان‬ ‫داقل آبروی خودمون رو حفظ کنیم! توج‬‫حّ‬
‫میخواهند بما بگیرن ما خودمون از خودمون بگیریم‪ .‬و بیاییم کاله‬
‫خودمونو اینجا قاضی کنیم بگیم ‪":‬بابا! حاال درسته که اینجا‬
‫ّصر نبودیم‪ ،‬مرکزیت از بین رفته! مدیریت‬‫اینجوریه و فالن‪ ،‬بعد هم مق‬
‫از بین رفته‪ .‬این جریان بدون مدیر و بدون برنامۀ خودجوش باالخره‬
‫اومده جلو و تازه خیلی هم از یه نقطه نظرایی‪ ،‬انحرافاتش نسبت به‬
‫پیشبردهاش خیلی خیلی کمتر بوده خب؟ به هرحال در رفع نقص نسبت به‬
‫ّتمون رو حداقل تا اینجا حفظ‬ ‫گذشته داریم صحبت میکنیم که حیثی‬
‫ّتمون‪ ،‬و اینکه اومدیم اگه وقت گذاشتیم عمر گذاشتیم‪،‬‬‫ّانی‬‫بکنیم و حق‬
‫واقعا همه دوستان علی الخصوص بعضیها خیلی از زندگیشون مایه‬
‫ّه میکنید؟ حاال به خاطر سهل‬
‫گذاشتن این قابل اغماض نیست واقعا! توج‬
‫انگاری یه نفر دو نفر آبروی همهٔ این آدما بره‪ .‬حاال خود ما اصال‬
‫ّه‪ ،‬واقعا‬‫هیچ چی‪ ،‬آبروی اینهمه انسانهای بزرگواری که توی این قضی‬
‫میگم من شهادت میدم‪ ،‬امیدوارم که یه روزی بتونم به اصطالح خاطراتی‬
‫‪9‬‬
‫ّه بنویسم و بگم که تک تک افراد چه کارهایی چه خدماتی‬ ‫از این قضی‬
‫کردن چه جوری بوده و بدونیم‪ ،‬حاال گرچه میدونم خود اونها همچین‬
‫انتظاری ندارن و خود مجموعه هم‪ ،‬دیگه حاال باالخره این وادی عرفان‬
‫وادی این تعریفها و تمجیدها مثال شاید نباشه! ولی به هرحال سپاس و‬
‫قدردانی از انسانها سپاس و قدردانی از خداونده! نگذاریم این‬
‫زحمات و تالشهای این دوستان هم هدر بره و حاال شاید باالخره این‬
‫مجموعۀ موضوعات و تحقیقاتی که تا اینجا اومده حاال در آینده بدرد‬
‫انسانها بخوره حاال که این زحمت کشیده شده تا اینجا اومده عیبها و‬
‫نقایصش رو بذاریم کنار‪ ،‬اصلش رو اصالحش كنیم‪ ،‬نگهش داریم‪ .‬خب؟ با‬
‫این امید که شاید حاال یه روزی بدرد بخوره حاال اصرار نمیکنیم که‬
‫همین االن چی باشه چطور بشه‪ ،‬بیسار بشه‪ ،‬منظور اینه حاال به هر‬
‫زبانی‪ ،‬به هرصورتی‪ ،‬به هرشکلی این رو بهمۀ دوستان برسونید‪ .‬داخل‪،‬‬
‫خارج‪ ،‬داخل کشور‪ ،‬خارج از کشور و همۀ عزیزان که بابا! مسأله‬
‫اینجاست که اگه میخواهید خدمت بکنید‪ ،‬این خدمته‪ ،‬اگر که نه! بحث‬
‫منم منم و مثال اینهاست که خب دیر یا زود این سَره و ناسَره باالخره‬
‫معلوم میشه و یک سری عواملی که ممکنه در بین مون اومده باشن و‬
‫این چیزها رو دارن رایج میکنن جلوش گرفته بشه‪.‬‬

‫خانم‪ :‬ببخشید ما وارد کالس بیکالسی نشدیم هنوز؟‬

‫ّی الفبا رو تکمیل‬ ‫استاد‪ :‬ببینید! خیر! قبال توضیح دادم ما حت‬
‫نکردیم! یه کتاب با چی نوشته میشه؟ با الفبا‪ ،‬حاال شما حسابشو‬
‫بکنید که تازه الفبا نوشته بشه آیا هر کی که الفبا رو بلد باشه‬
‫ّه بنویسه؟ نه! قبول دارین؟‬ ‫میتونه برداره مثال یه کتاب قابل توج‬
‫ّه یی که کالس‬
‫خب! وای به حال اینکه این الفبا ناقص هم باشه! مثل بچ‬
‫ّلی رفته باشه مثال نصف الفبا رو خونده‪ ،‬مثال بگیم ها حاال یه موقع‬ ‫او‬
‫خدایی نکرده چیز نشه‪ ،‬قیاس مع الفارق! خدایی نکرده جسارتی نباشه‪،‬‬
‫من نسبت به آن چیزیکه اومدم تونستم وقت بوده دوره گذاشتم میگم‪،‬‬
‫ده یی بیان‬‫میگم که این ناقصه! خود من دارم میگم ناقصه! شاید یه عّ‬
‫بگن که نه! این کالس بیکالسی فالن‪ ،‬من دارم میگم ناقصه!‬

‫یکی از خانمها‪ :‬استاد! همین ناقصش رو اگه ما میتونستیم روی‬


‫خودمون پیاده کنیم یعنی االن سوپر آدم بودیم! هنوز این ناقصش هم‪،‬‬
‫من خودمو عرض می کنم‪ ،‬پیاده نشده!‬
‫پله ّ‬
‫پله است! درسته که بحث ناقصه ولی هر‬ ‫استاد‪ :‬بله ببینید! این ّ‬
‫ّت میفرمایید؟ یک ّ‬
‫پله ما رو‬ ‫ّ‬
‫پله اش یه مرحله ما رو برده باالتر‪ ،‬دق‬
‫برده باالتر! و یه کارایی رو به ما عرضه کرده و نشون میده که به‬
‫اصطالح ای انسان! تو توانت بیشتر از این بوده‪ ،‬خبر نداشتی! خب این‬
‫‪10‬‬
‫پیامش‪ .‬حاال مثال‪ ،‬ما داشتیم خیلیها‪ ،‬مثال فرض کنید پزشک بودن فالن‬
‫بودن در طول سالها اومده یه دوره فرادرمانی دیده همون هم رفته‬
‫کلی هم راضیه‪ .‬چیز دیگه یی هم به دردش‬ ‫ّ‬ ‫داره استفاده میکنه‬
‫پله اش به دردش میخورده برداشته‪ .‬خب؟ صد رحمت‬‫نمیخورده همون یه ّ‬
‫بهش که با همون قناعت کرده رفته داره چیز میکنه تا اینکه یکی‬
‫بیاد چیز کنه فالن بکنه بیسار بکنه‪ .‬خب! ما باید اینجوری نگاه‬
‫پله ّ‬
‫پله است!‬ ‫بکنیم و یک ارتقاء و یك فرازی رو که دنبالش هستیم ّ‬
‫پله ّ‬
‫پله‪ ،‬درس‬ ‫ّت میکنید؟ ّ‬ ‫پله ّ‬
‫پله است‪ ،‬دق‬ ‫یعنی وقتی آکادمیک میشه ّ‬
‫به درس باید به اصطالح بیاییم جلو و ‪ ....‬خنده و مزاح دوستان و‬
‫استاد‪....‬‬

‫بنابراین تا مجال اینکه‪ ،‬حاال ما نمیدونیم اصال دیگه به هرصورت هیچ‬


‫ّت آینده! ولی بیاییم اینکار رو‬ ‫صحبتی هم نمیشه کرد در خصوص وضعی‬
‫ّه موارد‬
‫بکنیم واقعا قدم بزرگی برداشته شده و خدمت بزرگیه و بقی‬
‫هم که صحبت شد شما فرمودین اونهم دیگه شرایط زمانی که پیش میاد و‬
‫ّه میشیم که چیکار باید کرد‪.‬‬ ‫خواهیم دید‪ ،‬اونجا متوج‬

‫یکی از آقایان‪ :‬استاد اگر اجازه بدین‪ ،‬چون من دیگه خیلی جوان‬
‫نیستم‪ ،‬یه توصیه یی اگر اجازه بدین برای شما بکنم! ما درواقع از‬
‫صمیم قلب خواهان حفظ وجود شما هستیم‪ .‬و هر چیزیکه الزمه که شما‬
‫ّتی‬
‫ّالی‬ ‫اونجا انجام بدین هیچ مشکلی نیست یعنی تعّ‬
‫هد بدین من هیچ فع‬
‫نمیکنم‪ ،‬هیچکاری نمیکنم ولی تشریف بیارین راحت زندگی بکنین و‬
‫وجودتون سالم بمونه! ما اینو میخواهیم بقیه كارها را خودمون‬
‫بلدیم‪.‬‬

‫ّرم! به هر صورت ما تا همینجاش‬ ‫جواب(استاد)‪ :‬خیلي ممنون‪،‬خیلي متشک‬


‫ّر صمیمانه و قلبی‬‫هم از همه ٔدوستان واقعا ممنونیم‪ ،‬واقعا تشک‬
‫خودم رو از تک تک دوستان و عزیزان واقعا اعالم میکنم‪.‬‬

‫همان آقا‪ :‬پذیرفتید استاد؟ پیشنهاد منو پذیرفتید؟‬


‫ّه هیچ انتظاری من شخصا از کسی ندارم‬‫جواب(استاد)‪ :‬بله! بله! البت‬
‫مخصوصا اینکه افراد بخواهند حاال به یک شکلی حاال این مسائل و‬
‫ما دیگه حاال ببینیم «خود راه بگویدت که‬‫مشکالتی که وجود داره‪ .‬اّ‬
‫ّل بخدا میریم جلو! ببینیم چی میشه‬
‫چون باید کرد!» ما هم که با توک‬
‫دیگه‪.‬‬

‫‪11‬‬
‫آقا‪ :‬متاسفانه طبق قانون علف هرز یکسری از اتفاقاتی که داره‬
‫ّه این مطلب خیلی مطلب‬ ‫میفته نیازمند راهنمایی خود شما هست‪ ،‬البت‬
‫ابتدائی هست و برای خیلی از دوستان قابل تشخیصه!‪...‬ولی من مطلب‬
‫رو منتقل میکنم که یکی از مباحثی که توی(‪.‬؟‪).‬هست بحث فساد اخالقی‬
‫هست‪ ...‬و فتواهایی که داده میشه راجع به وادی عشق که توی وادی‬
‫عشق دیگه قوانین قبلی رفته کنار و ما بیباکانه وارد هرجور رابطه‬
‫یی بشیم و انشاء هللا که روابطمون هم آزاد هست و از این بابت‪ (...‬به‬
‫علت سر و صدای زیاد این سوال بطور کامل قابل فهم نبود‪) .‬‬‫ّ‬

‫با‬ ‫شده‪،‬‬ ‫صحبت‬ ‫رو‬ ‫مطلب‬ ‫این‬ ‫ببینید!‬ ‫بله!‬ ‫جواب(استاد)‪:‬‬


‫بنیانگزارانش صحبت شده و اشکالی که یا مسائلی که وجود داشته بحث‬
‫ّه بفرمایید‬‫شده انشاء هللا قراره که رفع و رجوع بشه و این مسائل‪ .‬توج‬
‫من البته در قالب یه مثالی سعی میکنم که این مطلب جنابعالی رو‬
‫توضیح بدم‪ .‬ببینید ما مثال فرض کنید که توی عرفان نظری میگیم که‬
‫ّی مثال هست که التضاده! التضاده و حاال یه چیزی‬
‫میریم و یه جایی جنت‬
‫هست که ما نمیتونیم تصور کنیم که التضاده پس چی هست؟ خب چیزهای‬
‫دیگر رو که نمیتونیم‪ ،‬التضادی برای ما مبهمه که یعنی چی؟ وقتی‬
‫ّ معنی میده «کفر و دین‬ ‫میگیم التضاده یعنی نه خیر معنی میده نه شر‬
‫در بر عشّاق نکوکار یکیست» عشّاق نکوکار اونیکه رفته اونجا دیده‬
‫ّه میشه که بابا! اگه بیاد اینجا این براش چیه؟ یکیه! و‬ ‫حاال متوج‬
‫نمیدونم نور و ظلمت و نمیدونم عدل و داد و ظلم و اینها دیگه‬
‫معنیش چیه؟ وقتی گفتیم التضاد یعنی همچین چیزی در اونجا وجود‬
‫نداره‪ .‬و ما اونجا باید یه تجارب دیگری رو مثال فرض کنید تجربه‬
‫کنیم‪ .‬حاال اونجا درگیر تضاد نیستیم حاال درگیر چی هستیم نمیدونیم‪،‬‬
‫بگذریم! خب! از اونجا اونو رفتیم به اصطالح شهود کردیم حاال اومدیم‬
‫ّت اینجا حاکمه! دوباره اومدیم‬ ‫اینجا‪ ،‬االن که اومدیم اینجا واقعی‬
‫ّیت رو که « کفر و دین‬ ‫ّ وجود داره! اینجا اگر این واقع‬‫حاال خیر و شر‬
‫ّهم به چی میشی؟ فالن‪ ...‬و‬ ‫در بر عشّاق نکوکار یکیست» همونه که مت‬
‫ریختن خونت (حالله)! خب! این اشکال برای اینه که اگه اونجا این‬
‫حرف رو بزنه درسته‪ ،‬اگه اینجا این حرف رو بزنه غلطه! درست شد؟‬
‫ّیتهای اینجا‪ ،‬حاال اینو [لیوان آب] دست من دادن‪،‬‬ ‫خب! بازی با واقع‬
‫نشانی از تضاده‪ ،‬یعنی تشنگی من رفع شدنش جایز (الزم) هست‪ ،‬خب؟‬
‫گرسنگی من‪ ،‬مسائل دیگه‪ .‬بنابراین اونچه که من در التضادی شهود‬
‫کردم فقط برای این بوده که بگن باباجان! اونجا یه همچین چیزی در‬
‫انتظاره‪ ،‬یک دورنمایی رو بمن نشون بدهند‪ ،‬درکش رو هم بدهند‪ ،‬فقط‬
‫ُُ‬
‫لپ هم‬ ‫دورنما نباشه یک چرخی هم بزنی! حاال یک آبمیوه یی هست‪ ،‬یک ق‬
‫ّه یی هست اینیکه میخوان بهت بدهند‪.‬‬ ‫سر بکشی ببینی که حاال چه مز‬

‫ّل‪ ،‬عشق دوم‪ ،‬عشق سوم و فالن؛ اینا اصال بحث گسترده و‬
‫ببینید! عشق او‬
‫ّت‪ ،‬خالق یک دو سه چهار‪،‬‬ ‫ّ‬
‫عمیقیه! خب؟ عشق‪ ،‬بی ابزاری‪ ،‬هوش‪ ،‬خالقی‬
‫منم خالقم! شما هم خالقید! ما خالق چندمیم؟ این لیوان رو کی‬

‫‪12‬‬
‫ساخته؟ خب ببینید! ما در سطح خودمون‪ ...‬بنابراین آیا ما هرچقدر‬
‫رحمان باشیم با یک ّ‬
‫پلۀ باالترمون‪ ،‬میتونیم به اون اندازه باشیم؟‬
‫نه! هر چقدر اینجا عشق رو بفهمیم آیا عشق مرحلۀ باالتر رو هم‬
‫میتونیم بفهمیم؟ نه! باالترش رو میتونیم بفهمیم؟ نه! ما اینهمه‬
‫زور میزنیم نمیدونیم که در این مرحله که هستیم آیا واقعا عشق رو‬
‫درک کردیم؟! خب! بنابراین حاال یکی بگه که خب من مثال عشق دو‪ ،‬خب؟‬
‫عقل اول نمیدونم حاال عشق اول‪ ،‬عقل اول‪ ،‬عشق دوم‪ ،‬عقل دوم؛ اینا‬
‫یک بحثهای خیلی مفصلی هست اینطوری نیست که ما یه مختصری رو اونجا‬
‫آوردیم که فقط بشه یه اشاره یی تا شما هم که برخورد کردین تو‬
‫ارتباطها و فالن بدونین اگه همچین چیزی اگه برخورد کردین درسته‪،‬‬
‫آدرسش درسته‪ ،‬مثال‪ ،‬دو‪ :‬بدونید که درواقع تفاوتی که وجود داره‬
‫چیه! سه‪ :‬خیلی دالیل دیگه! االن یک کسی بیاد بگه که نمیدونم مرحله‬
‫دوم عقل دوم‪ ،‬فالن فرضا اینه‪ ،‬اینجا علم محضه‪ ،‬حاال علم محض این‪،‬‬
‫اون‪ ،‬فالن‪ .‬ببینید اینها همه بی اعتباره! اینها همه باعث سردرگمی‪،‬‬
‫نمیدونم اتالف انرژی ذهنی بقیه‪ ...‬البته بد نیست راجع به این‬
‫موضوعها ما درگیر بشیم فکر کنیم‪ ،‬خب؟ ولی وقتیکه بیاد این مالک‬
‫قرار بگیره همون میشه که االن ما داریم ضربه میخوریم‪ .‬باور‬
‫بفرمایید همین مورد یکی از عمده ترین چماقهایی بوده که توی زندان‬
‫ّت میکنید؟ و مدرک شده و حمایت هم شده! توجه‬ ‫وجود داشته‪ .‬دق‬
‫میکنید؟ جالب اینجاست به خدمتتون بگم که یه مسألۀ انحرافی بیان‬
‫که حمایتش هم کنن بصورت نامحسوس که خب! خیلی خوبه! آره! بعد از‬
‫این به اون خودشون انتقال بدن که آقا ایشون‪ ،‬ایشون‪ ،‬ایشون؛ خب؟‬
‫چرا؟ چون فردا وقتی خوب بولد شد و چیز شد بگن که آقا! بیا ببینیم‬
‫این مساله چی میشه؟ چون نمیتونه پاسخ بده خودمون هم قبول نداریم‬
‫به اصطالح به وسیلۀ همچین چیزی خودمونو نابود بکنن توی دل خودمون!‬
‫ّت بکنن با توجه به یه مطلب نسنجیده یی که‬ ‫خودمونو درواقع بی حیثی‬
‫اصال منظور یه چیز دیگه بوده خب؟ در نهایت یه چیز دیگه دراومده و‬
‫واقعا خب یه مطالبی که روش؛ برای کوبیدن این ماجرا سوء استفاده‬
‫میشه همین هاست که خودمون بهانه ها رو درواقع دستشون دادیم و‬
‫خودمون ایجادش کردیم و خودمون نمیدونم چیکار کردیم و وسیلۀ موثری‬
‫گذاشتیم در اختیارشون که هر چقدر تونستن بکوبند ما رو‪.‬‬

‫آقا‪ :‬استاد ببخشید! معذرت میخوام استاد! راجع به این جنگ‬


‫تشعشعاتی که االن توش هستیم و حمالت هم واقعا خیلی در حد تیم ّ‬
‫ملی!‬
‫شده یه توضیحی لطف کنید‪.‬‬

‫بحثهایی‪ ،‬مثال فرض کنین در یک زمانی شده که‬ ‫استاد‪ :‬ببینید ما یه‬
‫ّت یکسری چیزهایی توجه بکنیم دقت‬‫که به اهمی‬ ‫دورنمایی دست ما بده‬
‫خب چه چیزهایی امکان داره رخ بده که صرفا‬ ‫بکنیم! و بدونیم که‬
‫فالن و اینها رو نداشته باشه؛ و یک دیدی به‬ ‫جنبه ماّ‬
‫دی و نمیدونم‬
‫‪13‬‬
‫اصطالح[بدهد]‪ .‬حاال در حال حاضر مشکل ما این مباحث نیست‪ .‬یعنی‬
‫یت داشت به اصطالح اومدیم بحث کردیم صحبت کردیم‪.‬‬ ‫چیزهایی که اولوّ‬
‫ده یی نمیفهمند؛ وقتیکه میگیم‬‫این مسائل فعال در حال حاضر چون یک عّ‬
‫مثال جنگ تشعشعاتی‪ ،‬فکر میکنن که االن چه اّ‬
‫تفاقی مثال میخواد بیفته!‬
‫چه جوری میخواد چیز بشه! و خالصۀ کالم و خیلی سربسته اینها دیگه‬
‫جزء چیزهایی نیست که فعال ما‪...‬‬

‫یت بر رفع نقایص خودمونه! نقایصی که خودمون قبول داریم که‬ ‫اولوّ‬
‫اینها وجود داره میتونه مورد بهانه قرار بگیره‪ .‬حاال توی روزنامه‬
‫ها هم خوندین«برگزاری کالس فالن بدون پوشش اسالمی! مختلط!»‪ .‬یعنی در‬
‫ّفی میکنه‪ ،‬من خودم نمیدونم آیا واقعا کسی‬ ‫واقع یه پارتی رو معر‬
‫تخلفی کرده یا نه؟ ولی ممکنه بعضا حاال نه به این شکل‪ ،‬به‬ ‫ّ‬ ‫همچین‬
‫یه صورتهای خفیف تری که مثال رعایت حجاب و پوشش اسالمی توی یه جایی‬
‫نشده باشه‪ ،‬دقت میکنید؟ اینها بهانه یی‪ ،‬که خالصه بتونیم دست کسی‬
‫ندیم‪.‬‬

‫آقا‪ :‬استاد برای جلوگیری از یکسری شایعات اگه لطف کنین این‬
‫ّل اینکه‬
‫سؤالهایی که من میکنم رو جواب بدین‪ .‬اگه ممکنه! شما از او‬
‫دستگیر شدین‪ ،‬بازداشت شدین تا حاال تو در انفرادی هستین؟‬

‫استاد‪ :‬خیر! ببینید من سال گذشته ( ‪ ) 91‬در انفرادی بودم تا چند‬


‫ماه بعد که به اصطالح اعتراضات و مسائل مختلف و فالن و این حرفها‪،‬‬
‫بعد که دیگه هم سلولی میگذاشتن که اسمش انفرادی نباشه‪ ،‬و کال تا‬
‫آخر سال‪ ،‬دوباره آخر سال دوباره درگیری و فالن که خب چرا بند‬
‫عمومی فرستاده نمیشه! که نهایتا موفق نشدم‪ .‬ولی به مثال بند‬
‫بزرگتری که نهایتا دو نفره سه نفره باشه[فرستاده شدم] عمدتا دو‬
‫نفره و بعضا سه نفره ولی بطور ّ‬
‫کلی چیزه دیگه! قرنطینه است ‪ .‬و به‬
‫اصطالح ‪...‬‬

‫یکی از آقایان‪ :‬خوش به حال اون هم سلولی!‬

‫سئوال‪ :‬استاد از ‪ 15‬آذرماه شما در اعتصاب غذا هستید؟ چون اینها‬


‫در فضای مجازی وسیع پخش شده و خیلی مسایل بوجود آورده‪ ،‬یعنی یک‬
‫عده یا می گویند که آقا استاد به کالبد فیزیکی خودش که مسئولیت‬
‫در قبال اون داره‪ ،‬ظلم نمی کنه‪ ،‬مگر اینکه یک شرایط خاصی باشه که‬
‫به اصطالع بعنوان اعتراض کردن به یک مطلب خاصی‪.‬‬

‫استاد‪:‬‬

‫ببینید من البته نمی خوام خیلی وارد این بحثها بشوم‪ ،‬ببینید دفاع‬
‫از حق که این البته به ما مربوط نمی شه‪ ،‬قیاس مع الفارق‪ ،‬در یک‬
‫‪14‬‬
‫جایی یک کسی باید در یک زمانی یک قرص سیانور را زیر دندونش حتما‬
‫بترکونه‪ ،‬اگر نترکونه خیانت کرده‪ ،‬همون خودکشی که بعضا صحبت‬
‫کردیم که آقا این است و آن است و مذمومه‪ ،‬در یک جایی اگر این‬
‫کارو نکنیم خیانته‪ ،‬درست شد‪ ،‬این سربسته‪ ،‬پس مطلق نیست‪ ،‬نسبیه‪،‬‬
‫در حالت عادی گفتیم که هرکسی یک اثر هنری غیرقابل تکراره فالنه و‬
‫بهمانه و اون صحبتها و نباید اثر رو از بین ببره‪ ،‬ولی در یک جایی‬
‫راهی‪ ،‬این اثر هنری‪ ،‬وضعیت دیگری رو پیدا می کنه‪ ،‬خب زمانی رو که‬
‫دشمن حمله می کنه‪ ،‬هرچه نتونند ببرند‪ ،‬پل خودی رو اگه منفجر‬
‫نکنند‪ ،‬مسئول مربوطه باید محاکمه نظامی بشه‪ ،‬پل خودمونه‪ ،‬یک تانک‬
‫رو جا گذاشتیم‪ ،‬نمی دونم انبار مهماتو منفجر نکردین‪ ،‬ببینید‬
‫بنابراین اون بحثها در جایگاه خودشه خوبه‪ ،‬فالن‪ ...‬در خصوص اونی‬
‫که شما سئوال می فرمایید‪ ،‬خب دوستان بیرون‪ ،‬بعضی از چیزها را‬
‫اطالع داشتند‪ ،‬من خودم تعجب می کردم که این اطالعات رو نمی دونم از‬
‫کجا آورده اند؟ ببینید شروع و خاتمه بصورت دقیق در نمی آد‪ ،‬کال من‬
‫هفت بار اعتصاب غذا داشتم‪ ،‬سری قبلی‪ ،‬بیست‪ ،‬بیست و پنج روز یعنی‬
‫ماقبلش به اصطالح بوده‪ ،‬یعنی با این سری می شود هشت بار ( تا‬
‫فروردین ‪ ،) 92‬خب حاال وقتی به یک جایی مرسه‪ ،‬بدالیلي‪ ،‬یا مذاکره‬
‫است‪ ،‬یا فالنه‪ ،‬چیزهای مختلف که مثال منقطع می شه‪ ...‬اعتصاب غذا‬
‫برای اینه که می گی‪ :‬کاغذ بده‪ ،‬می گه‪ :‬نمی دم‪ .‬می گی‪ :‬شکایت‬
‫دارم‪ ،‬می گه‪ :‬بیخود داری‪ ،‬می گی‪ :‬اینو باید ببری در دادگاه‪ ،‬می‬
‫گه‪ :‬نمی شه‪ .‬هیچ کاری دیگه نیست‪ .‬یعنی هیچ کاری از دست شما برنمی‬
‫آد بیرون‪ ،‬فقط می تونی اینجوری اعتراض خودت رو بیان کنی‪ ،‬یعنی‬
‫باید از جون خودت مایه بگذاری تا اعتراضت رو بیان بکنی‪ ،‬هیچ کاری‬
‫دیگه نمی تونی بکنی‪ .‬خب بنابراین حاال که خاتمه پیدا می کنه‪،‬‬
‫بیرون ‪..‬کسی که مثال روی سایت گذاشته‪ ..،‬یه مساله دیگه و یه امیدی‬
‫هست که خودشون بیان و مثال بعضی چیزها رو بزارن که این اتفاق‬
‫افتاده و اومدن اینها گفتن و اونها گفتن و کارهایی کردند‪ ،‬یک‬
‫شرایطی اعمال بکنند که بعد به یک نحوی تکذیب بشه و بعد بگویند که‬
‫دیدین که همه شایعه پردازند و مخالفین دارن فالن می کنند و همه‬
‫دارن بیسار می کنند‪ ،‬خب بنابراین مسایل یه خورده پیچیده است‪،‬‬
‫بعلت ایزوله بودن‪ ،‬خب اونها هم برای همین بند عمومی نمی برند‪ ،‬به‬
‫خاطر همین قضایا‪ ،‬به هرحال ما امیدمون بر این است که مصالحه‪ ،‬من‬
‫این هم می گم كه اثر سویی احتماال باشه‪ ،‬ما نمی خواهیم چیزی باشه‪،‬‬
‫البته اگه به پاش بیفته دفاع از حق‪ ،‬دفاع از حقوق بشر‪ ،‬دفاع یک‬
‫حقه دیگه‪ ،‬پاش بیفته به هرشکلش‪ ،‬ولی درغیر اینصورتها جنگي‬
‫نداریم‪ ،‬هم ‪ ..‬مصالحه و صلح با دیگران هست و دنبالش هستیم و‬
‫امیدوار هستیم که این اتفاق بیفته و آبها از آسیاب بیفته و مشکلی‬
‫پیش نیاد‪ ،‬مخصوصا من پیش از خودم براي سایر دوستان نگراني داشتم‬
‫و دارم و بعد به هر صورت مشكل خود من‪ ،‬مشكل سایر دوستان هم تخفیف‬
‫پیدا بكنه و بریم مشكل اونها را حل كنیم‪ ،‬چكار كنیم‪ ،‬االن نم‬

‫‪15‬‬
‫یدونم هركدوم از عزیزان چه وضعیتي دارند؟ چه جوریه‪ ،‬بعد خالصه‬
‫خیلي باعث نگرانیه‪ ،‬حاال بیخود و بي جهت دچار مسایل و مشكالت شده‬
‫اند‪ ،‬حاال اینها را داشته باشید‪ ،‬البته انتظاراتي كه وجود داره‪،‬‬
‫من اصال هیچ چیزي دراینخصوص‪ ،‬اعتصاب غذا‪ ،‬درگیریها‪ ،‬مسایل‪ ،‬مشكالت‪،‬‬
‫( توسط بازجوها گفته شده ) كه اینها اصال بیرون نباشه و همه چي‬
‫خوب بوده (مطرح نشه ) و من بارها گفته ام كه دروغ نمي توانم‬
‫بگویم و آنچه كه بوده اگر حسن بوده‪ ،‬اگر عیب بوده‪ ،‬اگر چیز بوده‪،‬‬
‫به اصطالح اینها را مي گیم‪ ،‬دیگه حاال‪...‬‬

‫آقا‪ :‬دوستان سؤال کردن درمورد جنگ تشعشعاتی بعد شما فرمودین که‬
‫اولویت االن چیزهای دیگه هست و برگشتین گفتین که درمورد حجابی که‬
‫زمانیکه کالسها برگزار بود االن که کالسی برگزار نیست اولوّ‬
‫یت چیه؟‬
‫اصال نمیدونم چیکار باید بکنم! اولویت چیه؟ هر قدمی که میخوام‬
‫بردارم میگم نکنه اشتباه باشه! نکنه اینکاری که دارم میکنم غلط‬
‫باشه! حاال بهترین نه! ولی اقال یه چیزی به ما نشون بدین!‬

‫استاد‪ :‬بله ببینید! یه مطلبی که خب حاال از اوایل عرایضی که خدمت‬


‫دوستان کردم اشاره کردم که داریم به نقایص موجود تا اینجا اشاره‬
‫میکنیم‪ .‬یعنی چیزهایی که برامون دردسرساز شده اشاره داریم‪ .‬از‬
‫جمله اینکه خب روزنامه ها نوشتن‪ ،‬با خود من هم همینطور‪ ،‬این‬
‫صحبتها هست‪ .‬داریم به اون موضوعات اشاره میکنیم‪ ،‬دقت میکنید؟ و‬
‫ّت هم‬
‫داریم به یکسری اشکاالتی که‪ ،‬حاال اگر یک دوستی داره فعالی‬
‫ّته یک‬
‫ّالی‬
‫میکنه بعد یک شاخ و برگهایی هم اضافه میکنه! یعنی خود فع‬
‫بحث داره حاال اون شاخ و برگها که ضربۀ اصلی رو داره به ما وارد‬
‫میکنه! توجه میفرمایین؟ اینه و بعد خیلی از مطالب رو یا توجه به‬
‫ّت میکنید؟ خیلی از‬‫ّت نکنم‪ ،‬دق‬‫ّالی‬
‫اینکه میگم من قبول کردم که فع‬
‫مطالب رو دیگه من عرض کردم برای کسی نمیتونم تعیین تکلیف بکنم‬
‫حاال به یه صورتی سربسته خدمتتون عرض کردم فقط خدمتتون عرض کردم‬
‫که ما نگذاریم‪ ،‬اجازه ندیم به اسم ما کسانی بیان و مطالب خارج از‬
‫موضوعات اصلی خودمونو بیاره و عنوان بکنه و مطرح بکنه كه باعث‬
‫دد و غیره و اینها قرار‬ ‫بشه به کمک اون ما مورد حمله های مجّ‬
‫بگیریم‪.‬‬

‫یکی از آقایان‪ )...( :‬همچین صحبتهایی هست‪ ،‬به گوشمون میرسه که‬
‫فالن اتفاق شده که استاد اینو گفتن در صورتیکه اصال همچین چیزی ما‬
‫نشنیده ایم! ما که دسترسی به اون شخص نداریم‪...‬‬
‫استاد‪ :‬نه! ببینید! هرکس که‪ ،‬یا هر جایی گفته شد که به اصطالح این‬
‫موضوع‪ ،‬که موضوع به درس مربوط بوده‪ ،‬چون من برای کسی درس‬
‫‪16‬‬
‫خصوصی[نداده ام]! درس خصوصی ما نداشتیم! ما هر چی بوده برای همه‬
‫بوده‪ .‬به هر حال‪ ،‬حاال غیر از اینکه مثال شما فرض کنین یه جایی مثال‬
‫میگیم ما دو نفر بودیم ایشون یه سؤالی پرسیده من اون سؤال رو‬
‫جواب دادم‪ .‬ولی هیچگاه خارج از چیز ّ‬
‫کلی نبوده که من بیام مثال فرض‬
‫کنید مال یک دورۀ مثال‪ ،‬به فرض حاال منتظر دورۀ ُ‬
‫نه بودیم‪ ،‬مثال بیام‬
‫ّلع نباشه! مثل هست ها! این به‬ ‫برای ایشون بگم‪ ،‬بعد دیگه کسی مط‬
‫عنوان مثاله! بنابراین هرجاییکه گفته شد که ما یعنی به یک منزله‬
‫یی که خصوصی یک بحثی مطرح شده و حاال اون میخواد بیاد اون مطلب رو‬
‫ّ‬
‫کلی‬ ‫به مجموعه ارائه بده‪ ،‬فعال همچین صحبتی اصال نیست و بطور‬
‫کلی منتفیه‪ .‬بگذاریمش کنار‪ ،‬حواشی و زواید‬ ‫منتفیه! درست شد؟ بطور ّ‬
‫ّرات‬‫و شاخ و برگها رو بگذاریم کنار‪ ،‬و دیگه حاال نمیدونم تکرار مکر‬
‫میشه اگه من بخوام بیشتر چیز کنم‪.‬‬

‫ُخت را همه دلشاد شدیم‪/‬‬


‫یکی از آقایان‪... :‬همگی شاد شدیم‪ /‬دیدیم ر‬
‫اینگونه نباشد که نباشی بر ما‪ /‬باشی و فزون نمایی آگاهی ما ‪.‬‬

‫استاد‪ :‬قربون شما برم!‬

‫یکی از آقایان‪ :‬درخواست من بود با زبان شعر‪.‬‬

‫یکی از آقایان‪ :‬توی خواب و بیداری بنظرم رسید حفظ شدم گفتم تکرار‬
‫کنم‪...‬‬
‫استاد ‪ :‬خیلی ممنون خیلی متشکرم به هر صورت عذر خواهی میکنم چون‬
‫سر پا هم نگه داشته شدین دستتون درد نکنه‪.‬‬

‫یکی از خانم ها‪ :‬استاد من خیلی معذرت میخوام منم مثل ایشون‬
‫سراسیمه دویدم اومدم فکر نکردم االن اومدنم برای شما ممکنه مشکلی‬
‫ایجاد بکنه با اشتیاق ولی میخوام بگم این جمع شدنه من مطمئنم به‬
‫سالمت شما و خانواده تان لطمه میزنه‪.... ،‬‬
‫هدات من اینه که در مجامعی‪ ،‬در محفلهایی‬ ‫استاد ‪:‬بله یکی از تعّ‬
‫شرکت نکنم‪ .‬ببینید برا همین هم‪ ،‬باز با عرض معذرت با توجه به‬
‫اینکه بعضی دوستان مایل بودن که حاال به یه شکلی سؤالی به یه شکلی‬
‫چیزای دیگه‪ ،‬ولی از نقطه نظر اینکه انعکاس اینجوری نداشته باشه و‬
‫بحث در واقع این افتخاري نصیب من شده دوستان برای دیدار عید و‬
‫اینها به من این افتخار رو دادن اینو اینجوری تلقیش کردیم‪ .‬دقت‬
‫میفرمایید؟ که بارها ایجاد اشکالی نداشته باشه و انعکاسش هم غیر‬
‫از این نباشه‪ .‬حاال بعضیا فکر نکنن که مثال کالسی تشکیل شده‪ ،‬جلسه‬
‫‪17‬‬
‫یی تشکیل شده‪ ،‬این فقط حاال جنبۀ یک دید و بازدید خیلی معمولی‬
‫داشته و به هر صورت تا اینجاش چیزی‪ ،‬مسأله یی نداره‪.‬‬

‫ّت واقعیته‪ ،‬حقیقت حقیقته‪ ،‬این چیز خودشو داره اونم مسائل‬ ‫واقعی‬
‫خودشو داره‪ .‬البته اینها رو خب دیگه میدونین خیلی صحبت کردیم‪.‬‬
‫باالخره که این نون بخواد بیاد توی سفره‪ ،‬بخوای بری‪ ،‬بخوای بیای‪،‬‬
‫ّت و برنامه ریزی‬ ‫ّکی به تالش و کار و فع‬
‫ّالی‬ ‫بخوای زندگی کنی؛ همش مت‬
‫و اینهاست‪ ،‬خب؟ و اونور قضیه هم‪...‬‬

‫یكي از آقایان شعري را مي خواند‪...‬‬

‫سئوال‪ :‬دوستان بزرگوار پرسیدند از الویتها‪ ،‬یعني اینكه با واسطه‬


‫ذكر جمله اي كه از جنابعالي شنیده بودم كه وظیفه ما به ضرس قاطع‬
‫اعالم شفاهي بر كتب كه در اول هر كتاب زده ‪...‬براي محققان و‬
‫پژوهشگران‪ ....‬خیلي از دوستان برخورد شده كه توجهشون رو به تحقیق‬
‫جلب مي كنه ‪ ... ،‬و خیلي از دوستان نظرشون بر افزایش مثبت مفاهیم‬
‫آگاهي از منابع مختلف و الزاما قیاس نه‪ ... ،‬و تفسیر مفاهمیه‬
‫‪....‬كه تفسیر یكي از این روشها و یكي از الویتهامونه‪ .‬فرمودین كه‬
‫محقق هستیم تحقیق كردیم و محقق هستیم‪ ،‬ان شاهلل با برگشتنتون یك‬
‫مد دیگري بر مجموعه اجرا مي شه‪ ،‬پس یكي از الویتها‪ ،‬بنظر مي رسه‬
‫براي دوستان براي اینكه دوستان حاشیه نداشته نباشند‪ ،‬تحقیق در‬
‫همین حوزه است و در حوزه هاي مشابه براي تحقیق‪.‬‬

‫استاد‪ :‬ببینید این فرصتي است كه دوستان تحقیقات بكنند و از فرصت‬


‫استفاده بكنند و به هر حال انطباقات‪ ،‬مسایل مختلف‪ ،‬دانش كار را‬
‫تقویت بكنند و باال ببرند و مطلب داشته باشند‪ ،‬توي مباحث تحقیق‬
‫بكنند‪ ،‬بجاي اینكه اضافه بكنیم‪ ،‬روي اون بحثهایي كه اومده و‬
‫عنوان شده‪ ،‬مطالعات اساسي صورت بگیره كه براي گفتن واقعا دالیل و‬
‫اثبات كارشناسي و اینها به هر حال مطرح بشه‪ ،‬خیلي ممنون‪ ،‬دستتون‬
‫واقعا درد نكنه‪ ،‬خیلي ممنون‪،‬‬

‫یكي از آقایان‪:‬‬
‫این طاهرم جان داده است‪ /‬زان با ده ها مي داده است‪ /‬مستي‪ ،‬خماري‪،‬‬
‫مي خوري‪ /‬تطهیر آن طاهر شده است‪ /‬باشد زجان لبریز شم‪/‬زین باده ها‬
‫خم ریز شم‪/‬بالغ شوم‪ ،‬شیدا شوم ‪ /‬در آني ام طاهر شوم‪.‬‬

‫سئوال‪ :‬یه مساله اي كه هست راجب به حركتي كه دوستان انجام مي‬


‫دهند‪ ،‬حاال در یه جایي یه نكته اي پیش میاد كه طرز تلقي شون‬
‫اینجوریه كه ما الزم نیست هیچ كار عملي در رابطه با قضایامون‬
‫داشته باشیم‪ ،‬ما یاد گرفتیم كه در همه كارهامون فقط بحث نظر‬
‫باشه‪ ،‬بخاطر همین در هر كار عملي كه پیش میاد‪ ،‬هیچ قدمي دوستان‬
‫‪18‬‬
‫حاضر نیستند كه بردارند‪ ،‬باعث این میشوند كه جلوي اونهاي دیگه رو‬
‫هم مي گیرند كه حاضر به اقدامات عملي نشوند‪ ،‬مي خواستم یه توضیح‬
‫بفرمایید كه آیا فقط وظیفه هركسي در هر جایي كه هست‪ ،‬فقط بحث نظر‬
‫را پیش بگیره‪ ،‬حتي مي خواد یكي آب بخوره باید نظر كنه كه آب بیاد‬
‫تو شكمش‪.‬‬

‫استاد‪ :‬مالحظه بفرمایید كه گفته بودیم‪ ،‬كار زمیني قانون زمیني‪،‬‬


‫درسته‪،‬كار آسماني هم كار آسماني‪ ،‬به هر صورت این ( لیوان ) با‬
‫نظر اینجا آماده نمیشه‪ ،‬خب و تابع یك قوانین و مقراراتي است كه‬
‫گفتیم‪ ،‬بطور كلي قانون زمیني‪ ،‬بعضا اون داخل تا بنده یك شكایتي‬
‫نكنم‪ ،‬خب‪ ،‬اون یك كار زمینیه‪ ،‬نمي تونیم بگیم كه خب من نظر مي‬
‫كنم‪ ،‬مثال فالن بشه‪،‬اونها به حقوق خودشون یا به نقض حقوق و یا به‬
‫چي آگاه مي شن‪ ،‬بنابراین اون یك امر بدیهي ست‪ ،‬حاال یك سري از‬
‫مشكالت در واقع نادیده گرفتنه اصوله‪ ،‬مثال‪ ،‬فرضا آگاهي اومده كه‬
‫اینو بخورم‪ ،‬یك آگاهي اومده‪ ،‬نخورم‪ ،‬نقض اختیار‪ ،‬یا حاال مشابه‬
‫این چیزها ما با نظر‪ ،‬با نظر‪ ،‬با نظر‪ ،‬براي ما كمال ایجاد نمي‬
‫كنه‪ ،‬میریم تو عرفان قدرت‪ ،‬یعني اگه من قرار باشه این ( لیوان‬
‫)را با نظر اینجا حاضرش كنم‪ ،‬كمكي به كمال من نمي كنه‪ ،‬من اگه‬
‫قرار باشه مشكلمو با نظر حل كنم‪ ،‬دقت مي كنید به پختگي من كمكي‬
‫نمي كنه‪ ،‬این میدان آزمایشي است‪ ،‬میدا ن آزمایش دوقطبي است و‬
‫واقعیت داره‪ ،‬درست شد‪ ،‬قرار شد اگر اینجوري (بشكن )كنیم و بیایي‬
‫بیرون ( از زندان )‪ ،‬اینكه میدان آزمایشي نمیشه‪ ،‬میدان آزمایش‪،‬‬
‫خب اگه اینجور بود كه حاال باز قیاس مع الفارق‪ ،‬همه انبیا و ائمه‬
‫و همه كساني كه شمشیر مي كشند‪ ،‬مي گن كه باالخره مجاهدتهایي رو‬
‫كردند كه همه اطالع دارید‪ ،‬یه نظر مي كردند و مساله حل بود و همه‬
‫چیز بر وفق مراد بود و آنها اینچنین مسایلي را متحمل شدند‪ ،‬همچین‬
‫خسارتهاي سنگین مختلفي رو كه اطالع دارید رو به جون خریدند و در‬
‫واقع حرفشون را با خونشون نوشتند‪ ،‬خب نظر مي كردند دیگه‪ ،‬پس‬
‫بنابراین اینها همون نادیده گرفتن اون اصولي است كه بعدا دردسر‬
‫ساز میشه كه حاال پشت سرش مسایل دیگه اي میاد‪ ،‬بعضي ها میگن‪ ،‬نه‬
‫شما‪ ،‬این چیزها میاد و افراد رو منزوي مي كنید‪ ،‬گوشه گیر مي‬
‫كنید‪ ،‬دراویش اینجوري نمي دونم ‪ ،‬فالن اونجوري‪ ،‬صوفي اینجوري‪ ،‬نمي‬
‫دونم و همه مي روند و مینشینند یك گوشه اي و پاشون را دراز مي‬
‫كنند و یا هو و برسون‪ .‬نمي دونم‪ ،‬خب اون سوءتفاهم هاي بعدي رو مي‬
‫رسونه‪ ،‬واقعیت‪ ،‬واقعیته‪ ،‬حقیقت‪ ،‬حقیقته‪ ،‬اون چیز خودش رو داره و‬
‫اون هم مسایل خودش رو داره‪ ،‬البته اینها رو مي دونید كه خیلي‬
‫صحبت كردیم‪ ،‬باالخره اي نوني كه مي خواد بیاد توي سفره و بخواد‬
‫بري‪ ،‬بخواد بیایي و بخواد زندگي كني‪ ،‬همه اش متكي به تالش و كار و‬
‫فعالیت و برنامه ریزي و اینهاست‪ ..‬خب و اونور قضیه هم‪...‬‬

‫‪19‬‬
‫یکی از آقایان‪ :‬در تکمیل سخن استاد‪ :‬به جای کار عملی بیایم یک ‪+1‬‬
‫بدیم خب ‪ +1‬سر جای خودش ولی کارهای عملی هم باالخره احتیاج هست‬
‫دیگه؟‬

‫استاد‪ :‬ببینید! ببینید! راجع به دعا‪ ،‬نفرین‪ ،‬اثرات جانبی یی که‬


‫حول و حوش یک تالش هست که یک چیزی بسته بشه یا نشه یا چی بشه همۀ‬
‫اینها رو صحبت کردیم‪ .‬اون اثرات خودش رو داره کامال ایمان داریم‪،‬‬
‫ّل به‬
‫اگه چیزی نبود که دعا نمیکردیم که! یعنی حرکت به پشتوانۀ توک‬
‫خدا‪ ،‬دعا‪ ،‬نمیدونم چی و اینه که هر امکانی رو که ممکنه مانعی‬
‫باشه‪ ،‬پس اصل اینجا چیه؟ اصل حرکته دیگه! یعنی تو واقعیت اصل اون‬
‫حرکته که ایجاد کار را میکنه‪ .‬حاال پشتوانهٔ دعا هم وجود داره خب؟‬
‫و یه جایی میبینید که اون پیشی میگیره یعنی شما عزمت جزمه دعا هم‬
‫کردی االن میری قبل از اینکه حرکت کنی دعا مثمر ثمر واقع شده! تو‬
‫ّتمون بر تالش بود ولی اگه ببینید خب من‬
‫میگی ا !چیز ما نیست‪ ،‬ما نی‬
‫پامو میندازم رو پام توجه میکنین؟ حاال اینجوری میکنم [بشکن]!‬
‫میگم خب پس چرا اون بزرگترها نکردن؟‬

‫اونهایی که؛ اون تعبیرها اون تعریفها‪ ،‬دقت میکنین؟ اون تعریفها!‬
‫تعریفهایی که در خصوص ائمۀ اطهار ‪-‬علیهم السالم‪ -‬در خصوص پیامبر‬
‫سلم‪ -‬خب؟ وجود داشته! خب؟ پس چرا‬ ‫صلی هللا علیه و آله و ّ‬‫اکرم ‪ّ -‬‬
‫ّت چیز خودش‬
‫[نکردن]؟ کار اونها عمل اونها اثبات این بوده که واقعی‬
‫رو داره‪ ،‬مسائل خودشو داره و باید حرکت بشه‪ .‬حاال که حرکت کردند‬
‫نمیدونم مالئکه‪ ،‬نمیدونم حاال هر چیز دیگری که خودتون بهتر میدونید‬
‫خب؟ میتونه بیاد این وسط اونها هم اثرگذار باشه‪.‬‬

‫خانم‪ :‬پیرو صحبتهاي دوستمون‪ ،‬چون هدف نشر آگاهی هست (برای اینکه‬
‫شعور اجتماعی باال بره) حتما گشایشی ایجاد میشه‪ ،‬چند وقت پیش توی‬
‫شبکهٔ مستند یک برنامه یی رو من دیدم که اون گروه نارانون‬
‫ّه رو پیش‬‫بود(‪ )...‬ولی احتماال بانیان اندیشه توانسته بودن این قضی‬
‫ببرند یه گروه مجموعه بودن به شکل غیر مستقیم بحث اتصال رو مطرح‬
‫کرده بودن و اون برای من نوید بخش بود استاد‪ :‬بله من اون فیلم رو‬
‫دیدم وهمون بچه ها بودن‪ ،‬این قبال اتفاق افتاده که برنامه اش االن‬
‫اجرا شده؟ میشه در این بستری که حتیّ مشکالت خفقان هست کارها رو به‬
‫شکل علمی و تحقیقاتی جلو ببریم‪ ،‬من سؤالم این بود که (‪ )...‬این‬
‫مسأله رو برای درمان گروه معتادان به شکل ویژه نگاهش میکنیم یا‬
‫مثل همون لول دوره های خودمونو پیش ببریم؟ دوم اینکه آیا ما توی‬
‫گروههای غیررسمی که هم بحث امانتداری هست از واژه های همین‬
‫مجموعۀ خودمون استفاده میکنیم منتها برای گروههای رسمی وقتی‬
‫میخواهیم مسائلی هست اگر بخواهیم وارد عرفان(‪ )...‬بشیم چون اینها‬
‫خیلی حسّاسند به عنوان فرادرمانی اگه بخواهیم بگیم «کالس مدیریت‬
‫‪20‬‬
‫ذهن» از نظر شما اشکالی داره؟ چون واقعا نیازمند هستند و وقتی که‬
‫ّفی شعور الهی هست و‬‫حاال ما توی اسمی که اصال مشکلی هست‪ ،‬هدف معر‬
‫هدف درمانه و هدف اینه که به هرحال این آگاهی انتقال پیدا بکنه و‬
‫اون بحث شعور جمعی بره باال‪ ،‬از نظر شما مشکلی نیست ما اینکار رو‬
‫بکنیم؟‬

‫ّه منظور شما هستم که به‬


‫استاد‪ :‬ببینید درنهایت و درمجموع من متوج‬
‫چه صورته‪ .‬ما در سالها قبل که به مشکالتی که برخورد کرده بودیم‬
‫این بود كه جریاناتي پیش اومد‪،‬‬

‫حاال من به اصطالح اسم نبرم‪ ،‬یکی از کسانیکه نفوذ و بعد ایجاد یک‬
‫انشعاب و بعد مسایلی که واقعا دردسر ساز شد برای مجموعه ما‪،‬که‬
‫حاال خب ما چرا در راس این قضیه مثال بجای اینکه هوشمندی رو قرار‬
‫بدیم‪ ،‬مثال فرض کنید ائمه ( ع) باشه و اسمش این بشه‪ ،‬فالن بشه و‬
‫فکرهای خودش‪ ،‬چون بتونه با یک ظاهر مثال بهتر این را انجام بده و‬
‫بعد وقتیکه این فکر رو دنبال کردند‪ ،‬مسایل و ضربه زدنهای مهلکی‬
‫که ما از این قضیه چه حاال‪ ...‬هیچکدومشون داره انجام می ده‪ ،‬ولی‬
‫خب بواسطه اینکه سری تو سرها دربیاره و بتونه رقابت بکنه‪ ،‬بتونه‬
‫بعدا بگه این‪ ،‬نه این بهتر از فالنه‪ ،‬مسایلی رو پیش میاره که در‬
‫وهله اول مشکلی نداره‪ ،‬ولی اگر در وهله اول تبدیل به اون قضیه‬
‫بشه‪ ،‬خب‪ ،‬شما حسابش را بکنید چه مسایل و مشکالتی می تونه ببار‬
‫بیاره‪،‬‬

‫از همون یک جریان که شاید خیلی از دوستان بدونند که کدوم جریان‬


‫بود شهودی هم داریم! خب؟‬
‫بله اینه که تبعات غیرقابل پیش بینی اون رو نمی دونیم چیه؟ وگرنه‬
‫که ما می خواهیم کار انجام بشه‪ ،‬ما که اومدیم به اصطالح اون کار‬
‫هم ارایه دادیم‪ ،‬توسط دو تا از سردارها‪ ،‬سردار‪ ..‬پلیس امنیت‬
‫تهران بزرگ‪ ،‬سردار‪ ..‬همین طرح بعنوان طرح ترک اعتیاد طاهر به‬
‫ستاد مبارزه با مواد مخدر داده شد‪ ،‬حاال کمپ های اصفهان‪ ،‬که رفتیم‬
‫و به اتفاق اونها بازدید شده‪ ،‬نمی دونم چی شده؟ و اون خیریه بهشت‬
‫یاس پنهان که مجوز مال اونها بوده‪ ،‬تامین هزینه و نیروی انسانی و‬
‫هزینه از این طرف بوده‪ ،‬یک اتحاد خیلی خوبی بوده و در عرض کوتاهی‬
‫آمار بسیار قابل توجهی ارایه شد و به محض اینکه به ستاد مبارزه‬
‫با مواد مخدر داده شد‪ ،‬حمالت به این قضیه‪ ،‬به مجموعه آغاز شد‪ ،‬و‬
‫با شدت و آن سردارها همه تار و مار شدند‪ ،‬عرض کنم به آقای ‪....‬‬
‫که به اصطالح‪ ،‬آقای ‪ ....‬در کمسیون مجلس که مجالت دانش پزشکی رو ‪..‬‬
‫می دادند‪ ،‬آقای ‪ ...‬در معاونت پژوهش وزارت بهداشت‪ ،‬همه اینها در‬
‫یک چیز قرار گرفتند که یا انکار و فالن و بیسار‪ ،‬یا اینکه جزء‬
‫سران فرقه هستید‪ ،‬چون سران فرقه محکوم به اعدام شدند‪ ،‬که بنده با‬
‫اون حكم جعلي به اعدام محكوم شدم و فالن‪ ..‬شما هم فالن‪ .‬خب بنده‬

‫‪21‬‬
‫خدا آقای ‪ ...‬که اصال و اینطوری که به من گفتند لت و پارش کردند‪،‬‬
‫خب‪ ،‬و آن دو سردار هم که همچنین‪ ،‬بازهم ادعای دیگه ای هم‪ ،‬یکی دو‬
‫سه نفر هم فالن تطمیع کردند‪ ،‬چیز شد و خب‪ ،‬میز و موقعیت و ‪...‬‬
‫دادند‪ ،‬خب همونجا که با ما اومدند ما تا همونجا كه با ما اومدند‪،‬‬
‫ما باز هم از اونها راضی و ممنون و متشکریم و انتظاری هم نداریم‬
‫از کسی که بیش از یه حدی بخواد و بیاد و موقعیت خودش رو به خطر‬
‫بیندازه‪،‬‬

‫حاال توی این مساله مشکل ما این هست که اصوال مافیای مخدر بسیار‬
‫قدرتمنده و جایگاه خودش رو داره‪ ،‬ولی بعد از اون آیا کسانی دیگه‬
‫بیان و بگن‪ ،‬آیا همچون مشکل سازی هایی برای مجموعه نمی کنن؟یعنی‬
‫با توجه به اون لطمه‪ ،‬من نمی تونم برای شما بگم که چه لطمه‬
‫سنگینی ما خوردیم؟ چون هنوز شما چیز زیادی نمی دونید‪ ،‬دقت کردین‪،‬‬
‫توجه می کنین‪ ،‬یعنی دو سه نفر چه خیانتی کردند و چه ضربه مهلکی‬
‫زدند‪ ،‬حاال یک نفر که‪ ،‬همان نفر اولی عامله‪ ،‬یعنی با همان نیت که‬
‫بیاد و این کار رو بکنه‪ ،‬درواقع‪ ،‬حاال اینه باز هم من هیچ اظهار‬
‫نظری ندارم‪ ،‬نمی دونم هرجوری که فکر می کنید كه درسته البته به‬
‫نیت کمک به معتادین‪ ،‬انجام بشه‪ ،‬حاال دیگه بقیه اش پناه بر خدا و‬
‫بقولی هرچه بادا باد!‬

‫خانم‪ :‬استاد! من سالم عرض می کنم‪ ،‬این سؤالی که می پرسم نمیدونم‬


‫شاید تکراری باشه و خودمم خیلی از تحقیقهایی که سعی کردم با‬
‫شنیدن فقط مستند با صوت و تصویر شما به گروهی از دوستان که در‬
‫مجموعۀ بحثهای ما قرار میگرفتن در این مسائل‪ ،‬جوابشونو دادم‪ .‬ولی‬
‫خواهشم اینه که یکبار دیگه از زبان شما اینو بشنویم که تشعشعات‬
‫کالمی یه نفری که شما بعنوان کسیکه بعنوان کسی که تدریس رو قبلها‬
‫درس میدادن به دوستان در گذشته ها روی شاگردهاشون تاثیراتی می‬
‫گذاشت یا نمی گذاشت؟ ما بعنوان کوله پشتی فروش کسی که فقط گفتیم‬
‫ما کوله پشتی فروشیم و گفتیم بهتون دوست داشتید‪ .‬میتونیم از کوله‬
‫ّتهایی که ما شدیم تا همین االن هم‬
‫پشتی استفاده کنیم و تمام محرومی‬
‫ّتهایی که به این دلیل شدیم‪ .‬حاال نمیخوام باز‬
‫خوشحالیم ازین محرومی‬
‫ّی‬
‫کنم بیشتر ازین‪ ،‬چون من سعی کردم تمام صوتهای شما رو گوش کنم حت‬
‫ّی با دوستان تبریزی داشتین و صحبتی که‬ ‫تمام اون تلفنهایی که حت‬
‫کردین و بحث امانتداری شما مطرح بود و نقش امانتداری‪ ،‬من میدونم‬
‫ّی‬
‫که شما صالح میدونستید و یه بحثی پشت این داستان بوده که حت‬
‫اگرمحور وجودی من اصالح نشده بعنوان یه کسی که اینجا نشستم و‬
‫دعای فرادرمانگری داشتم یه بحثی بوده که ادامه داشتم ولی اون‬ ‫اّ‬
‫کسیکه ما می خواهیم باهاش صحبت کنیم رو چه جوری راهنماییش کنیم؟‬

‫‪22‬‬
‫ّه به اون‬‫استاد‪ :‬ببینید باز این بحث کالسی اینها (است) با توج‬
‫ّتش هست نه فرصتش هست اینها‬
‫موضوعی که خدمتتون عرض کردم نه موقعی‬
‫ّلی داره‪.‬‬
‫نیاز به توضیحات کامل و مفص‬

‫همان‪ :‬شما فقط به من بگید "با مّ‬


‫دعی مگویید اسرار عشق و مستی"؟‬

‫استاد‪ :‬باالخره خارج میشیم (از بحث) و جنبۀ چیز پیدا میکنه‪ ،‬اینها‬
‫رو اجازه بدید که به اصطالح ازش بگذریم‪ .‬اینها یه بحثهایی هست که‬
‫دلیلی نداره همه بپذیرند! دلیلی نداره بپذیرند‪ .‬اونهایی که به هر‬
‫ّ‬
‫الذهن هستند‪ ،‬بیطرف هستن‪ ،‬میان کلنجار میرن و آخر یا می‬ ‫حال خالی‬
‫ّه چون به اصطالح‬
‫پذیرند یا نمی پذیرند‪ .‬عذر خواهی میکنم ازتون البت‬
‫قرار شد كه جنبۀ کالسی و این چیزها نباشه و جنبۀ دید و بازدید‬
‫(عید) داشته‪ ،‬از اون لحاظ‪.‬‬

‫همان‪ :‬من فقط خوشحالم وقتی خرید عید می خواستم بکنم از ته دل با‬
‫تمام وجود آرزو کردم گفتم خدایا! یعنی میشه این عید هم استاد‬
‫منزل خودشون باشند و خدا رو شكر مي كنم!‬

‫استاد‪ :‬بله! همون رو گفتین که ما االن اینجاییم! حاال فهمیدیم که‬


‫از کجا آب میخورده! تشویق و خنده حضار‪.‬‬

‫یکی از آقایان‪ :‬استاد سئوال هایی که دستتون هست‪ ،‬رو دوستان دادند‬
‫و اگر ممکنه بگین‪ ،‬من قول می دم که همه رو پراکنده کنم‪ .‬یکی دیگر‬
‫از آقایان‪ :‬ببینید تعدادی هم پایین هستند‪ ....‬بله همون رو هم عرض‬
‫می کنم‪ ،‬من خواهشم این هست که در همین حد کافیه‪ ...‬بله باید خلوت‬
‫کنیم‪...‬اون دوستانی که نیستند رو صدا کنیم‪...،‬‬

‫استاد‪ :‬شرمنده هستم از این وضعیت‪،‬عذر خواهی می کنم‪ ،‬لطف کردین‬


‫واقعا‪ ،‬خوشحال شدم‪.....‬‬
‫پاينده و برقرار باشی استاد عزيز و با آروزی توفیقات روزافزون‬
‫الهی برای شما و تمامی همراهان‬

‫‪23‬‬

You might also like