Professional Documents
Culture Documents
به نظر من این نقاشی که فقط یک پیپ است دعوتی است به اعتماد نکردن به چشمها و حواس .به اینکه نباید به واقعیت
و آنچه به تجربه درمی آید اکتفا کرد بلکه باید این پیپ را طور دیگری دید .از زوایای دیگری و آن را از تنها یک شیء
بودن رهانید .نقاش معتقد است این ما هستیم که تصمیم میگیریم یک چیز را نامگذاری کنیم و درواقع ماهیتها
قراردادی هستند .اما انسان آنگونه این ماهیت های قراردادی را باور کرده که برایش بدیهی شده که اشیاء و جهان
اطراف تنها آن چیزی است که ما میبینیم و ما میدانیم.
نقاش ما را دعوت میکند باور کنیم که چیزی نمیدانیم .که جهان باید برای ما سرتاپا شگفتی باشد .که ما هنوز اشیاء
اتاقمان را حتا ندیدهایم.
او از ما میخواهد نگاه کنیم نه فقط ببینیم .از ما میخواهد تماشا کنیم .و تماشا کردن یعنی حقیقت چیزها را دیدن نه
واقعیت را.
بنابراین وقتی نقاش یک پیپ میکشد و میگوید این یک پیپ نیست یعنی اصالت را از ابژه میگیرد و به سوژه میدهد.
یعنی مهم نیست آنچه میبینیم بلکه آنکه میبیند مهم است .آنکه میببیند است که تعیین میکند یک پیپ چه باشد؟
درواقع میتوان رنه مگریت را هنرمندی دانست که با شدت هرچه تمامتر میخواهد رفتاری فلسفی در هنرش بروز دهد
و به تمام بدیهیات شک کند.
وقتی او می گوید :این یک پیپ نیست منظورش این نیست که واقعا این یک پیپ نیست بلکه منظورش این است بیایید در
بدیهیات شک کنیم و چقدر اینجا مگریت شبیه «سقراط» میشود وقتی به «الخس» میگفت شجاعت را تعریف کن و
آنقدر این جنگاور را سوالپیچ کرد تا او به این نتیجه رسید که نمیداند شجاعت یعنی چه و این مسئله آنگونه که ما فکر
میکنیم ساده و حل شده نیست.
مگریت از ما میخواهد نگاههایمان را پیشرفته تر کنیم و انقدر پیش و پاافتاده از کنار زندگی نگذریم .او در نقاشیهایش
همواره واقعیت را به حقیقت برمیگرداند .حقیقت؟ کدام حقیقت؟ به اندازهی هرنگاه حقیقتی هست .درکی و برداشتی.
هرکدام از این برداشت ها حقیقی هستند .هرآنچه که واقعیت را به چالش بکشد حقیقت است و اصال هنر برای همین
میآید .شعر و نقاشی تالشی برا ی نجات زندگی از مرگ حتمی است .برای اسیر جمود نشدن حیات .برای افزودن به
افق نگاه و وسعت دید و پرپیمانه زیستن.
بنابراین مگریت با کشیدن یک پیپ و ادعای اینکه آن پیپ نیست از ما میخواهد باهمین اعتماد به نفسی که او دارد و
شجاعتی که دربرابر آموختهها میایستد در برابر هرآنچه آموختهایم و از عمقمان کم کرده بایستیم و حقایق خودمان را با
جهان درمیان بگذاریم و صاحب دید و نگرش شویم.
برداشت دیگری که از این جمله می توان داشت این است که یک جمله هرچند خالی از حقیقت اگر با قدرت و اعتماد به
نفس همراه باشد حتما بر مخاطب اثر خواهد گذاشت .مانند مگریت که یک پیپ را کشیده و همه دارند میبینند پیپ است
اما دارد کتمانش میکنند و اکنون تمام مخاطب های او باور دارند که این نقاشی یک پیپ نیست! بنابراین آنچه ما
می گوییم و حقیقت آن مد نظر نیست و فقط کافی است هنرمند به خودش باور داشته باشد تا بتواند جهان و نظر مردمان
را تغییر دهد.
این اثر سراسر چالش است ،نه فقط برای کسانی که آن را میبینند بلکه برای تمام ساختار هنری که برای قرنها
محافظهکارانه حفظ شده بود .ماگریت برای کسانی که این کار را میبینند ،حق انتخاب قائل شدهاست؛ شما به چشمان
خود اعتماد میکنید یا به چیزی که من به شما میگویم؟ در واقع نقاش با خلق اثری واقع گرایانه و قراردادن جملهای
که تمام خصوصیات ظاهری موجود در کار را نقض میکند ،بینندگان را در برزخی هنری رها میکند.
پیپ معروف ،چگونه مردم مرا برای این سرزنش خواهند کرد! و هنوز ،آیا میتوانی پیپ مرا پر کنی؟ نه ،این فقط
یک نمایش است .اینطور نیست؟ پس اگر من بر روی تصویر نوشته بودم «این یک پیپ است» ،دروغگو بودم.
رنه ماگریت خیانت تصاویر را در 30سالگی خلق کرد .ماگریت عاشق بازی های کلمه ای بود .او همچنین مصمم
بود ثابت کند که نقاشی و شعر با وجود خودنمایی مداوم سوررئالیست ها بر برتری کالم مکتوب ،در موقعیتی برابر
قرار دارند .او خود می گوید این فقط تصویری از یک پیپ است ".بسیار ساده است .چه کسی جرات دارد وانمود کند
که این اثر یک پیپ است؟ چه کسی احتمالا می تواند پیپ را در نقاشی من دود کند؟ هیچ کس .بنابراین این یک پیپ
نیست".
مانند دیگر هنرمندان و شاعران مرتبط با جنبش سوررئالیستی ،ماگریت در صدد براندازی آنچه به عنوان عقل گرایی
سرکوبگر جامعه بورژوایی میدانست ،بود .هنر او در این سالهای اساسی گاهی خشونتآمیز ،اغلب آزاردهنده و
مملو از ناپیوستگی است .او به طور مداوم قراردادهای زبان و بازنمایی بصری را با استفاده از روشهایی که شامل
نامگذاری نادرست اشیاء ،دو برابر کردن و تکرار ،آینهسازی و پنهانسازی ،و به تصویر کشیدن رویاییهایی است که
در حالتهای نیمه بیداری دیده میشود،را مورد شک و تردید قرار می دهد