Professional Documents
Culture Documents
عناصر دیداری،1سازههایی از تصویر هستند که بار اصلی انتقال موضوع و مفهوم تصویر را به عهده دارند و به سادگی
میتوان آنها را در یک تصویر دریافت کرد.خط،شکل(فرم)،رنگ و بافت مهمترین این عناصر به شمار میروند.
شناخت ساختاری این عناصر،به هنرمند کمک میکند تا در بهکارگیری روشمند آنها،با آگاهی و تسلط بیشتری رفتار
کند.سازوکار بهرهجویی از این عناصر در فراهمسازی یک تصویر،به گونهای است که تصویرگر از طریق آنها میتواند
به عناصر زندهء متن،همچون پیرنگ،درونمایه،شخصیتپردازی و فضاسازی در شکل دیداری آن دست یابد.فرآیندهای
یاد شده،افزون بر ویژگیهای زیباییشناختی است که در هنر نقاشی و دیگر هنرهای تجسمی به خودی خود وجود دارد
و در تصویرگری،به دلیل دنبالهروی تصویر از روایت متن ،جایگاه ویژهای مییابد.
برای دستیابی به معیارهای ارزشیابی در تصویر،توجه هنرمندانه به عناصر دیداری،پایه کار یک تصویرگر به شمار
میرود.در این بخش،ویژگی هریک از عناصر گفته شده و شیوهء بهکارگیری آنها توسط تصویرگران،مورد گفتوگو قرار
میگیرد.
-1خط
خط،گاه بر اثر حرکت ممتد قلم طراحی روی زمینه کار پدید میآید و گاه بر اثر حرکت مستقیم قلممو«.بخش مهمی از
اثر در آغاز با خط طراحی میشود .در بیشتر زمینهها حضور خط حس میشود،حتی اگر در عمل برای پدید آوردن
شکل(فرم)از خط استفاده نشود3».
همچنین در کتاب ادبیات و کودک میخوانیم«:هر حرکتی از یک نقطه آغاز میشود،سپس گسترش مییابد و به شکل
خطی درمیآید که میتواند آرام و چرخشی،تند و صاف،یا مالیم و پرتحرک باشد.هنرمندان خطوطی را خلق میکنند و
به سمتی آنها را هدایت میکنند که میخواهند بیننده بر روی آن متمرکز شود4».
وظیفه خط در درجهء نخست،ایجاد حرکت،تداوم،جهت،جابهجایی،احساس و انتقال نیروست و سپس پدید آوردن یک
شکل(فرم)در سطحی بسته؛ وظیفهای که گاهی رنگ نیز به تنهایی و بدون روی آوردن به خطوط طراحی ،به آن دست
مییابد.
به این دلیل خط را اصلیترین عنصر دیداری میشناسیم که نخستین گونهء نمایش تصویرهای ذهنی روی صفحه کار
است.نخستین تالشهای کودکانه در میدانهء،نقاشی،خطخطیهای درهم و برهمی است که بدون توجه چندان به رنگ
پدید میآید.همین ویژگی در آثار انسانهای گذشته،با توجهی آگاهانهتر و روشمندتر دنبال شده است.
خط میتواند بر اثر حرکت گچ،زغال،مداد،قلم طراحی،قلم موی رنگی و یا مغار نوک تیز بر سطوح چوبی،سنگی،سفالی و
فلزی که قرار است به صورت حکاکیهای فرورفته یا برجسته نمایان شود،پدید آید.حتی عناصر شیئی مانند نوارهای
چوبی،فلزی،کاغذی،پارچهای و غیره در تکنیک کالژ،میتوانند به نمایشهای خطی بدل شوند.
در مقدمه کتاب رنگ اتین،پیش از آنکه از خط به عنوان عنصر اصلی دیداری در هنرهای تجسمی یاد شود،از
شکل(فرم)و رنگ،به این عنوان اشاره شده است:
«دنیایی که ما آن را نظاره میکنیم،از دو عنصر تجسمی تشکیل شده است .این دو عنصر عبارتند از:فرم(یا شکل)و
رنگ که هر کدام الزم و ملزوم یکدیگرند5».
خط گاهی بدون آنکه به پدید آمدن شکل بیانجامد و با ایجاد یک حلقهء بسته به سطح تبدیل شود،با حرکت بر زمینه
کار به جنب و جوش در میآید و بدون ایجاد شکل،به یک اثر تجسمی تبدیل میگردد.در آثار جکسون پوالک ،خطوط
و لکههای رنگی متحرک و سرگردان،فضایی تجسمی پدید میآورند و در آثار واسیلی کاندینسکی،خطوط رنگی متحرک
و آگاه،متأثر از نواختهای موسیقایی،به خلق آثاری مدرن میانجامند.حضور این گونهء خط،بدون اتکا به شکل،البهالی
بسیاری از آثار پل کله،خوآن میرو و دیگر نقاشان انتزاعی یافت میشود.خطوطی که به ویژه در آثار کاندینسکی،حرکات
مجازی و هماهنگ نتهای موسیقی را در فضا تداعی میکند.در آثار پل کله«،خط به هر شکل که بخواهد درمیآید تا
در خدمت ذهن او قرار گیرد6».
اما بدون شک،حرکت خط بدون ایجاد شکل و سطحی بسته،تنها در محدودههای دشوار و معینی قابل نمایش در
میدانههای تصویری است و تنها میتواند بیانگر توازن،حرکت و زیباییشناسیهای خطی باشد و نه چیزی بیش از آن و
این ویژگی بارزی است که بیش از همه،در هنر مدرن و انتزاعی به چشم میخورد.برخی از نمایشهای خطی-رنگی که
به شکلهای تزئینی و آیینی در میان قبایل بومی،از جمله سرخپوستان دیده میشود،از این ویژگی برخوردار است.البته تا
دور بسته خط کامل نشود و به ایجاد شکل نینجامد،امکان حضور روایت در تصویر بسیار اندک و ناچیز است.
در نگارگری(مینیاتور)های ایرانی نیز حرکتهای خطی فراوانی به چشم میخورد که هرچند از روایتهای
رمزواره(سمبولیک)و نشانهای(مثال در نقوش اسلیمی)برخوردار است،بیشتر به نمادهای تزئینی تبدیل میشود و در
نمونههایی چون تشعیر و تذهیب مورد توجه قرار گرفته است.
نمایش خط،بدون ایجاد شکل،بسیار اندک در تصویرگری مورد استفاده قرار گرفته و تنها به صورت حرکتهای ساده یا
زنگی تعریف شده است.به عنوان مثال،در آثار تصویرگری علی اکبر صادقی،فیروزه گل محمدی،راشین خیریه ،فرشید
شفیعی و نسرین خسروی به نقش و نگارهایی خطی برمیخوریم که بیشتر به عنوان تزیین زمینهء تصویر و حاشیههای
آن بهکار رفته است.در آثار تصویری آلن بایاش،راشین خیریه،فرشید شفیعی،الهام اسدی،نیلوفر میرمحمدی،و
دیگران،گاهی حرکتهای خطی از مفاهیم ذهنی،مانند رشد گیاهان،موسیقی صدای حیوانات و یا اندیشههای متحرک
برخوردار است .تصویرگری کتابهای مزدک(نیلوفر میرمحمدی)،غیر از خدا هیچکس تنها نبود(فرشید شفیعی)،سبز و
سیاه(آلن بایاش)،رنگین کمان کودکان(نسرین خسروی)،افسانه خرد(الهام اسدی)،آب و مهتاب(فیروزهء گل محمدی)،
خواب خوب(سمینه سروقد)و مجموعه آثار علی اکبر صادقی،از این ویژگی برخوردار است؛هرچند این خطوط بیشتر در
کنار شکلهای ایجاد شدهء اصلی و یا روی آنها به حرکت درآمده و به تنهایی مطرح نشده است.
گونههای خط
خط،در انواع گوناگون میتواند از بار ساختاری،حسی و توصیفی متفاوتی برخوردار باشد که همراهی آنها با یکدیگر در
یک تصویر،به هماهنگی در درک درونمایههای آن میانجامد.
.1نقش ساختاری خط7:
از نظر ساختاری،خط میتواند به شکلهای عمودی،افقی یا مایل،ممتد یا بریدهبریده،نازک یا کلفت،مستقیم یا شکسته و
منحنی،یکنواخت یا ناهماهنگ و سیاه یا رنگی کشیده شود؛خطوطی که هنرمند هریک از آنها را با هدفمندی خاصی
ترسیم میکند و هریک از آنها از زیباییشناسیهای مربوط به خود در کارکرد تصویری برخوردار است.
در اینجا میتوان به نکاتی در زمینه گونههای ساختاری خط در تصویرگری اشاره کرد:
خطوط یک تصویر،گاه به شکل خطهای نادیدنی احساس میشود.در واقع سطوح جدا شده توسط رنگ،خود به مسیر
خطی تبدیل میگردد؛آنچنان که گاهی شیوه رنگآمیزی یا چینش عناصر تصویری،حضور خطی نامرئی اما هدفمند را
نشان میدهد.جدا از آنکه ممکن است تصویرگر،بدون استفاده از خطوط محیطی و از طریق رنگ،به نمایش خط روی
آورد(آنچنان که مثال در آثار تصویری مرتضی ممیز،از جمله در کتاب حقیقت و مرد دانا دیده میشود) ،از طریق
ترکیببندی رنگی یا ترکیببندی عناصر تصویری(کمپوزیسیون)و یا تیرگی-روشنی بخشهای مختلف تصویری نیز
خطی نادیدنی برای حرکت چشم بیننده و جابهجایی مسیر نگاه او پدید میآورد.در تصویرگری کتاب بادپا ،اثر کریم نصر
در تحرک گروهی اسبها،خط نامرئی مسیر حرکت آنها را به نمایش گذاشته است.
خط گاهی به صورت منفی(سفید)روی کاغذ ایجاد میشود.خطوط منفی که در انواع چاپ دستی(همچون چاپ
باتیک،چاپ لینولئوم،چاپ با سیبزمنی و اشیای دیگر)پدید میآید،نوجویی در خط را دنبال میکند و حس دیداری
تازهای پدید میآورد.کارکرد خط سفید در آثار نسرین خسروی و در کتابهایی چون تا مدرسه راهی نیست،کدوی
قلقلهزن و زیباترین ستاره جهان که بر اثر فشار خودکار روی مقوا پدید آمده و سطح رنگ شده،به کمک مداد رنگی رد
خطوط سفید گود شده را باقی گذاشته است،چنین اثری را دنبال میکند.در کتابهای خواب یا بیدار اثر آزیتا آرتا،نان و
شبنم،اثر کریم نصر و افسانه،اثر بهمن دادخواه نیز این ویژگی به شکلهای دیگری دنبال شده است.
استفاده از خطوط چند رنگ نیز با نوعی نوآوری در نگاه و تکنیک همراه است.طراحیهای کمال طباطبایی با رنگی،در
کتاب خدای جیرجیرکها،بهمن دادخواه در کتاب شاعر و آفتاب،فرشید مثقالی در آرش کمانگیر و اکبر نیکانپور در
کتاب اندازهء دنیا،با امکانات متفاوت،همین ویژگی را دنبال میکند.
امپرسیونیستها خطوط را عمدتا بر اثر حرکتهای پرضرب قلمموی رنگی بر زمینه کار پدید میآورند و خط ایجاد شده
توسط سطوح رنگی،الیههای تصویری را از یکدیگر جدا میکند.چنین نگرشی،مقاومت امپرسیونیستها را در برابر
کاربرد مستقیم خطوط نشان میدهد.
خط ایجاد شده در تصویر،ممکن است با بهکارگیری مداد طراحی،انواعقلم،گچ رنگی،زغال،مداد رنگی و حتی قلمهای
کندهکاری(حکاکی)پدید آید .گاهی نیز هنرمندان با حرکت مستقیم قلممو،به عنصر خط دست مییابند .چنین رویکردی
در آثار تصویرگران چینی و ژاپنی،به فراوانی دیده میشود.این ویژگی در آثار تصویرگرانی چون وحید نصیریان(در
کتابهای ترس و لرز و کوراوغلو)،راشین خیریه(گرگ بدبخت)،فرشید شفیعی(شهرزاد قصهگو) ،علی رضا گلدوزیان(یک
شب تاریک)،اکبر نیکانپور(آسمان ابری نیست)،آلن بایاش(در آثار اخیر)و دیگران به چشم میخورد.
حرکت چند باره خط در یک مسیر،تحرک و تداوم را به نمایش میگذارد .این ویژگی در میان طراحان و نقاشان
فیگوراتیو که به آناتومی درست و واقعگرایانه وفادارند،به فراوانی دیده میشود.محمد علی بنیاسدی در کتاب
وجدان،امیر نساجی در کتاب کوسه ماهی و محمد رضا فاسکونی در کتاب عزاداران بیل از این ویژگی استفاده کردهاند.
در بسیاری از آثار تصویرگران،به ویژه تصویرگران کتابهای کودکان و همچنین تصویرگران امروز کتابهای
نوجوانان،سطوح بدون رنگ،با استفاده از خطوط و سطحهای سیاه و سفید پدید آمده و از زیبایی خاص خود برخوردار
است.افزون بر کاهش هزینه در دوری از رنگ،کاربرد خطهای سیاه ،به خواستههای نوجوانان نزدیکتر است؛به شرطی
که بار معناشناسی یا استفاده از تکنیک در آن به خوبی نمایان باشد.در مجموع نوجوانان عالقه چندانی به رنگ نشان
نمیدهند و بیشتر بار مفهومی یا طنز تصویری را دنبال میکنند.
این ویژگی،بسیار همانند گرایشی است که نوجوانان به شعر نو و ساختارشکن نسان میدهند و آن را به دور از
وزن،ردیف و قافیه مرسوم در شعر کودکان دوست دارند.
تصویرهای کتاب به این میگویند شجاعت،اثر آرمسترانگ اسپری و مجموعه تصویرهای طنزآمیز شل
سیلوراستاین،کارکرد غنی خط را به دور از رنگ،در گرایش به خواستههای نوجوانان دنبال میکند.
در تصویرگری دلنشین کتاب چه میخواهید بدانید؟با تصویرهای نفیسه ریاحی،آثاری زیبا و گویا به نمایش درآمده که با
نگاهی نیمه واقعی و ساختارگرا ،تصویرهایی پرکار و خالق آفریده است.
در کتاب قصههایی از باله،فرشید مثقالی خطوط تصویری زیبایی از حضور موسیقی،افسانه و حرکات هماهنگ پدید
آورده که با نمادهای(سمبلیک)از داستانهای سیندرال،پرنده آتشین،سفید برفی و غیره همراه است.در آثار پژمان
رحیمیزاده،از جمله کتابهای بیست افسانه ایرانی و دیوانه و چاه نیز«خط اندیشی»های فراوانی به چشم میخورد که
آشکارا به دغدغههای تصویری او تبدیل شده است.خط اندیشی در آثار برخی از تصویرگران همچون محمد علی بنی
اسدی(در آثار او برای نوجوانان)،فرشید شفیعی(همچون کتابهای فرشید،بز زنگولهپا و ترانهای برای باران)و پرویز
حیدرزاده(مجموعه آثار)دیده میشود.
بار حسی و عاطفی خط،مستقیما با ساختار خط کشیده شده بستگی دارد .خطوط بریده بریده،فضایی از تردید و بیثباتی
را نقش میکند و در برابر خطوط ممتد که گویای اعتماد،اطمینان،تسلط و قاطعیت هنرمند و فضای حاکم بر داستان و
روایت متن است،از ضعف،ویرانی،شکستگی و پریشانی سخن میراند.
خطوط نازک و منحنی،از جمله در نگارگری،از آرامش در ساختار ،ظرافت در نگاه و نرمی و انعطاف در کنشهای
تصویری حکایت دارد.از سویی خطوط کلفت و شکسته بر تیرگی،خشونت و تالطم استوار است.خطوط عمودی،در برابر
خطوط افقی که بیانگر سکون،آرامش،خواب و رخوت است ،استواری و ایستادگی،آمادگی برای پرواز و باال رفتن را به
خاطر میآورند.خطوط کج نیز گویایحرکت،جنب و جوش،دگرگونی،تغییر وضعیت و بیقراریاند .خطوط منحنی احساس
مهربانی،عشق،عاطفه،نوازش،چرخش و دور هم بودن را تداعی میکنند و خطوط شکسته به
خشونت،درگیری،ویرانی،شکستگی و هیجان میانجامد.خطوط صاف و هندسی که بیشتر به شکلهای اصلی مربع،
مثلث و دایره درمیآیند،احساسی از ساختارگرایی،صنعتی شدن و زندگی شهری را به خاطر میآورند.
خطوط ناهماهنگ به صورت کلفت و نازک،آنچنان که در آثار کندهکاری (گراوور)روی سنگ،چوب،فلز،سفال و اشیای
دیگری چون سیبزمینی و لینولئوم(در چاپ دستی)و حتی چاپ روی شیشه(مونوپرینت)دیده میشود،به حس
کهنگی،خامدستی و ابتدایی بودن فضای روایی در تصویر دامن میزند.آثار دوران چاپ سنگی،هرچند در زمان خود
تصاویری پیشتاز به شمار میرفتهاند ،امروزه از حسی دیرینه(آرکائیک)و باستانی برخوردارند و بازآفرینی آنها،به
نمایشهای حسی سادگی،دیرینگی و نخستینگی دست مییابد.
خط همچنین بیانگر جهت،حرکت،نیرو و روایتپذیری است.خط میتواند نگاه بیننده را در سطح به دنبال خود
بکشاند،جهتنمایی کند و یا آنکه خود به مسیر روایت تبدیل شود.
به همین دلیل،عنصر خط دارای نشانهشناسی و معناپذیری گونانی است که به ویژه در شکلهای گرافیکی آن،از
رمزآمیزی گاه ساده و گاه دشوار برخوردار میشود.بهرهوری از خطهای صاف،در ایجاد شکلهای هندسی ،ضمن آنکه
تصویرها را ساده و خالصه(استریلیزه)میکند،امکان معناپذیری و نشانهشناسی آن را افزایش میدهد.مهران زمانی در
تصویرگری کتاب خرگوشها،با استفاده از خط و شکل(و رنگ)،تصویرهایی پدید آورده که از بار معناپذیری و
نشانهشناسی توانمندی برخوردار است.وارژاالراتر،تصویرگر سوئیسی نیز برای فراهمسازی تصویر در کتابهای خود،از
این ویژگی بهره جسته است.
نقش توصیفی خط،در ارتباط نزدیک با هدف تصویرگر و محتوای متن انتخاب میشود.نقش تزئینی،نقش ذهنی و نقش
روایی،شکلهای عام نقش توصیفی خط به شمار میروند و هر کدام درونمایههای ویژهای از متن را تصویر میکنند.
رویکرد به خط و نقشهای تزیینی در میان آثار تصویرگران ایرانی و غیرایرانی هرچند از نمونههای فراوانی برخوردار
نیست،توجه به آنها،به نگرشهای بومی و آیینی کهن بازمیگردد.در فراهمسازی تصویر برای کتابهای مادر
پیامبر،آنها زندهاند،عبادتی باالتر از تفکر نیست،و آتشباش تا برافروزی،علی اکبر صادقی از این ویژگی برای
کتابآرایی بهره جسته و بدون آنکه چندان به روایت حسی و احتماال ماجرایی متن دل ببندد،نقشمایههایی پرکار و
پرساخت و ساز با حرکتهای قلمی پدیدی آورده است.ویژگی این آثار ،به گونهای است که خطوط تزیینی نه به عنوان
نگارههای حاشیهای بر متن تصویرهای اصلی،بلکه به عنوان تنها نمادهای تصویری کتاب مورد توجه قرار گرفته
است.فیروزه گل محمدی،نسرین خسروی،و سیاوش ذوالفقاریان تصویرگرانی هستند که در کتابهایی چون شغالی که
در خم رنگ افتاد،دختر باغ آرزو،و بخوان چکاوک،بخوان،به کارکرد این خطوط به صورت حاشیهنگاری تصویرهای
اصلی عالقه نشان دادهاند.الهام اسدی در کتاب افسانهی خرد ،فرشید شفیعی در کتابهای نردبانی از ستاره،غیر از خدا و
آدمیزاد،یکی بود-دو تا نبود،شهرزاد شوشتریان در کتاب دولقمه چرب و نرم،علی بوذری در کتاب اسطوره فرشته و
آب،پیمان رحیمیزاده در کتاب حیوانات من،عطیه مرکزی در کتاب تولد یک پروانه،مهرنوش معصومیان در کتاب کمی
از بسیار،مانلی منوچهری در کتاب هزار و یک شب،مهرناز شاهمحمدی در کتاب گاو حسن چه جوره؟و نیلوفر میر
محمدی در مجموعه آثارش،این ویژگی را در تصویرهایشان گسترش دادهاند.
ب.نقش ذهنی(انتزاعی)خط11:
این نقش،در چرخش نیمه سرگردان خط در پیرامون شکلهای اصلی و یا در متن آنها دیده میشود؛خطهایی که در
نمایش جریان سیال ذهن روی کاغذ،حضوری فعال دارند و شبیه خطهای درهم و برهمی است که ناخوآگاه هنگام
گفتوگو با دیگران و یا مکالمات تلفنی،بر کاغذ ایجاد میکنیم.در واقع ،نمایش این خط بر حرکات ناآگاه ذهن استوار
است؛هرچند تصویرگران انتزاعگرای امروز،با ذهنی آگاه و ساختارگرا به این نمایشها توجه نشان میدهند و در آثار
تصویری خود از آن بهره میجویند.فرشید شفیعی در کتاب کسی شبیه بهار و مرتضی زاهدی در کتاب لیلیلیلی
حوضک،به این نوع خط گرایش نشان دادهاند.
نقش ذهنی و انتزاعی خط نیز همانند نقشهای تزیینی و شکلگرا ،فرایندی جنبی و حاشیهای در کارکرد خط به شمار
میآید؛نقشهایی که عمدتا در خدمت نقش روایی خط است.
پ.نقش روایی خط12
این نقش،مهمترین و فراگیرترین نقشی است که در اختیار خط گذارده شده .تاریخ هنرهای تجسمی،از بهکارگیری چنین
نقشی سرشار است و آثار درخشان بسیاری با توجه به رویکرد روایی خط خلق شده است.
سادهترینبار روایتی خط را میتوان در کاربرد خط افق برای نشان دادن مسیر حرکت داستانی یافت.در کتاب قطعه گم
شده،اثر شل سیلوراستاین،خط افق مسیر حرکت قطعه گم شده را از ابتدا تا پایان داستان به نمایش میگذارد و ابین
حرکت به گونهای است که خط افق در هر صفحه،به نوعی ادامه خط در صفحه پیشین به شمار میرود و به شکلی
خالقانه،نقش اصلی خط را در دنبال کردن مسیر داستانی نشان میدهد.در کتاب سفر به شهر سلیمان،با تصویرگری
محمد علی بنی اسدی چنین نمایشی با حضور چند صفحهای تصویر اژدها که هر تصویر ادامه تصویر پیشین است،نشان
داده شده است.
خطوط اصلی روایت ماجرا،شخصیتسازی و فضاسازی عمدتا در رویکرد تصویرگر به خطوط روایی شکل
میگیرد.خطهای روایی،اغلب بدون یاری جستن از نقشهای دیگر خط،به تنهایی بار اصلی تصویر در کتابهای کودکان
و نوجوانان را به عهده میگیرند.این ویژگی،به خصوص در فراهم آوردن تصویر برای کتابهای نوجوانان و در گونههای
غیر انتزاعی آن،نمود بیشتری مییابد و در تصویرهای واقعگرا به اوج کارکرد و تواناییهای خود نزدیک میشود.
الف.دوران نگارگری:
بسیاری از تصویرگران مکتب قاجار و دورههای پس از آن،از ویژگی خط در آثار نگارگری به فراوانی بهره
جستهاند.محمد نقاش اصفهانی،میرزا علی قلی خویی،عبد المطلب اسپهانی(اصفهانی)،حسینعلی خان مصور،میرزا
مصطفی ،میرزا عباس نقاش و محسن تاجبخش که تصویرگران دوران قاجار به شمار میروند،با کاربرد ویژگیهای خط
در دوران نگارگری آثاری آفریدهاند که به دلیل چاپ سنگی و غیررنگی بودن،ظرافت و زیباییهای نخستین خط در
آنها رعایت نشده است.همین ویژگی در آثار نقاشان قهوهخانهای همچون محمد مدبر،قوللر آقاسی و نیز آثار لطفعلی
صورتگر به گونههای دیگر دیده میشود.
در دوران معاصر و در نخستین دهههای سدهء چهاردهم،این ویژگی در آثار چاپ غیرسنگی رعایت شده است و
تصویرگرانی چون محمد تجویدی،محمد باقر آقامیری،لیلی تقیپور،محمد بهرامی،رضا شهابی و حتی هنرمندان
پیشروتری همچون محسن وزیری مقدم و محمود مرادیپور از آن بهره جستهاند.
در تصویرگری دوران نوین کتاب کودک در ایران که عمدتا از نخستین سالهای دههء چهل آغاز میشود،افزون بر علی
اکبر صادقی،تصویرگران نوگرایی چون فرشید مثقالی(در کتاب قصههای خوب برای بجههای خوب،جلد ،)6نور الدین
زرینکلک(در تصویرگری کتابهایی چون امیر حمزه صاحبقران و مهتر نسیم عیار،زال و رودابه،و زال و سیمرغ)وآلن
بایاش(در زمینهسازی تصویرهایش برای کتابهای کودکان)به ویژگیهای خط در دروان نگارگری دل بستهاند.این
دلبستگی،نخست در آثار محمد تجویدی و محمد باقر آقامیری و سپس در آثار علی اکبر صادقی دیده میشود.علی اکبر
صادقی،تصویرگری است که در امروزی کردن ویژگیهای نگارگری،آثار درخشانی پدید آورده و در نمایش رویکردهای
نگارگری،چه در زمینهء گجرایش به خطوط تشعیر و تذهیب (در کتابهایی چون آنها زندهاند،آتش باش تا
برافروزی،عبادتی چون تفکر نیست)و چه در زمینهء خلق شخصیتهای انسانی و فضاسازیهای روایی(در کتابهایی
چون پهلوان پهلوانان،عبد الرزاق پهلوان و گردآفرید)نقش برجستهای در نمایش ویژگیهای بومی نگارگری در ایران و
تصویرگری معاصر دارد.توجه به این ویژگی در آثار برخی از تصویرگران امروز،همچون صادق صندوقس،فیروزه گل
محمدی،سیاوش ذو الفقاریان،پرویز اقبالی،پرویز مراد حاصل،امیر حسین صلواتیان،احمد کوثر احمدی و دیگران به
فراوانی به چشم میخورد.البته وفاداری به این ویژگی،امکان گرایش به انتزاع و واقعگرایی و نیز گسترش دامنهء تخیل
و تالشهای همه جانبه را نیز از تصویرگر میگیرد.
دوری از گرایش به گونههای خط در دوران نگارگری،همچنان که در حوزهء نقاشی با تالش هنرمندانی چون رضا
عباسی و محمد زمان و با توجه به تأثیرپذیری از گسترههای هنر در باختر زمین آغاز شد،در تصویرگری دوران چاپ
سنگی نیز از تالش تصویرگرانی چون مصور الملک،عبد المطلب اسپهانی (اصفهانی)،ابراهیم عکاسباشی و میرزا علی
خان نقاشباشی(مزین الدوله) برخوردار است که با توجه به ویژگیهای تصویر در کتابهای غیرایرانی صورت گرفت و
امکانات چاپ گراوور(حکاکی)نیز به آن جلوههایی جدا از نگارگری بخشید.از همین دوران،نمادهای واقعگرایانه در
نمایشهای خطی که با آمیزهای از ویژگیهای نگارگری همراه بود،اندکاندک راه خود را جدا کرد و پس از دوران گذار
در دهههای نخست سدهء ،14نگاه نگارگرانه و واقعگرایانه به تصویر ،بهطور جداگانه راه خود را دنبال کردند.کوشش
ابراهیم بنی احمد،رضا شهابی ،محمد ناصر صفا،محسن دولو،یحیی دولتشاهی،افضل الدین آذربد و سپس محجمود
جودیپور و زمان زمانی سبب شد تا ویژگیهای خط در تصویرگری واقعگرایانه،به پایههایی استوار دست یابد و زمینه را
برای تکمیل آن و نیز دستیابی به ویژگیهای انتزاع و تخیل در آثار دهههای 40و پس از آن،آماده سازد.
هرچند در این مسیر،تصویرگری بسیار دیرتر از هنر نقاشی به حرکت درآمد و همواره زیر تأثیر دگرگونیهای هنر نقاشی
در ایران قرار داشت،سرانجام به حرفه تصویرگری هویتی مستقل از نقاشی بخشید و از چالشها و گوناگونیهای خاص
خود برخوردار شد.باوجوداین،هرگز نباید این تصور را به ذهن راه داد که بدون گرایش به نقاشی،بتوان به تصویرگری
حرفهای دست یافت.
دستیابی به ویژگیهای خط در تصویرهای واقعگرایانه در این دوران،در آثار محمود جوادیپور تا اندازهای حرفهایتر و
دیرپاتر از دیگران است؛فرآیندی که با رویکرد به تأثیرات رنگ در تصویرهای او،به درخششی پایدار و ماندنی تبدیل شد
و با تالشهای محمد زمان زمانی،به افقهای تازهای دست یافت.حذف خطوط محیطی و ارزش بخشیدن به فرمگرایی
رنگی در تصویرگری نیز بیش از همه مدیون تالشهای مرتضی ممیز،در نخستین سالهای دهه 40و در کتابهایی
چون پالتو قرمز و هر کس خانهای دارد است؛کوششی که با توجه به ویژگیهای نگاه گرافیکی به تصویر،جلوههای ساده
شده و کودکانهای دارد.
تقدس گرایش به خطهای ظریف،نرم و یکدست با ویژگیهای خط در تصویرهای دوران چاپ سنگی شکسته شد و غیر
یکدست شدن خطوط محیطی ،ضمن نمایش کهنگی،سادگی و نخستینگی آن،راه را به سوی پیدایش خط در
تصویرهای واقعگرایانه که از خشونت و واقعیت بیشتری برخوردار است،آماده کرد.
بیان واقعگرایانه خط،به تدریج رواج یافت و در برخی از آثار محسن وزیری منقدم،محمد بهرامی و محمود جوادیپور
جلوههای پایداری به خود گرفت .تصویر سهراب در آغوش رستم،در کتاب داستانهای شاهنامه(،)1336با تصویرگری
محمود جوادیپور،از نمونههای درخشان این گرایش به شمار میرود.
بعدها با تالش تصویرگرانی چون زمان زمانی،پرویز کالنتری و نور الدین زرین کلک در تصویرگری کتابهای درسی
دهه 30و ،40از جمله تاریخ و جغرافیای پنجم و ششم دبستان،این ویژگی برجستهتر شد و به فراوانی مورد توجه قرار
گرفت و ساختار اصلی خط در تصاویر کتابهای درسی را دربر گرفت.
خط،با ویژگیهای واقعگرایانه،برای تصویرگری متنهای تاریخی ،آموزشی،دانش اجتماعی و علوم بسیار مناسب است و
به دلیل برخورداری از ابعاد واقعی و نزدیکی آن به واقعیت،از گویایی و درستی ویژهای نیز برخوردار است .در تصویرگری
دهه 40و 50به حاصل تالش تصویرگرانی چون بهمن دادخواه،نفیسه ریاحی،نسرین خسروی،نیکزاد نجومی و بهرام
خائف برمیخوریم که در کتابهای هفاایستوس(داخواه)،چه میخواهید بدانید؟ (ریاحی)،زنبور عسلی به نام
وزوزی(خسروی)،حیاط پشتی مدرسه عدل آفاق (نیکزاد نجومی)و انسان و ببر(بهرام خائف)به جلوه درآمده و به
ویژگیهای واقعگرایانه خط بسیار نزدیک شده است.
اما واقعگراترین خطهای تصویری را باید در دههء 60به بعد،در آثار پرویز حیدرزاده و بهرام خائف دید که به نوعی ادامه
نگاه بهمن دادخواه به شمار میرود و بیش از همه در تصویرگری متنهای تاریخی و داستانهای واقعی،به ویژه برای
نوجوانان،بهکار گرفته شده است.نقش واقعگرایانهء خط،به دلیل پیروی محض از واقعیت و گریز از حسهای انتزاعی و
بسیار تخیلی،در تصویرگری امروز جایگاه چندانی ندارد و این فرآیند را باید در دلبستگی فراوان تصویرگران امروز به
انتزاع دید.این گرایش،سبب ضعف بیش از اندازهء تصویرگری در ادبیات غیرتخیلی شده است.
هرچند کودکانگی تصویر،تا اندازهای در آثار دوران نگارگری به خودی خود به چشم میخورد،در آثار تصویرگران
دهههای نخست سدهء ،14از جمله لیلی نقیپور،به این روند توجه ویژهای شده است.با حضور تصویرگران حرفهای
کتابهای درسی در دهه ،30همچون پرویز کالنتری،غالمعلی مکتبی،زمان زمانی و نور الدین زرین کلک،نوعی
واقعگرایی ساده شده و کودکانه در نمایش تصویرها به چشم میخورد که پیش از آن چندان دیده نمیشد.این فرآیند،به
خصوص در تصویرگری کتابهای فارسی دوران دبستان قابل توجه است .با تالش خالقانه مرتضی ممیز در آغازهء دهه
،40تصویر به چنان سادگی ،خالصگی و کودکانگیای دست یافت که تا پیش از آن سابقه نداشت.خالصه بودن،و ایجاز
در این تصویرها،آن چنان است که هرگونه خطوط اضافی روی صورت،پوشاک و اشیای اطراف کامال حذف شده و
آنچه باقی مانده،نگاهی کودکانه و برداشتی بسیار ساده شده از پدیدههای پیرامون است.
خط با ویژگی واقعگرایی کودکانه،فراگیرترین خط در تصویرگری امروز کتابهای کودکان به شمار میرود و سادگی
درک تصویر توسط کودکان سبب شده تا این گرایش،به ویژه در آثار مجلهای،از گسترش فراوانی برخوردار شود.
تصویرگرانی چون مهرنوش معصومیان،نیره تقوی،علی خدایی و علی مفاخری ،با تفاوتهایی در شیوه کار و نوع نگاه،به
این ویژگی توجه فراوان نشان دادهاند و آثارشان ادامهء تالش زمانی،کالنتری،زرین کلک و ممیز به شمار میرود؛روشی
که در تصویرگری سرشار از انتزاع امروز،جایگاه پیشین خود را تا اندازهای از دست داده است.
انتزاع در تصویرگری،تا پیش از دهه ،40از نمودهای اندکی برخوردار بود و نمونههای بسیار سادهء آن را تنها میشد در
برخی از آثار ابراهیم بنی احمد،آن هم در کتابهای درسی دید؛ویژگیای که نمونههای ساده شده آن در آثار خود
کودکان به چشم میخورد.فرشید مثقالی را به جرأت میتوان آغازکنندهء نگاه انتزاعی در تصویرگری کتابهای کودکان
نامید؛هرچند این ویژگی پیش از آن ،در هنر نقاشی و در آثار جلیل ضیاءپور،محسن وزیریمقدم،حسین کاظمی و دیگران
راه یافته بود.
سادهترین نمونهء انتزاع را باید در چشم و ابرو گذاشتن برای اشیا(از جمله در آثار ابراهیم بنی احمد)و انسانی دیدن آنها
یافت.بههم زدن مقیاس در اجزای یک تصویر،قرار داده شدن دو تصویر روی یکدیگر به گونهای که هر دوی آنها دیده
شوند(همپوشانی)،شناور شدن عناصر تصویری در فضای اطراف با حذف نیروی جاذبه(تعلیق)و تصویر کردن شکلهای
خیالی و غیر واقعی،سادهترین نمودهای گرایش به انتزاع به شمار میروند.خطوط انتزاعی در برجستهترین رویکردهای
آن،در خدمت شکل(فرم)هایی قرار میگیرند که تنها در ذهن هنرمند وجود دارد و بازتاب تصویری آنها نمایشی
خیالانگیز و کودکانه از پدیدههای اطراف است.این ویژگی در آثار نقاشی شده توسط انسانهای نخستین،به فراوانی
دیده میشود و بازنمایی آنها،یادگار تالش کوبیستها و نقاشان انتزاعی پس از آن است.آشکارترین کارکرد خط به
گونهای انتزاعی به صورت نمایش خطی انسان و پدیدهها،بدون در نظر گرفتن بعد و حجم آن است که به فراوانی در
آثار انتزاعگرایان امروز به چشم میخورد.
شکل(فرم)
«خطها به هم میرسند،یکدیگر را برش میدهند و شکل(فرم) 1رامی -سازند.سطحهای رنگی در کنار هم جای
میگیرند و شکلی را پدید میآورند .شکلهای سازمند،ناسازمند،و منحنی14»...
«شکل،فرم و صورت است و ناحیهای است با طرح و شکلبندی مشخص.شکل به همراه خطوط بیننده را هدایت
میکند و احساسات و اندیشههای هنرمند را به خواننده انتقال مینماید15».
به این ترتیب،برخورد سازمند یا ناسازمند خطها،به ایجاد شکل(فرم) میانجامد و طراحی اصلی تصویر را پدید میآورد.در
واقع،شکل بر اثر حرکت بسته خط یا ایجاد سطح رنگی در صفحه پدید میآید و ساختار آن به هدفمندی تالش هنرمند
بستگی دارد.در کتاب کشف طراحی،تعریف «شکل»و«فرم»جدا شده؛به این ترتیب که«:شکل دو بعدی و فرم سه بعدی
است.شکل به یک«سطح»مشخص گفته میشود،ولی فرم با داشتن طول ،عرض و ارتفاع،وزن و جسمیت چیزی را به
نمایش میگذارد»16.
به هر ترتیب،در بیشتر کتابها واژههای شکل( ) shapeو فرم( ) formبه یک معنا بهکار برده شدهاند.
گونههای شکل(فرم)
شکل یا فرم نیز مانند خط،دارای حسها و نشانههایی چون پایداری ،خشونت،مهرآمیزی،مهرورزی،حرکت و کار و تالش
است.نوع خط به کار گرفته شده،شکل هندسی و میزان واقعنمایی در رویکرد به فرم،میتواند حسهای مورد نیاز هنرمند
را فراهم سازد.حضور خشونت،درگیری و جنب و جوش را میتوان در فرم سهگوش(مثلث)گنجاند.مربع و مستطیل حس
پایداری،سکون و توانمندی را انتقال میدهد و دایره بازگوکنندة همراهی ،چرخش،مهربانی و انعطاف است.
نوع نگاه و احساس هدفمند نقاش و تصویرگر در دگرگونی فرم،حس دیداری و عاطفی بیننده را دگرگون میکند و او را
به سوی درونمایههای موردنظر میراند.برای نمونه،میتوان به نوع طراحی اسب در تصویرگری کتابهای افسانه باران
در ایران،اثر حسین محجوبی(با درونمایهای شاعرانه و اسطورهای)،افسانهها،اثر محمد پوالدی(با درونمایه اسطوره-
ای)،پیروزی و گردآفرید،اثر علی اکبر صادقی(با درونمایه پهلوانی)و بادپا ،اثر کریم نصر(با درونمایهای واقعگرا و
عاطفی)اشاره کرد.گوناگونی فرم در طراحی اسبها در این آثار،شیوه و سبک دلخواه تصویرگر و نیز درونمایه متن را به
نمایش میگذارد و حسهای دیداری گوناگونی را به بیننده منتقل میکند .اسبهای کودکانه راشین خیریه در آثارش،با
حرکت سریع قلممو و بدون استفاده از خط شکل گرفته و اسبهای وحید نصیریان،به دلیل نوع طراحی و استفاده از نوع
رنگ در کتاب کوراوغلو از حسی بزرگساالنه،نقاشانه و اکسپرسیونیستی(حالتگرا)برخوردار است.
در آثار تصویرگران انتزاعی،شکلهای اغراق شده،به نوعی نگاه اکسپرسیونیستی و حالتگرا،در گونههای
وحشت،اعتراض و قدرتنمایی تبدیل میشود که گونههایی از آن را میتوان در کتاب جمشید شاه،اثر فرشید مثقالی و ما
چند نفریم؟اثر بهرام خائف یافت.تصویرگی کتاب ما چند نفریم؟آشکارا به نمایش توانمند فرم تبدیل شده شده است.در
این کتاب،فرم -هایی که چندان شباهتی به انسان ندارند،با کمک چند نقطه و خط،به شکل چشم و ابرو،لب و دهان و
دست و پا،روایتی انسانی به خود گرفته است.
نوع چینش فرم در صفحه کار نیز میتواند حسهای دیداری را دگرگون سازد.بهطور معمول،فرمهایی که شخصیتهای
اصلی تصویر را به نمایش میگذارند،در میانه تصویر و فرمهای فرعی در پیرامون آن چیده می -شوند و به این
ترتیب،نوع ترکیببندی و چینش فرمهای گوناگون میتواند فضاسازی و صفحهآرایی کتاب را تغییر دهد.سفیدخوانی
موجود در اطراف فرم نیز گویای جایگاه ویژه متن و ارزش بخشیدن به حضور روایت نوشتاری است.
همچنان که فرمهای گوناگون،در بیشتر تصویرهای واقعگرا،روشن و آشکار نقاشی میشوند،در آثار انتزاعی گاه
نامشخص،غیر معمول و محو شده جلوه میکنند و کودک برای جستوجوی روایت متن،به تصویرخوانی در البه -الی
عناصر پنهان در تصویر میپردازد.به این ترتیب،در دگرگونی فرم و شکستگی آنها،توانایی متوسط کودک در درک و
عالقهمندی به آن،بدون شک باید مورد توجه تصویرگر قرار گیرد؛چراکه وفاداری به متن وعالقهمندی -های کودک،از
نخستین شرطهای پرداختن به کار تصویرگری است.
فرمهای مورد توجه در آثار تصویرگران را میتوان به گونههای.1:فرم -های ساده شده هندسی .2فرمهای شکسته و
دگرگون شده .3فرمهای شبکه بندی شده(کریستالیزه).4فرمهای اغراق شده .5فرمهای طبیعی (واقعگرا)دستهبندی کرد.
استفاده از شکلهای هندسی محض از نوعی نشابهشناسی،خالصگی و روایت برخوردار است که با توجه به نمادهای
گرافیکی آن،در تصویرگری نیز مورد توجه قرار میگیرد.
سادهترین راه تبدیل فرم به شخصیت تصویری را میتوان با گذاشتن دو نقطه به جای چشمها و یک خط به جای لب
روی فرم،انجام داد.این ویژگی ،از جمله در آثار ابراهیم بنی احمد،در دهههای 20و 30در کتابهای درسی (مثال برای
مسواک،قاشق و چنگال)دیده میشود.مهران زمانی در کتاب خرگوشها،پیوند میان خط،شکل و رنگ را به سادهترین
شکل آن انجام داده است و محمد علی بنی اسدی نیز در آثار تصویریاش،از جمله و بادبادک و کالغه و علی مفاخری
در کتاب شیر آب و بشقاب چینی گلدار به نمادهای مناسبی در این زمینه دست یافتهاند.مجموعه آثار که وتا پاکوفسکا،
تصویرگر لهستانی،وارژا الواتر،17تصویرگر سوئیسی،سرشار از شکلهای کودکانة ساده شده و هندسی است.وارژا الراتر
در تصویرگری کتابهای سیندرال،ویلهلم تل،شنل قرمزی و آواز توردیدی،از طریق تبدیل پیامهای داستانی به فرمهای
ساده شده هندسی(پیکتوگرام)،به زبانی نو در تصویرهایش دست یافته وی در داستان شنل قرمزی،با استفاده از دایره
قرمز برای شنل قرمزی،دایره سیاه برای گرگ،دایره زرد برای مادر،دایره آبی برای مادربزرگ،دایره قهوهای برای
شکارچی،دایرههای سبز برای جنگل و مستطیل قهوهای برای خانه روایتی تصویری از این افسانه میسازد که با استفاده
از این کدها میتوان داستان را خواند18.
در بسیاری از تصویرهای کودکانه،از جمله در آثار مجلهای دهه 40و در تصویرهای مهرنوش معصومیان،ژانت
میخاییلی،غالمعلی مکتبی و دیگران،فرمها به سادگی و ایجاز کودکانهای دست یافتهاند و شکلهای هندسی با کمی
دگرگونی،در سطوح رنگی و در تکنیک تکهچسبانی(کالژ) کاغذ رنگی،بازگویی روایت متن را به عهده دارند.
هرچه دگرگونیهای راه یافته بر فرمهای ساده و هندسی بیشتر شود،از یک سو واقعگرایی و از سوی دیگر گرایش به
انتزاع در آن جلوههای بیشتری مییابد.در نگاه الراتر و کهوتاپاکوفسکا19هر پدیدهای به سادگی به شکلهای هندسی
تبدیل میشود و به کمک چند نقطه رنگی،ماهیتی حیوانی یا انسانی میگیرد.دیکبرونا20تصویرگری است که
دشوارترین روایتها را با ساده-ترین فرمهای هندسی به نمایش گذاشته است.تصویرگری بسیار شدة کتاب سیندرال از
این نمونه است.مونرولیف21نیز در تصویرگری کتابهای سالمت مایه نشاط است و دانش شادیبخش است،از
ویژگیهای نقاشی کودکان به سادگی و فراوانی بهره جسته و دست و پا و حرکات کودکانه را با خطهای بسیار ساده
نشان داده است.
توجه به ویژگیهای کوبیسم تحلیلی،به ویژه در آثار ژرژبراک،پابلو پیکاسو و ژان گری،در نمایش نیمه انتزاعی
پدیدهها،در تصویرگری نیز مورد توجه فراوان قرار گرفته شده است.این ویژگی،به شکل پیچیده و پرساخت و ساز،بارها
توسط دوشان کاالی تصویرگر چک،در تصویرگری بهکار رفته است.در تصویرگری کتاب پسری که هیچ ستارهای
نداشت،اثر علی عامهکن ،این شکستگی و دگرگونی به اوج خود نزدیک شده است؛به گونهای که به نظر میرسد از
درک و عالقهمندی کودک به دور باشد.
ضیاء الدین جاوید(م.جاوید)،تصویرگر دهه ،50در تصویرگریهایی چون پسری که بتها را میشکست،هفت
کالغون،چی شد که دوستم داشتند؟و پریا،با استفاده از فرمهای شکسته و نیمه هندسی،از نخستین تصویرگران انتزاعی
است که به ویژگیهای کوبیسم تحلیلی در تصویرگری عالقه نشان داده است.
در آثار انتزاعی و آبستره که امروزه طیف گستردهای از آثار تصویرگران را دربرمیگیرد،به پیدایش دگرگونی در فرم و
نمایش ذهنی پدیدهها توجه فروانی شده؛به گونهای که گاه شکل ظاهری فرم،شباهت خود را با موضوع به کلی از دست
میدهد و معناسازیهای آن تنها در ذهن هنرمند شکل می -گیرد.در تصویرگری کتابهای خاله سوسکه کجا میری؟
.3فرمهای شبکهبندیشده(کریستالیزه):
تقسیمبندی سطح یک فرم به سطوح بسیار کوچکتر که گاه با رنگهای گوناگون همراه است،از ویژگی نقاشیهای
موزاییکی در تمدنهای کهن ایران(از جمله نقاشیهای موزاییکی کشف شده در بیشابور،مربوط به دوراناشکانی)و هنر
دوران بیزانس به شمار میرود.تقسیم یک سطح ثابت به سطوح بسیار کوچکتر در تصویرگری امروز،بخش دیگری از
چالشهای ذهنی تصویرگر و نیز پدیده نوگرایی و زیباییشناسی نوین را به نمایش میگذارد .نقاشیهای گوستا و
کلیمت،نقاش اتریشی،اتریشی،سرشار از سطوح تزیینی شبکه -بندی شده رنگی است که از چشمنوای ویژهای برخوردار
است.
در تصویرگری کتابهایی چون سفر به شهر سلیمان و ماه و خورشید (محمد علی بنی اسدی)،غیر از خدا هیچکس تنها
نبود(فرشید مثقالی) ،افسانهها(محمد پوالدی)،راز فرداها،کمی از بسیار و دارکوبی که دارکوب شد(مهرنوش معصومیان)،آ
اول الفباست،قصه کرم ابریشم،نوروزها و بادبادکها و از آبها(نور الدین زرین کلک)،اگر جانوران صورتهای رنگی
داشتند و کی از همه پرزورتره؟(نیکزاد نجومی)و حیوانات شاخدار(هادی ابراهیمزاده)از این ویژگی به عنوان تازگی در
تکنیک و گاه به عنوان سبک انتخاب شده توسط تصویرگر،استفاده شده است.شکستگی یکدست فرم ،در کتاب گم شده
لب دریا،اثر زمان زمانی که با خطوط سفید از یکدیگر جدا شده،نشانگر هوای شرجی در سرزمینهای جنوبی ایران است
که در تصویرگری کتابهای ماهیگیر و دریا و یونس،اثر نیره تقوی نیز دیده میشود.
اغراق در فرم،عمدتا به گونهای است که ساختار اصلی و واقعی تصویر تا اندازه زیادی دست نخورده باقی میماند و تنها
نسبتهایی از عناصر تصویری به هم میریزد.این ویژگی،به خصوص در کار تصویرگران حالتگرا
(اکسپوسیونیست)،کاریکاتوریستها و طنزگرایان دیده میشود.
فرم اغراق شدة سایه پسرک،در کتاب حقیقت و مرد دانا،اثر مرتضی ممیز به گونهای است که صفحه روبهرو را کامال
دربرگرفته و زمینه آن پوشیده از نمادهایی است که گذشتههای پسرک را تداعی میکند.
در تصویرهای کتاب جمشید شاه،قهرمان،پسرک چشم آبی،قصههایی از باله و شهر ماران که توسط فرشید مثقالی
کشیده شدهاند،از ویژگی اغراق در فرم به فراوانی استفاده شده و به ویژگی بیشتر آثار مثقالی برای کودکان تبدیل شده
است.محمد علی بنیاسدی،پژمان رحیمیزاده و وحید نصیریان از جمله تصویرگرانی هستند که به این فرایند در
فراهمسازی تصویر برای کودکان گرایش نشان دادهاند.بههم ریختن نسبت اندازه سر به دیگر اعضای بدن،از
ویژگیهای معمول در این شیوه تصویرگری به شمار میرود.
.5فرمهای طبیعی(واقعگرا):
درک فرمهای واقعگرا برای کودک آسان و دلنشین است.به کارگیری فرم -های واقعی اما ساده شده در آثار پرویز
کالنتری،علی خدایی،مهرنوش معصومیان،نیره تقوی و سیمین شهروان که با رنگهایی دلنشین همرا است،برای
کودکان خردسال بسیار مناسب و خیالبرانگیز است.
در نمایش فرنم به شکل واقعگرایانه،تصویرگر تنها به ساده و خالصه و گویا کردن تصویر میاندیشد و یا آنکه به
زیبایی تمام آن را به ساختار واقعیاش نزدیک میکند.در این فرایند،ایجاد دگرگونی در اندازهها ونیز تغییر دادن وایجاد
شکستگیهای اغراقآمیز در تصویرها به چشم نمی -خورد و تصویرگر نیازی به انتقال تصورات انتزاعی ذهن خود به
کودک احساس نمیکند.
نمایش واقعی پدیدهها،چه در گونههای بسیار ساده و ابتدایی آن،که برای کودکان خردسال مناسب است(همچون آثار
مرتضی ممیز در کتاب پالتو قرمز)،و چه در گونههای پرساختوساز و ساختارگرای آن در کتاب هدیه خوبان،به چارچوب
واقعی فرم وفادار میماند.این ویژگی بهطور عام در تصویرگری کتابهای علمی،تاریخی داستانهای واقعی نمود
بیشتری دارد.
پینوشت:
(Visual Elements ( .)1عناصر دیداری)
(Line ( .)2خط)
(.)3شناخت ادبیات کودکان:گونهها و کاربردها(از روزن چشم کودک جلد ،)1نوشته:دونا نورتون،ترجمه:منصور راعی(و
دیگران)،تهران:نشر قلمرو،1382،ص .144
(.)6همانجا،ص .35
(Construcive ( .)7ساختاری)
(Impressive ( .)8حسی-تاثیرگذار)
(IIIustrative ( .)10توصیفی-بیانی)
(Decorative ( .)11تزیینی)
(Abstractive ( .)12انتزاعی)
(Narrative ( .)13روایتی)
( Form. .)14به نظر میرسد بهکارگیری واژه«شکل»به جای«فرم»چندان بار مفهومی آن را دربرنمیگیرد.ازاینرو،در
این مقاله گاهی از همان واژه«فرم»استفاده شده است.
(.)15نوتون،دونا:شناخت ادبیات کودکان:گونهها و کاربردها(از روزن چشم کودک-جلد ،)1ترجمه منصوره راعی(و
دیگران)،تهران:نشر قلمرو ،1382ص .147
Representative -)23(