You are on page 1of 12

‫‪51‬‬ ‫صفحات ‪۶۲ - ۵۱‬‬

‫نشریه هنرهای زیبا ‪ -‬معماری و شهرسازی دوره ‪ ۲۱‬شماره ‪ ۴‬زمستان ‪۱۳۹۵‬‬

‫مسکن و َپشتونوالی*‬
‫نگرشی به ارزش‌های قومی در معماری خانه‌های قلعه‌ای‬
‫پشتون‌های افغانستان‬
‫‪3‬‬
‫صدرالدین تاجیک**‪ ،1‬عیسی حجت‪ ،2‬علیرضا عینی‌فر‬
‫‪1‬دانشجوی دکتری معماری‪ ،‬دانشکده معماری‪ ،‬پردیس هنرهای زیبا‪ ،‬دانشگاه تهران‪ ،‬تهران‪ ،‬ایران‪.‬‬
‫‪ 2‬استاد دانشکده معماری‪ ،‬پردیس هنرهای زیبا‪ ،‬دانشگاه تهران‪ ،‬تهران‪ ،‬ایران‪.‬‬
‫‪ 3‬استاد دانشکده معماری‪ ،‬پردیس هنرهای زیبا‪ ،‬دانشگاه تهران‪ ،‬تهران‪ ،‬ایران‪.‬‬
‫(تاریخ دریافت مقاله‪ ،95/1/15 :‬تاریخ پذیرش نهایی‪)95/3/26 :‬‬

‫چکیده‬

‫َپشــتونوالی را ایدئولوژی و نظام‌نامه‌ی قبیله‌ای قوم پشــتون دانســته‌اند که تمامی وجوه حیات قومی‬

‫ایشــان را هدایت کرده اســت؛ لذا مطالعه مفاهیم و محتوای آن برای شــناخت شــیوه و محیط زندگی‬

‫ـاخت افغانســتان‪ ،‬که‬


‫عوامل فرهنگ قومی موثر بر محیط انسان‌سـ ِ‬
‫ِ‬ ‫آنها اهمیت می‌یابد‪ .‬با وجود این‪،‬‬

‫تکثر فرهنگی مشخصه بارز آن است‪ ،‬کمتر مطالعه شده است؛ لذا در این نوشتار سعی شده با تشریح‬

‫مفهــوم و محتــوای پشــتونوالی‪ ،‬بــه تعییــن اثــر آن بر الگــوی معمــاری خانه‌ی قلع ـه‌ای قوم پشــتون در‬

‫افغانســتان پرداخته شــود‪ .‬بنابراین نخســت با اســتفاده از روش تحقیق تحلیلی– توصیفی‪ ،‬چارچوب‬

‫نظــری تدوین و محتوای پشــتونوالی بررســی شــده‪ ،‬ســپس یافته‌هــا در رابطه با خانه قلعه‌ای پشــتون‬
‫َ‬
‫(قــا)‪ ،‬به روش مطالعه تطبیقی و اســتدالل منطقی در قالب چارچــوب نظری تحقیق‪ ،‬تحلیل و نتایج‬

‫بــه صورت جدولی که ســطوح و الیه‌های پنهان مفهوم پشــتونوالی را در ارتبــاط با این الگو و به صورت‬

‫سلســله مراتبی مشــخص می‌کند‪ ،‬ارائه گردید‪ .‬مطالعه نشان داد پشــتونوالی در جوامع قومی پشتون‪،‬‬

‫نظام‌نامه‌ای ارزشی است و از طریق مفاهیمی هنجاری در زندگی و معماری ایشان نمود پیدا می‌کند‪.‬‬

‫در ایــن میــان‪« ،‬اســتقالل»‪«ِ ،‬م َلمســتیا»‪« ،‬نامــوس» و ِ‬


‫«ســیالی»‪ ،‬مفاهیمــی در محتــوای پشــتونوالی‬

‫می‌باشند که اثر ملموس‌تری بر الگوی قالها داشته‌اند‪.‬‬

‫واژه‌های کلیدی‬
‫خانه‌های قلعه‌ای‪ ،‬الگوی معماری‪ ،‬پشتونوالی‪ ،‬قوم پشتون‪ ،‬افغانستان‪.‬‬
‫* این مقاله برگرفته از رساله دکتری نگارنده اول با عنوان‪" :‬ریشه‌یابی سنت سکونت اقوام پشتون‪ ،‬تاجیک و هزاره" است که با راهنمایی نگارنده‬
‫دوم و مشاوره نگارنده سوم در دانشکده معماری پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران در دست اقدام است‪.‬‬
‫** نویسنده مسئول ‪ :‬تلفن‪ ،09192309715 :‬نمابر‪.E-mail: sadroddin.1@gmail.com ،021 – 66972083 :‬‬
‫‪52‬‬
‫نشریه هنرهای زیبا ‪ -‬معماری و شهرسازی دوره ‪ ۲۱‬شماره ‪ ۴‬زمستان ‪۱۳۹۵‬‬

‫مقدمه‬

‫متع��ددی در حوزه‌ه��ای مختل��ف از جمل��ه حکوم��ت‌داری( (�‪Mi‬‬ ‫ارزش‌ها و باورهای یک فرهنگ در پیروان آن فرهنگ و در تمام‬
‫‪ )akhel, 2009‬اقتصـ�اد (‪ ،)Ginsburg, 2011‬توریسـ�م (‪Coulson,‬‬ ‫نمودهای زندگی آن تجلی و تجسم می‌یابد و این مقاله در جستجوی‬
‫‪ )MacLaren, McKenzie, & O’Gorman, 2014‬و ‪ ...‬می‌تــوان‬ ‫این تجلی است‪ .‬در جستجوی تجلی مفهوم پشتونوالی در معماری‬
‫یافــت کــه افغانســتان و به ویــژه قوم پشــتون را با تمرکز بــر مفاهیم‬ ‫خانــه‌ی قلع ـه‌ای‪( ۱‬قــا) قــوم پشــتون در افغانســتان‪ .‬پشــتونوالی‬
‫فرهنگی از جمله پشتونوالی به بررسی گرفته‌اند‪.‬‬ ‫«نظام‌نام ـه‌ای قبیل ـه‌ای و اصلــی پایــه در هویت پشــتون‌ها اســت»‬
‫بخشــی از اســنادی کــه توســط حصــاری (‪ ،)1376‬هالــت و‬
‫‪۲‬‬
‫(‪ .)Ginsburg, 2011,89‬آن «قانــون ســنتی رفتار‪ ،‬هدایت‌گر کنش‌ها‬
‫ســمیع‌زی‪ )1980( ۳‬کاظمــی‪ ،)1986( ۴‬زابو‪ ۵‬و بارفیلد‪ )1991( ۶‬تهیه‬ ‫و مســوولیت‌های عمومی و تقویت‌کننده ساختار جامعه‌ی پشتون‬
‫شــده‌اند‪ ،‬بــه طور مشــخص به معمــاری «قال» پرداخته اســت و به‬ ‫می‌باشد» (‪ .)Amato, 2010,19‬در این بررسی‪ ،‬معماری قالها دارای‬
‫نمونه‌هــای خوبی از این الگو اشــاره کرده‌اند‪ .‬بــا این وجود‪ ،‬غالب‬ ‫هویت انگاشــته شده و فرض بر این بوده که در آن‪ ،‬مفهوم سکونت‬
‫مطالعــات رویکــرد کالبدی داشــته و بــه برداشــت‌هایی ّکمی ا کتفا‬ ‫بــه معنای کامل و هم‌نوا با ســایر نیازهای انســان قومی‪ ،‬فضاهایی‬
‫کرده‌انــد‪ .‬بررســی حاضر بــه تأثیر پشــتونوالی بر الگــوی معماری قال‬ ‫را شــکل داده کــه در ارتبــاط بــا مظاهــر حیــات قومــی و ارزش‌هــای‬
‫می‌پردازد و ادعای اصلی مقاله از این قرار است؛ مفاهیم جاری در‬ ‫مؤکد در پشــتونوالی بوده‌اند‪ .‬از ایــن رو‪ ،‬هدف از نگارش این مقاله‪،‬‬
‫پشــتونوالی بــر الگوی معمــاری قال تأثیر گذارده و در حکم نقشــه‌ی‬ ‫پاسداشــت ایــن گنجین ـه‌ی تاریخــی و درک چگونگــی تأثیرگــذاری‬
‫پنهــان عمــل نموده اســت‪ .‬بــرای اثبــات این ادعــا‪ ،‬ابتدا به شــرح‬ ‫پشــتونوالی بــر ســاختار کالبــدی قــا در افغانســتان بــوده اســت‪.‬‬
‫مفهوم پشــتونوالی و الگوی معماری «قال» پرداخته شــده‪ ،‬ســپس‬ ‫تــا کنــون معمــاری اقــوام افغانســتانی در ســایه‌ی بارزتریــن‬
‫با شناخت عناصر محتوایی پشتونوالی تحلیل تبلور مفاهیم آن در‬ ‫مشــخصه فرهنگــی افغانســتان‪ ،‬کــه همانــا قومــی بــودن اســت به‬
‫معماری «قال»‌ها صورت می‌گیرد‪.‬‬ ‫بررســی گرفتــه نشــده اســت‪ .‬ایــن در حالــی اســت کــه مطالعــات‬

‫روش تحقیق‬
‫فرهنــگ باشــد و نــه به نــام محیــط – در تاریخ اندیشــه‌ی بشــری‬ ‫پژوهش حاضر در بخش نظری با رویك ــرد كیفـــی و ابزار مطالعه‬
‫بحثــی اســت کهــن (نــوری‪ .)1378 ،‬از آن جملــه خانــه بــه عنــوان‬ ‫كتابخان ـه‌ای و بــا اســتفاده از روش توصیفی‪-‬تحلیلــی بــه ارائــه‬
‫پدیــده و نهــادی فرهنگــی (راپوپــورت‪ ،)1388 ،‬محیطی اســت که‬ ‫چـارچوب نظـری پرداختـه‪ ،‬سپس با روش تحلیل منطقی‪ ،‬مفهوم‬
‫رابطه‌ی بین شکل آن و فرهنگ‪ ،‬به صورت مستقیم یا غیرمستقیم‬ ‫و محتــوای پشــتونوالی در فرهنــگ پشــتون‌ها را بــه بررســی گرفتــه‬
‫جایــگاه مســتقلی در حوزه‌هــای مختلف علوم انســانی از جمله در‬ ‫اســت‪ .‬این مطالعه با هدف فهم عمل قوم پشــتون‪ ،‬با مراجعه به‬
‫مطالعــات انسان‌شناســی و معمــاری داشــته اســت‪ .‬با ایــن وجود‬ ‫منابع دست اول‪ ،‬یعنی اسنادی که توسط پشتون‌های افغانستان‬
‫به نظر می‌رســد به ســبب گســتردگی مقوله فرهنــگ و کلی‌گرایی و‬ ‫نگاشته‌شــده و نیز اســناد تحلیلی مرتبط با آنها انجام شــده است‪.‬‬
‫مختصــر بــودن تعاریف فرهنــگ (پوردیهیمــی‪ ،)6 ،1390 ،‬هنوز در‬ ‫پس از آن‪ ،‬معماری قال‪ ،‬رویدادها و کارکردهای آن مورد بررسی قرار‬
‫این ارتباط نظری واحد و کاربردی شکل نگرفته باشد‪ .‬با این حال‬ ‫گرفته اســت‪ .‬بــرای گردآوری اطالعــات این بخش‪ ،‬عــاوه بر منابع‬
‫در بیشتر مطالعات فرهنگ و مسکن‪ ،‬بسیاری از آرای راپاپورت به‬ ‫کتابخان ـه‌ای‪ ،‬از روش‌هــای میدانــی شــامل مشــاهده و مصاحبـ ـه‬
‫عنوان تنها مدل کاربردی به شکل مستقیم (ارمغان‪ ،‬سلطان‌زاده‬ ‫بــاز و نیمه‌باز ســاختاریافته با متخصصان و ریش‌ســفیدان جامعه‬
‫و ایرانــی بهبهانــی‪ ،)1392 ،‬تحلیلــی (پوردیهیمــی‪ )1390 ،‬و یــا بــا‬ ‫پشــتون نیز استفاده شد‪ .‬در نهایت یافتـ ‌ههـــا بـــا اســتفاده از روش‬
‫تفاســیری بومــی (یزدان‌فــر‪ ،‬حســینی و زرودی‪ ،)1392 ،‬بــه عنوان‬ ‫مطالعه تطبیقـی و اسـتدالل منطقـی در ارتباط با چارچوب نظری‬
‫چارچوب نظری استفاده کرده‌اند‪.‬‬ ‫پ ــژوهش‪ ،‬تحلیــل و نتـــایج در قال ــب جـــدولی ســطح‌بندی شــده‬
‫راپاپورت در دهه ‪ ،1970‬با هــــــدف آ گــــــاهی از ســـــــاختار كلــی‬ ‫كــه سلســله مراتب تأثیر پشــتونوالی بــر الگوی معماری قال را نشــان‬
‫فرهن ـ ـ ــگ و عوامــل تــأثیرگــذار آن بر محیط‌های ساخته‌شده آن را‬ ‫می‌دهد‪ ،‬ارائه گشته است‪.‬‬
‫به اجزایی تقســـــیم کرده اســـــت‪ .‬به باور افرادی چون پوردیهیمی‬
‫در ای ـ ــن روش بخش‌هایـــــی از محیـــــط بــــــا اجزایــــــی از فرهنــــــگ‬ ‫‪ -۱‬چارچوب نظری‬
‫نظی ـ ــر‪ ،‬جهان‌بینی‪ ،‬ارزش‌هـــــا‪ ،‬تصورات‪ ،‬هنجارهـــــا‪ ،‬روش زندگی‬
‫و سیس ـ ــتم‌های فعالیـــــت می‌توانـــــد در ارتباط نزدیك قـــــرار گیرد‬ ‫بــه بــاور بســیاری‪ ،‬مقــوالت مربوط به شــکل محیــط مصنوع و‬
‫(پوردیهیمـــــی‪ .)1390 ،‬با این حال در تحقیقـــــات اخیر عده‌ای از‬ ‫بحــث رابط ـه‌ی فرهنــگ و محیــط و نتایــج آن – ا گر چه نــه به نام‬
‫‪53‬‬
‫مسکن و َپشتونوالی‬

‫بوده (کاکړ‪ ،)1390 ،‬که دارای مشخصات نژادی و فرهنگی ویژه‌اند‬ ‫محققین با مبهم دانس ـ ــتن مفه ـ ــوم جهان‌بینی و روش زندگی به‬
‫و به زبان پشــتو ســخن می‌گویند (الفنستون‪ ،‬بی تا)‪ .‬در مورد منشأ‬ ‫تجزیه این مفاهی ـ ــم و ارائه مدل‌های گس ـ ــترده‌تر ارتباط فرهنگ‬
‫نژادی پشتون‌ها نظرات گونا گونی وجود دارد‪ .‬فرهنگ ضمن اشاره‬ ‫و محیط مب ـ ــادرت کرده‌اند‪ .‬دس ـ ــته‌ی دیگر نظری ـ ــات مربوط به‬
‫بر آنکه پشــتون‌ها بر اســاس شــجره‌نامه قومی‪ ،‬علم نسب‌شناســی‬ ‫محققانی اس ـ ــت که با رویک ـ ــردی کل‌نگر تالش داش ـ ــته‌اند مدلی‬
‫قدیم و تاریخ اســطوره‌ای‪ ،‬خود را از اعقاب بنی‌اســرائیل می‌دانند‪،‬‬ ‫برای تحلیل فرهنگی محیط ساخته‌ش ـ ــده ارائه دهند‪ .‬آنها با ارائه‬
‫تا کیــد دارنــد دانشــمندان ایــن نظــرات را بــه دالیــل تاریخــی و‬ ‫نظریاتی مبتنی بر آرای هافس ـ ــتد‪ ،۷‬شاین‪ ۸‬و راپاپورت‪ ۹‬و بر اساس‬
‫زبان‌شــناختی ردکــرده‪ ،‬پشــتون‌ها را شــعبه‌ای از شــاخه‌ی هنــد‬ ‫س ـ ــطح‌بندی عناص ـ ــر محتوای ـ ــی فرهنگ‪ ،‬مدلی برای س ـ ــنجش‬
‫و اروپایــی نــژاد آریایــی می‌شــمارند کــه در جریــان تاریــخ و در رونــد‬ ‫فرهنگی محیط معرفی می‌کنند که دارای سه سطح درونی‪ ،‬میانی‬
‫شکل‌گیری ملت‌ها‪ ،‬برخی از عناصر هندی‪ ،‬ترک‪ ،‬تاجیک و عرب را‬ ‫و بیرونی می‌باشد‪ .‬در سطح‌بندی شاین از مقولـه فرهنـگ‪ ،‬ابتـدا‬
‫ّ‬
‫نیز جذب کرده‪ ،‬ملتی با زبان و فرهنگ مشخص به وجود آورده‌اند‬ ‫از ارزش‌ها به عنوان مفروضات اساسی یا الیه درونی و از مظـ ـ ــاهر‬
‫(فرهنگ‪ .)1371 ،‬بیشــتر مورخان‪ ،‬نخســتین زیستگاه پشتون‌ها را‬ ‫فرهنگ به عنوان الیه بیرونی یاد شـده‪ ،‬سـپس بـه سطح واسطی‬
‫کوه‌هــای ســلیمان و ســرزمین‌های مجــاور آن در غــرب رودخانه‌ی‬ ‫تحت عنوان هنجارها و قواعـ ـ ــد رفتـاری بـین آنها اشاره شده است‬
‫ســند دانسته‌اند (گریگوریان‪ .)1388 ،‬کاتب نیز عالوه بر آنکه جبال‬ ‫(‪ .)Schein, 2004‬بر اس ـ ــاس این م ـ ــدل‪ ،‬ارزش‌ها با جهت‌دهی به‬
‫غور و کوه سلیمان را مأوای اولیه ایشان می‌داند‪ ،‬تأثیر مسکن اولیه‬ ‫هنجارها و قواعد‪ ،‬شکل مظاهر بیرونی فرهنگ را تعیین می‌کنند‪.‬‬
‫ایــن قــوم بر وجه تســمیه آنان به پشــتو یا پشــتان و پختــو یا پختان‬ ‫از این رو به اعتقاد راپاپ ـ ــورت‪ ،‬فعالیت‌ها را می‌توان كلیدی برای‬
‫را نیز مثبت دانســته اشــاره می‌کند؛ َ«پشــتون منســوب به ُپشته به‬ ‫فهـم چگـونگی تأثیرپـذیری شـكل خانـه از فرهنـگ به حساب آورد‬
‫معنی کوهســت‪ ،‬چون مأوایشان در ابتدا جبال غور و کوه سلیمان‬ ‫(‪ .)Rapoport ,1998‬برخی نیزعالوه بر تایید سطح‌بندی راپاپورت‬
‫بوده‪ ،‬از این رو به اندک تصرف لفظی‪ ،‬به َپشتو نام زد و زبان‌شان به‬ ‫معتقدند؛ «خانه به عنوان یك بنـ ـ ــا‪ ،‬ماننـد دیگـر بناهـا تحت تأثیر‬
‫پشتو سمر و مشتهر گردیده‪ ،‬تقدیر لفظ کوهستان و پشتون مأخوذ‬ ‫مبانی نظـ ـ ــری حـا كم بـر معمـ ـ ــاری هـر جامع ـ ـ ـه‌ای نیز می‌باشد»‬
‫از پشته با هم مطابقت و معنی پشتون کوهی یا کوهستانی می‌شود‬ ‫(یزدان‌ف ـ ــر‪ ،‬حس ـ ــینی و زرودی‪ )22 ،1392 ،‬و از این اصل نتیجه‬
‫‪ ...‬؛ و پختون از استعمال خود افغان‌ها که «شین» را به «خا» بدل‬ ‫می‌گیرند که مبانی نظری و ش ـ ــیوه زندگی به عنوان س ـ ــطح میانی‬
‫می‌کنند بروی روز آمده‪ ،‬خود ایشــان خود را پشــتو و پشتون و پختو‬ ‫و مج ـ ــرای تبلور فرهن ـ ــگ جامعه در معماری جامعه به حس ـ ــاب‬
‫و پختــون و هندی‌هــا پتــان و فارســی‌ها افغــان می‌گوینــد» (کاتــب‪،‬‬ ‫می‌آید و با بررسی و تحلیل این دو می‌توان چگونگی تأثیر فرهنگ‬
‫‪ .)47 ،1372‬پشتون‌ها ا کنون در هر دو جانب مرزهای افغانستان و‬ ‫بر الگوی خانه را س ـ ــنجید‪( .‬همان) این پژوهش با مبهم دانستن‬
‫پا کستان زندگی می‌کنند و به باور فوگیلسنگ‪ ،‬پیشاور در پا کستان‬ ‫مفهوم مبانی نظری معماری و به سبب اتخاذ رویکردی کلنگر به‬
‫و قندهار در افغانستان به طور سنتی مرا کز شهری عمده‌ی ایشان‬ ‫فرهنگ‪ ،‬ضمن پذیرش سطح‌بندی سه الیه فرهنگ‪ ،‬الیه میانی‬
‫محس��وب می‌ش��ود (‪ .)Vogelsang, 2008‬بر همین اساس در رابطه‬ ‫یا واس ـ ــط و مجرای تبل ـ ــور ارزش‌ها در مظاهر فرهنگ ـ ــی‪ ،‬از جمله‬
‫با پشــتون‌های افغانســتان تصور عمده بر آن اســت که این جوامع‬ ‫معماری هر جامعه‌ای را تنها شیوه زندگی می‌داند؛ لذا در ادامه با‬
‫قومــی در حــال حاضــر در جنــوب شــرق‪ ،‬شــرق و جنوب غــرب این‬ ‫تمرکز بر عوامل موثر بر شیوه‌ی زندگی پشتون‌ها به تحلیل محتوا و‬
‫َ‬
‫کشــور متمرکزنــد و دو گــروه عمده‌ی آنهــا را قبایل ُدرانــی و غلجایی‬ ‫سنجش رابطه مفهوم پشتونوالی با الگوی معماری قالهای ایشان‬
‫که بیشـ�تر یک‌جا نشـ�ینند‪ ،‬تشـ�کیل می‌دهد (‪.)Vogelsang, 2008‬‬ ‫می‌پردازد‪ .‬عالوه بر آن معتقد است در مواردی نیز ارزش‌ها بدون‬
‫فرهنــگ و زندگــی قبیلــه‌ای در میــان پشــتون‌ها شــایع اســت و بــر‬ ‫واســ ــطه به وس ـ ــیله نمادهایی در معماری تبل ـ ــور می‌یابد که این‬
‫اســاس نظام‌نامه‌ای قبیله‌ای به نام پشــتونوالی فعالیت‌های خود‬ ‫نوشتار به آن نمی‌پردازد‪.‬‬
‫را جهــت می‌دهنــد و ســاختارهای جوامــع خود را تقویــت می‌کنند‬
‫(نجفی‪.)1389 ،‬‬ ‫‪ -۲‬پشتونوالی‬
‫‪ -1-2‬مفاهیم پشتونوالی‬ ‫پشــتونوالی مفهومی اســت که در رابطه با قوم پشــتون شناخته‬
‫پشــتونوالی‪ ،‬مفهومی اســت که بــه اعتقاد بســیاری‪ ،‬قدمتی به‬ ‫می‌شــود؛ لــذا پیــش از پرداختــن به ایــن مفهوم‪ ،‬توصیــف مفاهیم‬
‫تاریــخ پشــتون‌ها دارد (ابوطالبــی‪ )1376 ،‬با این وجــود‪« ،‬کتاب‌ها‬ ‫پشــتون یــا پختــون و افغــان ضــرورت می‌نماید‪ .‬پشــتون‌ها بــه باور‬
‫و اســناد بســیار اندکی به وســیله پختون‌ها در مورد تاریخ‪ ،‬فرهنگ‬ ‫بسیاری‪ ،‬یکی از اقوام افغانستان و از باشندگان اصلی این سرزمین‬
‫و جامعه خودشــان نوشــته شــده اســت» (فرزین نیا‪،)217 ،1380،‬‬
‫تــا بتــوان حقیقــت ایــن مفهــوم را در خالل آنهــا به بررســی گرفت‪.‬‬
‫ایــن کاســتی و عدم وجــود نگاهی کالن بــه پشــتونوالی‪ ،‬نقایصی را‬
‫ً‬
‫از جمله؛ شــکل‌گیری تفاســیر چندگانــه‪ ،‬جزء نگر و غالبــا غیر بومی‬
‫از مفهوم پشــتونوالی ســبب گشته اســت؛ لذا این نوشتار به هدف‬
‫دوری از ایــن نقیصــه‪ ،‬ضمــن اشــاره‌ای مختصــر به برخــی نظریات‬ ‫تصویر‪ -1‬تجزیه و سطح بندی فرهنگ در رابطه با الگوی مسکن با رویکرد کل‌نگر‪.‬‬
‫‪54‬‬
‫نشریه هنرهای زیبا ‪ -‬معماری و شهرسازی دوره ‪ ۲۱‬شماره ‪ ۴‬زمستان ‪۱۳۹۵‬‬

‫پشتونوالی داشته و معتقدند پشتونوالی به جای یک نظام قانونی‬ ‫اندیشــمندان غیرپشــتون‪ ،‬بر آن اســت تا شــناخت پشــتونوالی را با‬
‫متعــارف‪ ،‬تنها قالبــی فکری در رابطه با مفهوم «عزت» می‌باشــد و‬ ‫تا کیــد بــر منابع پشــتون حاصل نماید‪ .‬بســیاری از غیرپشــتون‌ها‪،‬‬
‫محتوای هنجاری آن بسیار سیال بوده و در رابطه با هر احتمالی‪،‬‬ ‫پشــتونوالی را نظام‌نام ـه‌ی قبیل ـه‌ای یــا قانون قبیله‌ای پشــتون‌ها‬
‫قوانین دقیق و اجرایی ارائه نمی‌کند (‪ .)Ginsburg, 2011‬برهمین‬ ‫ترجم��ه کرده‌ان��د (‪ .)Ginsburg, 2011‬دســته‌ای نیــز پشــتونوالی را‬
‫اســاس‪ ،‬آنان محتوای پشــتونوالی را مجموعه‌ای از قوانین نظارتی‬ ‫به عنوان نظام‌نامه و ایدئولوژی قوم پشـ�تون معرفی کرده (‪Major‬‬
‫ً‬
‫می‌داننــد که وظیفه‌اش عمومــا تعیین موضوعات مشــروع نزاع‌ها‬ ‫‪ )& Strickland, 2007‬و برخی نیز آن را رســوم نانوشــته پشــتون‌ها‬
‫و راه‌حل‌هـ�ای مشـ�روع حـ�ل و فصـ�ل آنهـ�ا می‌باشـ�د (‪Ginsburg,‬‬ ‫دانسته‌اند (ابوطالبی‪.)1376 ،‬‬
‫‪ .)2011‬گینســبورک بــا اســتناد بــه گفته‌هــای برخی نویســندگان‪،‬‬ ‫مــروری اجمالــی بــر محتــوای این منابــع و مقایســه آن با اندک‬
‫محتــوای پشــتونوالی را شــامل ســه مفهــوم کلیــدی ِ«م َلمســتیا»‬ ‫منابــع پشــتون روشــن می‌ســازد‪ ،‬اشــارات محققیــن غیرپشــتون‪،‬‬
‫َ‬ ‫ً‬
‫(مهمان‌نــوازی)‪«َ ،‬بدل» (انتقــام) و «ننواتی» (پنــاه) توصیف کرده‬ ‫غالبــا جزءنگرانــه و تکــراری ناقــص از بیــان محتــوای پشــتونوالی و‬
‫اس��ت (‪ .)Ginsburg, 2011‬بــا ایــن حــال عــده‌ای پشــتونوالی را‬ ‫یــا برداش ـت‌هایی ســطحی از آن اســت که در مواجه ـه‌ای موقت با‬
‫سیســتمی اســتوار بــر دو مفهــوم برابــری و خودمختــاری دانســته‬ ‫جوامع پشــتون حاصل گشته‌است‪ .‬بر خالف منظر فوق‪ ،‬محتوای‬
‫(‪ )Barfield, Nojumi, & Thier, 2006‬و برخــی نیــز محتــوای آن را‬ ‫منابع پشــتون‪ ،‬مبین درکی عمیق از پشــتونوالی بوده‪ ،‬به نوعی که‬
‫مرکب از چندین اصل می‌دانند با این تفســیر که تعداد آنان بســته‬ ‫غالب آنها پشــتونوالی را «پشتون بودن» و در مواردی عین «هویت‬
‫بـ�ه منظـ�ر افـ�راد متغیـ�ر می‌باشـ�د (‪ .)Major & Strickland, 2007‬بــا‬ ‫پشــتونی» و اســامی پشــتون‌ها معرفــی کرده‌اند‪ .‬بر همین اســاس‬
‫همین استدالل ایشان براین باورند که اصول هنجاری پشتونوالی‬ ‫خــادم در کتابــی که تحــت عنوان «پشــتونولی» به چاپ رســانده‪،‬‬
‫بیــن ســه تا شــش اصل شــامل بــدل (انتقــام)‪ ،‬غیرت‪/‬ننگ (عزت‬ ‫بر این باور اســت که پشــتو و پشــتونوالی نام بزرگ رســوم‪ ،‬رواج‌ها و‬
‫نفــس‪ ،‬دلیــری و جوانمــردی)‪ ،‬مهمان‌نوازی‪/‬پنــاه‪َ ،‬پــرده (افتراق‬ ‫اساس و ذات روح قومی‪ ،‬عظمت تاریخی و روایات ملی پشتون‌ها‬
‫جنســیتی)‪ ،‬ناموس (دفاع از عزت) و ِجرگه (شــورا) متغیر می‌باشــد‬ ‫شــمرده می‌شــود (خادم‪ ،‬پرته لــه نیټی)‪ .‬وی همچنین تا کید دارد‬
‫(‪.)Major & Strickland, 2007‬‬ ‫که پشــتو نام زبان ملی‌شــان‪ ،‬پشتون نام قومشــان و پشتونخوا نام‬
‫بــر خالف نظــرات فــوق‪ ،‬نگــرش محققان پشــتون بــه محتوای‬ ‫وطنشــان اســت و از ایــن الفاظ‪ ،‬لفظ پرمعنی پشــتونوالی ســاخته‬
‫پشــتونوالی از نوعــی جامعیــت برخــوردار بــوده و گســتره‌ی آن را‬ ‫شــده اســت (خادم‪ ،‬پرته لــه نیټی)‪ .‬میاخیل‪ ،‬پشــتونوالی را شــیوه‬
‫شــامل تمامی وجوه زندگی پشــتون‌ها می‌دانند‪ .‬هاشمی در تایید‬ ‫زندگــی موروثــی پشــتون‌ها تعبیــر می‌کنــد و در این رابطــه می‌گوید‬
‫این مهم آورده اســت؛ «پشــتو عــاوه بر معنی زبــان ‪ ...‬در برگیرنده‬ ‫«ایــن نظام‌نام ـه‌ی رفتــاری‪ ،‬شــیوه‌ی موروثــی زندگــی پشــتون‌ها‬
‫ً‬
‫تمامــی ابعــاد زندگــی می‌باشــد بــه این اســاس هیچ وقت پشــتون‬ ‫خصوصا در میان جمعیت‌های روستایی پشتون در دو سوی خط‬
‫بدون پشــتو بــوده نمی‌تواند‪ .‬پشــتو برای پشــتون در عرصه زندگی‬ ‫دیورند‪ ۱۰‬می‌باش��د» (‪ .)Miakhel, 2009, 3‬کا کر‪ ،‬آن را نظا‌م‌نامه‌ای‬
‫عبــارت از عــزت‪ ،‬شــرافت‪ ،‬بزرگی‪ ،‬غیرت و همت اســت که پشــتون‬ ‫می‌دانــد که مؤلفه‌های ســازنده آن را هنجارهایی با مقبولیت عام‬
‫در اجتماع به همین توزین می‌شــود» (هاشمی‪ .)12 ،1398 ،‬الیق‬ ‫تشکیل می‌دهد و پشتون‌ها از آن طریق‪ ،‬ساختار و نظم اجتماعی‬
‫نیز می‌گویــد؛ «قوانین قبیله‌ای از نگاه تعداد زیاداند‪ .‬هیچ موردی‬ ‫خاص خود را مراقبت می‌کنند و باالتر از آن به این وســیله‪ ،‬هویت‬
‫وجــود ندارد که قبایل برای آن مقرره و یا قانونی نداشــته باشــند»‬ ‫قوم��ی‪ -‬مذهبی خ��ود را محافظت می‌کنن��د (‪ .)Kakar, 2005‬وی‪،‬‬
‫(الیــق‪ .)18 ،1365 ،‬میاخیــل با هدف درک بهتر این نظام و تا کید‬ ‫وجود پشــتونوالی را بــرای بقای هویت پشــتون‌ها ضروری می‌داند‬
‫بــر وجــود تسلســل میــان اصــول پشــتونوالی‪ ،‬محتوای پشــتونوالی‬ ‫و معتقد اســت؛ «تمایزی میان پرداختن به پشــتونوالی و پشــتون‬
‫را بــه دو دســته اصلــی و فرعــی تقســیم‌بندی کــرده و تا کیــد دارد‬ ‫بودن وجود ندارد»(‪ .)Kakar, 2005, 3‬کا کر‪ ،‬تأثیرگذاری پشتونوالی‬
‫محتــوای اصلــی پشــتونوالی بــر پنــج محــور اصلــی ِســیال (برابری‪،‬‬ ‫را فراتر از رســم و رســوم اجتماعی محض دانســته و معتقد است در‬
‫یکســانی)‪ِ ،‬سیالی (عملی‌ساختن برابری و یکسانی از طریق رقابت‬ ‫ذهن پشــتون‌ها‪ ،‬پشــتونوالی هویتی مذهبی مرتبط با اســام دارد‬
‫و هم‌چشــمی)‪ ،‬نامــوس (حمایــت از اعضــای زن خانــواده و ثــروت‬ ‫و بیــان م ـی‌دارد؛ «بــرای پشــتون‌ها‪ ،‬هیــچ تناقضــی میان پشــتون‬
‫و دارایــی)‪ ،‬عــزت یــا ننگ (شــرافت) و غیرت (شــجاعت و قهرمانی)‬ ‫بــودن و عمــل به پشــتونوالی و مســلمان بــودن و وفــادار ماندن به‬
‫استوار می‌باشد (‪.)Miakhel, 2009‬‬ ‫قوانین دین اسالم وجود ندارد» (‪ .)Kakar, 2005,‌3‬محققینی نیز‬
‫بــا اســتناد بــه مطالــب ذکرشــده‪ ،‬مشــاهدات میدانــی و تا کیــد‬ ‫هستند که با یکی دانستن اسالم و پشتونوالی در میان پشتون‌ها‪،‬‬
‫غالــب پشتون‌شناســان‪ ،‬می‌تــوان بیــان کــرد؛ پشــتونوالی نظامــی‬ ‫آن را قانون قوم پشتون و منشأ گرفته از خواسته‌ها و تجارب مردم‬
‫اســت که روش زندگی پشــتون‌ها را هدایت می‌کند؛ لذا اصول این‬ ‫می‌دانند (هاشمی‪.)1389 ،‬‬
‫نظام‌نامــه را می‌تــوان بــه شــکل غیرمســتقیم‪ ،‬تعیین‌کننده شــکل‬
‫خانه‌های ایشــان دانســت‪ .‬عالوه بر آن‪ ،‬نتایج بررســی‌ها مبین آن‬ ‫‪ -2-2‬محتوای پشتونوالی‬
‫اســت کــه میــان اصــول پشــتونوالی‪ ،‬مفاهیمی یافت می‌شــوند که‬ ‫درک محتــوای پشــتونوالی‪ ،‬در تبعیــت از نگــرش بــه مفهــوم‬
‫تأثیــر ملموس‌تــری بــر شــکل خانه‌هــای ایشــان داشــته‌اند‪ .‬اصول‬ ‫پشــتونوالی اســتنباط می‌گردد‪ .‬عده‌ای که با رویکــرد جزءنگرانه به‬
‫مــورد نظــر را می‌توان شــامل اســتقالل و خودمختاری‪ِ ،‬م َلمســتیا‪،‬‬ ‫ایــن مفهوم نزدیک شــده‌اند‪ ،‬تصوری منطبق بــر قوانین امروزی از‬
‫‪55‬‬
‫مسکن و َپشتونوالی‬

‫دانسته است (‪ .)Miakhel, 2009‬سیالی‪ ،‬نوعی رقابت و هم‌چشمی‬ ‫نامــوس‪ِ ،‬ســیالی و انتقــام دانســت‪ .‬بــه منظــور اثبــات ایــن ادعــا‪،‬‬
‫در میــان کســانی اســت که در غالب شــرایط از جمله ثــروت و قدرت‬ ‫اشاره‌ای مختصر به شرح آنها ضرورت می‌نماید‪.‬‬
‫برابرند‪ .‬به عنوان مثال یک خان با خان دیگر ســیال اســت و سیالی‬ ‫الف‪ :‬اســتقالل و خودمختاری؛ به باور خادم تمام پشتون‌ها به‬
‫می‌کند ولی وی هیچ وقت با کارگران و یا همسایه (بیگانگانی که در‬ ‫سبب این که ایمان دارند متعلق به قومی شریف می‌باشند‪ ،‬خود‬
‫روستای او زندگی می‌کنند) خود سیالی نخواهد داشت‪.‬‬ ‫را بــه چشــم حرمت دیده و از مبــادرت به اموری کــه زایل‌کننده‌ی‬
‫ه‪ :‬انتقــام؛ در کتــاب آداب و رســوم پشــتون‪ ،‬در بخــش آداب و‬ ‫ایــن شــرافت باشــد‪ ،‬خــودداری می‌ورزنــد (خــادم‪ ،‬پرته لــه نیټی)‪.‬‬
‫رســوم مــردم ننگرهــار آمده اســت کــه «مــرگ و جــرح از موضوعات‬ ‫بــه همیــن ســبب وی این شــاخصه را عامل اســتقالل‌طلبی و طرد‬
‫بسیار کوچکی چون جنگ میان دو طفل تا مواردی مانند اختالف‬ ‫تســلط هــر بیگان ـه‌ای بر زندگی پشــتون‌ها تصــور کــرده و تحمل آن‬
‫باالی نوبت آب‪ ،‬پل و پلوان‪ ۱۱‬و زمین ناشی می‌شود و طرفین دعوا‬ ‫را در هــر شــرایطی بــرای ایشــان غیرممکــن می‌دانــد (خــادم‪ ،‬پرتــه‬
‫تــا زمانــی بــه درگیری ادامــه می‌دهنــد و یکدیگــر را می‌کشــند که از‬ ‫لــه نیټی)‪ .‬بارفیلــد و همــکاران نیز تا کید پشــتونوالی را بر اســتقالل‬
‫دیگدان‌هایشــان دود بلند شود (یعنی تا آخرین نفر از بازماندگان‪،‬‬ ‫فــردی تصــور کرده‪ ،‬حضور این عامل در زندگی پشــتون‌هارا ســبب‬
‫به کشــتن هــم ادامه می‌دهنــد)»(د لیکواالنــو ټولګه‪.)33 ،1391 ،‬‬ ‫شکل‌گیری و بقای استقالل‌طلبی (فردی‪ ،‬خانوادگی و یا قبیله‌ای)‬
‫میاخیــل در زمینــه نزاع و انتقــام در جوامع پشــتون تا کید دارد که‬ ‫آنها دانسته‌اند (‪.)Barfield, Nojumi, & Thier, 2006‬‬
‫پختون‌هــا انتقام خــود را می‌گیرند و اهمیتــی نمی‌دهند که تحقق‬ ‫ب‪ :‬ملمســتیا (مهمان‌نوازی)؛ به اعتقــاد میاخیل‪ ،‬اولین چیزی‬
‫هدف آنها چه مدت به درازا خواهد کشید‪ .‬وی برای اثبات ادعای‬ ‫کــه پشــتون‌ها در قریه‌هــای خــود می‌ســازند‪ ،‬مهمان‌خانــه اســت‪.‬‬
‫خود به ضرب‌المثلی پشــتو اشاره می‌کند که محتوای آن مبتنی بر‬ ‫دامنــه مهمان‌نــوازی ایشــان محــدود نبــوده و شــامل تمامــی افراد‬
‫آن است که؛ ا گر یک پختون انتقام خود را پس از صد سال بگیرد‪،‬‬ ‫آشــنا و بیگانه‌ای می‌گردد که به هدف مهمانــی‪ ،‬مالقات و یا بازدید‬
‫هن��وز عجل��ه ک��رده اس��ت (‪ .)Miakhel, 2009‬وی در ایــن رابطــه‬ ‫بـ�ه خانه و یا روسـ�تای ایشـ�ان مراجعـ�ه می‌کننـ�د (‪.)Miakhel, 2009‬‬
‫تا کید داشــته که؛ پســر‪ ،‬نوه‪ ،‬نتیجه یا یکی از عموزاده‌های مقتول‬ ‫وی اشــاره دارد کــه پشــتون‌ها بهتریــن غــذا و مــکان را بــه مهمــان‬
‫می‌تواننــد و وظیفــه دارنــد حتی پــس از چندین نســل انتقام خود‬ ‫اختصــاص می‌دهنــد و مهمان‌نــوازی را نوعــی مباهــات و فخر برای‬
‫را بگیرنــد و ا گــر پختونــی انتقــام نمی‌گیــرد‪ ،‬ایــن به معنی ترســویی‬ ‫خـ�ود می‌داننـ�د (‪ .)Miakhel, 2009‬قیام‌الدیــن خــادم در توصیــف‬
‫و بی‌غیرت��ی او قلم��داد می‌گ��ردد (‪ .)Miakhel, 2009‬بــه بــاور کا کــر‪،‬‬ ‫شدت مهمان‌نوازی پشتون‌ها به نقل از مولوی عبدالحمید افغانی‬
‫میزان ســنجش کیفیت جاری شــدن اصول پشــتونوالی در جامعه‬ ‫نوشــته است‪« :‬در افغانســتان برای هیچ مسافری ضرورت به وجود‬
‫پش��تون‪ ،‬عزت‌مندی می‌باش��د (‪ .)Kakar, 2005‬بــه اعتقاد وی «با‬ ‫جیــب خرجــی وجود نــدارد» (خــادم‪ ،‬پرته له نیټــی ‪ .)95 ،‬برهمین‬
‫وفــاداری به پشــتونوالی‪ ،‬یک پشــتون دارای عزت می‌شــود؛ بدون‬ ‫اساس ایشان تا کید دارند که پشتو زبان‌ها و دیگر قبایلی که در این‬
‫عزت او (مرد یا زن) برای مدت زیادی پشــتون دانســته نمی‌شــود‪،‬‬ ‫ســرزمین زندگی می‌کنند‪ ،‬به خاطر مهمان بســیار به خود می‌بالند‪،‬‬
‫و مســتحق حقوقــی نمی‌گردد و مــورد حمایت جامعه پشــتون قرار‬ ‫به همین دلیل در هر نقطه‌ای از افغانســتان انســان فکر می‌کند که‬
‫نمی‌گی��رد» (‪ .)Kakar, 2005, 3‬بــا نگاهی بر آنچه آمد‪ ،‬این حقیقت‬ ‫در خانه خود است‪( .‬خادم‪ ،‬پرته له نیټی) میاخیل نیز در این رابطه‬
‫روشــن می‌گردد کــه بر خــاف ادعای بســیاری‪ ،‬پشــتونوالی طریقه‬ ‫براین باور است که در جامعه پشتون کسانی که از مهمانان پذیرایی‬
‫رفتــار پشــتون‌ها را بیــان نمی‌کنــد بلکــه آن بــرای هر عمل ایشــان‪،‬‬ ‫می‌کنند‪ ،‬مورد احترام می‌باشند و مهم‌ترین نمود پذیرایی افغان‌ها‬
‫ارزشــی قائــل می‌گــردد؛ لــذا پشــتونوالی را بــه جــای نظام‌نامــه‌ی‬ ‫را حمایت از مهمان قلمداد می‌کند (‪.)Miakhel, 2009‬‬
‫رفتــاری‪ ،‬می‌تــوان نظام‌نامــه‌ی ارزشــی تعبیــر نمــود کــه بــر مبنای‬ ‫ج‪ :‬نامــوس؛ بــه اعتقــادی برخــی‪ ،‬زر‪ ،‬زن و زمیــن ســه مقوله‌ی‬
‫معیار عزت قابل سنجش می‌باشد‪.‬‬ ‫مرتبــط و نــادر در میــان پشــتون‌ها می‌باشــند کــه هــدف اصلــی‬
‫پش��تونوالی‪ ،‬پیش��گیری از منازعات مرتبط با آنها بوده است( (�‪Ma‬‬
‫‪ -۳‬خانه‌ی قلعه‌ای (قال)‬ ‫‪ .)jor & Strickland, 2007‬میاخیــل ایــن مــوارد را ناموس پشــتون‬
‫معرفــی می‌کنــد و معتقد اســت که «بــه منظور زندگــی در خانواده‪،‬‬
‫قـلا‪« ،‬مجموعـ�ه‌ای منفـ�رد بـ�ر زمینـ�ه‌ای گسـ�ترده» (& ‪Szabo‬‬ ‫روســتا یا جامعه‌ی پشــتون‪ ،‬شــما بایــد در حمایــت از ناموس خود‬
‫‪ )Barfield, 1991,140‬اســت کــه منبــع آب نقــش تعیین‌کننــده‌ای‬ ‫توانا باشــید‪ .‬ا گر کســی نتواند از ناموس خود دفاع کند‪ ،‬عزت خود‬
‫ً‬
‫در مکان‌یابــی و طــرح آن دارد‪ .‬مــکان احداث قال غالبــا در مجاورت‬ ‫را در جامعه از دست می‌دهد‪ .‬آن شخص دیگر جایی در خانواده‪،‬‬
‫مناب��ع آب انتخاب می‌گ��ردد (‪ )Szabo & Barfield, 1991‬و تکرار این‬ ‫روستا یا جوامع بزرگ‌تر پشتون نخواهد داشت‪ .‬مرد بدون عزت یا‬
‫الگو در زمینه‌های مذکور به صورتی پرا کنده و بدون هیچ قاعده‌ای‬ ‫باید خانواده و روستا را ترک کند‪ ،‬یا باید برای دوباره به دست آوردن‬
‫صورت می‌گیرد (‪ .)Kazimee, 1986‬به اعتقاد کاظمی‪ ،‬قال رایج‌ترین‬ ‫ع��زت و ش��رف خ��ود بجنگ��د» (‪ .)Miakhel, 2009, 3‬به بــاور خادم‪،‬‬
‫فرم سکونتگاه در مناطق روستایی افغانستان بوده است‪ ،‬مناطقی‬ ‫شــخص بی‌ناموس پشتون گفته نمی‌شــود (خادم‪ ،‬پرته له نیټی)‪.‬‬
‫که در آنجا زمین مســتعد و حاصل‌خیز اســت و معیشت غالب مردم‬ ‫د‪ :‬ســیالی؛ ســیالی را مفهومــی کلیــدی در درک پشــتونوالی‬
‫ً‬
‫کشـ�اورزی می‌باشـ�د (‪ .)Kazimee, 2002‬ایــن مجموعــه‪ ،‬معموال به‬ ‫دانســته‌اند‪ .‬میاخیــل ایــن اصطــاح را بــا مفهــوم یکســانی مترادف‬
‫وســیله‌ی خــان‪ ،‬زمین‌دار بــزرگ و یا رئیس قبیله و با هدف اســکان‬ ‫دانســته و آن را وســیله‌ای برای برقراری تعادل در جامعه‌ی پشتون‬
‫‪56‬‬
‫نشریه هنرهای زیبا ‪ -‬معماری و شهرسازی دوره ‪ ۲۱‬شماره ‪ ۴‬زمستان ‪۱۳۹۵‬‬

‫ترکیب درونی قالها‪ ،‬عده‌ای معتقدند قالی بزرگ پشــتون بیشتر به‬ ‫است(�‪Kazi‬‬‫( ‬ ‫خانواده‌های گسترده‌ی آنها و شرکایشان بنا می‌گشته‬
‫روستایی کوچک‪ ،‬خانوادگی و مستحکم شباهت دارد تا یک ترکیب‬ ‫‪ .)mee, 2002‬زابو و بارفیلد‪ ،‬قال را واحدی مستقل و کامل می‌دانند‬
‫ســاختمانی ســاده (تصویر ‪ .)3‬برخی نیز معتقدند قالی افغان‌ها به‬ ‫کــه عملکــرد اصلــی آن‪ ،‬مهیــا ســاختن ســرپناه و حریمــی امــن برای‬
‫طور کلی شبیه قلعه‌ی فئودال‌های کشاورز اروپایی می‌باشد که در‬ ‫خانواده‌های گســترده پشــتون‪ ،‬دام‌ها و ذخیره‌های غذایی ایشــان‬
‫آنها زمین‌داران بزرگ زندگی می‌کردند‪ .‬الگویی که در آن افراد رعیت‬ ‫می‌باشـ�د (‪ .)Szabo & Barfield, 1991‬ایشــان معتقدنــد الگــوی‬
‫و دهقــان به جای داخل مجموعه‪ ،‬به همــراه خانواده‌های خود در‬ ‫معماری قال‪ ،‬ارتباط تنگاتنگی با حیات پشتون‌های شرق و جنوب‬
‫اط��راف قلع��ه ب��ه س��ر می‌بردن��د (‪ .)Hallet & Samizay, 1980‬به باور‬ ‫افغانســتان دارد‪ .‬با این حال ایشــان معتقدند الگوی قال را می‌توان‬
‫زابــو و بارفیلــد‪ ،‬قالهــا با روســتاهایی نیز که به وســیله‌ی دیوارهایی‬ ‫در میان دیگر اقوام افغانستان‪ ،‬از جمله هزاره‌های مناطق مرکزی و‬
‫بــی قاعــده محصور می‌شــوند و از طــرح خاصی در پــان آنها تبعیت‬ ‫پشتون‌هایی که به مناطق شمال هندوکش مهاجرت کرده‌اند یافت‬
‫نمی‌شــود‪ ،‬متمایــز اســت‪ .‬روســتاهایی کــه بــا تغییــرات در ســاختار‬ ‫(‪ .)Ibid‬محققینی هم هســتند که دامنه نفوذ این الگو را در گســتره‬
‫خانواده‌هــای روستانشــین و یــا تخلیــه ایــن فضاهــا‪ ،‬شــکل آنها نیز‬ ‫افغانســتان متفاوت‌تــر دیــده و بر این باورنــد که «قــا‪ ،‬الگوی غالب‬
‫ثاب��ت نمی‌مان��د (‪ .)Szabo & Barfield, 1991‬کاظمــی‪ ،‬فرم فیزیکی‬ ‫معمــاری ســکونتگاه‌های مناطق همــوار مرکزی و غربی افغانســتان‬
‫و ســاختار عمومی قالها را متأثر از فرهنگ اســامی و مقوالتی چون‬ ‫اسـ�ت»(‪( )Kazimee, 1986,188‬تصویــر‪ .)2‬هالــت و ســمیع‌زی در‬
‫محرمیت‪ ،‬امنیت و اقلیم می‌داند (‪.)Kazimee, 1986‬‬ ‫رابطه با علت وجودی این الگوی معماری در افغانستان معتقدند؛‬
‫قالها در دوره‌ی نزاع‌های قبیله‌ای‪ ،‬زمانی که مسألۀ امنیت اولویت‬
‫‪ -1-3‬ساختار کالبدی خانه‌های قلعه‌ای‬ ‫اصل��ی ب��وده اس��ت (‪ ،)Hallet & Samizay, 1980‬شــکل گرفته‌انــد‪.‬‬
‫منبــع اصلــی بــرای آشــنایی بــا الگــوی معمــاری قــا‪ ،‬منابــع‬ ‫آنهــا نیــز بر ارتباط این معماری با فرهنگ پشــتون‌ها تا کید داشــته‪،‬‬
‫‪۱۳‬‬
‫مکتــوب و مشــاهدات میدانــی در والیــت‪ ۱۲‬کاپیســا‪ ،‬ولســوالی‬ ‫بیــان می‌کننــد؛ «قــا بــه عنــوان خانــه رعیتــی افغان‌هــا‪ ،‬خان ـه‌ی‬
‫بگرام بوده است‪ .‬در نتیجه این مطالعات و مشاهدات‪ ،‬شاخصه‌های‬ ‫شــاخص پشــتون‌های کشــاورز و نماد قدرت و اعتبــار خانواده‌های‬
‫شــکل‌دهنده الگوی معماری قال را ایــن گونه می‌توان توصیف کرد؛‬ ‫آن��ان می‌باش��د» (‪ .)Ibid,123‬از ســویی بــا توجــه بــه نمــود بیرونــی و‬
‫حوزه‌هــای فضایــی‪ :‬مهم‌تریــن ویژگــی ســازمان فضایــی قال‪،‬‬
‫حضــور هم‌زمــان ســه حــوزه‌ی اســکان‪ ،‬دام‌هــا و ذخیره‌ســازی‬
‫مایحتــاج ضروری زندگی می‌باشــد‪ .‬هر یــک از این حوزه‌ها با توجه‬
‫به شیوه زندگی پشتون‌ها شامل فضاهای متعدد و متنوعی است‪.‬‬
‫الــف‪ :‬حــوزه‌ی ســکونتی؛ الگــوی معماری قــا می‌توانــد ترکیبی‬
‫متشکل از یک واحد مسکونی و یا مجموعه‌ای مشتمل بر چندین‬
‫خوشه سکونتی باشد که در آن خانواده مالک به تنهایی‪ ،‬گروهی‬
‫از دهقانان به همراه خانواده‌هایشان و یا هم ترکیبی از هردو زندگی‬
‫می‌کنند‪ .‬بر همین اساس‪ ،‬قالها به دو دسته منزلتی و اجاره‌نشین‬
‫تصویر‪ -2‬گستره جغرافیایی الگوی سکونتگاه قال در افغانستان‪.‬‬
‫تقســیم‌بندی شــده و در بیــن ایــن دو‪ ،‬بــه اعتقــاد بســیاری‪ ،‬قالی‬ ‫ماخذ‪)Kazimee,1986,189(:‬‬
‫منزلتــی‪ ،‬ســاختاری کالبــدی اســت کــه منطبــق بــر ایده‌آل‌هــای‬
‫فرهنگ قومی پشتون بنا گشته است‪ .‬بر خالف شاخصه‌های این‬
‫دســته‪ ،‬قالی اجاره‌نشــین‪ ،‬مجموعه‌ای کالبدی اســت که کارایی‬
‫و قیمــت در تعیین الگوی ســاختاری و کیفیــت فضایی آن اثر گذار‬
‫بـ�وده و عملکـ�رد آن بـ�ر فرمـ�ش ارجحیـ�ت داده می‌شـ�ود (& ‪Szabo‬‬
‫‪ .)Barfield, 1991‬قــای اجاره‌نشــین‪ ،‬ســکونتگاه دهقانــان اجاره‬
‫ً‬
‫کار و خانواده‌شــان می‌باشــد و ســا کنان قــای منزلتــی‪ ،‬غالبــا از‬
‫فرزندان و نســل شــخص زمین‌داری اســت که قال را بنا کرده اســت‬
‫(‪ .)Szabo & Barfield, 1991‬در هــر یــک از ایــن دو الگــو‪ ،‬حــوزه‌ی‬
‫ســکونتی‪ ،‬ترکیبــی از خانه‌هــای حیــاط‌دار بــا اندازه‌هــای متفاوت‬
‫می‌باشــد‪ .‬بــه اعتقاد کاظمــی‪ ،‬الگــوی چیدمان فضاهــای داخلی‬
‫ایــن واحدهــای مســکونی را می‌توان نتیجه تعادل بین ســه عامل‬
‫گــردش فعالیت‌هــای روزانــه‪ ،‬شــرایط اقلیمــی و تأمیــن محرمیــت‬
‫دانس��ت (‪ .)Kazimee, 2002‬زابــو و بارفیلــد نیز پــس از تحلیل چند‬
‫نمونــه تا کیــد دارند؛ فضای داخلی قالها به خوشــه‌های متعددی‬ ‫تصویر‪ -3‬قالی منزلتی‪ ،‬ده افغانان ‪ ،‬دره میدان وردک‪.‬‬
‫تقســیم‌بندی شــده‌اند و هــر خوشــه‌ای دارای حیاطــی مخصوص‬ ‫ماخذ‪)Szabo & Barfield,1991,188 (:‬‬
‫‪57‬‬
‫مسکن و َپشتونوالی‬

‫می‌باشــد کــه اضــاع چهارگانــه‌ی آن را دیوارهایی عظیــم و مرتفع‬ ‫بـ�ه خـ�ود می‌باشـ�د (‪ .)Szabo & Barfield, 1991‬داخــل هــر حیاط‬
‫شــکل می‌دهنــد‪ .‬کاظمــی‪ ،‬الگوی پایــه در معماری داخلــی قال را‪،‬‬ ‫چندین خانواده‌ی هسـ�ته‌ای خویشـ�اوند زندگـ�ی می‌کنند (‪Hallet‬‬
‫ترکیب��ی از چن��د خان��ه حی��اط‌دار می‌دان��د (‪ .)Kazimee, 1986‬بــا‬ ‫‪( )& Samizay, 1980‬تصویر ‪ .)4‬بر همین اساس و با توجه به اینکه‬
‫وجود این‪ ،‬مشاهدات میدانی نشان می‌دهد که همیشه این‌گونه‬ ‫در مــواردی جمعیت ســا کن یک قال بیشــتر از یک‌صــد نفر تخمین‬
‫نبــوده و ســاختار داخلــی قالها بــر مبنای بعــد و تعــداد خانواده‌ها‬ ‫زده شــده‪ ،‬برخــی معتقدنــد «قــا را می‌تــوان بــر حســب شــرایط به‬
‫متفــاوت بوده اســت‪ .‬در رایج‌ترین الگو که مربــوط به قالهای تک‬ ‫عنـ�وان یـ�ک واحد همسـ�ایگی نیز در نظر گرفـ�ت» (�‪Hallet & Sam‬‬
‫خانواده‌ای (خانواده گسترده) می‌باشد‪ ،‬یک قسمت باز و بزرگ در‬ ‫‪ .)izay, 1980,127‬در الگــوی قال به طور معمول اتاق‌ها به عملکرد‬
‫میان و تعدادی فضا در اطراف آن و متصل به دیوارهای پیرامونی‬ ‫خاصی اختصاص داده نمی‌شوند ولی در درون هر واحد مسکونی‪،‬‬
‫ً‬
‫بنــا می‌گــردد‪ .‬ایــن الگــوی معمــاری را می‌تــوان مربوط به مســکن‬ ‫غالبا اتاقی فرش شــده و آماده برای پذیرایی از مهمانان زن وجود‬
‫ً‬
‫خانواده‌هــای زمیــن‌دار پشــتون دانســت‪ .‬با گذشــت زمــان و تکثر‬ ‫دارد (‪ .)Kazimee, 1986‬بــرای پذیرایــی از مهمانــان مــرد غالبــا‬
‫خانــواده‌ی مالــک و شــکل‌گیری خانواده‌های گســترده‌ی جدید‪،‬‬ ‫مهمان‌خانه‌ای در خارج از حوزه‌ی ســکونتی قال ساخته می‌شود‪.‬‬
‫الگــوی مذکــور بــا تخریــب و یــا احــداث یک یــا چنــد دیــوار داخلی‬ ‫ب‪ :‬حوزه‌ی دام‌ها؛ فضایی مشترک در قال و شامل چند طویله‬
‫ً‬
‫تغییــر ســاختار داده‪ ،‬در نهایــت با حــذف بخش باز مرکــزی تبدیل‬ ‫و فضای نگاه‌داری خورا ک دام و ابزار کشــاورزی می‌باشــد که غالبا‬
‫بــه چنــد واحد مســکونی حیــاط‌دار مجاور می‌شــود‪ .‬ایــن واحدها‬ ‫به سبب پیشگیری از تصادم مسیر انسان و دام در مرکز قال و در دو‬
‫همــه با حفــظ حریم خانوادگی‪ ،‬در داخل محیــط اولیه قال و در دو‬ ‫سوی معبر اصلی داخلی قال بنا می‌گردد (‪ .)Kazimee, 1986‬هالت‬
‫طرف معبری باریک مســتقر می‌باشــند‪ .‬کاظمی‪ ،‬با مهم دانســتن‬ ‫و ســمیع زی می‌گوینــد عالوه بر این فضا‪« ،‬بــر بدنه‌ی بیرونی دیوار‬
‫ً‬
‫نقش و مکان معبر مذکور می‌نویسد؛ در الگوی غالب قالها‪ ،‬گذری‬ ‫جنوبی قال نیز دیوارهای گلی با ارتفاع نســبتا کم وجود دارد که به‬
‫باریــک و روبــاز به عنوان معبر اصلی وجود دارد کــه با عبور از میانه‬ ‫ســبب آفتاب‌گیر بودن‪ ،‬محیطی مناســب برای تغذیه حیوانات در‬
‫قـلا‪ ،‬امـ�کان دسترسـ�ی به تمـ�ام بخش‌های قـلا را ممکن می‌سـ�ازد‬ ‫فصل سرما مهیا می‌کند» (‪.)Hallet & Samizay, 1980,127‬‬
‫ً‬
‫(‪ .)Kazimee, 1986‬الگــوی دوم مربــوط بــه شــرایطی می‌باشــد که‬ ‫ج‪ :‬حوزه‌ی ذخیره‌سازی؛ محصوالت درو شده معموال در درون‬
‫خانواده‌ی مالک و دهقانان به شــکلی مشــترک در یک قال ســا کن‬ ‫قال انبار می‌گردد (‪ .)Hallet & Samizay, 1980‬حوزه ذخیره‌ســازی‬
‫می‌گردند‪ .‬این الگو با دو ســاختار متفاوت امکان بروز یافته اســت‪.‬‬ ‫شــامل انبارهــای غلــه و میوه‌جــات و نیــز مکانــی بــرای برخــی‬
‫در حالت نخســت‪ ،‬بخش اســکان مالک در مرکز قال و قســمت‌های‬ ‫فعالیت‌هــای معیشــتی می‌باشــد کــه متناســب با نــوع محصوالت‬
‫دهقان‌نشــین در اطــراف آن و در مجــاورت دیوارهــای پیرامونــی‬ ‫منطقه‪ ،‬مکان آن در داخل قال متغیر بوده اســت‪ .‬به طور مثال در‬
‫قــرار دارنــد‪ .‬در ایــن حالــت‪ ،‬اولیــن بخــش متصــل بــه ورودی قال‪،‬‬ ‫مناطقی که محصول عمده‌ی کشاورزی انگور می‌باشد‪ ،‬این حوزه‬
‫ح��وزه‌ی دهقان‌نش��ین می‌باش��د (‪ .)Hallet & Samizay, 1980‬در‬ ‫را به هدف ایجاد کوران مناسب در مجاورت دیوارهای پیرامونی و‬
‫حالت دوم محیط قال به دو قســمت تقســیم گشــته و دهقانان در‬ ‫نیز در تراز پایین بر ج‌های مراقبتی در نظر می‌گیرند‪.‬‬
‫بخــش نخســت و مجــاور ورودی قال و مالــک به همــراه خانواده‌ی‬ ‫نظــام فضایــی‪ :‬الگـــوی پالنــی و روابــط عملكــردی‪ ،‬ویژگــی‬
‫خــود در آخرین بخش و جــدای از دهقانان زندگی می‌کند‪ .‬در این‬ ‫شــاخص ســازمان فضایــی قــا می‌باشــد‪ .‬بــا توجــه بــه مطالعــات‬
‫مورد عالوه بر تمهید ذکر شده‪ ،‬بخش مالک‌نشین قال به وسیله‌ی‬ ‫و مشــاهدات میدانــی‪ ،‬الگــوی غالــب قالهــا بــر پایــه پالنــی مربــع‬
‫دیــواری مرتفع و سرتاســری از قســمت دهقانان جــدا می‌گردد‪ .‬در‬
‫این وضعیت‪ ،‬حیاط مالک نسبت به بخش ورودی قال با فاصله و‬
‫تفکیک شده است و فعالیت‌های روزانه‌ی زنان خانواده‌ی مالک‪،‬‬
‫ج��دای از س��ایر بخش‌ه��ای ق�لا می‌باش��د (‪Hallet & Samizay,‬‬
‫‪ .)1980‬الگــوی ســوم کــه بســیاری آن را نمونــه‌ی عالــی از قالهــای‬
‫متعلــق بــه خانواده‌هــای ثروتمنــد پشــتون دانســته‌اند‪ ،‬قالهایــی‬
‫ً‬
‫اســت کــه غالبــا در داخــل نواحی مزروعــی بنا می‌شــده‌اند و دارای‬
‫باغستانی در مجاورت خود بوده‌اند (‪.)Hallet & Samizay, 1980‬‬
‫فــرم کالبــدی‪ :‬قــا ترکیبی منفرد و بســته در زمینه‌ای گســترده‬
‫اســت و در نمــود بیرونــی‪ ،‬ترکیبــی واحــد‪ ،‬ســاده‪ ،‬کامل و مســتقل‬
‫درک می‌شــود‪ .‬بــه همیــن ســبب روســتاهایی کــه الگــوی غالــب‬
‫معمــاری سکونتگاه‌شــان قــا می‌باشــد‪ ،‬مجموعه‌هایــی بــا بافــت‬
‫پرا کنـ�ده توصیف شـ�ده‌اند (‪( )Szabo & Barfield, 1991‬تصویر‪.)5‬‬
‫زابــو و بارفیلــد‪ ،‬قــا را ترکیبــی بســته بــا پــان مربــع یــا مســتطیل‪،‬‬
‫دیوارهــای بلنــد و ضخیم‪ ،‬بر ج‌های مراقبت در گوشــه‌ها و ورودی‬ ‫تصویر‪ -4‬قال شامل شش واحد مسکونی‪ ،‬دره میدان وردک‪.‬‬
‫و مهمان‌خانـ�ه‌ای بـ�ر بـ�االی ورودی توصیـ�ف می‌کننـ�د (& ‪Szabo‬‬ ‫ماخذ‪)Hallet & samizay,1980,135(:‬‬
‫‪58‬‬
‫نشریه هنرهای زیبا ‪ -‬معماری و شهرسازی دوره ‪ ۲۱‬شماره ‪ ۴‬زمستان ‪۱۳۹۵‬‬

‫دیوارها و در فواصل تقریبی ‪ 30‬متر نیز بر ج‌های دیده‌بانی احداث‬ ‫‪ .)Barfield, 1991‬کاظمی نیز ترکیب چهار عنصر اساسی دیوارهای‬
‫ً‬
‫گردیده‌انــد‪ .‬پــان ایــن بر ج‌ها غالبــا چندضلعی و در مــواردی مربع‬ ‫پیرامونــی مرتفع و عظیــم‪ ،‬بر ج‌های دیده‌بانــی‪ ،‬ورودی یادمانی و‬
‫و یــا دایــره نیز می‌باشــد‪ .‬بــرای این بر ج‌هــا‪ ،‬عملکردهــای امنیتی‪،‬‬ ‫مهمان‌خانــه را در تشــکیل فرم کلی و تصور شــخصیت بیرونی قال‪،‬‬
‫ً‬
‫سازه‌ای و معیشتی ذکر شده است (‪.)Kazimee, 1986‬‬ ‫خصوصا قالهای منزلتی تأثیرگذار می‌داند (‪.)Kazimee, 1986‬‬
‫‪ .‬ج‪ :‬ورودی و مهمان‌خانه؛ به نظر زابو و بارفیلد‪ ،‬الگوی معماری‬ ‫الــف‪ :‬دیوارهای پیرامونی؛ بســیاری به ســبب اســتقرار پرا کنده‬
‫قــا ترکیبــی ارائــه می‌دهــد کــه در آن بــه اشــکال متعــدد فیزیکــی و‬ ‫و منــزوی قالهــا‪ ،‬نخســتین نیاز ایــن مجموعه‌هــا را تأمیــن امنیت‬
‫ســمبلیک بیگانه‌هــا از دخــول و حتــی اشــراف بصری بــه فضاهای‬ ‫دانســته‌اند‪ .‬بــه همیــن دلیل کاظمی نخســتین امــر در احداث هر‬
‫ســکونتی داخلــی قــا منــع می‌گردنــد‪ .‬بــه نظــر وی این ســاختار در‬ ‫قالیی را‪ ،‬ســاختن چهاردیواری مرتفع‪ ،‬عظیم و بســته در پیرامون‬
‫حالــی در جامعــه پشــتون مقبولیــت یافتــه اســت کــه در فرهنــگ‬ ‫زمین تخصیص داده شـ�ده می‌دانـ�د (‪ .)Kazimee, 1986‬طول این‬
‫ایشــان‪ ،‬پذیرایــی ســخاوتمندانه و حفاظــت از مهمــان بــه عنــوان‬ ‫دیوارهــا بــه تبعیــت از ابعــاد زمیــن و در ارتباط با میــزان جمعیت‪،‬‬
‫ارزش و جزئ��ی از هوی��ت قومی تقدیر می‌گ��ردد (‪Szabo & Barfield,‬‬ ‫ثروت و رشــد آتی خانواده تعیین می‌گردد‪ .‬هندسه‌ی ساده‪ ،‬ظاهر‬
‫‪ .)1991‬همچنیــن ایشــان‪ ،‬مهمــان را در میان پشــتون‌ها‪ ،‬به دلیل‬ ‫مرتفــع و عظیــم و دیوارهــای گلی خارجی به وضــوح به این ترکیب‬
‫اینکــه ممکــن اســت وی بیگانــه باشــد‪ ،‬به عنــوان تهدیــدی بالقوه‬ ‫مســکونی شــخصیت حفاظتــی می‌دهــد و احساســی از قــدرت و‬
‫تشــخیص‌داده کــه در حیــات روزانــه می‌بایســت از مواجهــه زنــان‬ ‫نیــرو را بــه نمایش می‌گذارند (تصویر‪ .)6‬برخــی نیز در کنار توجه به‬
‫خانــواده بــا آن محافظــت صــورت بگیــرد‪ .‬شــیوه مطلــوب جامعــه‬ ‫مقوله امنیت‪ ،‬ارتفاع دیوارها را در ارتباط با عوامل اقلیمی دانسته‬
‫پشــتون در حــل ایــن تناقض‪ ،‬در نظــر گرفتن فضایی بــه نام حجره‬ ‫و حفاظــت داخــل مجموعــه از گزنــد بادهــای زمســتانی و تأمیــن‬
‫(مهمان‌خانــه) بــا منطــق مکانــی و شــرایط کیفی خــاص در ترکیب‬ ‫ســایه در فصول گرم ســال را از عوامل موثــر در ارتفاع دیوارهای قال‬
‫الگــوی معمــاری قــا به خصــوص در قالهــای منزلتی می‌باشــد‪ .‬به‬ ‫می‌دانند (‪.)Kazimee, 1986‬‬
‫اعتقاد هالت و سمیع‌زی‪ ،‬در داخل این فضا‪ ،‬تمام مراودات سا کنان‬ ‫قــای منزلتــی بــه وســیله‌ی زمین‌دارها و بــا اســتخدام کارگران‬
‫قــا بــا دنیای بیرون انجام می‌پذیرد‪ .‬تمام کســانی کــه ورود آنها به‬ ‫ماهر در اجرای ســازه‌های پخسه‌ای‪ ۱۴‬احداث می‌گردند (& ‪Szabo‬‬
‫فضاهــای درونی و بخش‌های مربوط به خانواده روا نمی‌باشــد‪ ،‬در‬ ‫‪ )Barfield, 1991‬و برخالف این الگو‪ ،‬سطوح شکسته‪ ،‬حجم‌های‬
‫ای��ن فضا پذیرای��ی می‌ش��وند (‪ .)Hallet & Samizay, 1980‬کاظمی‬ ‫بیــرون زده‌ی توالت‌هــا و ورودی‌هــای متعــدد‪ ،‬مشــخصه قالهای‬
‫می‌گویــد‪« :‬ترکیــب مهمان‌خانه‌ها متناســب بــا توان مالــی مالک از‬ ‫اجاره‌ای دانسته شده‌اند‪.‬‬
‫یک اتاق تا چندین اتاق و فضای جانبی متغیر می‌باشــد‪ .‬در غالب‬ ‫ب‪ :‬بر ج‌هــای دیده‌بانــی؛ بر ج‌هــای دیده‌بانــی در نقاطــی از‬
‫مــوارد‪ ،‬مهمان‌خانــه مجموعــه‌ای کامل می‌باشــد شــامل چندین‬ ‫قــا ماننــد گوش ـه‌ها و در دو طــرف ورودی کــه بــه لحــاظ امنیتــی‬
‫اتاق‪ ،‬آشپزخانه‪ ،‬توالت و فضای استحمام» (‪)Kazimee, 1986,192‬‬ ‫حســاس می‌باشــند‪ ،‬قــرار می‌گیرند‪ .‬بــا این حال در قالهــای بزرگی‬
‫کــه بــر باالی تنها ورودی قال ســاخته می‌شــود و دسترســی بــه آن از‬ ‫کــه طول دیوارهــا زیاد بوده‪ ،‬عالوه بر مکان‌هــای مذکور‪ ،‬در امتداد‬
‫طریــق پلکانــی در فضای ورودی به طور مســتقیم و بدون کم‌ترین‬
‫اشراف بصری به فضاهای داخلی صورت می‌گیرد (�‪Hallet & Sam‬‬
‫‪( )izay, 1980‬تصویــر ‪ .)7‬ایــن فضــا کــه هرگونه ارتباط بصــری آن با‬
‫داخــل قال منع شــده اســت‪ ،‬به ســبب قرارگیــری در بدنه‌ی جنوبی‬
‫ً‬
‫قــا و دارا بــودن بازشــوهای متعدد و ایوان‪ ،‬غالبا دارای چشــم‌انداز‬
‫و شـ�رایط آسایشـ�ی مطلوبی می‌باشـ�د (‪.)Szabo & Barfield, 1991‬‬
‫تصویر‪ -5‬قال در زمینه‌ی گسترده‪ ،‬ولسوالی بگرام‪.‬‬

‫تصویر‪ -7‬ورودی و مهمان‌خانه‪ ،‬قالی نه برجه‪ ،‬کابل‪ ،‬ولسوالی شیوکی‪.‬‬ ‫تصویر‪ -6‬دیوار پیرامونی قال‪ ،‬ولسوالی بگرام‪.‬‬
‫‪59‬‬
‫مسکن و َپشتونوالی‬

‫داشــت‪ .‬اســتقالل پشــتون را می‌تــوان زاییده قدرتــش و قدرتش را‬ ‫همچنین مالکان قالهای منزلتی تالش می‌کنند با به کارگیری افراد‬
‫در گــرو اتحــاد و زندگــی جمعــی قلمــداد نمــود‪ .‬انتخــاب زمینــه‌ای‬ ‫ماهــر و اســتعمال تزیینات خاص از جمله چــوب کاری‪ ،‬این فضا را‬
‫گســترده و مجــزا و در نظــر گرفتن ابعــاد بزرگ برای پــان اولیه قال و‬ ‫به بهترین شــیوه بیارایند و بر کیفیــت درونی و بیرونی آن بیفزایند‪.‬‬
‫حریــم توســعه‌ی آن بــه نظــر می‌رســد در راســتای همین ایــده‌آل و‬ ‫عــاوه بــر مهمان‌خانــه‪ ،‬ورودی قــا نیــز عنصر مهمی اســت که‬
‫تشــکیل اجتمــاع کالن خانوادگــی اصیــل و رســیدن بــه اســتقالل‬ ‫نقشــی ارزنــده در کارکــرد و بیان این ترکیب ســکونتی یافته اســت‪.‬‬
‫ً‬
‫و خودمختــاری کامــل باشــد‪ .‬همچنیــن کشــیدن حایلــی مرتفــع‬ ‫ورودی قال‪ ،‬فضایی است با فرم متمایز و در معرض دید که معموال‬
‫ً‬
‫و عظیــم کــه هرگونــه ارتبــاط با جهــان خــارج را محدود می‌ســازد‪،‬‬ ‫ـخت‬‫در زیر مهمان‌خانه قرار دارد و غالبا با دربی از جنس چوب سـ ِ‬
‫می‌تواند ســبب شــکل‌گیری جهان کوچکی برای سا کنان قال گردد‬ ‫تزیین شــده‪ ،‬مســدود می‌گردد‪ .‬این مــکان تنها نقط ـه‌ی ارتباطی‬
‫که در آن جسم و جان ایشان در جهت ایده‌آل واحد زندگی قومی‪،‬‬ ‫قــا بــا جهان خارج را شــکل می‌دهد‪ .‬برخالف ســطوح یکدســت و‬
‫یعنی انسجام و اتحاد پرورش می‌یابد‪.‬‬ ‫هموار دیوارهای خارجی‪ ،‬بدنه بیرونی قال در قسمت مهمان‌خانه‬
‫ملمستیا (مهمان‌نوازی)؛ چنانکه بیشتر اشاره گردید‪ ،‬مقوله‌ای‬ ‫و ورودی به ســبب حضور گشــودگی‌هایی به ســمت بیــرون دارای‬
‫است که در جامعه سنتی پشتون با نوعی تناقض روبرو بوده است‪.‬‬ ‫پویایی می‌باش��د (‪ .)Kazimee, 1986‬به باور برخی‪ ،‬شاخصه کالن‬
‫پشــتون‌ها بــه ســبب داشــتن مهمــان بــه خــود می‌بالنــد و از طریق‬ ‫الگوی معماری قالی پشــتون در ارتباط با اصل اســامی محرمیت‬
‫مهمان‌نــوازی‪ ،‬احتــرام بیرونــی‪ ،‬جایــگاه اجتماعــی و عــزت حاصــل‬ ‫و مخفــی نگاه‌داشــتن زن‌ها از انظار و به حداقل رســاندن مواجهه‬
‫می‌کننــد‪ .‬از ســوی دیگــر و بــا اســتناد بــه تحقیقــات صورت‌گرفتــه و‬ ‫آنان با بیگانگان می‌باشد (‪.)Hallet & Samizay, 1980‬‬
‫مشــاهدات میدانــی‪ ،‬مهمــان در اندیشــه هــر پشــتونی بــرای زندگی‬
‫ً‬
‫خانوادگــی و ناموســش (خصوصــا زنــان خانــواده‌اش)‪ ،‬نوعی تهدید‬ ‫‪ -۴‬یافته‌ها‬
‫بالقــوه محســوب می‌گــردد‪ .‬تحلیــل معمــاری خانه‌هــای قلعــه‌ای‪،‬‬
‫ً‬
‫خصوصــا در قالهــای منزلتــی نشــان داده کــه ایشــان چگونــه بیــن‬ ‫طـ ـ ـ ــی مطالعـ ـ ـ ــات‪ ،‬مشـ ـ ـ ــاهدات حضـ ـ ـ ــوری و مصاحبه‌های‬
‫ایــن دو متضــاد توانســته‌اند تعادلــی جامــع برقــرار کنند‪ .‬نخســتین‬ ‫انجام‌شده‪ ،‬مشخص گردید پشتونوالی بر خالف نگاه جزءنگرانه‬
‫اقــدام ایشــان‪ ،‬اســتقرار دو حــوزه ســکونتی خانوادگــی و مهمــان در‬ ‫برخی‪ ،‬نظامی ارزشـ ـ ـ ــی است که گستره آن تمام حیات پشتون‌ها‬
‫دو قطــب مخالــف زمیــن و پیش‌بینــی فاصله‌ای اســت که عــاوه بر‬ ‫را شامل گشته و متضمن هویت هر پشتونی است‪ .‬معیار تطبیق‬
‫اشــراف بصــری‪ ،‬هرگونــه احســاس هم‌جــواری بیــن این دو حــوزه را‬ ‫اصول پشـ ـ ـ ــتونوالی مفهوم عزت بوده و این نظام از طریق طرح‬
‫محــدود می‌ســازد‪ .‬پــس از آن که دیگــر نگرانی ایشــان از میان رفت‪،‬‬ ‫مفاهیمی هنجاری‪ ،‬شیوه زندگی پشـ ـ ـ ــتون‌ها و در نتیجه شکل‬
‫پشتون‌ها تمام زمان‪ ،‬مکان و دارایی خود را صرف مهمان می‌کنند‪.‬‬ ‫خانه‌هایشان را متأثر می‌سازد‪.‬‬
‫فضایی می‌ســازند مســتقل و کامل به نام حجــره (مهمان‌خانه) که‬ ‫تحلیل و بررســی الگوی ساختاری قال که بهترین تبلور کالبدی‬
‫مطبوع‌ترین چشم‌انداز‪ ،‬عالی‌ترین تزیینات و کامل‌ترین تسهیالت‬ ‫سنت فرهنگی پشتون‌ها دانسته شده (‪)Szabo & Barfield, 1991‬‬
‫ممکــن را داراســت‪ .‬فرمــش‪ ،‬معرف‌شــأن مالــک اســت و نقشــش‪،‬‬ ‫نیز موید این مطلب بوده‪ ،‬می‌توان وجوه و ابعادی از آن را مصداق‬
‫اســتقبال‪ ،‬نوازش و پذیرایی از هر مراجعه‌کننده‌ی مذکری است که‬ ‫عینــی برخــی از مفاهیــم مذکــور دانســت‪ .‬بــه بــاور ایــن پژوهــش‪،‬‬
‫با ورود به این مکان به صفت عالی مهمان موصوف می‌گردد‪.‬‬ ‫مفاهیمــی از پشــتونوالی کــه در تعییــن الگــوی معماری قال نقشــی‬
‫نامــوس؛ مفهــوم دیگــری اســت کــه زندگــی پشــتون‌ها را جهــت‬ ‫برجسته دارند‪ ،‬در ارتباط با معیار عزت به دو دسته‌ی اصلی قابل‬
‫می‌دهد‪ .‬در فرهنگ پشتون‌ها‪ ،‬عالوه بر زن‪ ،‬زمین و دارایی نیز ناموس‬ ‫تقســیم می‌باشــند؛ دســته‌ی نخســت اصولی هســتند که اســباب‬
‫محســوب می‌گردد کــه باید در حمایــت از آن توانمند بود‪ .‬قال ترکیبی‬ ‫کسب و ارتقای عزت بوده و دسته دوم را اصولی شکل می‌دهند که‬
‫است کهبهوسیلهعناصرفضایی‪،‬نظامفضاییوفرم کالبدیخوداین‬ ‫برای اعاده عزت لکه‌دار شده یک پشتون مطرح می‌باشند‪ .‬از میان‬
‫توانایی پشتون‌ها را به اشکال مستقیم یا غیر مستقیم تقویت می‌کند‬ ‫اصول متعدد پشتونوالی‪« ،‬استقالل» و خودمختاری‪«ِ ،‬م َلمستیا»‪،‬‬
‫و به عنوان عاملی بازدارنده و مدافع در زندگی ایشــان نقش ایفا کرده‬ ‫«ســیالی» را می‌تــوان در دســته نخســت و انتقــام را‬ ‫«نامــوس» و ِ‬
‫است‪ .‬الگوی قال در جامعه‌ی پشتون‪ ،‬تحت تأثیر اصل ناموس‌داری‪،‬‬ ‫در دســته دوم قــرار داد‪ .‬تجربــه زندگــی در افغانســتان و مشــاهده‬
‫ترکیبی بســته و غیرقابل نفوذ ارائه می‌دهد که آن را می‌توان نمایشی‬ ‫مســتقیم محیط زندگی پشــتون‌ها مؤید این مهم است که الگوی‬
‫ً‬
‫دایمــی از قدرتی محافظ قلمداد نمود‪ .‬این ترکیب ســاده و مقتدر‪ ،‬با‬ ‫معمــاری قــا غالبا تبلور اصول مطرح در دســته نخســت می‌‌باشــد‬
‫اســتقرار در ِملــک و جــای دادن زن و دارایــی در درونی‌ترین حوزه‌ها‪،‬‬ ‫چرا که پشــتون‌ها برای کســب عزت و پیشگیری از بی‌عزتی و پناه‪،‬‬
‫ً‬
‫پشتون‌ها را در ناموس‌داری توانمند می‌سازد‪ .‬به همین دلیل غالبا در‬ ‫از الگــوی ســاختمانی قال بهــره می‌برند و در زمــان انتقام و اعاده‌ی‬
‫تحلیل الگوی معماری قال دیده می‌شود که دو حوزه‌ی اصلی داخلی‬ ‫عــزت از دســت رفتــه‪ ،‬از قالهــا خــارج می‌شــوند؛ لذا برخــاف تمام‬
‫هر قالیی‪ ،‬حوزه ذخیره‌ســازی ضروریات زندگی و حوزه سکونتی بوده‬ ‫رویکردهای تکنیکی‪ ،‬این ترکیب را می‌توان تجسم کالبدی مفاهیم‬
‫که با فاصله گرفتن از مدخل ورودی قال در دورترین نقطه نســبت به‬ ‫اســتقالل و خودمختــاری‪ ،‬ملمســتیا‪ ،‬نامــوس و ســیالی دانســت‪.‬‬
‫ً‬
‫آن‪ ،‬مــکان یافته‌اند‪ .‬عالوه بر آن در داخل هر واحد ســکونتی نیز غالبا‬ ‫اســتقالل و خودمختــاری؛ اصلی اســت که وجــود آن در زندگی‬
‫الیه‌هایی پیش‌بینی می‌شده که امکان عقب نشینی زن‌ها به هنگام‬ ‫پشــتون عزت و کمرنگ شــدنش بی‌عزتی و ننگ بــه همراه خواهد‬
‫‪60‬‬
‫نشریه هنرهای زیبا ‪ -‬معماری و شهرسازی دوره ‪ ۲۱‬شماره ‪ ۴‬زمستان ‪۱۳۹۵‬‬

‫‪ -1-4‬تحلیل یافته‌ها‬ ‫حضور بیگانگان را مهیا می‌ساخته است‪.‬‬


‫در این بخش با دســته‌بندی وجوه و ابعادی که به عنوان علل‬ ‫ســیالی؛ مفهوم دیگری اســت که تداوم آن در زندگی پشتون‌ها‪،‬‬
‫تعیین‌کننده الگوی معماری قال برشــمرده شد سلسله مراتب تأثیر‬ ‫تأثیــر چش ـم‌گیری بر کمیت و کیفیــت الگوی معماری قالها داشــته‬
‫پشــتونوالی بــر ایــن الگو ســطح بندی می‌گــردد‪ .‬مطابــق چارچوب‬ ‫است چرا که برای یک پشتون‪ ،‬سیالی‌نکردن و عدم توانایی در اثبات‬
‫نظری پژوهش که با رویکردی کل‌نگر تدوین گشته است و نیز با در‬ ‫برابری‪ ،‬قابل تحمل نبوده و به هر طریقی تالش می‌نماید عامل آن را‬
‫نظــر گرفتن اصولی از پشــتونوالی که به عنــوان عوامل تعیین‌کننده‬ ‫در زندگی فردی و جمعی خود از میان بردارد؛ لذا در بسیاری از موارد‬
‫الگــوی معمــاری قالی پشــتون‌های افغانســتان شــناخته شــدند‪،‬‬ ‫و در کنار ســایر اهداف و عوامل‪ ،‬می‌توان بیان کرد؛ یک پشــتون قال‬
‫ســطح‌بندی مذکور انجام می‌شــود‪ .‬در این ســطح‌بندی‪ ،‬تا کید بر‬ ‫می‌سازد تا برابر بماند نه اینکه به تسهیالت بیشتری دست پیدا کند‪.‬‬
‫تأثیر اصول مورد اشــاره بر الگوی قال از طریق جهت‌دهی به شــیوه‬ ‫بــه نظر می‌رســد رقابت برای برابر ماندن‪ ،‬بــر تمامی وجوه الگوی قال‬
‫زندگی و الگوی رفتاری ایشان در جوامع سنتی است‪.‬‬ ‫تأثیرگذار باشد‪ .‬ا گر سیال یک پشتون زمینی برای احداث قال انتخاب‬
‫لــذا ابتدا به مقایســه تطبیقی ویژگی‌های دسته‌بندی‌شــده‌ی‬ ‫کند‪ ،‬وی تالش خواهد کرد زمینی با ابعاد و موقعیت بهتر به دســت‬
‫قــا با الگــوی فعالیتی پشــتون‌ها پرداخته شــده تا مشــخص گردد‬ ‫آورد‪ .‬همچنین مهم این نیست که دیواری به ارتفاع ده‌مهره‪ 1۵‬برای‬
‫کــدام شــیوه رفتــاری ایشــان‪ ،‬ریشــه‌ی الگــوی معماری قال اســت و‬ ‫حفاظت از ناموس وی کافی است‪ ،‬بلکه مهم‌تر آن است که دیواری‬
‫سپس با بررسی اینکه هر رفتاری با کدام مؤلفۀ شیوه زندگی ایشان‬ ‫بــه ارتفاع یــازده مهره برابری وی با ســیالش را به اثبات می‌رســاند و‬
‫مربــوط اســت‪ ،‬مفاهیــم هنجــاری پشــتونوالی را کــه موجــب ظهور‬ ‫‪ ...‬لــذا بــه نظر می‌رســد یک پشــتون با ســیالی کردن ســعی می‌کند‬
‫کیفیتــی خــاص در آن مؤلفــه شــده را از میــان مطالعــات مشــخص‬ ‫به آرامش فکری برســد نه آســایش جســمی‪ ،‬بنا بر این شــاید بتوان‬
‫نموده و به صورت مصداق‌هایی منتج از ارزش پشتونیت و جهان‬ ‫گفــت کــه حد ســیالی و در نتیجه کمیــت و کیفیت الگــوی معماری‬
‫بینی قومی پشتون مشخص و اشاره می‌شود (جدول ‪.)1‬‬ ‫قال را احســاس یک پشــتون کنترل می‌کند نه منطــق مبتنی بر نیاز‪.‬‬
‫جدول ‪ -1‬جدول سطح بندی عوامل فرهنگی و نحوه‌ی تأثیر گذاری آن بر الگوی معماری قال‪.‬‬

‫معیار مفهومی‬
‫شیوه زندگی‬

‫جهان بینی‬
‫هنجاری‬
‫مفهوم‬

‫ارزش‬
‫الگوی معماری قال‬ ‫فعالیت (الگوی رفتاری)‬

‫مجموعه‌ای کامل‪ ،‬مجموعه‌ای مستقل‪ ،‬زمینه‌ای‬


‫جانبه بیگانگان‬
‫طرد تسلط همه‬

‫گسترده‪ ،‬حفظ فاصله قال از سایر مجموعه‌ها‪ ،‬ابعاد‬ ‫اتکا به خود‪ ،‬اتحاد و انسجام‪ ،‬زندگی جمعی خالص‪،‬‬
‫استقالل‬

‫بزرگ‪ ،‬حریم توسعه‪ ،‬محدود بودن ارتباط با جهان‬ ‫زندگی در جهان خودی‌ها‬
‫خارج و شکل‌گیری جهانی کوچک و مطمئن‬

‫اولین عنصری که در ســکونتگاه ساخته می‌شود‪ ،‬مهمان‬


‫آمادگــی دایــم‪ ،‬کامل و همــراه با احتیــاط در پذیرایی از‬
‫مباهات و تفاخر‬

‫خانه است‪ ،‬مهمان خانه فضایی در دسترس عموم است‪،‬‬


‫به میزبانی‬

‫هــر مهمــان مذکر‪ ،‬تمام شــمول بودن تعریــف مهمان‪،‬‬


‫ملمستیا‬

‫اولویتمهمانخانهدر تخصیص کمیتو کیفیتفضایی‪،‬‬


‫مسوول‌بودندر حمایتمالیوجانیمهمان‪،‬تخصیص‬
‫بــزرگ ســاختن مهمــان خانــه‪ ،‬مجــرد و منفــک ســاختن‬
‫مطلوب‌ترین شرایط و کامل‌ترین تسهیالت به مهمان‬
‫زمینه قومی (فرهنگ قومی‪ -‬دینی)‬

‫مهمــان خانــه‪ ،‬مســتقل و کامــل ســاختن مهمــان خانــه‬


‫پشتونوالی (پشتون بودن)‬

‫ترکیبی بسته و غیرقابل نفوذ‪ ،‬ترکیب ساده و مقتدر‪،‬‬


‫ترکیبی از دانه‌های مستقل‪ ،‬دیوارهای پیرامونی‬ ‫تهدید دانستن هر بیگانه مذکر برای زن‌های خانواده‪،‬‬
‫عزت‬

‫مرتفع و عظیم‪ ،‬بر ج‌های دیده بانی‪ ،‬انتخاب مکان‬ ‫کسب توانایی در حفاظت و حمایت از زن‌ها‪ ،‬دارایی‬
‫حفاظت از زر‪ ،‬زن‬

‫استقرار قال در ارتباط نزدیک با امال ک خانواده‪،‬‬ ‫و امال ک خانواده‪ ،‬مراقبت در شکل‌گیری هر گونه‬
‫ناموس‬
‫و زمین‬

‫سلسله مراتب دسترسی‪ ،‬فاصله گرفتن حوزه‌های‬ ‫تصادم فیزیکی‪ ،‬بصری و یا احساسی بین بیگانگان و‬
‫سکونت خصوصی و ذخیره سازی از ورودی‪ ،‬استقرار‬ ‫اعضای مؤنث خانواده‪ ،‬ارائه نمایشی دایمی از قدرت‬
‫دو حوزه مهمان و سکونت خانوادگی در دو قطب‬ ‫و توانایی‪ ،‬ارتباط دایمی با ملک و اشراف کامل بر‬
‫مخالف زمین‪ ،‬پیش‌بینی فاصله الزم بین دو حوزه‌ی‬ ‫سرمایه و زن‌های خانواده‬
‫سکونت خصوصی و مهمان‬
‫انتخــاب الگــوی قــا به عنوان مســکن بر مبنای ســیالی‪،‬‬
‫انتخاب مکان احداث قال به لحاظ کیفیت و مزایا بر مبنای‬ ‫رقابت در اثبات برابری قدرت‪ ،‬ثروت و جایگاه‬
‫تالش در برقراری‬
‫برابری با سیال‬

‫سیالی‪ ،‬تعیین کمیت‌های کلی وجزئیالگویمعماریقال‬ ‫اجتماعی با سیال‬


‫سیالی‬

‫کسب توانایی در اثبات برابری با سیال‪ ،‬حصول ابزار (اندازه‪ ،‬مســاحت‪ ،‬ارتفاع و ‪ ) ...‬بر مبنای ســیالی‪ ،‬تعیین‬
‫کیفیت‌هــای کلی و جزئی الگوی معمــاری قال (تزیینات‪،‬‬ ‫و عوامل اثبات‌کننده برابری با سیال‬
‫مبلمــان‪ ،‬دیــد و چشــم انــداز و ‪ )...‬بــر مبنــای ســیالی‬
‫‪61‬‬
‫مسکن و َپشتونوالی‬

‫نتیجه‬

‫عنوان تبلور کالبدی فرهنگ پشتون‌ها بهترین نمونه‌ای است که‬ ‫بر مبنای اینکه خانه از جنس فرهنگ اســت و عوامل فرهنگی‬
‫ایــن مفاهیــم از طریق الگوهای رفتــاری؛ همــکاری درونی‪ ،‬رقابت‬ ‫نقــش تعیین‌کننــده در الگــوی معمــاری آن دارد‪ ،‬متناســب بــا‬
‫بیرونی‪ ،‬تکریم مهمان و پاسداشــت زر‪ ،‬زن و زمین عناصر فضایی‪،‬‬ ‫رویکــرد محققــان‪ ،‬مدل‌های متفاوتی بــرای تحلیل آن ارائه شــده‬
‫نظــام فضایــی و فرم کالبدی آن را تعییــن کرده‌اند‪ .‬حضور طوالنی‬ ‫اســت‪ .‬ماهیــت غالــب ایــن مدل‌هــا را می‌تــوان به دو صــورت کلی‬
‫ُ‬
‫مدت در افغانســتان و مشــاهده محیط زندگی پشــتون‌ها‪ ،‬گویای‬ ‫ارائــه داد؛ ‪ )1‬تجزیــه فرهنــگ به اجزا و عناصر خرد؛ ‪ )2‬ســطح‌بندی‬
‫این مهم است که قال تنها ترکیب مصنوع متأثر از پشتونوالی نبوده‬ ‫فرهنــگ بــه الیه‌هــای متوالــی و مرتبط‪ .‬در ســطح بنــدی فرهنگ‬
‫و عــاوه بــر چهــار مفهــوم تحلیــل شــده مؤلفه‌هــای دیگــری نیز در‬ ‫کلیــت هــر الیــه در جوامــع مختلــف متشــکل از تعــدادی عناصــر‬
‫محتوی پشــتونوالی یافت می‌شوند که بر معماری سکونتگاه‌های‬ ‫محتوایــی مرتبــط بــا فرهنگ همان جوامع می‌باشــد کــه از طریق‬
‫قوم پشتون اثر گذارند‪.‬‬ ‫پرداختــن بــه آنهــا‪ ،‬رابطــه بیــن فرهنــگ و شــکل خانــه را می‌توان‬
‫پرداختن به معماری مسکونی افغانستان از دریچه پشتونوالی‪،‬‬ ‫رمزگشــایی کــرد‪ .‬پشــتونوالی بــه عنــوان نظام‌نام ـه‌ی ارزشــی قــوم‬
‫نــگاه جدیدی بود که این پژوهش بر اســاس آن انجام پذیرفت‪ ،‬با‬ ‫پشــتون‪ ،‬در الیــه درونــی فرهنگ پشــتون‌ها جای داشــته و عناصر‬
‫این حال به نظر می‌رسد به دو دلیل عمده که مبتنی بر نیاز علمی‬ ‫محتوایــی آن شــامل مفاهیمــی هنجــاری می‌باشــند کــه بــا تأثیــر‬
‫و عمرانی افغانســتان می‌باشــد‪ ،‬این بحث را باید با رویکردی همه‬ ‫بــر نــوع انتخاب‌هــای شــیوه زندگــی‪ ،‬الگــوی رفتــاری پشــتون‌ها را‬
‫جانبه و با دامنه‌ای وسیع‌تر در حوزه معماری مسکونی افغانستان‬ ‫شــکل می‌دهد‪ .‬الگوی رفتاری پشــتون‌ها نیــز تعیین‌کننده الگوی‬
‫پــی گرفت‪ .‬نخســت آنکــه پشــتونوالی امروزه نیــز در ا کثــر مناطق و‬ ‫محیــط زندگی ایشــان می‌باشــد‪ .‬با پرداختن بــه مفاهیم هنجاری‬
‫قبایــل پشتون‌نشــین به عنــوان یک قانــون‪ ،‬روش زندگــی مردم را‬ ‫پشــتونوالی که دامنه‌ای به گســتردگی حیات قومی جامعه ســنتی‬
‫کنترل می‌کند‪ .‬دوم اینکه سیر در افغانستان و مشاهده شیوه‌های‬ ‫یگــردد‪ ،‬می‌تــوان رابطــه ایــن نظــام ارزشــی و‬
‫پشــتون را شــامل م ‌‬
‫مختلــف زندگــی افغان‌هــا‪ ،‬گــواه بــر حضــور غیررســمی و ملمــوس‬ ‫الگــوی معماری پشــتون‌ها را رمزگشــایی کــرد‪ .‬با اتکا بــه مطالعات‬
‫بســیاری از اصول این نظام‌نامه در زندگی سایر اقوام این سرزمین‬ ‫و مشــاهدات میدانــی‪ ،‬مفاهیمی شناســایی و دســته‌بندی گردید‬
‫می‌باشــد؛ لذا به نظر می‌رســد بدون پرداختن به این مهم‪ ،‬فهم و‬ ‫که رابطه ملموس‌تری با الگوی معماری قالهای پشــتون‌ها دارند‪.‬‬
‫تبیین هویت اصیل معماری مســکونی افغان‌ها ناممکن و آموزش‬ ‫این مفاهیم شــامل اســتقالل و خودمختاری‪ِ ،‬م َلمستیا‪ ،‬ناموس و‬
‫ً‬
‫علمی معماری در افغانستان ناقص خواهد بود‪.‬‬ ‫ســیالی می‌باشند‪ .‬خانه‌های قلعه‌ای‪ ،‬خصوصا قالهای منزلتی به‬

‫پی‌نوشت‌ها‬

‫‪« ۱۲‬والیت‪ ،‬یکی از تقسیمات کشوری در برخی کشورها می‌باشد‪ .‬والیت‬ ‫‪ ۱‬محققین در نوشته‌های خود تعابیر گونا گونی برای اشاره به خانه‌های‬
‫ُ‬
‫واژه‌ای عربی می‌باشد که به زبان فارسی به آن‪ ‬استان‪ ‬می‌گویند‪ .‬کشورهای‬ ‫قلعه‌ای بکاربرده‌اند‪ .‬از جمله؛ واحد مسکونی قلعه‌ای‪ ،‬ترکیب سنتی مستحکم‪،‬‬
‫افغانستان‪ ،‬تاجیکستان‪ ،‬ترکمنستان و ازبکستان از واحد والیت برای‬ ‫خانه‪ -‬قلعه‌ی رعیتی افغانستان‪ ،‬قلعه‪ :‬خانه‌ی رعیتی بزرگ افغانستان‪ .‬با‬
‫تقسیمات کشوری خود استفاده می‌کنند‪ ».‬در این رابطه رجوع کنید به‪:‬‬ ‫این حال بسیاری از ایشان تالش داشته‌اند پس از اشاره به دریافت شخصی‪،‬‬
‫‪ https://fa.wikipedia.org/wiki/‬والیت (تقسیمات کشوری)‪.‬‬
‫‪/wiki/org.wikipedia.fa//:https‬‬ ‫اصطالح محلی «قال» را برای اشاره به این الگوی معماری افغانی بکار برند‪ .‬این‬
‫ُ‬
‫‪«ُ ۱۳‬ولسوالی‪ ‬یکی از واحدهای‪ ‬تقسیمات کشوری افغانستان‪ ‬است که‬ ‫مقاله نیز با چنین رویکردی نگاشته شده است‪.‬‬
‫معادل واحدی در حدود‪ ‬فرمانداری‪ ‬و‪ ‬شهرستان‪ ‬در‪ ‬ایران‪ ‬می‌شود‪ .‬واژه‌ی‬ ‫‪2 Hallet.‬‬
‫ولسوالی‪ ،‬واژه‌ای‪ ‬پشتو‪ ‬است که در فارسی‪ ‬رایج در افغانستان کاربردی گسترده‬ ‫‪3 Samizay.‬‬
‫‪/wiki/org.wikipedia.fa//:https‬‬
‫دارد‪ ».‬در این رابطه رجوع کنید به‪https://fa.wikipedia.org/wiki/ :‬‬ ‫‪4 Kazimee.‬‬
‫ولسوالی(تقسیمات کشوری)‪.‬‬ ‫‪5 Szabo.‬‬
‫‪ ۱۴‬پخسه (‪ ،)pakhsa‬گل فشرده برای دیوارکشی‪.‬‬ ‫‪6 Barfield.‬‬
‫‪ ۱۵‬مهره (‪ ،)Mohra‬الیه‌های گل فشرده (پخسه) به وجود آورنده‌ی دیوار‪.‬‬ ‫‪7 Hofstede.‬‬
‫‪8 Shcein.‬‬
‫فهرست منابع‬ ‫‪9 Rapoport.‬‬
‫‪« ۱۰‬خط دیورند‪ :‬مرز کنونی بین کشورهای افغانستان و پا کستان است‪.‬‬
‫ابوطالبی‪ ،‬محســن (‪ ،)1376‬پختون و پختونوالــی‪ ،‬مجله ارتباطات فرهنگی‪،‬‬ ‫این خط مرزی در زمان حکمرانی امیر عبدالرحمن خان در افغانستان‪ ،‬طی‬
‫شماره ‪ ،9‬صص ‪.91 -82‬‬ ‫معاهده‌ای با هند تحت استعمار بریتانیا تعیین شد‪ .‬اما بعد از به وجود آمدن‬
‫ارمغان‪ ،‬مریم‪ ،‬سلطان‌زاده‪ ،‬حسین و ایرانی بهبهانی‪ ،‬هما (‪ ،)1392‬معماری‬ ‫کشور پا کستان‪ ،‬حکومت وقت افغانستان‪ ،‬این خط را به رسمیت نشناخت‪».‬در‬
‫و فرهنــگ در خانه‌هــای اعیانــی تهــران در دوره قاجــار‪ ،‬پژوهش‌هــای انســان‬ ‫این رابطه رجوع کنید به‪/https://fa.wikipedia.org/wiki :‬خط‪-‬دیورند‪.‬‬
‫شناسی ایران‪ ،‬دوره ‪ ،3‬شماره ‪ ،1‬صص ‪. 50-29‬‬ ‫‪ ۱۱‬بلندی اطراف زمین کشاورزی را گویند که سبب می گردد آب در زمین‬
‫الفنســتون‪ ،‬مونــت اســتوارت (بی تــا)‪ ،‬افغانان‪:‬جــای‪ ،‬نژاد‪ ،‬فرهنــگ (گزارش‬ ‫بایستد و کشاورزان بر باالی آن آمد و شد می‌کنند‪.‬‬
62
۱۳۹۵ ‫ زمستان‬۴ ‫ شماره‬۲۱ ‫ معماری و شهرسازی دوره‬- ‫نشریه هنرهای زیبا‬

. 32-17 ‫ صص‬،144 ‫ شماره‬،‫مسکن و محیط روستا‬ ‫ انتشــارات بنیــاد‬،)1376( ‫ محمــد آصــف فکــرت‬:‫ ترجمــه‬،)‫ســلطنت کابــل‬
Amato, J. N (2010), Tribes, Pashtunwali and how they impact recon- .‫ مشهد‬،‫پژوهش‌های اسالمی‬
ciliation and reintigration efforts in Afghanistan. Retrieved from https:// ‫ مجلــه مســکن و محیــط‬،‫ فرهنــگ و مســکن‬،)1390( ‫ شــهرام‬،‫پــور دیهیمــی‬
repository.library.georgetown.edu/handle/10822/553438 . 18-3 ‫ صص‬،134 ‫ شماره‬،‫روستا‬
Barfield, T; Nojumi, N & Their, J. A (2006), the Clash of Two Goods ‫ سازماندهی معماری مسکن مناطق مرکزی‬،)1376( ‫ سلطان حسین‬،‫حصاری‬
State and Non-State Dispute Resolution in Afghanistan. US Institute of .‫ تهران‬،‫ چاپ اول‬،‫ انتشارات دانشگاه شهید بهشتی‬،‫ هزاره جات‬-‫افغانستان‬
Peace. Washington, D.C. www.usip.org/ruleoflaw/projects/clash_ ‫ دپښــتو ټولنی لوی‬٬ ‫ پښــتونولی‬٬ )‫ قیام‌الدیــن (پرتــه لــه نیټــی‬، ‫خــادم‬
two_goods.pdf (Accessed April 10, 2014) ‫ له‬۱۳۹۴/۸/۶ ‫ اخستل شوی په‬،‫مدیریت‬
Coulson, A. B; MacLaren, A. C; McKenzie, S & O’Gorman, K. D catalog.acku.edu.af/cgi-bin/koha/opac-detail.
(2014), Hospitality codes and social exchange theory: the Pashtun- pl?biblionumber=29474
wali and tourism in Afghanistan, Tourism Management, 45, pp.134- .‫ جالل‌آباد‬،‫ مومند خپرندویه ټولنه‬،‫ پښتنی دودونه‬،)1391( ‫د لیکواالنو ټولګه‬
141. 10.1016/j.tourman.2014.03.019 ،‫ ترجمه خســرو افضلیان‬،‫ انسان‌شناســی مســکن‬،)1388( ‫ آموس‬،‫راپاپــورت‬
Ginsburg, T (2011), Economic Interpretation of the Pashtunwali, An. .‫ تهران‬،‫کتاب‌کده تخصصی معماری و شهرسازی‬
U. Chi. Legal F., 89. ‫ قبایــل مهــم پشــتون در طول‬:‫ نقــد و بررســی کتــاب‬،)1380( ‫ زیبــا‬،‫فرزین‌نیــا‬
Hallet, S.I & Samizay, R (1980), Traditional architecture of Afghani- ‫ شماره‬،‫ مجله مطالعات آســیای مرکزی و قفقاز‬،‫ افغانســتان‬-‫مرزهای پا کســتان‬
stan, Garland STPM Press. . 218-215 ‫ صص‬،34
Kakar, Palwasha (2005), Tribal  law of Pashtunwali and  wom- ‫ انتشــارات‬،‫ افغانســتان در پنج قرن اخیر‬،)1371( ‫ میر محمد صدیق‬،‫فرهنگ‬
en’s legislative authority, Available from http://www.law.harvard. .‫ مشهد‬،‫درخشش‬
edu/programs/ilsp/research/kakar.pdf , Accessed 12,December, 2015 ‫ موسس ـه‌ی‬:‫ ناشــر‬،‫ نــژاد نامــه افغــان‬،)1372( ‫ فیــض محمــد‬،‫کاتــب هــزاره‬
Kazimee, B. A & Mcquillan, J (2002), Living Traditions of the Afghan .‫ قم‬،‫مطبوعاتی اسماعلیان‬
Courtyard and aiwan , TDSR, Vol. 53, NO. 2, pp.23-34. ،‫ خپرندویــه‬، ‫ افغانســتان‬،‫ افغــان‬، ‫ پښــتون‬، )۱۳۹۰( ‫ محمــد حســن‬، ‫کاکــړ‬
Kazimee, B.A (1986), Qala: The Fortress Farmhouse of Afghanistan, ‫ ددانش خپرندویی ټولنی‬: ‫ چاپځی‬،‫ جرمنی‬،‫دافغانستان د کلتوری ودی ټولنه‬
published in the proceedings of the International ACSA Annual Meeting, ‫ له‬۱۳۹۴/۸/۶ ‫ اخستل شوی په‬،‫تخنیکی څانګه‬
“The Spirit of Home,” Information Dynamic Inc., 111 Claybrook Drive, Catalog.acku.edu.af/cgi-bin/koha/opac-detail.
Silver Spring, Missouri. pl?biblionumber=27693
Major, R &Tod ,S (2007), The Way of the Pashtun: Pashtunwali, Ca- ‫ علــی عالمــی‬:‫ ترجمــه‬،‫ ظهــور افغانســتان نویــن‬،)1388( ‫ وارتــان‬،‫گریگوریــان‬
nadian Army Journal, Vol.10.3, pp.44-55. .‫ تهران‬،‫ نشر محمد ابراهیم شریعتی افغانستانی‬،‫کرمانی‬
Miakhel, Shahmahmood (2009) , Understanding Afghanistan : the ‫ (ضمیم ـه‌ی‬،‫ مختصــری در بــاره قبایــل پشــتون‬،)1365( ‫ ســلیمان‬،‫الیــق‬
importance of tribal culture and structure in security and governance, Re- ‫ مرکز علوم‬،‫ ناشــر آ کادمی علــوم جمهــوری دموکراتیک افغانســتان‬،)‫مجلــه آریانا‬
trieved from http://www.pashtoonkhwa.com/files/books/Miakhel- .‫ کابل‬،‫ مطبعه‌ی دولتی‬،‫اجتماعی‬
Importance Of Tribal Structures InAfghanistan .pdf (18 May 2010) ‫ مجله‬،)1( ‫ فرهنگی و زبانی در افغانســتان‬،‫ تنوع قومی‬،)1389( ‫ علــی‬،‫نجفــی‬
Rapoport, A (1998), Using “Culture” in Housing Design, Housing and . 79-39 ‫ صص‬،5 ‫ شماره‬،‫پژوهش‌های منطقه‌ای‬
Society, 25(1-2), pp.1- 20. ،‫ در آمــدی بــر رابط ـه‌ی فرهنــگ و محیط‬،)1378( ‫ ســید هدایــت اهلل‬،‫نــوری‬
Schein, E. H (2004), Organizational culture and leadership (3rd Ed), . 47-40 ‫ صص‬،11 ‫ شماره‬،‫مجله فرهنگ اصفهان‬
Jossey-Bass, San Francisco. :‫ خپروونکی‬،‫ پښتانه او پښتونوالی‬،‫ پښتو‬، )1389( ‫هاشمی سید محی‌الدین‬
Szabo, A & Barfield, T. J (1991), Afghanistan: an atlas of indigenous ‫ جالل آباد‬،‫وحدت کتاب پلورنځی‬
domestic architecture (1st Ed), University of Texas Press, Austin. ‫ فرهنگ و شــکل‬،)1392 ( ‫ مصطفی‬،‫ باقر و زرودی‬،‫ حســینی‬،‫ عباس‬،‫یزدانفر‬
Vogelsang, W. J (2008), The Afghans, Mass. Wiley-Blackwell, Malden. ‫ مجلــه‬،‫ خانه‌هــای ســنتی شهرســتان تنکابــن و رامســر‬:‫خانــه مطالعــه مــوردی‬

You might also like