Professional Documents
Culture Documents
1
كیوان زاهدی
استاديار زبان شناسی دانشگاه شهيد بهشتی
چکیده
اين مقاله هدفی دوگانه دارد :هم به بررسی ديدگاههای متأخر دربارة رابطة ميان زبان،
تفكر و فرهنگ ميپردازد و هم به ارائة راهكاری نوين در قالب طرحی جديد بر پاية
آخرين دستاوردهای رويكرد کمينه گرا ميانجامد .محورهای اصلی برای بررسی ديدگاهها و
برهانها به صورت تمايزاتی سهگانه ارائه ميشود .1 :تمايز ميان نگرشهای مبتنی بر وجود
رابطه ميان فرهنگ و زبان ،در مقابل نگرش مبتنی بر نبودن رابطه ميان اين دو؛ .2تمايز
ميان نگرش همسازی ـ فراگشتی ،در مقابل نگرش دگرسازی زبان؛ .3تمايز ميان نگرش
انگيختگی اجتماعی ـ ارتباطی زبان در مقابل انگيختگی زيستی ـ ژنتيكی .فرضيه اصلی اين
پژوهش در بخش راهكار نوين خود آن است که با در نظر گرفتن آنچه برنامه کمينه گرا
به ويژه آنچه از سال ،2000به اين سو ارائه کرده است ،امكان تأثيرگذاری زبان بر تفكر و
رمزگذاری فرهنگ در زبان و همچنين تأثيرپذيری زبان از فرهنگ که تحت عنوان قوم ـ نحو
شناخته ميشود ،در عين مفروض دانستن شالوده زيستی ـ ژنتيكی ميسر است .از اين منظر،
کارکرد اصلی زبان نه ايجاد ارتباط است و نه بيان تفكر ،بلكه نقش اصلی و دليل وجودی
آن اتصال سامانههاي شناختی و اجتماعی ـ فرهنگی به يكديگر است.
1. kzahedi@sbu.ac.ir
مقدمه
زبان ،تفكر ـ به عبارت عام تر شناخت 1ـ و فرهنگ ،واژهها يا مفاهيمی هستند که زبان شناسان،
روان شناسان و جامعه شناسان تاکنون نتوانستهاند تعريفی جامع و مانع از آنها ارائه کنند
بهگونهاي که دانشمندان و پژوهشگران اين رشتهها در مورد آنها اتفاق نظر داشته باشند .در
واقع ،تعريفها و توصيفهايي که از اين مفاهيم ارائه شده است ،به گونهاي بازتاب چارچوب
فكری ـ يا ديدگاه ـ دانشمندان رشتههاي مرتبط با آنها بوده است .اگر ديدگاه الکاتوش
2
را در مورد علم و روش علمی به مثابه مفروض ،قابلقبول بدانيم ،تعريفها و توصيفهاي
ارائه شده از اين مفاهيم هرکدام نشان دهندة برنامهاي پژوهشی 3است که از هستهاي سخت
شامل مفروضات يا فرضيههاي اصلی و فرضيههايي کمكی تشكيل شدهاند .طی سالهاي
گذشته مشاهده شده است ،همان گونه که الکاتوش در مقابل نظريه کوهن 4بيان ميکند ،روند
پژوهش علمی به منزلة ساختار اصلی آنچه پيشرفت علمی ناميده ميشود ،موجب انقالب
علمی نمیشود .در واقع ،برخالف آنچه کوهن ادعا ميکند ،هر سرمشق 5علمی با سقوط
فصلنامهعلمی-پژوهشی
سرمشق قبلی خود ايجاد نمیشود ،بلكه علم در قالب برنامههاي پژوهشی الکاتوشی میتواند
سرمشقهايي موازی را ارائه کند. 18
دوره دوم
پژوهش حاضر با اين مفهوم الکاتوشی به بررسی برنامههاي پژوهشی گوناگون دربارة رابطة شماره 1
بهار1388
ميان زبان ،شناخت (تفكر) و فرهنگ ميپردازد .بدين ترتيب تعريف هرکدام از اين واژهها ـ
زبان ،تفكر و فرهنگ ـ هم بر مبنای نوع فرضيههاي اصلی ـ يا مفروضاتی که پژوهشگران و
عالمان هر برنامة پژوهشی آنها را بدون ارائة دليل تجربی پذيرفتهاند ـ شكل میگيرد و هم
مبنای نوع نتيجهگيری در مورد روابط ميان آنها است.
نكته دوم دربارة اين پژوهش آن است که در مورد برنامههاي پژوهشی مورد نظر ،سه امكان
وجود دارد :يكی از آنها درست است ،همة آنها درستاند يا همه نادرستاند .ديدگاه مورد نظر
در اين پژوهش که در چارچوب برنامهاي الکاتوشی قرار میگيرد ،آن است که همه اين برنامههاي
پژوهشی ميتوانند درست يا در عين حال نادرست باشند .اين ديدگاه همان نگرش موجود در
1. Cognition
2. I. Lakatos
3. Research Program
4. T. Kuhn
5. Paradigm
نظريه خائوس 1است که برای اولين بار در غرب در حوزة فيزيک در دهة ،1960مطرح شد که در
نگرش شرقی ـ ايرانی ديرينة بيشتری دارد و ميتوان آن را تا مولوی 2جستجو کرد.
نكتة سوم مورد توجه پژوهشگر در اين مقاله آن است که در بيان رابطة ميان زبان ،شناخت و
فرهنگ ،در بسياری از مواقع ،ديدگاههاي ارائه شده ،شفافيت ندارند .برای مثال ،در زبان ديدگاه
نقشگرايان نهادی اجتماعی و شكلگيری آن تابعی است از فرهنگ و همچنين بيان ميشود که
زبان در شكل گيری جهان بينی تأثير دارد و فرهنگها در زبان بازنمايی میشوند .همچنين ،در
برخی از رويكردها مانند رويكرد شناختی ،شناخت انسان پيش شرط الزم برای بيان و واقعيت
زبانی و فرهنگی است و زبان و فرهنگ به دليل شناخت انسان ،موجوديت مييابند و جنبههايي
شناختیاند .همچنين ،در ديدگاه صورتگرايانة چامسكی و پيروان او تحول ديدگاهی وجود
دارد .بسياری مانند پينكر 3در آغاز برای زبان جايگاهی ارتباطی قائل نيستند ،در صورتی که در
پينكر و جكنداف 4اين ديدگاه ديده و به منزلة نقدی از ديدگاه چامسكی 5مطرح میشود .خود
چامسكی نيز در بحث فراگشت زبان و دليل ايجاد آن يكسان عمل نمی کند که اين مطلب ،در
فصلنامهعلمی-پژوهشی
بررسی حاضر مورد نظر خواهد بود.
19 نكتة آخر در مورد اين پژوهش که ميتوان از ويژگیهاي تحديدگر حوزه عملكردی اش
زبان،تفكر و فرهنگ:
ديدگاهها ...
دانست ،اين است که اگرچه ديدگاههايي را که دربارة رابطة ميان زبان ،تفكر و فرهنگ است،
ميتوان تا قرن 6قبل از ميالد مسيح در هند به طور عام و در کسيرر ،6هومبلت ،7سوسور 8و
سرآخر فرضيه ساپيرـ وورف 9به طور خاص تعقيب و جستجو کرد ،بررسی حاضر به ارائه و
بررسی جريانهاي متأخر ميپردازد.
با توجه به اين 4نكته که حوزه پژوهش را تعريف و تحديد کرده اند ،هدف از اين پژوهش
را بايد دوگانه دانست :پژوهش حاضر هم به بررسی ديدگاههاي ارائه شده درباره زبان ،شناخت
1. Chaos Theory
.2همان داستان معروف که در آن افراد مختلف در تاريكی «فيلی» را لمس میکنند و از ديد خود آن را به گونههای مختلف،
باز میشناسند که هيچ کدام «فيل» نيست ،اما از منظر تماس هريک توصيف و تعريفی درست است.
3. S. Pinker
4. S. Pinker and R. Jackendoff
5. N. Chomsky
6. E. Cassirer
7. W. V. Humboldt
8. F. Saussure
9. Sapir-Whorf Hypothesis
(تفكر) و فرهنگ ـ همان گونه که از عنوان آن برمیآيد ـ میپردازد و هم به ارائة نظر پژوهشگر
در قالب برنامه کمينه گرا 1به ويژه آنچنانکه از سال ،2000به بعد ارائه شده است ،خواهد
پرداخت.
فرضيه اصلی پژوهش اين است که با در نظر گرفتن آنچه برنامه کمينه گرا از سال 2000
به اين سو ارائه کرده است ،امكان تأثيرگذاری زبان بر تفكر و نيز رمزگذاری 2فرهنگ در زبان
و تاثيرپذيری زبان از فرهنگ که تحت عنوان قوم ـ نحو 3شناخته ميشود ،در عين مفروض
دانستن شالوده زيستی ـ ژنتيكی 4ميسر است.
اين مقاله به غير از مقدمه از چهار بخش ديگر تشكيل شده است :بخش پيشينه ،بخش
بررسی ديدگاهها ،بخش طرح جديد و بخش نتيجه گيری.
پيشينة نظري
گمانه زنی 5و نظريه پردازی درباره زبان ،تفكر و فرهنگ از زمانهای بسيار دور در سنت شرقی
فصلنامهعلمی-پژوهشی
و غربی وجود داشته است .به عبارت ديگر ،مرور آثار کالسيک و متأخر نشان میدهد که
بسياری معتقدند ميان ساختار زبانی و الگوهای شناختی/فكری و فرهنگ رابطه برقرار است. 20
قديمیترين اين ديدگاهها را میتوان در بهارتری هاری( 6قرن 6قبل از ميالد) در هندوستان دوره دوم
شماره 1
بهار1388
يافت که مطابق نظر وی ،تفكر «شبدانا» يا همان رمزگذاری زبانی است .7در اروپا ،فرضيه نسبيت
زبانی به موضوعی جدی و پراهميت در بحثهاي زبانی در اواخر قرنهاي هجده و نوزده
تبديل شد .در آلمان ،به ويژه در آثار يوهان هامان 8و يوهان هردر 9و ويلهلم فان هومبولت ،اين
بحثها را میتوان مالحظه کرد ،به گونهاي که الينز 10عنوان سنت هردری ـ هومبولتی را برای
اين بحثها انتخاب کرده است .هومبولت در مقاله مطالعه تطبيقی زبان میگويد که زبان ،تأثير
.1نگارنده «سامانه» را معادل systemدر زبان انگليسی در نظر گرفته است .اگرچه در زبان فارسی در حوزة زبان شناسی
برای اين واژه در انگليسی معادلهای «دستگاه» و«نظام» به کار گرفته شده است ،اما نگارنده معتقد است دو واژة اخير
هرکدام دارای معانی ضمنی خاص خود میباشند و بهترين معادل سامانه است.
.2برای بررسی دقيق انواع موجبيت زبانی ر.ك .زاهدی (.)2008
.3ساپير ( )1994: 34فرهنگ را متشكل از اجماع ( )consensusو تصديق ( )sanctionمترتب بر معانی میپندارد.
4. N. J. Enfield
5. F. Boas
به عبارت ديگر از جهانبينیهای 1مختلفی برخوردار میشوند .بدين ترتيب ،در فرهنگ بر زبان
و زبان بر تفكر تأثير میگذارد.2
از نظر چامسكی چنين ديدگاهی که شامل نگرشهاي نسبيت گرايانه 3و ضدهمگانی گرا
4
است ،به طور عام با نگرش ضد ذهن گرايانه 5ساختارگرايی آمريكايی بلومفيلدی 6و نگرشهاي
ارتباطی اجتماعی کارکردگرايان 7به طور خاص مجموعهای را تشكيل میدهد که وی آن را
رويكرد زبان بيرونی شده 8مينامد( .چامسكی )16:1986 ،اين رويكرد در مقابل رويكرد مورد
نظر چامسكی قرار میگيرد که وی از آن با عنوان زبان درونی شده 9ياد میکند .رويكرد اخير
دارای بنيادی ژنتيكی ـ فردی است.
بررسی ديدگاهها
تمايز دوگانة زبان بيرونی شده و زبان درونی شده چامسكی را شايد بتوان تمايزی مفيد در
دهة ،1990دانست ،اما چنين تمايزی در دهة اول قرن بيست و يكم سادهسازی غيرسودمندی
فصلنامهعلمی-پژوهشی
محسوب میشود .نه تنها نگرشهای موجود در رويكرد زبان بيرونی شده از يكديگر متفاوت اند،
بلكه رويكرد زبان درونی شده را نيز ديگر نمیتوان دربرگيرندة يک نوع نگرش در حوزة زبان 22
شناسی چامسكيايی 10دانست .در رويكرد اخير ،به غير از ديدگاههاي چامسكی ،11ديدگاه پينكر دوره دوم
شماره 1
بهار1388
و جكنداف ،پينكر و بلوم 12و يوری اگه رکا 13مطرحاند.
1. World-views
.2بايد توجه داشت آنچه مورد نظر وورف بوده است .در سالهاي بعد از وی دارای متغيرهای مختلف گرديده است .برخی
از آنها را ميتوان در آثاری نظير لوسی ( ،)1992گامپرز و لوينسون ( ،)1996لی ( 2000؛ )1996و گودارد ( )2003يافت.
3. Relativist
4. Anti-Universalist
5. Anti-Mentalist
6. Bloomfieldian American Structuralism
7. Functionalists
8. Externalized Language
9. Internalized Language
برای توضيح بيشتر در باره تكوين و تحول آن ر .ك .زاهدی10. Chomskyan Linguistics. 2006 ،
.11خود چامسكی از سال 1998تا کنون نظرات مختلف و تا حدودی سردرگم کننده ارائه کرده است که به آنها خواهيم
پرداخت.
12. S. Pinker and P. Bloom
13. J. Uriagereka
در اين مقاله نگارنده به جای بهره مندی از تمايز فوق ،سه تمايز ديگر را پيشنهاد میکند:
.1تمايز ميان نگرشهای مبتنی بر وجود رابطه ميان فرهنگ و زبان ،در مقابل نگرش مبتنی بر
نبودن رابطة ميان اين دو .2تمايز ميان نگرش همسازی ـ فراگشتی 1در مقابل نگرش دگرسازی
2
زبان .3تمايز ميان نگرش انگيختگی اجتماعی ـ ارتباطی 3زبان در مقابل انگيختگی زيستی ـ
ژنتيكی.4بايد توجه داشت که در ارائة تمايزهای فوق ،نگارنده به نگرشهای اصلی اکتفا میکند،
زيرا بيان و بررسی تمامی اين رويكردها حتی از گنجايش يک کتاب هم بيشتر است.
آن را مطرح کردند ،زبان احتمال فكر کردن به شيوهای خاص را افزايش يا کاهش میدهد.
الند 4میگويد:
هانت و آنيولی تفاوتهاي موجود را در توانايی محاسباتی ميان سخنگويان زبانهاي
مختلف توصيف میکنند .برای مثال ،کودکان انگليسی زبان ناچارند مجموعه پرتعدادی
از واژهها را بياموزند که به اعداد اشاره ميکنند .کودکان انگليسی زبان ،عالوه بر واژگان
فصلنامهعلمی-پژوهشی
مربوط به اعداد اصلی 0تا 100 ،10 ،9و غيره بايد کلمات جداگانهاي را برای ارجاع
به 11تا 19و نيز 90 ...30 ،20بياموزند .برخالف کودکی که چينی میآموزد تنها بايد 24
چهارده واژه اصلی را ياد بگيرد ( 0تا 1000 ،100 ،10و .)10000برای عدد 11کلمه دوره دوم
شماره 1
بهار1388
خاصی در زبان چينی وجود ندارد ،بلكه 11معادل 10به عالوه 1است .هنگام يادگيری
حساب ،کودکان انگليسی زبان در ابتدا با يادگيری اعداد 11تا 19مشكل دارند ،اما
کودکان چينی با مشكلی مواجه نيستند .احتمال میرود اين امر بيان کنندة هزينة بيشتری
باشد که يادگيری واژگان مربوط به اعداد میطلبد( .الند)20 :2003 ،
بايد توجه کرد که در نسخة شناختی ،بخش اول فرضيه ساپير ـ وورف که همان
ضدهمگانیگرايی زبانی است مورد توجه قرار نمیگيرد يا کنار گذاشته میشود .الند در
بررسی نسخه شناختی اين فرضيه میگويد «هانت و آنيولی به ميزان سادگی يا دشواری طرز
فكرها با عنوان هزينه محاسباتی اشاره ميکنند و معتقدند که همين هزينه است که احتمال تفكر
به شيوهای خاص را تحت تأثير قرار میدهد( ».الند)19:2003 ،
1. Empiricist Anthropologists
2. Strong, Weak and Cognitive Versions
3. E. Hunt and F. Agnoli
4. N. Lund
بر اساس نسخه شناختی ،اگر زبانی برای توصيف شی يا پديدهای واژه يا عبارتی داشته
باشد ،اما زبانی ديگر برای همان شی يا پديده ،واژه با عبارتی نداشته باشد ،برای گويشوران زبان
نخست سخن گفتن در مورد شی يا پديدة مذکور آسان تر است ،چرا که هزينة آن کمتر است.
در حوزة رويكرد شناختی به فرضيه ساپير ـ وورف ،پژوهشهای فراوانی انجام شده است.
مهم ترين آنها پژوهشهای بروديتسكی 1دربارة جنسيت زبانی و پژوهشهای مربوط به حوزة
قوم ـ نحو است که از آن ميان میتوان به بررسی لنگكر 2و ويرزبيكا 3اشاره کرد .شايان توجه
است که در اين بررسیها رويكرد ضدهمگانی گرا مطرح نيست و حتی در مورد بررسیهاي
لنگكر و ويرزبيكا ،ساختاری معنايی و همگانی برای زبان متصور است که حوزة شناخت انسان
را در برمیگيرد .همچنين ،در اين بررسیها فقط به واژگان محدود نمی شود و به گفته انفيلد،
نشانگرهای فرهنگی در ساختار نحوی و ساختواژی زبان نيز وجود دارند(انفيلد)232 :2002،
و از نظر وارداف ،4بسيار قوی ترند( .وارداف)218:1998 ،
فصلنامهعلمی-پژوهشی
شناخت و فرهنگ ،تعيين كنندة زبان
25 لوی اشترواس 5در شاربونيه 6ميگويد( :اشترواس)188 :1961 ،
زبان،تفكر و فرهنگ:
ديدگاهها ...
تمام آنچه که ميدانيم اين است :همة کسانی که روی سياره زمين زندگی کرده اند،
حتی قديمیترين و بدوی ترين انسان ها ،با مفهوم زبان فراگفته آشنايی داشتهاند و
همچنين پيدايش زبان به طور دقيق با پيدايش فرهنگ مقارن بوده است.
از اين منظر ،پيدايش زبان نه تنها وابسته به پيدايش فرهنگ است ،بلكه به دليل آن صورت
گرفته است .همچنان که نوبل و ديويدسون 7معتقدند( :نوبل و ديويدسون)214 :1996 ،
زبان محصول اکتشافات رفتاری است تا نتيجه رخدادهای زيستی [ ...زبان] بيش از آن
که محصول رويدادهای زيست شناختی باشد ،نتيجة کشفهاي رفتاری است .تغييرات
فراگشتی زيست شناختی زمينه را برای شكل گيری رفتار زبانی بهگونهاي که امروز
1. L. Boroditsky
2. R. W. Langacker
3. A. Wierzbicka
4. R. Wardhaugh
5. C. Levi-Strauss
6. G. Charbonnier
7. W. Noble and I. Davidson
وجود دارد پديد آورد :استفاده از مجرای گفتاری ـ شنيداری همراه با زمان يادگيری
طوالنی در دوران نوزادی در يک بافت اجتماعی .طبيعت زبان به منزلة يک سامانة
ارتباطی نمادين ،موجب خلق ذهن انسانی شده است که قابليت تطابق با محيطهاي
مختلف و عمل کردن در آنها را دارد .اين ذهن قادر به تجسم مفاهيم ،تشخيص ما از
آنها ،اختراع قدرتهاي ماورا طبيعت ،بررسی اعمال خود و کاويدن گذشته است.
به عبارت ديگر ،به عقيده اين گروه ،زبان اختراعی فرهنگی است .همين گروه معتقدند
ماهيت زبان به منزله نظامی ارتباطی از نمادها ،ذهن انسان را به صورتی خلق کرد که قادر است
برای بافتهاي مختلف طراحی کند .در شرح و بسط اين ديدگاه دسال 1مينويسد:
اگر چنين فرضی را بپذيريم ،امكان مشخص کردن زمان پيدايش زبان در گذشته بشر
با استفاده از زمان پيدايش فرهنگ وجود دارد .برخی از مؤلفان ،با تكيه بر اهميت
پديدة تاريخی بسيار مهمی که حدود دهها هزار سال پيش رخ داده است ،زبان را
ـ آن گونه که ما میشناسيم ـ اختراعی فرهنگی میدانند .برای نمونه ،ويليام نوبل
فصلنامهعلمی-پژوهشی
روانشناس و آين ديويدسون باستان شناس معتقدند پيدايش زبان به چندين هزارسال
پيش از انقالب عصر حجر برمی گردد .حال آن که اين دو شخصيت به خوبی مطلع 26
هستند که عمر هوموساپينسها در واقع دوبرابر اين زمان است .يكی از داليل چنين دوره دوم
شماره 1
اعتقادی مشاهدة تغييرات بزرگ در تاريخ بشر در اين برهة زمانی خاص است .چند بهار1388
ده هزارسال پيش ،در تمامی سيارهاي که انسانها در آن حضور داشته اند ،چيزی
شبيه به يک انقالب فرهنگی اساسی اتفاق افتاده است(.دسال)43 :2007 ،
نقطة قوت اين ديدگاه از نظر دسال آن است که پيدايش زبان در گونة انسانی را به ظاهر
حل میکند .گونهای که بدون هيچ تغيير شناختی عمده ای ،در يک برهة زمانی ناگهان به
صورت قابل توجهی بر محيط اطرافش تسلط مييابد ،هنر را کشف ميکند و اولين زمينههاي
آشنايی خود با معنويت را رقم ميزند .با بررسی دقيقتر اين ديدگاه میتوان ديد که ادعا میکند
زبان محصول اکتشافات رفتاری و فرهنگ است و هم زبان را دليل به وجود آمدن اين جهش
فرهنگی ميداند .همچنين ،اين ديدگاه معتقد است زبان ذهن را به وجود آورده است .بدين
ترتيب ،ميتوان مشاهده کرد که هم فرهنگ ،زبان را به وجود ميآورد و هم زبان ،فرهنگ و
شناخت را که اين يک دور است.
1. J. L. Dessalles
عالوه بر ديدگاهیهاي فوق در بررسی اين نوع تعامل ميان زبان و فرهنگ ،ميتوان به
مالينوفسكی 1اشاره کرد .مالينوفسكی ( )1923آن گونه که در هليدی 2نقل شده است ،مينويسد:
زبان و ساختار آن بازتابی از مقولههاي واقعیاند که از طرز برخوردهای عملی
کودك به دست میآيند ... .اگر نظرية ما درست باشد ،چارچوب اصلی دستور به
طور عمده برگرفته شده از کاربردهای اولية زبان است( .هليدی )344 :2003
هليدی در تفسير و بسط گفتههاي مالينوفسكی ميافزايد:
از ديدگاه مالينوفسكی تمام کاربردهای زبانی در خالل مراحل فراگشت فرهنگی آن
تأثير خود را بر ساختار زبانی گذاشتهاند ( .هليدی)344 :2003 ،
بدين ترتيب ميتوان ديد که از ديدگاه افرادی همچون هليدی و مالينوفسكی نيز زبان شكل
گرفته و متأثر از فراگشت فرهنگی است.
با بررسی ديدگاههاي ون ولين و الپوال 3ميتوان ديد که ديدگاههاي کارکردگرا خود طيفی را
تشكيل میدهند که آن انگيختگی بيرونی فرهنگی ـ کارکردی و انگيختگی شناختی ـ معنايی وجود
فصلنامهعلمی-پژوهشی
دارد(.ون ولين و الپوال .)11-15 :1997برای نوع اول میتوان ديدگاه هليدی را ارائه کرد:
27 فراگشت 4زبان با هدف برطرف کردن نيازهای انسان صورت گرفته است .از همين
زبان،تفكر و فرهنگ:
ديدگاهها ...
رو نحوة شكلگيری و سامانيابی آن ماهيتی کارکردی دارد نه قراردادی .يک دستور
کارکردی در واقع دستوری طبيعی است که در آن هر عنصری را ميتوان با توجه
به کارکرد زبان توضيح داد و تشريح کرد ... .جهت گيری کلی اين است که زبان به
منزلة پديدهای اجتماعی (نه فردی) در نظر گرفته شود و نظريهپردازی در مورد منشأ
و مراحل فراگشت آن نيز در پرتو همين ديدگاه و با استفاده از توضيحهاي جامعه
شناسان (نه روان شناسان) صورت گيرد .در عين حال بررسی زبان را میتوان در
يک چارچوب کلی شناختی نيز مد نظر قرار داد( .هليدی xiii :1985 ،و )xxx
از گروه دوم که همان ديدگاه انگيختگی شناختی ـ معنايی است نيز ميتوان لنگكر را نام
برد .به عقيده وی:
1. B. Malinowski
2. M. A. K. Halliday
3. R. D. Van Valin and R. J. LaPolla
.4نگارنده فراگشت را معادل واژة evolutionدر انگليسی به کار برده است .در زبان فارسی در مقابل اين واژه بيشتر از
تكامل استفاده میشود ،اما نگارنده معتقد است واژة تكامل معادل نه تنها نادقيق ،بلكه نادرستی برای آن است.
زبان را نمیتوان مستقل و خودشمول دانست و نمیتوان گفت که امكان توصيف
آن بدون استفاده از ارجاع به پردازش شناختی ممكن است (صرف نظر از اين که
چيزی به منزلة قوة زبانی در نظر گرفته میشود يا خير) .وجود ساختارهای دستوری
را نمیتوان به معنای وجود يک سامانة صوری مستقل يا سطح بازنمايی در نظر
گرفت .اينها را بايد سامانههايی به صورت توارثی نمادين دانست که موجبات
ايجاد ساختار و نمادسازی متعارف محتوای ادراکی را فراهم میکنند .واژگان،
ساختواژه و نحو به منزلة بخشی از طيف واحدهای نمادين در واقع تنها نتيجة يک
تقسيمبندی قراردادیاند .سخن گفتن از واحدهای دستوری بدون ارجاع به ارزش
معنايی آنها کاری عبث و مانند نگارش فرهنگ واژگانی است که معانی واژهها در
آن آورده نشده است( .لنگكر)1 :1990 ،
ديدگاه خود ون ولين و الپوال در ميان اين طيف قرار میگيرد:
از نظر دستور نقش و ارجاع ،1زبان سامانهاي از فعاليتهاي اجتماعی ارتباطی است و
فصلنامهعلمی-پژوهشی
از همين رو ،تحليل کارکردهای ارتباطی ساختارهای دستوری نقش بسيار مهمی در
توصيف نظری اين ساختارها ايفا ميکند ...زبان يک سامانه است و دستور نيز ،به مفهوم 28
به کاررفته در سنت ساختارگرايان يک سامانه است .آنچه که دستور نقش و ارجاع را دوره دوم
شماره 1
بهار1388
از ساير ديدگاهها متمايز ميکند ...اين است که ساختارهای دستوری را تنها میتوان در
پرتو توجه به کارکردهای معنايی و ارتباطی آنها درك کرد .با توجه به روابط انتزاعی
همنشينی و جانشينی که سامانه ساختاری را تعيين ميکنند ،دستور نقش و ارجاع نه
تنها با رابطة ميان رخداد تؤامان و ترکيب در اصطالح صوری آن سروکار دارد ،بلكه به
جنبههاي معنايی و کاربردی اين روابط نيز توجه ميکند(.ون ولين)2 :1993 ،
ديدگاه قوم ـ نحوی ويرزبيكا را میتوان با ديدگاه ميانی ون ولين و نيز ديدگاه شناختی
لنگكر همسو دانست .اگرچه قوم ـ نحو در دو مفهوم خاص و عام قابل طرح است ،مفهوم اصلی
آن که ويرزبيكا بيان ميکند همان مفهوم خاص و محدود آن است .ويرزبيكا در بررسی معنايی
ساختهاي سببـی در زبـان انگليسی نشان میدهد که اين ساختارها دربرگيرنده ارزشهای
استقالل و خوداتكايی در تعامل فردی ميان گويشوران اين زبان است .2در بررسی ديگری وی
آن را زبان تفكر مينامد ،بود ،اما هيچ راهی برای ايجاد عبارتهای زبانی مربوط به
افكار ايجاد شده از طريق زبان نداشت( .چامسكی)77 :1998 ،
فصلنامهعلمی-پژوهشی
رويكردهای كاركردگرا
زبان در رويكردهای کارکردگرا انگيختگی اجتماعی دارد و همان گونه که در بخش نتيجهگيري
خواهيم ديد ،اصلی ترين نقش آن ،ايجاد ارتباط اجتماعی است .در اين گونه رويكردها ،زبان
به دليل ايجاد ارتباط اجتماعی ميان انسانها پديد آمده است و از اين رو ،اين ديدگاهها زبان را
حاصل تعامل اجتماعی انسان ميدانند.
ويژگیهای ساختاری اصلی قوه زبانی انسان ،منطقی کارکرد بنياد ندارند.
دگرسازی 4را گولد و وربا 5چنين تعريف ميکند :ويژگیهايي که برای کاربردهای ديگر يا
هيچ کاربردی تحول يافته و سپس برای نقش کنونی خود هم گزينی شدهاند .بدين ترتيب اين
ويژگیها برای نقش کنونی خود سازگاراند ،6اما برای آن طراحی نشدهاند و در نتيجه همساز
7
آن نيستند .اين ويژگیها سازگاری خود را مديون ويژگیهايی هستند که به داليل ديگر وجود
دارند و بدينترتيب سازگاری آنها به دليل ديگری است ...8همسازی 9نقشمند است [در
صورتی که] دگرسازی اثرمند است( .گولد و وربا)55 :1998 ،
فصلنامهعلمی-پژوهشی
چامسكی نيز اگرچه در آغاز دارای ديدگاهی فراگشتی بود ،اما به تدريج به ديدگاه دگرسازی
33 نزديک تر شد.10
زبان،تفكر و فرهنگ: فراگشت فرصت طلب است ،مخترعی است که تالش ميکند با استفاده از تمامی موادی که
ديدگاهها ...
در اختيار دارد ،جفت و جور کردن آنها و با اعمال تغييراتی جزئی کمی بهتر از گذشته عمل
کند ...زبان انسان فراتر از محدودة فرآيندهای فراگشتی قرار ميگيرد( .چامسكی)16 :1998 ،
ديدگاه دگرسازی در چامسكی آن چنان که در هچف 11به چشم ميخورد مبتنی بر ويژگی
1. Rationalism
2. Empiricist
3. A. Carstairs-McCarthy
4. Exaptation
5. S. J. Gould and E. S. Vrba
6. Aptus
7. Ad-Aptus
8. Ex-Aptus
9. Adaptation
.10درنقد ديدگاه فراگشتی-ناکارکردگرای ( )evolutionary-dysfunctionalچامسكی رك نيومير ( )1998و سورن
( .)2004
.11هچف سرواژه برای هاوزر ،چامسكی و فيچ است .اين سه با هم مقالهاي را چاپ کردهاند که در انگليسی نيز به صورت
سرواژهاي از نام آنان به کار رفته استHCF: Hauser, Chomsky and Fitch .
بازگشت است .از اين منظر ،فراگشت ويژگی بازگشت 1به منزلة صفت مشخصة قوة زبانی
خاص ،ممكن است به داليلی غير از زبان صورت گرفته باشد .به طور مشخص ،ويژگی
بازگشت ميتوانست در ديگر حيوانات برای حل مشكالت محاسبهای مانند راهبری ،کمی
سازی عددی يا ارتباط اجتماعی در قالب پودمانی که در مقابل ديگر سامانهها نفوذناپذير بوده
است ،شكلگيرد .اين امكان وجود دارد که طی مراحل فراگشت ،سامانه پودمانی وحوزة وابسته
ويژگی بازگشت به تدريج نفوذ پذيرشود و حوزة وابستگی آن کاهش يابد .اين امر باعث شد
که انسانها به شكلی منحصر به فرد از ويژگی بازگشت در حل ديگر مسائل استفاده کنند.
ديدگاه همسازی صورت گرا
معروف ترين اين ديدگاه ها ،ديدگاه پينكر و جكنداف است:
به نظر میرسد اگر امكان فراگشت ويژگی بازگشت در سامانه تشخيص اعداد به
بازگشت زبانی را بپذيريم و اگر اين فرآيند شامل نوعی همگزينی 2باشد ، ...جهت
رويدادها درست خالف آن چيزی است که در فرضيه هچف بيان شده است... فصلنامهعلمی-پژوهشی
ويژگی بازگشتی در زبان از ويژگیهاي همگانی يا به نسبت همگانی انسانی است
34
که به شكلی خودانگيخته در بالندگی فردی انسان پديد ميآيد .در صورتی که
دوره دوم
شناخت ويژگی بازگشتی در اعداد چنين نيست .اکثر فرهنگهاي انسانی مانند تمامی شماره 1
بهار1388
گونههاي حيوانی فاقد سامانه بازگشتی عددی هستند ...اما به جای آن از سامانهای
برای تخمين زدن مقادير نظير 3و سامانة ديگری برای طبقه بندی تعداد کمی از
تكثرهای عددی کوچک برای کمی سازی اشيا استفاده میکنند .....اين امكان وجود
دارد که در زبانهايي که تاريخچه فرهنگی شان دارای سامانة اعداد بازگشتی است،
آن را از طريق دگرسازی ويژگیهاي بازگشتی زبانی به دست آوردهاند؛ عكس اين
فرآيند چندان محتمل نيست( .پينكر و جكنداف)230 :2005 ،
1. Recursion
2. Co-opting
3. Analogue
متغيری مستقل مطرح کرد ،کارکرد زبان است .از ديدگاه کارکردگرايان و همين طور دستوريان
شناختی ،نقش اصلی زبان ،ايجاد ارتباط اجتماعی است .در حالی که از ديدگاه صورتگرايان،
بهويژه صورتگرايان چامسكيايی ،نقش اصلی زبان بيان تفكر است .اين تمايز را در قالبی
ديگر نيز ميتوان ديد .گروه اول زبان را دارای بنيادی معنايی میدانند و صورت را در ارتباط با
ساخت معنايی يا حاصل آن تلقی میکنند .اين ديدگاه در ميان کارکردگرايان به صورت کامل
ديده میشود و در حوزه صورتگرايی از زمان معناشناسی زايشی مطرح شد که در نهايت به
دستور شناختی لنگكر و زبانشناسیشناختی ليكاف 1ميرسد .گروه دوم به استقالل صورت
از معنا معتقدند و بدين ترتيب معنا را حاصل صورت و صورت را که همان نحو زبان است
دارای خاستگاهی زيستی میدانند نه ارتباطی .هليدی يكی از نمايندگان گروه اول است .از نظر
وی «هر زبانی سامانهاي معنايی است[ ...که] با استفاده از آن معنا خلق ميشود و معانی مبادله
میشوند» (هليدی.)2 :2003 ،
چامسكی نيز به منزلة نماينده اصلی گروه دوم میگويد:
فصلنامهعلمی-پژوهشی
...زبان را نمیتوان به منزلة سامانهاي مناسب برای ارتباط به حساب آورد .زبان
35 در واقع سامانهاي برای بيان معناست که به طور کامل متفاوت است .زبان میتواند
زبان،تفكر و فرهنگ:
ديدگاهها ... برای ايجاد ارتباط هم مورد استفاده قرار گيرد؛ همان گونه که نحوة لباس پوشيدن،
اصالح موهای سر يا راه رفتن میتواند چنين کارکردی داشته باشد ،اما ايجاد
ارتباط را نمیتوان به مثابة کارکرد اصلی زبان در نظر گرفت .میتوان گفت توجه
به اين کارکرد برای درك کارکردهای اصلی زبان و طبيعت آن هيچ اهميتی ندارد.
(چامسكی)75 :2002 ،
طرح جديد
در سال ،1992چامسكی برای اولين بار برنامه کمينه گرای خود را معرفی کرد .محوریترين
اصل اين برنامه حذف تمامی ويژگیهای زبانی بود که به نحوی بتوان آنها را از اصولی کلیتر
بهدست آورد .از نتايج اولية اين رويكرد حذف دو سطح ژ-ساخت 2و ر-ساخت 3و زيرنظريه
1. G. Lakoff
2. D-Structure
3. S-Structure
حاکميت 1بود .بررسی دقيق برنامه کمينه گرا از حوصله اين مقاله خارج است اما به صورت
خالصه به ويژگیهای اصلی آن از نظر چامسكی اشاره ميکنيم:
.1برنامه کمينهگرا در چارچوب رويكرد اصول و پارامترها است.
2
.2تنها سطوح زبانی مطرح ،صورت منطقی 3و صورت آوايی 4هستند.
.3پودمان دستوری محصور به سامانههای کنشی شناختی و آوايی است.
.4فرآيند اصلی نحوی ،فرآيند ادغام 5است.
فرآيند حرکت 6خود نوعی فرآيند ادغام است که به دليل اصل تأويل کامل 7انجام میشود.
از سال ،1998به اين سو چامسكی معتقد شد که زبان ،سامانهای کامل 8است و کاستیهای
9
ديده شده ظاهریاند يا به دليل عملكرد سامانههاي شناختی و آوايی بر زبان تحميل ميشوند.
بدين ترتيب چامسكی انگارهای قوی را در برنامه کمينه گرا ارائه ميکند که طبق آن زبان
راهكاری بهينه برای شرايط تحميل شده از سوی سامانههاي کنشی (شناختی و آوايی) است.10
اين ديدگاه نوعی کارکردگرايی را مطرح میکند که اپستين( 11زيرچاپ) آن را کارکردگرايی
فصلنامهعلمی-پژوهشی
درونیگرا 12و زاهدی آن را کارکردگرايی کمينه گرا 13مينامد.14
وی دريكی از موضع گيری هايش در سال 2002-در مقالهاي که به صورت مشترك هاوزر، 36
15
چامسكی و فيچ (هچف) نوشته بودند-زبان را به دو گونه تقسيم ميکند :قوة زبانی خاص دوره دوم
شماره 1
يا FLNو قوة زبانی عام 16يا .FLBدر هچف ادعا میشود که « FLNفقط [فرآيند] بازگشت بهار1388
1. Government
2. Principles and Parameters
3. Logical Form
4. Phonetic Form
5. Merge
6. Move
7. Full Interpretation
8. Perfect System
9. Imperfections
”10. “Language is an optimal solution to legibility conditions [imposed by performance systems].
)(Chomsky 2000: 96
11. S. D. Epstein
12. Internalist Functionalism
13. Minimalist Functionalism
.14برای توضيح بيشتر ر.ك .زاهدی ()2007
15. Narrow Language Faculty
16. Broad Language Faculty
را شامل ميشود و اين فرآيند تنها مؤلفة منحصر به فرد قوة زبانی در انسان است» (هچف،
.)1572 :2002در ادامه هچف میگويد «بيشتر [ويژگی های] FLBاگر نه همة آن ،بر پاية
سازوکارهايی است که با ساير حيوانات غير از انسان مشتركاند ...در حالی که ما بر اين نظر
هستيم که FLNـ که همان سازوکار محاسباتی بازگشت است ـ فراگشتی متأخر و منحصر
به نوع انسان است» (هچف .)1573 :2002 ،در قسمتی ديگر از همين مقاله ادعا ميشود که
ممكن است فرآيند بازگشت نيز بخشی از فرآيندهای غيرزبانی و به صورت خاص ،شناختی
در حوزه سازوکارهای عددی باشد (هچف .)1578 :2002 ،چامسكی اضافه ميکند که باور
اصلی در برنامة کمينهگرا آن است که تمامی جنبههاي قوة زبانی انسان ممكن است ناشی از
ويژگیهاي طراحی بهينة آن باشد که اين ويژگیها زبان ـ مستقلاند .بدين ترتيب ،چامسكی
در آخرين رويكرد خود وجود پودمانی مستقل برای زبان را زير سؤال برده است(.چامسكی،
2005الف9ff :؛ 2005ب)4-1 :
افرادی همچون پينكر و جكنداف به وجود چنين پودمان مستقلی معتقدند .بدين ترتيب،
فصلنامهعلمی-پژوهشی
زبان در رويكرد اخير چامسكی ،ازجنبههاي شناختی است که شالودهاي ژنتيكی دارد .به عبارت
37 ديگر ،جنبههايي خاص از شناخت که قوه زبانی را تشكيل ميدهند ،پيامدهای توارث ژنتيكی
زبان،تفكر و فرهنگ:
ديدگاهها ...
هستند .با اين مقدمه نگارنده به طرح فرضيه خود در اين مقاله ميپردازد که رويكرد کمينهگرا
امكان تأثيرگذاری زبان بر تفكر و نيز رمزگذاری فرهنگ در زبان را ممكن ميکند .استدالل
پژوهشگر چهار قسمت است .1 :تمايز ميان نژادمانه و رخ مانه در زيست شناسی؛ .2تمايز
ميان قوه زبانی در مفهوم حالت آغازين 1و سامانه زبانی در مفهوم حالت پايدار2؛ .3تمايز ميان
ويژگیهاي واژگانی همگانی در مقابل واژگان يک زبان؛ .4جايگاه معنا در برنامه کمينه گرا و
شكل گيری دو نوع جهان بينی :جهان بينی محدود به شرايط خوانش شناختی و جهان بينی
حاصل از شرايط فراشناختی ـ فرهنگی.
تمايز ميان قوه زبانی در مفهوم حالت آغازين و سامانة زبانی در مفهوم حالت پايدار
با استفاده از تمايز ميان نژادمانه و رخمانه ميتوان گفت ،حالت آغازين زبان که همان دستور
همگانی است نژادمانة زبانی است .در حالی که حالت پايدار زبان که سامانهاي شكل گرفته را
تشكيل ميدهد از هستة مرکزی نژادمانهاي و عوامل غيرتوارثی (فرهنگی) تشكيل ميشود .از
نظرچامسكی حالت پايدار از دو مؤلفه تشكيل شده است :مؤلفهای که خاص آن زبان است
فصلنامهعلمی-پژوهشی
و بايد ياد گرفته شود و مؤلفهاي توارثی است و به تثبيت حالت آغازين مربوط ميشود.
(چامسكی )26 :1986 ،وی مؤلفة اول را دستور هسته ای 2و مؤلفه دوم را حاشيه 3مينامد
38
دوره دوم
(چامسكی 147 :1986 ،و .)221ليكن توجه وی معطوف به مؤلفة اول است و مؤلفة دوم در شماره 1
بهار1388
بررسیهاي وی و پيروانش مورد توجه قرار نگرفته است .می توان ادعا کرد که با استفاده از
تمايز ميان نژادمانه و رخمانه ،زبان در حالت آغازين آن همگانی است و خاستگاهی ژنتيكی
دارد .در صورتی که زبان در حالت پايدار آن شامل جنبههای توارثی ـ همگانی و همچنين
ويژگیهای خاص به دست آمده از محيط است که همان بافت اجتماعی ـ فرهنگی است.
با در نظر گرفتن ديدگاه متأخر چامسكی در هچف ،نژادمانه زبانی که همان حالت آغازين
است به شرايط تحميلی سامانههاي شناختی و آوايی محدود ميشود ،در حالی که رخ مانة
زبانی که همان حالت پايدار است نه تنها محدود به اين شرايط ميشود ،بلكه شامل ويژگیهای
اجتماعی ـ فرهنگی است که در زبان ،واژگان ،ويژگیهاي دستوری يا در ويژگیهاي ساختواژی
ـ نحوی رمزگذاری ميشود و نمود مييابند .به عبارت ديگر ،هيچ تضادی ميان موجوديت
1. Phenotype
2. Core Grammar
3. Periphery
اجتماعی فرهنگی زبان با موجوديت ژنتيكی آن وجود ندارد ،بلكه اين دو در دو سطح مختلف
ـ نژادمانه زبانی و رخ مانه زبانی -مطرحاند .اين ديدگاه را میتوان با تمايز سوسوری ميان
langageو langueمقايسه کرد .سوسور langageرا شامل آن ويژگیهای زبانی مي داند
طی زمان همواره ثابت اند ،در صورتی که وی langueرا سامانهاي شكلگرفته ميداند که
شكلگيری آن منوط و محدود به بافت اجتماعی ـ فرهنگی است.
مؤلفه گشتاري
در مرحلة بعدی نمود معنايی هم ناشی از ژرف ساخت است و هم ناشی از روساخت که
پس از عملكرد محاسبات نحوی شكل گرفته است .اين ديدگاه در مدل معيار بسط يافته ديده
میشود.
1. Conceptual Structure
در مدل حاکميت و وابستگی نمود معنايی فقط پس از عملكرد نحو و بر اساس صورت
منطقی تعيين ميشود.
فصلنامهعلمی-پژوهشی
41
زبان،تفكر و فرهنگ:
ديدگاهها ...
در برنامه کمينه گرا نيز در آغاز معنا و نمود معنايی پس از عملكرد نحو تعيين ميشود ،ولی با
دو تفاوت :يكی آن که ديگر سطوح درون نحوی که همان ژ-ساخت و ر-ساخت هستند ،وجود
ندارند و دوم آن که صورت منطقی به صورت مستقل متصور نيست و آن چه پس از عملكرد نحو
بر واژگان و انجام عمليات محاسباتی و جداشدن ويژگیهاي آوايی 1باقی ميماند رابط معنايی 2با
عنوان SEMاست .در مدل اخير کمينه گرا تفكر انسان متكی و وابسته به نحو است بدين ترتيب
مفروض داشتن ساختاری گزارهاي با عنوان زبان تفكر قبل از عملكرد زبانی وجود ندارد.
1. Spell-Out
)2. Semantic Interface (SEM
واژگان
PF جداسازي ويژگيهاي آوايي ()spell-out سامانه محاسباتي (عمليات بازگشتي ادغام)
)(computational system: recursive merge
PF جداسازي ويژگيهاي آوايي ()spell-out
استدالل حاضر همسو با ديدگاه مک گيل وری است .وی میگويد SEMها در برگيرنده
نوع نگاه افراد به جهان هستند که ناشی از عملكرد زباناند.
به عبارت دقيقتر ميتوان گفت ،دو نوع محدوديت بر جهان بينی ناشی از زبان متصور
است :اولی محدوديت اعمال شده از سوی سامانة شناختی که در سطح حالت آغازين عمل فصلنامهعلمی-پژوهشی
میکند و بخشی از نژادمانه انسان محسوب ميشود و ديگری محدوديت اعمال شده از سوی 42
سامانه فرهنگی ـ اجتماعی که در سطح حالت پايدار عمل ميکند و بخشی از رخمانه انسان را دوره دوم
شماره 1
تشكيل میدهد. بهار1388
نتيجهگيری
اين مقاله در مرحلة اول به بررسی ديدگاههای متاخر در باره رابطه ميان زبان ،تفكر و فرهنگ
پرداخت و آنها را در قالب تمايزی سه گانه ارائه کرد .1 :تمايز ميان نگرشهای مبتنی بر وجود
رابطة ميان فرهنگ و زبان ،در مقابل نگرش مبتنی بر نبودن رابطة ميان اين دو .2 .تمايز ميان
نگرش همسازی ـ فراگشتی ،در مقابل نگرش دگرسازی زبان .3 .تمايز ميان نگرش انگيختگی
اجتماعی ـ ارتباطی زبان در مقابل انگيختگی زيستی ـ ژنتيكی .در مرحلة بعد ،راهكاری
نوين در قالب طرحی جديد بر پاية آخرين دستاوردهای رويكرد کمينهگرا ارائه و نشان داده
شده است .فرضية اصلی مورد نظر در اين پژوهش مبنی بر امكان تأثيرگذاری زبان بر تفكر
و رمزگذاری فرهنگ در زبان و تاثيرپذيری زبان از فرهنگ در عين مفروض دانستن شالوده
زيستی ـ ژنتيكی ميسر است.
فرضية ارائه شده در اين پژوهش هم بر دگرسازی و هم بر تمايز ميان نژادمانه و رخمانه
استوار است .دگرسازی بر ويژگیهايی تأکيد میکند که برای کاربردهای ديگر تحول يافته و
سپس برای نقش کنونی خود همگزينی شدهاند .بدين ترتيب اين ويژگیها برای نقش کنونی
خود سازگاراند ،اما برای آن طراحی نشدهاند و در نتيجه همساز آن نيستند .اين ويژگی ها،
سازگاری خود را مديون ويژگیهايي هستند که به داليل ديگر وجود دارند و بدين ترتيب
سازگاری آنها به دليل ديگری است.
همچنين ،با توجه به تمايز ميان نژادمانه و رخمانه میتوان استدالل کرد که حالت آغازين
زبان که همان دستور همگانی را شامل ميشود ،نژادمانه زبانی است .در حالی که حالت
پايدار زبان که سامانهاي شكل گرفته را تشكيل میدهد ،از هستة مرکزی نژادمانهای و عوامل
غيرتوارثی ـ به دست آمده از محيط که همان بافت اجتماعی ـ فرهنگی است ـ تشكيل ميشود.
بدين ترتيب ،هيچ تضادی ميان موجوديت اجتماعی ـ فرهنگی زبان با خاستگاه ژنتيكی آن
وجود ندارد ،بلكه اين دو در دو سطح مختلف ـ نژادمانه زبانی و رخمانه زبانی ـ مطرحاند.
فصلنامهعلمی-پژوهشی
بر اين اساس ،نگارنده استدالل ميکند که سامانههاي شناختی و فرهنگی -اجتماعی مكمل
43 يكديگرند و نيز ارتباط ميان زبان با شناخت و با اجتماع -فرهنگ ،ارتباطی دو سويه است،
زبان،تفكر و فرهنگ:
ديدگاهها ...
ولی در دو سطح متفاوت :ارتباط زبان با سامانه شناختی در سطح آغازين و نژادمانهاي است و
ارتباط آن با سامانه اجتماع -فرهنگ در سطح پايدار و رخمانه ای.
بدين ترتيب ،نگارنده نظريهاي جديد ارائه ميکند که در آن کارکرد اصلی زبان نه ايجاد
ارتباط است و نه بيان تفكر ،بلكه نقش اصلی و دليل وجودی آن اتصال سامانههای شناختی و
اجتماعی ـ فرهنگی به يكديگر است .چنين پيامدی تبيين مناسبی بر اين واقعيت است که ظهور
زبان در نوع بشر همراه و مصادف با دو جهش انسانی بوده است :جهش فرهنگی آن چنان که
لوی اشتراوس ،نوبل و ديويدسون و دسال بيان کردهاند و جهش زيستی آن چنان که چامسكی
و يوری اگه رکا در گسترش و ايجاد پيچيدگی درساختار مغز انسان به آن ميپردازند.
منابع
46
Noble, W. and Davidson, I. (1996) Human Evolution, Language and Mind, Cambridge:
Cambridge University Press.
Pinker, S. (1994) The Language Instinct, NY: William Morrow and Company. دوره دوم
Pinker, S. & Bloom, P. (1990) “Natural Language and Natural Selection”, in Behavioral 1 شماره
1388بهار
and Brain Sciences, Vol.- (13): 707-784.
_______ (2005) “The Faculty of Language: What’s Special about it?”, in Cognition,
Vol.- (95): 201-236.
Popper, K. R. (1963) Conjectures and Refutations: The Growth of Scientific Knowledge,
London and New York: Routledge.
Pullum, G. K. (1991) The Great Eskimo Vocabulary Hoax and Other Irreverent Essays
on the Study of Language, Chicago: University of Chicago Press.