Professional Documents
Culture Documents
طرح اولیه پیشین پژوهی کلید واژه های حکمت متعالیه در زبان انگلیسی
مقدمه
الفاظی که امروز در زبان انگلیسی برای ارائه حکمت متعالیه استفاده می شود ،بی شک اختراعی نیستند و سابقه
ای در تراث فلسفی انگلیسی دارند .چنانکه خود صدار هم برای بیان مقاصد خود از ادبیات فلسفی که به او رسیده
فاصله نمی گیرد تا پیوند و اتصال با سلف و تراث را از دست ندهد .در بین این الفاظ ،برخی کلیدی و محوری هستند
از این جهت که بنیاد های اولیه هستی شناسی صدرایی را تامین می کنند .من جمله بدیهی اولی ،اشتراک لفظی ،اشتراک
معنوی ،ذات ،وجود ،ماهیت ،اصالت ،اعتباریت ،تشکیک ،علت فاعلی (هستی بخش) ،معلول (عین الربط) علم
حضوری ،علم حصولی ،اتحاد علم و عالم و معلوم ،حرکت ،قوه و فعلیت.
در تاریخ نگارش فلسفه به زبان انگلیسی ،به طور مشخص می توان مقاطعی را نام برد که به احتمال زیاد هر
کدام بار معنایی خاصی را نسبت به الفاظ مورد نظر ما زیاد یا کم کرده باشد:
باید دید معادل هایی که در انگلیسی امروز برای کلیدواژه های فلسفه صدرایی استفاده می شود در هر یک از
این دوره ها چه بار معنایی پیدا کرده است و انسانی که امروز در اتمسفر فکری غرب تنفس می کند با دیدن هر یک
از معادل ها به چه پس زمینه تاریخی در پس این معادل ها منتقل می شود.
سواالت
اکنون سواالتی که به طور خاص در روند پیشین پژوهی این واژه ها برای مطرح است عبارتند از:
.1برای فهم بار معنایی دقیق هر یک از این کلید واژه های در زبان انگلیسی هر یک از مقاطع یاد شده باید چه
کرد؟ به چه منابعی مراجعه کرد و چه روندی را باید طی کرد؟
آن چه در بدو امر به نظر می رسد این است که برای فهم بار معنایی واژگان فلسفی در دروه یونان باید به اولین
ترجمه های انگلیسی فلسفه از زبان های التینی و یونانی مراجعه کرد .برای فهم بار معنایی واژگان فلسفی در دوره
فلسفه اسکوالستیک باید به اولین ترجمه های انگلیسی فلسفه از زبان عربی مراجعه کرد.
.2سوال دیگری که مطرح است این است که آیا صرف استعمال شدن یک واژه در مقطع فلسفه اسکوالستیک
–به خاطر جو دینی مسیحی حاکم بر این فلسفه -یک نقطه منفی برای آن واژه به حساب می آید .به این معنا که آیا
به قدری برای مخاطب انگلیسی زبان بار منفی دارد که آن را از برقراری ارتباط با محتوای ما باز می دارد؟
پیشنهاد
پس از اینکه بر اساس روند صحیح به بارهای متفاوت معنایی این کلید واژه ها در مقاطع مختلف منتقل شدیم،
پیشنهاد می شود روند تاریخی تحول معنایی این واژه در قالب یک پانوشت توضیح داده شود و در نهایت معنای دقیقی
که خودمان به طور خاص از آن اراده می کنیم هم ذکر شود .این بدان دلیل است که احیانا فاصله زیادی بین معنای
مفهوم از این واژه در اتمسفر معاصر فلسفی غرب با معنای مراد و مطلوب ما وجود داشته باشد.
به عنوان نمونه کلمه primeryکه ما به عنوان معادلی برای «بدیهی اولی» استفاده می کنیم ،در انگلیسی امروز
احیانا به معنای چهارچوب های پیش ساخته ذهنی به تقریر کانتی فهم می شود .این در حالی است که مراد ما از
بدیهی اولی حقیقتی عام و فراگیر است که مصداقی از آن به شهود مستقیم عقل در می آید و سپس عقل با قوه فهم
حضوری به فراگیری ،بی حدی و بی غیری آن پی می برد .ما بدیهی اولی را تماما در خارج فهم می کنیم در حالیکه
در فضای غرب امری کامال ذهنی است.
به نظر می رسد صرفا با چنین کاری است که می توانیم مخاطب را تداعی های نادرستی که ممکن است برایش
شکل بگیرد عبور دهیم و او را به معنای مراد خودمان منتقل کنیم.
در ادامه به مجموعه دیگری از الفاظی که به نظر می رسد در درجه بعد از اهمیت هستند اشاره می شود .شایان
ذکر است که نسبت به این الفاظ ،حتی در فضای فلسفی فارسی و عربی رایج در قم هم تقریر ها و فهم های مختلفی
وجود دارد.
بداهت ،بداهت اولی ،اولی االوائل ،اشتراک معنوی ،اشتراک لفظی ،وجود ،ماهیت ،ذات ،مقومات ذات ،اصالت،
اعتباریت ،عدم ،طرد عدم ،بالذات ،بالتبع ،بالعرض ،وحدت ،صرافت ،بساطت ،تشخص و جزئیت فلسفی ،نحوه وجود،
تعین ،بعد اشتراکی ،بعد اختصاصی ،حیثیت اطالقیه ،حیثیت تعلیلیه ،حیثیت تقییدیه ،حیثیت تقییدیه نفادیه ،حیثیت
تقییدیه اندماجیه ،حیثیت تقییدیه شانیه ،احکام الوجود ،کماالت الوجود ،نفاد الوجود ،حد الوجود ،مظهر الوجود ،لوازم
سلبی .نفس االمر .الموجود فی الذهن ،الموجود فی العین ،وجود ذهنی ،وجود خارجی ،اطالق و سریان نسبت به ذهن
و عین ،کلی طبیعی ،کلی ،فرد ،انطباق ،اندراج ،مفهوم ،مصداق ،مصدوق ،تشکیک ،مراتب ،مواطن ،شدت ،ضعف ،اعلی
المراتب ،اضعف مراتب ،مقام ماالیتناهی بماالیتناهی ،مقام بطنان ذات ،عینیت صفات با ذات و با یکدیگر ،مقام تمایز
صفات از هم و از ذات ،تنزل ،تفرق ،اجمال ،تفصیل ،تمایز ،وحدت در کثرت ،کثرت در وحدت ،تشکیک طولی،
تشکیک عرضی ،کثرت عرضی ،تحقق البشرطی کماالت در موطن شدت ،تحقق بشرط شیئی کماالت در موطن ضعف،
عالم ذات ،عالم عقول و مفارقات ،مجردات تامه ،نوع منحصر در فرد ،عالم مثال ،تجسم ،عالم ماده و زمان ،کثرت
نوعی ،کثرت فردی ،امتداد مکانی ،امتداد زمانی ،تفرق و کشسانی در بستر مکان ،تفرق و کشسانی در بستر زمان،
حقیقت ،رقیقت ،حمل حقیقت و رقیقت ،حمل ذاتی اولی ،حمل شایع صناعی ،تشکیک در وجود ،تشکیک در ظهور،
تشکیک خاصی ،تشکیک خاص الخاصی ،وحدت شخصی سریانی ،وحدت شخصی اطالقی ،علت ،معلول ،علت
فاعلی ،علت صوری ،علت غایی ،علت مادی ،علت حقیقی ،علت اعدادی ،افاضه ،ظهور ،تجلی ،تشان ،ظاهر و مظهر،
متجلی و تجلی ،ذی شان و شان ،اضافه اشراقی ،اضافه مقولی ،وجود رابط ،وجود رابط مقولی/محمولی /دو طرفه،
وجود رابط اشراقی/یک طرفه ،عین الربط ،امکان ذاتی ،امکان ماهوی ،امکان فقری ،امکان وجودی ،حدوث و قدم
ذاتی ،حدوث قدم زمانی ،مالک احتیاج معلول به علت ،غنای ذاتی ،فقر ذاتی ،وجود مستقل ،وجود رابط ،وجود فی
نفسه ،وجود فی غیره ،وجود فی نفسه لنفسه ،وجود فی نفسه لغیره ،اتحاد علم و عالم و معلوم ،نفس و قوای نفس،
آالت نفس ،حضور وجودی ،مشاهده عن بعد ،ارتباط ،اتصال ،اتحاد ،فناء ،تماما حضور و خود پیدایی ،جمعیت،
حضور ،علم ،تفرق ،غیبت ،جهل ،مثال متصل ،مثال منفصل ،عقل متصل ،عقل منفصل ،انشاء صور ،انفعال ،فعالیت،
انعکاس ،انشاء ،علم حضوری ،علم حصولی ،عقل شهودی ،فهم شهودی ،تحلیل شهودی ،عقل مقایسه گر ،عقل توصیف
گر ،مالزمات عامه ،برهان لم ،برهان ان ،برهان شبه ان ،تنبیه ،حرکت جوهری اشتدادی ،قوس نزول ،قوس صعود ،ماده
اولی ،ماده ثانیه ،ماده ثالثه ،تحصل ،التحصل ،ابهام ،شریکت العله ،قابلیت ،فعلیت ،قوه محض ،فعلیت محض ،صورت،
صورت منطبعه ،جسمانیت الحدوث ،روحانیت الحدوث ،روحانیت البقاء ،بدن مسوی ،انشاء نفس ،تعقل نفس به بدن،
عناصر اربعه ،مزاج امتزاج ،جماد ،نبات ،حیوان ،لبس بعد اللبس ،خلع بعد اللبس ،کون و فساد ،حرکت در اعراض،
حرکت در جوهر ،علت مباشر.