Professional Documents
Culture Documents
نصراللهی1 همایون
-1ارشد فقه و مبانی حقوق اسالمی
چكیده
در این مقاله یکی از اساسی ترین موضوعات مرتبط با فقه که روش شناسی اکتشاف نظریه های فقه اجتماعی
است.مورد بررسی قرار گرفته است .امروزه به سبب اموری چون حجم وسیعی از مسا ﺋل مستحدثه سیاسی،اقتدار
اجتماعی سیاسی فقیهان و توسعه فقه سیاسی به گستره امور اجتماعی و حکومتی،از کیفیت و کمیت بسیاری
برخوردار شده است.یافته های اصلی تحقیق عبارت است از اینکه اموری چون اختالف در معنای فقه سیاسی تمایز
آن با فقه حکومتی سطح انتظار از فقه سیاسی و حکومتی و گونه شناسی متفاوت در عرصه استنباط مساﺋل سیاسی
موجب اراﺋه قراﺋتهای متفاوتی از فقه سیاسی با محوریت فرد اجتماع یا حکومت شده است .هویت فقه سیاسی
مطلوب در عصر حاضر در گرو شاخص ها و مالکهایی است که در این تحقیق روششناختی با استفاده از روش
تحلیلی-استنباطی بازسازی شده است.
کلمات کلیدی :فقه ،فقه اجتماعی ،فقه سیاسی ،فقه حکومتی ،مستحدثه سیاسی
-1مقدمه
فقه در تمدن اسال می همواره از جایگاه رفیع و کانونی برخوردار بوده است .اهمیت فقه در سپهر تفکر اسالمی به
اندازهای است که برخی از آن به عنوان »بنیاد روش شناختی عقل و تمدن اسالمییاد کرده و در این خصوص می
نویسد :اگر روا باشد که تمدن اسالمی را به نام یکی از فراورده هایش بنامیم ،باید بگوییم که تمدن (اسالمی تمدن)
فقه است(.)1
شهید صدر معتقد است که غلبه فردگرایی تنها دامن گیر حرکت اجتهاد شیعی نشد ،بلکه پس از سقوط نظام
خالفت اسالمی توسط قدرتهای استعماری ،به همه مذاهب اسالمی سرایت کرد .چرا که در دوره استعمار نه تنها
مذهب شیعه از سیاست ورزی بر کنار بود ،بلکه تمام مذاهب اسالمی از مدیریت اجتماع به حاشیه رانده شدند و
به جای آنها نظام های فکری سکوالر غربی مبنای نظام و روابط اجتماعی در بالد اسالمی قرار گرفت .این حاشیه
نشینی باعث شد که فردگرایی به عنوان تنها پارادایم تفکر و نظروزی سیطره پیدا کند .به باور وی ذهنیت فردگرایانه
تنها باعث عدم توسعه فقه و اهداف آن نگردید بلکه بدتر به ذهنیت جاافتادهای نسبت به اصل شریعت نیز منجر
شد ،ذهنیتی که خود شریعت را از روزنه فردیت می نگریست و گویا بر این تصور بود که دین صرفاً در محدوده
موضوعات فردی کارآیی دارد .لذا ایشان معتقد است که پویایی حرکت اجتهاد به این بستگی دارد که اهداف اجتهاد
از استنباط احکام فردی به اکتشاف تئوریها ،نظامات و نظریه های بنیادین اسالم متحول گردد(همان .)67 ،چنین
1
تحولی در عرصه اجتهاد و فقه ورزی رخ نمی دهد مگر این که فنون و اسلوب های روشی متناسب با این رویکرد
اجتهادی منقح و مبانی و قواعد آن صورت بندی گردد .به عبارتی ،کارآمدی فقه در اداره زندگی بشر ،محصول
اجتهاد کارآمد و بهره گرفتن فقیهان از سازوکارهای روش شناختی سودمند و پویا است(.ایزدپناه 1761،ج .(21 7:
1-2فقه
فقه در لغت به معنای مطلق فهم ،یا فهم دقیق مساﺋل علمی است(.مکارم 1126 ،ق )71 :و در اصطالح (دانستن
احکام شرعی و فرعی از روی ادّله تفصیلی آنها است(حلّی ،بیتا ج )164 2:و فقیه به کسی اطالق میشود که تمام
سعی و تالش خود را به کار می بندد تا حکم الهی را از ادلّه و منابع اصلی ،آنها استخراج و در اختیار نهاد مکلف یا
عامالن قرار دهد(همان.)164 :در منظر فقیهان و اسالم شناسان قرآن اصیل ترین و متقن ترین منبع شناخت
معارف دینی و احکام فقهی و حقوق فردی و اجتماعی است .فقه که در اصطالح اسالمیان ،در برگیرنده احکام
عبادی و مسایل اقتصادی و اجتماعی و حقوق مدنی و روابط بین المللی و می باشد .شاخه ای است رسته بر تناور
وحی که قرآن بارزترین و تردید ناپذیرترین نمود و نماد آن است .فقه اسالمی بی قرآن هویت و پشتوانه ندارد چه
این که بایدها و نبایدهای دینی -که بخشی از آنها را احکام فقهی تشکیل میدهد تا زمانی که بر پایه باورهای
مبنایی تکیه نداشته باشد .الزام اور نیست و ضمانت اجرایی ندارد قرآن به عنوان آخرین پیام خدا به خلق و
کاملترین برنامه الهی برای جامعه انسانی از یکسو با جلوه های اعجازی و فوق بشری خود دلیل حقانیت رسالت
پیامبر خاتم (ص) و صدق ره آوردهای آسمانی اوست و از سوی دیگر پایه های عقیدتی و باورهایی را پی ریخته
که بنای فقه و حقوق از نظر مشروعیت و مقبولیت بر آن پایه ها استوار است .امام نیایش و بینش زین العابدین
(ع) در ترسیم جایگاه قرآن و نسبت فقه االحکام با آن سختی فرازین دارد (وجعلته مهیمنا على کل کتاب انزلته
وفضلته على کل حدیث قصصته و فرقانا فرقت به بین خاللک و حرامک و قرانا اعربت به عن شراﺋع احکامک)(صحیفه
سجادیه ,نیایش .)12
2-2فقه سیاسی
اصطالح «فقه سیاسى» به عنوان واژه ای نوپدید در عرصه فقه ،مشتمل بر مجموعه اى از مباحث فقهى است که
با رفتار سیاسی و دانش سیاست مرتبط بوده و تکالیف شرعى زندگى سیاسى مؤمنان بلکه شهروندان را تعیین
کرده و آیین اداره مطلوب را بر اساس منابع و ادله معتبر شرعى ،تبیین و توصیه مى کند .این گرایش فقهی که
جایگاه ویژه اى در بین دانش هاى سیاسى در گستره تمدن اسالمى دارد .جایگاه خویش را مدیون سلطه ،قداست
2
و محوریّت نصوص دینى است و بر این پیش فرض مبتنى است که فقه سیاسى ،برترین دانش در گستره سیاسی
اسالم است که به خاطر تبیین تکالیف مردم ،در زندگی فردی ،سیاسی ـ اجتماعی شان ،می تواند سعادت مادّی و
معنوی آنان را تضمین نماید.این مرکّب واژه ،در چارچوب گفتمان اسالم سیاسى ،فقاهتى بازتولید شده و مرادف
واژه هایى چون «فقه الدوله االسالمیه» (منتظری ،1141 ،ج ،1ص« ،)1فقه السیاسه» (حسینی شیرازی،1771 ،
ص )1یا «االحکام السلطانیه» (عمید زنجانی ،1777 ،ج ،2ص )11قرار گرفته و مورد استفاده قرار می گیرد.فقه
سیاسى ،عملى ترین بخش دانش هاى اسالمى بوده و عمالً جایگزین فلسفه سیاسى در یونان قدیم است و شاید از
همین روست که فارابى در طبقه بندى علوم ،اصطالح فقه مدنى را به عنوان شاخه اى از علم مدنى عام و قسیم
حکمت مدنى ،به کار برده است (فارابی ،1171 ،ص.)71
3-2فقه االجتماع
تبیین نسبت فقه و علم االجتماع موضوعی است که به صورت جدی توجه اندیشه و رازان اسالمی را در سالهای
اخیر به خود معطوف داشته است .پاسخ به این پرسش که فقه با علوم اجتماعی چه نسبتی دارد قبل از هر چیز
تابع برداشت و تلقی ما از مفهوم «علم» است .با نگاه پوزیتویستی به علم نسبت فقه با علم اجتماعی مدرن تنها در
حل رابطه دو شیء بیرونی است به این صورت که فقه میتواند ابژه علوم اجتماعی باشد و از ناحیه نگاه فقه به
جامعه شناسی نسبت تجویزی ارزشی است و این که آیا تحصیل علم اجتماعی جایز و یا الزم و یا حرام است و یا
اینکه چه حوزه هایی را الزم است که به آن علم پیدا کنیم .اما با رویکردی که معرفت علمی را به گزاره های آزمون
پذیر مفید نمی دانند میتوان از فقه به عنوان علم اجتماعی یاد کرد در نگاه اندیشمندان مسلمان معرفت علمی به
معرفت حسی محدود نمی شود .بلکه معرفت عقلی هم وجود دارد و معرفت عقلی به عقل عملی و عقل نظری
تقسیم میگردد و عقل عملی گزاره های تجویزی دارد مانند این که عدالت حسن است و ظلم قبیح است .همانطور
که در عقل نظری اولیات و نظریات داریم در عقل عملی هم اولیات و نظریات داریم و بر اساس این تلقی گزاره
های تجویزی هم علم میشود که یا مستقالت عقلیه هستند و یا منبع دیگری فراتر از عقل دارند که وحی است و
به تبع آن نقل هم تولید دانش تجویزی میکند و در این صورت فقه هم علم است .و هم دارای بعد تجویزی پارسانیا
تأملی در ماهیت و ساختار علم االجتماع 14 (،اسفند / http://ijtihadnet.ir)1717
بنابراین در یک تعریف می توان گفت:فقه اجتماعی ناظر به حوزه گسترده ای از فقه اسالمی است که احکام تکلیفی
و وضعی معطوف به روابط متقابل افراد در درون جامعه ،افراد با سازمانها ،سازمانهای اجتماعی با یکدیگر ،روابط
جامعه مومنان با دنیای خارج و بهطورکلی ،مجموعه قواعد و مقررات معیارین برگرفته از عقل و شرع با هدف
تعیین حقوق و تکالیف فردی و اجتماعی در ساحتهای مختلف حیات جمعی مؤمنان و اقتضاﺋات و ملزومات اجتناب
ناپذیر زندگی اجتماعی را در خود جای داده است(شرفالدین 1717، ،ص .)1
7
-3مبانی روش شناسی
روش شناسی ،معرفتی است که روش ،موضوع آن است .دانش و معرفت دارای انواع و سطوح متعددی است .بین
نوع معرفت و روش معرفت ارتباط وثیقی وجود دارد .به همین دلیل موضوع روش و روش شناسی متناسب با انواع
و الیه های نظام معرفتی تنوع و ابعاد متعددی پیدا میکند و هر نظام معرفتی از روش مناسب با خود بهره می برد.
موضوعات طبیعی ،انسانی و متافیزیکی ،روشهای یکسانی ندارند؛ کما این که دانشهایی که مقاصد و اهداف عملی
را دنبال میکنند ،روشهایی غیر از روش دانش هایی را دارند که عالیق نظری دارند و در صدد وصول به حقیقت و
یقین می باشند .برخی از روش ها تجریدی و ذهنی هستند .بعضی دیگر ،حسی و تجربی و بعضی دیگر مهارتی و
عملی می باشند.نکته مهم این است که هر روش ،نوع خاصی از معرفت را به دنبال می آورد ،هر معرفتی از هر
نوع روشی به دست نمی آید و سطوح مختلف تحقیق ،روش های گوناگونی را طلب می کند(پارسانیا.)17 :1746،
سطح اول ،روش شناسی بنیادین است .این نوع روش شناسی ناظر به چگونگی تولید نظام های نظری است.
پرسش محوری در روش بنیادین آن است که یک نظریه علمی به چه روشی ساخته می شود .نظریه های علمی
در خالء تولید نمی شوند بلکه در دامنه ای از مفروضات و مبانی هستی شناختی ،انسان شناختی و معرفت شناختی
شکل می گیرند .مجموعه مبادی و اصول موضوعه ای که نظریه علمی براساس آنها صورت بندی می شوند،
چهارچوب و مسیری را برای تکوین علم پدید می آورد که از آن با عنوان روش شناسی بنیادین یاد می شود
(پارسانیا 1744: ،ص.)12
سطح دوم،روش شناسی را می توان روش شناسی کاربردی بیان کرد .روششناسی بنیادین،ناظر به روشی است
که نظریه در مسیر آن تولید می شود ،اما روش شناسی کاربردی ،شیوه کاربرد یک نظریه علمی را درحوزه های
معرفتی که مرتبط با آن نظریه است بیان میکند؛ به عبارت دیگر ،روشی را که محقق در مقام کاربرد نظریه به
کارمیگیرد روش کاربردی است(پارسانیا 1744: ،ص.)12
بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) فقه اسالمی به طور کلّی قدم در دو راه متفاوت گذاشت که منشأجدایی این دوراهی،
عمدتا ً به تحوّالت سقیفه و دوران خالفت راشدین برمی گردد .سیر دوراهی شکل گرفته بعد از تحوالت سیاسی
بعد از رحلت پیامبر به پیدایش فقه اهل حدیث و فقه اهل بیت منجرشد .این دو فقه ورزی ،با وجود اختالفات
بسیار در مبانی و فروع ،ساختاری مشابه داشتند .هردوی فقه فریقین ،بیشتر روایی بودند و به سنّت و حدیث
استناد می کردند .فقه اهل سنّت مبتنی بر سنّت نبوی،صحابه و تابعین بود و فقه اهل بیت مبتنی بر سنّت
1
معصومین (پیامبر و اﺋمّه اطهار) بود .هردوی فقه فریقین در ابتدا ساده ،پراکنده و ابتدایی بودند و همگام با تحوّالت
اجتماعی و سیاسی ،به تدریج تحوّل یافتند و از فقه ورزی غیرنظری به نظریه پردازی نهاد فقه گام نهادند .اهل
سنّت و اهل حدیث ،این تحول را زودتر از امامیه آغاز کردندزیرابعد از سقیفه،حکومت سیاسی یا در دست اهل
سنّت بود و یا همراه وهمدل وپشتوانۀ محکمی برای آنان به حساب می آمد(حمامی.)17-7171:17،الزم به ذکر
است که حمایت ضمنی خالفت از فقه سنّی،به معنای موافقت تمام و کمال فقه و حکومت نیست زیرا موارد زیادی
از مخالفت فقهای اهل سنّت با حکومت اموی و عباسی در کتب تاریخی ثبت شده است .امّا باالخره حکومت سیاسی
بر وفق مراد اهل سنت پیش رفت نه اهل بیت.اولین نقطۀ عطف در فقه اهل سنّت ،تقابل فقه رأی و نظر با فقه
حدیث بود که امام شافعی سعی کرد با جمع بین این دو فقه ورزی ،ساختاری واحد به فقه ورزی اهل سنّت
بدهد(جابری .)7171:711،این جمع بندی درنهایت به سود فقه حدیث و سلطۀ گفتمانی آنان برفقه اسالمی
انجامید .شافعی به طوررسمی ،فقه اهل سنّت را از فقه ورزی پیشانظری به فقه ورزی نظری و نهادی تغییر
داد(حمامی.)1:7171،با وجود این که امام شافعی زندگی را در شرایط ناگوار خانوادگی ،با فقدان پدر و در وضعیت
نامناسب معیشتی آغاز کرد اما با تشویق و حمایتهای مادر و خویشاوندان مکی ،رهسپار مکتب و حلقه ی درس
قرآن شد .بدین ترتیب در مسیر تربیت اسالمی و تعلیم علوم دینی قرار گرفت .نخست روخوانی قرآن کریم و فن
کتابت را آغاز کرد شافعی قرآن را نزد یکی از بزرگان قراﺋت در مکه ،اسماعیل بن عبداهلل بن قسطنطین مخزومی
(موالی بنی مخزوم) ،آموخت(دارالکتبالعلمیۀ،ص.)11
1-4خبر آحاد
امام شافعی سخن از خبر واحد یا آحاد را با برشمردن پنج شرط اساسی برای پذیرش خبر واحد آغاز می کند و
می گوید اگر یکی از آنها حاصل نشود اعتبار خبر مخدوش است .خبر واحد آنگاه حجیت دارد که 14راوی آن
فردی ثقه و مورد اعتماد در دین باشد؛ یعنی پرهیزگاری و دینداری او خدشه ناپذیر باشد؛ 2به راست گویی مشهور
باشد؛ 7نسبت به آنچه نقل می کند دانا و عاقل باشد؛ 1به کاربست واژگان در معانی مورد نظر و مدلول آنها آگاه
باشد؛ 1واژگان روایت را آن چنان که شنیده است ادا کند و از تفسیر به معنا و مضمون آنها خودداری
ورزد(همان:ص .)17
2-4حدیث مرسل
سفیان ثوری امام ابو حنیفه و امام مالک حدیث مرسل را حجت آور و معتبر می شمردند ،تا این که امام شافعی
ظهور کرد و در پذیرش احادیث مرسل تحدید نظر نمود و به غیر از مراسیل آن دسته از تابعان که بیشتر اصحاب
را درک نموده اند مثل سعید بن مسیب ،هر حدیث مرسلی را فاقد اعتبار دانست وی در سایر موارد شرایطی را
ذکر میکند که فقدان یکی ازآنها مرسل را از اعتبار می اندازد بیشتر احادیث مرسل از سعید بن مسیب روایت شده
1
اند(همان،الجزءاﻷول،ص .)121-121شافعی نیز در آثار خود موارد بسیاری را مبنای اجتهاد قرار داده است برای
نمونه در الرساله به هنگام سخن از تغییر قبله ،به:
-1حدیث مرسل ابن مسیب استناد میکند .وی پذیرش حدیث مرسل را منوط به شروط زیر می داند .ا باید حدیث
از طریق حافظان و افراد مورد اطمینان دیگری با استناد از پیامبر(ص) نقل شده باشد.
-2باید حدیث مرسل دیگری با سلسله ی راویان متفاوت موجود باشد .باید حدیث مرسل با سخن مشابه برخی از
صحابه هم خوانی داشته باشد.
اصول مذهب شیعه ،به اصلهای پنجگانهای (توحید ،نبوت ،معاد ،امامت و عدل) گفته میشود .که پایه و اساس
مذهب شیعه را تشکیل میدهند .اعتقاد داشتن به همه این اصول ،باعث میشود فرد شیعه محسوب شود و اعتقاد
نداشتن به هر کدام از آنها ،او را از مذهب تشیع خارج میکند(دانشنامه عقاید اسالمی1741 ،ش ،ج ،4ص.)11
البته سه اصل توحید ،نبوت و معاد از اصول دین هستند که باور نداشتن به هر کدام از آنها موجب کُفر و خروج از
دین اسالم نیز میگردد(الطهاره1126 ،ق ،ج ،7ص .)174-176واژه «شیعه» به دو صورت معرفه و نکره به کار
میرود .میگویند" :هؤالء الشیعۀ" هر گاه مراد ،شیعه علی و گروه معروف به تشیّع باشد .اگر شخصی خاص از
مردم منظور باشد ،میگویند :هؤالء شیعۀ فالن که با اضافه ،معرفه میگردد( .ابوحاتم رازی ،الزینه فی الکلمات
االسالمیه العربیه ،بخش سوم ،تصحیح عبداللّه سلوم سامراﺋی ،چاپ شده به همراه کتاب الغلو والفرق الغالیه فی
الحضارة االسالمیه و نیز نک :ترجمه این اثر با عنوان گرایشها و مذاهب اسالمی در سه قرن نخست هجری ،ص
274ـ .)271
1-6امامت
امامت رهبری جامعه اسالمی و جانشینی پیامبر(ص) در امور دینی و دنیوی است .این آموزه ،از اصول اعتقادی
مذهب شیعه و از اختالفات بنیادین اعتقادی میان شیعه و اهل سنت است .اهمیت مسئله امامت نزد شیعیان باعث
7
شده که آنان امامیه لقب گیرند.در ضرورت و وجوب امامت ،میان فرقههای مسلمان ،اختالفی نیست؛ اما در نوع
آن اختالفنظر وجود دارد .برخی اشاعره بر این باورند که امامت واجب شرعی است و برخی معتزله گفتهاند واجب
عقلی است و برعهده مردم است که خودشان امام تعیین کنند .امامیه معتقدند که امامت ،وجوب عقلی دارد و بر
خدا واجب است که امام تعیین کند؛ بدین معنا که عقالً خوب است که خداوند به مقتضای حکمتش ،امام تعیین
کند و ترک آن قبیح است.از نظر امامیه ،امامت پیمان الهی است و خداوند این مقام را به بندگان برگزیدهاش اعطا
کرده است .آنان ،امامت را عامل کاملشدن دین و تداوم هدایت بشر پس از پیامبر(ص) دانستهاند.امامیه و برخی
فرقههای مسلمان برای امام ،ویژگیهایی همچون عصمت و افضلیت در همه فضایل انسانی در نظر گرفتهاند .امامیه
بر این باورند که امام باید بر اساس بیان صریح و روشن از سوی خدا ،پیامبر یا امام قبل انتخاب شود .آنان معتقدند
امام علی(ع) و سایر امامان(ع) شیعه پس از وی ،معصوم بوده و برترین افراد از جهت فضایل انسانی در عصر
خودشان بودهاند و لذا امامان امت به شمار میروند.رهبری سیاسی جامعه اسالمی ،اقامه و اجرای حدود الهی،
پاسداری و حراست از دین و اموری از این قبیل را از اهداف و فلسفه امامت بر شمردهاند .امامیه عالوه بر این امور،
مرجعیت دینی را نیز از اهداف امامت دانستهاند(کاشفالغطاء ،اصل الشیعۀ و اصولها ،مؤسسۀ االمام علی(ع)،
ص.)212
2-6عدل
عدل الهی به عمل خداوند براساس حسن و قبح عقلی و عدم انجام هرگونه قبیحی از سوی او اشاره دارد .قبیح را
هر چیزی که عقل از آن تنفر داشته باشد مانند دروغ و ظلم دانستهاند .بر اساس عدل الهی تمام کارهای خداوند
در امور تکوینى مانند خلقت و امور تشریعى مانند فرستادن پیامبران ،در دنیا و آخرت همه از روى حکمت و
مصلحت است.امام صادق(ع) عدل الهی را در کنار توحید ،اساس دین معرفی کرده است .برخی از اصول دین مانند
نبوت ،امامت و معاد ،همچنین مباحثی مانند بهشت ،جهنم و حسابرسی اعمال در قیامت نیز متوقف بر عدل
الهیاند.امامیه و معتزله عدل الهی را از اصول پنجگانه دین به حساب آوردهاند .به همین جهت به آنها عدلیه نیز
گفته میشود .در مقابل ،اشاعره معتقدند هرآنچه از خداوند صادر شود ،نیکو است حتی اگر ظلم باشد .آنان به
جهت اعتقاد به حسن و قبح شرعی معتقدند عمل خداوند مالک عدل است.شیخ طوسی با این استدالل که انجام
فعل قبیح ،نقص در خداوند است و بنابر براهین عقلی ،نقص در خداوند جای ندارد ،به اثبات عدل الهی پرداخته
است .او همچنین معتقد است انجام فعل قبیح یا از روی جهل است و یا از روی احتیاج که این دو درباره خدا
منتفی است .آیات قرآن و روایات نیز بر وجود صفت عدل در خدواند داللت دارند(سبحانی ،رساﺋل و مقاالت،
1121ق ،ج ،1ص.)126
6
پیش از آنکه به بیان مختصر برخی عقاﺋد شیعه بپردازیم الزم است این نکته را یادآور شویم که شیعه مانند دیگر
مسلمانان معتقد به یگانگی خدا ،نبوّت آخرین فرستاده او حضرت محمّد (صلّی اهلل علیه و آله) و روز قیامت است
و اعتقاد دارد که دین حقیقی نزد خداوند همان اسالم است و راه رسیدن به دین اسالم قرآن و سنّت پیامبر (ص)
اوست و قرآن موجود بدون هیچ تحریفی ،همان قرآن نازل شده بر پیامبر (ص) است .همچنین معتقد است کسی
که اصلی از اصول سه گانه اسالم (توحید ،نبوّت و معاد) و حکم ضروری دین مانند وجوب نماز ،روزه ،حج و حرمت
شرب خمر ،قتل نفس محترمه و مانند آن را انکار کند از قلمرو اسالم بیرون خواهد بود .با بیان این وجه اشتراک
بسیار مهمّ ،می توان برخی از مهمترین نقاط اختالف شیعه با به دیگر مذاهب اسالمی را در دو بخش کلّی عقاید
و فروع قرار داد.
1-8شناخت خدا
در مبحث خداشناسی همه مسلمانان معتقد به وجوب شناخت خدا هستند .به این معنا که باید به وجود او از روی
جزم و یقین ایمان داشت .اما اهل سنّت می گویند که مهمترین منبع برای یقین به وجود خدا شرع است .در حالی
که شیعه معتقد است وجود خدا را باید با عقل اثبات نمود .همچنین در ناحیه رؤیت خداوند شیعه معتقد است که
رؤیت او چه در دنیا و چه در آخرت عقال محال و غیر ممکن است .در حالی که در میان اهل سنّت برخی معتقد
به امکان رؤیت خداوند در دنیا و آخرت ،برخی دیگر معتقد به امکان رؤیت خداوند در قیامت و برخی مانند حنبلی
ها معتقد به جسمانیت خداوند هستند .اختالفات دیگری هم در این زمینه وجود دارد که ذکر آنها از حوصله این
نوشتار بیرون است.
2-8نبوت
شیعه معتقد است انبیاء از گناهان کبیره و صغیره چه پیش از بعثت و چه پس از بعثت معصوم هستند و هر عملی
که از ایشان نمای زشت و تنفّر در اذهان عمومی ایجاد می کند ،از آن پیراسته هستند .همچنین پدران و مادران
انبیاء ـ گرچه معصوم نیستند ـ ولی از آلودگی شرک و اعمال زشت پاک هستند .در حالی که اهل سنّت ارتکاب
گناهان کبیره و صغیره را برای انبیا پیش از مبعوث شدنشان ممکن می دانند و بعد از بعثتشان تنها کفر و دروغ
عمدی را از انبیا ممکن نمی دانند ولی ارتکاب گناهان صغیره ـ عمدا یا سهوا ـ و نیز گناهان کبیره ـ اگر سهوی
باشد ـ بر انبیا جایز می دانند .سؤال شیعه این است که عقل ما را به تبعیت از کدام مدّعی نبوّت فرا می خواند
4
کسی که معصوم است یا کسی که مرتکب گناهان کبیره می شود؟ سخن کدام یک قابل اعتماد است؟ و کدام
یک اسوه و الگوی نیک به شمار می روند؟
3-8امامت
– 1آیا منصب امامت جایگاهی هست که مردم بتوانند بعد از پیامبر (ص) مصداق آن را بیابند و با رأی خود وی
را انتخاب کنند؟ یا اینکه مانند نبوّت منصبی الهی است و فرد آن را خدای متعال تشخیص می دهد و لذا امام باید
منصوب از خدا باشد و کسی که منصوب از خدا نیست مرجعیت و حکومت او مشروعیت (امضای شرع) را ندارد.
گرچه مقبولیت مردمی داشته باشد؟ شیعه در پاسخ به این سؤال می گوید امامت منصبی الهی است «وَ إِذِ ابْتَلى
إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی قالَ ال یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ» (البقره :
) 121که باید فرد آن به وسیله بیان صریح پیامبر یا جانشین معصوم آن به مردم اعالم و ابالغ شود .امّا اهل سنّت
چنین جایگاهی برای «امامت» قاﺋل نیستند لذا می گویند می توان امام (جانشین پیامبر (ص)) را با انتخابات و
بیعت تعیین نمود.
– 2آیا پیامبر (ص) برای امّتش جانشین بعد از خود معیّن کرده است؟ شیعه معتقد است با توجّه به آیات
فراوان[ ]11مانند «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ
النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ ال یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ» (الماﺋده )76 :و « إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ
الصَّالهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُونَ» (الماﺋده ) 11 :و روایات متواتر که در رأس همه آنها حدیث غدیر است (من
کنت مواله فعلیّ مواله) ،علی بن ابیطالب (ع) به خالفت بالفصل پیامبر (ص) برگزیده و منصوب شده است .اما
اهل سنّت وقوع چنین حادثه ای را یعنی منصوب شدن امیر المؤمنین علی (ع) به خالفت بالفصل پیامبر (ص) و
نیز جانشینی و امامت دیگر اهل بیت (ع) را انکار می کنند.
– 7آیا جانشین پیامبر (ص) فقط در جایگاه سیاسی پیامبر (ص) تکیه زده و به عبارتی دیگر فقط منصب سیاسی
پیامبر (ص) را دارد یا اینکه همه مناصب و وظایف پیامبر (ص) به جز دریافت وحی مانند تبلیغ و تبیین آیات
قرآن ،قضاوت میان مردم ،مرجعیت علمی و هدایت مردم به جانشین او هم منتقل می شود؟ شیعه می گوید همه
مناصب و وظایف پیامبر (ص) (به جز مسأله وحی) به جانشین بعد از او منتقل می شود .چرا که امامت به تصریح
قرآن منصب و عهدی الهی است (قالَ ال یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ) و لذا در نظریه امامت نمی توان دین را از سیاست
1
جدا دانست .بلکه یکی از حقوق و وظایف امام (ع) برای آنکه بتواند احکام دین خصوصا احکام اجتماعی آن را در
جامعه پیاده کند ،در صورتی که زمینه برایش مهیّا باشد ،پذیرش منصب سیاسی است .به عبارتی دیگر در مکتب
اهل بیت (ع) پذیرش مناصب سیاسی عالوه بر آنکه حق امام است ،از تکالیف دینی و شرعی او به شمار می رود.
در حالی که الزمه نظریه اهل سنّت (مکتب خلفا) تفکیک و جداسازی دین و سیاست است.
– 1مردم بعد از وفات پیامبر (ص) برای فهم صحیح معارف و احکام اسالم به کدام مرجع علمی اعتماد و مراجعه
نمایند؟ شیعه معتقد است با توجه به آیات قرآن مانند «وَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَالً قُلْ کَفى بِاللَّهِ شَهیداً بَیْنی
وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ» ( الرعد ) 17 :و روایات پیامبر (ص) مانند حدیث ثقلین («انّى تارک فیکم الثقلین
کتاب اهلل وأهل بیتی وانهما لن یتفرقا حتى یردا علىّ الحوض») اهل بیت (ع) مرجع علمی منصوب از جانب خداوند
برای مردم هستند و گفتار و رفتارشان همه آیینه تمام نمای قوانین قرآن و سنّت پیامبر (ص) است و از این رو
سیره اهل بیت (ع) برای همه حجّت است .در حالی که مرجع علمی اهل سنّت صحابه هستند که از دیدگاه آنان
همه صحابه بدون استثنا عادلند و قول آنان حجّت است (.محمد علی مروجی طبسی ،اراﺋه شده در دانشگاه آزاد
استان کرمان شهرستان سیرجان)
مسلمانان شیعه و سنی در اصول اعتقادی با هم مشترکند و تفاوتها معموالً در مساﺋل فرعی است.نخستین و
مهمترین اصل مشترک شیعه و سنی ،اعتقاد به توحید و یگانگی خداوند متعال و نفی شرک و بتپرستی است؛
همان اصلی که سرلوحه رسالت همه پیامبران االهی است .قرآن کریم در این باره میفرماید{ :وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ
أُمَّۀٍ رَسُوالً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ}( .نحل )27 :همه مسلمانان ـ اعم از شیعه و سنی ـ به همه اقسام
توحید اعتقاد دارند؛ خواه توحید در ذات و صفات باشد و یا در توحید افعالی .این اصل ،اساسیترین و مهمترین
محور وحدت و یکپارچگی امت اسالمی است .پیامبر گرامی اسالم(صلی اهلل علیه و آله) دعوت خود را با این اصل
آغاز کرد و فرمود« :قولوا ال إله إالّ اهلل(مناقب آل أبیطالب ،:ابن شهر آشوب مازندرانی ،ج ،1ص17؛ مسند احمد
بن حنبل ،ج ،7ص.)112
اصل مشترک دوم ،اعتقاد به ضرورت ارسال رسل و انزال کتب از جانب خداوند متعال است .اعتقاد به نبوت
حضرت محمد(صلی اهلل علیه و آله) و خاتمیت آن حضرت در هدایت بشر تا روز قیامت ،اعتقاد به معجزه
جاویدان آن حضرت(صلی اهلل علیه و آله) (قرآن کریم) و تحریفناپذیری آن ،از دیگر مشترکات اعتقادی هر دو
مذهب است.اتفاق نظر بر ضرورت وجود امام و خلیفه برای جامعه ،اهمیت و فلسفه امامت و تعریف یکسان
متکلمان از «امامت و خالفت» نیز از همین قبیل است.اعتقاد به اصل معاد نیز از مشترکات هر دو مذهب است.
اعتقاد به معراج ،شفاعت ،توسل ،زیارت ،برزخ ،وجوب محبت اهلبیت پیامبر(صلی اهلل علیه و آله) ،لزوم پیروی از
سنت پیامبر اکرم(صلی اهلل علیه و آله) ،عصمت پیامبران و اعتقاد به «مهدی موعود»[ (مصلح کل و منجی عالم
14
بشریت) نیز از مشترکات است.در احکام عملی نیز مشترکات فراوانی وجود دارد؛ از جمله آنها :نماز ،روزه ،حج،
جهاد ،امر به معروف و نهی از منکر.تفاوتهای شیعه و سنی پیش از بیان تفاوتها تذکر چند نکته الزم است:
ـ در این مقاله تنها تفاوتهای کالمی و اعتقادی بررسی میشود .تفاوتهای مربوط به احکام عملی ،مقاله دیگری
میطلبد.
ـ در اینجا دیدگاههای وهابیت در نظر نبوده است؛ زیرا اهل سنت نیز نوعاً «وهابیت» را یک مذهب رسمی
همچون مذاهب چهارگانه خود نمیدانند و آن را نمیپذیرند.
ـ در تاریخ اسالم ،به ویژه در عصر حاضر «اشاعره» بیشتر جمعیت اهل سنت را به لحاظ اعتقادی تشکیل
میدهند؛ بنابراین منظور از سنی در این مقاله معموالً پیروان مکتب اشعری است ،مگر اینکه صراحتاً به
«ماتریدیه» نیز اشاره شود.
ـ هدف این مقاله ،تنها معرفی اجمالی تفاوتهای هر دو مذهب است؛ از این رو به تبیین مسئله ،بیان و نقد ادله
و پاسخ شبهات نپرداختهایم.
اعتقاد به توحید و نفی شرک ،در مذاهب اسالمی مشترک است؛ با این حال ،در جزﺋیات آن ،اقوال مختلفی
مطرح است(لتوحید و الشرک فی القرآن الکریم ،جعفر سبحانی ،ص.)7
11
نتیجه گیری
در روش اجتهاد و خروج فقه از حوزه فردی و ارتقای آن به سطح علم اجتماعی است .در غیاب این تحول
روششناختی نمیتوان فقه را با متن زندگی آدمیان مرتبط کرد و برای مساﺋل و موضوعات متحول حیات بشری ،به
ویژه در شرایط معاصر که آهنگ تحوالت در آن به نحوی سرسامآوری سریع و پرشتاب است ،از فقه استمداد جست
و برنامه حضور مؤثر فقه در اداره زندگی انسان و نقشآفرینی آن در اراﺋه نظامات اجتماعی ،مقتضی تحول طلبید.
شواهد کافی حاکی از این نکته است حضور مؤثر فقه در اداره زندگی انسان و نقش آفرینی آن در اراﺋه نظامات
اجتماعی ،مقتضی تحول در روش اجتهاد و خروج فقه از حوزه فردی و ارتقای آن به سطح علم اجتماعی است .در
غیاب این تحول روش شناختی نمیتوان فقه را با متن زندگی آدمیان مرتبط کرد و برای مساﺋل و موضوعات متحول
حیات بشری ،به ویژه در شرایط معاصر که آهنگ تحوالت در آن به نحوی سرسامآوری سریع و پرشتاب است ،از
فقه استمداد جست و برنامه طلبید .این هدف زمانی محقق میشود که ظرفیت های اجتماعی و نظام سازی فقه
فعال گردد .فعال شدن ظرفیت های نظام ساز فقه قبل از هر چیز نیازمنداین است که شیوهه ای استنباط و
روشهای نظریه ورزی فقهی خود مورد اجتهاد و بازاندیشی متأمالنه قرار گیرند.
12
منابع
ابن بابویه ،محمد بن علی ،الخصال ،ج 1،قم ،دفتر انتشارات اسالمی وابسته به جامعه مدرسین حوزه -1
علمیه قم
افروغ ،عماد ،امیری طهرانیزاده ،محمدرضا ،نقد روششناسی اقتصاد اسالمی شهید صدر از دیدگاه -2
واقعگرایی انتقادی ،فصلنامه روششناسی علوم انسانی ،شماره، 1بهار.64
ایمان ،محمدتقی ،احمد کالتهسادتی ،روششناسی علوم انسانی نزد متفکران مسلمان ،قم ،پژوهشگاه -7
حوزه و دانشگاه.
پارسانیا ،حمید ،رﺋالیسم انتقادی حکمت صدرایی ،علوم سیاسی ،شماره 12،تابستان 1746الف. -1
حلّی ،مقداد بن عبد اللّه سیوری ،کنز العرفان فی فقه القرآن ،مترجم ،بخشایشی ،عبد الرحیمعقیقی ،قم، -1
بیتا.
اخترنا لک ،بیروت ،دار الزهرا1711. ، -7
بحوث االسالمیه و مواضع اخری ،بیجا ،دارالکتب االسالمی1121. ، -6
17