Professional Documents
Culture Documents
سؤال :استاد محترم چنانچه بر آگاهان پوشیده نیست ،رویکرد عرفان و تصوف اسالمی در اصول محوري
تعلیمات خود ،حاوي عناصري است که آشکارا از تمایل به رهبانیت گرایی حکایت دارد در حالیکه بنابر تصریح
رسول خدا رهبانیتی در دین اسالم نیست.
به نظر شما آیا ایجاد جریان معنویت گراي عرفان و تصوف اسالمی که مبتنی است بر مبارزۀ جدي با نفس
و دعوت به ترک دنیا و عزلت گزینی ثمرۀ طبیعی بسط تاریخی اسالم بوده و یا عوامل سیاسی و اجتماعی خاصی
در ایجاد این جریان نقش داشته است؟
جواب :به نام خدا و با تشکر از اقدام ارزشمند رسانۀ شما که موضوعات مهم فکري و معرفتی روز را
براي تنویر افکار عامه ،بخصوص نسل تحصیلکرده به بحث گرفته اید.
اگر عرفان و تصوف اسالمی را بمعنی اصلی آن یعنی تقوي و طهارت در نیت و گفتار و کردار با هدف
تزکیۀ نفس و تکامل روح بپذیریم ،پس میتوان گفت که موضوع تصوف و عرفان اسالمی همزمان با وحی به وجود
آمده است.
چنانچه در آیات قرآنی و احادیث نبوي به وفور می بینیم که تأکید بیشتر و عمده را بر ذکر خدا و تقواي
الهی نموده اند .این دسته از آیات و روایات با صراحت امر بر تهذیب و تزکیۀ نفس و گریز از اسارت در دام
مادیات و توجه اصلی به معنویات دارند .بنابر این می توانیم بگوییم که عرفان اسالمی در دل رهنمود هاي قرآنی و
آموزه هاي معنوي پیشوایان اصلی دین ،جا داشته است.
اما همانگونه که سایر علوم اسالمی مانند علوم حدیث و تفسیر و رجال و فقه و غیره ،بعد از قرن اول هجري
و بر پایۀ آموزه هاي روایی و قرآنی تدوین یافته و به صورت متونی مدون و مکتوب عرضه شده اند ،عرفان و
تصوف اسالمی نیز به تدریج و با جمع آوري دستۀ عظیمی از پیام هاي منبعث از متون مقدس اسالمی ،در چهار
چوب یك مکتب خاص تربیتی تبارز نموده است.
فلهذا جریان عرفان و تصوف اسالمی یك چیز زائد بر اسالم نبوده و چون نهالیست که از دل بوستان اسالم
سر بر آورده است.
اما نکتۀ دوم این است که متأسفانه از تصوف و عرفان بمعناي انزوا گزینی و دوري از دنیا بعضاً برداشت
نادرست صورت گرفته چنانکه اگر به کالم یکی از عارفان و شاگردان بزرگ اسالم یعنی موالنا جالل الدین محمد
بلخی بنگریم می بینیم که ایشان با الهام از آموزه هاي ناب اسالم برداشت عرفانی از دنیا را چنین باز تاب میدهند:
درس یازدهم :بحث عرفانی و تصوف اسالمی
.1مثنوي مولوي
.2بقره202 :
درس یازدهم :بحث عرفانی و تصوف اسالمی
وقتی این سه عامل مهم موجود باشد ،چه عرفان و تصوفی در میان باشد یا نباشد زمینه هاي مساعدي براي
پیشرفت و ترقی مادي مهیا میگردد .زمانی که هر کدام از فاکتورهاي حیاتی یاد شده را ملتی از دست بدهد در این
صورت به طور طبیعی از کاروان ترقی مادي باز می ماند.
اما عرفان ،بُعدِ معنوي و روحی شخصیت آدمی را مد نظر دارد که انسان را در راه اخالقی شدن و مهذب
بودن یاري می رساند .مسایل عدالت و انصاف و بسیاري از فضایل اخالقی مربوط به همین بُعد شخصیت اوست.
در مورد تأثیرات اجتماعی جریان عرفان و تصوف بر خالف دیگر پندارها باید گفت ،وقتی جوامع اسالمی
را بررسی کنیم ،با تأسف می بینیم که عموم مردم توجه اندکی به این رویکرد معنوي دارند .بعبارۀ دیگر عرفان
نفوذ قابل توجهی در میان عامۀ مردم ندارد تا بگوئیم که (عرفان و تصوف) به عنوان عاملی باز دارنده از ترقیات
مادي عمل نموده است.
از آن گذشته طوریکه عرض شد عرفان و تصوف اسالمی در ذات خود به رهبانیت و دنیا گریزي معتقد
نیست و اصالً به آن معنا و شکلی که رهبانیت در دنیاي مسیحیت وجود داشته در عرفان و تصوف اسالمی اثري از
آن را نمی بینیم.
در منظومۀ تفکر معنوي اسالمی مقصود از کم اهمیت دادن به مادیات این است که اشتغال به این قبیل از
امور ،توجه و عنایت آدمی را از پرستش خدا منحرف نکند و همه شؤون زندگی بشري معطوف به مقام عبودیت
او باشد بنابر این ،پلید دانستن ذاتی مادیات و جهان طبیعت منظور نبوده و نیست .در قرآن کریم در تعریف مؤمنین
واقعی چنین آمده که وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا هلل 1این آیۀ کریمه توجه به این معنی می دهد که مؤمنان کسانی
اند که جهت گیري اصلی شان بسوي خداست .نه اینکه به مادیات توجه ندارند بلکه همۀ این توجهات صرفاً در
ظل محبت خدا تعریف می شود.
عرفان صحیح و مطابق تعالیم قرآنی عالوه بر اینکه انسان را در جهت رشد معنوي یاري می رساند در عین
حال حتی می تواند به عنوان عامل مهم در راستاي توسعۀ مادي جامعه نیز مؤثر واقع شود .زیرا رشد مادي نیز نیاز
مند دقت ،راستی ،صداقت ،ایثار و اخالص در کار ها است ،که این مقوله ها همگی زیر عنوان عرفان و تصوف
میتوانند معنی شوند.
علت اصلی عقب ماندگی مسلمانان را می توانیم بیشتر در تحوالت ویرانگر نظامی وسیاسی قرون جنگ و
تجاوز جستجو کنیم .در جریان حملۀ ویرانگر مغوالن و همچنین جنگهاي صلیبی ،جهان اسالم ضربات سخت و
مهلکی را متحمل شد .و در سده هاي اخیر نیز قبل از آنکه کمر راست کند ،با هجوم بی امان و گستردۀ استعمار
گران اروپایی روبرو شد.
در حالیکه مسلمین از نظر سیاسی و اقتصادي در وضعیت بغرنجی به سر می بردند ،حکمداري جوامع
اسالمی نیز عمدتاً در دست کسانی بوده که اهتمام به ارزشهاي اسالمی و سعادت دینی و دنیوي مسلمانان نداشتند
و اینگونه بود که روز به روز قوایشان بیشتر به تحلیل رفت.
سؤال :پاره اي از روشنفکران مسلمان بر این اعتقادند که مسلمین در سیستم اعتقادي و معرفتی خود در
بحران بسر می برند و نشانۀ آن نیز عقب ماندگی مفرط آنان در جمیع عرصه هاي تمدن ساز می باشد .حتی در
عرصۀ تهذیب اخالقی نیز که رسول مکرم اسالم فرمودند( :من براي بسط و گسترش مکارم اخالقی مبعوث
شده ام ) ،جامعۀ مسلمین کار نامۀ درخشانی از خود نشان نداده اند .فی المثل پدیدۀ زشت و ناهنجار دروغ در میان
مسلمین شیوع فراوانی دارد .به نظر شما آیا حقیقتاً بحرانی وجود دارد؟
جواب :اگر منظور شما از بحران معرفتی و عقیدتی این باشد که مسلمانان به مقتضاي تعلیمات اسالمی
نتوانسته اند عمل نمایند و در پرتو ارشادات دینی تربیت صحیحی نیافته اند ،آري این بحران عمیقاً وجود دارد ولی
علت آن را پس از علل سیاسی نظامی و استخباراتی استعماري که گفته شد ،در عمل خود مسلمانها باید جست ،نه
در نظام معرفتی اسالم!
هر نسل نو بشري بدلیل بی خبري از حقایق اسالم مطابق به روشهاي جدید تربیتی مبتنی بر آموزه هاي
اسالمی نیازمند تربیت جدي می باشد.
متأسفانه مدتها است که جوامع اسالمی دچار مشکالت سیاسی بوده و زمامداران صالح و درستی نیز در
عرصۀ امور نداشته که به انواع گوناگون وابستگان به شرق و غرب بوده اند و نخواسته اند تا جریان تربیت و تعلیم
اسالمی در میان ملت هاي مسلمان اقامه و ادامه بیابد.
این حکام در طول قرون گذشته عموماً یا اعتقاد و ایمان درستی نداشته و یا بسیاري از آنان چه علناً و چه
در خفا بیدین و ملحد و اجیر بوده اند .بنابر این در خود هیچ انگیزه اي براي تالش و کوشش در راستاي فالح و
رستگاري مسلمین احساس نمی نمودند.
اگر به قضیه از این زاویه نگاه کنیم ما واقعاً در بحران بسر می بریم .و می بینیم که امت اسالمی به جز
اعتراف زبانی به وحدانیت ذات اقدس الهی و انجام ناقص بعضی از ارکان اسالم چون نماز و روزه ،زکات و حج
وغیره ،بهرۀ چندانی از حقیقت معارف اسالم ندارند .که این کامالً مربوط به وضعیت سیاسی و اجتماعی جوامع
اسالمی و بخصوص زمامداران نابکار و رهبران معامله گر قومی ،حزبی ودینی آن می شود.
در مورد اینکه گفتید بعضی از رذایل بزرگ اخالقی در جوامع غربی به نسبت جوامع اسالمی یا نیست و یا
اینکه بسیار کمرنگ است میتوان گفت ،اگر ما یك جامعه شناسی دقیق تر داشته باشیم می بینیم که چنین نیست!
بخصوص این رذیلت هاي بزرگ اخالقی ،در غرب به مقیاسی بمراتب بزرگتر وجود داشته و دارد.
در زمینۀ دروغ هاي بزرگ قدرت هاي غیر اسالمی می بینیم که چگونه در سطح جهانی مردم را فریب می
دهند و کشور ها را به عناوین واهی و حتی به بهانۀ دوستی و رفاقت اشغال می کنند اما دمار از مردم شان می برآرند.
مطلب آنطور که بعضی ها آگاهانه یا نادانسته در همچو موارد به نفع کفار تبلیغ می کنند نیست.
درس یازدهم :بحث عرفانی و تصوف اسالمی
اصوالً هر کسی که ارتباط حقیقی با خداوند نداشت چه اسماً مسلمان باشد و چه نباشد دست به رذیلتهاي
اخالقی می زند .چنانچه اگر به صورت حضوري در آن ممالك براي مدتی اقامت داشته باشیم خواهیم دید که در
آنجا ها بسیاري از رذایل اخالقی شیوع گسترده تري دارد.
من در اتحاد شوروي به مدت پنج سال غرض ادامۀ تحصیل حضور داشتم در حالیکه آنها شریفتر از ملت
هاي غربی هم بودند اما هر نوع رذیلت اخالقی به وفور در میان آنها وجود داشت .و تنها چیزي که آنها را از
ارتکاب امور ضد قوانین ملی و مدنی بر حذر می داشت نظم و کنترول دقیق امنیتی و استخباراتی دولت بود نه ایمان
و وجدان!
سؤال :بنابر این از دیدگاه شما انضباط اجتماعی موجود در جوامع غربی عمدتاً زائیدۀ سیستم هاي قدرتمند
نظارتی و کنترول اجتماعی دولتی می باشد تا رشد حقیقی اخالقی این جوامع؟
جواب :بلی دقیقاً خیلی بجا گفتید .کمال کشور هاي توسعه یافتۀ غربی عمدتاً ناشی از وجود نظامهاي
مقتدري است که با نظارت شدید امنیتی و جاسوسی جامعه را اداره می کنند .ولی این نظم و انضباط و پایبندي
ظاهري به اصول اخالقی ریشه اي معنوي در وجود انسان غربی ندارد و به محض گسست شرایط ،بی بنیاد بودن
خود را آشکار می سازد.
چنانچه اگر وضعیت نا بسامانی که ملت ما در طول 00سال گذشته با آن دست به گریبان بوده است در هر
کشوري غیر اسالمی وجود می داشت آن وقت بوضوح می دیدیم که فجایع ابعاد بسیار وسیعتري می یافت که در
خیال و تصور نمی گنجید.
بسیاري به یاد دارند که چند سال قبل بر اثر بروز مشکالتی در سیستم برق رسانی گوشه یی از آمریکا حدود
شش ساعت برق قطع شد که این امر سبب بروز حوادث دلخراشی در آنجا گردید .خبرگزاري بی بی سی در همان
زمان اعالم نمود که در طی ساعات خاموشی برق در آمریکا هزار ها حادثۀ جنایی بوقوع پیوست .حتی اآلن نیز اگر
خالي برق در کشوري غیر اسالمی تکرار شود ما شاهد هزاران فجایع دیگر در آنجا باید باشیم .چه رسد به اینکه
خأل قدرت بوجود آید.
اگر این واقعه را دقیق تر بررسی کنیم می بینیم که انسانیت موجود در این جوامع منحصر در الیه هاي
سطحی می باشد و تنها اندکی تغییر شرایط ،روي دیگر سکه را نمایان می سازد .چه زمانیکه با قطع شش ساعتۀ برق
این همه جنایت رخ می دهد ،باید پیش بینی کرد که اگر شرایط سی سالۀ هرج و مرج تحمیلی مطلقی که ما با آن
دست و گریبان بودیم در آنجا ها حاکم شود ناهنجاریها ،چه ابعاد و مقیاس هولناکی می یافت.
حادثۀ جنگ بوسنی و هرزه گوین و قساوت قلبی بینظیر صربهاي اروپایی (ظاهراً نجیب و محترم!) خود
نشانگر میزان توحش انسان مادي است .همچنین تجاوز اسرائیل بر مردم بیگناه فلسطین در طول 60سال گذشته و
تحریك ،هدایت و حمایت بیدریغ دول غربی از جنایات اسرائیل علیه مردم بیدفاع فلسطین و داعیۀ بر حق آنها نیز
نشانگر آن است که قضایا به گونه دیگري است.
درس یازدهم :بحث عرفانی و تصوف اسالمی
سؤال :علت اساسی عدم توفیق تعالیم اسالمی در ساختن جامعه اي مهذب و اخالقی به نظر شما چه می
باشد؟ چرا که با صرف نظر از معدودي انسانهاي نیك سیرت و مهذب ،عموم افراد مسلمین در پرهیز از نا تراشیدگی
هاي اخالقی به مانند دروغ و غیبت تفاوت چندانی با غیر مسلمانان ندارند و حتی متأسفانه جسارت بیشتري نیز در
ارتکاب به این قبیل امور از خود نشان می دهند.
جواب :العیاذ باهلل ،باز هم من با این حرف موافق نیستم! عظمت تعالیم اسالمی حتی به اعتراف همگان نزد
همۀ جهانیان هویدا است .بار دیگر تأکید می کنم که مشکل اصلی را باید در عدم اجراي تعالیم اسالمی جستجو
کرد که بیشتر ریشه هاي سیاسی و استعماري دارد.
متأسفانه تعالیم و اال و مقدس اسالمی که کامالً دست نخورده در کتاب و سنت باقی مانده اند از دست
استعمار و تجاوز و آشوبگري هاي سیاسی نظامی آنها و نظامهاي وابسته به استعمار اکثراً فرصت و مجال پیاده شدن
را نیافته اند و اِلِّا اوضاع حتماً تغییر می کرد.
سؤال :عموم مؤمنان مسلمان غالباً این تعبیر را به کار می برند که اسالم در ذات خود عیبی ندارد و عیب
از مسلمانی ماست .شیوع گستردۀ این تعبیر خود حکایت از جدي بودن بحران در میان امت مسلمان دارد.
به نظر شما آیا فرصت طوالنی چهارده قرن براي آزمون تاریخی اثبات کار آمدي تعالیم اسالمی کافی
نبوده است؟ و آیا توجیه شایع و رایج یاد شده در باال می تواند آرامش بخش و مقنع باشد؟ از دیدگاه شما اشکال
کار کجاست؟
جواب :من جملۀ مشهور (اسالم به ذات خود ندارد عیبی هر عیب که هست در مسلمانی ماست) را بحال
مسلمین امروز کامالً صادق می دانم .ما اگر تعالیم انسان ساز اسالم را به طور مستقل مطالعه کنیم و آنرا با عملکرد
کسانی که فقط ظاهراً مسلمانانند غلط ننماییم ذرۀ نقص را در آن نمی یابیم بلکه زیبایی ها و کمال را در آن مشاهده
می کنیم.
این حقیقت در طول تاریخ صدق خود را به اثبات رسانده ،کار آیی تعالیم اسالم در آغازین روز هاي طلوع
خورشید اسالم به اثبات رسید که چگونه از مردمی وحشی و غیر متمدن انسانهایی پیشتاز در جمیع عرصه هاي علم
و فرهنگ بشري ساخت و به نحو معجزه آسایی آنان را که هیچ بهره اي از رشد و شگوفایی علمی و اخالقی
نداشتند به قله هاي رفیع مجد و عظمت رسانید.
این حقیقت عیان را کارشناسان تمدن بشري نیز معترفند .برتراند راسل ،گوستاولوبون و بسیاري دیگر از
رصد کنندگان تمدن بشري در آثار منتشرۀ شان از سهم عظیم مسلمانان در شگوفایی تمدن غربی یاد نموده اند.
بنابر این کار آیی تعالیم اسالم در مقاطعی از تاریخ خود عمالً آزموده شده است.
اما اگر قضیه را از بعد فردي به جاي بعد اجتماعی آن که نقش دولتها و دولتمردان در آن پر رنگ تر است
بررسی کنیم ،انسانهاي مهذب و پاک بسیاري را می بینیم که تخلق به اخالق اسالمی ،چهره هاي تابناک و منوري
از آنان ساخته است.
درس یازدهم :بحث عرفانی و تصوف اسالمی
در هر شهر و روستا و قریۀ سرزمین هاي اسالمی مصادیق بسیاري را می یابیم که حقیقتاً فراتر از سایر انسان
هاي امروز بوده و آبروي اهل زمین اند! آدمیان نیکو سیرتی که وجود پاک خود را به دروغ و خیانت و تزویر و
تضییع حقوق خلق اهلل آلوده ننموده و حتی حاضرند از جان خود براي نجات بشریت بگذرند.
اما نکته اي را که من مایلم به عنوان یك فراخوان عمومی طرح کنم اینست که ،اگر افرادي در مورد میزان
ارزش و کار آیی تعالیم اسالمی به دیدۀ تردید می نگرند ،من (در حالیکه متأسفانه عالم و کارشناس مسایل دینی
هم نیستم تنها به عنوان یك مسلمان هوادار اسالم) اعالم می کنم که اگر برخی از نخبگان حق جوي غربی از هر
قشري حاضر شوند تا یکبار جهان بینی و تیوري تعالیم و احکام اسالمی را فرا بگیرند و سپس در صحنۀ عمل نیز
موارد طرح شده را بیازمایند امّا تغییر نکردند ،ادعاي خود را در مورد کارآیی آموزه هاي اخالقی و عقیدتی اسالمی
پس می گیرم ،البته به شرطی که ارادۀ حقیقی در مواجهت با حق و حقیقت ،قصد پذیرش حق را داشته باشند.
بنابر این هر کس که آرزوي اصالح شدن را دارد من با یقین و اطمینان کامل می گویم که راهی جز تعالیم
عرفانی اسالم نیست .براي اثبات این مدعا من در این راه به قربانی حاضرم و اگر در اثبات این حقیقت کامیاب
نگشتم به محاکمه نیز آماده ام.
در اخیر بار دیگر یاد آور می گردم که بري دانستن اسالم از هر گونه عیب و نقص و ایراد را در ضعف شخصیت
و نقص تربیت بعضی از مسلمانان دیدن و گفتن ،اعترافی است مردانه و مطابق با حقیقت .و چنانچه عملکرد نا سالم
کسانی که رابطه اي با اسالم ندارند و با روح اسالم بیگانه اند را به حساب اسالم بگذاریم کار غیر عادالنه ،غلط ،و
1
ناپسندي انجام داده ایم.
.1متن مصاحبۀ اختصاصی (علمی) پروفیسور عبدالباري راشد با آقاي علی زکی گردانندۀ برنامۀ ( بر بال اندیشه) تلویزیون راه فردا.1021 ،