You are on page 1of 64

‫جمهوری اسالمی افغانستان‬

‫وزارت تحصیالت عالی‬

‫دانشگاه کاتب‬
‫مطالعات اسالمی‬

‫تهیه کننده ‪ :‬محمد علی فطری‬

‫سال ‪1396 :‬‬


‫‪١‬‬

‫فهرست مطالب‬

‫‪ - ١-‬مقدمه‬
‫‪ -۲۲‬تعریف مطالعات اسالم‬

‫‪ -۳۳‬اهمیت تفکروانتخاب عقیدۀ درست‬


‫‪ -٤۴‬خود شناسي و نتایج آن‬
‫‪ -٥۵‬ضرورت خود شناسي‬
‫‪ -٦۶‬آثار اعتقاد به دین‬
‫‪ -۷۷‬ضرورت دین در زندگي‬
‫‪ -۸۸‬خدا شناسي‬

‫‪ -۹۹‬آثار و برکات آن در زندگي ما‬


‫‪ -١٠٠‬راه هاي خدا شناسي‬
‫٭‪ -‬دل‬
‫٭‪ -‬تجربه‬
‫٭‪ -‬عقل‬
‫‪ -١١١‬برهان هاي اثبات وجود خداوند‬
‫برهان وجود و امکان‬
‫‪ -١۲۲‬توحید و یگانگي خداوند‬
‫‪ -١۳۳‬دالیل توحید‬
‫‪ -١۴٤‬مراتب توحید‬

‫‪ -15٥‬توسل به اولیاي الهي‬


‫‪ -16٦‬بزرگداشت اولیاء و انبیاء‬
‫‪ -17٧‬تبرک جستن به آثار اولیاء‬
‫‪ -18٨‬شناخت صفات خداوند‬
‫‪ -19۹‬صفات ثبوتیه وسلبیه‬
‫‪ -20۰‬صفات ذات وصفات فعل‬
‫‪ -21۱‬عدل الهي و دلیل عقلي آن‬
‫‪ -22۳‬نبوت‬
‫‪ -23۴‬هدف از بعثت انبیاء‬
‫‪ -25۵‬راه هاي شناسایي پیامبران‬
‫‪ -۲۶‬عصمت پیامبران‬
‫‪ -۲٧‬نبوت عامه وخاصه‬
‫‪ -۲٨‬راه هاي اثبات رسالت خاتم االنبیاء‬
‫‪ -۲۹‬مساله خاتمیت‬
‫‪ -۳۰‬امامت‪..‬و خالفت‬
‫‪ -۳۱‬معاد واثبات آن با دالیل عقلي و قراني‬
‫‪ -۳۲‬آثار اعتقاد به معاد‬
‫‪ -۳۳‬نمونه محکم قیامت درون جان آدمي‬
‫‪ -۳۴‬معاد جسماني یا روحاني دالیل هر نظریه‬
‫‪ -۳۵‬برزخ یا قیامت صغري‪...‬‬
‫‪ -۳۶‬بهشت و دوزخ تجسم اعمال ما‬
‫‪ -۳٧‬نعمت هاي بهشتي جسماني یا روحاني‬
‫منابع‬
‫ا – قران کریم‬
‫‪ – 2‬نهج البالغه‬
‫‪ – 3‬توحید از استاد قرائتی‬
‫‪ – 4‬نبوت از استاد قرائتی‬
‫‪ – 5‬معاد از استاد قرائتی‬
‫‪ – 6‬پنجاه درس اعتقادی از استاد ناصر مکارم شیرازی‬
‫‪ – 7‬خاطرات کابل ایت هللا محسنی‬
‫‪ – 8‬چرا مسلمان شدم استاد داعی‬
‫‪ – 9‬اسالم دین فطرت منتظری‬
‫‪ – 10‬صحیح مسلم‬
‫‪ – 11‬صحیح بخاری‬
‫مطالعات اسالمي‬
‫مقدمه‬
‫در تمامي ادوارتاریخ بشر نميتوانیم هیچ مسأله را دریابیم كه به اندازه مسائل‬
‫اعتقادي و باورهای انساني‪ ،‬فكر و ذهن بشر را بخود مشغول كرده باشد و در طول‬
‫تاریخ و قرون متمادي ما شاهد مباحثات‪ ،‬گفتگوها و جدال هاي برسر مبدأ و معاد و‬
‫سایر امورات دیني در جوامع انساني بوده و هستیم و انبوه عظیم كتب و دست نویس‬
‫هاي كه از قدیمي ترین روزگار و ایام زندهگي بشر تا امروز در ساحة این مباحثه به‬
‫رشتة تحریر كشیده شده است و امروز در دست رس ما و همه جویندگان حقیقت قرار‬
‫دارد و این خود بزرگترین گواه بر دو موضوع انكار ناپذیر است‪.‬‬
‫الف‪ :‬قدامت تاریخي مباحث اعتقادي‪.‬‬
‫ب‪ :‬همیشگي و جاویدانهگي مباحث اعتقادي‪.‬‬
‫لذا تفكر پیرامون موضوعات اعتقادي و دیني نه یك بحث مقطعي بلكه یكي از‬
‫خصایص ذاتي فكر و روح آدمي ميباشد‪ .‬هرچند مباحث زودگذر و مطالب موقتي بوده‬
‫است كه در مقطع زماني و مكاني خاصي اوج گرفته و ذهن بشر را مشغول داشته‬
‫است و پس از مدتي كوتاهي فروكش كرده و یا براي همیشه از صفحه تاریخ حذف‬
‫شده است ولي مباحث دیني و اعتقادي هیچ وقت كهنهگي و فرسودهگي نداشته و همیشه‬
‫اذهان آدمي جوالنگاه این مباحث بوده و خواهد بود زیرا حقیقت جوئي جزء فطرت‬
‫انسان ميباشد و همه نسل بشر در هر محیط و محدوده كه قرار داشته باشد چنین‬
‫سئواالتي برایش مطرح بوده و جزء ذاتیات فكري او محسوب ميگردد‪:‬‬
‫‪ .1‬مبدأ پیدایش انسان و جهان و هستي چیست؟‬
‫‪ .2‬نهایت جهان و انسان چه و كجا است؟‬
‫‪ .3‬آیا این جهان از هم گسیخته و بيهدف است یا نظامند و هدفدار؟‬
‫‪ .4‬انسان در این جهان جایگاهي دارد؟‬
‫مانند اینگونه سئواالت در همیشه تاریخ در افكار آدمیان جوالن داشته و دارد و‬
‫انسان ها را وامیدارد تا پاسخ مناسب براي آنها بیابد و دین اسالم هم از آدمي ميطلبد‬
‫ِمر ًء‬
‫(ر ِح َم للاه ا َ‬
‫تا جواب براي اینگونه سئواالت پیدا نماید‪ .‬كالم از حضرت علي(ع) َ‬
‫ع ِل َم ِمن اَینَ َو فِي اَینَ و الی ا َینَ ؛ رحمت بيپایان الهي بر كسي كه بداند از كجا آمده و‬
‫َ‬
‫در كجا قرار دارد و به كجا خواهد رفت) و اتفاقا ً هر انساني چه بخواهد یا نخواهد فكر‬
‫خود را مملو از این گونه پرسش های اجتناب ناپذیر ميبیند‪ ،‬خواسته و ناخواسته به‬
‫دنبال پیدا كردن جواب براي آنها ميباشد و براي پیداكردن جواب عطش خاص دارد و‬
‫چه بهتر كه با استعانت از مفاهم و مطالب كه دین در این ساحه مطرح نموده جواب‬
‫متقن‪ ،‬مناسب و قابل قبول براي آن پرسش ها بیابیم و ما هم با توجه به ضرورت و‬
‫لزوم این گونه مباحث با در نظر گرفتن اهداف و مقاصد ذیل مباحث معارف اسالمي‬
‫را طرح و به بررسي ميگیریم‪:‬‬

‫تقویت هدفمندي و احساس مسؤلیت در نهاد جوانان و‬ ‫‪.1‬‬


‫محصلین‪.‬‬
‫زیرا وجود آرمان و ایدآل در نهاد انسان باعث نشاط و تحرك در زندگي ميگردد‬
‫انسانهاي هدفمند و داراي آرمان همیشه خود را در برابر وجود كه به او هستي‬
‫بخشیده است ودر برابر خود‪ ،‬خانواده و جامعه مسؤل میداند و احساس دروني او را‬
‫وادار به فعالیت و تالش مينماید هر ملت و جامعه كه در زندگي هدف نداشته باشد‬
‫در زمره مردگان قرار میگیرد كه هیچگونه نشاط‪ ،‬تالش و فعالیت در آن جامعه دیده‬
‫نميشود‪.‬‬

‫عمق بخشیدن به اعتقادات فطري و آموخته هاي قبلي‪:‬‬ ‫‪.2‬‬


‫اكثریت محصلین با مجموعه ساده از مفاهیم و آموزه هاي دیني به دوره هاي‬
‫تحصیالت عالي قدم ميگذارند این باورها و آموخته ها در برخي موارد استحكام الزم‬
‫را ندارد ممكن است با یك شبه قوي متزلزل میگردد لذا ضروري پنداشته ميشود كه‬
‫در این برهه سني و تحصیلي با مقوالت اعتقادي عمیقتر آشنا گردند‪.‬‬

‫‪ .3‬آمادگي دفاع صحیح از باورهاي دیني‪ :‬عده زیادي از جوانان و محصلین‬


‫ممكن است در اعتقادات شخصي خود از ایمان قوي و محكمي برخوردار باشند اما در‬
‫بحثهاي اعتقادي‪ ،‬توانایي و مهارت به اقناع دیگران و دفاع معقول و مستدل از‬
‫باورهاي دیني خویش ندارد‪ .‬لذا یادگیري كالسیك و استداللي با شیوه منطقي مباحث‬
‫اعتقادي این مزیت را دارد كه انسان را براي دفاع معقول از اعتقاداتش آماده ساخته و‬
‫به سالح عقل و برهان مجهز ميسازد تا از اتهام تعصب و جمود مبرا گردد‪.‬‬
‫‪ .4‬اصالح اعتقادات و باور دیني قبلي‪ :‬محصلین در جوامع اسالمی قبل از‬
‫قدم گذاشتن به دانشگاه معلومات را در باره آموزه هاي دیني از پدر و مادر‪ ،‬جامعه و‬
‫محیط و مكاتب كسب كرده اند كه ممكن است خالي از اشتباه نباشد و بعضي عقاید‬
‫خرافي برگرفته از رسومات محیطي در آن راه داشته باشد لذا بخواطر منزه ساختن‬
‫اعتقادات دیني الزم است بار دیگر همین موضوعات را بررسي و مرور نماییم‪.‬‬

‫‪ .5‬یافتن پاسخ به سئواالت و شبهات‪:‬‬


‫یكي از آفات مهم اعتقادي‪ ،‬شبهات حل نشده است كه در پیرامون موضوعات‬
‫اعتقادی وجود دارد و هیچ كسي نميتواند خود را از اینگونه شبهات و سئواالت خالي‬
‫ببیند بنابراین ضرورت است تا حدتوان برای حل شبهات پاسخهاي مناسب و معقولي‬
‫پیدا نمود و مرور دوباره این موضوع با تكیه به آیات قرآني و سنت نبوي فرد را قادر‬
‫ميسازد از این آفات رهایي یابد‪.‬‬

‫‪ .6‬جذب و تشویق افرادیكه از مباحث اعتقادي فاصله گرفته اند‪:‬‬


‫مباحث اعتقادي و معارف اسالمي با محتوي غني كه دارد اگر بصورت مستدل و گیرا‬
‫طرح گردد نه تنها افراد معتقد به این مباحث را وادار به مطالعه بیشتر ميكند بلكه‬
‫كساني را هم كه با دالیل خاص از امورات دیني و مباحث اعتقادي فاصله گرفته اند به‬
‫خود جذب مينماید‪.‬‬

‫تعریف مطالعات اسالمی‬


‫به مجموعه آموزه هاي دیني پیرامون ؛انسان ‪،‬خدا‪،‬ومعاد را" معارف اسالمي" مي گویند‪.‬‬
‫در زندگي انسان ‪،‬تعقّل وخرد ورزي وآنگاه انتخاب اعتقاد درست ‪،‬بسیار اهمیت دارد‪.‬زیرا‬
‫که انتخاب هر اعتقاد وتفکر ي‪،‬قطعا در سرنوشت واعمال انسان اثر مي گذارد ومي توان‬
‫گفت که ‪:‬رفتار آدمي ‪،‬جلوه بیروني همان باورهاي دروني است ‪ .‬اساسا تفاوت اصولي بین‬
‫افراد صالح ونیکو کار وافراد ظالم وتبهکار ‪،‬به اعتقاد وتف ّکر آنها بر مي گرد د‪.‬از این‬
‫جهت است که قرآن انسان را بسیار به اندیشه ورزي وانتخاب راه صحیح واحسن والتزام به‬
‫آن دعوت مي کند ‪.‬از مساءیل بسیار مهم وسر نوشت ساز در سعادت آدمي ‪،‬تف ّکر در باب ؛‬
‫انسان ‪،‬خدا ‪،‬ومعاد است ‪.‬آدمي اگر به درستي خود را بشناسد وتوانایي هاي وگنجینه هاي‬
‫فطري خود را کشف کند ‪،‬مي تواند به سعادت وکامیابي نایل گردد‪".‬من عرف نفسه فقد‬
‫عرف ربّه"‬
‫بنا براین ؛اولین وظیفه انسان این است که خود را نیک بشناسد ؛از چه آفریده شده است‬
‫وچه کسي اورا آفریده است وچه توانایي هایي را در نهاد او قرار داده است ؟"رحم للا‬
‫عرف من این وفي این والي این "خود شناسي اگر به درستي انجام گیرد ‪،‬مي تواند به‬
‫شناخت خدا ومعاد نیز بینجامد ‪.‬‬

‫خود شناسي ‪،‬انسان شناسي‬


‫از مسایل مهم انسان ‪،‬شناخت خود انسان است ‪ .‬آدمي قبل از آنکه به شناخت جهان پیرامون‬
‫خود ونیک وبد آن ‪،‬بپر دازد‪،‬باید خود را بشناسد وگنجینه هاي فطرت ونهاد خودرا کشف‬
‫نماید وآنهارا بکمال بر ساند وامیال نفساني وشهواني خود را تعدیل کند ‪.‬دراي صورت است‬
‫که به بزرگترین سعادت نایل مي شود چرا؟زیرا ریشه همه اي بد بختي ها ي جهان‬
‫وبشریت ‪ ،‬امیال نفساني وشهوت هاي مهار نشده انساني است ‪.‬‬
‫بنابر این ‪:‬دعوت به شناخت انسان از توصیه هاي مهم پیامبران االهي ‪ ،‬عالمان اخالق ‪،‬‬
‫عارفان ‪ ،‬وفیلسوفان است ‪.‬لذا آدمي از جهات مختلف موضوع شناخت علوم گوناگون است‬
‫؛روان شناسي ‪،‬جامعه شناسي ‪،‬تاریخ ‪،‬اخالق ‪،‬پزشکي ‪،‬اندام شناسي ‪،‬زیست شناسي‬
‫و‪....‬هر کدام از نظر گاه خاصي انسان را مورد مطالغه قرار مي دهند ‪.‬‬
‫ا ّما منظور از شناخت انسان در این بحث ؛ آن است که اورداراي استعداد هاونیروهاي براي‬
‫فهم خود وجهان وتکامل انسان است ‪.‬‬
‫پس در اهمیت خود شناسي ‪،‬جاي هیچ شک وشبه اي نیست ؛ ا ّما براي روشني هرچه بیشتر‬
‫ضرورت خوشناسي مي توان به دالیل ذیل اشاره کرد ‪:‬‬

‫خود شناسي مقدمه کمال‬ ‫‪-1‬‬


‫اگر انسان قبل از هر چیز خودرا بشناسد ‪،‬بهتر مي تواند از سر مایه هاي وجودي خود‬
‫بهره ببرد وآنها را شکوفا سازد ‪.‬به دلیل این که نقطه آغاز همان شناخت سرمایه هاي‬
‫وجودي است او مي تواند از خود بپرسد ؛ آیا حد وجودي انسان در حد سایر حیوانات‬
‫است ؟یا قدرت تعالي ورشد وپرواز کردن دارد ؟اگر قدرت دارد تا چه حد مي تواند‬
‫پرواز کند ؟‬
‫بنگر که تا چه حد است مقام آدمیت‬ ‫رسد آدمي به جاي که بجز از خدا نبیند‬
‫‪-2‬خود شناسي پیش در آمد جهانشناسي‬
‫شناخت جهان عبارت است از تعامل انسان با جهان خارج خود انسان بعد از تعامل‬
‫است که مي گوید ‪ :‬مي بینم ‪ ،‬مي شنوم ومي شناسم ‪.‬سؤال اساسي این است که موجودي‬
‫بنام (من) چه اندازه در شناخت سهم دارد ؟آیا همه سهم براي انسان است ؟یا سهم اساسي‬
‫براي جهان است؟ ویا هردو سهیم هستند؟ الزمه پاسخ به این سؤال ‪ ،‬خود شناسي است‬
‫انسان باید ابتدا قوا وابزلر هاي شناخت را بشناسد تا بعد به شناخت جهان دست یابد‬
‫‪".‬کیف یعرف غیره من یجهل نفسه "حضرت علي (ع) مي فرماید ‪ :‬کسي خود را‬
‫نشناخته است چگونه غیر خود را مي شناسد؟ در جاي دیگر فرموده است ( من عرف‬
‫نفسه کان لغیره اعرف ومن جهل نفسه کان بغیره اجهل ) "کسي که خود را بشناسد به‬
‫شناخت دیگري آشناتر است وکسي که خود را نمي شناسد به شناخت دیگران نا آگاه تر‬
‫خواهد بود‪".‬‬

‫‪-3‬خود شناسي مقدمه خد اشناسي‬


‫این موضوع را که (خود شناسي مقدمه اي خدا شناسي است ) از جهات گوناگون مورد‬
‫تأمل قرار داد‪:‬‬
‫الف ‪-‬فطرت آدمي با معرفت خدا عجین است ‪،‬دعوت به خود شناسي دعوت به خدا‬
‫شناسي وارتباط با خدا است‬
‫ب ‪ -‬وجود انسان وجود وابسته وممکن الوجود است وهیچ موجودي نمي تواند آفریننده‬
‫خود باشد "فاقد شيء نمي تواند معطي شيء باشد‬
‫کي تواند که شود هستي بخش‬ ‫"ذات نیافته از هستي بخش‬
‫‪ -4‬خود شناسي ا‬
‫حالل مشکالت‬
‫بسیاري از مشکالت روحي ورواني ‪،‬فکري واخالقي انسان ناشي از خود نا شناسي‬
‫است ‪ .‬اگر آدمي هدف خلقت ‪،‬رابطه خود با خدا ‪،‬موقعیت خود در نظام هستي ‪ ،‬تأثیر‬
‫زندگي دنیوي در آخرت ‪،‬نقش اخالق نیکو وبر خورد مناسب با دیگران ‪،‬نقش ثروت در‬
‫زندگي ‪ ،‬ونقش مصیبت ها وخوشي ها را در زندگي بداند ؛ بسیاري از مشکالت او حل‬
‫مي گردد وزندگي سعادت آمیز ي را براي خود رقم مي زند بسیاري از مکاتب ساخته‬
‫وپرداخته بشر نظیر؛ ماتر یالیسم ‪،‬لیبرلیسم ‪ ،‬نازسیم ‪،‬تبعیض نژادي اومانیسم و‪...‬رشه‬
‫در عدم شناخت انسان دارند‪.‬‬
‫اگر آدمي به خوبي خودرا مي شناخت ‪ ،‬دیگر گرفتار این مکاتب نمي گشت ومي‬
‫توانست در پرتوي تعقّل وخرد ورزي به آرامش راستین دست یابد‪.‬‬
‫از این رو است که علم اعتقادات(مطالعات اسالمي)شریفترین وباارزش ترین موضوع‬
‫راداردزیرا علم عقاید سرچشمه معارف انسان ساز است ‪،‬که در پرتوي آن انسان به اوج‬
‫عظمت خواهدرسید‪.‬‬
‫اساس وزیر بناي تمام حرکات مادّي ومعنوي هر انسان ‪،‬اصول عقاید اوست که اگر درست‬
‫وصحیح ‪،‬قوي وبي عیب باشد اعمال وحرکات ‪،‬افکار وبینش هاي مختلف او صحیح‬
‫وشایسته خواهد بود ‪.‬‬
‫بنابراین کیفیت وکمیت توجه هر انساني به فروع دین (که برنامه عملي اسالم است)بستگي‬
‫به میزان اعتقاد وي به اصول دین دارد‪.‬از طرف دیگر در میان اصول ا عتقادي مسأله‬
‫خداشناسي از اهمیت وشرف خاصي بر خوردار است ‪،‬زیرا اساس وریشه همه مسایل‬
‫موحد‪،‬خداشناسي اوست‪.‬‬ ‫اعتقادي وهسته مرکزي تمام افکار وجهان بیني انسان ّ‬

‫آثار اعتقاد به دین‬


‫‪"-1‬دین به زندگي محتوا مي دهد"‪،‬اگر دین را از زندگي جدا کنیم جز پوچي وتکرار‬
‫‪،‬چیزي نمي یابیم ‪.‬‬
‫‪"-2‬دین رفع تحیر مي کند"‪،‬تحیر از اینکه ‪:‬کجا بودم –کجاهستم –براي چه هستم –به‬
‫کجا مي روم؟‬
‫‪"-3‬انسان ذاتا تشنه وعاشق کمال است وتنها دین است که انسان را به کمال واقعي‬
‫هدایت مي کند‪".‬‬
‫‪"-4‬آرامش رواني تنها در پناه دین است ‪،‬انسان فاقد دین همیشه همراه با اضطراب‬
‫‪،‬ترس ‪،‬ناراحتي وپریشاني مي باشد ‪.‬اگر توجهي به آمار هاي جهاني کنیم بیشترین‬
‫بیماریهاي رواني وعصبي در جامعه هایي است که در آنهااز دین خبري نیست ‪.‬‬
‫(الّذین آمنوا ولم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم األمن وهم مهتدون ) "آنهاکه ایمان‬
‫آوردند وایمان خود را باستم آلود ه نکردند آرمش وامنیت براي آنها ست وآنهاره‬
‫‪1‬‬
‫یافتگانند"‪.‬‬
‫‪"-5‬تالش وامید در پناه دین آنگاه که حوادث سخت وپیچده در زندگي انسان رخ مي دهد‬
‫وهمه در ها را به روي خود بسته مي بیند ودر برابر مشکالت احساس ضعف‬
‫وناتواني مي کند تنها ایمان به مبدأو معاد است که به یاري او شتافته وبه او انرژي‬
‫مي دهد ودر این هنگام مي فهمد که تنها نیست وتکیه گاهي بزرگي دارد‪ ،‬پس باعشق‬
‫وامید به تالش وکوشش ادامه مي دهد وبر سختیهاچیره مي شود‪.‬از همین جهت است‬
‫‪ . 1‬انعام ‪82،‬‬
‫تحرکه العواصف)یعني‬
‫که رسول خدا (ص) مي فرماید ‪(:‬المؤمن کالجبل الراسخ ال ّ‬
‫"مؤمن همانند کوه استوار است که اورا با دهاي سخت حرکت نمي دهد‪".‬‬
‫ضرورت دین در زندگي‬
‫یکي از دالیل ضروري بودن دین در زندگي انسانها این خواهد بود که انسان‬
‫اجتماعي است وزندگاني اجتماعي بدون قانون آسماني ممکن نیست وتنها ایمان به خدا‬
‫وروز قیامت ضامن اجرایي آنست ‪ .‬وتحوالت سیاسي واجتماعي قرن بیستم آشکار‬
‫ساخت ‪،‬بلي عدالت اجتماعي پس از وضع قوانین است ‪،‬وانسانها اوال به خاطر غرایز‬
‫خود توانایي وضع قانون عادالنه را براي تمام بشر در روزي زمین که فعال بمنزله یک‬
‫کشور درآمده است ندارند وثانیا دلیلي بر ضمانت اجرایي آن دیده نمي شود بلکه مکررا‬
‫خود دولتها که متولّیان نظام ومجریان عدالت اجتماعي اند‪،‬از قوانین موضوعه خود‬
‫وتمرد کرده اند ‪.‬‬
‫ّ‬ ‫تخلّف‬

‫خداشناسي‬
‫که ما را بدنبال خداجویي وشناسایي آفریننده جهان هستي مي فرستد ‪:‬‬ ‫عواملي‬
‫عشق به آگاهي وآشنایي به جهان هستي است ‪ ،‬که در درون جان همه ماا ست‪.‬‬ ‫‪-1‬‬
‫حس شکر گزاري‬ ‫‪-2‬‬
‫پیوند نفع وضرر ما بااین مسأ له‬ ‫‪-3‬‬

‫ما‪:‬‬ ‫آثار وبرکات خداشناسي در زندگي‬


‫خداشناسي وپشرفت علوم‬ ‫الف‪-‬‬
‫خداشناسي وتالش وامید‬ ‫ب‪-‬‬
‫خداشناسي واحساس مسؤو لیت‬ ‫ج‪-‬‬
‫خداشناسي وآرامش‬ ‫د‪-‬‬
‫پرسش‬
‫‪ -1‬دالیل اهمیت خود شناسي را بیان کنید‬
‫‪-2‬چرا بحث در زمینه اعتقادات‪،‬اهمیت دارد؟‬
‫‪-3‬آثار ونتایج اعتقاد به دین را به طور فشرده بیان کنید‪.‬‬
‫‪ -4‬عوامل خداشناسي را نام ببرید‪.‬‬
‫‪ -5‬آثار وبرکات خداشناسي را بیان نمایید‪.‬‬

‫راههاي خداشناسي‬
‫در حوزه شناخت خدا‪،‬مي توان دو مرحله اساسي را از یکدیگر باز شناخت‪:‬‬
‫الف – شناخت موجودیت خداوند؛‬
‫ب‪ -‬شناخت اوصاف وافعال الهي ورابطه خداوند با انسان وجهان‪.‬‬
‫عمده ترین راههاي خداشناسي در سه گزینه زیر جاي مي گیرد‪:‬‬

‫‪ -1‬راه دل ‪" :‬راهي ازدرون ‪،‬نزدیک ترین راه"آدمي با بازگشت به درون خویش ‪،‬بي‬
‫نیاز از هر گونه استدالل عقلي یا مشاهده تجربي ‪،‬خداي خویش را مي یابد واز راه دل‬
‫به معبود خود مي رسد ‪.‬نقطه آغاز ین این راه ‪،‬خدایابي فطري است که از آن به راه‬
‫فطرت نیز یاد مي شود(‪ .‬لذا دانشمندان مي گویند‪ :‬هر انساني را که فکر کنید ‪،‬از هر‬
‫نژاد وهر طبقه اي باشد اگر اورا بحال خود وا گذارید وتعلیمات خاص نبیند وحتّي از‬
‫گفتگو هاي خدا پرستان ومادّیها عریان شود ؛خود به خود متوجه نیروي توانا ومقتدري‬
‫مي شود که ما فوق جهان مادّه است وبر تمام جهان حکومت مي کند (قال رسو ل للا‬
‫صرانه)"رسول خدا‬ ‫(ص)‪ :‬کل مولود یولد علي الفطرة حتّي یکون ابواه ّ‬
‫یهودانه او ین ّ‬
‫(ص) فرمود‪ :‬هر نوزادي بر فطرت (توحید واسالم)متولد مي شود واین فطرت همچنان‬
‫هست تا پدر ومادر او را به آیین یهود یا نصرانیت بارآ ورند ‪".‬بحار ‪،‬ج‪،3،‬ص‪2811،‬‬
‫یا هنگامي که خود در برابر مشکالت وگرفتاریها مشاهده مي کند این نداي فطرت در‬
‫قوت مي گیرد ‪،‬احساس مي کند که از درون وجودش قدرتي اورا به سوي‬ ‫درون جان او ّ‬
‫خود مي خواند‪ ) .‬البته مراحل پیشرفته این طریق به گروه خاص از اهل دل وعارفان‬
‫روشن ضمیر اختصاص دارد؛آنان که در پرتو ي عبادت خالصانه وتهذیب نفس ‪،‬صفات‬
‫جمال وجالل الهي را باچشم دل نظاره مي کنند ‪.‬ومدام سعي مي کنند حجاب را از میان‬
‫بر دارند تا خدا را با چشم دل مشاهده کنند وبه لقاي او نایل آیند ‪.‬‬
‫توخود حجاب خودي حافظ از میان‬ ‫میان عاشق ومعشوق هیچ حایل نیست‬
‫بر خیز‬
‫‪ -2‬راه تجربه ‪" :‬راهي از برون ‪ ،‬روشن ترین راه"گاه آدمي با مشاهده دقیق واندیشه‬
‫ورزي در اوصاف وروابط پدیده هاي تجربي‪،‬هماهنگي ّ‬
‫منظم و هدفمند بودن نظام‬
‫آفرینش به وجود خداوند واوصاف او ‪،‬مانند علم ‪،‬حکمت وقدرت ‪،‬پي مي برد‪.‬این راه‬
‫از آن جا که بر مشاهده جهان طبیعت ومطالعه تجربي پدیدهاي طبیعي استوار است ‪،‬راه‬
‫تجربي نامیده مي شود‪.‬‬
‫‪ -3‬راه عقل ‪ :‬در این راه ‪،‬هستي و موجودیت خداوند به کمک مقدّمات ‪،‬اصول‬
‫وروش هاي کامال عقلي ثابت مي شود‪.‬براهین وادله فلسفي اثبات خدا ‪،‬نمونه هاي‬
‫روشني از کاوش هاي عقلي در راه اثبات خدااست ‪.‬این راه در مقایسه با دو راهي پیشین‬
‫‪،‬ویژه گیهایي دارد که به بخشي از آنها اشاره مي شود‪:‬‬
‫‪-1-3‬بسیاري از استدالل ها وتبیین هاي عقلي خدایابي به دلیل پیوند با مباحث پیچیده‬
‫وعمیق فلسفي ‪،‬براي کساني که دستي در بحث هاي فلسفي ندارند ‪،‬چندان مفید نیست ‪.‬‬
‫‪3 -2‬یکي از امتیازات راه عقلي آن است که مي توان در مصاف علمي با شبهات‬
‫ملحدان از آن بهر ه جست ودر مقام احتجاج ومناظره ‪،‬ضعف وسستي دالیل منکران را‬
‫آشکار ساخت وبه چالش هاي آنان پاسخ داد‪.‬‬
‫‪ -3/3‬راه عقلي مي تواند در تقویت ایمان دیني مؤثّر باشد؛زیرا هر گاه خرد آدمي در‬
‫برابر حقیقتي خاضع گردد‪،‬قلب ودل او نیز بدان گرایش قوي تر مي یابد ‪.‬از سوي دیگر‬
‫‪،‬با استدالل عقلي شک وتردیدهااز بین رفته وایمان ازآسیب ها محفوظ مي ماند‪.‬‬
‫با توجه به کار کرد ویژه راه عقلي از یک سو وبا نظر به تمایل فطري ذهن جستجو گر‬
‫انسان به بحث هاي عمیق عقلي وفلسفي از سوي دیگر ‪،‬دانشمندان مسلمان ‪،‬تحقیقات‬
‫وپژوهشهاي ژرفي را در این زمینه به انجام رسانده اند که به چند نمونه از آنها اشاره‬
‫مي کنیم ‪:‬‬

‫الف)برهان وجوب وامکان‪:‬این بر هان خود بر چند مقدمه استوار است که فهم‬
‫کامل آن بدون توجه به مقدمات آن فراهم نمي آیدکه اینک به اختصار بیان مي شود‪:‬‬

‫مقدمه نخست ؛تعریف "واجب الوجود"و"ممکن الوجود" است که فهم بر هان وجوب‬
‫وامکان در گرو آن است لذا باید ّاول تعریف "واجب الوجود"و"ممکن الوجود"وتفاوت‬
‫میان آن دو را بدانیم‪ .‬براي توضیح این دو مفهوم مي توان گفت‪:‬هر شيءموجودي که‬
‫نسبت آن را با وجود (هستي داشتن وموجود بودن) در نظر گر فته شود‪،‬از دوحال‬
‫بیرون نیست‪ -1:‬موجود بودن براي آن ضروري است به گونه اي که جدا شدن آن از‬
‫تصور نیست ‪-2‬موجود بودن براي آن ضرورتي ندارد‬ ‫ّ‬ ‫وجود (موجود نبودن آن)قابل‬
‫صور کرد که رابطه آن با وجود گسسته شود و معدوم گردد‪.‬به موجود ّاول‬ ‫ومي توان ت ّ‬
‫‪،‬که وجود برایش ضرورت دارد وممکن نیست که معدوم گر د د‪"،‬واجب الوجود" وبه‬
‫دومي که امکان معدوم بودن آن هست ‪"،‬ممکن الوجود"اطالق مي شود‪.‬براي نزدیک‬ ‫ّ‬
‫شدن مطلب به ذهن مي توان این گونه مثال زد‪:‬رابطه واجب الوجود وممکن الوجود با‬
‫وجود شبیه رابطه بوره وآب با شیرین بودن است ؛شیریني بوره هر گز از آن جدا نمي‬
‫تصور نیست‪،‬ا ّما آب مي تواند شیرین باشد یا نباشد‬
‫ّ‬ ‫شود و"بوره غیر شیرین"اساسا ً قابل‬
‫‪.‬براي شیرین شدن آب ‪،‬الزم است شیریني از خارج به آن اضافه گر د دوهم چنین ‪،‬مي‬
‫توان شیرین بودن آب شیرین را از آن گرفت ‪(.1‬البته ‪،‬همان گونه در مباحث فنّي فلسفه‬
‫اسالمي در باب ضرورت مطرح شده است ‪،‬ضرورت وجود براي ذات واجب الوجود‬
‫‪"،‬ضرورت ازلي ودایمي"وضرورت شیریني براي بوره "ضرورت ذاتي "است وبراین‬
‫اساس ‪،‬تفاوت ظریفي بین این دو وجود دارد‪).‬‬

‫دوم ‪:‬اصل علیت ‪:‬یکي دیگر از مباني برهان وجوب وامکان ‪،‬اصل علیت‬ ‫مقدمه ا‬
‫است ‪.‬با توجه به تعریفي که از واجب الوجود وممکن الوجود ارایه شد ‪،‬مفاد اصل علیت‬
‫آن است که "هر موجود ممکني نیازمند علّت است"‪ .‬براین اساس ‪،‬قانون علیت ‪،‬یک‬
‫قضیه اي عقلي وبدیهي است که تصورش براي تصدیق وقبول آن کفایت مي کند ‪.‬موجود‬
‫ممکن ‪،‬موجودي است که وجود برایش ضرورت ندارد وبه عبارت دیگر ‪،‬نسبت آن با‬
‫وجود وعدم یکسان است ؛یعني مي تواند باشد ومي تواند نباشد ‪.‬بنابراین هرگاه چنین‬
‫شيءبراي آنکه موجود شود نیازمند مر ّجح(علت) است که سبب ترجیح وجود برعدمش‬
‫گر د د‪.‬با توجه به مطلب باال‪،‬مي توان گفت ‪:‬یکي از تفاوت هاي دیگر براي واجب‬
‫الوجود وممکن الوجود ‪،‬این است که موجود بودن "ممکن الوجود "وجودش وابسته به‬
‫موجود دیگر (یعني علت) است ولي وجود "واجب الوجود"وجودي غیر وابسته است‪.‬‬

‫‪ -3‬امتناع تسلسل‪:‬از دیگر پایه هاي برهان وجوب وامکان ‪"،‬امتناع تسلسل"است‬
‫‪".‬تسلسل "به معناي پي درپي وبه دنبال یکدیگربودن است ‪.‬ا ّما مقصود ازتسلسل ‪،‬در‬
‫بحث حاضر‪،‬آن است که سلسله اي از علّت ها ومعلولهاداشته باشیم که تا بي نهایت پیش‬
‫رود وهیچ گاه به یک علّت نخستین ختم نشود ‪.‬به عبارت ساده تر ‪،‬تسلسل آن است که‬
‫مثال موجود "الف"معلول موجود "ب"و"ب"معلول "ج" و"ج" معلول "د"و‪....‬باشد واین‬
‫سلسله هیچ گاه پایان نپذیرد‪.‬براساس اصل "امتناع تسلسل"وجود چنین سلسله نامتناهي‬
‫محال است‪.‬‬
‫براي آنکه امتناع تسلسل‪،‬به شکلي ملموس ‪،‬فهمیده شود ‪،‬مثالي را یاد آور مي‬
‫شوییم‪:‬صفي را از سربازان در نظر بیگریم که در کنار هم ایستاده اند وقرار است به‬
‫مواضع دشمن حمله کنند؛ا ّما هریک از سربازان حمله کردن خود را مشروط بر حمله‬
‫کردن سرباز کناري خود مي کند بنا براین ‪،‬سرباز "الف"تنها هنگامي حمله خودرا آغاز‬
‫مي کند که سرباز "ب"حمله کرده باشد وسرباز"ب"نیز حمله خود را منوط به سرباز‬
‫"ج"مي داندو‪ ....‬حال اگر این سلسله متناهي نباشد وبه سربازي ختم نشود که حمله او‬
‫مشروط به چیزي نباشد ‪،‬آیا اساساَحمله اي آغاز خواهد شد؟پاسخ این پرسش ‪،‬به وضوح‬
‫منفي است ‪.‬‬

‫‪ -4‬امتناع دَور ‪:‬مقصود از "دور"آن است که شيءبایک یا چند واسطه ‪،‬علّت خودش‬
‫باشد مثالً"الف"علت "ب "و"ب "علت "الف" باشد و‪...‬باطل بودن دور ‪،‬امري مسلّم‬
‫وروشن است ؛زیرا باتوجه به این که هر علتي بر معلول خود مقدّم است ‪،‬علیت‬
‫"الف"براي "ب" به معناي تقدم "الف"بر "ب" است ‪.‬حال اگر "ب"علت "الف"باشد "ب"‬
‫بر "الف" تقدّم خواهد داشت ودر نتیجه "الف"بر خودش مقدّم خواهد شد واین مستلزم‬
‫اجتماع نقیضین است ‪.‬‬
‫پس از روشن شدن مقد ّمات یاد شده ‪،‬اینک به توضیح (برهان وجوب وامکان) مي‬
‫پردازیم ‪:‬‬
‫تردیدي نیست که در جهان هستي ‪،‬في الجمله ‪،‬موجودي هست که مي توانیم ازآن سخن‬
‫بگوییم یا در باره آن بیاندیشیم ‪.‬به تعبیر دیگر ‪،‬چنین نیست که مجموعه اي‬
‫"موجود"مجموعه اي تهي باشد ‪،‬بلکه بي تردید ‪،‬مجموعه موجود حداقل یک عضو دارد‬
‫سومي در کار نیست)‪.‬به دیگر‬ ‫ّ‬
‫(شق ّ‬ ‫‪.‬این موجود یا واجب الوجود است یا ممکن الوجود‬
‫سخن ‪،‬موجود مفروض یا در وجودش مستقل است (واجب الوجود) یا وابسطه(ممکن‬
‫الوجود)‪ .‬اگر فرض ّاول واقعیت داشته باشد ‪،‬واجب الوجود ثابت مي شود وهمان گونه‬
‫دوم ‪،‬موجود‬
‫که اشاره کردیم ‪،‬واجب الوجود همان خداوند است ‪.‬وبا قبول فرض ّ‬
‫مفروض ما ممکن الوجود خواهد بود آنگاه بنا براصل علیت در وجودش نیازمند علّت‬
‫خواهد بود ووجود آن حاکي از وجود علتش است ‪.‬حال اگر علت این ممکن یک ممکن‬
‫دیگر باشد همان تسلسل الزم مي آید که محال وباطل است واگر چنانچه وجودش معلول‬
‫علتي باشد که خود معلول آن موجود ممکن است ‪.‬این احتمال نیز باطل است ‪،‬زیرا‬
‫مستلزم " َدور"است که قبال اشاره شد که وقوع دور همانند "تسلسل " عقال ممتنع وباطل‬
‫است ‪.‬‬
‫بدین ترتیب ‪،‬تنها احتمال معقول با قیمانده آن است که موجود ممکن مورد بحث ما‪،‬بي‬
‫واسطه یا باواسطه ‪،‬معلول علتي باشد که خود آن علت معلول شيءدیگري نیست ‪.‬بلکه‬
‫در وجودخود مستقل وبي نیاز از غیر است وچنین موجودي" واجب الوجود" خواهد بود‬
‫‪.‬بنا بر این بار دیگر واجب الوجود ثابت مي شود‪.‬‬
‫توحید ویگانگي خداوند‬
‫‪ " -1‬والهکم اله واحد فله اسلموا" (حج‪")34،‬خداي شما یکي است پس همه در برابرش‬
‫سر تسلیم فرود آورید‬

‫‪(" -2‬ال تجعل مع للا الها ً ََآخر) اسراء‪" 22،‬باخدا وند ‪،‬خداي دیگر قرار مده"(لوکان‬
‫فیهما الهةاالّللا لفسدتا)‬

‫‪ -3‬انبیا‪" 22،‬اگر در آسمان وزمین غیر از خداوند ‪،‬خداي دیگري بود به فساد وویراني‬
‫کشیده مي شد" توحید شعار اصلي همه پیامبران الهي بوده است وحضرت محمد(ص)با‬
‫این شعار از کوه حراءآمد(قولوا ال اله االّللا تفلحوا ) در حدیثي فرمود‪:‬افضل العبادة قول‬
‫ال اله االللا‪.‬‬

‫دالیل توحید ویگانگي‬


‫‪ -1‬خداوند که کمال مطلق است وهیچ حد ومرزي واندازه اي در او راه ندارد‬
‫‪،‬آفریدگاري که ازلي وابدي است ‪،‬پروردگار ي که زمان ومکان مخلوق اوست جز یکي‬
‫نمي تواند باشد ‪.‬اگر به نا محدود ونا متناهي بودن خداوند توجه کنیم مي فهمیم که نا‬
‫محدود جز یکي نمي تواند باشد‪.‬زیرا تعددموجب محدودیت ومتناهي بودن است ‪.‬‬

‫‪ -2‬در جهان نظم واحدي وجود دارد ونظم واحد‪،‬دلیل بر ناظم واحد است همان‬
‫نظامات وقوانیني که دانشمندان ستاره شناس در کرات وکهکشانها مي بینند همان را‬
‫دانشمندان اتم شناس دردل اتم مشاهده مي کنند وهمین نظم در سراسر کشور تن وجسم‬
‫منظم وجودداشت نظام عالم به هم مي خورد واین‬ ‫انسان وجود دارد ‪.‬قهراًاگر جز یک ّ‬
‫است که معناي ‪(:‬لوکان فیهما الهةاال لفسدتا) ‪ 1‬انبیا‪22،‬‬

‫اخبار همه انبیا بر یگانگي خداوند دلیل قاطعي بروحدانیت اوست ‪،‬تمام‬ ‫‪-4‬‬
‫پیامبرانیکه از جانب خداوندمأمورتبلیغ وارشاد شده اند اورا یگانه خوانده اند مسأله‬
‫توحید زیر بناي شناخت تمام صفات خداوند است زیرا یگانگي او از نا محدود بودن‬
‫او سر چشمه مي گیرد واین وجود است که جامع جمیع کماالت وخالي از هر گونه‬
‫عیب ونقص مي باشد ‪.‬در نتیجه اگر ما خداوند را به توحید حقیقي بشناسیم همه‬
‫صفاتش را شناخته ایم‪.‬‬
‫‪ -5‬مراتب توحید‬
‫الف – توحید در ذات ‪:‬‬
‫یعني خداوند در ذات بي نظیر از هر جهت ومطلق از جمیع جهات است‪( .‬لیس کمثله‬
‫شیيء وهو السمیع البصیر) شوري ‪11،‬‬

‫ب‪-‬توحید در صفات ‪:‬‬


‫یعني همه صفات به یک چیز برمي گرد دوعین ذات خداوند است یعني اوست که عالم‬
‫وقادر وحي و‪...‬است یعني گرچند صفات از نظر مفهوم باهم مغایرت دارند ولي از‬
‫نظر مصداق خارجي بین شان عینیت ویگانگي است ‪.‬شخصي نزد رسول خدا(ص)آمد‬
‫حق معرفة "شناخت خدا‬ ‫وپرسید اساس علم چیست ؟" حضرت فرمود ند‪:‬معرفة للا ّ‬
‫آنچنان که شایسته اوست "پرسید حق ّمعرفت خدا چیست؟حضرت فر مودند ‪(:‬ان تعرفه‬
‫بال مثال وال شبه وتعرفه الها واحدا خالقا قادرا ّاوال وآخراًوظاهرا وباطنا ال کفو وله ال‬
‫مثل فذالک معرفةللا حق ّمعرفته )یعني "اینکه بداني اونه مثلي دارد ونه شبیهي ‪،‬واورا‬
‫واول وآخر وظاهر وباطن بشناسي که مثل ومانندي ندارد این‬ ‫معبود واحد وخالق وقادر ّ‬
‫است حق معرفت خداوند‪".‬‬
‫بحار االنوار ‪،‬ج‪3،14،‬‬

‫ج‪ -‬توحید در افعال ‪:‬‬


‫منظور از توحید افعال این است که همه کارها در دو جهان فعل خداوند است وهر‬
‫موجودي هر خاصیتي که دارداز ذات پاک خداوند است ‪:‬زیباي گل ‪،‬درخشندگي آفتاب‬
‫ودر مان درد ها ‪،‬همه وهمه از اوست یعني هیچ موجودي در عالم از خود استقالل ندارد‬
‫ومؤثر مستقل در عالم فقط خداوند است به تعبیر دیگر همانگونه که موجودات در اصل‬
‫وجود خود وابسته به ذات اوهستند در تأثیر وفعل خود نیز چنین هستند ‪.‬‬

‫د‪-‬توحید در عبادت ‪:‬‬


‫حساسترین بخش توحید ‪،‬توحید در عبادت است که جز خداوند را نپرستیم ودر برابر‬
‫غیر او سر تسلیم فرود نیاوریم ‪.‬توحید در عبادت الزمه توحید ذات وصفات است زیرا‬
‫وقتي معلوم شد که واجب الوجود تنها خدا ست وهر چه غیر اوست ممکن ومحتاج ونیاز‬
‫مند است پس عبادت مخصوص اوست ‪،‬اوکمال مطلق است ‪ .‬بنابراین عبادت مخصوص‬
‫خداوند است سر لوحه دعوت پیامبران مسأله توحید در عبادت بوده وقرآن آیات فراواني‬
‫در مورد توحید عبادت دارد‪(.‬سوره نحل ‪ 36،‬انبیا‪ 25،‬مریم ‪ 36،‬و‪...‬‬

‫توسل به اولیاي الهي‬


‫با توجه به معناي عبادت ‪،‬بي گمان توسل وتعلق به غیر خدا هنگامي شرک محسوب مي‬
‫شود که ما براي آنها در اثر بخشي بدون اذن خدا اصالت واستقالل قایل شویم ‪،‬ولي اگر‬
‫آنها را وسایلي بدانیم که به مشیت واذن الهي اثر بخشي دارندوما را به نتیجه مطلوب مي‬
‫رسانند ‪،‬از مسیر توحید خارج نشده ایم ‪.‬‬
‫تقرب‬
‫اداي واجبات ومستحبّات ‪،‬همچون نماز‪ ،‬وروزه ‪،‬زکات و‪....‬همگي وسایل معنوي ّ‬
‫به خدایند ؛ا ّما وسایل معنوي منحصر به این امور نیستند ‪.‬برخي دیگر از آنها‬
‫عبارتنداز‪:‬توسل به نام ها وصفات حسناي الهي ‪.‬قرآن در این باره مي فرماید‪:‬‬
‫(وهلل االسماءالحسني فادعوه بها)"اسماء حسنا مخصوص خداوند است؛پس خدارا به آنها‬
‫بخوانید‪".‬اعراف ‪.18،‬‬
‫توسل به دعاي صالحان که برترین آنان ‪،‬توسل به دعاي پیامبران واولیاي خاص‬
‫خداست‪ .‬قرآن مجید به کساني که بر خویشتن ستم کرده اند ‪،‬فرمان مي دهد که سراغ‬
‫پیامبر روند وهم خود طلب مغفرت کنند هم پیامبر براي آنان طلب مغفرت کند ونوید مي‬
‫دهد که در این صورت ‪،‬خدا را توبه پذیر ورحیم خواهند یافت ‪( :‬ولو انّهم اذ ظلموا‬
‫انفسهم جاؤک فاستغفرو للا واستغفرلهم الرسول لوجد وللا توابّا رحیما) "اگر این مخالفین‬
‫‪،‬هنگا مي که به خو دستم مي کردند(وفرمان هاي خدارا زیر پا مي نهادند) ‪،‬نزد تو مي‬
‫آمدند واز خدا طلب آمرزش مي کردندوپیامبر هم براي آنها استغفار مي کرد ‪،‬خدا را‬
‫توبه پذیر ومهربان مي یا فتند‪.‬نساء‪64،‬‬
‫از آیات قرآن بر مي آید که در ا ّمت هاي پیشین نیز چنین سیره اي جریان داشته است‬
‫‪،‬براي مثال ‪،‬فرزندان یعقوب (ع) از پدر خواستند که براي آنان از خدا طلب آمرزش کند‬
‫وحضرت یعقوب (ع) نیز در خواست آنانرا پذیرفت ووعده استغفارداد‪".‬گفتند‪:‬پدر از خدا‬
‫آمرزش گناهان ما را بخواه که ما خطا کار بودیم ‪ .‬گفت‪ :‬به زودي براي شما از پرورد‬
‫گارم آمرزش مي طلبم که او آمرزنده ومهربان است‪.‬‬
‫ممکن است برخي اشکال کنند که توسل به دعاي صالحان در صورتي باتوحید سازگار‬
‫است که شخص مورد توسل در قید حیات باشد؛ولي اکنون که انبیا ء وائمه اطهار از دنیا‬
‫رفته اند ‪،‬توسل به آنان درست نیست ‪.‬حتي اگر فرض کنیم که شرط توسل به نبي یا ولي‬
‫خدا حیات است ‪،‬توسل به آنها عملي غیر مفید است نه شرک ؛ا ّما ما معتقد یم که‬
‫انبیاءواولیاي الهي ‪،‬در حیات برزخي اند ‪.‬خداوند به صراحت مي فرمایند‪":‬شهداي راه‬
‫ّ‬
‫حق ‪،‬زنده اند وانبیاءواولیاي الهي که بیشترآ نها در زمره شهدایند ومقامي برتر دارند‪،‬از‬
‫حیات برتر برخوردارند ‪.‬‬
‫بهتر است بحث را با ذکر چند حدیث کامل نماییم ‪:‬‬
‫ابن عمر (رض)مي گوید‪:‬حضرت پیامبر سر خود را نزدیک چاه بدر آورد وفرمود‬
‫‪:‬آیاآنچه را که پر وردگار شما وعده فرموده بود ‪ّ ،‬‬
‫حق یابیدید؟صحابه عرض کردند مرده‬
‫ها را مي خوانید؟ فرمود شما از آنان شنواتر نیستید لکن (مردگان) جواب نمي دهند‪.‬‬
‫صحیح بخاري ‪،‬کتاب جنایز ‪،‬ح ‪13.4،‬‬
‫نافع از عبدللا نقل مي کند که جمعي از صحابه به آن حضرت عرض کردند ‪:‬یا رسول‬
‫للا مرده ها را ندا مي کنید(صدا مي زنید) ؟ فرمود شما شنواتر به آنچه گفتم از آنان‬
‫نیستید ‪ .‬بخاري ‪،‬ح‪38.2،‬‬
‫عن ابن عمر (رض) ‪:‬وقف النبي (ص) علي قلیب بدر فقال هل وجدتم ما وعد ربکم حقّا‬
‫؟ث ّم قال ‪:‬انّهم اآلن یسمعون ما اقول ‪.‬فذکر لعایشه فقالت انّما قال النبي (ص) انّهم ااآلن‬
‫ان الّذي کنت اقول لهم هوالحق ث ّم قرأت انّک ال تسمع الموتي وما انت بمسمع‬ ‫لیعلمون ّ‬
‫من في القبور ‪.‬بخاري ‪،‬کتاب المغازي ‪،‬ح‪ .376-3759،‬دراین روایت عبدللا همان‬
‫فرمایش حضرت پیامبر را نقل مي کند که آن حضرت فرموده که کفار کشته شده قریش‬
‫در چاه آنچه را که گفته ام مي شنوند ولي بي بي عایشه (رض) حرف عبدللا را رد مي‬
‫کند که آن حضرت فرموده است آنان مي دانند آنچه را که به آنان گفته بودم حق بوده‬
‫است نه اینکه مي شنوند ‪ .‬بحث در اینکه قول کدام یک صحیح است ربطي به موضوع‬
‫مورد نظر ما ندارد وحدیث در هر دو صورت داللت بر حیات است ونیز نفس خطاب‬
‫آن حضرت (ص) به مردگان دلیل حیات روحاني آنان است زیرا خطاب به کسي که‬
‫نشنود ونفهمد لغو وبیهوده خواهد بود ‪.‬وقتي که ارواح کفار زنده باشند حال ارواح‬
‫مؤمنان روشنتر است ‪.‬‬
‫ابو هریره مي گوید ‪ :‬همانا رسول خدا (ص) به سوي قبرستان بیرون رفتند پس‬
‫فرمودند‪ :‬السالم علیکم دار قوم مؤمنین وانّا ان شاء للا بکم ال حقون ‪ .‬صحیح مسلم ‪،‬ج‪،‬‬
‫‪،3‬ص‪.14،‬‬
‫در این حدیث آن حضرت (ص) دو مرتبه به مردگان مؤمنین خطاب فرمود (علیکم –‬
‫بکم) واگر حیات روحاني وشنیدن یا دانستن آنان نمي بود خطاب به آنان غلط بود ‪ .‬در‬
‫‪:‬ان رسول للا (ص) کان اذا اتي المقابر فقال‬‫حدیث نسایي از بریده چنین نقل مي کند ّ‬
‫‪:‬السالم علیکم اهل الدیار من المؤمنین والمسلمین وان ّا ان شاء للا بکم ال حقون ‪ ،‬انتم‬
‫فرط ونحن تبع –أسأل للا العافیةلنا و لکم ‪.‬صحیح نسایي‪،‬ج‪،4،‬ص‪ 94،‬در این حدیث‬
‫حضرت پیامبر (ص) چهارمرتبه مؤمنین ومسلمین مرده را مورد خطاب قرارداده است‬
‫‪.‬‬
‫همچنین ‪،‬همه مسلمانان در پایان نماز شخص پیامبر گرامي اسالم رامورد خطاب‬
‫قرارداده مي گویند‪ :‬السالم علیک ایهاالنبي ورحمة للا وبرکاته‪،‬آیا سالم به پیامبر عمل‬
‫لغوي است وپیامبر سالم هارا نمي شنود وهیچ پاسخي نمي دهد؟بي شک پیامبر خدا زنده‬
‫ودر حیات برزخي است وهمه سالم هارا مي شنود وپاسخ مي دهد ‪.‬‬
‫در پایان توجه شمارا به دو موضوع د یگر( که براي از کا رانداختن کار خانه تولید‬
‫شرک مفید است ) جلب مي کنم ‪:‬‬
‫‪-1‬هر حرام موجب شرک نمي شود بین فسق وشرک وکفر فاصله اي زیاد است ‪،‬گناهان‬
‫کبیره هم موجب شرک نمي شود وشفاعت پیامبر (ص) به اهل کبایر مي رسد وقرآن‬
‫ان للا ال یغفر ان یشرک به ویغفر ما دون ذالک لمن یشاء ) نساأ‪48،‬‬ ‫مي فرماید ‪ّ ( :‬‬
‫ولي برخي عمدا یا جهال گاهي این تفاوت و فاصله را نا دیده مي گیرند‪.‬‬
‫‪-2‬عبادت غیر خداوند همانند قایل شدن به دو خالق ودو مدبّر ودو واجب الوجود ‪،‬‬
‫موجب شرک وخروج ار اسالم است ودر این مورد هیچ اختالفي بین مسلمانان جهان‬
‫ومذاهب مختلف وجود ندارد‪.‬وبه عبارت دیگر توحید فاعلي (خلق وتدبیر) وتوحید‬
‫ذاتي وعبادي ( ال معبود اال للا ) از ضروریات دین اسالم ومورد اتفاق همگان است‬
‫ودراین موارد آقایان هیچ حرفي تازه ونظر غلط یا صحیح ندارند‪.‬مسایل کابل‪،‬ایة للا‬
‫محسني ‪47،‬‬
‫بزرگداشت انبیاءواولیاي الهي‬
‫برخي فرقه هاي مسلمان بزر گداشت پیامبر واهل بیت (ع)آن حضرت را شرک مي‬
‫پندارند؛ا ّمااز این نکته غافلند که هر کس انبیاءواولیاي الهي را تکریم مي کند ‪،‬براي آنان‬
‫شأن خداي قایل نیست وتنها چون مورد عنایت خدایند ‪،‬آنان را تکریم مي کند وچنین‬
‫عملي شرک نیست ‪،‬بلکه عین توحید است ‪.‬قرآن وروایات نیز این حقیقت را تأ یید کرده‬
‫اند‪:‬‬
‫(قل ال أسئلکم علیه اجراًاالالمودّة في القربي) "بگو من براي اداي رسالت از شما پاداشي‬
‫نمي طلبم جز محبّت به بستگان ونز دیکانم ‪".‬شوري ‪23،‬‬
‫وعزروه ونصروه واتّبعوا النور الذي انزل معه اولئک هم المفلحون ) "پس‬
‫ّ‬ ‫( فالّذین آمنوا‬
‫کساني که به او ایمان آوردند وبزر گش داشتند ویاري کردند ونوري را که با او نازل‬
‫شده است پیروي کردند‪ ،‬آنان همان رستگارانند‪.‬اعراف‪157،‬‬
‫خداوند در این آیه براي رستگاران چهار ویژگي مي شمارد‪ :‬ایمان به پیامبر ‪ ،‬تکریم او‬
‫ّ‬
‫"عزروه"همان تکریم‬ ‫‪،‬یاري کردن او وپیروي از آنچه بر او نازل شده است ‪ .‬منظور از‬
‫وتعظیم پیامبر است وتکریم او منحصر به روز گار حیات مادّي نیست ؛همان گونه که‬
‫ایمان به او نیز چنین نیست ‪ .‬روایات نیز بر وجوب محبّت به پیامبر واهلبیت او پاي مي‬
‫فشارند ؛چنان که پیامبر گرامي اسالم فرمود‪" :‬کسي مؤمن نیست مگر مرا بیش از خود‬
‫دوست بدارد وفرزندان مرا بیش از فرزندانش ‪،‬وخاندان مرا بیش از خاندان خود‬
‫بخواهد‪.‬بحار ‪،‬ج‪17،13،‬‬
‫از این آیات وروایات به خوبي بر مي آید که تکریم وبزرگداشت انبیاءواولیاي الهي‬
‫مورد تأکید قرآن است ‪ .‬اکنون با دو سوال مواجهیم ‪ّ :‬اول ‪،‬چه سودي از مهر ورزیدن به‬
‫دوم ‪،‬شیوه تکریم ومهر ورزیدن به پیامبر‬
‫پیامبر وخاندان او عاید انسان مي شود؟ ّ‬
‫وخاندان او چگونه است ؟‬
‫در پاسخ به سوال ّاول مي توان گفت ‪ :‬محبّت به انسان با کمال وفضیلت ‪،‬پلکان صعود‬
‫انسان به سوي کمال است ‪ .‬هر گاه انسان ‪،‬کسي را از صمیم دل دوست بدارد ‪،‬مي کوشد‬
‫خود را همگون او سازد وآنچه مایه خرسندي اوست ‪ ،‬انجام دهدوآنچه اورا آزار مي دهد‬
‫تحول وکمال او مي شود ‪.‬‬
‫‪،‬ترک نماید بي شک ‪ ،‬وجود چنین روحیه هاي در آدمي سبب ّ‬
‫کساني به زبان اظهار عالقه مي کنند ‪ ،‬ولي در عمل با محبوب خود مخالفت مي ورزند‬
‫‪،‬محبّت واقعي ندارد ‪.‬‬
‫دوم مي توان گفت ‪:‬بي گمان محبّت قلبي ‪،‬در گفتار وکردار آدمي‬‫ا ّما در پاسخ به سوال ّ‬
‫باز تاب عملي دارد ‪.‬از باز تاب هاي محبّت به پیامبر وخاندان او ‪،‬پیروي از اعمال آنان‬
‫است ؛ولي این محبّت دروني ‪،‬مي تواند به صورت هاي دیگر ي نیز خود را نشان دهد‬
‫که در عرف مردم رایج است ‪.‬البته چنین نشانه هاي محبتي باید اعمال مشروع باشد نه‬
‫حرام ؛ مانند بزر گداشت آنان در سالروز والدت وحزن در سالگرد وفات یا شهادت آنان‬
‫‪،‬وهمچنین است آذین بندي در روز هاي والدت وروشن کردن چراغ وبرافراشتن پرچم‬
‫وبرپاي مجالس براي ذکر فضایل ومناقب آنان ‪،‬حفظ آثار آنان ویا بوسیدن آثار بر جاي‬
‫مانده ومنتسب به آنان ‪ .‬از این رو ‪ ،‬بزر گداشت پیامبر در ایام والدت یک سنت‬
‫مستمردر میان مسلمانان است ‪.‬‬
‫ّ‬
‫تبرک جستن به آثار اولیاي الهي‬
‫ا‬
‫تبرک جستن به آثار اولیاي الهي شرک است واز این رو کسي را که‬ ‫برخي بر آنند که ّ‬
‫محراب ومنبر پیامبررا مي بوسد واز آنها تبرک مي جوید ‪،‬مشرک مي خوانند‪.‬و نوعا به‬
‫این آیه اي قرآن استدالل مي کنند ‪ّ ) :‬‬
‫ان المساجد هلل فال تدعوا مع للا احدا) "مساجد از آن‬
‫خداوند است پس با خدا احدي را مخوانید "جن‪ 18،‬البته هر دانشمندي مي داند که‬
‫استدالل به این آیه براي شرک ‪ ،‬بسیار ضعیف است زیرا آیه مبارکه بر اساس خیال‬
‫اینها مطلق خواندن وصدا زدن غیر از خدا در هر امر جزءي وکلي حرام وشرک آور‬
‫مي سازد وبه پندار اینها اگر به کسي بگویي که اي فالني این کاسه را بده مشرک مي‬
‫شوي ویا بگویي اي فالني این چیز را بگیر مشرک مي شوي ‪...‬بلکه معناي آیه این‬
‫است که هیچ کس را با خدا مخوان یعني هیچ موجودي را شریک خدادر خدایي اش قرار‬
‫مده وباآن گونه که خدا را به عنوان قادر مطلق مي خواني ‪،‬مخوان نه اینکه هیچ کس را‬
‫به هیچ نحوي مخوان زیرا جمله اول آیه ( ان المساجد هلل ) مي رساند که دعا وخواستن‬
‫در اینجا به معناي عبادت است یعني هیچ کس را با خدا عبادت مکن بنابر این آیه مبارکه‬
‫هیچ ربطي به پندار باطل آنها ندارد ‪.‬‬
‫تبرک مي‬
‫با توجه به معناي توحید وشرک مشخص مي گر د د کساني که به این آثر ّ‬
‫جویند‪،‬براي پیامبر وآثارش الوهیت قایل نیستند ؛بلکه تکریم ومهر به پیامبر سبب مي‬
‫شود تاآثار منسوب به اورا ببوسند ؛پیامبري که افتخار او این است که عبد وبنده صالح‬
‫خداست وپیام خدا را به انسان ها ابالغ کرده ودر این راه سختي هاي فراواني را به جان‬
‫خریده است ‪.‬‬
‫تبرک جستن به آثار اولیاي الهي را تأیید مي کند ‪ .‬در ماجراي حضرت یعقوب‬ ‫قرآن نیز ّ‬
‫(ع) وقتي ایشان از فراق یوسف واز شدّت گریه ‪،‬بینایي خودرا از دست مي دهد‬
‫‪،‬حضرت یوسف به برادر ان خود مي گوید ‪ :‬پیراهن مرا ببرید وبردیدگان پدرم بیفکنید‬
‫تا او بیناي خودرا باز یابد ‪:‬‬
‫(اذ هبوا بقمیصي هذا فألقّوه علي وجه ابي یأت بصیرا)" این پیراهن مرا ببرید‬
‫‪،‬وبرصورت پدرم بیدازید‪،‬بینا مي شود ‪.‬یوسف‪93،‬‬
‫(فل ّما اَن جاءالبشر القاه علي وجهه فأرتدّبصیرا)"هنگامي که بشارت دهنده فرارسید آن‬
‫(پیراهن) را بر صورت او افکند‪،‬ناگهان بینا شد‪ ".‬همان‪96،‬‬
‫حال اگر مسلماني خاک قبر وضریح پیامبران (ص) را بر دیده بگذارد وقبر وضریح‬
‫اولیاي الهي را به احترام ببوسد ویا به آنها تبرک جوید ومعتقد باشد که خداوند در این‬
‫موحدانه‬
‫خاک وآثار ‪،‬اثري نهاده است ودر این کار از حضرت یعقوب پیروي کند‪،‬عملي ّ‬
‫انجام داده است نه مشرکانه ‪.‬‬
‫پرسش‬

‫دالیل توحید ویگانگي خداوند رابیان کنید‬ ‫‪-1‬‬


‫مراتب توحید را بیان کنید‬ ‫‪-2‬‬
‫منظور از توحیددر افعال چیست؟‬ ‫‪-3‬‬
‫توحید در عبادت را توضیح دهید‪.‬‬ ‫‪-4‬‬
‫توجیه توسل وبزر گداشت انبیاء واولیا الهي را از نظر قرآن بطور خالصه‬ ‫‪-5‬‬
‫تبیین کنید‪.‬‬

‫شناخت صفات خداوند‬


‫به اندازه که شناخت خداوند وپي بردن به اصل وجودش آسان است پي بردن به صفات او‬
‫آسان نیست ‪.‬زیرا در مرحله شناخت خداوند ‪،‬به تعداد ستارگان آسمان ‪،‬برگهاي در ختان‬
‫‪،‬انواع گیاهان وجانداران بلکه به تعداد ذرات اتم دلیل بر وجود خداوند داریم (خود اینها آیه‬
‫ونشانه هاي وجود وعظمت او هستند)‬
‫برگ درختان سبز در نظر هوشیار ‪------‬هر ورقش دفتراست معرفت کردگار‬
‫ا ّما در راه شناساي صفات خداوند باید دقت کنیم تا از خطر تشبیه وقیاس در امان باشیم‬
‫ونخستین شرط شناخت صفات ‪،‬نفي تمام صفات مخلوقات از خداوند وتشبیه نکردن او به‬
‫مخلوقات است زیرا هیچیک از صفات خداوند با صفات مخلوقات قابل مقایسه نیست وهیچ‬
‫صفتي از صفات ماده در ذات مقدّسش راه ندارد‪،‬چون هر صفت وکیفیت مادي موجب‬
‫محدودیت است وخداوند نا محدود است وداراي همه مراتب کمال است بنابر این ما هرگز‬
‫به ذات خداوند پي نخواهیم بر د ونباید چنین انتظاري داشته باشیم ‪.‬‬

‫س‪ -‬چرا عقل به کنه ذات وصفات خداوند نمي رسد؟‬

‫ج‪ -‬زیرا او وجود ي است از هر نظر بي نهایت ‪،‬علم وقدرت و‪...‬همه اي صفات خداوند‬
‫مانند ذات او بي نهایت است واز سوي دیگر ما وهر چه مربوط به ما مي شود (علم وقدرت‬
‫وحیات وزمان ومکاني که در اختیار داریم )همه محدود ومتناهي است ‪،‬بنابراین با همه اي‬
‫محدودیت چگونه مي توانیم به آن موجود نا محدود وصفاتش برسیم وچگونه مي توانیم به‬
‫کنه وجود ش پي ببریم که هیچ مثل ومانندي ندارد‪.‬‬
‫صفات ثبوتیه وسلبیه‬
‫صفات خداوند را به دو بخش تقسیم مي کنند ‪-1:‬صفات ثبوتیه (جمالیه)‪ -2‬صفات‬
‫سلبیه(جاللیه)‬

‫صفات ثبوتیه یا جمالیه ‪:‬هروصفي که اثبات آن موجب کمال ذاتي ویا کمال فعلي‬
‫حضرت او باشد صفات ثبوتیه نا میده مي شود ؛‬
‫عالم وقادر وحي است ومرید ومدرک‪-------‬هم قدیم وابدي دان متکلم ‪،‬صادق‬
‫خداوند متعال درنهایت کمال است وآنچه به عنوان صفات ثبوتیه گفته مي شود اصول‬
‫صفات اوست نه این که منحصردر آنها باشد‪.‬‬

‫صفات سلبیه یا جاللیه ‪ :‬هر صفتي که داللت بر نوعي نقص وعیب ومحدودیت‬
‫خداوند داشته باشد از خداوند نفي وسلب مي شود واصطال حا صفات سلبیه خوانده مي‬
‫شوند‪.‬در قالب شعري چنین گفته شده است ‪.:‬نه مرکب مجسم نه مرءي و نه مح ّل‪---------‬‬
‫بي شریک است ومعاني تو غني دان خالق (بي معاني یعني صفات او عین ذات اوست‬
‫وزاید برذات او نیست )‬
‫صفات ذات وصفات فعل‬
‫صفات ثبوتیه بر دو قسم است ‪:‬‬

‫‪:‬که عین ذات خداوند است ونمي شود آنه را از خداوند سلب نمود ‪.‬‬ ‫صفات ذات‬
‫که عبارتند از ؛علم ‪،‬قدرت ‪،‬حیات وهر چه به این سه بازگشت کند‪:‬سمیع‬
‫‪،‬بصیر‪،‬قدیم‪،‬ازلي‪،‬ابدي‪،‬مدرک‪،‬حکیم ‪،‬غني‪،‬کریم ‪،‬عزیز و‪....‬‬

‫صفات فعل ‪:‬صفاتي است به افعال خداوند بستگي دارد یعني تا آن فعل از او صادر نشود‬
‫آن صفت بر او اطالق نمي گر ددمانند خالق ورازق وامثال آن که گاه خداوند به آن متصف‬
‫مي شود وگاهي هم از او سلب مي شود مانند ‪ ):‬کان للا ولم یخلق شیأ ثم خلق—ارادللا‬
‫شیأًولم یرد شیأهآخر –شاءولم یشأ)یعني "خداوند بود وخلق نکرده بود وسپس خلق کرد –‬
‫خداوند چیزي را اراده کرد وچیز دیگر ي رااراده نکرد –خواست ونخواست"‪(،‬تکلّم مع‬
‫موسي ولم یتکلم مع فر عون ‪---‬یحب ّمن اطاعه وال ی ّحب من عصاه ) یعني "با موسي (ع)‬
‫تکلم کرد وبا فرعون تکلم نکرد –دوست مي دارد هر کس را که اطاعتش کند ودوست نمي‬
‫دارد هر کس را که معصیتش کند "‬
‫نکته‬
‫در صفات فعل "اذا وان "داخل مي شود مانند اذا اراد شیأ وان شأ للا ودر صفات ذات نمي‬
‫توان گفت اذا علم للا یا ان علم ‪.‬‬
‫پرسش‬

‫چرا عقل به کنه ذات وصفات خداوند نمي رسد؟‬ ‫‪-1‬‬


‫صفات ثبوتیه وصفات سلبیه خداوند را بیان کنید‬ ‫‪-2‬‬
‫فرق صفات ذات وصفات فعل چیست؟‬ ‫‪-3‬‬

‫عدل الهي‬
‫دوم از اصول اعتقادي اسالم ‪،‬عدل خداوند است ‪،‬عدل یکي از صفات جمالیه‬ ‫اصل ّ‬
‫خداوند است ‪.‬مسأله عدل الهي از یک سو با اصل ایمان به خدا ارتباط دارد واز طرفي‬
‫دیگر با مسأله معاد ‪،‬واز سویي با مسأله نبوت وامامت واز طرفي با مسأله فلسفه احکام‬
‫‪،‬پاداش وجزا ‪،‬جبر وتفویض مر بوط مي شود از این جهت اعتقاد به اصل عدالت یا نفي‬
‫آن مي تواند چهره تمام معارف واعتقادات دیني را دگرگون سازد ‪،‬اضافه براین باز تاب‬
‫عدل االهي در مسأله عدالت اجتماعي وعدالت اخالقي ومسایل تربیتي نیز قابل انکار‬
‫نیست به خاطر این ویژگیها ست که در بین صفات خداوند عدل از اصول اعتقادي‬
‫شمرده شده است ‪.‬‬
‫دلیل عقلي عدل الهي‬
‫ظلم قبیح است وخداوند حکیم هر گز کار قبیح انجام نمي دهد ‪،‬زیرا عوامل ظلم چند چیز‬
‫است وخداوند منزه از آنها ست ‪.‬‬
‫عوامل وریشه هاي ظلم ‪:‬‬
‫نیازمند ي ‪:‬کسي ظلم مي کند که براي رسیدن به اموري نیازمند باشد واز راه‬ ‫‪-1‬‬
‫ظلم بتواند به آنهابرسد‪.‬‬
‫جهل وناداني ‪:‬کسي ظلم مي کند که زشتي وقبیح بودن ظلم را نداند‪.‬‬ ‫‪-2‬‬
‫رزایل اخالقي ‪:‬کسي ظلم مي کند که در وجودش کینه ‪،‬عداوت ‪،‬حسد‪،‬خود‬ ‫‪-3‬‬
‫خواهي وهواپرستي باشد‪.‬‬
‫عجز وناتواني ‪:‬کسي ظلم مي کند که از دفع ضر روخطر از خودش عاجز‬ ‫‪-4‬‬
‫است وبراي رسیدن به هدف راهي جز ظلم ندارد‪.‬هر ظلمي که در عالم واقع مي شود‬
‫در اثر یکي از این عوامل است واگر این عوامل نبود هیچ ظلم وستمي در هیچ کجا‬
‫واقع نمي شد وهیچ یک از عوامل مذکور به ساحت قدس پروردگار راه ندارد زیرا‬
‫خداوند‪:‬‬
‫الف –غني وبي نیاز است ‪.‬‬

‫ب‪ -‬علمش نا محدود وبي پایان است‪.‬‬


‫ومبري است‪.‬‬
‫ّ‬ ‫ج‪ -‬تمام صفات کمال را داراست واز تمام عیوب ونواقص پاک‬

‫د‪ -‬داراي قدرت نا متناهي وبي حد مي باشد ‪ .‬پس او عادل است‬

‫معناومفهوم عدالت خداوند‬


‫غیر از معناي مشهور که براي عدل خداوند هست (خداوند عادل است وبه کسي ظلم‬
‫نمي کند)معاني دیگري هم وجود دارد‪:‬‬

‫عدل خداوند ‪:‬یعني دوري آفریدگار از انجام هر عملي که بر خالف‬ ‫‪-1‬‬


‫مصلحت وحکمت است ‪.‬‬
‫عدل یعني ‪ :‬همه انسانهادر پیشگاه خداوند از هر جهت یکسان‬ ‫‪-2‬‬
‫وبرابرند وهیچ انساني نزد او بر دیگري برتري ندارد‪ .‬مگر کسي که باتقوا واعمال‬
‫بدارد‪(.‬ان اکرمکم عند للا اتقکم ّ‬
‫ان للا علیم‬ ‫ّ‬ ‫نیک ‪،‬خود را از فساد وتباهي دور‬
‫خبیر)"همانا گرامي ترین شما نزد خداوند کسي است که پرهیزکار تر باشد ‪ .‬بدرستي‬
‫که خداوند داناي خبیر است ‪".‬سوره حجرات ‪13،‬‬
‫ق‪:‬یعني خداوند هیچ عملي را هرچند خیلي ناچیز‬ ‫قضاوت وپاداش به ح ا‬ ‫‪-3‬‬
‫وکوچک باشد از هیچ کس ضایع نکرده وبي اجر وپاداش نمي گذارد وبدون تبعیض‬
‫ذرةخیرایره ومن یعمل مثقال‬ ‫به هر کس جزاي عملش را خواهد داد‪(.‬فمن یعمل مثقال ّ‬
‫ةشرا یره )"پس هر کس ذ ّره اي کار خوب انجام دهد آن را خواهد دید وهر کس‬
‫ذر ّ‬‫ّ‬
‫ذره اي کار بد کند ‪،‬آن را خواهد دید "سوره زلزال ‪7،‬‬‫ّ‬
‫قرار دادن هر چیز در محل خودش ‪(:‬العادل ‪ ،‬الواضع ک ّل شیيء‬ ‫‪-4‬‬
‫موضعه )"عادل کسي است که هر چیز ي را در جاي خود قرار مي دهد"مجمع‬
‫البحرین ‪،‬واژه عدل‬
‫عدل چبودوضع در موضعش ‪+‬ظلم چبودوضع در نا موضعش‬
‫عدل چبودآب ده اشجاررا‪+‬ظلم چبودآب دادن خا ر را‬
‫خداوند هر پدیده ومخلوقي را در جاي خود آفریده ومواد ترکیبي هر موجودي را به‬
‫اندازه الزم آن معین کرده است وتعادل وتناسب در تمام پدیده هاي جهان آفرینش وجود‬
‫دارد ‪(.‬وانبتناه فیها من ک ّل شیي ءموزون) "ورویاندیم در روي زمین از هر چیزي به‬
‫اندازه حساب شده "سوره حجر‪" 19،‬‬
‫جهان چون خط َّّوخال وچشم وابروست ‪---‬که هر چیز ي به جاي خویش نیکو است‬

‫عمل بر مبناي هدف‪:‬یعني تمام آفرینش در جهان هستي بر مبناي هدف‬ ‫‪-5‬‬
‫است ودر ایجاد همه عالم اسرار ودالیلي نهفته است وهیچ چیز بیهوده وعبث نیست‬
‫‪(.‬افحسبتم انّما خلقناکم عبثا وانّکم الینا ال تر جعون )"آیا گمان کردید ما شما را عبث‬
‫وبیهوده آفریدیم وشما به سوي ما باز گشت نمي کنید‪ ".‬سوره مؤمنون ‪115،‬‬
‫اعتقاد ویقین به عدل با معاني مذ کورش وپیاده کردن هر یک از معاني را در خویشتن‬
‫آثار اخالقي فوق العاده اي دارد (عادل عدالت خواه است ‪).‬‬

‫توجه‬
‫‪ – 1‬نکته قابل توجه اینکه ‪:‬در آغاز اسالم اختالفي در مسأله عدالت پرور دگار در‬
‫گرفت‪:‬‬
‫گروهي از مسلمانان اهل سنت وجماعت که (اشاعره)نامیده مي شدند بکلي منکر عدالت‬
‫خداوند شدند وگفتند در مورد خدا عدالت وظلم مفهوم ندارد ‪،‬زیرا خداوند مالک تمام‬
‫هستي است وبه او تعلق دارد ‪،‬وهر کاري کند عین عدالت است ‪،‬آنها حتّي معتقد به حسن‬
‫وقبح عقلي نبودند ‪،‬مي گفتند ‪:‬عقل ما خوبي وبدي را به تنهاءي نمي تواند درک کند بلکه‬
‫حسن وقبح شرعي است ‪.‬‬
‫گروهي دیگر از اهل سنت که (معتزله) نامیده شدند و تمام جمعیت (شیعه) "عدلیه" معتقد‬
‫به اصل عدالت در مورد پروردگار بودندومي گفتند ‪:‬او هر گز ظلم وستم نمي کند ‪.‬زیرا‬
‫ظلم عقال برخداوند قبیح ومحال است یعني معتقد به حسن وقبح عقلي بودند‪.‬‬
‫فرق میان مساوات وعدالت‬
‫نکته مهم دیگر این است که گاهي "عدالت"با "مساوات"اشتباه مي شود وگمان مي رود‬
‫معني عدالت آن است که رعایت مساوات شود ‪،‬در حال که چنین نیست ‪.‬‬
‫در عدالت هر گز مساوات شرط نیست ‪،‬بلکه استحقاق واولویت ها باید در نظر گرفته‬
‫شود ‪.‬‬
‫في المثل عدالت در میان شاگردان یک صنف این نیست که به همه نمره مساوي داده‬
‫شود وعدالت در میان دو کارگر این نیست که هر دو مزد مساوي در یافت دارند ‪،‬بلکه‬
‫عدالت به این است که هرشاگرد ي به اندازه معلومات ولیاقتش ‪،‬وهر کار گري به اندازه‬
‫کار وفعالیتش "نمره "یا "مزد" در یافت دارند‪.‬‬
‫در عالم طبیعت نیز عدالت ‪،‬به معناي وسیع همین است ‪،‬اگر قلب یک بالن (نهنگ عظیم‬
‫دریایي)که حدود یک تن وزن دارد با قلب یک گنجشک که شاید یک گرم بیشتر نباشد‬
‫مساوي بود عدالت نبود ‪،‬واگر ریشه درخت تنومند بسیار بلند با ریشه یک نهال بسیار‬
‫خرد مساوي باشد عدالت نیست وعین ظلم است ‪.‬عدالت آن است که هر موجودي به‬
‫میزان حق واستعدادو لیاقت خود سهمي در یافت دارد‪.‬‬
‫پرسش‬

‫چرا عدل از اصول اعتقادي شمر ده مي شود؟‬ ‫‪-1‬‬


‫دلیل عقلي عدل خداوند چیست ؟‬ ‫‪-2‬‬
‫عوامل وریشه هاي ظلم چیست؟‬ ‫‪-3‬‬
‫بطور فشرده معاني عدالت را بیان کنید‬ ‫‪-4‬‬

‫"نبوت "‬
‫ا‬ ‫سوم‬
‫اصل ا‬
‫"نبوت " است ‪،‬پس از بحث توحید وعدل فطرتا‬ ‫یکي دیگر از اصول اعتقادي اسالم ّ‬
‫انسان متوجه مي شود که به رهبر وراهنما وپیشوا نیازمند است ‪.‬‬
‫دراین بحث ابتدا اصل نیاز انسان به وحي ولزوم بعثت انبیا وخصایص وصفات انبیا‬
‫نبوت عا ّمه "مي گویند وسپس اثبات‬
‫ءمطرح مي شود که در اصطالح علم کالم به آن" ّ‬
‫صه "مي گویند ‪.‬‬‫"نبوت خا ّ‬
‫نبوت پیامبر اکرم (ص)وخاتمیت وي که به آن ّ‬
‫ّ‬
‫نبوت عا ّمه‬
‫ّ‬

‫ضرورت وحي ولزوم بعثت انبیاء‬


‫لزوم بعثت جهت شناخت آفرینش ‪:‬وقتي انسان به جهان آفرینش نظرمي‬ ‫‪-1‬‬
‫کند نمي تواند باور کند که جهان خلقت بي هدف آفریده شده است ‪.‬از آنجاي که‬
‫خداوند حکیم است وهر گز کار بیهوده وعبث انجام نمي دهد ‪،‬نظام وپیوستگي جهان‬
‫آفرینش وهماهنگي همه مو جودات حکایت از یک هدف مشخص ومعیني در اصل‬
‫آفرینش دارد‪.‬در نتیجه این سوال مطرح مي شودکه ‪:‬‬
‫الف‪ -‬خداوند حکیم براي چه جهان آفرینش را آفریده وهدف از خلقت ما چیست ؟‬
‫ب‪ -‬از چه راهي مي توان به هدف از خلقت خویش برسیم وراه سعادت وکمال چیست‬
‫وچگونه باید پیمود؟‬
‫ج‪ -‬پس از مرگ چه خواهد شد؟(آیا با مردن نابود مي شویم یا حیات دیگري در کار‬
‫است وزندگي پس از مرگ چگونه خواهد بود؟)‪.‬‬
‫براي آگاهي از پاسخ اینگونه سوءاالت متوجه مي شویم که باید شخصي از طرف‬
‫خداوند مبعوث گر د د که فلسفه آفرینش وراه رسیدن به کمال وسعادت وچگونگي جهان‬
‫پس از مرگ را به ما یاد دهد‪.‬‬
‫انسان با عقل خود مسایل مربوط به زندگي دنیوي را درک مي کند ا ّما در مسایل مربوط‬
‫به سعادت وکمال ‪،‬آینده زندگي وجهان گسترده پس از مرگ نا توان است ‪.‬از این رو‬
‫خداوند حکیم باید پیامبراني معصوم را براي راهنمایي انسانهاجهت رسیدن به کمال‬
‫واقعي بفرستد‪.‬‬
‫توجه‬
‫ممکن است بعضي چنین بیندیشند که آیا اصوال مبعوث شدن پیامبران از سوي خدا براي‬
‫راهنماي انسانها ضرورت دارد؟مگر عقل وخرد ما براي درک واقعیتها کافي نیست‬
‫؟مگر پیشرفت علم ودانش بشر کمک به کشف راز ها وروشن شدن همه اي حقایق نمي‬
‫کند ؟تازه آنچه را پیامبران ممکن است براي ما بیاورند از دو حال خارج نیست ‪:‬یاعقل‬
‫ما بخوبي ان را درک مي کند‪ ،‬ویا نه‬
‫دوم مانمیتوانیم زیر بار‬
‫در صورت ّاول ‪،‬نیازي به زحمت پیامبران نداریم ‪،‬در صورت ّ‬
‫مطالبي که بر خالف عقل وخرد مااست برویم ‪ .‬از سوي دیگر ‪:‬آیا اساسا ً صحیح است‬
‫که انسان خود را دربست در اختیار دیگري بگذارد ‪،‬وسخنان اورا بدون چون وچرا بپذ‬
‫یرد ؟مگر پیامبران انسانهایي هم چون خود ما نیستند ؟چگونه ما خود را در اختیار‬
‫انسانهایي همچون خود مان بگذاریم ؟‬
‫پاسخ ‪:‬با توجه به دونکته ‪،‬پاسخ همه این سوءاالت روشن مي شود وموقعیت پیامبران در‬
‫نظام زندگي انسانها معلوم مي گر د د‬
‫نکته اول ‪:‬ما باید بدانیم که علم ودانش ما محدود است ‪،‬وبا تمام پیشرفتهایي که در تمام‬
‫علوم ودانشها نصیب بشر شده هنوز آنچه را که ما مي دانیم در برابرآنچه نمي دانیم‬
‫همچون قطره در برابر دریا ‪،‬وگاهي در برابر کوه است ویا بگفته بعضي از دانشمندان‬
‫بزرگ تمام علومي را که ما امروز در اختیار داریم الفبایي براي کتاب بزرگ عالم‬
‫هستي محسوب مي شود ‪.‬‬
‫به عبارت دیگر ‪:‬قلمروقضاوت ودرک عقل ما منطقه ءخردي است که شعاع علم‬
‫ودانش آن را روشن ساخته وما از بیرون آن بکلي بي خبریم ‪.‬‬
‫پیامبران مي آیند واین منطقه وسیع را تا آنجا که ما نیاز داریم روشن مي سازند‪.‬در‬
‫حقیقت عقل ما همچون نور افکن قوي ونیرومندي است ‪،‬ا ّما پیامبران ووحي آسماني‬
‫قوي‬
‫همچون یک خورشید عالمتاب ‪،‬آیا کسي مي تواندبگوید من باداشتن یک نور افکن ّ‬
‫چه احتیاجي به خورشید دارم ؟‬
‫باز با تعبیر روشن تر ‪:‬مسایل زندگي را مي توان به سه گروه تقسیم کرد ‪":‬معقول‬
‫"‪"،‬نامعقول"و"مجهول"‪.‬‬
‫پیامبران هرگز سخن نامعقول یعني چیزي بر ضد عقل وخرد نمي گویند ‪،‬واگر بگویند‬
‫پیامبر نیستند ‪،‬بلکه آنهادر فهم ودرک مجهوالت به ما کمک مي کنند واین بسیار براي ما‬
‫مهم است‪.‬‬
‫نکته دوم ‪:‬هیچ کس نمي گوید انسان خود را در بست در اختیاري فردي همچون خودش‬
‫بگذارد ‪،‬سخن اینجاست که ماباید از طریق دالیل قطعي ار تباطمان راباخدا بشناسیم‬
‫زیراپیامبران با وحي آسماني ‪،‬یعني علم بي پایان خداوند ارتباط دارند‪.‬درچنین حالتي‬
‫است که ما سخنان این رهبرا ن آسماني را مي پذیریم‪.‬‬
‫آیااگر کسي به نسخه ءطبیب ماهر ودلسوزي عمل کرد ‪،‬کار خالفي انجام داده‬
‫است؟پیامبران طبیبان بزرگ روحاني هستند ‪.‬‬
‫آیا اگر کسي در س معلم واستاد را که باعقل وفکرش هماهنگ است بیپذیرد‪،‬کار‬
‫نادرستي انجام داده است ؟پیامبران معلم بزرگ بشریتند‪.‬‬
‫نیاز به پیامبران جهت آوردن قانون تکامل انسان‪:‬براي اینکه انسان‬ ‫‪-2‬‬
‫به هدف اصلي خلقتش که همان کمال واقعي است برسد احتیاج به قانون گذاري دارد‬
‫که شرایط زیر را بطور کامل داراباشد‪:‬‬
‫‪ -2-1‬کامال انسان را بشناسد واز تمام رموز واسرار جسم وجان انسان ‪،‬عواطف‬
‫وغرایز ‪،‬امیال وشهوات او آگاهي کامل داشته باشد ‪.‬‬

‫‪ -2-2‬از تمام استعدادها وشایستگي هایي که در وجود انسانها نهفته است وهمه کماالتي‬
‫که باالمکان براي آنان میسر است مطلع باشد –‬

‫‪ -2-3‬نسبت به همه اصولي که موجب تکامل انسان است مطلع بوده وموانع کمال اورا‬
‫بشناسد وآگاه به شرایط کمالش باشد ‪.‬‬

‫‪ -2-4‬هرگز خطا ولغزش ‪،‬گناه واشتباه از او سر نزند به عالوه فردي دلسوز ومهربان‬
‫‪،‬قوي وبا شهامت بوده واز هیج قدرتي نهراسد‪-‬‬

‫‪ -2-5‬خودش هیچگونه منافعي در اجتماع نداشته باشد تا تحت تأثیر منافع شخصي‬
‫‪،‬برخالف مصالح اجتماع قانوني وضع نکند ‪.‬‬
‫کسي که شرایط مذکور را دارا باشد بهترین قانون گذار است ‪.‬حال این شرایط در چه‬
‫کسي جمع است؟‬
‫آیا انسان مي تواند بهترین قانونگذار باشد؟‬
‫آیا تا کنون کسي انسان را به طور کامل شناخته ؟در حالیکه یکي از دانشمندان بزرگ‬
‫عصر ما کتاب مفصلي در باره انسان نوشته ونام کتابش را "انسان موجودي نا‬
‫شناخته"گذارده است ‪.‬‬
‫آیا روحیات وغرایز وعواطف ‪،‬نیازهاي جسمي وروحي انسانها همگي بخوبي شناخته‬
‫شده وبر کسي جز خدا آشکار است؟‬
‫پس بنابراین غیر از خدا وکسي که وحي الهي را دریافت مي دارد نمي تواند قانونگذار‬
‫خوب وجامعي باشد‪.‬و در نهایت به این نتیجه مي رسیم ‪ :‬خدایي که بشر رابراي پیمودن‬
‫راه تکامل آفریده ‪،‬باید کساني را مأمور هدایت اوکند تا قوانین آسماني وجامع االطراف‬
‫الهي را در اختیار انسانها بگذارد‪.‬ومسلما َهنگامي که مردم بدانند قانون ‪،‬قانون خدا ست با‬
‫اعتماد واطمینان بیشتر به آن عمل مي کنند وبه تعبیر دیگر این آگاهي ضامن اجراي‬
‫ارزنده براي قوانین خواهد بود‪.‬‬
‫آزمایش‬

‫چرا براي شناخت هدف آفرینش ‪ ،‬بعثت انبیاء الزم است ؟‬ ‫‪-1‬‬
‫بطور فشرده شرایط قانونگذار را بیان کنید‪.‬‬ ‫‪-2‬‬
‫هدف از بعثت پیامبران‬
‫در قرآن اصولي به عنوان هدف از بعثت انبیاءذکر شده است‪.‬‬

‫‪-1‬پرورش وآموزش‪(:‬هوالّذي بعث في االمیین رسوالَمنهم یتلواعلیهم آیاته ویزکیهم‬


‫ویعل ّمهم الکتاب والحکمة وان کانوا من قبل لفي ضالل مبین)"اوست خدایي که در میان‬
‫عرب ا ّمي پیامبري از خودشان برانگیخت تا بر آنها آیات وحي خداوند را تالوت کند‬
‫وآنها را پاک نموده وکتاب وحکمت را بیاموزد اگر چه پیش از این در جهالت وگمراهي‬
‫بودند‪".‬سوره جمعه‪2،‬‬

‫‪ -2‬عبادت خداوندواجتناب ومبارزه با طاغوت(ولقد بعثنا في ک ّل ا ّمة رسوال ان‬


‫اعبدوللا واجتنبوا الطاغوت ‪")...‬به تحقیق فرستادیم در هر ا ّمتي رسولي که مردم رابه‬
‫عبادت خداوند ودوري از طاغوت دعوت کند‪ ".‬سوره حدید‪25،‬‬

‫‪ -3‬تأمین عدالت وآزادي ‪(:‬لقد ارسلنا بالبینات وانزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم‬
‫النّاس بالقسط‪" )...‬ما پیامبران را بادلیلهاي روشن فرستادیم وهمراه آن کتاب ومیزان‬
‫نازل کردیم تا مردم گرایش به عدالت پیداکنند‪".‬سوره نحل ‪36،‬‬
‫هدف نهایي‪:‬اصولیکه به عنوان فلسفه بعثت پیامبران بیان شد همه براي تکامل انسان‬
‫است وآنهم از راه عبادت با معرفت خداوند میسر مي شود هدف از آفرینش انسان همین‬
‫الجن واالنس االّ لیعبدون) "نیافرید م ّ‬
‫جن وانس را مگر براي اینکه‬ ‫ّ‬ ‫بوده است‪( :‬ما خلقت‬
‫عبادت کنند مرا"ذاریات ‪56،‬‬

‫راه شناسایي پیامبران‬


‫بعد از بحث در ضرورت بعثت انبیاءجهت هدایت بشر این بحث مطرح مي شود که از‬
‫نبوت وپیامبري در ادعایش راستگو ست‪ .‬؟چون فطرت هیچ انساني‬ ‫کجا بفهمیم مدّعي ّ‬
‫اجازه نمي دهد که ادعاي بدون دلیلي رابپذیرد زیرا صفحات تاریخ هم گواه است که در‬
‫نبوت ورسالت شدند ‪،‬از‬
‫گذشته عده اي جاه طلب گروهي ساده دل را فریب داده ومدّعي ّ‬
‫این جهت دانشمندان عقاید براي شناسایي پیامبران راههاونشانه هایي را معین کرده اند‬
‫که هر کدام مي تواند سند زنده اي براي حقا ّنیت انبیاء باشند‪.‬‬
‫اول معجزه ‪:‬‬
‫نشانه ا‬
‫نبوت آنرا‬
‫دانشمندان عقاید ومذاهب مي گویند معجزه کار خارق العاده اي است که مدّعي ّ‬
‫براي اثبات ارتباط خود با خدا وند متعال انجام مي دهد وهمه را براي مقابله ومعارضه‬
‫دعوت مي کند وهیچ کس نمي تواند مانند آن را انجام دهد بنابراین معجزه سه جهت‬
‫دارد‪:‬‬
‫‪-1‬کاري که از توانایي نوع بشر (حتّي نوابغ) خارج است ‪.‬‬
‫نبوت ورسالت نموده وعمل او مطابق ادعاي او باشد‪.‬‬ ‫‪-2‬آورنده معجزه ادعاي منصب ّ‬
‫‪-3‬جهانیان از مقابله ومعارضه (آوردن مانند آن ) عاجز وناتوان باشند‪.‬‬
‫پس حتّي اگر یکي از جهات سه گانه در آن نباشد معجزه نیست ‪.‬‬
‫تذکر‬

‫سحر وجادو وکارهاي مرتاضان چیست؟‬ ‫تفاوت معجزه با‬


‫معجزه با کارها ي دیگر چندین فرق دارد‪:‬‬

‫‪-1‬کارهاي مر تاضان وساحران تمریني است وآنها استاد مي بیننداز این جهت کارهاي‬
‫آنها محدود به اموري است که استادش را دیده وتمرین کرده اند وقادر به هر کاري‬
‫نیستند ا ّما پیامبران معلّم واستادي نداشته اند وقادر به هر کاري بوده اند مثال از‬
‫حضرت صالح (ع) مي خواهند که از کوه شتري خارج کند واوانجام داد‪،‬ویاوقتي از‬
‫مریم (س) در باره فرزندش سوءال مي کند‪،‬حضرت عیسي(ع)که در گهواره کودکي‬
‫چند روزه بود مي فرماید ‪(:‬انّي عبدللا آتاني الکتاب وجعلني نبیا) "من بنده خداهستم‬
‫که خداوند به من کتاب داد ومرا پیغمبرقرار داده است " سوره مریم ‪.3،‬‬
‫یا وقتي از حضرت محمد(ص) معجزه خواستند سنگریزه ها در دست حضرت شهادت‬
‫به رسالت آن حضرت داد‪.‬‬

‫‪-2‬کارهاي ساحران ومرتاضان محدود به زمان ومکان وشرایطي خاصي است‬


‫ومحتاج به ابزار معیني مي باشند ولي معجزات پیامبران چونکه از نیروي الیزال الهي‬
‫سر چشمه گرفته هیچ محدودیتي ندارندهر معجزه اي را در هر موقعیتي انجام مي دادند‪.‬‬

‫‪ -3‬کار ساحران ومرتاضان غالبا باهدف ماداي همراه است (یابراي جمع مال یاجلب‬
‫نظر مردم واموردیگر)ا ّماهدف انبیاءساختن انسانها شایسته وجامعه ایده آل بود ومي‬
‫فرمودند ‪(:‬وما اسءلکم علیه من اجر ان اجري االّعلي ربّ العالمین) "من از شما مزد‬
‫نمي خواهم مزد من فقط برپروردگار عالمیان است‪".‬‬
‫سوره شعرا‪164،145،127،1.9،.18،‬‬

‫‪-4‬عمل ساحران ومرتاضان قابل معارضه است یعني دیگران هم مي توانند مثل آن را‬
‫انجام دهند ا ّما کسي نمي تواند مانند معجزه پیامبران را بیاورد‪.‬‬
‫دوم ‪:‬خبر پیامبر قبلی‪:‬‬
‫نشانه ا‬
‫نبوت او با دلیل ثابت شده است با‬
‫دوم براي شناخت پیامبر آنست که پیامبر قبلي که ّ‬
‫راه ّ‬
‫معرفي نماید از باب نمونه بشارتها یي که در تورات‬
‫ذکر نام ومشخصات پیامبر آینده را ّ‬
‫وانجیل در باره ظهور ورسالت پیغمبر اکرم (ص) آمده است قرآن از این بشارتهانمونه‬
‫اي از قول حضرت عیسي (ع) بیان مي کند که‪(:‬واذ قال عیسي بن مریم یابني اسراءیل‬
‫انّي رسول للا الیکم مصدّقا لما بین یدي من التورات ومبشرا برسول یأتي من بعدي اسمه‬
‫احمد‪" )...‬عیسي(ع) گفت اي بني اسراءیل من رسول خدا به سوي شما هستم تصدیق‬
‫کننده تورات وبشارت دهنده به رسولي که بعد از من مي آید واسمش احمد است ‪".‬سوره‬
‫صف ‪6،‬‬

‫سوم ‪:‬قرائن وشواهد‬


‫نشانه ا‬
‫نبوت ورسالت را‬
‫سوم براي شناخت انبیاء قراءن وشواهدي است که به طور قطع ّ‬
‫راه ّ‬
‫ثابت کند که بطور خالصه بیان مي گر د د ‪:‬‬
‫‪-1‬بررسي خصوصیات روحي واخالقي کسي که ادعاي پیامبري دارد (از قرینه هاي‬
‫صداقت مدّعي نبوت ‪،‬داشتن صفات عالي واخالق فاضله انساني است )‬
‫‪ -2‬بررسي محتویات آیین ودستورات او از نظر عقلي ومنطبق بودن با معارف الهي‬
‫وفضایل انساني‬
‫‪ -3‬ثبات واستقامت او در دعوت ومطابقت عمل او با قولش‬

‫‪ -4‬بررسي وضع پیروان او وشناخت مخالفینش‬

‫‪ -5‬چگونگي تبلیغ او وهمچنین توجه به اینکه براي اثبات آیینش ازچه وسایل وچه‬
‫نبوت مي گرد د ‪.‬‬
‫نبوت مدّعي ّ‬
‫راههایي استفاده مي کند این قبیل قراین موجب یقین به ّ‬

‫پرسش‬ ‫‪-1‬‬
‫چرا براي هدایت فطرت وتعدیل غرایز وجود انبیاءالزم است؟‬ ‫‪-2‬‬
‫هدف بعثت انبیاءاز نظر قرآن چیست؟‬ ‫‪-3‬‬
‫معجزه چیست؟جهات آنرا بیان کنید‪.‬‬ ‫‪-4‬‬
‫تفاوتهاي معجزه وسحروکارهاي مرتاضان را بیان کنید‪.‬‬ ‫‪-5‬‬
‫قراین وشواهد قطعي شناخت انبیاءچیست؟‬ ‫‪-6‬‬
‫عصمت پیامبران‬
‫یکي از مهمترین ویژگي هاي انبیاء ‪،‬معصوم بودن آنها است‪،‬عصمت در لغت به معناي‬
‫منع ‪،‬حفظ ‪ ،‬جلوگیري وپیشگیري از نا مالیمات است ودر مباحث اعتقادي وقتي‬
‫عصمت انبیاءوامامان مطرح مي شود یعني مصونیت آنهااز گناه ومصونیت آنهااز خطا‬
‫واشتباه ‪،‬بنابر این انبیاء نه گناه مي کنندونه فکر گناه وهیچگاه از آنها خطا واشتباهي سر‬
‫نمي زند‪.‬‬
‫سؤال‪:‬چرا انبیاءباید معصوم باشندواز خطاواشتباه مصون باشند؟‬

‫ج ‪ -1‬چنانچه قبال اشاره شد‪،‬هدف از بعثت انبیاء تربیت وراهنمایي انسانها ست ومعلوم‬
‫مي باشد که در تربیت عمل مربّي بیش از گفتار وراهنمایي هاي اومؤثر است پس اگر‬
‫مربّي خودش گرفتار گناه وآلودگي شود چگونه مي تواند دیگران را برحذر دارد‪".‬به‬
‫قول معروف ‪:‬رطب خورده کي کند منع رطب"‬
‫ج ‪ -2‬انبیاءکه مربّیان واقعي بشر هستندباید مورد اعتماد وپذیرش مردم باشد وبه قول‬
‫یکي از دانشمندان اسالمي ‪:‬کسي که در باره اواحتمال آلودگي مي دهیم واطمینان نداریم‬
‫که خود را به گناه آلوده نمي کند هرگز با قلبي آرام به گفته هایش گوش نمي دهیم وبه‬
‫همین دلیل انبیاءباید از خطا واشتباه مصون باشند زیرا خطا واشتباه موجب بي اعتمادي‬
‫مردم مي شود وآنها باید مورد اعتماد باشند‪.‬‬
‫باتوجه به ضرورت عصمت براي انبیأ‪،‬توجیه نسبت ‪:‬ذنب ‪،‬عصیان وظلم در باره‬
‫پیامبران چیست؟‬
‫براي روشن شدن مقصود قرآن از ‪:‬ذنب ‪،‬عصیان وظلم بر نفس در باره برخي از‬
‫پیامبران باید به چند نکته توجه کنیم ‪:‬‬

‫مقصود از عصمت انبیأهمان گونه که قبال توضیح دادیم این است که انبیأ کار‬ ‫‪-1‬‬
‫حرام وگناه نمي کنند ا ّماکاري که ترک آن بهتر است ولي انجام آن حرام نیست از‬
‫انبیأگذشته ممکن وجایز است وهیچ منافاتي با عصمت آنان ندارد‪.‬‬
‫نکته مه ّم توجه کردن به معناي صحیح کلمات وواژه هاي قرآن است زیرا قرآن‬ ‫‪-2‬‬
‫بر لغت عرب نازل شده است وباید دید که فرهنگ عرب کلمات قرآن را چگونه‬
‫معني کرده است ولي متأسفانه گاهي در اثر بي توجهي به این مهم برخي آیات قرآن‬
‫نادرست معني مي شود‪.‬‬
‫توجه جدي به تفسیر هایي که از اهل بیت عصمت وطهارت براي آیات قرآن‬ ‫‪-3‬‬
‫سر اصلي قرآنند‪.‬‬
‫شده است ‪،‬زیرا آنان مف ّ‬
‫ما اکنون به چند مورد از آیاتي که بعضي تصور کرده اند در آنها به پیامبران نسبت گناه‬
‫داده شده اشاره مي کنیم تا رفع اشکال گرد د ‪.‬‬

‫الف‪( -‬وعصي آدم رباه فغوي)‬


‫‪ 1‬سوره ‪،‬طه‪:116-121،‬بعضي این آیه را این گونه معني کرده اند ‪":‬آدم معصیت کرد‬
‫پرور دگار خودرا پس گمراه شد‪ ".‬در حالي که معناي صحیح آیه چنین است ‪":‬ونا‬
‫فرماني کرد پروردگار ش را پس بي بهره شد "‪،‬آیا این فرمان واجب بوده یا ارشادي ؟‬
‫صاحب تفسیر مجمع البان در ذیل آیه مي گوید‪:‬آدم مخالفت نمود امر پروردگارش را پس‬
‫از ثواب آن بي بهره شد ومراد از معصیت وعصیان ‪،‬مخالفت با امر است خواه آن امر‬
‫ّ‬
‫‪(:‬ان‬ ‫واجب باشد یا مستحب ‪،‬درجاي دیگر گفته شده ‪:‬واژه "عصم"این گونه معنا شده‬
‫ترک المستحب وفعل المکروه قد سمي ذنبا ) "ترک مستحب یا انجام مکروه را گاهي‬
‫ذنب وعصیان مي گویند"‪.‬‬
‫براي اثبات آنچه گفته شد ابتدابه لغت مراجعه مي کنیم ‪ :‬المنجد (یکي از فرهنگهاي‬
‫مشهور )مي نوسید‪" :‬عصیان ترک اطاعت وفرمانبرداري نکردن است "وهم چنین یکي‬
‫از معاني "غوي"‪( :‬خاب)یعني بي بهره شدن ودچار ضررشدن است ‪.‬‬
‫وحوا معلوم مي شود ‪"،‬عصیان " انجام حرام یا ترک واجب‬
‫ّ‬ ‫خالصه آنچه ازداستان آدم‬
‫نبوده است به اصطالح اصولي (علم اصول الفقه) نهي از درخت ممنوعه ‪،‬ارشادي است‬
‫نه مولوي یعني منع ونخوردن ازدرخت صرفا یک جنبه ارشادي وراهنماي داشت که‬
‫فقط شرطي بود براي جاوید ماندن در بهشت‪.‬‬
‫(رب ظلمت نفسي فاغفرلي ) "‬
‫ا‬ ‫ب‪-‬‬
‫پرور دگارا من به نفس خود ظلم کردم پس تو غفرانت را شامل من گردان" قصص‪16،‬‬
‫تصور شده قرآن نسبت گناه به انبیأداده این آیه است ‪،‬آیه‬
‫ّ‬ ‫از موارد دیگري که باز‬
‫مربوط به داستان حضرت موسي (ع) است که وقتي آن قبطي را کشت چنین گفت‬
‫‪(:‬رب ّانّي ‪)...‬‬
‫" المنجد "مي نویسد (الظلم وضع الشي في غیر محلّه )ظلم یعني قرار دادن چیزي در‬
‫غیر موردش در مورد واژه (غفر)مي نویسد‪":‬غفرالشي غطاه وستره"یعني هنگامي‬
‫"غفر" گفته مي شود که چیزي را پوشانده ومخفي کرده باشند‪ .‬بنابراین معناي آیه چنین‬
‫مي شود که موسي مي گوید ‪ :‬پروردگارا من با کشتن یکي از یاران فرعون عملي در‬
‫غیر موردش انجام دادم هر چند کشتن او برمن جایز بود اما االن موقعش نبود ‪.‬‬
‫"فاغفرلي"یعني خداوندا براین کار من پرده بپوشان تادشمنان برمن ظفر نیابند ‪،‬پس هیچ‬
‫گونه گناه ‪،‬ظلم و حرام به موسي نسبت داده نشده است‪.‬‬
‫در نتیجه ‪:‬مقصود از "ظلم"و"غفران"همان معناي کلي ولغوي آنها ست نه آن معناي‬
‫خاصي که ما از این الفاظ تصور مي کنیم پس این آیه هم منافات با عصمت ندارد‪.‬‬
‫ج‪( -‬اناافتحنا لک فتحا مبناًلیغفرلک ماتقدام من ذنبک وما تأخر)‬
‫"ما فتح کردیم براي تو فتحي آشکارتا بپوشانیم ذنب گذشته وآینده تو را" فتح ‪ 1،‬این هم‬
‫از مواردي است که تصور شده قرآن نسبت گناه به پیامبر عزیز اسالم داده وسپس‬
‫بخشیده شده است در این مورد نیز معاني اصلي" ذنب " و"غفران" در نظر گرفته نشده‬
‫است ومتأسفانه از اصل معنا غفلت شده است‪.‬‬
‫فرهنگ عرب معناي اصلي ومفهوم کلي "ذنب"را دنباله یا اثر وبه عبارت دیگر نتیجه‬
‫وعکس العمل مي داند "المنجد" مي نویسد ‪:‬ذنب ذنبا ‪:‬تبعه ولم یفارق اثره "ذنب عبارت‬
‫است از نتایج عمل وآثاري که از آن جدا نمي گر دد ‪،‬واین که به گناه ذنب گفته مي شود‬
‫به علت این است که گناه دنباله عمل نادرست واثر ونتیجه آ ن است ‪.‬بنابراین با توجه به‬
‫معاني که قبال براي غفران (پوشش) بیان کردیم معناي آیه روشن مي شود ‪.‬‬

‫تعداد پیامبران‬
‫از پیامبر گرامي اسالم نقل شده است‪( :‬قال رسول للا (ص) ‪ ..‬کان عدد جمیع انبیأمأة‬
‫الف نبي واربعةوعشرین الف نبي خمسة منهم اولوالعزم ‪:‬نوح وابراهیم وموسي وعیسي‬
‫ومحمد "صلي للا علیه وآله‪ ...‬فرموده است که "تعداد پیامبران یکصدو بیست وچهار‬
‫هزار نفر است که پنج نفر آنان اوالعزم هستند ‪ :‬نوح ‪،‬ابراهیم ‪،‬موسي‪،‬عیسي‪،‬محمد (ص)‬
‫‪.‬‬
‫از نظر قرآن اعتقاد به همه پیامبران الزم وضروري است (قولو اآمنّا باهلل وما انزل الینا‬
‫وما انزل الي ابراهیم واسماعیل واسحاق ویعقوب واالسباط وما اوتي موسي وعیسي وما‬
‫اوتي النبیون من ربّهم ال نفرق بین احد منهم ونحن له مسلمون ) "بگویید ایمان آوردیم به‬
‫خدا وند وآنچه نازل شده براي ابراهیم واسماعیل واسحاق ویعقوب وفرزندانش وآنچه‬
‫موسي وعیسي وپیامبران از طرف خدا آوردند فرقي بین آنها نمي گذاریم وماتسلیم خدا‬
‫هستیم ‪ ".‬بقره ‪136،‬‬
‫نکته‬
‫پیامبران الهي بر سه دسته اند‪:‬‬
‫نبوت یعني انبیاءکه اکثریت دارند‪.‬‬
‫الف‪ -‬دارندگان مرتبه ّ‬
‫ب‪ -‬دارندگان مرتبه رسالت یعني رسوالن که تعداد شان نسبت به انبیاء بسیار کمتر‬
‫است‪.‬‬
‫ج‪ -‬اولوالعزم که عبارتند از ‪ :‬حضرت نوح ‪،‬ابراهیم ‪،‬موسي ‪،‬عیسي ‪،‬وحضرت خاتم‬
‫النبیین "صلوات للا علیهم اجمعین " وویژگي ایشان –عالوه برصبر واستقامت ممتاز که‬
‫در قرآن کریم نیز به آن اشاره شده است –این بوده که هر کدام از ایشان کتاب وشریعت‬
‫مستقلي داشته اند وپیامبران معاصر یا متأخر‪،‬از شریعت آنان تبعیت مي کرده اند تا‬
‫هنگامي که یکي دیگر از پیامبران اولوالعزم ‪ ،‬مبعوث به رسالت مي شد وکتاب‬
‫وشریعت جدیدي مي آورد‪.‬بهر حال ‪،‬آنچه را مي توان پذیرفت این است که "نبي"از نظر‬
‫مصداق "ونه از نظر مفهوم " اعم از "رسول " است ‪ .‬یعني همه پیامبران ‪ ،‬داراي مقام‬
‫نبوت اند ولي مقام رسالت اختصاص به گروهي از ایشان داشته است ‪.‬‬ ‫ّ‬

‫پرسش‬
‫‪-1‬براي اینکه بفهمیم قرآن نسبت گناه به انبیاء نداده به چه نکاتي باید توجه کنیم؟‬
‫‪ -2‬منظور از "عصي آدم ربّه فغوي"چیست؟‬
‫‪ -3‬منظور از"ظلمت نفسي فاغفرلي"چیست؟‬
‫‪ -4‬مقصود از"ذنب"و"غفران"در ّاول سوره فتح چیست؟‬
‫‪ -5‬تعداد پیامبران واسامي پیامبران اوالعزم را بیان کنید‪.‬‬

‫نبوت خاصه‬
‫ا‬
‫نبوت خاصه وبعثت حضرت محمد (ص)‬
‫چهارده قرن پیش(سال ‪.571‬م)در زماني که شرک وبت پرستي سراسر جهان را فرا‬
‫گفته بود وانسانها ي مظلوم زیر فشار طبقه حاکم دست وپا مي زد ند وهمه مردم گرفتار‬
‫یأس ونا امیدي بودند‪،‬از خانداني شریف مردي برخاست وخودرا حامي مظلومان‬
‫‪،‬خواستار عدل وآزادي ‪،‬پاره کننده زنجیر هاي اسارت وطر فدارعلم ودانش خوانده‬
‫واساس رسالت خودرا فرمانهاي الهي ووحي آسماني معرفي نمود وخودرا خاتم پیامبران‬
‫نامید‪.‬‬
‫او محمد بن عبدللا (ص) است او از بني هاشم است ‪،‬یعني همان طایفه اي که در‬
‫شجاعت وسخاوت وپاکي واصالت در بین همه قبایل عرب مشهور بوده اند‪،‬شایستگي‬
‫وکمال روحي آن بزرگوار تاآنجا بود که همه تواریخ جهان از دوست ودشمن برآن‬
‫گواهي داده اند‪،‬تاریخ چهل ساله حیات پر افتخار حضرت محمد(ص) در آن محیط‬
‫نامساعد وتیره جزیرةالعرب در همه جنبه هاي فضیلت ‪،‬زبانزد خاص وعام بود وآنچنان‬
‫مورد اعتماد همگان بود که محمد امین شهرت یافته بود ‪.‬‬
‫سندهاي رسالت حضرت محمد(ص)‬
‫راههایي که براي شناخت پیامبران بیان کردیم دلیل رسالت حضرت محمد (ص) است‬
‫(یعني اعجاز ‪،‬معرفي پیامبران قبلي‪،‬قراین وشواهد قطعي)تاریخ گواه قراین وشواهد‬
‫رسالت وبعثت حضرت است وکتابهاي آسماني وانبیأقبل بشارت بعثت پیامبر گرامي‬
‫اسالم را داده اند‪.‬‬
‫ا ّما معجزات پیامبر اسالم (ص)دو نوع است ‪:‬‬
‫اول ‪ :‬معجزاتي که به تقاضاي فردي یا جمعي انجام مي گرفت وحضرت هم از‬ ‫نوع ا‬
‫خداوند مي خواست وسپس آن معجزه بدست حضرت عملي مي شد مانند سالم کردن‬
‫سنگ ودرخت برآن حضرت ‪،‬شهادت دادن سوسمار به رسات آن حضرت ‪ّ ،‬‬
‫شق‬
‫القمر‪،‬زنده کردن مردگان واخبار حضرت از امري مغایب ‪ ،‬ابن شهر آشوب مي گوید‬
‫‪.444‬معجزه براي پیامبر اسالم بوده است که فقط ‪300‬از آنهاذکر شده است‪.‬‬
‫دوم ‪:‬قرآن معجزه دایمي حضرت محمد(ص ) است که جاویدان براي همه زمانها‬ ‫نوع ا‬
‫ومکانها تا قیامت مي باشد تفاوتي که میان پیامبر اسالم وسایر پیامبران وجود دارد این‬
‫است که رسالت آنان از جهاتي محدودبود ‪،‬مثال آنان براي ا ّمت وگروه محدودي مبعوث‬
‫شده بودند بعضي محدود به زمان ومکان خاصي بودند وبعضي از آنان از نظر مکاني‬
‫وموقت بود وهر گز مدّعي‬
‫محدود نبودندولي مدّت وزمان رسالت آنها کامال محدود ّ‬
‫رسالت دایمي نبودند ‪،‬از این جهت معجزات آنان هم ‪،‬فصلي ومقطعي بود وا ّما حضرت‬
‫محمد(ص) رسالتش دایمي وهمیشگي است لذا غیر از معجزات فصلي ‪،‬معجزه دایمي‬
‫(قرآن) دارد که براي همیشه باقي است وبراي همیشه داللت بر رسالت آن حضرت‬
‫دارد‪.‬‬
‫برخي از ویژگي هاي قرآن‬

‫مرز زمان ومکان را درهم شکسته وتا قیامت معجزه است ‪.‬‬ ‫‪-1‬‬
‫قرآن معجزه اي روحاني است یعني معجزات دیگر چشم وگوش را تسخیر مي‬ ‫‪-2‬‬
‫کندولي قرآن در اعماق جان وروان انسان نفوذ مي کند‬
‫قرآن یک معجزه اي گویا است که براي همیشه تاقیامت مخالفان را به مبارزه‬ ‫‪-3‬‬
‫دعوت مي کند ومي گوید اگر مي توانید سوره اي مانند من بیاورید وچهارده قرن از‬
‫این دعوت گذشته وکسي نتوانسته مقابله کند وتا قیامت هم نمي تواند‪.‬‬
‫خاتمیت پیامبرو دین اسالم‬
‫نبوت به او ختم مي شود واز القاب‬‫حضرت محمد (ص) آخرین پیامبرخداست وسلسله ّ‬
‫حضرت ‪،‬خاتم االنبیأاست‪" .‬خاتم به کسر یا فتح تا(خات َم‪،‬خاتم)هر دو به معناي تمامیت‬
‫وپایان هر چیزي است از این نظر عرب به انگشتر خاتًم مي گوید چون که انگشتر در‬
‫آن زمان مهر وبه منزله امضاي افراد بوده وچون نامه اي مي نوشتند آخر آن را با‬
‫انگشتر خود مهر مي کردند"‪.‬‬
‫خاتمیت پیامبر اسالم از ضروریات اسالم است وهر مسلماني مي داند که بعد از‬
‫حضرت محمد (ص) تا قیامت پیامبري نخواهد آمد‪ .‬براي این اصل سه دلیل اقامه شده‬
‫است ‪:‬‬

‫ضروري بودن خاتمیت ‪ :‬اگر کسي اسالم را از طریق دلیل و منطق کافي‬ ‫‪-1‬‬
‫پذیرفت ‪،‬خاتمیت پیامبر اسالم را هم پذیرفته است وهیچ گروهي از مسلمانان در‬
‫انتظار آمدن پیامبرجدید نیست یعني خاتمیت از ضروریات وبدیهیات در نظر مسلمین‬
‫است ‪.‬‬
‫آیات قرآن ‪( :‬ماکان محمد ابا احد من رجالکم ولکن رسول للا وخاتم النبیین )‬ ‫‪-2‬‬
‫"محمد(ص) پدر هیچ یک از شما نیست او فقط رسول خدا وخاتم پیامبران است"‬
‫احزاب ‪( .4،‬وما ارسلناک االّکافة للناس)"نفرستادیم تورا مگر براي همه انسانها"‬
‫سبأ‪28،‬‬
‫احادیث ‪ :‬در حدیث منزلت که فریقین از پیامبر (ص) نقل کرده اند حضرت‬ ‫‪-3‬‬
‫خطاب به حضرت علي (ع) چنین مي فرمود ‪(:‬انت مني بمنزلة هارون من موسي اال‬
‫انّه ال نبي بعدي) "تو نسبت به من همچون هارون نسبت به موسي هستي جز اینکه‬
‫بعد از من پیامبري نخواهد بود‪".‬‬
‫در حدیث معتبر ي از جابر بن عبدللا انصاري نقل شده ؛که رسول خدا فرمود‪ " :‬مثل‬
‫من در میان پیامبران همانند کسي است که خانه اي را بنا کرده وکامل وزیبا شده ‪،‬تنها‬
‫محل یک خشت آن خالي است هر کس نگاه به پان خانه کند مي گوید چه زیبا ست ولي‬
‫این جاي خالي را دارد‪ .‬من همان خشت آخرم وپیامبران همگي به من ختم شده اند‪.‬‬

‫فلسفه خاتمیت‬
‫تحول ودگر گوني است‬
‫ممکن است سؤال شود با اینکه جامعه بشري دایما در حال ّ‬
‫چگونه مي شود با قوانین ثابت وبدون تغییر پاسخگوي نیازهاي جامعه بوده وچگونه مي‬
‫شود پیا مبر اسالم خاتم پیامبران باشد ودیگر نیاز به پیامبري نباشد ؟دو جواب مي دهیم‬
‫‪:‬‬

‫دین اسالم بافطرت انسانها هماهنگ است ودر فطریات هیچ گونه تغییري‬ ‫‪-1‬‬
‫نیست ‪( .‬فاقم وجهک للدّین حنیفا فطرةللا الّتي فطر الناس علیها ال تبدیل لخلق للا‬
‫ذالک الدّین القیم ولکن اکثرالناس ال یعلمون )"پایدار باش پاي دین حنیفي که مطابق‬
‫فطرت است آن فطرتي که خداوند انسانهارا بر اساس آن آفرید وهیچ تبدیل وتغییري‬
‫در آن نیست‪".‬روم ‪.3،‬مثال عدالت –صداقت –ایثار واز خود گذشتگي –مهرباني‬
‫وخلق نیکو ‪،‬همیشه پسندیده است ودر مقابل ظلم –دروغ‪-‬تبعیض –بدخلقي همیشه‬
‫مذموم بوده وخواهد بود بنا براین قوانین اسالم که براي هدایت انسانها ست همچون‬
‫سنتها ي آفرینش همه زنده وباقي است‪.‬‬
‫دین اسالم تکیه اش برثقلین (قرآن واهل بیت پیامبر (ص)) مي باشد‬ ‫‪-2‬‬
‫‪.‬قرآن از ناحیه علم بي نهایت صادر شده وهمچنین اهل بیت (ع) متکي بر وحي الهي‬
‫هستند وطبق فرمایش پیامبراکرم (ص) در حدیث مشهور ثقلین این هادیان تا قیامت‬
‫جدا نشدني وهمراه یکدیگر هستند بنابر این اسالم همیشه زنده‪،‬پیشتاز ‪،‬بدون تغییر‬
‫‪،‬پاسخگوي بشریت است ‪.‬‬
‫پرسش‬ ‫‪-1‬‬
‫انواع معجزه پیامبر اسالم را نام ببرید‬ ‫‪-2‬‬
‫ویژگیهاي قرآن را بیان کنید‬ ‫‪-3‬‬
‫به طور فشرده ترسیمي که قرآن از جهان هستي دارد بیان کنید‪.‬‬ ‫‪-4‬‬
‫دالیل خاتمیت پیامبر گرامي اسالم را بیان کنید‪.‬‬ ‫‪-5‬‬
‫با توجه به تحول ودگرگوني که همیشه در جامعه هست چگونه مي شود اسالم‬ ‫‪-6‬‬
‫خاتم ادیان وپیامبرش خاتم پیامبران باشد؟‬

‫امامت‬
‫یکي از اصول اعتقادي اسالم ‪ ،‬امامت (خالفت) است‪،‬مي دانیم بعد از پیامبر اسالم‬
‫مسلمانان به دو گروه تقسیم شدند‪:‬‬
‫عده اي معتقد بودند پیامبر (ص) جانشیني براي خود تعیین نکرده ‪،‬واین امر را بر عهده‬
‫ا ّمت گذارده که آنها بنیشینند واز میان خود رهبري بر گزینند –این گروه را "اهل سنت "‬
‫مي نامند‪.‬‬
‫گروه دیگر ي معتقد بودند که جانشین پیامبر (ص) همچون خود او باید معصوم از خطا‬
‫واشتباه باشد وداراي علم وافري که بتواند رهبري معنوي ومادي مردم را بر عهده‬
‫بگیرد واساس اسالم را حفظ کند وتداوم بخشد‪.‬‬
‫آنها معتقد بودند تعین چنین کسي تنها از سوي خدا وبه وسیله پیامبر (ص) امکان پذیر‬
‫نیست ‪،‬وپیامبر اسالم این کار را کرده است ‪،‬این گروه را "امامیه "یا "شیعه" مي نا مند‪.‬‬
‫یاد آوري چند نکته ضروري‬

‫آیا طرح این بحث اختالف بر انگیز است؟‬ ‫‪-1‬‬


‫بعضي تا سخن از مسأله امامت به میان مي آید فورا مي گویند امروز روز این حرفها‬
‫نیست ‪،‬روزوحدت مسلمین است ‪،‬وگفتگواز جانشین پیامبر (ص) مایه تفرقه وپراکند گي‬
‫است ما امروز دشمن مشترک داریم که باید به فکر آنها باشیم ‪ .‬ولي این طرز تفکر‬
‫مسلما اشتباه است زیرا‪:‬‬
‫جر وبحثهاي تعصب آمیز وغیر منطقي‬ ‫آنچه مایه اختالف وپراکندگي است ّ‬
‫‪،‬وپرخاشگریهاي کینه توزانه است ‪.‬ولي بحثهاي منطقي ومستد ّل ودور از تعصب‬
‫ولجاجت وپرخاشگري ‪،‬در محیطي صمیمانه ودوستانه ‪،‬نه تنها تفرقه انگیز نیست ‪،‬بلکه‬
‫فاصله ها را کم مي کند ‪،‬ونقاط مشترک را تقویت مي نماید‪.‬‬
‫مه ّم این است که در این بحثها روشن مي شود ما با یکدیگر نقطه هاي مشترک فراواني‬
‫داریم که مي توانیم در برابر دشمنان مشترک ‪،‬روي آن تکیه وتأکید کنیم ‪.‬‬
‫زیرا وجود اختالفات فکري لزوما منجر به تفرقه وپراکندگي نمي شود زیرا ‪ :‬اهل سنت‬
‫وجماعت خود به چهار مذهب ‪(:‬حنفي ‪،‬حنبلي‪،‬مالکي‪،‬وشافعي ) تقسیم مي شوند ولي این‬
‫چهار گروه سبب تفرقه آنها نشد مسلما پذیرش مذهب شیعه به عنوان مذهب فقهي پنجم‬
‫هیچگاه سبب تفرقه دربین مسلمین نخواهد شد (بلکه عدم پذیرش وتعصب همواره موجب‬
‫تفرقه شده است ) همانگونه که در فتوا ي شجاعانه مفتي بزرگ اهل سنت ‪،‬رءس‬
‫دانشگاه جامع االزهر (شیخ شلتوت(ره) ) مبني بر رسمیت فقه شیعه در میان اهل سنت‬
‫‪،‬گام مؤثري به تفاهم اسالمي برجاي گذاشت وروابط دوستانه اي او با مرحوم "ایة للا‬
‫بروجردي"مرجع بزرگ عالم تشیع" ‪،‬از این طریق برقرار شد که سر مشق همه‬
‫مصلحان ووحدت طلبان مسلمان گر دید ‪.‬‬

‫معاد‬

‫اصل پنجم وآخرین اصل اعتقادي ‪،‬که بعد از اصل "توحید" هیچ یک از مسایل عقیدتي‬
‫به اهمیت آن نمي رسد ‪،‬مسأله " معاد " است ‪ .‬در قرآن حدود ‪1200‬آیه در باره معاد‬
‫وجود دارد وتقریبا در تمام صفحات قرآن ذکري از معاد شده است وحدود سي مورد بعد‬
‫از ایمان به خداوند موضوع ایمان به جهان دیگر مطرح شده است مانند ‪ (:‬ویؤمنون باهلل‬
‫والیوم االخر)‪ ،‬بنابر این ایمان به خداوند وحکمت وقدرت وعدالت او بدون ایمان به معاد‬
‫کامل نمي گر دد‪.‬‬

‫اثبات معاد با دالیل قرآني‪:‬‬


‫‪ -1‬یاد آوري آفرینش نخستین ‪:‬‬
‫(هوالذي یبدؤالخلق ثم ّیعیده وهواهون علیه)"خداوندي که ایجاد نمودآفرینش را سپس‬
‫آنهارا آفرید بار دیگرباز گرداندن براي خدا آسان است" روم ‪( 27،‬کما بدأکم تعدون)‬
‫"همانگونه که ّاول شما را آفرید بار دیگر (قیامت)باز مي گر داند" اعراف ‪66-67،‬‬
‫(فسیقولون من یعیدنا قل الذّي فطرکم ّاول ّ‬
‫مرة) "مي پرسندچه کسي ما را دوباره بر مي‬
‫گرداند بگو همان خدایي که بار ّاول شما را آفرید" اسرا‪51،‬‬
‫عربي بیاباني قطعه استخوان پوسیده اي از انساني را پیدا کرد وبا عجله به سوي شهر‬
‫آمده وسراغ پیغمبر اکرم (ص) آمد وفریاد زد‪:‬چه کسي این استخوان هاي پوسیده را زنده‬
‫مي کند؟( قل یحیها الذّي انشأها ّاول ّ‬
‫مرة وهو بکل خلق علیم ) "بگو زنده مي کند آنها را‬
‫همان خدایي که اول بار آفرید او بر هر خلقي دانا ست " یس‪79،‬‬
‫از مجموع آیات مذکور وآیات مشابه استفاده مي کنیم که با توجه به آفرینش نخستین‬
‫وخلقت انسانها باز گرداندن دوباره آنها براي خداوند متعال آسان است ‪ .‬یعني براي‬
‫خداوندي که قدرت بي نهایت دارد همه چیز آسان است (آفریدن در مرتبه اول وباز‬
‫گرداندن آنها در قیامت یکي است)‬
‫چون قدرت او منزه از نقصان است ‪-----‬آوردن خلق وبردنش آسان است‬
‫نسبت به من وتو هر چه دشوار بود ‪-----‬در قدرت پر کمال او آسان است‬

‫‪ -2‬معاد و قدرت مطلقه خداوند‪:‬‬


‫قدرت بي پایان خداوند یکي از صفات الهي است ( اولم یروا ان للا خلق السموات‬
‫بخلقهن بقادر علي ان یحیي الموتي بلي انّه علي ک ّل شیيء قدیر‬
‫ّ‬ ‫واالرض ولم یعي‬
‫"آیا ندانستند خداوندي که آسمانها وزمین را آفرید وازآفرینش آنها ناتوان نبود قادر‬
‫است مروگان را زنده کند آري بر همه چیز توانا است "احقاف ‪33،‬و‪....‬‬

‫‪ -3‬عدالت ومسأله قیامت‪:‬‬


‫مردم در برابر دستورات خداوند دو گروه اند‪:‬گروهي مطیع وفرمانبردار وگروهي‬
‫عاصي وگنه کار وهمین طور مردم نسبت به یکدیگر ‪،‬گروهي ظالم وگروهي مظلوم‬
‫وتحت آزار وشکنجه هاهستند واز نظر زندگي هم عدهاي از هر راه شده عمري را‬
‫در رفاه وآسایش بسر مي برند وعده اي در مقابال ‪،‬یک عمر در فقر وسختي‬
‫ومحرومیت مي باشند‪،‬عدالت پروردگار اقتضا مي کند که پس از این جهان قیامتي‬
‫باشد وحسابي وجزایي بوده باشد که به همه این بر نامه ها رسیدگي شود‪(.‬ام حسب‬
‫الّذین اجترحواالسیات ان نجعلهم کالّذین آمنوا وعملوا الصالحات سواء محیاهم‬
‫ومماتهم ساءما یحکمون وخلق للا السموات واالرض بالحق ولتجزي کل بما کسبت‬
‫وهم ال یظلمون) "آیا کساني که مرتکب گناه شدند گمان مي کنند که ما آنهارا همچون‬
‫کساني که ایمان آورده وعمل صالح انجام دادند قرار مي دهیم که حیات ومرگشان‬
‫یکسان باشد؟چه بدداوري مي کند وخداوند آسمانها وزمین را بحق آفریده است تا هر‬
‫کس در برابر اعمالي که انجام داده است جزاءداده شود وبه آنهاستمي نخواهد شد‬
‫"جاثیه ‪( 22-21،‬افمن کان مؤمنا کمن کان فاسقا الیستوون) "آیاکسي که مؤمن است‬
‫با فاسق یکسان است حتما مساوي نیستند" سجده ‪18،‬‬

‫‪ -4‬معاد وفلسفه آفرینش ‪:‬‬


‫در قرآن حدود صد مرتبه خداوند به کلمه "حکیم "توصیف شده است وما نشانه هاي‬
‫حکمت خداوند را در همه جهان هستي مشاهده مي کنیم ‪،‬حال اگر چنین فرض کنیم‬
‫که مرگ براي انسان پایان همه چیز است واگر بعد از این جهان قیامتي نباشد‬
‫آفرینش پوچ وعبث وبیهوده خواهد بود وهر گز خداوند حکیم کار عبث نمي کند‪.‬آیا‬
‫صحیح است کسي فکر کند آن همه حکمتي که در خلقت جهان هستي بکار رفته‬
‫عبث بوده ونهایت هستي ‪،‬نیستي وفنا باشد؟آیا باور کردني است که خداوند سفره اي‬
‫به اندازه جهان هستي بگستراند وهمه وسایل را براي انسان فراهم کند وسپس با‬
‫مردن همه چیز تمام شده وسفره برچیده شود؟( ربّنا ما خلقت هذا باطال) "خداوندااین‬
‫جهان هستي را پوچ وباطل نیافریدي"آل عمران ‪191،‬‬

‫آثار اعتقاد به معاد‬


‫ایمان واعتقاد به معاد به زندگي انسان مفهوم مي بخشد ورندگي این جهان را‬ ‫‪-1‬‬
‫از پوچي در مي آورد‪.‬‬
‫اعتقاد به معاد انسان در روند تکاملي خویش قرار داده واورا از تحیر وسر‬ ‫‪-2‬‬
‫گرداني نجات مي دهد‪.‬‬
‫ایمان به معاد ضامن اجراي تمام قوانین الهي ‪،‬احقاق حقوق مي گردد وبه انسان‬ ‫‪-3‬‬
‫در برابر سختیها نیرو مي بخشد‪.‬‬
‫اعتقاد به معاد انگیزه اصلي تهذیب نفس ‪،‬عمل به تکالیف شرع ‪،‬فداکاري‬ ‫‪-4‬‬
‫وایثار مي باشد‪.‬‬
‫ایمان به معاد روح دنیاپرستي را که ریشه همه خطایا وجنایات است از بین مي‬ ‫‪-5‬‬
‫برد وخود عامل ترک گناه است ‪.‬‬
‫در نتیجه ایمان به معاد تأثیر بیسار عمیق وگسترده اي در اعمال انسانها دارد زیرا‬
‫اعمال انسان باز تاب اعتقاد او ست وبه تعبیر دیگر رفتار هر انساني با جهان بیني او‬
‫ارتباط وپیوند مستقیم دارد ‪،‬کسي که به قیامت اعتقاد دارد در اصالح خویش وانجام‬
‫اعمال گوناگون فوق العاده سخت گیر است ‪.‬او هر لحظه بخواهد هر کاري انجام دهد‬
‫آثار قطعي آن را در مقابل چشمان خود مي بیند بنابر این همیشه مراقب رفتار خویش‬
‫است ‪.‬‬
‫در مقابل انسانهاي که توجه به جهان پس از مرگ ندارند زندگي دنیا بر ایشان پوچ وبي‬
‫محتوا وتکراري است اگر زندگي دنیا را بدون جهان دیگر در نظر بگیریم درست مانند‬
‫این است که زندگي دوران جنین را بدون این دنیا فرض کنیم که چیزي جز یک زندان‬
‫تاریک نخواهد بود ‪،‬راستي اگر پایان این دنیا فنا ونیستي همیشگي باشد چقدر تاریک‬
‫ووحشتناک است حتّي مرفه ترین زندگي ‪،‬پوچ وبي معني خواهد بود‪،‬مدتي خام وبي‬
‫تجربه تا پخته شدن ‪،‬مدتي رنج تحصیل وتشکیل زندگي وسپس پیري وآنگاه مرگ‬
‫ونابودي چه معناي خواهد داشت ؟پس براي چه زنده ایم ؟خوردن غذا‪،‬پوشیدن لباس‪،‬کار‬
‫وتالش ‪،‬این زندگي تکراري را دهها سال ادامه دادن که آخر چي؟آیا واقعا این آسمان‬
‫گسترده ‪،‬این زمین پهناور این همه تحصیل علم واندختن تجربه واین همه استادان‬
‫ومربیان همه براي چند روز زندگي وسپس نابودي همیشگي است ؟این جاست که پوچي‬
‫زندگي بر آنها که عقیده به معاد ندارند قطعي مي شود‪.‬‬
‫ا ّما کساني که عقیده به معاد دارند ‪ ،‬دنیا را مزرعه اي براي آخرت مي دانند ‪،‬کشتزاري‬
‫که باید در آن بذر افشاني کرده تا محصول آن را در یک زندگي جاویدان وابدي برداشت‬
‫کنیم ‪،‬دنیا گذر گاه وپلي است که باید از آن عبور کرده وبه مقصد برسیم آنهم مقصدي که‬
‫بقول قرآن ‪( :‬فیها ماتشتهیه االنفس وتلّذ اال عین ) "در بهشت آنچه انسانها میل دارند‬
‫موجود است ‪ ،‬آنچه از دیدنش چشمها لذت مي برند‪.‬زخرف‪71،‬‬
‫عظمت چنین عالمي را که ( ال عین رأت وال اذن سمعت )"نه هیچ چشمي مانندش رادیده‬
‫ونه هیچ گوشي شنیده " ‪،‬چقدر گورا وشیرین است رنج وتالش براي رسیدن به چنین‬
‫مقامي وچقدر آسان است تحمل مشکالت وناراحتي ها‪،‬زیرا در نهایت آرامش ابدي‬
‫وجاوداني است ‪.‬‬
‫پس نخستین اثر اعتقاد به جهان پس از مرگ ‪،‬مفهوم دادن وهدف بخشیدن به زندگي‬
‫است زیرا از نظر معتقدین به قیامت ‪ ،‬مرگ نیستي ونابودي نبوده بلکه دریچه اي به‬
‫یک زندگي جاویدان است ‪.‬‬
‫ایمان به معاد عامل مهم تربیت‬
‫عالوه بر این که اعتقاد به وجود محکمه بزرگ آخرت ‪ ،‬فوق العاده در زندگي امروز ما‬
‫مؤثر است ‪.‬فرض کنید در کشوري اعالن شود که در فالن روز هیچ جرمي مجازات‬
‫نخواهد داشت ودوسیه اي براي آن تنظیم نمي شود ومردم مي توانند با اطمینان خاطر‬
‫از عدم مجازات ‪ ،‬آن روزرا به آخر بر سانند ‪ ،‬فکر کنید آن روز اجتماع چه شکلي به‬
‫خود خواهد گرفت ‪ .‬ایمان به رستاخیز ‪ ،‬ایمان به محکمه بزرگي است که با محکمه این‬
‫جهان اصال قابل مقایسه نیست ‪ .‬مشخصات این محکمه به شرح زیر است ‪:‬‬

‫محکمه اي است که نه توصیه در آن مؤثر است ونه "روابط"بر "ضوابط" آن‬ ‫‪-1‬‬
‫حاکم ونه مي توان فکر قضات آن را به ارایه اسناد دروغین تغییر داد‪.‬‬
‫محکمه اي است که نیاز به تشریفات محاکم این جهان ندارد ‪،‬وبه همین دلیل‬ ‫‪-2‬‬
‫طول وتفصیل در آن نیست ‪،‬برق آسا رسیدگي مي کند ودقیقا حکم صادر مي کند ‪.‬‬
‫محکمه اي است که مدارک اتهام افراد ‪،‬خود اعمال آنها ست ‪ ،‬یعني اعمال در‬ ‫‪-3‬‬
‫آن جا حضور مي یابند ‪،‬وارتباط وپیوند شان را با فاعل خود مشخص مي کنند به‬
‫گونه اي که جاي انکار باقي نمي ماند‪.‬‬
‫شهود آن محکمه ‪ ،‬دست وپا وگوش وچشم وزبان وپوست تن انسان و ّحتي‬ ‫‪-4‬‬
‫زمین ودر ودیوار خانه اي است که در آن گناه یا ثواب کرده است ‪،‬مي باشد ‪،‬شهودي‬
‫که همچون اثر طبیعي اعمال انسان قابل انکار نیست ‪.‬‬
‫این محکمه‪ ،‬محکمه اي است که حاکمش خداست ‪،‬خدایي که از همه چیز آگاه‬ ‫‪-5‬‬
‫واز همه کس بي نیاز واز همه عادلتر است ‪.‬‬
‫از این گذشته مجازات وکیفر در آن جا قرار دادي نیست ‪،‬وبیشتر خود اعمال‬ ‫‪-6‬‬
‫ما ست که شکل مي گیرد ودر کنا رما قرار دارد ومدام ما را آزار مي دهد ویا در‬
‫آسایش ونعمت فرو مي برد‪.‬‬
‫ایمان به چنین محکمه اي انسان را به جایي مي رساند که ( علي وار )مي گوید‪:‬‬
‫" بخدا سوگند اگر شبها را تا به صبح به جاي بستر نرم ‪ ،‬بر نوک خارهاي جانگداز به‬
‫سرم برم ‪،‬وروزها دست وپایم در زنجیر باشد ودر کوچه وبازار بکشاند ازآ« خوشترم‬
‫که در محکمه اي بزرگ پرور دگارم حاضر شوم ‪،‬در حالي که ستمي بر بنده اي از‬
‫بندگان خدا کرده باشم ‪،‬ویا حق کسي را غصب نموده باشم ‪ .‬نهج البالغه ‪،‬خ ‪224،‬‬
‫نمونه محکمه قیامت‪،‬درون جان شماست‬
‫از آنجا که مسأله زندگي پس از مرگ ومحکمه عظیم رستاخیز براي انساني که در‬
‫محدوده این جهان زنداني است مطلب تازه به نظر مي رسد ‪ .‬خداوند نمونه کوچکي ازآن‬
‫محکمه را در همین دنیا به ما ارایه داده است که نامش محکمه وجدان است ‪ .‬ولي‬
‫فراموش نکنیم که گفتیم نمونه کوچکي از آن است ‪.‬به عبارت روشنتر ‪ ،‬انسان در برابر‬
‫محکمه ‪،‬محاکمه مي شود‪.‬‬ ‫اعمالي که انجام مي دهد در چند‬
‫نخستین محکمه همان محاکم معمولي بشري است‬
‫‪،‬با تمام ضعفها ونارسایي ها وکمبودهایش‬
‫گرچه همین محاکم معمولي اثر قابل مالحظه اي در تخفیف جرایم دارد‪،‬ولي اساس وپایه‬
‫این محاکم چنان است که هر گز نمي توان از آنها انتظار اجراي عدالت کامل داشت ‪.‬‬
‫زیرا اگر قوانین نادرست وقاضیان ناصالح به آن راه یابند که تکلیفش روشن است‬
‫‪،‬رشوه خواریها‪،‬پارتي بازیها ‪،‬روابط خصوصي‪،‬بازي هاي سیاسي وهزار درد دیگر ‪،‬‬
‫چنان آن را از اثر مي اندازندکه باید گفت نبودش بهتر از وجودش ‪،‬چرا که وجودش‬
‫عامل اجراي مقاصد شوم خود کامگان است‪.‬واگر قوانینش عادالنه وقاضیانش آگاه وبا‬
‫تقوي باشند باز هم بسیارند مجرماني که مي توانند آنچنان ماهرانه عمل کنند که آثار‬
‫جرمي از خود باقي نگذارند‪ .‬یاآنچنان دوسیه سازي وصحنه سازي در محکمه راه‬
‫بیندازند که دست وبال قاضي را ببندندوقوانین را بي اثر سازند‪.‬‬

‫دومین محکمه که از این حساب شده تر ودقیق تر است محکمه‬


‫(مکافات عمل است)‬
‫اعمال ما آثاري دارد که در کوتاه مدت یا دراز مدت دامان مارا خواهد گرفت ‪ .‬اگر این‬
‫حکم عمومي نباشد الاقل در باره بسیاري صادق است ‪.‬‬
‫حکومتهایي را دیدیم که بنا جور وظلم وستم گذاردند وهر چه از دستشان ساخته بود‬
‫کردند ‪،‬ا ّما سر انجام در همان دامي که خود بافته بودند افتادند‪.‬وعکس العملهاي اعمالشان‬
‫دامانشانرا گرفت وچنان سقوط کردند ونابود شدند که اثري از آنها جز لعن ونفرین باقي‬
‫نماند‪.‬از آنچه که مکافات عمل همان روابط علت ومعلول وپیوند هاي عیني خارجي است‬
‫کمتر کسي مي تواند با صحنه سازیها از چنگال آن رهایي یابد‪.‬تنها نارسایي این محکمه‬
‫این است که عمومي وکلي وهمگاني نیست ‪،‬وبهمین دلیل ما را از محکمه بزرگ‬
‫رستاخیز بي نیاز نمي کند‪.‬‬

‫سو امین محکمه که از این هم دقیقتر وحساب شده تر است ؟محکمه‬


‫وجدان " است ‪.‬‬
‫در حقیقت همان گونه که منظومه شمسي با آن نظام شگرفش به صورت بسیار کوچکي‬
‫در دل یک اتم خالصه شده ‪،‬مي توان گفت که محکمه قیامت نیز ماکت کوچکش در‬
‫درون جان ما ست ‪.‬‬
‫زیرا در درون وجود انسان نیروي مر موزي است که فال سفه آنرا "عقل عملي"مي‬
‫نامند وقرآن مجید "نفس لوا ّمه"مي خواند وامروز از آن به "وجدان"تعبیر مي کنند‪.‬‬
‫همین که کار خوب وبد از انسان سر بزند به سرعت این محکمه تشکیل مي شود وبدون‬
‫سر وصدا ‪ ،‬اما کامال ج ّد ي واصولي ‪،‬محاکمه را شروع مي کند ‪،‬ودر نتیجه حکمش را‬
‫به صورت مجازاتها یا تشویقها ي رواني به اجرادر مي آورد‪.‬‬
‫گاه آنچنان مجرمان را از درون شالق مي زند وتحت شکنجه روحي قرار مي دهد که‬
‫مرگ را با آغوش باز استقبال مي کنند ‪،‬وآن را بر زندگي ترجیح مي دهند ‪،‬ودر‬
‫وصیتنامه اي خود مي نویسند اگر ما دست به خودکشي زدیم براي نجات از عذاب‬
‫وجدان بود ‪.‬‬
‫گاه در مقابل یک کار خوب انسان را آنچنان تشویق مي کند که اورا به وجد وسرور وا‬
‫مي دارد ‪،‬آرامشي عمیق در درون جان احساس مي کند‪،‬آرامشي بسیار دل انگیز‬
‫وتوصیف ناکردني که لذت وشکوه آن در هیچ بیاني نمي گنجد‪.‬‬
‫این محکمه عجایب وویژگیها دارد"‬

‫در این محکمه قاضي ‪،‬شاهد ومجري حکم وتماشاچي همه یکي است ‪،‬همان‬ ‫‪-1‬‬
‫نیروي وجدان است که شهادت مي دهد قضاوت مي کند وسپس آستین باال مي زند‬
‫وحکم خود را اجرا مي کند‬
‫برخالف محاکم هاي پر سروصدا ي عادي که گاه یک محاکمه چندین سال‬ ‫‪-2‬‬
‫بطول مي انجامد ‪،‬محاکمه این محکمه برق آسا ست ‪،‬ومعموال نیاز به وقت وزمان‬
‫ندارد ‪،‬البته گاه براي ثابت شدن مدارک جرم وکنار رفتن پرده هاي غفلت از مقابل‬
‫چشم دل نیازمند به زماني هست ‪،‬ولي بعد از ارایه مدارک ‪ ،‬صدور حکم فوري‬
‫وقطعي است ‪.‬‬
‫حکم این محکمه یک مرحله اي است واز محاکم استیناف وتجدید نظر ودیوان‬ ‫‪-3‬‬
‫عالي ومانند آن در این جا خبري نیست ‪.‬‬
‫این محکمه فقط کیفر نمي دهد‪،‬بلکه به وظیفه شناسان نیز پاداش مي دهد‪،‬بنابر‬ ‫‪-4‬‬
‫این محکمه اي ست که نیکان وهم بدان در آنجا محاکمه مي شوند وبه تناسب‬
‫اعمالشان پاداش وکیفر مي بینند‪.‬‬
‫کیفر هاي این محکمه هیچ شباهتي با کیفر هاي معمولي ندارد‪،‬در ظاهر ‪،‬نه‬ ‫‪-5‬‬
‫محبس ‪،‬ونه شالق ‪،‬ونه چوبه دار ي ‪،‬ویاچوخه آتشي ‪،‬اما جان را چنان از درون مي‬
‫سوزاند وبه محبس مي افکند که دنیا با تمام وسعتش براي انسان تنگ مي شود ‪ ،‬تنگ‬
‫تر از سلول انفرادي یک محبس مخوف ووحشتناک ‪.‬‬
‫خالصه ‪ ،‬این محکمه از نوع محاکم هاي این جهان نیست که از نوع محاکم رستاخیز‬
‫است ‪.‬‬

‫پرسش‬
‫‪-1‬چگونه آفرینش نخستین دلیل معاد مي شود؟‬
‫‪-2‬چگونه قدرت خداوند دلیل معاد است ‪ ،‬آیه اي در این مورد بیان کنید‬
‫‪-3‬برهان عدالت براي اثبات معاد چیست؟چگونه از راه فلسفه آفرینش ‪ ،‬اثبات معاد مي‬
‫کنید؟‬
‫‪-4‬آثار اعتقاد به معاد را بیان کند‬
‫‪-5‬زندگي کسي که اعتقاد به معاد ندارد چگونه است؟‬
‫‪-6‬تفاوت محکمه رستاخیز با محاکم این جهان درچیست؟‬
‫‪-7‬انواع محاکم را نام ببرید‬
‫‪ -8‬ویژگیهاي محکمه "وجدان " را بیا ن کنید‬

‫معاد جسماني وروحاني است‬


‫آیا حیات بعد از مرگ روحاني است؟یعني بدن مي پوسد ومتالشي مي شود وزندگي‬
‫آخرت تنها مربوط به روح است ویا فقط جسماني است وروح هم از خواص وآثار جسم‬
‫است ؟یا این که روحاني ونیمه جسماني است (جسم لطیفي که برتر از این جسم دنیوي‬
‫است )ویا زندگي پس از مرگ هم باجسم مادي وهم روح است وبار دیگر به یکدیگر‬
‫متحد شده وحاضر مي شوند؟‬
‫هر چهار نظریه ‪،‬طرفداراني دارد ‪،‬اما مطابق آیاتي از قرآن ‪ ،‬واحادیث فراواني داللت‬
‫؛ودر این مورد جاي تردید ي نیست‪.‬‬ ‫دارد که معاد جسماني وروحاني است‬
‫در موارد متعدد ‪،‬قرآن به منکراني که مي پرسیدندچگونه ما وقتي خاک شدیم و‬ ‫‪-1‬‬
‫یابه صورت استخوانهاي پوسیده در آمدیم زنده مي شویم ‪،‬پاسخ دادوما در بخش‬
‫استداللهاي قرآن بیان کردیم (مانند سوره یس‪)78-79،‬‬
‫نمونه دیگر آیه ‪3‬و‪ 4‬از سوره قیامت که مي فرماید ‪:‬آیا انسان مي پندارد که ما‬ ‫‪-2‬‬
‫استخوانهاي اورا جمع نخواهیم کرد ‪،‬آري قادریم که حتّي خطوط سر انگشتان را‬
‫مرتب کنیم ‪،‬که قدرت خداوند بر جمع استخوانهاوتسویه سر انگشتان دلیل دیگري بر‬
‫معاد جسماني وروحاني مي باشد‪.‬‬
‫سوم ‪،‬آیاتي که مي گوید انسانها از قبرها بر مي خیزند‪،‬روشن است که‬‫نمونه ّ‬ ‫‪-3‬‬
‫قبر هاجایگاه جسم انسانها ست ودر نزد دانشمندان اسالمي مسلم است که بازگشت‬
‫جسم بدون روح ممکن نیست (جسم بي روح همان مرده است)در نتیجه آیاتي از این‬
‫(وان الساعة آتیة الریب فیها ّ‬
‫وان‬ ‫ّ‬ ‫قبیل دلیل روشن بر معاد جسماني وروحاني است ‪:‬‬
‫للا یبعث من في القبور)"شکي در قیامت نیست وحتما خداوند تمام کساني که در‬
‫قبرها هستند زنده مي کند" حج‪ 7،‬وسوره یس‪51-52،‬وآیات دیگر ‪.‬‬
‫آیاتي که از انواع نعمتهاي مادي بهشتي (میوه ها‪-‬نهرها‪-‬خوردني ها‪-‬ونوشیدني‬ ‫‪-4‬‬
‫ها‪-‬لباسهاي مختلف‪-‬وانواع لذایذ جسماني دیگر)سخن مي گوید ‪.‬البته لذتهاونعمتهاي‬
‫بهشت منحصر به مادیات نیست ولذایذ معنوي وروحي فراواني دارد ‪.‬‬
‫آیاتي که از انواع کیفرها وعذابها ي مختلف مجرمان سخن مي گوید که‬ ‫‪-5‬‬
‫بسیاري ار آنهابرجسم است ‪.‬این آیات در قرآن فراوان است که به چند آیه اشاره مي‬
‫کنیم ‪:‬‬
‫(یوم یحمي علیها في نار جهنم فتکوي بها جباهم وجنوبهم وظهورهم ) "روزي که آنها را‬
‫در آتش جهنم گرم وسوزنده وارد کرده وبا آن صورتها وپهلوها وپشتهایشان را داغ مي‬
‫کنند"توبه ‪35،‬‬
‫مس سقر) "آن رزي که در آتش دوزخ بر‬
‫( یوم یسحبون في النار علي وجوههم ذو قوا ّ‬
‫صورتهایشان کشیده مي شوند وبه آنها مي گویند بچشید آتش دوزخ را" قمر‪48،‬‬
‫( تصلي نارا حامیه –تسقي من عین آنیة‪-‬لیس لهم طعام االمن ضریع ال یسمن وال یغني‬
‫من جوع) "ودر آتش سوزان وارد مي گردند –از چشمه هاي فوق العاده داغ به آنهامي‬
‫نوشانند‪-‬طعامي غیر از ضریع (خار خشک تلخ وبد بو) ندارند‪-‬غذایي که نه انها را فربه‬
‫مي کند ونه رفع گرسنگي مي کند" غاشیه‪7-4،‬‬
‫از این قبیل آیات بسیار است که در بحث جهنم به آن اشاره مي شود وهمه داللت بر معاد‬
‫جسماني وروحاني دارد‪ .‬اگر معاد فقط جنبه روحاني داشت عذابهاي جسماني معناي‬
‫نداشت ‪.‬‬
‫آیاتي در قرآن از سخن گفتن اعضاي بدن انسان در روز قیامت سخن مي گوید‬ ‫‪-6‬‬
‫که دلیل روشني بر جسماني وروحاني بودن معاد مي باشد ‪.‬‬
‫آیاتي که نمونه هایي از معاد را در همین دنیا به صورت جسماني وروحاني‬ ‫‪-7‬‬
‫ثابت مي کند ‪.‬مانند داستان حضرت ابراهیم ومرغهاي چهارگانه که زنده شدند(سوره‬
‫بقره ‪،).26،‬داستان مقتول بني اسرایل که زنده شدند(بقره‪)73،‬و‪..‬همه اینهادالیل‬
‫محکمي براي جسماني وروحاني بودن معاد است‬
‫برزخ یا قیامت صغري‬
‫هر کس قدم به این جهان مي گذارد نا چار چهار دوره را خواهد دید‪:‬‬

‫دوران تولد تا مرگ که عالم دنیا ست‪.‬‬ ‫‪-1‬‬


‫دوره مرگ تا بر پایي قیامت که به آن عالم برزخ گقته مي شود‪.‬‬ ‫‪-2‬‬
‫قیامت کبري‪.‬‬ ‫‪-3‬‬
‫بهشت یا دوزخ‪.‬‬ ‫‪-4‬‬
‫برزخ به معناي فاصله وحایل بین دو چیزي است ‪،‬در اینجا منطور از برزخ جهاني‬
‫است که بین دنیا وآخرت است ‪.‬هنگامي که روح از بدن جدا مي شود (قبل از آنکه بار‬
‫دیگر در قیامت به بدن اصلي بر گر دد) در یک جسم لطیفي که با آن بدن مثالي مي‬
‫گویند قرار مي گیرد وتا بر پا شدن قیامت با او خواهد بود‪.‬‬
‫لحظه مرگ انسان در مرز دنیا وآخرت قرار مي گیرد وبه فر مایش حضرت علي (ع) ‪:‬‬
‫(لکل دار باب وباب دار االخرةالموت)"براي هر خانه اي دري هست ودرب خانه آخرت‬
‫مرگ است "شرح نهج البالغه ‪،‬ابن ابي الحدید‬
‫به طوري که از بعضي احادیث استفاده مي شود هنگام مرگ اموري براي ما روشن‬
‫وآشکار مي گر دد ‪:‬‬
‫‪ -1‬دیدن ملک الموت ومالیکه دیگر ‪.‬‬

‫مشاهده پیغمبر اکرم (ص) وامامان معصوم (ع)‬ ‫‪-2‬‬


‫دیدن جایگاه خود در بهشت یا دوزخ‪.‬‬ ‫‪-3‬‬
‫تجسم اعمال وتوجه به پرونده عمر گذشته‪.‬‬ ‫‪-4‬‬
‫تجسم اموالي که جمع کر ده ‪.‬‬ ‫‪-5‬‬
‫تجسم اوالد وخویشان ودوستان‪.‬‬ ‫‪-6‬‬
‫تجسم شیطان‬ ‫‪-7‬‬
‫این حالتي است که حتي خوبان ونیکو کاران ازآن دلهره دارند وپناه برخدا مي بردند‪.‬در‬
‫این هنگام انسان وقتي بعضي از اسرار پشت پرده دنیا (جهان برزخ) را مي بیند‪،‬نتیجه‬
‫اعمالش آشکار گشته ودست خود را خالي از حسنات ‪،‬وپشت خود را سنگین از بار‬
‫گناهان مي بیند‪،‬به شدت از گذشته خود پیشمان شده وتقاضاي باز گشت براي جبران‬
‫گذشته مي کند‪:‬حتي اذا جاءاحدهم الموت قال ربّ ارجعون لعلّي اعمل صالحا فیما ترکت‬
‫کال انّها کلمة هو قایلها "زماني که مرگ یکي از آنها مي رسد مي گوید‪:‬پروردگار‬
‫من‪،‬مرا باز گردانید شاید آنچه ترک کردم جبران کرده وعمل صالحي انجام دهم ‪،‬به او‬
‫مي گویند چنین نیست این سخني است که او مي گوید"مؤمنون ‪..1-99،‬یعني این سخن‬
‫رابه زبان مي گوید واگر برگردداعمالش چون گذشته است همانگونه که مجرمان وقتي‬
‫گرفتار مجازات مي شوند چنین مي گویند ولي وقتي گرفتاري یا مجازات بر طرف شد‬
‫غالبا اعمال قبل را تکرار مي کند‪.‬‬
‫براي اثبات عالم برزخ ‪،‬آیات قرآن واحادیث بسیاري وارد شده است گرچه از طریق‬
‫ّ‬
‫تحسبن الذین قتلوا في‬ ‫سي (ارتباط باارواح)هم به اثبات رسیده است‪.‬مانند‪( :‬وال‬
‫عقلي یاح ّ‬
‫سبیل للا امواتا بل احیاءعند ربّهم یرزقون) "هر گز گمان مکن آنها که در راه خدا کشته‬
‫شدند مردکانند بلکه آنها زنده اند ونرد پرور دکار شان روزي مي خورند‪ ".‬آل‬
‫عمران‪ ( 169،‬وال تقولوا لمن یقتل في سبیل للا اموات بل احیاءولکن ال تشعرون ) "به‬
‫آنان که در راه خدا کشته مي شوند مرده نگویید بلکه آنها زنده اند وشما نمي فهمید" بقره‬
‫‪154،‬‬
‫این دو آیه حیات برزخي وروزي خوردن شهدا را ثابت مي کند ‪ .‬وا ّما عذاب کافران در‬
‫برزخ ‪( :‬النار یعرضون علیها غدّوا وع ّ‬
‫شیا ویوم تقوم الساعة ادخلوا آل فرعون‬
‫اشدّالعذاب ) "صبح وشام آتش عذاب بر آنان عرضه مي شود وروزي که قیامت بر پا‬
‫شد دستور مي رسد آل فرعون را در سخت ترین عذابها وارد کنید " غافر ‪ 46،‬آیه‬
‫بوضاحت عذاب آل فرعون را دو قسمت کرده است ‪:‬‬
‫آتش صبح وشام در برزخ‬ ‫‪-1‬‬
‫شدید ترین عذاب در قیامت‪.‬‬ ‫‪-2‬‬

‫پرسش‬
‫در باره چگونگي حیات بعد از مرگ چه نظریات وجود دارد؟‬ ‫‪-1‬‬
‫با استفاده از قران حیات یعد از مرگ را چگونه تحلیل مي کنید؟‬ ‫‪-2‬‬
‫‪ -3‬نمونه هایي از معاد جسماني وروحاني که در همین دنیا اتفاق افتاده فراوان‬
‫است ‪ 2‬مورد را بیان کنید‬
‫‪ -4‬انسان در لحظه مرگ چه مي بیند؟‬
‫‪ -5‬هر انسان از تولد به بعد چند دوره را مي گذراند؟‬
‫‪ -6‬برزخ یعني چه وچه دوره اي است؟‬
‫‪ -7‬قران در باره برزخ چه مي گوید؟آیه اي بینویسید‪.‬‬
‫بهشت ودوزخ وتجسم اعمال‬
‫بسیار ي از خود مي پرسند آیا عالم پس از مرگ درست مانند این جهان است ‪ ،‬یا با آن‬
‫تفاوتهایي دارد؟نعمتهایش ‪ ،‬کیفر هایش وخال صه نظام وقوانیني که بر آن حاکم است‬
‫همانند این جهان مي باشد ؟‬
‫در پاسخ باید گفت ‪ :‬شواهد بسیار در دست داریم که نشان مي دهد آن جهان با این جهان‬
‫فرق بسیار زیادي دارد‪،‬تا آنجا که آنچه از قیامت در این جهان مي دانیم همانند شبحي‬
‫است که از دور مي بینیم ‪.‬‬
‫بهتر این است از همان مثال (جنین) استفاده کنیم ‪:‬همان قدر که میان "عالم جنین "با این‬
‫"دنیا" فاصله است ‪،‬میان این "جهان "با"جهان دیگر"فاصله وجود دارد ‪ ،‬یا بیشتر‪.‬‬
‫باالخره سر نوشت نهایي انسان سر انجام بهشت ویا دوزخ است ‪،‬این پایان ‪ ،‬قیامت‬
‫وابتداي زندگي نوین است ‪.‬‬
‫بهشت ونعمتهاي بهشتي‬
‫بهشت یعني کانون انواع نعمتهاي معنوي ومادي ‪،‬آیات واحادیث بسیاري در باره صفات‬
‫بهشت وبهشتیان ونعمت هاي مختلف آن آمده است این نعمتها روحاني وجسماني است‬
‫وقبال بیان شد که معاد جسماني وروحاني است وباید جسم وروح هردو بهره مند گردند‬
‫‪ .‬فقط فهرستي از این نعمتها را بیان مي کنیم ‪:‬‬
‫نعمت هاي جسماني‬

‫باغهاي بهشتي ‪ :‬در بیش از یکصد آیه قر ان مجید تعبیر جنّت وجنّات و‪...‬آمده‬ ‫‪-1‬‬
‫است ‪،‬باغهایي که قابل مقایسه با بغهاي دنیا نیست واصال براي ما قابل درک نیست ‪.‬‬
‫قصرهاي بهشت‪ :‬تعبیر هاي مانند (ومساکن طیبه ) مي فهما ند که محل‬ ‫‪-2‬‬
‫سکونت بهشتیان تمام مزایا را دارد‪.‬‬
‫فرشها وتختهاي گوناگون ‪:‬از نعمتهاي جالب بهشت فر شهاي زیبا ودل اگیز‬ ‫‪-3‬‬
‫است که با تعبیر هاي مختلف نقل شده است ‪.‬‬
‫غذاهاي بهشتي ‪:‬از مجموع آیات قرآن استفاده مي شود که غذاهاي بهشت کامال‬ ‫‪-4‬‬
‫متنوع است وجمله (مما یشتهون)"از هر نوع که بخواهند" معناي وسیعي دارد‬
‫وقسمت عمده آن میوه هاي مختلف است‬
‫شرابهاي طهور ‪:‬نوشیدنیها بهشت کامال متنوع ونشاط افرین است وبه قول‬ ‫‪-5‬‬
‫قرآن (لذّ َّةللشاربین)" مایه لذت نوشندگان است"وهمیشه تازه وهیچ وقت ظعم آن‬
‫تغییر نمي کند ‪،‬زاللوخوشبو است ‪.‬‬
‫لباسها وزینتها‪:‬لباس زینت که براي انسان مهم است ‪ ،‬با تعبیر هاي مختلفي از‬ ‫‪-6‬‬
‫لباس اهل بهشت (درآیات واحادیث)توصیف شده است که همه حکایت از زیبایي‬
‫وجذابیت آن مي باشد ‪.‬‬
‫همسران بهشتي ‪:‬همسر شایسته وسیله آرامش انسان است ‪.‬بلکه اساس لذت‬ ‫‪-7‬‬
‫روحاني هم هست ‪ .‬در قرآن واحادیث به تعبیر هاي مختلف از این نعمت بهشتي‬
‫سخن به میان آمده است واز آن توصیف بسیار شده است ‪ .‬یعني همسران بهشتي‬
‫داراي تمام امتیازات ظاهري وباطني هستند ‪.‬‬
‫هرچه بخواهند ‪(:‬فیهاما تشتهیه االنفس وتلذّاالعین)"در بهشت آنچه دل مي‬ ‫‪-8‬‬
‫خواهد وچشم از آن لذت مي برد موجود است "این باالترین تعبیري است که درباره‬
‫نعمتهاي بهشت آمده است ‪.‬یعني همه لذتهاي جسمي وروحي موجود است‪.‬‬
‫نعمتهاي روحاني ‪:‬‬
‫نعمتهاي روحاني بهشت به مراتب از لذتهاي مادي وجسماني واالتر وپر شکوه تر است‬
‫‪ .‬ولي از آنجاکه نعمتهاي معنوي معموال در وصف نمي گنجد (یعني گفتني وشنیدني‬
‫نیست بلکه رسیدني ‪،‬یافتني وچشیدني است )لذا در قرآن واحادیث غالبا سر بسته به آن‬
‫اشاره شده است که ذیال بطور خال صه بیان مي کنیم ‪:‬‬

‫احترام مخصوص‪:‬از هنگام ورود به بهشت استقبال فرشتگان واحترامات ویژه‬ ‫‪-1‬‬
‫آغاز مي شود واز هر دري فرشته ها وارد شده ومي گویند سالم بر شما به جهت‬
‫صبر واستقامتتان ‪،‬چه عاقبتي خوبي پیدا کردید‪.‬‬
‫محیط آرامش ‪:‬بهشت دار السالم است ‪،‬خانه امن وامان است (ادخلوالجنة ال‬ ‫‪-2‬‬
‫خوف علیکم وال انتم تحزنون) "داخل بهشت شوید که دیگر هیچ غصه اي بر شما‬
‫نخواهد بود‪".‬اعراف ‪49،‬‬
‫دوستان وهمراهان با وفا‪:‬یکي از بهترین لذات روحاني بهره مند شدن از‬ ‫‪-3‬‬
‫دوستان با صفا وبا کمال است ‪.‬قرآن تعبیرش چنین است ‪( :‬وحسن اولءک رفیقا)چه‬
‫رفیقان خوبي این فضل ومرحمت خداوندي است "‬
‫برخورد هاي آمیخته از محبّت‪:‬در بهشت صفا وصمیمیت ومحبت فضا را پر‬ ‫‪-4‬‬
‫نشاط مي کند ‪ .‬هیچ سخن بیهوده اي نیست فقط سالم است ‪( :‬في شغل فاکهون) "سر‬
‫گرمیهاي خوشحال کننده دارند"‬
‫نشاط وخوشحالي فوق العاده ‪( :‬تعرف في وجوههم نضرةالنعیم ) "در چهره‬ ‫‪-5‬‬
‫هاي آنان طراوت ونشاط نعمت را مي بیني "مطففین‪ ( 24،‬وجوه یومءذ مسفرة‬
‫ضاحکة مستبشرة) "صورتهایي که در آن روز نوراني ‪،‬گشاده ‪،‬خندان ومسرور است‬
‫"عبس‪38-39،‬‬
‫دوزخ وعذاب هاي دوزخیان‬
‫دوزخ یاجهنم ‪ :‬یعني کانون قهر وغضب الهي ‪،‬با انواع رنجها وشکنجه هاوسختي ها‬
‫‪،‬عذابهاي جهنم نیز جسماني وروحاني است واگر کسي فقط به مجازاتهاي روحي‬
‫ومعنوي تفسیر کند بخش عظیمي از آیات قرآن را نادیده گرفته است در بحث معاد بیان‬
‫شد که معاد جسماني وروحاني است پس بهشت وجهنم و نعمتهایشان هم روحاني‬
‫وجسماني خواهد بود‪.‬‬
‫عذابهاي جسماني ‪:‬‬

‫شدّت عذاب‪:‬عذاب جهنم به اندازه اي شدید است که شخص گنهکار دوست مي‬ ‫‪-1‬‬
‫دارد فرذندان‪،‬همسر‪،‬برادر‪،‬دوست ‪ ،‬قبیله وحتي همه اي روي زمین را فدا کند تا‬
‫سبب نجاتش فراهم شود (یودّالمجرم لو یفتدي من عذاب یو مءذ ببنیه وصاحبته واخیه‬
‫وفصیلته الّتي تؤویه ومنفي االرض جمیعا ث ّمینجیه) "گنهکاردوست مي دارد فرزندان‬
‫خود را در برابر عذاب آن روز فداکند وهمسر وبرادرش وقبیله اش را که همیشه ار‬
‫او حمایت مي کردندوتمام مردم روي زمین را ‪ ،‬تا مایهء نجاتش شود‪".‬معارج ‪-14،‬‬
‫‪11‬‬
‫غذاها ونوشیدني هاي دوزخیان ‪( :‬ان َّّالشجرة الزقّوم طعام االثیم کالمهل یغلي‬ ‫‪-2‬‬
‫في البطون کغلي الحمیم )"همانا درخت زقوم غذاي گنهکاران است همانند آهن گداخته‬
‫در شکمها مي جوشد‪،‬جوششي چون آب سوزان " دخان‪43-46،‬‬
‫لباس جهنمیان ‪( :‬وتري المجرمین یومءذ مقّرنین في االصفاد سرابیلهم من‬ ‫‪-3‬‬
‫قطران ونغشي وجوههم النار) "در آن روز گنهکاران را همراه هم درغل وزنجیر مي‬
‫بیني لباسشان از قطران (ماده چسبنده بد بوي قابل اشتعال)است وصورتهایشان را‬
‫آتشمي پوشاند"ابراهیم‪49-.5،‬‬
‫عذابهاي گوناگون ‪:‬همه چیز جهنم رنگ عذاب دارد زیرا جهنم کانون قهر‬ ‫‪-4‬‬
‫(ان الذین کفروا بایاتنا سوف نصلیهم نارا کلما نضجت جلودهم بدّلنا هم‬‫وغضب است ّ‬
‫جلودا غیرها لیذوقوا العذاب انّاهلل کان عزیزا حکیما)" همانا کساني که به آیات ما کافر‬
‫شدند بزودي آنها را در آتشي وارد مي کنیم که هر چه پوستهاي آنها سوخت پوستهاي‬
‫دیگر ي به جاي آنها قرار مي دهیم تا عذاب را بچشد‪،‬خداوند توانا وحکیم است "حج‬
‫‪19-.2،‬‬
‫از مجموع آیاتي که در باره عذاب جهنمیان آمده ‪،‬به دست مي آید که کیفر اهل جهنم به‬
‫وصف نمي گنجد وبسیارشدید ودرد ناک است ‪.‬‬
‫عذابهاي روحي‬

‫غم وانده وحسرت بي پایان‪( :‬کلما ارادوا ان یخرجوامنها من غ ّم اعیدوا فیها‬ ‫‪-1‬‬
‫وذوقوا الحریق) "هر زماني بخواهند از غم وغصه هاي جهنم خارج شوند آن را بر‬
‫مي گردانند وگفته مي شود بچشید عذاب سوزان را" حج ‪22،‬‬
‫خواري وذلت فراوان ‪( :‬والذّین کفروا وکذبوا بآیاتنا فاوألک لهم عذاب مهین )‬ ‫‪-2‬‬
‫"وکساني که کافر شدند وآیات ما را تکذیب کردند براي آنها عذاب خوار کننده اي‬
‫است " حج ‪57 ،‬‬
‫در موارد متعددي از قرآن ذلت وخواري اهل جهنم را بیان مي کند همانگونه که آنها در‬
‫دنیا مؤمنین را خوار مي نداشتند‪.‬‬

‫تحقیر وسر زنش بسیار‪:‬وقتي دوزخیان مي گویند پروردگارا ما را از دوزخ‬ ‫‪-3‬‬


‫خارج کن اگر به اعمال گذشته بر گردیم قطعا ستمگر یم‪،‬به آنها گفته مي شود‬
‫‪(:‬اخسءوافیها وال تکلّمون) "دور شویددر دوزخ وبا من سخن نگویید"مؤمنون‪1.8،‬‬
‫این تعبیر (اخسءوا) جمله اي است که هنگام دور ساختن سگ به کار مي رود واین‬
‫جمله براي تحقیر ستمگران وگنهکاران است ‪.‬‬

‫جاودانگي عذاب وکیفر ‪( :‬ومن یعص للا ورسوله فانّله نار جهنم خالدین فیها‬ ‫‪-4‬‬
‫ابدا) "کسي که نافرماني خدا ورسولش کند براي او آتش جهنم است که همیشه در آن‬
‫خواهد ماند" جن ‪23،‬‬
‫خلود وهمیشگي که براي گروهي از اهل جهنم هست بسیار دردناک وسخت خواهد بود‬
‫زیرا هر کس در مشکلي به سر مي برد فقط شادیش امید نجات است اما شدت بیچارگي‬
‫در موردي است که هیچ امید نجات نباشد ‪ .‬عالوه براینها دوري از رحمت خداوند از‬
‫شدیدترین آالم روحي است ‪( :‬فکیف اصبر علي فراقک)‬
‫سؤال ‪ :‬چگونه مي شود انساني که حد اکثر صد سال گناه کرده است هزاران سال بلکه‬
‫همیشه عذاب شود ‪،‬عذاب همیشگي چگونه با عدل ساز گار است ؟‬
‫جواب ‪ :‬بعضي گناهان مانند کفر ‪،‬اثرطبیعیش عذاب همیشگي است ‪.‬مثال اگر راننده اي‬
‫با تخلف از قوانین رانندگي موجب تصادف ومثال قطع پا ها گردد‪،‬تخلف او یک لحظه‬
‫بوده ولي تا آخر عمر از نعمت پاها محروم است ‪ .‬قرآن مي فرماید‪( :‬وال تجزون اال‬
‫ماکنتم تعملون) "هرگز جزا داده نمي شوید مگربه آنچه عمل کرده اید"یس‪ 54،‬خلود اثر‬
‫خود عمل است ‪.‬‬
‫تجسم اعمال‬
‫قابل توجه اینکه از آیات بسیاري از قرآن استفاده مي شود که در رستاخیز اعمال ما‬
‫زنده مي شود ‪،‬ودر صورتهاي مختلفي باما خواهد بود‪،‬ویکي از بخشهاي مهم پاداش‬
‫وکیفر همین تجسم اعمال است‪.‬‬
‫ظلم وبیدادگري به شکل ابري سیاه وظلماني اطراف ما را فرا خواهد گرفت ‪،‬چنانکه در‬
‫حدیثي از پیامبر(ص)‪( :‬الظلم هوالظلمات یوم القیامة) اموال نا مشروع یتیمان به صورت‬
‫شعله هاي آتش ما را فرو مي گیرد (سوره نسا‪ ).1،‬وایمان بصورت نور وروشنایي‬
‫اطراف ما را روشن مي کند (سوره حدید‪)12،‬‬
‫ربا خوراني که با عمل زشت وننگین خود تعادل اقتصادي جامعه را بر همزده بودند‬
‫همچون بیماران مصروعي خواهند بود که به هنگام بر خاستن قادر به حفظ تعادل خود‬
‫نیستند گاهي زمین مي خورند وگاه برمي خیزند (سوره بقره ‪)27،‬‬
‫مي دانیم علم ودانش امروز مي گوید چیزي در جهان نابود نمي شود ماده وانرژي دایما‬
‫تغییر شکل وصورت مي دهد‪.‬بي آنکه هرگز ازبین برود ‪،‬افعال واعمال ما که از این دو‬
‫خارج نیستند به حکم این قانون به طور جاوداني مي مانند ‪،‬هر چند شکل آنها عوض‬
‫شود‪.‬‬
‫قرآن مجید در عبارت کوتاه وتکان دهنده اي در باره قیامت مي گوید ‪ ):‬ووجدوا ما‬
‫عملوا حاضرا) "مردم اعمال خود را در آنجا حاضر مي بینند" ‪:‬کهف ‪49،‬‬
‫توجه به این حقیقت که اعمال ما از کوچک وبزرگ‪،‬نیک وبد‪،‬در این جهان ثابت‬
‫ومحفوظ مي ماند واز بین نمي رود ‪،‬ودر رستاخیز همه جا باما خواهد بود مي تواند‬
‫هشدار به همگان باشد ‪،‬تا در برابر زشتیها وبدیها محتاط وسختگیر باشیم ‪،‬ونسبت به‬
‫نیکیها عالقمند ووفادار‪.‬‬
‫عجیب اینکه امروز نیز دستگاههاي اختراع شده که مي تواند گوشه اي از این مسأله را‬
‫در همین دنیا براي ما مجسم کند ‪:‬یکي از دانشمندان مي نویسد ‪:‬امروز توانسته اند امواج‬
‫صوتي کوزه گران مصري دو هزار سال پیش را منعکس کنند‪،‬به طوري که قابل شنیدن‬
‫باشد‪،‬زیرا در موزه هاي مصر کوزه هایي از دو هزار سال قبل باقي مانده که به هنگام‬
‫ساختن آنها با چرخهاي مخصوص وبه وسیله دستها امواج صوتي کار گران در بدنه‬
‫کوزه هانقش بسته وامروز توانسته اند آن اموج را از نو زنده کنند به طوري که ما با‬
‫گوش خود آن را بشنویم ‪.‬‬

‫پرسش‬ ‫‪-1‬‬
‫پنج مورد از نعمت هاي جسماني بهشت را بیان کنید‬ ‫‪-2‬‬
‫نج مورد از نعمت هاي روحاني بهشت را بیان کنید‬ ‫‪-3‬‬
‫سه مورد از عذابهاي جسماني اهل دوزخ را بیان کنید‬ ‫‪-4‬‬
‫سه مورد از عذابهاي روحي جهنمیان را بیان کنید‬ ‫‪-5‬‬
‫مسأله شفاعت‬
‫مسأله شفاعت یکي از مسایل مهم دیني واعتقادي است ودر قرآن مجید وروایات‬
‫پیشوایان دیني از آن بسیار یاد شده است براي روشن شدن بحث به مطالبي باید توجه‬
‫کنیم ‪:‬‬

‫معناومفهوم شفاعت چیست ؟ در لسان العرب واژه (شفع) چنین آمده است‬ ‫‪-1‬‬
‫شفع الي المطلوب "شافع کسي است که چیزي براي غیر خود‬ ‫‪:‬الشافع الطالب لغیره یت ّ‬
‫طلب مي کند‪"..‬ودر فردات راغب واژه (شفع) چنین آمده است ‪:‬الشفاعةاالنضمام الي‬
‫آخر ناصرا له وسائالعنه "شفاعت منضم شدن کسي به دیگري است به منظور اینکه‬
‫او را یاري داده واز طرف او خواسته هایش را بخواهد"‬
‫آنچه مورد بحث ما است شفاعتي است که یک طرف خداوند باشد یعني شفاعت‬ ‫‪-2‬‬
‫کنند یبن خلق وخالق واسطه شود ودر اینجا شفاعت بین دو مخلوق مورد بحث نیست‬
‫وبه تعبیر دیگر شفاعت ‪،‬قرار گرفتن موجودي قویتر وبهتر در کنار موجود ضعیفتر‬
‫وکمک کردن به او براي پیمودن مراتب کمال است ‪ .‬وشفاعت اولیاء خداوند براي‬
‫مردم بر اساس ضابطه ها است وبه حساب رابطه ها نخواهد بود واین خود تفاوت‬
‫بین شفاعت وپارتي بازي مي باشد‪.‬‬
‫تأیید شفاعت در برخي از آیات قرآن خود شاهد این مدعي است ‪:‬وال تنفع‬ ‫‪-3‬‬
‫الشفاعةعنده اال لمن اذن له "شفاعت سودي ندارد مگر براي کسي که خداوند اذن داده‬
‫باشد "سبأ‪ 23،‬یومءذ ال تنفع الشفاعةاالمناذن له الرحمان ورضي له قوال"روز قیامت‬
‫شفاعت نفهي ندارد مگر براي کسي که خداوند رحمان برایش اذن داده واز سخنش‬
‫راضي باشد " طه‪ 1.9،‬وال یشفعون اال لمن ارتضي "وآنها شفاعت نمي کنند مگر‬
‫براي کسي که خدا از او خشنود است "انبیأ‪28،‬‬
‫ما من شفیع االّمن بعداذنه "هیچ شفاعت کننده اي جز به اذن خداوند نیست " یونس ‪3،‬‬
‫سؤال –چرا در بعضي آیات قرآن ‪،‬شفاعت نفي شده است؟ مانندآیه ‪ 48‬از سوره‬
‫مدثر‪:‬فما تنفعهم شفاعةالشافعین "شفاعت شافعین براي آنها سودي ندارد"واتّقوا یوما‬
‫التجزي نفس عن نفس شیأوال یقبل شفاعةوال یؤخذ منها عدل وال هم ینصرون "از‬
‫روزي بترسید که کسي به جاي دیگري مجازات نمي شود وشفاعت کسي پذیرفته نمي‬
‫شود وغرامت وبدلي گرفته نمي شود ونه آنها یاري مي شوند" بقره ‪48،‬‬
‫جواب‪-‬آیه اول مربوط به آنهاست که نماز واطعام را ترک کرده وقیامت را تکذیب مي‬
‫کردند ‪،‬آیه مي فرماید براي آنها شفاعت سودي ندارد که به طور ضمني شفاعت اثبات‬
‫شده است ‪ ،‬یعني مي فهمیم که در قیامت شفیع وشفاعت هست ‪ ،‬اما براي بعضي‬
‫مجرمین نیست ‪ .‬وآیه دوم به قرینه آیه سابقش مخصوص قوم یهود است که راه کفر‬
‫ودشمني با حق را ظیش گرفته وحتي انبیأالهي را به قتل رساندند پس هیچ شفاعتي براي‬
‫آنها پذیرفته نمي شود ‪ .‬بنابراین آیت فوق به طور کلي شفاعت را نفي نمي کند ‪ .‬عالوه‬
‫بر این که آیات قبل وروایات متوتره واجماع امت شفاعت را اثبات مي کند ‪.‬‬
‫سؤال‪ -‬چرا در بعضي آیات شفاعت مخصوص خداوند شمرده شده است ؟ مانند‪ :‬مالکم‬
‫من دونه من ولي وال شفیع "هیچ ولي وشفاعت کننده جز خداوند براي شما نیست "‬
‫سجده ‪ 4،‬قل هلل الشفاعةجمیعا "بگو تمام شفاعت براي خداوند است " زمر‪44،‬‬
‫جواب‪ -‬بدیهي است که ذاتا واستقالالً شفاعت منحصر به خداوند است واین منافات با‬
‫شفاعت دیگران به اذن خداوند ندارد‪ .‬به دلیل آیاتي که قبال شفاعت را با اذن ورضایت‬
‫خداوند بیان مي کرد‪.‬‬
‫در نتیجه قرآن شفاعت را با شرایطي براي گروهي اثبات مي کند ‪.‬‬
‫طبق حدیثي از پیامبر(ص) شفعاء گروههاي ذیل مي باشند‪( :‬الشفعاء خمسة‪ :‬القرآن‬
‫والرحم واالمانةونبیکم واهل بیت نبیکم ) "در روز قیامت پنچ شفیع وجود دارد‪ :‬قرآن ‪،‬‬
‫صله رحم ‪،‬امانتوپیامبر شماواهل بیت او" کنزالعمال ‪ ،‬ح‪،39.41،‬ج‪،14،‬ص‪.39،‬‬
‫فلسفه شفاعت‬
‫شفاعت یک مسأله مهم تربیتي است که از جهات مختلف آثار مثبت وسارنده دارد از‬
‫جمله ‪:‬‬

‫ایجاد رابطه معنوي با اولیاء الهي وشفیعان ‪ :‬واضح است که به مسایل روز‬ ‫‪-1‬‬
‫قیامت واضطراب وترس آنجا توجه دارد وامید به شفاعت پیغمبر اکرم وخاندان پاکش‬
‫دارد ‪ ،‬سعي مي کند که نوعي رابطه با آنها بر قرار سازد وآنچه موجب رضاي آنها‬
‫است انجام داده آنچه موجب ناراحتي آنها است ترک کند زیرا از مفهوم شفاعت مي‬
‫فهمیم که باید رابطه اي معنوي بین شفاعت شوندگان وشفیعان وجود داشته باشد‪.‬‬
‫تحصیل شرایط شفاعت‪:‬در آیاتي که قبال به آن اشاره کردیم ودر احادیث بسیار‬ ‫‪-2‬‬
‫شرایط مختلفي براي شفاعت ذکر شده است ‪ ،‬مسلما کسي که امید وانتظار شفاعت‬
‫دارد کوشش مي کند که این شرایط را در خود ایجاد کند از همه مهمتر اذن ورضایت‬
‫ظروردگار است ‪ .‬یعني باید کاري انجام دهیم که محبوب ومطلوب خداوند است‬
‫وآنچه موجب محرومیت از شفاعت است پر هیز کنیم ‪.‬‬
‫برخي از شرایط مهم شفاعت‬
‫الف – ایمان از شرایط اصلي است وافرادي که ایمان وعقیده ندارند شفاعت شامل آنها‬
‫نمي شود‪.‬‬
‫ب‪ -‬تارک الصالة نباشد وحتي طبق روایت امام صادق (ع) نماز را سبک نشمرده باشد ‪.‬‬
‫ج‪ -‬تارک زکات نباشد‬
‫د‪ -‬تارک حج نباشد‬
‫ه‪ -‬ظالم نباشد ( وما للظالمین من حمیم وال شفیع یطاع ) یعني " براي ظالمین هیچ یار‬
‫مهربان وهیچ شفیع مطاعي نباشد " ودر سوره مدّثر مي فرماید ‪ :‬چند چیز موجب‬
‫محروم شدن از شفاعت است ‪:‬‬
‫‪ -1‬بي اعتناي به نماز ‪ -2‬بي توجهي به طبقه محروم جامعه ‪-3‬سرگرم باطل شدن ‪-4‬‬
‫نپذیرفتن معاد‬
‫مجموعه این جهات سبب میشود که امیدواران شفاعت ‪،‬د راعمال خویش تجدید نظر کنند‬
‫ونسبت به آینده تصمیمهاي بهتري بگیرند ‪.‬پس شفاعت آثار مثبت وسازنده اي داشته‬
‫ویک عامل مهم تربیتي است ‪.‬‬
‫پرسش‬

‫شافع کیست وشفاعت چیست؟‬ ‫‪-1‬‬


‫آثر مثبت وسازنده شفاعت را بیان کنید‬ ‫‪-2‬‬
‫شرایط شفاعت را بیان فر ما ءید‬ ‫‪-3‬‬
‫فلسفه شفاعت را بینویسید‬ ‫‪-4‬‬
‫والسالم‬

You might also like