Professional Documents
Culture Documents
دانشگاه کاتب
مطالعات اسالمی
فهرست مطالب
- ١-مقدمه
-۲۲تعریف مطالعات اسالم
خداشناسي
که ما را بدنبال خداجویي وشناسایي آفریننده جهان هستي مي فرستد : عواملي
عشق به آگاهي وآشنایي به جهان هستي است ،که در درون جان همه ماا ست. -1
حس شکر گزاري -2
پیوند نفع وضرر ما بااین مسأ له -3
راههاي خداشناسي
در حوزه شناخت خدا،مي توان دو مرحله اساسي را از یکدیگر باز شناخت:
الف – شناخت موجودیت خداوند؛
ب -شناخت اوصاف وافعال الهي ورابطه خداوند با انسان وجهان.
عمده ترین راههاي خداشناسي در سه گزینه زیر جاي مي گیرد:
-1راه دل " :راهي ازدرون ،نزدیک ترین راه"آدمي با بازگشت به درون خویش ،بي
نیاز از هر گونه استدالل عقلي یا مشاهده تجربي ،خداي خویش را مي یابد واز راه دل
به معبود خود مي رسد .نقطه آغاز ین این راه ،خدایابي فطري است که از آن به راه
فطرت نیز یاد مي شود( .لذا دانشمندان مي گویند :هر انساني را که فکر کنید ،از هر
نژاد وهر طبقه اي باشد اگر اورا بحال خود وا گذارید وتعلیمات خاص نبیند وحتّي از
گفتگو هاي خدا پرستان ومادّیها عریان شود ؛خود به خود متوجه نیروي توانا ومقتدري
مي شود که ما فوق جهان مادّه است وبر تمام جهان حکومت مي کند (قال رسو ل للا
صرانه)"رسول خدا (ص) :کل مولود یولد علي الفطرة حتّي یکون ابواه ّ
یهودانه او ین ّ
(ص) فرمود :هر نوزادي بر فطرت (توحید واسالم)متولد مي شود واین فطرت همچنان
هست تا پدر ومادر او را به آیین یهود یا نصرانیت بارآ ورند ".بحار ،ج،3،ص2811،
یا هنگامي که خود در برابر مشکالت وگرفتاریها مشاهده مي کند این نداي فطرت در
قوت مي گیرد ،احساس مي کند که از درون وجودش قدرتي اورا به سوي درون جان او ّ
خود مي خواند ) .البته مراحل پیشرفته این طریق به گروه خاص از اهل دل وعارفان
روشن ضمیر اختصاص دارد؛آنان که در پرتو ي عبادت خالصانه وتهذیب نفس ،صفات
جمال وجالل الهي را باچشم دل نظاره مي کنند .ومدام سعي مي کنند حجاب را از میان
بر دارند تا خدا را با چشم دل مشاهده کنند وبه لقاي او نایل آیند .
توخود حجاب خودي حافظ از میان میان عاشق ومعشوق هیچ حایل نیست
بر خیز
-2راه تجربه " :راهي از برون ،روشن ترین راه"گاه آدمي با مشاهده دقیق واندیشه
ورزي در اوصاف وروابط پدیده هاي تجربي،هماهنگي ّ
منظم و هدفمند بودن نظام
آفرینش به وجود خداوند واوصاف او ،مانند علم ،حکمت وقدرت ،پي مي برد.این راه
از آن جا که بر مشاهده جهان طبیعت ومطالعه تجربي پدیدهاي طبیعي استوار است ،راه
تجربي نامیده مي شود.
-3راه عقل :در این راه ،هستي و موجودیت خداوند به کمک مقدّمات ،اصول
وروش هاي کامال عقلي ثابت مي شود.براهین وادله فلسفي اثبات خدا ،نمونه هاي
روشني از کاوش هاي عقلي در راه اثبات خدااست .این راه در مقایسه با دو راهي پیشین
،ویژه گیهایي دارد که به بخشي از آنها اشاره مي شود:
-1-3بسیاري از استدالل ها وتبیین هاي عقلي خدایابي به دلیل پیوند با مباحث پیچیده
وعمیق فلسفي ،براي کساني که دستي در بحث هاي فلسفي ندارند ،چندان مفید نیست .
3 -2یکي از امتیازات راه عقلي آن است که مي توان در مصاف علمي با شبهات
ملحدان از آن بهر ه جست ودر مقام احتجاج ومناظره ،ضعف وسستي دالیل منکران را
آشکار ساخت وبه چالش هاي آنان پاسخ داد.
-3/3راه عقلي مي تواند در تقویت ایمان دیني مؤثّر باشد؛زیرا هر گاه خرد آدمي در
برابر حقیقتي خاضع گردد،قلب ودل او نیز بدان گرایش قوي تر مي یابد .از سوي دیگر
،با استدالل عقلي شک وتردیدهااز بین رفته وایمان ازآسیب ها محفوظ مي ماند.
با توجه به کار کرد ویژه راه عقلي از یک سو وبا نظر به تمایل فطري ذهن جستجو گر
انسان به بحث هاي عمیق عقلي وفلسفي از سوي دیگر ،دانشمندان مسلمان ،تحقیقات
وپژوهشهاي ژرفي را در این زمینه به انجام رسانده اند که به چند نمونه از آنها اشاره
مي کنیم :
الف)برهان وجوب وامکان:این بر هان خود بر چند مقدمه استوار است که فهم
کامل آن بدون توجه به مقدمات آن فراهم نمي آیدکه اینک به اختصار بیان مي شود:
مقدمه نخست ؛تعریف "واجب الوجود"و"ممکن الوجود" است که فهم بر هان وجوب
وامکان در گرو آن است لذا باید ّاول تعریف "واجب الوجود"و"ممکن الوجود"وتفاوت
میان آن دو را بدانیم .براي توضیح این دو مفهوم مي توان گفت:هر شيءموجودي که
نسبت آن را با وجود (هستي داشتن وموجود بودن) در نظر گر فته شود،از دوحال
بیرون نیست -1:موجود بودن براي آن ضروري است به گونه اي که جدا شدن آن از
تصور نیست -2موجود بودن براي آن ضرورتي ندارد ّ وجود (موجود نبودن آن)قابل
صور کرد که رابطه آن با وجود گسسته شود و معدوم گردد.به موجود ّاول ومي توان ت ّ
،که وجود برایش ضرورت دارد وممکن نیست که معدوم گر د د"،واجب الوجود" وبه
دومي که امکان معدوم بودن آن هست "،ممکن الوجود"اطالق مي شود.براي نزدیک ّ
شدن مطلب به ذهن مي توان این گونه مثال زد:رابطه واجب الوجود وممکن الوجود با
وجود شبیه رابطه بوره وآب با شیرین بودن است ؛شیریني بوره هر گز از آن جدا نمي
تصور نیست،ا ّما آب مي تواند شیرین باشد یا نباشد
ّ شود و"بوره غیر شیرین"اساسا ً قابل
.براي شیرین شدن آب ،الزم است شیریني از خارج به آن اضافه گر د دوهم چنین ،مي
توان شیرین بودن آب شیرین را از آن گرفت (.1البته ،همان گونه در مباحث فنّي فلسفه
اسالمي در باب ضرورت مطرح شده است ،ضرورت وجود براي ذات واجب الوجود
"،ضرورت ازلي ودایمي"وضرورت شیریني براي بوره "ضرورت ذاتي "است وبراین
اساس ،تفاوت ظریفي بین این دو وجود دارد).
دوم :اصل علیت :یکي دیگر از مباني برهان وجوب وامکان ،اصل علیت مقدمه ا
است .با توجه به تعریفي که از واجب الوجود وممکن الوجود ارایه شد ،مفاد اصل علیت
آن است که "هر موجود ممکني نیازمند علّت است" .براین اساس ،قانون علیت ،یک
قضیه اي عقلي وبدیهي است که تصورش براي تصدیق وقبول آن کفایت مي کند .موجود
ممکن ،موجودي است که وجود برایش ضرورت ندارد وبه عبارت دیگر ،نسبت آن با
وجود وعدم یکسان است ؛یعني مي تواند باشد ومي تواند نباشد .بنابراین هرگاه چنین
شيءبراي آنکه موجود شود نیازمند مر ّجح(علت) است که سبب ترجیح وجود برعدمش
گر د د.با توجه به مطلب باال،مي توان گفت :یکي از تفاوت هاي دیگر براي واجب
الوجود وممکن الوجود ،این است که موجود بودن "ممکن الوجود "وجودش وابسته به
موجود دیگر (یعني علت) است ولي وجود "واجب الوجود"وجودي غیر وابسته است.
-3امتناع تسلسل:از دیگر پایه هاي برهان وجوب وامکان "،امتناع تسلسل"است
".تسلسل "به معناي پي درپي وبه دنبال یکدیگربودن است .ا ّما مقصود ازتسلسل ،در
بحث حاضر،آن است که سلسله اي از علّت ها ومعلولهاداشته باشیم که تا بي نهایت پیش
رود وهیچ گاه به یک علّت نخستین ختم نشود .به عبارت ساده تر ،تسلسل آن است که
مثال موجود "الف"معلول موجود "ب"و"ب"معلول "ج" و"ج" معلول "د"و....باشد واین
سلسله هیچ گاه پایان نپذیرد.براساس اصل "امتناع تسلسل"وجود چنین سلسله نامتناهي
محال است.
براي آنکه امتناع تسلسل،به شکلي ملموس ،فهمیده شود ،مثالي را یاد آور مي
شوییم:صفي را از سربازان در نظر بیگریم که در کنار هم ایستاده اند وقرار است به
مواضع دشمن حمله کنند؛ا ّما هریک از سربازان حمله کردن خود را مشروط بر حمله
کردن سرباز کناري خود مي کند بنا براین ،سرباز "الف"تنها هنگامي حمله خودرا آغاز
مي کند که سرباز "ب"حمله کرده باشد وسرباز"ب"نیز حمله خود را منوط به سرباز
"ج"مي داندو ....حال اگر این سلسله متناهي نباشد وبه سربازي ختم نشود که حمله او
مشروط به چیزي نباشد ،آیا اساساَحمله اي آغاز خواهد شد؟پاسخ این پرسش ،به وضوح
منفي است .
-4امتناع دَور :مقصود از "دور"آن است که شيءبایک یا چند واسطه ،علّت خودش
باشد مثالً"الف"علت "ب "و"ب "علت "الف" باشد و...باطل بودن دور ،امري مسلّم
وروشن است ؛زیرا باتوجه به این که هر علتي بر معلول خود مقدّم است ،علیت
"الف"براي "ب" به معناي تقدم "الف"بر "ب" است .حال اگر "ب"علت "الف"باشد "ب"
بر "الف" تقدّم خواهد داشت ودر نتیجه "الف"بر خودش مقدّم خواهد شد واین مستلزم
اجتماع نقیضین است .
پس از روشن شدن مقد ّمات یاد شده ،اینک به توضیح (برهان وجوب وامکان) مي
پردازیم :
تردیدي نیست که در جهان هستي ،في الجمله ،موجودي هست که مي توانیم ازآن سخن
بگوییم یا در باره آن بیاندیشیم .به تعبیر دیگر ،چنین نیست که مجموعه اي
"موجود"مجموعه اي تهي باشد ،بلکه بي تردید ،مجموعه موجود حداقل یک عضو دارد
سومي در کار نیست).به دیگر ّ
(شق ّ .این موجود یا واجب الوجود است یا ممکن الوجود
سخن ،موجود مفروض یا در وجودش مستقل است (واجب الوجود) یا وابسطه(ممکن
الوجود) .اگر فرض ّاول واقعیت داشته باشد ،واجب الوجود ثابت مي شود وهمان گونه
دوم ،موجود
که اشاره کردیم ،واجب الوجود همان خداوند است .وبا قبول فرض ّ
مفروض ما ممکن الوجود خواهد بود آنگاه بنا براصل علیت در وجودش نیازمند علّت
خواهد بود ووجود آن حاکي از وجود علتش است .حال اگر علت این ممکن یک ممکن
دیگر باشد همان تسلسل الزم مي آید که محال وباطل است واگر چنانچه وجودش معلول
علتي باشد که خود معلول آن موجود ممکن است .این احتمال نیز باطل است ،زیرا
مستلزم " َدور"است که قبال اشاره شد که وقوع دور همانند "تسلسل " عقال ممتنع وباطل
است .
بدین ترتیب ،تنها احتمال معقول با قیمانده آن است که موجود ممکن مورد بحث ما،بي
واسطه یا باواسطه ،معلول علتي باشد که خود آن علت معلول شيءدیگري نیست .بلکه
در وجودخود مستقل وبي نیاز از غیر است وچنین موجودي" واجب الوجود" خواهد بود
.بنا بر این بار دیگر واجب الوجود ثابت مي شود.
توحید ویگانگي خداوند
" -1والهکم اله واحد فله اسلموا" (حج")34،خداي شما یکي است پس همه در برابرش
سر تسلیم فرود آورید
(" -2ال تجعل مع للا الها ً ََآخر) اسراء" 22،باخدا وند ،خداي دیگر قرار مده"(لوکان
فیهما الهةاالّللا لفسدتا)
-3انبیا" 22،اگر در آسمان وزمین غیر از خداوند ،خداي دیگري بود به فساد وویراني
کشیده مي شد" توحید شعار اصلي همه پیامبران الهي بوده است وحضرت محمد(ص)با
این شعار از کوه حراءآمد(قولوا ال اله االّللا تفلحوا ) در حدیثي فرمود:افضل العبادة قول
ال اله االللا.
-2در جهان نظم واحدي وجود دارد ونظم واحد،دلیل بر ناظم واحد است همان
نظامات وقوانیني که دانشمندان ستاره شناس در کرات وکهکشانها مي بینند همان را
دانشمندان اتم شناس دردل اتم مشاهده مي کنند وهمین نظم در سراسر کشور تن وجسم
منظم وجودداشت نظام عالم به هم مي خورد واین انسان وجود دارد .قهراًاگر جز یک ّ
است که معناي (:لوکان فیهما الهةاال لفسدتا) 1انبیا22،
اخبار همه انبیا بر یگانگي خداوند دلیل قاطعي بروحدانیت اوست ،تمام -4
پیامبرانیکه از جانب خداوندمأمورتبلیغ وارشاد شده اند اورا یگانه خوانده اند مسأله
توحید زیر بناي شناخت تمام صفات خداوند است زیرا یگانگي او از نا محدود بودن
او سر چشمه مي گیرد واین وجود است که جامع جمیع کماالت وخالي از هر گونه
عیب ونقص مي باشد .در نتیجه اگر ما خداوند را به توحید حقیقي بشناسیم همه
صفاتش را شناخته ایم.
-5مراتب توحید
الف – توحید در ذات :
یعني خداوند در ذات بي نظیر از هر جهت ومطلق از جمیع جهات است( .لیس کمثله
شیيء وهو السمیع البصیر) شوري 11،
ج -زیرا او وجود ي است از هر نظر بي نهایت ،علم وقدرت و...همه اي صفات خداوند
مانند ذات او بي نهایت است واز سوي دیگر ما وهر چه مربوط به ما مي شود (علم وقدرت
وحیات وزمان ومکاني که در اختیار داریم )همه محدود ومتناهي است ،بنابراین با همه اي
محدودیت چگونه مي توانیم به آن موجود نا محدود وصفاتش برسیم وچگونه مي توانیم به
کنه وجود ش پي ببریم که هیچ مثل ومانندي ندارد.
صفات ثبوتیه وسلبیه
صفات خداوند را به دو بخش تقسیم مي کنند -1:صفات ثبوتیه (جمالیه) -2صفات
سلبیه(جاللیه)
صفات ثبوتیه یا جمالیه :هروصفي که اثبات آن موجب کمال ذاتي ویا کمال فعلي
حضرت او باشد صفات ثبوتیه نا میده مي شود ؛
عالم وقادر وحي است ومرید ومدرک-------هم قدیم وابدي دان متکلم ،صادق
خداوند متعال درنهایت کمال است وآنچه به عنوان صفات ثبوتیه گفته مي شود اصول
صفات اوست نه این که منحصردر آنها باشد.
صفات سلبیه یا جاللیه :هر صفتي که داللت بر نوعي نقص وعیب ومحدودیت
خداوند داشته باشد از خداوند نفي وسلب مي شود واصطال حا صفات سلبیه خوانده مي
شوند.در قالب شعري چنین گفته شده است .:نه مرکب مجسم نه مرءي و نه مح ّل---------
بي شریک است ومعاني تو غني دان خالق (بي معاني یعني صفات او عین ذات اوست
وزاید برذات او نیست )
صفات ذات وصفات فعل
صفات ثبوتیه بر دو قسم است :
:که عین ذات خداوند است ونمي شود آنه را از خداوند سلب نمود . صفات ذات
که عبارتند از ؛علم ،قدرت ،حیات وهر چه به این سه بازگشت کند:سمیع
،بصیر،قدیم،ازلي،ابدي،مدرک،حکیم ،غني،کریم ،عزیز و....
صفات فعل :صفاتي است به افعال خداوند بستگي دارد یعني تا آن فعل از او صادر نشود
آن صفت بر او اطالق نمي گر ددمانند خالق ورازق وامثال آن که گاه خداوند به آن متصف
مي شود وگاهي هم از او سلب مي شود مانند ):کان للا ولم یخلق شیأ ثم خلق—ارادللا
شیأًولم یرد شیأهآخر –شاءولم یشأ)یعني "خداوند بود وخلق نکرده بود وسپس خلق کرد –
خداوند چیزي را اراده کرد وچیز دیگر ي رااراده نکرد –خواست ونخواست"(،تکلّم مع
موسي ولم یتکلم مع فر عون ---یحب ّمن اطاعه وال ی ّحب من عصاه ) یعني "با موسي (ع)
تکلم کرد وبا فرعون تکلم نکرد –دوست مي دارد هر کس را که اطاعتش کند ودوست نمي
دارد هر کس را که معصیتش کند "
نکته
در صفات فعل "اذا وان "داخل مي شود مانند اذا اراد شیأ وان شأ للا ودر صفات ذات نمي
توان گفت اذا علم للا یا ان علم .
پرسش
عدل الهي
دوم از اصول اعتقادي اسالم ،عدل خداوند است ،عدل یکي از صفات جمالیه اصل ّ
خداوند است .مسأله عدل الهي از یک سو با اصل ایمان به خدا ارتباط دارد واز طرفي
دیگر با مسأله معاد ،واز سویي با مسأله نبوت وامامت واز طرفي با مسأله فلسفه احکام
،پاداش وجزا ،جبر وتفویض مر بوط مي شود از این جهت اعتقاد به اصل عدالت یا نفي
آن مي تواند چهره تمام معارف واعتقادات دیني را دگرگون سازد ،اضافه براین باز تاب
عدل االهي در مسأله عدالت اجتماعي وعدالت اخالقي ومسایل تربیتي نیز قابل انکار
نیست به خاطر این ویژگیها ست که در بین صفات خداوند عدل از اصول اعتقادي
شمرده شده است .
دلیل عقلي عدل الهي
ظلم قبیح است وخداوند حکیم هر گز کار قبیح انجام نمي دهد ،زیرا عوامل ظلم چند چیز
است وخداوند منزه از آنها ست .
عوامل وریشه هاي ظلم :
نیازمند ي :کسي ظلم مي کند که براي رسیدن به اموري نیازمند باشد واز راه -1
ظلم بتواند به آنهابرسد.
جهل وناداني :کسي ظلم مي کند که زشتي وقبیح بودن ظلم را نداند. -2
رزایل اخالقي :کسي ظلم مي کند که در وجودش کینه ،عداوت ،حسد،خود -3
خواهي وهواپرستي باشد.
عجز وناتواني :کسي ظلم مي کند که از دفع ضر روخطر از خودش عاجز -4
است وبراي رسیدن به هدف راهي جز ظلم ندارد.هر ظلمي که در عالم واقع مي شود
در اثر یکي از این عوامل است واگر این عوامل نبود هیچ ظلم وستمي در هیچ کجا
واقع نمي شد وهیچ یک از عوامل مذکور به ساحت قدس پروردگار راه ندارد زیرا
خداوند:
الف –غني وبي نیاز است .
عمل بر مبناي هدف:یعني تمام آفرینش در جهان هستي بر مبناي هدف -5
است ودر ایجاد همه عالم اسرار ودالیلي نهفته است وهیچ چیز بیهوده وعبث نیست
(.افحسبتم انّما خلقناکم عبثا وانّکم الینا ال تر جعون )"آیا گمان کردید ما شما را عبث
وبیهوده آفریدیم وشما به سوي ما باز گشت نمي کنید ".سوره مؤمنون 115،
اعتقاد ویقین به عدل با معاني مذ کورش وپیاده کردن هر یک از معاني را در خویشتن
آثار اخالقي فوق العاده اي دارد (عادل عدالت خواه است ).
توجه
– 1نکته قابل توجه اینکه :در آغاز اسالم اختالفي در مسأله عدالت پرور دگار در
گرفت:
گروهي از مسلمانان اهل سنت وجماعت که (اشاعره)نامیده مي شدند بکلي منکر عدالت
خداوند شدند وگفتند در مورد خدا عدالت وظلم مفهوم ندارد ،زیرا خداوند مالک تمام
هستي است وبه او تعلق دارد ،وهر کاري کند عین عدالت است ،آنها حتّي معتقد به حسن
وقبح عقلي نبودند ،مي گفتند :عقل ما خوبي وبدي را به تنهاءي نمي تواند درک کند بلکه
حسن وقبح شرعي است .
گروهي دیگر از اهل سنت که (معتزله) نامیده شدند و تمام جمعیت (شیعه) "عدلیه" معتقد
به اصل عدالت در مورد پروردگار بودندومي گفتند :او هر گز ظلم وستم نمي کند .زیرا
ظلم عقال برخداوند قبیح ومحال است یعني معتقد به حسن وقبح عقلي بودند.
فرق میان مساوات وعدالت
نکته مهم دیگر این است که گاهي "عدالت"با "مساوات"اشتباه مي شود وگمان مي رود
معني عدالت آن است که رعایت مساوات شود ،در حال که چنین نیست .
در عدالت هر گز مساوات شرط نیست ،بلکه استحقاق واولویت ها باید در نظر گرفته
شود .
في المثل عدالت در میان شاگردان یک صنف این نیست که به همه نمره مساوي داده
شود وعدالت در میان دو کارگر این نیست که هر دو مزد مساوي در یافت دارند ،بلکه
عدالت به این است که هرشاگرد ي به اندازه معلومات ولیاقتش ،وهر کار گري به اندازه
کار وفعالیتش "نمره "یا "مزد" در یافت دارند.
در عالم طبیعت نیز عدالت ،به معناي وسیع همین است ،اگر قلب یک بالن (نهنگ عظیم
دریایي)که حدود یک تن وزن دارد با قلب یک گنجشک که شاید یک گرم بیشتر نباشد
مساوي بود عدالت نبود ،واگر ریشه درخت تنومند بسیار بلند با ریشه یک نهال بسیار
خرد مساوي باشد عدالت نیست وعین ظلم است .عدالت آن است که هر موجودي به
میزان حق واستعدادو لیاقت خود سهمي در یافت دارد.
پرسش
"نبوت "
ا سوم
اصل ا
"نبوت " است ،پس از بحث توحید وعدل فطرتا یکي دیگر از اصول اعتقادي اسالم ّ
انسان متوجه مي شود که به رهبر وراهنما وپیشوا نیازمند است .
دراین بحث ابتدا اصل نیاز انسان به وحي ولزوم بعثت انبیا وخصایص وصفات انبیا
نبوت عا ّمه "مي گویند وسپس اثبات
ءمطرح مي شود که در اصطالح علم کالم به آن" ّ
صه "مي گویند ."نبوت خا ّ
نبوت پیامبر اکرم (ص)وخاتمیت وي که به آن ّ
ّ
نبوت عا ّمه
ّ
-2-2از تمام استعدادها وشایستگي هایي که در وجود انسانها نهفته است وهمه کماالتي
که باالمکان براي آنان میسر است مطلع باشد –
-2-3نسبت به همه اصولي که موجب تکامل انسان است مطلع بوده وموانع کمال اورا
بشناسد وآگاه به شرایط کمالش باشد .
-2-4هرگز خطا ولغزش ،گناه واشتباه از او سر نزند به عالوه فردي دلسوز ومهربان
،قوي وبا شهامت بوده واز هیج قدرتي نهراسد-
-2-5خودش هیچگونه منافعي در اجتماع نداشته باشد تا تحت تأثیر منافع شخصي
،برخالف مصالح اجتماع قانوني وضع نکند .
کسي که شرایط مذکور را دارا باشد بهترین قانون گذار است .حال این شرایط در چه
کسي جمع است؟
آیا انسان مي تواند بهترین قانونگذار باشد؟
آیا تا کنون کسي انسان را به طور کامل شناخته ؟در حالیکه یکي از دانشمندان بزرگ
عصر ما کتاب مفصلي در باره انسان نوشته ونام کتابش را "انسان موجودي نا
شناخته"گذارده است .
آیا روحیات وغرایز وعواطف ،نیازهاي جسمي وروحي انسانها همگي بخوبي شناخته
شده وبر کسي جز خدا آشکار است؟
پس بنابراین غیر از خدا وکسي که وحي الهي را دریافت مي دارد نمي تواند قانونگذار
خوب وجامعي باشد.و در نهایت به این نتیجه مي رسیم :خدایي که بشر رابراي پیمودن
راه تکامل آفریده ،باید کساني را مأمور هدایت اوکند تا قوانین آسماني وجامع االطراف
الهي را در اختیار انسانها بگذارد.ومسلما َهنگامي که مردم بدانند قانون ،قانون خدا ست با
اعتماد واطمینان بیشتر به آن عمل مي کنند وبه تعبیر دیگر این آگاهي ضامن اجراي
ارزنده براي قوانین خواهد بود.
آزمایش
چرا براي شناخت هدف آفرینش ،بعثت انبیاء الزم است ؟ -1
بطور فشرده شرایط قانونگذار را بیان کنید. -2
هدف از بعثت پیامبران
در قرآن اصولي به عنوان هدف از بعثت انبیاءذکر شده است.
-3تأمین عدالت وآزادي (:لقد ارسلنا بالبینات وانزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم
النّاس بالقسط" )...ما پیامبران را بادلیلهاي روشن فرستادیم وهمراه آن کتاب ومیزان
نازل کردیم تا مردم گرایش به عدالت پیداکنند".سوره نحل 36،
هدف نهایي:اصولیکه به عنوان فلسفه بعثت پیامبران بیان شد همه براي تکامل انسان
است وآنهم از راه عبادت با معرفت خداوند میسر مي شود هدف از آفرینش انسان همین
الجن واالنس االّ لیعبدون) "نیافرید م ّ
جن وانس را مگر براي اینکه ّ بوده است( :ما خلقت
عبادت کنند مرا"ذاریات 56،
-1کارهاي مر تاضان وساحران تمریني است وآنها استاد مي بیننداز این جهت کارهاي
آنها محدود به اموري است که استادش را دیده وتمرین کرده اند وقادر به هر کاري
نیستند ا ّما پیامبران معلّم واستادي نداشته اند وقادر به هر کاري بوده اند مثال از
حضرت صالح (ع) مي خواهند که از کوه شتري خارج کند واوانجام داد،ویاوقتي از
مریم (س) در باره فرزندش سوءال مي کند،حضرت عیسي(ع)که در گهواره کودکي
چند روزه بود مي فرماید (:انّي عبدللا آتاني الکتاب وجعلني نبیا) "من بنده خداهستم
که خداوند به من کتاب داد ومرا پیغمبرقرار داده است " سوره مریم .3،
یا وقتي از حضرت محمد(ص) معجزه خواستند سنگریزه ها در دست حضرت شهادت
به رسالت آن حضرت داد.
-3کار ساحران ومرتاضان غالبا باهدف ماداي همراه است (یابراي جمع مال یاجلب
نظر مردم واموردیگر)ا ّماهدف انبیاءساختن انسانها شایسته وجامعه ایده آل بود ومي
فرمودند (:وما اسءلکم علیه من اجر ان اجري االّعلي ربّ العالمین) "من از شما مزد
نمي خواهم مزد من فقط برپروردگار عالمیان است".
سوره شعرا164،145،127،1.9،.18،
-4عمل ساحران ومرتاضان قابل معارضه است یعني دیگران هم مي توانند مثل آن را
انجام دهند ا ّما کسي نمي تواند مانند معجزه پیامبران را بیاورد.
دوم :خبر پیامبر قبلی:
نشانه ا
نبوت او با دلیل ثابت شده است با
دوم براي شناخت پیامبر آنست که پیامبر قبلي که ّ
راه ّ
معرفي نماید از باب نمونه بشارتها یي که در تورات
ذکر نام ومشخصات پیامبر آینده را ّ
وانجیل در باره ظهور ورسالت پیغمبر اکرم (ص) آمده است قرآن از این بشارتهانمونه
اي از قول حضرت عیسي (ع) بیان مي کند که(:واذ قال عیسي بن مریم یابني اسراءیل
انّي رسول للا الیکم مصدّقا لما بین یدي من التورات ومبشرا برسول یأتي من بعدي اسمه
احمد" )...عیسي(ع) گفت اي بني اسراءیل من رسول خدا به سوي شما هستم تصدیق
کننده تورات وبشارت دهنده به رسولي که بعد از من مي آید واسمش احمد است ".سوره
صف 6،
-5چگونگي تبلیغ او وهمچنین توجه به اینکه براي اثبات آیینش ازچه وسایل وچه
نبوت مي گرد د .
نبوت مدّعي ّ
راههایي استفاده مي کند این قبیل قراین موجب یقین به ّ
پرسش -1
چرا براي هدایت فطرت وتعدیل غرایز وجود انبیاءالزم است؟ -2
هدف بعثت انبیاءاز نظر قرآن چیست؟ -3
معجزه چیست؟جهات آنرا بیان کنید. -4
تفاوتهاي معجزه وسحروکارهاي مرتاضان را بیان کنید. -5
قراین وشواهد قطعي شناخت انبیاءچیست؟ -6
عصمت پیامبران
یکي از مهمترین ویژگي هاي انبیاء ،معصوم بودن آنها است،عصمت در لغت به معناي
منع ،حفظ ،جلوگیري وپیشگیري از نا مالیمات است ودر مباحث اعتقادي وقتي
عصمت انبیاءوامامان مطرح مي شود یعني مصونیت آنهااز گناه ومصونیت آنهااز خطا
واشتباه ،بنابر این انبیاء نه گناه مي کنندونه فکر گناه وهیچگاه از آنها خطا واشتباهي سر
نمي زند.
سؤال:چرا انبیاءباید معصوم باشندواز خطاواشتباه مصون باشند؟
ج -1چنانچه قبال اشاره شد،هدف از بعثت انبیاء تربیت وراهنمایي انسانها ست ومعلوم
مي باشد که در تربیت عمل مربّي بیش از گفتار وراهنمایي هاي اومؤثر است پس اگر
مربّي خودش گرفتار گناه وآلودگي شود چگونه مي تواند دیگران را برحذر دارد".به
قول معروف :رطب خورده کي کند منع رطب"
ج -2انبیاءکه مربّیان واقعي بشر هستندباید مورد اعتماد وپذیرش مردم باشد وبه قول
یکي از دانشمندان اسالمي :کسي که در باره اواحتمال آلودگي مي دهیم واطمینان نداریم
که خود را به گناه آلوده نمي کند هرگز با قلبي آرام به گفته هایش گوش نمي دهیم وبه
همین دلیل انبیاءباید از خطا واشتباه مصون باشند زیرا خطا واشتباه موجب بي اعتمادي
مردم مي شود وآنها باید مورد اعتماد باشند.
باتوجه به ضرورت عصمت براي انبیأ،توجیه نسبت :ذنب ،عصیان وظلم در باره
پیامبران چیست؟
براي روشن شدن مقصود قرآن از :ذنب ،عصیان وظلم بر نفس در باره برخي از
پیامبران باید به چند نکته توجه کنیم :
مقصود از عصمت انبیأهمان گونه که قبال توضیح دادیم این است که انبیأ کار -1
حرام وگناه نمي کنند ا ّماکاري که ترک آن بهتر است ولي انجام آن حرام نیست از
انبیأگذشته ممکن وجایز است وهیچ منافاتي با عصمت آنان ندارد.
نکته مه ّم توجه کردن به معناي صحیح کلمات وواژه هاي قرآن است زیرا قرآن -2
بر لغت عرب نازل شده است وباید دید که فرهنگ عرب کلمات قرآن را چگونه
معني کرده است ولي متأسفانه گاهي در اثر بي توجهي به این مهم برخي آیات قرآن
نادرست معني مي شود.
توجه جدي به تفسیر هایي که از اهل بیت عصمت وطهارت براي آیات قرآن -3
سر اصلي قرآنند.
شده است ،زیرا آنان مف ّ
ما اکنون به چند مورد از آیاتي که بعضي تصور کرده اند در آنها به پیامبران نسبت گناه
داده شده اشاره مي کنیم تا رفع اشکال گرد د .
تعداد پیامبران
از پیامبر گرامي اسالم نقل شده است( :قال رسول للا (ص) ..کان عدد جمیع انبیأمأة
الف نبي واربعةوعشرین الف نبي خمسة منهم اولوالعزم :نوح وابراهیم وموسي وعیسي
ومحمد "صلي للا علیه وآله ...فرموده است که "تعداد پیامبران یکصدو بیست وچهار
هزار نفر است که پنج نفر آنان اوالعزم هستند :نوح ،ابراهیم ،موسي،عیسي،محمد (ص)
.
از نظر قرآن اعتقاد به همه پیامبران الزم وضروري است (قولو اآمنّا باهلل وما انزل الینا
وما انزل الي ابراهیم واسماعیل واسحاق ویعقوب واالسباط وما اوتي موسي وعیسي وما
اوتي النبیون من ربّهم ال نفرق بین احد منهم ونحن له مسلمون ) "بگویید ایمان آوردیم به
خدا وند وآنچه نازل شده براي ابراهیم واسماعیل واسحاق ویعقوب وفرزندانش وآنچه
موسي وعیسي وپیامبران از طرف خدا آوردند فرقي بین آنها نمي گذاریم وماتسلیم خدا
هستیم ".بقره 136،
نکته
پیامبران الهي بر سه دسته اند:
نبوت یعني انبیاءکه اکثریت دارند.
الف -دارندگان مرتبه ّ
ب -دارندگان مرتبه رسالت یعني رسوالن که تعداد شان نسبت به انبیاء بسیار کمتر
است.
ج -اولوالعزم که عبارتند از :حضرت نوح ،ابراهیم ،موسي ،عیسي ،وحضرت خاتم
النبیین "صلوات للا علیهم اجمعین " وویژگي ایشان –عالوه برصبر واستقامت ممتاز که
در قرآن کریم نیز به آن اشاره شده است –این بوده که هر کدام از ایشان کتاب وشریعت
مستقلي داشته اند وپیامبران معاصر یا متأخر،از شریعت آنان تبعیت مي کرده اند تا
هنگامي که یکي دیگر از پیامبران اولوالعزم ،مبعوث به رسالت مي شد وکتاب
وشریعت جدیدي مي آورد.بهر حال ،آنچه را مي توان پذیرفت این است که "نبي"از نظر
مصداق "ونه از نظر مفهوم " اعم از "رسول " است .یعني همه پیامبران ،داراي مقام
نبوت اند ولي مقام رسالت اختصاص به گروهي از ایشان داشته است . ّ
پرسش
-1براي اینکه بفهمیم قرآن نسبت گناه به انبیاء نداده به چه نکاتي باید توجه کنیم؟
-2منظور از "عصي آدم ربّه فغوي"چیست؟
-3منظور از"ظلمت نفسي فاغفرلي"چیست؟
-4مقصود از"ذنب"و"غفران"در ّاول سوره فتح چیست؟
-5تعداد پیامبران واسامي پیامبران اوالعزم را بیان کنید.
نبوت خاصه
ا
نبوت خاصه وبعثت حضرت محمد (ص)
چهارده قرن پیش(سال .571م)در زماني که شرک وبت پرستي سراسر جهان را فرا
گفته بود وانسانها ي مظلوم زیر فشار طبقه حاکم دست وپا مي زد ند وهمه مردم گرفتار
یأس ونا امیدي بودند،از خانداني شریف مردي برخاست وخودرا حامي مظلومان
،خواستار عدل وآزادي ،پاره کننده زنجیر هاي اسارت وطر فدارعلم ودانش خوانده
واساس رسالت خودرا فرمانهاي الهي ووحي آسماني معرفي نمود وخودرا خاتم پیامبران
نامید.
او محمد بن عبدللا (ص) است او از بني هاشم است ،یعني همان طایفه اي که در
شجاعت وسخاوت وپاکي واصالت در بین همه قبایل عرب مشهور بوده اند،شایستگي
وکمال روحي آن بزرگوار تاآنجا بود که همه تواریخ جهان از دوست ودشمن برآن
گواهي داده اند،تاریخ چهل ساله حیات پر افتخار حضرت محمد(ص) در آن محیط
نامساعد وتیره جزیرةالعرب در همه جنبه هاي فضیلت ،زبانزد خاص وعام بود وآنچنان
مورد اعتماد همگان بود که محمد امین شهرت یافته بود .
سندهاي رسالت حضرت محمد(ص)
راههایي که براي شناخت پیامبران بیان کردیم دلیل رسالت حضرت محمد (ص) است
(یعني اعجاز ،معرفي پیامبران قبلي،قراین وشواهد قطعي)تاریخ گواه قراین وشواهد
رسالت وبعثت حضرت است وکتابهاي آسماني وانبیأقبل بشارت بعثت پیامبر گرامي
اسالم را داده اند.
ا ّما معجزات پیامبر اسالم (ص)دو نوع است :
اول :معجزاتي که به تقاضاي فردي یا جمعي انجام مي گرفت وحضرت هم از نوع ا
خداوند مي خواست وسپس آن معجزه بدست حضرت عملي مي شد مانند سالم کردن
سنگ ودرخت برآن حضرت ،شهادت دادن سوسمار به رسات آن حضرت ّ ،
شق
القمر،زنده کردن مردگان واخبار حضرت از امري مغایب ،ابن شهر آشوب مي گوید
.444معجزه براي پیامبر اسالم بوده است که فقط 300از آنهاذکر شده است.
دوم :قرآن معجزه دایمي حضرت محمد(ص ) است که جاویدان براي همه زمانها نوع ا
ومکانها تا قیامت مي باشد تفاوتي که میان پیامبر اسالم وسایر پیامبران وجود دارد این
است که رسالت آنان از جهاتي محدودبود ،مثال آنان براي ا ّمت وگروه محدودي مبعوث
شده بودند بعضي محدود به زمان ومکان خاصي بودند وبعضي از آنان از نظر مکاني
وموقت بود وهر گز مدّعي
محدود نبودندولي مدّت وزمان رسالت آنها کامال محدود ّ
رسالت دایمي نبودند ،از این جهت معجزات آنان هم ،فصلي ومقطعي بود وا ّما حضرت
محمد(ص) رسالتش دایمي وهمیشگي است لذا غیر از معجزات فصلي ،معجزه دایمي
(قرآن) دارد که براي همیشه باقي است وبراي همیشه داللت بر رسالت آن حضرت
دارد.
برخي از ویژگي هاي قرآن
مرز زمان ومکان را درهم شکسته وتا قیامت معجزه است . -1
قرآن معجزه اي روحاني است یعني معجزات دیگر چشم وگوش را تسخیر مي -2
کندولي قرآن در اعماق جان وروان انسان نفوذ مي کند
قرآن یک معجزه اي گویا است که براي همیشه تاقیامت مخالفان را به مبارزه -3
دعوت مي کند ومي گوید اگر مي توانید سوره اي مانند من بیاورید وچهارده قرن از
این دعوت گذشته وکسي نتوانسته مقابله کند وتا قیامت هم نمي تواند.
خاتمیت پیامبرو دین اسالم
نبوت به او ختم مي شود واز القابحضرت محمد (ص) آخرین پیامبرخداست وسلسله ّ
حضرت ،خاتم االنبیأاست" .خاتم به کسر یا فتح تا(خات َم،خاتم)هر دو به معناي تمامیت
وپایان هر چیزي است از این نظر عرب به انگشتر خاتًم مي گوید چون که انگشتر در
آن زمان مهر وبه منزله امضاي افراد بوده وچون نامه اي مي نوشتند آخر آن را با
انگشتر خود مهر مي کردند".
خاتمیت پیامبر اسالم از ضروریات اسالم است وهر مسلماني مي داند که بعد از
حضرت محمد (ص) تا قیامت پیامبري نخواهد آمد .براي این اصل سه دلیل اقامه شده
است :
ضروري بودن خاتمیت :اگر کسي اسالم را از طریق دلیل و منطق کافي -1
پذیرفت ،خاتمیت پیامبر اسالم را هم پذیرفته است وهیچ گروهي از مسلمانان در
انتظار آمدن پیامبرجدید نیست یعني خاتمیت از ضروریات وبدیهیات در نظر مسلمین
است .
آیات قرآن ( :ماکان محمد ابا احد من رجالکم ولکن رسول للا وخاتم النبیین ) -2
"محمد(ص) پدر هیچ یک از شما نیست او فقط رسول خدا وخاتم پیامبران است"
احزاب ( .4،وما ارسلناک االّکافة للناس)"نفرستادیم تورا مگر براي همه انسانها"
سبأ28،
احادیث :در حدیث منزلت که فریقین از پیامبر (ص) نقل کرده اند حضرت -3
خطاب به حضرت علي (ع) چنین مي فرمود (:انت مني بمنزلة هارون من موسي اال
انّه ال نبي بعدي) "تو نسبت به من همچون هارون نسبت به موسي هستي جز اینکه
بعد از من پیامبري نخواهد بود".
در حدیث معتبر ي از جابر بن عبدللا انصاري نقل شده ؛که رسول خدا فرمود " :مثل
من در میان پیامبران همانند کسي است که خانه اي را بنا کرده وکامل وزیبا شده ،تنها
محل یک خشت آن خالي است هر کس نگاه به پان خانه کند مي گوید چه زیبا ست ولي
این جاي خالي را دارد .من همان خشت آخرم وپیامبران همگي به من ختم شده اند.
فلسفه خاتمیت
تحول ودگر گوني است
ممکن است سؤال شود با اینکه جامعه بشري دایما در حال ّ
چگونه مي شود با قوانین ثابت وبدون تغییر پاسخگوي نیازهاي جامعه بوده وچگونه مي
شود پیا مبر اسالم خاتم پیامبران باشد ودیگر نیاز به پیامبري نباشد ؟دو جواب مي دهیم
:
دین اسالم بافطرت انسانها هماهنگ است ودر فطریات هیچ گونه تغییري -1
نیست ( .فاقم وجهک للدّین حنیفا فطرةللا الّتي فطر الناس علیها ال تبدیل لخلق للا
ذالک الدّین القیم ولکن اکثرالناس ال یعلمون )"پایدار باش پاي دین حنیفي که مطابق
فطرت است آن فطرتي که خداوند انسانهارا بر اساس آن آفرید وهیچ تبدیل وتغییري
در آن نیست".روم .3،مثال عدالت –صداقت –ایثار واز خود گذشتگي –مهرباني
وخلق نیکو ،همیشه پسندیده است ودر مقابل ظلم –دروغ-تبعیض –بدخلقي همیشه
مذموم بوده وخواهد بود بنا براین قوانین اسالم که براي هدایت انسانها ست همچون
سنتها ي آفرینش همه زنده وباقي است.
دین اسالم تکیه اش برثقلین (قرآن واهل بیت پیامبر (ص)) مي باشد -2
.قرآن از ناحیه علم بي نهایت صادر شده وهمچنین اهل بیت (ع) متکي بر وحي الهي
هستند وطبق فرمایش پیامبراکرم (ص) در حدیث مشهور ثقلین این هادیان تا قیامت
جدا نشدني وهمراه یکدیگر هستند بنابر این اسالم همیشه زنده،پیشتاز ،بدون تغییر
،پاسخگوي بشریت است .
پرسش -1
انواع معجزه پیامبر اسالم را نام ببرید -2
ویژگیهاي قرآن را بیان کنید -3
به طور فشرده ترسیمي که قرآن از جهان هستي دارد بیان کنید. -4
دالیل خاتمیت پیامبر گرامي اسالم را بیان کنید. -5
با توجه به تحول ودگرگوني که همیشه در جامعه هست چگونه مي شود اسالم -6
خاتم ادیان وپیامبرش خاتم پیامبران باشد؟
امامت
یکي از اصول اعتقادي اسالم ،امامت (خالفت) است،مي دانیم بعد از پیامبر اسالم
مسلمانان به دو گروه تقسیم شدند:
عده اي معتقد بودند پیامبر (ص) جانشیني براي خود تعیین نکرده ،واین امر را بر عهده
ا ّمت گذارده که آنها بنیشینند واز میان خود رهبري بر گزینند –این گروه را "اهل سنت "
مي نامند.
گروه دیگر ي معتقد بودند که جانشین پیامبر (ص) همچون خود او باید معصوم از خطا
واشتباه باشد وداراي علم وافري که بتواند رهبري معنوي ومادي مردم را بر عهده
بگیرد واساس اسالم را حفظ کند وتداوم بخشد.
آنها معتقد بودند تعین چنین کسي تنها از سوي خدا وبه وسیله پیامبر (ص) امکان پذیر
نیست ،وپیامبر اسالم این کار را کرده است ،این گروه را "امامیه "یا "شیعه" مي نا مند.
یاد آوري چند نکته ضروري
معاد
اصل پنجم وآخرین اصل اعتقادي ،که بعد از اصل "توحید" هیچ یک از مسایل عقیدتي
به اهمیت آن نمي رسد ،مسأله " معاد " است .در قرآن حدود 1200آیه در باره معاد
وجود دارد وتقریبا در تمام صفحات قرآن ذکري از معاد شده است وحدود سي مورد بعد
از ایمان به خداوند موضوع ایمان به جهان دیگر مطرح شده است مانند (:ویؤمنون باهلل
والیوم االخر) ،بنابر این ایمان به خداوند وحکمت وقدرت وعدالت او بدون ایمان به معاد
کامل نمي گر دد.
محکمه اي است که نه توصیه در آن مؤثر است ونه "روابط"بر "ضوابط" آن -1
حاکم ونه مي توان فکر قضات آن را به ارایه اسناد دروغین تغییر داد.
محکمه اي است که نیاز به تشریفات محاکم این جهان ندارد ،وبه همین دلیل -2
طول وتفصیل در آن نیست ،برق آسا رسیدگي مي کند ودقیقا حکم صادر مي کند .
محکمه اي است که مدارک اتهام افراد ،خود اعمال آنها ست ،یعني اعمال در -3
آن جا حضور مي یابند ،وارتباط وپیوند شان را با فاعل خود مشخص مي کنند به
گونه اي که جاي انکار باقي نمي ماند.
شهود آن محکمه ،دست وپا وگوش وچشم وزبان وپوست تن انسان و ّحتي -4
زمین ودر ودیوار خانه اي است که در آن گناه یا ثواب کرده است ،مي باشد ،شهودي
که همچون اثر طبیعي اعمال انسان قابل انکار نیست .
این محکمه ،محکمه اي است که حاکمش خداست ،خدایي که از همه چیز آگاه -5
واز همه کس بي نیاز واز همه عادلتر است .
از این گذشته مجازات وکیفر در آن جا قرار دادي نیست ،وبیشتر خود اعمال -6
ما ست که شکل مي گیرد ودر کنا رما قرار دارد ومدام ما را آزار مي دهد ویا در
آسایش ونعمت فرو مي برد.
ایمان به چنین محکمه اي انسان را به جایي مي رساند که ( علي وار )مي گوید:
" بخدا سوگند اگر شبها را تا به صبح به جاي بستر نرم ،بر نوک خارهاي جانگداز به
سرم برم ،وروزها دست وپایم در زنجیر باشد ودر کوچه وبازار بکشاند ازآ« خوشترم
که در محکمه اي بزرگ پرور دگارم حاضر شوم ،در حالي که ستمي بر بنده اي از
بندگان خدا کرده باشم ،ویا حق کسي را غصب نموده باشم .نهج البالغه ،خ 224،
نمونه محکمه قیامت،درون جان شماست
از آنجا که مسأله زندگي پس از مرگ ومحکمه عظیم رستاخیز براي انساني که در
محدوده این جهان زنداني است مطلب تازه به نظر مي رسد .خداوند نمونه کوچکي ازآن
محکمه را در همین دنیا به ما ارایه داده است که نامش محکمه وجدان است .ولي
فراموش نکنیم که گفتیم نمونه کوچکي از آن است .به عبارت روشنتر ،انسان در برابر
محکمه ،محاکمه مي شود. اعمالي که انجام مي دهد در چند
نخستین محکمه همان محاکم معمولي بشري است
،با تمام ضعفها ونارسایي ها وکمبودهایش
گرچه همین محاکم معمولي اثر قابل مالحظه اي در تخفیف جرایم دارد،ولي اساس وپایه
این محاکم چنان است که هر گز نمي توان از آنها انتظار اجراي عدالت کامل داشت .
زیرا اگر قوانین نادرست وقاضیان ناصالح به آن راه یابند که تکلیفش روشن است
،رشوه خواریها،پارتي بازیها ،روابط خصوصي،بازي هاي سیاسي وهزار درد دیگر ،
چنان آن را از اثر مي اندازندکه باید گفت نبودش بهتر از وجودش ،چرا که وجودش
عامل اجراي مقاصد شوم خود کامگان است.واگر قوانینش عادالنه وقاضیانش آگاه وبا
تقوي باشند باز هم بسیارند مجرماني که مي توانند آنچنان ماهرانه عمل کنند که آثار
جرمي از خود باقي نگذارند .یاآنچنان دوسیه سازي وصحنه سازي در محکمه راه
بیندازند که دست وبال قاضي را ببندندوقوانین را بي اثر سازند.
در این محکمه قاضي ،شاهد ومجري حکم وتماشاچي همه یکي است ،همان -1
نیروي وجدان است که شهادت مي دهد قضاوت مي کند وسپس آستین باال مي زند
وحکم خود را اجرا مي کند
برخالف محاکم هاي پر سروصدا ي عادي که گاه یک محاکمه چندین سال -2
بطول مي انجامد ،محاکمه این محکمه برق آسا ست ،ومعموال نیاز به وقت وزمان
ندارد ،البته گاه براي ثابت شدن مدارک جرم وکنار رفتن پرده هاي غفلت از مقابل
چشم دل نیازمند به زماني هست ،ولي بعد از ارایه مدارک ،صدور حکم فوري
وقطعي است .
حکم این محکمه یک مرحله اي است واز محاکم استیناف وتجدید نظر ودیوان -3
عالي ومانند آن در این جا خبري نیست .
این محکمه فقط کیفر نمي دهد،بلکه به وظیفه شناسان نیز پاداش مي دهد،بنابر -4
این محکمه اي ست که نیکان وهم بدان در آنجا محاکمه مي شوند وبه تناسب
اعمالشان پاداش وکیفر مي بینند.
کیفر هاي این محکمه هیچ شباهتي با کیفر هاي معمولي ندارد،در ظاهر ،نه -5
محبس ،ونه شالق ،ونه چوبه دار ي ،ویاچوخه آتشي ،اما جان را چنان از درون مي
سوزاند وبه محبس مي افکند که دنیا با تمام وسعتش براي انسان تنگ مي شود ،تنگ
تر از سلول انفرادي یک محبس مخوف ووحشتناک .
خالصه ،این محکمه از نوع محاکم هاي این جهان نیست که از نوع محاکم رستاخیز
است .
پرسش
-1چگونه آفرینش نخستین دلیل معاد مي شود؟
-2چگونه قدرت خداوند دلیل معاد است ،آیه اي در این مورد بیان کنید
-3برهان عدالت براي اثبات معاد چیست؟چگونه از راه فلسفه آفرینش ،اثبات معاد مي
کنید؟
-4آثار اعتقاد به معاد را بیان کند
-5زندگي کسي که اعتقاد به معاد ندارد چگونه است؟
-6تفاوت محکمه رستاخیز با محاکم این جهان درچیست؟
-7انواع محاکم را نام ببرید
-8ویژگیهاي محکمه "وجدان " را بیا ن کنید
پرسش
در باره چگونگي حیات بعد از مرگ چه نظریات وجود دارد؟ -1
با استفاده از قران حیات یعد از مرگ را چگونه تحلیل مي کنید؟ -2
-3نمونه هایي از معاد جسماني وروحاني که در همین دنیا اتفاق افتاده فراوان
است 2مورد را بیان کنید
-4انسان در لحظه مرگ چه مي بیند؟
-5هر انسان از تولد به بعد چند دوره را مي گذراند؟
-6برزخ یعني چه وچه دوره اي است؟
-7قران در باره برزخ چه مي گوید؟آیه اي بینویسید.
بهشت ودوزخ وتجسم اعمال
بسیار ي از خود مي پرسند آیا عالم پس از مرگ درست مانند این جهان است ،یا با آن
تفاوتهایي دارد؟نعمتهایش ،کیفر هایش وخال صه نظام وقوانیني که بر آن حاکم است
همانند این جهان مي باشد ؟
در پاسخ باید گفت :شواهد بسیار در دست داریم که نشان مي دهد آن جهان با این جهان
فرق بسیار زیادي دارد،تا آنجا که آنچه از قیامت در این جهان مي دانیم همانند شبحي
است که از دور مي بینیم .
بهتر این است از همان مثال (جنین) استفاده کنیم :همان قدر که میان "عالم جنین "با این
"دنیا" فاصله است ،میان این "جهان "با"جهان دیگر"فاصله وجود دارد ،یا بیشتر.
باالخره سر نوشت نهایي انسان سر انجام بهشت ویا دوزخ است ،این پایان ،قیامت
وابتداي زندگي نوین است .
بهشت ونعمتهاي بهشتي
بهشت یعني کانون انواع نعمتهاي معنوي ومادي ،آیات واحادیث بسیاري در باره صفات
بهشت وبهشتیان ونعمت هاي مختلف آن آمده است این نعمتها روحاني وجسماني است
وقبال بیان شد که معاد جسماني وروحاني است وباید جسم وروح هردو بهره مند گردند
.فقط فهرستي از این نعمتها را بیان مي کنیم :
نعمت هاي جسماني
باغهاي بهشتي :در بیش از یکصد آیه قر ان مجید تعبیر جنّت وجنّات و...آمده -1
است ،باغهایي که قابل مقایسه با بغهاي دنیا نیست واصال براي ما قابل درک نیست .
قصرهاي بهشت :تعبیر هاي مانند (ومساکن طیبه ) مي فهما ند که محل -2
سکونت بهشتیان تمام مزایا را دارد.
فرشها وتختهاي گوناگون :از نعمتهاي جالب بهشت فر شهاي زیبا ودل اگیز -3
است که با تعبیر هاي مختلف نقل شده است .
غذاهاي بهشتي :از مجموع آیات قرآن استفاده مي شود که غذاهاي بهشت کامال -4
متنوع است وجمله (مما یشتهون)"از هر نوع که بخواهند" معناي وسیعي دارد
وقسمت عمده آن میوه هاي مختلف است
شرابهاي طهور :نوشیدنیها بهشت کامال متنوع ونشاط افرین است وبه قول -5
قرآن (لذّ َّةللشاربین)" مایه لذت نوشندگان است"وهمیشه تازه وهیچ وقت ظعم آن
تغییر نمي کند ،زاللوخوشبو است .
لباسها وزینتها:لباس زینت که براي انسان مهم است ،با تعبیر هاي مختلفي از -6
لباس اهل بهشت (درآیات واحادیث)توصیف شده است که همه حکایت از زیبایي
وجذابیت آن مي باشد .
همسران بهشتي :همسر شایسته وسیله آرامش انسان است .بلکه اساس لذت -7
روحاني هم هست .در قرآن واحادیث به تعبیر هاي مختلف از این نعمت بهشتي
سخن به میان آمده است واز آن توصیف بسیار شده است .یعني همسران بهشتي
داراي تمام امتیازات ظاهري وباطني هستند .
هرچه بخواهند (:فیهاما تشتهیه االنفس وتلذّاالعین)"در بهشت آنچه دل مي -8
خواهد وچشم از آن لذت مي برد موجود است "این باالترین تعبیري است که درباره
نعمتهاي بهشت آمده است .یعني همه لذتهاي جسمي وروحي موجود است.
نعمتهاي روحاني :
نعمتهاي روحاني بهشت به مراتب از لذتهاي مادي وجسماني واالتر وپر شکوه تر است
.ولي از آنجاکه نعمتهاي معنوي معموال در وصف نمي گنجد (یعني گفتني وشنیدني
نیست بلکه رسیدني ،یافتني وچشیدني است )لذا در قرآن واحادیث غالبا سر بسته به آن
اشاره شده است که ذیال بطور خال صه بیان مي کنیم :
احترام مخصوص:از هنگام ورود به بهشت استقبال فرشتگان واحترامات ویژه -1
آغاز مي شود واز هر دري فرشته ها وارد شده ومي گویند سالم بر شما به جهت
صبر واستقامتتان ،چه عاقبتي خوبي پیدا کردید.
محیط آرامش :بهشت دار السالم است ،خانه امن وامان است (ادخلوالجنة ال -2
خوف علیکم وال انتم تحزنون) "داخل بهشت شوید که دیگر هیچ غصه اي بر شما
نخواهد بود".اعراف 49،
دوستان وهمراهان با وفا:یکي از بهترین لذات روحاني بهره مند شدن از -3
دوستان با صفا وبا کمال است .قرآن تعبیرش چنین است ( :وحسن اولءک رفیقا)چه
رفیقان خوبي این فضل ومرحمت خداوندي است "
برخورد هاي آمیخته از محبّت:در بهشت صفا وصمیمیت ومحبت فضا را پر -4
نشاط مي کند .هیچ سخن بیهوده اي نیست فقط سالم است ( :في شغل فاکهون) "سر
گرمیهاي خوشحال کننده دارند"
نشاط وخوشحالي فوق العاده ( :تعرف في وجوههم نضرةالنعیم ) "در چهره -5
هاي آنان طراوت ونشاط نعمت را مي بیني "مطففین ( 24،وجوه یومءذ مسفرة
ضاحکة مستبشرة) "صورتهایي که در آن روز نوراني ،گشاده ،خندان ومسرور است
"عبس38-39،
دوزخ وعذاب هاي دوزخیان
دوزخ یاجهنم :یعني کانون قهر وغضب الهي ،با انواع رنجها وشکنجه هاوسختي ها
،عذابهاي جهنم نیز جسماني وروحاني است واگر کسي فقط به مجازاتهاي روحي
ومعنوي تفسیر کند بخش عظیمي از آیات قرآن را نادیده گرفته است در بحث معاد بیان
شد که معاد جسماني وروحاني است پس بهشت وجهنم و نعمتهایشان هم روحاني
وجسماني خواهد بود.
عذابهاي جسماني :
شدّت عذاب:عذاب جهنم به اندازه اي شدید است که شخص گنهکار دوست مي -1
دارد فرذندان،همسر،برادر،دوست ،قبیله وحتي همه اي روي زمین را فدا کند تا
سبب نجاتش فراهم شود (یودّالمجرم لو یفتدي من عذاب یو مءذ ببنیه وصاحبته واخیه
وفصیلته الّتي تؤویه ومنفي االرض جمیعا ث ّمینجیه) "گنهکاردوست مي دارد فرزندان
خود را در برابر عذاب آن روز فداکند وهمسر وبرادرش وقبیله اش را که همیشه ار
او حمایت مي کردندوتمام مردم روي زمین را ،تا مایهء نجاتش شود".معارج -14،
11
غذاها ونوشیدني هاي دوزخیان ( :ان َّّالشجرة الزقّوم طعام االثیم کالمهل یغلي -2
في البطون کغلي الحمیم )"همانا درخت زقوم غذاي گنهکاران است همانند آهن گداخته
در شکمها مي جوشد،جوششي چون آب سوزان " دخان43-46،
لباس جهنمیان ( :وتري المجرمین یومءذ مقّرنین في االصفاد سرابیلهم من -3
قطران ونغشي وجوههم النار) "در آن روز گنهکاران را همراه هم درغل وزنجیر مي
بیني لباسشان از قطران (ماده چسبنده بد بوي قابل اشتعال)است وصورتهایشان را
آتشمي پوشاند"ابراهیم49-.5،
عذابهاي گوناگون :همه چیز جهنم رنگ عذاب دارد زیرا جهنم کانون قهر -4
(ان الذین کفروا بایاتنا سوف نصلیهم نارا کلما نضجت جلودهم بدّلنا هموغضب است ّ
جلودا غیرها لیذوقوا العذاب انّاهلل کان عزیزا حکیما)" همانا کساني که به آیات ما کافر
شدند بزودي آنها را در آتشي وارد مي کنیم که هر چه پوستهاي آنها سوخت پوستهاي
دیگر ي به جاي آنها قرار مي دهیم تا عذاب را بچشد،خداوند توانا وحکیم است "حج
19-.2،
از مجموع آیاتي که در باره عذاب جهنمیان آمده ،به دست مي آید که کیفر اهل جهنم به
وصف نمي گنجد وبسیارشدید ودرد ناک است .
عذابهاي روحي
غم وانده وحسرت بي پایان( :کلما ارادوا ان یخرجوامنها من غ ّم اعیدوا فیها -1
وذوقوا الحریق) "هر زماني بخواهند از غم وغصه هاي جهنم خارج شوند آن را بر
مي گردانند وگفته مي شود بچشید عذاب سوزان را" حج 22،
خواري وذلت فراوان ( :والذّین کفروا وکذبوا بآیاتنا فاوألک لهم عذاب مهین ) -2
"وکساني که کافر شدند وآیات ما را تکذیب کردند براي آنها عذاب خوار کننده اي
است " حج 57 ،
در موارد متعددي از قرآن ذلت وخواري اهل جهنم را بیان مي کند همانگونه که آنها در
دنیا مؤمنین را خوار مي نداشتند.
جاودانگي عذاب وکیفر ( :ومن یعص للا ورسوله فانّله نار جهنم خالدین فیها -4
ابدا) "کسي که نافرماني خدا ورسولش کند براي او آتش جهنم است که همیشه در آن
خواهد ماند" جن 23،
خلود وهمیشگي که براي گروهي از اهل جهنم هست بسیار دردناک وسخت خواهد بود
زیرا هر کس در مشکلي به سر مي برد فقط شادیش امید نجات است اما شدت بیچارگي
در موردي است که هیچ امید نجات نباشد .عالوه براینها دوري از رحمت خداوند از
شدیدترین آالم روحي است ( :فکیف اصبر علي فراقک)
سؤال :چگونه مي شود انساني که حد اکثر صد سال گناه کرده است هزاران سال بلکه
همیشه عذاب شود ،عذاب همیشگي چگونه با عدل ساز گار است ؟
جواب :بعضي گناهان مانند کفر ،اثرطبیعیش عذاب همیشگي است .مثال اگر راننده اي
با تخلف از قوانین رانندگي موجب تصادف ومثال قطع پا ها گردد،تخلف او یک لحظه
بوده ولي تا آخر عمر از نعمت پاها محروم است .قرآن مي فرماید( :وال تجزون اال
ماکنتم تعملون) "هرگز جزا داده نمي شوید مگربه آنچه عمل کرده اید"یس 54،خلود اثر
خود عمل است .
تجسم اعمال
قابل توجه اینکه از آیات بسیاري از قرآن استفاده مي شود که در رستاخیز اعمال ما
زنده مي شود ،ودر صورتهاي مختلفي باما خواهد بود،ویکي از بخشهاي مهم پاداش
وکیفر همین تجسم اعمال است.
ظلم وبیدادگري به شکل ابري سیاه وظلماني اطراف ما را فرا خواهد گرفت ،چنانکه در
حدیثي از پیامبر(ص)( :الظلم هوالظلمات یوم القیامة) اموال نا مشروع یتیمان به صورت
شعله هاي آتش ما را فرو مي گیرد (سوره نسا ).1،وایمان بصورت نور وروشنایي
اطراف ما را روشن مي کند (سوره حدید)12،
ربا خوراني که با عمل زشت وننگین خود تعادل اقتصادي جامعه را بر همزده بودند
همچون بیماران مصروعي خواهند بود که به هنگام بر خاستن قادر به حفظ تعادل خود
نیستند گاهي زمین مي خورند وگاه برمي خیزند (سوره بقره )27،
مي دانیم علم ودانش امروز مي گوید چیزي در جهان نابود نمي شود ماده وانرژي دایما
تغییر شکل وصورت مي دهد.بي آنکه هرگز ازبین برود ،افعال واعمال ما که از این دو
خارج نیستند به حکم این قانون به طور جاوداني مي مانند ،هر چند شکل آنها عوض
شود.
قرآن مجید در عبارت کوتاه وتکان دهنده اي در باره قیامت مي گوید ):ووجدوا ما
عملوا حاضرا) "مردم اعمال خود را در آنجا حاضر مي بینند" :کهف 49،
توجه به این حقیقت که اعمال ما از کوچک وبزرگ،نیک وبد،در این جهان ثابت
ومحفوظ مي ماند واز بین نمي رود ،ودر رستاخیز همه جا باما خواهد بود مي تواند
هشدار به همگان باشد ،تا در برابر زشتیها وبدیها محتاط وسختگیر باشیم ،ونسبت به
نیکیها عالقمند ووفادار.
عجیب اینکه امروز نیز دستگاههاي اختراع شده که مي تواند گوشه اي از این مسأله را
در همین دنیا براي ما مجسم کند :یکي از دانشمندان مي نویسد :امروز توانسته اند امواج
صوتي کوزه گران مصري دو هزار سال پیش را منعکس کنند،به طوري که قابل شنیدن
باشد،زیرا در موزه هاي مصر کوزه هایي از دو هزار سال قبل باقي مانده که به هنگام
ساختن آنها با چرخهاي مخصوص وبه وسیله دستها امواج صوتي کار گران در بدنه
کوزه هانقش بسته وامروز توانسته اند آن اموج را از نو زنده کنند به طوري که ما با
گوش خود آن را بشنویم .
پرسش -1
پنج مورد از نعمت هاي جسماني بهشت را بیان کنید -2
نج مورد از نعمت هاي روحاني بهشت را بیان کنید -3
سه مورد از عذابهاي جسماني اهل دوزخ را بیان کنید -4
سه مورد از عذابهاي روحي جهنمیان را بیان کنید -5
مسأله شفاعت
مسأله شفاعت یکي از مسایل مهم دیني واعتقادي است ودر قرآن مجید وروایات
پیشوایان دیني از آن بسیار یاد شده است براي روشن شدن بحث به مطالبي باید توجه
کنیم :
معناومفهوم شفاعت چیست ؟ در لسان العرب واژه (شفع) چنین آمده است -1
شفع الي المطلوب "شافع کسي است که چیزي براي غیر خود :الشافع الطالب لغیره یت ّ
طلب مي کند"..ودر فردات راغب واژه (شفع) چنین آمده است :الشفاعةاالنضمام الي
آخر ناصرا له وسائالعنه "شفاعت منضم شدن کسي به دیگري است به منظور اینکه
او را یاري داده واز طرف او خواسته هایش را بخواهد"
آنچه مورد بحث ما است شفاعتي است که یک طرف خداوند باشد یعني شفاعت -2
کنند یبن خلق وخالق واسطه شود ودر اینجا شفاعت بین دو مخلوق مورد بحث نیست
وبه تعبیر دیگر شفاعت ،قرار گرفتن موجودي قویتر وبهتر در کنار موجود ضعیفتر
وکمک کردن به او براي پیمودن مراتب کمال است .وشفاعت اولیاء خداوند براي
مردم بر اساس ضابطه ها است وبه حساب رابطه ها نخواهد بود واین خود تفاوت
بین شفاعت وپارتي بازي مي باشد.
تأیید شفاعت در برخي از آیات قرآن خود شاهد این مدعي است :وال تنفع -3
الشفاعةعنده اال لمن اذن له "شفاعت سودي ندارد مگر براي کسي که خداوند اذن داده
باشد "سبأ 23،یومءذ ال تنفع الشفاعةاالمناذن له الرحمان ورضي له قوال"روز قیامت
شفاعت نفهي ندارد مگر براي کسي که خداوند رحمان برایش اذن داده واز سخنش
راضي باشد " طه 1.9،وال یشفعون اال لمن ارتضي "وآنها شفاعت نمي کنند مگر
براي کسي که خدا از او خشنود است "انبیأ28،
ما من شفیع االّمن بعداذنه "هیچ شفاعت کننده اي جز به اذن خداوند نیست " یونس 3،
سؤال –چرا در بعضي آیات قرآن ،شفاعت نفي شده است؟ مانندآیه 48از سوره
مدثر:فما تنفعهم شفاعةالشافعین "شفاعت شافعین براي آنها سودي ندارد"واتّقوا یوما
التجزي نفس عن نفس شیأوال یقبل شفاعةوال یؤخذ منها عدل وال هم ینصرون "از
روزي بترسید که کسي به جاي دیگري مجازات نمي شود وشفاعت کسي پذیرفته نمي
شود وغرامت وبدلي گرفته نمي شود ونه آنها یاري مي شوند" بقره 48،
جواب-آیه اول مربوط به آنهاست که نماز واطعام را ترک کرده وقیامت را تکذیب مي
کردند ،آیه مي فرماید براي آنها شفاعت سودي ندارد که به طور ضمني شفاعت اثبات
شده است ،یعني مي فهمیم که در قیامت شفیع وشفاعت هست ،اما براي بعضي
مجرمین نیست .وآیه دوم به قرینه آیه سابقش مخصوص قوم یهود است که راه کفر
ودشمني با حق را ظیش گرفته وحتي انبیأالهي را به قتل رساندند پس هیچ شفاعتي براي
آنها پذیرفته نمي شود .بنابراین آیت فوق به طور کلي شفاعت را نفي نمي کند .عالوه
بر این که آیات قبل وروایات متوتره واجماع امت شفاعت را اثبات مي کند .
سؤال -چرا در بعضي آیات شفاعت مخصوص خداوند شمرده شده است ؟ مانند :مالکم
من دونه من ولي وال شفیع "هیچ ولي وشفاعت کننده جز خداوند براي شما نیست "
سجده 4،قل هلل الشفاعةجمیعا "بگو تمام شفاعت براي خداوند است " زمر44،
جواب -بدیهي است که ذاتا واستقالالً شفاعت منحصر به خداوند است واین منافات با
شفاعت دیگران به اذن خداوند ندارد .به دلیل آیاتي که قبال شفاعت را با اذن ورضایت
خداوند بیان مي کرد.
در نتیجه قرآن شفاعت را با شرایطي براي گروهي اثبات مي کند .
طبق حدیثي از پیامبر(ص) شفعاء گروههاي ذیل مي باشند( :الشفعاء خمسة :القرآن
والرحم واالمانةونبیکم واهل بیت نبیکم ) "در روز قیامت پنچ شفیع وجود دارد :قرآن ،
صله رحم ،امانتوپیامبر شماواهل بیت او" کنزالعمال ،ح،39.41،ج،14،ص.39،
فلسفه شفاعت
شفاعت یک مسأله مهم تربیتي است که از جهات مختلف آثار مثبت وسارنده دارد از
جمله :
ایجاد رابطه معنوي با اولیاء الهي وشفیعان :واضح است که به مسایل روز -1
قیامت واضطراب وترس آنجا توجه دارد وامید به شفاعت پیغمبر اکرم وخاندان پاکش
دارد ،سعي مي کند که نوعي رابطه با آنها بر قرار سازد وآنچه موجب رضاي آنها
است انجام داده آنچه موجب ناراحتي آنها است ترک کند زیرا از مفهوم شفاعت مي
فهمیم که باید رابطه اي معنوي بین شفاعت شوندگان وشفیعان وجود داشته باشد.
تحصیل شرایط شفاعت:در آیاتي که قبال به آن اشاره کردیم ودر احادیث بسیار -2
شرایط مختلفي براي شفاعت ذکر شده است ،مسلما کسي که امید وانتظار شفاعت
دارد کوشش مي کند که این شرایط را در خود ایجاد کند از همه مهمتر اذن ورضایت
ظروردگار است .یعني باید کاري انجام دهیم که محبوب ومطلوب خداوند است
وآنچه موجب محرومیت از شفاعت است پر هیز کنیم .
برخي از شرایط مهم شفاعت
الف – ایمان از شرایط اصلي است وافرادي که ایمان وعقیده ندارند شفاعت شامل آنها
نمي شود.
ب -تارک الصالة نباشد وحتي طبق روایت امام صادق (ع) نماز را سبک نشمرده باشد .
ج -تارک زکات نباشد
د -تارک حج نباشد
ه -ظالم نباشد ( وما للظالمین من حمیم وال شفیع یطاع ) یعني " براي ظالمین هیچ یار
مهربان وهیچ شفیع مطاعي نباشد " ودر سوره مدّثر مي فرماید :چند چیز موجب
محروم شدن از شفاعت است :
-1بي اعتناي به نماز -2بي توجهي به طبقه محروم جامعه -3سرگرم باطل شدن -4
نپذیرفتن معاد
مجموعه این جهات سبب میشود که امیدواران شفاعت ،د راعمال خویش تجدید نظر کنند
ونسبت به آینده تصمیمهاي بهتري بگیرند .پس شفاعت آثار مثبت وسازنده اي داشته
ویک عامل مهم تربیتي است .
پرسش