Professional Documents
Culture Documents
نویسنده
جمعی از نویسندگان
4
مراکز پخش
مدیریـ ــت پخـ ــش دفتـ ــر نشـ ــر معـ ــارف :قـ ــم ،خیابـ ــان شـ ــهدا ،کوچـ ــه ،32شـ ــماره ،3تلفـ ــن و نمابـ ــر37740004 :
اراک 086-32229038 :ارومیه 044-32254641 :اصفهان 031-32351341 :اهواز 061-32238000 :تهران021-88911212 :
خرمآباد 066-33222371 :رشت 013-33334569 :زنجان 024-33366425 :ایالم 09107755188 :بجنورد-32212283 :
058بندرعباس 076-33617557 :بیرجند 056-32224179 :ساری 011-33253020 :شهرکرد 038-32243222 :شیراز:
071-32344614قزوین 028-33240076 :قم 025-37735451 :کرج 026-34435290 :کرمان034-32231466 :
کرمانشاه 083-37238411 :گرگان 017-32237880 :مشهد 051-32220119 :یاسوج 09107755185 :یزد035-36230331 :
تعریف و تبیین معارف وحیانی قرآن و اهلبیت؟مهع؟ برای نسل نوخاسته و پرسشگر ،رسالتی
سترگ برای محققان ،اندیشمندان و استادان معارف اسالمی است .دانشجوی امروز،
در برخورد با ایدهها و حوزههای مختلف نوین در زمینههای علمی و فرهنگی ،با انبوهی
از پرسشهای معرفتی ،اعتقادی ،رفتاری و ...رودررو و در كالس معارف اسالمی حاضر
میشود و انتظار پاسخ روشن و مستدل دارد .فطرت پاك جوان آماده است تا ازطریق بیان
شیوای استاد معارف اسالمی به حقایق واالی اسالم معرفت پیدا كند و از آن به افقهای
بلندتر معنوی و آرمانهای واالتر رهنمون شود .در این میان ،بهروزبودن محتوای دروس
نیزاغآ نخس
معارف اسالمی ،ضرورتی ناگزیر است .از میان دروس معارف اسالمی ،دو درس «اندیشه
اسالمی »1و «اندیشه اسالمی »2به اقتضاء ماهیت استداللی خود ،باید با ظرافت و دقت
بیشتری مسائل مبنایی و سازنده بنیانهای فكری و اعتقادی را بررسی و تبیین كند.
5 دانشگاه معارف اسالمی طی سالیان متمادی در حد امكان كوشیده است ضمن بهرهگیری
از قوت علمی و پژوهشی خود ،كتابهای درسی معارف اسالمی را براساس سرفصلهای
مصوب شورای عالی انقالب فرهنگی تدوین و به استادان محترم معارف اسالمی و
دانشجویان عزیز تقدیم كند.
متن حاضر ،یكی از ده عنوان از دروس معارف اسالمی است كه معاونت آموزشی نهاد
نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها در طرح كوتاهمدت تحول دروس معارف
اسالمی در دستور تولید قرار داد و پس از نظرخواهی از استادان محترم معارف اسالمی،
سرفصلها و مباحث مطر حشده در این اثر را بهعنوان ّ
مصوب شورای معارف اسالمی به
دانشگاه معارف ابالغ كرد .درنهایت ،متن بهصورت حاضر تولید و منتشر شد.
امید است استادان معارف اسالمی ،همچون گذشته ،با دقت و مهارت خویش نقصها
و كاستیهای احتمالی این كتاب و كتب دیگر طرح یادشده را بهخوبی جبران كنند و در
مسیر ارشاد و ابالغ معارف نورانی قرآن و اهلبیت؟مهع؟ به جوانان امروز هرچه بیشتر قرین
توفیق باشند.
بیگمان استاد توانمند میتواند همه نقصهای هر متن درسی را جبران و با بهرهبرداری
از روشهای كارآمد آموزشی ،فراگیران را با عمق و دقت معارف وحیانی اسالم آشنا و مأنوس
سازد.
دانشگاه معارف اسالمی از نویسندگان محترم كه سرفصل اعالمی را در قالب متن درسی
حاضر تدوین و تألیف كردهاند است تشكر میكند .همچنین برای دیگر همكاران ،جناب
حجتاالسالم دكتر سید اباذر نبویان ،دبیر محترم گروه پژوهشی مبانی نظری اسالم،
جناب آقای دكتر سید روحاهلل پرهیزكاری ،مدیر محترم برنامهریزی و تدوین متون درسی
و نیز جناب آقای دكتر سید سعید روحانی ،مدیر محترم امور پژوهشی ،سالمت و سعادت
روزافزون را مسئلت میكند .نظرهای عالمانه و راهگشای استادان و محققان ارجمند،
همواره در ارتقاء و روزآمدی آثار تولیدی مؤثر و مغتنم است.
6
سخن آغازین 5
فصل اول:
ایمان دینی
درس اول :چیستی دین و ایمان دینی 15
.1امید و آرامش 15
.2مكاتب و آرمانها 15
.3خواستهها یا نیازها 16
.4هدف و معنای زندگی 17
بلاطم تسرهف
دو.ایمانگرایی 83
سه.عقلگراییانتقادی 84
.3نسبت عقل و دین در جهان اسالم 84
یك .چیستی و كاركردهای عقل در فرهنگ اسالمی 85
9 الف) چیستی عقل در فرهنگ اسالمی 85
ب) كاركردهای عقل در منابع حكمت و اندیشه اسالمی 86
.1كاركردهای قطعی عقل 8 7
.2كاركردهای ظنی عقل 8 7
دو .عقلگرایی اعتدالی؛ نظریه اندیشه اسالمی 89
سه .نسبتهای چهارگانه عقل و نقل 90
چكیده درس 91
برای مطالعه و پژوهش 92
درس هفتم :علم و دین 93
.1مسئله علم و دین 93
.2چیستی علم 94
.3نسبت میان علم و دین در جهان مسیحیت 95
.4نسبت میان علم و دین در جهان اسالم 98
.5انواع نسبت میان علم و دین 99
یك .نظریه تداخل علم و دین 99
دو .نظریه تعارض میان علم و دین 99
سه .نظریه تمایز میان علم و دین 100
چهار .نظریه سازگاری میان علم و دین 101
.6راهحلهایی برای رفع تعارض میان علم و دین 101
.7نظریه علم دینی 103
چهار بیان از تأثیر متافیزیك دینی در علم 104
یك .تأثیر متافیزیك دینی در فرضیههای علمی 104
دو .تأثیر متافیزیك دینی در انگیزه عالمان تجربی 105
سه .تأثیر متافیزیك دینی در مبادی و مسلمات علوم تجربی 105
چهار .تأثیر متافیزیك دینی در روشها و اهداف علوم تجربی 106
فصل سوم:
امامت 10
فصلچهارم:
منجیگرایی و مهدویت
درس یازدهم :منجیگرایی در ادیان و مهدویت در اسالم 155
.1موعود و منجی در ادیان 155
.2مهدویت در اسالم 157
یك .آموزه مهدویت در دیدگاه اهل سنت 158
دو .آموزه مهدویت در دیدگاه شیعه 159
چكیده درس 167
برای مطالعه و پژوهش 167
درس دوازدهم :انتظار ،ظهور و حكومت مهدی 168
.1امام غایب و انتظار 168
.2شرایط ظهور و منتظران 172
.3حكومت مهدوی 173
چكیده درس 175
برای مطالعه و پژوهش 176
فصلپنجم:
.1امید و آرامش
زندگی بدون امید به آینده و آرامش ،ناخوشایند و دشوار است .ازاینرو ،انسان همواره
میكوشد مایه امید و كانون اطمینان و آرامشی بیابد .برخی انسانها به ثروت ،دستهای به
قدرت ،گروهی به خویشاوندان خود و عدهای نیز به معبودی واال امید میبندند و دلبسته
میشوند؛ اما كدامیك به مراد خویش؛ یعنی به آرامش و اطمینان درونی میرسد؟
15
با دشواریهای بیشمار زندگی ،بسیار اندكاند آنانكه در درون خویش ،آرام و خشنودند و
برای دیگران نیز آرامش و خشنودی میآفرینند .چنین انسانهایی اندك؛ اما برای دیگران
ارجمندند؛ زیرا گمشدهای را بهدست آوردهاند و به دیگران ارزانی میدارند كه همه انسانها
ینید نامیا و نید یتسیچ :لوا سرد
در پی آناند.
آنانكه ناآرام و مضطرباند چه كم دارند و آنانكه آرام و مطمئناند چه یافتهاند؟ كدام
مقصد و منبع ،ناامیدی و درماندگی را میزداید و نور امید و خشنودی را بر دل انسان
میتاباند؟ از كجا و چگونه میتوان این گوهر گرانبها را بهدست آورد و نگاه داشت؟ این
پرسشها در زندگی همه انسانها فراگیرند؛ چنانكه پیر و جوان جهان امروز و دیروز در پی
پاسخ آن بوده و هستند؛ اما آیا كسی پاسخی برای چنین پرسشهایی دارد؟
.2مكاتب و آرمانها
در طول تاریخ ،مكاتب مختلف دعوتنامههای بسیاری برای انسان فرستادند .همه این
مكاتب خود را برحق و برآورنده نیازها و آرمانهای انسان مینامند و به او وعده آرامش و
خوشبختی میدهند؛ اما نخست باید پرسید :به چه دلیل خود را برحق میخوانند؟ از كجا
كه آن وعدهها دستیافتنی باشد؟ چگونه میتوان به این دعوتها و وعدهها اعتماد كرد؟
با نگاهی به انسان و خواستههای خودآ گاه و ناخودآ گاه او پاسخ نیمی از این پرسشها
بهدست میآید .خواسته كانونی انسان« ،هرچه برترشدن و برترماندن» است .همه
كوششهای انسان برای بهدستآوردن چیزی است كه با آن احساس «برتربودن» كند؛
بنابراین ،مكتب و گرایش مطلوب انسان باید این خواسته او را برآورده كند یا راه و ابزار
دستیابی به آن را نشان دهد.
انسان ،مكتب و آیینی را بر میگزیند كه آرمانها و وعدههایش با خواسته درونی او بیشتر
همخوان باشد؛ مثًال اگر معیار كسی« ،لذتبردن» باشد ،آیینی را انتخاب میكند كه هدف
16
.3خواستهها یا نیازها
آدمی نیازها و خواستههایی دارد .گاه او از برخی نیازهای حقیقی خود بیخبر است و بدون
آنكه به نیاز خود بیندیشد ،برای برآوردن خواستههایی میكوشد .حال باید پرسید :از میان
«نیازها» و «خواستهها» كدامیك اصل و پایه است و كدامیك فرع و پیرو؟ با برآوردهنشدن
كدام نیاز و خواسته ،دچار نقص و خسارت میشود؟ كدامیك نیاز حقیقی او است و كدام
ممكن است كاذب باشد؟ بسیار پیش میآید كه انسان نمیتواند نیاز حقیقی خود را از نیاز
كاذب و خواسته صحیح خود را از خواسته نادرست تمییز دهد .همانند فردی بیمار كه
غذای خاصی را میخواهد كه ازنظر طبیب ،برایش ضرر یا خطر دارد؛ همچنانكه دارویی
كه درمانگر برای بازگشت سالمتیاش تجویز میكند ،در مذاق او تلخ؛ اما در حقیقت ،برای
سالمتیاش مفید است .نیازها و خواستههای درونی و روحی انسان نیز چنین است .بسیاری
از اوقات چیزی را دوست دارد كه درحقیقت برایش مضر و خطرناك است و چه بسیار پیش
میآید كه از آنچه برای سالمتی روح و جانش مفید و ضروری است ،بیخبر یا متنفر است.
برای حل این مسئله ،انسان باید از چیستی و ابعاد هستی خود آ گاه باشد و بداند كه از
كجا آمدهاست ،برای چه آمدهاست ،در كجاست و به كجا خواهد رفت؛ همچنانكه در این
دو بیت مشهور آمده:
انسان با توجه به هستی و ویژگیهای خود ،ابعادی را مییابد كه موجب تمایز خواستهها
از نیازها و منشأ پاالیش و گزینش دقیق آنها میشود .این همان است كه اندیشمندان
امروزی« ،هدف زندگی» یا «معنای زندگی» نامیدهاند.
:لوا لصف ینید نامیا
♦بیندیشیم
دانشجوی گرامی! این دو پرسش را با دوستان و استاد خود بررسی كنید و پاسخ دهید:
.1آیا انسان میتواند بدون دلبستگی به چیزی ،به زندگی ادامه دهد؟
.2چه چیزی ارزش دلبستگی حقیقی و نهایی انسان را دارد؟
«هدف و معنای زندگی چیست؟» برای پاسخ به این پرسش ،باید دانست كه خود زندگی
چیست ،سپس به تالش انسان برای حفظ زندگی خود نگریست .زندگی برای كسانی كه
ینید نامیا و نید یتسیچ :لوا سرد
توان درك ابعاد گسترده و متنوع آن را ندارند ،فقط پدیدهای شخصی و محدود به كارهای
شخصی است؛ اما برای آنانكه زندگی را جزئی از پهنه هستی و مرحلهای از حركت بهسوی
َ
جاودانگی میبینند ،زندگی قطعهای از آهنگ كل عالم و گامی بهسوی نیل به كمال مطلق
است.
1
در حالت عادی ،انسان توان خود را صرف ادامه زندگی ،بهبود كیفیت آن و محافظت
از آن میكند .تغذیه و رشد برای او مهم است و برای حفظ سالمتی ،رفع آسیبها ،گریز از
خطرات و درمان بیماریها میكوشد .شاید بتوان گفت انسان بیش از هرچیز برای حفظ
حیات تالش میكند 2و این برایش ارزشی ویژه دارد؛ ازاینرو ،باید معنای زندگی را نیز در
اكنون باید پرسید آیا مبدأ و حقیقتی وجود دارد كه این خواسته جایگزینناپذیر انسان را
تأمین كند یا دستكم راه و ابزار تحصیل و تأمین آن را به انسان نشان دهد و بیاموزد؟ شاید
بتوان گفت بسیاری از مكاتب و آیینها و گرایشها در دنیا با تمركز بر این نكته كوشیدهاند
توجه انسان را به خود جلب كنند .برخی نیز توان پاسخ نداشت ه و صورت مسئله را پاك
18
.5حیات جاودانه و دین
مكاتب و آیینهایی كه همه حقیقت انسان را در همین حیات جسمانی دنیا خالصه
میدانند و بس ،در زندگی انسان جایی برای دین در نظر نمیگیرند؛ اما در مكاتب دیگری
كه گوشه چشمی به عطش و شور جاودانگی انسان دارند ،مجموعهای گنجانده شده
است كه در یك كلمه «دین» خوانده میشود .در ادیانی كه پیامبر و كتاب آسمانی دارند،
جاودانگی اهمیتی ویژه و مفهومی عمیق دارد؛ بهطوریكه اگر فقط همین عنصر جاودانگی
از انسان گرفته شود ،محتوای قابلتوجهی از آن دین باقی نمیماند.
حال پرسش این است :آیا دین ارزش و ضرورتی در حیات انسان دارد؟
برای پاسخ به این پرسش ،باید دو صورت از معنای «حیات» و «دین» را تعیین كنیم؛
صورت نخست این است:
حیات بهمعنای همین پدیده مادی و طبیعی و معمولی باشد كه همه جانداران
دیگر نیز دارند و تنها تفاوت میان حیات انسان با حیات دیگر جانداران،
كیستم»« ،از كجا آمدهام»« ،در كجا هستم» و «به كجا میروم» ،مواجه است و
دین نیز بهمعنای آموزههایی بنیادین باشد كه در صدد معرفی هستی و چیستی
2
انسان به خود او و نمایاندن راه تحصیل سعادت جاودانه است.
در این صورت ،مسئله با مهمترین خواسته انسان ارتباط دارد و ضرورتی انكارناپذیر است.
در این حالت ،انسان به ابعاد خود و دیگر حقایق با نگاهی هدفدار و توجهی عمیق مینگرد
19
و همواره تالش میكند كه لوازم و اسباب الزم برای برآوردن این خواسته بنیادین؛ یعنی
جاودانگی را فراهم كند .او برای خود ارتباطهایی متنوع و همهجانبه تعریف میكند تا
از رهگذر آن به خواسته و نیاز حقیقی خود برسد .مسیری كه چنین رویكردی پیش روی
ینید نامیا و نید یتسیچ :لوا سرد
انسان قرار میدهد كامًال متفاوت است با مسیری كه رویكرد مادی و طبیعی به انسان و
هستی به او نشان میدهد.
برای نمونه ،در یكی از صفحات متنی ادبی و فاخر انگلیسی ،كلمه « »isرا در نظر بگیرید.
آیا این كلمه كه در نگاه اولیه ،فقط جوهری سیاه بر صفحهای سفید است ،بهخودیخود،
میداند در كجای صفحه قرار دارد؟ آیا او از ماقبل و مابعد خود آ گاه است؟ آیا این كلمه
میداند برای ارائه چه معنایی در نوشته حضور دارد؟ آیا این كلمه از اهداف متن این كتاب
اطالع دارد؟ و ...؟ روشن است كه این كلمه ،بهخودیخود ،از این مطالب آ گاهی ندارد و
3
هرگز نمیتوان چنین توقعی از آن داشت.
پس نهتنها یك فرد در رسیدن به سعادت نیازمند به راهنماست؛ بلكه نوع بشر نیز چنین
نیازمندیای را دارد.
ولی ازطرف دیگر ،آیا میتوان قبول كرد كه چنین نیازمندی بزرگی كه نتیجهاش سرگشتگی
ّ
انسان است در كار باشد و دستگاه عظیم و منظم خلقت كه در زمینه احتیاج همواره
شاهكارهای خود را بروز میدهد ،این نیازمندی را ندیده گرفته باشد و از افق مافوق تدبیر
انسانی ،یعنی افق وحی ،او را رهبری و هدایت نكند و لوح ضمیر افرادی پاك و آماده را به
21
انوار اشراق غیبی روشن نكند؟ . ...احتیاج به چنین انسانی كه بتواند وحی الهی را بگیرد،
در بقای نوع انسان بسی بیشتر است از احتیاج به اینكه بر روی پلكهای چشم ،مژگان و
بر باالی چشم ،ابرو و در كف قدم ،گودی ،و اشیایی از این قبیل در زمینههای دیگر كه
ضرورتی در بقای انسان ندارد ،پیدا شود.
ینید نامیا و نید یتسیچ :لوا سرد
یگانه طرحی كه صالحیت دارد بشر آن را برنامه سعادت خود قرار دهد ،طرحی است كه
ً
از طریق وحی بهوسیله انبیاء عظام تدریجا برای بشر بیان شده است و صورت كامل آن،
1
مقدس اسالم است. دین ّ
.6چیستی دین
دین ،بهدلیل پیوند با جاودانگیخواهی انسان ،ارزش و جایگاهی ممتاز در زندگی او دارد.
واژه دین را به صورتهای گوناگون تعریف كردهاند .كمتر اندیشمندی است كه به انسان
و سرنوشت و جاودانگی او توجه داشته باشد؛ اما معنایی برای این كلمه بیان یا انتخاب
نكرده باشد.
اكنون كه به جاودانگیخواهی انسان اشاره و معنای منتخب دین روشن شد ،باید نكتهای
سرنوشتساز را افزود و آن اینكه سعادت جاودانه ،كه دین حق به آن توجهی ویژه دارد،
تنها با اطالع و آ گاهی ذهنی از آموزهها و عقاید و دستورالعملهای دین بهدست نمیآید؛
بلكه باید به آن حقایق «ایمان» داشت و همسو با آن عمل كرد.
رفتارهای انسان گاه مربوط به امور عادی و روزمره زندگی است؛ اما برخی رفتارها به
سرنوشت ابدی انسان مربوط است .ازاینرو باید درباره چنین رفتارهایی اندیشید و چرایی
و چگونگی آنها را سنجید .اینجاست كه نقش و جایگاه ایمان دینی نمایان میشود .ایمان
:لوا لصف ینید نامیا
منشأ رفتارهای انسان است .رفتارهای متناسب با آموزههای دینی و همراستا با سعادت
جاودانه ،نشاندهنده تحقق ایمان دینی است؛ بنابراین ،ایمان دینی ،بهطور مستقیم ،با
سرنوشت ابدی انسان گره خورده و بود و نبود ایمان منشأ سعادت یا شقاوت ابدی او است.
ایمان به حقایق دینی و عمل منطبق با آن ،نهتنها در دنیا مایه سعادت و خشنودی است؛
ُ
23 بلكه سرمایه سعادت و رستگاری در حیات اخروی است.
اما ایمان چیست؟ و چگونه میتوان به ایمان دینی رسید؟
برای انسان سعادتطلب و جاودانگیخواه ،ایمان ،مطلوب و شیرین است؛ زیرا چنانكه
اشاره شد ،ایمان دینی ،شرط دستیابی به سعادت جاودانه است .ازاینرو ،باید چیستی و
ینید نامیا و نید یتسیچ :لوا سرد
♦بیشتر بدانیم
ایمان هم در قرآن و روایات و هم در آثار مختلف اندیشمندان اسالمی ،مفهومی واال
و بسیار مهم است .با توجه به مفاد آیات قرآن كریم ،معنای خاص ایمان« ،آ گاهی
.1بقره 4 /؛ آلعمران 114 /؛ انعام 54 /؛ حجرات 14 /و . ...
.2درباره جاودانگی و معاد ،در درس اندیشه اسالمی 1بهتفصیل بحث شده است.
.3فاطر .10 /
و عمل صالح آن را باال میبرد ».منظور از «كلم ّ
طیب» اعتقاد به حقایق دینی و الهی است
و اگر عمل صالح با آن همراه شود ،ارتقاء مییابد و موجب تقرب انسان به درگاه حقتعالی
1
میشود.
♦چكیده درس
.1انسان همواره در پی دستیابی به امری است كه مایه امید و خشنودی او از زندگی
باشد؛
.2حیات انسان ،با جاودانگی معنا و هدف مییابد .ازاینرو ،باید برنامهای متناسب با
این ویژگی در دست او باشد؛
.3دین ،مجموعه آموزهها و دستورات برای دستیابی به سعادت جاودانه انسان است؛
:لوا لصف ینید نامیا
.1383
-جوادی ،محسن ،نظریه ایمان ،قم ،دفتر نشر معارف.1376 ،
شاید نتوان قطعهای از تاریخ را یافت كه انسان در آن به آیین ،مكتب ،مذهب یا دینی
دلبستگی و توجه فردی یا جمعی نداشته باشد .تفاوتی ندارد كه دین و آیینی بهطور
مستقل پدیدار شده یا بهقصد مقابله با آیینهای دیگر ایجاد شده باشد؛ از سوی خدا آمده 26
باشد یا شخص یا گروهی آن را ساخته باشند.
1
نمونههایی از رفتارهای جوامع انسانی گزارش شده است كه نشان میدهد انسانها با
تعلق خاطر به دین ،به موضوع جاودانگی توجهی ویژه كردهاند:
در جامعه كرومگنون 2جسد شكارچی مرده را در دخمهای همراه با اشیایی؛ مانند نیزه،
ظروف و تزئینات دفن میكنند؛ گویی او حیات دیگری را پیشرو دارد .در ژاپن مدرن ،یك
«ذن بودیست» ،درباره وحدت «من» با «نا -من» میاندیشد .مسلمانان ساكن بسیاری از
كشورها در ماه رمضان ،از اذان صبح تا اذان مغرب روزه میگیرند .مسیحیان مؤمن دوهزار
سال است كه در روز عید پاك جشن میگیرند و . ...این شواهد نشان میدهد كه انسانها
3
بهروشنی «دینی» هستند و بهطرزی جدی و چشمگیر ،به حقیقتی غایی میاندیشند.
.1ر .ك :یونگ ،روانشناسی و دین ،ص 1؛ طباطبایی ،خالصه تعالیم اسالم ،ص .31
.2جامعـهای كـه پـس از انسـانهای نئاندرتـال زیسـت میكردنـد و پیشینهشـان تـا چهـل هـزار سـال پیـش گـزارش شـده
اسـت.
.3پترسون و دیگران ،عقل و اعتقاد دینی ،ص .17
♦بیندیشیم
دانشجوی گرامی! با دوستان و استاد محترم خود ،نمونههای دیگری از آیینهای
مختلف را شناسایی و بررسی كنید كه كدامیك چگونه به موضوع جاودانگیخواهی
انسان توجه دارد.
.2چیستی دین
در درسی كه گذشت دین بهاختصار تعریف شد .دین حق ،آیینی است كه با نگاه به چیستی
و ابعاد انسان در حیات دنیوی و اخروی آموزهها و دستورالعملهای خود را بیان و انسان
:لوا لصف ینید نامیا
را بهسوی سعادت حقیقی و جاودانه راهنمایی میكند .خداوند این مجموعه آموزههای
منسجم را بهصورت وحی بر قلب پیامبران نازل كرده است و ایشان نیز این پیام الهی را به
انسانهای دیگر ابالغ كردهاند.
برخی دینپژوهان ،چنین مینویسند« :دین مجموعهای از اعتقادات ،اعمال و احساسات
است كه حول یك حقیقت غایی سامان یافته است 1».این حقیقت غایی در دین اسالم،
27 «خدا» است؛ حقیقتی كه سعادت جاودانه انسان ،در گرو برقراری ارتباط بایسته و شایسته
ُ
با او است .رابطهای كه در دنیا برقرار و دامنه آثار آن به حیات اخروی و جاودانه انسان نیز
ُ
كشیده میشود .در اسالم ،این ارتباط «قرب الهی» نامیده میشود.
در فرهنگ اسالمی ،دین مجموعهای از حقایق متعالی و نجاتبخش است كه خدای
ناسنا ییارگنید :مود سرد
متعال با اراده تشریعی خود بر فرستادگانش نازل میكند .ایشان نیز آن حقایق را به مردم
دوران خود ابالغ میكنند .منبع این حقایق و معارف ،خدای تعالی؛ یعنی آفریننده انسان
است كه به تمام معنا ،از حقیقت و ابعاد هستی انسان آ گاه است .به همین دلیل ،بیش از
همه راه و بایستگیهای كمال و سعادت جاودانه او را میداند و پیام سعادت جاودانه را نیز
بهسوی او فرستاده است .بهعبارت دیگر ،در دینشناسی اسالمی ،اراده تشریعی خداوند مبدأ
ابالغ و ارسال آموزههای دینی؛ وجود انسان ،بستر جریان آموزههای دین؛ و كمال حقیقی
و سعادت جاودانه انسان ،هدف آن است 2.خالق انسان با آ گاهی مطلق از همه حقیقت و
هستی انسان ،قوانین الزم را برای برآوردن نیازهای او و همچنین راهنماییهای ناظر به
.1همان ،ص .20
.2امام خمینی ،شرح چهل حدیث ،ص .386 - 389
ابعاد مادی و معنوی او را در قالب دین و بهواسطه پیامبران بهسوی انسان فرستاده است.
بنابراین ،منشأ وجودی دین ،خداست .دین ،مستقل از وجود انسان است و پذیرفتن یا
نپذیرفتن آن ازسوی او ،اثری در حقیقت دین ندارد .سرچشمه پیدایش دین ،خدا و وحی
الهی است .همچنانكه هدف نهایی دین نیز رسیدن انسان به قرب خدای تعالی است.
این سخن ،پیامد این جهانبینی است كه مبدأ و معاد همه هستی خداست .خداوند ،بر
پایه علم ،اراده و صفات متعالی خود جهان را اداره و براساس حكمت ،والیت ،عدالت،
1
تدبیر و ربوبیت ،نظام هستی را تنظیم میكند.
♦بیندیشیم
یادآوری
در آنچه تاكنون گفتیم ،به پرسش از سرچشمه و خاستگاه دین پرداختیم؛ اما پرسش 28
دیگری نیز وجود دارد كه شاید برای برخی مهمتر از پرسش پیشین باشد و آن «چرایی
دینگرایی انسان» است؛ به این معنا كه چرا انسان در طول تاریخ به چیزی به نام دین
گرایش داشته است و دلیل گرایش انسان به دین چیست؟
چرا انسان در طول تاریخ همواره به مصداقی از دین توجه و عالقه داشته است؟ در این
بخش از نوشتار حاضر ،دیدگاههای مختلف را دراینباره بررسی میكنیم.
اگر انسان را موجودی گسسته از موجودات دیگر و پدیدههای مختلف هستی بدانیم كه
همه هستی و چیستی او همین چندین و چند سال زندگی جسمانی و معلوماتش نیز محدود
1
روشن میشود.
در ادامه ،معنای فطرت و كاركرد آن را در دینگرایی انسان تبیین میكنیم .اما نخست
باید پرسید :راز ماندگاری دین چیست؟
.1راز ماندگاری دین :هر پدیدهای با دو شرط میتواند بهموازات حیات بشر بقا داشته باشد:
یك .خودش مورد نیاز بشر و خواست قطعی او و جایگزینناپذیر باشد؛
29
دو .عامل تأمینكننده آن باشد.
درصورت نبود این دو الزام ،هیچ پدیدهای دوام و امتداد نخواهد داشت .دلیل آنكه در
طول تاریخ انسان ،دین همواره در صورتهای مختلف دوام و امتداد داشته این بوده
ناسنا ییارگنید :مود سرد
است كه یا خود نیاز جایگزینناپذیر انسان بوده یا تأمینكننده آن .به حكم زوالناپذیری
دینگرایی انسان ،دین نیز حقیقتی زوالناپذیر و از خواستههای ذاتی انسان است كه در
نهاد و ژرفنای وجود او جای دارد .ازنظر فرهنگ اسالمی ،دین هر دو ویژگی را دارد؛ یعنی
هم در نهاد بشر ریشه دارد و جایگزینناپذیر است و هم تأمینكننده خواستهای ذاتی
انسان است 2.این معنا در نظریه فطرت حقگرای انسان تبیین میشود.
بنابراین ،فطرت ،كه كششی توقفناپذیر و بیپایان در عمق وجود انسان است ،ابعاد و
ویژگیهایی دارد.
فطرت دو جنبه بینشی و گرایشی دارد؛ بخشی از فطرت انسان در بینش و آ گاهیهای او
جلوهگر است و بخشی در گرایشها و خواستهای او .فطرت بینشی انسان ،تحمیلناپذیر،
زوالناپذیر ،تغییرناپذیر ،همگانی و متعلق به كمال مطلق است 4.جنبه گرایشی فطرت نیز
در حقیقتجویی ،گرایش به خیر و فضیلت ،گرایش به زیبایی ،گرایش به خالقیت و ابداع
و نیز عشق به پرستش جلوه میكند .انسان به حكم فطرت گرایشی خود ،در برابر هر كمالی
♦بررسی كنید
دانشجویان گرامی ،با راهنمایی و همراهی استاد محترم خود ،مطالعهای میدانی با
ماهیت روانشناسی و جامعهشناسی طراحی و با جمعآوری دادههای مرتبط ،انواع
مختلف كمالطلبی انسان را بررسی كنید؛ مثًال اینكه آدمی همواره به نسخههای جدید
ابزارها و امكانات زندگی عالقه دارد و درصورت توان آن را تهیه میكند و به كار میبرد و
بهمحض ظهور نسخه جدیدتر ،قبلی از چشم و دلش میافتد.
آیا میتوان این ویژگی انسان را تغییر داد؟
:لوا لصف ینید نامیا
در كنار نظریه فطرت ،برخی دیدگاههای دیگر درباره دینگرایی انسان ،فقط به انسان توجه
میكنند ،نه حقیقتی برتر از او .برخی از این دیدگاهها روانشناسانه هستند و دینگرایی
33 انسان را برخاسته از عوامل درونی و فردی انسان میدانند .پارهای نیز جامعهشناسانه
هستند و دینگرایی انسان را مؤثر از عوامل بیرونی و اجتماعی قلمداد میكنند.
نظریههای روانشناسانه در تبیین دینگرایی انسان ،متنو عاند .از آن میان ،سه نمونه را
بیان میكنیم:
من عالی :این دیدگاه روانشناسانه ،مدعی است انسان در مرحلهای از
.1بازگشت به ِ
«من
«من عالی» به ِ
زندگی خود در مییابد كه از جایگاه و منزلت شایسته خود سقوط و از ِ
سافل» تنزل پیدا كرده است؛ بنابراین برای بازگشت به منزلت عالی خود میكوشد .به
همین دلیل ،آیین ،دستورالعمل ،آداب و ...را تعیین و خود را ملزم و موظف به رعایت
آنها میكند؛ 2بنابراین ،دین را خدا نازل نكرده؛ بلكه مجموعهای ساخته دست بشر است.
.2ترس از قهر طبیعت :این دیدگاه نیز بر پایه اصول روانشناختی قرار دارد و مدعی
.1امام خمینی ،شرح چهل حدیث ،ص .43
.2این دیدگاه را فوئر باخ مطرح كرده است (ر .ك :همیلتون ،جامعهشناسی دین ،ص .)141
است انسان بهدلیل ترس و ضعف در برابر پدیدههای خطرناك ناشی از قهر طبیعت ،خود
را همچون كودكی نیازمند به پدر و طبیعت را همچون پدری پشتیبان میبیند؛ اما پدری
كه خشم و قهری خانمانسوز دارد .او برای جلب عاطفه پدر كیهانی شیرینزبانی میكند و
تالش میكند با پیریزی آداب و مناسكی قدرت پدر كیهانی را مهار كند یا از آن منتفع شود.
رفتهرفته صورتهای مختلف این روش ،بهعنوان دین در جامعه انسانی استقرار مییابد.
1
.3ضمیر ناخودآ گاه :بنابر دیدگاه یكی دیگر از روانشناسان مشهور ،آدمی در ضمیر
ناخودآ گاه جمعی خود ،با پدیدههایی مواجه میشود كه آن را الگوهای نخستین مینامد.
این پدیدههای روانی تمایالتی هستند كه بر افكار و اعمال و احساسات آدمی تأثیر میگذارند.
در كنار آنها ،غرایز نیز وجود دارند كه انرژی آنها ناهشیار است .غرایز بهطور منظم نمایان
.1این دیدگاه متعلق به فروید است (همان ص 102؛ پالمر ،فروید ،یونگ و دین ،ص .)47
.2ایـن نظر یـه از كارل گوسـتاو یونـگ اسـت (ر .ك :مورنـو ،یونـگ ،خدایـان و انسـان مـدرن ،ص90؛ مـك كـواری ،تفكـر دینی
در قـرن بیسـتم ،ص .)223
.3همیلتون ،جامعهشناسی دین ،ص 141؛ فرامرز قراملكی ،استاد مطهری و كالم جدید ،ص .150
دیگر روبهرو است و آن اینكه نمیتوان آن را درباره همه آیینهای جهان بهكار برد .بهعالوه،
ادیان پخته و متكامل ،بهجای پناهبردن به پدر كیهانی ساخته خود انسان ،خودشناسی
شرافتمندانه و مهرورزانه را به پیروان خویش میبخشند 1.نظریه سوم مدعی است كه
دین پیامد حوادث درونی برآمده از ضمیرناخودآ گاه جمعی است؛ اما خود این مفاهیم را
به تاریكی ناشناختگی میبرد و از بیان ذات و كاركرد آنها ناتوان است؛ پس چگونه میتوان
2
درستی آن را پذیرفت؟
دوم آنكه؛ آیینهای الهی و وحیانی ،نهتنها دستورالعملهای متناسب برای درمان،
تحمل و مدیریت حاالت و چالشهای درونی انسان را معرفی و ذكر كردهاند؛ بلكه راه
:لوا لصف ینید نامیا
بهرهبرداری از این حاالت را نیز در راستای ارتقاء معرفتی به مبدأ هستی و گامنهادن در
مسیر سعادت به انسان نشان دادهاند .مهمترین دستورالعمل ،توجه آ گاهانه انسان
به مبدأ هستی و منشأ حقیقی وجود خویش است .اگر انسان به این امر كه مورد توجه
همیشگی فطرت اوست توجه و وابستگی داشته باشد ،بر بسیاری از دشواریهای درونی
خود بهخوبی پیروز میشود:
35 َ
أ� َلا ب��ذِ ْكر ا َّلل ِه تَ� ْط َم ِ ئ� نُّ� ْال قُ� ُل ُ
و�؛ 3آ گاه باشید كه با یاد خدا ،قلبها آرام میگیرند.ب ِ ِ
در كنار دیدگاههای روانشناسانه ،برخی جامعهشناسان نیز از دینگرایی انسان سخن
گفتهاند .در ادامه ،دو دیدگاه جامعهشناسانه را بررسی میكنیم.
.1نیروی ناپیدای جامعه :بنابر نظر یكی از جامعهشناسان ،دین ،مجموعهای از
عملكردهای مربوط به امور مقدس است كه موجب همبستگی اخالقی جامعه میشود .وی
توتمیسم را نمونهای مشهور از دین مینامد و ریشه آن را در اعماق تاریخ بشریت شناسایی
میكند .در این دیدگاه ،دین چیزی جز نیروی جمعی جامعه بر افراد نیست .نظامی
فكری كه افراد بهوسیله آن جامعه را به خودشان باز مینمایند و روابط مهم و در ضمن
♦چكیده درس
.1به گواهی تاریخ ،انسان همواره به دین در صورتها و انواع مختلف ،تعلق خاطر و
:لوا لصف ینید نامیا
اهتمام داشته است .این موضوع نشاندهنده اهمیت ویژه دین برای انسان و تعلق
ذاتی او به پیام دین است؛
.2بنابر نظریه فطرت ،دین حقیقتی است حامل پیامهایی سعادتبخش كه خدای
تعالی نازل كرده است .علت دینگرایی انسان ،جستوجوی فطری سعادت حقیقی و
كمال مطلق است .نیاز به ارتباط با كمال مطلق؛ یعنی خدای متعال نیز خود نیاز بنیادین
انسان است كه هم راه رسیدن به كمال مطلق را به او نشان میدهد و هم اسباب و لوازم
37
تاریخ انسان قدمت داشته است؛آن را فراهم میكند .ازاینرو به بلندای ِ
.3نظریههای روانشناسانه گرچه بخشی از حاالت درونی انسان را شناسایی كرده و آن
را دلیل دینگرایی انسان شمردهاند ،اشكاالت و نقصهایی دارند كه از رفع آنها ناتوان
بود ه و نتوانستهاند به نقدهای پیشروی خود پاسخی روشن و قانعكننده بدهند؛
ناسنا ییارگنید :مود سرد
امروزه افراد و جوامع بشری باوجود برخورداری از امكاناتّ ،فناوریها و سرعت باال در
دین حق ،حقیقت وجودی انسان را مد نظر دارد .كاركردهای فردی دین ،ابعاد درونی و
:لوا لصف ینید نامیا
روحی انسان را تحت تأثیر قرار میدهد .برآیند كاركردهای فردی دین ،بهشرط دینداری
فرد ،احساس خوشبختی و خشنودی از زندگی است كه در حوزههای مختلفی متبلور
میشود .در ادامه ،برخی از این حوزهها را بررسی میكنیم.
منبع اصلی دین و وحی ،علم بیكران خدای تعالی است .او ازطریق فرشته وحی و ارتباط
وحیانی با انبیاء ،معلوماتی در اختیار انسان قرار میدهد تا سرمایهای برای موفقیت و
رسیدن او به اهدافش باشد .قرآن كریم بر آ گاهیبخشی دین ،تصریح كرده است 1.ادیان
نید یاهدركراك :موس سرد
الهی و انبیاء ،در زمینههایی مختلف دانش آ گاهیهای عمیقی را به انسان میدهند،
ازجمله شناخت مبدأ هستی ،ابعاد و ویژگیهای انسان ،طبیعت و اجزاء دقیق آن ،جسم
انسان و ویژگیها و بایستگیهای سالمت آن ،سرنوشت انسان و معاد ،ارزشهای اخالقی
و صفات پسندیدهای كه هر انسانی بهطور فطری پذیرای آن است ؛ اما همهاینها در ذیل
امری بسیار مهم و محوری قرار میگیرند و آن تعیین و تعریف معنای زندگی برای انسان
است .در طی قرون و اعصار ،شناخت و درك معنا و هدف زندگی ،گمشده همه انسانها در
تمدنهای مختلف بوده است؛ اما بیتوجهی انسان به پیام وحی از زبان پیامبران ،جوامع
2
انسانی را از مسیر كمال حقیقی منحرف كرده است.
.1مانند :بقره 31 /و 129؛ اسراء 85 /؛ جمعه .2 /
.2ر .ك :جعفری ،فلسفه و هدف زندگی ،ص .25
دو .رفع ترس و تنهایی
ترس حالتی فراگیر و ناگزیر در تمام انسانهاست كه شدت و ضعف و متعلقهای فراوانی
دارد .ترس ،گاهی ناشی از حادثهای پیشبینینشده است ،گاه بهدلیل بیماری خطرناكی
است كه احتمال مرگ را در پی دارد و زمانی دلیل ترس ،جهل و ناآ گاهی از سرنوشت ابدی
و جاودانگی انسان است .بیگمان این انواع ترس یكسان نیستند و برای رفع هریك باید
راهحل و طرحی متناسب داشت.
مهمترین و بزرگترین ترس انسان كه همه انواع دیگر ترس نیز به آن ختم میشوند،
ترس از مرگ است .چنین ترسی طبیعی است؛ زیرا آدمی مرگ را پایان خود ،پایان زندگی و
ادیان الهی ،دوران پس از مرگ را حیاتی نوین و با امتیازاتی بسیار برتر از زندگی دنیوی
معرفی میكنند .این مرحله ،امتداد زندگی دنیوی است؛ اما امتیاز ویژه آن ،جاودانگی
است .بدینترتیب ،منشأ اصلی ترس انسان از مرگ؛ یعنی تصور نابودی و پایان همه هستی
از بین میرود .در زندگی پس از مرگ همه گرفتاریهای دنیوی انسان از میان میرود و او به
عدالت حقیقی و كمال مطلوب دست مییابد .این ویژگیها و بیش از اینها ،همان است كه
پیشتر آن را «معنا و هدف زندگی» نامیدیم .در قرآن كریم بارها بر معناداری و هدفمندی
آفرینش و زندگی دنیا و انسان ،تأ كید شده است:
َ أَ فَ َ ْ تُ ْ أَ نَّ َ خَ َ قْ نَ ُ
اك ْم َع َ� ثً�ا َو أ� نَّ� ُك ْم � َل ْ� نَ�ا َلا تُ� ْر َ� ُع نَ
و�. ��ح ِس ب��م ��ما �ل��
2
ج ِإ ی ب
آیا گمان كردید كه شما را بیهوده آفریدیم و شما بهسوی ما بازنخواهید گشت.
جالب آنكه ،اسالم ،روشنی و تاریكی حیات جاودانه اخروی را در گرو اعمال خود انسان
قرار داده است .اعمال پسندیده منشأ روشنایی و سعادت زندگی جاودانه و اعمال نكوهیده
است ،توان رفع كاستیها و دشواریهای زندگیاش را دارد ،به همه زوایای پیدا و پنهان
وجود او آ گاه است و راه رسیدن به سعادت جاودانه او را به او مینمایاند؛ امید و خشنودی
در دل انسان جوانه میزند؛ زندگی معنا مییابد و نیروی حركت بهسوی هدف واالی زندگی
در او پدیدار میشود .این موجود بیمانند ،خدای تعالی است كه انس با او بهترین سرمایه
زندگی است و موجب لذت و خشنودی از همه تلخ و شیرین زندگی است .خدای مهربان
41
با انسانی كه او را به دوستی برگزیند ،بیش از دیگران انس میگیرد؛ او را در غربت تنهایی
رها نمیكند و وحشت او را میزداید و كوششهای او را به مقصود میرساند 1.عشق او به
بنده خویش ،از عشق بنده به او برتر و عمیقتر است و از اسرار دل بندههایش آ گاه است:
َْ ْ
«� نّ� ا ّلل َه یَ� ُح ُ أَ َ َ
ول بَ� ی ْ� نَ� ال َم ْر ِء َو ق�ل ِب� ِه؛ 2خدا میان انسان و قلب او قرار میگیرد ».او نزدیكترین شخص
نید یاهدركراك :موس سرد
ْ َ َ أَ ْ
4
به انسان استَ « :و ن� ْح نُ� � ق� َر بُ� ِإ�ل یْ� ِه ِم نْ� َح بْ� ِل ال َو ِر ی� ِد؛ 3ما از رگ گردن انسان به او نزدیكتریم».
♦بررسی كنید
تنهایی ،صورتهای مختلفی دارد؛ تنهایی فیزیكی و جسمانی با تنهایی روحی و معنوی
چه تفاوتی دارد؟ كدامیك مهمتر است؟ چرا؟ راهحل رفع آن چیست؟
همواره در طول تاریخ میل به جاودانگی در نهاد انسان بوده است 1.دفن اجساد مردگان
همراه با غذا و تزیینات و لوازم زندگی و كتابهای دعا و افسون و اوراد ،اعتقاد به تابعیت
مردگان از سلطنت «اوزیریس»( 2خدای جهان پس از مرگ) گواه آن است كه انسان به
زندگی پس از مرگ باور داشته است .در تمدنهای بینالنهرین ،مصر ،یونان و ...آداب و
3
مناسك بسیاری وجود دارد كه مبنای آن جاودانگی انسان است.
این ندای درونی ،انسان را به جستوجوی حقیقت جاودانگی واداشته است و هرگاه
كه به آن دست نیافته است ،پدیدههایی مشاب ه را ساخته و تفسیر كرده است .بهعنوان
از مرگ و نابودی بدن مادی .در این مرحله ،روح انسان بدون بدن ،با حقایقی برتر و فراتر
از عالم ماده و جسم مرتبط میشود و از محدودیتهای زمان و مكان رهاست .این مرحله
از حیات ،از زمان مرگ و جدایی روح از بدن آغاز میشود و تا بینهایت ادامه دارد 5.در این
مرحله نه كاستی و رنجی وجود دارد و نه مرگ و نابودی.
♦بیشتر بدانیم
عالوهبر قرآن و روایات ،حكمت اسالمی نیز بنابر دالیل فلسفی انسان را حقیقتی فناناپذیر
دانسته و بقاء روح را با دالیل مختلف اثبات كرده است .این مطلب ذیل مباحث «علم
النفس» در آثاری مانند خودشناسی فلسفی ،اثر غالمرضا رحمانی آمده است.
پرسشی كه همواره در ذهن انسان بوده این است كه دلیل رنج و آزردگی انسان چیست؟ آیا
راهی برای درمان یا رفع آن وجود دارد یا خیر؟ مكاتب و اندیشههای مختلف به این پرسش
نیز همانند پرسشهای پیشگفته ،پاسخهایی دادهاند .مسئله آنجا دشوارتر مینماید كه
رنجهای انسان ،بیپایان یا بینتیجه بمانند و نتوان فلسفهای در شرح چرایی ،راه رفع آن
و یا راه تحمل بهتر و بیشتر آن یافت.
انبیاء الهی در اینباره میگویند كه اوًال دنیا محل دشواری و سختی است تا آ گاهی و
ً
ن به فلسفه و هدف زندگی و مبدأ آفرینش و ارتباط با او جلب شود؛ ثانیا
اراده و توجه انسا
:لوا لصف ینید نامیا
منشأ بسیاری از رنجهای انسان ،عملكرد خود اوست .انسان با افزونخواهی ،شتابزدگی
و بیاعتنایی عمدی به ارزشهای انسانی و اخالقی باعث ایجاد رنج برای همنوع خود
ً
میشود؛ ثالثا همه انسانها در پذیرش رنج یكسان نیستند و طاقت و تحمل برخی بیشتر
از دیگران است.
43 اما درباره اینكه رنجهای دنیا ،بیپایان یا بینتیجه هستند ،باید گفت كه در فرهنگی
دینی این باور وجود دارد كه خدای حكیم و متعالی ،برای رنجهایی كه ناشی از كوتاهی
و بیمسئولیتی انسان نیست ،جبرانی بسیار برتر و بیپایان قرار داده است كه در حیات
دنیوی بر او ظاهر میشوند .شرط این امر ،توجه به مبدأ و معاد هستی در طول دوران زندگی
نید یاهدركراك :موس سرد
است .حق تعالی كه برنامه عالم در دستان اوست و مهربانترین موجود نسبتبه انسان
ی و رنج را در زندگی او قرار میدهد تا میزان و مرتبه عبودیتش را نسبتبه خود
است ،دشوار
بسنجد .بدینترتیب ،رنجها و دشواریهایی كه بهظاهر ناگوار و ناپسند بهنظر میرسد ،در
حقیقت به امور خیر و مطلوب انسان تبدیل میشود:
أَ َ ْ ُ َ ً ُ َ َ ُ َ
ع َسى � نْ� ت�ك َرهوا ش� ْی� ئ�ا َوه َو خ� یْ� ٌر لك ْم 1.چهبسا از چیزی ناخشنود باشید؛ در حالیكه
برای شما خیر است.
انسان با آ گاهی از آینده جاودان زندگی و اعمال و حوادث عالم ،صبورتر و آرامتر میشود.
صبر از آموزههای ارزشمند در آیین اسالم است .قرآن كریم بارها بر صبر و صبوری تأ كید
َْ َ َ َ َْ َ ُ َ ً َ ً 2
بینها وبینه أمدا ب ِعیدا.
روزی كه انسان هركار نیك خویش را حاضرشده میبیند و همچنین هر كار بد
خود را ،و دوست میدارد كهای كاش میان او و كار بدش فاصله زیادی میبود.
این آیه صراحت دارد كه انسان عین این كارهای نیك خویش را بهصورت مطلوب و
مصورشده به صورتهایی میبیند كه محبوب میبیند و عین كارهای بد خویش را ّ
سخت از آنها نفرت و وحشت پیدا میكند و دوست میدارد از آنها فرار كند یا آنها را
45
از او دور كنند؛ اما آنجا جای فرار و یا جداكردن عمل انسان از انسان نیست؛ صورت
تجسمیافته حاضرشده عمل انسان در آنجهان بهمنزله جزئی از وجود انسان است و
جداشدنی نیست.
ً 3 َ ََ َُ َ َ ُ
اضرا. .2ووجدوا ما ع ِملوا ح ِ
نید یاهدركراك :موس سرد
در ادیان الهی ،بهویژه اسالم ،در كنار ابعاد فردی ،به جامعهگرایی نیز در تحصیل كماالت
انسانی توجه شده است .برای روشنتر شدن این مفهوم ،كاركردهای اجتماعی دین را
بررسی میكنیم.
گسستگی اجزاء جوامع بشری پیامد كشمكشها و جدالهای همیشگی میان گروهها،
جوامع ،ملتها ،دولتیها و تمدنهاست كه خود معلول خودخواهیها و افزونطلبیهای
ناموجه انسان است .این امر درنهایت ،موجب آشفتگی و رنج میشود؛ هم برای خود 46
قدرتمندان و ثروتمندانی كه منشأ این منازعات هستند و هم برای انسانهای دیگر.
بدینترتیب ،جوامع و افراد هرچه بیشتر به وسوسه قانونگریزی و قانونستیزی میافتند و
ّ
در میان تعارضات نادرست میان حكام و قدرتها ،اخالق و ارزشهای انسانی نیز لگدمال
2
میشود.
اما در ادیان الهی ،عدالت مهمترین پیام است و همگان را به مراعات قانون برای رسیدن
به عدالت فرا میخوانند .حتی تقوای فردی نیز به این دلیل مطلوب است كه به عدالت
3
نزدیكتر است.
دین ،دنیا را مقدمه آخرت میداند و رفتارهای آدمی را ،چه فردی و چه اجتماعی ،با این
معیار ارزشگذاری میكند .اگر افراد و جوامع ،در مواجههها ،قضاوتها و رفتارهای خود
حیات اخروی را اصل بدانند و طبق دستورالعملهای الهی برای عمران آخرت بكوشند،
همگرایی و انسجامی مؤثر میان انسانها ایجاد میشود؛ زیرا هر فرد و جامعهای در راستای
.1مطهری ،مجموعه آثار ،ج ،2ص .526 - 527
.2بیرو ،فرهنگ علوم اجتماعی ،ص .64
.3بقره 213 /؛ مائده 8 /؛ حدید .25 /
سعادت ابدی خود و دیگران گام برمیدارد و سعادت حقیقی را بر خواهشهای دنیوی و
نفسانی و غرایز و شهوات خود ترجیح میدهد و از قدرت خود فقط برای همگرایی با همنوع
خود و تحصیل كمال جاودانه برای خود و دیگران بهره میبرد ،نه برای لذتجویی در
حیات ناپایدار دنیوی .باور به اینكه انسان بازتاب همه رفتارهای خود را در حیات اخروی
خواهد دید ،آموزهای تعیینكننده برای كنترل و هدایت رفتار افراد در جهت دستیابی به
سعادت فرد و جامعه است:
َف َ نْ َ ْ َ ْ ثْ َق َ َ َ َ
ال ذ� ّر ٍ�ة خ� یْ� ًرا یَ� َر ُه؛ 1هركس به سنگینی ذرهای خوبی كند ،در حیات �م� ی�عمل ِم��
اخروی ،آن را خواهد دید.
:لوا لصف ینید نامیا
خدای تعالی ،پیوند و همسویی اجتماعی را توصیه میكند و همگرایی و الفت انسانی را
2
نعمتی ازسوی خود برای انسانها میداند.
خطاكار بداند؛ اما اصل عدالت و ارزش آن برای هر شخصی ذاتی و مطلوب همیشگی است.
در فرهنگ اسالمی ،خواسته قطعی خدای تعالی از انسان و حكومتها برقراری و مراعات
عدالت است و اساس حكومت مطلوب (حكومت الهی) بر عدالت قرار دارد .حكومت عادالنه
3
جلوهای از حاكمیت خداست كه با طاغوت و جور و استبداد در مبارزه است.
ت اجتماعی او
ظلم و نابرابری اجتماعی ،هم سبب اسارت درونی انسان و هم موجب اسار
میشود .انسان در درونش زنجیرها و بندهایی برای خود میسازد و رفتهرفته به آنها اصالت
میدهـد؛ سـپس دیگـران را نیـز مجبور میكند از آن تبعیت كنند .بدینترتیب ،خواسـتههای
بد دیگران را در حق خودش ،با عمل نیك خود پاسخ بدهد .قرآن و روایات این ویژگی را
«مكارم اخالق» نامیده و آن را ویژگی واالی پیامبر بزرگوار اسالم خواندهاند .این اخالق را
میتوان با نام «اخالق الهی» شناخت.
♦چكیده درس
49
.1انسان از هر آیینی كه به او عرضه شود ،توقعاتی دارد .درباره دین نیز چنین حكمی
صادق است و باید كاركردهای آن در زندگی فردی و جمعی انسان تبیین شود؛
.2رفع ترس و نگرانی ،پاسخ به جاودانگیطلبی و كاهش رنج و افزایش صبر ،از كاركردهای
شاخص دین در زندگی فردی است؛
.3انسجامبخشیدن به جامعه بشری ،ترویج و توسعه عدالت و ترویج ارزشهای
نید یاهدركراك :موس سرد
دین ،پاسخ آفریدگار حكیم به انسان برای برآوردن نیاز فطرت جاودانگیخواه و كمالطلب
او است .خدای تعالی انبیاء را برگزیده و آنان را مأمور ابالغ پیام الهی و هدایت انسانها كرده
است؛ بنابراین انبیاء الهی آموزهها و دستورالعملهای خداوند را برای رسیدن به سعادت و
كمال حقیقی در اختیار انسان قرار میدهند .این فرایند در فرهنگ دینی« ،بعثت و نبوت»
53 نام دارد.
آفریدگار و خالق هستی ،در وجود هر آفریده و مخلوقی ،استعدادها و تواناییهایی تعبیه
كرده است كه بسیاری از آنها در نظام طبیعت نمایان میشوند .نظم و قانونمندی برخی
موجودات بسیار دقیق ،جذاب و حیرتآور است .خدای آفریننده نیازها و محل رفع آنها
توبن و تثعب :مراهچ سرد
را برای موجودات تدارك دیده و نقشه فعالیتهای مختلف را نیز در ساختمان وجودی
آنها قرار داده است .زنبور عسل بدون نیاز به آموزگار بهدقت كار خود را انجام میدهد؛
هسته میوه از زیر خاك سرد و تیره سر بر میآورد و با نظم و برنامهای مشخص به درختی
تناور با میوههایی لذیذ تبدیل میشود .انسان نیز در این مجموعه ،چنین ویژگیای دارد.
جسم انسان بسیار منظم و دقیق طراحی شده و تواناییهای روحی او نیز بسیار عمیق و
شگفتانگیز است .علوم مختلف مربوط به این دو بخش هر روز جنبهای نوین از آن را
كشف میكنند و به یافتههایی تازه میرسند.
اكنون میتوان پرسید ،باوجود این دقت و نظاممندی و توانایی در وجود مخلوقات و
بهویژه انسان ،ارسال پیامبران و دین چه ضرورتی دارد ؟
پاسخ این است كه این نظم و برنامه و قانون ،كه البته پدیدآمده از اراده و قدرت خداست،
در جنبه تكوینی (آفرینش) مخلوقات جاری است كه یكی از آن مخلوقات ،نوع بشر است.
خدای تعالی در آفرینش هر مخلوقی ،هدایت تكوینی او را عملی كرده است:
ََْ ُ َُ َ َ ُ َ َ ُ َ َّ َأ ْ
َر بّ� ن�ا ال ذ ِ�ی �ع َطى ك ّل ش� ْی ٍء خ�ل ق�ه ث� ّم هدى.
1
خدای تعالی ،متناسب با ویژگیهای انسان با او ارتباطی ویژه برقرار كرد تا بهوسیله پیامی 54
كه از راه زبان و اندیشه در اختیارش قرار میهد ،او را بهسوی كمال و سعادت حقیقی
راهنمایی كند .نام این كار ،هدایت تشریعی است .پرسش این است كه خود هدایت
تشریعی بر چه دلیلی استوار است؟
خدای تعالی كه آفریدگار هستی است ،منزه از آن است كه آفریده ممتاز خود را به حال خود
وانهد و هدف آفرینش و بایستگیهای كسب كمال و سعادت حقیقی را به او ابالغ نكند.
در اندیشه اسالمی این ویژگی«حكمت خدا» نام دارد .خدای متعالی به خیر و منفعت همه
آفریدگان آ گاه است .او حكیم است و هرگز كاری عبث نمیكند .انسان در زندگی خود و نیز
برای پیریزی سرنوشت اخروی خود نیاز به راهنمایی و سرپرستی دارد كه هم در دنیا راه
درست را طی كند و هم در حیات اخروی اهل نجات و سعادت شود .ازاینرو ،خدای حكیم،
كسانی را بر میگزیند تا انسان را بهسوی مصالح و خیر و سعادت راهنمایی كنند 2.دینشناسان
از این ویژگی با نام «حكمت» و «قاعده لطف» یاد میكنند .در بیان ایشان ،لطف ،بر خدای
♦بیشتر بدانیم
مقرب؛ یعنیّ
واژه «لطف» در علم كالم اسالمی در دو معنا به كار میرود؛ نخست :لطف ِ
خداوند راه انجامدادن اعمال نیكو و صالح را برای انسان باز میكند و او را به آن نزدیك
محصل؛ یعنی خداوند نهتنها انسان راه انجامدادن عمل صالح را بهمیكند .دوم :لطف ِ ّ
انسان نشان میدهد و او را به سعادت نزدیك میكند؛ بلكه منشأ و عامل كسب قطعی
سعادتی است كه از راه انجامدادن عمل صالح نصیب انسان میشود.
55 ِخرد آدمی ،بهدلیل حكمت خدا ،لطف را بر او واجب میداند؛ اما این حكم ،خود براساس
ُ
قاعده ُحسن و قبح عقلی نیز ثابت میشود؛ یعنی خدای تعالی تنها كاری را كه به حكم عقل
پسندیده است ،انجام میدهد؛ بنابراین چون لطف در شمار افعال َ
«ح َسن» است ،بر خدا
الزم و واجب است .مراد از واجب در اینجا ضرورت عقلی است .بهعبارت بهتر ،اینكه حكیم
توبن و تثعب :مراهچ سرد
مطلق آن را انجام ندهد ،بنابر حكم عقل متناقض و مردود است 4.این اصل ،در وجهی
5
دیگر ،مبنای صفت عدل الهی نیز قرار میگیرد.
♦بررسی كنید
باتوجه به اینكه خدای تعالی حكیم مطلق است ،كدام جمله صحیح است؟
حسن است؛ .1هر كاری كه خدا انجام دهدَ ،
.2خدا فقط كار َ
حسن را انجام میدهد.
ّ
.1حلی ،كشف المراد ،ص .343
.2نساء .165 /
.3بحرانی ،قواعدالمرام ،ص .117
.4طباطبایی ،المیزان ،ج ،7ص 119و ج ،8ص 56؛ مطهری ،مجموعه آثار ،ج ،1ص .43
.5ر .ك :جوادی آملی ،دینشناسی ،ص .150
اكنون كه مبنای بعثت و دلیل ارتباط خدای تعالی با انسان ازطریق انبیاء روشن شد،
باید درباره چگونگی این ارتباط ،یا پیام الهی خطاب به انسان ،سخن بگوییم .در فرهنگ
ادیان الهی ،خدا با پیامبران خود ،ازطریق وحی سخن میگوید.
.3چیستی وحی
وحی ،مقولهای بسیار مهم است و در ادیان الهی ارزش و جایگاهی ممتاز دارد« .وحی»
واژهای قرآنی است كه در آیات قرآن كریم به دو معنا به كار رفتهاست:
أَ
اول؛ تعبیه یك توانایی در درون یك موجود؛ مانند این آیه درباره زنبور عسلَ « :و � ْو َحى
َ
و�؛ پروردگار تو به زنبور عسل ال بُ� ُی� تًو�ا َو ِم نَ� ال�شَّ جَ�ر َو ِم َّما یَ� ْعر شُ� َن �ال� ْحل أ� ن� تَّا� خ��ذ ی م نَ� ْال� َ
َ ُّ َ َ نَّ
ر ب�ك ِإ�لى
ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ جِ ب ِ
و انقالبی عمیق و عظیم در وجودشان به وجود میآورد كه در جهت خیر و رشد و صالح
3
بشریت است.
بكنیم؛ بنابراین ا گر ما بخواهیم اینجور فرض كنیم كه مثل نبوغهای افراد است ،یك
نبوغی كه فقط الزمه این ساختمان كامل وجودی است ،در این صورت ،نابغه هم
اینجور است؛ یك نابغه طرح ابتكاری میریزد؛ ولی این طرح ابتكاری از خودش است.
به این معنا كه ساختمانش یك ساختمانی است كه ایجاب میكند چنین ابتكاری بكند؛
ولی در وحی هرچه شخصیت كه پیغمبر دارد در واسطه بودنش است ،تمام شخصیتش
در این است كه توانسته ارتباط با خارج وجود خودش ،با خدا ،با شدیدالقوی ،با ملك و
فرشته -هرچه میخواهید بگویید -پیدا كند؛ تمام شخصیتش در این جهت خالصه
میشود كه با خارج وجود خودش ارتباط پیدا كرده .بهنظر من وقتی وحی نبوتی را در
.1برخـی آیاتـی كـه وحـی را در معنـای تكوینـی بـهكار بردهانـد ،عبارتانـد از :قصـص7 :؛ انعـام121 :؛ مر یـم11:؛ شـوری:
51و . ...
.2طباطبایی ،المیزان ،ج ،12ص 71و.292
.3مطهری ،مجموعه آثار ،ج2؛ همو ،وحی و نبوت ،ص.153
.4نجم .1 - 5 /
قرآن ببینیم این را نمیتوانیم از آن بگیریم؛ بنابراین ا گر شخصی هرچه كار فوقالعاده
انجام بدهد كه این جهت در آن نباشد كه او واسطه است و از بیرون وجود خودش
گرفته است ،نمیتوانیم اسمش را «وحی» بگذاریم ،میخواهد ابتكار باشد ،میخواهد
نباشد ،هرچه میخواهد باشد ،این وحی نیست.
ّ
جنبه دوم كه باز در وحی مسلما میشود منظوركرد حالت استشعار است؛ یعنی نبی
درحالیكه میگیرد متوجه است كه از بیرون دارد میگیرد ( كه اینهم مربوط به همین
است كه از خارج میگیرد) .مثًال یك الهاماتی گاهی به افراد میشود ،بدون اینكه خود
فرد هم علتش را بفهمد.
بدیهی است كه این الهامات هست .انسان همینقدر میبیند كه یكدفعه در دلش
چیزی القاء شد 1،احساس میكند یك چیزی را درك كرد ،بدون اینكه بفهمد كه مبدأ آن
چیست .این خودش یك نوع القاء است ،یك نوع الهام است... .
ما باید حقیقت و كنه و ماهیت وحی را درك كنیم ،آخرش هم یك توجیهی بكنیم و بگوییم
همین است و غیر از این نیست .ما باید به وجود وحی ایمان داشته باشیم .بر ما الزم
نیست كه حقیقت وحی را بفهمیم؛ ا گر بفهمیم یك معرفتی بر معرفتهای ما افزوده شده
است و ا گر نفهمیم جای ایراد به ما نیست؛ زیرا یك حالتی است مخصوص پیغمبران،
ً
كه قطعا ما به كنه آن پی نمیبریم؛ ولی چون قرآن وحی را عمومیت داده در اشیاء دیگر،
شاید بهتناسب آن انواعی از وحی كه میشناسیم ،بتوانیم تا اندازهای آن وحیی را كه با
59
آن از نزدیك آشنایی نداریم -كه وحی نبوت است -توجیهی بكنیم ،و ا گر نتوانستیم
توجیهی بكنیم ،از خودمان حتی گلهمند نیستیم؛ چون یك امری است مافوق حد ما و
2
یك مسئلهای است كه از مختصات انبیاء بوده است.
برخی ،وحی را به نبوغ شخص یا تجربه دینی تفسیر كردهاند .این آراء بهتفصیل نقد و
توبن و تثعب :مراهچ سرد
3
رد شدهاند.
در تفسیر فلسفی وحی نیز باید گفت كه ممكن است حقایق عالم غیب در نفس و قلب
شخصی تجلی كند و او بهدلیل صفا و طهارت قلبش معارفی نورانی را از عالم باال دریافت
كند؛ اما این دریافتها و جلوهها همان وحی تشریعی نبوی نیستند و نمیتوان این
اشخاص را نبی یا رسول دانست 4.وحی از جنس تعلیم ،علم و ادراك و ویژگی آن پنهان،
سریع و مرموزبودن آن است 5.وحی نبوی دو ركن دارد :اول؛ منبع وحی كه حق تعالی است و
♦بیشتر بدانیم
آنچه گفته شد دیدگاه منتخب این نوشتار و مربوط به «كالم امامیه» بود .دیگر مذاهب
كالمی اسالم ،ازجمله اشاعره ،معتزله ،ماتریدیه ،اسماعیلیه و اهل حدیث نیز درباره وحی
3
دیدگاهها و تفسیرهایی دارند كه در منابع كالمی معرفی و بررسی شده است.
روح انسان است كه با تربیت و ارتقاء در مراتب هستی باال میرود و با تحصیل طهارت و
صفای باطنی اسرار و حقایقی را درمییابد كه در عالم ماده قابلمشاهده نیستند؛ سپس
1
آنچه را دریافت كرده است به دیگر انسانها ابالغ میكند.
♦چكیده درس
.1بعثت انبیاء ،راهی است كه برای تحقق ارتباط ویژه خدای تعالی با انسانها ایجاد
61 میشود؛
.2خدای تعالی بهدلیل آنكه حكیم مطلق است ،باید راه هدایت انسان را بهسوی
سعادت و كمال هموار كند .این ضرورت با نام قاعده لطف مشهور است كه خود بر
اصل حسن و قبح عقلی مبتنی است.
.3وحی نوعی آ گاهی رمزی است كه بین خدا و پیامبران الهی جریان مییابد .وحی به
توبن و تثعب :مراهچ سرد
.1ابنسـینا ،التعلیقـات ،ص 82؛ صدرالمتألهیـن شـیرازی ،مفاتیـح الغیـب ،ص 145؛ طباطبایـی ،المیـزان ،ج ،20
ص .63
-سعیدیمهر ،محمد ،آموزش كالم اسالمی ،تهران و قم ،طه.1393 ،
-پترسون ،مایكل و دیگران ،عقل و اعتقاد دینی ،ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی،
تهران ،طرح نو ،چ .1389 ،7
خدای حكیم پیامبران را برگزید و وظیفههدایت انسانها برعهده ایشان نهاد .بدینترتیب،
با ارسال وحی برای آنان نبوت را رقم زد .پیامبران پیام الهی را به انسانها ابالغ كردند و
63 اینچنین دین تحقق یافت .منابع و اندیشمندان اسالمی ،انبیاء را انسانهایی برگزیده
معرفی میكنند كه شایسته ارتباط ویژه با خدا و توانا برای دریافت پیام الهی هستند.
نبی ،در لغت ،از ریشه «نبأ» ،بهمعنای خبرآورنده است .در منابع دینی و فرهنگ اسالمی،
نبی كسی است كه خبری ازسوی خدا آورده است .این شخص ،مرتبهای واال و ممتاز دارد ّ
ص؟مالسا ربمایپ و ناربمایپ یاهیگژیو :مجنپ سرد
و از این شرافت در راستای هدایت انسانها بهرهبرداری میكند .دینشناسان اسالمی در
انسان فرستاده خداست كه اصالح امور دنیا و آخرت مردم
ِ تعریف نبی چنین گفتهاند« :نبی،
و دعوت ایشان بهسوی كمال حقیقی ،از راه اطاعت خدا و پرهیز از گناه ،را بر عهده دارد».
1
هدایت انسانها بهسوی كمال حقیقی و سعادت ابدی ،بدون ارتباط ویژه پیامبران با خدا
ممكن نیست .این ارتباط در صفات و ویژگیهای انبیاء تبلور یافته و برای دیگر انسانها
با دالیل و نشانههایی ثابت میشود .علم غیب ،عصمت و معجزه ،ویژگیهای اصلی و
مشترك میان همه پیامبران الهی است.
«غیب» ،یعنی واقعیت پنهان غیر قابل حس و اشاره؛ 1مثًال تصویر یا خاطرهای كه در ذهن
.1طریحـی ،مجمـع البحر یـن ،ج ،۲ص ۱۳4 - ۱۳5؛ راغـب ،المفـردات ،ص ۶۱۶؛ دهخـدا ،لغتنامـه دهخـدا ،ج ،11
ص ،16890ذیل واژه غیب.
.2سبحانی ،مفاهیم القرآن ،ج ،۳ص .۴۰2 - ۴۰7
.3جوادی آملی ،ادب فنای مقربان ،ج ،۳ص .۴۱۴
.4آلعمران .179 /
.5جن 26 /و .27
او آ گاه از غیب است .خدا كسی را از غیب آ گاه نمیسازد ،مگر فرستادهای كه
مورد رضایت او باشد .خدا این فرستاده را از پیشوپس با مراقبانی رصد میكند.
غیب ،مراتبی دارد .انسان با تمرین یا ریاضت به برخی آ گاهیهای غیبی دست مییابد؛
غیبی مراتب برتر ،ازجمله حقایق وحیانی آ گاه میشوند.
ِ اما فقط بندگان برگزیده خدا از امور
در مرتبهای برتر و واالتر از همه مخلوقات ،امور غیبی مختص به حق تعالی و ذات اوست
كه برای هیچكس ،حتی انبیاء الهی نیز قابلدسترسی نیست 1.آیاتی از قرآن به این مطلب
اشاره كردهاند:
َ شَ َ 2
ْ َّ َ ْ َ ُ َ َ ْ نَ أَ ْ ْ َ َ خَ ْ فَ ُ ْ َ َ ُ ُ نَ َ
و� بِ��ش ْی ٍء ِم نْ� ِعل ِم ِه ِإ�لا بِ�ما �اء. ی�علم ما ب� ی�� � ی� ِد ی� ِهم وما �ل�هم ولا ی� ِح ی�ط
:مود لصف سانشمالسا
خداوند آنچه پیش روی انسانها و آنچه پشت سرشان است را میداند و كسی
بر چیزی از علم او جز به مشیت او آ گاهی نمییابد.
با توجه به آیات ذكرشده ،آ گاهی از امور غیبی برای انسان نیز امكان دارد .بهعبارت بهتر،
با اراده خدای تعالی برخی انسانها نیز میتوانند از امور غیبی آ گاه شوند .علم به امور غیبی
در سطوح و مراتب نازل ،برای انسانهای مادون انبیاء نیز ممكن دانسته شده است.
65
ابنسینا میگوید« :آ گاهی از برخی امور غیبی ،برای انسانهای عادی حاصل میشود».
3
این نوع آ گاهی ،گاه در عالم رؤیا و در حالت فراغت روح از تدبیر بدن مادی و گاه در حالت
بیداری تحقق مییابد .این امر بستگی به استعدادهای بهفعلیترسیده و تواناییهای روح
ص؟مالسا ربمایپ و ناربمایپ یاهیگژیو :مجنپ سرد
انسان دارد .انسان با در اختیار داشتن قوای ادراكی برتر از جسم؛ یعنی قلب و عقل میتواند
4
از مراتب غیرمادی هستی آ گاهیهایی بهدست آورد.
♦بیندیشیم
چه كسی صالحیت برخورداری از علم غیب را دارد؟ كسی كه از آن در راه سعادت
انسانهای دیگر استفاه میكند یا كسی كه علم غیب را برای منافع شخصی و سلطه بر
دیگر انسانها بهكار میگیرد؟
آ گاهی انبیاء الهی از علم غیب به اذن خدای تعالی و در راستای هدایت انسانها بهسوی
.1صادقی تهرانی ،الفرقان ،ج ،۲۷ص ۱7 - ۱8؛ جوادی آملی ،ادب فنای مقربان ،ج ،۳ص .۴۱۵
.2بقره .255 /
.3ابنسینا ،االشارات والتنبیهات ،ص .۱۵0 - ۱۵1
.4صدرالمتألهین شیرازی ،المبدأ و المعاد ،ص 129؛ جوادی آملی ،معرفتشناسی در قرآن ،ص .229
كمال و سعادت ابدی بوده است؛ چنانكه حضرت عیسی؟ع؟ به مخاطبان خود چنین فرمود:
ُ ُْ ْ ُ َ َ َ َ آ ًَ ُ َ ُأ نَ ّ ئُ ُ ْ َ تَ ْأ ُ
ك ُل نَ
و� َو َما تَ� َّد خ� ُر نَ
و� ِ ف�ی بُ� ُی� ِتو�ك ْم ِإ� نّ� ِ ف�ی ذ� ِلك ل� َی��ة لك ْم ِإ� نْ� ك ن� ت� ْم ُم�ؤ ِم ِن� ی� نَ�.
1
ِ و�� ِب��كم بِ�ما ��
و به شما از آنچه میخورید و آنچه در خانههایتان ذخیره میكنید خبر میدهم.
در این كار ،نشانههایی برایتان وجود دارد اگر ایمان داشته باشید.
به بیان قرآن كریم ،پیامبر اسالم؟ص؟ از برخی اخبار گذشتگان مطلع نبود و خدای تعالی
آن را در اختیار آن حضرت قرار داده است:
َ �ذَ 2 َ ُ ْ َ َ َ َ أَ ْ َ َ َ َ ت ْ َ نْ أَ نْ َ ْ �غَ ْ نُ َ َ َ
وح ی�ها ِإ�ل یْ�ك َما ك ن� ت� ت� ْعل ُمها ��ن ت� َولا ق� ْو ُمك ِم نْ� ق� بْ� ِل ه ا.
ِ�لك ِم� �� ب� ِاء ال ی� ِب� � ِ
این خبرها ،از اخبار غیبی است كه بر تو وحی میكنیم ،درحالیكه نه تو و نه
دو .عصمت
عصمت ،بهمعنای محفوظ بودن از آلودگی ،گناه و خطا 5و در دینشناسی ،صفتی از صفات
پیامبران و اولیاء الهی است .این انسانهای واال بهدلیل برخورداری از عصمت ،معصوم
است و یا یك ماشین حساب اشتباه نمیكند بهدلیل اینكه فاقد ذهن است؟ و یا اینكه
گناهنكردن و اشتباهنكردن پیامبران معلول نوع بینش و درجه یقین و ایمان آنهاست؟
شق صحیح است .ا كنون هریك از این دو مصونیت را جدا گانه ذكر البته تنها همین ّ
میكنیم.
اما مصونیت از گناه :انسان یك موجود مختار است و كارهای خویش را براساس منافع
مضار ،مصالح و مفاسدی كه تشخیص میدهد ،انتخاب میكند .ازاینرو «تشخیص» ّ و
نقش مهمی در اختیار و انتخاب كارها دارد .محال است كه انسان چیزی را كه برحسب
تشخیص او مفید هیچگونه فایدهای نیست و ازطرف دیگر ،زیان و ضرر دارد انتخاب كند؛
مثًال انسان عاقل عالقهمند به حیات ،دانسته خود را از كوه پرت نمیكند و یا زهر كشنده
را نمینوشد.
.1شیخ مفید ،النكت االعتقادیة ،ص 37؛ فاضل مقداد ،ارشادالطالبین ،ص .310
.2سبحانی ،عصمة االنبیاء ،ص 301؛ جوادی آملی ،وحی و نبوت در قرآن ،ص .287
افراد مردم ازنظر ایمان و توجه به آثار گناهان متفاوتاند؛ به هر اندازه كه ایمانشان قویتر
و توجهشان به آثار گناهان شدیدتر باشد ،اجتنابشان از گناه بیشتر و ارتكاب آن كمتر
میشود .ا گر درجه ایمان در حد شهود و عیان برسد ،بهحدی كه آدمی حالت خود
را در حین ارتكاب گناه حالت شخصی ببیند كه میخواهد خود را از كوه پرت كند و یا
زهر كشندهای را بنوشد ،در اینجا احتمال اختیار گناه به صفر میرسد؛ یعنی هرگز بهطرف
گناه نمیرود .چنین حالی را «عصمت از گناه» مینامیم .پس عصمت از گناه ناشی از
كمال ایمان و شدت تقواست .ضرورتی ندارد كه برای اینكه انسان به حد «مصونیت»
ً
و «معصومیت» از گناه برسد یك نیروی خارجی جبرا او را از گناه باز دارد و یا شخص
معصوم بهحسب سرشت و ساختمان ،مسلوبالقدرة باشد .ا گر انسانی قدرت بر گناه
قوهای جبری همواره جلوگیر او از گناه باشد ،گناهنكردن او برایش نداشته باشد و یا یك ّ
كمالی شمرده نمیشود؛ زیرا او مانند انسانی است كه در یك زندان حبس شده و قادر
نیست.
عصمت ،در مراتب یادشده ،صفتی است كه خدای تعالی بهمناسبت شأن هدایتگری،
69 به انبیاء عطا كرده است .فرهنگ اسالمی ،براساس شأن هدایتگری انبیاء دالیل عصمت
ایشان را تبیین میكند.
خدای حكیم همراه با پیام الهی ،انبیاء را برای هدایت انسانها برگزیده است .پیام الهی
انسان را بهسوی تعالی و كمال هدایت میكند و با آموزهها و دستورالعملهایی برای تربیت
ص؟مالسا ربمایپ و ناربمایپ یاهیگژیو :مجنپ سرد
70
ب) نسبتدادن گناه به برخی انبیاء
در برخی آیات قرآن كریم به برخی انبیاء نسبت گناه داده شده است .بهعنوان نمونه،
درباره حضرت آدم 4یا حضرت یونس 5كلمه عصیان و ظلم بهكار رفته است .پرسش این
است كه با توجه به معنای عصمت انبیاء ،این تناقض و ناسازگاری چه پاسخی دارد؟
در پاسخ باید گفت كه این آیات با اصل عصمت ناسازگار نیستند .برخی متكلمان مسلمان
در توجیه این مسئله ،گناهان را به «صغیره و كبیره» تقسیم كرده و انبیاء را فقط از گناه صغیره
معصوم دانسته و مفاد آیات یادشده را به گناه صغیره تفسیر كردهاند؛ اما پاسخ صحیح این
است كه آنچه در آن آیات آمده بهمعنای معصیت و گناهی كه مرتكب آن مستحق عذاب باشد،
نیست؛ بلكه در شمار َ«ترك اولی» قرار دارند .ترك اولی از پیامبران اولوالعزم صادر نمیشود؛
باید افزود موارد یادشده ،با عصمت آن پیامبران الهی منافاتی ندارد .بررسی آیاتی كه
در ادامه آیات پیشگفته میآیند و همان ماجراها را یادآوری میكنند ،نشان میدهد كه
شأن نبوت استمرار یافته و وظیفه هدایتگری بر عهده آن انبیاء است .خدای تعالی در عین
حال كه آدم؟ع؟ را به هبوط بر زمین امر میكند ،معیارها و وظایفی برای ایشان تعیین
میفرماید 2.در آیاتی كه درباره داستان حضرت یونس؟ع؟ است میبینیم كه ایشان پس
از افتادن به درون شكم ماهی ،دعا و با خدا مناجات میكند؛ 3اما بهجای توبیخ یا مجازات
او ،اجابت دعا و نجات ایشان از غم خواسته میشود.
:مود لصف سانشمالسا
♦بیشتر بدانیم
4
دانشمندان علوم اعتقادی جهان اسالم ،با استناد به قرآن كریم درباره مراتب و جایگاه
انبیاء الهی ،ایشان را به دو گروه «اولوالعزم» و غیر اولوالعزم تقسیم كردهاند.
پیامبران اولوالعزم ،عالوهبر معرفی آیین مستقل ،در انجامدادن رسالت خود عزمی راسخ
و تصمیمی استوار و قاطع داشتند و هیچ عاملی توجه آنان را از وظیفه هدایتگریشان
71 برنگرداند .ایشان از دیگر انبیاء برترند؛ اما این به جایگاه رسالت و نبوت دیگر انبیاء دیگر
خدشهای وارد نمیكند؛ زیرا خدای تعالی همواره انبیاء غیر اولولوالعزم را نیز خطاب قرار
داده و بر آنان وحی نازل كرده و از ایشان در مسیر دعوتشان حمایت كرده است.
بنابر روایات ،انبیاء اولوالعزم پنج پیامبر بزرگ الهی هستند :نوح ،ابراهیم ،موسی ،عیسی
5
و محمد؟مهع؟.
ص؟مالسا ربمایپ و ناربمایپ یاهیگژیو :مجنپ سرد
سه .معجزه
♦بیشتر بدانیم
.1در فرهنگ اسالمی ا گر كسی كه ادعای پیامبری ندارد كار خارقالعادهای انجام دهد،
2
آن را «كرامت» مینامند؛
.2در فرهنگ اسالمی ا گر كسی پیش از مبعوثشدن به پیامبری ،كار خارقالعادهای
ممكن است میان معجزه و سحر و جادو و شعبده شباهتهایی تصور شود .باید گفت كه راه
72
تشخیص معجزه از سحر و جادو ،نخست ادعای كسی است كه كاری خارقالعاده را انجام
میدهد .معجزهای كه انبیاء ارائه میدهند ،در راستای دعوت انسانها بهسوی كمال و
سعادت حقیقی از راه اطاعت از خداست .پیامبران كه فرستادگان حقیقی خداوند حكیم
هستند ،هرگز مردم را به خود و منافع خود دعوت نمیكنند ،بلكه خود را پیامآور خدا معرفی
میكنند و پیامشان را معطوف به كمالطلبی فطری انسان میدانند .در مقابل ،كسانی
كه سحر و جادو و شعبده میكنند ،دیگران را به خود دعوت میكنند تا به اهداف شخصی
خود برسند ،حتی اگر هدف آنان این باشد كه مردم آنان را تشویق كنند .عالوهبر آن ،سحر
و جادو را میتوان یاد گرفت و آموخت؛ اما پیامبران بدون یادگیری و تمرین ،معجزه خود
را ظاهر میكنند .ساحر و جادوگر هرگز نمیتواند بدون تمرین و بدون دراختیارداشتن ابزار
و امكانات الزم خواسته دیگران را به جای آورد؛ اما پیامبران الهی ،بدون ابزار و امكانات
.1شـیخ مفیـد ،النكـت االعتقادیـة ،ص ۳۵؛ علـم الهـدی ،الذخیـرة فـی علـم الـكالم ،ص ۳۳۲؛ تفتازانـی ،شـرح المقاصـد،
ج ،5ص .16
.2ر .ك :مجلسی ،بحاراالنوار ،ج ،۱۷ص ۲۲۲؛ مكارم شیرازی ،تفسیر نمونه،ج ،۱۳ص .۴۵
.3ر .ك :الهیجی ،سرمایه ایمان ،ص 94؛ تفتازانی ،شرح المقاصد ،ج ،5ص .11
1
و بدون صرف زمان و تمرین ،بسیاری از خواستههای مخاطبان خود را تأمین میكردند.
درمجموع ،ذات معجزه ،اثبات هدایتگری انبیاء بهسوی حق تعالی است كه قاطع و
2
خدشهناپذیر و برتر از قدرت مبارزان و مخالفان است.
چالش مشهور بر سر راه معجزه این است كه چون پدیدارشدن معجزه ،از اصل علیت یا
«رابطه علت و معلول» و علتهای طبیعی و شناختهشده تبعیت نمیكند ،عقالنی نیست
:مود لصف سانشمالسا
و نمیتوان آن را دلیلی بر حقانیت ارائهكننده آن دانست .پاسخ این است كه این پرسش
ْ
طبیعت علت خود را دارد ،پذیرفته است؛ اما نمیتوان با تام نیست .اینكه هر پدیدهای در
علت معجزهای امری
این سخن همه علل غیرمادی و ناشناخته را نیز انكار كرد .چهبسا ِ
فراطبیعی باشد یا حتی امری طبیعی كه برای مخاطبان انبیاء ناشناخته است .به همین
دلیل نمیتوانند كاری همانند معجزه را انجام دهند .بهبیان دیگر ،این چالش علمی
73 نیست و نمیتوان آن را تعارصی میان علم و معجزه قلمداد كرد .منشأ این پرسش فلسفه
و تحلیل ذهنی است؛ نمیتوان این پرسش را مصداق تعارض میان علم و دین تصور كرد؛
ً
3
زیرا اساسا فلسفی است ،نه علمی.
ص؟مالسا ربمایپ و ناربمایپ یاهیگژیو :مجنپ سرد
♦بیشتر بدانیم
.1اندیشمندان علوم اعتقادی اسالم در داللت معجزه بر راستگویی آورنده آن ،این
نكته را افزودهاند كه معجزه ،بهمعنای دقیق آن ،همیشه دلیل بر راستگویی آورنده آن
و حقانیت ادعا و آموزههای اوست؛ زیرا امكان ندارد خداوند حكیم ،توانایی اظهار امور
خارقالعاده و معجزه را در اختیار شخص بیصالحیت قرار دهد؛ چرا كه این كار هم
4
حكمت خدا و هم هدف هدایتگری انبیاء الهی را نقض میكند؛
.2قرآن كریم از معجزه با نامهایی همچون ّ
«بینه»« ،آیه»« ،برهان» و «سلطان» نام برده
5
است.
.1در این زمینه این آیات قرآن كریم را بخوانید :آلعمران 49 /؛ اعراف 116/تا 119؛ مؤمنون 78 /؛ اسراء .90 - 93 /
.2ر .ك :سبحانی ،االلهیات ،ج ،3ص .75
.3مطهری ،مجموعه آثار ،ج ،4ص .383
.4ر .ك :قدردان قراملكی ،معجزه در قلمرو عقل و دین ،ص .201
.5آلعمران 49 /؛ اعراف 105 /؛ نساء 174 /؛ ابراهیم .11 /
.3ویژگیهای پیامبر اسالم؟ص؟
رسول اكرم؟ص؟ همانند دیگر انبیاء عصمت دارد؛ از علم غیب آ گاهی دارد و توانایی
انجامدادن معجزه را دارد .عالوهبر اینها ،دو ویژگی مهم و ممتاز دیگر نیز دارد :نخست؛
خاتمیت ،ب ه این معنا كه او آخرین پیامبر و صاحب آخرین دین الهی است و دوم؛
جاودانگی ،به این معنا كه معجزه او قرآن كریم ،برترین معجزه و جاودان است.
یك .خاتمیت
پیامبر خدا؟ص؟ ،آخرین پیامبر الهی؛ قرآن ،آخرین كتاب وحیانی؛ و اسالم آخرین دین
♦بیشتر بدانیم
برخی گفتهاند خاتمیت پیامبر اسالم؟ص؟ با زندهبودن برخی انبیاء؛ مانند حضرت
خضر؟ع؟ ،الیاس؟ع؟ و عیسی؟ع؟ سازگاری ندارد و نمیتوان ایشان را خاتم پیامبران
دانست .در پاسخ باید گفت كه مقصود از خاتمیت ،پایان بعثت پیامبری پس از
75 پیامبر اسالم است و با حیات انبیاء پیش از پیامبر اسالم ارتباطی ندارد .پس از پیامبر
اسالم؟ص؟ كسی به نبوت مبعوث نشده و نخواهد شد .این انبیاء همگی پیش از پیامبر
اسالم؟ص؟ مبعوث شدهاند 4.همچنین پس از اسالم شریعتی نیز نازل نخواهد شد .مراد
5
از خاتماالنبیاءبودن آن حضرت ،خاتمبودن در تشری ع است.
ص؟مالسا ربمایپ و ناربمایپ یاهیگژیو :مجنپ سرد
.1الهیجـی ،گوهـر مـراد ،ص 370 - 372؛ صدرالمتألهیـن شـیرازی ،شـرح اصـول كافـی ،كتـاب العقـل والجهـل ،حدیـث
اول.
.2انبیاء .107 /
.3امام خمینی ،آداب الصلوة ،ص .309
.4آلوسی ،تفسیر روح المعانی ،ج ،3ص .49
.5ابنطاووس ،سعدالسعود ،ص323؛ ابنعربی ،رحمة من الرحمن ،ج ،3ص .398
.3قابلیت تبلیغ دین و ابالغ آن به همه انسانها.
با تضمین خدای حكیم ،اسالم از این چالش مصون است 1.در دوران پیش از اسالم،
افراد بهدلیل رشد ناكافی معرفتی ،نیازمند نقشه جامع و كامل هدایت بودند .دین اسالم
با اصول و قواعدی كلی ،ابزارها و امكانات الزم و نقشه راه درست را برای دستیابی انسان
به مسیر هدایت و سعادت در اختیار او قرار داد 2.در این مسیر ،عقل خالص انسانی یكی
از اركان اصلی و چراغ راه انسان است .ركن برتر دیگر ،ائمه معصومین هستند كه شارحان
قرآن و هدایتگران حقیقی انساناند .پس از ایشان نیز ،اندیشمندان و علمای راستین قرار
دارند 3.اندیشمندان و دانشمندان پیرو ائمه معصومین ،با عنصر راهگشا و كارآمد «اجتهاد»
مأموریت دارند كه خط هدایت انسان را امتداد دهند .علوم اسالمی با همه اجزاء و تفصیل،
ویژگی دیگر در خاتمیت پیامبر اسالم؟ص؟ و جاودانگی قرآن و اسالم ،انطباق تام آن با
فطرت انسان است .آموزههای هر دینی ،اگر فطری یا مبتنی بر فطرت باشد ،تغییرناپذیر و
6
جاویدان خواهد بود.
76
♦بیشتر بدانیم
آیتاهلل مطهری جاودانگی اسالم را ّمتكی بر چهار ركن مهم میداند:
.1انسان و اجتماع؛ انسان هم دارای جنبههای ثابت و هم دارای جنبههای متغیر است.
ازاینرو ،باید از یك نظر از اصول ثابت پیروی كند و در بخشهایی هم از اوضاع متغیر
تبعیت نماید؛
.2وضع خاص قانونگذاری اسالم؛ اسالم اصول ثابتی دارد و فروع متغیری كه ناشی
از همین اصول ثابت است؛ یعنی ،بهموازات انسان ،اسالم قوانین ثابت و متغیر دارد.
.3علم و اجتهاد؛ وقتی كه عالم به روح اسالم آشنا شد و اهداف و وسیلهها را هم
.1مطهری ،مجموعه آثار ،ج ،3ص 156؛ همان ،ج ،21ص 21و 184؛ حجر . 9 /
.2همان ،ج ،21ص 184؛ همان ،ج ،3ص .240 - 241
.3همان ،ج ،3ص .173 - 174
.4همان ،ج ،2ص .185
.5در اسلام دو اجتهـاد پایـدار و پو یـا وجـود دارد كـه مهمتر یـن عامـل جاودانگـی آن اسـت .اول ،اجتهـاد علمـی
كـه اسـتنباط احـكام ،قوانیـن ،مقـررات فقهـی و حقوقـی بـر عهـده آن اسـت .دوم ،اجتهـاد مدیریتـی و تدبیـری كـه
سـنتگذاری مانـا و پایـدار را بـر عهـده دارد .تبییـن كامـل ایـن دو اجتهـاد ،سـند خاتمیـت اسلام را روشـنتر میكنـد.
(جـوادی آملـی ،منزلـت عقـل در هندسـه معرفـت دینـی ،ص )180
.6مطهری ،وحی و نبوت ،ص .191
شناخت و توانست فروع را به اصول برگرداند ،وظیفه واقعی خود را انجام داده است.
سنت؛ دین مانند طبیعت است كه تفسیر آن پایانناپذیر .4استعداد پایانناپذیر كتاب و ّ
1
است و در هر زمان بشر موظف است روی آن تفكر و تدبر كند تا بهره ببرد.
قرآن كریم ،معجزه ویژه پیامبر بزرگوار اسالم ،ابعاد مختلف اعجازی دارد و خود معجزهبودن
(تحدی) بیان كرده است .خداوند در قرآن كریم خطاب به منكران و ّ خود را با مبارزطلبی
مخالفان چنین میفرماید:
:مود لصف سانشمالسا
اگر در از جانب خدا بودن قرآن شك و تردید دارید و آن را كار شخص انسانی
میشمارید ،یك سوره همانند آن را بیاورید و اگر راستگو هستید ،همه گواهان
2
خود را نیز برای این كار دعوت كنید.
این در حالی است كه قرآن كریم ،ویژگیای را كه پیشتر برای معجزه برشمردیم ،دارد.
بهعبارت بهتر ،قرآن كریم در راستای هدایتگری پیامبر خدا؟ص؟ است و در برترین مرتبه
77
و به بهترین وجه ،نشاندهنده حق و كمال و سعادت حقیقی انسان است .دوران حیات
پیامبر اسالم؟ص؟و دوران نزول قرآن دوران رواج ادبیات فاخر و اشعار ممتاز بود .قرآن كریم
با محتوایی غنی و با باالترین ارزش ادبی ،پیام ویژه توحیدی و نجاتبخش خود را به
ص؟مالسا ربمایپ و ناربمایپ یاهیگژیو :مجنپ سرد
♦چكیده درس
79
ص؟مالسا ربمایپ و ناربمایپ یاهیگژیو :مجنپ سرد
درس ششم :عقل و دین
در جهان مسیحیت ،درباره نسبت و رابطه میان عقل و دین ،دیدگاههای بسیار مختلفی
بیان شده است؛ از مخالفت صریح و قاطع با آن گرفته تا پذیرش تماموكمال و قطعی آن؛
ً
ازاینرو مرزبندی قطعی میان آنها تقریبا ناممكن است؛ اما میتوان به نمونههایی اشاره
كرد.
.1برخی منابع مسیحیت ،در طرفداری از دین ،با عباراتی صریح تعارض قطعی عقل
با دین را بیان میكنند .بهعنوان نمونه ،این عبارت كه به پولس حواری منسوب است:
:مود لصف سانشمالسا
«باخبر باشید كه كسی شما را نرباید به فلسفه و مكر باطل» 1.همچنین این عبارت كه از
ترتولیان نقل شده است« :آتن را با اورشلیم چه كار؟» مراد از آتن ،اشاره به فلسفه یونان
2
است و اورشلیم نیز نماد كلیسای مسیحی است.
.2دیدگاهی دیگر ،با مقداری انعطاف ،سازگاری عقل و دین را با قید ّ
تقدم دین بر عقل
میپذیرد .در دوران سیطره «اندیشه اسكوالستیك» ،عقل ،در فلسفه یونانی و دین ،در
81
آموزههای ایمانگرایی تبلور یافته بودند .بحث عمده فقط بر سر توانایی و ّ
تقدم عقل یا
دین بود 3.از آ گوستین قدیس چنین نقل شده است« :فهم ،پاداش ایمان است؛ لذا درپی
آن نباش كه بفهمی تا ایمان آوری؛ بلكه ایمان بیاورتا بفهمی ».مشابه این جمله از آنسلم
قدیس نیز شهرت دارد« :من درپی آن نیستم كه ابتدا بفهمم و بعد ایمان آورم؛ بلكه ایمان
نید و لقع :مشش سرد
4
میآورم تا بفهمم».
.3دیدگاه دیگر تصریح میكند كه عقل بر دین ّ
تقدم دارد .صاحبان این دیدگاه هرگونه
تعارض میان عقل و دین را مردود دانسته و درصورت بروز تعارض ،هر دو را معتبر شمردهاند.
بهاعتقاد این اندیشمندان ،اولین وظیفه انسان استفاده از عقل خدادادی است .توماس
آ كویناس ،عقل را راهگشای ایمان میداند .در این دیدگاه ،عقل توانایی درك حقایق الهی
5
و وجود خداوند را دارد.
عقلگرایی حداكثری 3،مدعی است اثبات همگانی و همهجایی نظام اعتقادات دینی
ممكن و شرط الزم برای ایمان ،عقلگرایی حداكثری است .برای اثبات ارزشمندی نظام
اعتقادات و ایمان دینی ،باید بتوان صدق آن را اثبات كرد؛ اما اثبات ،خود همواره در
معرض تردید است .بهعبارت بهتر ،برای اثبات ،همیشه باید از شك استقبال و دالیل عقلی
4
كاملتری را ذكر كرد.
.1ولستورف« ،دینداری معرفتشناسانه جان الك» ،مجله نقد و نظر ،ویژهنامه دین و عقالنیت ،ش ،26ص.24
.2فرانك ،زندگینامه اینشتین ،ص .507
3. Strong Rationalism.
.4پترسون و دیگران ،عقل و اعتقاد دینی ،ص .72
این دیدگاه با دو مسئله روبهرو است:
اول :بسیاری از انسانها باوجود عالقهمندی به تفكر درباره ایمان دینی و بهدستآوردن
دلیل ،توانایی و فرصت الزم را برای حركت منطبق بر روش عقلگرایی حداكثری ندارند؛
دوم :اصول محوری دین را میتوان با دالیل عقلی اثبات و دیگر معارف و آموزههای دین
را براساس آن اصول تبیین كرد 1.بهعنوان نمونه ،خداشناسی و فرجامشناسی با دقیقترین
دالیل عقلی اثبات شود؛ اما اجزاء و فروع دین ،مانند احكام شرعی و مسائل فردی ،كه با
تحلیل عقلی بهدست نمیآید ،مبتنیبر آن دو اصل ساماندهی شود.
:مود لصف سانشمالسا
دو .ایمانگرایی
ایمانگرایی 2دیدگاه مقابل عقلگرایی حداكثری است .طرفداران این دیدگاه معتقدند كه
دین و آموزهها و نظامهای معرفت دینی ،هرگز سنجشپذیر نیستند؛ زیرا ایمان با هرگونه
استدالل و دلیل و شاهد عقلی بیگانه و بهطور كامل از آن بینیاز است .سورنكی یركگور 3،از
83 اندیشمندان برجسته این دیدگاه ،خداباوری را الزم میشمارد؛ اما جستوجوی دلیل برای
وجود خدا را نمیپذیرد و حتی آن را كفر میداند .این دیدگاه ایمان را برای زندگی ضروری
4
و ناگزیر میشمارد و آن را تنها عامل رفعكننده اضطرابها و دلهرههای انسان میداند.
این دیدگاه نیز با چالشهایی روبهرو است:
نید و لقع :مشش سرد
اول :این دیدگاه ،در خودش تناقض دارد؛ زیرا ایمان حكمی درونی است كه انسان صادر
َّ
میكند .حال اگر متعلق ایمان قابل شناختن نباشد ،حكم بدون موضوع صادر شده است و
بطالن این سخن كامًال روشن است؛
ً
ثانیا :ایمان امری است كه قابلیت افزایش دارد .یكی از عوامل مهم افزایش ایمان،
معرفت و دلیل منطقی است .دینداری عقلی هرگز با ایمان تعارضی ندارد؛ بلكه ذكر برهان
َّ
5
برای شناخت دقیقتر متعلق ایمان سبب تقویت و افزایش مرتبه ایمان میشود.
دیدگاه عقلگرایی انتقادی 1،حد میانه عقالنیت حداكثری و ایمانگرایی است .طرفداران
این دیدگاه ارزیابی عقلی دین را میپذیرند؛ در عین حال ،عقل را از رسیدن به حكم قاطع
درباره آموزههای دینی ،ناتوان میبینند .ازاینرو ،معتقدند كه باید با تمام توان كوشید تا
درباره معرفت دینی مؤید و شاهد بیشتر و بهتری بهدست آورد .اندیشمندان این رویكرد،
2
بیش از اثبات عقالنی ایمان دینی ،به نقش عقل در نقد دین معتقدند.
این رویكرد نیز با پرسشهایی مواجه است:
اول :آیا تنها راه میانه بین عقلگرایی حداكثری و ایمانگرایی ،همین رویكرد است و راه
84
♦بیشتر بدانیم
در تاریخ مسیحیت مسئله میان عقل و دین ابعادی گستردهتر دارد .رفتارهای كلیسا،
نقصانها و ضعفهای مبانی عقلی دین ،وجود مضامین خردستیز در متن كتاب مقدس
و جز آنها گام به گام عرصه را برای دین تنگتر كرده است .در دوران متأخر و معاصر،
ُ
با ظهور فلسفههایی؛ مانند ذهنشناسی كانت و مكتب پوزیتیویسم كنتی و منطقی،
گزارهها و منابع دینی هرچه بیشتر اعتبار معرفتی و جایگاه فرهنگی خود را از دست دادند.
4
ازسویی ،این فرایند ،ظهور مدرنیته را نیز رقم زد و بخشی از برایند آن سكوالریسم شد.
در فرهنگ و منابع اسالمی ،عقل جایگاهی ممتاز و ارزشی ویژه دارد؛ اما مكاتب و جریانهای
فكری جهان اسالم ،درباره مسئله عقل و دین ،دیدگاههای مختلفی دارند.
برای درك روشنتر و دقیقتر ابعاد مختلف این مسئله ،الزم است معنای دقیق دو واژه عقل
و دین را از نگاه اندیشمندان مختلف جهان اسالم بدانیم .در درسهای گذشته ،معنای
منتخب از دین را بیان كردیم .در ادامهاین مبحث درباره معنای عقل سخن میگوییم.
در قرآن و روایات معصومین؟مهع؟ عقل ،جایگاه و ارزشی ویژه دارد .این نگاه ممتاز ،گاه به
ذات عقل و گاه به كاركردها و رهاوردهای آن مربوط است.
پیش از ورود به بحث اصلی و سخن درباره نسبت میان عقل و دین در جهان اسالم،
چیستی و كاركردهای عقل را بیان میكنیم.
85
«عقال» كرده است« 4.عقل» ،بهمعنای ادراكات عقلی و نیز عملی كه مقدمه انجام عمل
ِ
5
خیر باشد نیز بهكار رفته است.
در نگاه ارزششناختی فرهنگ اسالمی ،عقل نعمتی ویژه برای انسان است و او را از
موجودات مادون ،ازجمله حیوانات متمایز میكند ،وگرنه قوت جسمانی و تواناییهای
زیستی برخی از حیوانات ،بسیار بیشتر از انسان است 6.شرافت انسان به عقل اوست كه
.1ر .ك :ابراهیمی دینانی ،ماجرای فكر فلسفی در جهان اسالم ،ج ،1ص .14
.2همان ،ص .387
.3مصطفوی ،التحقیق فی كلمات القرآن الكریم ،ج ،8ص .196
.4ابنمنظور ،لسان العرب ،ج ،9ص .326
.5طریحی ،مجمع البحرین ،ص 5؛ فراهیدی ،العین ،ص.60
.6صدرالمتألهین شیرازی ،اسرار اآلیات ،ج ،2ص 56و 138و.156
مصلحت خویش را با آن بهدست میآورد 1.در ارزش عقل گفته شده است :خدای تعالی ،با
2
اعطای عقل به انسان ،همهچیز به او عطا فرموده است.
عقل ،بهمنزله ابزاری در اختیار انسان ،دو جنبه مختلف دارد :عقل نظری و عقل عملی.
عقل نظری ،بهمعنای قوه شناسایی و درك واقعیتها و هستها و نیستهاست 3.عقل
4
عملی ،بهمعنای قوه فعال برای درك رفتارهای پسندیده و بایسته آدمی است.
ْ
بنابراین عقل ابزاری ارزشمند در اختیار انسان است كه دو جنبه شناختی و گرایشی دارد.
در فرهنگ اسالمی ،عقل نیرویی ادراكی است كه نشانههای قدرت و هدایت خدای تعالی
را میشناسد؛ راه سعادت و كمال را میبیند و رفتارهای انسان را در راستای آن تنظیم و
راهبری میكند .آیات بسیاری از قرآن كریم ،چنین معانیای را درباره عقل بیان كردهاند.
5
منظور از كاركردهای عقل ،این است كه عقل در تولید آ گاهی و اثبات هر گزاره یا نظریهای،
چه راهی را طی میكند و به چه نتیجهای میرسد .چگونه میتوان اثبات هر گزاره یا
نظریهای را «اثبات عقلی» دانست.
كاركردهای شناختی عقل دو دسته هستند :كاركردهای قطعی و كاركردهای ظنی.
كاركرد قطعی عقل؛ یعنی كسب آ گاهی و ذكر دلیل قطعی برای اثبات گزاره یا نظریهای .این
كاركردها عبارتاند از .1 :برهان؛ .2درك مفاهیم كلی؛ .3تحلیل؛ .4درك مفاهیم ابداعی؛
.5تركیب مفاهیم.
برهان ارزشمندترین كاركرد عقل است .مراد از برهان دلیلی منطقی است كه در آن ،ذهن
از حكمی كلی ،به موضوع جزئی منتقل میشود و آن را مشمول آن حكم كلی قرار میدهد.
تشكیل و ذكر برهان ،مهمترین كار عقل در كسب آ گاهیهای انسان است؛ زیرا احكام
:مود لصف سانشمالسا
3
مواد یا مقدمات آن بهكار میروند.
.1ابنسینا ،برهان شفا ،ص 74؛ طوسی ،اساس االقتباس ،ص 412؛ مظفر ،المنطق ،بخش صناعات خمس.
.2ر .ك :خسروپناه ،فلسفه شناخت ،ص 432و .539
.3ر .ك :همان ،ص 300و .301
تجربه شادی یا درد .تجربه ،بهتنهایی توان اثبات قطعی ادعا یا گزارهای را ندارد و نیازمند
یاری عقل است.
عقل عالوهبر تجربه ،میتواند حكم امری جزئی ،مانند فرهیختگی شخصی شناختهشده را
به امر جزئی دیگری منتقل كند؛ مثًال ،درصورت مشاهده شخص دیگری كه مشابهتهایی
با شخص نخست دارد ،به همانندی آندو در فرهیختگی حكم كند .این انتقال گاه
بهدلیل روانشناختی یا نادیدهگرفتن برخی مقدمات و قوانین منطق انجام میشود .این
كاركرد ،تمثیل نام دارد.
همچنین عقل ،میتواند پس از جمعآوری و انباشت ادراكات تجربی و احكام جزئی آنها،
حكمی كلی صادر كند كه همه مصادیق را در بر بگیرد .این كاركرد ،استقراء نام دارد .مبنای
♦بیشتر بدانیم
به گواه آثار اندیشمندان پیش از اسالم و نیز حكمای مسلمان ،علم منطق وظیفه هدایت 88
ذهن انسان را در اندیشه و استدالل بر عهده دارد .بخش قابلتوجهی از مباحث علم
استدالل نادرست اختصاص دارد .این بخش با
ِ گرفتاری به
ِ منطق به شناسایی راههای
2
عنوان مغالطات شناخته میشود .نام دیگر مغالطه سفسطه است.
ممكن است شخصی در استدالل خود ،از كاركردهای ظنی نیز بهره ببرد؛ اما این كار تنها
در حد شاهد یا تأ كید مصداقی پذیرفته است ،نه دلیل تام و كارآمد .فقط برهان است كه با
همه شرایط شكلی و محتوایی خود ،اعتبار معرفتی دارد و معیار قبول هر گزاره یا دیدگاهی
است.
اكنون كه چیستی و كاركرد عقل در فرهنگ و منابع اسالمی روشن شد ،مبحث اصلی این
درس بازخوانی میشود :در مسئله نسبت میان عقل و دین ،گزارههای برهانی عقل ،چه
نسبتی با گزارههای دینی دارند و در صورت تردید یا تعارض ،كدامیك بر دیگری ترجیح
دارد؟
در تفكر شیعی ،نظریه عقلگرایی اعتدالی براساس مبانی معرفتشناختی ویژه و كارآمدی
ایجاد شده است و با دیدگاههای اندیشمندان مسیحی دراینباره تفاوت مبنایی دارد.
تفكر شیعی در گام نخست صدق را به «مطابقت با واقع» تعریف میكند .و در گام دوم،
برای اثبات صدق گزارهها ،از نظریه مبناگرایی استفاده میكند .بنابراین ،نظریه هر گزارهای
كه در نهایت با واسطه یا بیواسطه به بدیهیات و اصل استحاله اجتماع نقیضین برسد،
پذیرفته است؛ خواه گزارهای دینی باشد ،خواه گزارهای عقلی.
:مود لصف سانشمالسا
فرهنگ اسالمی با بیانی ممتاز ،عقل و دین را با وجود انسان مرتبط میداند و زمینه
ویژهای برای سازگاری و همیاری عقل و دین فراهم میكند .در فرهنگ توحیدی اسالم،
عقل و دین ،هر دو را ،خدای تعالی بهسوی انسان نازل كرده است .خدای تعالی برای
انسان دو راهنما تعیین كرده است :اول ،راهنمای آشكار كه همان انبیاء الهی و پیامآوران
دین هستند؛ دوم ،عقل كه همچون پیامبری درونی ،سرمایه و توانایی ویژه انسان برای
89 شناخت راه حق و نیل به هدایت الهی است.
امام كاظم خطاب به هشام بن حكم فرمود:
ُ َّ تَ ن ُ َّ �ةً �ظَ َ �ةً َ ُ َّ �ةً َ نَ �ةً فَ أَ َّ �ظَّ َ �ةُ فَ ُّ نَّ َّ َ َ نَّ
الر ُس ُل َواهر � اط� ��ما ال ِ اهر و ح ج� ب� ِ ِ ال� ِاس ح ج�� ی� ِ� ح ج� ِ ...إ�� ِلل ِه علی
أَ
1
ول. ...ْال أَ� نْ��� ُاء َو ْال أَ� ئ� َّم�ة ؟مهع؟ َو � ّما ال َ�اط ن��ة ف�الع ق� ُ
ُ ُ ْ َ ُ َ ْ َ ُ
ب ِ ِ ِب ی
نید و لقع :مشش سرد
همانا خدا بر مردم دو حجت دارد؛ یكی در ظاهر و دیگری در باطن .حجت
ظاهری ،رسوالن و انبیاء و امامان هستند و حجت باطنی ،عقل انسانهاست.
چنانكه گذشت ،عقل و دین در فرهنگ اسالمی ،ارتباطی دوسویه دارند؛ بنابراین تفكیك
عقل از دین و پرسش از نسبت میان آندو ،نادرست است .وحی در برابر عقل دو وظیفه
دارد:
نخست ،تأیید عقل در قلمرو تواناییهای آن؛ دوم ،راهنمایی عقل به مسیر شكوفایی در
قلمروهایی كه عقل از درك آنها ناتوان است؛ مانند جزئیات و مسائل فرعی حیات دنیوی
2
و اخروی انسان.
چنانكه گذشت گزارههای عقلی ،یا قطعی هستند یا ظنی .گزارههای نقلی؛ یعنی
گزارههای منقول از منابع نقلی دین نیز ،یا عقلی هستند یا قطعی .گزارههای نقلی قطعی،
♦چكیده درس
.1برای تبیین نسبت میان عقل و دین ،به معیار و راه ارزیابی گزارههای برگرفته از این
دو منبع توجه میشود .سازگاری این دو منبع و گزارههای برآمده از آندو ،هم در جهان
:مود لصف سانشمالسا
را برمیگزینند كه میانه دو نظریه قبل است .بهاعتقاد آنان باید با تمام توان كوشید تا برای
معرفت دینی مؤید و شاهد بیشتر و بهتری بهدست آید .طرفداران این رویكرد ،بیش از
اثبات عقالنی ایمان دینی ،به نقش عقل در نقد دین معتقدند؛
.5متفكران شیعی رویكرد عقلگرایی اعتدالی را برمیگزینند .آنان در تعریف گزاره صادق
(چه دینی و چه عقلی) نظریه مطابقت؛ و در اثبات صدق گزارهها ،نظریه مبنا گرایی را
میپذیرند .این دیدگاه دچار هیچیك از افراط و تفریطهای سه نظریه پیشگفته در جهان
مسیحیت نیست؛
.6تفكر شیعی با توجه به وصف قطعی یا ظنی بودن گزارههای عقلی و نقلی ،صورت
مسئله تعارض میان عقل و دین را به نسبت میان عقل و نقل تغییر داده و با معیاری
منطقی راهحل آن را معرفی كرده است.
یكی از موضوعات مهم در عرصه دینشناسی ،نسبت میان علم و دین است .انسان با
استفاده از ابزارهای مختلف ،ازجمله تجربه و نیز با بهرهگیری از یافتههای علوم مختلف،
میتواند روابط میان موجودات و پدیدهها را كشف كند .برای تبیین این روابط ،ادیان
مختلف نیز گزارههایی را بیان میكنند.
بشر تالش میكند با استفاده از شواهد و با استناد به دالیل مختلف ،یافتههای علمی و
93 ادعاهای خود را اثبات و ماندگاری آن را تأمین كند؛ اما گزارههای علمی بسیاری بودهاند
كه پس از مدتی ،مقبولیت و اعتبار خود را از دست داده و از چرخه علم خارج و به فراموشی
سپردهاند .در مقابل ،گاهی منشأ و علت پدیدهای با استناد به گزارهای دینی معرفی
میشود؛ اما پس از مدتی خالف آن ظاهر میشود.
نید و ملع :متفه سرد
بدینترتیب ،در گذر زمان و در تالقی اندیشهها ،تعیین رابطه میان علم و دین به
مسئلهای جدی و كانونی تبدیل و در ساختار دانشهای مختلف ،ازجمله دینشناسی و
دینپژوهی وارد شده است .پرسش اصلی این است كه در كشف حقایق هستی و ارتباط
میان موجودات و پدیدهها ،كدامیك از گزارههای دینی و علمی معتبرند و در نگاه كالن ،چه
نسبتی بین این دو نوع گزاره و آ گاهی وجود دارد؟ درصورت بروز تعارض این دو ،كدامیك
پذیرفته است؟ در جریان مباحثات مربوط به این حوزه ،تعبیرها و مفاهیم مختلفی شكل
گرفته است ،ازجمله همسخنی علم و دین ،همیاری علم و دین ،گفتوگوی علم و دین و
تعارض میان علم و دین و علم دینی.
پیش از پرداختن به مسئله نسبت میان علم و دین ،باید معنای دو واژه علم و دین را
بدانیم .در درس نخست ،معنای دین را ذكر كردیم .در ادامه ،ابتدا درباره چیستی علم
سخن میگوییم .سپس نسبت میان علم و دین را هم در جهان مسیحیت و هم در جهان
اسالم بررسی میكنیم.
.2چیستی علم
علم ،كاربردهای پرشماری دارد و از هر كاربرد ،معنایی بهدست میآید .علم ،در رشتههای
عقلی مانند منطق ،معرفتشناسی و فلسفه ،بهمعنای وسیع و كلی «دانستن و آ گاهی در
مقابل جهل» بهكار میرود .علم در كاربردی همراه با تعیین محدوده ،بهمعنای مجموعه
گزارههای منسجم و مربوط به موضوعی معین است .در كاربردی محدودتر ،مراد از علم
.1كارناپ ،مقدمهای بر فلسفه علم ،ص 20؛ همپل ،فلسفه علوم طبیعی ،ص .59
.2الیاده ،فرهنگ دین ،ص .201
با آزمونها ،راهی به سوی پیشبینی موفق و حتی نوآوری است 1.در این رویكرد ،در بیان
چیستی و چرایی پدیدههای طبیعی برای دین جایگاهی وجود ندارد؛ اما اگر علم (تجربی،
فنی مهندسی یا انسانی) با همه دقت و كارآمدیاش ،جزئی از نظام آ گاهیهایی باشد كه
انسان قادر است آن را مدیریت و هدایت كند ،مسئله صورت دیگری به خود میگیرد.
♦بررسی كنید
برای هركدام از دو معنای علوم تجربی ذیل ،هدفی را ذكر كنید:
.1مجموعه گزارههای بهدستآمده از حس و تجربه ،درباره موجودی طبیعی؛
.2مجموعه گزارههایی ناظر به موجودات مادی و طبیعی ،بهعنوان نشانه قدرت
:مود لصف سانشمالسا
آفریدگار حكیم.
اندیشمندان مسیحی در طول تاریخ رویكردهای مختلفی درباره مسئله علم و دین
داشتهاند .برخی مقاطع مشهور تاریخ مسیحیت كه مسئله ارتباط میان علم و دین ،عقل
95
و فلسفه مطرح بوده ،عبارت است از :قرون وسطی ،دوره رنسانس ،عصر روشنگری و دوره
جدید و معاصر .در ادامه ،گزارش فشردهای را از آراء مختلف درباره نسبت میان علم و دین
در این مقاطع تاریخی ذكر میكنیم.
نید و ملع :متفه سرد
در قرون وسطی نسبت میان اندیشه و علم بشری با دین ،مسئلهای بارز در میان
دانشمندان و الهیدانان بود 2.با به حكومت رسیدن كلیسا در سال 529م .مدارس فلسفی
یونان تعطیل شد؛ اما اندیشههای فلسفی برجایمانده از آ گوستین قدیس ،پس از یك قرن،
همچنان مورد توجه بود 3.با تاجگذاری شارلمانی در سال 800م .فضایی نو برای دانش و
آموزش پدید آمد؛ اما در این مقطع ،بیش از علم ،رشد معنوی و شخصی رواج داشت .در
قرن یازدهم ،تالشهایی برای همراهكردن دانش و خرد انسانی با آموزههای دینی شكل
گرفت 4.اندیشمندان یونان باستان به تبیین علمی و نظاممند عالم طبیعت عالقه شدیدی
ُ
نیوتن ،نگاه علمی به عالم را تكمیل كرد .او بیش از گالیله به بررسی تجربی و زبان علمی
عالقه داشت .او با وجود اینكه در اصالح مشكالت طبیعت برای خدا نیز سهمی در نظر
میگرفت ،تصویر مكانیكی و ماشینوار از هستی را تقویت كرد.
5
در قرن هفدهم نگاه علمی و مادی به جهان تقویت شد تا اینكه در قرن نوزدهم،
پوزیتیویسم اگوست كنت سیطره یافت؛ به این معنا كه تنها هستی واقعی ،موجود محسوس
و مادی است و آنچه ماوراء ماده است و نیز آموزههای مشتمل بر مفاهیم متافیزیكی ،خواه
6
از منبع دینی و خواه از منبع فلسفی ،موهوم خوانده شد.
مانند پروتستانهای محافظهكار و ارتدوكسها تالش كردند راه سازگاری با این مسئله را
بیابند .برخی همه علوم جدید را هدف حمله قرار دادند .بعضی نیز متن كتاب مقدس را
تأویل كردند .گروهی دیگر ،مانند شالیر ماخر ،اصل وحیانیبودن كتاب مقدس را نفی و
2
نظریه تجربی دینی را جایگزین آن كردند.
در قرن بیستم ،قلمرو علم از قلمرو دین تفكیك شد .علم و دین باوجود اشتراك بر سر
97
پیدایش عالم ،درباره مسائلی مانند آفرینش و نظریه انفجار بزرگ ،دو راه كامًال جداگانه را
در پیش گرفتند .هرچند گاه توافقهایی میان آندو دیده میشد 3.بااینحال ،مسئله علم و
دین همچنان مورد توجه اندیشمندان است؛ درباره آن بحث و تالش میكنند راهحلی برای
نید و ملع :متفه سرد
آن پیدا كنند .بهعنوان نمونه ،ماكس پالنك بهنوعی درباره مسئله علم و دین موضعگیری
میكند و چنین میگوید:
هرگز تضاد واقعی بین علم و دین پیدا نخواهد شد؛ چون ایندو مكمل
همدیگرند ... .اگر بنا باشد نیروهای انسانها با تعادل و هماهنگی با هم
4
كاركنند ،باید به عنصر دینی در طبیعت خویش معترف باشند.
♦بیشتر بدانیم
در قرن اخیر چهرههای مختلف غرب در جهان مسیحیت نظریههای متنوعی را دراینباره
.1برگرفته از :جوادی و جعفری ،در محضر حكیم عالمه جعفری ،ص .146
.2ر .ك :لین ،تاریخ تفكر مسیحی ،ص 379 ،378 ،242 ،178و380؛ باربور ،علم و دین ،ص 86و.131
.3استامپ و دیگران ،درباره دین ،ص .130 - 131
.4پالنك ،علم به كجا میرود ،ص .234
مطرح كردهاند .نقد فلسفی دین در قرن بیستم برخاسته از عالقه فالسفه به حوزه دین
5
بود .افرادی مانند پل ناترپ ،1و .وندلباند ،2هرمان كوهن ،3ارنست كاسیرر ،4پل تیلیچ
و شافلر 6نقدهایی كردند كه با روش فلسفی كانت و هگل بود و منشأ پیدایش جریان و
7
دانش فلسفه دین شد.
بهطور خالصه ،در گذر دین در تاریخ مسیحیت ،نگاههای منتقدانه به دین بیشتر بود تا
علم .درمجموع ،پیدایش جریانهایی مانند سكوالریسم یا اومانیسم ،پیامد نگاه منتقدانه
به دین در مقابل علم است.
در مقاطع پیشین تاریخ اسالم ،اندیشمندانی بهصراحت مدعی بودند كه میان دین و
فلسفه تعارض وجود دارد؛ اما تعارض علم و دین طرفدار چندانی نداشت .در دوران معاصر،
آراء رایج در غرب مسیحی به جهان اسالم نیز وارد و مباحثی چون تعارض میان علم و دین
مطرح شد .بهعنوان نمونه ،گفته میشود دین درباره موضوعاتی چون خالقیت خدا و خلق
مسئله نسبت میان علم و دین ،با لحاظ پیشفرضها و معیارهای مختلف ،دو صورت
:مود لصف سانشمالسا
مثبت و منفی دارد كه هریك در قالب نظریههایی فرعی مطرح شده است.
در ادامه ،این نظریهها را بهصورت اجمالی بررسی میكنیم.
تداخل علم و دین به این معناست كه برخی گزارههای علمی ،با گزارههای دین در توجه
99 به موضوعات و تبیین آنها ،اشتراك دارند .علم در مرتبه مادی و فیزیكی به طبیعت توجه
دارد و دین در مرتبه متافیزیكی .علم به دین نیاز دارد تا یافتهها و منشأ موفقیتهایش
را تأیید كند .در این رویكرد ،برخی علم را كه به قدرت صنع الهی در طبیعت مینگرد،
عبادت دانستهاند 1.بعضی دیگر ،تفاوت زبان علم با زبان دین را میپذیرند؛ اما تمایز آندو
نید و ملع :متفه سرد
را بهدلیل اشتراك در موضوعات ،ناممكن میدانند .در این دیدگاه راه تعامل و گفتوگوی
میان علم و دین باز است؛ علم افق ایمان دینی را وسعت میبخشد و دین شناخت انسان
2
از طبیعت را تعمیق میكند.
در جهان مسیحیت ،دو گروه این نظریه را مطرح كردند .گروهی با تكیه بر منطق ،اصالت
را به علوم تجربی میدهند و گروه دیگر براساس عبارات كتب آسمانی ،دین و علم را با
اندیشمندان این نظریه با نظریه تداخل علم و دین و نیز نظریه تعارض میان علم و دین
مخالفاند و معتقدند كه علم و دین ّ
مكمل یكدیگرند .بنابر این نظریه ،گزارههای دینی
درباره هستی مشخصاند .پس از آن این گزارهها با كمك روشهای علمی مشاهده ،بررسی و
ارزیابی میشوند .بدینترتیب میان دین و علم سازگاری و وفاق ایجاد میشود 1.این رویكرد،
تالش میكند جهانبینی وحدتبخشی بیابد تا هستی و زندگی ،نه بهصورت بخشهای
مستقل؛ بلكه بهصورت یك كل ،شناخته شود و علم و دین ،هر دو یك جهان را تبیین كنند.
2
:مود لصف سانشمالسا
♦بیشتر بدانیم
3
در سال 1996م نشریه نیچر آماری را منتشر كرد مبنیبر اینكه حدود چهل درصد از
دانشمندان علوم تجربی به خدا و حیات پس از مرگ معتقدند .در این آمار ،درصد
ریاضیدانان بیش از زیستشناسان و درصد زیستشناسان بیش از فیزیكدانان بود.
البته در برخی مذا كرات ،تعدادی بیش از این نیز اعالم میشد .ضمن اینكه یافتههای
آن تحقیق نشان میداد كه بسیاری از دانشمندان ،باور خود به خدا و آخرت را ابراز
101 نمیكنند .پل دیویس 4،فیزیكدان انگلیسی ،در كتاب ذهن خدا چنین میگوید« :پس
از اینكه كتاب خدا و فیزیك جدید را نوشتم ،آنقدر نامه دریافت كردم كه نشان میداد
تعداد دانشمندان خداباور بیش از اینهاست ».سپس چنین ادامه میدهد« :بعد ازاین
ماجرا متوجه شدم چقدر از دوستان من معتقد به دین هستند و زندگیشان طوری است
نید و ملع :متفه سرد
5
كه گویا خدا در شش روز هفته بیشتر از یكشنبهها حا كمیت دارد».
نظریه تعارض میان علم و دین ،بیش از سه نظریه دیگر منشأ چالش و پرسش بوده است.
اندیشمندان برای رفع این تعارض ،راهحلهایی را مطرح كردهاند كه به برخی از آنها بهطور
اجمالی اشاره میكنیم.
الزم است این راهحلها كامًال بررسی شوند؛ زیرا هریك با مبنا و روش خود مسئله را ارزیابی
میكنند.
در متن قرآن كریم و روایات معصومین؟مهع؟ نمونههایی مهم و اساسی از سازگاری میان
علم و دین وجود دارد .عالوهبر آن ،تعارضهای مطر حشده میان علم و دین ،بهطور
عمده تعارضی ظاهری است؛ زیرا علم درباره گزارههای خود ادعای انحصاریبودن ندارد.
بهعنوان نمونه ،علم ابعاد دقیقی از یك آسمان را كشف كرده؛ اما هرگز دلیلی برای نبودن
شش آسمان دیگر ذكر نكرده است .علم قدرت تحلیل معجزه را ندارد؛ اما دلیلی برای محال
بودن آن نیز ذكر نكرده است .ضمن اینكه برخی یافتههای علمی در حد فرضیه است و
:مود لصف سانشمالسا
.1ر .ك :گلشنی ،از علم سكوالر تا علم دینی ،ص .147
.10مجموعه علوم تجربیای كه از طریق گزارهها ،باورهها و رفتار دینی شكل گرفتهاند.
1
از این تعریفها حكمی كلی بهدست میآید« :علمی دینی است كه ارزشها ،معیارها و
باورهای دینی بر آن حاكم باشند» .اكنون باید روشن شود كه این تأثیر چگونه و در چه
ابعادی تحقق مییابد.
بهحكم واقعگرایی معرفتی 2،دانشمند علم تجربی ،بدون یافتههای حسی و تجربی،
محقق
ِ نمیتواند در مسیر علم گام بردارد؛ اما در نگاهی دقیقتر نیز باید افزود كه نوع نگاه
مشاهدهگر و عالقهها و پیشدانستههای ذهنی او در یافتههای تجربی و حسی او تأثیر
دارد و میتواند به تفسیر او از یافتههای تجربی جهت بدهد 3.تجربه ،در شكلگیری علم،
تنها عامل و كافی نیست و برای تبیین واقعیات مشهود و تبدیل یافتههای تجربی به
فرضیههای علمی ،تحت تأثیر دیدگاههای متافیزیكی ،بستر پیدایش یا تحول فرضیههای
علمی قرار میگیرند؛ مثًال نفی خدا موجب شد كه برخی فیزیكدانان نظریه جهانهای
.1ر .ك :مصبـاح یـزدی ،اخلاق در قـرآن ،ج ،2ص 25 - 26؛ جـوادی آملـی ،شـریعت در آینـه معرفـت ،ص 159 ،81 ،78
و .171
.2مكتبـی در فلسـفه كـه معتقـد اسـت در جهـان واقعیتهـا وجـود دارنـد و انسـان امـكان و ابـزار الزم بـرای آ گاهـی از آن
تهـا را دارد.
واقعی
.3ر .ك :چالمرز ،چیستی علم ،ص .35 - 40
.4همان ،ص .41 - 42
نوسانی یا ماندگار را مطرح كنند .در مقابل ،معتقدان به خدا ،نظریه انفجار بزرگ را شاهد
3
علمی بزرگی بر وجود خدا گرفتهاند .نمونه دیگر آنكه؛ عبدالسالم 1،واینبرگ 2و گالشو،
سه فیزیكدان نظریهپرداز معاصر ،مسئله وحدت نیروهای طبیعت ،ازجمله نیروی ضعیف
هستهای و نیروی الكترومغناطیسی را مطرح كردند؛ ّاما انگیزه هریك از آنان از طرح و
بررسی این مسئله متفاوت بود .ازنظر عبدالسالم ،وحدت قوای طبیعت ،دلیل بر وحدت
تدبیر و درنتیجه ،وحدت ّ
مدبر است .جاذبه این نظریه برای وی ،همین نتیجهگیری
است .گالشو ،نظریه وحدتبخشی نیروها را میپسندد ،بهدلیل آنكه آن در عمل مفید واقع
میشود؛ ّاما واینبرگ ،این نظریه را به این دلیل دنبال میكند كه قضایا را ساده میكند؛
:مود لصف سانشمالسا
4
وگرنه ازنظر وی جهان چیزی جز نقاط پراكنده نیست.
بیاعتنایی به وحی و نیز عقل و علم در قرون وسطی ،كه مدتی حاكمیت داشت ،ناخواسته
باعث شد كه جریان پروتستانتیسم تمام دین كلیسایی را نفی كند و به دارایی دنیوی اقبال
5
شدیدی پیدا شد.
علم اگر در بستر چشماندازهای متافیزیك دینی حاصل آید ،علم دینی است .در كشف اسرار
♦چكیده درس
.1رابطه علم و دین ،در جهان مسیحیت پیشینهای طوالنی و پرماجرا دارد .مسئله اصلی
در اینباره ،اعتبار گزارههای دینی در برابر گزارههای علمی و دلیل ترجیح یكی بر دیگری
است؛
.2علم ،كاربردها و معناهای مختلفی دارد .معنای مدنظر در این درس ،دانشهایی
است كه بشر بهدست آورده است و در گروههای كلی تجربی ،فنی و مهندسی و انسانی
طبقهبندی میشود؛
.3تداخل ،تعارض ،تمایز ،سازگاری و علم دینی ،پنج دیدگاه مشهور درتبیین نسبت
میان علم و دین هستند؛
.4نظریه تعارض ،پرچالشترین نظریه در این حوزه است و راهحلهایی را برای رفع این
تعارض معرفی كرده است؛
.5نظریه علم دینی ،نظریه منتخب این درس است كه مبنای آن تأثیر متافیزیكی
ّ
دینی در فرضیهها ،انگیزهها ،مسلمات ،روشها و اهداف علوم تجربی و عالمان این
دانشهاست .درصورت تأثیر دین در علم در محورهای یادشده ،علم دینی تحقق مییابد.
♦برای مطالعه و پژوهش
-جوادی آملی ،عبداهلل ،نسبت دین و دنیا ،قم ،اسرا.1394 ،
-گلشنی ،مهدی ،علم ،دین و فلسفه ،تهران ،مركز پژوهشهای جوان.1393 ،
-گلشنی ،مهدی ،از علم سكوالر تا علم دینی ،تهران ،پژوهشگاه علوم انسانی و
مطالعات فرهنگی.1388 ،
-خسروپناه ،عبدالحسین ،انتظارات بشر از دین ،تهران ،پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه
اسالمی.1383 ،
-باربور ،ایان ،علم و دین ،تهران ،مركز نشر دانشگاهی.1394 ،
:مود لصف سانشمالسا
107
نید و ملع :متفه سرد
فصل سوم:
امامت
درس هشتم :امامت و امام در اسالم
درس نهم :امامت ،امت و والیت
درس دهم :امامت خاصه (دالیل امامت علی؟ع؟ و
فرزندانایشان)
درس هشتم :امامت و امام در اسالم
«امام» و «امامت» ،دو واژه همیشههمراه هستند« .امام» ،در لغت بهمعنای راهبر ،پیشوا
و سرپرست است .معنای راهبری و سرپرستی در كاربردهای مختلف واژه «امام» ،ازجمله
فرمانده سپاهیان ،راهنمای مسافران و امام نماز جماعت نمایان است .بنابراین« ،امامت»
111 نیز بهمعنای راهبری عمومی ،سرپرستی و پیشوایی است 1.واژه «ائمه» نیز صورت جمع
واژه «امام» است.
بنابر معناهای ذكرشده برای امام در منابع اسالمی ،بهویژه قرآن كریم ،مصداق امام،
2
ممكن است انسان و ممكن است غیر انسان (كتاب ،راه و )...باشد.
مالسا رد ماما و تماما :متشه سرد
امام و امامت در علوم مختلف اسالمی ،كاربردهایی همگون و معناهایی مرتبط با هم دارد.
برای واژه «امام» در علم كالم ،تفسیر ،عرفان و ...معناهای اصطالحی مشروح ذكر شده است.
دانشمندان مسلمان (شیعه و ّ
سنی) در آثار خود تعریفهایی برای دو واژه «امام» و
«امامت» ذكر كردهاند.
برخی اندیشمندان اهلسنت در تعریف امامت گفتهاند كه امامت ،سرپرستی (ریاست)
عمومی بر امور دینی و دنیایی مردم است كه به شخصی معین تعلق دارد .بعضی دیگر،
برای اینكه امامت معنایی متمایز از نبوت داشته باشد ،قید نیابت از پیامبر را نیز بر آن
افزوده و در نهایت به این تعریف رسیدهاند:
امام ،حاكمی تواناست كه امر به معروف و نهی از منكر كند؛ مسائل غامض شرع را برای
مردم آشكار كند و با إعمال احكام الهی ،مردم را به مصلحتشان نزدیك و از مفاسد دور كند
و از فتنهها ایمن نگاه دارد 5.با این تعریفها ،امامت شأنی جامعتر از ریاست امور دینی و
دنیایی مییابد و حكومت و حاكمیت نیز از وظایف و شئون آن محسوب میشود.
113
با توجه به اینكه ازنظر اندیشمندان شیعه ،امامت وظیفه تأمین مصلحت حقیقی انسان
و دفع خطرات و مضرات دنیا و آخرت او را بر عهده دارد ،میتوان از تعریف عالمه طباطبایی
از امامت ،معنایی جامع و متعالی به دست داد .ایشان براساس آیات قرآن ،امامت را چنین
مالسا رد ماما و تماما :متشه سرد
انسان كامل
ِ تعریف میكند« :هدایتی كه به اراده خدای تعالی از مرتبه ملكوتی توسط
تحقق مییابد»؛ 6زیرا در قرآن كریم ،هرجا سخن از امام و امامت به میان آمده ،هدایت
نیز مطرح شده است 7.خدای تعالی برخی از برگزیدگان خود را مأمور هدایت انسانها كرد و
ایشان را به مرتبه امامت ارتقاء داد .این انسانها ،بهدلیل منزلت واالی نفس و ارتباطشان
با ملكوت عالم ،بر حقایق هستی واقفاند .به همین دلیل ،آ گاهی و توان الزم را برای
.1فیض كاشانی ،علم الیقین فی َاصول الدین ،ص 507؛ مجلسی ،مرآة العقول ،ج ،2ص .325
أَ َ أَ َ ً ْ َ ُ ذ ْ تَ َ ْ َ َ َ ُّ ُ َ َ ت فَ أ تَ َّ ُ نَّ قَ َ ّ
ال ِإ� ِ�نی جَ� ِاعل َك ِل نّل� ِاس ِإ� َم ًاما( »...بقـره )124 /؛ « َو جَ� َعل نَ� ُاه ْم � ِئ� ّم�ة یَ� ْه ُد نَو� بِ�� ْم ِر ن�ا»( .انبیـا ا� ���مه� � ِ « .2إَو ِ� با��لى ِإ� ب�ر ِاه ی�م ر ب�ه بِ�ك ِلم ٍ
)73 /
.3علمالهدی ،الذخیرة فی علم الكالم ،ص .410
.4طوسی ،قواعدالعقائد ،ص .83
.5همو ،فصول ،ص .37
.6طباطبایی ،المیزان ،ج ،1ص .274
.7ازجمله :انبیا 73 /و سجده .24 /
هدایت انسانهای دیگر به خیر و مصالح حقیقیشان دارند .با توجه به آیات قرآن ،امام ،از
مرتبه امر الهی برای هدایت دیگر انسانها مدد میگیرد .امر الهی ،همان مرتبه ملكوت عالم
است كه بر عالم دنیا و مخلوقات مادی و محسوس ،اشراف و برتری دارد .بدینترتیب،
امامت ،نهتنها منزلتی دنیوی ،اجتماعی ،سیاسی و حكومتی است؛ بلكه شأن و منزلت
آن باطنی و مرتبط با عالم برتر از دنیا و محسوسات آن است 1.در آثار اندیشمندان شیعه،
این معنا با عبارت «هدایت به امر» شهرت دارد كه به بیان پیشگفته از عالمه طباطبایی،
2
برگرفته از آیات قرآن كریم است.
امام ،در فرهنگ شیعی ،جایگاهی ویژه در نظام هستی دارد؛ همچنانكه امامت نیز منزلتی
برتر از نبوت دارد 3.امام واسطه فیض خدای تعالی بر انسانها از مسیر هدایت الهی است.
چنانكه گذشت ،عالمه طباطبایی در تعریف خود از امامت و امام ،منزلتی بسیار بلند و شأنی
واال برای آن قائل شدند .اكنون با نظر به آن تعریف ،كه جامع منزلت دنیوی و اخروی و
ظاهری و باطنی برای امام است ،میتوان معنای دقیق واژه «خالفت» را نیز شناسایی كرد.
در آثار متفكران دینشناس« ،خالفت» ،گاه به جانشینی پیامبر؟ص؟ تفسیر شده است .در
دیدگاه اندیشمندان اسالمی ،خالفت و امامت در یك معنا و برای بیان یك حقیقت بهكار
میروند .امام انسانی واالمرتبه است كه با توجه به ارتباطش با خدای تعالی و پیامبر؟ص؟،
را داشته باشد ،منصب امامت را نیز خواهد داشت .ازاینرو ،شخصی كه چنین شرایط و
ویژگیهایی ندارد ،نه تنها امام نیست؛ بلكه خلیفه پیامبر؟ص؟ نیز نیست .این تفاوتی است
كه در كاربرد كلمه خالفت و نسبت آن با امامت در فرهنگ شیعه بر آن تأ كید میشود 3و
ع�اده و خ� یل� ف� ت�ه ف�ی ب�لاده و ف
ام� ن� اهلل �ی خ� قل�ه و ج
ح� ت�ه علی ب فقط چنین شخصی شایسته عنوان « ی
115
4
الداعی الی اهلل» است.
جایگاه امام به امور سیاسی و تدبیر مناسبات جامعه محدود نیست؛ بلكه امام بیان معارف
وحیانی دین ،حفظ شریعت و تبیین احكام و تكالیف بندگان خدا را نیز برعهده دارد .این
مالسا رد ماما و تماما :متشه سرد
5
شأن ،جز با وصایت از نبی و علم منبعث از وحی الهی و عصمت تحقق نمییابد.
♦بیشتر بدانیم
6
هدایت راهنماییای است كه با لطف همراه باشد .قرآن كریم هدایت را گاه در مفهوم
َ َ ُْ الص َر َاط ْال ُم ْس َت ِق َ
«اه ِد َنا ِ ّ
یم» 7یا ِ«إ ّن َهذا الق ْر َآن «هدایتكردن» بهكار برده است ،مانند ْ
چنانكه گذشت ،سلسله بعثت و نبوت با بعثت خاتم انبیاء ،حضرت محمد؟ص؟ پایان یافت
و پس از ایشان پیامبر دیگری مبعوث نخواهد شد؛ اما هدایت انسان متوقف نمیشود و تا
.1اسرا .9 /
.2یونس .108 /
.3قصص .56 /
.4بقره 22 /و 29؛ یونس 67 /؛ كهف 7 /و . ...
.5بقره 30 - 33 /؛ انعام ،89 /انبیاء .73 /
.6ر .ك :ربانی ،امامت در بینش اسالمی ،ص .120
انسانی بر روی زمین زندگی میكند ،هدایت او بهسوی كمال حقیقی و سعادت ابدی نیز
ضروری است؛ بنابراین ،باید شخصی و راهی برای هدایت انسان پس از ختم نبوت وجود
داشته باشد .در فرهنگ اسالمی ،راه هدایت انسان پس از ختم نبوت« ،امامت» و شخصی
كه وظیفه هدایت او را بر عهده دارد« ،امام» است .منصب امامت ،استمرار نبوت و وساطت
فیض هدایت الهی بر انسانهاست كه در وجود شخصی كه پیامبر خدا؟ص؟ برمیگزیند و
معرفی میكند متبلور میشود .این امر همیشگی است و تا دنیا برقرار است و انسان وجود
دارد ،هدایت الهی از مسیر امامت جریان دارد.
این دلیل همان دلیل ضرورت نبوت است و «برهان حكمت الهی» نام دارد .بهبیان دیگر،
خدای تعالی حكیم مطلق است .حكیم مطلق ،همیشه انسانها را بهسوی كمال حقیقی
:موس لصف تماما
و سعادت ابدی راهنمایی میكند و ختم نبوت ،مانع توقف هدایت نخواهد شد؛ بنابراین،
باید هدایت الهی پس از ختم نبوت نیز برقرار باشد .امامت ،همان امتداد و استمرار هدایت
الهی است .در كالم پیامبر خاتم؟ص؟ ،كه به تمام معنا دغدغه هدایت امت پس از خود را
داشت ،مصادیق امام بهتفصیل معرفی شده است.
117
براساس این برهان ،منصب امامت و تعیین امام ضرورت دارد .این ضرورت در سخن
متكلمان اسالمی ،با اصطالح «واجب علی اهلل» یاد میشود .البته در این تعبیر ،منظور
از واجب ،واجب شرعی (فقهی) نیست؛ بلكه واجب كالمی است؛ یعنی ضرورت دارد كه
مالسا رد ماما و تماما :متشه سرد
خدای تعالی آن را انجام دهد .این امر ،اقتضای حكمت الهی است كه از آن با عنوان
«ضرورت لطف» نیز یاد میشود .لطف؛ یعنی فراهمكردن اسباب و مسیر هدایت برای
انسان .متكلمان شیعه معتقدند ،نصب امام ،مصداق لطف خدا بر انسانهاست؛ چون امام
با ابالغ پیام هدایت الهی به انسانها ،اسباب دوری آنان را از گناه فراهم میكند و تمایل به
اطاعت از خدا را در آنان ایجاد میكند 1.بهطور خالصه میتوان گفت:
امامت لطف است؛ صدور لطف از خدای حكیم ضرورت دارد؛ پس امامت و
2
نصب امام ازسوی خدا ضرورت دارد.
امــا امــت نیــز در مقابــل امــام وظیفـهای دارد .هــر انســانی موظــف اســت امــام دوران خویــش
را بشناســد و از او تبعیــت كنــد .رســول خــدا؟ص؟ دراینبــاره چنیــن میفرمایــد:
.1طوسی ،تلخیص المحصل ،ص .407
.2فاضل مقداد ،ارشاد الطالبین ،ص .178
اهل��ة .
1 ما� ت�ة
م�� ج� ی
ما� و لم � ف
عر� امام �ز ن
ما�ه ت ی ی م� ت
ن
هركس بمیرد و امام زمان حیات خویش را نشناسد ،به مرگ جاهلی مرده است.
متكلمان مسلمان ،این حدیث را دلیل وجوب شناخت امام هر زمان بر هر مسلمان
دانستهاند 2.از این حدیث چنین برمیآید كه شناخت امام ،ركن مسلمانبودن هر كسی
است؛ زیرا مراد از «جاهلیت» مقطع تاریخی پیش از اسالم است و جاهل كنایه از كسی است
كه به دین اسالم وارد نشده باشد.
♦بررسی كنید
دانشجویان گرامی با نظارت استاد خود این مسئله را بررسی كنید :آیا ممكن است خدای
تعالی امام را از میان افرادی برگزیند كه خود در معرض ارتكاب خطا و گناه هستند؟ آیا از
دلیل دیگر بر ضرورت منصب امامت و تعیین امام ازسوی خدا و رسول ،استقرار حكومت
اسالمی برای اجرای حدود الهی و حكم خداست .جامعهای به كمال و سعادت راه مییابد
كه در مسیر هدایت قرار گیرد .هدایتی كه آ گاهترین انسان بر مصالح بشریت به او ابالغ
كند .بهبیان دیگر ،نصب امام برای هدایت انسانها ،برای خدای متعالی ضرورت دارد؛ زیرا
هدایت ،مصلحت قطعی بشریت در دنیا و آخرت است .تحقق هدایت ،مشروط به وجود
هدایتگر است .اگر امام در جامعه بشری نباشد ،هدایت ،كه ضرورت آن مبتنیبر حكمت
خداست ،تحقق نمییابد.
متكلمـان سرشـناس مسـلمان معتقدنـد كـه خـدای تعالـی بـرای حفـظ نظام امت مسـلمان و
مراقبـت از كیـان اسلامی ،امـت خـود را به رعایت احـكام ،حفظ مرزها ،تجهیز لشـكریان برای
.1كلینی ،الكافی ،ج ،1ص 377؛ ابیداوود ،مسند ابیداوود ،ص .259
.2تفتازانـی ،شـرح المقاصـد ،ج ،5ص 239؛ نسـفی ،شـرح العقائـد النسـفیة ،ص 110؛ طوسـی ،تلخیـص المحصـل ،ص
.407
.3یونس .35 /
جومـرج و قضـاوت بیـن مـردم فرمـان داده اسـت؛ امـا ایـن
جهـاد بـا دشـمنان ،جلوگیـری از هر
امـور بـدون امـام عملـی نمیشـود .ازایـنرو ،شـارع؛ یعنـی خـدای تعالی بایـد امام را نیـز تعیین
1
كند.
چنانكه گذشت ،امامت ،منصبی الهی است كه خدای تعالی به انسانهای برگزیده اعطا
میكند .مصادیق این منصب ،برخی پیامبران بزرگ الهی ،ازجمله حضرت ابراهیم؟ع؟ و پیامبر
اسالم؟ص؟ و نیز پیشوایان معصوم از خاندان پیامبر خدا؟ص؟ هستند .در ادامه این مبحث،
:موس لصف تماما
ویژگیهای الزم برای امام را ،طبق بیان قرآن كریم و نیز پیامبر اسالم؟ص؟ بیان میكنیم.
یك .عصمت
چنانكه در بیان ویژگیهای انبیاء گذشت ،عصمت یكی از ویژگیهای انسانهایی است كه
119 خدای تعالی برای هدایت مردم برمیگزیند .ضرورت عصمت انبیاء ،بر اصل حكمت خدای
تعالی مبتنی است .درصورت نبود عصمت در نبی ،هدف از بعثت (هدایت انسانها) نقض
مأمور هدایت
ِ میشود و این امر از ساحت حكمت الهی به دور است .امام نیز همانند نبی،
انسانهاست و باید از ویژگی عصمت برخوردار باشد .حال مصداق آن ممكن است برخی
مالسا رد ماما و تماما :متشه سرد
انبیاء الهی باشند یا امامان معصوم از خاندان رسول خدا؟ص؟ كه جانشینان آن حضرتاند.
راهنما بهسوی خود محروم نمیكند .پس از رحلت پیامبر اسالم؟ص؟ ،امامان معصوم؟مهع؟
حجتهای الهی هستند و وظیفه هدایت انسان ،تبیین حق و باطل ،معرفی راه سعادت و
شقاوت و برتر از آن ،تبیین حقایق و معارف و معانی ظاهری و باطنی قرآن كریم را برعهده
2
دارند.
121
ویژگی دیگر امامت و امام ،تعیین و نصب امام ازسوی خداست .این مطلب درباره انبیاء
مالسا رد ماما و تماما :متشه سرد
بهصراحت در قرآن كریم بیان شده است .خدای متعال در خطاب به حضرت ابراهیم
َ ُ ّ
چنین میفرمایدِ« :إ� ِ�نی جَ� ِاعل َك ِل نّل� ِاس ِإ� َم ًاما؛ 3من تو را امام برای مردم قرار میدهم» .بهعبارت
بهتر ،اعطای مقام امامت به این پیامبر عظیمالشأن الهی و نصب ایشان به این منزلت ،در
اختیار خداست .در اوصاف بندگان مؤمن خدا نیز ،نیل به مقام «امامت برای پرهیزكاران»
ْ
بندگان از خدا درخواست میكنند كه آنان را بهعنوان در اختیار خدای تعالی است و این
َ ُ َ َ ُ َ َ أَ ْ أَ
ْ َ ْ َّ َ َّ ذ نَ َ قُ ُ نَ َ َ َ َ َ
و� َر بّ� ن�ا ه ْب� ل ن�ا ِم نْ� ��زْ َو ِجا� ن�ا َو ذ� ّ ِر ّی� ِتا� ن�ا ق� ّر�ة �ع ی ُ� ٍن� َو جْا� َعل ن�ا ِلل ُم ت� ِق� ی� نَ� ��� ی��ول
امام برگزیند و تعیین كند« :وال ِ ی
4
ِإ� َم ًاما».
بنابراین ،تعیین مقصد و راه و تكلیف و نیز تعیین راهنما و معرفی او به مردم ،همگی در
ذیل حكمت و لطف حق تعالی قرار میگیرند 2.لطف خدای تعالی در تعیین امام و اعطای
1
آیا كسی كه هدایت شده و مردم را بهسوی حق هدایت میكند سزاوار پیروی
است یا آنكه خود راه به هدایت نمیبرد ،مگر اینكه كسی او را هدایت كند.
مفهوم آیه فوق ،ضرورت تبعیت از شخصی است كه ازنظر خدای تعالی و رسول بزرگوار،
به منزلت هدایتشدگی راه یافته است و صالحیت دارد كه از او پیروی كنند؛ اما نكته
123
اینجاست كه كسی جز خدا و رسول ،از وجود چنین امتیازی در اشخاص آ گاهی ندارد.
َ ُ َ َأ َ
ازاینرو ،خداوند در قرآن كریم چنین میفرماید« :ا ّلل ُه � ْعل ُم َح یْ� ث� یَ� ج ْ� َع ُل ِر َسال تَ� ُه؛ 2خدای تعالی
بهتر میداند كه رسالت خویش را برعهده چه كسی قرار دهد ».بهبیان دیگر ،انتخاب
مالسا رد ماما و تماما :متشه سرد
مردم یا مشورت اشخاص عادی برای تعیین امام اعتباری ندارد؛ زیرا علم به قطعیبودن
عصمت و دیگر صفات شخص برای تصدی منصب امامت ،در اختیار مردم یا انسانهای
عادی نیست.
3
125
مالسا رد ماما و تماما :متشه سرد
درس نهم :امامت ،امت و والیت
.1معنای «امت»
«امت وسط»« 3،امت واحده» 4و ...یاد كرده است .تفاوت امت مسلمان با امتهای
پیشین این است كه رسول خدا؟ص؟ آخرین فرستاده خدا و اسالم آخرین دین الهی است.
قرآن كریم ،از پیامبر اسالم؟ص؟ با عنوان «امام» نیز یاد كرده است و این معنا از امام ،همان
است.
امت اسالم ،امت آخرالزمان نیز خوانده میشود .به این معنا كه آخرین دین اسالم و
برترین امت ،امتی است كه آنچنانكه باید ،اسالم را حفظ و معارف آن را به همه جهان
منتشر كند .در این صورت اسالم و امت اسالمی وارث زمین هستند:
127
َ َ قَ ْ َ تَ ْ نَ ف �زَّ ُ نْ َ ْ ذّ ْ أَ نَّ ْ أَ ْ ضَ َ ثُ َ َ َ َّ
الصال ُح نَ
و�.
1
ِ ال�ك ِر �� ال�ر� ی� ِر�ها ِع ب� ِادی
ور ِم� ب�ع ِد ِ
ول�د ك� ب��ا ِ�ی ال ب� ِ
هر آینه در زبور پس از ذكر نوشتیم كه بندگان صالح من وارثان زمین خواهند
بود.
تیالو و تما ،تماما :مهن سرد
قرآن كریم یكی از ویژگیهای امت اسالمی را ،كه برترین و بهترین امت و وارث زمین
خوانده است« ،امر به معروف و نهی از منكر» میداند:
ْ
َ ْ ُ ف َ تَ نْ َ ْ نَ َ ن ُ نْ َ 2
تَ أْ ُ ُ نَ ْ ْ َّ ُ ْ ُ َ أُ َ أُ ْ
و� و��هو� ع ِ� الم�ك ِر. و� ِب�المعر ِ ك ن� ت� ْم خ� یْ� َر � ّم ٍ�ة � خ� ِر جَ� ت� ِل نل� ِاس ��مر
شما بهترین امت در میان مردم هستید كه امر به معروف و نهی از منكر میكنید.
امر به معروف و نهی از منكر قید ویژه دعوت انسانها بهسوی فرامین خداست و موجب
برقراری ارتباط با اقوام ،ملل و مكاتب دیگر نیز میشود .ناگفته پیداست كه امر به معروف
و نهی از منكر ،در مراحلی به جهاد و مبارزه با طاغوت نیز منتهی میشود؛ چنانكه در تاریخ
حیات پیامبر اكرم؟ص؟ و معصومین؟مهع؟ نیز چنین بوده است.
چنانكه گذشت ،پیروی از سنت پیامبر خدا؟ص؟ ویژگی اصلی مفهوم امت است و تبیین
جامع و حقیقی سنت پیامبر اسالم؟ص؟ برای امت ،برعهده جانشینان معصوم ایشان است؛
بنابراین ،امام و امامت ،همان جایگاهی را نسبتبه امت دارد كه پیامبر؟ص؟ داشت.
امام ،امت را بهسوی سعادت و كمال حقیقی فردی و جمعی راهنمایی میكند و همواره
وظیفه تبیین حقایق و معارف باطنی دین را برعهده دارد كه عقل انسانهای عادی از
درك و تحلیل آن ناتوان است .عالوهبر آن ،تشكیل حكومت و مدیریت جامعه بشری برای
تحقق امت واحد اسالمی جهانی نیز برعهده امام است؛ بنابراین ،تحقق امت ،به تمام معنا
:موس لصف تماما
وابسته به وجود امام و فلسفه وجودی امام ،ایجاد امت جهانی اسالمی است.
با توجه به این وظیفه برای امام ،در ادامه این مبحث ،ابعادی از فلسفه و كاركردهای
امام و امامت را در ارتباط با ّامت بررسی میكنیم.
امامت در فرهنگ اسالمی ،ابعاد و كاركردهای مهمی دارد كه همگی با انسان مرتبط هستند
ُ
و توجه به آنها در حیات دنیوی ،اثر مستقیمی در حیات اخروی انسان دارد .برخی از
تیالو و تما ،تماما :مهن سرد
الف) هدایت
در قرآن ،سنت و آثار اندیشمندان اسالمی ،دو مفهوم هدایت و امامت با یكدیگر ارتباطی
تنگاتنگ دارند؛ زیرا هدایت ،فلسفه امامت است و امام بدون ایفای نقش در هدایت
انسانها ،جایگاهی در فرهنگ اسالمی ندارد.
عالمه طباطبایی ،امامت را با توجه به آیات قرآن كریم ،به هدایت سرچشمهگرفته از عالم
ملكوت معنا كرده است 1.هدایت ،مفهوم و منصبی ویژه است كه ازسویی با سرنوشت و
سعادت انسان پیوند دارد و ازسوی دیگر ،خداوند تعالی ،صفت هدایتگری را در آیاتی به
با توجه به علم خطاناپذیر الهی و معرفت وحیانی ،نبی و امام ،جانشین خداوند در زمین
:موس لصف تماما
و مأمور راهنمایی انسانها بهسوی كمال و سعادت حقیقی هستند .این انسانهای واال
با تبیین و تفسیر گزارهها و حقایق دین ،مرجع آ گاهیدادن به امت خویش و هدایت آنان
بهسوی كسب كمال و سعادت هستند .این مرجعیت در ابعاد مختلف ،ازجمله معرفت و
تربیت تبلور مییابد.
131 جنبه نخست ،مرجعیت معرفتی است .آ گاهی عمیق و حقیقی به مراتب و معانی ظاهری
و باطنی قرآن كریم و احاطه بر آموزههای اعتقادی و نیز احكام شریعت الهی ،بهدلیل ارتباط
وجودی با منبع وحی ،در اختیار امام است .امام از این توان و امكان برای هدایت انسانها
بهسوی رستگاری جاودان استفاده میكند.
تیالو و تما ،تماما :مهن سرد
جنبه دوم ،مرجعیت تربیتی است .امام ،عالوهبر تعلیم معارف دین ،ارشاد و تربیت
انسانها را نیز برعهده دارد .سعادت اخروی انسان فقط با آ گاهی نسبتبه معارف دینی
حاصل نمیشود؛ بلكه عالوهبر علم ،باید رفتار اشخاص نیز منطبق بر معارف و آموزههای
دینی باشد .مالك سنجش این انطباق نیز برعهده امام است .اخالق و رفتاری كه امام تأیید
كند ،منشأ سعادت و رستگاری اخروی انسان است ،نه رفتاری كه مطابق ُعرف یا سلیقه
اشخاص باشد .قرآن كریم این دو شأن را برای پیشوایان معصوم ،ازجمله پیامبر خدا؟ص؟
بر شمرده و آن را نعمتی شایسته ّ
منت بر اهل ایمان دانسته است:
ّ ُْ ََ آ أَ ْ ُ ً ْ َ َ َ ْ َ َّ َ َ ْ ْ
ل ق�د َم نّ� الل ُه على ال ُم�ؤ ِم ِن� ی� نَ� ِإ� ذ� بَ� َع ث� ِف� ی� ِه ْم َر ُسولا ِم نْ� � ن� ف� ِس ِه ْم یَ� ت�لو عل ْ ی� ِه ْم � َی� ِتا� ِه َو یُ��زَ ِك ی� ِه ْم
َ ُ َ ّ ُ ُ ُ ْ تَ َ َ ْ ْ َ �ةَ ْ َ نُ ْ قَ ْ ُ َ ف �ضَ َ
ن 1
ال ُم ِب� ی� ٍ�.
ا� وال ِحكم ِإَو ن� كا�وا ِم ن� � ب�ل ل ِ�ی ل ٍ و ی�ع ِلمهم ال ِك� ب
بهسوی سعادت حقیقی ضرورتی مبتنی بر حكمت خدای تعالی است .انسانهای عادی
باید راهی بهسوی تحصیل سعادت در اختیار داشته باشند تا با اختیار و انتخاب خود ،این
مسیر را بپیمایند و به هدف شایسته انسان و انسانیت برسند .خدای حكیم ،این نیاز انسان
را با تعیین انبیاء و پس از انبیاء ،با اوصیاء و امامان معصوم پاسخ داده است تا ناتوانی از
133 درك عمق و باطن پیام وحی ،موجب گمراهی یا شقاوت اخروی انسانها نشود .در ادیان
مختلف و در طول تاریخ اسالم نیز همواره افراد یا نسلهایی وجود داشتهاند كه لغزیده و به
فرقهها و نحلههای ناخالص یا منحرف گروید ه و مسیر حقیقی را گم كردهاند .این آسیب،
مبین حقیقی معارف وحیانی دین و مفسر و ّ
معلول جدایی از امام است؛ یعنی كسی كه ّ
تیالو و تما ،تماما :مهن سرد
ج) حكومت
دستورالعملهای اسالم محدود به قلمرو حیات فردی نیست؛ بلكه جنبههای اجتماعی آن
اهمیت و گستره بیشتری دارد .به همین دلیل ،حضور و دخالت امام و امامت در صحنه
مناسبات اجتماعی و بهطور مشخص ،در حكومت ضرورت پیدا میكند .فرهنگ اسالمی
ّ
.1حلی ،كشف المراد ،ص 157؛ ر .ك :قدردان قراملكی ،پاسخ به شبهات كالمی :امامت ،ص 193و .194
♦برای مطالعه بیشتر
دهد: شهید مطهری با توجه به آیهای از قرآن كریم شأن امام و امامت را چنین شرح می
ُ ْ َََُْ ْ ْ َ ْ َ َ َ ُ ُ ْ َ ْ ً َ َ ْ َْ ُ
یكمْ دست لطف خدا ،ورای همه اسباب است« .قل أرأیتم ِإن أصبح ماؤكم غورا فمن یأ ِت
ین» بهحسب ظاهر آیه ،دومرتبه برمیگردد به حالت یك امر طبیعی ... .هرچه در َ َ
ِبم ٍاء م ِع ٍ
عالم طبیعت هست ،اینچنین نیست كه الزمه ضروری باشد كه باید باشد و تخلفش
محال است؛ بلكه زمام همه امور بهدست خداوند است و خداوند است كه هرچه
را بخواهد باشد ،هست و ا گر بخواهد نباشد ،نیست یا حتی ا گر نخواهد باشد ،دیگر
نیست .از این جهت است كه انسان باید همه آنچه را كه در عالم هست نعمتهایی
مسببات، بداند كه دست لطف پروردگار به او داده است؛ یعنی از ورای همه اسباب و ّ
باز باید دست لطف و عنایت او را ببیند .او ا گر نخواهد ،تمام این نظامها بهم میخورد؛
مثًال ا گر انسان به ظاهر و اسباب ظاهر نگاه كند ،باران یك سلسله علل و اسباب دارد كه
:موس لصف تماما
آمدنش تابع آن است؛ خورشیدی است ،بر دریاها میتابد ،آب دریاها بخار میشود ،این
حرارت باد به وجود میآید ،ابرْ بخارها باال میرود ،ابر به وجود میآید ،در اثر تغییر ّ
جو و
حركت میكند ،در یك جاهایی باألخره بهصورت قطرات باران پایین میآید .این دیگر
ً
الزمه نظام جبری عالم است ،غیر از این ،شكل دیگری اساسا تصور ندارد؛ ولی اینطور
نیست؛ سررشته همه این علتها و اسبابها در یك جا متمركز است؛ در آنی ا گر بخواهد،
135
همه چیز تغییر ماهیت میدهد:
لش ـ ــكر حقان ـ ــد گاه امتح ـ ــان
جمل ـ ــه ذرات زمی ـ ــن و آس ـ ــمان
بــاد را دیــدی كــه با عــادان چه كرد
آب را دیــدی كــه در طوفــان چــه كــرد
ً
تیالو و تما ،تماما :مهن سرد
چه كسی اساسا از راز نهایی عالم آ گاه است؟ آنچه كه ما میبینیم ،اموری سطحی
است .سررشته همه اینها در دست خداست .ا گر چشمهای میبینید ،چاهی میبینید،
آب زاللی میبینید ،آب جاریای میبینید (ماء َمعین یعنی آب جاری) همه اینها را لطف
خدا بدانید؛ ا گر خدا نخواهد و ا گر خدا خالفش را بخواهد چشمههای عالم خشك
آب جاری بیاورد كیست؟ میشود .ا گر خشك بشود ،آنكه بخواهد برای شما باز ِ
در بعضی از روایات به تعبیر این آیه توجه شده است كه مقصود از آن چشمه ،تنها این
كأنه اشاره است به خود چشمه ظاهری نیست ،چشمه معنوی هم هست؛ درواقع ّ
حضرت رسول و ادامه وجود ایشان بهوسیله اوصیاءشان؛ یعنی قدر این سرچشمه آب
جاری و قدر این آب زالل را بدانید .ا گر خدا بخواهد این سرچشمه را خشك كند و بگیرد،
آنوقت كیست كه برای شما آبی از نو جاری كند؟ آیا دیگر پیغمبری برای شما خواهد
بود ،هادی و راهنمایی برای شما خواهد بود؟ امامی برای شما خواهد بود؟ در احادیث
آمده كه اشاره به غیبت امام زمان است .بگو ا گر این آب پنهان شود (چون آب ا گر قاعر
بشود معدوم كه نشده ،میرود در قعر زمین و مخفی میشود) ،بگو ا گر این آب كه آب
هدایت و راهنمایی است و بهوسیله مقام امامت در میان شما جاری میشود ،از شما
مخفی و پنهان بشود ،كیست كه باز آب جاری را به شما برگرداند ،غیر از ذات اقدس
1
باری تعالی؟
باید به این نكته محوری توجه كرد كه سپردن قدرت و امور سیاسی و ابعاد زندگی اجتماعی
انسانها بهدست كسی كه در معرض ابتال به انحراف و خطا و طمعورزی است ،خالف
حكمت است .فقط انسان معصوم صالحیت قطعی برای حكومت بر انسانها را دارد .اگر
غیر معصوم اداره این امور را در دست بگیرد ،ممكن است در قلمرو اختیارات مرجع دینی
دست ببرد یا اركان آن را تغییر دهد .این امر موجب نقض غرض از تشكیل حكومت میشود
2
و از ساحت حكمت خدای تعالی به دور است.
.2والیت و امامت
در آنچه گذشت برخی از ابعاد ارتباط امام و امامت با امت و نیز ارتباط جنبههای فردی
و اجتماعی اسالم و امامت با سعادت انسان در دنیا و آخرت روشن شد .اكنون الزم است
به نكته مهم دیگری نیز توجه كنیم و آن اینكه از دیدگاه اسالم ،فقط شخصی صالحیت
َ
به معارف و اسرار عالم غیب است كه در دو صورت تكوینی و تشریعی متبلور میشود.
137 والیت تكوینی بهمعنای مجازبودن و برخورداری از حق تصرف آمده است 5و منزلتی است
كه خداوند به انسانهای برگزیده خود اعطا میكند .علم مرتبط با مراتب علم خدای تعالی
و وحی و الهام الهی و نیز توانایی ویژه برای تسلط و تصرف در هستی ،از ویژگیها و اجزاء
والیت تكوینی هستند .انسان معصوم ،بهدلیل داشتن علم به باطن واقعیتها و حقایق
تیالو و تما ،تماما :مهن سرد
هستی دارای عصمت است و بهدلیل برخورداری از توان تسلط و تصرف در موجودات
هستی ،دارای معجزه است.
از علم ویژه متصل به علم الهی در امامان ،با عنوان الهام 6و از توان تصرف ایشان در
7
موجودات ،با عنوان كرامت یاد میشود.
اسـت .امت اسلامی باید عالوهبر دیدن شـخص و شـنیدن صدای ایشان ،آنان را الگوی
رفتـاری خـود قـرار دهـد و خـود را در صفـات وجـودی بـه ایشـان هماننـد كنـد .بهعنـوان
نمونـه ،رسـول خـدا؟ص؟ بـه هنـگام نمـاز تغییـر حالـت مییافـت كـه معنایـی ویـژه و متعالـی
است و باید در همه افراد امت جریان یابد .بر همین اساس ،خدای تعالی انبیاء و ائمه را
ل شناسایی از میان انسانها برگزید ،نه از مالئكه تا برای امت ،دلیل و حجتی روشن و قاب
باشـند.
یكی از وظایف امام «تأدیب» و تربیت مردم است .امام علی؟ع؟ خود را نیز انسانی
همانند مردم عصر خویش معرفی میكند ،با این تفاوت كه به كمترین امكانات رفاهی و
.1همان ،ج ،16ص 88؛ مصباح یزدی ،آموزش عقاید ،ص .221
.2مطهری ،مجموعه آثار ،ج ،27ص .812
.3نساء .68 /
.4رعد .20 /
.5فرقان .63 /
.6ص .28 /
.7آلعمران .45 /
.8بقره .157 /
.9بقره .45 /
لذت دنیا بسنده میكند .مردم عادی حتی ا گر نمیتوانند عین ایشان زندگی كنند ،باید تا
1
حد توان در مسیر ایشان و همسو با معیارهای مدنظر ایشان رفتار كنند.
مراد از والیت تشریعی این است كه امام بایستگیهای زندگی امت را تعیین و به آنان ابالغ
میكند .این منزلت پیامد والیت تكوینی است .بهعبارت بهتر ،كسی صالحیت والیت
تشریعی را دارد كه از والیت تكوینی برخوردار باشد .امت ،موظف به تبعیت از ّ
ولی هستند
و درصورت تخلف از فرمان او ،خدای متعال آنان را مؤاخذه میكند .انبیاء الهی در میان
:موس لصف تماما
امتهای خود ،والیت تشریعی داشتند .در امت اسالم نیز این امر در اختیار پیامبر اكرم؟ص؟
و جانشینان معصوم ایشان است .قرآن كریم در ضمن آیاتی از امت خواسته است كه از ّ
ولی
اطاعت كنند:
نْ ُ ْ 2 أَ ُ َّ َ َ أَ ُ َّ ُ َ أُ ْ َأ
ول َو� ِولی ال� ْم ِر ِم�كم. � ِط ی�عوا الله و� ِط ی�عوا الرس
از خدا اطاعت كنید و از رسول خدا و اولیاالمر از میان خود ،اطاعت كنید.
139
زیربنای والیت تشریعی ،والیت تكوینی است .بهعبارت بهتر ،خدای تعالی به حكم
حكیمبودن خود ،باید راه هدایت انسانها را بهسوی سعادت و كمال حقیقی و جاودان
به آنان نشان دهد و اسباب آن را فراهم كند .خدای متعال با انتخاب انسانهای برگزیده
تیالو و تما ،تماما :مهن سرد
و اعطای علم و توان ویژه به ایشان این كار را انجام میدهد .این انسانها پیام خدای
تعالی؛ یعنی دین را از خدا بهصورت وحی و الهام الهی دریافت و بدون خطا و با كمال دقت
و احاطه به انسانها ابالغ میكنند.
انبیاء و اولیاء معصوم برای آ گاهی انسان از حقایق هستی و نیز برای اداره نظامهای
مختلف حیات دنیوی امت ،دین را ابالغ و ترویج میكنند .استقرار دین و ترویج و پشتیبانی
از دین و دینداری در جامعه برای تأمین اسباب دنیوی تحصیل سعادت و كمال حقیقی
در حیات اخروی ،برعهده و در اختیار انسان كاملی است كه هم از والیت تكوینی و هم از
والیت تشریعی برخوردار است 3.در فرهنگ اسالمی خدای تعالی این منزلت را به پیامبر
.1ر .ك :خسروپناه ،اسالمشناسی ،ص 362و .363
.2نساء .59 /
.3مؤمن قمی ،الوالیة االلهیة االسالمیة ،ج ،1ص .22
بزرگوار اسالم؟ص؟ و پس از ایشان به جانشینان معصوم آن حضرت اعطا كرده است.
1
♦چكیده درس
.1امت مفهومی ویژه است و درباره مردمی بهكار میرود كه دارای وجه مشترك معرفتی
و فكری هستند .امت اسالمی نیز براساس اشتراك در برترین مؤلفه اجتماعی ،یعنی دین،
امت خوانده میشود؛
.2بقاء امت ،به ارتباط مستمر و اطاعت از امام است .ا گر چنین نباشد تفرقه و كینه ،توان
ُ
و استقامت امت را زایل میكند و نهتنها امت؛ بلكه اجتماعات خرد و فرعی بشری نیز از
هم میپاشد؛ بنابراین ،ارتباط میان امام و امت ارتباطی ویژه و ضروری است؛
.3فلسفه و كاركرد امام در ارتباط با امت ،در اموری مهم و سرنوشتساز ،ازجمله
هدایت ،مرجعیت ،حكومت و والیت تحقق مییابد؛ بنابراین ،امامت فقط جایگاهی
. 1مجلسی ،بحاراالنوار ،ج ،17ص 17؛ صفار ،بصائر الدرجات ،ص .398
درس دهم :امامت علی؟ع؟ و فرزندان معصوم ایشان
اكنون كه معنای امام و امامت امت روشن شد ،باید درباره تعیین مصداق امام سخن
بگوییم .چنانكه گذشت ،در آیات قرآن كریم معیارها و ضوابط امامت ذكر شده است؛ اما
روایاتی در تفسیر آیات به تعیین امام اختصاص دارد .مصداق امام ،مسئلهای مهم و محل
141 اختالف مذاهب اسالمی است .در ادامه این مبحث ،معیارهای منتخب شیعه اثنیعشری
درباره تعیین مصداق امام ،تفسیر آیات مربوط به آن و نیز روایات موجود دراینباره را
بررسی و تبیین میكنیم.
ابتدا باید به دو نكته بهعنوان زیربنای عقلی مسئله توجه كنیم:
ناشیا موصعم نادنزرف و ؟ع؟یلع تماما :مهد سرد
.1خداوند حكیم ،براساس حكمت مطلق خود ،همه آفریدگان را بهسوی كمال هدایت
میكند .این هدایت ،با كششی كه خدا در ذات هر موجود به اندازهای معین تعبیه كرده
است ،تحقق مییابد 1.این كشش در انسان «عشق به كمال مطلق» نام دارد 2.خداوند
همچنانكه در وجود انسان ،عشق به كمال مطلق را قرارد داده ،استعداد متناسب با این
عشق و كشش را نیز به او بخشیده است؛ بنابراین ،درصورت وصول انسان به معشوق
تكوینیاش؛ یعنی خود خدای متعال ،هدایت او نیز تحقق مییابد .اكنون اگر خدای تعالی
نبوت و امامت را واسطه هدایت انسان بهسوی خود قرار داده است ،باید انسانهایی را
برای این مأموریت برگزیند كه با این درجه و رتبه از كمال تناسب و سنخیت داشته باشند؛
شیعه ،امامت را منزلتی ویژه و بیهمانند میداند و معتقد است تعیین امام در قلمرو علم و
ّ
تبیین شده است .بهعبارت بهتر ،در تعیین امام ،باید عبارت آشكار و صریح و دال بر تعیین
مصداق امام از پیامبر اسالم؟ص؟ كه محل اختالفی ندارد ،وجود داشته باشد.
4
ّ
متكلمان شیعه ،نصوص دال بر تعیین امام پس از پیامبر؟ص؟ را به دو نوع «جلی» و 142
«خفی» تقسیم كردهاند .نص جلی ،كامًال واضح و صریح است و نیازی به استدالل كمكی یا
قرینه و شاهد دیگر ندارد .ازاینرو تأویل یا تفسیر بر نمیدارد و اهل تحقیق آن را میپذیرند؛
اما نص خفی نیازمند استدالل یا قرینه و شاهد است.
از دیدگاه شیعه ،امامت علی؟ع؟ هم به نص جلی و هم به نص خفی بیان شده است و
از این میان ،نص جلی ،داللت الزم و كافی را بر ثبوت امامت برای ایشان دارد .در منابع
شیعی ،عبارات متعددی بهعنوان نص جلی بر امامت علی؟ع؟ ذكر شده است ،ازجمله سه
حدیث ذیل:
ّ
« .1سلموا علی علی ب� إ�مر�ة الم�ؤ نم� ی� ن�؛ به علی ،بهعنوان امیر مؤمنان سالم گویید».
اط�عوا؛ این (علی) جانشین من در بین شماست ف « .2ه�ذ ا خ� یل� ف��تی ف� ی�كم ن
م� ب�عدی �اسمعوا له و ی
سخن او را بشنوید و از او اطاعت كنید».
َّ َ َ ُ َ َ َ ُ ّ َ َ أَ َ َ َ ُ َ
ال َع ْه ِدی ال�ظ ِال ِم ی� نَ�( .بقره )124 /
ال لا َ� نَ� ُ
ی ِ ِ
ال إ��نی َ�اعل َك ل نّل�اس إ� َم ًاما ق� َ
ال َومِ نْ� ذ� ّر�یّ �تی ق� َ .1إَو ذ� ْا� تَ�لى إ� ْ� َراه� َم َر ّب� ُه �كل َم ت ف ت ّ ُ َّ ق َ
ا� ���مه ن� � ِ ِ ج ِ ِ ِ ِ ِب ِ ٍ ِِ ب ِب ِی
ّ
.2حلی ،كشف المراد ،ص 495؛ مظفر ،دالئل الصدق ،ج ،3ص .29
.3نص؛ یعنی عبارت و حكمی صریح كه محل اختالف و تأویلپذیر نیست و فقط یكمعنا از آن برداشت میشود.
.4فاضل مقداد ،ارشاد الطالبین ،ص 337؛ بحرانی ،قواعد المرام ،ص .181
وص�ی و خ� یل� ف��تی ن
م� ب�عدی؛ تـو بـرادر ،وزیـر ،وصـی و جانشـین مـن �ز ن ت
« .3ا�� ا�خی و و ی�ری و ی
1
هسـتی».
در ذیل آیات مختلفی از قرآن كریم و نیز در منابع مختلف شیعیان و اهلسنت نصوص
جلی امامت علی؟ع؟ منقول از پیامبر اكرم؟ص؟ ذكر شدهاند.
باید منصوص باشد؛ زیرا این امر؛ یعنی عصمت ،موضوعی نیست كه تشخیصش با
مردم باشد .همانطور كه تشخیص پیغمبر با مردم نیست و با خداست كه چه كسی را
به پیغمبری معین كند و او را با دالیل و آثار و معجزات معرفی نماید ،تشخیص امام هم
با مردم نیست و ازجانب خدا باید تعیین شود با این تفاوت كه پیغمبر چون بشر دیگری
در كار نیست ،باید از راه آثار معجزات به مردم شناسانده شود؛ ولی امام باید از راه پیغمبر
143 نص شناسانده شود .از اینجا وارد تنصیص میشوند و میگویند پس امامت ...باید به ّ
باشد ازطرف پیغمبر ،نه بهصورت تعیین مردم... .
بسیار خوب ،اینها همه درست؛ ولی چه ارتباطی با علی؟ع؟ دارد؟ خواجه نصیرالدین
ْ
«و ُهما ُمخ َت ّص ِان ِب َع ِلی؛ این دو یعنی معصومبودن و منصوصبودن از مختصات
میگویدَ :
علی؟ع؟ است» .مقصود این است كه در این جهت حتی یك نفر اختالف ندارد كه غیر
ناشیا موصعم نادنزرف و ؟ع؟یلع تماما :مهد سرد
علی منصوص نیست؛ یعنی صحبت این نیست كه دیگران میگویند پیغمبر؟ص؟ كس
دیگری را تعیین كرد و ما میگوییم علی؟ع؟ را؛ بلكه صحبت این است كه آیا پیغمبر كسی
ً
را تعیین كرده است كه در این صورت غیر از علی كس دیگری نیست ،و یا اساسا كسی
نص و تنصیص الزم و واجب است و پیغمبر را تعیین نكرده است؟ همینقدر كه بگوییم ّ
بر انسانی تنصیص كرده ،آن شخص غیر از علی؟ع؟ كس دیگری نمیتواند باشد؛ چون
2
دیگران چنین ادعایی ندارند و بلكه انكار دارند.
با استناد به آیاتی از قرآن كریم و تبیین روایات ذیل آن آیات ،تعیین علی؟ع؟ بهعنوان امام
ّ
.1علم الهدی ،الشافی فی االمامة ،ج ،2ص 67؛ بحرانی ،قواعد المرام ،ص 187؛ حلی ،كشف المراد ،ص .197
.2مطهری ،مجموعه آثار ،ج ،4ص .742
ثابت میشود .در ادامه این مبحث ،برخی از این دالیل را ،كه مصداق «نص جلی» بهشمار
میروند ،ذكر میكنیم.
یكی از آیاتی كه در سالهای نخستین رسالت پیامبر خدا؟ص؟ نازل شد ،آیه انذار بود:
َ َ ْ أَ ْ أَ ْ َ
َو� ن��ذِ ْر ع ِ�ش ی� َر ت�ك ال� ق� َر ِب� ی� نَ�؛ 1و نزدیكان خود از خاندانت را بیم ده.
در این آیه فرمان خدای تعالی بر این قرار گرفت كه پیامبر اسالم؟ص؟ ،بستگان نزدیك از
خاندان خویش را فرابخواند و پیام نبوت و رسالت خود را بر ایشان ابالغ كند .بزرگان خاندان
طبری نیز این روایت را در كتاب تاریخ الملوك و االمم نقل كرده و در آن از كالم پیامبر ،واژه
2
«وصی» و «خلیفه» را درباره علی؟ع؟ ذكر كرده است.
آیه والیت ،در منابع پرشماری از شیعیان و اهلسنت بیان و بررسی شده است:
نَّ َ َ ُّ ُ ُ َّ ُ َ َ ُ ُ ُ َ َّ ذ نَ آ َ نُ َّ ذ نَ ُ ق ُ نَ َّ َ �ةَ َ ُ �ؤْ ُت نَ �زَّ َ
كا�ةَ َو ُه ْم َراك ُع نَ
3
و�. ِ ��� ی� ِ� ی�مو� الصلا و ی� �و� ال ��� �م�وا ال ِ ی
ِإ��ما و ِل ی�كم الله ورسوله وال ِ ی
تنها سرپرست شما ،خدا و پیامبر او و مؤمنانی هستند كه نماز را برپا میدارند و
:موس لصف تماما
«ولی» معانی مختلفی ذكر شده است؛ اما معنای آن در این آیه ،شخصی است برای واژه ّ
ُ
كه بهدلیل قرب ،مجوز تصرف و مالكیت و تدبیر امور را در اختیار دارد 5.در این آیه سه
ناشیا موصعم نادنزرف و ؟ع؟یلع تماما :مهد سرد
ولی مسلمین نامیده شدهاند :خدا ،رسول و مؤمنانی كه در حال ركوع زكات دادند. نفر ّ
این والیت ،حقیقتی واحد است و هر سه مصداق ّ
ولی ،دارای شأنی واحد (رهبری ،تدبیر،
سرپرستی و اختیار تصرف) هستند.
6
.1سیوطی ،الدر المنثور ،ج ،3ص 99؛ بحرینی ،غایة المرام و حجة الخصام ،ج ،2ص .8
.2جصاص ،كام القرآن ،ج ،2ص .558
.3ر .ك :نیشابوری ،تفسیر غرائب القرآن ،ج ،6ص .170
.4مائده .67 /
.5كلینی ،الكافی ،ج ،1ص 289؛ شیخ صدوق ،االمالی ،ص .400
.6قرطبی ،تفسیر قرطبی ،ج ،6ص 31؛ ابنقتیبه دینوری ،كتاب المسائل واالجوبة ،ص .167
اهلبیت؟مهع؟ و صحابه ،درباره مقصود از «تبلیغ آنچه از خدا بر پیامبر نازل شده است»
اتفاق نظر دارند .روایاتی بر این معنا هستند كه آنچه پیامبر باید به مردم برساند (تبلیغ
كند) ،والیت و امامت علی؟ع؟ است .جمعی از صحابه پیامبر؟ص؟ ،ازجمله ابوسعید خدری،
ابودرداء عبداهلل بن مسعود ،عبداهلل بن عباس و دیگران این احادیث را نقل كردهاند.
1
نكته اساسی و محوری در آیه این است كه آنچه پیامبر؟ص؟ مأمور رساندن آن به مردم
شد ،بهقدری اهمیت دارد كه در صورت محققنشدنش ،گویی كه ایشان هیچیك از معارف
و آموزههای اسالم را ابالغ نكرده است .این پیام ویژه ،همان امامت علی؟ع؟ است كه
درجه اهمیت آن معادل همه رسالت رسولاهلل؟ص؟ است .بر این اساس ،مفاد آیه این است:
ای پیامبر؟ص؟ امامت علی؟ع؟ را به مردم ابالغ كن و اگر این پیام را به ایشان نرسانی،
:موس لصف تماما
رسالت اصلی خود را به انجام نرساندهای .بهبیان دیگر ،با توجه به مقطع زمانی نزول آیه،
آنچه پیامبر طی سالیان گذشته درباره امامت علی؟ع؟ بیان كرده بود ،كافی نیست و این
مطلب باید بهطور ویژه و در اعالنی عمومی به مردم حاضر در آخرین حج همراه پیامبر؟ص؟
به آنان ابالغ میشد .ازاینرو ،پیامبر با توقف در غدیر خم ،همه ّ
حجاج را جمع كرد و علی
147
2
ك� ت� مولاه ف�علی مولاه» بهعنوان امام و جانشین خود معرفی كرد.
م� ن
را با جمله مشهور « ن
♦بیشتر بدانیم
ُ
نیمروز هیجدهم ذی الحجه سال دهم هجری ،در منطقه خم ،در میانه راه مكه به
ناشیا موصعم نادنزرف و ؟ع؟یلع تماما :مهد سرد
مدینه ،پیامبر بعد از نماز به میان جمعیت آمد و روی بلندایی از جهاز شتران قرار گرفت
و خطاب كرد:
ستایش از آن خداست .از او یاری میخواهیم و به او ایمان داریم و بر او توكل میكنیم و
شر نفس خویش و بدی كردارهای خود به خدایی كه جز او برای گمراهان راهنمایی از ّ
نیست پناه میبریم.
هان ای مردم! نزدیك است كه من از میان شما بروم .من مسئولم و شما نیز مسئولید،
درباره من چه میگویید؟
گفتند :گواهی میدهیم كه تو آیین خدا را ابالغ كردی و خیرخواه ما بودی و در این راه
كوشش نمودی .خداوند به تو پاداش نیك دهد.
ّ
-آیا شما گواهی نمیدهید كه معبودی جز خدا نیست و محمد بنده خدا و پیامبر اوست.
.1قنـدوزی ،ینابیـع المـودة ،ص 120؛ رازی ،تفسـیر القـرآن العظیـم ،ج ،4ص 1172؛ حا كـم حسـكانی ،شـواهد التنزیـل ،ج ،1
ص 239؛ سـیوطی ،الدرالمنثـور ،ج ،3ص 117؛ آلوسـی ،روح المعانـی ،ج ،4ص .282
.2ابنحنبل ،المسند ،ج ،14ص .436
بهشت و دوزخ حق است .روز رستاخیز بیشك فرا خواهد رسید و خداوند كسانی را كه
در دل خاك پنهان شدهاند زنده خواهد ساخت؟
-چرا گواهی میدهیم.
-من در میان شما دو چیز گرانبها به یادگار میگذارم ،چگونه با آن دو رفتار خواهید كرد؟
-مقصود از این دو چیز گرانبها چیست؟
-ثقل ا كبر ،كتاب خداست كه یك طرف آن در دست خدا و طرف دیگر آن در دست
شماست .به كتاب خدا چنگ زنید تا گمراه نشوید .و ثقل اصغر ،عترت و اهلبیت من
است .خدایم به من خبر داده است كه این دو یادگار من تا روز رستاخیز از همدیگر جدا
نمیشوند .هان ای مردم! بر كتاب خدا و عترت من پیشی نگیرید و از آندو عقب نمانید
تا نابود نشوید.
ی كه دست علی؟ع؟ را گرفت و باال برد ،بهگونهایكه همگان علی را در كنار و در حال
نكته اساسی در آیه این است كه اطاعت از خدا ،رسول و «اولی االمر» در یك ردیف قرار
گرفته است؛ بنابراین ،اطاعت از هر سه در همه شئون و احكام واجب است .اطاعت از
خدا ،با پیروی از احكام قرآن و نیز احكامی كه پیامبر؟ص؟ بیان كرده است ،محقق میشود.
اطاعت از پیامبر؟ص؟ نیز در دوره حضور ایشان با پیروی از دستورات ایشان و پس از رحلت
149 ایشان ،با پیروی از سنت ایشان محقق میشود كه جانشینان ایشان آن را تبیین میكنند.
سه مصداق اطاعت از خدا و رسول و اولی االمر ،در مفاد آیه هیچ قی دوشرطی ندارد؛ اطاعت
به همان معنایی كه درباره خدا بهكار میرود ،درباره رسول و اولی االمر نیز صدق میكند.
در نگاه شیعیان ،مفاد ویژه این آیه با استفاده از روایاتی تبیین میشود .این روایات،
ناشیا موصعم نادنزرف و ؟ع؟یلع تماما :مهد سرد
كه ازنظر شیعه متواتر هستند ،مصداق اولیاالمر را علی؟ع؟ بیان كردهاند 2.امام باقر؟ع؟
چنین میفرماید« :منظور آیه از اولیاالمر ما هستیم و خدا همه مؤمنین را به اطاعت از ما
دستور داده است 3».منظور از «ما» همه ائمه شیعه است كه در روایاتی نام همه ایشان ذكر
شده است 4.امام رضا؟ع؟ نیز در نوشتهای خطاب به مأمون عباسی ،یكایك ائمه شیعه را
5
بهعنوان مصادیق اولی االمر نام برده است.
ی االمر ،علی؟ع؟ و فرزندان معصوم ایشان اعالم شده است.
در منابع اهلسنت نیز ،اول
♦بیشتر بدانیم
گفتنی است كه مقصود خدای تعالی از اطاعت ،اطاعت مردم از احكام و شرایع وحیانی
(احكام تشریعی) است .اطاعت درباره رسول نیز در دو مصداق احكام شرعی و حكومت
وحیانی قرآن متبلور است .رسول ،شارح احكام مجمل قرآن است و شأن تبیین معارف
برای مردم را دارد .اطاعت از اولی االمر نیز ،مصداق اطاعت از رسول است َ«أط ُیعوا اهَّللَ
ِ َْ َ َ ُ َ
ُ
الر ُسول َوأو ِلی ال ْم ِر ِم ْنك ْم»2؛ زیرا نبی ا كرم؟ص؟ در روایاتی ،مصادیق اولی االمر را
َوأ ِط ُیعوا ّ
حدیث دیگری كه نام علی؟ع؟ بهعنوان امام بعد از پیامبر در آن آمده است ،حدیث نبوی
معروف به حدیث اثنی عشر خلیفه یا دوازدهجانشین است .پیامبر بزرگوار اسالم؟ص؟ در
این حدیث ،شمار جانشینان خود را مشخص فرموده است .این حدیث در منابع معتبر
اهلسنت ،مانند صحیح مسلم و سنن ابیداود ،جامع االصول و المسند احمد بن حنبل
1
نقل شده است .او با نزدیك به 20طریق ،این روایت را از جابر بن َس َمرة نقل كرده است.
شیخ صدوق ،محدث بزرگ شیعه نیز این روایت را از 40طریق نقل كرده است 2.مفاد روایت
با عبارتهای مختلفی نقل شده است .بهعنوان نمونه ،از عبداهلل بن مسعود پرسیدند:
:موس لصف تماما
آیا از پیامبر؟ص؟ سخنی درباره جانشینان خود شنیدهای ،گفت :پیامبر فرمود« :پس از من
3
دوازده تن جانشین من خواهند بود».
♦چكیده فصل
.1آیه انذار بهانضمام روایاتی كه ماجرای میهمانی در خانه پیامبر؟ص؟ را نقل كردهاند ،بر
151 وصایت علی؟ع؟ نسبتبه پیامبر اسالم؟ص؟ از نخستین دوران اظهار رسالت پیامبر؟ص؟
داللت دارد؛
ّ
.2در آیه والیت ،ولی بهمعنای سرپرست است و اصطالحات بهكاررفته در آن بهروشنی
بر ویژگی تصدق در هیئت خاص ركوع داللت دارد .در روایات ذیل این آیه ،تنها مصداق
این امر ،علی؟ع؟ است كه در حالت ركوع نماز ،انگشتر خود را به فقیر بخشید؛
ناشیا موصعم نادنزرف و ؟ع؟یلع تماما :مهد سرد
.3آیه تبلیغ ،همراه با احادیث پرشماری كه ماجرای غدیرخم را نقل میكنند ،با صراحت
و نیز با استناد به قرائنی مهم ،بر تعیین امامت و والیت در علی؟ع؟ پس از پیامبر؟ص؟
داللت دارد .حدیث غدیر همراه با خطبهای بلند و پرمضمون ،از احادیث ویژه نبوی و
همواره همراه با آیه تبلیغ است؛
.4آیه اطاعت ،به مردم دستور پیروی از خدا ،رسول و اولی االمر را داده است؛ اما ویژگی
این آیه ،كاربرد كلمه «اطیعوا» بدون هیچ قی دوشرطی برای سه مصداق (خدا ،رسول
مبین آیه ،داللت بر این دارد كه اولی و اولی االمر ) است .این مفهوم همراه با روایات ّ
152
فصل چهارم:
منجیگراییو مهدویت
درسیازدهم:منجیگراییدر ادیانومهدویتدر اسالم
درس دوازدهم :انتظار ،ظهور و حكومت مهدی؟جع؟
درس یازدهم :منجیگرایی در ادیان و مهدویت در اسالم
انسان در همه تمدنها ،به روزگاری خالی از ظلم و تباهی و پر از عدل و انصاف اندیشیده
و آن را آرمانی بلند و خواستهای مقدس دانسته است .نفی ظلم و خطر و گسترش عدل و
امنیت ،خواسته فطری بشر و محور پیام ادیان الهی است .این مفهوم در ادیان مختلف،
155 اعم از وحیانی و غیروحیانی بهروشنی ظهور داشته و در نظام اندیشهای این ادیان ،محوری
بارز است كه با نام «منجیگرایی» یا «موعودگرایی» شناخته شده است.
مفهوم «موعود» در كتاب مقدس یهودیان ،پررنگ است .سرزمین موعود و بخشش
دولت و مكنت فراوان به قوم برگزیده از سوی خدا و استقرار یهود در كنعان و ...ازجمله
مالسا رد تیودهم ونایدا رد ییارگیجنم :مهدزای سرد
وعدههای یهوه به بنیاسرائیل است 1.عهد عتیق ،روزگاری را ترسیم و وعده میكند كه
اشرار منقطع میشوند و متواضعان و خداپرستان وارث زمین هستند .در آن دوران ،لذت و
سالمت همهگیر میشود و گنهكاران از میان میروند .پادشاهی در این دوران همراه كامیابی
2
و برقراری آداب بنیاسرائیل ،از آن یهود خواهد بود و این جایگاه ،از آن مسیحا خواهد بود.
در این روزگار ،نجاتبخشی به نام «مسیح» از نسل داوود 3،براساس رسالت الهی خود،
بنیاسرائیل را از سختیها خواهد رهانید .او كه «مسحشده (تأییدشده)» است ،شخصیتی
ویژه و پرجاذبه است كه پادشاهی بنیاسرائیل را با دینمداری برعهده میگیرد و زمین را
.1عهـد قدیـم :مزامیـر سـلیمان ،بـاب ،11ص 8و 9؛ بـاروك ،بـاب ،4ص 19و 20و 21 - 24؛ الو یـان ،بـاب ،23ص 9؛
خـروج ،بـاب ،33ص 1؛ اعـداد ،بـاب ،13ص 1و . ...
.2همان ،ارمیا ،باب ،22ص 18؛ اول سموئیل ،باب ،10ص 6؛ مزامیر ،باب ،2ص 7 ،2و .132
.3اشعیا ،باب ،11ص 1؛ زكریا ،باب ،10ص .9
از عدالت لبریز میكند و یهود بهدست او به خواسته قدیمی و اصلی خود نائل میشود .در
عهد عتیق چنین آمده است:
در محاكمه ،از عیسی پرسیدند آیا تو مسیحا هستی؟ گفت :آری و یك روز مرا
خواهید دید كه در دست راست خدا نشسته و بر ابرهای آسمان به زمین باز
1
میگردم.
مسیحیت نیز به منجی اعتقادی جدی دارد .مسیحیت در متن جامعه یهودی متولد شد
و در دوران نخست شكلگیری یهود ،باوری تاریخی به ظهور مسیح (نجاتبخش) بروز
كرد .یهودیان آن دوران در عین پایبندی به شریعت موسی؟ع؟ عیسی؟ع؟ را موعودی
میدانستند كه بنیاسرائیل در انتظار اوست .این انتظار همچنان ادامه یافت تا مسیحیت
در باور مسیحیت امروزی ،رستاخیز عیسی ،بخشی از نقشه خدا برای انسان آینده جهان
پس مرگ ،بهعنوان خدا بازخواهد گشت تا برنامه
است .دیری نخواهد پایید كه عیسی از ِ
ناتمام خود در ظهور اول را تمام كند.
5
َ
عالوهبر این دو دین بزرگ ابراهیمی ،هندوئیزم آموزه منجیگرایی را با مفهوم «كلكی»
«كلكین»؛آیین بودا ،با واژه ََ
«میتریه» بهمعنای مهربان؛ و آیین زرتشت ،با مفهوم یا
6
«سوشیانت پیروزگر» كه در هر هزاره ظاهر میشد ،بیان كردهاند.
را خواهد نگریست ،با دقت همه جهان مادی را بیمرگ خواهد كرد .یاران
استوت ارته به در خواهند آمد ،نیكاندیش ،نیكگفتار ،نیكدئنا و هرگز بر زبانشان
دروغ نمیباشد .خشم خونین سالح بیفر از برابرشان خواهد گریخت .راستی بر
دروغ بدنژاد پلید غلبه خواهد یافت .اندیشه بد شكست خواهد خورد .سخن
نیك بر آن غلبه خواهد كرد .خرداد و مرداد بر گرسنگی و تشنگی غلبه خواهند
1
كرد و اهریمن ناتوان بدكنش خواهد گریخت . ...
در فرهنگ اسالمی ،مهدویت فقط واكنشی عاطفی و برآمده از انفعال در برابر ظلم و سختی
روزگار نیست؛ بلكه آموزهای مبنایی با مفهومی عمیق و ریشهدار است كه با همه اركان و
مالسا رد تیودهم ونایدا رد ییارگیجنم :مهدزای سرد
.1اوسـتا؛ زامیـاد یشـت 92 :و 93و 94و 95و 96؛ ر .ك :جمعـی از نویسـندگان ،گونهشناسـی اندیشـه منجـی در ادیـان،
ص .40 - 45
.2انبیاء .105 /
َ ََْ َ ْ أَ َ َ َ َّ ُ َّ ذ نَ آ َ نُ نْ ُ ْ َ َ ُ َّ َ ت َ َ ْ َ َ
ا� ل َی� ْس ت��خ ِل ف� نّ� ُه ْم ِ ف�ی ال� ْر ِ ض� ك َما ْاس ت��خ ل ف� ��� �م�وا ِم�كم وع ِملوا الصا ِلح ِ وعد الله ال ِ ی
َ ْ َ ّ َ ّ َ ُ َ َ َ ذ َ ّ َ ُ َ َ َ ّ َ َ َّ ذ
�� نَ� ِم نْ� ق� بْ� ِل ِه ْم َول یُ� َم ِك ن� نّ� له ْم ِد ی� ن� ُه ُم ال ِ�ی ْار ت� ض�ى له ْم َول یُ� َب� ِدل ن� ُه ْم ِم نْ� بَ�ع ِد خ� ْو ِف� ِه ْم
ال ِ ی
َ
ش َ ْ ئً 1
و� بِ�ی � ی��ا. أ� ْم نً�ا َ� ْع ُ� ُد نَو��نی َلا ُ��شْ ر ُك نَ
ِ ی ِ ب ی
خداوند به مؤمنان دارای عمل صالح وعده داد كه همچون گذشتگان،
جانشینان در زمین خواهند شد و با دین مورد رضایت خدا ترسشان را به ایمنی
تبدیل گرداند .آنان مرا خواهند پرستید و شریكی برای من نخواهند گرفت.
خداوند در آیهای دیگر ،وعده صریحتری به مؤمنان داده و مستضعفان را وارثان زمین
خوانده است:
نَ َ ُ أَ َ ً نَ َ ُ ْ ْ َأ ُ ْ ُ َ
َ ُ ُ أ ْ َ ُ َ َ َ َّ ذ
�� نَ� ْاس ت��ض ِع ف�وا ِ ف�ی ال� ْر ِ ض� َو� ج ْ� َعله ْم � ِئ� ّم�ة َو� ج ْ� َعله ُم الو ِار ِ� ی��.
َ ث نَ 2
و ن� ِر ی�د � ن� ن�م نّ� على ال ِ ی
مهدویت مسئلهای كالمی است .ازاینرو ،اندیشمندان مسلمان بیشتر در آثار كالمی خود
آن را بررسی كردهاند .در منابع اهلسنت درباره این مبحث سخن زیادی گفته نشده است؛
ً
چراكه اساسا در دیدگاه متكلمان اهلسنت ،مسئله امامت ،مسئلهای كالمی نیست .با این
حال ،موضوع مهدویت بهصورت ضمنی در برخی از منابع ،بهویژه منابع حدیثی اهلسنت
مشرف
بررسی شده است .این موضوع ،در ضمن بحث از «اشراط الساعة» بهمعنای حوادث ِ
به قیامت ،مطرح شده است .تفتازانی مینویسد:
احادیثی درباره ظهور یكی از فرزندان فاطمه و گستردن عدالت در زمین و نیز
3
نزول عیسی؟ع؟ وجود دارد.
برخی محدثان اهلسنت ،ازجمله متفكران سلفیه و وهابیت ،روایاتی را كه در آنها از
:مراهچ لصف تیودهم و ییارگیجنم
مهدی سخن گفته شده است ،با نگاهی نقادانه مینگرند .از دیدگاه این گروه ،احادیثی
درباره مهدی و چگونگی ظهور وی آمده است كه برخی قابلقبولاند ،ازجمله روایاتی كه
مهدی را امامی عادل و احیاگر میداندكه در آخرالزمان ظهور میكند .او همنام پیامبر؟ص؟
و از فرزندان فاطمه؟اهع؟ است 2و از مكه ظهور میكند و خدا در یك شب امور او را اصالح
میكند و زمین را كه تا آن روز آ كنده از ظلم شده است ،پر از عدل میكند .پرچمهای سیاه
از خراسان با وی همراه میشوند .در زمان ظهورش باران فراوان میبارد ،زمین پربركت و
ْ
اسالم عزیز و غالب میشود .بخششهای او بیحساب و ثروت مردم در دوران او فراوان
159
است .یهود با او مخاصمه میكند و دجال به مبارزه با او بر میخیزد؛ اما خدا عیسی را به
یاری او میفرستد تا دجال را بكشد و عیسی؟ع؟ در نماز به مهدی اقتدا میكند .مهدی از هر
جهت بیهمانند است؛ در علم ،تقوی ،عبادت و اخالق .او صلح میآورد و به تربیت امت
مالسا رد تیودهم ونایدا رد ییارگیجنم :مهدزای سرد
میپردازد .او به سنت نبوی عمل میكند و خسارتهای واردشده بر اسالم را جبران میكند
3
و اسالم را بر سراسر زمین مسلط میگرداند.
شیعه براساس تفاسیر مختلف از آیات قرآن و نیز روایات پرشمار و معتبر ،وجود مهدی؟ع؟
را بهعنوان اصلی اعتقادی پذیرفته است .طبق مفاد روایات مهدویت در منابع شیعه ،وعده
.1قاری ،منح الروض االزهر فی شرح الفقه اال كبر ،ص .324
.2ابنحماد ،الفتن ،ص 251؛ ابنحنبل ،المسند ،ج ،3ص .36
.3ابناثیـر جـزری ،النهایـة فـی غر یـب الحدیـث ،ج ،1ص 27؛ بخـاری ،الصحیح ،ج ،4ص 633؛ ابنحجاج نیشـابوری،
الصحیـح ،ج ،1ص 122؛ ابنماجـه ،السـنن ،ج ،4ص 452؛ ابنحجـر ،العقائـد السـلفیة ،ج ،2ص 451؛ البانـی ،المهـدی
و فقه اشـراط السـاعة ،ص .725
الهی در زمان ظهور مهدی؟جع؟ محقق خواهد شد؛ زیرا اراده الهی بر این قرار گرفته است
1
كه وعده الهی بهدست مهدی در جهان برقرار شود.
مهدویت در اندیشه شیعه ،آرمان همه انبیاء و هدف واالی اولیاء و مجاهدان راه حق
و فضیلت است .ویژگی دوران ظهور مهدی؟جع؟ ،آ گاهی عمیق مردم از حقایق و
معارف دین الهی و انتشارگسترده آن است .هدف اصلی بعثت انبیاء ،گسترش عدالت و
توحیدمحوری در جهان است .هیچیك از فرستادگان خدا و اولیاء و ائمه به این آرمان دست
نیافتند؛ اما حكمت الهی بر این قرار دارد كه این آرمان واال روزی محقق شود 2.ازاینرو،
مهدویت نهتنها مقصود اسالم؛ بلكه آرمان همه بشریت و هدف واالی حق تعالی از ارسال
پیامبران است .ازاینرو ،امید به آینده روشن با فرهنگ وحیانی اسالم همسو و سازگار است.
جاهلی و نابحق را از چهره اسالم میزداید .در حكومت خود ،همه حقوق را عادالنه تقسیم
و در میان مردم به عدل و قسط حكم میكند .او با پیروان هر دینی براساس دین خودشان
رفتار میكند و اموال دنیا از درون و بیرون زمین در محضر او حاضرند .پرچم او پرچم رسول
1
خدا؟ص؟ ،انگشترش انگشتر سلیمان؟ع؟ و عصایش ،عصای موسی؟ع؟ است.
در فرهنگ شیعه ،امت اسالمی همواره منتظر ظهور مهدی؟جع؟ است .نهتنها مردمان
دوره غیبت در این انتطار بهسر میبرند؛ بلكه انبیاء الهی نیز چنین بودند.
است و جزئی از جهانبینی اسالمی است ،برخی فرهنگی و تربیتی است ،برخی سیاسی
است ،برخی اقتصادی است ،برخی اجتماعی است ،برخی انسانی یا انسانی -طبیعی
است».
ّ
الدین و تمام النعمة ،ص .19 .1طوسی ،الغیبة ،ص 114 ،108 ،96 ،94 ،89 ،88 ،75و 116و ...؛ شیخ صدوق ،كمال
راسل در امیدهای نو میگوید ...« :اشخاصی هستند -و از آن جمله اینشتین -كه
بهزعم آنها بسیار محتمل است كه انسان دوره حیات خود را طی كرده باشد و در ظرف
سنین معدودی موفق شود با مهارت شگرف علمی خود ،خویشتن را نابود سازد ».بنابر
این نظریه ،بشر در نیمهراه عمر خود؛ بلكه در آغاز رسیدن به بلوغ فرهنگی ،به احتمال
زیاد نابود خواهد شد ... .دیدگاهی هم بر آن است كه شر و فساد ،الزمه الینفك طبیعت
بشر نیست .شر و فساد و تباهی معلول مالكیت فردی است .تا این امالفساد هست ،شر
و فساد هم هست .مالكیت فردی معلول درجهای از تكامل ابزار تولید است و با خواسته
انسانها این امالفساد از بین نمیرود؛ ولی تكامل ابزار تولید و جبر ماشین روزی ریشه
َ ً
این امالفساد را جبرا خواهد كند .پس آنچه مایه و پایه خوشبختی است تكامل ماشین
است .نظری دیگر نیز این است كه ریشه فسادها و تباهیها نقص روحی و معنوی انسان
است .انسان هنوز دوره جوانی و ناپختگی را طی میكند و خشم و شهوت بر او و عقل او
انتظار ویرانگر
ً
برداشت قشری از مردم از مهدویت و قیام و انقالب مهدی موعود این است كه صرفا
ماهیت انفجاری دارد؛ فقطوفقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلمها و تبعیضها و
:مراهچ لصف تیودهم و ییارگیجنم
بغض و عداوت مینگرند؛ زیرا آنان را از تأخیراندازان ظهور و قیام مهدی موعود؟جع؟
میشمارند .برعكس ،ا گر خود هم اهل گناه نباشند ،در عمق ضمیر و اندیشه با نوعی
رضایت به گناهكاران و عامالن فساد مینگرند؛ زیرا اینان مقدمات ظهور را فراهم
مینمایند.
شبهدیالكتیكی
این نوع از برداشت از آن جهت كه با اصالحات مخالف است و فسادها و تباهیها را
موجه و مطلوب میشمارد باید «شبهدیالكتیكی»بهعنوان مقدمه یك انفجار مقدسّ ،
خوانده شود ،با این تفاوت كه در تفكر دیالكتیكی با اصالحات از آن جهت مخالفت
میشود و تشدید نابسامانیها از آن جهت اجازه داده میشود كه شكاف وسیعتر شود و
مبارزه پیگیرتر و داغتر گردد؛ ولی این تفكر عامیانه فاقد این مزیت است؛ فقط به فساد و
تباهی فتوا میدهد كه خودبهخود منجر به نتیجه مطلوب بشود.
این نوع برداشت از ظهور و قیام مهدی موعود و این نوع انتظار فرج كه منجر به نوعی
تعطیل در حدود و مقررات اسالمی میشود و نوعی «اباحیگری» باید شمرده شود،
بههیچوجه با موازین اسالمی و قرآنی وفق نمیدهد.
انتظار سازنده
آن عده از آیات قرآن كریم -كه همچنانكه گفتیم ریشه این اندیشه است و در روایات
اسالمی بدانها استناد شده است -در جهت عكس برداشت باالست .از این آیات
استفاده میشود كه ظهور مهدی موعود حلقهای است از حلقات مبارزه اهل حق و اهل
باطل كه به پیروزی نهایی اهل حق منتهی میشود .سهیمبودن یك فرد در این سعادت
ً
موقوف به این است كه آن فرد عمل در گروه اهل حق باشد .آیاتی كه بدانها در روایات
استناد شده است نشان میدهد كه مهدی موعود؟جع؟ مظهر نویدی است كه به اهل
شیخ صدوق روایتی از امام صادق؟ع؟ نقل میكند مبنیبر اینكه این امر تحقق نمیپذیرد،
مگر اینكه هر یك از شقی و سعید به نهایت كار خود برسد.
پس سخن در این است كه گروه سعداء و گروه اشقیاء هر كدام به نهایت كار خود برسند،
سخن در این نیست كه سعیدی در كار نباشد و فقط اشقیاء به منتهی درجه شقاوت
برسند.
در روایات اسالمی سخن از گروهی زبده است كه بهمحض ظهور امام به آن حضرت
ملحق میشوند .بدیهی است كه این گروه ابتدابهسا كن خلق نمیشوند و به قول
معروف از پای بوته هیزم سبز نمیشوند .معلوم میشود در عین اشاعه و رواج ظلم و
165
فساد ،زمینههایی عالی وجود دارد كه چنین گروه زبده را پرورش میدهد.
ً
این خود میرساند كه نهتنها حق و حقیقت به صفر نرسیده است؛ بلكه فرضا ا گر اهل
حق ازنظر ّكمیت قابل توجه نباشند ،ازنظر كیفیت ارزندهترین اهل ایماناند و در ردیف
یاران سیدالشهداء.
مالسا رد تیودهم ونایدا رد ییارگیجنم :مهدزای سرد
ازنظر روایات اسالمی ،در مقدمه قیام و ظهور امام ،یك سلسله قیامهای دیگر ازطرف اهل
حق صورت میگیرد .آنچه به نام قیام یمانی قبل از ظهور بیان شده است ،نمونهای از
این سلسله قیامهاست .این جریانها نیز ابتدابهسا كن و بدون زمینه قبلی رخ نمیدهد.
در برخی روایات اسالمی سخن از دولتی است از اهل حق كه تا قیام مهدی؟جع؟ ادامه
پیدا میكند و چنانكه میدانیم بعضی از علمای شیعه كه به برخی از دولتهای شیعی
معاصر خود ُحسن ظن داشتهاند ،احتمال دادهاند كه دولت حقی كه تا قیام مهدی
موعود ادامه خواهد یافت همان سلسله دولتی باشد.
این احتمال هر چند ناشی از ضعف اطالعات اجتماعی و عدم بینش صحیح آنان
نسبتبه اوضاع سیاسی زمان خود بوده؛ اما حكایتگر این است كه استنباط این
شخصیتها از مجموع آیات و اخبار و احادیث مهدی این نبوده كه جناح حق و عدل
و ایمان باید یكسره درهم بشكند و نابود شود و اثری از صالحان و متقیان باقی نماند تا
این منابع ،ویژگی اصلی مهدی و آموزه مهدویت ،احقاق حق ،گسترش عدالت در
جامعه بشری ،حركت بهسوی كمال حقیقی انسان و حقمداری و حقیقتگرایی است؛
.3در منابع اهلسنت روایات پذیرفتهشدهای مبنیبر معرفی مهدی ،همانند آنچه
در منایع شیعیان آمده است ،وجود دارد .در این منابع نیز مفهوم محوری مهدویت،
عدالتگستری در دوره ظهور مهدی است؛
.4بهاستناد منابع شیعیان ،مهدویت ،آرمان و هدف بعثت انبیاء و مجاهدت ائمه و
اولیاء است .آنچه مهدی برای آن در غیبت بهسر میبرد و آنچه برای آن ظهور و قیام
میكند ،همان است كه انبیاء خدا برای آن مبعوث شدند و آن ،توحیدمحوری و
167
عدالتگستری در جهان است؛
.5مهدی از فرزندان فاطمه ،از نسل امام حسین ،پیرو سنت پیامبر؟ص؟ و شخصیتی
بسیار واال و ممتاز با ابعاد شخصیتی و معنوی متعالی است .منتظران او نیز انسانهایی
فعال و آرمانگرا و حقبین و حقیقتگرا هستند .این انتظار در فرهنگ شیعی ،نه خمودگی
مالسا رد تیودهم ونایدا رد ییارگیجنم :مهدزای سرد
میشود .به همین دلیل ،باید منبعی برای برآوردن خواسته انسان وجود داشته باشد؛
بنابراین ،آینده جهان بهضرورت مبتنیبر حكمت الهی ،روزی را خواهد دید كه آرمان واال و
ویژه انسان؛ یعنی كمال و سعادت و قرب حق تعالی ،در پهنه هستی ظاهر و برقرار میشود.
1
منجی موعود در فرهنگ شیعی مهدی موعود؟جع؟ نام دارد و انتظار برای ایشان
مفاهیمی ویژه و متعالی را در بر دارد ،ازجمله سعادت ،صدق ،عدالت ،رهایی از ظلم،
حقیقت غایی ،امید به آینده روشن و . ...این مفاهیم همگی وجه مشتركی دارند كه با
تكیه بر آن هویتی حقیقی مییابند.
169
در باورهای مكاتب و ادیان ،در برابر ظلم و انحراف جامعه انسانی از مسیر حقیقی و
كمال ،نوعی شكوه دیده میشود .بر این اساس ،مفهوم انتظار ظاهر میشود كه معنای
آن واگذاری اصالح كارهای عالم به خداست .در این دیدگاه ،كار عالم از دست انسان
یدهم تموكح و روهظ ،راظتنا :مهدزاود سرد
خارج شده و اصالح و هدایت آن فقط در توان خداست .در آیینی مانند ویشنو 2،خداوند
در زمانهای فترت (توقف) كه دوره فقر دین و فضیلت و غلبه ظلم است ،بر زمین نزول
َ
میكند ،ریشه ظلم را برمیكند و عدالت را برقرار میكند 3.این مفهوم با تفاوتهایی در
آیینهای وحیانی ،ازجمله اسالم نیز وجود دارد و با عباراتی ابراز شده است كه گویای
تحقق اراده خدا بر روی زمین با ظهور مهدی ،تجلی خدا در زمین و رشد انسان همراه با
اطاعت از خدای تعالی است.
یكی دیگر از مفاهیم همسو با آنچه بیان شد« ،غلبه خیر بر شر» در دوره ظهور منجی است.
در مكتب شیعه ،فلسفه منجیگرایی یا مهدویت ،گسترش خیر در جهان است ،اعماز خیر
.1شریفی ،خاتمیت ،امامت و مهدویت ،ص .97
.2از آئینهای شبه قاره هند.
.3ایونس ،اساطیر هند ،ص .79
اخالقی و خیر كیهانشناختی .در این نگاه ،مفاهیم دیگر ،مانند امنیت ،كمال ،آزادی،
كرامت و ...در سایه معنای «غلبه خیر» قرار میگیرند.
در فرهنگ شیعی« ،ظهور حق» در جهان ،كانون و جوهره اصلی مهدویت است .این
مفهوم در آیات قرآن كریم و روایات منقول از پیامبر؟ص؟ و ائمه معصوم آمده است .كالم
نبی اكرم و ائمه ،فقط پیشگویی نیست؛ بلكه منبعث از وحی و علم غیب و آ گاهی ملكوتی
از ابعاد هستی و آرمان حقیقی جوامع انسانی است .در این نگاه ،انتظار ،ماهیت حقیقی
خود را از معنای خاص و ناب ظهور مهدی مییابد .همچنین ظهور بهمعنای تجلی تام
خدا در زمین است .آنچه در طول تاریخ از كرامات انسانی و جلوههای اراده و هدایت الهی
بهصورت جزئی و كوتاه ظهور یافته است ،فقط بخشی از تبلور چیزی است كه خدای تعالی
بوده است .البته نمیخواهم بگویم مختار آدم بدی بوده یا آدم خوبی بوده است ،كار
به آن جهت ندارم .مختار میدانست كه ولو اینكه موضوع ،موضوع انتقامگرفتن از قتله
سیدالشهداء است و این زمینه ،زمینه بسیار عالیای است؛ اما مردم تحت رهبری او حاضر
به این كار نیستند .شاید (بنابر روایتی) با حضرت امام زینالعابدین هم تماس گرفت و
ایشان قبول نكردند .مسئله مهدی موعود را كه پیغمبر ا كرم خبر داده بود مطرح كرد به نام
محمد بن حنفیه پسر امیرالمؤمنین و برادر سیدالشهداء ،چون اسمش محمد بود؛ زیرا در
ْ ُ
«اس ُمه ْاسمی؛ نام او نام من است» .گفت :ایها الناس! من نایب روایات نبوی آمده است:
مهدی زمانم ،آن مهدیای كه پیغمبر خبر داده است .مختار مدتی به نام نیابت از مهدی
ً
171 زمان ،بازی سیاسی خودش را انجام داد .حال آیا محمد بن حنفیه واقعا خودش هم
قبول میكرد كه من مهدی موعود هستم؟ بعضی میگویند قبول میكرد برای اینكه بتوانند
انتقام را بكشند؛ ولی این البته ثابت نیست .در اینكه مختار محمد بن حنفیه را بهعنوان
مهدی موعود معرفی میكرد شكی نیست ،و بعدها از همینجا مذهب «كیسانیه» پدید
آمد .محمد بن حنفیه هم كه ُمرد گفتند مهدی موعود كه نمیمیرد ،مگر اینكه زمین را پر
یدهم تموكح و روهظ ،راظتنا :مهدزاود سرد
از عدل و داد كند ،پس محمد بن حنفیه نمرده است ،در كوه َرضوی غایب شده است.
اكنون كه معنای انتظار ظهور مهدی موعود؟جع؟ در فرهنگ شیعی روشن شد ،باید به
روایاتی كه درباره شرایط ظهور وارد شدهاند نیز ،اشاره كرد .نخست باید توجه داشت ،برای
سخنگفتن از انتظار و معرفی اشخاص بهعنوان منتظران ظهور ،باید شرایط و ویژگیهایی
كه در راه آرمان خود به شهادت برسند 1.روشن است كه این ویژگیها بدون آ گاهی عمیق از
آرمان واالی مهدویت؛ یعنی ظهور عام و تام حق و اعتقاد راسخ به معارف وحیانی اسالم و
شخصیت مهدی؟جع؟ به دست نمیآید.
انتظار فرج یا ظهور ،آموزهای ویژه است كه هم قرآن و روایات بدان پرداختهاند .انتظار در
فرهنگ شیعی ،عبادت است و كسی كه در انتظار حقیقی مهدی؟جع؟ از دنیا برود ،شهید
محسوب میشود؛ چراكه انتظار حقیقی همواره با حركت و جهاد و توجه به هدف و آرمان
متعالی الهی همراه است .ازاینرو ،منتظر حقیقی با اوصاف پیشگفته معرفی شده است.
173
بهبیان دیگر ،انتظار ظهور ،فلسفه تاریخ است .نگاهی ژرف به گذشته و نگاهی امیدوار به
آینده ،دو بال انتظار است كه در آن نه تأسف از گذشته مانع حركت است و نه سختی راه آینده،
انگیزه را سست میكند .این ّ
تحر ِك فزاینده هنگامی حاصل میشود كه انتظار همراه با بینش
یدهم تموكح و روهظ ،راظتنا :مهدزاود سرد
عمیق به مفهوم «روحاهلل»« ،اظهار حق» و حقانیت سخن و وعده الهی باشد .این انتظار،
دلبستگی همراه با تعهد و تحرك در عین حقپرستی است؛ اما انتظار همراه با خمودگی و
ناامیدی ،نهتنها خسارت و اسارت؛ بلكه منشأ انحراف ،اباحیگری ،التقاط و فساد است.
2
.3حكومت مهدوی
قیام مهدی ،منتهی به حكومتی جهانی خواهد شد كه در آن هیچ قلمرویی از ظهور و اعالم
حكومت جهانی مهدی بیخبر نخواهد ماند .این حكومت ویژگیهایی دارد كه در روایات
پرشماری ذكر شده است.
.1ابنماجه ،سنن ،ج ،2ص 1368؛ نعمانی ،الغیبة ،ص 273؛ مجلسی ،بحاراالنوار ،ج ،57ص .216
.2مطهری ،مجموعه آثار ،ج ،24ص .406 - 407
حكومت مهدوی نظامی آرمانی است كه دستكم سه ُبعد برای آن ترسیم شده است:
.1معرفتبخشی و آ گاهسازی انسانها؛
.2تربیت و رشد انسانها؛
.3استقرار ارزشهای اجتماعی اسالم ،بهویژه عدالت.
در همه این ابعاد ،آموزههای اسالم براساس قرآن و علم امام مهدی؟جع؟ محوری
هستند و آنچه ابالغ و اجرا میشود ،منطبق بر قرآن و سنت نبوی؟ص؟ است.
آنچه در آیات قرآن كریم درباره این روزگار آمده است نیز بر مدار و محور حقایق و معارف
قرآن است .تعبیر « یل��ظ هره علی ی
الد� ن� كله» كه از آن به ظهور حق در ایام اهلل نیز یادشده ،بر
مدار حق است .یكی از جنبههای مفهوم حق آن است كه مهدی موعود حقایق هستی را
در دوران حیات خود ،بخشهایی از این معارف را بیان كردند؛ اما آشفتگی جامعه بشری به
آنان مجال و مهلت نداد كه این معارف را برای انسانهای كامل شرح و بسط دهند .قرآن
آفرینش انسان را با عبارت «احسن تقویم» وصف فرموده است؛ اما ابعاد این معنا و ارتباط
اجزاء مختلف مادی و فرامادی وجود انسان كه منتهی به احسن تقویم بودن اوست ،هنوز
برای نسلهای بشری پنهان است.
یكی از مسائل مهم انسانشناختی در دورانهای گذشته و امروز ،تركیب انسان از جسم و
روح و چگونگی ارتباط این دو جنبه متفاوت با یكدیگر است .امروزه مكاتب مختلفی تالش
175
میكنند انسان را به ماده مركب دقیقی تفسیر كنند كه نیازی به فراماده و روح ندارد؛ اما در
مقابل با پرسشهایی اساسی مواجهاند كه از افق علم و تجربه بشری فراتر است .در دوران
حكومت مهدوی ،انسان بهعنوان برترین مخلوق الهی ،به خود انسان شناسانده میشود
یدهم تموكح و روهظ ،راظتنا :مهدزاود سرد
تا از این طریق به ارتباط خود با ولی الهی و سپس حق تعالی پی ببرد.
1
♦چكیده درس
.1در فرهنگ شیعی ،مراد از انتظار ،حركت و تالش برای نیل به هدایت تام الهی است
كه مهدی؟جع؟ آن را از گزند روزگار محفوظ نگاه داشته است .مكتب شیعه این ارتباط
را با تكیه بر آموزههای قرآن و روایات نبوی؟ص؟ حفظ كرده و انتظار را همراه با والیت در
راستای توحید برگزیده است؛
.2زمینهسازان و منتظران ظهور مهدی ،انسانهای مبارز و حقطلبی هستند كه به امام
غایب ایمان راسخ دارند ،از مبارزه با دشمن حق به ستوه نمیآیند ،از حوادث و سختیها
نمیترسند و تا جایی مبارزه میكنند كه در راه آرمان خود به شهادت برسند .این ویژگیها
بدون آ گاهی عمیق از آرمان واالی مهدویت؛ یعنی ظهور عام و تام حق و اعتقاد راسخ به
.1ر .ك :سلمان ،آرمانشهر مهدوی در اندیشه سیاسی اسالم ،ص .71 - 90
معارف وحیانی اسالم و شخصیت مهدی؟جع؟ بهدست نمیآید؛
.3حكومت مهدوی ،دوران ظهور حق در همه جوانب علمی و رفتاری است .در این
دوران ،حقایق هستی در ابعاد معرفتی ،انسانشناسی ،خداشناسی ،هستیشناسی و
نیز حقیقت ارتباط ویژه انسان با خدا تبیین میشود؛ بنابراین ،دوران ظهور ،فقط دوران
حكمرانی و سلطه اجتماعی و سیاسی نیست؛ بلكه دوران ابالغ حقایق هستی به
انسانهای عطشان حقیقت است.
امام ،عالوه بر شأن والیت تكوینی ،شأن والیت تشریعی نیز دارد .تشكیل حكومت ،تبلور
والیت تشریعی امام و راه تحقق آرمانهای اسالم در حیات اجتماعی انسان است .هدف
از تشكیل حكومت ،هدایت مردم است و این وظیفه ،پس از پیامبر خدا؟ص؟ برعهده ائمه
179 معصوم است .تاریخ حضور ائمه در میان مردم و مدیریت جامعه توسط ایشان ،شاهد
حوادث بسیاری بوده است؛ اما هدایت و رهبری جامعه اسالمی در دوران حیات آخرین
جانشین معصوم پیامبر؟ص؟ ،شكل متفاوتی یافت.
امام مهدی؟جع؟ ،آخرین امام معصوم شیعیان است كه همانند ائمه پیشین آشكارا
هیقف تیالو ینابم و یتسیچ :مهدزیس سرد
میان مردم و در دسترس آنان نیست؛ بلكه حیات و ارتباطشان با مردم در دو دوره غیبت
صغری و غیبت كبری قرار گرفته است .ارتباط مردم با ایشان در دوره غیبت صغری،
بهواسطه چهارتن نایب خاص بود و در دوره فعلی؛ یعنی غیبت كبری ،بهواسطه عالمان
دینشناس دارای شرایط است .البته این راه و روال را خود ائمه معصوم؟مهع؟ و شخص امام
مهدی؟جع؟ تعیین كردهاند.
یكی از مسائل مهم شیعه درباره امت اسالم ،تصدی حكومت و مدیریت جامعه اسالمی
و چگونگی اداره جامعه در دوره غیبت است .حال كه مردم در دوره غیبت به امام معصوم
دسترسی ندارند ،وظایف خود را از چه راهی و چگونه بشناسند؟
چنانكه گذشت ،بنابر اصل حكمت و ضرورت هدایت جامعه توسط امام معصوم ،اقشار
مختلف جامعه برای دستیابی به دستورات و احكام شریعت و آ گاهی از تكالیف خودشان
باید راهی و منبعی در اختیار داشته باشند .پیشوایان معصوم ،این مسئله را بیپاسخ
نگذاشته و «والیت فقها» را بهعنوان الگوی مدیریت و راهبری جامعه اسالمی تعیین
كردهاند .طبق این الگو ،اداره جامعه در دوره غیبت ،باید در دست دینشناسان خداترسی
باشد كه بر احكام شریعت و راه شناخت حالل و حرام الهی ازطریق كالم معصومین و قرآن
كریم ،آ گاهند و بدون گرفتاری به هوی و هوس شخصی ،جامعه را بهسوی سعادت حقیقی
راهنمایی و راهبری میكنند.
والیت فقیه ،همان والیت تشریعی است كه در درجه اول متعلق به خدا و رسول و سپس امام
معصوم و در مرحله بعد ،متعلق به فقهای عادل است .دارنده چنین والیتی ،حق دارد در امور
حقوقی و قوانین مربوط به دین و دنیای مردم دخالت و تصرف كند و مؤمنان موظف به پیروی از
والیت فقیه ،یا مرجعیت فقهای شیعه در دوران غیبت امام معصوم ،بر دالیلی استوار است.
180
نخستین مبنای این آموزه ،اصل تنزل تدریجی است .مفاد این اصل چنین است :كسی
جز خدای تعالی ،نبی و امام معصوم بر مصالح حقیقی مردم واقف نیست .ازسویی ،وظیفه
ً
حكومت ،ارشاد و اصالح مردم و تأمین سعادت آنان است ،پس حكومت ذاتا متعلق به
خدای تعالی است ،سپس رسول خدا؟ص؟ و پس از او امام معصوم .اما اگر امام معصوم در
دسترس نباشد ،كسی اولویت دارد كه شخصیتش بیش از دیگران به امام معصوم نزدیك
است و با معیارهای امام منطبق است .این افراد كسانی هستند كه در مكتب معصومین
معارف الهی را آموخته و بر اصول و آداب و ضوابط و قوانین فهم و تفسیر قرآن و كالم
معصومین آ گاهی الزم را یافتهاند .در ادبیات شیعه ،این افراد ،فقها هستند .این تعبیر در
كالم معصومین نیز بهكار رفته است:
ً ف �ظ ً ن �خ ف ً ئ ً
مط�عا لامر
ال�ا لهواه ،ی صا� ن�ا نل� ف�سه ،حا� ا ی
لد��ه ،م ال� ق�هاء
كا� ِم ن� ف
ن ف� ّاما َم ن�
2
مولاه ،ف�للعوام نا� ی� ق�لدوه.
1
خدا بر مردم و دژهای اسالم وصف كردهاند.
مجری قانون در كادر اصول این ایدئولوژی حركت كند صالحیت چنین كاری را ازنظر آن
ً
ایدئولوژی دارد یا ندارد؟ والیت فقیه والیت ایدئولوژیك است و اساسا خود فقیه را مردم
انتخاب میكنند .این خودش عین دموكراسی است.
ا گر والیت فقیه یك امر انتصابی میبود؛ مثًال هر فقیهی بهوسیله فقیه قبل از خودش
بهطور خاص تعیین شده بود ممكن بود بگوییم كه این بر خالف اصول دموكراسی و
نظیر سلطنت موروثی است؛ ولی ،فقیه را برخالف سلطان و شاه ،خود مردم انتخاب
میكنند ،رهبر را خود مردم انتخاب كردند و خود مردم انتخاب میكنند ،مرجع را خود
مردم بهعنوان یك صاحبنظر در این مكتب انتخاب میكنند و بنابراین ،این چه منافاتی
2
دارد با اصول دموكراسی . ...
.1كلینی ،الكافی ،ج ،1ص 38؛ شیخ صدوق ،كمال الدین و تمام النعمة ،ج ،2ص .48
.2مطهری ،مجموعه آثار ،ج ،24ص .332
.2ریشه و پیشینه والیت فقیه
درباره والیت فقیه ،نهتنها در كتب متأخر یا معاصر؛ بلكه در منابع عصر حیات نبوی؟ص؟
نیز سخن گفته شده است .جامعه اسالمی به مناطق حضور پیامبر؟ص؟ منحصر نبود و مردم
مناطق دور همواره در پی راهی بودند تا درباره مسائل مختلف زندگی خود به رأی و حكم
ایشان دست پیدا كنند .در عصر حیات جانشینان معصوم پیامبر اكرم؟ص؟ نیز این مسئله
در میان مسلمانان مطرح بوده است .برای برآوردن این نیاز ،پیامبر؟ص؟ و معصومین؟مهع؟
افرادی را تربیت كردند تا بهنیابت از آنان احكام مورد نیاز مردم را بیان كنند 1.در تشكیل
حكومت و راهبری جامعه نیز چنین بود و این ُبعد از مسئله ،بیش از جنبه احكام شرعی
و انحراف در امان باشند .در دورههای بعد ،این افراد با عنوان فقها یا مجتهدان شهرت
یافتند كه قادر بودند احكام تفصیلی را از كلمات قرآن و پیامبر و دیگر معصومین استنباط
كنند 2.دانشمندان دینی چنین شرایط و ویژگیهایی دارند و با درك معارف قرآن و روایت
و تفسیر صحیح كالم پیامبر؟ص؟ و معصومین؟مهع؟ قادرند احكام منطبق بر قرآن و سنت را
3
بیان كنند.
فعالیت فقیهان در عصر ائمه معصومین؟مهع؟ نیز ذیل هدایت امام معصوم جریان داشته
است .هرچه از دوران نبوی میگذشت ،مسائل و موضوعات متنو عتر و گستردهتری مطرح
و گستره تبیینهای ائمه نیز بیشتر میشد .بدینترتیب ،تالشهای دانشآموختگان
مكتب معصومین؟مهع؟ ،به تولید علوم و فنون نوینی منتهی میشد .شخصیتی مانند هشام
بن حكم در مكتب امام صادق؟ع؟ نمونه بارز دینشناسی است كه مبانی اعتقادی را
.1طبری ،تاریخ طبری ،ج ،1ص .559
.2نیشـابوری ،االیضـاح ،ص 312؛ تهرانـی ،تار یـخ حصراالجتهـاد ،ص 76؛ آل كاشـف الغطـاء ،اصـل الشـیعة و اصولهـا،
ص .78 - 88
.3شیخ صدوق ،من الیحضره الفقیه ،ص 591؛ كلینی ،الكافی ،ج ،1ص .34
بهدقت از امام صادق؟ع؟ آموخت و در زمینههای مختلف مسائل عصر خود بهكار بست
و به جویندگان معارف وحیانی قرآن و سنت نبوی پاسخهایی نوین داد .شخصیتهایی
مانند زرارة بن اعینُ ،ب َرید بن معاویه ،ابوبصیرّ ،
محمد بن مسلم و ...در عرصههایی مانند
1
تفسیر قرآن و حدیث و ...نقشهای ماندگاری ایفا كردند.
نخستین موضوع در ذكر برهان بر والیت فقیه این است :یكی از اسباب هدایت انسان
:مجنپ لصف یقف تیالو
بهسوی سعادت ابدی ،تعیین راهبران عادل ازسوی خدای حكیم است؛ اما هدایت زمانی
محقق میشود كه انسان راهی را كه هادیان الهی معرفی میكنند با اختیار برگزیند .خدای
علیم و حكیم كه از محدودیت ادراكی بشر آ گاه است ،پیام سعادت را در قالب قوانینی
توسط راهبرانی حقبین ،به انسان ابالغ میكند؛ قانونی كه متصل به منبع علم الهی و وحی
است و انسانی وارسته از هوس و خودبینی آن را ابالغ و اجرا میكند .این انسان ،همان پیامبر
183 یا امام معصوم است؛ اما درصورت غیبت امام معصوم و دسترسینداشتن مردم به او ،نباید
راه هدایت مسدود شود .در این موقعیت ،نوبت انسانهایی است كه كمترین فاصله را از
امام معصوم دارند و ازنظر علم به حقایق و معارف دین ،عدالت و توان مدیریت ،ممتازترین
هستند .این انسانها همان فقهای عادل و دارای شرایط هستند كه معصومین؟مهع؟ آنان را
هیقف تیالو ینابم و یتسیچ :مهدزیس سرد
این دلیل ،بر همان مبنایی استوار است كه ضرورت بعثت و امامت بر آن استقرار دارد.
بهعبارت بهتر ،همانطور كه تعیین راهبر برای انسانها بهمنظور تحصیل كمال و سعادت
حقیقی ،اصلی ضروری و مبتنی بر حكمت است ،در دورانی كه افراد به معصوم دسترسی
ندارند نیز ،همان ضرورت پابرجاست و هرگونه نقصان در راهبری و ارشاد و هدایت انسانها
.1صدر ،تأسیس الشیعة لعلوم االسالم ،ص 358 - 361؛ خویی ،معجم رجال الحدیث ،ج ،7ص .222
و تعیین و تبیین قوانین و احكام دینی ،مردود و دور از حكمت عام الهی است .بدینترتیب،
همچنانكه حكومت دینی در عصر معصومین ضروری است ،در دوره غیبت نیز ضروری
است؛ با این تفاوت كه در عصر غیبت ،عالمان عادل حكومت را تشكیل میدهند .این
ضرورت ،محدود به زمان و مكان خاصی نیست و هر فقیه عادلی در هر زمان و مكانی كه
1
امكان تشكیل حكومت را بیابد ،باید به این وظیفه عمل كند.
چنانكه گذشت ،الگوی والیت فقیه را خود معصومین؟مهع؟ تعیین و تبیین كردهاند .یكی
.1جوادی آملی ،والیت فقیه ،ص 151و 152؛ امام خمینی ،كتاب البیع ،ج ،2ص .461
.2شیخ صدوق ،كمال الدین و تمام النعمة ،ج ،2ص 484؛ طوسی ،الغیبة ،ص .291
.3امام خمینی ،البیع ،ج ،2ص 474و .475
سه .حدیث مقبوله عمر بن حنظله
یكی از احادیث مشهور درباره والیت فقها ،حدیث معروف به مقبوله عمر بن حنظله است.
اهلبیت؟مهع؟ مراجعه و اظهار نیاز به حكام ظالم را مردود دانستهاند؛ بنابراین ،باید مرجع
دیگری باشد كه مردم برای امور مختلف اجتماعی به آن مراجعه كنند .امام صادق؟ع؟
راه را تعیین و راویان احادیث اهلبیت؟مهع؟ را مرجع صالح برای مسلمین و مؤمنین معرفی
فرموده است .ایشان میفرمایند:
باید افرادی در میان پیروان پیامبر و اهلبیت؟مهع؟ باشند تا احكام و
:مجنپ لصف یقف تیالو
بایستگیهای الهی را برای مردم براساس قرآن و سنت رسول؟ص؟ تبیین كنند.
1
این افراد صاحبنظر ،ازسوی من حاكم بر مردم هستند.
والیت فقیه ،بهمعنای مرجعیت و سرپرستی فقیه بر جامعه ،ارتباط مستقیم و نزدیكی با
185
مقوله حكومت دارد .معنای والیت فقیه فقط راهنمایی مردم بهسوی مصالح شخصی یا
اخروی نیست؛ بلكه بخش عمده وظایف ولی فقیه ،معطوف به شئون اجتماعی و دنیوی
مردم است.
هیقف تیالو ینابم و یتسیچ :مهدزیس سرد
این ارتباط با مفاهیم مختلفی بیان میشود؛ اما ممكن است در میان تنوع كاربردها،
مطلب محوری؛ یعنی حاكمیت فقیه در جامعه ،كمرنگ یا ضعیف شود .ازاینرو ،باید
مفاهیمی را كه گاه بهجای مفهوم اصلی و محوری والیت فقیه به كار میرود ،از مفهوم
اصلی حكومت جدا كرد.
چنانكه پیشتر اشاره شد ،هدف حكومت اسالمی و والیت فقیه ،همان هدف حكومت
انبیاء و ائمه معصوم است و تنها تفاوت میان این دو نوع حكومت ،حضور مستقیم و
غیرمستقیم معصوم در میان مردم و حكومت استّ .
ولی فقیه در دیدگاه شیعه ،فقط وكالت
از عموم مردم یا وكالت با واسطه از امام نیست؛ بلكه او نیز همان والیت تشریعیای را دارد
كه معصوم در مدیریت جامعه و تصرف بر اموال و اختیارات داراست .برخی ّ
ولی فقیه را در
دوره حضور و چه در دوره غیبت معصوم باید استمرار داشته باشد .در دوره غیبت
معصوم ،فقها هدایت جامعه را ادامه میدهند كه بیش از همه به شخصیت امام
معصوم نزدیك هستند و معیارهای الهی را دارند؛
ْ
.3احادیثی نیز بر والیت فقیه داللت دارند كه در آنها ،معصومین فقها را بهعنوان امنای
خود برای حكومت بر جامعه تعیین كردهاند،ازجمله توقیع حضرت مهدی و نیز احادیث
و روایات نقلشده از مقبوله عمر بن حنظله؛
187
.4والیت فقیه در فرهنگ شیعی ،در دو معنا بهكار رفته است :در معنای اول والیت
فقیه محدود به مهجورین و در معنای دوم عام و فرا گیر است .این منصب در كالم
معصومین ،همطراز منصب حكومت برای پیامبر؟ص؟ و امام معصوم است .بهعبارت
بهتر ،والیت بر مسلمین ،منافاتی با رشد و توانمندی افراد جامعه ندارد؛ زیرا در حكومت
هیقف تیالو ینابم و یتسیچ :مهدزیس سرد
پیامبر؟ص؟ و امام معصوم افراد خردمند و رشید فراوان بودند؛ بنابراین حكومت هرگز
محدود و محصور به مهجوران نیست؛ هرچند اداره امور آنان نیز از وظایف حكومت
است.
فقیه را چنین آغاز میكند كه همه مسلمین بر اصل ضرورت حكومت ،اتفاق نظر دارند.
ازسویی اسالم ،همه آموزهها ،معیارها و دستورالعملهای الزم را برای تشكیل حكومت و
اجرای حدود و قوانین الهی دارد؛ بنابراین ،فقیه موظف است هر موقع كه امكان الزم را
یافت ،حكومت اسالمی را تشكیل دهد.
ایشان معتقد است ماهیت قوانین اسالم ،ماهیت حكومتی است؛ یعنی اجرای آنها مستلزم
189
تشكیل حكومت است و بدون حكومت و سلطه سیاسی و قدرت ،اجرای این احكام ناتمام
خواهد ماند .قوانین اسالم منحصر به امور عبادی شخصی نیست؛ بلكه احكام مربوط به
بیتالمال ،حقوق ،جزا ،دیات ،تعزیرات ،دفاع ،امنیت ،تمامیت ارضی ،استقالل ،مناسبات
مدرم و تموكح ،هیقف تیالو :مهدراهچ سرد
بینالمللی و ...در متن قرآن و اسالم وجود دارد و باید در صحنه اجتماعی پیاده و اجرا شود.
در زمان غیبت ،كه ممكن است سالهای متمادی پس از این نیز به طول بینجامد،
نمیتوان احكام اسالم را معطل و بیثمر رها كرد .اسالم دینی كامل و جامع و فراتر از آن است
كه فقط به دوران 250سال حضور معصومین در میان مردم محدود شود؛ بنابراین ،در هر
عصر و كشوری كه فقیه جامعالشرایط توان تشكیل حكومت را برای اجرای احكام اسالم
1
بیابد ،موظف به آن است.
.1امام خمینی ،البیع ،ج ،2ص 462؛ همو ،حكومت اسالمی ،ص .32
امامت و رهبری ّامت
گفتم رشد یعنی قدرت مدیریت .وقتی كه انسان میخواهد انسانهای دیگر را اداره
كند؛ یعنی وقتی كه موضوع رشد ،اداره انسانهای دیگر باشد ،آن را «مدیریت و رهبری»
مینامیم .این نوع از رشد در اصطالح اسالمی «هدایت» و بهتعبیر رساتر «امامت»
نامیده میشود.
دقیقترین كلمهای كه بر كلمه «امامت» منطبق میشود همین كلمه «رهبری» است.
نبوت ،راهنمایی ،و امامت ،رهبری است.نبوت و امامت در این است كه ّ فرق ّ
حجت و راهنمایی است .راهنما چه میكند؟ نبوت ،ابالغ ،اخبارّ ،اطالعدادن ،اتمام ّ
ّ
راه را نشان میدهد؛ وظیفهاش بیش از این نیست كه راه را نشان دهد؛ ولی بشر عالوهبر
راهنمایی به رهبری نیاز دارد؛ یعنی نیازمند است به افراد یا گروه و دستگاهی كه قوا و
نبوت ،راهنمایینیروهای وی را بسیج كنند ،حركت دهند ،سامان و سازمان بخشندّ .
ابراهیم تصمیم به انجام این كار گرفت و در آخرین مرحله كه تصمیم ابراهیمی ظهور كرد،
ازجانب خداوند ندا رسید كه یا ابراهیم! تو عمل كردی و ما آنچه از تو میخواستیم همین
بود .ما از تو همین حد از تسلیم را میخواستیم ،ما كشتن فرزند از تو نمیخواستیم.
ابراهیم این منازل و مراحل را طی كرد و پشتسر گذاشت .بعد از همه اینها بود كه به او
نبوت و رسالت گذشت تا به گفته شد ا كنون شایسته امامت و رهبری هستی .ابراهیم از ّ
رهبری رسید .در حدیث است:
191
ّاتخذ اهّلل ابراهیم نبیا قبل أن یتخذه رسوال واتخذه رسوال قبل أن یتخذه خلیال
ّ ّ ّ
1
واتخذه خلیال قبل أن ّیتخذه إماما. ّ
خالصه معنی حدیث اینكه :ابراهیم ّاول نبی بود و هنوز رسول نبود ،رسول شد و هنوز
خلیل نبود ،و خلیلاهّلل شد و هنوز امام و رهبر نبود؛ بعد از همه اینها به مقام «امامت و
مدرم و تموكح ،هیقف تیالو :مهدراهچ سرد
رهبری» رسید.
َ ً 2 َ َ َ َّ ُ َّ َ َ ّ َ ُ َ َّ َ َ ْ َ َ ْ َ َ َ ُّ ُ َ
اس ِإماما» این ات فأتمهن قال ِإ ِنی ج ِاعلك ِللن ِ مفاد آیه كریمه «و ِإ ِذ ابتلى ِإبر ِاهیم ربه ِبك ِلم ٍ
ّ
است كه :پس از آنكه ابراهیم همه مراحل را طی كرد و از همه آزمایشها پیروز و موفق
بیرون آمد و بهاصطالح فارسی از هفتخوان گذشت ،ما به او اعالم كردیم كه هما كنون
وقت آن رسیده است كه ما تو را امام و رهبر قرار دهیم.
امامت و رهبری انسانها ،چه در ُبعد معنوی و الهی و چه در بعد اجتماعی ،عالیترین
ُ
درجه و مقام و پستی است كه ازطرف خدا به یك انسان وا گذار میشود.
مدالی كه به این نام به سینه كسی میچسبانند عالیترین مدالهاست .ابراهیم ،هم
نبی و هم امام بود ،لهذا رهبر قوم خویش بود.
«نبوت ،راهنمایی و امامت ،رهبری است» مقصودم این نیست كه اینكه عرض كردم ّ
خاص زندگی بشر است .یك سلسله اصول بر رفتار انسان اصل سوم مربوط به قوانین ّ
حكومت میكند كه ا گر كسی بخواهد بر بشر مدیریت داشته باشد و وی را رهبری كند
میسر نیست.جز از راه شناخت قوانینی كه بر حیات و بر روال زندگی بشر حا كم استّ ،
پس بشر موجودی است كه به یك سلسله نیروها ّ
مجهز است و به هدایت و رهبری و
به پیشوا و پیشوایی نیازمند است؛ موجودی است كه رهبری و بهحركتدرآوردن و
بهرهبرداری از نیروهای وی تابع یك سلسله قوانین بسیار دقیق و ظریف است كه شناخت
1
ّ
193 آن قوانین كلید راه نفوذ در دلها و مسلطشدن بر انسانهاست.
در منابع شیعه برای حاكم اسالمی (ولی فقیه) ویژگیهایی ذكر شده است كه با حكومت
و رهبری جامعه ارتباط مستقیم دارند .اجتهاد ،بصیرت ،عدالت ،تقوا ،تدبیر و شجاعت،
ویژگیهای شاخص حاكم اسالمی هستند.
مدرم و تموكح ،هیقف تیالو :مهدراهچ سرد
اكنون درباره ابعاد و شئون ولی فقیه ،باید به این پرسش نیز پاسخ داد كه اگر ّ
ولی فقیه
شأن حكومت بر جامعه را دارد ،مردم چه نقش و اعتباری در حكومت دارند و نسبت میان
ولی فقیه و اراده مردم چیست؟حكومت ّ
این پرسش برخاسته از نظریههای معطوف به دموكراسی است و بهدلیل اینكه بحثهای
زیادی را در میان اندیشمندان ایجاد كرده است ،پژوهش درباره آن نیز در اولویت
پژوهشگران این حوزه قرار گرفته است.
ً
حكومت بر مردم ذاتا از آن خدا و سپس پیامبر
ِ پیش از پاسخ به این پرسش ،باید یادآور شد
دموكراسی ،دو كاربرد دارد :نخست دموكراسی بهمنزله یك ارزش و دوم دموكراسی بهمنزله
یك روش .امروزه دموكراسی برخاسته از مهد لیبرالیسم ،بهعنوان ارزش شناسایی نمیشود؛
ً
زیرا مبانی معرفتشناختی یا ارزششناختی رایج و حاكم در جوامع لیبرال ،اساسا هیچ
واقعیت ثابتی را نمیپذیرد تا معیار ارزیابی و رد یا قبول هر نظریهای قرار گیرد ،ازجمله
تئوری سیاسی یا اجتماعی .اندیشههای رایج در قلمرو لیبرالیستی ،شكاكانه یا نسبیگرایانه
است و حق ،صدق ،صحت و ثبات را برای هیچكدام از تئوریها یا الگوهای مطر حشده در
نظامهای علم و اندیشه انسانی نمیپذیرد.
اما دموكراسی بهعنوان یك روش ،راهحلی پذیرفتهشده برای رفع تعارضات اجتماعی و
كنترل نسبی ارتباطات مثبت و منفی انسانی است .این دیدگاه با توجه به تجربه بشر،
دموكراسی را شیوه خوبی برای تعیین حاكم و تقسیم قدرت میداند تا بهجای تعارض و
جنگ و ترور و ...قدرت در میان گروهها و كانونهای طالب آن دستبهدست شود .پس از
آن ،راه تعیین صاحب قدرت در مقطعی معین آراء عمومی است .البته این بدان معنا نیست
كه انتخاب مردم همواره صائب است و صالح همگان را تأمین میكند.
دموكراسی بهعنوان روش برای توزیع قدرت و رفع اختالف و منازعه ،بر سه پایه مستقر
است:
.1مشاركت مردم در توزیع قدرت ازطریق رأی؛
.2مشاركت مردم در وضع قوانین ازطریق انتخاب نمایندگان؛
.3پاسخگوبودن مسئوالن در برابر مردم.
این سه عنصر بر محتوای تصمیمات تأثیر ندارد .آنچه به قوانین و امور حكومتی ،جهت
و محتوا میدهد ،اصول و ارزشهایی است كه مهار و چارچوب دموكراسی روش را برعهده
دارند.
:مجنپ لصف یقف تیالو
اكنون درباره نسبت میان دموكراسی و حكومت دینی یا والیت فقیه میتوان چنین
گفت كه اگر دموكراسی بهعنوان ارزش برآمده از جوامع لیبرالیستی مدنظر باشد ،سازشی با
حكومت دینی ندارد؛ زیرا مبنای حكومت دینی ،معیارهای واقعگرایانه معرفتشناختی و
هستیشناختی و توجیه عقلی و وحیانی حكومت و اهداف آن است؛ درحالیكه دموكراسی
بهمنزله ارزش ،بر هیچ معیار ثابتی استوار نیست.
195
ّاما در پاسخ به نسبت میان دموكراسی بهعنوان روش و حكومت دینی ،میتوان نظریه
مردمساالری دینی را مطرح كرد .مردمساالری دینی ،دموكراسی را روشی میداند كه در
معیارهای اسالمی نیز جریان مییابد .فرهنگ سیاسی اسالمی بر مشاركت مردم در حیات
مدرم و تموكح ،هیقف تیالو :مهدراهچ سرد
مردمساالری دینی بهمعنای تعامل دو حاكمیت دین و اراده مردم است .حاكمیت الهی
در نظام جمهوری اسالمی در قالب والیت فقیه ،شورای نگهبان ،لزوم رعایت اصول و
ارزشها و احكام اسالمی در وضع قوانین و اوامر و نواهی حكومتی و تصمیمگیریهای كالن
متبلور میشود .حاكمیت مردم نیز در انتخاب خبرگان رهبری ،نمایندگان مجلس شورا و
ریاست جمهوری شوراها و نیز در كاركرد مطبوعات و رسانههایی كه بر عملكرد مسئوالن و
♦چكیده درس
.1برگرفته از :واعظی ،اندیشه اسالمی ( ،2با تأكید بر اندیشه سیاسی اسالم) ،ص .263
-لكزایی ،شریف ،بررسی تطبیقی نظریههای والیت فقیه ،قم ،پژوهشگاه علوم و
فرهنگ اسالمی.1392 ،
-مؤمن قمی ،محمد ،جایگاه احكام حكومتی و اختیارات ّ
ولی فقیه ،قم ،دفتر نشر
معارف.1393 ،
-كربالیی پازوكی ،علی ،اندیشههای سیاسی شیعه در عصر غیبت ،قم ،دفتر نشر
معارف.1383 ،
:مجنپ لصف یقف تیالو
197
مدرم و تموكح ،هیقف تیالو :مهدراهچ سرد
فهرستمنابع
1.قرآن كریم.
2.نهجالبالغه.
3.آلكاشف الغطاء ،محمدحسین ،اصل الشیعة و اصولها ،بغداد ،دارالمنار 1963 ،م.
4.آلوسی ،محمود ،روح المعانی ،بیروت ،دارالفكر 1417 ،ق.
5.آمدی ،سیفالدین ،ابكاراالفكار ،قاهره ،دارالكتب 1433 ،ق.
6.ابراهیمی دینانی ،غالمحسین ،ماجرای فكر فلسفی در جهان اسالم ،تهران ،طرح نو.1388 ،
7.ابناثیر الجزری ،مبارك بن محمد ،النهایة فی غریب الحدیث ،قم ،اسماعیلیان.1364 ،
8.ابناثیر ،عزالدین ،الكامل فی التاریخ ،بیروت ،دار احیاء 1408 ،ق.
9.ابنجنید اسكافی ،محمد بن عبداهلل ،نقض العثمانیة ،قم ،كتابخانه آیتاهلل مرعشی نجفی،
.1383
عبانم تسرهف
10.ابنحجاج نیشابوری ،مسلم ،الصحیح ،بیروت ،دار احیاء التراث العربی 1972 ،م.
11.ابنحجر ،آل بوطامی ،العقائد السلفیة ،قطر ،دارالقطریة 1415 ،ق.
12.ابنحماد ،نعیم ،الفتن ،بیروت ،دارالكتب العلمیة 1414 ،ق.
13.ابنحنبل ،احمد ،المسند ،بیروت ،الرسالة 1417 ،ق.
201 14.ابنخلدون ،محمد ،مقدمه ابنخلدون ،قاهره ،مطبعة مصطفی محمد ،بیتا.
15.ابنسینا ،حسین ،االشارات و التنبیهات ،قم ،نشر البالغة.۱۳۷۵ ،
16.ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ،التعلیقات ،بیروت ،داراالعالم االسالمی 1404 ،ق.
17.ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ،برهان شفا ،قم ،مكتبة مرعشی نجفی 1404 ،ق.
18.ابنطاووس ،محمد ،سعدالسعود ،قم ،احسن الحدیث.1386 ،
19.ابنظفر ملكی ،محمد بن ابیمحمد ،انباء نجباء االبناء ،بیروت ،دار اآلفاق الجدیدة 1980 ،م.
20.ابنعربی ،محیالدین ،رحمة من الرحمن ،تهران ،فهرست.1390 ،
21.ابنقتیبه دینوری ،عبداهلل بن مسلم ،كتاب المسائل واالجوبة ،بیروت ،دار ابنكثیر 1410 ،ق.
22.ابنماجه ،محمد بن یزید ،السنن ،بیروت ،دار الفكر ،بیتا.
23.ابنمنظور ،محمد ،لسان العرب ،بیروت ،دار صادر 1414 ،ق.
24.ابیداوود ،سلیمان بن داود ،مسند ابیداوود ،قاهره ،دار الهجرة 1999 ،م.
25.استامپ ،الیور و دیگران ،درباره دین ،ترجمه حسین مالكی و دیگران ،تهران ،هرمس.1389 ،
26.استرآبادی ،شرفالدین علی و سید محمد رضوی ،تأویل اآلیات الظاهرة ،قم ،مؤسسه نشر
اسالمی 1409 ،ق.
27.اكبری ،رضا ،جاودانگی ،قم ،بوستان كتاب.1387 ،
28.الیاده ،میرچا ،فرهنگ و دین ،ویراسته بهاءالدین خرمشاهی ،تهران ،طرح نو.1376 ،
29.امام خمینی ،سید روحاهلل ،آداب الصلوة ،تهران ،مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.1384 ،
30.ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ،سید روحاهلل ،البیع ،قم ،اسماعیلیان ،بیتا.
31.ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ،تقریرات فلسفه ،تهران ،مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.1378 ،
32.ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ،حكومت اسالمی ،نجف ،آداب 1390 ،ق.
33.ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ،شرح چهل حدیث ،تهران ،مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.1378 ،
34.ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ،شرح حدیث جنود عقل و جهل ،تهران ،مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،
.1387
35.ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ،صحیفه امام ،تهران ،مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.1389 ،
36.ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ،طلب و اراده ،تهران ،مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی1378 ،
42.باربور ،ایان ،علم و دین ،ترجمه بهاءالدین خرمشاهی ،تهران ،مركز نشر دانشگاهی.1394 ،
43.البانی ،محمد اسماعیل ،المهدی و فقه اشراط الساعة ،اسكندریه ،دار العالمیة 1423 ،ق.
44.بحرانی ،ابنمیثم ،قواعدالمرام ،قم ،كتابخانه آیتاهلل مرعشی نجفی 1406 ،ق.
45.بحرینی ،سیدهاشم ،غایة المرام ،قم ،نشر دانش حوزه ،بیتا.
46.بخاری ،محمد ،الصحیح ،بیروت ،دار احیاء التراث العربی ،بیتا.
47.بوكای ،موریس ،عهدین ،قرآن و علم ،ترجمه حسن حبیبی ،تهران ،حسینیه ارشاد.1357 ،
48.بیرو ،آلن ،فرهنگ علوم اجتماعی ،ترجمه باقر ساروخانی ،تهران ،كیهان.1370 ،
49.بیهقی ،احمد بن حسین ،السنن الكبری ،بیروت ،دار الكتب العلمیة 1424 ،ق.
50.پالمر ،مایكل ،فروید ،یونگ و دین ،ترجمه محمد دهگانپور و غالمرضا محمود ،تهران ،رشد،
.1385
51.پترسون ،مایكل و دیگران ،عقل و اعتقاد دینی ،ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی ،تهران،
طرح نو.1389 ،
52.پالنك ،ماكس ،علم به كجا میرود ،ترجمه احمد آرام ،تهران ،شركت سهامی انتشار.1392 ،
53.تفتازانی ،سعدالدین ،شرح المقاصد ،قم ،رضی 1409 ،ق.
54.تهرانی ،محمد حسین ،تاریخ حصراالجتهاد ،خوانسار ،مدرسه امام مهدی؟جع؟ 1401 ،ق.
55.جبرئیلی ،محمدصفر ،فلسفه دین و كالم جدید ،تهران ،پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسالمی،
.1386
56.جرجانی ،سید شریف ،شرح المواقف ،قم ،رضی 1412 ،ق.
57.جصاص ،احمد ،احكام القرآن ،بیروت ،دار احیاء التراث العربی 1415 ،ق.
58.جعفری ،محمدتقی ،تكاپوی اندیشهها ،تهران ،دفتر نشر فرهنگ اسالمی.1373 ،
59.ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ،فلسفه و هدف زندگی ،تهران ،مؤسسه تدوین و نشر آثار عالمه جعفری.1379 ،
60.جمعی از نویسندگان ،گونهشناسی اندیشه منجی در ادیان ،ویراستار علی موحدیان عطار ،قم،
دانشگاه ادیان و مذاهب.1389 ،
61.جوادی آملی ،عبداهلل ،ادب فنای مقربان ،قم ،اسرا.۱۳۸۸ ،
عبانم تسرهف
مطهری.1387 ،
148.قاری ،مالعلی ،منح الروض االزهر فی شرح الفقه االكبر ،بیروت ،دار البشائر االسالمیة 1419 ،ق.
149.قدردان قراملكی ،محمدحسن ،آیین خاتم ،تهران ،پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسالمی.1386 ،
150.ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ،پاسخ به شبهات كالمی :امامت ،تهران ،پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسالمی،
.1388
151.ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ،معجزه در قلمرو عقل و دین ،تهران ،پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسالمی.1387 ،
152.قرطبی ،محمد بن احمد ،تفسیر قرطبی ،قم ،مركز اطالعات و مدارك اسالمی.1387 ،
153.قندوزی ،سلیمان ،ینابیع المودة ،تهران ،اسوه 1342 ،ق.
154.كاپلستون ،فردریك ،دیباچهای بر فلسفه قرون وسطی ،ترجمه مسعود علیا ،تهران ،ققنوس،
.1383
155.كارناپ ،رودلف ،مقدمهای بر فلسفه علم ،ترجمه یوسف عفیفی ،تهران ،نیلوفر.1373 ،
156.كاسیرر ،ارنست ،فلسفه روشنگری ،ترجمه یداهلل موقن ،تهران ،نیلوفر.1389 ،
157.كتاب مقدس.
158.كرینستون ،جولیوس ،انتطار مسیحا در آیین یهود ،قم ،دانشگاه ادیان.1377 ،
159.كلینی ،محمد بن یعقوب ،الكافی ،تهران ،اسالمیة 1407 ،ق.
160.گلشنی ،مهدی ،از علم سكوالر تا علم دینی ،تهران ،پژوهشگاه علوم انسانی.1377 ،
161.ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ،تحلیلی از دیدگاههای فلسفی فیزیكدانان معاصر ،تهران ،پژوهشگاه علوم انسانی،
.1390
162.ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ،علم ،دین و فلسفه ،تهران ،كانون اندیشه جوان.1394 ،
163.گیسلر ،نورمن ،فلسفه دین ،ترجمه حمیدرضا آیتاللهی ،تهران ،حكمت1391 ،
164.الهیجی ،عبدالرزاق ،سرمایه ایمان ،تهران ،الزهرا.1372 ،
165.الهیجی ،فیاض ،گوهرمراد ،تهران ،اسالمیه.1377 ،
166.لین ،تونی ،تاریخ تفكر مسیحی ،ترجمه رابرت اسریان ،تهران ،فرزان.1380 ،
167.مجلسی ،محمدباقر ،بحاراالنوار ،بیروت ،دار الوفاء 1938 ،م.
عبانم تسرهف