You are on page 1of 4

‫معنویت قدسی (‪)1‬‬

‫ابوالقاسم فنایی‬

‫چکیدهای از محتویات این درسنامه پیشتر در روزنامه شرق‪ ،‬شماره‪ ،1518 ،‬چهارشنبه ‪ 13‬اردیبهشت ‪ ،1391‬ص ‪ 10‬و شماره ‪،1524‬‬
‫چهارشنبه ‪ 20‬اردیبهشت ‪ ،1391‬ص ‪ 9‬منتشر گردیده است‪.‬‬

‫‪ .1‬تعریف معنویت‪:‬‬
‫تعریف معنویت مشکل است و هیچ اتفاق نظری در مورد معنای دقیق این واژه وجود ندارد‪ .‬بخشی از اختالفنظر در مورد‬
‫معنای دقیق این واژه از اختالفنظر در باب نسبت «معنویت» با «دین» یا «دیانت» سرچشمه میگیرد‪ .‬گروهی از‬
‫معنویتگرایان‪ ،‬معنویت را بدیل‪ /‬جایگزینی برای دین میبینند‪ ،‬در حالی که گروهی دیگر آن را «لُبِّ لُبابِ دین» یا «گوهر‬
‫ادیان» قلمداد میکنند‪ .‬تفسیری از معنویت که در این سلسله از یاداشتها شرح و بسط خواهد یافت سه ویژگی مشخص‬
‫دارد‪ :‬یکی اینکه «دینی» است‪ .‬دوم اینکه «خدامحور» است و سوم اینکه چارچوبی «عقالنی» دارد‪ .‬مراد ما از معنویت قدسی‬
‫معنویتی دینی است در چارچوب عقالنیت‪.‬‬
‫دو راه از راههای ممکن برای نزدیک شدن به تعریف معنویت عبارتند از (‪ )1‬بیان مؤلفههای «سبک زندگی معنوی» و (‪)2‬‬
‫کشف و برشمردن نشانههای انسانهای معنوی از رهگذر ژرفاندیشی در ویژگیهای مشترک و رفتار و گفتار انسانهایی که‬
‫به معنوی بودن شهرۀ آفاقاند‪ .‬در این بحث خواهیم کوشید دو سبک متفاوت زندگی را با یکدیگر مقایسه کنیم‪ :‬یکی سبک‬
‫زندگی مادی و دیگری سبک زندگی معنوی‪.‬‬

‫‪ .2‬مؤلّفههای سبک زندگی‬


‫اجماالً میتوان گفت که هر سبکی از زندگی سه مؤلفه دارد‪:‬‬
‫(‪ )1‬جهانبینی‪:‬‬
‫هر سبکی از زندگی مفروضاتی متافیزیکی یا وجودشناسانه دارد‪ ،‬و مبتنی بر تصورات و تصدیقاتی است که صاحب آن‬
‫سبک زندگی در مورد محتوا و ساختار جهان هستی‪ ،‬انسان‪ ،‬خود‪ ،‬رابطة خود با دیگری‪ ،‬جایگاه انسان در میان موجودات‬
‫دیگر و اینکه آدمی از کجا آمده و چرا آمده و به کجا رهسپار است و این قبیل امور دارد‪ .‬جهانبینیهای مختلف حاوی‬
‫پاسخهای مختلف به پرسشهای متافیزیکی دربارۀ این موضوعات هستند‪.‬‬
‫(‪ )2‬معرفتشناسی‪ /‬عقالنیت نظری‪:‬‬
‫هر سبکی از زندگی مفروضاتی معرفتشناسانه دارد و مبتنی بر دیدگاه خاصی دربارۀ منابع معرفت و راههای موثق و‬
‫قابل اعتماد برای کسب معرفت است‪.‬‬
‫(‪ )3‬اخالق‪ /‬عقالنیت عملی‪:‬‬
‫هر سبکی از زندگی مفروضاتی اخالقی دارد و مبتنی بر یک نظام خاص «ارزشی» و «هنجاری» است که تعریفی از‬
‫«زندگی خوب» و «انسان خوب» بدست میدهد و حیات و ممات صاحب آن سبک را هدایت میکند و به او میگوید‬
‫که در موقعیتها و وضعیتهای گوناگون «چه باید کرد؟» و «چه نباید کرد؟»‪.‬‬

‫‪1‬‬
‫بر این اساس‪ ،‬سبک زندگی مادی مرکب است از نوعی (‪« )1‬جهانبینی»‪« )2( ،‬معرفتشناسی» و (‪« )3‬اخالق»‪ .‬سبک زندگی‬
‫معنوی نیز مرکب از همین سه عنصر یا مؤلفه است‪ .‬بنابراین‪ ،‬تفاوت و تشابه سبک زندگی مادی و سبک زندگی معنوی به‬
‫تفاوت و تشابه این دو در جهانبینی‪ ،‬معرفتشناسی و اخالق برمیگردد‪ .‬این سه مؤلفه ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند‪،‬‬
‫یعنی با یکدیگر متالئم و سازگارند‪ .‬دیدگاهی که شخص درباب منابع موثق و قابل اعتماد معرفت برمیگزیند نوع جهانبینی‬
‫او و حدود و ثغور آن را تعیین میکند و هر نوعی از جهانبینی مبنای نظام اخالقی خاصی است‪.‬‬

‫‪ .3‬نیاز انسان به معنویت‬


‫کسانی که به نحو بالفعل نیازی معنوی در وجود خود احساس میکنند و از خأل معنوی موجود در زندگی خود رنج میبرند‬
‫برای پذیرفتن وجود چنین نیازی و تالش برای ارضای آن به دلیل نیاز ندارند‪ .‬اما برای کسانی که به نحو بالفعل چنین نیازی‬
‫را در خود احساس نمیکنند‪ ،‬نیاز انسان به معنویت را از دو راه متفاوت میتوان نشان داد‪:‬‬
‫(‪ )1‬راه روانشناسانه‪ :‬توجیه عملی‪ /‬مبتنی بر هویت‬
‫معنویت ارتباط وثیقی با «سرشت انسان» و «هویت انسانی» دارد‪ .‬اگر بخواهیم انسان را تعریف کنیم‪ ،‬یکی از بهترین و‬
‫عاقل معنوی است»‪ .‬ما انسانها در حیوانیت با سایر حیوانات شریکیم‪ .‬یکی از‬
‫ِ‬ ‫گویاترین تعریفها این است‪« :‬انسان حیوانِ‬
‫چیزهایی که ما را از سایر حیوانات جدا میکند معنویت یا بعد معنوی وجود ماست و دیگری نیز عقالنیت یا بعد عقالنی‬
‫وجود ماست‪ .‬بنابراین‪ ،‬همانگونه که بُعد حیوانی یا طبیعی وجود آدمیان زندگی و مرگ و تغذیه و رشد مخصوص به خود را‬
‫دارد‪ ،‬بُعد معنوی وجود او نیز زندگی و مرگ و تغذیه و رشد مخصوص به خود را دارد‪.‬‬
‫از منظر معنوی انسانها به دو گروه تقسیم میشوند‪ :‬گروهی که به لحاظ معنوی زندهاند‪ ،‬و افزون بر حیات مادی از حیات‬
‫معنوی نیز برخوردارند و گروه دیگری که به لحاظ معنوی مردهاند‪ ،‬و صرفاً از منظر زیستشناسانه موجودی زنده قلمداد‬
‫میشوند‪« .‬بودن» غیر از «زیستن» است؛ سبک زندگی غیر معنوی در حقیقت نوعی «بودن» است‪ ،‬در حالی که سبک زندگی‬
‫معنوی نوعی زیستن است‪.‬‬
‫معنویت با «معنای زندگی»‪« /‬هدف زندگی»‪« /‬ارزش زندگی» و رضایت باطنی‪ ،‬که سرچشمه شادی و آرامش و امید و‬
‫بهداشت روانی است‪ ،‬ارتباط وثیقی دارد و از مؤلفههای «سعادت» یا «خوشبختی» به شمار میرود‪ .‬معنویت هم «غذای» روح‬
‫ماست و هم «دوای» بسیاری از دردهای ما‪ .‬بعد معنوی وجود آدمی نیاز به مراقبت‪ ،‬تغذیه‪ ،‬پرورش و بهداشت دارد‪.‬‬
‫از میان انواع حیوانات این تنها انسان است که قادر است بین سبکهای مختلف زندگی از جمله میان سبک زندگی معنوی‬
‫و سبک زندگی مادی دست به انتخاب بزند‪.‬‬
‫(‪ )2‬راه معرفتشناسانه‪ :‬توجیه نظری‪ /‬مبتنی بر حقیقت‬
‫ادعای هواداران معنویت قدسی این است که ما آدمیان عالوه بر حواس ظاهری‪ ،‬حسی داریم به نام «حس باطنی» که از طریق‬
‫آن به «تجربة معنوی» میرسیم‪ .‬این تجربه تجربهای «ادراکی» و «معرفتبخش» است‪ ،‬هرچند سویههای روانشناسانه نیز دارد‪.‬‬
‫یعنی از رهگذر این تجربه میتوان حقایقی را دربارۀ «باطن عالم»‪« /‬عالم معنا»‪« /‬عالم غیب» کشف کرد‪ .‬و چون این تجربه‬
‫موثق و قابل اعتماد است‪ ،‬حقیقتجویی‪ /‬تسلیم بودن در برابر حقیقت اقتضا میکند که ما حقایق معنوی کشف شده از رهگذر‬
‫تجربة معنوی و حس باطنی را هم بپذیریم و به فحوای اخالقی و پیامدهای عملی این حقایق نیز وفادار باشیم‪.‬‬

‫‪ .4‬موانع معنوی زیستن در جهان مدرن‬


‫معنویتی که در دل جهان پیشامدرن پرورده شده و نیازهای معنوی انسانهای دوران پیشامدرن را برآورده میکرده است‬
‫«معنویت دینی» بوده است‪ .‬این معنویت گوهر ادیان سنتی است‪ ،‬همانگونه که معنویت قدسی گوهر ادیان ابراهیمی است‪ .‬به‬

‫‪2‬‬
‫باور برخی از متفکران‪ ،‬التزام به معنویت دینی‪ /‬قدسی در جهان مدرن با موانعی اساسی روبرو شده است‪ .‬این موانع به دو‬
‫دسته «موانع نظری» و «موانع عملی» قابل تقسیماند‪ .‬موانع نظری نیز در ذیل سه مقوله زیر صورتبندی میشوند‪:‬‬
‫(‪ )1‬تعارض دین و فلسفه‬
‫(‪ )2‬تعارض علم و دین‬
‫(‪ )3‬تعارض دین و اخالق‬
‫در قرون جدید تحوالت و انقالبهایی در قلمرو فلسفه‪ ،‬علم و اخالق اتفاق افتاده که ظاهراً جا را برای التزام نظری و عملی‬
‫به دین یا زیستن بر مبنای معنویت قدسی تنگ کرده است‪ ،‬یعنی در نگاه نخستین جمع کردن میان سبک زندگی بر مبنای‬
‫معنویت قدسی و سبک زندگی مدرن ناممکن به نظر میرسد‪ .‬برای حل این تعارضها راههای مختلفی پیشنهاد شده است‪ .‬اما‬
‫انتخاب یک راه حل خاص برای برطرف کردن این تعارضها در گرو دیدگاهی است که شخص درباره «سرشت» این‬
‫تعارضها مفروض میگیرد‪ .‬در اینجا ما به سه دسته راه حل اشاره میکنیم‪ ،‬بدون اینکه در این مورد ادعای حصر منطقی داشته‬
‫باشیم‪.‬‬
‫راه حل اول‪ :‬انکار کلی یکی از طرفین تعارض‬
‫هواداران این راه حل برآنند که تعارضهای پدید آمده میان دین یا معنویت قدسی با فلسفه‪ ،‬علم و اخالق چندان عمیق و‬
‫گسترده است که هیچ مجالی برای آشتی و سازگاری باقی نمیگذارد‪ .‬این گروه به دو دستة فرعی تقسیم میشوند‪:‬‬
‫سنتگرایان‪ :‬که فلسفه‪ ،‬علم و اخالق مدرن و به طور کلی مدرنیته را نفی میکنند تا به زعم خود جایی برای التزام به دین یا‬
‫معنویت قدسی باز کنند‪.‬‬
‫گروهی از خداناباوران‪ :‬که دین یا معنویت قدسی را یکسره نفی میکنند تا به زعم خودشان به مقتضیات و لوازم فلسفه‪ ،‬علم‬
‫و اخالق مدرن وفادار بمانند‪ .‬این خداناباوران بر این باورند که فلسفه‪ ،‬علم و اخالقِ مدرن همة نیازهای انسانهای مدرن را‬
‫برطرف میکنند‪ .‬بر این اساس‪ ،‬انسان مدرن نیازی به معنویت ندارد‪ .‬از نظر این گروه‪ ،‬سِرِّ رجوع به دین یا معنویت در جهان‬
‫پیشامدرن عدم دسترسی آدمیان به فلسفه‪ ،‬علم و اخالق مدرن بوده است‪ .‬یعنی در جهان پیشامدرن دین یا معنویت قدسی نیاز‬
‫انسان به فلسفه‪ ،‬علم و اخالق را برطرف میکرده است‪ ،‬و اینک که فلسفه‪ ،‬علم و اخالق از دین مستقل شده و روی پای خود‬
‫ایستادهاند‪ ،‬نیازی به آن دین یا معنویت نیست‪ .‬به بیان دیگر‪ ،‬معنویت قدسی مفروضاتی فلسفی‪ ،‬علمی و اخالقی دارد که با‬
‫مدرنیته ناسازگارند و انسان مدرن نمیتواند آن مفروضات را بپذیرد‪.‬‬
‫راه حل دوم‪ :‬نشاندن معنویت سکوالر یا عرفان مدرن به جای معنویت قدسی یا عرفان سنتی‬
‫این راه حل در اصل از سوی گروه دیگری از شکاکان و خداناباوران پیشنهاد شده است‪ ،‬هرچند گروهی از خداباوران نیز‬
‫کوشیدهاند با ارائة تلقی تازهای از خداوند‪ ،‬از جمله ادعای «حلول خداوند در طبیعت»‪ ،‬که غیر از تلقی مورد قبول ادیان‬
‫ابراهیمی است‪ ،‬این راه حل را بپذیرند‪ .‬هواداران این راه حل برآنند که انسان مدرن نیز به عرفان یا معنویت نیاز دارد‪ ،‬اما این‬
‫نیاز از راههای دیگری قابل تأمین است‪ .‬یعنی درست است که عرفان سنتی‪ /‬معنویت قدسی به خاطر عجین شدنش با‬
‫پیشفرضهای متافیزیکی‪ ،‬علمی و اخالقیِ سنتی‪ ،‬یعنی با فلسفه سنتی‪ ،‬علم سنتی و اخالق سنتی برای انسان مدرن قابل‬
‫پذیرش نیست‪ ،‬اما نیاز انسان به معنویت هنوز وجود دارد‪ ،‬و این نیاز از طریق «معنویت سکوالر» یا «عرفان مدرن» برآورده‬
‫شدنی است‪ .‬پیوند میان عرفان سنتی یا معنویت قدسی و فلسفه‪ ،‬علم و اخالقِ پیشامدرن‪ ،‬ضروری و ذاتی است‪ ،‬نه عرضی و‬
‫اتفاقی‪ ،‬و لذا این عرفان و معنویت بیش از این برای انسانهای مدرن کشش و جذابیت ندارد و التزام به آن نامعقول به نظر‬
‫میرسد‪ .‬تنها راهی که باقی میماند این است که نوع یا روایت دیگری از عرفان و معنویت مطرح شود که با مظاهر عقالنیت‬
‫مدرن یعنی فلسفه‪ ،‬علم و اخالق جدید سازگار باشد‪.‬‬

‫‪3‬‬
‫معنویت سکوالر‪ /‬عرفان مدرن علیاالدعا از قید و بند پیشفرضهای متافیزیکی عرفان سنتی یا معنویت قدسی و از جمله‬
‫مهمترین آنها‪ ،‬یعنی اعتقاد به وجود خدای ادیان ابراهیمی‪ ،‬آزاد است‪ .‬معنویت سکوالر‪ /‬عرفان مدرن از نظر متافیزیکی‬
‫«طبیعتگرا»ست‪ ،‬و لذا شکاکان دینی‪ ،‬خداناباوران و ندانمانگاران نیز میتوانند بدون ارتکاب تناقض به این عرفان و معنویت‬
‫ملتزم شوند‪ .‬هواداران معنویت سکوالر یا عرفان مدرن باورهای دینی در باب وجود عالم ماوراء طبیعت و ربط و نسبت آن با‬
‫عالم طبیعت را نامعقول میدانند‪ ،‬اما بر این باورند که عرفان سنتی یا معنویت قدسی جنبههای مثبتی دارد که قابل اقتباس و با‬
‫طبیعتگرایی یا جهانبینی سکوالر قابل جمع است‪.‬‬
‫راه حل سوم‪ :‬بازسازی عقالنیِ معنویت قدسی‬
‫این راه حل میکوشد با اثبات دو مقدمه نشان دهد که انسانهای مدرن در عین التزام به گوهر مدرنیته و مؤلفههای‬
‫اجتنابناپذیر آن‪ ،‬و بدون ارتکاب تناقض یا نقض قواعد عقالنیت‪ ،‬میتوانند به معنویت قدسی وفادار بمانند‪ .‬این دو مقدمه‬
‫عبارتند از‪ )1( :‬نقد تلقی نادرست از عقالنیت مدرن و اصالح این عقالنیت‪ ،‬و (‪ )2‬نشان دادن قابلیت معنویت قدسی برای‬
‫بازسازیِ عقالنی‪ .‬این راه حل میکوشد نشان دهد که معنویت قدسی با عقالنیت‪ ،‬به معنای درست کلمه‪ ،‬و به تبع آن با مظاهر‬
‫عقالنیت‪ ،‬یعنی فلسفه‪ ،‬علم و اخالق مدرن سازگار است‪ .‬معنویت قدسی چارچوبی عقالنی دارد‪ ،‬به شرطی که مراد ما از‬
‫عقالنیت‪ ،‬تلقی درست از عقالنیت باشد‪ .‬در فرایند بازسازی عقالنیِ معنویت قدسی گوهر یا ذاتیات این معنویت محفوظ‬
‫میماند‪ ،‬هرچند عرضیاتی که در جهان پیشامدرن این معنویت را همچون صدفی در بر گرفته بودند جای خود را به عرضیات‬
‫تازهای خواهند داد که با عقالنیت مدرن و مظاهر آن یعنی فلسفه‪ ،‬علم و اخالق جدید سازگارند‪.‬‬

‫‪ .5‬معنویت قدسی در جهان اسالم‬


‫تصوف و عرفان اسالمی درواقع قرائت خاصی از معنویت قدسی است‪ .‬این سنت گرانسنگ معنوی پیروان خود را از‬
‫آشناشدن و بهرهگرفتن از سنتهای معنوی دیگر‪ ،‬حتی از سنتهای معنوی سکوالر‪ ،‬منع نمیکند‪ ،‬بلکه بر عکس آنان را به‬
‫چنین کاری تشویق میکند‪ .‬این عرفان «خدامحور» است‪ .‬اصوالً عرفان یعنی معرفت شخصی و شهودی خداوند‪ .‬عرفان به دو‬
‫شاخة نظری و عملی تقسیم میشود‪ .‬عرفان نظری نوعی متافیزیک مبتنی بر «وحدت وجود» است‪ ،‬و عرفان عملی اخالقِ‬
‫مبتنی بر وحدت وجود یا همان نظریة «سیر و سلوک الی اهلل» است‪.‬‬

‫«استفاده از محتویات این درسنامه با ذکر مأخذ مجاز است»‬

‫‪4‬‬

You might also like