You are on page 1of 11

‫دانشگاه ابن سینا‬

‫معاونیت علمی و تدریسی‬


‫ریاست امور استادان و محصالن‬
‫دانشــــــکده علوم سیاسی‬
‫ماستر ی روابط بین الملل‬

‫موضوع تحقیق ‪:‬‬

‫نقش ثبات سیاسی در احیأ و تحکیم روابط بین الملل‬


‫(مطالعه موردی افغانستان بعد از حاکمیت امارت اسال می )‬

‫استاد راهنما ‪ :‬داکتر محمد جواد "حیدری"‬


‫تهیه کننده ‪ :‬عبد هللا " ویدیال "‬
‫سوالت تحقیق‬
‫الف‪ :‬سوال اصلی‬
‫ثبات سیاسی در افغانستان چګونه می تواند نقشی را در تحکیم روابط بین الملل افغانستان ایفأ کند؟‬
‫ب‪ :‬سواالت فرعی‬

‫‪1|P a g e‬‬
‫سوال اول‪ :‬ثبات سیاسی را تعریف نمائید؟‬
‫سوال دوم‪ :‬امارت اسالمی چگونه میتواند به ثبات سیاسی در افغانستان دست یابد؟‬
‫سوال سوم‪ :‬آیا قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای در ثبات سیاسی و تحکیم روابط بین المللی افغانستان نقش‬
‫دارند یا چطور؟‬
‫پیشینه تحقیق‬
‫‪ -۱‬صافی (‪)۱۳۸۹‬در کتاب حقوق بین الملل عمومی مسأله به رسمیت شناختن دولت های جدیدالتشکیل را مورد‬
‫تحقیق و بررسی قرار داده است‪.‬‬
‫محقق با استفاده از اطالعات دانشمندان و قواعد مرتبط به حقوق و تعامالت بین الملل مسأله به رسمیت شناختن‬
‫دولت های جدید التشکیل را عمل حقوقی یک جانبه تعریف نموده که به صورت (دی فکتو) و (دی ژور) تحقق‬
‫میابد و این عمل حقوقی یکجانبه به صورت واضح و ضمنی انجام می شود‪.‬‬
‫در قسمت مزایای آن بیان داشته است که قبل از همه دولت از لحظه تأسیس و استقالل آن شخصیت حقوقی بین‬
‫الملل را کسب کرده و دارای حقوق و وجایب نأشی از قواعد حقوق بین الملل و قراردادهای بین المللی جهان‬
‫شمول می گردد‪ ،‬از حقوق دیپلماتیک و کنسولی بهره مند گردیده و موضوع به رسمیت شناختن آن از طرف‬
‫دولت های مستقل دیگر مطرح می شود‪ ،‬کلیه دولت های دیگر مکلف به رعایت اصول حقوق بین الملل عمومی‬
‫در برابر آن می باشند‪ ،‬حاکمیت‪ ،‬استقالل و تمامیت ارضی اش از تعرض و تجاوز مصئون می گردد‪ ،‬مثل دولت‬
‫های دیگر دارای اهلیت حقوقی بین المللی یعنی داشتن اهلیت حقوقی و اجرای معامالت حقوقی در سطح بین‬
‫المللی پنداشته میشود (صافی‪ :۱۳۸۹،‬صص)‪.‬‬
‫‪ -۲‬نوع پرست (‪ )۱۳۸۴‬در مقاله تحت عنوان "دموکراسی‪ ،‬عدالت و صلح" در کشورهایکه لیبرال دموکراسی‬
‫در آن حاکم است‪ ،‬عوامل صلح و ثبات سیاسی را مورد بررسی و تحقیق قرارداده است‪.‬‬
‫ارزیابی محقق در قبال این موضوعات طوری است که کشورهای لیبرال دموکراتیک به دلیل تعمیل‪ ،‬تعهد و‬
‫وفاداری به دموکراسی و ارزش های دموکراتیک به صلح و ثبات سیاسی دست یافته اند و به همین دلیل آنها به‬
‫رفاه و توسعه رسیده اند‪.‬‬
‫‪ -۳‬کاونا (‪ )۱۳۹۹‬در مقاله تحت عنوان "دموکراسۍ ستیزه جو‪ :‬بازبینی نظریه لونشتاین" شیوه و روند ترویج و‬
‫تکثیر دموکراسی و ارزش های دموکراتیک را از جانب کشورهای لیبرال دموکراتیک مورد بحث و بررسی‬
‫قرارداده است‪.‬‬
‫در این تحقیق‪ ،‬محقق به این نیتجه دست یافته است که کشورهای لیبرال دموکراتیک‪ ،‬دموکراسی و ارزش های‬
‫دموکراتیک را منحیث وسیله استعمار جدید بکار میبرند و از این طریق می خواهند باالی کشورهای جهان سوم‬
‫به منظور سلطه سیاسی و اقتصادی‪ ،‬دموکراسی و ارزش های دموکراتیک را ترویج و تحکیم بخشند‪.‬‬
‫‪ -۴‬مبلغي (‪ )۱۳۹۳‬در مقاله ای با عنوان "فقه و دموکراسي" اصول و ارزش های دموکراسی و شریعت اسالمی‬
‫را به صورت مقایسوی مورد تحقیق و بررسی قرارداده است‪.‬‬
‫در این تحقیق‪ ،‬محقق به این نتیجه دست یافته است که بعضی از اصول و ارزش های دموکراسی و شریعت‬
‫اسالمی مشترک بوده و همپوشانی دارند و بعضی از اصول او ارزش های دموکراسی و شریعت اسالمی با‬
‫متضاد و در تناقض میباشند‪ ،‬به عنوان مثال شعار کلی دموکراسی که عبارت است از‪ :‬حکومت مردم‪ ،‬از جانب‬
‫مردم برای مردم در تضاد با شعارکلی شریعت اسالمی "حکومت و حاکمیت هللا جل جالله به نیابت خیلفه یا امیر‪،‬‬
‫باالی مردم و برای مردم" در تضاد و تناقض میباشد‪.‬‬

‫‪2|P a g e‬‬
‫‪ -۵‬رحمانی (‪ )۱۳۷۷‬در کتاب اسالمی سیاست پوهنه‪ ،‬مبانی و اصول گفتمان و نظریات اسالمی در خصوص‬
‫ساختار نظام سیاسی مورد تحقیق و بررسی قرار داده است‪.‬‬
‫محقق با استفاده از احکام دین مقدس اسالم و نظریات دانشمندان شریعت اسالمی مبانی و اصول گفتمان اسالمی‬
‫را در خصوص ساختار نظام سیاسی در دین اسالم را به دوبخش (اعتقادی و قانونی) تقسیم نموده که در بخش‬
‫اعتقادی به برابری‪ ،‬برادری‪ ،‬حفظ و احترام به کرامت انسانی‪ ،‬آزادی در تعیین سرنوشت سیاسی و منع مطیع‬
‫ساختن مردم از طریق زور و اجبار‪ ،‬حکمرانی‪ ،‬قضأ و قانونی گذاری در چارچوب شریعت اسالمی و خلیفه‬
‫بودن انسان در زمین و مسئولیت نفاذ شریعت به دوش همه مسلمانان و منع خالفت ها و حکومت های مؤرثی‪،‬‬
‫احکام دین مقدس اسالمی گردآوری نموده است و در بخش قانونی به نظام انتخابی که از طریق بیعت تأسیس‬
‫میشود و طبق آرای مجتهدین امروزی‪ ،‬بیعت می تواند به صورت مصافحه (دست دادن)‪ ،‬اظهار حضوری یا‬
‫بالوسیله اوراق رأی دهی به شکل امروزی انجام شود‪ ،‬اطالعات را جمع آوری کرده است و(‪)۱۰‬اصل که دولت‬
‫اسالمی بر مبنای آن ایجاد میشود و عبارت اند از‪( :‬حاکمیت هللا عزوجل‪ ،‬شوری‪ ،‬عدالت‪ ،‬اطاعت‪ ،‬تعیین رئیس‬
‫دولت‪ ،‬مسئولیت‪ ،‬احتساب حکمرانان‪ ،‬استقاللیت دارایی های ملی‪ ،‬حفاظت از حقوق بشری و تکافل اجتماعی)‪،‬‬
‫بیان داشته است‪ .‬در مورد مسئولیت ها و مکلفیت های متقابل دولت و اتباع‪ ،‬حقوق اساسی و چگونگی مسأله‬
‫مشارکت سیاسی اتباع‪ ،‬بالخصوص مشارکت سیاسی زنان در ساختار نظام سیاسی اسالمی احکام شریعت اسالمی‬
‫و نظریات دانشمندان دین مقدس اسالم را جمع آوری نموده است (رحمانی‪ :۱۳۹۰،‬صص ‪.)۲۱۳-۵‬‬
‫‪ -۶‬مشیرزاده (‪)۱۳۹۹‬در کتاب تحول در نظریه های روابط بین الملل نظریات گوناگون روابط و نظام بین الملل‬
‫مورد تحقیق و بررسی قرارداده است‪.‬‬
‫محقق تالش ورزیده نظریات لیبرالی‪ ،‬واقع گرائی‪ ،‬مکتب انگلیسی‪ ،‬نظریه نظام جهانی‪ ،‬پساتجدد گرائی‪ ،‬فمینیسم‬
‫و سازه انگاری را حتی المقدور به صورت منصفانه ارزیابی و نقد نویسی کرده است و سرانجام تنوع نظریات‬
‫مکاتب متذکره را یک امری مثبت تلقی کرده و بیان نموده است که این تنوع به معنی این نیست که لزومأ راه‬
‫رسیدن به حقیقت است یا نه بلکه این نظریه ها میتواند از منظری خاص به واقعیت بنگرد و چیزهای را دریابند‬
‫که از نظر سایرین نامکشوف مانده اند و مهمترین نتیجه گیری این کتاب را چنین بیان میدارد که هر نظریه با‬
‫وجود ایجاد محدویت ها در دید ما به روی ما پنجره ای می گشاید که از آن می توانیم چیزهایی را در روابط بین‬
‫الملل ببینیم مانند‪ :‬تعارض‪ ،‬همکاری‪ ،‬نابرابری‪ ،‬روابط قدرت و سرکوب‪ ،‬جنسیت‪ ،‬عوامل مادی‪ ،‬عوامل معنایی‬
‫و غیره که از اهمیت خاصی برخوردار بوده و نظریه ها مختلف می توانند افق دید را به سوی بخش های پنهان‬
‫از دید سایر پنجره ها بگشاید (مشیرزاده‪ :۱۳۹۹ ،‬صص)‪.‬‬
‫مبانی نظری‪:‬‬
‫‪ -۱‬نظریه بحران ها‪:‬‬
‫نظریه بحرانها که توسط نویسندگانی چون بایندر‪ ،‬واینر‪ ،‬کلمن‪ ،‬وربا و پای در اثر معروف «بحرانها و توالی ها‬
‫در توسعه سیاسی» مطرح شده است‪ ،‬با توجه به تاریخ جوامع غربی و اروپایی‪ ،‬شش بحران را که به توالی در‬
‫آن جوامع به تدریج رخ داده است و نظام های سیاسی شان توانسته اند آنها را حل و رفع کنند‪ ،‬از هم تفکیک و‬
‫شناسایی کرده اند‪ ،‬که عبارت اند از‪ :‬بحران هویت‪ ،‬بحران مشروعیت‪ ،‬بحران مشارکت‪ ،‬بحران توزیع‪ ،‬بحران‬
‫نفوذ و بحران یکپارچگی‪ .‬علت و منشأ بروز این بحرانها‪ ،‬ایجاد تناقض بین سه نشانگان و سه متغییر توسعه‬
‫سیاسی یعنی برابری‪ ،‬ظرفیت و انفکاک است‪ ،‬چه در درون نظام سیاسی یا در محیط پیرامون آن‪ ،‬به نحوی که‬
‫نهادهای موجود نمی توانند پاسخگوی آن باشند و نیاز به تغییر و راه حل هایی برای رفع بحرانها از طریق‬
‫نهادینه کردن امور‪ ،‬دستکاری های مقطعه ای‪ ،‬علم گرایی‪ ،‬به ویژه با نقش رهبران یا ائتالفی از رهبران است‪.‬‬
‫‪3|P a g e‬‬
‫‪ -۲‬نظریه وابستگی متقابل‪:‬‬
‫نظریه وابستگی متقابل ریشه ای در تفکر انترناسیونالیستی دارد که در آن امورجهان به طوری عینی در جهت‬
‫جهانی شدن است و وابستگی متقابل را در چهارمفهوم (قدرت‪ ،‬حساسیت‪ ،‬آسیب پذیری و تقارن) توضیح داشته‬
‫اند‪.‬‬
‫در وابستگی متقابل پیوند مستقیم و مثبت منافع دولت ها به شکل است که تغیر در موقعیت هردولت باعث تغیر در‬
‫همان موقعیت دولت های دیگر می شود‪ .‬هرقدر که وابستگی متقابل در حوزه اقتصادی افزایش میابد به همان‬
‫میزان موضوعات امنیتی به حاشیه رانده می شود‪.‬‬
‫ارتباطات و وابستگی متقابل در سیاست بین الملل نقش اساسی را بازی میکند مانند تجارت که افزایش آن باعث‬
‫افزایش هزینه های جنگ میشود و کشورها خودبخود از جنگ منصرف می شوند‪ ،‬ارتباطات و تعامالت اجتماعی‬
‫باعث همگرایی میشود و همگرائی از جنگ جلوگیری میکند(مشیرزاده‪ :۱۳۹۹ ،‬صص)‪.‬‬
‫‪ -۳‬نظریه نهاد گرائی نیولیبرال‪:‬‬
‫نظریه نهادگرایی نیو لیبرال بر مفروضات چون انارشیک بودن نظام بین الملل‪ ،‬عقالنی بودن دولت ها‪ ،‬فریب و‬
‫اغوا و عدم آگاهی از نیات دیگران مهمترین عوامل ناامنی است و نهادهای بین المللی می توانند اثرات انارشیک‬
‫بودن نظام بین الملل را خنثی نموده و بی اعتمادی را به اعتماد تبدیل نماید‪.‬‬
‫رابرت کهن مهمترین نظریه پرداز این نظریه میباشد که در سال (‪ )۱۹۷۸‬کتاب را بنام "قدرت و وابستگی‬
‫متقابل" نوشت و در این کتاب بیان داشته است که قدرت هژمون عامل تداوم وابستگی متقابل است و نظریه‬
‫وابستگی متقابل با نظریاست ریالیسم و موازنه قدرت در تقابل قرار دارد‪ ،‬در سال (‪ )۱۹۸۴‬کتاب دیگری تحت‬
‫عنوان "پس از هژمونی" همکاری و اختالف در نظام بین الملل را نوشته کرد که تاحدودی باورهایش تغیر می‬
‫یابد و در این کتاب مفروضات ریالیسم (انارشیک بودن نظام بین الملل‪ ،‬دولت های بازیگران اصلی روابط بین‬
‫الملل هستند‪ ،‬دولت های کنشگران یک پارچه و عقالنی هستند‪ ،‬برای دولت ها قدرت اهمیت دارد‪ ،‬میان ایجاد‬
‫رژیم ها و نهادهای بین المللی و قدرت ارتباط وجود دارد) را می پذیرد ولی راهی حل های رسیدن به صلح در‬
‫نظام بین الملل را از منظر ریالیسم قبول ندارد و به این باور است که نهادهای بین المللی می توانند اثرات انارشی‬
‫بودن نظام بین الملل را خنثی نموده ونظام بین الملل را صلح آمیز نمایند و نهادهای بین المللی می توانند در فقدان‬
‫قدرت هژمون تداوم دهندگان همکاری باشند‪.‬‬
‫نهادگرایی نیولیبرال به معنی رژیم ها و سازمانهای بین المللی است اما رژیم ها بیشتر بر قواعد و قوانین بین‬
‫المللی اطالق میشود که رفتار دولت ها را تنظیم میکند و سازمانهای بین المللی به عنوان بازوان اجرایی رژیم‬
‫های بین المللی شناخته میشوند‪ ،‬در قالب نهاد گرایی نیولیبرال میتوان به سه نظریه اشاره کرد که عبارت اند از‪:‬‬
‫الف‪ :‬کارکردگرایی‪ :‬میترانی مهمترین نظریه پرداز کارکردگرایی به این باور است که منشأ تعرضات سیاسی میان‬
‫دولت ها وجود شکاف های سیاسی است که نمی توان آنرا بر اساس توافق حقوقی از بین برد‪ ،‬صرف می توانیم‬
‫در مسایل اقتصادی بین کشورها همگرایی را به وجود آورد و در نهایت شکاف های سیاسی را کاهش داد‪.‬‬
‫ب‪ :‬نیوکارکردگرایی‪ :‬آنها به این باورداند که مسایل اقتصادی از مسایل سیاسی جدا نیست و غیر از دولت ها‪ ،‬دیگر‬
‫کنشگران نیز مستقأل و هم از طریق نفوذ در حکومت ها می توانند بر فرایند همگرایی تأثیرگذار باشند‪.‬‬
‫ج‪ :‬همگرایی‪ :‬همگرایی مستلزم نهادهای فراملی است که ایجاد میشوند و زمنیه همگرایی را فراهم می کند و در‬
‫کنار آن منافع گروهای ذینفع فروملی و رهبران نهادهای فراملی در گرو شکل گیری همگرائی است(مشیرزاده‪،‬‬
‫‪ :۱۳۹۹‬صص)‪.‬‬
‫‪ -۴‬نظریه صلح دموکراتیک‪:‬‬

‫‪4|P a g e‬‬
‫نظریه صلح دموکراتیک در اندیشه های کانت (صلح ابدی) ریشه دارد‪ ،‬از نظر کانت صلح ابدی امکان پذیر‬
‫است زیرا تعارض واقعی میان منافع ملتها وجود ندارد‪ ،‬دولت ها هستند که با مداخالت شان تعارض را ایجاد می‬
‫کنند‪ ،‬در رویکرد ساختاری فشارها‪ ،‬محدویت ها و کارکرد نهادها در دموکراسی ها عامل پیش گیری از جنگ‬
‫است‪ ،‬در رویکرد هنجاری‪ ،‬هنجارهای دموکراسی مردم را به گونه جامعه پذیر می سازد که تحمل مخالفین خود‬
‫را در کشور داشته باشد و زمینه های جنگ را ازبین ببرد‪ .‬و مبانی آن عبارت اند از‪ :‬احترام به آزادی‪ ،‬منشأ‬
‫مشترک و واحد قانون گذاری میان اقتدار اجرایی و تقنینی و برابری شهرواندان‪.‬‬
‫از نظر نظریه پردازان صلح دموکراتیک حکومت های لیبرالی طی (‪ )۲۰۰‬سال گذشته باهم نه جنگیده اند بنا‬
‫براین کنترول شهروندان برحکومت و هزینه های جنگ باعث میشود جنگ میان دولت ها منتفی شود اما الزم‬
‫است میان کشورها یک فدراسیون صلح ایجاد شود تا صلح را میان دولت های آزاد برقرار کند‪.‬‬
‫از نظر آنها نظام بین الملل انارشیک است ولی امکان تحول آن از طریق صلح دموکراتیک وجود دارد‪ ،‬در‬
‫ساختار دولت ها باید تغیر بیاید و دموکراتیک شوند تا فدرالیسم جهانی بوجود آمده‪ ،‬خیر سیاسی به خیراخالقی‬
‫مبدل و صلح تأمین گردد (مشیرزاده‪ :۱۳۹۹ ،‬صص)‪.‬‬
‫‪ -۵‬نظریه نیو واقع گرایی‪:‬‬
‫نظریه نیوواقع گرائی یا واقع گرایی ساختاری توسط "کنت والتز" در کتاب "نظریه سیاست بین الملل" در سال (‬
‫‪ )۱۹۷۹‬طرح شد‪ ،‬از نظر نیو واقع گرایان‪ ،‬ساختار نظام بین الملل تعیین کننده اصلی رفتار بازیگران است‪،‬‬
‫والتز در تبیین ساختار نظام بین الملل آنرا مجموعه ای از سه رکن که عبارت از دولتها‪ ،‬انارشی و توزیع توانایی‬
‫ها است‪ ،‬میداند و به دلیل ثابت بودن دو رکن اول نتیجه می گیرد که تغیرات ساختار محصول تغیر در توزیع‬
‫توانایی ها بوده و همین مسأله بر رفتار بازیگران در نظام بین الملل تأثیر می گذارد‪.‬این نظریه دربر گیرنده‬
‫گزارش های غیر تجربی است مثل مفاهیم‪ ،‬ساختار و کارکرد‪ ،‬بنأ به باور آن نظریه نمی تواند هرچیزی را در‬
‫مورد واقعیت بگوید بلکه نظریه مهمترین مسایل را در مورد واقعیت بازگویی می کند‪ ،‬نظریه استقرایی صرف‬
‫نیست و نه قیاسی محض‪ ،‬با استقرایی نمی توان به یقین رسید(مشیرزاده‪ :۱۳۹۹ ،‬صص)‪.‬‬
‫‪ -۶‬نظریه سازه انگاری‪:‬‬
‫نظریه پردازان سازه انگاری ایمانویل آدلر‪ ،‬مایکل بارنت‪ ،‬پیتر کاتزشتاین و الکساندر ونت به این باور هستند که‬
‫جنبه های مهم روابط بین المللی در نتیجه سرشت انسان یا دیگر ویژگی های اساسی سیاست جهانی نیست بلکه‬
‫آنها به طوری تاریخی و اجتماعی برساخته شده است‪.‬‬
‫الکساندر ونت در مقاله ای "انارشی آن است که حکومت ها باور می کنند" اصول و مبانی سازه انگاری را چنین‬
‫بیان میدارد‪:‬‬
‫الف‪ :‬قدرت و ساختار جوامع انسانی غالبأ به واسطه ایده ها و هنجارها شکل میگیرد و نه نیروهای مادی‪.‬‬
‫ب‪ :‬ساختار و کارگذار به صورت متقابل ساخته میشود‪ ،‬بازیگران سیاسی ساختار را تشکیل میدهد و ساختار‬
‫رفتار بازیگران را محدود می سازد‪.‬‬
‫ج‪ :‬قدرت معنوی مهمتر از قدرت مادی است زیرا قدرت مادی در قالب قدرت معنوی معنی پیدا می کند‪.‬‬
‫د‪ :‬هویت و منافع بازیگران در این سیستم ها براساس باورهای مشترک شکل می گیرد و نه طبیعت‪ ،‬هویت تعین‬
‫کننده منافع است و منافع رفتار ها را جهت میدهد‪.‬‬
‫از نظر سازه انگاران امنیت و ناامنی در نحوه تفکر بازیگران در مورد موضوعات و پدیده ها است‪ ،‬یعنی هرچه‬
‫ادراک بازیگران متناقض تر باشد میان آنهابی اعتمادی افزایش میابد و هرچه ادراک آنها مشابه باشد میان آنها‬
‫اعتماد افزایش میابد‪.‬‬

‫‪5|P a g e‬‬
‫رفتار دولت ها تابع آن چیزی است که فکر می کنند و تشخیص می کنند‪ ،‬نه انچه که قدرت انجام آنرا دارد‪ ،‬امنیت‬
‫و نا امنی بر میزان درک و فهم مشترک بازیگران از یکدیگر متکی است و امنیت با اعتماد و هنجارهای مشترک‬
‫به وجود می آید نه با موازنه قدرت و بازدارندگی‪.‬‬
‫الکساندر ونت بیان میدارد‪ :‬اگر امروز در دنیای زندگی می کنیم که روابط بر اساس قدرت شکل می گیرند و‬
‫خودیاری یک اصل است به خاطری روند است نه ساختار و این اصول را نمی توان از انارشی نتیجه گرفت‪،‬‬
‫سیاست بازی قدرت ها و خودیاری نهادهای انارشی هستند و نه ویژگی های ضروری‪ ،‬انارشی آن است که‬
‫حکومت ها باور می کند(ه‍ادي‍ان‌‪ :)۱۳۸۲ ‌،‬صص)‪.‬‬
‫‪ -۷‬نظریه مکتب امنیتی کشورهای جهان سوم‪:‬‬
‫مهمترین نظریه پردازان این مکتب عبارت اند از توماس‪ ،‬محمدایوب‪ ،‬راب واکر‪ ،‬ایدوارد‪ ،‬آ آذر‪ ،‬چینگ گونگ‬
‫مونگ‪ ،‬آنها به این باور هستند که نظریه های ریالیستی نمی تواند وضعیتی امنیتی در جهان سوم را تبیین و تحلیل‬
‫نماید‪.‬‬
‫از نظر توماس مهمترین عوامل نا امنی در کشورهای جهان سوم نأشی از ضعف نسبی در استقالل سیاسی و‬
‫آسیب پذیری داخلی است و از انظر محمد ایوب مسایل امنیتی در جهان سوم بیشتر نأشی از فرایند شکل گیری‬
‫دولت میباشد‪.‬‬
‫از نظر آنها مهمترین سوال این است که آیا استفاده از امنیت ملی در جهان سوم مناسب است یا خیر در پاسخ به‬
‫این سوال آنها دو معیار را در نظر گرفته اند‪:‬‬
‫الف‪ :‬ماهیت حکومت (انسجام اجتماعی و سیاسی)‪.‬‬
‫ب‪ :‬ماهیت محیط امنیتی (متقارن‪ ،‬نا متقارن و فراملی)‪.‬‬
‫از نظر لیتل حکومت ها بر اساس انسجام اجتماعی و سیاسی به سه دسته تقسیم می شوند‪:‬‬
‫الف‪ :‬حکومت یک پارچه (ایده حکومت فراگیر‪ ،‬مشروعیت باال و حفظ قدرت آسان است)‪.‬‬
‫ب‪ :‬حکومت چند پارچه (ایده حکومت چند پارچه‪ ،‬مشروعیت چندپارچه و حفظ قدرت با سلطه امکان پذیر است‪.‬‬
‫ج‪ :‬حکومت های دست خوش بی نظمی(حکومت های چندپارچه هرموقع که وضعیت امنیتی در آن خرابتر شود‬
‫به حکومت های دست خوش بی نظمی تبدیل می شوند و ویژگی آنها این است که هرلحظه احتمال جنگ داخلی و‬
‫تجزیه کشور وجود دارد‪.‬‬
‫از نظر لیتل کشورهای جهان سوم اکثرأ از جمله حکومت های چندپارچه و دست خوش بی نظمی هستند و محیط‬
‫امنیتی آنها نامتقارن است که برای تأمین امنیت خود با نیروهای فراملی ائتالف می کند‪.‬‬
‫سه چیز میتواند امنیت کشورهای جهان سوم را تأمین کند‪:‬‬
‫الف‪ :‬ظرفیت سیاسی (به هرمیزانی که مشروعیت سیاسی و یکپارچگی سیاسی باال باشد امنیت بهترتأمین میگردد‪.‬‬
‫ب‪ :‬به هر میزانی که ایده حکومت فراگیر و تصمیم گیری جامع باشد به همان میزان امنیت آن تأمین است‪.‬‬
‫ج‪ :‬به هرمیزانی که نحوه اجرأ انعطاف پذیر و قاطع تر باشد‪ ،‬توان سیاسی باال و امنیت آن بیشتر تأمین است‪،‬‬
‫تقویت ارتش و ساخت سالح در مرحله دوم قراردارد و عوامل تهدید کننده در جهان سوم بیش از آنکه خارجی‬
‫باشد داخلی است(مشیرزاده‪ :1399 ،‬صص)‪.‬‬
‫‪ -۸‬نظریه فراملی گرائی‪:‬‬
‫نظریه پردازان فرا ملی گرایی به این باور هستند که با ظهور کنشگران جدید در عرصه بین المللی همچون‬
‫شرکت های چندملیتی‪ ،‬گروه های انقالبی‪ ،‬اتحادیه های صنفی و شبکه های علمی و حتی افراد امکان تحول در‬
‫نظام بین الملل وجود دارد‪ ،‬با وجودیکه کنشگران جدید کنترول دولت ها را در بخش های اقتصادی‪ ،‬خدماتی و‬

‫‪6|P a g e‬‬
‫تجارتی محدود میسازد ولی این کنشگران می توانند مؤجب تغییر در سیاست بین الملل گردند مانند تغییرات‬
‫نگرشی‪ ،‬پیشبرد کثرت گرائی و ایجاد وابستگی و وابستگی متقابل مثل اتحادیه اروپا که این وابستگی باعث از‬
‫بین رفتن انارشی در نظام بین الملل میشود و جنگ از بین میرود‪.‬‬
‫به باور منیزباخ و همکارانش که ادامه دهندگان نظریه فراملی گرائی هستند‪ ،‬ما به عصر پسابین المللی (جهانی‬
‫شدن) وارد شده ایم که در آن مرزهای سیاسی نفوذپذیر گردیده‪ ،‬اهمیت فواصل فزیکی کاهش یافته‪ ،‬قدرت های‬
‫بزرگ که بقای شان تضمین است در جستجوی منافع هستند و کشورهای ضعیف در جستجوی بقا میباشند و‬
‫هویت جدیدی بجای هویت ملی ظهور کرده است(مشیرزاده‪ :1399 ،‬صص)‪.‬‬

‫‪ -۹‬نظریه توسعه نیافتگی‪:‬‬


‫فرانک نخست به انتقاد از نظریه نوسازی پرداخت و ضعف مکتب نوسازی در ارائه یک الگوی توسعه درون‬
‫گرا در جهان سوم را بیان کرد؛ به اعتقاد فرانک‪ ،‬جهان سومی ها نمی توانند راه غرب را بروند‪ ،‬زیرا غرب‬
‫تجربه استعمار ندارد؛ در حالی که عامل توسعه نیافتگی جهان سوم‪ ،‬استعمار است‪ .‬استعمارگران با انتقال مازاد‬
‫اقتصاد جهان سومی ها‪ ،‬چرخه رشد را در آن کشورها معکوس کردند‪ .‬فرانک همچنین معتقد بود که توسعه‬
‫متروپل های ملی به موقعیت اقتصادی آن ها مشروط است‪ .‬قمرها در صورتی به توسعه می رسند که پیوندشان‬
‫را با متروپل حفظ کنند و با رها شدن متروپل از بحران‪ ،‬توسعه قمرها متوقف می شود‪ .‬عقب مانده ترین مکان‬
‫های جهان سوم‪ ،‬نزدیکترین پیوند را با متروپل داشتند(مشیرزاده‪ :۱۳۹۹ ،‬صص)‪.‬‬
‫چارچوب نظری‪:‬‬
‫چارچوب نظری که در این تحقیق مورد تمرکز و توجه اساسی قرار دارد نظریه های بحرانها‪ ،‬سازه انگاری‪،‬‬
‫صلح دموکراتیک و نیوواقع گرائی میباشد‪.‬‬
‫نظریه بحرانها که توسط نویسندگانی چون بایندر‪ ،‬واینر‪ ،‬کلمن‪ ،‬وربا و پای در اثر معروف «بحرانها و توالی ها‬
‫در توسعه سیاسی» مطرح شده است‪ ،‬با توجه به تاریخ جوامع غربی و اروپایی‪ ،‬شش بحران را که به توالی در‬
‫آن جوامع به تدریج رخ داده است و نظام های سیاسی شان توانسته اند آنها را حل و رفع کنند‪ ،‬از هم تفکیک و‬
‫شناسایی کرده اند‪ ،‬که عبارت اند از‪ :‬بحران هویت‪ ،‬بحران مشروعیت‪ ،‬بحران مشارکت‪ ،‬بحران توزیع‪ ،‬بحران‬
‫نفوذ و بحران یکپارچگی‪ .‬علت و منشأ بروز این بحرانها‪ ،‬ایجاد تناقض بین سه نشانگان و سه متغییر توسعه‬
‫سیاسی یعنی برابری‪ ،‬ظرفیت و انفکاک است‪ ،‬چه در درون نظام سیاسی یا در محیط پیرامون آن‪ ،‬به نحوی که‬
‫نهادهای موجود نمی توانند پاسخگوی آن باشند و نیاز به تغییر و راه حل هایی برای رفع بحرانها از طریق‬
‫نهادینه کردن امور‪ ،‬دستکاری های مقطعه ای‪ ،‬علم گرایی‪ ،‬به ویژه با نقش رهبران یا ائتالفی از رهبران است‪.‬‬
‫نظریه پردازان سازه انگاری ایمانویل آدلر‪ ،‬مایکل بارنت‪ ،‬پیتر کاتزشتاین و الکساندر ونت به این باور هستند که‬
‫جنبه های مهم روابط بین المللی در نتیجه سرشت انسان یا دیگر ویژگی های اساسی سیاست جهانی نیست بلکه‬
‫آنها به طوری تاریخی و اجتماعی برساخته شده است‪.‬‬
‫الکساندر ونت در مقاله ای "انارشی آن است که حکومت ها باور می کنند" اصول و مبانی سازه انگاری را چنین‬
‫بیان میدارد‪:‬‬
‫الف‪ :‬قدرت و ساختار جوامع انسانی غالبأ به واسطه ایده ها و هنجارها شکل میگیرد و نه نیروهای مادی‪.‬‬
‫ب‪ :‬ساختار و کارگذار به صورت متقابل ساخته میشود‪ ،‬بازیگران سیاسی ساختار را تشکیل میدهد و ساختار‬
‫رفتار بازیگران را محدود می سازد‪.‬‬
‫ج‪ :‬قدرت معنوی مهمتر از قدرت مادی است زیرا قدرت مادی در قالب قدرت معنوی معنی پیدا می کند‪.‬‬
‫‪7|P a g e‬‬
‫د‪ :‬هویت و منافع بازیگران در این سیستم ها براساس باورهای مشترک شکل می گیرد و نه طبیعت‪ ،‬هویت تعین‬
‫کننده منافع است و منافع رفتار ها را جهت میدهد‪.‬‬
‫از نظر سازه انگاران امنیت و ناامنی در نحوه تفکر بازیگران در مورد موضوعات و پدیده ها است‪ ،‬یعنی هرچه‬
‫ادراک بازیگران متناقض تر باشد میان آنهابی اعتمادی افزایش میابد و هرچه ادراک آنها مشابه باشد میان آنها‬
‫اعتماد افزایش میابد‪.‬‬
‫رفتار دولت ها تابع آن چیزی است که فکر می کنند و تشخیص می کنند‪ ،‬نه انچه که قدرت انجام آنرا دارد‪ ،‬امنیت‬
‫و نا امنی بر میزان درک و فهم مشترک بازیگران از یکدیگر متکی است و امنیت با اعتماد و هنجارهای مشترک‬
‫به وجود می آید نه با موازنه قدرت و بازدارندگی‪.‬‬
‫الکساندر ونت بیان میدارد‪ :‬اگر امروز در دنیای زندگی می کنیم که روابط بر اساس قدرت شکل می گیرند و‬
‫خودیاری یک اصل است به خاطری روند است نه ساختار و این اصول را نمی توان از انارشی نتیجه گرفت‪،‬‬
‫سیاست بازی قدرت ها و خودیاری نهادهای انارشی هستند و نه ویژگی های ضروری‪ ،‬انارشی آن است که‬
‫حکومت ها باور می کند(ه‍ادي‍ان‌‪ :)۱۳۸۲ ‌،‬صص)‪.‬‬
‫نظریه صلح دموکراتیک در اندیشه های کانت (صلح ابدی) ریشه دارد‪ ،‬از نظر کانت صلح ابدی امکان پذیر است‬
‫زیرا تعارض واقعی میان منافع ملتها وجود ندارد‪ ،‬دولت ها هستند که با مداخالت شان تعارض را ایجاد می کنند‪،‬‬
‫در رویکرد ساختاری فشارها‪ ،‬محدویت ها و کارکرد نهادها در دموکراسی ها عامل پیش گیری از جنگ است‪،‬‬
‫در رویکرد هنجاری‪ ،‬هنجارهای دموکراسی مردم را به گونه جامعه پذیر می سازد که تحمل مخالفین خود را در‬
‫کشور داشته باشد و زمینه های جنگ را ازبین ببرد‪ .‬و مبانی آن عبارت اند از‪ :‬احترام به آزادی‪ ،‬منشأ مشترک و‬
‫واحد قانون گذاری میان اقتدار اجرایی و تقنینی و برابری شهرواندان‪.‬‬
‫از نظر نظریه پردازان صلح دموکراتیک حکومت های لیبرالی طی (‪ )۲۰۰‬سال گذشته باهم نه جنگیده اند بنا‬
‫براین کنترول شهروندان برحکومت و هزینه های جنگ باعث میشود جنگ میان دولت ها منتفی شود اما الزم‬
‫است میان کشورها یک فدراسیون صلح ایجاد شود تا صلح را میان دولت های آزاد برقرار کند‪.‬‬
‫از نظر آنها نظام بین الملل انارشیک است ولی امکان تحول آن از طریق صلح دموکراتیک وجود دارد‪ ،‬در‬
‫ساختار دولت ها باید تغیر بیاید و دموکراتیک شوند تا فدرالیسم جهانی بوجود آمده‪ ،‬خیر سیاسی به خیراخالقی‬
‫مبدل و صلح تأمین گردد (مشیرزاده‪ :۱۳۹۹ ،‬صص)‪.‬‬
‫نظریه نیوواقع گرائی یا واقع گرایی ساختاری توسط "کنت والتز" در کتاب "نظریه سیاست بین الملل" در سال (‬
‫‪ )۱۹۷۹‬طرح شد‪ ،‬از نظر نیو واقع گرایان‪ ،‬ساختار نظام بین الملل تعیین کننده اصلی رفتار بازیگران است‪،‬‬
‫والتز در تبیین ساختار نظام بین الملل آنرا مجموعه ای از سه رکن که عبارت از دولتها‪ ،‬انارشی و توزیع توانایی‬
‫ها است‪ ،‬میداند و به دلیل ثابت بودن دو رکن اول نتیجه می گیرد که تغیرات ساختار محصول تغیر در توزیع‬
‫توانایی ها بوده و همین مسأله بر رفتار بازیگران در نظام بین الملل تأثیر می گذارد‪.‬این نظریه دربر گیرنده‬
‫گزارش های غیر تجربی است مثل مفاهیم‪ ،‬ساختار و کارکرد‪ ،‬بنأ به باور آن نظریه نمی تواند هرچیزی را در‬
‫مورد واقعیت بگوید بلکه نظریه مهمترین مسایل را در مورد واقعیت بازگویی می کند‪ ،‬نظریه استقرایی صرف‬
‫نیست و نه قیاسی محض‪ ،‬با استقرایی نمی توان به یقین رسید(مشیرزاده‪ :۱۳۹۹ ،‬صص)‪.‬‬
‫فرضیه اصلی تحقیق‬
‫روابط بین الملل مستلزم شناسایی یک دولت بر مبنای حقوق و قوانین بین الملل از جانب کشور های جهان‬
‫میباشد‪ ،‬یعنی تا زمانی که یک دولت از جانب کشورهای جهان به رسمت شناخته نه شود‪ ،‬روابط حقوقی و سیاسی‬
‫دوجانبه ای الزم را برقرار کرده نمی توانند‪ ،‬بنا بر این ثبات سیاسی افغانستان زمینه اعتماد و اعتبار بین‬
‫‪8|P a g e‬‬
‫افغانستان و کشورهای جهان را فراهم می کند و این اعتماد و اعتبار باعث می شود تا بر مبنای حقوق و قوانین‬
‫بین المللی‪ ،‬تعامالت و روابط بین المللی سیاسی‪-‬حقوقی بین افغانستان و سایر کشورهای جهان شکل گیرد‪.‬‬

‫فرضیه اول فرعی‬


‫ثبات سیاسی در افغانستان مستلزم حل بحران های هویت‪ ،‬مشروعیت‪ ،‬مشارکت‪ ،‬نفوذ‪ ،‬توزیع و یکپارچگی و‬
‫مستلزم اراده مستحکم نخبگان‪ ،‬دولت مردان‪ ،‬بسیج منابع و امکانات برای فراهم کردن بستر و محیط امن و آرام‬
‫برای تمامی فعالیت های بشری در پرتو اعتقادات دینی و ارزش های جامعه افغانی میباشد‪ ،‬بنا بر این امارت‬
‫اسالمی از طریق حل این بحرانها و و موارد فوق الذکر می تواند به ثبات سیاسی در افغانستان دست یابد‪.‬‬
‫فرضی دوم فرعی‬
‫ثبات سیاسی به معنای منظم بودن جریان تعامالت سیاسی است‪ ،‬ثبات در نهادمندی سیاسی تحقق می پذیر و‬
‫همچنان گفته می توانیم ثبات سیاسی مساوی با قاعده مندی است‪ ،‬به عبارت دیگر ثبات سیاسی به معنی قابل پیش‬
‫بینی بودن رفتار سیاسی در آینده میباشد و کشور با ثبات کشوری است که در آن حکومت از طریق انتخابات آزاد‬
‫برگزیده شده باشد و بر اساس قانون حکومت کند‪ ،‬همچنان ثبات سیاسی را به صورت پیوستگی یا تداوم یک نوع‬
‫سیستم سیاسی خاص تعریف کرده می توانیم‪.‬‬
‫فرضی سوم فرعی‬
‫قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای از گذشته های دور در مسایل سیاسی و بی ثباتی سیاسی افغانستان دخیل‬
‫بوده و میباشند‪ ،‬منجمله همسایگان افغانستان (پاکستان و ایران)‪ ،‬روسیه‪ ،‬چین و هند قدرت های منطقه ای هستند‬
‫که همیشه در قبال مسائل سیاسی‪ ،‬اقتصادی‪ ،‬فرهنگی و اجتماعی افغانستان سیاست‪ ،‬اقدامات و تحرکات‬
‫مغرضانه‪ ،‬استعمارگرانه و مخربانه را روی دست گرفته اند‪ .‬قدرت های فرامنطقه ای (کشورهای اروپایی‪،‬‬
‫ایاالت متحده امریکا و دیگر کشورها) همچنان در قبال مسائل سیاسی افغانستان دست به اقدامات استعمارگرانه و‬
‫مخربانه زده اند و همواره این روال ادامه دارد‪ ،‬بنا بر این طوریکه قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای در‬
‫بحرانها‪ ،‬اشغال و بی ثباتی سیاسی افغانستان نقش دراند‪ ،‬همان طور اگر امارت اسالمی بتواند تعادل و توازن‬
‫ارتباطات سیاسی‪-‬حقوقی و اقتصادی را با این کشورها و قدرت ها براقرار نماید‪ ،‬می توانند نقش سازنده را در‬
‫ثبات سیاسی افغانستان داشته باشند‪.‬‬

‫منابع‪:‬‬
‫الف‪ :‬کتاب ها‪:‬‬
‫‪ -۱‬اونیل‪ ،‬پاتریک (‪ .)۱۳۸۶‬مبانی سیاست تطبیقی‪ ،‬ترجمه ترابی‪ ،‬سعیدمیر‪ ،‬تهران‪ :‬نشر قومس‪.‬‬
‫بشیریه‪ ،‬حسین (‪ .)۱۳۸۶‬عقل در سیاست‪ ،‬تهران‪ :‬نشر نگاه معاصر‪.‬‬

‫‪9|P a g e‬‬
‫‪ -۲‬تاجیک‪ ،‬محمد رضا (‪ .)۱۳۸۳‬جهانی شدن و هویت‪ ،‬هویت ملی و جهانی شدن‪ ،‬تهران‪ :‬نشر موسسه تحقیقات‬
‫و توسعه علوم انسانی‪.‬‬
‫‪ -۳‬تودارو‪ ،‬مایکل (‪ .)۱۳۸۶‬جامعه شناسی توسعه‪ ،‬ترجمه‪ :‬فرجار‪ ،‬غالم علی‪ ،‬زکیا‪ ،‬مصطفی و غفاری‪ ،‬غالم‬
‫رضا‪ ،‬تهران‪‌:‬انتشارات کیهان‪.‬‬
‫‪ -۴‬جنکینز‪ ،‬ریچارد (‪ .)۱۳۸۱‬هویت اجتماعی‪ ،‬ترجمه‪ :‬احمدی‪ ،‬تورج یار‪ ،‬تهران‪ :‬نشر شیرازه‪.‬‬
‫‪ -۵‬رحمانی‪ ،‬محمدشریف‪ .)۱۳۹۰( ،‬اسالمی سیاست پوهنه‪ ،‬چاپ ششم‪ .‬افغانستان‪.‬‬
‫‪ -۶‬صافی‪ ،‬ودیر‪ ،‬حقوق بین الملل عمومی‪ ،‬ناشر‪ :‬انتشارات سعید‪ ،‬سال چاپ ‪.۱۳۸۹‬‬
‫‪ -۷‬علی‪ ،‬رضایی ( ‪ .)۱۳۹۶‬بحران هویت ازدیدگاه روانشناسی‪ ،‬افغانستان‪.‬‬
‫‪ -۸‬قرضاوی‪ ،‬یوسف (‪ .)۱۳۸۱‬فقه سیاسی‪ ،‬ترجمه سلیمی‪ ،‬عبدالعزیز‪ ،‬تهران‪ :‬نشر احسان‪.‬‬
‫‪ -۹‬معین‪ ،‬محمد (‪ .)۱۳۷۹‬فرهنگ فارسی‪ ،‬جلد (‪ ،)۴‬تهران‪ :‬نشر امیر کبیر‬
‫‪ -۱۰‬مصفا‪ ،‬نسرین (‪ .)۱۳۷۵‬مشارکت سیاسی زنان در ایران‪ ،‬تهران‪ ،‬وزارت امورخارجه‪.‬‬
‫‪ -۱۱‬موثقی‪ ،‬سیداحمد (‪ .)۱۳۹۱‬نوسازی و توسعه سیاسی‪ ،‬تهران‪ :‬نشر میزان‪.‬‬
‫‪ -۱۲‬نذیر‪ ،‬دادمحمد (‪ .)۱۳۹۴‬حقوق جزای عمومی اسالم‪ ،‬چاپ‪ ،‬مطبعه الفاروق‪ ،‬کابل‪ :‬ناشر انتشارات حامد‬
‫رسالت‪.‬‬
‫‪ -۱۳‬هانتینگتون‪ ،‬ساموئل (‪ .)۱۳۷۵‬سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی‪ ،‬ترجمه‪ ،‬ثالثی‪ ،‬محسن‪ ،‬تهران‪،‬‬
‫نشر علم‪.‬‬
‫ب‪ :‬مقاالت‪:‬‬
‫‪ -۱۴‬حسینی‪ ،‬سیدحسین (‪ .)۱۳۸۵‬بحران چیست و چگونه تعریف می شود‪ ،‬فصلنامه امنیت‪ ،‬سال پنجم شماه (‪۱‬و‬
‫‪ ،)۲‬ایران‪.‬‬
‫‪ -۱۵‬رجب‪ ،‬ابراهیم آ (‪ .)۱۳۷۱‬اسالم و توسعه‪ ،‬ترجمه‪ :‬اعظم‪ ،‬علی و بیگی‪ ،‬محمد‪ ،‬فرهنگ توسعه شهریور‪،‬‬
‫شماره (‪.)۱‬‬
‫‪ -۱۶‬ساندرزو دیوید (‪ .)۱۳۸۰‬الگوهای بی ثباتی‪ ،‬ترجمه پژوهشکده مطالعات راهبردی‪ ،‬تهران‪ ،‬نشر‪:‬‬
‫پژوهشکده مطالعات راهبردی‪.‬‬
‫‪ -۱۷‬سریع القلم‪ ،‬محمود (‪ .)۱۳۷۸‬ثبات سیاسی و توسعه سیاسی‪ ،‬فصلنامه اطالعات سیاسی‪-‬اقتصادی‪ ‌،‬شماره‬
‫‪.۱۴۶-۱۴۵‬‬
‫‪ -۱۸‬قریشی‪ ،‬فردین (‪ .)۱۳۸۱‬جهانی شدن و تحول در تصور ما از خویشتن‪ ،‬فصلنامه مطالعات ملی‪ ،‬شماره (‬
‫‪ :)۱۱‬تهران‪.‬‬
‫‪ -۱۹‬مازور‪ ،‬گرهارد (‪ .)۱۳۶۷‬بحران چیست و چه وقت بروز می کند‪ ،‬ترجمه آذرنگ‪ ،‬عبدالحسین‪ ،‬کیهان‬
‫فرهنگی‪ ،‬سال پنجم‪ ،‬شماره (‪ :)۳‬تهران‪.‬‬
‫‪ -۲۰‬مشیرزاده‪ ،‬حمیرا و ابراهیمی‪ ،‬نبی هللا (‪ .)۱۳۹۰‬تحول مفاهیم در روابط بین الملل «مجموعه مقاالت» ناشر‪:‬‬
‫پژوهشکده مطالعات راهبردی‪ ،‬تهران‪.‬‬
‫‪ -۲۱‬موثقی‪ ،‬سیداحمد (‪ .)۱۳۹۰‬بررسی تأثیر ثبات سیاسی بر توسعه سیاسی‪ ‌،‬فصلنامه سیاست‪ ،‬دوره ‪ ،۴۱‬شماره‬
‫(‪ )۳‬نشر‪ :‬مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی‬
‫‪ -۲۲‬گیوی‪ ،‬حسین بشیری (‪ .)۱۳۹۲‬بررسی تأثیرات مشارکت سیاسی بر توسعه سیاسی‪ ،‬مجله مطالعات‬
‫اجتماعی ایران‪ ،‬سال ششم (‪ :)۱‬تهران‪.‬‬
‫منابع به زبان انگلیسی‪:‬‬
‫‪10 | P a g e‬‬
1- Ake, Claude (1874). Modernization and Political Instability, World Politics, V. 26,
N.4.
2- Binder, Leonard, Islamic Liberalism: A Critique of Development Ideologies, Chicago
& London: The University of Chicago Press.
3- Binder, Leonard, James S. Coleman, Joseph La Palombara, Lucian W. pye, Sidney
Verba, and Myron Weiner, Crises and Sequences in Political Development, Princeton
& New Jersey, Princeton University Press.
4- Lustic, Ian (1979). Stability in Deeply Divided Societies, World Politics, V. 31, N. 3.
5- Pin, Jong (2009). On the Measurement of Political Instability and Its Impact on
Economic Growth, European Journal of Political Economy, V. 25.
6- Pye, Lucian W, Aspects of Political Development, 3rd ed, Boston & Toronto: Little,
Brown and Company.
7- Pye, Lucian and Sidney Verba (ed.s), Political Culture and Political Development,
Princeton & New Jersey: Princeton University Press.

11 | P a g e

You might also like