Professional Documents
Culture Documents
1
اصول و مبانی دموکراسی /استاد نوید
گفتار اول:
گذار به دموکراسی
2
اصول و مبانی دموکراسی /استاد نوید
.2پرسش دوم ،جامعه شناختی و پاسخ به آن نیز جامعه شناختی است :با فرض اینکه بپذیریم
دموکراسی ،مطلوب است پرسشی که وجود دارد این است که چگونه می توان به آن دست
یافت؟ در پاسخ به این پرسش ،مطالب زیر بیان می شوند :تعریف گذار ،جوامع ماقبل گذار،
جوامع در حال گذار و جوامع مابعد گذار؛ شرایط گذار ،انواع یا شیوه های گذار و مراحل
گذار.
یکم:
تعریف گذار ،تعریف جوامع ماقبل گذار ،جوامع درحال گذار و جوامع مابعد گذار :گذار
به وضعیتی اطالق می شود که در آن ،ساختار ماقبل دموکراتیک و ارزشهای آن ،متزلزل
شده است و ارزشهای دموکراتیک ،در آستانه ورود به جامعه هستند اما هنوز نهادینه نشده
ان د ،جوامع درحال گذار از جمله افغانستان نیزچنین حالتی دارند .در جوامع ماقبل گذار،
ارزشهای سنتی و ماقبل دموکراتیک کامال مسلط اند و ارزشهای دموکراتیک هیج
مشروعیتی ندارند؛ اما در جوامع مابعد دموکراتیک ،به میزان زیادی ارزشهای سنتی وماقبل
دموکراتیک مشروعیت خویش را از دست داده اند و در عوض ،ارزشهای مدرن و
دموکراتیک نهادینه شده اند.
دوم:
شرایط گذار به دموکراسی :راجع به شرایط گذار به دموکراسی سه دسته نظرایات زیر وجود
دارند:
.1نظریه های کالسیک گذار تا قبل از :1891این دسته نظرایات ،برای گذار به
دموکراسی معتقد به پیدایش شرایط ساختاری ،کالن ،بلند مدت و زمان بر هستند
مانند :وجود درجه ی از توسعه اقتصادی ،پیدایش طبقه متوسط جدید ،پیدایش
جامعه مدنی نسبتا قوی ،نیرومندی فرهنگ سیاسی دموکراتیک ،گسترش شهر
نشینی ،آموزش و ارتباطات ،وجود شرایط تاریخی خاص( تجربه بحرانهای
3
اصول و مبانی دموکراسی /استاد نوید
الزم به ذکر است که مهم ترین نمایندگان هریک ازنظریات فوق ،افراد زیرهستند:
دوتوکویل ،مارتین لیپسیت ،وربا و برینگتون مور درگروه اول ،ساموئیل هانتینگتون
و فلیپ اشمیتر درگروه دوم و خوان لینز وآلفرد استپان درگروه سوم قرار دارند.
در افغانستان نه شرایط ساختاری گذار به دموکراسی فراهم است و نه کارگزاران
ونخبگان دموکراتیک حضور دارند.
سوم:
انواع یا شیوه های گذار به دموکراسی :با توجه به اینکه گذار از باال باشد یا از پایین ،خشونت بار
باشد یا مسالمت آمیز ،بیرونی باشد یا داخلی ،شش نوع گذار زیر را می توان مطرح کرد؛ به
عبارت دیگر ،گذار به دموکراسی درمرحله نخست به سه نوع تقسیم می شود :گذار یا از باال به
پایین توسط نخبگان حاکم است یا ازپایین به باال توسط شهروندان و نیروهای اجتماعی( که
هردوی اینها داخلی هستند) و یا از بیرون ،توسط نیروی خارجی که بر کشور خاصی مورد نظر،
4
اصول و مبانی دموکراسی /استاد نوید
تحمیل می شود .هریک از این سه نوع گذار ،یا مسالمت آمیز است یاخشونت بار ،که مجموعا
شش نوع می شوند:
.1گذار از باال به پایین توسط نخبگان حاکم به صورت مسالمت آمیز :این نوع گذار
توسط نخبگان حاکم از طریق یک پیمان یا قرار داد اجتماعی صورت می گیرد .در
افغان ستان ،امان اهلل خان( تنها شاهزاده دموکرات در این کشور) می خواست از این
طریق کشور را به دموکراسی سوق دهد.گرچند او اهداف دموکراتیک و مدرن داشت
اما بنا به دالیل زیر نتوانست موفق شود :برداشت وی ازمدرنیته و دنیای مدرن
سطحی بود ،در یک جامعه به شدت سنتی او قبل از اینکه دغدغه افکار و اندیشه
های مدرن داشته باشد دغدغه ظواهر مدرن داشت ،قبل از اینکه یک ارتش نیرومند
داشته باشد خود را در دو جبهه داخلی( علیه نیرو های به شدت سنتی و محافظه
کار مانند خوانین ،سران قبایل ،بنیاد کرا ها و )...و خارجی( علیه ابرقدرت آن زمان
یعنی ا نگلستان) درگیر ساخت که به لحاظ تاکتیکی اشتباه بزرگی بود .به لحاظ
تاریخی در سطح جهان نیز می توان انقالب شکوهمند انگلیس در سال 1899را در
زمره گذار به دموکراسی از باال به پایین به صورت مسالمت آمیز قلمداد کرد.
.2گذار از باال به پایین توسط نخبگان حاکم به صورت خشونت بار :این نوع گذار ،از
طریق تحمیل قدرت بخش از نخبگان ،بر بخش دیگر صورت می گیرد( مانند کودتا
های دموکراتیک)؛ شاید رفتار سیاسی کمال اتا ترک در ترکیه را بتوان در این قالب
قرار داد.
.3گذار از پایین به باال توسط شهروندان و نیرو های اجتماعی به صورت مسالمت آمیز:
این نوع گذار از طریق مبارزات مدنی نیرو های اجتماعی صورت می گیرد که
سرانجام ،سران حکومت را وادار به رفرم و اصالحات دموکراتیک می کنند.
.4گذار از پایین به باال توسط شهروندان و نیرو های اجتماعی به صورت خشونت بار:
مانند انقالب های دموکراتیک نظیر آنچه که در فرانسه و امریکا اتفاق افتاد .از منظر
منطق سیاست و قدرت( انقالب های خونین که حرکتی است از پایین به باال) ،غالبا
به باز تولید استبداد گذشته ختم می شوند و تنها شکل استبداد را عوض می کنند
5
اصول و مبانی دموکراسی /استاد نوید
که می توان به نمونه های تاریخی آن نیز اشاره کرد مانند انقالبهای اکتبر روسیه
توسط لنین درسال ،1811انقالب چین در سال 1848توسط مائو و سایر انقالبهای
غیر دموکراتیک .انقالبهای دموکراتیک یک استثنا محسوب می شوند ودر صورتی به
وقوع خواهند پیوست که کارگزاران اصلی آنها از فرهنگ و ایدئولوژی دموکراتیک بر
خوردار باشند.
.5گذار از بیرون توسط نیروی خارجی به صورت مسالمت آمیز :این نوعی از گذار به
گونه ی است که یک قدرت و یا نیروی خارجی ،با استفاده از ابزار های اقتصادی(
مانند صندوق بین المللی پول ،بانک جهانی سازمان تجارت جهانی و تحریم ها)،
سیاسی( مانند حمایت از روشنفکران ،گروهها و سازمانهای خاص در کشور مورد
نظر) و تبلیغاتی که در اختیار دارد ازطرق مسالمت آمیز ،دولت مورد نظر را وادار
به رفرم و اصالحات دموکراتیک می کند .این در حالی است که زمینه های داخلی
گذاربه دموکراسی به لحاظ به لحاظ فرهنگی و سیاسی ،در کشور مورد نظر ،کامال
منتفی است.
.8گذار از بیرون تو سط نیروی خارجی به شیوه خشونت بار :در این نوعی از گذار،
زمینه داخلی صعود به دموکراسی آماده نیست و تمام راههای مسالمت آمیز نیز
مسدود است در نتیجه ،گذار به دموکراسی توسط یک نیروی خارجی به عنوان یک
پروژه بر کشور مورد نظر ،تحمیل می شود .چناچه بعد از جنگ جهانی دوم ،گذار به
دموکراسی از بیرون توسط کشور های پیروز ،بر کشور های آلمان غربی ،جاپان و
کره جنوبی تحمیل شد؛ و همچنین بعد از یازده سپتامبر 2111گذار یاد شده ،بر
عراق و افغانستان از سوی مجامع جهانی به ویژه امریکا تحمیل گردید در نتیجه،
نظام های استبدادی و ماقبل دموکراتیک فرو پاشید و نظامهای سیاسی جدیدی
پایه ریزی گردید .الزم به ذکر است که نظامهای سیاسی موجود در شرایط فعلی در
عراق و افغانستان ،شبه دموکراتیک هستند نه دموکراتیک و نه کامال استبدادی،
چون نهاد های دموکراتیک مانند پارلمان ،تفکیک قوا ،انتخابات و ...در دو کشور یاد
6
اصول و مبانی دموکراسی /استاد نوید
شده وجود دارند اما همه ی آنها جنبه سمبولیک دارند و تا هنوز نهادینه نشده اند و
فرهنگ سیاسی نیز با آنها بیگانه است.
چهارم:
مراحل گذار به دموکراسی:
.1شکست و فرو پاشی ایدئولوژی و نظام سیاسی اقتدار گرا( هم به لحاظ سخت افزاری و هم به
لحاظ نرم افزاری).
.2تأسیس ساختار و نظام سیاسی دموکراتیک( از طریق توافق کلی نخبگان و کارگزاران سیاسی).
.3تحکیم و نهادینه کردن ساختار و نظام سیاسی دموکراتیک( با نفی گفتمان قومی -قبیله ی و
عبور موفقیت آمیز از پروسه دولت -ملت سازی).
قابل یاد آوری است که افغانستان در هرسه مرحله فوق بنا به دالیل زیر با چالشهای جدی رو برو است:
بعد از معاهده بن ،نظام سیاسی ماقبل دموکراتیک ،تنها به لحاظ سخت افزاری برای مدت کوتاهی به
حاشیه رانده شد اما امروزه قوی تر از گذشته به ویژه به لحاظ نرم افزاری( فرهنگی و ایدئولوژییکی) در
جامعه حضور دارد و در میان بخش ی قابل توجه از مردم از مشروعیت ایدئولوژیکی برخوردار است .راجع
به ساختار و نوع نظام سیاسی نیز کار گزاران و نخبگان سیاسی کشوراز زمان معاهده بن تاکنون دچار
اختالف بوده و تا هنوز به توافق کلی دست نیافته اند چون :برخی از نخبگان ،تجزیه ،بعضی ،فدرالیزم،
برخی دیگر ،نظام سیاسی متمرکز با ساختار پارلمانی و عده ای نیز ،نظام سیاسی متمرکز با ساختار
ریاستی را مطرح می کنند .از طرف دیگر تا هنوز که هنوز است گفتمان های خرد قومی -قبیله ی بر
روح زندگی سیاسی -اجتماعی جامعه افغانی هژمونی و استیال دارند لذا تا کنون جامعه یاد شده
نتوانسته است پروسه دولت -ملت سازی را به صورت موفقیت آمیز پشت سر بگذرارد و خود را در یک
هویت کالن ملی تعریف کند.
گفتار دوم:
نسبت دین و دموکراسی:
یکی از مباحث مهم و پرسش اساسی در عرصه سیاست و اجتماع ،این است که چه نسبتی میان دین
و دموکراسی و جود دار؟ درارتبا ط با همین پرسش اصلی می توان پرسشهای زیر را مطرح کرد :آیا می
توان هم دین دار بود و هم دموکرات یا اینکه آن دو به هیج وجه قابل جمع نیستند؟ آیا قرائت واحدی
از دین وجود دارند یا قرائتهای مختلف ،در صورت قبول قرائتهای مختلف ،کدام یکی از آنها با
7
اصول و مبانی دموکراسی /استاد نوید
دموکراسی ساز گار و کدام یک ،ناساز گاراست؟ آیا ما مسلمانها اصال به دموکراسی نیاز داریم یاخیر؟
اگر آری چرا؟
راجع به پرسشهای فوق ،می توان فرضیه ها زیر را مطرح کرد:
.1ذات گرایی :بنیاد گرایی ،جزم اندیشی مطلق گرایی ذات پنداری ،دشمنی با دموکراسی و
حقوق بشر و ضدیت با مدرنیته ،ذاتی دین اسالم است .این نظریه در آثار برخی از مستشرقین
جدید دیده می شود ازجمله شخصی به نام مونتگمری وات در اثری تحت عنوان"
"Fundamentalism and modernityنظریه یاد شده را مطرح کرده است.
.2هر دین یا مذهب سیاسی ،خطرناک و دشمن دموکراسی است :چون دین یا مذهب سیاسی،
جزم اندیش و مطلق گرا است ،خود را حقیقت مطلق و دیگران را باطل مطلق قلمداد می کند؛
حتی مسیحیت نیز تحت تأثیر شرایط جدید از جمله رنسانس ،مجبور به عقب نشینی شد؛
رنسانس در اواخر قرن 15اتفاق افتاد و حال آنکه رفرم مذهبی مارتین لوتر در سال 1511در
یک نامه 85ماده ای مطرح شد؛ که بعد ها جان کالون نیز به وی پیوست .این بدین معنا است
که بنیانهای هست شناختی ،انسان شناختی و معرفت شناختی مسیحیت قبال با رنسانس
متزلزل شده بودند لذا مسیحیت دیگر قادر به تداوم حکومت خویش نبود نه اینکه طبق اظهار
نظر برخی ها ،این دین ،ذاتا یک دین سکوالر و با دموکراسی وحقوق بشر سازگار بوده است.
.3موانع دموکراسی در کشور های اسالمی به اسالم بر نمی گردد بلکه به عوامل ،موانع و شرایط
محیطی اعم از داخلی ،منطقه ای و بین المللی ارتباط پیدا می کند چون اسالم ،یک textو
یک متن است و قابل برداشتها و قرائت های مختلف که برخی از قرائت ها نه تنها مشکلی
برای دموکراسی ایجاد نمی کند بلکه خود ،دغدغه دموکراسی و توسعه دارد و تحقق آنها را
تسهیل می کند اما قرائت های افراطی و بنیاد گرایانه از اسالم به عنوان گفتمان غالب در کشور
های اسالمی ،محصول عوامل و بحرانهای محیطی زیر است :ظاهر گرایی ،عقل ستیزی و توقف
اجتهاد فکری؛ سرکوب حرکتهای اصالحی وعقل گرایی با توجیه مبارزه با بدعت ها؛ وجود
دولت های اقتدار گرا و پاتریمونیال همراه با بحران های هویت ،مشروعیت ،نفوذ ،توزیع و
مشارکت؛ ناکامی در مدرن شدن و شکست در ارائه مدلهای متناسب با عصر مدرن و بحران
عقب ماندگی در سطح کالن؛ پدیده استعمار ،جنگ های اعراب و اسرائیل و حمایت غرب از
اسرائیل .پس موانع اصلی گذار به دموکراسی در خاور میانه و جهان اسالم ،وجود دولتهای
8
اصول و مبانی دموکراسی /استاد نوید
پاتریمونیال با همه ی بحرانهای یاد شده از یک سو و ایدئولوژی افراطی اسالم سیاسی در قالب
بنیاد گرایی و نو بنیاد گرایی از سوی دیگر است به همین خاطر ،جهانی شدن دموکراسی و
توجه جدی مجامع جهانی در خاور میانه و بسیاری از کشور های اسالمی ،تا هنوز تأثیرات
جدی بر جای نگذاشته اند.
سرانجام ،فرضیه سوم( راجع به نسبت دین و دموکراسی) را می توان چنین جمع بندی کرد:
بعضی ها بر این باورند که شش نوع خرده گفتمان درونی زیر ،دراسالم قابل شناسایی است که
برخی از آنها نه تنها با دموکراسی مشکلی ندارند بلکه خود ،دغدغه دموکراسی دارند برخی
دیگر ،حد اقل ،مانع جدی برای دموکراسی محسوب نمی شوند اما بعضی از آنها ،مانع جدی
محسوب می شوند و از دشمنان سرسخت دموکراسی و حقوق بشر به حساب می آیند:
گفتمان اسالم سیاسی با سه نوع خرده گفتان درونی( بنیاد گرایی ،نو بنیاد گرایی و
اصول گرایی).
گفتمان اسالم سکوالر با سه نوع خرده گفتمان درونی( سنتی ،سنت گرا و تجدد گرا).
مهم ترین ویژگی های گفتما ن اسالم سیاسی بنیاد گرا عبارتند از :گذشته گرایی( پیروی از
سلف صالح یا خلفای راشدین و احساس نوستالوژیک نسبت به مدینه فاضله گذشته) ،عقل
گریزی ،ظاهر گرایی ،خشونت گرایی و مخالفت جدی با مدرنیته غربی.
مهمترین نمایندگان این جریان :سید قطب متأخر ،شاه ولی اهلل دهلوی و(...گرچند عدهای
شاه ولی اهلل را در زمره نمایندگان نو بنیادگرا قلمداد میکنند).
مهم ترین ویژگی های گفتمان اسالم سیاسی نو بنیاد گرا( سلفیه جدید یا وهابیت جدید)
عبارتند از :عقل ستیزی ،مخالفت جدی با غرب ،حاکمان کشور های اسالمی ،شیعیان،
مسیحیت و یهودیت ،دارای دو شاخه دعوت گرا( مانند عربستان سعودی) و جهاد گرا(
مانند القاعده ،طالبان و،)...به لحاظ معرفت شناسی و الیهیات شناسی ،متأثر از خوارج ،احمد
ابن حنبل ،ابن تیمیه ،محمد ابن عبد الوهاب و سید قطب متأخر.
مهمترین نمایندگان این جریان :تمام گروههای افراطی و خشونتگرای اسالمی مانند:
داعش ،القاعده ،بوکوحرام ،طالبان ،سپاه صحابه ،لشکرطیبه ،لشکر جنگوی ،شبکه حقانی
و...
9
اصول و مبانی دموکراسی /استاد نوید
مهم ترین ویژگی های گفتمان اسالم سیاسی اصول گرا عبارتند از :مدعی اجتهاد عقالنی بر
اساس شرایط زمان و مکان ،اعتدال گرایی ،پذیرش جنبه های مثبت سنت و تجدد و نفی
جنبه های منفی آنها.
مهمترین نمایندگان این جریان :جمهوری اسالمی ایران و جریانهای وابسته به آن .اما عده
ای ازمتفکران و روشنفکران مانند عبد الکریم سروش ،مجتهد شبستری ،حسین بشیریه،
علیرضا تاجیک ،سعید حجاریان ،نصر حامد ابوزید ،محمد ارکون ،عابد جابری ،الویه روا و...
هیج تفاوتی ماهوی بین خرده گفتمانهای اسالم سیاسی قایل نیستند و همه ی آنهارا بنیاد
گرا ،غیر دموکراتیک و در تضاد با دنیای مدرن تلقی می کنند.
مهم ترین ویژگی های گفتمان اسالم سکوالر سنتی را می توان چنین برشمرد :شریعت گرا و عاری از
بن مایه های فلسفی ،اهمیت قائیل شدن به ظواهر دین بیش از باطن آن ،عدم اعتقاد به تکثر گرایی
دینی ،عدم شناخت نسبت به تجدد و پسا تجدد .مهمترین نمایندگان این جریان :مالهای سنتی و
غالبا مسألهگو.
مهم ترین ویژگیهای گفتمان اسالم سکوالر سنت گرا را می توان چنین فهرست کرد :به
باطن دی ن بیش از ظواهرآن اهمیت می دهد ،دارای بن مایه های فلسفی است و به خرد
جاویدان و تکثر گرایی دینی باور دارد ،با توجه به شناختی که از سنت ،تجدد و پسا تجدد
دارد ،زندگی سنتی را آگاهانه پذیرفته است و از منظرسنت ،تجدد را نقد می کند .مهم
ترین نمایندگان آن عبارتند از :شوان ،کومارا سوامی و مارتین لینگز(بسیاری از عرفا و
فالسفه اسالمی).
هر دو خرده گفتمان های اسالم سنتی و سنت گرا داری نقاط اشتراک زیر هستند :دغدغه
تجدد ندارند ،معتقد به بسیج زنان ،انقالب و خشونت نیستند ،باور به تشکیل حکومت
اسالمی ندارند و از منظر سنت ،سکوالر هستند( سکوالر معکوس).
مهم ترین ویژگیهای گفتمان اسالم تجدد گرا یا سکوالر مدرن عبارتند از :دغدغه تجدد
دارد و در صدد تطبیق اسالم با تجدد است ،آموزه های دینی را با توجه به عقل مدرن،
تفسیر و تأویل می کند ،از اندیشه ها و روشهای پیچیده ی مدرن و پسا مدرن برای بیان
دیگاه های خویش سود می جوید ،طبق اظهاراتی که خود مطرح می کند ،معتقد به
سکوالریسم حد اقلی و مثبت( تفکیک نهاد دین و دولت نه تفکیک دین از سیاست که نه
شدنی است و نه مطلوب) می باشد ،سکوالر مدرن محسوب می شود و تاحدودی مورد
حمایت غرب است .مهمترین نمایندگان این جریان :روشنفکران سکوالر مسلمان.
11
اصول و مبانی دموکراسی /استاد نوید
طبق برخی دیدگاه ها ،از میان گفتمان های یاد شده ،خرده گفتمان های اسالم سیاسی
اعم از بنیاد گرایی ،نو بنیاد گرایی و اصول گرایی ،از دشمنان دموکراسی ،حقوق بشر و
مدرنیته محسوب می شوند و با انها آشتی ناپذیر هستند اما خرده گفتمان های اسالم
سنتی و سنت گرا ،مانع جدی برای دموکراسی ،حقوق بشر و مدرنیسم محسوب نمی شوند
ولی خرده گفتمان اسالم تجدد گرا یا سکوالر مدرن ،نه تنها مانع دموکراسی محسوب نمی
شود بلکه خود ،دغدغه دموکراسی ،حقوق بشر و مدرن شدن دارد .این نوع گفتمان اسالم
تجدد گرا را می ت وان در جهان اسالم ،در دو کشور ترکیه و مالزی مشاهده کرد؛ ترکیه و
مالزی که توانسته اند بین قرائت خاصی از اسالم و دموکراسی آشتی بر قرار کنند ،به گونه
ی که هم دین دار
باشند و هم مدرن و دارای نظام سیاسی دموکراتیک.
.1دموکراسی حد اقلی :این نوعی از دموکراسی از ویژگی های زیر برخوردار است،
یکم :باور به برابری سیاسی ،بدین معنا که همه ی شهروندان از رأی واحد برخوردارند.
دوم :دموکراسی صرفا ابزار و مکانیسمی است برای چرخش نخبگان و قدرت؛ و جلوگیری از
استبداد سیاسی.
سوم :دموکراسی یک روش است نه ارزش که به عنوان فلسفه سیاسی -اجتماعی مطرح باشد.
چهارم :این نوعی از دموکراسی ،لزوما سکوالر نیست ،می تواند سکوالر یا غیر سکوالر باشد؛
بنابر این ،این نوعی از دموکراسی ،در کشور های دینی و اسالمی از چالشهای کمتری برخوردار
است.
.2دموکراسی میانه یا لیبرالی( تحت عنوان لیبرال دموکراسی) :این نوعی از دموکراسی
11
اصول و مبانی دموکراسی /استاد نوید
یکم :تأکید روی مسایل حقوقی ،آزادی های فردی ،دولت حد اقلی( به عنوان شر الزم) و حقوق
شهروندی.
دوم :معتقد به تفکیک حوزه عمومی از حوزه خصوصی( حوزه خصوصی فارغ از دخالت دولت
است و شه روندان در آن از آزادی عمل برخوردارند برخالف حوزه عمومی که محل دخالت
سوم :این نوعی از دموکراسی لزوما سکوالر و با حکومت های دینی و اسالمی ناسازگار است.
چهارم :هم به عنوان روش و هم به عنوان یک ارزش و فلسفه سیاسی -اجتماعی مطرح است.
.3دموکر اسی حد اکثری یا اجتماعی( تحت عنوان سوسیال دموکراسی در قالب دولت
های رفاهی) :این نوعی از دموکراسی از ویژگی های زیر برخودار است،
سوم :هم به عنوان روش و هم به عنوان یک ارزش و فلسفه سیاسی -اجتماعی مطرح است.
تذکر :کسانی مانند شومپیتر ،رابرت دال و ساموئل هانتینگتون ،دموکرا سی را صرفا یک روش،
برای چرخش نخبگان و قدرت و جلوگیری از استبداد سیاسی می دانند ،برخالف دانشمندان
چون ژانژاک روسو ،آیزایا برلین ،ویلیام جیمز و جان دیوی که دموکراسی را هم روش و هم یک
12
اصول و مبانی دموکراسی /استاد نوید
مدل های مختلف ملت سازی و مدیریت اقوام در جوامع چند پارچه:
)1همانند شدن( :(Assimilationارزشها و هویت قوم یا نژاد مسلط ،به عنوان هویت
ملی براقوام و نژاد های دیگر ت حمیل می شوند و آنها مجبور می شوند تا خود را با هویت
)2کوره ذوب( :)Melting potهویت ها و ارزشهای فرهنگی اقوام و نژاد های مختلف
ساکن در یک سرزمین ،به گونه ای درهم میامیزند و ترکیب می شوند که هویت های
مستقل همه ی آنها از بین می رو ند و یک هویت جدیدی شکل می گیرند( که نمونه های
حقوق شهروندی و ازرشهای دموکراتیک ،به گونه ی که تبعیض ناروا وجود نداشته باشد و
همه ی شهروندان از فرصتها و امکانات برابر برای خود شکوفایی برخوردار باشند.
)4استفاده از مدلهای مختلف ناسیونالیسم :الف) مدل آلمانی :که بر خلوص نژادی،
پرستش خویشتن ،تحقیر ملتهای دیگر ،نفی ارزشهای دموکراتیک و حقوق شهروندی اقوام
ب) مدل فرانسوی :که مبتنی برتکثر گرایی فرهنگی ،حقوق شهروندی ،ارزشهای
)5نسل کشی :یکی از استراتژی های قوم یا نژاد مسلط ،برای ملت سازی ،نسل کشی اقوام به
13
اصول و مبانی دموکراسی /استاد نوید
)8کوچ اجباری :قوم یا نژاد مسلط ،در راستای ملت سازی ،اقوام به اصطالح مزاحم و غیر
)1تجزیه :هرگاه چند قوم یا نژاد مطرح ،نتوانند ملت واحدی را تشکیل دهند ،کشور موجود
)9فدرالیسم :یک کشور به چند ایالت یا بخش تقسیم می شوند و هر ایالت از خود مختاری
درونی برخوردار هستند ،در ضمن ،دارای یک حکومت مرکزی نیز می باشند؛ قدرت
)8ساختار متمرکز قدرت با مدل پارلمانی :با تفکیک نسبی قوا و پارلمان قوی که مردم
مستقیما به نمایندگان پارلمان رأی می دهند و حزبی که بیشترین کرسیهای پارلمان را از
آن خود کرده باشد ،قوه اجرائیه یا کابینه را به وجود می آورد که در رأس آن نخست وزیر
قرار دارد.
دموکراسی چند قومی یا انجمنی :با مشخصات زیر :الف) همه ی اقوام با توجه به )11
اند ازه ،وزن و اهمیتی که دارند در در تصمیم گیری راجع به مسایل کالن کشور سهیم می
باشند .ب) همه ی اقوام در مسایل داخلی خویش از خود مختاری برخوردار می باشند .ج)
قوم یا اقوام اقلیت ،از حق وتو بر خوردار می باشند تا مبادا قانونی برضد منافع حیاتی آنها
به تصویب برسد .د) پستها و پایگاههای قدرت از ابتدا در بین اقوام مطرح ،تقسیم می شوند
به گونه ی که هر قومی برای تصاحب آن پست ،در بین خویش کمپاین و رقابت می کنند؛
مانند ساختار سیاسی که در لبنان بعد از جنگهای داخلی پانزده ساله( ) 131-1381به
14
اصول و مبانی دموکراسی /استاد نوید
-0لیبرالیسم :اندیشه لیبرالیسم به مفهوم آزادی شهرواندان در سایه حکومت محدود به قانون
است .هدف اساسی لیبرالیسم از آغاز پیدایش خود ،مبارزه با قدرت مطلقه و خودکامه بود.
لیبرالیسم نخست بر ضد حکومت مطلقه کلیسا و سپس در برابر قدرت مطلقه شاهان قد
برافراشت.
در عرصه سیاسی ،قانونگرایی ،تفکیک قوا ،حقوق بشر و حکومت مبتنی بر نمایندگی از اصول
لیبرالسیم محسوب می شود.
از نگاه فردی ،لیبرالیسم خواهان تامین و رعایت حقوق برابر برای همه شهرواندان ،قطع نظر از
مذهب ،نژاد ،طبقه ،جنسیت و دیگر طبقه بندی های اجتماعی است.
حقوق اساسی شهرواندان از دیدگاه لیبرالیسم :آزادی عقیده و اندیشه ،آزادی بیان ،آزادی اجتماع،
آزادی یا حق مالکیت ،آزادی مشارکت در حیات سیاسی اعم از دادن رای و کسب منصب و ....
آنهاست .پس مالک حقیقت را باید در زندگی عملی جست نه در حوزه های اندیشه های
انتزاعی .پراگماتیسم ،فلسفه تجربه و آزمون و ،بازسازی مکرر ،و رهایی از گذشته ها و سنت
های دست و پاگیر است و از این رو برابر مطلق اندیشی قرار می گیرد( .شیوه فکر آمریکایی،
مخالفت با سنن ایستا و مطلق اندیشی ،مکتب اصالت فایده جرمی بنتام و جان استوارت میل).
-3نسبی گرایی :مکتبی است که ارزش ها را نسبی و ذهنی می داند و به هیچ ارزش مطلق و
عینی و عامی که به حکم عقل و علم قابل اثبات باشد باور ندارد .به نظر نسبی گرایان همه
ارزش ها و شیوه ها ی زندگی در محضر عقل بی بنیادند و از این رو همه به یک میزان حق
زندگی دارند.
(نقد :پس نسبی گرایی به این نتیجه می انجامد که خود دموکراسی به مثابه مجموعه ای از
ارزشهای سیاسی بر دیگر اشکال حکومت برتری ندارد .آیا اصل تساهل را به دشمنان تساهل هم
می شود تسری داد؟)
-0اصالت قرارداد :توماس هابز ،جان الک و ژان ژاک روسو /نظریه جان رالز (نظریه عدالت) :در
«وضع نخستین» که یک حالت فرضی است ،مجموعه از انسان ها در باره مجموعه ای از اصول
اساسی برای جامعه به توافق می رسند ولی هیچیک از آنها نمی دانند که خود در آن جامعه
چه جایگاهی خواهند داشت .در قرارداد رالز ،انسان ها بر سر سه اصل تاکید داشتند:
-1برخورداری از برخی حقوق و آزادی های بنیادی -2 .برخورداری از فرصت های برابر (اجرای
عدالت به مفهوم خالص آن عملی نیست) -3 .نگرانی نسبت کسانی که دچار محرومیت هستند،
زیرا ممکن است خود در شمار آنان باشند /حل مشکل نظریه هابز و الک.
-5اصالت رضایت و قبول عامه :در نظام دموکراسی قبول و رضایت فرد تنها منبع تعهد و التزام
وی به اطاعت از قوانین و اقتدار حکومت به کار می رود .چنین رضایتی ممکن است مستقیم،
غیر م ستقیم (نیابی) و یا حتی فرضی به معنایی باشد که در عقد قراردادها مفروض است.
(تاکید بر رضایت غیر مستقیم).
-6اصالت برابری مدنی :اصل برابر مدنی در معنای بنیادی خود به این معنی است که همه
انسان ها به حکم انسانیت خود برابرند و بر یکدیگر برتری ندارند .از لطاظ سیاسی ،اصالت
برابری به این معنا است که شهروندان در نزد قانون و از لحاظ حقوق و آزادی ها با هم برابرند.
برابری از لحاظ اقتصادی و اجتماعی جزء م بانی دموکراسی نیست ،بلکه در کمال و بلوغ
دموکراسی قابل انتظار است .در دمکراسی برابری اصلی در فرصت هاست ،نه لزوما در دست
آوردها (شرایط برابر برای رقابت).
16
اصول و مبانی دموکراسی /استاد نوید
-7خود مختاری فرد :فرد خودمختار کسی است که تصمیمات مربوط به زندگی را خودش می
گیرد و اجرا می کند .آزاید عبارت است از قانونی که فرد با طیب خاطر می پذیرد .مشارکت
فرد به صورت مستقیم یا غیر مستقیم در ساختن قانون ،تضمینی است برای اینکه اجرای قانون
از سوی افراد پذیرفته شود / .برخی از نویسندگان اجرای خودمختاری واقعی را تنها در
آنارشیسم عملی می دانند.
-8قانون و قانونگرایی :قانون اساسی به عنوان مجموعه ای از اصول و قواعد بنیادی و کلی،
چارچوبی برای سازمان دادن بین روابط قدرت حکومت است .کارویژه های اصلی قانون اساسی:
اجبار مقامات سیاسی متخب به تجدید میثاق با مردم در انتخابات ،اعمال نظارت غیر مستقیم
مردم بر مقامات در فاصله انتخابات ،و ایجاد تفرقه میان حکام به واسطه اصل تفکیک قوا جهت
تسهیل تحقق حاکمیت مردم ،جلوگیری از استبداد اکثریت است.
-9حاکمیت مردم :مفهوم اصلی حاکمیت مردم این است که حکومت قدرت واقتدار خود را از
منبع دیگری جز خواست و اجماع و رضایت عامه مردم ،به دست نمی آورند و مردم می توانند
حکومت را تغییر دهند و یا از کار برکنار کنند .مفاهیم مطرح در حاکمیت مردم :مستقیم و یا
غیرمستقیم بودن حاکمیت مردم ،آیا اصال مردم در مقام اعمال حاکمیت هستند یا اینکه در
باره سیاست های حکومت داوری می کنند؟ ،آیا مردم صرفا در ساختن سیاست کالن در قانون
اساسی حق مشارکت دارند یا در سیاست های جزئی هم می توانند مداخله کنند؟ ،در نظام
ریاستی حاکمیت مردم بهتر تامین می شود یا در نظام پارلمانی؟ ،آیا نظام دو حزبی حاکمیت
مردم را بهتر تامین می کند یا نظام چند حزبی؟ ،آیا نهادهای واسط بین حکومت و مردم یعنی
احزاب و گروه های نفوذ و رسانه های جمعی اعمال حاکمیت مردم را تسهیل می کند یا
دشوار؟ /اصل خدشه ناپذیر بودن حاکمیت مردم در دموکراسی.
حقوق بشر :حقوق بشر به عنوان مجموعه حقوقی که انسان ها صرفا به حکم انسانیت -01
خود از آن برخوردارند (حق زندگی ،حق مالکیت ،حق آزادی و .)...
چهار نسل حقوق بشر(الهام یافته از شعار های انقالب فرانسه:آزادی ،برابری و برادری؛ و
تحوالت علمی جدید):
الف) نسل اول :حقوق سیاسی -مدنی(بر اساس شعار آزادی و عمدتا رویکرد مکتب لیبرالیسم
کالسیک)
ب) نسل دوم :حقوق اقتصادی ،اجتماعی و فرهنگی(بر اساس شعار برابری ،دخالت دولت بیش
از بی طرفی آن به منظور کنترل بحران های مختلف اقتصادی و بهبودی نسبی قشر آسیب
پذیر جامعه ،چیزی که در اقتصاد مختلط جان مینارد کینز ،اقتصاد دان انگلیسی مطرح بود؛ و
17
اصول و مبانی دموکراسی /استاد نوید
همچنین اعتقادات نئومارکسیست های که به اصالت جمع و استقرار عدالت و برابری تمرکز
داشتند)
ج) نسل سوم :حقوق جمعی یا همبستگی(براساس تساوی تمام ابنای بشر) و برخورداری از حق
صلح ،توسعه و (...بر اساس شعار برادری؛ این نسل ،عمدتا رویکرد جهان سومی دارد)
د) نسل چهارم :حقوقی مبتنی بر حمایت از کرامت انسانی در برابر سوء استفاده از علم به طور
عام و علم ژنتیک و علم پزشکی قانونی به طور خاص(مانند سقط جنین ،جایگزین کردن نطفه
انسان در بدن حیوان ،اهداء عضو ،شبیه سازی انسان ،تغییر جنسیت،حق مرگ مغزی و )...
گفتار پنجم :پیشنه های تاریخی و زمینه های اجتماعی و فرهنگی دموکراسی
زمینه های کالن دموکراسی در اروپای غربی :در اروپای غربی عواملی مانند فئودالیسم و
پراکندگی قدرت ،جنبش اصالح دینی مسیحی ،رشد طبقات تاجرپیشه جدید و ظهور وجه تولید
سرم ایه داری ،انقالب های دموکراتیک و انقالب صنعتی در تکوین و استقرار دموکراسی سهم اساسی
داشتند .این مجموعه عوامل در مناطق دیگر جهان ،تکوین نیافت و در نتیجه تجربه دموکراسی غربی
در آنجا تکرار نشد.
زمینه های تاریخی دموکراسی
-0یونان باستان ( 518تا 338ق.م) :تحول اولیه در نظام سیاسی آتن از آریستوکراسی به
دموکراسی با اصالحات «سولون» رهبر منتخب آن دولت شهر در سال 584قبل از میالد شروع شد.
سولون در پی تعدیل و توزیع قدرت و ثروت ،کنترل مصرف و تجمل و رهانیدن برخی بردگان و تامین
مشارکت سیاسی گسترده برآمد.
«کلیستن» یکی د یگر از بنیانگذاران دموکراسی یونان است که در اواخر قرن ششم قبل از میالد در
تقویت نهادهای دموکراتیک تالش کرد .در دوره وی مجلس شهرواندان ،جانشین مجمع اشرافی و
مشارکت در آن برای همه شهرواندان آزاد شد.
مجلس شهروندان هر سال حدود 41بار تشکیل جلسه می داد و عضویت در شورای اجرایی آن به
حکم قرعه بود .حدود 1111منصب هرساله به قید قرعه اشغال می شد .مهمترن مقامات دولت شهر،
ده فرمانده نظامی بود که پریکلس رهبر بزرگ دموکراسی یونان یکی از آنها بود و به مدت 21سال با
انتخاب مجدد مردم به منصب خود برگزیده شد .دموکراسی آتن 111سال عمر کرد و با فتح یونان
توسط فیلیپ مقدونی در سال 339ق.م سقوط کرد.
18
اصول و مبانی دموکراسی /استاد نوید
-2امپراتوری روم ( 511تا 30ق.م) :در روم تجربه دموکراسی در قالب حکومت جمهوری ظاهر شد.
نظام جمهوری روم از سه عنصر شاهی (کنسول ها) ،اشرافی (سنا) ،و دموکراسی (مجالس مردم)
تشکیل شده بود .هم ه مقامات دولت شامل کنسول ها به مدت یک سال از جانب مجلس عوام انتخاب
می شد .تعیین حکام و قضات ،اعالم جنگ و صلح از جانب اشراف انتخاب می شد.
در پایان قرن دوم پیش از میالد ،جمهوری روم دچار فساد و زوال شد.
-3دولت شهرهای ایتالیا (قرن 00تا قرن 07م) :دولت شهرهای ایتالیا «کمون» نامیده می شد
که معنی ملک و مال مشترک بود .این دولت شهرها در بولونی ،جنوا ،پیزا ،و پیزتوا تشکیل شدند و در
آن اصل حاکمیت مردم به رسمیت شناخته می شد.
-0کنفدراسیون سوئیس ( 0290م) :سابقه این کنفدراسیون به زمانی باز می گردد که سه کانتون
یا ایالت عمده به منظور حفظ استقالل خود در برابر سالطین هابسبورگ متحد شدند .در کنفدراسیون
سوئیس نیز اصل حاکمیت مردم که بیشتر متشکل از دهقانان بود ،به رسمیت شناخته شده بود.
سرمایه داری و دموکراسی
سرمایه داری و دموکراسی دو و1جه از یک واقعیت یگانه است .عناصر اصلی دموکراسی یعنی آزادی،
قرداد ،رقابت ،مشارکت ،عناصر سرمایه داری هم هستند .از لحاظ تاریخی نیز سرمایه داری و
دموکراسی کم و بیش همزمان پیدا شدند و یکدیگر را تقویت کردند.
یکی از نکات اساسی در هماهنگی بین دموکراسی و سرمایه داری ،این است که سرمایه داری با نظام
های اس تبدادی ،فاشیستی ،و اقتدارطلب نیز هماهنگ و همراه بوده است .همچنین ممکن است سنت
دموکراسی در شرایط عدم رشد سرمایه داری نیز استقرار یابد (هندوستان).
همچنین میان انتخاب کاال در نظام اقتصادی و انتخاب سیاسی در بازار آراء ،رابطه ذاتی وجود دارد.
بدون آزادی اقتصادی ،آزادی سیاسی معنا ندارد و بدون آزادی سیاسی ،آزادی اقتصادی به کمال خود
نمی رسد.
در مجموع می توان گفت که دموکراسی و سرمایه داری وقتی موجب ظهور نابرابری های اساسی و
فاحش گردد ،طبعا با آرمان های دموکراسی ناهماهنگ می گردد .همچنین دموکراسی وقتی امکان
تحقق بیشتری می یابد که قدرت سیاسی تا اندازه زیادی از مالکیت اقتصادی استقالل یافته باشد.
19
اصول و مبانی دموکراسی /استاد نوید
تاثیر عوامل اجتماعی به عنوان یک عامل زمینه ساز برای ظهور دموکراسی ،به این معنا است که
دموکراسی در جوامعی امکان ظهور و رشد را یافته است که تحوالت اجتماعی مانند رشد و رفاه
اقتصادی ،گسترش آموزش ،توسعه ارتباطات ،توسعه شهرنشینی و توسعه صنعتی در آن رخ داده است.
سوال و نقد( :تحوالت اجمتاعی باعث ظهور دموکراسی می شود یا دموکراسی خود زمینه ساز تحوالت
اجتماعی است؟ کشور هند از کدام الگو پیروی می کند؟ کشور چین در کدام مرحله قرار دارد؟)
جامعه مدنی و دموکراسی
برخی صاحبنظران وجود جامعه مدنی نیرومند را شرط اساسی دوام و استقرار دموکراسی می دانند.
جامعه مدنی با اعمال نفوذ بر عرصه های مختلف سیاست ،مانع تمرکز قدرت و ظهور دیکتاتوری و
استبداد در یک کشور می شود .جامعه مدنی یکی از پایه های اساسی و پرهیز ناپذیر دموکراسی است.
جامعه مدنی مجموعه ای از نهادها ،انجمن ها و تشکیالت اجتماعی است که وابسته به دولت و قدرت
سیاسی نیستند ،اما نقش تعیین کننده ای در صورتبندی قدرت سیاسی دارند.
مجالس قانونگزاری ،احزاب سیاسی و رسانه های جمعی مجاری تاثیرگذاری جامعه مدنی بر سیاست
هستند.
جامعه مدنی در قرن 11و 19در اروپا پدیدار شد و زمینه تحقق مشارکت و رقابت و دیگر اصول
اساسی دموکراسی را فراهم کرد .زمینه ساز اصلی جامعه مدنی در اروپا ایدئولوژی لیبرالیسم بود.
-0حقوق مدنی :حقوق مدنی حقوقی است که شهروندان بر موجب قانون اساسی و سایر قوانین
از آن برخوردارند .حقوق مدنی شامل مواردی مانند آزادی انجمن و اجتماع ،آزادی بیان به
عنوان اساس دگراندیشی ،حق رای (حق رای عمومی ،برابر ،مخفی و مستقیم).
21
اصول و مبانی دموکراسی /استاد نوید
-2اصل نمایندگی :اصل نمایندگی مبنای مشارکت غیرمستقیم مردم در حکومت از طریق
نمایندگان خویش است .این اصل به این دلیل است که در دموکراسی های مدرن ،مشارکت
مستقیم مردم در اعمال حاکمیت مقدور نیست.
-3حکومت جمهوری :در اندیشه سیاسی قدیم ،مفهوم حکومت جمهوری در مقابل حکومت
سلطنتی به کار می رفت .جمهوری در این معنا ،حکومتی آزاد بود که در آن مردم ،فارغ از
قدرت خودکامه به اداره امور شهر و کشور خویش می پرداختند .بنابراین حکومت نه ملک
شخصی شاه ،بلکه کار و مشغله عمومی مردم بود .مفهوم جمهوری قدیم بیشتر بر کار عمومی،
پروش شجاعت و روحیه وطن دوستی استوار بود .اما در قرن 18اندیشه جمهوری بسیاری از
و یژگی های کالسیک خود را از دست داد و به جمهوریت مدرن لیبرال تبدیل شد که در آن
مفهوم آزادی نه در دفاع از دولت شهر آزاد و سلحشوری و فعالیت عمومی ،بلکه در آزادی ها و
حقوق خصوصی در دوران صلح نهفته بود.
-0تفکیک قوا :منظور از تفکیک قوا ،واگذاری قوای اصلی حکومتی یعنی قوه مقننه ،مجریه و
قضائیه به نهادهای متفاوت است .هدف نهایی تفکیک قوا جلوگیری از ظهور استبداد و
خودکامگی و تمرکز و انحصار قدرت است .در دموکراسی های کالسیک ،مهمترین شارح نظریه
تفکیک قوا ،منتسکیو بود که نظام سیاسی انگلستان را به عنوان الگوی آرمانی مطرح کرد .نظام
تفکیک قوا در مفهوم مدرن آن نخستین بار در قانون اساسی آمریکا تحقق یافت( .رد تفکیک
مطلق و تجویز تفکیک نسبی).
-5نظارت قوا بر یکدیگر :هدف از پیش بینی راه ها مختلف برای نظارت سه قوه مقننه ،مجریه و
قضائیه بر یکدیگر ایجاد تعادل میان آنها است.
-6پارلمان و پارلمانتاریسم :پارلمان یا مجلس نمایندگان که وظیفه اصلی اش قانونگذاری است،
قلب تپنده دموکراسی به شمار می رود .اساس مشروعیت پارلمان بر نمایندگی از جانب مردم
استوار است .هیچ محدودیتی به غیر از سن و موضوعات مرتبط با جرایم ،در مسیر اتباع یک
کشور برای عضویت در پارلمان وجود ندارد.
-7ساختار پارلمانی :منظور از ساختار پارلمانی نظام سلسله مراتبی و اداری خاصی است که
اقدامات پارلمان در چارچوب آن جریان می یابد .کمیته های پارلمانی ،آیین نامه داخلی ،لوایح
و رای گیری ،از جمله این ساز و کارها است.
-8دموکراسی پارلمانی و دموکراسی ریاستی :در نظام ریاستی رئیس جمهور و مجلس
هرکدام به صورت جداگانه بوسیله رای مردم انتخاب می شوند .پارلمان نمی تواند رئیس
21
اصول و مبانی دموکراسی /استاد نوید
جمهور را برکنار کند و رئیس جمهور نیز نمی تواند پارلمان را منحل کند .اما در نظام های
پارلمانی ،رئیس دولت توسط رای عدم اعتماد مجلس برکنار می شود و در جانب مقابل ،رئیس
دولت هم می تواند پارلمان را به منظور برگزاری انتخابات مجدد ،منحل کند.
-9تشکیل ائتالف :ائتالف ،مجموعه ای از گروه ها و احزاب سیاسی است که هدف مشترکی
دارند و منابع خود را برای دستیابی به آن هدف به کار می برند و دستاوردهای حاصل از ائتالف
را میان خود توزیع می کنند .ائتالف معموال در پارلمان یا در قوه مجریه شکل می گیرد .واقعی
ترین ائتالف در دموکراسی های پارلمانی بین احزاب شکل می گیرد .انواع ائتالف ها )1 :ائتالف
پارلمانی که در آن اعضای هیات دولت همه از یک حزب است ولی در پارلمان از حمایت
ائتالفی از اعضا حزب خود واحزاب دیگر یا نمایندگان مستقل برخوردار باشد )2 .ائتالف اجرایی
که در آن دولت از چند حزب تشکیل می شود .از سوی دیگر ائتالف اجرایی خود به چند نوع
تقسیم می شود :ائتالف حداکثری ،ائتالف حداقلی ،ائتالف کافی ،ائتالف اضافی ،ائتالف ناقص،
ائتالف بزرگ.
اشکال تصمیم گیری در دموکراسی ها :رای گیری به دو صورت اکثریت ساده و -01
اکثریت مطلق.
22
اصول و مبانی دموکراسی /استاد نوید
گرایان بر محدود سازی دموکراسی به مشورت با مردم و داوری آنان به جای حکومت توده ها و
لزوم پرورش کارشناسان در امر سیاست تاکید کرده اند.
دموکراسی کثرت گرایانه (پولیارشی) :جوهر دموکراسی نه در حکومت اکثریت مردم ،بلکه در
حکومتی برخاسته از رقابت چندین گروه سیاسی است .واحد دموکراسی فرد نیست ،بلکه گروه است.
تاکید بر پراکندگی قدرت در قالب کثرت ،تعدد گروهای قدرت.
انواع دموکراسی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
-0دموکراسی مستقیم :این قرائت از دموکراسی که به معنای حکومت واقعی مردم است ،در
برابر دموکراسی به معنای حکومت نمایندگان مطرح شده است .برخی از نویسندگان دموکراسی
مستقیم را نه یکی از انواع دموکراسی ،بلکه جوهر دموکراسی خوانده اند که انواع دیگر انحرافی
از آن به شمار می رود .دموکراسی مستقیم را دموکراسی به معنای حقیقی کلمه می دانند ،در
حالیکه دموکراسی به مفهوم حکومت نمایندگان مردم یا تعدادی از گروهای برگزیده را
دموکراسی به معنی مجازی و استعاری آن می شمارند( .تئوری پرداز اصلی دموکراسی مستقیم:
روسو ،توماس جفرسون /منتقد دموکراسی مستقیم :ساموئل هانتینگتون).
-2دموکراسی اجتماعی :دموکراسی اجتماعی آن نوع از دموکراسی است که بر تامین رفاه
اجتماعی و ایجاد دولت رفاهی و توزیع ثروت در جامعه به وسیله دولت تاکید دارد .طرفداران
این نوع از دموکراسی می خواستند اصول لیبرالی مانند حکومت مبتنی بر اصل نمایندگی و
حاکمیت مردم را با اصولی مانند اصالحات اجتماعی و عدالت توزیعی در آمیزیند (سوسیالیسم:
تامین اشتغال کامل ،خدمات رفاهی ،تعدیل شکاف طبقاتی از طریق سیاست های مالی،
افزایش هزینه های عمومی و ( .)...ادوارد برنشتاین ،اچ.جی .ولز ،برنارد شاو ،سیدنی وب ،جان
رالز).
-3دموکراسی صنعتی :منظور از دموکراسی صنعتی ،اعمال اصول دموکراسی بر شیوه کار و
زندگی طبقه کارگر است که در قالب آن کارگران در کنترول و اداره بنگاه های اقتصادی
مشارکت اساسی دارند .مشارکت کارگران در مالکیت بخشی از سهام و سرمایه و مدیریت آن از
اصول اصلی دموکراسی صنتعی است .برخی صاحبنظران حتی دموکراسی صنعتی را معادل
کنترل طبقه کارگر بر کل نظام اقتصادی توصیف می کنند( .نظریه پردازان :پرودون ،متفکر
آنارشیست و کارل مارکس).
23
اصول و مبانی دموکراسی /استاد نوید
-0دموکراسی مسیحی :ژاک مارتین ،مهمترین نظریه پرداز دموکراسی مسیحی استدالل کرد
که کثرت گرایی سیاسی ،آزادی و «تشخص» انسان در مسیحیت واالتر از مفهوم «فردیت» در
مکتب لیبرالیسم است .به نظر مارتین ،دموکراسی مناسب ترین نظام برای تامین تشخص و
آزادی انسان است.در دموکراسی کثرت گرایی دینی محفوظ می ماند و دولت نسبت به آیین ها
و ادیان متفاوت تساهل نشان می دهد .روی هم رفته ،دموکراسی مسیحی و احزاب دموکرات
مسیحی در فرانسه ،آلمان ،ایتالیا ،اتریش ،بلژ یک و هلند به منظور حمایت از مواضع اجتماعی
کلیسای کاتولیک ظهور کردند.
گفتار هفتم :توجیهات و نقدهای دموکراسی
دفاع از دموکراسی
-0توجیه دموکراسی بر اساس عدم امکان کسب معرفت یقینی و قطعی :دانش و معرفت
محصول تعامل اجتماعی انسان ،مشاوره و مذاکره است .وگرنه حقیقت را نمی توان به صورت
عینی و مطلق و کلی دریافت .شمارش آرا تنها مالک عینی است که ما در اختیار داریم ،پس
دموکراسی که برآمده از آراء انسان ها است ،می تواند بهترین نظام سیاسی باشد.
-2حکومت بر خود ،موّجه تر از حکومت بر دیگران است :مخالفان دموکراسی می گویند
انسان ها نمی توانند بر خود حکومت کنند .اگر چنین باشد ،پس به طریق اوال نمی توانند بر
دیگران نیز حکومت کنند.
-3توجیه دموکراسی بر اساس برابری طبیعی انسان ها :اگر بپذیریم که انسان ها برابر زاده
شده اند ،پس همگان دارای حق برابر برای حکومت بر خودشان است.
-0توجیه دموکراسی بر اساس اطاعت مردم از قوانینی که خود وضع کرده اند :در
دموکراسی انسان ها از قوانینی که خود وضع کرده اند ،اطاعت می کنند و این یعنی اطاعت از
خود و حکومت بر خود.
-5توجیه دموکراسی بر اساس فایده :همه انسان ها دارای نیازها و خواست ها یکسان و در
نتیجه شادی و احساس سعادت یکسان هستند .پس برای حداکثر رسانیدن شادی و احساس
سعادت تنها کمیت مطرح است که تنها در نظام دموکراسی قابل تطبیق است.
-6توجیه دموکراسی بر اساس مصلحت اندیشی انسان ها :اگر تاسیس حکومت برای تأمین
و پاسداری از مصلحت مردم است ،در آن صورت خود مردم بیشتر از هر مرجع دیگری مصلحت
های خود را بهتر تشخیص می دهند.
24
اصول و مبانی دموکراسی /استاد نوید
-7توجیه دموکراسی بر اساس پیوند با صلح طلبی :تجربه ثابت کرده است که دموکراسی
کمتر علیه هم وارد جنگ می شوند.
-8توجیه دموکراسی بر اساس تضمین توسعه اقتصاد سرمایه داری :دموکراسی و سرمایه
داری هردو دارای اصول مشترک ،یعنی آزادی است .تنها نظام دموکراسی است که رشد سرمایه
داری و مالکیت خصوصی را تضمین می کند.
نقدهای دموکراسی
نقدهای اندیشمندان یونان و روم
-1هرودت :دموکراسی یونانی را حکومت توده های جاهل ،خودخواه و تهی دست می دانست و بر
آن بود که مردم نیازمند ارشاد و حمایت پادشاهانند.
-2توسیدید :دموکراسی آتنی را به سهولت قابل تبدیل شدن به حکومت اوباشی می دید که
موجب ارعاب مردم خردمند می گردد و سیاست های خارجی نابخراندانه ای در پیش می
گیرد.
-3افالطون :دموکراسی آتن را حکومت مردمان نادانی می دانست که از فضایل و عدالت و اعتدال
بویی نبرده اند و گرفتار شور و شهوت هستند .روش قرعه کشی از نظر افالطون روش احمقانه
ای بود .به نظر افالطون دموکراسی به مردم فریبی (دماگوژی) می انجامد ،زیرا رهبران حکومت
دموکراسی چیزهایی به مردم می گویند که مورد عالقه آن ها است ،نه مورد نیاز شان.
-4ارسطو :از نظر ارسطو بهترین حکومت ،حکومت طبقه متوسط بود ،زیرا حکومت توانگران و
تهی دستان همیشه به افراط و تفریط می گراید.
-5سیسرون (سیاستمدار رومی) :دموکراسی ناب را موجب تباهی در زندگی سیاسی می
دانست و خواهان ترکیبی از عناصر مونارشی ،اریستوکراسی و دموکراسی به عنوان بهترین
حکومت بود.
25
اصول و مبانی دموکراسی /استاد نوید
-1نیکولو ماکیاولی :دموکراسی نظام بی ثباتی است و قدرت دولت را حفظ نمی کرد .حکومت
نیرومند نیازمند رهبری نیرومند است.
-2توماس هابس :هابز مونارشی را بهتری حکومت می دانست و حکومت مردم بر مردم را از
طریق پارلمان در عمل امکان ناپذیر می دانست .مردم عادی در پی خواسته های شخصی
هستند و توسط سیاستمداران فریب داده می شوند .نقش مردم تنها در حد اعالم رضایت از
حکومت کافی است .هابر نهادهای جامعه مدنی را «انگل روده دولت» می دانست.
-3ادموند برک :دموکراسی را شرم آور ترین نوع حومت می دانست؛ زیرا چنین حکومتی هیچ
معیاری را باالتر از رای و نظر توده ها نمی داند .دموکراسی دشمن اخالق و عقل و حکمت
است و عقل حکمت نزد توده ها نیست .از نظر وی بهترین حکومت «اشرافیت طبیعی» است.
-4کارل مارکس و فردریش انگلس :حکومت دموکراسی لیبرال را حکومت بورژوازی می
دانست .نهادهای دموکراسی مانند انتخابات ،حق رای عمومی ،فعالیت احزاب و ...سرپوشی
برای سلطه طبقه حاکم است .اصوال دموکراسی با سلطه طبقاتی قابل جمع نیست .دموکراسی
واقعی زمانی ممکن است که طبقه از بین برود و جامعه تبدیل به جامعه سوسیالیستی شود.
-5مارتین هایدگر :به نظر او جامعه مدرن گرفتار نیروهای مخرب تکنولوژی شهرنشینی شده و
خصلت توده ای پیدا کرده است .نظام چند حزبی نظام فاسد است و تنها نظام تک حزبی تحت
پیشوای واحد است که می تواند وحدت ملت را حفظ کند .جامعه مطلوب باید بر اساس سلسله
مراتب و انضباط و شئون اجتماعی از نو سازمان یابد.
26