You are on page 1of 14

‫گروه های اجتماعی‬

‫از بين تعاريف بسيار متنوع و متفاوتى که جامعه‌شناسان و صاحب‌نظران علم‌االجتماع‪ ،‬از گروه داده‌اند‪ ،‬ب ه چن د نمون ه ک ه‬
‫جامعيت بيشترى دارند اکتفاء مى‌کنيم‪:‬‬

‫‪ -‬ليندمن (‪' :)E. Lindeman‬گ روه اجتم اعى را جمعى از اف راد مى‌دان د ک ه ب ا يک ديگر داراى رواب ط درونى و فع ل و‬
‫انفعاالت متقابل مى‌باشند و مى‌کوشند تا نيازهاى فردى و گروهى خود را از طريق کوشش‌هاى جمعى تأمين نمایند ‪.‬‬

‫‪ -‬هومنز (‪ :)G. Homans‬گروه اجتماعى را چنين تعريف مى‌کن د‪' :‬اشخاص ى ک ه غالب ا ً م دتى نس بتا ً دراز ب ا هم ارتب اط‬
‫دارند و عد ٔه ايشان چندان کم است که هر يک از ايشان مى‌تواند با افراد ديگ ر از روبه‌رو و بط ور مس تقيم ارتب اط حاص ل‬
‫کند گروه را مى‌سازند'‬

‫‪ -‬به‌نظر هانرى مندراس؛ گروه اجتماعى مجموعه افرادى هستند که در وضع واحدى قرار دارند و براثر منافع يا احساسات‬
‫مشترکى به‌هم پيوند يافته‌ اند‬

‫‪ -‬آگ برن و نيم‌کف در تعريف گروه مى‌گويند‪' :‬گروه اجتماعى که صورت کامل آن جامعه است واحدى مرکب از دو تن يا‬
‫عده بيشتر انسان که بر اثر 'کنش‌هاى متقابل اجتماعي' به يکديگر پيوند خ ورده باش ند‪ .‬ي ا به‌‌عب ارت ديگ ر گ روه اجتم اعى‬
‫عده‌اى انسان است که بر اثر ارتباط متقابل تن به کنش‌هاى متقابل مى‌دهند‪ ،‬هر گروه عهده‌دار ک ارکرد ي ا وظيفه‌اى اس ت و‬
‫تا زمانى که آن وظيفه‌ داراى لزومى اجتماعى باشد دوام مى‌آورد' ‪.‬‬

‫ترديدى نيست که تع اريف متع ددى ک ه م بين خص ايص گروه‌ه اى اجتم اعى اس ت وج ود دارد ک ه از ذک ر آنه ا خ وددارى‬
‫مى‌شود‪.‬‬

‫سرانجام به‌ نظر ما 'گروه اجتماعى واحدى است م رکب از دو نف ر ي ا بيش تر ک ه بين آنه ا کنش‌ه اى متقاب ل نس بتا ً پاي دارى‬
‫برقرار است که با نام يا نوع آن مشخص مى‌گردند‪ .‬داراى تفاهم مشترک هستند و از نظر فکرى و عاطفى ن يز خ ود را ب ه‬
‫يکديگر بسيار نزديک حس مى‌کنند و براى رسيدن به هدف و آرمان مشترکى که گروه براى رسيدن ب دان به‌وج ود آم ده ب ا‬
‫يکديگر همکارى و معاضدت مى‌نمايند' ‪.‬‬

‫آنچه در اين تعريف منظور است آنکه‪:‬‬

‫‪ -‬افراد گروه داراى کنش‌هاى متقابل هستند و با يکديگر ارتباط دارند‪.‬‬

‫‪ -‬از عضويت در گروه آگاهى دارند‪.‬‬

‫‪ -‬داراى تفاهم مشترک هستند و از نظر عاطفي‪ ،‬روحى و فکرى نيز خود را به يکديگر بسيار نزديک حس مى‌کنند‪.‬‬

‫‪ -‬هدف و آرمان مشترک دارند و براى رسيدن بدان با يکديگر همکارى مى‌نمايند‪.‬‬

‫طبقه بندی چارلزکولی(‪ )COOLEY‬است‪ .‬وی گروههای اجتماعی را به دو دسته گروههای نخستین و گروهه ای ث انوی‬
‫تقسیم کرد ‪.‬‬
‫منظور از گروهای نخستین گروههایی است که در آن روابط افراد بسیار نزدیک و صمیمانه بوده و از نظ ر روانی نتیج ه‬
‫این تجمع صمیمانه نوعی حل شدن افراد در یک کل مشترک است بصورتی که دست کم در مورد بسیار از هدفها ‪ ,‬زندگی‬
‫فردی هر کس با زندگی و هدفهای گروه آمیخته می‌گردد بنابراین از ویژگیهای گروهای نخستین یکی آنس ت ک ه در تش کیل‬
‫طبیعت اجتماعی و آرمانهای فرد سهم مهمی دارند و نیز افراد دارای روابط چهره ب ه چه ره و رویاروی می‌باش ند ک ه این‬
‫خود مستلزم محدود بودن اعضاء گروه از سوئی و پایداری روابط از سوی دیگر است ‪ .‬نتیجه این روابط همکاری ع اطفی‬
‫و صمیمانه و کنش متقابل بین اعضاء است ‪.‬‬
‫گروههای نسختین در اجتماعی شدن کودکان نقش بسیار موثری دارند‪ .‬خانواده ‪ ,‬گروههای خویشاوندی ‪ ,‬کودک ان همب ازی‬
‫در یک محله ‪ ,‬گروه همسایگی در جوامع سنتی ‪ ,‬از نمونه‌های گروه نخستین قابل ذکرند‪.‬‬
‫اما گروههای ث انوی ش امل گروهه ایی می‌گردن د ک ه در آنه ا رواب ط اف راد ص ورت رس می ت ر ‪ ,‬غ یر ص میمانه ت ر و کم‬
‫دامنه‌تری دارد ‪ .‬سازمانهای اداری ‪ ,‬تجاری اجتم اعی و سیاسی‪ , ,‬ب ر اس اس ق رار داده ا و ض رورتهای خ اص اجتم اعی‬
‫بوجود می‌آیند و هدف از تشکیل آنها ایجاد فعالیتها و اقدامات متناسب با مسائل مورد نیاز اعضاء می‌باشد ‪ .‬در این گروهه ا‬
‫روابط افراد رسمی و غیر فردی است یعنی کلیه اعضاء با در نظر گرفتن ماهیت هدف گروهی خود ارتباط مناسبی را بین‬
‫خود و دیگران ایجاد می‌کنند‪.‬‬
‫در گروه نخستین فعالیت بیشتر شخصی است در صورتیکه در گروه ث انوی ش خص نقش کم تری دارد ‪ .‬در گ روه نخس تین‬
‫روابط عرفی و غیر رسمی حاکم است در حالیکه فعالیت اعضاء در گروه ثانوی مبتنی بر مق ررات وض ع ش ده و ض وابط‬
‫رسمی است ‪.‬‬
‫در گروه نخستین همکاری مستقیم و خود به خودی و کارها بص ورت اش تراکی انج ام گرفت ه و اداره گ روه متف ق اس ت در‬
‫حالی که در گروه ثانوی همکاری رسمی و اداره گروه متمرکز است ‪.‬وجود روابط نزدیک و صمیمانه در میان اعض اء و‬
‫نخستین سبب می‌شود که اعضاء بیش از گروهای ثانوی قادر به نگهداری و تحکمی یگانگی خود باشند‪ .‬در جوامع صنعتی‬
‫کنونی ‪,‬برخالف جوامع کشاورزی قدیمی ‪,‬کمتر مجال و فرصتی برای ایجاد روابط نزدیک و ص میمانه ف راهم می‌آورن د و‬
‫در نتیجه به اندازه جوامع کشاورزی دارای یگانگی نبوده و اعضاء خود را از دلگرمی و آرامش و ص فایی ک ه در جوام ع‬
‫کهنسال وجود داشت بهره‌مند نمی‌سازند‪.‬‬
‫ارزش های اجتماعی‬

‫اص طالح 'ارزش' (‪ )Social Value‬ب ه هم ان ان داز ٔه واژ ٔه 'نه اد' (‪ )Value‬و 'نظ ام اجتم اعي' (‪)Institution‬‬
‫داراى اهميت اس ت‪ .‬واژه ارزش مانن د بس يارى از واژه‌ه اى جامعه‌شناس ى داراى مع انى بى‌ش مارى اس ت‪ .‬وج ه‬
‫مشترک تعريف ارزش از نظر بسيارى از جامعه‌شناسان و مردم‌شناسان آن است که‪:‬‬

‫'ارزش‌ها عبارت از نتيج ٔه غائى هدف و مقاصد کنش اجتماعى است‪ .‬ارزش‌ها چن دان مرب وط ب ه اص ول موج ود‬
‫نيست بلکه مربوط به اصول آرمانى است‪ .‬يعنى در حقيقت ارزش‌ها‪ ،‬گوياى 'احکام اخالقي' است‪.‬‬

‫'ژان کازنو' مردم‌شناس فرانسوى مى‌نويسد‪' :‬عقايد‪ ،‬هنجارها‪ ،‬شناسائى‌ها‪ ،‬فنون و اشياء مادى که افکار و گرايش‌ها‬
‫در پيرامون آن شکل گرفته و به تجربه رسيده‌اند‪ ،‬ارزش‌هاى اجتماعى يک گروه را تشکيل مى‌دهند'‪.‬‬

‫در اصطالح جامعه‌شناسى نيز ارزش‌هاى اجتماعى عبارت از چيزه ائى اس ت ک ه موض وع پ ذيرش همگ ان اس ت‪.‬‬
‫ارزش‌هاى اجتماعى واقعيت‌ها و امورى را تشکيل مى‌دهند که مطلوبيت دارد و مورد درخواست و آرزوى اکثريت‬
‫افراد جامعه است‪ .‬در همين رابطه 'اگ برن' و 'نيم کف' مى‌نويسند‪' :‬ارزش اجتماعى واقعه يا امرى است که م ورد‬
‫اعتناء جامعه قرار دارد‪ .‬ارزش اجتماعي‪ ،‬انگيز ٔه گرايش‌هاى اجتم اعى مى‌ش ود و گرايش‌ه اى اجتم اعي‪ ،‬تم ايالت‬
‫کلى هستند که در فرد به‌وجود مى‌آيند و ادراکات‪ ،‬عواطف و افعال او را در جهت‌هاى معينى به جريان مى‌اندازد' ‪.‬‬

‫ارزش اجتماعى به‌عنوان پديد ٔه برتر که انکار کردن آن غيرممکن است و به افراد تحميل مى‌شود‪ ،‬در عمل هري ک‬
‫از جنبه‌ه اى رواب ط اجتم اعى را م ورد بررس ى ق رار مى‌ده د‪ .‬درس تي‪ ،‬نادرس تي‪ ،‬زش ت و زيب ا‪ ،‬ني ک و ب د‪،‬‬
‫شرافتمندانه و ننگبار‪ ،‬خاموشي‪ ،‬پرحرفي‪ ،‬خونسردي‪ ،‬شغل‪ ،‬دموکراس ي‪ ،‬عش ق‪ ،‬ص داقت‪ ،‬ام انت‪ ،‬ش عر‪ ،‬نقاش ي‪،‬‬
‫موس يقى و س اير هنره ا‪ ،‬آداب و رس وم اعتق ادات‪ ،‬دانس تنى‌هاى عام ه‪ ،‬ث روت و م الکيت‪ ،‬پ ول و ام وال‪ ،‬خان ه و‬
‫مسکن‪ ،‬مهريه‪ ،‬جهيزيه‪ ،‬ش يربهاء‪ ،‬ازدواج‪ ،‬ازدواج ک ردن‪ ،‬آين ه ع روس‪ ،‬دزدى ک ردن‪ ،‬تحص يل ک ردن و باس واد‬
‫بودن‪ ،‬مدرک تحصيلى باال داشتن‪ ،‬جوان و پير بودن‪ ،‬دختر يا زن بودن‪ ،‬پدر و مادر بودن‪ ،‬سالم و تعارف ک ردن‪،‬‬
‫محبت کردن‪ ،‬سالمت‪ ،‬تخصص و مهارت داشتن‪ ،‬ايمان و تقوي‪ ،‬نم از خوان دن و روزه گ رفتن‪ ،‬اعم ال ني ک و ب د‬
‫انجام دادن‪ ،‬خوب راه رفتن‪ ،‬بد راه رفتن‪ ،‬تو خجالت نمى‌کشي‪ ،‬اين کار که تو ک ردى زش ت اس ت و‪ ...‬هرک دام در‬
‫جوامع مختلف 'ارزشگذاري' شده است و کم و بيش ارزش اجتماعى محسوب مى‌گردد‪.‬‬

‫بنابراين ارزش‌هاى اجتماعى شامل هم ٔه چيزهاى مطلوب يا نامطلوب‪ ،‬مناسب ي ا نامناس ب اس ت ک ه م ورد عالق ه‪،‬‬
‫توجه و احترام انسان‌ها است‪ .‬هر امرى و هر چيزى اعم از مادى يا معنوى که در جامعه داراى ق در و قيمت باش د‬
‫و نيازهاى مادى و معنوى انسان را برآورده کند يا هرچيز گرانبها و سودمند از جمل ٔه ارزش‌هاى اجتماعى است‪ .‬به‬
‫عبارت ديگر هرچيزى که مفيد‪ ،‬خواستنى و ب االخره م ورد تحس ين گ روه اس ت ارزش اجتم اعى مى‌باش د‪ .‬ب ر اين‬
‫اساس ارزش‌ها تمام شئون زندگى اجتماعى را در ب ر مى‌گ يرد و ام رى ي ا چ يزى وج ود ن دارد ک ه داراى 'ارزش'‬
‫نباشد‪.‬‬

‫ارزش‌ها زيربناى هنجارها‪ ،‬نهادها و ساخت اجتماعى را تشکيل مى‌دهند‪ .‬چارچوبه‌اى هستند براى مش روع س اختن‬
‫رفتارهاى انساني‪ ،‬ارزش‌ها به فرهنگ کلى و جامعه مفهوم و معنى مى‌بخشند و وق تى مس ئله 'قض اوت ارزش ي' ي ا‬
‫'ارزشيابى اجتماعي' مطرح مى‌شوند‪ ،‬عمالً مقايسه ميان بهتر و بدتر صورت مى‌گيرد‪.‬‬

‫يکى از خصوصيات جالب ارزش‌ها اين است ک ه مى‌ت وان آنه ا را ب ر مبن اى جه انى ب ودن آنه ا تقس يم ک رد‪ .‬مث ل‪:‬‬
‫صداقت‪ ،‬احترام به حق ديگران‪ ،‬آزادى و دموکراسي‪ ،‬ازدواج‪ ،‬قدرت‪ ،‬س المت‪ ،‬محبت‪ ،‬اح ترام‪ ،‬مه ارت داش تن و‬
‫دانش‪ ،‬ثروت و تقوي‪ .‬اما هرچه پائين‌تر مى‌آئيم و به جوامع و گروه‌ها مى‌رسيم‪ ،‬متوجه مى‌شويم که ارزش‌ها بيشتر‬
‫جنب ٔه خاص پي دا مى‌کنن د‪ .‬مث ل‪ :‬مهري ه و جهيزي ه و آئين ٔه ع روس ب راى اي رانى و ي ا ازدواج در س نين پ ائين ( ‪۱۴‬‬
‫سالگي) براى برخى مردم روستائى ايران‪.‬‬

‫شرق و غرب نيز تا همين اواخر براس اس چن د ارزش ب ا هم اختالف داش تند‪ .‬ارزش‌ه اى کاپيتاليس م و سوسياليس م‪.‬‬
‫عالوه بر اين بايد دانست که ارزش‌ها الزاما ً اجتماعى نيستند‪ .‬بلکه ممکن است 'فردي' هم باش ند‪ .‬يع نى ارزش‌ه ائى‬
‫در جامعه وجود داشته باشد که مورد قبول فرد نباشد و برعکس‪.‬‬

‫'ارزش فردي' در صورتى‌که در شرايط الزم به‌وجود بيايد ممکن است به ارزش اجتم اعى مب دل گ ردد‪ .‬اين ح الت‬
‫به‌ويژه در مواردى که رهبران سياسى پرقدرت مانند‪ :‬دوگل‪ ،‬مائو و‪ ...‬بر سر کارند بيشتر حادث مى‌گردد‪' .‬دوگ ل'‬
‫در مدتى که زمامدار فرانسه بود همه چيز را به رنگ خود درآورد‪.‬‬

‫ارزش‌هاى اجتماعى انواع مختلف دارند که به لحاظ اهميت و توجهى که اکثريت اعضاء جامعه‌هاى مختلف به آنه ا‬
‫دارند و تنها اينگونه ارزش‌ها در م اهيت و ش کل س اخت اجتم اعى جوام ع مختل ف ت أثير قاب ل مالحظه‌اى دارن د و‬
‫مطالعه آنها از لحاظ تهيه و تنظيم برنامه‌هاى اجتماعى ارزنده مى‌باش د 'م ک دوگ ال' ( ‪ M.Mc Dougall‬م ابرس‬
‫مک دوگال) و 'السول' (‪ H.D.Lasswel‬هارولد السول) آنها را به هشت طبقه به گونه زير تقسيم کرده‌اند‪:‬‬

‫قدرت‪ ،‬دانش‪ ،‬ثروت‪ ،‬احترام‪ ،‬سالمت‪ ،‬مهارت‪ ،‬محبت‪ ،‬تقوي‬

‫همچنين گفته شده هر يک از ارزش‌ها مختلف ممکن است به‌صورت‪ .۱ :‬ارزش‌هائى غائى ‪ .۲‬ارزش‌ه اى پاي ه‬
‫مورد استفاده قرار گيرد‪.‬‬
‫به‌عنوان نمونه 'ثروت' هم مى‌تواند جنب ٔه 'غائي' داشته باش د و هم مى‌توان د به‌عن وان وس يله و پ ايه‌اى ب راى ت أمين‬
‫ساير ارزش‌ها مورد استفاده قرار گيرد‪ .‬به اين معنى که اگر‪' :‬ثروت' را به‌صورت سرمايه‌گذارى و بهره‌ب ردارى‬
‫بيش تر به‌ک ار ان دازيم ت ا ب اعث ازدي اد بيش تر همين ارزش گ ردد‪ ،‬در اين ص ورت 'ث روت' هم ارزش 'پاي ه و هم‬
‫ارزش غائي' است‪.‬‬

‫در عين ح ال 'ث روت' ممکن اس ت وس يله‌اى ب راى س رمايه‌گذارى در سياس ت گ ردد و ص احب اين ارزش را ب ه‬
‫قدرت برساند‪ .‬شخص ى ک ه ص احب ث روت اس ت مى‌توان د مهارت‌ه اى گون اگون را ف را گ يرد و ب ا انج ام ام ور‬
‫عام‌المنفعه و حتى تبليغات بى‌پايه بر 'احترام' خود بيفزايد‪.‬‬

‫از پول خود مى‌توان براى پذيرائى دوستان استفاده ک رد و ب ه اين ت رتيب ارزش 'محبت' را اف زايش داد‪ .‬همچ نين‬
‫شخص ثروتمند ممکن است در امور خيريه و فعاليت‌ه اى م ذهبى ش رکت کن د و ب دين ت رتيب 'متقي' و معتق د ب ه‬
‫اصول دين و صاحب صفات پسنديد ٔه اخالقى به شمار آيد‪ .‬باالخره پ ول و ث روت مى‌توان د وس يله و پ ايه‌اى ب راى‬
‫کس ب ارزش 'دانش' گ ردد و ب اعث ش ود ک ه ف رد و ي ا فرزن دان او ب ه م دارج ب االتر علمى دس ت يابن د و در‬
‫دانشگاه‌هاى داخل و خارج به تحصيل 'دانش' بپردازند‪.‬‬

‫ارزش 'سالمت' نيز نه تنها وسيله‌اى (ارزش پايه) براى دوام سالمت است‪ ،‬بلکه به‌منظور تحصيل ساير ارزش‌ها‬
‫نيز مورد استفاده قرار مى‌گيرد‪ .‬تندرستى سبب شادابى و برخوردهائى بهتر با مردم است‪ .‬حسن سلوک انس ان را‬
‫در کسب ارزش 'ثروت' و 'قدرت' يارى مى‌کند‪ .‬ب راى آم وختن مهارت‌ه ا ن يز مس لما ً س المت جس مانى و روانى‬
‫ضرورى است‪ .‬همچنين براى تحصيل 'دانش' الزم است که انسان به حد کافى از هوش و ذکاوت برخوردار و از‬
‫لحاظ جسمانى سالم باشد' بنابراين سالمتى وسيله‌اى براى کسب دانش است‪ .‬يک اندام متناسب معم والً س بب جلب‬
‫'احترام' و 'محبت' مى‌شود و چون از ضروريات زندگى خوب و پرخير و برکت نيز هست وسيله به‌دس ت آوردن‬
‫ارزش 'تقوي' نيز مى‌گردد‪.‬‬

‫ارزش 'مهارت' نيز مى‌‌تواند هم 'ارزش پايه' و هم 'ارزش غائي' باش د‪ .‬زي را‪ :‬در اث ر تم رين‪ ،‬مهارت‌ه ا اف زايش‬
‫مى‌يابد‪ .‬وقتى مهارت‌ها اف زايش ي افت و اعم ال و مه ارت مخص وص را ف را گرف تيم‪ ،‬مى‌ت وان کلي ه ارزش‌ه اى‬
‫مذکور را تأمين کرد‪.‬‬

‫براى نمونه‪ :‬مهارت در نطق و بيان مؤثر مى‌تواند س بب متقاع د س اختن ديگ ران گ ردد‪ .‬متقاع د س اختن ديگ ران‬
‫مى‌تواند در به‌دست آوردن سياست و کسب 'قدرت' مؤثر باشد‪ .‬همچنين مهارت در نطق و بي ان مى‌توان د م وقعيت‬
‫انسان را در مذاکرات و معامالت تجارى به‌منظور به‌دست آوردن 'ارزش ثروت' تقويت کند‪.‬‬

‫مهارت در ورزش‌ها و فعاليت‌ه اى تف ريحى س بب کس ب ارزش س المت و همين‌ط ور اح ترام و محبت مى‌ش ود‪.‬‬
‫همچنين کسب مهارت در زمينه‌هاى مختلف علمي‪ ،‬س بب تق ويت ارزش 'دانش' مى‌گ ردد‪ .‬بعض ى از مهارت‌ه اى‬
‫مذهبى مانند مهارت در قرائت کتاب‌هاى دينى يا گفتن اذان يا خواندن سرودهاى مذهبى و انجام مراس م خ اص در‬
‫مسجد و کليسا سبب تحصيل ارزش 'تقوي' مى‌گردد‪.‬‬

‫همين‌ط ور 'ارزش دانش' ن يز مى‌توان د هم 'ارزش پاي ه' و هم 'ارزش غ ائي' باش د‪ .‬زي را دانش راه‌ه ا را ب راى‬
‫آموختن معلومات بيشتر مى‌گشايد‪ .‬افزايش معلومات سبب افزايش دامن ٔه حوز ٔه دانش مى‌گردد‪ .‬در عين ح ال ممکن‬
‫است به‌منظور تأمين ساير ارزش‌ها مورد استفاده قرار گيرد‪.‬‬

‫دانش نسبت به مسائل و امور سياسي‪ ،‬اجتماعى و ت اريخى جامع ه س بب تس هيل و به‌دس ت آوردن 'ارزش ق درت'‬
‫مى‌گردد‪ .‬اطالع و آگاهى از مسائل اقتصادى و آيند ٔه اجتماعى و سياسى يک کش ور مى‌توان د م وفقيت و پ يروزى‬
‫را در فعاليت‌هاى اقتصادى و مالى و کسب 'ثروت' تضمين کند‪ .‬به عالوه دانش و معلومات سبب تع ادل و ت وازن‬
‫روانى و جسمانى يعنى تأمين 'ارزش س المت' مى‌گ ردد‪ .‬کس ب مه ارت در کاره ا‪ ،‬مش اغل و فن ون مختل ف ن يز‬
‫مستلزم دانش و معلومات مقدماتى است تا از آن بتوان به مراکز آم وزش مهارت‌ه ا دس ت ي افت‪ .‬همچ نين داش تن‬
‫'دانش' و معلومات و مدرک علمى بهترين وسيله کس ب 'اح ترام' واقعى مى‌گ ردد‪ .‬در عين ح ال روش ن اس ت ک ه‬
‫گاهى اوقات ارزش 'تقوي' در اثر تسلط شخص بر دانش‌ه اى مختل ف مثالً ت اريخ‪ ،‬وق ايع و ام ور م ذهبى تق ويت‬
‫مى‌شود‪.‬‬

‫نقش های اجتماعی‬

‫نقش اجتماعی را می‌توان فعالیتی دانست که در جامعه بر عهده فرد یا گروهی قرار دارد و چون آنچه را که در جامع ه ب ر‬
‫عهده فرد است انتظ ارات در دیگ ران بوج ود می‌آورد‪ ,‬بن ابراین در تع ریفی دیگ ر نقش اجتم اعی را ب ه معن ای انتظ اراتی‬
‫می‌دانند که باید دارند موقعیت یا پایگاه اجتماعی آنرا برآورده سازد‪.‬‬
‫نقش اجتماعی را به انواع زیر می‌توان تقسیم نمود‪:‬‬

‫نقش محول‬ ‫‪‬‬

‫نقش اکتسابی‬ ‫‪‬‬


‫نقش محول یا نقش مقرر شده نقشی است که براساس هنجارها و موازین موجود در یک جامعه به عهده فرد واگذار گردیده‬
‫و بنابراین دیگر از وی ایفای آن نقش را انتظار دارند‪ .‬مثالً نقش محول یک معلم تدریس است که این ک ار طب ق ض وابط و‬
‫مقررات خاصی برعهده وی قرار داده شده است ‪.‬‬
‫از نقش محول در مواردی که مربوط به خصوصیات فیزیکی فرد از قبیل س ن ‪ ,‬جنس ورن گ پوس ت می‌گ ردد و یا نتیج ه‬
‫عضویت وی در گروههای اضطراری مثال ً ‪ ,‬خانواده ‪ ,‬طایفه ‪ ,‬قوم ‪ ,‬نژاد و غیره ‪...‬می‌باشد‪ ,‬تحت اصطالح نقش انتسابی‬
‫یا نقش طبیعی می‌توان نام برد‪ .‬بنابراین منظور از نقش انتسابی در حقیقت نقشی است که بطور طبیعی و یا بوسیله دیگران‬
‫برای فرد تعیین گردیده و تغییردادن آنها خصوص ا ً در جوام ع س نتی و کش اورزی و در م واردی ن یز امک ان ناپ ذیر اس ت‬
‫( مثل نقش اجتماعی افراد در نظامی کاستی)‪.‬‬
‫نقش محقق و نقش اکتسابی که در پاره‌ای از آثار نویسندگان به خطا بصورت مفه ومی واح د تلقی گردیده اس ت نقش ه ایی‬
‫هستند که فرد در بوجود آمدن آنها دخالت مستقیم دارد و بدین معنی که نقش اکتسابی نقشی است که فرد در مقابل نقش ی ک ه‬
‫به وی تحمیل شده یا بر عهده وی قرار داده ش ده ‪ ,‬ب را ی خ ود بوج ود آورده اس ت مثالًُ انتظ اری ک ه در جامع ه س نتی از‬
‫فرزند یک دهقان دارند‪ ,‬دنبال کردن شغل پدر یعنی پرداختن به کار کشت و کار است به س یاق و روش آب اء و اج دادیش و‬
‫حال چنانچه فرزند دهقانی راه و رسم آباء و اجدادی خود را به کناری نهاد و به جای بی شغل پدر را گرفتن ب ه ش هر آم ده‬
‫و کار دیگری غیر از کشاورزی برای خود دست و پا کند ‪ .‬این نقش جدید را "نقش اکتس ابی " گوین د ‪ .‬یع نی نقش ی ک ه آن‬
‫فرزند دهقان با تکیه بر پشتکار و لیاقت کسب نموده است ‪.‬‬
‫اما نقش محقق یا نقش تحق ق یافت ه‪ ,‬نقش مح ولی اس ت ک ه ب ازیگر اجتم اعی بن ا ب ه ذوق و س لیقه و ابتک ار شخص ی آن را‬
‫دگرگون نموده وبه شیوه‌ای که خود تمایل دارد آنرا به عمل در می‌آورد و بهمین دلیل آنرا نقش عملی ف رد نیزگفته‌ان د یع نی‬
‫نقشی که عمالً ایفاء می‌شود‪ .‬بعنوان مثال نقش محقق معلم روشی است که در تدریس بکار می‌برد و نحوه برخ وردی اس ت‬
‫که با دانش آموزان دارد‪ ,‬معلم ممکن است در عین حالیکه در چهار چوب مقررات موجود به ک ار م وظفش ب ه پ ردازد‪ ,‬ب ا‬
‫باال بردن سطح سواد دانش آموزانی که مشکالتی در امر آموختن بعضی از مطالب دارند دایره فعالیت خود را از کالس به‬
‫خانواده دانش آموز گسترش داده و مشکالت دانش آموز را با اولیاء دبستان و اولیاء وی در میان گذاشته و شیوه و را ه حل‬
‫های خاصی را ب رای ج بران عقب مان دگی دانش آم وزان ارائ ه ده د و یا خ ود در کالس روش ی در پیش گ یرد ک ه دانش‬
‫آموزان ضعیف را بتدریج به سطح افراد متوسط ارتقاء دهد و‪ ...‬بنابراین هر کس می‌تواند نقش محول خود را به نحوی ک ه‬
‫خود مایل است و با تکیه بر ابتکار و ذوق خود به نقش محقق تبدیل کند‪.‬‬

‫پایگاه اجتماعی‬
‫پایگاه عبارت است از یک موقعیت در جامعه‪ .‬در واقع پایگاه یک موقعیت معین اجتماعی است که در گ روه یا جامع ه ای‬
‫توسط برخی انتظارات حقوق و وظایف مشخص می شود‪ .‬وج ود پایگ اه ه ا‪ ،‬مس تقل از اف رادی اس ت ک ه آنه ا را پدید می‬
‫آورند‪.‬پایگاه های ورزشکار حرفه ای ‪،‬معلم‪،‬دانشجو‪،‬ف رد بی خانم ان هم ه ج دا از اف راد معین اس ت ک ه این م وقعیت ه ای‬
‫اجتماعی را اشغال می کنند‪.‬به عن وان مث ال ‪ ،‬گرچ ه ه ر س ال ه زاران دانش جوی جدید وارد دانش گاه می ش وند ت ا پایگ اه‬
‫دانشجوی سال اول را اشغال کنند‪ .‬اما پایگاه دانشجویی و انتظارات معین آن ‪،‬نس بتأ ت ا زم ان زیادی ب دون تغییر ب اقی می‬
‫ماند‪ .‬اصطالح پایگاه فقط به موقعیت های سطح باال در جامعه اطالق نمی شود‪.‬‬
‫پایگاه اجتماعی ارزشی است که یک گ روه ب رای یک نقش اجتم اعی قایل اس ت ‪ .‬م ردم در جامع ه م نزلت ه ای مختل ف‬
‫دارند‪.‬یعنی برخی از پایگاه های اجتماعی از دیگ ر پایگ اه ه ا و م وقعیت ه ا ارزش و اعتب ار واالت ری‪  ‬دارد‪ .‬پایگ اه ه ای‬
‫اجتماعی در طول زمان و در جامعه های مختلف تغییر می کنند‪.‬‬
‫به طور کلی دو نوع پایگاه وجود دارد‪:‬‬
‫پایگاه انتسابی یا محول‪:‬هر گاه نتیجه موقعیتی باش د ک ه ف رد در آن متودل د می ش ود‪ ،‬آن را پایگ اه داده ش ده یا مح ول می‬
‫گویند‪.‬‬
‫پایگاه اکتسابی‪  ‬محقق‪:‬زمانی که پایگاه نتیجه تالش فردی باشد‪ ،‬این موقعیت را پایگاه اکتسابی می گویند‪.‬‬
‫همه جوامع دارای تعداد بسیاری نظام های پایگاهی هستند‪ .‬در بعضی از این نظام ها‪ ،‬براساس آنچه که شخص هست‪( .‬سن‬
‫او‪ ،‬جنس او‪ ،‬پیوندهای خویشاوندی او‪ ،‬دین او) تعیین می شود‪ .‬این مشخصه ه ا را پایگ اه ه ای انتس ابی ن ام نه اده ان د‪ .‬در‬
‫نظام های دیگر مواضع بر حسب آنچه که شخص می توتند انجام بدهد‪ ،‬تعیین می شود‪ .‬این ها راایگ اه اکتس ابی می گوین د‪.‬‬
‫پایگاه های انتسابی و اکتسابی پایگاه های آرمانی هستند‪.‬پایگاه ه ایی ک ه م ادر زن دگی واقعی می بینیم آم یزه ای از این دو‬
‫نوع پایگاهند‪ .‬به این ترتیب می توان مالحظه کرد که ریاست یک شرکت بزرگ پایگاه اکتسابی است‪ ،‬ولی در عم ل ش رط‬
‫جنسی (مردبودن)و شرط نژادی (سفید بودن)برای به دست آوردن چنین موضعی ضروری بوده است‪ .‬چنانچه م ا ص ورتی‬
‫از همه ی پایگاه هایی که شخص اشغال می کند‪ ،‬تهیه نماییم‪ ،‬می توانیم دس ت کم ب ه ط ور نظ ری ج ای این ش خص را در‬
‫نظام های پایگاهی جامعه ای که بدان تعلق دارد‪ ،‬معین کنیم‪ .‬انسان ممکن است به ط ور همزم ان مواض ع پ در ‪ ،‬پس ر‪،‬ف رد‬
‫مومن ‪،‬کارگر خانه ‪،‬مسئول سندیکا و عضو فالن تیم ورزشی را اشغال کن د‪ .‬تم امی این پایگ اه ه ای همزم ان را مجموع ه‬
‫پایگاهی این شخص نامند‪.‬‬

‫طبقه اجتماعی‬
‫طبقه اجتماعی (کالس اجتماعی) نوعی قشربندی است ک در آن قشرها به وسیله مقررات قانونی یا مذهبی ایج اد نمی‌ش وند‬
‫و عضویت بر مبنای موقعیت موروثی نیست‪ .‬هم‌چنین طبق ه اجتم اعی؛ گروه‌بن دی وس یعی از اف راد اس ت ک ه دارای من ابع‬
‫اقتصادی مشترکی هستند‪ .‬نظام‌ه ای طبق اتی انعطاف‌پ ذیرترین نظام‌ه ای قش ربندی هس تند‪ .‬هیچ‌گون ه مح دودیت‌های رس می‬
‫دربار ٔه ازدواج میان گروهی بین افراد متعلق به طبقات مختلف وجود ندارد‪.‬‬
‫طبقه یک فرد تا اندازه‌ای اکتسابی است؛ نه این که صرفا ً در هنگام تولد منسوب گردد‪ .‬تحرک اجتم اعی؛ ح رکت ص عودی‬
‫یا نزولی در ساخت طبقاتی؛ بسیار معمول‌تر از انواع دیگر است‪ .‬طبقات به تفاوت‌های اقتصادی میان گروه‌بن دی‌های اف راد‬
‫و نابرابری در تملک و کنترل منابع مادی بستگی دارند‪ .‬نظام‌های طبقاتی اساسا ً از طریق ارتباط ات گس ترده غیرشخص ی‬
‫عمل می‌کنند‪ .‬پایه‌های اصلی اختالفات طبقاتی؛ تفاوت در ثروت و شغل است‪ .‬ثروت‌مندان‪ ،‬تاجران‪ ،‬کارفرمایان‪ ،‬ص احبان‬
‫صنایع و مدیران اج رایی؛ معم والً در طبق ه ب اال ق رار دارن د‪ .‬کارمن دان و کارکن ان متخص ص ح رفه‌ای؛ طبق ه متوسط را‬
‫تشکیل می‌دهند‪ .‬طبقه ک ارگر معم والً در کاره ای دس تی و مش اغل زراع تی و ب اربری اش تغال دارن د‪ .‬در بعض ی جوام ع‬
‫فئودالی روابط بین طبقات؛ رابطه بهره‌کشی است‪.‬‬
‫به‌طور کلی جامعه شناسان سه طبق ٔه اجتماعی را مشخص می‌کنند‪:‬‬

‫بخش کوچکی از جمعیت را تشکیل می‌دهد ‪(.‬حدو ِد ‪ ۱۰‬درصد) و چن دنان م ور ِد توج ِه‬ ‫ِ‬ ‫طبق ٔه ممتاز‪ :‬این طبق ٔه‬ ‫‪‬‬
‫امل اش رافِ زمین‌دار و کس انی اس ت ک ه از راه م الکیت ب ر زمین‪ ،‬تج ارت‪،‬‬ ‫جامع ه شناس ان نبوده‌اس ت‪ .‬این طبق ه ش ِ‬
‫مستخدمان ع الی رتب ٔه دولت‪،‬‬
‫ِ‬ ‫‌نامند‪.‬‬
‫ی‬ ‫م‬ ‫بورژوازی‬ ‫را‬ ‫‌ها‬‫ن‬ ‫آ‬ ‫‌ها‪،‬‬‫ت‬ ‫مارکسیس‬ ‫امثال آن امرار معاش می‌کنند و‬ ‫ِ‬ ‫مستغالت و‬
‫رؤسای نیروهای نظامی و اعضای حکومت را نیز می‌توان در همین ردیف جای داد‪.‬‬
‫ً‬
‫کارگران متخصص و کارمندان تش کیل می‌دهن د‪ .‬مثال معلم ان‪ ،‬پزش کان‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫طبق ٔه متوسط (میانی)‪ :‬این طبقه را‬ ‫‪‬‬
‫مستخدمان دولت و غیره‪.‬‬
‫ِ‬ ‫دفتری‪،‬‬ ‫کارکنان‬
‫ِ‬ ‫‌ها‪،‬‬
‫ه‬ ‫مدیران کارخان‬
‫ِ‬ ‫استادان دانشگاه‪ ،‬روحانیون‪،‬‬
‫ِ‬
‫ارگران یدی مثالً پیش خدمت‪ ،‬آش پز‪ ،‬مکانیکِ اتوموبیل‪ ،‬بن ا‪،‬‬
‫ِ‬ ‫ک‬ ‫و‬ ‫خدمات‬ ‫کارکنان‬
‫ِ‬ ‫از‬ ‫طبقه‬ ‫این‬ ‫کارگر‪:‬‬ ‫ه‬
‫ٔ‬ ‫طبق‬ ‫‪‬‬
‫کارگران کارخانه‌ها و غیره تشکیل می‌شود که مارکس ایشان را پرولتاریا نامید‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫رفتگر‪،‬‬

‫قشربندی اجتماعی‬
‫قشر اجتماعى به مجموع ٔه اف رادى اطالق مى‌ش ود ک ه موقعيت‌ه اى يکس ان و مش ابهى را در ي ک رده اش غال کن د“ مانن د‪:‬‬
‫اشراف‪ ،‬روحانيون‪ ،‬کارگران‪ ،‬روش نفکران‪ ،‬معلم ان و فرهنگي ان‪ ،‬دهقان ان و کش اورزان‪ ،‬ک ه طبق ات متف اوتى را تش کيل‬
‫مى‌دهند‪ ،‬زيرا اين موقعيت‌هاى اجتماعى که منجر به کسب قدرت مى‌شود در صورتى مى‌تواند پاي ٔه قشربندى قرار گيرد ک ه‬
‫جنب ٔه نهادى داشته و به‌صورت هميشگى درآيد (تثبيت پايگاه)‪.‬‬
‫تحرک اجتماعی‬
‫تحرک اجتماعی یا پویندگی اجتماعی اصطالحی در دانش جامعه‌شناسی است که به حرکت افراد و گروه‌ها بین موقعیت‌های‬
‫اجتماعی و اقتصادی مختلف اطالق می‌شود‪ .‬تحرک عمودی به معنای حرکت به باال یا پ ایین نردب ان اجتم اعی و اقتص ادی‬
‫است‪ .‬افرادی که دارایی‪ ،‬درآمد‪ ،‬یا پایگاه اجتماعی کسب می‌کنند دارای تح رک ص عودی هس تند‪ ،‬در ح الی ک ه کس انی ک ه‬
‫درآمد و پایگاه خود را از دست می‌دهند دارای حرکت نزولی می‌باشند‪.‬در جوامع امروزی میزان زیادی تحرک ج انبی ن یز‬
‫وجود دارد که ب ه ح رکت جغرافیایی بین ن واحی‪ ،‬ش هرها‪ ،‬یا من اطق اطالق می‌گ ردد‪ .‬تح رک عم ودی و ج انبی اغلب ب ا‬
‫یک‌دیگر همراه هستند‪.‬‬
‫دو راه برای مطالعه تحرک اجتماعی وجود دارد‪ .‬نخستین راه‪ ،‬در نظ ر گ رفتن مش اغل خ ود اف راد و ان دازه‌گیری ح رکت‬
‫آن‌ها در نردبان موقعیت‌های اجتماعی است‪ .‬این گونه تحرک معم والً تح رک درون‌نس لی نامیده می‌ش ود‪ .‬از س وی دیگ ر‪،‬‬
‫تحرک در میان نسل‌ها و اندازه‌گیری وارد شدن فرزندان به شغل پدرانشان‪ ،‬تحرک میان‌نسلی نام دارد‪.‬‬
‫میزان تحرک عمودی در جامعه یکی از عمده‌ترین شاخص‌های توسعه انس انی اس ت‪ .‬هرچق در ک ه م یزان تح رک عم ودی‬
‫بیش‌تر باشد؛ بیان‌گر این است که افرادی که در قشرهای پایین‌تر متولد می‌شوند می‌توانند م وقعیت اجتم اعی خ ود را تغییر‬
‫دهند‪ .‬تغییر موقعیت اجتماعی‪ ،‬نشان‌دهنده فض ای ب از جامعه‌اس ت‪ .‬آماره ا نش ان می‌دهن د ک ه س ه کش ور س وئد‪ ،‬لهس تان و‬
‫ایاالت متحده آمریکا بیش‌ترین میزان تحرک عمودی در جهان را دارند‪.‬‬
‫در جوامعی که معیارهای انتسابی در برخورداری بر معیارهای اکتس ابی غلب ه دارن د؛ راه ارتق ا و تح رک ص عودی ب رای‬
‫افراد بسته می‌شود و زمینه برای ایجاد انسداد اجتماعی به وجود می‌آید‪.‬‬

‫هنجار های اجتماعی‬

‫ارزش‌هاى اخالقى با نظام اجتماعى رابطه دارند و ارزش‌ها هستند ک ه به‌ص ورت 'هنجاره ا' و 'رس وم' درمى‌آين د و از اين‬
‫راه است که مى‌توانند زندگى افراد و گروه‌ها را در داخل جامعه انتظام دهند‪ .‬بنابراين 'هنجارها رفتارهاى معينى هستند ک ه‬
‫براساس ارزش‌هاى اجتماعى قرار دارند و با رعايت کردن آنها جامعه انتظام پيدا مى‌کند' ‪.‬‬
‫'هنجارهاى اجتماعى شيوه‌هاى رفتارى معينى است که در گروه يا جامعه متداول است و فرد در جريان زن دگى خ ود آن را‬
‫مى‌آموزد‪ ،‬به کار مى‌بندد و نيز انتظار دارد که ديگر افراد گ روه ي ا جامع ه آن را انج ام دهن د' ‪ .‬هنجاره ا‪ ،‬رفت ار‪ ،‬قاع ده‪،‬‬
‫معيار‪ ،‬يا ميزانى است که با آن رفتار اجتم اعى اش خاص در جامع ه س نجيده مى‌ش ود‪ .‬ه ر رفت ارى ک ه ب ا آن تط بيق کن د‪،‬‬
‫رفتارى است به 'هنجار' و اگر نسبت به آن انحراف داشته باشد 'نابهنجار' ناميده مى‌شود‪.‬‬

‫هنجارها‪ ،‬قواعد و کنش‌هائى هستند که اشخاص‪ ،‬ناخودآگاه رفتار آنها را با آن تطبيق مى‌دهند و در ه ر وض عيت اجتم اعى‬
‫طبق معيارهائى که صحيح و مناسب اس ت عم ل مى‌کنن د‪ .‬رس وم اخالقى مس تقر ک ه قدرتمن د الگوه اى رفت ارى در جامع ه‬
‫هستند مهم‌ترين هنجارهاى رفتار اجتماعى به شمار مى‌آيند‪ .‬شيوه‌هاى قومى و عرفى نيز دستورهائى براى رفت ار اجتم اعى‬
‫هستند‪.‬‬

‫هنجارها دائمى نيستند و به‌تدريج که ک ارکرد ي ا 'فونکس يون' (‪ )Function‬خ ود را از دس ت بدهن د و ديگ ر ک ارآئى الزم‬
‫نداشته باشند اندک اندک رو به انحطاط و نابودى مى‌روند و اف راد کم تر ب دان عم ل مى‌کنن د‪ .‬هنجاره ائى ک ه بيش از بيش‬
‫اهميت خود را از دست بدهند به موضوع عقيده و بحث تبديل مى‌شود‪ .‬در عوض اگر يک عقيد ٔه عمومى به قدر کافى ق وت‬
‫پيدا کند و کارآئى آن بهتر از عقيده‌هاى قبلى باشد افراد به فکر احترام گذاشتن به آن مى‌افتن د و بدين‌س ان رفت ه رفت ه عقي د ٔه‬
‫مذکور به هنجار مبدل مى‌شود‪.‬‬

‫بنابراين 'هنجارها‪ ،‬قضاياى انساني‪ ،‬وضعى و قراردادى هس تند' تم ام اوام ر و ن واهي‪ ،‬ج زء هنجاره ا هس تند ک ه به‌وس يله‬
‫انسان وضع مى‌شوند‪ .‬توقف ممنوع‪ ،‬يک هنجار است‪ .‬تمام قوانين مدنى که در مجالس مقننه وضع مى‌شوند ج زء هنجاره ا‬
‫هستند‪ .‬کلي ٔه مقررات جزء هنجارها هستند و همه انشائى مى‌باشند‪ .‬شيو ٔه حرف زدن‪ ،‬تعيين اينکه چه کسى نخست بايد س الم‬
‫بدهد يا ندهد‪ .‬سالم کردن‪ ،‬احترام گذاشتن به بزرگ‌تر و مسائلى از اين قبيل هنجار هستند‪.‬‬

‫کلي ٔه نهادها و ساخت اجتماعى مجموعه‌اى از ارزش‌ها و هنجارها هستند‪ .‬مثالً اگ ر نه اد خ انواده را در نظ ر بگ يريم‪ :‬تم ام‬
‫آداب و رسوم و تشريفاتى که به‌منظور خواس تگاري‪ ،‬بل ه ب رون‪ ،‬مراس م ن امزدي‪ ،‬مراس م عق د (چ ه ش رعي‪ ،‬ق انونى و ي ا‬
‫عرفي)‪ ،‬مراسم پاگشائى و‪ ...‬همه و همه هنجار هستند که بايد از طرف خانواده دام اد و ع روس ک ه ک امالً ب ه آنه ا آگ اهى‬
‫دارند انجام بگيرد و گرنه مورد سرزنش و شماتت قرار مى‌گيرند‪ .‬اينکه عروس يا دام اد چ ه لباس ى بپوش ند ب ا م دعوين و‬
‫حضار چگونه رفتار کنند و چه احترامى بگذارن د و‪ ...‬هم ه هنج ار هس تند ک ه از راه تعليم و ت ربيت و در دور ٔه آش نائى ب ا‬
‫آداب و رسوم اجتماعى فرا گرفته مى‌شود و جامعه رعايت آنها را با وسايلى تضمين کرده است‪ .‬ما براى رعايت اين قواعد‬
‫غالبا ً نيازى به تذکر ديگران نداريم‪ .‬زيرا اين 'قواعد نزاکت' جزئى از وج ود م ا ش ده‌اند‪ .‬به‌نح وى ک ه در ص ورت ب ه ک ار‬
‫بستن آنها احساس گناه مى‌کنيم‪ .‬به عبارت ديگر خود فرد در صورت تخلف از هنجارهاى گروهى آن به خود کيفر مى‌ده د‪.‬‬
‫پس رعايت هنجارها فقط ناشى از وجود کيفر يا ضامن خارجى نيست‪ .‬همين پذيرش عميق و باطنى هنجارها سبب مى‌ش ود‬
‫که تغيير دادن و يا قبول هنجارهاى ديگر دشوار گردد‪ .‬زيرا در صورت عوض شدن 'مليّت' ‪' ،‬قواع د ن زاکت' ن يز ع وض‬
‫خواهد شد و اين کار براى کسى که با 'قواعد نزاکت' ملى خو گرفته است بسيار سخت است و چه بسا رفتار متفاوت آنها را‬
‫نسبت به‌خود خارج از نزاکت يا رفتار توهين‌آميز و عمدى بداند‪.‬‬

‫'نهادى شدن' (‪ )Institutionalization‬هنجارها هم از راه پذيرش عميق باطنى آنها در ن زد ف رد انج ام مى‌گ يرد و هم از‬
‫طريق پاداش و کيفر‪ .‬اما رعايت کردن هنجارهاى اجتماعى تنها ناشى از وجود پاداش و کيف ر نيس ت‪ .‬بلک ه هم ان‌طور ک ه‬
‫گفتيم 'قواعد نزاکت' چنان جزئى از وجود ماست و به‌گونه‌اى با آن آشنا هستيم و خ ود را موظ ف ب ه اج راء آن مى‌دانيم ک ه‬
‫اگر آنها را به‌کار نبنديم احساس گناه مى‌کنيم و دجار شرمسارى مى‌شويم‪ .‬حتى هنگامى‌که در خانه خ ود تنه ا هس تيم ک ارى‬
‫خالف هنجارها انجام نمى‌دهيم‪ .‬به‌عبارت ديگر افراد در صورت تخلف از هنجارهاى گروهي‪ ،‬خود را مجازات مى‌کنند‪.‬‬

‫رعايت کردن هنجارهاى اجتماعى يا سازگاري‪' ،‬هم‌نوائي' ب ا جامع ه اس ت‪' .‬هم‌ن وائى عب ارت از انج ام کاره ائى اس ت ک ه‬
‫انتظار انجام آن از هر فردى مى‌رود' مثل کودکى که وقتى مادرش مى‌گويد کفش‌هايت را بپوش‪ ،‬مى‌پوشد‪ ،‬دانش‌آم وزى ک ه‬
‫وظايف مدرسه را انجام مى‌دهد‪ ،‬يا راننده‌اى که در چهارراه در برابر عالمت توقف مأمور راهنمائى اتومبي ل خ ود را نگ ه‬
‫مى‌دارد و به اشاره مجدد حرکت مى‌کند‪.‬‬

‫بنابراين 'هم‌نوائي' به‌منظور سازگارى فرد با جامعه است‪ .‬زيرا محيط اجتماعى خواه ي ک گ روه کوچ ک باش د‪ ،‬خ واه ي ک‬
‫جامعه بزرگ واحدى يک دست و ثابت نيست و همان‌طور که گفتيم از گروه و 'پاره ‪ -‬گروه' يا 'خرده ‪ -‬گروه' تش يکل ش ده‬
‫است‪ ،‬اين اجزاء و به‌خصوص کوچکترين آنها که فرد انسانى باشد ثبات دائم ندارند‪ .‬بلکه همواره تغيير و تب ديل مى‌پذيرن د‪.‬‬
‫افرادى از ميان مى‌روند و افرادى زاده مى‌ش وند و ج اى رفتگ ان را مى‌گيرن د‪ .‬از اين‌رو گ روه انس انى ب راى آنک ه بتوان د‬
‫سازمان خود را حفظ ناگزير است که پيوسته افراد جديد را با خود سازگار گرداند و براى زندگى گروهى يا اجتماعى آماده‬
‫کند که نتيجه نهائى اين سازگارى 'هم‌نوائي' گروهى است‪' .‬سازگارى کوشش‌هائى است که اعضاء گروه عم داً ب راى ايج اد‬
‫تعادل بين خود و گروه مبذول مى‌دارد‌' ‪.‬‬

‫هم‌نوائى براساس تمايل‪ ،‬خواست و دلبستگى فرد است و گاه براساس اجبار اجتماعي‪ ،‬افراد از همان آغاز کودکى و تش کيل‬
‫شخصيت از طريق خانواده‪ ،‬پ در و م ادر‪ ،‬خ واهران و ب رادارن‪ ،‬بزرگ تران‪ ،‬دوس تان‪ ،‬خويش اوندان و گ روه همس االن ب ه‬
‫تدريج هنجارهاى اجتماعى را فرامى‌گيرد و آن را جزئى از شخص يت خ ود مى‌س ازد و مى‌آم وزد آنچ ه را ک ه هنجاره اى‬
‫اجتماعى است به‌کار ببندند و آنچه را خالف هنجارهاى اجتماعى است به‌کار نبرند‪.‬‬

‫پذيرش هنجارهاى اجتماعى بر دوگونه است‪:‬‬

‫‪ -‬يکى اينکه جامه يا گروه مانند خانواده‪ ،‬کودکستان و مدرسه عمداً به 'اجتماعى شدن' فرد مى‌پردازد و از طري ق آم وزش‪،‬‬
‫افراد را با هنجارهاى اجتماعى گروه آشنا مى‌سازد و او را ملزم به انجام آن مى‌کند‪.‬‬

‫‪ -‬ديگر اينکه فرد خود با مشاهد ٔه رفتارهاى اعضاء گروه يا جامع ه ب ا هنجاره اى اجتم اعى آش نا مى‌ش ود و آنه ا را اج راء‬
‫مى‌کند‪.‬‬

‫هر اجتماع يا گروهى براى حفظ هنجاره ا و مراع ات آنه ا‪ ،‬س ازمان‌هاى اج رائى دارد ک ه پليس و دادگس ترى از آن جمل ه‬
‫هستند‪ .‬شوراء انضباطى مدرسه و دانشکده و‪ ...‬نيز از همين‌گونه هستند‪.‬‬

‫گفيتم نهادها مجموعه‌اى از هنجارها يا سيستمى از هنجارها است‪ .‬بنابراين 'نهاد اجتماعي' مجموعه‌اى است از هنجارها ک ه‬
‫در يک نظام اجتماعى به‌کار بس ته مى‌ش وند و ق انونى ب وودن ي ا نب ودن هرچ يزى را در آن نظ ام تع يين مى‌کن د' ‪ .‬مثالً در‬
‫جامعه ما همان‌طور که گفتيم‪ ،‬هنجارهاى خانوادگى به‌صورت نهاد اجتماعى خانواده درآمده‌اند‪ .‬يا مجموعه‌اى از هنجارهاى‬
‫اقتص ادي‪ ،‬آم وزش و پ رورش‪ ،‬ي ا دي نى و سياس ى به‌ص ورت نه اد اجتم اعى درآمده‌ان د‪ .‬اين هنجاره ا در گروه‌ه ا و در‬
‫دوره‌هاى متف اوت ممکن اس ت ف رق کن د‪ .‬به‌عن وان مث ال درج ه اح ترام فرزن دان نس بت ب ه پ در و م ادر‪ ،‬مراس م ازدواج‪،‬‬
‫شيوه‌هاى آموزش و پرورش و فعاليت‌هاى اقتصادى و‪ ...‬در تم ام دوران‌ه ا ح تى در ط ول ي ک نس ل يکس ان نب وده اس ت‪.‬‬
‫برخى هنجارهاى شکل گرفته و به‌وجود آمده و برخى همان‌طور که گفته شد از ميان رفته‌اند و موضوع عقيده و بحث قرار‬
‫گرفته‌اند و تنها برخى از آنها در خاطر ٔه پيران و سالمندان باقى مانده است و چه بسا که امروز مورد تمسخر و تحقير ق رار‬
‫مى‌گيرند‪.‬‬

‫به‌عالوه در داخل 'نظام اجتماعي' هنجارها متناسب با نقش‌ها‪ ،‬متفاوت است‪ .‬اما هنجارهاى هر نقش و انتظارات آن نقش را‬
‫همگان مى‌شناسند و مى‌پذيرند‪ .‬کودکان از پدر و م ادر خ ويش رفت ار خاص ى را انتظ ار دارن د و پ دران و م ادران ن يز از‬
‫کودکان خود انتظارات معينى را دارند‪.‬‬

You might also like