You are on page 1of 20

‫مبادی حقوق‬

‫پوهاند دکتورنصرهللا‬
‫استانکزی‬
‫بسم هللا الرحمن الرحیم‬
‫‪ -1‬حقوق چیست؟‬
‫‪ -2‬تعریف حقوق‬
‫‪ -3‬تاریخچه حقوق‬
‫‪ -‬پیدایش حقوق‬
‫‪ -‬شکل گیری قبیله ها‬
‫‪ -‬شکل گیری حکومت‬
‫‪ -‬شکل گیری سیستم معین حقوق‬
‫‪:‬انچه را زیر‪ 0‬نام مضمون مبادی حقوق خواهیم خواند‬
‫فصل مقدماتی‬
‫‪ ‬تعریف لغوی واصطالحی حقوق‬
‫‪‬رابطه حقوق با سایر علوم تنظیم کننده اجتماع‬
‫رابطه علم حقوق با سایرعلوم‬
‫‪ ‬رابطه علم حقوق با علوم اجتماعی‬
‫‪ ‬رابطه علم حقوق با علوم طبیعی‬
‫فصل اول‪:‬‬
‫خصایص یاصفات قواعدحقوقی‬
‫‪‬صفت قواعد حقوقی ازنگاه تجرید وتعمیم‬
‫‪‬صفت قاعده حقوقی ازنگاه اجباری بودن وامری بودن‬
‫‪‬صفت قاعده حقوقی ازنگاه مویدای بودن‬
‫‪‬ازنگاه مرام‬
‫‪‬از نگاه کتبی بودن‬
‫فصل دوم اساس ومبنای قواعد حقوقی‬
‫فصل مقدماتی‬

‫‪ ‬معنی لغوی واصطالحی حقوق‪.‬‬


‫‪ ‬رابطه حقوق با سایر قواعد تنظیم کننده اجتماع‪.‬‬
‫‪ ‬رابطه حقوق با سایرعلوم‪.‬‬
‫‪ o‬رابطه علم حقوق باعلوم اجتماعی‪.‬‬
‫‪ o‬رابسه علم حقوق باعلوم طبیعی‪.‬‬
‫مبادی حقوق‬

‫معنی لغوی حقوق‬


‫• حقوق در لغت جمع حق است به معنی راست‪،‬درست‪،‬سزاوار‪،‬ضدباطل‪....‬‬
‫• حق را به حیث صفت فعل و صفت عقیده استعمال کرده میتوانیم‪.‬‬
‫• حق به معنی عدالت نیزاستعمال شده است‪.‬‬
‫• حقوق و قدرت رهنمایی معموال ناشی ازسازمانی میباشد که عهده دار رهبری جامعه بوده میتواند‪.‬‬

‫حقوق مجموعه قواعدی است که از نظام جهان یا طبیعت انسان ناشی شده و آنچه را عدالت است مشخص میکند‪.‬‬
‫مبادی حقوق‬
‫معنی اصطالحی حقوق‪:‬‬
‫• حقوق مجموعه قواعدی است که بمنظور ایجادنظم و استقرار عدالت بر زندگی اجتماعی انسان حکومت میکند و‬
‫اجرای آن از طرف دولت تضمین میشود‪.‬‬
‫• مسولیت دولت‪ -‬تامین صلح از راه اجرای عدالت‪.‬‬

‫• ارسطو‪:‬حقوق بیان مشخص و صریح از طرف دولت است وآگاهی دهد که هرامری چگونه باید انجام شود‪.‬‬

‫• مک دوگال‪ :‬حقوق عبارت از احکام مقام صالحیت دار که با قدرت موثر یا کنترول همراه باشد‪.‬‬

‫• از نظرعلمی حقوق عبارت از یک سلسله قواعدی است که زندگی انسان را در داخل جامعه رهبری میکند‪.‬‬
‫مبادی حقوق‬

‫حقوق جزا‬ ‫‪ o‬حقوق آفاقی‪ -‬عبارت از اوامر است که برای تنظیم حیات اجتماعی وضع شده است‪.‬‬
‫‪ o‬حق ذاتی‪ -‬عبارت از اختیار واقتداری است که از طرف حقوق آفاقی به شخص داده میشود‪.‬قوانین ترافیکی‬

‫حقوق شامل دو نوع قواعد و دساتیر رهنمونی میشود‪:‬‬


‫‪ ‬قواعد عمومی‬
‫‪‬قواعد خصوصی‬
‫رابطه حقوق با سایر قواعد تنظیم کننده اجتماعی‬
‫‪ )1‬رابطه حقوق و اخالق‪:‬‬
‫ریشه جدایی اخالق وحقوق‪ -‬ارسطو حکمت را به سه شعبه تقسیم نمود‪.‬‬
‫‪ -‬اخالق‪ :‬راه رسیدن به سعادت و معنی سعادت انسان‬
‫‪ -‬تدبیرمنزل وسیاست‪ :‬رابطه افراد خانواده‪ ،‬اجتماع و دولت‪ -‬حقوق امروزی‪.‬‬

‫در جوامع عتیقه ضرورت به وجود قواعد حقوقی محسوس نبود‪ ،‬زیرا پابند عقاید دینی و اصول اخالقی بودند‪.‬‬
‫رومی ها نیز بین اخالق و حقوق فرقی قایل نبودند‪:‬‬
‫‪ -‬سلیس‪ :‬حقوق صفت خوبی و انصاف است‪.‬‬
‫‪ -‬اولپین‪ :‬عوامل حقوق‪ :‬زیست شرافت مندانه‪ ،‬ضرر نرسانیدن به غیر و اعاده شی به شخص مالک‪.‬‬

‫تازیوس قرن هجدهم‪ :‬اخالق ناظر به وجدان شخص و هدف آن آرامش درون – حقوق حاکم بر روابط شخص و صلح‬
‫خارجی‪.‬‬
‫تکالیف حقوقی میتواند با زور تحمیل شود‪ -‬وظایف اخالقی خیر‬
‫رابطه حقوق و اخالق‬
‫‪...‬ادامه‬
‫‪.‬با وجود تمام تالشها فرق میان حقوق و اخالق کار مشکلی است‬
‫ریپر فرانسوی‪ :‬همانطوریکه خون در بدن انسان جریان دارد و موجودیت آن برای بقای انسان ضروری است‪ ،‬دساتیر‬
‫‪.‬اخالق نیز درتشکیل قواعد حقوقی خیلی مهم بوده وعین نقش را ایفا میکنند‬

‫‪.‬تعریف‪ :‬قواعد اخالقی عبارت از دساتیر رهنمونی است که اساس آنرا تمیز خوب و بد تشکیل میدهد‬

‫‪.‬فقط اعمال ارادی میتواند موضوع ارزیابی اخالق قرار گیرد نه غیر ارادی‬

‫گروه از دانشمندان برای یافتن قواعد اخالقی کاوش در عادات اجتماعی را بیهوده میدانند – اخالق داعیه رهبری دارد –‬
‫‪.‬دنباله رو جامعه نمیشود وقواعد آن کم و بیش ثابت و عمومی است‬
‫‪.‬جامعه شناسان – اخالق را علم به عادات و رسوم تعریف کرده اند و قواعد آنرا ناشی از اجتماع میدانند‬

‫امام غزالی(رح) داوری عموم در تمیز نیک وبد اخالق موثر است – با درنظرداشت ضوابت شرعی‬
‫رابطه اخالق و حقوق‬
‫ادامه‪...‬‬
‫انسان سودجو وزور گوست‪ ،‬شیفته قدرت است و گاهی مصلحت خویش را مقدم از همه میداند‪ ،‬پس نمیتوان معیار اخالق را‬
‫عادات ورسوم دانست‪.‬‬
‫کانت‪ :‬باید علم را کنار گذاشت تا جایی برای ایمان بازشود‪.‬‬

‫اخالق از منبع باالتر از رسوم مردم تراوش کرده است احترام ونفوذ بیشتر دارد‪.‬‬
‫هگل آلمانی و هابس انگلیسی‪:‬اخالق را اطاعت از دولت و قوانین اجتماعی می پندارند‪ – .‬سیاست زور – یا انکار اخالق‪.‬‬

‫لنین‪ :‬آنچه برای نابودی جامعه قدیمی استثمارگران وبه سود گروهای کارگر وزحمت کشان که جامعه نوین کمونیست را به‬
‫وجود آورده اند به کار برود اخالق است‪.‬‬

‫در هرجامعه دساتیر اخالقی و حقوقی بادیگر جوامع متفاوت است‪.‬‬


‫رابطه اخالق و حقوق‬

‫‪:‬دانشمندان نشأت اخالقی را ازیکی از این سه منبع میدانند‬


‫‪0‬ست ‪1-‬‬
‫ب )‬ ‫خ‪0‬داوند (ک‪000‬ه‪ 0‬مظه‪0‬راراده‪ 0‬او مذه ا‬
‫ا‪0‬نسان(از را‪0‬ه‪ 0‬عقلی‪00‬ا دل) ‪2-‬‬
‫ا‪0‬جتماع (از را‪0‬ه‪ 0‬ت‪000‬حقیقدر ب‪000‬اره‪ 0‬ع‪0‬ادا‪0‬تو رسوم‪3- )0‬‬
‫‪:‬تفاوت ها میان قواعدحقوقی واخالق‬
‫‪ ‬ازناحیه هدف‪ :‬تطهیرات وجدان وافکار باطنی—تنظیم جامعه‪،‬استقرار عدالت‪.‬‬
‫‪ ‬ازناحیه قلمرو‪ :‬اخالق خیلی گسترده است– قواعد حقوقی محدود‪.‬‬
‫‪ ‬ازناحیه کتابت‪:‬‬
‫‪ ‬از ناحیه ضمانت اجرایی‪:‬‬
‫حقوق محصول اراده کسانی است که به عنوان طبقه حاکم‪،‬بنام خداوند یا ملت و گاهی بنام خود باالی دیگران حکومت‬
‫‪.‬میکنند‬
‫‪.‬بطور خالصه‪ :‬اخالق و حقوق دوشعبه مستقل اند که باهم ارتباط نزدیک دارند‬
‫رابطه حقوق با سایر قواعد تنظیم کننده اجتماعی‬

‫‪ )2‬رابطه حقوق باعرف وعادات‪:‬‬


‫عادات ورسوم اجتماعی به تدریج ودراثر گذشت زمان به وجود می آید – هرچه کهن سالتر احترام ونفوذ بیشتر‪.‬‬
‫• قرنها و سالها باید بگذرد تا عواطف و رسوم ملتی از میان برود‪.‬‬
‫ملت ها به کندی قادراند ازسنت های دیرین خود بگذرند و عدالتی را که نزد شان محترم است رها کنند‪.‬‬
‫• تحول حقوق در نتیجه تغیر شرایط زندگی قهری نیست‪-‬در بسا شرایط قانونگذار برای حفظ سنن گذشته مبارزه میکند‪.‬‬
‫• جامعه شناسی نیازمندی های اجتماع و عادات ورسوم را میتواند معین کند‪-‬حقوق باید قواعد حاکم برمحیط را تشخیص‬
‫داده ودرصورت لزوم با عادات مضره مبارزه کند‪.‬‬
‫وظیفه حقوق هدایت جامعه بسوی ترقی وتامین عدالت است‪ ،‬نه همسویی ویا تنزل به سطح عادات‪.‬‬
‫• قواعد باید عادالنه و مالیم با عواطف بشری باشد تا مردم در اجرای آن احساس زحمت نکنند‪.‬‬
‫• از نظر فنی نیزقانون باید صریح وقابل اجرا باشد‪.‬‬
‫‪...‬ادامه‬

‫درهرقوم آداب وسنت های حکومت میکند که درتأمین نظم وصلح اجتماعی اثر فروان دارد – بدور ازسهم دولت –‬ ‫•‬
‫بدورازاجبار محکمه – وشاید معتبرترازقانون‪.‬‬
‫در حین تنظیم قواعد حقوقی‪ ،‬اخالق‪ ،‬آرمانهای فرهنگی و مذهبی‪ ،‬تغیرشرایط و نیازهای مادی نیز باید درنظر گرفته‬ ‫•‬
‫شوند‪.‬‬
‫در کشورهایکه حقوق بطور طبیعی از اخالق وعادات طبیعی متأثراست‪ ،‬اثرآنها در مفهوم قواعد حقوقی نمایان نیست‪.‬‬ ‫•‬
‫به دلیل عادت اشخاص با قواعد عرفی اجبار ناشی از آن در موارد عادی احساس نمیشود‪ ،‬ولی بی اعتنایی به آن حتی‬ ‫•‬
‫میتواند باعث ناهنجاری های شود که دستگاه عدالت سالها قادر به حل آن نشود‪.‬‬
‫آداب ورسوم اجتماعی یکی از اسباب نظم و آرامش در زندگی اجتماعی است‪ ،‬که از طرف وجدان به افراد تحمیل‬ ‫•‬
‫میگردد‪.‬‬
‫در بساموارد حقوق عادات و رسوم را محترم میدارد زیرا معنی قواعد حقوقی را جز به مالحظه آداب و رسوم‬ ‫•‬
‫اجتماعی نمیتوان فهمید‪.‬‬
‫ادامه‪...‬‬
‫• عاد ِ‬
‫ت می تواند به عنوان عرف مورد استناد قرار گیرد که به اعتقاد کسانیکه آنرا رعایت میکنند‪،‬اجباری و گریز‬
‫ناپذیر‪.‬‬
‫• بعض ازقواعد مبدأ پیدایش خویش را از عرف اخذ کرده اند – گاهی درتضا ِد اند که حتی قاعده حقوقی زمینه تطبیق اش‬
‫را از دست میدهد‪.‬‬
‫تفاوتها‪:‬‬
‫‪ ‬قواعد حقوقی ازمنافع حمایت میکند که در زندگی اجتماعی دارای اهمیت ویژه است‪ ،‬ولی عرف در مورد تمام مسایل‬
‫مهم وناچیز ایجاد میشود‪.‬‬
‫‪ ‬قواعد حقوقی از طرف دولت تظمین میشود واز محکمه میتوان صدور حکم گرفت ولی برای رسوم اجتماعی خیر‪.‬‬
‫خالصه‪ :‬یکی ازقواعد تنظیم کننده اجتماع قواعد مجامالتی(رسوم‪،‬عرف وعادات) است‪ ،‬که مانند سایر قواعد اجتماعی‬
‫باحقوق مطابقت دارد – قانونگذار حین وضع قانون آنرا باید درنظر داشته باشد‪.‬‬
‫رابطه حقوق با سایر قواعد تنظیم کننده اجتماعی‬

‫‪ )3‬رابطه حقوق بامذهب‪:‬‬


‫تعریف دین‪:‬دین مجموعه تعالیم ویانظامی است ازاعتقادات واعمال مربوط به امور مقدس‪ ،‬ال غیر‪.‬‬ ‫•‬
‫اولین و اصلی ترین ساحه شناخت حقوق قلمرو دین است‪ ،‬ویکی از منابع مهم قواعدحقوقی‪.‬‬ ‫•‬
‫کشورهایکه یک حکومت مذهبی داشته باشند اکثر قواعد حقوقی آنها برپایه مذهب قرارمیگیرد و حتی درکشور هایکه‬ ‫•‬
‫مذهب رسما در اداره کشور نقش ندارد‪.‬‬
‫بیشتر از حقوق‪ ،‬اخالق از مذهب متأثر است‪ ،‬ولی مبنای منحصر نه – نقش عقل و رسوم‪.‬‬ ‫•‬
‫حتی آنانیکه به هرگونه مفهوم بیرون از درک عقل سرستیز دارند‪ ،‬درعمل ندانسته احکام مذهبی را رعایت میکنند‪،‬‬ ‫•‬
‫بدون احساس جبر‪.‬‬
‫تاریخ ‪-‬قواعدی جامعه های ابتدایی قواعد مذهبی بوده که توسط پیامبران معرفی ورهنمایی گردیده‪.‬‬ ‫•‬
‫درروم قدیم دین مسیح حقوق روم را زیر نفوذ داشت و هم اکنون نیز بسیاری از قوانین اروپایی متأثر از آن است‪.‬‬ ‫•‬
‫‪...‬ادامه‬
‫‪.‬در ایران قدیم قبل اسالم دین زردشت عامل همبستگی و دین رسمی دولت بود‬
‫• پس ار اسالم‪ ،‬هیج قانونی به جز شرع وجود نداشته و هیچ عرفی جز به تایید آن مایه نمیگیرد‪.‬‬
‫• شاهان بنام خداوند(ج) حکومت میکردند و قانونگذاری جز فرامین پروردگار برای آنها نبود‪.‬‬

‫دین یک سلسله اوامر را فرض گردانیده که تابعین آن به باور کامل معتقد اند که به پیروی از این مجبور اند و درصورت‬ ‫•‬
‫تخلف مستوجب غضب میگردند‪.‬‬
‫هدف دین تنظیم مناسبات انسان باخداوند با خودش و اجتماع بشری است که با حقوق در قسمت نظم جامعه مشترک اند‪.‬‬ ‫•‬
‫برخی از قواعد حقوقی نظیر وفای به عهد‪ ،‬حرمت اضرار به دیگران‪ ،‬پا بندی به تعهدات و رد امانت در آغاز قوانین‬ ‫•‬
‫دینی بوده اند و همینطور خیلی از قوانین دیگر‪.‬‬
‫در حین قانگذاری‪ ،‬قانونگذارباید نیازهای فعلی جامعه را مراعات نماید‪ ،‬مخصوصا ً باورهای مذهبی‪.‬‬ ‫•‬
‫اقامه عدل‪ ،‬برقراری مساوات‪،‬دستگیری ازبیچارگان‪ ،‬حمایت ازناتوانان وپرهیز ار دروغ ونیرنگ ازتعالیم ابتدایی همه‬ ‫•‬
‫ادیان است که در زمره دستورهای حقوقی نیز قرار میگیرند‪.‬‬
‫‪...‬ادامه‬
‫• در کشورما تمام قوانین درتوافق به دین اسالم وفقه حنفی تدوین گردیده است‪.‬‬
‫• در افغانستان هیچ قانونی نمیتواند مخالف معتقدات و احکام دین مقدس اسالم باشد‪«.‬ماده سوم ق ا ج ا ا»‬
‫• درمواردیکه حکمی درقانون موجود نباشد محکمه مطابق به اساسات کلی فقه حنفی حکم صادر میکند‪ ،‬که عدالت را به‬
‫بهترین وجه ممکن تامین نماید‪".‬فقره دوم ماده اول ق م"‬
‫‪:‬تفاوتها‬
‫‪ o‬ازلحاظ جزایی یا صمانت اجرایی‪:‬‬
‫‪ o‬ازلحاظ منبع‪ :‬منبع اصلی حقوق قانون است‬
‫‪ o‬از لحاظ قلمرو‪:‬دین مسایل تعبدی‪ ،‬اخالقی‪ ،‬عقیدوی و اجاماعی بوده ولی قواعد حقوقی فقط به ظاهر توجه دارد‪.‬‬
‫‪ o‬ازلحاظ اعتماد به نیت‪:‬‬
‫‪ o‬ازلحاظ ثبات وعدم تغیر‪:‬‬
‫رابطه حقوق باسایر علوم‬
‫را‪:‬بطه‪ :‬علم‪ :‬ح‪:‬قوقب‪::‬اعلوم‪ :‬ا‪:‬جتماعی‪1-‬‬
‫‪:‬الف‪ :‬رابطه علم حقوق باعلم اقتصاد‬
‫• تعریف‪ :‬اقتصاد نحوه استفاده جامعه ار منابع محدود‪.‬‬
‫• اولین قانونگذار اقتصادی حضرت یوسف‪:‬‬
‫• رسیدن به هدف اصلی اقتصاد که رفع نیاز های مادی ورسیدن به خواستهای مادی است‪ ،‬حقوق نقش ضامن را در این‬
‫رستا ایفا مینماید‪.‬‬
‫• قانونگذار باید عوامل اقتصادی رابشناسد و قانونیکه بدون توجه به عوامل اقتصادی وضع گردد هیچ فایده ای ندارد‪.‬‬
‫• حقوق واقتصاد دوشاخه ار علوم انسانی هستند که تا پیش از قرن ‪ 18‬جدا از هم نبودند‪.‬‬
‫• علم حقوق نسبت به علم اقتصاد دیرتر به رشد و تحول رسیده است‪.‬‬
‫• نباید مبنا واساس تمام وقایع تاریخی وحقوقی را ضرورت های اقتصادی پنداشت‪.‬‬
‫• در زندگی انسانهای دیرین نیز مفاهیم مانند مالکیت‪ ،‬تحصیل مال‪،‬قراردادها وبسیاری دیگر از مفاهیم حقوقی با نگرش‬
‫اقتصادی شکل گرفته‪.‬‬
‫‪...‬ادامه‬

‫گیرند‪ -.‬در امر تولید وتوزیع‬


‫اقتصاد دانان نیز درتحقیق مسایل اقتصادی از حقوق بایدبهره‬ ‫•‬
‫در ابتدا گمان برین بود که علم اقتصاد هیچ احتیاجی به قوانین حقوقی ندارد‪،‬گویا نظم اقتصادی گوشه از قوانین طبیعی‬ ‫•‬
‫است که توسط عرضه وتقاضا شکل میگیرد‪.‬‬
‫ادعای فوق پس از به وجود آمدن بحرانهای اقتصادی غلط ثابت گردید‪.‬‬ ‫•‬
‫آزادی اقتصادی از دو اصل عمده ای حقوقی الهام میگیرد – موجودیت ملکیت شخصی و آزادی قراردادها‪ ،‬که زیربنای‬ ‫•‬
‫اقتصاد آزاد یا لیبرال را نیزآزادی شکل میدهد‪.‬‬
‫بدون مداخله دولت و مقررات آن شناسایی دواصل فوق ممکن نخواهد بود‪.‬‬ ‫•‬
‫رابطه حقوق با اقتصاد به حدی نزدیک است که یکی را بدون دیگری نمیتوان مطالعه کرد‪.‬‬ ‫•‬

You might also like