You are on page 1of 18

‫‪www.pecritiue.

com‬‬

‫چپ آینده‪:‬‬

‫نقد اقتصاد سیاسی‬


‫خردادماه ‪0412‬‬
‫سرخ‪ ،‬سبز و جمهوریخواه‬
‫استوارت وایت‬

‫ترجمهی آتنا کامل و ایمان واقفی‬


‫چپ آینده‪ :‬سرخ‪ ،‬سبز و جمهوریخواه‬ ‫‪0‬‬

‫توضیح سایت ‪ :red pepper‬اسقاط پادشاهی فقط یکی از بخشهای کوچک‬


‫جمهوریخواهی مدرن است‪ .‬استوارت وایت‪ 1،‬استاد دانشگاه آکسفورد‪ ،‬در این متن‬
‫ارزشهای کلیدیِ دموکراسی جمهوریخواهانه را برمیشمرد و بحث میکند که‬
‫تعهدش به شهروندی مشارکتی و فعال در اشتراک با سیاستهای سرخ و چپ قرار‬
‫میگیرد‪ .‬آیا آمیزهای از این گرایشها میتواند در سنت رادیکالیسم مسیری رو به‬
‫فلسفهای جدید‪ ،‬پیشرو و فراملی بگشاید؟‬
‫***‬
‫می دانیم که رویکرد چپ باید سرخ و سبز باشد؛ سرخ باید باشد از آن حیث که‬
‫تعهد و تأکید تاریخی خود بر مسئلهی برابریِ‪ 1‬اقتصادی‪ ،‬سیاسی و اجتماعی را‬
‫دربرگیرد‪ .‬سبز باید باشد از آن جهت که بی هیچ لکنتی پای موانع پایداری‬
‫محیطزیستی را به میان کشد‪ .‬پرسش مناقشهبرانگیز اما این است که چپِ آینده آیا‬
‫باید جمهوریخواه هم باشد؟‬
‫میدانیم که جمهوریخواهی‪ ،‬سنتی (یا مجموعهای از سنتهای) سیاسی با تاریخی‬
‫طوالنی است‪ .‬از یک منظر چپگرایانه‪ ،‬همهی فرازهای این تاریخ زیبا و بینقص نیست‪.‬‬
‫در سالهای اخیر اما در محافل و حلقههای دانشگاهی‪ ،‬شاهد برآمدن شکل خاصی از‬
‫جمهوریخواهی دموکراتیک و مدرن هستیم‪ .‬این چرخش جمهوریخواهانه در محافل‬
‫آکادمیک‪ ،‬پروژهی جمهوریخواهی را با سلسلهای از بحثهای روزِ اندیشهی سیاسی‬
‫گره میزند؛ بحثهایی مانند دموکراسی مشورتی‪ 2‬و اَشکال جدیدِ حقوق مالکیت (بخش‬
‫زیادی از این ایدهها را میتوانید در طرح پژوهشی اریک اولین رایت‪ 3‬با عنوان «پروژهی‬
‫یوتوپیاهای واقعی» در مرکز هاوِنزِ دانشگاه ویسکنسینـمدیسون دنبال کنید)‪.‬‬
‫در کتاب ساختِ جامعهای شهروندمدار (‪ ،)White & Leighton, 2002‬من و‬
‫دنیل لیتون برخی از رئوس کلی این رویکرد را شرح و بسط دادهایم‪ .‬آنجا اشاره کردهایم‬

‫‪1 equality‬‬
‫‪2 Deliberative democracy‬‬
‫‪3 Erik Olin Wright‬‬
‫‪2‬‬ ‫استوارت وایت‪ ،‬ترجمهی ایمان واقفی و آتنا کامل‬

‫که این چرخش جمهوریخواهانه میکوشد قسمی سیاست جدید مبنی بر«دموکراسی‬
‫جمهوریخواهانه» را احیا کند‪.‬‬
‫جلوتر اشاره میکنم که دموکراسی جمهوریخواهانه از بسیاری جهات با سیاست‬
‫سرخـسبزی که مجلهی ‪ Red Pepper‬دنبال میکند همگراییهای قابلتوجهی‬
‫دارد‪ .‬توجه بر ایدهی جمهوریخواهی میتواند سیاست سرخـسبز را نیز به درکی‬
‫عمیقتر و غنیتر از ارزشهای بنیادیناش نائل کند‪ .‬به باور من دستوپنجه نرم کردن‬
‫با رویکردهای جمهوریخواهانه‪ ،‬میتواند زمینه را برای غنیتر شدن سیاست سرخـسبز‬
‫فراهم کند‪ .‬بههمین شکل‪ ،‬سیاست سرخـسبز هم آموزههایی برای جمهوریخواهان در‬
‫خورجین دارد‪.‬‬

‫دموکراسی جمهوریخواهانه چیست؟‬


‫واژهی جمهوریخواهی همواره با سوءتعبیرهای بیشماری است‪ .‬اجازه دهید اینجا‬
‫معنای مورد نظرم را روشن کنم‪ :‬جمهوریخواهی فقط بهمعنای مقابله با سنت پادشاهی‬
‫نیست‪ .‬بههیچوجه نباید اولین چیزی که با جمهوریخواهی به ذهنمان میآید این‬
‫باشد‪ .‬در احمقانه و غیراخالقی بودن سنت پادشاهی بحثی نیست‪ .‬اما جمهوریخواهانِ‬
‫متأخر همّوغمّشان را اسقاط پادشاهی نگذاشتهاند‪ .‬باید به اصول و ارزشهای بنیادیتر‬
‫جمهوریخواهان نظر بیفکنیم (ارزشهایی که دگرگونی اجتماعی را در عرصهی‬
‫پهندامنتر و عمیقتری مینگرد)‪ .‬در نگاه من دموکراسی جمهوریخواهانه بر پنج ارزش‬
‫بنیادین قائم است‪:‬‬
‫‪ -۱‬حاکمیت مردمی‪ 4:‬نخستین مسئلهی دموکراسیِ جمهوریخواهانه خاستگاه‬
‫اقتدار‪ 5‬است‪ .‬مشروعیت اقتدار از کجا میآید؟ حق اعمال اقتدار با چه کسانی است؟‬
‫پاسخ از این قرار است‪« :‬ما‪ ،‬مردم»‪ .‬قانونگذارِ نهایی‪ ،‬مسئول نهاییِ قانون و رفاه جامعه‬
‫باید خودِ مردم باشند‪ .‬دموکراسیهای سرمایهدارانهی فعلی هم البته این اصل را قبول‬
‫دارند‪ .‬اما مسئله این است که آیا میتوانند یا اصالً میخواهند این اصل را پیاده کنند یا‬

‫‪4 Popular sovereignty‬‬


‫‪5 Authority‬‬
‫چپ آینده‪ :‬سرخ‪ ،‬سبز و جمهوریخواه‬ ‫‪3‬‬

‫خیر‪ .‬در بریتانیا این اصل محل بحث و فحص بسیاری شده است‪ :‬همانگونه که آین‬
‫مکلین‪ 6‬در کتابش درباب قانون اساسی بریتانیا توضیح میدهد‪ ،‬حقوقدانان نظام‬
‫مشروطهی بریتانیا همچنان پارلمان را حاکم میدانند (‪ .)McLean, 2002‬اینکه‬
‫یک مجلس و یک مقام از پارلمان بریتانیا انتسابیست (یعنی مجلس اعیان و مقام‬
‫پادشاه)‪ ،‬نشاندهندهی این است که هنوز اصل حاکمیت مردم مناقشهخیز است‪.‬‬
‫‪ -۲‬خیر جمعی‪ :‬مشروعیت نزد جمهوریخواهان فقط به اینکه چه کسی اعمال‬
‫اقتدار میکند‪ ،‬گره نخورده است‪ .‬بلکه اهداف و نتایج این اعمال اقتدار نیز تعیینکنندهی‬
‫مشروعیت نظام حاکم است‪ .‬منافعی چون امنیت‪ ،‬آزادی و فرصتهای اقتصادی بین‬
‫تمام شهروندان مشترک و برای ایشان منافعی مبنایی به شمار میروند و مردم باید‬
‫بتوانند قدرتشان را به کار بیندازند تا قوانین را در راستای این منافع وضع کنند‪ .‬این‬
‫منافع برای هر یک از شهروندان به یک میزان باارزشاند‪ .‬چنین فهمی‪ ،‬مدرنکردن این‬
‫گزارهی ارسطویی ست که دولتی مشروع است که نه برای منافع گروه یا قشری خاصی‬
‫که برای خیر جمعی تمام شهروندان بکوشد‪.‬‬
‫‪ -۳‬آزادی‪ :‬بخشی از این خیر جمعی در عین حال چیزی جز منفعت مشترک و‬
‫عاجل شهروندان برای آزادی شخصی نیست‪ .‬ژان ژاک روسو در رسالهی خاستگاه‬
‫نابرابری میگوید «هیچ چیز بدتر از آن نیست که در رابطهی میان دو انسان‪ ،‬یکی خود‬
‫را زیر دِین و تحت لطف دیگری بیابد» (‪ .)Rousseau, 1224‬بههمین شکل باید‬
‫همراه با فیلیپ پتیت‪ 7‬که آزادی را به «عدمسلطه» تعبیر میکند‪ ،‬آزادی را وضعیتی‬
‫دانست که در آن هیچ فردی «زیر دِین و لطف فرد دیگری نیست» ( ;‪Pettit, 1227‬‬
‫‪ .)Skinner, 1222‬ازاین رو برای حفظ آزادی شهروندان باید هر شکلی از قدرت‬
‫خودسرانهی دولت را نفی کنند‪ :‬قدرتی که به دولت اجازه میدهد هر کجا دلش خواست‪،‬‬
‫بنابر صالحدید خود و بدون مانعی مناسب دخالت کند‪ .‬از سوی دیگر شهروندان باید‬

‫‪6 Iain McLean‬‬


‫‪7 Philip Pettit‬‬
‫‪4‬‬ ‫استوارت وایت‪ ،‬ترجمهی ایمان واقفی و آتنا کامل‬

‫بتوانند به اتکای قدرتِ حاکمشان برای جلوگیری از شکلگیری سلطه در دیگر ساحات‬
‫جامعه (در محل کار یا در خانواده) قانونگذاری و نهادسازی کنند‪.‬‬
‫‪ -۴‬برابری اقتصادی‪ :‬تالش برای خیر جمعی کاهش نابرابری اقتصادی را میطلبد‪.‬‬
‫همانطور که روسو میگوید «وضع اجتماعی ]برعکسِ وضع طبیعی[ تنها زمانی میتواند‬
‫برای همگان مطلوب باشد که تک تک آحاد جامعه میزان مطمئنی از دارایی را در اختیار‬
‫داشته باشند و هیچ کس بیش از اندازه دارا نباشد» (‪ .)Rousseau, 1224‬این نگاه‬
‫را البته نباید چیزی جدا از تعهد به آزادی بدانیم‪ :‬وقتی فرودستان اقتصادی به فرادستان‬
‫اقتصادی (ثروتمندان) متکی شوند‪ ،‬آنگاه فرادستان از این مزیت برای اعمال قدرت و‬
‫مداخله در زندگی فرودستان بنابر ارادهی خود استفاده میکنند‪ .‬همچنین لزوم برابری‬
‫اقتصادی ایفای تعهد به حاکمیت مردمی نیز هست‪ .‬نابرابری اقتصادی میتواند بهسادگی‬
‫به نابرابری در تأثیرگذاری بر حیات جمعی منجر شود و اساس دموکراتیکِ حاکمیت‬
‫مردمی را تحتشعاع قرار دهد‪ .‬فرصت اقتصادی به نوبهی خود عنصر مهمی از خیر‬
‫جمعی به شمار می رود‪ .‬اگر سازوکار جامعه در نهایت سر از نابرابری وحشتناکِ ثروت‬
‫و درآمد درآورد‪ ،‬آنگاه میتوان پرسید که این چه نوع خیر جمعیست که فرصت‬
‫اقتصادی را گسترش نمیدهد؟‬
‫‪ -۵‬مشارکت و فضیلت مدنی‪ :‬در نگاه جمهوریخواهانه‪ ،‬شهروندبودن به معنای‬
‫صرفاً بهرهمندبودن از شأن حقوقی و قانونی نیست‪ .‬به قسمی شخصیتِ اخالقی مشخص‬
‫نیاز هست‪ .‬به این معنی که درکوفهمی از خیر جمعیِ جامعه وجود دارد و تمایلی برای‬
‫عملکردن بهمنظور ارتقای آن‪ .‬همانطور که روسو میگوید‪ ،‬اگر چنین تعهدی در کار‬
‫نباشد‪ ،‬جمهوری در چنگال منافع قشر معدودی از قدرتمندان گرفتار میآید و فاسد‬
‫میشود‪.‬‬

‫سرمایهداری‪ ،‬سوسیالیسم یا ‪...‬؟‬


‫این بحثها البته تا حدی انتزاعی بودهاند (البته چنین انتظاری هم از رویکردهای‬
‫فلسفهی سیاسی میرود که انتزاعی باشند)‪ .‬با این حال اگر به برخی داللتهای نهادی‬
‫دموکراسی جمهوریخواهانه نظر بیندازیم‪ ،‬میتوانیم درکی انضمامیتر از اینکه‬
‫چپ آینده‪ :‬سرخ‪ ،‬سبز و جمهوریخواه‬ ‫‪5‬‬

‫دموکراسی جمهوریخواهانه چیست به دست بیاوریم‪ .‬بهطور مشخص‪ ،‬اجازه دهید‬


‫برویم سراغ یکی از چالشبرانگیزترین مواجهات سیاسی عصر مدرن و ربط دموکراسی‬
‫جمهوریخواهانه را با این مواجهه نشان دهیم‪ :‬مواجهه میان سرمایهداری و سوسیالیسم‪.‬‬
‫اگر با این فرض من همراه باشید که جامعهی سرمایهدارانه سه ویژگی اصلی دارد‪:‬‬
‫‪ )1‬تخصیص منابع بر اساس الزامات بازار ‪ )2‬مالکیت خصوصی داراییها و ‪ )3‬نابرابری‬
‫چشمگیر در مالکیت داراییها‪ ،‬آنگاه دموکراسی جمهوریخواهانه با ویژگی سوم مشکل‬
‫حیاتی دارد‪ .‬همانطور که باالتر گفتیم‪ ،‬افزایش فزایندهی نابرابری ثروتْ برابری سیاسی‬
‫و آزادی شخصی را به مخاطره میاندازد‪ .‬به بیان دیگر میتوان نشان داد در چنین‬
‫جامعهای خیر جمعی به محاق میرود؛ خیر جمعیای که ضروریِ جمهوریای راستین‬
‫است‪ .‬در جامعه ای آکنده از نابرابری‪ ،‬پافشاری بر خیر جمعی کاری نمیکند جز آنکه‬
‫در هیئت یک ایدئولوژی‪ ،‬تضاد منافعِ برآمده از نابرابری ثروت را مبهم و ناپیدا سازد‪.‬‬
‫از این حیث دموکراسی جمهوریخواهانه تااندازهای نقد سوسیالیستی به‬
‫سرمایهداری را بازتاب میدهد‪ .‬در واقع همانطور که فیلیپ پتیت گفته است‪ ،‬نقد‬
‫سوسیالیستی به سرمایهداری در بسیاری از مواقع از ایدههای مبناییِ جمهوریخواهی‬
‫بهره میبرد‪ .‬در قلب سوسیالیسم اعتراض به آنچه که میتوان شرایط پرولتاریایی نامید‪،‬‬
‫قرار دارد‪ :‬شرایطی که فقط ناظر به فقر نیست‪ ،‬بلکه ناظر است به وابستگی و منقادشدن‬
‫به اراده ی یک کارفرما‪ .‬اندیشمندان سوسیالیست بارها این نکته را گوشزد کردهاند که‬
‫کاهش نابرابریها بر کاهش وابستگی و متعاقب آن افزایش آزادی تأثیر میگذارد‪ .‬بنا به‬
‫قول آر اچ تاونی‪ 2‬آزادی «مستلزم رهاشدن فرد از وابستگی به اقتداری است که در‬
‫اعمالش خودسرانه پیش میرود» (‪.)Tawney, 1264‬‬
‫حاال اجازه دهید چند کالمی راجع به سوسیالیسم بگوییم‪ .‬ویژگیهای اصلی‬
‫سوسیالیسمهای مطرحِ قرن بیستم (که البته انتقادهای فراوانی به سوسیالیسم بودن‬
‫آنها شده است) را میتوان به این ترتیب فهرست کرد‪ :‬الف) تصدیگری دولتیِ اقتصاد‬
‫بر مبنای ب) مالکیت عمومی (دولتی) داراییهای مولد‪ .‬اگر سوسیالیسم را با چنین‬

‫‪8 R H Tawney‬‬
‫‪6‬‬ ‫استوارت وایت‪ ،‬ترجمهی ایمان واقفی و آتنا کامل‬

‫ویژگیهایی تعریف کنیم‪ ،‬دموکراسی جمهوریخواهانه با آن مسئلهدار میشود‪ .‬ترس از‬


‫این است که چنین سیستمی نابرابریهای خود را در کنترل بر ابزار تولید بهوجود‬
‫خواهد آورد و درنتیجه وابستگی و انقیاد نه شبیه به سیستم سرمایهدارانه‪ ،‬بلکه از آن‬
‫نیز بدتر‪ ،‬به بار خواهد آمد‪ .‬همین نگرانی باعث شده بسیاری از جریانات چپ‬
‫(آنارشیستها‪ ،‬سندیکالیستها‪ ،‬سوسیالیستهای صنفی‪ ،‬بخشی از جریانات چپِ نویی‬
‫که در دهههای ‪ 50‬تا ‪ 70‬ظهور کردند) به فکر الگوی دیگری از سوسیالیسم باشند‪.‬‬
‫نگرانی مرتبط جمهوریخواهی نیز این است که این همه تأکید اندیشهی‬
‫سوسیالیستی در اولویتبخشیدن به فرایندهای اقتصادی‪ ،‬به نادیده گرفتن مسائل‬
‫بنیادین و دائمی مرتبط با قدرت سیاسی ختم شود‪ .‬حتی اگر صاحبان قدرت افرادی‬
‫پاک طینت باشند و نیّت خیر داشته باشند‪ ،‬تا وقتی ما آزاد نباشیم تصمیمات آنها را‬
‫بهصورت مؤثری به نقد و بحث کشیم حرف زدن از آزادی بیمعناست‪ .‬در غیاب چنین‬
‫نقد و بحثِ مؤثری‪ ،‬محتملترین چیزی که در انتظارمان است‪ ،‬ارادهی سوءاستفادهگر‬
‫خواهد بود‪ .‬برخی تجربیات سوسیالیستی از جمله تجربهی بلشویکها اهمیت و‬
‫حیاتیبودن چنین نگرانیهایی را اثبات میکند‪ .‬تجربهی مارکسیسمـلنینیسم‬
‫گواهیست بر سرنوشت ناامیدکنندهی سوسیالیسمی که از عقل سلیم‬
‫جمهوریخواهی‪ 2‬بهتمامی بریده است‪ .‬وقتی میبینم چطور بعضی از رفقای‬
‫سوسیالیست تکتکِ رفتارهای اقتدارگرایانهی هوگو چاوز را توجیه میکنند‪ ،‬دیگر‬
‫نمیتوانم با اطمینان بگویم که همهی ما اهمیت عقل سلیم جمهوریخواهی را‬
‫دریافتهایم‪ .‬رویکردهای سوسیالیستی برای اینکه بتواند جلوی خطر بالقوهی دولتگرایی‬
‫(‪ )statism‬و اقتدارگرایی را بگیرند ناگزیر از خوشآمدگویی به جمهوریخواهیاند‪.‬‬
‫حاال که دموکراسی جمهوریخواهانه هم منتقد سرمایهداری است و هم منتقد‬
‫مدلهای قبلی سوسیالیسم‪ ،‬آیا به این معناست که نوعی سوسیالدموکراسی است؟‬
‫سوسیالدموکراسیای که به نحوی آشتی میان دو نظام متضاد بود‪.‬‬
‫پاسخ هم خیر است و هم آری‪ .‬آری از آن جهت که دموکراسی جمهوریخواهانه‬
‫خواهان آن شکل از اقتصادی نیست که در آن بازار و مالکیت خصوصی ملغا شود‪ .‬خیر‬

‫‪9 Republican common sense‬‬


‫چپ آینده‪ :‬سرخ‪ ،‬سبز و جمهوریخواه‬ ‫‪7‬‬

‫از آن جهت که دموکراسی جمهوریخواهانه برخی تعهدات نهادیای را دارد که چه‬


‫بهلحاظ کمّی و چه بهلحاظ کیفی متفاوت از آن سوسیال دموکراسیای است که بعد از‬
‫جنگ جهانی دوم در بریتانیا و دیگر کشورهای سرمایهداریِ پیشرفته پا گرفت‪ .‬همین‬
‫امر دموکراسی جمهوریخواهانه را به ایدههای سرخـسبزی که اخیراً اقبال یافته است‬
‫نزدیک میکند‪.‬‬

‫بحث دربارهی مالکیت‬


‫سوسیال دموکراسیِ پساجنگ (جهانی دوم) در عمل بحث و جدلهایی را که حولِ‬
‫مسئلهی مالکیت بر ثروت (در مقابلِ مالکیت بر درآمد) وجود داشت تاحدی فرونشاند‪.‬‬
‫در این نظامْ الگوی سنتی نظام سوسیالیستی مبنی بر ملّیکردن صنایع بزرگ کنار‬
‫گذاشته شد‪ .‬دموکراسی جمهوریخواهانه باری دیگر مسئلهی مالکیت را روی میز‬
‫میگذارد‪.‬‬
‫اول آنکه دموکراسی جمهوریخواهانه به موضوع توزیع ثروت (و نه فقط درآمد)‬
‫حساس است‪ .‬چراکه توزیع گستردهترِ ثروت عنصری حیاتی برای آزادی همگان است‪.‬‬
‫اگر افراد داراییای از آنِ خود نداشته باشند‪ ،‬برای تأمین مایحتاج خود چارهای ندارند‬
‫جز تکیه بر دیگران (کارفرما‪ ،‬صاحبکار‪ ،‬خانواده‪ ،‬همسر)‪ .‬ولی وقتی برای خود داراییای‬
‫داشته باشند‪ ،‬قدرت حیاتی چانهزنی دارند‪ .‬نیازی نیست که برای این شغل یا آن شغل‬
‫به هر دری بزنند‪ ،‬چون دستکم در کوتاهمدت میتوانند از دارایی خود بخورند‪ .‬به‬
‫همین شکل‪ ،‬داشتن دارایی مستقالً مبنایی برای شهروندیِ فعال است‪.‬‬
‫یکی از مثالهایی که برای این رویکرد جمهوریخواهانه میشود زد پیشنهاد ارثِ‬
‫شهروندی است‪ :‬طرحی که تحت آن همهی شهروندان در موعد مقرر از سرمایهای‬
‫بهرهمند میشوند‪ .‬ریشهی این ایده را میتوان در کارهای نسل اول جمهوریخواهان‬
‫ردیابی کرد‪ .‬توماس پین در طرح «عدالت کشاورزی»اش که در سال ‪ 1727‬منتشر شد‬
‫از چنین ایدهای سخن میگوید (‪ .)Paine, 1227‬یا یکی دیگر از ایدههای شبیه به‬
‫این طرح «مستمری شهروندی» است‪ :‬پرداخت مستمری عمومی به تمام شهروندان‬
‫فارغ از اینکه میخواهند یا نمی خواهند کار کنند‪ .‬شماری از جمهوریخواهان نسل‬
‫‪8‬‬ ‫استوارت وایت‪ ،‬ترجمهی ایمان واقفی و آتنا کامل‬

‫جدید از ایدهی مستمری شهروندی بهخاطر امکانی که در رهاکردن افراد از سلطهی‬


‫بازار و بسترسازی برای فعالیت مدنی ایجاد میکند دفاع کردهاند ( ‪Raventos,‬‬
‫‪.)2007‬‬
‫روی دیگر سکهی چنین طرحهایی مالیات عادالنه بر ثروت است‪ .‬در نگاه توماس‬
‫پین طرحِ ارث شهروندی را میتوان به پشتوانهی مالیات بر ارث انجام داد‪ .‬بسیاری از‬
‫جمهوریخواهان سوسیالیستِ قرن نوزدهمی مثل صحافِ چارتیست ویلیام جیمز‬
‫لینتون‪ 10‬همراستا با توماس پین منابع طبیعی را متعلق به مردم میدانستند‪ .‬به اعتقاد‬
‫لینتون اجارهبهای زمین باید به خزانهی دولت واریز شود تا با آن بتوان نظام آموزش‬
‫همگانی رایگان و اعتباراتِ کمبهره برای ایجاد اشتغال ایجاد کرد‪ .‬این بهواقع یکی از‬
‫راههاییست که میتوان با ملّی کردن ارزش منابع طبیعی (مثالً با مالیات بر ارزش‬
‫زمین) اعتبار الزم برای برنامهی ارث‪/‬درآمد شهروندی را تأمین کرد‪.‬‬
‫اما مسئله فقط نحوهی توزیع ثروت (و دعوی بازده ثروت) نیست‪ ،‬بلکه شیوهی‬
‫کنترل سرمایهگذاری ثروت نیز مهم است‪ .‬مثالً وقتی سرمایهداری معاصر در برخی‬
‫حوزهها از مالکیت عمومی حمایت میکند‪ ،‬این بههیچوجه بهمعنای کنترل عمومی‬
‫نیست‪ .‬همین حاال ما در میانهی رکودی اقتصادی هستیم که ریشه در وامهای بیحساب‬
‫کتابی دارد که نهادهای مالی به این و آن میدهند‪ .‬امروزه بخش بزرگی از ثروتی که‬
‫در بازارهای مالی در گردش است‪ ،‬در دست سرمایهگذارانی مانند صندوقهای‬
‫بازنشستگیست که دارایی خود را از دسترنج میلیونها کارگر بهدست آوردهاند‪ .‬اما‬
‫این کارگران کوچکترین نظارت و کنترلی بر نحوهی هزینهکرد این صندوقها ندارند‪.‬‬
‫سرمایهگذاریهایِ صندوقهای بازنشستگی به نحوی در بازارها بهجریان میافتد که‬
‫زمینهساز بحرانهای مالیای میشود که در چند سال اخیر شاهدش هستیم‪ .‬بعد‬
‫هزینهی این بحرانها با اخراج همان کارگرانی پرداخت میشود که دسترنجشان‬
‫صندوقهای بازنشستگی را پروار کرده است‪ .‬بنا به قول روبین بلکبرن سرمایهداریِ‬
‫متأخر کارگران را از پسانداز خود بیگانه کرده است‪ :‬پساندازِ کارگران ماهیتی مستقل‬

‫‪10 William James Linton‬‬


‫چپ آینده‪ :‬سرخ‪ ،‬سبز و جمهوریخواه‬ ‫‪9‬‬

‫از دسترنجشان یافتهاست؛ پساندازها اکنون برای کسب سود درون بازارهایی به جریان‬
‫میافتد که نهایتاً ممکن است به ضرر خود کارگران شود (‪.)Blackburn, 2002‬‬
‫اگر بخواهیم این وضعیت را از منظر جمهوریخواهانه بنگریم‪ ،‬همان مورد قدیمی‬
‫را به ذهن متبادر میکند که عدهای قدرتی زیاد بهدست آوردهاند بدون آنکه پاسخگو‬
‫باشند‪ .‬این وضعیت باعث میشود کسانی که از قدرت بیبهرهاند چشمشان به تصمیمات‬
‫عده ای قلیل از قدرتمندان باشد و التماس دعا داشته باشند‪ .‬برای همین سیاست‬
‫دموکراتیک جمهوریخواهانه از دموکراتیککردن نحوهی ادارهی صندوقهای‬
‫بازنشستگی دفاع میکند‪.‬‬
‫موضوعِ کنترل صندوقهای مالی البته فقط محدود به مسئلهی دموکراسی نمیشود‪.‬‬
‫قدرتی که بتواند سرمایهگذاریها را هدایت و جهتدهی کند‪ ،‬بهلحاظ استراتژیک‬
‫اهمیت کلیدی برای جامعه دارد‪ .‬قدرت سرمایه و یا تهدید به خروج سرمایه در‬
‫کشورهای سرمایه داری‪ ،‬دولت را در موقعیت ضعیفی قرار داده است‪ .‬برای همین یکی‬
‫از ارکان سیاستگذاری دموکراتیکِ واقعی به دست گرفتن کنترل جریانهای‬
‫سرمایهگذاری و به کنترلِ مردمی درآوردن آن است (‪.)Cohen, 1222‬‬
‫البته منظور بههیچوجه این نیست که کنترل سرمایهگذاری را به دولت مرکزی‬
‫واگذاریم (دموکراسی جمهوریخواه این کار را مخاطرهآمیز میداند)‪ .‬بلکه منظور نوعی‬
‫از کنترل است که بلکبرن «سوسیالیسم پیچیده»‪ 11‬مینامد‪ :‬افزایش کنترل شهروندی‬
‫بر روند سرمایهگذاری میتواند از درون خودِ جامعه اعمال شود‪ .‬اول اینکه میتوان‬
‫نهادهای سرمایهگذاریای مثل صندوقهای بازنشستگی را در قبال کسانی که در این‬
‫صندوق پسانداز کردهاند بیشتر پاسخگو کرد‪ .‬دوم همانطور که روبین بلکبرن میگوید‪،‬‬
‫دولت میتواند شرکت ها را مشمول مالیات بر سرمایه و برای مدت مشخصی مجبور به‬
‫صدور سهام جدید کند تا از این طریق هزینهی صندوقهای اجتماعی تأمین شود‬
‫(‪ .)Blackburn, 2002‬میشود ادارهی این صندوقهای اجتماعی را به تراستهایی‬
‫متشکل از اتحادیهها و انجمنهای محلی سپرد‪ .‬طرحی که اخیراً موریس گلسمن‬

‫‪11 Complex socialism‬‬


‫‪01‬‬ ‫استوارت وایت‪ ،‬ترجمهی ایمان واقفی و آتنا کامل‬

‫دربارهی تخصیص بخشی از سرمایهی بازپرداخت کمکهای مالی بانکها به‬


‫صندوقهای اجتماعیِ محلی و مردمی داده است‪ ،‬در همین راستاست ( ‪Glasman,‬‬
‫‪.)2010‬‬

‫دموکراسی مشارکتی‬
‫دومین تفاوت دموکراسی جمهوریخواهانه با سوسیال دموکراسیِ پساجنگ در‬
‫توجه به جامعهی مدنیِ فعال و نقش آن در مدیریت بخش قابلتوجهی از داراییهای‬
‫جامعه است‪ .‬برای توضیح این تفاوت باید به مفهوم شهروندی و ماهیت آن بازگردیم‪.‬‬
‫پس از جنگ جهانی دوم‪ ،‬در اغلب مواقع سوسیالدموکراسی تنها به شکل نسبتاً‬
‫منفعلی از شهروندی باور داشت (و حتی آن را تشویق میکرد)‪ .‬برای آنها از منظر‬
‫سیاسی شهروندِ فعال کسی بود که در رأیگیریهای انتخاباتی مشارکت میکرد‪.‬‬
‫سوسیالدموکراتهایی مثل تونی کراسلند‪12‬مشارکت را چیزی جز رأی دادن‬
‫نمیفهمیدند (چون مردم در زندگی شخصیشان هزار و یک گیر و گرفتاری دارند) و‬
‫بیش از آن را حتی خطرناک میدانستند (چون مردم عادی تجربه و دانش کافی ندارند‬
‫و به قول داگالس جی «کتوشلواریهای مجلس بهتر از باقی میدانند اوضاع از چه‬
‫قرار است»)‪.‬‬
‫یکی از خدمات چپ جدید نقد چنین درکی از مشارکت و مطرح کردن ایدهی‬
‫مشارکت فعاالنهتر بود‪ .‬دموکراسی جمهوریخواهانه میکوشد این نگاهِ چپِ نو را بازیابی‬
‫کند و بسط دهد‪.‬‬
‫دست کم سه دلیل برای اهمیت مشارکت وجود دارد‪ .‬اولین دلیل به اهمیت‬
‫اطالعیابی از جامعه برمیگردد‪ .‬اگر میخواهیم سیاستگذاری عمومیِ مؤثری داشته‬
‫باشیم باید نیازها و اقتضائات محلی را درنظربگیریم‪ .‬هیالری وینرایت نشان داده است‬
‫که مشارکت مردمی در تدوین سیاستها میتواند باعث در اختیار قرارگرفتن اطالعات‬
‫و متعاقباً اثرگذاری بیشتر سیاستها میشود (‪ .)Wainwright, 2003‬اطالعِ ناقص‬

‫‪ :12 Tony Crosland‬سیاستمدار سوسیال دموکرات حزب کارگر انگلیس‪.‬‬


‫چپ آینده‪ :‬سرخ‪ ،‬سبز و جمهوریخواه‬ ‫‪00‬‬

‫به این منجر میشود که دولت فرایند تصمیمگیری را به بخشهای پایینتر تفویض و‬
‫شهروندان بیشتری را درگیر رویههای تصمیمگیری کند‪.‬‬
‫دومین دلیل‪ ،‬تأثیرات آموزشیِ مهم آن است‪ .‬الکسی دوتوکویل میگوید ماهیت‬
‫جوامع مدرن حرکت به سمت «فردگرایی» است‪ :‬افراد زندگی و مسائل عمومی را‬
‫فراموش و توجهشان را مصروف آشنایان و خویشاوندان نزدیک خود میکنند‪ .‬توکویل‬
‫بهدرستی نگران این است که چنین فردگراییای در نهایت منتهی به تحتالشعاع قرار‬
‫گرفتن آزادی میشود‪ :‬مردم مینشینند در خانههایشان و حساب دو دو تا چهارتای‬
‫خودشان را میکنند در حالیکه از آن طرف دولت در حال قلمروگشایی بیشتر و‬
‫فزونکردن قدرت خویش است (احتماالً چیزی شبیه به تصویر چپِ جدید بریتانیا)‪ .‬در‬
‫این شرایط جامعه چگونه میتواند ارادهای جمعی برای رویارویی با مخاطراتی همچون‬
‫تغییرات آبوهوایی شکل دهد؟‬
‫توکویل در ادامه یکی از راههای مقابله با چنین فردگراییای را قوام بخشیدن به‬
‫نوعی ساختار سیاسی میداند که مردم را بهسوی مشارکت در تصمیمات جمعی و‬
‫زندگی اجتماعی سوق دهد‪ .‬بنا به استدالل او این امر حس وابستگی متقابل و میل به‬
‫توجه به عالیق و منافع دیگران را تقویت میکند‪ .‬اگر بخواهیم از واژگان‬
‫جمهوریخواهانه استفاده کنیم‪ ،‬مشارکت از این رهگذر میتواند بذر فضائل مدنی را که‬
‫برای رسیدن به جامعهای عادالنه (و پایدار) حیاتیست سیراب کند‪ .‬این نگاه نه تنها‬
‫برای بحثهای کالسیک پیرامون حکمرانیهای محلی صادق است بلکه برای طیف‬
‫وسیعی از بحثهای اخیر با موضوع «نوآوریهای دموکراتیک» در سیاستگذاری و نقد‬
‫اجتماعی نیز کارآیی دارد (‪.)Fung & Wright, eds, 2003; Smith: 2002‬‬
‫سومین دلیلی که مشارکت را پراهمیت میکند‪ ،‬مسئلهی اثرات قدرت است‪ .‬افزایش‬
‫مشارکت مردمی در حیات سیاسی میتواند تعادل قدرت در جامعه را نیز تغییر دهد‪.‬‬
‫اگر بخواهیم کمی بیپروا بگوییم‪« ،‬قدرت مردم» میتواند عاملی در برابر قدرت پول‬
‫باشد‪ .‬آنچه برای دموکراتهای جمهوریخواه میتواند جالب باشد‪ ،‬ظهور جنبشهای‬
‫شهروندمداری مثل جنبش «شهروندان لندن» است که توسط خود مردم سازماندهی‬
‫میشود و گروههای مختلفی را مثل انجمنهای کلیسایی‪ ،‬اتحادیهها و دیگر سازمانهای‬
‫‪02‬‬ ‫استوارت وایت‪ ،‬ترجمهی ایمان واقفی و آتنا کامل‬

‫مردمی برای شکل دادن به کمپینهایی مثل «دستمزد آبرومند» و «برخورد مناسب با‬
‫مهاجران» بسیج میکند‪« .‬کمپین آبوهوایی» و «جنبش تغییر شهرها»‪ 13‬از دیگر‬
‫نمونههای فعالیتِ شهروندی است که با تکیه بر اهداف محیطزیستی‪ ،‬مورد توجهِ‬
‫دموکراسی جمهوریخواهانه است‪ .‬قوت و ضعف چنین فعالیتهایِ شهروندیای‪،‬‬
‫آموزههایی که برای یکدیگر میتوانند داشته باشند و همکاریهای متقابل برای تقویت‬
‫کمپینهایشان‪ ،‬آن چیزیست که دموکراسی جمهوریخواهانه بر آن تأکید میکند‪.‬‬

‫آزادیهای اساسی‬
‫سومین نقطهی تفاوت میان دموکراسی جمهوریخواه و سوسیالدموکراسی همان‬
‫چیزیست که به پیروی از جان رالز‪ ،‬آزادیهای اساسی میخوانیم‪ :‬آزادی آگاهی‪،‬‬
‫عقیده‪ ،‬بیان و پیوستن‪ ،‬امنیت فردی در برابر رویههای قانونی‪ .‬آزادیهای بنیادین‬
‫دستکم از دو منظر حیاتیاند‪ :‬محدود کردن قدرت خودسرانه و محافظت کردن از‬
‫فضایی برای فعالیت و مشارکت مؤثر شهروندی‪ .‬تفاوتی که اینجا وجود دارد البته بیشتر‬
‫از جنس تأکید و توجه است‪ .‬سوسیالدموکراتها هم البته بر ارزش آزادیهای مدنی‬
‫تأکید دارند‪ ،‬اما تعهد و توجهشان‪ ،‬دستکم درمورد حزب کارگر انگلیس‪ ،‬ضعیف بوده‬
‫و چنگی به دل نمیزند‪ .‬حزب کارگر نو که دیگر آشکارا بیتوجهیاش را به این موضوع‬
‫نشان داده است‪.‬‬
‫برای نمونه به وضعیت آزادی اعتراض در دورانی که حزب کارگر نو قدرت را در‬
‫دست داشت نگاه کنیم‪ .‬سال پیش حادثهی تاسفبرانگیز «محاصرهی مردم توسط‬
‫پلیس»‪ 14‬را داشتیم‪ .‬همچنین در اعتراضاتی که علیه برگزاری کنفرانس گروه ‪20‬‬
‫(‪ )G20‬رخ داد‪ ،‬شاهد خشونت غیر قابلانتظاری از سوی نیروهای پلیس بودیم‪ .‬به‬
‫اینها اضافه کنید دستگیریهای پیشگیرانهای را که نیروهای نظامی علیه تظاهرات‬
‫مسالمتآمیز محیطزیستیها بهکار بردند‪ .‬جدا از اینها جدیداً افشا شده است که‬

‫‪13 Transition Towns movement‬‬


‫‪14 Kettling‬‬
‫کتلینگ تاکتیک چینش پلیس است در مواجهه با معترضان‪ .‬م‬
‫چپ آینده‪ :‬سرخ‪ ،‬سبز و جمهوریخواه‬ ‫‪03‬‬

‫دستگاههای انتظامی (‪ )ACPO‬در حال تشکیل پایگاه دادهای است از چهرههای‬


‫افرادی که «افراطیهای داخلی» می خواند‪ .‬چیزی که در هیچ جای قانون نامی از آن‬
‫نیامده‪ ،‬اما احتماالً تصاویر تمام کسانی که یکبار روزنامه ‪ Red Pepper‬را خواندهاند‬
‫نیز در این پایگاه ذخیره شده است‪.‬‬
‫آلن جانسون وزیر کشور وقتِ حزب کارگر در پاسخ به پرسشی که عملکرد ‪ACPO‬‬
‫را نقد میکرد می گوید که او چنین درخواستی از پلیس نداشته است که چهرهی‬
‫شهروندان را ثبت و ضبط کند‪ ،‬اما کاری هم به کار پلیس ندارد‪ .‬چه چیز بهتر از این‬
‫میتواند بیتفاوتی دولت را به بنیادیترین آزادیهای مدنی و پایهایترین ستونهای‬
‫جمهوریخواهی عیان کند؟ از زاویهی جمهوریخواهانه‪ ACPO ،‬شرّ اعظم است‪:‬‬
‫سازمانی که هرگاه اراده کند میتواند قدرتی دهشتناک اعمال کند بدون آنکه خود را‬
‫در پیشگاه عموم پاسخگو بداند؛ درست همان قدرت خودسرانه و سلطنتیای که مورد‬
‫نقد و مذمت جمهوریخواهان کالسیک بود‪.‬‬
‫جمهوریخواهان دموکرات به اهمیت کنش مستقیمِ بدون خشونت و نقش آن در‬
‫آگاهسازی عمومی نسبت به مسائل اخالقیِ پایهای باور دارند‪ .‬کنش مستقیم ابزاری‬
‫حیاتی برای مباحثه و مذاکرهی دموکراتیک است؛ ابزاری برای آگاه کردن شهروندان از‬
‫مسئولیتهایشان‪ .‬قانون و سیاستهای پلیسی باید بهجای سرکوب چنین کنشهایی‬
‫راه را برای آن باز نگه دارد‪.‬‬

‫آیا جمهوری خواهی می تواند جهانی شود؟‬


‫تا اینجا به برخی از شیوه هایی اشاره کردم که سیاست سرخ‪-‬سبز با فلسفهی‬
‫دموکراسی جمهوری خواهانه قرین می شود و میتواند از آن بیاموزد‪ .‬اما مهم است که‬
‫برخی محدودیت های احتمالی دیدگاه جمهوری خواهان و شیوه های آموزندهی‬
‫سیاست سرخ‪-‬سبز برای جمهوری خواهان را نیز لحاظ کنیم‪ .‬در ادامه من فقط به یکی‬
‫از دشواریها اشاره می کنم‪.‬‬
‫مفهوم «شهروند» پروژهی محوریِ جمهوری خواهان است‪ .‬اما چه کسی می تواند‬
‫شهروند باشد؟ جمهوری خواهان کالسیک معموالً شهروندی را خیلی خاص و محدود‬
‫‪04‬‬ ‫استوارت وایت‪ ،‬ترجمهی ایمان واقفی و آتنا کامل‬

‫تعریف میکنند‪ .‬شهروندان اغلب مردان سفیدِ صاحبسرمایه در دولتـشهرهای‬


‫مشخصی بودند‪ .‬ایدهی جمهوری خواهان مدرن‪ ،‬جهانشمول کردن مفهوم شهروندی‬
‫بود‪ .‬جمهوری خواهان میکوشیدند شهروندی را مستقل از جنسیت‪ ،‬نژاد و طبقهی‬
‫اجتماعی برای همگان قابل اطالق بدانند‪ .‬جمهوری خواهان سوسیالیست برای مبارزه‬
‫با نابرابری های طبقاتی از مفهوم شهروندی جهانشمول استفاده کردند‪ .‬بعدها تمرکز‬
‫کالسیک ها بر دولتـ شهر جای خود را به دولت‪-‬ملت داد‪.‬‬
‫حداقل یکی از مشکالتی که سیاست سرخ‪-‬سبز ممکن است با جمهوری خواهی‬
‫داشته باشد از این قرار است‪ :‬آیا ایدهی شهروندیِ جمهوری خواهانه از آن حیث که‬
‫شهروندی را با عضویت در یک دولت ملی پیوند میزند‪ ،‬بیرونگذارنده و حذفکننده‬
‫نیست؟ از همین منظر آیا چنین فلسفهی نسبتاً متحجر و ارتجاعی ای در تضاد با‬
‫خصلت فراملی سیاست سرخ‪-‬سبز قرار نمی گیرد؟‬
‫به این پرسش میتوان از این منظر پاسخ گفت که مدل شهروندیِ جمهوری خواهانه‬
‫تا چه حد می تواند به کنشگری و طرحی نهادی در سطح فراملی کمک کند‪ .‬سنت‬
‫جمهوری خواهی قطعاً منابع مفیدی را نهتنها در مورد شناخت نقاط ضعف نهادهای‬
‫موجود بلکه برای فکر کردن به گزینه های بدیل ارائه می دهد‪ .‬از بسیاری جهات می‬
‫توان گفت که هدف ضمنیِ اغلب فعالیت های فراملی سرخ‪-‬سبز‪ ،‬تالش برای بازسازی‬
‫نظم جهانی همچون نوعی سیاست جمهوری خواهانه است‪.‬‬
‫نگرانی کنشگران نسبت به نظم جهانیِ فعلی اغلب بازتاب نگرانی های جمهوری‬
‫خواهان از انقیاد افراد به قدرت های خودسرانه و سلطنتی اند‪ .‬کنشگری به خودی خود‬
‫می تواند راهی باشد برای بیداری یا ایجاد قسمی مردمِ جهانی‪15‬ست که میتوانند‬
‫نهایتاً سوژهی دموکراسی جمهوری خواهانهی جهانی باشند‪ .‬تالش های اخیر‬
‫دانشگاهیانی نظیر دیوید هلد برای نظریه پردازی دربارهی «دموکراسی جهان وطنی»‬
‫و «شهروندی جهان وطنی»‪ ،‬مدیون ایده های جمهوری خواهان مدرن از دموکراسی و‬
‫شهروندی است (‪.)Held, 2006‬‬

‫‪15 Global demos‬‬


‫چپ آینده‪ :‬سرخ‪ ،‬سبز و جمهوریخواه‬ ‫‪05‬‬

‫با الهام از تصور بلک برن از «سوسیالیسم پیچیده» ما باید به «جمهوری خواهی‬
‫پیچیده» فکر کنیم‪ .‬شهروندی مکان واحدی نخواهد داشت بلکه مکان های متکثری‬
‫در سطوح مختلف دارد‪ .‬باید گفت که این بههیچ وجه ایدهی جدیدی در سنت جمهوری‬
‫خواهی نیست‪ .‬ویلیام جیمز لینتون‪ 16‬در کتاب جمهوری انگلیسیاش در دههی ‪1250‬‬
‫که متأثر از آراء جوزپه ماتزینی و جنبش فراملیِ «اروپای جوان» بود‪ ،‬مشخصاً در مورد‬
‫چنین تصوری از شهروندی بحث می کند‪.‬‬
‫در مورد حق عضویت در دولت‪-‬ملت چه می توان گفت؟ نگرانی جمهوری خواهان‬
‫دربارهی آزادی بهمثابه عدم سلطه دست کم دو دلیل منطقی در نقد کنترل مهاجرت‬
‫ارائه می دهد‪ .‬نخست‪ ،‬چنین کنترل هایی بهخودی خود می توانند بهمعنایِ انقیاد افراد‬
‫به قدرت خودسرانه باشند‪ .‬و دوم اینکه چنین کنترل هایی فرصتی را که مردم برای‬
‫فرار از قدرت خودسرانه دارند‪ ،‬کاهش می دهد‪ .‬این بدان معنا نیست که جمهوری‬
‫خواهان باید از سیاست مرزهای باز حمایت کند یا به این معنا که سیاست مرزهای باز‬
‫سیاست درست است‪ .‬بلکه به این معناست که جمهوری خواهی لزوماً با سیاست مرزهای‬
‫بسته یا سیاست های مهاجرتی فعلی دولتها همراه نیست‪.‬‬
‫البته همچنان که ما به دنبال جهانی سازیِ دموکراسی جمهوری خواهانه هستیم‪،‬‬
‫تنش ها و تضادها نیز خودشان را آشکار می کنند‪ .‬مثالً در هر دنیای سیاسی ای که‬
‫فکرش را بکنید‪ ،‬تقاضا برای مرزهای باز و افزایش درآمد شهروندان احتماالً موضوعات‬
‫تنش زایی اند (با فرض اینکه شهروندان جدید نیز واجد شرایط درآمدزایی چون یک‬
‫شهروند باشند)‪ .‬تقریباً می توان گفت ما در عمل با سبکسنگینکردنِ کثیفی مواجهیم‪.‬‬
‫اما این مشکلْ خاصِ جمهوری خواهی نیست‪ .‬بلکه انعکاس تنش میان عدالت «داخلی»‬
‫و «جهانی» است که هر سیاست سبز‪-‬سرخی نیز احتماالً با آن مواجه است‪.‬‬
‫جمهوری خواهی منابع مفیدی برای فهم اینکه اساساً سیاست سبز‪-‬سرخ چیست‬
‫یا چه باید باشد ارائه می دهد‪ .‬البته که جمهوری خواهی عصای جادو نیست که بتواند‬
‫تمام مشکالت مرتبط با چنین سیاستی را با چشم برهمزدنی از میان بردارد‪.‬‬

‫‪16 - William James Linton‬‬


06 ‫ ترجمهی ایمان واقفی و آتنا کامل‬،‫استوارت وایت‬

:‫مقالهی باال ترجمهای است از‬


https://www.redpepper.org.uk/the-future-left-red-green-
and/

‫منابع‬
- Blackburn, Robin, Banking on Death – Or, Investing in Life:
The History and Future of Pensions (London, Verso, 2002)
\’Pressing the Limits\’, Red Pepper, December 2002/January 2002
Using Pensions for Social Control of Capitalist Investment (London,
Verso, forthcoming)
- Cohen, Joshua, ‘The Economic Basis of Deliberative
Democracy’, Social Philosophy and Policy 6, 1222, pp 25-50
- Fung, Archon, and Erik Olin Wright, eds, Deepening
Democracy (London, Verso, 2003)
- Glasman, Maurice, ‘An Embedded Economy’, in James
Purnell and Graeme Cooke, eds, Open Left (London, Demos,
forthcoming)
- Held, David, Models of Democracy, chapter 11 (Cambridge,
Polity, 2006)
- McLean, Iain, What’s Wrong with the British Constitution?
(Oxford, Oxford University Press, 2002)
- Nabulsi, Karma, Traditions of War (Oxford, Oxford
University Press, 1222)
- Paine, Thomas, ‘Agrarian Justice’, in Michael Foot and Isaac
Kramnick, eds, The Thomas Paine Reader (Harmondsworth,
Penguin, 1227 [1727]), pp 471-422
- Pettit, Philip, Republicanism: A Theory of Freedom and
Government (Oxford, Oxford University Press, 1227)
- Raventós, Daniel, Basic Income: The Material Conditions of
Freedom (London, Pluto, 2007)
- Rousseau, Jean-Jacques, translated by Maurice Cranston, A
Discourse on Inequality (Harmondsworth, Penguin, 1224 [1755]).
- Translated by Christopher Betts, The Social Contract
(Oxford, Oxford University Press, 1224).
‫ سبز و جمهوریخواه‬،‫ سرخ‬:‫چپ آینده‬ 07

- Skinner, Quentin, Liberty Before Liberalism (Cambridge,


Cambridge University Press, 1222)
- Smith, Graham, Democratic Innovations: Designing
Institutions for Citizen Participation (Cambridge, Cambridge
University Press, 2002)
- Tawney, R H, Equality (London, Allen and Unwin, 1264
[1231])
- Wainwright, Hilary, Reclaim the State: Experiments in
Popular Democracy (Seagull and Chicago University Press, 2010,
updated paperback)
- White, Stuart and Leighton, Dan, eds, Building a Citizen
Society: The Emerging Politics of Republican Democracy (London,
Lawrence and Wishart, 2002)
Wright, Erik Olin, Envisioning Real Utopias (London, Verso,
forthcoming)

You might also like