You are on page 1of 16

‫درآمدی بر مبارزه ی گمنام‬

‫امید شمس‬

‫« بگذار تا طرح ات تاریک و نفوذناپذیر باشد همچون شب‪ ،‬و چون به حرکت درآمدی‪ ،‬همچون صاعقه‬
‫فرود آ‪( ».‬سون تزو)‬

‫سون تزو‪" ،‬هنر جنگ" را به مثابه ی هنر شناختن و به طرزی وسواسی بیشتر و بهتر‪ ،‬عمیق تر و‬
‫وسیع تر شناختن تعریف می کند‪ :‬شناخت خود‪ ،‬شناخت دشمن‪ ،‬شناخت زمین و آسمان‪« .‬اگر دشمن را‬
‫و خود را بشناسید‪ ،‬در پیروزی شما تردیدی نیست‪ .‬اگر زمین و آسمان را بشناسید‪ ،‬پیروزی خود را‬
‫کامل خواهید کرد‪».‬‬

‫برای سون تزو‪ ،‬پیروزی در جنگ‪ ،‬پیش از نبرد و در فرایند شناخت حاصل می شود‪« :‬جنگجوی‬
‫پیروزمند‪ ،‬نخست پیروز می شود و سپس به جنگ می رود‪ ،‬جنگجوی ناکام‪ ،‬نخست به جنگ می رود و‬
‫سپس به دنبال پیروزی می گردد»‪.‬‬

‫امروز اما‪ ،‬فلسفهی جنگ سون تزو‪ ،‬الاقل برای بخشی از نیروی درگیر در مبارزه‪ ،‬ناممکن است‪.‬‬
‫شناخت دشمن‪ ،‬اگر این دشمن شبکهی پیچیدهی قدرت دولتی مسلط باشد‪ ،‬تقریبا ً امکان پذیر نیست‪ .‬از‬
‫سوی دیگر‪ ،‬توان شناسایی دشمن از نیروی مقابل اش به باالترین سطح ممکن رسیده است‪.‬‬

‫درباره ی گسترده گی و توان بی حد و مرز دستگاه نظارت دولتی هر روز مدارک تازه ای آشکار می‬
‫شود‪ .‬این نظارت نه بر تهدیدهای بافعل و بالقوه‪ ،‬که بر همه چیز اعمال می شود؛ مطلقا ً همه چیز‪ .‬تلفن‬
‫های همراه‪ ،‬بدل به دستگاه های هوشمند ردیابی و ابرجاسوس های روبوتیک شده اند‪ ،‬تنها در ایاالت‬
‫متحده ‪ 30‬میلیون دوربین مداربسته‪ ،‬هر هفته ‪ 4‬میلیارد ساعت فیلم از زندگی روزمرهی مردم ثبت می‬
‫کنند‪ .‬در یک کالم‪ ،‬هر پیشرفتی در حوزه ی تکنولوژی‪ ،‬بخشی از زندگی خصوصی را به تصرف‬
‫خود در می آورد و ابزاری تازه برای نظارت و کنترل و شناسایی ایجاد می کند‪ .‬دولت به عنوان عینی‬
‫ترین جلوه ی ایده ی امر مطلق‪ ،‬بیش از هر زمان دیگری به آرمانی ترین جلوه ی این ایده یعنی خداوند‬
‫نزدیک شده است‪ :‬دانای کلی که همه چیز را می بیند و همه چیز را می شنود و حتی از این هم فراتر‬
‫رفته‪ ،‬و به درونیات و منویات و عواطف و سالیق و افکار انسان ها نیز دسترسی دارد‪ .‬خداوندی که‬
‫می داند ما چه غذایی دوست داریم‪ ،‬به چه نوع زنی عالقه داریم‪ ،‬چه نوع بازی هایی را می پسندیم‪،‬‬
‫درباره ی تک تک رخدادهای اطرافمان چگونه فکر می کنیم و چه نظری داریم‪ .‬جالب اینجاست که این‬
‫اطالعات را خود ما و داوطلبانه و با رضایت کامل در اختیار قرار می دهیم‪ .‬هر روز در فضای‬
‫مجازی‪ ،‬در هر دقیقه و ثانیه ما درحال تکمیل پرسشنامه هایی درباره ی خود‪ ،‬افکار و سالیقمان هستیم‪.‬‬
‫با هر قدمی که در این فضا برمی داریم‪ ،‬اطالعات ارزشمندی از این که چه کسی هستیم‪ ،‬چه گونه‬
‫زندگی می کنیم‪ ،‬چه فکر می کنیم و حتی در این لحظه چه احساسی داریم را مخابره می کنیم‪ .‬در مقابل‬
‫آنچه که دولت ها از ما می دانند‪ ،‬ما از آنها چه می دانیم؟‬

‫حقیقت این است که یک طرف این مبارزهی تاریخی میان دولت و مردم‪ ،‬همهی اطالعات را در اختیار‬
‫دارد‪ ،‬درحالیکه آن یکی کمتر از هر زمان دیگری درباره ی طرف مقابل‪ ،‬توان‪ ،‬برنامه ها‪ ،‬نیات و‬
‫ابزارهایش می داند‪.‬‬

‫در چنین شرایطی‪ ،‬استراتژی سون تزو‪ ،‬یعنی شناخت دشمن پیش از مبارزه و ناشناخته ماندن برای‬
‫دشمن‪ ،‬با چالش های بنیادی روبرو است‪ .‬مبارزهی مردم و حکومت امروز نیازمند یک تغییر بنیادین‬
‫است‪ .‬معادلهی مبارزهی کالسیک باید بدل به معادله ای معکوس شود‪.‬‬

‫واژگون کردن معادله ی سون تزو‬

‫ساختار اداره ی جهان به مثابه ی یک زندان فوق امنیتی‪ ،‬اجازهی «کامالً» نامرئی و ناشناس بودن را‬
‫به نیروهای مبارزه نمی دهد‪ .‬با این حال‪ ،‬هنوز یک راه حل موجود است که از قضا چندان هم مورد‬
‫توجه قرار نمی گیرد‪ :‬ناشناس ماندن به مثابه ی یک استراتژی یا به عبارت دیگر‪ ،‬گمنامی استراتژیک‪.‬‬

‫امروز تردیدی نیست که پنهان شدن از دشمن‪ ،‬یا پنهان کردن هویت خود از دشمن کار بی نهایت‬
‫دشواری است‪ .‬اما‪ ،‬آنچه امکان پذیر است‪ ،‬به یکباره رها کردن هویت فردی به جای پنهان کردن آن‬
‫است‪ .‬مبارزی که هویت فردی ندارد‪ ،‬نیازی به پنهان کردن آن هم نخواهد داشت‪ .‬به عبارتی انحالل‬
‫هویت های فردی در یک هویت نامتمرکز‪ ،‬نامتراکم و سیال جمعی‪ ،‬می تواند بزرگ ترین مانع در‬
‫مقابل ابزارهای وسیع شناسایی حکومت ها باشد‪ .‬ناشناخته ماندن برای دشمن‪ ،‬در گروی ناشناخته ماندن‬
‫برای خود است‪ .‬نیروی مبارزهی گمنام‪ ،‬تنها یک هویت دارد‪ :‬خود مبارزه‪ .‬و تنها در زمان مبارزه و‬
‫از طریق مبارزه و در قالب مبارزه است که خود را می شناساند‪.‬‬

‫باز هم تکرار و تاکید می کنم که مبارزهی گمنام به معنای مطلقا ً ناشناخته ماندن نیست‪ .‬به این دلیل ساده‬
‫که چنین امری در جهان امروز ناممکن است‪ .‬اما انتخاب مبارزهی گمنام به مثابهی یک استراتژی به‬
‫معنای بحرانی کردن استراتژی شناسایی است‪ .‬مسالهی چنین مبارزه ای‪ ،‬گمنامی در مقابل دشمن‪ ،‬یا‬
‫پنهان کردن هویت مبارزان از دشمن نیست‪ .‬بلکه گمنامی مبارزان در قبال خود مبارزان است‪.‬‬

‫به بیان دیگر‪ ،‬مبارزه ای که گمنامی را به مثابه بنیاد سازماندهی خود برمی گزیند‪ ،‬خودش هیچ شناخت‬
‫کاملی از سازمان و اعضای سازمان اش ندارد‪ .‬در نتیجه تمهیدات اساسی شناسایی را دچار بحران‬
‫خواهد کرد‪.‬‬

‫براین اساس‪ ،‬معادله ی سون تزو را می توان چنین بازنوشت‪" :‬اگر برای خود و هم برای دشمن‬
‫ناشناخته باشید‪ ،‬پیروزی شما نزدیک خواهد بود‪ .‬اگر زمین و آسمان را بشناسید پیروزی شما کامل‬
‫خواهد شد‪".‬‬

‫مبارزه ی گمنام و ساحت نمادین فردی‬

‫مبارزه ی گمنام متعلق به کسانی است که آمادگی خروج از ساحت نمادین اجتماعی را دارند؛ کسانی که‬
‫تمایلی به دیده شدن‪ ،‬تایید شدن‪ ،‬تحسین شدن و تعقیب شدن ندارند؛ کسانی که رابطهی اجتماعی را بدون‬
‫سلسله مراتب نمادین اجتماعی می پسندند‪ .‬از این رو‪ ،‬مبارزهی گمنام‪ ،‬بیش از آنکه مبارزه ای در راه‬
‫آرمانی ویژه باشد‪ ،‬امکانی آرمانی است برای تجربه ی یک زیست اجتماعی بیرون از ساحت نمادین‬
‫جامعه‪.‬‬
‫از سوی دیگر‪ ،‬در ساحت مبارزه ی سیاسی و اجتماعی‪ ،‬مبارزه ی گمنام راه را به روی شکلی از‬
‫سلسله مراتب در امروز و آینده می بندد و از این طریق امکان کنترل و سازماندهی از باال در حین‬
‫مبارزه و مصادره و سهم خواهی فردی و گروهی در صورت پیروزی را به حداقل می رساند‪.‬‬
‫مبارزهی گمنام‪ ،‬بدنی بدون سر است‪ .‬بدنی که از مغزی فرمان نمی گیرد‪ .‬درست به همین خاطر‬
‫مبارزه ای مبتنی بر جنبش ها و تکانه های غریزی است‪.‬‬

‫خیل چلچله ها را تصور کنید که در هوا پرواز میکنند‪ ،‬هماهنگ‪ ،‬عظیم و باشکوه‪ .‬هماهنگی جمعی و‬
‫مولکولی آنها را هیچ عاملی کنترل نمی کند جز هماهنگی یکان یکان‪ .‬یک چلچله مسیرش را تغییر می‬
‫دهد و همه مسیرشان را تغییر می دهند‪ .‬آن "یک" را نمی توان شناسایی کرد‪ .‬آن "یک" می تواند هر‬
‫"یک" ای باشد‪ .‬آنچه قابل مشاهده است "همه" است و بس‪.‬‬

‫عبور از اراده ی عقالنی ی فردی به سوی اراده ی غریزی جمعی‬

‫اینکه مبارزهی گمنام‪ ،‬مبتنی بر فرد نیست‪ ،‬نه به واسطهی یک ادعا‪ ،‬یا یک آرمان‪ ،‬یا یک شیوهی‬
‫سازماندهی جمعی‪ ،‬دموکراتیک‪ ،‬یا غیرسلسله مراتبی‪ ،‬بلکه به این دلیل ساده است که اساس امر‬
‫اجتماعی در مبارزه ی گمنام مبتنی بر ویژگی هایی است که فردینان تونیس آنها را ویژگی های‬
‫"جماعت" (‪ )Gemenschaft‬در مقابل ویژگی های "جامعه" (‪ )Geselleschaft‬می خواند‪ .‬جماعت‬
‫ساحت امر اشتراکی و مبتنی بر ارادهی غریزی است‪ ،‬در حالیکه جامعه ساحت امر فردی و مبتنی بر‬
‫ارادهی عقالنی و سنجیده است‪ .‬ارادهی غریزی معطوف به یک مقصود جمعی است و ارادهی عقالنی‬
‫متمرکز بر م نافع فردی‪ .‬با این حال‪،‬هر فرد در زندگی خود به طور همزمان در هر دوی این وضعیت‬
‫های اجتماعی حضور دارد‪ .‬هرچه امکان حضور فردی در مناسبات اجتماعی پررنگ تر می شود‪،‬‬
‫اراده ی غریزی رنگ می بازد و ارادهی عقالنی قوت می گیرد؛ در نتیجه امر اشتراکی جای خود را به‬
‫منفعت طلبی فردی خواهد داد‪.‬‬

‫مبارزهی گمنام توان شکل گیری هویت فردی را به حداقل می رساند‪ ،‬در نتیجه ارادهی عقالنی را هم به‬
‫نفع ارادهی غریزی تضعیف می کند‪.‬‬

‫دو نمونه از دو رویکرد به تعامل اجتماعی‬


‫امروز بخش عمده ای از ساحت تعامل اجتماعی در تصرف شبکه های اجتماعی است؛ محیطی که‬
‫درآن هویت های فردی بیش از هر فضای دیگری در ساختاری سلسله مراتبی و مبتنی بر ارزش های‬
‫نمادین به هم متصل شده اند‪ .‬هر کنش ارتباطی در این شبکه ها با نام و تمایلی مشخص (به همان‬
‫تشخص یک مارک تجاری) برچسب می خورد‪ .‬قوی ترین صداها‪ ،‬همچنان متعلق به قوی ترین‪،‬‬
‫مشهورترین و ثروتمندترین افراد است‪ .‬صداهای پرطنین جدیدی که در این فضا سر برمی آورند‪،‬‬
‫نتیجهی کاربست موفق همان سیاست هایی هستند که در فضای واقعی‪ ،‬پله های ترقی و کلید ورود فرد‬
‫به طبقات باالدستی را فراهم می کند‪.‬‬

‫هویت واقعی یا هویت اعطا شده از سوی جامعه‪ ،‬کلید حضور موفق در شبکه های اجتماعی است و در‬
‫آیندهی نزدیک مهمترین شرط حضور در این شبکه ها خواهد شد‪.‬‬

‫همین حاال‪ ،‬شرکت گوگل و فیسبوک مشغول شناسایی و تعلیق پروفایل هایی هستند که با نام مستعار‬
‫فعالیت می کنند و از این کاربران می خواهند تا هویت خود را اثبات کنند‪.‬‬

‫‪ 14‬نوامبر ‪ ،2011‬سلمان رشدی در حساب توئیتر خود به شدت از سیاست «پلیس تشخیص هویت» در‬
‫وبسایت های توئیتر‪ ،‬فیسبوک و گوگلپالس انتقاد کرد‪ .‬او نوشت که فیسبوک از او خواسته تا هویت اش‬
‫را اثبات کند و در نهایت نام او را به «احمد رشدی» که هویت گذرنامه ای اوست تغییر داده است‪.‬‬
‫رشدی سالها پیش نام سلمان را برای خود برگزیده بود و به همین اسم هم می نوشت و زندگی می کرد‪.‬‬
‫او در توئیتر خود خطاب به زوکربرگ نوشت‪« :‬مارک‪ ،‬کجا قایم شدی؟ بیا بیرون و اسم من رو پس‬
‫بده!»‬

‫رشدی در عرض دو ساعت موفق شد که نام اش را از فیسبوک پس بگیرد‪ .‬طبیعی است که او به‬
‫واسطهی شهرت جهانی اش یک استثنا است‪ .‬در یک مورد دیگر و در جریان انقالب مصر‪ ،‬وائل غنیم‬
‫فعال سیاسی مصری که در آن زمان شهرت جهانی پیدا نکرده بود‪ ،‬با ایجاد یک نام مستعار تالش کرد‬
‫تا صفحه ای علیه حسنی مبارک در فیسبوک بسازد‪ .‬اما فیسبوک هم صفحه و هم پروفایل او را مسدود‬
‫کرد‪.‬‬

‫چنانکه الیوت شارگ معاون ارشد فیسبوک در گفتگویی با نیویورک تایمز به تاریخ ‪ 14‬نوامبر‬
‫‪2011‬اعالم کرد‪:‬‬
‫نام حقیقی بوده است‪ .‬ما اساسا ً معتقدیم که این سیاست منجر به ایجاد‬
‫«فیسبوک همیشه مبتنی بر فرهنگ ِ‬
‫فضای مسئولیت پذیری‪ ،‬امنیت و اعتماد بیشتر برای کاربران خواهد شد‪».‬‬

‫در واکنشی دیگر‪ ،‬مدیرعامل سابق گوگل‪ ،‬اریک اشمیت‪ ،‬سرویس گوگل پالس را به مثابهی «خدمات‬
‫هویتی» تعریف می کند‪ .‬او در فستیوال تلویزیونی ادینبورگ به سال ‪ ،2011‬در پاسخ به سوال اندی‬
‫کاروین‪ ،‬دربارهی تاکید بر استفاده از اسامی واقعی گفت‪« :‬تصور عمومی من این است که مردم زمان‬
‫آزاد زیادی دارند‪ ،‬و در میان مردمی که از اینترنت استفاده می کنند‪ ،‬بخشی از آنها کارهای خیلی خیلی‬
‫شرورانه ای انجام می دهند‪ .‬خیلی خوب می شود اگر ما یک سرویس [تشخیص] هویت قدرتمندی‬
‫داشته باشیم که بتوانیم ریشه ی اینها را بکنیم‪ .‬من نمی گویم نابودشان کنیم‪ ،‬می گویم اگر بدانیم که هویت‬
‫شان واقعی است می توانیم آنها را رتبه بندی کنیم‪ .‬به آنها مثل رتبه های هویتی نگاه کنیم‪».‬‬

‫درون چنین فرهنگی از تعامل اجتماعی‪ ،‬هویت فردی همه چیز است‪ .‬هم قدرت‪ ،‬پرستیژ و امکان‬
‫برتری طلبی است و هم ضامن مرئی بودن‪ ،‬نظارت پذیری و درنتیجه قابل کنترل بودن فرد در همه‬
‫حال است‪ .‬شبکه های اجتماعی‪ ،‬فضای اینترنت را با این هدف تسخیر کرده اند تا قوانین و محدودیت‬
‫های حاکم بر جهان واقعی را براین جهان تازه نیز مستقر کنند‪ .‬شبکه های اجتماعی با شعار هر فرد‬
‫یک رسانه ی جهانی‪ ،‬کاالی مسموم خود را عرضه می کنند‪ .‬درحالیکه از همان لحظه ی نخست بر‬
‫همه آشکار است که این رسانه های یک نفره‪ ،‬اغلب‪ ،‬به غم انگیزترین شکلی‪ ،‬تنها با خودشان حرف‬
‫می زنند‪ .‬از همان لحظه ی نخست آشکار است که هر تحلیل هوشمندانه ای‪ ،‬هر دل نوشتهی درخشانی‪،‬‬
‫هر خبر هولناکی‪ ،‬هر اختراع بزرگی‪ ،‬هر کشف عظیمی‪ ،‬هر فاجعهی ترسناکی و هر فریاد کمکی در‬
‫سایهی تصویر سینه های برهنهی یک سلبریتی به هیچ بدل خواهد شد‪ .‬در بستر چنین فضایی که هر‬
‫کنش ارتباطی به کاالیی بدل می شود که تنها اقتصاد تایید و تشویق ها‪ ،‬توجهات و همرسانی ها برآن‬
‫حکمرانی می کند‪ .‬آشکار است که این اقتصاد فوق رقابتی چه راهی را برای کسب ثروت اجتماعی‬
‫پیش پای کاربران اش می گذارد‪ :‬کسی بودن یا کسی شدن به هر قیمتی‪.‬‬

‫شبکه های اجتماعی و وعده های پوچ و قراردادهای اجتماعی مسموم شان‪ ،‬ما را تنها به یاد «سرزمین‬
‫اسباب بازی ها» در داستان پینوکیو می اندازد‪ .‬همان آرمان شهری که معصومیت کودکانه و اشتیاق به‬
‫همبازی را طعمه قرار می داد و درآخر «سرزمین اساب بازی ها» چیزی نبود جز «جزیرهی خران»‪.‬‬
‫به موازات این جوامع مجازی‪ ،‬جماعاتی شبح گون حضور دارند که متعلق به کسانی هستند که‬
‫نمی خواهند شناخته شوند و عالقه ای به جذابیت های ساحت نمادین ندارند‪ .‬این فضاها که مادر شبکه‬
‫های اجتماعی امروزی هستند‪ ،‬مجموعهی بی شمار از اتاق های گفتگو‪ ،‬فوروم های آنالین و پایگاه‬
‫های پرسش و پاسخ را در برمی گیرند‪ .‬در این فضاها‪ ،‬هر سخنی و هر کنش ارتباطی مجاز است بی‬
‫آنکه زندگی واق عی فرد را با زندگی مجازی او پیوند دهد و از این رو او را به رعایت قوانین و‬
‫قراردادهای اجتماعی مسلط بر زندگی واقعی مجبور کند‪ .‬این فضاها جزایر خودمختار گمنامی هستند‪.‬‬

‫عمدهی اعضای این قبایل گمنام را بافت ناهمگونی از «عجیب و غریب ها» تشکیل می دهند‪ :‬نوجوانان‬
‫خسته از فرهنگ و آداب بزرگساالن‪ ،‬خوره های اینترنت‪ ،‬طرفداران انیمه های ژاپنی‪ ،‬هکرها‪ ،‬عاشقان‬
‫شوخی و طنز و بازی‪ ،‬انسان های ضد اجتماع‪ ،‬طرفداران تئوری های توطئه‪ ،‬آنارشیست ها‪ ،‬نشئه‬
‫بازها‪ ،‬و آنهایی که در زندگی واقعی مورد آزار و قضاوت و سرزنش و تمسخر انسان های به اصطالح‬
‫«موجه» قرار میگیرند‪.‬‬

‫این فضاهای مجازی نقاب داشتن را به مثابه ی یک ارزش ذاتی برای تعامل اجتماعی درون گروهی‬
‫خود می پذیرند‪ .‬به لطف این نقاب ها‪ ،‬بخش عمده ای از مالک های از پیش آماده ی قضاوت‪ ،‬طبقه‬
‫بندی و سلسله مراتب به سادگی دردسترس نخواهد بود‪ .‬از سوی دیگر‪ ،‬به واسطه ی این نقاب ها هر‬
‫گفتگویی با هر لحن و هر میزان خشونتی‪ ،‬هر شکلی از شوخ طبعی‪ ،‬هر روشی برای لذت بردن و‬
‫سرگرمی مجاز است؛ بدون آنکه نوعی «مسئولیت پذیری» (از آن جنس مالل آور و پدرانه ای که‬
‫مدیران گوگل و فیسبوک به آن عشق می ورزند) درمیان باشد‪.‬‬

‫بر خالف شبکه های اجتماعی‪ ،‬این فضاهای نقاب دار با همه ی خشونت و شیطنت بی حد ومرزی که‬
‫در آن جاری است‪ ،‬علقه های اجتماعی را در میان کابران خود مستحکم تر می کنند و به جای تقویت‬
‫هویت فردی‪ ،‬به هویتی جمعی و گاه احساس مسئولیت جمعی دامن می زنند که گاهی تا مرز شکل‬
‫گیری احساسات قبیله ای پیش می رود‪ .‬کاربران این فضاها به سرعت زبان و گویش مخصوص به خود‬
‫را آفریدند؛ گروه ها و زیرگروه های خود را نام گذاری کردند و زندگی اجتماعی خود در فضای‬
‫مجازی را با زبان و هویت جمعی مخصوص به خود ادامه دادند‪ .‬در واقع‪ ،‬شیوع زبان و گویش ویژه‬
‫در میان فر هنگ مجازی گمنام‪ ،‬نه تنها نشانگر عمق و استحکام هویت جمعی کاربران گمنام است بلکه‬
‫همچنین نشانگر مقاومت و مبارزه ی آنها دربرابر زبان برآمده از زندگی واقعی و همچنین نظم‬
‫اجتماعی مجازی ای است که الگوهای خود را همچنان از نظم حاکم بر زندگی واقعی می گیرد‪.‬‬

‫آلیس بکر هو درباره ی قدرت گویش های درون گروهی می نویسد‪:‬‬

‫"تنها با خلق یک زبان جدید بود که خالفکاران قرن پانزدهم‪ ،‬یک کنش مستقل و متحد را به شیوه ای‬
‫موثر سازماندهی کردند‪ ...‬چنین زبانی فقط مخفی و تدافعی نیست‪ .‬این زبان آنچه را که باید انجام شود‬
‫نظریه پردازی می کند؛ این زبان خودش یک پروژه است‪ .‬فقط برای حرف زدن به کار نمی رود‪ .‬برای‬
‫آنهایی که به این زبان آشنا هستند‪ ،‬هر ویژگی آن حاوی تایید دائمی جهان بینی آن گروه است‪.‬‬
‫اصطالحات خاص (‪ )Slang‬فقط یک اصطالح تخصصی نیست‪ ،‬قلمه زدن یک زبان تخصصی از‬
‫درون زبان قراردادی هم نیست‪ .‬بلکه به طرز آشکاری یک مانیفست است‪Language of Those ( ".‬‬
‫‪)in the Know‬‬

‫با ظهور این گروهک های سایبری‪ ،‬یک ترمینولوژی تازه به همراه یک زبان تازه پدید آمد‪ .‬زبانی که‬
‫نه برای ایجاد تمایز با زبان زندگی واقعی‪ ،‬بلکه برای مقاومت در برابر این زبان و سبک زندگی که‬
‫رواج می دهد پدید آمد‪ ،newb ،noob ،Pedobear ،Memes ،Trolling ،LOL ،Lulz :‬هر کدام‬
‫از این اصطالحات بخشی از فرهنگ سایبری و به ویژه فرهنگ گمنام سایبری را ساخته اند و سنگ‬
‫بنای زبانی تازه شده اند که در جزایر بدنام اینترنتی رواج دارند‪.‬‬

‫یکی از نخستین و بهترین نمونه های این فضاهای اجتماعی گمنام‪ ،‬وبسایت اینترنتی (‪ )4chan‬بود که‬
‫در سال ‪ 2003‬آغاز به کار کرد‪ .‬این وبسایت که در ابتدا فضایی برای بحث و گفتگو درباره ی انیمه‬
‫های ژاپنی و انتشار تصاویر طنز بود‪ ،‬به سرعت بدل به مهمترین خاستگاه تعامل اجتماعی گمنام و‬
‫همچنین زایندهی قدرتمندترین اشکال مبارزهی گمنام شد‪.‬‬

‫(‪ )4chan‬در سال ‪ 2003‬توسط یک نوجوان ‪ 15‬ساله پایه گذاری شد که با نام مستعار (‪ )moot‬فعالیت‬
‫می کرد‪ .‬نام واقعی او به مدت پنج سال ناشناس باقی ماند تا اینکه در سال ‪ 2008‬روزنامه ی وال‬
‫استریت ژورنال موفق شد تا هویت واقعی او را فاش کند‪ .‬این وبسایت به سرعت محبوب شد و‬
‫تاالرهای گفتگو و انتشار تصاویرش به صدها موضوع مختلف گسترش یافت تا جایی که بارها در رده‬
‫ی ‪ 50‬وبسایت پرمخاطب فضای اینترنت قرار گرفت‪.‬‬

‫بر خالف اغلب وبسایت ها‪ )4chan( ،‬فاقد سیستم ثبت نام (‪ )registration‬است و به کاربران اجازه‬
‫می دهند تا به صورت گمنام پست های خود را منتشر کنند‪ .‬استفاده از هر نام مستعاری در این وبسایت‬
‫مجاز است حتی نام هایی که پیش تر استفاده شده باشند‪ .‬حتی گردانندگان این وبسایت هم بدون نام پست‬
‫های خود را منتشر می کنند و حتی زمان اجرای عملیات سیستمی هم از نام استفاده نمی کنند‪ .‬اکثر‬
‫گردانندگان یا (‪ )moderator‬های این وبسایت کاربران داوطلب هستند‪.‬‬

‫محتوای تاالرهای گفتگو در این وبسایت بی نهایت متنوع است و از طنز تا سیاست و پورنوگرافی تا‬
‫حقوق بشر را در برمی گیرد‪ .‬گروه های مختلفی در این فضا حضور دارند از نژادپرستان‪ ،‬پدوفیل ها‪،‬‬
‫تا آنارشیست ها و هکتیویست ها‪ .‬در یک مورد گردانندگان این وبسایت یکی از تاالرهای گفتگو را که‬
‫به گفتگوهای نژادپرستانه اختصاص پیدا کرده بود مسدود کردند‪ .‬در فاصله ی چند ماه این تاالر به‬
‫همراه عذرخواهی مدیر وبسایت دوباره به کار افتاد‪ .‬مدیر وبسایت در عذرخواهی خود نوشته بود که به‬
‫یادآورده است که زمانی به تعطیلی وبسایت ای دی (‪ )Encyclopedia Dramatica‬که از وبسایت‬
‫های مشابه بود اعتراض کرده بود‪ ،‬و حاال متوجه شده است که مسدود کردن این تاالر گفتگو اقدامی‬
‫مشابه بوده است‪.‬‬

‫(‪ )4chan‬به سرعت بدل به میعادگاه قبایل سایبری شد و از دل فعالیت های آن مهمترین تاکتیک های‬
‫مبارزه ی نوین و همچنین یکی از قدرتمندترین جنبش های هکتیویست تاریخ‪ ،‬یعنی گروه "آنونیموس"‬
‫(‪ ) Anonymous‬متولد شد‪ .‬با این حال‪ ،‬تصور این فضاهای اجتماعی به مثابه ی فضاهایی با‬
‫پسزمینهی سیاسی و ایدئولوژیک‪ ،‬تصوری غلط است‪.‬‬

‫آنچه این قبایل سایبری را به هم متصل می کرد و درون پروسه ای طوالنی آنها را به سمت نوعی‬
‫مقاومت فعاالنه در مقابل هر شکلی از کنترل اجتماعی‪ ،‬سیاسی و فرهنگی سوق می داد‪ ،‬اشتیاق آنها به‬
‫خبیث ترین اشکال شوخ طبعی‪ ،‬بازیگوشی و تمسخر بود‪ .‬وبسایت هایی همچون (‪ )4chan‬و (‪)ED‬‬
‫کارناوال هایی مجازی هستند که در آن بیان هر ایده ای از مخرب ترین تا پیش پا افتاده ترین و از‬
‫جذاب ترین تا بی معنا ترین با استقبال تمسخرآمیز اعضای گروه مواجه می شود و نطفهی تمایالت‬
‫اکتیویستی و سیاسی این گروهها درهمین آزادی بیان بی حد و مرزی شکل می گیرد که سرشتنمای‬
‫هویت جمعی آنهاست‪ .‬در حقیقت نقطه ی آغاز حرکت این دار ودسته های ناهمگون به سوی مبارزه ی‬
‫سیاسی اجتماعی را باید در لحظه ای جستجو کرد که قلمرو و هویت جمعی آنها مورد تهدید قرار می‬
‫گیرد‪ .‬در فرایند دفاع از این قلمرو و هویت است که این قبایل سایبری متحد و یکپارچه واکنش نشان‬
‫دادند و در پی این واکنش های موفق بود که آنها قدرت خود برای مقاومت و نه تغییر را بازشناختند و‬
‫درعین حال خود را در مقابل سیلی از تهدیدات روزافزون یافتند‪ .‬عالوه براین‪ ،‬بخشی از عادات و‬
‫خصیصه های عموما ً آزاردهنده و شرورانهی این گروه های سایبری خود بدل به تاکتیک های منحصر‬
‫به فرد مبارزه شدند‪.‬‬

‫شرارت و تفریح به مثابه ی تاکتیک مبارزه‬

‫)‪Internet Memes (IM‬‬

‫ترجمه ی این اصطالح به کپی کاری یا الگوبرداری اینترنتی‪ ،‬بخش مهمی از بار معنایی آن را‬
‫مسکوت خواهد گذاشت؛ از این رو ما آن را به اختصار آی ام می نامیم‪ .‬اگر (‪ )meme‬ایده‪ ،‬رفتار‪،‬‬
‫عادت یا کنشی باشد که درون یک فرهنگ به صورت نفر به نفر گسترش می یابد‪ .‬آی ام مجموعه ای‬
‫بی ارتباط و بی معنا از تصاویر‪ ،‬ویدئوها‪ ،‬لینک ها‪ ،‬عبارت های طنز و شوخی های درون گروهی‬
‫است که نفس انتشار گستردهی آنها‪ ،‬سازندهی نوع خاصی از فرهنگ سایبری است‪ .‬بررسی آی ام ها‬
‫نشان می دهد که حاوی هیچ پیام یا شاخصهی محتوایی خاصی نیستند و تنها دلیل وجودی شان ارتباط‬
‫از طریق بازی‪ ،‬شوخی و استهزاء است‪ .‬برای نمونه آی ام معروف پدوخرس یا (‪ )pedobear‬که به‬
‫طرز چشمگیری میان کاربران مجازی منتشر شد یک خرس کودک خواه (‪ )pedophile‬را تصویر می‬
‫کند‪ .‬تصویر خرس برگرفته از یکی از شخصیت های معروف انیمه های ژاپنی است که با اضافه کردن‬
‫پیشوند پدو بدل به آی ام معروفی برای شوخی و تفریح شد‪ .‬این آی ام تا جایی پیش رفت که برخی‬
‫رسانهها از آن به عنوان نماد کودک خواهان یاد کردند‪ .‬درحالیکه هیچ هدفی حتی تمسخر کودک‬
‫خواهان هم در پس این آی ام نیست‪ .‬در حقیقت آی ام ها تنها ایده های خالقانه ای هستند که به سرعت‬
‫تبدیل به قالبی برای شوخی های خالقانه ی جدید می شوند‪ .‬شخصیت خرس کودک خواه دستمایه ی‬
‫میلیون ها شوخی مختلف شد که این شخصیت را در موقعیت های طنز متفاوت به بازی می گیرند‪ .‬یکی‬
‫دیگر از این نمونه های آی ام‪ ،‬عبارتی انگلیسی است با نگارشی نادرست که نخستین بار در ترجمهی‬
‫انگلیسی یکی از بازی های ویدئویی ژاپنی ظاهر شد‪.)All Your Base Are Belong To Us( :‬‬
‫این عبارت در میلیون ها ورژن تغییر یافته بدل به یکی از محبوب ترین آی ام ها در اینترنت شد و حتی‬
‫به حوزهی فرهنگ غیراینترنتی از جمله کتاب ها‪ ،‬مقاالت‪ ،‬کمیک استریپ ها‪ ،‬تی شرت ها‪ ،‬ترانه ها و‬
‫برنامه های تلوزیونی هم راه پیدا کرد‪ .‬یکی از محبوب ترین ورژن های این آی ام کنایه ای به‬
‫جاسوسی های گسترده ی سازمان امنیت آمریکا بود با تصویر معروف عمو سام که بیننده را با انگشت‬
‫نشانه رفته است و می گوید‪ .)All Your Data Are Belong To US( :‬نمونه ی ایرانی آی ام ها‬
‫عبارت «الکی مثالً» است که این روزها بدل به یکی از محبوب ترین آی ام ها برای شوخی و استهزاء‬
‫شده است‪.‬‬

‫با اینکه آی ام به طور ذاتی هیچ محتوا و پیام خاصی را دنبال نمی کند و ویژگی اصلی آن تصادفی‬
‫بودن‪ ،‬بی معنا بودن و طنزآمیز بودن آن است‪ ،‬اما سرعت و وسعت گسترش ویروسی آن در میان‬
‫کاربران اینترنت‪ ،‬پیشنهاد دهنده ی بسیاری از تاکتیک های سازماندهی آکسیون های مجازی و واقعی‬
‫بود‪ .‬برای مثال فراخوان جهانی گروه آنونیموس برای راهپیمایی «یک میلیون ماسک» از طریق آی ام‬
‫ها انجام شد‪ .‬یکی از این آی ام ها در باال تصویر تظاهرکنندگان با ماسک معروف گای فاوکس را مقابل‬
‫کاخ سفید نشان می دهد و در پایین تصویر نگران اوباما به همراه نوشته ای که می گوید‪« :‬فاک! همه‬
‫ی اینترنت اومدن اینجا»‪ .‬این آی ام نه تنها به عنوان یک فراخوان سیاسی میلیونها بار همرسانی شد‬
‫بلکه به واسطه عنصر شوخ طبعی (که تنها مشخصهی مشترک تمامی فعاالن گمنام اینترنتی است) راه‬
‫خود را به بسیاری از فضاهای اینترنتی غیرسیاسی هم باز کرد‪.‬‬

‫‪Lulz‬‬

‫لولز سرشتنمای تمامی ناهمگونی ها و تضادها درون فرهنگ گمنام مجازی است؛ چه در میان‬
‫اکتیویست های سایبری و چه در میان گروه های به لحاظ اجتماعی سیاسی منفعل تر‪ .‬لولز مجموعهی‬
‫تمام شرارت ها و هنجارستیزی ها و نفرت پراکنی ها و شیطنت ها و بازیگوشی هاست؛ شکلی خشن و‬
‫گاهی نفرت انگیز از شوخی های اینترنتی کم خطری است که تحت عنوان لول (‪ )LOL‬در اینترنت‬
‫رواج دارد‪.‬‬

‫در حقیقت لولز مفهوم شوخی را تا سرحدات خود پیش می برد و در این مسیر بسیاری خط قرمزهای‬
‫سیاسی‪ ،‬اجتماعی‪ ،‬اخالقی و جنسی را بی اعتبار می کند‪ .‬با این حال‪ ،‬این شوخی های آزاردهنده نشان‬
‫می دهند که چگونه شوخی می تواند عده ای را تا سرحد جنون عصبانی کند و ضعف و حساسیت‬
‫باورنکردنی افراد و نهادها را نسبت به یک اصل بی ارزش نشان دهد‪.‬‬

‫عمر لولز بسیار بیشتر از اینترنت است و ریشه های آن را می توان در شوخی ها و اکت های بسیاری‬
‫از گروه های سیاسی‪ ،‬جنبش های ضدفرهنگی دهه های گذشته از جمله در موقعیت گرایان‪ ،‬ییپی ها‪،‬‬
‫دادائیست ها‪ ،‬سورئالیست ها و غیره نشان داد‪ .‬اخیرترین نمونه های لولز در عالم واقعی‪ ،‬شوخی های‬
‫به شدت تحریک کنندهی گروه (‪ )Yes Men‬است‪ .‬بهترین آن ارائهی یک کیر طالیی غول پیکر در‬
‫کنفرانس صنعت پارچه بافی سازمان تجارت جهانی به عنوان ابزار کنترل کارگران بود‪.‬‬

‫یکی از نمونه های موفق لولز در فضای اینترنت ماجرای حمله به بازی اینترنتی هبو هتل ( ‪habbo‬‬
‫‪ ) hotel‬بود‪ .‬در این بازی اینترنتی کاربران می توانند برای خود یک آواتار دلخواه طراحی کنند و در‬
‫فضای مجازی یک هتل زندگی و با سایر ساکنان آن معاشرت کنند‪ .‬در سال ‪ 2006‬شایعاتی دربارهی‬
‫رفتارهای نژادپرستانه در هبو هتل‪ ،‬از جمله اخراج یا طرد آواتارهای رنگین پوست‪ ،‬منتشر شد‪.‬‬
‫همزمان خبری منتشر شد مبنی براینکه مسئوالن پارکی در آالباما از ورود یک کودک دو سالهی مبتال‬
‫به ایدز به استخر پارک جلوگیری کرده اند‪ .‬کاربران (‪ )4chan‬تصمیم گرفتند به هبوهتل حمله کنند‪ .‬این‬
‫حمله یکی از نخستین کنش های گروهی است که به «آنونیموس» نسبت داده می شود‪ .‬ده ها کاربر‪،‬‬
‫آواتارهایی با ظاهری یکسان (سیاهپوستی با موهای فرفری و کت و شلوار تیره ) ساختند و در هبو هتل‬
‫تجمع کردند‪ .‬آنها در اعتراض به رفتارهای نژادپرستانه با قرارگرفتن در یک ترتیب خاص طرحی‬
‫شبیه به عالمت سواستیکا را ایجاد می کردند‪ .‬اما ماجرا زمانی باال گرفت که این آواتارها با تجمع در‬
‫مقابل ورودی استخر هتل‪ ،‬راه ورود به آن را مسدود کردند و اعالم کردند که استخر به خاطر ایدز‬
‫تعطیل است‪ .‬این حمله مدیران و کاربران هبو هتل را به حد جنون عصبانی کرد و درعین حال این‬
‫عملیات‪ ،‬مساله نژادپرستی در هبو هتل و آالباما را در هزاران تاالر گفتگو بر سر زبان ها انداخت‪.‬‬

‫‪Trolling‬‬

‫«در سالهای گذشته انفجاری در حوزهی نفرت مجازی رخ داده است‪ .‬مردم آزارهایی تحت عنوان ترول‬
‫از هویت های جعلی استفاده می کنند تا شکنجهی روحی دهند‪ ،‬آزار برسانند یا سوء استفاده کنند‪ .‬و‬
‫همهی این کارها را به سبک بزدل ها انجام می دهند‪ .‬آنها پشت کامپیوترهایشان پنهان می شوند و همین‬
‫به آنها آزادی می دهد تا حرفهایی بزنند که کسی نمی تواند رودرروی کسی آنها را به زبان بیاورد‪ .‬و‬
‫چنین گمنامی معنایش این است که هیچ حد و مرزی وجود ندارد»‪ .‬این توصیفی است که خبرگزاری بی‬
‫بی سی در یک فیلم مستند از پدیده ی ترولینگ ارائه می دهد‪ .‬وحشت و نفرتی که در این توصیف موج‬
‫می زند بیش از آنکه بر مسئله آزار و اذیت تاکید کند‪ ،‬بر موضوع گمنام بودن و آزادی ناشی از آن‬
‫متمرکز است‪ .‬شاید همین واکنش از سوی یکی از رذل ترین رسانه های جهان برای عده ای کافی باشد‬
‫تا ترول ها را به چشم قهرمان ببینند‪ .‬اما حقیقت این است که ترول ها را به دشواری می توان دوست‬
‫داشت؛ به ویژه اگر هدف تیرهای زهرآلود آنها قرار گرفته باشید‪.‬‬

‫با این حال‪ ،‬ترولینگ یکی از معدود پدیده هایی است که موضوع آزادی و موضوع آستانهی تحمل را‬
‫به جد ی ترین شکلی به چالش می کشد‪ .‬اینکه صرف حرف های یک نفر می تواند تا حدی آزاردهنده‬
‫باشد که مخاطب را به جنون یا مرز خشونت های غیرمنتظره علیه خود یا دیگران بکشاند‪ ،‬بخش‬
‫عمده ای از ژست های توخالی درباره ی ارزش مطلق آزادی بیان را دچار بحران می کند‪.‬‬

‫عالوه بر این ‪ ،‬ترولینگ پیشینه ای بسیار قدیمی تر از اینترنت دارد که ریشه های آن را می توان در‬
‫بخش عمده ای از جنبش های ضد فرهنگ مسلط در دهه ی شصت و هفتاد دنبال کرد‪ .‬در عملیات های‬
‫تحریک آمیز و آزاردهندهی گروه هایی مانند «روبه دیوار‪ ،‬مادرقحبه ها» ( ‪Up Against the wall‬‬
‫‪ ،)Motherfuckers‬دیگرز (‪ )Diggers‬و به ویژه در حمله های متعدد ییپی ها (‪ )Yippies‬علیه‬
‫کاردینال لیبرمن‪ ،‬روحانی طرفدار جنگ ویتنام‪ ،‬و دالل های وال استریت‪.‬‬

‫ترولینگ در فضاهای گمنام مجازی و در دست گروههایی چون آنونیموس بدل به ابزاری قدرتمند برای‬
‫مبارزه ی سیاسی و اجتماعی شد‪ .‬یکی از نمونه های موفق آن حمله ی آنونیموس به هال ترنر مجری‬
‫رادیویی نژادپرست آمریکایی بود‪ .‬بعد از انتشار خبر حملهی هال ترنر به یکی از اعضای سایت‬
‫(‪ ،)4chan‬پروژه ی ترولینک علیه هال ترنر در ابعاد مختلف آغاز شد‪ .‬طی ده ها تماس تلفنی با برنامه‬
‫ی زنده ی ترنر‪ ،‬آنونیموس عمالً این مجری رادیویی را واداشت تا به نفرتانگیزترین تمایالت‬
‫نژادپرستانه اش اعتراف کند‪ .‬او بارها در گفتگو با این به ظاهر شنوندگان‪ ،‬از آنها خواست تا «کلک‬
‫کاکاسیاه ها را بکنند» و یا در گفتگو با یک شنوندهی به ظاهر مکزیکی از زنندهترین الفاظ علیه او‬
‫استفاده کرد‪ ،‬درحالیکه تماس گیرنده ها با خونسردی تمام مکالمه را به سمت یک مضحکهی بی نهایت‬
‫بامزه پیش میبردند‪ .‬در مرحله ی بعد صدها پیتزا به آدرس ترنر سفارش داده شد‪ .‬وبسایت او به خاطر‬
‫حجم ترافیک باال از کار افتاد و برای ترنر هزاران دالر خرج تراشید‪.‬‬

‫آ نونیموس همین روش را در برخورد با کلیسای ساینتولوژی در پیش گرفت‪ .‬بیش از پنجاه خط تماس‬
‫تلفنی این سازمان به مدت یک هفته اشغال بود و افرادی تماس می گرفتند تا نظر کلیسا را درباره ی‬
‫روابط جنسی آدم فضایی ها‪ ،‬یا عالقه خرس های قطبی به سیب قرمز بپرسند‪.‬‬

‫مبارزه ی گمنام سایبری و مبارزه ی گمنام در جهان واقعی‬

‫« من دوست دارم در کشوری زندگی کنم که در آن دولت از شهروندان اش می ترسد و نه بر عکس»‬


‫آنونیموس‬

‫امروز مبارزه ی گمنام به طور عمده بر فضای مجازی و بر تاکتیک های هکتیویستی متمرکز است‪ .‬این‬
‫در حالی است که فضای اینترنت بیش از هر فضای دیگری تحت نظارت و کنترل امنیتی است و‬
‫ردیابی فعالیت های مجازی افراد به مراتب آسان تر از ردیابی فعالیت های واقعی آنها است‪ .‬شاید تنها‬
‫جنبش گمنام در عرصه ی واقعی جنبش «بلک بالک» باشد که صرفا ً بر مبارزات میدانی استوار است‪.‬‬
‫اما تجربهی مبارزات گمنام سایبری می تواند به برنامهی راهبردی مبارزات واقعی در ابعادی بسیار‬
‫گسترده تر از آنچه اکنون در جریان است بدل شود‪.‬‬

‫قدرت مبارزات گمنام سایبری در توانایی هکرها برای از کار انداختن وبسایت ها یا افشای اطالعات یا‬
‫اعمال فشار بر افراد و نهادها نیست‪ .‬بلکه در وحشت و پارانویایی است که‪ ،‬به واسطهی فقدان ساختار‬
‫سازمانی و ناشناس بودن فعاالن‪ ،‬در بدنهی نهادهای امنیتی رخنه کرده است‪.‬‬

‫گمنامی برای مدتها در انحصار نهادهای امنیتی بود‪ .‬درست به همین دلیل است که سربازان گمنام در‬
‫همه جا حضور دارند؛ بی آنکه واقعا ً حضور داشته باشند‪ .‬آنها ذهن مردم را تصرف کرده اند؛ و در‬
‫ذهن مردم هر کسی می تواند یک مامور امنیتی‪ ،‬یک جاسوس و یک خبرچین باشد‪.‬‬

‫آنونیموس قدرت این استراتژی را از آن خود کرد و نیروی ویرانگرش را به سوی خود این نهادها‬
‫بازگرداند‪ .‬امروز هرکسی ممکن است یک عضو آنونیموس باشد‪ .‬چرا که هر کسی به راحتی می تواند‬
‫یک عضو آنونیموس باشد‪ .‬برای یک سیستم نظارتی ِهشداردهنده هیچ چیز خطرناکتر از بی نهایت‬
‫تهدید بالقوه نیست‪ .‬آنونیموس خود را بدل به بی نهایت تهدید بالقوه کرده است‪ .‬او که کسی نیست‪،‬‬
‫هرکسی‬
‫می تواند باشد‪.‬‬

‫یکی از ویرانگرترین تاکتیک های حمله ی سایبری که به «بازی پایانی» معروف است‪ ،‬روش‬
‫(‪ )DDos‬یا (‪ )denial of service attack‬است‪ .‬ایده ی اصلی این تاکتیک بسیار ساده است‪ .‬اگر می‬
‫خواهید یک فروشگاه را از کار بیاندازید‪ ،‬کافی است عده ی زیادی را جمع کنید که به این فروشگاه‬
‫بروند و اجناس را تماشا کنند اما چیزی نخرند‪ .‬به این ترتیب‪ ،‬دیگر جایی برای خریداران واقعی‬
‫نخواهد بود‪ .‬جالب تر اینکه نگهبانان فروشگاه به محض اینکه به موضوع پی ببرند به هیچ کس از‬
‫جمله خریداران واقعی اجازه ی ورود به فروشگاه را نخواهند داد‪.‬‬

‫اگر بخواهید قوی ترین سیستم ضد ویروس جهان را از کار بیاندازید‪ ،‬چه می کنید؟ شاید بخواهید‬
‫ویروسی بسازید که غیرقابل شناسایی باشد‪ .‬چنین امری ممکن نیست‪ .‬و اگر ممکن باشد هر از چندگاهی‬
‫باید این کار را از نو انجام دهید‪ .‬اما یک راه دیگر این است که ویروسی بسازید که خودش را به‬
‫صورت داوطلبانه به عنوان یک تهدید به سیستم معرفی کند‪ .‬با این تفاوت که طوری برنامه ریزی شده‬
‫باشد که به محض شناسایی یک نسخه از خودش تولید کند و آن نسخه یک نسخه ی دیگر تولید کند و‬
‫همینطور تا بی نهایت‪ .‬سامانهی ضد ویروس آنقدر هشدار می دهد که کل توان سیستم صرف هشدار‬
‫دادن خواهد شد و در نتیجه عمالً از کار می افتد‪ .‬در واقع این خود سامانهی ضد ویروس است که‬
‫سیستم را از کار خواهد انداخت‪.‬‬

‫این دقیقا ً همان روشی است که باید در مواجهه با نهادهای امنیتی در جهان واقعی به کار برد‪ .‬ساختار‬
‫نهادهای امنیتی ذاتا ً بر پارانوایا استوار شده است‪ .‬اگر این پارانویا را تا بی نهایت تقویت کنید‪ ،‬نهادهای‬
‫امنیتی دست با اقدام های جنون آمیز خواهند زد‪ .‬اگر یک نهاد امنیتی احساس کند که تهدید و توطئه در‬
‫همه جا و به طرز بی نهایتی حضور دارد بی آنکه هیچ نام و نشان مشخصی از خود برجای بگذارد و‬
‫بی آنکه اجزای این تهدید هیچ شناخت مستقیمی از هم داشته باشند‪ ،‬آنگاه چاره ای نخواهد داشت جز‬
‫آنکه به طور مداوم و به طرز جنون آمیزی هشدار دهد؛ و همچنین گسترهی فعالیت نظارتی پرهزینه ی‬
‫خود را در ابعاد ناممکنی افزایش دهد؛ که در نهایت سیستم را به لحاظ نسبت نامتوازن میان هزینه‪،‬‬
‫نیرو و نتیجه دچار بحران عمیق خواهد کرد‪.‬‬

‫چنین تاکتیکی نه تنها امکان تمرکز را از این سیستم خواهد گرفت‪ ،‬بلکه دامنه ی فعالیت های محدود‬
‫کننده و آزاردهنده ی امنیتی را متوجه همه خواهد کرد و از این طریق پست ترین دشمنان مبارزه‪ ،‬یعنی‬
‫«بی تفاوت ها» را نیز به دردسر خواهد انداخت‪.‬‬

‫انطباق مبارزهی گمنام سایبری با مبارزهی گمنام واقعی صرفا ً به معنای تغییر تاکتیک و تالش برای‬
‫مبارزه ی مخفیانه نیست‪ .‬بلکه به معنای تغییر دادن ماهیت مبارزه از وضعیت جدی‪ ،‬خطی و غایتمند‬
‫انقالبی به وضعیت آشوبناک‪ ،‬کاتورهای‪ ،‬شوخ و کارناوالی شورش است و همچنین به معنای شکل دادن‬
‫به مبارزه ا ی فاقد ساختار‪ ،‬فاقد هدف غایی‪ ،‬فاقد هر مبنای هویتی ِفردی و سوژگانی و گشوده به روی‬
‫هر شکلی از استفاده و سوءاستفاده‪ .‬چنین مبارزه ای حاصل تغییر بنیادین خط مشی است‪ :‬از تالش‬
‫برای حملهی مستقیم به منظور در هم شکستن هدف به تالش برای آزار پیوسته و فرسایشی هدف‪،‬‬
‫سردرگم کردن هدف‪ ،‬تقویت و توسعهی کنش های پرخاشجوی آن‪ ،‬بحرانی کردن پیوستهی موقعیت اش‬
‫و در نهایت کمک کردن به هدف برای نابود کردن خودش با نیروی خودش‪.‬‬

You might also like