Professional Documents
Culture Documents
با حضور
کمیته انقالبی گیالن
کمیته جواد نظری فتحآبادی
کمیته جوانان انقالبی سرخ مهاباد
گروه ژیان
مبارزان خیابان
منجنیق
هسته جوانان انقالبی زاهدان
در راه انقالب...
منجنیق :بعد از نشست قبلی رفقای برخی کمیتهها سوال کردند که چرا ما به عنوان «منجنیق» در بحثها
مداخله منیکنیم و پیشنهاد کردند که این اتفاق بیفتد .حقیقت این است که ما همچنان فکر میکنیم صالحیت
اصلی در طرح بحثها را رفقای فعال در کمیتههایی دارند که در داخل کشور در حال مبارزهاند ولی در عینحال
نظر به این پیشنهاد در این نشست منایندهای از جانب منجنیق هم در بحث حضور خواهد داشت .گذشته از
این محور دوم بحثها هامنطور که از قبل توافق شده بود این است« :چشماندازهای مبارزاتی و امکاناتی که
در مقابل مبارزان بهطور عام و کمیتهها بهطور خاص قرار دارد» .من فقط یادآوری میکنم که در همین ارتباط
رفقای «هسته جوانان انقالبی زاهدان» پیشنهادی را در جلسهی گذشته مطرح کردند که خوب است در پرداخنت به
این بحث رفقا در مورد رشایط محلیای که کمیتهی خودشان هم با آن درگیر است بخشن صحبت کنند که از این
جهت بشود چشماندازها و افقهای متفاوت و مختلف هم گشوده شود و ضمن رعایت مسائل امنیتی کمیتهها
با رشایطی که هر کدام از کمیتههای دیگر در آن مبارزه میکنند هم آشنا شوند.
خیابان :سالم خدمت رفقا ،خیلی خوشحال هستم که این جلسه را هم هستیم و گفتگو میکنیم. مبارزان
کاش بحث را رفقای «هسته جوانان انقالبی زاهدان» که پیشنهادی را هم مطرح کرده بودند رشوع میکردند اما
تا رفقا آماده میشوند ما بحث را رشوع میکنیم .گفتیم در این مورد حرف بزنیم که در هر منطقهای که هستیم
چه امکانات و پتانسیلهایی وجود دارد که بتوانیم در مورد آن حرف بزنیم .من ترجیح میدهم فعلن در مورد
تهران صحبت کنم .برعکس چیزی که تصور میشود که رسکوبها در تهران کمرت از شهرستان است ،به نظرم اصلن
3
در راه انقالب...
اینطور نیست .از اعدامهای دههی شصت تا قتلهای زنجیرهای که بخش زیادی از آن در تهران اتفاق افتاد ،از
کشتار التهای محالت مختلف تا کشتار روشنفکران و برخی عوامل حکومتی .تا 78و 88و میرسیم به 98و 1401
که هنوز اسامی خیلی از کشتهشدههای همین قیام ژینا از برخی محلههای جنوب شهر تهران ،علیرغم آماری که
بهصورت محلی و میدانی جمعآوری شده ،معلوم نشده است .نظرم این است که رسکوب در تهران ،برعکس چیزی
که ما میبینیم ،بر اساس بافت جمعیتی مختلط و مهاجری که دارد خیلی پیچیده و عمیق و مرموز پیش میرود.
البته ابعاد رسکوب در هر مکانی ممکن است متفاوت باشد .مثلن در کرج به نحوی افراد را کشتند ،در نازیآباد به
نحوی و در محلههای کارگری به نحو دیگری .اما چیزی که باید به آن توجه کرد این است که امکاناتی که در تهران
وجود دارد به نسبت شهرستانها خیلی زیاد است .به نظرم خیلی الزم است که با یک مشی محلهمحور به این مناطق
رجوع شود و ارتباط دائم با آنها برقرار شود .چه بهصورت ارائهی آلرتناتیو و چه بهصورت پخش بیانیه ،به ویژه بین
قرش بیثباتکار و زنانی که به نظر من در آبان 98یا در همین جنبش و جنبشهای قبلی حضور جدی داشتند یا
نوجوانها و جوانهایی که در این جنبشها حضور داشتند .قبلن فقط دانشگاه بود اما از سال 98نوجوانها بیشرت
وارد مبارزه شدند پس به نظرم خیلی خوب است که روی این قرش در محلهها کار کنیم و ترویج کنیم که پوشش
شام حین مبارزه چطور باشد ،انتخاب نام چطور باشد ،چک کردن دوربین یا ندادن اطالعات غیررضوری چطور باشد
و چیزهای دیگری که الزم است روشن شود .بنابراین آنچه که کمیتهها باید به سمت آن حرکت کنند ایجاد یک
ارتباط شبکهای است که هیچکس در آن قرار نیست اعضای شاخههای دیگر را بشناسد اما گزارشهایی در گروهها
تهیه و در اختیار کمیته قرار داده میشود تا یک ارتباط شبکهای اما منظم شکل بگیرد .یعنی اینطور نباشد که اگر
امروز به محلهای میرویم بعد محله را رها کنیم .به نظرم با ارتباطی که میگیریم و بنا به عالیق و سالیق خود آن
مردم ،بدون اینکه این ارتباط یکطرفه باشد یا آگاهیبخشیای در آن نباشد ،اما بر اساس شناختی که از آن محیط
به دست میآوریم ارتباطها را شکل بدهیم .در ضمن باید به خطرات امنیتی هم اشاره کرد از جمله گشتهای
ارشادی که در پایتخت ،به ویژه در مرتو حضور دارند یا تهدیدهای اسیدپاشی ،چون دوستان ما توسط موتوریهای
بسیجی در تهران تهدید شدهاند .البته مشابه اینها در شهرستان هم وجود دارد اما با توجه به جمعیتی که در تهران
هستند میتوانیم بگوییم رسکوب در اینجا به شکل دیگری در جریان است و باید با رشایط دیگری با آن مقابله کرد.
کمیته جوانان انقالبی رسخ مهاباد :سالم رفقا! تنتان سامل باشد و رستان سالمت ،رزمتان پاینده باشد .من
منیخواهم در این نوبت راجع به رشایط مبارزاتی مهاباد یا کردستان صحبت کنم و دوست داشتم در این مورد
4
در راه انقالب...
صحبت کنم که بهطور عام چه امکاناتی در اختیار ما است .امکاناتی که در اختیار ما بهعنوان مارکسیستها و
کمونیستها و سوسیالیستها قرار دارد بسیار محدود است .ما رسانهی بزرگ نداریم ،هیچ امکانات نظامی و
بقیهی امکانات و ابزارهای اعامل قدرت را در دست نداریم و تنها امکاناتی که ما داریم گفتامن ما است ،گفتامنی
که واقعیت را بیان میکند .واقعیت موجود االن چیست؟ ستم ،تبعیض ،نابرابری ،تخریب محیطزیست ،بهرهکشی
از طبیعت و انسانها بر اساس سود و خیلی موارد دیگری که وجود دارد .ولی ما چطور میتوانیم در ترویج
این گفتامن پیروز و موفق باشیم؟ این برمیگردد به ما ،به کمونیستها که باید از خودمان بپرسیم ما چطور به
کمونیسم ،سوسیالیسم و به مارکسیسم گرایش پیدا کردیم؟ این وجههی اخالقی ماست .من در جلسهی قبل هم
به مسئلهی اخالق کمونیستی اشاره کردم و اینکه حقیقنت ما در اخالق میتوانیم تکثیر بشویم .چشماندازهای
آیندهی ما بستگی به فعالیت فعلی ما دارد .بخشی از فعالیت ما فعلن علنی و بخشی از فعالیت ما پنهانی است.
مثلن تشکلها یا اصناف بازنشستگان ،معلامن و بقیهی اصناف که برای مطالبات صنفی وارد خیایان میشوند
فعالیت علنی حساب میشود و مترینی است برای سازماندهی در آینده و این سازماندهی میتواند منجر به
تشکیل یک تشکل رسارسی در آینده شود .ما مطمئنن برای اینکه در انقالب پیروز شویم یا انقالب را در ایران به
پیروزی برسانیم به تشکل ،سازمان و یا حزب رسارسیای که انقالب را رهربی کند نیاز داریم .البته تشکیالتی که در
بطن انقالب و در رشایط توازن قوا بهوجود آمده باشد نه اینکه از سازمانهای موجود استفاده کنیم .ما به این
نیاز خواهیم داشت و نیاز داریم .بدون تشکل رسارسی یا سازمان رسارسی ما منیتوانیم در انقالب پیروز شویم و
احتاملن مثل سال 57انقالب ما به شکست منجر شود یا دچار سکتاریسم موجود شود یا منجر به تعویض قدرت یا
مداخلهی دوبارهی امپریالیسم در ایران شود .در مورد مسئلهی اخالق کمونیستی ،ما برمیگردیم به تاریخ کردستان
بعد سال 57که تشکیالت خط سومی کومله سازماندهی شد و [حزب] دموکرات هم که از قبل موجود بود و یک
نیروی فوقالعاده قدرمتند در کردستان محسوب میشد که ریشه دوانده بود .ولی میبینیم که حزب دموکرات قبل
از جمهوری اسالمی به متام نیروهای پیرشوی خط سه حمله کرد و متام آن نیروها را در مهاباد و شهرهای دیگر
اطراف مهاباد که پیکار و چریکهای فدایی دفرت داشتند ،قتلعام کرد .این قتلعام با ترور «صالحالدین شمس
برهان» 1رشوع شد که از سال 56به مهاباد برگشته و مردم را سازماندهی کرده بود ،محرک تشکیل بخشی از
شوراها شده بود و کمیتهی دفاع محلی را در غالب تشکلها و شوراها شکل داده بود .بنابراین خطراتی که ما در
کردستان ،علیالخصوص در مهاباد بهطور بالفعل با آن روبرو هستیم یکی جمهوری اسالمی است و یکی احزاب
.1صالحالدین شمس برهان از کادرهای برجستهی اتحادیهی کمونیستهای ایران در کردستان و مهاباد بود که در 12تیر 1359
توسط عوامل حزب دموکرات کردستان ایران در مهاباد ترور شد( .منجنیق)
5
در راه انقالب...
ناسیونالیستی هستند .میبینیم که صدها کادر کمونیست رشیف را حزب دموکرات در طی چهار تا شش سال
قتلعام کرد ولی چه چیزی باعث شد که زورش به کومله نرسد؟ و چه چیزی باعث شد کومله با وجود اینکه تجربه
و عمر کمی داشت توانست نصف کردستان را در دست بگیرد؟ ما در کردستان از صفر رشوع منیکنیم .یک بسرت
تاریخی و گفتامن چپ و جنبش پیرشو داریم که میتوانیم بر پایهی آن مبارزاتمان را رشوع کنیم و ادامه بدهیم.
چیزی که من با توجه به شنیدهها و خواندن تاریخ متوجه شدم این است که کومله در اخالق توانست در رستارس
کردستان فراگیر شود و هر کجا که یک کادر کمونیست کومله بود آن منطقه ،آن محله ،آن روستا یا شهر به کومله
گرایش پیدا میکرد چون کومله نیازهای واقعی مردم و درد و رنج واقعی مردم را بیان میکرد و برای نیازها و درد
و رنج واقعی مردم راهکار و راه چاره داشت .همین باعث تکثیر کومله شد با وجود اینکه این همه جمهوری
اسالمی ،مساجد و حزب دموکرات در مورد کومله حرفهای منفی میگفتند یا تبلیغات مخرب میکردند که کومله
میخواهد خواهر و برادر را به عقد همدیگر دربیاورد ،کمونیست یعنی خدا نیست و متام این چیزها ،در نهایت
وقتی کومله به نزدیکی مهاباد و روستاهای اطراف بوکان ،روستاهای بین مهاباد و بوکان رسید حزب دموکرات چون
نتوانسته بود جلوی آن را بگیرد و گفتامنی نداشت که نیازهای واقعی مردم را بیان کند و آن را برطرف کند ،مجبور
شد اسلحه بردارد و با کومله درگیر شود که این جنگ حدود َشش سال طول کشید و متاسفانه هزار و دویست
کادر کمونیست ،هزار و دویست انسان رشیف به قتل رسیدند .دقیقن من به همین موضوع میخواهم اشاره کنم
که گفتامن ما امکانات ما است .و اهمیت مسئلهی کمیتهها و تشکلها و هستههایی که وجود دارند و ما اسم
محلی روی آنها میگذاریم در همین است و نیاز است در هر شهر و در هر محلهی بزرگ حداقل یک کمیتهی
یک نفره باشد؛ چون یک کادر کمونیست در رشایط انقالبی و در رشایط توازن قوا واقعن میتواند هزاران نفر را
دور خودش سازماندهی کند ،البته به رشط اینکه ازطرف احزاب اپوزیسیون راست به قتل نرسد و ترور نشود.
بهخاطر همین مهمترین وظیفهای که فعلن ِ
پیش روی ماست این است که ما بتوانیم تا حد امکان محرک تشکیل
کمیتهها ،تشکلها و هستههای مخفی و پرورش کادر انقالبی باشیم که به نظر من این مهمترین چیزی است
که ما باید روی آن مترکز کنیم ،چون ما در رشایط انقالبی هستیم ولی در رشایط توازن قوا نیستیم .نقش اصلی
ما در رشایط توازن قوا و در رشایط اعتالی انقالب تجلی پیدا میکند .آن زمان کمی میدان برای ما بازتر میشود
و میتوانیم حرف بزنیم ،میتوانیم صدا بلند بکنیم و مردم را دور خودمان جمع بکنیم .ولی ما فعلن به تعداد
کافی نرسیدهایم و نیاز است محرک باشیم که بتوانیم در شهرهای دیگر ایران و در جاهایی که ارتباطات خوبی
داریم ،کسانی را که زمینهی بالقوهی انقالبیگری دارند را پرورش بدهیم تا تبدیل با یک کادر انقالبی بالفعل شوند.
6
در راه انقالب...
در رشایط توازن قوا اینها میتوانند یک شهر را به تنهایی سازماندهی کنند یا حداقل یک محلهی خیلی بزرگ را،
چون گفتامن کمونیستها گفتامنی واقعی و برخاسته از رنج و درد و نیازهای واقعی مردم است که مردم را به
آسامن و مریخ منیبرد .مسئلهی بعدی این است که کمونیستها باید چطور رفتار کنند؟ این برمیگردد به اخالق
کمونیستی .ما صادق هستیم ،رشیف هستیم و نه رفتار بد با مردم داریم ،نه با مردم ناراست هستیم و نه به مال
و اموال مردم نظر و طمع داریم .وقتی مردم این واقعیتها را ببینند مطمنئ باشید مردم هم قدرت تحلیل دارند،
اینطور نیست که مردم را ابله فرض کنیم که فکر کنیم درست و نادرست را از هم تشخیص منیدهند .اگر یک
مقدار امکان انتخاب داشته باشند مطمنئ باشید که میتوانند بین خوب و بد ،خوب را انتخاب کنند.
گیالن :سالم رفقا! من میخواستم بحثم را چنین رشوع کنم که نگاهی نسبت به همین کمیته انقالبی
موقعیت داشته باشیم .یعنی برای اینکه بدانیم چه امکاناتی برای کمیتهها وجود دارد باید به این بپردازیم که
ما االن وضعیت را چطور میبینیم .اگر این وضعیت را یک وضعیت تنفس در میانهی دو خیزش بدانیم یک نگاه
خواهیم داشت و اگر نپذیریم این فرصت تنفس است و ویژگیهای دیگری دارد باید طور دیگری رفتار کنیم.
به باور ما این فرصت ،فرصت تنفس است و ما دربارهی خیابان منیتوانیم ارادهگرایانه رفتار بکنیم .بسیاری از
کمیتهها در اوج و خیزش جنبش شکل گرفتند ،شاید در خیابان همدیگر را پیدا کردند و این تجربهی بسیار خوبی
که در چند ماه اول جنبش داشتیم و اهمیتی که خیابان داشت میتوانست این خطر را برای ما داشته باشد که
بخواهیم ارادهگرایانه با خیابان برخورد بکنیم و تصور کنیم که ما میتوانیم خیابان را به رصف خواسنت و فارغ از
توجه به رشایط اجتامعی شلوغ کنیم ،که بخشن در فراخوانها و جاهای دیگر مصادیقش دیده میشود .ما بیش
از هر چیزی امیدواریم که از این نگاه فاصله گرفته باشیم و در واقع یک برخورد ارادهگرایانه با خیابان نداشته
باشیم .خیابان را تنها کاری نبینیم که کمیتهها میتوانند انجام دهند یا این تصور را نداشته باشیم که تنها در
خیابان است که میتوانیم کاری انجام دهیم ،خیابان در متام جلوههای آن اعم از شعارنویسی ،تظاهرات ،تجمع
و این قبیل کارها .مسئله در این فرصت تنفس اهمیت دادن به تحلیل آنچه که گذشت است ،نقد به خودمان که
ما چه کارهایی میتوانستیم بکنیم و نکردیم ،کجاها ضعف داشتیم و برنامهریزی برای خیزش بعدیای که پیش
خواهد آمد .اهمیت این فرصت تنفس میتواند حتا بیشرت از خیزشها و اوجهای جنبش باشد ،اگر که بتوانیم به
خوبی از آن استفاده و امکانهای موجود را فعال کنیم.
در ادامهی صحبتم میخواهم اشاره کنم به صحبتهایی که رفقای «کمیته جوانان انقالبی رسخ مهاباد» کردند
7
در راه انقالب...
دربارهی شخصیت خوب داشنت و آدم خوب بودن با همین تعریفی که همهی ما می شناسیم ،در همین حد
که آدم خوبی است ،بدجنس نیست و مردم از دست و زبان او در آسایش هستند ،یعنی خیلی هم منیخواهم
موضوع را پیچیده کنم .این بسیار مهم است و به نظر من برای تک تک ما مهم است ،نه به این خاطر که وقتی
ما آدم خوبی هستیم مردم حرف ما را قبول میکنند بلکه به این خاطر که چون ما آدمهای خوبی هستیم بیایند
و حرفهای ما را گوش کنند .من یک بخشی از این وجههی خوب داشنت را دوری از حاشیه در فضای مجازی
میدانم .اینکه ما حرف خودمان را بزنیم و در فضای مجازی ،که انگار حاشیه درست کردن و قاطی حاشیه شدن
را میطلبد ،قاطی حواشی نشویم و مسیر خودمان را طی کنیم .این در بزنگاهی که به زودی خواهد رسید و ما
میتوانیم حرفهایامن را علنیتر طرح کنیم این فضا را برای ما ایجاد میکند که میشود به حرفهای ما گوش
کنند و نه اینکه رضورتن بپذیرند .ما دنبال این هم نیستیم که حرفهای ما را رضورتن بپذیرند ،بههر حال هر
پذیرفتنی اگر در پی اندیشه باشد ارزشمند است .نکتهی دیگری هم که میخواستم اضافه کنم دربارهی نوع
فعالیتها است ،من یک سطح را هم میخواهم به دو سطحی که رفقای مهاباد عنوان کردند اضافه کنم و بگویم
در کنار فعالیتهای کاملن علنی و کاملن مخفی ،بخشی از فعالیتها باید مخفی-علنی باشند .یعنی شام بنا به
رضورت بخشی از فعالیت را میپوشانید و بخشهایی از آن را علنی میکنید .به خصوص شیوههای سازماندهی
آن فعالیت را کاملن مخفی میکنید و بخشهایی را که الزم است علنی و طرح میکنید .بحث فعالیت مخفی
آنقدر به نظرم مهم است که خوب است از تجربههایی که در همین کشور داشتیم و پیشینیان ما در مبارزه
داشتند استفاده کنیم .مخفی کردن فعالیت قرار نیست فقط از نیروهای امنیتی صورت بگیرد ،بخش مهمی از
مخفی کردن فعایت اتفاقن آنجاست که به نظر میرسد رضورتی ندارد که مخفی بشود .در هرگونه مخفی نکردنی
باید ببینیم دنبال چه چیزی هستیم .مثلن اگر من بخواهم به یک رفیقی که خارج از کمیتهی ما است بگویم ما
کمیتهای داریم چه اهمیتی دارد و چه کمکی به جنبش میکند؟ به نظرم مخفی کردن را باید یک گام فراتر برویم،
بار داشنت اطالعات اضافی را بر دوش دیگران و رفقایامن نگذاریم و این را به آنها تحمیل کنیم که بخواهند این
اطالعات را حفظ کنند که میتواند دشواریهای خودش را داشته باشد .در واقع من میخواهم به بحث فعالیت
مخفی عالوه بر بحث رعایت نکات امنیتی آن که بسیار مهم است ،این را هم اضافه کنم که رضورتن کار مخفی
به این معنا نیست که فقط مثلن مراقب تلفن باشیم یا چیزهای این شکلی را رعایت کنیم ،کار دشوارتر این است
چون انگار با روابط دوستانه و احساسی ما در تناقض قرار میگیرد و احساس میکنیم خیلی رفیق خوبی نیستیم
اگر که دربارهی همهی فعالیتهایامن و جزئیات فعالیتهایامن با رفقای دیگر صحبت نکنیم .این دشوارتر است
8
در راه انقالب...
چون متقاعد کردن خود در این موضوع سختتر ولی به هامن اندازه هم رضوری است .به نظر من فعالیتهای
ما باید در سطوح مختلف تعریف شود ،در مورد فعالیتهای علنی عالوه بر آن مواردی که رفقا مطرح کردند،
یعنی فعالیتهای صنفیای که وجود دارد من میخواهم یادآوری کنم پادکستی 2را که رفقای «مبارزان خیابان»
در مورد زنان خانهدار منترش کردند که خیلی جالب بود ،این موضوع که چه شد زنان خانهدار در خیابان رشکت
نکردند؟ به نظر من هامنطور که در انقالب 57زنانی که بهمراتب از زنان ما در رشایط حال حارض سنتیتر بودند
در یک بزنگاه تاریخی به خیابان ریختند و حضور داشتند ،حتا زنان سنتی و مذهبیای که معتقد بودند وقتی دارند
با مردی حرف میزنند باید دستشان را روی دهانشان بگذارند که صدایشان مشخص نشود به خیابان آمدند و
شعار دادند ،به نظر من در مسیری که جمهوری اسالمی دارد طی میکند این بزنگاه خواهد آمد و ناگزیر خیابان
دیر یا زود رشوع خواهد شد .اما حاال امروز ما مشخصن با زنان خانهدار چگونه میتوانیم ارتباط داشته باشیم؟
یا با بچههای مدارس یا حتا بچههای تیم فوتبال محلهها و گروههای رفاقتی؟ به نظرم برای هر کدام از اینها باید
یک برنامهی مشخص و مخصوص به خودشان را داشته باشیم ،تجربههایی هم کم و بیش داریم .هرچند وقتی
ما از زنان خانهدار صحبت میکنیم آرزویامن این است که این زنان به انقالبیونی مومن و معتقد تبدیل شوند اما
نباید فراموش هم کنیم این مسیری است که باید گام به گام طی شود و منیشود آن را ناگهان طی کرد .شاید بشود
این زنان را حول خواستههای خودشان ،که خودشان هم طرح میکنند ،سازماندهی کرد .مثلن با این زنان یک
صندوق یا تعاونی درست کرد ،البته خیلی دشوار است و رسراست هم به نتیجه منیرسیم .یا مثلن تشکیل تیمهای
ورزشیای که در آن تیم مدل شورایی رفتار کردن ،مدل تصمیمگیری جمعی در مورد مسائل هامن تیم ورزشی را
پیاده کنیم و پیش بربیم ،یا با بچههای دانشجو قرار بگذاریم که فیلم ببینیم یا رمان بخوانیم .میخواهم بگویم
رضورتن قرار نیست بحثها رصیح و رک سیاسی باشد .اما همین جمعها اگر حول فیلم دیدن ،حول صندوق،
حول ورزش جمعی شکل بگیرد در آن بزنگاهی که خیابان رشوع خواهد شد اینها ویژگی سیاسی پیدا میکنند
و ما با گروههای آمادهای مواجه هستیم که خیلی رسیعتر میتوانیم مسیر را با آنها طی کنیم و با هم به سمت
یک تحول انقالبی پیش برویم.
نکتهی دیگری که در مورد کمیتهها به نظرم خیلی خیلی مهم است اینکه ما همین االن باید به این پاسخ بدهیم
که مشخصن اگر مثلن میگوییم ادارهی شواریی ،شورا چیست؟ از ادارهی شواریی چه میخواهیم؟ آلرتناتیوی
که داریم طرح میکنیم دقیقن چه چیزی است؟ بتوانیم از این آلرتناتیو حرف بزنیم ،تبلیغش کنیم و در برابر
.2شامرهی دوم پادکست کارگروه زنان کمیتهی مبارزان خیابان را میتوانید در این آدرس بشنوید.
9
در راه انقالب...
پرسشهایی که بیتردید خواهد شد ،پاسخهایی داشته باشیم .یک خطر و یک نگرانی میتواند این باشد که
ما بیش از این که بیتاب طراحی آلرتناتیو باشیم ،بیتاب رسنگونی باشیم و این میتواند تاثیرات خطرناک و
نگرانکنندهای داشته باشد .قطعن یک مسئلهی خیلی مهم دیگر دربارهی آنچه که کمیتهها میتوانند بکنند همین
کاری است که ما االن داریم انجام میدهیم .دم رفقای منجنیق گرم که این فرصت را فراهم کردند که کمیتهها
با هم ارتباط داشته باشند .این ارتباط و این تبادل تجربههای ما حتا در همین حد هم بسیار مثبت است و بی
تردید در خودش بذر فعالیتهای گسرتدهتر و عمیقتر را هم دارد که در زمان مناسب خودش بارور خواهد شد.
زاهدان :درود و وقتبهخیر خدمت همهی دوستان! من بحثم را با این رشوع هسته جوانان انقالبی
میکنم که یک گروه یا سازمان چطور باید باشد .دوستان گفتند که باید علنی و نیمهعلنی باشد ،من میخواهم
یک بخش دیگر به آن اضافه کنم ،آن هم بخش کاملن مخفی است .یعنی علنی ،نیمهعلنی و کاملن مخفی ،که
میتوان به آن پرداخت که چرا یک گروه یا هسته یا تشکیالت صنفی به یک بخش کاملن مخفی نیاز دارد .دالیل
زیادی وجود دارد ،مثلن در مورد یک گروه مشخص ،که نام منیبرم ،سازمانهای امنیتی آمدند افراد فعال در آن
گروه را قبل از برگزاری تجمعات دستگیر کردند .آنها خیلی کار کرده بودند و میدانستند و بهصورت علنی فعالیت
میکردند ،نیروهای امنیتی هم گفتند خب ما اینها را بگیریم داستان متام و قضیه منتفی میشود و بعد رفتند رساغ
قسمت نیمهعلنی آنها و آنها را هم زدند ،ولی فعالیت آن هسته و گروه همچنان ادامه داشت و بیانیه میدادند
و مکان تجمع مشخص میکردند و اینجاست که آن بخش کاملن مخفی مهم میشود .به نظر من ما به یک گروه
چپ نیاز داریم .من نیاز یک گروه فعال در همهی بخشها را در استان خودمان حس کردهام و به نظرم االن وقت
آن رسیده به واسطهی انقالبی که اتفاق افتاده ،ما این را به وجود بیاوریم .با توجه به پتانسیلهایی که استان خود
ما دارد ،بسرت این نوع فعالیت به نسبت استانهای دیگر فراهمتر است .چرا؟ با توجه به رسکوبی که اتفاق میافتد
و با توجه به کمبود امکاناتی که در استان موجود است .مثلن از سمت کرمان وارد سیستانوبلوچستان بشوی یا
از سمت مشهد وارد استان سیستانوبلوچستان شوی ،انگار از یک دنیا وارد دنیای دیگری میشوی ،این رشایط و
شکل جعرافیایی که ما در آن زندگی میکنیم خودش یک بسرت است .از جنوب که نگاه میکنی دادن دریای چابهار
به چینیها ،دادن بندر چابهار به هندیها و کشیدن خط راهآهن .چرا جمهوری اسالمی بعد از مدتها یکباره
به این فکر افتاده که سیستانوبلوچستان معدن دارد و میشود از بندر و دریای آن و خیلی چیزهای دیگرش
استفاده کرد؟ این بسرتی بوده که دستنخورده باقی مانده و االن به سمت سیستانوبلوچستان هجوم آوردهاند.
10
در راه انقالب...
قاعدتن این برای ما محدودیتهایی به وجود آورده که خودش ایجاد بسرت میکند .مثلن در شامل استان مسئلهی
خشکسالیهای پیدرپی خودش یک بسرت فعالیت است .در فضای دانشجویی ،دانشگاه پرستاری و علوم پزشکی
ما منتظر یک جرقه است برای مشتعل شدن ،میشود بهطور مشخص اشاره کرد که تالشهایی صورت گرفت،
تجمعاتی شکل گرفت ،جلساتی برگزار شد اما در نهایت این جمعها متالشی شد .چیزی که این وسط در استان
ما دیده میشود این است که هامن افراد به راحتی رفتند و در شهرهای دیگر فعالیت کردند .حاال ما باید به این
فکر کنیم که رشایط فعالیت در استان ما به چه شکل بود که اینها رها کردند و رفتند ،یک مقایسهای باید انجام
شود .مطمئنن مشکالتی وحود دارد ،همین چندوقت پیش آماری از میزان بیسوادی در استان سیستانوبلوچستان
بیرون آمده بود که مسئلهی خیلی خیلی مهمی است که همیشه ما را دچار مشکل میکند .ضعف آگاهی رساندن
به مردم یا مسئلهی اقتصاد و خیلی مسائل دیگر .در استان ما و کل ایران رشایط عینی مبارزه وجود دارد اما چرا
رشایط ذهنی به وجود منیآید؟ مردم در استان با مشکالت زیادی دست و پنجه نرم میکنند :مشکل اقتصادی،
مشکل بهداشت و درمان ،مشکل مسکن ،مثلن در محلهی شیرآباد زاهدان که همه اسمش را شنیدهاید اجارهی
مسکن با یافتآباد تهران برابری میکند ،ولی شام رشایط زندگی در یافتآباد تهران را با شیرآباد زاهدان مقایسه
کنید .آنجا اقتصادش فرق میکند ،فرهنگش فرق میکند .این مشکالتی است که یک زاهدانی با آن درگیر است و
قاعدتن دچار مشکل میشود .بنابراین به نظر من مهمترین مسئله این است که ما آموزش و آگاهیرسانی درست
در استان خودمان نداریم و خود این ضعف هم ناشی از نبود گروهها و تشکلهای درست است .همین مسئلهی
زنان ،چه در جامعهی بلوچ ما و چه در جامعهی غیربلوچ ما خیلی مسئلهی مهم و پررنگ و عجیب و غریبی
است .مثلن وقتی با زنی صحبت میکنی که چرا زورگویی شوهرت را میپذیری جواب میشنوی که این وظیفهی
من است و اصلن اینگونه جواب دادن در اثر عدم آموزش است .پس در کنار اینکه بسرت فراهم شده اما در ضمن
فعالیت کاملن سخت است و ما باید اینقدر قوی عمل کنیم که به نتیجه برسیم.
کمیته جواد نظری فتحآبادی :ضمن خسته نباشید به رفقایی که صحبت کردند و استفاده از صحبتهایی
که شد ،من هم در راستای صحبتهایی که شد و هم با توجه به نکاتی که آماده کردهام سعی میکنم مخترصی
وقت رفقا را بگیرم .من از بحثی که در مورد مسئلهی اخالق شد رشوع میکنم و بعد صورتبندی خودم را از
مسئلهی چشماندازهای مبارزاتی و امکاناتی که ِ
پیش روی کمیتهها قرار دارد خدمتتان ارائه میکنم .دست
گذاشنت روی اخالق کمونیستی و مواردی از ایندست که ما در مورد آن صحبت میکنیم نقطهی درستی است
11
در راه انقالب...
منتها باید ببینیم چطور به این خوب بودن اخالق کمونیستی ،به معنای ماتریالیستی کلمه در عرصهی نربد تحقق
ببخشیم .اگر یک مروری به تاریخ گذشته کنیم میبینیم که رفقای فدایی خلق با همین بحران در هنگام آغاز
مبارزهی مسلحانه مواجه بودند .یعنی چه؟ آن مسئلهای که با آن مواجه بودند این بود که به دلیل پاسیفیسمی
[تسلیمطلبی] که در جریان 28مرداد حزب توده از خودش نشان داده بود و شکستی که در کودتا به بار آمد،
جوی پیرامون حزب توده ،که قدرمتندترین سازمان چپ در دههی 1320بود ،ایجاد شد که اعتبار و آبرویی که
چپ به میانجی فعالیتهای انقالبی برای خودش خریده بود از بین رفته بود و در نتیجه رفقای فدایی ناگزیر از
این شدند که کار دشوارتری را برعهده بگیرند و آن این بود که تئوری بقا را رد کنند ،در واقع جان فدا بکنند تا
بتوانند یکبار دیگر اقبال عمومی جامعه به چپ انقالبی را احیا کنند .امروز هم ما با نکتهای که مواجه هستیم
این است که بهخاطر مبباران ضدچپی که رسانههای دستراستی انجام دادهاند از یکسو و اشکالی از رفتارهای
انفرادی از طرف کسانی که به عنوان کمونیست و چپ شناخته میشدند این اعتبار و اعتامد عمومی به چپ
امروز قدرمتند نیست .علیرغم اینکه فضای جامعه برای رشد اندیشهی چپ بسیار حاصلخیز است .از حیث
مشکالت معیشتیای که وجود دارد ،از حیث خواست عدالت اجتامعی و خواست برابری که در مبارزات کنشگران
صنفی از بازنشستگان تا معلامن و تا دانشجوها در دههی نود جریان داشت ،همه گواهی بر این میدهد که زمین
حاصلخیز است اما احتیاج به نیروهایی دارد که بتوانند این بنبستها را از حیث تئوری و از حیث پراتیک پشت
رس بگذارند و بتوانند فعالیتهایی را در عرصهی عملی به مثر برسانند که به میانجی این فعالیتهای عملی یک
بار دیگر چپ اقبال خودش را به دست بیاورد و در جامعه حرفش برش داشته باشد.
از این حرف استفاده بکنم و بیایم رساغ بحث چشماندازهای مبارزاتی و امکانات .هامنطور که گفتم به نظر من
ما در وضعیتی قرار گرفتهایم که زمین برای فعالیت کمونیستی حاصلخیز است و اتفاقی هم که در جریان قیام
ژینا افتاد و کلن از گشایشهایی که به واسطهی فعالیتهای انقالبی پدید آمده این است که ارتباطات محلی به
واسطهی همین شکل گرفنت هستهها میرس شده و هامنطور که رفقا در کمیتههای گیالن و زاهدان و مهاباد و
مبارزان خیابان از آن صحبت کردند ارتباطات خوبی در حال شکل گرفنت است .میانجیهای خوبی هم برای این
کار وجود دارد .هامنطور که رفقای گیالن اشاره کردند شکل گرفنت صندوقها به خصوص صندوقهای کارگری،
هستههای شعارنویسی ،هستههای تحلیلی ،تاسیس کتابخانه و هامنطور که در صحبت رفقای زاهدان بود حتی
خیز برداشنت به قصد کنشهای سوادآموزی ،اینها در واقع مجموعه فعالیتهای انقالبیای است که کمک میکند
به ارتباطات محلی ساخنت و هم کمک میکند به ساخته شدن وجههی اخالقی برای چپها .مسئلهی دیگر ترویج
12
در راه انقالب...
و تبلیغ چشماندازی است که پیش روی ما گشوده شده ،اینکه بشود چه از حیث شعارنویسی و چه از حیث
تحلیل رشایط موجود فعالیت ترویجی-تبلیغی انجام داد .ما احتیاج داریم در رشایط فعلی از جانب کمیتههای
مختلف خوراک انقالبی به نیروها و مردم داده بشود ،تحلیل وضعیت داده بشود ،خط مشی داده بشود و با
توپخانههای رسانههای اندکی که در اختیار ماست بتوانیم به این رسانههای تصویریای که وجود دارد غلبه کنیم.
مثلن از طریق یاداشتهای کوتاه ،از طریق انتشار دادن جزوات بین نیروهای انقالبی و بهدست دادن جمعبندی
از رشایط بتوانیم آنها را به سمت خودمان بکشانیم .یادمان نرود که در بسیاری از لحظههای انقالبیِ تعیینکننده،
آن چیزی که نیروها را به پیش رانده بعضن جزواتی بوده که جنس و فرم آنها فرم جمعبندی بوده است .چه
«مانیفست کمونیست» در سال 1848را در نظر بگیریم ،چه منت «چه باید کرد» لنین را در سال 1903در نظر
بگیریم و چه «رضورت مبارزهی مسلحانه و رد تئوری بقا»ی امیرپرویز پویان را در نظر بگیریم ،این متون ،متونی
بودند که جنسشان جنس جمعبندی بود و در زمانهی خودشان موفق شدند چراغ راهی را پیش روی بسیاری از
مبارزان قرار دهند .از این نظر به هیچوجه از کار تئوریک انقالبی نباید خسته شد ،بهخاطر اینکه برای نیروهای
تشنه و نیروهایی که امید دارند به این روند انقالبیای که جریان دارد ،گشایندهی چشمانداز است .مسئلهی
دیگر مسئلهی کادرسازی است .ما در وضعیتی قرار گرفتهایم که استعداد انقالبی بین مبارزان بیشرت شده و از
این استعداد انقالبی باید گزینش کرد و باید روی نیروهایی که استعدادی دارند رسمایهگذاری چهره به چهره کرد.
نیروگیری در چنین رشایطی باید نفر به نفر و مبتنی بر کیفیت باشد و باید برای کادرسازی عرق ریخت و فعالیت
انجام داد ،با چشم و گوش باز این فضا را رصد کرد و نیروهای انقالبی را دید .در بوتهی این رشایط قیام است
که نیروها یکمرتبه متاثر از رشایط قیام به سطحی برکشیده میشوند که پیش از این چنین انتظاری از ایشان
منیرفت .در نتیجه باید با وقتشناسی برای کادرسازی به درستی برخورد کرد .نکتهی دیگری که در صحبتهای
دوستامنان از گیالن بود و من با آن خیلی موافق هستم اینکه نباید هم رصفن نگاه ما به این باشد که لزومن در
انقالب آتی ایران بنا باشد ما طالیهدار سپاه باشیم ،مسئله فردای انقالب هم است .ما یک لحظهی وقوع انقالب
داریم و یک فردای انقالب را داریم که تازه وزنکشیها رشوع میشود ،تازه نربدهای هژمونیک آغاز میشود ،ما
باید برای آن زمان هم آماده باشیم .اگر بخواهیم با رصاحت بیشرتی بگوییم شاید با این هیمنهای که راست در
رشایط فعلی دارد به نحوی پیروز موقت و کوتاهمدت یک انقالب آتی از حیث نیروهایی که در جریان صندوق
رای و مواردی نظیر این بخواهند برکشیده شوند و باال بیایند همین راست اپوزیسیون باشد ،اما این پایان بازی
نیست و تازه مسئلهی برگزاری تجمعات خیابانی ،برگزاری سخرنانیها ،انتشار ارگانهای تشکیالتی ،هامنطور که
13
در راه انقالب...
رفقا گفتند سازمان دادن فعالیتهای مخفی ،نیمهمخفی و علنی کیفیت جدیای به خودش میگیرد و آن زمان
ما باید آمادهی رویارویی با اتفاقات ریز و درشت بسیاری باشیم .در نتیجه به نظرم باید فارغ از چشم داشنت به
انقالب آتی ایران امروز روشنگرانه و وقتشناسانه به فردای انقالب هم نظری داشته باشیم و وزنکشیای که در
آن اتفاق خواهد افتاد.
در رشایطی قرار داریم که از حیث چشماندازهای تاریخی وضعیت به میانجی همین هستهسازیها ،همین
شعارنویسیها ،تقویت وجه فرهنگی جنبش از حیث تولیدات هرنی ،رشد فعالیتهای مخفی و هامنطور که در
جلسهی قبل هم ما اشاره کردیم اینکه خشونت انقالبی و خشونتورزی انقالبی امروز اعتبار و وجههی بیشرتی
به نسبت دیماه 96و به نسبت 88پیدا کرده است ،گواهی بر این است که چشمانداز تاریخی روشنی پیش
روی ما قرار دارد ،اما این چشمانداز تاریخی روشن در گرو این است که بشود فروبستگیهای تئوریکش را هم
روشن و برای تودههای تشنه موضوع را از وجوه مختلف تبیین کرد .در مسئلهی اعادهی حیثیت از وجه اخالقی
چپ که دوستان مهاباد موضوعش را به خوبی مطرح کردند ،مسئله بر رس چگونگی این احیا و اعادهی حیثیت از
وجه اخالقی چپ است ،که موضعهای سیاسی درست و به موقع گرفنت یکی از مواردی است که میتواند از چپ
اعادهی حيثيت کند ،به موقع و درست به عمل انقالبی دست بردن ،حتا در صورت لزوم به سوی کنش قهرآمیز
خیز برداشنت وجه دیگری است که میتواند برای چپ اعتبار بیاورد .مسئلهی دیگر هامنطور که در صحبت رفقای
گیالن بود ،مسئلهی آلرتناتیو است .امروز اگر ما از ادارهی شورایی بهعنوان آلرتناتیو صحبت میکنیم ،باید رشوع
کنیم به معنا کردن این آلرتناتیو در سطوح مختلف .یک زمانی ،در حد فاصل ماجرای کرونا یا سیل ایران در سال
،1398یا فعالیت فوالد اهواز و هفتتپه در سالهای 96و 97کلمهی ادارهی شورایی به سطحی برکشیده شد
که دیگر حتا رسانههای تصویریای مثل ایراناینرتنشنال هم منیتوانستند انکار بکنند که به عنوان یک شعار در
دانشگاه و جامعهی کارگری دارد فریاد زده میشود ،اما امروز یک فروکشی را در این زمینه شاهد هستیم و باید
یکبار دیگر توپخانههایامن را روشن و رشوع کنیم مسئلهی آلرتناتیو را برای تودهها معنا بکنیم تا در این وزنکشی
بتوانیم مهر و نشان خودمان را براین جنبش و این قیام بزنیم.
مسئلهی دیگری که باز هم در صحبتهای رفقا به آن اشاره شد مسئلهی سازمانیابی است .هامنطور که در
صحبتهای رفقای عزیز مهاباد بود بدون یک سازمان گسرتدهی انقالبی که پایه در داخل داشته باشد و نه
سازمانهای واقعن موجود چپ ،بلکه سازمانی برآمده از همین هستههایی که هستیم ،ما منیتوانیم در آیندهی
انقالب ایران نقشی را ایفا بکنیم و چپ نخواهد توانست در فرایند آلرتناتیوسازی کاری از پیش بربد .اینکه ذهنها
14
در راه انقالب...
را سازمانمند و تشکیالتی بار بیاوریم رسالتی است که بر دوش ما قرار دارد .هامنطور که در یکی از منتهای آخر
رفقای منجنیق 3هم بود ما در زمانهای قرار داریم که کمونیستها یک مقدار فردگرا و سازمانگریز و تشکیالتگریز
شدهاند و باید بتوانیم بر این تشکیالتگریزیها غلبه کنیم .باید بتوانیم تفکر تشکیالتی را یکبار دیگر احیا کنیم.
در دورههایی بعد از قتلعام 67فضایی بهوجود آمد که خودانتقادی چپ در بخشی از نیروهای فکری راه به سوی
تشکیالتزدایی گشود ،البته که فعالیتهای تشکیالتی در بخش دیگری از چپ به بقای خودش ادامه داد ،مثلن
در سندیکاسازیای که در دههی 80اتفاق افتاد یا در فعالیتهای کارگریای که در کردستان ،در سنندج و مهاباد
و مریوان انجام میشد یک بخشی از چپ به قولی ارتودوکسی خودش را در زمینهی فعالیت تشکیالتی حفظ کرد.
اما بخش دیگر چپ که از حیث نظری هژمون شد ،فعالیت تشکیالتی را مساوی با دیکتاتوری دانست ،مساوی با از
بین رفنت حق فرد و خرد شدن شخصیت فرد توسط تشکیالت دانست و نقد به تشکیالت راه برد به نفی تشکیالت.
این چیزی است که ما امروز خیلی جدی داریم چوبش را میخوریم و میبینیم به بحرانی دچار شدیم که از هر
ده رفیق فعال چپ ،یک یا دو نفر هستند که روحیهی تشکیالتی دارند و میشود برای یک فعالیت مخفی جدی
روی آنها حساب کرد .این مسئلهای است که ما وظیفه داریم در موردش بنویسیم ،صحبت بکنیم و پیرامون آن
کادرسازی بکنیم .مسئلهی دیگر این است که چطور بتوانیم گرهگاههای ستم را ،آنچنانکه در صحبتهای رفقای
گروه ژیان در جلسهی گذشته مشهود بود ،در ذهن تودههای مردم برجسته بکنیم .اینکه چطور ستم طبقاتی به
ستم جنسیتی و ستم ملی و ستم زیستمحیطی گره خورده است .رفیقامن از زاهدان به منونهای از آن اشاره کرد
که چطور در همین مناطق محروم سیستانوبلوچستان ما شاهد گره خوردن این چهار ستم به همدیگر هستیم
و به یک معنا برای سوژههای انقالبی یک تلهی طبقاتی ،جنسیتی ،ملی و زیستمحیطی را بهوجود میآورند که
باید اینها را افشا و مردم را علیه آن بسیج کرد .پس به اینمعنا ما وظیفه داریم از امکاناتی که در اختیار داریم
برای حفظ این چشمانداز تاریخی روشن در پیش روی خودمان ،در کنار گشایش فروبستگیهای تئوریک استفاده
بکنیم تا بتوانیم در این رشایط با دو نیرو مقابله کنیم :یکی راست اپوزيسيون و یکی هم کمونیستهای فردگرا که
در واقع مانع تشکیالتسازی ،مانع کادرسازی و مانع رشد تئوری انقالبی در این رشایطی هستند که به واسطهی
این قیامها خیلی حاصلخیز است برای اینکه چپ بتواند یک بار دیگر رشد و گسرتش پیدا بکند و فرصتسوزی
خواهد بود اگر از این امکاناتی که داریم در راستای ساخنت این مسائل استفاده نکنیم.
15
در راه انقالب...
منجنیق :ممنون از رفقایی که از کمیتههای حارض صحبت کردند و نکات مهم و ارزشمندی را در میان گذاشتند.
صحبتهای من پیوند میخورد به بحثهایی که تا اینجای جلسه صورت گرفته و رفقا این نکاتی را که من به آنها
فکر میکنم به بیان خودشان مطرح کردند .من رصفن میخواهم به یک گونهی دیگر بخشی از این نکات را بیان
بکنم .در مورد جلب اعتامد عمومی ،چه در مقیاس یک شهر باشد یا در یک مقیاس رسارسیتر ،به هرحال برساخنت
این اعتامد عمومی از منظر آن اخالق کمونیستی بحث بسیار مهمی است و از رفقا ممنون هستم که مطرحش
کردند .در عینحال با توجه به رضورتهای عملی مبارزه و توان عملی مبارزه ،این رضورت دست به عمل زدن
و دست به عمل موثر زدن اتفاقن بخشی از همین اخالق کمونیستی است .رفقا قطعن موافق هستند که اخالق
کمونیستی به این تقلیل پیدا منیکند که ما به لحاظ وجوه رصفن انسانی یک خصوصیاتی داشته باشیم ،مثل عدم
حریص بودن چه در وجوه اقتصادی و چه در وجوه رسمایههای منادین ،هرچند که به هر حال این را هم باید
در نظر داشته باشیم که ما کمونیستها تافتهی جدابافتهای از اجتامع ،آنچنان که شکل گرفته در یک وضعیت
رسمایهدارانه ،در جامعهی طبقاتی و در گذرگاههای مختلفی که بین ستمهای مختلف وجود دارد از جمله ستم
ملی ،ستم جنسیتی و غیر ذلک ،نیستیم .در واقع ما بر حذر از اینها نیستیم .ما در درون اینها و محصوالت این
اجتامع هستیم که در عینحال در صدد گسست از این ساختههای اجتامعی هستیم ،از جمله در مورد شخصیت
و اخالقهای فردی خودمان .ولی آنچه که اعتامد عمومی را مستحکم میکند عالوه بر این خصلتهای اخالقیای
که برشمرده شد ،قدرت عمل موثر ما است .یعنی بخشی اساسی از اخالق کمونیستی این است که میتواند پای
گفتارش ،ایدههایش و آرمانهایش را روی زمین بگذارد و یک خصلت مادی به آنها بدهد .این بخشی از اخالق
کمونیستی است اگر ما از مفهوم اخالق مسئلهی تکلیف را و مسئلهی وظیفه را بیرون بکشیم .یعنی همیشه
مسئلهی اخالق ما را در مقابل مسئلهی وظیفه قرار میدهد .من اخالقی عمل میکنم یعنی من در نقطهای که
در آن قرار گرفتهام و در آن وضعیتی که مقتضیات مشخص خودش را دارد وظیفهای دارم که به آن وظیفه عمل
میکنم .در واقع یکی از برسازندههای اصلی اخالق کمونیستی قدرت عمل و قدرت جامهی عمل پوشاندن به
آن گفتاری است که در فرایند فعالیتهای ترویجی و تبلیغی یک نیروی کمونیست دارد آنها را بست و انتشار
میدهد و از آنها دفاع میکند .مسئله این است که از یکجایی به بعد تودهها اعتامدشان را رصفن بر مبنای گفتار
ما منیگذارند .این خیلی هم لزومن مستدل نیست ،خیلی شهودی به هر حال هر کدام از ما اینگونه با مسئلهی
اعتامد برخورد میکنیم .تا جایی به حرفی که زده میشود یک اعتباری میدهیم و به آن حرف اعتامد میکنیم اما
از یک نقطهای به بعد مسئله برای مستحکم شدن اعتامد و ادامه و امتداد اعتامد این است که آن حرف چقدر
16
در راه انقالب...
قابلیت عملی شدن دارد .در صورتی که آن حرف در هامن ساحت گفتامن و گفتار باقی مباند و پایش در هیچ
وجهی روی زمین مادی عمل گذاشته نشود ،این اعتامد به تدریج کمرنگ میشود یا گسرتش پیدا منیکند و یا به
اصطالح عقیم میماند ،یعنی از آن منیشود نتیجهای گرفت .به واسطهی این ما باید بتوانیم در مقیاسهای مختلف
نشان دهیم که اگر حرفی میزنیم که آن حرف تودهها را جذب میکند ،امکان این را هم داریم که در جهت عملی
شدن آن حرف و در جهت گشودن یک چشمانداز واقعی برای تحقق یافنت آن حرف قدم برداریم .این در سطوح
مختلف ،با اعامل مختلف و کنشهای مختلفی میتواند معنا پیدا کند .هامنطور که گفتم در سطح محلی و با
مختصات مشخص هر محلهای این عمل شکلی از ترجامن واقعی پیدا میکند و در سطح شهر و شهرهای مختلف
با مقتضیات مختلف و غیر ذلک .ولی آنچه امکان میدهد که این کنشها و این عملها در یک بازهی زمانی
مشخصی مستمرن ادامه پیدا کنند و از نقطهی Aبه نقطهی Bبروند ،یعنی قدمی رو به جلو برداشته شود ،در
واقع خصلت تشکیالتی و خصلت سازمانی این کنشهاست و نه رصفن کنشهایی دفعتی یا مناسبتی یا بنا بر یک
امکانی که حاال در یک جایی باز شده که بتوانیم دست به عمل بزنیم .آنچه که به ما اجازه میدهد که یک عمل
را در یک برنامهی میانمدت و درازمدت ثبت بکنیم ،مستمر بکنیم و گسرتش بدهیم و از طریق آن یک چشمانداز
واقعی قابل باور ترسیم بکنیم ،که آن چشمانداز واقعی بتواند اعتامد تودهها را که در وهلهی اول اعتامد نظری
است تبدیل به یک اعتامد عملی بکند و تودهها حارض باشند که پای این چشمانداز بایستند ،به آن متعهد شوند
و آنها هم دست به عمل بزنند و به مبارزه ملحق شوند ،و آن چیزی که این را تضمین میکند سازمان و تشکیالت
است .رفقا هم اشاره کردند که بدون آن سازمان و تشکیالت این امکان عمل اگر نگوییم ناممکن است ،حداقل
بسیار محدود باقی میماند.
حاال ما اینجا داریم از سازمان و تشکیالت بهعنوان یک واژهی تهی که هنوز دقیقن آن را معنا نکردهایم ،استفاده
میکنیم و باید به تدریج مشخص بشود که منظور از سازمان و تشکیالت ،سازمان و تشکیالت محلی و سازمان
و تشکیالت رسارسی چیست ،ولی به هر حال گروههایی که در این جلسه حضور دارند و این گفتوگو به یمن
حضورشان انجام میشود ،یک سطحی از تشکلیافتگی را دارند .یعنی جمعی هستند که دارند بهصورت مستمر
کار میکنند و بنا بر ایدهی مشخصی که آن ایده چراغ راه است و مجموعهای از عنارصی که اجازه میدهد بر
مبنای یک دستگاه تحلیلی وضعیت را تحلیل بکنند وجهی از این تشکلیافتگی را دارند ،پس اگر ما داریم از
رضورت سازمان حرف میزنیم داریم از یک افقی فراتر از این حرف میزنیم .رفقای گیالن اشاره کردند به اینکه
وظیفهی ما در این وضعیت تنفس این است که یک خوانش و یک تحلیلی از وضعیتی که در آن بودیم و از
17
در راه انقالب...
وضعیتی که در قیام از رس گذراندیم و همچنین خطاهای خودمان داشته باشیم ،به نظر من این نکته در حرکت
ما به سمت آن چیزی که اسمش را سازمان میگذاریم با هر مختصاتی که داشته باشد ،خیلی اساسی و مهم است.
در قیامها و خیزشهای متعددی که در این چند سال گذشته شکل گرفتند ،مشخصن از 96به بعد ،همواره نیروها
و جمعهای چپ دچار یک نوعی غافلگیری شدند و گویی این غافلگیری یک تلنگری را وارد کرد که بر مبنای این
تلنگر نتیجه گرفتیم ما باید دفعهی بعد اینگونه غافلگیر نشویم و قدرت عمل داشته باشیم ،ولی هر بار که از یک
خیزشی گذاشتیم پای این کسب آگاهی نظری روی زمین عمل گذاشته نشد و بار دیگر در خیزش بعدی مشخصن
هامن اشتباهات تکرار شد .چرا آن اشتباهات تکرار شد؟ بهواسطهی اینکه ابزار غلبه بر در آن اشتباهات وجود
نداشت ،بهواسطهی اینکه دستگاهی که عملن اجازه بدهد آن اشتباهات در قیام پسینی به فرصت تبدیل بشوند،
ساخته نشده بود و البته ابزار هم یکی-دو روزه ساخته منیشود اما قدم مشخصی هم برای ساختنش برداشته
نشده بود .بهواسطهی همین ما مکررن دچار هامن غافلگیریها و هامن محدودیت عملها بودیم و همچنان
هستیم .اما در وضعیت حارض به یمن همین کمیتههایی که در مناطق مختلف شکل گرفتهاند ما در این مرحله
در عمل یک قدم به آن هدفی که به ما اجازه بدهد به آن اشتباهات غلبه کنیم نزدیکرت شدهایم .البته بخشی از
کمیته و هستهها قبل از قیام ژینا وجود داشتند ،بعضیها از سالیان سال پیش و بعضیها در درون این قیام یا در
درون قیامهای قبلی شکل گرفتند ،بعضیها وجود داشتند ولی نه مشخصن به شکل یک تشکل و یک تشکیالت
بلکه بهصورت یک جمع با دغدغههای مشرتک.
حاال برای اینکه بتوانیم قدمی فراتر بگذاریم باید بخشی از معضالت و بخشی از این اشتباهات و کمبودها را
بهصورت جدی به رسمیت شناخت .یعنی ما با یک بحرانی مواجه هستیم که در قیام ژینا هم از یک جایی به
بعد خودش را تحمیل کرد و اگر این بحران به رسمیت شناخته نشود برونرفت از این وضعیت و حرکت به سمت
یک وضعیت متعالیتر در مبارزهی کمونیستی هم مسدود خواهد شد .این بحران یک بحران اسرتاتژیک است.
یعنی اینکه تا یک جایی آن جمعها و تشکلهایی که در درون جنبش شکل گرفتند و یا از قبل وجود داشتند
و در درون جنبش دست به کنش میزنند ،بهواسطهی دینامیک و پویایی درونی خود جنبش و خیزش تودهای
امکان عمل پیدا میکنند ،ولی از یکجایی به بعد که جنبش و خیزش بنا بر خصلت ذاتی هر خیزش تودهای به
ورطهی تکرار میافتد و منیتواند مسیر جدیدی باز کند و در نتیجه دچار فرسایش میشود ،گویا امکان عمل این
تشکلها هم به تدریج محدود شده و امکان واقعی برای دست به ابتکار زدن و دمیدن یک نیروی جدید به
جنبش و گشودن یک افق جدید هم برای آنها محدود میشود .اینجا به مسئلهی بحران اسرتاتژیک برمیخوریم و
18
در راه انقالب...
بهواسطهی اینکه این اسرتاتژی در سطح کلی هم موجود نیست از یکجایی به بعد سطح عمل ما و امکان عمل
ما در سطح تاکتیکی و مقطعی هم بسیار محدود میشود .حاال چرا مسئلهی بحران اسرتاتژیک را مطرح میکنم؟
به خاطر اینکه حرکت به سمت تشکیالت ،حاال اینکه این تشکیالت و سازمان چیست ،آیا یک سازمان رسارسی
است که سازمان واحدی است یا یک منظومهای است که خصلت رسارسی دارد ولی فعلن بهصورت تهی از این
نام استفاده میکنیم چون باید درموردش در جای دیگری بحث شود ،اما حرکت به سمت آن سازمان میتواند از
نقطهی به رسمیت شناخنت این بحران اسرتاتژیک و تالش برای تعریف یک اسرتاتژی مشخص رشوع شود و به نظر
ما باید رشوع شود .یعنی برخالف این پیشداوری که گاهی ما فکر میکنیم که سازمان یا تشکیالتی شکل میگیرد و
بعد این سازمان یا تشکیالت دست به تدوین اسرتاتژی میزند ،شاید باید مسیر را از جهت عکس طی کنیم .ما اینجا
بنیانهای مادی آن تشکیالت را داریم .یعنی مواد اولیهی آن را داریم ،از جمله جمعهایی که حدی از تشکلیافتگی
دارند ،دغدغهی تشکیالتی دارند ،حدی از قدرت عمل در محدودهی خودشان را هم دارند و همه دغدغهی رفنت
به سمت یک فعالیت تشکیالتی قدرمتندتر را هم دارند .در واقع حرکت جمعی بین این گروههای مختلف ،که این
سلسلهجلسات هم میتواند در آن سهیم باشد ،برای رفنت به سمت تعریف یک اسرتاتژی مشخص و یک اسرتاتژی
مشرتک ،آن رضورت یک سازمان مشرتک یا یک منظومهی مشرتک را از یک رضورت تئوریک به یک رضورت عملی
و پراتیک تبدیل خواهد کرد که در واقع امکان ساخنت آن تشکیالت و ارادهی ساخنت آن تشکیالت را در درون تک
تک جمعها و گروههای حارض تقویت میکند .یعنی این کمیتهها و هستههایی که وجود دارند اگر بتوانند حداقل
در خطوط کلی یک اسرتاتژی مشرتک به توافق برسند ،در مرحلهی بعد رفنت به سمت عملی شدن این اسرتاتژی
مشرتک ،تالش برای سازمان مشرتک و تشکیالت رسارسی را لزومن و طبیعنت با خودش میآورد ،وگرنه ما دچار یک
تناقض جدی در فعالیت خواهیم شد .وقتی از اسرتاتژی مشرتک صحبت میکنیم مشخصن الزم به توضیح نیست
که عملی شدن این اسرتاتژی مشرتک به معنای این نیست که کنشها و تاکتیکهایی که در خدمت این اسرتاتژی
مشرتک تعبیه و تعریف و تبیین میشوند تاکتيکها و روشها و کنشهای مشابهی هستند .نه! هر وضعیتی بنا به
مختصات ویژهی خودش رضورتهایش را برای عملی شدن آن اسرتاتژی در شکل تاکتيکها و کنشها و ابتکارها
تحمیل میکند و نیرویی که صالحیت این را دارد که تعیین کند این اسرتاتژی مشرتک چه ترجامنی در فعالیتهای
مقطعی ،محلی و مکانمند پیدا میکند ،آن تشکیالت محلی است .البته منظورم از محل رصفن یک محل فیزیکی
نیست ،بلکه محل میتواند یک حوزهی فعالیتی باشد که این هستهها و کمیتهها بنا به وضعیت خودشان آن را
تعریف میکنند ،ولی در خدمت آن اسرتاتژی مشرتک که رضورت و بالقوهگی و توامنندیاش برای گشودن یک افق
19
در راه انقالب...
واقعی در پیروزی انقالبی ،از رهگذر یکرسی گفتگوهای مشرتک و تحلیلهایی که به اشرتاک گذاشته میشود و
بحثهایی که شکل میگیرد مورد تایید جمعهای مختلف قرار گرفته است.
گروه ژیان :خیلی از صحبتهای ما در حرفهای رفقا بود بنابراین شاید بحث ما یک حالت جمعبندی پیدا
کند یا بشود از نگاه دیگری هم به همین قضیهی سازماندهی و هستهها نگاه کرد .در واقع بیشرت روی مسئلهی
سازماندهی مترکز میکنیم و بحثهایی که با آن مرتبط است .از طرفی ما گروهها و هستهها و کمیتههایی امثال
خودمان را داریم که هامنطور که دوستان منجنیق گفتند اینها پیشتر یک شکلی از تشکلیافتگی را داشتند و
در غالب گروههایی با فعالیتهای اجتامعی یا سیاسی یا زیرمجموعهی سازمانها و احزاب کار میکردند .اینها
همه با هم یک مناسبات و یک شبکهی غیررسمی را تشکیل میدهند که لزومن شکل سازماندهی نداشته و
شکلی از ارتباطات غیررسمی داشتهاند ،حداقل تجربهی ما در مرکز چنین است .از طرف دیگر کسانی را داریم که
در قیامهای اخیر ،یعنی از دیماه ،96آبان 1400 ،98و خیزش اخیر یعنی قیام ژینا سیاسی و تبدیل به سوژهی
انقالبی و مبارزان خیابانی شدند .برگردیم به دستهی اول که در واقع خود ما باشیم .ما شکلی از تشکلیافتگی و
پیوند و شبکه بودن را تجربه کردیم ولی بیشرت در غالب فعاالن اجتامعی و سیاسی و از بزنگاه خیزشها به بعد
یک چرخشی به وجود آمد که این گروهها خودشان را به جای فعال و کنشگر ،مبارز و انقالبی تعریف کنند ،در
نتیجه یک ناهمگونیای بین شیفت کردن از این فعالیت علنی و نیمهعلنی به فعالیت مخفی و میل به فعالیت
تشکیالتی به وجود میآید .این شاید بحرانها و چالشهایی را پیش روی ما بگذارد که بعضن به آن اشاره شد
و ما نیازمند این هستیم که این شکل از فعالیتهای گذاشتهمان را بازبینی و اشکال فعالیتهای تشکیالتی و
سازمانیافته را بازخوانی تاریخی و انتقادی کنیم .مسئلهای که وجود دارد این است که شکلهای پیشین فعالیت و
کنشگری پروژهمحور بودند و هنوز ما به نوعی با میراثی از آن فعالیت پروژهمحور و مطالبهمحور روبرو هستیم.
در عینحال این رشایط انقالبی یا پیشاانقالبی فعلی ایجاب میکند که ما شکلی از بلندپروازی و ایامن را در
خودمان تقویت کنیم که لزومن با آن شکلهای پیشین فعالیت همسان نیست .مسئله این است که ما چطور و
با چه ابزارهایی باید خودمان را با این رشایط جدید وفق بدهیم .مثلن مسئلهی امنیت را در نظر بگیریم ،سوالی
که به وجود میآید و بهویژه گروه ما را در این مدت خیلی مشغول خودش کرده این است که چطور میشود هم
کار مخفی کرد ،هم پرنسیپ کار تشکیالتی و مخفیانه داشت ،هم امنیت رفقای گروه را تامین کرد و در عینحال
از ارتباطگیری با گروهها و هستهها و کمیتههای دیگر بازمناند؟ چطور میشود که این ارتباط به بهانهی امنیت و
20
در راه انقالب...
بقا در نطفه خفه نشود؟ همین که بعد از هشت ماه که از قیام ژینا میگذرد ما این جلسه را تشکیل میدهیم،
که البته خودش باز جای امیدواری دارد و خیلی امیدبخش است ،اما جای سوال دارد که چرا اینقدر طول کشیده.
مسئلهی دیگری که در رابطه با همین چالشی که مسئلهی امنیت و مخفیکاری پیش روی ما میگذارد وجود
دارد ،این است که چگونه میشود شکلی از سازماندهی و ارتباطگیری دموکراتیک برقرار کرد .چون باالخره کار
مخفی نیازمند این است که بخشی از موارد به خاطر امنیت و بقا شفاف نباشد و در لفافه باشد ولی در عینحال
چطور میشود به این مناسبات پنهان قدرت که سوار برآن گرهگاههای ستمی که دوستان اشاره کردند از جمله
جنسیت و طبقه و ملیت و غیره و غیره میشود ،دامن نزند؟ چطور میشود که این فضای امنیتی بسرتی نشود
برای رشد کردن یک همچین رسطانی که تبدیل بشود به اقتدارگرایی و مناسبات غیردموکراتیک؟ مسئلهی دیگری
هم که وجود دارد که البته شاید بیربط باشد یا شاید هم ربط داشته باشد ،این است که گروههایی هستند
که دارند فعالیتهای رسانهای انجام میدهند و گروههایی هم هستند که به فعالیت مخفی روی آوردهاند یا
از اول هم غیرعلنی و مخفی کار میکردند ،شاید این به نوعی به هامن بحث اخالق مربوط باشد که ما اگر
میل به کار تشکیالتی داریم نیازمند ازخودگذشتگی و فروتنی هستیم در عین حفظ آن بلندپروازی سیاسی ،که
این ایجاب میکند که مثلن از چهرهسازیهای سلربیتیوار و مانند آن پرهیز کنیم و مقهور این فضا نشویم .از
طرفی ما گروههایی را داریم که رسانه دارند و کار رسانهای میکنند و تا حدودی یک الیههایی را دارند تقویت
میکنند ،این باعث میشود که این گروهها بواسطهی مخاطبانی که پیدا میکنند یک وزن سیاسیای پیدا کنند .این
بهخودیخود امیدبخش و امیدوارکننده است اما مسئله این است که چکار کنیم که این وزن یافنت گروههایی که
دارند کار رسانهای میکنند و مخاطب دارند تبدیل به مناسباتی نابرابر با گروههایی که کار مخفی میکنند نشود
و تبدیل به شکلی انحصارگرایی و اقتدارگرایی نشود؟
من از این مسئله گذر میکنم و میروم به بخشی که مربوط میشود به بدنهی جامعه و بخشی از جامعه که
وارد عرصهی سیاسی و انقالبی شده .ما از دو جنبه با این مسئله روبرو هستیم ،یکی بحث ترویج گفتامن و یکی
بحث گسرتش به معنای عضوگیری و رشد هستهها و کمیتهها ،ما یک سطحبندی از امکانات و منابعی که به
لحاظ نیروهای انسانی با آن روبرو هستیم ،کردهایم .هم به لحاظ ترویج و هم به لحاظ گسرتش ما در رشایط
فعلی وقتی میخواهیم عضوی بگیریم به دلیل وضعیت امنیتی معمولن به فکر جذب نزدیکرتین کسانی هستیم
که میشناسیم و دقیقن به دلیل اعتامد و خطراتی که وجود دارد .و نزدیکرتین افراد به ما چه کسانی هستند؟
نزدیکرتین افراد به مایی که پیشتر در هامن امتسفر سیاسیای که گفتم زیست میکردیم کسانی هستند که همه
21
در راه انقالب...
فعال سیاسی و اجتامعی بودهاند و کامبیش همدیگر را میشناسیم .بنابراین به هر حال اتفاقی که میافتد این
است که یکرسی افراد که همه کامبیش با پیشینهی هم آشنایی دارند از گروهی به کمیتهای و از هستهای به
هستهی دیگری میروند و این توهم ممکن است در ما به وجود بیاید که ما داریم افزایش پیدا میکنیم ولی
رصفن افراد دارند جایگشتهای مختلفی پیدا میکنند و هامن افراد هستند در موقعیتهای مختلف .با اینکه
این هم خطرات خودش را دارد ولی نباید ما را دچار این توهم کند که ما داریم پایگاه اجتامعی خاصی پیدا
میکنیم .حلقهی دوم افرادی هستند که باز هم در شبکهی روابط ما ولی دورتر هستند ،میشود مثلن به کسانی
که در محل تحصیل یا کار ما هستند اشاره کرد و فعالیت صنفی را در اینجا گنجاند .حلقهی بعدی افرادی هستند
که ما آنها را منیشناسیم و ممکن است در خیابان با آنها مواجه شویم ،این مواجههها مقطعی و گذرا است و ما
هنوز برنامهای برای جذب این افراد نداریم ولی باید اسرتاتژیای برای آن داشته باشیم .در نهایت افراد دیگری
هستند که باز هم به ما دورتر هستند و هنوز سیاسی نشدهاند ولی ذینفع این انقالب و دگرگونیها هستند و
باید اسرتاتژی و تحلیل مشخصی داشت برای شناخت این گروهها و چیدن راهربدها و تاکتیکهایی برای ترویج،
آموزش و آگاهسازی .اگر بخواهم جمعبندی بکنم میتوانم بگویم ما باید تحلیل درستی از مخاطب و همپیامنان
بالقوهی خودمان داشته باشیم .ما ممکن است تحلیل بکنیم و مطالب زیادی بخوانیم اما االن چیزی که وجود دارد
یک شکاف بسیار عمیقی بین تحلیل و اسرتاتژیهای عملی و سازماندهی ما است .اینکه ما منیتوانیم نسخهی
مشابهی را برای همه بپیچیم .اگر تشخیص میدهیم که زنانخانهدار نیروی انقالبی هستند ،یا بیثباتکاران نیروی
انقالبی هستند ،یا کارگران نیروی انقالبی هستند و غیره و غیره ،هر کدام از اینها نیاز به شناخت دقیق رو در رو
و اسرتاتژیهای خاص خود برای ارتباطگیری دارد.
مبارزان خیابان :من میخواستم در دو مورد صحبت کنم .یک اینکه علیرغم اینکه جنبش ژینا به یک رسی
جاهای خیلی خوبی رسیده اما در فضاهای عمومی با توجه به دستگیریهای بیرس و تهی که میبینیم ،معمولن
اعتامد هم خیلی کم شده ،یعنی اعتامد عمومی مردم نسبت به جذب خیلی کم شده است .اینجا باید یکرسی
متهیداتی را در نظر بگیریم در جهت اینکه ما چطور میتوانیم ارتباط موثر برقرار کنیم .در ضمن کسی بحثی
در این ندارد که باید قطعن تشکیالتی باشد ،سازماندهیای باشد ،اما من امکانش را خیلی کم میبینم به این
دلیل که بیشرت این تشکلهایی که االن هستند ،تشکلهاییاند که از جنبش ژینا رشوع شدهاند .یکی از عزیزان
به تجربهی فداییان اشاره کرد اما بهطور مشخص بیژن جزنی که میتوانیم به نوعی موسس فداییان بدانیمش،
22
در راه انقالب...
سالها در جبههی ملی و حزب توده کار کرد و یک رسی تجربیاتی داشت که توانست سازماندهیای انجام دهد
که به نام «سازمان» اعالم موجودیت کند .اما فکر میکنم در این کمیتههایی که االن موجود هستند ،مثلن مثل
مبارزان خیابان نوعی ،منظورم این نیست که شناختی نسبت به همرزمانم ندارم ،ما فعلن در یکرسی موضوعاتی
به اشرتاک رسیدیم اما سازمان در واقع یک رسی هستهی انقالبی است که تو بتوانی یک رسی کارهای مشرتک را
با همدیگر درون آن انجام بدهی و عالوه بر این هم تدابیر امنیتی سازمان و هم رسانهاش و خیلی چیزهای دیگر
وجود دارد که ما فعلن برای یک سازمان نداریم .علیرغم اینکه ما میدانیم که سازمان را باید با همفکران تشکیل
داد اما من بین گروههای چپ بیشرت محفل میبینم تا مشارکت .بهطور مثال حتا جایی که جمع میشوند روی یک
موضوع معین خاص هم صحبت منیکنند .به اینترتیب ما فعاالن زیادی داریم ولی بیشرت این فعاالن ،البته تا جایی
که من میدانم ،در روابط محفلی هستند و روابط مشارکتی نیست .در ضمن این تفکر مرکزگرایی به شدت دارد
عمل میکند .یعنی تفکری که یک نفر به واسطهی زندانی شدن یا رسانهای شدن برجسته میشود و چپها هم
دور او جمع میشوند .یعنی ما هنوز فکر منیکنیم میتوانیم لزومن با افرادی فعالیت نکنیم که سابقهی زندان،
دستگیری و شکنجه دارند و این چیزها باعث میشود که روابط ما به یک رسی افراد دستچینشده تقلیل پیدا
کند .بنابراین چیزی که برای تشکیالت به نظر من رضوری به نظر میرسد این است که باید تفکر مرکزگرایی زده
شود .این تفکر مرکزگرایی در واقع هامنی است که یک هسته ،یک ایده و یک انسانی در وسط قرار میگیرد و بر
اساس نقش او همهی کارها را پیش میبرند .من هیچ عجلهای برای تشکیل تشکیالت ندارم ،البته از اسم تشکیالت
هم منیترسم ولی احساس میکنم آن توانایی را فعلن باید تامین بکنیم .از طریق همین هستههای کوچک و از
طریق همین ارتباطات محلی کوچکی که موجود هستند باید جمعبودگی را مترین بکنیم ،البته نه به آن صورت
محفلی ،تا برسیم به بحث سازمان .برای اینکه ما که فایدهگرا نیستم که بگوییم من االن برای چه دارم فعالیت
میکنم و این فعالیت من باید به چه چیزی برسد و در چه زمانی باید برسد ،ما االن به بهرتین چیزی که باید برسیم
این است که مسئلهی روز را تشخیص بدهیم ،نیروهایی که هستند را پیدا کنیم و تفکر مرکزگرایی را کمرنگ کنیم
تا بعد بتوانیم چنین تصمیامتی بگیریم.
کمیته انقالبی گیالن :من یک صحبت کوتاهی داشتم در رابطه با بحث دوستامن از مبارزان خیابان ،اینکه
یک دلنگرانهایی داشتند در رابطه با مرکزگرایی که ممکن است در یک تشکیالتی چنین بشود و تشکلهای
چپ سوابق اینطوری دارند یا در حال حارض اینطور هستند .میخواستم بگویم این دغدغهها قابل احرتام است
23
در راه انقالب...
ولی من فکر میکنم که ما در مراحل قبلتر از آن قرار داریم .یعنی داریم تازه صحبت میکنیم آیا بر اساس این
همفکریها و همدلیها ،این هستههایی که از دل این جنبش بیرون آمده و شکل گرفتهاند میتوانند گامی به
سمت تشکلیابی بردارند؛ بعد اگر مشکلی پیش آمد ،مشخصن منودهایی از مرکزگرایی یا برخورد از باال دیده شد
آدم میتواند به آن بپردازد .بنابراین میخواستم توجه بدهم که ما برویم روی آن چیزی که واقعن االن با آن روبرو
هستیم .یکی دیگر از رفقای ما هم صحبتی دارد.
رفیق دیگری از کمیته انقالبی گیالن :من میخواستم در این فرصت روی یک نکاتی تاکید بکنم بهعنوان
اینکه حداقل صحبتهای خودمان را مروری کرده باشیم .من اول میخواهم تشکر بکنم از رفقای «منجنیق» که
این امکان را فراهم کردند و این فرصت را به وجود آوردند .این امکان به نظر من ،البته در حد خودش ،خیلی
میتواند موثر باشد .این ارتباطات در صورت ادامه میتواند خیلی مفید باشد و برای تائید صحبت خودم این
مثال را میزنم که صحبتهای این جلسه نسبت به جلسهی قبلی یک مقدار منسجمتر و یک مقدار نزدیکتر به
هم بوده است .این نشان میدهد که این ارتباطات میتواند ما را به هم نزدیک کند و باید ادامه پیدا کند؛ نه
فقط بین این تشکلهایی که االن در این جلسات هستند ،بلکه در ابعاد وسیعتر ،چون من خیلی تاکید دارم که
یکی از بحثهای مهم در جنبش االن ایجاد ارتباط و پیوند میان تشکلها و در ابعاد گسرتدهتر بین تشکلهای
محل کار ،محالت و کارخانهها و مراکز کار است که این نشستها میتواند به عنوان جزء کوچکی از آن به این
مهم کمک کند .اما پاسخ من به این سوال که چشماندازهای مبارزاتی و امکاناتی که در مقابل ما بهطور عام و
کمیتهها بهطور خاص قراردارد چیست؟ این است که بهطور کلی ما باید در هر جایی که تودهها حضور دارند
حضور فعال داشته باشیم ،چه در مجامع خانوادگی ،چه در جمعهایی که با آشنایان داریم ،چه در محالت ،چه
در مجامع کارگری ،چه در هر جایی که فرودستان و کارگران به عناوین مختلف حضور دارند ما باید آنجا حضور
داشته باشیم ،از آنها تاثیر بپذیریم و تالش کنیم در حد توان خودمان اگر حرفی برای گفنت داریم تاثیر بگذاریم.
این پاسخ مشخصی است به این مسئله که مبارزان چگونه هم به شکل فردی میتوانند در جنبش تاثیر داشته
باشند و همچنین به شکل تشکیالتی ،هم تشکیالت مخفی ،هم نیمهمخفی و هم به شکل علنی .هرن ما باید این
باشد که با یک تلفیق و یک ارتباطی تالش بکنیم هر کدام از اینها را در جای خودش پیش بربیم و اینها را با هم
قاطی نکنیم .مثلن یک فعال کارگری در کارخانه میتواند یک رهرب عملی طبقهی کارگر باشد و با کارگران اقدام
کند برای ذره ذره دنبال کردن حقوق آنها از جمله دستمزد و چیزهای دیگر ،ولی در عینحال میتواند عضو فعال
24
در راه انقالب...
یک سازمان ،تشکیالت ،یک محفل یا حزب باشد .اینها را نباید قاطی کرد و این هرنی است که ما باید داشته
باشیم .االن هم ما در خیابان و جاهای دیگر میتوانیم حضور داشته باشیم و تسمهنقالههایی را ایجاد کنیم ،در
محافل و مجامع کارگری ،در محفلهای مطالعاتی ،در کوهنوردی ،میتوانیم تسمهنقالههایی در جنوب شهر و در
هر جایی که فرودستان و طبقهی کارگر آنجا حضور دارند ایجاد کنیم .برای اینکه با مثالی منظورم را روشن کنم
مثال کوچک اما مهمی بزنم .مثلن ما دوستهایی داریم که کارگر یا از طبقات فرودست جامعه هستند و وقتی
مسابقهی تاج و پرسپولیس است اینها خیلی هیجانزده میشوند و هر کدام طرف یکی از تیمها هستند .یک عده
برای اینها صحبت میکنند که اینها ابزارهایی است که رسمایهی جهانی ایجاد کرده که اذهان مردم را منحرف
کند .این البته حرف غلطی نیست و کاملن حرف درستی است ولی ما اگر بخواهیم هر جا میرسیم اینطور اصولی
با مردم صحبت بکنیم ،ضمن اینکه اساسن حرف درستی میزنیم اما آنها فردا به بهانههای مختلف از ما دور
میشوند .میخواهم بگویم ما باید با مردم زندگی بکنیم و در زندگی نزدیک با آنها هم به آنها یاد بدهیم و هم از
آنها یاد بگیریم .منیتوانیم رصفن یک فرد اصولیای باشیم بدون ارتباط با جامعه ،بدون ارتباط با محافل و مجامع
کارگران و تودهی مردم .ما باید هم فردی و هم با ایجاد تشکلهایی با خانوادههای زندانیانی که این روزها در
زندان هستند ارتباط بگیریم .باید با خانوادهی اعدامشدهها ارتباط بگیریم .باید حتمن در مراسمهای مربوط به
این افراد فعال باشیم .باید حتمن اگر اتفاقی در خیابان افتاد حضور داشته باشیم .این هم وظیفهی ماست که به
عنوان یک جمع و محفل در جنبش فعال باشیم و هامنطور که دوستان مهاباد گفتند ما باید به عنوان کمونیست
حتمن باید آدمهای صادقی باشیم به این معنی که وقتی حرفی میزنیم حتمن آنجا باشیم ،حضور داشته باشیم
و پیگیری کنیم .و هم به عنوان اینکه اگر کاری از دست ما ساخته است ،اگر در رابطه با تصحیح یک رسی از
عملکردهای غلط نظری داریم سعی کنیم تاثیرگذار باشیم .مثلن دوستان ما اتفاقی با تعدادی آشنا شده بودند که
گروه تشکیل داده بودند و همهی اینها چاقو داشتند و میگفتند ما بگردیم و افراد رژیم را بزنیم .بعد دوست
ما با آنها صحبت کرده بود که با کشنت یک نفر ما چیزی را پیش منیبریم ،مردم و تودهی مردم هم دیگر از ما
دوری میکنند و در مبارزات حضور پیدا منیکنند و رژیم هم به حد کافی در این مورد تبلیغات میکند .البته من
مخالف این نیستم که یک جایی هم از خودمان دفاع کنیم ،حتمن باید اینطور باشد ولی با این مثالی که زدم
میخواستم روشن باشد که چطور ما باید رشکت بکنیم و سعی کنیم که تودههای بیشرتی را به خیابان بیاوریم.
من خیلی تاکید دارم که در هر جایی که تودهها هستند رشکت کنیم ،سعی کنیم با آنها زندگی کنیم و اگر حرفی
برای گفنت داریم پیش بربیم.
25
در راه انقالب...
کمیته جوانان انقالبی رسخ مهاباد :من ابتدا میخواهم دوباره روی هامن اخالق کمونیستی تاکید کنم.
ما مسئولیت داریم تکلیف خودمان را با آدمهایی که خودشان را کمونیست میپندارند ولی اخالق کمونیستی
ندارند روشن کنیم .این رعایت اخالق کمونیستی بحث عوامفریبی نیست .منیخواهیم با مردم صادق نباشیم ،بلکه
بالفطره مشخصهی یک کمونیست رشیف بودن وصادق بودن است .شام هر چقدر هم از نظر تئوری و نظری
قوی باشید و حتا در فعالیت میدانی قوی باشید ،ولی اخالق انقالبی نداشته باشید ،صداقت نداشته باشید ،پاک و
بدون ریا نباشید کمونیست به حساب منیآیید .ما البته همهی خط و خطوطی که وجود دارند ،از حزب دموکرات
کردستان تا مجاهدین تا بقیهی احزاب ناسیونالیست و لیربالیستی که وجود دارند را به رسمیت میشناسیم .درست
است که آنها را رهاییبخش منیدانیم و حتا مانع اصلی رهایی ملتها ،خلقها و تودههای تحت ستم هستند ولی
وجود اینها را به رسمیت میشناسیم .فردا هم اگر شوراها تشکیل شوند ممکن است بخشی از اعضای این شوراها
وابسته به یکی از این احزاب باشند و ما هیچ مشکلی با این موضوع نداریم .یک خاطره هم تعریف کنم .شبی
که سیدکامل احمدپور کشته شد ما یک تعدادی بودیم که آنجا جمع شده بودیم و از پیکر جانباخته محافظت
میکردیم ،ما خودمان یک جمع کوچکی بودیم که آن جمع بزرگرت را منیشناختیم ولی بین آنها بودیم .دیدیم که
دارند در مورد کشنت بسیجیها و جاشهای محلی صحبت میکنند و ما گفتیم بیایید به مسائل کلیتر و ریشهایتر
نگاه کنیم و هامن جمع بزرگرت بعد از چهل دقیقه حرف زدن گفتند ما همراه شام هستیم و حارضیم با شام همراه
باشیم .به نظرم اخالق و صداقت کمونیستی بود که آنجا تاثیر گذاشت.
اگر بخواهم در مورد چشماندازها هم صحبت کنم باید بگویم ما در حال حارض دارای سازمانها و احزاب سیاسی
زیادی هستیم که به شدت دچار فرقهگرایی شده و از این جهت بالفعل تاثیر زیادی روی جنبش کمونیستی داخل
کشور هم گذاشتهاند .اگر ما بهطور قاطع این را تثببت نکنیم که ما به دنبال تشکیل یک تشکل رسارسی برای
رهربی انقالب جاری در داخل کشور در رشایط انقالبی هستیم مطمنئ باشید جنبش داخل کشور را دچار انشقاق
و شکاف میکنند ،چنانکه همین االن هم این بال را رس بخشهایی آوردهاند .موضع ما باید مشخص باشد .ما
باید بتوانیم حول یک آلرتناتیو کنار هم جمع شویم .همین کمیتههایی که در حال حارض وجود دارند ،و نام آنها
«کمیته» است یعنی که کمی بزرگرت از تشکل محلهای هستند ،بنابراین اگر فردا یک تشکیالت رسارسی ایجاد شود
ما به عنوان بخش مهاباد آن حزب یا سازمان فعالیت خواهیم کرد .ما باید در این مورد موضع قاطع بگیریم .ما باید
در برابر ایرانشهریها و همچنین ناسيوناليستهایی که در اردوگاه کار نفوذ کرده و به عنوان چپ یا کمونیست
دارند فعالیت میکنند موضع قاطع بگیریم .یا در مورد چیزهایی مثل اتحاد جوانان محالت ایران که در مورد «خلیج
26
در راه انقالب...
همیشه فارس» موضع میگیرد و پست میگذارد که این خلیح همیشه «فارس» میماند و یا پانعربیسم را محکوم
میکند در حالی که از کنار جنبش ایرانشهری راحت عبور میکند .یا در مورد مسائل جهانی ،ما قبلن گفتیم که
مسائل جهانی به نفع جنبش کارگری و جنبش سوسیالیستی در جریان است ،یعنی همهچیز به نفع یک جنبش
قوی کارگری است ،از مسائل فرانسه تا مسائل زیستمحیطی ،نابرابریها ،صندوق مالی ،صندوق بیناملللی پول و
متام بحرانهایی که رسمایهداری بهوجود آورده باعث شده که ما بتوانیم از این فرصت استفاده کنیم برای ارتقای
سطح آگاهی تودهها .مسئلهی دیگر ،مسئلهی اهمیت ایران برای امپریالیسم از نظر ژئوپلیتیک است .ما میدانیم
فرهنگها و ملتهای متفاوتی در ایران وجود دارند ،کشور یا فالت ایران تاریخی بلند دارد که بهطور بالفعل روی
کشورهای مجاور ،ترکیه ،عربستان ،پاکستان ،افعانستان ،عراق و دیگر کشورهای همسایه تاثیرگذار است و هرگونه
تغییر و تحولی در ایران باعث تاثیرگذاری در کشورهای اطراف و ملتهای اطراف ایران میشود .به همین خاطر
ما باید این را در نظر بگیریم که امپریالیسم جهانی با این سیستم پیچیدهی نئولیربالیستی این را قبول نخواهد کرد
که یک انقالب پیرشو در ایران صورت بگیرد .ما باید اینجا چشماندازها را در نظر بگیریم و ببینیم چه امکانات و
چه چشماندازهایی داریم .ما طیفهای فاشیست و طیفهای ناسیونالیست داریم ،طیفهای فرصتطلبی مانند
مجاهدین خلق داریم و ما باید از االن به این فکر کنیم که فرداروز در درگیریهایی که بین طیف راست مثلن
بین سلطنتطلبها و بین مجاهدین خلق به وجود خواهد آمد ،باید دارای چه موضعی باشیم .ما باید از همین
االن بهصورت قاطع موضع خودمان را مشخص کنیم .من از همهی رفقا میخواهم که بیشرت به این جلسات ادامه
بدهیم .لزومن هم نیاز نیست هر جلسه به یک موضوع پرداخته بشود ،اجازه بدهید ما بیشرت با همدیگر و با
نگرشهای همدیگر آشنا بشویم و بیشرت از همدیگر یاد بگیریم که باعث رشد ما بشود .چون حقینت ما جد اندر
جد مارکسیست نبودهایم .در سالهای اخیر مارکسیست شدیم و به این تفکر گرایش پیدا کردیم پس نیاز داریم
که بیشرت رشد کنیم و بیشرت یاد بگیریم تا بنا به رشایطی که پیش میآید بتوانیم نوع مبارزه را انتخاب کنیم .ما
پیشگویی هم منیکنیم اما مسائل را تحلیل و پیشبینی میکنیم و بنا بر رشایطی که در آن هستیم و خواهیم بود
نوع مبارزه و نوع اقدام بعدی را مشخص میکنیم.
مبارزان خیابان :من ابتدا روشن کنم که منظور ما از مرکزگرایی رضورتن مرکز به معنای مکان نیست ،مرکزگرایی
در واقع تفکری است که متاسفانه به موازات پیدایش دولت و روال مترکز قدرت در تاریخ صد سال گذشته میبینیم
در متام جریانها هم شکل میگیرد .اینکه رسانه برای یک قرش خاص باشد ،زبان برای یک قرش خاصی باشد تا
27
در راه انقالب...
ستمهای دیگری که میشود ،به طبیعت یا بهصورت فردی و جمعی حمله و رسکوب میکنند .منظور من این
بود که برای اینکه ما بتوانیم در آینده سازمان مؤثری داشته باشیم الزم است که با متام این تشکلهای موجود
بتوانیم این مترین را انجام بدهیم که این مرکزگرایی را کم کنیم .همهچیز که خیابان نیست ،یعنی در عینحالی
که همهچیز از خیابان رشوع میشود ولی مترین روزمرهای که ما داریم همین مترین کم کردن تفکر مرکزگرایی
است که به نظر من آفت هر جمعی است .یکی دیگر از رفقا در مورد زنان خانهدار صحبت کردند که برای ما
چه پتانسیلهایی را میتواند فعال کند و به درستی به تعاونی اشاره کردند ،ولی پتانسیلهای دیگری هم وجود
دارد .البته من این را مخصوص زنان منیدانم و فکر منیکنم وظیفهی ابدی و ازلی زنان است ولی مثلن رفیقی که
توان آواز خواندن دارد میتواند به عنوان یک شیوهی مبارزه آن آواز را بیرون بدهد .یعنی من معتقد هستم هر
چه راهکارهای مبارزه را بتوانیم با این تفاوت و پیچیدگی تکثیر بکنیم ،روشهای بسیار متفاوت مبارزه را تکثیر
کنیم شانس موفقیت بیشرتی داریم .یعنی بتوانیم از پتانسیلهای کسی هم که در خانه محبوس شده استفاده
بکنیم ،چنانکه زنانی در جنبش ژینا بودند که اینها اجازهی بیرون آمدن نداشتند ولی نام شهدای قیام را گلدوزی
میکردند و ما اینها را برایشان پخش میکردیم .یعنی فعال کردن کسانی که به هر دلیلی چه رسکوب از طرف
همرس بوده و یا اینکه برای بیرون آمدن وقت ندارند چون از قرش کارگر هستند و باید عدهی زیادی را در خانه
باید از لحاظ خدمات خانهداری تامین بکند .مثلن در مهاباد دیدیم موقع قیام زنانی بودند که آشپزی میکردند
چون اینها تنها مهارتها و تنها فرصتهایی که برای یادگیری داشتهاند یادگیری آشپزی یا مثلن گلدوزی بوده
است .زمانی که ما در خیابانها و پارکها یا در هرجای دیگری با اینها ارتباط میگیریم باید بدانیم زمانی که
میگوییم هر کسی بر مبنای عالیق و سالیقی که دارد به معنای این نیست که کسی که عالیق بورژوازی را دارد
یا میخواهد همرنگ طبقات باال شود را هم باید در نظر بگیریم ،نه ،منظورم این است که هر کسی عالقههای
فرهنگی ،هرنی و ورزشی خاصی دارد و با توجه به ارتباطی که بین کمیتهها دارد شکل میگیرد ،کمیتهها میتوانند
در این زمینه تقسیم مسئولیت کنند .فرض بگیریم کسی اصلن عالقه به فعالیت سیاسی ندارد و میخواهد مثلن
رقص یاد بگیرد ،با توجه به اینکه هر عالقهای در این حکومت به بنبست میخورد ما دقیقن از هامن عالقه
بهعنوان چیزی برای فعال کردن این پتانسیل میتوانیم استفاده کنیم .چون دیکتاتوری بیشرتین کاری که در آن در
طول این سالها موفق بوده بسنت امکانهای رشد هر انسان و هر عالقهای که داشته ،بوده است .شاید بگوییم
که این کمی فردی است ولی این شکلی نیست مثلن بخشی از نوجوانان را ما به داستاننویسان یا موزیسینها
وصل کردیم ،رفقایی هم بودند که میگفتند شام اینها را در ستیز با ساختار قرار منیدهید در صورتی که زمانی
28
در راه انقالب...
که این روی عالقهی خودش دست گذاشته باشد به مرور زمان متوجه میشود که حکومت مانعی برای رسیدن
او به عالقهاش است .چنانکه در خیابان هم دیدیم گروههای مختلفی به خیابان آمده بودند ،از مدلها تا
داستاننویسها و متام گروهها ،این جنبش دستاورد عمدهای که داشت این بود که متکرث بود ،ما از هر گروهی
اینجا دیدیم و این خیلی به ما توان میدهد برای اینکه ما بتوانیم یک سازماندهی کوچکی انجام بدهیم تا بتوانیم
به آن سازمان کالن برسیم .فقط و فقط ما میتوانیم روی پتانسیلهای عمومیای که وجود داشتند دست بگذاریم
و اینکه این پتانسیلها را چطور تقویت کنیم .حتی در جایی که میبینیم امکانش نیست ،یعنی درها همه بسته
هستند ،باز هم آنجا تالش کنیم روزنهای ایجاد شود که ما بتوانیم از آن استفاده کنیم .یا منونهی دانشآموزان
انقالبیای که هر کدام از آنها میتوانند در مسیر خاص استعدادی که دارند به انقالب و پیشربد انقالب کمک کنند.
ما فقط منیخواهیم شعارنویسی کنیم یا در خیابان داد بزنیم .این را خیلیها میتوانند انجام بدهند ،مهم این
است که راهکارهای جمعی و فردی را تقویت کنیم .درست است که زمان میبرد و شاید کمی خستهکننده باشد
ولی پاسخ اینها را نهاینت در خیابان به خوبی خواهیم دید.
هسته جوانان انقالبی زاهدان :وقتی صحبت بر رس آلرتناتیو است و اینکه چه آلرتناتیوی میتواند وجود
داشته باشد باید بگوییم متام گروههای چپ ،از گذاشته تا به حال بر رس ادارهی شورایی بحث دارند .خب ادارهی
شورایی چطور باید باشد؟ اولن این را باید بگوییم که ادارهی شورایی را چه کسانی میخواهند انجام بدهند.
ادارهی شورایی یعنی اینکه در متام بخشهای یک جامعه شوراها تصمیمگیرنده و ادارهکنندهی آن جامعه باشند.
بنابراین وقتی در این مورد حرف میزنیم که این شوراها را چه کسانی تشکیل میدهند باز برمیگردیم به نقطهی
تشکلیابی و سازماندهی .ما تا به این نقطه نرسیم و سازماندهی انجام ندهیم منیتوانیم به آلرتناتیو خودمان ،که
آلرتناتیو چپ و ادارهی شورایی است برسیم .همهجا صحبت میشود که باید سازماندهی کنیم اما هیچوقت گفته
منیشود که چطور این کار را میشود انجام داد و آموزش الزم در این خصوص داده نشده است .پس مسئلهی
اصلی در مورد تشکلیابی این است که چطور و به چه شکل این کار را انجام بدهیم .ما راجع به الیههای فعالیت
متشکل حرف زدیم ،اینکه برخی از این الیهها باید متامن مخفی باشد ،برخی نیمهعلنی و برخی علنی باشد ،اما
چه شکلی باید به این برسیم ،هیچوقت راجع به این صحبت نکردیم.
کمیته جواد نظری فتحآبادی :من میخواستم در این خصوص صحبت کنم که ما میتوانیم یک جمعبندیهایی
29
در راه انقالب...
از بحثهایامن داشته باشیم .من هم مثل رفقای گیالن فکر میکنم که در این جلسه به دلیل اینکه جنس پرسشها
پراتیکتر است ،نزدیکی بیشرتی هم بین ما حاصل شده ،بنابراین فکر میکنم بهرت است نگاهی بکنیم به اینکه
به نظر میرسد در چه خط و خطوطی مخرج مشرتکی بین ما وجود دارد .من فکر میکنم ما در خصوص باور
داشنت به وجود چهار ستم و یک آلرتناتیو با همدیگر تا اندازهای مشرتک هستیم .باور داشنت به ستم طبقاتی ،ستم
جنسیتی ،ستم ملی و ستم زیستمحیطی در کنار باور داشنت به آلرتناتیو ادارهی شورایی .البته بحثهایی هم
کردیم در خصوص پیچیدگی مسئلهی تحلیل طبقاتی یا در مورد ادارهی شورایی که همین االن رفقای زاهدان مطرح
کردند ،اینها کارهایی است که باید همت بگامریم و در جریان گفتگوهای آتی هرچه بیشرت داللتهای معنایی
مد نظر خودمان را از این چهار ستم و این آلرتناتیو روشن بکنیم .از سوی دیگر به نظر میرسد که متفقالقول اکرث
رفقا براین باور هستند که رضورت دارد ما بتوانیم ارتباطات محلی نفر به نفر بگیریم به میانجی کنشهایی مثل
صندوقسازی ،حلقههای مطالعاتی ،سوادآموزی و بسیاری دیگر از این جنس فعالیتها که سابقهی زیادی هم
در جنبش چپ ایران دارد و از طریق آن بعضن کادرسازیهای بسیار خوبی اتفاق افتاده و میافتد .نکتهی دیگر
این است که همه ما باور داریم رضورت دارد به سمت کار تشکیالتی گسرتدهتر حرکت کنیم ،به سمت خلق یک
سازمان گسرتدهتر ماحصل گره خوردن این هستهها و کمیتهها با همدیگر حرکت کنیم ،به نظر من این موضوعی
می.تواند باشد که برای جلسهی آینده در مورد ابعاد و وجوه آن بیشرت صحبت بکنیم البته که در جریان این
گفتگوها نکتههایی را مطرح میکنیم اما رضورت دارد در مورد داللتهای معنایی مد نظرمان از کار مخفی بیشرت
با هم صحبت بکنیم .همین نکاتی که رفقای دیگر هم گفتند مثل اینکه چه نوع از فعالیتهایی را کدام دسته
از رفقا علنی در پیش بگیرند ،کدام دسته از فعالیتها باید نیمهعلنی باشد و کدام دسته را باید مخفی پیش بربیم
و یا اکتهایی را با هم مترین بکنیم و ببینیم در عرصهی کار عملی چطور میتوانیم هرچه بیشرت با همدیگر گره
بخوریم .نکتهی دیگری که در مورد آن میتوانیم با هم بیشرت صحبت بکنیم این است که چطور بتوانیم در عرصهی
کار تئوریک انقالبی ،در بطن این رشایطی که متاثر از قیام است ،حضور پررنگتری داشته باشیم و بتوانیم معنای
تئوری انقالبی را در کنار عمل انقالبی برای نیروهایی که تشنه هستند هرچه بیشرت مطرح بکنیم .در این فضا به
جمعبندیهای جدیدی حول همین مسائل مربوط به چهار ستم و ایدهی آلرتناتیو احتیاج است و ما که در داخل
هستیم و در دل این قیامها و در بسرت همین خطرها داریم فعالیت سیاسی میکنیم هستیم که باید بتوانیم این
جمعبندیها را بهدست بدهیم و این جزوهها را تدوین کنیم .گفتگوهای درونی بکنیم و این گفتگوهای درونی
را تبدیل بکنیم به خروجیهای مکتوب تاثیرگذار برای نیروهای متعددی که تشنه هستند .من قبلن اشاره کردم به
30
در راه انقالب...
اینکه متونی در تاریخ جنبش کمونیستی بودند که فرم و جنس جمعبندی داشتند ،ما باید به این سمت حرکت
کنیم و مطمنئ باشیم اگر به این سمت حرکت کنیم حتمن خیل نیروهای عالقمند و مستعد هستند که احتاملن
به سمت ما بیایند و کشیده بشوند .هامنطور که ما به میانجی رفقای منجنیق همدیگر را پیدا کردیم و داریم با
هم گفتگوهایی را ترتیب میدهیم ،به همین قیاس فکر بکنید اگر ما بتوانیم با دست به دست هم دادن متونی
تاثیرگذار و تحلیلی را در ارتباط با رشایط کنونی منترش بکنیم چه اقبالهایی به طرف ما میآید و اگر فرصت این
را داشته باشیم این متون را به زبانهای عربی و انگلیسی ترجمه کنیم به این واسطه چه ارتباطات منطقهای و
بیناملللیای خواهیم گرفت و از این نظر دارای وزن سیاسیای میشویم که بتوانیم در آیندهی مناسبات انقالبی
نقشآفرینی بکنیم.
کمیته انقالبی گیالن :من میخواستم چند نکته را در مورد چشمانداز و چند نکته را در مورد بحثهایی که
صورت گرفت مطرح کنم .یک نکته در مورد چشماندازی که در پیش روی ما است اگر جنبش کارگری رشد کند ،که
البته ما شاهد رشد جنبش کارگری هم هستیم ،در اینصورت تلفیق جنبش عمومی اعرتاضیای که وجود داشت با
این جنبش کارگری میتواند چشماندازهای وسیعی را در مقابل جنبش بگشاید و مسئلهی آزادیهای فردی را به
آزادیهای اجتامعی ارتقا بدهد ،چون جنبش کارگری با خودش مطالبات اجتامعی را میآورد و خواهان آزادیهای
اجتامعی مثل تشکلیابی ،حق اعتصاب و غیره است .در مورد امکاناتی که پیش روی ما است ،البته دوستان همه
اشاره کردند ،مسئلهی صندوقها ،یا دقیقتر صندوقهای اعتصاب و دیگر اشکال اتحاد عمل روی موضوعهای
مشرتک را میتوان در دستور کار گذاشت .امکان دارد همهی کمیتهها بر رس همه مسائل و جزئیات توافق نظر
نداشته باشند ولی بر رس بعضی مسائل ،که یک منونهاش مسئلهی اعدام است ،میتوانند اتحاد عمل داشته باشند.
بهطور خالصه تاکید بیشرت به همچین وجه اشرتاکهایی ،ایجاد کمپینهای مشرتکی روی همچین مواردی و ارتباط
مناطق مختلف با هم ،ایجاد کمیتههای پشتیبانی در این فرصت تنفسی که دوستامن به آن اشاره کرد و حامیت
از جنبشی که ما پیشبینی میکنیم دوباره در سطح وسیعتری به راه خواهد افتاد .یک نکتهی دیگر هم اینکه
معنای تلفیق کار علنی و مخفی تقسیم افراد به افراد علنی و نیمهعلنی و مخفی نیست .البته حتمن رفقا هم
منظورشان این نبود ،بلکه منظور ایجاد روابطی در سطوح مختلف است .یعنی افراد میتوانند در صورت لزوم
در هر سه نوع رابطه حضور داشته باشند .در جایی فعالیت علنی داشته باشند ،جایی نیمهعلنی و در جای دیگر
مخفی .بیشرت تاکید روی رابطه است تا افراد .یک نکتهی دیگر هم ،که البته در نشست بعد بیشرت به آن خواهیم
31
در راه انقالب...
پرداخت ،در رابطه با چشماندازهایی که در پیش روست و آلرتناتیوهایی که مطرح است ،هامنطور که رفقا گفتند
واقعیت این است که احتامل دارد آلرتناتیو راست به قدرت برسد .منتها مسئله صفر و یک نیست ،بلکه هر تالشی
موقعیت کارگران ،زحمتکشان و عموم مردم را بهرت میکند یعنی حتی اگر این چشمانداز وجود نداشته باشد که
قدرت سیاسی بهدست مردم و زحمتکشان بیفتد ،همهی این تالشها ،چه تالشهای تئوریک و چه تالشهایی برای
سازماندهی ،مطمئنن جایگاه مردم و زحمتکشان را برای گامهای بعدی ،حتا اگر قدرت سیاسی به دست راست
بیفتد ،محکمتر خواهد کرد.
منجنیق :من خیلی کوتاه در ادامهی صحبت رفقای کمیتهی جواد نظری فتحآبادی که پیشنهاد دادند در جلسهی
بعد در مورد مسئلهی سازمان صحبت بکنیم بگویم که در محورهایی که مطرح شده مسئلهی سازمان بهطور
مشخص محور چهارم است که روی مسئلهی سازمان متمرکز میشود ولی در عینحال وقتی که ما پرسشها را
میخوانیم و به آنها فکر میکنیم میبینیم که در هر کدام از این پرسشها مسئلهی سازمان و مسئلهی تشکیالت
خودش را به بحثها تحمیل میکند .یعنی ما چه در مورد چشماندازهای مبارزات حرف بزنیم و چه در مورد
رویارویی با خطر قدرتگیری آلرتناتیوهای ارتجاعی و چه در مورد آلرتناتیو ایجابیای که میتواند به قدرت رسیدن
آلرتناتیوهای ارتجاعی را سد بکند ،در هر کدام از اینها با مسئلهی سازماندهی در معنای عام آن یعنی مسئلهی
مبارزهی سازمانیافته و تشکلیافته روبرو هستیم و اینها به ما اجازه میدهد که بحثامن را تدقیق بکنیم و درک
خودمان را از مسئلهی سازمانیابی و درکامن را از مسئلهی رضورت سازمان از منظر یکرسی بحثهای انضاممیای
که با آنها روبرو هستیم تدقیق بکنیم تا در سوال چهارم برای ما تبدیل شود به شکلی از برآیند این بحثهای
متفاوتی که حول مضامین مشخص شکل گرفته که بعد بتوانیم پای بحث سازمان را روی زمین بگذاریم .به همین
دلیل پیشنهاد من این بود که از منظر تعریف اسرتاتژی به سمت بحث سازمان و به سمت نگاهی که به مسئلهی
سازمان فراگیرتر داریم حرکت بکنیم چون در عین اینکه در بحثها توافق جمعیای از طرف متام رفقا در مورد
اصل رضورت سازمانیابی و اصل رضورت حرکت به آن سمت وجود دارد ،در عینحال افرتاق نظرها یا زوایای
مختلفی هم در مورد چگونگی عملی شدن این امر وجود دارد و باید در مورد این زوایای مختلف بحث کرد.
32
در راه انقالب...
33