Professional Documents
Culture Documents
۲۰۱۹
2
ما اغلب مشخصات ظاهری رفتار دیگران را به جای نشانه ها و نمود های ارزش های آنان بشمار
می آوریم .این گونه دریافت ها به کشش یافتن یا از خود راندن می انجامد .بخش بزرگی از رفتار
های ما بر آن بنیاد استوار است .ارزش ها کلید درک و فهم اجتماعی می باشد .از آنرو در زیر به
شیوه پژوهشی می پردازیم که در آن الگوهای ارزشی و پی بردن به ارزش ها جایگاه کانونی دارد.
در هشت ’پیرامون‘ گوناگونی که آورده می شود ٬خواهید دید که ’اعضای‘جداگانه آنها بیش و کم به
ارزش های یکسانی پایبندی دارند.
خیال کنید رفته اید یک شهر دیگر و دنبال یک رستوران می گردید .نمی خواهید زیاد بگردید ٬تنها بر پایه نگاهی کوتاه می خواید
بدانید جای خوب و تمیزی هست یا نه .با دیدن رستوران اولی از آن محل دور می شوید ٬رستوران دومی را خیلی بد نمی یابید٬
اما زیاد هم از آن خوش تان نمی آید .باالخره یک جایی را گیر می آورید که دنبالش بودید .برای چه از این یکی خوش تان میاید؟
چه چیزی هایی باعث می شد آن رستوران های اولی و دومی به دل تان ننشیند؟ می توانید دقیقا بگویید آنها چه چیز هایی هستند؟
چگونه می توانید برپایه دیدن چیزی در یک چشم بهم زدن ٬روی آن داوری کنید؟ آیا در چنین پیشامد هایی میدان را می سپاریم
دست احساس های مان؟ هوش مان؟ یا هردو؟ کدام یک از آن دو پیشگام است؟ برای خرید هم که می رویم بهمان سان مغازه
دلخواه خود را انتخاب می کنیم :از جلو مغازه ای با اکراه می گذریم و با دیدن مغازه دیگر به درون آن می رویم.
خصوصیات ظاهری نشانه هایی هست که ما دانسته و ندانسته آنها را گواهی بر داشتن ذهنیتی خاص یا متعلق بودن به جمع و
محفلی می انگاریم که یا ما را فرامیخواند و یا دور می راند .براستی برای چه چنین است؟ در پاسخ بدان پرسش خیلی ها روی
ظاهر آنان انگشت می نهند ٬اما آنچه روی آنان تاثیر می گذارد ٬در پشت آن ظاهر است .آن ’ارزش هایی است‘ که آنان ٬آنها را
می شناسند یا گمان می برند که می شناسند .از همانروست که آنان از آن خوش شان نمی آید .آدم با یک نگاه از برخی های
خوشش میاید و از برخی دیگر به احساس و غریزه دوری می جوید یا بدش میاید .این هم به ظاهر آن کس چندان کاری ندارد٬
بلکه به خاطر ارزش هائی استکه ما آنرا به ظاهر او ربط می دهیم .آیا براستی چنین است که ما از برخی فروشگاه ها و آدم ها
’خوش‘ مان نمی آید؟ نه ٬از آنروست که آنها بویژه ’جور دیگری هستند‘ .یک جور دیگر بودن با ’کم بودن‘ یا ’نادرست بودن‘
یکی نیست ٬بهر روی این ظاهر است که تعیین می کند ما از دیگران دوری جوییم.
بدین سان ما پیوسته درحال انتخاب هستیم :کجا می خواهیم چیزی بخوریم ٬با کی می خواهیم نشست و برخاست کنیم و با کی نه و
خیلی چیز های دیگر .پس برای رسیدن بدان خواست ها زبان ٬رفتار ٬نشانه ها ٬رنگها ٬رخت ها و آرایه ها را تفسیر می کنیم.
برخی از چیز هایی را که می بینیم یا می شنفیم ٬برازنده و درخور خویش می یابیم و برخی را نه .آیا همه این ها بر سبیل
تصادف است؟ یا در پس آن سیستمی در کار است و ما از آن اگه نیستیم؟ هیچکس در خانه یا مدرسه بگونه ای سیستماتیک یاد
نگرفته است همه آن نشانی ها را بشناسد و تعریف کند .در همه خانواده ها هم زیاد پاپی این نمی شوند که بچه ها ٬خواهر و
برادر ها ٬پدر و مادر چگونه با هم می سازند ٬چگونه خود را به دیگران می شناسانند .پدر و مادر ها می گویند’ ٬بچه های ما این
جورند‘ یا ’ما همین جوریم‘ .آیا با این گفته می خواهند به دیگران حالی کنند ٬کسانی که در بجا آوردن آداب و کشیدن خود به
جایگاه باال کمی نگرش آزادتر دارند یا آسانگیر ترند ٬چیزی ’بار شان‘ نیست؟
پرسش یاد شده به گستره ای راه می گشاید که از دیدگاه سیاسی حساسیت زیادی روی آن است .پیرو دیدگاه هایی که در چند دهه
گذشته حاکم بوده ٬آنچه از نظر اجتماعی پسندیده می باشد ٬ایده برابری همه شهروندان با هم است .دیگر میان باالیی ها و پائینی
ها فرقی نمی بینند و می گویند همه در باال رفتن از پلکان اجتماعی شانس برابر دارند .البته گفته می شود ٬وگرنه همه ما می
دانیم که جایگاه گهواره شما در تعیین شانس ها ٬خوشبختی و آسایش شما سهم بزرگی دارد.
3
کشش و رانش
جهان درون خانه و از آن دبستان فرسنگ ها از هم دورند .ما از بچگی یاد می گیریم دروغ بگوییم.
بسیاری از ماها دوست داریم کمی از آنی که هستیم دیگرگونه می بودیم .می دانیم که جامعه امروزی باختر زمین بیش و کم یک
شهروندی فرد گراست :جایگاه فرد فراتر از جایگاه گروه می باشد و به فرد بیشتر میدان داده می شود .جوامعی نیز هست که در
آنها فرد از گروه پایین تر است و از گروه پیروی می کند .در آن جوامع خانواده ٬خویشاوندان و مذهب را باالتر از خواست فرد
می نشانند .این می تواند به ستیز و درگیری میان نسل ها بیانجامد .بسیاری از پدر و مادر ها و ریش سفیدان تبار و گروه به
فرهنگ ٬خوشنامی و غرور گروه بهای بیشتر می دهند ٬در حالی که جوانان دوست دارند بشیوه خود جهان را بشناسند و با دگر
اندیشان دوستی می جویند.
آدم ها از سویی می خواهند کمی از دیگران متفاوت باشند ٬اما برای یاری گرفتن و پشتیبانی شدن به پیش کسانی می روند که با
آنان خودشانرا یگانه و هم اندیش می دانند .همواره یک تکاپویی هست :از خود راندن و دوری گزیدن ( خواست دیگر گونه
بودن) و کشش یافتن ( پشتیبانی و یاری در میان هم اندیشان جستن) .در آن فرایند است که ما گزینش های مان را می کنیم و راه
مان را می جوییم .در جوامع فرد گرا نیز گروه تشکیل می دهند .هرچند امروزه در این گروه های ’ ستونی‘ ( گروه هایی مانند
پیروان این یا آن کلیسا ٬پیشنماز و مجتهد که مانند ستونی در میان طبقات اجتماعی فرو می رود .در این گروه ها هم شماری از
طبقه کارگر هست ٬هم طبقه میانه مانند بازاریان ٬کارمندان و هم طبقه سرمایه دار -م ).کمتر کسی مانند گذشته عضو می شود.
در گذشته مردمی که کاتولیک بودند به سادگی عضو رادیو ندای کاتولیک ها و اتحادیه تنیس کاتولیک ها می شدند ٬به مدرسه
کاتولیک ها می رفتند ٬اگر روده کورشان مشکل پیدا می کرد ٬به بیمارستان کاتولیک ها می رفتند و یک جراح کاتولیک آپاندیس
شان را برمیداشت .این گروه های ستونی را در میان مسیحیان پروتستان ٬سوسیالیست ها ٬آزاد اندیشان و گروه های دیگر نیز می
شود دید.
از دهه شصت سده پیش گروه های ستونی مانند برف جلو آفتاب آب شد .بسیاری از مردم ٬به ناگاه معنا بخشیدن به زندگی
خویش ٬آزمودن زندگی بر بنیاد کنش و واکنش های اجتماعی خویش ٬وابسته نبودن به گروه را ٬چگونه زندگی کردن و دیدن
جهان را ٬آنچنان که خود می خواهند و نه آنچنان که گروه برایش تعیین می کند ٬بسیار ارجح می دیدند ٬تا آئین های اجتماعی-
مذهبی .از آن هنگام تاکنون ٬در یک دوره نسبتا کوتاه تحوالت زیادی پیش آمد .ایده آل همسانی و برابری در همه گستره ها پیاده
شد .پس از آن تالش ها مصروف کارآئی بیشتر گشت .مدارس ٬دانشگاه ها و بیمارستان ها در هم ادغام شد ٬چرا که گفته می شد
هرچه مقیاس بزرگتر و گسترده تر ٬کیفیت باالتر .از سویی نیز مقیاس بزرگ به گمنامی و یک ریختی می انجامید .در سال های
آخری با پیدا شدن مدارس سیاه ( مدارسی که بیشتر دانش آموزان آنها کله سیاه هستند-م ٬).باشگاه های ورزشی و فوتبال بیگانگان
و نیاز به داشتن هویت گروهی قابل تشخیص سر برآورنده ٬آن ایده آل برابری ٬چهره ای دیگر و ناخوشایند یافت .آیا می توان
گفت با پیدایش این روند ها ٬جان دوباره ای به ستون های اجتماعی دمیده می شود؟
گوشه ای از روندی را که در باال باز کردیم ٬تنها به یک کشور اروپایی اختصاس ندارد و حتی بیرون از آن نیز روند های مانند
آن دیده می شود.
هرکدام از ماها چه بخواهیم و چه نه ٬بخشی از گروه هایی هستیم که گوشه هایی از آن ها روی هم می افتد و همدیگر را می
پوشاند؛ این با زداه شدن ما آغاز می گردد .ما موقعیت اجتماعی پدر و مادر خویش را تا پایان زندگی بر دوش می کشیم .آن برای
شماری مانند آب گواراست و برای شان راحتی میاورد ٬برای دیگران دشواری دارد و می کوشند خود را از رنج آن برهانند .ما
با موقعیت هایی که گیرمان می آید و وظایفی که انجام می دهیم ٬شکل می گیریم :بخشی از آن به انتخاب خودمان است ٬بخشی
دیگر را از روی اجبار می کنیم؛ اجبار از سوی تعلیم و تربیت کنندگان مان ٬آموزگاران مان ٬بخشی از آن اجبار ها را هم
خودمان می کنیم .برای آنکه می خواهیم انتظارات گروه هایی را که در آنها هستیم ٬برآورده سازیم .بدین سان آنی شده ایم که
هستیم ٬پس برای آنکه راحت باشیم ٬خواسته و ناخواسته با دیگران دوستی می کنیم تا بتوانیم آنچه را که می خواهیم ٬بگوئیم ٬به
آنچه می خواهیم برسیم و راه خود را در زندگی بیابیم.
4
آدم های کمی در این فرایند دنبال کسانی می روند که اندیشه های دیگری دارند -تا مگر از آن راه روح شان را صیقل دهند یا به
اندیشه نوی دست یابند .بیشتر مردم در پی آنند که دیگران گفته ها و باور های شان را تایید کنند .آنکه در پی دستیابی به دید و
بینش دیگریست ٬نیازی ندارد که با پایبندی به گروه و ارزش های آن ٬بخواهد از وی در گروه قدر دانی شود .هر گروهی پیوسته
برای رسیدن به ثبات تالش می کند .این فرایند نه تنها در سطح میکرو ( فردی) که در سطح ماکرو ( جمعی) هم ٬همراه با تعامل
اجتماعی اتفاق می افتد.
تعلیم و تربیت ٬آموزش و کنترل اجتماعی (مانند ٬کی به کلیسا می رود کی نه ٬کی کار می کند و کی از رفاه اجتماعی پول می
گیرد ٬کدام نوجوان کار خطا می کند ٬کدام به دانشگاه می رود- ... ٬م ).از موضوعات بسیار مهمی هستند که دستخوش اخالفیات
و ُمد غالب می باشد و با حرکات موج مانند اجتماعی به کندی و آرامی دگرگونی می پذیرند .ایده هائی در زمینه این که چگونه
می شود کودکان را به بهترین وجه تربیت کرد و آموزش داد ٬به تندی باد دستخوش دگرگونی می شود :روندی که گاه تند و تنش
زاست و پیروی و فرمانبرداری می خواهد ٬گاه آزادتر است و در ستیز با پدرخواندگی و اعمال قدرت می باشد .سرچشمه این
افت و خیزها تجربیات عملی و بحث هایی استکه به شکل گیری دید و بینش و تغییر در مشی سیاسی می انجامد ٬مانند تغییرات
اساسی سازمانی و سازماندهی مجدد در آموزش و پرورش .پس از گذشت چند دهه ٬می بینی باز دوباره تعادل برقرار شده بهم
می خورد و تعدیل های به عمل آمده را ملغی می کنند یا برپایه بینش های نوتطبیق می دهند.
5
ایده آل سیاسی کنونی که منادی داشتن شانس برابر برای همه است ٬مستلزم یک مشی سیاسی توا ٔم با احیتاط می باشد که تنها پس
از تدبیر و تامل روی چگونگی آن ٬برنامه ریزی و تقویت آن با سند و مدرک و ایجاد انگیزه ٬می شود آنرا به اجرا درآورد.
الزمه آن نیز داشتن دید و بینش روی ارزش ها و هنجارهای گروه هایی است که افراد خود را در آن گروه ها راحت احساس می
کنند .از باره ای نیز در بده و بستان های اجتماعی می باید میان گروه های مختلفی که با هم چهره جامعه ما را می سازد ٬روابط
منطقی را یافت و بنمایش گذاشت .آنچه ما را در رسیدن به هدف یاد شده یاری می کند ٬یک شاخص ارزشی استکه بتواند ذهنیت
رهبری کنند ٔه مردم را نمایان سازد.
این نیز ما را وامیدارد به پژوهش های اجتماعی رو کنیم :کند و کاو روی علل رفتار های آدمی ( گروه) و عیان سازی آنها .آیا
رفتار مردان از زنان ٬جوانان از سالخوردگان و کسانی که دانشگاه رفته هستند از کسانی که آموزش پایین دارند ٬دگرگونه است؟
متغیر هایی چون زن یا مرد بودن ٬سن و سال و سطح تحصیالت را بسادگی و روشنی می توان اندازه گرفت و سنجید .همچنین
ریشه و پیشینه قومی و منطقه ای را ٬که فرد از آنجا برخاسته است ٬یا جایی که فرد ساکن گشته است را می شود دید و تشخیص
داد .اما می باید از خود پرسید ٬این نشانه ها ٬رفتار یک شهروند را به اندازه کافی توضیح می دهد؟ اگر چنین باشد ٬آیا می توان
با بهره گیری از آنها ٬الگوهای رفتاری گروه های قومی مختلف را به طور طوالنی مدت پیش بینی کرد و به آن پیش بینی ها
اعتماد داشت؟
آن هم کار ساده ای نخوهد بود .برای نمونه یکی دو نسل پیش هنوز یک پدر می توانست از جوانی که عاشق دخترش شده بود٬
بپرسد’ :پدرت چکاره است؟‘ از پاسخ دریافت شده ٬وی می فهمید با کی طرف است .امروزه جامعه بغرنج تر گشته و گوناگونی
در آن بیشتر شده است .زنان بیشتر از گذشته در جامعه رهبری را بدست می گیرند ٬سالخوردگان بیشتر از گذشته بکار ادامه می
دهند و سر زنده می مانند و نسل جوان دل بکار نمی دهد .جوانانی هم کار و کاسبی خود را راه می اندازند .داشتن تحصیالت باال
دیگر تضمینی برای موفقیت اجتماعی بشمار نمی آید .در گذشته ٬معیار های عینی و جامعه-جمعیت شناختی مانند درآمد ٬جنسیت
و خاستگاه اجتماعی هر کس ٬ارزش پیش بینی رفتار او را داشت -حداقل این طور خیال می شد -اما اکنون کمتر چنین است.
آنچه امروز از آن برجای مانده ٬نیروی توضیح آماری می باشد .بیگمان آن هم همه چیز را توضیح نمی دهد .از سویی نیز با
گذشت زمان ٬در توضیح و درک رفتار های اجتماعی آدم ها ٬ارزش ها و اولویت های فردی جایگاه بلندی را احراز کرده است.
برای چه آدم ها انتخاب هایی را می کنند که می بینیم؟ چون برای شان ملموس و آسانتر است ٬یاآنچنانکه گفته می شود ٬برای
زمینه های جمعیت شناسی-اجتماعی در گذشته فایده بیشتری داشت؛ نه برای امروز .گذشته از تحصیالت ٬آنها معیار های
’منفعلی‘ می باشد که فرد روی آنها هیچ تاثیری ندارد یا تاثیر کمتری دارد .اما همان فرد می تواند روی آرزوهای رسیدن به
رهبری ٬کشف و یافتن چیزی ٬بزرگ کردن بچه ٬منشاء شغل و حرفه ای گشتن و برای سفر سرزمین های دور دست رفتن ٬تاثیر
بگذارد .این روز ها زنان خارجی را می بینیم که در کشور ما درس خوانده اند و مدیر جایی شده اند و شوهرهای آنان که دانشگاه
را به پایان برده اند ٬خانه می مانند تا بچه ها را بزرگ کنند .کوتاه سخن آنکه الگوهای اجتماعی شتابان دگرگونی می پذیرد٬
هرچند استثنا های فردی را در آن میان نیز می توان دید .آیا در چنین هنگامه ای از آن الگوهای جامعه و جمعیت شناسی پیشین
چیزی هم برجای می ماند؟
در دهه های گذشته شهروندان دمدمی خوی گشته اند و کمتر می شود رفتار های آنها را پیش بینی کرد .کارشناسان و آگاهان در
این زمینه اتفاق نظر دارند .پیرو پاسخ های دریافت شده از پرسشنامه ها ٬یکی از مشکالت و مسایل اجتماعی که می باید هرچه
زودتر چاره ای بدان اندیشیده شود ٬رفتار و برخورد توام با بی اعتنایی و بی نزاکتی شهروندان به یکدیگر می باشد .گویی برای
چاره کردن آن می باید رهبری و اداره نوی از کشورداری داشت .اما کدام رهبری و مدیریت نو را ؟ چگونه می توان جلو
رفتارهای نسنجیده و دل آزار را در برخوردهای اجتماعی گرفت؟ آیا همه ما در به وجود آمدن آن سهیم نیستیم؟ یک چنین
مدیریتی می باید متوجه کدامین گروه یا گروه های اجتماعی گردد؟
6
برنامه سیاست و مدیریت جدید برای گروه ویژه ای (مانند گروه بیگانگان یا جوانان) در صورتی تاثیر و مفهوم خواهد داشت که
بخش بزرگی از آن گروه به طریقی مناسب از بقیه جامعه متفاوت باشد .بهتر است که گفته شود ٬گروه نیز می باید خواهان آن
مشی و مدیریت باشد ٬هر چند روی آن اتفاق آراء نباشد.
چگونه می توان یک گروه را دیگرگونه دانست؟ تنها با نگاه به مشخصات ’منفعل‘ گروه امکانات رشد و پیشرفت فردی اعضای
گروه محدود می گردد ٬چرا که مرزبندی گروه ٬آنها را در بهم ریختگی گسترده و آزاردهنده ای محدود می کند .دیگر روزگار
نگرشی که در آن تنها نشانه های منفعل مانند جنسیت ٬سن و سال و پس زمینه های تباری و قومی در نظر گرفته می شد ٬گذشته
است و دید ما پژوهشگران نیز از گروه های اجتماعی آنچنان یکسونگرانه نمی باشد .آن روش مانند رانندگی در میان دریایی از
سختی ها و گرفتاری های اجتماعی بود بی آنکه هیچ وسیله ای برای جهت یابی داشته باشی مگر یک آینه ( مانند آینه عقب
ماشین) که تنها پشت سر را نشان می دهد.
برای نمونه می توان جوانان را در نظر گرفت ٬در اینجا سن یک معیار منفعل می باشد .جوانان دنبال دست یابی به موقعیت می
باشند .آنها کاوشگرند و می خواهند از همه چیز سر دربیاورند ٬دنبال بدست آوردن اعتماد و ایقان هستند ٬آسایش و راحتی می
خواهند ٬اغلب ترکیبی از همه آنها را می خواهند .هرگاه به یکی از آنها خوب بنگرید ٬خواهید دید عوامل خاصی در مورد او به
لحاظ شخصیتی ٬تعلیم و تربیت ٬میزان تحصیالت ٬عالیق و عوامل پیرامونی ٬برجسته تر و چشمگیر تر است تا آنهای دیگر .این
جوان را با آن جوان نمی شود یکی دانست .هرگاه از جوانی بپرسید چه چیزی او را سرگرم می دارد ٬می بینید این برایش بیشتر
اهمیت دارد تا اینکه به پرسید سن و سالش چیست -معیاری که گروه با آن توصیف می شود.
ما نمی خواهیم بگوییم که سن و سال به هیچ دردی نمی خورد .یک نوجوان پانزده ساله که از سوپرمارکت می خواهد نوشابه
الکلی بخرد ٬هنگامی که پای صندوق می رود تا پول آنرا پرداخت کند ٬می فهمد که سن و سال در جاهایی آستانه ای دارد ( به
بچه های پایین تر از ۱۸سال الکل نمی فروشند -م ٬).یا یک جوان ۱۹ساله را که کمی جوانتر به نظر می آید ٬به سینما یا
دیسکوتیکی که برای جوانان زیر ۱۸سال است ٬راه نمی دهند .همچنین در روابط و مناسبات میان دو تن ٬سن و سال را نمی
توان نادیده گرفت :یک جوان هیجده ساله همین جوری با یکی که چهار سال دارد دمخور نمی شود.
اگر کسانی را که از جاهای دیگر دنیا به اروپا می آیند ٬بر پایه ’پس زمینه تباری‘ آنان تعریف کنیم ٬چنین روندی را در اینجا نیز
خواهیم دید .برای نمونه کسانی که از مراکش به کشورهای اروپایی آمده اند ٬نمی خواهند با آنان مانند یک گله رفتار کنند و همه
آنها را سر و ته یک کرباس ببینند .این هنگامی برای شان دردناکتر می شود که آنان را همراه با قومیت های دیگر در گروه
بیگانگان و تازه واردها جای دهند .هرگاه ریشه و تبار اعضای گروه را تنها چهارچوب مرجع و معتبر ٬بدانیم ٬مانند آنست که
جلو امکانات و زمینه های رشد و پیشرفت فردی آنان سنگ بیاندازیم.
ایده های ما درباره هرچیزی ٬می تواند هر دم دگرگونی پذیرد .آنها زودگذرند .دانستن اینکه یک آدم در چه مرحله ای از
زندگیست -نوجوانی که دل به دریا می زند و خطر می کند یا پدر و مادر جوانی که دنبال گوشه امنی هستند -الگوی ثابتی از
رفتارهایی را بدست می دهد روی آنها حساب کرد .آن ارزش های ما ٬پس از پایان سال های شکل گیری مان ٬که تا ۲۵سالگی
طول می کشد ٬کمتر دستخوش دگرگونی می گردد ٬پایه های مطمئنی برای پیش بینی رفتارهای آتی پدید میاورد .اگر بگونه ای
شکل گرفته باشید که یک ایده آلیست حساس نسبت به جامعه می باشید و می خواهید برای رسیدن به جهانی بهتر کمک کنید ٬می
توان گفت ٬در روزگار سالخوردگی آدمی مادی نخواهید شد که تنها بخودش می اندیشد .هرچند گهگاه آن نیز پیش میاید ٬اما آن
پیشامد یک استثنا می باشد.
دستیابی به این بینش که ارزش ها در افت و خیز های اجتماعی سهم بزرگی دارد ٬موجب گشته است پژوهندگان کوشش کنند
ارزش هایی را که گروه ها از آنها استقبال می کنند ٬با نازک بینی و موشکافی بیشتر بنگرند .بچه هایی که بزرگ می شوند ٬به
نظر می رسد تا دوازده سالگی ارزش های پدر و مادر یا تربیت کنندگان شان را می پذیرند؛ پس از آن تا ۲۵سالگی ٬عوامل
مختلفی روی آنان تاثیر میگذارد و امکان دارد در جهتی خالف آنچه که تربیت کنندگان می خواهند ٬بروند .برخی تاثیرات مهم و
.شکل دهنده در زندگی آنان آموزش -که امروزه بیشتر از طریق اینترنت صورت می گیرد ٬-دوستان و همسرگزینی می باشد
7
بسیاری از مردم به ارزش هائی که پایبندی دارند ٬خود را سرافراز می دارند ٬آن ارزش ها بدانان هویت خویشتن را می دهد ٬از
آنروست که خود را با آنها راحت احساس می کنند .در پژوهش هایی که برپایه شاخص های اجتماعی می شود ٬آن نشانه ها را
در شمار نمی آورند .ما از سال ۱۹۹۷آنها را در شیوه پژوهش خویش ٬که در آن الگوهای ارزشی و تجربیات ارزشی جایگاه
بلندی دارد ٬آنها را نادیده نمی گیریم .در این روش به فرد میدان داده می شود ٬در گفت و شنود هایی که با وی می گردد ٬داستان
زندگی خود را آنچنان که خود می خواهد ٬بگوید و پرسش هایی را که از وی می شود روشن سازد .در آن گفتگوها اینگونه
ارزش ها خود بخود بمیان میاید .مصاحبه شونده ای که در یک چنین گفتگویی ٬می گوید خانواده آدم بهترین دوست آدم می باشد٬
در واقع می گوید خودش چه نوع آدمی است .هنگامی که اعضای خانواده شما بهترین دوستان شما باشند ٬شما با آنها بیشتر تماس
دارید تا با کسانی که فامیل تان نیستند -اعضای خانواده همواره بیشتر مانند ما هستند و بیشتر در برابر ما خویشتنداری نشان می
دهند تا بیگانگان .خانواده به طور سنتی کنار هم می ماند و جای دوری نمی رود .امروزه از شمار آن خانواده ها کاسته شده
است ٬اما هنوز هستند :در میان مصاحبه شدگانی که می گفتند” ٬خانواده آدم بهترین دوستان شان هستند“ ٬تا جایی که ما بررسی
کردیم ٬تعداد کمی از نظر جغرافیایی یا اجتماعی دور می شدند.
بینش هایی که بر پایه مشاهدات و مصاحبه های عمیق تحصیل شده است ٬نشان می دهد چه چیزهائی مردم را به جنبش و حرکت
درمیاورد و علت انجام دادن یا ندادن کارهای آنان چیست .از آنرو کسانی که می گویند” ٬درسته ٬بهترین دوست آدم خانواده اش
است“ ٬گفته آنان ارزش پیش بینی بیشتری دارد تا اینکه گفته شود” ٬آن زن ۵۵ساله بود و تحصیالت پائینی داشت“.
8
.بحرانی که اکنون در آن گرفتار آمده ایم ٬پیامد منطقی به تباهی کشیده شدن فرهنگ است
برای آنکه سر دربیاوریم چه چیزی آدم ها را به تک و پو وامیدارد ٬دوازده سال پیش ما بر ان شدیم هرساله پژوهشی در سطح
ملی و بر پایه مصاحبه با نمایندگان گروه های گوناگون بکنیم .از آن هنگام تاکنون با ۲۲۰۰۰تن گفت و شنود داشته ایم که هر
کدام از آنها یک و نیم تا دو ساعت طول کشیده است و همه را روی کاغذ نوشته ایم .از بررسی اندیشه و شیوه اندیشیدن آنها
دریافته ایم خیلی چیز ها همانی می ماند که بود ٬اما آنچه میان ما و دیگران می گذرد ٬به آنچه می اندیشیم و در چگونگی برخورد
مان با شهروندان ٬دگرگونی هایی پدید میاید .همچنین از نظر ”موقع“ تغییر نیز نظمی دیده می شود .دستیابی به این دید و بینش که
دگرگونی های اجتماعی پیرو الگوهایی انجام می پذیرد و می شود آنها را برپایه حرکات نوسانی درک کرد ٬مشوقی شد برای
بچنگ آوردن آن .ما با چیزهایی که می فروشیم ٬پیوسته از شهروندان چیزهای بیشتری می خواهیم ٬از آنرو تولید کنندگان می
باید از فرایند دگرگونی هایی که خریداران آنان می پذیرند ٬دید و بینش داشته باشند .این در مورد آن دسته از سازمانهای خدمات
رسانی مانند مدارس ٬خدمات دوا و درمان و نهاد های ورزشی ٬که به دولت وابسته هستند نیز صادق می باشد .هیچ سازمانی
نمی تواند بدون آگاهی از رویدادهای هر روزه و آگاهی بلند مدت از دگرگونی های اجتماعی و بخش بخش شدن گروه های مورد
نظر پایدار بماند.
الگوهای دگرگونی اجتماعی از انباشت دگرگونی های ارزش های زندگی یکایک شهروندان پدید میاید .پس نخست می باید طرح
و تصویری از آنها را فراهم کنیم .همچنانکه پیشتر گفتیم ٬آن ارزش ها پس از ۲۵سالگی پایدارتر می گردد ٬ما هم همان پایداری
را از دارندگان آن ارزش های چشم داریم و با گذشت هر سال می خواهیم ببینیم چه چیز هایی دیگر گون گشته است -که آنهم
زیاد نمی باشد .هرگاه دگرگونی های کوچک چند سالی پشت سر هم در همان راستا پیش رفت ٬می توان گفت چیزی دارد روی
می دهد و درست نیست آنرا نادیده انگاریم.
در زیر هشت گروه از هشت ’پیرامون زیستی‘ آورده می شود که در آنها آدم ها بیش و کم به همان ارزش ها پای بندی دارند .در
هر شهری ما بر اساس پرسشنامه های ارزشی ٬در سطحی گسترده سنجش هایی کردیم و پیرو نمره های بدست آمده از آزمون
های ذهنیت ٬میتوان گفت چه کسی به کدام پیرامون زیستی متعلق می باشد .پیداست که هر کسی نشانه های گروه های گوناگون را
در خود دارد .تنها تنی چند از شرکت کنندگان می توانند کامال به این یا آن پیرامون تعلق داشته باشند ٬مانند کسانی که رگ و
پوست شان سنتی یا جهان شهری هستند و از پیرامون های دیگر نشانی در آنها نیست .هر کسی خصوصیاتی دارد ٬اما پاره ای
خصوصیات در آنها جنبه غالب را دارد .همان جنبه غالب تعیین می کند چه کسی در چه پیرامونی جای داده شود .بخشی از هر
آزمون شمارش نزولی پیرامون هایی بود که فرد برای جای گرفتن در آن ٬بیشترین امتیاز را داشت.
افراد هرکدام از پیرامون های زیستی ٬ارزش های پایه ای زندگی هر روزه را ٬در رابطه با خانواده ٬کار ٬مناسبات ٬جامعه و
وقت آزاد ٬به اشتراک دارند .این ارزش ها روی رفتارهای آنان تاثیر می گذارد ٬برای نمونه در این که آنان کدام رسانه خبری را
در زمینه قانون گذاری و حفظ آن ارجح می شمارند.
9
شهروندی سنتی
یک گروه دو میلیونی که به اخالقیات و وظیفه شناسی پای بندی دارند ٬بخشی از هلندی هائی که موهای شان سفید شده است٬
دور از شهر های بزرگ خانه و زندگی دارند ٬دلبستگی شان به امکانات مالی و مادی و سنت می باشد و بیمناک از دگرگونی
های ( اجتماعی) هستند .در اینکه از دید آنان چه چیزی ”خوب“ است و چه چیزی ”بد“ باورهای شان نقش بزرگی دارد .ارزش
های کانونی آنان ٬احترام گذاشتن ٬با جماعت همرنگ شدن ٬وظیفه شناسی ٬انظباط ٬جانب حق را گرفتن و امنیت (مالی) می
باشد .در زندگی خانوادگی شان وظایف زن و مرد طبق سنت تقسیم می شود ٬شادی و همدلی خانوادگی جایگاه بلندی دارد .در
چشم آنان آدمی می باید منظم و پایبند اصول باشد ٬کارها و رفتار هایش را بشود پیش بینی کرد .چند تا از گفته های آنان را نمونه
وار می آوریم” :سختکوشی برای آدم خوب است “.یا ”وقتی می توانی از چیزی لذت ببری که برای آن زحمت کشیده باشی“ ٬
”صرفه جویی تقوا بشمار میاید “.و ”ول خرجی زیان آور است “.هنگام خرید کاالئی ٬اعتماد و کیفیت ثابت شدهٔ مارک های
تولیدی اهمیت زیادی برای آنان دارد :چون اطمینان می دهد .همبستگی با آدم های ضعیف در جامعه را مهم می شمارند؛ برای
همین ٬شمار زیادی از آنان بدون چشمداشتی ٬برای کمک به کسانی که وضع خوبی در جامعه ندارند ٬در سازمان های کمک
رسانی کار می کنند .از اینکه جامعه بخواهد از امکاناتی که به شهروندان ضعیف داده شده است ٬کم کند ٬نگران می شوند و در
برابر آن بیکار نمی نشینند .در کارهای اجتماعی مشارکت زیاد دارند ٬اما با دگراندیشان زود جوش نمی خورند.
شهروندی نوین
یک گروه ۲/۸میلیونی که هم به سنت پای بندی دارند و هم به ارزش های نو .این خریداران ارزش های نو و سنت ٬می کوشند
آن دو را درهم آمیزند .تکاپوی شان برای بدست آوردن چنان تعادلی در آن درهم امیختگی است که هماهنگی و آرامشی میان آنچه
که دلخواه است با آنچه که از سر ناچاریست ٬پدید آید و آنها بتوانند از هر دو آنها کامیاب شوند .برای بخشی از آنان ارزش های
کانونی الگوی ارزش های سنتی را دنبال می کند :پیش بینی پذیری و خوشبختی خانواده .اینان از یکسر بی حساب و کتاب پول
خرج نمی کنند و بدنبال امنیت مالی هستند ٬از آن سر هم دنبال چیز های لوکس ٬آسایش و خوشگذرانی هستند .آنان نیاندیشیده
دست بکاری نمی زنند :می خواهند نخست دیگران کاری را آغاز کنند ٬پس از آنکه خیال شان راحت شد خطری تهدید نمی کند٬
خودشان هم بمیدان میایند .کاری هایی را که همسایه ٬دوست و آشناها می کنند ٬در روی گزینش های آنان تاثیر بزرگی دارد .در
اینگونه زن و شوهر ها اغلب مرد ها کار می کنند و زن ها حداکثر یک کار نیمه وقت دارند .برای اینان ارزش هایی مانند نظم و
اعتماد سنگینی بیشتر دارد تا مسئولیت و شکوفا سازی استعداد های خویشتن .وقت آزاد صرف سر زدن به فروشگاه ها ٬گشت و
گذار و ورزش می شود .برای فعالیت های فرهنگی دلبستگی چندانی نشان داده نمی شود .رفت و آمدهای خانوادگی و شرکت در
فعالیت های خانوادگی در باالی فهرست کارهای شان جای دارد .جمع دوستان گروه بزرگی نمی باشد ٬اما دوستی های خوبی باهم
دارند.
شهروندان مدرن احساس می کنند جامعه آنان را فراموش کرده است و با آنان خوب نیست ٬برای همین از باره اجتماعی و سیاسی
به درون خود پناه می برند .اما این گروه ٬با توجه به امکان مالی اش ٬برای دولت مردان و تولید کنندگان مهم می باشد .می توان
شهروندان نوین را ’میانگین هلندی‘ ها در شمار آورد .اما بد نیست یادآور شویم که با خواندن این بخش خواهید دید ٬دنبال هلندی
میانگین گشتن یا از آن سخن گفتن هوده ای ندارد .چرا که آن فردیت و چیزهای استثنایی ما را نادیده می گیرد.
10
دسته ای ۱ /۳میلیونی که نسبتا جوان هستند ٬گاه خود را از جامعه کنار می کشند و گاه دل به دریا میزنند و بمیان گود میایند.
اینان کوشش دارند یک زندگی شاد ٬بی غم و در آسایش داشته باشند .آنچه اینان بیشتر در پی اش هستند ٬یک شیوه زندگی بدون
اجبار ٬بدون تشریفات ٬بدون آداب و رسوم است .آنان خواست های زیادی از خود ندارند و دنبال دنگ وفنگ نمی روند ٬در پی
نام و نشان ٬یا مال و منال نیستند .ثروت ٬زندگی لوکس ٬پر زرق و برق خوبست ٬اما دستیافتنی نیست .دسته خوشگذاران ها از
صور اجتماعی جایگزین بد شان نمی آید .خیلی هایشان طالب یک زندگی خانوادگی و بچه هستند .آنرا یک روش زندگی شاد می
بینند .در میان این دسته شمار جوانان چشمگیرتر است .آنان پس از تحصیالت متوسطه و گاه پائین دیگر رغبتی برای دیدن دوره
هائی برای شغل هایی که انتخاب کرده اند ٬نشان نمی دهند .کار برای شان مهم نیست ٬تا از سر کار مرخص می شوند ٬آنرا
فراموش می کنند .دنبال کالس های شبانه یا دوره های آموزش تکمیلی نمی روند .این آموزه کالوینیستی که اگر برای چیزی
زحمت کشیده باشی حق داری از آن لذت ببری ٬در میان آنها خریداری ندارد .چه پول را از دسترنج خود بدست بیاورند ٬چه از
جائی رسیده باشد ٬هنوز بدست شان نرسیده خرج اش می کنند .اکثر شان به پس انداز کردن فکر نمی کنند .آنچه زندگی را برای
آنها جالب و خوشایند می کند ٬خرید کردن است ٬آنهم خرید آخرین مدل ها .بی آنکه فکر آینده را بکنند ٬خرید های شان قسطی یا
با وام است .بیشتر عمر شان را جلو تلویزیون می گذرانند .خانه های شان پر است از بازی های کامپیوتری و ویدیوئی .از
دلخوشی های شان یکی ورزش های رزمی و یکی هم رفتن به سنتر پارک هاست .می گویند ٬اینجور جا ها را باید رفت و دید -
اغلب هم دستجمعی به آنجاها می روند و خیلی هم خوش می گذرانند ٬اما به شرکت در فعالیت های سیاسی-اجتماعی شوقی نشان
نمی دهند .برخورد این آدمها با جامعه و سیاست چنان استکه گوئی از آنها سرخورده گشته اند .ناخرسندی های اجتماعی شان٬
انتخاب های سیاسی را تعیین می کند ٬معموال هم سایستمدارانی را انتخاب می کنند که کم و بیش چهره های فرهیخته ای هستند و
پیام روشنی دارند .بیشتر شان اصال رای نمی دهند.
اینان نخبگان لیبرال-محافظه کاری هستند که به یک میلیون تن می رسند .مشخصه آنها خوشبینی اقتصادی می باشد ٬اکثرا
میانسال می باشند ٬در میان آنها شمار مردان اندکی بیشتر از شمار زنهاست و پیشرفت های تکنولوژیک را مهم می شمارند .به
انجمن های اجتماعی و فرهنگی دلبستگی نشان نمی دهند .افراد این گروه سلسله مراتب ٬انضباط ٬احترام ٬اشکال مناسب و
صحیح نشست و برخاست و زندگی خانوادگی سنتی را مهم می دانند .از اینها گذشته ٬آنان بلندپروازی هایی دارند ٬در پی موفقیت
می روند .آموز ٔه اخالقی کالوینیستی ” -سختکوشی برای آدمی خوبست“ -در میان این دسته جایگاه بلندی دارد .از آنرو دوست
دارند کارهای آکادمیک ٬با مسئولیت های زیاد و سخت را بگران گیرند ٬مانند مدیرکلی یا سرپرستی کل یک سازمان.
در دید این ها زیاد مصرف کردن جائی ندارد و راهی برای معنی دادن به زندگی در شمار آورده نمی شود .در اینجا اشکال
نشست و برخاست برای مشخص کردن جایگاه افراد و تمایز منزلت ٬اهمیت پیدا می کند .محافظه کاران نو زیاد خرده گیری می
کنند و به مسائل اجتماعی رغبت فراوان نشان می دهند .شمار چشمگیری از افراد این گروه در کارهای خیریه مخصوصا در
پست های مدیریتی سازمان های خیریه ٬بدون دریافت پولی کار می کنند .وقت آزاد بیشتر صرف خانواده ٬فامیل ٬خواندن کتاب٬
هنر و فرهنگ می شود .باغبانی را دوست دارند .محافظه کار نو غالبا ازدواج کرده است و در گوشه دنجی زندگی آرامی دارد.
جشن های عروسی طبق مراسمی قبال دقیق روی کاغذ نوشته شده است ٬شرکت کنندگان در مراسم مو به مو می دانند کدام
مراسم ٬چگونه اجرا خواهد شد و وظیفه آنها چیست.
11
به چشم اینان ظاهر آدمی ٬مانند رخت گران پوشیدن و مارک های معروف را به تن داشتن ٬نشان می دهد که به کجاها رسیده ای.
ثروت و امکانات شخصی و رفتار مصرفی به نمایش گذاشته می شود ٬خوشگذرانی های باشکوه و ریخت و پاش های افراطی با
آب و تاب فراوان نقل می شود .از هزینه کردن پول روی پوشاک و مسافرت های گران مضایقه نمی شود .خانواده سنتی ٬نمونه
یک خانواده آرمانی بشمار میاید ٬اما در میان آنها از پیوندهای خانوادگی محکم و ریشه دار نشانی نمی بینی .خانواده از دید این
ها می تواند برای پیشرفت های شخصی دست و پا گیر شود .به طور کلی صعود کنندگان به باال ٬آدمهای فرد گرا می باشند .در
اینگونه خانواده ها ٬پدر و مادر ها ٬می توانند جدا از هم تصمیم های خود را بگیرند و هر کدام جمع جداگانه دوستان خود را
دارند.
پر مشغله دارند .اوقات فراغت را با کار های متفرقه در بیرون خانه ٬با رفتن به کافه و
راه افتادگان به باال یک زندگی شتابزده و ُ
کاباره ٬سینما و تیاتر می گذرانند .از سرگرمی های شان رفتن به خرید از این مغازه به آن مغازه ٬گشتن در سوپرمارکت ها ٬قول
و قرار گذاشتن با جمع دوستان می باشد .دست بردار نبودن آنان از سرسختی برای رسیدن به موقعیت های اجتماعی ٬هر از
گاهی باعث دلسردی شان می شود :در کل از تائیدی که جامعه از کَنگی آنان برای رسیدن به باالها می کند ٬خوش شان نمی آید.
بچشم آنان هر کسی می باید خرج زندگی خود را با دسترنج خود درآورد .از اینرو معتقد هستند مسئوالن در دادن حقوق بیکاری٬
یا هر حقوق دیگر ( مانند حقوق سالمندان ٬افرادی که از نظر ذهنی یا جسمی معلول هستند - ... ٬م ).می باید خوشتن داری نشان
دهند.
جهان شهروندان آدم های چند بعدی می باشند و استعداد های گوناگون دارند ٬به فرهنگ و هنر دلبستگی نشان می دهند ٬برای
تزئین خانه و زندگی شان ٬کتاب ٬موسیقی ٬مسافرت ٬غذا خوردن در رستوران ٬می شود گفت پول زیاد خرج می کنند .یک جهان
شهر می خواهد در باره پیشینه و متن امور بیشتر بداند ٬برخورد آنان با دیگران ٬با گشاده روئی ٬رو راستی ٬به ویژه در رتق و
فتق امور روزانه می باشد ٬اما پای شان را از دایره آداب و رسوم نشست و برخاست فراتر نمی گذارند .دلبستگی شدید آنها به
امور اجتماعی را می توان از روی آمادگی آنان برای کارکردن بدون دریافت پولی و همچنین در کمک های مالی شان به سازمان
های خیریه دید .جهان شهر ها کمتر جلو تلویزیون می نشینند ٬برای دیدن فیلم هایی که کیفیت خوب دارد ٬میروند سینما .از رفتن
به موزه ها ٬کنسرت ٬اپرا ٬نمایش ٬دیدن گروه های رقص و شرکت در فعالیت های هنری مانند نوازندگی ٬نقاشی کشیدن نیز
غافل نمی شوند .به ورزش کردن هم اهمیت می دهند.
12
جهان شهر ها شبکه گسترده ای از دوستی ها دارند .خانواده های آنان بیشتر به گروهی از افراد جدا از هم می ماند ٬هر کسی
فعالیت و برنامه خودش را دارد .با اشکال جایگزین خانواده مشکلی ندارند ٬بیشتر شان غالبا زندگی را به صورت مجردی
میگذرانند ٬دوست دارند در شهر های بزرگ و در جاهای خوبی از شهر خانه و زندگی داشته باشند.
پسا ماتریالیست ها به سادگی از کیفیت های ثابت شده دل نمی کَنند؛ هر جا کم بیاورند از ارزش هایی چون هشیار و گوش بزنگ
بودن ٬اصالت و همبستگی داشتن دم می زنند .از جامعه ماتریالیست و مصرفی رویگردانند .دوست دارند زندگی آرام ٬بدون حیف
و میل ٬بدون آزگاری سود و آلوده کردن پیرامون داشته باشند .برای رسیدن به آن خواست ٬آمادگی از خود گذشتگی یا پرداختن
تاوان نیز دارند .بیشتر در پی یافتن کار در سازمان ها و نهاد های درمانی هستند .به دنبال زندگی لوکس و پر آسایش یا مارک
.های معروف نمی روند .از خوردن گوشت نیز پرهیز می کنند
پسا ماتریالیست ها در زمینه های سیاسی فعال می باشند ٬کارهای خیریه زیاد می کنند ٬به سازمان های خیریه ای که برای
طبیعت ٬پیرامون زیستی ٬مشکالت جهان سوم ٬اقلیت ها و حقوق بشر کار می کنند ٬کمک های مالی می رسانند .وقت آزاد شان
بیشتر صرف کارهای فرهنگی و هنری می گردد ٬اما به کارهای خانه داری ٬باغبانی ٬پخت و پز ٬بچه داری ... ٬نیز می
پردازند .کمتر جلو تلویزیون می نشینند ٬به برنامه های خاصی از تلویزیون نگاه می کنند ٬بجای آن می روند جایی که طبیعت
زیبا دارد ٬یا یکی از پارک های شهر .خیلی های شان دوست دارند وقت آزادی را که دارند بشیوه های نوی مانند یوگا و تمرین
های آرامش بخش بگذرانند .اگر چه ورزش در میان اینان دوستداران زیادی ندارد ٬اما راهپیمایی در طبیعت و مسافرت با
دوچرخه ( تعطیالت در گروه های هفت هشت نفری با دوچرخه از هلند تا پایین اسپانیا می روند -م ).محبوبیت دارد .بیشتر شان
یا تنها زندگی می کنند یا از همسران شان جدا شده اند .معموال در مناطق شهری ساکن هستند و خانه های شان را از روی نماد ها
و نشانه های آشکاری که دارد ٬بسادگی می شود شناسایی کرد.
درد بزرگ آنها مال و منال یا مقام و منصب نیست :رفاه و آسایش خوبست ٬اما نه به بهای خیلی چیز ها .داشتن کار مهم است٬
اما مقدس نیست .از دید این ها فعالیت هائی با حال و هوای وقت آزاد نیز می تواند خرسندی بیاورد .آنان دوست دارند هر از
چندی به کار دیگری بپردازند ٬این را به کار ثابت برتر می دانند و می گویند با تجربه ای که از این راه بدست میاید می توان
کارهای مشاوره ای کرد .خوشباشان پسانوین به فرهنگ و هنر دلبستگی نشان می دهند و از آن ها خوش شان می آید .زندگی در
بیرون از خانه ٬رفتن به رستوران ٬کافه ٬سینما ٬جاهای دیدنی و ورزش کردن در میان آنها رواج دارد .تا وقت آزاد گیر میاورند٬
می زنند بیرون ٬به گشت و گذار می روند ٬خوشگذرانی می کنند ٬بیشتر دوست دارند موسیقی گوش کنند تا جلو تلویزیون بنشینند.
خوشباشان پسانوینگرایی خودشان را مهم می دانند و زود درگیر دشواری ها و مسئولیت های زندگی زناشویی نمی شوند .برای
زن و شوهر ها داشتن جمع دوستان خود اهمیت دارد .زن و شوهر ها در برابر اشکال جایگزین باهم زندگی کردن دیدی باز و
پذیرا دارند .اغلب در شهر های بزرگ و تنها زندگی می کنند ٬بچه ندارند .شماری از آنان پیش پدر و مادر شان می مانند.
14
این شیوه های شهروند را تیم پژوهش ما در همکاری با چندین سازمان دولتی بدست آورده است که دارای ذهنیت /پیرامون های
:زیستی زیرین می باشند
مسئولیت پذیر ها :محافظه کاران نو ٬جهان شهر ها و پسا مادی گرایان
گروه ما توانسته است برای اداره عملی امور روزانه نیز الگوهائی بیابد .برای جوانان زیر هیجده سال ذهنیت جوان و برای
بیگانگان ( ساکن هلند -م ).الگوی ذهنیت تباری رشد داده شده است .بدینسان می توان دید در میان جوانان ”جستجو ٬یافتن و
فراچنگ آوردن“ ” ٬مقام و منزلت اجتماعی“ یا ” سرسختی و پایداری“ جایگاه بلندی دارد :در میان هلندی های نوین ( خارجی
هایی که تازه شهروند هلند شده اند -م” ٬).مذهب“” ٬ناموس و شرف خانوادگی“” ٬جایگاه اجتماعی“ و ”ترفیع شغلی“ مهم می
باشد .این معیار ها در گزینش رفتار ها نقش بزرگتری دارد تا سن یا ریشه های قومی و تباری .پس بهتر است این ها را به
عنوان معیار خود برگزینیم .برای گذاشتن ارتباط موثر با گروه های بزرگی از مردم ٬این بینش ها را نمی توان نادیده گرفت.
چون سیاست های تولیدی و اداره امور کشور برای مدت نسبتا طوالنی در نظر گرفته می شود ٬از آنرو داشتن دید و بینش روی
شکل گیری سنی بخش هایی از مردم و شکل گیری نسل های ناشی از گروه های ارزشی ٬بسیار سودمند می باشد.
برای اینکه بتوان پیرو اصول و مدیریت ویژه ای کار کرد ٬گروه ما نیز چند الگوی تقسیم بندی تهیه کرده است که در هرکدام از
آنها موضوع مشخصی می باید به عنوان جایگاه کانونی برای اساس و نقطه آغاز یک رفتار قرار گیرد ٬مانند تجربه زندگی٬
مصرف الکل یا مدیریت کسب و کار .یک چنین الگوی تقسیم بندی می تواند روشن سازد ٬گروه مورد نظر چگونه شکل گرفته
است ٬در زیر ظاهر آن ٬چه می گذرد و با کدامین ابزار ها و از چه راهی می توان با این گونه گروه ها از در گفتگو درآمد.
هرگاه اندازه گیری ها و برآوردها همواره بر همان منوال صورت گیرد ٬برنامه ریزان و اداره کنندگان ابزاری بدست میاوند تا به
وسیله آن بتوانند پرتوی به آینده افکنند و با نگاهی به آینه پشت ٬همچنان به رانندگی ادامه دهند تا این مرحله نیز به گذشته به
پیوندد.
15
این روزها شهروندان از رهبران سیاسی خواست های گزاف دارند ٬رهبرانی هم که آن نشانه ها را دریافت می کنند ٬در
جستجوی راه هائی برمیایند تا بتوانند آن خواست ها را برآورده کنند .به سبب جهانی شدن ( هر آن به هر گوشه ای از جهان
دسترسی داشتن) ٬رسانه ای شدن ( پخش شدن خبر ٬در سراسر جهان ٬در چند ثانیه) و دمکراتیزه شده ( دستیابی همه به این حق
که حرف شان را بزنند) همه می توانند بیدرنگ آرزوها و گزینش های شان را بکنند .از سویی نیز دیگر به اقتدار رهبران اعتماد
چندانی نیست؛ آنان می باید در برابر شیوه اداره کردن خود ٬سخنان و رفتارهای خصوصی خود ٬پاسخگو باشند.
در عین حال رهبران می باید خویشتن را به یافتن و پرداختن برنامه ای برای اداره امور در آینده سرگرم دارند ٬اما بخش بزرگی
از نیرو و توان آنها در پاسخگوئی به آنچه در گذشته کرده اند ٬فرسوده می شود و از میان می رود .این نیز با ضرورت آینده
نگری ناسازگار می باشد.
پیرو پژوهش های ذهنیت گروه ما ٬نسل های نو ارزش ها و راستا -گیری نسل پیشین را ندارند .برای روشن شدن گفته باال ٬در
زیر نمایی از نسل هایی را می آوریم که جمعیت کنونی از آنها تشکیل شده است .این نما برپایه پژوهش های جامعه شناس نسلی٬
هنک بیکر می باشد .ما به نوشته او تنها نسل جوانتر ٬نسل بدون مرز را افزوده ایم.
16
تاریخ اخیر هلند رد پای خود را روی مردم مردم این سرزمین برجای نهاده است .بحران سال های
سی ( سده گذشته -م ٬).جنگ جهانی دوم ٬انقالب فرهنگی سال های شصت ٬رشد فرد گرایی ٬سر
برآوردن تلویزیون و اینترنت ٬در شکل گیری نسل نسل هایی که یکی پس از دیگری می آمد ٬بی
تاثیر نبوده است .برای اینکه بدانیم بکدامین سوی می رویم ٬می باید بدانیم از کدامین سوی می آئیم.
نسل جوان زندگی خود را همواره روی آن چیزی بر می افرازد که از پیش بوده است.
گروهی از آدم های هم سن و سال زود بچشم می آید و این تنها به سبب یکسان بودن سن و سال آن ها نمی باشد .آنهائی که از
یک نسل می باشند ٬صفات مشترکی دارند که بر تفاوت های فردی شان غالب می باشد .برخی از این مشخصات گروهی را آنان
تا پایان زندگی با خود می کشند .این شرایط اجتماعی است که تا حدود زیادی تعین می کند کودکان و جوانان چگونه بزرگ شوند
و در آینده به کدامین ارزش ها پای بندی داشته باشند .شما نه تنها بازه ده آموزش و پرورشی هستید که دریافت کرده اید ٬بلکه
بازده دوره و زمانه ای هستید که در آن بالیده اید .پیداست که پرورش دهندگان و آموزش دهندگان شما نیز چنین بوده اند .بدین
سان نسلی از آدمهائی پدید میاید که بیش و کم در یک دوره زمانی زاده شده اند و با هم روی آدمهای دیگر و کل جامعه تاثیر می
گذارند.
بحران سال های سی سده پیش تاثیر عمیقی بر جای گذاشت .بسیاری از آنهایی که در این دوره چشم به جهان گشودند ٬نتوانستند
احساس بی اعتمادی و کمبود ناشی از بحران را از خود بزدایند .این گروه که امروزه بسیار پیر گشته است ٬از ناآرامی ها و
آشفتگی های اجتماعی بیزار می باشد .در چشم اینان نباید روی اقتدار و اعتبار کلیسا و دولت ٬همچنین آموزگار ٬دکتر یا مدیر
شک کرد .این نسل ٬جنگ جهانی دوم را از چشم یک آدم بزرگسال و جوان دیده و آزموده است .دین و ایمان برای بسیاری از
اینان در فراز و نشیب زندگی تکیه گاهی بشمار میاید.
می شود گفت همه زنان این نسل با این آموزه بزرگ شده اند که می باید به شوهران شان خدمت کنند و بزرگترین وظیفه زندگی
شان تعلیم و تربیت بچه هاست .مردها با پای پیاده یا با دوچرخه می رفتند سر کار و عصر ها بر می گشتند خانه تا شام گرمی
بخورند .آموزش اینان حرف شنوی ٬سختکوشی و رضایت به آنچه بود که دست شان می رسید .اگر در یک خانواده بینوا به دنیا
می آمدی ٬نمی توانستی خود را از آن باالتر بکشی .نسل پیش از جنگ کم کم می میرد و دیگر نقش چندانی در جامعه ندارد.
17
در آن روز ها با کار کردن و سختکوشی می شد از نردبان اجتماعی باالتر رفت .قانون لغو صالحیت ظرفیت ( نداشتن ظرفیت
در مورد زنان -م ۱۹۵۶ ).برای زنان شوهر دار گام بزرگی شد تا وابستگی شان به شوهران شان کمتر گردد .پس بسیاری از
آنان به بازار کار راه یافتند و کوشیدند برای خود درآمدی داشته باشند.
کارخانه های فوالد و ماشین سازی ٬اکنون بجای جنگ افزار جارو برقی ٬یخچال و ماشین رخت شویی می ساختند .غذا های
آماده و فوری ٬فراورده هایی که برای آسایش ساخته می شد ٬کار خانه داری را برای زنها آسان کرد .ماشین سواری کم کم خود
را بجایگاه نماد منزلت اجتماعی رساند و آخر هفته هایی که هوا خوب بود ٬گردشگران همه با ماشین به گشت و گذار می
پرداختند .مردم در کنار جاده ها بساط خود را پهن می کردند ٬دراز می کشیدند ٬توپ بازی می کردند ٬می خوردند و می
نوشیدند .یک چیز نو دیگری در این میان سر برآوردخه بود و آن تلویزیون بود :روزی دو سه ساعت تنها از یک فرستنده برنامه
و خبر پخش می شد ٬بدون آگهی ها .در آن روز ها تلویزیون سیاه و سفید بود.
امریکا بزرگترین سر مشق بود :خانواده های شاد ٬رخت و پوشاک رنگی و خانه ای پر از وسایل و دستگاه های رفاهی .پیشرفت
مادی بیش از اندازه بود ٬به شرطی که جلو دهانت را می گرفتی و سخت کار می کردی ٬البته این کار آن روز ها عادی بود .این
نسل در برابر اقتدار و حاکمیت ساکت و سر براه بود ٬گوئی پیشرفت های بنیادین و دگرگونی های انقالبی زبانش را بند آورده
بود .نسل خاموش و صرفه جو که از رونق پس از بازسازی بهره مند شده بود ٬اکنون به سن بازنشستگی رسیده است و دوران
پیری خود را در آسایش می گذراند.
با سر برآوردن شکوفا سازی استعداد های خویشتن ٬آغاز سرکشی شهروندان ٬مواد روانگردان و اخالقیات سکس آزاد ٬شیوه
زندگی یکسره دیگرگونه ای پدید میامد .باالخره در سال ۱۹۶۸بمب ترکید .ناخرسندی مه گونه ای را که در میان جوانان پرسه
می زد ٬اعتراض دانشجویان امریکا به جنگ ویتنام ٬در سراسر اروپای باختری به جنبش درآورد .گویی آرمان های امکان پذیر
سوسیالیسم برای خیلی ها تضمین بهتری به ”آزادی برای همه“ می داد تا اندیشه قدرت امپریالیستی یا لیبرال-ماتریالیستی جهان
آزاد .نسل معترض در زندگی خرده گیرتر و خودپسندتر بود تا پدران خود .آنان خواست های بیتشری داشتند ٬به ویژه برای
مشارکت در امور .از این پس جامعه شناسی یک رشته درسی می شود .آدم ها می توانند از آموزش خوب بهره مند شوند و به
دنبال آرمانهای خود بروند ٬در را بر روی دیگران به بندند و آگاهانه از کمک به جامعه سرمایه داری خودداری کنند .همه حق
دارند یک درآمد پایه ای داشته باشند .تبهکاران به مراتب بیشتر از گذشته ٬به مثابه قربانی اجتماعی دیده می شوند می باید تشویق
می گشتند تا به زندگی خویش محتوای مثبت دهند.
18
در میان این دگرگونی های پر افت و خیز بخش بزرگی از نسل معترض خویشتن داری می کند ٬خود را از اعتراضات پس می
کشد و از کشیده شدن به میانه این آشفته بازار فریبکارانه دوری می جوید .در آن روزها ٬بیگانگان کسانی بودند که ده کیلومتر
آنسو تر زندگی می کردند .جماعت خویشتن دار و بچه بیار روی تصویری که از نسل معترض هست ٬کمتر تاثیر داشت تا
جماعت آزادیخواه و معترض .هنر برجسته اعضای این نسل کاربرد الگوی درگیری و پس از آن جلوس بر مسند رهبری بود که
نتیجه آن ترکیب ارزش های چپ و مادی گرایان (ماتریالیستی) و پدید آمدن ملقمه و آمیزه نوی بود.
در سال ها ی شصت نطفه ’پسا ماده گرایی یا پُست ماتریالیسم‘ نیز بسته شد :باور داشتن به همبستگی ٬آزادی زنان و کاربرد
پایدار’ ٬برگشت به طبیعت‘ و تالش آگاهانه برای جامعه ای بهتر.
نسل معترض که جنبش اجتماعی آنرا براه انداخت ٬نسلی که تا دیری بر علوم ٬فرهنگ و سیاست فرمانراوایی داشت ٬اکنون یا
تازه بازنشست شده است یا در آستانه بازنشستگی ایستاده است.
اکنون اعضای نسل از دست رفته بر مشاغل باالئی نشسته اند ٬در شرکت ها ٬سیاست و سازمان های غیر دولتی موقعیت های
باالئی دارند .پیش از آنکه نسل از دست رفته خود را به آن جایگاه برساند ٬با بیکاری گسترده جوانان و با پایان دوره آزادی
جنسی ٬تالش برای آلوده نشدن به بیماری ایدز ٬دست و پنجه نرم کرد .از چشم این ها مواد مخدر و دوا ها را می باید در رابطه
با اعتیاد یا برده آن شدن دید .در این نسل قیمت خانه ها به اوج جدیدی رسید .این ها از یکسو غم بمب را می خوردند و از سوی
دیگر در آرزوی روزهای خوش بسر می بردند.
در این نسل گوناگونی بچشم می خورد و از سوگیری های سنتی ٬که دامنگیر بخشی از نسل زاد و ولد می باشد ٬دورند .اینان
علیرغم فشار روی زنان ٬علیرغم آزادی یی که داشتند و علیرغم بیکاری جوانان ٬در برابر نسل نیرومند معترض ٬هیچ حرکت
اعتراضی نکردند .بیشتر وقت خود را روی آموزش و کارهای نیک ( بدون دریافت پول) گذاشتند .اما با اشکال نو زندگی
مشترک تجربیاتی بدست آوردند -دیگر با ازداوج کردن از خانه پدری نمی رفتند ٬نخست برای مدتی باهم زندگی می کردند .با
پیدایش این نسل ٬هلند بیشتر از سنت دور گشت و سوگیری های نوی پدید آمد که پایه های نسل بعدی را فراهم آورد .فرهنگ
جوانان که همراه با نسل معترض نمایان گشت ٬با بت های نوین و ام .تی .وی .خود را بنمایش در آمد.
کیفیت زندگی اهمیت پیدا کرد .برای آن زمان الزم بود که با کار نیمه وقت ٬درآمد زن و شوهر یا درآمد کامل شوهر و نیمه وقت
زن فراهم گشت .استاندارد زندگی بهتر گردید ٬یوپی ها ( نسلی که در میان سال ها ۱۹۷۰- ۱۹۶۰زاده شد و در اصل فرزندان
نسل زاد و ولد بودند .اکثر آنان تحصیالت عالیه دارند ٬اما از دید مردم آدم های بی عاطفه ٬ضد مادی گرایی ٬بدبین و غیر
مسئول هستند -م ).سر برآوردند و بخش آفرینشگر جامعه هلند را از یک جامعه کارگری به یک جامعه خدماتی دگرگون ساختند.
بیشتر اعضای این نسل جای خود را در میانگین خانواده ها یافته اند .آنها آدم هایی هستند که گلیم شان را می توانند از آب بیرون
بکشند ٬آدم های کاری هستند ٬می توانند همه چیز را خوب سبک و سنگین کنند و حرف مفت نمی زنند .پس از گذشت رویداد ها
می توان گفت ٬چیزی را از دست نداده اند ٬بلکه عکس آن درست است :نسل از دست رفته جایگاه و موقعیت خود را ٬خود
طراحی کرد و اینک شاهد گسترش یافتن آفرینشگر آن هستیم.
19
با پیشرفت اینترنت و پیدا شدن بلیط های هواپیمائی ارزان ٬همه جهان در دسترس قرار گرفت .از آنرو این نسل خوشبین است؛
همیشه می توان جایی یافت که بهت خوش بگذرد .اینان در روزگار تلویزیون های بازرگانی بزرگ شدند ٬از این رو از مارک و
برند یا رسانه ها آگاهی خوبی دارند .برای نسل عمل گرا اقتصاد تجربی و نوگرایی برونی مهم می باشد ٬تنوع قومی و نژادی در
میان این نسل بزرگتر از نسل پیشین می باشد .این ها انگیزه و بلندپروازی دارند ٬به رقابت انس گرفته اند .برای بسیاری شان
امید به دریافت پاداش ٬نا خرسندی های یک شغل پر درد سر را تحمل پذیر می سازد.
در این نسل به بچه ها یاد داده می شود ٬حق شان را بستانند ٬اما در نبود مشوق و انظباط امکان آن هست که به بی ارادگی و
انفعال کشیده شوند .از اینرو آنان را ”نسل سیب زمینی“ نیز می نامند .پیشرفت تکنولوژی شبکه ها را گسترش می دهد و
امکانات در این نسل افزایش می یابد .هم در زندگی روزانه ٬هم جلو تلویزیون یک جا بند نمی شوند و از این جا به آنجا می پرند.
در عین حال این نسل گرایش دارد گزینش های خود ٬از آن میان گزینش های بنیادینی چون مادر شدن را پشت گوش اندازد.
قاپیدن شغل در میان این دسته امری عادی می باشد .همواره شمار بزرگی از آنان از همراه شدن با توده ها خودداری می کنند و
از آنرو باز یکدست می گردند .برداشت های متناقض زیادی در میان اینان هست ٬مانند بهتر است آدم کارش سخت باشد اما
آزادیش بیشتر باشد؛ ’بگذار نخست سازمان ها و دیگران خودشان را با من تطبیق دهند ٬پس از آن نگاه می کنم ببینم تا کجا با آنها
همکاری می کنم‘.
نسل عمل گرا رشد خود را کرده است ٬اما همچنان گزینش های خود را به عقب می اندازد .این نسل ذهنیت دیگری دارد ٬ذهنیتی
.که بیشتر به سوی آزمون و تجربه ٬خمش دارد
ما در میان رود خروشانی از خبر هائی که از چهار گوشه جهان می رسد ٬بسر می بریم که اخبار تازه مانند امواج همدیگر را
زیر می گیرند .دیگر زندگی بدون کامپیوتر ٬گوشی همراه و اینترنت قابل تصور نیست .روز به روز کودکان و جوانان کم سن و
سال تر در اینترنت فعال می گردند ٬از طریق اس .ام .اس .یا ام .اس .ان .با هم ارتباط بر قرارا می کنند ٬در یوتیوب فیلم تماشا
می کنند ٬خود را در هایوز ٬فیس بوک و غیره بنمایش می گذارند .نسل پا به سن نیز به روش خود با آنها همراه می شود .بیخود
نیست که نسل جوان را ’نسل هزاره ها‘ می نامند :به سبب آنکه انتظارمیرفت پس از گذار به سده ۲۱یک گسست زمانی پیش
.خواهد آمد
از هنگام پایان یافتن جنگ جهانی دوم ٬جوانان در پی دستیابی به جایگاهی برتر در جامعه هستند .به سبب استقالل و جایگاه آنان
در بازار خرید و فروش ٬از باره بازرگانی عالقه و توجه زیادی جلب می کنند .فروشندگان و بازاریاب ها نیز در فرهنگ جوانان
تعمق می کنند و انواع اتیکت ها را بر آن می زنند:
20
۱.نسل صندلی پشتی ( پدر و مادرهای شان آنها را به مدرسه ٬ورزش ٬کالس های موسیقی ٬هنر ... ٬می برند و میاورند .همه
چیز برای شان آماده می شود)؛
۲.نسل بریدن و چسباندن ( همه چیز اندیشیده و نوشته شده است .با بریدن و چسباندن آن نوشته ها می توان خود را آفرینشگر جا
زد).؛
۳.نسل رسانه ها ( با رسانه های نوین و گروه هایی چون هایوز ٬مای اسپیس و فیس بوک دیجیتال راحت تر و موثر تر ارتباط
برقرار می کنند تا رو در رو)؛
۴.نسل اینشتین ( جوانان امروزی با هوشتر ٬نیرومندتر و بیشتر اجتماعی است ٬برای نخستین بار جامعه نسلی را می بیند که
یکسره مثبت است)؛
۵.نسل ایگرگ ( دنباله نسل ایکس ٬که با ناز و نوازش و در میان پنبه بزرگ شده ٬اعتماد به خویشتن دارد و در میان پیشرفت
های بزرگ تکنولوژیک سر برآورده است)؛
بگمان ما هیچکدام از اتیکت های یاد شده سرشت کانونی نسل جوان کنونی را بازتاب نمی کند .از آنرو شایسته است از جان و
روان و انگیزه های آنان شناخت و برداشت ژرفی بدست آوریم.
21
درد نسل جوان شکل و شمایل ظاهری ٬جفتک پرانی و شلنگ اندازی ٬پول ٬مقام و منصب ٬مصرف
و جمع دوستان اوست .او زیاد غم تندرستی خود و جامعه را ندارد .اَشکال همزیستی ٬آگاهی از محیط
زیست و داشتن یک دید انتقادی ٬دیگر مانند ده سال پیش خریداری ندارد ٬اما بازار سلسله مراتب
رونق گرفته است .فرد گرایی و خوشباشی گسترش می یابد ٬گروهی که احساس مسئولیت بیشتر
داشت کم کم آب می رود .خوشباشی ُمد روز است.
بزرگترین تبهکار آنست که از استعداد ها وتوانائی های خویش به سود خود و جامعه بهره نگیرید.
جوانان کنونی
تمنی پنهان برای هویت و ساختار
نسل جوان صفات مشخصی دارد .آنان روی خریدهای خانواده تاثیر بزرگی می گذارند .دوست دارند در یک آن هم از کامپیوتر٬
هم از تلویزیون و هم از تلفن موبایل استفاده کنند .از آنان دیگر چه می دانید؟ پاسخ آنست که ما از آنان چندان چیزی نمی دانیم٬
که پاسخ خوبی هم نیست .بسیاری از پژوهش ها تنها به ظاهر آنان محدود می گردد ٬به ژرفا راه نمی یابد و تنها به گستره های
کوچکی از رفتار آنان می پردازد ٬مانند استفاده از رسانه های نوین و اینکه پول شان را چگونه خرج می کنند .بسیاری از
پژوهش ها به ارزش های آنها و جهانی که در آن بسر می برند ٬نمی پردازد .این هم جای تاسف دارد ٬چون اگر روی چیزهائی
کند و کاو شود که آنان را به تکاپو وامیدارد ٬مسائل مهمی از زندگی آنان آشکار می گردد.
در چهارچوب بررسی روی ذهنیت جوانان ٬در دوازده سال گذشته به قدری از پاسخ دهندگان به پرسشنامه ها ٬سوال هائی کرده
ایم که جا به جائی های زمانی و گروه های سنی را می شود دید .بدین سان می توانیم خیلی مشخص رشد نسل جوان را نظاره
کنیم .از آن گذشته ٬تیم ما در سال ۲۰۰۵روی گروه های سنی هشت تا هیجده سال و خود هیجده سال ٬از طریق مصاحبه های
عمقی و پرسشنامه ٬پژوهش کرده است .مصاحبه های عمقی اغلب توی خانه و در اتاق های خود آنان صورت می گرفت .در
اینجا ما با اجازه پدر و مادر ها از محل زندگی مصاحبه شدگان عکس و فیلم تهیه کردیم و آنان را گذاشتیم هر طور خواستند به
سوال های ما پاسخ دهند .پاسخ ها و گفته های آنان در باره انگیزه ها و ارزش های شان ٬مانند ”من دنبال سرگرمی های هیجان
آور و پر ماجرا هستم“ یا ”هر روز کاری برای پیرامون زیستی می کنم - “.را بعد ها با گروه بزرگی از جوانان در میان گذاشتیم
.و از باره کَمی آزمودیم
هدف مهم پژوهش ذهنیت ٬نزدیک شدن به زندگی روزانه وعملی مصاحبه شدگان و انگیزه های ژرف آنها بود .برای این منظور
از تقسیمات ارزشی استفاده شد .به باور ما ٬میتوان از طریق تحلیل و مقایسه گروه های خاصی ٬مانند نسل ها یا آدم هایی با رفتار
.مشخص یا موضع گیری خاص ٬روی نیروهای محرکه گروه ها و روند رشد آنها در گذر زمان ٬دید و بینش پیدا کرد
22
واقعیت گریزی
اگر خوب بنگریم ٬می بینیم نسل جوان واقعیت گریز است.
دوست دارم در خیال خود به جهانی غیر از آن جهانی که در آن بسرم می برم ٬پناه ببرم.
شمار پاسخ های مثبت نسل بدون مرز به گفته های باال در قیاس با پاسخ های نسل قدیمی همواره باال بود .به نظر می رسد
جوانان با واقعیات هر روزه نمی توانند کنار بیایند و می خواهند از آن فرار کنند :دمی از دلتنگی های مدرسه و خانه دور شوند٬
از وظیفه ٬مسئولیت ٬فشار و محدودیت زمانی برهند ٬در رویاهای دلدادگی دور و دراز فرو روند.
جوانان نسل نوین در مقایسه با نسل پیشین ٬کمتر خانه پدری را جای امن و آسایش می بینند ٬آنرا کمتر کانون مهر و محبت می
یابند و دوست دارند بروند جای دیگری پیش همگنان خود باشند.
پشت گریز از واقعیات معموال جهانی از آزمون های ناپیدا پنهان گشته است .از واشکافی احساس هایی که جوانان در زندگی هر
روزه تجربه می کنند ٬روشن می شود که نسل بی مرز مشخصات احساسی خود را دارد .شمار بزرگی از آنان همواره خود را
شاد احساس می کنند .این شادی و خوشحالی را در میان جوانان بیشتر می شود دید تا نسل قدیمی .این نیز خبر خوشی است ٬چرا
که شادی و سرمتی با جوانی سازگاری دارد .در میان نسل بدون مرز احساس هایی چون آرزومندی ٬هیجان و برانگیختیگی٬
همچنین دلخوری نیز بیشتر دیده می شود تا در میان نسل پیر تر .اقلیت چشمگیری از جوانان احساس هایی مانند دلتنگی و
خستگی ٬غم و انده ٬رشک و خشم را تجربه می کنند .این چنین احساساتی را در میان جوانان بیشتر می شود دید تا در میان پیر
تر ها .به احتمال زیاد آنها به سبب انباشت هورمون ها ٬چالش های مدرسه ٬رشد ٬ساختن و کنار آمدن با همگنان و جستجو برای
یافتن راه خود می باشد.
احساس های دیگری نیز هستند که بیشتر در میان جوانان می شود دید تا نسل قدیمی ٬که آدمی را به اندیشیدن وامیدارد .اقلیتی از
جوانان ( که شمار شان بزرگتر است از شماری که در میان پیرتر ها این احساس ها را دارند) رنجش ٬خشم ٬کینه ٬دودلی و شرم
را نیز تجربه می کند .پرسش اینجاست که آنان چگونه یاد می گیرند با احساس های خود ٬بادیگران ٬با شرایطی که روبرو می
شوند و با آزموده های خود کنار بیایند و بسازند .کدام نمونه ها را سر مشق خود قرار می دهند و می خواهند مانند آنان شوند؟
احساس های یاد شده می تواند نشانگر روابط بهم خورده با دیگران باشد .بسیاری از کودکان نسل نو از خانواده هایی میایند که در
آن ها پدر و مادرها از هم جدا شده اند و آن کودکان تنش ها و بدبختی های آن فرایند را آزموده و از سر گذرانده اند .اذیت و آزار
بچه های دیگر در مدرسه ٬خشونت رو به افزایش در کوی و برزن ٬جای پای خود را پشت سر می گذارد .در این میان آنچه
چشمگیر است ٬خوشبینی کمتر نسل جوان -پیرو بررسی ها -در مقایسه با نسل پیر می باشد .آن چنان که گفته می شود ٬آیا
براستی روزگار به کام نسل جوان است؟ می گویند جوانان امروزی پخته تر و بزرگسال تر از سن خود به نظر میایند ٬اما چنین
نیست که می نماید .اگر نسل جوان را ٬با گذاشت روزها ٬بیشتر از پیش بزرگسال و با خود برابر ببینیم ٬به کجراهه می رویم و با
دشواری روبرو می شویم .می باید احساس ها و شیوه برخورد با دیگران را یاد گرفت .شاید بتوان روی رفتارهای دیوانه وار یا
آسیب های رفتاری برچسب تشخیص زد یا با قرص و مقررات ( که روز بروز سکه رایج بازار می شود) به جنگ آنها رفت ٬اما
هنگامی که گروه های چشمگیری از نسل نو احساس های منفی دارند و کمتر خوشبین هستند ٬تا پیرتر ها ٬آنگاه پرسش های
بسیاری در باره تربیت آنها ٬شکل گیری و روح زمانه ای که آنها در آن پرورش می یابند ٬برای آدمی پیش میاید .فف
23
خوش بودن
از اینکه بتوانم تجربه ای را همراه با دسته بزرگی از آدمها بدست آورم ٬شور و شادی بمن دست می
دهد.
نسل عمل گرا از نسل بدون مرز کمتر واقعیت گریز است :آنان در میانه واقعیت ایستاده اند و سرگرم سازماندهی گذران زندگی
خویش می باشند .آنها در دوره های شتابان زندگی فرصت سر خاراندن پیدا نمی کنند و می گویند ٬برای کارهائی که می خواهند
بکنند ٬وقت کم میاورند .این نسل برآن شده است نسبت به ده سال پیش ٬بیشتر روی وقت برنامه ریزی کند .اینان آماده اند برای
بدست آوردن وقت بیشتر ٬کمی از درآمد شان را از دست بدهند ٬چون روزهای شان پُر است (از کارهائی که می باید بکنند -
م .).نسل عمل گرا با چیزی دست بگریبان است که از آن با فشار وقت کم یاد می شود .در برابر نسل بدون مرز به خوش بودن و
داشتن سرگرمی روی میاورد.
بسیاری از جونان نسل نو کمتر به آینده خویش می اندیشند؛ چه رشته درسی را می خواهند دنبال کنند و در آینده چه جایگاهی
برای خود داشته باشند .کامرانی و کام خواهی در جوانی خویش ٬کشش بیشتری دارد .لذت بردن و کامرانی برای پیر ترها نیز
مهم است ٬اما نه به اندازه جوانان .نسل جوان دلبستگی بسیار به برنامه های سرگرم کننده ٬سهیم شدن تجربیات و احساس های
خود در جمع و گستر ٔه بزرگتر را بیشتر از نسل پیر دارد .رسانه های گروهی و جهان سرگرمی ها ( مانند رویدادهای ورزشی٬
جشن های بزرگ ٬کنسرت های موسیقی و غیره -م ).در این خصوص امکانات زیادی را عرضه می کند.
جوانان از طریق دنیای مجازی و شبکه های اینترنتی تماس ها و ارتباطات بیشتری دارند تا نسل پیر ٬در آن زمینه ها آنان به
خودشان می اندیشند .نسل جدید کمتر از نسل قدیم به ارزش ها و هنجارهای سنتی پای بندی دارد .آنان آگاهی از تاریخ سرزمین
پدری ٬سنن سده ها و تاریخ فرهنگ را بیهده می یابند ٬به آداب و اصول معاشرت کاری ندارند ٬حتی در مقایسه با کسانیکه ده
سال پیش هم سن آنان بودند ٬کمتر به آداب و اصول معاشرت اهمیت میدهند .برای چه جوانان این چنین شده اند؟ ایا گناه آن به
گردن خودشان است؟ آیا گناه آن بگردن تعلیم و تربیت کنندگان آن هاست؟ یا بگردن فرهنگ آزادی است که در آن نشو و نما می
یابند؟
اینکه نسل جوان به سنت اهیمت نمی دهد ٬مال امروز و دیروز نیست ٬همیشه چنین بوده است ٬تنها چیزی که تازه است ٬نشاندن
آنها در جایگاه طرف صحبت های برابر با خودمان است .اگر در گذشته کم و بیش پیوسته به آنان گوشزد می شد چکار می باید
بکنند یا نمی باید بکنند ٬چگونه پیش دیگران یا در جلو مردم رفتار کنند ٬این روزها از آنان می پرسند ٬از چه چیز هایی خوش
شان میاید .در هر حال فعال از آموزش قوانین معاشرت اثری نمی بینی! نسل پیشین را با قوانین اساسی ٬برای نمونه با اصول و
موازین روابط مودبانه ٬بزرگ می کردند .اکنون آن قوانین رنگ و رو باخته است.
احساس های ناخشودی سر برآورده در مدرسه می تواند با غیبت کردن بسیار یا عوض کردن تکراری رشته های تحصیلی خود
را بروز دهد .پیداست که اگر کارتان را مالل آور یافتید ٬دنبال کار دیگری می گردید ! اگر کار دیگری بود .البته اینگونه کارها
را برای مدتی می شود دنبال کرد ٬بی آنکه کسی جلو ات را بگیرد؛ از یکسر هم شمار کسانیکه ترک تحصیل می کنند یا رفتار
شان مانند پریدن از این شاخه به آن شاخه است ٬رو به تزاید می باشد .اینها بازتاب کننده گرایش به خوشباشی ٬سر خوردگی و گم
کردن سوراخ دعا می باشد .شایسته است به این موضوع توجه بیشتری کرد ٬چون پیامدهای آن می تواند ماندگار و فراگیر گردد.
نه تنها برای خود جوانان که به سبب گستردگی این الگوهای رفتاری روی پیشرفت های اقتصادی و اجتماعی نیز تاثیر آنرا می
توان دید.
24
حتی در میان نسل پیشین نیز کمتر کسی را می توان یافت که بدون کامپیوتری بتواند زندگی کند .اما این نیز هست که نسل های
گوناگون از کامپیوتر استفاده های گوناگون می برند :نسل پیر با دودلی و خویشتن داری از کامپیوتر استفاده می کند ٬نسل بدون
مرز بیشتر از سایت های اینتر اکتیو ( استفاده کنندگان از کامپیوتر نیز نقشی در روی اطالعات آن دارند) ٬پرو اکتیو (
پیشگیرانه) و پیوسته دارند .امروزه دست یابی به اطالعات از طریق اینترنت ٬تلفن های همراه و گروه های اینترنتی آسانتر گشته
است .بدون مانعی و صف انتظاری ٬می توان با آدم ها و موسسات تماس گرفت .بسادگی می شود به آدم ها و سازمان هایی که
نمی شناسیم با ایمیل یا با اس ام اس پیام فرستاد.
برای درست کردن شبکه ای از ارتباطاط در دانشگاه یا در محله خود ٬کافی است که به خجالت و بی اعتمادی خود فائق آئیم ٬آنهم
انرژی می خواهد .در جامعه فرد گرای ما بسیاری کسان از خود نمی پرسند” ٬من کی هستم؟“ و ”جایم کجاست؟“ با این همه
جوانان در این زمینه خیلی خوب هستند .آنان می گویند ٬پیوسته آدم های تازه ای را به جمع دوستان خود راه می دهند .اکنون
مدرسه ٬زندگی بیرونی و اینترنت در زمینه یاد شده امکانات بیشتری ارائه می کند ٬بویژه که اگر در کار کشف و شناخت جهان
باشی ٬کمتر بترسی ٬کمتر تابو داشته باشی و کارها را برای خود سخت نگیری.
با این احوال ٬هنوز هلندی ها تا حدودی جدا و دور از هم زندگی می کنند .جلو آن زندگی با همی که روزگاری با خانواده ٬با
خویش و آشنا و با اهل محل داشتیم و از ویژگی های برجسته جامعه ما بود ٬گرفته می شود .این یکی از دالیلی است به آنکه چرا
جوانان برای خود محیطی سوا می سازند :توی مدارس ٬ورزشگاه ها ٬شبکه دوستان خود ٬یا هنگام وقت کشی در گوشه ای از
خیابان ٬مراکز و میدان های خرید ٬جاهای خوش گذرانی ٬همچنین در گروه های اینترنتی مانند هایوز و فیس بوک ٬یا با رفتن به
گردهمائ های بزرگ همگنان خود مانند کنسرت های پاپ و جشن های بزرگ رقص و پایکوبی .البته برای آن کارها ٬می باید
هم مهارت های اجتماعی الزم را داشته باشی و هم دل و جرأت .در غیر این صورت از دوست و آشناها دور می افتی و چاره را
در پناه بردن به پشت کامپیوتر و تنهائی می بینی .کوتاه سخن آنکه با گوشه چشمی به روح زمانه و پیشرفت های تکنیکی ٬جای
شگفتی نیست که جوانان در روبراه کردن شبکه های تماس و دوستی ٬موفقیت های بیشتری بدست می آورند.
در حالی که ’دسترسی ‘ به روابط ٬در شبکه ها و تماسهای آزاد از یک سر بیشتر و ’آسانتر‘ می شود ٬از آنسر هم روند دیگری -
اندکی همستیز و کنجاوی انگیز برای کسانی که بینش بازتری دارند -سر برمیاورد ٬که از دید ها پنهان نمی ماند.
در اینجا به ویژه در نسل های بدون مرز و عمل گرا ٬گرامی داشت و ارزشمند شمردن رو به افزایشی را نسبت به آنچه رابطه
قدرت سنتی و نقش سنتی زن و مرد می نامند ٬شاهد هستیم .آنجه بیشتر به چشم می آید ٬به روابط درون خانواده ٬جامعه و
همکاران در سر کار مربوط می شود ٬نه به صور و اشکال دوستی ها با هم اندیشان و همگنان در شبکه هایی که با هم هستند .به
نظر می رسد ٬نسل جوان ٬بیشتر از نسل پیر ٬خواهان روشنتر شدن نقش های زن و مرد می باشد و می پذیرد که ضرورتی
ندارد هر رابطه ای افقی یا ناسازگار باشد و زن و شوهر ها در آن روابط بهم دیگر تو ٬تو ٬تو بکنند.
آن روند آزاد سازی و برابری نقش زنان و مردان که نسل معترض با جان و دل برای آن مبارزه کرده بود ٬گویی اکنون برای
همه جوانان مقدس بشمار نمی آید؛ نزدیک به یک سوم نسل بدون مرز و یک چهارم نسل عمل گرا در آرزوی بازگشت به
الگوهای نقش سنتی زنان و مردان می باشند .اکثریت آنرا نمی خواهند ٬اما شمار طرف -داران بازگشت به نقش سنتی زن و
شوهر ها ٬در میان نسل عمل گرا رو به خیزش است .این نسل وجود سلسله مراتب را در جامعه ارزشمند می داند و شمار آنان
اکنون به ٪۴۰می رسد .بروشنی می توان دید که اینان در جستجوی یک لنگرگاه ٬یک بینش فراگیر و یک ساختار می باشند.
شیوه اندیشیدن بیش و کم توأم با خویشتن داری نسل جوان به نظر می رسد ٬به سبب سازگاری اندک آنان با این ایده باشد’ ٬برای
من خیلی عادی است که مردها خصلت های زنانه به نمایش بگذارند ‘.برای آنان قبول اینکه عده ای از مردم نمی خواهند بچه دار
شوند نیز سخت می باشد .نسل جدید همچنین کمتر از نسل قدیم ’ازدواج را سنگ زیرین بنای زندگی جمعی‘ می بیند .البته آن
برای جوانان امروزی یک دستور العمل کهنه می باشد .هنوز نزدیک به دو سوم جوانان نسل بدون مرز ٬مهم ترین چیز در
زندگی را این می داند که برای خود خانواده ای داشته باشند .در صد این ها در نسل جوان پائین تر از درصد آنان در نسل قدیمی
می باشد ٬البته آن به سن هم ربط دارد .پژوهش ها در کانادا نیز نتایج مشابه را نشان می دهد .در آنجا نیز بررسی ها حکایت از
رشد ایده های مربوط به نقش سنتی زن و مرد ٬کاهش تقسم برابر کارها در خانه دارد.
25
در مناطق مرزی ٬بسیاری از بچه های هلندی ترجیح می دهند به مدارس بلژیک بروند .چون در آنجا انضباط بیشتر و سختگیری
بیشتر هست .آنان و پدر و مادران شان گمان می کنند ٬در مدارس بلژیک بیشتر یاد می گیرند .طبق یک بررسی به عمل آمده٬
دانش آموزان به آموزگاران سختگیر ارزش بیشتر قائل می شوند ٬چون آنها مسائل را برای کودکان و جوانان خوب روشن می
سازند” :آن وضوح و روشنی به همه آزادی های گنگ می ارزد“.
هنگامی که از این بچه ها پرسیده می شود به چه چیز آن سختگیری و انضباط آنهمه ارزش قائل هستند ٬روشن می شود که بحث
تنها بر سر صورت ظاهر نیست ٬بلکه بر سر برداشت نوی استکه ما آنرا ’پس انداز شده‘ می نامیم .آموگار سختگیر که مطالب
را خوب توضیح می دهد ٬نه تنها مطالب درسی را خوب توضیح می دهد که به واسطه آن ٬ساختار و هویتی را عرضه می کنند.
برای همین ٬آن می تواند به جغرافیا ٬آداب معاشرت ٬زندگی گیاهان و غیره ربط پیدا کند .تحکیم و تقویت هویت از سوی آموزش
و پرورش دهندگان اهمیت بسیار دارد و بچه هایی که در فرایند رشد خود به دنبال جهت یابی و هویت هستند ٬آنرا با آغوش باز
می پذیرند.
یادگیری ها یا آن پس انداز شده ها را می توان از طریق سیستم آزادتر یادگیری بر اساس توانائی ها نیز بدست آورد ٬اما الزمه
آن این است که دانش آموز بتواند روی پای خود بایستد و کارهایش را خودش بکند ٬همچنین عالقه و انگیزه داشته باشد.
گردآوری بیدرنگ آگاهی ها بکمک ماشین جستجوگر گوگول چندان کمکی به یادگیری نمی کند .بسیاری از آن چیزها را هم که
یاد می گیریم ٬اطالعات آماری می باشد .برای اینکه بتوانید در یک کل مفهوم و معنی دار به آن اطالعات جای دهید ٬می باید از
فرایند دیگری در مغز خود کمک بگیرید .اگر متن درسی را خوب به فهمید ٬به آگاهی پویائی دست می یابید که می توانید آنرا در
اوقات و شرایط دیگر نیز بکار بندید .در اینجا یک پیشرفت رو به رشد را می توان دید :نخست آگاهی های آماری بدست می
آوریم ٬سپس آنچه را که در یادمان پس انداز کرده ایم به صورت آگاهی ها و دانسته های پویا در میاوریم و بر بنیاد آن پیش می
رویم.
جوانان بدنبال هویت هستند ٬می خواهند از ارزش چیزها سر دربیاورند و ارزش آنها را بدانند .هر کدام از آنها این کار را بروش
خود می کنند .بدون راهنمای بزرگسالی که سختگیری هم می تواند بکند ٬آن کار با ُکندی و دشواری روبرو می گردد .در هلند به
سبب نوسازی آموزش ٬شماری از این اصول دور رریخته شده است ٬اما امروزه می بینیم نسل جوان خود در پی آنهاست .به نظر
می رسد به نوع جدیدی از سختگیری و از آن رو به سلسله مراتب نوی نیاز هست.
26
ظاهر
ارزشی را که به ظاهر داده می شود ٬می توان از روی دلبستگی جوانان امروزی که به نوگرائی نشان می دهند نیز فهمید.
دلبستگی جوانان به نوسازی و نوگرائی همیشه بوده است و تنها به این دوره و زمانه مربوط نمی شود ٬اما خواست جوانان
امروزی روی آوردن به چیز های نو و تازه است -جور دیگر بودن به خاطر جور دیگر بودن .گوئی روزگار جستجو برای
دگرگونی های بنیادین بر پایه اصلی نوین یا ارزشی نوین سپری شده است .جوانان امروز چنان دگرگونی هائی را در تغییر تیپ٬
رفتار و قیافه جستجو می کنند ٬نه در تغییر ارزش ها .انگیزه ها و فشارهائی که برای نوگرائی هست ٬در میان الیه ای از توهم٬
هیجان و احساس ها پیچیده شده است.
همه هیجانات ٬شور و دلبستگی های گذرا و دگرگون سازی ریخت و قیافه ٬جهانی فریبنده و خیال انگیز در برابر جوانان می
گشاید ٬که می تواند آنان را سرگردان و گمگشته کند .در آن جهان رویائی جائی برای هشیاری ٬بخود آمدن و دنبال واقعیت گشتن
نیست .برداشت هایی مانند ٬میانه روی و شکیبایی از خردمندیست ٬در این میان رنگ و رو می بازد .تحلیل ها گواه آنستکه
.جوانان امروزی ارزش های یاد شده را در میان ٔه بمباران های تجربی ٬رسانه ها و احساس ها دور می ریزد
جوانان سده ها دنبال الگوهای نمونه و ایده آل بوده اند ٬اما جوانان امروزی را نمی شود وادار کرد یا به خورد شان داد پدر و
مادر خویش را یک الگوی نمونه ببینند -پدر و مادری که در روزگار بده و بستان های خانوادگی به چشم پوشی از اقتدار و
مسئولیت تام داشتن ٬در تربیت فرزندان تن در می دهند ٬برای آنست که می خواهند همه چیز به خوبی و خوشی برگزار شود.
آنها می خواهند خود را همیشه جوان -با فرهنگ جوانی بشناسانند .الگوهای نمونه برای جوانان این دوره و زمانه هنر پیشه های
فیلم ها ٬خوانندگان َرپ ٬یا چهره های محبوب دیگری هستند که در تلویزیون ها می درخشند -مانند پریس هیلتون ولخرج ٬یا
قهرمانان ورزشی و دی جی هائی که روی صحنه کنسرت ها نمایان می شوند .اما یک چنین شیوه زندگی برای اکثریت عظیمی
دست نایافتنی است .با این همه کم نیستند جوانانی که می گویند” ٬می خواهم پولدار و معروف بشوم“.
آنچه تازه است سر برآوردن بخشی از چهره های معرف از طریق برنامه هائی مانند آیدولز ٬که در تلویزیون برای یافتن خواننده
ها و هنرمندان می گذارند ٬تماشاگران و خواهان بیشتری نیز دارد ٬می باشد .شماری از نسل جوان نیز برای ظهور در تلویزیون
به این امامزاده ها دخیل می بندند .خیلی از پدر و مادر ها نیز به خیل این نوجوانان می پیوندند تا به فرزندان شان کمک کنند خود
شانرا باال بکشند .جوانان امروزی شماری از سر مشق های خود را از میان جمع خود بر میگزینند ٬که با خود آنها از باره
هوشی ٬بیش و کم یکسان می باشند .در این راه-جوئی های ”افقی“ نسل پیر در مقام برنامه سازان و بازاریاب های رسانه هائی
چون ام تی وی که جوانان زیادی بیننده آن می باشند ٬نقش برجسته ای دارد .آنان این الگوهای نقش را در خدمت خود می گیرند
تا از آن راه به جوانان ایده رفاه و اعتماد به خویشتن بدهند .جوانان دوست دارند الگو های رفتار ٬شیوه رخت پوشیدن ٬ریخت
27
بیرونی شان و نیز احساسی که از خود دارند ٬مانند همانی باشد که آن مدل ها دارند .در قیاس با نسل قدیم ٬سطحی نگری و
ریخت و نمود بیرون در میان جوانان جنبه غالب را دارد.
اغلب می گویند همه چیز تند و تند و در فواصل زمانی کمی عوض می شود ٬اما جوانان با این ایده موافق نیستند .آنها می گویند٬
تغییرات از باره ای بکنار از آنچه که تغییر می یابد ٬موجب بهتر شدن می شود و آنان پیشرفت ها و بهتر شدن ها را می گیرند و
به نسل آتی انتقال می دهند .از دید آنها هر تغییری یک چالش بشمار می آید .نسل بدون مرز انعطاف پذیر و همه فن حریف بودن
را از آغاز خوی یاد گرفت ٬آنهائی هم که آنها را یاد نگرفته اند ٬از هم سن و سال های خود یاد میگیرند .شمار بزرگی از نسل
قدیمی منادی زندگی سازمان یافته و منظم می باشند ٬اما نسل جوان در پاسخ آنان می گوید به زندگی یی که آنها از آن دم می
زنند ٬نیازی ندارد.
انگیزش ها و هیجانات
از دید من بهتر است در تلویزیون خشونت کمتر نشان داده شود.
از دید من هر از چند گاهی بکار بردن خشم و خشونت قابل قبول می باشد.
برای بدست آوردن هیجان بعضی وقت ها دست به کارهایی می زنم که خالف مقررات است.
بررسی ها روشن می سازد که در کل به آن بخش از ما که از برون پیداست ٬تا چه اندازه اهمیت داده می شود ٬تا چه اندازه به
ویژه رخت و پوشاک و چگونه دیده شدن مهم می باشد و تا چه میزان آن ٬از طریق مفتون و محسور احساسات تند گشتن و تجربه
تحریکات ٬در درون بازتاب می یابد .جوانان در ’فرهنگ تجربه کردن و آزمودن‘ با عشق و هیجان زنده اند .این را از جمله ٬در
بهره گیری از و بکار بردن سکس در اینترنت ٬تلویزیون و فیلم ها ٬همین طور در بازی های اینترنتی خشن و خونین ٬جستجو
برای یافتن تحریکات ٬بر انگیختگی ها و هیجانات تند و تازه در اوقات فراغت آنها می توان دید .به ویدیو تیک ها سری بزنید٬
نگاهی به فیلم هایی که در آن ها عرضه می شود ٬بیاندازید تا ببینید آنان به مشتریان خود چه قدر سکس ٬خشونت و هیجانات تند
می فروشند .در اینترنت بازی های خشن مانند بازی پُر طرف دار جهان جنگ ٬به ویژه در میان جوانترین نسل ها خواهان
زیادی دارد.
28
جوانان هلند در مقایسه با جوانان کشورهای دیگر ٬باده خواری شان و زیاده روی شان در باده خواری باالست .در میان اقلیتی از
جوانان دارو ها بردگی آور ( اعتیاد آور -م ).نرم و سخت مانند کوکائین ٬ایکس .تی .سی .و جی .اچ .بی( .گاما هیدروکسی
بوتریک اسید ٬که به طور طبیعی و به مقدار کم در بدن تولید می شود .جی .اچ .بی .یک ماده کرخت و بیهوشی آور استکه در
عمل های پزشکی بکار می رود .این روزها برای کسانی که مشکل خواب دارند ٬دکتر ها آنرا تجویز می کنند .از سال ۲۰۱۲
در هلند قوانین افیون شامل آن نیز می شود .در هلند آنرا به صورت نوشابه و گاه به صورت پودر می فروشند .تشخیص آن در
نوشابه های الکلی سخت است برای آنکه پرز های چشایی توسط الکل کرخت می شود .جوانان در شب هایی که به دیسکوتیک
می روند از آن استفاده می کنند ٬در خانه هم برای سکس -م ).طالب زیاد دارد که با الگوهای رفتاری یاد شده در باره جوانان
همخوانی دارد .مصرف مواد رخوت آور و کرخت کننده همچنین نشان از نیاز آنان به واقعیت گریزی دارد :فرار از واقعیات هر
روزه ٬که پیشتر در همین بخش بدان پرداختیم .چنین می نماید که واقعیت ٬برای بسیاری از جوانان ٬چیزی برای دادن و افزودن
بر هویت ٬آرزوها ٬آمال ٬و هیجانات آنان ندارد .مرز میان آنچه می توان کرد و آنچه که ’نمی توان‘ کرد ٬روز به روز ناپدید می
شود ٬هم در زمینه ها بدنی و هم در گستره روحی و روانی .یک چهارم نسل بدون مرز می پذیرد که آدمها هر از گاهی به
خشونت بدنی دست یازند ٬همان مقدار از آنان باور دارد که کاربرد خشونت بشیوه ’پسندیده‘ ٬می تواند هیجان آور باشد .کمتر از
نیمی از آنان خواهان نمایش اندک خشونت در تلویزیون می باشد ٬که کمتر از در صد هم ساالن آنان در ده سال گذشته می باشد.
در میان نسل های عمل گرا و پیر نیز نسبت به همساالن ده سال پیش ٬نمایش خشونت در تلویزیون ٬کمتر تابو بشمار میاید .آنان
می بینند که خودشان هم در مقایسه با گذشته ٬بیشتر دنبال هیجانات هستند .گوئی تابو ها رنگ می بازد .آنچه مهم گشته است٬
احساسات و عواطف می باشد ٬که بدون مقدمه چینی ٬پوست کنده و یکراست همان دم گفته می شود و نمی گذارند کمی از روی
آن بگذرد ٬با های و هوی همه چیز بیرون ریخته می شود :بیشتر از چهار تن از هر ده جوان بدون مرز می گویند کارهائی کرده
اند که مخالف قانون بوده است ٬چون برای شان هیجان داشت .نیمی هم ٬هر چند وقت به یکبار دوست دارند کارهای پر خطر
بکنند .از جمله کارهای پرخطر که چشمگیر می باشد ٬زیاده روی در رفتارهای مبتذل و بی نزاکتی ٬قلدر منشی ٬تاکید فراوان
روی نقش تبعی زنان و همچنین پیروی از اعتیاد شمار بزرگی از ستارگان -که برای جوانان الگو و سرمشق بشمار میایند -به
مواد سستی آور است.
تندی و شدت نیاز به تجربیات احساسی ٬به نرگس گرائی ( خود شیفتگی -م ).جوانان بستگی دارد .یان درکسن ٬استاد روانشناسی
بالینی می گوید ٬پدر و مادرها روز به روز بیشتر بچه های شان را باال باال می برند ٬از سوی دیگر با گذشت روزها پیوند
احساسی و عاطفی بچه ها با همان پدر و مادرها سُست می شود .پیوندی که برای برای رشد شخصیت متعادل به آن نیاز داریم.
آنان را بسیار بزرگتر از آن که هستند می شمارند و هر کاری می کنند به ستایش آن می نشینند ٬از آنرو شکیبایی و تاب پسروی
ها و ناکامی ها را ندارند .درکسن می گوید’ ٬این به رشد خود شیفتگی می انجامد .از این دیدگاه است که خشم و خشونت برخاسته
از گرایش به خود -کانونی می خواهد چیز هایی را که برنمی تابد ٬با زور و خشونت از میان بروبد .در این میان غل و زنجیر
ها می گسلد و شخص می خواهد با زور و ارعاب کاری را صورت دهد ٬غافل از اینکه شکیبائی و تدبیر راه حل کار ساز تر
است تا دست یازدیدن به راه حل های یک حانبه و تصمیم هائی که در جا گرفته می شود و پیامدهای زیانبار دارد .پدر و مادر
این گونه آدم ها به آنان یاد نداده اند که چنین رفتارهائی پیامدهای زیانبار دارد ٬آنها از مهار زدن به فرزندشان ٬در مرحله ای از
زندگی که روی فرزندشان اقتدار داشتند و می باید آن کار را می کردند ٬کوتاهی نموده اند‘.
در پرتو آنچه که گفته شد ٬داشتن جایگاه ستاره ای چون بریتنی اسپیرس را بهتر می توان احساس کرد .در این چهار چوب خود
شیفتگی را در رفتار و طرز اندیشیدن او بروشنی می توان دید .همه چیز به دور بریتنی می گردد و همه ما هم آنها را در رسانه
های گروهی می بینیم ٬بدون کمترین ژانری :چه کسی را او بوسید ٬چگونه آرایش می کند ٬کی موهای بدنش را می زند .اما
آنسوی های و هوی این رسانه ها اعتیاد ها و خماری های اوست.
از یکسر هم جوانان در مقایسه با نسل قدیم ٬از دور و بر خویش زودتر کنده می شوند ٬با متانت و شکیبایی بیگانه اند .در جهان
همه کاره شدن و همه کاره بودن جائی برای دور شدن از خویشتن و اندیشیدن نمی ماند .این گونه دیدگاه ها و موضع گیری ها
همراه با پا گذاشتن به سن سر برمیاورد .جوانان امروزی ٬در مخالفت با آداب ’متین و شق و رق‘ زندگی بزرگتر ها ٬راه خود
را از جوانان دیروزی جدا نمی سازند .اما نسل جوان های دیروزی به اندازه این ها روی جامعه تاثیر گذار نبود .آنها مانند
جوانان امروزی ارج و قرب نداشتند و زیاد بچشم نمی آمدند .می باید پرسید ٬اکنون که بزرگساالن برای نسل بدون مرز ٬الگوئی
بشمار نمی آید ٬بدون مرزها چگونه راه خویشتن را خواهند یافت؟ نسل معترض که ایده آل های انتقال داده شده نسل پیشین را
نمایندگی و سخن گوئی می کرد ٬اکنون در آستانه پیری است و الگوئی بشمار نمی آید .به نظر میرسد نیاز شدیدی به الگو و سر
مشق هست ٬اما در این گیر و دار ٬این بازار است که پیوسته و درنگ ناپذیر می کوشد به آن نیاز ها پاسخ دهد.
29
تاثیر بلند مدت سطحی شدن اندیشه های روشن اندیشان ٬یا بی ارزش شمردن روشنفکری چه خواهد بود؟ جوانان در میان
انگیزش های بسیاری بزرگ می شوند .که در آن میان گرایش به سخت تر گشتن ٬شتاب داشتن ٬عمل ٬هیجان و ارضاء سریع
نیاز ها را بروشنی می توان دید .به نظر نمی رسد آنان از چیزی هایی که برای شان مهم است ٬بتوانند دل بکنند و با بردباری٬
حوصله و صرف وقت کافی روی چیزی ٬بتوانند پیشرفت کنند و عقل شان نضج یابد .روزگاری می گفتند کودکی که استعداد های
فراوان داشته باشد به یک الماس نتراشیده می ماند؛ اما این دیدگاه در پرورش امروز کودکان جای چندانی ندارد .امروزه غذا های
آماده برای شام و نهار ٬فیلم ها یا بازی های هیجان آور ٬هر آن انتظار تو را می کشند .مگر می شود در این گیر و دار به برنامه
ریزی های بلند مدت هم اندیشید؟ از آنسر هم شمار بزرگی از پدر و مادر ها آرزو های خود را روی بچه های شان فرافکنی می
کنند و زبان شان روی آموزگاران آنها درازتر می گردد .چگونه می شود به آن آرزو ها رسید؟ برای رسیدن بدان ها گاه به
زمان ٬شکیبایی و فاصله گرفتن احیتاج داریم .بسیاری از الماس های نتراشیده را در میان آنهمه سنگ نمی توان بسادگی دید .آنها
هستند اما آیا جامعه ما در شرایطی هست که آنها را بیابد و تراش دهد؟
با آنچه در محل ما می گذرد ٬بیگانه نیستم و آنها را از نزدیک دنبال می کنم.
آیا جوانان امروزی چندان که باید به خود می رسند؟ آیا آنان می توانند پیامدهای رفتارهای افسار گسیخته خود را پیش بینی کنند؟
بدبختانه خیلی کم .آنان بجای ساختن یک زندگی معقول و مطمئن ٬دنبال زندگی لگام گسیخته ٬نا سالم و گران میروند .همه این ها
خالف قوانین ٬مقررات و هشدارهائی است که همه جا می توان آنها را دید .به نظر می رسد هلند در یک فرایند ناباروری گرفتار
آمده است .با گذشت روزها می شود دید که همه چیز را دیگران برای ما اندیشیده اند و می اندیشند ٬ما خود نیاز کمتری به
اندیشیدن پیدا می کنیم ٬به باهوش بودن و تفکر انتقادی داشتن بهائی داده نمی شود .کسی به تندرستی جان و تن خود نگاهی نمی
اندازد .همه این ها نگران کننده است :برای چه نسل جوان به تندرستی خود نمی رسد؟ آیا آنرا از نسل پیشین یاد نگرفته است؟
نمی خواهند سالم باشند؟ آیا برداشت از خویشتن آنان چندان که باید رشد نیافته است؟ نمی توانند کمی متعادل رفتار کنند؟ آیا خیال
می کنند مراقبت از خود و دیگران کار بیهده ایست؟ یا اوضاع همیشه همین بوده است؟
30
اگر در سال های شکل گیری بتوانی هرکاری خواستی ٬بکنی یا هر جا خواستی بروی ٬چون بتو گفته نمی شود جای تو کجاست
و مرز تو تا کجاست ٬احتمال زیاد دارد پس از بزرگ شدن ٬ندانی در زندگی به کدامین سو می باید بروی و کدامین راه را می
باید برگزینی .پس این کار را به عقب می اندازی و بارها هم به عقب می اندازی .پژوهش ما نیز آنرا گواهی می دهد .نسل جوان
با انتخاب کردن مشکل دارد ٬نمی تواند انتخاب کند و در یک عالم منگی و مدهوشی پیوسته به دنبال نیاز های آنی خویش می
گردد -چه آن انتخاب بر سر فرونشاندن گرسنگی باشد ٬چه آزمون هیجانات -به پیامدهای آن نمی اندیشد .گروه بزرگی از آنان
چاره را در گریختن به جهانی دیگر می بیند.
هرچه روز ها می گذرد ٬می بینیم رفتارهائی چون خودنمائی ٬گردن کلفتی ٬خشونت بیش از حد ٬لت و پار کردن دیگری برای
خوشی و افتادن گذر جوانان به پلی کلینیک های الکل در سنین پائین تر روی می دهد .سر و کار کودکان زیادی که هنوز دوازده
سال شان نشده است ٬به خاطر رفتارهای دیوانه وارشان به پلیس می کشد .نیاز به بازداشتگاه جوانان و سازمان های پرستاری و
مراقبت از جوانان افزایش چشم گیر یافته است .سازمانهای کمک رسانی به جوانان در چند سال گذشته رشد دو رقمی داشته
است ٬می شود گفت ٬از باره درآمد و رشد ٬دوران طالئی خود را می گذرانند -اگر چه برای مشتریان آنها از دوران طالئی
.خبری نیست
نسل بدون مرز و عمل گرا در برابر گفته های باال که حاکی از داشتن آمادگی به تعمق و تفکر می باشد ٬جایگاه پائین تری دارند
تا نسل پیر .انگیزش های لجام گسیختگی در میان جوانان پیشتاز است ٬هیچکس غم آنرا نمی خورد که چه داروهائی و چه غذا
هائی را می خورد .دلبستگی نسل بدون مرز و عمل گرا نسبت به دو پیشنهاد نخست از پیشنهاد های زیرین ٬در ده سال گذشته
پیوسته کاستی گرفته است .این روند را در نسل پیر هم می شود دید .نسل نو کمتر ایراد و انتقاد گیری می کند تا هم ساالن پیشین
خود .البته نسل عمل گرا اغلب می گوید برای خوش ریخت و سالم ماندن خود زیاد تالش می کند.
آسیب را آشکارا در میان آنان می توان دید :شمار آدم های سنگین وزن و فربه در این نسل افزایش یافته است .روی آوردن آنان
به چاره یابی از سر ناگزیری می باشد .این آزموده های زندگیست که آن خام اندیشان را آبدیده کرده است .نسل عمل گرا به نظر
میرسد از همساالن خود زودتر آگاه گشته است که برای تندرستی و فربه نشدن خود می باید خوب بخورد و خوب ورزش کند .با
اینهمه آنها ٬از این باره ٬در جایگاه پائین تری می ایستند تا نسل پیر که بیشتر شان یاد گرفته اند نظم داشته باشند ٬پای شان را از
گلیم خود درازتر نکنند و با کم و زیاد بسازند.
هنگام خواندن و داوری در باره آمار و ارقام ارائه شده در این بخش می باید به یاد داشته باشیم که آنها مقادیر نسبی می باشد٬
نمودارها هم به همین سان .پس اگر دیدید در جائی نوشته شده است نسل بدون مرز نسبت به گفته” ٬برای این که فربه نشوم٬
خوب و سالم می خورم“ ٬جایگاه پائین تری بدست میاورد ٬به این معنی نیست که آن در مورد همه جوانان صدق می کند۵۹ .
درصد جوانان بدون مرز می گویند که برای ریخت و هیکل خوب داشتن ٬خوراک سالم می خورند .پس برای چه گروه بزرگی٬
۴۱درصد آن کار را نمی کند؟ ۸۲درصد از نسل های پیر می گوید برای از دست ندادن تناسب اندام خود ٬سعی می کند تغذیه
خوب و سالم داشته باشد.
کوشش این بخش آن استکه در برابر نسل پیر ٬تصویری کلی با دیدی هلیکوپتری ( از باال و همه جانبه-م ).از نسل جوان عرضه
کند و کاری به تنوعات گوناگون درون آن نسل ندارد.
31
در این بخش شماری از فالسفه-جامعه شناسان و اندیشمندانی که به جائی وابستگی ندارند ٬سخن می
گویند .همه آنان به مشکالتی که در پژوهش ما نیز اشاره شده است ٬آگاهی و دلبستگی دارند و همه
بدون استثنا یقین دارند ٬برای آنکه بتوان از پس چالش هائی که پیش روی جامعه و نسل کنونی است٬
برآمد ٬به دگرگونی های بنیادین نیاز هست.
یان درکسن ( ٬)۱۹۵۳روانشناس بالینی ٬استاد دانشگاه نی می خن و نویسنده کتاب های ٬ایده آل نرگس گرایانه ( خودپسندانه-م٬).
آموزش و پرورش کودکان در روزگار خویشتن پرستی.
مسائل جوانان هر روز بیشتر از پیش توجه اندیشمندان را بسوی خود می کشد .در این بخش شماری از دانشمندان و
دست اندرکاران مشکالت و دشواری های جوانان ٬ما را با دیدگاه ها و راه چاره های خود برای سختی های زندگی
جوانان ٬آشنا می سازند.
این روز ها برای روانشناسان دوره خوبی آغاز شده است .آن روزها که تازه کارم را شروع کرده بودم ٬نه ارج و قربی داشتم و
نه می توانستم خرج خود را دربیاورم .امروزه در سر هر کوچه و برزنی دفاتر مشاروه روانشناسی را می بینی ٬از آن گذشته
سر همه ما ها شلوغ و کارمان سکه است.
عبارت نرگس گرائی ( خود بینی و خود پسندی -م) به احساسی که از خویشتن داریم برمیگردد .کیستی یا هویت آدمی که از آن با
”خود“ نیز یاد می شود ٬در واقع از همین احساسی که از خویشتن داریم سر برمیاورد .به تعریفی می توان گفت ”کیستی“ تصویر٬
احساسات و تخیالتی است که از خویشتن داریم؛ دید و بینشی است که از شخص خود داریم .از این دیدگاه می شود گفت نرگس
گرائی برداشتی خنثی می باشد ٬که برای داشتن احساس خوب از خویشتن مناسب است .گاه آن زیادی می کند و رنگ خود پرستی
دل آزاری می گیرد.
این روز ها وجدان قدر و قیمت خود را از دست داده است ٬مردم ظاهر پرست و ظاهر بین شده اند ٬آدم ها بیشتر سنگ خود را
به سینه می زنند ٬کاری به اخالقیات ندارند .از تاریخ می توان آموخت که جنگ ها موجب تشدید پای بندی به هنجارها می گردد.
از این چشم انداز ٬سده پیش برای اخالقیات خوب نبوده است .در آن سده تنها دو جنگ بزرگ درگرفت؛ در سده های پیش از آن٬
از اخالقیات بهتر مراقبت شد :ده تا پانزده جنگ در هر سده .چنین نیست که من خواهان جنگم ٬اما این نیز هست که جنگ برای
ارج و قرب یافتن دوباره اخالقیات خوب است.
این مشکالت امروزی جوانان را که می بینید ٬تنها به هلند محدود نمی شود ٬در همه جوامع غربی می شود آنرا دید ٬تنها فرق
هلند با آنها در این است که ما پرچمدار نرگس گرائی هستیم .برای نمونه بلژیکی ها در تخریب یا نوسازی روش ها و ساختار
های آموزشی ٬نسبت بما خویشتن داری بیشتری داشتند .دلبستگی میان پدر و مادر ها و فرزندان روز به روز رنگ می بازد .پدر
و مادر ها دیگر از اصول آموزش بچه های شان آگاهی ندارند .نیاز به دکتر اسپاک ( دکتر بنجامین اسپاک امریکایی که پزشک
کودکان بود و در سال ۱۹۴۶با نوشتن کتاب نگهداری از کودک و نوزاد بسیار معروف گشت -م ).دیگری را آشکارا می شود
دید ٬کسی که توضیح دهد چگونه می باید کودکان را راه برد یا جلو شان را گرفت .برای نشستن در جایگاه پدر و مادر می باید
مسئولیت خود را بگردن گرفت .پدر و مادر ها می باید روی پیوندهای عاطفی با فرزندان سرمایگذاری کنند ٬اگر آنان از این باره
قصور کردند ٬یکی می باید رفتار آنان را تصحیح کند .برداشت هایی چون داشتن دیپلم پدر و مادر شدن ٬می تواند خیلی خوب
باشد ٬اما نباید آنرا سرسری گرفت.
جدائی میان پدر و مادر ها از باره ای برای کودکان فرایند پاره شدن رشته مهربانی ٬دوستی و خوگیری است ٬که می تواند در
روان آنان زخم های دلخراش و ماندگاری را برجای نهد .از این گذشته در نوجوانی و دوران بلوغ همه ساختار های شخصیتی یاد
گرفته شده بهم می ریزد و نوجوان ناگزیر است کیستی خود را از نو بسازد .جوانان در این فرایند دردناک اگر جوان ها یک الگو
32
و نمونه ایده آل داشته باشند ٬آن برای کشیده نشدن شان به بیراهه کمک بسیار می کند .چرا که آن نمونه ها مانند لنگرگاهی برای
یافتن کیستی جوانان بشمار میایند .برای مثال انتخاب یک ستاره فوتبال به عنوان الگوی ایده آل آنان را از پرخوری و از فربه
شدن باز میدارد.
.شاید بهتر باشد برداشت سازندگی ساختمان درون روانی را اندکی باز کنیم
الگوهای روانی که این ساختمان از آنها سر بر افراشته است ٬در تاریخ تک تک ما شکل می گیرد ٬که با زاییده شدن آغاز می
گردد و پیش از آنکه کودک به پنج سالگی برسد ٬تقریبا در همان حول و حوش بپایان می رسد .آدمی را می شود با کتابی مقایسه
کرد :چاپ نخست در پنج سالگی به پایان می رسد ٬پس از آن نوبت چاپ های بعدی می رسد .این ساختمان درون روانی با از آن
مغز یا از آن فرهنگ یکی نیست ٬اما در جایی میان زیست شناختی و فرهنگ سر برمیاورد و از هر دو آنها بهره می گیرد ٬با
این همه هرگز نمی توان آنرا به یکی از آن دو تقلیل داد .هر چند دانشمندان علوم نیورولوژی ٬همچنین روانشناسان ٬پیوسته سعی
می کنند ما آنرا باور کنیم .ساختمان درون روانی ٬یک ساختار نظری است ٬که نمی شود آنرا به طور تجربی رویت کرد یا آنرا
به طور توصیفی مشخص نمود .اکنون الگوهای نرگس گرایی را به آسانی می توان واشکافی کرد .گوئی جوانان با برداشت هایی
چون ”مردن“ یا ”پدر“ بیگانه اند ٬آنان خود را نامیرا و شکست ناپذیر می پندارند” .هیچکس نمی تواند بمن کاری بکند“ .در حالی
که می بینیم در واقعیت آنان بسیار شکننده و آسیب پذیر هستند! برخی از آنان سعی می کنند کنترل و قدرت بیشتری بدست آورند٬
اما در این راه با این سختی روبرو می گردند .یک نرگس گرای ( نارسیست) نمی تواند مسائل خویش را درونی کند .آنان علت
مشکل را در بیرون خود ٬پیش دیگران جستجو می کنند .نرگس گرایان در روابط خود گیر می کنند و به بن بست می رسند ٬آنان
ناسازگاری و درگیری خود را به بیرون فرافکنی می کنند
نرگس گرایی در جامعه ای که بی اعتمادی و بوروکراسی بر آن حاکم گشته است ٬باعث پیشرفت می گردد .آن پول هائی را که
امروز هزینه بیمه و امنیت می کنیم ٬می توانیستیم روی پیوند های عاطفی صرف کنیم .جامعه می باید فرایندهای روانشناختی را
تحلیل و هدایت کند -اما آن به فراموشی سپرده می شود .ما به اندازه کافی مجله های مردم پسند روانشناختی داریم ٬اما آنها هم
سطحی هستند و الگوهای آغازین بچه را جدی نمی گیرند .در کل علوم نیز ٬تا حدود زیادی در این زمینه سطحی می ماند .نگاه
دانشمندان بیشتر به زیست شناسی -تنکرد شناسی مسائل روانی معطوف می گردد ٬آنان به الگوهای ارزشی که هر کس را از
درون وی راه می برد ٬توجه اندکی مبذول می کنند.
33
گویی دیدی از مدیریت و رهبری جامعه نیست .در متمم قانوان جوانان ( )۲۰۰۹گفته می شود تنها ده تا پانزده درصد از جوانان
با مشکل مواجه می شوند .اما راه حل های پیشنهاد شده کاری غیر از خاموش کردن آتش های افروخته شده نمی باشد .تا آتش
خاموش می شود آنان راه شان را می گیرند و می روند ٬اما با برگشتن آنان ٬آتش دوباره زبانه می کشد .برنامه ریزان و تهیه
کنندگان آن متمم خودشان را با آمار و ارقام مرکز آمار سرگرم می دارند و از آنچه در واقعیت پیش می آید غافل می مانند.
مراکز کمک رسانی به جوانان ٬همچنان با روش های کهنه کار می کنند .می باید زود هنگام ( در آغاز کودکی) با مشکالت
روانی برخورد کرد ٬اما کمک پس از گذار از این دوره می رسد .بهتر است همچنان که کمک های بدنی به بچه با زایمان آغاز
می شود ٬که خوب هم برنامه ریزی شده است ٬در زمینه روحی نیز همان کار را کرد .از باره درمان و تندرستی روانی انگار
هلند درجا می زند :لیست انتظار طوالنی می شود .مراقبت و رسیدگی به جوانان از باره کیفی و کارشناسی خرسند کننده نیست.
می باید به این مساله توجه کافی شود .کمک های ارائه شده به آنان که در آن ها روانشناسان کارآزموده کمک شان می کنند ٬پس
از رسیدن به هیجده سالگی آغاز می شود ٬بچه ها و نوجوانان زیر آن سن می باید توسط کادری کمک شوند که چندان آزمودگی
.و کارشناسی ندارند ٬در حالی که در آن زمینه به کارشناسان و کمک های مالی زیاد نیاز هست
گسترش دادن یا ژرفتر کردن مراقبت های نوزادان می تواند به گسترش یافتن مراقبت های روانی از بچگی بیانجامد .می باید
تعطیلی بارداری خانم ها را نیز طوالنی تر کرد .سود آن خیلی بیشتر خواهد بود تا هزینه هایی که بعد ها برای تربیت ٬تندرستی٬
.درمان مشکالت روانی جوانان ٬نوجوانان و کودکان می گردد
درست نیست که بیگانگان را به خاطر داشتن هویتی دیگر سرزنش کرد .بهتر آنست نخست هویت آنان را ٬هویتی را که از پیش
دارند ٬پذیرفت .سپس بر آن پایه ٬بهتر می توان روی ادغام شدن آنان در شهروندی تازه کار کرد .هویت جدید را می باید مرحله
به مرحله پیش برد ٬امکان داد آنان قوانین و مقررات جدید را کم کم از آن خود سازند .در ایاالت متحده نیز همین شیوه را بکار
.می برند؛ که شیوه موفقی هم هست
آنچه نوجوانان بدان نیاز دارند ٬تعلیم و تربیت سخت گیرانه در یک پیرامون گرم است ٬پیرامونی که در آن ٬نوجوانان را دوست
داشته باشند و بپذیرند شان :این روش می تواند خیلی به آنان کمک کند و به خوب شدن رفتارشان بیانجامد .برای آن نیز می باید
.شکیبایی داشت تا پیوند عاطفی و خودپسندی ( نرگس گرایی) بیش و کم متوازن گردد
ما زیادی از سطحی نگری نرگس گرایی آویزان شده ایم و در این پنداریم که به هر کاری توانا هستیم .جوانان سال ها در پندار
.نرگس گرایی بزرگ شدند تا اینکه بحران مالی بانک ها خواب از چشمان آنان ربود و برخی های شان را هراسان ساخت
اشکال سخت گیرانه اجتماعی مانند مائوئیسم چینی یا اسالم ٬بیشتر به سبب نبود تعادلی میان زیرساخت های روانی و درونی می
باشد .جوانان در گیر و دار بحران ها نمی دانند بکدامین سو بروند .شگفتی آور نیست که شماری از آنان چهار چنگولی از
اطمینان و اعتمادی که برخی از جریانات سیاسی و مذهبی داعیه آنرا دارند ٬آویزان می شوند .در تحلیل نهائی مذهب نیز پاسخی
است به کسانی که در جستجوی هویت هستند ٬پاسخ به تمنای چیزی عمیق .نوجوانان از ده تا بیست سالگی می کوشند چیزی را
که به آنان ایقان و اطمینان می دهد ٬چهار دست و پا بچسبند .پیداست که در آینده ٬دیدگاه های آنها فرق می کند و بهتر می شود٬
اما تا آنروز می باید شکیبایی پیشه کرد .اگر اخالقیات آنها تقویت شود ٬خویشتن داری و کنترل -خویشتن آنان رشد یابد ٬باز با
تنش های روانی دورنی درگیری پیدا می کنند .بگمان من در این فرهنگ تعادلی ناپایدار و پر تنش پدید میاید که برخوردها٬
درگیری ها و کلنجار رفتن های زیادی در پی میاورد؛ نمی توان از ستیز های بسیار میان آدمها و درون آدم ها جلوگیری کرد.
.نسل آتی بیشتر رنج خواهد کشید ٬در مدارس شاهد خشونت ها ٬تیر اندازی ها و حمله های زیادی خواهیم بود
جوانهای امروزی بخشی از الگوهای نمونه خویش را از میان نزدیکان و آشنایان خویش برمیگزینند ٬که بیش و کم
از باره هوشی با آنان برابرند .در این ”آرزوهای افقی“ بخشی از نسل قدیمی نقش بزرگی بازی می کند ٬مانند
بازاریاب ها و برنامه سازان رسانه های محبوب همگانی ٬برای مثال ام .تی .وی .آن الگوهای محبوب جوانان را٬
که زندگی خوب و موفقی دارند ٬از باره تجاری ٬برای فروش آن به جوانان در خدمت خود می گیرند .به هر حال در
.مقایسه با نسل قدیم ٬سطحی نگری و توجه به ظاهر در میان جوانان جنبه غالب را دارد
34
”گیر کار آنجاست که امروزه ما دو سه آموزه اساسی و کهن را از دست داده ایم“
از پژوهشگران علمی در زمینه روانشناسی بالینی است که در تشخیص و درمان آسیب های جوانان و بزرگساالن کارشناسی دارد .مارتینا
در رشته های گوناگون کارشناس درمانگری می باشد ٬از آن میان می شود درمان روابط زناشوئی ٬اوتیسم ٬کنار آمدن با تراما و آسیب
.خوردن نام برد
این اواخر از من با ”چگوارای جنسی“ نام می برند ٬این برای من مایه سر افرازی و خشنودی است .بیخود نیست که کار من
درمان روابط زن و شوهر هاست .از دید من ٬آن گوشه بزرگی از درمان هائی است که به مراجعه کنندگان خود میدهم .شاید
بشود گفت جنسیت بمبی است که در زیر همه روابط جای دارد .در سال ۲۰۰۰مقاله ای با عنوان ”وداع با بچه معمولی“ از من
به چاپ رسید که پس از آن بارها چاپ شده است .براستی دیدن پدر و مادر هایی که مدام باالی سر بچه های شان بودند و می
خواستند از آنان وزیر و وکیل بسازند ٬برایم دلگیر کننده بود .هنگامی هم که آن کودک نمی توانست همه آن انتظارات را برآورده
کند و امید آنان به فرزند معجزه گر و گنج ساز را برباد می داد ....خیلی ساده خاکسارش می کردند .چرا که وی نمی توانست
انتظارات باالی پدر و مادر شان را برآورند .حاصل آن ٬افزایش شتابان کودکان بیمار می باشد .بهتر است بگوئیم ٬دیگر نمی
توان کودک ’معمولی‘ یافت .فرزندان ما کارت شناسائی ما گشته اند ٬این خود بیانگر خیلی چیز هاست .در کانون آن خیلی چیز
.ها ٬ژرفتر گشتن تغافل از نسل کنونی می باشد
شما نسل کنونی را نسل بدون مرز می نامید ٬بهتر می بود نسل لوس و نُنُر می نامیدید .باالخره نسل اینشتین که نیستند .آدم ها از
باره ای همانی می مانند که هستند .زیر رنگ و لعاب هائی چون بسیار باهوش ٬نابغه کامپیوتر ٬آنان در اشتیاق ارتباط گذاشتن٬
بسر می برند .نگاه من همیشه به این بوده است :چه چیزی همیشه بوده است؟ چه چیزی هیچگاه دگرگونی نمی پذیرد؟ آن ٬آرزوی
دیرین آدمی برای پیوند با آدم های دیگر می باشد.
آدم ها می خواهند با آدمهای دیگر پیوند داشته باشند .اما در شرایطی که اینترنت و دستگاه های شماره انداز آن ارتباط ها را تند و
سطحی می کند ٬گنجایشی برای داشتن و گذاشتن پیوند نمی ماند .تنها اینترنت نیست که این کار را برای جوانان دشوار می کند٬
عوامل دیگر نیز هست .این روز ها از تعهد و پای بندی زیاد حرف می زنند ٬شاید همین نشان می دهد که احساس می کنیم یک
.جای کار می لنگد
شمار کودکانی که پدر و مادر های شان از هم جدا می شوند ٬افزایش چشمگیری یافته است .جدا شدن پدر و مادر ها از باره ای
برای کودکان آموزشی است؛ پیامی که کودک دریافت می کند چنین می باشد” :برای حل مشکالت ٬راهت را بگیر و برو“.
مهربانی و محبت ٬شاید هم ارتباط داشتن برای بچه ها اهمیت زیاد دارد :آیا ما با هم احساس امنیت می کنیم؟ آیا می شود با
یکدیگر گفتگو کنیم؟ این ها اساس است و هرگز دگرگونه نبوده است .آنچه اکنون من می بینم -که از اندیشیدن به دیدن آن
هراسان گشتم -آنست ٬به جوانان ابزارهای اندکی داده می شود تا پیوند گذاشتن را و پیوسته نگهداشتن آنرا ٬به ویژه در روزگار
افت و خیزها و درگیری ها پیش ببرند .این ابزار ها را مانند زبان در جوانی می توان آموخت .اگر پیش از ده سالگی روسی
یادبگیری ٬کار سختی نکرده ای ٬پس از ده سالگی یا دیگر آنرا یاد نمی گیری یا با دشواری یاد می گیری ٬که برای آنهم می باید
استعداد یادگیری زبان داشته باشی .آنچه می خواهیم بگویم ٬این است’ :شاید برای یادگیری رابطه داشتن و رابطه گذاشتن هم دوره
حساسی هست :و آن دوره بلوغ می باشد‘.
جان کالم من چیزیست مانند آگاهی یافتن از جنسیت ٬از ورای برابر نهادن گذشته و اکنون ٬در گذشته اگر سر و گوش یکی می
جنبید ٬دزدکی دنبال ’کتاب ها و مجالت کثیف‘ سکس می گشت .در آن روز ها همخوابگی را کار کثیفی می دانستند .مگر آدم
زبانش را در دهان کسی فرو می کند؟ تا هنگامی که هورمون ها معنای دیگری به زندگی آدم نداده اند ٬همخوابه شدن ایده
خوشایندی نمی باشد .بچه های کوچک هیچ دل شان نمی خواهد پدر و مادر شان در باره همخوابگی برای آنان روشنگری کنند.
آنان از اینکه بدانند پدر و مادر شان هم ”آن کار“ را می کنند ٬ترس برشان می دارد .همخوابگی تابو بود ٬سده های دراز گذشت
تا دریچه ای برای گفتگو در آن باره باز شد .ما آنرا بهتر کردیم .اما خوبی آن راهی که پیشینیان می رفتند ٬کجا بود؟ آن روز ها
35
تو هنگامی برای یافتن آگاهی در باره همخوابه شدن می رفتی که آنرا می خواستی .ما آنرا دور انداختیم .امروز همواره جلو ات
.هست ٬چه بخواهی چه نخواهی
در گذشته رابطه چگونه بود؟ عاشق می شدی و آنرا می فهمیدی” :او را می خواهم ٬برای همه عمر“ .اما پدر و مادرت می گفتند
’دلدادگی گذراست‘ .آنان با تو همراهی نمی کردند ٬اما سعی هم نمی کردند تو را قانع کنند یا بتو نشان دهند که آن عشق پنج و
شش روزه است .پس پیش خود ٬گمان میکردی اصال آنها نمی دانند ٬چه می گویند .در نهان می گفتی ’شما نمی دانید عشق و
خوشبختی چیست ‘.با گذشت زمان کم کم تردید به دل تان راه پیدا می کرد ٬با خود می اندیشیدی شاید آنی نبود که من می خواستم.
آنگاه امکان بر افروخته گشتن آتشی دیگر فراهم می آمد ٬که از راستین بودن آن و یافتن کسی که می خواستی ٬نوید می داد .پس
از آن امکان بررسی و تجربه را می یافتید .تجربه ای که بود و ضروری می نمود .من کیم؟ آیا می توانم با تو دوستی کنم؟ می
توانم با تو پیر شوم؟ آیا مرا درک می کنی؟ نه :آیا می توانیم از بودن با هم خوش باشیم؟ یا همخوابه شدن با تو لذت بخش است؟
نه! هست :آیا پیش تو امنیت دارم؟ مخصوصا ٬باالتر از همه آنها :آیا هنگامی که بهت نیاز دارم برای من هستی؟ آگر در آنسر
دنیا توی بیمارستان افتاده باشم و بتو نیازم باشد ٬میایی پیشم؟
اکنون به کسی که دین و ایمان خود را نیز در هوای دلدار از دست داده است ٬می گویند” :این کار را نکن ٬جانم! فعال دندون
روی جگر بگذار .حاال چه وقت عشق و عاشقی است؟ برو دنبال خوشگذرانی و حال .تو هنوز جوانی .هم و غم خود را بگذار
روی تحصیل ٬حرفه .پس از رسیدن به اهداف تحصیلی و شغلی ٬می توانی با خیال راحت بروی دنبال همسر یابی “.ترس من
آنست که شما این مرحله بحرانی را ٬که می توانی در آن ارتباط گذاشتن را یاد بگیری ٬بی آنکه توشه ای برگیری ٬پشت سر
بگذاری .همسر و همبستر شدن با یکی ٬زندگی کردن با یکی ٬بسی دشوار می باشد .من نوزده سالم بود که شوهرم را به زندگیم
راه دادم؛ اکنون بیشتر از چهل سال است که با هم هستیم ٬تازه کم کم می فهمم که زن و شوهری چگونه می باید باشد .این
.ساختمانی است که سراسر زندگی ات در کار ساختن آنی
از بیرون ما نمی شود دید که مانند هم هستیم ٬اما در درون ٬هنجارها و ارزش های مان ٬دلبستگی مان به مردم همانند است.
توانمندی ما به باهم بودن را ٬به پیوند داشتن را ٬در بیرون و در رفتار مان نمی بینی ٬آنرا می باید در فرایند پیوند داشتن با یکی
.دیگر ببینی
می خواهید آنرا پی افکنید ٬امنیت را .آیا امنیتی هم هست؟ از آن هنگام که نوزادی بیش نبودی به این پی بردی .هدف حضور آن
دیگری نیست ٬در دسترس بودن است ( این احساس که هر آن نیاز داشتی برایت خواهد بود -م .).این بدان معناست که دشواری
های تان را می باید باهم از میان بردارید .من از این باره خیلی نگرانم ٬چرا که جوانان امروزی آمادگی پیروزی بر سختی ها را
ندارند .آنان بارها شاهد جدائی و رفتار های شتابزده پدران و مادران شان بوده اند .آیا آن سر من هم میاید؟ آیا نمی توانم بهتر از
آنان آغاز کنم؟ هوش و حواس جوانان اغلب روی آن چیزی متمرکز می شود که جلو چشمش نگهمیدارند -فعال تجربه کن و
خوش بگذران! -تا جایی که می شود آنان احساس های واقعی خویش به یک دیگر را ٬به خاطر تجربیات سطحی ٬مانند رفتن به
دیسکو و کافه با دوست پسر یا دوست دختر خود ٬سرکوب می کنند .روزی از دختر جوانی پرسیدم چرا روی روابط نوپا و
شکوفان شونده خود با آن پسر جوان سرمایگذاری نمی کنی ٬پاسخ داد ” :من هنوز کجای دنیا را دیده یا تجربه کرده ام که به این
فکر بیافتم“.
این است آنچه که آنها یاد می گیرند .بررسی های من نیز همان را نشان می دهد .رفتار احساسی یکسره سطحی گشته است و هیچ
عمقی ندارد .ترس از اینکه دوستانش او را کنار گذارند ٬در نخستین گام او به تمنای پیوند داشتن با آن جوان را پایمال کرده بود.
این بسیار نمادین می باشد .در همان سطح می ماند ٬بی آنکه در زیر چیزی باشد .جوان ها دشواری های چندی دارند ٬نمی توانند
انتخاب کنند ٬نمی توانند پشتکار داشته باشند و کاری را به پایان برسانند .چرا آنان کمبود هویت پیدا می کنند؟ برای من فرضیه
کوتاهی پدر و مادرها در ارائه هویت ٬کشش دارد .اما آیا ما می دانیم در اینترنت ٬در دنیای مجازی چه میگذرد؟ آیا میدانیم بچه
های مان ۲۴ساعت در شبانروز و هفت روز هفته از کجاها سر درمیاورند؟
انکه بیشتر از بیست سال سن دارد دیگر نمی داند آنهایی که کمتر از شانزده سال دارند ٬سر شان به چه کاری گرم است .آنان می
گویند ٬ما دیگر پیر شده ایم ٬پس از چهارچوب های فکری خود بهره می گیریم تا به فهمیم درد شان چیست .ما می دانیم که پدر و
مادرها در کار آموزش و پرورش فرزندان شان هستند ٬اما تعلیم و تربیتی که آنان می کنند ٬دیگر کهنه شده شده است .دگرگونی
یی که بسیاری از پدر و مادر ها از آن آگاه نیستند یا شمار کمی به آن پی می برند ٬این استکه پیرامون چهارمی به گستره آموزش
و پرورش راه یافته است .روانشناسان همواره از سه پیرامون نام می بردند .خانواده ٬مدرسه و بقیه آنچه در پیرامون است.
اینترنت خود را از آن پیرامون سوم گسیخته و یک پدیده آموزشی تمام عیار گشته است .از اینجاست که می پرسم چرا کودکان
هویت ندارند؟ برای آنکه یکی هم آنست ٬شبانروز با پندها و رهنمودهای شماره انداز ها ( دیجیتال ها) بمباران می شوند .اینرا
36
بپوش ٬نه آنرا بپوش ٬اصال یک چیز دیگر بپوش .باید این جوری باشی ٬باید آن جوری باشی ٬باید این ٬باید آن .تاکنون این همه
فشار گروهی را کسی ندیده بود .اگر رختی را برگزیدی که خودت می خواهی ٬آن برایت درد سر ساز خواهد شد ٬آن گزینش٬
کاالی لوکسی است که نمی توانی بچنگش آوری ٬وگرنه سرت را بر باد می دهی ٬پس همراه می شوی ( با گروه-م).
هنگامی که از هویت سخن می گوئیم ٬از ساختمانی می گوئیم که سرتاسر زندگی مان در کار ساختن آن هستیم ٬همچنین داالن
ژرفی میان پانزده و بیست سالگی باز می کنیم .از آن باال نگاه می کنیم تا ببینیم کی هستیم و خویشتن را چگونه می بینیم .پس از
گذشت آن سال ها هرگز خواهید توانست آن کار ها را آنچنان عمیق انجام دهید .نوجوان در آن دوره بدنبال ارتباط و پیوند گذاشتن
است .اریک اریکسون می نویسد’ :آنان سراسر روز را جلو مردم می ایستند ٬روی سکو و صحنه در برابر جمعیت هستند ‘.این
را نتایج پژوهش ها هم نشان می دهد’ :دوست دارم به سر و روی خودم برسم ٬دوست دارم مردم نگاهم کنند‘.
یکسال یا یک سال و خرده ای پیش مشکل پدر و مادر ها با بچه های شان آن بود که پول تلفن بچه ها بیشتر می شد .پس به تلفن
آنها یک قفل می زدند ( الکتریکی تا پس از مقدار معینی تلفن کردن ٬دیگر نمی شد به کسی یا جایی تلفن کرد -م .).اما اینترنت
مجانی است ۲۴ ٬ساعت در هفت روز هفته .سر آن از هیچ کسی صدائی در نمی آید ٬در حالی که پدر و مادر ها خبر شان نیست
بچه ها در آنجا چکار می کنند .آنان پیوسته در آنجا ارتباط می گذارند و خودشان را نشان می دهند ٬نوجوانی همین است .در
اینترنت همه چیز شتابان پیش می رود ٬برخی از چیزهائی که برای ما ها عادی بود ٬برای جوانان بسیار تکان دهنده است .این
داستان غم انگیز اینترنت است؛ گاه در یک روز چندین تجربه تکان دهنده دریافت می کنی و روز های پس از آن هم .پدر و مادر
ها با کودکان شان بر سر آنچه که در اینترنت می بینند یا می کنند ٬گفتگو نمی کنند .ای بسا که بچه ها نخواهند در آن باره گفتگو
کنند ٬اما این چیزیست که می باید بشود .در اینترنت دوستان بسیاری داری ٬اما هیچکدام از آنان واقعی نیست .آنهایی که از
نزدیک دستی بر آتش دارند فوری می پرسند آن آیا ام .ایت ( میت -دوست پسر یا دختر) ات است؟ یا آیا ار .ال .اف ( .ریل
الیف فریند) است؟ بچه ها همه این ها را بلدند و الزم نیست ما به آنها یاد دهیم .همه چیز در برابر لبخند آنان آب می شود و تاب
.نمی آورد
آنچه در اینترنت رد و بدل می شود ٬اگاهی سطحی و شتابان است ٬بی آنکه گفته شود این آگاهی بر چه پایه ای استوار است .اما
آنها فوری و ضروری است .اگر پدر و مادرم می خواستند مرا به راه راست بیاورند ٬اینترنت از آن باره کاری بکار من ندارد.
پس می توانم راه و کارم را پیش ببرم ٬اما می دانم که آنها چه خیال می کنند .آنچه که امروز پدر و مادر ها به بچه ها می دهند
.رویه ( پوسته روئی) است ٬بدون هیچ پی و پایه ای
در حقیقت رسیدن به پی و پایه چندان سخت نیست .آدم ها در پی ارتباط گذاشتن هستند .آنچه ما را گمراه کرده است ٬پیشرفت
پیوسته انقالب جنسی می باشد ٬که روزی شهروندان خوب یقین حاصل کردند زناشویی می باید بر پایه دلدادگی باشد .این در
حوالی ۱۸۵۰اتفاق افتاد -جنسیت در زندگی زناشویی به مشکلی تبدیل شده بود و می باید با تحقیق و تجربه پیش از زناشویی
حل می شد .این دارو یا قرص ابزاری شد برای محقق ساختن مرحله دوم آن .سر انجام در پایان سده پیش چاره را در جدا ساختن
سکس ( همخوابگی -م ).از رابطه دیدند .پس از آن همخوابگی آسانتر و بدون دنگ و فنگ گشت .این فرایند زیاده روی در
جنسی کردن ٬از دید من خطای غم انگیزی بود .همخوابگی را می باید آموخت -و این دشوارتر از یادگیری گفتگو کردن با
یکدیگر می باشد .اساسا دید و برداشت زنها و مردها از سکس متفاوت است .واکنش آنها در برابر سکس از باره بدنی متفاوت
است .بسیاری از زنان گمان می کنند مردها از باره زیست شناسی جانورانی هستند که همیشه طالب سکس هستند .بسیاری از
.مردان هیچ نمی دانند در بدن خودشان یا در بدن یک زن از باره هورمون ها چه پیش میاید
درگیری ما با خود آدم ها نیست ٬با رفتاریست که از آنان چشم داریم ٬در هر زمینه ای ٬مانند یک بستنی خامه ای از ماشین
شماره انداز ٬شتاب دستگاه های شماره انداز مانند سیاهی شب همه گستره های زندگی ما را فرا میگیرد و وقتی برای تتعمق و
.تامل نمی گذارد
اینترنت یک وسیله بازرگانی است ٬آنرا برای پول درآوردن ساخته اند .آنرا پالتفورمی برای آموزش نساخته اند .آن همه
خصوصیات یک ماشین سرگرم کننده از جمله امکان اعتیاد را داراست .اینترنت هم بسیار خوبست و هم هراس انگیز .شتابان
است .نوجوانان همه چیز را می توانند در آنجا یاد بگیرند ٬همه چیز را ببینند و بخوانند ٬همه چیز در آنجا یافت می شود ٬آنان
تنها نمی توانند در مغز خود آنها را در جای درخور بنشانند .هرچه تلویزیون و اینترنت هماهنگ باهم کار می کنند ٬قدرت آنان
.یکه تازتر می گردد
با نگاهی به نتایج پژوهش های شما ٬چنین می نماید که جوانان تندرستی خود را چندان در شمار نمی آورند .این از دید من درست
نمی باشد .آنان به شبکه ارتباطاط خود اعتماد کامل دارند! همه هوای آنان را دارند .پدر و مادر های شان همیشه دست به سینه
.برای آنها آماده اند
37
با این همه من نگران نیستم که اوضاع بد شود ٬من به جوانان اعتماد دارم .من به آینده خوشبین هستم برای آنکه آدم ها همیشه در
نبرد هستند .آنان هم با سختی ها پنجه در پنجه خواهند افکند .جوانان را دست کم نگیرید .در اینترنت این را هم می شود دید که
آنها به یکدیگر آموزش می دهند .در آن زمینه نمونه های خوبی هم هست .امیدوارم ما بتوانیم جای پا های امنی برای آنان ٬با
.گذاشتن ابزار هایی در اختیار شان ٬باز کنیم تا دوباره بتوانند پاهای شان را روی زمین بگذارند
اکنون زندگی برای جوانان مانند ریگ روان گشته است .پدر و مادرت که هنوز باهم هستند و بهم پایبندی دارند ٬زمین زیر پای
تو می باشند ٬جای پائی که می توانی بدان اعتماد کنی .بهر روی روزگار چنین گشته است؛ شاید از آن خوش مان نیاید٬
روزگاری که بسیاری از پدر و مادر ها از هم جدا می شوند و بچه ها می باید به آنان آموزش دهند؛ این پایان جوانی توست .در
.این میان می باید پیوسته از خود بپرسی چی به کی گفته ای
درد امروز ما تنها چند آموزه دیرین است که از دست فرو نهاده ایم .این ها چند تا از آن آموزه های مهم می باشد :همخوابگی
زمان می خواهد و آنرا می باید بیاموزی .همخوابگی ( سکس) بسیار مهم می باشد ٬برای آنکه همخوابگی می باشد و می تواند
همه رابطه ها را برباد دهد .آموزه خوب دوم آنست که می باید در یک رابطه بمانی و آنرا بسازی .رهنمود سوم من آنست که
همیشه برای حل مشکل راهی هست ٬اگر نخواهی با دیدن هر مشکلی وابدهی .آنچه به اینترنت مربوط می شود ٬این استکه در
.جایگاه پدر و مادر بدانید همه آن قوانین و مقررات تعلیم و تربیتی در مورد آن هم صدق می کند
38
تصویری که از پژوهش شما نمایان می شود ٬برای من و کسانی که بحث در این زمینه را دنبال می کنند تصویری آشناست .از
سال ها دهه شصت یک زندگی پرخاشگرانه در حال شکل گرفتن و رشد یافتن است .پیامد آن این بوده استکه ما بیشتر از پیش
روی پای خود بایستیم و آزادی مان بیشتر شود .اما از آنسوی انباشته شدن نرگس گرایی را در زیباشناسی ٬در آزمودن های مان
و در عادات مان می شود دید .پژوهش های شما در این موارد با حدس و گمان های من و یافته های من خوب جور در میاید.
این تصویر با خود مشکالتی را بهمراه میاورد .پرسش اینجاست که آیا خواهیم توانست این روند ها را بدون عینک اخالقیات
ببینیم .اگر کسی به بدبینی فرهنگی آلوده باشد ٬همه جا نشانه های تباهی و فروپاشی نزدیک شونده را خواهد دید .من خودم حقیقت
را در میانه می بینم .بچشم من ٬دیدن یافته های شما از دیگاهی خوش بینانه ٬چالشی را پیش رو می نهد .بهتر است از خود پرسید
کدامین ایده آل ها و ارزش ها رشد می یابد .من هم اکنون در کار پژوهش پروژه ”سرزمین های پست و باال “.کلیساها خالی مانده
است و ما مانند گذشته شور و امید نداریم .اما دوره و زمانه ما هم نشان از نوع تازه ای از سرزندگی دارد .این خدای جدیدی
است که در پای آن قربانی ها را پیشکش می کنیم و آن واقعیات را جدی می گیریم .در اینجا نیز ٬یک سو آفتاب را داریم و سوی
دیگر سایه را .در یک سو آدم های بسیار فربه را داریم در سوی دیگر آدم هایی را که می دوند.
من هم نگرانی شما را از سخت ٬سنگدل و پرخاشگر شدن جامعه دارم ٬که شما هم در پژوهش های تان بدان رسیده اید .اما می
باید در تفسیر آن روند ها دست به عصا بود .برای نمونه می توانید آمار تبهکاری را ببینید .در آنجا خواهید دید که آمار تبهکاری
های ثبت شده از سال ها هفتا به این سو بسیار افزایش یافته است .پرسش این است :آن به چه معناست؟ بگمان من تا میانه های
دهه هشتاد می توان یک افزابش عینی در زمینه خشونت را تعیین کرد ٬اما پس از آن فرایندهای دیگری تاثیر گذار می شود٬
مانند ثبت بهتر وقایع ٬شناسائی و تایید تبهکاری های کوچک ٬مدارسی که مقررات ویژه ای در برابر گردن کلفتی و قلدری می
گذارند ٬یا تغییر حساسیت شهروندان در باره آنچه که می شود کرد و آنچه که نمی شود.
یکی از یافته های برجسته شما ارزشمند شمرده شدن دوباره سلسله مراتب می باشد .این یافته شما با یافته های دفتر مرکزی
برنامه ریزی های فرهنگی و اجتماعی می خواند .آنها برای اندازه گیری سازش با رهبری خودکامه معیار و سنجه ای بکار می
برند ٬که از سال ۱۹۷۰به این سو حاکی از کاهش پیوسته می باشد .از میانه های دهه نود به این سو روند افزایش چشمگیری را
می شود دید که با سال های هفتاد برابری می کند .از دید من این از باره ای به سبب کمرنگ تر شدن یادهای جنگ جهانی دوم
می باشد .از باره دیگر به سبب افزایش پاسخ نسل های جدید به دوره پیچیده و درهم و برهم می باشد .به این مساله توجه کمی می
شود.
آدم های زیادی از سخت دل شدن مردم و بی اعتنائی روز افزون به بدبختی های دیگران گله دارند ٬اما از دید آنان همیشه تقصیر
گردن خودشان است ٬دندشان نرم .شمار بزرگی از شهروندان در پیله ای که به دور خود تنیده اند ٬فرو می روند و نمی خواهند
کاری بکار دیگران داشته باشند .از سوی دیگر نشانه های رو به افزایشی از نیاز به تنبیه دیگران را می بینیم .باور من این است
که خیلی از آنان هنوز پی نبرده اند که آن ٬ریشه در درون دارد .امروزه ما چنان از خویشتن انباشته شده ایم که با کمترین
کجروی و خطای دیگران از کوره در می رویم.
من از یک خانواده کاتولیک میایم و همسرم در یک پیرامون سوشیال دمکرات بزرگ شده است .مدت ها این برایم یک پرسش
بود ٬مگر می شود یک آدم بی اعتقاد ٬وجدان داشته باشد؟ اکنون به این نتیجه رسیده ام که همه آدم ها از آغاز وجدان دارند .من
در دراز مدت به آینده امیدوارم ٬ما همه هستی های اجتماعی هستیم .بنا براین وجدان را می باید رشد و شکل داد .اما در شرایطی
که اکنون بسر می بریم ٬آن میسر نمی شود .آن جمعی که رشد و شکل دادن وجدان در آن می باید صورت پذیرد ٬در قیاس با چند
دهه پیش ٬کوچکتر گشته است .از این گذشته انتقال ارزش ها به نسل آتی ٬هنگامی که با داستانی همراه باشد ٬مانند مدرسه ٬از
سهولت بیشتر برخوردار خواهد بود .اما آنرا هم کمتر از گذشته می شود دید .من باورم نمی شود هنوز چیزی بنام روبنای اخالقی
یا اجتماعی وجود داشته باشد .تنها تکه و پاره های پای بندی به هنجارها ٬اینجا و آنجا مانند جزیره های کوچک مانده است که
پیوند میان آنها نیز روز بروز رنگ می بازد.
39
آنچه را که دلم برایش شور می زند ٬با مثالی برای تان روشن می سازم .چند ماه پیش در کنفرانسی ٬در باره کارشناسانی که
برای کمک کردن می رفتند ”جلو در“ خانواده های مساله دار ٬سخنرانی می کردم .در این جا موارد متعددی از امور هنجاری
نقش دارد .برای نمونه ٬در جایگاه اداره کنندگان کشور ٬تا کجا می توانید پیش بروید؟ یا این پرسش که برای آن پدر و مادرها٬
کدامین ارزش ها را می باید مقدم شمرد .هیچکدام از این موارد در آن پروژه به حساب نمی آمد .هدف آنان صرفا کارآیی و
ابزاری کردن بود .بچشم من این گونه پروژه ها برای دلخوشی است .رهبری و اداره کشور از درون خالی گشته است .با این
برخورد و برداشتی هم که مردم دارند ٬آدم نمی تواند کاری بکند و دستش بجائی نمی رسد .نسبی گرایی بی در و پیکری بر
کشور ما حاکم شده است .برخورد مردم اغلب بدین گونه است” :ما با هم فرق داریم ٬تو کی هستی که بخواهی ارزش های خودت
را به خورد ما بدهی؟“ بدین ترتیب ما دست بدست هم نمی دهیم تا باهم مساله را حل کنیم .مردم نمی دانند از کجا شروع کنند ٬به
چی بپردازند و کل داستان چگونه می باید باشد .هر کسی ساز دلخواه خود را می زند؛ آنچه ما بدان نیاز داریم ٬زبانی است که
بتوانیم در این خصوص با هم صحبت کنیم ٬یا شیوه ای برای یکدست و هماهنگ کردن ارزش های مان بیابیم.
من از هم اکنون می بینم که تنش ها باال می گیرد .بی گمان بخشی از آن ٬از این باره است که جستجو برای یافتن هویت ٬کم کم
دارد جان می گیرد .بر پایه شیوه های زندگی ٬هویت های گروهی پدید میاید :من اله می کنم ٬من بله می کنم ٬من هر کاری دلم
خواست می کنم ٬و غیره .آن شیوه ها نکات خیلی کمی با هم به اشتراک دارند .اما در میان آنها گروه بزرگی نیز در صدد یافتن
هویت هلندی می باشند .من باور ندارم که نجبگان این سرزمین از توانش های این روند پیشرفت ٬خوب آگاه باشند.
در تعطیالتی که داشتم ٬از خود می پرسیدم ٬چگونه روحیه سرزندگی در موسیقی جلوه می می یابد .مثال در یک میهمانی رقص
چه اتفاقی می افتد؟ پسرم از پانزده سالگی می خواهد دی جی بشود و همه سبک های موسیقی را از بر می داند .آن چیست در
موسیقی ٬که عقل و هوش جوانان را چنین می رباید؟ چگونه می توان ارزش یک چنین چیزی را برآورد کرد؟ طبعی است که
پس از آن میهمانی آدم از خود بپرسد ٬اگر چه خیلی هیجان آور بود ٬اما آن چه شوری بود ٬از کجا سر برآورد و به نمایش
درآمد؟ من خودم پاسخی بدان نیافته ام ٬اما آنرا در راستای چیز هایی می جویم که به بدن مربوط می شود .بدن از دیر باز
پرستشگاه روح است .ما شتابان از آن جدا سازی کالسیک میان جان و تن ٬روی برمی تابیم .کم کم پی می بریم که آدمی و
جانوران کامال هم از هم جدا نستند .این را در تشکیل حزب جانوران و راه یافتن آن به پارلمان هلند نیز می شود دید .اکنون
جسمانی بودن خویش را یکسره می پذیریم و آنرا جشن می گیریم .با این گام هستی آدمی نیز مفهوم دیگری می یابد .نخست حقوق
انسانی به طور گسترده قبول و تائید شد ٬اکنون همه چیز در پرتو سرزندگی و زنده دلی قرار گرفته ٬آن ستیز کهنه و فرسوده
مسیحیت علیه بدن ٬به پایان آمده است .اینک کار دریافت پیام های خدا را حس و شعور به عهده گرفته است .جستجو برای یافتن
هویت ٬با و روی بدن صورت می گیرد .این را در سرتاسر جامعه می شود دید.
بگمان من در نیم قرن گذشته ٬جهت گیری ما از مقدس شمردن آنی که در باالست ٬از طریق رو آوردن به رفاه اجتماعی ٬به
سرزندگی و دل شاد بودن ره سپرده است .بهبود بخشیدن به جامعه و رفاه اجتماعی تا دهه هشتاد سده پیش ٬به صورت یک آئین و
مذهب درآمد .اکنون همان ٬بر سرزندگی و جسمانی بودن ٬می رود .از سال های هشتاد به این سو ٬رفاه اجتماعی در جایگاه افق
حس و شعور ٬اهمیت خود را از دست می دهد .کسان بسیاری دیگر جامعه را چهارچوبی برای مفهوم بخشی نمی بینند ٬روز به
روز شمار بزرگتری از آنان چهارچوب خویش را به کار می برند .تو تنها با کسانی سر و کار پیدا می کنی که در کنارت هستند.
در باالی این دسته از آدم ها جهان شهرها را داریم .اینان کسانی را که دنبال پیوند های اجتماعی و تاریخ ملی می روند ٬خرد
باختگانی بیش نمی دانند.
برای روشنی بیشتر می گویم :فکر نمی کنم پیشرفت های این چنینی را به آسانی پس راند و راه رفته را برگشت .اگر از من
بپرسید ٬همان بهتر که بگذاریم پیوندها و دلبستگی های فردی کار خود را بکند و راه پیشرفت باز بماند .آنگاه که جامعه
چهارچوب معنا بخشی رااز دست می دهد ٬ناگزیر از روی آوردن به چهار چوب های شخصی می شویم .در این حالت
کارشناسانی که در بخش های همگانی جامعه کار می کنند ٬چهره های برجسته ای می شوند :پزشکان ٬آموزگاران ٬پلیس ها .من
مدت ها روی این مساله اندیشیده ام ٬از همانروی در آن باره برخورد روشنی دارم .از دید من بهتر است روی جنبه های شخصی
و هنجار گذار موارد یاد شده تاکید کرد .این به صور عواطف اجتماعی و اخالقیات ربط پیدا می کند .از آنرو می باید آنرا آگاهانه
و خوب سازمان داد .بسیاری از کارشناسان وظیفه آموزشی دارند ٬چه از آن خوش شان بیاید ٬چه بدشان .مشکل آنآن این استکه
داستانی برای آن کار ندارند .آنان در برداشتهای ابزاری شغل و حرفه خود گرفتار و زندانی شده اند و این براستی نمودی از
بیمایگی می باشد.
برداشتن گامی فراتر از سخن گفتن و گزارش دادن ٬ساده است .گام آغازین ما می باید به پیش باشد ٬نه پس رفت به گذشته .من
سر در نمی آورم چگونه استکه بخش اندیشمند مردم ما در این زمینه گام پیش نمی نهند .بسیاری از روشن اندیشان و سیاست
پیشگان به جهان شهر ها و پسا مدرن ها می پیوندند .اینان در این خیال باطل هستند که فرهنگ شان معیاری برای همه چیز می
40
باشد .از آن رو من می ترسم این عده از نخبگان ٬بخش چشمگیری از مساله را نادیده بگیرند .گوناگونی همواره نظم و ترتیب را
الزامی می سازد .تنها زمانی می توان از باره اجتماعی با این تنوعات کنار آمد که بشود آنها را منظم و مرتب ساخت .در
فروشگاه آلبرتاین ( فروشگاهی زنجیره ای در هلند -م ).هم ماهی را در کنار سبزی ها نمی گذارند ٬بلکه آنرا در یخدان جای می
دهند .یک چنین نظم و سازماندهی در جامعه کنونی هلند بچشم نمی خورد .کسی نیست که بگوید ٬مرز آدم ها کجاست .در سالهای
نود تبلیغی در تلویزیون بود که می گفت ٬بدون هیچ مرزی .در پشت آن نوشته یک شیوه زندگی نهفته است .اما آن هم از باره
اجتماعی و هم از باره فردی برای یکبار امکان پذیر می باشد .بدون مرز های ویژه ای ٬زندگی هم از میان می رود ٬حتی از
باره بدنی .برای نمونه آدمی تنها می تواند بین ۲۰تا ۴۰درجه سلسیوس زنده بماند .اینکه گفته می شود به مرز نیازی نیست ٬از
دید من آن یک برداشت نرگس گرایانه ( خودبینانه -م ).و نادرست می باشد .این که بخواهیم نسل جدید بدون مرز رشد کند٬
برابر است با تن در دادن به یک بی مسئولیتی تمام و کمال .اگر به سخنان خوب دکتر اسپاک پیر گوش می کردیم ٬نیمی از
دشواری های امروز را نداشتیم .سه آموز ٔه پاکیزگی ٬آرامش و نظم برای تربیت کودکان اهمیت بسزائی دارد .پارادوکس پیش رو
آنست که به جوانان نشان داده نشود مرز شان کجاست ٬چون آنان بدون شناختی از مرز ٬ره بجائی نمی برند .از این باره نه تنها
جوانان که پرورش دهندگان آنان نیز می باید خیلی چیز ها را بیاموزند.
41
پیتر خیسن:
نویسنده کتابهای بگذار جشن بگیریم ( درباره دید پیدا کردن جوانان) و سرزمین بزدل ها ( تاریخ ترس در هلند)
در سال های دهه سی سده پیش واپسگرایان در برابر نوگرایان دندان تیز کرده بودند و به کسانی که خواهان رقص های نوین
بودند ٬در باره ’ویژگی سکسی‘ آن گیر می دادند .در دهه پنجاه درد شان شده بود ’از دست رفتن نجابت‘ در میان جوانان ٬یا
کوبیدن جوانان با راه و رسم بخش کوچکی از آنان ٬مانند خوشباشی و گذران زندگی به بی ُهدگی .از آنرو جوانان را ’جوانان
آسفالت‘ می نامیدند .خیلی از روندهای دیگر را در همه دوره ها می شود دید .اما همه آنها هم همواره یکسان نمی ماند .آنچه تا به
امروز یکسان مانده است ٬این حقیقت می باشد که هنوز فرهنگ جوانان را یک مشکل می بینند .گوئی مانند هم بودن به معنی
دستیابی به ایده آل است .به سخن دیگر آنان صبر می کنند تا ما بالغ و عاقل شویم .توجیح شان هم آنستکه ’تا جوان هستی می
توانی هر کاری بکنی‘ تا اینکه بزرگ شوی و دست از آن کارها برداری .تو گوئی با پا گذاشتن به بزرگسالی همه آن
خوشگذرانی ها به یکباره به سر می آید .در روزگار گذشته جوانان می خواستند بزرگسال شوند -تا بتوانند یوغ پدر و مادر را از
گردن شان بیاندازند -اکنون آن برگشته و وارونه شده است .آن زمان که من هم جوان بودم ٬جوانانی که در آستانه بزرگسالی
بودند ٬می توانستند مهلتی بگیرند و بزرگ سال شدن خویش را به عقب بیاندازند تا چند صباحی بتوانند بیشتر از خوشی های آن
مانند سکس و میخواری بهره مند شوند .اکنون آن به همه جوانان ارزانی شده است .پدر و مادر ها دیگر یوغی برگردن جوانان
بشمار نمی آیند .جوانان دشواری های تازه پیدا کرده اند .آنان نمی خواهند خویشتن را از هم-اینجا و هم -اکنون برهانند ٬نمی
خواهند آن کار را بکنند ٬برای اینکه هم اکنون و هم اینجا بهشان خیلی خوش می گذرد .آنان نگران این هستند که با بزرگسال
شدن ٬شادی و دلخوشی از زندگی رخت بربندد .برای آنان آزادی انتخاب فردی مهم می باشد .اما سر انجام می باید در عمل به
فهمند که کی هستند .در آن تمایل برای به عقب انداختن بالغ و بزرگ شدن شان ٬دو دلی شان را برای انتخاب هائی که می باید
بکنند نیز می شود دید .انتخاب هائی که برای نزدیکان شان مهم می باشد.
این روزها فرهنگ سالمندان کمتر روی جوانان ’برچسب‘ می زند و آنان پیر شدن را پدیده ای منفی می بینند .دیگر اقتدار
پیرترها را به پشیزی نمی خرند.
فرهنگ جوانان هر چندان هم در پی خوشباشی و خوشگذرانی باشد ٬فرهنگ سخت و استخوانداری است .نرگس گرایی جوانان٬
که در باره آن سخن فراوان است ٬در جامعه ای رقم می خورد که میان هم ساالن و همگنان آن رقابت بسیار باالست؛ در آن
میدان می باید همه توان و کوشش خود را بکار بندی ٬چرا که شمار زیادی مانند تو هستند و آنها هم می خواهند خودشان را باال
بکشند .بهتر است این را نیز گفت که خوشباشی ایده آل را دور نمی ریزد.
جوانان می خواهند معروف شوند ٬اینکه چگونه و از چه راهی ٬برای شان چندان مهم نیست .گاه می گویند آنها اخالقیات دوگانه
دارند .در برنامه های تلویزیونی محبوب جوانان ٬برگزار کنندگان آن وانمود می کنند هر کسی با اندکی استعداد و بدون دردسر
می تواند معروف بشود .آن رنج های بیشمار و سختی های آموزش دیدن و تربیت شدن را که می کشید ٬خواهی نخواهی پرده
پوشی می کنند .تلویزیون و اینترنت روی جوانان تاثیر فراوان می گذارد ٬در این بخش دروغ کم نیست و پر شده است از برنامه
های سرگرم کنند ٔه بی مایه که تصویر جوانان از جامعه و جهان را می سازد .گوئی این ایده را به خورد آدم ها می دهند که چون
مردم بسیاری از آن برنامه ها خوش شان میاید ٬پس آنها واقعی می باشد .در گذشته تلویزیون تصویر وارونه ای از سلیقه بخش
های بزرگی از مردم را نشان می داد .برای همین منهم زیاد پاپی این ’انباشتگی‘ نشدم .من چندان ازادی خواه هستم که بپذیرم٬
این سطحی نگری را بسیاری از مردم می پذیرند.
آموزش و پرورشی که مانند ماهی از دست آدم در می رود ٬به ا .دی .اچ .دی .دامن می زند .آزاد بودن از هر شکلی ٬که بر
آموزش حاکم گشته است ٬باعث می شود دختران و پسران دبیرستانی ما در هر سویی به پرواز درآیند .می باید به آموزش ساختار
بیشتری بخشید .پاره ای از رشته های پائین دبیرستانی دلبخواه گشته است و کار آمد نیست .آزادی در آن زمینه ها آدم را به یاد
آزادی بی درو و پیکر دانشگاه های قدیم می اندازد .می باید از باره سطح هوشی و شکل کار برای آنها شرایطی گذاشت .اینگونه
آزادی های انتخابی ٬دانش آموزان را به گمراهی می کشاند.
پدر و مادر ها می خواهند مهربان باشند و اگر بچه های شان از سنین پایین به باده خواری روی آوردند ٬به فرزندان خود از گل
نازکتر نگویند .اگر هم کسی آنرا به روی شان بیاورد ٬می گویند’ ٬خودت هم می بینی که این روزها همه چیز زودتر آغاز می
شود ‘.آدم بعضی وقت ها هاج و واج می ماند .هنگامی که پسرهای ما شروع کردند به عرق خوری ٬ما به عنوان پدر و مادرهای
آنان خیلی نرم با آنها برخورد کردیم .بچه ها بزرگ می شوند و به جهان بزرگی پا می گذارند ٬در آنجا نمی توانند از خیلی چیز
42
ها چشم بپوشند .با گذشت زمان ما هم کم کم سخت گیری کردم و یادگرفتیم در برابر بازی های آنها چگونه بازی کنیم .در زمینه
نشان دادن مرزها ٬شایسته است خوب بازی کرد و در مقام پدر و مادر ٬در برابر آنچه بچه ها می خواهند ٬پیشاپیش وا نداد .اگر
بچه ها بسوی الکل و مواد اعتیاد آور رفتند ٬می باید پدر و مادرها نقش خود را بچسبند ٬مقررات روشنی برای آنها بگذارند و از
نگهداری آن مقررات کوتاه نیایند .چون من و همسرم نتوانستیم از اول ٬اینکار را بکنیم ٬پس با آنان به ”گفتگو“ نشستیم ٬اما در آن
میان چیزهای زیادی اتفاق می افتد که ما هیچکدام از آنها را نمی خواستیم ببینیم .یکی از چیزهای مهم آنست که هنجارها و ارزش
های خود را خوب به بچه ها روشن سازیم .تاثیر گذاری پدر و مادر ها کم است ٬اما کامال هم دست شان خالی نیست.
فرهنگ آزادی ٬در بخش زیرین جامعه ای که در آن ارزش ها به مثابه بازیگران اعتدال و خویشتن داری توان خود را از دست
داده است ٬می تواند بسیار خطرناک باشد .از نظر اجتماعی نیاز زیادی به کنترل و جلوگیری وجود دارد -بیخود نیست که از
”راست و ریست کردن همه چیز برای بچه ها“ سخن بمیان آورده می شود .کنترل اجتماعی تضعیف شده است ٬یکی از علل آن
مساله این است که دیگر مادرها خانه نیستند .ما سختگیری را بدست باد سپرده ایم .چندی پیش در ایستگاه مترو بچه ده ساله ای
را دیدم که دستگاه اتومات شیرینی ها و شکالت بسته بندی شده را لگد میزد .تنها من نبودم که نگاه می کردم و چیزی نمی گفتم.
جوانک آدمی نبود که آدم از ترس نتواند چیزی بهش بگوید ٬جوجه بود .همه ما در آنجا مانند خنگ ها نگاهش می کردیم ٬گوئی
زبان مان بند آمده بود.
شاید نباید شگفت زده شد که بخشی از جوانان می خواهند برگردند به تقسیم سنتی نقش ها میان زنان و مردان؛ که تقسیم کارآمدی
هم بود .اکنون گهگاه من هم پخت و پز می کنم .اما غذا پختن من بسیار وقت می برد تا پخت و پز همسرم .این روز ها می بینیم
که سلسله مراتب ارزش های کهن نابود می گردد و جای آنرا سلسله مراتب نوی می گیرد ٬که در آن هر کسی سنگ خود را به
سینه می زند و درد بسیاری از آنان زیبا دیده شدن است .دیگر همه چیز سطحی گشته است و در طلب خودآگاهی و زیبائی رفتن
نیز چیزی مبرم مستتر است؛ از این دیدگاه گویی فرد دررون کرستی سفت و سخت تپانده می شود .امروزه مودب بودن ویژگی
دیگری یافته است .آن دیگر بر بنیاد منشور های نشست و برخاست های کهن نیست ٬بلکه بیشتر بر پایه هوشمندی اجتماعی می
باشد ٬چرا که آدم ها می بینند چگونه می توان در یک سیستم برای خود جایی دست و پا کرد و برای بیرون انداخته نشدن از آن
جا کوشش نمود .فرزندان ما به غایت فرد گرا شده اند و از برداشت هائی چون همبستگی و حرکت جمعی چیزی سر درنمی
آورند .من رشد این روند را نگران کننده می بینم .خیال هم نمی کنم بزودی این فرهنگ بر می گردد ٬اما امیدوارم با راهمنمائی و
رهنمودها ٬از پیامدهای زیانبار آزادی های فردی لجام گسیخته ٬کاسته شود.
ُمد و سلیقه از مهم ترین ابزار هایی می باشد که جوانان به دستاویز آنها صف خود را جدا می سازند .در این دوره و زمانه
جوانان بسیار کمی به سیاست روی میاورند و به آن دلبستگی نشان می دهند .این بویژه هنگامی روی می دهد که در طبقه بندی
مشاغل بزرگساالن جامعه شکاف یا درگیری پیش بیاید .در آن صورت زمینه رشد برای پوپولیسم جوانان نظامی فراهم میاید ٬که
راه افتادگان به باال برای آن حساسیت بیشتر دارند.
از دید من برای چاره کردن روندهای ناخواسته و ناخوشایند می باید اداره کنندگان کشور مدیریت مالی بیشتر داشته باشند ٬در
آموزش و پرورش ساختار بیشتری به وجود آورند و در حفظ و کاربست مقررات مربوط به استفاده از الکل و مواد اعتیاد آور٬
توسط جوانان کم سن و سال سختگیری کنند .اگر از من بپرسید ٬می گویم مصرف الکل برای جوانان زیر ۱۶سال ممنوع شود.
هرچند یک چنین قانونی را نمی توان صد در صد به اجرا درآورد ٬اما از آن طریق پیام روشنی فرستاده می شود.
43
هرمان ولفلز:
استاد دانشگاه ٬از چهره های برجسته رابو بانک ٬از مدیران بزرگ دی .اس .ام.
من با جوانانی کار می کنم که تحصیالت باال دارند و احساس وظیفه می کنند .اما میدانم جوانانی هم هستند که تا خرخره عرق می
خورند و کله پا می شوند ٬مست و مدهوش روانه بیمارستان ها می گردند ٬آشوب راه می اندازند .نخستین واکنش من به نتایج
آماری پژوهش شما چنین بود” :هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت “.بی مرز بود ن همان چیزیست که در دوره گذشته ما در
فرهنگ خود آن را جشن گرفتیم .من در بی مرز بودن ٬جنبه های مثبت آنرا نیز می بینم ٬مانند شبکه ارتباطات مجازی جوانان؛
پیوندهای دیجیتال اینان در مقایسه با نسل پیشین ٬خیلی متفاوت و شتابان می باشد .هرگاه که به این می اندیشم ٬چگونه می باید
جهان را شکل داد ٬می بینم این مهارت ها اهمیت می یابد .جهان به آدمهائی که بتوانند چندین وظیفه را انجام دهند ٬نیاز بسیار
دارد ٬آدمهائی که یاد گرفته اند ٬از چشم انداز نظام ها و دیسیپلین های گوناگون باهم کار کنند .از سوی دیگر فکر می کنم ٬نسل
بدون مرز هنوز با ندانم کاری های خود دست بگریبان است و جهان چشم براه آنان نه نشسته است ٬که هیچ ٬آمادگی بدون مرز
بودن را هم ندارد .در دوره ای که پیش روست ٬می باید یاد بگیریم به مرز ها احترام بگذرایم ٬بویژه به مرزهای طبیعی .یکی از
چالش های اجتماعی آینده ٬پرداختن و اهمیت کافی دادن به کیفیت باالی روابط خواهد بود .در این خصوص می توان به روابط
میان آدمها و آدمها و سیستم های زیست پیرامونی ٬که ما نیز بخشی از آن هستیم ٬اندیشید .این مساله از اهمیت باالئی برخوردار
است .جوانان با دید و برداشت های بدون مرزی که دارند ٬بیگمان برای دست یافتن بدان منظور آمادگی چندانی ندارند .این گفته
دلگرم کنند نیست و با آنچه که می باید شود ٬سازگاری ندارد.
در این بدون مرز بودن چیزی که من می بینم نبود احترام به دیگران ٬نبود حترام به اشکال دیگر زندگیست ٬در کوتاه مدت چاره
ای هم برای آن متصور نیست .خشونت در مقام یک پدیده پذیرفته شده داللت بر بی احترامی دارد :تو می توانی دیگران را خوار
بداری و رنج شان دهی .در مقام یک پدیده -که پدیده گسترده اجتماعی می باشد -می توان آنرا به بیراهه کشاندن فرهنگ ما بر
پایه منافع خود دانست .این را در انواع و اقسام شکل ها می شود دید ٬که یکی از آنها هم شکل تجاری آن می باشد .گفتن همه یا
بخشی از واقعیت در بازار یابی چه قدر با احترام قرابت دارد؟ یا دم زنی کسانی از نیازهائی که ٬ذره ای از آنها را ندارند .سود
آوری شرکت خود را مهم دانستن ٬دوشیدن و سرکیسه کردن مردم بدان منظور ٬نشانه احترام نمی باشد .کار تعلیم و تربیت مانند
کار کامپیوتر است ٬داده ها تعین می کند بازدهی چه خواهد بود .بحرانی که اکنون در آن گیر افتاده ایم ٬پیامد منطقی به کجراهه
کشاندن فرهنگ ماست ٬به این معنا که ما چنان بدون مرز خود خواه و خودبین گشته ایم که قبر خود را می کَنیم .این را در نشو
.نمای بچه هائی که در این فرهنگ ترمز شان بریده است ٬نیز می شود دید
بگذارید امیدوار باشیم این بار برای دیدن آنکه دیگر نمی توان دیرگاهی بر این منوال کارها را پیش برد ٬نیازی به یک جنگ
جهانی دیگر نخواهد شد .جنگ راه برون رفت نیست .بحران نشانه نبردی است که اکنون می باید برای برون رفت سزاوار به
یاری همدیگر و دست در دست همدیگر بکنیم .این است کاری که می باید کرد .اکنون ما آنهمه آدم در روی زمین هستیم ۵/۶ -
میلیارد که بزودی ۸و ۹میلیارد می شویم -و پس از دوره روشنگری به چنان تکنولوژی نیرومندی دست یافته ایم که می باید
همه با هم به منشورهای پایه ای زندگی در روی زمین بیاندیشیم.
بسیاری از پیشرفت های اجماعی سده پیش بر پایه برخورد اجتماعی /داروینیستی بوده است -زنده ماندن گروه نیرومندتر -از
همان جا می توان به تاکید فراوان روی رقابت نیز پی برد .در مرحله بعدی سخنی از نیرومندترین در میان نخواهد بود ٬بلکه
مساله بر سر زنده ماندن همه انواع می باشد .دست کم بر سر زنده ماندن درخور و سزاوار زندگی جمعی ٬نه تنها از باره
اجتماعی ٬که از باره پیرامونی زیستی نیز.
زندگی جمعی به نظر می رسد چنان به ظاهر اهمیت زیاد می دهد که گوئی همه چیز به آن وابسته است ٬حتی سیاست ٬بی آنکه
از چشمه ارزش هایی که فرهنگ را از درون رقم می زند ٬مزاقی شیرین کرده باشد .به دیگر سخن ما جنبه های روحی -
44
اخالقی هستی را به باد فراموشی می سپاریم و هم و غم خویش را روی کارآئی و تاثیر گذاری بکار می بریم .بدین سان فرهنگ
به ابتذال کشیده می شود.
بگمان من جای شگفتی نیست که آدم ها خویشتن را به سطح فردی دلخوش می دارند .این پیامد منطقی رهائی و رهاسازی هائی
استکه در صد سال گذشته از سر گذرانده ایم .تعریف من از آزادی و رهائی ”برخاستن آگاهی آدمی به سطحی باالتر از شخصی٬
باالتر از من ٬باالتر از خود است “.در کنه خود این یک پیشرفت بشمار میاید ٬اما آنچه اکنون می باید کرد ٬بیوند زندن فردیت با
جمعیت است ٬همچنین کوشش برای کشیدن آدم ها به جایگاهی استکه بتوانند در گزینش ها و رفتارهای شخصی مسئولیت جمعی
را نیز بشمار آرند .برداشت من آنست که ارقام بدست آمده از پژوهش شما بسوی دیگر راه می برد.
من آینده را در گام منطقی بعدی بر اساس آنچه داشته ایم نمی بینم ٬آنرا در آنچه که مطلوب است نیز نمی بینم .به یقین می توان
گفت ما از جامعه ای میائیم که در آن سلسله مراتب بسیار سفت وسختی حاکم بود .در عصر صنعتی جامعه به شکل هرمی از
سلسله مراتب ساخته شد .ساختن آینده بدست مردان پر قدرتی بدتر از پوتین و برلوسکونی که در آن سلسله مراتب بدتر از این که
داریم بشود ٬ما را به جائی راه نخواهد برد ٬چرا که آن پسرفت و بازگشت به جائی است که بودیم .یگانه راهی که در اوضاع و
احوال کنونی می شود جهان را اندکی سر و سامان داد ٬آنست که آدمها -برپایه ارزیابی هائی که از درون شان بر می خیزد -
چیزی را برگزینند که به آن نیاز هست .نه آنی را برگزینند که فالن آقا یا خانم از آن باال ندا می دهد می باید چنین و چنان شود.
بگمان من مردم از آنروی دست به دامان سلسله مراتب می شوند که دیدگاهی الهام بخش ندارند ٬این را در آمارهای پژوهش شما
نیز می شود دید .اگر از آنچه که در اندیشه داریم ٬نمی و نشانی در میان نماند :خب ٬این چیزیست که ارزش دارد آستین باال بزنم
و سهمی در آن داشته باشم -دیگر چی باقی می ماند؟ یک کل بزرگ و پوچ .اینجاست که می روی تا حد مرگ عرق خوری می
کنی ٬یا دست به رفتارهای نسنجیده و نیاندیشیده ناگهانی می زنی.
در تهی شدگی حاصل از بدون مرز بودن ٬این بازار است که بیکار نمی نشیند و دست بکار می گردد .اما بازار ساز و کاری
خنثی می باشد و نمی توان آنرا مسئول چیزی دانست .آنچه در بازار نمود پیدا می کند ترجیح دادن هاست ٬که مشکل به بار
میاورد .این امر در سیاست نیز صادق است .دنباله روان ویلدرز ( یک سیاست پیشه راست افراطی-م ).خود را از هر باره در
معرض تهدید احساس می کنند و در واقع امر اختیار زندگی خویش را از دست داده اند .آنان در ترس بسر می برند .برای آنان
می باید شرایطی را ایجاد کرد که بتوانند به نقش و سهم خود ٬آینده ای امید بخش ٬دید و بینش بیابند .بگمان من -به عنوان بخش
کوچکی از یک دید گسترده تر در باره آینده -شکوفا سازی اقتصاد های محلی برای آن منظور ٬امکان فراهم می سازد .اقتصادی
که ٬اگر بشود با یک حساب سر انگشتی گفت ٬مردم می توانند انرژی مورد نیاز شان را از طریق شبکه بندی هائی مانند شبکه
اینترنت تهیه کنند .یک چنین اقتصادی می باید بجای فرایندهای خطی که امروز با آن آشنا هستیم ٬به سازماندهی های زنجیره ای
و چرخشی بیاندیشند .این شیوه برخورد با مساله موج گسترده ای از مشاغل محلی را پدید میاورد .در آن صورت به تکنسین های
برق زیادی نیاز خواهیم داشت تا پانیل های انرژی خورشیدی را در پشت بام های ما نصب یا آنها را تعمیر کنند و کارهایی از
این دست .می باید ساختمان هایی داشته باشیم که نسبت به ساختمان های کنونی تولید انرژی را آسانتر کند.
از آن گذشته ٬می باید در زمینه زنجیره های تولید مواد خوراکی و زمینه های دیگر به شکل محلی و منطقه ای اندیشید .این گونه
روندها را در جاهای گوناگون جهان نیز می شود دید .بدین سان می توان به گروهی که خود را عقب مانده و کنار نهاده شده می
بینند ٬دید و بینش ملموسی از آینده بدهی .اگر بشود در این راه سازمان های آموزشی و درمانی را با خود همراه کرد ٬یک پیکر
بندی اجتماعی خواهیم داشت که آدمها دوباره در آن جایگاهی ٬نقشی و آغوش بازی برای خود خواهند یافت.
یکی از بزرگترین اشتباهات جنبش پیرامون زیستی آن بود که به طور ضمنی گفتند” ٬راه برگشت همان راه پیشرفت است “.من به
آن راه باوری ندارم .آنچه باید کرد ٬پیش بردن نوسازی زیست پیرامونی و اجتماعی در جایگاه یک اقتصاد نوین برای سده ۲۱ام
می باشد .می توانم برای خود تجسم کنم که می شود مردم را به راهی کشاند که در آن کیفیت و دوام محصوالت عرضه شده حجم
وسایلی را که دور ریخته می شود ٬تا حد زیادی کاهش می دهد .چندی پیش برای نوه هایم در حیاط خانه یک خانه چوبی درست
کردم .هنگامی که سرگرم سوار کردن آن به همراه کسی بودم که آنرا از کارخانه آورده بود ٬ازش پرسیدم ٬حاال که اوضاع
بحرانی است ٬کار و کاسبی آنها در چه وضعی می باشد :او گفت’ ٬می خواهی چه طور باشد؟ چیز های با دوام بیشتر خرید و
فروش می شود ‘.همه پدر و مادر ها ٬پدربزرگ و مادربزرگ ها اسباب بازی های با دوام و ماندگار می خرند تا روزهایی که
رونق بیشتر بود .می شود دید که کمتر چیز های دور ریختنی دارند .ماشینی را که سه سال از عمرش گذاشته ٬هنوز می شود چند
سالی هم استفاده کرد .این است آنچه که اتفاق افتاده است ٬هنگامی که مردم دست شان زیر سنگ است ٬کفه اولویت های شان
سنگین تر می گردد .در آن بازار های فروش که مردم آخر هفته ها دسته دسته به آنجاها سرازیر می شوند ٬دیگر وسایلی که پس
از یکی دوبار کار زدن از هم وا می رود ٬خریداری ندارد .از خود می پرسم باز برای آنها بازار پیدا خواهد شد؟ آنچه از باره
45
روانشناسی پیش آمده است ٬این استکه مردم پی برده اند خوشبختی را نمی شود در میان وسایل دور ریختنی یافت ٬جمع کردن
وسایل مادی تهی شدگی دونی را پر نمی کند .دیگر در من امیدی به آن راه نمانده است.
آن هنگام که به مردم امکان می دهیم زندگی کاری شان را از باره کیفیی بهتر سازند و ای بسا آموزش ها و مهارت های کاری
نوی یاد بگیرند ٬از آن بیشتر سود می برند تا از درآمد ماهیانه کمکی که دولت برای شان پرداخت می کند .اینجاست که
جایگزینی برای دولت غمخوار ملت ساخته می شود .آینده در گرو پرداخت کمکی دولت برای هزینه کردن نیست ٬بلکه در کمکی
است که برای مردم می شود تا به زندگی شان معنا بدهند و روی پای خویش بایستند .راه برون رفت را در این راستا می باید
جست ٬نه در بازگشت به فرهنگی که مانند کشتی در بحران فرو نشسته است .رهبری مانند اوباما در آن راستا کوشش دارد٬
دیترویت را وادار می کند برای ساختن ماشین های پر دوام استراتژی دیگری بیاندیشد و بیابد .اوباما از باره فرهنگی آفرینشگر
است .اینک ما در کشورمان به رهبرانی چون او نیاز داریم که نیست .در اینجا با فرهنگ زنگ زده و فرسوده ای کار داریم که
کارکرد آن بر پایه جهان بینی می باشد نه ایده های زمانه خود.
بگذارید روشن بگویم ٬اگر در ارزیابی های خود صرفا به کارآئی و بازدهی نظر کنیم و بدان منظور جنبه عمودی زندگی (
اجتماعی -م ).را کنار نهیم ٬آن سبک سنگین کردن از دیدگاهی تنگ و باریک خواهد بود .چرا که از روی شوق عالقه بدان
اندیشیده نشده است .درست است که کم کم ستونی شدن را دور می اندازیم ٬اما تقسیم بندی های دل آزاری را ٬به صورت
کارشناسانی که در زمینه های گوناگون ابزاری فکر می کنند ٬جایگزین آن کرده ایم .تاکنون کسی از سیاست مداران را ندیده ام
که برای چاره کردن آن و دید و بینشی فراتر از آن تقسیم بندی ها داشتن ٬چیزی بگوید.
جهان بازرگانی و کار و کاسبی ٬در زمینه پیش بینی اینگونه پیامدها و روندها ٬از جهان سیاست بسیار پیشی گرفته است .نسل
جدید و بزرگی از کارفرمایان شرکت ها و کارخانه های کوچک و نیمه بزرگ در حال سر برآوردن است ٬که توان و تمرکز
خود را روی کسب و کار پایدار و محصوالت ماندگار می گذارد .در شرکت های بزرگی چون دی .اس .ام( .یکی از شرکت
های مولتی نشنال هلند -م ٬).فیلیپس ٬آکزو ٬یونی لیفر و َهینکن نیز نوآوری های امیدوار کننده ای را می شود دید.
اگر ۳۵سالی را که برای سازندگی دولت غمخوار داشتیم ٬برای سبز کردن اقتصاد خود بکار بردیم ٬آن مقدار زمان برای کم
مصرف کردن ( خنثی کردن انرژی) همه ساختمان های کشور کافی خواهد بود .این کار شدنی است! در این پروژه جایی برای
ایجاد کارهای محلی نیز وجود دارد .این یک پروژه اجتماعی می باشد که کامال برای این زمانه مناسب می باشد و می شود آنرا
با نوآوری های آموزشی مانند آبونمان شدن به آموزش تلفیق داد .اکنون دانشگاه ساختمانی استکه دانشجویان از ساعت نه صبح تا
چهار بعد از ظهر می توانند در آنجا درس یاد بگیرند .برای چه یک دانشکده نتواند یک مرکز آموزشی پیوسته برای همه مردم
باشد؟ در آن صورت همه باهم این راه را خواهیم پیمود ٬چیزی که اکنون نشانی از آن نمی بینی .منظورم سرزنش کردن نیست٬
چون مرحله ای که اینک در آن هستیم ٬پیامد منطقی بسر آمدن الگوی پیشین می باشد.
شاید ذهنیت جوانان امروزی ُکندی هایی پیش بیاورد ٬مگر آنکه به توانیم در میان جوانان برای این برنامه ها شور و شوقی ایجاد
کنیم .اگر دلخوشی شما آنستکه از زندگی خویش چیزی بسازید ٬دیگر برای شانه خالی کردن و فرار جائی نمی ماند و می شود
پیوند با جامعه را ترمیم کرد .یکی از واژه هایی که در واشکافی ها نظر مرا جلب کرد’ ٬پناه جویی‘ ( دوری گزینی از فعالیت
های اجتماعی و سیاسی -م ).بود؛ آدم ها به تهی بودن خویش پناه می برند .شاید از سوی جوانانی که آرمان گرایانه می اندیشند و
به ارزش های اجتماعی عنایت بیشتر دارند ٬تو آوری هایی در راستای دلخواه صورت پذیرد .در سوئد دانشجویان رشته اقتصاد
در برابر محتوای درسی انتخاب شده برای شان ایستادند .از دید آنان ٬آن مواد درسی سراپا ساز و کارها و روش هایی بود که
موجب مشکالت اجتماعی می گشت ٬آنها خواهان این بودند که تمرکز و توجه مسئوالن روی این مساله صرف شود که برای بهتر
شدن جامعه چه چیزی الزم است.
من بدنبال برداشت هایی هستم که پیوند میان مردم را دوباره بکار اندازد و بشیوه ای دیگر آنرا کارآمد سازد .دنبال جامعه ای
هستم که در آن آدمهایی که با آدم های دیگر در پیوندند .اما در جستجوی کارآیی بیشتر ٬ما دیگر این جنبه را نمی بینیم .در گذشته
مردی با کتی چرمی می آمد کنتور گاز و برق را نگاه می کرد ٬اکنون همه این ها اتوماتیک شده است و برای سخن گفتن با
مسئولی در باره شکایتی که داری ٬باید روزها در انتظار تلفن او باشی که می خواهد با تو قرار بگذارد ٬کی می توانی بروی
پیشش یا او می تواند برای دیدنت بیاید .این روند آدم ها را سرگردان می کند ٬ما در آن راه چیزی را از دست داده ایم .برای
آنست که می گویم در میان گردانندگان این کشور ٬از پائین تا باال ٬به یک دگرگونی ذهنیت نیاز داریم .سباست مداران می باید
برای این هم به کمی خود-آزمایی و خود-اندیشی نیاز است .این را در پدر و .بتوانند چرخشی بکنند ٬این برای آنان چالشی است
مادر ها نیز می توان دید ٬که به داشتن نفوذ و اعتبار روی فرزندان خود فکر نمی کنند و آنها را به حال خود می گذارند تا بیش و
کم خوش باشند .آن گونه ای از فرار ( از مسئولیت پدر و مادر بودن -م ).می باشد .از دید من گفتگو با بچه ها را می باید از
دریچه ای دیگر از سر گرفت؛ با آنان در باره چگونه زیستن ٬در باره این که چه چیزی واقعا مهم است گفتگو کرد .کاهش
46
پیچیدگی ها یکی از مسائلی است که می باید بدان پرداخته شود .برای دست یافتن بدان منظور ٬من بخشی از پاسخ را در محلی
کردن کارها و پروژه ها را می بینم.
آن تهی بودنی که از آن سخن می گوئیم ٬نمایه ایست از دیگاه تنگ نسل پیشین .می باید حرکتی دیگر کرد .بچشم من پایداری و
مانگاری بر میگردد به پیوند میان آدم ها از یکسو و آدمها و طبیعت از سوی دیگر .به باور من آن پیوند ها نیز برمیگردد به
پیوند داشتن با خویشتن و کارکرد آن پیوند .هرگاه خود را از این چشم انداز نبینی ٬چیزی را کم داری .فرهنگ کنونی ما بستگی
زیادی به بیرون دارد .چالشی که در مرحله بعدی پیشرفت اجتماعی داریم ٬جادادن و جایگاه درخور یافتن به انگیزه درونی در
پیوند با روش برخورد آدم ها با جامعه می باشد .منطقی به نظر می رسد که جای چنین اقدامی خانواده و مدرسه می باشد .من از
زمره کسانی هستم که می خواهند رشته فلسفه در کالس های باالی دبیرستان آموزش داده شود ٬چرا که آن گام دید و بینشی
یکپارچه از جهان برای درهم آمیختن برداشت ها را میسر می سازد.
47
آیا هنوز می شود باهاش گفتگو کرد؟ مسئولیت رفتارهای خود را می پذیرد؟
جوانانی که در آستانه خطر ایستاده اند :جوانان از دست رفته که دیگر نمی شود با آنان گفتگو کرد.
برخی از آسیب های رفتاری بیشتر به سبب بینوایی ٬شرایط دل آزار و دلخراش خانواده پیش می آید.
کارشناس در زمینه بزهکاری ها جوانان ٬بویژه جوانانی که از فرهنگ های مختلف می آیند.
من مرتبا با جوانان صحبت می کنم .جوانانی که کارشان به شهربانی و دادگاه می کشد .با آنان در باره بزهکاری های شان ٬در
باره شرایط شخصی شان و امکان تغییر روند زندگی شان صحبت می کنم .سعی می کنم نخستین تماس با دادگاه با احتیاط پیش
برود تا مگر از رفتارهای ناپسند آتی پیشگیری شود .برای بسیاری از نوجوانان مرز میان خوب و بد روشن نیست .هنگامی که
رفتارهای دیوانه وار و بزهکارانه از بچه ها سر می زند ٬اغلب پدر و مادرها حق را به فرزندان خود می دهند و نمی خواهند
بپذیرند که رفتار فرزندان شان از مرزهایی گذشته است که نمی باید می گذشت.
این پدر و مادر ها رفتار های بزهکارانه و تبهکارانه فرزندان شان را بجای شیطنت یا شوخی نابجا ٬جا می زنند و آشکارا انکار
می کنند که بچه شان مرتکب جنایت شده است” .بچه من از این کارها نمی کند “.هستند پدر و مادرهائی که اگر فرزندان شان مثال
به پلیس بد و بیراه بگوید ٬خم به ابروی خود نمی آورند .از سوی دیگر هم به بچه ها از باره داشتن و خریدن وسایل و امکانات
مادی هیچ مرزی قائل نمی شوند .گوئی نیاز اولیه بچه ها خرید است .اگر بچه ها برای سرگرمی چیزی بخواهند ٬آن در باالی
.فهرست خرید پدر و مادر ها نوشته می شود
من در کار خود با خانواده هائی که شهروندی ستیزی بسیار دارند ٬سرو کار پیدا می کنم .شمار بزرگی از بچه ها ٬درون این
خانواده ها با دشواری ها و بدبختی های ترسناکی دست بگریبانند :مادری که آسیب لب مرزی دارد ٬پدری که در زندان بسر می
برد ٬جنگ و کتک کاری در خانه .برای بچه هایی که در اینگونه خانواده ها بزرگ می شوند ٬لنگری توی آن خانه توفانی خانه
.نیست ٬همه چیز دستخوش توفان رویدادهای ویرانگر است .بسیاری از آنان افسردگی دارند یا در آستانه خودکشی هستند
هنگام بازجوئی بخشی از سوال هایی که از آنان می کنیم ٬به شرایط اجتماعی شان مربوط می شود و بخشی دیگر به بزهکاری
شان .در پاسخ به بخش اجتماعی ٬داستان های دلخراشی گفته می شود که در آنها بی توجهی به بچه ها و تغافل از آنان بسیار
چشمگیر است .بی توجهی به بچه ها و تغافل از آنان در تعلیم و تربیت جایگاه بزرگی دارد .برای بسیاری از بچه فرق میان
خوب و بد روشن نیست .خیلی از پدر و مادر ها نمی خواهند بدانند که برای بچه ها حدی و مرزی وجود دارد و می باید آنرا به
فرزندان خود یاد دهند تا آنها را زیر پا ننهند .برخی از خانواده ها صبح ها به بچه های شان صبحانه نمی دهند ٬آوردن بچه ها به
مدرسه پیش کش.
48
در برخورد به بزهکاری جوانان ٬براستی بر سر یک دو راهی سرگردان می مانیم .از یکسر می باید پا پیش نهاد ٬جلو جنایت را
گرفت و کاری کرد ٬از آنسر هم می باید جایگزینی برای آنان فراهم ساخت ٬مانند باشگاه ورزشی ٬کالس موسیقی یا نمایش.
درست نکردن پرونده برای جوانانی که کارشان به دادگاه کشیده شده است ٬بیشتر وقت ها مفید می باشد و از تکرار بزهکاری
جلوگیری می کند .بسیاری از جوانان از شنیدن اینکه داشتن پرونده تبهکاری آینده شان را خرب می کند و فرصت های شغلی را
از آنها می گیرد به اندازه ای که باید بیمناک و متنبه می گردند .گفتن این که پدر و مادر ها چکار می باید بکنند ٬ساده نیست.
برای نمونه یافتن شیوه برخورد درست با بچه هایی که از مدرسه غیبت می کنند ٬کار ساده ای نیست .نوجوانان را نمی توان به
.خاطر آن کار به زندان افکند
اکنون تالش زیادی می شود به داد جوانان برسند ٬تا دیر نشده و کارشان به پلیس و دادگاه نکشیده است ٬کمک شان کنند و
نگذارند از دست بروند .هدف مسئولین آنست که کمک رسانی به جوانان زودهنگام و پیگیر باشد .کمک و رسیدگی در رابطه با
هر مورد و شرایط پیش آمده صورت گیرد و از شیوه برخورد گذشته که در آن موضوع وزمینه کمک جایگاه کانونی داشت٬
دوری شود .به کنار از برخورد قانونی و جزائی و پیش از آن ٬در زمینه های پذیرا شدن آنان در مراکز گوناگون کمک دهی٬
همراهی و راهنمایی آنان برای ساختن آینده ای بهتر ٬کار های خوبی انجام داده می شود .به خاطر کمبودها ٬استعدادهای سرشار
جوانان به هدر می رود .آنان می باید بتوانند در محیط های امن ٬بکنار از دغدغه ٬آینده خود را بسازند .از آنرو من نیز می
خواهم بچه هائی که شرایط خانوادگی خوبی ندارند ٬بتوانند پس از پایان ساعت درس و مشق در مدرسه بمانند و زیر نظر
آموزگاران و کارشناسان باهم بازی کنند ٬فعالیت های هنری و آفرینشگر داشته باشند ٬تا خالقیت و خیال پردازی آنان رشد یابد.
شاید بهتر باشد برای این دسته از بچه ها مدارس کوچکی ایجار شود تا بتوانند در آنها ٬گرما ٬محبت و اعتماد بیشتری را تجربه
کنند.
احترام گذاشتن ٬توجه و محبت کردن به بچه ها ٬حق آنهاست .این حق آنهاست که در خانواده ای امن ٬بدون ترس از پدر و مادر
های شان ٬مهربانی و گرما دریافت کنند .کودک می باید احساس کند که کمک و پشتیبانی می شود ٬با آغوش باز او را می پذیرند.
مگر می شود جلو یک جوان شانزده ساله را که از خود ٬از زندگی و از همه چیز و همه کس سیر
شده است ٬با قانون و مقررات گرفت .مگر با زندان انداختن ٬می شود به او کمک کرد؟
مشکل جوانان هر روز گسترده تر می گردد .مسئوالن امر در این زمینه ٬چاره را به زندان انداختن
.یافته اند
هیچ کس باالتر از آموزگاری نیست که جلو کالس می ایستد ٬دانش آموزان را به شور میاورد و راه
.را برای پیشرفت و شکوفائی مهارت ها و شایستگی های آنان باز میکند
49
در کجای زندگی ایستاده ایم؟ آیا نشسته ایم و چشم به راه دوخته ایم تا ببینیم آینده چی برای مان می آورد؟ یا نه باور
داریم که جامعه را می شود ساخت؟ واقعیت میان آن دو جای دارد .رفتار و راه و رسم آگاهانه انتخاب شده ٬دستیابی
به نتایج و پیامد هایی را که می خواهیم ٬باال می برد .اگر اوضاع خوب پیش برود ٬نتایج و اثرات جنبی نیز نیل به آن
خواست را تسریع و تسهیل می کند.
در پنجاه سال گذشته رفاه و فراوانی در هلند بسیار باال رفته است .در ظاهر همه چیز بر وفق مراد پیش می رود ٬اما اوضاع
درون چگونه است؟ رشد رفاه و سطح دانش اندوزی ٬بهمان سان رشد فردگرایی ما را خوشبخت تر و خرسند تر نساخته و
دلشوره ها و دشواری های مان را از میان نبرده است.
در جهان امروز همه چیز شتابان دگرگونی می پذیرد و چشم و همچشمی فزونی می گیرد .نسل جوان می باید پیروزی های بدست
آمده را پیش ببرد .پیروزی هایی که آسان بدست نیامده است ٬به ویژه که برای رسیدن بدان ها پیوسته می باید از خودگذشتگی ها
و کوشش های بسیار می شد.
برای سیاست و رهبری بهتر می باید هشیار بود و درنگ ناپذیر ٬با توجه به دگرگونی های بازار ٬به تغییرات سازمانی نوی دست
زد .برای سیاست پیشگان و رهبران کشور ٬پیش بینی روند های آتی ٬ایجاد تغییرات مدیریتی الزم و قانون گذاری به موقع ٬برای
عقب نماندن از تحوالت و اوضاع گردنده ٬وظیفه سنگین و دشواری می باشد .دیگر زمان برگشت به شیوه های سنتی و کهنه
قیمومیت یا معیار و محک دانستن ارزش های کلیسا سپری شده است و مردم به آنها اعتمادی ندارند .این روز ها هر کسی می
باید روی پای خود بایستد و از جمع دوستان و آشنایان خود یاری بجوید .از سویی نیز مردم بیشتر روی مسائل گوناگون نظر می
دهند ٬چرا که با دسترسی زودتر ٬آسانتر و گسترده تر به رسانه های گروهی ٬ما از رویدادها و دگرگونی ها آگاه و بگونه ای با
آنها درگیر می شویم .ما در سرسام اخبار ٬چیزهای نو ٬نو آوری ها و باز سازی ها بسر می بریم .نمی خواهیم از قافله عقب
بیافتیم ٬می خواهیم از همه چیز با خبر شویم .تمرکز اجتماعی به آنچه که هم اینجا و هم اکنون می گذرد معطوف گشته است؛
زندگی ما به شدت دور رویدادها ٬فردیت ٬مسائل و موضوعات قابل لمس ٬منافع خود ٬احساسات ٬بده و بستان می چرخد.
اینترنت و تلویزیون در کنار تجربیاتی که خودمان در جمع کوچک خانواده ٬دوستان و همکاران بدست میاوریم ٬چشم انداز جامعه
را نشان می دهد .برای تدبیر و تامل یا بررسی و تالش دوباره ٬وقتی نمانده است .گوئی سراسر زندگی مان را مانند پریدن از این
کانال تلویزیونی به آن یکی خواهیم گذراند.
لگد کوب نشدن ٬دست یابی به خواست های خود و تداوم رقابت ضرورت داشته باشد .ما اینگونه رویدادها را بد نمی دانیم ٬اما
بهتر است با دیدی انتقادی به آنها نگریست و روی این پرسش که کدامین ارزش ها را می خواهیم به نسل آتی بدهیم ٬درنگ کرد
و خوب اندیشید .هرچند همگان از آن آگاه نیستند ٬اما آموزش و پرورش دهندگان ٬همچنین جامعه در این خصوص تاثیر گذار می
باشد.
سیاست مداران و سیاست گذران سعی می کنند چندان از مقررات و قوانین وضع کنند ٬که از میان گنگی ها و داالن های پر پیچ
و خم آنها دیگر هیچ شهروند معمولی نتواند راه را پیدا کند .جوانان از آسیب پذیرترین ها در این میدان می باشند که نمونه آنرا در
زمینه آموزش و پرورش بروشنی می توان دید.
از یافته های بررسی های ما یکی آنست که جوانان نسل بدون مرز ٬به روشنی و به دفعات بیشتری نسبت به نسل های دیگر
گرفتار احساس های منفی می گردند .احساس هائی چون بی حوصله شدن ٬خشمگین گشتن ٬کینه جوئی ٬گنهکار بودن ٬شرم
داشتن ٬دل زدگی و باال آوردن ٬که سالمتی آنها را تهدید می کند .جوان بودن همیشه هم خوشایند نیست و برای عده ای دوران
سختی از زندگی بشمار میاید .جوان به پشتیبانی و کمک بزرگساالن ٬به راهنمائی های کسی نیاز دارد که بتواند به او اعتماد کند
و بداند که او پشتش می ایستد ٬کمکش میکند تا هم در آنچه با خود می کند و هم در آنچه با دیگران می کند ٬اندازه نگهدارد.
اکنون دوره و زمانه ای شده است که بزرگساالن راه و رسم جوانان را در پیش می گیرند و فراموش می کنند به جوانان یادآور
شوند که جای شان کجاست و مرز شان کجا .یاد شان می رود را ه و رسم پیشرفت و شکوفائی را ٬که جوانتر ها سخت بدان نیاز
دارند ٬به آنان نشان دهند .اینان می خواهند با جوانان دوست باشند و با پند و اندرزهای بی جا آنان را نرنجانند و دوستی شانرا
خراب نکنند ٬جوان ها آنان را پیر ٬خرفت و کودن نبینند .یک چیز در این میان مسلم است و آن اینکه جوانتر ها کمتر از نسل
گذشته احساس خوشبینی دارند و این در حالی است که آینده از آن جوانان است .شاید پس از گذشت روزگاری دراز ٬این نخستین
نسل استکه آینده بهتر داشتن از نسل پیش ٬برایش عیان و ملموس نیست .از اینرو ضروری است بزرگساالن در برابر نسل جدید
مسئو لیت خود را بگردن گیرند :آنان می باید برای رسیدن به رشد و شکوفائی به جوانان دلگرمی دهند ٬در سختی ها و گرداب
های زندگی راهنمای آنان باشند ٬در ایجاد یک حال و هوای آموزشی و پرورشی دلگرم کنند و امید بخش برای آنان بکوشند.
برای روشنتر شدن مطلب ٬در زیر الگوهای پایه ای استعداد ها و رقابت ها را که بیش و کم در مورد جوانان صدق می کند ٬با
از آن بزرگساالن مقایسه می کنیم.
طبعا این یک رونوشت ساده انگارانه است؛ اما همین نیز نشان می دهد نقطه عزیمت جوانان انگیزه های دیگر ٬دید و بینشی
دیگر می باشد و بر اساس یک جهان نگری کوته بین دست بکار می شود تا بزرگ ساالن .ما اغلب این را از یاد می بریم .آنها
در دو جهان بسر می برند؛ دو جهانی که به یکدیگر نیاز دارند .یک فرهنگ سراپا بزرگسال ٬که به یک شیو ٔه زندگی ایستا و از
باره تاریخی مسئولیت پذیر گرایش می یابد ٬اما فرهنگ غالب جوانان به شیوه زندگی پُر هیاهو ٬با زیر فرهنگ های فراوان و
ماجراجویانه گرایش دارد.
برای روشن شدن دیدگاه خود یکی دو نمونه می آورم :همه ما در خیابان دخترانی را می بینیم که میانه بدن شان برهنه است و با
نمایش ناف سوراخ شده و نگینی آویخته از آن هویت شان را ٬نیز نیاز شان به مخالفت با ’جهان دیگر‘ را به نمایش می گذارند.
شمار دیگری از دختران همان کار را درست با پوشاندن کامل بدن شان می کنند .از یک سر هم پسرها با شلواری ”آویزان“ در
خیابان ها راه می روند؛ شلواری که تا نیمه کون شان پایین آمده ٬خشتک آن روی زانوان شان افتاده ٬به طوری که تند و نرم راه
رفتن برای شان سخت می گردد.
خالکوبی از آن هم فراتر می رود .در اصل آنها از بزک های دریانوردان و دار و دسته های جدید بود که اینک جوانان و
بزرگساالنی که راه جوانان را می پویند ٬از آنان به عاریه گرفته اند .این که جوانان با شکل و شمایل نو و عجیب و غریب ٬صف
خود را جدا می سازند ٬چیز تازه ای نیست .نکته تازه اینجاست که عواملی از فرهنگ جوانان در فرهنگ بزرگساالن رخنه می
کند .بازی های کامپیوتری ٬ارتباط از طریق جمع اینترنتی مانند هایوز و فیس بوک که جوانان باب کردند و راه انداختند؛ سپس
بزرگ ساالن دنبال آنها راه افتادند.
تا اینجا از چیزهائی گفتیم که می شود آنها را دید .اکنون بگذارید به آذین بندی جامعه بپردازیم .پول رسانه های همگانی ( برخی
فرستنده های رادیوئی و تلویزیونی) را دولت می پردازد ٬تا آنها به مردم برنامه های سودمند ٬دارای محتوای معقول و منطقی
عرضه کنند .بسیاری از جوانان (و بسیاری از الیه های کم سواد بزرگساالن) خواهان برنامه های سرگرم کننده و از همه رنگ
در تلویزیون هستند .رسانه های بازرگانی به این نیازها ٬با مهارت و کاردانی الزم پاسخ دادند .رسانه های همگانی متوجه شدند
شمار تماشاگران آنها رو به نقصان گذاشته است .برای آنکه جلو آن روند را بگیرند ٬آنها نیز به عرضه برنامه های سطحی٬
سرگرم کننده و کوته بینانه روی آوردند ٬که هر ده پانزده دقیقه آنها را قطع می کنند تا آگهی های بازرگانی پخش کنند .آنها برنامه
51
های بزرگساالن و در گام نخست برنامه های آموزشی ٬تربیتی ٬امید آفروین و الهام بخش خود را گذاشتند کنار و به بازی های
بچگانه رسانه ای رو به رونق پیوستند .ارزیابی و حمایت مالی از رسانه های همگانی اینک تنها برپایه شمار تماشاگران و
شنوندگان صورت می گیرد ٬در نیتجه ارزش های اجتماعی ٬خردورزانه ٬یا آموزشی آنها در شمار آورده نمی شود.
ما می باید از دولت و نمایندگان مردم انتظار داشته باشیم که به منافع میان مدت و بلند مدت جامعه خود توجه کنند .سیاست در
سال ۲۰۰۹بیشتر به صورت مسابقه ای درآمده است ٬جهت کسب توجه کوتاه مدت .در این جا نیز می بینیم از اهداف بلند مدت
دور گشته ایم ٬آنهم به بهای دست یابی به انگیزه های کوتاه مدت .رفتارهای درجه دو مانند اعالن چیزی یا شرکت شخصیت های
مسئول در این یا آن مراسم را بیشتر بزرگ کرده جلو چشم می گذارند تا کارهائی که می باید در آن زمینه ها صورت گیرد .کم
کم گرایش جوانان به شیوه های مستقیم و خرد ٬خرد را ٬در پارلمان کشور ها هم می شود دید .این مساله به طرز دلخراشی نشان
از آن دارد که دیگر این دید فراگیر ٬گسترده و بهم پیوسته بزرگساالن نیست که در امور خطیر -در سیاست ما! -نقش بازی می
کند ٬بلکه آن چیزیست که رسانه ها می سازند :مسائل دلخواه و خوشایند ٬دهان پر کن و الس زدنی.
بخش هائی از فرهنگ جوانان ارزشمند می باشد و می تواند برای بزرگساالن الهام بخش و نیرو بخش باشد ٬اما بزرگساالن در
سراشیبی دل آزاری افتاده اند و کم کم از یاد می برند :این آنها هستند که می باید رهبری و کارگردانی را داشته باشند ٬پیامد های
بلند مدت را از همین جا ببینند .جامعه به آمیزه ای از هر دو آن روش ها نیاز دارد ٬اما اینک تعادل از میان رفته است .بیگمان
دلگرمی و امید دادن برای بسیاری از بزرگ ساالن و کشیدن ترمز جوانان و راه نمائی کردن آنان سودمند می باشد .بسیاری از
آدم های بزرگسال ٬آگاهانه یا ناآگاهانه فرهنگ جوانان را می پذیرند و فراموش می کنند آنان را تشویق کنند ٬راه شان بیاندازند و
چهارچوبی مناسب برای رشد و پیشرفت آنان عرضه کنند .برای این کار ٬میانه روی هم نیکوست و هم بدان نیاز است.
در پایین ترین سطح پیرامید ماسلو نیاز های بدنی مانند خوردن ٬خوابیدن ٬نوشیدن ٬شاشیدن ٬و ...جای دارد.
در پله دوم نیاز به امنیت و اطمینان جای دارد ٬مانند امنیت در خانه ٬امنیت کاری ٬امنیت روابط ٬امنیت اجتماعی و ....
در پله چهارم نیاز به قدر دانی ٬پذیرفته شدن ٬ارزش و احترام داشتن ... ٬جای دارد.
در پله پنجم نیاز به رشد و شکوفایی استعدادها و عملی کردن خواست های خود جای دارد.
52
در پله ششم نیاز به تعالی خویشتن جای دارد -م .).از پیامد های ناگوار بزرگ شدن جوانان در پیرامونی که حد و مرز شان را
به آنان یاد نمی دهند ٬پاره ای آسیب ها می باشد؛ مانند فربهی ٬ا .دی .اچ .دی ( .آسیب ورجه وورجه ناشی از کمبود توجه -م).
بدهی های زیاد ٬رفتارهای ناپسند ٬ترک تحصیل و غیره.
همه این ها بر گرد آسه میانه روی و دورگشتن از میانه روی ٬یا مرزبندی و لگام گسیختگی به رقص درمیاید .ما چه گروهی و
چه تنهائی می باید مرز خود را بشناسیم و پیدا کنیم؛ آن کار از بسیاری دردسرهای اجتماعی و فردی در آینده می کاهد .از دید ما
نه تنها از باره فرهنگی که از باره اقتصادی نیز یافتن یک راه میانه خوب اهمیت دارد .اقتصاد ما بیگمان با داشتن شهروندان و
کارکنانی که در آرامش خوبی بسر می برند ٬توانائی رقابت بهتری را خواهد داشت ٬تا هنگامی که دلسردی ها ٬ناامیدی ها و
دردسرهای فردی و اجتماعی بر آنان چیره شود و گروه های گوناگون به ستیز با هم برخیزند .اگر کودکان و جوانان یاد بگیرند
باهم بهتر همکاری کنند ٬باهم از تندروی ها بکاهند ٬خواهند توانست اقتصادی پرتوان و رشد یابنده بسازند ٬خواهند توانست باهم
بکوشند و به پیروزی برسند .یافتن یک تعادل سالم میان داشتن مرزبندی و لگام گسیختگی ٬آزمونی است که نسل جوان در آن
میدان تنها و با دست خالی گذاشته نشده است .کسانی هم که در شکل گیری آنان نقش دارند -پدر و مادرها ٬آموزگاران٬
راهنمایان ٬همسایه ها و همشهری ها ٬کسانی که در زمینه های کمک به جوانان کمک می کنند (بدون آنکه پولی دریافت کنند)
همه می باید گوشه ای از سنگینی بار را بر دوش کشند .بگذارید نخبگان اجتماعی را از یاد نبریم ٬این وظیفه آنهاست که با ایجاد
یک بحث اجتماعی خوب زمینه های بعدی پیشرفت در این خصوص را هموار سازند .پدر و مادر ٬آموزگاران و پرورش
دهندگان می باید رهبری را در دست داشته باشند.
53
پیشنهاد ما
پدر و مادر ٬آموزش و پرورش دهندگان ٬آموزگاران مسئول می باشند و می باید کارگردانی را در
دست داشته باشند
آدم هنگامی که جوان است ٬دلش می خواهد هر از گاهی شلنگ اندازی کند و قانون را زیر پا بگذارد .جوان ها تا کامال دوران
بلوغ را پشت سر نگذاشته اند ٬نمی توانند همه پیامدهای رفتار و کردار خود را ببینند ٬از آنرو به راهنمائی و قانون نیاز دارند.
تربیت و تعلیم ایده آلی وجود ندارد ٬اما ما میدانیم که مساله بر سر برآیند سرخوردگی و تشویق دور میزند .برای شکوفائی بیشتر٬
می باید بازدارنده های پیشرفت و شکوفائی بچه را از سر راه برداشت و به دستاوردهای بلند مدت اندیشید .به کودکی که اجازه
داده می شود ٬هر چه خواست بکند ٬در واقع از تعلیم و تربیت او تغافل می شود.
نمونه ای از این دست چگونگی استفاده جوانان از الکل و مواد و برخورد پدر و مادرها با آنان می باشد .حتی هنگامی که
بزرگساالن هر از گاهی لبی به باده تر می کنند یا آبجوی می نوشند و گهگاه که پیش می آید دودی و دمی راه بیاندازند ٬لذت
فراوان می برند .اگر خود شما از چیزی خوش تان می آید ٬چرا می باید دیگری شما را از خوردن آن باز دارد؟ آیا نمی توان از
آن چشم پوشی کرد و گذاشت جوانان خودشان هرچه خواستند مصرف کنند؟ به نظر می رسد این یک موضع گیری بدی نباشد .از
سوی دیگر نیز پژوهشگران و دانش پژوهان با یافته های خود در این زمینه ٬نشان می دهند مصرف الکل و مواد روی مغز
جوانان پیامد ها و زیانهای سهمگین دارد .از آن گذشته خیلی از جوان ها هم ٬حد و مرز خود را نمی شناسند .با گذشت هر روز
زیاده روی جوانان ٬بویژه نوجوانان در باده خواری و مصرف بنگ و حشیش بیشتر می گردد .نسل ما هم نمی تواند با آنان
دمخور شود و بگوید” :منهم یکبار مست و مدهوش افتادم توی جوی آب “.اما دیگر ما بزرگتر شده ایم و با جوانهای کم سن و
سال و نوجوان ها که نیمه شب ها به خاطر افراط در میخوارگی ٬در حالت کما به بخش اضطراری بیمارستانها آورده می شوند و
در آستانه مرگ و زندگی بسر می برند ٬نمی توانیم دوستی کنیم .این رویدادها با گذشت زمان چهره الگوی رفتاری بخود می
گیرد.
مصرف مواد اعتیاد آور نرم در دراز مدت ٬آسیب های جبران ناپذیر می زند .اگر دانش آموزی پس از زدن بنگ ٬گیج و منگ
سر کالس بنشیند ٬چیزی یاد نخواهد گرفت .اگر پدر و مادرها و مربیان نوجوان همه با یک برنامه ریزی خوب برای ترک
مصرف مواد به او کمک نکنند ٬مدرسه به تنهایی نمی تواند کاری از پیش ببرد .پس بهتر است همه چیز را صاف و پوست کنده
گفت .برای نمونه الکل و مواد اعتیاد آور می باید برای جوانان زیر شانزده سال ممنوع گردد .در جایگاه پدر و مادر می باید دید٬
عقل و وجدان خود آدم چه می گوید :پس از آن می توان پای ارزش های پایه ای را ٬که غالبا هم ریشه های عمیق دارد ٬بمیان
.کشید .در این روزگار که همه چیز شتابان و زودهنگام پیش میاید ٬درست نیست آنها را ریشه کن کرد
[( قانون افیون در هلند مواد اعتیاد آور را به دو دسته مواد اعتیاد آور نرم و سخت تقسیم می کند .مواد اعتیاد آور نرم را از کافی
.شاپ ها می توان خرید
نمونه دارو های اعتیاد آور سخت هروئین ٬کوکائین ٬آمفتامین ٬اکستاسی و جی .اچ .بی .می باشد.
نمونه داروهای اعتیاد آور نرم حشیش ٬وید ٬داروهای خواب آور ٬داروهای آرامبخش مانند والیوم و سرستا می باشد- .م]).
54
مفهوم این روند و پیشرفت اجتماعی چیست؟ یک دو پارگی چشمگیر میان آنهائی که می توانند داد خود را از جامعه بستانند با
آنهائی که نمی توانند گلیم خود را از آب بیرون بکشند .از آنجا که این روند به همبستگی اجتماعی زیان می رساند ٬از آنجا که در
بستر این راه جامعه ایست که در آن شماری شانس پیشرفت بیشتر و شماری شانس پیشرفت کمتر دارند ٬پیشروی در آن راه روی
تندرستی کلی جامعه تاثیر منفی خواهد گذاشت .پس برای پس راندن این روندَ ٬به برخورد و چالشی بنیادین نیاز است.
در یک سوی این دو پارگی دسته بزرگی از جوانان ( ۴۲درصد) هستند که خودشان را مرد میدان می دانند ٬می گویند نمی
گذارند کسی حق شان را بخورد و در جامعه از قافله عقب نمی مانند .این گروه بیش و کم مفاهیم ضمنی مثبت بدون حد و مرز
بودن را نمایندگی می کند .می باید بشود مرزها را درنوردید ٬ما در یک اقتصاد ۲۴ساعته بسر می بریم ٬همه کار می شود کرد.
جوانان این گروه لیوان را نیمه پر می بینند ٬از دستاوردهای جهانی شدن خوشه چینی می کنند ٬سیر و سفر را دوست دارند و در
بکارگیری اطالعات ماهر هستند .آنها خود شان را باال کشیده اند یا دست کم می دانند چگونه از پس این کار بربیایند .آنان به
توانایی های خود باور دارند و در آن راه آموزش دیده اند .اغلب گفته می شود ٬باالخره دست شان جائی بند می شود.
در عین حال این گروه گرایش هائی را بروز می دهد که در گذشته توجه کمی بدانها می شد .خودشیفتگی و پرداختن زیادی به
ظاهر را در اینان می توان دید ٬همین را در پذیرفتاری کاربرد زود فشار و ارزشمند دانستن سلسله مراتب نیز می توان دید .ای
بسا این ها چیزهائی هستند که برای ایستادن روی پای خود ٬در این روزگار پر از رقابت ضرورت دارد .ای بسا که در جهان
رقابت ها بدون داشتن اندکی سرافراشتگی و خودپسندی نمی شود سری میان سرها درآورد .این دسته از جوانان ٬از حق و حقوق
خود دفاع کردن و تو سری خور نبودن را غالبا یک خصلت مثبت بشمار می آورند ٬اما بعضی وقت ها این به بهای از میان رفتن
حق و حقوق دیگران و تو سری خور شدن آنان تمام می شود .آدمهائی که از دیگران نمی خورند و از حق خود دفاع می کنند٬
کمتر احساس همدردی و همدلی دارند ٬کمتر می توانند خودشان را جای دیگران بگذارند ٬در نتیجه این جامعه را برای دیگران -
همچنین در دراز مدت برای خود آنان -سخت و پر تنش می کنند.
آنان از دیگران می خواهند به ایشان احترام بگذارند ٬بی آنکه خود به دیگران احترامی داشته باشند .درست است که نباید گذاشت
بر گردنت سوار شوند یا بر سرت کاله بگذرارند ٬اما جوانانی که از حق و حقوق خود نمی گذرند و در این راه به افراط روی
میاورند ٬برای آن قیل و قال به راه نمی اندازند ٬که راه دیگری برای رسیدن به خواست ها و نیازهای شان نمی ماند .این معموال
ناشی از عدم تسلط به احساسات خویشتن و خودبینی آنهاست .ارزشمند دانستن سلسله مراتب و خواهان یک رهبر پر قدرت شدن٬
نشان از ناشکیبی و ناخرسندی از پویه های دمکراتیک دارد .هنگامی که ما به فرزندان خود خویشتن داری و همدردی با دیگران
را یاد نمی دهیم ٬یا آن ارزش ها رنگ می بازد ٬حق قوی در جامعه شدت و اهمیت می یابد.
از سوی دیگر گروهی بهمان بزرگی ( ۴۱درصد) هست که خود را به عنوان بیرون گودی ها می شناساند .این گروه به باالنشین
ها و بزرگان قوم احترام اندکی قایل است ٬در سیاست و فعالیت های پیرامون زیستی خودرا قاطی نمی کند ٬مهارت های
اطالعاتی اندک و به نظم و ترتیب نیاز شدید دارد .درست همین گروه استکه رفتارهای نیاندیشیده و تصمیمات درجا گرفته شده
دارد ٬به یکباره خرید های بی حساب و کتاب میکند ٬برای ماندن در قالب خود تالشی نمی کند .به سبب این گرایش ها احتماال
آنان بدهی ببار می آورند و از نظر بدنی فربه می شوند تا افراد گروه دیگر که می توانند سر آخر خرک خویش را به سر منزل
مقصود برسانند .این گروه در نشست و برخاست هایش تابع نظم و قانونی نیست .افراد این گروه که اکثرا تحصیالت پایین دارند٬
لیوان را نیمه خالی می بینند و در آن جنبه های منفی بی حد و مرز بودن تظاهر می یابد .بدون حد و مرز بودن روح زمانه و
آموزگاران آنها ٬کم و بیش در این گروه تاثیر می گذارد .اینان آشکارا به راهنمائی ٬نظم و ترتیب نیاز دارند .این را خود آنان نیز
می خواهند .در این جامعه سردرگم چگونه می توان راه خود را یافت؟ چه کسی به داد آدم میرسد؟ در دهه های گذشته ٬جامعه ما
به این گروه بیرون گودی ها ٬همواره کمتر ساختار و بینش داده ٬کمتر الهام بخش بوده است .از نخبگان روشن فکر کسی نیست
که به عنوان گروه دست آنان را بگیرد و به داد شان برسد .در این کشور دانشگاهی نیست که از آن ندای الهام بخشی یا اخالقیات
بگوش برسد .دیگر آموزشگاه های صنایع دستی برچیده شده است .هر روز مذهب بیشتر آب می رود ٬یک امر خصوصی می
55
گردد و جای پائی برای کسی عرضه نمی کند .در میدان سیاست از ناپایداری ها ٬نابسامانی ها و افت و خیز های بزرگتر سخن
می رود .خانواده ها هر روز بیشتر از هم می پاشد و جدایی در پی جدایی میاید.
شاید برای بسیار از مردم یک دوستی و پیوند خوب گذاشتن ٬پیش بردن و پایدار نگهداشتن آن ٬نمونه روشنی از امکان دادن به
رشد چیزی در جامعه می باشد .در میان جوانان و نوجوانان نیاز زیاد به رابطه گذاشتن را می شود دید؛ رابطه ای که نمادی از
چگونگی کارکرد و پیشرفت جوانان در جامعه می باشد .این جوانان در آرزوی یک زندگی خانوادگی توام با خوشبختی بسر می
برند؛ یک زندگی خانوادگی که در آن نقش های جنسی ( زن و مرد بودن) را آشکارا می شود دید .نزدیک به نیمی از گروه
بیرون گودی ها این ایده را دارند که نقش زن مادر و همسر خوب بودن است و بیش از یک سوم آنان باور دارند که سرپرستی و
رهبری خانواده می باید دست پددر باشد -که شمارشان بیشتر از آن گروه های دیگر است .کاربست این ایده ها در ده سال گذشته
حاکی از نیاز فراوان به ساختار و داشتن دید و بینش کلی در گستره های بسیاری از زندگی اجتماعی می باشد که مردم آنرا می
خواهند و بد هم نیست .ارائه یک ساختار مناسب و دید و بینش کلی به این گروه از چالش های آموزش و پرورش دهندگان٬
نخبگان و مدیران این دوره و زمانه می باشد .ناکامی در این زمینه خطر بازگشت به روزگار پیش از آزادی های دهه های گذشته
را دارد.
هرگاه از پاسخ دادن به نیاز های ساختاری و راستای پیشرفت برای پس راندن دوپارگی یاد شده ٬درمانیم ٬روندی تندتر از آنی که
اکنون هست ٬برای گریز بسوی مدارس سفید ( پوستان) ٬بسوی محله های قومی مجزا ٬باشگاه های ورزشی جداگانه کله سیاه ها
و چشم آبی ها ٬جاهای جداگانه برای کار کردن و گذراندن وقت آزاد ٬سر برمیاورد .بیگمان گروهٔ درون گودی و میدان دار٬
دلخسته همبستگی با گروه دیگر نیست ٬گروه بیرون گود نیز این احساس را دارد که کسی دست یاری بسویش دراز نمی کند .این
هم آن شکاف را بیشتر می کند ٬هر چند هیچکس آنرا نمی خواهد .هر شهروندی نه تنها در برابر گزینش هایی که برای خویشتن
یا فرزندانش می کند ٬پاسخگو می باشد ٬که در برابر گزنیش هایی که برای دیگران و جامعه می کند نیز پاسخگو است .گفتن این
آسانتر است تا عمل کردن بدان ٬همیشه گفته اند’ ٬آدم زن و بچه خود را بیشتر دوست دارد ‘.اگر وظیفه شناسی و یا پاسخگو
دانستن خود از میان برود ٬زندگی اجتماعی از آن آسیب می بیند و هنجار ها زیر پا گذاشته می شود .بگمان ما نباید گذاشت کار
به آنجا بکشد .شهرواندان ٬سازمان های بازرگانی و مسئولین دولتی نمی باید دست روی دست بگذارند و کاری در این باره نکنند.
تک تک هنلندی ها هم می توانند و هم می باید گوشه ای از این بار را بر دوش بگیرند .با قانون گذاری ٬آگاهی رسانی و کمک
یکایک مان می توانیم از پس این دشواری بربیائم .کوشش برای بهتر کردن شرایط زندگی در محله های پایین و عقب مانده کار
پسندیده ایست .اما این پروژه در گام نخست با کودکان و آموزش آنان از دبستان آغاز خواهد شد.
احساس های منفی که ما در پژوهش های خود ٬در بخشی از جوانان می بینیم ٬به تشخیص های متنوعی ٬مانند ای .دی .اچ .دی.
و دادن دارو می انجامد .ما در صدد ماست مالی کردن این مساله نیستیم ٬برای همین از خود می پرسیم ٬آیا این تنها و بهترین
راهی استکه می باید در پیش گرفت؟ نه تنها می باید از بدن خود خوب نگهداری کرد که به روان و ’مدیریت احساسات‘ خود نیز
می باید رسیدگی کرد .در مدرسه و خانه به بچه ها یاد دهید با ورزش های روانی آرامش آور ٬از برانگیختگی های تند و ناگهانی
که امکان دارد با آنها مواجه شوند ٬دوری جویند .پیامک های بازرگانی ٬اینترنت ٬تلویزیون ٬دوستان و دوست دخترها ٬ام اس
ان ٬اس ام اس هایی که از طرق گوشی دستی دریافت می شود ٬همه توجه نوجوانان را بخود فرا می خواند ٬آنان نمی توانند به
سادگی همه آنها را فراموش کنند .اگر بچه ها یاد بگیرند زود تر برای بدست آوردن آرامش به درون خود توجه کنند ٬پس از آن با
تمرکز بیشتر به دیگران بپیوندند ٬هم بچه و هم جامعه (همبازی های آنها ٬کارفرمایان آنها ٬رانندگان دیگر ٬و ) ...از آن بیشتر
56
بهره خواهند برد .پیداست که دشت و صحرا ٬پارک ها و جاهای بازی در میان سبزه زار ها و چمن ها در هر محله ای ٬امکانات
زیادی را برای از دست دادن انرژی زیاد ٬به طریقی مناسب ٬عرضه می کند.
به نظر می رسد شمار زیادی از پدر و مادرها به راهنمایی و پشتیبانی نیاز دارند ٬به کسی که برای شان در باره تربیت فرزندان
شان رهنمود دهد ( دکتر اسپاک این زمانه -چیزی مانند دکتر فیل /م .).شاید خیلی ها بخواهند ’در باره دیپلم پدر یا مادر شدن‘
روشنگری کنند ٬اما دانسته نیست مسئولین کی به این امر که شهروندان بدان نیاز دارند ٬تن در خواهند داد .ضرورت ندارد که
این امر جنبه اجبار بخود گیرد ٬اما با آن گام برای خیلی ها روشن می شود که تعلیم و تربیت هنریست که می باید آنرا یاد گرفت
و با یادگیری بیشتر در آن هنر ورزیده تر می شوی .بسیاری از پدر و مادر ها از آن آگه نیستند و در گوشه تنهایی خود همه
کوشش خویش را بکار می برند ٬با این امید که همه چیز خوب پیش خواهد رفت .اکنون بیشتر پدر مادرها خواهان آموزش
سختگیرانه و پیوند بیشتر میان مدرسه و خانه هستند ٬اما تا هنگامی که شکاف میان آن دو پر نشده است ٬نمی توان کاری کرد .تا
هنگامی که پدر و مادر ها حق دارند مدرسه و آموزگاران را بر سر رنجاندن بچه سرزنش کنند ٬مدرسه نمی تواند کاری بکند.
این لی لی به ال الیی بچه ها گذاشتن ٬سر آخر تاوان خود را می گیرد .برخی از این بچه ها در فریب و بازی دادن پدر و
مادرهای خود بسیار کار کشته می شوند و این پدر و مادر ها هم گمان می برند کار خوبی می کنند که بچه های شان را آزاد می
گذارند تا هر کاری خواستند بکنند و از آن تجربه بیاموزند .این پدر و مادر ها که نیت شان پاک است ٬خیال می کنند در این دوره
و زمانه همه چیز زودتر آغاز می شود و چیز بدی هم نیست .اما در این میان بچه ها رهبری و کارگردانی را از دست پدر و
مادر ها درمیاورند و پدر و مادرها با دشواری سرجای خود نشاندن بچه ها دست بگریبان می گردند .بچه ها سن و سال شان باال
می رود و دنبال همساالن خود می گردند ٬که بکمک اینترنت آسان می توانند پیدا کنند .دیگر شکل دادن به هویت آنها و
چهارچوبی که زندگی آنان در درون آن پیش می رود ٬از دسترس پدر و مادر ها بیرون می رود ٬آنها نمی توانند تاثیری روی آن
بگذارند .کمتر پدر و مادریست که بداند در مدرسه چه میگذرد ٬بچه ها دوز و کلک ها را یاد می گیرند و اگر صالح شان را در
آن دیدند ٬مدرسه و پدر و مادر شانرا درگیر هم می کنند .در اینجا نیز کارگردانی بیشتر از دست پدر و مادر ها و مدرسه درمیاید
و بدست بچه می افتد.
بچه ها کمتر می توانند پیامدهای چیزهائی را که در اینترنت هست ٬از چشم انداز بلند مدت ببینند ٬برای اینکار آنها به بزرگترها
و آموزگارانی نیاز دارند .این از بدنهادی بچه ها نیست که محرک هائی آنان را تحریک می کند و آنان می خواهند در آن دم٬
زندگی را تا آنجا که می شود ٬برای خود لذت بخش بسازند ٬بلکه آن یک نیرو و انگیزه ای پایه ای می باشد .اما کامرانی و
خوشگذرانی در این دم ٬می تواند در بلند مدت برای رشد و پیشرفت ما زیانبار باشد .این درست همان چیزیست که جوان نمی
تواند آنرا خوب ارزیابی کند .اگر به جوانان نشان داده نشود جای شان و مرز شان کجاستَ ٬یا آینده دروغین و چشم انداز
نادرستی از آینده به خوردشان دهند ٬آنگاه به ته چاه می افتند و به بیراهه کشیده می شوند .اینجاست که تصویر شان از روند
رویدادها در بلند مدت ٬از جلو چشمان شان گم می گردد.
این چیز ها زیاد پیش میاید .ما همه اتفاق افتادن آنرا می بینیم و تماشا می کنیم .روند عمومی جامعه به پر هیز از ستختگیری در
تعلیم و تربیت ٬روی آوردن به نرم خویی با بچه ها ٬بر پایه بده و بستان ٬باز گذاشتن همه راه ها به روی شان تا بتوانند پیشرفت
کنند ٬آرزوی خوشایند و دلپذیر ساختن زندگی -همه به آنجا منجر می گردد که آموزش دهندگان سوراخ دعا را گم می کنند و در
ایده آل های برابری و یکسانی دنبال آن می گردند .سر آخر دست شان بجائی بند نمی شود و از سازمان های مراقبت از جوانان
نیز کمک نمی گیرند.
رویدادهایی که در باال آورده شد به هیچ قوم و تباری ویژه ٬به هیچ ملیت خاص ٬به سطح تحصیالت و درآمد ربطی ندارد یا خیلی
کم ربط دارد .در همه سطوح جامعه آن ها پیش میاید و بسادگی می توان آنرا چاره کرد .باهم سر میز شام نشستن و با کارد و
چنگال خوردن ( برای شماری از مردم شنیدن این مسخره به نظر میاید ٬اما با گذشت زمان هر روز آنرا کمتر می بینیم) ٬با هم
57
قرار گذاشتن و دسته جمعی در اتاق نشیمن به یک برنامه تلویزیونی تماشا کردن ٬در اتاق نشیمن از اینترنت استفاده کردن .پدر
و مادر ها می باید بتوانند برای تربیت فرزندان خود همه کوشش خود را بکار برند .مسئولیت بزرگ کردن بچه ها برگردن پدر و
مادر هاست نه بچه ها .روی پاهای خود ایستادن کاالی گرانی است .این را بچه های می باید گام به گام یاد بگیرند و در اینکه
آنها از چه سنی می توانند توی اتاق خود تلویزیون تماشا کنند یا از اینترنت استفاده کنند با سن و سال بچه ها قرق می کند .اگر
فرزند شما به خانم همسایه ٬آموزگار یا پلیس بی احترامی کرد یا آزار رساند ٬از ’خدای نو پا‘ یا به قول قدیمی ها از ’نور دو دیده‘
تان به صرف دوست داشتن او دفاع نکنید .قبول کنید که بچه باید یاد بگیرد جای خود را بشناسد ٬بداند مرز او تا کجاست .می باید
در این باره با او یک گفتگوی جدی داشته باشید تا خطای خود را بپذیرد و جبران کند.
شمار فزاینده ای از پدر و مادر هائی که با بچه های خود درگیری پیدا می کنند ٬می خواهند مدرسه با بچه ها ستختگیری کند .اما
هر مدرسه ای هویت خود را ٬دانش آموزان خود را ٬راه و رسم آموزش خود را دارد .این داشن آموزان ٬آموزگاران ٬ساختمان
مدرسه و شیوه های آموزش هر مدرسه است که هویت آنرا از مدرسه ای دیگر جدا می سازد .مدارس برای رشد و پیشرفت
دانش آموزان تالش خود را می کنند ٬اما دست آنها هم کوتاه است .باید دید خود مدرسه چه می خواهد :از آموزگاران خود ٬از
دانش آموزان و از پدر و مادر ها .همه بچه ها دنبال هویت می گردند .بدترین چیزی که می تواند سر یک بچه بیاید ٬آنستکه بهش
بگویند’ ٬تو در میان ما جایی نداری‘ .البته مدرسه در این میان می تواند کاری بکند ٬به شرطی که پدر و مادرها هم از همان آغاز
همکاری کنند .رفتن به مدرسه دلبخواه است اما نه پدر و مادر بودن .تربیت کردن بچه ها را هم نمی توان دلبخواه پیش برد .ما
در راه رسیدن به فردگرایی همه آئین ها را دور ریخته ایم .ما یاد گرفته ایم جمعی فکر کنیم ٬اما با گذشت هر روز از پیوند دادن
فرد با جمع ناتوان می شویم .یک آئین خوشامدگوئی مانند روز آشنائی با مدرسه ٬می تواند با بچه ها و پدر و مادرهای آنها از
یکسر و مدرسه از آنسر پیوند زیادی ایجاد کند .با این گام آنها می دانند کی چه وظیفه ای دارد .اردوی مدرسه ( در هلند دانش
آموزان مدارس ابتدائی را ٬حداقل در سال یک بار به اردو می برند .کالس های پائین را به اردوی یک روزه می برند ٬کالس
های سوم و چهارم را به اردوهای دو سه روزه و کالس های آخر دبستان را به اردوهای دوهفته ای .دانش آموزان دبیرستانی را
به اردو های خارج از کشور می برند- .م ٬).نیز از این باره کمک می کند .آئین ها به روشنی بیشتر دید و برداشت می انجامد٬
حتی هنگامی که ما با آن دید و برداشت موافق نیستیم .اگرچه سخن گفتن از روپوش مدرسه را خیلی ها یاوه ای بیش نمی دانند٬
اما روپوش نشان می دهد تو برای آن مدرسه رفته ای که خصائل و کیفیات خود را نشان دهی ٬یادبگیری ٬بازی کنی نه آنکه
گرانترین کفش های ورزشی را بپوشی یا رخت و پوشاک این یا آن برند را بنمایش بگذاری .توجه به جهان نگری ٬فلسفه ٬دین و
دیدگاه ها ٬چهارچوب های بزرگتری را در دسترس جوانان می گذارد و چشم انداز های دیگری را برای رشد هویت آنان فراهم
می آورد.
دمکراسی را نیز می باید یاد گرفت .جدا ساختن قدرت ها کاالی گرانبهائی است ٬اما اگر نتوانیم چکیده آنرا به نسل جوان توضیح
دهیم و در عمل سر مشقی برای شان شویم ٬نباید از دیدن گروه بزرگی از شهروندانی که به سیاست بی تفاوت گشته اند ٬به
کناری ایستاده با انگشت سیاست مداران ناکارآمد را نشان می دهند ٬شگفت زده شویم.
می باید به بچه ها یاد داد در کارها مشارکت کنند و مسئولیت بگردن گیرند -از پدر و مادر ٬از آموزگاران ٬آموزش و پرورش
دهندگان در باشگاه ها و انجمن ها .این روز ها جوانان زیادی از الی سوراخ های تور اجتماعی مانند ماهی سر می خورند و
بیرون می خزند .اگر بتوان اجتماعی کردن بچه و کشیدن آنها بکارهای اجتماعی را زودتر آغاز کرد ٬ثمرات آن به جامعه می
58
رسد .ایده آل آنستکه در انجمن ها و باشگاه ها یا مدرسه به بچه ها یاد داده شود به طور گروهی باهم بازی و یکدیگر را یاری
کنند ٬با هم دعوا کنند ٬بعد دوباره دوست شوند ٬با هم کارهای خوب بکنند و یاد بگیرند مسئولیت بپذیرند.
ما در زمانه ای بسر می بریم که دو پارگی میان دارندگان شانس های باال ( کسانی که دارای آموزش باال هستند) و دارندگان
شانس پائین (کسانی که آموزش پایین دارند) ٬توسط سیستم اجتماعی ما هر روز بدتر می شود ٬با همه زیان های شخصی و
اجتماعی آن .تا کی ما به این راه ادامه خواهیم داد؟ این ارمغان کارشناسان خود فروخته ٬مدیران تشنه قانون گذاری ٬مقاماتی که
دیدگاه های تنگ و کوچک دارند ٬کارگران و کارکنان را یکبار هم در سر کارهای شان ندیده اند تا با درد و دشواری های آنان
آشنا شوند و تنها در صدد اجرای قانون های شان ٬از باال به پائین هستند ٬بر این بدبختی بیشتر دامن می زنند .سال هاست فریاد
آموزگاران از قوانین دست و پاگیر و بوروکراسی بلند است ٬اما نمی توانیم خود را از شر ان برهانیم .هر روز بر کار
آموزگاران افزوده می شود و به تازگی ’نظارت بر فرایند آموزش‘ نیز بر آن اضافه شده است .روشن نیست تا کجا به کجراهه
خواهیم رفت ٬در صورتی که همه می دانیم بحث می باید روی آموزش باشد.
جوانان (در سیستم آموزش هلند-م ).با گذشت زمان ناچار می شوند در سنین پایین تر رشته های آموزشی خود را برگزینند و با
پیامد های آن گزینش بسازند .از پیامدهای ناخواسته آن گزینش یکی هم این استکه چون آنان می بینند دانش اندوزی در آن رشته
برای شان سخت است ٬ترک تحصیل می کنند.
بر سر آموزش ما چه آمده است ٬سالهاست مهارت های پایه ای مانند زبان و حساب پائین تر از آنی استکه می باید باشد ٬رشته
های مهم مانند فلسفه ٬آموزش اخالقیات ٬به دروس درجه دو تبدیل یا حذف شده است ٬چون گمان می برند دوره و زمانه آنها
گذاشته است یا بدرد نمی خورد .در پژوهش هایی که ما داشتیم ٬پرسش شوندگان می گفتند در جوانان انگیزه کم است .دلمردگی و
بی رغبتی آنها را همه جا می توان دید.
خصوصی است در صورت پرداخت نشدن اجاره بها به مدت چند ماه پیاپی ٬می توانند بکمک دادگاه و پلیس مستاجر خاطی را
از خانه بیرون کند -م ٬).دزدی و تبهکاری -تازه نیاز به آن کسان و کارهای آنان را احساس می کنند.
در زمینه سازمان های کمک رسانی کمبود دیده نمی شود ٬اما از مراقبت های پیشگیری کننده و فلسفه پیشگیری که پیش از این
کارکنان بهزیستی می کردند ٬نشانی نمانده است .روی هم انباشته شدن دشواری ها همواره ریشه در جدا و تنها ماندن و شاخه
شاخه شدن کارها دارد ٬از آنرو مردم در داالن های پیچ پیچ امور دولتی راه را گم می کنند و کسی هم نیست که به داد شان
برسد ٬صدای شان کند که برگردند .اما آنها می دانند که سازمانی هست می تواند کمک شان کند و گره کور زندگی شان را
بگشاید .چنین است که به خاطر صرفه جوئی شاگرد تراموا را می فرستند پی کارش و راننده تراموا مجبور می شود نظم داخل
تراموا را خود به گردن گیرد .در این میان آن راننده همراه سایر رانندگان نقلیه عمومی با بی احترامی ها و خشونت ها دست
بگریبانند.
جمع بندی
.۱کارگردانی و رهبری را در دست خود بگیرید .در این راه از بکار گیری آئین ها هراسی بخود راه ندهید.
.۲قوانین و مقررات را کم کنید و بپذیرید که هر از گاهی سهو و خطا پیش می اید .قوانین و توضیحات می تواند نتیجه عکس
دهد.
.۳قوانین را ساده و قابل فهم کنید .بیشتر به هدف مندی بیاندیشید و توجه داشته باشید.
.۴خوب بیاندیشید موضوع بر سر چیست .در زمینه آموزش و پرورش ٬نیز بهزیستی ٬به نظر می رسد بوروکراسی اهمیت
بیشتری یافته است تا کار در آن زمینه ها.
.۵بیشتر روی انسانی بودن و پیشرفت سرمایگذاری کنید ٬رشد و بزرگ شدن فی نفسه هدف بشمار نمی آید.
.۶به ولنگاری پایان دهید .به دیگران بگوئید که مسئول هستند و می باید مواظب رفتارهای خود باشند .خود را برای شنیدن انتقاد
آماده کنید و پس از شنیدن آن کاری بکیند.
.۷شهروندی را می باید یاد گرفت ٬در خانه ٬در مدرسه ٬در خیابان و در سر کار.
.۸قانون و سیاستی که نتواند هدفی را که بدان منظور وضع شده است ٬برآورده کند ٬یا برای رسیدن به آن مفید باشد ٬می باید هر
چه زودتر تغییر داد یا کنار گذاشت.
سخن آخری
الگوهایی که ما در این نوشته واشکافی کرده ایم ٬تنها هنگامی جلوه گر خواهد شد که نگاهمان به زیر الیه روئی و بیرونی ٬پشت
ارقام و آمار باشد .این نیز میسر نمی شود مگر توجه مان از یک شخص به شخص دیگر معطوف گردد ٬به ژرفا بنگریم و متنی
را که جوانان در آن نشو و نما می یابند از خانه چشم دور نسازیم.
60
آدم ها گزینش های خود را بر پایه انگزه های شان می کنند؛ از آنرو پژوهش ارزش ها ٬ارزش روشنگری باالئی
دارد .پژوهش های ما روی ذهنیت ٬بیشتر روی هویت اجتماعی -تباری پایدار فرد تمرکز دارد :ارزش های پایه ای
او ٬اهداف او در زندگی ٬دید و برداشت او از کار ٬برنامه های روزانه او ٬آرزوها ٬گذران وقت آزاد و بیکاری و
روابط او .بدین سان می توان همه مردم یک کشور را بر هشت پیرامون قابل تشخیص تقسیم کرد.
آنها می خواهند بدانند مردم به چه چیزهائی اهمیت می دهند؟ دید و برداشت آنان از برنامه های روزانه ٬روابط خود با زنان و
مردان ٬دولت مردان و سازمان های اجتماعی کدام ها هستند؟ آنان مشارکت خود در پیرامون مستقیم زیستی خویش را چگونه می
بینند؟ دوست دارند اوقات بیکاری خود را چگونه بگذرانند؟ در سر کارهای شان به کدامین اهداف می خواهند دست یابند؟ دوست
دارند پول های خود را صرف چه چیزهایی بکنند؟
از دید ما و در زمینه کار ما ذهنیت پژوهشی است نو آورانه و ژرف پیما در گستره ارزش ها و شیوه های زندگی .انجام پژوهش
ذهنیت هر سال توسط تیم ما صورت می گیرد .می خواهیم بگوئیم ٬ذهنیت مصرف کنندگان را از این پس نمی توان تنها با گوشه
چشمی به متغیر های جمعیت شناسی مانند کشوری که شخص از آنجا می آید ٬زن و مرد بودن ٬سن ٬درآمد و میزان تحصیالت -
که پیشتر چنین بود -تعیین کرد .برای آنکه آدمهایی که از یک کشور میایند و در آمد کم و بیش یکسانی دارند ٬رفتار شان٬
اولویت های شان و دلبستگی های شان تفاوت های بسیار دارد.
در دهه های گذشته رفاه و سطح تحصیالت ما به طرز چشمگیری باال رفته است .ما آزادتر گشته ایم ٬وابستگی های مان کمتر
شده است .پیامد آن ٬این استکه گزینش های شهروند امروزی تا حدود زیادی بر پایه ارزش ها و باور های فردی او می باشد.
چنین می نماید که در شمار آوردن این ارزش ها و باورها در پیش بینی پیشرفت ها ٬دگرگونی ها و جابجائی های رفتارهای
اجتماعی ٬ارزش روشنگری بسیار داشته باشد.
در سال های گذشته روشن شد که با نتایج تحقیق ذهنیت می توان همه جمعیت یک کشور را ٬در گروه های همگن و مشخص که
پیوستگی های پایدار و کاربرد عملی دارند ٬تقسم کرد ٬گروه هائی که از آنها با ”پیرامون“ نیز یاد می شود .در درون این گروه
های جمعیتی سوگیری های ارزشی ٬نگرش و چشم انداز های زندگی ٬در گستره هائی از زندگی مانند رسانه های گروهی٬
شهروندی ٬سیاست ٬کار ٬شرکت در آئین ها و جشن های فرهنگی و رفتار ها و گزینش خوراکی ها همانند می باشد.
سوسیور یک جنبش علمی در جهان پدید آورد که بعد ها به ساختارگرایی آوازه یافت .در این رویکرد زبان دستگاهی از نشانه ها
و واژه دیده می شود ٬که پیوند دادن معنی به تصورات و احساس ها را و انتقال آنها به دیگران را ٬میسر می سازد .از این رو
زبان پاره ای ساختاری فرهنگ اجتماعی را پدید می آورد؛ پ ُلی زبان شناختی میان مردمی که خویشتن را با یکدیگر پیوسته
احساس می کنند ٬چرا که ارزش ها و انگیزه های مشترک دارند.
آدم ها در میان تار تنیده ای از ارزش ها بسر می برند که به وسیله کنش و واکنش های درون گروهی که در آن هستند تنیده شده
است :تار تنیده ای که شیوه های زندگی ٬ارزش ها و تربیت های آنها را تعیین می کند و به آنان کمک می کند خویشتن را با آن
گروه یکی و از اعضای گروه دیگر جدا بدانند.
کالود لوی اشتراوس ٬مردم شناس و ساختارگرای ( )۱۹۰۸این ساختار زبانی را به مثابه منطق اجتماعی می بیند ٬که زیر الیه
رویی رفتار اجتماعی جای گرفته و به رفتار اجتماعی یی که می شود آنرا دید ٬معنا می بخشد .این ٬نقطه عزیمت وی در پژوهش
هایش ٬بسوی الگوهای فرهنگی مردمان بیگانه بشمار میاید.
پی یر بوردیو ( )۲۰۰۲-۱۹۳۰جامعه شناس ٬ایده های او از ساختارگرایی را در پژوهش های کیفی و کمی از شیوه های زندگی
و جهت گیری ارزشی بکار گرفت ( .)۱۹۸۴وی دریافت که تفاوت های چشایی و مزه در میان گروه های خاصی کمک می کند
به علت رفتار های نا همسان پی برد .بگفته بوردیو ٬در این جا کردار و گفتار آدمی نقش بزرگی دارد :ما از خانواده و پیرامون
خویش ٬به ویژه در دوره نوجوانی ٬روش خاصی از سخن گفتن در باره نکات مثبت و خوشایند آنان در باره شیوه زندگی شان و
ارزش های غالب را یاد می گیریم.
ما نیز در پژوهش های خود از این رویکرد ساختارگرایانه بهره جسته ایم .واقعیت اجتماعی مردم را تنها از راه کند و کاو در
آزمون های هر روزه و ساختار معانی درون آن می توان در تصویر آورد .رفتارهای مردم را از معنایی که به رفتار های خود
می دهند ٬می شود درک کرد .با پیدا کردن این معانی و روشنگری پیوندهای میان آنها ٬ما پژوهشگران می توانیم پی ببریم ٬مردم
چگونه خویشتن و جهان زیستی خویش را می بینند و می آزمایند.
به سبب پیشرفت های تکنولوژیک پیشرو و جهانی شدن اقتصاد و فرهنگ جهان زیستی ٬ما هر روز از سنت هایی که تا نیم قرن
پیش عادی بود ٬دورتر میگردیم .جامعه شناسانی چون گرهارد شولتز و اسکات لش ٬در این باره از ”جامعه تجربی “ سخن می
گویند؛ جامعه ای که در آن آدمها با گزینش های زیباشناختی ( در زندگی روزانه) ٬هویت فردی شان را عیان می سازند .جامعه
ای که در آن احساس ها و ذهنیت اهمیت بیشتری یافته است تا استدالل منطقی و عینیت.
فراز آمدن فرهنگ پسانوین ٬آنتونی گیدنس را بسوی برداشت روایت خویشتن راند :مردم داستان ( بخوان :هویت اجتماعی) خود
را با آنچه می پوشند ٬با تزیینی که برای خانه های شان می کنند و همچنین با ماشین شان می گویند .خانم میکه فیتر استون آن
برداشت رااسلوبی کردن زندگی می نامد :گوئی یک طراح به زندگی انسان نوین شکل می دهد ( .)۱۹۹۱
بگفته این دانشمندان ٬همه بکنار از زبان ٬کاالهای مصرفی و الگوهای زندگی را بجای نمادها و نشانه ها بکار می برند تا ارتباط
برقرار کنند .بدین سان ما به دستاویز گل ٬کراوات ٬کفش ٬مبل و صندلی ٬جاهائی که برای گذراندن تعطیالت می رویم ٬گوشی
همراه ٬مدرسه بچه ها ٬خالکوبی ٬کارت اعتباری ٬خانه و محل زندگی و هزاران گزینه شخصی دیگر ٬ارتباط می گذاریم.
همچنین فراز آمدن یک رسانه جهانی و ارتباطی -صنعتی که در آن زندگی روزانه نقش برجسته ای دارد ٬به آگاهی اسلوبی از
گزینش های استراتژیک و ظاهری بیشمار می افزاید.
62
”زیباشناختی گشتن“ زندگی روزانه راه خود را از راستای خطوط سلسله مراتب طبقات اجتماعی باز نمی کند ٬بلکه آن با شیوه
های زندگی و الگوهائی پیوند تنگاتنگ می سازد که در آنها تصویر پردازی ( زیباشناختی) و آزمون ( خوشباشی) جایگاه کانونی
دارد .فرهنگ تصویر پردازی روز به روز در فرهنگ نوشتاری رخنه می کند و این پیامدهای بزرگی روی مصرف و رسانه
های گروهی می گذارد ٬بهمان سان روی گستره رسانه های همگانی ( دولتی) و روی پهنه های درگیری ها و فعالیت های
سیاسی و اجتماعی .نکته شایان یاد آوری دیگر این است که آن پیامد ها روی ویژگی های پیرامون هایی که در پژوهش ما از
ذهنیت جایگاه کانونی دارند ٬نیز تاثیر می گذارد.
ایده پژوهش در زمینه پیرامون های اجتماعی در پایان دهه هفتاد سده پیش ٬توسط جامعه شناسان آلمانی یورگن ولتزهوفر و
برتولد فلینگ پیش کشیده شد .پس از آن ولتز هوفر و کاستن آشبرگ ( )۱۹۹۹پیرامون های اجتماعی را در پژوهش های
بازاریابی بکار بردند .آنان بدنبال یافتن ابزاری برای تحلیل برش های اجتماعی -زیباشناختی زندگی جمعی و مصرف کنندگان
بودند .این برش یافتگی پیامد رخنه زیبا شناختی در زندگی روزانه پسانوین بو د .بررسی آنان خود را در سه پیرامون سرگرم می
داشت :شیوه زندگی؛ ارزش های پایه ای و ساختار زندگی جمعی.
طبق گفته اولتزهوفر و آشبرگ’ ٬پیرامون های اجتماعی و گروه های آدمی گرایش ها ٬ارزش های پایه ای ٬اهداف زندگی ٬هویت
زیباشناسانه و الگوهای مصرف ویژه ای دارند که در آن پیرامون ٬میان آن آدمها همسان می باشند ‘.بجای پیرامون های اجتماعی
’جهان اسلوب ها‘ نیز بکار برده می شود.
این به معنی باز شدن راهی برای پژوهش در بازار مصرف کننده برپایه پیرامون های اجتماعی و دست شستن از تقسیمات
معمول گروهی برپایه مشخصات جمعیت شناسی بود .در همان هنگام آن به معنی گسستن از الگوهای ویژه ( پارادایم) نیز بود.
آنچه در این کار بیشتر بچشم میاید ٬آن بود که دیگر میزان درآمد و تحصیالت برای گروه های همگن بزرگ و مهم ٬شاخص
بشمار نمی آمد و افرادی که شرایط زندگی همسان دارند ٬می توانند الگوهای زندگی و جهان های اسلوبی متفاوتی را برگزینند.
طبقات اجتماعی رنگ باخته اند ٬در حالیکه سنگینی کفه شیوه های زندگی گزینش شده و ذهنیت بیشتر گشته است .از آنرو آنها در
تعیین هویت اجتماعی و فردی نقش بیشتر یافته اند.
از اهداف تحلیل پیرامون ها ٬یکی هم درک کلی از شخص ٬بکمک گشودن دریچه ای به تجربیات روزانه وی می باشد .از
آنروست که پژوهشگران توجه خود را به هویت پایدار اجتماعی -زیباشناختی فرد معطوف می دارند :ارزش های پایه ای او٬
اهداف او در زندگی ٬نگرش او به کار ٬زیباشناختی روزانه ٬آرزوها ٬گذران وقت آزاد و ارتباط های او.
در این میان روشن گشته است که با تمرکز روی شیوه زندگی و ارزش های پایه ای می توان پیرامون های آماری درخور و
چشمگیر را متمایز و مشخص ساخت .ارزش های پایه ای روی رفتار در گستره های گوناگون بازار و زندگی ٬مانند تکنولوژی
نوین ٬استفاده از رسانه ها و مصرف مواد خوراکی ٬همچنین گستره هایی چون کار ٬زندگی و اوقات بیکاری تاثیر می گذارد .اما
در رویکرد سنتی جهان زندگی روزانه به صورت آمیزه درهم و برهمی از روش های زندگی و زیر -فرهنگ های افراد جلوه می
یابد ٬بی آنکه در میان آنها پیوندی دیده شود.
63
در این بخش پیرامون های ذهنی را از باره های بلندپروازی ٬شیوه زندگی ٬گذران وقت آزاد ٬نگرش
به کار و کشیدن خود به جایگاه باال ٬پیوندهای اجتماعی و پیشینه جمعیت شناختی ٬بحث و بررسی می
کنیم.
شهروندی سنتی
شهروندی اخالق گرا ٬وظیفه شناس و چسبیده به وضع موجود که سنگر سنت و دارائی های مادی را نگهمیدارد.
بلند پروازی
شهروند سنتی به احترام گذاشتن به و سازش داشتن با مردم ٬وظیفه شناسی ٬عدل و انصاف ٬امنیت مالی ٬حفظ روش های کهن
راه و رسم زندگی که از خانواده خود آموخته است ٬ارزش بسیار قائل می شود .شهروند سنتی شوقی به تغییر آداب و افکار نشان
نمی دهد و ترجیح می دهد آنچه را که بدست آورده است از دست ندهد .برای شان مهم است که با بی چیز ها و ناتوان های جامعه
همبستگی داشته باشند و از کاهش امکانات دولتی به گروه های ناتوان در جامعه نگران می گردند.
زندگی روزانه نظم دارد و پیرو یک برنامه دقیق پیش میرود .این را هم در تقسیم کارها و وظایف درون خانه می شود دید و هم
در چگونگی شکل گیری آن وظایف و کارها :در این جا به نظم ٬ترتیب و پاکیزگی اهمیت فراوان داده می شود .برای فعالیت ها
و کارهایی که می باید بشود ٬برنامه ریزی و زمان مشخصی انجام آنها در نظر گرفته می شود .سخت کارکردن برای مرد خوب
است ٬خوشگذرانی تنها هنگامی خوب استکه برای آن زحمت کشیده باشی .در باره ارزش داشتن استراحت و باهم بودن در
خانواده نیز به همان سان فکر می کنند.
پیوسته کوشش می شود در زندگی ریخت و پاش نشود ٬چرا که زیاده روی را زیان آور می دانند :خرید از روی برنامه و با
سبک و سنگین کردن خوب ٬توجه به کیفیت ٬دوام و استحکام صورت می گیرد .ترجیج داده می شود جنسی با کیفیت بسیار خوب
خریداری شود .سعی می شود همیشه همان جنس را بخرند .شهروندان سنتی در کارهای اجتماعی نقش فعال دارند .بسیاری شان
در سیاست فعال هستند یا در اتحادیه های کارگری عضویت دارند .به سازمان های خیریه کمک می کنند .دوستی با دیگران به
کسانی محدود می شود که روش زندگی شان بیش و کم به روش زندگی سنتی ها بخورد ٬با دگر اندیشان زود جوش نمی خورند.
64
کار کردن از ارزش ها و وظایف مهم در این پیرامون می باشد .هدف اصلی از آن ٬برآورده کردن نیازها و گذران زندگی است.
آدم های درون این پیرامون زیاد دنبال مقام و منصب نیستند ٬کار وسیله ای برای شکوفا سازی خویشتن بشمار نمی آید .اما آن
برای تماس های اجتماعی و داشتن مشغله ای سودمند در جامعه کمک می کند .این آدم ها ترجیح می دهند کار ثابت با اوقات ثابت
کاری داشته باشند .کار و وقت آزاد کامال از هم فرق دارد ٬بسیاری از شهروندان سنتی دوست دارند در وقت آزاد خود برای
.نیکوکاری ٬بدون دریافت مزد کار کنند
وقت آزاد
شهروندان سنتی وقت آزاد خود را در خانه می گذرانند؛ خوش خویی و گشاده روئی در زندگی آنها نقش بزرگی دارد .وقت آزاد
را در میان خانواده یا خویشان و آشنایان نزدیک می گذرانند ٬به دیدار فامیل ها می روند ٬استراحت می کنند تا خستگی کار از تن
شان برود ٬به افراد دیگر فامیل و دور و بری ها رسیدگی می کنند و سر می رسند .بهترین جا برای سپری کردن وقت آزاد را
خانه خود می دانند ٬یا جلو تلویزیون می نشینند ٬یا با هم دور میزی می نشینند و وقت خود را با بازی های سرگرم کننده سپری
می کنند .برای دیدن جاهای تفریحی یا رویداد های فرهنگی شوقی نشان نمی دهند .شهروندان سنتی اگرچه بیشتر وقت ها در خانه
می مانند ٬اما از میانگین جامعه بیشتر کتاب نمی خوانند .اغلب روزنامه های محلی را می خوانند .اما بیشتر از میانگین پیرامون
های دیگر به کلیسا و خانه محل می روند.
روابط اجتماعی
زندگی خانوادگی و فامیلی خیلی اهمیت دارد .تقسیم وظایف و نقش ها در خانواده ٬پیرو آئین های کهن می باشد .بیشتر مرد ها
نان آور خانواده هستند؛ زنها وظایف نگهداری از بچه ها و خانه و زندگی را دارند و خانه داری می کنند .جمع دوستان زن و
شوهر ها مشترک است و خویش و آشنایان نزدیک در این میان جایگاه بلندی دارند .در میان آنان احساس بستگی خویشاوندی و
خانوادگی شدیدی دیده می شود.
شمار شهروندان سنتی به دو میلیون هلندی میرسد ٬که بیشتر شان زن هستند تا مرد .شمار آنان پیوسته کاستی می پذیرد .از
مشخصات این پیرامون یکی سطح پایین دانش آموختگی است -از دبستان تا پایان دبیرستان .ناگفته پیداست که سطح درآمد آنها
هم پایین می باشد.
اینان دسته ای هستند که دارند ریش سفید می شوند .در میان آنان شمار کسانی را که جوانتر از ۴۵سال هستند ٬کمتر می شود
دید ٬اما شمار پنجاه تا هشتاد ساله ها در میان آنان از میانگین جامعه باالتر می باشد .بیشترشان مردان و زنان خانه دار می باشند.
آنهایی هم که کار می کنند بیشتر در بخش های صنعتی ٬تعمیر کاری و خدمات هستند ٬کارهای عملی دارند .بیشتر شهروندان
سنتی همسر دارند یا کسی را دارند که با هم زندگی می کنند و بچه های شان بزرگ شده و از خانه رفته اند .این ها دوست ندارند
در شهر های بزرگ زندگی کنند .بسیاری از این ها مسیحی می باشند ٬بویژه در گروه اصالح شدگان و دوباره اصالح شدگان
هلندی می باشند.
65
بلندپروازی
در میان آدمهای خوشگذران و آسان خواه ٬هدف مهم داشتن یک زندگی فارغ از نگرانی ها ٬همراه با خوشی ها و شادی هاست.
آنان به کار کردن اهمیت اندکی می دهند ٬هدف از خوشگذرانی های پس از ساعات کاری آنست که کار را فراموش کنند .به ’آزاد
بودن‘ -به این معنی که هیچ اجباری نداشته باشی -و روش زندگی دلبخواه ( هر طور که خواستی زندگی کنی) دلبستگی فراوان
نشان می دهند .خوشگذران ها و آسان خواه ها در پی یک زندگی راحت هستند از آنرو دنبال اهداف غیر مادی و انتظارات زیاد
نیستند.
برای این ها داشتن زندگی خوب و آسایش ٬رفتن به دنبال کارهایی مهم استکه از آنها خوشت میاید .به آداب نشست و برخاست یا
تشریفات اهمیت نمی دهند .این گروه از برداشت های کالوینیستی و زندگی سنتی دور گشته است :برای خوشگذرانی و زندگی در
ناز و نعمت الزم نیست نخست سخت کار کنی.اگر چه مال و منال ٬زندگی لوکس و پر زرق و برق کشش زیادی دارد ٬اما برای
دست یافتن بدان خودشانرا نمی کشند .پس انداز کردن برای این ها جایگاه باالیی ندارد و تا پول بدست شان می رسد یکراست
خرج می کنند ٬مخصوصا برای چیزهایی که زندگی شان را شاد و گوارا می کند .خرید تولیدات نو تر و استفاده از آنها زندگی را
دلپسند تر می کند.
بدون شک در این گروه وقت آزاد و زندگی خصوصی در برابر کار و کار کردن ارجح شمرده می شود .کار برای پول درآوردن
است و بس .این جماعت آنرا زمینه و وسیله ای برای شکوفایی استعداد نمی بینند .در نبود بلندپروازی و نیاز به مسئولیت پذیری٬
عرضه می کار کردن خود هدفی بشمار نمی آید .آنانکه در پی خوشگذرانی و آسان خواهی هستند ٬زیاد دنبال کارهایی که جامعه َ
کند ٬نمی روند؛ گوئی از این باره سرخورده شده اند .به شرکت در سیاست نیز شوقی در اینان نمی بینی .دلبستگی های اجتماعی
-سیاسی در این پیرامون خریداری ندارد.
وقت آزاد
در اینجا وقت آزاد و کار کامال از هم جدا می باشد .ارزش شاد و خوش بودن برای سپری کردن وقت آزاد بیشتر است تا
استراحت و آرامش .بخش بزرگی از وقت آزاد این گروه جلو تلویزیون می گذرد ٬از کامپیوتر و بازی های ویدیوئی نیز غافل
نمی شوند .ورزش های رزمی از دلخوشی های این هاست ٬همان طور رفتن به سنتر پارک ها.
66
پیوندهای اجتماعی
بسیاری از کسانی که در این پیرامون بسر می برند ٬دید شان نسبت به روابط سنتی زن و شوهر ها بازتر است .این نیز به سبب
بی خیالی شان می باشد و چنین نیست که آگاهانه آنرا برگزیده اند .اشکال دیگر باهم-زندگی کردن را رد نمی کنند ٬اما خودشان
می خواهند زن و بچه داشته باشند.
این پیرامون ۳/۱میلیون هلندی را در بر میگیرد که در آن شمار زنان باالتر است تا مردان .آدمهای این گروه بیشترشان جوان
هستند؛ بخش بزرگی از آنان پانزده تا چهل و پنج ساله می باشند .سطح تحصیالت اینان پائین تا متوسط می باشد ٬درآمد شان هم
از میانگین جامعه یا پائین تر است .بیشتر جوانهای این پیرامون نسبت به پیرامون های دیگر ٬آموزش های حرفه ای را دنبال می
کنند .آنهایی که کار می کنند ٬کار و کاسبی پائین یا متوسط خود را دارند -اکثرا هم بدون آنکه آموزشی در آن زمینه ها داشته
باشند -برای نمونه در کارهای ساختمانی یا خرده فروشی .بچه های این ها اغلب پیش پدر و مادرهای شان می مانند .پراکندگی
آنها در مناطق پر جمعیت و کم جمعیت متعادل می باشد .اکثریت این ها در پی دین و ایمان نیستند .هرچند خیلی کم در کلیسا ها
پیدای شان می شود ٬شمار کاتولیک ها در این پیرامون بیشتر می باشد.
67
شهروندان نوین
اینان شهروندان پیرو اصول و آئین های اجتماعی و حساس به موقعیت اجتماعی هستند که می خواهند میان ارزش های سنتی و
نوین ٬در جایگاه مصرف کننده و بهره مند ٬تعادل و توازنی بیابند.
بلندپروازی
شهروندان نوین به پاره ای ارزش های سنتی مانند منطم بودن ٬ترتیب و خوشبختی خانوادگی ٬همچنین به زندگی آسان ٬شاد و
ماجرا جویانه داشتن ٬همراه با مصرف تولیدات نو اهمیت می دهند .هر چند باال کشیدن خود از نردبان اجتماعی برای آنها هدف
بزرگی بشمار نمی آید ٬اما نگران اوضاع مالی و جایگاه اجتماعی خود هستند .بیشتر از دسته های دیگر این احساس را دارند که
جامعه آنها را به امان خدا رها کرده است.
این دسته از آدمها زندگی خویش را با نازک بینی برنامه ریزی می کنند .نگاهشان به آینده است و کوشش دارند میان آنچه
خوشایند است و آنچه ضروری ٬در زندگی خود ٬یک هماهنگی پدید آورند .از سویی زندگی لوکس ٬همراه با آسایش ٬ناز و نعمت
را دوست دارند ٬از سوی دیگر خوب حساب و کتاب پول خود را دارند و دست به عصا راه می روند .شهروندان نوین آشکارا به
فراورده هایی که مارک معروف دارند ٬دلبستگی نشان می دهند ٬دوست دارند کاالهایی که می خرند کیفیت خوب داشته باشد تا
قیمت باال .به کارهایی چون تزئین و نمایش ٬مراقبت و پرستاری ٬خانه و زندگی ٬آراستن خانه و زندگی با وسایل شیک و نو
اهمیت می دهند .این گروه دوست دارد نخست ببیند مردم چیز هایی را می خرند و استفاده می کنند ٬آنگاه خودش هم برود و آنها
را بخرد.
شهروند نو دنبال یک کار خوب و مادام العمر نیست ٬اما از نظم و اعتماد خوشش می اید .کارفرمایان خوب از دید آنان شرکت
های معروف و زنجیره ای می باشد .ترجیح می دهند کار ثابت با اوقات ثابت داشته باشند .آنان نیازی به خود کفائی ٬مسئولیت و
شکوفایی خویش نمی بینند.
وقت آزاد
وقت آزاد بیشتر صرف فعالیت هایی چون خرید و دیدن فروشگاه ها ٬گشت زدن و ورزش می شود .اکثر اوقات تلویزیون تماشا
می کنند .فعالیت های دیگر هم می کنند که مختص این گروه نیست .شرکت در فعالیت های فرهنگی ٬در میان این گروه خریداران
اندکی دارد .بخش بزرگی از وقت آزاد شان را با خانواده یا دیدار خویش و آشنا ها می گذرانند.
68
پیوندهای اجتماعی
زندگی خانوادگی جایگاه شامخی دارد و خویشاوندان بیش از گروه های دیگر به دید و بازدیدهای هم می روند .نقش های درون
خانواده تا حد زیادی بر پایه نقش های سنتی تقسیم شده است .مرد ها نان آور خانواده هستند و زن ها بکنار از خانه داری می
پردازند .بیشتر شان یک کارنیمه وقت هم دارند .جمع دوستان خیلی گسترده نیست و در میان آنان گرمی و صمیمیت دیده می
شود.
در این پیرامون ۸/۲میلیون هلندی جای دارد و شمار مردها بیشتر از زن ها می باشد.
به نظر میرسد شهروندان نوین از آموزش متوسطه ( حرفه ای) یا پایین بهره مند شده اند .در این گروه شمار زنان خانه دار یا
مردان خانه دار چشمگیر است .شاغلین این گروه اکثرا کارفرمایان میانه و بدون آموزش کارشناسی در زمینه کار خود می باشند.
اغلب آنها در کار های تکنیکی ٬تعمیرات ساختمانی و تولیدی هستند .سن شان هم از این سر تا آنسر گسترده است؛ هم در میان
شان جوانان را می بینی و هم پیرتر ها و میان سال ها را .بسیاری شان ازدواج کرده اند یا با زنی خانه دار زندگی می کنند و
بچه های شان پیش شان می مانند و از خانه نمی روند .از باره پراکندگی جغرافیایی در شهر های بزرگ شمار آنها کمتر است.
شمار اندکی از آنان مذهبی می باشد ٬که در میان آنها کاتولیک های کلیسای رم اکثریت را دارند.
69
بلند پروازی
محافظه کاران نو در باره ارزش ها و هنجارها دیدگاه های سنتی دارند -از روی عادت ٬همچنین از روی دین و ایمان -به نظم٬
احترام ٬اشکال درست آداب و معاشرت و زندگی خانوادگی سنتی اهمیت می دهند .دوست دارند همه مانند آنان فکر کنند .آنها آدم
های جاه طلبی هستند و می خواهند از نظر اجتماعی موفق باشند .از انگیزه های کانونی آنها سختکوشی و کسب مقام و منصب
های باال می باشد .هنر و فرهنگ بخش مهمی از زندگی محافضه کاران نو بشمار میاید.
زندگی محافظه کاران نو آگاهانه ٬از وری برنامه ٬با نظم و ترتیب می باشد و از خطر کردن دوری می جویند .اخالق کاری
کالوینیستی -کار و سختکوشی برای آدم خوب است -در میان اینها جایگاه بلندی دارد .به موقعیت های اجتماعی حساس می
باشند و برای دفاع از موقعیت اجتماعی خویش از تالش های الزم مضایقه نمی کنند .از آنرو سلسله مراتب در ارزش ها و هنجار
ها ٬همچنین در روابط اجتماعی بچشم آنها عادی می باشد .این مساله را به وضوح در پای بندی آنان به اشکال آداب معاشرت
سنتی که تفاوت های موقعیت اجتماعی را عیان می سازد ٬می شود دید .علیرغم ذهنیت محافظه کارانه در مورد مسائل اجتماعی
و سیاسی ٬در زمینه اقتصاد و تکنولوژی خوشبین و لبیرال می باشند .این پیرامون خیلی مصرفی نمی باشد .بچشم این ها مصرف
خود انگیخته نمی باشد و آنرا روشی برای با ارزش ساختن زندگی در شمار نمی آورند .اما موقعیت اجتماعی نقش برای شان مهم
می باشد .در رفتار خرید این گروه ٬کیفیت و مارک درجه یک اهمیت دارد.
ارزش و احترام کار و منصب در این پیرامون بییشتر از پیرامون های دیگر است ٬در واقع کار کردن جایگاهی باالتر از زنگی
خصوصی دارد .با کار خوب و کیفیت کاری باال ٬آدمی برای خود هویت کسب می کند .کار خوب از دید اینها کار سخت
روشنفکری می باشد که جنبه های گوناگونی دارد ٬به ویژه کاری که در یک اداره خوب و معتبر باشد.
وقت آزاد
محافظه کاران نو وقت آزاد خود را با آرامش و کار در خانه میگذارانند .زیاد مطالعه می کنند ٬مخصوصا روزنامه ها و هفته
نامه هایی را می خوانند که دیدگاه های خاصی دارند .به تاریخ سرزمین پدری عالقه فراوان دارند .بیشتر وقت بیکاری شان را با
رسیدگی به خانه و زندگی ٬مخصوصا گل کاری و سبزی کاری در حیاط ٬دید و بازدید از خویش و آشنا ها ٬ورزش هایی مانند
دویدن ٬راه پیمائی ٬دوچرخه سواری ٬در پارک ها و راه های دوچرخه سواری بیرون شهر ٬کنار دریا ٬در میان جنگل ...رویداد
های فرهنگی مانند رفتن به دیدن نمایشگاه ها و کنسرت های کالسیک ٬می گذرانند .از ویژگی های دیگر این پیرامون انجام
کارهای خیر خواهانه است.
70
روابط اجتماعی
در این پیرامون ٬روی نقش زن و مرد ٬روابط اجتماعی ٬افکار سنتی حاکم است .پیوندهای خویشی و زندگی خانوادگی و فامیلی
پر اهمیت شمرده می شود .اما ارزش کار و کار کردن از همه این ها باالتر می باشد .زن و شوهر ها جمع دوستان مشترک خود
را دارند و تصمیم زن و شوهر ها به داشتن دوستان جدا از هم را ناپسند می شمارند.
پیرامون محافظه کاران نو نزدیک به یک میلیون هلندی را در بر میگیرد که بیشتر آنها مرد هستند .غالب آنان از تحصیالت باال
برخوردارند و در مشاغل باالی مدیریت اشتغال دارند ٬از آن میان می توان از بخش های آموزش و پرورش ٬علوم و بخش
خدمات بازرگانی نام برد .میانگین درآمد آدم های این پیرامون ٬در کل ٬باالست و شمار کسانی که درآمد خیلی باال دارند٬
چشمگیر می باشد .میانگین سن این ها نیز باالتر از میانگین سنین پیرامونهای دیگر است .اکثر آنان ازدواج کرده اند و در مناطق
کم جمعیت زندگی می کنند .اقلیتی از این جماعت مذهبی می باشد ٬که به نظر می رسد بیشتر شان پیرو کلیسای رفورمیست می
باشند.
71
بلندپروازی
پیرامون جهانشهر ها را از نشانه هائی چون بلندپروازی ( سختکوشی و باال کشیدن خود از نردبان اجتماعی) ٬نیاز و دلبستگی
شان به شکوفاسازی خویش و عالئق اجتماعی آنان می توان شناخت .دست یازیدن به آزمون ها و آگاهی های نوین که به اندوختن
تجربیات غنی منجر می شود ٬از انگیزه های مهم این گروه بشمار میاید .در این پیرامون دستیابی به بلندپروازی های فردی و
اجتماعی را بسیار ارزشمند می دانند.
جهانشهر ها زندگی پرجنب و جوش و متنوع دارند .آنان در زمینه هنر و فرهنگ دلبستگی های گوناگون دارند ٬برای کتاب٬
موسیقی ٬مسافرت و رفتن به رستوران پول زیاد خرج می کنند .داشتن یک زندگی با کیفیت خوب را مهم می شمارند .کیفیت نه
تنها داشتن جنبه های گوناگون و بسیار ٬که داشتن زندگی لوکس و استاندارد های باال را نیز در برمیگیرد.
اعضای این گروه روی خانه و زندگی شیک و لوکس ٬وقت و پول هزینه می کنند .مصرف را با لذت بردن یکی می دانند .برنامه
ریزی زندگی شان خیلی هم سفت و سخت نیست .دید و برداشت های شان در نشست و برخاست ها با دیگران و همچنین
سازماندهی کارهای روزانه خویش با نرمش پذیری همراه است .جهانشهر ها پیروی از آداب نشست و برخاست را بزرگ می
شمارند .دلبستگی بیش و کم چشمگیر آنان به مسائل اجتماعی و جمعی را از روی شمار بزرگ کمک کنندگان این گروه به
سازمان های خیریه می توان دید.
کار هم از باره رشد فردی و هم از چشم انداز بدست آوردن جایگاه اجتماعی ٬از دید دیگران ٬در میان این گروه جایگاه بلندی
دارد .تالش و جدیت برای باالتر کشیدن خود از نردبان اجتماعی را در این گروه بیشتر می توان دید .نسبت به گروه های دیگر
می شود گفت ارزش کار و کوشش در این پیرامون باالست.
وقت آزاد
نه تنها کار که فعالیت های وقت آزاد نیز صرف رشد و غنای شخصی می شود .جهان شهر ها بیشتر وقت آزاد خود را در بیرون
از خانه می گذرانند و کمتر جلو تلویزیون می نشینند .این جماعت در زمینه های گوناگون فعال می باشد و از رویداد های
فرهنگی تغافل نمی کند :خیلی زیاد برای دیدن فیلم ٬کنسرت ٬موزه ٬نمایش اپرا می روند .خیلی های شان نیز در زمینه کارهای
هنری مانند نوازندگی ٬نقاشی ٬مطالعه ٬رنگ آمیزی دست دارند.
72
روابط اجتماعی
آدمهایی که درون این پیرامون هستند ٬شبکه گسترده ای از پیوند های اجتماعی دارند .مشخصه زندگی خانوادگی ٬خود را در
فردیت جداگانه اعضای خانواده بنمایش می گذارد .هر فرد خانواده فضای الزم را برای رشد و شکوفائی خویش دریافت میکند.
در این پیرامون نزدیک به ۳/۱میلیون هلندی جای دارند که شمار مردها و زنها در آن نزدیک بهم می باشد .سطح آموزش جهان
شهر ها باالست ( نیمی از آنان از آموزش دانشگاهی برخوردارند) .بیشتر شان در مشاغل باالی مدیریت و شغل آزاد ٬در زمینه
هائی مانند آموزش ٬علوم ٬بازرگانی سرگرم هستند .شمار باالی جوانان و دانشجویان ( کمتر از ۳۵سال) در این پیرامون
چشمگیر است .میزان درآمد شان هم باالست ٬به غیر از دانشجویان .در قیاس با سایر پیرامون ها ٬جهان شهر ها کمتر ازدواج
می کنند ٬زندگی مشترک با یک دوست دختر یا دوست پسر دارند ٬خیلی از آنها زندگی مجردی دارند .غالبا در شهر های بزرگ
زندگی می کنند .مذهب در زندگی اینان نقش عمده ای ندارد.
73
بلندپروازی
از چشم راه افتادگان به باال ٬موفقیت اجتماعی و باال کشیدن خود ٬از انگیزه های بزرگ می باشد .از این گذشته ٬آنان می خواهند
در زندگی نیز کاری کرده باشند .آنان بخش بزرگی از خوشبختی شان را در حرفه و منصب شان می بینند” :کار من ٬زندگی من
است “.یکی از دلخوشی های این دسته از آدم ها آنست که به دیگران نشان دهند بکجا رسیده اند .به طور کلی باال روندگان از
نردبان اجتماعی مادی گرا می باشند :مصرف کردن و پول زیاد درآوردن ٬برای شان مهم می باشد .جهد فراوان برای دست یافتن
به موقعیت های اجتماعی ٬گاه برای شان دردسر آفروین می شود :تائید و تصدیقی که جامعه از آنان می کند ٬همیشه هم برای
شان خوشایند نیست.
از مشخصه های این پیرامون سختکوشی و خود را به جلو کشیدن می باشد .زندگی بسیار شتابزده و شلوغی دارند که جائی برای
کارهای خانه داری ٬مانند خرید روزانه و پخت و پز نمی گذارد .شیوه های زندگی های شان بدون نظم و از روی تصمیمات آنی
و نیاندیشیده می باشد .در زندگی آنها از یک برنامه ریزی دقیق و جدی نشانی نمی بینی .به موقع شام و نهار نمی خورند ٬به
جای آن نیمه های روز یا شب ٬شکم خود را با چیزهایی پر می کنند.
در کل آدمهای این پیرامون به موقعیت و منصب اجتماعی حساسیت خاصی دارند .به داشتن ظاهر اراسته و رسیدن به سر و
وضع خود اهمیت قراوان می دهند .از آن گذاشته از مارک و برند هم غافل نیستند؛ دوست دارند کاالئی که می خرند ٬درجه یک
باشد .مصرف ٬ماجرا جوئی ٬آسایش و خوشی داشتن را خیلی دوست دارند.
در این پیرامون آدمها در پی نشاندادن کارآئی و کاردانی خود و بدست آوردن موفقیت هستند .تقریبا زندگی به دور کار می چرخد
و در عمل جای زیادی برای زندگی خصوصی نمی ماند .کارکردن را از باره های پذیرفته شدن در پیش همگان و اجتماع ٬نیز
حقوقی که بابت آن دریافت می شود ٬مهم می دانند ٬نه از آن باره که زمینه ای برای شکوفائی استعداد فرام می آورد .از انگیزه
های مهم این ها ٬درآمد باال می باشد.
وقت آزاد
وقت زیادی برای استراحت و خوشی ندارند .وقت آزادی را که دارند در فعالیت های بیرون از خانه می گذرانند؛ می روند سینما٬
گشت و گذار ٬سری به فروشگاه ها می زنند ٬ورزش می کنند ٬به مسابقات ورزشی می روند .این جماعت را نسبتا در کازینو ها
نیز زیاد می شود دید.
74
روابط اجتماعی
آدم های این پیرامون زندگی خانوادگی را شکل ایده آل زندگی می بینند ٬اما در عمل اهمیتی بدان نمی دهند .باال روندگان از
نردبان اجتماعی ٬تا حد زیادی آدم های فرد گرا هستند و دنبال روابط خانوادگی نمی روند .در این پیرامون جوانان زیادی را می
شود دید که در پیش پدر و مادرشان زندگی می کنند .آن عده از این ها هم که ازدواج کرده اند یا باهم زندگی می کنند ٬همان راه
روابط زن و شوهر های سنتی را در پیش می گیرند ٬اما همدیگر را در انتخاب راه آزاد می گذارند.
این پیرامون شامل ۱/۷میلیون هلندی می باشدکه در آن اکثریت با مردهاست .سطح آموزش اینان یکدست نمی باشد .درآمد باال
روندگان از درآمد میانگین مردم زیاد متفاوت نیست .بخش بزرگی از این گروه را دانشجویان تشکیل می دهند .زمینه های کار
ترجیحی در میان این جماعت ٬داد و ستد ٬بخش حمل و نقل ٬کشاورزی و باغداری می باشد .در واقع بیشترین بخش این پیرامون
از جوانان تشکیل شده است ٬که گروه بزرگی از آنان زیر ۲۵سال دارند .شاید بشود گفت شمار کسانی که باالی ۶۵سال سن و
در این گروه جای دارند ٬انشگشت شمار می باشد .خیلی های شان هنوز پیش پدر و مادرشان بسر می برند .اینها را هم در مناطق
شهری می شود دید و هم مناطق دور از شهر .در میان این ها آدم های مذهبی را کم می شود دید.
75
بلندپروازی ها
از خصلت های بارز مردمی که در این پیرامون هستند ٬همبستگی و هماهنگی می باشد .آنان از اجتماع امروزی انتقاد دارند ٬در
میان آنان تالش و مجاهدت برای همبستگی مردم ٬مسئولیت پذیری و سعی کردن برای بهتر ساختن اوضاع و سازمان های
اجتماعی ٬نقش و جایگاهب باالئی دارد .
پسا مادی گرایان به اینکه آدمی بتواند پیرو خواست و منشور های خویش زندگی کند ٬ارزش بسیار می گذارند .در برابر
رویدادها و دگرگونی های اجتماعی بیکار نمی نشینند ٬اما نوگرائی و دگرگونی را با آغوش باز پذیرا نیستند .از چیزهایی که در
عمل کیفیت خوب خود را نشان داده است ٬نمی توانند دل بکنند .یک الگوی زندگی ثابتی دارند که کمتر نشانی از شتاب و
سردرگمی در آن می بینی .مسئولیت پذیر بودن در زندگی برای شان مهم می باشد :در پی منافع خویش می روند اما ریخت و
پاش نمی کنند و به پیرامون زیستی آسیب نمی رسانند .جامعه مادی گرا و مصرفی را طرد می کنند و آماده اند برای رسیدن به
یک زندگی ’سزاوار و شایسته‘ که بر پایه ’راستی و درستکاری‘ می باشد ٬گامی پس نهند .اینان بشیوه ای خرده گیرانه ٬به ارزش
های کهنی چون جدیت ٬اصالت و همبستگی چنگ می زنند و مانند شهروندان سنتی به آن ارزش ها پایبندی دارند ٬اما نه مانند
شهرواندان سنتی از دیدگاهی تدافعی و خودبینانه ٬که با برخوردی باز و مثبت در برابر ارزش های جامعه کنونی .در میان این
دسته از آدم ها ٬خام گیاهخواران و مصرف کنندگان محصوالت بیولوژیک فراوان است .وسایل راحتی لوکس ٬مارک و برند ٬یا
کیفیت درجه یک برای شان اهمیت چندانی ندارد .این ها کیفیت زندگی را در چیزهای غیر مادی می جویند نه در انباشت وسایل
مادی.
چنین می نماید که دلبستگی اینان به امور اجتماعی و رفاه اجتماعی زاده شاغل بودن شمار بزرگی از پیروان شان در کار سیاست
و کشورداری می باشد .خیلی های شان به سازمان های گوناگون -بیشتر از یک سازمان در هر زمان -کمک می کنند که در
میان آنها سازمان های فعال در زمینه هائی چون محافظت از طبیعت ٬پیرامون زیستی ٬کمک رسانی به جهان سوم ٬مشکالت
اقلیت ها و حقوق بشر بیشتر بچشم میاید.
موسسات و سازمان هایی هستند که به رفاه و آسایش اجتماعی کمک می کنند؛ خرسندی حاصل از از دید اینها کارفرمایان خوب ٔ
کار کردن ٬سودمند بودن کار به حال اجتماع از دید این ها ارزش بسیار دارد .کار کردن و داشتن یک زندگی خصوصی در این
پیرامون متعادل می باشد .آدمهای این پیرامون اغلب کار نیمه وقت دارند و در وقت آزاد خود به کارهای خیریه می پردازند.
وقت آزاد
کسانی که در این پیرامون جای دارند ٬هم به هنر و فرهنگ (فیلم ٬موزه ٬نمایش ٬کاباره ٬کنسرت کالسیک) دلبستگی نشان می
دهند و هم به گذراندن وقت در خانه و خانواده .کمتر به تلویزیون نگاه می کنند و ترجیج می دهند بروند به جاهایی که طبیعت
76
زیبا دارد یا در شهر ها به پارک می روند .روی فعالیت های آفرینشگر نیز وقت زیاد صرف می کنند ٬مانند ساختن آهنگ ٬کتاب
و روزنامه خواندن و بازی های سرگرم کننده در درون خانواده .زیاد دنبال ورزش نمی روند ٬اما از یوگا یا حرکاتی که به
آرامش ذهنی کمک می کند ٬غافل نمی شوند.
پیوندهای اجتماعی
در پیوندهای خانوادگی مهر و عالقه فراوان دیده می شود .همبستگی میان خویش و آشنایان بسیار است ٬اما نه پیرو الگوهای
سنت گرایان .پسا مادی گرایان در برابر اشکال نو همزیستی نگرش بازی دارند ٬برای شان عادی است که زن و شوهر ها جمع
دوستان جداگانه خود را داشته باشند.
در این گروه ۱/۴میلیون هلندی جای دارد که در آن شمار زنان بیشتر می باشد .سطح آموزش این گروه باال می باشد .شمار
جوانان در این گروه پایین است و اکثر آنان بین ۴۵تا ۶۰سال سن دارند .در آمد آنان بسیار متفاوت می باشد .بیشتر شان
کارهای نیمه وقت دارند و کارفرمایان باال و میانه می باشند که در زمینه کار خود آموزش دیده اند .بسیار شان در بخش درمانی٬
آموزش ٬علوم و تحقیقات و کارهای خیریه سرگرم هستند .فرزندان آنها اغلب از خانواده رفته اند و برای خود زندگی می کنند٬
خود شان یا تنها زندگی می کنند یا از هم جدا شده اند .پخش شدگی آنها در همه شهر های بزرگ و کوچک به یکسان به نظر می
آید.
77
.پیشگامان فرهنگ خوشگذرانی که درآن آزمودن و گسستن از اخالقیات برای خود هدفی گشته است
بلندپروازی
آدمهائی که خوش باشان پسانوین در شمار آورده می شوند ٬آدمهای بسیار فردگرا می باشند .آنان خواستار یک زندگی بدون
وابستگی ٬از پیش نیاندیشیده و برنامه ریزی نشده ٬خوشی در این دم و در اینجا می باشند .راه خودشان را می روند ٬حتی اگر
راه شان با هنجارهای جامعه ناسازگار باشد .انگیزه کانونی خوش باشان پسانوین دست یازیدن به آزمون های نو می باشد .هنر و
فرهنگ های گوناگون را می پذیرند .بلندپروازی های آنها از انگیزه درونی شان سرچشمه می گیرد ٬که تا حدودی مستقل از
موقعیت اجتماعی و تالش برای به رسمیت شناخته شدن از سوی جامعه می باشد .خوشباشان پسانوین دید و بینشی خوشبین از
آینده دارند.
آدمهای درون این پیرامون دنبال یک شیوه زندگی بدون وابستگی می باشند و دوست دارند در مورد مسائلی که به آنان مربوط می
شود ٬خودشان تصمیم بگیرند .در کل به مسائل اجتماعی عالقه نشان می دهند ٬اما در قیاس با گروه های دیگر ٬شرکت آنان در
اینان در برابر پدیده ها و دگرگونی های اجتماعی دید و بینش بازی دارند .دوست ندارند در مسائلی که با آنان مربوط می شود٬
کسانی از باال تصمیم بگیرند .کمتر خودشان را قاطی مسائل دیگران می کنند یا به نقد و قضاوت در باره دیگران می پردازند.
در این پیرامون سعی می شود یک زندگی راحتی داشته باشند .دوست ندارند زیاد به آنها امر و نهی شود .مسائل مادی ٬درد
بزرگ زندگی شان بشمار نمی آید .با توجه به استاندارد زندگی خویش ٬دنبال اهداف متعالی نیستند :داشتن زندگی لوکس خوب
است ٬اما اجباری نیست.
داشتن مقام و منصب از اهداف کانونی بشمار نمی آید .کار مهم شمرده می شود ٬اما آنرا مقدس نمی دانند :فعالیت هائی در حال و
هوای وقت آزاد نیز خشنودی میاورد .شمار بزرگی از اینان کار مستقل دارند .دوست دارند دنبال کارهایی بروند که برای انجام
آنها ناگزیر می شوند کارهای متنوعی بکنند ( مانند کارهایی که برای انجام آنها می باید از استعداد های مختلف خود بهره گیرند).
در کنار آنهائی که کار تمام وقت دارند ٬عده زیادی دانشجو و کسانی نیز دیده می شوند که دنبال کار هستند.
78
این پیرامون نشان کمتری از الگوی خانوادگی سنتی بنمایش می گذارد .بروشنی می تواند دید ٬آدمها سرشان توی کار خودشان
است ٬زیاد و بیدرنگ دنبال وظایف و مسئولیت نمی روند و خود را گرفتار درگیری های خانوادگی نمی سازند .خوشگذاران های
پسا نوین به اَشکال جایگزین همزیستی نگرش بازی دارند .برای زن و شوهر ها داشتن جمع دوستان خود ٬ارزشمند می باشد.
در این پیرامون ۱/۴میلیون هلندی جای گرفته است ٬که شمار زن ها و مردها در آن کم و بیش برابر می باشد .سطح تحصیالت
آنها نسبتا باال می باشد .درآمدهای آنان بسیار متفاوت است .شماری از آنان درآمدهای بسیار باال دارند ٬شماری نیز در میان کم
درآمدترین ها جای دارند .تعداد زیادی دانشجو در میان اینهاست .کارهای مورد عالقه اینها خدمات بازرگانی ٬کارهای مشاوره
ای ٬کار آزاد و کار در زمینه دستگاه های اتوماتیک می باشد .بسیاری شان تنها زندگی می کنند ٬بچه ندارند و در خانه پدری
شان می مانند .از باره پراکندگی ٬بیشتر شان در شهر های بزرگ زندگی می کنند .تک و توک در میان آنان می شود آدمهای
مذهبی را هم دید.
ادامه دارد