Professional Documents
Culture Documents
هنگامی که به زنی یا دختری تجاوز می شود ٬چیز های زیادی را از دست می دهد .انبوهی از آسیب های روحی و روانی را می
بیند .یکی از بدترین آن چیز ها آنست که در آن دم انسانیت تو را از تو می ربایند .روح و روان ات را زیر پا له می کنند .گویی
انسان بودنت را از دست می دهی .تن و پیکری بی جان و بی روح می شوی تا او بر آن تملک یابد.
برای آنکه او نتواند بر جان و روح ات چیره شود ٬آنرا از تن جدا می سازی تا بتوانی آنها را از گزند تجاوز ٬تا جایی که می
شود ٬در امان نگهداری .پس از آن رویداد هرگز آنی نخواهی بود که پیشتر بودی .گویی انسان بودنت را از دست میدهی ٬تن و
پیکری بی جان و عاری از احساس می شوی .بخش بزرگی از هویت تو پایمال می شود.
او تو را چنین می خواهد و چنین می بیند ٬چرا که تنها به کام گیری می اندیشد .کام گیری تنها چیزیست که ذهن او را انباشته
است .برای رسیدن بدان هدف ساده ترین راه برای وی آنست که تو را از احساس ها ٬خواست ها ٬آرزوها و انسانیت ات مجزا
کند و وسیله ای برای امیال خود ببیند .برای تو هم راه دیگری نمی ماند مگر در امان نگهداشتن بخشی از خودت .پس تا جایی که
قربانیان می توانند ٬در آن لحظات شوم ٬احساس ها و آگاهی خود را آگاهانه یا ناآگاهانه کرخت و بی حس می کنند .بی سبب
نیست که بسیاری از قربانیان ٬پس از آن رویداد چیزی از آن بیاد نمی آورند!
از همان لحظه که به زنی یا دختری تجاوز می شود ٬او در جستجوی انسانیت و هویت از دست رفته خود بر میاید.
برای زنان و دخترانی که پس از تجاوز جنسی ٬پیش درمانگر می روند ٬در آن سفر ٬درمانگر هم سفر او می گردد .یاری رسان
و یاری خواه هر دو بدنبال هویت و انسانیت گم گشته او می روند .اما همه یاری رسان ها در این سفر کاوش و اکتشافی هم سفر
خوبی نیستند.
در رابطه با کمک به قربانیان تجاوز جنسی شایسته است یاری رسان ها توجه داشته باشند که داشتن رابطه ای خوب میان یاری
خواه و یاری رسان ٬از گام های بسیار بزرگ در فرایند یاری رسانی می باشد .بدون یک رابطه خوب و اعتماد متقابل میان آن
دو ٬یاری رسانی خوب پیش نخواهد رفت .از آنرو ٬بویژه در برخورد های نخست می باید یاری رسان ها با قلب خود به یاری
خواه نزدیک شوند.
شماری از یاری رسان ها برخورد فراگیر و یکپارچه با قربانیان تجاوز جنسی را بهتر می دانند .برخورد فراگیر و یکپارچه بدین
معنا است که تن و روان یاری خواه را از هم جدا نبینیم .یاری خواه را از پیرامون او جدا نکنیم ٬وضعیت او را در پیوند با
پیرامونش ببینیم و بدانیم که امکانات اجتماعی او ٬آگاهی و هوشمندی او در شرایطی که دارد ٬بی تاثیر نیست .بنا بر این تندرستی
او با عوامل اجتماعی ٬اقتصادی ٬فرهنگی ٬زیست شناختی و بسیاری عوامل دیگر گره خوردگی دارد .پس اگر زنی برای یاری
خواستن پیش شما می آید ٬می باید برای کمک به او همه آن عوامل را در نظر گرفت.
سر آخر تنش های زندگی هر کس خود را در درد های بدنی نمایان می سازد ٬بویژه در گرفتگی ماهیچه ها .گرفتگی ماهیچه ها
که با درد بسیار همراه می باشد .درد هائی روانی که سال ها انباشته شده است ٬تا روزی خود را به صورت درد بدنی نشان دهد.
ایران کشوریست با فرهنگ ها ٬مردمان ٬آئین ها و باورهای گوناگون .تفاوت های بسیاری میان آنان می شود دید .کسی که به
دین زردشتی یا میترائیسم باور دارد ٬آموزش و تربیت دیگری در خانواده می بیند تا کسی که پدر و مادرش شیعه دو آتشه هستند.
هر دینی تاثیر بزرگی روی پیروان خود می گذارد .تاثیری که یکسان و برابر نیست.
از این گذشته خانواده ای که فرد در آن بزرگ شده است نیز اهمیت بسیار دارد .کسانی که از خانواده کارگری می آیند ٬با آنهایی
که در طبقه متوسط یا طبقه سرمایه دار جامعه بسر برده اند ٬یکی نمی باشند .بهمان سان کسانی که از خانواده های دانش اندوخته
اند و کسانی که در خانواده شان خواندن و نوشتن را یاد نگرفته اند ٬یکسان نمی باشند .بنا بر این نمی توان با ساده انگاری ٬از
جایگاه یک کمک رسان بگوئیم من ایرانیان را خوب می شناسم ٬یا فالن اقوام را خوب می شناسم ٬چون کمی با فرهنگ آنها
آشنائی دارم.
بجای آنها ٬برای یاری رسانی ٬می باید همکاران ما آمادگی داشته باشند روی پیشینه یاری خواه ژرف کاوی کنند .می باید در آن
باره ها از وی پرسش هایی بکنند ٬به پاسج های او با عالقه گوش فرا دهند ٬به ویژه به سرگذشت و تجربیات خاص او.
در عین حال می باید یاری رسان این آمادگی را نیز داشته باشد که نگرشی انتقادی به خود داشته باشد ٬ببیند پیشداوری ها و
فرافکنی هایش کجا ها سر برمیاورد .چرا که من از فرهنگ یا زیر فرهنگی می آیم که با از آن یاری خواه یکی نیست .من با
عینک خود به جهان و رویدادهای آن می نگرم ٬در حالی که برای یاری رسانی ٬می باید خود را جای او بگذارم ٬تا جایی که می
3
شود با عینک او داستان سرگذشت او را ببینم و بشنوم ٬تا بشود فهمید دردش چیست ٬در شرایطی که بسر می برد ٬چه شیوه
درمانی برایش مناسب است.
آنگاه که از روند و فرایند شهروندی خود اگاهی یابم ٬یاد می گیرم که ببینم با چه دیدی به مردم می نگرم ٬مردمی که از باره های
مذهبی ٬فرهنگی ٬اقتصادی و خیلی چیز های دیگر با من فرق می کنند .آنگاه می توانم برداشت ها و پیش فرض های خود را
بشناسم .پس از آن هر بار که آنها به ذهن ام می رسد ٬از آنها آگاه می گردم و به آنها دیگر میدان نمی دهم.
یاری رسان می باید از فرایند شهروندی خویش ( آموزش ٬تعلیم و تربیت درون خانواده ٬فامیل ٬محل ٬و غیره) و پیش فرض
هایی که در باره مراجعه کننده دارد ٬آگاه گردد .چون ما نمی توانیم صرفا ً بر پایه آنچه که خود آنرا انسان بودن می شناسیم ٬او را
یاری کنیم تا تصویری از انسان بودنی را که رشد دهد که خود می خواهد و بر قامت او برازنده است .کار کمک رسان آنست که
ببیند او در پشت آن یاری خواهی ٬کیست ٬چگونه آدمیست ٬می خواهد چگونه انسانی بشود و او را برای رسیدن بدان هدف یاری
کند.
مهم این نیست که او از کدامین نقطه کشور می آید و چه زیر فرهنگی دارد .در گام نخست مهم شنیدن داستانی است که او می
گوید ٬شنیدن سرگذشت و گرفتاری هایش است :چگونه از سر گذراندی؟ چه کشیدی؟ خانواده ات چه گفتند؟
انکار نمی کنم که می باید با پیش زمینه های فرهنگی و زیر فرهنگی یاری خواه آشنا بود .آنها بی گمان اهمیت دارد .می باید
دانست چه سوال هایی یا شیوه درمانی ٬بهتر می تواند کمک کند .اینرا نیز نمی توان از یاد برد که همه یاری رسان ها نمی توانند
در همه فرهنگ ها غور و تفحص کنند.
برخی از درمانگرها می گویند ٬اگر میان آنها و یاری خواه این احساس که” ٬آره ٬خودشه ٬ازش خوشم آمد“ ٬پیش نیاید ٬یاری
خواه را پیش یکی دیگر از همکاران شان می فرستند .البته می توان از طریق سوپر ویژن نگاه کرد و دید چه دشواری ها یا
ایستادگی هایی از جانب یاری رسان ( خودت) در برابر این یاری خواه می شود .آن به رشد بیشتر درمانگر کمک می کند و او
می تواند در راستای انسان شدن بیشتر پیش برود.
می باید در کمک رسانی تعادلی میان نزدیکی و دوری نسبت به یاری خواه داشت .داشتن نزدیکی و فاصله خوب کمک می کند
یاری خواه خود را برای گفتن داستان سرگذشت خویش آزاد احساس کند ٬اعتماد بیشتری به یاری رسان داشته باشد .هر چه
اعتماد او به یاری رسان بیشتر شود ٬گوشه های بیشتری از سرگذشت خود را بر وی نمایان می سازد و در میان میگذارد .اگر
یاری خواه نتواند اعتماد کند ٬نمی توان او را وادار به آن کار کرد .زنانی که از آنها سوء استفاده جنسی شده است ٬نمی توانند به
آسانی ٬به دیگران اعتماد کنند .اعتماد آنها زیر پای کسانی که می باید از آنان مواظبت می کردند ٬زیر پای کسانی که آنان را
دست شان سپرده بودند و به آنها وابسته بودند ٬لگد مال شده است .از آنرو هنر درمانگر بدست آوردن آن اعتماد می باشد .بنا بر
این می باید شکیبائی داشت ٬زیرا آن ٬زمان می خواهد.
4
از یکسر نیز می باید هشیار بود ٬هُل دادن زنانی که به آنها تجاوز شده است ٬در نقش قربانی ٬کمکی به بهتر شدن اوضاع آنها
نمی کند .آنچه کمک شان می کند ٬صحبت کردن و نشان دادن نقاط قوت آنهاست .آنها زنان نیرومندی هستند .در بچگی رویداد
های بسیار دلخراشی را از سر گذرانده اند و جان زنده بدر برده اند .کار کمک رسان یافتن و نشان دادن آن نیروئی استکه آنها را
زنده نگه داشت ٬به آنان کمک کرد تا از آن جهنم بگذرند .آگاهی از اینکه او چگونه توانست در آن سن کم ٬آنهمه سختی را از
سر بگذراند ٬آگاهی از آن ساز و کارها ٬اهمیت زیاد دارد.
آگاهی از آن ساز و کار ها که آن روز کمکش کردند تا جان بدر برد ٬ساز و کارهایی که اکنون بیشتر دست و پایش را می گیرند.
اما اگر یاد بگیرد نکات مثبت آنها را بشناسد ٬خواهد توانست در روند بهبودی خود نیز از آن ساز و کارها بهره بگیرد و نگذارد
دیواری در برابرش شوند.
در این سفر رابطه میان کمک رسان و یاری خواه به چهره رابطه برابر دو انسان برابر در می آید .کمک رسان از این موضع
حرکت نمی کند که به نظر او چه چیزی برای یاری خواه خوب است ٬بلکه به جستجوی آگاهی درونی او می پردازد تا خود او
راهش را بیابد و انتخاب کند .هر یاری خواهی پاسخ مشکل خود را همراه خود پیش درمانگر می آورد .هنر درمانگر یافتن راهی
است برای رسیدن به آن پاسخ.
بخش بزرگی از گفتگوهائی که با قربانیان می شود ٬برای بیرون ریختن خشم ٬رنجش ٬درماندگی ٬اندُه ٬بیزاری ٬تنهایی ٬بی
اعتمادی یی است که او احساس می کند .تا بتواند خود را سبکتر و آزاد تر احساس کند ٬تا بتواند دوست داشته باشد ٬ببخشد .پس
از این مرحله در کنار گفتار درمانی ٬بدن-درمانی نیز آغاز می گردد .برای آزاد و رها شدن بدن می باید روی آن کار کرد٬
ماساژ ٬حکمت و عرفان کمک می کند قربانی دوباره با بدن خود پیوند بر قرار و آنرا احساس کند ٬مرزهایش را بشناسد ٬دوباره
از لمس شدنی که بخواست و رضایت او صورت می گیرد ٬لذت ببرد .برخی از درمانگر ها با این تکنیک ها آشایی دارند و خود
آنها را انجام می دهند ٬برخی دیگر درمانخواه را پیش کارشناس های دیگر می فرستند.
پیشتر گفتیم که انسان بودن قربانیان از آنها دزدیده می شود .اما آنها در فرایند درمان ٬با هر گامی که برای دور شدن از آن ساز
و کار ها برمیدارند -که دیگر کارساز نمی باشند ٬-بسوی انسان شدن نزدیکتر می گردند .شاید بشود گفت کمک رسان و یاری
خواه در آینه می نگرند :آینه گذشته ٬آینه اکنون و آینه همدیگر .این روند همکاری برای کمک رسان نیز روند پیشرفت ٬انسان
شدن بیشتر و خرسندی می باشد.
گذشته از تفاوت های قرباینان ٬میان آنان همانندی هایی نیز هست .بارز ترین آنها تمایل قربانیان به به رهائی از پیامد های منفی
سوء استفاده جنسی می باشد .آدم ها نمی توانند آنچه را بر سرشان آمده است ٬به آسانی فراموش یا از یاد شان پاک کنند ٬اما می
توانند تا جائی که می شود ٬بکوشند پیامد های ناخوشایند و ناخواسته آنرا کاهش دهند.
در اینکه چگونه می توان به آن خواست رسید ٬اتفاق آراء وجود ندارد .تفاوت های زیادی در شیوه های درمان و دیدگاه ها در
زمینه درمانگری هست .از سوئی نیز شماری از یاری رسان ها و درمانگر ها دیدگاه هایی را در این زمینه رشد داده اند و می
خواهند آنها را در مورد کسانی که رویدادهای هولناکی را از سر گذرانده اند ٬بکار برند.
فرایند یاری رسانی پروسه پیوسته سبک و سنگین کردن و ادامه دادن بکار می باشد .در این فرایند بارها ٬یکبار یاری خواه و بار
دیگر یاری رسان از نو و با نرمش مرز های شان را می آزمایند .چنین نیست که با یک گام یا یک حرکت بتوان به توافق رسید.
گفتن ندارد که ساختار قدرت میان کمک رسان و یاری خواه برابر نیست .تا موقعی که یاری رسان از آن نابرابری آگاه است٬
بدون پرده پوشی ٬رو راست و آگاهانه آنرا بکار می برد ٬در موقعیتی است که به خود و کار کرد خود با دیدی انتقادی بنگرد٬
5
ضرورتی ندارد که آن نابرابری به معضلی تبدیل شود .باید دانست که تفاوت های فرهنگی می تواند به این نابرابری قدرت دامن
زند .شاید بشود گفت کمک رسان های پایتخت نشین ( در تهران) ٬بویژه روی یاری خواهانی که از گوشه و کنار دور دست
کشور یا روستا های دور از شهر های بزرگ می آیند ٬بیشتر قدرت دارند تا کمک رسان هایی که نزدیک محل زندگی آنها
زندگی می کنند .بنا بر این ٬آن دسته از کمک رسان ها می باید در برخورد با یاری خواه ها بر ارزش ها و هنجار هایی که آنان
را راه می برد ٬آگاهی بیشتری داشته باشند.
پیش از آنکه تماسی میان کمک رسان و یاری خواه به وجود آید ٬به سخن دیگر ٬پیش از آنکه یاری خواه خود را به سازمان یاری
رسانی برساند ٬می باید بتواند از موانع بسیاری بگذرد.
یاری خواهان اغلب نمی دانند و آگاه نیستند که یک چنین سازمانی وجود دارد و به قربانیان کمک می کند .نباید از این شگفت زده
شد که قربانی می باید آگاهی یابد آنچه بر سرش می آید یا آمده است ٬سوء استفاده جنسی ٬آزار و خشونت می باشد.
از این گذشته بیشتر آن بچه ها و زنان به خاطر بالئی که سر شان آمده است ٬خود را گنهکار می دانند .به مغز بیشتر آنها خطور
نمی کند که بچه ها و زنان زیادی به آن بال گرفتار آمده اند؛ سوء استفاده جنسی زیاد پیش می آید و اگر از کسی سوء استفاده
جنسی شود ٬می تواند از سازمانی یاری بخواهد؛ نه تنها برای متوقف ساختن آن که برای کنار آمدن با پیامدهای آن نیز .از سوئی
نیز قربانیان این جنایات ٬به سبب ماهیت مساله و پیامد های اجتماعی آن ٬در رفتن به دنبال یاری خواهی ٬خویشتن داری نشان
می دهند .احساس شرم و خجالت را بیش و کم در همه گوشه و کنار جهان در قربانیان می شود دید .این شرم و خجالت می تواند
در مواردی باعث شود قربانیان ٬بی آنکه خودشان آگاهانه خواسته باشند ٬درخواست کمک و یاری را زیر پوشش دیگری مطرح
کنند.
البته طرح یاری خواهی از سوی قربانیان سوء استفاده جنسی ٬زیر شکل و پوششی دیگر ٬می تواند به این معنی باشد که یاری
خواه می خواهد نخست مطمئن شود آیا می تواند به یاری رسان اعتماد کند ٬آیا او قابل اعتماد است .اعتمادی که برای گفتگو در
باره سرگذشت خود و رویدادهای دلخراشی که بر سر او آمده است ٬ضرورت بسیار دارد.
از چیزهایی که یاری رسانان از قربانیان تجاوز جنسی و خشونت آموخته اند ٬اهمیت تائید و تاکید ستمی می باشد که در حق آنان
شده است .قبول و تائید تجاوز به حریم آنان ٬زیر پانهاده شدن مرزهای شان و غیر قابل قبول دانستن آن مرز شکنی می باشد .از
همانروی الزم است قربانی بتواند سرگذشت خود را بگوید ٬به گفتار یا هر صورتی که خود او می خواهد:
تا هنگامی که فرهنگ و زیرفرهنگ یاری خواه توسط یاری رسان پذیرفته نشود ٬تا هنگامی که او احساس نکند با همه عیب و
ایرادش ٬با همه زمختی و نخراشیدگی هایش پذیرفته می شود ٬نمی تواند داستان سرگذشت خود را بگوید ٬نمی تواند در باره
تحقیر هایی که شده است ٬در باره شرم ٬ترس ٬غم و غصه های خود بگوید .مگر می توان بدون اعتماد به کسی سفره دل خود را
پیش او باز کرد و رازی را که به حیثیت فامیل بستگی دارد ٬به او گفت .کمک خواستن از کسی یا جائی بیرون از خانه ٬حتی
اگر زیر پوشش یاری خواهی دیگری مطرح شود ٬خالی از خطر نیست.
همه کسانی که با قربانیان سوء استفاده جنسی ٬بدرفتاری و خشونت کار می کنند ٬بخوبی می دانند هنگامی که مجرم یا گنهکار
درون خانواده است ٬وفادار ماندن نقش بزرگی بازی می کند و قربانی بهمین سادگی نمی تواند دهان باز کند و از تجربیات و
نگون بختی های خود بگوید .حتی یاری رسان های با تجربه نیز از میزان خویشتن داری بچه ها و بزرگساالن در بیان خشونت و
آزار افراد درون خانواده ٬شگفت زده می شوند .علیرغم شدت خشونت ٬آنها نه تنها به خاطر شرم و حیا که همچنین برای
محافظت از خانواده ٬دهان شان را می بندند.
متفاوت بودن زمینه های فرهنگی میان یاری رسان و یاری خواه می تواند احساس وفاداری را تشدید کند .امکان دارد یاری
خواه ٬احساس کند با آن کار چهره زشتی از فرهنگ و خانواده خود را بنمایش می گذارد .از این گذشته یاری خواه خوب نمی داند
پیامد های سخن گفتن در آن باره روی خود او و خانواده اش چه خواهد بود .اگر بخواهی بر پایه نمونه های رایج ( کلیشه ای)٬
که هر روز می شود دید ٬قضاوت کنی ٬بیشتر نگران حرف ها و تعصبات مردم می شوی ٬پس در برخورد هایی که با یاری
رسان داری ٬بیشتر خویشتن داری می کنی.
ترس از حرف های مردم و پیشداوری ها آنان ٬همواره ترسی ریشه دار بوده است.
از یکسر هم آنهایی که می گویند از حرف مردم باکی ندارند ٬با این خطر مواجه هستند که چشم شان را روی انتقادات درست
دیگران هم ببندند .برای اینکه در دام زیاده روی نیافتیم ٬می توان ذهن خود را با تمرین هایی از این دست صیقل داد.
6
پنج پرسش زیر را بخوانید و بگوئید نظر تان در آن باره چیست .اگر یاری
۱
چادر و چاقچور از نشانه های سرکوب و فشار روی زنان می باشد و زنانی که با مقنعه و مانتوهای خیلی گشاد خود را می
پوشانند ٬به آن فشار و سرکوب کمک می کنند .اگر یاری خواه چادر و چاقچوری بود ٬آن چه تاثیری روی برخورد شما با او می
گذارد؟
۲
جوانانی که ریش می گذارند و دنبال مالیان می افتند ٬بیشتر برای بدست آوردن شغل راحت و نان و آبدار هستند تا تبلیغ اسالم و
آخوند.
۳
در خانواده های پائین ( از باره آگاهی ٬اقتصادی و اجتماعی) تنبیه بدنی امری عادی می باشد.
۴
دخترها و زنهایی که از روستاهای دور دست یا از حاشیه شهر ها برای یاری خواهی می آیند ٬نمی توانند خواست خود را ُرک و
پوست کنده بگویند.
۵
سوء استفاده جنسی در خانواده های مسلمان کمتر پیش می آید .ترس از بی آبروئی به خاطر از دست دادن باکره بودن ٬حفاظ
خوبی برای دختران مسلمان می باشد.
دشواری شناخت پیشداوری آنست که اکثرا ً آنها با آداب و رسوم فرهنگی شناخته شده و شیوه رفتاری در پیوند است .از همین رو
آن ٬به نظر می رسد از آن جنبه فرهنگی تصویری واقعی بدست می دهد.
با تاکید بر تفاوت های فرهنگی و بزرگ کردن آنها شاید جهان کمی ساده تر گردد ٬اما حاصل آن اغلب ناامیدی می باشد.
برای نمونه شوهر دادن ( که در آن پدر برای دخترش شوهر انتخاب می کند ٬چه بخواهد چه نه) را در نظر بگیرید .خشم و
رنجشی که از آن است به سبب زیر پا گذاشتن خودگردانی و استقالل آن زن یا دختر می باشد.
اما می توان حدس زد که در یک چنین به اصطالح ”زناشویی های درهم“ یا روابط درهم ( روابطی که زن و شوهر ها از
فرهنگ های متفاوت می آیند) آن زن و شوهر ها با خانواده ٬خویش و آشنایان خود روابط بسیار دارند .در اینگونه زناشویی ها
سخن گفتن از گزینش آزاد ٬آسان نمی باشد .این نیز صورت پوشیده ای از همان ساز و کار می باشد.
7
با گوشه چشمی به آنچه در باال رفت ٬کمک رسان و یاری خواه ٬هر دو آگاه از جایگاه و خواست خود ٬می باید این دید و بینش
را داشته باشند که آن دیگری چه چیزی را خوب متوجه نشده است ٬یا نمی فهمد .البته پیشامدی از این دست می تواند برای یاری
رسان دل آزار باشد ٬اما برای یاری خواه می تواند ناامید کننده یا خیلی بدتر از آن باشد.
در این حالت بدبینی هر دو آنها از یکدیگر تایید می شود .یاری خواه عاطفی و ساده لوح که از روستا یا شهر کوچکی آمده است٬
انتظارات بیش از حد از یاری رسان دارد .کمک رسان هم با دیدن انتظارات او خود را پس می کشد و کمتر همدردی نشان می
دهد.
هر چندان هم یاری خواهان خواست های نا معقول از کمک رسان ها داشته باشند ٬این ( بگمان من) وظیفه یاری رسان است که
می باید در روابط شان شفافیت و وضوح ایجاد کند ٬تا حساسیت های شان را در تصویری که از همدیگر دارند ٬کنار نهند .همین
طور این وظیفه یاری رسان است که نخست کمک کند در گفتگو هایی که دارند انتظارات او روشن و آشکار گردد ٬سپس نقش و
امکانات خود را برای وی توضیح دهد.
آگاهی از فرهنگ و زمینه قومی یاری خواه تا حدودی خوبست ٬اما می باید بهوش بود که تاکید زیاد روی تفاوت های فرهنگی -
زیر فرهنگ ها -می تواند پر خطر باشد .از یکسر آن می تواند خطر تعمیم را بدنبال آورد از آِنسر هم خطر قطبی شدن را.
تعمیم
بیشتر کمک رسان ها بزرگ شده شهر های بزرگ می باشند .آنها در مقایسه با یاری خواه های که از روستا ها و حاشیه شهر ها
می آیند ٬کمتر به هنجار های گروهی و قومی پای بندی دارند .شاید آنها گمان برند ٬در کمک رسانی به کسانی که از روستاها می
آیند ٬می باید همیشه با خانواده او مشورت کرد ٬یا یکی دو تن از افراد کلیدی فامیل را بهتر است در فرایند کمک رسانی دخالت
داد .این امر می تواند در مورد قربانیان سوء استفاده جنسی نتیجه عکس دهد.
قطبی شد ن
اگر برای نمونه ٬دختر پانزده ساله ای از خانه فرار کند ٬چون پدرش می خواهد او را به مردی شوهر دهد که او دوستش ندارد٬
میان دختر و پدر روی پاره ای مقرارات خانواده تفاوت و تنش به وجود می آید .در کنار این ها ترس دختر از اینکه پدرش او را
به زور شوهر دهد نیز هست .مقرراتی که آن دختر می باید از سوی پدرش به آنها پایبندی داشته باشد ٬امکان دارد از سوی کمک
رسان به عنوان بخشی از سنت بشمار آید.
با توجه به نکات باال امکان دارد خانواده بجای نمایندگان زیر فرهنگ و سنت خاصی دیده شوند .به عبارت دیگر پدر و مادر
نماینده سنت گرائی و دختر نماینده دگرگونی پذیری امروزی.
این دوگانه دیدن آنها نمی تواند از روی بی طرفی باشد .آگاهانه یا ناآگاهانه یکی باالتر از دیگری نشانده می شود .ارزش ها و
هنجارهای یکی بهتر و باالتر دیده می شود.
اگر این موارد برای یاری رسان دقیق و روشن نباشد ٬احتمال دارد شکاف میان کودک و پدر و مادرش بزرگتر گردد.
بدین ترتیب رابطه یاری خواه و یاری رسان نیز تحت تاثیر قرار می گیرد .یاری رسان امکان دارد از او فاصله بگیرد تا ریشه
های آن ناروائی را در آن خانواده و در آن فرهنگ محکوم کند که آن نیز می تواند به تشدید احساس گناه و خجالت یاری خواه
بیانجامد.
تقلیل و تخفیف تضاد های درون خانواده به تفاوت های زیر فرهنگی ٬شکاف میان افراد خانواده را بیشتر می کند .این قطبی شدن
امکان دارد به جدائی قطعی میان یاری خواه و خانواده اش منجر گردد .در این صورت یاری خواه خود را بیشتر تنها و بی کس
احساس خواهد کرد ٬در حالی که خواست و هدف آن نبود که وی خود را تنهاتر احساس کند.
اما چگونه می شود یک دیدگاه دسته جمعی ساخت؟ بخشی از پاسخ به این پرسش را می توان در جستجو برای یافتن ارزش های
مشترک و تائید و پذیرفتن این حقیقت یافت که هردو آن زیر فرهنگ ها ارزش های خود را دارد.
8
رویا روئی با فرهنگی دیگر همراه با ترس و ناامنی ٬کنجگوی و خیال پردازی هم می آورد .اما مهم آنست کمک رسان می باید
به پرسش های زیرین پاسخ روشنی داشته باشد:
٭ برای چه می خواهم در باره تجربه اش صحبت کنیم؟ یا صحبت کردن برای یاری خواه در باره آنچه بر سرش آمده است ٬چه
سودی دارد؟
٭ چگونه می توانم به قربانی نشان دهم در حق او کاری ناروا شده است ٬بی آنکه در این خصوص دوباره مرزهای او را زیر پا
نهم؟
در فرایند کمک رسانی ٬یاری رسان با شرایط و یاری خواه های بسیاری روبرو می شوند که آنها را از شیوه کار و توانایی های
خود نا مطمئن می کند .شرایطی که از پیش قابل پیش بینی نیست و خود را برای آن آماده نکرده است؛ یاری خواهانی که برای
پرسش ها و درماندگی های آنها پاسخی ندارد .در اینجا برای هر یاری رسانی این پرسش پیش می آید که با چه میزان از عدم
اطمینان به کار خود می توان همچنان ادامه داد؟
در یاری رسانی به کسانی که از فرهنگ و زیر فرهنگ ویژه ای می آیند ٬نمی باید تفاوت های تاثیر نیروهای اجتماعی و
فرهنگی را از نظر دور داشت .طرز نگرش ما به دیگری چه مراجعه کننده باشد چه خویش و آشنا ٬دوست ٬یا یاری رسان ٬تحت
تاثیر فرهنگی قرار می گیرد که در آن بسر می بریم.
پدر شوهرش در کارگاه کوچکی نزدیک خانه کار می کرد و عصر ها بر می گشت خانه .همسایه ها ٬مخصوصا ً همسایگان ترک
به او احترام می گذاشتند ٬مردم محل او را مرد محترمی می شمردند .توی مسجد محل هم موقعیت مهمی داشت .پدر شوهر فاطمه
خیلی به او محبت می کرد .او را خوب درک می کرد و می گفت فاطمه حق دارد که دلش برای خانواده اش تنگ شود .اغلب
روزها تا آمدن شوهرش او و پدر شوهرش باهم صحبت می کردند .پدر شوهرش در پایان صحبت های شان مانند ”یک پدر“ او
را بغل می کرد و به خود می فشرد .اما با گذشت روزها کم کم او به بدن فاطمه هم دست می کشید و آن هر روز بیشتر می شد.
فاطمه از این کار او ناراحت بود .هر بار که او لمس اش می کرد ٬بدنش سفت می شد ٬مانند یک تکه چوب خشک .نمی دانست
چکار کند ٬آن قدر از این کار بدش می آمد که نمی خواست در آن باره فکر کند ٬سهل است که با شوهرش در میان بگذارد .هر
روز که پدر شوهرش به خانه بر می گشت ٬او خود را سخت سرگرم کار می کرد تا فرصت صحبت کردن پیش نیاید .بدین سان
دو هفته ای اوضاع خوب پیش می رود .تا این که روزی او به فاطمه تجاوز میکند.
فاطمه داغون و مریض می شود .دکتر بهش دوا می دهد ٬اما درد او درمان نمی شود .رفتارش عوض می شود ٬در خود فرو می
رود ٬دیگر کمتر صحبت می کند .در مدتی که مریض افتاده بود ٬پدر شوهرش کاری به کارش نداشت ٬اما پس از بهتر شدن او
پدر شوهرش بیکار نمی نشیند .با گذشت روز ها او بیشتر فاطمه را تهدید می کند” :خیال می کنی در و همسایه ها حرف هایت را
9
قبول می کنند ٬حرف های یک دختر لج باز را یا مرا ٬مردی محترم و متدین را؟“ در یک سالی که فاطمه و شوهرش در آن خانه
بودند ٬او مرتب به فاطمه تجاوز می کرد .تا اینکه آنها از آن خانه کوچیدند.
پیش از کوچیدن ٬فاطمه اغلب روز ها خود را در توالت زندانی می کرد .پدر شوهرش گاه به التماس و وعده دادن ٬گاه به
عصبانیت از او می خواست در را باز کند .تا اینکه روزی زد و در توالت را شکست .بعد به پسرش گفت ٬حال فاطمه توی
توالت خراب شده بود و نمی توانست در را باز کند :او فاطمه را نجات داده بود.
هر چند سوء استفاده از قدرت در همه جا مشخصات مشابه دارد ٬خشونت جنسی را نمی توان جدا از متنی دید که در آن رخ
میدهد .این در مورد سوء استفاده جنسی و بهبودی از پیامد های آن نیز صدق می کند .از آنرو در خصوص سوء استفاده جنسی
از مهاجران و پناهنده ها نیز ٬شایسته است روی دوجنبه از متن خوب دقت کرد :عوامل ویژه فرهنگی (درونی) و عوامل مختص
مهاجرت ( بیرونی) .در زیر فهرستی را می آوریم که بیشتر جنبه های منفی را در بر می گیرد .بنا بر این الزم نیست آنها را
نکته به نکته یاد بگیرید یا تعمیم دهید .بهتر است توجه داشته باشید که آن فهرست کامل نیست ٬در باره همه فرهنگ ها ٬همه
گروه ها ٬قوم ها و ملیت ها صدق نمی کند .همه فرهنگ ها همواره پویا و در جنب و جوش می باشد ٬در سایه دگرگونی ها از
جمله دانسته های مان و گذشت زمان ٬آن ها نیز دگرگونی می پذیرد .این فهرست را از آنرو می آوریم که زنان زیادی از
کشورهای همسایه به ایران آمده اند و با سختی هایی در این زمینه دست بگریبانند ٬از آنسر هم زنان ایرانی زیادی از فشارها و
قوانین زن ستیز مالیان به ستوه آمده ٬از ایران فرار کرده اند .ساختار فهرست آورده شده بر پایه موانع مشاهده شده در
بازدارندگی بهبودی از پیامدهای سوء استفاده جنسی می باشد:
٭
شهروندی پذیری با پای بندی به فرهنگ ویژه خود ( تغافل از فرهنگ کشوری که به آنجا کوچیده است)؛ با پایبندی به کنترل
اجتماعی فرهنگ خود که از شهروندان می خواهد به فرهنگ خود پای بند بمانند؛ جایگاه کانونی دادن به قومیت خود ( فرهنگ
خودی از همه فرهنگ های دیگر بهتر است = معیار سنجش .فرهنگ های دیگر پایین می باشد ٬چون از معیار من انحراف
دارند) ٬با دید و آگاهی ویژه ای که آن فرهنگ از بیماری و تندرستی می دهد ٬تبیین تندرستی و بیماری بر پایه ماورالطبیعه و
غیره.
٭
شهروندی پذیری یا اجتماعی شدن با پای بندی به جنسیت خود :در جایگاه یک دختر ٬در خانه پدرت برای چند سال میهمان
هستی ٬جنس دوم بشمار می آیی ٬می باید باکره باشی ٬آمادگی شوهر داده شدن را داشته باشی ٬شرم و حیا داشته باشی ٬آماده
خدمت به شوهر و کنیزی او را داشته باشی ٬می باید با رفتار و کارهای خود موجب افتخار و سربلندی او شوی ٬شکیبا و صبور
باشی ٬بپذیری که پسر ها آزادی بیشتری دارند ٬و غیره.
10
٭
دختر ها می باید پاک و ناآگاه باشند ٬تا شب عروسی باکره بودن خود را از دست ندهند ٬شب عروسی می باید از زنها خون بیاید٬
اغلب هیچگونه آگاهی جنسی به آنها داده نمی شود ٬نباید رخت و رفتار شان بگونه ای باشد که مردها را تحریک کند ٬تا هنگام
خونریزی آزادی کمی دارند که پس از نخستین خونریزی این آزادی اندک را نیز از دست می دهند.
٭
آبروی خانوادگی ( به ترکی = عزت) :هر عضوی از خانواده وظیفه حفظ آبروی خانواده دارد ٬مردها ( پدر و پسرها) مسئولیت
پاسداری از آبرو و شرف خانوده را دارند ٬آبرو و شرف خانواده پیوند تنگاتنگی با نیکنامی ( جنسی) دخترها و زنها دارد٬
بعضی وقت ها شرف و آبروی خانوادگی با ریختن خون کسی حفظ می شود ٬می باید به رازهای خانوادگی و فرهنگی احترام
گذاشت ( اسرار خانواده را نباید پیش دیگران گفت ٬به گفته هلندی ها رخت زیرین را جلو چشم مردم آویزان نمی کنند) ٬اگر کسی
شرف خانوادگی را لکه دار کند ٬تنبیه می شود ٬بعضی وقت ها شوهر زنش را از خانه خود بیرون می اندازد و او می باید برود
پی کارش و غیره.
٭
روابط فامیلی ( پایبندی و سر سپردگی) :احترام به بزرگترها و باالتر ها؛ روابط بر پایه سلسله مراتب می باشد ٬تقسیم نقش ها
میان زنان و مردان بر پایه کلیشه های جنسی می باشد ٬همراه گروه که باشی برای خودت کسی به شمار می آیی ٬بیرون از گروه
به حساب نمی آیی و غیره.
٭
مذهب :آنچه بر سرم می آید ٬سرنوشتم است ( قضا و قدر ٬قسمت) ٬اعتقاد به زندگی دوباره ( حتما ً در زندگی قبلی کار بدی کرده
ام که این بال سرم می آید) ٬خدا مرا مکافات می کند ٬خدا بندگانی را که دوست دارد ٬امتحان می کند و غیره.
٭
مهاجرت ( اجباری) :ریشه کن شدن ٬دلتنگ شدن برای میهن خویش ٬خویشان و آشنایان ٬تبعید و غربت ٬تزلزل پیوسته از یکسر
رفتن به میان فرهنگ و شرایط نوین ٬از آن سر چسبیدن به هویت فرهنگی خود ٬زندگی در فرهنگ های گوناگون و احترام به
آنها.
٭
نژادپرستی و تبعیض :نقش بًز َگر را داشتن ٬به خاطر متفاوت بودن در باره ات پیشداوری و قضاوت می کنند ٬همه گناه ها را
بگردنت می اندازند و غیره.
٭
عدم اطمینان از اینکه بتوانی بمانی :وابسته بودن ٬دو باره قربانی شدن ٬تحت ستم قرار گرفتن ٬زناشوئی مصلحتی ٬طالق
مصلحتی.
٭
در روانپزشکی و روانشناسی سنتی به پیامدهای قدرت ٬سرکوب ٬فشار و عوامل پیرامونی روی تندرستی روانی آدم ها توجهی
نمی شود .در آنجا بیشتر به جنبه های ژنتیکی ٬زیست شناختی ٬درد های روانی-بدنی توجه می شود .از اینرو تاثیر قدرت و زیر
فشار گذاشتن ٬در پدید آمدن ٬رشد و روند ناراحتی های روانی پوشیده می ماند.
11
فاطمه
پس از چهار سال ٬شوهر فاطمه او را طالق می دهد .به ویژه سال آخری را بیشتر با هم دعوا داشتند .فاطمه رغبتی به
همخوابگی نداشت و از شوهرش دوری می کرد .این دوری او با گذشت سال ها بیشتر می شد .به بهانه های گوناگون می کوشید
شب ها بچه ها را کنار خود بخواباند .شوهرش آنرا عدم تمکین فاطمه به نیاز هایش می دید .باالخره پس از مشورت های زیاد با
پدرش و آخوند مسجد محل ٬فاطمه را طالق داده با دو بچه کوچک راهی آذربایجان می کند .پدر و مادر فاطمه کشاورز فقیری
هستند ٬خانه کوچکی دارند .هنوز سه بچه دیگر شان در آن خانه بسر می برند .آنها نگران هزینه های دختر شان که بر گشته و
امکانات اندک خود هستند .آنها تنها با دشواری های مادی شرایط جدید دست بگریبان نیستند ٬از آن مهم تر دشواری ننگ دختر
طالق گرفته شان آنها را آزار می دهد .توی ده دو سه تن از همسایگان به پدر فاطمه گفته اند ٬سر در نمی آورند فاطمه چه طور
از شوهر به آن خوبی با آن خانواده مومن و مسلمان جدا شده است .خود فاطمه نیز از این شرایط رنج می برد .از یکسر احساس
گناه می کند که سربار پدر و مادرش شده است ٬از آن سر نیز احساس می کند مردم او را زیر نظر گرفته اند ٬به ویژه برخی از
جوانان زیاد به او نگاه می کنند.
بیشتر روزهایش را در خانه با کمک به مادرش می گذاراند .سعی می کند کمتر بیرون برود .اوقات بیکاریش را با بچه هایش
سپری می کند .مواظب است که آنها مریض نشوند .پسر بزرگش بعضی وقت ها گریه می کند و پدرش را می خواهد .فاطمه به
بهانه خواباندن او کنارش دراز می کشد و در سکوت گریه می کند .از هیچ چیز مطمئن نیست ٬نه از خودش و نه از دیگران.
نمی داند آینده خود و بچه هایش چه می شود .سال دیگر پسر بزرگش می باید برود مدرسه ٬اما در ده آنها مدرسه ای نیست .مدت
هاست نمی تواند خوب بخوابد ٬کم اشتها شده است .بیشتر روزها گیج و منگ است ٬خیلی حرف ها را فراموش می کند.
اینکه چرا یکی نشانه های این آسیب را بروز می دهد و دیگری نشانه های آسیب دیگر را ٬به عوامل متعددی بستگی دارد :در
چند سالگی به بچه تجاوز شده است؛ یا تجاوز ها آغاز گشته است :آیا همراه خشونت جنسی ٬خشونت بدنی هم بوده است؟ طول و
تکرار تجاوز؛ زمینه رابطه ای که تجاوز در آن صورت گرفته است؛ شدت و حدت سوء استفاده؛ واکنش پیرامون؛ ابزار قدرت
متجاوز و نکته آخر خصوصیات خود قربانی می باشد ( خلق و خوی او ٬میزان هوش او ٬توانائی او به دلبستگی).
هنگامی که بحث بر سر سوء استفاده جنسی از زنان مهاجر و پناهجو می باشد ٬نباید متن فرهنگی آنرا از نظر دور داشت .متن
فرهنگی بدون تردید روی توضیح ٬تجربه و کنار آمدن با مساله تاثیر می گذارد .این تفاوت فرهنگی میان قربانیان ایرانی و زنانی
که برای نمونه از افغانستان به ایران مهاجرت کرده اند ٬کم است ٬اما میان زنان افغانی کوچیده به اروپا ٬با هم سرنوشت های
انگلیسی یا فرانسوی بسیار می باشد.
12
در زیر چند استراتژی زنده ماندن آورده می شود .یکی از راه های مهم آنست که از خود قربانی پرسید چگونه توانست آن سختی
ها را از سر بگذراند و زنده بماند .نمونه شناخته شده تر آن استراتژ ها ٬جدا سازی یا گسست می باشد .گسست به این معنی است:
شکافتن ( آگاهی) به حالت های گوناگون آگاهی ٬احساس نکردن و خود را در حالت کرختی یا خلسه بردن ٬کنده شدن از شرایطی
که در آن هستی .اگر چیزی را احساس نکنی ٬در َدت نمی دهد ٬از آن رنج نمی بری .گاه خود آزاری نیز کارکردی در همین
راستا دارد .هرگاه جدا سازی -چیزی را احساس نکردن -شدید شود ٬امکان دارد احساس مردن یا تهی گشتن دست دهد .آن نیز
به هراسان گشتن منجر می شود .آزار دادن خود ٬بریدن جائی از بدن و به درد آوردن خود می تواند موجب تسکین گردد ٬چرا
که می بینی چیزی را احساس می کنی’ :خون می آید ٬پس هنوز زنده ام ٬برای همین هم احساس می کنم‘.
همه این استراتژی های زنده ماندن می تواند پس از سپری شدن شرایط تجاوز همچنان پا بر جا بماند ٬حتی وقتی که دیگر
کارکردی ندارد .برای نمونه می توان اعتیاد به مواد را در نظر آورد .بدین سان برخی از استراتژی های زنده ماندن تاوان گزافی
از آن آدم ها می گیرد.
برخی از استراتژی های زنده ماندن هست که تاوان زیاد نمی گیرد .رفتاری که با باید ’کاری کرد‘ همراه است ٬می تواند به این
معنا باشد :توانائی معنا بخشیدن به آنچه که اتفاق می افتد :توانائی خیال پردازی کردن و بکمک خیال جهانی خیالی آفریدن که در
آن خودت زمام امور را در دست می گیری ٬توانائی در دست گرفتن آینده خود و پایان دادن به وضع موجود را داری :توانائی
انجام کاری که در آن هدف و ماهیت عمل ٬چه واقعی و چه خیالی ٬در پیوند با شرایط تراما می باشد ( مانند شکایت کردن)؛ حال
و طبع بذله گویی داشتن؛ امید و توانائی امید وار بودن ٬امید داشتن؛ توان مقایسه و تطبیق دادن؛ در این استرا تژی های زنده
ماندن اغلب می توان عناصر مختص فرهنگ را دید .برای نمونه یکی از قربانیان که یک زن هندی بود ٬می گفت ٬بزرگترین
چیزی که به او قوت قلب می داد ٬پیوسته از بر خواندن بخش هایی از باخوان گیتا بود.
فاطمه
هنگامی که از وی در باره خشونت جنسی پرسیده می شود ٬نخست آنرا حاشا میکند .اما پس از آن سکوت می کند و در خود فرو
می رود ٬زانوانش را خم و پاهایش را بغل می کند .نزدیک به یک ربع در آن حالت می نشیند .آنگاه کمی به بازوانش دست می
کشد ٬سرش را باال می گیرد و می گوید ٬هر بار که در خانه احساس ترس داشت ٬به آن حالت می نشست ٬چون در آن حالت
خودش را امن احساس می کند .بهش می گویم حاال که سر آن موضوع بحث می کنیم ٬اگر خودت را این طور امن احساس می
کنی ٬بهمین حالت بنشین .بی آنکه حالت نشستن خود را عوض کند ٬از دست کشیدن به بازوان خود دست برمیدارد ٬بجای آن
بازو هایش را با دستانش محکم میگیرد .آنگاه برای نخستین بار در باره تجاوز های پدر شوهرش می گوید.
فاطمه چند بار از خواب های ترسناکی که می بیند ٬برای خواهرش تعریف کرده است .سال هاست که آن خواب ها را می بیند.
همه آنها مانند هم به پایان می رسد .در کوچه تنگ و تاریکی گیر می افتد ٬نمی تواند فرار کند ٬داد می زند ٬اما صدائی از دهانش
در نمی آید .عرق ریزان از خواب می پرد.
به خواهرش گفته خیلی چاق شده ٬دوست ندارد خود را در آینه نگاه کند ٬خیال می کند خیلی زشت شده است .دلش می خواهد توی
خانه حمام داشتند و هر روز می توانست خودش را بشوید ٬بار ها به او گفته ٬احساس می کند کثیف است.
13
یاری رسانی
اکنون می پردازیم به یاری رسانی .خوشبختانه برای برخورد و کنار آمدن با سوء استفاده جنسی اشکال یاری رسانی خوبی رشد
داده شده است .این روش ها را در فرهنگ ها و زیر فرهنگ های گوناگون می شود بکار برد .پرداختن به همه ایده های کمک
رسانی وقت زیاد می گیرد ٬اما به علت جالب بودن ٬دو تا از آنها را توضیح می دهیم.
طور دیگر
بیشتر یا کمتر
صحبت کردن با بکارگیری عبارات بیشتر یا کمتر ٬بر پایه یک الگوی کمبود می باشد که در آن فرهنگ غالب به عنوان متر و
معیار بکار می رود .در این صورت زنان روستائی و حاشیه نشین پرخاشگر ٬یک بُعد نگر و رام ( در برابر شوهران شان) دیده
می شوند .این می تواند در تشخیص و درمان ٬پیامد های ناگوار داشته باشد .بجای تفاوت های کمی بهتر است نگاه کرد و دید کجا
ها تفاوت های کیفی هست و دنبال کیفیات دیگر گشت .برای نمونه برخی از مراجعه کنندگان در بیان و بر زبان راندن مشکالت
خود خیلی قوی نیستند ٬اما در استفاده از استعارات توانائی بیشتر دارند.
توانمند سازی
نوین در برابر سنتی
فاطمه
درمان در گام نخست روی بهتر شدن پیامد های رویداد دلخراش متمرکز می گردد .این کار در دو گستره انجام می گیرد :گفتار
درمانی -گفتگوهایی که درمانگر با فاطمه دارد -و کار روی بدن .در همان هنگام کوشش می شود بیم و هراس از میان رخت
بربندد و او بتواند خود را دوست بدارد .در کشور ما و کشور های همسایه ما ٬یکی از راه ها آنست که او یاد بگیرد بدون آنکه
در میان مردم سخنی از تجاوز پدر شوهرش بر زبان آوورد ٬با درمانگر روی ترامای تجاوز جنسی خود کار کند .اگر خواست
قربانی همین باشد ٬می باید به آن احترام گذاشت .اغلب درمانگر ها در این باره شتاب می کنند و پیش از پرسیدن نظر قربانی ٬به
آن درمانگر همیشه یکی او رهنمود می دهند ٬برود و شکایت کند .بهتر است یاد مان باشد که تجربه و راه چاره قربانی با از ِ
نیست.
سوء استفاده جنسی از زنان مانند ختننه زنان ٬شکلی از سرکوب زن بشمار می آید ٬که نمی توان آنرا از فرهنگی که در درون آن
فرهنگ اتفاق می افتد ٬مجزا کرد ٬سپس بدان پرداخت .پیامد های خوب و بد برمال سازی تابو در فرهنگ های مختلف فرق می
کند .گذشته از گناه ٬هراس و شرم ٬باور نکردن دیگران ٬بدتر از آن تنبیه و مجازات شدن به سبب برمال ساختن آن مصیبت٬
همچنین عوامل خاص فرهنگی نیز در خاموشی گزینی قربانیان نقش دارد :برای نمونه ترس از انتقام جوئی اعضای خانواده٬
مقابله به مثل کردن ٬ترس از لکه دار کردن دامن خانواده خود.
پایه یاری رسانی خوب تشخیص خوب است .از دید شماری از کارشناسان برای تشخیص خوب می باید تاثیر متن و جامعه را نیز
از نظر دور نداشت .اگر از این امر تغافل شود ٬بیشتر روی نشانه ها تاکید و تمرکز خواهد شد که گونه ای از کژروی می باشد.
در اینجا به محتوای درمان نمی پردازیم ٬اما درنگ کوتاهی می کنیم روی پیامد های کار مدام و مکرر با تراما .کمک رسانی به
قربانیان تجاوز کار سختی است .در این جا بیش از توان کمک رسان از او مسئولیت خواسته می شود .آن می تواند موجب
ترامای ثانوی درمانگر گردد ٬وی تمرکز خود را از دست بدهد ٬اختالل خواب پیدا کند ٬خستگی و بیخوابی باعث شود دیدش
نسبت به خیلی چیز ها عوض شود ٬به خیلی چیز ها بد بین شود ( با دیدن دختر بچه همسایه که با پدرش بازی می کند) .از این
باره سوپرویژن و اینترویژن کمک زیادی می کند.
14
گروه درمانی
شمار بزرگی از کارشناسان گروه درمانی را برای قربانیان خشونت و تجاوز جنسی مناسب می دانند .از جمله دالیلی که برای
آن می آورند :تائید و شناسائی رنج ها و درد های خود در داستان هم-سرنوشت های دیگر و پی بردن به این مساله است که آنها
تنها نیستند .همچنین اینکه در گروه درمانی آنها می توانند داستان خود را به گوش کسانی برسانند که می توانند درد آنان را درک
کنند و این موجب احساس سبکبالی آنها می گردد.
البته گروه-درمانی برای برخی از قربانیان -به دالیل فرهنگی و شخصیتی -می تواند مناسب نباشد .می باید در انتخاب قربانیان
برای گروه-درمانی همه جوانب مساله را در مورد تک تک آنها خوب بررسی کرد.
٭ امنیت باالتر از هر چیزی اهمیت دارد .امنیت برداشتی است که کش می آید .آن می تواند به این معنی باشد که پنهان ساختن
سوء استفاده جنسی نا امن ٬امنیت می آورد .شکستن تابو ها یک مسئولیت اجتماعی می باشد ٬نه فردی.
پیش درآمد
آنچه را که در همه رویدادهای تراما آور می توان دید ٬از سرگذراندن خشونت است .ایستادگی در برابر آن ٬واکنش های
عاطفی ٬پیامدهای روانی آن و تمنای زیاد برای ‘ فراموش کردن’ آن را نیز در همه آن رویداد ها می توان دید.
هنگامی که به دختری تجاوز می شود ٬تمامیت و یکپارچگی شخصیتی و بدنی از هم می پاشد و بدنبال آن اعتماد به خویشتن ( و
نیز به جهان) که تا پیش از آن برایش عادی و طبیعی بود ٬نابود می گردد ٬احساس های ترس و عدم امنیت او را فرا می گیرد.
همواره از تن خویش که چنین آلوده و ناپاک گشته است ٬بیزار می گردد و از آسیبی که بر تن وی خورده است ٬پیوسته خشمگین
و بی تاب می شود.
خشم و خروشی برخاسته از ناتوانی و درماندگی را در او می بینی که اغلب به درون ریخته می شود ٬نه بیرون ٬که به صورت
امید باختگی ٬بیچارگی ٬افسردگی و دردهای بدنی نمود می یابد .تمنای انتقام و خشمی را که در بیرون بنمایش میاید ٬نمی تواند
شکل دهد.
شرمی که از درهم شکسته شدن و داغان گشتن محرمیت شخصی دامنگیر او می شود ٬خفتی که او را در خود فرو می برد ٬پیامد
طبیعی آن رویداد می باشد .شرم بر زبان راندن آنچه را بر قربانی گذشته است ٬بسیار دشوار و گاه غیر ممکن می کند.
در همه این احوال او احساس گناه می کند .همواره این احساس در او هست که پاره ای چیز ها را خوب انجام نداده ٬از آنروی
نتوانسته است جلو تجاوز جنسی را بگیرد ٬یا زودتر از آن جلوگیری کند .قربانی احساس گناه می کند ٬نه از آن روی که گناهی
کرده است ٬بلکه از آن روی که احساس گناه ٬نبود و نداشتن کمترین کنترلی را در آن شرایط ٬برایش تحمل پذیر می سازد.
سر آخر می باید با آن ضربه ناگهانی کنار آمد ٬به احساسات خود جای درخوری داد .نباید فراموش کرد دشواری هایی را که
آدمها در آن رویداد ها تجربه می کنند ٬تحت تاثیر زمینه های فرهنگی و قومی قرار می گیرد.
15
نیاز به پنهان سازی در این مرحله مانع ایجاد می کند :قربانیان به همین سادگی نمی توانند به آنچه که سر شان آمده است اشاره
کنند .پس ناراحتی های دیگر را مطرح می سازند ٬هیچگونه تماس ( تماس از طریق تلفن یا نوشته) میسر نمی گردد و تنها در
مواقع مناسب صحبت ها پیش می آید.
گوئی پنهان سازی و تابو دست در دست هم می دهند :سوء استفاده جنسی ممنوع می باشد و در فرهنگ ما پیش نمی آید .اگر هم
روزی روزگاری پیش بیاید ٬گناه آن بر گردن قربانی است نه متجاوز.
هرچه تابو شدت بیشتری داشته باشد پنهان سازی بیشتر می گردد .هرچه پنهان سازی بیشتر باشد وخامت مشکالت روانی قربانی
بیشتر می گردد .هرچه تابو بزرگتر باشد خویشتن داری یاری رسان ٬در صورت حدس زدن سوء استفاده جنسی ٬برای صحبت
در آن باره و باز نگهداشتن دریچه آن برای کمک رسانی ٬بیشتر می گردد .بدین سان ٬در اینگونه موارد ٬یاری رسان و یاری
خواه هر دو به پابرجا ماندن تابو کمک می کنند.
راز داری در باره سوء استفاده جنسی از یک سو راه را برای سوء استفاده های جنسی بدتر در خانواده باز می گذارد ( آسیب
دیدگی ثانوی) از سوی دیگر نه تنها راه را بر روی کمک و سرپناه جستن در خانه های امن زنان می بندد ٬که به متجاوز امکان
می دهد براه خود ادامه دهد و شاید هم به افراد دیگر تجاوز کند.
شتر برای یاری رسان را می باید در تفاوت هایی ٬در گستره های همبستگی درون خانواده ٬موقعیت زن/
نکات در خور توجه بی ِ
دختر و ارزش ها و هنجارها در زمینه جنسیتُ ٬جست .پیرو نوشته های مرنیسی ( ٬ ۱۹۸۵زیر چادر ٬اسالم و نبرد جنسیت) در
این باره می باید دو نوع جامعه را از هم جدا ساخت:
٭ جوامعی که در آنها همه آن چیز هایی را که در رابطه با سکس نباید کرد ٬از کودکی ملکه ذهن بچه ها می شود ٬مانند جوامع
غربی؛
٭ جوامعی که نیاز های جنسی زنان از طریق انواع مقررات و قوانین بیرونی کنترل می شود ٬مانند جوامع اسالمی.
این تفاوت گذاری بازتاب کننده تفاوتی در نگرش به جنسیت زن می باشد .در جوامع دسته نخست زن را به صورت موجودی
منفعل ( از باره سکسی) می بینند ٬در جوامع دسته دوم به مثابه موجودی فعال ( می باید نیاز های شوهرت را برآورده کنی) .در
جوامع دسته اول اگر خشونت جنسی روی دهد ٬زن را قرابانی می بینند .در جوامع دسته دوم زن گنهکار شناخته می شود و از
آنروی با پیرامون اجتماعی خود تضاد پیدا می کند .چنین است که بسیاری از زنان مسلمان برای آنکه از خانه شوهر ٬از میان
خویش و آشنا ها ٬از جامعه رانده نشوند ٬پس از تجاوز خاموشی می گزینند .تابوئی که در زمینه سخن گفتن از مسائل جنسی ٬در
همه فرهنگ ها وجود دارد ٬یکی از موانع جدی بشمار می آید.
از پیامد های آن در مرحله درخواست کمک ٬در زمینه مشکالت روانی آنست که بیان و بروز سوء استفاه جنسی در این مرحله
مطرح نمی شود ٬بلکه در مراحل بعدی ٬خیلی دیر مطرح می شود و گاه هرگز مطرح نمی شود .از آنرو اغلب نسبت به کمک و
کمکِ عرضه شده شک و تردید دیده می شود ٬زود از آن روی برگردانده می شود یا پس از پذیرفتن دیری نمی کشد که از
سازمان های کمک رسانی می روند.
پس در این مرحله بهتر است به این جنبه های خاص توجه داشت .کمک راعرضه کنید ٬اهمیت آنرا یادآور شوید ٬اگر هم سر آخر
یاری خواه از پذیرفتن آن خودداری کرد ٬آنرا هم بپذیرید .نشان دهید که آمادگی ارائه کمک در آینده را نیز دارید .آمادگی آشکار
شدن عواقب دلخراش سوء استفاده جنسی را داشتن و روابط فعال داشتن با مراجعه کنندگانی که (فعالً ) از پذیرفتن کمک پا پس
می کشند ٬نمی گذارد کمک رسان امید خود را به سادگی از دست بدهد یا در دراز مدت توان در باخته گردد .برمال شدن سوء
استفاده جنسی در اکثر موارد روی جنبه های زیرین تاثیر خاصی دارد:
16
شانس ازدواج
شرم و گناه:
مرحله درمان
در صورت نبود مراکزی برای کمک رسانی های روانی یا عدم توجه به جنبه های عاطفی یاری رسانی ٬امکان آسیب های
روانی افزایش خواهد داشت.
مرحله نخست
:تثبیت شرایط و کاستن از شدت نشانه های آسیب
در صورتی که سوء استفاده جنسی هنوز برمال نشده و در آن باره راز داری می شود ٬بهتر است تحقیق شود آیا یاری خواه می
خواهد در آن باره صحبت کند .اگر پاسخ او آره است ٬ترجیح می دهد با چه کسی صحبت کند .چه بحث ها و دالیلی در این باره
مطرح می شود ٬یاری خواه در باره سوء استفاده چه می خواهد بگوید ٬روی چه موضوعاتی می خواهد صحبت کند .مطرح
کردن آنها پیش چه کسی برایش امنیت دارد؟
در صورتی که آن راز از پرده برون افتاده است :از چه کسی انتظار جا و سرپناه دادن به قربانی می رود ٬همین طور انتظار
کمک عاطفی؟
17
در صورت نبود یک شخص قابل اعتماد ٬یاری رسان می تواند جای او را بگیرد .در این صورت می باید روی مسا ٔله رازداری
خوب صحبت شود و قرار های دقیقی گذاشته شود ( برای مثال در سرپناهی که من کار می کردم ٬خیلی روشن به آن دختران و
زنان گفته می شد راز او بگوش هیچیک از زنان و دخترانی که در سرپناه بسر می برند ٬نخواهد رسید ٬اما ما کمک رسان ها در
گردهمائی های تیمی خود همه از آن آگاه خواهیم شد و در آن باره به بحث و بررسی خواهیم پرداخت-م .).اینگونه قرار گذاشتن
برای برخی از یاری رسان ها دشواری هایی دارد.
در مواردی که سوء استفاده جنسی در خانواده ٬برای همه دانسته است ٬می باید به مشکالتی ( ترامای دوم) که آن در خانواده به
وجود می آورد نیز توجه داشت .جایگاه ها در خانواده چه تغییراتی یافته است؟ از چه کسانی می توان -در خانواده -کمک و
پشتیبانی دریافت کرد؟ روابط میان مادر و دختر بکجا کشیده شده است؟ در این مرحله بهتر است با خانواده یا بخشی از آن گفتگو
های خانوادگی داشت ( سن افراد خانواده در شرکت دادن یا ندادن آنها در گفتگو ها ٬از مسائل مهم می باشد-م .).هدف از این
گفتگو افزایش کمک و حمایت از همدیگر و گذاشتن قرارهائی در باره تماس با متجاوز می باشد .همچنین اینکه چگونه می شود
توی خانواده در آن باره صحبت کرد ٬بی آنکه زیاد روی آن توجه و تمرکز شود.
شرم :امکان دادن به اینکه مردم بتوانند از چیزی سخن بگویند که از آن بیشترین شرم را دارند ( بویژه در باره عمل جنسی) و
آنرا به غایت آزار دهنده و تجاوز کارانه تجربه می کنند .برای درمان تراما و کنار آمدن با پیامد های آن خیلی هم مهم نیست که
مو به مو همه حقایق را بدانیم؛ دقیقا ً چه اتفاقی افتاد ٬چه طور آغاز شد ٬بعد چی شد ٬بلکه مساله اصلی چگونگی آزمودن آن
توسط قربانی است .پرسش هایی چون ٬به چی می اندیشیدی ٬چه چیز هایی را دیدی ٬متوجه چه بوهایی شدی ٬چه احساسی داشتی
در رابطه با جان بدر بردن از آن گرداب دید ٬بینش و شناخت دیگری می دهد.
در اینجا غالبا ً ٬با تابو جنسیت ٬نبود آگاهی در باره جنسیت و وحشت از شب زفاف روبرو می شویم .به هر روی می باید دنبال
دیدگاهی گشت :چگونه می شود دوباره آینده را بازیافت ٬به ویژه در رابطه با ازدواج و باکره بودن.
مرحله چهارم :نیرومند شدن ٬خودگردانی ٬برخورد فعال با متجاوز ٬انتقام ٬به حق و حقوق خود
رسیدن.
سرشت آدم ها بگونه ایست که اکثرا ً پس از گذشت چند سال آن موضوعات در دستور کار قرار می گیرد .چگونه می توان به
نیازهای انتقام پاسخ داد و داد از بیدادگر ستناند؟ خشم رو به درون ٬خشمی که بسوی خود شخص خشمگین می چرخد ٬اغلب به
افسردگی ٬آسیب رساندن به خویشتن می انجامد و می باید آنرا بیرون ریخت.
18
نتیجه
کمک و یاری رسانی به دخترهایی که در فرهنگ های اسالمی به آنان تجاوز جنسی می شود و آن تجاوز باعث تراما در آنان می
گردد ٬می باید در گام نخست روی مسائلی متمرکز گردد که به رازداری مربوط می گردد ٬مانند :آسیب دیدگی ثانوی ٬رانده شدن
از خانواده و فامیل ٬از میان رفتن آینده خوب ( امکان ازدواج) .پس از آن اگر هنوز مراجعه کننده بخواهد ٬نوبت می رسد به
عوامل درونی مانند چگونگی از سرگذراندن درون روانی و فردی آن رویداد .در این مرحله از درمان ٬کاری که انجام می گیرد٬
از تراماهای معمول و ناشی از تجاوز جنسی تفاوت چندانی نخواهد داشت.
19
عالئم و نشانه هائی که در کودکان مهاجر و پناهنده به کشور های اروپائی ٬پس از سوء استفاده جنسی از آنان دیده می شود.
این مقاله را یکی از همکاران ما بر پایه چندین مفهوم کانونی نوشته و در گردهمائی ما بکمک چند نمودار که بکمک پروژکتور
روی دیوار انداخته میشد ٬توضیح داد .بگمان من این مطالب برای روشنگری روی پیامد های تجاوز جنسی به کودکان ٬می تواند
برای پدر و مادرها ٬آموزگاران ٬یاری رسان ها و دست اندرکاران آموزش و پرورش کودکان نیز مفید باشد .برای همین آنرا در
اینجا آورده ام.
نمودار : ۱
نمودار : ۲
هر کودکی
مانند کودکان دیگر است (در همخوانی با توافق نامه های کنوانسیون سازمان ملل)
نمودار ۳
دیدگاه تباری
همکار ما بِن برای آنکه در این باره دید و بینش داشته باشیم پرسش های زیرین را نیز از ما کرد:
بگمان شما تفاوت های مهم برخورد در فرهنگ اسالمی به دختری که به وی تجاوز شده است و برخورد به دختری همسان او
در فرهنگی دیگر چه مواردی می باشد؟ همانندی های آنها در چیست؟
نکات خاص تباری کدامین هاست؟ نکات ویژه فرهنگی کدامین هاست؟
چه کسی با تفاوت های فرهنگی “ مشکل” پیدا می کند؟ در این خصوص می توانید به یاری رسان هایی بیاندیشید که فرهنگی
متفاوت از فرهنگ یاری خواه دارند.
یاد مان باشد که ناهمانندی ها بسیار است .آنها را در درون یک فرهنگ نیز می شود دید.
نمودار ۴
بدگمان
نمودار :۵
برخی ایرادات به نکات باال که یاری رسان ها می توانند با همکاران خود در آن باره هم اندیشی کنند:
-در شرایطی که به آن کودکان کمکی نمی توان کرد ٬از تشخیص آن عالئم چه سودی حاصل می شود؟
-کار تشخیص ساده نیست ٬با اینهمه اگر چنین باشد ٬چگونه می باید آنرا گفت؟
در هر حال یاری رسان ها می باید آمادگی اینرا داشته باشند که بچه ای با عالئم باال احتمال دارد قربانی خشونت جنسی باشد.
مشاهده آن عالئم همیشه هم به معنی آن نیست که کودک صد در صد قربانی خشونت جنسی شده است.
نمودار : ۶
نشانه ها و عالئمی که ( بویژه هنگامی که با عالئم دیگر ٬مانند عالئم نمودار ۵همراه می باشد) می باید بدانها توجه کرد
٭ عوامل پیرامونی
٭ عوامل خانوادگی
٭ عوامل روانشناختی
-شناختی
-رفتار ( دگرگونی)
نمودار : ۷
برخی نشانه های مشخص ( خوشه ای) در زمینه اشکال مختلف کودک آزاری
-پرخاشگری ( اکثرا ً در مورد پسرها)؛ -زیاد و زود زود زدن زیر گریه؛
22
-کبودی بدن ( زیاد ٬اغلب ٬و گاه در جا های عجیب)؛ -غیبت زیاد از مدرسه به علت مریضی؛
شده زیاد؛
-جای زخم های خوب ٔ
-خیلی توجه می خواهد؛ به ویژه به روش منفی ( با آزردن دیگران ٬با رفتار ناپسند ٬گفتار زشت)... ٬
-اصوالً یا اهل بغل کردن نیست؛ همه را از خود می رنجاند و دور می کند ٬یا می خواهد همیشه و همه جا همه را ببوسد ٬یا بغل
یکی بنشیند؛
-نگاه غم گرفته؛
-بی اعتمادی به آدم های بزرگسال ٬پرهیز از نگاه کردن در چشم آدم ها؛
-خود ارضائی کردن ”٬شروع کردن به خود ارضائی“٬ -غیبت زیاد از مدرسه؛
سپس ”دست برداشتنن از آن“؛
-آگاهی بسیار از مسائل جنسی و وسواس زیاد به سرگرم
-کاهش یافتن یا خراب شدن نمرات درسی؛ داشتن خویش به آن مسائل؛
-دشواری های رفتاری ٬گوشه گیری کردن پس از گذشت -بازی های جنسی با بچه های کوچک؛
مدتی دوباره رفتارهای نمایشی داشتن؛
-بالغ شدن زودهنگام ٬رفتارهای لوس’زنانه‘؛
-بی خوابی یا کم خوابی ( پیش از آنکه بخواب رود ٬مدتی
با ترس روی تختخواب دراز می کشد و منتظر می ماند)؛
23
-ناراحتی های گنگ بسیار ٬ترس از قاعده نشدن ( متوقف -زیاد به دیگران می چسبپ یا آنها را از خود می راند؛
شدن خونریزی ماهانه) ٬تالش برای بدست آوردن قرص
ضد بارداری؛ -مشکل خواب دارد؛ از تاریکی می ترسد؛
-انورکسیا یا بولیمیا ( الغری یا چاقی بیش از حد)؛ -پس از دوره ای متوقف شدن کثیف کردن خود ( شاشیدن
و ریدن به رختخواب یا زیرپوش خود) دوباره خود را
-جای پدر و مادر نشستن ( پرنتی فیکیشن). کثیف می کند ( کثیف کردن ثانوی)؛
-حرکات بدنیش مانند یک تکه چوب خشک می شود؛ -دل درد مزمن دارد؛
قسمت پائین تنه اش گوئی قفل شده است.
-از مردها می ترسد ( ترس از مردها)؛
-از تماس و ارتباط می ترسد ٬دیگران را از خود می راند؛
-در رویا ها و خیاالت خود می رود ٬بی آنکه احساسی در
-از لخت شدن پرهیز می کند؛ آن باره داشته باشد؛
گذشته از اینها امکان ناراحتی های متعدد دیگر “ پزشکی” نیز می تواند نقش داشته باشد ٬مانند چرک کردگی مجاری ادرار ٬دل
درد ٬شاشیدن به رختخواب و کثیف کردن شلوار خود ٬ترشحات واژنی ٬درد های نزدیک سوراخ کون و واژن ٬درد و کبود
شدگی باالی ران.
نمودار :۸
همسانی ها خشونت جنسی در خانواده های ایرانی و خانواده هایی که از کشور های همسایه در ایران سکونت دارند
٭ کنترل اجتماعی شدید ٬سکس حرام می باشد ٬اما همه جا ٭ دید منفی در باره زن
رنگ و بوی آن پیچیده است ٬با اینهمه سخنی از آن بمیان
آورده نمی شود ٭ خشونت بدنی و تنبیه برای مخفی نگهداشتن
٭ الگوی نقش ها بسیار خشک و انعطاف ناپذیر می باشد ٭ رابطه غیر صمیمی زن-مرد ٬نابرابری سهم آنها از
قدرت
٭ جنسیت بخشیدن به قدرت ٬به مثابه نیاز عاطفی تحقیر و
توهین شده ٭ رابطه دو ِر زن-بچه ٬بچه بیشتر جزئی از دارائی بشمار
می آید؛ همدردی با بچه کم است؛
٭ سکس و آموزش از مقوله هایی نمی باشد که در آن باره
بشود صحبت کرد
24
نمودار : ۹ثث
.۷خانه کوچک ٬نمور ٬همسایه هائی که چشم دیدن شان را .۱فامیل های دور ( به عنوان بخشی از خانواده) ٬غربت٬
ندارند ٬برخوردهای نژادپرستانه؛ وارونه شدن نقش ها ( برای نمونه بچه ها زودتر زبان یاد
می گیرند و پدر و مادر ها خیلی دیرتر .در نتیجه این بچه
.۸نا امنی قضائی ( آیا باالخره جواب می گیرد یا بیرونش ها هستند که پدر و مادر های شان را در جامعه ٬مدرسه٬
می اندازند) ٬حقوق بیکاری بهش خواهند داد یا نه؛ دکتر ٬خرید ... ٬راه می برند ٬نه پدر و مادر ها -م ٬).بی
.۹نژادپرستی :فرهنگی ٬ساختاری ٬نهادینه ٬هر روزه؛ توجهی به آموزش بچه ها؛
.۱۱داستان برگردانده شدن ٬اقامت موقت یا دائم ٬نبود دیدی .۳تنها و بی کس شدن عاطفی و جنسی؛
از آینده؛ .۴کار سنگین ٬کثیف ٬نامنظم ٬یکنواخت ٬همراه با موقعیت
اجتماعی پائین و تصادفات کاری؛
.۱۲فرهنگ زدائی شدن ٬گمنامی و بی ریختی؛
.۱۳آسیب یدروژنی به سبب جسمانی یا روانی شدن ( .۵دلتنگی ٬بی ریشگی ٬سوگواری ( برای از دست دادن
دردها)؛ دیدار و مصاحبت عزیزان ٬دوستان ٬شهر و دیار آشنا -م٬).
ترس؛
.۱۴بیماری های اندمیک و ناشناخته ( زینون ٬وینتی٬
سینیر). .۶مسائل مالی ٬قرض هائی که در کشور خود به بارآورده
است؛
نمودار : ۱۰
۷ -فرهنگ -ننگ ٬آنرا ننگ بزرگی در شمار می آورد؛ ۱ -متجاوز اکثرا ً از میان خویشان بزرگتر و نزدیک به
خانواده می باشد ٬مانند عمو ها ٬دائی ها؛
۸ -تفاوت های بسیار میان نقش های جنسی ( مردها حق
دارند /زن ها می باید مطیع و رام مردها باشند). ۲ -مساله بکارت ذهن ها را مشغول می دارد و در شرایط
کشور های اسالم هم عادی می باشد؛
۹ -سوء استفاده جنسی از و تجاوز جنسی به دختر ها بدتر
از مردن می باشد؛ ۳ -آگاهی در باره جنسیت بسیار اندک است؛
۱۰ -رابطه پدر-دختر برپایه عاطفه اندک ٬قدرت و اختیار ۴ -کنترل اجتماعی که توسط گروه اعمال می شود ٬بسیار
پدر روی دختر می باشد؛ شدید می باشد؛
۱۱ -مادر بیشتر منزوی است ٬خواندن و نوشتن نمی داند٬ ۵ -با بهانه هایی چون ازدواج قبلی سعی می شود سوء
بچه های زیادی دارد ٬اغلب بیمار است ٬از رانده شدن می استفاده جنسی را ماله کشی کنند؛
ترسد و چاره را در قبول قدرت و اختیار شوهر می بیند؛
۶ -ترس از مقابله مثل؛
۱۲ -کتک زدن زن و بچه در میان آنها زیاد است؛
25
در رابطه با یاری رسانی ٬راز داری کاری ( فاش نساختن گفته های مراجعه کنندگان در پیش دیگران-م ).و پیامدهای قضائی آن.
نتیجه گیری
نکات درخور توجه برای یاری رسان ها در یاری رسانی به پناهنده ها و مهاجران
٭ آگاهی
دید و نگرش
٭اعتماد کردن
به شماری از این جوانان که به این راه کشانده شده اند ٬پیشتر در درون خانواده خود آنان تجاوز شده است .در هر حال اکثریت
آنان به دلیل تهدید و ارعاب دهان شان را می بندند و از ابراز آن در پیش دیگران خودداری می کنند .سرشکستگی و آبرو ریزی
برای خانواده نیز جای خود را دارد .استفاده از فاحشه های پسر سهولت و دالیل چندی می تواند داشته باشد:
داستان عجیبی است ٬اگر در کتاب آرزوهای بزرگ آنها را به دزدی وادار می کردند ٬اکنون در سایه حکومت هللا در روی زمین
و کشور های اسالمی همسایه ٬آنها را به تلذذ و به گفته خمینی برای تنفیذ مردان خدا سازمان می دهند و وادار می کنند!
بسیاری از این نوجوانان از وضعیت خود رنج می برند و می خواهند خود را از آن گرداب نجات دهند ٬اما دادرسی نمی یابند.
شماری از آنان خشم خود را بدرون می ریزند و در افسردگی فرو می روند ٬گوشه گیر می شوند .شماری هم آنرا به صورت
سرکشی ٬تبهکاری های کوچک و قانون شکنی ( تخریب اموال مردم -خط انداختن روی ماشین مردم) نشان می دهند .شاید بشود
گفت در کل سیستم ٬نوعی همدستی برای سکوت دیده می شود؛ از سوی رسانه ها ٬از سوی بزم آرایانی که راه یافتن آن بچه ها
را برای مجالس عیش و عشرت پنهانی نوکیسه های ریشو ترتیب می دهند و شاید هم از سوی خود آن قربانیان.
از دالیل مهم این مساله نبود تماس و دوستی میان دختران و پسران نوجوان می باشد .در حالی که اکثر نوجوان های اروپائی
نخستین تجربه جنسی خود را با جنس مخالف و بیش و کم همسال خود می آزمایند ٬در خاور میانه از جمله در ایران و افغانستان٬
آنان اغلب زیر فشار ٬تهدید ٬رعب و وحشت به نخستین تجربه جنسی تهوع آور ٬با مردی گاه خیلی مسن و با ظاهری غلط انداز٬
تن در میدهند.
نشانه های قربانیان این گونه کودک آزاری می تواند عالئم زیرین باشد .هرچند با دیدن هرکدام از آن نشانه ها نمی توان نتیجه
گرفت که نوجوانی تن فروشی می کند ٬اما ترکیبی از آنها می تواند در خدمت آن نتیجه گیری درآید.
علی رغم این تفاوت ها ٬پیامد های خشونت جنسی در همه جا تحت تاثیر پاره ای عوامل قرار می گیرد :هرچه جوانتر و خردسال
تر باشی؛ هرچه سوء استفاده جنسی بیشتر استمرار داشته باشد ٬هرچه خشونت بیشتری بکار برده شود ٬هرچه متجاوز پیش تو
شناخته شده تر و از نزدیکانت باشد ٬کنار آمدن و ساختن با آنچه بر سرت آمده است ٬دشوارتر خواهد بود.
چگونگی واکنش تو نیز در برابر سوء استفاده متفاوت خواهد بود تا واکنش یکی دیگر ٬اما در کل می توان گفت هر رفتاری هم
در آن دم داشتی ٬بیش و کم ٬واکنشی خوب در شرایط نا سالم بوده است .باید بهوش بود که اگر نتوانی به موقع رفتار دیگری را
برگزینی یا جایگزین آن رفتار سازی ٬پس از سپری شدن آن شرایط ٬آن رفتار علیه تو عمل خواهد کرد .اگر بعد ها ٬هیچ احساسی
نداشتی ٬اگر دیگر نتوانستی با کسی رابطه محرمیت بگذاری ٬بدان که بکمک نیاز داری تا از رفتار ی که بدوا ً برای زنده ماندن
بود ٬دست برداری و آنرا رها کنی.
عوامل تاثیر گذار روی پیامد های خشونت جنسی ٬که بیش و کم در همه جا می توان آنها را دید :هرچه زن جوانتر ( خردسال تر)
باشد پیامد های خشونت جنسی ویرانگرتر خواهد بود ٬هرچه خشونت بیشتر بکار برده شود ٬و متجاوز از آشنایان نزدیک باشد٬
درد و رنج آن بیشتر خواهد بود و دوره بهبود آن به زمان بیشتر احتیاج خواهد داشت.
پیامدهای خشونت جنسی از فردی تا فرد دیگر فرق می کند .یعنی تاثیر آن رویداد از باره های بدنی ٬احساسی و عاطفی ٬عملی٬
اجتماعی و قضائی روی آدم های مختلف یکسان نمی باشد .برای نمونه آدم هایی که در فرهنگ های گوناگون بزرگ شده اند٬
نگاه یکسان به آن مساله ندارند .چون هویت در فرهنگ های مختلف به انحاء متفاوت شکل داده می شود.
در این جا میان قربانیانی که در آن جامعه بزرگ شده اند و قربانیانی که از فرهنگ و جامعه ای دیگر به آن جامعه نخست آمده
اند ٬تفاوت های اساسی وجود دارد .مثالً فرق زن ایرانی با یک زن افغانی یا عراقی مقیم ایران را بهنگام پیش آمدن خشونت
جنسی در درون روابط زناشوئی ٬روشنتر می شود دید .زنانی که از کشور های همسایه به ایران آمده اند ٬در صورت بروزی
خشونت در روابط شان ٬به علت عدم آشنائی با ‘ امکانات فرار’ از خشونت ٬محدود بودن شبکه ارتباطی شان ٬عدم آشنائی یا
آشنائی اندک با جامعه ٬فرهنگ ٬قوانین و غیره خیلی از در ها را بروی خود بسته می بینند.
زنان در کشور های غربی در تعلیم و تربیتی که در خانواده می بینند ٬آموزشی که -در زمینه آگاهی جنسی :مرزهای خود٬
مرزهای بدن خود ٬خواست خود ٬نشان دادن مرز خود ٬نه گفتن در برابر متجاوز - ... ٬در مدارس ٬در اجتماع و در رسانه ها به
آنان آموخته می شود ٬یاد می گیرند در اینگونه موارد دنبال کمک بگردند ٬رک و پوست کنده بگویند ٬به آنان تجاوز شده ٬قربانی
خشونت جنسی شده اند .خیلی کم پیش می آید آنان در نقش قربانی فرو روند .از دست دادن باکره بودن برای شان فاجعه نیست.
بلکه ناراحتی آنان از این است که کسی مرزهای شان را رعایت نکرده است ٬برخالف خواست آنان به حریم و به بدن آنها تجاوز
کرده است .نه آنکه وظیفه ای فرا انسانی را که جامعه برگردن آنها گذاشته بود ٬مردی قلدر در آنها پایمال کرده است و اینک گناه
آن بگردن آنان انداخته می شود و آنان از ترس پیامد های بویژه اجتماعی آن “ گناه” ٬از ترس برخود می لرزند و پیامد های
روانشناختی آنرا -که به خود آنان مربوط می شود و دردی بزرگتر از گناه اجتماعی می باشد -بالکل از یاد می برند!
28
حال می توان بر این ٬خویشتن داری ٬احتیاط بیش از حد ٬طرح غیر مستقیم مساله و پرهیز از بیان واقعیت را نیز که در میان ما
ایرانیان رایج است ٬بیافزائید .این در “ پرده ” گفتن درد و رویداد نه تنها به گنگ گویی که به کج فهمی نیز کمک می کند .ممکن
است در مواردی قربانی به این نتیجه رسد که کسی او را درک نمی کند و بهتر است در آن باره صحبت نکند .ای بسا این یکی
از دالیل باال بودن درد های بدنی قربانیان است که ریشه های روانی دارد .شایان یاد آوریست در همه این موارد ٬درمانگر پیش
از رفتن به دنبال ریشه های روانی درد و یافتن پیوند میان درد و مشکل ٬می باید از نبود علل جسمانی درد یقین حاصل کند.
از این هم که بگذریم از دیدگاهی فرهنگ اسالمی حاکم بر ایران پیامد های شومی روی این مردم گذاشته است:
.۱بساط شهید بازی ٬شهید شدن ٬مورد ظلم و ستم قرار گرفتن ( ادای حسین را درآوردن یا تداعی آن) یک ارزش فرهنگی
بشمار می آید! به دیگر سخن علیل و ذلیل نشان دادن خود ٬برانگیختن ترحم دیگران -ناتوانی و درماندگی آموخته شده -اهمیت
بیشتری دارد تا دنبال کمک رفتن و یافتن راهی برای برون رفت از آن شرایط ٬از کاستن پیامدهای تراما.
.۲در حکومت دیکتاتوری دینی به آزادی ها ٬حق و حقوق مردم در همه زمینه ها تجاوز می شود ٬اما برای پرده پوشی همه آنها٬
تنها یکی از آن حقوق را -تجاوز به عنف را -بیش از حد عمده و بزرگ می کنند .بگونه ای که آینده ٬کیفیت زندگی ٬آبروی خود
دختر ٬خانواده او ٬و ...همه به باکره ماندن او بستگی پیدا می کند! تا اشکال دیگر تجاوز به حقوق مردم در زیر سایه این بزرگ
نمائی برنامه ریزی شده محو گردد!
از سوی دیگر می باید بهوش بود که تنها یک راه وجود ندارد ٬تنها یک بینش درست وجود ندارد که به دیدگاه های دیگر برتری
دارد .شیوه های دیگری هم هست .در این کار به آفرینشگری نیاز داریم نه به یافتن یک راه حل ممکن ٬نه هرچه زودتر یافتن تنها
راه حل ممکن.
_ با گره زدن خشونت و سکس ٬توان دوست داشتن و مهرورزیدن آدم ها آسیب می بیند؛
_ خشونت جنسی امکان دارد پیامدهای دل آزاری روی کارکرد روحی ٬روانی ٬بدنی و اجتماعی قربانی بگذارد.
از خشونت جنسی به عنوان ابزاری برای سرکوب سیاسی نیز استفاده می شود .نمونه های آن تجاوز به زندانیان بیشمار ٬بویژه به
دختران جوان ٬در زندان های نخستین حکومت هللا بر روی زمین می باشد که خود شکنجه گران و زندانبانان از رسانه های
حکومت مالیان ٬بارها اعالن کرده اند .داستان تجاوز به جوانان کهریزک گوشه ای از آن جنایات می باشد.
در جنگ یوگسالوی مردان سِرب برای سرکوب و تحقیر بوسنی ها به زنان بوسنی تجاوز می کردند.
در شیلی برای تحقیر فعالین سیاسی ٬به زنهائی که فعال سیاسی بودند ٬تجاوز می کردند .در سومالی به همان دلیل یاد شده ٬مردان
قبایل مختلف به زنان قبیله رقیب تجاوز می کنند.
تجاوز جنسی در ایران ٬اغلب از چشم پزشکان و پرستاران پنهان می ماند .چون به دالیل محدودیت ها و فشارهای فرهنگی٬
حکومت دینی به غایت مردساالر ٬خشونت بیش از حد حکومت در سرکوب آزادی ها ٬آزادی خواهان و زنان ٬ناگزیر می شوند
دردهای روحی خود را نیز به صورت دردهای بدنی مطرح کنند.
29
برخی از نشانه هایی که می تواند ناشی از خشونت جنسی باشد و بهتر است پزشکان و پرستاران بهمین سادگی از
کنار آنها نگذرند:
~ بیماری های مقاربتی ٬بارداری ناخواسته؛
~ دردهای روانی-بدنی؛
می باید هشیار بود که تنها برپایه نشانه های نا-گفتاری نتیجه گیری نکرد که حتما ً به یکی تجاوز شده است .می باید در صحبت
هایی که با یاری خواه می شود ٬از خود وی در این خصوص پرسید .برای نمونه از باره ای سقط جنین تکراری می تواند نشانه
تجاوز باشد ٬اما می باید در نتیجه گیری خود جانب احتیاط را نگهداشت.
هدف :می باید بررسی کرد و دید در آن لحظه کدام مساله یا مسائل اهمیت بیشتری دارد ٬آیا مسائلی هست که می باید پیش از
پرداختن به خشونت جنسی ٬نخست حل و از میان بردن آنها ضرورت دارد؟
» مدیریت تنش
هدف :باال بردن کنترل یاری خواه روی شرایطی که در آن بسر می برد .برای مثال اگر بتوانیم یاری خواه را متوجه کنیم که
بخشی از درد ها و ناراحتی های وی به سبب شرایطی می باشد که در آن گرفتار آمده است ٬شاید بتواند برای کاستن از تنش ها
کاری بکند .با اقدامان زیرین نیز می شود به آن هدف رسید :آگاهی دادن به او در زمینه های روانی؛ ساختار دادن به کارها و
فعالیت های او ( مانند خوردن و خوابیدن)؛ یاد دادن روش های نفس کشیدن و تمرکز داشتن روی خود ٬بدن خود ٬افکار خود؛
تمرین های بدنی ( مانند یوگا) برای از بین بردن سفت شدگی عضالت و کمتر شدن استرس.
» فراهم آوردن شرایطی مناسب برای اینکه او بتواند داستان خود را بگوید .صحبت کردن در باره تجربه خشونت جنسی کار
ساده ای نیست ٬به ویژه در ایران امروز با تعالیم زن ستیز آیت هللا ها که در هر حال قربانی را مقصر می داند .با همه این احوال
برای آنکه یاری خواه از انزوا بیرون آید ٬می باید در آن باره گفتگو کند .در اینجا می باید زمان نیز برای گفتگو مناسب باشد.
یاری رسان می تواند از استعاراتی که برای یاری خواه آشناست ٬بهره بگیرد ٬مانند” :به زنانگی تو آسیب رسانده اند“ .تا جائی که
می تواند ٬بکوشد گفتار و واژگانش را به گفتار یاری خواه نزدیک کند .یاری رسان می تواند به او بگوید که اینگونه داستان ها را
از زنان و دختران دیگری نیز شنیده است ٬تا گمان نکند او تنها قربانی خشونت جنسی است .ثث
از طریق پاره ای نمرش های بدنی ٬آگاهی جنسی ٬آگاهی از پاره ای بیماری های مقاربتی که امکان دارد او پس از تجاوز به آنها
مبتال شود.
» عوامل فرهنگی-اجتماعی
برای نمونه پیامد های باکره نبودن ٬امکان ترمیم پرده بکارت از طریق عمل.
آیا امکان کمک گرفتن از آنها وجود دارد؟ آیا خبر کردن آنها کمک خواهد کرد یا بر وخامت اوضاع خواهد افزود؟ آیا مطرح
شدن آن در خانواده رازهای خانواده را بر مال خواهد کرد؟
در صورتی که قربانی خشونت جنسی بخواهد در آن باره صحبت کند ٬می توان او را برای درمان تراما پیش درمانگری فرستاد
که در آن خصوص تجربه و تبحر بیشتر دارد.
اینک هر دو آنها با مشکالتی دست بگریبانند .آن مرد ها به سکینه تجاوز کرده اند و او از همخوابگی می ترسد .از سوئی نیز می
ترسد شوهرش او را سر این کار باز به باد کتک بگیرد .شوهر سکینه ٬از اینکه به زنش تجاوز کرده اند ٬احساس تحقیر می کند.
نمی تواند درد خود را بکسی بگوید .از یکسر هم زنش با این رفتار بیشتر موجب تحقیر او می گردد.
آنچه در این گونه موارد بیشتر بچشم می خورد فشار و محدودیتی است که روی قربانی اعمال می شود و شرایط بد را برایش
بدتر می کند.
شاید بشود گفت سهم فرهنگ در تعین خشونت علیه زن کمتر است تا جایگاه زن و مرد در رابطه با قدرت .اما سهم فرهنگ در
چگونگی از سر گذراندن خشونت جنسی بیشتر می باشد .این فرهنگ است که تعین می کند زنان در آن باره لب فروبندند و به
کسی چیزی نگویند .برای آبروی خانواده راز داری کنند!
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
~~~~~~~~~~~~
بگمان من میباید کارشناسان گردهمائی هائی به منظور یافتن راه هایی برای بهبود شرایط و امکانات کمک رسانی به قربانیان
های تشکیل دهند.
می باید امکاناتی برای آگاهی رسانی در زمینه های گوناگون خشونت جنسی فراهم گردد ٬بویژه از طریق رسانه های گروهی.
می باید برای تغییر روحی /روانی جامعه کنونی ما ٬با بهره گیری از رادیو و تلویزیون ٬برنامه های گوناگونی تهیه شود.
31
پاساژی از کتاب:
خیلی از آنهائی که از پشت توری باور های سنتی و خشک اندیشانه به آن رویداد می نگریستند ٬به او می گفتند ’ ٬خب ٬حاال
چی؟ کاریست که شده ٬آب رفته را که نمی شود به جوی باز گرداند ٬باالخره پدرت است ٬مگه می خواهی علیه او شکایت کنی؟
می خواهی جلو همه بگی با تو زنا کرده؟ ول کن ٬به بی آبروئیش بیاندیش ٬برو دنبال زندگی خودت و همه را فراموش کن‘ .
اما مگر می شود فراموش کرد؟ وقتی با تو زنا می کنند ٬همه مرزها مانند آوار فرو میریزد :هویت و”من“ شکننده و نو رست ِه
کودکی که با وی زنا شده است ٬نابود می گردد .مرزهای بدنی ٬تو لگدمال می شود .مرزهای روحی وقدرت درک و تعقل تو را
غارت می کنند .آن امنیتی را که در آن محیط داشتی ٬از دست میدهی .در زندگی بچه ای که به او تجاوز شده است هیچ چیز
عادی نمی ماند.
میان تو و پیرامونت ستیزی آغاز می گردد .گمان می کنی خواهی مرد .گمان می کنی کناه تو است ٬چرا که گناه آنرا به گردن تو
می اندازند.
گمان می کنی ارزش دوست داشته شدن را نداری ٬اگر داشتی که آن بال را سرت نمی آوردند .از همان لحظه تجاوز ٬ترس بر
زندگیت سایه می افکند .آه خدای من ٬باز هم به سراغم خواهد آمد؟ آیا دوباره تنم را به درد خواهد آورد؟ به کی پناه ببرم؟ یاد می
گیری به کسی اعتماد نکنی .چنین است زندگی بچه ای که از او سوء استفاده جنسی می شود.
از این پس زندگی یک فراری و یک آهوی رمیده را پیدا می کنی .دیگر آرامش نداری ٬چون میدانی هر آن می تواند به سراغت
بیاید .همیشه نگاهت به پشت سر است ٬همیشه هراسان دور و برت را نگاه می کنی .خوب می دانی که در محیط بسیار نا امنی
بسر می بری ٬می باید هشیار باشی و پیش از آنکه ضربه فرود آید ٬از آنجا دور شوی .از تو انتظار دارند مانند بچه های دیگر
رفتار عادی داشته باشی ٬مانند آنها بازی کنی .اما تو نمیدانی چگونه ٬چون بچه بودنت را یکی به طرز دردناکی ربوده است و تو
دیگر نمی دانی عادی چگونه است .احساس امنیت نمی کنی .این است افکار عادی بچه ای که به او تجاوز می شود.
از درد ٬از ترس فرار می کنی .با گذشت هر روز از درون تهی می شوی ٬با پیرامون خود می جنگی تا فضائی برای خود ایجاد
کنی .به جهان بیرون می نگری ٬به سخنان آدم های بزرگسال پیرامون خود گوش می کنی ٬اما میدانی که دروغ می گویند ٬نقش
بازی می کنند .خیلی زود پی برده ای که جهان پیرامون تو ٬جهان دو روئی ٬دو رنگی و نیرنگ بازیست .از کودکی یاد میگیری
خودت را نجات دهی .رفتار بزرگساالنی را داری که برای زنده ماندن تالش می کنند ٬اما بزرگساالن از آن سر در نمی آورند.
آنها سرت داد میزنند ٬ادای بزرگتر ها را در نیاور .مانند بچه های خوب باش ٬بازی کن .اما تو نمی توانی ٬چون دیگر بچه نیستی.
بزرگ میشی .بزرگتر میشی ٬سن ات باال می رود .ترس هایت هم بزرگتر می شود .اما فشارها و محدودیت ها نمیگذارند در آن
باره چیزی بگوئی ٬خودت هم از گفتنش ناتوانی ٬با گذشت هفته ها و ماه ها ٬پستی ها و دوروئی های آدم ها را بیشتر می بینی.
تنش ها و نگرانی هایت ساعت به ساعت بیشتر می گردد .برای نا امنی تو پایانی نیست .کم کم از مردها بیزار می شوی ٬سرکشی
می کنی ٬از گفته های دیگران سرپیچی می کنی ٬می کوشی برای خود راه و رسم زندگی و جهان خیالی درست کنی ٬جهانی که با
تفکرات و شرایط تو مناسبت دارد .دین سان روز به روز بیشتر در انزاوا می روی ٬تنها تر می شوی .برای آنکه آدم های اندکی
مانند تو هستند .اما چاره دیگری نداری ٬همرنگ آنهای دیگر شدن ٬همرنگ جماعتی شدن که چشمانشان را می بندند ٬نه ٬تو هرگز
این کار را نمی کنی.
اغلب در خبر ها می شنوی که باز به کودکی یا زنی تجاوز شده است ٬یا زناکاری را به سبب فقدان ادله دوباره آزاد کرده اند.
دیگر کسی دنبال قضیه را نمی گیرد .در این میان تو میدانی که برای جان بدر بردن از این مهلکه می باید فعالً دندان روی جگر
بگذاری و دم برنیاری ٬تا روزی برسد که بزرگ شوی و توان آنرا داشته باشی.
در گذر سال ها یاد میگیری خودت را جدی نگیری ٬نه به صورت یک بچه ٬نه به صورت یک آدم ٬نه به صورت یک زن ٬نه به
صورت یک مهاجر در سرزمین همسایه .این شک و تردید در باره خودت ٬در باره آنچه بر سرت آمده است ٬در باره دیگران و
در باره اینکه بگوئی یا نه ٬تباه ات می کند .آیا براستی آن اتفاق افتاده است؟ آنچه که همواره فکر ات را مشغول می دارد ٬شبها
32
کابوس آنرا می بینی؟ آن درد ناگهانی که هنگام عشق باز در بزرگسالی مانند تیری بر جانت می نشیند؟ دردی که با عشق بازی
در آن لحظه ربطی ندارد ٬اما آن عیش را منقص می کند؟ پس شروع می کنی به صحبت کردن در آن باره ٬می بینی همه هراسان
می گردند ٬خانواده خودت از تو روی بر می تابند .آنگاه پی می بری که حقیقت دارد .پس از آنست که پیکار آغاز می گردد٬
پیکار برای ‘ خودی’ که داری ٬برای روح خود ٬برای زندگی خود.
33
در٬ باور ها و مقرراتی که تعیین می کند یک آدم چگونه واقعیات را می بیند٬ ارزش ها٬ همه آن هنجارها:چهار چوب مرجع
.باره آن نظر و در برابر آن واکنش نشان می دهد
ف ب ممکن است. یک پدیده روانی است که در آن آزمون یا رویدادی از حافظه بلند مدت در یاد آدمی زنده می شود:فلش بک
تجربه ای پیشین را که در٬ اغلب ف ب وقتی روی می دهد که تجربه نوی.در پی بیاد آوردن چیز های خاصی روی دهد
. تداعی افکار و خاطرات٬ می توان گفت ف ب نوعی تداعی می باشد. در یاد زنده می کند یا فرا می خواند٬ناخودآگاه جای دارد
در شرایط مشابه چکار کرده است یا احساس ها آن هنگام دوباره در یاد او سر٬در این حال آدمی ناگهان بیاد می آورد که پیشتر
.بر میاورد
این لحظه کوتاه را بجای واقعیت می گیرد تا بیاد٬ آدمی که این خاطرات در یاد او زنده میگردد٬گاه این آزمون ها چنان توانمندند
. البته در سطح احساسی. در این صورت از آن با از سر گذراندن دوباره ماجرا یاد می کنند.آمدن آن
در این صورت آنرا به صورت نشئگی یا. مانند ال اس دی٬ف ب می تواند در نتیجه استفاده از مواد خلسه آور نیز پیش بیاید
بعضی اوقات در پی مصرف موادی مانند. نشئگی فوق صرفا ً روحی است و جسمانی نمی باشد.هپروت ثانوی احساس می کنیم
. نیرومند باعث زنش تند و پرشتاب قلب می گردد٬ال اس دی احساسات تند و تند
ف ب معموالً متعاقب آشفتگی های تنشی شدید و یا پس از.بروز منظم ف ب ناخواسته می تواند از عالئم بیماری روحی باشد
تراما پیش می آید که در آن ماجرا های دلخراش مانند جنگ دوباره به یاد می آید و گوئی همه آن بدبختی ها دوباره اتفاق می
.افتاد
Dissociation is a psychological experience in which people feel disconnected from their sensory
experience, sense of self, or personal history. It is usually experienced as a feeling of intense
alienation or unreality, in which the person suddenly loses their sense of where they are, who they
are, of what they are doing.
Dissociation often occurs in response to trauma and seems to have a protective aspect in that it
allows people to feel disconnected from traumatic events. This is sometimes described as an "out-of-
body" experience. However, dissociation can be distressing when it continues to occur, even when
people are engaged in everyday activities.
Dissociation can also be an effect of psychoactive drugs. Some drugs, such as dissociative drugs,
which can be used as "date rape" drugs, have a strong dissociative effect, which others, such as
alcohol and cannabis cause dissociation in some people but not others. The experience of
dissociation occurring as a result of taking ketamine is known as a "k-hole."
Dissociation has been used therapeutically to gain more control of mental states in the approach of
Neuro-Linguistic Programming (NLP).
Dissociation can also be a symptom of mental illnesses such as "Dissociative Identity Disorder."
34
35