You are on page 1of 6

‫‪1‬‬

‫خود فریبی خوشایند‬

‫برگردان نادر پورخلخالی‬

‫می گویند بد شانسی هر آن می تواند برای هر کسی پیش بیاید‪ .‬گوئی زندگی مانند رود خروشانی از بد شانسی ها و ناکامی هاست‬
‫که می خواهد تندرستی ما را در کام خود کشد و با خود ببرد‪ .‬آدمها ما را از خود می رانند‪ ٬‬ما َگند می زنیم و بند را آب می‬
‫دهیم‪ ٬‬تصمیماتی می گیریم که پس از مدتی به خود می گوئیم کاش آنها را نمی گرفتیم‪ .‬از خودمان نا امید می شویم‪ ٬‬در گوشه‬
‫گوشه جهان پیرامون خود رنجها و بدبختی های کوچک و بزرگ را می بینیم‪.‬‬

‫ب‬
‫اگر شما نمی بینید‪ ٬‬باید به اتان تبریک گفت! چون به نظر می رسد ارزیاب درونی شما خوب کار می کند‪ .‬به یمن کار خو ِ‬
‫همین ارزیاب است که ما خودمان را خوشبخت احساس می کنیم؛ اگر چه از کاستی های جهان و خودمان تصویر کاملی دریافت‬
‫نمی کنیم‪ ٬‬اما می توانیم پس از شکست ها و نامرادی ها باز خودمان را باال بکشیم و چون به پشت سر نگاه می کنیم‪ ٬‬از آن باال‬
‫می بینیم خیلی هم بد نشد‪.‬‬

‫همچنانکه به یمن داشتن سیستم ایمنی بدنی می توانیم از تندرستی مان لذت ببریم‪ ٬‬بهمان سان یک سیستم ایمنی روانشناختی داریم‬
‫که از تندرستی روحی‪-‬روانی ما محافظت می کند‪.‬‬

‫در شمار آورده شدن‬

‫یکی از جنبه های بیشمار تندرستی ما‪ ٬‬که ارزیاب درونی مان از آن پاسداری می کند‪ ٬‬خود ( ایگو) مان‪ ٬‬ارزشمند دانستن خویش‬
‫می باشد‪ -‬اگر در آنجا اوضاع خوب پیش برود‪ ٬‬خودمان را خوب و خوشبخت احساس خواهیم کرد‪ .‬همه با این پرسش ’ آیا به‬
‫اندازه کافی خوب هستم؟ آیا مرا هم در شمار می آورند؟‘ آشنا هستند‪ .‬از این دیدگاه همه ما خویشتن کوچک و حساسی در درون‬
‫خود داریم‪ ٬‬که نگران است آیا ما آدم ارزشمندی می باشیم‪ ٬‬به اندازه ای که باید خوب هستیم‪ ٬‬آیا شایستگی عشق‪ ٬‬احترام و تحسین‬
‫دیگران را داریم‪.‬‬

‫در فرهنگ های خاوری نیز ‪ -‬که اغلب آنها را به سبب جمعی بودن و تنها به باال نکشیدن خود‪ ٬‬باال باال می برند ‪ -‬خود ( ایگو)‬
‫را می توان به روشنی دید‪ .‬تفاوت آنها با فرهنگ باختری در این است که در سرزمین های خاوری مردم خویشتن را با باال‬
‫کشیدن گروه خود خشنود می سازند‪ ٬‬در حالی که در باختر زمین آدم ها به کیفیات شخصی خود می نازند‪.‬‬

‫این مساله را که چگونه است خود (ایگو) را در همه فرهنگ ها می توان دید‪ ٬‬برخی از کارشناسان از چشم انداز تاریخ تکاملی‬
‫تبیین می کنند‪ .‬آنان می گویند‪ ٬‬آدمی به طور طبیعی حیوانی گروهی می باشد که تعلق داشتن برایش اهمیت داشته است‪ :‬برای‬
‫اینکه بتواند خوراکی ها را مبادله کند‪ ٬‬از آن بیشتر همسری بیابد تا نسل خود را تداوم بخشد و به آینده برساند‪ .‬اگر در گذشته‬
‫مردمی می بودند که به گروه خود می گفتند‪ ’ ٬‬من راه خود را در پیش می گیرم و با شما کاری ندارم‘‪ ٬‬می باید در تنهائی زندگی‬
‫می کردند ‪ -‬که سر آخر هم در تنهایی خود می مردند‪ .‬معنی آن گفته این است که ما‪ ٬‬همه بازماندگان نیاکانی هستیم که راه خود‬
‫را نرفتند و در گروه و جمع ماندند‪ .‬مارک لیری و ُروی باومِ یستر‪ ٬‬روانشناسان امریکائی مقاله ای کالسیک نوشته اند که در آن‬
‫ثابت می کنند‪ ’٬‬نیاز به تعلق داشتن‘ از دیدگاه تکاملی در ژن ماست‪ .‬از طریق انتخاب طبیعی آن آدمهایی زنده مانده اند که نیاز‬
‫داشتند با هم نوعان خود پیوند داشته باشند و پیش آنها بمانند‪.‬‬

‫مارک لیری و همکاران پژوهشگر او این ایده را بسط دادند تا روشن سازند آدمی نیازی پایدار به ارزیابی و ارزشمند شمردن‬
‫خود دارد‪ .‬این چنین بود که نظریه جامعه سنج رشد داده شد‪ .‬طبق این نظریه ارزشمند دانستن خود مانند عقربه ایست که نشان می‬
‫دهد ما خویشتن را تا چه حد از سوی دیگران پذیرفته شده می دانیم‪ .‬هنگامی که دیگران شما را بزرگ می دارند‪ ٬‬یا از خود می‬
‫رانند‪ ٬‬آن انعکاس خود را به طور مستقیم روی ارزشمند دانستن تان نشان می دهد‪ .‬پس می توان گفت ارزشمند دانستن خود‬
‫دستگاه سنجش ( متر) درونی است که نشان می دهد آیا دوستان و آشنایان شما را بزرگ می دارند‪ ٬‬یا به شما ارزش قائل هستند و‬
‫( به جمع) تعلق دارید؟ همچنانکه عقربه بنزین در ماشین نشان می دهد چه قدر سوخت در باک بنزین دارید‪ ٬‬بهمان سان ارزیابی‬
‫از خویشتن ( ارزشمند دانستن خود) مشخص می کند جای شما در گروه و جمع کجاست‪.‬‬

‫هنگامی که آدمها کار بیهوده و سبکی می کنند یا چیزی می گویند که دیگرن بد شان می آید‪ ٬‬ارزیابی آنها از خودشان پائین می‬
‫افتد‪ .‬زمانی که آن پیش می آید‪ ٬‬به ویژه هنگامی که آدم ها احساس می کنند دیگران رفتار آنان را ناپسند می یابند‪ ٬‬تنیشی در آنها‬
‫پدید می آید‪ .‬بررسی هائی که بکمک اسکن مغزی انجام شده است‪ ٬‬نشان می دهد آن را ( تنش) در مغز می شود دید‪ .‬آن احساس‬
‫‪2‬‬

‫ناخوشایند آدمها را وامیدارد عقربه پذیرفته شدن شانرا باال ببرند‪ ٬‬برای مثال با تالش بیشتر‪ .‬بدین ترتیب آنان باک یا مخزن‬
‫اجتماعی خود را پر می سازند‪ .‬اگر آن اتفاق بیافتد‪ ٬‬آنرا در واکنش های دیگران می شود دید؛ پس از آن عقربه اندازه گیر شما‬
‫باال می رود و تنش از میان رخت بر می بندد‪ .‬این را که چرا آن بدین صورت کار می کند‪ ٬‬می باید از دیدگاه تکاملی گفت آن‬
‫رفتاری تطبیقی می باشد‪ ٬‬از همانروست که ما همه شهروندان ارزشمند خودمان را با جمع اجتماعی خوب تطبیق داده ایم‪ .‬بدان‬
‫سبب است که جامعه اجتماعی به وظایف خود خوب عمل میکند‪ ٬‬چون همه آنهای دیگر را رعایت می کنند و خود را با‬
‫هنجارهای گروه ها تطبیق می دهند‪.‬‬

‫از داروخانه روحی‪-‬روانی ما (‪)۱‬‬

‫گزینش های برگشت ناپذیر‬

‫از این دو خانه کدام یک را بر می گزینید‪ :‬خانه ای که تا سه سال پس از خرید‪ ٬‬می‬


‫توانید بدون آنکه هزینه ای برای تان داشته باشد‪ ٬‬پس بدهید یا خانه ای مانند آنرا‪٬‬‬
‫بدون آنکه امکان پس دادن آنرا داشته باشدی؟ بیشتر مردم حالتی را انتخاب می کنند‬
‫که‪ ٬‬در آن می توانند تصمیم شان را عوض کنند ‪ -‬انتخابی که برای شان خوشبختی‬
‫کمتر دارد‪ ٬‬چون آدمها پس از یک تصمیم قابل تغییر کمتر احساس خرسندی می کنند‬
‫تا پس از یک تصمیم غیر قابل تصمیمم‪.‬‬

‫سیستم ایمن ِی روانشناختی ما که کمک می کند تا همه ایراداتی را که به خانه جدید‬


‫داریم بپوشاند و به همه نکات مثبت آن توجه کنیم‪ ٬‬هنگامی که انتخابی می کنیم که‬
‫می شود دوباره آنرا تغییر داد‪ ٬‬خود را کامالً پس می کشد و دخالت نمی کند‪ .‬منطقی‬
‫هم هست‪ ٬‬چون اگر هنوز بتوانید خانه را ‪ -‬همسر تان را‪ ٬‬کارتان را و چیزهای‬
‫دیگر را ‪ -‬عوض کنید‪ ٬‬آنرا زمانی عوض می کنید که دل تان را زده باشد‪.‬‬

‫ارزیاب ما تنها زمانی سر بر میاورد که جائی برای جایگزینی نمی ماند و می باید با‬
‫آن بسازید‪ .‬درست هنگامی که شرایط برای مان غیر قابل تغییر می گردد‪ ٬‬در صدد‬
‫بر می آئیم تا راهی بیابیم و در آن شرایطی که بسر می بریم‪ ٬‬خودمان را خوشبخت‬
‫احساس کنیم‪ .‬پس اگر می خواهید آدم خشنود و خرسندی شوید‪ ٬‬انتخاب هایی را بکنید‬
‫که دیگر نشود آنها را عوض کرد‪ .‬بقیه چیز ها خود روبراه می شود‪.‬‬

‫دستکاری دستگاه اندازه گیری ( متر)‬

‫طبق نظریه جامعه سنج مساله بر سر نیاز به تعلق داشتن می باشد؛ آن نیازی غریزی می باشد؛ که اساس و پی را تشکیل می‬
‫دهد‪ .‬ارزشمند دانستن خویش سنجه و متری است که نشان می دهد وضعیت تعلق داشتن تو‪ ٬‬میزان ’در شمار آورده شدن ‘ تو‪٬‬‬
‫در چه وضعیتی است‪ .‬اگر عقربه ارزشمند یافتن خود پائین برود‪ ٬‬آدمی احساس خوبی از خود نخواهد داشت و این انگیزه ای می‬
‫شود تا او درآن باره کاری بکند‪ .‬بنا براین مساله بر سر باک بنزین است نه اندازه گیر بنزین‪.‬‬

‫در اینجا دوباره سخنگوی درونی سر بر میاورد‪ .‬چون آن اندازه گیر چنان اهمیتی برای مان یافته است که در آن اتصال پیش آمده‬
‫است‪ .‬آدمها می توانند ارزیابی از خویشتن شان را باال ببرند‪ .‬برای آن کار آنان ناپسند شمرده شدن رفتار‪ ٬‬کردار و گفتار شان را‬
‫به پیشداوری ها و بی خردی دیگران می گذارند‪ .‬آدمها این استراتژی را زیاد بکار می برند‪ .‬زمانی که کسی در آزمونی نمره‬
‫پائینی می آورد‪ ٬‬خیلی زود کشف می کند که آن امتحان زیاد هم مهم نبود‪ ٬‬زمانی که از آنان انتقاد می شود‪ ٬‬واکنش شان تدافعی‬
‫می شود‪ ٬‬یا حتی پرخاشگرانه‪ ’ ٬‬تو اصالً هیچ چی نمی دانی‘‪ ٬‬یا ’خودت چی‪ ٬‬بهتره اول به خودت نگاهی بیاندازی‪‘ .‬‬
‫‪3‬‬

‫اگر به طرد شدن از سوی دیگران یا بازخورد منفی از سوی آنان با چنین واکنشی پاسخ دادید‪ ٬‬در واقع‪ ٬‬از ’بنزین‘ اجتماعی تان‬
‫مصرف نمی شود ‪ -‬خرده گیری دیگران را به دل نمی گیرید‪ .‬این بشما کمک می کند احساس خوبی از خود داشته باشید‪ .‬می‬
‫توان آنرا ’دستکاری در اندازه گیر‘ نامید‪ :‬با بی پایه خواندن یا بی خودی دانستن بازخورد منفی‪ ٬‬از خود ( ایگو) تان در برابر آن‬
‫محافظت می کنید‪ .‬در چنین مواردی بدون بنزین زدن‪ ٬‬جامعه سنج خود را باال می برید‪ .‬در اینجا رابطه با آنچه که در باک بنزین‬
‫دارید ‪ -‬میزان پذیرفته شدن یا ازرشمند یافته شدن از سوی دیگران ‪ -‬بهم می ریزد‪ .‬از باره ای نمی توان آن را ساده گرفت‪ ٬‬با این‬
‫همه‪ ٬‬پدیده یاد شده را در همه جا می توان دید‪ .‬پیوند میان ارزشمند دانستن خود و کیفیاتی که شما از دید دیگران یا طبق معیار‬
‫های عینی دارید‪ ٬‬در کل سست می باشد‪ .‬برای نمونه آدمهایی که خود را باهوش می دانند‪ ٬‬لزوما ً دارای ضریب هوشی باال‬
‫نیستند‪ .‬اما بیگمان ارزیابی آنان از خویشتن باالست‪.‬‬

‫در موارد بسیار حاد این چنینی رابطه میان باک و اندازه گیر بنزین گم می شود‪ :‬که از آن با خودشیفتگی ( نارسیسم) یاد می شود‪.‬‬
‫آدمهایی از این دست از خود بسیار راضی هستند‪ .‬در حالی که رضایت آنان ربطی به پذیرفته شدن شان از سوی دیگران ندارد‪.‬‬
‫در آنسر این حالت افراطی‪ ٬‬آدم هایی را می بینیم که عالقه ای به ور رفتن با اندازه گیر ندارند ‪ -‬آنها حداکثر آنرا بیشتر در جهت‬
‫منفی بودن تنظیم می کنند‪ :‬آدم هائی که ارزیابی از خوشتن آنها پائین می باشد‪ ٬‬مانند آنست که چراغ کوچک اندازه گیر بنزین آنها‬
‫مدام چشمک می زند و آنها پیوسته دور و بر را نگاه می کنند تا ببینند کجا می شود بنزین زد‪ ٬‬از کجا می توانند تائید اجتماعی‬
‫بگیرند‪ .‬این ها اگر سخن نسنجیده ای بگویند یا از آنان خرده گیری شود‪ ٬‬همه تالش خود را می کنند تا دل آزردگی ها از میان‬
‫برود و دوباره مردم بگویند آدم های خوب و مهربانی هستند‪ .‬با کمترین و کوچکترین بی محلی از سوی دیگران‪ ٬‬دنبال پمپ‬
‫بنزین می گردند‪ .‬در برابر آدمهایی که ارزیابی شان از خود باال می باشد‪ ٬‬همه دوست دارند‪ ٬‬در متر و اندازه گیر شان دستکاری‬
‫کنند‪ .‬پژوهشگران این را اگر از مقدار مشخصی بیشتر نشود‪ ٬‬ساز و کار روانشناختی سالم به حساب می آورند‪ :‬آن سبب اعتماد‬
‫به خویشتن می شود‪ ٬‬زود و با هر پیشامدی دست و پای مان را گم نمی کنیم‪ ٬‬دل و جرأت پیدا می کنیم تا پاره ای کار ها را انجام‬
‫دهیم‪ ٬‬حتی اگر در کوتاه مدت به نتیجه مطلوب نرسیم‪.‬‬

‫فرایند ناخودآگاه‬

‫به احتمال زیاد آدمهای دیگر را بارها هنگام’دستکاری اندازه گیر‘ دیده اید‪ ٬‬اما خود تان را خیلی کمتر‪ .‬آن بخش از ما که این کار‬
‫هوشمندانه را انجام می دهد‪ ٬‬ناخودآگاه می باشد؛ در نهان و در پشت پرده‪ .‬آن بخشی از سیستم دفاعی روانشناختی ما می باشد که‬
‫مانند سیستم دفاعی بدن‪ ٬‬کارش را با چشم نمی توان دید‪ .‬برای نمونه هنگامی که ویروسی به بدن شما سرایت می کند‪ ٬‬پس از‬
‫سپری شدن مدتی می بینید ریزش آب دماغ دارید‪ ٬‬عطسه می کنید یا تب تان باالست‪ .‬اینها نتایج کارکرد سیستم دفاعی می باشد‪٬‬‬
‫فرایندی را که منجر به آن نتایج می گردد‪ ٬‬نمی شود دید‪ .‬همچنین نمی توانید آنرا آگاهانه و به خواست خود روشن و خاموش‬
‫کنید‪ :‬شما تصمیم نمی گیرید که تب داشته باشید‪ ٬‬بدن شما به طور خود کار آنرا تنضیم می کند‪.‬‬

‫ارزیاب درونی ما نیز بهمان سان عمل می کند‪ .‬فرض کنید در یک مصاحبه کاریابی شما را ارزیابی می کنند تا ببینند برای آن‬
‫کار مناسب هستید یا نه‪ .‬شما در بخش یافتن راه حل های آفرینشگر نمره پا ئینی می گیرید‪ .‬از چشم انداز روانشناسی این ویروسی‬
‫است که بشما سرایت می کند‪ ٬‬پس در صدد پیشگیری از پیامدهای آن برمیائید‪ ٬‬چرا که آن احساس بدی بشما می دهد‪ .‬بنابر این‬
‫ارزیاب درونی شما برای برون رفت از آن وضعیت دنبال راهی می گردد‪ .‬آن فرایند ناپیدا می باشد‪ ٬‬اما این تنها نتیجه آنست که‬
‫سر آخر به صورت اندیشه ای به آگاهی شما راه می یابد‪ ٬‬مانند‪’ :‬چه امتحان بی خودی بود؛ آن نشاندهنده هیچ چیزی از‬
‫آفرینشگری شما در حل مسائل واقعی نیست ‘ یا‪ ‘ :‬ها ها‪ ٬‬آفرینشگری که بدرد نمی خورد‪ ٬‬مهم اینه که تیز بین باشی‪ ٬‬با دید‬
‫انتقادی بنگری‘‪ ٬‬یا‪’ :‬این هم یکی از مراکز ارزیابی غیر حرفه ایست‪ ٬‬چه چیز شان درست است که نمره دهی شان درست باشد‘‪.‬‬
‫کار ارزیاب درونی از این هم فراتر می رود‪ .‬فرض کنید آن کار را بشما ندهند‪ .‬طبیعی است که احساس بدی از آن بشما دست‬
‫می دهد‪ .‬در این جا ارزیاب بداد شما می رسد و سعی می کند جلو آن احساس بد را بگرد‪ .‬در گام نخست‪ ٬‬چون شما را نپذیرفته‬
‫اند ( رانده شده اید) احساس ناخوشایندی دارید‪ .‬نه تنها به این دلیل که عقربه جامعه سنج شما کمی پائین افتاده‪ ٬‬بلکه همچنین به این‬
‫علت که خیلی دل تان می خواست آن کار را بگیرید و نتوانستید‪ .‬با این همه پس از گذشت زمانی نگاه تان به آن عوض می شود (‬
‫می توانید از داروخانه روحی‪-‬روانی مان (‪ )۲‬را ببینید)‪ .‬اینک کشف می کنید که آن کار زیاد هم مناسب شما نبود‪ ٬‬روحیه شما با‬
‫کارکنان آن بخش جور در نمی آمد‪ ٬‬یا در کار فعلی خود نکات مثبت و امیدوار کننده ای می بینید ‪ -‬پس از آنکه ارزیاب شما می‬
‫بیند‪ ٬‬هنوز می باید مدتی سر همان کار بمانید‪ ٬‬سعی می کند آنرا برای تات تحمل پذیر سازد‪ .‬شاید هم پس از گذشت چندی گمان‬
‫کنید‪’ :‬خوب شد سر آن کار نرفتید‪ ٬‬چون اصوالً مناسب شما نبود‪ .‬اگر این کار را از دست می دادید‪ ٬‬نمی توانستید خودتان را به‬
‫جائی که االن هستید‪ ٬‬برسانید‪‘ .‬‬
‫‪4‬‬

‫از داروخانه روحی‪-‬روانی ما (‪)۲‬‬

‫ناهنجاری شناختی‬

‫هر دانشجوی سال اولی با نظریه ناهنجاری شناختی فستینگر آشنا می باشد‪ .‬روانشناس امریکائی‪ ٬‬لیون‬
‫فستینگر بیشتر از نیم قرن پیش به سراغ یک گروه مذهبی کوچک و تندرو رفت‪ ٬‬که پایان جهان را در‬
‫تاریخ مشخصی پیش بینی کرده بود‪ .‬چون آن تاریخ فرارسید و جهان به پایان نرسید‪ ٬‬رهبر آن گروه‬
‫مذهبی در توجیح آن گفت‪ ٬‬همه ما این را مدیون دعا هایمان هستیم‪ .‬پس به روزنامه ها و رسانه ها زنگ‬
‫زدند تا اعالن کنند از خیر سر آن گروه مذهبی و دعا های آنان معجزه ای به وقوع پیوسته و جهان از‬
‫نابودی نجات یافته است‪.‬‬

‫اکثر مردم نمی گذارند کار تا به آنجا بکشد‪ ٬‬به هر صورت‪ ٬‬فستینگر معتقد بود اعضای آن گروه مذهبی‬
‫از چیزی رنج می بردند که وی آنرا ناهنجاری شناختی نامید‪ :‬گیر کردن فرد در شرایط ناخوشایندی که‬
‫در آن دو فکر متضاد دارد‪ .‬برای نمونه خیال کنید یک تلفن همراه تازه خریده اید‪ ٬‬می بینید در جای‬
‫دیگری آنرا ارزانتر می فروشند؛ برای آنکه ترن را از دست ندهید صبحانه نخورده از خانه بیرون می‬
‫روید‪ .‬وقتی به ایستگاه می رسید‪ ٬‬می بینید ترن تاخیر دارد‪ .‬آن احساس ناخوشایندی را که در آن حالت‬
‫به آدمی دست می دهد (’کالفه شدن ‘)‪ ٬‬می توان با تغییر افکار یا افزودن بر آن‪ ٬‬از خود دور کرد‪:‬‬
‫’مغازه ای که آن تلفن را از آنجا خریده ام‪ ٬‬خدمات بیشتری می دهد‘؛’بهتر‪ ٬‬حاال می روم رستواران‬
‫راهن و صبحانه را آنجا می خورم‘‪ .‬این به اصطالح ناهنجاری شناختی یکی از مشغله های بیشمار‬
‫سیستم ایمنی روانشناختی ما می باشد‪.‬‬

‫اندازه گیر خوشبختی‬

‫بی آنکه خود آگاهی داشته باشیم‪ ٬‬همه چیزهایی را که سرمان می آید پاالیش می دهیم‪ ٬‬نه تنها در مصاحبه های کاریابی و آزمون‬
‫هائی که نمی آوریم‪ ٬‬بلکه در همه رویدادهایی را که از شانس خوب یا بد‪ ٬‬در آنها گیر می کنیم؛ چه بی مهری یار و دلدار باشد‪٬‬‬
‫چه اخراج شدن از سر کار و چه ناکامی در دستیابی به خواست های خوب خود‪ ٬‬مانند وزن کم کردن‪ ’( ٬‬ول کن بابا‪ ٬‬همان بهتر‬
‫که آدم کمی فربه باشد و از زندگیش لذت ببرد‪ ٬‬تا یک تکه چوب خشک و دل آزار‘)‪ .‬سیستم ایمنی روانشناختی ما نه تنها از ایگو‬
‫ما پاسداری می کند‪ ٬‬که از تندرستی کلی مان نیز مراقبت می کند‪ :‬در برابر هر چیزی که به تندرستی ما آسیب می رساند‪ ٬‬آن‬
‫بمیدان می آید‪.‬‬

‫آنجه پیداست‪ ٬‬نه تنها یک جامعه سنج برای ازرش خویشتن داریم؛ که آن به نظر می رسد بخشی از اندازه گیر خوشبختی و‬
‫تندرستی مان می باشد‪ .‬هنگامی که احساس بدی داریم‪ ٬‬آن انگیزه ای میشود تا خود را خوب احساس کنیم‪ .‬برای رسیدن به‬
‫احساس خوب سعی می کنیم شرایطی را که بما احساس بد می دهد‪ ٬‬تغییر دهیم‪ ٬‬برای مثال دوباره تصمیم می گیریم وزن مان را‬
‫کم کنیم‪ ٬‬یا بکوشییم و باز دل یار رنجیده را بدست آوریم‪ .‬اما درست مانند جامعه سنج‪ ٬‬می توان با اندازه گیر خوشبختی خود نیز‬
‫ور رفت؛ بویژه هنگامی که دگرگون کردن شرایط دشوار باشد ‪ -‬بدین سان اگر ‘ بنزین زدن’ درد سر داشته باشد ‪ -‬آن یک‬
‫استراتژی کارساز می باشد‪ .‬بجای رفتن به دنبال یار و دوباره بدست آوردن دل او‪ ٬‬می توان فکر کرد‪ ٬‬چندان هم بر و روی‬
‫دلپسندی نداشت‪ .‬در واقع این همان کاریست که زن و شوهر های بسیاری پس از جدا شدن و گذشت مدتی از روی آن‪ ٬‬می کنند و‬
‫با خود می گویند‪’ :‬خوب شد که خودم را از دستش نجات دادم!‘ بیخود نیست که گفته اند‪’ :‬پیروزی رسیدن و دست یافتن به‬
‫چیزیست که می خواهیم‪ ٬‬خوشبختی خواستن چیزیست که نصیب مان شده است‘‪ .‬یا‪’ :‬اگر سهم تو از زندگی لیمو ترش شد‪ ٬‬آه و‬
‫ناله راه نیانداز که تو نارنگی می خواستی؛ با همان لیموترش به لیمو درست کن و لذت اش را ببر‪ ‘.‬توانایی ساختن و کنار آمدن‬
‫‪5‬‬

‫با بدبختی ها کمک مان می کند در برابر آنها از پای درنیائیم ‪ -‬حتی زمانی که با اوضاعی روبر می شویم که پیشاپیش می گوئیم‪:‬‬
‫من مرد این میدان نیستم ( از داروخانه روحی‪-‬روانی ما ( ‪ )۳‬را ببینید)‪.‬‬

‫از داروخانه روانی ما (‪)۳‬‬

‫نیروی دوباره برخاستن پس از افتادن در ما بیشتر از آنی است که گمان می کنیم‬

‫ما میزان توانائی خود در برابر بدبختی و بیچارگی ها را دست کم می گیریم‪ ٬‬دلیل آنهم‬
‫این استکه سخنگوی درونی خویش را در شمار نمی آوریم‪ .‬چون آن ناخود آگاه صورت‬
‫می گیرد‪ ٬‬روی آن درنگ نمی کنیم که ببینیم این مائیم که سر آخر به شکست ها و‬
‫ناکامی ها رنگ مثبت می زنیم‪ .‬از پیامد های جالب این امر آست که معموالً بدبختی ها‬
‫و سیه بختی های خود را بیشتر از آنچه هست می بینیم‪ .‬هنگامی که زناشوئی مان به‬
‫جدائی می کشد‪ ٬‬یا کاری را که درخواست کرده ایم بما نمی دهند‪ ٬‬گمان می بریم با‬
‫گذشت زمان‪ ٬‬فشار آن کمر مان را خم خواهد کرد؛ اما میانگین آدم ها‪ ٬‬در واقع پس از‬
‫گذشت یکی دو ماه به سطح قبلی از احساس خوشبختی بر می گردند‪ .‬اکنون آنها فکر‬
‫می کنند آن یار یا آن کار‪ ٬‬خیلی هم آش دهن سوزی نبود؛ آنان بار دیگر آمادگی‬
‫پذیرفتن یار یا کار دیگر را می یابند‪ .‬حتی در برابر بدشانسی های دل آزار‪ ٬‬مانند علیل‬
‫شدن پس از تصادف رانندگی‪ ٬‬دیده می شود آدم ها کم کم خود را به سطح پیشین‬
‫احساس خوشبختی باال می کشند‪ .‬حتی این در پاره ای موارد موجب احساس‪ ٬‬بینش و‬
‫درک عمیق در آنان می گردد؛ پس از آنکه آدمی بحرانی را از سر می گذراند‪ ٬‬کیفیات‬
‫و الیه های احساسی جدیدی در خود می بیند‪.‬‬

‫آنرا خودمان می کنیم‬

‫در اینجا یک تضاد یا همستیزی بچشم می خورد‪ :‬هر گاه می توانستیم روی سیستم ایمنی خود دید و بینش (آگاهی) داشته باشیم‪ ٬‬آن‬
‫نمی توانست کار خود را انجام دهد‪ ٬‬چون آن موقع می فهمیدیم که سر خودمان کاله می گذاریم‪ .‬آنهم انگیزه ما را از میان می‬
‫برد‪ ٬‬چون پیشاپیش می دانستیم‪ :‬اگر آن شغل را نتوانم بدست آورم‪ ٬‬خواهم توانست دلیلی بر آن بتراشم که چرا از آن خوشم نمی‬
‫آمد‪ .‬با این افکار روشن است که در مصاحبه کاریابی نیز تالش خود را نمی کردم‪ .‬ما از دستکاری کردن در اندازه گیر‬
‫خوشبختی مان بی خبر می مانیم ( آگاه نمی شویم) که آن نیز برای مان بهتر است‪.‬‬

‫آنسوی این بی خبری‪ ٬‬دست کم گرفتن نیروی پشتکار و پایداری خود است؛ تغافل از توانا بودن مان به تبدیل شرایط بد به شرایط‬
‫مطلوب‪ .‬آن می تواند از داشتن دید و نگرش واقع گرا به خویشتن و جهان پیرامون جلوگیری کند‪ .‬در نتیجه امکان دارد این‬
‫احساس به بعضی ها دست که براستی فرشته نگهبانی روی شانه های شان نشسته است [ از داروخانه روحی‪-‬روانی ما (‪ ] )۴‬را‬
‫ببینید که پس از بهم خوردن زناشوئی مان‪ ٬‬از دست دادن آینده شغلی مان‪ ٬‬پیروزی نمایندگان سیاسی حزب مخالف و همه بدبیاری‬
‫‪6‬‬

‫هایی که در زندگی به سراغ مان می آید‪ ٬‬همه را برای مان راست و ریست می کند و هموار می سازد‪ .‬دستکاری کننده ناخودآگاه‬
‫ما احتماالً در این باور بسیاری از مردم‪ ٬‬که ’نیروهای آسمانی‘ زندگی آنها را می چرخاند‪ ٬‬نقش دارد‪ .‬به آنان این احساس دست‬
‫می دهد که ’می باید چنین میشد‘‪ .‬تو گوئی نیروئی آسمانی که خیر و صالح تو را می خواهد‪ ٬‬تو را به آنجا فرستاده بود تا آن‬
‫چیزها را که خیر و مصلحت تو در آن بود‪ ٬‬ببینی و بخود بیائی‪ .‬هرچند این خود مائیم که برای باال نگهداشتن خویشتن ( ایگو) از‬
‫هیچ کوششی دریغ نمی کنیم‪ ٬‬اما از آن باره براستی خودمان را دست کم می گیریم‪ .‬آن نیروی آسمانی که همه چیز را برای مان‬
‫خوشایند و گوارا می سازد‪ ٬‬تا همه چیز به خوبی و خوشی پایان پذیرد ‪ -‬آن خود ما هستیم‪.‬‬

‫از داروخانه روحی روانی ما (‪)۴‬‬

‫فرشته نگهبان‬

‫از آنجا که ارزیاب درونی ما کار خود را در ناخودآگاه ما انجام می دهد‪ ٬‬امکان دارد گمان کنیم سرنوشت ( بخت) با ما یار است یا حتی‬
‫گمان کنیم نیروهای آسمانی نگهدار ما هستند‪ .‬در آزمایشی‪ ٬‬شرکت کنندگان می توانستند برای انجام کاری‪ ٬‬برای خود همکاری برگزینند‪.‬‬
‫پس از پایان آزمایش به آنها گفته شد که پژوهشگر می دانست چه کسی برای آنها بهترین همکار می باشد‪ ٬‬چون وی از طریق ارسال یک‬
‫پیام کامپیوتری زیر‪-‬آگاهی ( که نمی شود آگاهانه آنرا دریافت کرد) روی آنها تاثیر گذاشته بود‪ .‬با توجه به اینکه گزینش آزمایش شوندگان‬
‫از انتخابی که کرده بودند‪ ٬‬خیلی راضی بودند‪ ٬‬آن گفته را باور کردند‪.‬‬

‫در آزمایش دیگری شرکت کنندگان بخش های کوتاهی از چند ترانه را می شنیدند‪ ٬‬پس از آن یکی از ترانه ها سه بار از گوشی آنها پخش‬
‫می شد‪ .‬آنگاه در گوشی آنها اعالن می شد که یک رادیو هوشمند این ترانه را بر اساس یک آزمایش شخصیت شناسی خاص‪ ٬‬برای آنها‬
‫انتخاب کرده است‪ .‬به یمن سخنگوی درونی‪ ٬‬آنها گمان می کردند ترانه ای که برای شان انتخاب شده بود‪ ٬‬ترانه ’آنها‘خوب انتخاب شده‬
‫بود‪ .‬پیام زیر‪-‬آگاهی و رادیو هوشمند‪ ٬‬از ابداعات پژوهشگران برای جایگزینی به ’خواست خدا ‘ بود‪.‬‬

‫اگر آدمها صرفا ً با بهره گیری از توانائی های خود از آنچه برای شان پیش می آید‪ ٬‬بهره برداری بهینه می کنند‪ ٬‬اگر آنها خود آگاه نمی‬
‫شوند که آن کار را می کنند‪ ٬‬پس می توان پی برد‪ ٬‬چرا آنها چیزهائی را که خوب پیش می رود‪ ٬‬به نیروئی ناپیدا‪ ٬‬آسمانی و نگهدار خود‬
‫وصله می کنند‪ .‬به گفته پژوهشگران‪ ‘ :‬در این جهان پر رمز و راز‪ ٬‬برخی از شگفتی های بزرگ را خودمان انجام می دهیم‪’.‬‬

You might also like