Professional Documents
Culture Documents
مقدمه
از آن روز که فریاد «زن* ،زندگی ،آزادی»مان در خیابانها طنینانداز شد ،قریب به ۶ماه میگذرد ۶ .ماه از زمانی
که زنان* 1پس از سالها مبارزه و مقاومت مستمر توانستند گامهای اولیه و لرزانی در جهت تالشی برای بنیان
گذاشنت انقالبی زنانه* بردارند .تالشی که البته مدیون و مرهون مقاومت و ایستادگی رفقا و خون یاران مبارزمان
در متامی قیامهای پیشین است .از خیزش دی ۹۶تا قیام گرسنگان و تشنگان و قیام آبان .۹۸آنهنگام که فریاد
زدیم آبان ادامه دارد و تداومش را در جریان انقالبی ژینا جستیم.
حاال میتوان به روشنی و رصاحت اعالم کرد که صدای زنان* و دیگر اقلیتهای جنسی/جنسیتی ،دیگر نه
تکصدایی در کنار سایر صداهای از پیشموجود ،بلکه صدایی است رسا و با قدرت که در فضای سیاسی جامعهی
ِ
ستایش» انقالب ژینا باشد .این منت از قضا امروز ایران شنیده میشود .اما این منت قرار نیست «دربارهی» یا «در
میخواهد از خالل طرح یک دغدغه ،به رضورت تشکیل هستههای فمینیستی سازمانیافتهتری برسد.
-1منظور از « زن*» هر آن کسیست که خود با جنسسیت/هویت جنسی زنانه هویتیابی کرده و در نتیجهی این هویتیابی از امتیازات مبتنی بر
دوگانهی جنسیتی زن/مرد محروم بوده و متحمل اشکال مختلف ستم و رسکوب نشات گرفته از ارزشهای مردساالری است.
3
به سمت تشکیل سازمان سیاسی زنان*
بنابراین منت پیشرو آغاز گفتگویی است با همهی زنان* ،مادران ،خواهرامنان و دیگر اقلیتهای جنسی/جنسیتی
که به شکل روزمره با پدرساالری مبارزه میکنند؛ با امید به پیروزی انقالب زنانهای* که پیشاپیش آغازش کردهایم:
«خواهرانگی» یا «محفلیبودن»
برای ما زنانی* که سالها در چنربه ی سیاست مردانه ،با آنهمه ساختار و سازوکار عمودی و از باال به پایین
گرفتار آمده بودیم ،ایستادن در برابر هر شکلی از سازمان و ساختارزدگی سلطهگرایانهی مردانه رضوری به نظر
میرسید .از همینرو هم بود که در طول سالهای شکلگیری جنبشهای رهاییبخش زنان* ،بر بیساختاری و
بیرهربی به مثابه شکل اصلی تشکیل حلقه و گروه تاکید بسیاری شد .همهی ما بیشامر تجربهی بودن ،زیسنت
و فعالیت کردن در گروههایی را داریم که بر بیسازمانی و فقدان سلسلهمراتب به مثابه شکلی دموکراتیک از
فعالیت تاکید میکردند .این جمعها و فعالیتها که با ایدهی برابریِ بیشرت شکل گرفته بود ،برای ما که خسته از
همهی سازمانها و ساختارهای مردانه-پدرانه بودیم ،حکم آب در بیابان را داشت .فضاهایی که در ابتدا به نظر
میرسید کسی در آن حرف اول و آخر را منیزند ،فضا برای صحبت همه به یک میزان گشوده است ،تصمیامت در
مناسباتی برابر گرفته میشود و البته خواهرانگیهایامن که راه را بر همدلی و شنیدن رنج یکدیگر هموار میکرد.
ما زنان* «کمیتهی غیبی نسوان» با یکدیگر حرف میزدیم و به تجربیات بعضاً نامتام گذشتهیمان نگاه میکردیم
و در نهایت دریافتیم آنچه تحت لوای بیساختاری در جریان بود ،خود شکلی از ساختار پنهان داشت که از
قضا بواسطهی نامتعین بودن ،دستگذاشنت روی سلسلهمراتب تصمیمگیرنده در آن دشوارتر میمنود .افرادی که
اگرچه در بیساختاری موجود ،موقعیت فرادستی عیان نداشتند ،اما الجرم به اعتبار صبغه و سابقهی تشکیالتی یا
فعالیتشان تصمیمگیرندگان اصلی آنان بودند .در خوشبینانهتر و دموکراتیکترین وضعیتها درون هر جمعی،
خردهجمعهای دوستیای در جریان بود که افراد بنا به دوری و نزدیکی به یکدیگر درون حلقهی دوستی با دقت
بیشتری به حرفهای هم گوش میدادند و کمتر وسط حرف یکدیگر میپریدند .آنها نقطهنظرات هم را تکرار
میکردند و مهر تایید بر حرفهای خودیها میزدند .این خودیها با «غیرخودیها/دیگران» مخالفت میکردند یا
نادیدهیشان میگرفتند .فرآیند تصمیمگیری گاه آنقدر نامشخص بود که کامال تصادفی و به فراخور بخت حضور
در «جمعِ تصمیمگیر» ممکن بود امکان اظهارنظر و برخورداری از سهمی در تصمیامت نصیبامن شود .اگرچه
همچنان در جمعهایامن ،شکوه روایت رنج و صحبتکردن آزادانه رخ میمنود اما آن «خواهرانگی»ای که آرزوی
تحققش در سیاست را داشتیم ،جایش را به «محفلیبودن» و دوری-نزدیکی با خواهران بزرگتر داده بود.
4
به سمت تشکیل سازمان سیاسی زنان*
با خواندن متون مختلف و مرور تجربیات مشرتک با دیگران و بازخوانی نقادانهی فعالیتهای پیشین خودمان بود
که به این نتیجه رسیدیم ،چیزی به عنوان گرو ِه بیساختار وجود ندارد .هر گروهی از مردم که با هر ماهیتی و
برای هر مدت زمانی و هر هدفی دورهم جمع شوند ،به ناچار و به نحوی ،ساختاری به خود میگیرند .و همچون
بسیاری از واژگان و مفاهیمی که میبایست آنها را از چنگ ادبیات مردانه بازپسگرفت ،از تشکیل ساختار و
سازمان فمینیستی نیز میباید اعادهی حیثیت کرد.
5
به سمت تشکیل سازمان سیاسی زنان*
در نتیجهی چندین دهه تالش فعالین حقوق زنان و اقلیتهای جنسی/جنسیتی ،گسرتدگی حوزهی نرش ،انتشار
مقاالت و ترجمهی متون دست اول ،گسرتدگی فضای مجازی و البته از همه مهمتر مواجههی روزمره زنان* و
دیگر اقلیتهای جنسی/جنسیتی با ستم مبتنی بر جنسیت و تجربهی بیواسطهی آن با پوست و گوشتشان،
در کنار تاکید بر این آگاهیبخشی هر روزه ،رضورت فراتر رفنت از آن را بیش از گذشته احساس میکنیم .به بیان
دیگر اگرچه تجربهی محافل بیساختار زنانه* ،در ترغیب زنان* به سخنگفنت ،روایت کردن و در نتیجه عیان و
مرئیکردن اشکال پیچیده و متنوع سلطه و ستم بسیار موثر بوده و هست ،اما همین گروههای بدون ساختار
نیز از «رصفا حرفزدن» خسته میشوند و میخواهند کار بیشرتی بکنند .این دقیقا هامنجایی است که ضعف
گروههای بدون ساختار کار خودش را میکند .افراد از عمل سیاسی ناتوان میمانند مگر آنکه شکل کارشان را
عوض کنند و برای تغییر آنچه از آن سخنگفتهاند دست به سازمانیابی و تشکلیابی بزنند.
اگرچه در متامی جنبشهای علیه ستم در رستارس جهان ،از جنبش سیاهان و کارگران گرفته تا همه و همه ،جریان
«روایت میکنم ،پس هستم» در مراحل آغاز آگاهیبخشی و فراگیر کردن آن جنبش نقشی بسزا ،تعیینکننده و
پررنگ داشته است ،اما همهی آن میدانهای مبارزاتی علیه ستم تنها از طریق تشکلیابی و کار سازمانی ،موفق
به ایجاد تغییرات ساختاری بنیادین و ریشهدار شدهاند.
تجربهی ماههای اخیر بار دیگر در عمل به ما نشان داد که جنبش زنان* برای فراروی از مرحلهی مطالبهگری،
ناگزیر از پیوند خوردن با دیگر جنبشهای جاری بوده و الزمهی این پیوند گام برداشنت به سمت تشکیل سازمان
سیاسی زنان* است ،سازمانی فراگیر که بتواند به عنوان یکی از اجزای بنیادین نیروی سازماندهندهی انقالب ،در
کسب قدرت سیاسی و به دست گرفنت رهربی این انقالب نقش فعال و موثر داشته باشد .برای رسیدن به چنین
مقصودی ،سازمان سیاسی زنان* میبایست به رساغ مأموریتهای دیگری نیز رفته و با سایر جنبشهای سیاسی
موجود ارتباط سازمانیافته برقرار کند.
برای فعالیت سیاسیشان قائل هستند و البته برای خود ما ،شکلگیری و شکلیابی جمعامن در مقام یک سازمان اهمیتی بنیادین
دارد« .کمیتهی غیبی نسوان» خود را بخشی از بلوک چپ و دارای یک اسرتاتژی سوسیالیستی میداند .مواضع ما با هرگونه رویکرد
راستگرایانه ،مرکزگرایانه و هویتطلبانه به ستم مبتنی بر جنسیت فاصله داشته و عمیقاً به درهمتنیدگی ستمهای طبقاتی،
6
به سمت تشکیل سازمان سیاسی زنان*
جنسیتی ،ملی و مذهبی باور داریم.
به عقیدهی ما اگرچه مرتقیترین و قابلدفاعترین نگاه به مسالهی زن* و دیگر اقلیتهای جنسی/جنسیتی درون گفتار چپ رشد
کرده و یافت میشود ،اما آنچه در عمل به دست آمده ،فاصلهی زیادی تا تحقق برابری فمینیستی دارد .ما فمینیستهای چپ،
سالهاست خطابمان به رفقای چپ را از دست دادهایم و میخواهیم چنین خطابی را نه تنها حول چندین موضوع مشخص،
بر همین مبنا ،یکی از مهمترین مأموریتهای خود را به چالشکشیدن گفتار فمینیسم بورژوایی موجود ،تاکید بر موجودیت و
مترکز بر زنان* و دیگر اقلیتهای جنسی/جنسیتیای که به اشکال مختلف در حاشیه قرار گرفتهاند ،ایجاد پیوندهای برابر با آنها
در روزهای اوج خیزش «زن* ،زندگی ،آزادی» شاهد اعالم موجودیت دلگرمکنندهی خواهران بلوچمان بودیم .میدانیم که چنین
بروزهایی رصفاً نتیجهی این انقالب نبوده است و بالعکس این انقالب است که بر دوش متامی مقاومتهای عمدتاً نامرئی و
صدای خواست آزادی و برابری زنان* از روژاوا و ترکیه تا عراق وافغانستان و دیگر نقاط این منطقه طنینانداز شده است .می
دانیم که برای زیسنت ،مبارزه و همبستگی با دیگر همرسنوشتانمان در این منطقه و نیز دیگر رفقایامن در سوی دیگر جهان،
ناگزیریم با نگاهی تاریخی به مفاهیمی که برایامن ازلی و ابدی انگاشته میشوند ،چارچوبهایی را که در جهت پایداری انواع
ستمها و ایجاد دوستیها و دشمنیهای کاذب عمل میکنند بازنگری کنیم .از این رو الزم است که بیش از پیش نسبت به مسالهی
ملی و مناقشات نژادی حساس باشیم و با حفظ مرزبندی قاطع با گفتار ناسیونالیستی مرکزگرا و تاکید بر حق بی چونوچرای
تعیین رسنوشت برای ملتها ،گامهایی برای سازمانیابی نیروهایی بیابیم که خارج از واحدهای مرزی محدودکننده و البته بر آنها
تاثیرگذارند .بنابراین تالش میکنیم تا با برقراری روابط بینامنطقهای ،هستههای تشکیالتی زنان* را فراتر از مرزهای ایران تشکیل
دهیم.
«کمیتهی غیبی نسوان» از همهی بدنهایی که رد تاریخی رسکوب سیستامتیک و خشونتآمیز را بر خود دارند سخن میگوید.
پرداخنت به تبعیضها علیه جامعهی +LGBTQو بازتاب مبارزات آن که به شکل جداییناپذیری با جنبشهای فمینیستی درهم
تنیده است و به ایستادگی در مقابل دشمن مشرتک مردساالری و پدرساالری هرتونرماتیو قدرت میبخشد ،از اولویتهای ما
در «کمیتهی غیبی نسوان» است .نور تاباندن بر مسالهی مهاجرین و پناهندگان که به اعتبار زیسنت در خاورمیانه به بخش
جداییناپذیری از زندگی همه بدل شده ،پرداخنت به اکوفمینیسیم ،و بهطور خالصه تالش برای مرئیکردن هر شکلی از ستم که
جامعهی مردساالر-پدرساالر بر روان و تنهایامن روا میدارد ،از دستورکارهای ما در این سازمان فمینیستی است .ستم و رنج ،بنیان
7
به سمت تشکیل سازمان سیاسی زنان*
سیاست است و از این رو اتصال از طریق زنان* به عنوان تقاطع و گرانیگاه ستمها ،مرتقیترین سازمانیافتگی در سیاست است.
ما در «کمیتهی غیبی نسوان» معتقدیم تنها راه رهایی از پدرساالری و مردساالری ،سازماندهی است .پس تکرار میکنیم :ماتم
نگیریم .سازماندهی کنیم« .مقاومت زندگیست» و ما زندگی را ،زنانگی* را ،مقاومت را به جهان سیاست عرضه کردیم.
8