You are on page 1of 4

‫انقالب‪ ،‬عدالت اجتماعي و آزادي‬

‫زماني در حدود دو دهه الزم بود تا معناي عدالت اجتماعي در ديد اكثريت جامعه ما‪ ،‬از برابري‬
‫به آزادي تغيير جهت دهد‪.‬‬
‫در جريان پيروزي انقالب در سال ‪ 57‬حساسيت غالب در مردم و در نيروهاي فعال سياسي‪،‬‬
‫برابري بود كه خود را در قالب شعارهاي مختلفي چون "حكومت عدل علي" تا ‪" ...‬نان‪ ،‬مسكن‪،‬‬
‫آزادي" نشان مي داد‪ .‬اگرچه در همان ماه هاي اوليه‪ ،‬نيروهاي مبارز‪ A‬مؤثر در پيروزي انقالب‬
‫به شدت درگير نبرد سهم خواهي از قدرت شدند‪ ،‬ولي جلوه بيروني اين نبرد‪ ،‬انتقاد متقابل آن ها‬
‫از يكديگر در عدم توجه به زمينه سازي درست براي تحقق عدالت اجتماعي و احقاق‪ A‬حق‬
‫انقالبي مردم بود‪ .‬يكي ديگري را زمينه ساز ورود امپرياليسم كه دشمن سوسياليزم فرض مي‬
‫شد‪ ،‬مي دانست و ديگري بر ضرورت تقويت رهبري انقالبي براي حفظ و تداوم شرايط انقالبي‬
‫تأكيد داشت و با موانع آن به شدت برخورد مي كرد‪ .‬شرط اصلي براي تداوم شرايط انقالبي‪،‬‬
‫حضور مردم در صحنه فرض مي شد‪ .‬تصوير غالب از اين حضور هم دعوت انبوه و توده وار‬
‫از مردم براي مقابله با موانع تداوم شرايط انقالبي بود‪ .‬هر كس ميليشياي خود را داشت و آماده‬
‫براي برخورد با آن چه دشمن انقالب (و خود) فرض مي كرد! تجربه نشان داد كه در شرايط‬
‫انقالبي و براي حفظ توده وار مردم در صحنه‪ ،‬تأكيد بر شعار مساوات و رفتن به طرف راه‬
‫كارهايي چون مصادره سرمايه ها و انباشات هاي بزرگ و عمومي كردن مالكيت ها‪ ،‬انتخابي‬
‫اجتناب ناپذير است‪ .‬براي توده اي كردن انقالب (كه مطلوب بسياري از انقالب هاي معاصر‬
‫بود) بايد بر طبل برابري و عمومي كردن همه چيز كوفت‪.‬‬
‫جنگ تحميلي نيز ضرورت هاي عيني براي تداوم اين شرايط را افزايش داد و بسيج نيرو براي‬
‫مقابله با دشمن متجاوز‪ A‬هيچ راهي جز عمومي شدن بيش تر و بيش تر همه چيز باقي نمي‬
‫گذاشت‪ .‬البته از ابتداي پيروزي انقالب‪ ،‬بودند نيروهايي كه بر آزادي و جلوگيري از تخريب‬
‫سرمايه هاي اجتماعي حساسيت داشتند و حضور پايدار مردم براي دفاع از استقاللشان را در‬
‫گرو نهادينه شدن آزادي هاي سياسي و اجتماعي مي دانستند‪ ،‬ولي اين صداها در هياهوي بزرگي‬
‫كه در آن سال ها وجود داشت‪ ،‬انعكاس چنداني نيافت‪.‬‬
‫الزم بود كه جامعه يك دهه در چنين فضايي پيش رود تا عوارض اين انتخاب ها به طور كامل‬
‫خود را از جهت اقتصادي و اجتماعي نمايان سازد‪ .‬توقف رشد اقتصادي‪ ،‬به حداقل رسيدن نرخ‬
‫رشد سرمايه گذاري‪ ،‬افول قابل توجه توليد و درآمد سرانه و افزايش نابساماني هاي اجتماعي و‬

‫‪1‬‬
‫فرهنگي‪ ،‬همه از عوارض انتخابي بود كه جامعه در دهه اول و در تفسير "عدالت اجتماعي" به‬
‫عنوان تأكيد اصلي در انقالبي بودن‪ ،‬به طرف آن رفت‪.‬‬
‫و اما هنوز گذر از يك دهه تأكيد و حساسيت بر سازندگي الزم بود تا جامعه‪ A‬به آزادي‪ ،‬به عنوان‬
‫درست ترين تفسير از عدالت اجتماعي‪ ،‬برسد‪.‬‬
‫جنگ و نابساماني هاي دهه اول انقالب‪ ،‬فرصتي براي توجه به سرمايه گذاري هاي اقتصادي و‬
‫اجتماعي باقي نگذاشت و جبران اين قضيه سرلوحه سياست ها و برنامه ريزي هاي دهه دوم‬
‫قرار گرفت‪ .‬اين تشخيص‪ ،‬درست و واقعي بود‪ ،‬ولي در اجرا و در عمل به اين تصميم‪ ،‬دولت و‬
‫مديريت كالن كشور بازيگر اصلي شدند و سعي نمودند كل جامعه‪ A‬را در اين جهت با خود همراه‬
‫سازند‪ .‬تمركز سياسي و اجرايي كه در دهه اول انقالب شكل گرفته بود‪ ،‬امكان چنداني براي‬
‫عمومي شدن حركت سازندگي و جلب مشاركت مردم و سرمايه هاي غير دولتي را در اين زمينه‬
‫باقي نمي گذاشت‪.‬‬
‫تعديل اقتصادي‪ ،‬شعار و آرمان درستي بود‪ ،‬ولي به اين نكته كم تر توجه شد كه بستر سياسي و‬
‫اجرايي براي تحقق آن به هيچ وجه فراهم نيست‪ .‬عكس العمل در برابر اين نا موزوني‪ ،‬خود را‬
‫در دولت دوم سازندگي نشان داد و ديديم كه سياست ها و مسيرهاي طراحي‪ A‬شده براي اين هدف‬
‫چگونه دچار تغيير و تعويض اساسي شد‪.‬‬
‫البته از اين حق نبايد گذشت كه مجموع سياست هاي جاري در اين دوره (مستقل از عوارض‬
‫فرهنگ هاي بعدي آن) گشايشي نسبي در وضعيت اقتصادي و اجتماعي كشور به وجود آورد؛‬
‫گشايشي كه برخي آن را زمينه ساز حوادث دهه سوم انقالب مي دانند‪.‬‬
‫دامن گرفتن فعاليت هاي توليدي در دوره سازندگي و افزايش سرمايه گذاري و گردش سرمايه‬
‫در كشور‪ ،‬فضايي از گشايش نسبي اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي را به وجود آورد و ظرفيت‬
‫هاي فروخورده در متن جامعه‪ A‬فرصتي براي خوديابي و بروز يافت‪ .‬همان ميزان محدود از آزاد‬
‫سازي و تعديل‪ ،‬كافي بود تا خواسته ها و انتظاراتي كه در دهه اول انقالب امكاني براي طرح و‬
‫پي گيري نداشتند؛ در عرصه عمومي جلوه نمايند و قالب هاي رسمي و موجود سياسي را از‬
‫خود متأثر سازند‪ .‬ميل جامعه به سوي آزادي و فشار به نهادهاي رسمي براي تحقق آن‪ ،‬خود را‬
‫از همان سال ها نمايان ساخت‪.‬‬
‫اگر چه در آن سال ها اعتراضات و شورش هاي پراكنده اي را در شهرهاي مختلف شاهد بوديم‪،‬‬
‫ولي جدي ترين جلوه هاي اين تحول‪ ،‬خود را در قالب نوع مشاركت مردم در انتخابات مجلس‬
‫پنجم به خصوص در شهر اصفهان نشان داد‪ .‬نيروهاي مختلف در درون و بيرون حاكميت‬

‫‪2‬‬
‫رسمي سياسي كشور‪ ،‬متوجه شدند كه سمت و سوي انتظارات مردم و روش هاي پي گيري‬
‫خواسته هايشان در حال تغيير است‪ .‬مردم ديگر به صندوق رأي‪ ،‬نه به عنوان امكاني براي‬
‫حضور عمومي در انتخابات و نمايش توده وار وحدت به دشمن خارجي؛ بلكه به عنوان ابزاري‬
‫براي اعمال تغييرات مورد انتظار در ساختار رسمي قدرت سياسي در كشور نگاه كردند‪ .‬جامعه‬
‫به سوي تحولي بزرگ در الگوهايي رفتار سياسي و مطلوب هاي مورد انتظارش پيش مي رفت‪.‬‬
‫اگر جامعه‪ A‬اي به طرف ابزار رأي و صندوق رأي به عنوان وسيله اي براي تحقق خواسته هاي‬
‫سياسي خود پيش رود‪ ،‬مي توان نتيجه گرفت كه تفسير از "عدالت اجتماعي" در آن جامعه‪ ،‬به‬
‫"آزادي" نزديك مي شود‪.‬‬
‫تكليف كلي و صف بندي نيروهاي سياسي در قبال شرايط جديد‪ ،‬قبل از دوم خرداد سال ‪76‬‬
‫روشن شده بود؛ ولي هيچ كس (چه در جناح راست و چه در جناح چپ) شدت واكنش مردم در‬
‫قبال شرايط جديد و نوع حضورشان را در رسميت بخشيدن به اين چرخش تاريخي‪ ،‬در آن حد‬
‫تصور نمي گيرد‪.‬‬
‫شفافيت بي نظيري در تأكيد مردم بر آزادي به عنوان اصلي ترين و عادالنه ترين خواسته‪ ،‬در‬
‫اين انتخابات نمايان شد؛ شفافيت و وضوحي كه در تمامي انتخابات هاي بعدي‪ ،‬نه تنها از بين‬
‫نرفت؛ بلكه افزايش يافت‪ .‬اين شفافيت‪ ،‬نيروهاي جناح اقليت را ابتدا دچار انفعال كامل نمود و‬
‫پس از آن به طرف واكنش هاي افراطي نسبت به شرايط جديد و نمايندگان آن پيش برد‪ .‬اكثريت‬
‫منتخب در اين انتخابات ها نيز كه تصور چنين اقبال و تغييري را نداشتند‪ ،‬به نوعي ديگر دچار‬
‫واكنش هاي پيش بيني نشده و غير متعارف‪ A‬شدند‪.‬‬
‫بدون شك دهه سوم انقالب را بايد دهه عميق شدن تجربه سياسي جامعه در حركت به سوي‬
‫آزادي دانست‪ .‬بسياري از نيروها در ارزيابي اين دوره‪ ،‬نگاه اصلي را به عملكرد دولت‬
‫اصالحات و دست آوردهاي اجرايي آن يا نتايج به دست آمده از عملكرد مجلس ششم معطوف‬
‫مي سازند‪ .‬در عين اهميت عملكرد اجرايي و سياسي دولت و مجلس در اين دوره‪ ،‬حساسيت‬
‫عمده بر اين دو مقوله ممكن است ما را از توجه به تحوالت زير بنايي تري كه مضمون اصلي‬
‫اين دوره را تشكيل مي دهد‪ ،‬دور كند‪.‬‬
‫اساسا ً چرخش‪ A‬بنيادين جامعه‪ A‬به سوي آزادي هاي سياسي و فرهنگي و اجتماعي‪ ،‬واكنش هاي تند‬
‫و سخت گروه هاي سنت گرا و بنياد گرا را به دنبال خواهد داشت‪ .‬دامنه اين بحران و آشوب از‬
‫درون تك تك افراد درگير با اين تحول شروع مي شود و كل جامعه‪ A‬را در برمي گيرد و صف‬

‫‪3‬‬
‫بندي و نزاع هاي مختلفي را دامن مي زند‪ .‬اكثريت اقشار درگير با اين روند‪ ،‬بايستي فرصت‬
‫تطبيق و هضم اين دگرگوني را به دست آورند و خود را در شرايط جديد باز تعريف كنند‪.‬‬
‫در جوامع تحول يافته نوين‪ ،‬هرگز سنت ها و نمايندگان و وابستگان آن فراموش يا حذف نشده‬
‫اند؛ منتها اين اقشار به تدريج از تماميت خواهي و هم رنگ خواستن كل جامعه‪ A‬با خود‪ ،‬صرف‬
‫نظر كرده اند‪ .‬در جامعه‪ A‬ايران نيز بايد به نهايي و نهادينه شدن اين اتفاق‪ A‬فرصت كافي داد و شايد‬
‫راه ديگري هم وجود نداشته باشد‪.‬‬
‫قطعا ً جامعه‪ A‬ايران به سوي دموكراتيزه شدن پيش مي رود و تجليات سياسي و اجتماعي آن را در‬
‫زماني نه چندان دور شاهد خواهيم بود‪ .‬بايد تالش كنيم كه جامعه‪ ،‬حداكثر ظرفيت ها و دارايي‬
‫هايش را در اين تحول‪ ،‬حفظ كند‪ .‬شايد بتوانيم يكي از داليل ديرپا شدن اين انتقال را در جامعه‬
‫ايران‪ ،‬مقاومت سرسختانه اقشار سنتي در برابر اين دگرگوني بدانيم‪ .‬توطئه ها و مداخالت‬
‫استعماري نيز در مقاطعي‪ A‬اين مقاومت را دامن زده و مزمن كرده است‪ .‬حداكثر تالش براي‬
‫گذار آرام از اين پروسه و جلوگيري از تكرار عكس العمل ها و منازعات‪ A‬ناپخته در اين انتقال‬
‫را بايستي اصلي ترين حساسيت نيروهاي آزادي خواه و ملي دانست‪ .‬دولت اصالحات كه در‬
‫طول يك دوره ‪ 8‬ساله زمام قدرت اجرايي كشور را در دست داشت نيز خواسته يا ناخواسته‪ ،‬در‬
‫همين جهت حركت كرد‪ .‬اكنون با نزديك شدن به پايان دهه سوم‪ ،‬در نقطه اي قرار داريم كه‬
‫صف بندي ها و تفاوت ها با وضوح و شفافيت بي نظيري در كل جامعه روشن شده است و‬
‫اكثريت دسته ها و اقشار مختلف مردم‪ ،‬تا حدي كه شرايط به آن ها اجازه مي دهد؛ به سوي‬
‫انتخاب هاي جديد شان پيش رفته اند‪ .‬بايد منتظر بود و فرصت داد تا قطار تحول‪ ،‬بيش ترين‬
‫تعداد مسافر را در خود جاي دهد‪.‬‬
‫بدون شك‪ ،‬جامعه هم از سوسياليزم عاميانه عبور كرده است و هم آزادي را پديده اي تفنني و‬
‫لوكس نمي داند كه برايش بي تابي كند‪ .‬امروز‪ ،‬آزادي عميق ترين و گسترده ترين نياز جامعه‬
‫است و به همين دليل‪ ،‬دقيق ترين معناي "عدالت اجتماعي" براي ايران امروز را بايد "آزادي"‬
‫دانست‪.‬‬

‫‪4‬‬

You might also like