Professional Documents
Culture Documents
عزیزحکیمی
روزنامهنگار و آموزشیار رسانهای
این رهنمود به درخواست و حمایت کمیته مصونیت خبرنگاران افغانستان تهیه شده
ٔ
تجربه رسانهای مولف و با است .محتوای این رهنمود براساس مطالعات ،برداشتها و
مراجعه به منابع ذکر شده در پاورقیها تهیه شده است.
برای بهبود محتوای این رهنمود و همچنین پیشنهادات و انتقادات خود لطفا با کمیته
مصونیت خبرنگاران افغانستان تماس بگیریدinfo@ajsc.af :
16 .۵آیا ایدههای ژورنالیسم صلح میتواند به گزارشگری بهتر کمک کند ؟
برخی پژوهشگران علوم اجتماعی ژورنالیسم امروز را ژورنالیسم جنگ توصیف میکنند.
دیباچهای بر ژورنالیسم صلح 6
این فرایندها خود به خود میتواند ناقض حقوق مدنی میدهد ،باز هم سیاستمداران هستند که درباره چگونگی
و سیاسی شهروندان و ارزشهای مسلکی ژورنالیسم روند صلح تصمیم میگیرند و شهروندان عادی کمترین
باشد. نقش را در این زمینهها دارند.
با مراجعه به منابع معتبر و آکادمیک در زمینه یک مثال دیگر میتواند این مسئله را روشنتر کند:
«ژورنالیسم صلح» میتوان دریافت که برخالف مشارکت در انتخابات یک حق مدنی از سوی شهروندان
برداشتهای اولیه از این عبارت ،ژورنالیسم صلح است و بدیهی است که در شرایط عادی مشارکت
به معنای سوءگیری گزارشگران و رسانهها در پوشش هرچه بیشتر شهروندان در انتخابات به نفع عموم و آینده
فرایند صلح و یا تبلیغ برای آن نیست .ژورنالیسم سیاسی آن کشور است .اما در برخی کشورها ،از جمله
صلح مفهومی به دست آمده از پژوهشهایی است که در ایران در انتخابات پیشرو ،شماری از شهروندان به
نشان میدهد فرایند خبرگزینی رسانهها و معیارهایی نحوه برگزاری انتخابات معترضند و این اعتراض خود را
که رسانهها بر اساس آن به یک رویداد ارزش خبری ممکن است از طریق شرکت نکردن در انتخابات نشان
میدهند ،به خشونت بیشتر گرایش دارد و کمتر به دهند .عدم مشارکت در انتخابات نیز در اینجا بخشی از
واکاوی فرصتهای صلح و علتها و پیامدهای مخرب حقوق مدنی و سیاسی شهروندان است که تالش میکنند
خشونت و منازعات میپردازد. نقشی مثبت برای آینده جامعه و کشور خود ایفاء کنند.
نظریهپردازان ژورنالیسم صلح باور دارند که تمایل ولی همه میدانیم که رژیم ایران رسانهها را موظف
ژورنالیسم کالسیک به ارزشدهی به رویدادهای میداند که در جهت تشویق فعاالنه مردم به مشارکت در
خشونتبار باعث میشود که تصویری که به مخاطبان انتخابات تبلیغات کنند و صدای معترضان و منتقدان به
خود از جهان پیرامونشان ارائه میکنند ،عمدتا تاریک برگزاری انتخابات را نادیده بگیرند.
و ترسناک باشد که بالقوه میتواند به تداوم خشونت مسلم است که نمیتوان استدالل کرد که چون
و کاهش باور عمومی به ممکن بودن صلح و ثبات انتخابات یک پروسه ملی است ،بنابراین ،تبلیغات وسیع
بیانجامد .ژورنالیسم صلح معتقد است که پرداختن رسانههای داخلی ایران برای تشویق مشارکت مردم
رسانهها به فرصتهای صلح و واکاوی علتهای منازعه در انتخابات برای جامعه مفید است .و نیز نمیتوان
نه تنها میتواند آن تصویر را متوازن کند ،بلکه تاثیری استدالل کرد که چون پوشش صدا و نظرات معترضان
مهم در افزایش باور عمومی به امکان صلح نیز به همراه و منتقدان میتواند این پروسه ملی را تضعیف کند،
خواهد داشت. پس به صالح جامعه است که رسانهها نظرات آنها را
بانی مفهوم «ژورنالیسم صلح» یوهان وینسنت پوشش ندهند .به همان شکل ،آیا معقول است که یک
گالتونگ (زاده ۲۴اکتبر ،)۱۹۳۰جامعه شناس نروژی رسانه اعتراض گروهی از شهروندان یا صاحبنظران
است که همچنین بنیانگذار رشته اکادمیک مطالعات مخالف با پروسه صلح با طالبان را پوشش ندهد ،با این
صلح و منازعه نیز هست .او در سال ۱۹۵۹انستیتو استدالل که این کار روند صلح را تضعیف میکند؟ آیا
تحقیقات صلح اسلو را تاسیس کرد و تا سال ۱۹۷۰ رسانه میتواند برای شهروندان تصمیم بگیرد که چگونه
رئیس این نهاد بود .گالتونگ از دهه پنجاه میالدی یکی بیاندیشند و یا موافق و مخالف چه امری باشند؟
از چهرههای مطرح چپ جدید است که نقش عمدهای پوشش مذاکرات و روندهای صلح از این زاویه تفاوتی
در تحول جامعهشناسی ،علوم سیاسی ،اقتصاد و تاریخ با پوشش انتخابات ندارد .در هر دو مورد رسانهها
داشته است. «فرایندهای سیاسی» را پوشش میدهند که ممکن
یوهان گولتانگ معتقد است که معیار رسانهها برای است گروهی از شهروندان با کل یا بخشی از آن فرایند
گزارش رویدادی به عنوان «خبر» اغلب این است که موافق نباشند .اساسا ،سوءگیری رسانهها در پوشش
7 ؟تسیچ گنج مسیلانروژ
یوهان وینسنت گالتونگ ،جامعه شناس نروژی و بانی مفهوم ژورنالیسم صلح
صرفا اولویتبندی «فکتها» با معیارهایی مثل اهمیت «کشورها و بازیگران دست اول جهانی در رویدادی
و جایگاه بازیگران است .ژورنالیسم صلح خواهان منفی دخیل شده باشند 1».در نتیجه اخبار مربوط به
آن است که رسانهها به عنوان یکی از ابزارهای اصلی رهبران و کشورهای قدرتمند بیشترین محتوای رسانهای
دموکراسی و نهادهای قدرتمند جامعه با گزینش خبر، را به خود اختصاص میدهد و به این ترتیب رسانهها
برخوردی عمیقتر ،سنجشگرانهتر و مسئوالنهتر داشته امکان تحمیل نظر و نفوذ این رهبران را بر زندگی جوامع
باشند و نقش و جایگاه خود را در تصویری بزرگتر از مختلف تسهیل میکنند .به اعتقاد او رسانهها به نوعی
جامعه ،سیاست و اطالعرسانی ارزیابی کنند. به منفیگرایی معتاد شدهاند و در نتیجه تصویری که
از جهان پیرامون مخاطبان خود به آنها ارائه میکنند،
ژورنالیسم جنگ چیست؟ تصویری تاریک و منفی است.
بنابراین ،واژه صلح در ژورنالیسم برخالف معنای
در یک جمله« :ژورنالیسم جنگ» رصفا توصیفی ظاهری آن به یک پروسه سیاسی مثل مذاکرات صلح
از ژورنالیسم متعارف است که به باور برخی اشاره ندارد ،بلکه در برابر ژورنالیسم کالسیک قرار
نظریهپردازان علوم اجتامعی به رویدادهای میگیرد که «خبر» را معموال رویدادی منفی میداند
خشونتبار و جنگ بیشرت ارزش خربی قائل است. که در آن بازیگران سیاسی قدرتمند دخیل هستند .این
نگرش البته نتیجه عوامل مشخص و شناختهشدهای
است ،از جمله تاثیر سیاست بر رسانهها ،رقابت در بازار
بیشتر بدانید: رسانهای و برداشت رسانهها از ذوق و نیاز مخاطب به
ژورنالیسم امروزی (یا ژورنالیسم کالسیک) اصول اطالعات.
مسلکی سنجیدهای دارد؛ از جمله اصل بیطرفی، ژورنالیسم صلح میگوید این عوامل برای تعیین
انصاف و درستی در خبر .هرچند رسانههای آزاد ممکن اینکه چه رویدادی تبدیل به خبر شود ،کافی نیست و
است سیاستهای نشراتی و مسلکی متفاوتی برای خود ماموریت ژورنالیسم در یک جامعه دموکراتیک فراتر از
تدوین کنند ،ولی تقریبا همه آنها به ارزشهای اساسی 1 Peace Journlism in a nutshell, by Johan Galtung
دیباچهای بر ژورنالیسم صلح 8
مشارکت سیاسی ممکن است شاکی باشند .این یک ژورنالیسم پایبندند .با اینحال ،برخی پژوهشگران
تصویر منفی از جامعه امروز افغانستان است .اما مفهوم رشتههای علوم انسانی از ژورنالیسم امروز با عنوان
«حق مشارکت سیاسی» در دو دهه گذشته در ذهنیت «ژورنالیسم [متمایل به] منازعه» 2یا «ژورنالیسم
جامعه معنا یافته است .پیش از آن ،مفاهیم و پروسههای 4
جنگ» 3یاد میکنند.
دموکراتیک در افغانستان آنقدر قوی نبود که از طریق برای اجتناب از سردرگمی ،الزم است ذکر شود که
آن شهروندان عادی بتوانند اراده سیاسی خود را نشان عبارت ژورنالیسم جنگ به شیوههای رسانهها در پوشش
دهند .بنابراین ،نفس اینکه نسل امروز با مفهومی به نام یک منازعه یا جنگ هیچ ارتباطی ندارد .در محیط
مشارکت سیاسی آشناست و به آن حساس است ،یک رسانهای متعارف «گزارشگری جنگ »5میتواند به
رویداد مثبت است. مجموعهای از مهارتها و ابزارها اشاره داشته باشد که
همچنان ،در مقایسه با سی سال پیش ،شهروندان روزنامهنگاران در مناطق جنگی باید از آن برخورددار
امروز افغانستان بیشتر با مسئله جایگاه و حقوق اقوام باشند .مثال بیشتر رسانههای جریان اصلی قبل از اعزام
و اقلیتها و زبانهای محلی آشنا و به آن حساساند. یک گزارشگر به مناطق جنگی دورههای آموزشی
افغانستان امروز به دلیل حضور جامعه بینالمللی
ِ ویژهای ،از جمله مهارتهایی برای حفاظت و مصونیت
تعامل بیشتری با کشورهای مختلف دارد و این تعامل شخصی ،برای او تدارک میبینند.
روی ذهنیت اجتماعی و فرهنگ عامه تاثیر گذاشته و «ژورنالیسم جنگ» توصیفی کلی از ژورنالیسم
دسترسی به انترنت و شبکههای اجتماعی تغییری آشکار امروزی با استناد به معیارهای آن در گزینش خبر است.
و سرنوشتساز در نگرش نسل امروز ایجاد کرده است. برخی از پژوهشگران و صاحبنظران رشتههای علوم
همه این تحوالت دست به دست هم داده و باعث شده انسانی (از جمله یوهان گالتونگ) معتقدند که ژورنالیسم
که شهروندان امروز افغانستان با وجود ناامنی و ادامه امروزی -یا کالسیک – به خشونت و برخورد ارزش
خشونتها برای دستیابی به آیندهای بهتر تالش کنند. خبری بیشتری میدهد .به عبارتی ،درونمایه بخش
دلیل برگزاری یک محفل رونمایی کتاب ،یا یک جلسه اعظم محتوای رسانهای در ژورنالیسم کالسیک منفی
شعر ،یا عالقهمندی جوانان و به ویژه زنان به درس و است و اخبار مربوط به جنگ و کشتار در مقایسه با اخبار
دانشگاه و آموختن مهارت ،سازماندهی کمپینهای مثبت معموال در اولویت قرار دارد.
اعتراضی یا آگاهیبخشی روی شبکههای اجتماعی و تصویری که رسانههای بینالمللی از افغانستان به
فعالیتهای مشابه دیگر نشانه امید نسل جدید به آینده و مخاطبان خود میدهند ،میتواند مثال خوبی برای درک
اراده آنها برای ساختن آیندهای بهتر است. بهتر این منفیگرایی ماهوی باشد :رسانههای غربی
این جنبههای مثبت برای شهروندان افغان شناختهشده در گزارشدهی خود افغانستان را کشوری جنگزده،
است و بخشی از زندگی روزمره به حساب میآید ،ولی فقیر و فاسد با حکومتی ناکارآمد نشان میدهد ،که
رسانههای جریان اصلی (خارجی و داخلی) کمتر به نادرست نیست .اما ناقص است .گاهی تصاویر منفی
این ابعاد میپردازند .سه دلیل میتوان برای آن برشمرد: میتواند نشانگر وجود یک تغییر مثبت نیز باشد که
اول اینکه ،رسانههای جریان اصلی و گزارشگران – کمتر مورد توجه رسانهها قرار میگیرد .به عنوان مثال،
همانطور که گالتونگ میگوید – فقط رویدادی را «خبر» بسیاری از شهروندان افغانستان از نداشتن فرصت و حق
حساب میکنند که الف) منفی باشد و ب) بازیگران
2 Conflict Journalism
دست اول جهانی در آن دخیل باشند .این نگرش به
3 War Journalism
«خبر» به رویدادهای مثبت به مراتب کمتر از رویدادهای ”4 “On the role of the media for world-wide security and peace
منفی و خشونتبار اهمیت میدهد (و دقیقا به همین by John Galtun, 1985
5 War reporting
9 ؟تسیچ حلص مسیلانروژ هب اهداقتنا
انتقادها به ژورنالیسم صلح چیست؟ دلیل است که در عرصه آکادمیک از ژورنالیسم امروزی
به نام ژورنالیسم [معطوف به] منازعه نیز یاد میکنند).
دلیل دوم این است که رسانهها به طور سنتی فرض
در یک جمله :اختالف نظر اصلی در تعریف
میکنند که رویدادهای منفی بیشتر روی زندگی مخاطبان
نقش روزنامهنگار/رسانه است؛ ژورنالیسم
صلح میگوید گزارشگر برای تاثیرگذاری در یک
آنها تاثیر میگذارد تا رویدادهای مثبت ،و بنابراین،
وضعیت باید در یک رویداد دخیل شود ،در مسئولیت آنها این است که به مخاطبان معلوماتی را
حالیکه ژرونالیسم کالسیک بر بیطرفی و عدم برسانند که به آن نیاز دارند.
مداخله گزارشگر در رویدادها تاکید میکند. دلیل سوم اینکه گزارشدهی رویدادهای مثبت در
مقایسه با رویدادهای منفی چالشهای بیشتری دارد،
از جمله اینکه رویدادهای مثبت زوایای پنهانی دارند
بیشتر بدانید:
که روزنامهنگارها با تحقیق و تدقیق باید آن را بشکافند
معیارهای ژورنالیسم مسلکی امروزی گزارشگران را و این کار دشوارتر از صرفا گزارشدهی یک رویداد
ملزم میکنند که در کار خود «عینیت ،توازن و بیطرفی» منفی و نیازمند منابع بیشتر است .چالش دیگر اینکه،
را حفظ کنند و در برخوردشان با سوژهها و رویدادها معموال رویدادهای مثبت کمتر مخاطب جلب میکند
منطقی برخورد کنند و نه احساساتی .گالتونگ اما معتقد و این مسئله روی توانایی یک رسانه در رقابت در بازار
است که «ژورنالیسم صلح ژورنالیسم همدردی است». رسانهای تاثیر میگذارد .این را نیز باید در نظر داشت
منظور او این است که روزنامهنگاران باید با قربانیان که تحوالت مثبت معموال در درازمدت پدید میآید و
منازعات باید حس همدردی داشته باشند و در کنار آنها برخالف تحوالت منفی ،یکباره رخ نمیدهد .از اینرو،
قرار بگیرند. رویدادهای مثبت اغلب به سختی در چارچوب فنی
مارتین بل ،روزنامهنگار شناخته شده بیبیسی ،نیز تعریف «خبر» -که ناگهانی یا غیرمنتظره بودن یک
رویداد از عناصر مهم آن حساب میشود .
ستمگر» طرف «خیر ،حقیقت و قربانی» را بگیرند .در عبارت «ژورنالیسم همبستگی» 6را در سال ۱۹۹۷اولین
مواردی شناسایی ظلم و شر کار از سوی روزنامهنگاران بار پس از مواجهه با قساوتهایی که در جنگ بوسنیا
امر دشواری نیست .مثال وقتی یک فرد یا گروه مورد رخ داد ،به کار برد .بل معتقد بود که روزنامهنگاران باید
تبعیض قرار میگیرد ،روزنامهنگاران و رسانهها طبیعتا جایگاه خود به عنوان صرفا «ناظر ماجرا» را تغییر دهند
میتوانند آن را شناسایی کنند .ژورنالیسم صلح باور و در رویدادها دخیل شوند .او میگفت روزنامهنگاران
دارد که طرفداری از فرد یا گروه مورد تبعیض مسئولیت باید «میان خیر و شر ،درست و غلط ،و قربانی و ستمگر
روزنامهنگاران است ،به ویژه به این دلیل که در نقش تفاوت قائل شوند »7.حامیان این ایده معتقدند که
خود به اطالعات دست اول و افراد دخیل در رویداد گزارشگران باید از طریق کار خود تالش کنند که جهان
دسترسی دارند و بنابراین قادرند با سوءگیری به نفع فرد تبدیل به جای بهتری شود.
یا گروه مورد تبعیض به بهبود وضعیت آنها کمک کنند. با اینحال ،ژورنالیسم صلح هنوز تعریف جامع و قابل
در مقابل ،ژورنالیسم کالسیک باور دارد که مسئولیت قبولی برای همه رسانهها و پژوهشگران ندارد و بیشتر
روزنامهنگاران اطالعرسانی بیطرفانه از رویداد و در سطح یک نظریه اکادمیک و یک موضوع پژوهشی
نظرات هر دو جانب است و نیز اینکه روزنامهنگار و باقی مانده است .همزمان ،ایدههای ژورنالیسم صلح
رسانه شرایط ،صالحیت و مهارت الزم برای دخیل با انتقادات زیادی روبروست و برخی گزارشگران
شدن در منازعه و درگیری را ندارند ،بهویژه به این دلیل پیشکسوت آن را با اصول مسلکی ژورنالیسم امروز
که اموری مثل اجرای عدالت مسئولیت قانونی نهادهای در تناقض میبینند .مثال دیوید لوین ،خبرنگار باسابقهٔ
مشخصی در نظام سیاسی است .با اینحال ،ژورنالیسم بیبیسی ژورنالیسم صلح را یک «ایده خطرناک»
کالسیک معتقد است که نفس اطالعرسانی بیطرفانه و میداند .8او باور دارد که گالتونگ در درک نقش
دقیق رسانهها و واکاوی رویداد باعث میشود که توجه ژورنالیستها دچار سوءتفاهم شده است« .ما همیشه
عموم به شکایت گروه یا فرد مورد تبعیض جلب شود و بیرون [از رویداد] هستیم .ما ناظریم نه بازیگر.
آگاهی عمومی از یک معضل معموال به عنوان یک اهرم درخواست گالتونگ مبنی بر اینکه ژورنالیستها
فشار بر مسئوالن عمل میکند و آنها را وامیدارد که به باید به مشارکتکنندگان فعال [در رویدادها] بدل
مشکالت رسیدگی کنند. شوند ،درخواستی غلط است ».لوین مخالف تدریس
در عمل نیز ،بیطرفی رسانهها به معنای بیتفاوتی ایده ژورنالیسم صلح در رشته مطالعات رسانهای
آنها نسبت به رویدادها و به ویژه اموری مثل نقض است و معتقد است که این نگرش میتواند بیطرفی
حقوق انسانی افراد و گروهها نیست .تقریبا همه رسانهها روزنامهنگاران را به خطر اندازد و درک آنها از نقششان
کشف زوایای پنهان رویدادها را بخشی از مسئولیت خود را مخدوش سازد.
میدانند؛ گزارشهای متعدد تحقیقی درباره پیامدهای به طور خالصه ،مهمترین اختالف نظر اساسی در
جنگها ،فساد و دیگر مشکالت اجتماعی نشان میدهد میان موافقان و مخالفان ژورنالیسم صلح را میتوان
که رسانهها صرفا به گزارشدهی فکتها بسنده نمیکنند در تعریف نقش روزنامهنگار و رسانهها مشاهده کرد.
و نسبت به رویدادها بیتفاوت نیستند. موافقان باور دارند روزنامهنگارها نقشی فراتر از صرفا
بحث مهم دیگر در تفاوت میان مفهوم ژورنالیسم اطالعرسانی دارند و برای بهبود وضعیت باید در
صلح و ژورنالیسم کالسیک در تعریف آنها از رویدادها دخیل شوند .این کار به معنای آن است که
«حقیقت» است .ژورنالیسم صلح باور دارد که رسانهها روزنامهنگاران ،به قول مارتین بل ،در برابر «شر ،غلط و
و ژورنالیسم باید به دنبال کشف حقیقت باشند و طرف 6 Journalism of Attachment
حقیقت را بگیرند .ژورنالیسم کالسیک بر این باور است 7 Greg McLaughlin, The War Correspondent, 2016, p33
8 Witnessing the Truth, Open Democracy, 20 February 2003
11 ؟تسیچ حلص مسیلانروژ هب اهداقتنا
را بر دیگری ترجیح دهد و نه این کار میتواند به که حقیقت میتواند چهرههای گوناگونی داشته باشد و
مخاطبان کمکی بکند .وظیفه ژورنالیسم اطالعرسانی وظیفه آنها ترجیح یک حقیقت بر حقیقت دیگر نیست،
دقیق و بیطرفانه به جمعیت مخاطب خود است و نباید بلکه گزارشدهی منصفانه همه آنهاست.
از یاد برد که بیشترین مخاطبان رسانهها شهروندان همان مثال گزارش یک روزنامهنگار افغان و یک روزنامهنگار
کشوریاند که رسانه در آن کار میکند و به زبان آنها پاکستانی از یک درگیری مرزی احتماال تفاوتهایی
گزارش میدهد. اساسی در بیان جزییات رویداد خواهد داشت .حتی اگر
با اینحال ایدهآل آن است که دو روزنامهنگار فرضی هر دو گزارشگر آموزشدیده و مجرب و به بیطرفی و
در گزارشهای خود از منابع هم استفاده کنند تا تصویری دیگر ارزشهای مسلکی ژورنالیسم باورمند باشند ،باز
جامعتر از پیامدهای درگیری فرضی در هر دو سمت هم گزارش آنها دو وضعیت متفاوت را بیان خواهد
مرز به مخاطبان ارائه شود .این کار ،هرچند بخشی از کرد .چرا که منابع گزارشدهی این دو روزنامهنگار از
مسئولیت حرفهای روزنامهنگاران و پایبندی آنها به عوامل آغاز درگیری و نیز پیامدهای آن در دو سوی مرز
اصولی مثل بیطرفی ،انصاف و دقت در خبررسانی متفاوت و حتی احتماال متناقض خواهد بود .گذشته
است ،اما پیامد جانبی اطالعرسانی جامعتر این خواهد از آن ،حتی مجربترین روزنامهنگارها نیز نمیتوانند
بود که دو گروه مخاطب صرفا خود را قربانی پیامدهای همیشه در برابر ترجیحات سیاسی و ملی خود کامال
درگیری مرزی نخواهند دانست و همین امر بالقوه بیطرف باشند و این احتمال وجود دارد که هر کدام از
میتواند به کاهش تنشها کمک کند. این دو ژورنالیست رویداد فرضی درگیری مرزی را از
در این حالت ایدهآل ،این دو روزنامهنگار نیاز نخواهند زاویه باورها و ترجیحات خود مشاهده کنند.
داشت که برای دستیابی به «کاهش تنشها» از نقش در چنین وضعیتی ،نمیتوان یک گزارش را غلط
خود به عنوان یک ناظر دقیق و بیطرف رویدادها فراتر و دیگری را درست خواند .هر دو گزارش حاوی
روند و فعاالنه در رویداد دخیل شوند .آنها صرفا با برداشتهای دو روزنامهنگار مسلکی از دو حقیقت
پایبندی به اصول روشن مسلک خود تاثیری فراتر از است .ژورنالیسم نه صالحیت آن را دارد که یک حقیقت
گالتونگ میگوید ژورنالیسم کالسیک به رویدادهای خشونتبار ارزش خبری بیشتر میدهد
دیباچهای بر ژورنالیسم صلح 12
رویدادهایی که میتواند به پیامدهای نامطلوب بیانجامد، صرفا اطالعرسانی خواهند داشت .به همین دلیل است
تدابیر مشخصی دارند و کامال به این خطر که گاهی که منتقدان ژورنالیسم صلح بر این باورند که برای
صرفا پوشش یک رویداد میتواند به پیچیدهتر شدن دستیابی به پیامدهایی مطلوب اجتماعی گزارشگران
وضعیت و یا افزایش تنش و خشونت بیانجامد آگاهند. نیازی به دخیل شدن در رویدادها ندارند .بلکه صرفا
رسانهها (بخصوص رسانههای ملی و محلی) توانایی پایبندی به قواعد و اصول مسلکی ژورنالیسم کالسیک
خوبی در پیشبینی پیامدهای گزارشدهی از یک رویداد در اطالعرسانی دقیق و بیطرفانه بالقوه میتواند به همان
جنجالی دارند و میتوانند شکل ،حجم و نحوه پوشش پیامدهای مطلوب منجر شود ،بیآنکه یک رسانه یکی از
رسانهای چنان رویدادهایی را طوری تنظیم کنند که مهمترین اصول خود ،یعنی «بیطرفی» را نقض کند.
گزارشدهی آنها منجر به افزایش تنش نشود. با اینهمه ،به نظر میرسد اختالف آراء در تعریف
نقش گزارشگر به عنوان «ناظر بیطرف» نتیجه
ژورنالیسم صلح به دنبال چیست؟ سوءتفاهم درباره کارکرد ژورنالیسم صلح و ژورنالیسم
کالسیک است .در عمل ،رسانههای کالسیک -آنطور
در یک جمله :ژورنالیسم صلح به دنبال کشف که حامیان ایده ژورنالیسم صلح گمان میکنند -نسبت
علتهای ریشهای منازعات است و معتقد است به پیامدهای گزارشدهی خود از رویدادها ناآگاه یا
که ژورنالیسم کالسیک -دستکم به اندازه بیتفاوت نیستند .رسانههای جریان اصلی حرفهای مثل
پوشش رویدادهای جنگ -به واکاوی عوامل و بیبیسی قواعدی مشخص در پوشش رویدادهایی دارند
علتهای جنگها و فرصتهای صلح نپرداخته که میتواند به تنشهای اجتماعی یا دیگر پیامدهای
است .مطالعه سنجشگرانه نظرات ژورنالیسم 9
نامطلوب منجر شود .مثال رهنمود ادیتوریال بیبیسی
صلح میتواند به بهبود ژورنالیسم کالسیک و در رابطه با رویدادهایی که پوشش رسانهای آن میتواند
اطالعرسانی جامعتر و دقیقتر کمک کند. به افزایش تنش منجر شود ،میگوید:
«پوشش جامع وضعیتهای اضطراری و آشوبها بخشی
بیشتر بدانید: مهم از گزارشدهی ماست .ولی عالوه بر رهنمودهای
مشخص در ارتباط به درستی اطالعات و بیطرفی ،مهم
ژورنالیسم صلح به کشف علتهای ریشهای منازعه است که:
متعهد است و میگوید که رسانهها (بخصوص در •با درنظرداشت پیامدهای احتمالی آشوبها ،این
گزارشدهی جنگ) صرفا به رویدادهایی ارزش خبری خطر را در نظر داشته باشیم که گزارشدهی ما ممکن
میدهند که تنازع یا تعارض را نشان میدهد .گالتونگ است آشوبها را گسترش دهد.
و همفکرانش این مسئله را مشکلساز میدیدند ،به •اگر تشخیص دهیم که حضور ما [گزارشگران
این دلیل که از نظر آنها رسانهها تفاوتی بین «تعارض/ بیبیسی] وضعیت را بدتر میکند ،فورا از آن
تنازع» و «جنگ» قائل نمیشوند و این نگرش مانع از وضعیت خارج میشویم.
آن میشود که جامعه «تنازع» را فرصتی برای جستجوی
•اگر سطح خشونت یا بینظمی به شدت افزایش یابد
نوع دیگری از اجماع میان طرفین ببیند .نظریهپردازان و یا تصاویر وضعیت به شکلی زننده باشد که قابل
ژورنالیسم صلح معتقدند گزارشدهی رسانهها از یک پخش نباشد ،باید آماده باشیم که مواد خود را برای
درگیری مسلحانه میان دو گروه متخاصم (جنگ) به استفاده در زمانی دیگر جمعآوری کنیم».
همان شیوهای است که گزارشدهی آنها از اختالفنظر
بیشتر رسانههای جریان اصلی برای پوشش
رهبران دو گروه بر سر شرایط دستیابی به صلح (تنازع)؛
9 BBC Guidelines, Section 11: War, Terror and Emergencies
در پوشش هر دو مسئله رسانهها به برجستهسازی
13 ؟تسیچ لابند هب حلص مسیلانروژ
)۴گزارشدهی ابتکارات صلحآمیز که در سطوح پایین زمینههای اختالف و خشونت بیشتر متمایل هستند
جامعه شکل میگیرد و پیگیری مراحل توافق ،بازسازی و تا واکاوی زمینههای صلح و اشتراکات .در تصویری
آشتی کلی ،این نظریه تا حد زیادی واقعیت دارند؛ تمرکز
اما واقعیت این است که بخش بزرگی از چهار نکته رسانهها بر اخبار منفی و رویدادهای خشونتبار بیشتر
فوق جزو اصول امروز ژورنالیسم است هرچند ممکن از واکاوی علتهای خشونت و فرصتهای صلح است.
است رویدادهای خشونتبار بیشتر در سرخط رسانهها تا جایی که گاهی به نظر میرسد که رسانهها وظیفه
قرار گیرد .به طور سنتی ،ساختار «خبر» در ژورنالیسم خود را اطالعرسانی از جنگ ،خشونت ،فاجعههای
به شکل یک مثلث معکوس ترسیم میشود که اولویت و انسانی و سایر اخبار بد میدانند و مسائلی مثل صلح یا
ترتیب معلومات و حجم آن را نشان میدهد .مثال عناصر رویدادهایی که به واکاوی ریشههای خشونت میپردازد،
خبر یک حمله انتحاری در کابل را به شکل ۱میتوان ارزش ثانوی دارد.
ترسیم کرد. گالتونگ چهار اصل را به عنوان رهنمودی برای
نقطه عطف در این خبر (و هر خبر دیگری) مهمترین ژورنالیسم صلح تعریف میکند:10
اتفاقی است رخ داده است .مثال در اینجا ،کشته و )۱واکاوی چگونگی شکلگیری منازعات :چه کسانی
زخمی شدن افراد در حمله انتحاری ،محل وقوع حمله طرفین درگیری هستند ،اهدافشان چیست ،پسزمینه
و عامالن آن مهمترین معلوماتی است که فرض میشود اجتماعی ،سیاسی و فرهنگی منازعه چیست ،نشانههای
مخاطب نیاز دارد که بداند و بیشترین حجم خبر را به مرئی و نامرئی خشونت چیست؟
خود اختصاص میدهد .هرچه به نوک مثلث نزدیکتر )۲اجتناب از «ناانساننمایی »11طرفین درگیر و به جای
میشویم از حجم و اهمیت فرضی معلومات کاسته آن ،آشکار ساختن منافع عینی آنها از درگیری
میشود. )۳ارائه پاسخهای صلحآمیز بدیل برای راهحلهای نظامی
این شکل از خبرنویسی هرچند ظاهرا به مباحث 10 Galtung and Lynch, 2010
مورد نظر طرفداران ژورنالیسم صلح اهمیت ثانوی قائل 11 Dehumanisation
شکل ۱
دیباچهای بر ژورنالیسم صلح 14
شورای امنیت ممکن است افراد یا سازمانها را به دلیل میشود ،ولی در عمل چنین نیست؛ بیشترین حجم
نقش داشتن در «اقدامات تروریستی» مورد تحریم قرار محتوای خبری رسانهها را تحلیل و واکاوی جنبههای
دهد ،اما آن افراد یا سازمانها را مستقیما «تروریست» مختلف رویدادهای روز شکل میدهد .مثال یک برنامه
نمیخواند. ۶۰دقیقهای خبری ممکن است شامل ۱۵دقیقه خبر
برخالف عبارت «تروریست»« ،تروریسم» یا «عمل باشد که با ساختار مثلث معکوس تهیه شده و روی
تروریستی» تعریف مشخصی دارد که در اسناد حقوقی فکتهای رخدادها متمرکز است .اما ۴۵دقیقه آن به
بینالمللی 12سازمان ملل متحد به روشنی و به تفصیل تحلیل و واکاوی عوامل آن رویدادها اختصاص دارد که
توضیح داده شده است .جامعه بینالمللی از سال در قالب گزارشهای مفصل ،مصاحبه ،بحث و گفتگو
۱۹۶۳به این سو ۱۹سند حقوقی بینالمللی را با هدف درباره آن رخدادها و فکتها تهیه میشود.
جلوگیری از تروریسم تدوین کرده و بیشتر کشورها، بنابراین ،رسانهها وقت کافی به واکاوی و تحلیل
همه این اسناد و یا بیشترین آنها را امضاء کردهاند و به مباحث مورد نظر ژورنالیسم صلح اختصاص میدهند
آن متعهد هستند .هدف این اسناد ایجاد هماهنگی و ولی چون این بخش از محتوا در سرخط خبرها قرار
همکاری میان کشورهای امضاء کننده این اسناد برای نمیگیرد ،ممکن است کمتر از رخدادها و فکتهای آن
تعقیب عدلی جرائم تروریستی است ،به طوری که وقتی مورد توجه مخاطبان قرار گیرد .بیشتر مخاطبان صرفا
اقدامی مطابق با تعاریف این اسناد «اقدام تروریستی» بولتن خبری در ۱۵دقیقه اول یک برنامه ۶۰دقیقهای
محسوب شود ،عامل آن اقدام در هیچ یک از کشورهای را دنبال میکنند و بخش بعدی که شامل گزارشهای
امضاء کننده این اسناد پناهگاهی نخواهد یافت و هر مفصل و تحلیل و واکاوی همان رویدادهاست،
کشور میتواند براساس قوانین داخلی خود آن فرد را مخاطبان کمتری دارد .رسانههای مسلکی تالش
تحت تعقیب عدلی قرار دهد و یا به کشوری مسترد کند میکنند معلومات جانبی و مهم مرتبط با رویدادها را
که اقدام تروریستی در آن رخ داده است .اما هیچ کدام در قالبهایی متفاوت و جالب مثل مستند ،برنامههای
از این اسناد یک سازمان یا فردی خاص را «تروریست» توضیحدهنده و بحث و گفتگو به مخاطب ارائه کنند.
نمیخوانند. اجتناب از ناانساننمایی طرفین درگیر نیز از
از این روست که رسانهها با اتکاء به تعریف ارائه معیارهای شناختهشده ژورنالیسم است .در واقع اصل
شده در این اسناد نوزدهگانه (که افغانستان نیز بخشی بیطرفی حکم میکند که گزارشگران افراد و گروهها
از آنها امضاء کرده و به آن متعهد است) حمالت را قضاوت نکنند و صرفا بر ارائه فکتها و آمار تمرکز
طالبان را میتوانند «اقدام تروریستی» بخوانند ،بیآنکه داشته باشند .به عنوان مثال ،رسانههای افغانستان (و نیز
بیطرفیشان نقض شود .اما «تروریست» خواندن یک رسانههای مسلکی خارجی) به ندرت ممکن است گروه
گروه یک عمل سیاسی است؛ یک حکومت ممکن طالبان را «یک گروه تروریست» توصیف کنند ،هرچند
است گروهی را تروریست بخواند و تحریم کند اما اقدامات آنها را «تروریستی» میخوانند .تروریست
حکومتی دیگر با همان گروه روابطی حسنه برقرار کند. خواندن یک گروه به روشنی مثالی از «ناانساننمایی»
حساسیت رسانههای آزاد و بیطرف به خودداری یک طرف درگیر است و بیشتر رسانهها صرفا به حکم
از «تروریست» نامیدن گروهها و افراد نشان میدهد اصول مسلکی ژورنالیسم از تروریست خواندن طالبان
که ژورنالیسم کالسیک به خطر کاربرد توصیفاتی که اجتناب میکنند.
بالقوه میتواند صفات انسانی افراد و گروههای درگیر در واقع «تروریست» یک تعریف جهانشمول ندارد
در یک منازعه را نادیده بگیرد ،آگاه است .افزون بر و بحثی پیچیده است که سازمانهای جهانی – از جمله
12 International Legal Instruments سازمان ملل متحد و شورای امنیت – وارد آن نمیشوند.
15 ؟تسیچ لابند هب حلص مسیلانروژ
این اهداف دارد .مسئله دیگری که باید در نظر گرفت این ،قدسیتبخشی به یک گروه درگیر نیز میتواند به
این است که ژورنالیسم امروزی همگام با پیچیدهتر شدن «ناانساننمایی» گروه دیگر بیانجامد؛ مثال در افغانستان
تعامالت جهانی و پیشرفت تکنولوژی متحول شده و بیشتر رسانههای مسلکی از کاربرد واژه شهید برای
اصول و معیارهای آن با اتکاء بر درسهای آموخته بهبود کشتههای طرفین درگیری خودداری میکنند ،با آنکه
یافته است .برخی از انتقاداتی که گالتونگ و همفکرانش بارها مستقیم و یا غیرمستقیم تحت فشار دولت و یا دیگر
در دهههای ۱۹۷۰یا ۱۹۸۰به ژورنالیسم داشتهاند، طرفهای درگیر در ارتباط با این موضوع قرار داشتهاند.
لزوما بر ژورنالیسم امروز صدق نمیکند .خطمشی نمایی
رسانههای مسلکی هر ساله با این هدف تغییر میکند که با اینهمه ،نمیتوان انکار کرد که ناانسان ِ
گروههای مخالف و منتقدین خط مشی دیرینه رسانههای
هرچه بیشتر در خدمت منافع عمومی باشند و این امر تحت کنترل دولتهای غیردموکراتیک – از جمله
مستلزم بازاندیشی در نقش و کارکرد رسانهها و بهبود رسانههای دولتی ایران – است .این رسانهها بازویهای
ارزشها و معیارهای ژورنالیسم است. تبلیغات دولتی هستند و فعالیتها آنها را نمیتوان با
گذشته از آن ،نگرش برخی طرفداران ایده ژورنالیسم معیارهای ژورنالیسم حرفهای سنجید.
صلح به گزارشگری و رسانهها ،بر تئوریپردازیها در ارتباط به ارائه پاسخهای بدیل صلحآمیز به
اجتماعی و اکادمیک استوار است و نه بر تجربه عملی راهحلهای نظامی نیز رسانهها اولین و مهمترین پلتفرم
در عرصه ژورنالیسم .خواسته اصلی ژورنالیسم صلح، برای این منظور هستند .البته جستجوی راهکارهای
یعنی بازتعریف نقش گزارشگر به یک فعال مدافع «خیر بدیل برای راهحلهای نظامی کار نهادها و موسسات
در برابر شر» مسائل زیادی در کار عملی گزارشگری را پژوهشی و اکادمیک و سازمانهای دولتی و غیردولتی
نادیده میگیرد ،از جمله امنیت گزارشگران و حفاظت از ملی و بینالمللی است که در این عرصه فعالیت میکنند
اعتماد مخاطبان به رسانهها. و رسانههای آزاد نه منابع الزم را برای پژوهشهای
سازمانهای مسلکی زیادی قبال وجود دارند که فلسفه اکادمیک در عرصه جنگ و صلح دارند و نه این کار در
وجودی آنها دفاع فعاالنه از به اصطالح «خیر در برابر حیطه فعالیت آنهاست .ولی رسانهها اولین پلتفرمی
شر» است؛ مثال مسئولیت سازمان عفو بینالمللی و است که نهادهای پژوهشی و آکادمیک برای ارائه
دیدهبان حقوق بشر این است که در کنار گروهها و افراد طرحهای خود به آن مراجعه میکنند .در افغانستان مثال،
مورد ظلم و تبعیض قرار گیرند و از آنها علنا دفاع کنند. بحثها درباره طرحهای بدیل صلحآمیز از موضوعات
این سازمانها نیز بخشهای رسانهای فعال و معیارهای اصلی بوده که رسانهها تاکنون به آن پرداختهاند ،اما
مسلکی روشنی برای کار خود دارند – از جمله حساسیت طبیعتا نمیتوانند مبلغ این طرحها و پاسخهای بدیل
به درستی اطالعات و آمار و ارقام .آنها گزارشهای باشند.
تحقیقی تولید میکنند و در شبکههای اجتماعی فعالند. عالوه بر این ،رسانههای آزاد در افغانستان همواره از
مخاطبان این سازمانها اغلب تصمیمگیرندگان در فعالیتهای صلحطلبانه مردم و نهادهای جامعه مدنی
سطوح باال هستند و قادرند تاثیراتی مهم بر سیاستمداران گزارش دادهاند و این نوع ابتکارات حداقل در ارتباط
و حکومتها داشته باشند. با پروسه صلح جاری از اهمیت ویژهای برای رسانهها
به عنوان مثال ،گزارش «دستهای آلوده» دیدهبان برخوردار بوده است.
حقوق بشر 13درباره جنگهای داخلی افغانستان بنابراین ،میتوان ادعا کرد که ژورنالیسم کالسیک
واکنش شدید رهبران جهادی افغانستان را برانگیخت اساسا به دنبال همان اهدافی است که ژورنالیسم صلح بر
تا جایی همین گزارش در سال ۲۰۰۹باعث شد که آن تاکید میکند و معیارهای فعلی ژورنالیسم امروزی،
13 Blood-Stained Hands: Past Atrocities in Kabul and Afghani-
stan’s Legacy of Impunity, Human Rights Watch, 2005
به ویژه اصل بیطرفی ،نقشی بنیادین برای دستیابی به
دیباچهای بر ژورنالیسم صلح 16
این سازمانها و گزارشدهی بیطرفانه و دقیق آن به پارلمان افغانستان که عمدتا در دست رهبران مجاهدین
عموم مخاطبان را دارد. بود ،قانونی به نام «مصالحه ملی» تصویب کند 14که
مطابق به آن تعقیب عدلی اعضای این گروه به اتهام
آیا ایدههای ژورنالیسم صلح میتواند به ارتکاب جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت در جریان
گزارشگری بهتر کمک کند؟ جنگهای داخلی قانونا ممنوع اعالم شده است.
این واکنش تاثیر عمیق سازمانهایی مثل دیدهبان
حقوق بشر و عفو بینالملل را در سطوح باال نشان
در یک جمله :ژورنالیسم صلح مفاهیمی آشنا را
میدهد .اما چنان تاثیری بدون توجه رسانههای
از زاویهای متفاوت مطرح میکند و میتواند به
گزارشگران کمک کند که درباره نقش خود و تاثیر
عمومی به گزارشها و فعالیتهای این سازمانها به
محتوایی که تولید میکنند ،و نیز به نیاز مخاطب دست نمیآمد .و از طرف دیگر ،دلیل اینکه رسانهها
به معلومات عمیقتر بیاندیشند. قادرند فعالیت و گزارشهای این سازمانها را به
شکل گسترده در میان مخاطبان مطرح کنند ،اعتماد
آنها به رسانههاست .به عبارتی ،رسانهها با تکیه بر
بیشتر بدانید: اصول ژورنالیسم ،از جمله بیطرفی ،انصاف و صحت
معلومات ،جایگاه یک نهاد اطالعرسانی قابل اعتماد
با وجود انتقادهایی که ژورنالیسم صلح در عرصه
را در میان مخاطبان خود به دست آوردهاند .پیشفرض
عملی با آن مواجه است ،مفاهیم نظری آن برای بهبود
مخاطبان این است که رسانهها نگاهی منصفانه و
کار رسانهها و ژورنالیستها فوقالعاده ارزشمند است.
بیطرفانه به رویدادها دارند و هدفشان تاثیرگذاری بر
شاید یکی از مهمترین مالحظات گالتونگ در رابطه
گرایش و نگرش مخاطبان نیست.
با نقش آنچه که «بازیگران دست اول» مینامد ،در
خبرسازی باشد .او معتقد است که معیار رسانهها برای کنه سخن اینکه ،اعتبار رسانهها و اعتماد مخاطب
گزارش رویدادی به عنوان «خبر» اغلب این است که به آنها ،به عنوان مهمترین دارایی این نهادها ،از طریق
«کشورها و بازیگران دست اول جهانی در رویدادی پایبندی به اصل بیطرفی و دیگر ارزشهای ژورنالیسم
15
منفی دخیل شده باشند». به دست آمده و در عمل به این معناست که مخاطبان
اعتماد دارند که رسانهها در تشخیص و اولویتبندی
این برداشت گالتونگ تا حد زیادی به واقعیت نزدیک
معلومات مورد نیاز آنها (مخاطبان) مسئوالنه و منصفانه
است .معموال اظهار نظرات رهبران کشورهای قدرتمند
تصمیم میگیرند و تحت تاثیر گرایشهای شخصی،
به ویژه در رابطه با مسائل مرتبط با خشونت و جنگ
سیاسی یا عقیدتی قرار ندارند .همه رسانههای مسلکی
به سرعت به تیتر اصلی رسانههای جهان بدل میشود.
آزاد وظیفه خود میدانند که از این اعتماد مخاطبان
سیاستمداران و سخنگویان آنها و مشاوران رسانهای
محافظت کنند.
دولتها با طرز کار رسانهها به خوبی آشنایند و میدانند
چگونه از عبارتها و جمالتی استفاده کنند که به سازمانهای مثل دیدهبان حقوق بشر اساسا ،اعتبار،
سرخط اخبار روزنامهها و شبکههای تلویزیونی تبدیل صالحیت ،مهارت و دانش الزم را دارند که فعاالنه و به
شود .بدیهی است که به دلیل نقش و تاثیر تصمیمهای شکلی معتبر و سنجیده از «خیر در برابر شر» دفاع کنند.
سیاستمداران و «بازیگران دست اول» در رویدادهای به همان شکل ،یک رسانه اعتبار ،صالحیت ،مهارت و
جهانی و زندگی شهروندان عادی ،رسانهها نمیتوانند دانش الزم را در تشخیص اهمیت مواضع و فعالیتهای
اظهارات سیاستمداران را نادیده بگیرند .ولی ممکن 14قانون مصالحه ملی و چند پرسش ،عزیز حکیمی ،سایت فارسی بیبیسی:
_https://www.bbc.com/persian/afghanistan/2010/02/100216
15 Peace Journlism in a nutshell, by Johan Galtung l13_afghanistan_law
17 ؟دنک کمک رتهب یرگشرازگ هب دناوتیم حلص مسیلانروژ یاههدیا ایآ
یک «تحول دیگر در ماموریت جامعه بینالمللی» در است رسانهها اظهارات این بازیگران را به شکلی بازتاب
افغانستان میبینند که پیامدهایی منفی به دنبال خواهد دهند که مهمتر از آنچه هست ،به نظر آید ،و یا آنطور
داشت؛ پیامدهایی که هر وقت رخ داد ،تبدیل به تیتر خبر که باید از زوایههای مختلف تحلیل و واکاوی نشود .در
دیگری خواهد شد .در نتیجه تصویری که این رسانهها نتیجه ،اظهارات و نظرات بازیگران دست اول تبدیل به
به مخاطبان خود میدهند کموبیش این است که بدیلی روایت اصلی میشود و روایتهای بدیل فضای کافی
برای خروج از افغانستان به شکلی که سیاستمداران برای تبارز پیدا نمیکنند.
تصمیم گرفتهاند ،وجود ندارد .پرداختن این رسانهها به مثال اظهارات مقامات غربی در رابطه با خروج
رای و نظر شهروندان و تحلیلگران افغان در مخالفت نیروهای غربی از افغانستان تیتر اصلی رسانهها و
با چگونگی خروج نیروهای بینالمللی چیزی بیشتر از مضمون بحثها و تحلیلهای گوناگون است که باعث
پوشش «واکنش» طرف مقابل نیست. میشود سخن و موضع سیاستمداران غربی در این زمینه
اما گالتونگ نقش ژورنالیسم صلح را اینگونه تعریف به شکل گستردهای انتشار یابد .هرچند رسانهها تالش
میکند« :هر جایی که منازعه وجود دارد ،یکی از میکنند که دیدگاههای مخالف و پیامدهای خروج
ابتداییترین وظایف رسانهها این است که به همه طرفین نیروهای غربی از افغانستان را هم پوشش دهند ،اما
شامل درگیری فرصت ابراز نظر بدهند .ولی شناسایی بدیهی است که این پوشش به حدی نیست که بتواند
طرفین شامل منازعه کار آسانی نیست»16. موضع سیاستمداران غربی را به شکلی معنادار به چالش
تاکید گالتونگ بر دشواری شناسایی – و به یا به بکشد.
رسمیت شناختن – طرفهای درگیری اهمیت زیادی بخشی از این وضعیت اجتنابناپذیر است؛ اما
ِ
دارد .برای بیشتر گزارشگران «طرف درگیر در منازعه» بخشی دیگر به این دلیل است که رسانهها – بخصوص
به معنای گروههای مسلحی است که فعاالنه در یک رسانههای بینالمللی– باور ندارند که مسئولیت آنها
تاثیرگذاری بر فرایند تصمیمگیری سیاستمداران است.
16 “On the role of the media for world-wide security and
peace” by John Galtun, 1985
بیشتر رسانههای غربی خروج از افغانستان را صرفا
دیباچهای بر ژورنالیسم صلح 18
خواهند داشت .پوشش همه طرفها درگیری – از جمله منازعه نقش دارند ولی شهروندان عادی به طور سنتی به
شهروندان عادی به عنوان یک کتله -باعث میشود که عنوان یک طرف منازعه به حساب نمیآیند .در حالیکه
هر کدام از طرفین بدانند که طرف مقابل نیز یک «بازیگر هدف اصلی جنگ طرفهای مسلح کنترل شهروندان
موثر» حساب میشود و وزن آن را در محاسبات خود در و زندگی آنهاست .با اینهمه ،رسانهها نظر و دیدگاه
نظر بگیرند. شهروندان را در حد یک واکنش گزارش میدهند و نه در
عالوه براین ،نظریهپردازان ژورنالیسم صلح ،معتقدند سطح «موضعگیری یک طرف درگیر ».همین امر باعث
که ژورنالیسم کالسیک (یا ژورنالیسم جنگ) خشونت و میشود که طرفهای مسلح به خواست و نظر شهروندان
منازعه را جدا از پسزمینههای آن گزارش میدهند؛ به که قربانیان اصلی جنگ هستند ،اهمیتی ندهند.
این معنا که اغلب صرفا به فکتهای مرتبط با واقعات البته قابل درک است که نظرات و دیدگاههای
خشونتبار به عنوان رویدادهایی مستقل میپردازند شهروندان ،برخالف مواضع گروههای مسلح ،از یک
ولی پسزمینههای سیاسی ،اجتماعی ،فرهنگی و یا آدرس خاص بیان نمیشود .ولی شهروندان عادی،
جغرافیایی آن را کمتر توضیح میدهند .گالتونگ از کارشناسان و سازمانها و گروههای اجتماعی (مثل
رسانهها میخواهد که منازعه را در یک «چارچوب یا جامعه مدنی) از نظرات و دیدگاههای شهروندان
پارادایم» واکاوی کنند و به عوامل منازعه نیز بپردازند: نمایندگی میکنند و رسانهها میتوانند این نظرات و
اینکه چگونه منازعه آغاز شد و چه ریشههای عمیقتر دیدگاهها را جمعبندی کنند و در سطح یک «کنش» از
تاریخی و ساختاری دارد و چگونه میتوان این اختالفات سوی یک طرف شامل در منازعه مطرح شود و نه صرفا
عمیق را حل کرد و یافتن یک راهحل چه هزینههایی «واکنش» قربانیان ناتوان گیرافتاده در جنگ گروههای
دارد. مسلح.
البته که نیازی نیست که رسانهها خود به جستجو و به باور گالتونگ ،چشمپوشی و یا کم اهمیت نشان
تحقیق درباره ریشههای تاریخی و ساختاری منازعه دادن موضع یکی از طرفهای منازعه به معنای آن
بپردازند ،بلکه کافی است که به سازمانها و نهادهایی که است که رسانهها خود نقشی عمده در تشدید منازعه
19 رگشجنس مسیلانروژ ،حلص مسیلانروژ
توازن بهتری ایجاد شود و مخاطبان تصویری متعادلتر و در این رابطه تحقیق میکنند ،به اندازه گروههای مسلح
واقعیتر از رویدادها به دست آورند. درگیر در جنگ اهمیت قائل شوند.
رسانهها و گزارشگران بر این باورند که مسئولیت آنها از سوی دیگر ،در کشورهایی مثل افغانستان که
گزارش بیطرفانه و دقیق «فکتها» است .استدالل درگیر منازعات طوالنی بودهاند ،یکی از چالشهای
پژوهشگران حامی ژورنالیسم صلح این است که جدی گزارشگران – بخصوص در رسانههای محلی و
«فکت» همیشه یک امر منفی و خشونتبار نیست. ملی -این است که بیشترین وقت و منابع آنها صرف
رویدادهای مثبت نیز «فکت» است و معیارها برای گزارشدهی رویدادهای روزمره ،به ویژه حادثات
گزینش فکتها باید به شکلی بهبود یابد که فکتهای خشونتبار ،میشود و کمتر به تصویر بزرگتر از منازعه
مثبت را نیز در برگیرد تا تصویری که مخاطب از محتوای پرداخته میشود .به عنوان مثال ،حمله طالبان به یک
رسانهای به دست میآورد ،متعادلتر باشد. ولسوالی دورافتاده ممکن است تبدیل به سرخط خبرها
در این بخش ده توصیه عملی بر مبنای ایدهها و مفاهیم شود ،ولی بیخانمان شدن ساکنان آن ولسوالی اهمیت
ژورنالیسم صلح برای گزارشگران ارائه شده است: ثانوی دارد.
)۱رسانهها نسبت به منافع عمومی بیطرف نیستند ژورنالیسم صلح ،ژورنالیسم سنجشگر
منافع عمومی به معنای هر آنچه است عقل سلیم
براساس اطالعات موثق و صحیح تشخیص میدهد ده توصیه عملی برای گزارشگران:
که به نفع شهروندان است .مهمترین جلوههای منافع
با در نظرداشت آنچه گفته شد ،اکنون میدانیم که
عمومی حاکمیت قوانین و کنوانسیونهای پذیرفته شده
ژورنالیسم صلح هیچ ارتباطی با پروسههای سیاسی
بینالمللی در رابطه با حقوق انسانی و مدنی شهروندان
مذاکره و صلح در افغانستان یا کشورهای دیگر ندارد،
و زیرساختارهایی است که زندگی شهروندان را ممکن
بلکه توصیفی از نگرشی جدید در ژورنالیسم است که با
میسازد؛ از جاده و ساختمانهای عمومی گرفته تا
تمرکز بر واکاوی ریشهها و ساختارهای منازعات تالش
مکاتب و شفاخانهها .مثال حق دسترسی به آموزش و
میکند فرصتها برای حل صلحطلبانه منازعات را هم
امکانات صحی از حقوق اساسی شهروندان و تامین
برجسته کند .گرچه نمیتوان انکار کرد که ژورنالیسم
آن از مسئولیت اصلی حکومتهاست .بنابراین ،حمله
صلح در زمینه کارکرد و نقش رسانهها و گزارشگران با
طالبان به یک شفاخانه ،مینگذاری و تخریب جادهها
ژورنالیسم کالسیک اختالف نظراتی دارد ،اما تدقیق
و یا به آتش کشیدن یک مکتب صرفا واقعات مرتبط
و مطالعه ژورنالیسم صلح نشان میدهد که بخش
با جنگ نیست بلکه به معنای حمله به منافع عمومی
بزرگی از مفاهیم آن نه تنها مغایرتی با ارزشها و اصول
و حقوق شهروندان است و رسانهها نمیتوانند نسبت
ژورنالیسم مسلکی امروزی ندارد ،بلکه تقویت کننده آن
به آن بیطرف باشند .رسانهها عالوه بر گزارشدهی
است.
چنین واقعاتی ،آنها را باید در پرتو قوانین داخلی و
کنوانسیونهای بینالمللی نیز بررسی کنند. مفاهیم ژورنالیسم صلح میتواند به گزارشگران و
رسانهها کمک کند که معیارهایی سنجیدهتر برای گزینش
نمونه دیگر از حقوق اساسی شهروندان احترام به
خبر تدوین کنند و نسبت به منازعات و طرفهای درگیر
حریم خصوصی است و حکومتها و دیگر گروههای
در آن رویکردی بهتر به دست آورند ،با این هدف که
مسلح به هیچ بهانهای ،از جمله به بهانه حفاظت از
میان نفوذ و تاثیر بازیگران قدرتمند سیاسی و بازیگران
امنیت ملی حق ندارند حریم خصوصی شهروندان را
کمتر قدرتمند و شهروندان عادی بر محتوای رسانهای
نقض کنند .حق دسترسی به اطالعات ،حق آزادی بیان و
دیباچهای بر ژورنالیسم صلح 20
-نه قانونا ،و نه به لحاظ اخالقی مسلکی -مکلف رسانهها نیز منطبق با کنوانسیونهای بینالمللی از جمله
نیستند که تسلیم فشار حکومت (یا گروههای مخالف حقوق اساسی شهروندان به حساب میآید و اعمال
آن) شوند .تمرکز رسانهها باید بر پایبندی به منافع محدودیت بر این حقوق از سوی حکومتها و بازیگران
عمومی و رعایت دقیق اصول مسلکی ژورنالیسم باشد. غیردولتی ،تحت هر شرایطی ،ناقض منافع عمومی به
حساب میآید.
)۲شهروندان عادی را یک طرف منازعه حساب کنید ولی «منافع عمومی» و «منافع ملی» یکی نیست؛
فرض کنید سخنگوی طالبان در یک پست توییتری همه دولتها مجموعه سیاستهایی را زیر عنوان
میگوید که طالبان به یک ولسوالی به نام خانآباد «منافع ملی» تدوین میکنند .در بیشتر کشورهای
حمله کرده و پس از درگیری شدید با نیروهای افغان و غیردموکراتیک سیاستمداران انتظار دارند که رسانهها به
تلفات در هر دو جانب این ولسوالی را به تصرف خود منافع ملی پایبند باشند و حتی قوانینی تصویب میکنند
درآوردند .وزارت دفاع افغانستان نیز این خبر را تایید که براساس آن رسانهها مکلف هستند که در نشرات
میکند ولی میگوید که نیروهای امنیتی از این ولسوالی خود «منافع ملی» را درنظر بگیرند و از نقد سیاستهای
عقبنشینی تاکتیکی کردهاند .همچنین این درگیری دولتها پرهیز کنند .ولی منافع ملی مترادف با «منافع
ٔ
رسانه آزاد به معنای عمومی» نیست و اساسا مفهوم
باعث شده که ۱۰۰خانواده خانههای خود را ترک کرده
و به ولسوالی مجاور فرار کنند. آن است که آزادی آن را دارد که با هدف دفاع از منافع
عمومی ،سیاستهای دولت و یا «منافع ملی» را به
بیشتر رسانهها احتماال تیتر این خبرها را به این شکل
چالش بکشد.
خواهند نوشت:
در افغانستان نیز هیچ قانونی (از جمله قانون رسانهها)
-طالبان خانآباد را به تصرف خود درآوردند،
صریحا رسانههای آزاد را مکلف به رعایت «منافع ملی»
و یا نکرده است .حکومت و گروههای مخالف به طور مرتب
-ولسوالی خانآباد به دست طالبان سقوط کرد، بر رسانهها فشار میآورد که فعالیت و گزارشدهی خود
را مطابق با سیاستهای آنها تنظیم کنند .ولی رسانهها
21 رگشجنس مسیلانروژ ،حلص مسیلانروژ
به مخاطب ،و در این راستا التزامی به حقیقتگویی هر دو تیتر درست است ،اما طالبان و خشونت را در
ندارند .همچنان طالبان به نقش رسانهها واقفند و تجربه محور خبر قرار میدهد و همزمان تبلیغی غیرمستقیم
خبرنگاران افغان این است که برخالف سخنگویان برای طالبان است .از آنجایی که روزانه چندین خبر
دولت ،سخنگویان اینگروه بیشتر قابل دسترساند. با این ساختار منتشر میشود ،فضای کلی رسانهای به
در نتیجه ،مواضع و پیامهای طالبان بیشتر در رسانهها طور مستمر به یک طرف درگیری متمایل میشود و این
بازتاب پیدا میکند .این شکل از پوشش رسانهای – کار به تبلیغ و در نتیجه برتری موقف یک طرف درگیری
ناخواسته -به نفع طالبان ،به عنوان یکی از طرفین درگیر میانجامد .ولی میتوان تیتر و معلومات این خبر فرضی
تمام میشود و رسانهها عمال تبدیل به پلتفرمی تبدیل را طوری تنظیم کرد که نه تنها به تبلیغ طالبان منجر
میشوند که از طریق آن طالبان تبلیغات خود را به پیش نشود ،بلکه پیامدهای منازعه را بر شهروندان عادی نیز
میبرند. نشان دهد؛ به این شکل:
از این نظر نیز مهم است که رسانهها و گزارشگران به -صد خانواده در نتیجه حمله طالبان به ولسوالی خانآباد
درستی معلوماتی انتخاب خبر و تیتر حساس باشند ،به بیخانمان شدند
ِ
که از سوی طالبان (و نیز دیگر طرفهای درگیر) ارائه این تیتر نیز یک فکت را بیان میکند ،اما پیامد منازعه
میشود ،قبل از نشر اطمینان یابند ،اولویت و اهمیت برای شهروندان عادی را محور اصلی قرار میدهد.
آن اطالعات را به شکلی منصفانه و واقعبینانه بسنجند اگر استدالل شود این تیتر اهمیت خبری دو تیتر اول را
و مطمئن شوند که نشر آن معلومات به مثابه تبلیغ برای بازتاب نمیدهد ،آنوقت اهمیت نظر گالتونگ بیشتر
طالبان نیست. روشن میشود که میگوید معیار رسانهها برای «خبر»
رویدادی منفی است که بازیگران دست اول در آن دخیل
)۳روایت بازیگران دست اول را به چالش بکشید باشند .ذهنیت کلی در ژورنالیسم همواره این بوده که
طرفهای درگیر در یک منازعه مسلحانه در همه حادثه و عامل آن مهمتر از پیامد آن تلقی میشود .اما
ٔ
قاعده مسلکی یا علمی استوار این اولویتبندی بر هیچ
جا تالش میکنند روایت خود از منازعه و برتریهای
نظامیهایشان را تقویت کنند .برای این هدف آنها نیست .هر رسانه تیتر و اولویتبندی اخبار خود را
دست به انتشار وسیع شایعات و اطالعات نادرست براساس مخاطب خود تنظیم میکند و به همین دلیل
میزنند ،از جمله عکس و فیلمهایی که ممکن است است که تیتر اصلی روزنامههای یک کشور میتواند
دستکاری شده باشد و یا ربطی به ادعاهای آنها نداشته متفاوت باشد .به همین شکل ،یک رسانه محور اصلی
باشد .در افغانستان هم طالبان و هم دولت در شبکههای خبر را نیز میتواند مطابق با برداشت خود از اهمیت
اجتماعی به شکلی وسیع در نشر شایعات و اطالعات رویداد برای مخاطبانش میتواند تعیین کند.
نادرست دست دارند .به عنوان نمونه طالبان اخیرا صرفا عالوه بر این ،اینکه اخبار رسانهها طوری تنظیم شود
با نشر عکسی از یکی از اعضای خود در دروازه ورودی که از همه طرفهای درگیر (از جمله مردم عادی) هم به
یکی از شهرهای افغانستان ادعا کرده بودند ،که آن شهر شکلی منصفانه نمایندگی کند ،بخشی از اصول مسلکی
را به تصرف خود درآوردهاند .این تصویر توسط بسیاری رسانه است.
از کاربران شبکههای اجتماعی و حتی برخی از رسانهها از طرف دیگر ،گروههای شورشی مثل طالبان ،در
بازنشر شد .هدف طالبان ایجاد ترس و وحشت در میان مقایسه با به دولتها و سازمانهای رسمی سلسله
نیروهای امنیتی افغانستان بود که در مواردی نیز به این مراتب سادهتری در کار رسانهای دارند .هدف اصلی این
هدف دست یافتند؛ بنا به برخی گزارشها ،نیروهای گروهها از کار رسانهای تبلیغات و تاثیرگذاری بر ذهنیت
امنیتی افغان در چند مورد حتی قبل از حمله طالبان عامه و نیروهای امنیتی است و نه ارائه معلومات واقعی
دیباچهای بر ژورنالیسم صلح 22
همه اینها باعث میشود که پیامدهای جنگ و به پستههای نظامی خود را ترک کرده بودند .از طرف دیگر،
همان اندازه مهم ،نقش طرفهای درگیر در ویرانگری سخنگویان دولت تصاویری منتشر کردند که نشان میداد
کمتر به چشم آید و یا به اصطالح به چشم مردم نیروهای امنیتی افغان به شهر مشخصی وارد شدهاند.
عادی شود .رسانههای افغانستان البته تاثیرات بدیهی اما جستجوی این تصاویر در گوگل نشان میداد که این
جنگ مثل کشته شدن افراد ،تخریب زیرساختها و تصاویر قدیمی است و به رویدادهای مورد ادعا ربطی
یا بیجاشدن قربانیان جنگ را به شکل کلی گزارش ندارد.
میدهند .ولی پرداختن به پیامدهای پنهان جنگ نیازمند یکی از مهمترین مسئولیتهای رسانه راستیآزمایی
آن است که با نگرشی متفاوت این پیامدها شناسایی و به معلوماتی است که از سوی طرفهای درگیر منتشر
شکلی گزارش شود که از خشونت و جنگ آشناییزدایی میشود ولی صرفا عدم انتشار معلومات ناموثق کافی
کند. نیست .بلکه اغلب الزم است که رسانهها علنا ادعاهای
مثال گزارشهایی که آثار جنگ را با تمام جزییات طرفهای درگیر را به چالش بکشند؛ مثال نادرستی یک
آن بر روی یک خانواده یا یک فرد دنبال میکند تصویر یا فیلم را به مخاطبان خود نشان دهند و با این کار
(روایت انسانی یا )Human Storyتاثیر مهمی بر تصویری واقعیتر از رویدادها به مخاطبان ارائه کنند.
جامعه و سیاستمداران دارد .در هنگام وقوع یک حادثه با اینهمه ،مهم است که رسانهها و گزارشگران در
خشونتبار مثل حمله انتحاری ،تمرکز رسانهها بیشتر بر راستیآزمایی و به چالش کشیدن ادعاهای طرفهای
گزارش جزییات حادثه و شمار کشتهشدگان است .این درگیر (طالبان یا دولت) آنها را محکوم نکنند و یا
معلومات هرچند مهم است ولی قربانیان جنگ را به آمار آنها را به اصطالح «ناانسان» نشان ندهند .این کار
و ارقام تقلیل میدهد و پیامدهای پنهان جنگ را گزارش میتواند به واکنشهایی بیانجامد که امنیت خبرنگاران
نمیدهد .کشته شدن هر غیرنظامی تاثیرات پیچیده و و یا شهروندان عادی را تهدید کند و حتی باعث تشدید
درازمدتی بر خانوادهها و بستگان آنها میگذارد و مسیر منازعه شود .وظیفه رسانه از به چالش کشیدن ادعاهای
زندگی آنها را برای همیشه تغییر میدهد .مثال مستند طرفهای درگیر صرفا اطالعرسانی دقیق و بیطرفانه به
بیبیسی از قربانیان ترور هدفمند ،با عنوان «شلیک مخاطبان است و نه اثبات دروغگویی طرفهای منازعه.
به امید» 17،به مخاطبان کمک میکند که تبعات جنگ
بر افراد بر خانوادهها و بازماندگان قربانیان را در سطح )۴پیامدهای پنهان جنگ و کوتاهیهای طرفهای
فردی حس کنند. درگیر را آشکار کنید
)۵دالیل منازعه را به زبانی ساده واکاوی کنید جنگ پیامدهای زیادی دارد؛ از مهاجرت و
بیخانمانی گرفته تا ویرانی زیرساختارها و تاثیرات
این پیشفرض که مخاطبان دالیل جنگ را میدانند اقتصادی و اجتماعی .ولی معموال در جوامع درگیر
و نیازی به واکاوی آن نیست ،نادرست است .منازعه و جنگهای طوالنی پیامدهای مخرب آن تبدیل به
خشونت دالیل متعددی دارد و پیچیدهتر از آن است که بخشی از زندگی روزانه شهروندان میشود .حساسیت و
به چشم میآید .طرفهای مسلح درگیر در منازعه اغلب واکنش جامعه و نیز رسانهها به خشونت کاهش مییابد و
دلیل خود برای ادامه خشونتها را به زبانی پیچیده و در نتیجه پیامدهای ویرانگر به چشم نمیآید .علت دیگر
اغلب ایدیولوژیک و شعارگونه بیان میکنند تا خود را البته خستگی و فشار روانی بزرگی است که مردم عادی
در منازعه برحق و طرف مقابل را ناحق نشان دهند .مثال در جریان منازعات متحمل میشوند و برای کاهش فشار
طالبان با اتکاء بر مفاهیم دینی همواره خشونت خود روحی اخبار مربوط به رویدادهای روزانه را کمتر دنبال
17شلیک به امید ،مستند بیبیسی فارسی درباره کشتارهای هدفمند
https://www.youtube.com/watch?v=kqcIZRlWwo0
کنند.
23 رگشجنس مسیلانروژ ،حلص مسیلانروژ
نمایندگان گروههای درگیر فرصت بدهند که درباره را «جهاد با اشغالگران» نامیدهاند و هدفشان را ایجاد
علتهای واقعی درگیری و شرایطی که میتواند به صلح یک حکومت اسالمی ناب میدانند .در مقابل حکومت
بیانجامد ،به زبانی ساده و روشن توضیح دهند. افغانستان هدف خود را دفاع از جمهوریت و ارزشهای
دموکراتیک اعالم میکند .این موضعگیریهای
)۶راهحلهای صلحآمیز بدیل را جستجو کنید آشتیناپذیر باعث میشود که شهروندان و گاهی
گزارشگران نیز تصور کنند که امکان صلح میان دو طرف
کارشناسان ،تحلیلگران ،نهادهای جامعه مدنی
درگیر وجود ندارد و منازعه تا زمانی که یکی از طرفین بر
و پژوهشی متعددی درباره دالیل منازعه و شرایطی
دیگری از طریق نظامی پیروز شود ،ادامه خواهد داشت.
که میتواند منجر به صلح شود ،تحقیق میکنند و یا
مباحثات و میزگردهایی به راه میاندازند .ولی نتایج ولی در واقعیت اینطور نیست؛ در بسیاری از موارد
تحقیقات آنها معموال تحتالشعاع رخدادهای روزانه موضعگیریهای سفت و سخت نوعی چانهزنی طرفین
جنگ – که بزرگترین حجم اخبار را شکل میدهد – قرار بر امتیازگیری در صورت مذاکره و توافق است .البته که
میگیرد و کمتر در رسانهها مطرح میشود .مشکل هر کدام از طرفین ترجیح میدهند که طرف مقابل را
دیگر این است معموال نتایج این تحقیقات به شکل از طریق نظامی شکست دهند و به ۱۰۰درصد اهداف
گزارشهایی اکادمیک با زبانی نسبتا پیچیده منتشر خود برسند ،ولی منازعات طوالنی معموال به جنگهای
میشود و سادهسازی مفاهیم مباحث برای مخاطبان و فرسایشی تبدیل میشود و دو طرف میدانند که ناچارند
طرفهای درگیر کاری وقتگیر است. از مواضع خود کوتاه بیایند و به یک توافق برسند.
معموال رسانهها صرفا به انعکاس مواضع دو طرف درگیر
با اینهمه ،این نهاد از نظر مهارتها ،منابع و ابزارها
میپردازند و حتی در مصاحبه با سخنگویان طرفین
در مقایسه با رسانهها و گزارشگران در موقفی بهتر برای
درگیر متناقض بودن مواضع این گروهها را به چالش
تحقیق درباره علتهای منازعه و فرصتهای قرار دارند.
میکشند ،اما دالیل اصلی منازعه را فراتر از آنچه که
رسانهها و گزارشگران میتوانند با ایجاد ارتباط مداوم و
خود طرفین درگیر اعالم میکنند ،واکاوی نمیکنند.
سازنده با این نهادها و افراد درباره یافتههای آنها گزارش
دهند و کمک کنند که مخاطبان و طرفهای درگیر از از طرف دیگر ،هدف یک گزارشگر از به چالش
نتایج تحقیقات آنها آگاه شوند. کشیدن موضعگیریهای طرفین درگیر و نشان دادن
تناقضها باید آگاهیبخشی به مخاطب باشد و نه اثبات
همچنین نباید نادیده گرفت که معموال تمرکز
دروغگویی سخنگویان طرفهای درگیر .در واقع ،با
تحلیلگران سیاسی که رسانهها با آنها مصاحبه میکنند،
آنکه هدف ژورنالیسم دفاع از منافع عمومی است،
نقد و تحلیل مواضع طرفهای درگیر و رویدادهای
به این معنا نیست که ژورنالیستها حتما با زبانی تند
روزانه است و مسائل کالنتر و درازمدت کمتر مورد
و پرخاشگرانه طرفین درگیر را به چالش بکشند و یا
توجه قرار میگیرد .طرح نظرات نهادها و کارشناسانی
صرفا بر برجستهسازی اختالفات اکتفا کنند .هدف
که مشخصا درباره علتهای منازعه و فرصتهای
یک مصاحبه باید ایجاد فضایی برای گفتگو درباره
صلح تحقیق میکنند ،برای ایجاد توازن در نمایندگی
واکاوی علتهای منازعه و فرصتهای صلح و بررسی
از تفکرات گوناگون در جامعه نیز مهم است و کمک
اشتراکات نیز باشد .این معلومات نیز در ارائه تصویری
میکند که تصویری که رسانهها به مخاطبان خود ارائه
دقیقتر و جامعتر از وضعیت به مخاطبان نقش دارد.
میکنند ،در کل تاریک و نومیدکننده نباشد.
بنابراین ،گزارشگران میتوانند مصاحبه و فرصتهای
مشابه تعامل رسانههای با گروههای درگیر را تبدیل
)۷ابتکارات صلحطلبانه عمومی را برجسته کنید
به یک «گفتگوی هدفمند» کنند و به سخنگویان یا
دیباچهای بر ژورنالیسم صلح 24
گفتگو با رسانهها این است که با ابرازنظرهای جنجالی اگر بپذیریم که در یک منازعه شهروندان و مردم عادی
و اغراقآمیز سرخط اخبار را به مواضع خود اختصاص نیز یک طرف درگیر حساب میشوند ،پس واکنش
دهند .به همین دلیل است که سخنگویان طرفین درگیر آنها به اندازه طرفهای مسلح یک منازعه مهم است.
در مصاحبه با رسانهها از جواب صریح دادن به سواالت هرچند رسانههای افغانستان فعالیتهای صلحطلبانه از
خبرنگاران طفره میروند و به جای آن تالش میکنند سوی شهروندان را پوشش میدهند ،اما مهم است که
پیامهای مشخصی را به مخاطبان رسانهها ارسال این ابتکارات صرفا به صرفا یک واکنش عمومی تقلیل
کنند .این کار آنها بخشی از رفتار مسلکی آنهاست و داده نشود و به شکلی عمیقتر مورد تحلیل و ارزیابی
نمیتوان آنها را مالمت کرد. قرار گیرد .رسانهها یک واسط مهم میان شهروندان و
در بیشتر موارد با آنکه اظهارات سخنگویان طرفهای سیاستمداران (یا طرفهای مسلح درگیر در منازعه)
درگیر میتواند گمراهکننده باشد و یا حداقل تصویر هستند و مهم است که رسانهها به همان اندازه که مواضع
کاملی از وضعیت را به دست ندهد ،گزارشگران و طرفهای درگیر در منازعه را به اطالع عموم میرسانند،
رسانهها ناچارند این مواضع را بازتاب دهند .ولی باید سخن و خواسته شهروندان را نیز به طرفهای منازعه
اهمیت واقعی اظهارات و مواضع طرفهای درگیر را برسانند.
با دقت بسنجند و با معلومات جانبی مرتبط متوازن
سازند .نیازی نیست که مواضع جنجالی طرفهای )۸سرخط اخبار را متوازن کنید
درگیر همیشه خبر اول یا تیتر اصلی یک رسانه باشد. در رسانهها سرخط خبرهای روز از اهمیت زیادی
رسانهها و گزارشگران باید در انتخاب سرخط اخبار برخوردار است ،چون بخش زیادی از نشرات رسانهها
دقت عمل بیشتری نشان دهند و متوجه این مسئله باشند را در همان روز به خود اختصاص میدهد .فرض کنید
که سخنگویان یا دیگر مقامات طرفهای درگیر عمدا سخنگوی طالبان اعالم کند که آنها قصد دارند به یک
اظهارات خود را طوری تنظیم میکنند که تبدیل به شهر مرکزی در روزهای آینده حمله کنند .با توجه به
سرخط اخبار شود و توجه عمومی را به خود جلب کند. شرایط امروزی ،این اعالم طالبان شاید به سرعت تبدیل
مثال در مورد خبر فرضی که پیشتر یاد شد ،قبل از هر به سرخط اخبار شود ولی این احتمال نیز وجود دارد
چیز سردبیران و گزارشگران باید دریابند که آیا واقعا که هدف طالبان صرفا نمایش قدرت و تضعیف روحیه
شواهد و قرائن مستقلی وجود دارد که نشان دهد طالبان نیروهای امنیتی باشد.
ممکن است واقعا تهدید خود را عملی سازند و حملهای اما رسانهها در چنین حاالتی چگونه میتوانند همزمان
را که میگویند صورت دهند؟ این شواهد میتواند شامل با اطالعرسانی به موقع و بیطرفانه مانع از تبلیغ برای
تجمع نیرو در اطراف آن شهر ،کوچ دستهجمعی ساکنان طالبان شوند؟
منطقه و اطالعات منابع دست اول از جمله منابع دولتی
برای پاسخ به این سوال اول باید متوجه باشیم که
باشد .در آن صورت ،همه این معلومات باید به عنوان
ارتباطات استراتژیک 18و جنگ روانی 19از ابزارهای
بخشی از این خبر در نظر گرفته شود و تمرکز خبر صرفا
اصلی طرفین درگیر در منازعه است که به شکلهای
بر اعالم طالبان نباشد .اما اگر شواهد موثقی وجود
مختلف اعمال میشود و یکی از مهمترین رویکردها در
نداشته باشد ،در آنصورت ،تبدیل شدن آن به سرخط
این دو عرصه تحت تاثیر قرار دادن رسانههای عمومی
میتواند به شکلی غیرمنصفانه به نفع طالبان تمام شود.
است .سخنگویان و مقامات طرفهای درگیر معموال
در چنین حالتی شاید بهتر باشد که این اعالم طالبان
برای گفتگو با رسانهها آموزش میبینند و هدفشان از
به عنوان بخشی از اخبار مرتبط – به ویژه اخباری که
میتواند این تهدید را تعدیل کند – نشر شود .در همه 18 Strategic Communications
19 Psychological Operations
25 رگشجنس مسیلانروژ ،حلص مسیلانروژ
این حادثه و وقایع مشابه نشان میدهد که چگونه حاالت رسانهها باید منافع عمومی را در نشرات خود در
پوشش رویدادهای جنجالی میتواند به گسترش نظر بگیرند.
خشونت و منازعه بیانجامد .در بیشتر حاالت پیشبینی ولی همزمان نباید فراموش کرد که نادیده گرفتن
پیامدهای یک گزارش رسانهای ممکن نیست ،ولی تهدیدات امنیتی از سوی گزاشگران صرفا با این توجیه
توجه گزارشگران و رسانهها به این واقعیت که گزارش که نشر آن تهدیدات باعث تبلیغ برای طالبان میشود،
رویدادهای حساسیتبرانگیز بالقوه میتواند پیامدهای میتواند بالقوه جان مخاطبان و شهروندان عادی را به
جدی نیز به دنبال داشته باشد ،میتواند در کاهش نقش خطر اندازد .از اینرو ،بسیار مهم است که سردبیران و
رسانهها در گسترش خشونتها موثر باشد. گزارشگران در انتشار مواضع طرفین درگیری با دقت و
این استدالل که وظیفه رسانهها صرفا اطالعرسانی احتیاط الزم برخورد کنند و با تمرکز بر همه جنبههای
فکتهاست و مسئولیتی در قبال پیامدهای یک رویداد آن را گزارش کنند.
گزارشرسانی ندارد ،استدالل نادرستی است ،به این
دلیل که گزارشدهی فکتها بخشی از مسئولیت )۹پوشش رویدادها منجر به تشدید خشونت نشود
رسانهها در هدفی بزرگتر ،یعنی پایبندی به منافع عمومی
در سال ۲۰۱۱گروهی از تظاهرکنندگان خشمگین در
است .بدیهی است که گسترش منازعه و خشونت به نفع
شهر مزار شریف به دفتر نمایندگی سازمان ملل متحد
عموم نیست و رسانهها باید متوجه باشند که گزارشدهی
(یوناما) حمله کردند و هشت کارمند خارجی و چهار
آنها به هدف بزرگترشان ضربه نزند.
کارمند داخلی را کشتند .دو تن از این افراد سر بریده
از طرف دیگر ،دقت رسانهها در گزارش رویدادهای شدند .این حادثه پس از آن روی داد که رسانهها گزارش
حساسیتبرانگیز با احتمال پیامدهای مخرب به معنای کردند که کشیشی در آمریکا نسخهای از قرآن را آتش زده
سانسور و یا گزارش نکردن رویدادهای حساس نیست. است و یک روحانی در سخنرانی خود در این تظاهرات
رویکردهای بسیار زیادی وجود دارد که رسانهها را قادر به تظاهرکنندگان گفت که این کشیش صدها جلد قرآن
میسازد که رویدادهای حساس را به شکلی پوشش را به آتش کشیده است.
دیباچهای بر ژورنالیسم صلح 26
نوشتار یک گزارش میتواند به تهییج عموم و تشدید دهند که هم اطالعرسانی صحیح و به موقع به مخاطبان
حساسیت آن شرایط بیانجامد. انجام شود و هم اینکه نفس گزارشرسانی به تشدید
منازعه و خشونت منجر نشود .مهمترین اصل این
)۱۰مفاهیم ژورنالیسم صلح را مطالعه کنید است که رسانهها و گزارشگران حساسیت یک رویداد
و پیامدهای احتمالی آن را از قبل شناسایی کنند و با
هرچند در این رهنمود تالش شده که مهمترین مفاهیم
درنظرداشت آن ،گزارشدهی خود را طوری تنظیم کنند
ژورنالیسم صلح برجسته شود ،ولی مطالعه بیشتر این
که حساسیت عموم را تشدید نکند.
موضوع ،به ویژه برای محیط رسانهای افغانستان بسیار
مفید است .طوری که پیشتر ذکر شد ،ژورنالیسم صلح با این وجود برخی اوقات صرفا گزارش دادن یک
هنوز تعریف مشخصی ندارد و با انتقاداتی مواجه است رویداد (مثال گزارش زنده یک آشوب) میتواند
ولی به طور کلی میتوان گفت که اشتراکات آن با به گسترش آن کمک کند .در این حالت ،رسانهها
ژورنالیسم کالسیک بیشتر از اختالفات آن است .مطالعه باید آمادگی آن را داشته باشند که از گزارش چنین
مفاهیم آن زوایای دیگری از مسلک روزنامهنگاری و رویدادهایی با هدف ممانعت از گسترش آن خودداری و
تاثیر آن برای گزارشگران برجسته میسازد و به آنها کار گزارشدهی رویداد را به زمان دیگری موکول کنند.
کمک میکند که پیشفرضها و آموختههای خود از همچنان ،رسانهها و گزارشگران باید از تیترها یا
ژورنالیسم را با معیارهایی متفاوت محک بزنند. تصاویری که منجر به تهییج عموم و بالقوه گسترش یک
رویداد خشونت میشود نیز خودداری کنند .معمول
است که رسانهها معموال تیتر خود را طوری تنظیم
میکنند که باعث جلب توجه مخاطبان شود .در شرایط
عادی ،تا جایی که تیتر گمراهکننده نباشد ،این کار بخشی
از مهارتهای روزنامهنگاران حساب میشود ،اما در
شرایط حساس ،باید در نظر داشت که تیتر ،عکس و