Professional Documents
Culture Documents
رفع مسئولیت
تحلیل ارائهشده در این پژوهش صرفاً نظر نویسندگان است و دیدگاه انستیتوت را بازتاب نمیدهد.
چکیده 1 ....................................................................................................................
)۱مقدمه 1 ................................................................................................................
أ
پیشگفتار
این پژوهش در مجموعه مطالعات اصالحات قانون اساسی و نظام سیاسی افغانستان منتشر شده است.
کارهای پیشین انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان پیرامون اصالحات قانون اساسی و نظام
سیاسی عبارت اند از؛ قانون اساسی و جامعه در حال گذار افغانستان :ارزیابی دیدگاهها و پیشنهادهای
عمومی برای تعدیل قانون اساسی ( ،)1395راه دشوار مردم ساالری در افغانستان :ارزیابی و نقد
گفتمانهای ملی پیرامون نظامهای سیاسی بدیل در افغانستان ( ،)1396اصالح نظام انتخاباتی و تجربه
انتخابات پارلمانی در افغانستان ( ،)1397افسانه دموکراسی انتخاباتی افغانستان :بینظمیهای
انتخابات ریاست جمهوری ،)1397( »1393گروه های قومی و توزیع قدرت سیاسی در افغانستان:
تعدیل یا تغییر نظام سیاسی در کشور ( ،)1398انتخابات ریاست جمهوری :2019امتداد پروسههای
مشکل ساز و نتایج آن ( ،)1398فرهنگ جزیرهای؛ تأمالتی پیرامون فرهنگ سیاسی افغانستان
( ،)1399جمهوری و دشمنان آن :وضعیت جمهوری در افغانستان ( ،)1399و انکار دموکراسی:
وعده واهی نظم قانون اساسی افغانستان ( )1400میباشد .پژوهش کنونی در ادامه این سلسله
تحقیقات به بحث تمرکزگرایی و تمرکززدایی نظام سیاسی در افغانستان میپردازد.
از مرورگران پژوهش که نظرات ارزشمند خود را برای بهبود بخشیدن به نسخه اولیه با ما درمیان
گذاشتند ،صمیمانه سپاسگزاری مینمایم:
➢ دکتر توماس جانسون ،رییس بخش مطالعات فرهنگی و منازعه ،مدرسه عالی نیروی
دریایی -آمریکا
➢ دکتر یعقوب ابراهیمی ،دانشگاه کارلتون -کانادا
➢ دکتر جنیفر بریک مرتزاشولی ،دانشگاه پتزبروگ-آمریکا
➢ دکتر عمر صدر ،دانشگاه آمریکایی افغانستان
ب
چکیده
این پژوهش نشان میدهد که مفاهیمی مانند وحدتگرایی ،فدرالیسم ،تمرکزگرایی و
تمرکززدایی در افغانستان به شدت سیاسی شدهاند و اغلب درست فهمیده نشدهاند .افزون بر آن،
نسبت دادن سیستم های مختلف حکومت داری بر گروههای مختلف قومی گرچه رایج اما
گمراهکننده هست .هنگامی که نظر عموم مردم را در مورد نهادهای زیربنایی تشکیل دهنده این
تنظیمات سیاسی به جای ذکر صرفا عناوین آنها جویا شدیم ،اکثریت مطلق گروههای قومی در
برخی مسایل با رویکرد نسبتاً ظریفتری ،طرفدار اقتدار 1مرکزی؛ در مسایلی دیگر ،طرفدار اقتدار
محلی؛ و در مورد مسایل باقیمانده ،طرفدار اقتدار مشترک هردو نهاد هستند .این یافته نشان
میدهد که سازندگان قانون اساسی به جای اینکه به این مسئله بپردازند که نظام حکومتداری
فدرال یا واحد داشته باشند ،باید به این فکر باشند که تنظیمات نهادی و توزیع قدرت میان
حکومت مرکزی و محلی ،چگونه باید نیازهای جامعه را برطرف کند.
)1مقدمه
سیاسیشدن مفاهیم و نهادها اغلب منجر به برداشت غلط از آنها میشود که در نتیجه ،عوام از
ذات حقیقی آنها غافل میمانند و این امر باعث میشود که روند تأثیرگذاریشان متأثر شود .از
سوی دیگر ،این امر باعث میشود که بر مقایسۀ علمی این مفاهیم و نهادها سایه افکنده شود .در
افغانستان سوءبرداشتهای عمیقی از ذات نظام و مفاهیم سیاسی وجود دارد ،از جمله در مورد
دموکراسی ،جمهوریخواهی ،حزب سیاسی ،فدرالیسم ،وحدتگرایی و فمینیسم .برای مثال
الرسون ( )2011به این نظر است که اکثر مردم افغانستان به جای اینکه دموکراسی را با نظام
سیاسی پیوند بزنند ،آن را یک رژیم فرهنگی و یک پروژۀ استعماری تلقی میکنند که ذاتاً ضد
. 1مفهوم اقتدار در اینجا معادل کلمه انگلیسی « »authorityاست که در جاهای دیگر متن به «صالحیت» و «مقام» نیز ترجمه
شده است.
1
دین و غیراخالقی است .حتی بیشتر از آن ،مفاهیم «فدرالیسم» و تا حدی «وحدتگرایی» سیاسی
گردیده و در نظر مردم معنای کامالً جدیدی یافتهاند که به طور نسبی یا کامل انعکاس دهنده
واقعی این مفاهیم نمیباشند.
بحث فدرالیسم در افغانستان با دو چالش عمده به همراه بوده است :اول ،با ربط دادن فدرالیسم به
جنگهای داخلی بین سالهای 1992تا 1996؛ بسیاری بر این نظر هستند که نظام فدرالیسم به
جنگساالران این امکان را میدهد که حین رقابت برای تسلط بر مناطق بیشتر ،اقتدار و مشروعیت
حکومت مرکزی را به چالش بکشند .دوم ،فرض بر این است که فدرالیسم زمینهساز سلطۀ
کشورهای همسایه بر مناطق مختلف کشور میشود .بسیاری دیگر بر این باورند که حکومت واحد
به اندازۀ کافی از ملت نمایندگی نمیکند و دولت فعلی را موازی با اقتدارگرایی قومی میدانند
که بر مبنای آن ،از شمولیت اقلیتها در دولت جلوگیری میشود (احمدی و دیگران-42 :2016 ،
.) 45افغانستان تنها کشوری نیست که این مفاهیم در آن سیاسی شدهاند و در معنای آنها انحراف
ایجاد شده است .بسیاری از کشورها از جمله ایتالیا و اندونیزیا با مسایل مشابهی مواجه هستند
(فِراتزی2000 ،؛ لِکور و اربان .)2015 ،با آنکه سیاسیشدن این مفاهیم و نهادها کاوش علمی آنها
را دشوار میکند ،به هیچ وجه نباید دروازۀ آزمایش و بررسی آنها کامالً بسته شود .با در نظر
گرفتن این چالش و البته با رعایت معیارهای علمی ،ما دربارۀ این موضوع یک نظرسنجی از افکار
عمومی انجام دادهایم.
مطالعۀ ما نشان میدهد بهرغم آنکه ربطدادن گروههای قومی با انواع مختلف حکومتداری امر
رایجی است ،گمراهکننده نیز هست .از آنجا که گروههای قومی تجارب مشترکی در زمینۀ
نهادهای حکومتی دارند ،اغلب در برابر پرسش از نهادهای خاص مرکزی یا پیرامونی و همچنین
طرح و اقتدار این نهادها ،پاسخهای مشابهی ارائه میدهند .از همین رو ،اختالف آنها بر سر نظام
وحدتگرا و فدرال اغلب تصوری و سطحی است .همچنین یافتههای این تحقیق نشان میدهد
که دولت متمرکز کنونی به دلیل ناکارآمدی در همه عرصهها ،از رضایتمندی عموم برخوردار
2
نیست .عالوه بر این ،یک حکومت بهشدت غیرمترکز که در آن ،حکومت محلی تمام
تصمیمگیریها یا تقریباً تمام قدرت را در دست داشته باشد نیز مورد تأیید مردم نیست .در عوض،
این طور به نظر میرسد که مردم با رویکرد نسبتاً عملی تر در مورد برخی مسایل ،طرفدار اقتدار
مرکزی؛ در مورد مسایلی دیگر ،طرفدار اقتدار محلی؛ و در مورد باقی مسایل ،طرفدار اقتدار
مشترک و یا مجزا هستند .یکی از مهمترین یافتههای این پژوهش این است که مدل
حکومتداریای که اکثریت مردم طرفدار آن هستند را میتوان به اشکال مختلف تنظیم کرد ،از
جمله نظام فدرال متمرکز مانند مالیزیا و یا هم نظام وحدتگرای غیرمتمرکز مانند اندونیزیا (رجوع
کنید به وونگ و چین2010 ،؛ هاچینسون .)2015 ،بنابراین توصیه میشود که سازندگان قانون
اساسی به جای اینکه به این موضوع بپردازند که در کشور ،نظام فدرال داشته باشیم یا نظام
وحدتگرا یا چیزی دی گر ،باید به این موضوع بپردازند که کدام نهادها و صالحیتها باید
مرکزی ،کدامها محلی و کدامها تقسیمشده (مشترک) باشند.
ساختار این مقاله از این قرار است :بخش دوم به تفصیل ،روش تحقیق این مقاله را شرح داده است
و سه بخش بعدی ،نتایج این نظرسنجی را ارائه میدهند .بخش سوم ،نظریات مردم در مورد
نهادهای موجود را بررسی میکند .بخش چهارم هنجاری است به این معنا که رضایتمندی
شهروندان نسبت به تنظیمات نهادی جایگزین و همچنین تقسیم قدرت را بررسی میکند .بخش
پنجم به برخی از نگرانیهای متداول در مورد تمرکززدایی حکومت در افغانستان میپردازد .در
نهایت ،این مقاله با بیان شماری از پیامدهای کلی یافتههای خود پایان مییابد.
3
)۲روش تحقیق
برای اجرای این نظرسنجی ،بیش از 50مصاحبهکننده که اکثراً دانشجویان دانشگاه امریکایی
افغانستان هستند را آموزش دادیم که آنها در مجموع توانستند از 2136پاسخدهنده چه از طریق
تماس تلفنی و چه رودررو مصاحبه بگیرند .مصاحبهکنندگان و همچنین پاسخدهندگان از
جنسیت ،سن ،مذهب و زمینههای شغلی و تحصیلی مختلف نمایندگی میکنند .این نظرسنجی
حدود سه ماه (طی بهار سال )2020طول کشیده است 39 .درصد پاسخدهندگان از قوم پشتون،
31درصد تاجیک 17 ،درصد هزاره 4 ،درصد ازبیک 4 ،درصد گروههای قومی کوچکتر و 5
درصد دیگر از غیرقومیهای کشور هستند .غیرقومیها کسانی هستند که از ذکر عالیق خود به
کدام قوم خاص خوداری نموده و یا خود را متعلق به قوم خاصی نمیبینند .هرچند گروهبندی این
افراد ذیل یک نام با تالشهای آنها برای گریز از هویتی مشابهِ قوم در تناقض است ،اما با
درنظرداشت جمعیت بزرگ آنها مجبور شدیم که آنها را ذیل یک شاخه گروهبندی کنیم.
5%
4%
پشتون
4%
تاجیک
39%
17% هزاره
اوزبیک
گروههای قومی کوچکتر
31% غیرقومیها
4
به جای اینکه پاسخدهندگان نظرسنجی را مستقیماً درگیر فدرالیسم در مقابل وحدتگرایی و یا حتی
تمرکزگرایی در مقابل تمرکززدایی کنیم ،نظرات آنها را در مورد نهادهای بنیادی ،ارزشها و هنجارهای
جویا شدیم که تشکیل دهنده نظامهای متذکره میباشند؛ به عنوان مثال ،نظر آنها را در مورد اینکه ترجیح
میدهند والی انتخابی باشد یا انتصابی؟ و اینکه صالحیتهای تصمیمگیری این والیان کم شوند یا زیاد؟
و مسایل مشابه پرسیدیم .به این ترتیب ،پاسخدهندگان این امکان را داشتند که پاسخ خود را بر اساس
تجربیات خود در زمینۀ نهادهای دولتی و همچنان ارزیابی آنها از این نهادها ارائه کنند.
نظرسنجی مورد نظر را با آشناترین موضوع شروع کردیم .بررسی رضایتمندی عموم از نهادهای دولتی
در مرکز و محالت از دو طریق به ما کمک میکند :نخست؛ این روش مؤثریت نهادهای مرکزی و
محلی را در ارائه خدمات نمایان میکند .دوم؛ این کار بستری برای بررسی این موضوع ایجاد میکند
که کدام نوع رابطه مرکزی ـ پیرامونی برای عموم مردم مطلوب است.
پاسخدهندگان در کل از هر دو نوع نهاد ،چه مرکزی و چه پیرامونی ،ناراضی هستند .رضایتمندی عموم
از نهادهای حاکم مرکزی به این ترتیب است ۲۳ :درصد رضایتمندی از حکومت مرکزی ۱0 ،درصد از
پارلمان و ۱0درصد از محاکم .رضایتمندی عموم از نهادهای حاکم محلی به مراتب پایینتر است :فقط
۱9درصد پاسخدهندگان از عملکرد والیان خود راضی هستند؛ این در حالی است که فقط ۱۳درصد
پاسخدهندگان از شوراهای والیتی خود رضایت دارند؛ و فقط ۱۲درصد دیگر از نهادهای حلوفصل
5
شکل :2مقایسه رضایتمندی گروههای مختلف از نهادهای )a( :حکومت مرکزی )b( ،پارلمان)c( ،
والیان )d( ،شوراهای والیتی )e( ،محاکم و ( )fنهادهای غیررسمی محلی
حکومت
حکومت
حکومت
حکومت
حکومت
نهادهای سنتی
نهادهای سنتی
نهادهای سنتی
نهادهای سنتی
نهادهای سنتی
نهادهای سنتی
والی
والی
والی
والی
والی
والی
شورای والیتی
شورای والیتی
شورای والیتی
شورای والیتی
شورای والیتی
شورای والیتی
محاکم
محاکم
محاکم
محاکم
محاکم
محاکم
پارلمان
پارلمان
پارلمان
پارلمان
پارلمان
پارلمان
پشتونها تاجیکها هزارهها اوزبیکها گروهای قومی کوچکتر غیرقومیها
به طور کلی دادههای ما نشان میدهد که ساختار حکومت فعلی در تمام سطوح ،فاقد رضایت
عمومی است .همچنین نهادهای محلی نیز به اندازه نهادهای مرکزی نامحبوب هستند .تمام
گروههای قومی در عدم اعتماد به نهادهای حاکم مرکزی و محلی تقریباً یکسان هستند .عدم
رضایت از نهادها در سراسر کشور نشانگر عدم موفقیت نظام در ارائه خدمات عمومیِ عاری از
فساد ،مؤثر و کارآمد و همچنین ناکامی آن در تأمین امنیت و تمامیت ارضی است.
تأثیرگذارترین والیان
اینکه یک والی چقدر میتواند نیازهای محلی را برطرف کند ،به استقاللیت والی در تصمیمگیری
و همچنین پاسخگویی وی به مردم بستگی دارد .این امر ،برداشت مردم را در مورد مؤثریت والی
در انکشاف محلی و ارائه خدمات شکل میدهد .والیان مانند سایر مقامات ممکن است از برخی
6
اختیارات عملی استفاده کنند که احتماالً فراتر از أصول تنظیم شده وظایف آنهاست .این امر
مخصوصاً در مورد افغانستان صدق میکند .هر ناظر معمولی میتواند تفاوت بین والیانی را که از
پالیسیهای حکومت مرکزی پیروی می کنند و تعداد اندک والیانی که در مواردی حتی اقتدار
حکومت مرکزی را به نفع مدیریت امور والیتی دور میزنند ،مشاهده کند .بررسی برداشت عموم
از هر دو گروه والیان ،میتواند دریچۀ کوچکی برای درک این موضوع باشد که چگونه
استقاللیت تصمیم گیری والی و اعتماد مردم محل به وی بر عملکرد والی تأثیر دارد.
به طرز بسیار جالبی اما نه غیرمنتظره ،تقریباً نصف مردم ( 48درصد) نام والی والیت خود را بلد
نیستند .این موضوع را می توان این گونه توضیح داد که والیان نه توسط مردم محل انتخاب شدهاند
و نه برای ایجاد تغییرات ملموس ،اقتدار کافی دارند .گاهی اوقات والی انتصابشده از خود
والیت مورد نظر نیست که این امر باعث میشود مردم با والی آشنا نباشند و والی با مردم؛ و در
نتیجه عملکرد والی متأثر میشود .در چنین مواردی ،والی حتی نمیتواند از حکومت مرکزی در
سطح والیت نمایندگی کند؛ زیرا نهادهای رسمی موجود ،زیرمجموعۀ وزارتخانهها هستند که
مستقیماً تحت اثر خود وزارتخانۀ مربوطه میباشند.
حدود 8درصد پاسخدهندگان باور دارند که در طول 20سال گذشته هرگز یک والی تأثیرگذار
نداشتهاند .فقط 45درصد پاسخدهندگان توانستند تأثیرگذارترین والیان خود را نام ببرند .براساس
پاسخهای آنان ،محبوب ترین والیان از این قرار هستند :عطامحمد نور ،والی بلخ ()2018-2004؛
گلآغا شیرزوی ،والی قندهار ( )2003-2001و والی ننگرهار ()2013-2004؛ اسداهلل خالد ،والی
غزنی ( )2005-2002و والی قندهار ()2008-2005؛ همایون عزیزی ،والی قندهار (-2015
)2017؛ حبیبه سرابی ،والی بامیان ()2013-2005؛ داوودشاه صبا ،والی هرات ()2013-2010؛
حیاتاهلل حیات ،والی ننگرهار ( .)2019-2018عمدهترین دالیل برای تأثیرگذارخواندن این والیان
این دو مورد هستند :تالش این والیان برای توسعۀ والیتی ( 138بار ذکر شده) ،و تأمین امنیت (79
بار ذکر شده) .آنچه این والیان را از دیگر والیان متمایز میکند ،ابتکارات رهبری خودشان و
7
دورزدن اوامر حکومت مرکزی ،تخطی از پروتکلهای مرکز ـ پیرامونی مرسوم ،و در مواردی
حتی ترساندن حکومت مرکزی از تسلط و محبوبیت خودشان در محل بوده است .شماری از این
والیان عمالً به حیث والیانی خودمختار عمل میکردند .این والیان برای بدست آوردن حمایت
مردم محل در برابر نارضایتی حکومت مرکزی ابتکارات سیاسی خود را پیاده میکردند از جمله
خنثیسازی گروههای تندرو یا دیگر شبهنظامیان در والیت تحت تسلط خود ،و تطبیق پروژههای
انکشافی بلندپروازانه بهویژه در والیات مرزی که والیان میتوانستند قسمتی از عواید تعرفههای
گمرکی را برای والیت و در مواردی برای خودشان نگهدارند (موکاپادایی .)2014 ،عطامحمد
نور ،گلآغا شیرزوی و اسداهلل خالد مشخصاً در زمینه کنترل تعرفهها و درآمدهای محلی والیات
مشهور بودند.
بیش از 58درصد پاسخدهندگان والیت بلخ ،از عطامحمد نور به عنوان تأثیرگذارترین والی این
والیت نام بردهاند .به طرز جالبی ،همانند اکثر والیان تأثیرگذار در دیگر والیات ،عطامحمد نور
در بین گروههای قومی مختلف محبوب است؛ از جمله 42درصد تاجیکان (همقومیهای نور)،
20درصد پشتونها 12 ،درصد هزارهها 12 ،درصد ازبیکها 9 ،درصد غیرقومیها و 5درصد
گروههای قومی کوچک تر .با این حال ،ادعاهایی در مورد بدرفتاری عطامحمد نور با پشتونها و
به حاشیه راندن آنها در جریان والیبودن او در بلخ ،موجود است (موکاپادایی.)114 :2014 ،
بررسی و تأیید این ادعاها از حوصلۀ این مقاله خارج است.
8
جدول :1تأثیرگذارترین والیان براساس نظرات مردم و رتبۀ محبوبیت آنها بین گروههای قومی مختلف
پشتون تاجیک هزار ازبیک غیرقومی گروههای قومی نسبت والیت والی
3 6 8 8 28 13 %58 بلخ عطامحمد نور
کوچک ها ه
1 1 0 20 3 19 %20 غزنی اسداهلل خالد
3 1 0 0 4 51 %20 ننگرهار /قندهار گلآغا شیرزوی
1 0 0 14 0 0 %28 بامیان حبیبه سرابی
2 1 0 4 6 19 %36 فراه آصف ننگ
1 4 0 2 8 4 %30 هرات داوودشاه صبا
0 1 0 0 1 50 %37 ننگرهار شاهمحمود میاخیل
1 3 0 0 6 69 %54 قندهار همایون عزیزی
8 1 0 2 4 42 %20 ننگرهار/ حیاتاهلل حیات
وردک
والیات میزبان گروههای قومی متنوع است ،بررسی اینکه :آیا والی تعیینشده از آنجا که بسیاری از
بین تمامی گروهها محبوب است یا خیر؟ از اهمیت باالیی برخوردار است .با این کار احتماالً این
امکان را می یابیم که ببینیم تمرکززدایی در والیاتی با تنوع قومی و مذهبی گسترده به لحاظ نظری
چگونه جواب می دهد .در نظرسنجی والیت غزنی که در آنجا اسداهلل خالد به عنوان
تأثیرگذارترین والی شناخته شده بود 43 ،درصد پشتون (همقومیهای اسداهلل خالد) 45 ،درصد
هزاره 7 ،درصد تاجیک 2 ،درصد غیرقومیها و 2درصد گروههای قومی کوچکتر حضور
دارند .پاسخدهندگانی که گلآغا شیرزوی را تأثیرگذارترین والی گفته بودند 86 :درصد پشتون،
7درصد تاجیک ،و 2درصد غیرقومیها و 5درصد گروههای قومی کوچکتر بودهاند .در هر
سه مورد متذکره و همچنین سایر موارد در جدول باال ،تعداد کسانی که از این والیان حمایت
کردهاند ،تا حدودی گروههای قومی مختلف والیات را در بر میگیرد.
از این یافتهها چند چیز میآموزیم :اول؛ اکثریت مردم دانش اندکی در مورد والیان خود دارند
که دلیل اصلی آن را میتوان انتخابینبودن والی و یا عدم پاسخگویی والی به مردم یا عدم
9
تأثیر گذاری والی بر زندگی اجتماعی ،اقتصادی و سیاسی مردم قلمداد کرد .دوم؛ بیشتر والیانی
که در قلمرو تحت فرمان خود ظاهراً موفقانهتر عمل کردهاند ،از استقاللیت بیشتری نسبت به
والیانی که مستقیماً از حکومت مرکزی فرمان میبردند ،برخوردار بودهاند .در نهایت ،با وجود
جنجالهای در مورد شهرت و جانبگیری سیاسی این والیان ،به نظر میرسد که آنها هنوز در
میان گروههای مختلف محلی از محبوبیت برخوردارند.
10
9درصد مردم طرفدار انتخاب والی توسط شورای والیتی هستند؛ و 29درصد دیگر طرفدار
انتصاب والی از سوی حکومت مرکزی هستند.
برخالف فرضیههای معمول ،گروههای قومی مخلتف بر این مسئله اجماع نظر دارند و اکثریت در
تمام گروههای قومی ،خواهان انتخاب مستقیم والی برای والیت خود هستند :به ترتیب ،بیش از
65درصد غیرقومیها و ازبیکها 60 ،درصد تاجیکها 58 ،درصد هزارهها 57 ،درصد گروههای
قومی کوچکتر ،و 53درصد پشتونها معتقدند که والیان باید توسط مردم همان والیت انتخاب
شوند .این ارقام را میتوان به طور متوسط بر 9درصد دیگر از هر گروه قومی افزود که خواهان
انتخابشدن والی از سوی شورای والیتی بودند .آنهایی که طرفدار سیستم موجود برای انتصاب
والیان هستند ،از این قرارند 36 :درصد پشتونها 33 ،درصد گروهها قومی کوچکتر 28 ،درصد
ازبیکها 27 ،درصد غیرقومیها 26 ،درصد تاجیکها ،و فقط 20درصد هزارهها .این ارقام نشان
میدهد که درصد پایینی در هر گروه قومی ،خواهان انتصاب والی از سوی حکومت مرکزی
هستند.
شکل :۳دیدگاه گروههای قومی مختلف در مورد انتخابی یا انتصابی بودن والیان
20 36
26 28 33 27
20
0
پشتون تاجیک هزاره اوزبیک گروههای قومی غیرقومیها
کوچکتر
انتصاب شده توسط دولت انتخاب شده توسط مردم انتخاب شده توسط شورای والیتی نمیدانم
11
.۲چشمانداز عموم مردم در مورد تخصیص قدرت
بر اساس قوانین اداری موجود ،والیان اساساً نماینده رییسجمهور برای هماهنگی ریاستها ،قوای
امنیتی و مقامات والیتی در سطح والیت تحت فرمان خود هستند (احمدی و دیگران .)2016 ،در
اکثر موارد ،والیان حتی همین کار را هم نمیتوانند؛ زیرا ادارات محلی معموالً اوامر ،تصمیمها و
قواعد خود در زمینه کارکردها و خدمات را مستقیماً از اداره مرکزی خود در کابل دریافت
می کنند .صالحیت والیان در تعیینات دولتی نیز بسیار محدود است؛ به عنوان مثال آنها فقط
َبستهای پایینتر را می توانند انتصاب کنند و در انتصاب مقامات بلندتر تقریباً هیچ صالحیتی
ندارند (سالتمارشی و مهدی .)2011 ،به لحاظ امور مالی نیز حکومت مرکزی نرخ مالیات را تعیین
میکند و عواید جمعشده به کابل بازگردانده میشود .هرچند حکومت مرکزی بودجه عملیاتی
و بودجه انکشافی برای والیات تخصیص میدهد ،اما همیشه شکاف زیادی بین مبلغی که والیات
به عواید ملی می افزاید ،و مبلغی که حکومت به والیات تخصیص میدهد ،موجود است
(سالتمارشی و مهدی.)2011 ،
حکومت افغانستان از سال 2004بدین سو ،یک مجموعه ابتکارات برای آوردن اصالحات در
حکومت محلی انجام داده است ،مانند تأسیس ادارۀ مستقل ارگانهای محل و تصویب دو پالیسی
حکومتداری محلی در 2010و ( 2018سالتمارشی و مهدی .)2011 ،با این حال ،اصالحات
وارده به جای تحول حکومتداری محلی ،بیشتر محدود به تنظیم وضعیت موجود بود .حال این
پرسش به میان میآید که آیا مردم ترجیح میدهند قدرت در اداره مرکزی متمرکز باشد یا قدرت
تصمیم گیری به والیان و سایر ادارات محلی تخصیص داده شود؟ به عبارت دیگر ،به نظر مردم،
نهادهای محلی به چه مقدار صالحیت برای تضمین توسعه و نمایندگی حقیقی در سطح محلی
نیاز دارند؟ در پاسخ به این پرسش ،حدود 43درصد پاسخدهندگان این پژوهش خواهان تخصیص
قدرت بیشتر به والیان هستند؛ و فقط 22درصد گفتهاند که قدرت کمتری در اختیار والیان قرار
گیرد .این در حالی است که 32درصد باقیمانده ،به میزان قدرت تصمیمگیری موجود برای
12
والیان خود قانع هستند.
در این پژوهش ،هیچ تفاوت آشکاری در پاسخ گروههای قومی مختلف در مورد تخصیص قدرت
بیشتر به والیان نیافتیم و شمار زیادی در تمام گروههای قومی ،خواهان تخصیص قدرت بیشتری
برای والیان هستند .ازبیکها با 52درصد نظر مثبت در مورد این پرسش ،باالترین رقم
پاسخدهندگانی را تشکیل میدهند که خواهان تخصیص قدرت بیشتر برای والیان هستند .پشتونها
با 45درصد ،دومین گروه قومی هستند که خواهان اعطای قدرت بیشتر برای والیان هستند .بدین
ترتیب 42 ،درصد هزارهها ،گروههای قومی کوچکتر ،و غیر قومیها ،یکجا با 40درصد
تاجیکان از قدرت بیشتر برای والیان استقبال کردهاند .از سوی دیگر 31 ،درصد پشتونها37 ،
درصد تاجیکها 32 ،درصد هزارهها 31 ،درصد ازبیکها 33 ،درصد گروههای قومی کوچکتر
و 20درصد غیرقومیها از صالحیت های فعلی والیان راضی هستند .شمار بسیار کمتری از این
گروهها خواهان تخصیص صالحیتهای کمتر برای والیان هستند.
شکل :4مقایسه دیدگاه گروههای قومی مختلف در مورد قدرت والیان
45 52
20 40 42 42 42
0
پشتون تاجیک هزاره اوزبیک گروههای قومی غیرقومیها
کوچکتر
باید صالحیت بیشتر داشته باشند باید صالحیت کمتر داشته باشند تغییری در صالحیت آنان نیاید نمیدانم
13
بر اساس دادههای ما ،آنچنان که اکثر پاسخدهندگان خواهان افزایش قدرت والیان هستند ،تعداد
بسا کمتری خواهان افزایش صالحیت های شوراهای والیتی هستند .با این حال ،پاسخدهندگان
توانمندسازی شوراهای والیتی را نسبت به ضعیفترشدن آن و یا حفظ وضع موجود ترجیح
میدهند .به طور کلی 33 ،درصد پاسخدهندگان میگویند شوراهای والیتی نیاز به تقویتشدن
دارند؛ 20درصد باورمندند که شوراهای والیتی باید صالحیتهای به مراتب کمتری داشته باشند؛
27درصد متباقی از وضع موجود راضی هستند.
طبق قانون جدید شورای محلی ( ،)2018شوراهای والیتی بیشتر نقش مشورتی دارند تا نقش
سیاستگذاری؛ همچنین نقش نظارتی این شوراها در سطح والیت نیز کمرنگ است .قانون جدید
تصریح میکند که شوراهای والیتی اساساً مسئولیتهای زیر را بر عهده دارد:
)1نمایندگی از جمعیت محلی ،گوشدادن به شکایات آنها و ارجاع آن به نهادهای محلی
مربوطه؛
)2ارائه مشوره به دفتر والی با درنظرداشت پروژههای انکشافی در سطح والیت و همچنین
درنظرگرفتن پیشنهادات شورای ولسوالیها؛
)3شرکت در حلوفصل منازعات از طریق جرگههای سنتی و اصالح سنتهای مغایر با اسالم؛
)4ارائه مشوره در راستای ایجاد شغل برای افراد آسیبپذیر؛
)5تشویق مردم محل به پرداخت مالیه ،ادامه تحصیالت و برگزاری مراسم دینی و ملی؛
) 6تشویق مردم محل به حمایت از نیروهای امنیتی کشور (قانون شوراهای محلی.)2018 ،
به استثنای غیرقومیها ،اکثریت اعضای گروههای قومی از افزایش صالحیت و مأموریت شوراهای
والیتی حمایت کردند .گروههای قومی کوچکتر با 39درصد اولین گروهی هستند که از این
کار حمایت کردند و در ادامه ،هزارهها با 36درصد دومین گروه هستند .به همین ترتیب ،اکثریت
جمعیت ازبیکها ( 33درصد) ،پشتونها ( 32درصد) و تاجیکها ( 32درصد) خواهان قدرت
بیشتر برای شوراهای والیتی هستند .از سوی دیگر 28 ،درصد ازبیکها و پشتونها 27 ،درصد
14
تاجیکها و 22درصد هزاره ها از وضع جاری راضی هستند .شمار بسیار کمتری از اعضای این
گروهها یا در این مورد نظری ندادهاند و یا خواهان کاهش صالحیتهای شوراهای والیتی
شدهاند.
شکل :5مقایسه دیدگاه گروههای قومی مختلف در مورد صالحیتهای شوراهای والیتی
100
17 14 19
23 27 26
80
28 33
27 22 31
60 28
باید صالحیت بیشتر داشته باشند باید صالحیت کمتر داشته باشند تغییری در صالحیت آنان نیاید نمیدانم
16
ذکر این سوال در ذهن پاسخدهندگان جنگ های مداوم بین دولت و طالبان را میاورد .آنها که
شاهد موفقیت برخی از والیان و کارگزاران محلی در تأمین امنیت در مناطق خود هستند ،بر این
باورند که اگر مقامات محلی شامل پروسه شوند ،میتوانند اختالفات را بهتر کاهش دهند (کوبرن،
.)2018نهادهای سنتی نیز برای آوردن صلح ،مفید شناخته میشوند .برای نمونه درخواستهای
اخیر دولت برای لویهجرگه را میتوان عنوان کرد .در سطح محلی ،صدها جرگه در سراسر
افغانستان برای حل اختالفات قریهجات و یا مسایل قومی برگزار میشود (مرتضاشویلی.)2016 ،
از میان باقی صالحیتهای تصمیمگیری ،پاسخدهندگان طرفدار این هستند که صالحیت و
اختیارات محلی به پنج ساحه داده شود که شامل :امور خانوادگی ،پارکهای ملی /محلی،
استخدام محلی ،خدمات عمومی و حلوفصل اختالفات محلی میشود .در مورد 18صالحیت
تصمیمگیری دیگر ،اکثریت جامعه طرفدار این هستند که هم از اختیارات مقامات مرکزی و هم
مقامات محلی باشند .اینها شامل فیصلههایی در مورد مسایل زیستمحیطی ،پالیسیهای صحی،
امور دینی ،پروژههای توسعهای ،آموزش ،فرهنگ ،قوانین مدنی و کیفری و همچنین سایر مواردی
که در نمودار فوق ذکر شده است.
همان طور که نمودار نشان میدهد ،اختالف قابل توجهی وجود دارد بین تخصیص فعلی
صالحیتها و آنچه مورد نظر اکثریت جامعه است .افکار عمومی سطح معنادارتری از توزیع
قدرت را میطلبد که با نیازهای اقتصادی و سیاسی ـ اجتماعی محالت مختلف مطابقت داشته
باشد .این پاسخها همچنین نشان میدهد که چه کسی میتواند به طور مؤثرتری با مسایل مختلف
برخورد کند 41 .درصد پاسخدهندگان طرفدار توزیع قدرت بین دولت مرکزی و محلی هستند.
59درصد باقیمانده بین کسانی که فقط از قدرت دولت مرکزی حمایت میکنند ( 30درصد) و
کسانی که فقط از اقتدار دولتهای محلی حمایت میکنند ( 29درصد) تقسیم شده است.
17
جدول :2تصویرسازی فاصله بین دولت (نظام فعلی) و جامعه (افکار عمومی) روی توزیع قدرت بین مقامات مرکزی و محلی
قدرت مرکزی تشریک قدرت قدرت محلی قدرت مرکزی تشریک قدرت قدرت محلی تصمیمگیری
🤞 🙏 👍 🤞 🤞 👍 امور مالی و فیصلهها در
معادن
18
👍 🙏 🤞 🤞 🤞 👍 اختالفات محلی
:تأیید دومین تعداد بزرگ :تأیید توسط تعداد کمی از پاسخدهندگان؛ :تأیید توسط تعداد کثیری از پاسخدهندگان؛
پاسخدهندگان
به طرز شگفتانگیزی و برخالف فرضیههای مرسوم ،به طور همزمان اکثریتِ همه
گروههای کوچک و بزرگ در این تحقیق ،از مشارکت دولت مرکزی و محلی در اکثر
فیصلهها طرفداری میکنند؛ اگرچه ممکن است در مورد موضوعات و فیصلههای خاص
متفاوت باشد (نگاه کنید به شکل دوم) .همان طور که شکل دوم نشان میدهد 45 ،درصد
از تاجیکها و افراد غیرقومی 44 ،درصد از پشتونها 42 ،درصد از هزارهها 39 ،درصد از
گروههای کوچکتر و 38درصد ازبیکها ترجیح میدهند که هم مقامات مرکزی و هم
مقامات محلی باید دارای اختیار و صالحیت مشترک در قدرت باشند .آنچه جالبتر است
این است که باقی اعضای این گروهها چه سطحی از حکومت را برای چنین صالحیتهای
تصمیمگیری انتخاب کردهاند .از بین باقی پاسخدهندگان این گروهها :ازبیکها دولت
19
مرکزی را نسبت به مقامات محلی 34به 28درصد ،گروههای کوچکتر 34به 27درصد
و تاجیکها و افراد غیرقومی هر کدام 29به 27درصد ترجیح میدهند .هزارهها و پشتونها به
ترتیب 31به 27درصد و 29به 27درصد مقامات محلی را نسبت به دولت مرکزی ترجیح
میدهند .این یافتهها با این تصور معمول که اکثر پشتونها طرفدار یک نظام متمرکز و واحد هستند
و اکثریت غیرپشتونها خواهان دولت فدرالی هستند ،مغایرت دارد .از آنجایی که این مفاهیم به
طور فزایندهای در حال قومیشدن هستند ،اشاره صریح به این مفاهیم بر اساس جنبههایی که
گروههای قومی بسیج شدهاند ،احتماالً پاسخ قومی به دنبال خواهد داشت .با این حال ،همان طور
که این مطالعه نشان میدهد ،گروههای قومی بر اساس تجربیات مشترک و نیازهای محلی خود،
هنگامی که از آنها در مورد نهادهای اساسی نظامهای متمرکز و غیرمتمرکز پرسیده میشود ،بیشتر
متحد میشوند تا اینکه تقسیم شوند .حتی وقتی گروههای قومی در پاسخهای خود متفاوت هستند،
اختالفات آنها ارتباط متعارف آنها با یک نظام خاص حکمرانی نفی است.
این یافته با چند تحقیق دیگر مطابقت دارد که نشان می دهد چگونه جوانان فعال در مناطق جنوبی
از عدم دخالت مقامات محلی در فیصلههای مهم نگران هستند .به عنوان مثال ،حزب افغانستان آباد
(ودان افغانستان گوند) ،بر اساس تحقیق انستیتوت مطالعات صلح امریکا (« ،)USIPدسترسی و
ارتباط با جوانان روستایی را در اولویت قرار داده است و هدف آن سهیمکردن بیشتر نقش
فیصلهگری [مردمان] مناطق حاشیهای (پیرامون) در سیاست های ملی بوده است» (هواد و جانسون،
.)2014تحقیق دیگری زیر عنوان «چشمانداز جوانان در مورد صلح و امنیت» نشان داد که «در
ننگرهار و قندهار این احساس وجود داشت که خودمختاری بیشتری در محل [والیاتشان] وجود
داشته باشد و به عنوان مهمترین و قدم اول به والیات مختلف اجازه داده شود برای دستیابی به
صلح به صورت محلی نقش داشته و تصمیمگیرنده باشند».
به همین ترتیب ،چندین پاسخدهنده از ننگرهار و قندهار به توجه به توزیع نامتناسبی منابع اشاره
کردند که این دو والیت از کابل دریافت کردهاند .یکی از این افراد رابطه بین والیات و مرکز را
20
مثل رابطه یک «مادراندر» دانست که به «فرزندان ناتنی» خود در والیات توجه کامل نمیکند
(کوبرن.)2018 ،
در این راستا ،دو قانون اساسی افغانستان که تدوین شد اما هرگز تصویب نشد ،از رویکرد
طوالنیمدت تمرکزگرایی در حکومتداری منحرف شدند .پیشنویس قانون اساسی حزب
اسالمی تا یک حدی صالحیتهای حتی در قبال عزل والیان و استجواب آنان میدادی برای
شوراهای والیتی میداد ،در حالی که پیشنویس حزب وحدت فراتر میرفت و یک نظام فدرالی
را پیشنهاد میکرد .اینها به خودی خود ،تمایل زیاد به شکل دولت غیرمتمرکز در افغانستان را
نشان میدهد.
واقعیت این است که تالشهای تاریخی دولتها برای تمرکزگرایی تنها به تمرکز روی منابع و
حق عزل و نصب ،تصمیمگیری در مورد روابط خارجی و گسترش ناقص دستگاههای دولتی در
مناطق محدود شده است .با این وجود ،جامعه همچنان غیرمتمرکز و خودمختار باقی مانده و مداوم
به مقاومت در برابر نفوذ دولت در زندگی روزمره آنهاست .نظرسنجی بنیاد آسیا ( )2017نشان
میدهد که تقریباً 80درصد اختالفات (اعم از مدنی ،تجاری یا جرمی) توسط نهادهای محلی
غیررسمی فیصله میشوند .سنت پشتونوالی در جنوب و شرق و آداب و رسوم محلی در شمال،
غرب و افغانستان مرکزی به همان قوت یک قرن پیش باقی ماندهاند (مرتضاشویلی.)2016 ،
مقامات محلی نیز در اصالح نهادها و مصالحههای غیررسمی مؤثرتر از مقامات مرکز بودهاند .به
عنوان مثال در بامیان ،به دلیل حمایت دولت محلی ،هنجارهای سنتی به حدی اصالح شدهاند که
جرگهها و شوراهای سنتی ،اکنون اعضای زن دارند و هزینه عروسی تا حد زیادی با موفقیت در
این والیت ،متوقف شده است.
21
.۴نگرانیها در مورد تمرکززدایی :چقدر باید آنها را جدی گرفت؟
برخی معتقدند که تمرکز قدرت ،وحدت ملی را تضمین میکند و از سلطۀ سیاسی جنگساالران
جلوگیری میکند (آسانت و آیی2007 ،؛ فاگت .)2009 ،آنها فرض میکنند که نهتنها نهادهای
محلی و غیررسمی مانع حاکمیت هستند ،بلکه سلطه سیاسی و تجزیه کشور را نیز تسهیل میکنند
(آسانت و آیی .)2007 ،در این شرایط ،تمرکززدایی ممکن است کشورهای همسایه را به نفوذ یا
تسلط کامل بر مناطق مختلف افغانستان ترغیب کند.
در پاسخ به اینکه آیا تمرکززدایی منجر به تقسیم و در نهایت تجزیه افغانستان به چند کشور
کوچکتر میشود ،برخی با شک به همبستگی ملی در افغانستان میگویند :بلی .دیگران با اشاره
به اینکه تاریخ افغانستان هیچگاه شاهد نبوده است یک قوم حتی در زمان جنگهای خشونتآمیز،
در پی جداییطلبی یا استقالل باشد ،پاسخ میدهند :خیر (پرگار [یوتیوب] .)2011در پاسخ به این
نگرانیها و واگراییها ،ما بررسی کردهایم که آیا تودههای مردم واقعاً در درک هویت ملی
گستردهای که شامل همه مردم سرزمین است ،مشکل دارند یا خیر؟ و اگر آنها به این هویت کالن
اعتقاد داشته و مشارکت داشته باشند ،چقدر این هویت در مقایسه با هویتهای قومی و سایر
هویتهای مشترک آنها مهم است .این اکتشاف ممکن است به ما کمک کند پیشبینی کنیم که
آیا تمرکززدایی ،افغانستان را به سوی بالکانشدن سوق میدهد یا خیر؟
وقتی پرسیده شد که آنها درباره مردم افغانستان به عنوان یک ملت چه نظری دارند ،بیش از 20
درصد پاسخدهندگان معتقد بودند که به یک ملت قدرتمند و تجزیهناپذیر تعلق دارند 56 .درصد
دیگر پاسخدهندگان به وجود یک ملت که در گیر است با برخی از تنشهای قومی باور دارند.
حدود 18درصد باور دارند که افغانستان خانه یک ملت چند پارچه است .فقط 6درصد از
پاسخدهندگان اظهار داشتند که «ما یک ملت نیستیم» .این نظرسنجی در حالی انجام شد که تنش
قومی به دلیل انتخابات ریاست جمهوری سال 2019در باالترین حد بود .بنابراین پاسخدهندگان
در شرایط موجود ،هرگز نسبت به وجود یک ملت در افغانستان بدبین و دچار شک و تردید
22
نبودهاند گرچه اکثر پاسخدهندگان در مورد تنشهای درون جامعه واقعبین بودند .با این حال،
احساس قوی ملیت تنها در صورتی امکانپذیر است که همه گروههای قومی برای یک هویت
ملی مشترک به طور مساوی ارزش قائل باشند .شکل 6افکار عمومی را در مورد مسئله هویت
ملی و همبستگی در افغانستان نشان می دهد.
شکل :6به نظر شما کدام یک از موارد زیر در مورد مردم افغانستان درست است؟
به نظر شما کدام یک از موارد زیر در مورد مردم افغانستان صدق میکند؟
ملتی به شدت متحد است ملتی با کشمکشهای قومی است ملتی تقسیم شده است ملت نیست
100%
90%
80%
70%
60%
50%
40%
30%
20%
10%
0%
پشتونها تاجیکها هزارهها اوزبیکها گروههای قومی غیرقومیها
کوچکتر
یافتههای ما حاکی از آن است که گروههای قومی در درک خود از یک جامعه ملی کالن
اختالف نظر ندارند .پاسخ آنها تقریباً یکسان است :کسانی که به یک ملت قدرتمند و غیر قابل
تجزیه در افغانستان اعتقاد دارند ،از 19درصد پشتونها 20 ،درصد تاجیکها 17 ،درصد هزارهها،
29درصد ازبیکها 28 ،درصد گروههای کوچکتر و 17درصد کسانی که با هویت غیرقومی
خود را معرفی میکنند ،تشکیل شده است .بیش از 58درصد پشتونها 57 ،درصد تاجیکها53 ،
درصد هزارهها 44 ،درصد ازبیکها 47 ،درصد گروههای کوچکتر و 51درصد افراد غیرقومی،
هم جامعه ملی (هویت ملی) و هم وجود تنشهای قومی را تأیید میکنند .انتخاب 17درصد
23
پشتونها 14 ،درصد تاجیکها 22 ،درصد هزارهها 21 ،درصد ازبیکها 17 ،درصد گروههای
کوچکتر و 21درصد افراد غیرقومیتی ،وجود یک ملت چند پارچه است .سرانجام ،به طور
متوسط 5درصد پشتونها 6 ،درصد تاجیکها 8 ،درصد هزارهها 5 ،درصد ازبیکها 4 ،درصد
گروههای کوچکتر و 8درصد افراد غیرقومیتی ،احساس میکنند که به ملتی واحد تعلق ندارند.
این اعداد نشانگر روح یک ملت واحد در میان تمام گروههای قومی در افغانستان است ،بهرغم
آنکه همگی از تنشهای قومی موجود در افغانستان آگاه هستند .با چنین حس قوی ملیت ،بعید
به نظر میرسد عدم تمرکز سیاسی ،گروههای قومی را برای تجزیه کشور ترغیب کند .این یافته
با مطالعه دیگری همسو است که نشان میدهد اکثریت قابل توجهی از افغانها نسبت به
وابستگیهای مشترک خود مانند قومیت ،قبیله و مناطق ،طرفدار وفاداری مذهبی و ملی خود
هستند (مبشر.)2019 ،
آنچه را که این یافتهها برجسته میکند این است که هویت ملی بسیار قویتر و مسلطتر از
هویتهای قومی و دیگر هویتهای انحصاری است .این واقعیت که مردم نسبت به تنشهای
قومی و قبیلهای آگاهی و نگرانی بیشتری دارند ،احتماالً به این دلیل است که به این تنشها بیش
از کنش های ملی یا دینی دامن زده میشود .نخبگان دولتی و غیردولتی بجای استحکام همبستگی
ملی در بروز تنشهای قومی و قبیلوی نقش دارند .تنها در بعضی مواقع به عنوان مثال در مسابقات
ورزشی بینالمللی و منطقهای و رفتار کشورها با پناهندگان افغان ،همبستگی ملی توجه اجتماعی
و رسانهای را به خود جلب میکند (فرود بیژن 2013 ،؛ تیواتاسا2015 ،؛ رابرتسون .)2012 ،فقدان
یک گفتمان مرتبط با ملت و بسیج مردم ،لزوماً نشاندهندۀ نبود یک ملت نیست.
برای بررسی بیشتر نگرانی ها از تمرکززدایی ،از پاسخدهندگان پرسیدیم که کدام یک از
کشورهای همسایه با سیاست خارجی خود بیشترین مشکل را در قبال افغانستان ایجاد کردهاند.
این یک حقیقت است که مناطق و گروههای [قومی] مختلف افغانستان ،فرهنگ مشترک و مبادله
تجارتی قابل توجهی با مردم کشورهای همسایه دارند .یک دلیلی که افغانستان به عنوان کشور
24
اقلیتها یاد می شود ،این واقعیت است که جمعیت کالنی از هر یک از اقوام افغانستان در
کشورهای همسایه سکونت دارند .به همین لحاظ ،این بحث بسیار طرفدار دارد که تحت یک
افغانستان غیرمتمرکز ،ممکن است [این اقوام و مناطق] توسط کشورهای همسایه جذب شوند.
در تحقیق ما ،لیست کشورهای همسایه شامل :پاکستان ،ایران ،چین ،تاجیکستان ،ازبیکستان،
ترکمنستان و هند است .هند تنها کشور در این لیست است که هیچ مرز مشترکی با افغانستان
ندارد .ما هندوستان را هم شامل کردیم ،زیرا بنا به گفتههای بسیاری هند و پاکستان ،حداقل در
دو دهه گذشته جنگهای نیابتی در افغانستان داشته اند (سیاتل تایمز .)2010 ،از میان این
کشورهای همسایه ،سیاستهای پاکستان در قبال افغانستان موجب بیشترین نارضایتی در میان
افغانها بوده است و 67درصد نارضایتی در این تحقیق را به خود اختصاص داده است .بعد از
پاکستان ،ایران با اختصاص حدود 20درصد از نارضایتی افغانها در برابر سیاستهایش در قبال
افغانستان در ردیف دوم قرار دارد .سیاستهای هند و چین تنها 4و 2درصد از نارضایتی افغانها
را به خود تخصیص دادهاند .فقط 1درصد از افغانها از هر یک از کشورهای همسایه شمالی
افغانستان ناراضی هستند.
شکل :7افکار عمومی در مورد سیاستهای دولتهای همسایه در قبال افغانستان
از کدام کشور همسایه به دلیل سیاستهای آنان در قبال افغانستان بیشتر ناراضی
هستید؟
1% 4%
1% 1% 4% پاکستان
2% ایران
چین
تاجکستان
20%
اوزبکستان
67% ترکمنستان
هندوستان
نمیدانم
25
گروههای قومی در دیدگاههای سیاسی خود نسبت به کشورهای همسایه ،همنظر و متحد بودند.
پشتونها با 70درصد پاسخدهندگان این قوم ،بیشترین نظر منفی نسبت به سیاستهای پاکستان را
دارند .بیش از 66درصد از تاجیکهای افغانستان نسبت به پاکستان و 20درصد از آنها نیز نسبت
به ایران به عنوان دو همسایه مشکوک برای ایجاد بیثباتی در افغانستان میبینند 63 .درصد از
هزارهها ،سیاستهای پاکستان و 27درصد آنها سیاستهای ایران را نمیپسندند .در حالی که هم
از نظر زبانی و فرهنگی و هم از نظر مذهبی ،پشتونها بیشترین اشتراک را با پشتونهای پاکستان
و هزارهها با مردم ایران دارند .این دو گروه قومی نسبت به سایر اقوام ،نسبت به سیاستهای
کشورهای مربوطه در مقابل افغانستان احساس گالیه بیشتری نشان دارند.
این همنظری گروههای قومی نشان میدهد که مردم افغانستان میتوانند به وضوح بین تأثیرات
سیاسی کشورهای همسایه در افغانستان و اشتراکات فرهنگی و مذهبی خود با آنها تفاوت قائل
شوند .اگرچه آنها ظاهراً قدر ارزشهای مشترک فرهنگی و مذهبی را میدانند ،اما به دلیل دردها
و تجارب مشترکشان به عنوان قربانی سیاستهای این کشورها ،دیدگاههای سیاسی آنها نسبت
به کشورهای همسایه عمدتاً منفی تر است .در واقع نزدیکترین والیات و مردم به این کشورها
بیشترین آسیب را از سیاستهای این همسایگان دیده اند.
این والیات همجوار پاکستان هستند که بیشترین راکتها و حمالت پراکنده را از اردوی پاکستان
نسبت به سایر والیات دریافت کردهاند .والیات همجوار پاکستان نیز بیشترین صدمه و آسیب را
از خشونت طالبانی متحمل شدهاند که پناهگاههای امن در داخل خاک پاکستان دارند .به همین
ترتیب ،والیات همجوار ایران اولین اهداف طالبانی هستند که گفته میشود توسط ایران پشتیبانی
میشوند تا از پروژههای انکشافی رودخانههای این والیات که در نهایت به ایران سرازیر می
شوند ،جلوگیری کنند .هرات ،فراه و سایر والیات مرزی اولین والیاتی هستند که از سیاستهای
خشونتآمیز ضد پناهندگی ایران رنج میبرند .در نتیجه ،تظاهرات و اعتراضات علیه سیاستهای
26
پاکستان و ایران در والیاتی که با آنها مرز مشترک دارند نسبت به سایر والیات بیشتر ثبت میشود.
برداشت و نتیجهگیری
قانون اساسی احتمالی جدید ممکن است به دنبال توافق بالقوه صلح با طالبان باشد .مسئله توزیع
قدرت قطعاً در مرکز طراحی جدید قانون اساسی در افغانستان خواهد بود .در حقیقت
سیاستمداران ،دانشگاهیان و اتاقهای فکر از قبل این سؤال را پرسیده اند و چندین قطعه کوتاه
و بلند هم در این زمینه تولید کردهاند .به عنوان نمونه کسانی چون :جنیفر مرتضاشویلی و محمد
قدمشاه ،احمد مسعود ،نظیف شهرانی ،عمر صدر ،و شمشاد پسرلی و بشیر مبشر نظرات خود را
درباره ضرورت و نیاز اصالحات سیاسی در افغانستان ابراز کردهاند .مرتضاشویلی و قدمشاه
( )2020بر ماهیت انحصاری نظام حاکمیت متمرکز فعلی در برابر اثربخشی نهادهای غیررسمی
خودگردان فعلی در تأمین نیازهای اساسی در مناطق محلی تأکید میکنند .مسعود همچنین بر
ماهیت انحصاری نظام حکومتی در افغانستان تأکید میکند و پیشنهاد میکند که دولت آیندۀ
افغانستان به غیرمتمرکزکردن قدرت و توزیع عادالنه منابع در میان مردم افغانستان نیاز دارد (مسعود
)2020 ،
همچنین نظیف شهرانی ،جامعه شناس افغان ،از طوالنیمدت طرفدار غیرمتمرکزکردن افغانستان
بوده است .شهرانی استدالل میکند که رییسجمهور فعلی قدرت و اختیارات بیشتری نسبت به
پادشاهان قبلی افغانستان دارد .چنین تمرکز قدرت با جامعه ناهمگون افغانستان سازگار نیست.
شهرانی با تصدیق این مسئله به عنوان منبع اصلی مشکل ،آوردن محدودیتها و الزامهایی را در
قدرت رییسجمهور پیشنهاد و مسئله توانمندسازی ارگانهای محلی را مطرح میکند (شهرانی ،
.)2018عمر صدر ( )2020استدالل می کند که شکست تحوالت سیاسی در دهه 1990و 2000
عمدتاً به دلیل «اجرای مکانیکی شکل متمرکز ...و یکپارچه دولت ملی» است .پسرلی و مبشر
( )2020نتیجه میگیرند که افغانستان به یک ارزیابی جدیدی از ساختار قدرت احتیاج دارد که
بدون پرداختن به مسئله تمرکز قدرت در افغانستان امکانپذیر نمیباشد (پسرلی و مبشر.)2020 ،
27
به هر حال ،این تحقیق ،همان موضوع را با رویکردی متفاوت و شاید نتیجهگیری متفاوت بررسی
میکند .با تکیه بر افکار عمومی ،این مطالعه چندین نکتۀ مهم را روشن میکند .مهمترین نکته
این است که اقوام مختلف به دلیل تجربیات و حافظۀ تاریخی مشترک ،در مورد آرمانهای سیاسی
خود اشتراکات زیادی دارند .تفاوت نظر آنها تنها زمانی آغاز می شود که از آنها حول برخی از
مفاهیم و نظامهای سیاسی مانند فدرالیسم و نظامهای واحد نظرخواهی شوند .دوم؛ پاسخهای مردم
نشان میدهد که برخالف نخبگانی که عمدتاً فقط سیاه و سفید میبینند ،به نظر میرسد که
تودههای مردم ظرافت ها ،خاکستریها و دیگر رنگهای ساختارهای سیاسی را نیز درک میکنند.
به عنوان مثال ،در مورد نهادها و صالحیتهای تصمیمگیری مختلف إدارات آنان پاسخهای
مختلفی میدهند بجای آنکه بصورت مطلق روی یک نظام متمرکز یا غیر متمرکز پافشاری نمایند.
و سرانجام ،بین روش فعلی توزیع قدرت بین مقامات و آنچه که آرمان اکثریت جامعه است،
فاصله زیادی وجود دارد .در حالی که در حال حاضر ،تقریباً تمام قدرت سیاسی در دولت مرکزی
متمرکز است ،جامعه تقاضای سطح پیچیدهتری از توزیع قدرت را دارد که با نیازهای اقتصادی و
اجتماعی ـ سیاسی آن مطابقت داشته باشد .به عنوان مثال آنها ترجیح میدهند مقامات محلیِ خود
از جمله والی والیتشان را خود انتخاب کنند .آنها همچنین خواستار افزایش قدرت نهادهای
محلی خود هستند .اکثر پاسخدهندگان توزیع قدرت بین دولت مرکزی و محلی را ترجیح
میدهند ،در حالی که تعداد بسیار کمی از آنها ترجیح میدهند که قدرت و صالحیتها کامالً
در مرکز متمرکز شود یا کامالً محلیسازی شود.
28
:منابع و مآخذ
:منابع انگلیسی
29
− Barfield, Thomas. 2010. Afghanistan: A Cultural and Political
History. Princeton University Press.
− Bauer, Andrew., Uyanga Gankhuyag, Sofi Halling, David
Manley, and Varsha Venugopal. 2016. “Natural Resources
Revenue Sharing.” United Nations Development Program.
− BBC Persian (2011, June 15). Pargar: Federalism in
Afghanistan [Video]. YouTube.
https://www.youtube.com/watch?v=U7ZXgXjCVuY&t=2s
− Bezhan, Frud. 2013. “Historic Soccer Match Brings Unity to
Afghanistan.” Radio Liberty:
https://www.rferl.org/a/afghanistan-pakistan-soccer-unity-
celebration/25082095.html
− Bizhan, Nematullah., Ferhat Emil., and Haroon Nayebkhil.
2016. Bringing the State Closer to the People: Deconcentrating
Planning and Budgeting in Afghanistan.” Afghanistan Research
and Evaluation Unit
− Boex, Jameson. 2012. “Exploring Afghanistan’s subnational
fiscal infrastructure: Considering the fiscal linkages between
villages, districts, provinces and center,” Urban Institute Center
on International Development and Governance.
https://www.urban.org/sites/default/files/publication/26291/41
2716-Exploring-Afghanistan-s-Subnational-Fiscal-
Architecture-Considering-the-Fiscal-Linkages-between-
Villages-Districts-Provinces-and-the-Center.PDF
− Brinkerhoff, Derick W. 2007. Introduction—Governance
Challenges in Fragile States: Reestablishing Security,
Rebuilding Effectiveness, and Reconstituting Legitimacy. In
Governance in Conflict-affected Societies: Rebuilding Fragile
States, ed. Derick Brinkerhoff. 1-23.
− Bundschuh-rieseneder, Friederike. 2008. “Good Governance:
Characteristics, Methods and the Austrian Examples.”
Transylvanian Review of Administrative Sciences 24E: 26-52.
− Burki, Shahid J., Guillermo Perry, and William Dillinger. 1999.
Beyond the Center: Decentralizing the State, Washington DC:
World Bank
30
− Coburn, Noah. 2018. “Youth Perspective on Peace and
Security: Afghanistan.” Conciliation Resources: Working
Together for Peace,
https://www.youth4peace.info/system/files/2018-
04/1.%20FGD_Afghanistan_CR_0.pdf
− Diamond, Larry. 1999. Developing Democracy: Towards
Consolidation, Baltimore, MD: John Hopkins University Press.
− Dickovick, Taylor J. 2011. Decentralization and
Recentralization in the Developing World: Comparative Studies
from Africa and Latin America. The Pennsylvania State
University
− Esman, Milton. J. 1963. The Politics of Development
Administration. Bloomington, Indiana: International
Development Research Center, Indiana University.
− Faguet, Jean‐Paul. 2004. “Does Decentralization Increase
Government Responsiveness to Local Needs? Journal of Public
Economics. 88 (3–4): 867–893.
− Faguet, Jean‐Paul. 2009. “Governance from Below in Bolivia:
A Theory of Local Government With Two Empirical Tests.”
Latin American Politics and Society. 51 (4): 29–68.
− Ferrazzi, Gabriele. 2000. “Using the “F” Word: Federalism in
Indonesia's Decentralization Discourse.” The Journal of
Federalism 30(2): 63-85.
− Fn’Piere, Patrick., Tom Bridle, and Omaid Sharifi. 2012.
“Afghanistan Parliamentary Assistance Program Evaluation.”
http://democracyinternational.com/media/Afghanistan%20Parl
iamentary%20Assistance%20Program%20Evaluation.pdf
− Hale, Henry. 2004. “Divided We Stand: Institutional Sources of
Ethnofederal State Survival and Collapse,” World Politics 56.
− Hewad, Gran., and Casey Garret Johnson. 2014. “A Rough
Guide to Afghan Youth Politics.” USIP Special Reprot,
https://www.usip.org/sites/default/files/SR344-A-Rough-
Guide-to-Afghan-Youth-Politics.pdf
− Horowitz, Donald. 1985. Ethnic Groups in Conflict. University
of California Press.
31
− Hutchinson, Francis. 2015. “(De)centralization and the Missing
Middle in Indonesia and Malaysia” ISEAS Economics Working
Paper, ISEAS – Yusof Ishak Institute, 2015.
− Lake, David., and Rothchild, Donald. 2005. “Territorial
Decentralization and Civil War Settlement.” In Sustainable
Peace: Powers and Democracy after Civil War, eds. Philip G.
Roeder and Donald Rothchild. Cornel University Press
− Jalal, Mansoor. 2013. “Aid effectiveness at the subnational
level: A study of Provincial Development Committees (PDCs):
Provincial Coordination, Planning and Monitoring,” Integrity
Watch Afghanistan. Available at: https://iwaweb.org/wp-
content/uploads/2015/11/08-Aid-Effectiveness-At-Sub-
National-Level.pdf
− Keating, Michael. 1995. “Size, Efficiency and Democracy:
Consolidation, Fragmentation and Public Choice.” In Theories
of Urban Politics, eds. David Judge, Gerry Stoker, and Hal
Wolman. London, UK: Sage. 117–134.
− Kentish, Benjamin. 2017. “Afghanistan’s Only Femal Governor
has Been Replaced by a Man.” Independent,
https://www.independent.co.uk/news/world/middle-
east/afghanistan-female-governor-replaced-by-man-masooma-
muradi-daikundi-sexism-resistance-gender-a7972166.html
− Lamont, James. 2010. “Partition Plan Proves Afghan Wake-up
Call.” Financial Times available at:
https://www.ft.com/content/1d9c1f72-902f-11df-ad26-
00144feab49a
− Larson, Anna. 2011. Deconstructing “Democracy” in
Afghanistan. Afghanistan Research and Evaluation Unit.
https://www.refworld.org/docid/4dbfc8c72.html
− Lecours, Andre., and Erika Arban. 2015. “Why Federalism
Does Not Always Take Shape: The Cases of Italy and Nepal.”
Regional & Federal Studies 25(2): 183-201.
− Lijphart, Arend. 1977. Democracy in Plural Societies: A
Comparative Exploration. Yale University Press.
− Manor, James. 1999. The Political Economy of Democratic
32
Decentralization, Washington DC: World Bank
− Marcus, Jonathan. 2010. “UK Think Tank Urges Afghanistan
Rethink.” BBC available at: https://www.bbc.com/news/world-
south-asia-11218832
− Masoud, Ahmad. 2020. “What is Missing from Afghan Peace
Talks.” The New York Times
− Mobasher, Bashir. M. 2019. “Constitutionalizing Power
Imbalance.” Working Paper, National University of Singapore.
− Mukhopadhyay, Dipali. 2014. Warlords, Strongman Governors,
and the State in Afghanistan. Cambridge University Press
− Murtazashvili, Jennifer., and Murtazashvili, Ilia. 2019.
“Wealth-destroying States.” Public Choice 182: 353-371.
− Murtazashvili, Jennifer. 2016. Informal Order and the State in
Afghanistan. New York: Cambridge University Press.
− Murtazashvili, Jennifer B. 2014. “Informal Federalism: Self-
Governance and Power Sharing in Afghanistan.” The Journal of
Federalism 44 (2): 324-343.
− Murtazashvili, Jennifer B., and Qadam Shah, Mohammad.
2020. “Political Refom Urgently Needed in Afghanistan.”
Diplomat
− Newton, Kenneth., and Van Deth. 2010. Foundations of
Comparative Politics: Democracies of the Modern World.
Cambridge University Press.
− Nijssen, Stefanie. “Towards bottom-up budgeting: budgetary
decentralization in Afghanistan,” Civil-Military Fusion Centre
2011.
− Pasarlay, Shamshah., and Mobasher, Bashir. 2020. “Electoral
Crises, Peace Process with Taliban and Constitutional Reform
in Afghanistan.” Constitutionnet.
http://constitutionnet.org/news/electoral-crises-peace-process-
taliban-and-constitutional-reform-afghanistan
− Prud’homme, Remy. 1995. “The Dangers of Decentralization.”
The World Bank Research Observer. 10 (2): 201–220.
33
− Robertson, Ryan. 2012. "Sports Diplomacy in a Conflict
Environment: The Case for Continued Efforts in Afghanistan,"
Exchange: The Journal of Public Diplomacy 3(1) , Article 5.
− Rubin, Barnett. 2004. “Afghanistan’s Constitutional Process,
2001-2004
− Saikal, Amin. 2004. Afghanistan: A History of Struggle and
Survival. I.B.Tauris & Co Ltd
− Sadr, Omar. 2020. Negotiating Cultural Diversity in
Afghanistan. Routledge. New York
− Saltmarshe, Douglas, and Abhilash Mehdi. 2011. “Local
governance in Afghanistan: A view from the ground,”
Afghanistan Research Evaluation Unit. Available at:
https://www.refworld.org/docid/4df99e442.html
− Saves, Emanuel S. 2000. Privatization and Public-Private-
Partnerships. New York: Chatham House
− Schetter, Conrad. 2010. “Ethnicity and the political
reconstruction in Afghanistan.” Unpublished Conference Paper,
London School of Economics and Political Science,
http://eprints.lse.ac.uk/28376/1/Schetter_LSERO_version.pdf
− Shahrani, Nazif. “Center-Periphery Relations in Afghanistan.”
In Local Politics in Afghanistan: A Century of Intervention in
the Social Order. ed. Conrad Schetter., 23-39. C. Hurst & Co
(Publishers) Ltd., 2013
− Shahrani, Nazif. 2018. “The Afghan President Has More
Powers than a King.” Aljazeera.
− Sharpe, Laurence J. 1993. The Rise of Meso Government in
Europe (SAGE Modern Politics Series). London: SAGE
Publications.
− SIGAR, Report to the United States Congress, High Risk List.
2019, https://www.sigar.mil/pdf/spotlight/2019_High-
Risk_List.pdf
− Smoke, Paul. 2001. “Fiscal Decentralization in Developing
Countries: A Review of Current Concepts and Practice.”
Democracy, Governance, and Human Rights Programme Paper
34
No. 2, Geneva, Switzerland: United Nations Research Institute
for Social Development.
− Snyder, Jack. 2000. From Voting to Violence: Democratization
and Nationalist Conflict. Norton and Company, New York.
− “Sports Can Promote Peace” Daily Outlook of Afghanistan,
http://outlookafghanistan.net/editorialdetail.php?post_id=2060
4
− Sullivan, Tim. 2010. “Indo-Pakistan Proxy War in
Afghanistan.” The Seattle Times
https://www.seattletimes.com/nation-world/indo-pakistan-
proxy-war-in-afghanistan/
− Thevanthasan, Vanessa. 2015. “Out of the Ashes, Afghanistan
Rises: The Role of Sport in Conflict Resolution and
Development.” Peace Insight,
https://www.peaceinsight.org/blog/2015/04/ashes-afghanistan-
rises-role-sport-conflict-resolution-development/
− UNDG, 2016. Natural Resource Revenue Sharing.
https://www.local2030.org/library/221/Natural-Resource-
Revenue-Sharing.pdf
− Van Houten, Pieter. 1999. “The Politics of Fiscal Autonomy
Demands: Regional Assertiveness and Intergovernmental
Financial Relations in Belgium and Germany.” Prepared for the
CASPIC MacArthur Scholars’ Conference “Rescaling the
State,” Wilder House, Chicago, May 1-2, 1999.
http://citeseerx.ist.psu.edu/viewdoc/download?doi=10.1.1.23.6
909&rep=rep1&type=pdf
− Wong, Hin-Huat., and James Chine. 2010. “Malaysia:
Centralized Federalism in an Electoral One-party State.” In
Varieties of Federal Governance: Major Contemporary Models,
ed. Rekha Saxena. Cambridge University Press. 208-231.
35
معرفی نویسندگان
محمد قدمشاه
دکتر محمد قدمشاه ،پژوهشگر همکار انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان و استادیار توسعه
جهانی در دانشگاه سیاتل پاسیفیک است .حیطه تحقیقات و نشریات ایشان موضوعات زیر را در
بر میگیرد :اقتصاد سیاسی دولت سازی ،مدیریت توسعه ،اصالحات مبارزه با فساد ،و همچنین
تحلیل پالیسی و ارزیابی برنامهها در دولتهای متاثر از جنگ .دکتر قدمشاه در حال حاضر اقتصاد
سیاسی تخصیص بودجه ،میزان تاثیرگذاری اصالح ات مبارزه با فساد ،و اصالحات مالی عمومی
در افغانستان را زیر بررسی دارد .داکتر قدمشاه ماستری و دکترای خود را در رشته حقوق در
دانشکده حقوق دانشگاه واشنگتن تکمیل کرده است.
36
37