Professional Documents
Culture Documents
1723D Judicial Review in Afghanistan Dari
1723D Judicial Review in Afghanistan Dari
افغانســــــــــتان
غزال حارس
جوزا 1396
واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان
سلسله نرشات تحلیلی
غزال حارس
جوزا 1396
نظریاتی که در این مقاله ابراز گردیده مربوط به نویسنده می باشد و منعکس کننده نظریات واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان نیست.
«غزال حارس» در کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی کمیشرن است .وی همچنین بهحیث معاون پروفیسو ِر قانون در
پوهنتون امریکایی افغانستان کار میکند و در آنجا حقوق اساسی را تدریس میمناید .وی قبل از اینکه در پوهنتون امریکایی افغانستان
اشغال وظیفه کند ،بهحیث رئیس اجرائیۀ برنامۀ ملی انکشاف صنایع روستایی افغانستان که یک برنامۀ ملی دارای اولویت وزارت احیا
و انکشاف دهات بود ،ایفای وظیفه میکرد .وی در جریان اولین انتخابات ریاستجمهوری در سال ۲۰۰۴بهحیث رئیس اجرائیۀ بنیاد
انتخابات آزاد و عادالنۀ افغانستان کار میکرد؛ جایی که وی در تقویت نقش سازمانهای ناظر انتخابات برای انتخابات پارملانی سال
،۲۰۰۵دخیل بود .عالوه بر این ،وی عضو تحقیق در پوهنتون اروپای مرکزی در بوداپست بوده ،جایی که وی در مورد محاکم قانون
اساسی ،محدودۀ صالحیت این محاکم و موفقیتها و ناکامیهایشان در اروپای غربی ،مرکزی و رشقی تحقیق کرده و مقاالتی نوشته
است .وی از دانشکدۀ مطالعات رشقی و افریقایی پوهنتون لندن ،در رشتۀ قانون تا درجۀ ماسرتی ،تحصیالت عالی دارد.
تحقیقاتی مستقر در کابل می باشد که در سال ۲۰۰۲با همکاری جامعه بین املللی
ِ مستقل
ِ واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان یک نهاد
در افغانستان ت ّاسیس گردید .هدف واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان انجام و عرضۀ تحقیقات با کیفیت عالی ،مبنی بر شواهد ،مرتبط با
پالیسی و انتشار نتایج حاصلۀ آنها و همچنان ترویج فرهنگ پژوهش و مطالعه می باشد .طبق گزارش دانشگاه پنسیلوانیا ،واحد تحقیق
و ارزیابی افغانستان منحیث یک نهاد پژوهشی دارای جایگاه عالی در افغانستان بوده و در بین نهاد های پژوهشی درآسیای میانه در
رده ششم قرار دارد .واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان با پالیسی سازان ،نهاد های جامعۀ مدنی ،محققان و محصلین به منظور تحقق
اهداف خویش ارتباط برقرار می مناید تا استفاده از نرشات و کتابخانۀ این اداره ترویج یافته ،ظرفیت تحقیقی آنها تقویت شده و زمینه
برای بازتاب اندیشه ها ،مناظره ها و تحلیل ها ایجاد گردد .واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان توسط هیأت مدیره اداره می شود که
متشکل از منایندگان ادارات متویل کننده ،سفارتخانه ها ،سازمان ملل متحد و دیگر سازمان های چندجانبه ،جامعه مدنی و کارشناسان
مستقل می باشد.
متویل کنندگان برنامه ها:
متویل کنندگان این اداره شامل نهاد انکشافی بین املللی سویدن ( )SIDAو نهاد های بین املللی ذیل میباشد:
The European Commission (EC), United States Institute of Peace (USIP), Norwegian Institute of International Affairs (NUPI),
Overseas Development Institute (ODI-UK), Promundo (US), Sustainable Development Policy Institute (SDPI), Regional
Environmental Centre for Central Asia (CAREC), Institute of Development Studies (IDS) and Swiss Agency for Development
and Cooperation(SDC), School of Oriental and African Studies (SOAS), Economic and Social Research Council United
Kingdom (ESRC-UK) and South Asian Association for Regional Cooperation (SAARC).
همچنان این اداره عضویت شبکه های جهانی ذیل را دارا میباشد:
Resolve Network,Secure Livelihoods Research Consortium (SLRC), Global Challenges research Fund (GCRF), A Conflict
)Sensitive Unpacking of The EU Comprehensive Approach to Conflict and Crisis Mechanism (EUNPACK
انستیتوت صلح ایاالت متحده امریکا با دولت افغانستان و جامعه مدنی برای تحکیم حاکمیت قانون و مخاطب قراردادن عوامل بی
ثباتی ،مقابله با افراط گرایی خشن ،توسعه تعلیامت صلح و ترویج مساعی برای حکومتداری خوب و مبارزه بر ضد فساد کار می مناید.
همچنان انستیتوت صلح ایاالت متحدهامریکا با تحقیقاتی که در مورد عوامل موجود منازعه در افغانستان صورت میگیرد و مربوط به
پالیسی می باشند ،کمک می مناید.
AREU ب
2017 واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان
سپاسگزاری
میخواهم از کسانی که با ایشان مصاحبه صورت گرفته ،اظهار تشکر و سپاس منایم که وقت خود را در اختیار ما گذاشته و معلومات خود
را در رابطه با این تحقیق با من رشیک ساختهاند .همچنین از «ریناتا یوتز» ،پروفیسو ِر قانون در پوهنتون اروپای مرکزی؛ «پروفیسور
لطفالرحمن سعید» ،معاون رئیس کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی؛ «پروفیسور شعیب تیموری» ،معاون پروفیسور
قانون در پوهنتون امریکایی افغانستان؛ و از انستیتوت ایاالت متحده برای صلح به خاطر تبرصههایشان در نسخۀ قبلی این مقاله،
اظهار سپاس و امتنان میمنایم.
بسیار مهم اینکه میخواهم از واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان و بهویژه از «داکرت اورځال نعمت» ،رئیس واحد تحقیق و ارزیابی
افغانستان و آقای «نادر نادری» ،رئیس پیشین واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان ،به خاطر حامیتشان و از خانم «ایه ویلفریدا پیلونگو»
به خاطر تالشها و شکیباییهای خستگیناپذیرشان در پروسۀ تحقیق ،ابراز سپاس منایم.
به هر حال ،مسئولیت هر کوتاهی در این مقاله به دوش خودم است.
غزال حارس
جون ۲۰۱۷
رفعکنندۀ مسئولیت
این مقاله نتیجه و برایند یک کار تحقیقی و پژوهشی بوده و یافتههای خود را که از منابع معترب اکادمیک و از مصاحبهها به دست آمده است ،ارائه میکند .گرچه بنده بهحیث
کمیشرن در کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی ایفای وظیفه میمنایم ،ولی از هیچ نوع تالش دریغ نورزیدهام تا این مقاله را به طور واقعبینانه ،غیرجانبدارانه
و دور از هر نوع تعصب نوشته کنم؛ با وجود این همه ،اگر سهو ًا از انجام امور متذکره در نوشتۀ این مقاله کوتاه آمده باشم ،از آن پوزش میخواهم.
پیشگفتار
واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان مفتخر به ارائه این تحقیق در زمینه "بازنگری قضایی در افغانستان :یک عملکرد نا کامل" به عنوان
یکی از دو موضوع تحقیقات در مورد قانون اساسی در این سال میباشد.
واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان از همکاری و حامیت مالی انستیتوت صلح ایاالت متحده امریکا سپاسگزاری می مناید .در مرحله
اول این کار ،واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان متمرکز به موضوعات کلی اصالحات قانون اساسی بود .در این جریان روشن شد که
نیاز به تحقیقات بیشرت در مورد قانون اساسی سال 2004میباشد .در نتیجه ،در مرحله فعلی ،دو مقاله ارائه شده نتیجه کار دقیق و
تحقیقات ساحوی ،مشوره های افراد ذینفع از طریق گفتگوهای باز ،باز نگری این تحقیق و همچنان سیستم کاری واحد تحقیق و
ارزیابی افغانستان که متضمن کیفیت عالی میباشد ،است.
در این مرحله ،واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان به همکاری انستیتوت صلح ایاالت متحده امریکا گروهی از محققان و رشکت کننده
گان گفتگوهای باز را که شامل دانشمندان ،سیاستمداران ،مقامات دولتی و رهربان جامعه مدنی می شد به منظور ایجاد معرفت و دانش
از طریق بحث های تعاملی و بحث های گفتامنی برای غنای هرچه بیشرت این تحقیق گرد هم آورد.
این مقاله توسط غزال حارس عضو هیئت کمیسیون مستقل نظارت بر اجرای قانون اساسی ( )ICOICو استاد حقوق در دانشگاه
آمریکایی افغانستان ( ،)AUAFکه در آنجا قانون اساسی را تدریس میکند ،نوشته شده است.
واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان به عنوان یک مرکز تحقیقاتی پیشتاز در زمینه تحقیقات علمی و در راستای تحقیق قانون اساسی،
افتخار دارد تا با تحقیق مبتنی بر شواهد ،فضا را برای گفت و گوهای بیشرت و بحث در مورد مسائل مربوط به اجرای قانون اساسی باز
میکند.
امیدوارم این نرشیه به دانش عالقمندان افزوده و از روند اصالحات قانون اساسی در افغانستان حامیت کند.
با احرتام
AREU د
2017 واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان
فهرست مطالب
روش تحقیق
این تحقیق از طریق مطالعۀ کتابخانهای و جمعآوری اطالعات از طریق مصاحبه با کارشناسان ،به راه انداخته شده است .مطالعۀ
کتابخانهای از طریق کتابها ،مقالههای اکادمیک ،گزارشهای کنفرانسها و سایر منابع علمی و اکادمیک در رابطه با قانون اساسی
به طور عموم و به گونۀ خاص در مورد افغانستان ،صورت گرفته است .مصاحبه با کارشناسان شامل اشخاص ذیل میشود :اعضا و
قضات و افراد مسلکی وکارمندان سرتهمحکمه ،اعضای کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی ،افراد علمی و اکادمیکّ ،
علامی علم قانون.
این مقاله ترکیبی است از مطالعۀ تیوریک بازنگری قضایی ،مقاصد و عملیشدن آن در کشورهای دیگر ،و مطالعۀ تجربی بازنگری
قضایی در تاریخ قانون اساسی افغانستان ،و همچنین تجربۀ بازنگری قضایی زیر چرت قانون اساسی ۲۰۰۴افغانستان.
AREU و
2017 یارجا ۀصالخ
خالصۀ اجرایی
بازنگری قضایی عبارت از صالحیت یک محکمه و یا یک نهاد مشابه است ،تا مطابقت قوانین و مصوبات عامه را با قانون اساسی
بازنگری کرده و بر اساس آن تصمیم اتخاذ کند .گرچه قضیۀ ماربوریوی مادیسن نشان میدهد که این تجربه از ایاالت متحده آغاز
شده است ،ولی گسرته و دامنۀ بازنگری قضایی در اروپا و بعد از جنگ دوم جهانی توسعه یافته است .بعد از آن ،این تجربه در رسارس
جهان به رسعت گسرتش یافت .امروزه تقریب ًا همۀ قوانین اساسی ،بازنگری قضایی را به مثابۀ یک عنرص عمدۀ قانونگرایی و حاکمیت
قانون میشناسند .از این جهت ،بازنگری قضایی به یک جزء اجتنابناپذیر قوانین اساسی معارص مبدل شده است.
مؤلفههای بازنگری قضایی در بسیاری از قوانین اساسی افغانستان در قرن بیستم ظاهر شده است ،ولی هیچ قانون اساسی منهای
قانون اساسی سال ،۱۹۸۷بازنگری قضایی را داخل قانون اساسی نکرده و نه به یک نهاد ،صالحیت بازنگری قضایی را واگذار کرده
است .بازنگری قانون اساسی توسط قانون اساسی بعد از جنگ افغانستان در سال ۲۰۰۴پذیرفته شد و به سرتهمحکمه و کمیسیون
مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی صالحیت داده شد تا مطابقت تصویب قانون و دعاوی عامه را با قانون اساسی تضمین کند .در
سالهای اول تطبیق قانون اساسی هیچ مشکلی مشاهده نشد و مقررات بهحیث معیارهای قوی جهت «کنرتول و توازن» مورد تأیید
قرار گرفت .نقصی که در منت مادههای ۱۲۱و ۱۵۷وجود داشت ،در عرض چند سال این دو ماده را به پرمنازعهترین مواد در قانون
اساسی افغانستان مبدل کرده است .بازنگری قضایی نهتنها که از لحاظ مفهوم ،جامع و مبهم در منت قانون اساسی باقی مانده ،بلکه
همچنین ثابت شد که نهادینهشدن این امر یک تجربۀ مشکل است؛ زیرا هر دو نهادی که به آنها صالحیت تفویض شده ،هیچگاهی
بازنگری قضایی را عملی نکردهاند.
مطالعه تعدادی از قضایا ،ناهامهنگی سرتهمحکمه را در جریان اجرای بازنگری قضایی نشان میدهد .در بسیاری از تصامیمی که
اتخاذ شده ـ طوری که بامسایل قانونی مقایسه شده ـ محکمه به طرف استدالل سیاسی متامیل بوده است .مثالها نیز نشان میدهد
در مواردی که بازنگری قضایی در آن اجرا شده ،دیده میشود که بازنگری قضایی به یک آلۀ خطرناک جهت پیشبرد منافع قوۀ اجرائیه
مبدل شده است .عالوه بر این ،شیوهای که در آن بازنگری قضایی در افغانستان اجرا و تجربه شده ،آن را به یک وسیلۀ مؤثر در راستای
محافظت از حقوق اساسی شهروندان مبدل نکرده است .چنین اوضاعی ،ضعف قضا را به مثابۀ یک نهاد حامی حقوق برش نشان
میدهد؛ و قضا فرصتی را که توسط قانون اساسی و به همین منظور برایش فراهم شده ،از دست میدهد.
کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی نیز در رابطه با حامیت از ارزشها و اصول قانونی و محافظت آنها از تخطی توسط
نهادهای دولتی ،نقش مؤثری را بازی نکرده است .کمیسیون از آغاز کارش ،از نزاع قدرت میان سه قوا (قوه اجرائیه ،مقننه و قضائیه)
رنج برده است .گرچه کمیسیون صالحیت قانونی نظارت و صالحیت مورد اختالف تفسیر قانون اساسی را دارد ،ولی کمیسیون اکرث ًا
ال تجربه کرده است ،بدون اینکه برای توسعۀ دستورگرایی و حاکمیت قانون از طریق صالحیت نظارت که صالحیت تفسیر خود را عم ً
یکی از اصول دستورالعملهایش میباشد ،تالش کند.
پیشنهادها
۱۲سال تطبیق قانون اساسی هیچ نوع راهحلهای مفیدی را برای مشکل بازنگری قضایی در افغانستان فراهم نکرده است .بنابراین
افغانستان باید از طریق تعدیل قانون اساسی با روی دست گرفنت اقدامات ذیل جهت تقویت تجربۀ بازنگری قضایی و نظارت قانونی،
فرصت از دست رفتۀ خود را باز یابد:
در درازمدت:
دولت باید یک محکمۀ قانون اساسی تأسیس کند تا دستآوردهای دهۀ گذشتۀ قانونی اساسی را حفظ کند .یک محکمۀ مستقل باید
به رقابت میان دو نهاد روی صالحیت تفسیر قانون اساسی پایان دهد .به این محکمه باید صالحیت داده شود تا با داشنت تصامیم
الزماالجرا و نهایی ،به سؤاالتی که در مورد بازنگری قضایی ،تفسیر قانون اساسی ،نظارت بر قانون اساسی و سایر اجزای مفقودشدۀ
بازنگری قضایی مطرح میشود ،پاسخ دهد؛ و باید این محکمه از به میان آمدن یک رژیم قوی بر اساس قانون اساسی در افغانستان
حامیت کند.
AREU 2
2017 یفرعم
معرفی
بازنگری قضایی عبارت از صالحیت یک محکمه و یا یک نهاد مشابه است ،تا مطابقت قوانین و مصوبات عامه را با قانون اساسی
بازنگری کرده و بر اساس آن تصمیم اتخاذ کند .گرچه قضیۀ ماربوریوی علیه مادیسن نشان میدهد که این تجربه از ایاالت متحده
آغاز شده است ،ولی گسرته و دامنۀ بازنگری قضایی در اروپا و بعد از جنگ دوم جهانی توسعه یافته است .بعد از آن ،این تجربه در
رسارس جهان به رسعت گسرتش یافت .امروزه تقریب ًا همۀ قوانین اساسی ،بازنگری قضایی را به مثابۀ یک عنرص عمدۀ قانونگرایی و
حاکمیت قانون میشناسند .از این جهت ،بازنگری قضایی به یک جزء اجتنابناپذیر قوانین اساسی معارص مبدل شده است.
مؤلفههای بازنگری قضایی در بسیاری از قوانین اساسی افغانستان در قرن بیستم ظاهر شده است ،ولی هیچ قانون اساسی منهای
قانون اساسی سال ،۱۹۸۷بازنگری قضایی را داخل قانون اساسی نکرده و نه به یک نهاد ،صالحیت بازنگری قضایی را واگذار کرده
است .بازنگری قانون اساسی توسط قانون اساسی بعد از جنگ افغانستان در سال ۲۰۰۴پذیرفته شد و به سرتهمحکمه و کمیسیون
مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی صالحیت داده شد تا مطابقت تصویب قانون و دعاوی عامه را با قانون اساسی تضمین کند .در
سالهای اول تطبیق قانون اساسی هیچ مشکلی مشاهده نشد و مقررات بهحیث معیارهای قوی جهت «کنرتول و توازن» مورد تأیید
قرار گرفت .نقصی که در منت مادههای ۱۲۱و ۱۵۷وجود داشت ،در عرض چند سال این دو ماده را به پرمنازعهترین مواد در قانون
اساسی افغانستان مبدل کرده است .بازنگری قضایی نهتنها که از لحاظ مفهوم ،جامع و مبهم در منت قانون اساسی باقی مانده ،بلکه
همچنین ثابت شد که نهادینهشدن این امر یک تجربۀ مشکل است؛ زیرا هر دو نهادی که به آنها صالحیت تفویض شده ،هیچگاهی
بازنگری قضایی را عملی نکردهاند.
مطالعه تعدادی از قضایا ،ناهامهنگی سرتهمحکمه را در جریان اجرای بازنگری قضایی نشان میدهد .در بسیاری از تصامیمی که
اتخاذ شده ـ طوری که بامسایل قانونی مقایسه شده ـ محکمه به طرف استدالل سیاسی متامیل بوده است .مثالها نیز نشان میدهد
در مواردی که بازنگری قضایی در آن اجرا شده ،دیده میشود که بازنگری قضایی به یک آلۀ خطرناک جهت پیشبرد منافع قوۀ اجرائیه
مبدل شده است .عالوه بر این ،شیوهای که در آن بازنگری قضایی در افغانستان اجرا و تجربه شده ،آن را به یک وسیلۀ مؤثر در راستای
محافظت از حقوق اساسی شهروندان مبدل نکرده است .چنین اوضاعی ،ضعف قضا را به مثابۀ یک نهاد حامی حقوق برش نشان
میدهد؛ و قضا فرصتی را که توسط قانون اساسی و به همین منظور برایش فراهم شده ،از دست میدهد.
کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی نیز در رابطه با حامیت از ارزشها و اصول قانونی و محافظت آنها از تخطی توسط
نهادهای دولتی ،نقش مؤثری را بازی نکرده است .کمیسیون از آغاز کارش ،از نزاع قدرت میان سه نهاد رنج برده است .گرچه کمیسیون
صالحیت قانونی نظارت و صالحیت مورد اختالف تفسیر قانون اساسی را دارد ،ولی کمیسیون اکرث ًا صالحیت تفسیر خود را عم ً
ال تجربه
کرده است ،بدون اینکه برای توسعۀ دستورگرایی و حاکمیت قانون از طریق صالحیت نظارت که یکی از اصول دستورالعملهایش
میباشد ،تالش کند.
بنابراین این مقاله استدالل میکند که بازنگری قضایی در افغانستان در طی ۱۲سال تطبیق قانون اساسی ،به واسطۀ چالشهای
گوناگون آسیب دیده است؛ عمدت ًا به دلیل عدم تجربۀ یک چنین نهادی در افغانستان که با موجودیت ابهام در منت قانون اساسی،
غیرکافیبودن چهارچوب حقوقی ،و عدم دلچسبی قوۀ قضائیه به پیرشفت این عملیه ،بیشرت تقویت شده .در نتیجه ،این امر سد راه
انکشاف و عملیشدن بازنگری قانونی و مانع به میان آمدن یک سیستم هدفمند کنرتول و متوازنکردن قانون اساسی شده است.
اساسی موجود پاسخگوی بحرانهای در حال گسرتش روی این موضوع ،نیست. ِ میکانیزمهای قانون
این مقاله در بخش اول یک نظر اجاملی در مورد بازنگری قضایی در ایاالت متحدۀ امریکا و اروپا را ارایه کرده و به تعقیب آن در بخش
دوم ،تاریخچۀ بازنگری قضایی در افغانستان را بیان میکند .بخش سوم ،اجرای بازنگری قضایی تحت قانون اساسی موجود و تأثیر
کشمکش در مورد تفسیر قانون اساسی روی توسعه و انکشاف بازنگری قضایی ،و نقش و مؤثریت کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق
قانون اساسی بر نظارت از قانون اساسی را تحلیل میکند .بخش آخر این مقاله با درنظرداشت تجارب افغانستان در مورد قانون اساسی
و تعدادی مثالهای مقایسوی ،پیشنهادهایی را جهت اجرای بهرت بازنگری قضایی ارایه میکند.
بازنگری قضایی در ایاالت متحدۀ امریکا هنگامی که سرتهمحکمه در قضیۀ ماربوریوی مادیسن در سال ،۱۸۰۳ادعا کرد که صالحیت
دارد تا قدرت کانگرس را از طریق مخالفخواندن قانون با قانون اساسی محدود کند ،مشهور شد 5.بعد از آن ،بازنگری قضایی یک
جزء مهم قضا در ایاالت متحده شده و توسط محاکم به شکل غیرمتمرکز عملی میشود .سنت بازنگری قضایی به اروپا منتقل شد،
جایی که صالحیت بازنگری قضایی در یک نهاد مرکزی متمرکز شده بود :یک محکمۀ قانون اساسی .این مودل به طور عموم توسط
هانس کیلسن ،طرح و برای بار اول در قانون اساسی اتریش 6در سال ۱۹۲۰ظاهر شد که بعد از جنگ دوم جهانی توسط جرمنی ،ایتالیا
و فرانسه پذیرفته شد .بازنگری قضایی در مراحل بعدی 7از طرف عدۀ زیادی از کشورهای اروپایی با اشکال و صالحیتهای قانونی
گوناگون پذیرفته شد.
سه نوع بازنگری قضایی وجود دارد :بازنگری به صورت عام ،بازنگری به صورت خاص و دعوای اساسی فرد .در بازنگری عام ،مطابقت
قانون با قانون اساسی بدون جلسۀ قضایی صورت میگیرد .در بازنگری خاص ،مطابقت قانون با قانون اساسی در جریان یک دعوا و یا
در یک جلسۀ قضایی در یک محکمه به چالش کشیده میشود .در دعوای اساسی فرد ،شهروندان در رابطه با نقض حقوق اساسیشان
از جانب یک مصوبۀ عامه و یا یک کارمند رسمی دولت ،اقامۀ دعوا میکنند8.
در ایاالت متحدۀ امریکا ،بازنگری قضایی یک وظیفۀ عمدۀ قضا تلقی میشود ،به این رشط که چالش در مورد قانون اساسی منحیث
یک دعوا به محکمه ارایه شود .این بازنگری قضایی خاص است .در ایاالت متحدۀ امریکا هیچ محکمهای منیتواند که در عدم
موجودیت دعوا روی مطابقت یک قانون با قانون اساسی تصمیم بگیرد .بنابراین هیچ فرقی میان دعاوی عادی و دعاوی بر قانون
اساسی و یا طرزالعمل محکمه جهت رسیدگی قضایی به این دو نوع منازعه ،وجود ندارد 9.ارایۀ قضایای قانون اساسی به شکل دعوا ،به
محاکم اجازه میدهد تا این قضایا را از «لحاظ ماهیت واقعیشان از جایی که منشأ گرفتهاند ،بررسی و مورد رسیدگی قضایی قرار دهند،
نه اینکه این قضایا را به شکل اجاملی و مجرد مورد رسیدگی قضایی قرار دهند10».
. 1اصطالحات بازنگری قانون اساسی و بازنگری قضایی در این مقاله به عوض یکدیگر استعامل شده است.
. 2شورای قانون اساسی فرانسه یک مثال مشهور است .برای یک مباحثۀ مفصل روی ماهیت قضایی شورای قانون اساسی فرانسه ،مایکل اچ .دیویس را ببینید :فرق قانون /سیاست ،شورای قانون
اساسی فرانسه و سرتهمحکمۀ ایاالت متحدۀ امریکا ،جورنال قانون مقایسوی امریکا ،شامرۀ .)۱۹۸۶( ۱
. 3مارک توشنیت ،اشکال جدید بازنگری قضایی و تداوم حقوق و تشاویش مبنی بر دموکراسی ،بازنگری قانون ویکفارست ۸۱۴-۸۱۳ :)۲۰۰۳( ۳۸؛ و تام گینسبورگ ،بازنگری مقایسوی قانون اساسی،
انستیتوت صلح ایاالت متحدۀ امریکا ـ دیدگاهنامهhttp://www.usip.org :۲۰۰۱ ،
. 4محمدهاشم کاملی ،قانون اساسی افغانستان بعد از ده سال :چه مسایلی وجود دارد؟ (کابل :واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان ،)۲۰۱۴ ،ص .۴
. 5در یک بخشی از تصمیم سرتهمحکمه آمده است :با تأکید این از وظایف بخش قضایی است که بگوید قانون چه است ...بنا ًء اگر یک قانون عادی مخالف قانون اساسی باشد ،اگر هر دو یعنی
قانون اساسی و قانون عادی در یک قضیۀ خاص قابل تطبیق باشد ...محکمه باید تصمیم بگیرد که کدام یک از این قوانین متناقض ،قضیه را کنرتول میکند .این خالصۀ وظیفه قضا میباشد .اگر
بعد ًا محاکم قانون اساسی را رعایت میکنند و قانون اساسی بر متام سایر قوانین عادی برتری دارد ،قانون اساسی ،نه قانون عادی ،باید قضیهای را که در آن هر دو قانون قابل تطبیق است،کنرتول کند.
ماربوری علیه مادیسن ۵ ،ایاالت متحدۀ امریکا.)۱۸۰۳( ۱۳۷ ،
. 6الک ستون سویت ،چرا اروپا بازنگری قضایی امریکا را رد کرد و چرا این فرقی نخواهد کرد؟ ،بازنگری قانون میشیگان.۶۹-۲۷۶۵ ،)۳-۲۰۰۲( ۱۰۱ ،
. 7اینگونه محاکم در اتریش در سال ۱۹۴۵ایجاد شد .در ایتالیا در سال ،۱۹۴۸در جمهوری فدرالی جرمنی در سال ،۱۹۴۹در فرانسه در ،۱۹۵۸در پرتگال در ،۱۹۷۶در اسپانیا در ،۱۹۷۸در
بلجیم در ،۱۹۸۵و بعد از سال ۱۹۸۹در جمهوریت بعد از رژیم کمونیستی چک ،هنگری ،پولند ،رومانیا ،روسیه ،سلواکیا ،کشورهای بالتیک ،و در چندین کشور یوگوسالویای سابق .الک استون سویت،
حکومتکردن با ّ
قضات :سیاستهای قانون اساسی در اروپا (اکسفورد؛ نیویارک :انتشارات دانشگاه اکسفورد.۳۱ ،)۲۰۰۲ ،
. 8هامن.۴۵-۴۴ :
. 9گوستاوو فیرنندیس دی اندرادی ،حقوق اساسی مقایسوی :بازنگری قضایی ،جورنال حقوق اساسی ،۳شامره ،)۲۰۰۱( ۳ص .۹۷۹
. 10دونالد ال .هوروویتز ،محاکم قانون اساسی :فرصتها و خطرات (شبکۀ قانون اساسی:)۲۰۰۳ ،
.20Afghanistan.pdf%20in%20Courts%20Constitutional%.20D%,http://www.constitutionnet.org/files/Horowitz
AREU 4
2017 ؟تسیچ ییاضق یرگنزاب
تغییرات در مودل بازنگری قضایی در اروپا 11عمدت ًا بر اثر عرف قانون مدنی که دعاوی را به کتگوریهای قضایای مدون ،جزایی،
تجارتی و اداری تقسیم کرده است ،به میان آمده است .این تقسیمبندی که مبنی بر صالحیت محکمه روی یک موضوع است ،قضایای
عرفی را از قضایای مربوط به قانون اساسی جدا میکند و به محاکم ویژه و طرزالعملهای مشخص رضورت دارد 12.زیرا محاکم قانون
اساسی مستقل بوده و دعاوی عادی را انجام منیدهند .مودل اروپایی برای اجرای بازنگری عام بیشرت باز است .عالوه بر این ،تأسیس
چنین محاکمی در اروپا برای محاکم قانون اساسی با درنظرداشت اختیارات شان ،یک فضای وسیعتری را فراهم میسازد .محاکم
قانون اساسی یک سلسله اختیارات اضافی را اجرا میکنند که در محاکم ایاالت متحدۀ امریکا به نظر منیرسد .این اختیارات عبارتاند
از :بازنگری اقدامات نهادهای دولت ،حلکردن منازعات میان قوای حکومت ،تصمیم روی معترببودن انتخابات ،تفتیش مطابقت
احزاب سیاسی با قانون اساسی و یک عده اختیارات دیگر13.
بازنگری قضایی یک قانون ممکن است قبل از تطبیق آن صورت گیرد که این را بازنگری اولیه (از علت به معلول) میگویند؛ و میشود
که بازنگری بعد از تطبیق قانون صورت گیرد که آن را بازنگری استقرایی (از معلول به علت) میگویند 14.بازنگری اولیه که در قضایای
بازنگری عام صورت میگیرد ،تا سال ۲۰۰۸در اروپا و سایر کشورهایی که از مودل قانون اساسی مشابه پیروی میکردند ،اجرا میشد؛
در حالی که بازنگری استقرایی که منحیث یک جزء از بازنگری خاص صورت میگیرد ،در ایاالت متحدۀ امریکا و بسیاری از کشورهایی
که از عین عرف قانون اساسی پیروی میکنند ،اجرا میشود15.
هنگامی که یک قانون ،مخالف با قانون اساسی پنداشته شد ،اعتبار آن قانون امکان دارد که در حوزههای قضایی مختلف فرق کند.
ال ،در بعضی کشورها به طور مثال در ایاالت متحدۀ امریکا ،این نوع قانون بیاعتبار پنداشته منیشود .به هر صورت ،بر اساس اصل او ً
«از مقررات و تصامیم قبلی پیرویکردن» که توسط سنت قانون عرفی دنبال میشود ،قاعدۀ قضیۀ پیشینه در قضیۀ مشابه در آینده
تطبیق میشود .ثانی ًا ،در کشورهایی که عقیدهای قوی بر تفوق دموکراسی موجود است به طور مثال در فرانسه ،محاکم این نوع قانون
را ملغی منیکند ،بلکه پیشنهادهایی را به پارملان مطرح میکند تا قانون را لغو و یا اصالح کند .ثالث ًا ،در سایر حوزههای قضایی ،به طور
عمده اروپایی ،محاکم به طور عاجل متام این قانون را ملغی میکنند و یا آن بخشهایش را که مغایر قانون اساسی است 16.این موضوع
در هر دو نوع بازنگری یعنی عام و خاص ،قابل تطبیق است و در بازنگری خاص به خاطر این حقیقت قابل تطبیق است که اصل «از
مقررات و تصامیم قبلی پیرویکردن» توسط حوزههای قضایی قانون مدون با جدیت دنبال منیشود.
AREU 6
2017 ناتسناغفا یساسا نوناق خیرات رد ییاضق یرگنزاب
مطابقت آنها با قانون اساسی مورد مطالعه قرار دهد 24.بدین ترتیب ،این شورا دارای اختیارات بازنگری اولیه و بازنگری استقرایی بود.
این شورا منحیث یک نهاد فعال کار کرد و به یک تعداد سؤاالت در رابطه با امور قانون اساسی پاسخ ارایه کرد؛ گرچه این سؤاالت
به طور عمده از جانب قوۀ مجریه برایشان راجع میشد .این شورا همچنین همۀ تصامیم شورای وزیران را قبل از انفاذ آنها بازنگری
میکرد تا مطابقت آن تصامیم را با قانون اساسی تضمین کند .همۀ نظراتشان بر اساس قانون شورا ،در جریدۀ رسمی نرش گردید 25.به
ال ،رئیسجمهور به طور مستقیم اعضای این شورا را هر صورت ،این شورا به دو دلیل نتوانست تا مودل مطلوب بازنگری را ارایه کند .او ً
تعیین میکرد .ثانی ًا ،اعضای این شورا به رئیسجمهور پاسخگو بودند 26،که این عمل شورا را به یک نهاد سیاسی در داخل قوۀ مجریه
مبدل میساخت نه به یک نهاد مستقل مربوط به قانون اساسی.
طالبان هیچگاهی یک قانون اساسی مدون را معرفی نکردند و نه هم قانون اساسی سابقه را اعتبار دادند .هرچند عجیب و غریب ،طالبان
اساسی دورۀ رژیم کمونیستی 27را که بر اساس قانون اساسی سال ۱۹۸۷نافذ شده بود ،با اصالحات اندک که ِ قانون شورای قانون
شامل مطابقت همۀ قوانین ،فرامین تقنینی و معاهدات بیناملللی با «احکام رشیعت و قانون» 28بود ،دوباره معرفی کردند .به هر صورت،
اصطالح «قانون» در داخل قانون عادی غیرمشخص باقی ماند .عالوه بر این ،رهرب طالبان طی یک فرمان ،اختیار بازنگری اسالمی
قوانین را به یک کمیتۀ متشکل از عاملان دینی تحت تشکیالت سرتهمحکمۀ افغانستان 29،تفویض کرد .این فرمان یک نهاد موازی را
ایجاد کرد و واضح نبود که آیا این کمیته قوانین موجود را بازنگری میکند یا قوانین جدید را.
سایر قوانین اساسی افغانستان منهای یکی که از آن در باال ذکر شد ،دارای هیچگونه حکم در مورد بازنگری قضایی نبوده و هیچ نهادی
را معرفی نکردند تا مطابقت قوانین را با قانون اساسی مشخص کنند .عالوه بر این ،گرچه بعضی عنارص بازنگری قضایی در یک عده
قوانین اساسی به نظر میرسید ،ولی یادداشتهای بسیار اندکی وجود دارد تا تحلیل شود که این اختیارات چگونه اجرا شدهاند.
کمیسیون بازنگری قانون اساسی بر اساس نظریۀ کمیسیون تسوید قانون اساسی ایجاد شد و یک فصل را که دارای ۷ماده است،
برای محکمۀ قانون اساسی در مسودۀ قانون اساسی معین کرد .این فصل که در مورد محکمۀ قانون اساسی است ،یک محکمۀ
مرتقی را پیشبینی کرده است که دارای صالحیتهایی است که در محاکم قانون اساسی معارص پیدا میشود .این فصل شامل
مادههای ذیل است:
1
فصل هشتم ـ مسودۀ قانون اساسی افغانستان ـ ۲۰۰۳
مادۀ :۱۴۱محکمۀ عالی قانون اساسی افغانستان ،مطابق احکام این فصل ،باید از مطابقت قوانین با قانون اساسی نظارت مناید.
مادۀ :۱۴۲محکمۀ عالی قانون اساسی باید متشکل از شش عضو باشد که برای یک دورۀ نهساله از طرف
رئیسجمهور تعیین و توسط مرشانوجرگه تأیید گردد .رئیسجمهور باید یکی از اعضا را بهحیث رئیس این
محکمه تعیین مناید .اداره و صالحیتهای محکمۀ عالی قانون اساسی توسط قانون تنظیم میگردد.
مادۀ :۱۴۳اعضای محکمۀ عالی قانون اساسی باید دارای خصوصیات ذیل باشند:
1.1باید تابعیت افغانستان را داشته باشد و تابعیت کشور دیگری را نداشته باشد.
2.2باید تحصیالت عالی در قانون و یا فقه اسالمی داشته باشد.
1.1باید حداقل ده سال تجربۀ کاری در حقوق ،قضا و قانونگذاری داشته باشد.
2.2باید سن چهلسالگی را تکمیل کرده باشد.
3.3باید به جنایت علیه برشیت ،خیانت و محرومیت از حقوق شهروندی محکوم نشده باشد.
مادۀ :۱۴۴محکمۀ عالی قانون اساسی دارای صالحیتهای ذیل است:
1.1بازنگری قوانین ،فرامین تقنینی ،معاهدات بینالدول ،و میثاقهای بیناملللی را به خاطر مطابقتشان با قانون اساسی.
2.2تفسیر قانون اساسی ،قوانین ،و فرامین تقنینی
مادۀ :۱۴۵با درنظرگرفنت یک قضیه ،هر گاه یک محکمه اثبات کرد که حکم قانون که در قضیه قابل تطبیق است ،با قانون
اساسی در تناقض است ،محکمه باید قضیه را به حالت تعلیق درآورده و موضوع را به محکمۀ عالی قانون اساسی راجع سازد.
در صورتی که یکی از جوانب دخیل در قضیه ادعای تناقض را منوده و این ادعا از طرف
محکمه تأیید شده باشد ،حکم این ماده در این قضیه نیز قابل تطبیق میباشد.
در صورتی که کمیسیون حقوق برش افغانستان یک حکم قانون را غیرمطابق با حقوق اساسیای که در قانون اساسی به
آن ارج گذاشته شده است ،یافت ،این کمیسیون میتواند که موضوع را به محکمۀ عالی قانون اساسی راجع سازد.
مادۀ :۱۴۶اسناد قانونی که متناقض با قانون اساسی ثابت گردد ،از طرف محکمۀ عالی سرتهمحکمه فاقد اعتبار قانونی است.
خطمشی محکمۀ عالی قانون اساسی نهایی بوده و تابع بازنگری منیباشد و بعد از نرش در جریدۀ رسمی ،نافذ است.
__________________________
.1هامن.۶۹۲-۷ :
. 30رسور دانش ،حقوق اساسی افغانستان ،طبع سوم (کابل :مؤسسۀ تحصیالت عالی ابنسینا.۲۸۹ ،)۲۰۱۵( ،
AREU 8
2017 لاس یساسا نوناق رد ییاضق یرگنزابنزاب
این فصل یک محکمۀ بسیار قوی را که دارای یک سلسله اختیارات وسیع جهت تضمین تفوق قانون اساسی و محافظت از حقوق
بنیادی است ،معرفی کرده است .این فصل جوانب دخیل را که میتوانند قضایا را به محکمه راجع کنند ،محدود نکرده است ،و به
شهروندان عادی (منحیث جوانب ذیدخل در یک دعوا) و کمیسیون حقوق برش اجازه داده تا مطابقت قوانینی را که حقوق بنیادی
را نقض کردهاند با قانون اساسی ،به چالش بکشند .وضاحت بر صحیحبودن قانونی که یک دفعه مورد بازنگری قرار گرفته باشد و
نهاییبودن تصامیم محکمه ،این محکمه را به یک نهاد نهایی جهت حکمیت روی مسایل مربوط به قانون اساسی مبدل کرده است.
طبق اظهارات رسور دانش ،یک عضو برجستۀ کمیسیون تسوید قانون اساسی و کمیسیون بازنگری قانون اساسی ،گرچه کمیسیون
بازنگری قانون اساسی یک تعداد مادهها را از طریق موافقت عمومی تسوید کرد ،اما حکومت استدالل میکرد که این امر ممکن است
در آینده باعث ایجاد مشکالتی میان سه قوۀ حکومت شود 31.بعضیها استدالل کردند که ادارۀ عبوری سابق ترس داشت که مبادا
محکمه به یک نهادی مانند شورای نگهبان در ایران مبدل شده و مانع انکشاف سیستم سیاسی شود 32.فلهذا ،ادارۀ موقت به طور کامل
محکمۀ قانون اساسی را از مسودۀ قانون اساسی حذف کرد.
اختیاراتی که طی هفت مادۀ قانونی برای محکمۀ قانون اساسی در نظر گرفته شده بود ،به یک ماده خالصه شد و آن هم به سرتهمحکمه
محول شد .مسودۀ قانون اساسی بعد ًا برای تصویب به لویهجرگۀ قانون اساسی ارایه شد.
بازسازی فصل حذفشده در مورد محکمۀ عالی قانون اساسی یکی از تقاضاهای عمدۀ ده کمیتۀ کاری در لویهجرگۀ قانون اساسی و
یکی از موارد اختالف بود .باألخره به یک توافق دست یافتند تا اختیار بازنگر قضایی را به سرتهمحکمه محول کرده و یک کمیسیون
به منظور نظارت بر تطبیق قانون اساسی در عوض محکمۀ قانون اساسی ایجاد شود .بعد ًا ،مادۀ ۱۲۱قانون اساسی افغانستان به میان
آمد که برای بار اول در تاریخ قانون اساسی افغانستان ،به سرتهمحکمه صالحیت داد مطابقت قوانین را با قانون اساسی بررسی کند.
مادۀ :۱۲۱بررسی مطابقت قوانین ،فرامین تقنینی ،معاهدات بینالدول و میثاقهای بیناملللی با قانون اساسی و تفسیر آنها
بر اساس تقاضاى حکومت و یا محاکم مطابق به احکام قانون از صالحیت سرتهمحکمه میباشد.
عالوه بر این ،مادۀ ۱۵۷قانون اساسی کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی را ایجاد کرد:
مادۀ :۱۵۷کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی مطابق به احکام قانون تشکیل میگردد .اعضاى این کمیسیون
از طرف رئیسجمهور به تأیید ولسیجرگه تعیین میگردد.
کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی منحیث یک نهاد به منظور تضمین تطبیق منظم قانون اساسی جدید پیشبینی شده
بود 33.عالوه بر این ،گرچه منت قانون اساسی در مورد صالحیتهای این کمیسیون چیز زیادی نگفته است ،ولی نام این کمیسیون
نشان میدهد که کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی ،صالحیت بررسی مطابقت اقدامات نهادها و فعالین دولتی با قانون
اساسی را دارد.
. 31هامن.۲۹۷ :
. 32جان دمپسی و جی الکساندر تهیر را ببینید ،حلوفصل بحران در مورد تفسیر قانون اساسی در افغانستان (انستیتیوت صلح ایاالت متحدۀ امریکا ،مارچ ،)۲۰۰۹و بارنت ر .روبین ،ساخنت یک
قانون اساسی در افغانستان ،جورنال دموکراسی ،۱۵شامرۀ .۱۵ ،)۲۰۰۴( ۳
. 33محمدهاشم کاملی ،قانون اساسی افغانستان :۲۰۰۴تفسیر از دیدگاه اسالمی ،انستیتیوت ایاالت متحدۀ امریکا برای صلح.۲۰۰۹ ،
. 34مادۀ )۱۵( ۲ﻣﻘﺮرۀ ﻃﺮز ﺗﻬﯿﻪ و ﻃﯽ ﻣﺮاﺣﻞ اﺳﻨﺎد ﺗﻘﻨﯿﻨﯽ تدقیق را چنین تعریف میکند :ﺗﺪﻗﯿﻖ :ﺍﺭﺯﯾﺎﺑﯽ ﺩﻗﯿﻖ ﮐﻠﺎﻤﺕ ،ﺍﺻﻄﻼﺣﺎﺕ ،ﺟﻤﻼﺕ ﻭ ﻋﺒﺎﺭﺍﺕ ﻃﺮﺡ ابتدایی ﺳﻨﺪ ﺗﻘﻨﯿﻨﯽ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺷﮑﻞ ﻭ
ﻣﺤﺘﻮﺍ ﻭ ﻣﻄﺎﺑﻘﺖ ﺁﻥ ﺑﺎ ﺍﺣﮑﺎﻡ ﺮﺷﯾﻌﺖ ﺍﺳﻼﻣﯽ ،ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺍﺳﺎﺳﯽ ،ﺳﺎﯾﺮ ﻗﻮﺍﻧﯿﻦ ﻧﺎﻓﺬ ،ﺭﻋﺎﯾﺖ ﻣﻌﺎﻫﺪﺍﺕ ﻭ ﻣﯿﺜﺎﻕﻫﺎﯼ ﺑﯿﻦﺍﻤﻟﻠﻠﯽ ﮐﻪ ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﻟﺤﺎﻕ کرﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻋﺮﻑ ﺳﺎﻢﻟ ﺟﺎﻣﻌﻪ است .ﻣﻘﺮرۀ ﻃﺮز ﺗﻬﯿﻪ
و ﻃﯽ ﻣﺮاﺣﻞ اﺳﻨﺎد ﺗﻘﻨﯿﻨﯽ را ببینید ،جریدۀ رسمی .)۲۰۱۲( ۱۰۸۱
در مورد معاهدات و میثاقهای بیناملللی ،کدام وضاحتی وجود ندارد که چگونه و در کدام مرحله باید توسط محکمه مورد بازنگری قرار
گیرد .در اصول ،زیرا هر دو موضوع باید با قانون اساسی مطابقت داشته باشد ،باید مورد بازنگری اولیه قرار گیرد ،و قبل از اینکه حکومت
معاهدات و میثاقها را امضا کند ،در صورت موجودیت تناقض ،باید به تهیه و ترتیب مالحظات اجازه دهد .از جانب دیگر ،مطابقت این
معاهدات و میثاقها با قانون اساسی ممکن است در دورانی که پارملان این معاهدات و میثاقها را تصدیق میکند ،نیز بررسی شود .به
هر صورت ،محدودیت صالحیت پارملان بر اساس مادۀ ۱۲۱در رابطه با تقاضای چنین بازنگریای از سوی پارملان ،و برداشت پارملان
از مادۀ ۹۰که فقط صالحیت قبول و یا رد معاهده را به صورت کلی 35دارد ،این را برای پارملان غیرممکن میکند تا چنین درخواستی را
مطرح سازد.
در سالهای ابتدایی قانون اساسی ،هیچ مشکلی در تطبیق مادههای ۱۲۱و ۱۵۷و هیچ ابهامی در معانی ایشان وجود نداشت .به هر
صورت ،در یک ماحول بسیار سیاسیشده و به تعقیب استیضاح وزیر خارجه ،سپنتا ،این دو ماده به موضوع اختالف مداوم میان قوههای
حکومت تبدیل شد .در نتیجه ،با وجود این همه پیرشفت قابل مالحظه در روی کاغذ ،اختالف نظر سیاسی همراه با ابهام در منت مادۀ
۱۲۱و عمومیت در مادۀ ،۱۵۷این دو ماده را به متنازعفیهترین احکام قانون اساسی افغانستان مبدل ساخته و سؤاالتی جدی را در زمینۀ
محدودۀ صالحیتها و مهمتر از آن در مورد توازن قوا در کشور ،مطرح کرده است.
عالوه بر این ،طوری که بازنگری قضایی در میان جامعۀ حقوقی افغانستان بسیار برجسته شد ،سایر فاصلهها ،ابهامات و اجزای
مفقودشده در احکام مربوطۀ قانون اساسی برجسته شد .در وضعیت پراکندهای که بازنگری قضایی در احکام قانون اساسی ظاهر شده،
این صالحیت را میان نهادهای مختلف تقسیم کرده و یا موضوعاتی را ترک منوده که به طور آیدیالی جزء طبیعی صالحیت بازنگری
قضایی است .در ذیل یک عده مثالهایی از قانون اساسی است:
1.1بازنگری اقدامات حکومت
بررسی مطابقت قوانین با قانون اساسی است ،بسیاری از کشورها که دارای محاکم قانون
ِ در حالی که محور بازنگری قضایی عبارت از
اساسیاند به این محاکم صالحیت دادهاند تا اقدامات حکومت را بررسی کنند .این صالحیتها در میان سایر امور شامل مسایل ذیل
است :رسیدگی قضایی به نقض حقوق اساسی از جانب نهادهای دولتی و یا کارمندان رسمی ،حلوفصل منازعات در داخل نهادهای
افقی و عمودی دولت جهت حسابدهی بیشرت ،حلوفصل منازعات انتخاباتی ،تصدیق نتایج انتخاباتی ،استیضاح مقامات بلندپایۀ
حکومتی و یا معتربخواندن چنین استیضاحها و رسیدگی قضایی به مسایل مربوط به احزاب سیاسی.
بر اساس مادۀ ۱۵۷قانون اساسی سال ،۲۰۰۴صالحیت بازنگری قانون اساسی در رابطه با اقدامات یک نهاد عامه به کمیسیون مستقل
نظارت بر تطبیق قانون اساسی اعطا شده است .این حکم به کمیسیون اجازه میدهد تا از تنفیذ همۀ احکام قانون اساسی و از اقدامات
همۀ آنانی که بر اساس قانون اساسی دارای یک قیمومت میباشند ،نظارت کند .برای اینکه به دقت رشح شود ،مطابق این مادۀ قانون،
کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی مسئول است تا بررسی کند که آیا نهادهای دولتی یا کارمندان دولتی به طور درست
قانون اساسی را تطبیق میکنند و آیا اقداماتشان با قانون اساسی در مطابقت قرار دارد .قانون کمیسیون که روی آن در سال ۲۰۰۹
توافق صورت گرفته است نیز به صالحیت کمیسیون تأکید میورزد تا از «مراعات و تطبیق احکام قانون اساسی توسط رئیسجمهور،
حکومت ،شورای ملی ،قوۀ قضائیه ،ادارات ،سازمانها و نهادهای دولتی و غیردولتی نظارت کند37».
در حالی که بسیاری از قوانین اساسی این دو صالحیت را با هم یکجا کرده و هر دویشان را به یک نهاد تفویض کرده است ،قانون
اساسی افغانستان این دو صالحیت را بین دو نهاد تقسیم کرده است :قوۀ قضائیه مطابقت قوانین را بررسی میکند و کمیسیون طوری
که از منت مادۀ ۱۵۷استنباط میشود ،مطابقت اقدامات و عملکردها را با قانون اساسی بررسی میکند .دلیل عمده بر این امر ،عبارت
. 35مفاهمۀ شخصی :آقای خداینظر نرصت ،رئیس داراالنشای ولسیجرگه؛ آقای غالمحسن گران ،رئیس پیشین داراالنشای ولسیجرگه و آقای تیمورشاه قویم ،معاون رئیس داراالنشای مرشانوجرگه.
. 36محمدهاشم کاملی ،قانون اساسی افغانستان :۲۰۰۴تفسیر از دیدگاه اسالم.
. 37گرچه کشمکشی میان پارملان و سرتهمحکمه روی صالحیتهای معین کمیسیون وجود داشت ،اما صالحیت نظارت ،خارج از این کشمکشها بود .مادۀ ،)۲( ۸قانون کمیسیون مستقل نظارت
بر تطبیق قانون اساسی ،جریدۀ رسمی ،شامرۀ .)۲۰۰۹( ۹۸۶
AREU 10
2017 لاس یساسا نوناق رد ییاضق یرگنزابنزاب
است از حدود واضح صالحیت قوۀ قضائیه در مورد سمع و حلوفصل منازعات به شکل دعاوی ،و محدودیت آن در رابطه با نظارت و
بازنگری مطلق مقررات نهادهای دولتی به منظور مطابقت آنها با قانون اساسی .به هر شکل ،این مثالی است از بازنگری قانون اساسی
که میان دو نهاد مختلف تقسیم شده است.
2.2مادۀ تناقض
بسیاری از قوانین اساسی افغانستان مادۀ مغایرت را در بر داشته است؛ به هر صورت ،این قوانین در زمینۀ فراهمکردن یک معیار ناکام
بودهاند .قانون اساسی سال ۲۰۰۴به گونۀ مشابه ،خواهان مطابقت قوانین با اسالم عالوه بر مطابقت این قوانین با قانون اساسی است.
در مادۀ سوم قانون اساسی میخوانیم:
«در افغانستان هیچ قانون منیتواند مخالف معتقدات و احکام دین مقدس اسالم باشد».
این ماده در این مورد توضیحات ارایه منیکند که معتقدات و احکام دقیق ًا کدام مسایل را شامل میشود؛ و نه این ماده کدام میکانیزم و
طرزالعملی را جهت بررسی چنین مطابقت فراهم میکند .عالوه بر این ،این ماده به هیچ نهادی هم صالحیت منیدهد تا چنین مطابقتی
را مشخص کند .آنچه در عمل به مشاهده میرسد این است که وکالی پارملان چنین استنباط کردهاند که این کار از صالحیتهای آنان
است و آنان از طریق این صالحیت ،قوانینی را که مغایر با اسالم مییابند ،از میان برمیدارند .بحث روی مادۀ مشابه در قانون اساسی
سال ۱۹۶۴را محمدهاشم کاملی چنین یادداشت کرده است:
تجربه نشان داده است ...که مردم متایل دارند تا در مورد شواهدی که حتی اختالف بسیار کمی با مقررات اسالمی دارد،
مبالغه کرده و آن را تناقض زیاد نشان دهند .شواهد این موضوع در یک تعداد بحثهای پارملانی در اواخر دهه ۱۹۶۰پیدا
میشود؛ به طور مثال :ازدواج اطفال و تعدد زوجات ،هنگامی که وکالی بسیار محافظهکار خواستند تا با طرحهای اصالحی
حکومت در همین مسایل با متعارضخواندن آن با اصول اسالمی مخالفت کنند .در واقع ،اصالحات تقاضاشده اکرث ًا مبنی
بر منطق خودشان بود و اص ً
ال تخطی از اصول اسالم مطرح نبود38.
یک مثال دیگر ،رویکرد مشابه از جانب پارملان در سالهای اخیر در مورد قانون محو خشونت علیه زنان است که مهر ضد اسالمیبودن
بر آن زده شد .اعضای پارملان شدید ًا در این مورد جروبحث کردند و تقاضا کردند برای اینکه این قانون تصویب شود ،باید «ازدواج
در سنین پایین و ازدواج اجباری جرم شمرده نشود ،خانههای امن {که از جانب آن عده زنان مورد استفاده قرار میگیرد که قربانی
تخطیهای خانوادگی هستند} باید از بین برود؛ زنان وقتی میخواهند کار کنند باید از شوهرانشان اجازه گرفته و رشایط تعدد ازدواج از
میان برداشته شود39».
به همین دلیل ،قانون اساسی باید صالحیت بازنگری قوانین را جهت مطابقت آنها با رشیعت به یک نهاد تخنیکی که در قانون اسالمی
تخصص داشته و به طور آیدیال تحت سرتهمحکمه باشد ،تفویض کند ،تا بدین ترتیب به بازنگری واقعبینانۀ قوانین اجازه داده و از
مداخلۀ سیاسی و تفسیر مبهم پرهیز کند .تفویض صالحیت به یک نهاد جداگانه باعث ایجاد یک میکانیزم قوی به منظور بررسی و
متوازنکردن قوای دولت خواهد شد.
3.3بازنگری مقررات
به نهادهای حکومتی از جانب پارملان یا قانون اساسی صالحیت تفویض شده تا قواعد اداری را که عموم ًا بهحیث مقرره شناخته میشوند،
صادر کنند .مقررات ،قوانین نیستند بلکه قوانین درجهدوم هستند .به هر صورت ،این مقررات دارای قدرت قانون هستند؛ میتوانند از
جانب محکمه تطبیق شوند و میشود که شامل جزاها در مورد تخطیها و عدم مطابقتها شود .نظر عمومی بر این است که هر مقرره
باید یک منشأ در قانون اصلی داشته باشد .بنابراین حکومت در صورتی میتواند مقررات را صادر کند که حکم واضح یک قانون مصوب
موجود باشد که به حکومت اجازۀ صدور چنین مقرراتی را میدهد .عالوه بر این ،محاکم میتوانند یک مقرره را که غیرموافق با اصل
قانون باشد ،از اعتبار ساقط کنند40.
. 38محمدهاشم کاملی ،اشاره به اسالم و زنان در قانون اساسی افغانستان ،فصلنامۀ قانون عرب .۲۸۷ ،)۲۰۰۸( ۲۲
. 39کریستین روهر ،برای فع ً
ال آیا از صدمه جلوگیری شده است؟ بحث مخترصی در مورد قانون محو خشونت علیه زنان ،شبکه تحلیلگران افغانستان ۱۸ ،می ۲۰۱۳که در صفحۀ ذیل موجود است:
/https://www.afghanistan-analysts.org/damage-avoided-for-now-the-very-short-debate-about-the-evaw-law
آخرین دسرتسی در ۲۰اکتوبر .۲۰۱۶
. 40ادوارد پیج ،حکومتکردن توسط شامرهها :قانونگذاری تفویضشده و پالیسیسازی روزمره (اکسفورد ـ پورتلند :انتشارات هارت.)۲۰۰۱ ،
قانون اساسی افغانستان صالحیت قانونساخنت را به شورای ملی افغانستان تفویض کرده است .به هر صورت ،قانون اساسی همچنین
به قوۀ مجریه ،صالحیت اصدار و تصویب مقررات را واگذار کرده است .طبق مادۀ ۷۶قانون اساسی:
«حکومت براى تطبیق خطوط اساسی سیاست کشور و تنظیم وظایف خود ،مقررات وضع و تصویب میکند .این مقررات
باید مناقض نص یا روح هیچ قانونی نباشد».
ﻣﻘﺮرۀ ﻃﺮز ﺗﻬﯿﻪ و ﻃﯽ ﻣﺮاﺣﻞ اﺳﻨﺎد ﺗﻘﻨﯿﻨﯽ یک تعریف ظریف از مقرره ارایه میکند« :ﻣﺠﻤﻮﻋﮥ قواعدی ﺍﺳﺖ ﻛﻪ به منظور تطبیق
خطوط اساسی ﺳﯿﺎﺳﺖ کشور ،ﺗﻌﻤﯿﻞ ﺑﻬﺮﺘ احکام قانون و ﺗﻨﻈﯿﻢ وظایف وزارتها و ادارات دولتی از طرف حکومت وضع شده باشد41».
بر اساس این تعریف ،مقررات ،طرزالعملها را برای تطبیق و تنفیذ بهرت قانون مشخص میکند ،یا قواعد مستقلی را به منظور تعیین
میکانیزمها جهت اجرای دستورالعمل ارایه میکند .یک مثال برای ترشیح اولی ،مقررۀ تأسیس و ثبت احزاب سیاسی است و برای
ترشیح دوم ،مقررۀ بررسی اسناد انتخاباتی است42.
قانون اساسی هر گونه تناقض مقررات را با قانون منع میکند .از طرف دیگر قانون اساسی در این کار ناکام است تا به کدام نهاد
صالحیت تفویض کند که مطابقت مقررات را با قانون بازنگری کند؛ با وجود اینکه یک مقرره از جانب حکومت تصویب میشود ،یک
مقرره مرشوعیت خود را از پارملان به دست میآورد .در صورتی که یک مقرره از یک قانون عادی منشأ گرفته باشد ،در حالی که یک مقرره
منحیث مجموعهای از قواعد ،مرشوعیت خود را از حکومت به دست میآورد ،برخالف این واقعیت که حکومت قواعد را برای نهادهای
خود وضع میکند .اگر امکان داشته باشد ،یک نهاد مستقل باید بازنگری مقررات را به راه اندازد 43.به هر صورت ،بازنگری چنین مقرراتی
به طور خاص در رابطه با حقوق بنیادی شهروندان ،در قانون اساسی افغانستان در نظر گرفته نشده است.
4.4نهاییبودن تصامیم سرتهمحکمه روی قضایای بازنگری قضایی
عنرص مهم دیگری که در قانون اساسی وجود ندارد ،مربوط به نهاییبودن تصامیم بازنگری قضایی میشود .گرچه استدالل شده
میتواند که مادۀ ۱۲۱اشاره میکند که تصامیم بازنگری قضایی نهایی است ،شواهدی وجود دارد که مشکوکیت را نشان میدهد.
بر اساس عدم موجودیت وضاحت ،پارملان تصمیم سرتهمحکمه در مورد بازنگری قضایی را رعایت نکرده است .مسرتدشدن تصمیم
سرتهمحکمه روی عدم مطابقت احکام معین قانون کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی با قانون اساسی از سوی پارملان
را میتوان منحیث یک مثال نقل کرد .از جانب دیگر ،پارملان به کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی اجازه منیدهد تا بر
اساس مادۀ ۱۵۷تصامیم الزامی صادر کند .مادههای ۸و ۹قانون کمیسیون به این کمیسیون اجازۀ فراهمکردن «نظریۀ حقوقی» و
«مشورۀ حقوقی» را میدهد .بنابراین اگرچه بازنگری و نظارت صورت خواهد گرفت ،ولی امکان ردشدن و عدم پذیرش بسیار زیاد است.
در مواقع معین خود پارملان نظریۀ حقوقی کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی را رعایت نکرده است .به طور مثال ،پارملان
از کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی در مورد اینکه آیا اعطای صالحیت نظارت به شوراهای والیتی مخالف احکام قانون
اساسی میباشد و یا خیر ،نظرخواهی کرد .کمیسیون اینگونه ابراز نظر کرد که اعطای چنین صالحیتی به شوراهای والیتی ،تخطی از
احکام قانون اساسی نیست؛ ولی پارملان نظر کمیسیون را رعایت نکرده و شوراهای والیتی را از صالحیت نظارت به دلیل عدم مطابقت
آن با قانون اساسی ،محروم کرد.
در مورد دو سؤال کیمرنسکی ـ چه کسی باید قانون اساسی را تفسیر کند؟ و کدام روش یا میتود تفسیر باید مورد استفاده قرار گیرد؟ ـ
در حالی که اختالف روی اینکه باید از کدام میتو ِد تفسیر قانون اساسی استفاده شود تا قانون اساسی به شکل بهرت تفسیر شود ،هیچ
مثالی وجود ندارد که نشاندهندۀ مخالفت باشد ،روی اینکه «چه کسی» باید قانون اساسی را تفسیر کند .بدبختانه ،افغانستان هنوز
هم با این سؤال بسیار ابتدایی دست به گریبان است که کدام یک از این دو نهاد ،صالحیت تفسیر قانون اساسی را دارد .در مراحل
AREU 12
2017 لاس یساسا نوناق رد ییاضق یرگنزابنزاب
45ابتدایی تطبیق قانون اساسی ،تفسیر منحیث یک صالحیت ضمنی سرتهمحکمه تلقی میشد و در این رابطه تنازعی وجود نداشت.
ولی در قضیۀ استیضاح وزیر کابینه ،رنگین دادفر سپنتا ،توسط پارملان 46در سال ۲۰۰۷که نقطۀ عطفی بود ،ردشدن تصمیم پارملان از
سوی رئیسجمهور به دلیل عدم ارایۀ دالیل مقنع ،و به تعقیب آن تأیید محکمه از این تصمیم رئیسجمهور تعقیب شد ،دو مسئلۀ عمدۀ
مربوط به قانون اساسی را برجسته ساخت:
1.1آیا سرتهمحکمه صالحیت تفسیر قانون اساسی را دارد؟
2.2کدام نهاد تحت قانون اساسی افغانستان صالحیت حلوفصل منازعات میان قوای دولت را دارد؟
بخشهای ذیل به طور فرشده به سؤاالت مطرحشده پاسخ میدهد.
آیا سرتهمحکمه صالحیت تفسیر قانون اساسی را دارد؟
طوری که در باال بحث صورت گرفت ،احکام قانون اساسی به منظور ایجاد محکمۀ عالی قانون اساسی از مسودۀ قانون اساسی حذف
شد؛ به تعقیب آن ،صالحیتها میان دو نهاد یعنی سرتهمحکمه و کمیسیون تقسیم شد .ریشۀ مشکل در پروسۀ تسوید بود بالخصوص در
لویهجرگۀ قانون اساسی ،جایی که اعضای این جرگه مادۀ ۱۲۱را دوباره جملهسازی کردند که منجر به ایجاد ابهام در صالحیت تفسیر
قانون اساسی شد .یکی از نویسندگان قانون اساسی یادداشت کرده است« :یک ابهام معین ...در لغتبندی مادۀ ۱۲۱وجود دارد...
آنهایی که عقیده دارند که تفسیر قانون اساسی از صالحیتهای سرتهمحکمه است ،استدالل میکنند که ضمیر «آنها» در منت این
ماده شامل قانون اساسی نیز میشود .اگر از نقطهنظر گرامری صحبت کنیم ،شاملکردن قانون اساسی در ضمیر «آنها» در مادۀ ۱۲۱
یک نوع تفسیر اجباری توسط سرتهمحکمه است47».
ال از جانب سرتهمحکمه و قوۀ مجریه که :محکمه به به تعقیب قضیۀ سپنتا ،عدم موجودیت وضاحت باعث ایجاد نظرات گوناگون شد .او ً
طور پیشفرض صالحیت تفسیر قانون اساسی را دارد؛ زیرا «تفسیر آنها» در مادۀ ۱۲۱عالوه بر اینکه راجع به سایر اسناد قانون میشود،
به قانون اساسی نیز راجع میشود .ثانی ًا از طرف پارملان که :قانون اساسی در مورد تفسیر خاموش است ،بنابراین سرتهمحکمه ادعای
این را کرده منیتواند 48.ثالث ًا ،برداشت آخری از جانب کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی استدالل میکند که زمانی که
قانون اساسی ایجاد کمیسیون را بر اساس قانون عادی تقاضا میکند و تصویب چنین قوانینی از صالحیتهای پارملان است ،بعد ًا پارملان
صالحیت کامل دارد تا صالحیتها را به کمیسیون تفویض کند؛ بالخصوص هنگامی که این صالحیتها به کدام نهاد دیگری محول
نشده باشد 49.حدس و گامنهای هیچ نهادی از جانب نهاد دیگر پذیرفته نشد و هیچ اتفاق آرا وجود نداشت؛ طوری که قضیه امروز
هم به همین شکل است که کدام نهاد صالحیت تفسیر قانون اساسی را دارد یا باید داشته باشد .بدین گونه ،این ابهام به یک موضوع
اختالف دوامدار میان سه قوۀ دولت تبدیل شده است.
این مهم است خاطرنشان شود که در صورتی که تعداد زیادی از نهادها مجبورند قانون اساسی را پیروی کرده و آن را تطبیق کنند ،پس
عین این نهاد امکان دارد که آن را تفسیر هم کند؟ بنابراین در این زمینه که تفسیر قانون اساسی یک صالحیت قضایی است ،هیچ
انحصارگرایی وجود ندارد .هر قوۀ دولت میتواند تا قانون اساسی را تفسیر کند؛ و چنین کاری را کردن ،بدون شک سبب تفاسیر متناقض
خواهد شد .به هر صورت ،در چنین وضعیتی باید نهادی وجود داشته باشد تا یک تفسیر نهایی و الزامی را فراهم کرده که بر همۀ نهادها
الزامی باشد 50.تطبیق چنین تیوریای در وضعیت افغانستان یعنی پارملان هنگام تسوید و تصویب قانون ،قانون اساسی را تفسیر خواهد
کرد و قوۀ مجریه در هنگام تطبیق قانون .به طور مشابه ،سرتهمحکمه قادر نخواهد بود تا بازنگری قضایی را انجام دهد تا آنکه قانون
اساسی را تفسیر نکرده و مطابقت قوانین را با آن تصدیق نکرده باشد؛ و به طور مقایسوی ،کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون
اساسی قادر به اجرای صالحیت نظارتی خود نخواهد بود تا اینکه او ً
ال قانون اساسی را تفسیر نکرده باشد.
. 45محمدهاشم کاملی ،ارتباط میان قوۀ اجرائیه و پارملان و مشکل تفسیر قانون اساسی و رسیدگی قضایی در دوران حامد کرزی ،تلمن جی .رودر ویرایش کرده است و سیدحمید ضیا؛ حمیده برمکی،
سازمان برای حاکمیت قانون ،مقالۀ کاری ،شامرۀ .)۲۰۱۵( ۱
. 46برای جزئیات و پسمنظر این قضیه :نوشتۀ فرید حمیدی و ارنی جییاکودی را تحت عنوان :جدایی قوا تحت قانون اساسی افغانستان :یک مطالعۀ موردی (کابل :واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان،
.۳۵-۳۱ ،)۲۰۱۵
. 47محمدهاشم کاملی ،قانون اساسی افغانستان بعد از ده سال :چه مسایلی وجود دارد؟ .۱۲
. 48هامن.۱۲ :
. 49محمدامین احمدی ،صالحیت تفسیر قانون اساسی در افغانستان ،کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی ،در لینک زیر قابل دسرتسی است:
http://www.icoic.gov.af
. 50داکرت یولریچ میدوسکی ،عدالت سنای دوم ،محکمۀ قانون اساسی جرمنی فدرال ،کنفرانس در هیدیلبیرگ جرمنی ،جون ۲۰۱۶دایر شده بود.
در رابطه با سرتهمحکمه و کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی که برای تفسیر قانون اساسی نهادهای
مناسبیاند ،دو عنرص بسیار مهم وجود دارد که باید خاطرنشان شود :اول ،عبارت از محدودۀ صالحیتهای قانونی
است که برای هر یک از این دو نهاد فراهم شده است تا این صالحیت را ترک کنند؛ و دوم اینکه آیا نهادهای دیگر
به اینها دسرتسی دارند تا تقاضای تفسیر کنند .در قوۀ قضائیه گرچه محکمه میتواند و باید صالحیت تفسیر را در
مورد هر قضیۀ بازنگری قضایی انجام دهد ،صالحیت قوۀ قضائیه جهت تفسیر قانون اساسی در مورد همۀ قضایا بر
اساس یک عده فکتورها محدود است .حتی اگر فرض شود تحت مادۀ ،۱۲۱سرتهمحکمه صالحیت ضمنی تفسیر
را دارد ،این صالحیت هم در ارتباط با محدوده و ارجاعات محدود است ،طوری که توسط تام جنسبورگ ترصیح
شده است :مادۀ ۱۲۱میگوید حکومت و یا محاکم میتوانند بررسی مطابقت قوانین و میثاقهاى بیناملللی با قانون
اساسی را از سرتهمحکمه تقاضا کنند .به هر صورت این ماده به سرتهمحکمه صالحیت عمومی «تفسیر» قانون
اساسی خارج از این محدوده را منیدهد .بنابراین اگر منازعهای در این مورد که به کدام نهاد وظیفۀ قانونی سپرده
شده ،به میان آید ،هیچ میکانیزمی به منظور حلوفصل آن وجود ندارد51 .
به طور عموم ،قانونهای اساسیای که از گذشته عدول کردهاند ،بسیار مشتاقاند تا نهادهای بهرت ایجاد کرده و حقوق بیشرتی
برای شهروندان خود فراهم آورند .چنین نهادهای اصالحطلب همیشه احکامی را در نظر میگیرند که یک کشور در گذشته
تجربه نکرده باشد .بنابراین آنچه در کاغذ نوشته شده است ،امکان دارد که باعث بیثباتی شود خصوص ًا در مراحل ابتدایی
تطبیق یک قانون اساسی جدید .مسایل مذکور مثالهاییاند که تفسیر قانون اساسی ـ نه آنهایی که یک بخشی از میکانیزم
کنرتول و بررسی است ـ اهمیت پیدا میکند .در آوانی که قانون اساسی به تکامل میرسد و پیشینهها ایجاد میشود ،ثبات
و امکان توافق میان قوای دولت روی دستورالعملهایشان بیشرت میشود .بنابراین تقاضا برای چنین تفاسیری به طور قابل
مالحظه کاهش مییابد.
اجرای چنین تفسیری به یک سلسلۀ وسیع دسرتسی به محکمه شامل نهادهای رسمی دولت و همچنین نهادهای نظارتی چون
حقوق برش و کمیسیونهای انتخابات و جامعۀ مدنی ،رضورت دارد .طی ۱۲سال گذشته رضورت چنین تفسیری در افغانستان
زیاد بوده است؛ اما ابهام در منت قانون اساسی و عدم توافق میان قوای سهگانۀ دولتی به قوۀ مجریۀ حکومت اجازه داده تا به
طور متبادل به دو نهاد مراجعه کرده و هنگامی که به تفسیر قانون اساسی رضورت داشته باشد ،از آن نهادی استفاده کرده که
به نفع حکومت باشد.
کدام نهاد تحت قانون اساسی افغانستان صالحیت حلوفصل منازعات میان قوای دولت را دارد؟
به تعقیب قضیۀ سپنتا ،یک سلسله تالشها از طرف نهادهای مختلف صورت گرفت تا ابهامی را که در مورد صالحیت تفسیر
ال سرتهمحکمه یک اصالح را در قانون تشکیالت و صالحیت قوۀ قضائیه به منظور قانون اساسی وجود دارد ،حل کنند .او ً
وضاحت این امر که سرتهمحکمه صالحیت تفسیر قانون اساسی را دارد ،برای تصویب ارایه کرد .به هر صورت ،پارملان طرح
52
اصالح در قانون را رد کرد و قانونی را که از جانب حکومت بر اساس مادۀ ۱۵۷قانون اساسی جهت مشخصکردن صالحیتهای
کمیسیون نظارت بر تطبیق قانون اساسی روی دست گرفته شده بود ،تصویب کرد .در این قانون ،پارملان صالحیت تفسیر را به
کمیسیون نظارت بر تطبیق قانون اساسی تفویض کرد .گرچه رئیسجمهور این قانون را رد کرد ،ولی پارملان با اکرثیت دوسوم
آرا ،رد رئیسجمهور را نادیده گرفت .رئیسجمهور بعد ًا این قانون را بر اساس مادۀ ۱۲۱به سرتهمحکمه جهت بازنگری قضایی
راجع کرد.
از ابتدا واضح بود که احکام سرتهمحکمه این قانون را با این استدالل که صالحیتهای سرتهمحکمه را نقض کرده ،از اعتبار ساقط
میکند .بنابراین قبل از تصمیم سرتهمحکمه ،پارملان به طور آشکار عدم رضایت خود را از هر نوع بازنگری اظهار کرد .پارملان اظهار
داشت که بازنگری محکمه به طور آشکارا تضاد منافع است و سرتهمحکمه منیتواند یک قانونی را بازنگری و از اعتبار ساقط کند که یکی
از صالحیتهای فرضی سرتهمحکمه را از آن منتقل میکند .هنگامی که این قانون در جریدۀ رسمی نرش شد ،یک حکم سرتهمحکمه
در برابر این قانون ظاهر شده و احکام این قانون را که سرتهمحکمه آنها را مغایر با قانون اساسی میداند ،از اعتبار ساقط کرد .به هر
صورت ،محکمه که بر پارملان سوءظن داشت که این قانون را بعد از این حکم تغییر خواهد داد ،تا آنجا پیش رفت که آن احکام این
قانون را که به نظر سرتهمحکمه مخالف قانون اساسی بود ،حذف کرده و دالیل آن را در پاورقیها نوشت .بنابراین سرته محکه برای
اینکه حوزۀ صالحیت خود را محافظت کند ،صالحیتهای قانونسازی پارملان را توسط تغییرآوردن در این قانون نقض کرد .پارملان به
نوبت خود این تصمیم سرتهمحکمه را نادیده گرفت و موقف خود را در مورد صالحیتهای کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون
AREU 14
2017 لاس یساسا نوناق رد ییاضق یرگنزابنزاب
اساسی حفظ کرد .در نتیجه ،این پروسۀ طوالنی و غیرمؤثر یک قانونی را به میان آورد که از جانب پارملان تصویب شد ،ولی از جانب
رئیسجمهور غیرقانونی خوانده شد و سرتهمحکمه آن را مخالف قانون اساسی دانست و تا حال هر دو نسخۀ این قانون نافذ است.
تصویب این قانون وضعیتی را به میان آورده است که هر دو نهاد ،قانون اساسی را تفسیر میکنند؛ و مقامات از هر دو نهاد به طور متبادل
استفاده میکنند و استفادۀ آنها به این تعلق میگیرد که کدام نهاد به نفع آنان تصمیم میگیرد53.
این گفتگوها در میان نهادها یک نقض عمدۀ قانون اساسی را برجسته ساخت :عدم موجودیت یک میکانیزم و یک نهاد تا منازعات
بین قوای سهگانۀ دولت را حلوفصل کند .هنگامی که سؤاالتی در مورد قانون اساسی مطرح میشود و در میان قوای سهگانۀ دولت
توافق نظر هم موجود نیست ،طوری که در مثال باال دیده شد ،بر اساس قانون اساسی هیچ نهاد باصالحیتی به منظور حلوفصل و
قضاوتکردن روی چنین مسایلی وجود ندارد.
باألخره شدت تنش در مورد صالحیت تفسیر روی اهمیت بازنگری قضایی در نظام قانون اساسی افغانستان سایه افکنده است .بنابراین
مادۀ ۱۲۱قانون اساسی منحیث مادۀ تفسیر قانون اساسی دیده میشود ،نه منحیث مادۀ بازنگری قضایی.
. 53مثالها در این مورد در قضیۀ ایجاد محکمۀ خاص انتخابات دیده میشود ،هنگامی که رئیسجمهور از هر دو نهاد در رابطه با مطابقت این محکمه با قانون اساسی نظرخواهی کرد.
ام ،یک قوۀ قضائیۀ تقریب ًا ورشکسته قادر به عهدهگرفنت عاجل صالحیتهای بزرگی که به آن منتقل شده بود ،نبود؛ به شمول یک
مسل ً
عده مسئولیتهایی که برای قوۀ قضائیه بسیار جدید بود .در روشنی این موضوع ،ارتقای ظرفیت ّ
قضات و آموزش آنان در مورد قانون
اساسی جدید ،برای قوۀ قضائیه قبل از اینکه صالحیتهای نظارتی خود مانند بازنگری قضایی و حامیت از حقوق اساسی را اجرا کند،
یک پیشنیاز اساسی است .عالوه بر این ،قوۀ قضائیه مجبور بود تا استقالل خود را اظهار کند تا آنکه صالحیتهای قانونی خود را
مستحکم کرده و در صورتی که سایر قوای دولت در مقابل قانون اساسی و یا خارج از محدودۀ دستورالعمل اساسیشان عمل کنند ،آنان
را از اینگونه اقدامات باز دارد .این قسم تصور میشد که قوۀ قضائیه علیرغم داشنت چالشهای ظرفیتی و متایل قوۀ مجریه بر تحت
تأثیر قراردادن آن ،شاید منحیث یک نهاد قوی عرض اندام کند .طی سالها بعد از به میان آمدن قانون اساسی ،مشکالتی که قوۀ
قضائیه عم ً
ال با آنها مواجه شد ،این امر را ثابت کرد که قوۀ قضائیه در اجرای صالحیتهای قانونی خود با مشکالتی جدی مواجه است.
بررسی متام اجرائات قوۀ قضائیه طی ۱۲سال گذشته از حدود هدف این مقاله بیرون است .این مقاله به طور مخترص تطبیق بازنگری
قضایی توسط سرتهمحکمه را بررسی میکند .در خالل ۱۲سال گذشته ،بازنگری قضایی از عدم موجودیت قانون عادی (توسط قانون
اساسی الزامی است) ،طرزالعملها ،تقاضاها از جانب محاکم تحتانی ،استدالل معیاری حقوقی و عدم هامهنگی رنج میبرد .این
کوتاهیها (در ذیل به تفصیل مورد بحث قرار گرفته است) که با عدم موجودیت بسیاری از تصامیم دو برابر شده است ،این امر را
مشکل ساخته تا کیفیت بازنگری را از نقطهنظر شکلی و ماهوی مورد بررسی قرار دهیم .بخش ذیل به طور مخترص این کوتاهیها را
مورد مطالعه قرار میدهد.
. 54قانون اساسی افغانستان ( ،)۲۰۰۴مواد ۱۲۱و ۱۵۷و قانون کمیسیون مستقل نظارت برتطبیق قانون اساسی ،مادۀ .۸
. 55برای جزئیات بیشرت در مورد مداخالت سیاسی در امور قضا تحت رژیمهای مختلف ،مقالۀ گروه بیناملللی بحران را تحت عنوان :اصالحکردن قوۀ قضائیه شکستۀ افغانستان ببینید (کابل /بروکسل:
گروه بیناملللی بحران ،نومرب .۷-۴ ،)۲۰۱۰
. 56برای جزئیات بیشرت در مورد وضعیت قوۀ قضائیه بعد از جنگ رجوع کنید به :وردک ،ساخنت یک سیستم عدلی بعد از جنگ در افغانستان (بازسازی دولت و دخیلبودن جامعۀ بیناملللی در
افغانستان LSE ،تحقیق آنالین:)۲۰۰۳ ،
.۳۲۸ .28381/http://eprints.lse.ac.uk
. 57ببینید ،به طور مثال :مارتین الو ،آخرین گزارش سیستم حقوقی افغانستان و مطابقت آن با معیارهای بیناملللی حقوق برش( ،کمیسیون بیناملللی حقوقدانان )۲۰۰۳ ،در این لینک موجود است:
html.48a3f02c0/http://www.refworld.org/docid
و گروه بیناملللی بحران ،اصالحکردن قوۀ قضائیه شکستۀ افغانستان.
. 58مارکوس بوکینفوردی ،نورا هدلینگ ،و وینلک واهیو ،یک رهنمود عملی برای ساخنت قانون اساسی (استکهلم ،سویدن IDEA :بیناملللی.۵۰-۴۹ ،)۲۰۱۱ ،
AREU 16
2017 ۀبرجت :ییاضق یرگنزابابگنزاب
تسویدکنندگان نیز میتواند یک دلیل باشد .بنابراین تسویدکنندگان به عوض اینکه پروسه را متوقف سازند ،این راه را انتخاب میکنند تا
این مسئله را به قانونگذاران آینده موکول کنند که با داشنت نظریات مناسب در رابطه با نتایج بالقوه ،این موضوع را منظم خواهند کرد59.
این عملیه که به عنوان تعویقانداخنت شناخته میشود ،در بسیاری از قوانین اساسی جایی که احکام قانون اساسی از اصطالحات
«توسط قانون» یا «مطابق با قانون» استفاده میکنند،دیده شده است.
این عملیه به طور عام در قانون اساسی افغانستان نیز به نظر میرسد .به طور مثال ،یک رویکرد مشابه در رابطه با بازنگری قضایی
مورد استفاده قرار گرفته است که در آن توسط تسویدکنندگان بدون ارایۀ جزئیات یا طرزالعملها جهت اجرای بازنگری قضایی توسط
سرتهمحکمه ،این موضوع را مبهم گذاشتهاند .در حالی که قانون اساسی صالحیت سرتهمحکمه را در مورد بررسی قانون پذیرفته است،
ولی جزئیات این موضوع را به قانون عام موکول کرده است .قانون طوری که توسط قانون اساسی تعریف شده عبارت است از« :آنچه
را مجلسین شورای ملی تصویب و رئیسجمهور توشیح مناید» 60،و این موضوع «از جانب حکومت یا اعضای شورای ملی یا توسط
سرتهمحکمه در موضوعاتی که در حوزۀ تنظیم قوۀ قضائیه باشد ،به راه انداخته شده میتواند ،البته از طریق حکومت».
قانون اساسی با در اختیار گذاشنت ترشیح یکی از صالحیتهای مهم قوۀ قضائیه به پارملان (و قوۀ مجریه) ،واضح ًا رقابت میان قوای
ثالثۀ دولت روی منافعشان را خلق کرده است .قانون اساسی به قوۀ قضائیه اجازه داده تا یک قانون را برای اجرای همین صالحیت
طرح کند؛ به هر صورت ،این قانون باید به حکومت ارایه شود تا بعد ًا از این طریق به پارملان راجع شود .به پارملان صالحیت داده شده
بود تا این قانون را تصویب کند که در واقع هدفش این است تا صالحیتهای پارملان را محدود کند .در تیوری ،پارملان باید در یک
وضعیتی قرار داده نشود تا نظارتکننده خودش را تنظیم کند .به همین دلیل ،این صالحیت باید به شکل مناسبی توسط قانون اساسی
تعریف شود .اما اگر این صالحیت به پارملان تفویض شود ،چانس بسیار کم وجود دارد تا پارملان صالحیتهای گسرتده را به قوۀ قضائیه
واگذارد .امکان بروز چنین منازعات در نظامهای قانون اساسی نوپا بسیار زیاد است؛ جایی که نهادها تالش میورزند تا صالحیتهای
بیشرتی را برای خود از طریق محدودکردن صالحیتهای قوای دیگر دولت احراز کنند.
طی ۱۲سال گذشته ،سرتهمحکمه هیچگاهی تالش نکرده است تا یک قانون را به منظور بازنگری قضایی طرح کند .گرچه قانون
تشکیالت و صالحیت قوۀ قضائیه ،این صالحیت را به شورای عالی سرتهمحکمه محول کرده است ،ولی هیچ جزئیاتی را روی چگونگی
اجرای بازنگری قضایی توسط شورای عالی ارایه نکرده است .عالوه بر این ،محکمه مقررات ،طرزالعملها و رهنمودهای زیادی را جهت
تنظیم امور داخلی قوۀ قضائیه ،تصویب منوده است ،در حالی که هیچ چیزی را در مورد بازنگری قضایی انجام نداده است 61.بنابراین
بازنگری قضایی منحیث یکی از صالحیتهای شورای عالی سرتهمحکمه که شامل ۹تن قاضی بوده و بلندترین نهاد تصمیمگیری
سرتهمحکمه میباشد ،باقی مانده است 62.اجرای بازنگری قضایی طوری که کارمندان سرتهمحکمه توضیح کردهاند ،ساده است 63.زیرا
شورای عالی سرتهمحکمه بازنگری قضایی را در نبود قوانین ماهوی و رهنمودهای شکلی اجرا میکند .با درنظرداشت چنین وضعیت،
هنگامی که از سرتهمحکمه تقاضا میشود تا مطابقت یک قانون را با قانون اساسی بازنگری و یا قانون اساسی را تفسیر کند ،ریاست
عمومی تدقیق و مطالعات سرتهمحکمه یک مسوده را منحیث اساس توجیه آماده میکند .بعد ًا این موضوع جزئی از اجندای هفتهوار
شورای عالی میشود که این شورا بعد ًا بدون تعمق بیشرت ،تصمیم خود را صادر میکند64.
چنین اجرائاتی بدون داشنت قواعد و مقررات ،اختیارات بیشامری را به شورای عالی سرتهمحکمه میدهد .در نتیجه ،از یک طرف،
شیوهای که محکمه بازنگری قضایی را اجرا میکند ،زمینه را برای ناهمگونی و عدم واقعگرایی در تصامیم محکمه مهیا میسازد .از
جانب دیگر ،این عملیه انکشاف بازنگری قضایی را منحیث یک میکانیزم بازدارندۀ صالحیت سایر قوای دولت به مخاطره میاندازد.
مهم اینکه ،در درازمدت این کار امکان دارد دلرسدی از قوۀ قضائیه ،شایستگی و استقالل آن را که از قبل وجود دارد ،عمیقتر کند.
. 59روسالیند دیکسون و تام گینسبورگ ،تصمیمگرفنت برای اینکه تصمیم نگیریم :تعویقانداخنت در طرح قانون اساسی ،جورنال بیناملللی حقوق اساسی ،۹شامرۀ .۶۴۲-۶۳۷ ،)۲۰۱۱( ۴-۳
. 60قانون اساسی افغانستان ( ،)۲۰۰۴مادۀ .۹۴
. 61سالنامۀ قضا :انعکاسی از فعالیتها و دستآوردهای قوۀ قضائیه ،جلد ( ۱کابل :سرتهمحکمۀ افغانستان.۹۰-۸۷ ،)۲۰۱۴ ،
. 62قانون تشکیل و صالحیتهای قوۀ قضائیه ،جریدۀ رسمی .)۲۰۱۳( ۱۱۰۹مواد ۲۴و .۲۸علیرغم این حقیقت که ادارۀ سرتهمحکمه شامل پنج دیوان است ،هر کدام از این دیوانها دارای حوزۀ
صالحیت مشخص بوده که در رأس آن یک قاضی قرار دارد ،هیچ یک از این دیوانها صالحیت بازنگری قضایی را ندارند .پنج دیوان سرتهمحکمه عبارتاند از .۱ :دیوان جزای عمومی .۲ ،دیوان امنیت
عامه .۳ ،دیوان حقوق مدنی و حقوق عامه .۴ ،دیوان تجارتی و .۵دیوان جرایم نظامی و جرایم علیه امنیت داخلی و خارجی.
. 63کارمندان سرتهمحکمه ،مفاهمۀ شخصی ،جون .۲۰۱۶
. 64مصاحبه با کارمندان و رئیس ریاست عمومی تدقیق و مطالعات در سرتهمحکمۀ افغانستان ۱۳ ،جوالی .۲۰۱۶
قضایای بازنگری خاص ،جانبی که دعوا را به راه میاندازد ،مطابقت یک قانون عادی و یا یک عمل قوۀ مجریه را با قانون اساسی به
چالش میگیرد 65.در کشورهایی مانند ایاالت متحدۀ امریکا ،اینچنین دعاویای شنیده میشود و از جانب محاکمی که این دعاوی
در آن صورت گرفته ،رسیدگی قضایی صورت میگیرد .در سایر کشورها ،محاکم تحتانی چنین صالحیتی را ندارند و مجبورند که قضیه
را به محکمۀ بلندتری و یا به محکمۀ قانون اساسی راجع کنند .در بازنگری عام ،درخواست مطابقت با قانون اساسی از جانب یک فعال
عامه مانند «رئیسجمهور ،قوۀ مقننه ،دادرس مردم ،کمیسیونهای مستقل و غیره» صورت میگیرد .در دعاوی اساسی ،بازنگری به
درخواست فردی که حقش نقض شده باشد ،صورت میگیرد66.
بازنگری قضایی ،مطابق مادۀ ۱۲۱قانون اساسی ،محدود به تقاضای حکومت و محاکم است .سایر نهادها (یک عده در باال ذکر شد)
منیتوانند که یک قانون را جهت بررسی مطابقت آن با قانون اساسی به محکمه راجع کنند .گرچه پارملان منحیث نهاد مقننه امکان
ندارد یک قانون را جهت بررسی مطابقتش با قانون اساسی به محکمه ارسال کند ،به هر صورت ،به آنان اجازه داده میشود تا یک فرمان
تقنینی ،معاهده یا میثاق را قبل از رأیدادن به آن ،جهت بررسی به محکمه راجع کند .عالوه بر این ،این ماده به کمیسیون مستقل
نظارت بر تطبیق قانون اساسی یا کمیسیون مستقل حقوق برش افغانستان و هر نهاد دیگر اجازه منیدهد چنین درخواستی کند ،حتی اگر
این نهادها شناسایی کنند که یک قانون معین از حقوق اساسی شهروندان تخطی میکند .بخشهای ذیل این مقاله به طور فرشده به
ارجاعاتی نظر میاندازد که از جانب محاکم و حکومت به منظور بازنگری قضایی صورت گرفته است.
1.1به تقاضای محاکم
منت قانون اساسی در مورد ارجاع قضایا توسط محاکم جزئیات زیادی فراهم منیکند .در نبود یک چهارچوب قانونی ،هیچ قاعدۀ
دیگری وجود ندارد که محاکم چگونه یک قضیه را به سرتهمحکمه راجع کند ،و آیا به درخواست جوانب ذیدخل در قضیه ،قاضی
محکمۀ تحتانی میتواند یک قانون را که در قضیه قابل تطبیق است ،جهت بررسی مطابقت آن با قانون اساسی به سرتهمحکمه
راجع کند؟ بنابراین طی ۱۲سال اجرای بازنگری قضایی ،هیچ پرسشی از جانب محاکم تحتانی در رابطه با مطابقت یک قانون
عادی با قانون اساسی مطرح نشده است .محاکم فقط سؤالهایی را در مورد وضاحت و تفسیر مادههای مشخص قانون اساسی
مطرح کرد هاند67 .
گرچه ادعاهایی وجود دارد که حداقل یک قضیه به سرتهمحکمه به منظور مطابقت آن با قانون اساسی راجع شده است؛ این
قضیه از جانب محکمۀ تحتانی به سرتهمحکمه را جع نشده بود ،بلکه از جانب ریاست عمومی تدقیق و مطالعات سرتهمحکمه
راجع شده است .این ریاست ادعا کرده بود که مادۀ )۲( ۲۷قانون رهن اموال غیرمنقول در معامالت بانکی که به بانکها اجازه
میدهد تا مرهونه را در معامله قرضه به فروش رساند ،در صورتی که محکمه در خالل ۲۰روز حکم مبنی بر صالحیت فروش را
صادر نکند ،این موضوع تخطی از مادۀ ۱۲۲قانون اساسی تلقی میشود .مادۀ ۱۲۲حجب صالحیت یک ارگان قضایی را از
جانب هر گونه قانون تحت هر گونه رشایط منع میکند .بنابراین ریاست تدقیق و مطالعات این حکم را یک محدودیت صالحیت
قوۀ قضائیه دانسته و از سرتهمحکمه تقاضا کرد تا آن را مغایر با قانون اساسی اعالن کند 68 .این مهم است تا خاطرنشان شود
که این ریاست صالحیت حقوقی ندارد تا قانون متذکره را به محکمه راجع کند؛ اما سرتهمحکمه این ادعا را پذیرفته و قانون
متذکره را بر اساس ارجاع این ریاست ،مغایر قانون اساسی دریافته است.
قضات محاکم تحتانی هیچگاه تقاضای بازنگری قضایی نکردهاند دو جنبه دارد :او ً
ال ،عدم موجودیت قواعد و دلیل اینکه ّ
قضات ً
قضات محاکم تحتانی در سطح سرتهمحکمه؛ و ثانیا ،عدم تجربه در مورد قانون اساسی در میان ّ رهنمودها برای ّ
محاکم تحتانی.
قضات وظایف قضایی خود را انجام میدهند، افغانستان از سیستم حقوقی قانون مدون پیروی میکند که در آن به شیوهای که ّ
قضاتی که در سیستم قانون عرفی ایفای وظیفه میکنند .به طور عمومی به قانون مدون منحیث سنتی دیده متفاوت است با ّ
میشود که در آن ّ
قضات عادی ـ مغایر با همتایانشان در قانون عرفی ـ غیرفعال بوده و «هیچ دیدگاهی را به کار» منیگیرند،
. 65برای یک طرف تا چنین دعوایی را به محکمه تقدیم کند ،باید یک جایگاه داشته باشد :حق قانونی یک فرد تا در پیشگاه محکمه اقامۀ دعوا کند .برای دستیافنت به جایگاه ،مدعی باید مستقی ً
ام
مترضر شده باشد و یا به طور مستقیم زخم برداشته و یا توسط وسیلۀ دستداشته آسیب دیده باشد (یا متأثر و آسیب خواهد دید) ،و این موضوع میتواند از طریق اقدام حقوقی حل شود.
. 66توماس فلیرن و چیریال سندر ،قوانین اساسی در سیستمهای حقوقی مختلف داخل شده است ،حقوق اساسی در کتاب راهنامی روتیلج .مارک وی .تشنیت ،توماس فلیرن و چیریال سندر
(ابینگدون ،اوکسن؛ نیویارک ،روتیلج.۲۸-۲۶ ،)۲۰۱۳ ،
. 67مفاهمۀ شخصی با قاضی عبدالقادر عدالتخواه ،عضو شورای عالی سرتهمحکمه و آقای احمدحسین خنجانی ،معاون داراالنشای سرتهمحکمه ،اکتوبر .۲۰۱۶همچنان ببینید :مجموعۀ
متحداملالها ،تصامیم و رهنمودهای سرتهمحکمه برای سالهای ( )۱۰-۲۰۰۶( ۸۹-۱۳۸۵کابل :سرتهمحکمۀ جمهوری اسالمی افغانستان.)۲۰۱۱ ،
. 68مصاحبه با کارمندان و رئیس ریاست عمومی تدقیق و مطالعات در سرتهمحکمۀ افغانستان ۱۳ ،جوالی .۲۰۱۶
AREU 18
2017 ۀبرجت :ییاضق یرگنزابابگنزاب
بلکه با دقت و از نزدیک منت قانون را پیروی میکنند 69 .جان هرنی میریمن در کتاب مشهور خود تحت عنوان «سنت قانون
قضات قانون مدون ،قوانین مفصلمدون :معرفی سیستمهای حقوقی در اروپای غربی و امریکای التین» مینگارد که برای ّ
فراهم آورده شده است؛ بنابراین برای هر قضاوتی که آنان انجام میدهند« ،کربای قیاسشان در قانون عادی موجود است،
واقعیتهای قضیه راه را برای صغرای قیاس آماده میکند ،و نتیجه ناگزیر به دنبال آن به دست میآید ».میریمن نتیجهگیری
میکند که یک قاضی در محیط قانون مدون منحیث یک «متصدی یا آپریتور یک ماشین است که توسط قانونگذاران طراحی
و ساخته شده است70 ».
در حالی که مناسب نخواهد بود که خصوصیات قاضی قانون مدون را در همه محیطها عام بسازیم؛ ولی در تعدادی از حوزههای
قضاتقضات هنوز هم بازیگران غیرفعال در ماشیرنی قضایی هستندّ . صالحیت قانون مدنی که افغانستان یک مثال آن میباشدّ ،
افغان در نتیجۀ دههها سال جنگ ،تعلیم و تربیه غیرکافی حقوقی و تسلط قوههای اجرائیۀ بسیار قوی ،از نبود انکشاف نهادی و فردی
71
رنج میبرند؛ فلهذا آنان در مورد قضایایی که از جانب آنان مورد رسیدگی قضایی قرار میگیرد ،از نزدیک منت قانون را پیروی میکنند.
قضات در افغانستان هیچگونه قواعد و مقرراتی به استثنای مادۀ ۱۲۱ندارند؛ که آن هم هیچ تفصیلی ارایه در مورد بازنگری قضاییّ ،
قضات در مورد دانسنت ومنیکند در رابطه با طرزالعملهایی که باید تحت آن ،بازنگری قضایی اجرا شود .این امر چالش بزرگی برای ّ
قضات محاکم تحتانی در عدم اجرای بازنگری قضایی ایجاد میکند .بنا ًء ،این طور نتیجهگیری میشود که مفهوم بازنگری قضایی برای ّ
موجودیت یک قانون عادی که طرزالعملهای بازنگری قضایی را به طور واضح تعریف کند ،بیگانه است.
صالحیت بازنگری قضایی در افغانستان به عالیترین ارگان قضایی (سرتهمحکمه) محول شده است و محاکم عادی هیچگونه صالحیتی
در مسایل مربوط به قانون اساسی ندارند .بنابراین سیستم متمرکز بازنگری قضایی ،چانس ّ
قضات ردهپایین را در رابطه با بهدستآوردن
قضاتی برای سرتهمحکمه تعیین شوند، دانش و تجربه در مورد قضایایی که مربوط به قانون اساسی میشود ،محدود میکند .اگر ّ
خودشان را با نبود دانش رضوری مواجه مییابند ،بدون اینکه به عدم موجودیت یک مخزن قضایای خوب استدالل شدۀ مربوط قانون
قضات هیچگاهی در این بخش قضات بتوانند روی آن اتکا کنند ،اشاره کرد .عالوه بر اینّ ،
اساسی و یک چهارچوب و طرزالعملهایی که ّ
قضات مادۀ ۱۲۱را منحیث مادۀ تفسیر میبینند نه مادۀ بازنگری قضایی72.آموزش ندیدهاند و اکرثیت ّ
در بدخشان ،یک قاضی محکمۀ تحتانی یک دوسیه را که در مورد منازعه روی نرخ سود در یک معاملۀ بانکی بود ،مردود شمرد .قاضی
دریافته بود که سود در قرضۀ بانکی ،غیراسالمی است؛ در نتیجه تصمیم گرفته بود که بر اساس مادۀ سوم قانون اساسی ،این قضیه
و این قانون مخالف قانون اساسی است .بعد ًا هر دو جانب قضیه در محکمۀ استیناف بدخشان ،خواستار استیناف شدند که محکمۀ
قضات در رابطه با صالحیت خودشان و همچنین استیناف دعوایشان را قبول کرد 73.این قضیه یک مثال واضح موجودیت ابهام میان ّ
در رابطه با بازنگری قضایی است .مادۀ ۱۲۱قانون اساسی به طور واضح صالحیت بازنگری قضایی را به سرتهمحکمه محول میکند.
قضات محاکم تحتانی را نشان میدهد که ّ
قضات بتوانند در به هر صورت ،چنین قضایایی عدم موجودیت طرزالعملهای واضح برای ّ
روشنایی آن به سؤاالتی پاسخ دهند که در مورد عدم مطابقت قضایا و قوانین با قانون اساسی ،یا عدم هامهنگی با قواعد و اصول اسالمی
مطرح میشود.
این عوامل نهتنها مانع تکامل یک قوۀ قضائیه مستقل و فعال شده ،بلکه همچنین مانع به میان آمدن ّ
قضات بیطرفی شده است که
قضات تحت قانون مدون ،عدم تخصصشان در حقوق اساسی و عدم موجودیت دارای دیدگاه باشند .بنابراین بر اساس خصوصیات ّ
یک چهارچوب مشخص ،نهاد بازنگری قضایی در افغانستان رشد نکرده است.
2.2به تقاضای حکومت
مقام دیگری که میتواند بازنگری قضایی را تقاضا کند ،حکومت است .طی ۱۲سال ،سرتهمحکمه به طور عمده و منحرصانه به تقاضای
ال ،کدام امور حکومت را تشکیل میدهد؟حکومت ،بازنگری قضایی را اجرا کرده است .این بخش به ترشیح دو موضوع میپردازد :او ً
ثانی ًا ،حکومت کدام قضایا را به سرتهمحکمه ارایه کرده است؟
موضوع اول توسط مادۀ ۷۱قانون اساسی بیان شده است« :حکومت متشکل است از وزرا که تحت ریاست رئیسجمهور ایفای وظیفه
. 69هیرمن اسچوارتز ،محاکم قانون اساسی و تطبیق حقوق برش ،در قانونگرایی در انتقال :افریقا و اروپای رشقی ،ویرایش میهیال سیربان روسن (وارسا :بنیاد هلسینکی برای حقوق برش،)۲۰۰۳ ،
.۱۷۵
. 70جان هرنی میریمن ،سنت قانون مدون :یک معرفی به سیستمهای حقوقی اروپای غربی و امریکای التین ،ویرایش دوم( .پالو التو ،سی .ای :انتشارات دانشگاه استنفورد .۳۶ )۱۹۹۰
. 71گروه بیناملللی بحران ،اصالحکردن قوۀ قضائیه شکستۀ افغانستان ،ص .۱۴
. 72مفاهمۀ شخصی با قاضی عارف حافظ ،عضو کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی ،اکتوبر .۲۰۱۶
. 73مصاحبه با کارمندان و رئیس ریاست عمومی تدقیق و مطالعات در سرتهمحکمۀ افغانستان ۱۳ ،جوالی .۲۰۱۶
میمنایند ».به هر صورت ،اکرث تقاضاها به سرتهمحکمه از جانب خود رئیسجمهور صورت گرفته است .بر اساس همین تعریف،
حکومت رئیسجمهور و وزرا را در بر میگیرد؛ بنابراین قابلیت پذیرش قضیه به منظور بازنگری توسط محکمه باید خواستهای مواد ۱۲۱
و ۷۱قانون اساسی را برآورده کند .در حاالت مشخص ،به هر حال ،موافقۀ قوۀ قضائیه با سؤاالت سیاسی ،مانع محکمه از تثبیت حوزۀ
صالحیتاش ،مشخصکردن قابلیت رسیدگی قضایی یک قضیه (انواع موضوعاتی که محکمه میتواند آنها را به منظور رسیدگی قضایی
بپذیرند) و تعیین اقامۀ دعوای جوانب ذیدخل (حق یک فرد برای اقامۀ دعوا) شده است.
ِ
مطابقت استیضاح سپنتا با قانون اساسی را سمع و یا آن را بازنگری کند .پارملان برای بسیاری به شمول پارملان ،محکمه صالحیت نداشت تا
استدالل کرد که بر اساس مادۀ ،۱۲۱محکمه تنها صالحیت بازنگری قوانین ،فرامین تقنینی ،معاهدات و میثاقهای بیناملللی را دارد .محکمه
هیچ صالحیت ندارد که استیضاح پارملان را بازنگری کرده و آن را لغو کند 74.به هر صورت ،رئیسجمهور استدالل کرد که به یک تفسیر رضورت
است تا این امر را تضمین کند که پارملان طرزالعملهای استیضاح را که توسط مادۀ ۹۲تعیین شده ،به شکل درست تعقیب کرده است و یا خیر.
از جانب دیگر ،یک نگاه دقیق به سؤاالتی که از جانب رئیسجمهور به محکمه ارایه شده بود ،این را آشکار میکند که قضیۀ سپنتا میتواند
منحیث یک قضیۀ تفسیر تلقی شود و هم منحیث یک قضیۀ مطابقت اقدامات پارملان با قانون اساسی 75.در این سؤاالت آمده است:
.۱مادۀ ،۹۲فقرۀ ۳قانون اساسی میگوید« :رأى عدم اعتامد از وزیر باید رصیح ،مستقیم و بر اساس دالیل موجه باشد».
اگر توجیه ولسیجرگۀ جمهوری اسالمی افغانستان این واقعیت است که وزیر خارجه تدابیری را اتخاذ نکرده تا از اخراج
مهاجران افغانی توسط مقامات جمهوری اسالمی ایران جلوگیری کند ،با درنظرداشت این امر که به کدام اندازه تصامیم
وزیر خارجۀ یک کشور (افغانستان) میتواند روی پالیسیهای یک کشور دیگر (ایران) تأثیرگذار باشد ،آیا این عمل بر
اساس مادۀ ۹۲فقرۀ ۳قانون اساسی ،یک «دلیل قناعتبخش است؟»
.۲مادۀ ،۹۲فقرۀ ۳قانون اساسی میگوید« :این رأى به اکرثیت آراى کل اعضاى ولسیجرگه صادر میگردد ».بر
اساس فورمول پذیرفتهشدۀ ۵۰جمع ( ۱که یک اکرثیت را تشکیل میدهد) رأی در ولسیجرگه ،در روز اول رأیدهی
برای برطرفکردن وزیر ۱۲۴ ،رأی ( ۵۰فیصد) شامر شده بود .زیرا در مورد یک رأی دیگر اختالف پیدا شد و موضوع
به رأیگیری دوم راجع شد .در چنین قضایایی ،آیا رأیگیری دوم مرشوع و قانونی است؟ یا باید بر اساس مذاکرات و
طرزالعمل عادی شورای ملی (که روی رأیگیری اول اتکا میکند) تصمیم گرفته شود؟
.۳در روز اول رأیگیری ۱۹۵ ،تن از اعضای ولسیجرگه حارض بودند .در حالی که در روز دوم رأیگیری ۲۱۷ ،تن حارض
بودند .آن عده از اعضای ولسیجرگه که در روز اول رأیگیری غیرحارض بودند ،سؤاالت و جوابات را در جریان جلسۀ
استیضاح نشنیدند .آیا باید قضاوت و رأی آنان قانونی تلقی شود؟76
این آشکار است که سؤال اول تفسیر را تقاضا میکند ،در حالی که دو سؤال دیگر ،بازنگری مطابقت اقدامات پارملان با قانون اساسی
را تقاضا میکند .محکمه ،گزینۀ ردکردن این قضیه را بر اساس عدم صالحیت اختیار کرد ،ولی محکمه این قضیه را منحیث یک
تقاضای تفسیر پذیرفت .طوری که توقع میرفت ،هنگامی که تقاضای تفسیر صورت گیرد ـ در یک وقتی که مقام سرتهمحکمه به چالش
کشیده نشده باشد ـ مطرحکردن سؤاالت در رابطه با حوزۀ صالحیت را ایجاب منیکند؛ ولی در مورد قابلیت پیگیری قضایی و اقامۀ
دعوا در قضیۀ تحت مالحظه ،سؤاالتی مطرح میشود .محکمه این قضیه را در عدم موجودیت کدام قاعده ،قابل پیگیری قضایی
شناخت .محکمه همچنین اقامۀ دعوای رئیسجمهور را در این قضیه پذیرفت ،گرچه مادۀ ۱۲۱تنها به حکومت صالحیت میدهد تا
چنین قضایایی را به محکمه راجع کند.
در مورد یک سؤال مشابه ،به هر صورت ،هنگامی که وزیر داخله مجتبی پتنگ ،چند سال قبل از جانب ولسیجرگه استیضاح شد ،وی
به سرتهمحکمه عارض شد که :آیا این استیضاح بر اساس دالیل قناعتبخش صورت گرفته بود و یا خیر؟ پتنگ سؤاالت مشابه قضیۀ
سپنتا را مطرح کرد که در آن قضیه ،محکمه آن اقدام ولسیجرگه را مغایر با قانون اساسی یافت .به هر صورت ،محکمه تصمیم گرفت
که پتنگ منحیث یک وزیر انفرادی حق ارایۀ دعوا را ندارد و قضیه را رد کرد .محکمه استدالل کرد که فقط قوۀ اجرائیه یا رئیسجمهور
میتوانند که چنین تقاضایی را مطرح کنند 77.به هر صورت ،نقطۀ مهم این است که نه قضیۀ سپنتا و نه هم قضیۀ پتنگ از جملۀ قضایای
بازنگری قضایی بودند ،بلکه این موارد تقاضاهایی بودند جهت تفسیر قانون اساسی؛ و نیازمند این امر بود که سرتهمحکمه مطابقت
اقدامات پارملان با قانون اساسی را بررسی کند.
. 74دمپسی و تهیر ،حلوفصل بحران در مورد تفسیر قانون اساسی در افغانستان.۴ ،
. 75برای جزئیات بیشرت در مورد سؤاالتی که از جانب رئیسجمهور مطرح و به سرتهمحکمه ارسال شده ،رجوع کنید بهُ :رس لیدا اهلر و همکاران ،مقدمهای بر قانون اساسی افغانستان (کلیفورنیا:
برنامۀ تعلمیات حقوقی افغانستان.۸۶-۸۱ ،)۲۰۱۳ ،
. 76هامن.
. 77محمدهاشم کاملی ،ارتباط میان قوۀ اجرائیه و پارملان و مشکل تفسیر قانون اساسی و رسیدگی قضایی در دوران حامد کرزی.
AREU 20
2017 ۀبرجت :ییاضق یرگنزابابگنزاب
گرچه هر دو قضیه توسط افراد به محکمه تقدیم شده بود ،که یکی رئیسجمهور و دیگری پتنگ بود ،محکمه یکی از این قضایا را که
توسط رئیسجمهور مطرح شده بود ،پذیرفت؛ و دیگری که توسط وزیر مطرح شده بود ،را به دلیل عدم موجودیت جایگاهی که صالحیت
اقامۀ چنین دعوایی را داشته باشد ،نپذیرفت .مبنای دلیل محکمه ،مادۀ ۱۲۱قانون اساسی بود که تقاضای بازنگری باید از جانب
حکومت و یا محاکم صورت گیرد .این مهم است تا خاطرنشان شود که اگر مادۀ ۷۱قانون اساسی به یک وزیر منحیث یک فرد اجازه
منیدهد تا به محکمه جهت ارایۀ یک نظر مراجعه کند ،محکمه منیتواند به رئیسجمهور منحیث یک فرد اجازۀ مراجعه به محکمه را
بدهد .منحیث افراد ،هیچ یک از افرادی که به آن اشاره شد ،منیتوانند حکومت را تشکیل دهند؛ زیرا حکومت توسط قانون اساسی
به طور واضح منحیث یک نهاد جمعی تعریف شده است .اگر محکمه رضورت به دریافت یک درخواست از جانب حکومت دارد ،پس
بر اساس مادۀ ،۷۱این درخواست باید از جانب کابینه باشد (متشکل از وزرا تحت ریاست رئیسجمهور) نه رئیسجمهور .در قضایای
سپنتا و پتنگ ،سؤاالتی که به محکمه راجع شده بود ،بدون شک سیاسی بود؛ فلهذا در قضایای سپنتا و پتنگ ،بدون شک سؤاالتی که
به سرتهمحکمه راجع شده بود ،سیاسی بود و احکام متعاقب آن هم اینچنین (سیاسی) بود.
نقطۀ مهم دیگری که قابل مالحظه است ،قانونی است که حکومت به سرتهمحکمه جهت بازنگری قضایی تقدیم کرده است .بررسی
این قوانین نشان میدهد که بازنگری قضایی منحیث یک وسیله توسط رئیسجمهور به منظور پیروزی در برابر پارملان در مسایل مورد
اختالف استفاده شده است .رئیسجمهور در چندین موقع که در ذیل به شکل مفصل در موردش بحث میشود ،از بازنگری قضایی در
برابر پارملان استفاده کرده؛ البته بعد از آنکه همۀ اصالحات قانونی را جهت تضمین این موضوع که گزینههای پالیسیاش در قانون به
شکل بهرت انعکاس یافته ،به کار انداخته است .این قوانین شامل :قانون مطبوعات ( ،)۲۰۰۹قانون کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق
قانون اساسی ،قانون کارمندان دیپلوماتیک و قونسولی ( )۲۰۱۳و قانون معاشات کارمندان عالیرتبۀ حکومت میباشد 78.عالوه بر این
قضایی کدام قانون توسط محکمه وجود ندارد.
ِ امور ،هیچ بایگانی بازنگری
. 78سه قانون اولی در جریدۀ رسمی نرش شده است؛ قانون آخری در جریدۀ رسمی نرش نشده و توسط نویسنده از سرتهمحکمه به دست آورده شده است.
. 79پروژۀ قانون اساسی ،رهنمود نیوزروم برای استقالل قوۀ قضائیه ،۲۰۰۶ ،در آدرس زیر قابل دسرتسی است:
http://www.constitutionproject.org
. 80اصول اساسی برای استقالل قوۀ قضائیه ،توسط قطعنامههای مجمع عمومی تصدیق شده است ۲۹ ،۳۲/۴۰نومرب ۱۹۸۵و ۱۳ ،۱۴۶/۴۰دسمرب ( ۱۹۸۵میالن :کانگرس ملل متحد روی منع
جرایم و برخورد با خطاکاران.)۱۹۸۵ ،
. 81پروژۀ قانون اساسی ،رهنمود نیوزروم برای استقالل قوۀ قضائیه.
. 82شورای مشورتی ّ
قضات اروپایی ،نظریه در مورد کیفیت تصامیم قضایی ،نظریۀ شامرۀ ( ۱۱اسرتاسبورگ :شورای اروپا.)۲۰۰۸ ،
این نظریه به خصوصیات ذیل جهت استدالل در تصمیم قضایی ،رضورت دارد:
دالیل باید هامهنگ ،روشن و غیرمبهم بوده و متضاد نباشد .این دالیل باید به خواننده اجازه دهد تا زنجیر استدالل را که
قاضی را به اتخاذ تصمیم راهنامیی کرده ،تعقیب کند ...اظهار دالیل باید به ارجاع قضیه از طرف جوانب ذیدخل پاسخ
دهد ...از نقطهنظر محتوا ،تصمیم قضایی مواردی مثل بررسی مسایل واقعی و حقوقی که در قلب دعوا قرار دارد ،را شامل
میشود ...قاضی همچنین وزن شواهد واقعی را که امکان دارد مربوط به حلوفصل منازعه باشد ،مورد مالحظه قرار دهد...
دالیل باید به احکام مرتبط قانون اساسی یا قانون مرتبط ملی و بیناملللی ارجاع داده شود83.
گرچه منحیث یک اصل عمومی ،همۀ تصامیم قضایی باید خوب مستدل بوده و مبنی بر حقایق و قانون باشد ،ولی مترکز یک قاضی
در محکمۀ تحتانی روی این امر است «تا ماهیت قضیه ،مسایل ،حقایق ،قانونی که در مورد این حقایق قابل تطبیق است ،و استدالل
قضایی که به کار برده شده است را شامل دوسیه سازد تا منازعه را حلوفصل کند 84».به هر صورت ،محاکم عالی به شمول سرتهمحکمه
میتوانند «صورت حال مخترصی از حقایق همراه با تأکید بیشرت روی قانون را فراهم آورند 85».عالوه بر این ،تصامیمی که توسط
محاکم مرافعه و سرتهمحکمه گرفته میشود ،تنها افرادی را که به صورت انفرادی در قضیه دخیل هستند ،متأثر منیسازد ،بلکه به
طور عمومی همۀ جامعه را متأثر میکند .نتیجۀ این تصامیم به همین قضیه محدود منیشود ،بلکه در حوزۀ قضایی قانون عرفی جهت
انکشاف پیشینۀ قضایی و در حوزۀ قضایی قانون مدون به منظور تحکیم هامهنگی در حقوق محاکم ،بسیار اهمیت دارد 86.عالوه بر
این ،به دلیل اینکه تصامیم سرتهمحکمه قابل استینافخواهی نیست ،برای محکمه مهم است تا تصامیم مستدل کافی ارایه کند تا به
عدالت دست یافته و یک اندازه حسابدهی قضایی را برای جامعه تضمین کند.
قضاتی که روی قضایای مربوط قانون اساسی علیرغم مسایلی که در باال روی آن بحث شد ،این مهم است تا خاطرنشان شود که ّ
قضات مجبورند تا در قضایای عادی بر تصمیم میگیرند ،با مغلقیت بیشرتی نسبت به قضایای عادی مواجه میشوند .در حالی که ّ
اساس احکام حقوقی استدالل کنند ،ولی در قضایای مربوط به قانون اساسی آنان رضورت دارند تا از حدود قانون پیش بروند .بسیاری
از سؤاالت مربوط قانون اساسی ماهیت سیاسی داشته و به مسایل بسیار کالن مربوط میشود که در اکرث اوقات قابل پیشبینی نیستند؛
و امکان دارد که به راهحلهایی رضورت داشته باشد که با دگرگونیهای متغیر اجتامعی ،سیاسی ،اقتصادی و حتی زندگی فرهنگی
جامعه ،همنوایی داشته باشد .حتی صالحیت بسیار تخنیکی محکمه که عبارت است از ملغیکردن تصاویب قانون ،میتواند پیامدهای
مهم سیاسی داشته باشد ،علیرغم این واقعیت که استدالل امکان دارد که فقط تخنیکی باشد 87.بنابراین در قضایای قانون اساسی،
این امر مشکل است که توقع داشت که محکمه میتواند همۀ تصامیم خود را فقط بر اساس نورمهای حقوقی اتخاذ کند .در حقیقت،
محکمه امکان دارد که احیان ًا دالیل حقوقی ،سیاسی ،و در صورت رضورت دالیل اجتامعی را در تصامیم خود ارایه کند .به هر صورت،
این امر برای محکمه الزامی است که نباید همۀ تصامیم خود را فقط بر اساس حقایق سیاسی اتخاذ کند .باید یک اندازه توازن در
استدالل محکمه وجود داشته باشد .هنگامی که محکمه دارای قواعد حقوقی قابل شناخت باشد ،منیتواند که تصامیم خود را فقط بر
اساس حقایق سیاسی اتخاذ کند.
طوری که نویسندۀ یک کتاب درسی در قانون مینویسد که تصامیم قضایی به طور خاص آنهایی که از اهمیت بلند برخوردارند ،باید
شامل تقوای مشخص قضایی باشند .وی این مسایل را اینگونه ترشیح میکند:
بیطرفی و بیغرضی در بررسی بدیلها ،توجه به منافع همۀ آنانی که متأثر خواهند شد و یک نگرانی از بهکارگیری بعضی
اصول عمومی قابل قبول ،منحیث یک مبنای مستدل برای تصمیمگیری است .هیچ شکی نیست زیرا تعدد اینچنین اصول
همیشه ممکن است و منیتواند این قسم نشان داده شود که رصف ًا یک تصمیم درست است؛ بلکه امکان دارد که این
تصمیم منحیث نتیجۀ مستدل و انتخاب آگاهانۀ بیطرف ،قابل قبول ساخته شود .در همۀ اینها ما خصوصیت «سنجش» و
«تعادل» سعی و تالش به منظور تأمین عدالت میان منافع با هم رقیب ،را داریم88.
بدبختانه بسیاری از این تقواها در احکام سرتهمحکمه دیده منیشود .به طور مثال در سال ،۲۰۰۹هنگامی که نهادهای ادارۀ انتخابات
اعالن کردند که انتخابات ریاستجمهوری طوری که زمانبندی شده بود ،منیتواند برگذار شود ،یک پرسش مطرح شد که آیا دورۀ
. 83هامن.
. 84جویس جی جورج ،راهنامی نوشنت نظریۀ قضایی ،ویرایش پنجم (بوفالو ،نیویارک :هین و کو.۳۳-۳۲ ،)۲۰۰۷ ،
. 85هامن.
. 86اس .ای .اسرتانگ ،نوشنت تصامیم و نظریات مستدل :یک رهنمود برای ّ
قضات مبتدی ،باتجربه و خارجی ،جورنال حلوفصل منازعات ،۲۰۱۵شامرۀ ،)۲۰۱۵( ۱ص .۱۲۶
. 87ویکتور فیریرس کومال ،محکمۀ قانون اساسی اسپانیا :زمان اصالحات ،جورنال قانون مقایسوی ،۳شامرۀ .۲۳-۲۲ ،)۲۰۰۹( ۲
. 88اچ .ال .ای .هارت ،مفهوم قانون ،ویرایش دوم ،سلسله قانون کالریندون (اکسفورد :انتشارات کالریندون.۲۰۰-۱۹۹ ،)۱۹۹۸ ،
AREU 22
2017 ۀبرجت :ییاضق یرگنزابابگنزاب
رئیسجمهور که کاندید پست ریاستجمهوری هم بود ،میتواند برای سه ماه دیگر متدید شود؟ محکمه این طور پنداشت که به منظور
جلوگیری از یک خأل قدرت سیاسی ،باید دورۀ ریاستجمهوری متدید شود 89.این حکم محکمه رسوصدا را در میان مخالفین کرزی
برانگیخت و آنان این حکم را «غیر قابل قبول و مخالف قانون اساسی دانستند» و در مورد سوءاستفادۀ کرزی از سمتش نگران بودند90.
تصمیم محکمه مبنی بر استدالل حقوقی سادهای بود ،ولی بیشرت مبنی بر استدالل سیاسی بود .مخالفین کرزی گفتند که تصمیم
محکمه «تحت فشار» 91صورت گرفته است.
به شیوهای که محکمه در مورد قضایای بازنگری قضایی تصامیم خود را اتخاذ کرده است ،نشان میدهد که محکمه بیشرت مایل به
استدالل سیاسی بوده نه به استدالل حقوقی؛ و همچنین نشان میدهد که محکمه نتوانسته میان این دو تعادل را برقرار کند .هر
محکمه برای اینکه بتواند تصامیم بهرتی اتخاذ کند ،این امر مهم است تا در موضوعات مربوط به قانون اساسی از دالیل و استدالل
حقوقی کار گیرد .تعدادی از مثالهای ذیل ،ادعاهای مطرحشده در اینجا را بیشرت توضیح خواهد داد.
میشود ادعا کرد که محکمه یک استدالل مشابه با استدالل رئیس سرتهمحکمۀ ایاالت متحده ،جان مارشال ،را در قضیۀ
ماربوریوی علیه مادیسن مورد استفاده قرار داده است .مارشال استدالل کرد که قانون قضایی ۱۷۸۹از طریق تفویض
صالحیت حکم محکمۀ عالی بر نهادهای تحتانی حکومت 94به سرتهمحکمه ،حوزۀ صالحیت اصلیاش را توسعه داده و قانون
قضایی سال ۱۷۸۹رضورت ًا قانون اساسی را اصالح کرده و ناقض آن است .به هر صورت ،استدالل محکمۀ افغانستان کوتاه و
مخترص بود و عمدت ًا یک پسمنظر تاریخی موضوع را از دوران تسوید قانون اساسی ،و یک استدالل که بیشرت به منت اتکا دارد
را ارایه کرده و باألخره روی مغایرت با قانون اساسی تصمیم اتخاذ کرده است .بیشرت از این ،کدام استدالل و تجزیه و تحلیلی
از سوی محکمه ارایه نشده است.
قانون کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی ( :)۲۰۰۹قانون کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی در
جریان مطرحشدن قضیۀ سپنتا هنگامی که پارملان صالحیت سرتهمحکمه را در مورد تفسیر قانون اساسی تحت مادۀ ۱۲۱به
چالش کشید ،توسط حکومت تسوید و به پارملان تقدیم شد .بنابراین این قانون فرصتی را برای پارملان مساعد کرد تا با استفاده
از صالحیت اجرائیوی خویش ،صالحیت تفسیر قانون اساسی را به کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی اعطا کند.
زمانی که این قانون تصویب شد ،رئیسجمهور آن را رد کرده و استدالل منود که با مادههای ۱۲۲ ،۱۲۱و ۱۵۷در تناقض قرار
. 89چالشهای انتخابات افغانستان (کابل /بروکسل :گروه بیناملللی بحران ،جون .۱۳ ،)۲۰۰۹
. 90نجیبالله فرنگیس ،مخالفین کرزی حکم محکمه را مغایر قانون اساسی خواندند ،رادیو اروپای آزاد و رادیو آزادی ۳۰ ،مارچ ،۲۰۰۹در آدرس زیر قابل دسرتسی است:
.html.1564465/_http://www.rferl.org/content/Karzais_Opponents_Slam_Supreme_Court_Ruling_As_Unconstitutional
. 91هامن.
. 92گزارش گزارشگران بدون مرز را ببینید .قانون مطبوعات در جریدۀ رسمی به نرش رسیده است و در آدرس زیر قابل دسرتسی است:
.html.http://www.rsf-persan.org/article16820
. 93حکم قضایی شامرۀ ۶سرتهمحکمۀ جمهوری اسالمی افغانستان در جریدۀ رسمی نرش شده است ،شامرۀ .)۲۰۰۹( ۹۸۶
. 94عبارت از حکم یک محکمه به یک کارمند پایینرتبۀ حکومتی برای اجرای درست وظایفش و یا اصالحکردن سوءاستفاده از صالحیت وظیفویاش .برای معلومات بیشرت :دانشگاه کارنیل،
انستیتیوت معلومات حقوق را در لینک زیر ببینید:
https://www.law.cornell.edu/wex/mandamus
دارد 95 .ولی ولسیجرگه از صالحیت ملغیکردن استفاده کرده و این قانون را با دوسوم اکرثیت آرا تصویب کرد .بعد ًا رئیسجمهور
این قانون را جهت بازنگری قضایی بر اساس مادۀ ۱۲۱قانون اساسی به سرتهمحکمه راجع کرد .محکمه این قانون را بازنگری
و یک حکم مفصل بیپیشینۀ خود را ارایه کرد و حکم داد که بسیاری از مادههای این قانون مغایر قانون اساسی است 96 .حکم
محکمه دربرگیرندۀ یک تعداد دالیلی بود که به گونۀ خوب استدالل شده بود ،ولی سایر دالیل استدالل قوی نداشت.
محکمه ترشیح مفصل در رابطه با صالحیتهای تفسیری خویش ارایه کرد و با استفاده از اصالتگرایی به نظریات تسویدکنندگان
قانون اساسی برگشت .هدف این بخش این است تا به الگوها و روشهایی که از طریق آن محکمه تصامیم بازنگری قضایی خود را
کلی اساسی در مورد تصامیم محکمه را ارایه میکند و روی موضوع صالحیت تفسیرارایه کرده است ،نظر اندازد .این بخش یک نظر ِ
در افغانستان قب ً
ال به تفصیل بحث صورت گرفته است.
به طور عموم ،به نظر میرسید که محکمه از صالحیتی که به کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی داده شده ،راضی نبود.
پارملان به طور واضح از قانون کمیسیون به منظور ایجاد توازن متقابل در مقابل سرتهمحکمه که پارملان فکر میکند به طرف حکومت
نزدیک شده است ،حامیت کرد .بنابراین محکمه حکمی را ارایه کرد که کام ً
ال ناشی از برداشت سطحی بود .به طور مثال ،مادۀ ۷قانون
کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی ،برطرفکردن اعضای این کمیسیون را تنظیم کرده است .طرزالعمل این بود که پنچ
تن از اعضای کمیسیون برطرفی یکی از اعضای کمیسیون را ،به طور خاص ،بر اساس سوءاستفاده از صالحیت رسمی ،تخطی از
احکام قانون کمیسیون و تخطی متداوم از احکام طرزالعملها مطرح کنند .طرح برطرفی باید از جانب ولسیجرگه تأیید شود .محکمه
در تصمیم قضایی شامرۀ ۵خود ،این مادۀ قانونی را در «مقابل قانون» خواند ،بدون اینکه مشخص کند که مقابل کدام قانون .به هر
صورت ،در منت جریدۀ رسمی محکمه ذکر شد که این ماده «خالف قانون» است .در این حکم آمده:
الف) کمیسیون یک کمپنی یا سازمان تجارتی نیست تا یکی از اعضای خود را از طریق اکرثیت آرای دیگر اعضا برکنار کند.
ب) ولسیجرگه جزء قوۀ اجرائیه نیست تا برکناری اعضای یک کمیسیون را که جزء قوۀ اجرائیه نیست ،تأیید کند.
ال روشن است که علیرغم تأیید تقررشان توسط ولسیجرگه ،برکناریشان مستقی ً
ام تحت ج) طرزالعملها در مورد وزرا کام ً
صالحیت رئیسجمهور است...
د) این میکانیزم که پیشنهاد برکناری یکی از اعضای کمیسیون از جانب اعضای دیگر کمیسیون مطرح شده و از طرف
ولسیجرگه تأیید میشود ،برای استقالل کمیسیون زیانبار است و این ترس وجود دارد که کمیسیون تحت نفوذ ولسیجرگه
قرار گیرد97.
به طور عمومی ،از منت این حکم ظاهر میشود که این تصمیم بسیار کم بر مبنای استدالل حقوقی استوار است .اگر بسیار مشخص
ال ،بدون مطالعۀ عمیق قانون اساسی ،این حکم ،کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی را یک نهاد صحبت کنیم ،او ً
اجرائیوی خوانده است .هیچ نشانههایی وجود ندارد که از این ادعا حامیت کند،؛ واقع ًا دالیل زیادی وجود دارد که چرا این دلیل به
آسانی میتواند رد شود .ماهیت کار کمیسیون منحیث یک نهاد مستقل ،کمیسیون را وادار میکند تا از نفوذ هر بخشی از حکومت
مستقل باشد؛ به طور اخص از نفوذ قوۀ اجرائیه که در مقایسه با دو قوۀ دیگر دولت به تخطی از قانون اساسی بیشرت متامیل بوده است.
عالوه بر این ،این از صالحیت کمیسیون است تا کار رئیسجمهور ،پارملان ،قوۀ قضائیه و سایر مقامات بلندپایۀ حکومت را جهت تضمین
تطبیق قانون اساسی ،بازنگری کند .بنابراین در صورتی که کمیسیون یک نهاد اجرائیوی باشد ،پس نهاد ضعیفی خواهد بود و بنابراین
از صالحیت کمی برخوردار خواهد بود تا بتواند بر هر یک از سه قوای حکومت نظارت کند .عالوه بر این ،اگر قانون اساسی کمیسیون
را منحیث یک نهاد اجرائیوی میپنداشت ،باید آن را در فصل حکومت یا در فصل ادارۀ قانون اساسی درج میکرد نه در فصل متفرقه.
مسئلۀ دوم اینکه محکمه بر این عقیده بود که در صورتی که ولسیجرگه در تأیید برکناری دخیل باشد ،استقالل کمیسیون مورد معامله
قرار میگیرد .به هر صورت ،حکم محکمه به این طرف اشاره کرده که رئیسجمهور میتواند چنین برکناریای را تطبیق کند .این دلیل
یک تالشی بود جهت محدودیت صالحیتهای پارملانی؛ به هر صورت ،این حکم نتوانست خاطرنشان کند که آیا توسط تفویضکردن
این صالحیت به یک فرد (رئیسجمهور) یا یک نهاد مناینده مانند (پارملان) ،استقالل کمیسیون مورد معامله قرار خواهد گرفت .به
همین قسم ،بخش ویژۀ بازنگری ،فقط شامل مجموعهای از بیانیهها بود و دارای هیچ نوع دلیل حقوقی نبود تا این ادعاها را ثابت کند.
. 95وزارت دولت در امور پارملانی ،مکتوب شامرۀ ،۹۴۵عنوانی رئیس ولسیجرگۀ شورای ملی افغانستان که دالیل رئیسجمهور در مورد رد قانون کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی را
بیان میکند که از جانب شورای ملی تصویب شده بود .می .۲۰۰۷
. 96حکم قضایی شامرۀ ۵سرتهمحکمۀ جمهوری اسالمی افغانستان ،در جریدۀ رسمی نرش شده است ،شامرۀ .)۲۰۰۹( ۹۸۶
. 97هامن.
AREU 24
2017 ۀبرجت :ییاضق یرگنزابابگنزاب
محکمه همچنین دریافت که فقرۀ ۴مادۀ ۸قانون کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی در تناقض با مادۀ ۱۲۱قانون اساسی
است .این ماده به کمیسیون صالحیت داده که قوانین نافذشده را مطالعه کند تا تناقضات را با قانون اساسی شناسایی کرده و آنان را
به رئیسجمهور و شورای ملی جهت اتخاذ اقدامات به منظور حلوفصل چنین تناقضاتی ارایه کند .در حکم محکمه چنین آمده است:
این فقره همچنین به طور واضح در تناقض با مادۀ ۱۲۱قانون اساسی قرار دارد؛ زیرا در مادۀ مذکور نهتنها تفسیر قانون
اساسی و سایر قوانین و همچنین تفسیر فرامین ،معاهدات و میثاقهای بیناملللی از جملۀ وظایف سرتهمحکمه هستند،
بلکه مطابقت آنها با قانون اساسی نیز به طور واضح از جملۀ صالحیتهای سرتهمحکمه محسوب شده است .به هر صورت،
در قانون کمیسیون که جدید ًا از جانب پارملان تصویب شده است ،این صالحیت بر اساس مادۀ )۴( ۸به کمیسیون داده
شده است.
در این بخش استدالل ،محکمه نتوانست تا در این مطالعۀ خود دقیق باشد و این دو بازنگری را که رضوری بود ،از هم تفکیک کند.
مادۀ ۱۲۱بدون شک به سرتهمحکمه صالحیت داده تا قوانین ،فرامین تقنینی و معاهدات و میثاقهای بیناملللی را بازنگری کند؛ ولی
این بازنگری مرشوط به تقاضای آن از جانب حکومت یا محکمۀ تحتانی است .به هر صورت ،قانون کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق
قانون اساسی ایجاب میکند که کمیسیون اینگونه ناهمگونیها را بدون هیچگونه درخواستی بازنگری کرده و یافتههای خود را به منظور
اقدامات اصالحی به رئیسجمهور و پارملان ارایه دهد .چنین صالحیتی همچنین کمک میکند تا مادۀ ۱۶۲به طور بهرت تطبیق شود.
در بخشی از این قانون آمده« :ﺑا نفاذ این قانون اساسی ،ﻗﻮﺍﻧﯿﻦ و ﻓﺮﺍﻣﯿﻦ ﺗﻘﻨﯿﻨﯽ ﻣﻐﺎﯾﺮ احکام آن ﻣﻠﻐﯽ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ ».در عین حال ،در
افغانستان چنین نهادی وجود ندارد تا اینچنین بازنگری را اجرا کرده و با درنظرداشت قانون اساسی موجود ،یک برنامۀ اصالح حقوقی
را به رئیسجمهور و پارملان ارایه دهد .تعداد زیادی از قوانین در پارملان موجود است که باید بازنگری و اصالح شوند؛ و طوری که در
بخش باال ذکر شد ،محاکم تحتانی با بهکارگیری قوانین کهنه در قضایا ،کار خود را ادامه میدهند و تا حال کدام ناهمگونیای را پیدا
بازنگری کمیسیون را محدود کرده است .طی ۱۲سال گذشته ،کمیسیون فقط توانسته ِ نکردهاند .در حالی که محکمه ،صالحیت چنین
چهار قانون را به منظور مطابقت آنها با قانون اساسی بازنگری کند .به هر صورت ،مطالعۀ مخترصی که از جانب کمیسیون صورت گرفته،
نشان میدهد که تعداد زیادی از قوانین وجود دارد که قبل و بعد از تصویب قانون اساسی نافذ بوده و هنوز هم با آن مغایرت دارد98.
محکمه نیز دریافته که فقرۀ ۱و ۵در مغایرت با قانون اساسی است .این فقره ایجاب میکند که اعضای کمیسیون باید فقط تابعیت
افغانستان داشته باشند .محکمه در یافته که :محدودکردن تابعیت فقط به افغانها از محدودۀ صالحیت قانون عادی فراتر است؛ زیرا
تابعیت یکی از حقوق اساسی شهروندان است و به همین دلیل محدودکردن آن به پستهای مشخص باید تنها از جانب قانون اساسی
ترصیح شده باشد.
بخش دیگری از حکم محکمه دریافته که مادۀ ۱۱فقرۀ ( )۱در «مغایرت واضح» با قانون اساسی است .این ماده میگوید که «عضو
کمیسیون بدون اخذ موافقۀ رئیس جمهور گرفتار ،توقیف و مورد تعقیب عدلی قرار گرفته منیتواند .حاالت جرم مشهود ،از این امر
مستثنی است ».محکمه حکم کرده :این فقره نیز در مغایرت واضح با قانون اساسی قرار دارد .زیرا مصونیت قضایی امتیازی است که
قضات داده شده است؛ و هیچ فرد دیگری بر اساس بر اساس احکام قانون اساسی به طور مشخص به رئیسجمهور ،اعضای پارملان و ّ
قوانین عادی منیتواند از چنین امتیازی برخوردار باشد.
این ادعاهای محکمه که بخشهای معین قانون کمیسیون در قانون اساسی وجود ندارد ،در صورتی میتواند که راست باشد که محکمه
جزئیات مشابه به پارملان و قوۀ قضائیه را برای کمیسیون فراهم آورد .قانون اساسی به طور واضح همۀ مواردی را که به کمیسیون ارتباط
دارد ،به تعویق انداخته است؛ و بدین ترتیب به میکانیزمهای مشخصی مانند تابعیت و مصونیت قضایی اجازه داده تا توسط قوانین
عادی منظم شود .این امر به هیچ صورت توسعۀ احکام قانون اساسی تلقی منیشود ،یا «فراتر از محدودۀ صالحیت قانون عادی».
این فقط تعویقانداخنت است و منحیث امتیازات مغایر با قانون اساسی که به کمیسیون داده شده و یا منحیث اصالح قانون اساسی
تلقی منیشود.
قانون کارمندان دیپلوماتیک و قونسولی ـ :۲۰۱۳مثال دیگر که ناهامهنگی تصامیم محکمه را نشان میدهد ،بازنگری قانون کارمندان
دیپلوماتیک و قونسولی است .پارملان این قانون را تصویب کرد و این قانون ترصیح کرده که کارمندان دیپلوماتیک و قونسولی افغانستان
در خارج ،منیتوانند که تابعیت دوگانه داشته باشند؛ و آنانی که تابعیت دوگانه دارند ،با نفاذ این قانون باید به طور عاجل برکنار شوند.
وزارت خارجه این تصمیم را قابل تشویش خواند و اظهار داشت که بسیاری از کارمندان دیپلوماتیک و قونسولی وظایف خود را از دست
خواهند داد و حقوقشان نقض میشود .بنابراین وزارت این قضیه را به سرتهمحکمه راجع کرد.
. 98مثالها شامل :قانون جزای سال ۱۹۷۶و قانون استمالک زمین سال .۲۰۰۱
محکمه استدالل کرد که مطابق قانون اساسی ،رشط داشنت تابعیت واحد فقط مربوط به رئیسجمهور ،معاونین رئیسجمهور و وزرای
حکومت میباشد و منهای افراد مذکور ،قانون اساسی داشنت تابعیت واحد را برای سایر مقامات بلندرتبۀ دولتی ایجاب منیکند .فلهذا
این حکم شامل کارمندان دیپلوماتیک و قونسولی منیشود 99.به هر صورت ،میتوان این طور استدالل کرد :چون قانون اساسی به
جزئیات بیشرت در مورد پستهای اداری نپرداخته است ،بنابراین در قانون اساسی در رابطه با چنین پستهایی نه کدام اشارهای وجود
دارد و نه هم از رضورت تابعیت چیزی ذکر شده است .این دلیل ،این حقیقت را منیتواند نفی کند که چون قانون اساسی به جزئیات
داشنت یک نهاد قانونگذار این است تا متام اموری را
ِ بیشرت نپرداخته است ،پارملان منیتواند این قانون را تصویب کند .منطق کلی
تنظیم کند که از جانب قانون اساسی تنظیم نشده باشد.
عالوه بر این ،سفرا بلندپایهترین منایندگان دیپلوماتیک یک کشور در کشوری دیگرند .بنابراین برای اینکه آنان بتوانند به بهرتین شکل
از منافع ملتشان منایندگی کنند ،این امر الزامی خواهد بود که فقط باید تابعیت آن کشوری را داشته باشند که از آن کشور منایندگی
میکنند .به طور مثال ،رئیسجمهور در ماه فربوری سال ،۲۰۱۶نورالحق علومی وزیر امور داخله را به صفت سفیر در هالند تعیین کرد.
اما بعضی منابع گزارش دادند که علومی دارای دو تابعیت بوده :یکی افغانستان و دیگری هالند .طوری که تقرر وی تضاد منافع را نشان
میداد؛ زیرا افرادی که کشورهایشان را در سایر کشورها منایندگی میکنند ،باید فقط تابعیت کشوری را داشته باشند که از جانب آن
کشور به این پست مقرر شدهاند100 .
یک مقایسه با سایر احکام قانون اساسی نشان میدهد که پستهای معین ایجاب میکند تا نامزدها فقط تابعیت افغانستان داشته
باشند .این موضوع در پستهای وزارتی صدق میکند .به هر صورت ،این حکم قانون اساسی به یک استثنا نیز قایل است که« :در
صورتی که نامزدوزیر تابعیت یک کشور دیگر را نیز داشته باشد ،خانۀ ملت این صالحیت را دارد که نامزدی وی را تأیید و یا رد کند».
این قابل ذکر است تا سؤال شود چگونه؟ در صورتی که قانون اساسی این صالحیت را به پارملان داده باشد که تصمیم بگیرد که آیا فردی
که دارای تابعیت دوگانه است ،میتواند پست وزارت را احراز کند یا نه؟ ـ اجازه بدهید تا وزیر خارجه را فرض کنیم ـ این صالحیت به این
ترتیب محدود خواهد شد که پارملان منیتواند تصمیم مشابهی را در مورد کارمندان همین وزارت به شمول دیپلوماتها و سفرا اتخاذ کند.
نگرانی وزارت خارجه در مورد ازدستدادن صدها تن از کارمندانش نیز معترب است .پارملان با درنظرداشت واقعیتها و ارقام ،باید به وزارت
خارجه وقت کافی میداد تا این قانون را تطبیق میکرد ،تا بدین ترتیب از ازدستدادن افراد جلوگیری میکرد .به هر صورت ،اینگونه
دلیل قناعتبخش نیست. ال مغایر قانون اساسی است ،مبنی بر یک ِ نتیجهگیریکردن که این امر کام ً
مثالهای باال ثابت میکند که بازنگری قضایی چگونه با یک شیوۀ تعصبآمیز در افغانستان اجرا شده است .این مثالها همچنین
اسلوبی را برجسته میکند که در آن ،بازنگری قضایی به یک وسیلۀ تأمین منافع قوۀ اجرائیه مبدل شده است؛ زیرا همۀ قوانینی که در
باال ارایه شد ،از جانب رئیسجمهور رد و پارملان آن را با اکرثیت دوسوم آرا دوباره تصویب کرد .طوری که در یکی از گزارشهای گروه
بیناملللی بحران آمده است« :اگرچه قانون اساسی به سرتهمحکمه اجازه منیدهد تا به سؤاالت بحثانگیز سیاسی متایل نشان دهد،
رئیسجمهور اکرث ًا به محکمه مراجعه کرده تا منازعات سیاسی را حلوفصل کند؛ که این عمل به طور اساسی تصور استقالل قوۀ قضائیه
را تضعیف میکند101».
عالوه بر این ،یگانه هامهنگیای که در استدالل محکمه مشاهده میشد ،ناهامهنگی محکمه را نشان میدهد .این ناهامهنگی شامل
مقاماتی مانند رئیسجمهور (در دو مثال) ،یک وزارت ،ادارۀ امور رئیسجمهور و داراالنشای شورای وزیران میشود که این قضایا را به
محکمه راجع کردهاند .چهار نظری که ارایه شده است ،تحت عناوین مختلف میباشد :دو نظریه تحت عنوان قرار قضایی و دو نظریۀ
دیگر تحت عناوین مصوبۀ شورای عالی و حکم قضایی صادر شده است .به همین گونه ،هنگام اجرای بازنگری ،محکمه در حفظ یک
تعادل میان شیوههای اصالتگرا (با درنظرداشت جدیدبودن قانون اساسی) ،و تضمین این امر که تصامیمش عملگراست ،و با به خاطر
داشنت نتایج تصمیم در یک رژیم جدید قانون اساسی ،موفق نبوده است .محکمه به قیمت عدم توجه به شیوههای تفسیر ،اهمیت
سیاسی سؤاالت را ترجیح داده است .به طور مثال ،هنگامی که محکمه مجبور به دفاع از موقف خودش در مورد قانون کمیسیون مستقل
نظارت بر تطبیق قانون اساسی شد ،محکمه به بنیانگذاران قانون اساسی و نظراتشان که صالحیت تفسیر را به سرتهمحکمه محول
کنند ،مراجعه کرده است.
. 99تصمیم شامرۀ ۲۰شورای عالی سرتهمحکمه در مورد عدم مطابقت مادۀ )۱( ۵و مادۀ ۸قانون کارمندان دیپلوماتیک و قونسولی با قانون اساسی جمهوری اسالمی افغانستان ،در جریدۀ رسمی،
شامرۀ )۲۰۱۳( ۱۱۱۴به نرش رسیده است.
. 100غنی لویثارنوال و وزیر داخلۀ جدید را تعیین کرد ،رویرت ۲۴ ،فربوری ،۲۰۱۶در آدرس زیر قابل دسرتسی است:
http://www.reuters.com/article/us-afghanistan-nominees-idUSKCN0VX29L
و همچنان:
.2=Itemid&2180=start&3272=task=view&total&3486=http://www.afghan-bios.info/index.php?option=com_afghanbios&id
. 101گروه بیناملللی بحران ،اصالحکردن قوۀ قضائیه شکستۀ افغانستان.۱۵ ،
AREU 26
2017 ۀبرجت :ییاضق یرگنزابابگنزاب
ظاهر ًا در حالی که تعداد معینی از این تصامیم از جانب پارملان پذیرفته شده ،به شمول قانون رسانههای جمعی و قانون کارمندان
دیپلوماتیک ،سایر قوانین مانند قانون کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی از طرف پارملان پذیرفته نشد .این همه ،نتیجۀ
عدم موجودیت یک چهارچوب حقوقی است که میتوانست محکمه را راهنامیی کند تا قوانین را چگونه بازنگری کرده و در این زمینه
تصامیمی را اتخاذ کند.
قوانین اساسی معارص به طور عموم به منظور اقتباس و رعایت معاهدات بیناملللی ،بندهایی را ضمیمۀ نظام حقوقی داخلی دولت میکند.
به هر صورت ،این امر به شکل فوری الحاق یک معاهده در داخل یک کشور را ضامنت منیکند .برای کشورهایی که از دوگرایی پیروی
میکنند ،معاهدات بیناملللی جزء سیستم حقوقی ملیشان منیشود؛ مگر اینکه احکام واضحی در قانون اساسی ملحق شده باشد یا
یک قانون تطبیقی 104وجود داشته باشد که به قانون ملی که از طریق راههای داخلی تصویب شده باشد ،برگردد تا به قانون بیناملللی
اثر ببخشد.
قانون اساسی افغانستان دارای تعدادی قانون بیناملللی بوده و افغانستان از لحاظ حقوقی ملزم به آن میباشد .مقدمۀ قانون اساسی
افغانستان میگوید:
ما مردم افغانستان ...منشور ملل متحد و همچنین اعالمیۀ جهانی حقوق برش را رعایت میکنیم .بدین ترتیب این قانون
اساسی را تصویب کردیم...
تحت مادۀ ۷قانون اساسی افغانستان ،دولت ملزم است «تا منشور ملل متحد ،توافقات بینالدول و همچنین معاهدات بیناملللیای
را که با آن توافق کرده و اعالمیۀ جهانی حقوق برش را رعایت کند ».مادۀ )۱۷( ۶۴قانون اساسی به رئیسجمهور صالحیت میدهد تا
«اعطای اعتبارنامه به غرض عقد معاهدات بینالدول مطابق با احکام قانون را صادر کند ».مادۀ ۵به شورای ملی صالحیت میدهد تا
«معاهدات و میثاقهای بیناملللی یا فسخ الحاق افغانستان به آن را تصدیق کند 105».متعاقب ًا مادۀ ۱۲۱سرتهمحکمه را ملزم میکند تا
معاهدات و میثاقهای بیناملللی را به منظور مطابقت آن با قانون اساسی بازنگری کرده و همچنین صالحیت تفسیر آن را به سرتهمحکمه
محول کرده است .این ماده تفوق سرتهمحکمه را در مورد معاهدات بیناملللی به رسمیت میشناسد ،فلهذا افغانستان را به یک کشور
دوگانهگرا مبدل میکند.
ال ،و بسیار مرتبط ،احکام قانون اساسی در مورد اینکه چگونه مادههایی که در باال از آنها ذکر شد ،دو مشکل عمده را ارایه میکنند :او ً
و در کدام مرحله این بازنگری اجرا شود ،هیچ وضاحتی منیدهد؛ و محکمه چگونه میتواند معاهدات بیناملللی را با درنظرداشت
فیصلههایی که تحت کنوانسیون ویانا در مورد قانون معاهدات ارایه شده ،تفسیر کند 106.مادۀ ۱۲۱نیز اشکاالت مشابهی را با عدم
توصیۀ طرزالعملها و رشایطی که تحت آن محکمه میتواند معاهدات و میثاقهای بیناملللی را بازنگری کند ،ارایه میکند.
بازنگری معاهدات و میثاقهای بیناملللی تحت رشایط مشابه به تقاضای بازنگری از جانب محاکم و حکومت اجرا میشود؛ که این امر
یک سلسله سؤاالتی را مطرح میکند :یک :آیا حکومت باید معاهدات و میثاقها را قبل از امضا به سرتهمحکمه راجع کند که بدین
. 102الینا کازروسکا ،قانون بیناملللی عامه ،ویرایش چهارم (اکسون و نیویارک :روتلیج ،۱۴۸-۱۴۶ ،)۲۰۱۰ ،و ادیموال عباس ،قانون بیناملللی :منت ،قضایا و مواد ،ویرایش دوم (انتشارات دانشگاه
اکسفورد.۳۰۷-۳۰۵ ،)۲۰۱۴ :
. 103کازروسکا ،قانون بیناملللی عامه.۱۴۸-۱۴۶ ،
مبانی رسمی یک دولت در حال خطر :ساخنت قانون اساسی و قانون بیناملللی در افغانستان بعد از جنگ ،جورنال واندربلت
ِ . 104مایکل اسچوسول ،پیونددادن چهارچوب حقوقی بیناملللی با ساخنت
حقوق بینامللل ،۳۹شامرۀ .۳۱-۲۹ ،)۲۰۰۶( ۸۱۹
. 105اصطالحی که در زبان دری استعامل شده تصدیق است که به معنای تأیید و شهادتدادن میباشد؛ چون که این دو لغت در جریان امضای یک معاهده استفاده منیشوند .پس در این مقاله
از اصطالح تصدیق استفاده شده است.
. 106کنوانسیون ویانا در مورد قانون معاهدات ( ،)۱۹۶۱بخش ،۳مواد .۳۳-۳۱
ترتیب محکمه میتواند برای آن معاهدات رشایطی را تعیین کند؟ دو :از آنجایی که پارملان آخرین مقام باصالحیت است تا معاهدات و
میثاقها را تأیید کند ،پس پارملان با درنظرداشت محدودیتهای مادۀ ،۱۲۱چگونه این معاهدات و میثاقها را جهت بررسی مطابقت آنها
با قانون اساسی به محکمه ارسال کند؟ سه :اگر بر اساس درخواست محکمۀ تحتانی ،سرتهمحکمه یک معاهده و یا میثاق را متناقض
با قانون اساسی افغانستان یافت ،پس محکمه چه نوع صالحیتی دارد تا این اسناد بیناملللی را غیرموافق با قانون اساسی افغانستان
خوانده و افغانستان چه طرزالعملی را باید تعقیب کند تا این دو را با هم موافق و هامهنگ سازد؟ اگر این واقعیت را مالحظه کنیم که
افغانستان یک کشور دوگانهگراست ،الزم است این کشور اسناد بیناملللی را مورد مالحظه قرار دهد ،نه اینکه قوانین و قانون اساسی
خود را تابع این معاهدات و میثاقها کند .برای هیچ یک از پرسشهایی که در باال ذکر شد ،در سیستم حقوقی افغانستان پاسخی وجود
ندارد .سرتهمحکمه هیچگاهی با چنین سؤاالتی مواجه نشده است؛ فلهذا هیچ پاسخی برایشان ندارد 107.بنابراین مشکل حتی بیشرت
از این مغلق بوده و ارجاع با مقایسه به بازنگری قوانین ملی ،محدود است.
ثانی ًا ،اگرچه مادۀ ۷قانون اساسی به رعایت معاهدات و میثاقهای بیناملللیای که افغانستان یک طرف آن است ،رضورت دارد؛ ولی
این ماده و مادههای متعاقب آن در رابطه با ارایۀ یک میکانیزم الحاقی که از طریق آن ،قانون بیناملللی در نظام حقوقی داخلی کشور
نافذ شود ،ناکام بوده است .در سطح محکمه این نوع برداشت وجود دارد که معاهدات و میثاقهای بیناملللی ،توانمندی قانون را به
خود منیگیرند ،بنابراین در محاکم قابل تنفیذ منیباشند .این دلیل از این تصور ناشی میشود که معاهدات و میثاقهای بیناملللی در
سلسلهمراتب نورمهای حقوقی منیآید .مطابق اظهارات قاضی حلیم در ریاست عمومی تدقیق و مطالعات سرتهمحکمه ،مادۀ ۱۳۰
قضات منحیث یک رهنمود در رابطه با نظم و ترتیب قواعدی که در قضایا قانون اساسی افغانستان سلسلهمراتبی را ارایه میکند و برای ّ
از آنها کار گرفته میشود ،خدمت میکند.
در این ماده آمده :محاکم در قضایای مورد رسیدگی ،احکام این قانون اساسی و سایر قوانین را ﺗﻄﺒﯿﻖ میکنند .ﻫﺮﮔﺎﻩ در
ﻗﻀﯿﻪای از قضایای مورد رسیدگی ،در قانون اساسی و سایر قوانین حکمی موجود نباشد ،محاکم به پیروی از احکام فقه
حنفی و در داخل حدودی که این قانون اساسی وضع کرده ،قضیه را به نحوی حلوفصل میکنند که عدالت را به بهرتین
وجه تأمین کند.
مطابق اظهارات قاضی حلیم ،سلسلهمراتبی که در قانون اساسی و قانون مدنی افغانستان 108ارایه شده ،قوانین بیناملللی را شامل
منیشود .بنابراین بهکارگیری قانون بیناملللی در قضایا هیچ نوع مبنایی در قانون اساسی و قوانین عادی ندارد .این دلیل سرتهمحکمه،
مادۀ ۲۷کنوانسیون ویانا در مورد قانون و معاهداتی را که افغانستان یک طرف آن است ،نقض میکند ،و قانون اساسی افغانستان ملزم
به رعایت آن است 109.این ماده به کشورها اجازه منیدهد «تا متوسلشدن به احکام قانون داخلی خود را منحیث توجیه ناکامیشان
در اجرای یک معاهده استفاده کنند ».در عمل امکان دارد که تعدادی از ّ
قضات ،از معاهدات بیناملللی در استدالل استفاده کنند ،در
قضات از بهکارگیری این اسناد بیناملللی خودداری میکنند 110.این هویداست که بدون بهکارگیری این معاهدات، حالی که اکرثیت ّ
ِ
بازنگری معاهدات را محدود ِ
بازنگری مطابقت با قانون اساسی را تقاضای کنند .این امر بیشرت صالحیت تقاضای قضات منیتوانند یک ّ
ساخته و آن را به حکومت منحرص میکند.
. 107مفاهمۀ شخصی با قاضی عبدالقادر عدالتخواه ،عضو شورای عالی سرتهمحکمه و آقای احمدحسین خنجانی ،معاون داراالنشای سرتهمحکمه ،اکتوبر .۲۰۱۶
قضات را از اجتهاد (استنباط حاکمیت یک قانون از طریق تفسیر مستقل قرآن و حدیث) در رابطه با موضوعاتی که در آن مورد احکام روشن . 108مواد ۱و ۲منشور مدنی سال ۱۹۷۷افغانستانّ ،
قانونی وجود داشته باشد ،منع کرده است .این مادهها برای صدور احکام نیز یک سلسلهمراتب را ارایه میکند :اول :احکام قانون؛ دوم :فقه حنفی و سوم :عرف عمومی جامعه ،به این رشط که عرف با
قانون و اصول عدلی تناقض نداشته باشد.
. 109معاهدات به نامهای مختلف نامیده شده است مانند کنوانسیون ،موافقات بیناملللی ،پیامنها ،مصوبات عمومی ،منشور ،قوانین موضوعه ،اعالمیهها و میثاقها ،مالکومل ان .شاو ،قانون
بیناملللی ،ویرایش پنجم (کمربیج و نیویارک :انتشارات دانشگاه کمربیج.)۲۰۰۳ ،
. 110مفاهمۀ شخصی با قاضی عارف حافظ و قاضی هام علیزوی ،اکتوبر .۲۰۱۶
AREU 28
2017 ۀبرجت :ییاضق یرگنزابابگنزاب
بزرگترین چالش در این راستا ،عدم دسرتسی مستقیم شهروندان به محاکم جهت به چالش کشیدن قوانین مصوب است که ممکن
است ناقض حقوق اساسیشان باشد .همچنین هیچ طرزالعملی وجود ندارد که شهروندان از طریق آن بتوانند علیه یک قانون که حقوق
تضمینشده و شناختهشدۀشان در قانون اساسی را نقض کرده باشد ،اقامۀ دعوا کنند .بر اساس اظهارات یک قاضی پیشین (عارف
حافظ) محاکم تنها آن عده از ادعاها را قبول میکند که در آن مدعی ،مدعیعلیه و مدعیبها (موضوع دعوا) و محکمۀ باصالحیتی
که مشخص شده باشد ،وجود داشته باشد 111.عقیده بر این است که امکان دارد شهروندان اقامۀ دعوا نکنند ،مگر اینکه آنها به طور
مستقیم در اثر تنفیذ یک قانون مترضر شده باشند .قاضی حافظ تأکید میکند که شهروندان به عوض اینکه قضیه را در محکمه مطرح
کنند ،باید البیگری ،حامیت و تالش کنند تا برای حلوفصل چنین تناقضاتی از طریق آوردن اصالحات در قانون عادی ،در نهادهای
سازندۀ قانون نفوذ کنند112.
به هر صورت ،حتی زمانی که شهروندان در نتیجۀ تنفیذ یک قانون مترضر میشوند ،برایشان هیچ نوع جربانی در قانون پیشبینی نشده
است .یک مثال مهم در این مورد ،قانون عفو عمومی افغانستان در سال ۲۰۰۷است که برای گروههای سیاسی و احزاب متخاصمی که
قبل از ایجاد ادارۀ موقت در سال ،۲۰۰۲در جنگها دخیل بودند ،عفو عمومی را فراهم آورد .گرچه این قانون به قربانیان اجازه داد تا
شکایات خویش را به محکمه ارایه کنند ،اما این قانون مقامات حکومت را از براهانداخنت دعوا علیه متهامن جرایم جنگی بازداشت .این
قانون نهتنها اصول و ارزشهایی را که در قانون اساسی منعکس شده بود ،نقض کرد ،بلکه همچنین تعهدات بیناملللی افغانستان برای
تأمین حسابدهی در مورد تجاوزات جدی از حقوق برش را نیز نقض کرد 113.به هر صورت ،نهادهایی مانند کمیسیون مستقل حقوق برش
افغانستان ،قربانیان یا فامیلهایشان نتوانستند مطابقت این قانون را با قانون اساسی به چالش بکشند .کمیسیون مستقل حقوق برش
افغانستان محدودیتهای حقوقی دارد؛ اما قربانیان و فامیلهایشان میتوانند شکایت خود را به محکمه ارایه کنند و اقامۀ دعوا کنند
که این قانون حقوق اساسیشان را نقض میکند .به هر صورت ،طبق اظهارات قاضی هام علیزوی ،در نتیجۀ نبود چهارچوب حقوقی
قضات و عدم آگاهی شهروندان ،از این رویه به منظور حفاظت از حقوق و طرزالعمل برای اجرای چنین بازنگریای ،نبود تجربۀ کافی ّ
اساسی شهروندان هیچگاه استفاده نشده است114.
قضات محاکم تحتانی است که قضیه را به محکمه جهت بازنگری راجع کنند یا نه. ال مربوط به صوابدید حکومت و یا ّ باألخره ،این کام ً
این موضوع یک سلسله نگرانیهایی را مطرح میکند که حکومتهای بعد از جنگ و حکومتهای در حال انکشاف ،عالقهمند نیستند
یا ظرفیت این را ندارند که حقوق برش را تأمین کنند .به عین شکل ،محاکم در چنین وضعیتی دارای ظرفیت کافی نبوده و برای حقوق
اساسی مردم احرتامی قایل نیستند .به طور مثال ،در افغانستان چندین گزارش وجود دارد که محاکم در حامیت از حقوق برش ناکام
قضات چگونه در جریان جلسات قضایی ،از حقوقی که از جانب قانون اساسی تضمین شده شدهاند .گزارشها حاکی از آن است که ّ
ً
است ،چشمپوشی کردهاند ،مانند :اصول قانونیبودن جرایم ،نورمهای مراحل قانونی ،و برخورد مساویانه با شهروندان (عمدتا مردان و
زنان) در پیشگاه محاکم115.
جزئیات بازنگری قضایای مربوط به حقوق برش در قوانین عادی غیرمشخص باقی مانده است .گرچه مادۀ ۲۹قانون تشکیل و صالحیت
قوۀ قضائیه به حکومت اجازه میدهد «تا مواردی را که در آن تخطی از احکام قانون مطرح باشد ،غرض تفسیر و اتخاذ تصمیم به
سرتهمحکمه راجع سازد» .این ماده پرسشهای جدیای را مطرح میکند که کدام تخطیهای قانون تحت این ماده میآید؟ و تحت
ِ
رصفنظر از سایر نهادها در سلسلهمراتب قوۀ قضائیه ،به طور مستقیم میتواند قضایا را به سرتهمحکمه راجع کدام رشایط ،حکومت
کند؟ عالوه بر این آیا یک مادۀ قانون مثل این ماده ،نسبت به سایر نهادها و قوای دولت و شهروندان ،صالحیت وسیعتری به حکومت
میدهد؟ ظاهر ًا در قانون به هیچ یک از این سؤاالت پاسخی داده نشده است؛ که این خود بر این امر داللت میکند که تحت این ماده
به حکومت اختیار وسیع داده شده است .سؤال بسیار مهم دیگر این است که نقضکردن قانون توسط کی؟ در حالی که امکان وقوع
«تخطی قانون» به شمول تخطیهای حقوق برشی ،در داخل حکومت یا توسط حکومت زیاد است .این قانون در رابطه با فراهمآوری
زمینۀ دسرتسی مستقیم شهروندان و سایر نهادها به سرتهمحکمه به منظور حکم قاضی ،ناکام است.
. 111مفاهمۀ شخصی با قاضی عارف حافظ ،قاضی پیشین ،عضو کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی ،اکتوبر .۲۰۱۶
. 112هامن.
. 113این شامل نقض مقدمه و مادۀ ۶قانون اساسی و قانون موضوعۀ روم میشود .امیلی وینرتبوتان ،وضعیت عدالت انتقالی در افغانستان :فعالین ،رویکردها و چالشها (کابل :واحد تحقیق و
ارزیابی افغانستان.)۲۰۱۰ ،
. 114مفاهمۀ شخصی با قاضی هام علیزوی ،آمر محکمۀ ابتدائیۀ اطفال ،اکتوبر .۲۰۱۶
. 115برای مثال ببینید :مارتین الیو ،گزارش نهایی در مورد سیستم حقوقی افغانستان و مطابقت آن با معیارهای بیناملللی حقوق برش( ،کمیسیون بیناملللی حقوقدانان ۷ ،فربوری )۲۰۰۳در آدرس
زیر قابل دسرتسی است:
html.48a3f02c0/http://www.refworld.org/docid
و کمیسیون مستقل حقوق برش افغانستان ،دسرتسی شهروندان به عدالت ـ گزارش نظارت تطبیق حکم شامرۀ ۲۰۱۲ ،۴۵ریاستجمهوری ،و کمیسیون مستقل حقوق برش افغانستان ،گزارش نظارت
وضعیت و اجرائات محاکم و سیستم عدلی در افغانستان.۲۰۱۳ ،
این رشایط ،ضعف قوۀ قضائیه به حیث یک نهاد حامی حقوق برش را آشکار کرده و قضا فرصتی را که توسط قانون اساسی به همین
منظور برایش فراهم شده بود ،از دست داده است .این مهم است تا خاطرنشان شود که قوۀ قضائیه دارای دستورالعمل مهمی در
مورد تأمین عدالت و حامیت از قانون است .عالوه بر این ،بحثهای جاری در مورد نقش قضا در افغانستان روی محورهای استقالل
قضا ،ظرفیت داخلی ،یکپارچگی و قابل دسرتس بودن قضا در مناطق دورافتادۀ افغانستان میچرخد .قوۀ قضائیه جهت رسیدگی به
نگرانیهای متذکره ،به اصالحات گسرتده نیاز دارد .عالوه بر این ،اصالحات قانونی افغانستان باید روی روشهایی مترکز کند که
برای تأمین حسابدهی ،شفافیت و محاکمۀ عادالنه و همچنین دسرتسی شهروندان به بازنگری قضایی از آن استفاده میشود .فقط
اصالحات گسرتده میتواند محافظت از حقوق اساسی (ماهوی) و شکلی مردم از طریق قضا را تأمین کند.
AREU 30
2017 یساسا نوناق تراظن
در حالی که اصطالح «حکومت مطابق قانون اساسی» اشاره به یک حکومت مطابق رشوط قانون اساسی دارد ،داشنت یک قانون
ِ
سازمان مطابق قانون است اساسی مدون به طور الزمی شاهد موجودیت چنین حکومتی نیست .یک سازمان سیاسی تا آن حد یک
قانونی کنرتول صالحیت به منظور محافظت از منافع و آزادیهای شهروندان باشد ».به منظور مهارکردن
119 ِ که «دارای میکانیزمهای
صالحیت ،قوانین اساسی باید نهتنها کنرتول و توازن میان نهادهای دولتی را تنظیم کنند ،بلکه باید نهادهای مستقلی را تأسیس کنند تا
جوامع بعد از جنگ ،از عدم قانونگرایی و حاکمیت قانون رنج میبرند.
ِ منحیث ناظرین و متولیان قانون اساسی فعالیت کنند .بسیاری از
پس آنها هنگام طرح قوانین اساسی در مورد ایجاد کنرتول و توازن میان نهادهای مختلف ،باید بسیار زیاد توجه داشته باشند .عالوه بر
این ،قوانین اساسی گرایش دارند تا پاسخی باشند به وقایع و رشایط تاریخ و باید در هامن محیط شناخته شوند120.
ِ
افغانستان بعد از جنگ دارد، منطق پشتیبان موجودیت نهادی که یک دستورالعمل مشخص به منظور نظارت بر تطبیق قانون اساسی در
نیز پاسخی است به چالشهای تاریخی به شمول تجربۀ محدود در مورد داشنت رژیمهای باثبات ،قانونگرا و حاکمیت قانون .بنابراین
کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی با نظارت ایجاد نهادهای دولتی و اجرای دستورالعملهایشان طوری که توسط قانون
نهایی انکشاف قانونگرایی مواجه بود .این واضح است که موجودیت چنین نهادی در سالهای نخست ِ اساسی تعریف شده ،با هدف
تطبیق قانون اساسی بسیار مهم خواهد بود؛ اما تأسیس کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی هیچگاهی از اولویتهای
حکومت نبود .کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی در سال ۲۰۱۰منحیث آخرین نهادی که در قانون اساسی پیشبینی
شده بود ،تأسیس شد121.
در بخشهای نخست این مقاله بحث شد که بازنگری قانونی در افغانستان میتواند منحیث صالحیت سرتهمحکمه به اجرای بازنگری
قوانین ،فرامین تقنینی ،معاهدات و میثاقهای بیناملللی جهت مطابقت آنها با قانون اساسی ،تعریف شود؛ و عالوه بر این در صالحیت
کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی بر نظارت مطابقت اقدامات نهادها و فعالین مختلف دولتی است .کوتاهیهای
سرتهمحکمه در این رابطه در باال مورد بحث قرار گرفت .این بخش به طور مخترص میبیند که آیا کمیسیون طی هفت سال،
دستورالعملهای خود را انجام داده است یا نه؟
در بخشهای نخست این مقاله این موضوع مورد بحث قرار گرفت که کمیسیون چگونه در ابتدا در قانون اساسی در نظر گرفته نشده بود.
کمیسیون در مراحل نهایی در لویهجرگه وارد قانون اساسی شد ،هنگامی که اعضای لویهجرگه درک کردند که بعد از دورکردن محکمۀ
قانون اساسی ،هیچ میکانیزمی وجود نداشت تا از تطبیق قانون اساسی نظارت کند 122.باألخره اعضای جرگه یک مادۀ غیرمنسجم را
در قانون اساسی درج کردند که در آن چنین آمده است« :کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی باید مطابق احکام قانون
ایجاد شود .رئیسجمهور با تصویب خانۀ ملت باید اعضای کمیسیون را تعیین کند ».این ماده از همۀ جزئیات به شمول نام ،تشکیل،
صالحیتها ،زمانبندی و چگونگی طفره رفته و آنها را به قانون عادی موکول کرده است .قانون اساسی افغانستان در ماه جنوری سال
۲۰۰۴تصویب شد؛ و در سالیان متعاقب آن ،حکومت در جهت جهت تأسیس این کمیسیون مهم ،تالشهای اندکی را به خرج داد.
کاملی به شکل درست مینویسد:
. 116نوابیوز ب .او .قانونگرایی در دولتهای در حال ظهور (لندن :سی .هرست و کمپنی.۱ )۱۹۷۳ ،
. 117هامن.
. 118عبدالله احمد نعیم ،قانونگرایی افریقائیان و نقش اسالم (فیالدلفیا :نرشیۀ دانشگاه پنسلوانیا.۳ ،)۲۰۰۶ ،
. 119اسکات گوردن ،کنرتولکردن دولت :قانونگرایی از آتن قدیم تا امروز (انتشارات دانشگاه هاروارد.)۱۹۹۹ ،
. 120اهلر و همکاران ،مقدمهای بر قانون اساسی افغانستان.
. 121بعد از تصویب قانون اساسی در جنوری ،۲۰۰۴نهادهای دولت مطابق آن به ترتیب زیر تأسیس شدند:
ساختار قوای اجرائیه در دسمرب ۲۰۰۴بعد از انتخابات ریاستجمهوری در اکتوبر ۲۰۰۴ایجاد شد .پارملان در دسمرب سال ۲۰۰۵بعد از انتخابات پارملانی در سپتمرب ۲۰۰۵تأسیس شد .و قوه قضائیه در
جون ۲۰۰۶ایجاد شد.
. 122دمپسی و تهیر ،حلوفصل بحران در مورد تفسیر قانون اساسی در افغانستان .همچنین محمدامین احمدی ،صالحیت تفسیر قانون اساسی در افغانستان را ببینید.
هدف و مقصد اساسی مادۀ ۱۵۷تطبیق منظم قانون اساسی جدید بود .زیرا این قانون اساسی بعد از جنگ به میان آمد و
پیشرو منایان میشد؛ و این امر شامل معرفی تقریب ًا درجنها
در حالی شکل گرفت که بیثباتیهای دورههای انتقالی در ِ
قانون بر اساس فرمان میشد که رضور بود تا در خالل یک سال (دورۀ انتقالی) بعد از اعالن قانون اساسی معرفی شود...
به این معنا که تطبیق قانون اساسی گام به گام باید نظارت شود123.
به نظر میرسید که حکومت مسودۀ قانون کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی را تا حد زیادی بر مبنای قانون «شورای
قانون اساسی» قانون اساسی سال ۱۹۸۸آماده کرده بود و رشح مبهم صالحیتهای نظارتی کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون
اساسی را فراهم آورد؛ ولی این مسوده هیچگاه به پارملان فرستاده نشد تا آنکه کشمکش قدرت میان سه قوۀ دولت بعد از قضیۀ سپنتا در
سال ۲۰۰۸آغاز شد.
یک دفعه که قانون پیشنهاد شد ،پارملان آن را منحیث فرصتی یافت تا صالحیتهای سرتهمحکمه را محدود سازد ،نه اینکه صادقانه
ال اشاره شد ،این قانون از طرف رئیسجمهور رد شد به خاطر اینکه این تالش کند تا یک کمیسیون نظارتی ایجاد کند .طوری که قب ً
قانون ،احکام قانون اساسی را در رابطه با تفسیر نقض کرده است .پارملان با نادیدهگرفنت ردشدن این قانون از جانب رئیسجمهور ،این
قانون را با دوسوم اکرثیت آرا تصویب کرد .بعد ًا سرتهمحکمه بازنگری قضایی را اجرا کرد و با دالیل مشابه دالیل رئیسجمهور ،تعدادی
از احکام این قانون را که متناقض با قانون اساسی دیدند ،از اعتبار ساقط کردند .به طور قابل توجه ،سرتهمحکمه احکام معین قانون
کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی را حذف کرد (در باال اشاره شد)؛ و در پاورقی جریدۀ رسمی واضح کرده که چرا این
احکام حذف شدهاند .در واقع ،سرتهمحکمه این قانون را که توسط پارملان تصویب شده بود ،بدون داشنت صالحیت ،خواه از جانب
قانون اساسی و یا از جانب قانون عادی ،اصالح کرد.
به شیوهای که قانون از آن طریق تصویب شد ،بسیاری را بر این باور ساخت که قوای ثالثۀ دولت معیارهای بیشرت از قانون اساسی را
اتخاذ میکنند .پارملان به طور وسیع قانون اساسی را تفسیر کرده است تا صالحیت تفسیر را به کمیسیون اعطا کند 124.سرتهمحکمه،
قانون عادی را به خاطر عدم مطابقت با قانون اساسی تغییر داده است ،که محکمه با این کار به نوبۀ خویش جدایی قوای دولت را نقض
کرده است .و قوۀ اجرائیه این قانون را که توسط قوۀ قضائیه تغییر داده شده بود ،در جریدۀ رسمی به نرش سپرد .علیرغم همۀ این
مسایل ،کمیسیون بر اساس دو نسخۀ متفاوت قانون تأسیس شد که هر یک از این نسخهها مدعی اعتبار قانونی است.
با وجود تالشهای پارملان به منظور ایجاد یک نهاد مستقل ،بسیاری از بخشهای این قانون که تعدادی از آن در باال ذکر شد ،شبهاتی
را در مورد این نهاد مطرح ساخته است .استقالل کمیسیون نهتنها در قانون اساسی و متعاقب ًا در عنوان این قانون برجسته شده ،بلکه
مادۀ دوم روی استقالل کمیسیون بیشرت تأکید میکند .در این ماده میخوانیم« :کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی ،در
چوکات دولت جمهوری اسالمی افغانستان ،تشکیل و در فعالیتهای خویش از استقالل کامل برخوردار است ».چنین ترصیحی برای
یک کمیسیون که به منظور رسوکارداشنت با موضوعات مهم قانون اساسی ایجاد شده است ،بسیار مهم است.
اما مشکل در این است که سایر احکام این قانون به طور عمومی با این ماده غیرهامهنگ باقی میماند .به طور مثال ،اعضای
کمیسیون برای یک دورۀ چهارساله همزمان توسط رئیسجمهور تعیین و توسط پارملان تأیید میشود .این شیوۀ تعیینات به دورۀ اعضای
کمیسیون اجازه میدهد تا با دورۀ ریاست رئیسجمهور بدون تناوب برخورد کند که این شیوۀ تعیینات ،کمیسیون را ضعیف میکند126.
عالوه بر این ،این قانون تعیین دوبارۀ اعضای کمیسیون را محدود منیکند که بدین وسیله ،اعضای کمیسیون را با این تصور که دوباره
به صفت عضو معرفی شود ،در معرض جانبداری از رئیسجمهور قرار میدهد.
. 123محمدهاشم کاملی ،قانون اساسی افغانستان :۲۰۰۴تفسیر قانون اساسی از دیدگاه اسالم.
. 124محمدهاشم کاملی ،ارتباط میان قوۀ اجرائیه و پارملان و مشکل تفسیر قانون اساسی و رسیدگی قضایی در دوران حامد کرزی.
. 125قانون کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی.
. 126دمپسی و تهیر ،حلوفصل بحران در مورد تفسیر قانون اساسی در افغانستان.
AREU 32
2017 یساسا نوناق تراظن
بازنگری قضایی از جانب سرتهمحکمه باعث ایجاد اشکال در درک استقالل کمیسیون شده است .بازنگری قضایی به طور منتخب
تعدادی از مادهها را رد کرده است به این خاطر که استقالل کمیسیون را به مخاطره میاندازد ،ولی از سایر احکام که عین کار را
میکند ،چشمپوشی کرده است .بازنگری محکمه ،میکانیزم برکناری یکی از اعضای کمیسیون را که به یک حرکت در داخل کمیسیون
رضورت داشت ،باطل کرده است .در صورتی که اکرثیت اعضا این حرکت را تأیید میکردند ،بعد ًا به تأیید ولسیجرگه رضورت داشت.
حکم محکمه این روند را مغایر با قانون اساسی یافت و مدعی شد که کمیسیون یک «نهاد تجارتی» نیست تا در مورد برکناری اعضایش
از روشی استفاده کند که در داخل اداره به راه انداخته میشود .این حکم اظهار داشته :در صورتی که ولسیجرگه در برکناری اعضای
کمیسیون دخیل باشند ،پس این عملیه بر استقالل کمیسیون تأثیر منفی میگذارد ،محکمه ،کمیسیون را «بخشی از قوۀ اجرائیه»
خواند؛ بنابراین فقط رئیسجمهور صالحیت برکناری هر عضو کمیسیون را دارد مانند برکناری وزرا .اینگونه ادعای محکمه مخالف این
حقیقت است که قانون اساسی به شکل واضح ،کمیسیون را «مستقل» خوانده و آن را در فصل قوۀ اجرائیه نیاورده است .استدالل
متناقض محکمه به طور غلط اینگونه اشاره میکند که کمیسیون مستقلی که از جانب قانون اساسی پیشبینی شده ،یک واحد فرعی
قوۀ اجرائیه است.
فصل سوم قانون کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی تحت عنوان «وظایف و صالحیتها» ،شامل دو مادۀ ذیل است:
فصل سوم
وظایف و صالحیتها
مادۀ هشتم:
کمیسیون به منظور نظارت بهرت از تطبیق احکام مندرج قانون اساسی دارای وظایف و صالحیتهای ذیل میباشد:
*............................. -1
-2نظارت از رعایت و تطبیق احکام قانون اساسی توسط رئیسجمهور ،حکومت ،شورای
ملی ،قوۀ قضائیه ،ادارات ،مؤسسات و سازمانهای دولتی و غیردولتی.
-3ارایۀ مشورههای حقوقی در مورد مسایل ناشی از قانون اساسی به رئیسجمهوری و شورای ملی.
*............................. -4
-5ارایۀ پیشنهاد مشخص به رئیسجمهور و شورای ملی در زمینۀ اتخاذ تدابیر به منظور
انکشاف امور قانونگذاری در مواردی که قانون اساسی حکم منوده است.
-6ارائه گزارش به رئیسجمهور در صورت مالحظۀ تخطی یا تخلف از احکام مندرج قانون اساسی.
-7تصویب لوایح و طرزالعملهای مربوطه.
صالحیت احاله
مادۀ نهم:
مقامات عالی ذیل ،صالحیت احالۀ مسایل ناشی از احکام قانون اساسی را غرض ابراز نظر حقوقی به کمیسیون دارا میباشد:
-1رئیسجمهور
-2مجلسین شورای ملی
-3سرتهمحکمه
-4کمیسیون مستقل حقوق برش ،کمیسیون مستقل انتخابات ،کمیسیون اصالحات اداری و خدمات ملکی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* شورای عالی سرتهمحکمه جزء ( )1مادۀ هشتم را که چنین مشعر است:
(تفسیر احکام قانون اساسی به اساس تقاضای رئیسجمهور ،شورای ملی ،سرتهمحکمه و حکومت)
خالف قانون اساسی تشخیص منوده است.
* شورای عالی سرتهمحکمه جزء ( )۴مادۀ هشتم را که چنین مشعر است:
(مطالعه قوانین نافذه غرض دریافت تناقضات با قانون اساسی و ارایۀ آن به رئیسجمهور و شورای
ملی به منظور اتخاذ تدابیر جهت رفع آنها) خالف قانون اساسی تشخیص منوده است.
طوری که قب ً
ال در این مقاله روی آن بحث شد ،صالحیتهایی که از جانب قانون به کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی
نسبت داده شده است ،کلی و مبهم باقی مانده است؛ علیرغم این حقیقت که جزئیات بیشرتی روی این موضوع در قانون اساسی وجود
ندارد و کمیسیون قربانی کشمکش سیاسی میان سه نهاد بود.
یکی از مسایل عمده که در صالحیتهای کمیسیون به مشاهده میرسید ،این واقعیت بود که پارملان صالحیت اصدار تصامیم و احکام
را به کمیسیون نداده است ،بلکه تنها صالحیت ارایۀ نظریات و مشوره را به کمیسیون اعطا کرده است .مادۀ )۳( ۸قانون کمیسیون در
مورد صالحیتها میگوید :ارایۀ «مشورههای حقوقی» در مورد مسایل ناشی از قانون اساسی به رئیسجمهوری و شورای ملی .از جانب
دیگر مادۀ ۹میگوید :مقامات عالی ذیل صالحیت احالۀ مسایل ناشی از احکام قانون اساسی را غرض ابراز نظر حقوقی به کمیسیون
دارا میباشد :رئیسجمهور ،مجلسین شورای ملی ،سرتهمحکمه ،کمیسیون مستقل حقوق برش ،کمیسیون مستقل انتخابات ،کمیسیون
اصالحات اداری و خدمات ملکی .هیچ یک از کلامت ـ مشوره و نظر ـ تأثیر الزامی ندارد و میتواند به شکل مرتادف استعامل شود.
آنچه را که ما در عمل میبینیم ،یک وضعیت مغشوشآور روی این موضوع است که آیا نظریات ،مشورۀ حقوقی یا نظریات تفسیری
از جانب کمیسیون الزامی هستند و یا خیر؟ در رشایط معین ،رئیسجمهور و شورای ملی از مشورۀ حقوقی کمیسیون چشمپوشی کرده
است .دو مثال در این رابطه هستند .مثال اول :هنگامی که رئیسجمهور از کمیسیون تقاضا کرد تا نظر خود را در زمینۀ تشکیل
محکمۀ خاص انتخابات ارایه کند ،کمیسیون تشکیل چنین محکمهای را خالف قانون اساسی خواند .علیرغم رد این موضوع از جانب
کمیسیون ،رئیسجمهور پیش رفت و این محکمه را از طریق سرتهمحکمه ایجاد کرد .مثال دوم :هنگامی که پارملان روی قانون شورای
والیتی بحث و گفتگو میکرد ،صالحیت نظارتیشان از ادارۀ محلی را به دالیل مبنی بر قانون اساسی نقض کرد؛ باألخره این سؤال در
پیشگاه کمیسیون مطرح شد .کمیسیون در نظر تفسیری خود دریافت که اعطای صالحیت نظارت به شوراهای والیتی از طریق قانون
عادی هیچ حکم قانون اساسی را نقض منیکند 127.اما پارملان این پاسخ کمیسیون را نادیده گرفته و قانون را تصویب کرد و صالحیت
نظارت شوراهای والیتی را لغو کرد .چنین رفتاری با کمیسیون از جانب نهادهای دولتی ،خصوص ًا از طرف پارملان منحیث معامر آن،
بیاهمیتبودن تصامیم کمیسیون را نشان میدهد؛ به این ترتیب به نهادهای دولتی اجازه میدهد تا در صورت عدم واضحبودن احکام
قانون اساسی به میل خود عمل کنند.
عالوه بر این ،این قانون کمیسیون را ملزم میکند تا در صورت مشاهدۀ نقض یا تخطی احکام قانون اساسی ،یک گزارش به رئیسجمهور
ارایه کند (مادۀ .))۶( ۸گرچه بر اساس قانون اساسی اولین مسئولیت رئیسجمهور نظارت بر تطبیق قانون اساسی است ،اما یافتههای
کمیسیون در مورد تخطیهای قانون اساسی منیشود به حیث یک گزارش ساده به رئیسجمهور راجع شود .این قانون باید میکانیزمی
را به منظور قطعیت تصامیم کمیسیون ایجاد میکرد و رئیسجمهوررا مکلف میساخت تا اقدامات را روی دست گرفته و به نقض قانون
اساسی رسیدگی کند .بعضی مثالها در نرشات کمیسیون ،مشورههای آن را در مورد موضوعات مربوط به قانون اساسی نشان میدهد،
ولی از جانب رئیسجمهور سابق (حامد کرزی) در این موارد هیچ اقدامی صورت نگرفته است128.
. 127نظر تفسیری کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی در مورد اضافهکردن اصطالح «نظارت» در مسودۀ قانون شوراهای والیتی( .کابل :کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون
اساسی.)۲۰۱۳ ،۱۳۹۲ ،
. 128مشورۀ حقوقی کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی در مورد اینکه باید از جانب رئیسجمهور در رابطه با حامیت از سیستم قانون اساسی اقدامی صورت بگیرد (کابل :کمیسیون
مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی.)۲۰۱۱ ،۱۳۹۰ ،
. 129مکاتبات میان کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی و سرتهمحکمه و پارملان در دپارمتنت نظارت از نهادهای حکومتی کمیسیون موجود است.
AREU 34
2017 یساسا نوناق تراظن
عالوه بر این ،کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی محور فشار از جانب سایر شاخههای حکومت بود .به طور مثال ،در
سپتمرب سال ،۲۰۱۶پارملان اعضای کمیسیون را در مورد نظریهای که کمیسیون ارایه کرده بود ،جهت استجواب به پارملان فراخواند.
کمیسیون منحیث یک نهاد مستقل ،به خاطر ارایۀ نظریاتش به هیچ نهادی پاسخگو نیست و به همین دلیل از حضور در پارملان انکار
ورزید .در نتیجه ،پارملان کمیسیون را به دادن رأی عدم اعتامد ،کمکردن بودجه و تعدیل قانون کمیسیون جهت کاهش صالحیتهایش
تهدید کرد130.
بنابراین کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی نتوانست نقش مؤثری در راستای حامیت از ارزشها و اصول قانون اساسی و
محافظت آنها از تخطی توسط نهادهای دولتی ،طوری که توقع میرفت ،بازی کند .کمیسیون همچنین در این سؤال که آیا صالحیت
تفسیر را دارد یا خیر؟ غرق شد .گرچه کمیسیون یک صالحیت مبنی بر قانون اساسی دارد که آن عبارت از نظارت است و صالحیت
دیگری هم دارد که مورد منازعه است و آن عبارت است از :صالحیت تفسیر قانون اساسی .کمیسیون نتوانست که تعادل میان این دو
صالحیت را حفظ کند و مکرر ًا صالحیت دوم خود را اجرا کرده است ،بدون اینکه میکانیزمهای نظارت را به منظور اجرای بهرت اصول
دستورالعملهایش انکشاف دهد.
از جانب دیگر در کمرت از هشت سال ،کمیسیون ۸۰نظریۀ حقوقی ،مشورتی و تفسیری را در مورد مسایل مختلف مربوط به قانون
اساسی ارایه کرده است .خصوصیات اساسی این نظریات عبارتاند از :اول ،این نظریات عموم ًا مبنی بر استدالل حقوقی بود ،نه مبنی
بر استدالل سیاسی یا بیانات غیرحقوقی .دوم ،کمیسیون به نظریات مختلف پاسخ داده است و تنها از جانب حکومت تقاضاها را دریافت
نکرده است .در مجموع ،کمیسیون ۲۹نظریۀ حقوقی و مشورتی را به ابتکار خود فراهم آورده است؛ ۳۱نظریه در پاسخ به تقاضاهای
نهادهایی که در قانون مشخص ساخته شدهاند؛ و ۱۴نظریه را در پاسخ به تقاضاهای سایر نهادها ارایه کرده است .سوم ،کمیسیون به
یک سلسله نهادهای وسیع اجازه داد تا سؤاالت مربوط قانون اساسی را مطرح کنند و همۀ تصامیم خود را در انظار عامه قرار داد .فلهذا
اگر میان کار کمیسیون و سرتهمحکمه در مورد حامیت از ارزشها و اصول قانون اساسی در عمل مقایسهای صورت گیرد ،کمیسیون
بسیار زیاد فعال بوده است .هنگامی که سؤالی در رابطه با مسایل مربوط به تفسیر و مطابقت با قانون اساسی مطرح شده ،کمیسیون
به یک شیوۀ بسیار نیرومند اقدام کرده است.
. 130جلسات ولسیجرگه که در آن در مورد استجواب اعضای کمیسیون بحث صورت میگرفت ،از طریق تلویزیون ولسیجرگه پخش شد.
پیشنهادها
۱۲سال تطبیق قانون اساسی هیچ نوع راهحلهای مفیدی را برای مشکل بازنگری قضایی در افغانستان فراهم نکرده است .بنابراین
افغانستان باید از طریق تعدیل قانون اساسی ،با روی دست گرفنت اقدامات ذیل جهت تقویت تجربۀ بازنگری قضایی و نظارت بر تطبیق
قانون اساسی ،دوباره این فرصت را به دست آورد:
در درازمدت:
دولت باید یک محکمۀ قانون اساسی تأسیس کند تا دستآوردهای دهۀ گذشتۀ قانونی اساسی را حفظ کند .یک محکمۀ مستقل باید
به رقابت میان دو نهاد روی صالحیت تفسیر قانون اساسی پایان دهد .به این محکمه باید صالحیت داده شود تا با داشنت تصامیم
الزماالجرا و نهایی ،به سؤاالتی پاسخ دهد که در مورد بازنگری قضایی ،تفسیر قانون اساسی ،نظارت بر تطبیق قانون اساسی و سایر
اجزای بازنگری قضایی مطرح میشود.
AREU 36
2017 یساسا نوناق تراظن
6.6سرتهمحکمه و کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی باید با هم همکاری و هامهنگی بیشرت منایند تا تفوق قانون اساسی
را تأمین کرده و به حاکمیت قانون در افغانستان کمک بتوانند .رقابت منفی میان این دو نهاد ،فقط نظم قانونی را تضعیف میکند.
این دو نهاد باید روی صالحیت تفسیر و بازنگری قانون اساسی توسط سرتهمحکمه و همچنین کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق
قانون اساسی ،توافق کتبی کنند.
7.7کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی باید تعدیالتی را در اساسنامۀ خود وارد کند تا دستورالعمل این نهاد را مشخص
کرده و این نهاد بتواند محدودۀ صالحیت خود را بهرت تعریف و ترسیم کند .سه شاخۀ حکومت باید در زمینۀ صالحیت این کمیسیون
به یک توافقی باهمی دست یابند.
8.8کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی باید میکانیزمهای مؤثری را جهت نظارت بر تطبیق قانون اساسی و تخطیهای
مربوط به آن ایجاد کند.کمیسیون باید در رابطه به تخطیهای قانونی به طور فعال عمل کرده و به طور باقاعده با نهادهای دولتی در
ارتباط باشد تا تطبیق قانون را به شکل بهرت تضمین کند.
مصاحبهها
معاون رئیس کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی لطفالرحمن سعید ۱
کارمند عالیرتبۀ سرتهمحکمه از دادن نام خوداری کرده است. ۱۵
AREU 38
2017 دخآم و عبانم
منابع و مآخد
عباس ،ادیموال ،قانون بیناملللی :منت ،قضایا و مواد ،ویرایش دوم ،اکسفورد :انتشارات دانشگاه اکسفورد.۲۰۱۴ ،
یک مجموعه از تفاسیر ،نظریات حقوقی و مشورتی ،۲۰۱۴-۲۰۱۰کابل :کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی.۲۰۱۴ ،
کمیسیون مستقل حقوق برش افغانستان ،دسرتسی شهروندان به عدالت ـ یک گزارش مستقل از تطبیق فرمان شامرۀ ۴۵ریاستجمهوری،
.۲۰۱۲
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ،گزارش بررسی وضعیت و اجرائات محاکم و سیستم عدلی در افغانستان.۲۰۱۴ ،
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ،وضعیت حقوق برش در افغانستان ـ .۲۰۱۵ ،۲۰۱۵
چالشهای انتخابات افغانستان ،کابل /بروکسل:گروه بیناملللی بحران،جون .۲۰۰۹
احمدی ،محمدامین ،صالحیت تفسیر قانون اساسی در افغانستان ،کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی ،در آدرس زیر
قابل دسرتسی است:
.http://www.icoic.gov.af
وردک ،علی ،ساخنت یک سیستم عدلی بعد از جنگ در افغانستان LSE .تحقیق آنالین:۲۰۰۳ ،
28381/http://eprints.lse.ac.uk
اندرادی ،گوستاوو فرنندیس دی .حقوق اساسی مقایسوی :بازنگری قضایی .جورنال حقوق اساسی ،۳شامرۀ .۲۰۰۱ ،۳
اصول اساسی برای استقالل قوۀ قضائیه توسط قطعنامههای مجمع عمومی تصدیق شده است ۱۳ ،۳۲/۴۰دسمرب .۱۹۸۵میالن:
کانگرس ملل متحد در مورد منع جرایم و برخورد با خطاکاران.۱۹۸۵ ،
IDEA بوکینفوردی ،مارکوس ،هدلینگ ،نورا و واهیو ،وینلک ،یک رهنمود عملی برای ساخنت قانون اساسی ،استکهلم ،سویدن:
بیناملللی.۲۰۱۱ ،
نوابیوز ب .او ،.قانونگرایی در دولتهای در حال ظهور ،لندن :سی .هرست و کمپنی.۱۹۷۳ ،
کیمرنسکی ،ایروین ،قیمت مطرحکردن سؤال غلط :یک مقاله در مورد تحقیق قانون اساسی و بازنگری قضایی ،بازنگری قانون تگزاس
.۱۲۱۱:)۱۹۸۴-۱۹۸۳( ۶۲
مجموعۀ متحداملالها ،تصامیم و رهنمودهای سرتهمحکمه برای سالهای )۱۰-۲۰۰۶( ۸۹-۱۳۸۵کابل :سرتهمحکمۀ جمهوری
اسالمی افغانستان.۲۰۱۱ ،
کومال ،ویکتور فیریرس ،محکمۀ قانون اساسی اسپانیا :زمان اصالحات .جورنال قانون مقایسوی ،۳شامرۀ .۲۰۰۹ ،۲
قانون اساسی افغانستان (.)۱۹۲۳
قانون اساسی افغانستان (.)۱۹۳۱
قانون اساسی افغانستان ،جریدۀ رسمی.)۱۹۶۴( ۱۱۰۹ ،
قانون اساسی افغانستان (.)۲۰۰۴
پروژۀ قانون اساسی ،رهنمود نیوزروم برای استقالل قوۀ قضائیه ،۲۰۰۶ ،در آدرس زیر قابل دسرتسی است:
http://www.constitutionproject.org
شورای مشورتی ّ
قضات اروپایی ،نظریه در مورد کیفیت تصامیم قضایی ،نظریۀ شامرۀ ،۱۱اسرتاسبورگ :شورای اروپا.۲۰۰۸ ،
دانش ،رسور ،حقوق اساسی افغانستان ،طبع سوم ،کابل :مؤسسۀ تحصیالت عالی ابنسینا.۲۰۱۵ ،
دیویس ،مایکل اچ ،.متایز قانون/سیاست ،شورای قانون اساسی فرانسه و سرتهمحکمۀ ایاالت متحدۀ امریکا ،جورنال قانون مقایسوی
امریکا ،شامرۀ .۱۹۸۶ ،۱
تصمیم شامرۀ ۲۰شورای عالی سرتهمحکمه در مورد عدم مطابقت مادۀ )۱( ۵و مادۀ ۸قانون کارمندان دیپلوماتیک و قونسولی با قانون
اساسی جمهوری اسالمی افغانستان ،در جریدۀ رسمی نرش شده .شامرۀ .۲۰۱۳ ،۱۱۱۴
فرمان امیر امارت اسالمی افغانستان در مورد بازنگری قوانین توسط علامی سرتهمحکمه ،جریدۀ رسمی ،شامرۀ .۱۹۹۹ ،۷۸۸
دمپسی ،جان و تهیر ،جی .الکساندر ،حلوفصل بحران در مورد تفسیر قانون اساسی در افغانستان ،انستیتوت صلح ایاالت متحدۀ
امریکا ،مارچ .۲۰۰۹
دیکسون ،روسالیند و گینسبورگ ،تام ،تصمیمگرفنت برای اینکه تصمیم نگیریم :تعویقانداخنت در طرح قانون اساسی ،جورنال
بیناملللی حقوق اساسی ،۹شامرۀ .۲۰۱۱ ،۴-۳
اهلر،روز لیدا و همکاران ،مقدمهای بر قانون اساسی افغانستان ،کلیفورنیا :برنامه تعلیامت حقوقی افغانستان.۲۰۱۳ ،
فلیرن ،توماس و سندر ،چیریال ،قوانین اساسی در سیستمهای حقوقی مختلف داخل شده است ،حقوق اساسی در کتاب راهنامی
روتلیج ،توسط مارکوی تشنیت ،توماس فلیرن و چیریال سندرز ویرایش شده است ،ابینگدون ،اوکسن ،نیویارک ،روتلیج.۲۰۱۳ ،
جورج ،جویس جی .راهنامی نوشنت نظریۀ قضایی ،ویرایش پنجم ،بوفالو ،نیویارک :هین و کو.۲۰۰۷ ،
رویرتز ۲۴ ،فربوری ،۲۰۱۶غنی وزیر داخله و لوی څارنوال را معرفی کرد ،در آدرس زیر قابل دسرتسی است:
http://www.reuters.com/article/us-afghanistan-nominees-idUSKCN0VX29L
گینسبورگ ،تام ،بازنگری مقایسوی قانون ،انستیتوت ایاالت متحده برای صلح ،مقالۀ چشمانداز و دیدگاه:۲۰۱۱ ،
http://www.usip.org
گروت ،ریرن ،جدایی قوا در قانون اساسی جدید افغانستان .زاو.ار.وی .۲۰۰۴ ،۶۴
حمیدی ،فرید ،و جییاکودی ،ارنی ،جدایی قوا تحت قانون اساسی افغانستان :یک مطالعۀ موردی (کابل :واحد تحقیق و ارزیابی
افغانستان.۲۰۱۵ ،
هاردین ،روسیل ،چرا یک قانون اساسی؟ در مبانی اجتامعی و سیاسی قوانین اساسی ،ویرایش :میال ورستیگ و دی .جی .گالیگان،
.۲۰۱۳
هارت ،اچ .ال .ای ،.مفهوم قانون ،طبع دوم .سلسله قانون کالریندون ،اکسفورد :انتشارات کالریندون.۱۹۹۸ ،
هیرسچلَ ،رن ،قضاییکردن سیاستها ،در کتاب راهنامی علوم سیاسی اکسفورد ،ویرایش :روبرت ای .گودین ،اکسفورد :انتشارات
دانشگاه اکسفورد.۲۰۱۱ ،
هوروویتز ،دونالد ال ،.محاکم قانون اساسی :یک مقدمه برای تصمیمگیرندگان ،جورنال دموکراسی ،۱۷شامرۀ .۲۰۰۶ ،۴
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ،محاکم قانون اساسی :فرصتها و خطرات ،شبکۀ قانون اساسی:۲۰۰۳ ،
.20Afghanistan.pdf%20in%20Courts%20Constitutional%.20D%,http://www.constitutionnet.org/files/Horowitz
گروه بیناملللی بحران ،اصالحکردن قوۀ قضائیه شکستۀ افغانستان ،کابل /بروکسل :گروه بیناملللی بحران ،نومرب .۲۰۱۰
نظر تفسیری کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی در مورد اضافهکردن اصطالح «نظارت» در مسودۀ قانون شوراهای
والیتی ،کابل :کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی.۲۰۱۳ ،۱۳۹۲ ،
AREU 40
2017 دخآم و عبانم
حکم قضایی شامرۀ ۵سرتهمحکمۀ جمهوری اسالمی افغانستان ،در جریدۀ رسمی نرش شده است ،شامرۀ .۲۰۰۹ ،۹۸۶
حکم قضایی شامرۀ ۶سرتهمحکمۀ جمهوری اسالمی افغانستان ،در جریدۀ رسمی نرش شده است ،شامرۀ .۲۰۰۹ ،۹۸۶
کازروسکا ،الینا ،قانون بیناملللی عامه ،ویرایش چهارم ،اکسون و نیویارک :روتلیج.۲۰۱۰ ،
کاملی ،محمدهاشم ،قانون اساسی افغانستان ( ،)۲۰۰۴یک نگاه اسالمی بر تفسیر ،انستیتوت ایاالت متحده برای صلح.۲۰۰۹ ،
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ،قانون اساسی افغانستان بعد از ده سال :چه مسایلی وجود دارد؟ کابل :واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان.۲۰۱۴ ،
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ،اشاره به اسالم و زنان در قانون اساسی افغانستان ،فصلنامۀ قانون عرب .۲۰۰۸ ،۲۲
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ،ارتباط میان قوۀ اجرائیه و پارملان و مشکل تفسیر قانون اساسی و رسیدگی قضایی در دوران حامد کرزی ،ویرایش :تلمن
جی .رودر سیدحمید ضیا کرده است ؛ حمیده برمکی ،سازمان برای حاکمیت قانون ،مقالۀ کاری ،شامرۀ .۲۰۱۵ ،۱
قانون شورای قانون اساسی ،جریدۀ رسمی ،شامرۀ .۱۹۸۸ ،۶۸۲
قانون شورای قانون اساسی (رژیم طالبان) ،جریدۀ رسمی ،شامرۀ .۲۰۰۱ ،۷۹۷
قانون کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی ،جریدۀ رسمی ،شامرۀ .۲۰۰۹ ،۹۸۶
قانون تشکیل و صالحیت قوۀ قضائیه ،جریدۀ رسمی ،شامرۀ .۲۰۱۳ ،۱۱۰۹
مشورۀ حقوقی کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی در مورد اینکه باید از جانب رئیسجمهور در رابطه با حامیت از سیستم
قانون اساسی اقدامی صورت بگیرد ،کابل :کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی.۲۰۱۱ ،۱۳۹۰ ،
ماربوری وی .مادیسن ۵ ،ایاالت متحدۀ امریکا .۱۸۰۳ ،۱۳۷
مارتین الو ،آخرین گزارش سیستم حقوقی افغانستان و مطابقت آن با معیارهای بیناملللی حقوق برش ،کمیسیون بیناملللی حقوقدانان،
.۲۰۰۳در آدرس زیر قابل دسرتسی است:
html.48a3f02c0/http://www.refworld.org/docid
میریمن ،جان هرنی ،سنت قانون مدون :یک معرفی به سیستمهای حقوقی اروپای غربی و امریکای التین ،ویرایش دوم ،پالو التو،
سی .ای :انتشارات دانشگاه استنفورد.۱۹۹۰ ،
وزارت دولت در امور پارملانی ،مکتوب شامرۀ ،۹۴۵عنوانی رئیس ولسیجرگۀ شورای ملی افغانستان که دالیل رئیسجمهور در مورد رد
قانون کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی را بیان میکند که از جانب شورای ملی تصویب شده بود .می .۲۰۰۷
نعیم ،عبدالله احمد ،قانونگرایی افریقائیان و نقش اسالم ،فیالدلفیا :نرشیۀ دانشگاه پنسلوانیا.۲۰۰۶ ،
نجیبالله ،فرنگیس ،مخالفین کرزی حکم محکمه را مغایر قانون اساسی خواندند ،رادیو اروپای آزاد و رادیو آزادی ۳۰ ،مارچ ،۲۰۰۹
در آدرس زیر قابل دسرتسی است:
.html.1564465/_http://www.rferl.org/content/Karzais_Opponents_Slam_Supreme_Court_Ruling_As_Unconstitutional
پیج ،ادوارد ،حکومتکردن توسط شامرهها :قانونگذاری تفویضشده و پالیسیسازی روزمره ،اکسفورد ـ پورتلند :انتشارات هارت،
.۲۰۰۱
مقررۀ ارزیابی اسناد تحصیلی ،جریدۀ رسمی ،شامرۀ .۲۰۱۱ ،۱۰۶۶
مقررۀ تاسیس و ثبت احزاب سیاسی ،جریدۀ رسمی ،شامرۀ .۲۰۱۰ ،۱۰۲۶
مقررۀ تهیه و طی مراحل اسناد تقنینی ،جریدۀ رسمی ،شامرۀ .۲۰۱۲ ،۱۰۸۱
روهر ،کریستین ،برای فع ً
ال آیا از صدمه جلوگیری شده است؟ بحث مخترصی در مورد قانون محو خشونت علیه زنان ،شبکۀ تحلیلگران
AREU 42
2017 واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان
پیشنهادات شام
واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان می خواهد تا از پیشنهادات شام بعنوان استفاده کننده گان منابع تحقیقاتی این اداره مستفید شود.
شام چه خواننده همیشگی انتشارات ما باشید ،چه در یکی از سخرنانیها و ورکشاپهای این واحد رشکت کرده باشید ،چه از کتابخانه
استفاده کرده باشید و چه به تازگی با این سازمان آشنا شده باشید ،نظرات و پیشنهادات شام برای ما باارزش است .نظر های شام به
ما کمک میکند تا هدف خود را به بهرتین شکل تعقیب منوده و یافته های کاری خود را به شکل بهرت با خواننده گان نرشیات ما به
اشرتاک بگذاریم .آسانرتین راه برای ارائه پیشنهادات استفاده از این ایمیل آدرس میباشدareu@areu.org.af .
همچنان شام می توانید به این شامره متاس بگیرید )+39(9970 806 845و هر نظری دارید ،با ما در میان بگذارید .اما برخی
اطالعاتی که به ویژه برای ما سودمند هستند عبارتند از:
•چطور از نرشیات واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان استفاده میکنید (مطالعه انتشارات ،رشکت در جلسات)...،؟ •
•به چه منظور از پژوهشهای واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان استفاده میکنید؟ •
•به چه شکل انتشارات واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان را دریافت میکنید؟ •
•از نسخه الکرتونیکی استفاده میکنید یا از مجلدات؟ •
•چگونه این انتشارات میتوانند اطالعات را به نحو بهرتی ارائه دهند؟ •
•نظر شام دربارۀ روند پژوهشی و نتایج ما چیست؟ •
•انتشارات یا رویداد های مورد عالقه شام در واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان کدام است؟ •
•به نظر شام ما چه کارهایی را میتوانیم بهرت انجام دهیم؟ •
•عالقه ،ساحه و موقعیت کاری یا مطالعه شام کدام است؟ •
•عرصۀ عالقمندی ،اشتغال ،مطالعه و موقعیت تان؟ •
متام نرشیات در ویب سایت www.areu.org.afقابل دستیابی اند و اکرث آنها بصورت نسخه چاپی رایگان در دفرت کابل واحد تحقیق و
ارزیابی افغانستان موجود می باشد.
نوع نرشیه موضوع تحقیق موجود به زبان پشتو موجود به زبان دری نویسنده نام نرشیه تاریخ
خالصه ای در مورد
حامیت اجتامعی
چکیده داکرت انتونیو جیستازی منازعه کوچی و باشندگان عقرب ۱۳۹۶
و معیشت
محل در افغانستان
پالیسی نامه قانون اساسی √ √ غزال حارث باز نگری قضایی در افغانستان اسد ۱۳۹۶
حکومتداری شهری:
حکومتداری و دتلیف کامیر,
پالیسی نامه √ √ ارزیابی برنامۀ انکشاف جوزا ۱۳۹۶
اقتصاد سیاسی ذبیح الله عیسی
شهری در افغانستان
حکومتداریمهاجرت:
حکومتداری و ولی محمد کندیوال,
پالیسی نامه √ √ تکامل مفاهیم و چارچوب جوزا ۱۳۹۶
اقتصاد سیاسی هلن سی سی
نهادی در افغانستان
AREU 44
2017 واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان
برنامه ریزی،
نعمت الله بیژن، نزدیک ساخنت دولت با
بودجه گذاری و
نرشیۀ تحلیلی فرحت امیل و مردم :غیرمتمرکز ساخنت جوالی 2016
حکومتداری در
هارون نایب خیل پالنگذاری و بودجه سازی
سطح والیتی
ِ
دولت ُسست بنیان:
مدیریت منابع طبیعی کتاب دیوید منسفیلد چگونه تریاک تیشه به اپریل 2016
ریشۀ افغانستان زد