Professional Documents
Culture Documents
شکسپير ميگويد« :برخي انسانها بزرگ آفريده شدهاند؛ برخي بزرگي را به دست ميآورند و بر گروهي ،ب زرگي ناخواس ته
سوار ميشود ».عرصه سياست در دو کانون انديشه و سياستمداري خالصه ميشود .هرچند صاحبان انديشه عموما ً در دايره
متفاوتي از سياستمداران فع اليت ميکنن د ،ام ا سياس تمداراني ن يز هس تند ک ه انديش ه هم توليد ميکنن د و دو ک انون انديش ه و
سياستمداري را در ميدان بزرگتري گرد آوردهاند.
از يک منظر ،تاريخ ،خطي است که از عملکرد يک سياس تمدار ب ه عملک رد ديگ ري پيون د خ ورده اس ت؛ ب ه درجهاي ک ه
سياستمدار ،بزرگ آفريده شده باشد و در زمان مناسبي به مديريت و ه دايت موض وعات تعيينکنن ده پرداخت ه باش د ،نقط ه و
کانون تاريخي برجستهاي را به جاي ميگذارد .تفاوت ميان مديريت و سياستمداري اين است که مدير ،کارها را درست انجام
ميدهد اما سياستمدار ،کار درست را انجام ميدهد .اين تفکيک ب ه ق دري اهميت دارد ک ه سرنوش ت و جهتگ يري ملته ا را
مشخص ميکند.
دوگل ،گاندي و نلسون ماندال به دنبال قدرت رفتند تا کاربزرگي را انجام دهن د .اين سياس تمداران در مق اطعي خ اص ظه ور
کردند تا مسير و جهتگيري کشورهاي خود را به نفع ملت و مصالح و منافع کشور هدايت کنند .شماري ،چون دلبسته مقامند
به دنبال قدرت ميروند ،اما كساني که ميخواهند در تاريخ نقطه عطفي پديد آورند ،تحقق هدف يا هدفهايي را مقدم ب ر س مت
و سمتيابي تعريف ميکنند.
تاريخ همهگونه سياستمدار دارد و همانطوري که شکسپير تقسيمبندي ميکند ،عدهاي سعي ميکنند بزرگي را به دس ت آورن د
و در عين ح ال ،انب وهي از ص احبان مق ام در س ايه پيشآم دها ،ب زرگي را از آن خ ود ميکنن د .گ روه اول شکس پير ،يع ني
انسانهايي که بزرگ آفريده شدهاند ،کيفيت و جهتگيري تاريخ را شکل ميدهند؛ کساني ک ه ح تي اشتباهاتش ان در فرآين دهاي
تاريخي ،زاينده پويايي است.
تمرکز اين نوشتار در عرصه سياستمداري و سياستمداران بزرگ است .سياستمداري مانند گذرگاه عمومي نيست ک ه هم ه از
آن عبور کنند .بحرانها ،چالشها و رويدادهاي مهم ،سياستمداران برجسته و تاريخس از را از انب وه ش هرونداني ک ه ب ا عادته ا
زندگي ميکنند ،گلچين ميکند و سخن و رفتار و تصميم آنها را بر جوامع مستولي ميگرداند.
تحقق هيچ کار مهمي بدون وجود انسانهاي بزرگ امکانپذير نيست .انسانهاي ب زرگ ،اراده ميکنن د و انس انهاي متوس ط در
آرزوهاي خود غوطهورند .مهمترين کاري که سياستمداران بزرگ تاريخ براي کشور خود به مرحله عمل رساندهاند ،افزايش
قدرت است.
ارتقاء موقعيت و سطح قدرت و توانمنديهاي يک کشور ،دشوارترين چالش سياستمداري است که از برجستگي علم سياست و
هنر سياسي مايه ميگيرد و مقياس و پيچيدگي آن غيرقاب ل مقايس ه ب ا مهندس ي ،پزش کي و يا ح تي اختراع ات اس ت .دن گ
شائوپينگ در يکي از ماندنيترين جملههاي خود اظهار داشت« :چين براي قدرتمند شدن نيازمن د پنج اه س ال ص لح ب ا نظ ام
بينالملل است».
اين سخن شالوده اجماعي است که تمامي اقشار اجتماعي ،تخصصي و امنيتي چين را گرد يک محور براي چندين ده ه جم ع
کرده است .بدترين و بيفايدهترين اف راد در عرص ه سياس ت ،آن اني هس تند ک ه مجموع ه عملک رد آنه ا ب راي حف ظ س مت و
موقعيت خود است .صدامها ،برژنفها و کاستروهاي تاريخ صرفا ً براي خود ،قدرت را خواستند و در واقع ،فکر و عم ل را
در حد غريزه بهکار گرفتند.
کاسترو اخيراً در مرز هشتاد سالگي و با انبوهي از بيماريها ،قدرت را به طور «موقت» به برادرش منتقل نمود .کاسترو که
خود سالها عليه ديکتاتوري باتيستا جنگيده بود ،نظام ديکتاتوري به ظاهر متفاوتي را بنيان گذاشت و اکن ون بيش از 45س ال
است ک ه ب ر آن ديکت اتوري حکم ميران د .کوب ا در 45س ال گذش ته ،در اختيار يک ف رد عم ل ک رده اس ت و ب دون ترديد
نويسندگان علم سياست در آينده ،دستاوردي براي کاسترو قايل نخواهند شد.
براي به انجام رساندن کارهاي بزرگ داشتن قدرت ضروري است .کسب قدرت فينفسه نكوهيده نيست .سياستمداري درابت دا
يعني کسب قدرت و حفظ آن ،ولي تفاوت سياستمداري و داشتن سمت در اين اس ت ک ه اف راد ،ق درت را ب راي چ ه منظ وري
ميخواهند .موشکافيها ،ظرافتها ،ابزارهاي تاريخي و نظري و مفهومي علم سياست ،محقق را آنچن ان ب ه روش فهم رفتاره ا
مجهز ميکند که بتواند سياستمداري و عالقهمندان به سمت را از يکديگر تجزيه و تفکيک کند.
نلسون ماندال پس از 27سال زنداني شدن درنهايت به آرزوي خود يع ني شکس ت آپارتايد دس ت يافت و در پرت و م وقعيت
ممتازي که پيدا کرد ،در نظام جديد سياس ي آفريق اي جن وبي ،رييس جمه ور ش د .هرچن د تم امي ش رايط داخلي و بين المللي
مساعد انتخاب مجدد او براي چهار سال ديگر براي رياست جمهوري بود ،ام ا مان دال ب ه واس طه اينک ه در عرص ه سياس ت
غريزي عمل نميكرد و ميخواست نماد آزاديخواهي را حفظ کند ،از نامزدي دوباره سرباز زد و فراتر از هر سياستمداري
در آفريقاي جنوبي و بر فراز همعصران خود باقي ماند.
ماندال براي شکست آپارتايد مبارزه کرد ،نه براي احراز پست رياست جمهوري زيرا که آرمان او ب ه م راتب فرات ر از يک
مسند و موقعيت بود .او براي کشورش قدرت آفريد ،احترام کسب کرد و نيروي تازهاي براي تح رک و پيش رفت ب ه ارمغ ان
آورد .بديهي است که در تاريخ از نلسون ماندال به نيکي ياد خواهد شد.
در مقابل ،ويل دورانت در رابطه با مرگ لويي پانزدهم اينگونه ميآورد« :در 7مه ،1774طي تشريفات رس مي در براب ر
درباريان ،پادشاه اظهار داشت از اينکه براي اتباع خود مايه رسوايي شده ،نادم اس ت ...وي در دهم م اه م ه [1774س ه روز
بعد] در سن شصت و چهارسالگي درگذشت .جسدش که هوا را آلوده ميکرد ،به سرعت و بدون تشريفات خ اص و در ميان
اظهارات طعنآميز جمعيتي که در اطراف مسير صف کشيده بودند ،به مقبره سلطنتي سندني برده شد .ب ارديگر ،مانن د س ال
،1715فرانسه از مرگ پادشاهش شادي کرد ».نلسون مان دال و ل ويي پ انزدهم دو نم اد در عرص ه سياس ت هس تند :اولي ب ا
اعتقاد ،تدبير و عشق عمل کرد و دومي به پايينتر از سطح غريزه سقوط نمود.
واژه عش ق را ب راي مان دال بهک ار ب رديم؛ ح الت و ص فتي ک ه ميت وان ب ه گان دي ،دوگ ل ،چ وئنالي ،دن گ ش ائوپينگ،
ماهاتيرمحمد ،اميرکبير ،مارگارت تاچر و جاناف کندي اطالق کرد؛ کساني که با تدبير و هوش ،وابستگي عميق به کشور و
عشق به پيشرفت سياستمداري کردند و شرايط و سطح قدرت کشور خود را ارتقاء بخشيدند.
فراتر از عشق ،نيرويي وجود ندارد .انرژي عشق است که به تدبير و هوش ،ساختار و جهتگيري و هويت ميبخشد .توق ف
در مرحله غريزه و عشق به عظمت يک کشور ،دو کانون قطبي در عرص ه سياس ت اس ت .ه انس ديتريش گنش ر در پايان
جنگ سرد و پس از اتحاد دو آلمان ،پس از 18سال مديريت سياست خارجي ،از سمت وزير خارجه آلمان اس تعفا داد .او در
پاسخ به چرايي استعفاي خود اظهار داشت که«براي 18سال تالش کرد تا دو آلمان متحد شوند و چ ون اين ه دف تحق ق پيدا
کرده است ،انگيزه ديگري براي حضور در سياست ندارد ».گنشر فراتر از غريزه و حفظ سمت وزير خارج ه ميانديش يد و
به گونهاي عمل کرد که مورخين ،در پاراگراف مربوط به او ،به نيکي از عملکرد و افق ديد و اهتمام او ياد خواهند کرد.
در تضاد با روش گنشر ،شيوه فرانکو است؛ هنگامي که وي پس از چهل سال ديکتاتوري درگذشت ،اسپانيا مانند کبوتري از
قفس آزاد شد و طي سي سال گذشته در مسيري حرکت ک رده اس ت ک ه پيشبيني ميش ود در مقياس اروپ ا ،از ايتاليا پيش ي
گيرد .مرگ ،زمان خروج فرانکو از دايره قدرت را تعيين کرد و تص ميم و انتخ اب ،زم ان اس تعفاي گنش ر را .در وض عيت
اول ،غريزه و سکون تاريخ را رقم زدند و در وضعيت دوم ،عشق به کشور و عقالنيت سياسي هدايتگر رفتار بود.
ساختار موجود سياسي اسپانيا ديگر اجازه نميدهد صاحبان قدرت تا لحظه مرگ بر مسندهاي خود ب اقي بمانن د و ه ر ف ردي
که براي مدتي پا به عرصه سياست و سياستمداري ميگذارد ،با عقل وعشق ،تدبير و انرژي روحي ،برنام ه و حساس يت ب ه
ميراث تاريخي و با درايت و ميهندوستي ،درجهاي از کيفيت براي نام و حزب و کشور خود ب ه ج اي خواه د گ ذارد .وق ايع
جنگ تحميلي ،نمونهاي ديگر از تدبير و عشق و باورهاست .فداکاري هزاران جوان و فرمانده در دفاع از خاک و کش ور ب ه
مدت هشت سال ،اوج دلبستگي و تعلق قلبي آنها به اين مرز و بوم را به نمايش گذاشت.
از ديد زيبايي شناسي ،اينکه اسالم عالقه به وطن را جزء ايمان ميداند ،تحيرآور است و بهنظ ر ميرس د ميان خ اک و خ دا
پيوند برقرار کرده است و عقل و عشق و طبيعت و ماوراءالطبيعه را بههم آميخته و محاسبهگري و نيروي قلب را بههم تنيده
است .با اين نگاه است که ميتوانيم ميان عشق زميني ک ه نم اد آن در ميهندوس تي ص رف اس ت ،و عش قي ک ه سرچش مه آن
خداوند است ،تفکيک قايل شويم .در اين ميان ،مهمترين مرز شناخت ،اعتقاد به غيب و يا عدم اعتقاد به غيب است.
آنان كه موحدند اساس شناخت خود را از هستي ،اعتقاد به غيب و ايمان به غيب و سپس يقين به غيب قرار ميدهند .حص ول
قطعي غيب در اعتقاد ،قلب و عمل انسان ،محتاج درك عقلي ،طهارت نفس و تداوم عمل صالح است .به سخن ديگر ،شناخت
وحدانيت حق تعالي دو مجراي پيوسته عقلي و قل بي دارد .ب ه ان دازهاي ك ه عق ل رواب ط علت و معل ولي پديدههاي هس تي را
كشف كرده و متوجه شود ،محدود بودن ،وابسته بودن و عبوديت انسان را به اثبات ميرساند.
در انتهاي اين روند ،ضعف آدمي متجلي ميگردد .اگرچه انسان اختيار دارد و از طريق مج اري عقلي و غريزي انتخ ابگر
است ،درنهايت در يك مستطيل بزرگ هستي سير ميكند .بنابراين ،عقل در عين اينكه به انسان ق درت ص انع ب ودن ميده د،
ضعف ،زوال و وابستگي او را نيز به نمايش ميگذارد و چهبس ا ب دون وروديه اي اوليه عقلي ،درك ح ق تع الي و ورود در
دامنههاي ماوراءالطبيعه ،بلوغ و تداوم پيدا نكند .وروديهاي عقلي از هستي ،عظمت هندسه خلقت را به تصوير ميكش د و او
كه طهارت نفس داشته باشد و كمتر لكههاي سياه ،قلب او را پوشانيده باشد ،از رودخانه عقل به اقيانوس عشق ميرسد:
افت الم هم ز يك روزن بت ر دو ع افت ه ر من بت ون ب رچ اب فق آفت
ه آب د آبي ب از ش دم ب اب من بمان و آن آفت و ديدم پرت من چ
داختم ياه ان ه در آب س اختم حجل هب ردم و گ اهي ب هگ هرچ
دم ،ذرهاي پيچم نماند ايه مان د س دم ،هيچم نمان تم ،گم ش و گش مح
از ره ب ان آن قط ر راز مينيابم اين زم دم در بح ودم ،گم ش ره ب قط
ون من بسيست تم و چ ا گم گش ت در فن ر كسيس ار ه هك تن ن ه گم گش گرچ
كيست در عالم ز ماهي تا به ماه كاو نخواهد گشت گم اين جايگاه
عقل و فهم استداللي از جهان ،كوچكي و حتي صفر بودن انسان را متجلي ميكند .تا انسان احساس فقر نكند ،وارد باغ عش ق
نميشود و حصول چنين فقري ،وروديهاي اوليه عقلي به شناخت است .فقير تسليم ميشود ،واژه «من» تعطيل ميش ود .در
اين عالم اعتماد است و جبران نيست؛ بخشش است و تشنگي ،عج ز اس ت و خودفراموش ي .عاش ق درخواس ت ن دارد و فق ط
عذرخواهي ميكند .بيدليل نيست كه بهترين دعا استغفار است .عاشق مبهوت است .تا هنگامي ك ه قلب س فر عش ق را آغ از
نكند ،شبنمهاي وابستگي در باغ عشق فراهم نميآيند:
ماهيت عشق ،ارتباط فقير است با غني و ن ه فقيرب ا فق ير .مجن ون درح الي ك ه ليلي را ميجس ت ،خ دا را يافت و ب ا ن يروي
برخاسته از قلب گفت :اي ليلي اكنون بيارام .از نيمه شب تا برآمدن آفتاب ،زماني كه تو در خواب فرو رفتهاي ،در باغ عشق
شبنمهاي زالل معرفت را در آبگينهاي فراهم ميكنم و به هنگام طلوع كه برخاس تهاي ،ظ رف ش بنم را ك ه ب ا س ختي ولي ب ا
محبت براي تو گرد آوردهام ،تقديم قلب تشنهات ميكنم.
هرگز نميرد آنكه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جريده عالم دوام ما
كساني كه منبع عشقشان الهي است ،نسبت به آنان كه صرفا ً در دايره عشق زميني هستند ،مسئوليت سنگينتري دارن د .عش ق
الهي دايرهاي بزرگتر رسم ميكند و نردباني ميان عشق زميني با عشقي به مراتب باالتر ،براي معراج و در عين حال عمل
خالص زميني عدهاي خاص استوار ميكند .سياستمداران بزرگ با عشق به سربلندي كشورشان ،قدمهاي بزرگ بر ميدارند.
در مداري وسيعتر ،سياستمداراني كه در دايره خاك و خدا قرار گرفتهاند ،مسئوليتي سنگينتر دارند .نمونههاي عش ق زميني
و عشق به وطن كم نيستند.
سر تا پاي وجود دوگل فرانسه بود .او تنها به قدرت ،شوكت ،پرستيژ و اح ترام فرانس ه ميانديش يد .اگ ر دوگ ل نب ود ،معل وم
نبود فرانسه بتواند از شكست در جنگ جهاني دوم سرافراز بيرون آيد؛ اگر دوگل نبود ،فرانسه خرابيه اي جن گ جه اني دوم
را به پيشرفت و اصالح تبديل نميكرد؛ اگر دوگل نبود ،عاديسازي روابط فرانسه و آلمان امكانپذير نميشد؛
اگر دوگل نبود ،ق انون اساس ي جمه وري پنجم ت دوين نميش د و فرانس ه در هرجوم رج سياس ي ،اجتم اعي و اقتص ادي ف رو
ميرفت و اگر دوگل نبود ،پرس تيژ فرانس وي حف ظ و احيا نميش د .چ وئنالي ،نخس توزير و معم ار چين ن وين و قدرتمن د
امروز ،نيازهاي غريزي خود به سمت و قدرت را كنار گذاشت و همه چينيها و جهانيان را متوجه مائوكرد تا نيازهاي م ائو
به سلطه بر ديگران ارضاء شود و خود در پس پرده عقل و تدبير و عشق بهآينده چين و جايگاه پرقدرت جهاني آن كاركرد و
موانع را يكي پس از ديگري از ميان برداشت و با مائو زدايي در زماني كه خود مائو زنده بود ،چين را از ايدهآليسم اف راطي
نجات داد و زمينه ورود كشورش به ردهبنديهاي درجه يك قدرت جهاني را فراهم آورد ،به گونهاي ك ه ام روز هيچ تص ميم
مهمي در جهان اتخاذ نميگردد مگر آنكه پكن آن را بنا به مصالح خود تأييد كند.
توان چوئنالي در ايجاد فرآيندي كه به اجماعسازي ميان جريانه ا ب راي توليد ث روت و ق درت چين بينجام د ،در مقايس ه ب ا
رهبران قرن بيستمي ،تقريبا ً بينظير بود .او به اين نتيجه رسيده ب ود ك ه هيچ راهي ج ز ثروتمندش دن چينيه ا و كن ارهگيري
تدريجي دولت از صحنه اقتصادي وجود ندارد .با احاطهاي كه چوئنالي به ظرافتهاي فرهنگ چيني داشت ،در م دتي بس يار
كوتاه فضا و ساختاري را بنا گذارد كه ام روز چين دومين كش ور جه ان در دريافت س رمايهگذاري خ ارجي اس ت و ذخ يره
ارزي آن در سال 2006به 970ميليارد دالر رسيد.
اگر دوگلها و چوئناليها صرفا ً در فكر حفظ مقام و موقعيت خود بودند و به سياست و قدرت در ح د غريزه مينگريس تند،
چين و فرانسه ازتبعات ناشي از انقالب ماركسيستي و جنگ جهاني دوم مصون نميماندند .تعلق خاطري ك ه يك سياس تمدار
به خاك و كشور خود دارد ،منبع انرژي از جنس ديگ ري اس ت ك ه ب ا عقالنيت و علم و برن امهريزي و محاس بات و آم ار و
ارقام متفاوت است.
در واقع ،سياستمداري كه براي افزايش قدرت يك كشور تالش ميكن د ،بهگون هغيرمس تقيم در پي ارتق اء م وقعيت ملت خ ود
است .به سخنديگر ،موقعيت و آينده هر ملتي نزد سياستمداران آن است .سياستمداران عاشق كش ور خ ود ،مس ئوليت داش تن
قدرت را درك ميكنند و موقعيت خود را فراتر از يك سمت ارزيابي ميكنند.
چنين سياستمداراني سخت معتقد به ترتب ،فرآيند ،تراكم و كسب تجربه تدريجي براي كارهاي بزرگ هستند .اگ ر ب ه فاص له
يك روز ،كسي از فضاي مهندسي برق و تأسيسات به فضاي س فارت يا وزارت برس د ،بيگم ان نميتوان د معن اي مس ئوليت
قدرت را حس كرده باشد؛ زيرا سلسلهمراتب را طي نکرده ،آمار و ارقام كشور را درك و ج ذب نك رده ،جايگ اه و ردهبن دي
مسايل "مهم" و "غير مهم" و "تا اندازهاي مهم" را در طبقهبنديهاي ذهنياش سامان نداده است.
از آنجا كه بسياري از افراد در جامعه ما به گونهتصادفي و يا از طريق تبعيت ب ه س مت رس يدهاند ،عموم ا ً ويژگيه اي ذاتي
سياستمداري و رسيدن به مرحله عشق ورزيدن ب ه جايگ اه و ق درت كش ور را تجرب ه نكردهان د .فرات ر از اين س طح تحليل،
آنهايي كه موحدند مسئوليت سنگينتري دارند؛ زيرا منبع عشق و امور قلبي آنان ،الهي است و تعلق به خ اك و وطن و م ردم
را جزيي از نظام اعتقادي و حتي باالتر در تعلق خاطر به ماوراءالطبيعه تلقيميكنند.
ماهاتير محمد نه با عشق عرفاني و آسماني ،بلكه با عشق زميني و عقل پوزيتويستي در دو دهه مالزي را كه س رمايهاي ج ز
كائوچو و موز نداشت ،به جايي رساند كه امروز بيش از صد ميليارد دالر صادرات با فناوري س طح ب اال دارد .اگ ر ان رژي
عشق و قلب نباشد ،كارهاي بزرگ انجام نميگيرد و بيگمان عشقي كه ريش ه در وابس تگي ب ه ماوراءالطبيع ه دارد ،ان رژي
متفاوتي چه از حيث كمي و چه به لحاظ كيفي توليد ميكند.
مهمترين ويژگي يك سياستمدار آن است كه هويتي براي كشور خود تعري ف و نقاش ي كن د ك ه ق درتزا باشد .ام روز م ردم
مالزي بسيار ثروتمند شدهاند ،ضمن اينكه دين و آدابو رسوم خود را نيز از دست ندادهاند .احترام بينالمللي آنه ا ب ه م راتب
افزايش يافتهاست و همه دانش آموختگان مالزيايي از غرب به كشور خود باز ميگردن د .ن يروي برخاس ته از عش ق ماه اتير
محمد به كشورش ،موقعيتي ممتاز براي ملت مسلمان مالزي فراهم آورد.
طيب اردوغان ،نخستوزير تركيه ،بيش از نخس توزيران ديگ ر تركيه در بروكس ل وقت ميگ ذارد .او ك ه وابس ته ب ه يك
حزب اسالمگرا است ،در انديشه افزايش قدرت ملي تركيه است و اسالميبودن او مغ ايرتي ب ا عش ق او ب ه تركيه و اف زايش
موقعيت مردم تركيه در اروپا و جهان ندارد .اردوغان به خوبي سخن ميلتون فريدمن را درك كردهاست كه «شوكت يك ملت
در آن است كه از دولت حقوق نگيرد و زن دگياش ب ر تالش و همت و انديش ه خ ود اس توار باش د ».از اين رو ،اردوغ ان و
مجموعه حكمرانان تركيه اهتمام ميورزند تا اقتص اد تركيه را ب ه اقتص اد جه اني متص ل كنن د و مس ئوليت توليد ث روت را
متوجه دستگاه كند و ناكارآمد دولتي نكنند.
اردوغان همانند ديگر اعضاي هيأت حاكمه تركيه ،به خوبي آگاه است كه قدرت يك ملت در آن است ك ه در كش وري فع اليت
كنند كه قدرت اقتصادي از قدرت سياسي تفكيك شده باشد .اردوغان كه فرصتي ابدي براي نهادين ه ك ردن اين افك ار و افك ار
سازنده ديگر ندارد ،با تالش شبانهروزي و عشق به خاك و كشور و «نه» گفتنه اي پياپي ب ه آمريك ا ك ه ش ريك اس تراتژيك
تركيه است ،در پي گسترش سطح قدرت و توان تركيه است.
عشق به خاك و قدرت يك كشور در حوزه شخصيت سياستمداران است و ويژگيهاي شخصيتي سياس تمداران كماهميتت ر از
توانايي فكري و مديريتي آنها نيست؛ شخصيتي كه هم نيروي دافعه دارد و هم جاذبه و از صدايي گيرا و قلمي توانا و بياني با
استفاده دقيق از كلمات بهرهمند است؛ شخصيتي كه به نياز و منافع ديگران حساس است و پاسخگو؛ ظرفيت درك ديگ ران را
دارد و از قدرت قابل توجه معاشرت با انسانها برخوردار است .مارگارت تاچر در مناظرهها و مباحث مختل ف ب ه ق دري ب ه
جزئيات بحث احاطه داشت ،پرسشهاي دقيق مط رح ميك رد و اطالع ات وس يعي را بهك ار ميگ رفت ك ه مخاطب ان و ح تي
مخالفان خود را شگفتزده ميكرد.
سياستمداراني كه از هوش عاطفي به رهاي دارن د ،ب ه رواب ط عم ومي بس يار ق وي مجه ز هس تند و ت وان خارقالع ادهاي در
تصويرسازي و اسطورهپردازي دارند .سياستمداري كه به كشور خود عشق ميورزد ،براي آنكه عام ه م ردم را از س نگالخ
پيشرفت و توسعه عبور دهد ،بايد براي آنها افق ترسيم كند و ذهنيتهاي مثبت بسازد و عمارات اسطورهاي ذهنياي بنا كند ك ه
روح انسانها را جال بخشند .سياستمداراني كه بزرگ بهدنيا ميآيند ،دركالم و رفتار و نگاه خود پيام دارند و مسائل مهم زمان
خود را به خوبيميشناسند و از هنر انطباق واقعيتها با آرمانها برخوردارند.
تمامي سياستمداران بزرگ نهتنها به خاك عشق ورزيدهاند ،بلكه با تمركز ب ر يك يا چن د ايده س اده ث روت و ق درتيابي ب ر
مجموعه فعاليتهاي خود تحرك بخشيدهاند؛ هرچند آميزهاي از قدرتيابي و شوكت ملي ،كانون زندگي آنه ا بودهاس ت .در طي
يك دهه گذشته ،نزديك به دههزار نفر استاد چيني ب راي آم وزش زب ان ب ه دانش گاهها ،ش ركتها و نهاده اي آموزش ي آمريك ا
رفتهاند .بدون ترديد ،اين برخالف ميل آمريكاييها بوده است اما حكومت عاقل چين بهگونهاي عمل كردهاست كه ب ا اف زايش
قدرت ملي براي خود جا بازكرده و ديگران را ناگزير از پذيرش سهم چين در تعامالت بينالمللي نموده است.
براي سياستمداران هيچ امري فراتر از قدرتيابي و ثروتيابي براي كشور وجود ندارد .در ،1988در شهر تولوز فرانس ه،
در نشست هيأت مديره شركت ايرباس گزارشي ارايه شد كه پيشبيني ميشد مسافرت ه وايي در س طح جه ان طي چن د ده ه
آينده سه برابر افزايش خواهد يافت .فكر بديعي به ذهن اعضاي حاضر جلسه رسيد .شركت ايرباس با 55000كارمند از 80
كشور مختلف طرح توليد هواپيماي ايرباس A 380را تصويب كرد و اين شاهـكار فـناوري در س ال 2005ب ا بيـش از ده
ميلـيارد يورو سرمايهگذاري به بهـرهبرداري رسيد .هواپـيماي ايرباس ، A 380نهصد مس افر را درخ ود ج اي ميده د .در
اين هواپيما 37 ،كيلومتر سيمكشي به كار رفته و در آن 320000قطعه استفاده شدهاست .ت أمين س رمايه و حم ايت سياس ي و
بوروكراتيك از سوي دولتهاي اروپايي به توليد چنين دستگاه فناوري عظيمي منجر شد .سياستمداران يك كشور در افق ديد و
فهم روندهاي آتي بايد دستكم بيست سال از عامه مردم جلوتر باشند.
عشق به آينده سرزمين قدرتمند و صاحب س رمايه اس ت ك ه سياس تمداران كش وري را از كش ور ديگ ر متم ايز ميكن د .اگ ر
سياستمداران عشق به سرزمين داشته باشند ،حتما ً تالش ميكنند تا خانوادههاي چهار نفري با موتور در اتوبانها حركت نكنند.
عشق و تعصب به سرزمين ،قدرت و عظمت است كه باعث ميشود سياستمداران تالش كنند ،گذرنامه كشورش ان از نه ايت
احترام برخوردار باشد .وابستگي به خاك و ارتقاء قدرت ميهن است كه موجب ميشود اهتم امي ص ورت پ ذيرد ت ا قط ر ك ه
سن آن ۱/ 750ايران است ،لنج ايراني را براي مدت سه هفته بيپاسخگويي به سفير ايران توقيف نكند.
هنگامي كه جان اف كندي نوجوان بود به عنوان نخستين درس ورود ب ه عرص ه سياس تمداري ،از پ درش آم وخت ك ه «مهم
نيست شما نسبت به خود چه فكر ميكني ،آنچه اهميت دارد اين است كه ديگران درباره تو چگونه ميانديشند».
در سنگالخ سياست ،همينكه تصور شود فردي يا نهادي يا كشوري روبه سستي دارد و يا به سراشيب افتاده است ،اح ترام و
شوكت و جايگاه خود را به تدريج از دست ميدهد .در سياست ،تصوير به مراتب مهمتر از واقعيت است؛ زيرا ك ه اك ثريت
مطلق انسانها با ظرفيتهاي بص ري ،تجزيه و تحليل ميكنن د و ذه نيت خ ود را نس بت ب ه پديدهها ،اف راد و كش ورها ش كل
ميدهند.
بديندليل است كه بيش از پنجاه درصد از سياست هماكنون حالت رسانهاي به خود گرفتهاست و كساني كه در معركه سياس ت
قدم ميزنند ،سعي ميكنند در چارچوب رسانهها« ،مقبول» عمل كنند .سياستمداراني كه نهتنها به كشور خود عالقهمند كه ب ه
آن عشق ميورزند ،بهترين استفادهها و بهرهب رداري از امكان ات رس انهاي را ب راي انعك اس تص ويري مثبت و س تودني از
كشور خود بهكار ميگيرند.
رفتار سياسي ،نوعي بازي درتئاتر است .واژهها ،حركات ،نگاهها ،سكوتها و ايفاي نقش ب ازيگران دقي ق ،ح اوي مع ني و
جهتگيري هستند و هر فردي دركل نمايش ،وظايف خود را به خوبي عمل ميكند و هارموني جمع را حفظ ميكند.
در پهنه سياست نيز مجموعه كارها بايد در راستاي اهداف كالن كشور و منافع و مصالح آن باشد .بيدليل نيس ت ك ه در علم
سياست گفته ميشود ،كشوري باثبات است كه منافع فرمانروايان آن با منافع عامه مردم ،همجهت وهمگون و سازگار باشد.
در فعل سياسي به سهولت نميتوان فرهنگ سياسي جوامع را ناديده گرفت .اگر نامزد مقامي در آلمان در مبارزات انتخاب اتي
از خود «تواضع» نشان دهد و «مظلومنمايي» كند ،نه تنها مردم آلمان به آن توجه نميكنند بلكه در خميرمايه روحي و نظ ام
استنباطي آنان ،چنين رفتاري اثر مثبت بهجا نميگذارد .حتي كارگر ساده آلماني آموخته است ك ه ب ه برنام ه اح زاب و اف راد
حساس باشد.
اداهاي فردي و ظاهرنماييهاي هدايتشده بازيگران سياسي ،كمتر بر شهروند آلم اني يا هلن دي يا ژاپ ني اث ر دارد .طي دو
سده صنعتيشدن ،عقليشدن سياست و منافعمحوري احزاب و بلوغ فك ري و شخص يتي ،آح اد م ردم ،ح تي اگ ر زير ديپلم
باشند ،به مثلث منافع فردي ،حزبي و كشوري توجه ميكنند.
اما بهويژه در جوامع خاورميانهاي ،ويژگيهاي ظاهري بهشدت شهروندان را تحتتأثير قرار ميدهد .بيحكمت نبوده است كه
در تاريخ ايران ،صحنهگردانان سياسي براي پيشبرد اهداف خود به گريه ،بغض ،غش ،انداختن ش انهها و چهرهه اي درهم و
غمگين متوسل ميشدهاند .اين آداب جذب ،ريشه در ساختار فرهنگ سياسي و نظام ارتباطي شهروندان ب ا روش هاي ش ناخت
آنان از افراد دارد.
هرچند فرآيند عقليكردن نظام استنباطي زمان ميبرد و محتاج صنعتيشدن و سطح ق ابلتوجهي از توس عهيافتگي اس ت ،ام ا
سياستمداران عالقهمند به كشور ،منافع ملي و قدرت ملي ميتوانند سعيكنند نماده اي ف رهنگي غ يرعقالني را اص الح و ب ه
جاي آنکه وقت و انرژي خود را صرف نمايش اداه اي انس ان «خ وب و مظل وم» کنن د ،هم ه همت خ ود را متوج ه اف زايش
تدريجي سطح قدرت و عزت کشور خود کنند.
بهره سخن اينكه ،سياستمداري يك حرفه و تخصص است .اصالت خانوادگي و داش تن ريش ههاي ش هري و م دني ،پشتس ر
گذاشتن فرآيندهاي تجربه و ترتب ،صيقلخوردن ذهن و روح و از همه مهمتر پرورش وابستگي ب ه س رزمين و تع الي آن،
از پيشنيازهاي رفتار اصيل در پهن ه سياس ت اس ت .مگر ج امعهاي ميپ ذيرد ك ه دانش جوي س ال دوم پزش كي ب ه ج راحي
بپردازد؟ مگر شهرونداني قبول ميكنند كه محل سكونتشان را يك نوجوان سرد و گرم نچشيده مهندسي كند؟
عرصه سياست پارك عمومي نيست كه ه ركس درآن ب ه ق دمزدن و اظه ارنظر مش غول باش د .ت اريخ كش ورهاي قدرتمن د و
موفق به وضوح نشانگر اين اصل است كه سرنوشت ملتها در دست سياستمداراني اس ت ك ه ه ر تصميمش ان ،جهتگ يريو
آينده آنها را تعيين ميكند.
بهرغم صدها خصوصيت خانوادگي ،شخصيتي ،رفتاري ،كالمي و انساني ك ه ب راي سياس تمداران مطل وب قايل ش ويم ،ي ك
خصلت مافوق عم وم اين خص ايص ق رار ميگ يرد؛ خص لت عش ق ب ه س رزمين و ميهن و س ربلندي آن .اين وض عيت اوج
سياستمداري است .دو قطب حفظ سمت از يك طرف و تعالي كش ور از ط رف ديگ ر ،داي ره حرف ه سياس تمداري اس ت .تنها
دلبستگي و تعلق خاطر ،قطب تعالي كشور را تضمين ميكند .به محض اينكه نظام رفتاري سياستمداران در مسير حف ظ مق ام
باشد ،مقدمات زوال كشور فراهم شدهاست .بيدليل نيست كه سيربودن و صيقل شخصيتي بايد قبل از م وقعيت سياس ي تحق ق
پيدا كرده باشد .آنانكه در اين عرصه ،خاك و خدا را به هم تنيدهاند ،در نه اد خ ود متوجهن د ك ه ب راي چ ه مقص ودي س جده
ميكنند ،با چه هدفي در پي قدرتند و براي چه كساني تصميم ميگيرند.
منبع :دکتر محمود سریع القلم استاد روابط بین الملل دانشگاه شهید بهشتی به نقل از مجله مدرسه