You are on page 1of 7

‫عشق و سیاست‪ :‬تعامل یا تقابل‬

‫شکسپير مي‌گويد‪« :‬برخي انسانها بزرگ آفريده شده‌اند؛ برخي بزرگي را به دست مي‌آورند و بر گروهي‪ ،‬ب زرگي ناخواس ته‬
‫سوار مي‌شود‪ ».‬عرصه سياست در دو کانون انديشه و سياستمداري خالصه مي‌شود‪ .‬هرچند صاحبان انديشه عموما ً در دايره‬
‫متفاوتي از سياستمداران فع اليت مي‌کنن د‪ ،‬ام ا سياس تمداراني ن يز هس تند ک ه انديش ه هم توليد مي‌کنن د و دو ک انون انديش ه و‬
‫سياستمداري را در ميدان بزرگ‌تري گرد آورده‌اند‪.‬‬

‫‪ ‬از يک منظر‪ ،‬تاريخ‪ ،‬خطي است که از عملکرد يک سياس تمدار ب ه عملک رد ديگ ري پيون د خ ورده اس ت؛ ب ه درجه‌اي ک ه‬
‫سياستمدار‪ ،‬بزرگ آفريده شده باشد و در زمان مناسبي به مديريت و ه دايت موض وعات تعيين‌کنن ده پرداخت ه باش د‪ ،‬نقط ه و‬
‫کانون تاريخي برجسته‌اي را به جاي مي‌گذارد‪ .‬تفاوت ميان مديريت و سياستمداري اين است که مدير‪ ،‬کارها را درست انجام‬
‫مي‌دهد اما سياستمدار‪ ،‬کار درست را انجام مي‌دهد‪ .‬اين تفکيک ب ه ق دري اهميت دارد ک ه سرنوش ت و جهت‌گ يري ملته ا را‬
‫مشخص مي‌کند‪.‬‬

‫دوگل‪ ،‬گاندي و نلسون ماندال به دنبال قدرت رفتند تا کاربزرگي را انجام دهن د‪ .‬اين سياس تمداران در مق اطعي خ اص ظه ور‬
‫کردند تا مسير و جهت‌گيري کشورهاي خود را به نفع ملت و مصالح و منافع کشور هدايت کنند‪ .‬شماري‪ ،‬چون دلبسته مقامند‬
‫به دنبال قدرت مي‌روند‪ ،‬اما كساني که مي‌خواهند در تاريخ نقطه عطفي پديد آورند‪ ،‬تحقق هدف يا هدفهايي را مقدم ب ر س مت‬
‫و سمت‌يابي تعريف مي‌کنند‪.‬‬

‫تاريخ همه‌گونه سياستمدار دارد و همان‌طوري که شکسپير تقسيم‌بندي مي‌کند‪ ،‬عده‌اي سعي مي‌کنند بزرگي را به دس ت آورن د‬
‫و در عين ح ال‪ ،‬انب وهي از ص احبان مق ام در س ايه پيش‌آم دها‪ ،‬ب زرگي را از آن خ ود مي‌کنن د‪ .‬گ روه اول شکس پير‪ ،‬يع ني‬
‫انسانهايي که بزرگ آفريده شده‌اند‪ ،‬کيفيت و جهت‌گيري تاريخ را شکل مي‌دهند؛ کساني ک ه ح تي اشتباهاتش ان در فرآين دهاي‬
‫تاريخي‪ ،‬زاينده پويايي است‪.‬‬
‫تمرکز اين نوشتار در عرصه سياستمداري و سياستمداران بزرگ است‪ .‬سياستمداري مانند گذرگاه عمومي نيست ک ه هم ه از‬
‫آن عبور کنند‪ .‬بحرانها‪ ،‬چالشها و رويدادهاي مهم‪ ،‬سياستمداران برجسته و تاريخ‌س از را از انب وه ش هرونداني ک ه ب ا عادته ا‬
‫زندگي مي‌کنند‪ ،‬گلچين مي‌کند و سخن و رفتار و تصميم آنها را بر جوامع مستولي مي‌گرداند‪.‬‬

‫تحقق هيچ کار مهمي بدون وجود انسانهاي بزرگ امکان‌پذير نيست‪ .‬انسانهاي ب زرگ‪ ،‬اراده مي‌کنن د و انس انهاي متوس ط در‬
‫آرزوهاي خود غوطه‌ورند‪ .‬مهم‌ترين کاري که سياستمداران بزرگ تاريخ براي کشور خود به مرحله عمل رسانده‌اند‪ ،‬افزايش‬
‫قدرت است‪.‬‬

‫ارتقاء موقعيت و سطح قدرت و توانمنديهاي يک کشور‪ ،‬دشوارترين چالش سياستمداري است که از برجستگي علم سياست و‬
‫هنر سياسي مايه مي‌گيرد و مقياس و پيچيدگي آن غيرقاب ل مقايس ه ب ا مهندس ي‪ ،‬پزش کي و يا ح تي اختراع ات اس ت‪ .‬دن گ‬
‫شائوپينگ در يکي از ماندني‌ترين جمله‌هاي خود اظهار داشت‪« :‬چين براي قدرتمند شدن نيازمن د پنج اه س ال ص لح ب ا نظ ام‬
‫بين‌الملل است‪».‬‬

‫اين سخن شالوده اجماعي است که تمامي اقشار اجتماعي‪ ،‬تخصصي و امنيتي چين را گرد يک محور براي چندين ده ه جم ع‬
‫کرده است‪ .‬بدترين و بي‌فايده‌ترين اف راد در عرص ه سياس ت‪ ،‬آن اني هس تند ک ه مجموع ه عملک رد آنه ا ب راي حف ظ س مت و‬
‫موقعيت خود است‪ .‬صدام‌ها‪ ،‬برژنف‌ها و کاستروهاي تاريخ صرفا ً براي خود‪ ،‬قدرت را خواستند و در واقع‪ ،‬فکر و عم ل را‬
‫در حد غريزه به‌کار گرفتند‪.‬‬

‫کاسترو اخيراً در مرز هشتاد سالگي و با انبوهي از بيماريها‪ ،‬قدرت را به طور «موقت» به برادرش منتقل نمود‪ .‬کاسترو که‬
‫خود سالها عليه ديکتاتوري باتيستا جنگيده بود‪ ،‬نظام ديکتاتوري به ظاهر متفاوتي را بنيان گذاشت و اکن ون بيش از ‪ 45‬س ال‬
‫است ک ه ب ر آن ديکت اتوري حکم مي‌ران د‪ .‬کوب ا در ‪ 45‬س ال گذش ته‪ ،‬در اختيار يک ف رد عم ل ک رده اس ت و ب دون ترديد‬
‫نويسندگان علم سياست در آينده‪ ،‬دستاوردي براي کاسترو قايل نخواهند شد‪.‬‬

‫براي به انجام رساندن کارهاي بزرگ داشتن قدرت ضروري است‪ .‬کسب قدرت في‌نفسه نكوهيده نيست‪ .‬سياستمداري درابت دا‬
‫يعني کسب قدرت و حفظ آن‪ ،‬ولي تفاوت سياستمداري و داشتن سمت در اين اس ت ک ه اف راد‪ ،‬ق درت را ب راي چ ه منظ وري‬
‫مي‌خواهند‪ .‬موشکافيها‪ ،‬ظرافتها‪ ،‬ابزارهاي تاريخي و نظري و مفهومي علم سياست‪ ،‬محقق را آنچن ان ب ه روش فهم رفتاره ا‬
‫مجهز مي‌کند که بتواند سياستمداري و عالقه‌مندان به سمت را از يکديگر تجزيه و تفکيک کند‪.‬‬

‫‪ ‬نلسون ماندال پس از ‪ 27‬سال زنداني شدن درنهايت به آرزوي خود يع ني شکس ت آپارتايد دس ت يافت و در پرت و م وقعيت‬
‫ممتازي که پيدا کرد‪ ،‬در نظام جديد سياس ي آفريق اي جن وبي‪ ،‬رييس جمه ور ش د‪ .‬هرچن د تم امي ش رايط داخلي و بين المللي‬
‫مساعد انتخاب مجدد او براي چهار سال ديگر براي رياست جمهوري بود‪ ،‬ام ا مان دال ب ه واس طه اينک ه در عرص ه سياس ت‬
‫غريزي عمل نمي‌‌كرد و مي‌خواست نماد آزادي‌خواهي را حفظ کند‪ ،‬از نامزدي دوباره سرباز زد و فراتر از هر سياستمداري‬
‫در آفريقاي جنوبي و بر فراز هم‌عصران خود باقي ماند‪.‬‬

‫ماندال براي شکست آپارتايد مبارزه کرد‪ ،‬نه براي احراز پست رياست جمهوري زيرا که آرمان او ب ه م راتب فرات ر از يک‬
‫مسند و موقعيت بود‪ .‬او براي کشورش قدرت آفريد‪ ،‬احترام کسب کرد و نيروي تازه‌اي براي تح رک و پيش رفت ب ه ارمغ ان‬
‫آورد‪ .‬بديهي است که در تاريخ از نلسون ماندال به نيکي ياد خواهد شد‪.‬‬

‫در مقابل‪ ،‬ويل دورانت در رابطه با مرگ لويي پانزدهم اين‌گونه مي‌آورد‪« :‬در ‪ 7‬مه ‪ ،1774‬طي تشريفات رس مي در براب ر‬
‫درباريان‪ ،‬پادشاه اظهار داشت از اينکه براي اتباع خود مايه رسوايي شده‪ ،‬نادم اس ت‪ ...‬وي در دهم م اه م ه ‪[1774‬س ه روز‬
‫بعد] در سن شصت و چهارسالگي درگذشت‪ .‬جسدش که هوا را آلوده مي‌کرد‪ ،‬به سرعت و بدون تشريفات خ اص و در ميان‬
‫اظهارات طعن‌آميز جمعيتي که در اطراف مسير صف کشيده بودند‪ ،‬به مقبره سلطنتي سن‌دني برده شد‪ .‬ب ارديگر‪ ،‬مانن د س ال‬
‫‪ ،1715‬فرانسه از مرگ پادشاهش شادي کرد‪ ».‬نلسون مان دال و ل ويي پ انزدهم دو نم اد در عرص ه سياس ت هس تند‪ :‬اولي ب ا‬
‫اعتقاد‪ ،‬تدبير و عشق عمل کرد و دومي به پايين‌تر از سطح غريزه سقوط نمود‪.‬‬
‫واژه عش ق را ب راي مان دال به‌ک ار ب رديم؛ ح الت و ص فتي ک ه مي‌ت وان ب ه گان دي‪ ،‬دوگ ل‪ ،‬چ وئن‌الي‪ ،‬دن گ ش ائو‌پينگ‪،‬‬
‫ماهاتيرمحمد‪ ،‬اميرکبير‪ ،‬مارگارت تاچر و جان‌اف کندي اطالق کرد؛ کساني که با تدبير و هوش‪ ،‬وابستگي عميق به کشور و‬
‫عشق به پيشرفت سياستمداري کردند و شرايط و سطح قدرت کشور خود را ارتقاء بخشيدند‪.‬‬

‫فراتر از عشق‪ ،‬نيرويي وجود ندارد‪ .‬انرژي عشق است که به تدبير و هوش‪ ،‬ساختار و جهت‌گيري و هويت مي‌بخشد‪ .‬توق ف‬
‫در مرحله غريزه و عشق به عظمت يک کشور‪ ،‬دو کانون قطبي در عرص ه سياس ت اس ت‪ .‬ه انس ديتريش گنش ر در پايان‬
‫جنگ سرد و پس از اتحاد دو آلمان‪ ،‬پس از ‪ 18‬سال مديريت سياست خارجي‪ ،‬از سمت وزير خارجه آلمان اس تعفا داد‪ .‬او در‬
‫پاسخ به چرايي استعفاي خود اظهار داشت که«براي ‪ 18‬سال تالش کرد تا دو آلمان متحد شوند و چ ون اين ه دف تحق ق پيدا‬
‫کرده است‪ ،‬انگيزه ديگري براي حضور در سياست ندارد‪ ».‬گنشر فراتر از غريزه و حفظ سمت وزير خارج ه مي‌انديش يد و‬
‫به گونه‌اي عمل کرد که مورخين‪ ،‬در پاراگراف مربوط به او‪ ،‬به نيکي از عملکرد و افق ديد و اهتمام او ياد خواهند کرد‪.‬‬

‫در تضاد با روش گنشر‪ ،‬شيوه فرانکو است؛ هنگامي که وي پس از چهل سال ديکتاتوري درگذشت‪ ،‬اسپانيا مانند کبوتري از‬
‫قفس آزاد شد و طي سي سال گذشته در مسيري حرکت ک رده اس ت ک ه پيش‌بيني مي‌ش ود در مقياس اروپ ا‪ ،‬از ايتاليا پيش ي‬
‫گيرد‪ .‬مرگ‪ ،‬زمان خروج فرانکو از دايره قدرت را تعيين کرد و تص ميم و انتخ اب‪ ،‬زم ان اس تعفاي گنش ر را‪ .‬در وض عيت‬
‫اول‪ ،‬غريزه و سکون تاريخ را رقم زدند و در وضعيت دوم‪ ،‬عشق به کشور و عقالنيت سياسي هدايتگر رفتار بود‪.‬‬

‫ساختار موجود سياسي اسپانيا ديگر اجازه نمي‌دهد صاحبان قدرت تا لحظه مرگ بر مسندهاي خود ب اقي بمانن د و ه ر ف ردي‬
‫که براي مدتي پا به عرصه سياست و سياستمداري مي‌گذارد‪ ،‬با عقل وعشق‪ ،‬تدبير و انرژي روحي‪ ،‬برنام ه و حساس يت ب ه‬
‫ميراث تاريخي و با درايت و ميهن‌دوستي‪ ،‬درجه‌اي از کيفيت براي نام و حزب و کشور خود ب ه ج اي خواه د گ ذارد‪ .‬وق ايع‬
‫جنگ تحميلي‪ ،‬نمونه‌اي ديگر از تدبير و عشق و باورهاست‪ .‬فداکاري هزاران جوان و فرمانده در دفاع از خاک و کش ور ب ه‬
‫مدت هشت سال‪ ،‬اوج دلبستگي و تعلق قلبي آنها به اين مرز و بوم را به نمايش گذاشت‪.‬‬

‫از ديد زيبايي شناسي‪ ،‬اينکه اسالم عالقه به وطن را جزء ايمان مي‌داند‪ ،‬تحيرآور است و به‌نظ ر مي‌رس د ميان خ اک و خ دا‬
‫پيوند برقرار کرده است و عقل و عشق و طبيعت و ماوراءالطبيعه را به‌هم آميخته و محاسبه‌گري و نيروي قلب را به‌هم تنيده‬
‫است‪ .‬با اين نگاه است که مي‌توانيم ميان عشق زميني ک ه نم اد آن در ميهن‌دوس تي ص رف اس ت‪ ،‬و عش قي ک ه سرچش مه آن‬
‫خداوند است‪ ،‬تفکيک قايل شويم‪ .‬در اين ميان‪ ،‬مهم‌ترين مرز شناخت‪ ،‬اعتقاد به غيب و يا عدم اعتقاد به غيب است‪.‬‬

‫آنان كه موحدند اساس شناخت خود را از هستي‪ ،‬اعتقاد به غيب و ايمان به غيب و سپس يقين به غيب قرار مي‌دهند‪ .‬حص ول‬
‫قطعي غيب در اعتقاد‪ ،‬قلب و عمل انسان‪ ،‬محتاج درك عقلي‪ ،‬طهارت نفس و تداوم عمل صالح است‪ .‬به سخن ديگر‪ ،‬شناخت‬
‫وحدانيت حق تعالي دو مجراي پيوسته عقلي و قل بي دارد‪ .‬ب ه ان دازه‌اي ك ه عق ل رواب ط علت و معل ولي پديده‌هاي هس تي را‬
‫كشف كرده و متوجه شود‪ ،‬محدود بودن‪ ،‬وابسته بودن و عبوديت انسان را به اثبات مي‌رساند‪.‬‬

‫در انتهاي اين روند‪ ،‬ضعف آدمي متجلي مي‌گردد‪ .‬اگرچه انسان اختيار دارد و از طريق مج اري عقلي و غريزي انتخ ابگر‬
‫است‪ ،‬درنهايت در يك مستطيل بزرگ هستي سير مي‌كند‪ .‬بنابراين‪ ،‬عقل در عين اينكه به انسان ق درت ص انع ب ودن مي‌ده د‪،‬‬
‫ضعف‪ ،‬زوال و وابستگي او را نيز به نمايش مي‌گذارد و چه‌بس ا ب دون وروديه اي اوليه عقلي‪ ،‬درك ح ق تع الي و ورود در‬
‫دامنه‌هاي ماوراء‌الطبيعه‪ ،‬بلوغ و تداوم پيدا نكند‪ .‬وروديهاي عقلي از هستي‪ ،‬عظمت هندسه خلقت را به تصوير مي‌كش د و او‬
‫كه طهارت نفس داشته باشد و كمتر لكه‌هاي سياه‪ ،‬قلب او را پوشانيده باشد‪ ،‬از رودخانه عقل به اقيانوس عشق مي‌رسد‪:‬‬

‫افت‬ ‫الم هم ز يك روزن بت‬ ‫ر دو ع‬ ‫افت‪                        ‬ه‬ ‫ر من بت‬ ‫ون ب‬ ‫رچ‬ ‫اب فق‬ ‫آفت‬
‫ه آب‬ ‫د آبي ب‬ ‫از ش‬ ‫دم ب‬ ‫اب‪                          ‬من بمان‬ ‫و آن آفت‬ ‫و ديدم پرت‬ ‫من چ‬
‫داختم‬ ‫ياه ان‬ ‫ه در آب س‬ ‫اختم‪                    ‬حجل‬ ‫هب‬ ‫ردم و گ‬ ‫اهي ب‬ ‫هگ‬ ‫هرچ‬
‫دم‪ ،‬ذره‌اي پيچم نماند‬ ‫ايه مان‬ ‫د‪            ‬س‬ ‫دم‪ ،‬هيچم نمان‬ ‫تم‪ ،‬گم ش‬ ‫و گش‬ ‫مح‬
‫از‬ ‫ره ب‬ ‫ان آن قط‬ ‫ر راز‪                 ‬مي‌نيابم اين زم‬ ‫دم در بح‬ ‫ودم‪ ،‬گم ش‬ ‫ره ب‬ ‫قط‬
‫ون من بسي‌ست‬ ‫تم و چ‬ ‫ا گم گش‬ ‫ت‪    ‬در فن‬ ‫ر كسي‌س‬ ‫ار ه‬ ‫هك‬ ‫تن ن‬ ‫ه گم گش‬ ‫گرچ‬
‫كيست در عالم ز ماهي تا به ماه‪               ‬كاو نخواهد گشت گم اين جايگاه‬
‫عقل و فهم استداللي از جهان‪ ،‬كوچكي و حتي صفر بودن انسان را متجلي مي‌كند‪ .‬تا انسان احساس فقر نكند‪ ،‬وارد باغ عش ق‬
‫نمي‌شود و حصول چنين فقري‪ ،‬ورودي‌هاي اوليه عقلي به شناخت است‪ .‬فقير تسليم مي‌شود‪ ،‬واژه «من» تعطيل مي‌ش ود‪ .‬در‬
‫اين عالم اعتماد است و جبران نيست؛ بخشش است و تشنگي‪ ،‬عج ز اس ت و خودفراموش ي‪ .‬عاش ق درخواس ت ن دارد و فق ط‬
‫عذرخواهي مي‌كند‪ .‬بي‌دليل نيست كه بهترين دعا استغفار است‪ .‬عاشق مبهوت است‪ .‬تا هنگامي ك ه قلب س فر عش ق را آغ از‬
‫نكند‪ ،‬شبنمهاي وابستگي در باغ عشق فراهم نمي‌آيند‪:‬‬

‫كسي اين جام معني مي‌كند نوش‪     ‬كه كردست او سر خود را فراموش‬

‫ماهيت عشق‪ ،‬ارتباط فقير است با غني و ن ه فقيرب ا فق ير‪ .‬مجن ون درح الي ك ه ليلي را مي‌جس ت‪ ،‬خ دا را يافت و ب ا ن يروي‬
‫برخاسته از قلب گفت‪ :‬اي ليلي اكنون بيارام‪ .‬از نيمه شب تا برآمدن آفتاب‪ ،‬زماني كه تو در خواب فرو رفته‌اي‪ ،‬در باغ عشق‬
‫شبنمهاي زالل معرفت را در آبگينه‌اي فراهم مي‌كنم و به هنگام طلوع كه برخاس ته‌اي‪ ،‬ظ رف ش بنم را ك ه ب ا س ختي ولي ب ا‬
‫محبت براي تو گرد آورده‌ام‪ ،‬تقديم قلب تشنه‌ات مي‌كنم‪.‬‬

‫هرگز نميرد آنكه دلش زنده شد به عشق‪     ‬ثبت است بر جريده عالم دوام ما‬

‫كساني كه منبع عشقشان الهي است‪ ،‬نسبت به آنان كه صرفا ً در دايره عشق زميني هستند‪ ،‬مسئوليت سنگين‌تري دارن د‪ .‬عش ق‬
‫الهي دايره‌اي بزرگ‌تر رسم مي‌كند و نردباني ميان عشق زميني با عشقي به مراتب باالتر‪ ،‬براي معراج و در عين حال عمل‬
‫خالص زميني عده‌اي خاص استوار مي‌كند‪ .‬سياستمداران بزرگ با عشق به سربلندي كشورشان‪ ،‬قدمهاي بزرگ بر مي‌دارند‪.‬‬
‫در مداري وسيع‌تر‪ ،‬سياستمداراني كه در دايره خاك و خدا قرار گرفته‌اند‪ ،‬مسئوليتي سنگين‌تر دارند‪ .‬نمونه‌هاي عش ق زميني‬
‫و عشق به وطن كم نيستند‪.‬‬

‫سر تا پاي وجود دوگل فرانسه بود‪ .‬او تنها به قدرت‪ ،‬شوكت‪ ،‬پرستيژ و اح ترام فرانس ه مي‌انديش يد‪ .‬اگ ر دوگ ل نب ود‪ ،‬معل وم‬
‫نبود فرانسه بتواند از شكست در جنگ جهاني دوم سرافراز بيرون آيد؛ اگر دوگل نبود‪ ،‬فرانسه خرابيه اي جن گ جه اني دوم‬
‫را به پيشرفت و اصالح تبديل نمي‌كرد؛ اگر دوگل نبود‪ ،‬عادي‌سازي روابط فرانسه و آلمان امكان‌پذير نمي‌شد؛‬

‫اگر دوگل نبود‪ ،‬ق انون اساس ي جمه وري پنجم ت دوين نمي‌ش د و فرانس ه در هرج‌وم رج سياس ي‪ ،‬اجتم اعي و اقتص ادي ف رو‬
‫مي‌رفت و اگر دوگل نبود‪ ،‬پرس تيژ فرانس وي حف ظ و احيا نمي‌ش د‪ .‬چ وئن‌الي‪ ،‬نخس ت‌وزير و معم ار چين ن وين و قدرتمن د‬
‫امروز‪ ،‬نيازهاي غريزي خود به سمت و قدرت را كنار گذاشت و همه چيني‌ها و جهانيان را متوجه مائوكرد تا نيازهاي م ائو‬
‫به سلطه بر ديگران ارضاء شود و خود در پس پرده عقل و تدبير و عشق به‌‌آينده چين و جايگاه پرقدرت جهاني آن كاركرد و‬
‫موانع را يكي پس از ديگري از ميان برداشت و با مائو زدايي در زماني كه خود مائو زنده بود‪ ،‬چين را از ايده‌آليسم اف راطي‬
‫نجات داد و زمينه ورود كشورش به رده‌بندي‌هاي درجه يك قدرت جهاني را فراهم آورد‪ ،‬به گونه‌اي ك ه ام روز هيچ تص ميم‬
‫مهمي در جهان اتخاذ نمي‌گردد مگر آنكه پكن آن را بنا به مصالح خود تأييد كند‪.‬‬

‫توان چوئن‌الي در ايجاد فرآيندي كه به اجماع‌سازي ميان جريانه ا ب راي توليد ث روت و ق درت چين بينجام د‪ ،‬در مقايس ه ب ا‬
‫رهبران قرن بيستمي‪ ،‬تقريبا ً بي‌نظير بود‪ .‬او به اين نتيجه رسيده ب ود ك ه هيچ راهي ج ز ثروتمند‌ش دن چيني‌ه ا و كن اره‌‌گيري‬
‫تدريجي دولت از صحنه اقتصادي وجود ندارد‪ .‬با احاطه‌اي كه چوئن‌الي به ظرافتهاي فرهنگ چيني داشت‪ ،‬در م دتي بس يار‬
‫كوتاه فضا و ساختاري را بنا گذارد كه ام روز چين دومين كش ور جه ان در دريافت س رمايه‌گذاري خ ارجي اس ت و ذخ يره‬
‫ارزي آن در سال ‪ 2006‬به ‪ 970‬ميليارد دالر رسيد‪.‬‬

‫اگر دوگل‌ها و چوئن‌الي‌ها صرفا ً در فكر حفظ مقام و موقعيت خود بودند و به سياست و قدرت در ح د غريزه مي‌نگريس تند‪،‬‬
‫چين و فرانسه ازتبعات ناشي از انقالب ماركسيستي و جنگ جهاني دوم مصون نمي‌ماندند‪ .‬تعلق خاطري ك ه يك سياس تمدار‬
‫به خاك و كشور خود دارد‪ ،‬منبع انرژي از جنس ديگ ري اس ت ك ه ب ا عقالنيت و علم و برن امه‌ريزي و محاس بات و آم ار و‬
‫ارقام متفاوت است‪.‬‬
‫در واقع‪ ،‬سياستمداري كه براي افزايش قدرت يك كشور تالش مي‌كن د‪ ،‬به‌گون ه‌غير‌مس تقيم در پي ارتق اء م وقعيت ملت خ ود‬
‫است‪ .‬به سخن‌ديگر‪ ،‬موقعيت و آينده هر ملتي نزد سياستمداران آن است‪ .‬سياستمداران عاشق كش ور خ ود‪ ،‬مس ئوليت داش تن‬
‫قدرت را درك مي‌كنند و موقعيت خود را فراتر از يك سمت ارزيابي مي‌كنند‪.‬‬

‫چنين سياستمداراني سخت معتقد به ترتب‪ ،‬فرآيند‪ ،‬تراكم و كسب تجربه تدريجي براي كارهاي بزرگ هستند‪ .‬اگ ر ب ه فاص له‬
‫يك روز‪ ،‬كسي از فضاي مهندسي برق و تأسيسات به فضاي س فارت يا وزارت برس د‪ ،‬بي‌گم ان نمي‌توان د معن اي مس ئوليت‬
‫قدرت را حس كرده باشد؛ زيرا سلسله‌مراتب را طي نکرده‪ ،‬آمار و ارقام كشور را درك و ج ذب نك رده‪ ،‬جايگ اه و رده‌بن دي‬
‫مسايل "مهم" و "غير مهم" و "تا اندازه‌اي مهم" را در طبقه‌بندي‌‌هاي ذهني‌اش سامان نداده است‪.‬‬

‫از آنجا كه بسياري از افراد در جامعه ما به گونه‌تصادفي و يا از طريق تبعيت ب ه س مت رس يده‌اند‪ ،‬عموم ا ً ويژگيه اي ذاتي‬
‫سياستمداري و رسيدن به مرحله عشق ورزيدن ب ه جايگ اه و ق درت كش ور را تجرب ه نكرده‌ان د‪ .‬فرات ر از اين س طح تحليل‪،‬‬
‫آنهايي كه موحدند مسئوليت سنگين‌تري دارند؛ زيرا منبع عشق و امور قلبي آنان‪ ،‬الهي است و تعلق به خ اك و وطن و م ردم‬
‫را جزيي از نظام اعتقادي و حتي باالتر در تعلق خاطر به ماوراء‌الطبيعه تلقي‌مي‌كنند‪.‬‬

‫ماهاتير محمد نه با عشق عرفاني و آسماني‪ ،‬بلكه با عشق زميني و عقل پوزيتويستي در دو دهه مالزي را كه س رمايه‌اي ج ز‬
‫كائوچو و موز نداشت‪ ،‬به جايي رساند كه امروز بيش از صد ميليارد دالر صادرات با فناوري س طح ب اال دارد‪ .‬اگ ر ان رژي‬
‫عشق و قلب نباشد‪ ،‬كارهاي بزرگ انجام نمي‌گيرد و بي‌گمان عشقي كه ريش ه در وابس تگي ب ه ماوراء‌الطبيع ه دارد‪ ،‬ان رژي‬
‫متفاوتي چه از حيث كمي و چه به لحاظ كيفي توليد مي‌كند‪.‬‬

‫مهم‌ترين ويژگي يك سياستمدار آن است كه هويتي براي كشور خود تعري ف و نقاش ي كن د ك ه ق درت‌زا باشد‪ .‬ام روز م ردم‬
‫مالزي بسيار ثروتمند شده‌اند‪ ،‬ضمن اينكه دين و آداب‌و رسوم خود را نيز از دست نداده‌اند‪ .‬احترام بين‌المللي آنه ا ب ه م راتب‬
‫افزايش يافته‌است و همه دانش آموختگان مالزيايي از غرب به كشور خود باز مي‌گردن د‪ .‬ن يروي برخاس ته از عش ق ماه اتير‬
‫محمد به كشورش‪ ،‬موقعيتي ممتاز براي ملت مسلمان مالزي فراهم آورد‪.‬‬

‫طيب اردوغان‪ ،‬نخست‌وزير تركيه‪ ،‬بيش از نخس ت‌وزيران ديگ ر تركيه در بروكس ل وقت مي‌گ ذارد‪ .‬او ك ه وابس ته ب ه يك‬
‫حزب اسالم‌گرا است‪ ،‬در انديشه افزايش قدرت ملي تركيه است و اسالمي‌بودن او مغ ايرتي ب ا عش ق او ب ه تركيه و اف زايش‬
‫موقعيت مردم تركيه در اروپا و جهان ندارد‪ .‬اردوغان به خوبي سخن ميلتون فريدمن را درك كرده‌است كه «شوكت يك ملت‬
‫در آن است كه از دولت حقوق نگيرد و زن دگي‌اش ب ر تالش و همت و انديش ه خ ود اس توار باش د‪ ».‬از اين رو‪ ،‬اردوغ ان و‬
‫مجموعه حكمرانان تركيه اهتمام مي‌ورزند تا اقتص اد تركيه را ب ه اقتص اد جه اني متص ل كنن د و مس ئوليت توليد ث روت را‬
‫متوجه دستگاه كند و ناكارآمد دولتي نكنند‪.‬‬

‫اردوغان همانند ديگر اعضاي هيأت حاكمه تركيه‪ ،‬به خوبي آگاه است كه قدرت يك ملت در آن است ك ه در كش وري فع اليت‬
‫كنند كه قدرت اقتصادي از قدرت سياسي تفكيك شده باشد‪ .‬اردوغان كه فرصتي ابدي براي نهادين ه ك ردن اين افك ار و افك ار‬
‫سازنده ديگر ندارد‪ ،‬با تالش شبانه‌روزي و عشق به خاك و كشور و «نه» گفتن‌ه اي پياپي ب ه آمريك ا ك ه ش ريك اس تراتژيك‬
‫تركيه است‪ ،‬در پي گسترش سطح قدرت و توان تركيه است‪.‬‬

‫عشق به خاك و قدرت يك كشور در حوزه شخصيت سياستمداران است و ويژگي‌هاي شخصيتي سياس تمداران كم‌اهميت‌ت ر از‬
‫توانايي فكري و مديريتي آنها نيست؛ شخصيتي كه هم نيروي دافعه دارد و هم جاذبه و از صدايي گيرا و قلمي توانا و بياني با‬
‫استفاده دقيق از كلمات بهره‌مند است؛ شخصيتي كه به نياز و منافع ديگران حساس است و پاسخگو؛ ظرفيت درك ديگ ران را‬
‫دارد و از قدرت قابل توجه معاشرت با انسانها برخوردار است‪ .‬مارگارت تاچر در مناظره‌ها و مباحث مختل ف ب ه ق دري ب ه‬
‫جزئيات بحث احاطه داشت‪ ،‬پرسشهاي دقيق مط رح مي‌ك رد و اطالع ات وس يعي را به‌ك ار مي‌گ رفت ك ه مخاطب ان و ح تي‬
‫مخالفان خود را شگفت‌زده مي‌كرد‪.‬‬

‫سياستمداراني كه از هوش عاطفي به ره‌اي دارن د‪ ،‬ب ه رواب ط عم ومي بس يار ق وي مجه ز هس تند و ت وان خارق‌الع اده‌اي در‬
‫تصويرسازي و اسطوره‌پردازي دارند‪ .‬سياستمداري كه به كشور خود عشق مي‌ورزد‪ ،‬براي آنكه عام ه م ردم را از س نگالخ‬
‫پيشرفت و توسعه عبور دهد‪ ،‬بايد براي آنها افق ترسيم كند و ذهنيتهاي مثبت بسازد و عمارات اسطوره‌اي ذهني‌اي بنا كند ك ه‬
‫روح انسانها را جال بخشند‪ .‬سياستمداراني كه بزرگ به‌دنيا مي‌آيند‪ ،‬دركالم و رفتار و نگاه خود پيام دارند و مسائل مهم زمان‬
‫خود را به خوبي‌مي‌شناسند و از هنر انطباق واقعيتها با آرمانها برخوردارند‪.‬‬

‫تمامي سياستمداران بزرگ نه‌تنها به خاك عشق ورزيده‌‌اند‪ ،‬بلكه با تمركز ب ر يك يا چن د ايده س اده ث روت و ق درت‌يابي ب ر‬
‫مجموعه فعاليتهاي خود تحرك بخشيده‌اند؛ هر‌چند آميزه‌اي از قدرت‌يابي و شوكت ملي‪ ،‬كانون زندگي آنه ا بوده‌اس ت‪ .‬در طي‬
‫يك دهه گذشته‪ ،‬نزديك به ده‌هزار نفر استاد چيني ب راي آم وزش زب ان ب ه دانش گاهها‪ ،‬ش ركتها و نهاد‌ه اي آموزش ي آمريك ا‬
‫رفته‌اند‪ .‬بدون ترديد‪ ،‬اين برخالف ميل آمريكايي‌ها بوده است اما حكومت عاقل چين به‌گونه‌اي عمل كرده‌است كه ب ا اف زايش‬
‫قدرت ملي براي خود جا بازكرده و ديگران را ناگزير از پذيرش سهم چين در تعامالت بين‌‌المللي نموده است‪.‬‬

‫براي سياستمداران هيچ امري فراتر از قدرت‌يابي و ثروت‌يابي براي كشور وجود ندارد‪ .‬در ‪ ،1988‬در شهر تولوز فرانس ه‪،‬‬
‫در نشست هيأت مديره شركت ايرباس گزارشي ارايه شد كه پيش‌بيني مي‌شد مسافرت ه وايي در س طح جه ان طي چن د ده ه‬
‫آينده سه برابر افزايش خواهد يافت‪ .‬فكر بديعي به ذهن اعضاي حاضر جلسه رسيد‪ .‬شركت ايرباس با ‪ 55000‬كارمند از ‪80‬‬
‫كشور مختلف طرح توليد هواپيماي ايرباس ‪ A 380‬را تصويب كرد و اين شاهـكار فـناوري در س ال ‪ 2005‬ب ا بيـش از ده‬
‫ميلـيارد يورو سرمايه‌گذاري به بهـره‌برداري رسيد‪ .‬هواپـيماي ايرباس ‪ ، A 380‬نهصد مس افر را درخ ود ج اي مي‌ده د‪ .‬در‬
‫اين هواپيما‪ 37 ،‬كيلومتر سيم‌كشي به كار رفته و در آن ‪ 320000‬قطعه استفاده شده‌است‪ .‬ت أمين س رمايه و حم ايت سياس ي و‬
‫بوروكراتيك از سوي دولتهاي اروپايي به توليد چنين دستگاه فناوري عظيمي منجر شد‪ .‬سياستمداران يك كشور در افق ديد و‬
‫فهم روندهاي آتي بايد دست‌كم بيست سال از عامه مردم جلوتر باشند‪.‬‬

‫عشق به آينده سرزمين قدرتمند و صاحب س رمايه اس ت ك ه سياس تمداران كش وري را از كش ور ديگ ر متم ايز مي‌كن د‪ .‬اگ ر‬
‫سياستمداران عشق به سرزمين داشته باشند‪ ،‬حتما ً تالش مي‌كنند تا خانواده‌هاي چهار نفري با موتور در اتوبانها حركت نكنند‪.‬‬

‫عشق و تعصب به سرزمين ‪ ،‬قدرت و عظمت است كه باعث مي‌شود سياستمداران تالش كنند‪ ،‬گذرنامه كشورش ان از نه ايت‬
‫احترام برخوردار باشد‪ .‬وابستگي به خاك و ارتقاء قدرت ميهن است كه موجب مي‌شود اهتم امي ص ورت پ ذيرد ت ا قط ر ك ه‬
‫سن آن ‪ ۱/ 750‬ايران است‪ ،‬لنج ايراني را براي مدت سه هفته بي‌پاسخگويي به سفير ايران توقيف نكند‪.‬‬

‫هنگامي كه جان اف كندي نوجوان بود به عنوان نخستين درس ورود ب ه عرص ه سياس تمداري‪ ،‬از پ درش آم وخت ك ه «مهم‬
‫نيست شما نسبت به خود چه فكر مي‌كني‪ ،‬آنچه اهميت دارد اين است كه ديگران درباره تو چگونه مي‌انديشند‪».‬‬

‫در سنگالخ سياست‪ ،‬همين‌كه تصور شود فردي يا نهادي يا كشوري روبه سستي دارد و يا به سراشيب افتاده است‪ ،‬اح ترام و‬
‫شوكت و جايگاه خود را به تدريج از دست مي‌دهد‪ .‬در سياست‪ ،‬تصوير به مراتب مهم‌تر از واقعيت است؛ زيرا ك ه اك ثريت‬
‫مطلق انسانها با ظرفيت‌هاي بص ري‪ ،‬تجزيه و تحليل مي‌كنن د و ذه نيت خ ود را نس بت ب ه پديده‌ها‪ ،‬اف راد و كش ورها ش كل‬
‫مي‌دهند‪.‬‬

‫بدين‌دليل است كه بيش از پنجاه درصد از سياست هم‌اكنون حالت رسانه‌اي به خود گرفته‌است و كساني كه در معركه سياس ت‬
‫قدم مي‌زنند‪ ،‬سعي مي‌كنند در چارچوب رسانه‌ها‪« ،‬مقبول» عمل كنند‪ .‬سياستمداراني كه نه‌تنها به كشور خود عالقه‌مند كه ب ه‬
‫آن عشق مي‌ورزند‪ ،‬بهترين استفاده‌‌ها و بهره‌ب رداري از امكان ات رس انه‌اي را ب راي انعك اس تص ويري مثبت و س تودني از‬
‫كشور خود به‌كار مي‌گيرند‪.‬‬

‫رفتار سياسي‪ ،‬نوعي بازي درتئاتر است‪ .‬واژه‌ها‪ ،‬حركات‪ ،‬نگاهها‪ ،‬سكوتها و ايفاي نقش ب ازيگران دقي ق‪ ،‬ح اوي مع ني و‬
‫جهت‌گيري هستند و هر فردي دركل نمايش‪ ،‬وظايف خود را به خوبي عمل مي‌كند و هارموني جمع را حفظ مي‌كند‪.‬‬

‫در پهنه سياست نيز مجموعه كارها بايد در راستاي اهداف كالن كشور و منافع و مصالح آن باشد‪ .‬بي‌دليل نيس ت ك ه در علم‬
‫سياست گفته مي‌شود‪ ،‬كشوري باثبات است كه منافع فرمانروايان آن با منافع عامه مردم‪ ،‬هم‌جهت وهمگون و سازگار باشد‪.‬‬

‫در فعل سياسي به سهولت نمي‌توان فرهنگ سياسي جوامع را ناديده گرفت‪ .‬اگر نامزد مقامي در آلمان در مبارزات انتخاب اتي‬
‫از خود «تواضع» نشان دهد و «مظلوم‌نمايي» كند‪ ،‬نه تنها مردم آلمان به آن توجه نمي‌كنند بلكه در خميرمايه روحي و نظ ام‬
‫استنباطي آنان‪ ،‬چنين رفتاري اثر مثبت به‌جا نمي‌گذارد‪ .‬حتي كارگر ساده آلماني آموخته است ك ه ب ه برنام ه اح زاب و اف راد‬
‫حساس باشد‪.‬‬

‫اداهاي فردي و ظاهرنمايي‌هاي هدايت‌شده بازيگران سياسي‪ ،‬كمتر بر شهروند آلم اني يا هلن دي يا ژاپ ني اث ر دارد‪ .‬طي دو‬
‫سده صنعتي‌شدن‪ ،‬عقلي‌شدن سياست و منافع‌محوري احزاب و بلوغ فك ري و شخص يتي‪ ،‬آح اد م ردم‪ ،‬ح تي اگ ر زير ديپلم‬
‫باشند‪ ،‬به مثلث منافع فردي‪ ،‬حزبي و كشوري توجه مي‌كنند‪.‬‬

‫اما به‌ويژه در جوامع خاورميانه‌اي‪ ،‬ويژگيهاي ظاهري به‌شدت شهروندان را تحت‌تأثير قرار مي‌دهد‪ .‬بي‌حكمت نبوده است كه‬
‫در تاريخ ايران‪ ،‬صحنه‌گردانان سياسي براي پيشبرد اهداف خود به گريه‪ ،‬بغض‪ ،‬غش‪ ،‬انداختن ش انه‌ها و چهره‌ه اي درهم و‬
‫غمگين متوسل مي‌شده‌اند‪ .‬اين آداب جذب‪ ،‬ريشه در ساختار فرهنگ سياسي و نظام ارتباطي شهروندان ب ا روش هاي ش ناخت‬
‫آنان از افراد دارد‪.‬‬

‫هرچند فرآيند عقلي‌كردن نظام استنباطي زمان مي‌برد و محتاج صنعتي‌شدن و سطح ق ابل‌توجهي از توس عه‌يافتگي اس ت‪ ،‬ام ا‬
‫سياستمداران عالقه‌مند به كشور‪ ،‬منافع ملي و قدرت ملي مي‌توانند سعي‌كنند نماده اي ف رهنگي غ يرعقالني را اص الح و ب ه‬
‫جاي آنکه وقت و انرژي خود را صرف نمايش اداه اي انس ان «خ وب و مظل وم» کنن د‪ ،‬هم ه همت خ ود را متوج ه اف زايش‬
‫تدريجي سطح قدرت و عزت کشور خود کنند‪.‬‬

‫بهره سخن اينكه‪ ،‬سياستمداري يك حرفه و تخصص است‪ .‬اصالت خانوادگي و داش تن ريش ه‌هاي ش هري و م دني‪ ،‬پشت‌س ر‬
‫گذاشتن فرآيندهاي تجربه و ترتب‪ ،‬صيقل‌خوردن ذهن و روح و از همه مهم‌تر پرورش وابستگي ب ه س رزمين و تع الي آن‪،‬‬
‫از پيش‌نيازهاي رفتار اصيل در پهن ه سياس ت اس ت‪ .‬مگر ج امعه‌اي مي‌پ ذيرد ك ه دانش جوي س ال دوم پزش كي ب ه ج راحي‬
‫بپردازد؟ مگر شهرونداني قبول مي‌كنند كه محل سكونتشان را يك نوجوان سرد و گرم نچشيده مهندسي كند؟‬

‫عرصه سياست پارك عمومي نيست كه ه ركس درآن ب ه ق دم‌زدن و اظه ار‌نظر مش غول باش د‪ .‬ت اريخ كش ورهاي قدرتمن د و‬
‫موفق به وضوح نشانگر اين اصل است كه سرنوشت ملتها در دست سياستمداراني اس ت ك ه ه ر تصميمش ان‪ ،‬جهت‌‌گ يري‌و‬
‫‌آينده آنها را تعيين مي‌كند‪.‬‬

‫به‌رغم صدها خصوصيت خانوادگي‪ ،‬شخصيتي‪ ،‬رفتاري‪ ،‬كالمي و انساني ك ه ب راي سياس تمداران مطل وب قايل ش ويم‪ ،‬ي ك‬
‫خصلت مافوق عم وم اين خص ايص ق رار مي‌گ يرد؛ خص لت عش ق ب ه س رزمين و ميهن و س ربلندي آن‪ .‬اين وض عيت اوج‬
‫سياستمداري است‪ .‬دو قطب حفظ سمت از يك طرف و تعالي كش ور از ط رف ديگ ر‪ ،‬داي ره حرف ه سياس تمداري اس ت‪ .‬تنها‬
‫دلبستگي و تعلق خاطر‪ ،‬قطب تعالي كشور را تضمين مي‌كند‪ .‬به محض اينكه نظام رفتاري سياستمداران در مسير حف ظ مق ام‬
‫باشد‪ ،‬مقدمات زوال كشور فراهم شده‌‌است‪ .‬بي‌دليل نيست كه سيربودن و صيقل شخصيتي بايد قبل از م وقعيت سياس ي تحق ق‬
‫پيدا كرده باشد‪ .‬آنان‌كه در اين عرصه‪ ،‬خاك و خدا را به هم تنيده‌اند‪ ،‬در نه اد خ ود متوجهن د ك ه ب راي چ ه مقص ودي س جده‬
‫مي‌كنند‪ ،‬با چه هدفي در پي قدرتند و براي چه كساني تصميم مي‌گيرند‪.‬‬

‫منبع‪ :‬دکتر محمود سریع القلم استاد روابط بین الملل دانشگاه شهید بهشتی به نقل از مجله مدرسه‬

‫‪ ‬‬

You might also like