You are on page 1of 7

‫جلسه سوم‪:‬‬

‫بازگشت به کتاب سوم‪ :‬نقد قوه حکم‪.‬‬

‫زیباییشناسی کانت‪:‬‬

‫از کلیدیتری جمالت این کتاب این است که «حکم ذوقی حکمی استتیکی است»‪ .‬برای فهم این جمله نیاز‬
‫است بدانیم ذوق و حکم استتیکی به چه معناست‪ .‬ذوق قوهای است که حکم میکند چه چیزی زیباست و چه‬
‫چیزی زیبا نیست‪.‬‬

‫حکم استتیکی هم به معنای حکم حسانی است‪ ،‬یعنی ما باید آن را ادراک کنیم‪ .‬وقتی ما به مفاهیمی چون خدا‪،‬‬
‫یا آزادی فکر میکنیم ادراک حسی از آن مفاهیم نداریم‪ .‬ولی زیبایی را حس میکنم‪ .‬مانند درد کشیدن‪ ،‬دیدن‪،‬‬
‫لذت بردن و‪ ....‬زیبایی ناظر به عالم واقع نیست (یعنی در عالم خارج نیست) بلکه در ما سر برمیآورد‪.‬‬

‫ما از طریق دادههای حسی به نظم مشخصی از این عالم میرسیم که مثالً این چیز یک کتاب است‪ ،‬این چیز‪ ،‬یک‬
‫تخته است و‪ ...‬اما دادهها در وهله اول در غالب مفاهیم نیستند‪ .‬فاهمه ما هست که به آن مفاهیم را اطالق میکند‪.‬‬
‫از طریق فاهمه است که میفهمی فالن چیز یک کتاب است‪ .‬و میگوییم‪ :‬بله فهمیدم این کتاب است‪ .‬یک صدایی‬
‫را میشنویم میگوییم صدای رعد است‪ ،‬میگوییم فهمیدم صدای چیست و فاهمه آن را ذیل صدای رعدوبرق آن‬
‫دستهبندی میکنی‪.‬‬

‫ولی در حکم استتیکی یا حسانی اینگونه نیست‪ .‬اینجا وقتی دادهها وارد متخیله میشوند‪ ،‬مفهومی حاصل‬
‫نمیشود بلکه ما حکم میکنیم که برای ما این تصور خوشایند هست یا نه‪ .‬در حقیقت حکم ما دیگر‬
‫شناختی نیست بلکه استتیکی است‪.‬‬

‫حکم شناختی زمانی صورت میگیرد که دادههای حسی وارد فاهمه میشوند و ذیل یک مفهوم خارج میشوند‪.‬‬
‫اما در حکم زیبایی شناسانه تصور وارد متخیله میشود و بعد وارد دستگاه فاهمه میشود‪ ،‬اما گویی قالب مناسبی‬
‫پیدا نمیکند و صرفاً احساس خوشایندی ایجاد میشود که حالی بازی آزاد قوه متخیله و قوه فاهمه است‪ .‬در‬
‫حکم ذوقی من زیبایی را حس میکنم‪ ،‬استدالل نمیکنم‪.‬‬

‫بازی آزاد متخیله و فاهمه‬


‫در مورد احکام شناختی متخیله تاثری حسی فراهم میآورد که گرچه وحدت ادراکی دارد‪-‬یا بنا بر اصطالحات‬
‫خود کانت ترکیب یافته است‪ -‬برچسب خاصی را کم دارد و آنهم مثالً گل سرخ است‪ .‬بهعبارتدیگر متخیله‬
‫تاثر ادراکی یک گل سرخ را در اختیارمان قرار میدهد گرچه هنوز در موقعیتی نیستیم که آن را بهعنوان گل سرخ‬
‫طبقهبندی کرده یا به فهم آوریم‪ .‬اگر بخواهیم این اتفاق اخیر رخ بدهد نیاز داریم تا فاهمه وارد شود و مفهوم‬
‫مناسب‪ ،‬یعنی گل سرخ را‪ ،‬به تاثر موردنظر اطالق کند‪ .‬بنابراین فاهمه تاثر حسی متخیله را ذیل «مفهوم معین»‬
‫مناسب (گل سرخ) مندرج میکند‪ .‬و بدین ترتیب حکم شناختی را کامالً قابلدرک میسازد‪.‬‬

‫اما روانشناسی حکم کردن در تجربه زیباییشناختی متفاوت است زیرا نزد کانت‪ ،‬زیبایی در این معنا نمیتواند‬
‫مفهومی متعین باشد‪ .‬به بیان دیگر‪ ،‬وقتی تمرکز تجربهمان بر چیزی مثل گل سرخ بودن نیست و در عوض بر‬
‫خود زیبایی است (مثالً وقتی میگوییم «این گل سرخ زیباست»)‪ ،‬فاهمه نمیتواند تاثر ادراکیمان را تحت عنوان‬
‫زیبا مقولهبندی کند‪ ،‬زیرا فاهمه اصالً چنین مقولهای ندارد تا آن را بر تاثر حسی عرضهشده توسط متخیله حمل‬
‫کند‪ .‬درنتیجه فاهمه و متخیله وارد وضعیت «بازی آزاد هماهنگی میشوند که در آن هیچیک از دو قوه سعی ندارد‬
‫دادههای دیگری را ذیل چیزی مندرج سازد‪ .‬کانت به ما میگوید که این وضعیت دقیقاً به سبب همین آزادیاش‬
‫لذتبخش است‪ ،‬و مبنای حکم زیباییشناختی است‪.‬‬

‫بنابراین هیچ اصل بنیادینی وجود ندارد تا راهنمای قابلاعتمادی باشد برای اینکه بدانیم آیا به درستی زیبایی را به‬
‫انطباعات حسی مان اطالق کرده ایم یا اصالً چرا چیزی را زیبا نامیده ایم‪.‬‬

‫بنابراین احکام زیبایی شناسی باید همواره بر تجارب ادراکی دستاول مبتنی باشد (و نه مثالً بر شهادت کسی‬
‫مبنی بر اینکه یک گل زیبا در نقطه مشخصی وجود دارد) و نمیتوان آنها را به روندی قاعدهمند یا استنتاجی‬
‫فروکاست(نمیتوان استدالل کرد کار پیکاسو زیباست بلکه فقط میتوان آن را حس کرد)‪ .‬عقلگرایان پیش از‬
‫کانت معتقد بودند زیبایی قابلتعریف است‪ .‬در افالطون و افلوطین و ‪ ...‬تالش کرده بودند که این زیبایی را‬
‫تعریف کنند‪ .‬ولی واقعا این پروژه جواب نداد‪ .‬کانت میگوید این ذوق بربر است که زیبایی را با این محدودیت‬
‫یکسان میگیرد‪.‬‬

‫کانت حکم ذوقی را از چهارحیث بررسی میکند‪:‬‬

‫حکم ذوقی‪« :‬الف‪ ،‬زیباست»‪.‬‬


‫حکم ذوقی کمیت‪ ،‬کیفیت‪ ،‬نسبت و جهت دارد‪.‬‬

‫کیفیت‪ : quality‬سالبه به یا موجبه بودن است‪ .‬الف زیبا است‪/‬نیست‪.‬‬

‫کمیت‪ : quantity‬جزئی یا کلی بودن است‪ .‬همه‪ /‬بعضی‪/‬این گل زیباست‪.‬‬

‫نسبت‪ : relation‬حملی و شرطی بودن است‪.‬‬

‫مثال گزاره حملی‪ :‬الف زیباست‪ .‬یعنی موضوع الف و محمول زیبایی داریم‬

‫مثال گزاره شرطی‪ :‬اگر الف‪ ،‬آنگاه ب‪ /.‬یا الف یا ب‪ ./‬اگر باران ببارد خیابان زیباست‪.‬‬

‫جهت‪ : modality‬هر قضیهای جهت دارد‪ .‬وقتی میگویم الف زیباست‪ .‬ممکن است ازقضا زیبا باشد(اتفاقاً)‪،‬‬
‫ممکن است ضرورتاً زیبا باشد‪ .‬مثالً مجموع زوایای مثلث ‪ 180‬درجه است(ضروری)‪ .‬آب در ‪ 180‬درجه به‬
‫جوش میآید(امکانی)‪.‬‬

‫ارکان زیباییشناسی کانت‪:‬‬

‫کانت از چهار وجهه نظر منطقی حکم زیبایی شناسانه را موردبررسی قرار میدهد‪:‬‬

‫‪ .1‬کیفیت‪ :‬کانت میگوید به لحاظ کیفیت حکم زیبایی شناسانه «فاقد علقه» )‪ (disinterested‬است‪.‬‬

‫دقیقه اول‪ :‬حکم زیباییشناسی فاقد علقه است‪disinterestedness .‬‬

‫کیفیت از وجه نظر منطقی سلبی و ایجابی بودن یک گزاره است و در حوزه زیباییشناسی «فاقد علقه بودن»‬
‫معرفی میشود‪.‬‬

‫اولین معیار برای داوری ذوقی‪ ،‬بنابر تحلیل کانت‪ ،‬معیار «بی عالقگی» است؛ یک شی به شرطی زیبا است که من‬
‫آن را بدون هیچ عالقه [و تعلقی] دوست بدارم‪ .‬من باید از هرگونه میل‪ ،‬هدف‪ ،‬یا غایت‪ ،‬و از هرگونه مالحظات‬
‫اجتماعی‪ ،‬اخالقی‪ ،‬یا عقالنی رها باشم‪.‬‬

‫فرض کنید شما در مواجهه با یک عمارت‪ ،‬آن را بد نقشه‪ ،‬بی خالقیت و حتی زشت مییابید‪ .‬اما شخصی در‬
‫برابر شما حکم میکند نقشه و طراحی این عمارت عالی و حتی زیباست‪ .‬او در توجیه حکم خود میگوید از‬
‫تمامی این فضا استفادهشده‪ ،‬زیرا هر نیم متر آن هم قیمتی گزاف دارد و باید از آن استفاده تجاری شود‪ .‬اما توجیه‬
‫این فرد در مقوله حکم استتیکی نمیگنجد‪ .‬زیرا ‪ Intrest‬یا علقه ای را مدنظر قرار داده است تا در مورد یک‬
‫زیبایی یک عمارت نظر بدهد‪ ،‬او صرفه اقتصادی را مبنای حکم خود قرار داده است‪ .‬این قضاوت غیر زیباشناسانه‬
‫است‪.‬‬

‫بنابراین ازنظر کانت حکم زیبایی شناسانه بهنوعی کف نفس نیاز دارد‪ .‬در این نوع حکم باید جلوی خواهشها‬
‫و هوسها و امیال خودمان را بگیریم‪ .‬بر اساس برند یا مارک نمیتوان در مورد زیبایی یکچیز نظر داد‪ ،‬همینطور‬
‫بر اساس شهرت یک هنرمند نمیتوان در مورد اثر او حکم به زیبایی داد‪.‬‬

‫کانت «خوشایندی» را که وابسته به هر دغدغه و پروایی برای «وجود» ابژه باشد‪« ،‬عالقهمندی یا علقه مندی»‬
‫میخواند‪.‬‬

‫اگر امر زیبایی را دیدید و هوس کردید آن را برای خود داشته باشید‪ ،‬علقه شما قضاوتتان را تحت تاثیر قرار داده‬
‫است‪ .‬اگر شخصی را دیدیم و بدون در نظر گرفتن نفع شخصی گفتیم زیباست حکم زیبایی شناسانه دادهایم ولی‬
‫اگر بخواهیم آن را برای خود داشته باشم دیگر حکم ما زیبایی شناسانه نخواهد بود‪ .‬زیرا عالقه ما داخل شده و‬
‫وجود آن را خواستهایم‪.‬‬

‫فرض کنید منظره غروب یا یک نقاشی را دیدهاید و حکم کنید که زیباست‪ ،‬ولی نباید خوشایندی ما درگرو وجود‬
‫آن باشد‪ .‬یعنی خوشایندی من نباید وابسته به آن باشد‪ .‬برای مثال وقتی فهمیدم همه آنچه دیدم خواب بوده است‬
‫نباید ناامید شوم‪ .‬اگر ناامید شوم پس در شالوده خوشایندی من مالحظاتی در کار بوده است‪ .‬ما در زیبایی در پی‬
‫نوعی خوشایندی خالی از تعلق هستیم‪ .‬اگرچه حضور در این ساحت دشوار است‪ ،‬اما میتوان گفت این نوعی‬
‫ایدئال است که در پی آن هستیم‪.‬‬

‫کانت برای اینکه حکم را از جهت کیفیت توضیح دهد سه نوع حکم را که موجب رضایت و خوشایندی میشوند‬
‫را از هم جدا میکند‪:‬‬

‫خوشایندی از «امر زیبا»‬ ‫خوشایندی از «امر نیک»‬ ‫خوشایندی از «امر مطبوع»‬


‫مورد اول امر مطبوع است‪ ،‬امر مطبوع را دوست میداریم و بنابراین خواهان آن هستیم‪ .‬در مورد دوم‪ ،‬خواهان‬
‫چیزی هستیم که ازلحاظ اخالقی نیک است‪ ،‬درنتیجه به لحاظ بینشهای عقلی آن را دوست خواهیم داشت‪ .‬در‬
‫هر دو مورد اول نوعی میل و خواهش‪ ،‬مالحظه هدفها و غایات‪ ،‬و تعلق به «وجود» ابژه در کار است‪.‬‬

‫«مطبوع» یعنی لذیذ بودن یکچیز در تجربه حسی صرف‪ .‬به قوای ادراکی حسی ما ربط دارد (بینایی‪ ،‬شنوایی‪،‬‬
‫بویایی‪ ،‬چشایی و بساوایی)‪ .‬هرکدام از اینها ممکن است چیزی را در لحظه ادراک لذیذ بیابد یا لذیذ نیابد‪ .‬در‬
‫تاریخ زیباییشناسی همیشه بین مطبوع و زیبا مرز نبوده و گاها همه را یکی میدانستند یعنی از هر چه لذت ببری‬
‫زیباست‪ .‬اما در این دوران اینها باهم فرق دارند‪ .‬مثالً اینکه شخصی میوه هندوانه را دوست دارد و برای او‬
‫خوشایند است در پی آن است که آن را میل کند‪ .‬امر مطبوع بین انسان و حیوان مشترک است‬

‫>>>>> حیس محض‪/‬جبی‬


‫هر موجودی که احساس دارد امر مطبوع را درک مطبوع دارد‪.‬‬

‫(در دورههایی از تاریخ فلسفه تعریف سنتی از فرشتگان ارائهشده بود که فرشتگان عقول محضاند‪ ،‬آنها اصالً‬
‫احساس ندارند بنابراین طبق آن تعریف امر مطبوع را درک نمیکنند)‪.‬‬

‫خوشایندی از امر نیک (یا امر خیر)‪ :‬یکوقت کار خوبی انجام میدهیم و از خوبی آن لذت عقالنی میبرم‪>>>>>.‬‬
‫عقیل‪ /‬جبی‬
‫خب را نمفهمد‪.‬‬
‫خب را یمفهمد ویل آنکه از عقل ببهره است ر‬
‫کیس که عقل دارد امر ر‬
‫ازنظر کانت خوب و بداخالقی کامالً عقلی هستند‪ .‬ما استدالل و استنتاج میکنیم که یکچیزی خوب است و‬
‫یکچیزی بد است‪ .‬در این ساحت ما با مفاهیم سروکار داریم و جستجو میکنیم که آیا آزادی خوب است یا خیر‪،‬‬
‫هر مفهوم را باز میکنیم موردبحث قرار میدهیم و به نتیجه میرسیم‪ .‬اثبات نیازمند دانستن مفاهیم است‪( .‬برخالف‬
‫زیباییشناسی که در حوزه مفاهیم نیست‪ ).‬کانت معتقد است زمانی که کار نیک عقالنی را انجام میدهیم‬
‫برایمان خوشایند است! ولی بسیار مهم است که توجه کنیم این رضایت عقالنی است‪( .‬ممکن است مانند‬
‫شخصیت جفری وایگند در فیلم ‪ The insider‬رنج حسی داشته باشید اما رضایت عقالنی از انجام آن امر‬
‫ایجادشده است)‪.‬‬
‫بحث اینکه عمل اخالقی در فلسفه کانت علقه مدار است نباید با منفعت مداری خلط شود‪ .‬اخالق کانت اخالق‬
‫وظیفه گرایانه است در برابر فیلسوفان نتیجه گرا‪ .‬اما همین اخالق وظیفه گرا در مقایسه با ساحت زیباشناسانه‬
‫علقه مدار است‪ .‬اینکه این عمل اخالقی به خاطر لذت و شهرت و ‪ ...‬نیست اما علقه مدارانه است به این معنی‬
‫است که من وقتی به این رسیدم که فالن کار خوب است میل به انجام رساندن آن در من زنده میشود‪ .‬یعنی‬
‫«وجود» آن را تحقق میبخشیم‪.‬‬

‫بنابراین هم در امر مطبوع و هم در امر خیر رضایت ما علقه مدار است‪ .‬در تنها حکمی که هیچ علقه ای در‬
‫کار نیست حکم زیبایی شناسانه است‪.‬‬

‫فرض کنید شما تصویری از جنازهای در میدان جنگ میبینید و ازلحاظ فرم و ترکیببندی آن را تحسین میکنید‬
‫و حکم به زیبایی آن میدهید‪ .‬اما این بدین معنی نیست که شما قتل و کشتار و جنگ رو خیر اخالقی میدانید و‬
‫میخواهید آن را تحقق بخشید‪ .‬کانت معتقد است باید این ساحتها را از یکدیگر جدا کرد‪.‬‬

‫حکم زیباشناسانه ‪ >>>>>>> .‬تأمیل ‪(contemplation‬نه حیس و نه عقیل‪ -‬به مفهویم نامتع ری ختم‬
‫‪ perception‬بازی آزاد متخیله و فاهمه است‪ .‬تنها موجودی که زیبایی را میفهمد‬ ‫یمشود) ‪ /‬آزادی‬
‫انسان است‪ .‬چون هم از قوه حس برخوردار است و هم عقل‪( .‬حیوان فقط حس دارد و حتی در تعریفهای‬
‫فلسفه کالسیک پیش از کانت که به بحث از فرشتگان و خدا میپرداخت آنها فقط عقل بودند)‪.‬‬

‫ازنظر کانت تنها ساحت تجربه آزادی‪ ،‬زیبایی است‪ .‬زیرا شما در انجام معیارهای اخالقی با معیارهای از پیش‬
‫مشخص مواجهید و یا وقتی گرسنهاید باید غذا بخورید بنابراین در لذت از امر مطبوع نیز شما دربند نیازهایتان‬
‫هستید‪ .‬شما تنها در ساحت زیبایی است که آزادید‪ .‬خیر و مطبوع علیرغم همه تفاوتهای خود در یک موضوع‬
‫مشترکاند و آن این است که هر دو به متعلق خود علقه دارند‪ .‬آنکه هندوانه را دوست دارد میخواهد بخورد و‬
‫آنکه راستی را درست میداند وظیفه دارد انجام دهد‪ .‬خیر متعلق اراده است‪ .‬یعنی وقتی عقل شما تائید کرد میل‬
‫شما باید آن را متحقق کند‪.‬‬

‫خیر را با عقل تشخیص میدهید‪ /‬مطبوع را با حس تشخیص میدهید‪ /‬زیبا را با ذوق که بازی آزاد قوای متخیله‬
‫و فاهمه است‪ .‬یعنی حالتی بینابینی‪.‬‬

You might also like