You are on page 1of 2

‫‪ :TBS‬منافع کاذب احساس قربانی بودن چیه؟‬

‫‪ :TBS‬احساس قربانی بودن در افراد چگونه ایجاد می شود؟‬

‫از کجا بفهمیم منافع کاذب احساس قربانی بودن چیه؟‬


‫اوًال منبع آنها تحمیل به دیگران است‬
‫ثانیًا به قیمت خیلی زیادی به دست می آید به قیمت حفظ کردن احساسات نا خوشایند برای مدت طوالنی‪.‬‬

‫مصداقهای احساس قربانی بودن‬


‫هیچ کنترلی بر موقعیت ها ندارند‬

‫افراد دیگر برای آنها تصمیم گیری می کنند‬


‫دیگران را مسئول وقایع یا موقعیت های زندگی خود می دانند‬
‫هرگاه از پذیرش مسئولیت عمل‪ ،‬فکر یا اقدام خود سرباز می‌زنیم‬

‫‪ : Revel‬هنوزم وقتی نگاهم میکنه قلبم شروع میکنه به تند تند زدن‪ ،‬نفسم تنگ میشه‪ .‬و دوباره اون فکر میاد سراغم که میخاد منو رها‬
‫کنه‪ .‬این دفه دیگه فقط این فکر میاد سراغم‪.‬‬
‫‪ : Revel‬گاهی فکر میکنم که برم و همه چیز رو برای خودش تعریف کنم‪ .‬بگم که من به شدت روش کراش دارم و این کراش داره منو‬
‫دیوانه میکنه‪ .‬بهش بگم که سعی میکنم نادیده ش بگیرم‪( .‬هرچند که سعی کردم روابطم با همکارام رو محدود به کار کنم و دیگه اون آدم‬
‫شوخ و شنگ و بیخیال و بیمسئولیت قبلی نباشم‪ .‬اما به وضوح او را انکار میکنم‪ ).‬چون حس میکنم ادامه دادن ارتباط منو دوباره پرتاب‬
‫میکنه به همون حسهای قبلی که خب درست نیست‪ .‬اما برای درست کردن این حس چه باید کرد؟ اگه این حس از فقدان مادربزرگم میاد‬
‫چی رو باید جانشین ش کنم؟ چه جوری باید از شر این احساس خالص بشم؟ نمیخام رابطه م با این آدم وابسته به یکسری احساس خاص‬
‫باشه‪ .‬میخام مثل بقیه بتونم قاطعانه و بدون احساس باهاش حرف بزنم‪( .‬الاقل تا جاییکه مطمئن بشم این احساس واقعیه و از جای دیگه‬
‫ای نشات میگیره)‬
‫‪ : Revel‬گاهی وقتها دلم میسوزه براش‪ .‬فکر میکنم که من یه ادمی بودم که از لحاظ احساسی او رو تا جایی بردم باال و حاال یکهو وسط‬
‫زمین و آسمون ولش کردم‪ .‬این کار به نظرم درست نیست و او شایسته ی دونستن یه توضیح هست‪.‬‬
‫سوال‪ :‬وقتی میخای تقصیرها رو گردن دیگری بندازی از چی داری فرار میکنی؟‬
‫‪ :Revel‬یکی از منافع ش بی مسئولیتی هست‪ .‬همین االنش اگه من اراده کنم مسئولیت کاری رو به دست بگیرم احتمال زیاد این‬
‫مسئولیت رو بهم میدن اما من به این فکر میکنم که چه کاریه که کنج عافیت رو رها کنم و بخام مسئولیتی رو به عهده بگیرم که توش‬
‫فقط باید وقت تلف کنی‪ ،‬چک و چونه بیخود بزنی‪ ،‬از همه مهمتر برای خاطر هیچی‪ ،‬خودم رو نشون بدم که چی بشه؟ ارتقائی توش‬
‫هست؟ تشویقی توش هست؟ بچه ها که هیچکدوم دل به کار نمیدن‪ .‬باید همه ش دنبال شون بدوی تا به یه سرانجامی برسه‪ .‬از اون طرف‬
‫پیمانکار که همه هم و غم ش گرفتن هزینه اضافی بابت کارهایی که به عهده ش نیست هست‪ .‬تو این شرایط که باید همه رو مدیریت‬
‫کنی‪ ،‬پیمانکار رو مدیریت کنی که پروژه ی بانک سر موعد جلو بره خب چه کاریه‪ .‬باید به موقع آسیبها و فرصتها رو بشناسی و‬
‫تصمیم بگیری‪ .‬آینده نگری داشته باشی و با شرایط جدید بتونی خودت رو وفق بدی‪.‬‬
‫خب اگه کسی اینکار رو نکنه پس چی میشه؟ چی میشه که یه عده قبول میکنن؟ صرفا چون به عهده شون گذاشتن؟ چون خواستن جزو‬
‫کسانی باشن که راهبری کرده ن؟‬
‫از سوی دیگه اگه بخام مسئولیت به گردن بگیرم چطوره که از همین کارهای خودم شروع کنم؟ بیام یه موعد زمانی برای خودم انتخاب‬
‫کنم‪ ،‬فرصتها و آسیبها رو بشناسم و بتونم سریع تصمیم بگیرم‪ .‬ذهنم هم میگه یه تغییر کوچیک بهتر از دورخیز برای یه پرش بزرگه که‬
‫ممکنه وسطش عضله هات بگیره و نتونی درست بپری و بیفتی وسط استخر گوه‪.‬‬

‫چون فالن طور بود فالن اتفاق افتاد‪( .‬تقصیر رو گردن شخص دیگه ای انداختن) (کار رو منوط به شرایط کردن) تا تهش باید بری‬
‫طوریکه هیچ حرف و حدیثی باقی نمونه‪ .‬یا اینکه بگی اینجاش رو نمیدونستم میشه فالن کار رو کرد‪.‬‬
‫سوال‪ :‬چه حقی برای خودت در نظر میگیری؟ آیا اون حق ها بجا هستند یا نابجا؟‬
‫برای خودم حق‬
‫طی کردن مسیر بهبودی از آسیب های گذشته الزمه ی آن پذیرش مسئولیت است‪.‬‬

‫سوال‪ :‬من مسئول حال خوب خودم هستم‪ .‬حال خوب رو چطوری تعریف میکنی؟‬

‫سوال‪ :‬بعضی وقتها احساس قربانی بودن ساکت داریم یعنی آن را ابراز نمی کنیم اما خشم خودمان به صورت ساکتی در حال پرورش‬
‫یافتن است و در حال رشد کردن است‪ .‬خشم نسبت به چه چیزی و در چه مواردی داری؟‬

‫معموال زمانی که ما احساس قربانی بودن داریم و در عین حال می خواهیم در آن شرایط باقی بمانیم به نوعی میدان های ستیز و چالش‬
‫دیگری تعریف می کنیم که در آن جا احساس برنده بودن داشته باشیم چون احساس قربانی بودن در واقع قرین احساس باخت است و‬
‫هیچ کس نمی پذیرد که با احساس باخت خصوصًا در درازمدت زندگی کند‪.‬‬

‫‪.Say YES to whatever life propose to you‬‬


‫کتاب « چگونه خود با عظمتی بسازیم » نویسنده ‪ :‬دبی فورد‬
‫چون درایت‪ ،‬شجاعت و استطاعتی نداریم که با آنچه به خاطر احساس گناه‪ ،‬ترس یا شرم سرکوب کرده‌ایم آشتی کنیم‪.‬‬

You might also like