Professional Documents
Culture Documents
به تالش ندارید .و استداللشونم اینه که اگه شما بخواین خواستتون رو با تالش به دست
بیارید این دیگه جذب متافیزیکی خواسته نیست.
اما برای رسیدن به هر خواسته ای که داریم تالش آگاهانه داشته باشیم و الزم هست که بهای
رسیدن به خواسته هامونو به هستی پرداخت کنیم.
اون چیزی که موجب میشه ما خواسته هامونو جذب کنیم در حقیقت میزان ارتعاش انرژی
خودمون هست .جذب یعنی کشش .به میزانی که سطح ارتعاش انرژیمون باال باشه ما
سریعتر میتونیم خواسته هامون رو شکل بدیم و به سمت خودمون جذبش کنیم .در حقیقت به
سمت خودمون بکشونیمشون و در نهایت اون خواستمون رو به شکل عینیت یافته و ملموس
در جهان بیرون به دستش بیاریم و زیستش کنیم.
چیزی که مهمه اینه ما بیایم آگاهی کسب کنیم و سبک و شیوه زندگیمونو تغییر بدیم .این
آگاهی ها رو در زندگی روزمرمون پیاده سازی کنیم .بهشون عمل کنیم .سطح آگاهی و
میزان انرژی ما افزایش پیدا کنه در این صورت تا بتونیم خواسته هامون رو به سمت
خودمون جذب کنیم .که مستلزم این هست که ما یک زندگی آگاهانه و هشیارانه رو انتخاب
کنیم که کار راحتی نیست
و در ابتدا بسیار طبیعیه که ذهنمون تا بخواد ازون سبک زندگی قبلی بیرون بیاد و بخواد بر
اساس برنامه ی جدیدی که بهش میدیم زندگی کنه و مدام بخوایم هشیار و آگاه باشیم و
بخوایم مراقبه داشته باشیم و ذهن بخواد وفق بده خودش رو هم زمان میبره و تالش بسیار
زیادی رو الزم داره.
ما باید یک تحول درونی و نوزایی در درون خودمون رو داشته باشیم .عموم مردم جهان
دارن توی گیجی بر اساس برنامه ای که به ذهن ناخوداگاهشون دادن زندگی میکنن .کامال
غیر ارادی و مکانیکی.
حاال یکی بخواد توی این صف طوالنی آدم ها که دارن توی چرخه تکرار عادت ها زندگی
میکنن و خیلی سردرگمن بیرون بیاد نیاز به تالش آگاهانه داره .نه یک روز نه یک هفته نه
یک ماه .این یک شیوه ی صحیح درست زیستنه .ما مراقبه داشته باشیم روی نحوه ی
زندگی کردنمون و تالش کنیم برای باالبردن میزان سطح آگاهی و هشیاریمون و افزایش
سطح ارتعاش انرژیمون میشه تالش آگاهانه که برای یک تحول درونی حقیقی الزمه .نمیشه
یکی خودشو گول بزنه و کل سال های زندگیشو بدون اینکه هیچ تالشی انجام بده بگذرونه و
به خواسته هاشم برسه .معموال این آدم ها باید منتظر بمونن ..تموم عمرشون هم باید منتظر
بمونن چون اصال بدون این تالش اصال قرار نیست در دنیای بیرون و زندگی اتفاقی بیوفته
و اینا سرکارن..
ما میگیم که شیر سلطان جنگله .وقتی شیر بیدار میشه مدام نمیره دنبال شکار که شاید بتونه
آخرشب حیوونی رو شکار کنه یا نه .آروم سرجاش میمونه تا در بهترین زمان که یه آهویی
میاد نزدیکش به سرعت به سمتش حرکت میکنه و شکارش میکنه .آیا اون زمانی که شیر
آروم سرجاش نشسته تالشی نداره؟ نه
اتفاقا از همیشه هشیار تره و تو یه حالت مراقبه ی عمیق انقدر دقیق و هشیار و تو زمان
حاله که اگر در صد کیلومتریش یدونه آهو نفس بکشه متوجه میشه.
تالش نا آگاهانه برای ما نه تنها برامون نتیجه ای نداره بیشترم آسیب میزنه بهمون .همه ی
ما میبینیم آدمایی رو که از صبح تا شب درحال دوویدن و تالش کردنن ولی چیزی گیرشون
نمیاد .همیشه خستن و به جایی نمیرسن ۵ ..تا شغل دارن.
بقیه میرن سراغ ارز دیجیتال و زمین اینام میرن همون سمت.
این حرکات مارو نابود و خسته میکنه .از اکثریت جامعه بیرون بیایم و فردیت خودمون رو
داشته باشیم و بیایم سطح آگاهی و میزان انرژیمون رو افزایش بدیم .خواسته ی ما به سمت
ما میاد اما هر جایی که الزمه باید تالش آگاهانه داشته باشیم و حتی تالش فیزیکی .مثل
سلطان جنگل که بلند میشه از جاش میره دنبال شکارش.
میگن وقتی ایده ای که به ذهنت میاد سریع باید بهش عمل کنی .اون ایده تو رو موفق میکنه
و به خواسته هات میرسونه .از کجا معلوم اون ایده برای من باشه و به من الهام شده باشه؟
اگه این ایده از بازی های ذهن من باشه چی .اگر این ایده که تحت تاثیر محیطی که من
توش قرار دارم و افرادی که باهاشون در ارتباطم چی؟
در عرفان یک مبحثی هست که شما باید همون اول فرق بین شهود و توهم رو تشخیص
بدین .گاهی اوقات ما فکر میکنیم که یک شهود و الهامی رو دریافت کردیم در حالی که یه
توهمی هست که از ذهن و بازیاش اومده .بله ایده ای که به قلب شما الهام میشه اون ایده فقط
برای شخص شما هست و صد درصد منفعت برای شما داره صرف نظر از ظاهر خوشایند
یا ناخوشایندش.
در سطوح پایین آگاهی و فرد درگیر بغض و کینه و ترس و خشم و اضطراب درونیه هست
اصال ایده به قلبش الهام نمیشه.
کسی که درونش آشفتس دچاره سردرگمیه .کسی که هنوز به آرامش درونی نرسیده و درگیر
رقابت و بدخواهیه اصال قرار نیست الهامی رو دریافت کنه از هستی و اصال قرار نیست
تعاملی با هستی داشته باشه به واسطه ی موانعی که خودش گذاشته ارتباطش انقدر کم شده با
هستی که الهامی به قلبش نمیشه .این آدم در گرداب شک و تردیده و فقط بازی ذهنشه
تا زمانی که با هستی به وحدت نرسیم هستی با ما وارد دیالوگ نمیشه .ما زمانی و نشانه ها
و الهامات و ایده ها رو میبینیم که با ساز هستی هم کوک باشیم که فقط با کار کردن روی
من درونی و رسیدن به یه تحول درونی میسر میشه .ما باید به سمت نور در حرکت باشیم.
ما تو تاریکی اون چیزی رو میبینیم که میخوایم ببینیم .این یعنی بازی ذهنی.
در تمام زمینه ها مثل ثروت ،روابط ،سالمتی و رسیدن به خواسته هامون باید تالش آگاهانه
داشته باشیم .ما در همین تالش هاست که شناخته میشیم .عیار ما باید محک بخوره .منی که
االن آگاهی دارم کسب میکنم آیا بعدا که نیاز بشه ازش استفاده میکنم؟ یا فقط حرف میزنم.
آیا شهامتشو دارم یه جا که به نفع من بود خطا نکنم؟ کارکرد من انسانیه و به دیگران آسیب
نمیرسونم؟
مسئله به دست آوردن پول نیست .دنیایی از پول هم داشته باشیم ممکنه با یه قرارداد مالی و
با یه امضا هیچ بشه .من در روند به دست آوردن این پول چقدر تبدیل شدم و چقدر تحول
درونی داشتم مهمه .مهم اینه که زمانی که زمین خوردم بایستم و از نو شروع کنم ..اگه این
تحول انجام نشه موقعی که زمین بخورم و پول و سالمتیمو از دست بدم میرم سراغ مخدر
ها .اما اگر من این تحول درونی رو داشته باشم هزار بارم که زمین بخورم برای هزارم و
یکمین بار باز رو پام وایمیسم و از نو شروع میکنم .بحث سر خالقیته .خالقیت خلق یه اثر
هنری مثل نقاشی مونالیزا نیست خالقیت در هر لحظه در حال خلق زندگی خودمون هستیم.
و عملکرد ما در زندگی ما بیانگر نوع زندگی ما هست .این تالش آگاهانه ی ماعه که مهمه.
بعضیا فکر میکنن اگه دو جمله بگن ثروتمند میشن .دوتا طلسم و دعا میگیرن رابطشون
عالی میشه .وقتی هنوز این مدل آدم ها هستن باید منتظر باشن که این یه سری آدم ها سو
استفاده کنن ازشون.
ما زندگی رو انتخاب کردیم پس باید براش تالش آگاهانه کنیم .اگر از روی ترس و ناتوانی
و نا آگاهی و اینکه فقط من سود ببرم داریم تالش میکنیم این تالش آگاهانه نیست .این
حرکت در تاریکیه.
مدام از یه بی نظمی به یه بی نظمیه دیگه .یه زمانی یه آدمی پول نداشته االن پول داره
ولی بیماره یا رابطش داغون شده .این تالش نیست فقط دست و پا زدنه .به هر روشی نمیشه
پول یا رابطه ی خوب و در کل خواسته هامون رو به دست بیاریم.
خودمون رو فریب ندیم این حرکت در سایه است .بعد میگن چرا من از صبح تا شب دارم
تالش میکنم و دارم میدوم .خوب روی تردمیل داری راه میری.
تالش آگاهانه یعنی ما تحول درونی حقیقی داشته باشیم .در این صورت ایده شگفت انگیز
برای ما نمایان میشن و به قلب ما الهام میشن.
ما حتی در بی عملی هم عمل و تالش رو داریم .یک زمان هایی هست که باید بی عملی
داشته باشیم .مثال یه آدمی توی جنگلی خوابه و بیدار میشه میبینه یه ماری داره به سمتش
میره .خوب این زمان فرار نداره پس باید بی حرکت باشه که انگار مرده حتی نفس نباید
بکشه وگرنه مار نیشش میزنه اما همین در همین بی عملی داره تالش میکنه .در زندگی هم
همینه .یه جاهایی باید سکوت کنیم و سر جای خودمون میمونیم و هیچ کاریو نکنیم که تو
بحث خودشفایی هم بهش اشاره کردم و بیشتر صحبت میکنم
تالش آگاهانه باعث میشه خالق زندگی خودمون باشیم پس جدیش بگیر