You are on page 1of 12

‫مدیریت‬

‫از محبت سرکه ها مل میشود‬ ‫از محبت خار ها گل می شود‬

‫اگر بخواهیم کارمندان بخوبی انجام مسیولیت کنند ‪ ،‬بهتر است به طور مداوم با آنان حرف‬
‫بزنیم تا تشویق بشوند ‪.‬‬

‫آزمایشی جالب ‪ :‬مقداری برنج پخته را در ظرف شیشه ای ریختند و به مدت یک ماه ‪ ،‬هر‬
‫روز به یکی از آنها میگفتند از تو متشکرم و به دیگری میگفتند تو احمقی ‪ ،‬و تغییرات برنج‬
‫را در طول این یک ماه زیر نظر داشتند ‪ .‬بعد از یک ماه برنجی که عبارت متشکرم را‬
‫شنیده بود ‪ ،‬شروع به تخمیر شدن کرد و بوی خوشایند مانند بوی جوانه ی جو از آن‬
‫متصاعد شد ‪ ،‬در حالی که برنجی که در معرض تو احمقی قرار گرفته بود ‪ ،‬خراب و سیاه‬
‫شد ‪ .‬ظرف سومی که در این مدت نادیده گرفته شده بود زود تر از برنجی که به آن اهانت‬
‫میشد خراب شد ‪ .‬توهین و تمسخر به اندازه نادیده گرفتن مخرب و آسیب رسان نیست ‪.‬‬
‫توجه مثبت یا منفی به چیزی ‪ ،‬راهی برای انرژی دادن است ‪ .‬در واقع آسیب رسان ترین‬
‫نوع رفتار ‪ ،‬بی اعتنایی است ‪.‬‬

‫هیچ وضعیتی سخت تر از این نیست که انسان در موقعیتی قرار گیرد که کاری برای انجام‬
‫دادن نداشته باشد و کسی با او حرف نزند ‪ .‬وقتی آنان دیگر نتوانند چنین شرایطی را تحمل‬
‫کنند‪،‬داوطلبانه شرکت را ترک میکنند و بدترین قسمت قضیه این است که از شدت‬
‫درماندگی دست به خودکشی می زنند ‪.‬‬
‫این آزمایش نیرویی بالقوه برای آموزش درسی مهم به ما دارد ‪ .‬ما باید به فرزندانمان توجه‬
‫کنیم و با آنان حرف بزنیم بر زبان آوردن کلمات پر مهر باید از همان زمان لقاح آغاز شود‬
‫توجه کردن ‪ ،‬اهمیت دادن و انجام دادن کاری در باب هر موضوعی راز موفقیت است‬

‫‪1‬‬
‫یکی از ایرادات فرهنگی و شخصیتیه مردم ایران این است که فقط پیرامون یک مسیله و‬
‫مشکل حرف میزنند و اقدامی در آن راستا نمیکنند ‪.‬‬
‫هر تصور یا هدفی در زندگیمان ‪ ،‬بهایی دارد – اگر نمیخواهید بهایش را بپردازید بهتر‬
‫است دست از تخیل بردارید و همچون تخته سنگی در کف رودخانه ته نشین شوید ‪( .‬پنیر‬
‫مجانی فقط در تله ی موش به دست می آید) پس اگر هدفم یاد گرفتن دوره ریخته گریه باید‬
‫از وقتم مایه بذارم – تالش کنم استاد مناسب پیدا کنم – منبع خارجی جهت تحقیق پیدا کنم –‬
‫ترجمه کنم – شاید باید کمتر بخوابم – شاید بهتر باشه بیشتر کار کنم و پول دوره رو آماده‬
‫کنم ‪.‬‬
‫اگه حاضر نیستم بهاش رو بپردازم پس هرگز نباید تو ذهنم به موفقیت و پولداری فکر کنم‬
‫– بهتره دقیقا به حقوق بخور و نمیری که برای ‪ 09‬درصد مردم جامعه هست خودمو آماده‬
‫کنم چون حاضر نیستم بهای ترقی و تغییر رو بپردازم ‪.‬‬
‫یا شایدم بهای یاد گرفتن کار طال از تلخ ترین راهش باشه ‪ .‬فروختن عمر !‬
‫بله ‪ ،‬شرایط به قدری از مدیریت در رفته که استاد کار یا صاحب کار شما در ازای زمانی‬
‫که براش پولی نمیگیرین و خدمت میکنین حاضر نیست چیزی عاید شما بشه !‬
‫راه حل این موضوع خروج از تله هست ‪ ،‬هرچه از سن کمتری کار فنی رو شروع کرده‬
‫باشین زودتر و با روحیه بهتر پیش میرین ولی در سنین باالتر به دلیل نبود انعطاف در‬
‫نگرش صاحبان کار به ناچار چند سالی را مجبور به درجا زدن خواهید بود – کلید خالصی‬
‫این است که برای پول و با تفکر پولدار شدن به این قضیه نگاه نکنید ‪ .‬صرفا نهایت‬
‫تمرکزتان بر یادگیریه تکنیک های کار باید باشد ! اشتها ‪ ،‬میل و انگیزه شما در یادگیری به‬
‫هیچ عنوان نباید ارضا شود ! شما همیشه در این موقعیت های ناپسندتان باقی نمیمانید فقط‬
‫اگر در قبال عمری که میفروشید فن و تکنیکی به دست آورید – در غیر این صورت بدانید‬
‫که هر روز باید زیر دست بمانید و برای نان شبتان هر روز مانند کودکیتان کار کنید ‪.‬‬
‫اگر دوس دارید که داستان زندگیتان و لیستی از شکست ها را برای جلب محبت و دلسوزی‬
‫و توجه دیگران تعریف کنید – شما در مسیر شکست قرار دارید و اگر با تعریف بد بختی‬
‫هایتان و جلب دلسوزیه دیگران ارضا میشود شما در تیم فالکت و شکست اسم نویسی کرده‬
‫اید ‪.‬‬

‫‪2‬‬
‫زندگیه سطح پایی ن حالتی معنوی و قابل افتخار ندارد – بی جهت خودتان را با ژست گرفتن‬
‫مظلوم نشان ندهید و با کلمه ی قناعت مشکالتتان را استتار نکنید – از مسیولیت خودتان‬
‫سر باز نزنید هیچ راه میان بر ‪ ،‬هیچ منجی و هیچ معجزه ای وجود ندارد ‪ ،‬بهای زندگی را‬
‫بپردازید یا هم اکنون بمیرید ‪ .‬بهتر است هم اکنون دلخور شوید تا از روش سخت تر یاد‬
‫بگیرید یعنی ترجبه کردن و شکست کاری خوردن یا اینکه با توقع نابه جا از جامعه و‬
‫قوانینش عمرتون رو از دست بدین (هرچند جامعه و قوانین مشکل دارند ولی شما مسیول‬
‫تغییر خود هستید نه جامعه) ‪ .‬حقیقت اینه که قانونی برای حمایت از شما وجود نداره – شما‬
‫بیمه نمیشید و حقوقتان از دوستانتان کمتر خواهد بود – اما هرچه سریعتر مسیر را طی کنید‬
‫زودتر به درآمد نزدیک خواهید شد ‪.‬‬
‫باید سعی کنم در روز سکوت کنم ‪ ،‬سکوت به شرایط بیرونی یا موقعیت قرارگیری فرد‬
‫بستگی ندارد ‪ .‬بزرگان آن را در درون خود یافته اند و از آزادی آن لذت برده اند ‪.‬‬
‫در سکوت است که میتوان هستی درون را یافت ‪ .‬باید به سکوت زبان ‪ ،‬چشم ها و جان خو‬
‫کنیم ‪ .‬اگر کالم قوی تر از شمشیر است ‪ ،‬پس هر کلمه ای که میگوییم باید ارزش بیان‬
‫کردن داشته باشد ‪ .‬باید برای رهایی از آشوب و هیجانات روزمره بتوانیم سکوت کنیم و‬
‫آرامش را از درون کسب کنیم ‪ ،‬با تمرکز بر اهداف ‪ ،‬برنامه هایمان ‪ ،‬وقایع دوست داشتنی‬
‫و حتی دست آورد هایمان ! بزرگترین مبارزه ‪ ،‬مبارزه با نفسمان است ‪ .‬درون نگری در‬
‫سکوت یکی از تمرین های موفقیت است‪.‬خودشناسی هدف اصلی از تمرینات سکوت است‪.‬‬
‫شناخت نفس یعنی غلبه بر نفس ‪ .‬با افکار ناپاکتان بجنگید ‪ .‬وقتی بزرگترین مبارزه ی ما‬
‫مهار کردن نفسمان است ‪ ،‬پس خشم بزرگترین دشمنمان است ‪ .‬مردمانی هستند که در ترس‬
‫از خشمشان زندگی میکنند ‪.‬خشم ناگهانی میتواند هزاران کار نیک را بر باد دهد ‪.‬وقتی‬
‫تسلیم خشم شوید ‪ ،‬خشم از بین نمیرود بلکه تشدید شده و بر شما مسلط میشود ‪ .‬میتوان تیغ‬
‫همراه داشت ‪ ،‬ولی هرگز نباید از آن اشتفاده کرد ‪ ،‬زیرا خشم به همراه خواهد داشت ‪.‬‬
‫اگر در ذهنمان که همچون علف زار میماند هر روز و روزانه افکار و اندیشه های نیک را‬
‫مرور نکنیم و به یاد خودمان نیاندازیم قافله را باخته ایم – چون ذهن مدام به اشتباه از ابتدا‬
‫برای شکست و ناکامی برنامه ریزی شده ‪ ،‬توسط تلقین ها و نهیب های والد ها ‪ ،‬و از همه‬
‫فاجعه تر مرکز سم پاشی و اشاعه بیماری های ذهنی = رسانه ها ‪ ،‬چه داخلی و چه خارجی‬
‫! به من نگید که فالن برنامه آموزنده بود ‪ ،‬درسته در جعبه احمق ها برنامه ی جالب هم‬
‫پخش میشود اما ‪ 00‬درصد برای شکستتان ‪ ،‬ذهنتان را مسموم میکنند ! این کامال به‬
‫خودتان بستگی دارد ‪ ،‬خودتان تجربه و انتخاب خواهید کرد ‪ ،‬همان طور که تلوزیون برایم‬
‫‪3‬‬
‫منزجر کننده و دوری از آن آرامش بخشم بوده ‪ .‬اگر سرمایه گذار و سیاست مدار هستید‬
‫اخبار را دنبال کنید در غیر این صورت در حفظ آرامش خودتان برای ثروتمند شدن تالش‬
‫کنید ‪ .‬تنها چیزی که رسانه به ذهنم تزریق کرد زندگی در شرایط سخت و زاضی بودن به‬
‫زیر دست بودن و اینکه پول چیز بدیه و پولدار ها خالف کار هستند ‪ .‬درسته شما باید این‬
‫طوری فکر کنید تا دولت حمال و کارگر های مجانی داشته باشه و با کمترین هزینه کارهای‬
‫کشور رو بچرخونه ‪ .‬آدم ها بازی کردن را دوست دارند این تو هستی که انتخاب میکنی‬
‫همبازیشون باشی یا اسباب بازیشون ‪.‬‬
‫کار طال در ایران ‪ ،‬گره خورده با ارتباطات است مگر اینکه مغازه ای در خیابان در جای‬
‫خوب ‪ ،‬مثال در راسته یا پاساژ طال فروشی اجاره کنید و از مشتری های گذری کار بگیرید‬
‫‪ .‬در غیر این صورت در نهایت مهارتتان هم باید اسم و رسمتان را بشناسند تا مشتری و‬
‫کار بهتان ارجاع دهند ‪ .‬پس تا جایی که میتوانید ارتباطاتتان را وسعت دهید و عمیق کنید ‪.‬‬
‫مهمترین اصل این است که هیچ وقت به خودتان نگویید دیگر بس است من همه چیز را‬
‫میدانم ‪ ،‬شما همیشه باید تشنه باشید همیشه باید آماده و تازه باشید همیشه باید دنبال یادگیریه‬
‫مطالب جدید باشید ‪ .‬اگر نمیخواهید لطفا زیر دست باشید و با حقوق بخور و بمیرتان خوش‬
‫باشید (با توجه به نبودن اصناف کارگری و قوانین حمایت از کارگر) ‪ .‬پس همیشه آماده‬
‫باشد دیدگاه و بسط های ذهنیتان را تغییر دهید و شکستن مرز و چهار چوب ذهنی را‬
‫مهارت خودتان بدانید ‪ .‬از شر افکار قدیمیه خودتان خالص شوید ‪ .‬پروانه وقتی پرواز‬
‫میکند که خود را تغییر میدهد ‪.‬‬
‫فرهنگ هر سازمان از خودم شروع میشود‬
‫اگر در سازمانمان خواهان داشتن همکارانی به موقع خوشتیپ و سالمت هستیم باید ابتدا‬
‫تغییرات مورد نظر را از خودمان شروع کنیم ‪ ،‬اگر دوست داریم اهل آموزش باشند بهتر‬
‫است یادگیری را ابتدا خودمان شروع کنیم ‪ .‬در تاریخ خواندم که کورش بزرگ خودش در‬
‫تمام جنگ ها در ابتدا خط مقدم حمله بوده و به این میگن نگرش یک راهبر و رهبر ‪ .‬اگر‬
‫خودتان در نقطه امن و راحتتان لم داده اید از سایرین این انتظار را نداشته باشید که در‬
‫تکاپو و تحول باشند ‪ .‬شما الگوی آنها هستید ‪.‬‬

‫‪4‬‬
‫ما از محیط اطرافمان میتوانیم یاد بگیریم ‪ ،‬مثال از زندگیه غاز ها ‪:‬‬

‫‪ +‬آنها قبل از تغییرات در حرکتند ‪.‬‬


‫قبل از رکود اقتصادیه ‪ ،‬قبل از اتمام پولتان ‪ ،‬قبل از نابود شدن موقعیت کار فعلیتان ‪ ،‬قبل‬
‫از از دست دادن همسرتان یا صاحب کارتان = قبل از تغییرات ذهنشان را با مسایل درگیر‬
‫میکنند و راه حل میابند و برنامه میریزند ‪ .‬قبل از کم آبی یا زلزله دست به کار میشوند‬
‫(پیشگیری بهتر از درمان است) ‪ .‬قبل از اخراج شدنشان یا تنزیل درجه شروع به آموزش‬
‫و یادگیریه مهارتهای جدید میکنند ‪ .‬هر ماه علم جهان دو برابر میشود ما متوجه هستیم که‬
‫زندگیه شما چند بعدی و دشوار است اما همیشه اگر در اینترنت هم هستید در کنار‬
‫تفریحاتتان مقاله ای بخوانی د حتی در مورد چگونگیه همسر داری چون ما بهترین همسر‬
‫های دنیا نیستیم ‪.‬‬
‫‪+‬احساس جا ماندن از دسته به معنیه ندیدن بهار است ‪.‬‬
‫ما برای موفقیت طراحی و خلق شدیم ‪ ،‬اگر در مسیر زندگی دلسر شویم و دست از تالش‬
‫برداریم و اجازه دهیم مشالت زمینمان بزنند از دسته جا میمانیم از هم کالسی هایمان از‬
‫رقیبانمان از دوستانمان جا میمانیم – حتی وقتی جا مانده باشید میوانید تالش کنید و هنوز‬
‫قابل جبران ا ست ‪ .‬فقط اجازه ندهید دوباره شکست بخورید و همیشه روحیه مبارزه طلبی و‬
‫رقابت برای پیشرفت و ترقی داشته باشید ‪ .‬پس از قطار جا نمانید چون قطار برای شما‬
‫صبر نمیکند و شما هستید که باید برای زندگی تالش کنید و خودتان را به فرصت ها‬
‫برسانید ‪.‬‬

‫‪ +‬غازها مانند پیکان و ‪ V‬حرکت میکنند ‪ ،‬که نتیجه اش صرفه جویی در انرژی است ‪.‬‬

‫دلیل در این الگو آن است که بال زدن غاز های ردیف جلو برای غاز هایی که به دنبال آن‬
‫ها پرواز میکنند ‪ .‬یک جریان هوای رو به باال ایجاد میکنند ‪ .‬این الگوی “‪ ”v‬دامنه پرواز‬
‫غازها را در مجموع تا ‪ 17‬درصد در مقایسه با زمانی که به تنهایی پرواز میکننند ‪.‬‬
‫افزایش میدهد ‪.‬‬
‫در پرواز های طوالنی ‪ ,‬بعد از اینکه غاز پیشرو چند دقیقه ای در جلو “ ‪ ”v‬پرواز کرد به‬
‫عقب برمیگردد تا در جایی از “‪ ”v‬قرار گیرد که پرواز اسانتر است ‪ .‬سپس غازی دیگر در‬
‫نوک تیم قرار میگیرد که پرواز در آنجا بسیار توان فرسات ‪ .‬اگر غازی خارج از ارایش یا‬

‫‪5‬‬
‫شکل بندی پرواز کند به علت اینکه به وسیله بال زدن های سایر غاز ها حمایت نمیشود‬
‫فشار هوا او را بعد از اندک مدتی وادار به بازگشت به مدل “‪ ”v‬میکند ‪.‬‬
‫ما بهترین فرصت ها را داریم ‪ ،‬در خانواده والدینمان مسیولیت ها را به عهده دارند و این ما‬
‫هستیم که باید در سایه این امکانات و آرامش هدفی را دنبال کنیم ‪ ،‬آنها همچون نوک پیکان‬
‫و غاز راس دسته هوا را میشکافند و ما با فشار کمتری در آرامش موقعیت فعالیت داریم ‪.‬‬

‫‪+‬یک غاز در راس حرکت میکند و بعد از خسته شدن جایش را با دیگری عوض میکند ‪.‬‬
‫در سازمان ها یک وظیفه ی خاص برای مدتی به عهده ی یک شخص است بعد از مدتی آن‬
‫پست یا وظیفه به شخصی دیگر محول میشود ‪.‬‬

‫‪+‬هر غاز غاز جلویی و راس را میبیند و به اعتبار غاز جلویی خود حرکت میکند ‪.‬‬

‫‪ +‬غاز ها با هم ارتباط قوی ای داشته و از تجربیات هم استفاده میکنند ‪.‬‬

‫‪ +‬وقتی غازی به هر دلیلی نمیتواند حرکت کند و به راه ادامه دهد دو غاز آنرا همراهی‬
‫میکنند تا به دسته برگردد ‪.‬‬
‫شاخص قابل توجه دیگر این غازها صدای بلندی است که هنگام پرواز ایجاد میشود ‪ .‬غاز‬
‫های کانادایی هرگز بدون سرو صدا پرواز نمیکنند ‪ .‬به علت این صدا همیشه پرواز آن ها‬
‫را در آسمان میتوان تشخیص داد ‪ .‬اما این صدای غاز ها اتفاقی نیست ‪ ,‬بلکه رفتاری است‬
‫که در بین غاز های عقب صف پرواز ‪ ,‬به منظور تشویق غاز پیشرو سر میزند ‪ .‬غاز‬
‫پیشرو صدا نمیکند ‪ .‬فقط آن هایی صدا میکنند که مشغول حمابت تشویق او در ادامه کارش‬
‫هستند‪.‬‬

‫‪6‬‬
‫سرانجام‪ ،‬مهم ترین راز غازهای وحشی این است که اگر غازی از میان گروه مریض و‬
‫ناتوان و از آرایه ی شکل پرواز گروه خارج شد دو غاز دیگر از گروه جدا شده و تا سطح‬
‫زمین او را همراهی می کنند و به مراقبت او می پردازند‪.‬آن ها‪ ،‬تا بهبودی غاز زخمی‬
‫و بازیافت نیروی پرواز و یا تا لحظه ی مرگ او‪ ،‬در کنارش باقی می مانند و تنها بعد از‬
‫این لحظه‪ ،‬این دو غاز اوج گرفته و در کنار یکدیگر پرواز کرده و یا برصف گروه دیگری‬
‫از غازها می پیوندند تا به گروه خود برسند‪.‬‬

‫* تیم های اثر بخش ‪ ,‬اعضایی وابسته به هم دارند ‪ .‬مانند غاز ها بهره وری و کارایی تمام‬
‫واجد یا هماهنگی و تالشهای متقابل همه اعضای آن تعیین میشود ‪.‬‬

‫* تیم های اثر بخش به اعضا کمک میکنند که در هنگام کار کردن با یکدیگر در مقایسه با‬
‫کار کردن به تنهایی کاراتر باشند ‪ .‬مانند غاز ها ‪ .‬عملکرد تیم های اثر بخش حتی از‬
‫بهترین عملکرد فردی فراتر می رود ‪.‬‬

‫* تیم های اثر بخش ‪ ,‬چنان خوب عمل میکنند که جاذبه خودشان را در خودشان می آفرینند‬
‫‪ .‬مانند غاز ها ‪ .‬اعضای تیم به سبب امتیازاتی که از عضویت در تیم دریافت میدارند ‪,‬‬
‫اشتیاق دارند به عضویت تیم در آیند ‪.‬‬

‫* در تیم های اثر بخش ‪ ,‬همیشه یک شخص نقش رهبری را به عهده ندارد ‪ .‬چنانچه در‬
‫مورد غاز ها دیدیم ‪ ,‬مسئولیت رهبری اغلب میچرخد و در تیم هایی که از رهبری ماهرانه‬
‫برخوردارند ‪ ,‬به نحو وسیعی تسهیم میشود ‪.‬‬

‫* در تیم های اثر بخش ‪ ,‬اعضا مراقب یکدیگرند و همدیگر را حمایت میکنند ‪ .‬ارزش هیچ‬
‫عضوی کاسته نمی گردد و یا خدمات وی نادیده گرفته نمیشود ‪ .‬با همه به عنوان جزء‬
‫الینفک تیم رفتار میشود ‪.‬‬

‫‪7‬‬
‫* در تیم های اثر بخش ‪ ,‬اعضا رهبر را تشویق و پشتیبانی میکند و بالعکس ‪ .‬هر عضوی‬
‫عضو دیگر را تشویق میکند و مورد تشویق دیگر اعضا قرار میگیرد ‪.‬‬

‫* در تیم های اثر بخش ‪ ,‬سطح باالیی از اعتماد میان اعضا وجود دارد ‪ .‬آنان به موفقیت‬
‫های دیگران و نیز به موفقیت خویش عالقه مند هستند ‪.‬‬

‫همافزایی‬

‫همافزایی یا سینرژی معموالً اینگونه تعریف میشود‪ :‬زمانی که دو یا چند عنصر‪ ،‬جریان یا‬
‫عامل با هم همیاری و برهمکنش (تعامل) داشته باشند معموالً اثری بوجود میآید‪ .‬اگر این‬
‫اثر از مجموع اثرهایی که هر کدام از آن عناصر جداگانه میتوانستند بوجود آورند بیشتر‬
‫شود در اینصورت پدیده همافزایی رخ داده است‪ .‬از قدیم گفتهاند «همکاری نتیجه بهتری‬
‫میدهد»‪ .‬آن نتیجه بهتر همین همافزایی است‪ .‬مقدار همافزاییرا میتوان با محاسبه برآیند‬
‫کار گروهی و از سوی دیگر محاسبه مجموع نتیجه کار تک تک افراد در حالت کار جدا و‬
‫تکی و سپس کسر کردن نتیجه محاسبه اول از دوم بدست آورد‪.‬‬

‫سینرژی یا هم افزایی را می توان در طبیعت مشاهده کرد حرکات دسته جمعی و ‪ V‬شکل‬
‫غاز های وحشی نمونه ی بارزی از سینرژی است یا مسابقات دوچرخه سواری تیمی که‬
‫دوچرخه سواران هر تیم پشت سر هم در یک خط راست حرکت می کنند و مداوم جای نفر‬
‫اول تعویض میشود تا شکافتن هوا در کل گروه انجام شود و بازده یا راندمان کل تیم با ال‬
‫رود‪.‬‬

‫‪8‬‬
‫در ساده ترین توصیف می توان گفت که برآیند نیروی جمعی از جمع تک تک نیرو ها‬
‫بیشتر است‪.‬‬
‫به این مفهوم که رابطه ی اجزا با یکدیگرجزئی جداگانه تلقی می شود‪.‬انرژی آزاد شده‬
‫ازسوی افرادی که دارای روحیه ی تیمی هستند‪،‬انرژی کلی به نام سینرژی را ایجاد می‬
‫کند‪.‬‬
‫جلوه هایی از نیروی جمعی را در همه جای طبیعت می توان یافت‪.‬برای مثال اگر دو‬
‫گیاه را نزدیک هم بکارید‪،‬ریشه های آنها در هم می آمیزد و کیفیت خاک را بهبود می بخشد‬
‫ودر پرتوی این تعاون و همبستگی هر دو بهتر رشد میکنند‪.‬یا وزنی که دو قطعه چوب‬
‫تحمل میکنند بسیار بیشتر از مجموع وزنی است که هریک به تنهایی تاب می آورند‪.‬روحیه‬
‫ی تیمی معادالت ریاضی را به هم‬

‫می زند‪.‬به بیان دیگر در مبحث نیروی جمعی ‪ 2=7+7‬یا بیشتر‬

‫‪9‬‬
‫تفاوت رهبری و مدیریت سازمانی‬

‫از آنجایی که رهبری و مدیریت از جمله مفاهیمی هستند که همواره در کنار یکدیگر بهکار‬
‫میروند‪ ،‬اغلب وجود تفاوت معنیدار بین آنها به فراموشی سپرده میشود‪.‬‬
‫در واقع دارا بودن مهارتهای مدیریتی و رهبری در کنار هم یک ضرورت به حساب‬
‫میآید‪ ،‬از این رو آگاهی از تمایزهای موجود بین این دو از اهمیت برخوردار است‪ .‬احتماال‬
‫اولین نکتهای که به ذهن خطور میکند این است که مدیران اغلب مدیریت کرده و رهبران‬
‫هدایت میکنند‪ .‬در حالی که ممکن است این نکته کمی سادهانگارانه به نظر آید‪ ،‬اما حقیقتی‬
‫بیش نیست‪ .‬یک مدیر‪ ،‬سیستم یا فرآیندی توسعه یافته را مدیریت میکند و وظیفه وی کسب‬
‫اطمینان از پیشرفت صحیح این فرآیندها است‪ .‬رهبر شخصی است که ایدهها و فرآیندها را‬
‫برای اولین بار ایجاد می کند‪ ،‬در واقع رهبر فردی مبتکر است‪ .‬تفاوت عمده دیگر این است‬
‫که مدیر در سازمان منصوب میشود و موظف به انجام وظایف شغلی خود است‪.‬‬
‫اما به یاد داشته باشید که مدیران هیچ گاه لزوما یک رهبر نیستند و دارا بودن این ویژگی‬
‫بی شتر به خصوصیات فردی آنان بستگی دارد‪ .‬همه ما تجربه حضور در سازمانهایی را‬
‫داریم که در آن بسیاری از افراد با سطوح شغلی یکسان در حال فعالیت هستند‪ ،‬اما در این‬
‫میان افرادی وجود دارند که دارای ویژگیهای برجستهای هستند و البته مورد احترام و‬
‫پذیرش سایرین قرار می گیرند‪ .‬مدیران همیشه کارکنانی در اختیار دارند‪ ،‬اما رهبران از‬
‫طریق سبک فعالیت خود پیروانی را به دست میآورند‪.‬‬
‫تشویق اطرافیان‪ ،‬یکی از روشهایی است که رهبران از آن برای جذب افراد پیرامون خود‬
‫استفاده میکنند‪ .‬به بیان کلی‪ ،‬رهبر سازمانی خوب همواره به فکر توسعه امور است و یک‬
‫مربی است‪ ،‬اما در مقابل مدیر انتقاد میکند و همیشه نکاتی را به اطرافیان خود متذکر‬
‫میشود تا به این ترتیب کارکنان با سیستم مطابقت پیدا کنند‪.‬‬
‫باید گفت که سازمانها به هر دو سبک نیاز دارند‪ ،‬اما در این میان‪ ،‬فقط رهبران سازمانی‬
‫هستند که مورد قدردانی قرار میگیرند‪ .‬دلیل قدردانی از آنان وجود مهارت برقراری ارتباط‬
‫در آنان است‪ .‬مهم ترین عامل این است که رهبران سازمانی همواره شنوندگان خوبی برای‬

‫‪10‬‬
‫پیروان خود هستند‪ .‬تفاوت اصلی در این است که یک مدیر برای اطمینان از اینکه امور‬
‫سازمان به راحتی قابل تغییر نیست‪ ،‬از شخص دیگری کمک میگیرد تا شنونده نظرات‬
‫کارکنان باشد‪ .‬تمایل به تغییر خصیصه اصلی افرادی است که مهارت رهبری دارند‪.‬‬
‫رهبران سازمانی به جای احساس محدودیت‪ ،‬فعاالنه به دنبال فرصتهایی هستند تا تغییرات‬
‫مثبتی ایجاد کنند‪ .‬در مقابل مدیران به مراتب از وضع موجود خشنود هستند و به دنبال‬
‫راههایی هستند تا سیستم موجود کارآمدتر شود‪ .‬به این ترتیب‪ ،‬میتوان چنین استدالل کرد که‬
‫یک مدیر مقلد است در حالی که یک رهبر سازمانی بیشتر فردی مبتکر است‪ .‬این نکته نه‬
‫تنها برای یک سیستم صادق است‪ ،‬بلکه در سبکهای مدیریتی و رهبری نیز بهکار گرفته‬
‫می شود‪ .‬البته به یاد داشته باشید که تقلید از عملکرد یک رهبر شما را در مقام رهبری قرار‬
‫نمیدهد‪.‬‬
‫یک مدیر در رویارویی با هر موقعیتی بیشتر به دنبال این است که بداند هر یک از‬
‫فعالیت ها چگونه و در چه زمانی باید تکمیل شوند‪ .‬اما یک رهبر سازمانی تمایل دارد از‬
‫چر ایی انجام همان فعالیت اطالع داشته باشد‪ .‬گرایش به تفکر خالق دلیل اصلی تفاوت بین‬
‫مهارت های مدیریتی و رهبری است‪ .‬اگرچه در هر موقعیتی نمی توان مهارتهای رهبری‬
‫را به کار بست‪ ،‬اما داشتن تفکری خالق جهت توسعه‪ ،‬امری حیاتی به نظر میآید‪ .‬بدیهی‬
‫است هر چه تفکر بسته و محدود باشد‪ ،‬تمایل به تغییر کمتر است‪ .‬حتی بهترین رهبران‬
‫سازمانی نیز با افتادن در این دام‪ ،‬به راحتی به مدیری ساده تبدیل خواهند شد‪.‬‬
‫آخرین تمایز بین مدیر و یک رهبر این است که مدیران سعی میکنند کارها را به طور‬
‫صحیحی انجام دهند‪ ،‬ولی رهبران کارهای صحیحی انجام میدهند‪ .‬انجام وظایف رسمی‬
‫موجب ایجاد محدودیت در انعطاف پذیری و توسعه میشود و رهبرانی که به اندازه کافی‬
‫شجاع هستند سعی در تشویق خالقیت و نوآوری دارند‪.‬‬

‫‪11‬‬
‫پایان‬

‫‪12‬‬

You might also like