You are on page 1of 2

‫مراقبه ‪:/2/1‬‬

‫روز‪:‬‬

‫‪  ‬انسان هر دوره اي به نوع تازه اي از معنويت نيازمند است‪ ،‬زيرا نيازهاي او در هر دوره اي با‬
‫دوره هاي ديگر متفاوت است‪ .‬ازاين‪ +‬رو پيامبراني‪ +‬در دوره هاي مختلف ظهور كرده اند‪ .‬پيامبر كسي‬
‫نيست جز انساني‪ +‬كه حقيقت‪ +‬جاودان را به زبان انسانهاي هم دوره خويش بيان مي كند‪.‬‬

‫شب‪:‬‬

‫‪  ‬انسان نيروي تبديل شدن به نغمه عشق و رقص عشق را داراست‪ .‬اما اندك كساني اين نيروي‬
‫نهان را آشكار مي كنند‪ .‬اغلب انسانها بذر بدنيا‪ +‬مي آيند و بذر مي ميرند‪ .‬زندگي آنان‪ +‬چيزي نيست‬
‫جز سرگذشتي طوالني از ناباروري‪ .‬من شاهد بوده ام كه برخي از روي ترس و نه از روي عشق‪،‬‬
‫به معبدها و كليساها‪ +‬مي روند‪ .‬اشخاص پير بيشتر از ديگران‪ +‬در معابد حضور پيدا مي كنند‪ ،‬زيرا از‬
‫مرگ مي هراسند‪ .‬آنان نه به اين دليل كه چيز با ارزشي را در زندگي شناخته‪ +‬اند‪‌،‬بلكه چون زندگي‬
‫را از كف مي دهند و تاريكي مطلق مرگ به آنان نزديك مي شود از روي ترس و هراس به معبدها و‬
‫كليساها و مساجد مي روند‪ .‬آنان نيازمند پشتيبان‪ +‬هستند و اكنون مي دانند پولشان به دردشان نمي‬
‫خورد‪ ،‬دوستانشان‪ +‬به كارشان نمي آيند و خانواده اشان تركشان خواهند گفت‪ .‬آنان از روي بيچارگي‬
‫خدا را باور مي كنند‪ .‬اما اين گرايش به خدا از روي عشق و سپاسگزاري نيست‪ .‬و خدايي كه از‬
‫روي ترس متولد مي شود‪ ،‬خدايي دروغين است‪ .‬تمام تالش من بر آن است تا پنجره اي به روي‬
‫هستي بگشايم تا تو از طريق آن و نه از روي ترس‪ ،‬بلكه براي تجربه زيبايي‪ ،‬خالقيت و تجربه‬
‫عشق به سوي خدا گام برداري‪ .‬زماني كه تو باگشودن اين پنجره به خدا روي آوري تماست‪ +‬با او‬
‫شگرف و دگرگون كننده خواهد بود‪ .‬يك چنين تماسي با هستي كافيست‪ .‬از آن پس تو ديگر همان آدم‬
‫گذشته نخواهي بود‪.‬‬

‫‪2‬‬

‫تازه كارها و حرفه اي ها‬

‫‪  ‬تمام اكتشافات بر جسته و بزرگ توسط تازه كارها انجام شده است‪ .‬هميشه وقتي كار تازه اي را‬
‫شروع مي كنيد بسيار خالق هستيد عميقا در كار فرو ميرويد و تمام وجودتان درگير مي شود‪ .‬سپس‬
‫وقتي با كار آشنا مي شويد به جاي اينكه مبتكر و خالق باشيد كار را فقط تكرار مي كنيد‪ .‬البته‪ +‬اين‬
‫حالت طبيعي است زيرا درهر كاري هرچه مهارت بيشتري بدست آوريد ميزان تكرار هم بيشتر مي‬
‫شود‪ .‬مهارت تكرار است‪ .‬تمام اكتشافات‪ +‬برجسته و بزرگ توسط تازه كارها انجام شده است‪ .‬زيرا‬
‫فرد ماهر مهارت‪ +‬زيادي دارد‪ .‬اگر چيز جديدي اتفاق افتاد مهارت كهنه چه ميشود؟ شخص سالها‪+‬‬
‫آموزش ديده وبه يك متخصص و حرفه اي تبديل شده است‪ .‬حر فه اي ها هرگز چيزي كشف نميكنند‪.‬‬
‫آن ها هرگز فراتر از محدوده تخصص و حرفه خود نمي روند‪ .‬از يك سو مهارت‪ +‬بيشتري كسب مي‬
‫كنند‪ .‬و از سوي ديگر كسل و كند مي شوند‪ .‬در نتيجه كار تقال و جان كندن به نظر مي رسد‪ .‬ديگر‬
‫چيزي نميتواند آن ها را تكان دهد و شگفت زده كند زيرا پيشاپيش مي دانند چه اتفاقي خواهد افتاد‪.‬‬
‫هيچ چيز شگفت انگيزي در آنچه مي كنند نيست‪ .‬كسب مهارت خوب است اما ماندن در حد و‬
‫محدوده مهارت براي هميشه خوب نيست ‪ .‬هرگاه احساس مي كنيد كه چيزي لطف و تازگي خود را‬
‫از دست مي دهد آن را تغيير دهيد‪ .‬ابداع كنيد و چيز تازه اي به آن بيفزاييد كهنه را حذف كنيد و از‬
‫الگوها و مهارتها‪ +‬رها باشيد‪ .‬دوباره تازه كار شويد‪ .‬اين موضوع نيازمند شجاعت و شهامت است‪.‬‬
‫تازه كار شدن شهامت مي طلبد اما بدين گونه است كه زندگي زيبا‪ +‬مي شود‪.‬‬

‫‪22‬مارس‬

‫‪  Life should be religious and religion should not have any life. The‬‬
‫‪distinction between the marketplace and the monastery should not be‬‬
‫‪there. The monastery should be in the marketplace; the divine‬‬
‫‪dimension should become part of everyday life.‬‬

‫‪  ‬زندگی باید مذهبی باشد و مذهب نباید دارای هیچ حیاتی باشد‪ (.‬نباید بین‬
‫بازار و صومعه فرقی باشد‪ (.‬صومعه باید در بازار باشد‪ (.‬باید( عرصه الهی به‬
‫بخشی از رندگی روزمره بدل گردد‪.‬‬

You might also like