Professional Documents
Culture Documents
روز:
انسان هر دوره اي به نوع تازه اي از معنويت نيازمند است ،زيرا نيازهاي او در هر دوره اي با
دوره هاي ديگر متفاوت است .ازاين +رو پيامبراني +در دوره هاي مختلف ظهور كرده اند .پيامبر كسي
نيست جز انساني +كه حقيقت +جاودان را به زبان انسانهاي هم دوره خويش بيان مي كند.
شب:
انسان نيروي تبديل شدن به نغمه عشق و رقص عشق را داراست .اما اندك كساني اين نيروي
نهان را آشكار مي كنند .اغلب انسانها بذر بدنيا +مي آيند و بذر مي ميرند .زندگي آنان +چيزي نيست
جز سرگذشتي طوالني از ناباروري .من شاهد بوده ام كه برخي از روي ترس و نه از روي عشق،
به معبدها و كليساها +مي روند .اشخاص پير بيشتر از ديگران +در معابد حضور پيدا مي كنند ،زيرا از
مرگ مي هراسند .آنان نه به اين دليل كه چيز با ارزشي را در زندگي شناخته +اند،بلكه چون زندگي
را از كف مي دهند و تاريكي مطلق مرگ به آنان نزديك مي شود از روي ترس و هراس به معبدها و
كليساها و مساجد مي روند .آنان نيازمند پشتيبان +هستند و اكنون مي دانند پولشان به دردشان نمي
خورد ،دوستانشان +به كارشان نمي آيند و خانواده اشان تركشان خواهند گفت .آنان از روي بيچارگي
خدا را باور مي كنند .اما اين گرايش به خدا از روي عشق و سپاسگزاري نيست .و خدايي كه از
روي ترس متولد مي شود ،خدايي دروغين است .تمام تالش من بر آن است تا پنجره اي به روي
هستي بگشايم تا تو از طريق آن و نه از روي ترس ،بلكه براي تجربه زيبايي ،خالقيت و تجربه
عشق به سوي خدا گام برداري .زماني كه تو باگشودن اين پنجره به خدا روي آوري تماست +با او
شگرف و دگرگون كننده خواهد بود .يك چنين تماسي با هستي كافيست .از آن پس تو ديگر همان آدم
گذشته نخواهي بود.
2
تمام اكتشافات بر جسته و بزرگ توسط تازه كارها انجام شده است .هميشه وقتي كار تازه اي را
شروع مي كنيد بسيار خالق هستيد عميقا در كار فرو ميرويد و تمام وجودتان درگير مي شود .سپس
وقتي با كار آشنا مي شويد به جاي اينكه مبتكر و خالق باشيد كار را فقط تكرار مي كنيد .البته +اين
حالت طبيعي است زيرا درهر كاري هرچه مهارت بيشتري بدست آوريد ميزان تكرار هم بيشتر مي
شود .مهارت تكرار است .تمام اكتشافات +برجسته و بزرگ توسط تازه كارها انجام شده است .زيرا
فرد ماهر مهارت +زيادي دارد .اگر چيز جديدي اتفاق افتاد مهارت كهنه چه ميشود؟ شخص سالها+
آموزش ديده وبه يك متخصص و حرفه اي تبديل شده است .حر فه اي ها هرگز چيزي كشف نميكنند.
آن ها هرگز فراتر از محدوده تخصص و حرفه خود نمي روند .از يك سو مهارت +بيشتري كسب مي
كنند .و از سوي ديگر كسل و كند مي شوند .در نتيجه كار تقال و جان كندن به نظر مي رسد .ديگر
چيزي نميتواند آن ها را تكان دهد و شگفت زده كند زيرا پيشاپيش مي دانند چه اتفاقي خواهد افتاد.
هيچ چيز شگفت انگيزي در آنچه مي كنند نيست .كسب مهارت خوب است اما ماندن در حد و
محدوده مهارت براي هميشه خوب نيست .هرگاه احساس مي كنيد كه چيزي لطف و تازگي خود را
از دست مي دهد آن را تغيير دهيد .ابداع كنيد و چيز تازه اي به آن بيفزاييد كهنه را حذف كنيد و از
الگوها و مهارتها +رها باشيد .دوباره تازه كار شويد .اين موضوع نيازمند شجاعت و شهامت است.
تازه كار شدن شهامت مي طلبد اما بدين گونه است كه زندگي زيبا +مي شود.
22مارس
Life should be religious and religion should not have any life. The
distinction between the marketplace and the monastery should not be
there. The monastery should be in the marketplace; the divine
dimension should become part of everyday life.
زندگی باید مذهبی باشد و مذهب نباید دارای هیچ حیاتی باشد (.نباید بین
بازار و صومعه فرقی باشد (.صومعه باید در بازار باشد (.باید( عرصه الهی به
بخشی از رندگی روزمره بدل گردد.