You are on page 1of 2

‫مراقبه ‪:/9/1‬‬

‫روز‪:‬‬
‫تا وقتي خود را كشف نكني يك وسيله باقي مي ماني‪ .‬همين كه خودت را كشف كني هدف و‬
‫مقصود را كشف كرده اي ‪ .‬آنچه كه در زندگي داري‪ -‬بدن‪ ،‬ذهن‪ ،‬قلب‪ -‬فقط وسيله هايي هستند كه بايد‬
‫آنها را براي راهيابي به دروني ترين هسته و كانون وجودت بكار بگيري‪ .‬كانون وجودت هدف و‬
‫مقصد نهايي است‪ .‬با يافتن آن‪ ،‬همه آنچه را كه بايد مي يابي‪ .‬با دانستن آن‪ ،‬همه چيزي را مي داني‪.‬‬
‫با دست يافتن به آن‪ ،‬به خدا دست مي يابي‪.‬‬

‫شب‪:‬‬
‫فقط با واگذاري و تسليم كامل خود است كه مي تواني با هستي پيوند يابي‪ .‬كمتر از آن كارساز‪C‬‬
‫نيست! درست همانگونه‪ C‬كه آب در دماي صد درجه سانتيگراد تبخير‪ C‬مي شود‪ ،‬با واگذاري كامل است‬
‫كه « خود »‌ تو تبخير‪ C‬مي شود و تو فضايي خالي مي شوي‪ .‬هيچكس در درونت نيست‪ .‬سكوتي است‬
‫فراگير‪ ،‬بي كرانه و بي حد و مرز‪ .‬هيچكس و هيچ چيز در درون تو نيست‪ .‬لحظه اي است كه تمام‬
‫آسمان در تو فرود مي آيد‪ .‬زمين و آسمان به هم مي رسند و تو از موجودي فناپذير به روحي‬
‫جاودان دگرگون مي شوي‪.‬‬

‫‪9‬‬
‫سارقين واقعي‬

‫از هيچ چيز نبايد ترسيد؛‌ زيرا چيزي نداريم كه از دست بدهيم‪ .‬هرچه را كه بتوان از شما ربود‪،‬‬
‫‌فاقد ارزش است‪ .‬پس چرا بايد ترسيد؟‌چرا مظنون شد و شك كرد؟‌ سارقين واقعي اينها هستند‪‌:‬‬
‫ترديد‪ ،‬ظن‪ ‌،‬ترس‪ .‬آنها امكان شاد بودن را نابود مي كنند‪ .‬پس تا وقتيكه در زمين هستيم‪ ‌،‬زمين را‬
‫گرامي بداريم‪ .‬تا جاييكه اين لحظه باقي مي ماند‪ ‌،‬عميقا از آن لذت ببريد‪ .‬براي ترس است كه خيلي‬
‫چيزها را از دست مي دهيم‪ .‬به سبب ترس نمي توانيم عشق بورزيم‪ .‬حتي اگر عشق بورزيم‪‌،‬‬
‫عشقمان نيمه جان است؛‌ تا حد معيني است‪‌،‬نه فراتر از آن‪ .‬هميشه به نقطه اي مي رسيم كه مي‬
‫ترسيم فراتر از آن برويم‪ .‬پس همانجا مي مانيم‪ .‬در دوستيها نمي توانيم عميق شويم؛‌ زيرا مي‬
‫ترسيم‪ .‬به خاطر ترس نمي توانيم عميق دعا كنيم‪ .‬آگاه باشيد‪ ‌،‬اما محتاط نباشيد‪ .‬تفاوت‪ C‬اين دو بسيار‪C‬‬
‫ظريف است‪ .‬آگاهي ريشه در ترس ندارد‪ .‬احتياط‪ C‬در ترس ريشه دارد‪ .‬شخص محتاط مي شود تا‬
‫اشتباه نكند‪‌،‬اما نمي تواند خيلي دور شود‪ .‬ترس به او اجازه نخواهد داد تا شيوه هاي تازه زندگي‪‌،‬‬
‫مجراهاي جديد براي بروز انرژي خود‪ ،‬مسيرهاي تازه و سرزمينهاي نو را كاوش كند‪ .‬او هميشه‬
‫يك راه را دوباره و دوباره خواهد پيمود و جلو و عقب خواهد رفت‪ ‌،‬مثل يك قطار باري!‬

‫‪ 29‬مارس‬
This whole cosmos is a joke; Hindus call it LEELA. It is a joke, It is a
play. And the day that you understand, you start laughing, and that
laughing never stop. It goes on and on. It goes on and on. It spreads
all over the cosmos.

،‫ یک لطیفه است‬.‫ هندو آنرا " لی ال " می خواند‬.‫کل کاینات یک شوخی است‬
‫ متوقف‬D‫یک بازی است و روزی که فهمیدی به خنده می افتی و آن خنده هرگز‬
‫ این خنده به سراسر پهنه کاینات‬.‫نخواهد شد؛ همینطور ادامه خواهد داشت‬
.‫گسترش خواهد یافت‬

Thinking is going out, no thinking is going in. Think and you


have started moving away from yourself.

‫‌ و خواهي ديد كه از خود دورتر و‬،‫ فكر كن‬.‫ عدم تفكر درون زدن است‬.‫تفكر بيرون زدن است‬
.‫دورتر خواهي شد‬

You might also like