You are on page 1of 35

‫اختالف ائمه مذاهب و حکم تقلید از‬

‫آنها‬
‫برگرفته از کتاب دیدگاه‌های فقهی معاصر‬

‫تألیف‪:‬‬
‫دکتر یوسف قرضاوی‬
‫اختالف ائمه مذاهب و حکم تقلید از آن‌ها‬ ‫عنوان کتاب‪:‬‬
‫دکتر یوسف! قرضاوی‬ ‫مؤلف‪:‬‬
‫فقه و اصول ‪ -‬اصول و قواعد فقه‬ ‫موضوع‪:‬‬
‫اول (دیجیتال)‬ ‫نوبت انتشار‪:‬‬
‫تیر (سرطان) ‪ 1396‬هـ‪.‬ش ‪ -‬شوال ‪ 1438‬هـ‪.‬ق‬ ‫تاریخ انتشار‪:‬‬
‫کتابخانه قلم ‪www.qalamlib.com‬‬ ‫منبع‪:‬‬

‫این کتاب از سایت کتابخانۀ قلم دانلود شده است‪.‬‬


‫‪www.qalamlib.com‬‬

‫‪book@qalamlib.com‬‬ ‫ایمیل‪:‬‬

‫سایت‌های مجموعۀ موحدین‬


‫‪www.qalamlib.com‬‬ ‫‪www.mowahedin.com‬‬
‫‪www.islamtxt.com‬‬ ‫‪www.videofarsi.com‬‬
‫‪www.shabnam.cc‬‬ ‫‪www.zekr.tv‬‬
‫‪www.sadaislam.com‬‬ ‫‪www.mowahed.com‬‬

‫‪contact@mowahedin.com‬‬
‫نمیباش‪F‬د؛ بلک‪F‬ه بی‪F‬انگر‬
‫محتوای این کتاب لزوما بیانگر دیدگاه س‪F‬ایت کتابخان‪F‬ه قلم ‌‬
‫دیدگاه نویسنده آن است‪.‬‬
‫بسم هللا الرحمن الرحیم‬

‫فهرست مطالب‬
‫فهرست مطالب‪‌.....................................................................‬أ‬
‫آیا عمل برخالف مذاهب چهارگانه جایز است؟‪1.............................‬‬
‫کثرت ائمه مجتهد‪1.............................................................‬‬
‫ائمه اربعه مدعی عصمت خود نبوده‌اند‪3..................................‬‬
‫هیچ‌گونه دلیلی بر وجوب تقلید از یک مذهب معین وجود ندارد!‪7....‬‬
‫مخ!!الفت ی!!ک ام!!ام در احک!!ام ش!!ریعت ب!!اعث طعن در ام!!امت او‬
‫نخواهد بود‪11...................................................................‬‬
‫احکام غریب و نامأنوس‪ ،‬نسبی هستند ‪15.................................‬‬
‫هیچ رابطه‌ای میان صواب و شهرت رأی وجود! ندارد‪18.............‬‬
‫اختالف در فروع! موجب تَفَرُّ ق و تَ َشتُّت نخواهد شد‪21.................‬‬
‫اختالف ائمه مذاهب و حکم تقلید از آن‌ها‪24..............................‬‬
‫حکم تقلید از ائمه مذاهب‪33..................................................‬‬
‫درباره مسائل مورد! اختالف ‪35.............................................‬‬
‫اعتماد بر کتاب و سنت‪37....................................................‬‬
‫حکم تلفیق در میان مذاهب ‪39...............................................‬‬
‫آیا عمل برخالف مذاهب چهارگانه جایز است؟‬
‫سوال‪ :‬مدت‌های مدیدی است ک!!ه بعض!!ی از دوس!!تان کت!!اب‌خوان ب!!ه‬
‫خ!!اطر آن‌چ!!ه ک!!ه مجل!!ه (نوراالس!!الم) از مب!!احث فقهی تحت عن!!وان‬
‫(غریب االحکام) منتشر نموده‪ ،‬س!والی! از من می‌پرس!ند! و آن این اس!ت‬
‫که‪ :‬آیا عمل به این احکام غریب‪ ،‬اگرچه مخالف مذهب و ام!!ام خوانن!!ده‬
‫و سوال کننده باشد‪ ،‬جایز است؟ مبنی بر این‌که در میان این نوع فت!!اوا‪،‬‬
‫احکامی وجود دارد که بر خالف تمام مذاهب چهارگانه مشهور! و مورد‬
‫اعتماد هستند‪ .‬لذا دل انسان چگونه در عمل ب!!ه آن حکم غ!!ریب‪ ،‬آرامش‬
‫می‌یابد؟ و آیا سزاوار است که ی!ک مجل!ه ملی و م!ردمی‪ ،‬چ!نین احک!ام‬
‫غریب را منتشر نماید و در میان خوانندگان مجله‪ ،‬جدال‌ها و تنش‌ه!!ایی‬
‫را برانگ!!یزد‪ .‬درص!!ورتی‌که خ!!ود مجل!!ه خواه!!ان وح!!دت‪ ،‬اخ!!وت و‬
‫همبستگی میان امت است؟‬
‫جواب‪ :‬در پاسخ هوشیارانه و منصفانه به این سوال‪ ،‬هر خوانن!!ده‌ای‬
‫ک!!ه نس!!بت ب!!ه ام!!ور دینش اهتم!!ام می‌ورزد و ب!!ه دنب!!ال ح!!ق و کش!!ف‬
‫واقعیات است‪ ،‬شایسته است نسبت به حقایق زی!!ر توج!!ه ش!!ایانی مب!!ذول‬
‫دارد‪:‬‬
‫کثرت ائمه مجتهد‬
‫اوالً‪ :‬باید دانست که مذاهب فقهی اسالمی آن‌گونه که بعضی نادان‌ه!!ا‬
‫می‌پندارند‪ ،‬منحصر! در این چهار مذهب نمی‌باشد! و امامان مذاهب‪ ،‬فقط‬
‫و فق!!ط مال!!ک‪ ،‬ابوحنیف!!ه‪ ،‬ش!!افعی و احم!!د ‪-‬رحمهم! هللا‪ -‬نیس!!تند؛ زی!!را‬
‫هم‌زمان با امامان این چه!ار م!!ذهب‪ ،‬امام!ان دیگ!!ری بوده‌ان!!د‪ .‬اگرچ‪FF‬ه در‬
‫مرتب‪F‬ه علم و اجته‪F‬اد از آن‌ه‪F‬ا فقیه‌ت‪F‬ر و ع‪F‬الم‌تر نبوده‌اند‪ ،1‬ولی هم س!طح آن‌ه!ا‬
‫بوده‌ان!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!د‪.‬‬
‫امام شافعی!‪ /‬درب!اره لیث بن س!عد‪ 2/‬ک!ه معاص!ر! ام!ام مالک‪ /‬ب!وده اس!ت‬
‫می‌گوید‪:‬‬
‫‪3‬‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫«اللَّيْث أفقهُ ِمن َمالِ ٍك إِال أ َّن أصْ َحابَهُ ل ْم يَقو ُموا بِ ِه» ‪.‬‬
‫ْ‬ ‫ُ‬

‫‪ -1‬البته نمی‌توان چنین سخنی را با قاطعیت بیان کرد‪( .‬مصحح)‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -2‬ابوحارث‪ ،‬ليث بن سعد فهمی اصفهانی‪ ،‬از عطاء بن ابی رباح و ابن شهاب‬ ‫‪2‬‬

‫حدیث شنیده است‪ .‬امام اهالی بصره و مصر در فقه و ح!!دیث ب!!ود‪ .‬در س!!ال ‪94‬‬
‫هـ ق در خراسان متولد و در سال ‪ 175‬هـ ق در قاهره وفات یافت‪( .‬مصحح)‬
‫‪ -3‬المرحمة الغيثية بالترجمة الليثية نوشته ابن حجر عسقالنی‪( .‬مصحح)‬ ‫‪3‬‬
‫اختالف ائمه مذاهب و حکم تقلید از آنها‬ ‫‪2‬‬
‫«لیث از مالک فقیه‌تر بود جز این‌که یارانش او را نشناساندند‪!».‬‬
‫س!!فیان ث!!وری‪ 1/‬ک!!ه در ع!!راق می‌زیس!!ت از جنب!!ه مرتب!!ه فقهی از‬
‫ابوحنیفه‪ /‬کم نداشت‪ .‬سفیان عالوه بر پیشوایی در علم‪ ،‬ب!!ه ان!!دازه‌ای در‬
‫سنت نبوی تبحر داشت که به ایشان لقب (امیر المومنین در حدیث) داده‬
‫شد‪ .‬امام محمد غزالی ایشان را یکی از پنج ائمه فقه بشمار می‌آورد‪.‬‬
‫اوزاعی‪ 2/‬ام!!ام بالمن!!ازع ش!!ام ب!!ود و م!!ذهب او در آن‌ج!!ا بیش!!تر! از‬
‫دویست سال مورد! تبعیت و پیروی قرار! گرفت‪ .‬در میان اه!!ل بیت ام!!ام‬
‫زی!!د بن علی‪ ،‬همچ!!نین ب!!رادرش ام!!ام اب!!وجعفر محم!!د بن علی ب!!اقر و‬
‫فرزند! ام!!ام جعف!!ر ص!!ادق! هرک!!دام ی!!ک ام!!ام و مجته!!د بوده‌ان!!د؛ و تم!!ام‬
‫عالمان اهل سنت به امامت و فقاهت آن‌ها قائل و معترف! بوده‌اند‪.‬‬
‫پس از این‌ها ام!!ام ط!!بری ن!!یز همان‌گون!!ه ک!!ه ام!!ام تفس!!یر‪ ،‬ح!!دیث و‬
‫تاریخ بوده است‪ ،‬به عنوان مجتهد مطل!!ق و ام!!ام فق!!ه ب!!ه ش!!مار می‌آم!!ده‬
‫است‪ .‬مذهب او پیروان فراوانی داشت‪ ،‬ولی بعدها منقرض گردید‪!.‬‬
‫از سوی دیگر قبل از ائم!!ه چهارگان!!ه امام!!ان و اس!!تادان‪ ،‬و اس!!تادان‬
‫استادان آن‌ها که انگشت نمای عصر خ!!ود بوده‌ان!!د‪ ،‬وج!!ود داش!!ته‌اند ک!!ه‬
‫همه آن‌ها دریای! علم و چ!!راغ ه!!دایت بوده‌ان!!د‪ .‬ک!!دام پژوهش!!گر! ع!!المی‬
‫است که امثال سعید بن مسیب‪ ،‬و فقهای هفت گانه مدینه‪ ،‬طاووس عطا‪،‬‬
‫س!!عید بن جب!!یر‪ ،‬عکرم!!ه‪ ،‬حس!!ن‪ ،‬ابن س!!یرین‪ ،‬ش!!عبی‪ ،‬اس!!ود‪ ،‬علقم!!ه‪،‬‬
‫ابراهیم‪ ،‬مس!!روق!‪ ،/‬مکح!!ول‪ ،‬زه!!ری و س!!ایر فقه!!ای ت!!ابعین را ک!!ه در‬
‫مدرسه اصحابش فارغ! التحصیل شده‌اند نشناسد؟ افرادی! که ائمه بع!!د از‬
‫آن‌ها به عنوان دانش آموزان و شاگردان آن‌ها به حساب می‌آیند‪ !.‬کس!!انی‬
‫هم که قبل از آن‌ها بوده‌اند فقیهان اصحابش هستند که تعلیم یافته مدرس!!ه‬
‫نبوت بوده‌اند و شاهد اسباب ن!!زول ق!!رآن و ورود! ح!!دیث بوده‌ان!!د‪ .‬آن‌ه!!ا‬
‫نسبت به فهم دین آگاه‌تر و نسبت به مقاص!!د ق!!رآن و داللت‌ه!!ای لفظی و‬
‫متون شریعت داناتر بوده‌اند‪ .‬چه کسی است ک!!ه نس!!بت ب!!ه فق!!ه اب!!وبکر‪،‬‬
‫عم!!ر‪ ،‬علی‪ ،‬عثم!!ان‪ ،‬ابن مس!!عود‪ ،‬ابن عب!!اس‪ ،‬ابن عم!!ر‪ ،‬ابی بن کعب‪،‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ -4‬ابوعبدهللا‪ ،‬سفيان بن سعيد بن مسروق ثوری‪ ،‬در كوف!!ه و در س!!ال ‪ 97‬هـ ق‬
‫متولد شد‪ ،‬منصور عباسی تالش کرد که منص!!ب قض!!اوت را ب!!ه او ده!!د ام!!ا او‬
‫نپذیرفت‪ .‬در سال ‪ 161‬هـ ق در بصره وفات یافت‪( .‬مصحح)‬
‫‪2‬‬
‫‪ -5‬ابوعمرو عبدالرحمن بن عمرو بن يحمد اوزاعی‪ ،‬امام ديار ش!ام فق!ه و زه!د‬
‫ک در سال ‪ 88‬متولد شد‪ ،‬و در ب!!یروت در س!!ال ‪ 157‬هـ ق وف!!ات‬ ‫بود‪ .‬در بعلب ّ‬
‫یافت‪( .‬مصحح)‬
‫‪3‬‬ ‫اختالف ائمه مذاهب و حکم تقلید از آنها‬
‫زید بن ثابت‪ ،‬معاذ بن جبل‪ ،‬عایشه و سایر پیشوایان صحابی! که ه!!دایت‬
‫امت در گرو! تبعیت از آن‌ها است آگاه نباشد؟‬
‫ائمه اربعه مدعی عصمت خود نبوده‌اند‬
‫باید دانست که ائمه اربعه همانند سایر مجتهدین کرام مدعی عصمت‬
‫خود نبوده‌اند و هیچ‌یک از عالم!!ان اس!!المی چ!!نین پن!!داری ب!!ه خ!!ود راه‬
‫ن!!داده اس!!ت‪ .‬نه!!ایت ام!!ر این اس!!ت ک!!ه آن امام!!ان چهارگان!!ه مجته!!دانی‬
‫بوده‌اند که انتهای سعی و کوشش و ت!!وان بش!!ری! خ!!ود را در راه کس!!ب‬
‫صواب و نیل به حقیقت به‌ کار گرفته‌اند که اگ!!ر ب!!ه ح!!ق رس!!یده باش!!ند‪،‬‬
‫مشمول دو اجر گشته‌اند و اگر به خطا رفته باشند‪ ،‬باز مشمول یک اجر‬
‫و ثواب شده‌اند‪ .‬به همین خاطر بوده که آن‌ه!ا در بس!یاری م!وارد از آرا‬
‫و نظرات خود رجوع کرده‌اند و به خاطر دست یافتن به دلیل ق!!وی‌تر و‬
‫محکم‌تر‪ ،‬آرا و نظرات دیگران را پذیرفته‌اند‪ .‬راز این‌که در یک مس!اله‬
‫بیشتر از چند روایت از یک امام بیان ش!!ده همین اس!!ت‪ .‬مع!!روف اس!!ت‬
‫که امام شافعی!‪ /‬دارای دو مذهب اس!ت م!ذهب ق!دیم در ع!راق و م!ذهب‬
‫جدید در مصر و هیچ مساله مهم فقهی از امام مالک‪ /‬و امام احمد‪ /‬یافت‬
‫نمی‌شود! جز این‌که دارای بیشتر از یک روایت است‪ .‬ام!!ام ابوحنیفه‪ /‬را‬
‫می‌بینیم که قبل از وفات از بعضی! آرای خود منصرف! شده است‪.‬‬
‫قبل از ایشان عمر بن خطابس را می‌بینیم! ک!!ه م!!دتی ب!!ه ی!!ک نظری!!ه‬
‫فتوا می‌داد و سپس به نظریه‌ای مخ!!الف گذش!!ته فت!!وا! می‌داد و وق!!تی در‬
‫این‌باره از او سوال‌شد در جواب گفت‪:‬‬
‫ك َعلَی َما َعلِمنَا‪َ ،‬و هَ َذا َعلَی َما نَعل ُم» ‪.‬‬
‫َ ‪1‬‬
‫« َذلِ َ‬
‫«فتوای گذشته بر مبنای فهم گذشته ما بوده و این فتوا ب!!ر مبن!!ای فهم‬
‫کنونی ماست‪».‬‬
‫اص!!حاب ابوحنیفه‪ /‬ب!!ر مبن!!ای دری!!افت! ادل!!ه متقن‪ ،‬و اطالع ب!!ر آث!!ار‬
‫سلف و آگ!!اهی ب!ه مص!!الح و نیازمن!دی‌های! م!ردم پس از ام!ام خ!!ود در‬
‫بیش!!تر! از ص!!د مس!!اله ب!!ا ابوحنیفه‪ /‬مخ!!الفت نموده‌ان!!د‪ .‬ب!!ه همین خ!!اطر!‬
‫بعضی از علمای حنفی در بس!!یاری از م!!وارد در ارتب!!اط ب!!ا آن مس!!ائل‬
‫اختالفی میان ابوحنیفه‪ /‬و شاگردانش‪ ،‬می‌گفتند‪:‬‬

‫‪ -1‬در هیچ کتابی منبع این س!خن را نی!افتم‪ .‬البت!ه ام!ام ابی ح!اتم محم!د بن حيان‬ ‫‪1‬‬

‫بستی متوفاى سال ‪ 354‬هـ ق کتابی به نام «هذا علی ما نعلم» دارد‪( .‬مصحح)‬
‫اختالف ائمه مذاهب و حکم تقلید از آنها‬ ‫‪4‬‬
‫«هَ َذا اختِاَل فُ ع ٍ‬
‫َصر َو َز َمان ٍاَل اختِاَل فُ ُح َّج ٍة َو بُره ٍ‬
‫‪1‬‬
‫َان» ‪.‬‬
‫«این اختالف عصر و زمان است نه اختالف در دلیل و برهان‪».‬‬
‫هنگامی‌که ابویوسف‪ /‬بزرگ‌ترین و فاض!ل‌ترین اص!!حاب ابوحنیفه‪،/‬‬
‫مالک بن انس‪ /‬را مالقات نمود از ایشان راجع به مق!!دار ص!!اع‪ ،‬مس!!اله‬
‫وقف و زکات سبزیجات! سوال نمود‪ ،‬امام مالک‪ /‬بر مبن!!ای س!!نت نب!!وی‬
‫در پرتو! دالیل نصوص به ایشان پاسخ داد‪ ،‬ابویوسف!‪ /‬گفت‪:‬‬
‫َ‬ ‫َ‬
‫احبِی ‪-‬یَعنِی أبَ!!ا َحنِیف !ة‪َ -‬م!!ا‬ ‫عت لِقَولِکك یَا أَبَا عَب ِد هللاِ َولَ!!و َرأی َ‬
‫ص! ِ‬ ‫« َر َج ُ‬
‫‪2‬‬
‫عت»‬ ‫َرأَ ُ‬
‫یت‪ ،‬لَ َر َج َع َک َما َر َج ُ‬
‫«ای ابا عبدهللا‪ ،‬نظر شما را پ!!ذیرفتم! و از رای خ!!ود برگش!!تم! و اگ!!ر‬
‫یار من یعنی ابوحنیفه آن‌چ!!ه من دی!!دم را می‌دی!!د‪ ،‬هم!!ان‌طور ک!!ه من از‬
‫رای خود برگشتم‪ ،‬او نیز بر می‌گشت‪».‬‬
‫اینگون!!ه انص!!اف! و گذش!!ت از آرای خ!!ود و روی! آوردن ب!!ه آرای‬
‫دیگری از نتایج و ثمره‌ی علم راسخ و اجتهاد ص!!حیح می‌باش!!د و گفت!!ار‬
‫و عملکرد تمام پیشوایان فقهی مؤید! و بیانگر این موضوع! است‪.‬‬
‫حس !نُ َم!!ا َرأَ ُ‬
‫یت فَ َمن َج!!ا َء بِ ! َر ٍ‬
‫أی‬ ‫ابوحنیفه‪ /‬می‌گفت‪« :‬هَ َذا َرأیِی َو هَ ! َذا أَ َ‬
‫خیر ِمنهُ قَبِلنَاهُ»‪.3‬‬
‫ٍ‬
‫«این نظر من است و این بهترین نظری! است که به آن دست ی!!افته‌ام‬
‫و هرکسی! نظری بهتر و مستدل‌تر! از آن عرضه دارد می‌پذیرم‪».‬‬
‫ض!وا قَ!!ولِی‬ ‫خطی فَأ َ ِ‬
‫عر ُ‬ ‫ص!یبُ َو أُ ِ‬ ‫امام مالک‪ /‬می‌گوید‪« !:‬إِنَّ َما أَنَ!!ا بَ َش! ٌر أُ ِ‬
‫َّ ‪4‬‬
‫ب َو ال ُّسنة»‬ ‫َعلَی ال ِکتَا ِ‬
‫«من یک انسانم ک!!ه گ!!اهی درس!!ت می‌گ!!ویم و گ!!اهی اش!!تباه می‌کنم؛‬
‫بنابر این گفتار مرا با قرآن و سنت پیامبر گرامی ج بسنجید‪».‬‬

‫‪ -1‬الهداية فی شرح بداية المبتدی نوشته علی بن ابی بكر بن عب!!دالجليل فرغ!!انی‬ ‫‪1‬‬

‫مرغينانی‪ ،‬متوفاى‪ 593 :‬هـ ق (مصحح)‬


‫‪ -2‬ابن تیمی!ه در مجم!وع الفت!اوى (‪ )307 !- 306 !/20‬آن را ذک!ر ک!رده اس!ت‬ ‫‪2‬‬

‫(مصحح)‪.‬‬
‫‪ -3‬ابن تیمیه در مجموع الفتاوى (‪ )20/117‬آن را ذکر کرده است‪( .‬مصحح)‬ ‫‪3‬‬

‫‪ -1‬ابن عبدالبر در الجامع روايت کرده است‪ .‬ابن ح!!زم ن!!يز در اص!!ول األحک!!ام‬ ‫‪4‬‬

‫آن را از وی روايت نم!!!!وده اس!!!!ت‪ .‬ابن تیمی!!!!ه! آن را در مجم!!!!وع الفت!!!!اوی (‬


‫‪ )20/117‬آورده است‪( .‬مصحح)‬
‫‪5‬‬ ‫اختالف ائمه مذاهب و حکم تقلید از آنها‬
‫!ربُوا بِقَ!!ولِی‬
‫ف قَولِی فَاض! ِ‬ ‫یث بِخَاَل ِ‬‫ص َّح ال َح ِد ُ‬
‫امام شافعی!‪ /‬می‌گوید‪« :‬إِ َذا َ‬
‫ال َحائِطَ َو إِ َذا َرأَیتَ ال ُح َّجةَ َموْ ضُو َعةً َعلَى الطَّ ِر ِ‬
‫يق فَهُ َو قَوْ لِي» ‪.‬‬
‫‪5‬‬

‫«هرگاه حدیث صحیح را برخالف! گفت!!ار من یافتی!!د گفت!!ار م!!ا را ب!!ه‬


‫دیوار بکوبید و هرگاه در مسیر راه به حجت و برهانی دست یافتی!!د‪ ،‬آن‬
‫گفتار من است‪».‬‬
‫از جمله بهترین سفارش‌هایی ک!!ه از ام!!ام ش!!افعی‪ /‬ب!!ه م!!ا رس!!یده این‬
‫!یری خَ طَ!!ا ٌء‬
‫ی َغ! ِ‬‫ص ! َوابٌ یَحتَ ِم! ُل ال َخطَ!!اء َو َرأ ُ‬
‫است که می‌فرمای!!د‪َ « :‬رأیِی َ‬
‫ص َواب»‪.2‬‬ ‫یَحتَ ِم ُل ال َّ‬
‫«نظ!!ر من ص!!واب اس!!ت و احتم!!ال خط!!ا دارد و نظ!!ر غ!!یر خ!!ودم‬
‫خطاست ولی احتمال صواب دارد‪».‬‬
‫هیچ‌گونه دلیلی بر وجوب تقلید از یک مذهب معین وجود ندارد‬
‫در مورد! تبعیت و پیروی از یکی از این مذاهب و تقلید از یک ام!!ام‬
‫خاص در تمام آن‌چه که می‌گوید‪ !،‬نه واجب است و نه سنت و حتی گفت!!ه‬
‫بعضی از مولف‌ها! که می‌گویند‪« :‬تقلید از یک امام معین واجب اس!!ت»‬
‫خطا و مردود! است‪.‬‬
‫به وسیله قرآن‪ ،‬سنت و اجماع ثابت شده ک!!ه خداون!!د متع!!ال‪ ،‬ط!!اعت‬
‫خ!ود و ط!اعت پی!!امبرش را ب!!ر بن!!دگان واجب گردانی!ده اس!!ت؛ ولی در‬
‫میان این امت‪ ،‬اطاعت از اوامر و نواهی هیچ فرد خاصی‪ ،‬ج!!ز پی!!امبر‬
‫گرامی ج را واجب نگردانی!!ده اس!!ت و تم!!ام دانش!!مندان اس!!المی ب!!ر این‬
‫اتفاق نظر دارند که هیچ‌کس در اوامر و نواهی شریعت‪ ،‬س!!وای رس!!ول‬
‫هللا ج معص!!وم نیس!!ت‪ .‬ب!!ه همین خ!!اطر از ابن عب!!اس‪ ،‬عط!!ا‪ ،‬مجاه!!د و‬
‫مالک بن انس روایت شده است که می‌گفتند‪:‬‬
‫‪ -2‬ابن تیمیه آن را در مجموع الفتاوی (‪ )20/211‬آورده اس!!ت‪ .‬أعالم الم!!وقعين‬ ‫‪5‬‬

‫(‪ )282 !/ 2‬وكت!!اب إيق!!اظ همم أولی األبص!!ار (ص ‪ )63‬و حلية األولياء (‪/ 9‬‬
‫‪ )107 !-106‬و سير أعالم النبالء (‪ . )35 !/ 10‬نووی با لفظی غ!!ير از این‪ ،‬آن‬
‫را در المجموع (‪ )104 !/ 1‬ذکر نموده و می‌گوید ب!ا الف!اظ مختلفی روایت ش!!ده‬
‫است‪ .‬سبكی رساله‌ای در توض!!یح آن درمجموع!!ة الرس!!ائل المنيرية (‪-98 !/ 3‬‬
‫‪ )114‬رساله شش!!م (مع!!نى ق!!ول اإلم!!ام المطل!!بی إذا ص!!ح الح!!ديث فه!!و م!!ذهبی)‬
‫آورده است‪( .‬مصحح)‬
‫‪ -1‬التعريفات نوشته جرجانی ص ‪ 147‬و حاش!يه ابن عاب!دين ‪ 508 !/3‬و إرش!اد‬ ‫‪2‬‬

‫النق!!اد نوش!!ته محم!!د بن اس!!ماعيل ص!!نعانی ص ‪ ،17‬وأبج!!د العل!!وم ‪402 !!/2‬‬


‫(مصحح)‬
‫اختالف ائمه مذاهب و حکم تقلید از آنها‬ ‫‪6‬‬
‫« َما ِمن أَ َح ٍد إِاَّل َو هُ َو َمأ ُخ ٌ‬
‫وذ ِمن کَاَل ِم ِه َو َمردُو ٌد َعلَی ِه إِاَّل َرسُو ُل هللاِ» ‪.‬‬
‫‪1‬‬

‫«جز کالم و سخن رس!!ول هللا ج س!!خن هرکس!ی! قاب!!ل رد ی!!ا پ!!ذیرش‬
‫است»‪.‬‬
‫بن!!ابراین پ!!یروی از ی!!ک ش!!خص غ!!یر معص!!وم در تم!!ام آن‌چ!!ه ک!!ه‬
‫می‌گوید‪ ،‬گمراهی آشکاری است‪ ،‬زیرا در این صورت هر امام م!!ذهبی‬
‫را نسبت به پیروان خود به منزله پیامبر با امتش ق!!رار! داده اس!!ت و این‬
‫یک نوع تبدیل و تغییر دین و ش!!بیه ب!!ه چ!!یزی اس!!ت ک!!ه خداون!!د متع!!ال‬
‫نصاری را بخاطر آن نکوهش کرده و فرموده است‪:‬‬
‫ُون ٱهَّلل ِ﴾ [التوبة‪.]31 :‬‬ ‫﴿ٱتَّخَ ُذ ٓو ْا أَ ۡحبَا َرهۡ!ُم َور ُۡه ٰبَنَهُمۡ أَ ۡربَابٗ ا ِّمن د ِ‬
‫«این‌ها دانشمندان و راهبان خود را به جای هللا‪ ،‬به الوهیت گرفتند»‪.‬‬
‫و این بدان خاطر بود ک!ه آن‌ه!ا از عالم!ان و راهب!ان خ!!ود در ام!ور‬
‫مرب!!وط! ب!!ه تحلی!!ل و تح!!ریم همانن!!د پی!!امبراکرم ج اط!!اعت و تبعیت‬
‫می‌کردند‪!.‬‬
‫اض!!افه ب!!ر این خ!!ود ائم!!ه از این‌ک!!ه م!!ردم! از آن‌ه!!ا تقلی!!د کنن!!د م!!انع‬
‫می‌شدند و گمان نمی‌بردند! که روزی آن‌چه را برای مردم بیان می‌نمایند!‬
‫واجب االتباع گردد و مردم را از این‌که اقوال آن‌ه!ا را ب!دون دلی!ل اخ!ذ‬
‫نمایند‪ ،‬برحذر می‌داشتند‪ !.‬امام شافعی!‪ /‬می‌گوید‪:‬‬
‫یل‪ ،‬يَحْ ِم! ُل ح ُْز َم! ةَ َحطَ ٍ‬
‫ب‬ ‫ب لَ ٍ‬ ‫« َمثَ ُل الَّ ِذی یَطلُبُ ال ِعل َم بِاَل ُح َّج ٍة‪َ ،‬ک َمثَ ِل َح ِ‬
‫اط ِ‬
‫َوفِي ِه أَ ْف َعى ت َْل َد ُغهُ َوهُ َو اَل يَ ْد ِري»‪.2‬‬
‫«کسی‌که دانش و فقه را بدون دلیل دریافت! نماید همانن!!د کس!!ی اس!!ت‬
‫که در شب هیزم جمع می‌کند‪ .‬پشته‌ای از یک هیزم را برمی‌دارد و یک‬
‫مار افعی در آن پشته او را می‌گزد بدون این‌که خود بفهمد»‪.‬‬
‫ُمزَنی‪ 3‬در اول مختصر! خود [یعنی کتاب االم شافعی] می‌گوید‪!:‬‬

‫‪ -2‬اإلنصاف فی بيان أس!باب االختالف (ج ‪ / 1‬ص ‪ )22‬و عق!د الجيد ‪( -‬ج ‪/ 1‬‬ ‫‪1‬‬

‫ص ‪ )27‬نوش!!ته ولی هللا دهل!!وی‪ .‬س!!ير أعالم النبالء (ج ‪ / 8‬ص ‪ 93‬و ج ‪/ 10‬‬
‫ص ‪ 73‬و ج ‪ / 3‬ص ‪( )372‬مصحح)‬
‫‪ -1‬إعالم الم!!!وقعين ‪ 2/211‬و زرق!!انى در ش!!رح الم!!!واهب اللدنية ‪ ،5/453‬و‬ ‫‪2‬‬

‫من!!!!اوى در فيض الق!!!!دير ‪ 1/433‬و بيهقی در الم!!!!دخل (ص‪/211‬رقم‪ )263‬از‬


‫طريق ربيع بن سليمان از امام شافعی‪ /‬روایت می‌کند‪( .‬مصحح)‬
‫‪ -2‬اس!ماعيل بن يح!يى بن اس!ماعيل‪ ،‬اب!و اب!راهيم م!زنی‪ :‬ی!ار ام!ام ش!افعی و از‬ ‫‪3‬‬

‫اهالی مص!!ر ب!!ود‪ .‬وی در س!!ال ‪ 175‬هـ ق متول!!د و در س!!ال ‪ 264‬هـ ق وف!!ات‬
‫یافت‪( .‬مصحح)‬
‫‪7‬‬ ‫اختالف ائمه مذاهب و حکم تقلید از آنها‬
‫ُ‬
‫الش!!افِ ِع ِّي‪َ ،‬و ِم ْن َم ْعنَى قَوْ لِ!! ِه‪ ،‬أِل قَرِّ بَ!!هُ َعلَى َم ْن‬ ‫ت هَ!! َذا ِم ْن ِع ْل ِم َّ‬ ‫َص!! َر ْ‬
‫«اخت َ‬ ‫ْ‬
‫أَ َرا َدهُ‪َ ،‬م َع إعْاَل ِميَّ ِة نَ ْهيِ ِه ع َْن تَ ْقلِي ِد ِه َوتَ ْقلِي ِد َغي ِْر ِه لِيَ ْنظُ َر فِي ِه لِ ِدينِ! ِه َويَحْ تَ!!اطُ فِي ِه‬
‫لِنَ ْف ِس ِه»‪.1‬‬
‫«من این را از دانش شافعی‪ /‬و از مفهوم اقوال او ب!!ه اختص!!ار! بی!!ان‬
‫داشتم‪ ،‬تا دانش و فقه او را ب!!رای کس!!انی! ک!!ه بخواهن!!د‪ ،‬نزدی!!ک ب!!ه فهم‬
‫گردانم‪ -‬با این‌که خود امام شافعی ‪ /‬از این‌که مردم از او و یا از دیگران‬
‫تقلی!!د کنن!!د‪ ،‬نهی نم!!وده اس!!ت‪ -‬ت!!ا در دین ب!ه بحث و بررس!ی! پ!!ردازد و‬
‫احتیاط نماید»‪.‬‬
‫امام احمد‪ /‬می‌فرماید‪:‬‬
‫ْث‬ ‫ي َواَل اأْل َوْ زَا ِع َّي‪َ !،‬و ُخ ْ‬
‫!!!!!ذ ِم ْن َحي ُ‬ ‫«اَل تُقَلِّ ْدنِي َواَل تُقَلِّ ْد َمالِ ًك!!!!!ا َواَل الثَّوْ ِر َّ‬
‫‪2‬‬
‫أَ َخ ُذوا»‬
‫«از من‪ ،‬مال!!ک‪ ،‬ث!!وری! و اوزاعی تقلی!!د مکن بلک!!ه ش!!ریعت را از‬
‫همان منبع و سرچشمه‌ای که آن‌ها گرفته‌اند! بگیر»‪.‬‬
‫باز می‌گوید‪:‬‬
‫‪3‬‬
‫« ِم ْن قِلَّ ِة فِ ْق ِه ال َّرج ُِل أَ ْن يُقَلِّ َد ِدينَهُ الرِّ َجا َل»‬
‫«از نشانه‌های کم بینشی و کم دانش!!ی این اس!!ت ک!!ه م!!ردی! در دینش‬
‫از دیگران پیروی کند»‪.‬‬
‫ابویوسف!‪ /‬می‌گوید‪:‬‬
‫«اَل يَ ِحلُّ أِل َ َح ٍد أَ ْن يَقُو َل َمقالتنَا َحتى يَعل َم ِمن أينَ قلنَا» ‪.‬‬
‫‪4‬‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫«برای هیچ‌کس جایز نیست که گفتار ما را نقل کند تا این‌که بداند ک!!ه‬
‫ما آن را از کجا گرفته‌ایم»‪.‬‬
‫تقلید از این مذاهب و تعصب نسبت به گفتار آن‌ها در میان این امت‪،‬‬
‫یک بدعت است و مخالف با ارشادات سلف صالح و امت سه قرن اولیه‬
‫اسالم است‪.‬‬

‫‪ -1‬مزنی در المختصر ص ‪( .1‬مصحح)‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -2‬فالنی (‪ )113‬و ابن قیم در األعالم (‪( .)2/302‬مصحح)‬ ‫‪2‬‬

‫‪3‬‬
‫‪ -3‬إيق!!اظ همم أولی األبص!!ار (ص ‪ )113‬و إعالم الم!!وقعين ‪ 2/201‬و مجم!!وع‬
‫الفتاوی ‪( 20/212‬مصحح)‬
‫‪ -1‬ابن عب!دالبر در االنتق!اء فی فض!ائل الثالث!ه الفقه!اء (‪ ،)145‬ابن قیم در اعالم‬ ‫‪4‬‬

‫الموقعین (‪ )2/309‬و ابن عابدین! در حاشیه البح!!ر الرائ!!ق (‪ )6/293‬و ش!!عرانی‬


‫در المیزان (‪ )1/55‬و بيهقی درالمدخل (‪( .)262‬مصحح)‬
‫اختالف ائمه مذاهب و حکم تقلید از آنها‬ ‫‪8‬‬
‫‪5‬‬
‫ص!!احب «تق!!ویم االدله » می‌گوی!!د‪ !:‬م!!ردم ص!!در اول اس!!الم یع!!نی‬
‫اصحاب و تابعین و ص!الحین‪ ،‬ام!ور خ!!ود را ب!!ر مبن!!ای دلی!ل و بره!ان‬
‫قرار می‌دادند! و برنام!ه و ق!وانین دین خ!ود را از ق!رآن‪ ،‬س!نت و اق!وال‬
‫صحیح و مستدل اشخاص بعد از رسول هللا ج‪ ،‬می‌گرفتند‪ .‬گاهی م!!ردی‬
‫در مس!!اله‌ای از گفت!!ار عم!!ر بن خط!!اب تبعیت می‌ک!!رد و در مس!!اله‌ی‬
‫دیگ!!ری‪ ،‬مخ!!الف ق!!ول او عم!!ل می‌ک!!رد! و متمس!!ک ب!!ه ق!!ول علی بن‬
‫ابی‌طالب می‌شد‪ .‬در آن زمان مذهب در شریعت اسالمی نه عمری ب!!ود‬
‫و ن!!ه عل!!وی؛ بلک!!ه م!!ذهب را ب!!ه رس!!ول هللا ج نس!!بت می‌دادن!!د و خ!!ود‬
‫پیامبر ج‪ ،‬آن قرون را با نام خیر الق!!رون س!!توده اس!!ت‪ .‬ب!!ه دلی!!ل این‌ک!!ه‬
‫م!!ردم آن دوران ب!!ه حجت و بره!!ان توج!!ه می‌نمودن!!د‪ ،‬ن!!ه ب!!ه علم!!ا و‬
‫شخصیت آن‌ها؛ ولی هنگامی‌که در قرن چهارم تقوای عامه مردم کاسته‬
‫شد و امت در طلب حجج براهین بازماندند‪ !،‬در آن صورت علمای خود‬
‫را حجت ق!!رار دادن!!د و از آن‌ه!!ا تبعیت نمودن!!د‪ .‬بعض!!ی م!!ذهب حنفی‪،‬‬
‫بعضی مذهب مالکی و بعضی! مذهب شافعی را برای خ!!ود برگزیدن!د! و‬
‫در دین و ش!!ریعت ب!!ه ج!!ای نص!!وص ب!!ه اف!!راد و شخص!!یت‌ها! اس!!تدالل‬
‫می‌کردند‪ !.‬قض!!ایا و مس!!ائل را از آن‌ج!!ا ص!!حیح می‌دانس!!تند ک!!ه ت!!راوش‬
‫یافته از فالن م!!ذهب باش!!د و پ!!یروان م!!ذهب‪ ،‬خ!!روج از آن را م!!ارق و‬
‫خارج از دین تلقی می‌نمودند‪.‬‬
‫ش!!یخ و ام!!ام‪ ،‬عزال!!دین بن عبدالس!!الم می‌گوی!!د‪« !:‬م!!ردم پیوس!!ته در‬
‫مسائل شرعی خود‪ ،‬بدون وابس!!تگی ب!!ه هیچ م!!ذهبی از ه!!ر ع!!المی ک!!ه‬
‫برایش!!ان اتف!!اق می‌افت!!اد! س!!وال و اس!!تفتا می‌نمودن!!د‪ !.‬در آن عص!!ر هیچ‬
‫عالمی منکر چنین عملی نمی‌شد تا این‌که پیروان مذاهب و مقلدان که از‬
‫تعصب سرشاری برخوردار! بودند به وجود آمدند‪ .‬ک!ار ب!ه ج!ایی رس!ید‬
‫ک!!ه کس!!انی! چن!!ان از ی!!ک م!!ذهب پ!!یروی! و دف!!اع می‌کردن!!د ‪ -‬اگ!!ر چ!!ه‬
‫بعضی از مسائل آن مذاهب بر مبنای دالیل صحیح شرعی نمی‌بود! ‪ -‬که‬
‫انگار اقوال آن صاحب م!!ذهب‪ ،‬ق!!ول پی!!امبر مرس!!ل اس!!ت‪ .‬چ!!نین عملی‬
‫دور از حق و دور! از ص!واب اس!ت و هیچ خردمن!دی ب!دان تن نخواه!د‬
‫داد»‪.‬‬

‫‪ -2‬نوشته‌ی ابو زيد‪ ،‬عبد هللا بن عم!!ر بن عيس!!ى دبوس!!ی حنفی متوف!!اى ‪ 430‬هـ‬ ‫‪5‬‬

‫ق‪( .‬مصحح)‬
‫‪9‬‬ ‫اختالف ائمه مذاهب و حکم تقلید از آنها‬
‫بنابراین ب!!ر ه!!ر مس!!لمانی واجب اس!!ت در ص!!ورتی ک!!ه از دری!!افت!‬
‫احکام‪ ،‬از ادله شرعی عاجز و ن!اتوان اس!ت‪ ،‬از متخصص!ین و علم!ای‬
‫آن فن سوال و استفتاء کند و بر او واجب نیست که ملتزم و مقید به یکی‬
‫از مذاهب گردد‪ ،‬زیرا هیچ مساله‌ای واجب نمی‌گردد! مگ!!ر این‌ک!!ه هللا و‬
‫رسولش ج آن را واجب گرداند و هللا و رس!ولش ج ب!ر هیچ‌کس!ی واجب‬
‫ننموده که باید مذهبش حنفی و ی!!ا ش!!افعی و ی!!ا غ!!یر آن‌ه!!ا باش!!د‪ .‬ش!!ارح‬
‫«مسلم الثبوت» می‌گوید‪!:‬‬
‫رع َج ِدی ٍد»‪.‬‬ ‫«فَإِی َجابُهُ ت ِ‬
‫َشری ُع َش ٍ‬
‫«ایجاب تمسک به یک مذهب‪ ،‬تشریع یک شریعت تازه است»‪.‬‬
‫مخالفت یک امام در احکام شریعت باعث طعن در امامت او نخواهد بود‬
‫باید دانست که مخالفت با تم!!ام ائم!!ه اربع!!ه و ی!!ا بعض!!ی از آن‌ه!!ا ن!!ه‬
‫ب!!اعث طعن در ام!!امت آن‌ه!!ا و ن!!ه ت!!نزل در مق!!ام آن‌ه!!ا و ن!!ه انتق!!اد در‬
‫وسعت عمل آن‌ها و نه خللی در صحت اجتهاد و نه شکی در جس!!تجوی!‬
‫آن‌ها نسبت ب!ه ح!ق و ص!واب‪ ،‬خواه!د ب!ود‪ .‬و هر‌کس!ی چ!نین بپن!دارد‪،‬‬
‫نسبت به حقانیت و تاریخ تابناک دین امت‪ ،‬به جهل و نادانی رفته است‪.‬‬
‫برعکس محبت و احترام به این پیشوایان اسالمی و اک!!رام و س!!تایش‬
‫آن‌ه!!ا از جمل!!ه خصوص!!یات دین م!!بین اس!!الم اس!!ت‪ .‬ش!!یخ االس!!الم ابن‬
‫تیمیه‪ /‬در مقدم!!ه کت!!اب خ!!ود ب!!ه ن!!ام «رف!!ع المالم عن األئم!!ة األعالم»‬
‫می‌گوید‪« :‬همان‌گونه که قرآن بیان داشته‪ ،‬ب!!ر مس!!لمان واجب اس!!ت ک!!ه‬
‫در دل محبت و والی هللا متعال‪ ،‬رسول گ!!رامی ج‪ ،‬مومن!!ان و ب!!ه وی!!ژه‬
‫مومنان عالمی که به عنوان وارثان انبیا بش!!مار! می‌آین!!د‪ ،‬داش!!ته باش!!د»‪.‬‬
‫هللا متعال علمای اسالمی را در طول ت!!اریخ ب!!ه منزل!!ه س!!تارگانی! ق!!رار!‬
‫داده که امت در تاریکی‌های! دریا و خشکی از ارشادات آن‌ها راهنم!!ایی‬
‫و هدایت می‌یابند و عم!!وم مس!!لمان‌ها ب!!ر ه!!دایت و روایت آن‌ه!!ا اجم!!اع‬
‫دارند‪ ...‬آن‌ها قائم مقام و جانش!ین‌های پی!امبرج در می!ان امت می‌باش!ند‪،‬‬
‫آن‌ها احیاگران سنت او پس از تباهی و خ!!اموش ش!!دن آن هس!!تند‪ .‬ق!!رآن‬
‫توسط آن‌ها زنده مانده و آن‌ها به وسیله قرآن‪ ،‬ناطق به ح!!ق ش!!دند و در‬
‫!رآن زن!!ده در آمدن!!د و س!!خنگوی ص!!احب ش!!ریعت‬ ‫میان امت به مثاب!!ه ق! ِ‬
‫شدند‪.‬‬
‫ابن القاسم گفته است‪« :‬شنیدم که مالک و لیث در ارتب!!اط! ب!!ا اختالف‬
‫اصحاب رسول! هللا ج می‌گفتند‪ :‬این‌که بعضی گفته‌ان!!د ک!!ه اختالف آن‌ه!!ا‬
‫اختالف ائمه مذاهب و حکم تقلید از آنها‬ ‫‪10‬‬
‫به خاطر وسعت و رحمت در دین بوده‪ ،‬چنین نیست‪ ،‬بلکه نظرات آن‌ها‬
‫بعضی صواب و بعضی اشتباه بوده اس!!ت و ب!!از ام!!ام مالک‪ /‬درب!!اره‌ی!‬
‫اختالف اص!حاب می‌گوین!!د‪ :‬بعض!ی! از آن‌ه!ا مخطی و بعض!ی! مص!یب‬
‫بوده‌اند‪ .‬اجتهاد در جهت کشف حق و صواب بر تو الزم است»‪.‬‬
‫بن!!ابراین هنگامی‌ک!!ه بعض!!ی از اص!!حاب از مالک‪ /‬از جمل!!ه لیث‪،/‬‬
‫بعضی مخطی و بعض!!ی مص!!یب بوده‌ان!!د‪ ،‬پس وض!!عیت غ!!یر اص!!حاب‬
‫آن‌ها باید چگونه باشد؟‬
‫ابن حزم تقلید را حرام می‌داند‪:‬‬
‫این‌که ما در ارتباط با تقلید نرم‌ترین و خفیف‌ترین عبارات را به کار‬
‫بردیم و گفتیم که تقلید از دیگران نه واجب است و نه سنت‪ ،‬ولی ام!!انت‬
‫علمی ما را ملزم می‌دارد که خوانن!!ده مس!!لمان را نس!!بت ب!!ه آن‌چ!!ه فقی!!ه‬
‫توانمن!!د و دارای حجت ق!!وی همانن!!د ابن ح!!زم‪ ،‬بی!!ان داش!!ته اس!!ت آش!!نا‬
‫نماییم ایشان درباره تقلید این‌گونه بیان می‌دارند‪:‬‬
‫«إن التَقلِی َد َح َرا ٌم‪َ ،‬واَل یَ ِحلُّ أِل َ َح ٍد أَن یَأ ُخ َذ قَو َل أَ َح ٍد غَی َر َر ُس ! ِ‬
‫ول هللاِ ج بِاَل‬ ‫َّ‬
‫َان»‪.‬‬‫بُره ٍ‬
‫«تقلید حرام است و برای هیچ‌کس جایز نیست که سوای رسول گرامی‬
‫ج گفتار هیچ‌کسی را بدون دلیل و برهان بپذیرد»!‬
‫دالیل ایشان عبارتند از‪ :‬قرآن می‌فرمایند‪!:‬‬
‫ُوا ِمن ُدونِ ِٓۦه أَ ۡولِيَٓا ۗ َء ﴾ [األعراف‪:‬‬
‫نز َل إِلَ ۡي ُكم ِّمن َّربِّ ُكمۡ َواَل تَتَّبِع ْ‬ ‫﴿ٱتَّبِع ْ ُ‬
‫ُوا َمٓا أ ِ‬
‫‪]3‬‬
‫«آن‌چه از جانب پروردگارتان بر شما نازل شده‪ ،‬پیروی کنید و جز او از‬
‫معبودان دیگر پیروی مکنید»‪.‬‬
‫وا بَ ۡل نَتَّبِ ُع َمٓا أَ ۡلفَ ۡينَ!!ا َعلَ ۡي! ِه َءابَٓا َءنَٓا﴾‬
‫ُوا َمٓا أَنزَ َل ٱهَّلل ُ قَالُ ْ‬
‫﴿ َوإِ َذا قِي َل لَهُ ُم ٱتَّبِع ْ‬
‫[البقرة‪.]170 :‬‬
‫«و اگ!!ر ب!!ه آن‌ه!!ا گفت!!ه ش!!ود‪ :‬آن‌چ!!ه را هللا ن!!ازل فرم!!وده‪ :‬پ!!یروی کنی!!د‪،‬‬
‫می‌گویند‪ :‬بلکه آن‌چه را که پدران خویش را بر آن یافتیم پیروی می‌کنیم»‪.‬‬
‫و باز هللا متعال در ستایش کسانی که تقلید نمی‌کنند! می‌فرماید‪!:‬‬
‫ٓ‬
‫﴿فَبَ ِّش! ۡر ِعبَ!ا ِد‪ ١٧‬ٱلَّ ِذينَ يَ ۡس!تَ ِمعُونَ ۡٱلقَ! ۡ!و َل فَيَتَّبِ ُع!!ونَ أَ ۡح َس!نَ ۚ ٓۥهُ أُوْ ٰلَئِ!!كَ ٱلَّ ِذينَ‬
‫ٓ‬
‫ب‪[ ﴾١٨‬الزمر‪.]18-17 :‬‬ ‫وا ٱأۡل َ ۡل ٰبَ ِ‬ ‫هَ َد ٰىهُ ُم ٱهَّلل ۖ ُ َوأُوْ ٰلَئِ َ‬
‫ك هُمۡ أُوْ لُ ْ‬
‫‪11‬‬ ‫اختالف ائمه مذاهب و حکم تقلید از آنها‬
‫«پس بندگان مرا بشارت ده‪( .‬همان) کس!!انی‌‌که س!!خن(ه!!ا) را می‌ش!!نوند و‬
‫سپس از بهترین آن پ!!یروی می‌کنن!!د‪ .‬آن‌ه!!ا کس!!انی هس!!تند ک!!ه هللا هدايت‌ش!!ان‬
‫کرده است‪ ،‬و آن‌ها خردمندانند»‪.‬‬
‫خداوند متعال می‌فرماید‪!:‬‬
‫ول إِن ُكنتُمۡ تُ ۡؤ ِمنُ!!ونَ بِٱهَّلل ِ‬ ‫﴿فَإِن تَ ٰنَزَ ۡعتُمۡ فِي َش ۡي ٖء فَ! ُر ُّدوهُ إِلَى ٱهَّلل ِ َوٱلر ُ‬
‫َّس! ِ‬
‫ۡ‬
‫ر﴾ [النساء‪.]59 :‬‬ ‫َوٱليَ ۡو ِم ٱأۡل ٓ ِخ ِ‬
‫«پس اگر در چیزی ب!ه ن!زاع افتادی!د‪ ،‬آن را ب!ه س!وی هللا و رس!ولش ب!از‬
‫گردانید اگر به هللا و روز قیامت ایمان دارید»‪.‬‬
‫هللا متعال در هنگام نزاع و اختالف جایز ندانسته است که به ج!ز ب!ه‬
‫قرآن و سنت نبوی ب!!ه کس!!ی دیگ!!ر مراجع!!ه گ!!ردد و خداون!!د متع!!ال در‬
‫هنگام تنازع مردم‪ ،‬بازگشت! به گفتار افراد دیگر غیر از ق!!رآن و س!!نت‬
‫را حرام نموده است‪.‬‬
‫تمامی اصحاب‪ ،‬تمامی تابعین و تمام تبع تابعین به طور قاطع اجماع‬
‫دارند که نباید هیچ‌کس تمام دین خود را به طور! خاص از یکی از آن‌ه!!ا‬
‫بگیرند و کسانی‌که در تم!!ام مس!!ائل دی!!نی خ!!ود متمس!!ک ب!!ه تم!!ام اق!!وال‬
‫ابوحنیفه‪ ،‬یا مالک‪ ،‬یا شافعی! و یا احمد ‪-‬حمهم هللا‪ -‬ش!!ده‌اند و از پ!!یروی‬
‫کسی غیر از امام مذهب خود و یا کسانی دیگر چه گذشته و چ!ه بع!!د از‬
‫آنها‪ ،‬مم!!انعت می‌ورزن!!د‪ !،‬ب!!ه ط!!ور! قطعی بدانن!!د ک!!ه ب!!ا اجم!!اع اولین و‬
‫آخرین این امت مخ!!الف ورزیده‌ان!!د و چ!!نین کس!!انی در ط!!ول س!!ه ق!!رن‬
‫محمود طالیی از س!!لف و خل!!ف‪ ،‬الگ!!ویی! ب!!رای خ!!ود نمی‌یابن!!د و آن‌ه!!ا‬
‫غیر راه مومنان را پیموده‌اند‪ .‬از چنین حالتی به هللا پناه می‌بریم‪!.‬‬
‫فقهای مذاهب همگی‪ ،‬امت را از تقلید خود باز داش!!ته‌اند و کس!انی‌که‬
‫علی‌رغم ممانعت آن‌ها‪ ،‬در تمام مسائل و قضایای! دینی به ط!!ور! خ!!اص‬
‫از یکی از آن‌ه!!ا تقلی!!د کنن!!د ب!!ا دس!!تورها! وس!!فارش‌های! آن‌ه!!ا مخ!!الفت‬
‫کرده‌اند‪.‬‬
‫چگون!!ه رواس!!ت ک!!ه تقلی!!د ب!!ه ط!!ور خ!!اص از یکی از این م!!ردان‬
‫(ابوحنیف!!!!ه‪ ،‬ش!!!!افعی‪ !،‬مال!!!!ک‪ ،‬احم!!!!د ‪ )...‬را ب!!!!ر تقلی!!!!د و تبعیت از‬
‫عمربن‌خطاب‪ ،‬یا علی بن ابیطالب‪ ،‬یا ابن مس!!عود‪ ،‬ی!!ا ابن عمرب‪ ،‬ی!!ا ابن‬
‫عباس‪ ،‬یا عایشه ام‌المومنین ش‪ ،‬اولی و شایسته‌تر! دانست؟ و اگر تقلید از‬
‫دیگران شایسته می‌بود‪ ،‬این بزرگواران و فقیهان اصحاب‪ ،‬در رابطه با‬
‫تبعیت و پیروی به مراتب از دیگران شایسته‌تر و اولی می‌بودند‪!.‬‬
‫اختالف ائمه مذاهب و حکم تقلید از آنها‬ ‫‪12‬‬
‫قبل از همه‪ ،‬این سخنان متوجه علمایی است که قرآن‪ ،‬حدیث‪ ،‬فق!!ه و‬
‫اص!!ول را خوانده‌ان!!د و درب!!اره زب!!ان مت!!ون و اس!!الیب آن ب!!ه تحقی!!ق‬
‫پرداخته‌ان!د‪ ،‬ولی ب!ا این وج!!ود ب!!ه خ!اطر تن دادن ب!ه تنبلی و تمای!ل ب!ه‬
‫آسایش طلبی‪ ،‬خود را به زحمت نینداخته‌اند تا با تحقیق و تطبیق! مت!!ون‪،‬‬
‫اقدامی هر چند اندک به عمل آورند! و اگر به ندرت کسانی ب!!رای چ!!نین‬
‫وظیفه‌ای قیام! نمایند و به بحث و تطبیق و ت!!رجیح بپردازن!!د‪ -‬همان‌گون!!ه‬
‫که وظیفه یک عالم اسالمی است‪ -‬بر او نعره خواهند کشید که «بس کن‬
‫تو چکاره‌ای؟ و مردم را بر همان عقیده و اندیشه و فکرشان واگذار»! و‬
‫چنان بر او می‌تازند! انگ!!ار ب!!ه رد منک!!ری می‌پردازن!!د!! ام!!ا راج!!ع ب!!ه‬
‫اشخاص عامی‪ ،‬قول ابن حزم را راجع ب!!ه این‌ک!!ه تقلی!!د نس!!بت ب!!ه آن‌ه!!ا‬
‫حرام می‌باشد‪ ،‬نخواهم پذیرفت و شاید در مناس!!بت دیگ!!ری این بحث را‬
‫مورد بحث و مناقشه قرار دهم‪.‬‬
‫احکام غریب و نامأنوس‪ ،‬نسبی هستند‬
‫احکام غریب و نام!!أنوس نس!!بی هس!!تند و چ!!ه بس!!ا حکمی از احک!!ام‬
‫شریعت در یک محیط غریب به نظ!!ر آی!!د‪ ،‬ولی در محی!!ط دیگ!!ر هم!!ان‬
‫حکم بر همه مشهور و معل!وم باش!د‪ ،‬و ی!ا این‌ک!ه در عص!ری غ!ریب و‬
‫مجهول بوده ولی در عصری دیگر‪ ،‬هم!!ان حکم م!!ورد قب!!ول و پ!!ذیرش‬
‫همگ!!ان ق!!رار گرفت!!ه باش!!د‪ .‬پس این غ!!رابت نس!!بت ب!!ه احک!!ام ش!!ریعت‬
‫همان‌گون!!ه ک!!ه ث!!ابت نیس!!ت‪ ،‬مطل!!ق هم نیس!!ت‪ ،‬بلک!!ه هم!!ان‌طور! ک!!ه ب!!ا‬
‫اختالف زمان‪ ،‬تغییر می‌یابد با تغییر مک!!ان هم تغی!!یر خواه!!د ی!!افت‪ .‬ب!!ه‬
‫بی!!ان چن!!د مث!!ال در این ب!!اره می‌پ!!ردازیم‪ :‬ج!!امعه‌ای ک!!ه فرزن!!دانش! در‬
‫عبادت مقید به مذهب شافعی! باشند‪ ،‬از نظر آن‌ها ادای نماز جمعه بدون‬
‫خواندن دو رکعت قبل از آن را از احکام شاذ [حدیثی که نادر و کمی!!اب‬
‫روایت شده باشد] و غریب می‌دانن!!د‪ .‬در ص!!ورتی! ک!ه در ج!!امعه‌ای ک!ه‬
‫مقی!!د ب!!ه م!!ذهب م!!الکی‌باش!!ند عکس آن را غ!!ریب و ش!!اذ می‌دانن!!د‪ .‬در‬
‫محیط شافعی مذهب‪ ،‬بس!!یار غ!ریب اس!!ت این‌ک!ه نم!ازگزاری! فاتح!ه را‬
‫بدون «بِس ِْم هَّللا ِ الرَّحْ َم ِن ال َّر ِح ِيم»! بخواند‪ ،‬بر خالف مذهب مالکی که بسم‬
‫هللا‪ ...‬را اصال در فاتحه نمی‌خوانند! و ی!!ا در م!!ذهب حنفی ک!!ه در فاتح!!ه‬
‫آن را به صورت! آشکار بیان نمی‌نماین!!د و ب!!از در محیطی! ک!!ه مقی!!د ب!!ه‬
‫مذهب شافعی! هستند‪ ،‬نماز مسلمانی که زنی را لمس نم!!وده و ب!!ه وض!!و‬
‫نپرداخته و هم‌چنین نماز کسانی! که با ادرار و سرگین شتر‪ ،‬گاو‪ ،‬ب!!ز‪ ،‬و‬
‫‪13‬‬ ‫اختالف ائمه مذاهب و حکم تقلید از آنها‬
‫گوسفند آلوده شده باش!!ند و آن را نشس!!ته باش!!ند‪ ،‬بس!!یار غ!!ریب ب!!ه نظ!!ر‬
‫می‌آید‪ .‬بر خالف مذهب مالکی که مق!!رر داش!!ته‌اند‪ :‬ب!!ول و س!!رگین ه!!ر‬
‫حی!!وان حالل گوش!!تی‪ !،‬پ!!اک اس!!ت‪ .‬هم‌چ!!نین در م!!ذهب ش!!افعی بس!!یار‬
‫غریب است این‌که کسی سگ خیس شده را لمس کرده باشد با آن ح!!الت‬
‫نماز بخواند بر خالف مذهب مالکی که معتقد به طه!!ارت و پ!!اکی س!!گ‬
‫است و‪...‬‬
‫در عصر کنونی ما‪ ،‬در رابطه با بعضی از احک!!امی ک!!ه بعض!!ی از‬
‫ائمه بدان فتوا داده‌ان!!د‪ ،‬علم!!ا در آغ!!از ک!!ار ب!!ا م!!وجی از رد و انک!!ار و‬
‫دهشت مواجه بوده‌اند‪ ،‬ولی دیری نگذشته که آن احکام فتوایی‪ ،‬راه خود‬
‫را به سوی عقل‌ها و دل‌ها باز نموده است و نور حجت و دالیل آن ام!!ر‬
‫غیر معروف! بر اندیشه جمهور امت تابیده و در پرتو فلسفه شریعت ک!!ه‬
‫هم!!ان جلب مص!!الح و دف!!ع مفاس!!د می‌باش!!د‪ ،‬لب!!اس پ!!ذیرش و مقب!!ولیت‬
‫همگانی را بر تن نموده و در نتیجه آن امر غریب‪ ،‬پس از رد‪ ،‬مقبول و‬
‫پس از انکار‪ ،‬معروف! گشته است‪.‬‬
‫نمونه‌ دیگر‪ ،‬تعدیالت مهمی است که بر قوانین خ!!انوادگی! ک!!ه ب!!ه آن‬
‫«احوال شخصیه» می‌گویند‪ ،‬جاری! شد و جای غرابت و استنکار را به‬
‫قب!!ول و مع!!روفیت داد‪ .‬مانن!!د ع!!دم وق!!وع! طالق معلقی ک!!ه ب!!ه منظ!!ور!‬
‫واداشتن معلق علیه به انجام کاری و یا ممانعت از انجام کاری باش!!د‪ ،‬و‬
‫یا اینکه زنی را که با یک لفظ سه طالقه داده باشند‪ ،‬یک طالق او واق!!ع‬
‫شود و یا مانن!!د ق!!انون وص!!یت واجب از ط!!رف! پ!!در ب!!زرگ نس!!بت ب!!ه‬
‫فرزن!!دانی ک!!ه پدرش!!ان در حی!!ات پ!!دربزرگ وف!!ات نم!!وده باش!!د‪ ،‬ت!!ا آن‬
‫فرزندان از قساوت عموها و اهمال ج!دها در ام!ان بمانن!د ک!ه م!ردم در‬
‫آغاز امر نسبت به این مسائل نامأنوس! و بلک!!ه مع!!ترض بودن!د! و س!!پس‬
‫آن مس!!ائل در جامع!!ه اس!!المی ک!!امال م!!ورد قب!!ول و پ!!ذیرش امت ق!!رار!‬
‫گرفتن!د! ک!!ه منب!!ع و سرچش!!مه این احک!!ام از ق!!رآن و س!!نت پ!!اک نب!!وی‬
‫استخراج و استنباط! شده است‪ .‬اصال چرا باید حکمی که از قرآن گرفت!!ه‬
‫شود مقبول نیفتد؟‬
‫کلمه «غریب» دارای مفعول و مدلول مشخصی! نیست‪ ،‬اگر منظ!!ور!‬
‫احکامی است که با قول جمهور علما مخالف باشد‪ ،‬ابن حزم را می‌یابیم‬
‫که در این باره می‌گوید‪« !:‬م!ا از اب!و حنیف!ه‪ ،‬ش!افعی! و مال!ک بیش!تر! از‬
‫ص!!دها مس!!ئله را اس!!تخراج نم!!وده‌ایم ک!!ه ه!!ر ک!!دام از آن‌ه!!ا درب!!اره آن‬
‫اختالف ائمه مذاهب و حکم تقلید از آنها‬ ‫‪14‬‬
‫مسائل نظراتی! بیان داشته‌اند که در میان هیچ‌یک از مسلمان‌های قبل از‬
‫آن‌ها چنان نظری بیان نشده است‪ .‬آیا این جای شگفت نیست؟!»‬
‫هیچ رابطه‌ای میان صواب و شهرت رأی وجود ندارد‬
‫حق و صواب با نظرات مش!!هور می!!ان امت‪ ،‬س!!ازگاری و مالزم!!تی‬
‫ندارد و خطا و اشتباه با غریب و نامانوس هم‌خوانی! ن!!دارد‪ .‬بن!!ابراین از‬
‫نظر عالمان محقق‪ ،‬صواب و خطا‪ ،‬تابع شهرت و غرابت نخواهند بود‪.‬‬
‫چه بسیار! احکام مشهوری که هرگاه مورد! نق!د و بررس!ی! ق!رار! گیرن!د‪،‬‬
‫دالیل آن‌ها سست و بی‌بنیان می‌شود و نیروی خود را از دس!!ت خواهن!!د‬
‫داد‪ ،‬و چه بسا احکامی غریب و مورد! انکار ق!!رار! گرفت!!ه ک!!ه خورش!!ید!‬
‫آسا دالیل آن نمایان گردند و در پرتو انوار! ادل!ه‪ ،‬روش!!ن و م!!ورد قب!!ول‬
‫خاص و عام گردند‪!.‬‬
‫بنابراین بر ه!!ر ف!!رد مس!!لمانی ک!!ه در تحقی!!ق و تفحص احک!!ام دی!!نی‬
‫خود باشد واجب است که در رابطه ب!!ا شناس!!ایی ح!!ق و واقعیت‪ ،‬معی!!ار‬
‫س!!نجش او دالی!!ل و ب!!راهین ق!!وی! و محکم باش!!د‪ ،‬ن!!ه ش!!هرت نظ!!ر و‬
‫گویندگان فراوان آن و وجود آن نظریه در کتاب‌های فراوان‪.‬‬
‫اگر مقیاس برای شناسایی حق در موضوع مورد! نظر‪ ،‬این باشد ک!!ه‬
‫اغلب مردم از آن پ!!یروی می‌کنن!!د و بیش!تر م!!ردم ب!!دان معتقدن!د‪ ،‬در آن‬
‫صورت اسالم در میان ادیان و مذاهب گمراه دنیا‪ ،‬باط!!ل می‌ب!!ود؛ زی!!را‬
‫هر کدام از ادیان و مذاهب گمراه صدها میلیون پیرو و معتقد دارد‪.‬‬
‫در صورتی که خداوند متعال می‌فرماید‪:‬‬
‫صتَ بِ ُم ۡؤ ِمنِينَ ‪[ ﴾١٠٣‬يوسف‪.]103 :‬‬ ‫﴿ َو َمٓا أَ ۡكثَ ُر ٱلنَّ ِ‬
‫اس َولَ ۡو َح َر ۡ‬
‫«و بیشتر م!ردم اگرچ!ه (ب!ر ايمان‌ش!ان) ح!رص ورزی‪ ،‬م!ؤمن نخواهن!د‬
‫بود»‪.‬‬
‫أۡل‬ ‫!!ع أَ ۡكثَ َ‬
‫س!!بِي ِل ٱهَّلل ۚ ِ﴾ [األنع!!!ام‪:‬‬
‫ُض!!لُّوكَ عَن َ‬ ‫!!ر َمن فِي ٱ َ ۡر ِ‬
‫ضي ِ‬ ‫﴿ َوإِن تُ ِط ۡ‬
‫‪.]116‬‬
‫«و اگر از بيشتر کسانی که در روی زمين هستند اطاعت ک!!ني‪ ،‬ت!!و را از‬
‫راه هللا گمراه می‌کنند»‪.‬‬
‫ٰ‬
‫﴿ َولَ ِك َّن أَ ۡكثَ َر ٱلنَّ ِ‬
‫اس اَل ي ُۡؤ ِمنُونَ ‪[ ﴾١‬الرعد‪]1 :‬‬
‫«ولی بيشتر مردم ايمان نمی‌آورند»‪.‬‬
‫﴿ َو ٰلَ ِك َّن أَ ۡكثَ َرهُمۡ اَل يَ ۡعلَ ُمونَ ‪[ ﴾٣٧‬األنعام‪]37 :‬‬
‫‪15‬‬ ‫اختالف ائمه مذاهب و حکم تقلید از آنها‬
‫«ولی بيشتر آن‌ها نمی‌دانند»‪.‬‬
‫﴿اَل يَ ۡعقِلُونَ ‪[ ﴾١٠٣‬المائدة‪]103 :‬‬
‫«نمی‌انديشند»‪.‬‬
‫﴿اَل يَ ۡش ُكرُونَ ‪[ ﴾٣٨‬يوسف‪]38 :‬‬
‫«سپاسگزاری نمی‌کنند»‪.‬‬
‫بعض!!ی از آرا و نظری!!ات عبدهللا بن مس!!عود! را می‌ی!!ابیم! ک!ه مخ!!الف‬
‫نظر جمهور عصر خود بوده اس!!ت‪ .‬ی!!ارانش می‌گفتن!!د‪ :‬چ!!را ت!!ابع نظ!!ر‬
‫جمع نیستی؟ در جواب می‌گفت‪:‬‬
‫ق‪َ ،‬وإِن ُك ْنتَ َوحْ َدكَ» ‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫«ال َج َما َعةُ َما َوافَ َ‬
‫ق الَ َح ّ‬
‫«جماعت آن است که تابع حق باشد‪ ،‬اگرچه یک نفر باشد»‬
‫ابن مسعود به مردم به صورت! جدی در م!!ورد عص!!ر و زم!!انی! ک!!ه‬
‫سنجش‌ها و معیارها منحل می‌گردد هشدار داده است‪ :‬که مبادا م!!ردم ب!!ا‬
‫باط!!ل انس و الفت گیرن!!د و ح!!ق از نظ!!ر آن‌ه!!ا غ!!ریب باش!!د‪ .‬منک!!ر را‬
‫معروف و معروف! را منکر شمارند‪ .‬و س!!پس می‌گوی!!د‪« !:‬وای ب!!ه ح!!ال‬
‫روزی که فتنه‌ها شما را دربرگ!!یرد‪ :‬چن!!ان فتنه‌ای ک!!ه ک!!ودک را پ!!یر و‬
‫پ!یران را س!!الخورده س!ازد‪ ،‬درآن روز! م!ردم را می‌ی!ابی! ک!ه ع!ادات و‬
‫فرهنگ خود را به عنوان سنت س!!نیه گرفته‌ان!!د ک!!ه اگ!!ر بخ!!واهی آن را‬
‫تغی!!یر دهی پ!!یروان آن فرهن!!گ و ع!!ادات به‌ ش!!دت ب!!ر ت!!و می‌تازن !د! و‬
‫می‌گویند‪ :‬مردم! بیایید که این شخص می‌خواهد‪ ،‬س!!نت و فرهن!!گ م!!ا را‬
‫‪2‬‬
‫تغییر دهد‪ ،‬آیا این کار قبیحی نیست»؟!‬
‫دلیل این که غرابت و ناآشنایی! با حکمی‪ ،‬دلیل خطا و اشتباه آن حکم‬
‫نیست‪ ،‬این است که عمل به بعضی آیات محکم و آش!!نایی ب!!ا حکم آن‌ه!!ا‬

‫‪ -1‬اللكائی درشرح اصول اعتقاد اهل السنة والجماعة‪ .‬ابوشامه شهاب الدين عبد‬ ‫‪1‬‬

‫الرحمن بن إسماعيل در الباعث على إنك!!ار الح!!وادث والب!!دع (ص‪ .)22 :‬و ابن‬
‫القيم در إعالم الموقعين ‪ 397 ! /3‬و إغاثة اللهفان (‪ )1/70‬و آلبانی در مش!!كاة ‪/1‬‬
‫‪ 61‬آن را صحیح گفته است‪.‬‬
‫‪ -1‬ح!!اكم در المس!!تدرک على الص!!حيحين‪َ ! - 8570 :‬ح!! َّدثَنَا أَبُ!!و الطَّيِّ ِ‬
‫ب ُم َح َّم ُد بْنُ‬ ‫‪2‬‬

‫ق أَبِي‬ ‫ب‪ ،‬ثَنَا يَ ْعلَى بْنُ ُعبَ ْي ٍد‪ ،‬ثَنَا اأْل َ ْع َمشُ ‪ ،‬ع َْن َشقِي ٍ‬ ‫يريُّ ‪ ،‬ثَنَا ُم َح َّم ُد بْنُ َع ْب ِد ْال َوهَّا ِ‬ ‫ْال َح َس ِن ْال ِح ِ‬
‫!ر ُم فِيهَ!!ا ْال َكبِ!!يرُ‪َ ،‬ويَرْ بُ!!و فِيهَ!!ا‬ ‫َ َ‬ ‫!‬ ‫ْ‬
‫ه‬ ‫ي‬ ‫ٌ‬ ‫ة‬ ‫!‬ ‫َ‬ ‫ن‬ ‫ْ‬
‫ت‬ ‫ف‬ ‫م‬ ‫ُ‬
‫ك‬ ‫ْ‬
‫ت‬
‫ْ ِ ِ َ ْ ِ‬ ‫!‬ ‫س‬ ‫ب‬ ‫َ‬ ‫ل‬ ‫ا‬ ‫َ‬
‫ذ‬ ‫إ‬ ‫م‬‫ُ‬ ‫ت‬ ‫ْ‬
‫ن‬ ‫َ‬ ‫أ‬ ‫!فَ‬ ‫!‬‫ْ‬
‫ي‬ ‫َ‬
‫ك‬ ‫"‬ ‫‪:‬‬‫ِ‬ ‫هَّللا‬ ‫ُ‬
‫د‬ ‫!‬ ‫ْ‬
‫ب‬ ‫ع‬ ‫َ‬ ‫ل‬
‫!ال‪َ :‬‬
‫!ا‬
‫!‬ ‫َ‬ ‫ق‬ ‫!ل‪ ،‬قَ! َ‬‫َوائِ! ٍ‬
‫ك يَا أَبَا َع ْب ِد‬
‫ِ َ‬ ‫ل‬ ‫َ‬
‫ذ‬ ‫َى‬ ‫ت‬ ‫م‬
‫َ‬ ‫ٌ‪:‬‬‫ل‬ ‫ي‬‫ِ‬ ‫ق‬ ‫"‬ ‫؟‬‫ُ‬ ‫ة‬‫َّ‬ ‫ن‬ ‫س‬
‫ُّ‬ ‫ال‬ ‫ت‬
‫َ ِ‬ ‫ِّر‬ ‫ي‬ ‫ُ‬
‫غ‬ ‫وا‪:‬‬ ‫ُ‬ ‫ل‬ ‫ا‬ ‫َ‬ ‫ق‬ ‫‪،‬‬ ‫ت‬ ‫ْ‬ ‫ر‬
‫ِّ َ‬ ‫ي‬ ‫ُ‬
‫غ‬ ‫ا‬ ‫َ‬
‫ذ‬ ‫إ‬ ‫َ‬ ‫ف‬
‫اسُ ُ ِ‬ ‫ً‬ ‫ة‬‫َّ‬ ‫ن‬ ‫س‬ ‫َّ‬ ‫ن‬ ‫ال‬ ‫َا‬ ‫ه‬ ‫ُ‬
‫ذ‬ ‫خ‬ ‫ََ ِ‬ ‫َّ‬ ‫ت‬ ‫ي‬ ‫و‬ ‫ُ‪،‬‬‫ر‬ ‫ي‬ ‫َّغ‬
‫الص ِ‬
‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬
‫!ال‪« :‬إِذا َكث ! َرت ق !رَّا ُؤك ْم‪َ ،‬وقلت فقهَ!!ا ُؤك ْم‪َ ،‬و َكث ! َرت أ ْم! َوالك ْم‪َ ،‬وقلت أ َمنَ!!ا ُؤك ْم‪،‬‬ ‫ْ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫ال!رَّحْ َم ِن؟ ق! َ‬
‫ت ال ُّد ْنيَا بِ َع َم ِل اآْل ِخ َر ِة» (مصحح)‬ ‫َو ْالتُ ِم َس ِ‬
‫اختالف ائمه مذاهب و حکم تقلید از آنها‬ ‫‪16‬‬
‫در قرآن کریم حتی در عهد اص!حاب م!تروک مان!ده ب!ود ب!ه نح!وی ک!ه‬
‫حکم آن آیات از نظر مردم غریب به حساب می‌آمد‪ .‬خداون!!د دراین‌ب!!اره‬
‫می‌فرماید‪!:‬‬
‫ۡ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫ۡ‬ ‫َ‬ ‫ٰ‬ ‫ۡ‬ ‫ٰ‬ ‫ۡ‬ ‫ۡ‬ ‫ُ‬ ‫ۡ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫ۡ‬ ‫ۡ‬ ‫﴿ َوإِ َذا َح َ‬
‫ض َر ٱلقِس َمة أوْ لوا ٱلق!!ربَ ٰى َوٱليَتَ َم ٰى َوٱل َم َس! ِكينُ ف!!ٱرزقوهُم! ِّمن! هُ‬
‫ُوفا‪[ ﴾٨‬النساء‪.]8 :‬‬ ‫َوقُولُ ْ!‬
‫وا لَهُمۡ قَ ۡواٗل َّم ۡعر ٗ‬
‫«و هرگاه خويشاوندان و يتيمان و مس!!تمندان ب!!ر تقس!!يم (م!!يراث) حاض!!ر‬
‫شدند‪( ،‬چيزي) از آن (اموال) به آن!!ان بدهيد‪ ،‬و ب!!ا آن‌ه!!ا ب!!ه ط!!ور شايس!!ته و‬
‫نيک سخن بگوييد»‪.‬‬
‫و چون به آن عمل نمی‌شد بعضی از علما پنداشته‌اند که حکم این آیه‬
‫منسوخ است‪.‬‬
‫نمونه‌ی دیگر از ترک عم!!ل ب!!ه بعض!!ی از آی!!ات‪ ،‬این آی!!ه اس!!ت ک!!ه‬
‫می‌فرماید‪!:‬‬
‫ۡ‬
‫﴿ ٰ ٓيَأ َ ُّي َها ٱل ِذينَ َءا َمنوا ِل َيس‍َت ِذنك ُم ٱل ِذينَ َمل َكت أي ٰ َمنك ۡم‪[ ﴾...‬النور‪]58 :‬‬
‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫ۡ‬ ‫َ‬ ‫ۡ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫ُ‬ ‫ٔ‬ ‫ۡ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫َّ‬
‫«ای کس!!!انی ک!!!ه ايم!!!ان آورده‌ايد! بايد بردگ!!!ان ش!!!ما از ش!!!ما اج!!!ازه‬
‫بگيرند‪.»...‬‬
‫ابن عباس گفت!!ه اس!!ت‪« :‬ش!!یطان بعض!!ی از مردم!!ان را ب!!ه وسوس!!ه‬
‫انداخت و آن‌ها را از عمل به آن باز داشت»‪.‬‬
‫اختالف در فروع موجب تَفَ ُّرق و تَ َ‬
‫شتُّت نخواهد شد‬
‫اختالف در مسائل اجتهادی که درباره‌ی آن‌ه!!ا نص قطعی الثب!!وت و‬
‫قطعی الدالل!!ه وارد نش!!ده اس!!ت‪ ،‬نبای!!د ب!!اعث تف!!رق و تن!!ازع می!!ان امت‬
‫گردد‪ .‬اص!!حاب در مس!!ائل غ!!یر منص!!وص ب!!ا هم اختالف داش!!تند‪ ،‬ولی‬
‫میان‌شان هیچ‌گونه تفرقه‪ ،‬عداوت و نزاع‪ ،‬راه نمی‌یافت و اختالف نظ!!ر‬
‫آن‌ه!!ا در قض!!ایای منص!!وص‪ ،‬ی!!ک ام!!ر ع!!ادی تلقی می‌ش!!د‪ .‬در می!!ان‬
‫اص!!حاب‪ ،‬ت!!ابعین و اف!!راد بع!!د از آن‌ه!!ا‪ ،‬کس!!انی هس!!تند ک!!ه در ق!!رائت‬
‫فاتحه‪ ،‬بس!!م هللا‪ ...‬می‌خواندن!د! و بعض!!ی دیگ!!ر نمی‌خواندن!!د‪ .‬بعض!!ی ب!!ه‬
‫جه!!ری خوان!!دن بس!!م هللا‪ ...‬و گ!!روهی ب!!ه س!!ری ب!!ودن آن قائ!!ل بودن!!د‪!.‬‬
‫بعضی در نماز صبح قنوت می‌خواندند! و بعضی نمی‌خواندند‪ !.‬کسانی به‬
‫دنبال حجامت‪ ،‬ریزش خون بینی و استفراغ‪ ،‬وض!!و می‌گرفتن!!د و کس!!ان‬
‫دیگر وضو نمی‌گرفتند! و کسانی در خوردن آن‌چه با آتش تماس‌داش!!ته‪،‬‬
‫وضو می‌گرفتند و کسانی دیگر وضو! را بر آن الزم نمی‌دیدند! و کس!!انی‬
‫‪17‬‬ ‫اختالف ائمه مذاهب و حکم تقلید از آنها‬
‫به دلیل خوردن گوشت شتر وضو! می‌گرفتن!د! و کس!!انی دیگ!!ر وض!!و را‬
‫الزم نمی‌دیدند‪ ...‬که با وجود! همه این اختالف نظره!!ا‪ ،‬آن‌ه!!ا پش!!ت س!!ر‬
‫همدیگر نماز می‌خواندند‪ !.‬مانند این‌که ابوحنیفه‪ /‬و ی!!ارانش و ش!!افعی‪ /‬و‬
‫یارانش پشت سر امامان مالکی مدینه و دیگران هر چند که ن!!ه س!!ری و‬
‫نه جهری! بسم هللا ‪...‬نمی‌خواندند‪ ،‬به ادای نماز می‌پرداختند‪.‬‬
‫هارون الرشید! پس از حجامت بالفاصله ب!ه ام!امت نم!از پ!!رداخت و‬
‫امام ابویوسف!‪ /‬پشت سر او نماز را اقتدا نمود و نمازش را اعاده ننمود‪.‬‬
‫ب!ه دلی!!ل این‌ک!ه ام!!ام مالک‪ /‬فت!!وا داده ب!!ود ک!!ه ب!!ر حج!!امت وض!!و الزم‬
‫نیست‪ .‬نظر امام احمد‪ /‬بر این بود که وضو برای حجامت و خون بی!!نی‬
‫الزم است‪ .‬کسی از ایشان پرسید‪ :‬اگر خون از بینی امام جماعت خارج‬
‫شود و وضو! نگیرد آیا می‌ت!وان پش!ت س!ر او نم!از خوان!د؟! ج!واب داد‬
‫چگونه ممکن است پشت سر مالک‪ ،‬سعید و ابن مس!!یب نم!!از نخ!!وانم؟!‬
‫ام!!ام ش!!افعی!‪ /‬در ن!!زدیکی! م!!زار ابوحنیفه‪ /‬نم!!از ص!!بح را خوان!!د و ب!!ه‬
‫خاطر احترام و ادب نسبت به ایشان قنوت را نخوان!د! و گفت‪ :‬گ!!اهی ب!!ه‬
‫مذهب اهل عراق گرایش دارم‪.‬‬
‫در (بزازیه) که یکی از کتب حنیفیه است‪ -‬از ام!!ام ث!!انی‪ ،‬ابویوسف‪/‬‬
‫روایت شده که ایشان در حمامی غسل جمعه را انجام داد و نم!!از جمع!!ه‬
‫را با امامت خودش برگزار نمود و بعد از این‌که مردم! متف!!رق ش!!دند ب!!ه‬
‫ایش!!ان خ!!بر دادن!!د ک!!ه م!!وش م!!رده‌ای در چ!!اه حم!!امی ک!!ه در آن غس!!ل‬
‫نموده‪ ،‬وجود داشته است گفت‪ :‬در این صورت به ق!!ول ب!!رادران مدین!!ه‬
‫عمل می‌کنیم! که می‌گویند‪« :‬إِ َذا بَلَ ! َغ ال َم!!ا ُء قُلَّت ِ‬
‫َین لَم یَح ِم! ُل ُخبثً!!ا» «هرگ!!اه‬
‫مقدار آب به دو قله‪ 1‬برسد نجس نمی‌گردد»‪!.‬‬
‫علت اختالف آرا و نظ!!رات در چ!!نین مس!!ایلی گنج!!ایش آن اس!!ت‪.‬‬
‫بن!!ابراین احتم!!ال چن!!د وج!!ه در آن‌ه!!ا می‌رود‪ !.‬چ!!ه بس!!ا در ی!!ک مس!!اله‬
‫شرعی گنجایش دو وجه باشد و اگر چنین باشد قض!!یه اجته!!ادی اس!!ت و‬
‫نظر صواب در آن قطعی نیست و ص!!احب خط!!ا در آن مع!!ذور و بلک!!ه‬
‫ماجور خواهد بود‪ .‬به همین خاطر بوده که امامان و فقه!!ای اس!!المی در‬
‫چنین م!واردی‪ ،‬اق!وال و نظ!رات خ!ود را توجی!ه می‌نمودن!!د و ب!ه آرا و‬
‫نظرات مخالفین خود احتمال ص!!واب می‌دادن!!د‪ .‬ب!!رای مث!ال در اس!!تنباط‬
‫یک حکم اجتهادی می‌گفتند‪ :‬این محتاط‌تر است‪ ،‬یا این راجح است‪ ،‬و یا‬

‫‪ -1‬واحدی برای سنجش میزان آب‪( .‬مصحح)‬ ‫‪1‬‬


‫اختالف ائمه مذاهب و حکم تقلید از آنها‬ ‫‪18‬‬
‫من تمایل به این دارم و امثال چنین عب!!اراتی در کت!اب المبس!!وط و آث!ار‬
‫محمد‪ /‬و کالم شافعی‪ /‬بسیار! فراوان است‪.‬‬
‫هللا از مالک‪ ،/‬راضی گردد که با وج!!ود آن هم!!ه علم و فق!!اهت‪ ،‬ام!!ا‬
‫پیشنهاد هارون الرشید را نپذیرفت‪ .‬سیوطی! روایت می‌کند ک!!ه‪ :‬ه!!ارون‬
‫الرشید به او پیشنهاد! نمود که کتاب «الموطأ» را در کعبه آویزان کنند و‬
‫مردم همه اقطار و نواحی را به تبعیت از آن مکلف س!!ازد‪ .‬ام!!ام مالک‪/‬‬ ‫ِ‬
‫گفت‪ :‬من با چنین عملی موافق نیستم‪ .‬زی!!را اص!!حاب رس!!ول هللا ک!!ه در‬
‫فروع!!ات فقهی ب!!ا هم اختالف داش!!تند در ش!!هرها و کش!!ورها! پراکن!!ده‬
‫شده‌اند مردمان ه!!ر دی!اری! متمس!ک ب!ه س!نت مف!تی دی!ار خ!!ود هس!تند‪.‬‬
‫هارون الرشید! گفت‪ :‬ابا عبدهللا‪ ،‬هللا ت!و را توفی!!ق ده!د!! و این موض!وع!‬
‫را باز با منصور در میان گذاشت‪.‬‬
‫در خاتمه باید بگویم که من این مطالب را به عنوان دفاع از نویسنده‬
‫مقاله (غریب االحکام) ننوشتم و در تمام جزئیاتی! که بیان داشته‌اند موید‬
‫و همراه ایشان نیستم‪ .‬ولی من شیوه تحقیق‪ ،‬تطبیق! و ترجیح نظ!!رات را‬
‫تایید می‌نمایم؛ و بر هر مسلمانی! واجب است که خود را به دست دلیل و‬
‫برهان بسپارد! که هرگاه دلیل حکمی به نظر او قوی باشد و عقلش ب!!دان‬
‫قانع گردد و قلبش به آن آرامش یابد بای!!د ب!!ه آن حکم عم!!ل نمای!!د و هیچ‬
‫اشکالی ندارد که آن حکم «احکام غریبه» باش!!د و نبای!!د بیم داش!!ته باش!!د‬
‫از این‌که چنین حکمی برای من آسان‌گیری و س!!هولت اس!!ت ک!!ه دین م!!ا‬
‫جز با آسان‌گیری‪ ،‬تخفیف و رحمت نازل نشده اس!!ت‪ ،‬پی!!امبر گ!!رامی ج‬
‫می‌فرمود‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫س ْم َح ِة‪. »...‬‬ ‫ْ‬
‫ت بِال َحنِيفِيَّ ِة ال َّ‬ ‫ْ‬
‫«إِنَّ َما بُ ِعث ُ‬
‫حنیف سهل و آسان مبعوث شدم»‬ ‫ِ‬ ‫«من با دین‬
‫و باز پیامبر ج به یارانش می‌فرمود‪:‬‬
‫«يَ ِّسرُوا َوالَ تُ َع ِّسرُوا»‪.2‬‬
‫«آسان‌گیر باشید و سخت‌گیر نباشید»!‬
‫ِّرينَ ‪َ ،‬ولَ ْم تُ ْب َعثُوا ُم َعس ِ‬ ‫«إِنَّ َما بُ ِع ْثتُ ْم ُميَس ِ‬
‫‪3‬‬
‫ِّرينَ » ‪.‬‬
‫‪ -1‬این حدیث در مسند احمد و معجم الکبیر طبرانی با سندهای مختلف ذکر شده‬ ‫‪1‬‬

‫مجم!!وع ط!!رق‪ ،‬حس!!ن اس!!ت و آلب!!انی آن را در سلس!!لة األح!!ادیث‬


‫ِ‬ ‫اس!!ت و در‬
‫الصحیحة (ش‪ )2924‬آورده است‪( .‬مصحح)‬
‫‪ -1‬بخاری (‪ 69‬و ‪ )6125‬و مسلم (‪ 1732‬و ‪( )1734‬مصحح)‬ ‫‪2‬‬

‫‪ -2‬بخاری (‪ 220‬و ‪( )6128‬مصحح)‬ ‫‪3‬‬


‫‪19‬‬ ‫اختالف ائمه مذاهب و حکم تقلید از آنها‬
‫«شما به خاطر آسان‌گیری بر مردم و ن!!ه ب!!ه خ!!اطر س!!خت‌گیری! ب!!ر‬
‫مردم مبعوث شدید‪».‬‬
‫هللا متعال می‌فرماید‪:‬‬
‫ۡ‬ ‫ۡ‬
‫ُ‬
‫ُري ُد بِك ُم ٱلعُس َر﴾ [البقرة‪]185 :‬‬
‫ۡ‬ ‫﴿ي ُِري ُد ٱهَّلل ُ بِ ُك ُم ٱلي ُۡس َر َواَل ي ِ‬
‫«هللا برای شما آسانی می‌خواهد و برای شما دشواری نمی‌خواهد»‪.‬‬
‫ق ٱإۡل ِ ن ٰ َسنُ َ‬
‫ض ِع ٗيفا‪[ ﴾٢٨‬النساء‪.]28 :‬‬ ‫﴿ي ُِري ُد ٱهَّلل ُ أَن يُخَ فِّفَ عَن ُكمۡۚ َو ُخلِ َ‬
‫«هللا می‌خواهد که بر شما آسان گ!!یرد و انس!!ان‪ ،‬ض!!عيف و ن!!اتوان آفريده‬
‫شده است»‪.‬‬
‫﴿ َما ي ُِري ُد ٱهَّلل ُ لِيَ ۡج َع َل َعلَ ۡي ُكم ِّم ۡن َح! َر ٖج َو ٰلَ ِكن ي ُِري ُد لِيُطَه َِّر ُكۡ!م َولِيُتِ َّم نِ ۡع َمتَ ۥهُ‬
‫علَ ۡي ُكمۡ لَ َعلَّ ُكمۡ ت َۡش ُكرُونَ ‪[ ﴾٦‬المائدة‪]6 :‬‬ ‫َ‬
‫«هللا نمی‌خواهد بر شما دشواری قرار دهد‪ ،‬بلک!ه می‌خواه!!د ش!!ما را پ!!اک‬
‫سازد و نعمتش را بر شما تمام کند‪ ،‬باشد که شکر گزاريد»‪.‬‬
‫اختالف ائمه مذاهب و حکم تقلید از آن‌ها‬
‫س!!وال‪ :‬چ!!را ائم!!ه م!!ذاهب اختالف داش!!ته‌اند؟ و حکم تقلی!!د از آن‌ه!!ا‬
‫چیست؟ و آیا تمام آن‌چه فُقَها در آن اختالف داشته‌اند‪ ،‬از پی!!امبر گ!!رامی‬
‫ج دریافت نموده‌اند؟ و این‌که در مسائل عبادی چیزی نزد ام!!امی واجب‬
‫و نزد دیگری مکروه اس!!ت‪ ،‬چگون!!ه توجی!!ه می‌ش!!ود؟ و اگ!!ر انس!!ان در‬
‫یک حکم از امامی تقلید کند و در حکم دیگری از امام دیگری‪ ،‬حکم آن‬
‫چیست؟ و آیا تقلید بر ائمه غیر چهار مذاهب جایز است یا این‌که بایستی‬
‫مستقیما به کت!!اب و س!!نت مراجع!!ه نم!!ود و در آن ص!!ورت! انس!!ان نبای!!د‬
‫خود را به هیچ مذهبی مقید سازد؟‬
‫جواب‪ :‬در پاسخ ب!!ه بن!!د اول س!!وال ک!!ه می‌گوی!!د‪ !:‬چ!!را ائم!!ه م!!ذاهب‬
‫اختالف داشته‌اند باید گفت‪ :‬اختالف ائمه م!!ذاهب ب!!ه این دلی!!ل اس!!ت ک!!ه‬
‫منبع و مصدر دین که خداوند متعال برای بندگان تشریع نم!!وده عب!!ارت‬
‫از نصوص دینی است و الجرم مردم در فهم نصوص اختالف دارن!!د و‬
‫این یک امر طبیعی در زندگی بشر است که بعضی متمسک به ظ!!واهر‬
‫لفظ می‌شوند! و بعضی روح و مقاصد منصوص! را در نظر می‌گیرند‪.‬‬
‫شارحین خود ق!!وانین‪،‬‬
‫ِ‬ ‫و این‌گونه اختالف‌ها حتی در میان مفسرین و‬
‫یافت می‌شود و در این راستا بود ک!!ه دو مدرس!!ه ظ!!اهرا مخ!!الف هم ب!!ه‬
‫وجود آمدند‪ :‬یکی مدرسه سخت‌گیر و ملتزم به ظاهر نص!!وص و دومی!‬
‫اختالف ائمه مذاهب و حکم تقلید از آنها‬ ‫‪20‬‬
‫مدرس!!ه آس!!ان‌گیر و توس!!عه طلب ک!!ه این دومی ب!!ه روح نص!!وص و‬
‫‪1‬‬
‫مقاصد تشریع توجه دارد‪.‬‬
‫این دو گروه در عصر رسول هللا ج وجود! داش!!ته‌اند‪ .‬ب!!ه دلی!!ل اینک!!ه‬
‫رسول اکرم ج بعد از غزوه احزاب فرمودند‪:‬‬
‫اَّل‬
‫ص! َر إِ فِي‬ ‫ٌ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫ِّ‬ ‫!ر‪ ،‬فَالَ ي َ‬
‫ُص!ليَن أ َح! د ال َع ْ‬ ‫« َمن َکانَ یُ!!ؤ ِمنُ بِاهللِ َو الیَ! ِ‬
‫!وم اآلخَ! ِ‬
‫بَنِي قُ َر ْيظَةَ»‪.2‬‬
‫«هرکس به هللا و روز قیامت ایمان دارد‪ ،‬نماز عصر را جز در بنی‬
‫قریظه نخواند‪».‬‬
‫هنگ!!امی ک!!ه آفت!!اب نزدی!!ک ب!!ه غ!!روب می‌ش!!د‪ ،‬اص!!حاب اختالف‬
‫نمودن!!د‪ !:‬بعض!!ی گفتن!!د منظ!!ور! رس!!ول هللا ج از این عب!!ارت س!!رعت و‬
‫شتاب در انجام آن عمل بوده اس!!ت‪ .‬ل!!ذا قب!!ل از رس!!یدن ب!!ه ب!!نی قریظ!!ه‬
‫نماز عصر را خواندند! و دیگران گفتند‪ :‬پیامبر ج فرموده است «هرکس‬
‫ب!!ه هللا و روز قی!!امت ایم!!ان دارد‪ ،‬نم!!از عص!!ر را ج!!ز در ب!!نی قریظ!!ه‬
‫نخواند‪ ».‬و ما جز در مکان بنی قریظه اگر چه بعد از غروب آفتاب هم‬
‫باشد نماز عصر را ادا نمی‌نماییم‪ !...‬و این گروه بعد از غ!!روب ب!!ه ادای‬
‫آن نماز پرداختند‪ !.‬عمل این دو گروه به پیامبر! ج گزارش شد و پیامبر!ج‬
‫هیچ کدام از دو گروه را مورد! سرزنش ق!!رار ن!!داد‪ ،‬بلک!!ه عم!!ل ه!!ر دو‬
‫گروه را به عنوان یک عمل اجتهادی مورد تایید قرار! داد‪ .‬لذا واگذاردن‬
‫‪3‬‬
‫مردم به اجتهاد خودشان از جمله عوامل و اسباب اختالف می‌باشد‪.‬‬

‫‪ -1‬البته باید توجه داشت که نباید ب!!ه بهان!!ه توج!!ه ب!!ه روح و ب!!اطن نص!!وص از‬ ‫‪1‬‬

‫عمل به ظاهر نصوص طفره رفت؛ زیرا سر منش!!أ ج!!دایی فرقه‌ه!!ا و گروه‌ه!!ای‬
‫منحرف از اصل دین‪ ،‬به کنار گذاشتن و یا تحریف نص!!وص و روی آوردن ب!!ه‬
‫ه!!وا و ه!!وس و خواهش!!ات ش!!یطانی ب!!ه بهان!!ه عم!!ل ب!!ه روح و ب!!اطن نص!!وص‬
‫برمی‌گ!!ردد‪ .‬این مس!!اله ب!!ه خص!!وص در می!!ان روافض و ص!!وفیان ب!!ه وض!!وح‬
‫مشاهده می‌شود‪( .‬مصحح)‬
‫!ر» در بخ!!اری (‪ 946‬و ‪ )4119‬و‬ ‫ِ‬ ‫!‬‫َ‬
‫خ‬ ‫اآل‬ ‫‪ -1‬بدون لفظ « َمن َکانَ یُؤ ِم ِ ِ َ َ ِ‬
‫!وم‬
‫!‬ ‫ی‬‫ال‬ ‫و‬ ‫هلل‬ ‫ا‬‫ب‬ ‫نُ‬ ‫‪2‬‬

‫مسلم (‪( )1770‬مصحح)‬


‫‪ -2‬باید توجه داشت نم!از خوان!!دن در اوق!ات ش!رعی تع!یین! ش!ده ب!!ه دس!تور هللا‬ ‫‪3‬‬

‫متعال عام مسئله بوده و نماز در بنی قریظه به دستور پیامبر ج در این‌جا خاص‬
‫مسئله بوده است‪ .‬پس ه!!ر دو اجته!!اد ب!!ا در نظ!!ر گ!!یری نص!!وص ش!!رعی ب!!وده‬
‫اس!ت؛ ن!ه آن‌گون!!ه ک!!ه روافض و ص!وفیان ب!ا کن!!ار گذاش!تن نص!وص ب!ه بهان!ه‬
‫اجتهاد‪ ،‬از هوا و هوس و گام‌های شیطان پیروی می‌کنند‪( .‬مصحح)‬
‫‪21‬‬ ‫اختالف ائمه مذاهب و حکم تقلید از آنها‬
‫اسباب دیگر در رابطه با اختالف فقه!!ا این اس!!ت ک!!ه در می!!ان آن‌ه!!ا‬
‫کس!!ان متش!!دد و متس!!اهل و ی!!ا ب!!ه عب!!ارت دیگ!!ر س!!خت‌گیر و آس!!ان‌گیر‬
‫وجود داشت و این اختالف سلیقه‌ها خود از ویژگی‌ه!!ای! ط!!بیعت بش!!ری!‬
‫است‪ .‬بنابراین در فهم نصوص می‌بی!نیم! ک!ه نظ!ر ابن عم!ر غ!یر از ابن‬
‫عباس است‪ .‬آن‌جا که ابن عمر چنان در وضو! س!!خت‌گیری می‌ک!!رد ک!!ه‬
‫معتقد بود در شستن صورت! باید آب ب!!ه ب!!اطن چش !م‌ها هم وارد ش!!ود و‬
‫چنان کرد تا نابینا شد‪ .‬در حالی که ابن عباس چ!!نین عملی را ض!!روری‬
‫نمی‌دانست‪ .‬ابن عمر بیم داشت که اگر فرزندانش را ببوسد‪ ،‬لعاب دهان‬
‫آن‌ها او را آلوده نماید‪ .‬در حالی که ابن عب!!اس آن‌ه!!ا را می‌بوس!!ید و ب!!ه‬
‫آغ!!وش می‌کش!!ید و می‌گفت‪ :‬آن‌ه!!ا ش!!کوفه‌هایی هس!!تند ک!!ه آن‌ه!!ا را ب!!و‬
‫می‌کنیم‪ .‬بنابراین تفاوت میان فهم این دو نفر تراوش یافت!!ه می!!ان اندیش!!ه‬
‫ه!!ر ک!!دام از آن‌ه!!ا نس!!بت ب!!ه ش!!ریعت اس!!ت و متوج!!ه خ!!واهیم! ش!!د ک!!ه‬
‫سخت‌گیری‌های! ابن عمر و رخصت‌های! ابن عباس‪ ،‬در میراث فقهی ما‬
‫مشهور و وارد شده است‪.‬‬
‫گاهی خود لغات نص!!وص عام!!ل اختالف می!!ان فقه!!ا ب!!ه ش!!مار! آم!!ده‬
‫است که از آن جمله آیه‪:‬‬
‫ٰ‬
‫س ِه َّن ثَلَثَةَ قُر ُٓو ٖۚء﴾ [البقرة‪]228 :‬‬ ‫َ‬
‫َّصنَ بِأنفُ ِ‬ ‫﴿ َو ۡٱل ُمطَلَّ ٰقَ ُ‬
‫ت يَت ََرب ۡ‬
‫«و زنان طالق داده شده بای!د م!دت س!ه ق!رء (س!ه پ!اکی ی!ا س!ه قاع!دگی)‬
‫انتظار کشند»‪.‬‬
‫حال باید دید که لفظ «قرء» ب!!ه چ!!ه معن!!ایی ب!!ه ک!!ار رفت!!ه اس!!ت‪ .‬در‬
‫لغت یک‌بار به معنی قاعدگی و یک‌بار به معنی پ!!اکی داللت دارد و در‬
‫این‌جا فقهای مذاهب به پ!!یروی از تفس!!یر لغ!!وی این لف!!ظ و امث!!ال آن از‬
‫سایر الفاظ مشترک وارد اختالف شده‌اند‪.‬‬
‫نمون!!ه دیگ!!ر از اس!!باب اختالف فقه!!ا این اس!!ت ک!!ه بعض!!ی الف!!اظ‪،‬‬
‫احتم!!ال مع!!نی حقیقی و مج!!ازی را در بردارن!!د‪ !.‬ل!!ذا بعض!!ی ب!!ه معن!!ای‬
‫حقیقی آن و بعضی به معنای مجازی آن متمس!ک هس!تند‪ .‬مانن!د این آی!ه‬
‫که می‌فرماید‪!:‬‬
‫﴿أَ ۡو ٰلَ َم ۡستُ ُم ٱلنِّ َ‬
‫سٓا َء﴾ [النساء‪]43 :‬‬
‫«يا با زنان آميزش کرده‌ايد»‪.‬‬
‫که آیا بنا به رای ابن عمر‪ ،‬منظور! لمس زن با مرد با دست است و‬
‫یا همان‌گونه که ابن عباس به آن معتقد است کنایه از مجامعت است؟‬
‫اختالف ائمه مذاهب و حکم تقلید از آنها‬ ‫‪22‬‬
‫یکی دیگ!!ر از اس!!باب اختالف فقه!!ا در رابط!!ه ب!!ا اطمین!!ان و ع!!دم‬
‫اطمینان نس!بت ب!ه روایت اس!ت ک!ه یکی ب!ه این راوی! وث!وق و اعتم!اد‬
‫دارد و روایت او را می‌پذیرد و دیگری به او اطمینان و اعتماد ندارد و‬
‫روایتش را مبنای عمل قرار نمی‌دهد! و‪ ...‬یا این‌ک!!ه بعض!!ی در پ!!ذیرفتن‬
‫حدیث‪ ،‬به ویژه در اموری که عموم مردم! ب!!ه آن مبتال هس!!تند‪ ،‬قای!!ل ب!!ه‬
‫شرایطی هستند و بعضی آن شرایط را منظور نکرده‌اند‪.‬‬
‫یکی دیگ!!ر از م!!وارد اختالف فقه!!ا اعتب!!ار و ع!!دم اعتب!!ار دالی!!ل‬
‫شریعت است‪ .‬برای مثال نظر ام!!ام مال!!ک ب!!ر این اس!!ت ک!!ه عم!!ل اه!!ل‬
‫مدینه در مسایلی چون عبادات به عنوان دلیل فقهی مقدم ب!!ر خ!!بر واح!!د‬
‫است‪.‬‬
‫یکی دیگر از اسباب اختالف این اس!!ت ک!!ه بعض!!ی از علم!!ا‪ ،‬ح!!دیث‬
‫ض!!عیف!‪ 1‬ک!!ه بع!!دها ب!!ه ح!!دیث حس!!ن نام‌گ!!ذاری! ش!!د را ب!!ر قی!!اس مق!!دم‬
‫می‌دارند و بعضی برعکس و‪...‬‬
‫بعضی حدیث مرسل را به طور! کلی قبول دارند و بعض!!ی آن را ب!!ه‬
‫طور کلی م!!ردود! می‌ش!!مارند و بعض!!ی ب!!ا ش!!رایطی آن را می‌پذیرن!د! و‬
‫بعضی به طور مطلق قبول دارند‪.‬‬
‫بعضی شریعت امت‌های قب!!ل از اس!!الم را می‌پذیرن!!د و آن را معت!!بر‬
‫می‌دانند و بعضی برای آن اعتباری قایل نیستند‪ .‬بعضی قول صحابی! را‬
‫به عنوان ادله می‌دانند و بدان استدالل می‌کنند و بعضی آن را به عنوان‬
‫ادله شریعت نمی‌پذیرند! و بدان احتجاج نمی‌کنند‪.‬‬
‫بعض!!ی مص!!الح مرس!!له‪ 2‬را (مص!!الحی! ک!!ه دلی!!ل خاص!!ی از ج!!انب‬
‫شریعت نسبت به اعتبار و یا الغای آن در دس!!ت نباش!!د) ب!ه عن!!وان یکی‬
‫از ادله می‌پذیرند! و بعضی! آن را نمی‌پذیرند‪!.‬‬
‫از جمله اسباب دیگر اختالف فقها‪ ،‬اختالف آن‌ها در رابطه با داللت‬
‫امر و نهی‪ ،‬عام و خاص‪ ،‬مطلق و مقید‪ ،‬منطوق! و مفهوم و غ!یر این‌ه!!ا‬
‫که در «علم اصول فقه» به تفصیل بیان شده است‪ ،‬می‌باشد‪.‬‬
‫‪ -1‬البته این احادیث‪ ،‬احاديث ضعيفی هستند كه ش!!دت ضعف‌ش!!ان کم ب!!وده و ب!!ا‬ ‫‪1‬‬

‫تعدد طرق روایت به درجه حسن لغیره می‌رسند؛ نه احادیثی که از شدت ضعف‬
‫از درجه اعتبار ساقط باشند‪( .‬مصحح)‬
‫‪ -1‬در صورت بررسی مصالح مرسله می‌توان دریافت ک!!ه این مس!!ایل در واق!!ع‬ ‫‪2‬‬

‫تحت اصلی از اصول شرعی قرار دارند‪ .‬ام!!ام ش!!اطبی در کت!!اب االعتص!!ام در‬
‫این مورد بحث مفیدی دارد‪( .‬مصحح)‬
‫‪23‬‬ ‫اختالف ائمه مذاهب و حکم تقلید از آنها‬
‫آن‌چه که تاکید بر آن واجب است این است که درب!!اره اختالف ائم!!ه‪،‬‬
‫اس!!باب متن!!وع دیگ!!ری! هس!!تند و در گذش!!ته و ح!!ال راج!!ع ب!!ه آن‌ه!!ا‬
‫کتاب‌هایی به رش!!ته تحری!!ر در آمده‌ان!!د‪ .‬از جمل!!ه کت!!اب «اإلنص!!اف فی‬
‫بيان أسباب االختالف» تالیف عالمه دهل!!وی‪ 1‬و کت!!اب «أس!!باب اختالف‬
‫علم!!اء» ت!!الیف ش!!یخ علی خفی!!ف‪ ،‬و ی!!ا کت!!اب خ!!ودم ب!!ه ن!!ام «الص!!حوة‬
‫اإلس!!المية بین االختالف المش!!روع! والتف!!رق الم!!ذموم» ک!!ه در آن بی!!ان‬
‫نموده‌ام که اختالف در مسائل فرعی یک ضرورت‪ ،‬رحمت‪ ،‬وس!!عت و‬
‫‪2‬‬
‫یک ثروت گران‌بها است‪.‬‬

‫لی‬
‫‪ -2 1‬ابوعبدالعزيز‪ ،‬احمد بن عبدالرحيم فاروقی دهلوی هن!!دی‪ ،‬ملقب ب!!ه ش!!اه َو ُّ‬
‫هللا‪ .‬در سال‌های ‪ 1145 - 1143‬هـ ق به حجاز سفر نمود و از دعوت به توحید‬
‫در آن‌جا متاثر گشت‪ .‬او یکی از کسانی بود که هللا متعال به دست آن‌ها حديث و‬
‫س!!نت را در هن!!د احی!!ا نم!!ود‪ .‬از دیگ!!ر کتب مش!!هور او می‌ت!!وان ب!!ه «حج!!ة هللا‬
‫البالغ!!ة» اش!!اره نم!!ود‪ .‬وی ک!!ه در س!!ال ‪ 1110‬هـ ق متول!!د ش!!ده ب!!ود‪ ،‬در س!!ال‬
‫‪1176‬هـ ق چشم از جهان فرو بست‪( .‬مصحح)‬
‫‪ -1 2‬این س!خن ب!ا نص ص!ریح ق!رآن ک!ریم مخ!الف اس!ت‪ .‬زی!را ق!رآن‪ ،‬در آی!ات‬
‫متعدد‪ !،‬مسلمانان را به وحدت و دوری از تفرق!!ه و اختالف در دین‪ ،‬ام!!ر نم!!وده‬
‫است‪ .‬چنان‌که هللا می‌فرماید‪:‬‬
‫َب ِري ُح ُكمۡۖ ﴾ [األنفال‪]46 :‬‬ ‫َ‬ ‫ه‬ ‫ۡ‬
‫َذ‬ ‫ت‬‫و‬‫َ‬ ‫ْ‬
‫وا‬ ‫ُ‬ ‫ل‬ ‫َ‬
‫ش‬ ‫ۡ‬
‫َف‬ ‫ت‬‫َ‬ ‫ف‬ ‫ْ‬
‫ُوا‬ ‫ُوا ٱهَّلل َ َو َرسُولَهۥُ َواَل تَ ٰنَ َزع‬
‫﴿ َوأَ ِطيع ْ‬
‫«و از هللا و رسولش اطاعت کنید! و با یکدیگر اختالف نکنید! که سست می‌ش!!وید‬
‫و ابهت شما از بین می‌رود‪».‬‬
‫همچنین فرموده است‪:‬‬
‫وا ِش!يَعٗ ۖا ُك!!لُّ ِح! ۡز ۢ ِ‬
‫ب بِ َم!!ا‬ ‫وا ِمنَ ۡٱل ُم ۡش ِر ِكينَ ‪ِ ٣١‬منَ ٱلَّ ِذينَ فَ َّرقُ ْ‬
‫وا ِدينَهُمۡ َو َكانُ ْ‬ ‫﴿ َواَل تَ ُكونُ ْ‬
‫لَد َۡي ِهمۡ فَ ِرحُونَ ‪[ ﴾٣٢‬الروم‪]32-31 :‬‬
‫«از مشرکینی که آیین خود را پراکنده و بخش بخش کردند و گروه گروه ش!!دند‪!،‬‬
‫مباشید‪ .‬هر گروهی از روشی که دارد‪ ،‬خوشحال است‪».‬‬
‫و نیز فرموده است‪:‬‬
‫ك﴾ [هود‪]119-118 :‬‬ ‫ۚ‬
‫﴿ َواَل يَ َزالُونَ ُم ۡختَلِفِينَ ‪ ١١٨‬إِ َمن ر ِح َم َربُّ َ‬
‫َّ‬ ‫اَّل‬
‫در این آیه خداوند به تصریح می‌فرماید‪:‬‬
‫«کسانی که مشمول رحمت خداوند باشند‪ !،‬اختالف نخواهند کرد‪».‬‬
‫پس اختالف‪ ،‬کار اهل باطل است چگونه آن را رحمت به حساب بیاوریم؟!‬
‫اما آن‌چه که ضرورت و وسعت است گنجایشی است که ش!!ریعت در بعض!!ی از‬
‫ام!!ور ق!!رار داده اس!!ت ک!!ه البت!!ه بای!!د ب!!ر طب!!ق نص!!وص باش!!د؛ ن!!ه ه!!وای نفس‪.‬‬
‫(مصحح)‬
‫اختالف ائمه مذاهب و حکم تقلید از آنها‬ ‫‪24‬‬
‫همین ط!!ور اص!!ول و پایه‌ه!!ای فک!!ری و اخالقی را ک!!ه مبن!!ای فق!!ه‬
‫اختالفی و آداب آن در میان فرزندان امت اسالمی است شرح داده‌ام‪.‬‬
‫از جمله رحمت‌های خداوند متع!!ال نس!!بت ب!!ه این امت این اس!!ت ک!!ه‬
‫آن‌ها را در مض!!ایقه و تنگی ق!!رار ن!!داده اس!!ت بلک!!ه ب!!ه خ!!اطر اختالف‬
‫آراء و اختالف در افهام و اندیشه‌ها به آن وسعت بخشیده اس!!ت و آن‌چ!!ه‬
‫که فراخور یک محیط باشد‪ ،‬چه بسا فراخور محیط دیگر نباشد و آن‌چه‬
‫که شایسته زمانی بوده‪ ،‬چه بسا برای زمان دیگر شایسته نباشد‪ .‬بعض!!ی‬
‫از اصحاب‪ ،‬در قضیه‌ای ب!ا نظ!ر خ!ود فت!وا! می‌داد و س!پس از آن نظ!ر‬
‫خود منصرف می‌شد‪ ،‬همان‌گونه که از عمر بن خطابس هنگامی ک!!ه از‬
‫رای خود برگشت نمود‪ ،‬سوال ش!!د ک!!ه دلی!!ل آن چ!!ه ب!!ود؟ او در ج!!واب‬
‫گفت‪ :‬فتوای! گذشته بر مبنای آن‌چه که دانستیم و فتوای کنونی! بر مبن!!ای‬
‫آن‌چ!!ه ک!ه ب!ه آن رس!!یده‌ایم‪ ،‬می‌باش!د‪ !.‬اختالف محی!ط‪ ،‬زم!ان‪ ،‬مک!!ان‪ ،‬و‬
‫شرایط‪ ،‬از جمله عواملی اس!!ت ک!!ه انس!!ان از آن مت!!اثر می‌ش!!ود! و آرای‬
‫خود را در راستای آن تغییر خواهد داد‪.‬‬
‫از این دیدگاه بود که امام شافعی‪ /‬دارای دو م!!ذهب(ن!!وع فت!!وا) ب!!ود‪:‬‬
‫یکی مذهب قدیم که مربوط به عص!ری ب!ود ک!ه در ع!راق می‌زیس!ت! و‬
‫دومی مذهب جدید که مربوط به دورانی! بود که در مصر اقامت گزید و‬
‫در کتاب‌های فقهی بیان شده که «این فتوا مربوط ب!ه ق!ول ق!دیم ش!افعی!‪/‬‬
‫است و آن مربوط! به قول جدید ایشان است»؛ زی!!را هنگامی‌ک!!ه او وارد‬
‫مصر شد به قضایایی برخورد کرد که در گذشته به آن برخ!!ورد! نک!!رده‬
‫بود و به احادیث و آثاری دست یافت که قبال ب!ه گ!وش او نخ!ورده ب!ود‪.‬‬
‫از این نظ!!ر ب!!ود ک!!ه ش!!افعی‪ /‬از بعض!!ی از نظ!!رات و فت!!اوای! خ!!ود در‬
‫مصر عدول و صرف نظر نمود؛ زیرا شخص مجتهد‪ ،‬پیوسته تابع دلیل‬
‫است و عدول و بازگشت از بعضی از آرا‪ ،‬یک روند طبیعی! برای ه!!ر‬
‫انسان مجتهدی است‪ .‬تمام این موارد‪ ،‬از اسباب اختالف ائم!!ه ب!!ه ش!!مار‬
‫می‌آید‪.‬‬
‫ب!ه همین خ!!اطر‪ ،‬اب!!وجعفر منص!!ور ب!!ه ام!!ام مالک‪ /‬ک!!ه می‌خواس!!ت‬
‫کت!!!اب مؤط!!!ایش! را بنویس!!!د‪ ،‬گفت‪ :‬ای مال!!!ک در ت!!!ألیف کت!!!ابت‪ ،‬از‬
‫س!!خت‌گیری‌های ابن عمرب و رخص!!ت‌های! ابن عباس!!ب و ش!!واذ ابن‬
‫مسعودس دوری! کن و راه را برای مردم هموار! کن‪ .‬امام مالک‪ /‬به این‬
‫‪25‬‬ ‫اختالف ائمه مذاهب و حکم تقلید از آنها‬
‫امر جامه عم!!ل پوش!اند! و کت!!اب مش!هور خ!!ود ب!!ه ن!ام «الموط!أ»! را ب!ه‬
‫رشته تحریر! در آورد‪.‬‬
‫خلیفه (منصور) خواست که تمام مردم ممالک اسالمی از آن پیروی‬
‫کنند‪ .‬و کتاب مؤطا! به عنوان کتاب مرجع ب!!رای هم!!ه اف!!راد موج!!ود! در‬
‫ممالک اسالمی درآید‪ ،‬ولی می‌بینیم! ک!!ه ام!!ام مالک‪ /‬ب!!ه خ!!اطر فق!!اهت‪،‬‬
‫ورع و انصافی که داشت خطاب به منصور می‌گوید‪!:‬‬
‫ُ‬
‫!ول هللاِ ج ق!!د تَف َّرق!!وا فِی‬
‫!حاب رس! ِ‬
‫!إن أص! َ‬ ‫«ال تَف َع!!ل ی!!ا امی َرالمؤم!!نین ف! َّ‬
‫أقاوی!!ل ورض!!وا‬ ‫وم ِعلم‪ ،‬والنَّاس قد َسبَقَت إلیهم ِ‬ ‫صار‪ ،‬وأصبَ َح ِعن َد ُکلِّ قَ ٍ‬ ‫األم َ‬
‫‪1‬‬
‫ي واح ٍد تكون فتنة» ‪.‬‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬
‫بها فإن َح َملتَهم على رأ ٍ‬
‫«ام!!یر الموم!!نین! چ!!نین ک!!اری نکن ک!!ه اص!!حاب رس!!ول هللا ج ب!!ه‬
‫ش!!هرها و من!!اطق! پراکن!!ده ش!!ده‌اند و ه!!ر ق!!ومی دارای ی!!ک ن!!وع علم و‬
‫بینش است و اقوال و فتاوایی! در میان آن‌ها گذشته است و به آن راضی‬
‫و ق!!انع گش!!ته‌اند‪ .‬اگ!!ر هم!!ه م!!ردم را ب!!ه س!!وی ی!!ک نظ!!ر و ی!!ک فت!!وا!‬
‫برگردانی! در میان امت فتنه ایجاد خواهد شد»‪.‬‬
‫آن‌ها این‌گونه به اختالف میان ائمه می‌نگریستند ک!!ه آن ی!!ک اختالف‬
‫در قض!!ایای! ف!!رعی اس!!ت و هیچ گون!!ه زی!!انی! ن!!دارد و بلک!!ه ض!!روری!‬
‫است‪ .‬امکان ندارد که در این‌گونه مسائل فرعی‪ ،‬امت اسالمی ب!!ر روی‬
‫ی!!ک نظری!!ه اتف!!اق نماین!!د و خ!!ود این اختالف آرا‪ ،‬از لط!!ف و محبت‬
‫خداوند متعال نسبت به این امت است که حکم و قضایا و مس!!ائل ف!!رعی‬
‫را بیان نموده تا فرصتی برای اجتهاد و وس!!عت بخش!!ی نس!!بت ب!!ه تع!!دد‬
‫افهام باشد‪.‬‬
‫تصور کنی!د ک!ه اگ!ر تم!ام مس!لمان‌ها در ه!ر ام!ری ب!ه ی!ک نظری!ه‬
‫می‌بودند‪ ،‬هیچ‌کس به رخصت دست‌یابی نداشت و هیچ‌کس نمی‌توانس!!ت!‬
‫در هیچ موقعی! نظری را بر نظر دیگر و یا قولی را بر قول دیگر و ی!!ا‬
‫روایتی را بر روایت دیگر و‪ ...‬ترجیح دهد‪ .‬این بود پاس!!خ س!!وال‪ :‬چ!!را‬
‫ائمه مذاهب اختالف داشتند؟‬

‫‪ -1‬الشعرانی‪ :‬الميزان ‪( .1/30‬مصحح)‬ ‫‪1‬‬


‫اختالف ائمه مذاهب و حکم تقلید از آنها‬ ‫‪26‬‬
‫حکم تقلید از ائمه مذاهب‬
‫اما پاسخ به سؤال «حکم تقلید از ائمه اربعه چگونه است» این اس!!ت‬
‫که گروهی! می‌گویند! تقلید به ائمه‌ی اربع!!ه واجب اس!!ت و ق!!ول ص!!احب‬
‫«الجوهرة فی التوحید» در این راستا این است که می‌گوید‪:‬‬
‫کما حکی القوم بلفظ یُفهَم‬ ‫حبر منهم‬
‫و واجب تقلید ٍ‬

‫عبارت بعضی بیان‌گر این است که تقلید امام!!ان و پیش!!وایان! م!!ذاهب‬


‫واجب است‪.‬‬
‫گروه دیگری! روش غلو و افراط را پیموده‌اند و می‌گویند‪ :‬تقلید یکی‬
‫از چهار امام فقهی به ص!!ورت مش!!خص واجب اس!!ت‪ .‬پ!!یروان ش!!افعی!‪/‬‬
‫می‌گویند‪ :‬تقلید از شافعی!‪ /‬واجب است‪ .‬پیروان حنفی می‌گویند‪ :‬تقلی!!د از‬
‫ابوحنیفه‪ /‬واجب است‪ .‬و همین‌طور! پیروان مالکی تقلی!!د از ام!!ام مالک‪/‬‬
‫و پیروان حنبلی تقلید از امام احمد‪ /‬را واجب می‌دانند‪.‬‬
‫پژوهش‌گران اسالمی این نظریه اخیر را خط!!ا و اش!!تباه دانس!!ته‌اند و‬
‫می‌گویند‪ :‬اعتقاد به وجوب تقلید از یک امام معین‪ ،‬به این معنی که مقلد‬
‫فقط ملتزم! ب!!ه اق!!وال او باش!!د و اق!!وال و نظ!!رات دیگ!!ران را م!!تروک و‬
‫مرف!!وض بش!!مارد‪ ،‬در دین اس!!الم ح!!رام می‌باش!!د‪ .‬و ش!!یخ االس!!الم ابن‬
‫!اب قَائِ ! ُل هَ ! َذا الکَاَل م َوإِاَّل‬
‫تیمیه‪ /‬پا را فراتر نهاده است و می‌گوید‪« :‬إن تَ! َ‬
‫قُتِ َل» گوینده چنین نظریه‌ای (وج!!وب تقلی!!د از ی!!ک ام!!ام مش!!خص) اگ!!ر‬
‫توبه کرد فَبِها وگرنه باید کشته شود‪.‬‬
‫زیرا کسی‌که می‌گوید‪ !:‬بای!!د در مس!!ائل دی!!نی از ی!!ک ش!!خص معل!!وم‬
‫تقلید کرد و فقط گفتار او را عملی‪ ،‬و اقوال دیگ!!ران را ط!!رد نمای!!د‪ .‬در‬
‫!ام خ!!ود را ب!!ه عن!!وان ش!!ارع! ق!!رار داده اس!!ت ک!!ه‬ ‫آن ص!!ورت مقل!!د‪ ،‬ام! ِ‬
‫انگار‪ ،‬پیامبر! معصوم و واجب االتب!!اع می‌باش!!د‪ .‬چ!!نین پن!!داری در دین‬
‫هللا قطعا ً جایز نمی‌باشد! و واجب است از گوینده چنین نظریه‌ای خواسته‬
‫شود تا توبه کند و اگر بر این اندیشه اصرار نماید نظر شیخ االسالم ب!!ر‬
‫آن است که او از اسالم خارج گشته است‪.‬‬
‫ابن قیم می‌گوید‪ :‬قطعا چ!!نین ش!!یوه‌ای در می!!ان اص!!حاب رایج نب!!وده‬
‫است که برای مثال یکی از آن‌ها فردی را برای خود انتخ!!اب کن!!د و در‬
‫تمام قضایا از او تقلی!د نمای!د و در هیچ نظ!!ریه‌ای از نظری!!ات او ع!!دول‬
‫ننموده باشد و اقوال دیگران را س!!اقط! و مط!!رود پن!!دارد و ب!!ه ج!!ز مقل!!د‬
‫‪27‬‬ ‫اختالف ائمه مذاهب و حکم تقلید از آنها‬
‫خود از گفتار هیچ کسی تبعیت ننموده باشد و باز به طور! قط!!ع می‌دانیم!‬
‫که چنین قضیه‌ای از هیچ‌کس در عص!!ر ت!!ابعین روی! ن!!داده اس!!ت‪ .‬اگ!!ر‬
‫نظ!!ر این مقل!!دان و طرف!!داران این نظری!!ه (وج!!وب تقلی!!د از ی!!ک ام!!ام‬
‫معین) صحیح است‪ ،‬در سه قرن اولیه اسالم که از زبان رسول هللا ج و‬
‫احادیث صحیح‪ ،‬بهترین قرون به شمار آمده‪ ،‬نمونه‌ای را برای م!!ا بی!!ان‬
‫نمایند‪ ،‬که قطعا نخواهند! توانست؛ زیرا چنین بدعت مذمومی! همان‌گون!!ه‬
‫که رسول! هللا ج بدان اشاراتی دارن!!د در ق!!رن چه!!ارم ب!!ه بع!!د روی! داده‬
‫است‪.‬‬
‫ابن قیم این گفته (تقلید فقط از ائم!!ه اربع!!ه و ی!!ا یکی از آن‌ه!!ا) را در‬
‫کتاب «اعالم الموقعین» رد نموده و بیشتر از پنجاه مورد! گفتار آن‌ها را‬
‫تخطئه و مورد انتقاد قرار داده است و تفصیالت مفی!!د و مقتض!!ی را در‬
‫آن کتاب بیان داشته است که عالقه‌مندان می‌توانند به آن مراجع!!ه نمای!!د‪.‬‬
‫خالصه کالم ابن قیم در آن کت!!اب این اس!!ت ک!!ه هرگ!!اه کس!!ی ب!ه درج!!ه‬
‫اجتهاد نرسیده بود و در بیان حکم مسأله‌ای به نظریه فقیهی دست یافت‪،‬‬
‫خواه آن فقیه یکی از ائمه اربعه باشد یا از افراد دیگ!!ر‪ ،‬خ!!واه قب!!ل و ی!!ا‬
‫بع!!د از زم!!ان آن‌ه!!ا باش!!د‪ ،‬درص!!ورتی‌که آن نظری!!ه را ص!!حیح بداند‪،1‬‬
‫می‌تواند از آن تبعیت کند‪.‬‬
‫ب!!رای مجته!!د‪ ،‬تقلی!!د ج!!ایز نیس!!ت و در اس!!تنباط! احک!!ام می‌توان!د! ب!!ه‬
‫اجتهاد خود عمل کن!!د‪ .‬ولی ب!!رای ش!!خص ع!!امی و کس!!انی ک!!ه توان!!ایی!‬
‫اجتهاد را ندارند‪ ،‬می‌توانند! ب!!ه گفت!!ه ه!!ر ام!!ام و ی!!ا فقیهی ک!!ه ب!!ه درج!!ه‬
‫اجتهاد رسیده‌اند عمل کنند و از قول او تبعیت‪ 2‬نمایند‪ .‬همان‌گونه ک!ه این‬
‫آیه قرآن ما را راهنمایی می‌کند و می‌فرماید‪!:‬‬
‫سلُ ٓوْ!ا أَ ۡه َل ٱل ِّذ ۡك ِ‬
‫ر إِن ُكنتُمۡ اَل ت َۡعلَ ُمونَ ‪[ ﴾٤٣‬النحل‪]43 :‬‬ ‫﴿فَ ََۡٔ!ٔ‍‬
‫«پس (ای م!!ردم) اگ!!ر نمی‌دانی!!د از عالم!!ان (آگاه!!ا ِن) کتاب‌ه!!ای آس!!مانی‬
‫بپرسید»‪.‬‬
‫این بود پاسخ راجع به حکم تقلید از پیشوایان دینی‪.‬‬

‫‪ -1‬البته با استناد به نصوص و نه با خواهشات نفسانی‪( .‬مصحح)‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -2‬باید این نکته را یادآور شد که تبعیت ب!!ا تقلی!!د متف!!اوت اس!!ت‪ .‬تبعیت و کن!!د و‬ ‫‪2‬‬

‫کاو و پرسش برای عوام دستور شریعت است‪ ،‬اما تقلید به معنای قالده ان!!داختن‬
‫و پذیرش بدون چون و چرا است که از دیدگاه شریعت مذموم است‪( .‬مصحح)‬
‫اختالف ائمه مذاهب و حکم تقلید از آنها‬ ‫‪28‬‬
‫درباره مسائل مورد اختالف‬
‫سوال کننده باز می‌پرسد آیا تمام این مس!!ائل م!!ورد اختالف در می!!ان‬
‫فقه!!ا‪ ،‬از س!!نت پی!!امبر! گ!!رامی ج اس!!تخراج و ت!!راوش یافت!!ه اس!!ت؟ در‬
‫جواب می‌گویم‪ !:‬بسیاری از امور را پیامبر! گرامی ج انج!!ام داده و عمال‬
‫از او روایت شده است‪ .‬اگر چه بعضی امور را بیشتر از دیگری! انج!!ام‬
‫داده است‪ .‬مانند تکبیر اذان‪ :‬هللا اکبر هللا اکبر ‪ ..‬که آیا چهار بار است یا‬
‫دو بار؟ هر دو روایت از رسول گرامی ج روایت شده است‪ .‬مالکیه ب!!ه‬
‫دو ب!!ار گفتن آن عم!!ل می‌کنن!!د و دیگ!!ران چه!!ار ب!!ار گفتن آن را مالک‬
‫ق!!رار می‌دهن!!د و ی!!ا مانن!!د ترجی!!ع(تک!!رار) در ش!!هادتین اذان ب!!ا ص!!دای‬
‫آهسته که روایت آن از پی!!امبر ج ذك!!ر ش!ده و بعض!ی از عالم!ان ب!ه آن‬
‫عمل می‌کنند! و نزد دیگران روایت آن ب!!ه اثب!!ات نرس!!یده و ب!!ه آن عم!!ل‬
‫نمی‌کنند‪.‬‬
‫تمام این ام!!ور م!!ورد! اختالفی جس!!ته و گریخت!!ه از پی!!امبر ج روایت‬
‫شده‌اند‪ .‬اگرچ!!ه در جنبه‌ای بیش!!تر و در جنبه‌ای کم!!تر باش!!د‪ .‬مانن!!د گفتن‬
‫َّح ِيم) به صورت جه!!ری ک!!ه از رس!!ول! هللا ج‬ ‫بسمله (بِس ِْم هَّللا ِ الرَّحْ َم ِن الر ِ‬
‫روایت ش!!ده ک!!ه ایش!!ان آن را ب!!ه ص!!ورت جه!!ری و آش!!کار در ق!!رائت‬
‫فاتحه نماز بیان نمی‌کردند و در مقاب!!ل این روایت‪ ،‬اح!!ادیث دیگ!!ری در‬
‫دست داریم ک!ه داللت می‌نماین!د! ب!ر این‌ک!ه پی!امبر ج آن را ب!ه ص!ورت‬
‫جهری تلف!!ظ می‌نموده‌ان!د! و می‌ت!!وان می!!ان این روایت چ!!نین س!!ازگاری!‬
‫ایجاد نمود که رسول خدا ج گاها ً به خاطر تعلیم نمازگزاران پش!!ت س!!ر‬
‫او‪ ،‬بسمله را به طور! جهری تالوت نموده است‪ .‬ابن تیمیه درباره چ!!نین‬
‫موضوعی می‌گوی!!د‪ !:‬در مس!!ائل عب!!ادی ب!!ه خ!!اطر! ت!!الیف قل!!وب‪ ،‬ت!!رک‬
‫افضل روا باشد‪ .‬همان‌گونه که پیامبر! ج ب!!ه خ!!اطر! بیم از نف!!رت م!!ردم‪،‬‬
‫بنای کعبه را بر اصول و نقشه ابراهیم÷ ترک نمود‪ .‬ام!!ام احمد‪ /‬ب!!ر این‬
‫موارد تاکید نموده‌اند که در مسائلی! مانند بسمله‪ ،‬وصل وتر‪ ،‬و‪ ...‬که ب!!ه‬
‫خاطر مراعات تألیف دل‌ها و یا آگاهی به خاطر ش!!ناخت س!!نت و امث!!ال‬
‫آن‪ ،‬می‌توان از افضل به سوی جایز عدول نمود‪.‬‬
‫باز سوال کننده می‌پرسد که‪ :‬چرا چیزی از امور عبادی ن!!زد ام!!امی‬
‫واجب و نزد امامی دیگر مکروه می‌باشد؟‬
‫در ج!!واب می‌گ!!وییم‪ !:‬چ!!نین م!!واردی ان!!دک و بلک!!ه ن!!ادر می‌باش!!ند‪.‬‬
‫نمونه آن مانند خواندن سوره فاتحه پشت سر ام!!ام ک!!ه از نظ!!ر ش!!افعی‪/‬‬
‫‪29‬‬ ‫اختالف ائمه مذاهب و حکم تقلید از آنها‬
‫در تم!!ام نمازه!!ای! س!!ری و جه!!ری خوان!!دن آن ب!!رای مقت!!دی‌ها واجب‬
‫است‪ .‬ولی پیروان ابوحنیفه‪ /‬چ!!نین می‌پندارن!!د ک!ه خوان!!دن فاتح!ه ب!رای‬
‫مقتدی‌ها در نماز جماعت مک!!روه اس!!ت و این دو ق!!ول‪ ،‬مقاب!!ل یک!!دیگر‬
‫قرار گرفته‌اند‪.‬‬
‫در می!!ان این دو نظری!!ه ی!!ک نظری!!ه می!!انی وج!!ود! دارد و آن این‌ک!!ه‬
‫خواندن فاتحه در نماز سری‪ ،‬برای مقتدی‌ که آن را نمی‌ش!!نود‪ !،‬ش!!رعی‬
‫است‪ ،‬ولی در نماز جه!ری ک!ه مقت!دی‌ فاتح!ه ام!ام را می‌ش!نود! س!کوت‬
‫الزم است‪ .‬همان‌گونه که در روایت مسلم وارد شده است‪:‬‬
‫ص!تُوا»‪«1‬هرگ!اه (ام!ام) ق!رائت خوان!د‪ ،‬ش!ما س!اکت‬ ‫!رأَ فَأ َ ْن ِ‬
‫«‪َ ...‬وإِ َذا قَ َ‬
‫بمانید» و این نظریه وسط و میانی اولی و راجح‌تر است‪.‬‬
‫اعتماد بر کتاب و سنت‬
‫برادر سوال کنن!ده می‌پرس!د‪ !:‬آی!ا تقلید‪ 2‬از غ!یر امام!ان چه!ار م!ذهب‬
‫ممکن اس!!ت؟ و آی!!ا می‌ت!!وان ب!!دون این‌ک!!ه خ!!ود را ب!!ه یکی از م!!ذاهب‬
‫کنونی مقید نمود‪ ،‬مستقیما به کتاب و سنت مراجعه نماییم؟‬
‫در جواب می‌گ!ویم‪ !:‬بل!ه‪ .‬تقلی!د ب!ه غ!یر ائم!ه اربع!ه ج!ایز اس!ت‪ ...‬و‬
‫کسانی که اهل فقه و نظ!!ر باش!!ند و بتوانن!!د احک!!ام اس!!المی را از مت!!ون‬
‫اسالمی استنباط! نمایند‪ ،‬می‌توانند مستقیما به قرآن و سنت مراجعه نمایند‬
‫و ب!!ه اجته!!اد و بحث و بررس!!ی بپردازن!!د! و از ق!!رآن و س!!نت احک!!ام‬
‫اسالمی خود را استخراج نماین!!د و ی!!ا نظ!!ریه‌ای را ب!!ر دیگ!!ری ت!!رجیح‬
‫دهند‪ .‬و یا به عالمان اهل ترجیح و عالمان فقه مقارن که به وسیله ادل!!ه‪،‬‬
‫ب!ه مقارن!!ه و ت!!رجیح بعض!!ی نظریه‌ه!!ا اق!!دام نموده‌ان!!د‪ ،‬امث!!ال ابن دقی!!ق‬
‫العید‪ ،‬ابن تیمی!!ه‪ ،‬ابن قیم‪ ،‬ابن حج!!ر عس!!قالنی‪ ،‬ص!!نعانی‪ !،‬ش!!وکانی! و‪...‬‬
‫مراجعه نمایند‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ -1‬مسلم ‪ .404‬اما به هیچ عنوان این حدیث را نمی‌توان ب!!ا این یقین ب!!ه خوان!!دن‬
‫سوره فاتحه نسبت داد‪ .‬چ!!ون در آن لف!!ظ ق!!رائت ب!!ه ک!!ار رفت!!ه اس!!ت و این حکم‬
‫ب» (بخ!اری ‪ 756‬و مس!لم ‪)394‬‬ ‫صاَل ةَ لِ َم ْن لَ ْم يَ ْق َر ْأ بِفَاتِ َح ِة ْال ِكتَا ِ‬
‫عام‪ ،‬با حدیث «اَل َ‬
‫خاص می‌شود‪ .‬از طرفی هللا متعال در سوره مزمل پیامبرش را به خواندن نماز‬
‫وا َما تَيَس ََّر ِمنَ ۡٱلقُ ۡر َءا ۚ ِن﴾ [المزم!!ل‪]20 :‬‬‫تهجد فرا می‌خواند و می‌فرماید‪﴿ :‬فَ ۡٱق َر ُء ْ‬
‫«آن‌چه میسر است از قرآن بخوان» که قطعا خواندن فاتحه در این‌ج!!ا ج!!دای از‬
‫قرائت است و مقدار یسیر همان قرائت و غیر از فاتحه می‌باشد‪( .‬مصحح)‬
‫‪ -1‬همان‌طور گفته شد تقلید مذموم و تبعیت جایز است‪( .‬مصحح)‬ ‫‪2‬‬
‫اختالف ائمه مذاهب و حکم تقلید از آنها‬ ‫‪30‬‬
‫باید دانست گفته‌ای که در اعصار رک!!ود و انحط!!اط فقهی ش!!ایع ش!!ده‬
‫که گویا باب اجتهاد مسدود شده است‪ ،‬یک گفته مردود! و باطل می‌باش!!د‬
‫و هیچ دلیلی بر صحت آن نه از قرآن و نه از س!!نت و ن!!ه از اجم!!اع در‬
‫دست نداریم‪ !.‬تا آن‌جا که حنابله و دیگران گفته‌اند ک!!ه‪ :‬ج!!ایز نیس!!ت هیچ‬
‫عصری از اعص!ار ت!اریخ‪ ،‬از مجته!د و ی!ا مجته!دانی ک!ه مط!ابق ادل!ه‬
‫شرعی برای مردم! فتوا دهند‪ ،‬خالی باشد‪ .‬این فضل و موهبتی اس!!ت ک!!ه‬
‫هللا متعال ب!!ه بن!!دگان خ!!ود عط!!ا فرم!!وده اس!!ت‪ .‬ه!!ر کس!!ی ک!!ه ق!!درت و‬
‫توان!!ایی اس!!تنباط! احک!!ام را داش!!ته باش!!د‪ ،‬می‌توان!!د ب!!ه اجته!!اد ب!!پردازد‪!.‬‬
‫نمی‌توان امتی و یا نسلی را از این امر اجتهاد باز داشت و یا اجته!!اد را‬
‫در انحصار! نسل خاص و یا زمان خاصی قرار داد؛ زی!!را چ!!نین ام!!ری‬
‫(اقدام به اجتهاد احکام) در هیچ عصر و مکانی محال نیست و بلک!!ه در‬
‫عصر کن!!ونی! م!!ا‪ ،‬عم!!ل اجته!!اد ب!!ه م!!راتب آس!!ان‌تر از عص!!ور گذش!!ته‬
‫می‌باشد؛ به دلیل این‌که وس!!ایل و امکان!!ات عملی ک!!ه ام!!روزه ب!!رای م!!ا‬
‫میسر گش!!ته مانن!!د‪ ،‬چ!!اپ‪ ،‬تکث!!یر‪ ،‬تص!!ویر ب!!رداری‪ ،‬ک!!امپیوتر! و‪ ...‬در‬
‫اختیار امت‌های گذشته نبوده است‪....‬‬
‫اما کسانی که از زب!!ان ع!!ربی و عل!!وم و فن!!ون مرب!!وط! ب!!ه آن‪ ،‬و از‬
‫معارف و دانش‌های مربوط به قرآن و سنت‪ ،‬آشنایی ندارند و مواضع و‬
‫جایگاه اجماع و موارد! خالف را نمی‌شناسند! و ب!ه اص!!ول فق!ه‪ ،‬قی!اس و‬
‫قواعد تعارض و تراجیح و سایر ابزار اساسی اجتهاد‪ ،‬آگاهی ندارد‪ ،‬بر‬
‫آن‌ها واجب است که متخصین فن مراجعه نمایند‪ .‬این گروه چاره‌ای جز‬
‫تقلید‪ 1‬ندارند و این یک فطرت و سرشت انسانی اس!ت ک!ه در ه!ر علمی‬
‫ب!!ه متخصص!!ین آن مراجع!!ه می‌نمای!!د‪ .‬همان‌گون!!ه ک!!ه خداون!!د متع!!ال‬
‫می‌فرماید‪!:‬‬
‫ر إِن ُكنتُمۡ اَل ت َۡعلَ ُمونَ ‪[ ﴾٤٣‬النحل‪]43 :‬‬ ‫ۡ‬
‫سلُ ٓوْ!ا أَ ۡه َل ٱل ِّذك ِ‬
‫﴿فَ ََۡٔ!ٔ‍‬
‫«پس (ای م!!ردم) اگ!!ر نمی‌دانی!!د از عالم!!ان (آگاه!!ا ِن) کتاب‌ه!!ای آس!!مانی‬
‫بپرسید»‪.‬‬
‫البته نباید آن‌گونه که بعضی پنداشته‌اند تمام مردم را مکلف به اعمال‬
‫اجتهاد نمود که چنین چیزی ناممکن و هیچ دلیلی بر آن نیست‪.‬‬

‫‪ -1‬تبعیت‪( .‬مصحح)‬ ‫‪1‬‬


‫‪31‬‬ ‫اختالف ائمه مذاهب و حکم تقلید از آنها‬
‫حکم تلفیق در میان مذاهب‬
‫سوال دیگری ب!اقی مان!!ده و آن این‌ک!ه‪ :‬اگ!!ر انس!!انی در ی!ک ام!ر از‬
‫یک امام و در امر دیگر از امام دیگ!ری! تقلی!د کن!د حکم آن چیس!ت؟ ب!ه‬
‫این عمل تلفیق گفته می‌شود‪ !...‬بعضی از عالم!!ان آن را ج!!ایز ش!!مرده‌اند‬
‫و بعضی آن را ممنوع! دانسته‌اند‪ ،‬ولی نظر ما بر این است که اگر کسی‬
‫در این تلفیق منظورش پیروی! از رخصت‌های! مذاهب باشد و پیوسته به‬
‫دنبال آسان‌ترین حکم و بدون توجه به دالی!!ل ش!!رعی جوی!!ای آن‌چ!!ه ک!!ه‬
‫موافق طبیعت او و آن‌چه که ن!زد او خوش!ایند اس!ت باش!د‪ ،‬چ!نین تلفیقی‬
‫جایز نمی‌باشد‪ ...‬در ارتب!!اط! ب!!ا چ!!نین م!!واردی اس!!ت ک!!ه عالم!!ان س!!لف‬
‫گفته‌اند‪:‬‬
‫‪1‬‬ ‫ُ‬
‫َص ال َم َذا ِهب ف ِسقَ» ‪.‬‬ ‫« َمن تَتَبَّ َع ُرخ َ‬
‫«هر که به دنبال رخصت‌های! مذاهب گردد فاسق شده است»‪.‬‬
‫مثال آن مانند این است که اگر مذهب معینی در موضوعی مصلحت‬
‫کس!!ی را ب!!رآورده کن!!د‪ ،‬در آن موض!!وع! از آن م!!ذهب تقلی!!د کن!!د‪ .‬مانن!!د‬
‫این‌ک!!ه شخص!ی! همس!!ایه‌اش ملکی را در همس!!ایگی او بف!!روش رس!!انده‬
‫باشد و آن شخص بخواهد بیع آن مل!!ک را باط!!ل و ب!!رای خ!!ود دری!!افت‬
‫دارد عمل به قول ابوحنیفه‪ /‬کند که قایل به شفعه همسایه است و اگ!!ر آن‬
‫مذهب به نفع دشمن او باشد عم!!ل ب!ه م!ذهب مقاب!!ل او نمای!د یع!!نی ق!!ول‬
‫شافعی‪ /‬را که مانع شفعه جوار است‪ ،‬اخذ نماید‪.‬‬
‫اینجاست ک!!ه ش!!خص پ!!یرو ه!!وای نفس!!انی خ!!ود اس!!ت و ب!!ا این ک!!ار‬
‫می‌خواهد با دین بازی کن!!د و م!!ذاهب را خ!!ادم مص!!الح خ!!ود ق!!رار داده‬
‫است‪ .‬انسان مسلمان باید همراه حق و واقعیت باشد خواه آن حق به سود‬
‫یا زیان او باشد‪ .‬هللا متعال منافقان را این‌گونه مورد! مذمت قرار! می‌دهد‬
‫و می‌فرماید‪:‬‬
‫يق ِّم ۡنهُم ِّم ۢن بَ ۡع! ِد‬ ‫!ولَّ ٰى فَ ِر ‪!ٞ‬‬ ‫ُول َوأَطَ ۡعنَا! ثُ َّم يَتَ! َ‬‫﴿ َويَقُولُونَ َءا َمنَّا بِٱهَّلل ِ َوبِٱل َّرس ِ‬
‫ٓ‬
‫!و ْا إِلَى ٱهَّلل ِ َو َر ُس !ولِ ِهۦ لِيَ ۡح ُك َم بَ ۡينَهُمۡ إِ َذا‬ ‫!ٱل ُم ۡؤ ِمنِينَ ‪َ ٤٧‬وإِ َذا ُد ُع! ٓ‬‫ك بِ! ۡ‬‫ٰ َذلِ ۚكَ َو َمٓا أُوْ ٰلَئِ َ‬
‫!!ذ ِعنِينَ ‪﴾٤٩‬‬ ‫ق يَ ۡ!!أتُ ٓو ْا إِلَ ۡي!! ِه ُم ۡ‬ ‫ض!!ونَ ‪َ ٤٨‬وإِن يَ ُكن لَّهُ ُم ۡٱل َح!! ُّ‬ ‫يق ِّم ۡنهُم ُّم ۡع ِر ُ‬ ‫فَ ِر ‪!ٞ‬‬
‫[النور‪.]49-47 :‬‬
‫‪ -1‬ام!!ام ش!!اطبی ب!!ا ذک!!ر این مس!!ئله در کت!!اب الموافق!!ات ‪ 4/134‬اس!!تفاده از‬ ‫‪1‬‬

‫رخصت‌ها را منوط به داشتن دلی!!ل ش!!رعی و دوری از ه!!وا و ه!!وس می‌دان!!د و‬


‫در این صورت استفاده از رخصت شرعی بالمانع است‪( .‬مصحح)‬
‫اختالف ائمه مذاهب و حکم تقلید از آنها‬ ‫‪32‬‬
‫«و (منافقان) می‌گويند‪ :‬به هللا و ب!!ه پيامبر (او) ايم!!ان آورديم‪ ،‬و اط!!اعت‬
‫کرديم‪ .‬س!!پس گ!!روهی از آن‌ه!!ا بع!!د از اين (ادع!!ا)‪ ،‬روی گ!ردان می‌ش!!وند و‬
‫اين!!ان (در حقيقت) م!!ؤمن نيس!!تند؛ و هنگامی‌ک!!ه ب!!ه س!!وی هللا و پيامبرش‬
‫فراخوانده شوند تا در ميان‌شان داوری کند‪ ،‬ناگهان گروهی از آن‌ها اع!!راض‬
‫می‌کنن!!د؛ و اگ!!ر ح!!ق ب!!ا آن‌ه!!ا باش!!د‪ ،‬گ!!ردن نه!!اده (ب!!ا س!!رعت) ب!!ه س!!وی او‬
‫می‌آيند»‪.‬‬
‫آن‌ها می‌خواهند که حق به جانب آن‌ها باشد نه این‌که همانن!!د مومن!!ان‬
‫صادق با حق همراه شوند‪ ،‬ولی اگر شخص مسلمان پیرو آن‌چه از نظر‬
‫او راجح‌تر و در قلب او مطمئن‌تر باش!!د هیچ اش!!کالی ن!!دارد‪ ،‬در این‌ک!!ه‬
‫لمس زن م!!وجب نقض وض!!و! نمی‌باش!!د‪ ،‬از ابوحنیفه‪ /‬تقلی!!د کن!!د و از‬
‫این‌که جاری شدن خون باعث نقض وضو! نمی‌شود! از شافعی!‪ /‬تقلید کند‬
‫و از این‌که آب ج!ز ب!ا تغی!یر نجس نمی‌گ!ردد‪ ،‬از مالکی!ه تقلی!د کن!د‪ .‬در‬
‫صورتی! که با دلیل در این موارد! آرامش خاطر! حاص!!ل نمای!!د و فت!!وای!‬
‫ما نیز ب!!ه همین ش!!یوه اس!!ت‪( .‬این در واق!!ع تبعیت اس!!ت ن!ه تقلی!!د‪ .‬به!!تر‬
‫است کلمه تقلید در متن با تبعیت عوض شود‪( .‬مصحح))‬
‫هَّللا‬
‫!ر ِد ُ بِ! ِه‬ ‫نسبت به تفقه در دین موفق! گردان!د‪َ « .‬م ْن يُ! ِ‬ ‫هللا متعال ما را‬
‫َخيْ!رًا يُفَقِّهْ!هُ فِي ال!دِّي ِن» وص!لى هللا على س!یدنا محم!د وعلى آل!ه وص!حبه‬
‫‪1‬‬

‫وسلم‪.‬‬

‫پایان‬

‫‪« -1‬ه!!ر كس هللا در ح!!ق او اراده خ!!ير نمايد‪ ،‬ب!!ه وی فهم دين‪ ،‬نص!!يب خواه!!د‬ ‫‪1‬‬

‫كرد‪ ».‬بخاری‪ )71‬و ‪ 3116‬و ‪ )7312‬و مسلم (‪)1037‬‬

You might also like