Professional Documents
Culture Documents
در بیان
عوامل و علل ارتقاء و انحطاط مسلمانان
نوشته:
حیدر علی قلمداران
ارمغان آسمان عنوان کتاب:
حیدر علی قلمداران تألیف:
اسالم و علوم و عقاید جدید ،تجدید حیات فکری موضوع:
اول (دیجیتال) نوبت انتشار:
دی (جدی) 1394شمسی ،ربيع األول 1437هجری تاریخ انتشار:
منبع:
book@aqeedeh.com ایمیل:
contact@mowahedin.com
فهرست مطالب
صفحه عنوان
مقدمه3................................................................................................
چرا این موضوع Kرا اختیار کردم؟4............................................................K
مطالعه و دقت در این موضوع Kچه فائده دارد؟ 12...........................................
این معمار را چگونه حل میکنید؟13...........................................................
نخستین عامل ارتقاء که ترک و قصور Kدر آن علت انحطاط Kمسلمین گشت22.........
علمی که اسالم به تحصیل آن ترغیب مینماید چیست؟!26................................
چه علمی موجب ترقی Kمسلمین صدر اول گشت؟!27.......................................
در پیرامون وضح اسفآور Kتعلیم علوم در اسالم35.........................................
علت مهم دیگری که موجب انحطاط Kمسلمین شده است45.................................
تعیین حاکم و پیشوای Kاسالم با بیعت و مشورت است 57...................................
آخرین وصیت حضرت ختمی مرتبت راجع به حکومت است108.......................
فساد عقیده حرامبودن کار دولتی! 112.........................................................
پایان مطلب 117....................................................................................
اشتباه بزرگ125...................................................................................
اشتباه دیگر 127....................................................................................
سومین علت انحطاط و ذلت مسلمین ترک جهاد است137.................................
جهاد اسالمی به منظور Kبسط عدالت و معارف بین جامعه بشر است140..............
جهاد از محکمات آیات و از ضروریات Kاسالم است 141..................................
فضیلت جهاد144...................................................................................
تحقیق در پیرامون احادیث148..................................................................
قران قابل فهم است159...........................................................................
تفاسیر جعلی منسوب به ائمه علیهم السالم161...............................................
جنگهائی که امام زینالعابدین حج را بر آن ترجیح میدهد171...........................
جنگهای زمان حضرت صادق174..........................................................
عجیبترین معما186..............................................................................
مضرات ترک جهاد192..........................................................................
از مهمترین واجبات اجتماعی اسالم 197......................................................
انهدام یک رکن مهم اسالم ،ترک جمعه است 203...........................................
یک رکن مهم دیگر از ارکن دین208..........................................................
معنی غلط تقیه 212................................................................................
امداد مظلوم Kو سرکوبی ظالم از مقررات اسالم است216..................................
ارمغان آسمان 2
اصیلترین علل انحطاط Kو ذلت مسلمین تعطیل حدود Kالهی است219....................
یکی از موجبات ترقی ملت اسالم که ترک آن علت انحطاط شده223...................
کیفیت نامشروع Kوقف در کشورهای Kاسالمی یکی از عوامل انحطاط است228.......
تعمیر قبور در اسالم!235........................................................................
احادیثی که در نهی از تعمیر Kقبور وارد شده245............................................
موضوعی که سیاست مهمش کرده است256.................................................
خالصة کالم280...................................................................................
اسالمی را که ما شناختیم! 282..................................................................
مختصری Kاز تعالیم عالیه اسالم284............................................................
شایان عنوان295...................................................................................
بسم هللا الرحمن الرحیم
مقدمه
بنام آنکه جانرا فکرت آموخت
چراغ دل بنور دین بر افروخت
تقریبا ً دو سال قبل بخKKواهش یکی از دوسKKتان دانشKKمند مقKKالهای تحت عنKKوان (علKKل
انحطاط مسلمین و چارة آن) در روزنامه وظیفه که در تهKKران منتشKر KمیشKKود Kدرج و
انتشار دادم مقالة مزبور مورد توجة خواننKدگان آن روزنامKه قKرار گKرفت و از همKان
ابتدای انتشار دقت موافKق و مخKالف را بKه خKود جلب کKرد و کسKانی بعنKوان تقKدیر و
انتقاد ستونهائی از روزنامه را اشغال کردند شاید مقاله مزبور از این جهت جالب بKKود
که مطلب تازه و موضوع بکری را در میان آورده بKKود ،زیKKرا هKKر چنKKد دربKKارة علKKل
انحطاط مسلمین نویسندگانی Kقلمفرسائی KکKKرده و علKKل و عوامKKل را نشKKانی دادهانKKد امKKا
کمتر کسی از آنان عللی را که در آن مقاله نشان داده میشد بقلم آوردهاند مثالً یکی از
دانشKKمندان بKKزرگ علKKوم اجتمKKاعی و جامعهشناسKی( KدکKKتر گوسKKتاولوبون فرانسKKوی)
دربارة علل انحطاط Kمسلمین در کتاب تاریخ تمدن خKKود چیزهKKائی را مKKوجب انحطKKاط
عرب و اسالم نشان داده است که اگر از نقطه نظر تطور ملل و تغیKKیرات حاصKKله در
آنها صحیح و دارای اثر باشد مانند اختالط خون و تقید به چهارچوب Kقوانین مKKذهبی و
ناموافقی زمان و امثال آن ،ولی از نظر یک نفر مسلمان بلکه از نظر یک نفر مKKورخ
بینظر اینگونه نظریات و تعلیمات،ارزشی ندارد هرچKKه هسKKت مقالKKه مزبKKور Kبیش از
دو سال در آن روزنامه انتشار یافت و بKKا اینکKKه گKKاهی مKKورد انتقKKاد پKKارهای اشKKخاص
قرار میگرفت Kبدان انتقادها اعتنائی نمیشد زیرا غالبا ً انتقادکنندگان اشKKخاص سKKطحی
و انتقادشKKان از روی تعصKKب جاهالنKKه بKKود مگKKر گKKاهی کKKه اشKKخاص مشKKهوری پKKای
بمیدان میگذاشتند Kکه بی اعتنائی بانتقاد آنان موجب تولیKKد زحمت در این محیKKط آلKKوده
به سوءظن دربارة نگارنده میشد لذا بناچار در ضمن مقالKKه بKKه جKKواب اعتراضKKات و
انتقادات آن پرداخته و مطلب را روشKKن میکKKردیم تKKا اینکKKه اخKKیراً پKKارهای از مطKKالب
مندرجه به مذاق عدهای که خKKود را منحصKKراً وارث دیKKانت دانسKKته و دین را هم همین
وضع موجود میشناسند تلخ آمده و به جای انتقاد صحیح و منطقی به تهمت و دشنام و
حتی تکفیر پرداختند Kو به وسایلی کودکانه از قبیل شکایت به وزارت فرهنگ و تهدیKKد
به ضرب و امثال آن متشبث شدند ،بنابراین پیش آمد با اینکه دهها علKKل عمKKده از علKKل
انحطاط مسلمین با مدارک ودالیل که خالصهای از آن در این مقدمه انشاءهللا بKKه نظKKر
ارمغان آسمان 4
خوانندگان خواهد رسید باداره روزنامه طی مقاالت مفصلی فرستاده شKKده بKKود بناچKKارK
بوسیله نامه و تلگراف تقاضا شد که از درج آن خودداری شود Kتا وقت آن برسد.
و اکنون بKه یKاری خداونKKد متعKKال خالصKKه و مجملی از آنچKه در آنجKا نشKر شKKد بKKا
دالیلی بیشتر بعرض میرسدK.
پس باید نویسندهای که جز اجر خدائی پاداشی ندارد اگKKر چKKیزی مینویسKKد مKKوجب
تیقظ و باعث ارتفاء خواننده باشد و او را از حالی که دارد بKKه حKKالی بهKKتر سKKوق دهKKد
وگرنه ننوشتن بهتر است زیرا وقت و فکر مردم را کKKه عزیزتKKرین اشKKیاء عKKالم اسKKت
ضایع نمینماید و مرتکبنشدن همین جنایت خود باز سعادت است مگر اینکه مKKزدورK
5 ارمغان آسمان
ومأمور Kباشد که المأمورمعذور! و یا آنکه حب شKKهرت و خودپسKKندی KانگKKیزة عمKKل او
باشد چنانکه بیشتر نویسندگان چKKنین انKKد و از همین رهگKKذر اسKKت کKKه اگKKر دقت شKKود
اکثر کتابها و نوشتهها نه تنها به خواندن آن نمیارزد KبلکKKه بهKKترین خKKدمت بKKه جامعKKه
آنست که آنها را تسلیم سیل تند و یا امواج خروشان دریا نمائیم تا مردم را از شر آنهKKا
مأمون داریم!!
خوشمزه این بود که هنگامیکه ما این موضوع را اختیار کرده و تحت عنوان (علل
انحطاط مسلمین )...مقاالتی در روزنامه وظیفه منتشر کردیم Kیکی از پرنویسها که به
اصطالح خود را اهل بخیه میداند و زمانی ستون سیاسی Kیکی از روزنامههای Kمرکز
(قیام ایران) را به عهده داشت و مدتها با تودهایها در روزنامه رهبر همکاری میکKKرد
و بKKه قKKول خKKودش سKKالها بهKKائی و بهKKائیزاده بKKوده اسKKت و بKKرههای از عمKKر را در
المسلکی گذرانیده و اخیراً با اینکKKه کارمنKد Kدولت و پشKKت میزنشKKین اسKKت بKKه کسKKوت
روحانیت ملبس شده و مصداق (هر لحظه به شکلی بت عیKKار درآیKKد) اسKKت ،در همین
روزنامه وظیفه ستونی Kرا به همین عنوان اشتغال و تحت تیتر (علل انحطKKاط KمسKKلمین
و ترقی Kغرب) به قلمفرسائی Kپرداخت ،بیچارة! عجول و بیمطالعKه مثKل اینکKه اصKال
مقKKاالت مKKا را نخوانKKده و معKKنی آن را نفهمیKKده اسKKت تصKKور KکKKرده کKKه مقصKKود مKKا از
انحطاط مسلمین مقایسه آنان با ملل غربی و اروپائی Kاست! و این بسیار جای تأسKKف و
تعجب است که تا کلمه ترقی Kو انحطاط بگوش کسی میخورد KفKKوراً ذهنش متبKKادر بKKه
غرب و شرق میشود Kدر صورتیکه درتمام آن سلسله مقاالت که مKدت دو سKال در آن
روزنامه درج میشKKد حKKتی کوچکKKترین اشKKارهای بKKه تKKرقی غKKرب در برابKKر انحطKKاط
مسلمین نکردیم Kو فقط مقایسه ما در ارتقاء و انحطاط مسلمانان و مقایسه آنان با صKKدر
اول و امروز است و عللی که یادآور Kشدیم ترک احکام مهمه الهی و اقبال به خرافKKاتK
و موهومات Kبود .ما هرچند غKKرب را در زنKKدگی از خKKود سKKعادتمندتر Kمیدانیم امKKا در
عین حال آنرا مترقی Kو خوشبخت نمیشماریم زیKKرا بین آنهKKا و سKKعادت حقیقی فاصKKله
خیلی طوالنی است! اما این نویسنده مKKامور و مKKأجور علKKل انحطKKاط مسKKلمین و تKKرقی
غرب را غصب خالفت دانسته و االن مدت دو سال است که در پیرامون این موضوعK
در آن روزنامه و روزنامه آرام به تصویل و تفصیل پرداختKه اسKKت و چKKون موضKKوع
غصب خالفت از مواضعی است که از یک طرف Kدر پیرامون آن هزاران جلKKد کتKKاب
تألیف و تصنیف Kشده لذا چKKیز نوشKKتن در آن بKKاره بواسKKطه فKKراوانبKKودن مطلب بسKKی
آسان اسKKت و از طKKرف دیگKKر مKKوجب خKKوشآمKKد عKKوامالنKKاس و جKKاهالن بیخKKبر از
مقتضیات زمان است لذا بدینوسیله بازار خود را گرم کرده و محبوبیتی Kدر نظر سKKاده
دالن برای خود فراهم نموده تا جائیکه از پاپیون و کراوات بالفاصKKله بعمامKKه و نعلین
ارتقاء یافته و به خیال خودش علیرغم نظر ما از انحطاط غKKرب رو بKKه تKKرقی اسKKالم
آورده که کالهشاپور را به عمامه تبدیل کرده است!! ما با چنین کKKودک طبیعتKKانی KکKKه
خود را مضحکه جهانیان میکنند کاری نداریم Kو شاید هم مأموریتی Kدارند که در چنین
ارمغان آسمان 6
زمانی که مسKKلمانان دنیKKا شKKدیدترین KاحتیKKاج را بKKه اتحKKاد و اتفKKاق دارنKKد یKKک عKKده در
کشKKورهای KشKKیعی مKKذهب مKKأموریت دارنKKد کKKه کتابهKKائی در موضKKوع KکهنKKه غصKKب
خالفت تألیف و تصنیف یا کتابهای کهنه و فرسودهای که شاید روزی سیاست سالطین
شیعه ترویج آنرا مقتضی میدانسته ولی انتشار آن امروز جز تولیKد KکینKه و عKداوت و
بیدارکردن فتنة خفته هیچ فائدهای ندارد ،تجدید چاپ و حاشیه کKKرده بKKا قیمت نKKازل در
اختیKKار مKKردم جاهKKل و متعصKKب گذارنKKد! لعن هللا االسKKتعمار Kو مشKKتقاتها کKKه هنKKوز از
گریبان این مردم بدبخت دست بKKرنمیدارد Kو آنKKارا بKKه حKKال خKKود نمیگKKذارد و در این
میان اگر کسانی Kپیدا میشوند Kکه مردم را به اطاعت احکام خدا و پیروی از محکمKKات
ما انزلهللا میخوانند و به آتش فتنهای که بKه منظKKور نفKKاق و شKقاق بین امت اسKالمیه
بیش از هزار سال مشتعل اسKKت دامن نKKزده بلکKKه سKKعی دارنKKد آن را خKKاموش کKKرده و
التیامی به این جراحات هولناک کشندهای که در پیکر اسالم است دهنKKد ،این مKKأموران
معذور کKه شKKاید از کKKثرت غفلت و بیخKKبری نداننKKد آلت بیارادة چKه دسKKتگاه سیاسKKی
هستند جنجال و غوغا راه میاندازند و چنان گوینKده و نویسKندهای Kرا بهKتر تهمKKتی کKه
زبانشان جاری گردد متهم میگردانند Kو به انواع دسایس و حیل وسیلة خاموشKKی او را
فراهم میآورند Kچنانکه تاریخ اسالم مخصوصا ً در عصر حاضر از این قبیKKل جنایKKات
مملو و مشحون است.
وگرنKKه انحطKKاط مسKKلمین چKKه ربطی بKKه موضKKوع KغصKKب خالفت دارد؟ و امKKروز
تجدید مطلع در این موضوع Kچه فایدهای دارد و چگونه میتواند Kجبران مافات مسلمین
را نماید! زیرا:
اوال – ارتقائی را که ما از فقدان آن متأسفیم آن ارتقائی است که مسلمین صدر اول
در قرن اول و دوم اسالمی داشتند و پرواضح است تمام این ترقیات KبKKا وجKKود غصKKب
خالفت انجام گرفت! شکی نیست که اگر بعد از رسول Kخدا بالفاصKKله امیرالمؤمKKنین
در مسند خالفت قرار میگیرفت و مسلمانان از او اطاعت میکردند Kغیر از خدا کسی
چه میداند Kامروز وضع مسلمین – بلکه جهانیان – بچه صورت بود و تKKرقی Kو تعKKالی
آنان تا کجا رسیده بود و شاید غیر از کKKرة زمین بسKKیاری از کKKرات آسKKمانی را هم در
تصرف داشتند ،امKKا حKKال کKKه نشKKد و اکنKKون این آرزو بصKKورت KمحKKال در آمKKده اسKKت
تأسف بر آن اگر ثواب داشته باشKKد بKKاری نتیجKKه عملی نKKدارد و بهKKر صKKورت غصKKب
خالفت را از انحطاط Kمسلمین شمردن پریشانگوئی Kاست زیرا اگر ارتقKKاء مسKKلمین در
نتیجه احقاق حق خالفت بودجه داشت که غصب آنهم علت انحطKKاط باشKKد امKKا چنانکKKه
میدانیم آن ارتقاء در حالی رخ داد کKه غصKKب وقKوع KیافتKه بKود و معKذالک مسKKلمانان
دارای آن همه عزت و عظمت شدند.
پس چگونه میشد هرگاه غصب خالفت رخ نداده بود؟!
صافی ار گردد ندانم چون کند! باده درد آلودمان مجنون کند
7 ارمغان آسمان
پس تأسف ما بر فقدان همین ارتقائی است که حاصل و موجود Kبود (نKKه آن ارتقKKائی
که صورت Kوقوع نیافت و خیالی بوده و جز و احالم و رؤیاهKKای KشKKیرین اسKKت!) فلKKذا
باید ببینیم که چه چیز موجب آن ارتقاء بوده تKا اگKر در دسKترس اسKت بدسKت آوریم Kو
چه چیز علت آن انحطاط Kگشته تا اگر امکان دارد از آن اجتناب کنیم ،و بKه نظKر مKا و
هر فرد مطلKع سKبب ارتقKاء آن روز اجKراء نمKودن احکKام حیKات بخش اسKالمی بKوده
چنانکه علل انحطاط امروز ترک وتعطیKKل آن احکKKام میباشKد Kو بKKه عقیKKده مKKا اجKKرای
همان احکام در همین امروز Kبا اندک کوشش موجب سیادت و سعادت مسلمانان گشKKته
آن مجد و عظمت گذشته آنها را به بهترین صورت اعادت میدهد زیKKرا اگKKر بدسKKتور
اسKKالم آن چنانکKKه مKKا در این وجKKیزه توضKKیح میدهیم KعمKKل شKKود خیلی زود و آسKKان
میتوان از خیرات وبرکات این دین مبین خیلی بیشتر Kاز مسKKلمین صKKدر Kاول متمتKKع و
بهرهور شد ،برای اینکه مسلمانان این زمان را خیلی بهتر و آسانتر KبKKرای اجKKرای آن
احکام میتوان حاضر Kنمود زیرا فهمیدهترند و اوضاع زمان هم تا حد زیادی نسبت به
وضع ایشان مساعد است و حکام و فرمانروایان این عصKKر اگKKر بKKه مقتضKKای دسKKتور
الهی انتخاب و گماشته شوند بهتر میتوانند Kمصدر خیر برای امت و ملت خود باشند.
ثانیاً ،چنان فرض گیریم که به قول این نویسKKندهگان علت انحطKKاط مسKKلمین غصKKب
خالفت بوده!! امروز چه باید کرد؟ آیا همین طور نشستن و تأسفخوردن و مصKKیبت
هزار و چهار صد سال قبل از این را یاد آوری نمودن و بKKزرگکKKردن و بKKر مسKKببین
آن لعنت و نفریننمودن چه نتیجهای دارد؟! این کارها انحطاط فعلی مسKKلمین را تبKKدیل
به ارتقاء میکند و عظمت ومجد دیKKرین آنهKKا را بازگشKKت میدهKKد؟! یKKا تولیKKد بغض و
کینه و عداوت بین مسلمین که هم به فرمان الهی مأمور به اتحاد و اتفاقنKKد وهم عقKKل و
تجربه اتفاق و اتحاد آنان را واجب میشمارد Kبین ایشان ایجاد مینماید و فتنKKه خوابیKKده
را بیدار میکند؟ در ظرف این چهارده قرن از این همه کینه و عKKداوت و اختالف چKKه
دیده اند که هنوز هم باید آن را دنبال کرد؟؟
آیا نتیجة چنین منطقی که علت انحطاط Kمسلمین غصب خالفت بود! جز اینست کKKه
برای ارتقاء آن باید حق را از غاصب گرفت و به من لهالحق رسانید! یعنی از ابوبکر
گرفت و بعلی تسلیم کرد!! امروز کدام خالفت مانKده و علی و ابKKوبکر در کجKا هسKتند
که ما با نوشتن و گفتن این حرفها میخواهیم KحKKق را بKKه حقKKدار برسKKانیم؟! الزمKKه این
سخن آن است که حق و وضع خالفت را ایجاد کنیم و علی و ابوبکر را زنده گردانیم!
آیا این امر محال نیست؟ ممکن است گفته شود که احتیاج به زندهکردن ابKKوبکر Kو علی
نیسKKKت از فرزنKKKدان ابKKKوبکر میگKKKیریم و بKKKه فرزنKKKدان علی میدهیم امKKKا آیKKKا خKKKود
موضوعموجود Kاست و منتفی نیست؟! خالفتی نیست که بعلی بدهیم یا به فرزند Kعلی!!
شاید بگویند مقصود از نشر این گونه کتب آن است که معلوم شود راه علی حKKق و راه
ابوبکر باطل است میگوئیم : Kاوال بین پیروان ابKKوبکر و علی در طی راه حKKق چنKKدان
اختالفی نیست زیرا پیروان هر دو قائKل بوحKدانیت KخKدا و نبKوت محمد و مKؤمن بKه
ارمغان آسمان 8
قرآن و عامل بKKه دسKKتورات Kآن هسKKتند و اختالف کKKه بین سKKنی و شKKیعه در پKKارهای از
فروع است خیلی کمتر از اختالفی است که دو مجتهد شیعه یا دو عالم سنی با یکدیگر
دارند پس! این عذر بدتر از گناه چیست؟
و ثانیا ً :مقصKKود از روشنشKKدن راه حKKق و باطKKل بKKرای پیمKKودن راه اسKKت وگرنKKه
هنگامی که برای کسی راه حق روشن شود Kچون بطی طریق نپردازد Kو همانجKKا بمانKKد
تا وقت گذشته هالک شود از این معلومشدن راه حق چه فائدهای خواهKد بKKرد؟ پیداسKKت
که هیچ بلکه جز ماللمت و رسوائی نتیجهای ندارد.
حاال از این روشنکنندگان راه حق باید پرسید KآیKKا هنKKوز بعKKداز چهKKارده قKKرن زد و
خKKورد و ملیونهKKا کتKKاب نوشKKتن راه روشKKن نشKKده اسKKت؟ و اگKKر روشKKن نشKKده پس کی
روشن خواهد شد؟ و اگر روشنشKKدن پس فائKKده این عمKKل چیسKKت و راه طیشKKده کKKدام
است؟ آیا راه طیشده همین وضعی استکه امروزه مسلمانان دارنKKد؟ یعKKنی مقصKKود Kاز
این همه ارسال رسل وانزال کتب که خالصKKه و جKKان و مغKKز آن علی القاعKKده در نKKزد
مسلمانان است و باید همچنین باشد آیا همین انحطاط و ذلت اسKKت کKKه هیچ حیKKوانی هم
نمیتواند Kآن را نفهمد؟! اگر مقصود از آن ،همین وضع باشKKد بفرمائیKKد بKKه ببیKKنیم کKKدام
ملت از شما عقبماندهتر و بدبختتر Kاست؟! شما مدعی هستید که تابع بهKKترین ادیKKان
الهی و پیرو کتاب آسمانی Kخود هستید که از طرف Kپروردگار جهان و آفرینندة کKKون و
[وأَ ْنتُ ُم األَ ْعلَKKوْ نَ إِ ْن ُك ْنتُ ْم
مکKKان نKKازل شKKده و خKKود همین کتKKاب آسKKمانی فریKKاد Kمیزند َ
الع َّزةُ َولِ َرسُولِ ِه َولِ ْل ُم ْؤ ِمنِينَ ] {المنافقون }8:و روزگارK ُم ْؤ ِمنِينَ ] {آل عمرانَ [ }139:وهللِ ِ
درازی هم این مKKدعای قKKرآن مسKKلم جهKKان بKKوده مسKKلمانان علKKو و عظمت خKKود را بKKه
سراسر قارههای زمین بسط و مسلم داشتند ،اما امروز Kچه مردمی Kپریشان روزگKKارترK
از شما هستند آیا مدعیان دین توحید میتوانند تفوق و مKKزیت خKKود را بKKر بت پرسKKتان
هند و از حیث علم و عمل و خلق و منطق ثابت کنند اگر چKKنین نیسKKت پس علKKتی دارد
ما در صدد جستجوی آن علتیم و طبKKق تحقیKق و نظKKریه مKKا آن علت یKKا علKKل تKKرک آن
اوامری است که از طرف Kپروردگار عالم بر رسKول KخKاتم نKازل شKد و سKنت سKKنیة
نبویه در طی دوران نبوت خKKود عمالً آنهKKا را بKKه اجKKرا درآورد Kو پس از وی مسKKلمین
صدر اول با تمام آلودگی و نقائص ،تا آن احکKKام را اجKKرا میکردنKد KحKKائز و واجKKد آن
عزت و شوکت شدند اما همینکه وسKKاوس Kو تسKKویالت و تحریفKKات و تKKأویالت اربKKاب
اغراض به میان آمد ایجاد شبههها و تزلزالت نمود و غفلت و جهKKالت مسKKلمین هم بKKر
تشدید وخامت افزود تا به امروز Kکه به این صورت درآمده که تابعین تKKورات محKKرف
و انجیل مزخرف پیروان قرآن را به مسخره گرفته و سخره کردهاند!! و ای اگر طعنه
به قرآن زند انجیل و زبور!!.
این نویسندگان هر چKKه میخواهنKد KبگوینKد KمKKا علKKل انحطKKاط مسKKلمین را تKKرک این
احکام میدانیم چنانکه موجبات عزت و ارتقاء آنها را اجرای این احکام میدانیم Kو در
این مKKدعا دارای هKKزاران مKKدارک و دالئKKل عقلی و نقلی بKKوده تKKابع نظKKر مKKوالی خود
9 ارمغان آسمان
امیرالمؤمنین هسKKتیم کKKه مKKوجب عظمت و اعتالء مسKKلمین را در امضKKاء و اجKKرای
احکام الهی که امروز متروک شده میداند آنجKKا کKKه در خطبKKة قاصKKعه در نهجالبالغKKه
میفرماید: K
« ...فاص//بحوا فی نعمته//ا غ//رقین و عن حض//رة عیش//ها فکهین ق//د ت//ربعت
االمور بهم فی ظل سلطان قاهر» تا آنجا که میفرماید« K:فهم حک//ام علی الع//المین
و مل//وک فی//اطراف االرض//ین یملک//ون االم//ور علی من ک//ان یملکه//ا علیهم و
یمضون االحکام فیمنکان یمضیهما فیهم».
آری اینان مسلمانان صدر Kاولند کKKه بKKه فرمKKوده امیرالمؤمKKنین و بKKه شKKهادت تKKاریخ
فرمانروایان جهان و پادشاهان کران تا کران کیهان بودند Kو مالک امور و سلطنت بKKر
کسانی شدند که بر ایشان مالک بودنKKد و سKKلطنت و احکKKام الهی را در کسKKانی جKKاریK
کردند که روزگاری احکام جبت و طاغوت را در ایشان جاری میداشتند! آنگKKاه علت
انحطاط مسلمین را در مذمت اصحاب خود میفرماید: K
أال و إنکم قد نقضتم ایدیکم من حبل الطاعة.
پس آقایانی که میخواهند Kهوسناکانه علل انحطاط KمسKلمین را بنویسKند خKوب اسKت
قدری در اخبار و آثار اسالمی مطالعه کنند و بدانند که تقیید الفKKاظ و بKKه زنجیرکشKKیدن
جمالت بیمعنی اگر در روزنامههای پرنویس Kو بیحاصل ،مقالهنویسKKی شKKمرده شKKود
باری در چنین موضوعی باید به تحقیق و مطالعه پرداخت!
[ َو َج َع ْلنَاهُ ْم أَ َحا ِد َ
يث فَبُ ْعدًا لِقَوْ ٍم اَل ي ُْؤ ِمنُونَ ] {المؤمنون}44 :
«و آنها را مايه عبرت [و زبانزد مردم] گردانيديم .دور باد [از رحمت خدا] مردمى
كه ايمان نمىآورند»
[ َوظَلَ ُموا أَ ْنفُ َسهُ ْم فَ َج َع ْلنَاهُ ْم أَ َحا ِد َ
يث َو َم َّز ْقنَاهُ ْم ُك َّل ُم َم َّز ٍ
ق] {سبأ}19:
«و ما آنKان را داسKتانهايى (بKراى عKبرت ديگKKران) قKرار داديم و جمعيّتشKان را متالشKى
ساختيم در اين ماجرا ،نشانههاى عبرتى براى هر صابر شكرگزار است».
البته حقایق ثابتة عالم وجود که ادیان حقه الهیه متضمن آننKKد هرگKKز نیسKKت و نKKابود
نمیشود Kو نعمت هدایت وکلید سعادت را بدست هر کسی که فقط نام مسKKلمانی برخKKودK
نهد نمیدهند Kو خدا هم چنین تعهد و التزامی نسپرده است که مدعیان مسلمانی را بدون
عمل به مقتضای اسالم عزیز بیجهت نماید! و تجربه چندین قرن هم این حقیقت را بKKا
فصیحترین بیان آشکارا میدارد که هر کس دارای خصال و صفات مسلمانی شKKد هKKر
چند بودائی Kیامسیحی یا یهودی باشد دارای عKKزت و احKKترام خواهKKد بKKود نKKه آن را کKKه
بامسلمانی راهی نیست و اسمی بیمسمی Kاست بلکKه اگKKر تKKدبر بKKه آیKKات شKKریفه قKKرآن
کنیم میبینیم که با بلیغ ترین بیان ما را که به نام مسلمانی برخود نهKKادهایم تهدیKد بKKذلت
و زوال و انحطاط و اضKKمحالل مینمایKد Kو انKKذار میکنKد کKه اگKKر بKKا شKKرایط اسKKالمی
رفتار نکنیم قومی KغKKیر مKKا را بKKرای آن دولت عظیم و نعمت جسKKیم انتخKKاب و اختیKKار
خواهد کرد آنجا که میفرماید: K
( محمد )38 :
و اگر روى بگردانيد گروهى جز شKKما را جKKايگزين كنKKد ،آن گKKاه [آنKKان] ماننKKد شKKما
نباشند
[يَKKا أَ ُّيهَKKا الَّ ِذينَ آَ َمنُKKوا َم ْن يَرْ تََّ Kد ِم ْن ُك ْم ع َْن ِدينِِ Kه فَ َسKوْ فَ يَKKأْتِي هللاُ بِقَKKوْ ٍم يُ ِحبُّهُ ْم
ُحبُّونَهُ] {المائدة}54: َوي ِ
«اى مؤمنان ،هر كس از شما كه از دينش برگKKردد [بدانKKد كKKه] خداونKKد گKKروهى را در ميان خواهKKد
آورد كه آنان را دوست مىدارد و [آنان نيز] او را دوست مىدارند» K.
روی این نظر و عقیده بر آن شدم که بKKرخالف KنویسKKندگان غرورانگKKیز Kو اغKKواگر
بKKرادران خKKود را کKKه در نتیجKKه گمKKراهی Kدور و دراز مدتهاسKKت در بیابKKان بیخKKبری
13 ارمغان آسمان
ویالنند از این غفلت و اهمال بیاگاهانم Kو تا حدود توانائی خود صدای نارسای KخKKود را
به گوش فهم و اندیشKه ایشKان برسKانم KهرچنKد کKه بKا وضKع موجKود بعیKد مینمایKد KکKه
صKKدای من و هKKزاران امثKKال من و بهKKتر از من نKKتیجهای دهKKد و ثمKKری بKKه بKKار آورد
خصوصاً Kکه مخالفان بیهدفی نه از روی منطق و دلیل بلکه تنها به منظور مخالفت با
هر چه که موافق سلیفة آنها نباشد یا تقریبا ً الی العوام بنای جنجKKال و غوغKKا میگذارنKدK
تو گوئی که مانند چینیان خرافی Kمعتقدند که اگر دستی به ترکیب این وضعیت که عقال
و منطقKا ً مخKKالف کتKKاب و سKKنت و عقKKل اسKKت زده شKKود اژدهKKای مقKKدس حامKKل زمین
زخمین شده و دنیای طوفانی و نابود میگردد!!.
یکی از حرفهای Kمخالفین اینست که چرا این بحث از طKKرف این نKKاچیز آغKKاز شKKده
است و حق این بKKود کKKه مثال چKKنین موضKKوعی اگKKر الزم اسKKت از طKKرف علمKKا یعKKنی
کسانیکه بکسوت روحانیت Kملبس و بدین مKKزیت از دیگKKران ممتازنKد KآغKKاز میشKKد! و
شاید به همین نظر بوده که گاهی کلماتی موهن و تحقیرآمKKیز و حKKتی غوغKKا انگKKیز در
بیانات خود آوردهاند از قبیل اینکه دیگKKران بهKKتر از تKKو فهمیدهانKKد!! یKKک نفKKر کارمنKدK
ساده فرهنگ وارد موضوعاتی Kشده که من که چنین و چنKKانم جKKرأت نمیکنم کKKه واردK
این مباحث شوم؟! و از این قبیل!!
ما به این اعتراض که در نزد ارباب دانش و عقول مKKردود و غیرقابKKل قبKKول اسKKت
چیزی نمیگوئیم KزیKKرا سKKخافت و بیارزشKKی آن مخصوصKاً Kدراین زمKKان بKKر اکKKثریت
خوانندگان مسلم است و تقریبا ً منطق مردم Kجاهلیت است که نزول قرآن را بKKر پیغمKKبرK
عظیمالشأن فوق Kمقام او دانسته میگفتند:
{الزخKKرفK: ُّ [ َوقَالُوا لَوْ اَل نُ ِّز َل هَ َذا القُرْ ُ
ءان َعلَى َر ُج ٍل ِمنَ القَKKرْ يَتَ ْي ِن َع ِظ ٍيم]
}31
«و گفتند چرا اين قرآن بر مردى بزرگ از [مردم] اين دو شهر فروفرستاده نشد؟»
ولی به این آقایان میگوئیم ما نه تنها ادعائی نداریم بلکه در نزد نفس خود از آنچKKه
هم شما نسKKبت داده و گمKKان میبریKKد پسKتتر و کوچکKKتریم Kو حKKتی بKKرای استراضKKایK
خKKاطر شKKما و رغم انKKف خودحاضKKریم KاقKKرار کKKنیم کKKه مKKا نKKه تنهKKا در جرگKKة علمKKا و
دانشKKمندان نیسKKتیم بلکKKه بKKرای خKKاطر شKKما میگKKوئیم! کKKه جKKز و طبقKKه بیسKKوادان و
درسنخوانKKKدگانیم Kو از تعلیم و درس و بحث معمولKKKه دارای حKKKظ قلیKKKل و نKKKاچیزیK
میباشیم ولی با تمام این وصKKف از موجKKودات و مKKردم Kروی کKKرة ارض و در ردیKفK
بKKنی نKKوع انسKKان بKKوده و مقKKدرات و سرنوشKKت مKKا بسKKتگی تKKام و تمKKام بKKه مقKKدرات و
سرنوشت دیگران دارد آیا شما با کمال علم و عKKدل و عقلی کKKه ادعKKا میکنیKKد بKKه یKKک
موجود انسانی Kاجازه میدهید که در سرنوشت خود اظهار نظری کرده و الاقKKل دردی
که جان او را میآزارد Kبیان نمKKوده گفتگKKوی KآنKKرا در میKKان بگKKذارد K.یKKا چKKنین حقی هم
ندارد؟1
ارمغان آسمان 14
اگر در منطق شما یک موجود Kدارای حس و ادراک ،حتی حق ندارد در سرنوشت
خود نظر کرده و درد و المی که او را میآزارد Kو چارهای که برای او میاندیشد بیKKان
کند در این صورت یقین داشته باشید کKKه در دسKKتگاه طKKبیعت چKKنین پیشبیKKنی نشKKده و
چنین خاصیتی Kدر موجودات ذی حس نیست و فشار Kآزار اندرون هر وقت باشد ظاهر
و آشکار خواهد شد و خواه ناخواه این ابKKر ضKKخیم جهKKالت از جلKKوی خورشKKید Kحقیقت
برداشته میشود!
بهر صورت قبول داشته باشید یا نداشته باشید مKKا یKKک فKKرد از هم سرنوشKKتان شKKما
بوده و در این کشتی متالطم اجتماعی که ما را در دریای حوادث پیش میرود با شKKما
همسفریم و با نگاهی که به اطراف و اکنKاف خKKود مینمKKائیم Kو وضKKع خKود را بKKا ملKKل
دیگر و گذشته و آینده خود مقایسه میکنیم Kجایگاه خKKود را مطمئن نمیبیKKنیم و بKKه قKKدرK
فهم و ادراک خKKود حس میکKKنیم و چارههKKائی را کKKه بKKه نظرمKKان میرسKKد عرضKKه
میداریم شما اگر ما را درخطا Kو اشتباه میبینید با بیانی مستدل و آرامشبخش خطKKای
ما را روشن و مستدل بیان کنید تا موجب اطمینان ما گشته یقین کنیم که خطرهائی KکKKه
حس میکنیم خطر نبKKوده و چKKارهجوئی KمKKا نKKیز درسKKت نیسKKت وگرنKKه هKKو وجنجKKال و
تحقیر و تکفیر این چنانی شما ،اگر ما را به نظرات و عقاید خود محکمتر نکنKKد بKKاری
سست نخواهد کرد و ناچاریم حتی شما را هم که بKKا مKا هم عنKان و همسKر نوشKKتید در
ردیف کسانی شماریم Kکه چنین روزگار Kسیاهی برای ما پیش آوردهاند بلکه مبKKارزه بKKا
شما را تا آنجا که بتKوانیم KالزمتKر شKماریم KزیKرا دشKمن خKانگی هKر کKه باشKد بKدتر از
دشمن بیرونی Kاست .و سزاوار نیست که :
تو از خصم درون پرهیز کرده! عدوی خانه خنجر تیز کرده
پس اگر سوءنظر نباشKKد حKKتی اگKKر کKKودکی Kهم در قKKافلهای احسKKاس خطKKر کKKرده و
کاروانرا Kبه موارد Kخطراتی که احساس نموده خبر داد عقال بدان بیاعتنا نمانKKده الاقKKل
به تمسخر Kو استهزاء وی نمیپردازند! مگر اینکه شما انتقادکنندگان تمسخر کار حKKتی
انکار وقوع و خطKKر ادعKKای نفی وجKKود Kذلت و ضKKرر KنمائیKKد و آنچKKه امKKروز KبKKر ملت
اسالم از طKKرف دشKKمنان حیلهگKKر و دوسKKتان گKKول و نKKادان ،گذشKKته و میگKKذرد نادیKKده
انگارید و به چیزی نشمارید Kو آن را قابل دفKKاع و مKKورد اعتنKKا ندانیKKد و فقKKط آن موقKKع
دیک تعصبتان به جوش و رگ غیرتتان به جنبش درآید که به یک یاز عادات معمولKKه
و خرافات مأنوسهتان تجاوز Kو بیاحترامی Kشود! که در چنین صورت با شما عرضKKی
نداریم و فقط داستانی Kرا که مولوی در مثنKوی KبKرای چKKنین غیرتمنKدان! آورده تKKذکاراً
یادآور میشویم.
وی در دفتر Kپنجم مثنوی Kمیگوید :
راستی کدام مسلمان مطلع از عظمت حیرت انگیز و افتخارKآمیز مسلمانان راسKKتی
قرون گذشته و با خبر از ذلت و نکبت فزون از حد امروزه آنهاست که کشور KپهنKKاورK
15 ارمغان آسمان
و عزیKKKز و زرخKKیر KاسKKالمی هKKKر نقطهای در دسKKKت متجKKKاوزی سKKKتمگر و دشKKمنی
استعمارگر Kاست این اوضاع را به بیند و نیندیشKد KکKKه علت و جهت آن چیسKKت و بKKدان
بیاعتنا بماند اما همینکه گفته شود ترک احکام خدا و نسخ محکمات ما انزلهللا آن را
بدان صورت آورده رگ غیرتشان به جنبش آید که این گفته مخالف رأی فالن آخونKKد!
و ناموافق با سلیقة به همان است که در زمانی Kدم از مKKرجعیت میزده اسKKت! اگKKر در
درک علل و انتخاب و چارة آن ما را مصیب ندانسته و یا در تردید Kهستید اینک ما آن
علل و راه چاره آن را در این صفحات به طور Kاختصار به حدی که بKKرای هوشKKمندان
کافی و قانع باشد از نظر شما میگذرانیم تمنا داریم بKKا دقت و بصKKیرت مKورد مطالعKKه
قرار داد .آنگاه با نظر کریمانه و خالی از تعصب اگKر آن را حKق یافتیKKد مKا را در این
راه نصرت و کمک دهید و اگر به اشتباه ما واقف KشKKدید بKKرای خKKاطر KحKKق و از روی
صفا و صمیمیت نه عناد و لجKKاجت مKا را بKه اشKKتباه و خطایمKان بیاگاهانیKKد امیKKدواریمK
پرودرگار کریم ما را که به عقیده خود نظری جز جلب رضایت حضرت او نداریم آن
قKKدر وسKKعت صKKدر و بصKKیرت KکKKرامت فرمای Kد KکKKه بتKKوانیم KراهنمائیهKKا و نشKKاندادن
خطاهای ما را از جانب شما به حسن قبول تلقی کKKرده و آنKرا نصKبالعین خKود قKKرار
دهیم و در هر صورت در پیشKKگاه پروردگKKار KمعKKذور و مأجوریKد KامKKا بKKه شKKرطی کKKه
حقیقتا ً به حق رسیده و مقصودتان طرفداری Kاز حق باشKKد و اگرنKKه مKKا آنچKKه را در این
اوراق به نظر شما میرسانیم Kچون به صدها دلیل عقلی و نقلی حقانیت آن بر ما مسKKلم
است آنرا به عنوان اعالم خطKر و ارشKاد چKارهجوئی استشKهاد KمیکKنیم و معتقKدیم کKه
الاقل در پیشگاه خداوند Kادای وظیفه خود را نمودهایم و اگKKر هم عKKذابی رسKKید و مKKا را
نیز با دیگران در ربود مضمون آیه شریفه را یادآور میشویمK:
ت أُ َّمةٌ ِم ْنهُ ْم لِ َم ت َِعظُKKونَ قَوْ ًمKKا هللاُ ُم ْهلِ ُكهُ ْم أَوْ ُم َعِّ Kذبُهُ ْم َعَ Kذابًا َش ِ Kديدًا قَKKالُوا
[ َوإِ ْذ قَKKالَ ْ
َم ْع ِذ َرةً إِلَى َربِّ ُك ْم َولَ َعلَّهُ ْم يَتَّقُونَ ] {األعراف}164:
«و آن گاه كه گروهى از ايشان گفتند« K:براى چه قومى را كه خدا هالككننده ايشان است ،يا آنان را
به عذابى سخت عذاب خواهد كرد ،پند مىدهيد؟» Kگفتند« K:تا معذرتى پيش پروردگارتان باشد ،و شايد
كه آنان پرهيزگارى كنند»».
و اگKKر بKKا این همKKه مKKا را در این بKKاب معKKذور ندانسKKته و آنKKرا حمKKل بنازکKKدلی و
غمخواری بیجهت ما کردید ما تحمل این عیب را بر خود مینمائیم( KاگKKر بKKزعم شKKما
عیب باشد) و میگوئیم چه باید کرد که ما چنین آفریده شدهایم بقول صائب :
شیشة ناموس عالم در بغل داریم ما هرکه پا کج میگذارد Kما دل خود
میخوریمK
ارمغان آسمان 16
و علی این حKKال مKKا مطKKالبی را کKKه درآن روزنامKKه بKKه طKKور پراکنKKده (کKKه از
خصوصات روزنامه است) انتشار دادیم اینک در این مقدمه بطور جامع از نظر شKKما
میگذرانیم Kو یقین داریم :
داند که متاع ما کجائیست آن کوز دیار آشنائیستK
در نظر داشتیم Kقبل از شروع در بیان عوامل ارتقKKاء و علKKل انحطKKاط تصKKویری Kاز
حقیقت جامعKKه اسKKالمی کKKه منظKKور KنظKKر بنیKKادگزار Kاین دین مKKبین اسKKت ولKKو بطKKور
مختصر برای خوانندگان خود ترسیم Kکنیم تا به ببینند Kکه اگر حکKKومت واقعی KاسKKالمی
روی کار آید و چنانکه باید به اجرای احکام شKKریعت پKKردازد چKKه مدینKKه فاضKKلهای در
روی زمین تشکیل مییابKKد کKKه افالطKKون حKKتی خKKواب آنKKرا ندیKKده و در خیKKال خKKود هم
نمیتوانست آنرا مجسم نماید! ولی دیدیم Kبه واسطه دوری مردم Kاز معالم اسKالم و آشKنا
نمودن عامه به حقایق دین و غفلت اکثریت از قوانین کتاب و سنت ما هر چقدر هم در
این منظور سعی کنیم نمیتوانیم Kحتی سایة کمرنگی هم از آن مجسم نمائیم KلKKذا تصKKمیم
گرفتیم Kکه در ضمن بیان موجبات ارتقاء و علل انحطاط Kکه هKKر دو (موجبKات و علKKل)
یکی هستند یعنی همان چیزیکه موجب ارتقاء آنKKروز KمسKKلمین بKKوده تKKرک همKKان چKKیز
علت انحطا امKKروز KمسKKلمانان شKKده کهبKKا اجKKرای آن خKKود بKه خKKود این منظKKور KبدسKKت
خواهد آمد و تصور میکنیم Kبعد از شرح آن موجبات و علل صKKورت نسKKبتا ً کKKاملی از
مدینKKه فاضKKله اسKKالمی در نظKKر خواننKKدگان مصKKور خواهKKد شKKد و مطالعهکننKKدگان
درخواهند Kیافت که اسالم با چه احکام سهل و اسKKان بKKه آرزوهKKای KمحKKال فالسKKفه الهی
جامKKه وجKKود و عمKKل پوشKKانده اسKKت آنگKKاه تعجب خواهنKKد کKKرد کKKه جهKKالت و نKKادانی
مسKKلمانان و زنKKدهشKKدن بKKدعتهای مجKKوس و فراعنKKه چگونKKه آن را از ارزش انداختKKه
است! در اینجا تذکرا این نکته ضروری KاسKKت کKKه پKKارهای از نویسKKندگان و گوینKKدگان
علت مهم این انحطKKاط و ذلت را غلبKKه سیاسKKت اسKKتعماری KدولتهKKای اروپ Kا Kو امریکKKا
میدانند در حالیکه آن علت نیست بلکه معلول است زیKKرا وقKKتی KکKKه ملKKتی از وظKKائفK
اجتماعی و اجرای احکام محکمه اسالمی تن زند ،نه حکومتی Kداشت و نه جهKKادی نKKه
جماعتی داشت و نه اتحادی بناچار طعمه کسانی خواهند شد که از آنها قویترند! مگر
اروپا و آمریکا التزام سپردهاند Kکه بKه مKدعیان مسKلمانی بیاحKترامی KنکننKد یKا آن قKدر
احمقند که از طعمههای مهیا و مهنا دست بردارند؟!!
آنکس که از دشمن توقع Kانصاف و ترحم دارد احمق است!
و هر سخنی در فضیلت علم بعد از این بیان فروغ KشKKمع را در مقابKKل آفتKKاب تابKKان
دارد! و در فضیلت تعلیم و تعلم همین بس کKKه خلقت آسKKمان و زمین و مجمKKوع عKKوالم
موجوده در فضای الیتناهی را برای این میداند که مردم دانا و عالم شوند آنجا که در
آخر سوره طالق میفرماید:
ض ِم ْثلَه َُّن َيتَنَ َّز ُل األَ ْم ُر َب ْينَه َُّن لِتَ ْعلَ ُموا أَ َّن
ت َو ِمنَ األَرْ ِ ق َس ْب َع َس َم َوا ٍ [هللاُ الَّ ِذي خَ لَ َ
ع ْل ًما] {الطَّالق}12: هللاَ َعلَى ُكلِّ َش ْي ٍء قَ ِدي ٌر َوأَ َّن هللاَ قَ ْد أَ َحاطَ بِ ُكلِّ َش ْي ٍء ِ
خدا همان كسى است كه هفت آسمان و همانند Kآنها هفت زمين آفريد .فرمان [خدا] در ميان آنها
فرود مىآيد ،تا بدانيد Kكه خدا بر هر چيزى تواناست ،و به راستى دانش وى هر چيزى را در بر
گرفته است
پس آنکس که مدعی علم و دانش است اگر واقعا بعلم و دانش عالقمند است باید در
درجه اول بکوشد تا به هر وسیلة مشروعی که باشد خود را از مKKردم بینیKKاز کنKKد کKKه
فیالحقیقه اولین شKKرط تحصKKیل علم و کمKKال بی نیKKازی از قKKدر ضKKروری KمKKال اسKKت،
19 ارمغان آسمان
وگرنه در مذهب عقل و وجدان علمی که تحصیل آن بر پایه احتیاج بKKه مKKردم عKKوام و
نKKادان باشKKد در حقیقت زور Kو وبKKال بلکKKه نقمت و نکKKال اسKKت و این را هKKر صKKاحب
شعوری Kدرک میکند.
و اگر کسی را بدون دسترس بر مایحتاج در خیال عKKروج بKKر معKKراج علم و کمKKال
اسKKت هKKوس خKKام میپKKزد و عKKرض دانش میبKKرد و فرشKKته را در زنجKKیره شKKیطان
میکشد!
1
__________________________________________________________________
_______) در جلد اول کتاب شریف بحار االنوار ،حدیث «طلب العلم فریضة علی کل مسلم» بKKه
طریق کلمه (مسلمه) نیز بر آن اضافه شده که طریق اول از کتKKاب امKKالی شKKیخ طوسKKی و دوم از
مجالس مفید و سیم از غوالی اللعالی محمد بن جمهور احساوی است و حKKدیث شKKریف از هKKر سKKه
طریق نبوی و بدین عبارتست :طلب العلم فریضة علی کل مسلم و مسلمة.
ارمغان آسمان 20
چه علمی موجب ترقی مسلمین صدر اول گشت؟!
چون ما مدعی هستیم که ترقیات Kحیرتانگیز مسلمین صKKدر اول در نتیجKKة پKKیرویK
از احکام خدا و متابعت ما انزل هللا بوده است و اولین عامل ترقی آنها را علم دانسKKتیمK
و گفتیم علمی که تحصیل آن بر هر مسلمان واجب است چیست.
اینک به بینیم مسلمانان صدر اول که اکثر بلکه همه آنها جز معدودی که از شمارة
انگشتان دست یک نفر تجاوز نمیکرد Kبقیه همKه بیسKKواد KبودنKد و حKتی الKKف را از بKا
نمیشناختند Kو معهذا واجد آن همه عزت و عظمت شدند این ادعKKای مKKا کKKه آنKKان عKKالم
بودند با این موضع و حال آنها چگونه درست درمیآید؟
باید دانست منظور Kاز عالمبودن همان علم اجمالی اسKKت کKKه مKKوجب و موجKد Kیقین
باشد بوحدانیت خدا و معرفت به صفات مقدسه وی و ایمان به معاد و نبKKوت و آشKKنائیK
به احکام الهی است ،نه خواندن و نوشتن و خوض در مشKKکالت علKKوم و بحث منطقی
و کالمی و کشمکش اصولی Kو فلسفی! که اکثراً صاحبان این علومایمانشان نه تنهKKا از
آنچنان مؤمنین محکمتر نیست بلکKKه غالبKا ً ضKKعیف االیمKKان و در وادی شKKک وحKKیرت
ویالن و سرگردانند! اشتباه نشود مقصود ما این نیست که تحصیل آن علم به اصطالح
عالی الزم نبوده و غیر مفید است بلکKKه چنانکKKه گفKKتیم بKKه وجKKوب کفKKائی آن علKKوم بKKر
عموم مسلمین واجب است و حتما ً باید در میان مسلمانان کسانی به قدر تحمیKKل کفKKایت
در هر عصر و مصری به حKدی واجKKد آن علKوم باشKKند کKه بKر تمKام عالمیKKان تفKوق و
رجحان یابند.
گفتگوی ما فعال در اینعلومی نیست که بر عموم مسلمانان و اکثریت ایشان تحصیل
آن علوم واجب نمیباشد KامKKا آن علمی کKKه از جهKKل آن معKKذور نیسKKتند Kآن اسKKت کKKه بKKه
مقتضای زمان آشنا به معارف حقه و قوانین الهیه باشKKند و تحصKKیل این علم در زمKKان
بعثت رسول خدا و صدر اول اسالم احتیاج بگذراندن دوره چند ساله تحصیل نداشKKت!
زیرا معارف ومعالم دین مبین بKKه توسKط KحضKKرت خKKاتمالنبیین بوسKKیله تالوت آیKKات
کتاب مبین به مسلمین آموخته میشد و عموم مردمیکه در محضر Kشریف آن حضKKرت
حضور داشتند به مجرد شنیدن آن آیات چون اهل آن بودند Kهر کس به قدر فهمش آنچه
َرهَا] {الرعد }17:و دیگر این پیچخم اشKKکاالت ت أَوْ ِديَةٌ بِقَد ِ
باید بفهمد میفهمید[:Kفَ َسالَ ْ
و زیر و بم تدویالت و تسویالت کنونی وجود Kنداشت که شنوندگان را گم و گیج کند.
اینست که تقریبا ً تمام آنان به مبادی ایمان و معارف قرآن آشنا بودند Kو بدان تصدیقK
و اذعان داشتند و همان ایمان شدید بدون ریب و تردید آنها بود که مKKوجب آن نهضKKت
عجیب و موجKKKد آن عظمت و ارتقKKKا شKKKد چنانکKKKه امیرالمؤمKKKنین در نهجالبالغKKKه
میفرمایدK:
«ولق//د کن//افی زمن رس//ول هللا نقت//ل آبائن//ا و اخوانن//ا و الیزی//دنا ه//ذا اال ایمان//ا و
تسلیما» .
و در کالم شریفش در همان کتاب باخوارج میفرماید:
21 ارمغان آسمان
«فلق//د کن//ا م//ع رس//ول هللا ص//لی هللا علی//ه و آل//ه و ان القت//ل لی//دور وبین االب//اء و
االبناء و االخوان و القربات فما نزداد علی کل مصیبة و ش//دة اال ایمان//ا و مض//یا علی
الحق و تسلیما لالمر»
پس معلم مسلمین صدر اول در عصر نبوت خود خاتمالنبیین بود که:
الح ْك َمةَ َويُزَ ِّكي ِه ْم] {البقرة}129: [ َويُ َعلِّ ُمهُ ُم ال ِكت َ
َاب َو ِ
«و به آنان كتاب و حكمت مىآموزد و آنان را پاك مىدارد»
و بعد از آن حضرت معلم دوم Kهمان مسلمانانی بودند که احکKKام الهی را مسKKتقیما ً و
شفاها ً از رسول خدا اخذ نموده بودند Kکه به صحابی مشهور Kشدند اینان عالوه بر آیKKات
خدا طرز اجرای آنرا که خKKود از آورنKKده آن احکKKام یعKKنی حضKKرت خیراالنKKام KدیKKده
بودند رفتار Kو گفتار آن حضرت را برای دیگران بیKKان میکردنKKد و همین عمKKل بKKرای
آنها تعلیم و برای مسلمین آن زمان تحصیل علم شمرده میشد و پرواضح است که این
کیفیت موجب چندان مئونه و زحمت نبود و چون آفت تشکیک و تأویل هنوز در میKKان
مسلمانان راه نیافته بود مسلمانان قرن بعKد نKیز تقریبKا بKا همKان ایمKان مسKلمین عصKر
نبوت برای بسط و توسعه اسالم میکوشیدند Kو مجاهده میکردند تا اینکه به تدریج کKKه
کشورهای Kروم و ایران ،ممالک باصKKطالح متمدنKKه آن زمKان مفتKKوح گشKKت و مبKاحث
الطائKKل و بیحاصKKل اربKKاب ادیKKان باطلKKه در بین مسKKلمین اشKKاعه و رسKKوخ KیKKافت
مخصوصاً Kپس ازآنکه فلسفه یونان وارد مدارس مسلمانان شد و گبرزادگان و یهودیان
بسمت مترجمی Kبنشر و اشاعه آن پرداختند سخنانی به میان آمد که تKKا آن روز بگKKوش
مسلمانی نخورده بود! بساط قال و قیل پهن و بازار تشکیک و تأویل رواج گرفت ،لKKذا
تردیKKد و شKKبهه در دل اهKKل ایمKKان راه یKKافت و آن مبKKاحث بیهKKوده و دور و دراز کمکم
مسلمانهای درسخوانده رااز قKKرآن و سKKنت غافKKل و ذاهKKل و بKKدنبال آن موهومKKات کKKه
بافتة خیاالت فالسفة یونان بود انداخت ،در نتیجه فرق KگونKKاگون و شKKعب متفرقKKه پیKKدا
شد و مذاهب باطله که همه آنان خود را منسوب به اسالم و قرآن میدانستند بKKه وجKKود
ارمغان آسمان 22
آمد و تفرقه و تشتت که اسالم ،مسلمانان را از آن سخت برحذر میداشت وقKوع KیKافت
و این علل و عوامل به وسیلة دشمنان تقویت و تشدید گرفت تا سرانجام منجر به ترک
احکام جاریه و ضعف KحکKومت اسKالمی و قویگشKتن دشKمنان و کسKانیکه در انتهKای
فرصت چنین روزی Kبودند گردید و این علل و عوامل روزبKKروز Kرو بتزایKKد و تقKKویت
گذاشت تا چنانکه میبینیم کار به اینجا کشیده که امروز به موجب اخبار ائمه سKKالم هللا
علیهم اجمعین.
«الیبقی من االسالم اال اسمه و من القرآن اال رسمه»
گرتو ببینی نشناسیش باز! بسکه بر او بسته شد برگ و ساز!
گذشته هر چه بود! امروز برای تعلیم مسلمانان و آشنائی آنان به احکام دینشان چKKه
باید کرد؟
چنانکه گفتیم تعلیم معالم حقه و تحصیل معKKارف دیKKنی بKKه مKKوجب آیKKات و روایKKات
وارده بر عموم مسلمانان واجب است و عقل و نقل این معKKنی را تأییKKد میکنKKد چنانکKKه
حدیث شریف Kوارده در مجالس شیخ مفید که وی از ابن قولویه روایت میکنKKد و او از
هرون بن زیاد میفرماید:
قال سمعت جعفر بن محمد و قد سئل عن قوله تعالی :فلله الحجة البالغة فقال
ان هللا تعالی یقول للعبد یوم القیامه اکنت عالما فان ق//ال نعم ق//ال ل//ه افال عملت؟
و ان ق//ال کنت ج//اهال ق//ال ل//ه افال تعلمت ح//تی تعم//ل؟ فیخص//مه و ذل//ک الحج//ة
البالغة.
که مضمون خبر صدق مشحون آن است که خدای تعالی در روز قیامت ببندة خKKود
میگوید آیا توعالم بودی Kاگر گفت آری میفرماید K:چرا بعلم خود عمل نکردی؟ و اگKKر
بگوید جاهل بودم میفرماید Kچرا نیاموختی تKKا عمKKل کKKنی پس او را محکKKوم میکنKKد و
اینست حجت بالغه ...؟
بدیهی است تحصیل علم برعموم مردم واجب است اما هKKدایت و تعلیم مKKردم نKKادان
بر دانایان نیز واجب بلکKKه واجبتKKر اسKKت زیKKرا عقال رهKKبری گمراهKKان وکKKوران بKKر
راهنمایان و بینایان واجب است .درسKKت اسKKت کKKه شKKوق فطKKری Kو سKKائق KطKKبیعی هKKر
کسی را به سوی علم سKKوق KمیدهKKد و او را بKKدانش عالقمنKKد میکنKKد امKKا بKKه هKKر حKKال
دستگیری Kنابینایان و نجKKات کودکKKان مشKKرف بغKKرق KبKKر صKKاحب بصKKران و شKKناگران
واجب است که :
اگر خاموش بنشینم Kگناه است اگر بینم که نابینا و چاه است
و هرگاه خدای ناکرده تعلیم علKوم واجبKه یعKنی بیKان احکKام الهی وسKیله ارتKزاق Kو
بدستآوردن جاه و مال و کسKKب نفقKة عیKKال گKKردد ،در چKنین صKورت علم را از مقKام
اعلی علKKیین خKود باسKKفل سKافلین نظKKر حقیرانKه عامKه در آورده او را تحقKیر و نKKاچیز
مینماید! پس در این زمان کسانیکه خداوند Kچشم دل آنان را به نور ایمان روشن کرده
و از علم دین به هKKر کیفیت بهKKرهای بدیشKKان مKKرحمت فرمKKوده بایKKد بKKا انضKKمام KبKKه هم
فکران خود جمعیKKتی بKKه صKKورت حKKزب تشKKکیل داده و از ممرهKKای KمشKKروع وسKKایلیK
برای اجتماع مردم فراهم آورنKKد و بKKا یKKک برنامKKه روشKKن و پیگKKیر و دامنهدار بKKدون
جنجال و غوغا بکار تعلیم و تربیت مردم و آشنا نمودن آنان بKKه حقKKایق و معKKارف دین
و مخصوصKاً KبKKه بیKKان پKKارهای از احکKKام مهمKKة اسKKالم کKKه مختصKKری از آن در همین
اوراق به نظKKر خواننKKدگان خواهKKد رسKKید بپردازنKد KتKKا زمانیکKKه عKKدة بتواننKد KبKKه انجKKام
منظورهای Kالزم بپردازد Kآماده و مهیا شKود آنگKاه تشKکیل حکKومت دیKنی داده و شKاهد
مقصKود را در بغKل گیرنKKد البتKه اگKKر این جمعیت از طریKKق فرهنKگ منظKKور خKKود را
تعقیب و افKKراد KخKKود را مKKأمور تعلیم اطفKKال و جوانKKان مKKدارس کنKKد شKKاید زودت Kر KبKKه
مقصود خود دست یابد هر چند کKKه تمسKKک بKKدین وسKKیله چنKKدان آسKKان و بKKدون زحمت
نیست.
حال اگر برای طالبین حق و عاشقان کمال و استقالل پیش آمد مسKKاعدی روی دهKKد
مانند اینکه در رأس حکومت مرد حقیقتپروری Kاتفاق افتد در چنین صورت نظر بKKه
مسئولیت عظیمی که طبقة دانشور Kدر پیشگاه خدا و خلKKق دارد بایKKد از چKKنین فرصKKتی
حداکثر استفاده را کند و وقت را غنیمت شمارد.
در اینجا تذکر این حقیقت بسی الزم است که امت اسالم کنونی در واقKKع از برکKKات
علوم اسالمی قلیل الحظ و کم بهره بوده و بعبارت دیگر چیزی که مزیت او را بر ملل
دیگر جهKKان مسKKلم دارد ،نKKدارد ،و از آن همKKه شKKعبات علKKوم کKKه فیالمثKKل فخKKر رازی
هشتصد سال قبل در فنون علوم کتاب ستین مینوشت Kو صاحب نفKKائس الفنKKون صKKد و
شصت رشته علومزمان خود را اختصاراً در کتاب بKزرگ خKود بدسKت میداد و تمKام
آن علوم و فنون بنام علوم اسالمی شهرت داشت امروز Kاثری نیست.
اکنون در مدارس دینی منحصراً از علوم دیگKKر و مختصKKری از منطKق Kو فلسKKفه و
صرف و نحو باقیمانده که به انصاف میتKKوان گفت در قKKرون اخKKیره حKKتی یKKک نفKKر
مانند مؤلفین کتب المعتبر درمنطق Kو شفا در فلسفه و بن حKKاجب و ابن مالKKک و امثKKال
ایشان در صرف و نحو یافت نشده و هنوز کتابهای مؤلفین هKKزار سKKال قبKKل بهKKترین
کتابها در این رشتهها میباشد و علم فقه هم با همه اهمیتی که بدان دادهانKKد هنKKوز کتب
25 ارمغان آسمان
گذشتگان مشار بالبنان میباشند Kو با کثرت احتیاجی که به مقتضای Kعصری مKKردم این
زمان به دانستن احکام اسالم و معاوف Kدینی دارند متأسفانه آثار دانشKKمندان دینیهKKا از
چنKKد جKKزوه و رسKKاله علمیKKه کKKه حKKاوی مسKKائل تقلیKKد و مقKKداری از مسKKائل نجاسKKات و
مطهرات و قKKدری Kاز احکKKام صKKوم و صKKلوه و انKKدکی از خمس و زکKKوه اسKKت تجKKاوز
نمینماید و بقیه آن شرایع الهی و قوانین آسمانی مKKتروک و مهجورمانKKده بKKه طوریکKKه
میتوان گفت از هزارمسلمان حتی یک نفر بدان احکام عKKارف و بینKKا بلکKKه مKKأنوس و
آشنا نیست!! .در حالیکه چنانکه گفتیم بر حسب فرمان واجداالذعان:
[ َوأَ ِع ُّدوا لَهُ ْم َما ا ْ
ستَطَ ْعتُ ْم ِم ْن قُ َّو ٍة] {األنفال}60:
«و آنچه از نيرو و مهيّا ساختن در توان داريد براى [مقابله با] آنان آماده سازيد»
امت اسالمی در تمام علوم و فنون باید مسلط و مسیطر Kبر مقتضای زمKKان و افKKراد
آن در علم و کمال باید سرآمد جهانیان باشد.
توجیهKKات داخلی و خKKارجی اسKKت ،پس کسKKیکه در این قبیKKل علKKوم تسKKلط و دسKKتی
نداشته باشد بفقه کامل و پختهای نرسیده و مردی است مخKKدورالفکر Kو مختلالتصKKور!
و پرواضح است که چنین کسی نمیتواند Kو نباید در دین خدا کKKه بKKر سKKرتا سKKر شKKئون
حیKKات بشKKری حKKاکم اسKKت نظKKر دهKKد زیKKرا آنKKرا درک نکKKرده و نفهمیKKده اسKKت .آنگKKاه
مینویسد Kبهترین طریقه برای بوجودآوردن مبلغین دینی آن اسKKت کKKه از بین کسKKانیکه
از مرحلة تعلیمات ابتدائی و متوسطه گذشتهاند افرادی انتخKKاب شKKوند کKKه اقالعالقKKه و
عشKKق بKKه درک حقKKایق داشKKته و روح اسKKالمی در وی رسKKوخ کKKرده باشKKد و ثانیKا ً بKKه
بسیاری از رشKتههای علKوم آشKKنا و اصKطالحات آن را فهمیKKده باشKد و الزم اسKت کKه
دانشآموز دینی تسلیم طبیعت و ذوق Kو عملی شود که در آینده بوی واگKKذار KمیگKKردد،
پس مبلغین داخلی باید غیرمبلغین خارجی باشند و تربیتکننKKدگان اطفKKال غیرمدرسKKین
طبقه متوسطه و عالی .بدیهی است مطالبی که به آنها گفته میشود KکمKا ً وکیفKا ً متفKاوت
است عالوه بر آن چیزی که الزم اسKKت بKKه ضKKرورت آن عطKKف توجKKه گKKردد وجKKوب
اطالعKKات دامنهدار بKKر معKKارف KاسKKالمی اسKKت کKه در علKKوم روانشناسKی Kو اجتمKKاع و
اخالق منشعب و وسعتیافته است و همچنین در علوم گیKKاهشناسKKی و جانورشناسKKی و
طبیعی و شیمی است کما اینکه ناچار است نظریهای عمیق ویا الاقل سطحی بر تاریخ
جهان و نژاد و دیانKات و نهضKتهای قKKدیم و جدیKKد آن افکنKKد و جوالنگKKاه وسKیعی Kبین
امت اسالمی و امم دیگر باز کند و به هر حال جایز نیست کسKKی اشKKتغال بKKه تعلیم دین
نماید که خود از آن بیبهره یا قلیلالحظ Kباشد زیرا تصدی Kکسی به دعKKوت بسKKوی KخKKدا
یا تبلیغ رساالت الهی که خود او به طKبیعت جهKKان و آفKKرینش جاهKل باشKد و یKا دارای
افکار غلط بوده باشد هیچگاه سزاوار نیست ،چنین کسی قبل از آن که به شخص خKKود
جنایت کرده باشد به آن دینی که تعلیم میدهد و به آنچه مردم را بKKه آن دعKKوت میکنKKد
جنایت مینماید!!.
سوم – تعالیم دیKKنی در نKKزد چKKنین کسKKی معیKKوب بKKوده زیKKرا بKKه جملهای از حقKKایق
اسالمی که تعلیم میدهد احاطه کامل ندارد و در ترتیب و تنظیم Kاجزاء آن یا غلKو و یKا
تقصیر کKKرده اسKKت و چنانکKKه دیKKده میشKKود KاکKKثراً فقKه از مسKKجد واطKKراف آن تجKKاوز
نمیکنKKد و سKKنت نبKKوی تKKدریس نمیشKKود Kو دانشKKگاه االزهKKر کKKه بزرگKKترین دانشKKگاه
اسالمی است همش فقط مصروف Kدر عبادات شخصی Kاست و کوشش خKKود را در این
باره مصروف میدارد در حالیکه از قانونگزاریهKKای تجKKاری و اقتصKKادی و سیاسKKی
که ملت اسالمی بدان محتاج است سخت غافل است.
27 ارمغان آسمان
همانطور که برزگران مصری تصور Kنمیکنند جز صحرای صاف و بیابKKان سKKبز
نقطة دیگری در دنیا وجود Kداشته باشKKد و اعKKراب جزیKKره جKKز تودههKKای شKKن و بیابKKان
ریگستان نمیپندارند و ساکنان جزایر صبح و شام فقط دریائی میبینند که بیابان ندارد
و زنگیان آفریقا جKKز جنگلهKKای Kبهم پیوسKKته نمیشناسKKند همچKKنین در مقابKKل آن در هKKر
طKKایفهای روی فهم قاصKKر Kو علم محKKدود Kای را دانسKKتنیهای خKKود میدانKKد و بس! در
حالیکه دینی که حقایق آن را قرآن احصا و پیغمKKبر KبیKKان کKKرده اسKKت خیلی بزرگKKتر Kو
عظیمتر از آنهاست و از قضا حقایق دیKKنی ماننKKد دسKKتگاه رادیKKو و ماشKKین بهم مربKKوطK
است که اگر تمام اجهزه او حاضر باشKKد ولی یKKک پیچ بیمقKKداری کKKه بقKKدر ده شKKاهی
قیمت ندارد Kاگر از وی مفقود شود دیگر نمیتواند Kکار کند.
یک مرض دیگر در پارهای از دانشآمKKوزان دیKKنی از وسواسKKی و عKKدم شخصKKیت
وجود دارد و آن این است که اینان بعد از هفتاد سال تحصKKیل هنKKوز خKKود را قابKKل فهم
آیات و روایات Kنمیدانند تا آن را به مرحله عمل درآورن Kد Kو این صKKرف Kنظر از عKKدم
قابلیت – یکی از وساوس شیطانی Kاست .پیغمبر بزرگوار اسالم فرموده است :
ان الشیطان ربم/ا س//بقکم الی العلم فقی/ل ی/ا رس/ول هللا و کی//ف ذل//ک ق//ال
یقول اطلب العلم و التعمل حتی تعلم فالی//زال فی العلم ق//ابال و العم//ل س//وفا ح//تی
یموت و ما عمل (محجه البضار Kفیض ص )80
میفرماید : Kباشد که شیطان بر شما به علم پیشی گیرد عرض کردند :یا رسKKول هللا
چگونه چنین میشود Kفرمود : Kشیطان به طالب علم میگوید KدنبKKال علم بKKرو Kولی عمKKل
مکن تKKا خKKوب بفهمی پس همKKواره او علم را پیش گرفتKKه عمKKل را عقب میانKKدازد KتKKا
بمیرد و عمل نکرده باشد ،و حضرت صادق در روایت مرویه در کتاب شریف KکKKافی
در ذیل فرمایش خدای تعالی:
{فاطر}28: [إِنَّ َما يَ ْخ َشى هللاَ ِم ْن ِعبَا ِد ِه ال ُعلَ َما ُء]
«جز اين نيست كه از خداوند ،بندگان عالمش بيم دارند»
فرمود: K
یعنی « :العالم من صدق فعله قوله و من الیصدق فعله قوله فلیس بعالم»
مقصKKود خKKدا از علمKKاء در این آیKKه شKKریفه کسKKی اسKKت کKKه کKKردار Kاو گفتKKارش را
تصدیق کند و کسی که فعلش قولش را تصدیق ننماید Kعالم نیست.
چهارم عیبی که در دانشآموزان دینی است آن است کKKه بین علمKKا و مبلغین و قKKول
و فعل آنها فاصله بزرگی Kاست که احوالشان افعالشان را تصKKدیق KنمیکنKKد بKKه سKKخنانی
که آنها از خدا و روز Kبازپسین و عبKKادت و تقKKوی میگوینKKد مKKردم گKKوش میدهنKKد امKKا
وقتیکه کردار آنها را میبینند حیرت ایشان را فرا میگیرد Kاز این فاصله طKKوالنی KکKKه
بین قول و فعل آنهاست! جای تعجب اسKKت کKKه وقKKتی KکKKه از طبقKKه دانشآمKKوزان دیKKنی
انتقاد میشود Kاینان فوراً در جواب میگویند ما فاسدتریم Kیا دانشآمKKوزان دیگKKر کKKه در
کجا و کجا تحصیل میکنند!؟ اینان که خود باید میزان حKKق و باطKKل باشKKند دیگKKران را
ارمغان آسمان 28
مقیاس و میزان خود میگیرند و خود را با آنان میسنجند آنچه مKKا از این دسKKته زشKKت
میشماریم Kتنزدن آنها از ادای واجب یا لغزش آنها به ارتکاب حKKرام نیسKKت زیKKرا این
گونه عصیان واضح معدود بر عموم مسKKلمانان زشKKت اسKKت الجKKرم از خاصKKان خKKود
آنرا بسی زشت میشمارند Kو انتظار Kوقوع آنرا از ایشان ندارند در حدیث است.
«الزبانیة اسرع الی فسقة القراء منهم الی عبدة االوثان »
بلکه آنچه مورد Kمواخذه از علماء و مبلغین است کارهائی Kاست که آنها را بKKه خطKKا
یا خطاهائی Kمیافکند که با رسالتی که آنها بر عهده دارند مساس پیدا میکند و راهشان
را دشوار Kمینماید بیشتر از این طایفه در یک حدود معینی از هدفهای کوچک و پست
بکKKار میپردازن Kد KآنگKKاه متوقKKف میشKKوند! یعKKنی همین کKKه احسKKاس مKKواجه شKKدن بKKا
سلطههای جابرانه یا تقلیدهای معموله یا اوضKKاعی کKKه از اصKKالح آن مKKأیوس میکننKدK
دیگر دم فرو Kمیبندند مثل اینکه برای امر و نهی دائر محدودی KاسKKت کKKه در میKKان آن
دائره هرچه از حق و باطل میخواهد Kباشد اینگونه ترسها از جبKاران یKا تقلیKد عKKوام یKKا
سیطرة خرافات بسیاری از علما را بر ترک بسیاری از حدود الهی واداشته تا جائیکKKه
احتمال آن میرود Kکه آن حدود مخفی شود Kبلکه بسیاری Kاز آنها مخفی شده به طوریکه
کمKتر مسKلمانی آن حکم را از احکKام دین میدانKد و آنچKه بKه مKرور زمKان مخفیشKده
علتش جز تKKرس و خیKKانت از اعالن بKKه حKKق نبKKوده اسKKت ،همین علتهKKا بKKوده کKKه در
شرایع در بین اهل کتاب پیشین باعث شد که آن شرایع از بین رفت تKKا وقتیکKKه پیغمKKبرK
اسالم آمد و مجرای Kآن شرایع را پاک و عمیق گردد در حالیکه اهواء و آراء باطله آن
را پر کرده بود ،جائیکه در آیات شریفه میفرماید:
ب قَْ Kد َجKا َء ُك ْم َر ُسKولُنَا يُبَي ُِّن لَ ُك ْم َكثِKيرًا ِم َّما ُك ْنتُ ْم تُ ْخفُKKونَ ِمنَ [يَKا أَ ْه َ
Kل ال ِكتَKا ِ
ين] {المائدة}15: ير قَ ْد َجا َء ُك ْم ِمنَ هللاِ نُو ٌر َو ِكتَابٌ ُمبِ ٌ ب َويَ ْعفُو ع َْن َكثِ ٍ
ال ِكتَا ِ
«اى اهل كتاب ،رسول ما به سوى شما آمده است كه بسيارى از آنچه از كتاب [آسمانى] را
كه نهان مىداشتيد ،براى شما روشن مىسازد و از [كوتاهىهاى] بسيارى در مىگذرد» .
دانشمند نام برده در کتاب دیگKKرش در بحث اجتهKKاد یKادآور KمیشKود K:اگKر مKراد از
اجتهاد آن باشد که در مسائلی مانند وضو و غسل وتیمم Kهمه روزه بحثهKKای الطKKائلی
شروع کنیم همان بهتر که باب اجتهاد مسدود باشد زیرا اگر افتتKKاح بKKاب اجتهKKاد نعمت
و فضیلتی Kباشد برای آن است که دین اسالم و احکام آن با تطور Kزمان منطبKKق و قابKKل
اجراء باشد وگرنه چKKه فائKKدهای دارد کKKه بKKاب اجتهKKاد بKKرای ضKKربات Kتیمم و خرطKKات
29 ارمغان آسمان
استبرا یا غسل حیض چنین و غسل میت چنان باشد ،تطور KزمKان را در وضKع احکKKام
وضو و تیمم و نماز و روزه و عبادات فردی که مطمح نظKKر فقهاسKKت چنKKدان دخKKالتی
نیست ،احکامی قابل دقت و در معرض تطور است که اصال تاکنون فقهKKا نخواسKKته یKKا
نتوانستهاند در آن وارد Kو به بحث و اجتهاد در آن بپردازند مثال در آیه شریفه :
[ َوأَ ِع ُّدوا لَهُ ْم َما ا ْ
ستَطَ ْعتُ ْم ِم ْن قُ َّو ٍة] {األنفال}60:
«و آنچه از نيرو و مهيّا ساختن در توان داريد براى [مقابله با] آنان آماده سازيد»
که فرمان واجباالذعان خداونKKدی Kآن اسKKت کKKه مسKKلمانان همKKواره مهیKKا و بKKه قKKدر
استطاعت خود نیروئی Kبرای ارعاب دشمن و حشمت اسالم آماده دارند در سنت نبوی
عبارت بود از تهیه تKKیر و کمKKان و شمشKKیر Kو اسKKب و امثKKال آن و پرواضKKح اسKKت کKKه
تطور زمان در اعصار بعKKد ،اقتضKKای KدیگKKر داشKKت ،تKKا آمKKروز KکKKه مKKراد از آن تهیKKه
بمبهای هیدروژنی و موشکهای قارهپیما و اقمار آسمان رواست ،و البته فقهای اسالم
در این مورد Kباید دارای نظر و اجتهاد باشند و همچنین وسعت میدانهای Kجنگ امKKروزK
که چندین برابر وسعت میدانهای جنگ زمانهKKای سKKابق اسKت و وضKح کKKار سKKربازان
جنگی و شهدای عرصه پیکار مانند خلبانان هواپیما Kو سرنشینان زیردریائیها که هKKر
کدام را در میدانهای جنگ وظایف Kخاصی است و هرگاه شهید شوند دارای دسKKتورات
مخصوصیاند ،همچنین در اوضاع اجتماعی و رژیمهای سیاسKKی و فنKKون صKKناعت و
تغیرات تجارت و امثال آن ،اگر باب اجتهاد را مفتوح بخKKواهیم بKKرای اینگونKKه مسKKائل
است که با در نظرگرفتن اصول ،فروعی را از آن اسKKتخراج و اسKKتنباط KکKKنیم چنانکKKه
فرمودهاند: K
چهارپKKائی Kرا غصKKب کنKKد منKKافع آن را ضKKامن اسKKت خKKواه غاصKKب از آن چهارپKاK
استفاده کرده باشKKد خKKواه نکKKرده باشKKد در این حکم اسKKتناد این آقایKKان بKKه این اسKKت کKKه
31 ارمغان آسمان
انسان چون خودش آزاد است به مال تقویم نمیشود Kپس منافع او نKKیز چKKنین اسKKت! بKKه
خالف چهارپا Kکه آن و منافعش Kبه مال تقویم میشود!.
این حکم با مبدأ حریت و احترام نفوس و امKKوال منKKافی اسKKت و عKKرب هیچ تفKKاوتی
بین حبس کارگر که اگر آزاد باشد تحصیل مال میکند و بین تعدی بر مKKال حاصKKل از
او نمیبیندK.
و از آن جمله مسئلهایست که صاحب مسالک و جواهر در باب طالق آوردهاند که:
همینکه زنی شوهر خKKود را دوسKKت نداشKKت و میخواهKد KعقKKد زناشKKوئی را فسKKخ کنKKد
راهش این اسKKت کKKه از اسKKالم مرتKKد شKKود! در این صKKورت عقKKد فسKKخ گشKKته و او از
شوهرش جدا میشود پس همینکه بعد از این به اسالم رجوع KکنKKد از او قبKKول میشKKود
و حیلهاش کامل و تمام شده است!! بکاربردن Kمانند این حیلهها را برای تحقKKق اهKKوأ و
شهوات ،هیچ عقل و شرع آسمانی و هیچ قانون زمینی اجازه نمیدهد پایان منظور!.
شما را به خدا ببینید اینان چگونه سKKعی دارنKKد کKKه راه و رخنههKKائی بKKرای تخKKریب
حصار شرع پیKKدا کننKKد و آن را بKKدین روزی KکKه میبینیKد KدرآورنKKد K.هرگKKاه دین دچKKار
چنین دانشمندانی Kشود همان بهتر که دانشمند Kنداشته باشد.
و این همان مصیبتی است که قرآن کریم همKKواره اولKKوالعلم Kرا کKKه تولیKKد اختالف و
بغی میکنند Kمورد مKKذمت قKKرار KمیدهKKد .خKKدا ملت اسKKالمی را بKKه علمی کKKه او را بKKه
حقایق اسالم رهبری Kکند مرزوق فرمایدK:
ما در صفحات بعد در بحثهای Kمسائل حکومت و جهKاد انKدکی از این مسKائل بKدون
هیچ دلیل را که موجب ذلت و عقبماندگی Kمسلمانان گشته و اسالم را بKKدین روز سKKیاه
نشانیده است یادآور میشویم .انشاءهللا تعالی.
علت مهم دیگری که موجب انحطاط مسلمین شده است
بعد از علت جهل و نادانی کKKه عمKKدة علت عقبمانKKدگی Kو ذلت مسKKلمین اسKKت علت
عمKKدة دیگKKری KکKKه میتKKوان گفت علتالعلKKل انحطKKاط مسKKلمانان اسKKت همانKKا موضKKوعK
حکومت است که در لسان شرع بخالفت و امامت تعبیر شده و این علت به قKKدری مهم
و بزرگ است و مسلمانان دربارة آن به حدی جاهل و نادانند که اگر گفتKKه شKKود یگانKKه
علت ذلت و انحطاط و عقبماندگی و بدبختی مسلمانان این مسئله است بKKه یقین خالف
و گزاف نیست و خسارات و جنایاتی که از عدم اعتنKKا بKKه این موضKKوع KعایKKد مسKKلمین
ردیده به هیچ مقیاس سنجیده نمیشود!
در اهمیت حکومت و لزوم آن برای هر اجتماعی اعم از اینکه از حیث وحشKKیت و
نادانی در ردیKKف شKKیاطین و یKKا از حیث تKKربیت و علم در سلسKKلة فرشKKتگان و مقKKربین
باشند هرچه گفته شود مانند آن است که کسی در اهمیت آب و هKKوا بKKرای جانKKداران و
ارزش نور خورشید Kبرای موجKKودات ارضKKی سKKخن گویKKد زیKKرا گذشKKته از انسKKان کKKه
اشرف مخلوقات و خالصة موجودات عالم است حتی بسیاری Kاز حیوانات نKKیز اهمیت
آن را طبعا ً و قهراً درک کرده و به تشKKکیل آن پرداختهانKKد ،تشKKکیالت زنبKKور عسKKل و
اجتماع موریانه وآشیانة مورچه و دقت و تتبKع در زنKدگانی KپKارهای از طیKKور کKه هKKر
کدام نسبت به وضع و طبع خود دارای حکومت و تشKKکیالتی KهسKKتند مKKا را بینیKKاز از
اقامة دلیل و شاهد مینماید تا چه رسKKد بKKه انسKKان کKKه شKKریفترین آفریKKدگان و برگزیKKده
پروردگار جهان است چنانکه در آیه شریفه میفرماید :
[ َولَقَ ْد َك َّر ْمنَا بَنِي آَ َد َم َو َح َم ْلنَاهُ ْم فِي البَرِّ َوالبَحِْ Kر َو َرزَ ْقنَKKاهُ ْم ِمنَ الطَّيِّبَKKا ِ
ت
ضياًل ] {اإلسراء}70: َوفَض َّْلنَاهُ ْم َعلَى َكثِ ٍ
ير ِم َّم ْن خَ لَ ْقنَا تَ ْف ِ
«و به راستى فرزندان آدم را گرامى داشتيم و در بيابان و دريا آنان را [بر مركب و غير
آن] سوار كرديم و از پاكيزهها به آنKKان روزى داديم و آنKKان را بKKر بسKKيارى از آفريدگان
خويش چنان كه بايد برترى داديم»
تا آنجا که حافظة تاریخ به یاد دارد هیچگاه هیچ جامعهای حتی اگر دو نفر بوده انKKد
که با یکدیگر زندگی کردهاند ،نبوده مگر اینکه یکی از آن حKKاکم و دیگKKری محکKKوم و
بعبارت شرع یکی امام و دیگری Kمأمور بوده و جای تعجب است که عین این عبKKارت
در احادیث شریفة اسالمی است که وجود امام یعنی همان حاکم ،خلیفه ،پادشKKاه ،رئیس
جمهور ،نخستوزیر Kو هرچه که بنامید در شرع مطهKKر اسKKالم از ضKKرورات و مKKاال
بدمنه است که اگر در دنیا نماند مگر دو نفر ،به ناچKKار یکی از آن امKKام خواهKKد بKKود و
معهذا در این موضوع دیر زمانی است در میان مسلمانان به قدری بیاعتنائی شده در
مسئله حکومت که نظرات بلنKKد شKKارع آنقKKدر بKKدان اهمیت داده و مKKا بKKه یKKاری خداونKدK
33 ارمغان آسمان
اندکی از آن را در این مختصKKر از نظKKر مطالعKKه کننKKده گKKان میگKKذارنیم K،کKKه در هیچ
موضوعی این اندازه تأکید نشده مگKر همKان چیزهائیکKه وابسKتگی KبKه همین موضKوع
داشته است.
غرابت این مطلب بیشKKتر از آن جهت بKKزرگ اسKKت کKKه دین مKKبین اسKKالم عنKKایت و
نظری که به مسئلة حکومت دارد به هیچ یKک از مسKKایل دیگKر چKKنین عنKKایت و توجKه
نداشته است ،زیرا بزرگترین Kعبادات و اقرب قربات از طاعات را کKKه انجKKام فKKرایض
عظیمه و جهاد و اجرای احکKKام حKKدود و دیKKات و جمKKع وجبKKایت صKKدقات وزکKKوات و
امثال آن را مربوط Kو موقوف بوجود حاکم میداند و با نبودن حاکم و سKKلطان و خلیفKKه
وامام تو گوئی بر اکثر احکام و قوانین ابدی خود که باید تا یوم القیKKام جKKاری باشKKد قلم
نسخ کشیده و از اجرای همة آنها چشم پوشیده است!! و شما میدانید کKKه صKKرف نظKKر
از شارع مقدس اسالم که به تصدیق تمام عقال و دانشمندان جهان ،عقKل کKل بKوده هیچ
دیوانهای مرتکب چنین عمل مسخرهای نمیشود!!
و بدبختانKKه مسKKلمانان در این موضKKوع مهم بKKه قKKدری KدچKKار اختالف و افتراقنKKد کKKه
جماعتی از آنان آن را تالی اطاعت خدا و رسول میدانند و در هر گونه ظلم و فس KقK
و بغی وکفر چون قتل ذراری Kپیغمبر واسارت خاندان آن سرور Kو کشتار و قتل عKKام
مردم مدینه رسول خKدا و هتKک نKوامیس مسKلمین و خرابکKردن کعبKه و سKوزانیدن
خانه خدا را به دستور حKKاکم و خلیفKKه جKKایز وروا KبلکKKه اطKKاعت خKKدا ومKKوجب قKKرب
الیهللا دانسته تخلف از اوامر ونواهی Kچنین مستکبر متجبری Kرا عصKKیان پروردگKKارK
میشمارند و بنا بKKر این ممKKیزی بین طهKKارت ونجاسKKت و تفKKاوتی میKKان حKKق وباطKKل
نمیماند!! از این نظر اگر حاکم و خلیفه مسلمین علی بن ابیطالب باشد یا معاویKKه و
یا فرمانروایی چنگیز باشد یا عمر بن عبدالعزیز! همه یکسانند و متابعتشKKان اطKKاعت
ول َوأُولِي خدای سبحان و ندانسته دلیلشان آیة شKKریفة [ :أَ ِطيعُوا هللاَ َوأَ ِطي ُعKKوا الر ُ
َّس َ K
األَ ْم ِر ِم ْن ُك ْم] {النساء}59:
است.
البته ملتی که بین خوب و بد و حق و باطل این اندازه بیتمیز و نKKادان باشKKد بKKدیهی
است که هر گردنکش متجبر و هر قداره بند فاجر Kدر صKKدد احKKراز مقKKام سKKلطنت بKKر
میآید و به هر حیله و دسیسهای باشد خود را به مسند حکKKومت میرسKKاند KتKKا در آنجKKا
حاکم علی االطالق و فرمانروای Kآفاق گردد و خود را تKKالی خKKدا و رسKKول KنمایKKد و بKKه
اجرای شهوات و قضای Kو طرات خKKود مشKKغول شKKود و چKKون الKKتزام واجKKرای KاحکKKام
اسالم بر خالف مقتضKKای شKKهوات حیKKوانی اسKKت چKKنین کسKKی کKKه خKKود را بKKدین مقKKام
رسانیده هرگر در صدد اجرای آن احکام برنمیآید مگر تا آن حKKدی کKKه بKKا مصKKالح او
موافق و با اوضاع Kسلطنت او مقتضKKی باشKKد این اسKKت کKKه او امKKر شKKرع در دسKKت او
چون تیغی در کف زنگی مست برای انجام شهوات پست اوست.
ارمغان آسمان 34
کتبی که پKKارهای از علمKKای اسKKالم در اطKKاعت سKKلطنت از طKKرف رعیت نوشKKتهاند
ماننKKد عقدالفریKKد و امثKKال آن و وصKKایائی KکKKه در این مKKورد کردهانKKد چKKیزی اسKKت کKKه
موجب جرأت و جسارت حکام بر طغیKKان و عKKدوان بKKر بنKKدگان خKKدا سKKبحان اسKKت تKKا
جائیکه عبدهللا عمر گفته( :اذا کان االمام عاداً أقله وعلیک الشکر و اذا کان االمام
جائراً فله الوزر و ،علیک الصبر) ودراین مورد Kتا آنجKKا افKKراط KشKKده کKKه بایKKد بKKدون
چون وچرا تسلیم اغراض و اهواء سالطین شد.
و اما دستة دیگر در این موضوع بKKه یKک معKKنی افKKراط Kو بKKه معنKKای دیگKKر تفریKKط
نمودهاند که جز امKKام معصKKوم ومنصKKوص و مؤیKد KبKKه معجKKزات و مسKKلط بKKر خKKوارقK
عادات که زبان تمام موجودات داند و به روان گشتن جبKKال و راکKKد مانKKدن بحKKار حکم
راند وبقضای حاجات و محالیه و احیای اموات وعظام بالیه بKKپردازد! کسKKی دیگKKر را
قابل و الیق حکومت نمیدانند و اطاعت حاکم را به هر صورتی Kکه باشد در صKKورت
قدرت از تخلف ،اطاعت جبت و طاغوت شمرده حرام میدانند Kو تKKا ممکن باشKKد و از
پیششان بروند و مخالفت او را جKKایز و فKKرار از دسKKتورات را واجب میشKKمارند!! .و
نتیجة این عقیده احراز مقام سلطنت اگر در میان آنها آسان باشد حفKKظ آن بسKKی مشKKکل
اسKKت وهمین اشKKکال حفKKظ سKKلطنت اسKKت کKKه اگKKر درمیKKان شKKیعیان کسKKانی بKKه آسKKانی
میتوانند Kمقام فرمانروائی Kرا احراز کنند ناچارند که برای حفKKظ آن مقKKام بKKه وسKKایل و
وسایطی Kمشتبث شوند Kو با مخالفین و متمردانKKه جنKKگ و جKKدال پردازنKKد این اسKKت کKKه
سالطین و فرمان روایان شیعه ممکن است در ابتدای امKKر اشKKخاص خKKوب و عKKادل و
مهربان باشند Kاما همینکه به مشکل حفظ مقام به جهت کارشکنی و عدم اطاعت رعیب
برمیخورند به سختگیری Kوفشار Kو سوءظن و بد اندیشی میپردازند و سرانجام غالبKKا ً
پادشاهانی KجبKKار و فرمانروایKKانی خونخKKوار از کKKار درمیآینKد KهمچKKون شKKاه عبKKاس و
نادرشاه و امثال اینان که تاریخ تمضمن احوال نکبت مآل ایشان استو پادشاهان سنی و
خلفای عامة مردمانی عایش و هرزه میشوند KچKKون اکKKثرا خلفKKای عباسKKی وعثمKKانی و
غیر هم و اخیراً فاروق Kمصر! ولی به حق و درستی که دین مبین اسالم از این هر دو
عقیده بیزار و فاصKKلة آنهKKا بKKا دین اسKKالم فاصKKله بین بهشKKت بKKرین و جهنم بئسالقKKرار
اسKKت! و مKKا بیKKاری KپروردگKKار این مسKKئله مشKKکل و موضKKوع Kمهم را در این اوراقK
توضیح داده و حقیقت آنرا تا آنجا که در خور اطاعات ماست به نظر مطالعه کننKKدگان
میرسانیمK.
و من هللا التوفیق وعلیه التکالن و المستعان.
اینک به ببینیم Kنظر بلند شارع اسالم در موضوع حکKKومت و سKKلطنت چیسKKت و آن
را چگونه میخواهد!
35 ارمغان آسمان
در اینکه حکومت و سلطنت و بدستآوردن قدرت از محبوبات اسالم اسKKت و آنKKرا
همواره طالب وجالب است از روشنترین موضوعات و آشکاراترین مصرحات KآیKKات
با برکات قرآن مجید است.
پروردگار منان در سورة مبارکة آل عمران آیه 26میفرمایدK:
(آل عمران )26 :
«و خداوندا ،اى دارنده فرمانروايى ،بKKه هKKر كس كKKه خKKواهى فرمKKانروايى دهى و از
هر كس كه خواهى ،فرمانروايى بازستانى»
که دادن حکKKومت و سKKلطنت و پادشKKاهی و قKKدرت را یکی از نعمKKای بKKزرگ خKKود
میشمارد Kو بعد به طریق Kلف و نشر مرتب میفرماید :
(آل َ و تُ ِع ُّ
KKKز َمن ت ََشKKKا ُء َو تُِ KKKذلُّ َمن ت ََشKKKاء .
عمران )26 :
«و هر كس را كه خواهى گرامى دارى و هر كس را كه خواهى خوار سازى»
در این آیة شریفه اوالً اهل کتاب را مذمت میفرماید : Kکه اگر چیزی از پادشاهی و
سلطنت در دست آنان باشKKد بKKه قKKدر نقKKیری بKKه مKKردم نخواهنKKد داد آن گKKاه از عطایKKای
بزرگی که به آل ابراهیم ارزانی داشته بر سKKبیل منت میشKKمارد تKKا اینکKKه پادشKKاهی و
سلطنت را در ردیف کتاب و حکمت کKKه عKKالیترین نعمت الهی اسKKت در آورده و آنKKرا
از فضل خدا بر آل ابراهیم شمرده است و در سورة یوسف آیة 102از زبان حضرت
یوسف به عنوان سپاسگزاری Kاز پروردگار Kمقداری از حکومت فرعون مصKKر را کKKه
بر آن جناب داده شده بود شکرگزاری نموده عرض میکند.
ك] {يوسف}101K: [ َربِّ قَ ْد آَتَ ْيتَنِي ِمنَ ال ُم ْل ِ
و در آیة 251سوره بقره میفرماید: K
جالُوتَ َوآَتَاهُ هللاُ ال ُم ْلكَ ] {البقرة}251: [وقَت ََل دَا ُوو ُد ََ
ارمغان آسمان 36
کKKه بسKKی واضKKح اسKKت کKKه قتKKل جKKالوت و دادن پادشKKاهی و سKKلطنت بKKه داود از
نعمتهKای بKKزرگ الهی اسKت و در سKورة ص آیKه 34از زبKKان حضKKرت سKKلیمان بKKه
عنوان مناجات و تقاضا میفرماید: K
ً ْ
غفِرْ لِي َوهَبْ لِي ُملكا] {ص}35: ال َربِّ ا ْ
[قَ َ
که سلطنت و پادشاهی را با کمال تضرع Kاز پروردگار عالم درخواست نماید.
اینک باید دیKKد شKKریعت اسKKالمی عمال دربKKارة این موضKKوع مهم چKKه اقKKدامی کKKرده
است؟
آنچه مسلم است اینست که در زمان حیات رسول اکرم امر حکومت و سلطنت و
اجرای احکام و قضKاوت منحصKر KبKه شKخص حضKرت خKاتمالنبین بKود و کسKی از
مسلمانان در این امر منازع و مخالف آن حضرت نبKKود و نبایKKد باشKKد زیKKرا حضKKرتشK
مهبط وحی الهی و محط فیوضات نامتناهی بود و کسی را نمیرسید KکKKه در این مKKورد
چون و چرا کند و این مطلب از حیث وضوح احتیاج به هیچ برهان و دلیلی ندارد.
اما بعد از آن حضرت مسلمانان دو فرقه شدند دستهای مدعیاند که اساسا ً پیغمبر
سKخنی دربKارة حکKومت نگفتKه و طKائفهای معتقدنKد کKه این موضKوع را بیش از همKه
احکام مورد عنایت قKKرار داده و مسKKئلة والیت و امKKامت کKKه در واقKKع همKKان حکKKومت
است از نظر پیغمبر Kمحترم از تمام امور اهم و اعظم بوده است.
بدیهی است ادعای دستة اول بسی باطKل و نKامعقول اسKت زیKرا هرگKKز عقKل بKKاور
نمیکنKKد کKKه پیغمKKبری کKKه بKKرای آوردن آخKKرین دین تKKا آخKKر عمKKر دنیKKا مبعKKوث شKKده
درموضوعی بدین اهمیت که شعور ادنیترین Kمردم لزوم آن را درک میکند این گونه
بیاعتنا بماند و دربارة آن هیچگونه دستوری Kندهد! و حKKق بادسKKته دومی اسKKت کKKه آن
را اعظم امور برای اصالح جمهور دانسته است ،اما اینکه آیا امKر حکKومت منحصKر
فقط بعده معدودی با نام و نشان چنین و چنان تا پایKKان جهKKان اسKKت و اگKKر آنهKKا نبودنKدK
دیگر کسی حق حکومت ندارد و مسلمانان باید در این امر مهم منتظر بنشینند تKا مگKر
امKام معصKوم و منصوصKی KکKه دارای معجKزات وخKوارق عKادات منصKور KبKه جنKودK
سموات و قادر به احیای عظام وفات اموات باشد بیاید و متصدی KامKKر حکKKومت شKKود!
این هم ادعائی است که متأسفانه با هیچ خردی سازش ندارد!!
و اگر دینی را به این کیفیت بر هر فردی از افراد بشر در هر بحر و بوی معKKرفیK
کنند از روی عقل نخواهد Kپذیرفت و این خود بهترین دلیل بطالن آن دین از نظر عقKKل
زرین است واگر بنا باشد عقل را کنار بگذاریم و هر گفتة ناصواب و نKKامعقولی را بKKه
نام اینکه از ناحیة دین است بپذیریم Kعالوه بر اینکKKه بKKرخالف نظKKر دین مقKKدس اسKKالم
است که به ارباب عقول و ذی االلباب اهمیت مینهد و همواره در حقانیت خKKود مKKردم
را به تأهل و تعقل امر میفرماید اصال وقتی پای عقKKل در میKKان نباشKKد پس حقKKانیت و
بطالن میزانی نخواهد داشت و هKKر کس هرچKKه را پKKذیرفت KجKKای مالمت نیسKKت زیKKرا
بدون عقل تمام حق و بال و خبیث و طیب یکی است پس باید دید نظر اسالم در حق و
37 ارمغان آسمان
بال ادعای این دو دسته که بنام سنی و شیعه مدعی پیروی آنند در چKKه مقKKام اسKKت هKKر
چند به جهت گرد و غبار اهواء و آراء و تاریکیهای غرضها و مرضها تا حدی این
مسئله مورد ابهام قرار گرفته و باعث اختالف شدید گردیده است اما برای طKKالب حKKق
بدون التفات به سر و صدای مغزضین و حب و بغض آن و این میتوان حقیقت مطلب
را چون روز KروشKKن درک نمKKود و این معKKنی بKKا رعKKایت چنKKد اصKKل ،واضKKح خواهKKد
گشت.
اصل اول :توجه تام و تدبر کافی به آیات شریفه قرآن مجید بدون التفاوت به تأویKKل
و تفسیری که این و آن از ارباب غرض نمودهاند.
اصل دوم :دقت در اخبار و احKKادیثی KکKKه در این موضKKوع KفKKریقین نقKKل کردهانKKد بKKا
توجه به اینکه ممکن است هر کدام از دو دسته برای پیشبردن مقصود خKKود از کKKذب
و جعل بKKری نباشKد KچKKون مهمKKترین موضKKوعی کKKه انگKKیزة جعKKل و کKKذب اسKKت همین
موضوع Kاست.
اصل سوم :مالحظه و تتبع بعمKKل مسKKلمین کKKه بعKKد از رحلت رسKKول اکKKرم در این
موضوع Kچگونه وارد و خارج شدند اما در خصوص آیKKات شKKریفه چنانکKKه قبالً گفKKتیم
امKKر حکKKومت امKKری اسKKت مطلKKوب و محبKKوب و اکKKثر احکKKام اسKKالم بKKدان مربKKوط و
موقوف Kاست و خواهد آمKKد امKKا در خصKKوص احKKادیث یKKک دسKKته از آن در خصKKوص
اهمیت موضوع Kحکومت است که فKKریقین از پKKذیرش آن ناچارنKد Kو مKKا بKKه یKKاری خKKدا
اندکی از آن را به نظر شما میرسانیم Kو اما دستة دیگر در خصوص طرز حکومت و
احقیت و اولویت کKه بKKا مالحظKKه و دقت در عمKل مسKلمین صKحت و سKKقم آنهKKا معلKKوم
خواهد شد.
اینک با مطالعة تاریخ میبینیم که پس از فوت رسول خدا مهمترین موضKKوعی کKKه
مسلمین را به خود مشغول داشت که حتی جنازة رسول خدا را در خانه او گذاشته قبل
از آنکه به عمل کفن ودفن آن حضرت پردازند KبKKه امKKر تعKKیین خلیفKKه همت گماشKKتند و
جز معدودی از اهل بیت رسول خدا دیگر مسلمانان در سقیفة بنیساعده ویا در رکKKاب
اسامة بن زید بودند .خوب! در اینجا از نظرعقل و شرع وظیفة مسلمانان چه بود؟
از یک طرف رسول خدا از دنیا رفته و باید به تجهیز و تغسیل او پرداخت حاال آیا
باید عموم مسلمین به این کار بپردازند Kیا تصدی من به الکفایه کافی است؟
از یک طرف چون رسول Kخدا در میان نیست احکKKام اسKالم کKه مسKلما ً بKKا فKKوت او
نباید از میان برود Kودر موقع اجرا است.
مثال اسKKامه بن زیKKد کKKه عKKازم یرمKKوک اسKKت و سKKایر مجاهKKدین کKKه در اطرافنKKد و
دشمنانی که در کمین اند و منافقینی که منتهز فرصKKتند KبKKرای تکلیKKف هKKر کKKدام از این
امور احتیاج به مرجع و مصدری است که حاکم یا به اصطالح خلیفه باشد و پرواضح
است کKKه اهمیت این امKKور در نظKKر شKKارع اسKKالم از کفن و دفن پیغمKKبر محKKترم کمKKتر
نیست بلکه به جهاتی مهمKKتر اسKKت زیKKرا هرگKKاه غفلت و امهKKال در تعKKیین ولی امKKر و
ارمغان آسمان 38
حاکم اسالم که مرکز و مرجع امور Kاست بشود .دشمنان قوی پنجهای ماننKد ابومسKلیمه
کذاب که در همان زمان حیات حضرت ختمی مرتبت دعوی نبوت کرده بود وحKKتیK
پای گستاخی Kرا بدان اندازه دراز نمود که نامهای به حضرت نوشKKت و ادعKKا کKKرد کKKه
نصف جهان از آن تو نیمی از آن من است و نKKیز سKKجاج دخKKتر حKKارث درهمKKان آوان
دعوی دار پیغمبری Kبود و با پیونKد KبKKا ابومسKKیلمه و امKKتزاج بKKا وی نKKیروی KخطرنKKاکیK
علیه اسالم تشکیل شده بود همچنین ابوطلیحه اسدی و اسود عنبسی هر کدام از جKKانبی
بسیاری از مردم را فریفته و با پیروان متعصب که تا پای جان بKرای همKراهی ایشKان
آماده بودند پایتخت نبوت را در مخاطره میداشت و هر آن بیم آن میرفت که یکی یKKا
چند نفر از این پیغمبران دروغی پس از شنیدن رحلت حضKKرت ختمی مKرتبت متوجKه
مدینه گردند ونهال نورس اسالم را ریشهکن نماینKKد بعالوه دشKKمنان زخمخKKوردة دیگKKر
مانند هرقل و امرای وی که در غسان و یرموک آماده جبران شکست وانتقKKام بودنKد Kو
یهودیان فراری بنیقریظه و خیKKبر کKKه از فشKKار KنKKیروی KاسKKالم وطن مKKألوف را تKKرک
گفته و درگوشه و کنار در انتظار فرصت Kبودند.
همه اینها چیزهائی Kبود که مسلمانان را به تعیین مقامی که عهKKده دار انجKKام تکلیKKف
اجتماعی و سیاسی مسلمین شود ترغیب مینمود .پس اقدام مسلمانان در این امKKر یKKک
امر خیلی واجب فوری بود که بایسKKتی هKKر چKه زودتKKر تکلیKKف خKKود را در برابKKر این
یپشآمدها بدانند و ولی امر و امام زمان خود را بشناسند که:
«من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة الجاهلیة»
از تواترت آثار اسالمی است.
بKKرای اینکKKه در این گفتKKه تنهKKا نباشKKیم و از خKKود راضKKیان خودپسKKند بKKه تهمت و
تحقیرمان نپردازند نظKKر مجلسKKی را در بیKKان حKKدیثی کKKه از خصKKال و امKKالی و عیKKون
صدوق در حدیث صفت امام از حضرت رضا در جلد 7بحار آورده است شاهد بر
مدعای خود میآوریم آن بزرگوار Kدر بیان این فرمایش Kامام که (امر االمامKKه من تمKKام
الدین) گفته اسKت یعKنی شKکی در این نیسKت کKه امKر امKامت از امKور دین بKوده بلکKه
عظیمترین آنهاست و چگونه چنین نباشد و حال آنکه مسلمانان آن را بر تجهیز رسKKول
خدا مقدم داشتند به اینکه تجهیز Kآن حضرت از واجبتKKرین امKور بKKود پس ناچKار KامKر
امامت (یعنی تعیین خلیفه) از چیزهائیست Kکه پیغمبر Kمأمور به تبلیKغ آن بKKوده .اجتمKKاع
عدهای از انصار و افرادی از قریش در سقیفة بنیساعده هر چند نظر خاص چند نفKKر
صاحب غرض همانگیزة آن شده باشد اما به هر حال یک اصل و مایKه دیKنی داشKت و
یک واجب بزرگ شKKرعی بلکKKه همKKان تعKKیین ولی امKKر و حKKاکم مرجKKع مسKKلمین باشKKد
باعث اصلی آن بودو همین معنی بود که یک عده اگر نگوئیم Kاکثر مسلمین حاضKKر در
مدینKKه را بسKKقیفه بنیسKKاعده کشKKانید و در اطKKراف سKKعد بن عبKKاده کKKه اولین آرزومنKدK
خالفت و والیت بود و سپس ابوبکر Kو عمرو ابوعبیده جراح را جمع نمود Kو سKKرانجامK
قضیه به نفع قریش و مهاجرین که ابوبکر سردار KآنKKان بKKود خاتمKKه یKKافت .آنچKKه مسKKلم
39 ارمغان آسمان
اسKKت این اسKKت کKKه اکKKثریت مسKKلمانان در این میKKان نفKKع شخصKی KنداشKKتند کKKه بیهKKوده
طرفداری ابوبکر کنند وحق را از مرکز خKKود خKKارج نماینKKد زیKKرا ابKKوبکر KنKKه قبKKل از
اسالم و نه بعKKد از آن در میKKان مKKردم مدینKKه دارای ایKKل و قبیلKKه نبKKود کKKه طرفKKداری Kو
تعصب قبیلهاش باعث پیشرفت او گردد Kو مرد ثروتمندی هم نبود که به واسطه بKKذل و
بخشش دل همگان را به سوی خود جلب کرده باشد (هرچند درمکه علیالمشKهور KقبKل
از اسالم ثروتمند Kبوده.
از مجموع این قضایا Kآنچه مسلم به نظر میرسد اینسKKت کKKه نظKKر اسKKالم در مKKورد
حکومت و اهمیت آن همان است که مسلمین صKKدر Kاول بعKKد از وفKKات پیغمKKبر بKKدان
پرداختند و حتی آن را بر تغسیل و تکفین جنKKازه آن حضKKرت کKKه من بKKه الکفایKKه بKKدان
اقدام نموده بود مقدم داشتند و اینکه در این مورد به شور و نظر اجمKKاع پرداختنKد KنKKیز
کامالً به صواب بود زیرا در امر حکومت و جهاد و امثال آن باید به شKوری KپKرداخت
الش Kورى }38:امKKا آنچKKه را میتKKوان بKKر ایشKKان خطKKاورى بَ ْينَهُ ْم] ُّ { 1که [ َوأَ ْم ُرهُ ْم ُش َ
گرفت آن اسKKت کKKه اوالً بKKا وجKKود KنصKKوص فKKراوانی کKKه از حضKKرت خKKاتم پیغمKKبران
دربارة علی بن ابی طالب شرف صدور یافت مخصوصاً Kنص یوم الغKدیر کKه تKواتر Kو
اشتهار آن کالشمس فی رابعه النهار است آنان را احتیاج بKKه این شKKور و اجتمKKاع نبKKودK
زیرا این امور در وقتی Kالزم است که نص وجود Kنداشته باشد.
_________________________________________________________________1
________) عالمه نائینی در کتاب تنزیة المله میفرماید :شورای عمومی بنص کالم مجید الهی
عزاسمه و سیره مقدسه نبوی کKKه تازمKان معاویKKه محفKKوظ بKKود این حقیقت از مسKKلمات اسKKالمیه
است وداللت آیه مبارکه (و شاورهم فی االمر) که عقل کل و نفس عصمت را بدان مخKKاطب و بKKه
مشورت بKKا عقال اسKKت مکلKف فرمKKوده اسKKت بKKر این مطلب در کمKKال بKKداهت و ظهKKور اسKKت بعKKد
استدالل به آیه مبارکKKه (و ام//ر هم ش//وری بینهم) و سKKیره مقدسKKه نبویKKه صKKلی هللا علیKKه و آلKKه در
مشورت با اصحاب (واشیروا علی اصحابی) نموده و متابعت رسول خKKدا را درمشKKورت از ردی
اصحاب با اینکه رأی مبارکش برخالف آنها بود وصدماتی کKKه از این ناحیKKه تحمKKل فرمKKد یKKادآور
شده میگوید :عدم تخطی خلفای اولین از این سیره مقدسه در ترقیات فوقالعاده مترتبه بKKر آن هم
از وقایع صدر اول تفصیالً معلوم اسKت .آنگKاه بKه شKرح خطبKKه حاضKرین امیرالمؤمKKنین پرداختKه
سرانجام میفرماید :چقدر سزاواراست ما مدعیان واالی تشیع اندکی در سراپای این کالم مبKKارک
تأمKKل کKنیم بعKد چKKنین نتیجKKه میگKیرد کKKه پس البتKه الزم اسKت نحKوه سKلطنت اسKKالمیه را اگرچKKه
متصدی مغتصب باشد به قدر قوه تحفظ کنیم و بعKKد از دسKKت آخونKدهای دربKKاری وسواسKی فریKاد
کشیده میگوید :زهی اسKف و حسKرت کKه مKا ظالمپرسKتان عصKر و حKامالن شKبعه اسKتبداد KدیKنی
چقدراز مدالیل کتاب و سنت و احکام شریعت و سیرة پیغمبر و امام خود بیخبریم
و حتی آیه واضح الدالله راهم گویا در کتاب مجید الهی عز اسمه هرگز نخوانده و یا به مفادش بر
نخورده یا آنکه بواسطة منافاتش با شهوات و شعبه استبداد Kو استعباد خودمان داستان :
Kور ِه ْم َكKKأَنَّهُ ْم اَل يَ ْعلَ ُمKKونَ ] {البقKKرة K}101:را تجدیKدK
Kاب هللاِ َو َرا َء ظُهُِ K ق ِمنَ الَّ ِذينَ أُوتُKKوا ال ِكتََ K
Kاب ِكتََ K [نَبََ Kذ فَ ِري ٌ
نمودیم .مؤلف.
ارمغان آسمان 40
ثانیا ً بر فرض اینکه نصی صریح وجود Kنداشت و یا نصوص وارده را همه نشKKنیده
بودند یا آنها را نمیتوانستند Kبا والیت و خالفت تطبیق کنند چرا آن حضرت را گذاشته
و دیگری Kرا به خالفت برداشتند؟!
ً
ما چون بتمام مسKKلمانان آن زمKKان کKKه اکKKثرا شKKرف KمصKKاحبت پیغمKKبر را داشKKتند و
ممدوح قرآنند نمیتوانیم گمKKان بKد داشKته باشKKیم و از آن طKرف نمیتKKوانیم Kاز این همKه
مرحجات و منصوصات وارده درباره علی بن ابیطالب صرفKنظر کنیم ناچاریم KکKKه
بگوئیم امKKر بKKر آن مسKKلمانان مشKKتبه شKKده و چKKون بیعت ابKKوبکر KبKه قKKول عمKKر فلتKKه و
ناگهانی بKود و خKوف و رعKبی کKه از فKوت پیغمKبر بKر مسKلمین رخ داده بKود و شKاید
ارباب اغراض هم بنا به مصلحت خKKود آن را تشKKدید میکردنKد KبKKاعث شKKد کKKه قبKKل از
اندیشه کافی و تدبر کامل بKKه عمKKل بیعت کKKه در شKKریعت امKKری بسKKیار مهم و عظیم و
الزم الوفا و واجب الرعایه است پرداختند و یک وقت متوجKKه شKKدند کKKه تKKیر از کمKKان
خارج شده و دیگر اعاده آن امکان ندارد مگر اینکه خود ابوبکر بیعت را اقالKKه کنKKد و
امیرالمؤمنین نیز از حسن ظن خود بKKه مسKKلمانان گمKKان نداشKKت کKKه آن همKKه نصKKوص
وتصریحات Kرا درباره وی نادیده بگیرند Kبه همین جهت هم وقتی عباس بKKه او پیشKKنهادK
بیعت کرد فرمود( Kاولها غیری) و تصKKور نمیکKKرد KکKKه مKKردم اولی و احKKق وافضKKل و
اعلم را گذاشته به دیگری بپردازند.
چنانکKKه در نامKKه شKKریف خKKود بKKه معاویKKه نKKیز همین آیKKه را متKKذکر شKKدند آنجKKا کKKه
فرمودند:
«فان ابی قاتلوه علی اتباعه غیر سبیل المؤمنین»
خدایا! چگونه این مسلمانان دین قویم Kو صراط مستقیم تو را ضایع کردند با اینهمKKه
حجج واضحه و آیات ساطعه خرابکاری مسلمانان کار را به آنجا کشانیده که گفته شده
:در اسKKالم دسKKتور KحکKKومت نیسKKت و هKKرج و مKKرج اسKKت چنKKان کKKه وضKKع حاضKKر
مسلمانان بهترین گواه این مدعا است.
در این مورد Kآنچه از وسواسان و بهانهتراشان شنیده میشود Kکه فرمایش KحضKKرت
از روی تقیه بوده یا طبق مKKذاق و عقیKKده معاویKKه خواسKKته او را محکKKوم کنKKد سKKخنانیK
است که در مقابل بینه و برهان و بیKKانی اسKKت کKKه در برابKKر عیKKان کمKKترین ارزش را
ندارد.
که در تمام این آیات شریفه از اطاعت کسانیکه مخالفت با احکKKام الهی مینماینKKد و
در زمین به فساد Kپرداختهاند بلکه به اصالح آن نمیکوشند و تKKابع هKKوای خودنKKد ،نهی
فرموده و از فرمانبرداری از آنهKKا برحKKذر میدارد K.آیKKا بKKا این کیفیت بKKاز هم میتKKوان
گفت اطاعت اولیاالمر بدون قید و شرط است؟!
از آن طرف در احادیث و تفاسیر شیعه ،اولیاالمر تفسیر شده بKKه ائمKKه معصKKومین
سالم اله علیهم اجمعین ،شکی نیست که مصKKداق کامKKل و اکمKKل این آیKKه وجKKود مقدسKKة
ایشان است و با وجود ایشان تصدی امر حکKKومت بKKر دیگKKران حKKرام اسKKت امKKا اینکKKه
منحصراً ایشانند و الغیرهم :
دالیلی که آوردهاند اینست :اوال – اطاعت اولواالمر Kبدون قید ذکر شده و پرواضKحK
است که اطاعت غیر معصوم بدون قید صحیح نیست.
جواب آن است که اطاعت اولیاالمر چنانکه گفته شد بدون قید نیست بلکKKه چنانکKKه
صدر آیه گواهی میدهد اطاعت اولیاالمر با رعایت اطیعوهللا و در سایة اطاعت خدا
است و اگر مقصود اطاعت معصوم Kبود قیKد اطیعوهللا در اینجKا بیمKورد بKود ثانیKا ً در
بسیاری از موارد امر بKKه چKKیزی بKKدون قیKKد شKKده و حKKال اینکKKه میدانیم Kاز خKKارج قیKKد
داشته و دارد.
و ما این بحث را به طور کافی و قانعکننده انشاءهللا دنبال میکنیم تا ثKKابت شKKود کKKه
اطاعت اولیاالمر بدون قید و شرط نیست و اگر منحصر بائمه معصومین بود احتیKKاج
53 ارمغان آسمان
به این قیودات نداشت عالوه بر تالی فاسدهای Kدیگر که فعال در اینجKKا مجKKال شKKرح آن
نیست.
ثانیا گفتهاند که احادیث وارده داللت دارد که مراد از اولیاالمر فقKKط معصKKومیناندK ً
در جواب گفته میشود که احادیثی کKه در این بKاب وارد شKده مطKابق آنچKه در تفسKیر
البرهان است ص 381تا 387جلد اول چاپ جدید در حدود سی و دو حدیث است که
پارهای از آنها اصال مربKوط KبKه این آیKه نیسKت ماننKد حKدیث سKوم Kو پنجم و یKازدهم Kو
پارهای از آنها اطاعت اولیاالمر Kرا میرساند بدون مقیدنمودن بائمه معصKKومین ماننKKد
حدیث هشتم و چهاردهم و پانزدهم و سی و دوم ،و پارهای از آنهKKا مکKKرر KاسKKت ماننKKد
حدیث هفتم و 13و بیست و هفتم و چهارم و نهم و ششم و بیسKKت و پنجم و دوازدهم و
بیست و هشتم ،و پارهای از آنها محرمانهبودن Kتفسیر آیه را میرساند مانند حدیث هفتم
و بیست و دوم و مخصوصKا ً حKKدیث اول کKKه جKKابر جعفی میگویKد Kاز جKKابر بن عبدهللا
انصاری پرسیدم از معنای آیه که چنین و چنان گفت و در آخر جابر گفت رسKKول خKKدا
فرمود( Kهذا مکنون سر هللا و مخزون علمه فاکتمه اال عن اهله) و پرواضKKح اسKKت
که اگر اطاعت اولیاالمر Kمنحصر به دستة خاصی بود باید رسول خKKدا آن را در مالء
عام بیان نماید نه اینکه جابر را دستور دهد که آن را مکتKKوم دارد زیKKرا آن از مکنKKون
سر الهی و مخKKزون علم اوسKKت! پس تکلیKKف مKKردمی کKKه باطKKاعت اولیاالمKKر مKKأمورK
شدهاند چیست؟
کسانیکه خدا بدین صراحت امر به اطاعت ایشان میفرماید : Kآیا باید آن قKKدر مخفی
باشند که حتی رسول خدا آن را فقط به جابر گفته باشد و به او هم دستور داده باشد که
این مطلب را مخفی دار و کتمان کن!!؟ پس چنانکه گفتیم اطاعت اولیاالمر KانحصKKارK
بوجود مقدسة معصومین ندارد و چنین کسKKانی حتمKا ً بایKKد در میKKان مسKKلمین شKKناخته و
معلوماالمر Kباشند و دستة خاصKی کKه منحصKر KبKه زمKان معKدودی باشKند KنیسKتند بلکKه
همان حاکمان و فرمانKKداران منتخب از جKKانب مKKردم هسKKتند کKKه مطیKKع خKKدا و رسKKول
میباشند و توضیح این مطلب بعداً خواهد آمد.
و اگر در اخبار و آثار وارده فرضاً Kمعنای انحصار دهKKد بKKاز آن را از عمKKومیت و
اطالق بیرون نمیبرد و فقKط قاعKده جKری و اولKویت را بایKد جKاری سKاخت زیKرا در
تفسیر بسیاری از آیات ،این قبیل مطالب را آورده و بدان انحصار KدادهانKKد کKKه اگKKر مKKا
آن را قبول نمائیم باید بگوئیم العیاذ باهلل قرآن یک کتKKاب مخصوصKKی اسKKت کKKه بKKرای
طایفة مخصوصی Kدر زمان خاصی آمده و بKه مKردم و ازمنKه و اعصKار دیگKر کKاری
ندارد!! مثال در تفسیر آیه شریفه [إِ َّن هللاَ يَأْ ُم ُر ُك ْم أَ ْن تُؤَ ُّدوا األَ َمانَKKا ِ
ت إِلَى أَ ْهلِهَKKا] (النسKKاء
)58که عالیترین دستور اسالمی و بهKKترین احکKKام اخالقی و اجتمKKاعی اسKKت و البتKKه
شامل کافة مردم جهان است و هر انسانی باید این حکم مقدس را اجرا و امKKانت را بKKه
اهل آن بسپارد Kولی در همین تفسیر برهان در ص 380جلد اول 15حدیث در تفسKKیر
این آیه آورده که آنرا منحصر Kمیکند به این که امامی امانت امامت را به امKKام بعKKد از
ارمغان آسمان 54
خود بسپارد!! خKKوب اگKKر مKKا بگKKوئیم معنKKای آیKKه همین اسKKت و بس! اوال – آیKKه را از
عمKومیت و اطالق خKKارج کKKرده و قKرآن شKریف را از اینکKKه بKرای هKKدایت ورهKبری
عموم جهانیان است بیرون بردهایم زیرا دستورات آن شامل و ناظر بKه طایفKKة خاصKی
است و بس!
ثانیا – ادای امانت را باید امام انجام دهد و به دیگران مربوط نیست!!
ثانیا ً – خواندن و دانستن چنین آیاتی هم الزم نیست زیرا امری که انجام آن مربوط
به کس دیگراست به من و شما چه که در آن درباره آن مطالعKKه ودقت کKKنیم خKKود امKKام
میخواند و خودش هم عمل میکند!!
عالوه بر این در اکثر اخبار کلماتی از قبیل ناس ،والKKذین آمنKKوا ،و مKؤمن ،و امت،
و باب ،و حتی بعوضه و ذباب! بامام تفسیر شده اگر ما تفسیر این کلمات را منحصKKراً
به امام معصوم Kبدانیم در آن صورت قرآن به کلی از جنبه عملی میافتد و یKKک کتKKاب
داستانی میشود Kکه در پیرامون افراد معدودی Kآنهم به طور Kمبهم و کنایKKه اسKKت کKKه از
هیچ آدم ترسو Kو جبونی چنین اثری باقی Kنمیماند چه رسد به خدای قادر قاهر مالک و
خKKالق تمKKام اشKKیاء و همچKKنین مسKKأله بعثت را بKKه صKKورت زشKKتی Kدرمیآورد KکKKه هیچ
مسلمان عاقلی بدان رضانمیدهد و کفری بدین صراحت را نمیپذیردK.
پس مطلب همان است کKKه مKKا گفKKتیم کKKه در این قبیKKل آیKKات فKKرد اکمKKل و اولی ائمKKه
معصومین میباشند Kنه اینکه منحصر Kبه ایشان باشد و الغیر.
اما دالیل راجع به اینکه اولیاالمر کسانیند Kکه متصدی Kامر حکومت یKKا سKKلطنت یKKا
وزارت یا از طرف دولتند و این بحث محتاج چند مقدمه است.
اول :اینکه به ببینیم امر که صاحبان آن مورد Kاطاعتند چه میباشد؟ Kبا مراجعKKه بKKه
Kر] (سKKورة آل عمKKرانَ [ )159وأَ ْمُ Kرهُ ْم
اورْ هُ ْم فِي األَ ْم ِ
[و َشِ K
قرآن کریم که میفرمایدَ :
Kؤ ِم ٍن َواَل ُم ْؤ ِمنَ ٍ Kة إِ َذا قَ َ
ض Kى هللاُ ورى بَ ْينَهُ ْم ] (سKKورة الشKKورىَ [ )38و َمKKا َكKKانَ لِ ُمْ K ُش َ K
ه ْم] {األحزاب}36: َو َرسُولُهُ أَ ْمرًا أَ ْن يَ ُكونَ لَهُ ُم ال ِخيَ َرةُ ِم ْن أَ ْم ِر ِ
«و هيچ مرد و زن مؤمنى را نرسد كه چون خداوند و رسولش كارى را مقرر نمايند K،آنكKKه خKKود
در كارشان اختيار داشته باشند .و كسى كه از خداوند و رسول او نافرمانى كند» ،
تمام این آیات در مورد Kحکومت و جهاد و باألخره موضوعات سیاسی و اجتمKKاعی
است که اولیاالمر بKKه صKKاحبان و متصKKدیان این امKKور اطالق میشKKود Kپس اطالق آن
منحصراً بائمه معصومین در صورتیکه اکثر ایشان متصدی امKKر حکKKومت و جهKKاد و
حتی سرایا Kنبودند خالی از اشکال نیست.
ثانیا ً :در ذیل آیه ،قضیه تنازع است و پس از امر به طاعت اولیاالمر KمیفرماینKKدK
(و ان تنازعتم فی شیء) هر چند گفتهاند که (تنازعتم فی شی) بطور اطالق گفتKKه شKKده
پس شامل تمام امور شرعی است لکن با مراجعه به آیاتی که در امر تنازع اسKKت مثKKل
آیه 152سوره آل عمران که میفرماید: K
(آل عمران )152 :
55 ارمغان آسمان
و در آیه 43سوره االنفال که میفرماید:
(األنعام )43 :
موضوع Kتنازع درامر جهاد و قتال است چنانکKKه در آیKKه اولی موضKKوع مخKKالفت و
تنازع مسلمین در جنگ احد با عبدهللا بن جبیر است که بKا اینکKه پیمغمKبر KدسKتور داده
بود که مسلمانانی که تحت قیادت و فرماندهی عبدهللا بن جبیرند از محKل خKود حKرکت
نکنند ،معذلک همینکه دیدنKKد کفKKار قKKریش فKKرار KکردنKKد خواسKKتند بKKه جمعآوری KغنKKائم
بپردازند Kهر چند عبدهللا فرماندة آنها آنان را از تخلیة مراکز خود منKع نمKود KنشKنیده بKا
او به منازعه پرداختند Kو گفتند که نهی پیغمبر برای زمانی بود که قریش فKKرار نکKKرده
بودند و اکنون که آنها فرار Kکردهاند دیگر موضوعی Kندارد و صKKالح دیKKد عبدهللا جبKKیر
که میگفت دشمن در کمین است و ممکن است حادثه ای رخ دهد بKاالخره کKKار تنKKازع
به جائی کشیدکه مخالفت عبدهللا را کردند Kو به جمع غنایم پرداختن Kد Kو سKKرانجام دچKKار
حمله خالد بن ولید که در کمین آنها بود گردیدند و بسیاری از آنKKان شKKهید شKKدند و بقیKKه
رو به فرار Kگذاشتند و موجب وهن و شکست لشگر مسلمانان شدند پس یکی از موارد
آیه شریفه آن است که اطاعت اولیاالمر KکنیKKد و از تحت فرمKKان فرمانKKدة خKKود خKKارج
نشوید .همچنین آیه دوم که موضوع Kتنازع امر در خصوص امر جهKKاد در جنKKگ بKKدر
است.
و اگر مراجعه به کلمه امر که در آیات متعدده قKKرآن شKKریف اسKKت بنمKKائیم KخKKواهیم
دید که اکثر مربوط Kبه حکومت و سلطنت و امور سیاسی و اجتماعی است مانند
(یونس )72 :
( یوسف )102 :
(الشعراء )102 :
و حتی آیاتیکه در صفات باریتعالی است تمام آنها به معنی حکومت و سKKلطنت و
امثال آن است پس اطالق اولیاالمر به صاحبان فرمان و حکومت اولیتر از اهل حل
و عقد و امثال آن است.
و واقعاً Kجای تعجب است که دانشKKمندی KماننKKد فخKKر رازی در تفسKKیر این آیKKه دچKKار
انحراف شده به اینکه اولیاالمKKر را بعلمKKا تفسKKیر کKKرده و خواسKKته اسKKت از آن حجیت
قیاس و اجماع را استنتاج کند و با این خیKKال غلKط بKه تفصKیل پرداختKه و چنKKدین ورقK
سیاه کرده است!!
اشکاالتی که برتفسیر کلمة اولیاالمر Kبسالطین و فرماندهان شده است :
اشKKکال اول – اطKKاعت اولی االمKKر بطKKور Kاطالق واجب شKKده پس اگKKر مKKراد از آن
سالطین و حکام باشند اطاعت سالطین جور چون یزید و معایه و چنگیز و تیمKKور هم
واجب میشود!؟
ج– در این باره توضیح دادیم که در صدر آیة خدا اولیاالمر Kباطاعت خود و سپس
باطاعت رسول و در ثالث امر به اطاعت اولیاالمر مینماید Kو پرواضح Kاست که هKKر
ارمغان آسمان 56
امری که منافی Kاطاعت خدا و رسول باشد اجرایش واجب و الزم نمیشود زیرا چKKنین
امری تناقض است و از خدای حکیم در قرآن کریم چنین کاری قبیح است پس اطاعت
اولیاالمر در سایه و دنباله اطاعت خدا و رسول است.
اشکال دوم – گفتهاند اطاعت اولیاالمر Kبه هیچ قیKKد و شKKرطی مقیKKد نشKKده بKا اینکKه
خدا در اموری کمارزشKKتر از آن ،هKر جKا بKKه چKیزی امKKر کKKرده اگKKر احتمKKال خطKKائی
ص ْينَا اإْل ِ ن َسانَ ِب َوالِ َد ْيِ Kه ح ْ
ُسKنًا َوإِن {و َو َّ
میرفته برای احتراز از آن قیدی آورده مانندَ :
ط ْعهُ َما} (سورة العنكبوت)8 ْس لَكَ بِ ِه ِع ْل ٌم فَاَل تُ ِ
َجاهَدَاكَ لِتُ ْش ِركَ ِبي َما لَي َ
«و انسان را نسبت به پدر و مKKادرش بKKه نيك [رفتKKارى] فرمKKان داديم .و اگKKر بخواهنKKد تKKو را وا
دارند تا چيزى را كه به [حقيقت] آن دانشى ندارى ،به من شرك آورى ،از آنان اطاعت ،مكن»
پس اطاعت مطلقة بدون قید برای غیر معصوم Kجایز نیست.
جواب اینست که :اوالً در آیات قرآن بسیاری Kاز امور بطور Kاطالق اسKKت و قیKKد آن
به قرینه است مانند آیة شریفة 59سوره هود:
( هود )59 :
«و اين [سKر گذشKت قKKوم] عKاد اسKت كKKه آيات پروردگارشKان را انكKار كردنKد و از
فرستادگانش نافرمانى كردند Kو از فرمان هر سركش ستيزهجويى پيروى كردند»K
که در آن به طور Kاطالق میفرماید Kقوم هود پیروی فرمان هر جبار عنیKKدی کردنKKد
و حال اینکه تمKKام جبKKاران عKKالم در آن نقطKKه نبودنKKد و آنKKان نKKیز اطKKاعت هKKر جبKKاری
نکردند بلکه به قرینه معلKKوم اسKKت کKه فقKKط اطKKاعت چنKKد نفKKراز جبKKاران قKKوم خKKود را
کردند.
ثانیا – درهمان امر به احسان بوالدین که میگویند Kبالفاصله قید آورده مطلب چKKنین ً
نیست بلکه در بیش از هفت مورد در آیات قرآن امKKر بKKه احسKKان والKKدین نمKKوده بKKدون
هیچ قید و شرطی مانند آیة 77سوره بقره و آیKKة 40سKKوره النسKKاء و آیKKة 152سKKوره
االنعام و آیة 24سوره االسراء و آیة 14سوره احقاف و غیر آن و فقط در یک مKKوردK
قید زده مانند آیة فوقالذکرK.
ثالثا ً – در بسیاری Kاز آیات قرآن مجید است که پروردگار Kعالم امر به چیزی نموده
بدون قید ولی قید آن را در آیات دیگر آورده مانند این آیات شریفه
امر بدون قید [ َوأَ ْن ِكحُوا األَيَا َمى ِم ْن ُك ْم] {النور}32:
قید آن –
{النسKKاء: [ َواَل تَ ْن ِكحُوا َما نَ َك َح آَبَKKا ُؤ ُك ْم ِمنَ النِّ َس Kا ِء]
}22
57 ارمغان آسمان
امر بدون قید
)168 : (البقره
قیدآن
)40 : (المائده ِ [إِنَّ َما َح َّر َم َعلَ ْي ُك ُم ال َم ْيتَةَ َوال َّد َم َولَحْ َم ال ِخ ْن ِز
]ير
امر بدون قید
)2 : (النساء
قید آن
)6 : (النساء
امر بدون قید
: – البقره10 : (المنافقون
)255
قید آن
)67 : (الفرقان
اتKKارجی از آیKKرائن خKKده ولی از قKK شKاطالقKKر بKKه در ان امKKت کKKرابعا ً – آیاتی هس
: سوره التوبه میفرماید120 دیگر میدانیم مقصود اطالق نیست مثال در آیة شریفه
)119 : (التوبه
تةKKتگویان دسKود از راسKKید مقصKK اطالق امر فرموده که با راستگویان باشKبه طور
سوره البقره72 است که در آیات دیگر وصف آنها شده مانند ایهKمخصوصی
َّر َم ْنK ِب َولَ ِك َّن الب ِ Kق َوال َم ْغ
ِ رK ِ ِرK ل ال َم ْشK َ Kَوهَ ُك ْم قِبKKْس البِ َّر أَ ْن تُ َولُّوا ُو ُج
َ [لَي
] َب َوالنَّبِيِّين ِ اKKKKKKKKَ ِة َوال ِكتKKKKKKKKر َوال َماَل ئِ َكKKKKKKKK
ِ وْ ِم اآلَ ِخKKKKKKKKَآَ َمنَ بِاهللِ َوالي
}177:{البقرة
: تا آنجا که میفرماید
:{البقرة ] َص َدقُوا َوأُولَئِكَ هُ ُم ال ُمتَّقُون َ ِ[أُولَئ
َ َك الَّ ِذين
}177
– 72 : (البقره
)15 : حجرات
سوره االحزاب25 یا آیة
ارمغان آسمان 58
(احزاب )35 :
یا
(احزاب )23 :
پس اگر امر به بودن یا راستگویان کرده مقصKKود بKKا این اشKKخاص اسKKت نKKه مطلKKق
راسKKتگویان! ماننKKد راسKKتگوی آیKKة [فَ َشKKهَا َدةُ أَ َحِ KKد ِه ْم أَرْ بَُ KKع َشKKهَادَا ٍ
ت بِاهللِ إِنَّهُ لَ ِمنَ
الصَّا ِدقِينَ ] {النور }6:بدیهی است چنین راستگوئی Kالزم نیست واجد تمام آن صفات
صKا ِدقِينَ ] {البقKKرة}111: باشد یا راستگوی Kآیه شریفه [قُلْ هَاتُوا بُرْ هَانَ ُك ْم إِ ْن ُك ْنتُ ْم َ
پس همین طور که در این آیه امر ببودن با راستگویان بطور اطالق شKKده و قیKKد آن در
آیات دیگر است ممکن است امر به اطKKاعت اولیاالمKKر در این آیKKه بKKه طKKور اطالق و
ُص Kلِحُونَ ] ض َواَل ي ْ ْرفِينَ ][الَّ ِذينَ يُ ْف ِس ُ Kدونَ فِي األَرْ ِ قید آن آیات[ َواَل تُ ِطيعُوا أَ ْم َر ال ُمس ِ
{الشعراء }152/151:و آیKKة شKKریفه[ َواَل تُ ِط ْع َم ْن أَ ْغفَ ْلنَKKا قَ ْلبَKهُ ع َْن ِذ ْك ِرنَKKا َواتَّبََ Kع
هَ َواهُ] {الكهف }28:و غیره باشد.
خامسا ً – خوشبختاه در خود آیة سه قید بزرگ است که اصال جائی برای این گونKKه
شبهات واهیه باقی نگذاشته است اینک آن سه قید :
قید اول – چنانکه فوقا ً گفتیم قید اطKKاعت خKKدا و رسKKول اسKKت ،پس اولیاالمKKری را
میتوان اطاعت کرد که در درجه اول درآن امر خدا و بعد رسولش اطاعت شده باشKKد
و فضل و اولویت اطاعت خدا و رسول هم عقال و هم بر حسب ترتیب آیه بسی واضح
است.
قید دوم – کلمه اولیاالمر مقید به (منکم) است.
یعنی اولیاالمر از خود شما! و چون آیة مصدر Kبه خطاب (یا ایها الذین آمن//وا)
میباشKKد پس معKKنی آن چKKنین اسKKت کKKه اولیاالمKKری KکKKه از مؤمKKنین باشKKد و توصKKیفK
مؤمنین هم در آیات دیگر روشن است.
[إِنَّ َما ال ُم ْؤ ِمنُونَ الَّ ِذينَ إِ َذا ُذ ِك َر هللاُ َو ِجلَ ْ
ت قُلُKKوبُهُ ْم َوإِ َذا تُلِيَ ْ
ت َعلَ ْي ِه ْم آَيَاتُ Kهُ
زَ ا َد ْتهُ ْم إِي َمانًا َو َعلَى َربِّ ِه ْم يَت ََو َّكلُونَ ]{األنفال}2:
َض Kبُوا هُ ْم َي ْغفِKKرُونَ ] ش َوإِ َذا َما غ ِ اح َ اإل ْث ِم َوالفَ َو ِ
[والَّ ِذينَ يَجْ تَنِبُونَ َكبَائِ َر ِ َ
{ال ُّشورى}37:
ورى بَ ْينَهُ ْم َو ِم َّما صاَل ةَ َوأَ ْمُ Kرهُ ْم ُشَ K [ َوالَّ ِذينَ ا ْست ََجابُوا لِ َربِّ ِه ْم َوأَقَا ُموا ال َّ
ي هُ ْم {الشKKKKورىَ [}38:والَّ ِذينَ إِ َذا أَ َ
صKKKKابَهُ ُم البَ ْغ ُ َرزَ ْقنَKKKKاهُ ْم يُ ْنفِقُKKKKونَ ] ُّ
َصرُونَ ] {ال ُّشورى}39: َي ْنت ِ
59 ارمغان آسمان
[إِنَّ َما ال ُم ْؤ ِمنُونَ الَّ ِذينَ آَ َمنُوا بِاهللِ َو َر ُس Kولِ ِه ثُ َّم لَ ْم يَرْ تَKKابُوا َو َجاهَ ُ Kدوا
الصKا ِدقُونَ ] {الحجKKرات: بِأ َ ْم َوالِ ِه ْم َوأَ ْنفُ ِسِ Kه ْم فِي َسKبِي ِل هللاِ أُولَئِKKكَ هُ ُم َّ
}15
پس معلوم شد که قید منکم که خطاب به مؤمنین است قیKKد بسKKیار بKKزرگ و مفصKKل
الصKا ِدقِينَ ] {التوبKKة }119:نKKیز میشKKود KیعKKنی است که حتی شKKامل آیة[ َو ُكونُوا َمَ Kع َّ
اولیاالمری Kکه از مؤمنیناند اطاعت نموده و بKKا آنهKKا بKKوده باشKKید پس اولیاالمKKر بایKKد
دارای صفات مذکور Kباشند.
جای بسیار Kتعجب است که پارهای از مفسرین معاصر Kو گذشته کKKه علیالمشKKهورK
دارای هوشی فوقالعاده هم بودهاند بقیدی به این واضحی متوجKKه و متفطن نشKKدهاند و
کلمه (منکم) را قیاس با کلمKKه (منکم) در (رسKKل منکم) نمودهانKKد یعKKنی (من جنسKKکم و
نKKوعکم) درحالیکKKه صKKدر آن آیKKات ،خطKKاب ببKKنی آدم یKKا بجن و انس اسKKت و معنKKای
(منکم) یعنی (من نوعکم) مانند آیة 33سور االعراف که میفرماید :
ص Kونَ َعلَ ْي ُك ْم آَيَKKاتِي فَ َم ِن اتَّقَى [يَKKا بَنِي آَ َد َم إِ َّما يَKKأْتِيَنَّ ُك ْم ر ُ
ُس ٌ Kل ِم ْن ُك ْم يَقُ ُّ
ف َعلَ ْي ِه ْم َواَل هُ ْم يَحْ زَ نُونَ ] {األعراف}35: َوأَصْ لَ َح فَاَل خَ وْ ٌ
و چKKون بKKا ولیاالمKر KدسKتور فرمKKانروائی بKKه عKدل میدهKد بعKKد از آن بKKه مؤمKنین
اطKKاعت آنهKKا را واجب مینمایKKد ،این خKKود میرسKKاند کKKه اوال موضKKوع آیKKه موضKKوعK
63 ارمغان آسمان
حکومت و فرماندهی است و معصومین هیچکدام جKKز امیرالمؤمKKنین مقKKام حکKKومت و
فرماندهی Kنیافتند و ثانیا ً آن شبهه را که اطاعت اولیاالمر بدون قید و شرط اسKت رفKع
مینمایKKKد زیKKKرا در صKKKورتیکه اولیاالمKKKر Kادای امKKKانت و حکKKKومت بKKKه عKKدل کننKKKد
فرمانبرداری آنها واجب میشود Kو این معنی است که مرحوم آیKKه هللا نKKائینی هم بKKدان
متفطن شده و در کتاب تنزیه المله یادآوری فرمودهاند:
اینک روایاتی که از طرق فریقین و ائمة اسالم این معنی را تأییKKد میکنKKد بKKه نظKKر
خوانندگان میرسد ،حضرت امیرالمؤمKنین Kدر فرمKان مبKارکی KکKه بKه مالKک اشKتر
نوشته است در نهجالبالغه میفرماید: K
-1و اردد الی هللا و رس//وله م//ا یض//لعک من الخط//وب و یش//تبه علی//ک من
االمور فقد ق//ال هللا تع//الی ی//ا ایه//ا ال//ذین آمن//وا اطیع//وا هللا و اطیع//وا الرس//ول و
اولیاالمر منکم ف//ان تن//ازعتم فی ش//یء ف//ردوه الی هللا والرس//ول ف//الردا الی هللا
االخذ بمحکم کتابه به والرد الی الرسول االخذ بسنته الجامعة غیر المفرقه.
میبینید که در اینجا اطاعت اولیاالمKر Kرا کKه خKود آن حضKرت اولین مصKداق آن
است نمیفرماید که در آنجا کKKه کKKار مشKKکل وامKKر مشKKتبه میشKKود از من پKKیروی Kکن!
بلکه ارجاع میدهد به کتاب خدا وسنت رسول.
-2و خوشبختانه خود آن حضرت مورد ومصداق Kآنرا در موضKKوع Kتحکیم حکمین
نشان دادند و در نهج البالغه مذکور Kاست که هنگامیکه بKKه آن حضKKرت اعKKتراض شKKد
که چرا به قبول حکمین تسلیم گردیدید؟K
فرمود( K:انا لم نحکم الرجال و انا حکمنا القرآن) تا آنجا میفرمایKKد( :و ق//د ق//ال
هللا سبحن فان تنازعتم فی شیء فردوه الی هللا والرس/ول ف/رده الی هللا ان نحکم
بکتابه ورده الی الرسول ان ناخذ بسنته) که در اینجا با اینکه وجود مقدسKKش بنص
آیات قرآن خاتم انبیاء و نفس رسول خدا است ،معهذا استدالل میفرماید Kکه وقتیکه در
اطاعت اولیاالمر نزاعی شد (مانند قضیه رفع مصاحف در صفین) باید به کتاب خKKدا
و سنت رسول مراجعه شود.
-3در کتاب خصال صدوق Kو جلد اول بحار بسند معتبر از ابKKوحمزه ثمKKالی از ابن
طریف از اصبغبن نباته روایت میکند که امیرالمؤمنین ضمن ابواب دهگKKانهای کKKه
تردد در آنها را الزم میداند Kمیفرماید« K:و ابواب المل//وک ال//ذین ط//اعتهم متص//لة
بطاعة هللا عزوجل و حقهم و نفعهم عظیم و ض//ررهم ش//دید» و معلKKوم اسKKت کKKه
ملوکی که طاعت آنها متصKKل بKKه طKKاعت خداسKKت همین اولی االمKKر انKKد و معصKKومین
نیستند زیرا آنها ملوک نبودند.
-4درحدیث شریف Kوارده درکافی و جلد 8بحKKاراالنوار KونهجالبالغKKه میفرمایKKدK:
«ف//اعظم مم//ا اف//ترض هللا تب//ارک و تع//الی من تل//ک الحق//وق ح//ق ال//والی علی
الرعیة و حق الرعیة علی الوالة ،فریضة فرض//ها هللا عزوج//ل علی ک//ل فجعله//ا
نظام الفتهم و عزاً لدینهم و قواما ً لسیر الحق» کKKه معلKKوم اسKKت حقی کKKه والی بKKر
ارمغان آسمان 64
رعیت دارد و خدا آنرا مقرر فرموده همKKان حKق اطKاعت اسKKت کKه در این آیKة شKریفه
است (و اولیاالمر Kمنکم) و حقیکه خKKدا بKKر والی مقKKرر فرمKKوده همKKان (و اذا حکمتم
بین الناس ان تحکموا بالعدل) است.
و تمام این حدیث در محل خود خواهد آمد.
-5در کتاب کافی Kاز حضرت صادق روایت شد.
که :آن حضرت فرمود« K:صل هللا طاعة ولی امر و مطاعة و رس//وله و طاع//ة
رسوله بطاعته فمن ت//رک طاع//ة والة االم//ر لم یط//ع هللا و رس//وله» و پرواضKKح
است که والی و ولیامر حاکم است و آنجا که خدا طاعت ولیامر را بKKه طKKاعت خKKود
مقKKرون ومتصKKل کKKرده کKه در همین آیKKة شKKریفه اسKKت وهیچ کس بKKه معصKKومین غKKیر
امیرالمؤمنین که متصدی حکومت شد ولیامر یا والت امر نگفته است.
-6در کتاب تحف العقول حضرت صادق KمیفرمایدK:
«والیة والة العدل الذین امرهللا بوالیتهم و تولیتهم علی الناس والیان عادل»
که خداوند Kبه فرمانداری Kآنها دسKKتور فرمKKوده چKKه کسKKانیند؟! بعKKد از شKKرح مکاسKKب و
معایش حالل میفرماید( Kفوجه الحالل من الوالیة والیة الوالی العادل ال//ذی امرهللا
بمعرفته و والیته و العمل له فی والیته والی//ة والته) والیت والی عKKادلی کKKه خKKدا
دسKKتور KبKKه شKKناخت آن داده و عملکKKردن در تحت حکKKومت و فرمKKان او و حکKKومت
فرمانداران او و دستنشاندگان فرمانداران Kاو که اطاعت همة آنها واجب است.
یعنی بر هر مسلمانی واجب است که بصیرت کامل و معرفت تمام به احوال والیان
خود داشته باشد و شاید یکی از معنKKای (من م//ات ومن لم یع//رف ام//ام زمان//ه م//ات
میتة الجاهلیة) همین باشد زیرا حاکم اسالم مهمترین وسیلة معKKرفت خKKدا و رسKKول و
اجرای احکام اوست پس باید مسلمانان با بصرت و بینائی تام وتمام KزمKKام اختیKKار امKKر
حکومت خود را به دسKKت کسKKانی بسKKپارند KکKKه بKKدیانت ولیKKاقت وامKKانت وتقKKوای آنهKKا،
معرفت و شناسائی داشته باشند نه اینکه هر ظالم جبار و متجبر ستمکاری کKKه از هیچ
فسق و فجKوری روگKردان نیسKت بKا خKونریزی Kو هتKک نKوامیس و ارتکKاب هKزاران
فجایع ،برگردن مسلمانان سوار شود Kو هر کاری که شیطان شهواتش به او دستور داد
انجام دهد و رفتار او با مسلمانان مصداق این شعر گردد.
آنچه میخواست از کجا که با تو آن بی حیا چه ها که نکرد؟
نکرد؟
پس معرفت چنین پیشوائی Kکه زمام Kامور مسلمین در دست اوست الزم اسKKت و جKKا
دارد که اولین پرسش پروردگKKار Kاز یKKک مسKKلمان مKKؤمن ،این باشKKد کKKه امKKام زمKKان و
پیشوای سیاسی تو که مجری احکام اسالم بود و تو در سایة حکومت او به اعمال دین
خKKود میپرداخKKتی KچKKه کسKKی بKKود؟ والبتKKه چKKنین اسKKت و خداونKKد از این وضKKع و کKKار
مسلمین بطور Kمسلم و یقین باز خواست خواهد نمود.
65 ارمغان آسمان
آنگKKاه حضKKرت صKKادق در دنبKKال همین بیKKان میفرمایKKد ( :و ذال//ک ان فی والی//ة
والی العدل و والته احیاء کل حق و ک//ل ع//دل و امات//ة ک//ل ظلم و ج//ور و فس//اد)
میفرماید Kبرای این اطاعت والی عادل وحاکم KبKKزرگ مسKKلمین و شKKناخت فرمانKKداران
او و والیانی که از طرف فرمانداران او تعیین میشوند Kو اطKKاعت ایشKKان واجب اسKKت
که در والیت زمامدار عادل و فرمانداران او زندهشدن هر حق و هKKر عKKدالتی اسKKت و
مKKردن و از بینرفتن هرگونKKه ظلم و جKKور و فسKKاد KاسKKت ،آری این چیزهKKا مطلKKوب و
محبKKوب خداسKKت و بشKKناخت و اطKKاعت چKKنین زمامKKداری دسKKتور KفرمKKوده اسKKت بKKاز
توضیحا ً میفرماید: K
(فلذلک کان الساعی فی تفویة س//لطانه و المعین ل//ه علی والیت//ه س//اعیة الی
طاعة هللا مقوم/ا ً لدین//ه) بKKرای همین اسKKت کKKه آن کسKKیکه در تقKKویت سKKلطنت چKKنین
زمامدار میکوشد و بر فرمانروائی او کمKKک و یKKاری میکنKKد چKKنین کسKKانی سKKاعی و
کوشا در طاعت خدا هستند و موجب قوام و برپاداشتن دین خدایند!!
آنگاه در دنبال این فرمایش میپردازد به مذمت و وجه حرمت والیت والیKKان جKKور
که البته بعکس والی عدل است تا مسلمانان در انتخاب حاکم چشم و گوش خود را بKKاز
کنند و بهر کس اجازه ندهند که با سرنوشت Kآنها هرچه بخواهد بکند و روزگارشان را
به این وضعی Kکه میبینید Kبرساند.
خدایا! حضرت صادق و ائمه معصومین این دستورات را برای چKKه کسKKانی و چKKه
زمانی دادهاند؟! آیا مقصود از این همه دستورات Kمتین همین بوده که گKKاهی در کتابهKKا
نوشته شود Kو احیانا ً از هر چند صد هزار نفر یکنفر آنها را درحKKال خمیKKازه و چKKرت
مطالعه کند یا نکند؟؟!
همین وهمین؟!؟ لعنت بKKر این جهKKل!! حKKاکم اسKKالمی همینکKKه انتخKKاب شKKد بایKKد بKKه
عدالت و طبق دستور Kکتاب خدا وسنت رسول به امر حکومت پردازد Kو مادامیکKKه بKKر
این رویه است چنانکه آیة فوق Kو احادیث گذشته مصرح انKKد اطKKاعتش اطKKاعت خKKدا و
رسول ،و نافرمانیش مخالفت ومعصیت خدا و رسول Kاست و هرگونKKه فتKKور Kو سسKKتی
که از عدم اطKKاعت رعیت بKKر دسKKتگاه حکKKومت وارد آیKKد و مKKوجب وهن و تحقKKیر آن
شود مسئولیت آن بر عهدة کسKKانی اسKKت کKKه بواسKKطه نافرمKKانی یKKا سسKKتی در اطKKاعت
موجب آن شدهاند.
امیرالمؤمنین در فرمKان مالKک اشKتر و سKایر عهKود خKود بKدین حقیقت تصKریح
فرمKKوده و در روایت مندرجKKه در کKKافی و بحKKار و نهجالبالغKKه میفرمایKKد« :عن ابی
جعفر قال خطب امیرالمؤمنین الناس بصفین فحمدهللا واثنی علیه وصلی علی
محمد و اله ثم قال فقد جعل هللا علیکم حقا ً بوالیتی امرکم ومنزلتی التی انزل هللا
ع//ز ذک//ره به//ا منکم ولکم علی من الح//ق مث//ل ال//ذی لی علیکم و الح//ق اجم//ل
االش//یاء فی التراص//ف و اوس//عها فی التناص//ف ...ثم جع//ل من حقوق//ه حقوق//ا ً
فرض//ها لبعض الن//اس علی بعض فجع//ل تتک//افی فی وجوهه//ا و ی//وجب بعض//ها
ارمغان آسمان 66
بعض /ا ً و الیس//توجب االببعض ف//اعظم مم//ا ف//رض هللا تب//ارک وتع//الی من تل//ک
الحقوق حق الوالی علی الرعیة و حق الرعیة علی الوالی و فریضة فرض//ها هللا
عز وجل علی کل فجعلها نظاما لألفتهم و عزاً ل//دینهم و قوام/ا ً لیس//ر الح//ق فیهم
فلیست تصلح الرعیة اال بصالح الوالة و التصلح الوالة اال باستقامة الرعیة فاذا
ادت الرعیة الوالة حقه وادی الیها الوالی کذلک ع//ز الح//ق بینهم فق//امت من/اهج
الدین و اعتدلت عالم العدل وجرت علی اذ ال لها السنن وص//لح ب//ذلک الزم//ان و
طاب بها العیش و طمع فی بقاء الدولة ویئست مطامع االعداء »
میبینید که در این فقرا مبارک چگونه اسباب و وسایل عزت و سKKعادت مسKKلمین و
موجبات ارتفاء آنKKان را میشKKمارد و میفرمایKKد :کKKه خKKدا بKKرای من کKKه امKKروز KحKKاکم
وخلیفKKه و رئیس دولت شKKمایم حقی بKKه جهت تKKولیت امKKر حکKKومت مقKKرر فرمKKوده و
منزلتی است که خداوند آن را نازل کرده ،و شما را نیز بر گKKردن من حقی اسKKت مثKKل
همان حقی که من بر گردن شما دارم (از شKKما اطKKاعت و از من حکKKومت بKKه عKKدالت)
حKKق را اگKKر نمKKایش دهنKKد زیبKKاترین چیزهKKا اسKKت در قشKKنگی و وسKKیع تKKرین آنهKKا در
انصافدادن .آنگاه میپردازد به شرح حقوق الهی که بKKر بنKKدگان دار و میفرمایKKد :از
جمله حقوق خدا حقوقی Kاست که برای پارهای از مردم Kنسبت به پارهای دیگر فرض و
مقرر فرموده و این حقوق متقابل است کKKه آنچKKه بKKر کسKKی فKKرض نمKKوده در مقابKKل آن
حقی برای وی منظور داشKته کKه تKا آن حKق داده نشKود این حKق مطالبKه نمیشKود Kپس
بزرگترین چیزی که خدای تبارک وتعالی Kاز این حقوق فKKرض نمKKوده اسKKت حKKق والی
بر رعیت و حKKق رعیت بKKر والی اسKKت این فریضهایسKKت کKKه خKKدای عزوجKKل بKKر هKKه
فرض فرموده است و آنرا وسیلة نظKام الفت واجتماعشKان قKKرار داده و سKKبب عKKزت و
ارجمندی دنینشان نموده است ومKKوجب KقKKوام گKKردش حKKق در بین آنهاسKKت .پس رعیت
اصالح نمیشود Kمگر که والیان و زمامداران Kاصالح شKKوند وزمKKامداران نKKیز اصKKالح
نمیشوند Kمگر بKKه اسKKتقامت رعیت ،پس همینکKKه رعیت حقKKوقی Kرا کKKه در عهKKده دارد
بوالی پرداخت و زمامدار Kنیز حق رعیت را همچنان ادا نمود در آن صKKورت KحKKق بین
آنها عزیKز و محKترم KمیشKود ،ودین و دنیKای آن بKر پKا میشKود و معKالم عKدل معتKدل
میگردد و روی این میزان سنت در جریان میافتد ،آنگاه بدین وسیله روزگار اصالح
و شایسته گشته زنKدگانی KبKه خKوبی Kو خوشKی و خKرمی میگKذرد Kو میتKوان طمKع در
بقای چنین دولتی Kبست ،و دشمنان دندان طمعشKان کنKده میشKود و مKأیوس میگردنKد،
این درصورتیست که رعیت و زمامدار Kهر کدام در مرز خود بوده حقKKوقی را کKKه بKKر
عهده دارند بپردازند.
اماهرگاه در ادای آن حقوق قصور Kکنند.
اینک بقیظ فرمایش Kولی خدا را بشنوید!! میفرماید :
67 ارمغان آسمان
و اذا اغلبت الرعیة علی والیه و عال الوالی الرعیة اختلفت هنال//ک المملک//ة
و ظه//رت مط//الع الج//ور وک//ثرت االغ//ال فی ال//دین وت//رکت مع//الم الس//نن فعم//ل
بالهوی وعطلت اآلثار وکثرت علل النفوس و الیستحوش الجسیم حد عط//ل و ال
العظیم باطل فهنالک تذل االبرار وتعز االشرار و تحزب البالد و تعظم تبع//ات هللا
عزوجل عند العباد...
که مضمون فقرات مبارک آن است که :تمام آن فوایدی Kکه دارای حقKKوق رعیت و
زمامدار Kبه یکدیگر بود در صورتیکه رعیب بر والی چیره شود و از پرداخت حقKKوق
خود سرباز زند و زمامدار بر رعیت بلندپروازی کند واز حد عKKدالت خKKارج شKKود آن
وقت است کKKه اختالف کلمKKه حاصKKل میشKKود و تفرقKKه میافتKKد ،طلیعههKKای ظلم وسKKتم
آشکار و دغلبازیها در دین رخ میدهد و معKالم سKنن مKتروک مینمایKد در نتیجKه بKه
هوا و هوس میپردازند غرضها و مرضها روی کار میآید ،کسKKی حسKKاب از عKKدالت
نمیبرد ،حدود معطل مینماید البتKه در چKنین موقKع ،نیکویKان ذلیKل خKوار و بKدکاران
ارجمند و پرمقدار Kمیشوند نتیجتا ً کشور Kخراب وعذاب الهی بر مردم Kواصل میشود:
اینها دستوراتی Kاست که اول شخص اسالم درباره حکومت و زمامداری میدهد.
افسKKوس KکKKه ملت اسKKالم نKKه اسKKالم را شKKناخت ونKKه اولیKKای اسKKالم را .نادانKKان و
خرافهپرستان وقتی Kبخواهند فضایل برای علی بتراشند Kدر گهوارهاش او را به دریKKدن
اژدر میستایند Kو به حدیث بساط و چاه بئرالعلم و قصرالذهب و امثKKال این مزخرفKKات
برایش معجزه تراشKی KمیکننKد ولی از تعKالیم و دسKتورات KآسKمانی او بیخبرنKKد! آری
آنان خیاالت خود را میپرستند Kولی را نمیشناسند Kو نمیدانند Kفضیلت چیست؟!!
خود این بزرگوار Kدر تمام عمر عامKل بKه این احکKام بKود و آن روزیکKه مسKلمانان
عمداً یا غفلتا ً از فضای Kاو چشم پوشیدند Kو مفضKKولی Kرا بKKر حضKKرتش تKKرجیح داده بKKه
خالفت برداشتند ،بعد از آنکه صالح مسلمین را بدیشان گفت و حق نصیحت را به جKKا
آورد و نتیجه نگرفت چون تشخیص داد که دسKKت بKKه تKKرکیب اوضKKاعKزدن بKKه ضKKرر
اسالم است و دشمنان از فرصت Kاستفاده میکنند لذا جنابش از تمام مسلمانان نسبت بKKه
دربار خالفت که بدبختانKKه بKKا نظKKر بغض و رقKKابت بKKدو مینگریسKت KمطیعKKتر بKKود از
خیرخواهی Kو مصلحتاندیشی Kمسلمین و خلفا آنی غفلت ننمود چنانکKKه در نهجالبالغKKه
و جلد هشتم بحار از رجال ابراهیم روایت شده که بعد از آنکه مصر از طرف معاویه
تصرف شد گروهی از اصحاب آن حضرت از جنابش تقاضا کردند که دربارة ابوبکر
عمر مطالبی بگوید! آن بزگروار Kاز این قبیل گفتگوهKKا بسKKی متأسKKف و مKKنزجر گشKKته
نامهای نوشت که بر مردم خوانده شود در آنجا در خصوص ابوبکر میفرماید:
(و اطعته فیما اطاع هللا فیه جاهدا) میفرماید K:در آنچه که ابKKوبکر اطKKاعت خKKدا
را میکرد Kمن نیز در کمال جد و جهد ،وی را اطاعت کردم و در همین نامKKه مبKKارک
در خصوص عمر نوشت:
ارمغان آسمان 68
(فلما احتضر بعث الی عمر فواله فسمعنا واطعن//ا) میفرمایKKد K.همینکKKه ابKKوبکر
محتضر شد ،فرستاد دنبال عمر و او را والیت وحکومت داد ما نیز شKنیدیم و اطKاعت
کردیم!.
و همین که مردم بعد از سه خلیفه بطوع Kرضا و رغبت بلکه همKKان طKKور کKKه خKKود
آن حضرت توصیف فرمود مانند شتران تشنه که بر سر ابگاه تا زند مردم برای بیعت
بKKدر خKKانهاش شKKتافتند K،فرمKKود( : Kوان ترکتم//ونی فان//ا کاح//دکم و لعلی اس//معکم
واطوعکم لمن ولیتموه امرکم وانالکم وزیراً خیر لکم منی امیراً) میفرمود K:اگر
مرا واگذار KکنیKKد من هم یکی از شKKماهایم ،و بسKKا باشKKد کKه من شKKنواترین از فرمKKان و
مطیعKKترین Kاز دسKKتور کسKKیکه آن راولی KامKKر و حKKاکم خKKود مینمائیKKد باشKKم و من اگKKر
وزیر شما باشم بهتر از این است که امیر شما باشم .و فرزندان معصومش نیز چنانکه
اخبار و آثارشان نشان میدهد همواره مطیع و خیرخواه حکومت اسالمی بودهاند .
حKKاکم اسKKالم تKKا مطیKKع خKKدا و مجKKری احکKKام قKKرآن اسKKت اطKKاعتش واجب اسKKت و
همینکه تخلف نمود اطاعتش حرام وعزل یا قتلش واجب میشود.
و این کاری است که درتاریخ اسالم سابقه روشKKن و درخشKKانی Kدارد ونیKKاز KبرهKKان
ندارد.
خود مولی الموحدین ،امیرالمؤمنین در نامهای که هنگام سیر از مدینه به بصره،
برای اهل بصره نوشت چنین فرمود!( Kاما بعد فانی خرجت من حی ه//ذا ام//ا ظالم/ا ً
واما مظلوما و ام//ا باغب//ا ،ام//ا مغی//ا علی//ه) در جملKKه میفرمایKKد K:من از این قبیلKKه
حرکت کردم Kحال یا مظلوم Kواقع شدهام و یا ظالم هستم یاستم پیشهام و یKKا سKKتم رسKKیده،
بهرحال کسیکه این نامة من به او برسKKد خKKدا را بKKه او یKKادآور میشKKوم کKKه بسKKوی من
حرکت کند اگر راه درست و نیک میروم مرا یاری کند و اگر گناهکارم مرا به جKKایم
بنشاند!!
و در خطبه مرویه در بحار و کافی و نهجالبالغه میفرماید:
فالتکلمونی بماتکلم به الجب/ابرة و التتحفظ/و ام/نی بم/ا یتحف/ظ ب/ه عن/د اه/ل
البادرة (اى الغضب) و التخالطونی بالمصانعة والتظنوا بی استثقاال فی حق قی//ل
لی وال التماس اعطاما النفس//ی فان//ه من اس//تتقل الح//ق ان یق//ال ل//ه او الع//دل ان
یعرض علیه کان العمل به//ا اثق//ل فالن تکف//وا عن مقال//ة بح//ق او مش//ورة بع//دل
فانی لست فی نفسی بطوق ان اخط//أ وال لمن ذل//ک من فعلی اال ان یکفی هللا من
نفسی ما هو املک منی فانما انا و انتم عبید مملوکون لرب الرب غیره.
میفرمایKKد K:بKKا من ماننKKد سKKخنان تملقآمKKیزی کKKه بKKا جبKKابره و سKKالطین سKKتمکار
میگویند Kمگوئید و از من بدانچه محافظهکاران در نزد دستنشاندگان قیصر Kوکسری
خود را تحفظ مینمایند ،محافظهکاری Kنکنید ،با من بظاهرسKKازی KوخودنمKKائی آمKKیزش
ننمائید ،بمن گمKKان مبریKKد کKKه حقگKKوئی و حقجKKوئی Kدر نKKزد من سKKنگین اسKKت،از من
بزرگشمردن خود مرا مجوئید ،برای اینکه کسیکه شنیدن حKKق بKKر گKKوش او سKKنگین
69 ارمغان آسمان
باشد یا عدل را نتوان بر او عرضه کرد ،عملکKKردن بKKدان بKKر وی سKKنگینتر اسKKت از
گفتار یا مشورت بعدل خKKودداری مکنیKKد بKKرای اینکKKه من بKKه نفس خKKود آن توانKKائی را
نمیبینم که خطا نکند وازاین جهت بر کردار خود ایمن نیستم مگKKر اینکKKه خKKدا آن چKKه
را که از من بدان مسلطتر Kاست کفKKایت کنKKد پس من و شKKما همهمKKان بKKرای پروردگKKار
بندگان مملوکیم Kو پروردگاری جز اونیست.
پس نصیحت وخیرخواهی ومKKوعظه سKKلطان جKKائر از واجبKKات و یکی از کارهKKایK
بسیار باثواب است محمد بن ادرس در سKKرائراز حضKKرت ابیجعفKKر امKKام محمKKد بKKاقر
روایت نموده که آن حضKKرت فرمKKود ( :من مش/ی الی س/لطان ف/امره بتق/وی هللا و
وعظه وخوفه له مثل اجرالثقلین الجن و االنس و مثل اعمالهم).
پس وقتیکه حاکم اسالم از راه حق و طریقة عدالت عدول نمود ،بر تمKKام مسKKلمانان
واجب است که او را به طریق مستقیم انهاء و اخطار نمایند KاگKKر برگشKKت فبهKKا وگرنKKه
قیام نمایند چنانکه قیام سKKادات اسKKالم چKKون حسKKین بن علی و فرزنKKدان بزرگKKوارشK
برای این منظور بوده.
بنا بر نقل طبری و ابومخنKف KازعقبKKه بن ابی العKیزران ،کKه سKید شKKهیدان وسKKاالر
آزادگان حسین بن علی درمنزل Kبیضه در مقابل اصKKحاب خKKود و اصKKحاب حKKر بن
یزید ریاحی تمیمی که مأمور گرفتن آن حضرت بود خطبهای ایراد کرد:
«فحمدهللا و اثنی علیه ثم قال ایها الناس ان رسول هللا ص//لی هللا علی//ه و آل//ه
قال من رأی سلطانا ً جائراً مستحال الحرام هللا ناکثا لعهد هللا مخالفا لس//نة رس//ول
هللا صلی هللا علیه و آله و سلم یعمل فی عباد هللا باالثم والعدوان فلم یغ//یر علی//ه
بفعل و القول کان حقا علی هللا ان یدخل مدخله»
میفرماید K:رسول خدا فرمود هر کسی سلطان ستمکاری Kرا ببیند کKه حKKرام خKدا را
حالل شKKمردن و پیمKKان خKKدا را شکسKKته و مخKKالف سKKنت رسKKول خKKدا اسKKت ،در میKKان
بندگان خدا به بزهکاری Kو ستم شعاری عمل میکند ،وآن کس آن اعمKKال را بKه فعKKل یKKا
قولی تغییر ندهد بر خدا واجب است که او را در همان قرارگاه آن ظالم درآورد ،و در
نهجالبالغه است ان افضل الجهاد کلمه عدل عند امام جائر.
و از حضرت رسول خKKدا بKKه صKKحبت پیوسKKته کKKه فرمKKود« Kسیدالش//هداء عمی
حم//زة و من خ//رج علی ام//ام ج//ائر» و اساسKKا یکی از اهKKدف بعثت انبیKKا و جنبش
اولیاء و نهضت مقدس حسینی بKKرای همین واجب شKKرعی بKKود ولی چKKه بایKKد کKKرد کKKه
هنوز روح ایمان و تعلیم اسالم در وجود Kمسلمانان آن زمان کامالً رسوخ نیافته بKKود و
مسلمانان این زمان هم بدبختانه حقیقت این نهضKKت را نفهمیKKده بKKه صKKورت ممسKKوخیK
نشان میدهند که روح صاحب آن از آن بیزار است!!
در کتKKاب صKKافی از جKKابر بن عبدهللا بن انصKKاری Kروایت شKKده کKKه (من ارض//ی
سلطانا جائرا بسخط هللا خرج من دین هللا) و نیز در همان کتKKاب از حضKKرت بKKاقر
است که فرمود :الدین لمن دان بطاعة من عصی هللا.
ارمغان آسمان 70
باری پس معلوم شد که هرگاه رئیس اسالم و حاکم مسلمین از حدود Kخود خارج شد
بر عموم مسلمانان واجب است که دیگر از وی اطاعت نکرده و او را بKه عKزل وادار
یا به قتل برکنار Kنمایند چنان که با عثمان نمودند.
و اساسKا ً این خKKود یکی از شKKرایط بیعت اسKKت کKKه از اولین خلیفKKه و حKKاکم بعKKد از
حضرت رسالت تا آنجا که حکومت اسKالمی رنKKگ سKلطنت قیصKKر و کسKری نگرفتKKه
بود خلفای اسالم ضمن بیعت خود مخصوصا ً آن را یاد آور میشدند.
اینKک احKKادیثی کKه اطKKاعت حKاکم و والی را مادامیکKه مجKری احکKKام شKرع اسKت
واجب میشمارند .در کتاب شریف Kکافی در باب :
(ما یجب من حق االم//ام علی الرعی//ة) عن ه//رون بن مس//لم عن مس//عدة عن
ابی عبدهللا علیه السالم قال :قال امیرالمؤمنین علیه السالم التخت//انوا و التکم و
التغشوا اهداتکم والتجهلوا ائمتکم و التصدعوا عن حبکم تذهب ریحکم.
مضمون حدیث شریف اینست کKKه بKKا زمKKامداران خKKود خیKKانت نکنیKKد و بKKا رهKKبران
خویش راه غش وحیله نه پیمائید ،پیشوایان خود را بشناسKKید Kو آنKKان را بKKه راه جهKKل و
خطا نیندازید و رشتة پیمان و اتحاد را نگسلید زیرا در چنین صورت سسKKتی Kو تفرقKKه
درمیان شما میافتد Kو حیKKثیت و ارزش شKKما از بین میرود KرسKKول خKKدا میفرمایKKدK:
«و علی المرء المسلم السمع والطاعة فی م/ا احب و ک//ره اال ان ی/ؤمر بمعص/یة
فاذا امر بمعصیة فالسمع و الطاعة»
و نیز از آن حضرت روایت است که معاذ از آن بزرگوار سؤال نمود که یا رسولK
هللا هرگاه بر ما امرا و فرمانگذارانی Kباشند که بسنت تو عمل نکننKد و امKر تKو را اخKذ
ننمایند دربارة اطاعت فرمان آنها چه امر میکنی؟ رسول خدا فرمود:
الطاعة لمن لم یطع هللا.
(کسیکه فرمان خدا را نبرد حق فرماندهی Kندارد) ونیز از آن جنKKاب روایت شKKده
که فرمود :
«من امرکم بمعصیة فالتطیعوه»
و همان حضرت فرموده است:
«الطاعة لمخلوق فی معصیة الخالق»
و مضمون این احادیث چنانکKه در نهجالبالغKه و رسKالة کKه حضKرت رضKا بKرای
مأمون نوشت ،به تواتر از آن بزرگوار Kبه صحت پیوسته است و نیز فرمود:
«ان امر علیکم عبد حبشی مخدع فاسمعوله و اطیعوه ما قادکم بکتاب هللا»
در مجالس صدوق«– Kقال رسول هللا طاعة السلطان واجبة و من ترک طاعة
السلطان فقد ترک طاعة هللا عزوجل» و امیرالمؤمنین علی فرموده است « :ح//ق
علی االمام ان حکم بما انزل هللا وان یؤدی االمانة فاذا فعل ذل//ک ک//ان ح//ق علی
المسلمین ان یسمعوا و یجیبوا اذا دعوا»
71 ارمغان آسمان
بر امام و پیشKKوای KسیاسKKی و اجتمKKاعی مسKKلمین واجب اسKKت کKKه حکKKومت کنKKد بKKه
احکامی که خدا در کتاب خود نازل فرموده و ادای امانت نماید (هر چKKیز را در جKKای
خود بگذارد) پس همینکه چنی کKKرد بKKر مسKKلمانان واجب اسKKت کKKه از او حرفشKKنوی
داشته باشند و همینکه از جانب او دعوت شدند اجابت نمایندK.
این حدیث شریف درست مضمون و تفسیر آیات شریفهایست که قبال گذشت و تیمنا ً
اس أَ ْن
ت ِإلَى أَ ْهلِهَKKا َو ِإ َذا َح َك ْمتُ ْم بَ ْينَ النَّ ِ هللا يَأْ ُم ُر ُك ْم أَ ْن تُؤَ ُّدوا َ
األ َمانَا ِ تکرار میشود [ ِإ َّن َ
تَحْ ُك ُموا ِبال َع ْد ِل] {النساء}58:
«خداوند به شما فرمان مىدهد كه امانتها را به اهلش بسپاريد و چون در ميان مKKردم حكم كنيد بKKه
عدل [و انصاف] حكم كنيد»K
ُول َوأُولِي َ
األ ْم ِر ِم ْن ُك ْم فَإِ ْن تَنَازَ ْعتُ ْم هللا َوأَ ِطيعُوا ال َّرس َ
[يَا أَ ُّيهَا الَّ ِذينَ آَ َمنُوا أَ ِطيعُوا َ
ُول] {النساء}59: فِي َش ْي ٍء فَ ُر ُّدوهُ ِإلَى ِ
هللا َوال َّرس ِ
«از خداوند اطKاعت كنيد و از رسKول [او] و صKاحبان امرتKان [هم] اطKاعت كنيد هKر گKاه در
چKKيزى اختالف كرديد ،اگKKر بKKه خKKدا و روز قيامت ايمKKان داريد ،آن را بKKه خKKدا و رسKKول
بازگردانيد»
و در کتاب کKKافی و وسKKائل اسKKت کKKه «ان هللا اوحی الی داود ق//د غف//رت ل//ک و
جعلت عار ذنبک علی بنی اسرائیل فق//ال کی//ف ی//ا رب و انت التظلم ق//ال انهم لم
یعاجلوه بالنکرة»
شکستن بیعت و نقض عهد نسبت به حکومت از بزرگترین معصیتهاسKKت رسKKول
خدا میفرماید« :من خل//ع ی//دأ من طاع//ة لقی هللا ی//وم القیام//ة الحج//ة ل//ه و من
مات و لیس فی عنقه بیعة مات میتة الجاهلیة» .
و نیز آن حضKKرت فرمKKود «و علی المرء المس//لم الس//مع و الطاع//ة فیم//ا احب
وکره اال ان یؤمر بمعصیة فاذا امر بمعصیة فالسمع و الطاعة» .و امیرالمؤمKKنین
در نهج البالغه به خوارج میفرمایKد« : Kو الزم//وا الس//واد االعظم ف//ان ی//دی هللا
علی الجماعة و ایاکم و الفرقة فان الشاذ من الناس للش//یطان کم//ا ان الش//اذ من
الغنم للذئب االمن دعی الی هذه الشعار فاقتلوه ولو کان تحت عماتی هذه»
میفرمایKKد مالزم سKKواد اعظم و جمعیت مسKKلمین باشKKید بKKرای اینکKKه دسKKت خKKدا بKKا
جماعت است وحذر کنید از تفرقه و پراکنKKدگی KبKKرای اینکKKه آن کسKKیکه از مKKردم تKKک
افتاد نصیب شیطان میشود Kچنانکه گوسفندی Kکه تک افتاد نصیب گKKرگ میشKKود KآگKKاه
باشید که هر که به این شعار (کنارهگیری از جماعت) دعKKوت نمایKKد او را بکشKKید هKKر
چند در زیر این عمامة من باشد یعنی هرگاه خود من هم باشم او را بکشید!!
و در مجالس صدوق موسی بن جعفKKر میفرمایKKد« K:ق//ال لش//یعته الت//ذلوا رق//ابکم
بترک طاعة سلطانکم فان کان عادال فاسئلوا هللا بقائ//ه و ان ک//ان ج//ائراً فاس//ئلو
هللا صالحه فان صالحکم فی صالح سلطانکم و ان السلطان العادل بمنزلة الوالد
الرحیم فاحبوا له ما تحبون النفسکم و اکرهوا له ما تکرهون»
ارمغان آسمان 72
و نیز حضرت صادق درحدیث شKریف کKKافی میفرمایKد( : Kمن ت//رک طاع//ة والة
االمر لم یطع هللا و رسوله) کسیکه فرمانبری و اطاعت زمKKامداران را تKKرک کنKKد
خدا و رسول او را اطاعت نکرده است و رسول خدا فرمود:
من فارق الجماعة و الستذل االمارة لقی هللا و ال وجه له عنده.
و در کتKKاب محاسKKن بKKرقی و جلKKد 15بحKKار «عن علی بن جعف//ر عن اخی//ه ق//ال
ثالث موبقات نکث الصفقة و ترک السنة و فراق الجماعة» (سه چیز از موجبات
ذلت و هالکت اسKKت شکسKKتن پیمKKان و تKKرک سKKنت و کنKKارهگیری از جمKاعت) وهمین
حدیث در آن کتKKاب از حضKKرت ختمی مKKرتبت روایت شKKده اسKKت از حضKKرت امKKام
جعفر صادق Kروایت شده کKKه فرمKKود «من ف//ارق جماع//ة المس//لمین و نکث ص//فقة
االمام جاء الی هللا تعالی اجذم» کسی که از جماعت مسلمین کنارهگیری کند و بیعت
پیشKKوای سیاسKKی Kو اجتمKKاعی مسKKلمین کنKKارهگیری KکنKKد و بیعت پیشKKوای KسیاسKKی و
اجتماعی مسلمین را بشکند در روز قیامت میآید در حالیکه اجذم است .و رسول خKKدا
فرمود( K:ثالث موبقات فیک الصفقه هKKو تKKرک السKKنة و فKKراق الجماعKKة و در جلKKد دوم
سفینه البحار ص 691از کتاب کافی حKKدیثی از زراره از حضKKرت امKKام محمKKدباقر
روایت شده که میفرماید Kبنی االسالم علی خمسة تا آخر حKKدیث کKKه میفرمایKKد :ذروة
االمر و سنامه و مفتاحه و )...
و حضرت امام زینالعابدین در رسالة حقوق میفرماید« K:و ام//ا ح//ق سائس//ک
بالملک فنحن ومن سائسک بالسلطان اال ان هذا یملک ماال یملکه ذاک تلزم//ک
طاعته فی ما دق و جل اال ان تخرجک من وج/وب ح/ق هللا» آن کسKKیکه در امKKور
کشورداری و پادشاهی سائس و زمامدار Kتواست حKKق او ماننKKد حKKق سKKلطان اسKKت کKKه
متصدی امور قسمتی Kاز کشور Kاست جKKز اینکKKه زمامKKدار KبزرگKKتر KاسKKت و اختیKKاراتیK
دارد که سلطان ندارد اطاعت و فرمان داری وی در تمKKام کارهKKای کوچKKک و بKKزرگ
بر تو الزم و واجب است مگر اینکه ترا از وجوب حق الهی بKKیرون بKKبرد و حضKKرت
صادق در حKKدیث مرویKKه در کتKKاب شKKریفة کKKافی میفرمایKد« : Kمن ف//ارق جماع//ة
االسالم قید شبر فقد خلقع ربقة االس//الم من عنق//ه» کسKKیکه بKKه قKKدر یKKک شKKبر از
جامعه اسالمی جدا شود ،طوق اطاعت اسKKالم را از گKKردن خKKود برداشKته اسKKت یعKنی
جزو مسلمانان نیست.
و در کتاب خصال صدوق Kروایت شده که رسول Kخدا در حجKKه الKKوداع در مKKنی در
مسجد خیف خطبهای خواند و در ضمن آن فرمود« :Kثالث الیغ//ل علیهن قلب ام//راء
مسلم :اخالص العمل هلل و النصیحة الئمة المسلمین واللزوم لجماعتهم»
کلمKKه امKKام کKKه در این احKKادیث شKKریف KاسKKت اطالق بKKه همKKان پیشKKوای Kسیاس Kی Kو
زمامدار میشود Kامام معصوم ،زیرا میدانیم که هیچیKKک از ائمKKه معصKKومین غKKیر از
امیرالمؤمKKنین و امKKام حسKKن علیهم السKKالم مKKورد بیعت قKKرار KنگرفتنKKد و کسKKی بKKا آن
73 ارمغان آسمان
بزرگKKواران بیعت نکKKرد و این مطلب از غKKایت وضKKوح احتیKKاج بKKه برهKKان نKKدارد و
اطالق کلمه امKKام بKKر حKKاکم و پیشKKوای KسیاسKKی و اجتمKKاعی اسKKالم از واضKKحات اسKKت
چنانکه در حدیث منقوله از نهجالبالغه در گفتگKوی KحضKرت امیرالمؤمKنین بKا عثمKان
سبق ذکر یافت که میفرماید« :فاعلم ان افضل عبادهللا عند هللا امام عادل ...و ان
شر الناس عندهللا امام جائر» و صدها از این قبیل.
یکی از اشتباهات بزرگ آن است که ارباب اغKKراض کلمKKة امKKام عKKادل را بKKه امKKام
معصوم اطالق نمودهاند در حالی کKه عKدالت وظیفKKة عمKوم مسKلمین اسKت چنانکKه در
اس [وإِ َذا قُ ْلتُ ْم فَا ْعِ Kدلُوا] {األنعKKامَ }152:
[وإِ َذا َح َك ْمتُ ْم بَ ْينَ النَّ ِ آیات شKKریف میفرمایKKد َ
أَ ْن تَحْ ُك ُموا ِبال َع ْد ِل] {النساءَ [ }58:واَل يَجْ ِر َمنَّ ُك ْم َشنَآ ُن قَKKوْ ٍم َعلَى أ تَ ْعِ Kدلوا ا ْعِ Kدلوا
ُ ُ اَّلَ َ
هُ َو أَ ْق َربُ لِلتَّ ْق َوى َواتَّقُوا هللاَ إِ َّن هللاَ خَ بِي ٌر بِ َما تَ ْع َملُونَ ] {المائدة}8:
پس صفت عدالت باید در تمام مؤمنین باشد و البتKKه در پیشKKوای آنهKKا الزمKKتر اسKKت
پس پیشوای مسلمین باید عادل باشد و معصومیت در آن شرط نیست.
اما همینکه امام و حاکم اسالم از حدود و وظایف خود خارج شد دیگر حق اطاعت
او سلب میشود و اطاعت از وی حرام اسKKت و اساسKا ً این یKKک مطلب مسKKلم و شKKرط
معلومی بوده که هر کدام از خلفای اسKKالم در اولین روز Kبیعت بKKدان تسKKلیم بلکKKه خKKود
شرط مینمودند Kچنانکه اولین خلیفه ابوبکر در همان اولین روز Kخالفت خود گفت:
«اطیع//ونی م//ا اطعت هللا و رس//وله ف//اذا عص//یت هللا فالطاع//ة لی علیکم»
میگوید مادامی که من در اطاعت خدا و رسول KهسKKتم مKKرا اطKKاعت کنیKKد امKKا همینکKKه
مرتکب معصیت خدا شدم دیگر برای من در گردن شما حق اطاعت نیست.
و حKKتی در بیعت بKKا امیرالمؤمKKنین نKKیز مطKKابق روایKKات صKKحیح در جلKKد هشKKتم
بحاراالنوار Kو تKواریخ معتKبره این شKرط دیKده میشKود KکKه عمKار بن یاسKر وابKوالهیثم
الثیهان از برای آن حضرت بدین شرط بیعت میگرفتند Kو به مردم میگفتند :
نبایعکم علی طاعة هللا و سنة رس//وله وان لم ن//ف بکم فالطاع//ة لن//اعلیکم و
البیعة فی اعناقکم و القرآن امامنا و امامکم.
ما با شما روی طاعت خKKدا و سKنت خKدا و رسKKول او بیعت میکKنیم اگKKر بKKدان وفKاK
نکردیم دیگر حق اطاعت بر شما نداریم و بیعتی در گردن شما نیست و فقط قرآن امام
مKا و امKام شماسKت .و عبدهللا بن زبKیر Kدر خطبهای کKه در مکKه راجKع بKه بیعت خKود
خواند گفت:
«انا قد ابتلینا بما قدترون فما امرناکم بامر هللا فیه طاعة فلنا علیکم السمع و
الطاعه و ما امرناکم من امر لیس هلل فیه طاعة فلیس لنا علیکم فیه طاعة »
میگوید :ما به این وضKKعی KکKه میبینیKد Kمبتال شKKدهایم پس هKKر چKKه را بKKه شKKما امKKر
کردیم اگر در آن اطاعت خداست پس مKا را بKر شKKما در آن حKKق شKنیدن و فرمKKانبردن
است و آنچه را که در آن طاعت خدا نیست ما را بر شما در آن حق اطاعت نیسKKت .و
در صدر Kاسالم این مطلب به قدری Kمسلم بوده تا جائی که یزیKد بن ولیKد بن عبKدالملک
ارمغان آسمان 74
مKKروان هم کKKه در سKKال 120بKKه خالفت رسKKید در همKKان روز اول خالفتش ضKKمن
خطبهایکه خواند شرایط و التزاماتی بر عهده گرفت و در انجام آن گفت:
اگر من به گفتار خود وفا Kکردم
«فعلیکم بالسمع و الطاعة و اال فعلیکم بخلعی»
هرچنKKد اخKKیراً این موضKKوع خلKKع از خالفت بKKه صKKورت مسKKخرهای در آمKKده بKKود
چنانکه درباره القادر باهلل عباسی دیده میشود اما هر چه باشKKد یکی از شKKرایط الزمKKه
بیعت و خالفت بود و عثمان حق نداشت که پس از آن کKKه مسKKلمانان او را بKKه خلKKع از
خالفت دعوت نمودند پافشاری کند وخالفت را پیراهKKنی دانKKد کKKه خKKدا بKKه او پوشKKانیده
است!! بلکه این حق عمومی بود که پس از مطالبه عموم باید آن را به ایشان واگذارد.
پایان مطلب
ما این انتقادات را که حقKKایق محض اسKKت از قلم یکی از رجKKال علمی کKKه خKKود از
جملة فقهاست در اینجا آوردیم تا خوانندگان از یک طرف مطلب را از کسیکه خود از
علمای شیعه است اخذ و بمضمون اهل البیت ادری بما فی البیت حق را از زبان خKKود
ایشان بشنوند Kو از طرف دیگر مورد انتقاد بیجهت یک عده از خKKود راضKKی نشKKویم،
هر چند وضوح مطلب و فساد این عقیده را هیچ صاحب شعوری Kنمیتواند Kمنکر شKKودK
و ضKKمنا ً معلKKوم میشKKود KکKKه منشKKأ و سرچشKKمه این خرابیهKKا در کجKKا و از چKKه نKKوع
عقایدی پیدا میشود و همین کیفیت است کKه مKKوجب شKKده کKه امKروز KدولتیهKا KوبقKول
آقای ما مقانی دیوانیان با روحانیان همچون دو ضد مخالف ،یکKKدیگر Kرا دشKKمن داشKKته
وهر کدام آن دیگری را موجب فساد Kو خKKرابی ملKKک و ملت میپنKKدارد KوچKKون قKKدرت
بهرحال در دست دیوانیان است هر وقت مصلحتشان اقتضا Kنماید به حساب روحانیKKان
خواهند رسید و آنها را نباید جای گله باشد زیرا :
مدار از فلک چشم نیکاختری را تو چون خود کنی اختر خویش را بد
81 ارمغان آسمان
ناصرخسرو
سیلی بدست خویش زده برفقای Kخویش از دست دیگری چه شکایت کند کسی
سعدی
اینKKک بKKه بیKKنیم واقع Kاً KدخKKول در امKKور دیKKوانی و کارهKKای دولKKتی کKKه در جامعKKة
باصطالح متدین اگر خالف شرع شمرده نشود حداقل خالف تقوی و احتیKKاط اسKKت ،و
حقKKوق آنKKرا بKKه هKKر صKKورت KحKKرام میدانن Kد Kو بایKKد بKKا یکی از مالیKKان قائKKل بحKKره
دستگردان کنند و اجازه اخذ و صرف آن را بگیرند ،چیست!؟
باید دانست که پارهای اخبKKار از ائمKKه اطهKKار در بین احKKادیث مKKا موجKKود KاسKKت کKKه
دخول در کارهای KدیKوانی ودلKتی را در زمKان خKود جKایز نشKمرده و آن را نسKبت بKه
پارهای از افراد نار و ابلکه حرام میدانستند Kو شاید همین احادیث است کKه پKارهای از
مالیان را به اشتباه انداخته و حکومت بنیامیKKه و بنیعبKKاس را بKKا حکKKومت مشKKروطه
شیعه یکسان دانسته حکمی که درباره آن از ناحیة امامان صادر Kشده با هر حکومت و
دولتی تطبیق میکننKد K.در صKورتی کKه این قیKاس معالفKارق و اشKتباه مضKر غیرقابKل
جبران است.
بدیهی است همکاری با چنین دولتی که کارش آن! و شعارش این! باشد اگKKر ظلم و
حرام نباشد پس دیگر حKرامی در دنیKKا وجKKود نKKدارد .اسKتخدام Kدر چKKنین حکومKتی KچKه
ربطی دارد به اسKKتخدام در حکKKومت شKKیعه کKه تقKKویت آن مKKوجب اسKKتحکام و دوام آن
دولت و باعث عزت و احترام این ملت است.
شما را به خدا هیچ مسلمانی که کمتر شعوری داشته باشد حاضر اسKت بکارشKKکنیK
وخرابکاری در حکومتی بپردازدکه پایه آن روی رسمیت مذهب جعفری اثناعشری و
تقویت آن باعث سربلندی این ملت مظلوم است ولی بسوز Kدر ریشة جهل وغرض کKKه
انسان را از درک واقع وحقیقت تا این اندازه دور میکند.
و عجب در این است که در همان حکومتهائی کKKه این قبیKKل جنایKKات سKKابقالKKذکر
وقوع مییافت Kمعهذا ائمه معصومین سKKالم هللا علیهم اجمعین شKKیعیان خKKود را امKKر بKKه
اطKاعت آنKKان در اجKKرای احکKام دیKKنی و تقKویت حکKومت اسKKالمی مینمودنKKد چنانکKKه
پارهای از اخبار راجع بدین موضوع گذشت ،و پارهای خواهد آمد تا جائیکKKه حضKKرت
سید العابدین که بیش از تمام ائمة معصومین صدمة حکومت جKKائر و فاسKKق بKKنیامیKKه
را چشیده بود معهذا در مکان خلوت دعای خود با باریتعالی Kدعا بKKر مKKأمورین دولت
در سرحد Kو مرز دارا نمینمود Kچنانکه در صحیفة سجادیه موجKKود اسKKت کKKه بKKا سKKوزK
دل ،تقویت و عزت و شKKوکت آنKKانرا از خداونKKد مسKKئلت کKKرده عKKرض میکنKKد «اللهم
ص//ل علی محم//د و آل//ه و حس//ن ثغ//ور المس//لمین بعزت//ک و اش//حذ اس//لحتهم و
احرس حوزتهم و امنع حومتهم و الف جمعهم و دبر امرهم و واتربین امرهم و
ارمغان آسمان 82
توحد بکفایة مؤنتهم واعضدهم بالنصر واعنهم بالصبر» تا آخرین دعای مبKKارک
اینKان چKKه کسKانی و از طKKرف چKه دولKKتی بودنKد KکKه این گونKه مشKKمول دعKای خKیر و
عالقمندانة حضرت سیدالسجادینند ،جز دولت جبار بنیامیKKه!؟ رجKKوع KشKKود بKKه دعKKای
بیست و هفتم صحیفة سجادیه.
اینک به ببینیم Kنظر اسالم درباره کارمندی Kوقبول خKKدمات دولت حKKتی در دولتهKKای
جبار و ستمکار Kو بتپرست چگونه است تا چه رسد به دولت مسلمان و شیعه؟
با مراجعه به قرآن کریم میبینیم خداونKد KمKKؤمن آل فرعKKون را کKKه بنKKا بKKه اخبKKار و
روایKKKات وارده پسKKKر عم و از درباریKKKان فرعKKKونی کKKKه ادعKKKای الKKKوهیت میکKKKرد و
بنیاسرائیل را آنگونه شKKکنجه و آزار مینمKKود ،بKKود مKKدح فرمKKوده اسKKت و ابKKداً او را
برای اینکه در دربار Kآن جبار ناچار شغلی داشته مالمت نمیفرمایدK.
و همچKKنین قبKKل از او حضKKرت یوسKKف کKKه در مصKKر در امKKور حکKKومت فرعKKون
صاحب شغل وحKKتی در واقKKع بKKه پیشKKنهاد KخKKودش کKKه (اجعلKKنی علی خKKزائن االرض)
خزانهدار و وزیر Kدارائی فرعون بوده ،مورد کوچکترین مالمت نگشته بلکKKه همKKواره
مورد مدح پروردگار Kاست.
و اساسا ً انبیای بزرگوار برای پیشرفت Kمنظور خود و دعوت مKKردم بKKه خداپرسKKتیK
بسKKالطین و صKKاحبان قKKدرت هKKر چنKKد کKKافر و بتپرسKKت بودنKد KنزدیKKک میگردیدنKKد
چنانکه در احوال حضرت دانیال و ارمیا و شمعون الصفا و غیرهم علیهم السالم آمKKده
است.
در کتاب تفسیر برهان و تفسیر قمی ذیKKل آیKKة شKKریفه «واضKKرب Kلهم مثال» از علی
بن ابیطالب روایKKتی میکنKKد کKKه سKKندش بKKا بKKوحمزه ثمKKالی میرسKد Kو آن بزرگKKوار از
حضرت ابوجعفر امام مح ّمد باقر Kروایت میکند.
«قال سالته عن تفسیر هذه االیة فقال بعث هللا رجلین الی اهل انطاکی//ه فجائ//ا
هم بماالیعرفون فغلظوا علیهما .فاخذوهما وحبسوهما فی بیت االصنام فبعث هللا
الثالث فدخل المدینة فقال ارشدونی الی باب الملک قال فلما وقف علی الباب قال
انا رجل کنت اتعبد فی فالت من االرض و قد احببت ان اعبدهللا الملک»
که میفرمایند Kخدا دو پیغمبر فرستاد به اهKKل انطاکیKKة آنهKKا را گرفتKKه و در بتخانKKه
حبس کردند پس خدا سومی را فرستاد Kوقتی که وارد شKKهر شKKد گفت مKKرا بKKه در خانKKة
شاه رهبری کنید و چون بر در خانه ایستاد گفت من مرد متعبدی KبKKودم کKKه در بیابانهKKا
بعبادت میپرداختم Kو اکنون دوست دارم که خدای شاه را بپرستم! پرواضKKح اسKKت کKKه
مقصود آن حضرت از خدای پادشاه ،همان پروردگار عالمیKKان اسKKت لکن چنKKان نمKKود
که میخواهم Kبت را بپرستم Kو شاه از سخن او چنین فهمید آنگاه میفرمایKKد« :ثم ادخKKل
علی الملک فقال له الملک بالغنی انKKک کنت تعبKKد الهی فلم ازل انت اخی» و چKKون آن
بزرگوار Kداخل بتخانه شد و برگشت پادشاه به او گفت که بKKه من خKKبر دادنKKد کKKه تKKو
خدای مKKرا (یعKKنی بت را!) میپرسKKتی پس تKKو بKKرای همیشKKه بKKرادر مKKنی! انبیKKا بKKرای
83 ارمغان آسمان
پیشرفت کلمة توحید و استخالص مسلمانان تا بتخانه پادشاهان جبار رفته و بصورتK
ظاهر اظهار موافقت مینمایند ولی وسKKواس پیشKهگان نKKادان همKKراهی و تقKKویت دولت
شیعه را حرام میدانند!!
و شیخ طبرسی از وهب بن منبه و در تفسیر عیاشKی از حضKرت امKام مح ّمKد بKاقر
وامKKام جعفKKر صKKادق علیهم السKKالم روایت شKKده کKKه آن دو نفKKر از حواریKKون حضKKرت
عیسی بودن Kد KوحضKKرت روحهللا جنKKاب شKKمعون الصKKفا را بKKه یKKاری آن دو نفKKر
فرستاد Kو متن روایت به این عبارت است.
«فدخل شمعون البلد منکراً فجعل بعاشر الملک حتی انسوابه»
اینها انبیای الهیاند که به دربار سالطین و پادشKKاهان بKKرای پیشKKرفت منظKKور خKKود
تقرب میجویند Kو آمد و شد میکنند و حتی قبول خدمت آنانرا مینمایند!
اما در اسالم شخص اول اسالم یعنی امیرالمؤمنین در دسKKتگاه خلفKKای ثلثKKه دائKKر
مدار اکثر امور بود و کمتر کاری بدون مشورت Kو نظر او انجKام میگKرفت چنKان کKه
مثل مشKKهور( KمعظلKKة لیس لهKKا ابوالحسKKن) از مشKKیاهیر امثKKال آن زمKKان اسKKت و قبKKول
عطایا و جوایز آنانرا مینمود Kوحضرت امام حسن و امام حسKین علیهم السKالم نKKیز از
معاویه قبول Kعطایای او را میکردند محقق کرکری درخراجیKKه خKKود از شKKیخ طوسKKی
به اسناد او از ابیالعالء از حضرت صادق روایت کرده که آن حضرت فرمود: K
«ان الحسن والحسین کانا یقالن جوایز معاویه»
و جنKKاب مسKKلمان و عمKKار و عثمKKان بن حKKنیف و حذیفKKة بن الیمKKان و صKKدها امثKKال
ایشان از جانب همان خلفا قبول خدمت کرده و هر کدام در شهرسKKتانی بKKه فرمانKKداری
مداین وکوفه و غیر آن میپرداختند.
و جماعتی از اعیان اصحاب ائمه ماننKKد علی بن یقطین و عبدهللا نجاشKی Kو شKKیط
ابوالقاسم حسین بن روح که یکی از نواب اربعه امام عصر است و مح ّمKKد بن اسKKمعیل
و نوح بن دراج هر کدام از جنب خلفای وقت دارای منصKKب و مقKKام و شKKاغل خKKدمات
دولتی بودند.
و از علما و فقها سید بزرگوار Kسید مرتضی Kو بKKرادر ارجمنKKدش شKKریف KرضKKی و
پدر بزرگوارشان همگی از جانب خلفای عباسی دارای منصKب نقKابت بودنKد کKه یکی
از مناصب دولت آن زمان بود و صاحب بن عباد و خواجه نصKKیرالدین طوسKKی و ابن
سینا وعالمه جمالالدین حسن بن مطهر حلی ومرحوم شیخ علی بن عبKKدالعالی محقKKق
کرکی ومرحوم Kشیخ بهاءالدین عاملی از جانب سالطین وقت دارای مقKKام و منصKKب و
با هر وزارت و امثال آن اشتغال داشتند و مرحوم شKKیخ مرتضKی KانصKKاری KداخلشKKدن
در عمل دولت ،هرگاه امر به معروف Kو نهی از منکر توقف Kبه آن داشته باشKKد (ماننKKد
این زمان که گر کسی مثال رد شهربانی Kکارمند باشد میتواند Kاز قمار و شرب خمKKر و
امثال آن جلوگKKیری KکنKKد) واجب میدانسKKت و مرحKKوم آیتهللا نKKائینی Kدر کتKKاب شKKریف
تنزیه المله ترغیباتی دارد ،مرحوم عالمه فیض رحمه هللا در محجKKه البیضKKاء ص 86
ارمغان آسمان 84
و در سKKایر کتابهKKای معتKKبر چKKون وسKKایل وکKKافی از محمKKد بن اسKKمعیل بزیKKع روایت
میکنند از حضرت رضا که آن حضرت فرمود :
«ان هلل تعالی به ابواب الظالمین من نور هللا به البرهان و مکن ل//ه فی البالد
لیدفع بهم عن اولیائه و یصلح هللا له به امور المسلمین النه ملجأ المؤم//نین من
الضرر والیه یفزع ذوالحاجة من شیعتنابهم یؤمن هللا تع//الی روع//ة الم//ؤمن فی
دارالظلمة اولئک هم المؤمنون حقا اولئک امناءهللا فی ارضه اولئک نورهللا فی
رعیتهم یوم القیامة و یزهر نورهم الهل السموات کما یزه//ر الک//واکب الزه//راء
اله//ل االرض اولئ//ک من ن//وره ن//ور القیام//ه یضیء منهم القیام//ه خلق//وا وهللا
للجنة و خلقت الجنة لهم فهنئا ً لهم ما علی اح//دکم ان لوش//اء لن//ال ه//ذا کل//ه ق//ال
فقلت بم//اذا جعل//نی هللا ف//داک ق//ال یک//ون معهم فیس//رنا بادخ//ال الس//رور علی
المؤم//نین من ش//یعتنافکن منهم ی//ا محمد» حضKKرت رضKKا بKKه محمKKد بن اسKKمعیل
میفرماید : Kخدای تعالی را در دربار سKKتمکاران «و ظلمKKه» کسKKانی KاسKKت کKه بKKدانها
برهان (یعنی دین حق) را نورانی Kو روشنی Kداده و آنها را در بالد ،تمکین و گسKKترش
میدهد تا بوسیله ایشان شر و سKKتم را از دوسKKتان خKKود دفKKع کنKKد و بوسKKیلة آنهKKا امKKور
مسلمین را اصالح فرماید Kچنین کسانی که (در دربار ظلمه هستند) پناهگاه مؤمKKنین از
ضرر و زیانند و حاجتمندان از شیعیان مKKا بدیشKKان پنKKاه میبرنKد KخKKدا بوسKKیلة اینگونKKه
کارمندان دولت ترس مؤمن را در دار ظلمت مبدل به ایمنی میکند در حقیقت مؤمنین
آنهاینKKد ،اینهKKا امینKKان خداینKKد در روی زمین او ،اینKKان نKKور خداینKKد در میKKان زیKKر
دستانشان.
در روز Kقیامت نور آنها درخشندگی به اهل آسمانها میکند چنانکه ستارة درخشانیK
بر اهل زمین درخشندگی Kو نورپاشی میکند اصالً نور و روشنائی Kقیامت از اینهاسKKت
که از ایشان روشن میشود Kبه خدا سوگند که آنها برای بهشKKت آفریKKده شKKدند و بهشKKت
هم برای آنها آفریده شده.
پس گوارای ایشان باد چه ضرر دارد برای یکی از شماها که به تمام این فیوضات
و ثوابها برسید؟! محمد بن اسمعیل میگوید به حضرت عرضه کردم خدا مرا فدای تو
کنKد بچKه جهت دارای این همKه ثKواب میشKود؟ KحضKرت فرمKود KبKرای این کKه مKا را
شادمان و مسرور Kمیکند به جهت ادخال سرور Kبر مؤمنینی کKKه از شKKیعیان مKKا هسKKتند
پس ای محمد از ایشان (از کارمندان دولت) باش!! این کارمنKKدی در ادارات دولتهKKای
بنیامیه و بنیعباس است پس چگونKه خواهKد بKود در دولت شKیعه؟! و دربKاره حقKوق
دولتی قبال گفتیم که اکثر صحابه گرامی پیغمبر Kمانند سلمان و عمار و مقKKدار و ابKKوذرK
حتی امیرالمؤمنین و دو فرزند Kبزرگوارش قبول عطایا وجKKوایز Kو باصKKطالح امKKروزه
حقوق و مزایای دلتی را از خلفای جور مینمودند و محقق کKKرکی KرحمKKه هللا علیKKه در
خراجیه خود از ابوبکر حضر میآورده که میگوید:
85 ارمغان آسمان
«دخلت علی ابی عبدهللا و عنده ابنه اسمعیل فقال ما یمنع ابن ابی سماک این یخKKرج
شKKباب الشKKیعه فیکعفونKKه مKKا یکفیKKه النKKاس و یعطبهم KمKKایعطی النKKاس قKKال لی لم تKKرکت
عطائک قال قلت مخافة عن دینی قال ما منع ابن ابی سKKماک ان یبعث الیKKک بعطاتKKک
اما علم ان لک فی بیت المال نصیب» .
خالصه حدیث شریف K:حضرت میفرماید K:چه مKKانع اسKKت ابن ابیسKKماک (ظKKاهراً
یکی از شیعیان حضرت بوده که از طرف خلفای جور Kوالی بوده است) را که جوانان
شKKیعه را در کارهKKای دولKKتی Kدر آورد تKKا او را کمKKک و کفKKایت کننKKد در کارهKKائی کKKه
دیگران میکنند Kوهمان حقوقی را که به دیگران میدهKKد بKKه اینKKان بدهKKد آنگKKاه رو بمن
کرد و فرمود Kتو چرا حقوق خود را واگذار Kکردی گفتم از تKKرس دینم حضKKرت فرمKKود
چه مانع داشت که ابن ابیسماک حقوق تو را برایت بفرستد مگر نمیدانست که تKKو را
در بیتالمال بهره و نصیبی است) معلوم میشود نگرفتن حقوق ابوبکر KحضKKرمی کKKه
بر دین خود میترسیده از جهت مراجعه به دربار KخلفKا بKوده وگرنKه هرگKاه آن حقKوق
اشکال شرعی داشت اوال حضرت مؤاخKKذه نمیکKKرد کKKه چKKرا نگرفKKتی چنانکKKه صKKدر
روایت هم این معنی را میرساند Kکه حضKKرت میفرمایKد KچKKرا ابن ابیسKKماک جوانKKان
شیعه را بکار نمیگمارد تا همان حقوقی Kرا که به دیگران میدهد بKKه اینKKان بدهKKد ثانیKا ً
میفرمایKKد چKKرا حقKKوق تKKرا بKKرایت نفرسKKتاد KاگKKر گKKرفتن آن اشKKکال داشKKت این سKKخن
بیمعنی بود.
اشتباه بزرگ
یکی از اشKKتباهات بKKزرگی کKKه مKKوجب تشKKدید اختالف بین مسKKلمانان در موضKKوع
امامت گردیده است ،آنست که بعلت انس و عادت مردم KبKKه سKKلطنت جبKKابره و فراعنKKه
که هر کدام در سلطنت و پادشاهی برای خود دربار و دستگاه واسKKکورت و قKKراول Kو
یسKKاول و پسرو و پیشKKرو Kو تعینKKات وتجمالت قائKKل میشKKوند ،تصKKور کردهانKKد کKKه
حکومت اسالمی همچنین است که هر که بدان رسید هویها وهوسهای Kخود را اشKKباع
وکسان و فرزندان خود را مرفه وشهوات Kخود را اجرا مینماید:
روی این حساب غلKKط کKKه از بیخ موهKKوم اسKKت پنKKدارهائی بافتKKه وحرفهKKائی زده و
دشمنیهائی Kکردهاند که روی تاریخ را سیاه نموده است در حالیکه در حکومت اسالمی
نه تنها چنین حسابهائی Kنیست بلکه حاکم اسالم اوال چون عادلترین و بKKاتقواترین KافKKراد
مسلمین است طبعا ً محرومترین افراد از لذایذ شKKهوات وجالل وجKKبروت اسKKت و ثانیKا ً
چون تحت کنKترل شKدید و دقیKق مسKلمانان اسKت نمیتوانKد KمطKامع نفسKانی و شKهوات
حیKKوانی خKKود را اجKKرا نمایKKد و چKKون راه مسKKتقیم وباریKKک شKKریعت را در پیش دارد
نمیتواند Kارادة شخصی و غرضهای خصوصی خود را بکار برد ،پس چنین حکومتی
چندان مKورد میKل و رغبت و توجKه اربKاب شKهوت و طالبKان مقKام وشKوکت و مKال و
ثروت نیست ،زیرا در حکومت اسالمی این چیزها نیست.
تاریخ خالفت و حکKKومت اسKKالمی نشKKان داده کKKه آن چیزهKKائی کKKه در حکومتهKKایK
دیگر از زمان آدم تا زمان خاتم بوده هیچکام بKKه طهKKارت و تقKKوا و عKKدالت و تواضKKح
حکومت اسالمی نبوده است!
اولین حKKاکم اسKKالم بعKKد از حضKKرت خیراالنKKام ابKKوبکر بKKوده از همKKان روز Kاول
حکومت کمترین تغییری Kدر وضع و حالت او پدید نیامد ،نه لباسKKش عKKوض شKKد و نKKه
غذایش لذیذتر گردید و نه اقوام Kو خویشان خود را بنان و نوائی رسانید Kو نه بKKر جالل
و جبروت خود افزود!K
همان روز اول خالفتش بود که شنید دختر همسKKایه بKKه مKKادرش میگویKKد :ای مKKادر
هر شب ابوبکر Kگوسفندان ما را میدوشید ومزد Kمیگرفت امشب کKKه خواهKKد دوشKKید؟!
زیرا ابوبکر خلیفه شده است .ابوبکر با صدای بلند فریاد Kزد:
همان کسی که دیش میدوشید Kامشب هم خواهد دوشیدK.
و معروف Kاست که روز بعد خالفتش او را دیدند که مقداری اجناس در دسKKت دارد
و راه بازار پیش گرفته است که به خرید و فروش Kبپردازد Kبه او گفتند که مردم به کار
خالفت تو محتاجترند Kتا تو به اینکار .گفت چه کنم عKKائلهام نفقKKه میخواهنKKد و بعKKداً بKKه
صواب دیKد مسKلمین مقKرر شKد روزی KچنKد درهم از بیتالمKKال بKKرای نفقKه بKKردارد و
سرانجام در مرض موت وصیت کرد که هر چKKه از بیتالمKKال مKKأخوذ داشKKته مسKKتردK
87 ارمغان آسمان
گردد عمر که در میان خلفای راشدین به شدت و صالبت و نظافت و غلظت معروف
است در تواضع ومسکنت تKKا آن حKKد بKKود کKKه هیچ عنKKوان و نشKKان از خالفت نداشKKت،
بناگوارترین غذاها میساخت و ژندهترین لباسها را میپوشید Kو خوابگاه او در مسجد
پیغمKKبر Kو بسKKتر اوریگهKKای KصKKحن مسKKجد بKKود و هرگKKز در دنبKKال او کسKKانی Kاز بKKاب
حشمت دیده نشدند Kو مراقب و نگهبانی نداشت و مسافرت او بKه شKKام و پوشKKیدن لبKKاس
سفید و سوارشدن به اسب خوشKKخرام Kو واگKKذارنمودن آنهKKا معKKروف KاسKKت و در مKKدت
حکومت خود ابداً به طایفه و خویشKKاوندان خKKود روی خKKوش از بKKذل و بخشKKش نشKKان
نداد.
عثمان ،هرچند که در میان خلفای راشدین ،از کنترل و مKKراقبت فرمانKKداران خKKود
ی خKود خKارج غافل شد و آنان هر چه خواستند Kبا مردم کردند ،اما خود او هرگز از ز ّ
نگشت و به طعام و شراب و لبKKاس خKKود تغیKKیری نKKداد معهKKذا همKKان بیاعتنKKائی او بKKه
وضع فرمانداران و دستدرازی KبKKه امKKوال مسKKلمانان وبKKذل و بخشKKش بیمKKورد Kاو بKKه
خویشان خود باعث شد که مسلمین اوال او را به رجوع Kاز این رفتار بیم و انKKذار کننKKد
و چون برنگشت ناچار او را کشتند.
و رفتKKKار KامیرالمؤمKKKنین و زهKKKد و تقKKKوای او و مKKKراقبت حضKKKرتش Kدر امKKKور
فرمانداران و جلوگیری Kاز حیف و میل اموال مسلمانان چیزی نیسKKت کKKه بتKKوان آن را
به شرح و بیان آورد و مورد Kاعجاب و تحیر جمیع جهانیKKان اسKKت و بعKKد از او فرزنKدK
بزرگوارش Kحضرت حسن بسیره و رویة پدر بزرگوار خود بود.
افسوس که غفلت و جهل مسلمانان و سستی در مراقبت ایشان باعث شد که معاویKKه
و خاندان بنیامیه شیوة حکKKومت اسKKالمی را بKKه رویKKة اکاسKKره ایKKران و قیاصKKره روم
تبدیل کردند Kو مردم که هنKKوز درسKKت مKKزة حکKKومت اسKKالمی را نچشKKید و بKه آن انس
وعادت نیافته بودند باز دچار همان فراعنه و طواغیت خونخوار شدند و معهذا باز هم
در میان همان خالفت بنیامیه و بنیعباس کسانی چKKون عمKKر بن عبKKدالعزیز و مهKKدی
ابن منصور یافت شدند که نمونة حKاکم اسKالم و امKام انKام را بدسKت مKردم دادنKد و در
عدل و تقوی تا حدی مثل و نشانه تربیت اسالمی گشتند پس قیاس حکومت اسKKالمی بKKا
حکومتهای Kدیگر قیاس غلط و اشتباه محض و نسبت بیجا و تهمت نارواست.
اشتباه دیگر
یکی از اشتباهات بزرگی که در اذهان اسKKت آن اسKKت کKKه تصKKور KمیکننKKد کKKه هKKر
مجتهدی حاکم شرع است یعنی همان خلیفة اسالمی است که مردم باید بیایند و دست و
پای او را بوسیده به مسند حکومتش بنشKانند (هرچنKد اگKر مKردم هم فرضKاً KجمKع شKده
مجتهدی را بخواهند KبKه حکKKومت نصKKب کننKKد کمKKتر کسKKی بKKرای اشKKغال آن مقKKام فعال
حاضر خواهد شKKد) و چKKون چKKنین نمیکننKKد پس مKKردم مسKKئولند و در هKKر صKKورت او
حاکم شرع است و تصKKرفاتش در امKKوال و حکمش در افKKراد نافKKذ و جKKاری اسKKت! در
حالی که این اشتباه بسیار بزرگ و غلط است.
ارمغان آسمان 88
البته حاکم شرع و سلطان مسلمین باید فقیه و دانا به احکKKام خKKدا باشKKد و الیKKق مقKKام
سلطنت ،ولی هر فقیهی حاکم شرع نیست ،به عبارت دیگر هر حاکمی باید فقیKKه باشKKد
نه هر فقیهی حاکم( ،عموم خصوص مطلق به اصطالح منطKKق) اشKKکاالتی کKKه در این
مورد شده ما برای آنکه خود را در محظور Kاعتراض منتقKدین بیمنطKق KقKرار KنKدهیم؟
قلم را بدست همان جناب آقای حاج شKKیخ اسKKدهللا مامقKKانی کKKه خKKود از همین فقهاسKKت،
داده ورد این عقیده بیاساس را از کتاب (دین و شئون) نامبرده از ص 43بKKرای شKما
نقل میکنیم وی مینویسدK:
برخی دیگر از علمای شیعه برآنند که در زمKKان غیبت ،مجتهKKدین عظKKام قKKائم مقKKام
امام علیهالصKKلوه والسKKالم خواهنKKد بKKود وغKKیر از آنهKKا هKKر کس مقKKام مKKنیع سKKلطنت را
اشغال کند جائر و تبعیت همچو سلطانی حرام و معصیت است و به همین نظریه است
کKKه دول حاضKKره را دول جKKور KمینامنKKد و در دادن مالیKKات بKKه دولت جKKائر و گKKرفتن
حقوق از آن اشکال میکنند حتی خود سKKلطان نظKKر بKKرای مجتهKKد مقلKKدش خویشKKتن را
جائر دانسته و برای آنکه اقال مکان نمازش غصبی نباشد هر سالی قصرهای KسلطنتیK
را از مجتهد مقلد خود اجاره میکند و از مأمورین جزو ،آنها که مقدس مآب هستند در
حال حیات خودشان یا بعد از ممات و به واسطة وصیت مخصوص مایملک خودشKKان
را به طریق بذل وهبه تزکیه کرده و اراضی خالصه را بعد از خرید از دولت دوبKKاره
از آنها ابتیاع مینمایند و از اشخاصی KکKه در تقKKدس قKKدری KجلKKوتر رفتهانKKد مKKواجب و
مستمری خودشان را سر هر سال و یا سر هر ماهی از راه رد مظKKالم و حیKKل شKKرعی
دیگر ،حالل میگردانند!
دالئلی که صKKاحبان این رأی بKKرای اثبKKات مKKدعای خودشKKان دارنKKد دو فقKKره حKKدیث
شریف است که بدین مسئله تطبیق Kکرده نیابت عامه علما را از امام بKKدان دو حKدیث
استدالل میکنند.
حدیث اول« :عن اسحق بن یعقوب فی حدیث انه سأله المه//دی عن مس//ائل
فورد التوقیع اماما سالت عنه 000الی ان قال و اما الحوادث الواقع//ة ف//ارجعوا
فیها الی رواة حدیثنا» ....
اشخاصی که بنیابت مجتهدین عظام از امام قائKKل شKKدهاند (حKKوادث واقعKKه) را بKKه
معنی تمام مهام امKور داخلی و خKارجی و لشKگری Kو کشKوری Kو غKیره گرفتKه و(رواه
حدیث) را با علمای اعالم تفسیر ویا به مجتهدین عظام تأویل کرده و گفتهاند( :مقصودK
امام این بوده که برای اداره امور جمهور Kبه روات احادیث ما ،یعنی به علمKKای فقKKه
مراجعت کنید بدین معنی که شغل شKKاغل سKKلطنت را بعهدهشKKان واگذاریKKد) و این یKKک
دلیلشان از جهاتی چند مرد خدشه است!
-1حKKدیث شKKریف جKKواب اسئلهایسKKت کKKه از حضKKرت حجت گردیKKده و مKKواد
هیچیک از سؤالها درست نیست مورد حدیث بدین واسطه مجهول مانده اسKKت ونصKKی
89 ارمغان آسمان
که موردش Kمعین و مدلولش صریح نباشد برهان قطعی Kنمیگردد Kو در شرع و منطKKق
دارای پایه و اعتباری نیست.
-2پرواضح Kاست که (حKKوادث واقعKKه) یKک معKKنی معین شKرعی نKدارد یعKKنی مثKل
صوم ،صلوه ،حج ،جهاد ،خمس ،و زکوه از معنی اصلی خود منفصل و برای مفهKKوم
مخصوص علیحده در لسان شKKرع مصKKطلح نشKKده و مقصKKود از حKKوادث واقعKKه همKKان
مفهومیست که در عرف عامه داشته است و هر وقت عربی با رفیق Kخود از (حKKوادث
واقعه) صحبت کند البته رفیق Kعربش که اهل لسان است از این دو کلمه مفهوم (امKKور
دولتی) یا مهام کشوری Kو لشKKکری را نمیفهمKKد حKKتی این قبیKKل مفKKاهیم بKKه نظKKرش هم
نمیآید .شخص عرب از لفظ (حوادث واقعه) همان معKKنی وقKKایع حادیثKKه یعKKنی مسKKائل
تازه ناگه ظهور Kرا خواهد فهمید مثل شرب توتون و امثال آن که احکKام آن بیKان نشKده
ومرحوم Kشیخ مرتضی Kانصاری اعلیهللا مقامه در مکاسKKب این نظریKKه را تأییKد نمKKوده
است که مKKا هم در حKKدیث شKKریف همین معKKنی را میدهیم و این معKKنی هیچ ربطی KبKKه
مقاصد صاحبان این رأی نداشته است زیرا سلطنتی Kرا که با دین اسKالم بKه یKک وهلKه
آغاز انکشاف نهاده جزو نبKKوت ،عین امKKامت شKKیرازه تشKKکیالت دین بKKوده هیچ وقتش
یکی از حوادث واقعه یعنی از مسائل تازه ناگه ظهور Kنمیشود Kشمرد!
-3روات احKKادیث ائمKKهبKKودن غKKیر از اجتهKKاد اسKKت بKKرای اجتهKKاد عالوه بKKر تتبKKع
وتدقیق Kدر اخبار ،تفلسف در مدلول آنهKKا و پیKداکردن قKKوه تصKKرف و احKراز ملکKه در
استخراج احکام الزم است بنابراین اگر مKدلول حKدیث دلیKل نیKابت عKام شKود این حKق
مخصوص مجتهد نمیگردد KبلکKه هKKر کسKKی را کKKه میشKKود راوی احKKادیث گفت بKKدین
نیابت ،حق و صالحیت خواهد داشت.
-4وظیفه مسلمانان در مقابل دولت اسالمی چنانکه واضح و مبرهن است اطKKاعت
و انقیاد بوده است نه مراجعت بدانها در مورد KلKKزوم و اقتضKا Kو حKKال آنکKKه حضKKرت،
امر به مراجعت فرموده است نه بKKه اطKKاعت و پرواضKKح اسKKت کKKه مKKراجعت غKKیر از
مطاوعت است.
-5امر حضرت مردم را به مراجعت (امر ارشادی) بوده اسKKت نKKه (ایجKKابی) و از
آن حضKKرت سKKؤالهائی KشKKده کKKه یکی از آنهKKا هم در خصKKوص حKKوادث واقعKKه بKKوده
وحضرت در جواب فرمودهانKد( Kو امKKا الحKKوادث الواقعKKة الی آخKKره )...و اگKKر مسKKئله
نیابت عام ،یک حکم واقعی Kالهی میبود KالبتKKه بKKاری یKKک امKKر ایجKKابی وضKKعیتی KپیKKدا
میکرد آن وقت میبایست آن حضرت قبل از غیبت خودشKKان و بیآنکKKه سKKؤالی شKKود
این حکم را بیان فرمایند.
-6روات جمKKع اسKKت و سKKلطنت اشKKخاص متعKKدد در یKKک وقت و در یKKک محیKKط
غیرممکن است زیرا که آرایشان متناقض و اکثر اوامرشان المحاله متضاد در میآیKKد
و اطاعت اوامر متضاد عینا ً حکم ضدین را دارد و جمع اضداد از روی عقل و منطقK
محال است ،و اگر از مفهوم روات که جمع است و اقKKل مKKدلول جمKKع در لسKKان عKKرب
ارمغان آسمان 90
سه ،و بیش از سه است ،قطع نظر کرده بگویند Kکه در هر عهد یکی از روات انتخاب
میشود و به مرور هم دیگر را تعاقب کرده جمKع میگردنKد Kو مقصKKود از جمKع آمKKدن
رواه در حدیث نیزهمان اسKKت ،آن وقت هم خKKواهیم دیKKد کKKه بKKاز امکKKان تطKKبیق نKKدارد
زیرا که روات احادیث در هر عهدی زیاد بودهاند و ترجیح یکی بر دیگری از طKKرفK
مسلمین غیرممکن است و تبعیت از بعضKKی بKKدون بعض دیگKKر مKKوجب اختالف اسKKت
چنانکه در خصوص تقلید و اجتهاد میبینیم Kکه تا حال دیKKده نشKKده مجتهKKدین عظKKام پس
از فوت مجتهد مرجع تقلیKد اجتمKاع نمKوده یکی را بKه ریاسKKت دیKنی انتخKاب نماینKد Kو
چKون این دفعKKه موضKKوع KاختالفKات امKورات حکومKKتی خواهKKد بKود بKKاری انقالبKات و
اختالفات بلکه منشأ مصادفات و مجادالت دائمی و موجب فتنه و فساد غیرقابل تحمیل
داخلی خواهد شد.
-7نیابت عام یعنی ریاست فعلی و ظاهری Kتشکیالت و در دستگرفتن زمKKام مهKKام
و انام و ادارهکردن دوائر و ادارات لشکری Kو کشوری Kاگرچه حق محقKKق امKKام بKKود
ولی قبل از غیبت در دست خود آن حضKKرت هم نبKKود کKKه بتوانKKد بKKه دیگKKری واگKKذارد
(بدشت آهوی ناگرفتKه مبخش .م) همKة این اعتراضKات واضKح و روشKن مینمایKد KکKه
حدیث اول به هیچ وجه دلیل مدعای ایشان نمیشود.
حدیث دومی که شاهد دعوی خودشان قرار دادهاند حدیث مقبولKه عمKKرو بن حنظلKKه
از حضرت صادق است در صورتیکه حدیث مقبولKKه در بین علمKKا و مجتهKKدین مثKKل
احادیث صحیحه مورد اعتبار نیسKت کجKا برسKد کKه در موضKوع مهم اسKالمی معتKبر
شناخته شود« .سألت اباعبدهللا عن رج//ل من اص//حابنا بینهم//ا منازع//ة فی دین
او میراث» ...
«الی ان قKKال فقKKال ینظKKران من کKKان منکم قKKد روی حKKدیثنا Kو نظKKر فی حاللنKKا و
حرامنا و عرف احکامنا فلیرضوا Kبه حکما فانی قدجعلتKKه علیکم حاکم Kا ً ...الی ان قKKال
قلت فان کان کل واحد اختار رجال من اصحابنا فرضKKینا ان یکKKون النKKاظرین فی حقهKKا
فاختلفا فیما حکما و کالهما اختلفا فی حدیثکم Kفقال الحکم ما حکم به اعKدلهما و افقههمKا
و اصدقهما و اورعهما قKKال قKKالت فانهمKKا عKKدالن مرضKKیان الیفضKKل واحKKد منهمKKا علی
صاحبه فقال ینظر الی ما کان من روایتهما Kعما فی ذالک الذی حکما به المجمKKع علیKKه
من اصحابک فیؤخذبه من حکمهما و یترک الشاذ» .
در قسمت اولی از این حدیث شریف که ذکر شد حکم و حاکم را به معنی سلطان و
نایب امام علیه الصاله و السالم گرفته و گفتهاند (مرام امام اینست که هر کس حالل
را از حرام بشناسد و احکام ما را بفهمد بایستی Kاو را مطیع باشKKید کKKه من او را رئیس
و سلطان شما قرار Kدادم و این یک دلیل هم مثل سابق از جهاتی چند سقیم است!
-1سؤال عمرو بن حنظلKKه از حضKKرت صKKادق چنانچKKه واضKKح اسKKت راجKKع بKKه
منازعة دو نفر از اصحاب بوده است در سر دین و مKKیراث و حضKKرت کسKKانی را کKKه
واقف احکام باشند ما بین ایشان حکم معرفی Kکرده است و این مطلبی Kجزئی به مسKKئله
91 ارمغان آسمان
ً
نیابت عامه که ابدا ذکری از آن در میان نیامKKده هیچ ربطی نKKدارد و مKKدلول حKKدیث بKKه
اندازة صریح و مKورد Kآن بKه قKدری اخص اسKت کKه تأویKل و تعمیم آن بKه هیچ وجهی
ممکن نیست.
-2حکم در لغت عرب به معنی فرمودن و حاکم به معنی فرماینKKده و هیچ وقت این
کلمات در عرف شرع به معنی سلطان و نایب عKKام استعمالنشKKده اسKKت بلی از طKKرفK
علمای متأخر و در عرف عوام به معنی داور و محکمه به معنی جای او استعمال شده
و این یک اصطالح ،شرعیبودن این کلمات را نمیرساند Kو حKKتی حکم و حKKاکم بKKدین
دو معKKنی هم دلیKKل مدعایشKKان نمیشKKود مللی کKKه در عصKKر حاضKKر در اقلیت هسKKتند
حتیالمقدور Kاختالفات و منازعات خودشان را با یKKادآوری KحKKل و فیصKKله میدهنKKد بKKر
فرض صدور مقبوله 1از آن حضرت چون شیعه مخKKالف حکKKومت بنیعبKKاس بودنKKد و
امام مفترضالطاعه هم حاضر بوده شاید فرمایش Kمذکور ناظر با این امر باشد.
-3اگر اسKKترداد حقKKوق حضKKرت صKKادق از دیگKKران در زمKKان آن حضKKرت ممکن
میشKKد البتKKة خودشKKان اولی بتصKKرف میبودن Kد KبKKا وجKKود حیKKات خودشKKان و امکKKان
منتقلداشتنش به اوالد خود واگذاشتن آن به دیگران مخالف منطق و منافی وظیفة امKKام
است و هرگاه استرداد حقوق مذکور امکان نداشت محولداشKKتن آن بKKه دیگKKران عبث
مینماید (مثل مشهور Kیکی را بده راه نمیدادند ...را به یاد میآورد).
و کار عبث هم از امام به اعتقاد ما پKKیروان مKKذهب جعفKKری سKKر نمیزنKد Kدر واقKKع
چطور ممکن بود که امام با وجود خود و اوالش نایب امامی معین کرده و ادارة امKور
جمهور را به عهدة آن واگKKذارد؟ در صKKورتیکه خKKود آن حضKKرت از آن اداره بKKه کلی
ممنوع و مهجور Kگردیده بودند – عالوه بKKر اینکKKه هیچ یKKک از این دو حKKدیث را دلیKKل
مKKدعای ایشKKان نمیشKKود شKKمرد اگKKر مKKا بKKر فKKرض محKKال نیKKابت عKام رواه احKKادیث و
اشخاص عارف به احکام را قبول کنیم بKKاالخره خKKواهیم گفت کKKه این رواه و غKKیره از
مجتهدین جامعالشرایط Kعبارت بودهاند و آن وقت خواهیم دید تازه دچار بسی اشکاالت
گردیدهایم مثال تنها مجتهد جامعالشرایطبودن لیاقت شخصی را به سلطنت نمیرساند
و البته حضرت امام امری بدان اهمیت را بدون هیچ قید وهیچ شرط بKKه عهKKده علمKKای
اعالم نمیگذاشت که در اغلب موارد مستلزه تودیع منصب مهمی بنا اهل میگردد.
دیگر اغلب علمای اعالم در سن شیخوت درجKKة اجتهKKاد را احKKراز میکننKKد کKKه در
واقع اکثری از ایشKKان در آن سKKن چKه بواسKطة تحلیKKل مKKزاج چKه بسKKبب خسKKتگی ذهن
حالت تقریر درسی را ندارند کجا مانKKده قKKوه توغKKل بKKا مهKKام امKKور Kو تKKدبیر در مسKKائل
داخلی و خارجی مملکت را داشته باشند و در حقیقت تحلیل امورات سلطنتی Kبه همچو
1
__________________________________________________________________
_______) در مقبولKKه عمKKرو بن حنظلKKه دو نفKKر از روات :محمKKد بن عیسKKی و داود بن الحصKKین
میباشد.
و این هر دو ضعیف اند و به همین جهت حدیث چندان ارزشی ندارد زیرا سKKند تKKابع اخس رجKKال
است چنانکه نتیجه تابع اخس مقدمات است – مؤلف.
ارمغان آسمان 92
وجودی Kتحلیل رفته و رنجور Kو خواستن اداره تشکیالت عصر حاضر Kکه نوابع زمان
از عهده آن برنمیآیند از قبیKل تکلیKف مKا الیطKاق KخواهKد بKود – بKاز دیگKر مجتهKدین
عظام در هر عهد متعدد بوده و وجKKود KسKKلطان متعKKدد در یKKک وقت و در یKKک منطقKKه
چنانکه گفته شد متعذر حKKال اسKKت پس اشخاصKKیکه بKKر نیKKابت عامKKه علمKKای اعالم از
حضرت امام علیه الصلوه والسالم قائل شدهاند دالئل کافی بر صحت قول خKود ندارنKد
وهمچKو منصKبی در دین اسKالم چKه از روی نص و نقKل و چKه از روی اصKول ثKابت
نشده است گذشته از اینکه اصحاب این رأی ادله صحیحه نداشتهاند تطبیق KنظریاتشKKان
هم در موقع عمKل چنانکKه ضKمنا ً معلKوم گردیKد غKیرممکن اسKت و حجهاالسKالم شKیخ
مرتضی انصاری Kدر باب خمس صKKریحا ً میفرمایKد KنیKKابت مجتهKKدین از امKKام ثKKابت
نشده است.
پایان مقال از کتاب (دین و شئون) حاج شیخ اسKKدهللا مامقKKانی دلیKKل دیگKKری کKKه در
این مورد بدان استناد میجوینKد KفرمKKایش حضKKرت ابیعبدهللا الحسKKین سKKید الشKKهداء
منقولKKه در تحفالعقKKول اسKKت کKKه میفرمایKKد K:مجKKاری االمKKور علی ایKKدی العلمKKاء باهلل
االمناء علی حالله و حرامه که با مالحظه سKKیاق کالم شKKریف معلKKوم میشودسKKخن در
مذمت علماء است که در نتیجه ترک امKKر بKKه معKKروف و نهی از منکKKر کKKار از دسKKت
دانشمندان خارج و بدست نا اهالن سپرده شKKده اسKKت و اصKKال مربKKوط بKKه مKKورد ادعKKا
نیست شکی نیست که باید مجاری Kامور بدست علما و دانایان حالل و حرام باشد یعنی
حکومتی از دانایان تشکیل شود اما آنهای که هر کسی بKه ادعKای اینکKه من مجتهKKد یKا
نایب مجتهدم در هر گوشهای دعوی حاکم شرعی نماید و امامی بKدون مسKئولیت و بKه
اصطالح پادشاهی بیتخت و تاج بوده از هر جائی کKKه بتوانKKد درکKKار KحکKKومت اخالل
کند مردم Kرا به تمرد از دولت و فرار از دادن مالیات واعKKراض از کارمنKKدی Kو قبKKول
شغل اداری واجتماعی تشویق Kنماید.
و بدبختانه آنچه دیر زمانی است در ملت شیعه جاری است همین چیزهاست!
پس خالصة سخن در این فصل ،آنست که بدالیل بیحد و شمار تشکیل حکومت به
طریق مشورت و انتخاب حاکم از داناترین و با تقواترین افراد مسKKلمانان بوسKKیلة رأی
و بیعت از مهمترین فرایض الهیه بوده و بKKر هKKر کسKKی کKKه مسKKلمانان بKKه حکKKومت او
راضی شوند واجب است که با قدرت بKKدان قیKKام نمایKKد و عمKKل او نKKه تنهKKا غاصKKبانه و
جابرانه نیست بلکه به موجب آیات و روایات معتبره از بهKKترین و فاضKKلترین عبKKادات
است چنانکKه حضKرت رسKول بنKابر روایKتی کKه مرحKوم Kفیض در محجKه البیضKاء
آورده است ،فرمود :یک روز والیت وحکومت والی وحاکم عادل بهتر از هفتKKاد سKKال
عبادت است قال.
«یKKوم من وال عKKادل افضKKل من عبKKادة سKKبعین سKKنة ثم قKKال اال وکلکم راع و کلکم
مسئول عن رعیته»
93 ارمغان آسمان
و همچKKنین کارمنKKدی دولت بنKKابر آنچKKه سKKبق ذکKKر یKKافت از شKKریفترین اعمKKال و
فاضلترین عبادات است به شرط آنکه به شرط آن اقدام Kو به وظایف مقرره که خKKدمت
به مسلمانان است قیام Kکند و برحسب عقل و نقل بسی واضح است که آن سKKربازی KکKKه
در مرز و سرحد جان خود را سپر گلولة دشمن قرار داده تا از ورود Kاجنبی و بKKدخواه
به کشور Kمسلمین جلوگیری نماید چندین هزار مرتبه فضیلت دارد ،بر آن کسی کKKه در
دل شKKهری در حKKال امن و راحت خوابیKKده واحسKKاس مسKKئولیتی KنمیکنKKد و خKKود را از
خدمات اجتماعی و امKKور نافعKKه بKKر کنKKار میدارد تKا چKه رسKد بKKه اینکKه کارشKKکنی و
اخالل هم نماید و پاسبانی که شب و نیمه شب در سKKرمای KزمسKKتان و گرمKKای تابسKKتان
در خیابانهKKا کوچههKKا از منKKازل و امKKوال و اعKKراض و نKKوامیس مسKKلمانان پاسKKداری
میکند اگرنیتش رضای خدا وخدمت به خلKKق بKKوده و بKKه مسKKئولیت دیKKنی خKKود متوجKKه
باشKد آن پKاسدادن او بسKKی تKرجیح دارد بKKر آن کسKKی کKKه در اطKKاق گKرم خKKود فرضKاًK
مشغول نماز شب و عبادت است تا چه رسKKد بKKه آن کKKه میخواهKKد همین پاسKKبان را بKKا
موهوماتی Kبه وظایف خود بیعالقه کند.
هر چند در موضوع حکومت و ابطال شبهاتی Kکه بدبختانه جنبKKة محکمKKات گرفتKKه،
هر چه بگوئیم کم است اما چون مطلب به قدری روشن است که افهام عKKادی هم آن را
میتواند درک کند و فقط شبهاتی KکKKه از ناحیKKة دین در این مKKورد القKKاء میشKKود Kممکن
است چشم عقل را کور Kکند لذا بدین قدر اکتفا شد که معلوم شKKود کKKه نKKه تنهKKا از ناحیKKة
دین کوچکترین ممانعتی درباره تشکیل حکومت نیامده بلکه آن از بزرگترین فKKرائض
الهیه و باالترین عبادات است و اگر کسی را عقل و انصاف و وجدان باقی Kمانده باشKKد
همین قدر بلکه کمKKتر از آن هم کKKافی اسKKت و اگKKر عقKKل و اندیشKKه و انصKKاف را کنKKار
گزارد زیادتر Kاز این هم سود نمیدهد.
«الهم انا نرغب الیک فی دولة کریمة تغربها االسالم و اهله وتذل بها النفاق
و اهله و تجعلنا فیها من الدعاة الی طاعت//ک و الق//ادة الی س//بیلک و ترزقنابه//ا
کرامة الدنیا و االخرة انک علی کل شیء قدیر»
سومین علت انحطاط و ذلت مسلمین ترک جهاد است
وقKKتی KکKKه سKKخن از جهKKاد میرود KاشخاصKی KکKKه از طKKبیعت بشKKر و نظKKام اجتمKKاع
بیخبرنKد Kآن را خKKونریزی Kو آدمکشKKی و اسKKتیالی بKKزور و جKKور تصKKور کKKرده از آن
اظهار نفرت و بیزاری مینمایند Kو پKKارهای از دشKKمنان اسKKالم از همین راه بKKا القائKKات
شKKوم خKKود در گفتKKه و نوشKKتة خKKود دین مKKبین اسKKالم را یKKک مKKذهب و رژیمی قلمKKدادK
کردهاند که به زور Kو غلبة شمشیر بر مردم تحمیل شد غافل از آنکه فاصلة بین حقیقت
و این تصور Kباطل فاصله و بعد بینالمشرقین است ،جهادی که دین اسالم بدان دعKKوت
و قیام میکند Kنه تنها ازخوی سبعیت و غضب و باالخره حیوانیت سرچشKKمه نمیگKKیرد
و هدف آن هم سیطره و استیالی به زور نیست بلکه از منتهای خلوص و صفای روح
بشری در عKKالیترین خلKKق خKKیرخواهی و بشردوسKKتی صKKورت KمیگKKیرد و در حقیقت
همان آروزی صلح و صفا و اخوت و انسانیتی است که مKKورد Kآروزی تمKKام مصKKلحین
خیراندیش بوده و هست ،و مظاهر Kو محافلی کم و بیش در گوشه و کنار دنیای امروزK
برای این منظور دیKKده میشKKود KغKKایت امKKر آن اسKKت کKKه چKKون تحصKKیل این عشKKوق و
مطلوب بشری با مقدمات مفروضه و تجربهشده امکان ندارد Kشرع مطهKر KاسKKالمی آن
را با بهترین وسKKیله و مقدمKKه تحصKKیل و پیشKKنهاد KمینمایKKد زیKKرا آنچKKه آدمی را آرام و
مطمئن و سربراه و سرگرم Kبه زندگی Kمیکند محیط و وضعی Kاست که حقوق الزمه و
احتیاجات طبیعی حیاتی او را به حد کافی و کامل تأمین نماید و او را از شKKر هرگونKKه
آفت وخسارتی که بKKدین حقKKوق لطمKKه میزنKKد مصKKون و محKKروس دارد ،اسKKالم چKKنین
وضع و محیKKط را بKKا قKKوانین و احکKKام عملی بKKر طبKKق حKKوائج طKKبیعت بشKKری در حKKد
اعالی آن آماده کرده و انسان را در سرزمین توحید کشور عKKدل و حKKق درآورده تمKKام
وسایل حیKKات سKKعادتمندانه او رابKKه حKKد اکمKKل در دسKKترس Kاو گKKذارده بKKه آفKKاتی KکKKه از
طغیان پارهای از عواطف زشت او مانند حسد و برتریجوئی Kو اعمال غرایز حیوانی
مایه میگیرد مهارزده در حصار محکم شریعت از شر هKر گونKه صKدمه و آفت او را
محفوظ میدارد .اسالم بشر را عاشق خدا یعنی حقیقت بیپایان میداند Kو تمام سKKعی و
تالش او را در این جهان بدین منظور میشناسد فلذا بKKرای اینکKKه هKKر چKKه زودتKر Kاین
تشنة سوخته را به دریای زالل عطش نشان برساند اقصر Kطرق را اختیار کرده بKKرای
اینکه او را از اشتباه کاری که همان تبعیت او از غرایز حیوانی و هواهای نفسانی که
بKKه عبKKارت شKKرع تسKKویالت شKKیطان اسKKت بازداشKKته از بیابKKان حKKیرت و غفلت و
سرگردانی Kبه شاهراه وصول به مطلوب هKKدایت و بKKه سرچشKKمه حیKKات رهKKبری کنKKد،
امر جهاد را مقرر میدارد Kاز آنسبب که یکی از حکمتهای کاملة حضKKرت آفریKKدگار
در آفرینش Kآدمی این است که در نفوس و قلوب ،آرائ مختلفه و اهKKواء متشKKتته اسKKت،
95 ارمغان آسمان
زیرا انسان از هیچ شروع Kشده وعالیترین مقام وجود را حائز میشود Kکه [ َولَقَ ْد َك َّر ْمنَا
ضْ Kلنَاهُ ْم َعلَى َكثٍِ K
Kير َبنِي آَ َد َم َو َح َم ْلنَاهُ ْم فِي البَKKرِّ َوالبَحِْ Kر َو َرزَ ْقنَKKاهُ ْم ِمنَ الطَّيِّبَKKا ِ
ت َوفَ َّ
ضياًل ] {اإلسراء }70:بدیهی است چنین موجودی Kرا در طریق Kسیر به ِم َّم ْن خَ لَ ْقنَا تَ ْف ِ
جانب کمال هKزاران تغیKیر احKوال اسKت و هKر یKک از این حKاالت مقتضKی اعمKال و
حرکاتی است که اگر یله و خودسر باشد از طریق مشی مستقیم خارج گردیKKده مKKزاحم
خود و همسفرانش خواهد گشت که سرانجا به بKKدختی و زیKKان او و دیگKKران اسKKت پس
باید طریقی اتخاذ شود که از این فتن و محن جلوگیری Kگردد و انسان در کمال آرامش
و فکر آزاد به دریافت مطلوب و وصال معشKوق خKود نایKل آیKد و این منظKور KجKز از
طریق جهاد صورت نمیگیردK.
اسالم برای اینکه امر جهKاد از هKر گونKه هواهKای نفسKانی و تسKویالت شKیطانی Kو
غرایز حیوانی Kبر کنار باشد و خوی غلبKه و سKبعیت و جKاهطلبی و تجمKع ثKروت و از
این قبیل خصائل نامحمود Kانگیزه آن نگشته و بر جامعه شریف Kانسانی حکKKومت نکنKKد
امر جهاد را بر عهده شریفترین افراد تربیتشده و مهKKذب واگKKذار کKKرده ودر ذیKKل آیKKة
شریفة توبه که مؤمنین را تشویق به جهاد میفرماید خود را مشتری Kو مؤمنین را بایع
جان و مال معرفی مینماید .صفات کسانی را که میتوانند Kحائز این مقام عKKالی شKKوند
بKKKدین گونKKKه بKKKر میشKKKمارد[ Kالتَّائِبُونَ ال َعابُِ KKدونَ َ
الحا ِمُ KKدونَ َّ
السKKائِحُونَ الرَّا ِكعُKKونَ
الحافِظُ َK
ون لِ ُحُ Kدو ِد هللاِ َوبَ ِّشِ Kر َّاج ُدونَ اآلَ ِمرُونَ بِال َم ْعر ِ
ُوف َوالنَّاهُونَ ع َِن ال ُم ْن َك ِر َو َ الس ِ
ال ُم ْؤ ِمنِينَ ] {التوبة }112:یعنی خدا مشتری و مؤمنینی که دارای این صKKفات عالیKKه
باشند فروشنده و مورد معامله ،جان و مال مؤمنین است و بهای آن هم بهشت جاویدان
است .پرواضح است که مباشرین جهKKاد کKKه توبهکننKKده از گناهKKان و عبادتپیشKهگان و
رکوعکنندگان خاضع و سجودکنندگان خاشع و امرکنندگان به معKKروف Kو نهیکننKKدگانK
از هKKر گونKKه زشKKتی بKKوده و حفKKظ حKKدود Kالهی نماینKKد چKKنین کسKKانی کKKه جKKامع صKKفات
مؤمنینند Kهرگز جنگ را برای مقاصد پست مرتکب نمیشوندK.
جهاد اسالمی به منظور بسط عدالت و معارف بین جامعه بشر است
هرچه باشد شریعت مقدس اسالمی بین تمام مذاهب و ادیان و رژیمها و مرامها کKKه
برای اصالح و سعادت جامعه انسانی اعم از قوانین زمینی یا احکام آسKKمانی وضKKع و
پیشنهاد شده حتی به تصدیق دشمنان منصKKف و دانشKKمندان بهKKترین و عKKالیترین رژیم
است که میتواند عهده دار سعادت مردم جهان باشد.
برای جانشینکردن چنین قانون و رژیم Kچه باید کرد؟ هم عقل گواهی میدهKKد و هم
تجربه نشان داده که تنها گفتن و عملکردن شKKارع و مقنن هKKر چنKKد بKKا بهKKترین بیKKان و
صحیحترین عمل باشد نتیجه مطلوبه را نمیدهد Kزیرا ظهور پیغمبر اسالم با کاملترین
شرایط بعثت یک هادی و رسول Kآسمانی صورت گرفت ،در خانوادة پKKاک و مطهKKری
بدون هیچ انگیزه نفسانی و سیاسی در شخصی که قبل از ادعای نبKKوت بKKه صKKداقت و
امانت مشKKهور واز شKKبهات دغلی و حقKه بKازی مKKنزه بKKود و بKه قKKدری از شKبهة رویK
گKKردان و دور بKKوده کKKه حKKتی از نعمت خوانKKدن و نوشKKتن و تعلیم و تعلم محKKروم و
مهمجور بود و با این وصف آداب و کتKKابی آورد ،کKKه شKKنوندگان را شKKیفته و مسKKحورK
میسKKاخت و بعظمت و حکمت آن اعKKتراف داشKKتند امKKا چKKه فائKKده کKKه نصKKیبآورنده و
گروندة آن اهانت و مسخره و زجر و اذیت بود! سیزده سال یKKا بیشKKتر قKKرآنی کKKه [لَKوْ
َصِّ Kدعًا] {الحشKKر}21:دلسKKنگ را Kل لَ َرأَ ْيتَKهُ ِ
خَاشKعًا ُمت َ أَ ْن ْ
زَلنَKKا هََ Kذا القُKKرْ آَنَ َعلَى َجبٍَ K
میشکافت بر قلوب سیاه گمراهان با لطف بیان خوانده میشد مگر اثر داشKKت ،و اگKKر
اثر آنی بر قلوب مینمود Kدوامی نمییافت و باالخره به نتیجه عملی نمیرسید پس چKKه
باید کرد؟ اسالم حامل رسالت و پیKام ابKدی آسKمانی بKرای سKعادتدارین مKردم جهKان
است و مأمور Kگسترش حق تبلیغ آن به عموم جهانیان از بدو ظهور خKود تKا انقKراض
عالم است زیرا دفتر نبوت بسته میشود Kو برای تربیت بشر که چنKKدین قKKرن اسKKت در
مدرسة انبیا کالسها را یکی بعد از دیگری گذرانیده دیگر پیغمبری Kنخواهد آمKKد ،تKKودة
کودکوش انسانی پا به مرحلة بلوغ گذاشته و زمانی است که دیگر برنامة زنKKدگی او
را باید به دستش داده و او را آزاد گذاشته به عقلش واگذار نمایند اما هKKوی وهKKوس و
بازیگوشKKی اطفKKال شKKریر این دبسKKتان نمیگKKذارد افاضKKة فیض آخKKرین معلم بشKKر بKKه
دیگرن رسد ،جز راه تادیب شروران چه راهی به نظر میرسد؟!
پس تشریع جهاد در شریعت اسالم باب سعادتی Kاست بروی جهانیKKان و کوتKاهکردن
سروصKKدا KوحرکKKات بیجKKای اطفKKال شKKروری اسKKت بKKه منظKKور KاسKKتفاده و استفاضKKه
وتحصیل معرفت و بلوغ کمKKال دیگKKران و این رحمت کاملKKه شKKامله بKKر تمKKام عالمیKKان
است.
که مضمون آیة شریفه امر قتال و جهاد را یک امKKر واجب و حتمی میشKKمارد امKKا
چون مکروه نفس آدمی است از خطر مرگ و نفرت آدمکشی آنKKرا بKKر حسKKب طKKبیعت
بشری زشت مینمایاند لکن بKKا این وصKف KمیفرمایKKد K:این عمKKل بKKه ظKKاهر مکKKروهی
است که هزاران خیرات و برکات در آن است :چون نشر فصّاد Kاست که از بدن فصKKد
شده اگر اندکی خون فاسد بیرون میریزد لکن موجب حیات سعادتمند Kاو میشودK.
و در همان سوره میفرماید: K
ت األَرْ ضُ َولَ ِك َّن هللاَ
ْض لَفَ َسَ Kد ِ
ْضKهُ ْم بِبَع ٍ [ َولَوْ اَل َد ْفُ Kع هللاِ النَّ َ
اس بَع َ
علَى ال َعالَ ِمينَ ] {البقرة}251: ُذو فَضْ ٍل َ
«و اگر خداوند برخى از مردم را [به دست] بKKرخى [ديگKKر] دفKKع نمىكKKرد K،بKKه راسKKتى
زمين تباه مىشد ،ا ّما خداوند بر جهانيان بخشايش دارد»
اگر خدا به وسیلة خود مردم پارهای را بوسیله پارة دیگر دفع نکند زمین تباه وفاسد
میشKKود ولکن خKKدا را نظKKر رحمت و فضKKل بKKر جهانیKKان اسKKت و در همین سKKوره
میفرمایدَ [ K:وقَاتِلُوهُ ْم َحتَّى اَل تَ ُكونَ فِ ْتنَةٌ َويَ ُكونَ الد ُ
ِّين هللِ فَإِ ِن ا ْنتَهَKKوْ ا فَاَل ُعْ Kد َوانَ إِاَّل
َعلَى الظَّالِ ِمينَ ] {البقرة}193:
«و با آنان پيكار كنيد Kتا آنكه فتنه [شرك] از ميان برود و [دين] تنها دين خدا باشد .و اگKKر دسKKت
نگه داشتند[ ،بدانند كه] ستم [و تجاوز] ،جز بر ستمكاران روا نيست»
و همین کلمات آیه را در سKوره انفKال بKا اضKافه یKک کلمKه تکKرار میفرمایKد KکKه:
ِّين ُكلُّهُ هللِ] {األنفال }39:روشن مینماید Kکه قتال و جنگی کKKه اسKKالم آن
[ويَ ُكونَ الد ُ
َ
را واجب و تجویز Kمینماید برای اعالم کلمه حق و رسانیدن قافلة بشری به شهرسKKتان
امن وامKKان دین و خداشناسKKی اسKKت کKKه در آن مKKرام بشKKر و هKKدف او جKKز وصKKول بKKه
حقیقت نباشد و چون به این مرحله رسید Kدیگر دست از جهاد بازدارید و انسانی بالغ و
رشKKید را بKKا معشKKوق و مطلKKوبش گذاریKKد ودر چKKنین محیطی دیگKKر غوغKKای جنKKگ
وضوضای جدال نیست ،تیKKغ جهKKاد در غالف اسKKت مگKKر بKKرای بجKKای خKKود نشKKانیدن
ارمغان آسمان 98
ستمکاران که احیانا ً و شاید هیچگاه جامعKKه انسKKانی از وجودشKKان خKKالی نیسKKت (یعKKنی
اجرای حدود الهی بر بزهکاران) ونKیز Kدر سKKوره توبKه کKKه اکKثر آیKات آن بKKرای جهKاد
است میفرماید:
ار َو ْليَ ِج ُدوا فِي ُك ْم ِغ ْلظَةً
[يَا أَيُّهَا الَّ ِذينَ آَ َمنُوا قَاتِلُوا الَّ ِذينَ يَلُونَ ُك ْم ِمنَ ال ُكفَّ ِK
َوا ْعلَ ُموا أَ َّن هللاَ َم َع ال ُمتَّقِينَ ] {التوبة}123:
«اى مؤمنان ،با كسانى از كافران كه به شما نزديكند K،كارزار كنيد و بايد كه در شما
درشتى بيابند .و بدانيد Kكه خداوند با پرهيزگاران است»
یعنی ای کسانیکه ایمان آوردهاید با کفاری که در پیرامون شما هستند مقاتله کنیKKد و
باید چنان باشید که کفار در شما غلظت و درشتی و مهابت و سطوت را بیابند و بدانید
که خدا با مردم با تقوی و پرهیزکار Kاست ،و در سوره الصف میفرماید: K
( صف )11-10 :
«ای کسKKانیکه ایمKKان آوردهایKKد آیKKا شKKما را بKKر تجKKارتی کKKه شKKما را از عKKذاب
دردناکی نجات میدهد داللت کنم؟ (آن تجارت اینست که) به خKKدا و رسKKول او
ایمان آورده و در راه خدا بوسیله اموال و جانهای خودتان جهاد نمائید این کKKار
شما برای شما (از هر چیز) بهتر است اگر بدانید»؟!.
موضوع Kجهاد درنظر شارع مقدس اسالم مهمترین موضوع Kو بزرگKKترین فKKرایض
است و در قرآن کریم در میان احکام عملی هیچ حکمی به اندازة جهاد مKKورد تعقیب و
تأکید قرار نگرفته اسKت و بKه حقیقت رکن اعظم و أصKل اقKوم KاسKالم اسKت و مKا اگKر
میخواستیم Kآیات شریفهای را که در این باب جمعآوری Kکردهایم دراین مختصر بیاوریم
گنجایش نبود زیرا بیش از دویست Kآیه روشن و صریح مربوط Kبه امر جهKKاد در کتKKاب
مجید الهی موجود Kاست و برای مرد مسلمان آنچه آوردیم Kکافی است و نیKKازی KبKKه بیش
از این نیست و با وجKKود این همKKه آیKKات مصKرّحات Kاز ذکKKر احKKادیث ،مسKKتغنی هسKKتیم
معهذا چند حدیث از کتب معتبره شیعه در این باب میآوریم تKKا بKKر اهKKل فهم و کیاسKKت
حجت باشد.
فضیلت جهاد
در فضیلت جهاد از بسیاری احادیث شKKریفه و اخبKKار صKKحیحه اکتفKKا و اقتصKKار KبKKه
احادیثی مینمائیم Kکه عKKزت و عظمت مسKKلمین را منKKوط بKKه اجKKرای حکم محکم جهKKاد
فرموده است.
در کتKKاب وسKKائل و نهجالبالغKKه ونKKیز در کتKKاب شKKریف کKKافی خطبهای مفصKKل در
ترغیب به جهاد از حضرت امیرالمؤمنین وارد است که میفرماید :
99 ارمغان آسمان
«ان الجهاد باب ن ابواب الجنة فتحه هللا لخاصة اولیائه»
تا آنجا که میفرماید :
«هو لباس التقوی و درع هللا الحصینة و جنت/ه الوثیق/ه فمن ترک/ه البس/ه هللا
ثوب الذل و شملة البالء وریث الص//فار والقم//اة و ض//هب علی قلب//ه باالس//داد و
اذیل الحق منه بتضییع الجهاد و سیم الخسف و منع النصف»
دراین حدیث شریف امیرالمؤمنین ترک جهاد را پیراهن ذلت و جامة بال و نکبت و
خواری و مسکنت میداند و در کتاب کافی از حضرت ابیعبدهللا امام جعفر صادق
روایت است که رسول خدا فرمود:
«الخ//یر کل//ه فی الس//یف وتحت ظالل الس//یف و الیقیم الن//اس اال الس//یف و
السیوف مقالید الجنة والنار»
در این حدیث رسول خدا تمKKام خKKیرات را در دستداشKKتن شمشKKیر جهKKاد و زیKKر
سKKایة آن میدانKKد و میفرمایKKد مKKردم Kرا چKKیزی جKKز شمشKKیر نمیتوانKد KبKKه راه راسKKت
وادارد ،ویادآور Kمیشود که شمشیرها Kکلید بهشت و جهنمند! یعKKنی اگKKر بKKه حKKق بکKKار
برده شد کلید بهشت وگرنه کلید جهنم است ونی زدرهمان کتاب بوسیلة امام صKKادق از
همان بزرگوار Kاست که فرمود:
«فمن ترک الجه//اد البس//ه هللا ذال و فق//راً فی معیش//تة ومحق/ا ً فی دین//ه ان هللا
اغنی امتی بسنابک خیلها و مراکز رماحها»
در حدیث میفرماید :کسKKیکه جهKKاد را تKKرک کنKKد خKKدا او را در زنKKدگی Kو معیشKKت
لباس ذلت و فقر میپوشاند و دین او را ضایع و باطل میکند بدرستیکه خKKدا امت مKKرا
بوسKKیلة سKKم اسKKبان جهKKاد و نKKوک سKKرنیزههای او غKKنی و بینیKKاز و شKKریف Kو ممتKKاز
میکند .خود در مضمون این حدیث شریف دقت کنید تKKا س ّ Kر انحطKKاط Kو نکتب و علت
عقبمانKKدگی و ذلت را دریابیKKد ،بKKاز در کتابهKKای کKKافی و وسKKایل و وافی اسKKت کKKه
حضرت امام مح ّمد باقر نامهای به یکی از خلفای بنیامیه نوشت و از جمله مندرجات
آن رسالة شریفه این بود:
ما ضیع الجهاد الذی فضله عزوجل علی االعمال و فضل عامل//ه علی العم//ال
تفضیال فی ال//درجات و المغف//رة و الرحم//ة الن//ه ظه//ر ب//ه ال//دین و ب//ه ی//دفع عن
الدین و به اشتری هللا من المؤمنین انفسهم و اموالهم بالجنة بیعا مفلحا ً منجح//ا ً
اشتراط علیهم فیه حفظ الحدود اول ذالک الدعاء الی طاعة هللا من طاعة العب//اد
و الی عبادة هللا من عبادة العباد و الی والیة هللا من والیة العباد.
تا آخر حدیث شریف که مضمون بالغت مشحون آن این است که چه چیز میتوان KدK
جهادی را کKKه خKKدای عزوجKKل آن را بKKر جمیKKع اعمKKال و فضKKیلت عامKKل آن بKKر جمیKKع
اعمال در درجات و مغفKKرت و آمKKرزش فضKKیلت داده آنKKرا ضKKایع کنKKد؟ زیKKرا خKKدا بKKه
وسیلة ،جهاد دین را ظاهر کرده وبدان وسیله از دین دفع هKKر شKKری مینمایKKد .بوسKKیله
ارمغان آسمان 100
جهاد خدا از مؤمنین جانها و مالهایشKKان را در مقابKKل بهشKKت خریKKداری KمینمایKد Kواین
بیع رستگاری بخش پیروزیآوری Kاست که در آن حفظ حدود را بر ایشان شرط Kنموده
نخستین این حدود آن است که مردم را از فرمKKانبرداری بنKKدگان بKKه اطKKاعت خKKدا و از
پرستش مردم به پرستش خKKدا و از حکKKومت و تسKKلط مKKردم بKKه حکKKومت عادلKKة الهیKKه
دعKKوت نمایKKد .و درهمین کتKKاب از جنKKاب ابوبصKKیر روایت اسKKت کKKه بKKه حضKKرت
ابیعبدهللا صادق Kعرض کردم که کدام جهاد افضل است فرمود: K
«من عقر جواده و اهریق دمه فی سبیل هللا»
و درهمین کتاب از حضرت امیرالمؤمنین روایت است که فرمود: K
ان هللا فرض الجهاد وعظمه و جعله نصره و ناصره وهللا م//ا ص//لحت دین /ا ً و
الدنیا اال به.
میفرماید Kخدا جهاد را فرض فرموده و آنرا عظیم شمرده و وسیلة نصرت و یاری
خود قرار داده است به خدا سوگند Kهیچ امری از امور دنیا و دین جز به جهاد ،صKKالح
نپذیرفته و صورت نمیگKKیرد .و در جلKKد 21بحKKار و کتKKاب وسKKایل و وافی وکKKافی از
پیغمبر روایت شده که فرمود: K
«فوق کل ذی بربر حتی یقتل فی سبیل هللا فاذا قتل فی س//بیل هللا فلیس فوق//ة
بر وفوق کل ذیعقوق عقوق حتی یقت//ل اح//دا لدی//ه ف//اذا قت//ل اح//د والدی//ه فلیس
فوقه عقوق»
یعنی باالی هر عمل خوبی ،خوبی Kدیگری است تا اینکه شخص در راه خKKدا کشKKته
شود پس همینکه در راه خدا کشته شد دیگر باالتر از آن عمل خوبی تصKKور KنمیشKKود
ودر باالی هر عاقی ،عاق دیگری است تا یکی از پدر یKKا مKKادر را بکشKد پس همینکKKه
یکی از آنانرا کشت دیگر باالی آن عمل زشت عقوقی نیست.
اهمیت وجKKوب فریضKKة جهKKاد کKKه رکن اعظم شKKریعت اسKKالمی اسKKت عقال و نقال
دانسته شKKد و مKKا اگKKر میخواسKKتیم آیKKات واخبKKاری کKKه در این بKKاب وارد شKKده همKه را
جمعآوری کرده در اینجا بیاوریم Kخود یک جلد پانصد صKKفحهای را نیازمنKKد بKKود لیکن
نه ین مختصر Kگنجایش آن را داشت و نه برای اهل انصKKاف KوشKKعور بیش از این الزم
مینمود .اینک باید دید آنچه این فریضة عشیمه را از دست ملت اسالم گرفته و آنKKانرا
که باید در سلحشKKوری و شKKجاعت و حفKKظ وطن و دعKKوت بKKه حقیقت سKKرآمد جهانیKKان
باشند به این روز Kسیاه و تنبلی وکسالت و بزدلی وذلت نشانیده چیست؟ بدیهی اسKKت بKKا
توجKKه بدانچKKه قبال رقم شKKد علت اولیKKه همKKان جهKKل بحقKKائق دین و از همKKه مهمKKتر
بیاعتنائی و ترک مقررات راجKKع بKKه حکKKومت اسKKت کKKه ملت اسKKالم را عمومKا ً بKKدین
وضع مبتال کرده است ولی بعض از ملت شیعه عالوه بر آن دچKKار یKKک شKKبهه عجیب
و در واقع بالی هالکتآوری شده که معتقد گردیده که جهاد برای بسط و اعتالء اسالم
جز با وجود وحضور و قیام امام معصوم منصKKوص معین منصKKور من السKKماء دارای
معجزات و خوارق Kعادات از قبیل زندهکردن اموات پیش از هزار سال و آویختن آنهKKا
101 ارمغان آسمان
بKKه درخت کKKه آن درخت را سKKبز و بKKارور KگرداننKKد و بKKاالخره جKKز بKKه ظهKKور KمهKKدی
موعود که مطابق Kاخبار وارده ظهورش Kمقرون و مقارن با آخرین ایKKام دنیKKا و دلKKوتش
بستگی به قیKKام قیKKامت دارد ،حKKرام اسKKت! و روی Kهمین عقیKKده از همKKان اوان پیKKدایش
جمعیت ،و رسمیت وی که در ردیف یکی از مذاهب درآمده خود را بدین نشKKان علم و
بدین بهتان بدین مبین و مذهب حقه خود را مطعون و متّهم نموده اسKت عKذر اینKان در
این مورد و در مورد حکومت و غیر آن عذر کسی است که فیالمثKKل مKKدت انKKدکی در
ظرفی بلورین آب خورده باشد ولی آن ظرف Kبلور مفقود یا شکسته شود آنگاه در وقت
تشنگی از خوردن آب به عذرنداشتن آن ظKرف بلKورین خKودداری نمایKد بKدیهی اسKت
چنین کسی سرانجام از تشنگی خواهد مرد!
و از همین رهگذر با اینکKKه بیش از چهKKار صدسKKال اسKKت دارای حکKKومت رسKKمی
است ولی دولتی که تشکیل داده و جنKKگ و جKKدالی کKKه قهKKراً روی طKKبیعت و وضKKع و
تطور دنیا پیش آمKKده و خونهKKائی کKKه ریختKKه یKKا از او ریختهانKKد روی این حسKKاب همKKه
عبث و خطا و باطل و هدر بوده است!
همین عقیده باعث شده که هیچگاه برای این ملت و این مردم Kدلگرمی به زنKKدگی و
سعادت لذت حیات دست نداده و با کثرت دشمنانی Kکه داشته و بدبختانه اکثراً بKKرادران
مسلمان او بودهاند هموازه مورد طمع متجKاوزین سKتمکار KبKوده و از دوسKت و دشKمن
توسری Kخورده و در نتیجه درویش منشی و بیاعتنائی بدنیا و صوفیگری Kو سسKKتی و
نکتب سKKراپای وجKKودش Kرا گرفتKKه و در صKKحنه بKKارزه حیKKات بKKه کلی خKKود را باختKKه
است!!
علت این هKKر چKKه باشKKد آنچKKه فعال خKKود را بKKدان مسKKتند میدانKKد و در محکمKKة
محکومیت ارائه سKKند مینمایKKد ،این اسKKت کKKه در میKKان اخبKKار بیشKKماری کKKه از ائمKKه
اطهKKار علیهم صKKلوات هللا الملKKک الجبKKار در تKKرغیب و تحKKریض بKKر جهKKاد و آداب و
دستور آن دادهاند چند حدیثی دیده میشود Kکه از آنهKKا حKKرمت جهKKاد بKKدون وجKKود KامKKام
معصوم استشمام Kمیشود :و یا او چنین استنباط میکند!؟
اینک ما باضیق مجال آن احادیث را کKKه مKورد اسKKتناد عKدم قیKام بKKه وظیفKه مقKKدس
جهKKاد اسKKت در این اوراق از نظKKر خواننKKدگان میگKKذرانیم KتKKا بKKه ببیننKKد جهKKل و غفلت
دوستان و سیاست و تردستی دشمنان چگونه توانسKKته اسKKت مKKذهب شKKیعه را کKKه مخ و
حقیقت اسالم است بدین مهلکه انداخته او را زبون و بدنام نماید.
-3قرآن مالمت میکند کسKKانی را کKKه بKKه آن تKKدبر نمیکننKد KماننKKد[ :أَفَاَل َيتََ Kدبَّرُونَ
ب أَ ْقفَالُهَا] {محمد[ }24:إِ َّن الَّ ِذينَ ارْ تَ ُّدوا َعلَى أَ ْدبَ ِ
ار ِه ْم ِم ْن بَ ْع ِد َما القُرْ آَنَ أَ ْم َعلَى قُلُو ٍ
س َّو َل لَهُ ْم َوأَ ْملَى لَهُ ْم] {محمد }25:اگر قرآن قابل فهم نباشد ان َ تَبَيَّنَ لَهُ ُم الهُدَى ال َّش ْيطَ ُ
و باید فقط عده معدودی Kآن را بیان کنند این ماللمت از طرف خKKداجور اسKKت و تعKKالی
هللا عن ذالک.
-4قرآن منکرین نبوت را دعوت باتیان مثل خKKود میکنKKد اگKKر قابKKل فهم نباشKKد این
ب ِم َّما نَ َّز ْلنَKKا
دعKKوت دعKKوت جاهالنKKه اسKKت و تعKKالی هللا عن ذالک [ َوإِ ْن ُك ْنتُ ْم فِي َر ْي ٍ
َعلَى َع ْب ِدنَا فَأْتُوا ِبس َ
ُور ٍة ِم ْن ِم ْثلِ ِه] {البقرة.}23:
ارمغان آسمان 110
-5قرآن مدعی است که در آن اختالفی KنیسKKت و اگKKردر آن اختالفی KبKKود از جKKانب
اختِاَل فًKا خدا نیسKKت [أَفَاَل يَتَ َدبَّرُونَ القُKرْ آَنَ َولَKوْ َكKانَ ِم ْن ِع ْنِ Kد َغي ِ
ْKر هللاِ لَ َو َجُ Kدوا فِي ِه ْ
َكثِيرًا] {النساء }82:اگر کسی آنرا نفهمKد از کجKا میدانKد کKه در آن اختالفی KهسKت یKا
نیست و امر تدبر در آن در چنین صورت Kالعیاذ باهلل امر عبKKثی اسKKت! زیKKرا چیزیکKKه
قابل فهم نیست چه تدبری در آن توان نمود؟
-6خدای متعال قرآن را نور و حکیم و مهیمن و مKKبین و شKKفا و هKدی نامیKده اسKت
اگر بنا باشد مطالب آن بقدری غKامض و پیچیKده وتاریKک باشKد کKه احتیKاج بKه تفسKیر
معدودی که حتی مجال اظهار وجود Kنیافتند باشد دراین صورت نسبت کذب واغKKوا بKKه
ساحت مقدس ربوبی داده شده آیا هیچ مسلمانی Kچنین حرفی میزند؟!
-7تفاسیری Kکه نسبت به ائمKKه معصKKومین دادهانKKد عالوه بKKر آنکKKه کامKKل نیسKKت در
همان آیات هم که مورد تفسیر قرار گرفتهاند Kکافی نبKKوده بلکKKه بسKKیاری از آنهKKا اصKKال
مربوط نیست چنانکه انشاءهللا پارهای از آن بعد از این خواهد آمد.
آری اینست آن تفاسیری که میگویند باید مردم بKKدانها مراجعKKه کننKKد و حKKق ندارنKدK
خود عقل و اندیشة خود را در فقه قرآن بکار برند!!
حاال ممکن است وکیالن دفاع از چنین مجرمینی که این احادیث را جعل و به زبان
ائمة دین در کتب احادیث گنجانیدهاند بگویند :مقصودحدیث شاید ظاهر آن نباشKKد و بKKه
ارمغان آسمان 114
فلسفه و عرفان بافیهائی بپردازند ولی به آنها باید گفت آیا آنچه مKKردم Kاز این احKKادیث
میفهمند Kچه چیز است؟!! و نتیجهای که از آن عاید میشود Kچیست؟
کدام عقل و منطق و وجدانی حکم میکند که کسی از آیKKة شKKریفه آمن الرسKKول بمKKا
انزل الیه که ترجمه تحت اللفظی آن هم اینست که (پیغمKKبر خKKود بدانچKKه بKKر وی نKKازل
شده ایمان آورده و مؤمنان همهشان به خدا و کتابها و رسوالنش ایمان آوردند) Kاز یک
چنین آیهای بدین روشنی Kو معانی عالی ،بKKپردازد KبKKه چKKنین الطKKائالت و آن وقت آنKKرا
تفسیر ائمه معصومین بداند؟!!
سایر تفاسیر مخصوصاً Kتفسیر عیاشی نیز از این قبیل مطالب بینصیب نیست!.
البته چنانکه گفتیم چنین نیست که تمام مطالب واخباریکه در این کتابهاست باطل و
جعلی باشند Kبلکه اکثر آنها صحیح و از ناحیه معصومین صادر KشKKده امKKا بKKه هKKر حKKال
خالی از این گونه عیبها نیسKKتند و یKKک مثقKKال زهKKر ،نهKKری را مسKKموم میکنKKد و یKKک
چKKنین حKKدیث ارزش کتKKاب را پKKائین میآورد KنواقصKKی کKKه دراین تفاسKKیر اسKKت :اوال:
احادیثی که به عنوان تفسیر آوردهاند صرفنظر Kاز منکربKKودن بعضKKی از مضKKامین آن
اصال مربوط به تفسیر نیستند .ثانیاً :تمام آیKKات قKKرآن مKKورد توجKKه قKKرار KنگرفتKKه بلکKKه
مانند تفسیر امام که پارهای از آیات سوره بقره و اندکی از آیKKات دیگKKر اسKKت و تفسKKیر
قمی و برهان که جسته و گریخته آیات را ورد توجه و باصطالح خود تفسیر کردهاند.
ثالثاً :آیات شریفه قرآن را که برای هدایت و تربیت عموم جهانیان آمده است در مورد
ت إِلَىخاصی میخکوب میکنند .مثالً در تفسیر آیة [إِ َّن هللاَ يَأْ ُم ُر ُك ْم أَ ْن تُKKؤَ ُّدوا األَ َمانَKKا ِ
أَ ْهلِهَا] {النساء }58:که یکی از آیات تشریعی وتربیتی Kقرآن مجید بوده و عمل بدان بر
عموم واجب است وادای امانت در شریعت اسKKالم از بزرگKKترین و مهمKKترین فKKرایض
است وعظمت تعالیم قرآن به چنین آیاتی دانسته میشود ،معهذا با پانزده حدیثی کKKه در
تفسیر برهان در ذیل این آیة شریفه آورده است در تمKKام آنهKKا میگویKد : KمKKراد از ادای
امانت :ادای امانت امام است به امKKام بعKKد از خKKود! مثKKل اینکKKه دیگKKر امKKانتی در دنیKKا
وجود ندارد مگر امانت امامت که امامی باید به امKام دیگKر دهKKد و فرضKاً KچKنین باشKKد
بنابر این بیان پس دیگر به مردم Kغیر امام چه مربوط Kاست که آن را بخوانن Kد Kو بداننKKد
فقط باید امام آن را بداند که به امام بعد از خود ادای امانت کند و از این قبیل!!
پس مKKا اگKKر فهم قKKرآن را منحصKKر بKKه احKKادیث و تفاسKKیری کKKه بKKه نKKام معصKKومینK
شهرت یافته بدانیم جنایت بس عظیمی را مرتکب شKدهایم کKه هیچ گنKاهی بKا آن برابKر
نیست و درست ضد آنچه بدان مKKأموریم KیعKنی عرضKهکردن احKادیث بKه قKKرآن ،انجKام
دادهایم که قرآن را بر احادیث عرضه کردهایم با اینکه دانسته شKKد کKKه احKKادیث در چKKه
مرحلهای از اعتبارند!!
اینک بپردازیم Kبهذکر احادیثی که وجوب جهKاد را موقKKوف KبKه وجKKود و قیKام و اذن
امام معصوم میدانند ،باید دانست که جهادی که در اسKKالم بKKر عمKKوم مسKKلمانان واجب
است جهاد دعوت بهاسالم است بKKه این معKKنی کKKه مادامیکKKه یKKک نفKKر غیرمسKKلمان در
115 ارمغان آسمان
روی زمین وجKKود دارد شمشKKیر جهKKاد مسKKلمانان نبایKKد در غالف ورود وحکم KجهKKاد
معطل وموقوف شود مگر اینکه آن غیرمسلمان که اگر مشرک اسKKت مسKKلمان شKKود و
اگرنه کشته گردد یا تحت پیمان در آید و اگر کKKافر اهKKل کتKKاب اسKKت یعKKنی از یهKKود و
نصاری و مجوس است مسلمان و یا جزیهگزار اسKKالم باشKKد و دلیKKل آن در کتKKاب خKKدا
ِّين هللِ] {البقرة[ 193 } :قَاتِلُوا الَّ ِذينَ اَل
آیاتَ [ :وقَاتِلُوهُ ْم َحتَّى اَل تَ ُكونَ فِ ْتنَةٌ َويَ ُكونَ الد ُ
ي ُْؤ ِمنُونَ بِاهللِ َواَل بِاليَوْ ِم اآلَ ِخ ِر َواَل ي َُحرِّ ُمونَ َمKKا َحَّ Kر َم هللاُ َو َر ُس Kولُهُ َواَل يَِ Kدينُونَ ِدينَ
اغرُونَ ] {التوبKKة: صِ K الج ْزيَةَ ع َْن يٍَ Kد َوهُ ْم َ َاب َحتَّى يُ ْعطُوا ِ ق ِمنَ الَّ ِذينَ أُوتُوا ال ِكت َ الح ِّ
َ
}29
«با كسانى از اهل كتاب كKه بKKه خداونKKد و روز قيامت ايمKان نمىآورنKKد و آنچKه را كKه خداونKKد و
رسولش حرام نمودهاند K،حرام نمىشمارند و به دين حق در نمىآيند ،كارزار كنيد .تا آنكه به دست
خويش خاكسارانه جزيه بپردازند»
و اما قتال و مبارزه با مسلمانان جز با امام معصوم جایز نیست زیرا قتKKال بتأویKKل،
مخصوص امام معصوم است واحدی Kرا نمیرسد Kکه به هیچ عنوانی مگر بعنوان دفاع
یا مقاتله با اهل بغی باذن حاکم ،بدین کار قیام Kنماید.
احادیثی که در خصوص حرمتجهاد Kجز با امام معصوم اسKKت وارد شKKده ،نKKاظر بKه
همین معنی است.
اینک ما برخی از این احادیث را از کتب معتبره شیعه کKKافی و وافی و وسKKائل ،در
اینجا میآوریم و در پیرامون آن بKه تشKریح وتوضKیح میپKردازیم تKا دانسKته شKود کKه
جهادی که دعوت با سالم است در هیچ حدیثی ولو ضعیف ،حرام نشده .هKKر چنKKد اگKKر
هم حرام شده بود هرچقدر هم که حدیث آن صحیح بود چون مخالف دستور قرآن بلکه
هادم ارکان اسالم بود اصال قابل اعتناد نبود ،و میبایست Kبا کمال نفرت آنرا بKKه سKKینة
دیوار کوبید.
اینKKک یکی از آن احKKادیث کKKه حKKتی در کتKKاب جKKواهرهم Kآن را بعنKKوان اول حKKدیث
درباره حرمت جهاد جز با امام معصوم آورده است این حدیث است:
عن عثمان بن عیس//ی عن س//ماعه عن ابیعبدهللا ق//ال لقی عب//اد البص//ری
علی بن الحسین فی طریق المکة فقال له یا علی بن الحس//ن ت//رکت الجه//اد و
صعوبته و اقبلت الی الحج و ان هللا عزوجل یقول «ان هللا اشتری من المؤم//نین
انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة یقاتلون فی س//بیل هللا» فق//ال علی بن الحس//ین
اتم االیة فق//ال الت//ابئون العاب//دون .االی//ة فق//ال علی بن الحس//ین اذا رایئ//ا ه//ؤالء
الذین هذه صفتهم فالجهاد معهم افضل من الحج.
عثمان بن عیسی که به نقل کتب رجال مانند رجال کشی و خالصه عالمه و رجKKال
ابن طاوس و طKKه و جلKKد یKازدهم KبحKاراالنوار ،واقفی مKKذهب بKوده و بعKKد از حضKرت
موسی بن جعفر مالی که از آن جناب در نزد وی بوده با اینکه حضرت رضا آن را
ارمغان آسمان 116
مطالبه نمود ،نپرداخت و به حضرت نوشت که اگر پدرت نمرده است که چیزی به تو
نمیرسدو Kاگر به طوریکه تو ادعا میکنی اومرده است به من دستور نداده کKKه چKKیزی
به تو بدهم و من تمام آنها را متصرف Kو کنیزانش را نکاح کردهام! این شKKخص بKKا این
سابقه در خشانش! از سماعه روایت میکند که بدبختانه او هم به تصKKریح کتب رجKKال
1
واقفی مذهب بوده.
بهرصورت Kخالصه مضمون این حدیث آن است که عباد بن کثیر بصری KکKKه یکی
از صوفیه و زاهKد نمایKKان آن عصKر بKوده وداسKKتان اعKتراض او بKه حضKKرت صKKادق
معروف است چون همواره در مقام فضولی و کوچککردن بزرگان دین بود که جائی
برای خود بازکند در راه مکه با حضرت امام زینالعابKKدین مالقKKات میکنKKد و روی
همان نیت شوم و به عنوان مذمت به حضرت عرض میکند که تو جهاد را چون امKKر
مشKKکلی بKKوده تKKرک نمKKودهای و بKKه حج کKKه یKKک کKKار آسKKانی اسKKت روی آوردهای در
صورتیکه خدای تعKالی میفرمایKد Kک خKدا از مؤمKنین در مقابKل دادن بهشKت ،جKان و
مالشان را میخرید تا آخر آیه حضرت فرمود بقیة آیه را بخوان آنگKKاه عبKKاد بقیKKه آیKKه
را که «التائبون العابدون» است خواند که مقصود از مؤمنینی Kکه خدا ،جان و مالشان
را میخرد Kکسانی هسKتند کKه توبهکKKار و عبادتکننKKده و سKیاحتگر Kو آمKKر بKه معKKروفK
وناهی از منکKKر و حKKافظین حKKدود الهی باشKKند وقKKتی KکKKه آیKه تمKKام شدحضKKرت KفرمKKود
هرگاه چنین کسانی را دیدیم البته جهKKاد بKKا آنهKKا افضKKل از حج اسKKت .یعKKنی چKKون فعال
چنین کسانی نیسKKتند کKKه متصKKدی جهKKاد شKKوند و آن نKKیز کKKه این روزهKKا در ظKKاهر بKKه
عنوان جهاد لکن در باطن بعنKKوان احKKراز ریاسKKت و سKKلطنت و جمKKع امKKوال و اطفKKاء
1
__________________________________________________________________
_______) در این جا تذکار این نکته الزم است که ما قبال گفتیم که برای تشخیص حدیث صKKحیح
از ضعیف ،مالک و میزانی که عبارت از علم درایه و رجال باشKKد تمKKام نیسKKت زیKKرا بسKKیاری از
احادیث است که متنا ً موافق قرآن است در صورتیکه سKنداً ضKعیف اسKت و بKالعکس احKادیثی کKه
هسKKت کKKه سKKنداً صKKحیح ولی متن و مضKKمون آن مخKKالف قKKرآن و حس و عقKKل و تKKاریخ اسKKت و
نمونهای از آن را قبال بدست دادیم.
در ایامیکKKKه مقالKKKه علKKKل انحطKKKاط مسKKKلمین در روزنامKKKه وظیفKKKه درج و نشKKKر میشKKKد یکی از
انتقادکنندگان Kکه در سوت روحانیت و مدعی علم است بر مKKا اعKKتراض و انتقKKاد کKKرد کKKه چKKرا بKKا
اینکه بدرایه و رجال اعتقاد ندریم برای سند احادیث بدان استدالل مینمائیم.
مثل اینکه این شخص محترم ندانسته بKKود کKKه اوال :مKKا نگفKKتیم علم درایKKه و رجKKال از بیخ بیفائKKده
است بلکه گفتیم این میزان که برای تشخیص حKKدیث از صKKحیح و سKKقیم گرفتهانKKد نKKاقص و ناتمKKام
است و بایدمیزان حدیث همان عرض بر کتاب خدا باشد هر چند راوی او مخالف یاواقفی یا عامی
و امثال آن که موجب ضعف سند است ،بوده باشد و ثانیاً :ما که معتقدیم که هیچ حدیثی هر چند از
حیث سند خیلی هم معتبر باشد چKKون موافKKق قKKرآن نبKKود بایKKد آن را بسKKینه دیKKوار زد ،موقعیکKKه بKKا
خصم خود به احتاج میپردازیم مطابق منطق و عقیده او بالزام وی قیام میکنیم که گفتهاند :
او را بKKه سKKخنهای خKKود الKKزامش کن خواهی که شود خصم تو عاجز به سخن
117 ارمغان آسمان
شهوات وانتقام ،بدین کار پرداختهاند اهل بیت ندارند Kپس بهتر همانکه شخص مسلمان
برای احراز ثواب به حج بپردازد .این حدیث در کتاب وسKKائل الشKKیعه از یKKک طریKKق
دیگر هم روایت شده که یکی از رجال سند آن ربیع بن سلیمان الخ ّر از مطعKKون اسKKت
و دیگری Kمجهول و منقطع که بواسطة آن حدیت مرسل اسKKت و بKKه هKKر حKKال از حیث
سند رجال چندان قابل اعتنا نیست.
اینک باید دید که مضمون آن تا چه حد مربوط بKKه موضKKوع KحKKرمت جهKKاد اسKKت و
قبال باید جنگهائی Kکهدر زمان حیات حضرت علی بن الحسین و امام مح ّمد باقر Kو امام
جعفر صادق Kرخ داده و زمان صدور Kاین احادیث بKوده ،مKورد توجKه قKرار دهیم تKا
بهبینیم اگر نهیی یاکراهتی Kاز امر جهاد در آن زمان شده منظور Kائمه علیهم السالم چه
بوده است؟
لیک ایجان در (اگر) نتوان گفت آری پهلوی یاران خوش است
نشست
مگر امام و پیغمبر هم العیاذ باهلل مانند من و تو بودند Kکه عمرشان از صبح تKKا شKKام
مصرف الطائالتی Kشود که اصال فائده نKKدارد؟ مبKKاحث بیجKKائی کKKه هیچ مKKورد KنKKدارد؟
درسهائی Kو بحثهKائی عنKوان کننKد بKدون اینکKه متوجKه باشKند KبچKه دردی KمیخKورد؟
سالیانه میلیونها Kتومان پول صرف کتKKاب و حقKKوق و غKKیره نماینKKد و نداننKKد چKه کKKاری
میکنند؟ سیصد Kو دو حدیث که در هر حدیثی دهها حکم وارد شده برای موضوعی که
اصKKال پایKKه نKKدارد؟! ائمKKه معصKKومین Kاین حKKدیثها را بKKرای چKKه میگفتنKKد و روات و
محدثین برای چه جمعآوری کردند؟ K.اگر برای عمل در زمان خودشان و زمان بعد از
خودشان تا زمان ظهور Kقائم آل مح ّمد بود (که حتما ً برای همین بKKوده) این را کKKه شKKما
مدعی هستید مورد عمل ندارد زیرا امام معصوم مبسوط الیدی نیست تKKا جهKKادی باشKKد
تا چه رسد به آداب جنگ وحکم Kاسرا و غنایم؟!
و اگر بگوئید که اینها همینطور میگفتند و دیگر کار به این نداشتند که مورد عمKKل
ندارد این یک عمل لغوی است ،و مسلمان عادی تا چه رسد به امKKام معصKKوم مKKرتکب
عمل لغو نمی شود «و من حسن اسالم الم//رأ ت/رک م//اال یعنی//ه» و[ َوالَّ ِذينَ هُ ْم ع َِن
ضونَ ] {المؤمنون – }3:آخر نشسKKتن و عمKKر ضKKایعکردن در مسKKائلی کKKه اللَّ ْغ ِو ُم ْع ِر ُ
هرگز مورد عمل پیدا نمیکند Kکار هیچ عاقلی نیست!!
و اگر بگوئید برای رزوی Kبوده که امام معصوم یعنی قائم آل مح ّمد انش Kاهللا ظهKKور
کند خوب بفرمائید ببینیم آیا قائم آل مح ّمد العیاذ باهلل آنقدر بیچاره و بیاطالع KاسKKت کKKه
در زمان ظهورش باید بیاید مثال کتاب کافی و وسائل وافی Kو امثKKال آنهKKا را بKKردارد و
ببیند که مح ّمد بن یحییها از مح ّمد بن الحسینها از علی بن نعمانها از سوید القالها از
بشیر الدهانها چه روایت کردهاند کKKه بشKKیر الKKدهانها از امKKام معصKKوم شKKنیده باشKKند Kآن
وقت تکلیف خود را بداند و مثال در آداب قتال وحکم غنایم و شرایط ذمه تکلیKKف خKKود
را از قKKول حفص بن غیKKاث و عمKKران بن عبدهللا و معویKKه بن عمKKار بدانKKد؟! آیKKا شKKما
معتقید که قائم آل مح ّمد آنقدر بیچاره است؟ در صورتیکه مطابق KاخبKKار و بKKه تصKKدیقK
همین ائمه معصومین حضرت قائم افضل از سایر ائمه غKKیر از امیرالمؤمKKنین اسKKت و
باید همچنین باشد زیرا اوال مردم زمان او مسلما ً فاضلتر از مردم زمان ائمKKه هسKKتند و
ثانیا ً احتیاجات زمان و وسعت و دوام حکومت وی اقتضای Kاین معنی را مینمایKKد K.در
چنین روزی Kکتاب وافی و کافی و منتهی و جواهر و امثال اینهKKا را بایKKد در رودخانKKه
ریخت و یا در گودالی با کمال احترام دفن کرد.
129 ارمغان آسمان
در چنین روزی احمقی که بخواهKKد از اینهKKا کسKKب علKKوم دین نمایKKد مشKKمول همKKان
مثلی است که شیخ محمود Kشبستری گفته :
بنور Kشمع جوید در بیابان زهی نادان که او خورشید تابان
آری در چKKنین روزی KاحتیKKاج بKKه این حرفهKKا نیسKKت ،امKKام معصKKوم KمؤیKKد بتأییKKدات
آسمانی احتیاج به این حرفها ندارد ولی از کسانیکه هم جهKKاد در احKKرام میدانن Kد Kو هم
احکام آنرا مینویسند این کارها بعید نیست زیرا پارهای از اینان کKKه خKKود را صKKاحب
فتوی هم میدانند بسKKیاری Kاز احکKKام را حKKرام میداننKKد و هم حکم آنKKرا در رسKKالههای
خود مینویسند K.مثال همین حکم جهKKاد در بسKKیاری Kاز رسKKالههای فتKKوائی Kو کتب فقهی
همین صورت را پیدا کرده است اول مینویسد Kجهاد بدون امام معصوم حKKرام اسKKت و
بعKKد وارد KشKKقوق فتKKوا در حکم آداب جنKKگ و پخش سKKم و خدعKKه در محاربKKه و تقسKKیم
غنایم وحکم اسرا و عقد امان و گرفتن جزیه و دعوت اسالم میشKKود اینکKKه فالن چKیز
حالل و فالن عمل سزا و فالن عمل نارواست!! و البتKه میدانیKد KاسKتخراج و اسKتنباط
حکم از میان کتب و مدارک فقهی خیلی زحمتش بیشتر Kاز روایت و جمعآوری حKKدیث
است یک نفر فقیه مدتها باید بحث و تنقیب و مطالعه کنKKد در اینکKه آیKKا اسKKیری کKKه در
میدان جنگ گرفته میشود باید فدیه دهد یا کشته شKKود و همچKKنین سKKایر مسKائل عقKد و
صلح .کسی به این بنده خدا نمیگوید که تو همینکه دانستی که جهاد بدون امام معصوم
حرام است دیگر بدنبالکردن حکم اسیر و تقسیم غنایم که مربوط Kبه وجوب جهاد است
چرا؟ یKKا مثال فقهKائی نمKKاز جمعKه را بKKدون حضKKور KامKام معصKوم KحKرام یKKا غیرکKافیK
میداننKKKد و در اولین مسKKKئله این بKKKاب مینویسKKKند ،ولی بعKKKدا میپردازنKKKد KبKKKه آدب و
دستوراتی Kکه باید امام انجام دهد چگونه ردا بپوشد K،چگونه تکیه بشمشKKیر یKKا کمKKان یKKا
عصا کند ،چگونه خطبه بخوانKKد؟! چگونKKه رکKKوع و سKKجود و قKKرائت بجKKا آورد؟ بنKKده
خدا! تو که اصل نماز را حرام میدانی دیگKر چKرا وارد این مبKاحث میشKوی Kو وقت
خود و دیگران را ضایع میکنی ،آخر جهاد و نماز جمعهای که بفتوای تو بدون وجود
امام معصوم حKKرام اسKKت دیگKKر پKKرداختن بKKه آداب و دسKKتور Kآن چKKرا؟ زیKKرا روی این
حساب گفتگو از آداب و دستور Kآن هم اگر حرام نباشد جایز هم نیست بKKرای اینکKKه تKKو
جهاد بدون امKKام را ماننKKد اکKKل لحم میتKKه و لحم خKKنزیر میKKدانی! حKKاال گKKر کسKKی آداب
خوردن خمر وخوردن گوشت خKKنزیر را بنویسKKد و بگویKKد بفتKKوای جنKKاب عKKالی حالل
است یا حرام؟! هر چه باشKد جKKایز نیسKت پس این معKنی یعKنی چKه اینسKKت آن معمKای
عجیبی که انسان در آن مات میماند که آیا واقعا ً غضب خدا ما را گرفته و مسخ کرده
است که حتی این چیزها را هم نمیفهمیم!
[قُْ /ل آَهللُ أَ ِذنَ لَ ُك ْم أَ ْم َ
علَى هللاِ تَ ْفتَُ /رونَ ] {يونس }59:و اگKKر مینویسKی KکKKه امKKام
معصوم بیاید و آداب امامت خودرا Kبداند که در نماز جمعه چگونه رکوع و سجود کنKKد
ارمغان آسمان 130
و چگونه خطبه بخواند وامثال اینها آیا امام معصوم میآید رساله تKKو را میخوانKKد و بKKه
آن عمل کند؟! اگر چنین فکر میکنی باید به کجای تو خندید؟!
حاال که این رساله منتشر میشود Kو ناچار Kبدست یک عده افراد جاهل متعصKKب هم
میرسد غیرتهای وارونه به جوش میآید و هر کدام آنچه از تهمت و افKKترا و دشKKنام و
امثال آن از دستشان برآید کوتاهی نمیکنند Kودلیل و حجتشان هم همانهاست که تا حKKاال
دیدهایم از قبیل :توبهتر میفهمی Kیا فالن و بهمان؟ توکارمند KسKKادة فKKرهنگی ،بKKه توچKKه
چنین و چنان بنویسی ،آقایان خودشان بهتر میدانند Kو از این قبیل حرفها.
ولی آقایان ،اوال بخدای الیزال قصد اهانت و تحقیر یا تضKKعیف احKدی و چKیزی را
ندارم مثل من مثل کسی است کKKه عزیزتKKرین اهلش دارد از بین میرود Kو میبینKKد کKKه
عدهای بنام دوستی Kجان او را ولو دوستانه از بین برده و میبرند وبنابراین چKKنین کس
نمیتواند Kصبر کند و جزع و فزع ننماید بلکه دیوانهوار فریادش Kرا سر میدهKKد .آنچKKه
من فهمیدهام (و البته هر کس بفهم خKKود مسKKئول KاسKKت) دین اسKKالم را قKKویترین دین و
عالیترین آئینی است که میتواند سعادت عمKKوم بشKKر را در دو دنیKKا ضKKامن و متکفKKل
شود اما نه دینی که نه علم دارد و نه حکومت نه جهاد دارد و نه جمعه نKKه جمKKاعت و
نه اعداد قوا می کند ونه اجرای حدود و فقط اسمی است بیمسمی!!
پس سعادت من و گذشتگان و آیندگان من و تمام جهانیان بسته باجرای احکام اسالم
است وهر موجودی Kبه سعادت خود عالقه دارد شKKما اگKKر ده تومانتKKان را دزدی بKKبرد
فریادتان بKKه آسKKمان میرسKKد وهKKر چKKه در چنتKKه شKKما از فحش و ناسKKزا باشKKد نثKKار آن
میکنید پس چرامالمت میکنید کسی را که میبیند سعادت ابKKدی هKKر دو جهKKانی او را
برده و میبرند .من اینها را فهمیدهام اگر شما میدانید خالف اسKKت بشKKیوة انسKKانیت و
چنانکه شرط نصحیت است خالف آنرا به من بفهمانید و مرا قانع کنید که مطلب چنین
نیست وگرنه با فحش و تهمت حتی ضرب و قتل این منظور Kکه حاصل نمیشود Kهیچ!
بلکه خالف آن حاصل است.
ثانیاً :من همچون کسی هسKKتم کKKه ببینKKد صKKاحب خKKانهای در خKKواب اسKKت و دشKKمن
بیدادگرد آمده دیوارخانه او را خKراب کKرده و مKال و امKKوال او را بیغمKKا وحKKتی زن و
بچه او را به اسارت میبرد ،اگر چنین کسی آمد و صاحب خانه را بیدار و خKKبر کKKرد
و گفت آقا دیوار خانه خراب شده و مKKال و امKKوالت بغKKارت وزن و بچهات بKKه اسKKارت
رفته است این بیچارة دارای غیرت معکوس! عوض آنکه به چاره پKKردازد Kو از آنکKKه
وی را از خواب بیدار کرده تشکر کند ،رگ غیرت معکوسش به جوش میآید و فریاد
میزند آهای فالن فالن شده نام زن و بچه مرا میبری تو چه حق داری نام زن و بچه
مرا ببری؟! چرا فالن همسایه این کار را نکKKرد وتKKو میکKKنی؟ این کKKار بتKKو نمیرسKKد
بلکه وظیفة فالن پاسبان است که کاله چه جور و لباس چه رنگ دارد و بیایKKد و چKKنین
خبری بدهد ،چون پاسبان چنین خبری نداده ،خبر دادن تو رسمیت ندارد؟!
131 ارمغان آسمان
آنگاه بپردازد بدشنامدادن و ناسزاگفتن به آن شخص بدون آنکه توجه کند که راست
میگویند Kیا نه:
به هر صKورت KتKرک جهKKاد یکی از آن علKل بKKزرگی اسKKت کKه مKKوجب انحطKKاط و
عقبماندگی مسلمین بلکه باعث گمراهی و محرومیت سعادت جهانیان از نعمت عظیم
اسالم است و ترک ان نه تنها بKKاعث ذلت و نکبت اسKKت چنانکKKه امیرالمؤمKKنین علی
در نهجالبالغه و غیر فرموده ،بلکه موجب از بین رفتن اصل اسالم و خسKKران دنیKKا و
آخرت است چنانکه مشهود است.
و در سوره الواقعه و سایر سور قرآنی Kآن اندازه در این باره تأکید فرموده که بهتر
از آن متصور Kنیست واصوال مأموریت بشر را برای آبادانی زمین میداند که :
{هود}61: [هُ َو أَ ْن َشأ َ ُك ْم ِمنَ األَرْ ِ
ض َوا ْستَ ْع َم َر ُك ْم فِيهَا]
«او شما را از زمين پديد Kآورد و شما را در آن به آباد كردن گمارد»
او است که شما را از این زمین ایجاد فرموده و آبKKادانی در آن را از شKKما خواسKKته
حاال نگاهی به ممالک اسالمی کنیKKد و ببینیKKد در بالد اسKKالمی چقKKدر از زمینهKKا هنKKوز
بهحالت بکر باقی مانده تا جائی که شاهنشاه یکی از این کشورها درکتابی Kکه راجع به
خدمات خود وستایش Kوطنش نوشته :مینویسد که یکصدم کشور Kمن زراعت میشود!
کار بدبختی این کشورها از حیث امر زراعت به حدی رسیده که حتی گوشت و سKKیب
زمینی ونخKKود و سKKبزی و کوجKKه آنهم از کشKKورهای آمریکKKا و غKKیره وارد KمیشKKود!!
همچنین گوسفند و گاو و مرغ و االغ و !...
موضوع Kنفت در کشورهای KاسKالمی مووضKKوع مهمی اسKت کKه نبایKد از آن غافKل
ماند این ماده سیاه و عفن! که گردش و حرکت دنیای تمدن را بر عهده گرفتKKه اسKKت و
ماننKKد خKKون در شKKریانهای KتمKKدن دنیKKا جKKاری KاسKKت خیلی بیشKKتر Kاز نصKKف آن از بالد
اسKKKالمی بدسKKKت میآیKKKد( )%70و کارخانههKKKای Kعظیم و عجیب ضKKKایع ملتهKKKا را
میگردانKKد KامKKا در حقیقت مسKKلمانها KبهKKرهای از آن ندارنKKد و تمKKام درآمKKد آن نصKKیب
ارمغان آسمان 138
بیگانگان و دشمنان اسالم است تا جائیکKKه بKKه طوریکKKه چنKKد روز KقبKKل در روزنامههKKا
نوشتند حقوق یک خدمتگزار Kبهداری مسجد سلیمان ماهیانه پانزده هKKزار تومKKان اسKKت
و مهندسی Kو مخصصین تا ماهیانه هفتصد هزار تومان!! حقوق میبرند! غKKیر سKKایر
مزایای دیگر ،و بهKKرهای کKKه بKKه مKKالکین این اراضKی KزرخKKیز KمیدهنKKد چKKیزی نیسKKت
وضع دلخراش کارگرهای حصیرآباد برای شاهد کافی است و در واقKKع مثKKل آن ماننKKد
قطعه الماسی است که در دست کودکی Kباشد و با چند خرما از دسKKت او بKKیرون آورنKKد
و البتKKه از داسKKتان نفت آبKادان کم و بیش مطلعیم! حKاال آن جKKزئی هم کKه از درآمKد آن
میدهند غالبا ً صرف اشیاء به بنجل و تجملی میشود ،یا هKKزار فامیKKل صKKرف عیش و
نوش درکابارهها و هتلها صد و پنجاه تومان و قیمت دو بطری ویسکی پانصد KتومKKان
و شKKام شKKش نفKKر هشتصKKد و پنجKKاه تومKKان و کاله کاغKKذی بKKه پنجKKاه تومKKان رسKKید!! و
مشتری آنها از هزار فامیل بودند.
در موضوع تجارت دیگر چیزی نمیگوئیم زیKKرا از سKKایر KشKKؤون حیاتمKKان ارزش
آن هم معلوم است آیا اینهاست آن آمادهگیها که خدا ما را امKKر فرمKKوده کKKه آن قKKدر قKKوا
تهیه کنیم که دشKKمنان همKKواره از مKKادر وحشKKت باشKKند؟!! روح صKKوفیکری و درویش
منشی بیش از همه چیز در ما حکومت میکند ودشمن زیرک هم بKKه انKKواع وسKKایل آن
را تقویت مینماید .قرآن ما را دعوت به علم و هنر و جهاد وقدرت و آبKKادانی زمین و
صنعت مینماید Kو نشاط حیات را میافزاید ولی روح صKKوفیگری ،بیاعتنKKائی بKKه این
قبیل مسائل و تسلیم به مرگ قبل از مرگ و ذلت و نکبت را توصیه مینمایKKد و اتفاق Kا ً
پیشرفت هم با صوفیگری است.
مثال دیده میشود Kکه مریضی در حال هالکت یKKا میKKتی مKKدفون نشKKده اسKKت شKKخص
مسلمان اگر خود قادر است بدان کار قیام و اگرنه از مسلمانان استمداد مینمایKKد تKKا بKKه
قدر کفایت بدان معKروف KاقKدام شKود و اگKر فرضKاً KشKارب خمKری یKا سKلطان جKائری
مرتکب فسق Kو جوریKشود یک نفر مسلمان اگKKر میتوانKKد از آن جلوگKKیری KمیکنKKد و
اگرنه از مسلمین برای جلوگیری Kآن منکKKر دعKKوت میکنKKد و مسKKلمین وجوبKا ً بKKا او را
اجابت مینمایند Kتا حدی کKKه قKKدرت بKKر نهی آن منکKKر یابنKKد و قس علی هKKذا ...و اگKKر
کوتاهی شود تمام مسلمانان معاقب و مسKئول خواهنKد بKود عالوه بKر آن کKه مسKتوجب
غضب پروردگار و دخول در نارند در همین جهKKان تبعKKات و نکبKKاتی دارد کKKه اخبKKار
بیشمار از رسول مختار و ائمه اطهار Kعلیهم السالم بدان ناطق است.
حضرت رضا در حدیث شریف کافی میفرماید: K
«لت///أمرون ب///المعروف و لتنهن عن المنک///ر او لیس///تعملن علیکم ش///رارکم
فیدعوا خیارکم فالیستجاب لهم» البته بایKKد امKKر بKKه معKKروف و نهی از منکKKر نمائیKKد
وگرنه بدترین شماها بر شما مسلط میشود Kآنگاه هر چه خوبKKان شKKما دعKKا کننKKد بKKرای
ایشان مستجاب نمیشود Kو نیز در همان کتاب شریف از حضرت امام مح ّمدباقر در
حدیثی طوالنی روایت شده که فرمود: K
«ان االمر ب//العروف و النهی عن المنک//ر فریض//ة عظیم//ة بهاتق//ام الف//رائض
هنال//ک یتم غض /بهللا عزوج//ل فیع ّمهم بعقاب//ه فیهل//ک االب//رار فی داراالش//رار
والصغار فی دارالکبار ان االمر بالمعروف و النهی عن المنکر سبیل االنبی//اء و
منهاج الصلحاء فریضة عظیمة به تقام الفرایض» کKKه خالصKKه حKKدیث شKKریف آن
است که امر به معروف Kو نهی از منکر و فKKریض بKKزرگی KهسKKتند کKKه بKKدانها فKKرایض
الهیه برپا میشود و اگر در آن کوتاهی Kشود غضب خدا شامل عموم مKKردم میشKKود و
در نتیجKKه نیکKKان در دسKKت بKKدان گرفتKKار میگردنKKد امKKر بKKه معKKروف Kو نهی از منکKKر
طریقه انبیائ و رویة صلحاء است. ...
ارمغان آسمان 144
البته بیشتر مسئولیت این کار متوجه علمKاء و کسKانی اسKت کKه خKود را بKه عنKوان
دانایان دین در مردم گنجانیدهاند چنانکه در خطبه امیرالمؤمنین میفرمایدK:
«فحمدهللا و اثنی علی//ه ثم ق//ال ام//ا بع//د فان//ه انم//ا هل//ک من ک//ان قبلکم حیث
عمل//وا من المعاص//ی و لم ینه//اهم الرب//انیون و االحب//ار عن ذال//ک» میفرمایKKد:
کسانی که قبل از شما بودند از آن جهت هالک شدند که به معصیت پرداختند و علمای
دینی و دانشمندان مذهبی آنانرا از این کار نهی نکردند.
و جناب سیدالشهداء علیه آالف التحیKة و الثنKادر حKKدیث منقولKKه در کتKاب مسKKتطاب
تحفالعقول تصریحا ً گناه فسق Kو فجور Kو اشاعة ظلم و جKKور را بگKKردان دانشKKمندان و
علمای هر قوم Kمیگذارد آنجا که میفرماید: K
«اعتبروا ایها الن//اس بم//ا وعظ//ا هللا اولیائ//ه من س//وء ثنائ//ة علی االحب//ار اذ
س َمKا اإل ْث َم َوأَ ْكلِ ِه ُم ُّ
السKحْ تَ لَبِ ْئ َ یق//ول [لَKوْ اَل يَ ْنهَKاهُ ُم ال َّربَّانِيُّونَ َواألَحْ بَKا ُر ع َْن قَKوْ لِ ِه ُم ِ
َكانُوا يَصْ نَعُونَ ] {المائKKدة }63:و انما ع/اب هللا ذال/ک علی/ه النهم ک/انوا ی/رون من
الظلمة المنکر و الفساد فالینهونهم عن ذالک رغب//ة فیم//ا ک//انوا ین//الون منهم و
رهبة مما یحذرون و انه یقول فالتخشوا الناس و اخشونی» در جملKKه میفرمایKKدK:
ای مردم اعتبار گیرید بدانچه خدا اولیای خود را وعظ مینماید از بدگوئیهائی Kکه بKKر
دانشمندان دینی میکند آنجا که میفرماید :چرا آخوندها و علمای دین آنان را از گفتKKار
گناه و خوردن حKKرام نهی نمینماینKد KواقعKا ً بKKدکاری اسKKت آنچKه میکننKKد K.و فقKKط بKKدین
جهت خدا بر ایشان عیب گرفته که آنKKان از سKKتمکاران منکKKر و فسKKاد را میبیننKد Kولی
آنان را از اینکار نهی نمیکنند Kبه جهت طمع و عالقهای کKKه بKKه خیرهائیکKKه از ایشKKان
دریافت میدارند( Kاز حقوق و هدایا وانعامها) وتKKرس از آنچKKه از آن بیم دارنKKد و حKKال
اینکKKه خKKدا میفرمایKKد K:از مKKردم نترسKKید Kو از من بترسKKید ...آنگKKاه بKKه شKKرح امKKر بKKه
معروف ونهی Kاز منکر میپردازد Kو نتایج سودمند آن را بیان میفرماید Kکه بایKKد بKKه آن
کتاب شریف رجوع Kنمود ،ما بسی متأسفیم که بواسطه تنگی مجال نمیتوانیم آن گفتKKار
را تماما ً در این صفحات به نظKKر شKKما برسKKانیم KتKKا ببینیKKد منشKKأ خKKرابی از کجاسKKت! و
امیرالمؤمنین نیز در نهجالبالغه میفرماید« :لعن هللا االمرین ب//المعروف الت//ارکین ل//ه
و الناهین عن المنکر العاملین» به خدا لعنت کند آنهائی را که امر به معروف Kمیکنند
ولی خود تارک آن معروفند Kو نهی از منکر مینمایند Kولی خود بدان منکر عاملند!
در اینجا باید یادآور Kشد که یکی از شرایط امر به معروف و نهی از منکر آن است
که خطری Kجانی یا مالی که تحمل آن فوق العاده باشد متوجKه آمKر و نKKاهی نگKKردد امKKا
همینکKKه بیم چKKنین خKKوفی رود سKKقوط آن از فKKردی KکKKه خطKKر متوجKKه آن اسKKت سKKاقط
میشود البته این درجائی است که آن معروف ،و منکKKر ،منکKKر ،شKKناخته شKKود امKKا در
جائی که کار به آن حد رسد که معKKروف معKKروف KمنکKKر و منکKKر معKKروف! گKKردد در
چنین صورت بر مرد مسلمان دانا به حقیقت یپش آمد خطKKر و احتمKKال ضKKرر مKKانع یKKا
145 ارمغان آسمان
بهانه از برای عدم قیام Kبه احیاء سنت و اماتة بدعت نمیشود Kبلکه باید تا جان در تن و
رمق در بدن دارد برای میرانیدن بدعت و زندهکردن سنت پایداری نماید.
میتوان گفت اصیل ترین علل انحطاط مسلمانان وذلت و نکبت آنKKان تعطیKKل حKKدودK
الهی است که به جهت نداشKتن حکKومت شKرعی و شKبهههای واهی موقKوف Kو معطKل
مانده است.
در انسان و هر حیوانی برای ادامة حیات غرایز و قوای Kمخصوصی Kبودیعه نهKKاده
شده که اگر انسان آن قوا را تحت تربیت قانون عادالنهای تعKKدیل و تKKربیت کنKKد حیKKات
سعادتمندانهای را حائز خواهد گشت و اگر آنها رایله و رها کند کKKه بKه مقتضKای خKKود
هر چه خواهند بکنند در اندک مدتی شیرازه اجتماع انسانی از هم گسیخته و مبKKدل بKKه
بدترین زندگانی وحشیت و بربریت خواهد شد و موجب قطKKع حKKرث و نسKKل گشKKته بKKه
زودی نسل انسانی منقرض و نابود میگردد.
شریعت مقدسه اسالم برای تأمین حوائج آن غرایز و قوی ،و همچنین برای تعKKدیل
و تربیت آن ،مقرراتی Kوضع کرده و به مرحله اجرا درآورده است که مادامی که اجرا
میشد واکنون هم در هر نقطهای اجرا شود زندگی فاضلهای نصیب آن اجتماع نمKKوده
و مینماید Kو از روزی که موقوف و تعطیل شده هیچ قانون و مقرراتی نتوانسته اسKKت
جانشین آن شود.
این قانون و مقررات را حدود الهی نامیده است و کسانیکه از آن تقصKKیر و تجKKاوز
نماینKKد ظKKالم خوانKKده کKKه [ َو َم ْن ُح ُدو َد هللاِ فَأُولَئِKKكَ هُ ُم الظَّالِ ُمونَ ] {البقKKرة – }229:و
سهُ] {الطَّالق}1: [ َو َم ْن يَتَ َع َّد ُح ُدو َد هللاِ فَقَ ْد ظَلَ َم نَ ْف َ
این حدود عبارتنKد Kاز مجKKازات دنیKKائی کسKKانیکه مKKرتکب امKKوری KمیشKKوند کKKه در
عرف تمام ملل متمدنه عالم گناه ومKKوجب فسKKاد و پریشKKانی اجتمKKاع اسKKت ،مثالً زنKKا و
سرقت و دشنامKدادن در میKKان تمKKام ملتهKKا حKKتی وحشKKیان ،عمKKل زشKKت و نفKKرتآور
است و برای جلوگیری آن هر ملتی طKKرقی را پیشKKنهاد و قوانیKKنی KوضKKع کردهانKKد امKKا
شریعت مطهره مKKؤثرترین و مفیKKدترین و قKKاطعترین وسKKیله را بKKا حKKدود KخKKود مهیKKا و
وضع نموده است چنانکKKه مثال بKKرای زانی و زانیKKه هرگKKاه محصKKن و محصKKنه باشKKند
رجم و هرگاه چنین نباشند ضرب صد تازیانه و برای قتل عمدی قتل و برای سرقت با
شرایطش بریدن دست و حتی برای دشنامهای KناموسKی Kو قKKذف زنKKان محصKKنه هشKKتاد
تازیانه و برای لواط ،زدن گKKردن یKKا انKKداختن از محKKل بلنKKد ،یKKا سKKوزانیدن در آتش ،و
برای کسانیکه مKKوجب ارعKKاب مردمنKKد نفی بلKKد و بKKرای مفسKKدین فیاالرض مقKKررات
شدیدتر وضع کرده است که در کتب فقهی ذکر شه و تعKKداد وتفصKKیل آن هKKا را در این
مختصر مجال نیست.
پرواضKKح اسKKت کKKه اگKKر این حKKدود چنانکKKه خداونKKد متعKKال مقKKرر فرمKKوده در هKKر
جامعهای اجرا شود آن جامعه هر چقدر هم فاسد باشKKد در انKKدک مKKدتی مطهKKر و مKKن ّزه
گشته و از افات این قبیل مفاسد مأمون میشKود Kو حیKات مطمئن ومحیKط امKنی بوجKودK
میآید که در آن محیط هرگونه استعداد الیقی میتواند به نشو و نما بKKپردازد و خKKود و
دیگران را از قوای مودوعه در وجود خود در اصKKالح و خKKدمت بKKه جامعKKه بهKKره ور
151 ارمغان آسمان
سازد .مثالً هر گKKاه آن چنانکKKه شKKرع مطهKر Kدر نظKKر گرفتKKه و بKKه موضKKوع KناموسKیK
اهمیت داده تKKا جائکیKKه دشKKنامی کKKه از روی تهمت داده شKKود مKKرتکب آن وقKKتی KکKKه
نتوانست بوسیله چهار شاهد عادل ،مورد دشنام خود را ثابت نماید بایKKد هشKKتاد تازیانKه
بKKه خKKورد Kو از پKKارهای از حقKKوق اجتمKKاعی محKKروم KشKKود[ َواَل تَ ْقبَلُوا لَهُ ْم َشKهَا َدةً أَبَKدًا
اسقُونَ ] {النور }4:بدیهی است در چنین محیطی هرگز زبان به دشنام َوأُولَئِكَ هُ ُم الفَ ِ
گشوده نمیشود و جلو بسیاری از مفاسد از قبیل دشKKمنی Kو جKKرح و ضKKرب و قتKKل کKه
مقدمه آن دشنام است گرفته میشود Kووقتی KکKKه زانی بKKه بینKKد بKKا ارتکKKاب این جKKرم در
معرض رجم و سنگسارشدن در حضور Kمسلمانان و به وسیلة آنان قرار میگیرد! آنان
زنا را هر چند با وجیهترین دختران حKKوا باشKKد مKKرتکب نمیشKKود Kو یKKا دزدی KکKه یقین
داشته باشد که با ارتکاب این عمل دسKKتش را میبریدنKKد حKKریم خKKود و خKKانوادهاش را
ننگین میکند هرگز حتی در صورت Kشدیدترین احتیاج مKKرتکب نمیگKKردد Kو قس علی
ذالک.
اینک برکاتی که اجرای حدود الهی دارد از زبان بنیادگزار KشKKریعت و اهKKل بیت و
عترت او بشنوید Kدر کتاب شریف Kمحاسن برقی Kاز سدیر از حضرت امام مح ّمدباقر
صلوات هللا علیه روایت شده که فرمود :
«حد یقام فی االرض از کی من مطر اربعین لیلة و ایامها»
میفرماید Kکه حدی که در روی زمین بر پKKا (اجKKرا) شKKود KنمKوّش بیشKKتر Kو بKKرکتش
افزونتر از باران چهل شبانهروز است.
و حضرت موسی Kبن جعفر در تفسیر آیة شریفة یحیاالرض بعد موتها فرمودK:
«لیس یحییه//ا ب//القطر ولکن یبعث هللا رج//اال فیحی//ون الع//دل فتح//یی االرض
الحیاء العدل و القامة الحدفیه انفع فی االرض من القطر اربعین صباحاً»
فرمود Kمقصود این نیسKKت کKKه خKKدا بKKه وسKKیلة بKKاران زمین را بعKKد از مKKرگش زنKKده
میکند بلکه مقصود آن است که خKدا رجKالی را برمیانگKیزد تKا عKدالت را زنKده کننKد
آنگاه زمین به زنده شدن عدالت زنده میشود Kو اقامة یک حد در زمین نافعتر است در
زمین از اینکه چهل روز باران بباردK.
سKKکونی Kاز حضKKرت امKKام جعفKKر صKKادق Kروایت میکنKKد کKKه آن حضKKرت فرمKKود: K
رسول خدا میفرمود: K
«اقامة حد خیر من مطر اربعین صباحا» و نKKیز رسKKول خKKدا فرمKKود « :س//اعة
امام عادل افض//ل من عب//ادة س//بعین س//نة و ح//دیقام فی االرض افض//ل من مط//ر
اربعین صباحاً» رسول خدا عدالت پیشوای Kعادل سیاسی KاسKKالم را افضKKل از عبKKادت
هفتاد سال برای اقامة حدود الهی میشمارد و ا ّمت نادان او در موضوع Kامام عادل بKKه
گمراهی و ضاللت عجیبی گرفتار است.
ارمغان آسمان 152
تعطیل حدود الهی دشمنی Kو ضدیت با پروردگار Kعالمیان و تولید خرابی و فساد در
جهان است و عالوه بر تهدیدانی که در آیات شریفة قرآن شده رسول خدا به صKKراحت
آن را از قول خدا دشمنی با خدا میداند.
صKKKالح بن میثم از پKKKدرش در حKKKدیث طویKKKل روایت میکنKKKد کKKKه زنی خKKKدمت
امیرالمؤمKKنین آمKKد و نKKزد آن حضKKرت تKKا چهKKار مرتبKKه اقKKرار KبKه زنKKای خKKود نمKKود
امیرالمؤمنین سر مبارک بKKه طKKرف KآسKKمان بلنKKد نمKKوده عKKرض کKKرد« :اللهم ق//د ثبت
علیها اربع شهادات وانت قد قلت لنبیک فیم//ا اخبرت//ه عن دین//ک ،ی//ا محم//د من
عطل حداً من حدودی فقد عادنی و طب بذالک مضادتی»
عرض میکند :خدایا با چهار مرتبه شهادت (که این زن بر زنای خود اقKKرار) حKKد
بر او ثابت شد و توالی خدا! به پیغمبر خKود در آنچKه از دین خKود بKوی خKبر میدادی
فرمود K:ای مح ّمد هر کس حدی را از حKKدود من معطKKل دارد در حقیقت بKKا من دشKKمنی
کرده و بدین وسیله ضدیت ومخالفت مرا خواستار KشKKده! خدائیکKKه در تمKKام موجKKودات
عالم بر حسب اقتضای فطرت Kآنها طبKKایع و غرایKKزی مقKKرر فرمKKود کKKه مقتضKKای آن،
مدت خود را به پایان برند ،در آدمی که به نعمت عقل و اختیار مرزوق Kاست بوسKKیلة
برگزیدگان خود مقرراتی وضع نمود Kتا حیات خود را سعادتمند نمایند و به خیر دنیا و
آخرت نائل آیند و آن عبارت از همین حدودی است کKKه در شKKرع مطهKKر اسKKالم مقKKرر
فرموده و تجاوز از آن را کفر و ظلم دانسته است.
ً
جای منتهای Kتعجب و سزای Kکمال بدبختی است کKKه مسKKلمانان ابKKدا بKKه آن مقKKررات
اعتنائی ندارند KوحKتی اکKثریت تKام آنKان بKه کلی از مقKررات وحKدود Kالهی بیخبرنKKد و
نمیدانند که مثال حد قذف محصنه و دشنامدادن ،دست کم هشتاد تازیانKKه اسKKت! بKKا این
وصف و چنانکه معلوم و مشKKهور KاسKKت در کشKKورهای اسKKالمی دشKKنام Kوتهمت زنKKا و
زنازادگی Kاز تمام کشورهای KجهKKان بیشKKتر اسKKت ،همچKKنین قتKKل و سKKرقت و ضKKرب و
جرح و بینا موسی Kو صدها فجایع دیگر و باز جای بسیار شگفتی اسKKت کKKه این مKKردم
آلوده به هزاران معصیت اسالمی و بعید از تعالیم دینی ،خKود را مسKلمان و عزیKز در
دانة پروردگار عالمیان میدانند.
من نمیدانم اسم بیمسمی و لفظ بیمعنی چه فائدهای دارد و از شKKیر بیدم Kو و سKKر
و اشکم چه برمیآید؟!
خدایا به مسلمانان دلی دانا و چشمی بینا مرحمت فرما تا به معالم دین تو آشنا و بKKه
عیوب بیشمار خود واقف Kو بینKKا کردنKKد! احکKKامی را کKKه حKKتی یKKک سKKاعت غفلت از
اجرای آن موجب تولید هزارگونKه فسKاد در جامعKه میشKود KبKه خیKالی موهKوم Kدر این
مدت مدید در گرو وجود امام معصوم گزاردهاند Kیعنی تعلیق به حKKال نمودنKKد! آمKKان از
این جهالت!
153 ارمغان آسمان
یکی از موجبات ترقی ملت اسالم که ترک آن علت انحطاط شده
در شریعت مطهره اسالمی آداب و سنن و شرایع و احکامی وضKKع شKKده کKه عالوه
بر آنکه در صدر اولیه موجب آن همه ترقیات حیرتانگیز Kمسلمین گشت اکنون نیز با
گذشت روزگاران و طی چهارده قرن مسلم گشته اسKKت کKه آن قKوانین ابKKدی بKود و در
تحKKول روزگKKاران قابKKل دوام Kو تغییرناپذیراسKKت ،از آن جملKKه این اسKKت کKKه بKKه سKKنت
طبیعت وبه گواهی عقل و فطرت سرتا سر کرة ارض و نقاط معموره عالم مال عموم
سکنه زمین است که واالرض وضعها اللنام وکسی را نمیرسKKد کKKه بKKدون جهت یKKا بKKا
اصول ساختگی جبارانه ،خود را مالک نقطه یا نقاطی بداند مگKKر مKKوجب قKKانون الهی
و قانون خدا نیز کسانی Kرا مالک میشناسد Kکه دارای صفات ایمKKان یKKا تحتذمKKه آنKKان
باشKKند و از آنجائیکKKه تمKKام حیوانKKات و جانKKداران و انسKKان بایKKد در روی Kاین زمین کKه
محدود و نقاط معمورهاش معدود است زندگی کرده و حوائج حیKKاتی خKKود را برآورن KدK
در شریعت اسالمی مقرر شده که کسی مالک اصلی هKKر زمین نباشKKد و کKKرة معمKKوره
در اختیار Kتمام مسکنه آن بوده زیر پKKرچم اسKKالم زنKKدگانی KکننKKد و فقKKط کسKKانی کKKه بKKه
اجازه امام یعنی حاکم منتخب به دستور اسالم مشKKغول کشKKت وعمKKران و آبKKادی زمین
میشوند Kو فقط حKق تصKرف Kو دخKKالت در امKر کشKت و زرع دارنKKد و بایKKد درآمKد آن
طبKق مقKKررات شKKرع صKرف KمصKالح مسKلمین از هKر حیث شKود Kو البتKه در اراضKKی
معموره نقاطی مستثنی گشتهاند که نسبت به اراضی Kمزبور بسیار ناچیزند Kتوضیح این
مدعی :آنکه بر طبق قوانین شریعت مطهره هر زمینی Kکه عنوه مفتKKوح و در تصKKرف
مسلمانان درآید عموم مسKلمین از وقت تصKرف عنKوه آن تKا قیKام یKوم الKدین مالKک آن
میشوند Kو منحصر به فاتحین نیست یعنی تمام مسلمانان در هر نقطه از شرق و غرب
عالم باشند و اطفال و ذراری Kآنها تKKا یKKوم ینفخ فی الصKKور K،مالKKک آن اراضKKی بKKوده و
کسی حق ندارد که اختصاصاً Kمالک زمینی باشد و چون غالب ممالکی کKKه امKKروز در
تصرف مسلمانان است تماما ً مگر اندکی بوسیله شمشKKیر مسKKلمانان فتح و تصرفشKKده
پس عموم سکنة مسلمان آن در تمKKام نقKKاط آن مالکنKKد یعKKنی در آمKKد آن متعلKKق بKKه تمKKام
مسلمین است و فقط کسانی مباشر امر زراعت وعمران آن میشKKوند KکKKه بKKه دسKKتور و
اجازه پیشوای Kسیاسی اسالم بدان قیام نماینKKد و بKKه هKKر انKKدازه از درآمKKد و بهKKرة آن از
نصف و ثلث و ربع آنچه صالح مسKلمین در آن باشKد کKه بKا حKاکم قKرار نمKوده باشKند
بهره میبرند Kو بقیه را تسلیم خزانة بیت المال مسKKلمین مینماینKد KتKKا در مصKKالح عامKKة
عموم مسلمین مصرف شود و مادامیکه این دسKKته از زارعین و آبادکنننKKدگان اراض KیK
به عمران آن اقدام مینمایند حق اولویت با آنهاست و حاکم را نمیرسد که بدون جهت
از دست آنها گرفته بKه دیگKKری واگKذارد KامKا همینکKه در آبKادانی Kآن قصKKور Kو تقصKیرK
کردند بالفاصله حاکم از دست آنان منتزع نمKKوده بالیقKKتر وامیگKKذارد بKKدیهی اسKKت بKKا
اجرای این دستور مالکین چندین دهات و مزارع Kبزرگ ششدانگی KکKه خKود را مالKک
امالکی به وسعت کشور سویس دانسته (مانند باتما نقلیج کKKه چنKKد سKKال قبKKل در مجلس
ارمغان آسمان 154
شورای ملی این ادعا را نمود) و اطالع و دخالتی در امKKر زراعت نداشKKته باشKKند پیKKدا
نمیشود Kو این وضع فئودالیته و ملوک الطوایفی کKKه اکنKKون در کشKKورهای اسKKالمی و
غیراسالمی است اصال وقوع نخواهد یافت زیرا تمام آن ،خالف شKKرع ومKKالکیت آنهKKا
علیرغم ادعائی که مینمایند Kکه (اسKKالم حافKKظ مKKالکیت اسKKت) اصKKال مخKKالف و ضKKد
Kر أَ َّن هللاَ َسَّ Kخ َر لَ ُك ْم َمKKا فِي
شKKرع اسKKت ،سKKند مKKدعای مKKا آیKKات شKKریفه قKKرآن و[أَلَ ْم تََ K
[ولَقَ ْد َكتَ ْبنَا فِي ال َّزبُِ K
Kور َ ض َعهَا لِأْل َن َِام]
{الرَّحمن}10: ض َو َ [واألَرْ َ ض] {الحجَ }65: األَرْ ِ
ي الصَّالِحُونَ ] {األنبياء}105: ِم ْن بَ ْع ِد ال ِّذ ْك ِر أَ َّن األَرْ َ
ض يَ ِرثُهَا ِعبَا ِد َ
و سKKنت رسKKول خKKدا و سKKیرة مسKKلمین صKKدر اول در کشKKورهای KمفتKKوح العنKKوة و
احادیث شریفه وارده از ائمه معصKKومین سKKالم هللا علیهم اجمعین چKKون حKKدیث شKKریف
«االرض هلل و لمن عمرها» و غKKیره اسKKت امKKا نظKKر بKKه اینکKKه ی ّکهشناسKKان نمیتواننKKد
تشKKخیص بین خطKKا و صKKواب دهنKKد این مسKKئله را از بهKKترین کتب فقهی شKKیعه و از
مشهورترین و بزرگترین فقهای متأخر مرحوم شیخ جعفر بن خضر نجفی معروف KبKKه
کاشف الغطاء از روی کتاب کشفالغطاء آن بزرگوار عباراتی به مطالعKKه خواننKKدگانK
میگذاریمK.
مرحوم شیخ جعفر در باب جهKKاد واحکKKام اراضKKی پس از شKKرح مفصKKلی از انKKواع
غنKKایم و اراضKKی میفرماید« :االرض المفتوح//ه ب//القهر و الغلب//ة ک//ارض س//واد
الکوفه و ما ماثلها والحکم فیها انته//اء للمس//لمین کاف//ة اه//ل الح//ق منهم و ک//ذا
اهل الباطل» ...
میفرماید Kاراضی که به قهر و غلبKه مسKKلمانان فتح شKKده باشKKد ماننKKد سKKواد کوفKKه و
آنچه مانند آن است و خوشبختانه تمام اراضی اسKKالمی جKKز معKKدودی کمKKتر از شKKماره
انگشت ،مثل کوفه است حکم اسالم این اسKKت کKKه آن اراضKی KملKKل همKKه مسلمانهاسKKت
خواه اهل حق (شیعه) باشند خKKواه اهKKل باطKKل (غیرشKKیعه) بعKKد میفرمایKKد« K:الیختص
منها واحد یستوی فیه//ا ذک//ورهم و انثهم » این زمینهKKا اختصKKاص بKKه هیچیKKک از
مسلمین ندارد کKKه ادعKKای مKKالکیت اختصاصKی KنیسKKت ودر آن ذکKKور و انKKاث مسKKاویندK
یعنی مانند ارث نیست که «للذکر مثل حظ االنثیین» جاری شود .سKKپس میفرمایKKد :
«ینقطع فیه ملک من م/ات و یج/دد لمن ه/و آت» کسKKیکه مKKرد مKKالکیت او منقطKKع
میشود یعنی میراث نیست که به فرزندان او برسد Kو بKKرای کسیسKKکه بعKKداً بKKدنیال می
اید این مالکیت تجدید میشودK.
آنگاه مینویسد Kجز اینکه این حکم مخصوص Kاست به زمینی KکKKه در حKKال فتح آبKKاد
زنده باشد اما اگر همین زمین که در هنگام فتح آباد بKKود بعKKداً خKKراب و جKKزو اراضKKی
موات گردید Kحکم موات بر آن جاری نمیشود Kکه هر کس آن را آباد کند حKKال خKKودش
باشKKد بKKرای اینکKKه سKKبق ملکیت مسKKلمانان در آن هسKKت وهیچکس نمیتوانKKد آن را بKKه
مالکیت اختصاصی خود در آورد جز امالکی که تصرف در آن اسKت ماننKد خانههKای
نشینی و بستانها Kو نحو آن که آنها مKال متصKرف KاسKت مادامیکKKه آثKKار تصKرف Kدر آن
155 ارمغان آسمان
است میتKوان آن را خریKKد و فKKروخت و داخKل در وصKKایا و اوقKاف KعامKKه کKرد یعKنی
مدرسه و مسجد و کاروانسرا Kو از این قبیل موقوفات نمKKود امKKا همینکKKه آثKKار تصKKرف
زایل شد یعنی آن خانه و حمام و بستان ویKKران شKKد حکمش بKKرمی گKKردد بKKه حKKال اول
یعنی ملک عموم مسلمین است و حKق اختصاصKی آن از بین میرود .امKا تصKرف Kدر
اراضی مفتوح عنوه بعنوان زراعت واجاره برای زراعت ،مرجع آن حاکم و پیشKKوایK
مسلمین است که آنرا به هر کسی که بخواهد والیق Kبداند با مراعات مصالح مسKKلمانان
میدهد ودرآمد آن را صKرف KمصKالح عمKومی مینمایKد ...و امKا هKر چKه از این قبیKل
اراضی که پیش از فتح موات بوده آن مال ولی امر است و جز به اذن وی تصرف Kدر
آن جایز نیست).
بKKرای اینکKKه شKKبههافکنان نگوینKKد KکKKه این حکم مخصKKوص اراضKKی سKKواد اسKKت
میفرماید« K:ان ما کان فی ایدی المس//لمین من االرض//ی العربی//ة والعجمی/ة /و الهندی//ه
ویرها وج//ری علیه//ا خ//راج ام//والهم و اس//تقرت علیه//ا ای//دیهم محک//وم علیه//ا یحکم
المفتوحة عن//وة » ...میفرمایKد KهKKر چKKه در دسKKت مسKKلمانان از اراضKی KاسKKت خKKواه
اراضی عرب باشد یا عجم یا هند و غیر آن تمKام اینهKا کKه مKورد KخراجنKد محکKوم بKه
همان حکم اراضی Kمفتوحة عنوة هستند و بعد مینویسد:
«والحکم فیها انها تصرف نمائها فیما ب//ه ص//الح المس//لمین س//واء فتحت بس//یوف
اهل الحق من المسلمین او اهل البالطل فی زمن الحضور او الغیب//ة» حکم این زمینهKKا
یعنی زمینهای عرب وعجم و هند و دیلم هر چKKه هسKKت آن اسKKت کKKه آنچKKه نمّ Kو کنKKد و
فائده دهد باید مصرف صالح مسلمانان شود خواه به شمشیر Kاهل حق فتح شده باشKKد و
خواه به شمشیر اهل باطل (چون محمود Kغزنوی و امثال آنان) خواه در زمان حضKKورK
معصوم باشد یا در زمان غیبت که تمام آنها حکمش یکی است ،آری این حکم اراضیK
کشورهای Kاسالمی است و شما تنها از همین یک مسKKئله کKKه میبینیKKد بKKه چKKه صKKورتK
درآمده میتوانید بیشتر احکKKام اسKKالم را قیKKاس بگیریKKد کKKه صKKاحبان اغKKراض بKKه چKKه
صورتی Kدرآوردهاند! با این حکم تمام اراضی زراعتی مال عموم مسلمین اسKKت یعKKنی
نفع آن باید عاید عموم شود وکسKی حKق دخKالت درامKر زراعت آن دارد کKه اوال – بKا
اجKKازه و تصKKویب حکKKومت اسKKالمی باشKKد و ثانی Kا ً – در عمKKران و آبKKادی آن حKKداکثر
کوشش را نماید ،و با تمام این وصف Kمالک شKKمرده نمیشKKود KوحKق KخریKKدو KفKKروش و
قKKف وارث نKKدارد KمگKKر کسKKی در زمینهKKائی KبKKه امKKر حKKاکم بنKKائی نمKKوده باشKKد وحKKق
اختصاصی Kنسبت به آن بنا پیدا کرده باشد که فقKKط آن حKKق را میتوانKد KبKه دیگKری KبKه
یکی از صور بیع و شراء و وقف وهبه وارث واگذارد Kو دیگر هیچ!!
این قانون ابدی الهی است که در آن رعایت منتهای عKدالت ومصKKلحت شKده اسKت،
اما بدبختانه میبینیم که به چه صورت KدرآمKKده و از همین ناحیKKه چقKKدر فسKKاد و ذلت و
مشقت و نگون بختی عائد مسلمانان گردیده است که هیچ محاسKKبی Kنمیتوان Kد KخسKKارت
آن را به حساب درآورد!!
کیفیت نامشروع وقف در کشورهای اسالمی یکی از عوامل انحطاط است
در بحث از اراضی مفتوح العنوة گذشKت کKه هیچکس حKق نKدارد چKنین امالکی را
خریدو فروش Kوحتی وقف کند و فی الجمله به حکمت این حکم اشاره شد ،زیKKرا زمین
را پروردگKKار عKKالم ،مکKKان و محKKل اعاشKKة بKKنیآدم و تمKKام جKKانوران قKKرار داده و هKKر
موجودی Kحق دارد برای ادامة حیات خود از آن به نحو مشروع استفاده و ارتزاق کنKKد
و عقل و شرع و وجدان حکم میکند که در انحصار عدة معدودی نباشKد کKه در آن بKه
میل واردة خود هر کاری که بخواهند برخالف مصلحت دیگران انجام دهنKKد .اگKKر بنKKا
باشد زمین در انحصار مالکیت عده معKKدودی باشKKد دیگKKران چKKه بکننKKد؟! آیKKا میتKKوان
باور کرد و قبوالند که مردم و موجKKودات دیگKKر طفیلی این آقایKKان مKKالکین و عزیKKزان
بیجهت باشند؟! چه چیزی آنان را بر افراد بیشمار دیگKKر امتیKKاز داده اسKKت؟! اساسKا ً
همین موضوع Kمالکیت اختصاصی Kبیحد و حصKKر اسKKت کKKه در میKKان تمKKام ملتهKKا و
دولتهKKا از ابتKKدای تKKاریخ هKKزاران مفاسKKد گونKKاگون بKKه بKKارآورد کKKه کمKKترین اثKKر و
کوچکترین مظهر آن موضوع Kبردگی بنیآدم است! چKKرا بایKKد دو نفKKر فرزنKKد آدم بکی
بنده ودیگری Kآقا باشد مگر نه اینکه این فرد بنده هم به اندازه همان فرد آقا شکم و بدن
Kل [ج َعَ K
واحتیاجات طبیعی دارد و باید آن را از همین زمینکه خدا دربارة آن میفرماید َ
لَ ُك ُم األَرْ َ
ض فِ َرا ًشا َو َّ
السَ Kما َء بِنَKKا ًء] {البقKKرة K }22:تKKأمین کنKKد ولی آن را سKKتمگری ،بKKا
حیلههای مخصوص ،به خود اختصKاص داده و دیگKران را محتKاج خKود کKرده اسKت!
اسالم که نوری Kاست الهی و برای روشنی دیده عقلها و رفع ظلمت و مظالم آمKKده بایKKد
آدمی را از ذلت عبودیت دیگران نجات و بعبادت خدای یگانه رهبری Kکند و اولین راه
این است که طرق Kاتخاذ عبودیت غیرخدا را مسدود نماید و آن در درجه اول این است
کKKه دسKKت سKKتمکاران را از تصKKرف این سKKفرة عKKام کوتKKاه کنKKد لKKذا زمین را بین تمKKام
مسKKلمین مشKKترک نمKKوده و همKKه افKKراد را بKKدان شKKرکت داده و بKKرای اینکKKه در تقسKKیم
آنعدالت رعایت شود اختیار Kآنرا بدست امام عادل و عالم بKKا تقKKوای منتخب از مؤمKKنین
سپرده تا بر طبق مصلحت مسلمین با آن عمل نماید لیئوت کل ذبحق حقه.
از میان تمام کشورهای پهناور Kاسالمی که شامل اکثر قاره کبیر آسKKیا و مقKKدار مهم
آفریقا و استرالیا Kو سایر نقاط است تنها یکی دو نقطه از این حکم عظیم مستنثی Kهستند
که بزرگتر از همه مدینه است زیرا بر طبق قانون مقدس اسالم هر نقطهای کKKه مKKردمK
آنبه طوع و رغبت و بدون استعمال شمشیر مسلمان شوند Kامالکشان در دست خودشان
بوده و مسلمانان حق ندارند آن را از ایشان منتزع کرده و تصKKرف KنماینKKد و بKKر طبKKق
تواریخ معتبر و نقل صحیح ،مدینKKه منKKوره وشKKاید KبحKKرین و یمن از این قبیKKل باشKKند و
بقیة نقاط معموره عالم از شام گرفته تا عراق و ایران و هنKKد و چین افغانسKKتان وسKKایر
ممالک اسالمی حتی مکه معظمه تماما ً مفتوح عنوه هسKKتند و ملKKک عمKKوم مسKKلمین از
تاریخ فتح تا انقKKراض عKKالم اسKKت وهیچکس حKKق نKKدارد در آن ادعKKای مKKالکیت نمایKKد،
بخرد ،بفروشد K،یا وقف کند یا ارث گذارد Kجز آنچه قبال یادآور شدیم.
157 ارمغان آسمان
پس هرگونه معامله حتی وقف در این اراضی Kممنوع است .و چنان کKKه در حکمت
آن گفتیم:
اوالً :زمین مال عموم است وکسی حق دخالت در امالک عمKKومی نKKدارد ،هKKر کس
هر چه باشد یک نفر است یک نفر انسان هر قدر الیKKق و مهم باشKKد فقKKط حKKق دارد تKKا
زنده است و تا حدی کKKه میتوانKKد بخKKورد ،بیاشKKامد ،تمتKKع بKKبرد ،ولی بعKKد از خKKود بKKه
دیگری واگذارد Kکه او نیز تمتع و بهره خود را ببرد نه اینکه بوسیلة وق Kف Kو امثKKال آن
بعد از خود زمین را اسیر و به قول معروف حبس با وقف کند.
ثانیا ً – یک نفر هر چقدر هم دارای فکر روشن و مغز نورانی Kباشد حKKق نKKدارد کKKه
مردم اعصار بعد از خKود را بKه تبعیت و پKیروی از نقشKه و فکKر خKود مجبKور نمایKد
وزمینی Kرا که پروردگار عالم برای اعاشة جمیKع فرزنKدان Kآدم خلKKق فرمKKوده محبKKوس
کرده عقل و فکر و اراده و هوای و هوس خود را بKKر آن حKKاکم نمایKKد تKKا حKKتی بعKKد از
مKKرگ او هم آن زمین بKKر طبKKق فکKKر واراده وهKKوای و هKKوس او اداره شKKود و پس از
اینکه مرد واز این جهان رفت هنوز افکار پوسیده وکهنهاش بر مقدرات میلیونها مردم
که شاید اکثراً از او فهمیدهتر و الیقتر باشند حاکم باشد؟! .این را هیچ عقKKل و وجKKدانی
اجKKازه نمیدهKKد خصوصKKا ً هرگKKاه دقت شKKود در بسKKیاری از موقوفKKات Kاین کشKKورها
مخصوصKاً Kدر ایKران کKه اکKثراً بKرخالف نظKر شKرع و مصKلحت مسKلمین اسKت مثال
میبینیم فالن مزارع Kو دهات ششدانگی Kکه تأمین سعادت هزارهKKا خKKانواده را میکنKKد
مالیقنعلی وقف کرده برای بقعه و بارگاه وخادم وقاری فالن امامزادهای که در خKKواب
دیده شده و بر فرض اینکه آن امامزاده واقعی هم باشد به کKKدام مجKKوز شKKرعی و روی
چKKه مصKKلحت عمKKومی بایKKد اکKKثر مKKردم KبKKه فقKKر وفالکت بگذارننKKد وصKKدها Kاز این
امامزادههای واقعی زنده مؤمن و مسلمان که به نان شب محتاجند در سختی و عسرت
به سر برند تا جوانهایشان خدایناکرده تن بدزدی Kو بیشKKرفی KدهنKKد و دخترهKKای شKKان
از فرط Kاستیصال تن به فحشا و زنا واگذارند ،ولی فالن امامزاده راسKKت یKKا دروغ کKKه
هزار سال بر او گذشته و خاک و استخوانی بیش نیست چندین ده و مزرعه وقف بقعه
و بارگاه وخادم و قاریش کنند!؟!
ما در بحث آتیه خود عدم مشروعیت این عمل را از روی سنت و احادیث متKKواتره
از ائمه معصومین سالم هللا علیهم اجمعین ثKKابت میکKKنیم و در اینجKKا فقKKط سKKخن مKKادر
وقKKف Kامالکی اسKKت کKKه اگKKر دقت شKKود KبطKKور Kیقین بیش از ربKKع نقKKاط معمKKوره این
سرزمین ،وقف است وآن چنانکه گفKKتیم عالوه بKKر عKKدم مشKKروعیت وقKKف در اراضKKی
مفتKKوح العنKKوه ،اساس Kا ً خKKود این گونKKه وقفهKKا خالف شKKرع اسKKت هKKر چنKKد در ملKKک
اختصاصی Kباشد.
و در نتیجه میبینیم Kکه غالب اراضی وقفی در اثر عدم دلسKKوزی KخصوصKا ً اکنKKون
که بازیچه غرضورزی اشخاص و دکان نان ادارات اوقاف Kشده تماما ً رو بKKه ویKKرانیK
نهاده بطوریکه در هر دهی که زمین وقفی باشد معموال در اثر خرابی یKKک دهم قیمت
ارمغان آسمان 158
و ارش زمینهای مشابه خود را نKدارد Kو روز بKKه روز و بKKه ویKرانی KاسKت و این خKود
ضرر بزرگی Kاست که متوجه جامعKKه میشKKود Kو حKKاال چنKKان فKKرض گKKیریم KکKKه از این
زمینهای وقفی به جای سنبل گنKKدم شKKمش طال سKKبز شKKود! فائKKده آن چKKه خواهKKد بKKود؟!
مقKKداری خشKKت و گلت کKKه بKKر صKKحن و سKKرای امKKامزاده افKKزوده شKKود و اضافهشKKدن
تعKKدادی مفتخKKور بنKKام خKKادم وقKKاری Kو روضKهخوان وامثKKال آن! شKKاید کسKKانی KبگوینKKد
موضوع Kوقف یک موضوعی است که در احکام شرع عنوانی دارد و ائمه معصومین
هم موقوفاتی Kداشتهاند در جواب میگوئیم K:صحیح است که طبق نقل اخبKKار پKKارهای از
ائمه دارای موقوفاتی بودهاند ا ّما!
ً
اوال – اوقاف Kامیرالمؤمنین و ائمه معصومین غالب Kا در مدینKKه واطKKراف Kآن بKKوده و
چنانکه گفتیم مدینه از اراضی Kمفتوحه عنوه نیست لذا وقKKف آن بKKه عکس این اراضKKی
منع شرعی ندارد.
ثانیا ً – مصرف وقفی که ائمه تعیین نمودهاند اکثرا وقف بر اوالد و ذریKKه خودشKKان
ً
میباشد و این گونه وقفها کKه فائKKده آن عمKKومی و متصKKرف Kآن تKKا قیKKام بالتغیKیر KاسKت
خیلی تفاوت دارد با مصرف Kاین گونه وقفهائیکه ما دیده و میبینیم که اگر نباشKKد خیلی
بهتر است.
ثالثا ً – همان وقفکردن ائمه معصومین هم مدینه منوره را که امکان آن داشKKت کKKه
به ملکیت اختصاصی Kیک عده درآورد و همان فساد مKKالکیت اختصاصKKی ظهKKور کنKKد
بدین ترتیب میبرد در ردیف امالک عمKKومی زیKKرا وقفکKKردن بKKر اوالد و بKKه عبKKارت
دیگر سادات که بحمدهللا تعدادشان روزافزون است و امKKروزه میتKKوان گفت ثلث ملت
اسالم سادات و از ذراری پیغمبر Kو ائمه معصومینند ،خود زمینه عمومینمودن ملKKک
مدینه است کKه سKKرانجام اختیKKار آن بایKد بدسKت حKاکم اسKKالم افتKاده و صKKرف مصKالح
مسلمین یا سادات نماید.
اینک پارهای از اخباری که در موضوع وقف Kاز ناحیه معصومین وارد Kشده دراین
اوراق به نظر شما میرسانیمK.
کافی –«عن ایوب بن عطیه قال سمعت اباعبدهللا یقول قسم رس//ول هللا الف//ئی
فاصاب علیا ارض فاحتفر فیه//ا عین//ا وخ//رج منه//ا م//اء ینب//ع فی االرض کهیئ//ة
عنق البعیر سماها عین ینبع فجاء البشیر یبشره فقال بش ّر الوارث بش ّر ال//وارث
هی صدقة منه بتالفی حجیج بیت هللا و عابری سبیل التباع و التوهب و التورث
فمن باعه//ا او وهبه//ا فعلی//ه لعن//ة هللا و المالئک//ة و الن//اس اجمعین الیقب//ل من//ه
صرفا ً والعدال» مضKKمون حKKدیث شKKریف آن اسKKت کKKه امیرالمؤمKKنین در زمیKKنی کKKه
رسول خدا بوی مرحمت فرمود Kچشمهای حفر نمود و پس از اینکه چشKKمه جKKاری شKKد
امیرالمؤمنین فرمود این صدقه اسKKت بKKرای حجKKاج بیتهللا و درمانKKدگان در راه ،نبایKKد
خرید و فروش Kشود و بارث هم به کسی نمیرسد یعنی مانند زمینهKKای مفتوحKKه العنKKوه
است که قبال گفتیم اینک حدیث دیگر.
159 ارمغان آسمان
کافی – «عن مح ّمد بن عاص/م عن االس//ود بن ابی االس//ود ال//دوئلی عن ربعی
بن عبدالرحمن عن ابی عبدهللا قال تصدق امیرالمؤم//نین ب//دار ل//ه فی المدین//ة
فی بنی زریق فکتب بسم هللا الرحمن ل//رحیم ه//ذا م//ا تص//دق ب//ه علی بن ابیالب
ی تصدق بداره التی فی ب/نی زری/ق ص//دقة التب/اع و الت/وهب ح/تی وهو ح ّی سو ّ
یرثها هللا الذی یرث السموات و االرض و اسکن هذا الصدقه خاالت//ه ماعش//ن و
ع//اش عقبهن ف//اذا انقرض//وا فهی ل//ذی الحاج//ة من المس//لمین» خالصKKه حKKدیث:
امیرالمؤمنین خانهای که در مدینه داشت تصدق نمود یا وقKKف کKKرد وخالههKKای خKKود و
اوالد آنها را مادام الحیوه در آنجا حق سکونت داد و بعد از انقراض آنهKKا ملKKک عمKKوم
مسلمین کرد.
باز در کKKافی حKKدیثی اسKKت کKKه امیرالمؤمKKنین بیKKع و وادی القKKری را وقKف KببKKنی
فاطمه فرمود و تولیت آنرا به حضرت امام حسن واگذاشت Kو اگر او نبود بKه حضKKرت
امام حسین اگر زنده بود تولیت بKKا اوسKKت و وقفنامKه حضKرت موسKKی بن جعفKر چKنین
است.
«هذا ما تصدق به موسی بن جعفر تصدق بااالرض فی مکان کذا و کذا کلها و ح//د
االرض ک//ذا وک//ذا تص//دق به//ا کله//ا و نخله//ا و ارض//ها و قناته//ا و ماته//ا و ارجائه//ا
وحقوقها و شربها من الماء»..
اگر احادیث وارده در موضوع وقف Kائمه معصومین سKKالم هللا علیهم صKKحیح باشKKد
چنانکه گفتیم :اوال غالب یا تمام اینها در حدود مدینKKه و حKKوالی آن بKKوده اسKKت و چKKون
مدینه مستثنی از اراضی مفتوحه العنوه است پس اشکالی که بر سایر اراضی است بر
آن نیست.
ثانیا ً موقوفات Kائمه معصومین تماما وقف بر اوالد و تKKأمین آتیKة فرزنKKدان خودشKKان
ً
بوده است کKKه اکKثراً صKغیر Kو بKKدون سرپرسKKت و نKان بKده میماندنKد Kو آن بKا وقفهKKای
رایجه در زمان ما که اکثراً وقف بKKر قبرسKKتانهای مجهKKولی اسKKت فKKرق KزیKKاد دارد کKKه
اصال قابل قیاس نیست!
ثالثا – چون ذراری ائمه بKKر حسKKب وعKKده الهی روزبKKروز Kرو بKKه فKKزونی میرفتK
همان موقوفات نیر تدریجا ً در ردیف اموال واراضی عمومی در میآمد که مال عمKKوم
مسKKلمین میشKKد پس ناچKKار KبKKه همKKان صKKورت سKKایر اراضKKی KاسKKالمی درمیآمKKد و
نمیتوانست مالک معینی داشته باشد.
رابعا ً – خود ائمه معصومین در وقفنامههای Kخود تصKKریح میفرمودنKKد کKKه بعKKد از
یکی دو نسل درآمد جزو بیتالمال مسلمین خواهد شد چنانکه در وقفنامة امیرالمؤمنین
سالم هللا علیه گذشت این گونه وقفها Kفرضا ً که نقلش صKKحیح باشKKد چKKه ربطی Kدارد بKKه
این وضع غریب و عجیبی که ما میبینیم Kکه با چندین اشKKکالی کKه در اصKل آن هسKKت
موقوف Kعلی آنها عبارتست از گورهای Kمجهول و موهوم Kکه چنانکه بعKKداً خواهKKد آمKKد
هیچ عنوانی در شرع ندارند و اموری کKKه اصKKال شKKارع بKKدانها اهمیKKتی نKKداده و نKKدارد
ارمغان آسمان 160
مگر اینکه گKKاهی غلطانKKداز یکی دو مKKور ماننKKد وقKKف بKKر مKKدارس یKKا مریضخانKKه یKKا
اعانت ابنسبیل که در هزار فقره وقف KیKKک مKKورد KچنیKKنی نKKدارد ،پیKKدا شKKود و آن هم
بسی نادر است.
ّ
کKKاش در میKKان این همKKه موقوفKKات صKKدی یKKک آن بKKه صKKرف تعلیم و تعلم و بKKا
سوادکردن اطفال بیبضاعت منظور Kمیشد و یک صدم از آن وقف KبKKر مرضKKائی کKKه
توانKKائی مراجعKKه بKKدو او غKKذا ندارنKKد میگشKKت و موقKKوفهای KیKKافت میشKKد کKKه صKKرف
ازدواج دختران فقیر و جوانان غرب بینوا میگردیKKد کKKاش موقKKوفهای KپیKKدا میشKKد کKKه
درآمد آن صرف Kکار یاد دادن و صنعتآموختن به کودکKKان یKKتیم ولگKKرد میشKKد تKKا از
این راه هم سعادت دنیائ مسلمانان تأمین میشد هم موجب آمرزش وافقین میگشت یKKا
صرف تألیف و طبع کتابی که معالم دین را بین مKKردم نشKKر دهKKد ولی شKKما را بKKه خKKدا
سری به ادارات اوقاف Kبزنید و وقفنامههای Kموجوده را ببینند و مالحظه کنید که زمین
خدا که مهد پرورش Kاوالد آدم و تمام جانوران است چگونه اسKKیر فکKKر پوسKKیدة احمقی
شده که از راه حسد و تنگنظری کKKه نمیخواسKKته و ارث او چKKیزی بKKبرد یKKا بKKا خیKKال
بیخردانة خود میخواسته امامزاده خوابی یا خیالی شفیع گناهان او شKKود و این کیفیت
موجب شده که هزاران مفتخور بیکاره بر سر گورستانهای معلوم و مجهول بنام خKKادم
وقاری Kو زیارت نامه خوان وامثال آن انگل این جامعه بدبخت شKKده بKKه نشKKر خرافKKات
مشغول شوند و هر کدام صدها مانند خود را تولیKKد کننKKد و این مملکت را بKKه این روز
سیاه بنشانند.
تعمیر قبور در اسالم!
ما در ضمن مقالة (علل انحطاط مسلمین )...در روزنامه وظیفه اشارهای بKه وضKKع
اسفانگیز موقوفات Kنموده بKودیم KکKه در نتیجKه جهKل و نKادانی واقفین اغلب موقوفKKات
ایKران و شKاید سKKایر کشKورهای اسKKالمی صKرف KبقعKه و بارگKKاه وخKKادم و قKاری KامKام
زادگان خوابی Kو خیالی میشود که چندان مورد Kنظر شرع نیسKKت و در نتیجKKه مKKوجب
ویرانی آب و ملک و خرابی مملکت و بیکاری و گرسنگی مردم اسKKت .کسKKانی Kاز آن
انتقاد کردند Kکه چKKون بیاطالع Kاز مبKKادی دین و حKKتی فاقKد KسKKواد مقالKKه نوشKKتن بودنKKد
چندان مورد اعتنا نبود ولی نظر به اینکه یک نفKKر از عمامKKه بسKKرهای Kقم کKKه مشKKهورK
بدانش و فضل است و در مقالة خود مندرجه در شماره 137روزنامKKه وظیفKKه بعKKد از
تهمتها و دشنامها استناد به حدیثی کرده است کKKه در آن تشKKویق و تKKرغیب بKKه تعمKKیر
قبور شده چون وی گفته است احادیث و روایات بسیاری Kاز زبان پاک ائمه معصومین
درباره آنها رسیده با تذکر به اینکه در باب تعمیر قبور بدبختانه یا خوشبختانه در تمKKام
کتب شیعه بیش از یک حدیث نیسKKت و بKKر مKKدعی زیKKاده اثبKKات آن اسKKت اینKKک مKKا آن
حدیث را با دقت در اسناد و مطالعه درمضKKمون آن از نظKKر خواننKKدگان میگKKذرانیم Kو
قضاوت آن را به ارباب فضل وعقل و انصاف و وجدان وامیگذاریم ومن هللا التوفیق.
قبKKل از ورود Kدر این بحث الزم اسKKت یKKاد آور شKKویم کKKه سKKاختن بقعKKه و پKKرداختن
دخمه و پرستش اموات یکی از آداب و سنن ادیان خرافی و باطله قبل از اسالم بوده و
صفحات تاریخ بدان مشحون است مخصوصاً Kاز ایران که دخمه بKKرای امKKوات و بنKKای
قبه و بارگاه برای شاهان و شاهزادگان از بزرگترین عادات و سنت ایرانیان است کKKه
از جملKKه قKKبر کKKورش اول معKKروف (بKKه گKKور دخKKتر) کKKه وانKKدنبرک کشKKف کKKرده و
قبرچهای پیش و قبر راه دختر در آرامگاه پازادکاد که توسط هرسKKفلد مکشKKوف KشKKد و
طبق تحقیق باستانشناسKKان ،تKKاریخ این بناهKKا تKKا قKKرن هفتم قبKKل از میالد میرسKد Kو در
شماره 9/11/39 – 5275روزنامة کیهان شرحداده شده هنوز قKبر کKورش کبKیر در
مشهد مرغKاب و قKبر داریKKوش اول در نقش رسKKتم و تخت مKا در سKKلیمان در ایKران و
اهKKرام فراعنKKه مصKKر ووادی KمقKKابر الملKKوک در سKKاحل غKKربی نیKKل طبKKق گKKزارش
وانKKدنبرک KنقKKل از روزنامKKه کیهKKان 3بهمن 1339و جانینKKان چچسKKوت کKKه مقKKبره
سالطین جبار و خدایان ستمکار مصر KاسKKت در آن سKKرزمین خودنمKKائی KمیکنKKد و بKKه
تحقیق مورخین مانند (ویل دورانت) قریب پنجاه قKKرن بKKر آنهKKا میگKKذرد Kو همKKه روزه
بوسیله باستانشناسان در سرزمینهای ایران ،مصر گوری KیKKا بقعKKه و بارگKKاه و مرقKد Kو
ضریحی از زیر خاک بیرون میآید چنانکه همین سال جاری قKKبر (کKKوری دخKKتر) در
بین کازرون و را ازجان و پنج آتشکده که عینا ً شبیه به قKKبر کKKورش کبKKیر بKKود توسKKط
پرفسور واندبرک بلژیکی کشف شد و اما در اسالم چنانکKKه تKKاریخ مقKKدس آن حکKKایت
میکند نه در زمان رسول اکرم و نه در زمان خلفای راشدین و نKKه در زمKKان مسKKلمین
صدر اول از ساختن گنبد و بارگاه و تعیین خادم و قاری Kبرای قبر هیچیک از اولیKKا و
بزرگان سابقهای در دست نیست .رسول خدا به زیارت شKKهداء احKKد میرفت و فاطمKKه
زهرا قبر حمزه سیدالشهداء را زیارت میکرد و امیرالمؤمنین به زیارت قبور تشریفK
ارمغان آسمان 162
میبر و در زمان حضرتش Kصدها و هزارها از بزرگان صحابه رسKKول KخKKدا و یKKاران
و شیعیان آن بزگوار یا در میدان جنگ شهید و یKKا در بسKKتر مKKرگ از دنیKKا رفتنKد Kولی
هیچکدام نه قبرشان تعمیر شد و نه قبه و بارگاهی Kداشتند و همچKKنین سKKایرین تKKا وقKKتی
که کشورهای ایران و مصر و روم و امثال اینان به شمشیر سربازان اسKKالم مسKKلمانی
پذیرفتند Kو بعد از یکی دو قKKرن کم کم افKKراد زبKKدة کشKKورهای KنKKامبرده در دربKKار KخلفKKا
مقاماتی احراز کردند آنگKKاه دأب و عKKادت و آداب و سKنّت مKKذاهب خKKود را بKKه وسKKایل
مرمKKوزی Kوارد دین اسKKالم کردنKKد مخصوص Kاً KایرانیKKان کKKه تKKا توانسKKتند آداب و سKKنن
مجوسیت را به عناوین مختلKKف داخKل دین اسKKالم کردنKد کKKه عیKKد نKKوروز Kاز آن جملKه
است و آداب دفن امKوات مKا ،اکKثراً آلKوده بKه مراسKم مجوسKیت اسKت کKه از آن جملKه
ساختن بقعه و دخمه و روشنکردن شمع و چراغ و خیر حلوا و میوه بر سر قبر ،و از
این قبیل که برای تحقیق این مطالب باید به کتابهای Kسیر تمدن و تطور Kملل ،و مشKKرقK
زمین کاهواره تمدن ،و میراث اسالم ،آغاز تمدن بشKKر و صKKدها ماننKKد این مؤلفKKات از
محققین داخلی و خارجی ،رجوع کرد.
اینک حدیثی که مورد Kاستناد آقایان طرفدار تعمیر Kقبور امام زادگان است.
در تمام کتب معتبره شKKیعه یKKک حKKدیث بKKا انKKدک اختالفی Kدر عبKKارت در موضKKوعK
تعمیر قبور آوردهاند ،متن حدیث این است.
در تهذیب شیخ طوسی Kبه اسناد خKKود از مح ّمKKد بن احمKKد بن داود و او از مح ّمKKد بن
علی بن فضل و او از حسین بن محمد فKKرزدق Kو او از موسKKی االحKKول و او از مح ّمKKد
بن ابیالسری و او از مح ّمأ بن عبدالبلوی و او از عمKKاره بن یزیKKد از ابوعKKامر واعKKظ
اهل حجاز روایت میکند که او گفت آمدم خدمت حضرت صادق وگفتم چه ثواب است
کسی را که زیارت کند قبر او را (یعنی قبر امیرالمؤمKKنین را) و تKKربت (مKKزار) او را
نعمیر نماید؟ حضرت فرمود یا اباعمار پدرم Kمرا از جدش حسKKین بن علی کKKه پیغمKKبر
به امیرالمؤمنین چنین و چنان فرمود Kتا میرسد Kبه این جمله که مورد Kاستناد است« :یا
علی من عم//ر قب//ورکم و تعاه//دها /فکانم//ا اع//ان س//لیمان بن داود علی بن//اء
بیتالمقدس»
یا علی هر کس قبور شما را تعمیر کند و به آن آمKKد و شKKد و اقKKامت نمایKKد همچنKKان
است که سلیمان بن داود را بر بنای بیتالمقدس کمک و یاری کرده باشد.
ما در اینجا اوال اسناد این حKدیث را از روی همKان علم درایKه و رجKال کKه مقبKول
این آقایان است مورد Kدقت قرار Kمیدهیم و سپس میپردازیم به مضمون آن.
ی ابن طKKاوس و تهKKذیب شKKیخ طوسKی Kعبدهللا در طریق Kاول آن در کتاب فرحه الغر ّ
بن مح ّمأ البلوی است.
در کتب رجال این مKKرد را چKKنین توصKKیف KنمودهانKKد در خالصKKه عالمKKه مینویسKدK
«ان//ه ض//عیف مطع//ون علیه» این بKKدبخت هم حKKدیثش ضKKعیف اسKKت و هم خKKودش
مطعون است.
163 ارمغان آسمان
در رجKKال نجاشKKی هم او را ضKKعیف میشKKمارد Kو در رجKKال غضKKایری KگفتKKه اسKKت
«عبدهللا بن محمد بن عمر بن محفوظ البل/وی اب/و محم/د ک/ذاب وض/اع للح/دیث
الیلتفت الی حدیثه و الیعبأب//ه» میفرمایKKد :عبدهللا البلKKوی بسKKیار KدروغگKKو و بسKKیارK
حدیثساز بوده به حدیث او التفاتی نمیشود و نباید بدان اعتنا نمود.
حاال ببینید این شخص خیلی محترم! از چه کسKKی حKKدیث میکنKKد چنانکKKه در اسKKناد
حدیث مالحظه فرمودید Kاو از عماره بن زیKKد روایت میکنKKد اینKKک جنKKاب! عمKKاره بن
زیKKد را بشناسKKید!! در رجKKال نجاشKKی مینویسKKد ،عمKKارة بن زیKKد الخKKوالنی KالهمKKدانی
الیعرف من امره غیر هذا میگوید Kاز آقای! عماره بن زید چیزی معلوم Kنیست کKKه این
شخص وجود داشته یا نه جز همین اسم نامسKKمی K.در رجKKال ممقKKانی هم میگویKKد ذکKKر
الحسKKین بن عبیدهللا انKKه سKKمع بعض اصKKحابنا KیقKKول سKKئل عبدهللا بن محمKKد البلKKوی عن
عمارة بن زید هذا الذی حدثک؟ فقال رجل نKزل من السKماء حKدثنی ثم عKرج از آقKKای!
عبدهللا بن مح ّمد البلوی خوشنام Kبسیار راستگو!! که شرحش فوقKا ً گذشKKت پرسKKیدند کKKه
این عماره بن زیدی که ترا حدیث گفته (البد همین حدیث بوده!؟) چه کس اسKKت! گفت
مردی است که از آسمان نازل شده مرا حدیث گفتKKه آنگKKاه عKKروج فرمKKود!! در رجKKال
غضائری هم از این آقای! عماره بن زید این تعریف Kو توصیف Kشایان را میبینیم!
اصحابنا یقولون انه اسم لیس تحته احد وکKKل مایرویKKه کKKذب و الکKKذب بین فی وجKKه
حدیثه میفرماید اصحاب مKKا (یعKKنی شKKیعه) میگوینKKد کKKه عمKKاره بن زیKKد اسKKمی اسKKت
بیمسما که در زیKر این نKام احKدی نیسKت و هKر چKه را روایت میکنKد دروغ اسKت و
اساسا ً دروغ از ریخت و روی حدیثش روشن و آشکارا است!!.
در رجال داود مینویسKKد ضKKعیف اسKKت و اسKKمی اسKKت بKKدون مسKKمی ودر KخالصKKه
الرجال عالمه هم او را بدین صفات ممتاز! میستاید!
اینها رجال ین حدیث ،در تهذیب است.
اینک رجال آن از کتاب فرحه الغKKری ابن طKKاوس روایت همین حKKدیث را از شKKیخ
مفید از مح ّمد بن احمد بن داود عن اسحق بن مح ّمد عن احمد بن زکری Kا Kبن طهKKان عن
الحسن بن عبدهللا بن المغیرة عن علی بن حسان عن عمه عبدالرحمن عن ابیعبدهللا.
در سند این حدیث اسحق بن مح ّمد اسKKت کKKه در کتب رجKKال مثKKل خالصKKه الرجKKال
عالمKKه وجKKامع الKKرواه اردبیلی ورجKKال طKKه و رجKKال غضKKائری او را چKKنین معKKرفی
میکنند:
«اسحق بن محمد ابن احمد انه کان فاسد المذهب /ک//ذابا ً فی الروای//ة و ض//اعا
للحدیث الیلتفت الیه»
یکی از رجال آن احمد بن زکریاست اینک این بزرگوار!!
در رجال عالمه مینویسد « :احمد بن نرکریا القمی من الکذابین المشهورین»
این احمد بن زکریا از حسن بن عبدهللا روایت میکند اینKک آقKای! حسKن بن عبدهللا
را بشناسیم! در خالصه الرجال مینویسدK:
ارمغان آسمان 164
حسن بن عبدهللا القمی یرمی بالغلو که متهم بغلو وشKKرک اسKKت این بKKدبخت از علی
بن حسKKان روایت میکنKKد حKKاال بKKرویم KسKKراغ آقKKای علی بن حسKKان! در رجKKال کشKKی
مینویسدK:
«قال محم//د بن مس//عود س//ألت علی بن الحس//ن الفض//ائل عن علی بن حس//ان
قال عن ایهما سألت اما الواسطی فهو ثق//ة و ام//ا ال//ذی عن//دنا یش//یرانه علی بن
حسان الهاش//می ی//روی عن عم//ه عب//دالرحمن بن کث//یر فه//و ک//ذاب وه//و واقفی
ایض/ا ً لم ی//درک ابالحس//ن موس//ی علیهالس//الم» این علی بن حسKKان هاشKKمی کKKه از
عمKویش عبKKدالرحمن بن کثKKیر همین حKدیث را روایت میکنKد گذشKKته از اینکKه بسKKیار
دروغگو بوده واقفی مذهب هم بوده که امام موسی کاظم را به امامت قبول نداشته!
گل بود بسبزه نیز آراسته شد!
در خالصه الرجال عالمة حلی مینویسد:
«علی بن حسان الهاشمی یروی عن عمه عبدالرحمن غ//ال ض//عیف رأیت ل//ه
کتابا ً سماه کتاب التفسیر الیتعلق من االسالم بسبب و الیروی العن عمه» ...
که معلوم Kمیشود این شKKخص هم غKKالی اسKKت و هم ضKKعیف و تفسKKیری KکKKه نوشKKته
اصال ارتباطی و تعلقی به اسالم ندارد یعنی کفریات است بعد میفرماید: K
ضعیف جداً ذکره بعض اصKحابنا فی الغالة فاسKد االعتقKاد خKوب این آقKای علی بن
حسKان را شKناختیم KاینKک بKرویم دنبKال عمKویش عبKدالرحمن بن کثKیر کKه این علی بن
حسKKان فقKKط از او روایت میکنKKد .در رجKKال نجاشKKی KچKKاپ جدیKKد تهKKران ص 175
مینویسدK:
«عبدالرحمن بن کثیر الهاشمی م//ولی ...ک//ان ض//عیفا ً غم//ز اص//حابنا علی//ه و
قالوا کان یضع االحادیث»
این آقا! ضعیف بوده واصحاب KمKKا (شKKیعیان) بKKر او طعنKKه زدهانKKد و گفتهانKKد کKKه او
احادیث وضع میکرده است!! هنرش وضع احادیث بوده! در خالصه الرجKKال اضKKافه
میکند که لیس بشی این بیچاره هیچ نیست! یعنی او را نمیتوان یک نفر آدم شمرد!
تمام اینها از ابوعامر واعظ حجاز نقKKل میکننKKد و بدبختانKKه! در کتب رجKKال از این
واعظ حجاز نام و نشانی Kنیست! هرچند اگر آقای ابوعامر از مشاهیر عبKKاد و زهKKاد و
فیالمثل همردیف امام جعفر صادق هم بود بKKا آن رجKKال سKKند این حKKدیث هیچ ارزشKKی
نداشت و آن حKKدیث را از دروغ و جعلبKKودن خKKارج نمیسKKاخت ولی معهKKذا خKKود این
آقای واعظ اهل حجاز هم معلوم Kنیست چه کسKKی بKKوده؟! بلی از بKKرکت این حKKدیث این
آقایان خیلی راستگو؟! بوده که کشورهای اسالمی مملو از گنبKKد و بارگKKاه امامزادگKKان
راست و دروغ است و کمتردهی Kاست که یک یا چند امامزاده نداشته باشد که به سنت
ایرانی و آداب مجوسی KآنهKKا را شKKاهزاده هم میگوینKد Kمثال شKKاهزاده حمKKزه! شKKاهزاده
جعفر! شاهزاده احمد! وقس علی ذالKKک زیKKرا ایرانیKKان شاهپرسKKت؟ کKKه قبKKل از اسKKالم
صدها از این شاهزادهها داشKKتند کKKه دارای دخمههKKا و گنبKKدها بودهانKKد حKKاال نمیتواننKدK
165 ارمغان آسمان
بKKدون شKKاهزاده باشKKند Kو بیش از ربKKع آب و خKKاک زراعKKتی این سKKر زمین و خانKKه
ودکاکین آن وقف Kاین امامزادههاست و شما میتانید از قیاس خسارت همین یKKک عمKKل
کKKه بKKه نKKام دین صKKورت میگKKیرد Kو صKKورت نKKورانی KآنKKرا در نKKزد عقال مشKKوّه و
نفرتانگیز میکند خسارت سایر اعمالی را که به نام دین انجKام میشKودو خوشKبختانه
دین از آن بیخKKبر KبلکKKه بKKیزار اسKKت بدسKKت آوریKKد اینKKک وارد KمضKKمون این حKKدیث
میشویمK.
ابوعامر واعظ اهل حجاز که معلوم نشد چه کی بوده! از حضرت صادق Kمیپرس KدK
که کسیکه تربت امیرالمؤمنین را تعمیر کند چه ثوابی دارد و حضرت از قول پیغمKKبرK
میفرماید Kکه امیرالمؤمنین فرمود( K:یا علی کسیکه قبور Kشما را تعمیر کنKKد مثKKل کسKKی
است کKه بKه سKلمیان بن داوود Kدر بنKای بیتالمقKدس کمKک کKرده اسKت) این مضKمون
صرفنظر از آن رجال بسKKیار KمعتKKبرش!! از چنKKد نظKKر مخKKدوش و غKKیر قابKKل اعتنKKا و
همانطور Kکه سندش هم میرساند از بیخ دروغ است!!
اوال – تعمیر قبر چنانکه در احادیث صKKحیحه کKKه از پیغمKKبر و ائمKKه معصKKومین
رسیده و بعداً آن احادیث را خواهیم آورد عمل مشروعی نبوده که برای آن ثوابی باشد
تا کسی از امام از ثواب آن بپرسد!.
ثانیا ً – قبر امیرالمؤمنین در زمان حضرت صادق KمعلKKوم و روشKKن نبKKود کKKه کسKKی
در صدد تعمیر Kآن برآید تKا بخواهKد KبدانKد ثKوابش چیسKت؟ مطKابق تKواریخ معتKبر قKبر
امیرالمؤمنین در زمان هارونالرشید بKKا قرائKKتی کشKKف شKKد کKه خیلی بعKKد از حضKKرت
صادق بود ،و چیزیکه معلوم نیست پرسش از تعمیر آن بسیار Kبعید بلکه غKKیر عاقالنKKه
است و اگر در احادیث دیده میشود که گاهی حضرت صادق Kبه نجف تشKKریف KبKKرد و
به آن نقاطی که قبر امیرالمؤمKKنین احتمKKال داده میشKKد مشKKرف میشKKد بKKه قKKدری Kگم و
نامعلوم است که کسی نمیتوانست Kبداند قبر Kمطهر در کجاست ،چنانکه اگKKر گKKاهی از
خود حضرت صادق پرسیده میشد که قبر در کجاست؟ حضرت عالمKKات و اشKKاراتیK
میفرمود که نقطة مشخصی Kتعیین نمیشد ،مثالً در حدیث عامر که گفت جعلت فدلک
ان الناس یزعمون ان امیرالمؤمنین دفن بالرحبة حضKKرت فرمKKود KنKKه قKKبر او در رحبKKه
نیست ،عرض کرد پس در کجاست؟ حضرت فرمود ،لمامات احتملKه الحسKKن فKأتی KبKه
ی یمنة عن احیرة فدفنKKه بین ذکKKوات ابیض ظهر الکوفة قریباً Kمن النجف یسرة عن الغر ّ
فرمود Kوقتی که امیرالمؤمنین از دینا رفت حضرت امKKام حسKKن او را برداشKKت و آورد
پشت کوفه نزدیک نجف دسKKت چپ غKKری و دسKKت راسKKت حKKیره وآن حضKKرت را در
بین ریگهای سفیدی (که آنها را در نجف میگوینKKد) دفن کKرد و معلKوم KاسKت بKا چKنین
نشانههائی قبر کسی معلوم نمیشود؟K
ثالثا ً :ثواب تعمیر قبر را معلق به مجهول کKKرده زیKKرا بنKKای بیتالقمKKدس در اسKKالم
عملی مأمور به نیست که برای آن ثوابی تعین شود و به توان اعمالی را بKKا آن مقایسKKه
نمود مثالً میتوان گفت ثواب فالن عمKKل چنKKد برابKKر ح ّج یKKا چنKKد برابKKر جهKKاد یKKا چنKKد
ارمغان آسمان 166
رکعت نماز و از این قبیل است زیرا اینها اعمال مأموربهای Kهستند در شرع که اتیKKان
به آنها موجب ثواب است ولی بنای بیتالمقKدس آن هم در زمKان سKلیمان بن داود چKه
عملی است که مقیاس اعمال حسنه دیگر شود؟!
رابعا ً – اعانت بKه سKلیمان بن داود در بنKای بیتالمقKدس بنصّ قKرآن کKار دیKوان و
شیاطین بوده است که :
يب َوتَ َماثِي َل َو ِجفَKا ٍن َكKال َج َوا ِ
ب [يَ ْع َملُKونَ لَKهُ َمKا يَ َشKا ُء ِم ْن َم َحِ K
ار َ
ت] َوقُُ KKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKد ٍ
ور َرا ِسKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKيَا ٍ
{سبأ}13:
«برايش هر آنچه مىخواست از [قبيل] قلعهها و تمثالهKKا و كاسKKههايى چKKون بركههKKا و
ديگهاى استوار [در جاى خود] مىساختند»
و در ذیل همین آیة شریفة در کتاب شریف مجمع البیان چاپ جدید تهران ص 382
جلد هشتم مینویسKKد وکKKان ممKKا عملKKوه بنKKاء بیتالمقKKدس یعKKنی از جملKKه چیزهKKائی کKKه
شیاطین برای حضرت سلیمان میساختند Kبیتالمقدس بKKود آنگKKاه مطلب را بKKدین بیKKان
دنبال میکند Kتوفاه هللا (داود) و استخلف سلیمن فاحب اتمام بیت المقKKدس فجمKKع الجن و
الشیاطین و قسّم علیه االعمال .مضمون آنکه :چKKون خKKدا جKKان داود را گKKرفت سKKلیمان
جن و شKKیاطین را جمKKع جانشین او گشت پس خواست بیتالمقدس را باتمام رسKKاند لKKذا ّ
نمKKود و کارهKKای Kبیت المقKKدس را در میKKان آنهKKا تقسKKیم کKKرد کKKه هKKر طKKائفهای بکKKار
مخصوص بپردازد Kسپس کار هر دستهای را شرح میدهد و عجیب اینکه قKKرآن همین
ساختن بیتالمقدس را عذاب میهن میخواند آنجا که میفرمایدK:
ين]
ب ال ُم ِه ِ [أَ ْن لَKKKKKوْ َكKKKKKانُوا يَ ْعلَ ُمKKKKKونَ ال َغي َ
ْب َمKKKKKا لَبِثُKKKKKوا فِي ال َعَ KKKKKذا ِ
{سبأ}14:
«جنّها دريافتند Kكه اگر غيب مىدانستند Kدر [اين] عذاب خوار كننده نمىماندند»K
و در ص 353و 354جلد هفتم منهجالصادقین چاپ علمی تهران شرح سKKاختمان
بیتالمقدس را به وسیله جنیان به تفصKKیل بیKKان میکنKKد چنانکKKه گKKوئی هیچ انسKKانی Kدر
ين) بنKKای آن دخKKالت نداشKKته و در تفسKKیر جملKKه شKKریفة ( َمKKا لَبِثُKKوا فِي ال َعَ KKذا ِ
ب ال ُم ِه ِ
مینویسد Kگویند هنوز یکساله کارمانده بود در بنای بیتالمقKKدس کKKه متقاضKKی اجKKل بKKه
سلمیان درآمد طلب ودیعه روح نمود سلیمان کسان خود را وصیت کرد که مرگ مKKرا
فاش نکنید و مرا بر عصای من تکیه دهید که تا جن از عمل خود باز نماننKKد و مسKKجد
به اتمام رسد و در جلKKد پنجم بحKKاراالنوار KچKKاپ کمپKKانی ص 351 – 350نKKیز همین
مضمون است پس تعمیر مزار امیرالمؤمنین با کاری که جنیان و شیطاین متصKKدی آن
بودند روی چه مقایسهای است!؟ و اگر پKKارهای از تعمیرکننKKدگان آن مKKزار شKKریف را
که سالطین جبار و سفاکان ستمکاری بودند Kمانند هارونالرشKKید ،اولی بKKانی تعمKKیر و
نادرشاه افشار با شیاطین مقایسه کنیم شاید غلط نباشد و مضمون حدیث را برساند!!
167 ارمغان آسمان
رابعا ً – اگر تعمیر قبر Kامیرالمؤمنین ثوابی داشته چرا خود حضرت صKKادق کKKه بKKه
آن دانKKاتر بKKود و قKKدرت مKKالی هم داشKKت (چنانکKKه خKKود آن جنKKاب میفرمایKKد K:من
ثروتمندترین اهل مدینKKه هسKKتم )...قیKKام نکKKرد و گرفتKKه شKKود کKKه نفKKوذ معنKKوی KنداشKKت
میبینیم چنین نیست زیرا آن حضرت در بجبوبة قKKدرت خلفKKای رئیس شKKرطه داود بن
علی ح اکم مدینه را کKه معلی بن خKنیس را کشKته بKود بوسKیله پسKرش اسKمعیل کشKت
(چنانکه در رجالکشی Kاست) و کسی متعرض وی نگشت تعمیر قبر امیرالمؤمKKنین از
این کار خیلی آسانتر بود و خوف دیگری هم در بین نبKKود و راسKKتی KاگKKر تعمKKیر قبKKورK
علی و اوالد علی کار با ثوابی بود جKKا داشKKت کKKه خKKود حضKKرت صKKادق KقKKبر یکی از
علویین و الاقل پسر خود اسمعیل را تعمیر و قبه و بارگاه برای او بسازد تا هم کار بKKا
ثوابی را تعلیم شیعیان کرده باشد و هم از شهرت زنKKده بKKودن اسKKمعیل کKKه بعKKد از وی
اسماعیلیه قائل شدند و مKKوجب فسKKاد بیشKKماری KگردیدنKد KبکاهKKد و بهKKر صKKورت یکی
ازائمه معصومین و یا مؤمنین میتوانست این سنت سنیه را به جا آورد تKKا بعKKداً مKKورد
استناد دیگران قرار Kگیرد.
خامسا ً فKKرض کKKنیم کKKه تعمKKیر قبKKور امیرالمؤمKKنین و اوالد معصKKومین او سKKالم هللا
علیهم اجمعین کار ثوابی باشد دیگر گنبد و بارگاه ساختن برای هر امKKامزاده خKKواب و
خیالی چرا؟ مگر اینکه بگوئید چون امامزادهها هم سادات و از اوالد امیرالمؤمنین اند
مشمول این حدیث بسیار شریف! وراست! میشوند Kکه در این صورت باید گفت برای
تمKKKام سKKKیدها کKKKه از دنیKKKا میرونKKKد Kو البتKKKه یقین بKKKه موجودیتشKKKان بیش از بیشKKKتر
امامزادههاست باید گنبد و بارگاه درست کرد ولی آیا میدانید Kدر چنین صورت KوضKKع
این ممکلت به چه کیفیت خواهد شد؟!
چنانکه گفتیم حداقل ثلث مسلمانان از سادات و منسوب به پیغمبر Kو ائمه اطهارند Kبا
قبول این معنی باید یک طاق سرتاسری به تمام ایKKران و کشKKورهای اسKKالمی زد و آن
را قبرستان Kامامزادگان نامید! هر چند همین االن هم بهتر از قبرستان نیست؟!
سادسا ً – فساد Kاین عمل منحصر به گور امامزادگان نیست بلکKه چنKKان کKه میبیKKنیمK
به طبق مترف Kو مسرف که خودرا اشراف Kکشور میدانند سرایت کرده.
االن در همین شهر قم قبرستانهای عجیب و غریبی ساختمان شده کKKه الشKKة گندیKKده
ثروتمندان و دزدان اجتماعی را در آن دفن میکنند و صاحب مقبره و خKKادم وفKKاداریK
و فرش و چراغ و امثال آن هستند ویKKک نفKKر از پلودارهKKای KگKKردن کلفت تهKKران البKKد
بKKرای رضKKای خKKدا! مقKKبره خیلی مجلKKل در این شKKهر سKKاخته کKKه هKKر بقعهای را بKKه
ثروتمندان تهران وشهرستانها بسی یا چهل هزار تومان میفروشKKد و آن احمقKKان آخKKر
الزمان هم آنها را خریده قبال بگل و الله و ریحان میآرایند Kتا قKKتی کKKه جKKان از جسKKد
کثیفشان خارج شد و در زیر خروارها خاک مدفون گشKتند عشKاق سKوخته بKا دخKتران
حورش بر بKKاالی عقKKد آنهKا بKر از و نیKاز پردازنKKد و از فسKKق و فجKوری کKه مKKرتکب
میشوند Kبهرهای نیز نصیب صاحب قبر گردد؟!
ارمغان آسمان 168
آری این است آنچه پارهای حامیان دین از آن دفاع میکننKKد واین عمKKل مجوس Kی Kرا
یکی از ارکن دین خاتم النبیین میپندارند و اگر کسی سخن گوید او را به تیر تهمت
و هرگونه صدمهای کKKه از دستشKKان برآیKKد آزار میدهنKKد و از خKKدا شKKرم و از پیغمKKبر
آزرم و از روز قیامت وحشتی Kندارند!
ثانی Kا ً – بKKر فKKرض اینکKKه تKKو آن قKKدر کKKودن و کمادراک وهوش Kی KکKKه نمیتKKوانی
تشخیص دهی که این پیغام از جانب خدا است یا خیر و مطالبKKه معجKKزه کKKردی این هم
معجزه! دیگKر چKه عKذری بKرای نپKذیرفتن حKق داری؟! پس معجKزه اگKر باشKد بKرای
پیغمبر است نه امام.
امام مدعی مقام رسالت از طرف Kپروردگار نیسKKت بلکKKه وضKKع وی هKKر چKKه باشKKد
فرع نبوت است.
177 ارمغان آسمان
پس اگر او ستمی دارد باید از طKKرف پیغمKKبر KباشKKد و پیغمKKبر همینکKKه کسKKی را بKKه
ستمی تعیین کرد اطاعت او بر امت فرض است پس دیگر جای چKون و چKرا بKر امت
نیست ،پیغمبر وقتی Kکه یک یا چند نفر را بنام و نشKان تعKیین کKرد و فرمKود K:از اینKان
در فالن موضوع اطاعت کنید دیگر کسی حKKق نKKدارد از آنهKKا معجKKزه بخواهKد Kو خKKود
آنها همKه بKه آوردن معجKزه الKزامی ندارنKد اگKر امت مطیKع پیغمKبر KاسKت کKه از آنهKا
اطاعت خواهد کرد و اگر مطیع نیست حجت بر وی تمKKام اسKKت و بایKKد منتظKKر عKKذاب
الهی باشد.
حاال فرض کنیم که در اثر تکمیل نفس و عظمت روح کرامتی Kهم در وی دیده شKKد
دیگر آن بازار معرکهگیری را الزم ندارد که هر دقیقKKه سKKاعتی از او معجKKزه صKKادر
شود!
اگر بنا باشKد امKام وحKتی KپیغمKبر در هKر مKوردی KمعجKزه بیاورنKد Kو متصّ Kدی KامKر
خارق عادت شKKوند Kاین عمKKل بKKرخالف عKKدالت و حکمت الهی اسKKت زیKKرا پروردگKKارK
عKKالم پیغمKKبر و یKKا امKKام را بKKرای تقKKویت و تKKربیت عقKKل وتکمیKKل خKKرد و هKKوش آدمی
برمیانگیزد Kو در آیات شریفه قرآن همواره از راه تدبیر واندیشه و فکر آزاد مردم را
دعوت به پرستش خود و اطاعت او ،امر نموده اگر بنا باشد چون بساط معرکهگیران
و چشم بندان هر ساعتی خرق عKKادتی کنKKد دسKKتگاه فKKک رانسKKان مKKتزلزل و شKKعورش
مشوق و متالشی میشود و اگر اظهار Kایمانی کند ایمانشKKخص مرعKKوب و اسKKالم فKKرد
مجبور است و چنین اسالم و ایمانی به قدر صد دینار ارزش ندارد!!
معجزه پیغمبر ما قKKرآن مجیKKد اسKKت کKKه در عین اینکKKه در ترصKKیع Kو تنظیم در حKKد
اعالی اعجاز است در همین حال در پرورش عقل و تکمیKل هKوش انسKانی مKأموریتK
عالی خود را انجام میدهد اما اگر بKKه جKKای آن پیغمKKبر مKKا آسKKمانها Kرا شKKق میکKKرد و
کوهها را متزلزل مینمود KشKKب را روز و روز را شKKب میکKKرد محKKال بKKود کKKه آدمی
بتواند با فکر درست و اندیشه صحیح به حقانیّت وی پی برد و اگر تابع میشKKد همKKان
ك از ترس و وحشت بود و چنین ایمانی پرواضح است که هیچ فایKKدهای نKKدارد[ .فَلَ ْم يَ ُ K
سنَا] {غافر« }85:پس هرگز ايمانشان -هنگامى كه كيفKKر مKKا را يَ ْنفَ ُعهُ ْم إِي َمانُهُ ْم لَ َّما َرأَوْ ا بَأْ َ
ديدند K-به حالشان سودى نمىبخشيد» .
مذهب شیعه که بدبختانه اکنون آلوده بKKه خرافKKات و موهومKKات بسKKیاری از مKKذاهب
باطله گردیده عقیدهاش در بKاب امKانت اینسKت کKه ائمKه اثKنی عشKر علیهم صKلوات هللا
راویان صدق گفتار وامامان راستکرداری از طرف رسول خدا هستند کKKه امت در
فهم کالم خدا و بیان ما انزل هللا باید به ایشان مراجعKKه نمایKKد زیKKرا اینKKان عالمKKان اهKKل
البیت اند که بهتر از هر کسی میدانند که در خانKKة ایشKKان چKKه نKKازل شKKده اسKKت (اهKKل
البیت ادری بما فی البیت) و در جائی که فهم کسی بدرک آیهای از آیKKات کتKKاب خKKدا و
سیرهای از رفتار Kرسول هللا وفا نکKKرد بKKرای فهم آن بدیشKKان مراجعKKه کنKKد و از ایشKKان
اخذ نماید.
ارمغان آسمان 178
و چنین مقامی احتیاج باتیان معجزه آن هم به آن وضع هرج و مرج ندارد.
بنابراین امام در مقام خود فقط به سه چیز شناخته میشود!
اول – نص صریح از پیغمبر Kبه اسم و صفت که اخبار شیعه به حKد تKواتر آن را
حائز است.
دوم – داشتن علم کافی به جمیع احکام الهی که االمام عالم باحکام زمانه من النKKاس
و آثار موجوده از آن بزرگواران دلیل کافی بر این حقیقت است.
سوّم – عصمت در رفتKار و گفتKار کKه خوشKبختانه این صKفت در تمKام معصKومین
بطور بارز و آشکارا موجوده بوده بطوریکه با اینکه دشمنان آن بزرگواران که غالبKKا ً
جبابره و سالطین وقت بودند Kبا تمام سعی کوششKKی کKKه کردنKKد تKKا شKKاید دامن عصKKمت
یکی از آنان را آلوده نمایند تا بدین وسیله آنانرا در انظار رسKKوا و بKKدنام نماینKKد توفیKقK
نیافتنKد چنانکKه داسKتان کنKیز فرسKتادن هKارون بKرای حضKرت موسKی بن جعفر از
مشهورات است.
با وجود Kاین صفات که در تمام ائمه موجود بوده دیگر احتیاجی Kبه هیچ چیز نیسKKت
حاال اگر به حدیث معتبر و نقل صKحیح کرامKتی از ایشKان نقKل شKده باشKد البتKه مKوردK
قبول است ولی متأسفانه معجزاتی Kکه بدیشان نسبت دادهاند.
اوال – اکثر آن معجزات ،معجKزه نیسKت و اعمKالی اسKت کKه بایKد آنهKا را در عKالم
اوهام وخیاالت پریشان تصور کرد مانند معجزهای که د خزینKKه الجKKواهر نهاونKKدی از
حضرت امیرالمؤمنین نقل شده که در شبی که رسول خدا تا نزدیک صبح فضایل خود
را برای امیرالمؤمنین میشمرد آخراالمر Kگفت یا علی توهم از فضایل خود بگو :و آن
حضرت با چرخانیدن انگشتر خود رسول خدا را به یکی از بیابانها که نزدیک شهریK
دور دست و به قول او هفتاد ساله راه بود پرتاب کرد و تا رسول خدا رفت به شKKهر و
فهمید این شهر علی است و خواست بKا علی مالقKات نمایKد بKاز امیرالمؤمKنین انگشKتر
خود را چرخانید Kو رسول خدا را به یKک بیابKKان وشKهر KدیگKر پرتKKاب کKرده حKKیران و
سرگردان نمود همچنین تا هفت شهر! و سرانجام Kاو را به مدینه رسانید و رسKKول خKKدا
علی را در خانه فاطمه زهرا دید در حالیکKKه سKKرش روی زانKKوی فاطمKKه و بKKه خKKواب
است و وقتی Kاز حضرت زهرا حال علی را پرسید معلوم شد از سر شب تا صبح علی
در خانه فاطمه در خواب بKوده اسKت :و صKدها و هزارهKا از این قبیKل موهومKات کKه
همه روزه از منبرها و معرکه درویشها Kو نقالها و حتی در کتابهKKای باصKKطالح معتKبرK
شKKنیده و خوانKKده میشKKود KاینهKKا معجKKزه نیسKKت بلکKKه موهومKKات KاسKKت و گKKوشدادن و
منعنکردن از آن حرام و گناه عظیم است.
زیرا گذشته از افتر و کذب بر خدا و رسول و ائمه علیهم السالم موجب وهن اسالم
و استهزاء به اساس دین و ویران نمودن بنیان شریعت حضرت خاتم النبین است که
بر هر مسلمانی لجوگیری Kاز آن واجب است.
179 ارمغان آسمان
ثانیا ً – غالب این معجزات و کرامات به نقKKل یKک شKKخص مجهKKولی اسKKت کKKه اگKKر
معلوم هم باشد در این مقام نباید بدان التفات نمود .زیرا معجزه آن است که در محضرK
و مالء عام باشد تا موجب استحکام Kعقیده و اتمام حجت بر مردم شKKود ،معجKKزهای کKKه
یک نفر ادعا رؤیت آن را نمایKKد چKKون هنرنمKKائی در ظلمت و رجزخKKوانی در پسKKتویK
خانه است .که نمیتوان بدان بKKر احKKدی حجت گKKرفت و آن را دلیKKل حقKKانیت معجزنمKKا
شمرد.
ثالثا – اگر حقانیت امامی بدین قبیل معجزات دانسته شود که یKKک نفKKر یKKا چنKKد نفKKر ً
معدودی نقل کرده باشند ،هر طائفه و مذهبی برای بزرگان خوداز این قبیKKل معجKKزات
تراشیدهاند بلکKKه معجKKزاتی خیلی عجیبتKKر از معجKKزات ائمKKه شKKیعه بKKرای تحقیKKق این
معنی زحمت زیادی Kالزم نیست ممکن اسKت بKه کتKاب تKذکره االولیKای شKیخ عطKار و
اسعاف الرغابین یافعی یا حدائق االنس جKKامی و امثKKال آن کKKه در دسKKترس همKKه اسKKت
مراجعه کنید تا ببینید بزرگKKان صKوفیه کKKه پKارهای از آنهKKا دشKKمن ائمKه معصKKومین هم
بودهاند چگونه کرامات و معجزاتی Kمانند زندهکردن اموات و اطاعت حیوانات از آنها
صادر شده و گویندگان به خیال خود بدان تواتر معنوی میدهند Kپس آنهKKا هم میتواننKKد
چنین ادعائی کنند!! پس این میزان صحیحی نیست زیرا با بیان این قبیل معجKKزات کKKه
همه آنها موهامات است نمیتوان به حقی رسید و اگرنه پس همة این مدعیان برحقند!
رابعا ً – با قبول این معجزا خاصیت امامت که پیشوا و مقتدائی مردم در امور دینی
است از آنها سلب میشود Kزیرا معنی امام به معنی پیشوا و کسیکه در اعمKKال و افعKKال
باید به او اقتدا نمود واساسا ً بعثت انبیاء از جنس بشر برای آن بود که مردم را بKKه هKKر
ُول هللاِ أُس َْوةٌ َح َسنَةٌ
چه امر مینمایند Kخود بهترین عامل آن باشند [لَقَ ْد َكانَ لَ ُك ْم فِي َرس ِ
صKاَل تِي Kر هللاَ َكثِKKيرًا] {األحKKزاب[}21:قُKKلْ إِ َّن َ لِ َم ْن َكانَ يَرْ جُو هللاَ َواليَوْ َم اآلَ ِخَ K
Kر َو َذ َكَ K
وح َي إِلَ ْيKKكَ ِم ْناي َو َم َماتِي هللِ َربِّ ال َعالَ ِمينَ ] {األنعKKام[ }162:اتَّبِ ْع َمKKا أُ ِ َونُ ُس ِكي َو َمحْ يَ َ
ُ َربِّكَ اَل إِلَهَ إِاَّل هُ َو َوأَ ْع ِرضْ ع َِن ال ُم ْش ِر ِكينَ ] {األنعKKام[}106:فَ ْ
اس Kتَقِ ْم َك َمKKا أ ِمKKرْ تَ َو َم ْن
َاب َم َعكَ ] {هود}112: ت َ
اگر بنا باشد پیغمبر یا امKKامی کKKه امKKر بKKه دادن مKKال و انفKKاق در راه خKKدا میکنKد Kو
پرواضح است که دادن چیزی محرومیت از آن است و خKKود پیغمKKبر هم مثال مKKالی در
راه خدا انفاق کند یا امیرالمؤمنین نانش را با شکم روزه بسKائل و محتKاج دهKد ولی در
همان شب به طعام بهشتی مرزوق Kگردد و در چهل خانه مهمان شود Kو البد غذا در آن
خانهها میل نماید چنین عملی موجب تبعیت نیست و چنین انفKKاقی فضKKیلت نKKدارد KزیKKرا
کسیکه در یک شب در چهل خانه یا بیشتر طعام میKKل نمKوده اسKKت اگKر نKان جKKوی در
راه خدا داده هنری نکرده که مسلمانان از آن تبعیت کنند!! و اگر علی چKKنین بKKوده کKKه
همینکه دست به شمشیر میبرده مالئکه هراسKKان میشKKدند کKKه مبKKادا گKKاو حامKKل زمین
کشته شود و خدا برای جلوگیری Kاز چنین پیشآمدی حملة عرش را به زمین فرستاد تا
بازوی علی را بگیرند تا از نیروی او بکاهند و پKKر در زیKKر شمشKKیرش KفKKرش کننKKد تKKا
ارمغان آسمان 180
مبادا گاو حامل زمین از بین برود Kو زمین و اهل آن هالک شوند وباز هم بخت بد! پر
جبرئیل از ضربت شمشیر Kعلی شکسته و مجKKروح شKKد بطوریکKKه نKKاالن و بKKال کشKKان
خدمت خاتم پیغمبران مشرف شد و از ضKKرب شصKKت علی و ویKKرانی شKKهرهای KلKKوط
داستانها گفت با چنین قدرت اقدام به جهاد و جانبازی Kفضیلتی KنیسKKت و فیالمثKKل ماننKKد
آن است که رستم دستان اقدام به جنگ مورچهای از مورچههای ناتوان کند یKKا بKKا بمت
اتم بخواهند Kخانه موری ویران نمایند.
اینها را هنر و فضیلت و شجاعت نمیگویند تا مردم به رفتار و کردار مباشران آن
رغبت نمایند ،علی آن وقت میتواند امام و مقتدای مسلمانان باشد کKKه بKKا شKKکم گرسKKنه
بعد از سه روز روزه متوالی که فقط با آب افطار Kکرده و خاندان مطهرش بKKا اشKKتهای
زیادی و عالقمندی Kفوقالعاده به همان نان جوین چنانکه خدا میفرمایKKKدَ [ :وي ْ
ُط ِع ُمونَ
س ِكينًا َويَتِي ًمKKا َوأَ ِس Kيرًا] {اإلنسKKان }8:ای علی حب الطعم آن را
الطَّ َعا َم َعلَى ُحبِّ ِه ِم ْ
در راه خدا انفاق نمایند و وقتی میتوان به مKKردم گفت کKKه از جهKKاد و مبKKارزه علی بKKا
دشمنان دین تبعیت نمائید که با احتمال تلفشدن و کشتهگردیدن ،علی بKKدان کKKار قیKKام
نماید و وقتی Kهم که به جنگ مبادرت مینمایKد KچنKKدین زخم کKKاری بخKKورد KچنانکKKه در
جنگ احد بیش از شانزده زخم مهلKKک بKKه بKKدن مبKKارکش رسKKیده بKKود در این صKKورتK
میتوان به مردم گفت شما هم به علی تأسی نمائید زیرا او یک نفر مسلمان و مؤمن به
خدا و رسول است چنین میکند شما هم که ادعKKای مسKKلمانی Kو ایمن بKKه خKKدا و رسKKول
مینمائید باید از آن بزرگواران بتعیت نمائید.
و همچنین سایر اعمال و افعالی که از آن بزرگKKواران از فضKKایل و محامKKد انسKKانی
نقل شده ،این احمقان جاهل هنوز ندانسته که فضایل شKKریفه انسKKانی و خصKKایل حمیKKده
آدمی چه چیز است؟!
اینها تصور میکنند همینکه کسی علم غیب داشت و فهمید که در هر گوشKKه جهKKان
چه اعمال و حرکاتی صورت میگیرد Kو یا به آسمانها Kپرواز کKKرد یKKا همینکKKه شمشKKیرK
برداشت و همه جن و انس از ترس او پا به فرار گذاشKKتند KیKKا ضKKربتی کKKه فKKرود Kآورد
چندین هزار نفر را نابود کرد یا در هر شبی در چندین خانه طعام خورد یKKا بKKا چنKKدین
زن جماع کرد! این قبیل خیاالت کودکانه را که مورد آرزوی Kهر جاهKKل غKKافلی اسKKت
فضیلت میشمارند Kو ارتکاب آنرا معجزه میپندارند! غافل از آنکKKه فضKKیلت آدمی در
علم و شناختن خدا و آشنا گشتن به نظKKام طKبیعت و تسKلیم اراده و مشKیت الهی شKKدن و
مسKKلط بKKر نفسبKKودن و گذشKKت و اغمKKاض از اهانKKات و از سKKتمهائی KکKKه از جKKاهالن
صادر میشود Kو هدایت گمراهان و دستگیری بینوایان است و اینهKKا صKKفاتی اسKKت کKه
در ائمه معصومین Kسالم هللا علیهم اجمعین بوده وهمین فضایل اسKKت کKKه ایشKKان را بKKر
دیگران فضیلت داده و آنانرا امام و مقتدای جمیع عالمیان کرده است و مردم مأمورنKKدK
که به قدر قKKدرت و اسKKتطاعت بین فضKKایل آراسKKته شKKوند تKKا در بKKازار تجKKارت جهKKان
سودی کرده سعادت دارین و فوز Kنشأتین را کسKKب نماینKKد وگرنKKه انجKKام آن اعمKKال کKKه
181 ارمغان آسمان
بیشتر زائیده اوهام و خیال است برای انسان فضKیلتی نیسKت زیKرا چKه حظی دارد کKه
شخصKKی بدانKKد در فالن گوشKKة دنیKKا فالن فقKKیر چگونKKه جKKان میدهKKد و فالن غKKنی
خوشگذران چگونه داد دل از شهوات میستاند Kو در فالن بیشه آن شیر چگونه جستن
کرد و فالن آهو را درید و فالن دزد چگونه با چاقو قفل خانKKه فالن بKKدبخت را بریKKد و
یا چه سعادتی است که بتواند به دریا فرو رود Kو بها برها برآید و یا شمشKKیر برکشKKد و
هر درمانده گمراهی را بکشد و ملیونها زن را بیوه و اطفال را یتیم نماید!!
اینها هوسهای KکودکانKKه اسKKت و بKKه سKKعادت حقیقی مربKKوط نیسKKت فضKKیلت علی بن
ابیطالب که عالیترین فضایل Kآن جناب است آن است که در راه خدا از بذل مال و جان
و نابودی Kنام و نشان مضایقه نداشت فضیلت آن است که در شب لیله المKKبیت کKKه یکی
از هزار ،احتمKKال جKKان بKKه سKKالمت بKKردن نداشKKت در بسKKتر KرسKKول خKKدا خوابیKKد واین
فداکاری Kبزرگ تا آنجا کشید که مورد مباهات پروردگار جهKKان بKKه فرشKKتگان KگردیKKد!
اگر علی چنانکه اینان میگوینKد KعKKالم بKKه غیب بKKود و میدانسKKت کKKه آن شKKب خطKKری
عارض وجود مقدسش نمیگردد این عمل برای او فضKKیلتی نمیشKKد من هم چKKون یقین
نKKدارم کKKه در فالن قضKKیه ضKKرری KمتKKوجهم میشKKود KاقKKدام مKKرا بKKه آن کKKار شKKجاعت
نمینامند ،فضیلت علی در آن بود که بعد از رسول خدا بKKه نصّ پیغمKKبر و اگKKر نKKه بKKه
موجب لیاقت و اولKویت از همKه کس سKزاوارتر KبKه خالفت بKKود ،این همKه وسKKایل کKه
برای انتقام از غاصبین خالفت داشت معهذا بKKرای نهKKال تKKازهرس اسKKالم چشKKم بKKر هم
نهاد و دل بر بال و مصیبت داد و آن همه نامالیمات را که به فرمایش KخKKود او :چKKون
خKKار در دیKKده و اسKKتخوان در گلKKو بKKود تحمKKل فرمKKود و بKKر اهانتهKKا و مالمتهKKا و
مصیبتهائی که دل کوه را آب میکرد همچون ضرب زوجه مظلومه و سقط جنین او
و طنابافکندن به گردن مبارکش و کشیدن وی در مالء عKKام بKKه مسKKجد بKKرای بیعت و
تهدیدنمودن آن حضرت به قتل و توطئه کشتن آن جناب ،بر همة اینها شکیبائی ورزید
تا دین خدا ولو توسط نKKااهالن راه کمKKال خKKود را بپیمایKKد و احکKKام اسKKالم بKKه صKKورت
ظاهر از جریان نیفتد و خلل و رخنه در دیوار Kاتحاد مسلمانان راه نیابKKد ،این اسKKت آن
فضیلت بزرگ که عقل آدم خردمنKKد در مقابKKل آن مKKات و مبهKKوت میشKKود K،نKه حKKدیث
بساط و پرواز Kبه باالی ابرو فرورفتن Kدر چKKاه بKKئرالعلم و جنKKگ قصKKرالذهب و بKKردن
عمر به کوه قاف و امثال این خرافات که برای سرگرمی کودکان خوب است.اما امKKان
از جهل و نادانی و دوستی احمقانه!!
پس میبینید که مردم در مقام امام به چه گمراهی و ضاللت بعیدی دچKار شKدهاند و
روی همین گمراهی گمراهیهای Kدیگر آمده.
تا جائیکه روی Kهمان تصورات جاهالنه کودکانه تصور Kکردهاند کKKه ذکKKر این قبیKKل
فضایل و نشر اینگونKKه منKKاقب بKKاعث رضKKایت و مKKوجب جلب رحمت آنهKKا میشKKود و
ثناخوانی و مKKداحی و نسKKبت این قبیKKل موهومKKات KبKه آن بزرگKKواران بKه این خیKKال کKKه
اختیار تمام ملکوت الهی در دست ایشان اسKKت و صKKاحب اختیKKار سKKلطنت خKKدا هسKKتند
ارمغان آسمان 182
این متملقین و ثناخوانان را همچون پادشاهان خودخواه و مقتداران صاحب جاه و صله
و انعام میدهنKKد و هKKر چنKKد عاصKKی و بزهکKار وسKKتمگر و بKدکردار باشKKند آنKان را از
عقبات بزرخ و عرصات قیامت میرهاننKKد و بKKاب شKKفاعتی بKKدان وسKKعت سKKاختهاندکه
دیگر به تهدیKKدات خKKدا و تنKKذیرات پیغمKKبر کمKKترین اثKKری نمانKKده اسKKت و چKKون جسKKته
گریخته که به قKKرآن مراجعKKه مینماینKKد آیKKات عKKذاب و وعیKKد عقKKاب گوششKKان را آزار
میدهد و ناچارند Kبدان اقرار نمایند بKKرای گریKKز از آن عKKذابها راه چارهایکKKه خیلی هم
آسان است به اغKKوای شKKیطان همین غKKرور و گKKزاف در بKKاب شKKفاعت اسKKت ،و چKKون
میبینند که جلب رضای خدا که در مقابل بهشKKت فقKKط جKKان و مKKال میخKKرد و بس کKKه
الجنَّةَ] {التوبKKة }111:و دل Kوالَهُ ْم بِKKأ َ َّن لَهُ ُم َ
[إِ َّن هللاَ ا ْشت ََرى ِمنَ ال ُم ْؤ ِمنِينَ أَ ْنفُ َسKهُ ْم َوأَ ْمَ K
کندن از جان و حتی مال به آن کیفیت کKه خKدا خواسKته اسKت خیلی سKخت اسKت و بKه
خیال اینها بدست آوردن دل فالن امام یا فالن امامزاده آسان است و چون با نفس خKKود
قیاس میکنند که به یک تملق بیجا و یک بخشKKش نKKاروا KخKKودش را گم میکنKKد تصKKورK
کرد که امام و امازاده که به عقیده صاحب اختیار ملک خKدا هسKتند نKیز چیننKد اینسKت
که آن نذورات عجیب و وقفهای Kبیهوده و روضهخوانیها وسKKینهزدنها و عزاداریهKKای
دروغی و نامشروع را مرتکب میشود Kو خود و دین خدا را به استهزاء میگیردK.
علت آن این است کKه این گمراهKKان جاهKKل معKKنی امKKام را نفهمیدهانKKد و بKKا این همKKه
کتابها و رسالهها و گفتهها هنوز حدود امامت روشن نگشته بلکه بKKر جهKKل و گمKKراهی
افزوده است.
معنی امام چنانکه گفتیم و شKKرع و عقKKل و وجKKدان هم بKKدان حKKاکم اسKKت بKKدو معKKنی
حقیقی و چند معنای مجازی بیشتر Kنیست آن دو معنا:
اول معنای امام یعنی پیشوای سیاسی Kو متصدی امر حکومت مسKKلمین کKKه بKKه تمKKام
کسانیکه متصدی Kامر حکومت شKKوند این معKKنی اطالق میشKKود کKKه از آن اگKKر صKKالح
باشد به امام عادل اگر ناصKالح باشKد بKه امKKام جKKابر تعبKیر میشKKود و سKیره مسKلمین
احادیث و فریقین مملو از این اصطالح است.
و دوم به معنای راهبر و راهنما به جانب خKKدا و هKKدایت بKKه طریKق KحKKق و صKKراط
مستقیم است.
چنانکه این تقسیم در فرمایش KامیرالمؤمKنین در وسKKایل الشKKیعه منKدرج اسKKت کKه
«الغزو االمع امام عادل و النقل االمن امام فاضل»
امام به معنای اول شامل تمام ائمه معصومین نمیشود Kجز امیرالمؤمKKنین در حKKدود
پنج سال و امKKام حسKKن در مKKدت ششKKماه دیگKKر کسKKی از آن بزرگKKواران متصKKدی KامKKر
حکومت و پیشوای Kسیاست مسلمانان نگشت.
ولی معنای دوم که گفتیم بKه معنKای دلیKل و راهنمKای Kراه خKدا و رهKبری مKردم بKه
طریق حق و صراط Kمستقیم وهدایت مردم به راه بهشت اسKKت مصKKداق اولیKKه و عالیKKه
183 ارمغان آسمان
آن فقط ائمه معصومین میباشند Kو بعد از ایشان ،کسKKانی کKKه بKKدان طریKKق ط ّی سKKلوک
نمایند و به نور علم قرآن وسیله دستگیری Kو هدایت گمراهان شوند.
و پرواضح است که شخصی Kکه امام و راهبر قومی Kبه طرف مقصKKدی اسKKت تمKKام
همش مصروف Kآن است که راهروان طی طریق نمایند Kو هKKر چKKه زودتKKر و بهKKتر بKKه
مقصد برسندK.
چنین کسی از مدح و ثناخوانی Kو تملق و چاپلوسی Kاین و آن چندان خوشKش نمیآیKد
و بدان اعتنا نمینماید Kخصوصاً Kهرگاه راهروان ،مقصد و راهرا گذاشته و به راههای
کج و معوج افتاده تنها در مقابل آن همه اصرار و فریاد راهبر که به طریق حق آئید و
راه به مقصد را درست بپیمائید Kبه ثناگوئی چاپلوسانه و مداحی متملقانKKه بKKپردازد و بKKا
حرکKKات سKKاختگی و آداب بیگانگKKان مجوسKKی بKKه مKKدح و ثنKKای او مشKKغول شKKده و از
راهپیمائی و رسیدن به مقصد غافل گردند.
این قبیل اعمال اگر موجب خشKKم و غضKKب آن راهKKبر دلسKKوز KنگKKردد بKKاری بKKاعث
خوشنودی و رضایت وی نخواهی Kشد!
واقعKاً KانسKان تعجب میکنKد از اینکKه چگونKKه آداب مجوسKKیت و ارواحپرسKKتی KملKل
وحشKKیه و مردهپرسKKتی KمصKKریان و توسKKل آنKKان بKKه ارواح فراعنKKه و امثKKال این عقایKKد
خرافی در دینی راه یافته که مأمور مبارزه با این موهومات Kوخرافات است و در تمKKام
آیات کتاب آسمانی و سیره پیغمبر Kبزرگوار Kو ائمه معصKKومینش کوچکKKترین اثKKری از
این حرفها نیست.
امامی که خدا برای هدایت و راهبری Kمردم برانگیخته و وظیفه مردم آن اسKKت کKKه
در مسائل دینی و دانستن احکامی که بدان دانا نیستند بوی مراجعه و از او اخذ و بدان
عمل نمایند Kاین شوربختان این وظیفه بزرگ را کنار نهاده به تملق و ثناخوانی KغالیانKKه
و خواستن حوائجی که باید از خKدا خواسKت و امثKال این حرکKات کKه شKرک یKا الاقKل
نزدیک به شرک است پرداخته واصال درصدد این نیستند کKه آنچKKه این امKKام بKKرای آن
نصب شده بKKه وی مراجعKKه و احکKKام و آثKKار باقیمانKKده از او را تبعیت نماینKKد و هرگKKاه
کسی درصدد برآید وبه ایشKKان بگویKKد :کKه آقایKان امKKام و پیغمKبر کKKه بKرای بKKرآوردن
حاجات و شفای مرضی Kو دادن اوالد وکم و زیادکردن روزی Kافراد و این قبیKKل امKKور
برانگیخته نشدهاند! امام و پیغمبر فقط مأموریت راهبری Kو راهنمائی Kدر امور دیKKنی و
یاد دادن آداب و احکام شرعند و دیگر این کارها مربوط به آنان نیست.
در چنین موقع است که میبینی از فرظ جهل غضب صورت برافروخته و رگهای
گردن پرشده و با چشمانی شرربار Kاز خشم میگویKKد :این توسKKل اسKKت و تKKو میگKKوئیK
توسل به ائمه طاهرین جایز نیست و دیگر هر چه تهمت و اهKKانت از پKKیر و اسKKتاد یKKاد
گرفته باشد نثار آدمی میکند.
ارمغان آسمان 184
کسی به این بیچاره نگفته که اوال :با وجود خدای تعالی کKKه بنKKده را بیهیچ واسKKطه
میپذیرد Kو اصال واسطهگرفتن در دربKKار وی منKKافی توحیKد KاسKKت چKKه احتیKKاج بKKه این
حرفها؟
ِّ َ ِّ َ َ َ
خود باریتعالی در آیKKات متعKKدده قKKرآن میفرمایKKدَ [ :وإِذا َسألكَ ِعبَKKا ِدي َعني ف Kإِني
َان فَ ْليَ ْست َِجيبُوا لِي] {البقرة }186:و میفرمایدَ [ K:ونَحْ ُن
اع إِ َذا َدع ِ ُ
قَ ِريبٌ أ ِجيبُ َد ْع َوةَ ال َّد ِ
ّ
{الجن: أَ ْق َربُ إِلَ ْي ِه ِم ْن َح ْب ِل ال َو ِري ِد] {ق }16:و میفرماید[ :فَاَل تَ ْد ُعوا َم َع هللاِ أَ َحدًا]
}18
و در هر شبانه روزی الاقKKل ده مرتبKKه بKKه نحKKو وجKKوب بKKه مKKا تعلیم داده اسKKت کKKه
بگوئیم ایاک نعبد و ایاک نستعین یعنی فقط ترا عبادت میکنیم و فقKKط از تKKو کومKKک و
استعانت میجوئیم پس اسKKتعانت خواسKKتن منحصKKراً از خداسKKت چنانکKKه عبKKادتکردن
منحصراً برای اوست یعKKنی کمKKک از دیگKKری KخواسKKتن شKKرک اسKKت چنانکKKه عبKKادت
دیگری شرک است.
آیا با همه آیات واضحات جKKایز اسKKت کKKه انسKKان خKKدای ح ّی قKKادر الیمKKوت زنKKده و
پاینده و سمیع و بصیر را گذاشته به سراغ کسانی رود که در هر چKKیز محتKKاج و فقKKیر
آن دریای Kبیپایان فضل و رحمت او هستند و خودشان به دستور Kقرآن میفرمایند[ Kقُلْ
{يونس}49: ض ًّرا َواَل نَ ْفعًا إِاَّل َما َشا َء هللاُ] اَل أَ ْملِ ُ
ك لِنَ ْف ِسي َ
ثانیا ً – بر فKKرض عKKدم نهی از این عمKKل چKKون این وادی ،وادی KهولنKKاک و پرتگKKاه
مخوفی است که ممکن است انسKKان را بKKه هالکت گKKاه شKKرک درآورد KهمKKان بهKKتر کKKه
ترک شود زیرا اگر شما در میان راههائی که به مقصد دارید چنKKدین راه داشKKته باشKKیدK
که معلوم Kو مسلم است که بیخطر است و راهی راهم داشKKته باشKKید کKه احتمKال خطKKر
در آن رود ،اولی این نیست که آن راه را فرضا ً که نزدیک هم باشد واگذارید تKKا از آن
خطر مصون مانید؟
وضعیت توسل به ائمه و اقارب آنها به این صورتی Kکه اکنون در بین جامعه اسKKت
به هزار احتمال شرک است و بیKک احتمKKال هم نمیتKوان بدرسKKتی آن اعتمKاد داشKت،
زیرا آنچه مسلم است خدا در دعا و طلب حاجت واسطه نخواسته است و چنانکه آیKKات
شریفه میرساند Kخود حضرتش از همه نزدیکتر Kببندهگان خود اسKKت و عقال هم معلKKوم
است که خدای حی قKادر KعKالم السKKر و الخفیKات را گذاشKKتن و سKراغ کسKانی Kرفتن کKه
مرگ و غفلت و خواب و عدم احاطه بر مصلحت بر آنان رواست شایسته نیست.
و با تمام این مفاسد شبهه وقوع Kدر شرک که بدترین معاصی Kو مهلکترین گناهKKان
است وجود دارد ،پس دیگر بKه این حرکKات کKه باقیمانKده آثKار ادیKان باطلKه اسKت چKه
حاجت؟!
ثالثا ً – در میان این همه آیات و اخبار و احادیث صحیح و ضعیف در کجا خKKدا ،یKKا
ائمه دین دسKتور KدادهانKد کKه کسKی بKKرای قضKای KحKاجتی – شKفای مریضKی – KگKKرفتن
فرزندی – Kبرآوردن مطلبی ،به امام و پیغمبری توسل شود؟! ،شما سرتاسر KآیKKات خKKدا
185 ارمغان آسمان
و سیره انبیاء و اولیا را بگردیKد Kو ببینیKKد اثKKری از این اعمKKال در آنجKKا میبینیKKد؟ آخKKر
بتتراشی و بتپرستی پس چیست همین است که انسKKان بKKه خیKKال موهKKوم بKKرای خKKود
وسطا و شفعاء برای برآوردن حاجات درست کند و به مدح و ثنا و تملق و نیاز نسبت
به آنها بپردازدK.
در مقابKKل این حقیقت کسKKانی پیKKدا میشKKوند KکKKه دسKKت بKKه این طKKرف و آن طKKرفK
انداخته یک آیة و روایتی Kپیدا کنند که بتوانند از آن برای این اعمKKال شKKرکآمیز KخKKواد
مستمسکی بدست آورند و چون در آیKات قKرآن متشKابهاتی اسKت کKه اهKل باطKل از آن
[وهُ َو الَّ ِذي فِي ال َّس َما ِء إِلَKهٌ َوفِي
گاهی به نفع خود سوءاستفاده میکنند مانند آیة شریفه َ
صKفًّا] {الفجKKر[}22:إِلَى َربِّهَKKا
صKفًّا َ
ك َ ُّ
{الزخرف}84: األَرْ ِ
[ َو َجا َء َربُّكَ َوال َملَ ُ
ض إِلَهٌ]
َاظ َرةٌ]{ Kالقيامة K}23:و امثال آن که همیشه به فرمایش خود قرآن اهل زیغ و وسوسKKه
ن ِ
آنانرا برای مقاصد سوء خودبکار Kبردهاند و[فَأ َ َّما الَّ ِذينَ فِي قُلُوبِ ِه ْم َز ْي ٌغ فَيَتَّبِعُونَ َمKا
شابَهَ ِم ْنهُ ا ْبتِغَا َء الفِ ْتنَ ِة َوا ْبتِغَا َء تَأْ ِويلِ ِه] {آل عمران}7:
تَ َ
در اینجا هم فوراً Kآیه[ َيا أَيُّهَا الَّ ِذينَ آَ َمنُوا اتَّقُوا هللاَ َوا ْبتَ ُغوا إِلَ ْي ِه َ
الو ِسKKيلَةَ] {المائKKدة:
}35را به میان میکشند Kو از آن به مراد و مقصKود KشKرک آمKیز خKود اسKKتناد میکننKدK
چنانکه یکی از ارباب عمائم در روزنامه وظیفه به استناد همین آیه به جنKKگ مKKا آمKKده
بود تفسیر این آیه را هر چند بعضی Kاز مفسرین شیعه مانند علی بن ابراهیم قیم تفسKKیر
به امام نمودهانKKد امKKا بKKه این بیKKان « :تقرب//وا الی//ه باالم//ام ای بطاعته» یعKKنی مKKراد از
وسیله اطاعت امام است که همان اطاعت احکام الهی است که امKKام بیKKان میکنKKد و در
الو ِسKيلَةَ] {اإلسKKراء }57:را چKKنین تفسKKیر تفسیر صافی آیه شKKریفة [يَ ْبتَ ُغونَ إِلَى َربِّ ِه ُم َ
کرده است «هوالء االئمه یبتغ//ون الی هللا القرب//ة بالطاع//ة» و در کتKاب عیKون اخبKار
الرضا از پیغمبر Kروایتی Kآورده در معنای وسیله ولی آن به معنی اطاعت ائمه است نه
معنی واسطه و شفیق چنانکه میفرمایKد« : Kاالئم//ه من ول//د الحس//ین من اط//اعهم فق//د
اطاع هللا و من عصاهم فقد عصی هللا » ...ولی امیرالمؤمKنین در کتKKاب کKKافی آنKرا بKه
معنای اعلی درجه بهشت تفسیر فرموده در خطبه (الوسیله) که «انه//ا اعلی درج//ة فی
الجنة» وابن شهر آشوب گفته که امیرالمؤمKKنین فرمKKود KانKKا وسKKیلةای طKKاعتی و بیعKKتی
وحضرت امیرالمؤمنین صلوات هللا علیه و نهجالبالغه میفرمایKKد« K:عبادهللا ان افض//ل
م/ا توس//ل ب//ه المتوس/لون الی هللا ج/ل ذک/ره االیم//ان باهلل و برس/له وم//ا ج/أت ب//ه من
عندهللا والجهاد فی سبیله فانها ذروة االسالم»....
در فرمایش Kخود آن بزرگواران توسKKل و وسKیله عبKارت اسKت از ایمKان بKه خKKدا و
فرستادگان Kاو و آنچKه از احکKKام و آیKKاتی کKKه از جKKانب خKKدا آمKKده اسKKت و جهKKاد راه او
وهیچ جا به این معنای غلطی که گرفتهاند نیسKKت میبینیKد KکKKه این آیKKه ابKKداً مربKKوط بKKه
مقصود ایشان نیست ولی افراد دغل و مختلس همچون اشخاص حقهباز وجاعل که در
اسناد و اوراق Kرسمی و قیمتی Kدست میبرند Kو منظور Kسوء خود را در آن میگنجاننKKدK
با قرآن کریم و احادیث صحیحه نKKیز چKنین کردهانKKد مثال کسKانی کKKه از راه اختالس و
ارمغان آسمان 186
جعل و تزویر میخواهند Kکار خود را از پیش برنKKد اگKKر شKKما یKKک حوالKKه بKKا قبض دو
هزار یالی به آنها بدهید با حقKهبKKازی و دسKKتبرد بKKه جمالت آن سKKند ،کلمKKه دو را ده و
لایر را تومان میکنند تا به جای دو هKKزار لایر ده هKKزار تومKKان بگیرنKد KهمچKKنین سKKند
سازان قالبی را میبیند Kکه در آیات شریفه قرآن تا هر جا که توانستهاند Kضمن جمالت
و کلمات قرآن یک جمله یا یک کلمه به نفع و غرض سوء خود گنجانیدهاند که این آیKKه
چKKنین نKKازل شKKده بKKود و آن کلمKKه چنKKان! و بKKا انKKدک تKKوجهی بKKه کتKKاب خKKدا و تفاسKKیر
عجیبهای که پارهای از دغلبازان نوشتهاند این حقیقت به طور بارز ،روشKKن و آشKKکار
خواهد شد.
موقعیکه مقالة علKKل انحطKKاط مسKKلمین ...در روزنامKKه وظیفKKه مKKورد انتقKKاد عKKدهای
اقرار گرفته بود یکی از آنان که خود را از علما و نویسندگان مKKبرّز دیKKنی میدانKKد در
رد و انتقاد یکی از طرفدران این مقاله به مناسبتی Kدر خصKKوص توسKKل اسKKتناد بKKه این
آیه شریفه کرده آنگاه گستاخانه بر آن طرفدار Kبیچاره تاختKKه و هKKر چKKه فحش و ناسKKزا
میدانست نثار آن کرده بود و بعد از استناد به آیه شرفه فتلقی آدم من ربه کلمات فتاب
علیه از تفسیر در المنثور خبری آورده بود که آدم ،خدا را به خمسه طیبه سوگند داد تا
خدا توبه اش را پذیرفت اما در همان موقع جواب او و سایر انتقادکنندگان را نوشKKته و
به روز Kنامه وظیفه فرسKKتادیم ولی روزنامKKه مزبKKور شKKاید روی مصKKلحتی Kاز درج آن
خودداری Kنمود و متأسفیم که در اینجا بدان تفصیل که در روزنامه پرداختیم نمیتوانیمK
بپردازیم Kولی اجماال اشارهای به ضعف منطق این آقا میکنیمK.
اوال – مقصود ما از توسل غلط این اعمالی است که مردم حوائج خود از ائمه و یKا
امامزادی میخواهند Kو برای او نذر و قربانی Kمیکنند و این چKKه ربطی دارد بKKه اینکKKه
آدم گفته است خدایا به حق خمسه طیبه مرا بیامرز!
ما نه تنها ائمه معصومین Kرا برای قسKمKدادن خKKدا جKKایز و روا میدانیم KبلکKKه حKKتی
خدا را بKKا شKKک چشKKم یتیمKKان و سKKوز دل بیKKوهزنKKان هم قسKKم میدهیم «الهی ب//اخص
صفاتک ...و بعصمة انبیائک و بنور اولیائ//ک و ب//دعاء ص//لحائک و بمناج//ات
فقرائتک نسئلک اللهم زیادة فی العلم و »....
ثانیا ً – استناد به یک خبر سنی اگر مضمونش Kمخالف عقیده شیعه باشد برای شKKیعه
حجت نیست و اگر خواسته بگوید که چون سنی مخالف اسKKت این حKKدیث را آورده کKKه
«الفضل ما شهدت به االعداء »
میگوئیم Kاوال – سنّی صحیح چنانکه بغلط توهم شده فضیلت علی و حسن و حسKKین
را منکر نیست و ثانیا ً بسیاری از اخبار شیعه و سKKنی درهم آمیختKKه و آنقKKدر شKKیعه بKKه
صورت سنی و سنی به صورت شیعه درآمده و جعKل اخبKار کردهانKد تKا آنهKا را علیKه
یکدیگر بکار برد.
این بندة خدا چون غریق به هر چیزی تشKKبث کKKرده از آن جملKKه بKKرای اینکKKه جKKای
واسطه را باز کند استناد به آیه شریفه[يَا أَبَانَا ا ْستَ ْغفِرْ لَنَا ُذنُوبَنَKKا] {يوسKKف }97:کKKرده
187 ارمغان آسمان
ً
که اگر ممکن بود فرزندان یعقوب خود مستقیما استغفار کنند چرا بKKه پدرشKKان متوسKلK
شدند؟! پس این دلیل است بر اینکه جایز بلکه الزم است که کسی دیگری را واسطه و
وسیله در طلب حاجت از خدا کند برای اینکه ضعف منطق او معلوم شود.
در جواب او گفته میشودK.
اوال – طلب استغفار از کسی توسل نیست چون تمام مسKKلمانان مأمورنKد KکKKه بKKرای
یکدیگر طلب مغفرت کنند و دعاهائی که در این بKKاره وارد شKKده ماننKKد اسKKتغفار بKKرای
چهل نفر مؤمن در تهجKKد و امثKKال آن و نKKیز روایKKاتی Kاز ناحیKKة معصKKومین KرسKKیده کKKه
دعای مؤمن در حق غیر خود به اجابت نزدیکKKتر KاسKKت و روایت عبدهللا بن جنKKدب در
باب دعای عرفه افضلیت این معنی را میرساند.
عالوه بر این پیغمبر مأمور است به استغفار برای خود و بKKرای مؤمKKنین بنص آیKKه
شریفه
{محمد}19: [ َوا ْستَ ْغفِرْ لِ َذ ْنبِكَ َولِ ْل ُم ْؤ ِمنِينَ َوال ُم ْؤ ِمنَا ِ
ت]
و آیه :
سهُ ْم] {المنافقون}5: يل لَهُ ْم تَ َعالَوْ ا يَ ْستَ ْغفِرْ لَ ُك ْم َرسُو ُل هللاِ لَوَّوْ ا ُر ُءو َ[وإِ َذا قِ َ
َ
معنای شفاعت پیغمبر Kوهمچنین مؤمKنین یکKدیگر را همین طلب اسKتغفار اسKت کKه
آیات شریفه نیز بدان ناطق است و التماس دعا کردن مسلمانان از یکدیگر کKKه یکی از
مراسم دینی است کسی آن را توسل نگفته واگر توسKKل باشKKد بKKه آن معنKKائی نیسKKت کKKه
شما مردم Kرا دربارة ائمه و امامزادگان اغوا میکنید!
اساسا ً طلب دعا از دیگری Kیک عمل ممدوحی Kاست که در شرع بKKدان دسKKتور Kداده
شده و حضرت امیرالمؤمKKنین در روایت منقولKKه در جلKKد 19بحKKارص 37میفرمایKKدK:
«التستحقروا دعوة احد فانه یستجاب للیهودی فیکم و الیستجاب ل//ه بنفس//ه» –
و حضرت صادق Kمیفرماید« K:من قدّم اربعین من المؤمنین ثم دعا استجیب له».
ثانیا ً – تقاضای استغفاری که فرزندان یعقوب از پدرشان کردند از گناهانی بود کKKه
بین یعقوب و فرزندانش Kواقع شده بود ،به این معنی که پدر خKKود را آزرده و او را بKKه
فراق یوسف Kعزیزش مبتلی کرده بودنKKد و بKKه او دروغ KگفتKKه بودنKد KوهKKر وقت هم کKKه
یادی از یوسف Kمیکرد او را به خرافت متهم نموده و زخم زبان میزدند چنانکه قرآن
ضا Kأَوْ تَ ُكKKونَ ِمنَ از زبان آنها میفرماید[:قَالُوا تَاهللِ تَ ْفتَأ ُ ت َْذ ُك ُر يُوسُفَ َحتَّى تَ ُكونَ َح َر ً
ضاَل لِكَ القَِ Kد ِيم] {يوسKKف}95K: الهَالِ ِكينَ ] {يوسف }85:و یا اینکه [قَالُوا تَاهللِ إِنَّكَ لَفِي َ
و یوسف Kنیز چنین بKKود چنانکKKه بKKه او گفتنKKد [قَالُوا تَاهللِ لَقَْ Kد آَثََ K
Kركَ هللاُ َعلَ ْينَKKا َوإِ ْن ُكنَّا
Kاطئِينَ ] {يوسKKف }91:بKKرای این بKKود کKKه او را آزرده بودنKKد بKKه طوریکKKه از شKKرم لَخَِ K
نتوانسKKتند KحKKرفی بزننKKد و از او طلب آمKKرزش کننKKد تKKا خKKود یوسKKف از بKKاب فتKKوت
َّاح ِمينَ ]{يوسKKف: يب َعلَ ْي ُك ُم اليَوْ َم يَ ْغفِ ُر هللاُ لَ ُك ْم َوهُ َو أَرْ َح ُم ال Kر ِ
بالفاصله فرمود[ Kاَل ت َْث ِر َ
}92پس این قبیل پیشآمدها را توسل نمیتوان نامید بلکه عذرخواهی و طلب بخشKKش
ارمغان آسمان 188
از حقی است که از طرف مظلوم ضایع شده و آن منحصر Kبه یوسف Kو یعقKKوب نیسKKت
از هر مظلومی که حقی ضایع شد باید از او طلب عفو و استغفار نمود.
ثالثKا ً – روایKات وارده از ائمKKه معصKومین KمؤیKد همین نظKKری اسKت کKه معKروض
داشتیم:
در تفسیر عیاشی از حضرت صادق در موضوع Kعلت استغفار فرزندان یعقوب از
پدرشان میفرمایدK:
«اخّ /رلهم الی السَ َّ/حر و ق//ال ی//ا رب ذنبهم فیم//ا بی//نی و بینهم ف//اوحی هللا ق//د
غفرت لهم» جناب یعقوب دعا را تا سحر تأخیر انداخت آنگاه عرض کرد پروردگارا
گناه اینها فقط فیما بین من وخودشKKان اسKKت (یعKKنی من از گناهشKKان گذشKKتم) خKKدا وحی
فرمود Kکه من هم ایشان را آمرزیدمK.
و در علل الشرایع از حضرت صKKادق Kروایت شKKده «انه س//ئل من یعق//وب لم//ا
اسKKتَ ْغفِرْ لَنَKKا ُذنُوبَنَKKا] ق//ال س//وف اس//تغفرلکم ربی ف//اخر ق//ال بن//وه [يَKKا أَبَانَKKا ْ
االستغفارلهم و یوسف لما قالوا [تَاهللِ لَقَ ْد آَثََ K
Kركَ هللاُ َعلَ ْينَKKا َوإِ ْن ُكنَّا لَخَِ K
Kاطئِينَ ] ق//ال
َّاح ِمينَ ]»يب َعلَ ْي ُك ُم اليَوْ َم يَ ْغفِ ُر هللاُ لَ ُك ْم َوهُ َو أَرْ َح ُم الر ِ
[اَل ت َْث ِر َ
البته در گناهانی که شخص حق دیگری را ضایع کرده تا او راضKKی نشKKود خKKدا آن
گناه را نمیآمرزد چنانکه دهها روایات صحیحه در این بارهاز KمعصKKومین وارد KشKKده.
این چه ربطی Kبه موضوع توسل آنچنانی دارد!؟ عالوه بKKر مضKKامین آیKKات شKKریفه کKKه
صKKریحا ً انسKKان را از توسKKل بKKه دیگKKری نهی فرمKKوده اسKKت مانند[إِيَّاكَ نَ ْعبُ ُ Kد َوإِيَّاكَ
Kريبٌ أُ ِجيبُ [وإِ َذا َسأَلَكَ ِعبَKKا ِدي َعنِّي فَ Kإِنِّي قَِ K
ين] و [فَاَل تَ ْد ُعوا َم َع هللاِ أَ َحدًا] و َ نَ ْست َِع ُ
َان] در اخبار و احادیث صحیحهای کKKه از جKKانب معصKKومین واردK اع إِ َذا َدع َِد ْع َوةَ ال َّد ِ
شده این معنی را میرساند Kکه دعا باید بدون واسKKطه باشKKد در نهجالبالغKKه در وصKKیت
امیرالمؤمنین به حضرت امام حسین سالم هللا علیها می فرمایدK:
«واعلم ان الذی بیده خزائن السموات و االرض قد اذن لک فی الدّعا و تکفل ل//ک
االجابة و امرک ان تسئله لیعطیک و تسترحمه لیرحمک و لم تجعل بینک و بین//ه من
یحجب//ه عن//ک و لم یلجئ //ک الی من یش//فع ل//ک الی //ه» کKKه در این فقKKرات شKKریفه
امیرالمؤمنین فرزندش را وصیت میفرماید Kکه خKKدائی کKKه خKKزائن آسKKمانها و زمین
در دست اوست خود اجازه دعا داده و ضامن اجKKابت شKKده و بین تKKو و خKKود حKKاجب و
دربانی قرار Kنداده و ترا وادار بشفیع و میKانجی KکKه بKرای او بیKاوری KنکKرده اسKت ،و
حضرت امام زینالعابدین در دعای ابوحمزه ثمالی عرض میکند «والحمدهلل ال//ذی
انادیه کلما شئت لحاجتی و اخلوبه حیث شئت لس ّری بغیر شفیع فقیض//ی لی ح//اجتی»
در دعای با خدا احتیاج به شفیع و واسطه نیست و این پندارها به منزلKة کفKKر و شKرک
است ،واین یکی از مزایای دین اسالم است که در آن بنده احتیاج به شفیع و واسطه بKKا
خدا ندارد و خود میتواند مستقیما ً از پروردگار خود تقاضا و مسئلت هر گونه حاجتی
را نماید برخالف مذاهب باطله دیگر.
189 ارمغان آسمان
ولی جای صد افسوس است که بسیاری Kاز تعالیم ملل کهن سال قبل از اسKKالم ماننKKد
مصریان قدیم و ایران باستان و سومریها Kو پارهای از عقاید هندیان به توسط KکسKKانیکه
کردند طوعا ً او کرها ً ایمان آوردند Kیا کسانیکه عمداً تظاهر با سالم و مسلمانی KنمودنKKدK
اخیراً وارد این شریعت مطهره کردند تا بدینوسیله ضربات کشندهای به حقایق سعادت
بخش این دین مبین وارد آوردند Kو بدبختانه این پیشآمدها باعث شده کKKه امKKروه غKKالب
آداب و عادات و عقاید آنKKان در مسKKلمین دیKKده میشKKود کKKه محیالنKKه گKKاهی بKKه یکی دو
حدیث اسالمی منضم و مؤید شده است مانند عید نوروز . ...
از آن جمله موضوع شفاعت است که در این کشورها Kفسادی KبKار آورده کKه لشKگر
چنگیز وتیمور Kبار نیاورد ،موضوع KشKKفاعت در قKKرآن مجیKKد در هیچ مKKوردی بعنKKوان
اثبات نیامده و در بسیاری از آیات نفی شده مانند آیه شریفه
يُ ْقبَ ُل ِم ْنهَKKا َشKفَا َعةٌ َواَل س َش ْيئًا َواَل [ َواتَّقُوا يَوْ ًما اَل تَجْ ِزي نَ ْفسٌ ع َْن نَ ْف ٍ
صKKKKKKKKKKKKKKرُونَ ] هُ ْم يُ ْن َ ي ُْؤخَُ KKKKKKKKKKKKKKذ ِم ْنهَKKKKKKKKKKKKKKا عَْ KKKKKKKKKKKKKKد ٌل َواَل
{البقرة}48:
«و بترسيد از روزى كه هيچ كس چيزى [از عذاب خدا] را از كسى دفKKع نمىكنKد Kو نKKه
از او شفاعتى پذيرفته ،و نه به جاى وى بدلى گرفته مىشود و نه يارى خواهند شد»
{البقرة}254: [يَوْ ٌم اَل بَ ْي ٌع فِي ِه َواَل ُخلَّةٌ َواَل َشفَا َعةٌ]
«پيش از آنكKKه روزى فKKرا رسKKد كKKه در آن نKKه داد و سKKتدى اسKKت و نKKه دوسKKتى و نKKه
شفاعتى»
و پارهای از آیات هم شفاعت را منوط و مشروط به اذن پروردگار نموده است امKKا
آثار باقیمانده ادیKKان منسKKوخه و روح غKKرور و بهانKKه جKKوی فسKKاق و کسKKانیکه از یKKک
طKKرف Kبیم و انKKذار دیKKنی در روحشKKان مKKؤثر KبKKوده واز طKKرف دیگKKر بKKدنبال بهKKانهای
میگردند Kکه خود را از قید و بند احکام آزاد کرده و هKKر چKKه را نفس بهیمی و غریKKزة
حیوانیشان مایل است انجام دهند و از آن طرف بازاری که بهشتفروشان به عنKKاوین
مختلف باز کردهاند باعث شده که موضوع Kشفاعت بعناوین مختلف باز کردهاند بKKاعث
شده که موضوع شفاعت بیحد وحساب صاحب اختیKاران روز محشKKر ،دیگKKر مجKالی
برای عرض وجKKود Kآن انKKذارات نگذاشKKته و هKKر فاسKKق فKKاجری KکKه خKKود را معتقKKد بKKه
قیامت هم میداند از این حیث فکرش راحت بوده و به اجرای شهوات خود تا آنجا کKKه
دست دارد میپردازد ،آنگاه برای خوشنودی Kشفیعان برشKKوههائی از قبیKل سKینهزدن و
دسKKته درآوردن و نKKذور و قربKKانی و احیانKا ً گریهکKKردن و زیKKارت و امثKKال آن متوسKKل
میشKKود تKKا این شKKفیعان را کKKه هKKر چKKه باشKKد بKKه عقیKKده آنهKKا استرضKKای خKKاطر و
بدستآوردن دل آنها آسانتر Kاز راضی ساختن خداست از خود خوشنود Kو وسیلة نجات
خود از جهنم بلکه عروج به عالیترین درجKات بهشKKت را بKرای خKKود و خویشKKان مثKKل
خود فراهم آورد البتKه شKفاعت چنانکKه قبال گفKتیم بیموضKKوع KنیسKت و آن عبKارت از
استغفاری است که پیغمبر برای امت و همچنین مؤمنین برای یکدیگر میکننKKد و طلب
ارمغان آسمان 190
آمرزش از خدا مینمایند اما این چه ربطی دارد بKKه آن دروازه وسKKیع و لنKKدهور مولKKد
جرأت و غرور؟! یعنی آن شفاعت بیدر وبامی Kکه معزورین بوالهوس و جنود Kشیاطین
آن را ادعا میکنند؟!
شKKما تKKاریخ ادیKKان باطلKKه ماننKKد عقایKKد مصKKریان قKKدیم و بخش Kشها و طلسKKمات و
مردهنامهها که برای آمرزش اموات میدادند Kو همچKKنین عقایKKد بابلیKKان و سKKومریان را
از کتابهای Kمحققینی مانند ویل دورانت در (تاریخ مشرق Kزمین گهواره تمدن) و کتKKاب
سیره تمدن (رالف لینتون) و امثال آن را مطالعه نمائید تا ببینید این عقاید غلKKط چنKKدین
هزار سKال قبKل از اسKKالم وجKKود داشKKته کKه بKKرای رهKائی و نجKات از عKذاب اخKKروی
آخوندهای مذاهب باطلKKه چگونKKه متKKاع شKKفاعت را رواج داده و افKKراد و اشخاصKKی را
برای گرمی بازار خود وجلب توجه پادشاهان عیاش و ستمکار ،فسKKاق Kو فجKKار را بKKه
سوی خود کشانیدهاند و ادیان آلوده به خرافات هر کدام آن را به دیگری عاریه داده تKKا
ق ّوت گرفته و جزو عقاید رسمی ملت جدید درآمده است.
کKKار رسKKوائی در شKKفاعت بKKه آن حKKد رسKKیده کKKه در پKKارهای از کتابهKKای معKKروف
نوشتهاند که زنی زنا میداد واوالدهائی که از زنKKا میKKآورد KآنهKKا را از تKKرس رسKKوائیK
میسوزانید و کسی جز مادرش از این افعال شنیعه خبر نداشت همینکه مرد و دفن شد
خاک او را قبول نمیکرد و او را به هر نقطهای میبردند Kچنین بود عاقبت اهل و قKKومK
او پیش یکی از امامKKان آمدنKKد و قضKKیه را بKKه حضKKرتش KعKKرض کردن Kد KحضKKرت بKKه
مادرش فرمود Kاین زن در زندگی چه میکرد؟ مادر آن زن باطن و حقیقت امKKر را بKKه
آن حضرت گفت حضرت فرمود Kزمین این را قبKKول نخواهKKد کKKرد زیKKرا بKKه عKKذاب او
سایر خلقهللا معذب میشوند Kدر قبر او مقداری از تربت حسینی گذارند چKKنین کردنKKد!
خدا عیب آن زن را پوشانید Kو از او ستر نمود!!
دیدید معصیتی به آن بزرگی به چKKه آسKKانی مKKورد عفKKو قKKرار گKKرفت؟! بKKا مقKKداری
تربت که در دسترس همه هست!
مالی معروف دیگری در کتابهای بسیاری Kکه در قرن بیستم برای ترویج دین مبین
و آشKKناکردن مKKردم KبKKه معKKارف Kو معKKالم اسKKالمی! مینویسKKد Kدر یکی از کتابهKKایش
داستانزنی را نوشته است که پسر خود را وادار Kکرده بود که با او زنا کنKد و آن پسKر
همیشه با مادر خود چنین میکرد Kاما بعد از مرگ او را دیدند کKKه بKKا روی نKKورانی Kدر
عالیترین درجات بهشت اسKت! وقKتی Kاز این امKر عجیب سKؤال کردنKKد ،گفت در هKر
روزی هفت مرتبه صلوات میفرستادم!! و از این قبیل مطالب بسیار است کKKه مشKKتی
از آن نمونه خKKروار اسKKت و شKKما هKر گKاه در مجKال روضKهخوانیها باشKKید در کمKKتر
مجلسKKی اسKKت کKKه از این قبیKKل مفتریKKات کKKه اسKKاس دین و بنیKKاد اخالق و انسKKانیت را
ویران و نابود میکند نشنیده باشید ،مثال فالن زن فاحشه که در تمKKام عمKKر بKKه فسKKق و
فحشا گذرانیده بود روزی به خانه همسایهای که روضKهخوانی داشKKت بKKرای برداشKKتن
آتش رفت وچون آتش گیره را در زیر دیگی برد که غذا برای اهل مجلس پخته بودنKKدK
191 ارمغان آسمان
وبه آن دمید تا روشن شود ،دودی Kاز آن به چشمش رفت و اشKKگش بKKیرون آمKKد ،همین
موجب آمرزش گناهان یک عمر فاحشهگی او شد!! و از این قبیل.
حاال با اینگونه تبلیغات ،خود شما میتوانید Kتصور کنیKKد کKه در محیطی کKه نKه علم
است و نه تربیت ،چگونه جامعهای بوجود میآید؟ چگونه یKKک مشKKت حیوانKKات غKKرق
شهوات به مال و ناموس و جان مردم Kمیتازند وخود Kرا به صKKورت KوحشKیترین ملKKل
درمیآورند در حالیکه مغرور Kو معجبند به این کKه بهKKترین مKKردم روی زمین هسKKتند؟
الحيَKKا ِة الُّ KKد ْنيَا َوهُ ْم [قُKKلْ هَKKلْ نُنَبِّئُ ُك ْم ِباألَ ْخ َسِ KKرينَ أَ ْع َم KKااًل ] [الَّ ِذينَ َ
ضَّ KKل َسْ KKعيُهُ ْم فِي َ
ص ْنعًا] {الكهف}103/104 : َيحْ َسبُونَ أَنَّهُ ْم يُحْ ِسنُونَ ُ
«بگو« :آيا شما را از زيانكارترين مردم آگاه گردانم؟»[آنان] كسانىاند كه كوشششKKان در زنKKدگى
دنيا به هدر رفته و خود مىپندارند Kكه كار خوب انجام مىدهند»
این قبیل موهومات Kو خرافات است که ریشه محامد اخالقی را سوازنیده و بین دین
و اخالق رابطهای بKKاقی نگذاشKKته و متKKدین آن بKKه بیدینش چنKKدان فKKرقی KنKKدارد بلکKKه
میتوان گفت کKKه پKKارهای از مKKدعیان دینKKداریش از پKKارهای از بیدینهKKا هم مضKرّتر Kو
فاسدتر Kزیرا در میان طبقاتی که روح دین ضعیف شده غالب آنان از تحصKKیلکردههایK
فرهنک جدیدند ،این طبقKKه هKKر چنKKد الابKKالی و بیدین و فاسKKدند امKKا بKKاز در میKKان آنهKKا
کسان بسیاری Kیافت میشوند که به نظم و انتظام طبیعت معترف بوده و به تشکیالت و
نظام اجتماعی معتقدنKKد ولی پKKارهای از متKKدینین خKKرافی هیچ چKKیز را شKKرط هیچ چKKیز
نمیدانند و روی آن طبقه بیدین را سفید کردهاند؟!
زیرا اکثر معاصی را به غرور شفاعت مرتکب میشوند K،و از کارهKKای اجتمKKاعی
به عناوینی Kتن میزنند Kقاچاق و امKKور منهمKKه را از جهت حاللبKKودن نافرمKKانی Kدولت
مباشر میشوند ،از دادن مالیات و انجام خKدمت سKربازی فKرار میکننKد ،بKه بKرادران
هموطن و مسلمان خود به اندک شبهه و بهانهای بدبین و کینهجو میشKKوند K،و بKKه همKKة
آنان به نظر بغض و نفKرت مینگرنKد Kاز تهمت و دروغ بKه عنKKوان حالل بKودن غیبت
فاسق اجتناب نمیکنند و صدها و هزارهKKا از این قبیKKل کKKه میتKKوان گفت کKKه اینKKان بKKا
اینگونه مسلمانی KتفKاوتی بKKا هیچ مشKرک و ملحKKدی ندارنKد! بلکKه چKKون پKKارهای از آن
مشرکین و ملحدین به مقKررات و نظKام طKبیعت و نظKام و انتظKام اجتمKاع معتقدنKد بKر
اینان فضیلت اجتماعی دارندK.
اینست آن وضع دلخراشی کKه مKوجب انحطKاط مسKلمین گشKته و بدبختانKه جKاهالن
غافل آن را بKKدین مقKKدس و شKKریعت مطهKKره اسKKالم نسKKبت میدهKKد واین کKKذب عظیم و
بهتان مبین است.
خالصة کالم
آنچه در این اوراق به نظر خوانندگان محترم رسید Kخالصهای بKKود از آنچKKه مKKا در
نظر داشتیم که در روزنامKه وظیفKKه تحت عنKوان (علKل انحطKKاط مسKلمین و چKKاره آن)
درج و انتشKKKار دهیم و چنانکKKKه مسKKKبوقید Kبعلت فشKKKاری KکKKKه از طKKKرف پKKKارهای از
ارمغان آسمان 192
خودپسKKندان بKKروز KنامKKه و بنگارنKKده وارد شKKد ناچKKار شKKدیم کKKه موضKKوع Kرا مسKKکوت
گذاشته و مطلب را در آنجKKا تعقیب نکKKنیم چKKه بشKKیوه و رویّKKه منتقKKدین خKKود واقفیم کKKه
جنجال و غوغKKا راه انداختKKه و بحربKKة زنگزدة تهمت و تکفKKیر و امثKKال آن متوسKKل و
اشخاص صاحب نفوذی را تحریک و با وسایل جاهالنKه و ظالمانKه افکKار را تKرور Kو
گوینده و نویسندهای را که درصدد بیKKداری مKKردم و یKKا الاقKKل اظهKKار آالم درونی KخKKود
است به سKکوت وگوشKهگیری مجبKور KمیکننKد ،مKا در نگKارش آن مقالKه و تKألیف این
رساله هیچ غرضی جز بیان حقایقی که در طی مدت چندین سال مطالعKKة خKKود در این
موضوع Kبدان رسیدهایم نداریم و بعینالیقین آنچKKه را نوشKKتهایم میبیKKنیم و معتقKKدیم کKKه
جKKز بKKدین طریKKق این امت واژگKKون بخت را نمیتKKوان بKKه سKKرزمین مجKKد و شKKرف و
سرچشمه حیات ابدی که قبال حائز و واجد بوده است رسانید Kو چنانکه بKKر اهKKل اطالع
مخفی نیست در نشاندادن راه سعادت مفتخر وخوشKKوقتیم کKه ذرهای از طریKق حKق و
صراط مستقیم الهی منحرف نشدیم آنچه میگوئیم Kاز جان حقیقت و صمیم واقKKع و قلب
و دل صدق Kو راستی است ،منکرین و منتقدین ما اگر دچار مرضKهای نفسKانی نیسKتند
و واقعاً Kطالب حق و حقیقت اند و ما را در راه خطا میبینند بگویند Kغیر از این راه که
ما گفتیم چه راهی را میتوان پیشنهاد KنمKKود و طی طریKKق کKKرد تKKا بKKه مقصKKد رسKKید؟!
عللی کKKه مKKا در آن مقالKKه و این رسKKاله برشKKمردیم از امهKKات علKKل انحطKKاط اسKKت و
عواملی که برای پیشرفت و ترقی Kو تالفی عقبماندگی پیشنهاد Kمیکنیم Kهمان عواملی
است که مسلمین صدر اول را با اینکه معالم حقه ومعارف الهیه چنانکه باید در اعماق
جانشان راه نیافتKKه بKKود بKKدان عظمت و ارتقKKا رسKKانید آخKKر ای امت را چKKیزی اصKKالح
نمیکند مگر همان چیز که اولش را اصالح کرد چنانکه دچار این انحطKKاط KنشKKد مگKKر
اینکه وسائل و عوامل آن ارتقKKاء را تKKرک گفت! و بطKKور قطKKع و مسKKلّم این راهی کKKه
امروزه مسلمین پیشگرفته و آنرا اسالم پنداشتهاند با اسKKالم حقیقی فاصKKلهاش از زمین
تا آسمان است هم تجربه نشان داده و هم عقل و وجدان حاکم است که ادامKKه این رویّKKه
اگر صد چندان هم باشد باالخره این کاروان بKKه مقصKKد نخواهKKد رسKKید و از این وضKKع
بهتر نخواهد شد غالب اعمال و افعالی کKKه مسKKلمانان بKKه عنKKوان اوامKKر و احکKKام دیKKنی
انجام میدهند یا اصال مربوط با سالم نیست یا به قدری به خرافات و مزخرفات آلKKوده
شده که فاقد خاصیت نخستین خود است لذا انتظار هیچ نتیجKKه مKKؤثّری Kاز آن نمیتKKوان
داشت.
اسالمی را که ما شناختیم!
اسالمی را که ما از مطاوی آیات و فحKKاوی روایKKات Kو سKKیرة متقKKدمان شKKناختیم در
این چند جمله خالصه میشود K:مرد مسلمان پس از آشKKنا شKKدن بKKه حقKKایق دین و معKKالم
شریعت خود معتقد میشود Kکه در تمKKام عKKالم وجKKود و جهKKان غیب و شKKهود ،جKKز ذات
بیزوال حضرت احدیت مؤثر Kو م ّدبری نیست و بنابراین هیچ قKدرت و مشKیتی Kو اراده
و سلطنتی Kبر سرتا سر عالم جز وجود مقدس باری تعالی حKKاکم نیسKت و او جّ Kل شKKأنه
همه علم و همKه قKدرت و همKه عKدل و همKه حکمت اسKت از این همKه عKوالم بیپایKان
وکرات بیکرانی که آفریده و جز علم الهی چیزی و کسی بKKه حقیقت وهKKدف و مبKKدأ و
مقصد آن واقKKف نیسKت آدمی را رد یکی از این دنیاهKای بیشKKمار در وضKKع خKاص و
کیفیت مخصوصی بوجود Kآورده و به او نیروها و طبایعی مرحمت فرموده که تکمیKKل
و تکامل آن را از وی خواسه است ،طبیعت و فطرت و غریزه و جبلّت هKKر موجKKودی
خود زبان گویا است که این موجود برای چه آفریده شده و این آالت و اعضKKا چKKرا بKKه
او داده شده است ،حوائج بیحد و شماری که انسKKان را احاطKKه کKKرده و آالت و ادواتیK
که برای مبارزه با آفات حیات بKه او داده شKده بKرای موانKع و مشKکالتی اسKت کKه در
طریق زندگی Kدارد و تنها چیزی کKKه او را در مقابKKل محرومیتهKKا و آفتهKKا و گرفتاریهKاK
بخشیدهاند شعلة ضعیفی بنام عقل است که اگر عواطف و اوهKام و احساسKت هم دسKت
از سرش برداند معهذا مشکل به نظر میرسد Kکه بتوان در صحنة حیات از تمتعKKات و
لذات به طور صحیح استفاده کند اینست که احتیاج شدید او را به راهبران و پیامبرانی
که دست او را گرفته و مانند کودک تازه براه افتKاده قKدم KبKه قKدم او را بKه میKدان نKبرد
زندگی بکشند میرساند K،همین احتیاج شدید که در ریشه جانش موجKKود بKKوده و هسKKت
مقتضی آن بوده که سلسلهای به نام انبیا و رسل ظهور Kکرده و موقعیت Kپذیرش و قبول
یافتهاند ،زیرا اگر قافله بشریت احساس احتیاج به راهبر را نداشت این همه پیغمبر Kدر
او ظهKKور نمیکKKرد! عظمت این حقیقت آن وقت جلKKوهگر میشKKود کKKه دقیKKق شKKویم کKKه
امروز که بشر مغرور Kمدعی است که در نتیجKKة علم و تجربKKه بKKر بسKKیاری Kاز اسKKرارK
طبیعت راه یافته و آنرا نسبت به خود رام نموده والبته در همین فتوحات Kنیز از تعKKالیم
انبیا بینیاز Kنبوده بلکه در حقیقت تمام آن مرهون تعلیمات پیغمبران است معهKKذا همین
امروز! آری همین امروز در مقابل تعKKالیم عالیKKه و شKKرایع محکمKKه و راه و روشKKهایK
ابKKدی قKKرآن مKKات و مبهKKوت و مسKKخر و مسKKحور اسKKت در حالیکKKه آورنKKده این کتKKاب
آسمانی بKKه شKKهادت تKKاریخ ،مKKردی ا ّمی بینصKKیب از تعلیم و محKKروم KحKKتی از تKKربیت
عادی بوده و در میان قومی و محیطی نشKKو و نمKKا کKKرده کKKه در پسKتترین درجKKات و
بدترین شرایط حیات زندگی Kمینمودند!
آری انسان پس از اقرار Kبوجود پروردگار Kعالمیان ناچار بوجود رسKKوالن از جهت
شدت احتیاج آدمی برای تعلیم وتکمیل عقل وهوش او اقرار واعتراف خواهد نمKKود تKKا
در عرصة حیات برای نیل به عالیترین درجات او را راهبر و رهنما باشد.
مختصری /از تعالیم عالیه اسالم
اینKKک انKKدکی از تعKKالیم عالیKKه اسKKالم کKKه سKKعادت دارین و فKKوز نشKKأتین را نصKKیب
پیروان خود نموده است.
اسالم پس از اینکه به وسیله توجه دادن آدمی به آیات انفسKKی و آفKKاقی Kروح انسKKانی
را به باالترین مرتبه عروج پرواز Kمیدهد و او را بKKه وجKKود خKKدای مهیمن و مسKKیطر
بر همه اشیاء و آفریننده ومدبر Kکائنات معترف Kو معتقد مینماید و شخص یقین میکنKKدK
که خلقت او در این جهان به عبث و بیهKKوده نیامKKده آغKKاز او از روی مشKیّت او دارای
هدف و غایتی اسKKت و بعثت انبیKKا را یKKک امKKری ضKKروری و الزم دانسKKته بKKرای طی
طریق کمال تبعیت ایشان را میپذیرد Kبدین اسالم رهنمائی Kمیشود که خالصه و نتیجه
تعالیم تمام ادیان حقه و مذاهب الهیه بوده است.
وقتی بKKه تعKKالیم این دین حKKنیف دقیKKق میشKKود KمییابKKد کKKه حقKا ً اتصKKال او بKKه منبKKع
الوهیت و ارتباط آن به ملکوت آسمانی است ،میبیند پس از دورانی که بشر درنتیجKKه
جهل خود و القائ ارباب اغراض هزاران کند و زنجیرهها از عادات زشت و خرافات
بدست و پای خود بسته ،پیغمبری Kنجاتبخش از جانب پروردگار Kآمده و تمKKام آن غKKل
و زنجیرها Kرا از دست و پای او میگیرد چنانکه در آیه 157اعراف میفرماید:
ي الَّ ِذي يَ ِج ُدونَKهُ َم ْكتُوبًKKا ِع ْنَ Kدهُ ْم فِي ي األُ ِّم َّ
ول النَّبِ َّ
َّسَ K [الَّ ِذينَ يَتَّبِعُونَ الر ُ
Kر َوي ُِح Kلُّ لَهُ ُم يل يَKKأْ ُم ُرهُ ْم بِKKال َم ْعر ِ
ُوف َويَ ْنهَKKاهُ ْم ع َِن ال ُم ْن َكِ K اإل ْن ِج ِ
التَّوْ َرا ِة َو ِ
ص َ Kرهُ ْم َواألَ ْغاَل َل الَّتِي ض ُ Kع َع ْنهُ ْم إِ ْ
ث َويَ َ الطَّيِّبَا ِ
ت َوي َُحرِّ ُم َعلَ ْي ِه ُم الخَ بَKKائِ َ
ور الَّ ِذيَص Kرُوهُ َواتَّبَ ُعKKوا النُّ َ َت َعلَ ْي ِه ْم فَالَّ ِذينَ آَ َمنُKKوا بِ ِ Kه َو َعَّ Kزرُوهُ َون َ َكان ْ
KKKKKKKKKKKKKKKز َل َم َع KKKKKKKKKKKKKKKهُ أُولَئِKKKKKKKKKKKKKKKكَ هُ ُم ال ُم ْفلِحُKKKKKKKKKKKKKKKونَ ] ِ أُ ْن
{األعراف}157:
«كسانى كه از رسولى پيروى مىكنند كه پيامبر درس ناخواندهاى اسKKت كKKه نKKام او را
نزد خويش در تورات و انجيل نوشته مىيابنKKد K.آنKKان را بKKه [كارهKKاى] پسKKنديده KفرمKKان
مىدهKKد و آنKKان را از [كارهKKاى] ناپسKKند بKKاز مىدارد .و پاكيزههKKا را بKKراى آنKKان حالل
مىگرداند و ناپاكيزهها را بر آنان حرام مىشمارد و بار گرانشKان و قيد [و بنKد] هKايى
را كه بر [عهده] آنان بود ،از [دوش] شان بر مىدارد .پس آنان كه به او ايمان آوردندK
و او را گرامى داشتند Kو او را يارى دادند و از نورى كه با او فرو فرستاده شده است
پيروى كردند ،آنانند كه رستگارند»
اگر در آیات شریفة دیگر قKKرآن دقیKKق شKKویم میبیKKنیم Kمثال یهKKود و نصKKاری KچKKه قیKKد و
بندهای ساختگی به عنوان عبادت و رهبانیت بنام تعلیمات دین بر خود بافتKKه و سKKاخته
[و َر ْهبَانِيَّةً ا ْبتَ َد ُ
عوهَا َما َكتَ ْبنَاهَا َعلَ ْي ِه ْم] {الحديد K }27K:از یک طKKرف KیKKک سلسKKله بودند َ
احکامی که اصال خدا بدان دستور نداده بود بنام احکام دیKKنی در مKKذهب خKKود ابKKداع و
اختراع نموده بودنKد KتKKا حّ Kدی کKKه بزرگKKترین نعمت فطKKری Kو طKKبیعی KیعKKنی ازدواج و
آمیزش با زنان را در پارهای اوقات بر خود حرام و در صورت Kجواز آن را منحصKرK
به یک زن کرده بودند و از طرف دیگر احکامی را که در شKKرع آنهKKا معین بKKود بنKKام
احوط چنین است ،این احتیاط ترک نشKKود ،بKKر خKKود سKKخت و دشKKوار KگرفتKKه بودنKد KتKKا
جائیکه طالق را یک سره بر خود حرام و پKKارهای از غKKذهای مبKKاح وحالل را تحKKریم
195 ارمغان آسمان
وحفظ و و لذایذ مشروعه را ممنوع و ترک نموده بودند و مالیان آنها یا بKKرای اظهKKارK
آقائی و یا به عنوان جلب رضای Kالهی مناسک و عبKKاداتی بKKرای آنهKKا وضKKع و آداب و
اذکاری اختراع کرده بودند ،اسالم با تمKKام آنهKا بKه مبKارزه پKKرداخت و بKKرای نجKات و
رهائی فرزنKKد آدم از عبKودیت یکKKدیگر ،جهKKد بلیKغ بکKKار بKرد و آنKان را از تقلیKد آبKاء
وامهات مالمت کرد و از تسلیم شدن بKه خرافKKات KبافتKKة آخوندهایشKKان KبKKر حKKذر داشKKت
وچنین اطاعتی را از آنان به منزلة شرک دانسته فرمود[ :اتَّخَ ُذوا أَحْ بَ َ
ارهُ ْم َو ُر ْهبَKKانَهُ ْم
ون هللاِ] {التوبة ، }31:در دین اسالم نه تنها تمتع و بهره وری از لذایذ و أَرْ بَابًا ِم ْن ُد ِ
نعمای الهی جایز بلکه در بعضی موارد واجب و اکثراً مؤکد و موجب تقرب به دربارK
احدیت است شما در همین امر ازدواج وتمتع زن و مرد از یکKKدیگر بKKه آداب اسKKالمی
بنگرید کKKه چگونKKه نجKKام این خKKواهش فطKKرت Kو ارادة طKKبیعت را مKKوجب قKKربت الهی
دانسته و تارکین و معرضین آنرا با خطابی تقریبا ً آمیخته به زجKKر مKKورد عتKKاب قKKرار
ق] ت ِمنَ الْ K
Kرِّز ِ داده میفرمایKKد[ :قُلْ َم ْن َحَّ Kر َم ِزينَKةَ هللاِ الَّتِي أَ ْخَ Kر َج لِ ِعبَKKا ِد ِه َوالطَّيِّبَKKا ِ
{األعKKراف }32:و برای اینکه روح شKKریف انسKKانی اسKKیر وسKKاوس شKKیطانی بنKKام دین و
احکام آن نشود و بدانKد کKه راه خKدا وسKیعترین طKرق و آسKانترین آنهاسKت میفرماید:K
{الحج}78: ِّين ِم ْن َح َر ٍ
ج] [و َما َج َع َل َعلَ ْي ُك ْم فِي الد ِ َ
ج َولَ ِك ْن ي ُِري ُد KKل َعلَ ْي ُك ْم ِم ْن َح َ
KKر ٍ در جKKKای دیگKKKر میفرمایKKKدَ [ :مKKا ي ُِري ُد هللاُ لِيَجْ َع َ
لِيُطَه َِّر ُك ْم] {المائدة }6:و صریحا ً فریاد Kمیزند که خدای متعKKالی از دین و آیین بKKرای
شما راحت و سعات را خواسته نه زحمت و مشتق را [ي ُِري ُد هللاُ بِ ُك ُم الي ُْسَ Kر َواَل ي ُِري ُد
ت َو َعلَ ْيهَKKا َمKKاف هللاُ نَ ْف ًسKا إِاَّل ُو ْسَ Kعهَا لَهَKKا َمKKا َك َسKبَ ُْسَ Kر]{البقKKرة[ }185:اَل يُ َكلِّ ُ ِب ُك ُم الع ْ
ت]{البقKKرة }286:و برای اینکKKه هKKدف دین معلKKوم شKKود KکKKه مقصKKود از آن بKKرای ا ْكتَ َسبَ ْ
خدمت به بشر اسKKت نKKه اینکKKه آسKKایش بشKKر وقKف Kدین شKKود میفرمایKKد[ K:ي ُِري ُد هللاُ أَ ْن
ضِ Kعيفًا] {النسKKاء }28:و در تمKKام مKKوارد دین را نعمت و ان َ اإل ْن َسُ K
ق ِ ف َع ْن ُك ْم َو ُخلِ َ يُخَ فِّ َK
رحمت و هدایت و شفا میخواند نه زحمت و مشقت و ریاضت و عناء؟!
و همان احکامی هم که در دین مبین وضع شKKده جKKز رحمت و سKKعادت نیسKKت مثال
در اسالم احکام الهی بر طبق شمارشی Kکه در اخبار شده پنج چیز است :نماز و روزه
و زکوه و حج وجهاد ،شما تنها در نماز آن دقت کنید که انسKKانی کKKه میبینKد KموجKKودیK
است ناتوان و محیط بهزاران آفات و بلیات سماوی Kو ارضی که از هر طKKرف امKKواج
بال و حوادث با او روی آورده او را به نیستی و فنا تهدید مینمایند Kاما وقتی Kکه انسKKان
معتقد شد که تمام این کثرات ونمودها وحوادث Kو پیشآمدها از یک منبع ویKKک قKKدرت
ویک مشیّت سرچشمه میگیرد Kو بعبKKارت سKKاده از جKKانب خKKدای واحKKد اسKKت ،آن گKKاه
بKKرای وصKKول بKKدان قKKدرت و جلب رحمت آن و ایجKKاد وسKKیله آسKKایش و اطمینKKان در
جستجوی وسیلهایست که قطره وجود متزلزل و لرزان و مشرف به فنای خود را بدان
دریای ابدیت متصل سKKازد در شKKریعت فKKرض نمKKاز پنجگانKKه شKKده تKKا این مقصKKود بKKه
حصول پیوند دو انسان ضعیف عاجز ناتوان خود را به خدای قادر مهربان نزدیKKک و
ارمغان آسمان 196
متصل نماید ،و فوایKد KمعنKKوی و صKKحی روزه عالوه بKKر ایجKKاد روح اراده وتصKKمیم و
تسلط بر خواهشهای Kنفسانی و اطالع از حال گرسنگان و فقرا بر کسی مخفی نیست و
زکات را آن طور Kکه شرع مقرر فرموده برای تKKأمین حKKوائج فقKKر او مسKKاکین و از پKKا
افتادگان به شرط Kآنکه بر طبق دسKKتور KشKKرع تحت نظKKر حKKاکم بKKه مصKKرف KنیازمنKKدیK
تنکدستان و شکستگان برسد فوایدی Kاست که محاسKKب اندیشKKه از احصKKاء آن عKKاجز و
ناتوان است و چون در فواید حج و جهاد تفصیلی کافی قبال گذشKKت بKKه شKKرح بیشKKتریK
خود را نیازمند Kنمیبینیم.
عبادتهای اسالمی غیر عبادات ادیان منسوخه و مذاهب باطله اسKKت کKKه در آن هیچ
فائده ما ّدی و معنوی نمیتوان یافت و تنها مقایسه قربانی Kاسالم با قربانی Kیهود و روزه
مسلمین با ریاضت هنود حقیقت را آشکارا مینماید .بKKرخالف نظKKر انتقادکننKKدگان مKKا،
که تصور میکردند Kما فریفتة تمدن اروپا شدهایم و میخKواهیم KمسKلمانها هم پKیروی از
اروپائیان نمایند و آن تمدن را اخذ کنند چنانکKKه قبال گفKKتیم مKKا بKKه تبعیت از دین مقKKدس
خود هر عمل خوب و رویة مستحسنی را میپذیریم ،ما نه تنها دعویدار این هستیم کKKه
اسالم مخالف با تمدن نیست بلکه مدعی هستیم که تمدن کامKKل و حقیقی تنهKKا در اسKKالم
است .زیرا اسKالم آدمی را شKریفترین و فاضKلترین موجKودات ارضKی میدانKد Kو این
اصیلترین پایة ترقی و تمدن است از آن نظر که اگKKر انسKKان وجKKود خKKود را واالتKKرین
موجودات نداند نمیتواند Kبه عالیترین درجات نائل شود و اروپKKا هنKKوز این حقیقت را
اإل ْن َسانَ فِي أَحْ َس ِ Kن
درک نکرده است و دین مبین اسالم است که میفرماید[:لَقَ ْد خَ لَ ْقنَا ِ
[ولَقَْ KKد َك َّر ْمنَKKا بَنِي آَ َد َم َو َح َم ْلنَKKاهُ ْم فِي البَKKرِّ َوالبَحِْ KKر َو َرزَ ْقنَKKاهُ ْم ِمنَ تَ ْق ِ
KKو ٍيم]{التِّينَ }4:
ضKياًل ]{اإلسKKراء }70:و او را مسKKجودK ضْ Kلنَاهُ ْم َعلَى َكثٍِ K
Kير ِم َّم ْن خَ لَ ْقنَKKا تَ ْف ِ ت َوفَ َّالطَّيِّبَا ِ
مالئکKKه مقKKرب و فرشKKتگان آسKKمانی میدانKد Kو زمین و آسKKمان را مسKKخر و جوالنگKKاه
ت َو َمKKا فِي األَرْ ِ
ض اوا ِ
الس َ Kم َ فعKKالیت آدمی میشKKمارد کKKه [أَ َّن َ
هللا َس َّ Kخ َر لَ ُك ْم َمKKا فِي َّ
ق لَ ُك ْم َمKKا فِي األَرْ ِ
ض [هُ َو الَّ ِذي خَ لَ َ K َوأَ ْسبَ َغ َعلَ ْي ُك ْم ِن َع َمهُ ظَا ِه َرةً
اطنَةً]{لقمKKان}20:
َوبَ ِ
َج ِميعًا]{البقرة }29:و برای اینکه مایة سعادت وترقی را بدانKKد کجاسKKت او را بKKه نفس
خKKود مرجKKوع میدارد KتKKا از اتکKKل و اتکKKاء بKKه اصKKل و نسKKب و این و آن بپرهKKیزدK
Kرى] {النَّجم}39/40 : ى][وأَ َّن َس ْعيَهُ َسKوْ فَ يَُ K َ ان إِاَّل َما َس َع [وأَ ْن لَي َ
ْس لِإْل ِ ْن َس ِ میفرمایدَ K:
ت] {البقرة: ت َو َعلَ ْيهَا َما ا ْكتَ َسبَ ْ ف هللاُ نَ ْفسًا إِاَّل ُو ْس َعهَا لَهَا َما َك َسبَ ْ و میفرماید[ K:اَل يُ َكلِّ ُ
K}286و برای آنکه معلKKوم KشKKود شKKقاوت و سKKعادت هKKر فردوجمعیKKتی Kدر آسKKتین خKKود
ص ْبتُ ْم ِم ْثلَ ْيهَا قُ ْلتُ ْم أَنَّى هََ Kذا قُKKلْ هَُ K
Kو ِم ْن صيبَةٌ قَ ْد أَ َ اوست میفرماید[ K:أَ َولَ َّما أَ َ
صابَ ْت ُك ْم ُم ِ
ك ُم َغيِّرًا نِ ْع َم Kةً أَ ْن َع َمهَKKا َعلَى قَKKوْ ٍم
ِع ْن ِد أَ ْنفُ ِس ُك ْم]{آل عمKKران }165:و [ َذلِKKكَ بِKKأ َ َّن هللاَ لَ ْم يَُ K
ت Kر الفَ َسKا ُد فِي البَKرِّ َوالبَحِْ Kر بِ َمKا َك َسKبَ ْ َحتَّى يُ َغيِّرُوا َما ِبأ َ ْنفُ ِس ِه ْم] {األنفKKال}53:و [ظَهَ َ
ت أَيِْ Kدي ُك ْم َويَ ْعفُKو ع َْن صيبَ ٍة فَبِ َمKا َك َسKبَ ْصابَ ُك ْم ِم ْن ُم ِ [و َما أَ َ أَ ْي ِدي النَّ ِ
اس] {الرُّ وم }41:و َ
ير] {ال ُّشورى}30: َكثِ ٍ
197 ارمغان آسمان
اسالم برخالف آنچه بین مسلمین شایع است و موجب طعن دشمنان بر آن شده ،بنده
را آزاد و مختار میداند Kو مجبور Kو پایبست قضKKا و قKKدر نمیدانKKد و در بیشKKتر KآیKKات
قرآن فعل بنده را که باعث تغییر سرنوشت او میشود Kمقدم بر فعKKل خKKود میشKKمارد و
فعل خدا را متأخر میگیرد Kو میفرمایدَ [ :والَّ ِذينَ َجاهَ ُدوا فِينَا لَنَ ْه ِديَنَّهُ ْم ُسKKبُلَنَا َوإِ َّن هللاَ
ت هللاِ اَل يَ ْه ِدي ِه ُم هللاُ َولَهُ ْم لَ َم َع ال ُمحْ ِسنِينَ ]{العنكبوت ، K}69:و [إِ َّن الَّ ِذينَ اَل ي ُْؤ ِمنُونَ بِآَيَا ِ
ت يَ ْهِ Kدي ِه ْم َربُّهُ ْم بِإِي َمKKانِ ِه ْم َع َذابٌ أَلِي ٌم] {النحل[}104:إِ َّن الَّ ِذينَ آَ َمنُوا َو َع ِملُوا َّ
الص Kالِ َحا ِ
ت النَّ ِع ِيم] {يونس }9:و [يَا أَيُّهَا الَّ ِذينَ آَ َمنُوا اتَّقُوا هللاَ تَجْ ِري ِم ْن تَحْ تِ ِه ُم األَ ْنهَا ُر فِي َجنَّا ِ
َوقُولُوا قَوْ اًل َسِ Kديدًا] {األحKKزاب ،}70:و [فَلَ َّما زَ ا ُغKKوا أَزَ ا َغ هللاُ قُلُKKوبَهُ ْم َوهللاُ اَل يَ ْهِ Kدي
{الص Kف }5:و دههKKا آیKKات دیگKKر تKKا معلKKوم دارد کKKه هKKر بنKKدهای بKKر َّ القَوْ َم الفَ ِ
اسKقِينَ ]
سرنوشت خود مسلط است و هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت ،حاال اگKKر تعKKالیم
جوکهای هنKKد و صKKوفیه روحعKKاری و تنبلی در مKKردم ایجKKاد کKKرده باشKKد مربKKوط بKKه
اسKKالم نیسKKت از اصKKیلترین پایههKKای تعKKالیم اسKKالمی آن اسKKت کKKه بشKKر را در حقKKوق
مسKKاوی میشKKمارد و بKKه اعتبKKارات موهKKوم از نKKژاد و نسKKبت و شKKغل و مقKKام اهمیKKتی
احَ KKد ٍة]
س َو ِنمیگKKذارد و میفرمایKKد[ :يَKKا أَيُّهَKKا النَّاسُ اتَّقُKKوا َربَّ ُك ُم الَّ ِذي خَ لَقَ ُك ْم ِم ْن نَ ْف ٍ
Kر َوأُ ْنثَى
{النسKKاء }1:و در جای دیگKKر میفرمایKKد[ K:يَا أَيُّهَKKا النَّاسُ إِنَّا خَ لَ ْقنَKKا ُك ْم ِم ْن َذ َكٍ K
Kر َم ُك ْم ِع ْنَ Kد هللاِ أَ ْتقَKKا ُك ْم إِ َّن هللاَ َعلِي ٌم خَ بِKKيرٌ]
Kارفُوا إِ َّن أَ ْكَ K َو َج َع ْلنَKKا ُك ْم ُشKعُوبًا َوقَبَائَِ K
Kل لِتَ َعَ K
{الحجKKKKرات }13:و در سKKKنت نبKKKوی میفرمایKKKد« : Kکلکم من آدم و آدم من ت///راب»
–«الفض//ل لع//ربی علی عجمی و ال االبیض علی االس//ود اال ب//التقوی» پس هKر گونKه
مزایای نژادی و افتخار نسبی یادگار دوران جاهلیت و میراث و ملتهKای ظKالمی اسKت
که بدین دستاویز Kدیگران را برده و کنیز خود میخواستند تاریخ مقدس اسالم مشKKحون
از ابطال و نابودکردن این موهوم میشوم Kاست .مشهور KاسKKت کKKه اولین ظلمی کKKه در
«تنحی عن الطریق» یعنی پسرو و پیشرو بود کKه زائیKKده همین ّ اسالم رخ داد کلمه
عقیده زشت مزایای نژادی و مقامی است.
یکی از بزرگترین بلیه که از ناحیة ادیان در تاریخ بشر بر انسان وارد Kشده تنفیر و
عداوت واکراه و اجبار مذهبی است که تاریخ بشریت را ننگین کرده است ولی اسKKالم
جز با مشرکین که آفتی بزرگ برای جامعه انسانی و سنگ و سّ Kد راه تKKرقی میباشKKندK
با سایر ملل با کمال مماشات و مهربانی KرفتKKار کKKرده و آنKKان را در مKKذاهب خKKود آزاد
گذارده به مسلمین اجازه می دهد که با آنان بKه عKKدل و انسKKانیت سKKلوک کننKKد آنجKKا کKKه
میفرماید[ K:اَل َي ْنهَا ُك ُم هللاُ ع َِن الَّ ِذينَ لَ ْم يُقَاتِلُو ُك ْم فِي الد ِ
ِّين َولَ ْم ي ُْخ ِر ُجKKو ُك ْم ِم ْن ِديَِ K
Kار ُك ْم
طينَ ] {الممتحنة }8:و مسئله طهارت و أَ ْن تَبَرُّ وهُ ْم َوتُ ْق ِسطُوا إِلَ ْي ِه ْم إِ َّن هللاَ ي ُِحبُّ ال ُم ْق ِس ِ
نجاست کفار اهل در اسالم دارای اصلی نیست زیKKرا هم کتKKاب وهم سKKنت خالف آنKKرا
ثابت میکند وتنها علتی که برای آن میتوان یافت همان اختالفی است که اهل کتاب و
مسملین در طهارت و نجاست عرضی اهل کتاب میشود Kو حتی نجاست مشKKرکین هم
به عقیده پارهای از محققین جز سیاست موقتی اسالم نبوده اسKت اسKالم مسKلمین را بKه
ارمغان آسمان 198
تغیKKیر عقیKKده دیگKKران مجبKKور نمیکنKKد واساسKاً KبنKKای عKالم را روی اختالف میدانKKد و
اس أُ َّمةً َو ِ
احَ Kدةً َواَل يَزَالُKKونَ ُم ْختَلِفِينَ ][إِاَّل َم ْن Kل النَّ َ
[ولَKKوْ َشKا َء َربُّكَ لَ َج َعَ K
میفرمایKKدَ K:
[ولَKKوْ َشKKا َء َربُّكَ آَل َ َمنَ َم ْن فِي األَرْ ِ
ض َر ِح َم َربُّكَ َولَِ KKذلِكَ خَ لَقَهُ ْم]{هKKKودَ }118/119 :
[ولَوْ َشا َء هللاُ َما أَ ْش َر ُكوا]{األنعامَ }107:
[ولَوْ َشا َء هللاُ لَ َج َم َعهُ ْم ُكلُّهُ ْم َج ِميعًا] {يونسَ }99:
َعلَى الهُدَى] {األنعام K}35:پس درصدد وحدت عقیدهبودن از هر حیث بKKرای جامعKKه
انسانی درب محال کوبیدن است و اختالس اساس و پایه ترقی و تکامل است به شKKرط
آنکKKKه در محیطی آرام و بKKKدون زحمت انجKKKام گKKKیرد بلی اسKKKالم رسKKKالت آسKKKمانی و
مأموریت الهی دارد که جمیع جهانیان را به نور KاسKKالم و قKKرآن دعKKوت نمایKKد امKKا این
کار بیشتر به وسایل Kسهل و محبتآمیز Kو عوامل شوقانگیز انجKKام میگKKیرد Kو در این
باره میفرماید:
الح َس Kنَ ِة َو َجKKا ِد ْلهُ ْم بِKKالَّتِي ِه َي أَحْ َس ُ Kن]
الح ْك َم ِKة َوال َموْ ِعظَ ِة َ ع إِلَى َسبِ ِ
يل َربِّكَ ِب ِ [ا ْد ُ
{النحل[}125:فَ َذ ِّكرْ إِنَّ َما أَ ْنتَ ُمَ Kذ ِّك ٌر][لَ ْسKتَ َعلَ ْي ِه ْم بِ ُم َسْ Kي ِط ٍر] {الغاشKKية[}21/22:إِ َّن
اس َحتَّىهَ ِذ ِه ت َْذ ِك َرةٌ فَ َم ْن َشا َء اتَّخَ َذ إِلَى َربِّ ِه َسبِياًل ] {اإلنسان[ }29:أَفَأ َ ْنتَ تُ ْك ِرهُ النَّ َ
يَ ُكونُوا ُم ْؤ ِمنِينَ ]{يونس K}99:و فقط آن موقع شمشKKیر تنبیKKه از نیKKام میکشKKد کKه بKKرای
شنیدن حقایق اسالم مزاحم و مKKانعی ایجKKاد شKKود و خس و خاشKKاکی KمKKانع جریKKان عین
الحیات معالم قرآنی به کشتزار Kمزارع وجKKود KانسKKان شKKود امKKا اعتقKKاد و یقین از امKKور
قلبی است و هیچکس نمیتواند Kبا زور و جKبر در دل کسKی یقین و اعتقKاد ایجKاد نمایKKد
اسالم و مسلمین را عزیKKز و ارجمنKKد و آقKKا و سKKربلند میخواهKKد کKKه عالوه بKKر اینکKKه
فرزند Kآدم و مسجود مالئکه مقرّبند بهKKترین امKKتی هسKKتند کKKه بKKرای هKKدایت جهانیKKان و
رهبری کاروان انسن به سوی مقاصKد و غایKKات نهKKائی عKالم امکKKان بوجKود KآمدهانKد و
اس]{آل عمKKرانَ [}110:و َكَ Kذلِكَ َج َع ْلنَKKا ُك ْم أُ َّمةً Kر أُ َّم ٍة أُ ْخِ Kر َج ْ
ت لِلنَّ ِ میفرمایKKدُ [ K:ك ْنتُ ْم خَ ْيَ K
اس]{البقKKرة }143:و عKKزت و برتKKری Kو سKKادت و َو َسKKطًا لِتَ ُكونُKKوا ُشKKهَدَا َء َعلَى النَّ ِ
سروری Kآنان را تا سر حد مقام الوهیت باال میبرد که العزة هلل ولرسوله و للمؤمنین و
از همین رهگذر است که مؤمن شریف در هیچ حال از این ارزش و عزت و شKKرافت
و قیمت خود غافل نیسKKت و هرگKKز خKKود را بKKه اعتبKKارات موهKKوم Kو مKKال و جKKاه فKKانیK
نمیفروشد بلکه اگر سلطنت زمین را به او بدهند که کKKوچکترین مخKKالفتی از احکKKام
دین خود کند هرگز نخواهد کرد خالصه آنکه اسKKالم در احکKKام و آیKKاتش این هKKدف را
دارد که عالیترین و راقیترین KجامعKه را در تKوده انسKانی پدیKد آورد و چنانکKه در طی
بیانات خود گفتیم بدین منظور Kتوفیق Kیافته و قرنهKKای KمتمKKادی KجهKKان و جهانیKKان را در
زیر بKKال علم و دانش و تقKKوی و عKKدالت ،بKKه سKKوی حقیقت رهKKبری KکKKرده اسKKت و این
کیفیت با این وصف بوده که هنKKوز افKKراد قKKابلیت و اسKKتعداد درک حقKKایق را نداشKKته و
مذاقشان نمیتوانست طعم شیرین تعالیم اسالمی را دریابد Kاما امروز Kبا شKKرحی کKKه از
عوامل مترو کKKه و علKKل موجKKوده دادیم اگKKر جامعKKة اسKKالمی بتوانKKد آن را درک کKKرده
بکKKار بنKKدد یعKKنی بKKه تحصKKیل علم و حکمت بKKر حسKKب دسKKتور شKKریعت بKKپردازد ،و
199 ارمغان آسمان
حکومت اسالمی را آن چنانکه شرحش رفت تشکیل دهKKد و جمعKKه و جهKKاد و حKKدود و
دیات را بر طبق دستور Kبکار بندد و خرافات و موهومات که چون قاذورات Kو خبKKائث
چهKره نKورانی KحقKایق را پوشKKانیده و مKKا نمونههKKائی از آن در این کتKKاب آوردیم KبKدورK
افکند و به جای آن همت به جانشیننمودن تعالیم مترو که دین گمارد و اعKKداد قKKوا کنKKد
واز حواشی گمراهکننKKده بKه متن واقKKع پبKKدازد ،آن روز اسKKت کKKه دیKKده خواهKKد شKKد کKKه
ت لَيَ ْسKت َْخلِفَنَّهُ ْم فِي األَرْ ِ
ض َك َمKKا [و َع َد هللاُ الَّ ِذينَ آَ َمنُوا ِم ْن ُك ْم َو َع ِملُوا الصَّالِ َحا ِ
مصداق َ
اسKKت َْخلَفَ الَّ ِذينَ ِم ْن قَ ْبلِ ِه ْم َولَيُ َم ِّكن ََّن لَهُ ْم ِدينَهُ ُم الَّ ِذي ارْ ت َ
َضKKى لَهُ ْم َولَيُبَِّ KKدلَنَّهُ ْم ِم ْن َبعِْ KKد ْ
ش ْيئًا] {النور }55:صورت وقوع Kمییابد و قافلة خَ وْ فِ ِه ْم أَ ْمنًا يَ ْعبُ ُدونَنِي اَل يُ ْش ِر ُكونَ بِي َ
بشریت به سرعت برق باد به سوی هدفی که پروردگار جهKKان او را بKKرای آن آفریKKده
است میشتابد Kو زندگی تلخ و معیشت ضنک کنونی آدمی مبKKدل بKKه بهشKKت سKKعادت و
رضوان میگردد .برای حصول این منظKKور Kو الاقKKل روشنشKKدن این حقیقت مKKا قبKKول
این زحمت و تحمل آن همKه تهمت کKKردیم و چKKون در این راه جKKز رضKKای پروردگKKارK
خود را جویا نیستیم از این تهمت و اذیتها نه ،تنها آزرده نمی شویم بلکه چون خاص
و خالص بدون هیچ شائبه باری خاطر حKKق و رضKای KخKدا آرامش وجKKدان بKKدین کKار
پرداختیم کمال خوشنودی و رضا را خواهیم داشت زیرا اگر هر چیز را در این موردK
فراموش کنیم قضKKایای برجسKKته تKKاریخ را کKKه همKKواره عاشKKقان حقیقت دچKKار تهمت و
نفرت این گونه افراد بودهانKKد فرامKKوش KنخKKواهیم کKKرد ،و همKKان بKKرای تسKKلی مKKا کKKافی
است ،در خاتمه این مقال یادآوری چند نکته الزم است.
-1آنچه در این اوراق از نظKKر خواننKدگان KگذشKت عقیKKدهای اسKت کKKه نویسKنده این
سطور در اثر مطالعه و تفکر در این باره دارا شده و دالیل آن از عقل و نقل تKKا حKدی
روشن گشت و البته هر کسی به عقل و فهم خود مأخوذ و مواخذ است.
-2با اینکه مدعای ما در این رساله همKه متکی بKه آیKات و اسKناد و سKیره مسKلمین
صدر اول اسKKت معهKKذا اگKKر انتقKKاد بKKه جKKائی برسKKد بKKا کمKKال میKKل آن را پذیرفتKKه و بKه
ضمیمه همین رساله منتشر می کنیم تا جبران خطKKائی KاگKKر مKKرتکب گشKKته باشKKیم شKKده
باشد و نیز معلوم شود که ما غرضی جز یافتن حق و بیان آن نداریم اینک بر کسانیکه
به خطائی Kاز ما واقف Kشوند واجب است کKه مKKا را بKKدان بیاگاهاننKد KتKKا هم ادای وظیفKKه
شرعی کرده وهم هدایت گمراهان را دریابند.
-3چون این مختصر اولین رساله در اینگونه موضوعات و هم اولین تألیف مستقل
نگارنده است بدیهی است که از هر جهت کامل نیست بنابر این امیدواریم که به توفیقK
الهی در آتیه به تکمیل آن پرداخته و در هر یک هر یک از موضوعات کتابی علیحده
تألیف و بوجهی Kکافی از عهد بیان و روشنکردن هKKر موضKKوع بKKرآئیم هKKر چنKKد همین
اندازه برای ارباب هوش کافی است.
-4کسانی که از راه عناد و لجاج باستهزاء Kو ارعاب ما میپردازند Kباید یقین بدانند
که ما قبال حساب آنها را کرده ایم و بنابراین کKKوچکترین ارزش و اهمیت بKKرای آنهKKا
ارمغان آسمان 200
و اعمالشان قائل نیستیم و تا زندهایم هدف خود را تعقیب و در صورت هرگونه صدمه
و لطمهای خKKود را مثKKاب و مKKأجور KدانسKKته بلکKKه در این راه تKKا پKKای جKKان در آرزوی
شهادتیم.
-5چون یقین داریم به مذاق عدهای کKه جهKل مKردم را در این موضKKوع بنفKKع خKود
میدانند این گونه تألیف تلخ است لذا ممکن است درصKKدد تKKیرهکردن اذهKKان برآینKKد مKKا
نKKیز از همین حKKاال خKKود را بKKرای مدافعKKه و دفKKاع از عقایKKد خKKود بKKه آیKKات و روایKKات
بیشتری مسلح کردهایم.
-6آثار و تألیفات آتیه ما در پیرامون همین مطالب و امثال آن خواهد بود زیKKرا بKKه
نظر ما این قبیل مطالب از مهمترین مطالب است.
-7ما نظریات پارهای از علمای بزرگ و دانایKKان روشKKن و مطلKKع را در پKKیرامون
این مطالب خواستهایم که پس از وصول ،ضمیمه خواهیم نمود حق آن بود کKKه مKKا نKKام
این رسKKاله را (تنزیKKه المعصKKومین) مینهKKادیم KزیKKرا تKKرک حکKKومت و تعطیKKل جهKKاد
وجمعKKه و حKKدودا را کKKه اهKKل آراء یKKا اهKKواء نسKKبت بائمKKه معصKKومین سKKالم هللا علیهم
اجمعین دادهانKKد در حقیقت آن بزگKKواران را کKKه خKKود از بزرگKKترین KمؤبKKدین شKKریعت
وهادیان امت بودهاند بعنوان ناسخین قKKوانین و تعطیKKل کننKKدگان احکKKام دین و بعبKKارتیK
دیگر پیغمبران بعد از خاتم النبیین معرفی کردهاند و حال اینکKKه دامن مقKKدس ایشKKان
از نسبت چنین گناهانی که عالوه بر متزلزلنمودن عصمت و ایمKKان آنKKانرا العیKKاذ باهلل
در ردیف Kمحرّفین قرآن مبین و مضیعین احکام دین در میآورد KمKKنزه و مطه Kر KاسKKت
اما چون آن را مقدمه پارسی رساله الجمعه قرار دادیم و نماز جمعه را (ارمغان الهی)
و هدیه آسمانی پیغمبر Kمختار علیه و آله سالم هللا الملک الجبار میدانیم KلKKذا آن را بنKKام
(ارمغان آسمان) نامیدیم و باهلل التوفیق Kو چون خاتمKKه این کتKKاب در لیKKالی قKKدر در مKKاه
رمضان سال 1380هجری اتفاق افتاد از فرستنده قرن در شKKب قKKدر مسKKئلت میکKKنیم
که آنرا وسیله هدایت و جبنش پیروان قKKرآن قKKرار دهKKد و مKKا را در این راه دشKKوار Kاز
طریق حق منحKرف نکKرده هKدایت و توفیKKق خKود را از مKا بKانگیرد Kو بیKان مKا را در
روشننمودن حقایق بدون هیچ غرضی جز رضای او چنانکه تاکنون چنین بوده بکKKار
وادارد و سرانجام در راه خدمت بKKدین خKKود ،شKKهادت روزی KنمKKوده یKKا ثKKواب شKKهیدان
عطا فرماید Kبمنّه وجوده و کرمه انه ذوالفضل العظیم و ال//بر الّ /رحیم و ص//لی هللا
علی سیدنا مح ّمد و آله الطاهرین.