Professional Documents
Culture Documents
( 631-676هـ)
شرح ریاضالصالحین
()5
شرح و توضیح:
عالمه محمد بن صالح العثیمین/
ترجمه و نگارش:
محمد ابراهیم کیانی
نظارت علمی و ناشر:
گروه علمی فرهنگی مجموعه موحدین
www.mowahedin.com
شرح ریاضالصالحین عنوان کتاب:
شرح رياض الصالحين من كالم سيد المرسلين عنوان اصلی:
امام ابوزکریا یحیی بن شرف نوویـ نویسنده:
عالمه محمد بن صالح العثیمین شرح و توضیح:
محمد ابراهیم کیانی مترجم:
نظارت علمی و
گروه علمی فرهنگیـ مجموعه موحدین
ناشر:
احادیث نبویـ موضوع:
اول (دیجیتال) نوبت انتشار:
اسفند (حوت) 1394شمسی – جمادي األول 1437
تاریخ انتشار:
هجری
سايت کتابخانه الکترونیکی عقیده منبع:
book@aqeedeh.com ایمیل:
contact@mowahedin.com
بازنشر این کتاب با ذکر اسم ناشر بالمانع است.
نظارت علمی ،فنی و ناشر:
گروه علمی فرهنگی مجموعه موحدین
www.mowahedin.com
منبع:
کتابخانه الکترونیکی عقیده
www.aqeedeh.com
تماس با ما:
book@aqeedeh.com
فهرست مطالب
ترجم\\ه :ابــوهریره میگویــد :از رســولهللا شــنیدم کــه میفرمــود« :بــه من
بگویید :اگر رودخانهای جلوی منزل یکی از شما باشد و او روزی پنج بار خود را با
آن بشوید ،آیا چیزی از چرک بدنش باقی میماند؟» گفتند :هیچ چرکی از بـدنش بـاقی
)(1صحیح مسلم ،ش[ .668 :این حدیث پیشتر بهشمارهی 434آمده است( .مترجم)]
)(2صــحیح بخــاری ،ش526 :؛ و صــحیح مســلم ،ش[ .2763 :این حــدیث پیشتــر بــه شــمارهی
439گذشت( .مترجم)]
)(3هــود .114 :یعــنی« :در آغــاز و پایــان روز و پاســی از شــب نمــاز را برپــا دار .بیگمــان
نیکیها ،بدیها را از میان میبرند».
)(4صـحیح مسـلم ،ش[ .233 :حـدیثی بـه همین مضـمون پیشتـر بهشـمارهی 132آمـده اسـت.
(مترجم)]
)(5صحیح مسلم ،ش.228 :
شرح ریاضالصالحین 8
این نماز کفارهی گناهانیست که پیشتر انجـام داده اسـت و این فضـیلت ،بـرای همیشـه
() 1
جاریست».
شرح
در این احادیث که دربارهی فضایل نماز است ،پیامبر نمازهــای پنجگانــه را
به رودخانهی روان و پُرآبیـ تشبیه کرده است که انسان روزیـ پنج بار خود را در
آن میشویدـ و در نتیجه هیچ چرکی بر بدنش باقی نمیماند.ـ نمازهای پنجگانــه نــیز
همینگونه است؛ یعنی گناهان انسان را از میــان میبــرد تــا اینکــه هیچ گنــاهی بــر
انسان باقی نمیماند و انسان از گناهان ،پــاک میشــود.ـ امــا همانگونــه کــه پیشتــر
نماز کاملیست که انسان آنرا بــا حضــور قلب بـه جـا ِ گفتیم ،این فضیلت دربارهیـ
هنگام نماز احساس میکند که در حال راز و نیــاز بــا هللا متعــال اســت؛ ِ میآوردـ و
لذا اگر نماز ،کامل باشد ،این پاداش بزرگ را در پی دارد.
یکی دیگر از فضایل نمازهایـ پنجگانه و همچنین نماز جمعه ،این است که هر
یک ،کفارهی گناهانیست که در میان آنها انجـام میشـود؛ـ البتـه بهشـرطیـ کـه از
گناهان کبیره پرهیز شده باشد .لذا نمازهایـ پنجگانه ،کفارهی گناهان صغیره اســت
و کفارهی گناهان کبیره نیســت؛ مثالً تقلب و نیرنــگ در داد و ســتد ،جــزو گناهــان
يس ِمنِّی» )2(.یعــنی: کبــیره میباشــد .زیــرا پیــامبر فرمــوده اســتَ « :من غَشَّ فَلَ َ
«هــرکس ،تقلب کنـد ،از من (پــیرو من) نیســت» .لــذا انســان متقلـبی کـه نمازهــای
پنجگــانهاش را بــه جــا میآورد ،این گنــا ِه او ،تقلب و حقهبــازیاش در داد و ســتد
بخشیده نمیشود؛ زیرا تقلب ،گناه کبیره است .سوگندـ دروغ در داد و ستد نیز یکی
ازگناهان کبــیره میباشــد؛ زیــرا پیــامبرـ فرمــوده اســت« :ثالثـةٌ ال يُ َكلِّ ُمهُ ُم هللا يَــوْ َم
ق ِسـ ْل َعتَهُالقِيَامة ،وال يَ ْنظُ ُر إِلَيْهمَ ،وال يُ َز ِّكي ِهمَ ،ولهُ ْم َع َذابٌ أَلي ٌم :ال ُمسبِل ،والمنَّانُ َوال ُم ْنفِـ ُ
ب» )3(.يعــني« :سـه گــروه هســتند کـه هللا ،روزـ قیـامت بــا آنهـا ســخن لف الكا ِذ ِ
بِال َح ِ
نمیگویــد ،بـه آنــان نظــر نمیکنــد ،آنهــا را پــاکیزه نمیگردانـدـ و عــذاب دردنــاکیـ
خواهند داشت :کسی که اسبا ِل ازار میکند[ ،یعنی کســی کــه شــلوارـ یــا لباســش را
پــایینتر از دو قــوزک پــایش قــرار میدهــد] کســی کــه -در برابــر نیکیاش بــه
دیگــران -منت میگــذارد ،و کســی کــه کــاالیش را بــا ســوگند دروغ به فــروش
میرساند» .همچــنین مــردی کــه لباســش را از روی تکــبر ،پــایینتر از دو قــوزک
پــایش قــرار میدهــد ،مــرتکب گنــاه کبــیره شــده اســت و این گنــاه ،بــا ادای نمــاز،
آمرزیده نمیشود.ـ گفتنیست :این عمل ،یعنی اسبال ازار ،حتی اگر از رویـ تکــبر
هم نباشد ،گناه کبیره است و ادای نمــاز ،کفــارهی چــنین گنــاهی نیســت .غیبت نــیز
یکی از گناهان کبیره است؛ لذا اگر کسی در فاصلهی نماز صبح تا ظهر ،از كسي
نماز ظهرش ،کفارهی این غیبت نخواهد بود .زیرا غیبت ،جزو گناهان ِ غیبت کند،
کبیره است؛ اگرچه یکبار و دربارهی یک نفر صورت بگیرد .بهفرمودهیـ پیامبر
سـر بـرادرت یــا دربــارهی وی سـخنانیـ بگـویی کــه ،غیبت این است کـه پشـت ِ
خو َشش نمیآید .شخصیـ پرسید :اگر آنچه میگویم ،در او وجود داشته باشد ،چه؟
وإن لَ ْم ي ُكن فِي ِه ما تَقُــو ُل فَقَــ ْد بهتَّهُ» )4(.یعنی: «إن كانَ فِي ِه ما تقُو ُل فَقَ ِد ا ْغتَبْتهْ ، فرمودْ :
)(1یعنی کارهای نیک و شایسته ،کفارهی گناهان صغیره است[ .مترجم]
)(2صحیح مسلم ،ش 101 :بهنقل از ابوهریره.
)(3صحیح مسلم ،ش 106 :بهنقــل از ابــوذر[ .این حــدیث پیشتـر بهشــمارهی 798آمــده اسـت.
(مترجم)]
)(4صحیح مسلم ،ش 2589 :بهنقل از ابوهریره.
9 باب \:فضیلت نماز
«اگر آنچه میگوییـ در او وجود دارد ،غیبتش را کردهای؛ و اگر آن صفت در او
نباشد ،بر او بهتان بستهای» .گنا ِه غیبت به آثار و پیامــدهای آن بســتگی دارد؛ مثالً
غیبت علما ،بدتر و شدیدترـ از غیبت سایر مردم است و غیبت حکام و مسؤوالن و
کارگزاران حکومتی نیز از غیبت تودهی مردم ،بدتر و شدیدترـ میباشد .لــذا پخش
و نشر اعالمیههایی که در آنهــا از بــرخی از مســؤوالن بــا ذکــر نامشــان بــدگویی
میشود،ـ غیبت و جزو گناهان کبیره است؛ زیرا باعث میشودـ که مردمـ نســبت بــه
کســانیکه در چــنین اعالمیههــایی از آنــان غیبت شــده اســت ،بــدبین شــوندـ و این،
زمینهســازـ آشــوب و نابســامانیـ در ســطح جامعــه خواهــد بــود .لــذا گنــا ِه غیبت از
مســؤوالن ،بهمــراتب بــدتر و شــدیدترـ میباشــد و هــرکس بــه نشــر و پخش چــنین
اعالمیههایی بپردازد ،گنهکار میباشد و مرتکب گناه کبیره شده است؛ لذا هم گنــاه
گردن اوست و هم گنا ِه کسانی که از چنین اعالمیههایی متــأثر میشــوند.ـ ِ غیبت بر
و بـــدتر از این ،نشـــر و پخش اعالمیههاییســـت کـــه آمـــیزهای از غیبت و تهمت
هستند؛ یعنی هم حـاوی مسـایل و موضــوعهایـ واقعی میباشـندـ و هم در آنهـا بـه
مســؤوالن ،بهتــان میزننــد .عالوه بــر این ،نشــر و پخش چــنین اعالمیههــایی چــه
سودیـ دارد؟ آیا بهراستی مشکالت ،حل میشود؟ـ به گمانم ،هرگز؛ بلکه شــرایط و
مسایل ،وخیمترـ میگردد .از اینرو نشر و پخش چنین اعالمیههایی را غیبت و از
گناهان کبیره میدانیم و هــرکس هــر نقشــی در نشــر و توزیــع چــنین اعالمیههــایی
داشته باشد ،گنهکار است .آری! اگر میدانستیم که با چنین کارهاییـ مشکالت حل
میشود،ـ آنوقت این موضوع ،سادهتر بود؛ اما این کارها ،بدبینیـ مــردم نســبت بــه
مسؤوالنـ را افزایش میدهد و این ،هرج و مـرج و نابســامانی بیشتــری را در پی
خواهد داشت.
نظارت علمی ،فنی و ناشر:
گروه علمی فرهنگی مجموعه موحدین
www.mowahedin.com
***
-188باب :نماز صبح و عصر
الجنَّةَ». -1054عن أَبي موسى أنَّ رسو َل هللا قَا َلَ « :منْ َ
صلَّى البَ ْر َد ْي ِن د ََخ َل َ
()1
[متف ٌ
ق عليه]
ترجمه :ابوموسیـ اشــعری میگویــد:ـ رســولهللا فرمــود« :کســی کــه نمــاز
صبح و عصر را بخواند ،وارد بهشت میشود».
-1055وعن أَبي زهير عُمارة بن ُر َؤ ْيبَةَ قا َلَ :
س ِم ْعتُ رسو َل هللا يَقُ\\و ُل« :لَنْ
()2
س َوقَ ْب َل ُغ ُروبِ َها»[ .روایت مسلم]ش ْم ِ صلَّى قَ ْب َل طُلُ ِ
وع ال َّ يَلِ َج النَّا َر َ
أح ٌد َ
ترجم\\ه :ابو ُزهــیر ،عُمــاره بن ُرؤَیبه میگویــد:ـ از رســولهللا شــنیدمـ کــه
ب آن نمــاز بگــزارد، میفرمود:ـ «کسی که پیش از طلوع خورشیدـ و قبــل از غــرو ِ
آتش( دوزخ) نمیشود».ـ ِ وارد
[نووی :یعنی نماز صبح و عصر را بهجای آو َرد].
شرح
ت نمــاز صـبح و مؤلف /در کتـابش «ریاضالصــالحین» بـابی دربــارهی فضـیل ِ
عصر گشــوده اســت؛ این دو نمــاز ،ویژگیهــا و فضــایلی دارنــد کــه ســایر نمازهــا
ندارند.ـ هللا متعال دربارهی نماز صبح میفرماید:ـ
ۡ ۡ
ق ٱلَّ ۡي ِل َوقُـ ۡـر َءانَ ٱلفَ ۡجـ ۖ ِر إِ َّن قـ ۡـر َءانَ ٱلفَ ۡجـ ِر
ُ ﴿أَقِ ِم ٱل َّ
صلَ ٰوةَ لِ ُدلُو ِ
ك ٱل َّشمۡ ِ
س إِلَ ٰى َغ َس ِ
[اإلسراء]٧٨ : ُوداـ ﴾٧٨ َكانَ َم ۡشه ٗ
از زوال خورشید تا تاریکی شب نماز را برپا دار و نماز صبح را به جای آور.
بیگمان خواندن نماز صبح با حضور فرشتگان است.
ت بســیار بــزرگی بــرای نمــاز صــبح اســت کـه در حضــورـ هللا و این ،فضــیل ِ
فرشتگانش انجام میشود.ـ نماز صبح از جهتی دیگر نــیز از ســایر نمازهــا متمــایز
میباشــد؛ یعـنی از لحـاظ وقتش کـه جــدا از سـایر نمازهاســت .فاصـلهاش تــا نمـاز
عشای گذشته ،نیمهی دوم شب است و با نماز ظهر ،بهاندازهی نیمهی نخست روز
فاصله دارد؛ زیرا وقت نماز عشا ،در نیمهی شب پایان مییابــد و وقت نمــاز عشــا
تا طلوع ســپیدهدم ادامــه نــدارد .یعــنی همزمــان بــا نیمهشــب ،وقت نمــاز عشــا تمــام
ت نماز عشا نیست؛ بلکه برای کسانیـ که هللا میشودـ و نیمهی باقیماندهی شب ،وق ِ
توفیقشان میدهد ،زمان تهجـد اسـت .همچـنین از طلـوع خورشـید تـا زوال آن،
ـل نمــازـاز نافلــه از قبیـ ِ
ت نمــاز فــرض نیســت؛ بلکــه زمــان نمـ ِ
یعنی تــا نیمروز،ـ وق ِ
ضحی (چاشت) اســت .لــذا نمــاز صــبح دو امتیــاز و ویــژگی خــاص دارد :نخســت
اینکه با حضورـ فرشتگان است و دوم اینکه از لحاظ وقتش متمایزـ و جدا از سایر
نمازهاست؛ یعنی نه به نماز پیش از خود (نماز عشا) متصــل اســت و نـه بـه نمـاز
)(1صحیح بخاری ،ش574 :؛ و صحیح مسلم ،ش[ .635 :این حــدیث پیشتــر بهشــمارهی 134
آمده است( .مترجم)]
)(2صحیح مسلم ،ش.2995 :
11 باب \:نماز صبح و عصر
نماز میانیسـت ،متمـایز ِ بعدی ،یعنی به نماز عصر .نماز عصر نیز بدان سبب که
َ
ٱلصــل ٰو ِة
اســت .همانگونــه کــه در قــرآن کــریم از «نمــاز عصــر» بــه عنــوان ﴿ َو َّ
ۡٱل ُو ۡسطَ ٰـى﴾ یاد شده است؛ هللا متعال ضمن دستور به همهی نمازها ،بهطورـ ویژه بــه
پایبندیـ بر نماز عصر فرمان داده و فرموده است:
[البقرة: َ ٰ
صلَ ٰو ِة ۡٱل ُو ۡسطَ ٰـى َوقُو ُموا ِ قنِتِينَ ﴾٢٣٨
هَّلِل ْ صلَ ٰ َو ِ
ت َوٱل َّ ﴿ ٰ َحفِظُ ْ
وا َعلَى ٱل َّ
]٢٣٨
بر تمام نمازها و بهویژه نماز عصر ،پایبنــد باشــید و خاشــعانه در پیشــگاه هللا
(به عبادت) بایستید.
ت﴾ فرمــانی عمــومی و کلی دربــارهی پايبنــدی بــر همهی ٱلصـلَ ٰ َو ِ
ـوا َعلَى َّ ﴿ ٰ َحفِظُـ ْ
ٱلصـلَ ٰو ِة ۡٱل ُو ۡسـطَ ٰـى﴾ ،فرمــانیـ ویــژه دربــارهیـ پايبنــدی بــر نمــاز نمازهاســت؛ امــا ﴿ َو َّ
عصر است .بدینسان نماز عصر بهخــاطر فضــیلت و امتیــازیـ کــه دارد ،بهطــور
خاص ذکر شده است .البته نماز عصر ،فضایل و ویژگیهایـ مشترکیـ نیز با نماز
صبح دارد؛ از جمله :آنچه که مؤلف /در این باب به آن اشاره کرده است:
متن
ِ در « -1کسی که نماز صبح و عصر را بخوانــد ،وارد بهشــت میشــود».
نماز سرماست؛ یعنی دو نمــازی ِ این حدیث ،واژهی «بَرْ دي ِْن» آمده که به معنای دو
که وقتشان ،در سردترین زمان شــبانهروزـ اســت .زیــرا نمــاز صــبح در ســردترین
وقت شب میباشدـ و نماز عصر نیز در سردترین زمان روز .از اینرو رســولهللا
صـلَّى البَــرْ َدي ِْن َد َخـ َل ال َجنَّةَ»« :کســی کـه نمــاز صــبح و عصــر را فرمــودَ « :م ْن َ
بخواند ،وارد بهشت میشود».
-2همچنین پیامبرـ خبر داده است« :کسی که پیش از طلوع خورشــیدـ و قبــل
آتش( دوزخ) نمیشــود» .در این حــدیث نــیز بــه ِ ب آن نماز بگزارد ،وارد از غرو ِ
فضیلت نمازهایـ صبح و عصر اشاره شده است.
حدیث نخست ،به کسی که بر نمازهای صبح و عصر پايبندیـ کند ،نویــد ورودـ
به بهشت را میدهـد و حـدیث دوم ،رفتن چــنین کسـی بـه دوزخ را منتفی میدانــد.
بندی این دو حدیث ،همانن ِد این فرمودهی هللا متعال است که میفرماید: جمع ِـ
ۡ ُ
ار َوأ ۡد ِخ َل ٱل َجنَّةَ فَقَ ۡد فَازَ ﴾
[آل عمران]١٨٥ : ﴿فَ َمن ُز ۡح ِز َح َع ِن ٱلنَّ ِ
پس هرکس از آتش دوزخ دور گردد و وارد بهشت شود ،بهتحقيق كــه رســتگار
است.
ـمار کســانی قــرارـ دهــد کــه بــر همهی
از هللا متعال میخــواهیمـ کــه مــا را در شـ ِ
نمازها ،بهویژه نماز عصر پایبنــدیـ میکننـدـ و از او مســألت داریم کــه مــا را بــر
آتش دوزخ حرام بگرداندـ و نعمت بهشت را بر ما ارزانیـ بفرماید؛ بیشک کــه هللا
بر هر کاری تواناست.ـ
***
شرح ریاضالصالحین 12
الص\ ْب َح فَ ُه\ َو
ُّ ىَّ ل ص
َ نْمَ « : هللا رسول ل
َ اَ ق : ل
َ قا سفيان
ٍ بن ب
ُ ِد
ُ ْ
ن ج وعن - 1056
()1
في ِذ َّم ِة هللاِ ،فَا ْنظُ ْر يَا ابْنَ آ َد َم ،ال يَ ْطلُبَنَّ َك هللاُ ِمنْ ِذ َّمتِ ِه ِبشَي ٍء»[ .روایت مسلم]
ترجمه :جندب بن سفیان میگوید :رسولهللا فرمود« :هرکس نمــاز صــبح
ت هللا اســت؛ پس ای فرزنـ ِـد آدم! مــواظب بــاش کــه هللا، را بخواند ،در پناه و حمــای ِ
دربارهیـ عهد و پیمان خویش با چنین بندهای ،چیزی از تو مطالبه نکند».
-1057وعن أَبي هريرة قال :قَا َل رسول هللا« :يَتَ َعاقَبُونَ فِي ُك ْم َمالَئِ َكةٌ ِباللَّ ْي ِل،
ص\ ِر ،ثُ َّم يَ ْع\ ُر ُج الَّ ِذينَ بَ\اتُواص\الَ ِة ال َع ْ
ح َو َ ص\الَ ِة ُّ
الص\ ْب ِ يجتَ ِمعُونَ في َ َو َمالَئِ َكةٌ بِالنَّ َها ِرَ ،و ْ
س \أَلُ ُه ُم هللاُ َ -و ُه \ َو أ ْعلَ ُم ِب ِه ْم َ -ك ْي\\فَ تَ \ َر ْكتُ ْم ِعبَ\\ادي؟ فَيقُولُ\\ونَ :تَ َر ْكنَ\\ا ُه ْم َو ُه ْم
فِي ُك ْم ،فَيَ ْ
()2
ق عليه] صلُّونَ »[ .متف ٌ صلُّونَ َ ،وأتَ ْينَا ُه ْم َو ُه ْم يُ َ يُ َ
ترجم\\ه :ابــوهریره میگویــد:ـ رســولهللا فرمــود« :فرشــتگانیـ در شــب و
فرشتگانی در روز ،پیاپی به میان شما میآیند و (همهی اینهــا) در نمــاز صــبح و
نمــاز عصــر بــا هم یکجــا جمــع میشــوند؛ ســپس آنانکــه شــب را در میــان شــما
گذراندهاند ،باال میروند و هللا -در حالیکه داناتر است -از آنان میپرسد :بنــدگانمـ
را در چه حالی ترک کردید؟ میگویند:ـ ایشان را در حــالی کــه نمــاز میگزاردنــد،
ترک گفتیم و آنگاه که نزدشان رفتیم ،مشغول نماز بودند».
لي ق\\الُ :كنَّا ِع ْن\ َد النَّبِ ِّي فَنَظَ \ َر إِلَى القَ َم\ ِر -1058وعن جرير بن عبد هللا البَ َج ِّ
ؤْ
ُض\ا ُمونَ في ُر يَت\ ِه، َ َ
ستَ َرونَ َربَّ ُك ْم َك َم\\ا ت\ َر ْونَ َه\ذا الق َم\ َر ،ال ت َ
َ لَ ْيلَةَ البَ ْد ِر ،فَقَا َل« :إنَّ ُك ْم َ
س َوقَ ْب\ َل ُغ ُروبِ َه\ا ،فَ\ا ْف َعلُوا». الش\ ْم ِ \وع َّ ص\الَ ٍة قَ ْب\ َل طُلُ ِستَطَ ْعتُ ْم أنْ ال تُ ْغلَبُ\وا َعلَى َ فَ ِ
إن ا ْ
()3
ق عليه] [متف ٌ
َ
ش َرة». أربَ َع َع ْ َ َ َ َ َ َ َ َ
وفي رواية« :فنظ َر إِلى الق َم ِر ل ْيلة ْ
بِ ـ ش ه
ِ ـا
ـ م ـهـب ـودیم؛ ـب ـامبر ـپی ـزد ـن ـ
: گوید ی ترجمه :جریر بن عبدهللا بَ َجلی م
چهارده نگریست و فرمود« :شــما همانگونــه کـه این مــاه را بـدون هیچ مزاحمـتی
ـازمیبینید ،پروردگارتان را نیز خواهید دید؛ پس ،تــا میتوانیــد ســعی کنیــد کــه نمـ ِ
ب آن( ،یعــنی پیش از طلــوع خورشــید،ـ (یعــنی نمــاز صــبح) و نمــاز پیش از غــرو ِ
نمازعصر) را از دست ندهید».
ص\ ِر فَقَ\ ْد َحبِ\طَ -1059وعن بُ َر ْيدَة قا َل :قَا َل رسول هللاَ « :منْ تَ\ َر َك َ
ص\الَةَ ال َع ْ
()4
َع َملُهُ»[ .روایت بخاری]
ترجمه :بریده میگوید:ـ رسولهللا فرمود:ـ «کسی که نماز عصـر را تـرک
کند ،همهی کارهای نیکش تباه میشود».ـ
شرح
این احادیث دربارهی فضیلت نماز صبح و عصر است؛ در حدیث نخست آمده
ت هللا
است که پیامبر فرمــود:ـ «هـرکس نمـاز صــبح را بخوانــد ،در پنــاه و حمــای ِ
است؛ پس ای فرزن ِد آدم! مواظب باش کـه هللا ،دربــارهی عهــد و پیمــان خــویش بــا
)(1صحیح مسلم ،ش[ .657 :پیشتر نیز روایتی به همین مضــمون از جنــدب بن عبدهللا آمــده
است؛ نگا :حدیث شمارهی ( .237مترجم)]
)(2صحیح بخاری ،ش555 :؛ و صحیح مسلم ،ش.632 :
)(3صحیح بخاری ،ش)573 ،554( :؛ و صحیح مسلم ،ش.633 :
)(4صحیح بخاری ،ش.553 :
13 باب \:نماز صبح و عصر
کردار بدی آغــاز ِـ صبح خود را با ِ یعنی: نکند». مطالبه چنین بندهای ،چیزیـ از تو
نارضایتی هللا را در پی داشته باشد و باعث شود که هللا متعال، ِ نکنید که خشم و
ـان خــویش مؤاخــذه نمایــد .اینجاســت کــه در مییــابیم: ِ ـپیم و عهد ـ
ی شما را درباره
نماز صبح ،بهســا ِن کلیــدی بــرای نمازهــای روز و بلکــه بــرای همهی فعالیتهــای
روزانه است؛ چون پیما ِن بنده با هللا میباشدـ که بــا عمــل بــه دســتوراتـ االهی و
دوریـ از آنچه که باریتعالی نهی فرموده است ،بــه اطــاعت و فرمــانبرداریـ از
پروردگارـ بپردازد.
از دیگر فضای ِل نماز صبح و عصر میتوان به مواردـ ذیل اشاره کرد:
-1هللا متعال ،شماریـ از فرشــتگانشـ را بــر بنــدگان خــویش گماشــته اســت کـه
هنگام نماز صبح ِ پیاپی و بهنوبت نزد بندگان هستند و از آنان حفاظت میکنند؛ اما
و نماز عصر ،همه با هم جمع میشوند و آنگاه آندســته از فرشــتگان کــه شــب را
در میان بندگان االهی سپری کردهانــد ،بــاال میرونـدـ و هللا کــه دانــاترـ اســت ،از
ـش هللا متعــال ،بــرای آنان میپرسد:ـ بندگانم را در چه حالی ترک کردیــد؟ـ این پرسـ ِ
ت بندگانشـ میباشد؛ زیرا هیچ چیزی بر هللا پوشــیده نیســت و میدانــد بیان شراف ِ
کــه فرشــتگان ،بنــدگانش را در چــه حــالی تــرک کردهانــد؛ زیــرا او ،هــر نهــان و
آشکاریـ را میداند؛ پس این سؤال را میپرسدـ تــا فضــیلت و شــرافت بنــدگانش را
نمایان سازد .فرشتگان میگویند:ـ «هنگامیکه نزدشان رفتیم،ـ مشغول نماز بودند و
وقــتی ترکشــان کــردیم ،در آن هنگــام نــیز نمــاز میخواندنــد».ـ زیــرا فرشــتگان در
ابتــدای شــب و در ابتــدای روز نــزد بنــدگان میآینــد؛ دســتهای از فرشــتگان فــرود
میآیند و دستهای باال میروندـ و هللا متعال فرودـ و صعود فرشتگان را در دو وقت
صبح و عصر قرار داده اســت؛ و این ،بیــانگر فضــیلت این دو نمــاز اســت؛ زیــرا
نماز میانیست که بر پایبندی بــر آن بهطــور ویــژه تأکیــد شــده ِ نماز عصر ،همان ِ
است و نماز صبح نیز با حضورـ فرشتگان انجام میگردد.
-2یکی دیگر از فضایل این دو نماز ،حدیثیست که جریــر بن عبدهللا بَ َجلی
ب چهارده نگریسـت و فرمـود: روایت کرده است؛ وی میگوید:ـ پیامبر به ما ِه ش ِ
«شما همانگونه که این ماه را بدون هیچ مزاحمتیـ میبینید ،پروردگارتــان را نــیز
خواهیــد دیــد؛ پس ،تــا میتوانیـدـ ســعی کنیــد کــه نمــاز صــبح و عصــر را از دســت
ندهید» .یعنی :روز رستاخیز ،مؤمنان در بهشت پروردگارشــان را میبیننــد و این
حدیث ،بدین معنا نیست که هللا ،شبیه ماه میباشد؛ زیرا هیچ چیز شبیه هللا نیست
و هللا بزرگتر و فراتر از این است که مانن ِد مخلوقاتشـ باشد .پیــامبر فرمــوده
ص ُرهُ ِم ْن خ َْلقِ ِه».
ات َوجْ ِه ِه َما ا ْنتَهَى إِلَ ْي ِه بَ َ «ح َجابُهُ النُّورُ ،لَوْ َك َشفَه ألَحْ َرقَ ْ
ت ُسبُ َح ُ استِ :
( )1یعنی« :آنچه مانع دیدن پروردگــار میشــود ،نــور اســت و اگــر هللا متعــال ،این
مانع را بردارد ،انوار جاللش همهی آفریدهها را میسوزاند» .لذا مشاهده یا دیدن،
تنها وجه شباهت میباشد که در این حدیث ،ذکر شده است .یعنی مؤمنــان ،بهطـورـ
حقیقی هللا را خواهنــد دیــد ،همــانطور کــه انســان ،مــاه شــب چهــارده را آشــکارا
میبیند.ـ
گفتنیست :بزرگترین و گواراترین نعمت بهشت که هیچ نعمتی با آن برابریـ
ت دیدن پروردگار و نگریستن به سیمایـ اوســت؛ از اینرو هللا متعــال نمیکند ،نعم ِ
میفرماید:
ـدار هللا
برای نیکوکاران بهترین پاداش (= بهشت) و پاداشی افــزون بــر آن (=دیـ ِ
متعال) است.
دیدار هللا متعال تفسیر نموده استۡ ﴿ .ٱلح ُۡسن َٰى که اسم ِ پیامبرـَ ﴿ و ِزيَاد َٞة﴾ را به
تفضیل مؤنث است ،بــه معنــای بهــترین پــاداش میباشــد؛ ماننـ ِد «احســن» کــه اســم ِ
تفضیل یــا صــفت برتــرین بــرای مــذکر اســتَ ﴿ .و ِزيَــاد َٞة﴾ یعــنی پاداشــی افــزون بــر
پاداش افزون ،همان نگریستن بــه هللا میباشــد .رســول هللا ِ بهترین پاداش؛ این
این حقیقت را بیان فرمود که ما پروردگارمــان را آشــکارا و بــدون هیچ مزاحمــتی
ب چهارده میبینیمـ و آنگاه فرمود« :پس ،تا میتوانید سعی کنید که نمــاز همانن ِد ش ِ
صبح و عصر را از دست ندهید»؛ یعنی :تا میتوانید ،بکوشید که این دو نمــاز را
بهطور کامل بهجای آورید که از آنجمله :ادای این دو نماز بــا جمــاعت اســت .لــذا
ب نگریستن به روشن شد که ادای نماز صبح و عصر به نحو احسن ،یکی از اسبا ِ
ـدار هللا متعــال وجــودـ دارد؟
هللا میباشد؛ آیا چیزی بزرگتر و ارزشمندترـ از دیـ ِ
هرگز؛ پس ،بر نماز صبح و عصر پایبندی کن تا روزـ رســتاخیزـ در بهش ـتهای
پرنعمت به هللا بنگری.
-3یکی از ویژگیهایـ منحصر به فرد نمــاز عصــر ،این اســت کــه« :هــرکس
آنرا ترک کند ،همهی کارهــای نیکش هَـدَر میرود».ـ زیــرا نمــاز عصــر ،اهمیت
ترک نمــاز،
ِ فراوانی دارد .برخی از علما ،از این حدیث چنین استدالل کردهاند که
ترک نماز عصر ،کفر اســت؛ زیــرا تنهــا ارتــداد و برگشــتن از دین ،ســبب ِ بهویژه
باطل شدن یا هَدَر رفتن کارهای نیکوست .همانگونه که هللا میفرماید:
[األنعام]٨٨ : وا يَ ۡع َملُونَ ﴾ ٨٨ ﴿ َولَ ۡو أَ ۡش َر ُك ْ
وا لَ َحبِطَ ع َۡنهُم َّما َكانُ ْ
س\ ِج ِد أَ ْو َر َ
اح ،أ َع\ َّد -1060عن أبي هريرة أنَّ النَّبِ َّي قَ\\ا َلَ « :منْ َغ\ دَا إلى ال َم ْ
اح»[ .متف ٌ الجنَّ ِة نُ ُزالً ُكلَّ َما َغدَا ْ
هللا لَهُ فِي َ
()1
ق عليه] أو َر َ
ترجمه :ابوهریره میگوید :پیامبرـ فرمود:ـ «هــرکس -بامــداد یــا شــامگاه-
به مسجد رفت و آمد کند ،هللا متعال برای او در برابرـ هر رفت و آمدش ،ضــیافتیـ
در بهشت تدارک میبیند».
تت ِمنْ بُيُ\و ِ
ضى إلى بَ ْي ٍ ط َّه َر في بَ ْيتِ ِه ،ثُ َّم َم َ
-1061وعنه :أنَّ النَّبِ َّي قَا َلَ « :منْ َت َ
ُ إح\ دَاهَا ت َُح\ ُّ
ط َخ ِطيئَ\ةًَ ،واأل ْخ\ َرى ض هللاَ ،كانَتْ ُخطُواتُ\هُْ ، ضةً ِمنْ فَ َرائِ ِ ض َي فَ ِري َهللا ،لِيَ ْق ِ
()2
ت َْرفَ ُع َد َر َجة»[ .روایت مسلم]
ً
ترجمه :ابوهریره میگویـد :پیـامبرـ فرمـود« :هـرکس در خـانهاش وضـوـ
بگیرد و سپس بــه خــانهای از خانههــای هللا بــرودـ تــا فریضـهای از فــرایض هللا را
بهجای آو َرد ،با گامهایش ،با هر گامی که بر میدارد ،یک گناهش پاک میشــود و
گام بعدی ،باعث ترفیعـ درجهاش میگردد».
ص\ا ِر ال أَعْل ُم أَ َح\ داً أ ْب َع\ َد ِمنَ
ب ق\\الَ :ك\\انَ َر ُج\ ٌل ِمنَ األ ْن َ -1062وعن أُب ّي بن كع ٍ
َّ
شتَ َريْتَ ِح َم\\اراً ت َْر َكبَ \هُ في الظ ْل َم\\ا ِء َ
صالَةٌ ،فقي َل لَهُ :لَ ْو ا ْ س ِج ِد ِم ْنهَُ ،و َكانَتْ ال ت ُْخ ِطئُهُ َ
ال َم ْ
ْ ُ ِّ
س \ ِج ِد ،إني أ ِري ُد أنْ يُكت ََب لِي ب ال َم ْ ْ ْ
س \ ُّرنِي أنَّ َمن\ ِزلِي إلى َجن ِ َ
ضا ِء ،قا َلَ :م\\ا يَ َُوفِي ال َّر ْم َ
سو ُل هللاِ« :قَ ْد َج َم َع هللا ر
َ َ ُل اَ قَ ف ي. ِ ل ه
ْ أ إلى تُ ع ج
َ َ ْ ر اذَ إ ي ع و ج رو
َ ْ ِِ َ ُ ُ ِ، دج س م ال إلى ي
َم ْمشَا َ
()3
ل َك َذلِ َك ُكلَّه»[ .روایت مسلم]
ترجمه :اُبَی بن کعب میگوید:ـ مردی از انصارـ بود که من ،کسی را ســراغ
نداشتمـ که بهاندازهی او از مسجد دورـ باشد؛ امــا هیچیــک از نمازهــایـ جمــاعت را
از دست نمیداد .به او گفته شد :کاش االغی میخریدیـ تا (برای آمدن بــه مســجد)
ـار مســجد در تاریکی و گرما بر آن سوار شوی! گفت :دوست ندارمـ که خــانهام کنـ ِ
باشد؛ بلکه میخواهم گامهای من بهسوی مسجد و نیز گامهایی که در بازگشــت از
مســجد بهســوی خــانوادهام بــرمیدارم ،بــرایم ثبت شــود .رســولهللا بــه آن مــرد
فرمود« :هللا متعال ،همهی اینها را برای تو فراهم ساخته است».
س \ل َمةَ أنْ يَ ْنتَقِلُ\\واس ِج ِد ،فَأ َ َرا َد َبنُو َ ع حو َل ال َم ْ -1063وعن جاب ٍر قالَ :خلَت البِقا ُ
س \ ِج ِد ،فَبَلَ \ َغ َذلِ \ َك النَّبِ َّي فَقَ\\ا َل لَ ُه ْم« :بَلَ َغنِي أنَّ ُكم تُريدُونَ أنْ تَ ْنتَقِلُ\\وا قُ\ ْ\ر َ
ب ب ال َم ْ قُ\ ْ\ر َ
َ َ َ َ
س\ول هللا ،ق\ ْد أ َر ْدنَ\\ا ذلِ\كَ .فقَ\\ا َل« :بَنِي َ
س\لِ َمة ِديَ\ا َر ُكم تُ ْكت َْب س ِج ِد؟» قالوا :نعم يا َر ُ ال َم ْ
َ ْ
س ُّرنا أنا كنا ت ََح َّولنا[ .روایت مسلم؛ بخاریـ َّ ُ َّ َ ُ ْ ُ ُ
آثا ُرك ْمِ ،ديَا َرك ْم تكت َْب آثا ُرك ْم» .فقالواَ :ما يَ ُ ُ
()4
نیز حدیثی به همین مضمون از انس روایت کرده است].
)(1صحیح بخاری ،ش647 :؛ و صـحیح مسـلم ،ش 649 :بهنقـل از ابـوهريره[ .نگـا :حـدیث
شمارهی ( .11مترجم)]
شرح ریاضالصالحین 18
لذا روشن شد که پیاده رفتن به مسجد ،از سواره رفتن به مسجد ،برتر است؛ زیــرا
پاداش گامهای انسان ثبت میشود .ولی اگر انسان ،معذورـ باشد ،ایرادیـ ندارد کــه ِ
با ماشین به مسجد برود و در عوض ،تعداد دَوْ رهای تایرها برایش ثبت میگــردد؛
حکمِ تایر ماشین میزند ،یک قدم بهشــمار میآیــد و یعنی هر دَوْ ری که الستیک یا ِ
برداشتن یک قدم را دارد .این هم یکی دیگر از فضایلـ رفتن به مسجد است که هللا
متعال ،پاداش گامهای انسان بهسوی مسجد را ثبت میکند؛ یعنی هم گامهای انسان
بهســوی مســجد و هم گامهــایی کــه در بازگشــت از مســجد بهســوی خــانوادهاش
برمیدارد .حدیث جابر نیز بیانگر فضیلت پیاده رفتن بــه مســجد اســت؛ اگرچــه
مسجد ،دور باشد .جابر میگوید :منازل اطراف مسجدالنبیـ خالی شد و بنیسلمه
تصمیمـ گرفتند به نزدیکی مسجد ،نقل مکان کنند .این خبر بــه پیــامبر رســید .بــه
آنها فرمود:ـ «به من خبر رسیده است که میخواهید به نزدیک مسجد ،نقــل مکــان
کنید» .گفتند :بله ،ای رسولخدا! چنین تصمیمیـ گرفتهایم .فرمــود« :ای بنیسـلمه!
در محل خود بمانید تا گامهایتان (به سوی مسجد) ثبت شود؛ در محل اقــامت خــود
بمانیــد تــا پــاداش گاهامهــاییـ کــه بــه ســوی مســجد برمیداریــد،ـ بــه شــما برســد».ـ
اینجاست که روشن میشود:ـ هرچه منزل انسان از مسجد دورت ـرـ باشــد ،رفتن بــه
ب بیشتــری دارد؛ زیــرا رســولهللا فرمــود:ـ «...تــا گامهایتــان بهســویـ مسجد ثوا ِ
مسجد ،ثبت شود» .اما این ،بدین معنا نیست که انسان بهقصد دور از مسجد ،خانه
بگیرد؛ بلکه بــدین معناســت کــه اگــر انســان ،ناخواســته دور از مســجد باشــد یــا از
اساس ،محـ ّل اقــامتش بـا مسـجد فاصـله داشــته باشـد ،گامهـاییـ کـه بهسـوی مســجد
برمیدارد ،ثبت میشودـ و پاداش هر یک از گامهایش به او میرسد .این ،بیــانگر
لطف هللا بیکــران ِ فضیلت پیاده رفتن به مساجد است؛ و شکی نیست که فضل و
میباشدـ و عطایش بهشمارش در نمیآید؛ از اینرو در برابرـ کردار اندک ،پــاداش
فــراوان میدهــد .از هللا متعــال میخــواهیمـ کــه همهی مــا را از الطــاف بیکــرانش
بهرهمند بفرماید.
***
أج\\ راً في س ْ س\\ول هللا« :إنَّ أَ ْعظَ َم النَّا ِ -1064وعن أبي موسى ق\\ال :ق\\ال َر ُ
\ام ِّ
ص\ليَ َها َم\ َع اإل َم\ ِ َ َ صال ِة أ ْب َع ُد ُه ْم إلَ ْي َها َم ْمش ًى ،فَأ َ ْب َع\ ُد ُه ْمَ ،والَّ ِذي يَنت َِظ\ ُر َّ
الص\الة َحتَّى يُ َ ْ ال َّ
()1
صلِّي َها ثُ َّم يَنَا ُم»[ .متفق عليه] ي
ِ ُ َ ي ذ َّ ل ا نَ م ً
أع ُ ْ ِ
ار أج م َ ظ
ترجمه :ابوموسیـ میگوید :رسولهللا فرمود« :بیشترین پاداش نمــاز ،از
آ ِن کسانیست که مسافتیـ طوالنیترـ را میپیمایند؛ـ و به همین ترتیب ،کسانیکه از
لحاظ دوری ،پس از اینها قرار دارند (و نسبت به دیگــران ،مســافت بیشتــری را ِ
طی میکنند) .و کسی که منتظر نماز میماند تا آنرا با امام بخوانــد ،از کســی کــه
ب بیشتری میبرد».ـ نماز میخواندـ و میخوابد،ـ اجر و ثوا ِ
اج ِد س ِ ظلَ ِم إلى ال َم َ ش ُروا ال َمشَّائِينَ في ال ُّ َن النَّبِ ِّي قَا َل« :بَ ِّ -1065وعن بُريدَة ع ِ
()2
بِالنُّو ِر التَّا ِّم يَ ْو َم القِيَا َم ِة»[ .روایت ابوداودـ و ترمذي]
)(1صحیح مسلم ،ش[ .251 :این حدیث پیشتر بهشمارهی 133و 1037آمده است( .مترجم)]
)(2ضعیف است؛ نگا :ضعیف الجامع ،ش509 :؛ و ضعیف ابن ماجه ،از آلبانی /ش.172 :
)(3آیهی 18ســورهی توبــه؛ یعــنی« :تنهــا کســانی مســاجد هللا را آبــاد میکننــد کــه بــه هللا و روز
رستاخیز ایمان دارند».
)(4اشارهایست به حدیث شمارهی [ .11مترجم]
شرح ریاضالصالحین 20
نــدارد ،نســبت بــه کســانی کــه بــه مســجد نزدیکانــد ،از اجــر و ثــواب بیشتــریـ
برخوردارـ میشوید؛ زیرا کسی که نزدیک مسجد است ،عذری نــدارد و بهســادگی
میتواندـ در نماز جماعت شرکت کند؛ اما کسی که دور اســت ،چهبســا بــرای رفتن
سختی دوریـ از مسجد را تحمل میکنــد ِ به مسجد عذر یا مشکلی داشته باشد؛ ولی
و در نماز جماعت حضورـ مییابــد؛ لــذا اجــر و ثــواب بیشتــری میبــرد .همچــنین
پیامبرـ فرمود« :کسی که منتظر نماز میماندـ تا آنرا با امام بخواند ،از کسی که
ب بیشتــری برخــوردار میگــردد» .این، نماز میخواندـ و میخوابد،ـ از اجر و ثوا ِ
دربارهیـ نماز عشاست؛ زیرا به تأخیر انداختن نماز عشــا تــا یکســوم شــب جــایز
است؛ از آنرو که شبی پیامبر نمــاز عشــا را بــه تــأخیر انــداخت؛ بهگــونهای کــه
ق َعلَى أُ َّمتِي». بخش زیادی از شب سپری شد؛ آنگاه فرمود:ـ «إِنَّهُ لَ َو ْقتُهَا لَوْ ال أَ ْن أَ ُش َّ
( )1یعنی« :این ،وقت نماز عشاست؛ اگر بر امتم سخت نبود» .لذا کسی کــه منتظــر
نماز میماند تا آنرا با امام بخواند ،از کسی که نمیتواند صبر کند ،لذا نمازش را
میخواندـ و سپس میخوابد،ـ اجر و ثواب بیشتری مییابد .اینجاست که میگوییم:
اگر منتظر نماز بمانید و با جماعت نماز بخوانیــد ،بهــتر اســت و پــاداش بیشتــری
میبرید؛ اما اگر امــام ،مطــابق عــادت ،نمــاز عشــا را اول وقت میخوانــد ،در این
صورتـ جایز نیست که انسان ،نمازش را تنها بخوانـد و سـپس بخوابـد؛ بلکـه بایــد
در نماز جماعت شرکت کند؛ زیرا نماز جماعت ،واجب است .حــتی بــاری پیــامبر
الصـال ِة ب ،ث َّم آ ُمـ َر بِ َّ ب فَيُحْ طَ َ ت أَ ْن آ ُمـ َر بِ َحطَ ٍ فرمودَ « :والَّ ِذي نَ ْف ِسـي بِيَـ ِد ِه ،لَقَـ ْد هَ َم ْم ُ
()2
ـال فَــأ ُ َحرِّ َق َعلَ ْي ِه ْم بُيُــوتَهُ ْم»؛
اس ،ث َّم أُ َخــالِفَ ِإلَى ِر َجـ ٍ فَيُ َؤ َّذنَ لَهَا ،ث َّم آ ُم َر َر ُجالً فَيَ ـ ُؤ َّم النَّ َ
ت اوســت ،تصــمیم گــرفتمـ کـه بــه جمعآوریـ یعنی« :سوگند به ذاتی که جانم در دس ِ
هیزم فرمان دهم و پس از دستور به اذان ،کسی را به امامت مردم بگمارم و خــود
به سراغ کسانی بروم که در نماز جماعت شرکت نمیکنندـ و آنگاه خانههایشان را
بر آنان به آتش بکشم» .سپس مؤلف /حــدیثی را آورده کــه ترمــذی /روایتشـ کــرده
است؛ حدیثی بدین مضمون که« :کسانی را که در تاریکیها ،بهسوی مســاجد گــام
برمیدارند (و فراوان به مسجد میروند) ،بــه نــور کامــل در روز رســتاخیز نویــد
دهید» .این حدیث ،ضعیفـ است؛( )3اما شکی نیست که پاداش ،از جنس عمل است
ـور کــاملی خواهــد و کسی که در تاریکیها بهسوی مساجد میرود ،روز قیــامت نـ ِ
ث پس از آن است« :هرگاه کســی را دیدیــد کــه بــا داشت .و ضعیفتر از این ،حدی ِ
مساجد خو گرفته است ،بــه مــؤمن بــودن او گــواهی دهیــد؛ هللا میفرمایــد﴿ :إِنَّ َمــا
ۡ
ش ٱلصـلَ ٰوةَ َو َءاتَى ٱل َّز َكـ ٰـوةَ َولَمۡ يَ ۡخ َـر َوأَقَــا َـم َّ يَ ۡع ُم ُر َم ٰ َس ِج َد ٱهَّلل ِ َم ۡن َءا َمنَ بِٱهَّلل ِ َوٱليَ ۡوِـم ٱأۡل ٓ ِخـ ِ
إِاَّل ٱهَّلل َ﴾ )4(.این حــدیث نــیز ضــعیف میباشــد و نمیتــوان آنرا از پیــامبر ثــابت
)(1صحیح مسلم ،ش 638 :بهنقل از امالمؤمنین عایشه&.
)(2روایت بخاری ،ش644 :؛ مسلم نیز روایتی به همین مضمون بهشمارهی 651آورده است.
)(3عالمه عثیمین /علت ضعف این حدیث را نگفتــه اســت؛ ولی همانگونــه کــه در پانوشـ ِ
ت این
حدیث ذکر شد ،عالمه آلبانی /این حدیث را بنا بر شواهدش ،صحیح دانســته اســت .نگــا :حــدیث
شمارهی [ .1065مترجم]
)(4آیهی 18ســورهی توبــه؛ یعــنی« :تنهــا کســانی مســاجد هللا را آبــاد میکننــد کــه بــه هللا و روز
رستاخیز ایمان دارند و نماز را برپا میدارند و فقط از هللا میترسند».
21 باب \:فضیلت پیادهرفتن به مسجد
دانست؛ لذا احادیث صحیح و روشنی که پیشتر در فضیلت پیــاده رفتن بــه مســاجد
ذکر گردید ،دربارهی این موضوعـ کافیست .از هللا متعال میخواهیمـ که به همهی
ما اخالص در عمل و همســویی و همگــرایی بــا آنچــه کـه خــود میپســندد،ـ عنــایت
بفرماید.
***
-190باب :فضیلت انتظار نماز
ص\الَ ٍة َم\\ا َ -1068وعَن أبي هريرةَ أنَّ رس\\و َل هللا قَ\\ا َل« :ال يَ\زَا ُل َ
أح\ ُد ُك ْم في َ
()1
صالةُ»[ .متفق عليه] ب إلى أهلِ ِه إالَّ ال َّ صالَةُ ت َْحبِ ُ
سهُ ،ال يَمنَ ُعهُ أنْ يَنقَلِ َ ت ال َّ
دَا َم ِ
ترجمه :ابوهریره میگوید :رسولهللا فرمود« :هرکه از شما که نمــاز ،او
را -در مســجد -نگــه میداردـ و چــیزی جــز نمــاز مــانع از بازگشــت وی نــزد
خانوادهاش نمیشود ،گویا همچنان در نماز است».
صلِّي َعلَى أَ َح ِد ُك ْم َما دَا َم فِي ُم َ
ص \الّهُ -1069وعنه أنَّ رسو َل هللا قَا َل« :ا ْل َمالئِ َكةُ تُ َ
ار َح ْم\\\ هُ»[ .روایت بخاری] صلَّى فِي ِهَ ،ما لَ ْم يُ ْح ِد ْث ،تَقُو ُل :الله َّم ا ْغفِ ْر لَهُ ،الله َّم ْ
الَّ ِذي َ
()2
شرح
نوویـ /بابی دربـارهی فضــیلت نمـاز جمــاعت گشـوده اسـت .علمــا اتفـاق نظــر
دارند که نماز جماعت ،یکی از برترین و بزرگترین عبادتهاست؛ اما در اینکه
سنت است یا واجب و نیز در اینکه شرط صحت نمــاز میباشــد یــا خــیر ،اختالف
نظر و سه دیدگاه دارند:
-1نماز جماعت ،سنت است؛ اگر کسی نمازش را با جماعت بخواند ،پــاداش
میيابدـ و اگر آنرا ترک کند ،گنهکار نمیشود.
-2نماز جماعت ،واجب است؛ اگر کسی نماز جماعت را ترک کنــد ،اگرچــه
گنهکار میباشد،ـ اما نمازش درست است.
-3ادای نماز به صورتـ جماعت ،شرط صحت نماز است؛ بنـابراین دیــدگاه،
اگر کسی نمازش را بــا جمــاعت نخوانــد ،نمــازش باطــل میباشــد و از او
پذیرفته نمیشود .این ،دیدگا ِه ابوالعباس حرانی /میباشــد و در روایــتی از
)(1صحیح بخاری ،ش645 :؛ و صحیح مسلم ،ش.650 :
)(2صحیح بخاری ،ش647 :؛ و صحیح مسلم ،ش649:؛ [حدیثی به همین مضمون به شــمارهی
11گذشت( .مترجم)]
25 باب \:فضیلت نماز جماعت\
امام احمد /آمده است :کسی که بدون عـذر شـرعی نمـازش را بهتنهـایی و
بدون جماعت بخواند ،نمازش باطل است و ماننـ ِد کسیســت کــه بیوضــو
نمــاز میخوانــد.ـ علتش را در این دانســتهاند کــه نمــاز جمــاعت ،واجب
میباشد.ـ و این ،یک قاعده است که هرکس واجبی از نماز را تــرک کنــد،
نمازش درست نیست.
اما قو ِل راجح ،همان دیدگاه دوم است که ذکــر شــد .بــه دلی ـ ِل حــدیث عبدهللا بن
عمر $که میگوید :پیامبرـ فرمود:ـ «نماز جماعت ،بیست و هفت درجه بر نمــاز
انفرادی برتریـ دارد» .لذا اگر نماز انفرادی هیچ پاداشی نداشت ،در این حدیث بــا
نماز جماعت مقایسه نمیشــد و بیــان نمیگردیـدـ کــه نمــاز جمــاعت ،بیســت و هفت
درجـه از آن برتـر اسـت .امـا ناگفتـه نمانـد کـه انسـان بـا تـرک جمـاعت ،گنهکـار
میشود.ـ
در حدیثی که ابوهریره روایت کرده ،آمده است :پیــامبر بیــان فرمــود کــه
«نماز انسـان بهصـورت جمـاعت بـر نمـازی کـه در بـازارـ و خـانهاش میخوانـد،
بیست و پنج درجه برتری دارد» .این دو حدیث ،هیچ تعارضی با هم ندارند؛ بلکـه
برتری بیست و هفت درجهی نماز جماعت بر نماز انفــرادی ،قابــل تــرجیح اســت؛ ِـ
ـل اینِ ـدلی هللا
ل ـو
ـ رس ـپس ـس ـت.ـاس ـرانـک
ی ب و ـترده
ـ گس ـار،
ـ پروردگ ـل
ـ فض زیــرا
برتــری را بیــان نمــود و فرمــود:ـ «زیــرا هرگــاه یکی از شــما ،وضــوی درســت و
کاملی بگیرد و به مسجد برود و انگیزهای جز نماز ،او را بیرون نیاورده باشد ،با
هر قدمی که برمیدارد ،یک درجه بر درجاتش افزودـ میشود ،و یکی از گناهاش
کم میگردد» .پس در هــر قــدمی کــه بـه ســوی مســجد برداشــته میشــود ،دو فایــده
است:
-1یک درجه بر درجات انسان افزودـ میشود.
یکی از گناهاش کم میگردد. -2
در ادامهی حدیث آمده است« :و هنگامی که وارد مسجد شود ،مــادامی کــه در
انتظارـ نماز نشسته ،گویا در حا ِل نماز است .و فرشتگان برای کســی کــه در جــای
نمازش نشسته تا مادامی که بیوضوـ یا باعث آزار کسی نشده اســت ،دعــا میکننــد
و میگویند :یا هللا! بر او رحم فرماـ و او را بیامرز».ـ این ،پاداش و فضیلت بســیار
مؤمن خردمند ،در اینباره کوتاهی کنــد .اگــر بــهِ بزرگیست؛ لذا شایسته نیست که
شــما گفتــه شــود :میتوانیــدکــاالیی را کــه در شــهر خــود بــه صــدهزار تومــان
میفروشید،ـ در فالنشهر بــه صــد و ده هــزار تومــان بــه فــروشـ برســانید ،بهقطــع
سختی سفر را بــه جـان میخریــد. ِ بهخاطر سو ِد دهدرصدیـ به آنجا سفر میکنید و
اما متأسفانه بسیاریـ از مردم ،خــود را از خــیر و نیکی محــرومـ میکننــد و بهرغم
نزدیک بودن به مسجد ،این فضیلت و پاداش بزرگ را که یک در برابر بیســت و
هفت اســت ،از دســت میدهنــد و بــه مســجد نمیرونــد.ـ ســو ِد دنیــا هرچــه باشــد،
زوالپذیر است؛ ولی به آن اهمیت میدهند! همهی نعمتهایی کــه در دنیاســت ،از
دو حالت خارج نیست :یا نعمتها از میان میرود و یـا انسـان میمـیردـ و اینهمـه
ت دنیا ماندگار است و نه اقامت در دنیا؛ نعمت از َكفَش خارج میشود .پس نه نعم ِ
و نعمتهای آخرت ،ماندگار میباشد.ـ با این حال ،برخی از مردم نسبت به آخرت
کوتــاهیـ میکننــد و بــه آن اهمیت نمیدهنــد .هللا ،هرکــه را بخواهــد ،از فضــل و
رحمت خویش بهرهمند میگرداند.ـ لذا از او میخواهیمـ که به همهی ما توفیقـ شکر
شرح ریاضالصالحین 26
و سپاس نعمتهایش را عنایت بفرمایـدـ و توفیقمــان دهــد کــه او را بهنیکی عبــادت
کنیم.
***
يس لِي قَائِ \ ٌدس \و َل هللاِ ،لَ َ -1073وعنه قَا َل :أَتَى النَّبِ َّيَ ر ُج\ ٌل أ ْع َمى ،فقَ\\ا َل :يا َر ُ
ص لَ \هُ، صلِّي فِي بَ ْيتِ ِه ،فَ \ َر َّخ َ ص لَهُ فَيُ َ سو َل هللاِ أنْ يُ َر ِّخ َسأ َ َل َر ُ
س ِج ِد ،فَ َ يَقُو ُدنِي إلى ا ْل َم ْ
\أج ْب». َ َ َ َ
الص\الَ ِة؟» ق\\ا َل :ن َع ْم .ق\\ا َل« :ف\ ِ ِّ فَلَّ َما َولَّى َد َع\\اهُ ،فق\\ا َل ل\هَُ « :ه\ ْل ت ْ
َس\ َم ُع الندَا َء بِ َّ َ َ َ
()1
[روایت مسلم]
ترجمه :ابوهریره میگوید :مردی نابینا نزد پیامبرـ آمد و گفت :ای رسول
خدا! من ،عصاکشی ندارم که مرا به مسجد بیاورد .و از رسولهللا خواســت کــه
به او اجازه دهند تا در خانهی خویش نماز بخواند.ـ پیـامبر بـه او اجـازه داد؛ امـا
هنگامیکه نابینا برگشت ،پیامبرـ او را فرا خواند و فرمود« :آیــا صــدای اذان را
میشنوی؟» پاسخ داد :بله .فرمود« :پس اجابت کن».
\ؤذ ِنس -المعروف ب\\ابن أُ ّم مكت\\وم الم\ ِّ -1074وعن عب ِد هللا -وقيلَ :ع ْمرو بن قَي ٍ
س\ول هللاِ: اع .فَقَ\\ا َل َر ُالس\بَ ِس\ول هللاِ ،إنَّ ال َمدينَ\ةَ َكث\\يرةُ إله\ َوا ِّم َو ِّ أنَّه ق\\ال :يا َر ُ
الح ،ف َحيَّهالً»[ .روایت ابوداودـ با اِسناد حســن] َ صال ِة َح َّي َعلَى الفَ ِ س َم ُع َح َّي َعلَى ال َّ «تَ ْ
()2
مکتوم مؤذن
ِ ترجمه :از عبدهللا -و گفته شده :عمرو بن قیس -معروفـ به ابن ام
( که نابینا بود) روایت است که وی عرض کرد :ای رسولخدا! (برای آمدن به
مســجد چــه کنم کــه) در مدینــه حیوانــات درنــده و گزنــدهی فــراوانیـ وجــود دارد؟
الصــال ِة" و " َح َّي َعلَى الفَ ِ
الح" را رســولهللا فرمــود« :چــون صــدای " َح َّي َعلَى َّ
میشنوی ،پس -به مسجد -بیا».
سي بِيَ ِد ِه ،لَقَ\\ ْد َه َم ْمتُ -1075وعن أبي هريرة أنَّ رسول هللا قَا َلَ « :والَّ ِذي نَ ْف ِ
اس ،ثُ َّم الص \الَ ِة فَيُ\ َّ
\ؤذنَ ل َه\\ا ،ثُ َّم آ ُم\ َر َر ُجالً فَيَ \ ُؤ َّم النَّ َ ب ،ثُ َّم آ ُم\ َر بِ َّب فَيُ ْحتَطَ َ بحطَ ٍ
أنْ آ ُم\ َر َ
()3
ق َعلَ ْي ِه ْم بُيُوتَه ْم»[ .متفق عليه] ال فَأ ُ َح ِّر َ
أُ َخالِفَ إلى ِ َ ٍ
ج ر
ترجمه :ابوهریره میگوید :رسولهللا فرمود:ـ «سوگند به ذاتی که جانم در
ت اوست ،تصمیم گرفتمـ که به جمعآوریـ هیزم فرمان دهم و پس از دســتور بــه دس ِ
اذان ،کسی را به امامت مردم بگمارمـ و خود به ســراغ کســانی بــروم کــه در نمــاز
جماعت شرکت نمیکنند و آنگاه خانههایشان را بر آنان به آتش بکشم».
شرح
این سه حدیث نشان میده که نماز جمــاعت ،واجب اســت و بایــد در مســجد ادا
شود؛ چنانکه در آخرین حدیث ،یعنی در حدیث ابوهریره آمده اســت :پیــامبر
بهرغم اینکه راستگوست و نیازی به سوگند ندارد ،قسم یـاد نمـودـ کـه قصـد دارد
به اذان و برپاییـ نماز دســتورـ دهــد و کســی را بــه امــامت مــردم بگمــارد و پس از
)(1صحیح الجامع ،ش6701 :؛ صحیح أبی داود ،ش556 :؛ آلبانی /در مشکاۀ المصــابیح ،ش:
،1067این حدیث را حسن دانسته است.
31 باب \:فضیلت نماز جماعت\
شهروند در آن شهر اقامت دارند .نماز جمعه بــر کوچنشــینان واجب نیســت؛ بلکــه
فقط بر اهالی شــهرها و روســتاها واجب اســت .در ادامهی این حــدیث آمــده اســت:
«پس بر شماست که جماعت را پاس بدارید»؛ یعنی :همواره با جماعت مســلمانان
باشید« .زیرا گرگ ،گوسفندیـ را میخو َرد که از گله جدا شده است» .لذا تفرقــه و
اختالف ،شایستهی مسلمانان نیست و بر آنها واجب است که همواره با هم و گـر ِد
هم باشند و کنارهگیری یا جدا شدن از جماعت ،پیامدی جز نابودیـ و تباهی ندارد.
زیرا پیـامبرـ این را بـه گوسـفندی تشـبیه کـرده اسـت کـه از گلـه جـدا میشـودـ و
شکار گرگ میگردد .کسی که در یک نظريه يا دیدگاه ،از جماعت جدا میشود و ِ
دیدگاهیـ نادر مطرح میکند ،همینگونه است؛ هرچنــد بــه گمــان خــودش ،متــون و
دادههای دینی ،مطابقـ دیدگاه نادرش باشد .لذا واجب است که وقتی انسـان ،متن یـا
دادهای دینی را بر خالف دیــدگاه جمهــور میبینــد ،در آن بارهــا تجدیــد نظــر کنــد؛
ت تو ،درست باشد؟ اجازه دهیــد مثــالی چگونه میشود که همه اشتباه کنند و برداش ِ
عرض کنم :حذیفه به ابنمسعود گفت :آیا تعجب نمیکنی که برخی از مــردم در
مسجد کوفه به اعتکاف مینشینند؛ در صورتیـ که رسولهللا فرمــوده اســت« :ال
ا ْعتِ َكــافَ إالَّ فِي ْال َم َس ـ ِ
اج ِد الثَّالثَ ـ ِة»؟ .یعــنی« :اعتکــاف فقــط در ســه مســجد اســت:
مسجدالحرام ،مســجدالنبیـ و مسجداالقصــی» .ابنمســعود فرمــود« :چهبســا آنــان
حکم این مسأله را میدانندـ و من ،فراموش کــرده باشــم» .بدینســان ابنمســعودـ بــه
زبا ِن حال بــه حذیفه فرمــود :بعیــد نیســت کــه تــو اشــتباه میکــنی .زیــرا نزدیــک
ـرض اینکــه
ِ بهاجماع مسلمانان ،اعتکاف در هر مســجدی را درســت میداننــد .بهفـ
حدیث حذیفه صحیح باشد ،معنایش این است که اعتکاف کامل ،اعتکافیستـ که
در مساجد سهگانه میباشـد؛ و گرنـه ،امکـان نـدارد کـه هللا متعـال بـا قـرآن کـریم،
مسلمانان را اینگونه مورد خطاب قرارـ دهد که:
[البقرة]١٨٧ : ﴿ َواَل تُ ٰبَ ِشرُوه َُّن َوأَنتُمۡ ٰ َع ِكفُونَ فِي ۡٱل َم ٰ َس ِج ِد﴾
و در حالی که در مسجدها معتکفید ،با همسرانتان آمیزش نکنید.
بــا این حــال میگــوییم:ـ اعتکــاف فقــط در مســاجد س ـهگانه درســت اســت! در
صورتی که حــتی %1مســلمانان نــیز نمیتواننـدـ بــه این مســاجد برونــد و این ،بــر
خالف فصاحت و بالغت است؛ اما برخیـ از مردم طرح دیدگاههای نادر و عجیب ِ
سر زبانها بیفتند .از اینرو گاه فتواهای نادر ِ بر ـ
د خواهنی م گویا دارند؛ دوست را
و عجیــبی میشــنویم کــه دلیلی بــرای آنهــا وجــودـ نــدارد و مخــالف دلیــل و دیــدگاه
جمهورـ است .پیامبر کسی را که از جماعت جــدا میشــود ،بــه گوســفندی تشــبیه
شکار گرگ میگردد.ـ ِ کرده است که از گله ،تک میافتد و
***
-192باب :تشویق به شرکت در جماعت صبح و عشا
ص\\لَّى س\\ ِم ْعتُ رس\\و َل هللا يَقُ\\و ُلَ « :منْ َ بن عفَّانَ ق\\الَ : -1078عن عثم\\انَ ِ
َّ َ َ
الص\ ْب َح في َج َماعَ\ ٍة ،فكأن َم\ا ص\لى ُّ َّ \لَ ،و َمنْ َ َّ
ص\فَ الل ْي\ ِ ال ِعشَا َء فِي َج َما َع ٍة ،فَ َكأنَّ َم\ا ق\ا َم نِ ْ
َ
()1
صلَّى اللَّ ْي َل ُكلَّهُ»[ .روایت مسلم] َ
ش\ ِه َد س\ول هللاَِ « :منْ َ بن عفَّانَ ق\\ال :ق\\ال َر ُ ِ \انَ \عثم عن الترمذي رواية وفي
ش\ا َء َوالفَ ْج\ َر فِي َج َما َع\ ٍة، ص\لَّى ال ِع َص\فَ لَيلَ\ ٍةَ ،و َمنْ َ ال ِعشَا َء فِي َج َما َع ٍة َكانَ لَهُ قِيَا ُم نِ ْ
َكانَ لَهُ َكقِيَ ِام لَ ْيلَ ٍة»[ .ترمذی ،این حدیث حسن صحیح دانسته است].
ترجم\\ه :عثمــان بن عفــان میگویــد:ـ از رســولهللا شــنیدمـ کــه میفرمــود:
ـف شــب را زنــدهداری کــرده «هرکس نماز عشا را بــا جمــاعت بخوانــد ،گویــا نصـ ِ
آورد ،ماننـ ِد این اســت کــه همهی است و هرکس نماز صبح را با جمــاعت بهجــای َ
شب را به عبادت گذرانده است».
در روایت ترمذی آمده است :عثمان بن عفان میگوید :رســولهللا فرمــود:
قیام نصــف شــب بــه او میرســد و پاداش ِ
ِ «کسی که در جماعت عشا حاضرـ شود،
داری تمــام شــب را ِ هرکه نماز عشا و صبح را با جماعت بخواند ،پاداش ش ـبزنده
دارد».
-1079عن أَبي هريرة أنَّ رس\\ول هللا قَ\\ا َلَ « :ولَ\ ْ
\و يَ ْعلَ ُم\\ونَ َم\\ا فِي ال َعتَ َم\ ِة
کامل این حدیث پیشتـر گذشــت]. ِ ح ألَت َْو ُه َما َولَ ْو َح ْبواً»[ .متفق عليه؛ روایت
الص ْب ِ
َو ُّ
()2
ترجمه :ابوهریره میگوید :رسولهللا فرمود« :و اگــر میدانســتندـ کــه چـه
پاداش بزرگی در نمازهای عشا و صبح نهفته است ،بــر رویـ زمین میخزیدن ـدـ و
در این دو نماز ،شرکت میکردند».ـ
\ال أ ْف َ
ض\ ُل؟ قَ\\ا َل: أي األ ْع َم\ ِس\و َل هللاُِّ -1081وعن ابن مسعو ٍد ق\\ال :س\\ألتُ َر ُ
«الج َه\ا ُد
ِ : ل
َ \اَ ق ؟ أي
َّ ٌّ مُ ث : قلتُ »ن ي د ل او صالَةُ َعلَى َو ْقتِ َها»؛ قلتُ :ثُ َّم ٌّ
أي؟ قَا َل« :بِ ُّر ال َ ِ َ ْ ِ «ال َّ
()1
ق عليه]يل هللاِ»[ .متف ٌ سب ِ ِ
في َ
ترجمه :عبدهللا بن مســعود میگویــد :از رســولهللا پرســیدم :کــدامین عمــل
سـر وقت» .گفتم :سـپس کـدامین «نمـاز ِِ نزد هللا متعـال ،پسـندیدهترـ اسـت؟ فرمـود:ـ
عمل؟ فرمـود« :نیکی بـه پــدر و مـادر» .ســؤال کـردم :ســپس چـه عملی؟ فرمــود:ـ
«جهاد در راه هللا».
شرح
تـرک
ِ مؤلف /میگوید :در «بـاب :پایبنـدی بـر نمازهـا و هشـدار شـدید نسـبت بـه
آنها».
هللا در شــبانهروزی پنج نــوبت نمــاز را بــر بنــدگانش فــرض فرمــوده اســت؛
پیامبرـ از هللا تقاضا نمود که بر بندگانش آسان بگیرد و از نمازهای یومیه کــه
ابتدا پنجاه نوبت در شبانهروز بود بکاهد؛ هللا متعــال فرمــود:ـ «تعــداد نمازهــا ،پنج
نوبت است؛ اما در ترازویـ اعمال بهاندازهی پنجــاه نــوبت میباشــد» .شخصــی از
پیــامبر دربــارهی اســالم و نمــاز پرســید؛ پیــامبر بــرایش بیــان نمــود کــه هللا
نمازهایـ پنجگانه را فرض نموده است .عرض کــرد :آیــا نمــاز دیگــری هم بــر من
واجب اســت؟ فرمــود:ـ خــیر؛ مگــر اینکــه خواســته باشــی نافلــه بخــوانی .همچــنین
زمانیکه معاذ بن جبل را به یمن فرستاد ،به او فرمــود:ـ «بـه آنهــا -یعـنی اهـل
یمن -خبر بده که هللا در شبانهروز پنج نماز بر آنان فرض کرده است».
هللا متعــال بــه پایبنــدی بــر همهی نمازهــا بهویــژه نمــاز عصــر دســتور داده و
فرموده است:
[البقرة]٢٣٨ : َ ۡ ۡ َ
صل ٰو ِة ٱل ُوسط ٰـى﴾ت َوٱل َّ ٰ َ
صل َو ِ َ ﴿ ٰ َحفِظُ ْ
وا َعلى ٱل َّ
)(1صــحیح بخــاری ،ش ،527( :ـ )7534و صــحیح مســلم ،ش[ .85 :این حــدیث پیشتــر بــه
شمارهی 317گذشت( .مترجم)]
شرح ریاضالصالحین 36
بر تمام نمازها و بهویژه نماز عصر ،پایبند باشید.
صلَ ٰو ِة ۡٱل ُو ۡس ـطَ ٰى﴾ را بــه
پیامبرـ که داناترین فردـ نسبت به کتابهللا میباشد﴿ ،ٱل َّ
«نماز عصر» تفسیر نموده است .وقــتی پیــامبر بــه چــیزی تصــریح کنــد ،دیگــر
سخن و دیدگاه دیگــران اعتبــار نــدارد .بدینســان نمــاز عصــر بهخــاطر فضــیلت و
امتیازیـ که دارد ،بهطور خاص ذکر شده است .هللا متعال میفرماید:ـ
سبِيلَهُمۡ ﴾ صلَ ٰوةَ َو َءاتَ ُو ْا ٱل َّز َك ٰوةَ فَ َخلُّ ْ
وا َ ُوا َوأَقَا ُم ْـ
وا ٱل َّ ﴿فَإِن تَاب ْ
...اگر توبه کردند و نماز را برپا داشتند و زکات دادند ،راهشان را باز بگذاریــد
(و رهایشان کنید).
همچنین میفرماید:ـ
[التوبة: ُ ُ ٰ ۡ َ َ َّ ْ َ
صل ٰوةَ َو َءاتَ ُوا ٱلزك ٰوةَ فإِخ َونكۡـم فِي ٱلدِّي ِن﴾ ُوا َوأَقَا ُم ْـ
وا ٱل َّ ﴿فَإِن تَاب ْ
]١١
پس اگر توبه کردند و نماز را برپـا داشـتند و زکـات دادنـد ،بـرادران دیـنی شـما
هستند.
کاش جناب مؤلف /این آیه را به جای آیهی پیشین ذکر میکرد؛ زیــرا این آیــه،
نشـان میدهـد کـه هـرکس نمـاز نخوانـد ،کـافر اسـت .سـپس مؤلـف ،حـدیثی بـدین
مضمون آورده که ابنمسعودـ از پیامبر پرسید:ـ کــدامین عمــل نــزد هللا متعــال،
سر وقت» .يعني :ادای نماز در وقتی کــه شــریعت «نماز ِ
ِ پسندیدهترـ است؟ فرمود:ـ
تعیین کرده است؛ لذا اگر شرایط بهگونهایست که به حکم شــریعت ،تقــدیم نمــاز و
ادای آن در اول وقت بهــتر میباشــد ،پس تقــدیم نمــاز بهــتر میباشــد و آنگــاه کــه
تأخیر آن بهتر میباشد ،بهتر است که نمــاز را بهتــأخیرـ ِ مطابقـ آموزههای شرعی،
اول وقت ،بهــتر و بینــدازیم.ـ گفتنیســت :تقــدیم نمازهــایـ پنجگانــه و ادای آنهــا در ِ
افضل میباشد؛ مگر نماز عشا که بهتر است با تـأخیر ادا شـود؛ البتـه مشـروطـ بـه
اینکه بر مردم دشوارـ نباشد .همچنین نماز ظهر که بهتر است در گرمــایـ تابســتان
با تأخیر ادا شود تا شدت گرما کاهش یابد و برای مردم ،آســانتر باشــد .امــا بــرای
نمازهایـ صبح ،عصر و مغرب ،بهتر است کــه تعجیــل شــود .منظــورـ از تعجیــل،
این است که پس از اذان ،آنقدر فاصله و فرصت باشد که شخصی که صدای اذان
را میشنود ،برخیزد ،وضوـ بگیرد و برای نماز آماده شود .این ،معنای تعجیــل یــا
ادای آن در اول وقت اســت؛ نـه اینکـه بالفاصـله پس از اذان ،نمــاز ِ تقــدیم نمــاز و
اقامه گردد.
ابنمسعود پرسید:ـ سپس کدامین عمل برتر اســت؟ پیــامبرـ فرمــود:ـ «نیکی
به پدر و مادر» .يعني :انسان در خدمت بــه آنهــا کوتــاهی نکنــد؛ بــا آنهــا بهنیکی
ت عــاطفی بــه آنــان سخن بگوید ،احترامشان را نگه دارد و از کمک مــالی و خــدم ِ
دریغ نورزد.ـ ابنمسـعود سـؤال کـرد :سـپس چـه عملی؟ فرمـود:ـ «جهـاد در راه
هللا» .ابنمســعود میگویــد:ـ «اگــر بیش از این میپرســیدم ،بهقطــع رســولهللا
نیکیهایـ دیگری را نــیز بــرایم برمیشــمرد».ـ این حــدیث ،دلیلی بــر اثبــات محبت
برای هللا متعال است؛ یعـنی :هللا کارهـایـ نیـک را دوســت دارد؛ همانگونــه کـه
نیکوکارانـ را دوست دارد .و بیشــک محبت هللا بــه محبت بنــدگانش نمیمانَـدـ و
چگــونگی این محبت ،انحـــراف و کجروی ِـ شـــأن اوســـت و ســخن از
ِ محبـــتی در
دربارهیـ صفات واالی االهیست .در حدیث ابنمســعود بیــان شـده کــه نیکی بــه
37 باب \:امر به پایبندی به نمازهای فرض و نهی از اکید و تهدید سخت...
پــدر و مــادر ،بــر جهــاد در راه هللا مق ـ ّدم اســت؛ هم در زمینههــای واجب و هم در
عرصهی نفل یا اعمــال مســتحب و داوطلبانــه .بــه عبــارت دیگــر :نیکی بــه پــدر و
مــادر در شــرایطیـ کــه واجب اســت ،بــر جهــا ِد واجب برتــری دارد؛ و نــیز در
شــرایطی کــه نیکی بــه پــدر و مــادر ،واجب نیســت و مســتحب میباشــد ،از جهــاد
داوطلبانه و غیرواجب برتر است .مثالً اگر پدر و مادری ،کسی جز فرزندشانـ را
نداشته باشند که به آنها خدمت و رسیدگی کند ،در چـنین شـرایطی بـر فرزندشـانـ
واجب است که نزدشان بمانَد و به جهاد نرود؛ امــا اگــر کســی هســت کــه بــه آنهــا
خدمت و رسیدگیـ نماید ،ماند ِن فرزندـ در کنار پدر و مـادرش ،مسـتحب اسـت .لـذا
اگر به حضورش در جهاد نیاز است ،بهتر است که به جهـاد بـرودـ و گرنـه ،نیکی
به پدر و مادر ،برتر و افضل میباشد .وهللا اعلم.
ت نمــاز داخــل شــده ِ وق ـد:
ـ کنی دقت در رابطه با نماز صبح ،یادآور میشــومـ کـه
باشد و پس از اطمینان کامل به دخول وقت ،نماز را اقامه کنید.
***
س: اإلس\\\ال ُم َعلَى َخ ْم ٍ س\\\ول هللاِ« :بُنِ َي ْ -1082وعن ابن عم\\\ َر $قَ\\\ا َل :ق\\\ال َر ُ
الص\الَ ِةَ ،وإِيتَ\ا ِء ال َّز َك\ا ِةَ ،و َح ِّج س\و ُل هللاَِ ،وإِقَ ِ
\ام َّ ش َها َد ِة أنْ ال إل\ه إال هللاَُ ،وأنَّ ُم َح َّمداً َر َُ
()1
ق عليه] ضانَ »[ .متف ٌ ص ْو ِم َر َم َ
تَ ،و َ
البَ ْي ِ
ترجمه :ابنعمر $ميگوید :رسولهللا فرمــود« :اســالم بــر پنج پایــه بنــا شــده
اســت :گــواهی بــه اینکــه معبــود بــرحقی جــز هللا وجــودـ نــدارد و اینکــه محمــد،
ت زکـــات ،ح ّج بیتهللا ،و روزهی مـــاه فرســـتادهی اوســـت؛ ادای نمـــاز ،پـــرداخ ِ
رمضان».
شرح
ـدار ســخت
امر به پایبندیـ بر نمازهایـ فرض و نهی اکید و هشـ ِ مؤلف /در باب ِ
ک آنهــا ،حــدیثی بــدین مضــمون آورده اســت کــه :ابنعمر $میگویــد: نسبت به تر ِ
پیامبرـ فرمود:ـ «اسالم بر پنج پایه بنا شده است :گواهی به اینکه معبــود بــرحقی
ت زکــات، جز هللا وجود ندارد و اینکه محمد ،فرستادهی اوست؛ ادای نماز ،پرداخ ِ
ح ّج بیتهللا ،و روزهیـ ماه رمضان» .در روایتی دیگر ،روزهی ماه رمضــان پیش
از حج بیتهللا ذکر شده است؛ بخاریـ /بنا بر روایت نخست ،در بخشبندی صحیح
خود ،حج را پیش از روزه ذکر کرده است.
رسولهللا فرمود« :اسالم بر پنج پایه بنا شـده اســت» .بدینســان رسـولهللا
اسالم را بـه کـاخی تشـبیه فرمـود کـه پنج سـتون دارد؛ یعـنی این سـتونها ،پایـه و
اساس کاخ بهشمار میآیند و اگر یکی از ستونها از میان بــرود ،همهی کــاخ فــروـ ِ
میریزد و ویران میشود.ـ هر کاخی کــه بــر رویـ ســتونهای اســتوار بنــا نگــردد،
سس ـتپایه اســت و بنــایی محکم و اســتوار محســوب نمیشــود؛ـ امــا اســالم ،بنــایی
استوارـ دارد که هللا آن را برای بندگانش پایهگذاری کرده و فرموده است:
يت لَ ُك ُم ٱإۡل ِ ۡس ٰلَ َم ِد ٗينا﴾
ض ُ ت لَ ُكمۡ ِدينَ ُكۡـم َوأَ ۡت َممۡ ُ
ت َعلَ ۡي ُكمۡ نِ ۡع َمتِي َو َر ِ ﴿ ۡٱليَ ۡو َم أَ ۡك َم ۡل ُ
[المائدة]٣ :
امروز برای شما دینتان را کامل نمودم و نعمتم را بـر شـما تمـام نمـودم و اسـالم را
برای شما به عنوان دین پسندیدم.
)(1صحیح بخاری ،ش 8 :و صحیح مسلم ،ش.16 :
شرح ریاضالصالحین 38
اصـلی اســالم را در پنج عــدد برشـمرده و فرمــوده اســت: ِ های ه پای هللا
ل رسو
«گواهی به اینکه معبودـ برحقی جــز هللا وجــود نــداردـ و اینکــه محمــد ،فرســتادهیـ
اوست»؛ یعنی :نخستین رکن اسالم ،این است با ایما ِن قلبی ،شهادتین را بــر زبــان
بیاوری و گواهی دهی کــه معبــود راســتینی جــز هللا وجــود نــدارد و آنچــه جــز هللا
پرستش میشود،ـ باطل است .برخیـ از انسانها ،خورشــید را میپرســتند و بــرخی
دیگر ماه را؛ بــرخی هم ستارهپرســت هســتند و عــدهای ،گاوپرســت! حــتی در دنیــا
ت تناسلیـ زنان را میپرستند! کسانی یافت میشنودـ که آل ِ
آیینها و ملتهـاي گونـاگونیـ در دنیـا وجـود دارد؛ امـا معبـودـ برحـق کیسـت؟
ـای عقـل و شــرع اسـت؛ زیــرا آری؛ هللا ،یگانه معبود راستین اســت .این ،مقتضـ ِ
ذاتی شایستهی عبادت میباشد که آفریدهها را خلق کرده است؛ چه کسی مخلوقــاتـ
را آفریده است؟ آری؛ هللا .چنانکه میفرماید:
[الطور]٣٤ : وا ِم ۡن غ َۡي ِر َش ۡي ٍء أَمۡ هُ ُم ۡٱل ٰ َخلِقُونَ ﴾٣٥
﴿أَمۡ ُخلِقُ ْ
آیا بدون آفریدگار ،آفریده شدهاند یا خودشان آفرینندهاند؟
و میفرماید:ـ
﴿أَ َف َر َء ۡيتُم َّما تُ ۡمنُونَ َ ٥٨ءأَنتُ ۡم ت َۡخلُقُو َن ٓۥهُ أَ ۡم ن َۡحنُ ۡٱل ٰخَ ِلقُونَ [ ﴾٥٩الواقعة]٥٩ ،٥٨ :
آیا به آنچه در رحمها میریزید ،توجه کردهاید؟ آیا شما ،آنرا میآفرینید یا مــا
آفریدگاریم؟
اگــر همهی آفریــدهها ،جمــع شــوند تــا جنیــنی بیافریننــد ،نمیتواننــد؛ بلکــه هللا
میفرماید:
ُون ٱهَّلل ِ لَن يَ ۡخلُقُواْ ۚ ْ ٓ
ۡ َّ
ُوا لَ ٓۥهُ إِ َّن ٱل ِذينَ تَد ُعونَ ِمن د ِ ب َمثَ ٞل فَ ۡ
ٱستَ ِمع ـ ُر َ﴿ ٰيَأ َ ُّيهَا ٱلناسُ ض ِ
َّ
[الحج ]٧٣ : ٱجتَ َمع ْ
ُوا لَ ۥهُ﴾ ُذبَابٗ ا َولَ ِو ۡ
ای مردم! مثالی بیان میشود؛ پس به آن گـوش بسـپارید .بیگمـان معبـودانی کـه بـه
جای هللا میخوانید ،هرگـز نمیتواننـد مگسـی بیافریننـد؛ هرچنـد همهی آنهـا بـرای
آفریدن مگس جمع شوند.
سبحانهللا! همهی معبودان باطل با گوناگونی و تعددی که دارند ،حتی توانــاییـ
آفرینشـ یک مگس را هم ندارند؛ اگرچه همهی آنها بدین منظور گرد هم آیند .این
ناتوانی آنها در زمینهی مسایل تشــریعی در ِ در زمینهی مسایل تکوینیست؛ و اما
این فرمودهیـ هللا متعال نمایان است که میفرماید:ـ
ان اَل يَـ ۡـأتُونَ ت ٱإۡل ِ نسُ َو ۡٱل ِج ُّن َعلَ ٰ ٓى أَن يَـ ۡـأتُ ْ
وا بِ ِم ۡثـ ِل ٰهَـ َذا ۡٱلقُـ ۡـر َء ِ ﴿قُــل لَّئِ ِن ۡ
ٱجتَ َم َع ِ
[اإلسراء]٨٨ : يرا ﴾٨٨ ض ظَ ِه ٗ بِ ِم ۡثلِِۦه َولَ ۡو َكانَ بَ ۡع ُ
ضهۡـُم لِبَ ۡع ٖ
بگو :اگــر همهی انســانها و جنهــا جمــع شــوند و بخواهنــد هماننــد این قــرآن را
بیاورند ،هرگز نمیتوانند مانن ِد آن را بیاورند؛ هرچند یاور و پشــتیبان یکدیگــر
باشند.
ـایی
لــذا هیچکس نمیتوانــد کالمی هماننــد کالم هللا بیــاورد؛ و نــیز هیچکس توانـ ِ
آفرینشـ هیچیک از آفریدههایـ االهی را ندارد.
[لقمان]٢٥ : ۚ هَّلل ُ ُ ت َوٱأۡل َ ۡر َ
ض لَيَقول َّن ٱ ُ﴾ ﴿ َولَئِن َسأ َ ۡلتَهُم َّم ۡن َخلَ َ
ق ٱل َّس ٰ َم ٰ َو ِ
و اگر از آنان بپرسی :چه کسی آسمانها و زمین را آفریده اســت ،بهطــور قطــع
خواهند گفت« :هللا».
39 باب \:امر به پایبندی به نمازهای فرض و نهی از اکید و تهدید سخت...
همچنین میفرماید:ـ
[الزخرف]٨٧ : سأ َ ۡلتَهُم َّم ۡن َخلقَهُمۡ ليَقول َّن ٱ ُ﴾
هَّلل ُ ُ َ َ ﴿ َولَئِن َ
و اگر از آنان بپرسی :چه کسی آنها را آفریده است ،بهقطع میگویند« :هللا».
و نیز میفرماید:ـ
ك ٱلسَّمۡ َع َوٱأۡل َ ۡب ٰ َ
ص َـر َو َمن ي ُۡخ ِر ُج ض أَ َّمن يَمۡ لِ ُ
َ ۡر ِ
﴿قُ ۡل َمن يَ ۡر ُزقُ ُكمـ ِّمنَ ٱل َّس َمٓا ِء َوٱأۡل
ِمنَ ۡٱل َح ِّي َو َمن يُ َدبِّ ُر ٱ َمۡ ۚ َر فَ َسيَقُولُ َـ
ون ٱهَّلل ُ﴾ أۡل ت َوي ُۡخ ِر ُج ۡٱل َميِّتَي ِمنَ ۡٱل َميِّ ِۡٱل َح َّ
[يونس ]٣١ :
بگو :چه کسی شــما را از آســمان و زمین روزی میدهــد یــا چــه کســی مالــک و
آفریدگار گوش و چشمهاست و چــه کســی زنــده را از مــرده و مــرده را از زنــده
پدید میآورد و چه کسی به تدبیر امور میپردازد؟ خواهند گفت :هللا.
بنابراین ذاتی که دارای چنین ویژگیهاییست ،شایستهی عبــادت میباشــد؛ آیــا
چیزی که خــود بــه رســیدگیـ و اداره نیــاز دارد ،شایســتهی عبــادت اســت؟ هرگــز؛
چنانکه خورشید،ـ اداره میشود:
ۚ ٰ
[يس]٣٨ : يم ﴾٣٨يز ۡٱل َعلِ ِ ۡ ۡ
﴿ َوٱل َّشمۡ سُ ت َۡج ِري لِ ُم ۡستَقَ ٖ ّر لَّهَا َذلِكَ تَق ِدي ُر ٱل َع ِز ِ
و خورشید که همواره به سوی قرارگاهش درحرکت است( یکی از نشــانههای
قدرت االهیست)؛ این ،تقدیر و اندازهگیری (پروردگار) توانا و داناست.
پس آیا خورشید ،شایستهی عبادت اســت؟! آیــا مــاه ،این شایســتگی را دارد کــه
پرســتش شــود؟ ســتارگان و درختــان ،مخلــوق پروردگارنــد و هیچیــک از اینهــا
شایستهی پرستش نیست.
شماریـ از قوم ابراهیم ستارهپرست بودند؛ لذا آن بزرگوار برای اینکه آنان
را متوجه اشتباهشان نماید ،هنگامیکه پــردهی ســیاه شــب بــر آســمان کشــیده شــد و
ســتارهای دیــد ،گفت :این ،پروردگــارـ من اســت و آنگــاه کــه ســتاره غــروب کــرد،
اظهار داشت که «غروبکنندگانـ را دوست ندارم» .عــده ای از قــومش ماهپرســت
بودنــد؛ لــذا هنگامیکــه مــاه را در حــا ِل طلــوع دیــد ،فرمــود« :این ،پروردگــار من
است» .و چون ماه غروب کرد ،گفت« :اگر پروردگارمـ مرا هدایت نکنــد ،بهقطــع
جزو گمراهان خواهم بود» .سپس خورشیدپرستان را به چالش کشــید و آنگــاه کــه
خورشید را در حال طلوعـ دید ،فرمود:ـ «این ،پروردگارـ من است؛ این ،بزرگتــر
میباشد».ـ وقتی خورشید غروب کرد ،گفت:
تٱلس ـ ٰ َم ٰ َو ِ ي لِلَّ ِذي فَطَـ َـ
ـر َّ يءِّ ٞم َّما تُ ۡش ـ ِر ُكونَ ٧٨إِنِّي َوج َّۡه ُ
ت َو ۡج ِه َـ ـر ٓ﴿ ٰيَقَ ۡو ِم إِنِّي بَـ ِ
[األنعام]٧٩ ،٧٨ : ۡ ۠ ۖ َوٱأۡل َ ۡر َ
ض َحنِ ٗيفا َو َمٓا أَنَا ِمنَ ٱل ُم ۡش ِر ِكينَ ﴾ ٧٩
«ای قوم من! از آنچه شرک میورزید ،بیزارم؛ من ،از روی اخالص و گرایش به
توحید به سوی کسی روی میآورم که آسـمانهـا و زمین را پدیـد آورده اســت .و من،
جزو مشرکان نیستم».
لذا «الإلهإالهللا» ،یعنی :هیچ معبود راستینی جز هللا وجود ندارد و هرچه جــز او
پرســتش میشــود ،باطــل اســت .بــرادرانم! شــگفتا کــه روز رســتاخیز ،هم بتهــا و
هیزم دوزخ خواهند بود و هم کسانی که اینهاِ معبودان باطلی که جز هللا میپرستند،
را عبادت میکنند؛ یعـنی :همهی اینهـا بـا معبـودان باطلشـان هماننـد هـیزم در آتش
دوزخ میسوزند:
شرح ریاضالصالحین 40
ص ـبُ َجهَنَّ َم أَنتُمۡ لَهَــا ٰ َو ِر ُدونَ ٩٨لَـ ۡـو َكــانَ ح هَّلل
ِ ِ َ َ ٱ ن ُو
د ن م
ِ ونَدُ ـ ُ ب ۡ
َع ت ـا
ـم﴿ ٓإِنَّ َ َ
و مۡكُ
[االنبياء]٩٩ ،٩٨ : ٰ ٞ ُ ۖ
ٰهَؤُٓاَل ِء َءإلهة َّما َو َردُوهَا َوك ّل فِيهَا َخلِ ُدونَ ﴾٩٩
ٗ
بیگمان شــما و معبــودانی کــه جــز هللا میپرســتید ،هــیزم دوزخیــد و همگی شــما
وارد دوزخ خواهید شد .اگر اینها معبودان راســتینی بودنــد ،هرگــز وارد دوزخ
نمیشدند و همگی در آن جاودانه میمانند.
آری؛ آیا بهراستی اگر این بتها معبودان برحقی بودند ،وارد دوزخ میشـدند؟ـ
آیا در این صورت سزاوارـ بود که عبادتکنندگانشان به دوزخ برونــد؟ هنگامیکــه
این آیات نازل شد ،مشرکان کوشیدندـ تا شبههافکنی کنند؛ گفتند :نصارا ،عیســی بن
مریم را میپرستند؛ پس عیسی نیز وارد دوزخ خواهد شد .لذا هللا متعــال این آیــات
را نازل فرمود:
ٓ ٰ ُ ۡ
﴿ ِإ َّن ٱلَّ ِذينَ َســـ َبقَ ۡت لَهُم ِّمنَّا ٱلح ُۡســـن ٰ َٓى أوْ لَ ِئـــكَ ع َۡن َهـــا ُم ۡب َعـــ ُدونَ ١٠١اَل َي ۡســـ َمعُونَ
ع ٱأۡل َ ۡكبَـ ُر ٱشـتَهَ ۡت أَنفُ ُسـهُمۡ ٰخَ لِـ ُدونَ ١٠٢اَل يَ ۡـ
ح ُزنُهُ ُم ۡٱلفَــزَ ُ يسـهَ ۖا َوهُمۡ فِي َمــا ۡ حس
ُ ُ ُ َّ ُ َ ٰ ُ َ َ ِ َ َّ ٰ َ ۡ ٰ ٓ
عدونَ [ ﴾١٠٣االنبياء]١٠٣ ،١٠١ : ُ ۡ َ
َوتَتَلقىهُ ُم ٱل َملئِكة هَذا يَو ُمك ُم ٱل ِذي كنتمۡ تو َ
همانــا کســانی کــه پیشتــر ،از ســوی مــا برایشــان نیکی مقــرر شــد ،از دوزخ دور
میمانند؛ صــدای دوزخ را نمیشــنوند و از نعمتهــایی کــه دلشــان بخواهــد ،بــرای
همیشه بهرهمند هستند .رنج و سختی بزرگ (رستاخیز) آنان را اندوهگین نمیکنــد و
فرشتگان به استقبالشان میآیند (و میگویند ):این ،همان روزیست کــه وعــدهاش را
به شما میدادند.
عیسی بن مریمـ یکی از کسانیست کــه از ســوی هللا متعــال برایشــان بهشــت
بــرین مقــرر شــده اســت؛ زیــرا او ،یکی از پیــامبران اولــوالعزم میباشــد.ـ لــذا بایــد
دانست که هر چیز و هر کســی کــه جــز هللا پرســتش میشــود ،باطــل اســت؛ فــرقی
نمیکنــد کــه مــاه و ســتاره باشــد یــا یــک بنــدهی نیــک و شایســته یــا یــک رییس و
فرمانروا.ـ آنچه جز هللا پرســش شــود ،هم خــودش باطــل اســت و هم پرســتش وی.
«الإلهإالهللا» ،حاویـ اخالصیست که عبادت ،جز با آن درست نیست؛ عبارت پس
از آن ،یعنی «محمد رسولهللا» نیز اذعان به رسالت محمد مصطفی اســت و این
دو عبارت با هم ،اساسیترین و نخستین رکن اسالم میباشد.
و امــا دومین رکن اســالم ،ادای نمــاز اســت؛ بهاجمــاع مســلمانان ،نمازهــایـ
فــرض ،همــان نمازهــای پنجگانــه اســت :صــبح ،ظهــر ،عصــر ،مغــرب و عشــا؛
ـل نمــاز ظهــر میگنجــد .و دربــارهی ســایر نمازهــا گفتنیســت کــه نمــاز جمعــه ،ذیـ ِ
اختالف نظر وجودـ دارد:
علما دربارهی نماز «وتر» ،اختالف دیدگاه دارند که آیا واجب است و انسـان بـا
ترک آن گنهکار میشود یا ســنت اســت؟ این موضــوع ،شــرح و تفصــیل دارد :اگــر ِ
کسی به قیام یا نماز شب عادت داشته باشد ،نماز وتر بر او واجب اســت و در غــیر
این صورت ،نماز وتر بر او واجب نیست .البته قول راجح ،این است که نمــاز وتــر
واجب نیست.
دربارهیـ «نمــاز کســوف»ـ (خورشــیدگرفتگی) نــیز اختالف نظــر وجــودـ دارد؛
برخی از علما آنرا واجب دانستهاند و برخی از علمــا گفتهانــد :واجب نیســت .امــا
قول راجح ،این است که واجب میباشد؛ زیرا پیامبر به نماز کسوف دستور داد
و هنگامیکه خورشید گرفت ،پریشــان و نگــران شــد و نمــازیـ گــزارد کــه پیشتــر
41 باب \:امر به پایبندی به نمازهای فرض و نهی از اکید و تهدید سخت...
همانن ِد آنرا به جا نیاورده بود .گفتنیســت کــه نمــاز کســوف ،فــرض کفایــه اســت؛
یعنی اگر تعدادی از ساکنان شهر نماز کسوف بخوانند ،از دیگران ساقطـ میشود.
دربارهیـ «تحیةالمسجد» اختالف است که آیا واجب میباشدـ یا خــیر؟ دیــدگاهی
که تحیۀالمسجد را واجب میداند ،قویترـ است؛ اما نمیتوان این را قطعیـ دانست.
چون احادیثی وجود دارد که بیانگر عــدم وجــوب تحیۀالمســجد اســت؛ ماننــد آمــدن
امام در روز جمعه؛ چنانکه پیامبرـ روز جمعه وارد مســجد شــد و بــدون اینکــه
تحیۀالمســـجد بخوانـــد ،روی منـــبر رفت و ســـخنرانی کـــرد .همچـــنین اخبـــار و
روایتهایيـ در دست میباشد که بیانگر واجب نبودن تحیۀالمسجد است.
علما دربارهی حکم نمازهای دو عید نیز اختالف دیدگاه دارند؛ برخی از علمــا
نمازهایـ عیدین را واجب دانستهاند و شماری دیگر ،سنت .و برخی دیگر از علما
گفتهاند :فرض کفایه است .لذا فقط بر وجوب نمازهایـ پنجگانه و نــیز نمــاز جمعــه
که در ذیل نماز ظهر میگنجد ،اجماع و اتفاق نظر وجودـ دارد.
ـر وقت و بــا رعــایت همهی «اقامهی نماز» بدین معناست که انسان نماز را سـ ِ
آورد.ت آن بهجای َ شرایط ،ارکان ،واجبات و نیز مستحبا ِ
و پرداخت زکات ،به معنای دادن زکات به افراد و گروههای مستحق میباشــدـ
دارایی شماســت ِ که در قرآن کریم بیان شده است .زکات ،سهم یا بخشـی از مـال و
ـول نقــد و کاالهــای تجــاری ،و آنچــه کــه از زمین کــه هللا متعــال در طال ،نقــره ،پـ ِ
حاصل میشودـ و نیز در دامها تعیین کرده است؛ لذا این ســهم ،بــه همهی امــوال و
ب
داراییهایـ مسلمان تعلق نمیگیرد.ـ لذا بر مسلمان واج ِد شرایط ،یعنی بــر صــاح ِ
نصاب ،واجب است که زکات امـوالش را بـه کســانی کـه هللا متعــال تعــیین نمـوده،
بدهد:
ُ َّ ۡ ٰ ۡ
ين َوٱل َع ِملِينَ َعلَ ۡيهَــا َوٱل ُمؤَ لفَــ ِة قُلــوبُهۡـُم َوفِي ٰ ۡ ۡ ٰ
ت لِلفُقَــ َرٓا ِء َوٱل َم َســ ِك ِ ﴿إِنَّ َمــا َّ
ٱلصــ َدقَ ُ
هَّلل هَّلل
ضة ِّمنَ ٱ ۗ ِ َوٱ ُ َعلِي ٌم َح ِك ٞيم ٗ َ ۖ ۡ هَّلل
يل ٱ ِ َوٱب ِن ٱل َّسبِي ِل ف ِري َ ٰ
ب َو ۡٱل َغ ِر ِمينَ َوفِيـ َسبِ ِٱلرِّ قَا ِ
[التوبة]٦٠ : ﴾٦٠
زکات ،ویژهی نیازمندان(فقرا) ،و مستمندان (مساکین)،ـ و کــارگزاران زکــات و
کسانیست که باید از آنــان دلجــویی شــود و نــیز در راه آزاد کــردن بردگــان ،و
کمک به بدهکاران و مجاهدا ِن راه هللا و در راه ماندگان میباشــد کــه بــه عنــوان
فریضه ای از سوی هللا (صادر شده) است .و هللا ،دانای حکیم است.
و اما حج بیتهللا بدین معناست که مسلمان بهقصد انجــام مناســک حج رهســپارـ
مکه شود .هللا متعال ،حج را در سال نُهم یا دهم هجری بر مسلمانان فرض فرمود.ـ
روزهی مــاه رمضــان ،یکی دیگــر از ارکــان اســالم اســت؛ رمضــان ،همــان
ماهیست که در بین ماههای شعبان و شــوال قــرارـ دارد .روزهی این مــاه در ســال
دوم هجری فرض شد.
اینها ارکان اسالم اســت؛ هــرکس بــه آنهــا پایبنــد باشــد ،مســلمان میباشـدـ و
دینش را بر پایه و اساس اســتواریـ بنــا نهــاده اســت .و هرکــه بــه این ارکــان عمــل
نکند ،یا فاسق است و یا کــافر؛ یعــنی :کســی کــه شــهادتین را نگویــد ،کــافر اســت؛
همچنین کسی که نماز نخوانَد ،کافر میباشد.ـ و آنکه زکات نمیدهد ،فاسـقـ اســت؛
ترک حج و روزهی ماه رمضان نیز فسقـ است.
***
شرح ریاضالصالحین 42
ش َهدُوا أنْ ال اس َحتَّى َي ْ َ َّ ن ال ل
َِ ت اَ قُ أ أنْ تُ ر
ْ م
ِ ُ «أ : ِ هللا ول س
َ ُر قال : لَ اَ ق وعنه -1083
صالَةََ ،ويُؤْ تُ\\وا ال َّز َك\\اةَ ،فَ\\إ َذا فَ َعلُ\\وا َذلِ\كَ، سو ُل هللاَِ ،ويُقِي ُموا ال َّ إله إال هللاُ ،وأنَّ ُم َح َّمداً َر ُ
سابُ ُه ْم َعلَى هللاِ»[ .متفــق عليه] سالَ ِمَ ،و ِح َ ص ُموا ِمنِّي ِد َماء ُه ْم َوأَ ْم َوالَ ُه ْم ،إال بِ َح ِّ
ق اإل ْ َع َ
()1
)(1صــحیح بخــاری ،ش25 :؛ و صــحیح مســلم ،ش[ .22 :این حــدیث پیشتــر بهشــمارهی 395
گذشت( .مترجم)]
43 باب \:امر به پایبندی به نمازهای فرض و نهی از اکید و تهدید سخت...
دین ،دین هللا میباشــد و دین غیرمســلمانان ،باطــل و غیرقابــل قبــول اســت و هللا
متعال از هیچ کس دینی جز اسالم را نمیپذیرد؛ همانگونه که میفرماید:
﴿ َو َمن يَ ۡبت َِغ غ َۡي َر ٱإۡل ِ ۡس ٰلَ ِم ِد ٗينا فَلَن ي ُۡقبَ َل ِم ۡنهُ َوه َُو فِي ٱأۡل ٓ ِخ َر ِة ِمنَ ۡٱل ٰ َخ ِس ِرينَ ﴾٨٥
[آل عمران]٨٥ :
و هر کس دینی جز اســالم بجویــد ،هرگــز از او پذیرفتــه نمیشــود و در آخــرت
جزو زیانکاران خواهد بود.
رسول هللا فرمود« :آنگاه کــه چــنین کردنــد»؛ یعــنی :زمانیکــه شــهادتین را
گفتند ،نماز را برپا کردند و زکات دادند« ،خونها و اموالشان را جز در مــواردیـ
کــه اســالم تعــیین کــرده اســت ،از من مصــون داشــتهاند و حسابشــان بــا هللا متعــال
است» .از اينرو ابوبكر صدیق با کسانی که از پرداخت زکات سرتافتند ،پیکار
کرد .حتی برخی از صحابه #از جمله عمر فاروق از او خواســتند کــه فعالً کــاری
با مانعین زکات نداشته باشد ؛ اما ابوبکرـ صدیقـ بر پیکار با آنان پافشاری نمود
و فرمود:ـ «به هللا سوگندـ اگر از دادن بزغاله -یا زانوبند شتر -که بهعنوان زکــات
به رسولهللا میدادند ،سر بتابند ،با آنــان میجنگم» .عمر میگویــد« :بــه خــدا
ســوگند بالفاصــله يقين كــردم كـه خــداي متعــال ،ســينهي ابــوبكر را بــراي جهـاد
گشوده (و او را براي اين كار مصممـ فرموده) و دانستم كه درست و ســزاوار نــيز
()1
همين است».
لذا حدیث ابنعمر $بیانگر اهمیت نمـاز اسـت و نشـان میدهـد کـه اگـر مـردم
نماز نخوانند ،با آنان پیکار میشود تا اینکه نماز بگزارند.
***
-1084وعن ُمع\\ا ٍذ ق\\ال :ب َعثَنِي رس\\و ُلهللا فق\\ال« :إنَّ َك تَ\\أْتِي ْ
قو ًم\\ا ِمنْ أَ ْه\ ِ
\ل
ا ْل ِكتَاب ،ف\ا ْد ُع ُه ْم إِلَى ش\\هادة أَنْ ال إل\ه إالَّ هللا ،وأَنِّي رس\\و ُلهللا ف\إِنْ ُه ْم أَط\اعُوا لِ\ َذلِك،
يوم َولَ ْيلَ\ ٍة ،فَ\إِنْ ُه ْم أَطَ\\اعُوا
ت في ُك\ ِّل ٍ صلَوا ٍ ترض علَ ْيهم َخ ْم َ
س َ َ فَأ َ ْعلِم ُه ْم أَنَّ هللا قَ ِد ا ْف
خذ ِمنْ أَغنيائِ ِه ْم فَتُ َر ُّد َعلَى فُقَ\\رائهم، ض َعلَيه ْم ص َدقَةً تُؤْ ُ لِذلكَ ،فَأَعلِ ْم ُه ْم أَنَّ هللا قَ ِد ا ْفتَ َر َ
فَ\إِنْ ُه ْم أَطَ\\اعُوا لِ\\ذلك ،فَإِيَّا َك و (َك\ )\رائِ َم أَ ْم\\والِهم .وات ِ
َّق د ْع\\وةَ ا ْل َم ْظلُ ِ
\وم فَإِنَّهُ لَ ْيس بينه\ا
2
ق عليه] اب»[ .متف ٌ وبيْنَ هللا ِح َج ٌ
ترجمه :معاذ میگوید :رسولهللا مــرا (بــرای دعــوت ،بــه یمن) فرســتاد و
فرمــود« :تــو ،نــزد کســانی میروی کــه اهــل کتابانــد؛ آنــان را بــه گفتن شــهادتین
(اقرار به وحدانیت هللا ،و رســالت من) دعــوت کن و چــون شــهادتین را گفتنــد ،بــه
آنها خـبر بـده کـه هللا در شـبانهروز ،پنج نمـاز بـر آنـان فـرض کـرده اسـت؛ اگـر
پذیرفتند ،به آنها اعالم کن که هللا ،زکات را در اموالشان بر آنان فرض نموده کـه
از ثروتمندان ایشــان گرفتــه شــده ،بــه فقیرانشــان داده میشــود .اگــر این فرمــان را
قیمتی آنها (به عنوان زکات) بپرهیزـ و از دعای مظلوم ِ پذیرفتند ،از گرفتن اموال
پروا کن؛ زیرا هیچ حجابی ،میان هللا و دعای مظلومـ وجود ندارد».
شرح
)(1صحیح الجامع ،ش2020 :؛ صــحیح أبی داود ،ش،810( :ـ )812؛ و صــحیح الترمــذی ،از
آلبانی /ش.337 :
شرح ریاضالصالحین 48
میخواهیمـ که به همهی ما توفیقـ شکر و ســپاس نعمتهــایش را عنــایت بفرمایـدـ و
توفیقمان دهد که او را بهنیکی عبادت کنیم.
***
-194باب :فضیلت صف اول و امر به کامل کردن صفهای جلوتر و
نیز برابر نمودن صفها و بههم پیوستن نمازگزاران (پُر کردن
فاصلهها)
َص\فُّونَ س ُم َرةَ $قَا َلَ :خ\ َر َج َعلَ ْينَ\ا رس\ول هللا فَق\ال« :أال ت ُ -1089عن جاب ِر ْب ِن َ
ُ
صفُّ ال َمالئِ َكة ِعن َد َربِّ َه\\ا؟
سول هللاَِ ،و َكيفَ تَ ُصفُّ ال َمالئِ َكةُ ِعن َد َربِّ َها؟» فقُلنَا :يَا َر ُ
َ َك َما تَ ُ
()1
صفِّ »[ .روایت مسلم] اصونَ في ال َّ ُ ُ
الصفوفَ األ َو َلَ ،ويَتَ َر ُُّّ قَا َل« :يُتِ ُّمونَ
ترجمه :جابر بن سمره $میگویــد :رســولهللا نزدمــان آمــد و فرمــود:ـ «چــرا
آنگونه که فرشتگان نــزد پروردگارشــانـ بــه صــف میایســتند ،صــف نمیبندیــد؟»ـ
گفتیم :ای رسولخدا! فرشتگانـ نزد پروردگارشان چگونه صف میبندند؟ـ فرمــود:
«صفهایـ جلو را بهترتیب کامل میکنند و در صف ،کنــار هم قــرار میگیرنــد و
به هم میچسبندـ (و جای خالی نمیگذارند)».
َ -1090وعَن أَبي هريرة أنَّ رس\\ول هللا قَ\\ا َل« :لَ\ ْ
\و يَ ْعلَ ُم النَّ ُ
اس َم\\ا في النِّدَا ِء
()2
ستَ َه ُموا»[ .متفق عليه] ف األَ َّو ِل ،ثُ َّم لَ ْم يَ ِجدُوا إِال أنْ يَ ْ
ستَ ِه ُموا َعلَ ْي ِه ال ْ ص ِ
وال َّ
ترجمه :ابوهریره میگوید :رسولهللا فرمود« :اگر مردم از فضــیلت اذان
و صف اول آگاه بودند و برای دستیابی بــه آن چــارهای جــز قرعهکشــی نداشــتند،
بهقطع قرعهکشی میکردند».
شرح
نوویـ /در کتابش «ریاضالصالحین» بابی در فضیلت صــف نخســت و برابــر
نمودن صفها و تکمیــل آنهــا بهتــرتیب گشــوده و در این بــاب بــه مســایل مــذکورـ
پرداخته و احادیثیـ در اینباره آورده است؛ از جمله حدیثی بدین مضمون که جابر
بن سمره $میگوید:ـ رسولهللا نزدمان آمد و فرمود« :چرا آنگونه که فرشــتگان
نزد پروردگارشان به صف میایستند،ـ صف نمیبندید؟»
فرشتگان ،عبادتهای گوناگونیـ دارند و آنگونه که هللا میفرماید:
ض َو َم ۡن ِعنــ َد ۥهُ اَل يَ ۡســت َۡكبِرُونَ ع َۡن ِعبَــا َدتِِۦه َواَل ٱلســ ٰ َم ٰ َو ِ أۡل
ت َوٱ َ ۡر ۚ ِ ﴿ َولَ ۥهُ َمن فِي َّ
ار اَل يَفتُرُونَ [ ﴾٢٠االنبياء]٢٠ ،١٩ : ۡ يَ ۡست َۡح ِسرُونَ ١٩يُ َسبِّحُونَ ٱلَّ ۡي َل َوٱلنَّهَ َ
از عبادتش سر نمیتابند و خسته نمیشوند؛ شب و روز تسبيح مىگويند و سستی
نمیکنند.
نفرمود :در بخشی از شب و روز ،تسبیح میگویند؛ بلکــه آنهــا همــواره و در
همهی اوقات ،مشغول تسبیحاند و از جملهی عبادتهایشان ،این اســت کــه نــزد هللا
صف میبندند؛ همانگونه که هللا متعال از زبان فرشتگان میفرماید:
ٱلصـــٓافُّونَ َ ١٦٥وإِنَّا لَن َۡحنُ ۡٱل ُم َ
ســـبِّحُونَ [ ﴾١٦٦الصـــافات ،١٦٥ : َّ ﴿ َوإِنَّا لَن َۡحنُ
]١٦٦
شرح
)(1صحیح الجامع ،ش7256 :؛ و صحیح أبی داود ،ش670 :؛ و صحیح النسائی ،از آلبانی /ش:
.781
)(2صحیح الجامع ،ش1187 :؛ السلسلۀ الصــحیحۀ ،ش743 :؛ و صــحیح أبی داود ،ش672 :؛
آلبانی /در مشکاۀ المصابیح ،ش 1102 :این حدیث را صحیح دانسته است.
)(3صحیح الجامع ،ش3505 :؛ صحیح أبی داود ،ش673 :؛ آلبانی /در مشکاۀ المصــابیح ،ش:
1093این حدیث را صحیح دانسته است.
شرح ریاضالصالحین 56
شرح
این احادیث نیز در فضیلت صف نخســت و اهمیت تکمیــل صفهاســت؛ یعــنی
باید صفها را به ترتیب ،کامل کنیم .در این احادیث بدین نکته تصریح شده اســت
که پیامبر سینهها و شانههای یارانش را دست میزد تــا صفهایشــان را راســت
و منظم
کند و میفرمود:ـ «پس و پیش نایستید که دلهایتان دچار اختالف میشود».ـ
پیامبرـ همواره در میان صفها حرکت میکرد و با دست مبــارکش صـفها
را راست و مرتب میساخت.
در دوران امیرالمؤمنین عمر و نــیز در دوران عثمــان $کــه جمعیت مســلمانان
افزایش چشمگیریـ یافت ،عدهای از سوی خلیفه مأمور راست کردن صفها بودندـ
و چون نزد امــام میآمدنــد و بــه او خــبر میدادنــد کــه صـفها کامــل و مرتبانــد،
تکبیر نماز را میگفت .این ،نشانگر توجه ویژهی پیامبرـ و خلفای راشدین #بــه ِ
مــرتب بــودن صفهاس ـتـ کــه ص ـفها را راســت و مــرتب میکردنــد و دســتور
میدادندـ که نمازگزاران هیچ جای خالی یا شکافیـ در میان صفهاـ برای شــیاطین
باقی نگذارندـ تا نمازشان کامل باشد؛ زیرا منظم بودن صـفها ،بخشــی از اقــامهی
نماز و جزو کما ِل آن است.
***
صفَّ ال ُمقَ َّد َم ،ثُ َّم الَّ ِذي يَلِي ِه ،فَ َما َكانَ
-1100وعنه :أنَّ رسول هللا قَا َل« :أتِ ُّموا ال َّ
()1
صفِّ ال ُمؤ ََّخ ِر»[ .روایت ابوداودـ با اِسناد صحيح] ص فَ ْليَ ُكنْ في ال َّ
ِمنْ نَ ْق ٍ
صف جلو را کامل کنیــد و ِ ترجمه :انس میگوید :رسولهللا فرمود« :ابتدا
ـف کامــل شمار نمازگزاران بود -و یک صـ ِ ِ صف بعدی را؛ اگر کمبودی در ِ سپس
صف آخر باشد؛ (نه در صفوف جلو)». ِ نمیشدند-ـ این کاستی باید در
ص\لُّونَ َعلَى
س\ول هللاِ« :إنَّ هللاَ َو َمالَئِ َكتَ\هُ يُ َ -1101وعن عائشة& قالت :قال َر ُ
وف»[ .روایت ابوداودـ با اِســناديـ مطــابق شــرط مســلم؛ البتــه در میــان الصفُ ِ
َميَا ِم ِن ُّ
()2
راویانش ،فردیست که در توثیقـ وی اختالف است].
ترجمه :عایشه& میگوید :رسولهللا فرمود« :هللا و فرشــتگانش بــر کســانی
ت صفها هستند ،درودـ میفرستند».ـ که در سمت راس ِ
أحبَ ْبنَا أنْ نَ ُك\\ونَ عَنْسول هللاِْ -1102وعن البراء قالُ :كنَّا إ َذا َ
صلَّ ْينَا َخ ْلفَ َر ُ
ب قِ\ني عَ\ َذابَ َك يَ ْ
\و َم تَ ْب َع ُ
ث -أو ت َْج َم\ ُع - يَ ِمين ِه ،يُ ْقبِ ُل َعلَ ْينَا بِ َو ْج ِه ِه ،فَ َ
س\ ِم ْعتُهُ يَقُ\و ُلَ « :ر ِّ
()3
ِعبَا َدكَ»[ .روایت مسلم]
)(1صحیح الجامع ،ش112 :؛ صــحیح أبی داود ،ش673 :؛ آلبــانی /در مشــکاۀ المصــابیح ،ش:
1094این حدیث را صحیح دانسته است.
)(2ضعیف اس\\ت؛ نگـا :ضـعیف الجـامع ،ش1668 :؛ و ضـعیف أبی داود ،ش 103 :از آلبـانی
رحمههللا.
)(3صحیح مسلم ،ش.709 :
57 باب \:فضیلت صف اول و امر به کاملکردن صفهای جلوتر و نیز...
ترجمه :براء میگوید :هنگامیکه پُشــت ســر رســولهللا نمــاز میگــزاردیم،
ت راست او باشیم تا به ما رو کند )1(.از آن بزرگوار شــنیدم دوست داشتیم که در سم ِ
«ربِّ ِقني عَـ َذا َبكَ َيـوْ َم تَ ْب َع ُ
ث -أو تَجْ َمـ ُع ِ -ع َبـادَكَ» .یعـنی« :پروردگـارا! که میگفتَ :
روزی که بندگانت را برمیانگیزی -یا آنانرا گرد میآوری -مرا از عذاب خـویش
حفظ کن».
س \طُوا اإل َم\\ا َمَ ،و ُ
س \دُّوا س \ول هللاَِ « :و ِّ
-1103وعن أبي هريرة ق\\ال :ق\\ال َر ُ
()2
الخلَ َل»[ .روایت ابوداود]
َ
ترجمه :ابــوهريره ميگویــد :رســولهللا فرمــود:ـ «امــام را در وسـطـ قــرار
دهید و فاصلهها را پُر کنید».
شرح
پیشتر بیان شد که پیامبر به تکمیل صفها یکی پس از دیگری و بهترتیب،
امر کرد و خبر داد که هللا و فرشتگانش بر صفهای نخست درود میفرســتند .در
ـف جلــو را کامــل حدیث انس بن مالک آمده است :رسولهللا فرمود:ـ «ابتدا صـ ِ
صفِ یک و - بود شمار نمازگزارانـ
ِـ صف بعدی را؛ اگر کمبودیـ در ِ کنید و سپس
صف آخر باشد؛ (نه در صفوف جلو)» .از این ِ کامل نمیشدند -این کاستی باید در
خالفِ ـرـب ـوتر، ـجل صف
ِ شدن کامل از پیش صف، بستن
ِ حدیث روشن میشود که
صـف اول کامــل نشــده ،هیچکس در صــف ِ سنت است؛ بلکه سنت ،این است که تـا
صف دوم کامــل نگردیــده ،صــف ســوم را تشــکیل ندهنــد و بــه ِ دوم نایستدـ و نیز تا
آخر. همین ترتیب تا ِ
از جمله احادیثی که مؤلفـ /در این باب آورده ،حدیثیســت بــدین مضــمون کــه
ترســولهللا فرمــوده اســت« :هللا و فرشــتگانش بــر کســانی کــه در ســمت راس ـ ِ
صفها هستند ،درود میفرستند».ـ البته در میان راویانش ،فردیست که در توثیقـ
وی اختالف نظر وجودـ دارد؛ لذا این حدیث ،ضعیفـ است؛ اگرچه اِسنادش مطابق
()3
شرط مسلم میباشد.ـ
در آخرین حدیث آمده است کــه رســولهللا فرمــود« :امــام را در وســط قــرار
دهید» .از اینرو در ابتدای هجرت ،مــردم در هنگــام صــف بســتن در صــورتیکه
سه نفر بودند ،همه در یک صف میایستادند و امــام در وسـطـ قــرار میگــرفت؛ و
این ،نشان میدهد که وسط قرار گرفتن امــام ،حــایز اهمیت اســت .لــذا این ،اشــتباه
است که نمازگزاران هنگام صف بستن ،آنقدر بــه قــرار گــرفتن در ســمت راســت
شمار کسانی که در ســمت ِ امام توجه کنند که از سمت چپ غافل شوند و در نتیجه
خالف ســنت میباشــد و ســنت ،اینِ چپ امام قرار میگیرند،ـ اندک اســت؛ این ،بــر
ـمار نمــازگزارانیـ کــه در آن هســتند،
است که هر دو طرفـ صف ،باید از لحاظ شـ ِ
یکسان یا نزدیک به هم باشــد؛ در صــورتیـ کــه هــر دو ســوی صــف برابــر باشــد،
ت رســولهللا بنشــینندـ تــا ســیمای مبــارک آن )(1یعنی صــحابه دوســت داشــتندـ کــه ســم ِ
ت راسـ ِ
بزرگوار رو به آنها باشد؛ زیرا در روایتی از انس آمده است :رسولهللا غالبا ً پس از نماز
میگردید[ .مترجم] ت خود به سمت راس ِ
)(2ض\\عیف اس\\ت؛ نگــا :ضــعیف الجــامع ،ش6122 :؛ و ضــعیف أبی داود ،ش105 :؛ آلبــانی/
گویــد :بخش دوم این حــدیث ،شــاهدی صــحیح از حــدیث ابنعمــر دارد [کــه پیشتــر بهشــمارهی
1098گذشت].
)(3عالمه آلبانی /در مقدمهی کتاب ،در اینباره مفصل سخن گفته است[ .مترجم]
شرح ریاضالصالحین 58
میگوییم :سمت راست برتــری دارد .گفتنیســت :اگــر شــمار نمــازگزارانی کــه در
ـازگزاران ســمت چپ
ِ سمت راست امام قرار میگیرند،ـ یــک یــا دو نفــر بیش از نمـ
خالف ســنت ،در این اســت کــه جمــع زیــادیـ از ِ باشــد ،ایــرادی نــدارد .ایــراد و
نمازگزران در سمت راست امام قرار بگیرندـ و ســمت چپ ،فقــط شــمار انــدکی از
نمــازگزاران باشــند .اگرچــه پیشتــر حــدیثی بــدین مضــمون گذشــت کــه« :هللا و
ت صفها هســتند ،درود میفرســتند» ،امــا فرشتگانش بر کسانی که در سمت راس ِ
همانگونه که بیان شــد :در میــان راویــانش ،فردیســت کــه در توثیــق وی اختالف
نظر وجودـ دارد؛ لذا این حدیث ،ضعیفـ است .وهللا اعلم.
***
-195باب :فضیلت سنتهای راتبهای که با نمازهای فرض ادا
میشوند و بیان کمترین ،و بیشترین رکعتهای این سنتها و ح ّد
متوسط و میانهی آنها
س\ ِم ْعتُ رس\\و َل س\ ْفيَانَ $ق\\الَتَ : ت أبي ُ -1104عن أُ ِّم ال ُمؤْ ِمنِينَ أُ ِّم َحبِيبَةَ رمل\\ة بِ ْن ِ
صلِّي هللِ تَ َعالى ُك َّل يَ ْو ٍم ثِ ْنت َْي عَش َرةَ َر ْك َعةً تَطَ ُّوعا ً َغي َر سلِ ٍم يُ َ
هللا يقولَ « :ما ِمنْ َع ْب ٍد ُم ْ
الجن ِة»[ .روایت مســلم] َّ َ
الجن ِة ،أو إال بُنِ َي لهُ بَ ْيتٌ فِي َ َّ الفَ ِري َ
ض ِة ،إالّ بَنَى هللا لَهُ بَ ْيتا ً في َ
()1
أربَع \ا ً قَ ْب \ َل ال ُّ
ظ ْه\ ِرَ ،و َر ْك َعتَ ْي ِن قَ ْب \ َل ع ْ -1107عن عائشة& أنَّ النَّب َّيَ ك\\انَ ال يَ \ َد ُ
()1
ال َغدَا ِة[ .روایت بخاری]
ترجمه :عایشه& میگوید :پیامبرـ چهــار رکعت پیش از فــرض ظهــر ،و دو
رکعت پیش از فرض صبح را ترک نمیکرد.ـ
ش َّد تَ َعا ُه َداً ِمن\هُ َعلَى -1108وعنها قالت :لَ ْم يَ ُك ِن النَّبِ ُّيَ علَى ش ْ
َي ٍء ِمنَ النَّ َوافِ ِل أ َ
()2
َر ْك َعتَي الفَ ْج ِر[ .متفق عليه]
ترجمه :عایشه& میگوید :پیامبرـ بر هیچیــک از نمازهــایـ نافلــه بهانــدازهی
دو رکعت سنت صبح ،پایبندی و مواظبت نمیکرد.ـ
َن النَّبِ ِّي قَ\\ا َلَ « :ر ْك َعتَ\\ا الفَ ْج\\ ِر َخ ْي\\ ٌر ِمنَ ال\\د ْنيَا َو َم\\ا فِي َه\\ا».
َ -1109و َع ْنه\\ا ع ِ
()3
[روایت مسلم]
أح ُّب إل َّي ِمنَ الد ْنيَا َج ِميعاً». مهَ
وفي رواية ُ َ َ
ا ل «
ترجمه :عایشهی صدیقه& میگوید :پیامبر فرمود:ـ «دو رکعت سنت صبح،
از دنیا و آنچه که در آن است ،بهتر میباشد» .و در روایتی دیگر آمــده اســت کــه
فرمود« :این دو رکعت نزد من از همهی دنیا محبوبتر است».
ول هللاِ :أنَّهُ أتَى رس\\ول بالل بن َربَ\\احُ م\ ؤ َِّذن َر ُ
س\ ِ -1110وعن أبي عب\\د هللا ِ
أص\بَ َح ِج\ ّداً، ْ
س\أل ْتهُ َعن\هَُ ،حتَّى ْ َ َ َ
شة بِالالً بِ\\أ ْم ٍر َ ُ ش َغلَتْ عَائِ َ صال ِة ال َغدَا ِة ،فَ َ هللا لِيُؤْ ِذنَهُ بِ َ
َّ
ص \ لى َ َ َ ْ َ َ َ َ
الص \ال ِةَ ،وت\\ابَ َع أذان \هُ ،فل ْم يَخ\\ ُر ْج رس\\ول هللا فل َّما خ\ َر َج َ َ َ فَقَ\\ا َم بِال ٌل فَآ َذنَ\\هُ بِ َّ
أص \بَ َح ِج\ ّداًَ ،وأنَّهُ أ ْبطَ\\أ َ َعلَ ْي\ ِهسأَلَ ْتهُ َع ْنهُ َحتَّى ْ شةَ َ
ش َغلَ ْتهُ ِبأ ْم ٍر َ س ،ف َ ْ
أخبَ َرهُ أنَّ عَائِ َ بِالنَّا ِ
س\و َل َ
وج ،فقَ\\ا َل -يَ ْعنِي النَّب َّي« :-إنِّي ُك ْنتُ َر َك ْعتُ َر ْك ْعتَي الف ْج\ ِر» .فق\\ا َل :يَ\\ا َر ُ َ الخ ُر ِ بِ ُ
ُ
س \نت ُه َما ْ أح َ ُ َ َ
أص \بَ ْحتُ ،ل َرك ْعت ُه َم\\اَ ،و ْ َ ْ
أصبَ ْحتُ أكث َر ِم َّما ْ َ َ ً
أصبَ ْحتَ ِج ّدا؟ فقا َل« :ل ْو ْ َّ
هللاِ ،إن َك ْ
()4
أج َم ْلتُ ُه َما»[ .روایت ابوداود با اِسناد حسن] َو ْ
ترجمه :از ابوعبدهللا ،بالل بن رباح مؤذن رسولهللا روایت است کــه وی
ـاطر کــاری کــه عایشه& اعالم وقت نماز صبح ،نزد رسولهللا آمــد و بهخـ ِـ ِ برای
از او خواست ،مشغول گردید و هوا خیلی روشن شد .آنگاه بالل به رسولهللا
ت نمــاز اســت و این کــار را تکــرار کــرد؛ امــا رســولهللا بــیرون خبر داد کـه وق ِ
نیامد .پس از اینکه بیرون آمد و با مردم نماز گزارد ،بالل به آن بزرگوارـ خبر
داد که عایشه& کاری از من خواســت کــه بــه ســببش مشــغول شــدم و هــوا روشــن
گردیدـ و اظهــار داشــت کـه چــرا خــو ِد پیــامبر نــیز دیــر بــیرون آمدنــد .پیــامبر
فرمود« :داشتم دو رکعت (سنت) صبح را میخوانــدم».ـ بالل عــرض کــرد :ای
رسولخدا! هوا بسیار روشن شده بـود؟! پیـامبر فرمـود« :اگـر هـوا بیش از این
)(1بقره136:
)(2آلعمران64 :
-197باب :کوتاه گزاردن سنت صبح؛ و آنچه در آن خوانده میشود
ت آن
و بیان وق ِ
ص\\لّي َر ْك َعتَ ْي ِن َخفِيفَتَ ْي ِن بَيْنَ النِّدَا ِء -1111عن عائشة& :أنَّ رس\\و َل هللاَ ك\\انَ يُ َ
()1
ح[ .متفق عليه] صالَ ِة ُّ
الص ْب ِ َواإلقَا َم ِة ِمنْ َ
س ِم َع األذانَ فَيُ َخفِّفُ ُه َما َحتَّى أقُ\\و َلَ :ه \ ْل صلِّي َر ْك َعتَي الفَ ْج ِر ،إذا َ وفي روايَ ٍة لَ ُه َما :يُ َ
قَ َرأَ فِيهما بِأ ُ ِّم القُ ْر ِ
آن.
ُ ِّ َ
س ِم َع األذانَ َويُ َخفف ُه َما. َ
لمسلمَ :كانَ يُصلِّي َر ْك َعتَي الفَ ْج ِر إذا َ ٍ وفي رواية
َ َ َ َ
وفي رواية :إذا طل َع الف ْج ُر.
ترجمه :عایشه& میگوید :رسولهللا در بین اذان و اقامهی نمــاز صــبح ،دو
ت کوتاه نماز میخواند.ـ رکع ِ
اذان صــبح ِ ـه ـ ک ی هنگام هللا
ل رسو است: آمده مسلم و ـ
ی بخار از روایتی در و
ت) صــبح را میخوانـدـ و این دو رکعت را بهانــدازهای را میشنید ،دو رکعت (ســن ِ
کوتاه میخواند که با خود میگفتم :آیا سورهیـ فاتحه را خواند؟
و در روایتی از مسلم آمده است :رسولهللا پس از شـنیدن اذان صـبح ،سـنت
صبح را میگزاردـ و هر دو رکعتش را کوتاه میگزارد.ـ
و در روایتی دیگر آمده است :هنگامیکه سپیدهی صبح میدمید.
ح َوبَ\\\دَا أذنَ ال ُم\\\ ؤ َِّذنُ لِ ْل ُّ
ص\\\ ْب ِ س\\\و َل هللاَِ ك\\\انَ إ َذا َّ
-1112وعن حفصة& :أنَّ َر ُ
()2
صلَّى َر ْك َعتَ ْي ِن َخفِيفَتَ ْي ِن[ .متفق عليه]
الص ْب ُحَ ،
ُّ
صلِّي إال َر ْك َعتَ ْي ِن َخفِيفَتَ ْي ِن. طلَ َع الفَ ْج ُر ال يُ َ َ
وفي رواية لمسلمَ :كانَ رسول هللا إذا َ
ترجمه :حفصه& میگوید :رسولهللا پس از اینکه مــؤذن بــرای صــبح اذان
ت کوتاه نماز میخواند. میداد و سپیدهی صبح نمایان میشد ،دو رکع ِ
و در روایتی از مسلم آمده است :رســولهللا پس از طلــوع ســپیدهدم ،فقــط دو
ت کوتاه ،نماز میخواند.ـ رکع ِ
صلِّي ِمنَ اللَّ ْي ِل َم ْثنَى َم ْثنَىَ ،ويُ\\و ِت ُر
-1113وعن ابن عمر $قَا َلَ :كانَ رسول هللا يُ َ
األ َذانَ ِبأ ُ ُذنَ ْي\ ِه[ .متفق
ص\لِّي ال\ َّر ْك َعتَ ْي ِن قَ ْب\ َل ص\\ال ِة ال َغ\دَا ِةَ ،و َك\\أنَّ َ
آخ ِر اللَّ ْي ِلَ ،ويُ َ
ِب َر ْك َع ٍة ِمنْ ِ
()3
عليه]
ترجم\\ه :ابنعمر $میگویــد :رســولهللا در شــب ،دورکعت دورکعت نمــاز
میخواندـ و در پایـان شـب یـک رکعت وتـر میگـزاردـ و پیش از فـرض صـبح دو
()4
رکعت بهجا میآورد؛ چنانکه گویی اقامهی نماز در گوش اوست.
اض \طَ َج َع َعلَى -1117عن عائشة& قالَتَ :كانَ النَّبِ ُّي إ َذا َ
صلَّى ركع\\تي الفج \ ِرْ ،
()1
ِشقِّ ِه األَ ْي َمن[ .روایت بخاری]
ترجمه :عایشه& میگوید :پیامبرـ پس از خواندن دو رکعت سنت صبح ،بــر
پهلوی راست خویش دراز میکشید.
ش\ا ِء إلَى صلِّي فِي َما بَيْنَ أنْ يَ ْف ُر َغ ِمنْ َ
صالَ ِة ال ِع َ بي يُ َ -1118وعنها قالتَ :كانَ النَّ ُّ
س\ َكتَ ال ُم\ ؤَذنُِّ َ َ
اح\ َد ٍة ،ف\\إذا َ إحدَى عَش َرةَ َر ْك َعةً ،يُ َ
سلِّ ُم بَيْنَ ُك ِّل َر ْك َعتَ ْي ِنَ ،ويُ\\وتِ ُر بِ َو ِ الفَ ْج ِر ْ
ص\الَ ِة الفَ ْج\ ِرَ ،وتَبَيَّنَ لَ\هُ الفَ ْج\ ُرَ ،و َج\ ا َءهُ ال ُم\ ؤ َِّذنُ ،قَ\ا َم فَ َر َك\ َع َر ْك َعتَ ْي ِن َخفِيفَت ِ
َين ،ثُ َّم ِمنْ َ
()2 ْ
اضطَ َج َع َعلَى ِشقِّ ِه األَ ْي َم ِن ،ه َك َذا َحتَّى يأتِيَهُ ال ُمؤ َِّذنُ ِل ِإلقَا َم ِة[ .روایت مسلم] ْ
ترجمه :عایشه& میگوید :رسولهللا در فاصلهی نماز عشا تا سپیدهدم یازده
رکعت نماز میخوانــد و در هــر دو رکعت ســالم میداد و ســپس یــک رکعت وتــر
میگــزارد .هنگامیکــه مــؤذن اذان صــبح را تمــام میکــردـ و ســپیدهدم بــرای آن
ت کوتــاه بزرگوار نمایــان میشــد و مــؤذن نــزدش میآمــد ،برمیخاســت و دو رکع ِ
میخواندـ و سپس بر پهلویـ راست خویش دراز میکشــید و بــر همین حــال بــود تــا
ت -اقامه نزدش میآمد. اعالم وق ِِ اینکه مؤذن برای -
أح\\ ُد ُك ْم َر ْك َعتَي س\\ول هللا« :إِ َذا َ
ص\\لَّى َ -1119وعن أبيهريرة ق\\ا َل :ق\\ال َر ُ
ض \طَ ِج ْع َعلَى يَ ِمينِ \ ِه»[ .روایت ابــوداودـ و ترمــذی بــا ســندهای صــحیح. الفَ ْج\ ِر ،فَ ْليَ ْ
()3
ترمذی ،این حدیث را حسن صحیح دانسته است].
ترجمه :ابــوهریره میگویــد :رســولهللا فرمــود:ـ «هرگــاه یکی از شــما دو
رکعت سنت صبح را خواند ،بر پهلوی راست خویش دراز بکشد».
شرح
پیشتر بیان شد که رســولهللا همــواره بــر دو رکعت ســنت صــبح ،پایبنــدی
خاصـی دارد یکی ازّ میکــرد؛ همچــنین بیــان شــد کــه این دو رکعت ،ویژگیهــایـ
ویژگیهای سنت صبح ،این است که نمازگزار پس از ادای سنت صبح ،بهپــیرویـ
از پیامبر بر پهلوی راست خویش دراز میکشد .چنانکه در «صحیحین» بهنقل
از امالمؤمــنین عایشه& آمــده اســت« :پیــامبر پس از خوانــدن ســنت صــبح ،بــر
پهلوی راست خویش دراز میکشید» .در حدیث دومـ که مســلم روایت کــرده ،آمــده
است« :پیــامبر در شــب یــازده رکعت میخوانــد و پس از هــر دو رکعت ،ســالم
میداد» .این ،ر ّدی بر پنـ ِ
ـدار کسانیسـتـ کــه گمــان میکننــد :پیــامبر پس از هــر
چهار رکعت سالم میداده است؛ یعنی بر این پندارند که پیــامبر در شــب ،دو تــا
چهار رکعت و سپس ســه رکعت نمــاز میخوانــد.ـ اینهــا از حــدیث دیگــریـ کــه از
عایشه& میباشد ،چنین برداشتی کردهاند؛ در این حدیث آمده است« :رسولـ هللا
أربَ \ َع
ص \ ِر ْ ص \لِّي قَ ْب \ َل ال َع ْ -1126عن علي بن أبي ط\\الب ق\\الَ :ك\\انَ النَّبِ ُّي يُ َ
يم َعلَى ال َمالئِ َك\ ِة ال ُمقَ \ َّربِينَ َ ،و َمنْ تَبِ َع ُه ْم ِمنَ ال ُم ْ
س \لِ ِمينَ َّس \لِ ِ ت ،يَ ْف ِ
ص \ ُل بَ ْينَ ُهنَّ بِالت ْ َر َك َع\\ا ٍ
()1
َوال ُمؤْ ِمنِينَ [ .ترمذی ،این حدیث را روایت کرده و گفته است :حسن میباشد].
ترجم\\ه :علی بن ابیطــالب میگویــد:ـ پیــامبر پیش از نمــاز عصــر چهــار
رکعت میگزاردـ و پس از هر دو رکعت ،با درودـ بر فرشتگان مقرّب و مســلمانان
و مؤمنانی که (در توحید) پیرو فرشتگان هستند ،سالم میداد.
ص\\لَّى قَ ْب\\ َل ال َع ْ
ص\\ ِر َن النَّبِ ِّي قَ\\ا َلَ « :ر ِح َم هللا ا ْم\\رءاً َ
-1127وعن ابن عمر $ع ِ
()2
أربَعاً»[ .روایت ابوداود و ترمذي؛ ترمذی گوید :حديثی حسن است]. ْ
ترجمه :ابنعمر $میگوید :پیامبرـ فرمود:ـ «هللا کســی را کــه پیش از عصــر
چهار رکعت نماز بگزارد ،مورد رحمت خویش قرارـ دهد».
ص\لِّي قَب\ َل ال َع ْ
ص\ ِر َر ْك َعتَ ْي ِن. ب أنَّ النَّبِ َّيَ ك\\انَ يُ َ
-1128وعن علي بن أبي ط\\ال ٍ
()3
[روایت ابوداود با اِسناد صحيح]
ترجم\\ه :علی بن ابیطــالب میگویــد :پیــامبر پیش از نمــاز عصــر ،دو
رکعت نماز میگزارد.ـ
***
پیشتر در همین بابها ،حدیث ابنعمر و حــدیث عایشه #گذشــت کــه هــر دو،
احــادیثی صــحیح ،و بــدین مضــمون بودنــد کــه پیــامبر پس از نمــاز مغــرب ،دو
()1
رکعت نماز سنت میگزارد.ـ
«ص\لُّوا قَ ْب\ َل ال َم ْغ\ ِر ِ
ب» ،ق\\ال َن النَّبِ ِّي قَ\\ا َلَ :
-1129وعن عبد هللا بن ُم َغفَّ ٍل ع ِ
()2
في الثَّالِثَ ِة« :لِ َمنْ شَا َء»[ .روایت بخاری]
ترجم\\ه :عبدهللا بن مغفل میگویــد :رســولهللا فرمــود« :پیش از مغــرب،
نماز بخوانید»ـ و بار سوم افزود:ـ «برای کسی که بخواهد».
ب رس\\\ول هللا يَ ْبتَ\\\ ِدرُونَ س ق\\\ال :لَقَ\\\ ْد َرأ ْيتُ ِكبَ\\\ا َر ْ
أص\\\ َحا ِ -1130وعن أن ٍ
ي ِعن َد ال َم ْغ ِر ِ
()3
ب[ .روایت بخاری] س َوا ِر َ
ال َّ
ترجمه :انس میگوید :بزرگا ِن اصحاب پیغمبر را دیدم که هنگــام مغــرب
به سوی ستونهای مسجد میشتافتند (تا پُشت آنها نماز بخوانند)».
س
الش \ ْم ِ ب َّ رسول هللاَِ ر ْك َعتَ ْي ِن بَ ْع َد ُغ ُرو ِ
ِ -1131وعنه قَا َلُ :كنَّا نصلِّي َعلَى عه ِد
ص\لِّي ِه َما فَلَ ْم يَأ ُم ْرنَ\\ا ب ،فَقِي َل :أ َكانَ رسو ُل هللاَ
صالَّ ُه َما؟ قَ\\ا َلَ :ك\\انَ يَ َرانَ\\ا نُ َ قَ ْب َل ال َم ْغ ِر ِ
()4
َولَ ْم يَ ْن َهنَا[ .روایت مسلم]
ترجم\\ه :انس میگویــد :در دوران رســولهللا پس از غــروب خورشــیدـ و
پیش از نماز مغرب ،دو رکعت نماز میگزاردیم.ـ سؤال شــد :آیــا رســول هللا این
دو رکعت را میخوانـــد؟ انس پاســـخ داد :مـــا را میدیـــد کـــه این دو رکعت را
میخوانیم؛ اما نه ما را بدان امر فرمودـ و نه ما را از آن باز داشت.
ب ،ا ْبتَ\\ َد ُروا ص\\الَ ِة ال َم ْغ\\ ِر ِأذنَ ال ُم\\ ؤ َِّذنُ لِ َ
-1132وعن\\ه قَ\\ا َلُ :كنَّا بِال َم ِدينَ\\ ِة فَ\\إ َذا َّ
الص\\الَةَ
َّ ب أنَّ س ِج َد فَيَ ْح َ
س ُ ي ،فَ َر َك ُعوا َر ْك َعتَ ْي ِنَ ،حتَّى إنَّ ال َّر ُج َل ال َغ َ
ريب لَيَد ُْخ ُل ال َم ْ س َوا ِر َ
ال َّ
()5
صلِّي ِه َما[ .روایت مسلم] صلِّيَتْ ِمنْ َك ْث َر ِة َمنْ يُ َ
قَ ْد ُ
ترجمه :انس میگوید :در مدینه ،هنگامیکه مــؤذن بــرای نمــاز مغــرب اذان
میگفت ،صـــحابه #بهســـویـ ســـتونهای مســـجد میشـــتافتندـ و دو رکعت نمـــاز
ـانی
ـراوانی کسـ ِـ ِـ میگزاردند؛ چنان که اگر غریبهای وارد مسجد میشد ،بــه ســبب فـ
ت پیش از مغرب را میخواندند ،گمان میکرد کــه نمــاز مغــرب انجــام شــده که سن ِ
است».
***
در اینباره ،حدیث پیشی ِن ابنعمر $وارد اســت کــه میگویــد:ـ «بــا رســولهللا
نمـاز (ســنت) خوانــدم» )1(.و نـیز حــدیث عبدهللا بن مغفلِ پس از عشـا دو رکعت
()2
بهروایت بخاری و مسلم که «بین هر اذان و اقامهای ،نمازی وجودـ دارد».
شرح
ســه بــاب گذشــته دربــارهی ســنتهای عصــر ،مغــرب و عشاســت؛ و پیشتــر
سنتهای صبح و ظهر نیز بیــان شــد .ســنت اســت کــه انســان پیش از نمــاز عصــر
چهار رکعت نماز بخوانـد؛ زیـرا در حـدیث آمـده اسـت« :هللا کسـی را کـه پیش از
عصر چهار رکعت نماز بگزارد ،موردـ رحمت خویش قــرارـ دهــد» .این ،جملهای
دعاییســت؛ یعــنی پیــامبرـ بــرای کســی کــه پیش از عصــر ،چهــار رکعت نمــاز
بخواند ،دعای رحمت کرد و رحمت االهی را خواستارـ شد .اگرچه علما دربــارهیـ
ـدن چهــاراین حدیث ديدگاههاي متفاوتيـ دارنــد ،امــا امیــد اســت کـه انســان بــا خوانـ ِ
رکعت نماز پیش از فرض عصر ،بــه این پــاداش دســت یابــد .قبــل و بعــد از نمــاز
مغرب نیز ،دو رکعت نماز ســنت وجــود دارد؛ گفتنیســت :ســنت پیش از مغــرب،
ت پس از آن ،راتبه میباشد .پیــامبرـ دربــارهی ســنت پیش راتبه نیست و دو رکع ِ
از مغرب فرمود« :پیش از مغرب ،نماز بخوانید»ـ و بار سوم افزود:ـ «برای کسی
کــه بخواهــد» تــا کســی این دو رکعت را ســنت راتبــه قلمــداد نکنــد .لــذا وقــتیـ اذان
مغرب را گفتند ،دو رکعت نماز سنت بخــوان و بــدان کــه این دو رکعت ،ماننـ ِد دو
ت پس از مغرب ،راتبـه و مؤکـده نیســت؛ بلکـه ایـرادیـ نـدارد کـه انســان ،دو رکع ِ
رکعت پیش از مغــرب را نخوانــد .از اینرو انس میگویــد« :پیــامبرـ مــا را
میدید که این دو رکعت را میخوانیم؛ اما نه ما را بدان امر فرمود و نــه مــا را از
آن باز داشت».
قبل و بعد نمــاز عشــا نــیز دو رکعت ســنت وجــودـ دارد؛ امــا دو رکعت پیش از
ـام این حــدیث میگنجــد کــه پیــامبر ـوم کلی و عـ ِآن ،مؤکده نیست و فقط ذیــل مفهـ ِ
ت پس از ِ رکع دو ولی دارد». ـود ـوج ـاز
ـ نم ـکـی فرمود« :بین هر اذان و اقــامهای،
عشا ،سنت مؤکده میباشد.
ت سنت نمازهایـ پنجگانه را بیــان فرمــود: بدین ترتیب رسولهللا شمار رکعا ِ
دو رکعت پیش از فرض صبح ،و پس از نمــاز صــبح ،ســنت راتبــه وجــود نــدارد؛
چهار رکعت پیش از ظهر با دو سالم و دو رکعت پس از نمــاز ظهــر؛ قبــل و بعــد
از نمار عصر ،سنت راتبه وجودـ ندارد؛ البته پیش از نماز عصر ،سنت غیرراتبـه
هســت و پس از نمــاز عصــر ،وقت نهی میباشــد.ـ دو رکعت ســنت راتبــه پس از
مغرب و نیز دو رکعت غیر راتبه قبل از فرض مغرب .دو رکعت سنت راتبه پس
از نماز عشا و دو رکعت پیش از آن ،که البته راتبه نیست .این ،تعــداد رکعتهــای
ـالی
سنتهای راتبه میباشد.ـ فایــدهی ســنتهای راتبــه ،این اســت کــه نــواقص احتمـ ِ
نمازهایـ فرض را جبران میکنند.
***
)(1حدیث شمارهی .1105
)(2ر.ک :حدیث شمارهی [ .1106مترجم]
-203باب :سنت جمعه
در این مورد میتوان به حدیث ابنعمر $اشاره کــرد کــه پیشتــر گذشــت؛ وی
()1
میگوید:ـ «پس از نماز جمعه با رسولهللا دو رکعت نماز سنت گزاردم».ـ
)(1صحیح الجامع ،ش1831 :؛ صحیح أبی داود ،ش 1252 :و صحیح الترمذی ،از آلبانی /ش:
.374
)(2صحیح بخاری ،ش996 :؛ و صحیح مسلم ،ش.745 :
)(3صحیح بخاری ،ش998 :؛ و صحیح مسلم ،ش.751 :
شرح ریاضالصالحین 80
وت ِر فرض ،نماز مغرب میباشد؛ چنانکه در حدیث صحیح آمده است که نماز
نماز روز با نماز مغرب کــه طــاق اســت، ِ وتر نمازهای روز است؛ یعنی: مغربِ ،
ت نماز مغرب ،ابتدای شب است. ِ وق اگرچه یابد؛ پایان می
نماز شب خوانده میشود.ـ پیــامبر ِ وتر نافله ،همان نماز وتریستـ که در پایان
فرموده است« :آخرین نماز خود را در شب ،وتر قرار دهید» .علمــا دربــارهی
ترک آن گنهکــارـ ِ نماز «وتر» ،اختالف دیدگاه دارند که آیا واجب است و انسان با
ـر شــب ،هماننــد نمازهــای میشودـ یا سنت است؟ برخی از علما گفتهاند :اگرچه وتـ ِ
فرض جزو ارکان اسالم نیست ،امــا واجب اســت و کســی کــه نمــاز وتــر را تــرک
کند ،گنهکار میباشد .و شماری دیگر از علمـا گفتهانــد :نمــاز وتـر ،سـنت اسـت و
انسان با ترک آن گنهکار نمیشود.ـ هر دسته از علما دلیل خودشــان را دارنــد؛ امــا
دلیل کسانی که گفتهاند« :نماز وتر ،واجب نیست» ،قــویترـ اســت؛ زیــرا شخصــی
از پیامبر دربارهی اسالم و نماز پرســید .پیــامبر بــرایش بیــان نمــود کــه هللا
نمازهایـ پنجگانه را فرض نموده است .عرض کــرد :آیــا نمــاز دیگــری هم بــر من
()1
واجب است؟ فرمود:ـ «خیر؛ مگر اینکه خواسته باشی نافله بخوانی».
شــماری از علمــا نــیز این موضــوع را بــا شــرح و تفصــیل ،بررســی کــرده و
گفتهاند :اگر کسی به قیامـ یا نماز شب عادت داشــته باشــد ،نمــاز وتــر بــر او واجب
است و در غیر این صورت ،نماز وتر بر او واجب نیست.
یعنی :کسی که نماز عشــا را میخوانـدـ و ســپس میخوابــد و بــرای نمــاز شــب
برنمیخیزد ،نماز وتر بر او واجب نیست؛ زیرا پیامبر فرمود« :أَوْ تِـرُوا يَـا أ ْهـ َل
القُــرْ ِ
()2
ـان
آن» .یعــنی« :ای اهــل قــرآن! نمــاز وتــر بخوانیــد» .این ،ویــژهی حافظـ ِ
دار قرآن است؛ زیرا فرمانیـ ویژه میباشدـ و اگر فرمانی عمومی بود ،هم شبزنده ِ
شامل حافظان و شبزندهداران میشد و هم شام ِل سایر مســلمانان .امــا در حــدیث،
ک نمــاز اهل قرآن بهطورـ خاص به خواندن وتر دستورـ داده شدهاند .بههر حال تــر ِ
ـابودگر بــدعت ،امــام احمــد بن ِـ کار شایستهای نیست؛ حتی امام اهل ســنت و نـ وترِ ،
حنبل فرمــوده اســت« :کســی کــه نمــاز وتــر را تــرک کنــد ،بــدکردارـ اســت و
گواهیاش پذیرفته نمیشود» .زیرا برای ادای وتر ،یک رکعت نیز کفایت میکنــد
ت زیادی نمیگــیرد.ـ لــذا اگــر کار دشواریـ نیست و وق ِ و خواندن یک رکعت نمازِ ،
کسی نماز وتر را با اینهمه فضیلت و اهمیتی کــه دارد ،تــرک نمایــد و بــه فرمــان
رسولهللا دربــارهی ادای وتــر عمــل نکنــد ،مســلمانی شایســته بهشــمار نمیآیــد و
گــواهیاش پذیرفتــه نمیشــود؛ یعــنی اگــر نــزد قاضـیـ بیایــد و دربــارهی مســألهای
ک نمـاز وتــر اسـت ،گــواهیاش را نمیپــذیریم.ـ تـار ِ
شهادت دهد و روشن باشد کـه ِ
ـرک نمــازِ ـت پس ـد؛ـباش
ی م ـر ـوت اهمیت گر ن بیا که این ،دیدگا ِه امام احمد حنبل است
وتر ،کار شایستهای نیست.
ت نماز وتر ،از عشا شروعـ میشــودـ و تــا ســپیدهدم ادامــه دارد؛ گفتنیســت: وق ِ
ـرعی دیگــری ،بــا جمــع ـل شـ ِ اگر نماز عشا به سبب سفر یا بــاران و یــا بــه هــر دلیـ ِ
ت نمــاز وتــر نــیز داخــل میگــردد؛ـ بهعبــارت تقــدیم ،یعــنی بــا مغــرب ادا شــود ،وق ِ
)(1صحیح بخاری ،ش،46( :ـ ،1891ـ ،2678ـ )6956؛ و مســلم ،ش 11 :بهنقــل از طلحــه بن
عبیدهللا.
)(2صحیح است؛ نگا :صــحیح أبی داود ،ش1274 :؛ صــحیح ابن ماجــه ،ش959 :؛ و صــحیح
الترغیب ،ش )593 ،590( :از آلبانی رحمههللا.
81 ت آن و این که نماز وتر... ، باب \:تشویق به ادای نماز وتر و بیان\ وق ِ
سادهتر :در چنین شرایطی ،ابتدا نماز مغرب و سپس نماز عشا و آنگاه نمــاز وتــر
را میخوانیم.ـ
ترتیب نماز وتر ،بدین گونه است که ابتدا نماز عشا ادا میگردد و سپس ســنت
عشا و آنگاه نماز وتر .فرقیـ نمیکند که نماز وتر در ابتدای شب ،یعنی در ابتدای
وقت خوانده شود یــا در نیمهی شــب و یــا در پایــان شــب؛ همانگونــه کــه عایشه&
میفرماید« :رسولهللا در تمام بخشهای شب نمــاز وتــر میخوانــد:ـ گــاه در اول
شب و گاه در نیمهی شب و گاه در پایــان شــب .و در اواخــر عمــرش ،ســحرگاهان
ت نماز وتر است و انشاءهللا تعداد رکعاتش [در صفحات وتر میگزارد».ـ این ،وق ِ
آینده] بیان خواهد شد.
ُ
باید دانست که اگر کسی ،آنقدر تند و سریع نمـاز بخوانـد کـه در نمـاز آرامش
نداشته باشد یا آرامش وی بههم بخورد،ـ نمازش باطل است؛ زیرا روایت است کــه
شخصیـ به مسجد آمد و با عجله و بدون آرامش نماز خواند؛ آنگــاه نــزد پیــامبر
ب ســالمش را داد و فرمــود« :بــازگرد و آمد و به ایشان سالم کرد؛ پیــامبر جــوا ِ
نماز بخوان؛ چراکه تو نماز نخواندهای» .آن مرد بازگشــت و نمــاز گــزارد؛ ســپس
()1
نزد پیامبر آمد و به ایشان سالم کرد .تا اینکه این کار را سه بار انجام داد.
لــذا نمــاز را حتمـا ً بایــد بــا آرامش بخــوانیم؛ امــا شــگفتا از آدمیزاد! شــگفتا از
ـراف انســان!اینهمه عجله و جهلی کــه آدمی دارد! شــگفتا از ظلم ،کجروی و انحـ ِ
عجیب است که انسان حتی در هنگام مناجات و راز و نیاز با پروردگارش ،عجله
دارد! اگر انسان نزد دوســت خــود باشــد و بــا او ســخن بگویــد ،چهبســا یــک یــا دو
ســاعت روی پــای خــود میایســتد و خم بــه ابــرو نمیآورد و خســته نمیشــود؛ امــا
هنگامیکه در پیشگا ِه هللا میایستد ،بهرغم اینکه از او آمرزش میخواهدـ یــا او
ب اوسـت! امـا را بهپاکی یاد میکند ،آنقدر عجله دارد کـه انگـار لشـکری در تعقی ِ
خـیر مـا را نمیخواهـد؛ لـذا سـعی ِ واقعیت ،این است که شـیطان ،دشـم ِن ماسـت و
میکند کــه مــا را از یــا ِد هللا و از نمــاز بــاز دارد؛ میگویــد :عجلــه کن .گویــا رویـ
اخگر آتش قرار داریم؛ اما به همهی خواهران و برادران مســلمانمـ پیشــنهاد میکنم
که یک بار هم که شده ،آرامش و اطمینان در نمــاز را تجربــه کــنیم و بهیــاد داشــته
باشیم که وقتیـ به نماز میایستیم،ـ با هللا راز و نیاز میکنیم؛ بدینسان لذت نمــاز را
ـنی چشـ ِـم رســولهللا چشم ما میگردد؛ همانگونه که روشـ ِـ ِ روشنی
ِـ میچشیمـ و نماز،
بــود .ولی اگــر در نمازمــان دزدی شــود ،بایــد بــدانیم کــه شــیطان در نمازمــان
دستبردـ زده است .از ش ّر شیطان راندهشده به هللا متعال پناه میبریم؛ پروردگارا!
همهی ما را از شیطا ِن راندهشده در پناه خویش قرار بده.
***
-1142وعن أَبي سعي ٍد الخدري أنَّ النَّبِ َّي قَا َلْ :
«أوتِ \ ُروا قَ ْب \ َل أنْ ت ْ
ُص \بِ ُحوا».
()2
[روایت مسلم]
ترجمه :ابوسعید خدریـ میگویــد:ـ پیــامبرـ فرمــود« :پیش از طلــوع فجــر،
نماز وتر را بخوانید».
)(1صحیح بخاری ،ش،757( :ـ ،793ـ ،6251ـ )6667و مسلم ،ش 397 :بهنقـل از ابـوهریره
[ .نگا :حدیث شمارهی ( .864مترجم)]
)(2صحیح مسلم ،ش.754 :
شرح ریاضالصالحین 82
ي ب ٌ ةضرَ ت عم ي ه و
َ ُ ْ ِ َ ِ َ ُ ْ ِ َ َ ْنَ، ل يَّ ل بال هَ تَ الص ي ِّ ل ص ي َ
ك
َّ انَ ُ َ ي بَّ ن ال أنَّ : & َ ة عائش وعن - 1143
يَ َد ْي ِه ،فَإ َذا بَقِ َي ال ِو ْت ُر ،أ ْيقَظَ َها فَ ْ
()1
أوتَرتْ [ .روایت مسلم]
ُ
شة». وفي رواي ٍة لَهُ :فَإ َذا بَقِ َي ال ِو ْت ُر ،قا َل« :قو ِمي فأوتِري يَا عائِ َ
َ ُ َ
ترجم\\\ه :از عایشه& روایت اســـت کــه پیـــامبر نمــاز شـــبش را در حـــالی
میخواندـ که او جلوی پیامبر خوابیده بــود و آنگــاه کــه تنهــا وتــر بــاقی میمانــد،
عایشه را بیدار میکردـ و او نیز وتر میخواند.
و در روایتی از مسلم آمده است :آنگاه که تنها وتر بــاقی میمانــد ،میفرمــود:
«ای عایشه! برخیز و نماز وتر را بخوان».
-1144وعن ابن عم\\ َر :$أنَّ النَّبِ َّي قَ\\ا َل« :بَ\\ا ِد ُروا ُّ
الص \ ْب َح بِ\\ال ِو ْت ِر»[ .روایت
()2
ابوداودـ و ترمذي؛ ترمذی ،این حدیث را حسن دانسته است].
ترجمه :ابنعمر $ميگوید :پیامبرـ فرمود:ـ «پیش از آنکه صبح شــود ،نمــاز
وتر را بخوانید».
آخ\ ِر -1145وعن ج\\اب ٍر ق\\ال :قَ\\ا َل رس\\و ُل هللاَ « :منْ َخ\ افَ أنْ ال يَقُ\\و َم ِمنْ ِ
\لآخ\ ِر اللَّ ْي\ ِ يل ،فَ\\إنَّ َ
ص\الَةَ ِ آخ َرهُ فَ ْليُوتِ ْر ِ
آخ َر اللَّ ِ اللَّ ْي ِل ،فَ ْليُوتِ ْر أ َّولَهَُ ،و َمنْ طَ ِم َع أنْ يَقُو َم ِ
()3
ض ُل»[ .روایت مسلم] ش ُهو َدةٌ ،و َذلِ َك أ ْف َ َم ْ
ترجمه :جابر میگوید :رسولهللا فرمود« :هرکس بیم دارد کــه آخــر شــب
بیدار نشود ،اول شب نماز وتر را بخواند و هرکه امیدوارـ بود که آخر شــب بیــدار
پایان شب با حضــورـ فرشــتگان ِ نماز
ِ میشود،ـ نماز وترـ را آ ِخر شب بخواند؛ زیرا
است و این ،بهتر میباشد».ـ
شرح
این ،ادامهی احادیثیست که جناب مؤلف در بارهی نماز وتر آورده اســت؛ از
جمله حدیثی بدین مضمون که پیامبر فرمود« :پیش از طلوع فجر ،نماز وتر را
ت وتر پایان مییابد و آنگاه که سپیده بدمد ،نماز بخوانید»؛ زیرا با طلوع فجر ،وق ِ
وتر ،درست نیست .البته باید دانست که اگر فجر ،طلوع کند و انســان ،وتــرش را
نخوانــده باشــد ،در روزـ جــبرانش میکنــد و قضــایـ آنرا بــه صــورتـ زوج ،بهجــا
میآورد؛ـ یعنی یک رکعت بر تعداد رکعتهای وترش میافزاید .بدینسان که اگــر
ســه رکعت وتــر میخوانــده اســت ،در روزـ بایــد چهــار رکعت بخوان ـدـ و اگــر بــه
خوانــدن پنج رکعت وتـرـ عــادت داشــته ،قضــایـ آن را شــش رکعت بخوانــد و اگــر
وترش ،هفت رکعتی بـوده ،قضــایش ،هشـت رکعتیسـت.ـ بـدین دلیــل کـه عایشه&
میگویــد« :وقــتی پیــامبر بــه ســبب غلبهی خــواب یــا بیمــاری ،از نمــاز شــب
بازمیماند ،در روز دوازده رکعت نماز میخواند».ـ شایان ذکر است که نماز وتر
به چند روش خوانده میشود:ـ
روش نخست :این است که انسان ،فقــط یــک رکعت وتــر بخوانــد؛ این ،جــایز
است و هیچ کراهت و ایرادی ندارد.
س\ ِجدَ ،فَال -1151عن أَبي قتادة ق\\ا َل :قَ\\ا َل رس\\ول هللا« :إِ َذا د ََخ\ َل َ
أح\ ُد ُك ُم ال َم ْ
()1
ق عليه] صلِّي َر ْك َعتَ ْي ِن»[ .متف ٌ
س َحتَّى يُ َ
يَ ْجلِ ْ
ترجمه :ابوقتـاده ميگویـد:ـ رسـولهللا فرمـود« :هرگــاه یکی از شـما وارد
مسجد شد ،پیش از نشستن دو رکعت نماز بخواند».
-1152وعن ج\\\اب ٍر ق\\\ا َل :أَتَ ْيتُ النَّب َّيَ وهُ\\\ َو في ال َم ْ
س\\\ ِج ِد ،فَقَ\\\ا َلَ :
«ص\\\ ِّل
()2
َر ْك َعتَ ْي ِن»[ .متف ٌ
ق عليه]
ترجمه :جابر ميگوید :نــزد رســولهللا کــه در مســجد بــود ،رفتم؛ فرمــود:
«دو رکعت نماز بخوان».
-1153عن أَبي هريرةَ أنَّ رس\\ول هللا قَ\\ا َل لِبِالَ ٍل« :يَ\\ا بِالَ ُلَ ،ح\ ِّد ْثنِي بِ\\أ َ ْر َجى
الجنَّ ِة»؟ قَ\\ا َلَ :م\\ا َع ِم ْلتُي في َ سالَ ِم ،فَإنِّي َ
س ِم ْعتُ دَفَّ نَ ْعلَ ْي َك بَيْنَ يَ َد َّ َع َم ٍل َع ِم ْلتَهُ فِي اإل ْ
سا َع ٍة ِمنْ لَ ْي ٍل أَ ْو نَ َها ٍر إِالَّ َ
صلَّ ْيتُ ِب َذلِ َك أر َجى ِع ْندي ِمنْ أَنِّي لَ ْم أتَطَهَّ ْر طُ ُهوراً فِي َ َع َمالً ْ
()1
ق عليه؛ این ،لفظ بخاریست]. صلِّي[ .متف ٌ ُ
ب لِي أنْ أ َ ط ُهو ِر َما ُكتِ َ ال ُّ
ترجمه :ابوهریره میگوید :رسولهللا به بالل فرمود« :ای بالل! به من
بگــو :امیدوارکننــدهترین عملی کــه پس از مســلمان شــدن انجــام دادهای ،چــه بــوده
است؟ زیرا من ،صدای کفشهایت را پیشاپیشـ خود در بهشت شــنیدم» .پاســخ داد:
کاری انجام ندادهام که نزد من امیدوارکنندهتر از این باشد که همــواره بــا وضــویی
که در هر لحظهی شب یا روز میگیرم،ـ چنــدان کـه بــرایم مقـ ّدر شــده باشــد ،نمــاز
میخوانم.ـ
شرح
مؤلف /در این بخش از کتابش ،دو بـاب گشــوده اســت؛ بـاب نخســت دربــارهی
"تحیۀالمسجد" است .وی در این باب به بیــان این نکتــه میپــردازد کــه هــرکس در
هـــر وقـــتی وارد مســـجدشـــود ،کـــراهت دارد کـــه پیش از خوانـــدن دو رکعت
تحیۀالمسجد بنشیند؛ زیرا خواندن این دو رکعت ،سنت مؤکده است .مهم ،این است
که پیش از نشستن دو رکعت نماز بخواند و فرقی نمیکند که این دو رکعت ،نمــاز
نماز دیگری.ـ
ِ فرض باشد یا سنت راتبه و یا نماز استخاره و یا هر
به سنت ورودـ به مسجد بهانــدازهای تأکیــد شــده اســت کــه بــرخی از علمــا آنرا
واجب دانستهاند؛ اهمیت این نماز ،وقتی روشن میشودـ کــه بــدانیم :پیــامبرـ روز
جمعه سخنرانیـ میکرد که شخصی ،وارد مسجد شد و نشســت .رســولهللا از او
پرسید:ـ «آیا نماز خواندهای؟» پاسخ داد :خیر .پیامبر فرمــود« :قُم فَ َ
ص ـلِّ َر ْك َعتَي ِْن
َوتَ َج َّو ْز فِي ِه َمــا» .یعنی« :برخــیز و دو رکعت ،نمـ ِ
()2
ـاز کوتــاه بخــوان» .از آن جهت
فرمود :این دو رکعت را کوتاه بخوانـد کـه بـه خطبـه برسـد و بتوانـد سـخنرانی را
گوش دهد .میدانیدـ که گوش دادن به خطبه ،واجب است؛ با این حال پیــامبر بــه
او دســـتور داد کـــه دو رکعت بگـــزارد .این روایت ،نشـــانهای از واجب بـــودن
عدم وجـوب نبـود، تحیۀالمسجد است؛ اما اگر سایر متون و دادههای سنت ،بیانگر ِ
میگفتیم که تحیۀالمسجد واجب است .ولی همانگونه کــه پیشتــر گذشــت ،خوانــدن
این نماز بههنگام ورود به مسجد ،سنت مؤکــده میباشــد؛ یعــنی هــر وقت کــه وارد
مسجد شــدید ،چــه بعــد از نمــاز صــبح و چــه پس از نمــاز عصــر یــا هنگــام طلــوعـ
ب آن ،ننشــینیدـ و دو رکعت نمــاز بگزاریــد؛ـ حــتی هنگــام غــرو ِ
ِ خورشــید و یــا
هنگامیکه امام جمعه در حا ِل سخنرانیست ،یـا زمانیکـه وارد مســجد میشـویدـ و
مردم در حلقهی درس نشستهاند .لذا خواندن این دو رکعت در هــر حــال و در هــر
زمانی ،سنت مؤکده است؛ به استثنای دو مورد:
در حال سجده اســت ،بیش از هــر زمــانی بــه پروردگــارش نزدیــک میباشــد» .از
اینرو لحظهی اجابت دعا در روزـ جمعــه ،در فاصــلهی نشســتن امــام بــر منــبر تــا
ت
پایــان نمــاز اســت .پس ای بــرادر و خــواهر مســلمانم! بکوشــیدـ کــه در این وق ِ ِ
خجسته ،دعا کنید؛ امید است که هللا دعای شما را بپذیرد .هیچگاه خواستهی خود
را در برابرـ عظمت هللا متعال ،بزرگ و دشوار نپنداریــد؛ زیـرا هـر چـیزی بـرای
هللا متعال آسان است و هرچه از او بخواهید؛ پس دعا کنید و در این وقت مبارک،
مشتاقانه به راز و نیاز با پروردگارتان بپردازید.ـ
ت دوم اجابت دعا :گفتهاند که در فاصلهی نماز عصر تا مغــرب اســت .امــا وق ِ
اینجا اشکالی مطرح میشود؛ اینکه پیامبر فرمــود« :اگــر بنــدهی مــؤمن در آن
لحظه نماز بخوانــد»...؛ در صــورتیکه فاصــلهی عصــر تــا مغــرب ،وقت ممنــوع
میباشدـ یا نمازی در این زمان وجــود نــدارد.ـ در نتیجــه گفتــه میشــود :این امکــان
وجودـ دارد که انسان در این وقت وضـوـ بگـیرد یــا در صـورتیکه بـه وضــو نیــاز
دارد ،وضو بگیرد و دو رکعت سنت وضـوـ بخوانــد .زیــرا همــانطورـ کــه پیشتــر
بیان شد ،خواندن نماز در اوقات ممنوع ،اگر به سبب مشخصــی باشــد ،مثــل ورودـ
امثال آن ،ایرادیـ ندارد.ِ به مسجد یا سنت وضو یا کسوفـ و و
همچنین گفته میشود:ـ کسی که در انتظار نماز اســت ،گویــا در نمــاز میباشــد.
ولی با وجودـ دو توجیه مذکور ،امیدبخشترینـ وقت اجابت دعا ،همان است کـه در
ـلحــدیث ابوموسیـ و ســپس در حــدیث ابــوهریره آمــد و ســاير دیــدگاهها ،دلیـ ِ
روشنی ندارد.
یکی از ویژگیهای روز جمعه ،این است که در آن ،باید بر پیامبر بهکثرت
ـردن مــادرودـ و صلوات بفرستیم .بدون شک پیــامبر بیش از همهی مــردم بــر گـ ِ
حقوق آن بزرگوارـ از حقوقی که خودمــان بــر خویشــتن داریم ،بیشتــر ِ حق دارد و
است .از اینرو بر ماست که محبتش را بر محبت خود و فرزنــدانـ و پــدر و مــادر
ـیر این و همسر خــویش و بــر محبت ســایر مــردم ،مقــدم بــداریمـ و بــدانیم کــه در غـ ِ
ایمان ما کامل نخواهد بود. ِ صورت،
یکی از حقوق پیامبر بر هر مسلمانی ،این است که بر آن بزرگوار ،فراوان
ت مـا درودـ و صلوات بفرستد .گفتنیست :پیـامبرـ هیچ نیـازی بـه ســالم و صــلوا ِ
ندارد؛ بلکـه این ،مـاییم کـه بــه پـاداش این ســالم و صــلوات نیــاز داریم .زیــرا هـر
برابــر آن ده درود بــر شــما ِـ درودی کــه بــر رســولهللا بفرســتید ،هللا متعــال در
میفرستد .یعنی :هنگامیکه میگوییــد« :الله َّم صــلِّ علی مح َّمد» ،هللا متعــال ده بــار
ت ما نیازی نــدارد و مــا بر شما درود میفرستد؛ اگرچه پیامبر به درود و صلوا ِ
نیازمن ِـد درود فرستادن بر آن بزرگوارـ هستیم.
اما معنای درود فرستادن بر پیامبر چیست؟ همهی ما میگوییم:ـ «الله َّم صـــلِّ
ـر مــا مفهــوم این عبــارت را نمیدانیم .بهراســتی آل مح ّمد»؛ ولی بیشتـ ِ علی مح َّم ٍد َو ِ
معنــای این عبــارت چیســت؟ ابوالعالیه /میگویــد:ـ درود هللا بــر پیــامبرش ،بــدین
معناست که در مأل اعلی و در جمع فرشتگان مق ّرب و نزدیکش ،او را میستاید و
از او بهنیکی یاد میکند .میفرماید :فالنبندهام ،دارای فالن ویژگیهــای نیکوســت
\ول هللاِ منْ َم ّك\ ةَ نُري ُد ص ق\\ا َلَ :خ َر ْجنَ\\ا َم\ َع رس\ ِ -1166عن سعد بن أَبي وقا ٍ
اجداً، س\ ِ س\ا َعةً ،ثُ َّم َخ\ َّر َال َم ِدينَةَ ،فَلَ َّما ُكنَّا قَ ِريبا ً ِمنْ ع َْز َو َرا َء نَ َز َل ثُ َّم َرفَ َع يَ َد ْي ِه فَ َدعَا هللا َ
س \ألتُ اجداً -فَ َعلَهُ ثَالثَا ً -وقال« :إنِّي َ س ِ سا َعةً ،ثُ َّم َخ َّر َ طويالً ،ثُ َّم قَا َم فَ َرفَ َع َي َد ْي ِه َ ث َفَ َم َك َ
َ ُ
ش\\ ْكراً ،ث َّم َرف ْعتُ اجداً لِ\\ َربِّي ُ َ
ث أ َّمتِي ،ف َخ\\ َر ْرتُ َ
س\\ ِ ُ ُ َ َ ُ
ش\\فَ ْعتُ أل َّمتِي ،فأ ْعط\\انِي ثلُ َ َربِّيَ ،و َ
َ ُ ً
شكرا ،ث َّم َرف ْعتُ ْ ً
اجدا لِ َربِّي ُ س ِ َ َ ُ َ ُ ُ َ
سألتُ َربِّي أل َّمتِي ،فأ ْعطانِي ثلث أ َّمتِي ،فخ َر ْرتُ ََ ُ ْ أسي ،فَ َ َر ِ
اجدا لِ\ َربِّي»[ .روایت ً س\ ِ َ َ َ َ ُّ َ
سألتُ َربِّي أل َّمتِي ،فأ ْعط\\انِي الثلث اآلخ\ َر ،فخ\ َر ْرتُ َ َ ُ ْ َ
أسي ،ف َ َر ِ
()1
ابوداود]ـ
ترجمه :سعد بن ابیوقــاص میگویــد :بــا رســولهللا از مکـه بهســوی مدینـه
َـزوراء» رســیدیم ،پیــامبر پیـاده شـد و ـزدیکی «ع َ ِ حرکت کردیم؛ هنگامیکـه بـه نـ
دستانش را بلند کرد و مدتی دعا نمود و ســپس بــه ســجده افتــاد و مــدتی طــوالنی در
سجده ماند؛ آنگاه برخاست و مدتی دستانش را بلند کرد و باز به سـجده رفت -و این
کــار را ســه بــار تکــرار نمــود -و فرمــود« :من از پروردگــارم -نجــات امتم را-
سـوم امتم را بـه من درخواست کـردم و بـرای امتم شـفاعت نمـودم .پروردگـار ،یک ِ
بخشید؛ لذا برای پروردگارم سجدهی شکر گــزاردم .سـپس سـرم را بلنـد کـردم و از
پروردگـــارم -نجـــات امتم را -درخواســـت کـــردم و بـــرای امتم شـــفاعت نمـــودم.
سوم دیگر از امتم را به من بخشــید؛ لــذا بــرای پروردگــارم ســجدهی پروردگار ،یک ِ
شکر گزاردم .آنگاه سرم را بلند کردم و از پروردگارم -نجات امتم را -درخواســت
ـوم دیگــر از امتم را بــه من کــردم و بــرای امتم شــفاعت نمــودم .پروردگــار ،یکسـ ِ
بخشید؛ لذا برای پروردگارم سجدهی شکر گزاردم».
شرح
هنگام حصول نعمت یا رفع بال گشوده ِ مؤلف /بابی دربارهی سجدهی شکر در
است.
روشن است که نعمتهای االهی قابل شمارش نیست؛ همانگونه که هللا متعــال
میفرماید:
[النحل]١٨ : َّح ٞيم ﴾١٨
ور ر ِ ُ َ هَّلل ۗ هَّلل ْ
﴿ َوإِن تَ ُع ُّدوا نِ ۡع َمةَ ٱ ِ اَل تُ ۡحصُوهـَٓا إِ َّن ٱ َ ل َغف ٞ
و اگــر بخواهیــد نعمتهــای هللا را بشــمارید ،نمیتوانیــد آنهــا را بــه شــمارش
درآورید.
همین دم و بازدمـ یا نفش کشیدن را در نظر بگیریدـ کــه در هــر دقیقــه چنــد بــار
تکرار میشودـ و اگر بند آید ،انســان هالک میگــردد؛ پس در هــر نفســی دو نعمت
وجـــود دارد و همين نعمت نـــیز قابـــل شـــمارش نیســـت .و همینطـــور صـــحت و
تندرستی ،خوردن و آشامیدن ،و دفع سـمومـ و مـواد زایـد بـدن ،همگی نعمتهـای
ـکر آنهــا برنمیآیــد .امــا نعمتهــاي االهي
بزرگیـ هستند که هیچکس از عهدهی شـ ِ
)(1ض\\عیف اس\\ت؛ نگــا :ضــعیف الجــامع ،ش2089 :؛ السلســلۀ الضــعیفۀ ،ش3229 :؛ إرواء
الغلیل ،ش474 :؛ آلبــانی /در مشــکاۀ المصــابیح ،ش 1496 :نــیز این حــدیث را ضــعیف دانســته
است.
شرح ریاضالصالحین 106
همواره ادامه دارد و اگر انسان مکلف بود که برای هر نعمتی ،سجدهای بگــزارد،
باید همهی عمرش را در سجده سپری میکرد:
کز عهدهی ُشکرش بدر آید»] [«از دست و زبا ِن که برآید
ب
گذر زمان ،هر از چند گــاهی نصــی ِ اما بخشی از نعمتها تازگی دارند یا در ِ
ت فرزندـ یا فـراهمـ شـدن شـرایط ازدواج بـرای انسـان یـا انسان میشوند؛ مانند نعم ِ
ـافتن او ناامیـد شــده بودنـدـ یـا دسـتیابی بـه مــال و ِ ـی از پیدا شد ِن گمشدهای که همـه
پـیروزی مســلمانان .در چــنین مـواردیـ شایسـته اســت کـه ِ ثروت و امثا ِل آن ،و یـا
انسان برای هللا متعال سجدهی ُشکر بگزارد.ـ
مثالً هنگامیکه مژدهی تولد فرزندشـ را به او میدهند ،همانگونه که در نمــاز
«ســبحانَ َربِّي األعلی؛ ُســب َحانَ َ
ك الله َّم ربَّنــا ســجده میکنــد ،ســجده نمایــد و بگویــد:ـ ُ
وبِ َحم ِد َك الله َّم اغفِر لِي»؛ سپس هللا را بر نعمتی که به او بخشیده استُ ،شکر کنـد و
هللا را حمـــد و ســـتایش نمایـــد و بگویـــد« :أشـــکرک یـــا ربّی علی هـــذه النعمة»:
«پروردگارا! تو را بر این نعمت ،سپاسگزارم».ـ
همچنین هنگامیکـه بالیی آشـکار از انســان دور میشــود ،بایــد ســجدهی ُشـکر
بگـزارد.ـ انسـان همـواره در سـالمت و عـافیت بهسـر میبـرد و در عین حـال ،در
معرض انواع آسیبها و بالیا قرارـ دارد؛ گاه نشــانههای بال نمایــان میگــردد ،امــا
حــال
ِ خــودروی خــود در
ِـ هللا متعــال آنرا از انســان دور میکنــد .مثالً انســان در
ـان
حرکت است و ناگهان ماشــینش واژگــون میشــود؛ ولی انســان از این حادثــه جـ ِ
سالم بِهدَر میبرد.ـ اینجاست که سجدهی ُشکر بهجا میآورد.ـ یا بهعنوان مثــال :در
مسیریـ راه میرود و ناگهان در گودال یا چــالهای میافتــد؛ امــا آســیب نمیبینــد یــا
زنده میماند .در این حال نیز سجدهی ُشکر میگزارد و هللا متعال را بهخاطر رفع
بال ستایش میکند.
زندگی هر یک از ما نمونههــای فـراوانی از رفـع بال دیــده شـده اســت؛ لـذا ِ در
همینکه هللا متعال بالیی را از شما دور کــرد ،ســجدهی ُشـکر بگزاریــد و ســه بــار
«ســب َحانَ َك الله َّم ربَّنــا وبِ َحمــ ِد َك الله َّم اغفِــر لِي»؛
«ســبحانَ َربِّي األعلی» و ُ بگوییــد:ـ ُ
آنگاه هللا متعال را بهخاطرـ بالیی که از شما دور کرده است ،ستایش کنید.
این ،سجدهی ُشکر است .علمــا رحمهمهللا اختالف نظــر دارنــد کــه آیــا طهــارت
برای سجدهی ُشکر ،شرط است یـا خـیر؟ دیـدگاه صـحیح ،این اسـت کـه طهـارت،
شرط سجدهی ُشکر نیست .زیرا چهبسا انسـان ناگهـان بـه نعمـتی دسـت مییابـدـ یـا
بهصورتیـ غیرمنتظره ،بالیی از او دور میشودـ و وضوـ یا آمــادگی نــدارد و اگــر
بخواهد وضوـ بگیرد ،زمان میبرد و سـجدهی ُشـکر کـه بایــد همزمـان بـا حصـول
نعمت یا رفع بال باشد ،بهتأخیر میافتد.ـ بنابراین در چنین شــرایطیـ ایــرادی نــدارد
که بدون وضو،ـ سجده نماید.
***
ت قیام شب
-212باب :فضیل ِ
ترجمه :از مغیره بن شعبه نیز روایتیـ به همین مضمون نقل شده است.
اط َمةَ لَ ْيالً ،فَقَا َل« :أَال ت َ
ُص\لِّيَ ِ
ان؟»[ .متفـ ٌ
ق ط َرقَهُ َوفَ ِ
-1169وعن علي أنَّ النَّب َّيَ
()3
عليه]
ترجمه :علی میگوید :پیامبرـ شــبی بـه خــانهی مــا آمــد و بــه من و فاطمــه
فرمود« :آیا نماز شب نمیخوانید؟»
)(1صحیح بخاری ،ش4837 :؛ صـحیح مسـلم ،ش .2819 :این حــدیث پیشتـر بهشــمارهی 99
گذشت.
)(2صحیح بخاری ،ش)4836 ،1130( :؛ صحیح مسلم ،ش.2819 :
)(3صحیح بخاری ،ش1127:؛ صحیح مسلم ،ش.775 :
شرح ریاضالصالحین 116
-1170وعن سالم بن عب ِد هللا بن عمر بن الخطاب عن أبيِ \ ِه :أنَّ رس\\و َل هللا
يل» .قَا َل سالِم :فَ َكانَ عَب ُد هللاِ بَ ْع َد َذلِ\\ َك قَا َل« :نِ ْع َم ال َّر ُج ُل َع ْب ُد هللاِ ،لَ ْو َكانَ يُ َ
صلِّي ِمنَ اللَّ ِ
()4
ق عليه] يل إِال قَلِيالً[ .متف ٌ ال يَنا ُم ِمنَ اللَّ ِ
ترجمه :از ســالم بن عبدهللا بن عمــر بن خطــاب از پــدرش روایت اســت کــه
رســولهللا فرمــود« :عبدهللا مــر ِد خوبیســت؛ اگــر نمــاز شــب میگــزارد» .ســالم
میگوید:ـ از آن پس ،عبدهللا جز اندکی از شب نمیخوابید.ـ
بن الع\\اص $ق\\ال :ق\\ال لي رس\\و ُل هللا« :يَ\\ا بن عم\\رو ِ -1171عن عب\\ ِد هللا ِ
ع ْبدَهللا ال تَ ُكنْ ِمث ْل فُ ٍ
النَ ،كانَ يقُو ُم اللَّ ْي َل فَتَر َك قِيا َم اللَّ ْي َل»[ .متف ٌ
()2
ق عليه]
ترجمه :عبدهللا بن عمرو بن عاص $میگوید :رسولهللا به من فرمود« :ای
عبدهللا! مانن ِد فالنی نبـاش کـه نمـاز شـب میخوانـد ،ولی پس از مـدتی آنرا تـرک
کرد».
شرح
مؤلف /در فضیلت قیام شب ،سه آیه از قــرآن کــریم ذکــر کــرده اســت؛ پیشتــر
دربارهیـ دو آیهی نخست سخن گفتیم .و اما سومین آیه؛ هللا میفرماید:
وا قَلِياٗل ِّمنَ ٱلَّ ۡي ِل َما يَ ۡه َجعُونَ َ ١٧وبِٱأۡل َ ۡس َح ِ
ار هُمۡ يَ ۡست َۡغفِرُونَ ﴾١٨ ﴿ َكانُ ْ
[الذاريات]١٨ ،١٧ :
آنــان فقــط انــدکی از شــب میخوابیدنــد و ســحرگاهان اســتغفار و درخواســت
آمرزش میکردند.
این ،نمونهای از ویژگیهای مؤمنان پرهیزگاریست که هللا متعـال بهشـتهای
پُرنعمت و چشمهســاران بهشــتیـ را بــرای آنــان تــدارک دیــده اســت؛ آنهــا در دنیــا
اندکی از شب میخوابیدند؛ـ زیرا شب را به نماز و تالوت قرآن و ســایر عبادتهــا
سپریـ میکردند .هللا متعال میفرماید:
َّ ٞ َ َ ُ ُ ك تَقُــو ُم أَ ۡدن َٰى ِمن ثُلث ِي ٱل ۡيـ ِل َونِ ۡ
ص ـفَ ۥهُ َوثلث ۥهُ َوطٓائِفَــة ِّمنَ ٱل ِذينَ َّ َ ُ ﴿إِ َّن َربَّكَ يَ ۡعلَ ُم أَنَّ َ
[المزمل]٢٠ : َم َعكَ ﴾
پروردگارت میداند که تو ،نزدیک به دوسوم شب ،و (گاه) نیمی از شـب و یـا
یکسوم آن را (برای عبادت) برمیخــیزی و نـیز گــروهی از کســانی کـه بـا تــو
هستند.
آری؛ شبها به نماز و عبادت میایستادند و چون از قیام شب فــارغ میشــدند،
ت
باز هم خود را در عبادت االهی مقصّر میدانستند؛ لذا از ترس اینکــه در عبــاد ِ
هللا کوتاهیـ کرده باشند ،در سحرگاهان استغفار و درخواست آمرزش میکردند.
هللا متعال میفرماید:
[الذاريات: ۡ ﴿ َوبِٱأۡل َ ۡس َح ِـ
ار هُمۡ يَ ۡستَغفِرُونَ ﴾١٨
]١٨
و سحرگاهان استغفار و درخواست آمرزش میکردند.
همچنانکه در سورهی «آلعمران» نیز میفرماید:ـ
[آل عمران]١٧ : ﴿ َو ۡٱل ُم ۡست َۡغفِ ِرينَ بِٱأۡل َ ۡس َح ِـ
ار ﴾١٧
)(4صحیح بخاری ،ش1122:؛ صحیح مسلم ،ش.2479 :
)(2صحیح بخاری1152 ،؛ و صحیح مسلم ،ش[ .1159 :این حدیث پیشتر به شمارههای 158
و 697نیز آمده است( .مترجم)]
117 باب \:فضیلت قیام شب
و سحرگاهان استغفار (طلب آمرزش) میکنند.
ســپس مؤلف /احــادیثی در اینبــاره ذکــر کــرده اســت؛ از جملــه حــدیثی بــدین
مضمون که عایشه& میگوید :پیامبرـ شب را بهاندازهی به عبادت میایستادـ کــه
(و َرم) میکرد؛ به ایشــان گفتم :ای رســولخدا! چــرا چــنین میکــنی، پاهایش ت َرک َ
حـال آنکـه هللا ،گناهـا ِن گذشـته و آینـدهات را بخشـیده اسـت؟ فرمـود« :آیـا بنـدهای
سپاسگزارـ نباشم؟»
ت این شــبزندهداری را ادای شــکر نعمت دانســت؛ لــذا روشــن پیــامبر عل ِ
میشودـ که سپاسگزاریـ یعنی اطاعت و فرمانبرداری از نعمتدهنده و عبادت و
پرستش او .و سپاسگزاری ،فقط این نیست که انسان به زبان بگوید :خدایا! تــو را ِ
ُشکر .این ،کافی نیست؛ بلکه انسان باید در عمل نــیز ،بــا انــدام و اعضــای بــدنش،
ـدگی هللا بــپردازد.ـ این حــدیث ،بیــانگر بندهای سپاسگزار باشد و به اطاعت و بنـ ِـ
میزان تحمـل پیـامبر و عالقهی فـراوانشـ بـه عبـادت میباشـد .چنانکـه فرمـود:
«روشنی چشــم من در نمـاز اســت» .پیـامبرـ نمــاز را بیش از هـر عملی دوسـت ِ
داشت .برخی از اصحاب #با رسولهللا نماز شب گزاردهاند؛ از جمله عبدهللا بن
مسعودـ .وی شبی برای نماز شب به پیامبر اقتدا کرد .پیامبر آنقدرـ نماز را
تصــمیم بــدی گــرفتم .از او ِ طــوالنیـ فرمــودـ کــه عبدهللا بن مســعودـ میگویــد:ـ
پرسیدند :چه تصمیمی گرفتی؟ـ پاسخ داد :تصـمیمـ گـرفتم کـه بنشـینم و پیـامبر را
ت نماز رها کنم .ابنمسعود از پیامبر خیلی جوانتر بود؛ بــا این حــال، در حال ِ
از اینکه در آن نماز طوالنیـ با پیامبر همراهی کند ،ناتوان گردید.
پرسش :آیا طوالنیـ کردن قرائت در نماز شب برتــر اســت یــا طــوالنی کــردن
رکوعـ و سجده؟
ب نمازگزارـ بستگی دارد؛ برخی از انسانها ِ ِ قل ت حال به این، ـ
: گوییم پاسخ :می
ـام و خشوع بیشتریـ دارنــد و بــرخی دیگــر در حــالت قیـ ِ ِ در سجده ،حضور قلب و
هنگام قرائت قرآن و تدبر در آن .چنانکه در هنگام قــرائت ،بــه نکــات ظــریفی از ِ
ت سجده به چنین نکات و حاالتی دست نمییابند .البتــه قرآن پی میبرندـ که در حال ِ
ناگفته نماند که نماز ،باید حالتی همگون و متناسب داشته باشــد؛ یعــنی اگــر قیــام را
طــوالنیـ میکنیــد ،ســجده و رکــوع را هم طــوالنی بگردانیـدـ و اگــر قیــام را کوتــاه
کردید ،رکوع و سجده نیز کوتاه باشد تا نمــازی متناســب بــا نمــاز پیــامبر داشــته
باشید .وهللا اعلم.
***
أص\بَ َح،بيَ ر ُج\ ٌل نَ\\ا َم لَ ْيلَ\ةً َحتَّى ْ -1172وعن ابن مسعو ٍد قالُ :ذ ِك\ َر ِع ْن\ َد النَّ ِّ
()1
ق عليه] قَا َلَ « :ذا َك َر ُج ٌل بَا َل الشَّيطَانُ في أُ ُذنَ ْيه» أَ ْو قَا َل« :في أُ ُذنِ ِه»[ .متف ٌ
ترجمه :ابنمسعود میگوید :نزد پیامبر از مردی یاد شد که یــک شــب را
تا صــبح ،خوابیــد .پیــامبرـ فرمــود« :او ،کسیســت کــه شــیطان در گوشهــای او
گوش او». ِ ادرار کرده است» .یا فرمود« :در
الش \يطَانُ َعلَى قَافِيَ \ ِة -1173وعن أَبي هريرةَ أنَّ رس\\ول هللا قَ\\ا َل« :يَ ْعقِ \ ُد َّ
ارقُ\دْ،ب َعلَى ُك ِّل ُع ْق\ َد ٍةَ :علَ ْي\ َك لَ ْي\ ٌل طَوي ٌل فَ ْ ض ِر ُ ث ُعقَ ٍدَ ،ي ْأح ِد ُك ْم ،إِ َذا ُه َو نَا َم ،ثَالَ َ
س َ َرأ ِ
)(1صحیح بخاری ،ش،122( :ـ ،3401ـ ،4725ـ )4727و مسلم ،ش 2380 :بهنقل از ابی بن
کعب.
)(2السلسلۀ الصحیحۀ ،ش569 :؛ و صحیح ابن ماجه ،از آلبانی /ش[ .1097 :حــدیثی بــه همین
مضمون به شمارهی 853آمده است( .مترجم)]
گرم فرشتگان ،وارد بهشت شوید( .مترجم) استقبال ِ
ِ )(3یعنی بدون هیچ رنجی ،با سالم و
121 باب \:فضیلت قیام شب
سپس حرفتــان را بــه او بگوییــد ،تفــاوت فــراوانیـ وجــود دارد و اگــر خطابتــان بــه
شنونده ،با ندا همراه باشد ،رساترـ است و توج ِه شنونده را بیشتر جلب میکند.
رســولهللا فرمــود« :ای مــردم! ســالم گفتن را رواج دهیــد .»...ســالم ،یــک
سخ ِن دو طرفه است که میان سالمکننده و پاسخدهنده ،رد و بــدل میشــود.ـ شایســته
است که انسان به کسی که سزاوار سالم است ،سالم نماید؛ چه او را بشناسد و چه
نشناسد.ـ گفتنیست :مسلمانیـ که قهر کردن با او جایز نیســت ،همــان کسیســت کــه
سزاوارـ است تا به او سالم دهیم .لذا آغازگر سالم به کافر یا غیرمسلمان نباشــید و
ت کفرآمــیزیـ دارد ،ابتــدا ســالم همچنین به کسی که به اسالم منتسب است ،اما بدع ِ
نکنید .زیرا شایستهی ســالم نیســت .از اینرو پیــامبرـ فرمــوده اســت« :ال تَ ْبـ َد ُءوا
َّالم» )1(.یعنی« :شما ،ابتــدا بــه یهــود و نصــارا ســالم نکنید». صا َرى بِالس ِ ْاليَهُو َد َوالنَّ َ
بهعبارت دیگر ،آغازگر سالم کردن به آنها نباشید.
شایسته است که سالمکننده ،با صدای بلند سالم کند تا صدایش شـنیده شـود؛ نـه
بینی خود سالم بگوید.ـ متأسـفانه بـرخی از مـردم ،غـرور دارنـد و درون ِ ِ اینکه از
خـود را تـافتهی جـدابافتهایـ از دیگـران میپندارنـدـ و هنگـام سـالم کـردن ،آنقـدر
بینی خود سالم میگویند که صدایشان بهسادگی شنیده نمیشود.ـ آهسته و از درو ِن ِ
ترویج ســالم ،این اسـت کـه بـا صـدای بلنــد و رسـا ،بگوییـد:ـ السـالم ِ لذا مفهوم
علیک.
علما گفتهاند :هنگامیکه انســان بــه میــان گــروهی میرودـ کــه بــرخیـ از آنهــا
خوابیدهاند ،نباید آنقدر بلند سالم کند که خفتگان بیــدار شــوندـ یــا آنقــدرـ آهســته کـه
افراد بیدار نشنوند.
ـرف مقابــل ،یــک نفــر ِ ـط ـرـاگ ـهـک ـت ـاس این کردن، سالم برای پسندیده ت
عبار ِ
میباشدـ به او بگویید« :السالم علیک» و اگر جمــاعت یــا گــروهی باشــند ،بگوییــد:
«السالم علیکم» .و اگر گــروهی از زنــان بودنــد ،بگوییــد« :الســالم علیکن» .یعــنی
ـرف
ب خود ،سالم کنید .سالم کردن ،بــدین معناســت کــه بــرای طـ ِ متناسب با مخاط ِ
مقابل دعای سالمتی میکنید .لذا ســالم ،وقت یــک خــوش و بش یــا خوشآمــدگویی
نیست؛ بلکه دعای سالمتی نیز میباشد.ـ گویا برایش دعا میکنیــد کــه هللا متعــال او
را از هرگونه آفتی ،از جمله گناه و معصیت و بیماریهایـ رفتاریـ و قلــبی و نــیز
بیماریهــایـ جســمی و از آفــات مربــوط بــه آبــرو ،مصــون بــدارد.ـ از اینرو اگــر
ت سالم کـه ذکـر شـد ،صـد بـار عبارتهـایی از این قبیـل بگوییـد کـه بهجای عبار ِ
«خوش آمدی» یا «زنده باشید ،بفرماییــد»؛ این ،نـه کافیســت و نـه سـالم بهشـمار
میآید .هللا متعال میفرماید:
[النســـاء : ســـنَ ِم ۡنهَـــٓا أَ ۡو ُر ُّدوهَآ﴾ ۡ َ
ُّوا ِ َ
ح أب ﴿ َوإِ َذا ُحيِّيتُم بِتَ ِحي َّٖة فَ َحي ْ
]٨٦
و هنگامی که به شما سالم میگویند ،بهتر یا همانند آن پاسخ دهید.
روش ســالم گفتن
ِ ـامل
ت سالم میشودـ و هم شـ ِ این فرما ِن االهی هم شام ِل عبار ِ
ـالم شخصــی ،هــزار بــار بگوییــد« :خــوش ب سـ ِکه باید رسا باشد .لذا اگر در جــوا ِ
ب سالمش چنین عبارتهایی را بــر زبــان بیاوریــد ،گویــا جــواب آمدید» یا در جوا ِ
«وعلیکالســالم»،
گفتن
ِ سالمش را ندادهاید و از اینرو گنهکاریــد؛ در صــورتیکه
کافیست.ـ
)(1صحیح مسلم ،ش 2167:بهنقل از ابوهریره.
شرح ریاضالصالحین 122
رسولهللا در ادامهی این حدیث فرمود -« :به دیگران -غــذا دهیــد» کــه این،
زیردستان انسان ،شــام ِل نیازمنــدان نــیز میشــود .البتــه تــأمین ِ عالوه بر خانواده و
نیازهایـ خانواده و نزدیکان ،بر کمک کردن به بینوایــان برتــری دارد .زیــرا غــذا
انجام عمل واجب ،از پرداختن به نوافل ِ دادن به خانواده ،بر انسان ،واجب است و
َ
برتر میباشد؛ـ زیرا در حدیث قدسی آمده است که هللا متعال میفرمایدَ « :مــا تَقـر َ
َّب
ت َعلَ ْي ِه» )1(.یعنی« :محبوبترین چیز نــزد من إِلَ َّي َع ْب ِدي بِ َش ْي ٍء أَ َحبَّ إِلَ َّي ِم َّما ا ْفتَ َرضْ ُ
که بنـدهام بـا آن بـه من تقــرب و نــزدیکی میجویــد ،اعمالیسـت کـه بــر او فـرض
کردهام».
رســولهللا فرمــود« :و شــبهنگام ،در حــالی کــه مــردمـ خوابیدهانــد ،نمــاز
ب شــب، بخوانید.»...ـ هللا متعال ما را در جــرگهی شـبزندهداران قــرار دهــد .خــوا ِ
دل شب ،در حــالی کــه بهویژه پس از نیمهشب لذت فراوانی دارد؛ اما کسی که در ِ
همه خوابیدهاند ،از بســتر نــرم و گــرم برخــیزد و بــرای هللا نمــاز بگــزارد یــا بــا
ت کالم االهی به او نزدیکی بجوید و یا خاشعانه دست به دعا بردارد ،با سالم تالو ِ
و اسـتقبا ِل گـرم فرشـتگان ،وارد بهشـت خواهـد شـد .شـاه ِد موضـوع،ـ همین بخش
حدیث است که رسولهللا فرمود:ـ «و شبهنگام ،در حالی کــه مــردم خوابیدهانــد،
نماز بخوانیدـ تا بهسالمتی وارد بهشت شوید».ـ بدین سان رســولهللا قیــام شــب را
ت هللایکی از اسباب ورود به بهشــت برشــمرد .لــذا کســی کــه شــبانگاهان بــه عبــاد ِ
گــرم فرشــتگان وارد بهشــت میگــردد؛ همانگونــه کــه هللا ِ ســالم
ِ بــپردازد،ـ بــا
میفرماید:
ٰ ٰٓ
ۡ
ص ـبَ ۡرتُمۡۚ فَنِ ۡع َم عُقبَى ﴿ َو ۡٱل َملَئِ َكةُ يَ ۡد ُخلُونَ َعلَ ۡي ِهم ِّمن ُكلِّ بَ ٖ
اب َ ٢٣سلَ ٌم َعلَ ۡي ُكم بِ َمــا َ
[الرعــــد: ار ﴾٢٤ ٱلـــ َّد ِ
]٢٤ ،٢٣
و فرشتگان (برای خوشآمــدگویی) از هـر دری نزدشـان میآینــد (و میگوینــد):
سالم بر شما بهپاس شکیبایی و صبرتان .پاداش این سرا چه نیکوست!
لذا از این حدیث چنین برمیآیدـ که شبزندهداران بدون هیچ رنج و عــذابی ،بــا
سالمتی کامل به بهشت میروند.ـ در این حــدیث بــه ســه ســبب از اســباب ورود بــه ِ
بهشت تصریح شده است .از هللا متعال میخواهیم که به ما توفیق دهد تا به این سه
رهنمودـ ارزشمندـ عمل کنیم؛ و از او میخواهیمـ که ما را در جرگهی کسانیـ قــرار
دهد که با سالمتی وارد بهشت میشوند؛ بهیقین هللا بر هر کاری تواناست.ـ
***
ض\انَ
الص\يَ ِام بَ ْع\ َد َر َم َ -1175وعن أَبي هريرةَ قا َل :قَا َل رسو ُل هللاِ« :أ ْف َ
ض ُل ِّ
()2
صالَةُ اللَّ ْي ِل»[ .روایت مسلم] صالَ ِة بَ ْع َد الفَ ِري َ
ض ِة َ ش ْه ُر هللاِ ال ُم َح َّر ُمَ ،وأ ْف َ
ض ُل ال َّ َ
ترجم\\ه :ابــوهريره ميگویــد :رســولهللا فرمــود:ـ «بهــترین روزه پس از
روزهی رمضــان ،روزه گــرفتن در مــا ِه هللا ،محـرّم اســت؛ و بهــترین نمــاز پس از
نماز فرض ،نماز شب میباشد».
شرح
این احادیث دربارهی نماز شب پیامبر است؛ از جمله:
حدیث نخست عایشه& ،بدین مضمون که «رسولهللا یازده رکعت نماز شب
میگــزارد» .در احــادیث دیگــر بیــان شــده اســت کــه آن بزرگــوارـ نمــاز شــب را
دورکعتـ دورکعت میخواند؛ یعنی دو رکعت میخواندـ و ســالم میداد و ســپس دو
رکعت دیگر میخواند و سالم میداد و به همین ترتیب پنج دورکعتی میگــزارد و
سپس یک رکعت وتر بهجا میآوردـ که در مجموع ،یــازده رکعت میشــد .و چــون
فجر طلوع میکرد ،دو رکعت پیش از فرض را میخواند؛ البته بهقدریـ کوتاه کــه
عایشه& با خود میگفت :آیا ســورهی فاتحــه را خوانــد یــا خــیر؟ ســپس بــر پهلــوی
اعالم اقــامهی نمــاز ،نــز ِد آن
ِ راســت خــود دراز میکشــید تــا اینکــه مــؤذن بــرای
بزرگوار میآمد .این نشان میدهد که نماز شب با احتساب یک رکعت وتر ،یــازده
رکعت است .همچنین روشن میشودـ که بهـتر اسـت امـام ،هنگـام اقـامهی نمـاز از
خانهاش بیرون و به مسجد برود.ـ اما برای مقتـدیها ،بهـتر اســت کـه پیش از امـام
انتظار آمــدن وی و اقــامهی نمــاز بنشــینند .بــه عبــارت
ِ در مسجد حاضر شوند و به
انتظار امام مینشینند؛ نه اینکه امام به انتظارـ مقتدیها بنشــیند.ِ دیگر :مقتدیها به
البته اگر تعجیل امام در آمدن به مسجد ،باعث تشویق مردم شــود و آنــان را بــر آن
دارد کــه زودتـرـ در مســجد حاضــر شــوند ،در این صــورت بهــتر اســت کــه امــام،
تنبلی مــردم را
ِ زودتر به مسجد بیاید .همچنین اگر تأخیر امام در آمــدن بــه مســجد،
در پی داشته باشد و سبب گرددـ که مــردم نــیز دیرهنگــام بــه مســجد بیاینــد ،در این
صورتـ نیز بهتر اســت کــه امــام در آمــدن بــه مســجد ،تعجیــل کنــد .در حــدیث دوم
عایشه& آمده است« :پیامبرـ در رمضان و غیر رمضان بیش از یازده رکعت -
نماز شب -نمیگزارد»؛ـ زیرا از عایشه& سؤال شد که نماز پیامبر در رمضــان
)(5صحیح مسلم ،ش[ .722 :این حدیث پیشتر بهشمارهی 104آمده است( .مترجم)]
127 باب \:فضیلت قیام شب
چگونــه بــود؟ پاســخ داد« :پیــامبر در رمضــان و غــیر رمضــان بیش از یــازده
ت زیبا و طوالنی میخواندـ کــه مــپرس. رکعت -نماز شب -نمیگزارد؛ چهار رکع ِ
طوالنی دیگر میخواندـ که مــپرس؛ و آنگــاه ســه رکعت ِ سپس چهار ركعت زیبا و
دیگر میگزارد».ـ دو تــا چهــار رکعت و یــک سـهرکعتی ،میشــود :یــازده رکعت.
نماز شب انسان ،بیش از یازده یا ســیزده ِ سنت نیز همین است؛ یعنی بهتر است که
رکعت نباشد.
ت زیبـــا و طـــوالنیـ میخوانـــدـ کـــه
عایشه& فرمـــود:ـ «پیـــامبرـ چهـــار رکع ِ
ت بسیارـ زیبا و طوالنی میگزارد .برخی از مردمـ گمان مپرس» .یعنی چهار رکع ِ
کردهاند که آن بزرگوار ،این چهار رکعت را با یــک ســالم میخوانــد؛ این ،اشــتباه
اســت؛ زیــرا در ســایر احــادیث بیــان شــده کــه پیــامبرـ نمــاز شــب را دورکعتـ
دورکعتـ میخواند .از اینرو این حدیث نشان میدهد که رســولهللا پس از ادای
هر چهار رکعت که با دو سالم میخواند ،اندکی استراحت میکرد و ســپس چهــار
ت دیگر نــیز بــه همین تــرتیب بهجــا میآورد.ـ چنانکــه عایشه& میگویــد« :ثُ َّم رکع ِ
حرف «ثُ َّم» یا واژهیِ صلِّي أرْ بَعاً»؛ یعنی« :سپس چهار رکعت دیگر میگزارد». يُ َ
«سپس» حاکی از ترتیب توأم با تأخیر است.
اینجا به نکتهای در اینباره اشاره میکنم؛ اینکه شایسته است انسان در فهم و
برداشـت نصـوص و متـون دیـنی ،شـتاب نکنـد؛ بلکـه بایـد ابعـاد و متـون مختلـف
دربـــارهیـ یــک موضـــوع را جمعبنـــدی و ســـپس نتیجهگـــیری نمایـــد .بـــرخی از
دانشجویان و افرا ِد نوآموزـ بهویژه در زمینهی علم حدیث ،برای مـردم هـر چهـار
رکعت را بــا یــک ســالم امــامت میدهنــد؛ این ،اشــتباه اســت کــه برخاســته از فهم
نادرست از سنت میباشد.ـ زیرا از پیامبر دربارهیـ نماز شب سؤال شــد؛ فرمــد:
«دورکعتـ دورکعت اســـت» .و امکـــان نـــدارد کـــه آن بزرگـــوارـ نمـــاز شـــب را
چهــاررکعت چهــاررکعت خوانــده باشــد .گرچــه ممکن اســت کــه پنج رکعت ،یــا
هفترکعت و یا نُهرکعت را با هم خوانده باشد.
و اما حدیث عبدهللا بن مسعود بدین مضمون است که وی ،یکی از شبها با
ب خـانهی پیـامبرـ بـه روی همـه بـاز بـود و پیـامبرـ بـه نمـاز ایسـتاد .زیـرا در ِ
خــانهاش ،خــانهی همهی امت یــا خــانهی اصــحاب و یــارانش بهشــمار میآمــد .از
اینرو گاه برخی از اصحاب #که دوســت داشــتندـ بــا پیــامبر نمــاز بگزارنــد ،بــه
خانهی آن بزرگوار میآمدندـ و پیامبر نیز به هیچیک از آنان نمیگفت که بــا من
نماز نخوان یا برو و در خانهات نماز بگزار؛ بلکه با سینه و روییـ باز از یارانش
دار
اســتقبال میکــرد .ابنمســعود یکی از خــدمتکاران رســولهللا و مســواک ِ
ت بــالش و ک پیامبر را تمــیز میکــرد و همینطــور نظــاف ِ ایشان بود؛ یعنی مسوا ِ
کفشهای آن بزرگوار را بر عهده گرفته بود .از اینرو گاه نزد پیامبرـ میآمد و
با ایشان نماز میخواند .یکی از شبها بــا پیــامبر بــه نمــاز ایســتاد؛ رســولهللا
بهقدری قیامـ را طوالنیـ کرد که ابنمسعود میگوید:ـ «تصــمیمـ بــدی گــرفتم».ـ از
او پرسیدند :چه تصمیمیـ گرفتی؟ پاسخ داد« :تصمیم گــرفتم بنشــینم و پیــامبر را
تنها بگذارم» .در حالی که ابنمسعود جوان بود و پیامبر مسنتر و بزرگتــرـ
از او بودند؛ ولی پیامبر به نماز میایستد و قیـامش را طـوالنیـ میکنـد کــه یـک
جــوان نــیز کم میآورد و از ادامهی قیــام نــاتوان میشــود .آنهم در حالیکــه هللا
گناهــان گذشــته و آینــدهی پیــامبر را بخشــیده اســت .همانگونــه کــه در حــدیث
شرح ریاضالصالحین 128
ـر شــکرگزاری بــرای هللا متعــال ِ ـس از ـامبر ـپی ت
ِ ـاد
ـ عب ـه ـهمن ای گذشت، & عایشه
بود؛ چنانکه فرمود« :آیا دوست ندارم که بندهای سپاسگزارـ باشم؟»
باری دیگر ،حذیفــه بن یمــان در یکی از شـبها بــا پیــامبر نمــاز خوانــد؛
ایشان ،سورهی «بقره» را شروع کــرد .حذیفه میگویــد :بــا خــود گفتم :در آیهی
صدم ،رکوع خواهد کرد .اما رسولهللا از این آیه گذشــت؛ گفتم :همهی «بقــره»
را در یک رکعت خواهد خواند (و آنگاه رکوع خواهد کرد) .اما همهی این سـوره
را خواند و در این اندیشه بودم که رکوع خواهد نمود؛ اما رکوعـ نکـرد و سـورهی
«نساء» را شروعـ کرد و آن را تا پایان ،خواند .سپس «آلعمران» را آغاز نمــود.ـ
گفتنیست :این سه سـوره ،شــامل بیش از پنج جــز میباشــد .البتــه پیـامبر آرام و
بهترتیل میخواند و هرگاه به آیهای میرســید کــه در آن تســبیح و ســتایش هللا بــود،
تسبیح میگفت و چون به آیهی دعا میرسید ،دعا میکرد و هنگــامی کــه بــه آیهای
با موضوع پنــاه جســتن بــه هللا میرســید ،پنــاه میخواســت تــا اینکــه رکــوعـ نمــود.
ت فراوانی میگیرد؛ یعنی قرائت پیامبر با ذکر روشن است که چنین قرائتی ،وق ِ
و دعا نیز همراه بود .سپس پیامبر رکوعـ نمود و شروعـ کرد بــه گفتنُ :
«س ـبحانَ
عظ ِيم» و رکوعش نیز بهاندازهی قیامش طول کشید؛ آنگاه برخاست و گفت: َربِّ َي ْال ِ
« َس ِم َع هللا لِمن َح ِمدَه ،ربَّنا لك ْالحمدُ» و این قیــامش نــیز تقریبـا ً بهانــدازهی رکــوعش
طوالنیـ بود و سپس به سجده رفت و سجدهاش نیز بهاندازهی قیــامش ،طــول کشــید
و همواره «سبحان َربِّ َي األعلَى» میگفت و گاه افـزون بـر این ،در سـجده میگفت:
«سـب َحانَ َك الله َّم ربَّنــا وبِ َحمـ ِد َك الله َّم اغفِــر لِي»؛ همچــنین گــاه در ســجده میفرمــود:ـ
ُ
()1 ُ
« ُسبُّو ٌح ق ُّدوسٌ َربُّ المالئ َك ِة والرُّ وح».
نمــاز ،بوســتانیـ از بوســتانهایـ بهشــت اســت کــه در آن انــواع گیاهــان زیبــا و
باطراوتـ میروید.ـ آری؛ در نماز ،قرآن اســت و ذکــر و دعــا و تســبیح و تکبــیر و
ت بدنی بهشمار میآید و بلکــه پس از پناه بردن به هللا؛ از اینرو نماز برترین عباد ِ
توحیدـ و شهادتین که کلی ِد اسالم است ،از همهی عبادتها برتر میباشد.ـ
ب پیــامبر بــود؛ پس ای بــرادرـ و خــواهر روش نمــاز شـ ِِ خالصه اینکه این،
مسلمانم! مشتاقانه در د ِل شب به قیام و عبــادت بپردازیــد.ـ از هللا متعــال میخــواهم
که به ما توفیق پیروی از پیامبر را در ظاهر و باطن عنایت بفرماید و ما را بر
ت برین بگرداند.ـ آیین او و در جرگهی امت مسلمان از دنیا ببرد و ما را وارد بهش ِ
***
الص\الَ ِة أ ْف َ
ض\ ُل؟ قَ\\ا َل« :طُ\\و ُل أي َّ
س\ئِ َل رس\\و ُل هللاُّ
-1184وعن ج\\اب ٍر ق\\ا َلُ :
القُنُو ِ
()2
ت»[ .روایت مسلم]
ترجمه :جابر میگوید :از رسولهللا پرســیده شــد کــه کــدامین نمــاز ،برتــر
است؟ فرمود« :نمازی که قیامش طوالنیـ باشد».
صال ِة -1185وعن عبد هللا بن عمرو بن العاص :$أنَّ رسول هللا قَا َلَ :
«أح ُّب ال َّ
ص\فَ اللَّ ِ
يل َويَقُ\\و ُم الصيَ ِام إِلَى هللاِ ِ
ص\يَا ُم دَا ُودََ ،ك\\انَ يَنَ\\ا ُم نِ ْ إِلَى هللاِ َ
صالةُ دَا ُودََ ،و َ
أح ُّب ِّ
()3 ْ
صو ُم يَوما ً َويُف ِط ُر يَ ْوماً»[ .متفق عليه] سهُ َويَ ُ ثُلُثَهُ َويَنَا ُم ُ
س ُد َ
)(1صحیح مسلم ،ش[ .746 :این حدیث پیشتر بهشمارهی 159آمده است( .مترجم)]
)(2صحیح مسلم ،ش[ .747 :این حدیث پیشتر بهشمارهی 157آمده است( .مترجم)]
131 باب \:فضیلت قیام شب
غلبهی خواب باز بماند و در فاصلهی نماز صبح تــا ظهــر ،آنرا بخوانــد ،گویــا آن
را در شب خوانده است و پاداش آن ،به او میرسد».
-1191وعن أَبي هريرة قا َل :قَا َل رسول هللاَ « :ر ِح َم هللاُ َر ُجالً قَا َم ِمنَ اللَّ ْي ِ
\\ل،
\ل،ض َح في َو ْج ِه َها ال َما َءَ ،ر ِح َم هللاُ ا ْم َرأَةً قَا َمتْ ِمنَ اللَّ ْي\ ِ
صلَّى َوأ ْيقَظَ ا ْم َرأَتَهُ ،فَإنْ أبَتْ نَ َ
فَ َ
ض َحتْ فِي َو ْج ِه ِه ال َما َء»[ .روایت ابوداودـ با اِســناد صلَّتْ َوأ ْيقَظَتْ ز َْو َج َها ،فَإنْ أبَى نَ َ فَ َ
()1
صحيح]
ت هللا بــر مــردی کــه ترجمه :ابوهريره ميگوید :رسول هللا فرمود« :رحم ِ
شبهنگام برخیزدـ و نماز بگزاردـ و همسرش را بیدار کنـد و اگـر همسـرش بیـدار
ت هللا بر زنی کــه شـبهنگام برخــیزدـ و نمــاز نشد ،بر صورتشـ آب بپاشد .و رحم ِ
بگزاردـ و شــوهرش را بیــدار کنــد و اگــر شــوهرشـ بیــدار نشــد ،بــر صــورتش آب
بپاشد».
-1192وعنه وعن أَبي سعي ٍد $قاال :قَا َل رسو ُل هللاِ« :إِ َذا أَ ْيقَظَ ال َّر ُج ُل أ ْهلَ\هُ ِمنَ
ت»[ .روایت ابوداودـ ال\\ذا ِك ِرينَ َو َّ
ال\\ذا ِك َرا ِ صلَّى َر ْك َعتَ ْي ِن َج ِميعاًُ ،كتِبَا في َّ
صلَّيَا أَ ْو َ
اللَّ ْي ِل فَ َ
()2
با اِسناد صحيح]
ترجمه :ابوهريره و ابوســعيدـ $ميگوینــد :رسـولهللا فرمـود« :هرگــاه مـرد،
همسرش را در شب بیدار کند و هردو نماز بگزارند -یا مرد امامت دهــد -نامشــان
زنان ذاکر نوشته میشود». ِ در زمرهی مردان و
س أَح\\ ُد ُك ْم في َّ
الص\\الَ ِة ،فَ ْليَ ْرقُ\\ ْد -1193وعن عائشة& أنَّ النَّبِ َّي ق\\ال« :إِ َذا نَ َع َ
يس\تَ ْغفِ ُر
َب ْ \اعس ال يَ\ ْد ِري لعلَّهُ يذه ٌُ َب َع ْنهُ النَّ ْوم ،فإِنَّ أَحدَكم إِ َذا صلَّى وهُو نَ\ َحتَّى يَ ْذه َ
()3
ق عليه] سهُ»[ .متف ٌ س ُّب نَ ْف َ
في َ ُ
ترجم\\ه :عایشه& میگویــد:ـ پیــامبر فرمــود:ـ «هرگــاه یکی از شــما نمــاز
میخواندـ و خوابش گرفت ،باید بخوابد تا خواب از سرش برود .زیرا چهبسا کسی
که در حالت خوابآلودگیـ نماز بخواند ،ندانــد کــه چــه میگویــد و بهجــای اســتغفار
خودش را نفرین کند».
-1194وعن أَبي هريرةَ ق\\ا َل :قَ\\ا َل رس\\و ُل هللا« :إِ َذا قَ\\ا َم َ
أح\ ُد ُك ْم ِمنَ اللَّ ْي\ ِ
\ل،
()4
ضطَ ِجع»[ .روایت مسلم] سانِ ِه ،فَلَ ْم يَ ْد ِر َما يَقُو ُل ،فَ ْليَ ْ فَا ْ
ستَ ْع َج َم القُ ْرآنَ َعلَى لِ َ
ترجم\\ه :ابــوهريره ميگویــد :رســولهللا فرمــود:ـ «هرگــاه یکی از شــما
خاطر خوابآلودگی-ـ خوانــدن قــرآن بــر زبــانش دشــوارـ ِ شبهنگام برخاست و -به
بود و نمیفهمیدـ که چه میخوانَد ،باید بخوابد».
)(1صحیح الجامع ،ش3494 :؛ صحیح أبی داود ،ش1181 :؛ صحیح الترغیب ،از آلبانی /ش:
621؛ وی در مشکاۀ المصابیح ،ش 1230 :این حدیث را حسن دانسته است.
)(2صحیح الجامع ،ش333 :؛ صحیح أبی داود ،ش1182 :؛ صحیح الــترغیب ،از آلبــانی /ش:
620؛ وی در مشکاۀ المصابیح ،ش 1238 :این حدیث را صحیح دانسته است.
)(3صحیح بخاری ،ش212 :؛ و صحیح مسلم ،ش[ .786 :این حــدیث پیشتــر بهشــمارهی 151
گذشت( .مترجم)]
)(4صحیح مسلم ،ش.787 :
شرح ریاضالصالحین 132
شرح
ـام این ،باقیماندهی احادیثیست که مؤلف در باب فضیلت ش ـبزندهداری و قیـ ِ
شب آورده است؛ این احادیث بیانگر چند نکته میباشد:ـ نخست اینکــه اگــر انســان
قضـای آنرا بخوانـد؛ البتـه بـدون اینکـه وتـر ِـ نماز شبش را از دست داد ،در روز
بگزارد؛ زیرا نماز وتر ،پایانبخش نماز شب است و در این حالت ،شب بــه پایــان
رسیده است .همانگونه که عایشه& میگوید« :وقتیـ پیامبر به سبب بیمــاری یــا
بــه هــر علت دیگــریـ ماننــد غلبهی خــواب ،از نمــاز شــب بازمیمانــد ،در روز،
دوازده رکعت میخواند»؛ زیــرا رســولهللا بــه ادای یــازده رکعت در هــر شــب،
پایبنــدـ بــود .از اینرو در روزـ بــرای جــبران ،یــک رکعت بیشتــر میخوانــد.
بنــابراین اگــر انســان بــه خوانــد ِن ســه رکعت در شــب عــادت داشــته اســت ،بــرای
جبران ،در روز باید چهار رکعت بخواند و اگر به پنج رکعت نماز شــب پایبنــدیـ
ـای
آخر .امــا قضـ ِـ بوده است ،قضای آن را شش رکعت بخواند و به همین ترتیب تا ِ
نماز شبش را چه زمانی بخوانَد؟
پاسخ :پس از باال آمدن خورشیدـ بهاندازهی یک نیزه تــا زوال آفتــاب .بــه دلیــل
ص ـال ٍة أَوْ ن َِس ـيَهَا
ـومی پیــامبر کــه فرمــود:ـ « َم ْن نَــا َم ع َْن َ
این فرمــودهی کلی (و)1عمـ ِ
صلِّهَا إ َذا َذ َك َرهَا» .یعنی« :هــرکس ،از نمــازی خــواب مانــد یــا آن را فرامــوشـ فَ ْليُ َ
کرد ،هرگاه بهیادش آمد ،آنرا بخواند».ـ
یکی دیگــر از نکــات مــوردـ تأکیــد در احــادیثیـ کــه مؤلــف در این بخش ذکــر
کرده ،این است که اگر کسی نماز میخواندـ و خوابش گرفت ،دیگر نباید بــه نمــاز
شبش ادامه دهد؛ بلکه باید بخوابدـ تا خواب از سرش برود .زیـرا چهبسـا کسـی کـه
در حالت خوابآلــودگی نمــاز بخوانــد ،ندانــد کــه چــه میگویـدـ و بهجــای اســتغفار،
خــاطر
ِـ خــودش را نفــرین کند .همچــنین اگــر کســی شــبهنگام برخاســت و -به
خوابآلودگی -خواندن قرآن بر زبانش دشوارـ بود و نمیتوانســت آنرا بهخــوبی و
ت حروفـ بخواند ،و نیز نمیفهمیدـ که چه میخوانَد ،بایــد بخوابــد .لــذا با ادای درس ِ
اگر به ادای نماز شب عادت دارید ،در صورتیکه خواب بر شما غلبه کند ،دیگــر
خود را به زحمت نیندازید؛ بلکه استراحت کنید تا خواب از سرتان بــرودـ و ســپس
قیام شب را از سر بگیرید؛ اما اگر فجر طلوع کرد و شما نماز شب نخواندیــد ،در
روزـ جبرانش کنید و قضای آنرا بهصـورت زوج بخوانیـد؛ یعـنی یـک رکعت بـر
تعداد رکعتهایی که در شب میخواندهاید ،بیفزایید.
این احاديث همچنین نشان میدهد که اگر انسان همســریـ دارد ،شایســته اســت
که وقتی برای نماز شب برمیخیزد ،او را نــیز بیــدار کنــد .از اینرو رســولهللا
پس از اینکــه نمــاز شــبش را بهجــا میآوردـ و تنهــا نمــاز وتــرش بــاقی میمانــد،
عایشه& را بیدار میکرد تا وتر بگزارد.ـ لذا واجب نیست که حتما ً خانوادهی خــود
را بیدار کنید و چهبسا خانوادهات بهاندازهی تــو ،آمــادگی جســمی و روحی نداشــته
باشند .پس همینکه از خواب برخاستی ،بیدارشانـ نکن؛ ولی آنان را در پایان شب
از یــاد مــبر؛ بلکــه همانگونــه کــه پیــامبرـ همســرش را بیــدار میکــرد ،تــو نــیز
خانوادهی خود را بیدار کن تا برخیزندـ و الاقل نماز وتر را بخوانند یا یــک رکعت
بگزارند.ـ از هللا متعال میخواهیم که ما را جزو کســانی قــرار دهــد کــه شـبها بــه
)(1صحیح بخاری ،ش562 :؛ و صحیح مسلم ،ش 1102 :بهنقل از انس بن مالک.
133 باب \:فضیلت قیام شب
عبادت میایستندـ و روزهاـ روزه میگیرنــد و پروردگارشــان را آنگونــه کــه بایــد،
عبادت میکنند.ـ
***
-213باب :مستحب بودن قیام رمضان (تراویح)\
-1195عن أَبي هريرة أنَّ رس\\\ول هللا قَ\\\ا َلَ « :منْ قَ\\\ا َم َر َم َ
ض\\\انَ إيمان\\\ا ً
()1
سابا ً ُغفِ َر لَهُ َما تَقَ َّد َم ِمنْ َذ ْنبِ ِه»[ .متف ٌ
ق عليه] احتِ َ
َو ْ
ترجمه :ابوهریره میگوید:ـ رسولهللا فرمود:ـ «هــرکس از روی ایمــان و
پاداش االهی -شبهای -رمضان را قیــام کنــد ،گناهــان گذشــتهاش آمرزیــده ِ امید به
میشود».ـ
ض \انَ ِمنْ َغ ْي\ ِر أنْ \ام َر َم َب في قِيَ\ ِ َ -1196و َع ْن\هُ ق\\الَ :ك\\انَ رس\\و ُل هللاِ يُ \ َر ِّغ ُ
س\ابا ً ُغفِ\ َر لَ\هُ َم\ا تَقَ\ َّد َم ِمنْ ض\انَ إي َمان\ا ً َو ْ
احتِ َ يَأ ُم َر ُه ْم فِي ِه بِ َع ِزي َم ٍة ،فيقو ُلَ « :منْ قَا َم َر َم َ
()2
َذ ْنبِ ِه»[ .روایت مسلم]
قیـام رمضـان تشـویقـ ترجمه :ابوهریره میگوید:ـ رسـولهللا مـردم را بـه ِ
میکــرد؛ بیآنکــه آنرا واجب و حتمی بگردانــدـ و میفرمــود« :هــرکس از رویـ
ـاداش االهی - ،شـبهای -رمضــان را در عبــادت ســپری کنــد، ِ ایمــان و امیــد بــه پـ
گناهان گذشتهاش آمرزیده میشود».
شرح
نــووی /در کتــابش «ریاضالصــالحین» بــابی پــیرامون مســتحب بــودن قیــام
رمضان گشوده است .قیام رمضان ،تراویح نیز نامیده میشود؛ زیرا سلف صالح#
شبهای رمضــان را بهنمــاز میایســتادند و مــدتی طــوالنی را در قیــام و رکــوع و
سجده سپری میکردند؛ بدینسان که وقتیـ چهار رکعت را با دو سالم میخواندنــد،ـ
مقــداری اســتراحت مینمودنـــد و ســپس چهــار رکعت دیگــر نــیز بــا دو ســالم
ت دیگــر بهجــا میآوردنــد؛ همانگونــه کــه حــدیث میگزاردن ـدـ و آنگــاه ســه رکع ِ
عایشه& ،این را تأییــد میکنــد؛ در حــدیث عایشه& آمــده اســت« :رســولهللا در
رمضــان و غــیر رمضــان بیش از یــازده رکعت -نمــاز شــب -نمیگــزارد؛ چهــار
ـوالنی
ِـ ت زیبا و طوالنیـ میخوانـدـ کــه مــپرس .ســپس چهــار ركعت زیبــا و طـ رکع ِ
دیگر میخواندـ که مپرس و آنگاه سه رکعت دیگر میگزارد».
پیامبر مردم را به قیــام رمضــان تشــویق میفرمــود؛ البتــه بــدون آنکــه قیــام
رمضــان را بــر مــردم ،واجب و حتمی قــرار دهــد؛ یعــنی بــه تشــویق مــردم بــرای
شبزندهداریـ یا قیام شب در رمضان تشویقـ مینمود و این قیامـ را بر آنــان واجب
ـاداش االهی- ، ِ قــرارـ نمیداد و میفرمــود:ـ «هــرکس از روی ایمــان و امیــد بــه پـ
شبهای -رمضان را در عبادت سپریـ کند ،گناهان گذشتهاش آمرزیده میشود».
در یکی ازسالها پیامبر ســه شــب از شـبهای رمضــان را بــا یــارانش بــه
ت جماعت نماز خواند؛ و چون جمعیت فراوانی برای قیام شب جمــع شــدند، صور ِـ
به خانه رفت و قیام شب یا تراویح را با جماعت نخواندـ و دلیلش را برای یــارانش
ض َعلَ ْي ُك ْميت أَ ْن تُ ْفتَ ـ َر َ چنین بیان فرمود« :أَ َّما بَ ْع ُد فَإِنَّهُ لَ ْم يَ ْخفَ َعلَ َّي َم َكانُ ُك ْم َولَ ِكنِّي خ ِ
َش ُ
فَتَع ِْج ُزوا َع ْنهَا» )3(.یعنی« :دیشب متوجه شدم که اجتماع کردهایــد؛ ولی ترســیدمـ کــه
)(1صحیح بخاری ،ش)2009 ،37( :؛ و صحیح مسلم ،ش.759 :
)(2صحیح مسلم ،ش.759 :
)(3صحیح بخاری ،ش)1129 ،924( :؛ و مسلم ،ش 761 :بهنقل از عایشه&
135 باب \:مستحببودن قیام رمضان\ (تراویح)
نماز شب بر شما فــرض گــردد و شــما از ادای آن ،عــاجز شــوید» .از آن شــب بــه
بعد ،هر دو یا سه نفر بــا هم تــراویح میخواندنــد.ـ شــبی عمر در دوران خالفتش
آدم
بــه مســجد آمــد و دیــد کــه مــردم ،بهصــورت پراکنــده نمــاز میخواننــد و چــون ِ
ژرفاندیشیـ بود ،تصمیمـ گرفت که همهی جماعتها را به یک جماعت تبدیل کنـد
تا مردم نماز تراویح یا قیــام رمضــان را در مســجد ،بــا یــک جمــاعت بخواننــد؛ از
اینرو به ابی بن کعب و شخصـی دیگـر ،دسـتور داد بـرای مـردم یـازده رکعت
قیام رمضان را امامت دهند .لذا از آن زمان تا کنون همهی مردم ،نماز تراویح را ِ
سر یک امام نماز میخوانند .میدانیــد کــه علمــا دربــارهیـ تعــداد رکعتهــایـ
ِ ُشت پ
تراویح ،اختالف نظر دارند .بــرخی از علمــا تــراویح را یــازده رکعت دانســتهاند و
برخی دیگر ،بیست و سه رکعت .شماریـ از علما نیز تعداد رکعتهای تــروایح را
بیش از این گفتهاند .لذا دربارهی شمار رکعتهای تراویح ،گنجایش و تعدد دیــدگاه
ـر این موضــوعـ اختالف نظــر داشــتند، وجودـ دارد؛ زیرا ســلف صــالح #کــه بــر سـ ِ
هیچگاه یکدیگر را رد نکردند .لـذا مـا نـیز نـه کسـی را کـه بیش از یـازده رکعت
تراویح بخواند ،رد نمیکنیم و نه کسی را کـه بیش از بیسـت و سـه رکعت تـراویح
میگزارد؛ بلکه میگوییم :تــا وقتیکــه جمــاعت مســجد راضـیاندـ و آمــادگیاش را
دارند ،هرچه میخواهید ،بخوانید.ـ
اما در شرایطی که مردم اختالف نظر پیدا میکنند ،باید به سنت مراجعه کــرد
و ســنت ،این اســت کــه بیش از ســیزده رکعت تــراویح خوانــده نشــود .زیــرا از
امالمؤمنین عایشه& سؤال شد :نماز پیامبرـ در رمضان چگونــه بــود؟ پاسـخ داد:
«رســولهللا در رمضــان و غــیر رمضــان بیش از یــازده رکعت -نمــاز شــب-
ت زیبا و طوالنی میخواندـ که مــپرس .ســپس چهــار ركعت نمیگزارد؛ چهار رکع ِ
طوالنی دیگر میخواندـ که مپرس و آنگاه سه رکعت دیگر میگزارد» .اما ِ زیبا و
اگر در اینباره اختالف نظر وجــودـ نداشــت ،امــام میتوانــد بیســت و ســه رکعت و
بلکه بیشتر هم بخواند؛ البته تا زمانیکه مردم خواهان کاهش رکعتها و سبکتر
شدن تراویح نباشندـ و آنگاه که چنین درخواستی را مطرح کردند ،امــام نبایــد بیش
از یازده یا بیش از سیزده رکعت بخواند.
***
ب قدر و محتملترین شبهای
-214باب :فضیلت شبزندهداری در ش ِ
رمضان به اینکه هر یک از آنها شب قدر باشد
سابا ً
احتِ َ -1197وعن أَبي هريرة ع ِ
َن النَّبِ ِّي قَا َلَ « :منْ قَا َم لَ ْيلَةَ القَ ْد ِر إي َمانا ً َو ْ
()1
ق عليه] ُغفِ َر لَهُ َما تَقَ َّد َم ِمنْ َذ ْنبِ ِه»[ .متف ٌ
ترجمه :ابوهریره میگوید:ـ پیامبر فرمود« :هرکس از روی ایمان و امید
ـاداش االهی ،شــب قــدر را بــه عبــادت بایســتد ،گناهــان گذشــتهاش آمرزیــده ِ بــه پـ
میشود».ـ
ب النَّبِ ِّي أُ ُروا لَ ْيلَ\\ةَ القَ\\ ْد ِر فيأص\\ َحا ِ -1198وعن ابن عم\\ َر :$أنَّ ِرج\\االً ِمنْ ْ
اخ\ ِر ،فَقَ\\ا َل رس\\و ُل هللا« :أ َرى ُرؤْ يَ\\ا ُك ْم ق\ ْد تَ َواط\أتْ في َّ
الس\ ْب ِع َ َ الس\ ْب ِع األَ َو ِ
ال َمنَ ِام في َّ
()2
ق عليه] اخ ِر»[ .متف ٌ َ اخ ِر ،فَ َمنْ َكانَ ُمت ََح ِّري َها فليَت ََح َّرهَا في ال َّ
س ْب ِع األ َو ِ ْ َ األ َو ِ
ترجمه :ابنعمر $میگویـد:ـ شـماری از یـارا ِن پیـامبر در خـواب دیدنـد کـه
ب پایانی ماه رمضان است .رســولهللا فرمــود« :میبینم کــه شب قدرـ در هفت ش ِ
پایانی رمضان است ،بــا هم ِـ ب
خوابهای شما دربارهی اینکه شب قدر در هفت ش ِ
پایانی
ِ ب
ِ ش هفت در را نآ است، مطابقت دارد؛ پس کسی که در جستجوی شب قدر
رمضان جستجو نماید».
ش\ ِر األَ َو ِ
اخ\ ِر ِمنْ -1199وعن عائشةَ& قالَتَ :ك\\انَ رس\\و ُل هللا يُ َج\ ا ِو ُر في ال َع ْ
()3
ق عليه] ش ِر األواخ ِر منْ َر َمضانَ »[ .متف ٌ ضانَ َ ،ويَقُو ُل« :تَح َّروا لَ ْيلَةَ القَ ْد ِر في ال َع ْ
َر َم َ
ـان رمضــان بهاعتکــاف ِ ـپای ی ه ده در هللا
ل ـو
ـ رس ـ
: ـد
ـ گوی ی م & عایشه ترجمه:
مینشست و میفرمود« :شب قدرـ را در دههی آ ِخر رمضان جستجو کنید».
َ -1200و َع ْن َها& :أنَّ رسول هللا قَا َل« :ت ََح َّر ْوا لَ ْيلَةَ القَ ْد ِر في ال \ َو ْت ِر ِمنَ ال َع ْ
ش \ ِر
()4
ضانَ »[ .روایت بخاری] اخ ِر ِمنْ َر َم َ
األ َو ِ
ترجمه :عایشه& میگوید:ـ رسولهللافرمود:ـ «شب قدر را در شبهای فر ِد
دههی آ ِخر رمضان جستجو کنید».
)(1صحیح بخاری ،ش)2014 ،1901( :؛ و صحیح مسلم ،ش.760 :
)(2صحیح بخاری ،ش2015 :؛ و صحیح مسلم ،ش.1165 :
)(3صحیح بخاری ،ش2020 :؛ و صحیح مسلم ،ش.1169 :
)(4صحیح بخاری ،ش.2017 :
ب قدر و محتملترین شبهای رمضان137 ... باب \:فضیلت شبزندهداری در ش ِ
ض \انَ ، م ر نْم ر \اخوَ األ
َ َ ُ َ ِ ُ ِ َ َ َ ر\ ش
ْ ع ال ل َ
َخد اذَ ِ إ هللا رسول َ -1201و َع ْن َها& قالَتَ :كانَ
()1
ش َّد ال ِمئ َز َر[ .متفق عليه]أحيَا اللَّ ْي َلَ ،وأ ْيقَظَ أ ْهلَهَُ ،و َج َّد َو َ
ْ
ترجم\\ه :عایشه& میگویــد« :هنگــامی کــه دههی پایــانی مــاه رمضــان فــرا
میرســید،ـ پیــامبر ،شــب را بــه عبــادت ســپری میکــردـ و خــانوادهاش را بیــدار
مینمودـ و کمرش را محکم میبست».
َ -1202و َع ْن َها& قالَتَ :كانَ رس\\و ُل هللاِ يَ ْجتَ ِه\ ُد في َر َم َ
ض \انَ َم\\ا ال يَ ْجتَ ِه\ ُد في
()2
اخ ِر ِم ْنهُ َما ال يَ ْجتَ ِه ُد في َغ ْي ِر ِه[ .روایت مسلم] َغ ْي ِر ِهَ ،وفِي ال َع ْ
ش ِر األ َو ِ
ترجمه :عایشه& میگوید :رسولهللا آنقدر کــه در مــاه رمضــان در عبــادت
ـانی رمضــان در ـیر آن نمیکوشــیدـ و آن انــدازه کــه در دههی پایـ ِ میکوشــید ،در غـ ِ
ت دیگری آنهمه تالش نمیکرد. عبادت کوشش میکرد ،در وق ِ
أي لَيلَ\ ٍة لَ ْيلَ\ةُ القَ\ ْد ِر
َ -1203و َع ْن َها& قالَت :قُ ْلتُ :يَا رس\\ول هللا ،أ َرأيْتَ إنْ َعلِ ْمتُ ُّ
َما أقُو ُل فِي َها؟ قَا َل« :قُ\\ولِي :الله َّم إنَّ َك َعفُ\ ٌو ت ُِح ُّب ال َع ْف\ َو فَ\\اعْفُ َعنّي»[ .ترمــذي ،این
()3
حدیث را روایت کرده و گفته است :حسن صحیح میباشد].
بترجمه :عايشه& ميگوید :عرض کردم :ای رسولخدا! اگر دریــافتم کــه شـ ِ
ك َعفُ ـ ٌو تُ ِحبُّ ال َع ْف ـ َو قدر چه شبیست ،در آن شب چه بگویم؟ فرمود:ـ «بگــو :الله َّم إنَّ َ
()4
فَاعْفُ َعنّي».
شرح
مؤلف /در کتابش «ریاضالصالحین» بابی دربارهی فضیلت شب قــدر گشــوده
گذاری «شب قدر» بدین نام ،به دو سبب میباشد:ـ ِـ است .علت نام
نخست :اینکه امور مختلف ،از جمله اعمال انسانها و مواردی از این دست،
در این شب ،مق ّدر میگردد.ـ به عبارت دیگر :فیصله و ثبت امور سالیانه ،در شب
«قدر» میباشد.ـ زیرا هللا متعال میفرماید:ـ
﴿إِنَّٓا أَن َز ۡل ٰنَهُ فِي لَ ۡيلَ ٖة ُّم ٰبَ َر َك ۚ ٍة إِنَّا ُكنَّا ُمن ِذ ِرينَ ٣فِيهَا ي ُۡف َر ُ
ق ُكلُّ أَمۡ ٍر َح ِك ٍيم ﴾٤
[الدخان]٤ ،٣ :
...بهراستی ما ،آن را در شبی پربــرکت و خجســته نــازل کــردهایم؛ همانــا مــا،
هشداردهنده بودهایم .در آن شب هر کار استواری فیصله و مقرّر میگردد.
ب قــدر ،شــبی دوم :به سبب شرافت و اهمیتیست کــه این شــب دارد؛ زیــرا شـ ِ
بسیارـ گرانقدر است .همانگونه که هللا متعال میفرماید:ـ
﴿إِنَّٓا أَن َز ۡل ٰنَهُ فِي لَ ۡيلَ ِة ۡٱلقَ ۡد ِر َ ١و َمٓا أَ ۡد َر ٰى َ
ك َمــا لَ ۡيلَـةُ ۡٱلقَـ ۡـد ِر ٢لَ ۡيلَـةُ ۡٱلقَـ ۡـد ِر ۡ
خَيـ ٞر ِّم ۡن
[القدر]٣ ،١ : ش ۡه ٖر ﴾٣ ف َ أَ ۡل ِ
همانا ما قرآن را در «شب قدر» نــازل کــردیم .و تــو چــه میدانی کــه شــب قــدر
چیست؟ شب قدر از هزار ماه بهتر است.
)(1صــحیح بخـاری ،ش2024 :؛ و صـحیح مســلم ،ش[ .1174 :این حــدیث پیشتــر بهشــمارهی
101گذشت( .مترجم)]
)(2صحیح مسلم ،ش.1175 :
)(3صحیح الجامع ،ش4423 :؛ آلبانی /در مشکاۀ المصابیح ،ش 2091 :این حــدیث را صــحیح
دانسته است.
)(4ت\\رجمهی دع\\ا« :یــا هللا! تــو بخشــایندهای و عفــو و گذشــت را دوســت داری؛ پس ،از من
درگذر».
شرح ریاضالصالحین 138
تنها این امت از چنین فضیلتیـ برخوردار شده است؛ یعــنی :شــب قــدر یکی از
انحصاری این امت میباشد .گفته میشود :عُمر امتیهای پیامبر بــه ِ ویژگیهای
ایشان عرضه شد و چون آن بزرگوارـ عمر امتیانش را کوتاه دید ،شب قــدر کــه از
هزار ماه بهتر است ،به او و امتش عطا گردیــد؛ لــذا بــا احتســاب شــب قــدر کــه از
ـر یــک مســلما ِن بیستســاله ،بیش از بیس ـتهزارـ مــاه هــزار مــاه بهــتر اســت ،عُمـ ِ
میباشد.ـ و این ،یکی ازالطافـ خاصّ االهی نسبت به این امت اســت .میدانی ـدـ کــه
هللا متعال ،الطــاف ویــژهای بــه این امت و پیــامبرشـ فرمــوده اســت؛ الطــافی کــه
ب امتهای پیشین نگردید. نصی ِ
سپس مؤلف /احادیثی دربارهی شب قــدرـ آورده اســت کــه نشــان میدهــد :شــب
پایانی آن قرار دارد؛ به ویژه در شبهای طــاق و ِ قدر در ماه رمضان و در دههی
بهطور خاص احتمال اینکه در شب بیست و هفتم باشد ،بیشتر است .اما این شب
در دههی پایانی ،جابهجا میشود؛ یعنی ممکن است امسال شب قدر ،شب بیست و
یکم باشد و سال دیگر شب بیست و سوم و ســا ِل پس از آن ،شــب بیســت و پنجم یــا
بیست و هفتم یا شب بیست و نُهُم یا در یکی از شبهای بیست و چهارمـ یا بیست و
ب
ششــم .گفتنیســت :در دههی آ ِخــر رمضــان نــیز ،بیشتــرین احتمــال درهفت ش ـ ِ
بب قـدر در هفت شـ ِ پایانیست.ـ زیرا چند تن از صحابه #در خـواب دیدنـد کـه شـ ِ
پایانی رمضان است؛ پیامبرـ فرمود:ـ «میبینم که خوابهای شما دربارهی اینکه ِ
پایانی رمضان میباشد ،با هم مطابقت دارد؛ پس کســی کــه ِ ب
شب قدرـ در هفت ش ِ
پایانی رمضان جستجوـ نماید». ِ ب
در جستجویـ شب قدر است ،آنرا در هفت ش ِ
احتمال میرودـ که این امر فقط مربوطـ به همان سال بوده اســت و نــیز احتمـال
ـانی
دارد که مربوطـ به تمام سالها میباشــد .در هــر حــال ،شــب قــدر در دههی پایـ ِ
رمضان است.
مؤلف /چندین حدیث از امالمؤمنینـ عایشهی صدیقه& ذکر کرده است کــه این،
ت این بــانوی بزرگــوار اســت و نشــان میدهــد کــه آنقــدرـ کــه این نشــانگر فضــیل ِ
بزرگبانوی اسالم ،از سنتهای محمد مصــطفی بــرای امتش حفــظ کــرده ،هیچ
ز ِن دیگریـ حفظ نکرده است .عایشه& از لحاظ کثرت روایت حدیث از رســولهللا
،رتبهی نخســت را در میــان زنــان دارد و هیچ زنی بهانــدازهی او ،اینهمــه از
شریعت االهی و سنت نبوی را بهخاطر نسپرده و به دیگران منتقــل نکــرده اســت.
هللا متعــال از طــرفـ این امت ،بهــترین پــاداش را بــه این بــانوی بزرگــوار عنــایت
بفرماید.
ب قدر چــه عایشه& به پیامبر عرض کرد :ای رسولخدا! اگر دریافتمـ که ش ِ
ك َعفُـ ٌو تُ ِحبُّ ال َع ْفـ َو فَــاعْفُ
شبیست ،در آن شب چه بگــویم؟ فرمــود« :بگــو :الله َّم إنَّ َ
()1
َعنّي».
« َعفُو» ،ذاتیست که از بدیهای بنــدگانش درمیگــذرد.ـ هللا متعــال بخشــایندهی
توانـــایی مجـــازات بنـــدگانش را دارد ،از آنهـــا ِـ رغم اینکـــه
تواناســـت؛ یعـــنی به ِ
درمیگذردـ و مانن ِد انسانها نیست که وقتی از انتقام یا مجازات ،درمانده میشوند،
ت پروردگـار ،از روی عفو و گذشت پیشه میکنند.ـ به عبارت دیگـر :عفـو و گذشـ ِ
قدرت و تواناییست؛ و این ،کما ِل عفو و گذشت میباشد .هللا متعال ،عفو و گذشت
و نیز انسانهای باگذشت را دوست دارد:
)(7صحیح الجامع ،ش3695 :؛ آلبانی /در اإلرواء ،ش 66 :و مشکاۀ المصابیح ،ش ،381 :این
حدیث را صحیح دانسته است[ .نووی گوید :بخاری /این حــدیث را در صــحیح خــود بهصــورت
معلق و با صیغهی جزم بهعنوان سخ ِن عایشه& آورده است].
شرح ریاضالصالحین 142
علمــا بــه پیوســت مــواردیـ کــه ذکــر شــد ،گفتهانــد :هنگامیکــه انســان چــیزی
چربی آن در دهان میمانَد ،سنت است کــه ِ میخورد یا میآشامدـ که رنگ ،بو و یا
برای پاکیزه کردن دهانش مسواک بزند .در هر حال مسواک زدن ،سنت میباشــدـ
و در موار ِـد مشخصی موردـ تأکید قرار گرفته است؛ اما از لحــا ِظ ســنت بــودن ،در
همــه وقت ،ســنت اســت؛ حــتی بــرای روزهدار پس از زوال نــیز ســنت اســت کــه
مسواک بزند و دیدگا ِه آندسته از علما كه مسواک زدن را برای روزهدار ،مکروه
دانستهاند ،بیدلیل است .لذا روزهدارـ در طول روز مسواک میزند و هیچ ایــرادی
ندارد.
***
س ِمنَس ،أَ ْو َخ ْم ٌ َن النَّبِ ِّي قَ\\\ا َل« :الفِ ْط\\\ َرةُ َخ ْم ٌ -1211وعن أَبي هريرةَ ع ِ
ب»[ .متفـق الش\ا ِر ِ
ص َّ \طَ ،وقَ ُّ ستِ ْحدَادَُ ،وتَ ْقلِي ُم األ ْظفَا ِرَ ،ونَ ْت\\فُ اإلب\ ِ الفِ ْط َر ِةِ :
الختَانُ َ ،واال ْ
()1
عليه]
ترجمه :ابوهریره میگوید :پیامبرـ فرمــود:ـ «کارهــای فطــری ،پنج مــورد
است -یا فرمود -:پنج مورد جزو کارهای فطریست :ختنه کردن ،تراشــیدن مــوی
عانه ،کوتاه کردن ناخنها ،گرفت ِن موی زیر بغل و کوتاه کردن سبیل».
شرح
ب فضــیلت مؤلف /با ذکر احــادیثیـ دربــارهی کارهــا و ویژگیهــای فطــری ،بــا ِ
مسواک زدن را ادامه داده است.
فط\\رت ،یعـنی نیکی و سرشــتی کــه هللا متعـال در نهــاد آفریـدههایش قــرار داده
ت پـاک و است و آنها ،آنرا نیک میدانند.ـ گفتنیسـت :منظـورـ از فطـرت ،سرشـ ِ
ت انســان بــه انحــرافـ کشــیده میشــودـ و چــنین ســالم اســت؛ زیــرا فطــرت و سرشـ ِ
سرشــتی،ـ اعتبــار نــدارد؛ چنانکــه پیــامبر فرمــوده اســتُ « :كــلُّ َموْ لُــو ٍد يُولَـ ُد َعلَى
ْالفِ ْ
ط َر ِة ،فَأَبَ َواهُ يُهَ ِّودَانِ ِه َويُنَصِّ َرانِ ِه َويُ َمجِّ َسانِ ِه»؛ یعنی« :هر نوزادیـ بــر فطــرتـ ســالم
(و توحیــدی و حقیقتگــرا) زاده میشــود؛ امــا پــدر و مــادرش او را یهــودی یــا
نصرانیـ یا زرتشتی بار میآورند».ـ
از جملــه احــادیثی کــه مؤل ـفـ در این بخش از کتــابش آورده ،حدیثیســت کــه
ط َرةُ َخ ْمسٌ »؛ یعنی« :کارهــایـ فطــری، ابوهریره میگوید:ـ پیامبر فرمود« :الفِ ْ
پنج موردـ است» .بنا بر این لفظ ،کارهایـ فطــری ،منحصــر بــه پنج مــورد مــذکورـ
ط َر ِة»؛ یعنی« :پنج در حدیث میباشد؛ اما در لف ِظ دیگری آمده است« :خَ ْمسٌ ِمنَ الفِ ْ
مورد ،جـزو کارهـایـ فطریسـت» .بنـابراین ،کارهـا و مـوار ِـد دیگـری هم وجـودـ
انجام این
ِ دارد که جزو کارهای فطریست .یعنی :انسان بهطور طبیعی و فطری،
کارها را پسندیده میداند .و همین لفظ به واقعیت ،نزدیکتر است؛ زیرا عالوه بر
پنج موردیـ که در حدیث ابوهریره بهعنوان کارهایـ فطری ذکر شده ،کارهــایـ
دیگریـ هم وجود دارد که مورد قبول فطرتهایـ سالم است .لــذا در جمعبنــدی این
دو لفظ میگوییم :لفـظ نخسـت کـه افـادهی حصـر میکنـد ،دربـارهی فطـرت کامـل
میباشدـ و لفظ دوم ،بیانگر مواردیستـ که تکمیلکنندهی فطرتـ است.
یکم :ختنه کردن که برای مردان ،واجب و برای زنان ،سنت است؛ نه واجب.
ت طبیعی باقی بمانــد ،ادرار ت روی حشفه به همان حال ِ مردی که ختنه نکند و پوس ِ
)(1صحیح بخاری ،ش5892 :؛ و صحیح مسلم ،ش 259 :بهنقل از ابن عمر.
)(2صــحیح بخــاری ،ش،6077( :ــ )6237؛ و صــحیح مســلم ،ش 2560 :بهنقــل از ابوایــوب
انصاری.
شرح ریاضالصالحین 146
از دیگر مواردی که در این حدیث بهعنوان ویژگیها و کارهــای فطــری بیــان
کشیدن آب میباشد؛ زیرا بینی را پــاکیزه میگردانـدـ ِ شده است ،استنشاقـ یا به بینی
و آنچــه را کــه در بینیســت ،از میــان میبــرد .پس استنشــاق ،نــوعی طهــارت یــا
پاکیزگیست که در وضوـ و غیروضو انجام میشود .یعنی هــر زمــان کــه نیازمنــد
تمـیز کـردن بیـنی خـود بودیـد ،مقـداری آب بـه درون بیـنی بکشـید و آنرا پـاکیزه
بگردانید.ـ این ،به وضعیت مردم بستگی دارد؛ برخی از مردم ،بیش از هنگامیکه
وضوـ میگیرند ،به استنشاق و تمیز کردن بینی خود نیاز ندارند؛ امــا ضــرورتـ و
نیاز برخی از مردم ،بیشتر است .مضمضه یا قرقره و گرداندن آب در دهان نــیز ِ
یکی از ویژگیهــای فطریســت؛ زیــرا پــاکیزگی دهــان را در پی دارد و بهداشــت
دهــان ،ضرورتیســت کــه کســی از آن بیاطالع نیســت؛ زیــرا دهــان ،گــذرگا ِه
خوراکیهاییس ـتـ کــه میخــوریم و چهبســا چربیه ـاـ و چیزهــای دیگــریـ از این
دست ،در دهان باقی میماند و باید آنها را تمیز کرد .لذا قرقــره و نظــافت دهــان،
جزو ویژگیهای فطریست.
و همینطور ،استنجا؛ زیرا استنجا به معنای زدودن و پاک کردن آلودگیها و
نجاستها یا شستن مح ِل نجاست است.
الیِ ـهـک دانیـد
ی م و ـت. ـسی فطر ـ
ی ـا
ـ ه
ی ویژگ شستن بندهای انگشتان نــیز جـزو
ت بیشتریـ نیاز دارد. انگشتان انسان نسبت به سایر قسمتهایـ دست ،به نظاف ِ ِ
همانگونــه کــه در این حــدیث بیــان شــده اســت ،گذاشــتن ریش جــدا از اینکــه
ـخ
مخالفت با مشرکان است ،جزو ویژگیهایـ فطری نــیز بهشــمار میآیــد .لــذا پاسـ ِ
کســانی کـه شــبههافکنی میکننـدـ و میگوینــد« :امــروزه بـرخی از کفـار نـیز ریش
میگذارنــد» ،روشــن اســت .اینهــا ادعــا می کننــد کــه چــون بــرخی از کفــار ریش
میگذارنــد ،پس بایــد بــرای مخــالفت بــا آنهــا ریش خــود را بتراشــیم! میگــوییم:ـ
گذاشــتن ریش اگرچــه مخــالفت بــا کفــار اســت ،امــا یکی از کارهــا و ویژگیهــای
فطریست و ما دستورـ یافته ایم که به فطرت سالم و پاک خویش اهمیت دهیم؛ لــذا
اگر کافران نیز در انجام یک عم ِل فطری به ما شباهت پیدا کردند و کاری فطــریـ
را انجام دادنـد ،مـا آنـان را از آن بـاز نمیداریم یـا بـا این توجیـه کـه بایـد بـا آنـان
ـام آن عم ـ ِل فطــری را تــرک نمیگــوییم.ـ همانگونــه کــه انهــا مخــالفت کــنیم ،انجـ ِ
ناخنهای خود را میگیرند؛ـ پس آیا ما بــرای مخــالفت بــا آنــان ،ناخنهــای خــود را
رها میکنیم؟ خیر؛ بلکه ناخنهای خــود را میگــیریم؛ـ ســایر کارهــای فطــریـ نــیز
همینگونهاند و ما به خاطرـ مخالفت با کفار ،ویژگیهای پسندیده و فطریـ را ترک
نمیکنیم.ـ
شایان ذکر است که اسرافـ و زیــادهرویـ در مصــرفـ آب در وضـوـ و ُغســل،
ذیل این فرمان االهی میگنجد که فرموده است:
[األنعام]١٤١ : ين ﴾١٤١﴿ َواَل تُ ۡس ِرفُ ٓو ۚ ْا إِنَّ ۥهُ اَل ي ُِحبُّ ۡٱل ُم ۡس ِرفِ َـ
و اسراف و زیادهروی نکنید .همانا هللا اسرافکنندگان را دوست ندارد.
از اینرو فقها رحمهمهللا گفتهاند :زیــادهروی در مصــرف آب در وضــو ،حــتی
ب شــهری یــا
در کنار رودخانه نیز مکروه است؛ پس چه رسد به اینکه انسان از آ ِ
امثال آن وضوـ بگـیرد؟! لـذا اسـراف و زیـادهروی در وضـو و غیروضــو ،کـاری ِ
نکوهیده و ناپسندـ است.
***
ت آن و مسای ِل مربوط
-216باب :تأکید بر وجوب زکات و بیان فضیل ِ
به آن
شرح
نوویـ /در کتابش «ریاض الصلحین» بابی دربارهی وجوب زکــات و فضــیلت
آن و آنچه به آن تعلق دارد ،گشوده است.
زکات ،سومین رکن اسالم اســت؛ زیــرا ابنعمر $میگویــد:ـ پیــامبر فرمــود:ـ
أن ُم َح َّمداً َر ُســـو ُل هللاَِ ،وإِقَ ِ
ـــام أن ال إلـــه إال هللاَُ ،و َّ سَ :شـــهَا َد ِة ْ اإلســـال ُم َعلَى خَ ْم ٍ «بُنِ َي ْ
ضانَ » .یعــنی« :اســالم بــر پنج پایــه ()1
م ر م
َ ِ َ َ ِ َ َ َوْص و ، ت ْ
ي ب ال جِّ ح و
ِ َ َ، ةا َ
ك ز َّ ال صالَ ِةِ ِ َ ،
ء َا ت ي إ و ال َّ
بنا شده است :گواهی به اینکه معبود برحقی جز هللا وجود نــدارد و اینکــه محمــد،
ت زکـــات ،ح ّج بیتهللا ،و روزهی مـــاه فرســـتادهی اوســـت؛ ادای نمـــاز ،پـــرداخ ِ
ـر مــواردـ در قــرآن کــریم ،زکــات را بــا نمــاز ذکــر رمضــان» .هللا متعــال در بیشتـ ِ
()2
ـارکفرموده است؛ از اینرو علما اختالف نظر دارند که آیا مانع زکات ماننــ ِد تـ ِ
نماز ،کافر است یا خیر؟ در اینباره دو دیدگاه وجــود دارد :بــرخیـ از علمــا ،مــانع
زکات را کافرـ دانستهاند و برخی دیگر ،فاسق.
ّ
ـرعی مشخص ـیـ ِ سهم شـبندگی هللا متعال از طریق ادای ِ ِ زکات ،یعنی عبادت و
که در اموال مسلمانان است و به افراد و گروههای مش ّخصیـ میرسد؛ یعنی مقدار
ـف عشـر یــا عُشـر امــوالی کـه زکـات بـه آنهـا تعلــق ربع عشر ،نصـ ِ معینی چونِ :
میگیرد ،به افراد و گروههایی که در قــرآن کــریم آمـده اســت ،پـرداخت میگـردد.ـ
زکات ،فواید بزرگ و فراوانی دارد؛ از جمله اینکه مســلمان بــودن بنــده را کامــل
میگرداند؛ زیرا یکی از ارکان اسالم است و از صدقه برتر میباشد .یعنی بیســت
و پنج هزار تومان زکاتی که انسان میدهد ،بر بیست و پنج هزار تومـان صـدقهی
نافلهای که به کسی میبخشد ،برتریـ دارد و نزد هللا متعال محبوبتر و پســندیدهترـ
اســت .یکی دیگــر از فوایـدـ و فضــای ِـل زکــات ،این اســت کــه انســان بهوســیلهی آن
خودش را از بخل و فرومایگی پــاک میســازدـ و نــامهی اعمــالش را از گناهــان و
ـمار
بدیها پاک میگرداندـ و بدینسان از لیست افراد بخیــل بــیرون میآیــد و در شـ ِ
سخاوتمندان قرار میگیردـ و بدینســان بــر نیکیهــایش میافزایــد؛ـ زیــرا هللا متعــال
میفرماید:
ۡ ۢ َ هَّلل َ ُ
﴿ َّمثَ ُل ٱل ِذينَ يُنفِقونَ أمۡ ٰ َولَهُمۡ فِي َسبِي ِل ٱ ِ َك َمثَ ِل َحبَّ ٍة أنبَتَت َسـ ۡب َع َسـنَابِ َل فِي ُكـ ِّل َّ
[البقرة]٢٦١ : س ُۢنبُلَ ٖة ِّماْئَةُ َحب ٖ َّۗة﴾
مثال کسانی که اموالشان را در راه هللا انفاق میکنند ،هماننــد دانــهایســت کــه از
آن هفت خوشه به ثمر میرسد و در هر خوشه ،یکصد دانه است.
زکــات ،همچــنین فقــرا را از چپــاول و دســتدرازی بــه امــوال ثروتمنــدان،
آدم فقیر و نیازمنــد ،هیچ خــیریـ از ثروتمنــد نبینــد ،امکــان
بازمیدارد؛ زیرا وقتیـ ِ
دارد که ارزشها را بشکند و به دستدرازی و غــارت امــوال دیگــران بــپردازدـ و
برای سیر کردن شکم خود و خانوادهاش ،دست به دزدی یا هر کار دیگری بزنــد.
[ )(1صحیح بخاری ،ش 8 :و صحیح مسلم ،ش16 :؛ نگا :حدیث شمارهی ( .1082مترجم)]
)(2یعنی کسی که دارای نصا ِ
ب زکات است و زکات نمیدهد.
شرح ریاضالصالحین 148
پس یکی از فوایدـ زکات ،این است که زکات ،باعث ایجاد الفت و همدلی میگردد.
امت اسالمی ،امتی یکپارچه و بهسان یک پیکر است؛ لذا هر مسلمانی باید بدانــد
که در ساختمان عظیم اسالم ،در کنار دیگر بــرداران مســلمانش ،نقش یــک خشــت
ْضــا». ضهُ بَع ً ان يَ ُش ُّد بَ ْع ُ «ال ُم ْؤ ِمنُ لِ ْل ُم ْؤ ِم ِن َك ْالبُ ْنيَ ِ
را دارد؛ زیرا پیامبرـ فرموده استْ :
( )1یعنی« :مؤمنان براي يكديگر مانند اجزاي يك ساختمان هستند كه باعث تقــويت
و استحكام يكديگر ميشوند».
از دیگر فواید زکات ،این است که باعث آرامش و شرح صدر میگردد؛ زیرا
هــر بــار کــه انسـان بخشــی از ثــروت خـویش را میبخشــد ،هللا متعــال ســینهاش را
مقدار ثروتش را ِ میگشاید.ـ این ،بهکثرت تجربه شده است که وقتی انسان ،کمترین
ت واجبش میپـردازد ،سـینهاش گشـوده میشـودـ و در قلبش ،مهــر و بهعنوان زکـا ِ
محبت نیکی به دیگران ،جای میگیرد .همچــنین دادن زکــات ،خشـ ِـم پروردگــار را
فروـ مینشاند و از مرگِ بد جلوگیریـ میکند؛ یعنی انسان در بهــترین وضــعیت یـا
به بهترین شکل میمیرد و عاقبت به خیر میشود .امید است که هللا متعال ،فرجــامـ
ـیز کمی نیســت و بــرای انســان ،ارزش فرجام نیک ،چـ ِ ِـ همهی ما را نیکو بگرداند.
فراوانی دارد؛ زیرا لحظهی وداع با دنیا و آغاز سفر به آخرت است .در آن هنگام
ـردن انســان که لحظهی بسیارـ حساسیست ،شیطان بیش از هر زمانی بــه گمــراه کـ ِ
امیدوارـ میگـردد.ـ لحظهی حســاس و سرنوشتســازی کـه فرجــامـ انسـان بـه ســوی
بهشت یا بهسوی دوزخ در آن لحظه رقمـ میخورد؛ ابنمسعود میگویــد:ـ پیــامبر
ـل ال َجنَّ ِة َحتَّى َمــا يَ ُكــونُ بَ ْينَـهُ وبَ ْينَهَــا ِإالَّ ِذراع، فرمود« :إِ َّن أَ َحـ َد ُك ْم لَيَ ْع َمـ ُل َع َمـ َل أَ ْهـ ِ
ق َعلَ ْي ِه ْال ِكتاب ،فَيَ ْع َم ُل بِ َع َم ِل أَ ْهل النَّار ،فيَ ْدخلهَاَ ،وإِ َّن أ َح َدك ْم ليَ ْع َم ُل بِ َع َم ِل أ ْه ِل الن ِ
ار َّ َ َ ُ َ ُ ُ َ فَيَسْب ُ
ـل أَ ْهـ ِ
ـل ال َجنَّ ِة ق َعلَ ْي ـ ِه ْال ِكتَــابُ فَيَ ْع َمـ ُل بِ َع َمـ ِ َحتَّى َمــا يَ ُكــونُ بَ ْينَ ـهُ َوبَ ْينَهَــا إِالَّ ِذ َراع ،فَيَ ْس ـبِ ُ
فَيَ ْد ُخلُهَا»؛( )2يعني« :شخصیـ از شما ،اعمال بهشتیان را انجام ميدهد تا اینکه فقط
یــک "ذراع" تــا بهشــت فاصــله دارد؛ ولي تقــدير بــر او پيشــي ميگــيردـ و اعمــال
دوزخيانـ را انجام ميدهد؛ در نتيجه ،به دوزخ ميرود .و شخص ديگري از شما،
اعمال دوزخیان را انجام ميدهد تــا اینكــه میــان او و دوزخ ،فقــط يك ذراع بــاقي
ميماند؛ ولي تقدير بر او پيشــي ميگــيرد و اعمــال بهشــتيان را انجــام ميدهــد؛ در
نتيجه ،به بهشت ميرود».ـ
لذا همهی اعمال انسان به این بستگی دارد که انسان ،چه فرجامیـ داشته باشد؛
صدقه و در رأس آن ،زکات ،از مرگ بد جلوگــیری میکنــد .یکی دیگــر از فوایــد
زکات ،این است که بنا بر گزارش پیامبر ،هر مسلمانی در روز رستاخیز ،زیر
سایهی صدقهی خود قرار دارد؛ در آن هنگام که خورشید بــا فاصــلهی یــک میــل،
زیر سایهی صدقات و به ویژه زکاتی که در سر انسان است ،صدقهدهندگان ِ باالی ِ
دنیا دادهاند ،قرار میگیرند.
شخص نیکوکاریـ برایم تعریف میکرد که مردی همسرش را از صــدقه دادن ِ
منع میکرد؛ یعنی به او اجازه نمیداد که از اموال وی صدقه دهــد .روزیـ خــواب
دید که انگار قیامت برپا شده است؛ در خواب دید که یک لباس ،در برابر گرمــای
)(1صـــحیح بخـــاری ،ش،481( :ـــ ،2446ـــ )6027؛ و صـــحیح مســـلم ،ش 2585 :بهنقـــل از
ابوهریره.
)(2صحیح بخاری ،ش)7554 ،6594 ،3332( :؛ و صحیح مسلم ،ش 2643 :
بهنقل از عبدهللا
بهنقل از سـهل بن ســعد[ .این حـدیث پیشتــر
شمارهی 4207
ت بخاری به
بنمسعود؛ و نیز روای ِ
شمارهی 401آمده است( .مترجم)]
به
149 بیان فضیلت\ آن و مسای ِل مربوط به آن
باب \:تأکید بر وجوب زکات و ِ\
سوزان خورشید،ـ باالی سرش سایه انداخته اســت؛ البتــه این لبــاس از ســه قســمت،
سوراخ بود؛ سپس این سوراخها با سه خرما بسـته شـد! سـبحانهللا! هنگامیکـه از
خواب برخاست ،خوابش را برای همسرش تعریف کرد .همســرش بــه او خــبر داد
که یک لباس و سه خرما صدقه داده اســت .لــذا لبــاس و خرماهــاییـ کــه در خــواب
دیـد ،همـان لبـاس و سـه خرمـاییـ بـود کـه همسـرش صـدقه داده بـود .لـذا آن مـرد
خوشحالـ شد و به همسرش اجازه داد که از آن پس ،هرچه میخواهد ،صدقه دهد.
امرئ فِي
ٍ این خواب ،نمونهای از سخن رسولهللا میباشدـ که فرموده است« :كلُّ
اس»؛ یعنی« :روز قیــامت هــر کســی زیــر ســایهی ُفصـ َل بينَ النَّ َ
صـ َدقَتِ ِه َحتَّى ي َظــلِّ َ
صدقهاش قرار دارد تا آنکه در میان مردم داوری شود».
از دیگــر فوایــد زکــات و نــیز صــدقه ،این اســت کــه بــاعث نــرم شــدن دلهــا
میگردد؛ـ هنگامیکه انسان به فقرا و نیازمندان کمک میکند ،قلبش نرم میشــود و
به رحم میآید و این ،مقدمهای برای برخـورداری از رحمت االهیسـت؛ زیـرا هللا
متعال بهطور ویژه به بندگان مهربــانش ،مهــر میورزد .گفتنیســت :زکــات فوایـدـ
ـایش
یادآوری آن ،موضوع را به دارازاـ میکشاند و اینجا گنجـ ِ ِ ديگریـ هم دارد که
آن نیست.
***
هللا متعال میفرماید:
[البقرة]٤٣ : َ َّ ْ
صلَ ٰوةَ َو َءاتوا ٱلزك ٰوةَ﴾
ُ ﴿ َوأَقِي ُم ْـ
وا ٱل َّ
و نماز را بر پا دارید و زکات (اموالتان) را بدهید.
و میفرماید:ـ
ـواْ
ٱلصـلَ ٰوةَ َوي ُۡؤتُـ ـ ْ ﴿ َو َمٓا أُ ِمر ُٓو ْا إِاَّل لِيَ ۡعبُدُوا ٱ َ ُمخلِ ِ
صينَ لَهُ ٱل ِّدينَ ُحنَفَٓا َء َويُقِي ُمــوا َّ ۡ هَّلل ْ
[البينة]٥ : ك ِدينُ ۡٱلقَيِّ َم ِة ﴾٥ ٱل َّز َك ٰو ۚةَ َو ٰ َذلِ َ
و فرمان نیافتند جز آنکه هللا را مخلصــانه و بــر پــایهی آیین توحیــدی ،در حــالی
عبادت کنند که دین و عبادت را ویژهی او بدانند و نماز را برپــا دارنــد و زکــات
دهند .این ،همان آیین استوار و راستین است.
و میفرماید:ـ
[التوبة]١٠٣ : ٗ ﴿ ُخ ۡذ ِم ۡن أَمۡ ٰ َولِ ِهمۡ َ
ص َدقَة تُطَهِّ ُرهُمۡ َوتُزَ ِّكي ِهم بِها﴾
بخشی از اموالشان را به عنوان زکات بگیر تا بدینوسیله آنان را پاک و تزکیه
نمایی.
شرح
ب آن ،ســه آیـه از نوویـ /ضمن گشودن بابی دربارهی فضــیلتیـ زکــات و وجــو ِ
قرآن کریم در اینباره ذکر کرده است .آیهی نخست ،اینکه هللا متعال میفرماید:
[البقرة]٤٣ : صلَ ٰوةَ َو َءاتُ ْ
وا ٱل َّز َك ٰوةَ﴾ َ ﴿وأَقِي ُم ْـ
وا ٱل َّ
و نماز را بر پا دارید و زکات (اموالتان) را بدهید.
برپاداشتنـ نماز ،به معنای ادای آن به صورتیستـ کـه از پیـامبر ثـابت شـده
ـای آن بــه افــرادـ و گروههاییســت کــه هللا
است؛ و دادن زکات نــیز بــه معنــای اعطـ ِ
متعال در قرآن کـریم مشـخص فرمـوده اسـت .پیشتـر مفهـوم زکـات و پـارهای از
فوایدـ آن بیان شد.
شرح ریاضالصالحین 150
ســـپس مؤلف /آیهی دیگـــری از قـــرآن کـــریم را آورده اســـت؛ اینکـــه هللا
میفرماید:
وا ٱل َّز َك ٰو ۚةَ
صلَ ٰوةَ َوي ُۡؤتُ ْ صينَ لَهُ ٱل ِّدينَ ُحنَفَٓا َء َويُقِي ُم ْ
وا ٱل َّ ﴿ َو َمٓا أُ ِمر ُٓو ْا إِاَّل لِيَ ۡعبُد ْ
ُوا ٱهَّلل َ ُم ۡخلِ ِ
َو ٰ َذلِكَ ِدينُ ۡٱلقَيِّ َم ِة ﴾٥
و فرمان نیافتند جز آنکه هللا را مخلصــانه و بــر پــایهی آیین توحیــدی ،در حــالی
عبادت کنند که دین و عبادت را ویژهی او بدانند و نماز را برپــا دارنــد و زکــات
دهند .این ،همان آیین استوار و راستین است.
﴿ َو َمٓا أُ ِمر ُٓو ْا﴾ «و فرمان نیافتند» کــه منظــورـ از آن ،مــردم اســت﴿ ...إِاَّل لِيَ ۡعبُـد ْ
ُواـ
ٱهَّلل َ﴾ «جز آنکه هللا را عبادت کنند» .یعنی :مردم تنها فرمان یافتهاند که در عقیــده،
گفتار و کردار ،تنها هللا را عبادت و پرستش کنند .آنهم در حالی کــه هــر عملی
ص ـينَ لَـهُ ٱل ـ ِّدينَ ﴾«در را خالصانه برای او انجام میدهند .چنانکه میفرمایــدُ ﴿ :مخۡلِ ِ
حــالی کــه دین و عبــادت را ویــژهی او بداننــد» .اخالص در دین و عبــادت ،بــدین
معناست که انسان ،با عملی که انجام میدهد ،خواهان چیزی جـز هللا نباشـد؛ بـه
ب نــام و مقــام ،یــا ریاســت و جایگــاه پی کسـ ِ عبارت دیگر با عمــل و عبــادتش ،در ِ
ـال آن نباشـد و تنهـا رضـایتـ و پــاداش االهی را مـ ّد نظـر قــرار دهــد. دنیویـ و امثـ ِ
﴿ ُحنَفَٓا َء﴾ یعنی :هللا را مخلصانه و بر پــایهی آیین توحیــدی ،و بــدون شــرک عبــادت
کننــد .شــاهد موضــوعـ از این آیــه ،اینجاســت کــه هللا متعــال میفرمایــد:ـ ﴿ َويُقِي ُمـ ْ
ـوا
ــوةَ﴾ «و نمــاز را برپــا دارنــد و زکــات دهنــد» .در ادامــه ٱلصــلَ ٰوةَ َوي ُۡؤتُ ْـ
ــوا ٱل َّز َك ٰ َّ
ك ِدينُ ٱلقَيِّ َم ِة﴾ «و این ،همان آیین استوار و راستین اســت» .یعــنی: ۡ ٰ
میفرمایدَ ﴿ :و َذلِ َ
آیین استوارـ و راستین ،و عمل مورد پسـند در نــزد هللا متعــال ،این اسـت کـه او را
مخلصانه و بر پایهی آیی ِن توحیدیـ و حقگراـ عبادت و پرستش کنید.
و اما سومین آیهای که مؤلف /ذکر کرده ،این است که هللا میفرماید:
﴿ ُخ ۡذ ِم ۡن أَمۡ ٰ َولِ ِهمۡ َ
ص َدقَ ٗة تُطَهِّ ُرهُمۡ َوتُزَ ِّكي ِهم بِها﴾
[التوبة]١٠٣ :
بخشی از اموالشان را به عنوان زکات بگیر تا بدینوسیله آنان را پــاک و تزکیــه
نمایی.
خطاب در این آیــه بــه رســولهللا اســت؛ چنانکــه هللا بــه پیــامبرش دســتور
اموال مسلمانا ِن را بهعنوان زکــات بگــیرد و بدینوســیله آنــان
ِ میدهد که بخشی از
را از گناهان و اخالق پَست و فرومایه پاک بگرداند .اینکه زکات ،مایهی پاکی از
«الصـدَقةُ تُطفِ ُئ
َّ گناهان میباشـد ،در این حـدیث پیــامبر آمــده کـه فرمـوده اسـت:
الخطيئةَ َكما يُطفِ ُئ الما ُء النَّا َر» )1(.یعنی« :صدقه ،گناهان را آنگونــه از بین میبــرد
شــمار
ِ کــه آب ،آتش را خــاموش میکنــد» .و امــا همینکــه زکــات ،انســان را در
سخاوتمندان و نیکوکارانـ قرار میدهــد ،خــود عــاملی بــرای پاکســازی انســان از
رذایل اخالقیستَ ﴿ .وتُ َز ِّكي ِهمـ بِها﴾« :و آنان را تزکیه نمایی؛ یعــنی :اخالق نیکشــان
را پرورش دهی .به عبارت دیگر :پس از پاک شدن از رذایل اخالقی ،ارزشهای
اخالقي و ُخلق و خــوی نیــک در انســان ،رشــد میکنــد.ـ تزکیــه ،بـه مفهــوم رشــد و
)(1صــحیح بخــاری ،ش،1395( :ــ )1496؛ و صــحیح مســلم ،ش .19 :این حــدیث
پیشتــر
شمارهی 1084آمده است.
به
153 بیان فضیلت\ آن و مسای ِل مربوط به آن
باب \:تأکید بر وجوب زکات و ِ\
روزانــه تکــرار میشــود و اگــر واجب بــود ،پیــامبر این حُکم را بــرای آن مــرد
نجدی بیان میفرمود.ـ لذا نماز وتر ،سنت مؤکد است؛ نه واجب و اگر انســان آنرا
ترک کند ،گنهکـار نمیشــود؛ ولی اگــر کســی همـواره آنرا تـرک نمایــد ،عـدالتش
ساقطـ میگردد و شهادتش پذیرفته نمیشود.ـ چنانکه امام احمد /گفته اســت« :کســی
که نماز وتر را ترک کند ،بدکردارـ است و گواهیاش پذیرفته نمیشود».
و اما روزهی رمضــان؛ آری! هیچ روزهایـ غــیر از روزهی رمضــان ،واجب
نیست؛ مگر اینکه کسی نذر کرده باشد؛ زیرا پیامبر فرموده استَ « :منْ نَ ـ َذ َر أَ ْن
ي ُِطي َع هللا فَ ْلي ُِط ْعهُ»؛( )1یعنی« :هرکس نــذر کــرد کــه از هللا اطــاعت کنــد ،پس ،از او
اطاعت نماید (و نذرش را انجام دهد)».
در اموال نیز تنها زکات ،واجب میباشد؛ مگر مواردی چــون نفقهی همســر و
ب مشخصی دارد؛ یعنی هنگــامی کــه ســببی نزدیکان و مواردی از ایندست که سب ِ
اینچنینی وجود داشته باشد ،هزینه کردن مال در حدود شریعت ،واجب است.
در ادامهی حدیث طلحه آمده است :و آن مــر ِد نجــدی بازگشــت ،در حالیکــه
میگفت :به هللا سوگندـ که بر این واجبات نه چیزی میافزایم و نــه چــیزی از آنهــا
میکاهم .رســولهللا فرمــود:ـ «اگـر راسـت بگویـد ،رســتگار اســت» .لـذا روشـن
میشودـ که اگر کسی به واجبات شرعی بسنده نماید ،رســتگار میباشــد .البتــه این،
ـل
بدین معنا نیست که انجام نوافل ،سنت نباشد؛ زیــرا نوافــل در روز قیــامت ،مک ّمـ ِ
فرایض خواهـد بـود .چهبسـا انسـان فریضـهای را انجـام میدهـد ،امـا در آن نقص
وجودـ دارد و باید تکمیل شود؛ لذا نوافل نقش مکمل را برای فرایض دارد.
و امــا حــدیث ابنعبــاس$؛ این بزرگــوار میگویــد:ـ پیــامبر معــاذ را بــرای
دعوت و تبلیغ به یمن فرستاد.ـ پیشتر دربارهی این حدیث سخن گفتیم و نیــازی بــه
اطــالهی بحث نیســت؛ امــا شــاهد موضــوعـ از این حــدیث ،این اســت کــه پیــامبر
فرمود« :به آنها اعالم کن که هللا ،زکــات را در اموالشــان بــر آنــان فــرض نمــوده
است که از ثروتمندان ایشان گرفته شده ،به فقیرانشان داده میشود».
***
اس َحتَّى \رتُ أنْ أُقَاتِ \ َل النَّ َ س \ول هللاِ« :أُ ِم\ ْ ابن ُع َم\ َر $قَ\\ا َل :ق\\ال َر ُ وعن ِ
ِ -1217
صالَةََ ،ويُؤْ تُوا ال َّز َكاةَ ،فَ\\إذاَ سو ُل هللاَِ ،ويُقِي ُموا ال َّ ً
ش َهدُوا أنْ ال إله إال هللاُ ،وأنَّ ُم َح َّمدا َر ُ يَ ْ
س\ابُ ُه ْم َعلَى هللاِ». ح و ،
ْ ِ َ ِ َ م َ ال اإلس\ ق
ِّ \حَِ ب َّ ال إ ، مه َ ل او
ْ َ ْ َ ُْ \مَ أ و م ه
ُ \اء م د ي ِّ
َ ُ ِ ِ َنم وا م َص\ع َ،
ك ِ ل َ
ذ واُ ل فَ َع
()2
[متفق عليه]
ترجم\\ه :ابن عمر $میگویــد :رســولهللا فرمـود(« :از ســوي هللا) مــأموریت
یافتهام که با مردم پیکار کنم تا اینکه گواهی دهند که معبود راستینیـ جز هللا وجودـ
ندارد و محمد فرستادهی اوســت و نمــاز را برپــا دارنــد و زکــات دهنــد؛ آنگــاه کــه
چنین کردند ،خونها و اموالشان را جز در مواردی که اســالم تعــیین کــرده اســت،
از من مصون داشتهاند و حسابشان با هللا متعال است».
-1218وعن أَبي هريرةَ قا َل :لَ َّما تُ ُوفِّ َي رسو ُل هللاَ و َكانَ أَبُو بَ ْك ٍرَ و َكفَ َر َمنْ
\رتُ أنْ اس َوقَ\ ْد قَ\ا َل رس\و ُل هللا« :أُ ِم ْب ،فَقال ُع َم\ ُرَ :كيْ\فَ تُقَاتِ\ ُل النَّ َ
َكفَ َر ِمنَ ال َع َر ِ
)(1صحیح بخاری ،ش )6700 ،6696( :بهنقل از عایشه رضیهللاعنها
)(2صحیح بخاری ،ش25 :؛ و صــحیح مســلم ،ش[ .22 :این حــدیث پیشتــر بهشــمارهی 395و
1083گذشت( .مترجم)]
شرح ریاضالصالحین 154
سهُ إِال بِ َحقِّ ِه، ْ
ف
َ ُ َ َ َ ن و ه َ ل ا م ي ِّ ن م م
ََ ِص ع َ د ْ َ ق َ ف إلها َ ق نْ مُ َ َ ف ، هللا ال ِ إ إله ال ا أُقَاتِ َل النَّ َ َ َ ُ
و ول ُ قي َّى تح اس
َ
الص \الَ ِة َوال َّز َك\\ا ِة ،ف\\إنَّ ق بين َّ َ َ ُ
سابُهُ َعلَى هللا»؛ فَقَا َل أبُو بَ ْك ٍرَ :وهللاِ ألقاتِلَنَّ َمنْ ف َّر َ َ َو ِح َ
َ ْ َ َ َ َ
الَ .وهللاِ ل ْو َمن ُعونِي ِعقاال َكانوا يُؤدُّونهُ إِلى رس\\ول هللا لق\\اتَلتُ ُه ْم َعلى ُ ً َ َ َ ق ال َم ِ َ
ال َّز َكاة َح ُّ
َال ،فَ َع َر ْفتُ ت ق ل
َ ٍ ِ ِ ِ ل ر ْ
ك ب بي َ أ ر د
ْ
َ َ َ َ ص ح ر ش
َ د
ْ َ ق َ هللا تُ ي أ
َ ْر أنْ َّ ال إ و ه
ُ
َ ِ َ َ ِ ام هللا وَ ف : َم ْن ِع ِه .قَا َل َ ُ
ر معُ
()1
الحقُّ[ .متفق عليه] أنَّهُ َ
ترجمه :ابوهریره میگوید :زمانيـ كه رسولهللا رحلت فرمود ،در دوران
خالفت ابــوبكر بــرخي از عربهــا مرتــد شــدند .عمر بــه ابــوبكر گفت:
«چگونه با مردم ميجنگي در حالي كه رسولهللا فرموده است« :من ،مأموريتـ
يافتهام با مردمـ بجنگم تا ال اله اال هللا بگويند.ـ پس هر كس ال اله اال هللا بگويد ،مــال
و جانش را از من مصون داشته است؛ مگر به حق و حقوق اسالم و مــوارديـ كــه
اسالم تعيين کرده است»؟ ابوبكر فرمود« :به هللا سوگند ،با كسي كه ميان نمــاز
ق مال است .به هللا ســوگند ،اگــر و زكات فرقـ بگذارد ،ميجنگم؛ چراكه زكات ،ح ّ
از داد ِن زانوبند شتر که بهعنوان زکات بــه رســولهللا میدادنــد ،ســر بتابنــد ،بــه
دلیل نداد ِن آن با آنان میجنگم» .عمر میگوید:ـ «بــه هللا ســوگند،ـ بالفاصــله يقين ِ
كردم كه هللا متعال ،سينهي ابوبكر را براي جهاد گشوده (و او را براي اين كــار
مصمم فرموده) و دانستم كه درست و سزاوارـ نيز همين است».
شرح
اینها احادیث دیگریست که مؤلف /در ادامهی باب وجوب زکــات و فضــیلت
آن آورده است؛ از جمله حدیث عبدهللا بن عمر $که میگوید :رســولهللا فرمــود:
«(از سوي هللا) مــأموریت یـافتهام کـه بــا مــردم پیکـار کنم تــا اینکـه گـواهی دهنــد
معبودـ راستینی جز هللا وجود ندارد و محمد فرستادهی اوست و نماز را برپا دارنــد
و زکات دهند؛ آنگاه که چنین کردند ،خونها و اموالشــان را جــز در مــواردیـ کــه
اسالم تعیین کرده است ،از من مصون داشتهاند و حسابشان با هللا متعال است».
این مأموریت از سوی هللا متعال به پیامبرـ داده شـد .لـذا روشـن میشـود کـه
پیامبرـ نیز بندهی مأمور و مکلّف پروردگار بوده که همانند ســایر مــردم ،امــر و
نهی میشده اسـت؛ زیـرا او یکی از بنـدگان هللا بـود و در مقــام ربــوبیت نبــود .لـذا
نهی پروردگار به ذرهای از حقوق ربوبیت را در دست نداشت؛ بلکه چهبسا امر و ِ
نهی االهی نســبت بــه ســایر آن بزرگــوار،ـ بهمــراتب ج ـ ّدیتر و فراتــر از امــر و ِ
انسانها بود .لذا میبینیم که گــاه هللا متعــال در قــرآن کــریم ،پیــامبرشـ را تــوبیخ
میکند؛ چنانکه میفرماید:ـ
ٰ ۡ ْ ُ
ص َدقوا َوت َۡعلَ َـم ٱل َكـ ِذبِينَ ﴾٤٣ َّ ك لِ َم أَ ِذنتَ لَهُمۡ َحتَّ ٰى يَتَبَيَّنَ لَ َ
ك ٱل ِذينَ َ ﴿ َعفَا ٱهَّلل ُ عَن َ
[التوبة]٤٣ :
هللا تو را ببخشد؛ چرا پیش از آنکه راستگویان بــر تــو آشــکار شــوند و قبــل از
آنکه دروغگویان را بشناسی ،به آنان اجازهی ماندن دادی؟
و نیز میفرماید:ـ
[التحريم]١ : هَّلل َ ﴿ ٰيَٓأ َ ُّيهَا ٱلنَّبِ ُّ
ي لِ َم تُ َح ِّر ُم َمٓا أ َح َّل ٱ ُ لَكَ ﴾
ای پیــامبر! چــرا آنچــه را کــه هللا بــرای تــو حالل کــرده اســت ،بــر خــود حــرام
میکنی؟ـ
هللاعنها.
رضی
)(1نگا :صحیح بخاری ،ش 3670 :بهنقل از عایشه
شرح ریاضالصالحین 158
بود؛ فرمود:ـ «او فرستادهیـ هللا متعال است و بهیقین هللا متعال او را یاری میکنــد؛
پس ،فرمان او را بیچون و چرا بپذیر».
در سه نمونهای کــه گذشــت ،پایــداریـ ابــوبکر صــدیق نمایــان شــد و روشــن
گردیدـ که او ،اســتوارترین فـرد در میـان صـحابه #و خردمنـدترین و شایسـتهترین
نبــوغ افــرا ِد دورنگــر و ِ آنهــا بــرای خالفت بــود .در چــنین شرایطیســتـ کــه
ژرفاندیش نمایان میگـردد؛ امــا انســانی کـه فقـط غـیرت دارد و شــتابزده عمـل
عمل شتابزدهاش نافرجامـ و زیانبار باشد. ِ میکند ،چهبسا
در هر حال از این حدیث که مؤلف /در باب وجوب زکات آورده اسـت ،چـنین
برمیآیدـ که هرکس از دادن زکات امتناع کند ،بر حاکم و پیشوای مسلمانان واجب
است که با او پیکار نماید تا آنکه زکات اموالش را بدهد.
***
\ل يُ\د ِْخلُنِي ا ْل َجنَّةَ، ب :أنّ َر ُجالً قَ\\ا َل لِلنَّبِ ِّيْ :
أخبِ\ ْ\رنِي بِ َع َم\ ٍ -1219وعن أَبي أ ُّيو ٍ
َص\ ُل ال\ َّر ِح َم». الص\الَةََ ،وتُ\\ؤْ تِي ال َّز َك\\اةََ ،وت ِ
ش\ ْيئاًَ ،وتُقِي ُم َّ قَ\\ا َل« :تَ ْعبُ\ ُد هللاَ ال ت ْ
ُش\ ِر ُك بِ\ ِه َ
()1
ق عليه] [متف ٌ
ترجمه :ابوایوب میگوید :مردی به پیامبر گفت :ای رسولخدا! عملی به
من معرفیـ کن که مرا وارد بهشت سازد .پیــامبر فرمــود:ـ «هللا را عبــادت کن و
هیچ چــیز و هیچکس را شــریکش مســاز و نمــاز را برپــا دار و زکــات بــده و حـ ّ
ق
خویشاوندیـ را ادا کن».
-1220وعن أَبي هريرةَ :أنَّ أ ْع َرابيا ً أتَى النَّبِ َّي فَقَ\\ا َل :يَ\\ا رس\\و َل هللاُِ ،دلَّنِي
الص\الَةَ،
ش\ ْيئاً ،وتُقِي ُم َّ ُش\ ِر ُك بِ\ ِه َ َعلَى َع َم ٍل إِ َذا َع ِم ْلتُهُ ،د ََخ ْلتُ َ
الجنَّةَ .قَا َل« :تَ ْعبُ ُد هللاَ ال ت ْ
س \ي بِيَ \ ِد ِه ،ال أزي ُد َعلَى ض \انَ »؛ قَ\\ا َلَ :والَّ ِذي نَ ْف ِ صو ُم َر َم َ ضةََ ،وتَ ُ وتُؤتِي ال َّز َكاةَ ال َم ْف ُرو َ
الجنَّ ِة فَ ْليَ ْنظُ\ ْ\ر إِلَى
\ل َس َّرهُ أنْ يَ ْنظُ \ َر إِلَى َر ُج\ ٍل ِمنْ أ ْه\ َِه َذا ،فَلَ َّما َولَّى قَا َل النَّبِ ُّيَ « :منْ َ
()2
ق عليه] َه َذا»[ .متف ٌ
ترجمه :ابوهريره میگوید :صحرانشينيـ بـه پیـامبر گفت :ای رســولخدا!
مرا به عملی رهنمون شــو كــه اگــر آنرا انجــام دهم ،وارد بهشــت شــوم .پیــامبر
فرمــود:ـ «هللا را عبــادت کن و هیچ چــیز و هیچکس را شــریکش مســاز و نمــاز را
برپا دار و زکات فرض را بــده و مـاه رمضــان را روزه بگـیر» .بادیهنشــین گفت:
سوگندـ بـه ذاتی کـه جـانم در دسـت اوسـت ،بـر این نمیافــزایم.ـ و چــون بازگشـت،
رسولهللا فرمود« :هرکه دوست دارد به مــردی بهشــتی بنگــرد ،بــه این شــخص
نگاه کند».
الص\الَ ِةَ ،وإيتَ\ا ِء -1221وعن جرير بن عبدهللا قَا َل :ب\ايَ ْعتُ النَّبِ َّيَ علَى إقَ ِ
\ام َّ
()3
ق عليه]سلِ ٍم[ .متف ٌ
ح لِ ُك ِّل ُم ْ ال َّز َكا ِةَ ،والنُّ ْ
ص ِ
ترجمه :جریر بن عبدهللا میگوید :با پیامبر بر اقامهی نماز ،ادای زکات،
و خیرخواهیـ برای هر مسلمان ،بیعت کردم.
)(1صحیح بخاری ،ش1396 :؛ و صحیح مسلم ،ش[ .13:این حــدیث پیشتــر بهشــمارهی 336
آمده است( .مترجم)]
)(2صحیح بخاری ،ش1397 :؛ و صحیح مسلم ،ش.14:
شمارهی
)(3صحیح بخاری ،ش،57( :ـ )2715؛ و صحیح مسلم ،ش[ .56 :این حدیث
پیشتر به
187گذشت( .مترجم)]
159 بیان فضیلت\ آن و مسای ِل مربوط به آن
باب \:تأکید بر وجوب زکات و ِ\
شرح
این ســه حــدیث دربــارهیـ وجــوب زکــات و فضــیلت آن اســت و هرســه نشــان
میدهد که نماز و زکات ،جزو فرایض اسالماند .در حدیث ابوایوب آمده اســت:
ق خویشاوندیـ را ادا کن» .منظــور از خویشــاوندان، َص ُل الر َِّح َم»؛ یعنی« :و ح ّ« َوت ِ
ق آنهــا و ارتبــاطـ همهی نزدیکان انسان از ناحیهی پدر و مادرش هستند و ادای ح ّ
با آنان ،به عُرف و عــادت مــردم بســتگی دارد؛ زیــرا پیــامبر چگــونگی صــلهی
ـدون تبــبین، رحم را بیان نفرموده است و آنچه که در کتاب و سنت بدون قیــد یــا بـ ِ
آمــده باشــد ،مــرجعش عــرف و عــادت مــردمـ اســت .و این ،بــه اختالف اوضــاع و
ت فقــر و نیــاز ،ادای شرایطـ و نیز به اختالف زمان و مکان بســتگی دارد .در حــال ِ
بخشش مالی انجام میشود؛ـ بهگونهای که ضــرورت و ِ ق خویشاوندی با کمک و ح ّ
ق خویشـاوندیـ این اسـت ت بیمـاری،ـ حـ ِّ نیاز خویشاوند فقیر برآورده گردد .در حال ِ ِ
که به مالقات خویشاون ِـد بیمار خود برویم و تا زمانیکه بهبــودـ مییابــد ،پیوســته از
او عیادت کنیم .امروزه که امکانــات ارتبــاطیـ پیشرفت کـرده اســت و ُعــرف نـیز
ـال خویشــاوندان بــود یــا در شده ،میتوان از طریقـ تلفن یا نامهنگــاری ،جویــایـ حـ ِ
مناسبتهاییـ چون عید ،به دیدنشان رفت .مهم ،این است که صلهی رحم و ارتبـاطـ
با خویشــاوندان ،واجب میباشــد؛ امــا حــد و حــدودش در شــریعت ،مشــخص نشــده
است و از اینرو به ُعــرف و عـادت مــردم بســتگی دارد؛ یعــنی بایـد در حـ ّدی کـه
ق خویشــاوندی را ادا کــنیم. عُرف جامعهی اسالمی ،آنرا صلهی رحم میدانــد ،حـ ّ
در حدیث جریرـ بن عبدهللا افزون بــر اقــامهی نمــاز و ادای زکــات ،خــیرخواهیـ
برای هر مسلمانی نیز آمده است؛ یعنی :انسان باید بــا ســایر مســلمانان ،بهگــونهای
رفتارـ نماید که با خود ،رفتار میکند یا دوست دارد که مــردم بــا او آنگونــه رفتــارـ
کننــد .لــذا هیچ مســلمانی بــه همکیش خــود ناســزا نمیگویــد،ـ بــه او تهمت نمیزنــد،
فــریبشـ نمیدهــد ،بــه او خیــانت نمیکنــد و بــه او نــارو نمیزن ـدـ و از هــر جهت،
خــیرخوا ِه اوســت؛ اگــر مســلمانی از او دربــارهی چــیزی نظرخــواهی کنــد ،بــر او
واجب است کــه بــه او مشــورتی بدهــد کــه آنرا بــرای دنیــا و آخــرت وی ،بهــتر و
مناسبترـ میداند .زیرا همانگونــه کــه بیــان شــد ،جریـرـ بن عبدهللا بــا پیــامبر
پیبمان بست که خیرخواه هر مسلمانی باشد .گفته میشود :پس از اینکــه جریـرـ بن
عبدهللا بَ َجلی با پیامبر بیعت کرد که خیرخوا ِه هر مسلمانیـ باشد ،اســبی خریــد
و سپس دریافتـ که ارزش این اسب ،بیشتر است؛ لذا نزد فروشنده بازگشت و بــه
او گفت :قیمت اسبی که به من فروختهای ،بیش از این اســت و همــان مبلغی را بـه
ت آن اســب بــود .و بــاز بــرای بــار ســوم بازگشــت و بــه او داد که به گمــان او ،قیم ِ
فروشنده گفت :اسب تو ،بیش از این قیمت دارد و سرانجام ،بابت اسبی که دویست
درهم خریداری کرده بود ،هشتصد درهم به فروشندهاش داد؛ زیرا او بــا پیــامبر
بیعت کرده بود که خیرخواه همهی مسلمانان باشد.
ّ
از اینرو بــر هــر مســلمانیـ واجب اســت کــه حــق خویشــاوندی را ادا کنــد و
خیرخوا ِه همکیشان خود باشد؛ چنانکه در حدیث تمیم داری آمده است که پیــامبر
ص ـي َحةُ» .یعنی« :دین ،نصــحیت و خیرخواهیســت». سه بار فرمود:ـ «الدِّينُ النَّ ِ
پرسیدند :برای چه کسی؟ فرمود« :هَّلِل َولِ ِكتَابِ ِه ولِرسُولِ ِه َوألَئ َّم ِة ال ُم ْسلِ ِمينَ َوعَــا َّمتِ ِه ْم».
شرح ریاضالصالحین 160
( )1یعنی« :برای هللا ،و برای کتابش ،و برای پیامبرش ،و برای پیشوایان مسلمانان
و عموم آنها».
***
بَ ،وال ب َذ َه ٍ اح ِ ص\ ِ -1222وعن أَبي هريرةَ ق\\ا َل :قَ\\ا َل رس\\ول هللاَ « :م\\ا ِمنْ َ
ُ
ص\فَائِ ُح ِمنْ نَ\\ا ٍر ،فَ\\أ ْح ِم َي صفِّ َحتْ لَهُ َ ض ٍة ،ال يُ َؤدِّي ِم ْن َها َحقَّ َها إِالَّ إِ َذا َكانَ يَو ُم القِيَا َم ِة ُ فِ َّ
وم َ ُ َّ
َعلَ ْي َها في نا ِر َج َهن َم ،فيُ ْك َوى بِ َها َجنبُهَُ ،و َجبِينهَُ ،وظ ْه ُرهُُ ،كل َما بَ َردَتْ أ ِعيدَتْ لهُ في يَ ٍ َ ُ ْ َ َّ َ
الجنَّ ِة، س\بيلَهُ ،إ َّما إِلَى َ ض\ى َبيْنَ ال ِعبَ\ا ِد فَيَ\ َرى َ س\نَ ٍةَ ،حتَّى يُ ْق َ سينَ أ ْل\\فَ َ َكانَ ِم ْقدَا ُرهُ َخ ْم ِ
َوإ َّما إِلَى النَّا ِر».
ِّ
إبل ال يُ َؤدِّي ِمن َها َحق َهاَ ،و ِمنْ َحق َه\\ا َّ ْ ب ٍ اح ِ ص ِ َ
قِي َل :يَا رسو َل هللا ،فاإلب ُل؟ قا َلَ « :وال َ
ْ
أوف\ َر َم\\ا ك\\انتْ ،ال يَفقِ\ ُد َ َ َ اع ق ْرق ٍر ْ َ َ َح ْلبُ َها يَو َم ِو ْر ِدهَا ،إِالَّ إِ َذا َكانَ يَو ُم القِيَا َم ِة بُ ِط َح ل َها بِق ٍ
َ َ
ُ
ضهُ ِبأ ْف َوا ِه َهاُ ،كلَّ َما َم َّر َعلَ ْي ِه أوالَ َه\\اُ ،ر َّد َعلَ ْي\ ِه أخفَافِ َهاَ ،وتَ َع ُّ احداً ،تَطَ ُؤهُ بِ ْ ِم ْن َها فَصيالً َو ِ
س\\بِيلَهُ، َ
سنَ ٍةَ ،حتَّى يُ ْقضى بَيْنَ ال ِعبَا ِد ،فيَ َرى َ سينَ ألفَ َ ْ أُ ْخ َراهَا ،في يَ ْو ٍم َكانَ ِم ْقدَا ُرهُ َخ ْم ِ
الجنَّ ِةَ ،وإ َّما إِلَى النَّا ِر». إ َّما إِلَى َ
ب بَقَ\ ٍر َوال َغنَ ٍم ال يُ\ َؤدِّي ِم ْن َه\ا اح ِ ص\ ِ قِي َلَ :يا َرسو َل هللاِ ،فَالبَقَ ُر َوال َغنَ ُم ؟ قَا َلَ « :وال َ
س فِي َه\\ا ش\ ْيئاً ،لَ ْي َ \اع قَ ْرقَ\ ٍر ،ال يَفقِ\ ُد ِم ْن َه\ا َ ْ \و ُم القِيَا َم\ ِة ،بُ ِط َح لَ َه\ا بقَ ٍ َحقَّ َها ،إِالَّ إِ َذا َكانَ يَ ْ
َضبَا ُء ،تَ ْنطَ ُحهُ بقُ ُرونِهاَ ،وتَطَ\ ُؤهُ بِأ ْظالَفِ َه\\اُ ،كلَّ َم\\ا م\ َّر َعلَ ْي\ ِه صا ُءَ ،وال َج ْل َحا ُءَ ،وال ع ْ َع ْق َ
س\نَة َحتَّى يُ ْقض\ى بَيْنَ س\ينَ أ ْل\فَ َ \وم َك\انَ ِم ْق\دَا ُرهُ\ َخ ْم ِ أُوالَ َه\\اُ ،ر َّد َعلَ ْي\ ِه أُ ْخ َرا َه\\ا ،في يَ ٍ
الجنَّ ِةَ ،وإ َّما إِلَى النَّا ِر». سبيِلَهُ ،إ َّما إِلَى َ ال ِعبَا ِد ،فَيَرى َ
س \ ْت ٌر، «الخي ُل ثَالَثَةٌِ :ه َي لِ َر ُج ٍل ِو ْز ٌرَ ،و ِه َي لِ َر ُج\ ٍل ِ َ فالخ ْي ُل؟ قَا َل: قي َل :يَا رسول هللا َ
\لأج\ ٌر .فَأ َّما الَّتي هي لَ\هُ ِو ْز ٌر فَ َر ُج\ ٌل َربَطَ َه\\ا ِريَ\ا ًء َوفَ ْخ\ راً َونِ\ َوا ًء َعلَى أ ْه\ ِ َو ِه َي لِ َر ُج ٍل ْ
س ُ
بيل هللا ،ث َّم لَ ْم يَ ْن َ س\ ِ س ْت ٌر ،فَ َر ُج ٌل َربَطَ َه\\ا في َ سالَ ِم ،فَ ِه َي لَهُ ِو ْز ٌرَ ،وأ َّما الَّتي هي لَهُ ِ اإل ْ
َ
أج\ ٌر ،ف َر ُج\ ٌل َربَط َه\\ا َ َ
س ْت ٌرَ ،وأ َّما التي هي لهُ ْ َّ َ َ َ
ق هللاِ في ظ ُهو ِرهَاَ ،وال ِرقابِ َها ،ف ِه َي لهُ ِ ُ َح َّ
ض\ ِة و ر
ِ ِ َ َ ْ ِ ْ َّ ْ َال و َ أ ج \ر \م ال ك \ ل َ
ذ نْ م تْ َ ل َ
ك أ \ا
\م َ ف ة ض
َْ ٍ ْ َ ْ َ ٍ َ و ر و َ أ ، ج ر م في م
ْ ِ َ الس اإل ْل
ِ ه أل هللا بيل
في َ ِ س
س\نَاتٌ ، أر َواثِ َه\\ا َوأ ْب َوإله\\ا َح َ ب لَ\هُ َع\ َد َد ْ سنَاتٌ و ُكتِ َ َ
ب لَهُ َع َد َد َما أ َكلَتْ َح َ َي ٍء إِال ُكتِ َ ِمنْ ش ْ
أر َواثِ َه\\ا َ
ش \ َرف ْي ِن إِالَّ َكت ََب هللاُ ل \هُ َع\ َد َد آثا ِر َه\\اَ ،و ْ َ َ َ
ش \ َرفا ً أ ْو َ اس \تَنَّتْ َ َ
َوال تَ ْقط \ ُع ِط َول َه\\ا ف ْ
َ َ
س\\قِي َها إِالَّ َكت ََب هللاُ ش ِربَتْ ِم ْنهَُ ،وال يُ ِري ُد أنْ يَ ْ احبُ َها َعلَى نَ ْه ٍر ،فَ َ ص ِ تَ ،وال َم َّر بِ َها َ سنَا ٍ َح َ
ت». ٍ ا َ ن س
َ ح
َ تْ َ ب ر
ِ ش
َ ا م
َ د
َ د
َ ع
َ لَهُ
ش\ ْي ٌء إِالَّ ه\ ِذ ِه اآلية الح ُم\ ِر َ فالح ُم ُر؟ ق\\ا َلَ « :م\\ا أ ْن\ ِز َل َعلَ َّي في ُ ُ َ قِي َل :يَا رسو َل هللاِ ُ
ٗ
ـال ذر َّٖة َشـ ّرا يَـ َر ۥهُ َ َ ۡ
الجا ِم َعةُ﴿ :فَ َمن يَ ۡع َم ۡل ِمثقا َل ذ َّر ٍة خَي ٗرا يَـ َر ۥهُ َ ٧و َمن يَع َمــل ِمثقـ َ
ۡ ۡ ۡ َ َ ۡ اذةُ َ الفَ َّ
()1
[متفق علیه؛ این ،لفظ مسلم است]. [ ﴾٨الزلزلة]٨ ،٧ :
ب طال و نقرهای ترجمه :ابوهریره میگوید :رسولهللا فرمود:ـ «هر صاح ِ
ت آنرا ندهد ،روز رستاخیز طال و نقــرهاش بــه ورقهــاییـ از آتش ،تبــدیل که زکا ِ
میشــود و این ورقهــاـ را در آتش دوزخ ،داغ میکننــدـ و ســپس بــا آن ،پهلوهــا،
پیشانیـ و پُشت آنشخص را داغ مینهند و آنگاه که این ورقهاـ سرد شود ،دوباره
داغ میگــردد و این عــذاب بــرای آن شــخص در روزی کــه مقــدارش بهانــدازهی
پنجاههزار سال است ،ادامه دارد تا آنکه در میــان بنــدگان ،حُکم میشــودـ و ســپس
مسیر آن فرد بهسوی بهشت یا بهسویـ دوزخ ،مشخص میگردد». ِ
)(1صحیح مسلم ،ش55 :
)(1صحیح بخاری ،ش1402 :؛ و صحیح مسلم ،ش.987:
161 بیان فضیلت\ آن و مسای ِل مربوط به آن باب \:تأکید بر وجوب زکات و ِ\
گفته شد :ای رسولخدا! شتر چهطور؟ـ فرمود« :همچــنین هــر صــاحب شــتری
ـیدن آنهـا در محـ ّل آبشـخورـ ق آنها را ادا نکند -و یکی از این حقــوق ،دوشـ ِ که ح ّ
(و بخشیدن بخشی از شیرشان بــه فقــیران و رهگــذران اســت) -روز رســتاخیز در
زمینیـ هموار و پهناور ،خوابانیده میشود و شتران با بهــترین و فربهتــرین حــالتی
که در دنیا داشتهاند ،بدون اینکه حتی یک بچهشتر نـیز از آنهـا کم شـده باشـد ،او
زیر ُسمهای خود ،لِه میکنند و با دهانشان گاز میگیرند و هرگــاه آخــرین شــتر را ِ
روی او عبور کند ،شتر نخست بــر میگــرددـ و این عــذاب بــرای آنشــخص در ِ از
روزیـ که مقدارش بهاندازهی پنجاههزار سال است ،ادامــه دارد تــا آنکــه در میــان
ـیر آن فــرد بهســوی بهشــت یــا بهســوی دوزخ، بنــدگان ،حُکم میشــودـ و ســپس مسـ ِ
مشخص میگردد».
عــرض شــد :ای رســولخدا! گــاو و گوســفند ،چــه حُکمی دارنــد؟ فرمــود:
«همینطورـ هر صاحب گاو و گوسفندی که زکاتشان را ندهــد ،روز رســتاخیز در
زمینیـ هموار و پهناورـ خوابانیده میشود و گاوها و گوسفندانشـ در حالی که حــتی
یک عدد از آنهــا کم نیســت و هیچ حیــوا ِن کجشــاخ ،بیشــاخ و شاخشکســتهای در
ـان آنهــا وجــودـ نــدارد -و همگی شــاخهای قــوی و ســالمی دارنــد -او را زیــر میـ ِ
ُسمهایشان میگیرند و او را شـاخ میزننـد و آنگـاه کـه آخـرین گـاو یـا گوسـفندـ از
رویـ او میگذردـ و به او شاخ میزند ،نخستین گاو یا گوســفند بــاز میگــردد و این
عذاب برای آنشخص در روزی کــه مقــدارش بهانــدازهی پنجــاههزار ســال اســت،
ـیر آن فــرد بهسـوی ادامه دارد تا آنکه در میان بنــدگان ،حُکم میشـودـ و ســپس مسـ ِ
بهشت یا بهسوی دوزخ ،مشخص میگردد».ـ
پرسیده شــد :ای رســولخدا! حُکم اسـب چیســت؟ فرمــود:ـ «اسـب بــر سـه نـوع
است :نگهداریـ اسب برای برخي ،گنــاه میباشــد و بــراي بــرخيـ دیگــر ،وســیلهی
آسایش و پوشاندن نیاز است و برای برخی هم اجر و ثواب دارد؛ اسبی کــه بــرای
صاحبش مایهی گناه است ،اسبیست که شخص آنرا برای تظــاهر و فخرفروشــی
و دشمنی با مسلمانان ،نگهداری ميکنـد؛ این اسـب بـرای صـاحبش مـایهی گنـاه و
وبال است .و اســبی کــه وســیلهی آســایش و پوشــاندن فقــر میباشــد ،اسبیســت كــه
صاحبش آنرا بهخاطر هللا نگهداریـ ميکند و از یاد نمیبردـ که هنگام سوار شــدن
بر حیوان یا نگهداری از او ،فرمان االهی را دربارهیـ حیوان رعایت کنــد؛ چــنین
اسبی ،سبب آسایش و نجات صاحبش میباشد .و اسبي كه بــراي صــاحبش اجــر و
ثواب دارد ،اسبیست کــه شــخص آنرا در را ِه هللا و بــرای -جهــاد یــا -خــدمت بــه
مسلمانان ،در چراگاهیـ بـزرگ یـا کوچـک نگهـداری میکنــد؛ چـنین اســبی بـرای
صاحبش مایهی اجــر و ثــواب اســت و هرچــه از آن چراگــاه یــا مرغــزار بخــورد،
برای صاحبش بهشمار برگها یا گیاهانی که میخورد ،نیکی نوشته میشود و بــه
تعدا ِد سرگینها و ادرارهـایشـ بـرای صـاحبش ،نیکی ،ثبت و منظـور میگـردد.ـ و
اگر اسب ،طنابش را پاره کند و از یک یــا دو تپــه بگــذرد ،بــه تعــدا ِد جــای پاهــا و
فضوالتی که برجا میگذارد ،به صاحبش ،اجر و پــاداش می رســد؛ و چنانچــه از
نهری بگذردـ و آب بخورد ،حتی اگر صــاحبش قصـدـ آب دادن آنرا نداشــته باشــد،
هللا متعال بهاندازهی آبی که این اسب نوشیده است ،براي صاحبش ،اجــر و پــاداش
منظورـ میفرماید».
شرح ریاضالصالحین 162
گفته شد :ای رسولخدا! حُکم االغها چیست؟ فرمـود« :در اینبـاره چـیزی بـر
من نازل نشده است؛ جز این آیهی کمنظیرـ و جامع که﴿ :فَ َمن يَ ۡع َم ۡل ِم ۡثقَ َ
ال َذ َّر ٍة ۡ
خَي ٗرا
()1
يَ َر ۥهُ َ ٧و َمن يَ ۡع َم ۡل ِم ۡثقَا َل َذر َّٖة َش ٗ ّرا يَ َر ۥهُ .﴾٨
شرح
مؤلف /این حدیث را در باب تأکید بر وجوب زکــات و بیــان فضــیلت آن آورده
است؛ حدیثی طوالنیـ که مســلم /از ابــوهریره روایت کــرده اســت .پیــامبر در
این حدیث از دارندهی طال و نقره ،و نیز صاحب شتر ،گــاو و گوســفند و همچــنین
ک اســب و االغ ســخن بــه میــان آورده و حُکم هــر یــک از این امــوال را بیــان مالـ ِ
فرموده است .آری؛ پیامبر اینگونه بود که مسایل را بهروشنیـ برای مردمـ بیــان
مینمــود و در حــالی امتش را تــرک گفت کــه هللا بهوســیلهی او دین را کامــل
گردانیدـ و نعمتش را بر مؤمنــان تمــام فرمــود.ـ رســولهللا در این حــدیث فرمــوده
ت آنرا ندهــد ،روز رســتاخیز طال و ب طال و نقــرهای کــه زکــا ِ است« :هــر صــاح ِ
نقرهاش به ورقهاییـ از آتش ،تبدیل میشود و این ورقهــاـ را در آتش دوزخ ،داغ
میکنندـ و سپس با آن ،پهلوها ،پیشانی و پُشت آنشخص را داغ مینهند و آنگاه که
این ورقه ـاـ ســرد شــود ،دوبــاره داغ میگــردد و این عــذاب بــرای آن شــخص در
روزیـ که مقدارش بهاندازهی پنجاههزار سال است ،ادامــه دارد تــا آنکــه در میــان
ـیر آن فــرد بهســوی بهشــت یــا بهســوی دوزخ، بنــدگان ،حُکم میشــودـ و ســپس مسـ ِ
مشخص میگردد».
زکات در عي ِن طال و نقره ،واجب است و فرقی نمیکندـ که انسان ،آنرا بــرای
ـین
خریـداری ماشـ ِ
ِ نفقه یــا ازدواج یــا خریــد خـانهای کــه بـه آن نیــاز دارد یـا بـرای
ت خــود؛ در ِ ـرو
ـ ث و سواریاشـ پسانداز کند یا برای ثروتاندوزی و افــزایش مــال
عین طال و نقره ،واجب میباشــد؛ حــتی در طال و نقــرهای کــه هر حال ،زکات در ِ
عین
ِ در ـاتـزک وجوب که نماند ناگفته البته ـ
. کند
ی م استفاده زن بهعنوان زیورآالت
طال و نقره ،در صورتیستـ که به ح ّد نصاب برسد؛ نصاب طال 5/85گرم اســت
ب نقره 595 ،گرم .لذا اگر کسی ،این مقدار طال یا نقره داشته باشد ،زکــات و نصا ِ
بر او واجب است و اگر زکاتش را ندهد ،بهفرمــودهیـ پیــامبر« :روز رســتاخیز
طال و نقرهاش به ورقهاییـ از آتش ،تبدیل میشود» .ورقهاییـ آتشین که در آتش
دوزخ گداخته میگردد - .پناه بر هللا -آتش دوزخ ،شصت و نُه بــار داغتــر از آتش
دنیاست .هللا همهی ما را در پناه خویش قرارـ دهد .خالصه اینکه اگر کســی دارای
نصاب طال و نقــره باشــد و زکــاتش را ندهــد« ،روز رســتاخیز طال و نقــرهاش بــه
ورقهایی از آتش ،تبدیل میشودـ که در آتش دوزخ گداخته میگردد و آنگاه با این
ورقهای آتشــین و گداختــه ،پهلوهــا ،پیشــانیـ و پُشــت آنشــخص را داغ مینهنـدـ و
آنگاه که این ورقها سرد شود ،دوباره داغ میگردد و این عذاب برای آن شخص
در روزیـ که مقدارش بهاندازهی پنجاههزار سال است ،ادامــه دارد»؛ این عــذاب،
یک ساعت یا دو ساعت یا یــک مــاه و دو مــاه و حــتی یــک ســال و دو ســال طــول
نمیکشد؛ بلکه پنجاههزار سال ادامه مییابدـ و تکــرار میشـودـ «تـا آنکـه در میــان
مسیر خود را بهسوی بهشت یا بهسوی دوزخ ِ بندگان ،حُکم ميگرددـ و سپس انسان
مشاهده ميكند».
میبینـدـ و هرکــه )(1آیات 8-7سـ
ـورهی زلزلــه« :پس هــر کس هموزن ذرهای نیکی کنــد،ـ آنرا
میبیند».
هموزن ذرهای بدی نماید ،آنرا
163 بیان فضیلت\ آن و مسای ِل مربوط به آن
باب \:تأکید بر وجوب زکات و ِ\
لذا این حدیث ،تفسیریـ بر این فرمودهیـ هللا متعال است که میفرماید:
يل ٱهَّلل ِ فَبَ ِّشـ ۡرهُمـ بِ َعـ ذا ٍ
ب َ َب َو ۡٱلفِ َّ
ضـةَ َواَل يُنفِقُونَهَــا فِي َسـبِ ِ ﴿ َوٱلَّ ِذينَ يَ ۡكنِ ُزونَ ٱل َّذه َ
[التوبة]٣٤ : أَلِ ٖيم ﴾٣٤
و به کسانی که طال و نقره ذخیره میسازند و آن را در راه هللا انفــاق نمیکننــد،
نوید عذابی دردناک بده.
لــذا در این آیــه ،منظــورـ از کســانیـ کـه طال و نقــره ذخــیره میســازند ،کســانی
هستند که زکاتش را نمیدهند؛ چنانکه علمای صحابه و تابعیین #و علمای پس از
ایشــان ،این آیــه را اینگونــه تفســیر نمودهانــد و مــال و ثــروتیـ را کــه زکــاتش ادا
نمیشود« ،کنز» نامیدهانــد؛ حــتی اگــر روی قلهی کــوه و نمایــان باشــد[ .در زبــان
گنج پنهان« ،کنز» گفته میشــود]؛ ولی ثــروتیـ کــه زکــاتش ادا میشــود، عربی به ِ
حتی اگر در د ِل زمین باشد ،کنز نیست و وبــال صــاحبش نخواهــد بــود .هللا متعــال
میفرماید:
ٰ ۖ ُ ۡ
َار َجهَنَّ َم فَتُك َو ٰـى بِهَا ِجبَاهُهُمۡ َو ُجنُوبُهُمۡ َوظهُــو ُرهُمۡـ هَـ َذا
﴿يَ ۡو َم ي ُۡح َم ٰى َعلَ ۡيهَا فِي ن ِ
[التوبة]٣٥ : ۡ
وا َما ُكنتُمۡ تَكنِ ُزونَ ﴾٣٥ َما َكن َۡزتُمۡ أِل َنفُ ِس ُكمۡ فَ ُذوقُ ْ
ص\ ْو ِم َن النَّبِ ِّي قَ\\ا َل« :ال يَتَقَ\ َّد َمنَّ أَ َح\ ُد ُكم َر َم َ
ض\انَ بِ َ -1232عن أَبي هريرةَ ع ِ
ص ْم ذلِ َك اليَ ْو َم»[ .متفق عليه] َ َ
صو َمهُ ،فليَ ُ صو ُم َيَ ْو ٍم أَ ْو يَ ْو َم ْي ِن ،إِال أنْ يَ ُكونَ َر ُج ٌل َكانَ يَ ُ
()1
ترجمه :ابوهریره میگوید :پیامبرـ فرمود:ـ «هیچیک از شما نبایــد یـک یـا
دو روز پیش از رمضـــان روزه بگـــیرد؛ مگـــر کســـی کـــه -این یکی دو روز،
مصادفـ با روزهــاییـ چـون دوشــنبه و پنجشــنبه باشـد کـه -روزه میگرفتــه اسـت؛
چنین شخصی ،آن روز را روزه بگیرد».
َص\و ُموا قَ ْب\ َل َر َ
مض\انَ ، س $قَ\\ا َل :قَ\\ا َل رس\\ول هللا« :ال ت ُ -1233وعن ابن عب\\ا ٍ
ص\و ُموا لِ ُرؤيَتِ\ ِهَ ،وأ ْف ِط\ ُروا لِ ُرؤيَتِ\ ِه ،ف\\إنْ َح\ الَتْ دُونَ\هُ َغيَايَ\ة ف\\أ ْك ِملُوا ثالثِينَ يَ ْوم\اً».
َ َ ٌ َ ُ
()2
[ترمذی این حدیث را روايت كرده و گفته است :حسن صحيح میباشد].
ترجم\\ه :ابنعبــاس $میگویــد:ـ رســولهللا فرمــود:ـ «پیش از رمضــان روزه
نگیرید؛ با دیدن هالل رمضان روزه بگیریدـ و با دیدن هالل شوال ،روزه بگشــایید
(و عید کنید)؛ و اگر ابر ،مانع از دیدن هالل شد ،سی روز را کامل نمایید».
ش\ ْعبَانَ -1234وعن أَبي هريرةَ ق\\ال :قَ\\ا َل رس\\ول هللا« :إِ َذا بَقِ َي نِ ْ
ص\فٌ ِمنْ َ
َص \و ُموا»[ .ترمــذی این حــدیث را روايت كــرده و گفتــه اســت :حســن صــحيح فَال ت ُ
()3
میباشد].
ترجمه :ابنعباس $میگوید:ـ رسولهللا فرمــود:ـ «آنگــاه کــه نیمی از شــعبان
باقی ماند ،دیگر روزه نگیرید».
\و َم الَّ ِذي يُ َ
ش\كُّ فِي ِه، ص\ا َم اليَ\ ْ -1235وعن أَبي اليقظان عما ِر بن يَ ِ
اس ٍر $قَا َلَ :منْ َ
اس\ ِم[ .روایت ابــوداود و ترمـذي؛ ترمــذی ،این حـدیث را حســن صى أَبَا القَ ِ
فَقَ ْد َع َ
()4
صحيح دانسته است].
ترجم\\ه :ابواليقظــان ،عمــار بن یاسر $میگویــد :هــركس در روزیـ کــه در آن
شک است -که رمضان میباشدـ یــا خــیر -روزه بگــیرد ،از ابوالقاسم نافرمــانی
کرده است.
***
-1236عن طلح\\ة بن عبي ِد هللاِ أنَّ النَّب َّيَ ك\\انَ إِ َذا َرأى الهالَ َل ،قَ\\ا َل« :الله َّم
ش\ ٍد َ
وخ ْي\ ٍر». اإلس\الَ ِمَ ،ربِّي َو َربُّ َك هللاُِ ،هال ُل ُر ْسالَ َم ِة َو ْ
اإليمانَ ،وال َّ
ِ أ ِهلَّهُ َعلَ ْينَا بِاأل ْم ِن َو
()1
[ترمذی این حدیث را روايت كرده و گفته است :حسن صحيح میباشد].
ترجمه :طلحه بن عبیدهللا میگوید :پیامبرـ هنگامیکه هالل ماه را میدید،
ك هللاُِ ،هال ُلاإليمانَ ،وال َّسالَ َم ِة َواإل ْسالَ ِمَ ،ربِّي َو َربُّ َ
ِ میگفت« :الله َّم أ ِهلَّهُ َعلَ ْينَا بِاأل ْم ِن َو
()2
ُر ْش ٍد و َخي ٍْر».
شرح
مؤلف /در کتابش ،بابی دربارهی نهی از استقبال ماه رمضان بــا روزه گــرفتن
در نیمهی دوم شـعبان گشـوده اسـت و سـپس احـادیثی در اینبـاره آورده اسـت؛ از
جمله :حدیثی بدین مضمون که ابوهریره میگوید« :هیچیک از شما نباید یک یا
دو روز پیش از رمضـــان روزه بگـــیرد؛ مگـــر کســـی کـــه -این یکی دو روز،
مصادفـ با روزهــاییـ چـون دوشــنبه و پنجشــنبه باشـد کـه -روزه میگرفتــه اسـت؛
روز
ِ روز پایــانی شــعبان یــا
ِـ چــنین شخصــی ،آن روز را روزه بگــیرد» .لــذا اگــر
شک ،مصادف با دوشنبه یا پنجشنبه بود و شخصیـ روزهــای دوشــنبه یــا پنجشــنبه
را روزه میگرفته است ،در این حالت ایرادی ندارد کــه آن روز را طبــق معمــو ِل
خود روزه بگیرد؛ همچنین اگر کسی ایام بیض ،یعنی روزهایـ ســیزدم ،چهــاردهم
و پانزدهم هر مــاه را روزه میگرفتــه و اینبــار موفـقـ نشــده اســت کــه این ایــام را
ـانی شــعبان بهجــای این ســه روز، روزه بدارد ،ایرادی نــدارد کــه در روزهــای پایـ ِ
ـانی شــعبان روزه بگیرد .اشکال در این است که کسی بهقصدـ احتیــاط ،دو روز پایـ ِ
را روزه بدارد؛ زیرا شک ،و در نتیجه احتیاط مبتنی بر آن ،اعتبــار نــدارد؛ چــون
پیـامبرـ فرمـوده اسـت« :بـا دیـدن هالل رمضـان روزه بگیریـدـ و بـا دیـدن هالل
شوال ،روزه بگشایید (و عید کنید)؛ و اگر ابر ،مانع از دیدن هالل شــد ،ســی روزـ
را کامل نمایید».
علما اختالف نظر دارند که آیا این نهی ،نهی تحریم است یا نهی کراهت؟ قول
روز شــک. ِـ راجح ،این است که این نهی ،نهی تحــریمـ میباشــد؛ بهویــژه دربــارهی
روز شعبان است که در شب هوا ،ابریست و مانع از رؤیت ِـ روزـ شک ،سیاُمین
هالل میشود؛ـ زیرا پیامبر فرموده است« :با دیدن هالل رمضـان روزه بگیریـدـ
و با دیدن هالل شوال ،روزه بگشایید (و عید کنید)».
و امــا نهی از روزه گــرفتن در نیمهی دوم شــعبان؛ اگرچــه ترمــذی حــدیثی در
اینبــاره روایت کــرده و آنرا حســن صــحیح دانســته اســت ،امــا ضــعیف میباشــد؛
چنانکــه امــام احمد /گفتــه اســت :حــدیث شاذیســت .و بــا حــدیث ابــوهریره نــیز
تعــارض دارد؛ در حــدیث ابــوهریره از روزه گــرفتن یــک یــا دو روز پیش از
رمضان نهی شده است؛ لذا مفهوم حدیث ابوهریره این است که سه یــا چهــار یــا
ده روز پیش از رمضان ،روزه گرفتن رواست .حتی اگــر حــدیث مــذکورـ صــحیح
)(1صحیح الجامع ،ش4726 :؛ و السلسلۀ الصحیحۀ ،ش.1816 :
)(2ترجمهی دعا« :یا هللا! این ماه را با امـنیت و ایمـان ،و اسـالم و سـالمتی بـر مـا نـو بفرمـا.
پروردگار من و تو ،هللا میباشد؛ امید است که ماه نو ،ماه رشد و نیکی باشد».
ِ
شرح ریاضالصالحین 180
باشد ،همچنانکه برخی از علما گفتهاند :این نهی ،نهی کراهت است و نهی تحــریمـ
نیست و اگر این ایام ،مصادف با روزهاییـ شــود کــه کســی در آن روزه میگرفتــه
است ،هیچ ایرادی ندارد که طبق معمو ِل خــود عمــل نمایــد و این روزهـاـ را روزه
بگیرد .بنابراین ،روزهی قبل از رمضان ،بر سه نوع میباشد:
-1از نیمهی شعبان تا روز بیست و هشــتم این مــاه؛ نهی از روزه گــرفتن در
این ایام ،نهی تحریم نیست و فقط نهی کراهت است؛ مگر برای کسی که روزهایـ
قبل روزه گرفته یا اینکه این ایام مصادف بــا روزهــایی چــون دوشــنبه و پنجشــنبه
شــود؛ آنهم در صــورتیـ کــه حــدیث نهی از روزه گــرفتن در نیمهی دوم شــعبان،
صحیح باشــد؛ و همانگونــه کــه پیشتــر بیــان شــد ،امــام احمــد حنبــل این حــدیث را
صحیح ندانسته است و بهفرض عدم صحت حدیث ،هیچ دلیلی وجود نـدارد کـه در
فاصلهی نیمهی شعبان تا روزـ بیست و هشتم این ماه ،روزه گرفتن مکروه باشد.
ـانی شــعبان ،یعــنی یــک یــا دو روز پیش از -2روزه گــرفتن در دو روز پایـ ِ
رمضان ،حرام میباشد؛ مگر برای کسی که این دو روزـ با ایامی چون دوشنبه یــا
پنج شنبه مصادفـ شود و آنشخص به روزه گرفتن روزهـای دوشـنبه و پنجشـنبه،
پایبندـ بوده است.
-3روزـ شک؛ روزه گــرفتن در این روز بهطــورـ مطلــق حــرام میباشــد .پس
هیچگاه در روز شک روزه نگیرد؛ زیرا پیامبرـ از روزه گــرفتن در روز شــک
نهی فرموده است.
ولی همانگونه که گفتم :چنین بهنظر میرسدـ کــه این نهی بــرای کسیســت کــه
بهقصد احتیاط این روز را روزه میگیرد؛ اما نهی یــا ممنــوعیت روزه گــرفتن در
ب س ّد ذرایع میباشد؛ بدین معنا که شــاید مــردمـ این روز به نیت روزهی نفل ،از با ِ
روزهی چــنین شخصــی را روزهی احتیــاطـ قلمــداد کننــد؛ در صــورتیکه روزهیـ
احتیاط ،بهطور مطلق روا نیست؛ زیرا رسولهللا فرموده است« :بــا دیــدن هالل
رمضان روزه بگیرید و با دیدن هالل شوال ،روزه بگشــایید (و عیــد کنیــد)» .وهللا
اعلم.
***
انداختن آن در
ِ -221باب :فضیلت سحری خوردن و بهتأخیر
صورتیکه بیم صبح شدن وجود نداشته باشد
ص\يَا ِمنَا -1240وعن عمرو بن الع\اص أنَّ رس\\ول هللا قَ\ا َل« :فَ ْ
ص\ ُل َم\\ا بَيْنَ ِ
()4
ب ،أ ْكلَةُ ال َّ
س َح ِر»[ .روایت مسلم] وصيَ ِام أه ِْل ال ِكتَا ِ
ِ
ت روزهیـ مــا ِ ـاوـ«تف ـود:
ـ فرم هللا
ل رسو گوید: یم عاص بن عمرو ترجمه:
با روزهی اهل کتاب ،خورد ِن َس َحریست».
شرح
مؤلف /در کتــابش «ریاضالصــالحین» بــابی را بــه فضــیلت ســحری خــوردن
«سـحور» گفتــه
اختصاص داده است .در زبان عربی ،به َس َحری یا غــذای َسـ َحرَ ،
میشودـ و به سحری خوردن« ،سُحور».
کردار خویش به سحری خوردن تشویق فرموده و با بیانی ِـ پیامبرـ با گفتار و
واضح و روشن ،دستورـ داده که سحری بخوریم و بیان نموده است که در ســحریـ
خوردن ،برکت میباشــد.ـ یکی از برکتهــای ســحری خــوردن ،فرمــانبرداری از
پیامبرـ و پیرویـ از آن بزرگوارـ است؛ و پیرویـ از رسولهللا ،سراسر خــیر و
)(1صحیح بخاری ،ش1923 :؛ و صحیح مسلم ،ش.1095 :
)(2صحیح بخاری ،ش)1921 ،575( :؛ و صحیح مسلم ،ش.1097 :
)(3صحیح بخاری ،ش)1918 ،617( :؛ و صحیح مسلم ،ش.1092 :
)(4صحیح مسلم ،ش.1096 :
شرح ریاضالصالحین 182
ت انســان بــرای عبــادت و ِ ـویـتق ی
ه ـای
ـ م ـنین
ـ چ مه ـد؛ـباش
ی م ـوابـ ث و ـر
ـ اج و بــرکت،
بندگیستـ و باعث میشود که انسان با توان بیشتری روزه بگیرد .اگرچــه انســان
در سایر ایام سه وعده غذا میخــو َرد ،امــا خــوردن ســحری ،انســان را تــا غــروب
ت خــورد ِن خورشــید ،از خــوردن و آشــامیدن بینیــازـ میگردانــد و این ،از بــرک ِ
سحریستـ که خوراک سحر ،برای انسان تا غروب آفتــاب کافیســت.ـ یکی دیگــر
خـــوردن ســـحری ،این اســـت کـــه روزهی مســـلمانان از روزهی ِ از برکتهـــای
غیرمسلمانان ،متفاوت و متمـایزـ میگـردد؛ زیــرا اهـل کتــاب بــرای روزه گــرفتن،
نصف شب غذا میخورند و َس َحری نمیخورند؛ اما مسلمانان در پایان شب ،یعنی
در سحر ،غذا میخورنــد.ـ میدانیـدـ کــه نمایــان شــدن تفــاوت و تمــایز مســلمانان بــا
کــافران ،امــری پســندیده در شــریعت اســت؛ از اینرو پیــامبر مســلمانان را از
همانندسازی خود به کــافران بازداشــته و فرمــوده اســتَ « :خــالِفُوا ْال ُم ْشـ ِر ِكينَ َوفِّرُوا
ب»؛( )1یعــنی« :بــا مشــرکان مخــالفت کنیــد؛ ریشهایتــان را ار َ اللِّ َحى َوأَحْ فُــوا َّ
الش ـ َو ِ
بگذاریدـ و سبیلهایتان را کوتاه نمایید» .و نیز فرموده اســتَ « :م ْن ت ََش ـبَّهَ بِقَــوْ ٍم فَهُ ـ َو
ِم ْنهُ ْم» )2(.یعنی« :هرکس خــود را شـبیه قـومیـ بسـازد ،از جـرگهی آنهاســت» .از
اینرو شایسته است که مسلمانان ،خوردن َس َحری را تا اندکی پیش از طلــوع فجــر
بهتأخیر بیندازندـ و در خورد ِن سحری عجله نکنند یا زودهنگام ،ســحری نخورنــد؛ـ
زیرا پیامبرـ فرموده است :مردم تا زمانی که در افطــار و گشــودن روزهی خــود
همزمان با غروب خورشید ،عجله کنند و خوردن سحری را بهتأخیر بیندازنــد ،در
خیر و نیکی بهسر میبرنــد .همچــنین فرمــوده اســت« :بالل ،شـبهنگام و پیش از
طلوع فجر اذان میدهد؛ لذا -پس از اذان بالل -بخوریــد و بیاشــامیدـ تــا اینکــه ابن
اممکتــومـ اذان دهــد» .امــا این بخش روایت کــه «در میــان این دو اذان ،تنهــا این
ادراج
ِ انــدازه فاصــله بــود کــه بالل پــایین میآمــد و ابناممکتــومـ بــاال میرفت»،
ـمن این روایت گفتــه اســت و شــاذ راویســت؛ یعــنی سخنیســت کــه راوی در ضـ ِ
میباشدـ و صحیح نیست؛ زیرا پیـامبر بـه خـوردن و آشـامیدن در فاصـلهی اذان
بالل و ابناممکتـوم $دسـتورـ داد و این ،خـود نشـان میدهـد کـه آنقـدر فاصـله در
میان این دو اذان بوده است که انسان میتوانستـ با خیــا ِل راحت غــذا بخــورد.ـ لــذا
آنچـه راوی گفتـه اســت ،شـاذ و بیاعتبــار میباشـد؛ـ بهویــژه اینکـه زیــد بن ثــابت
فاصلهی سحریـ خوردن پیامبرـ تا نماز فجر را بهاندازهی خوانــدن پنجــاه آیــه از
قرآن بیان نموده است که حدو ِد ده تا پــانزده دقیقــه میباشــد.ـ این نشــان میدهــد کــه
انسان تا آنجا که میتواند خوردن سحری را بهتأخیر بیندازدـ و نمــاز فجــر را نــیز
حری را بـا هرچه زودتر بخواند و آنرا بهتأخیر نیندازد .شایسته است که انسان َسـ َ
این اندیشه تناول نماید که بــا این کــار ،از هللا و رســولش فرمــانبرداری و بــا اهــل
کتاب مخالفت میکند تا انزجار خود را از روش اهل کتــاب نشــان دهــد و بــه امیــد
دستیابیـ به خیر و برکتیـ که در خوردن سحریستَ ،س َحری بخــورد و بدینسـان
بندگی هللا بهدست آوردـ تا خوردن سحری برای او، ِـ نیرویـ کافی برای عبادت و
بندگی هللا متعال باشد.
ِـ مایهی خیر و برکت و اطاعت و
***
)(1صحیح بخاری ،ش5892 :؛ و صحیح مسلم ،ش 259 :بهنقل از ابن عمر.
)(2صحیح است؛ عالمه آلبانی /این حدیث را در کتاب «حجاب المرأۀ المســلمۀ» ،ص ،104و
در إرواءالغلیل ،ش 1269 :صحیح دانسته است.
-222باب :فضیلت تعجیل در افطار و بهترین چیز برای گشودن
روزه ،و دعای افطار
-1241عن س\\هل بن س\\ع ٍد أنَّ رس\\و َل هللا قَ\\ا َل« :ال يَ\\زَا ُل النَّ ُ
اس ِب َخ ْي\\ ٍر َم\\ا
()1
ع ََّجلُوا الفِ ْط َر»[ .متفق عليه]
ترجمه :سهل بن سعد میگوید :رسولهللا فرمود« :مردم تا زمــانی کــه در
افطارـ -و گشودن روزهی خود همزمان با غروب خورشید-ـ عجلــه کننــد ،در خــیر
و نیکی بهسر میبرند».
ق َعلَى عائشة& ،فَقَ\\\ا َل لَ َه\\\ا س\\\ ُرو ٌ عطيَّة قَ\\\ا َل :د ََخ ْلتُ أنَ\\\ا َو َم ْ -1242وعن أَبي ِ
أح\\ ُد ُه َما يُ َع ِّج ُل َن َ
الخ ْي\\ ِر؛ َ ب محم\\ ٍدِ كالَ ُه َم\\ا ال يَ\\ألُو ع ِ أص\\ َحا ِ س\\ ُروقَ :ر ُجالَ ِن ِمنْ ْ َم ْ
ب َ ْ
ب َواإلفطَ\\ا َر؟ فقَ\\الَتْ َ :منْ يُ َع ِّج ُل ال َم ْغ\\ ِر َ ْ
ب َواإلفطَ\\ا َرَ ،و َ
اآلخ\\ ُر يُ\\ؤ َِّخ ُر ال َم ْغ\\ ِر َ ال َم ْغ\\ ِر َ
َ
ص\ن ُع. َواإل ْفطَا َر؟ قا َلَ :ع ْب ُد هللاِ -يع\\ني :ابن مس\\عود -فق\\التْ :ه َك\ ذا َك\\انَ رس\\و ُل هللاِ يَ ْ
َ َ َ َ َ
()2
[روایت مسلم]
ترجمه :ابوعطیه میگوید:ـ با مسروقـ نزد عایشه& رفتم؛ مسروق بــه او گفت:
ـام کارهــای نیــک دو تن از اصحاب محمد هســتند کــه هیچ یــک از آنهــا در انجـ ِ
کوتاهیـ نمیکند؛ یکی از آنها در مغرب و افطارـ تعجیل مینمایدـ و دیگری ،نمــاز
مغرب و افطارـ را بهتأخیر میاندازد؛ -نظر شــما چیســت؟ -عایشه& پرســید :چــه
کسی در ادای نماز مغرب و گشودن روزهاش شــتاب میکنــد؟ مســروق پاســخ داد:
عبدهلل بن مسعودـ .امالمؤمنین فرمود:ـ «رسولهللا نیز همین کار را میکرد».
-1243وعن أَبي هريرةَ قال :قَا َل رسو ُل هللا« :قَ\ا َل هللاَُ :
أح ُّب ِعبَ\ا ِدي إلَ َّي
أع َْجلُ ُه ْم فِ ْط\\راً»[ .ترمــذی این حــدیث را روايت كـرده و گفتـه اســت :حـدیثی حســن
()3
میباشد].
ترجم\\\ه :ابـــوهریره میگویـــد:ـ رســـولهللا فرمـــود:ـ «هللا میفرمایـــد:
محبوبترین بندگانمـ نزد من کســانیـ هســتند کـه زودتـرـ از دیگــران -وهمزمــان بــا
غروب آفتاب -افطار میکنند».ـ
بن الخطّاب قَا َل :قَا َل رسو ُل هللا« :إِ َذا أ ْقبَ َل اللَّ ْي ُل ِمنْ ه ُهنَ\ا َ -1244وعَن عم َر ِ
()4
صائِ ُم»[ .متفق عليه] َّ ال ر َ ط ْ
ف أ د
ْ َ قَ ف ، س م
ْ ُ ش
َّ ال ت ب رغَ
َ ،وأ ْدبَ َر النَّها ُر ِمنْ َه ُهنَا ِ َ َ َ ،
و
ترجمه :عمر بن خطاب میگوید:ـ رسولهللا فرمــود« :هرگــاه شــب از این
ت
سمت -یعنی از سویـ مشـرق -نمایـان شـد و روز از این طـرف -یعـنی از سـم ِ
مغرب -رفت و خورشیدـ غروب کرد ،روزهدارـ باید روزهاش را بگشاید».
)(1صحیح بخاری ،ش1957 :؛ و صحیح مسلم ،ش.1098 :
)(2صحیح مسلم ،ش.1099 :
)(3ضعیف است؛ آلبانی /گوید :اینکه ترمذی ،این حدیث را حسن دانسته است ،خالی از اشکال
نیست؛ زیرا مدار اسنادش بر قره بن عبدالرحمن میباشد که بهخاطر ضعیف بــودن حــافظهاش،
شمار راویــان ضــعیف قــرار دارد .در دومین حــدیث إرواء الغلیــل فی تخــریج أحــادیث منــار
ِ در
السبیل ،اقوال علما را در جرح قره بن عبدالرحمن ،بسط دادهام .نگا :مقدمهی کتاب.
)(4صحیح بخاری ،ش1954 :؛ و صحیح مسلم ،ش.1100 :
شرح ریاضالصالحین 184
س \ ْرنَا َم\ َع رس\\ول هللا َ ِ : ل \ا\َ ق $ أوفى بي َ أ بن
ِ هللا د
ِ \ عب \راهيم \إب بي َ أ وعن -1245
اجد َْح لَنَا» ،فَقَ\\ا َل: ض القَ ْو ِم« :يَا فُالَنُ ا ْن ِز ْل فَ ْ ِ ع
ْ َ ب ل
ِ ل س ،قَا َ ش ْم ُ ت ال َّ صائِ ٌم ،فَلَ َّما َغ َربَ ِ
َو ُه َو َ
ْ َ ً َ َ َ
اجد َْح لنا»؛ قا َل :إنَّ َعل ْي َك ن َه\\ارا ،ق\\ا َل« :ان\ ِز ْل َ َ َ ْ
سيْتَ ؟ قا َل« :ان ِز ْل ف ْ َ َ
يَا رسول هللا ،ل ْو أ ْم َ
ب رس\\ول هللا ثُ َّم قَ\\ا َل« :إِ َذا َرأَ ْيتُ ُم قَ\ ْد اللَّ ْي\ َل ِ َر \ ش
َ َ ف اجد َْح لَنَا»؛ قَا َل :فَنَ\ َ َ َ ُ ْ
م هَ ل َح د \ جَ ف ل َ
ز فَ ْ
()1
ق[ .متفق عليه] ش ِر ِصائِ ُم»َ .وأشَا َر بِيَ ِد ِه قِبَ َل ال َم ْ أ ْقبَ َل ِمنْ ها ُهنَا ،فَقَ ْد أ ْفطَ َر ال َّ
ترجمه :ابوابراهیم ،عبدهللا بن ابیاوفیـ $میگوید - :در سفری -با رســولهللا
که روزهدارـ بود ،بهراه افتادیم .همینکه خورشیدـ غروب کرد ،پیامبر به یکی از
همراهان فرمود« :فالنی! پیاده شو و برای ما شربتی درســت کن» .عــرض کــرد:
ای رسولخدا! ای کاش مقداری دیگر منتظرـ بمانید تــا شــب شــود .فرمــود« :پیــاده
شو و برای مــا شــربتی درســت کن» .عــرض کــرد :هنــوز مقــداری از روزـ مانــده
است .فرمود« :پیاده شو و برای ما شربتی درست کن» .آن مــرد پیــاده شــد و -از
آب و شــیر و آرد -شــربتیـ تهیــه کــرد؛ رســولهللا از آن شــربت نوشــید و ضــمن
اشاره با دست خود به سوی مشرقـ فرمود« :هرگاه شب از این سمت نمایــان شــد،
()2
روزهدارـ افطار کرده است».
َن النَّبِ ِّي قَ\\ا َل« :إِ َذا أ ْفطَ \ َر
الض \بِّ ِّي الص\\حابي ع ِ -1246وعن سلمان بن عامر َّ
أح\\ ُد ُك ْم ،فَ ْليُ ْف ِط\\ ْر َعلَى تَ ْم\\ ٍر ،فَ\\إنْ لَ ْم َي ِج\\ ْد فَ ْليُ ْف ِط\\ ْر َعلَى َم\\ا ٍء؛ فإنَّهُ َط ُه\\و ٌر»[ .روایت
َ
()3
ابوداودـ و ترمذي؛ ترمذی ،این حدیث را حسن صحيح دانسته است].
ضبّي صحابي میگوید :پیامبر فرمود:ـ «هر یک ترجمه :سلمان بن عامر َ
از شما هنگام افطار ،روزهاش را با خرما بگشاید و اگر خرما نیافت ،با آب افطارـ
کند که پاککننده -و مفید -است».
ص\لِّي َعلَى ُرطَبَ\ا ٍ
ت، س قَا َلَ :ك\انَ رس\و ُل هللا يُ ْف ِط\ ُر قَ ْب\ َل أنْ يُ َ -1247وعن أن ٍ
ت ِمنْ َم\\ا ٍء[ .روایت س\ َوا ٍ
س\ا َح َ فَ\\إنْ لَ ْم تَ ُكنْ ُرطَبَ\اتٌ فَتُ َم ْي\ َراتٌ ،ف\إنْ ل ْم تَ ُكنْ تُ َم ْي\ َراتٌ َح َ
َ َ
()4
ابوداودـ و ترمذي؛ ترمذی ،این حدیث را حسن دانسته است].
ترجمه :انس ميگوید :رسولهللا پیش از آنکه نمــاز بخوانــد ،روزهاش را
با چند خرمای تازه میگشــود و اگــر خرمــای تــازه نبــود ،بــا چنــد خرمــای خشــک
افطارـ میکرد و اگر خرمای خشک هم نبود ،چند جرعه آب مینوشید.ـ
شرح
مؤلف /در این باب به سه موضوع پرداخته است:
نخست ،زودـ افطار کردن؛ البته بهشرطی که خورشــید غــروب کنــد؛ زیــرا در
حدیثی کــه مؤلف /از عمــر بن خطــاب آورده ،آمــده اســت کـه پیــامبرـ فرمــود:
«هرگاه شب از این سمت -یعنی از سوی مشرق -نمایان شد و روز از این طرف
ت مغرب -رفت و خورشیدـ غروب کــرد ،روزهدار بایــد روزهاش را -یعنی از سم ِ
قـرص خورشـیدـ پنهـان شـد ،روزهدارـ بایـد بیدرنـگ افطـارـ
ِ که
ن همی بگشاید» .لذا
)(1صحیح بخاری ،ش1955 :؛ و صحیح مسلم ،ش.1101 :
روزهدار باید افطار کند؛ـ حتی اگــر بــه هــر دلیلی افطــار
)(2یعنی وقت افطار فرا رسیده است و
ت روزه پایان یافته و گویا روزهدار افطار کرده است[ .مترجم] نکند ،حُکما ً وق ِ
)(3صحیح الجامع ،ش363 :؛ آلبانی /در مشــکاۀ المصــابیح ،ش 1990 :این حــدیث را صــحیح
دانسته است.
)(4صحیح الجامع ،ش4995 :؛ آلبانی /در اإلرواء ،ش 922 :این حدیث را حسن دانسته است.
185 باب \:فضیلت تعجیل در افطار و بهترین\ چیز برای گشودن روزه ،و ...
کند؛ هرچند که هوا روشن و پرتو خورشید در کرانهی آسمان باشــد .مهم ،غــروب
کرداری
ِ ت گفتاری و پس باختر است .این ،سن ِ خورشید یا پنهان شدن قرص آن در ِ
کرداری آن بزرگوار ،همان حدیث عایشه& است که ِ ت
پیامبرـ میباشد .دلیل سن ِ
ابوعطیه و مسروقـ از این بانوی بزرگوارـ دربــارهی دو تن از اصــحاب رســولهللا
پرســیدند کــه یکی از آنهــا افطــارـ و نمــاز مغــرب را بهتــأخیر میانــداخت و
دیگری ،روزهاش را زودـ میگشــودـ و در ادای نمــاز مغــرب نــیز تعجیــل میکــرد.
عایشه& پرسید:ـ چه کسی در ادای نماز مغرب و گشودن روزهاش شتاب میکنــد؟
مسروق پاسخ داد :عبدهلل بن مسعود .امالمؤمنین فرمود« :رسولهللا نــیز همین
کار را میکرد».ـ این ،سنت کرداری پیامبر است و نشان میدهد کــه تعجیــل در
ـاری پیــامبر درافطــارـ بــر بهتــأخیر انــداختن آن برتــریـ دارد .و امــا ســنت گفتـ ِ
اینباره ،حــدیثی بــدین مضــمون اســت کــه ســهل بن ســعد میگویــد :رســولهللا
فرمود« :مردم تا زمانی که در افطارـ -و گشودن روزهی خود همزمان با غــروب
خورشید -عجله کنند ،در خیر و نیکی بهسر میبرند».ـ
آری؛ تا زمانی که مردم مطابق سنت عمل کننــد و در گشــودن روزهی خــویش
تعجیل نمایند و همزمان بــا غــروب خورشــید افطــار کننــد ،در خــیر و نیکی بهســر
خالف سنت است که بالفاصــله پس از غــروب خورشــید ِ میبرند؛ اما این ،بَد و بر
افطارـ نکنند یا افطار را بهتأخیر بیندازند .از اینرو کســانی کــه بــا ســنت پیــامبر
مخالفت میکنند ،افطارـ را بهتــأخیر میاندازنـدـ و پس از نمایــان شــدن ســتارهها در
آســمان افطــار میکننــد و بدینســان هم از اجــر و ثــواب تعجیــل در افطــار محــرومـ
میشوند و هم خویشتن را از خوردن و آشامیدن محروم میگردانند و اینچــنین در
دنیا و آخرت ،عذاب میگردند؛ زیرا وقتی انسان تشنه یا گرسنه باشد ،با تأخیر در
رنج بیشتری میکشد و چون این عمــل بــر خالف ســنت اســت ،از اجــر و ِ افطار،
ثواب عمل به سنت نیز محرومـ میشود.
سپس مؤلف /ضمن ذکر احادیثی از پیامبر ،یادآور شده که بهتر است انسان
روزهاش را با خرمای تــازه بــاز کنــد و اگــر خرمــای تــازه نبــود ،بــا چنــد خرمــای
خشک افطارـ نماید و در خوردن افطاری ،زیادهروی نکند؛ زیرا معــده ،خالیســت
و اگــر بهیکبــاره پُــر شــود ،زیــانآورـ اســت .از اینرو شایســته نیســت کــه انســان
همزمان با افطارـ یا باز کردن روزهاش ،شام بخورد؛ بلکه یافتههای پزشکی نشــان
میدهد که بهتر است معدهی خالی را اندکاندک تغذیه کنید؛ مانند رســولهللا کــه
ابتدا چند خرمایـ تــازه میخــوردـ و اگــر خرمــای تــازه نمییــافت ،بــا چنــد خرمــایـ
خشک افطار میکرد و چنانچه خرمای خشک هم نبود ،چند جرعه آب مینوشید.ـ
لذا پسندیده است که به ترتیب مذکور افطارـ کنید.
الحمدهلل بــا وجــودـ یخچــال و امکانــات امــروزی ،خرمــای تــازه همیشــه در
دسترس است؛ پس چه خوبست کــه روزهی خــود را بــا خرمــایـ تــازه بگشــایید و
اگر خرمای تازه نداشتید ،با خرمای خشک افطارـ کنید و اگر خرمــای خشــک نــیز
در دسترس نبود ،چند جرعه آب بنوشید؛ زیرا این ،روش و رهنمو ِـد رسولهللا
میباشد؛ چنانکه دربارهی آب فرمود« :پاککننــده اســت»؛ یعــنی :معــده و کبــد را
پاک میگرداند و مفید است .البته خرمــا را از آن جهت مقــدم قــرار داد کـه خرمــا،
غذای مناسب و مفیدیست و قن ِد موجود در آن ،خیلی زود جذب بدن میشود و بــه
انسان ،توان و نیرو میبخشدـ و این ،از حکمت هللا متعال است .اگــر خرمــای تــازه
شرح ریاضالصالحین 186
آشامیدنی دیگــریـ
ِـ یا خشک و یا آب در دسترس نبود ،میتوانید با هر خوردنیـ یا
افطارـ کنید و اینکه برخیـ از عــوام گفتهانــد« :اگــر هیچ نداشــتی ،بِ َمــک» ،بیپایــه
است و هیچ اصلی ندارد؛ بلکه صبر کنید تا نوشیدنی یا غذایی فراهم شود و آنگاه
افطارـ کنید .حتی برخی از تودهی مردمـ در اینباره بهاندازهای زیـادهرویـ کردهانـد
که گفتهاند« :در صورت نیافتن چــیزی بــرای افطــار ،روی لبــاس خــود تُــف کن و
آنگاه آب دهانت را بخور»! شــگفتا از اینهــا کــه چــنین چــیزی گفتهانــد! گویــا آب
دهــان را هماننــد آب قلمــدادـ کردهانــد .این هم اشــتباه اســت و هیچ اصــل و پــایهای
شرعی ندارد؛ لذا اگر هنگام افطارـ چــیزی در دسـترس نبــود تــا روزهی خــود را
بگشایید ،در دل نیت افطارـ بکنید.
رسولهللا فرموده است« :هرگاه شب از این سمت -یعنی از ســویـ مشــرق-
ت مغرب -رفت و خورشــیدـ غــروب نمایان شد و روز از این طرفـ -یعنی از سم ِ
کرد ،فَقَ ْد أ ْفطَ َر الصَّائِ ُم»؛ یعنی :روزهدارـ باید روزهاش را بگشــاید .بــرخی از علمــا
گفتهاند :حتی اگر نیت افطار نکند ،حُکما ً روزهاش را باز کــرده اســت؛ زیــرا وقت
روزه تمام شده است .و برخی دیگر از علما گفتهاند :این فرمودهی پیــامبر بــدین
معناست که گشودن روزه برایش رواست و باید افطار کند .ولی ناگفته پیداست که
اگر هنگام افطار چیزی برای خوردن یا نوشیدن نداشتید ،بهتر است که نیت افطارـ
نمایید تا بدینسان بهرغم عدم دسترسیـ به خوردنی یا نوشیدنی ،با نیت خــود ،بــه
سنت تعجیل در افطار عمل کرده باشید.
***
-223امر به روزهدار به حفظ زبان و دیگر اندامش از گناهان و
دشنام دادن به دیگران و امثا ِل آن
أح\ ِد ُك ْم فَال -1248عَن أَبي هريرةً ق\ال :قَ\ا َل رس\ول هللا« :إ َذا َك\انَ يَ\و ُم َ
ص\ ْو ِم َ
()1
صائِ ٌم»[ .متفق علیه] أح ٌد أَ ْو قَاتَلَهُ فَ ْليَقُ ْل :إنِّي َ
سابَّهُ َ يَ ْرفُ ْث َوال يَ ْ
ص َخ ْب ،فإنْ َ
ترجمه :ابوهریره میگوید :رسولهللا فرمود« :هرگــاه یکی از شــما روزه
بود ،نباید ناسزا بگوید یا بر کسی فریاد بزند و اگر کسی بــه او دشــنامـ داد یــا بــا او
درگیرـ شد ،در جوابش بگوید:ـ من روزه هستم».
\زو ِر َوال َع َم\ َل بِ\ ِه فَلَ ْي َ
س هللِ -1249وعنه قَ\\ا َل :قَ\\ا َل النَّبِ ُّيَ « :منْ لَ ْم يَ\ َد ْع قَ\ ْ
\و َل ال\ ُّ
()2
ش َرابَهُ»[ .روایت بخاری] ط َعا َمهُ َو َاجةٌ في أنْ يَ َد َع َ
َح َ
ترجمه :ابوهریره میگویـد:ـ رسـولهللا فرمــود:ـ «کسـی کـه دروغگــویی و
عمل به مقتضای آنرا ترک نکند ،هللا متعال نیازی ندارد که او خوردن و آشامیدن
را ترک نماید».
شرح
مؤلف /در کتــابش بــابی بــدین عنــوان گشــوده اســت« :امــر بــه روزهدار بــه
نگهداری زبــان و دیگــر انــدامش از گناهــان و دشــنام دادن بــه دیگــران و ســایر
کــردار حــرامی ِ بــدیها» .یعــنی :بــر روزهدار واجب اســت کــه از هــر ســخن و
بپرهیزد؛ـ زیرا هللا متعال روزه را فرض نموده است تا ما تقوا و پرهیزگاری پیشه
کنیم؛ همانگونه که میفرماید:ـ
َّ َّ
ب َعلَى ٱل ِذينَ ِمن قَ ۡبلِ ُكمۡ لَ َعل ُكمۡ
ٱلص ـيَا ُم َك َمــا ُكتِ َ
ب َعلَ ۡي ُك ُم ِّ ﴿ ٰيَٓأ َ ُّيهَا ٱلَّ ِذينَ َءا َمنُـ ْ
ـوا ُكتِ َ
[البقرة: تَتَّقُونَ ﴾١٨٣
]١٨٣
ای کسانی که ایمان آوردهاید! روزه بر شما فرض شده ،چنانکه بــر کســانی کــه
پیش از شما بودند ،فرض شده بود؛ برای اینکه تقوا پیشه کنید.
پس فرض شدن روزه برای این است که تقــوا پیشــه کــنیم و از کارهــای حــرام
دادن بنــدگانش
ِ ک عالیق و نیازها ،خواهان عذاب بپرهیزیم .هللا متعال با فرما ِن تر ِ
نیست؛ بلکه او میخواهد کــه بنــدگانش از او فرمــان ببرنــد و دســتوراتش را اجــرا
کنند و از کارهای حرام بپرهیزندـ تا روزه ،مدرسه و آموزشگاهیـ باشد کــه در آن
ـول مــاه
دوریـ از کارهای حرام و انجام واجبات را بیاموزند.ـ لذا اگر انســان در طـ ِ
رمضــان ،بــر دین خــود پایبنــدـ باشــد و از کارهــایـ حــرام بپرهــیزد و واجبــات
شــرعیاش را انجــام دهــد ،بــه این رویــه عــادت میکنــد و در طــول زنــدگیاشـ
همینگونه خواهد بود؛ از اینرو هللا متعـال حکمت فـرض شـدن روزه را اینگونـه
بیان فرمود که﴿لَ َعلَّ ُكمۡ تَتَّقُونَ « ﴾١٨٣برای اینکه تقوا پیشه کنید» .همچنین پیامبر
فرموده است« :هرگاه یکی از شما روزه بود ،نباید ناسزا بگوید یا بر کســی فریــاد
)(1صــحیح بخــاری ،ش)1894،1904( :؛ و صــحیح مســلم ،ش1151:؛ این حــدیث پیشتــر بــه
شمارهی 1223آمده است.
)(2صحیح بخاری ،ش.1903 :
شرح ریاضالصالحین 188
بزند و اگر کسی به او دشنامـ داد یا با او درگیرـ شــد ،در جــوابش بگویــد:ـ من روزه
هستم» .یعنی :انسا ِن روزهدار نباید سخنان معصیتبارـ و گناهآلود بگوید؛ بلکه باید
سرش داد و فریادـ نزند؛ بلکه متین و باوقارـ باشد و اگر کسی به او ناسزا گفت ،بر َ
طرف مقابلش بفهمانــد کــه
ِـ به او بگوید:ـ من روزه هستم و بدینسان با زبا ِن حال به
سر عجز و نــاتوانیـ نیســت؛ بلکــه میتــوانم جــواب دهم؛ امــا چــونسکوت من ،از ِ
گســتاخی
ِ روزه هســتم ،بــه حکم هللا و رســولشـ چــیزی نمیگــویم.ـ و بدینســان از
تر وی جلوگیریـ کند و همچنان باعزت باقیـ بماند و تنهــا در برابـرـ هللا متعــال بیش ِ
اظهار ذلت و فروتنی کند .از اینرو رسولهللا فرمود:ـ «کسی کــه دروغگــوییـ و
عمل به مقتضای آنرا ترک نکند ،هللا متعال نیازی ندارد که او خوردن و آشامیدن
را ترک نماید» .در حدیثی دیگر افـزون بـر دروغگــوییـ و عمـل بـه مقتضـایـ آن،
ق مــردم کردارـ جاهالنه نیز آمده اســت کــه منظــورـ از آن ،ســتم و جفاکــاری در حـ ّ
میباشد.ـ لــذا هللا متعــال نیــازی بـه روزهیـ چــنین شخصــی نــدارد؛ زیــرا هللا متعــال
روزه را برای ترک کارهای حرام و انجام واجبــات ،فــرض فرمــوده اســت و این،
مهمترین حکمت روزه میباشد.ـ
***
-224باب :مسایلی دربارهی روزه
ْبغ ال ُوضُو َء»؛ یعنی :وضوـ را کامل بگردان .به عبارت دیگر :وضویـ درســت «أس ِ
و کاملی بگیر .لذا واژهی «اِسباغ» به معنای کامل کردن است؛ همانگونــه کــه هللا
متعال میفرماید:
[لقمان]٢٠ : ٗ ٗ ٰ
﴿ َوأَ ۡسبَ َغ َعلَ ۡي ُكمۡ نِ َع َم ۥهُ ظَ ِه َرة َوبَا ِطنَة﴾
و نعمتهای آشکار و پنهان خود را برشما کامل گردانیده است.
در ادامهی این حدیث آمده است« :و بین انگشتان خــود را خالل کن»؛ بهویــژه
میان آنها نرســد .رســولهللا
ِ انگشتان پا که بههم نزدیکاند و ممکن است که آب به
افزود:ـ «و در استنشــاق ِ آب مبالغــه کن» و آب را خــوب بــه بیــنی خــود بکش؛
استنشاق آب مبالغه
ِ «مگر اینکه روزه باشی» .یعنی :هنگامیکه روزه هستی ،در
نکن؛ زیرا ممکن است که آب از طریق بینیات به معده برسد .این ،نشان میدهــد
که رسیدن خوراکی یا آشامیدنی از هر طریقی به معــده ،مانند خــوردن و آشــامیدن
از طریق دهان است و روزه را میشکند .شایان ذکر اسـت :آمپولهــای وریـدی و
همینطــور آمپولهــای عضــالنی در هــر قســمت بــدن کــه تزریـقـشــوند ،تنهــا در
صورتی شکنندهی روزه هستند که مغذی یا تقویتی باشند؛ یعنی تزریقـ آمپولهــایـ
داروییـ و غیرتقویتیـ روزه را نمیشکند .از اینرو تزریــق آمپولهــای تقویــتی در
حــالت روزه روا نیســت؛ مگــر اینکــه ضــرورت یــا بیمــاریـ بهگــونهای باشــد کــه
تزریق آمپولهــای تقویــتی وجــود نداشــه باشــد؛ در اینصــورت روزه ِ چارهای جز
روز دیگری روزه بگیرد. ِ میشکندـ و انسان باید به جای آن در
ســپس مؤلف /حــدیث عایشــه و امســلمه $را آورده اســت کــه میگوینــد« :گــاه
رســولهللا شــب را در حــالی بــه صــبح میرســاندـ کــه -بــه علت همبســتری -نــه
خاطر احتالمُ ،جنُب بود و سپس روزه میگرفت» .یعنی برای ُجنُب جــایز اســت ِ به
که نیت روزه نماید؛ اگرچه پس از طلوع فجرـ غسل کند .همانگونه که گــاه پیــامبر
اینگونه عمل میفرمود .حدیث عایشه و امسلمه $بیانگر این است کــه افعــال و
کارهایـ پیامبر حجت میباشد؛ زیرا اصل بــر عــدم اختصاصـیـ بــودن کارهــای
نبویست.ـ به عبارت دیگر :هر عملی که پیامبرـ انجام داده است ،حق و درســت
ـام آن عمــل میباش ـدـ و حجیت دارد؛ از اینرو اگــر عبــادتی انجــام داده اســت ،انجـ ِ
بــرای همــه عبــادت محســوب میشــود و اگــر عملی را از رویـ عــادت انجــام داده
است ،انجام آن عمل برای دیگران نیز عادیست و حرام نمیباشد.ـ
-225باب :بیان فضیلت روزهی محرم و شعبان و ماههای حرام
ض\انَ
الص\يَ ِام بَ ْع\ َد َر َم َ -1254عن أَبي هريرةَ قا َل :قَا َل رس\\و ُل هللاِ« :أ ْف َ
ض\ ُل ِّ
()1
صالَةُ اللَّ ْي ِل»[ .روایت مسلم] ض ِة َصالَ ِة بَ ْع َد الفَ ِري َ ش ْه ُر هللاِ ال ُم َح َّر ُمَ ،وأ ْف َ
ض ُل ال َّ َ
ترجم\\ه :ابــوهريره ميگویــد :رســولهللا فرمــود:ـ «بهــترین روزه پس از
روزهی رمضــان ،روزه گــرفتن در مــا ِه هللا ،محـرّم اســت؛ و بهــترین نمــاز پس از
نماز فرض ،نماز شب میباشد».
ش \ ْه ٍر أ ْكثَ \ َر ِمنْ َ
ش \ ْعبَانَ ، -1255وعن عائشةَ& قَالَت :لَ ْم يَ ُك ِن النَّبِ ُّي يَ ُ
صو ُم ِمنْ َ
ش ْعبَانَ ُكلَّهُ. فَإنَّهُ َكانَ يَ ُ
صو ُم َ
()2 َ
ش ْعبَانَ إِال قلِيالً[ .متفق علیه] صو ُم َ وفي رواي ٍةَ :كانَ يَ ُ
ترجمه :عایشه& ميگوید:پیامبرـ هیچ ماهی را بهاندازهی مــاه شــعبان روزه
تر -ماه شعبان را روزه میگرفت.ـ نمیگرفت؛ چون همه -یا بیش ِ
و در روایتی دیگــر آمــده اسـت :جــز انـدکی از مــاه شـعبان ،همهی آنرا روزه
میگرفت.ـ
ق -1256وعن ُم ِجيبَةَ البَا ِهليَّ ِة عَن أبي َها أَ ْو َع ِّم َه\\ا :أَنَّهُ أتى رس\\و َل هللا ثُ َّم انطَلَ\ َ
س\نَ ٍة َ -وقَ\ ْد تَ َغيَّ َرتْ َحالُ\هُ َوهيئَتُ\هُ -فَقَ\\ا َل :يَ\\ا رس\\و َل هللا أ َم\\ا تَ ْع\ ِرفُنِي؟ قَ\\ا َل: فَأَتَاهُ بَ ْع َد َ
لي الَّ ِذي ِج ْئتُ\\ك ع\\ام األَ َّو ِل .قَ\\ا َل« :فَ َم\\ا َغيَّ َركََ ،وقَ\ ْد ُك ْنتَ« َو َمنْ أ ْنتَ »؟ قَ\\ا َل :أَنَ\\ا الب\\ا ِه ُّ
\ذبْتَسنَ إله ْيئَ ِة؟!» قَا َلَ :ما أ َك ْلتُ طَ َعاما ً ُم ْن ُذ فَارقتُ َك إِال ِبلَ ْي ٍل .فَقَا َل رس\\و ُل هللاَِ « :ع\ َّ َح َ
َ
ش\ ْه ٍر» قَ\\ا َلِ :ز ْدنِي ،ف\\إنَّ ِبي قُ\ َّوةً، ص ْب ِرَ ،ويَوما ً ِمنْ ُك ِّل َ
ش ْه َر ال َّص ْم َ ُ
سكَ!» ث َّم قَا َلُ « : نَ ْف َ
«ص\ ْم ِمنَ َ َ َ
ص ْم ثالثة أيَّ ٍام»؛ ق\\ا َلِ :ز ْدنِي ،ق\\ا َلُ :َ َ َ َ
ص ْم يَ ْو َم ْين»؛ قا َلِ :ز ْدنِي ،قا َلُ « : قَا َلُ « :
ثالح ُر ِم َوات \ ُركْ » .وقَ\\ا َل بأص\\ابِ ِعه الثَّال ِ ص ْم ِمنَ ُ الح ُر ِم َوات ُركْ ُ ، ص ْم ِمنَ ُ الح ُرم َواتركْ ُ ، ُ
()3
سلَ َها[ .روایت ابوداود]ـ أر َض َّمها ،ثُ َّم ْ فَ َ
ترجمه :از مجبیهی باهلی از پدرش -یا از عمویش -روایت شــده اســت کــه او
نــز ِد رســولهللا آمــد؛ ســپس بازگشــت و پس از یــک ســال در حــالی کــه شــکل و
قیافهی او بهکلی دگرگون شده بود ،به حضــور پیــامبر شــرفیاب شــد و عــرض
کرد :ای رسولخدا!ـ آیا مرا نمیشناسی؟ فرمــود« :تــو کیســتی؟» گفت :من ،همــان
مرد باهلی هستم که پارسال نزدت آمدم .فرمود:ـ «چرا اینهمه تغییر کــردهای؟ تــو
که شادابتر و خوشقیافهترـ بودی!» پاسخ داد :از زمانیکه از شما جدا شدم ،فقــط
شبها غذا خوردهام.ـ رسولهللا فرمود:ـ «خود را عــذاب دادهای!» ســپس افــزود:
«ماه صبر و شکیبایی -یعنی ماه رمضــان -و نــیز یــک روزـ از هــر مــاه را روزه
بگیر» .گفت :مقدارش را برایم بیشتر کنید؛ زیــرا من توانــایی دارم .فرمــود« :دو
روزـ از هر ماه را روزه بگیر» .عرض کرد :مقدارش را بــرایم بيفزاییــد .فرمــود:ـ
«سه روز از هر ماه را روزه بگیر» .گفت :از این هم بیشتــر .پیــامبرـ ســه بــار
فرمــود:ـ «بخشــی از ماههــای حــرام( )4را روزه بگــیر (و روزه گــرفتن در ســایر
)(1صحیح مسلم ،ش[ .1163 :این حدیث پیشتر بهشمارهی 1175آمده است( .مترجم)]
)(2صحیح بخاری ،ش1970 :؛ و صحیح مسلم ،ش.)1156 ،782( :
)(3ضعیف است؛ ر.ک :ضعیف الجامع ،ش5087 :؛ و ضعیف أبی داود ،از آلبانی /ش.526 :
)(4ماههای حرام عبارتند از :محرم ،رجب ،ذیالقعده و ذیالحجه[ .مترجم]
193 باب \:فضیلت روزهی محرم و شعبان و ماههای حرام
روزهاـ را) ترک کن» .و با اشارهی دست ،و باز و بسته کردن سه تــا از انگشــتان
مبارک ،نشان داد کـه از هـر مـا ِه حـرام ،سـه روز روزه بگـیرد و سـه روز روزه
نگیرد.
شرح
مؤلف در این باب به بیان روزها و ماههایی پرداخته است که روزه گرفتن در
آنها سنت میباشد؛ یکی از این ماهها ،ماه شــعبان اســت؛ همانگونــه کــه عایشه&
تر این مــاه را روزه میگــرفت .از اینرو شایســته گفته است :پیامبر همه یا بیش ِ
است که انسان بهپیرویـ از رسولهللا ،در ماه شــعبان بیش از ســایر ماههــا روزه
بگیرد.
علمــا گفتهانــد :حکمتش ،این اســت کــه روزه گــرفتن در شــعبان بــه مــنزلهی
سنتهای راتبهایست که انسان پیش از نمازهای فرض میخوانَد.
مــا ِه هللا ،محــرّم نــیز یکی از ماههاییســت کــه روزه گــرفتن در آن ،فضــیلت
فراوانی دارد .میدانید که ماه محرم ،همان ماهیست که در بین ماههای ذیالحجــه
و صــفر قــرارـ دارد .پیــامبر دربــارهیـ روزهی محــرم فرمــوده اســت« :بهــترین
روزه پس از روزهی رمضان ،روزه گرفتن در ما ِه هللا ،محرّم است» .بهــتر اســت
روز این مــاه ِ که روزهی محرم در روزهایـ تاسوعا ،عاشورا و نیز در یــازدهمین
باشد.
ـرفتن ســه روز از ِ ـگ روزه ـت: ـاس ـده
ـ آم ـاهلی ـب مرد این حدیث در که گونه ن هما
هــر مــاه ،مســتحب میباشــد؛ همچنانکــه پیــامبر ســه روز از هــر مــاه را روزه
میگرفتـ و برایش مهم نبود که در ابتدای ماه روزه بگیرد یا در میــانهی مــاه و یــا
آخ ِر آن» .البته بهترین زمان برای روزه گرفتن در هر ماه" ،ایام بیض" است؛ در ِ
یعنی روزهایـ سیزدهم ،چهاردهمـ و پانزدهمـ هر ماه.
روزـ "عرفه" یکی از روزهاییست که روزه گرفتن در آن ،اهمیت و فضــیلت
ویژهای دارد؛ زیرا از پیامبر دربارهیـ روزهی عرفه سؤال شــد؛ فرمــود« :يُ َكفِّ ُر
اضيَةَ َوالبَاقِيَةَ»؛ یعنی« :روزهی روزـ عرفه ،بخشش گناهان سال گذشته و ال َّسنَةَ ال َم ِ
گناهان دو سال محسوب میشود.ـ ِ آینده را در پی دارد» .به عبارت دیگر :کفارهی
ـال کامــل را روزه گــرفت؛ از در حدیث مرد باهلی آمــده اســت کــه وی یــک سـ ِ
اینرو شکل و قیافهی او بهکلی دگرگونـ شد و زمانیکه به حضورـ پیــامبر آمــد،
عرض کرد :ای رسولخدا! آیا مرا نمیشناسی؟ فرمود:ـ «تو کیســتی؟» پاســخ داد:
«من ،همان مرد باهلی هستم که پارسال نزدت آمدم» .آنگاه به پیــامبرـ خــبر داد
که همهی سال گذشته را روزه گرفته است .رســولهللا فرمــود« :خــود را عــذاب
دادهای!» این ،نشان میدهد که در شریعت اســالم ،انســان نبایــد خــودش را عــذاب
دهد یا خویشتن را به کاری وادا َردـ که توانش را ندارد؛ زیرا هللا متعال میفرماید:
[النساء : ﴿ َّما يَ ۡف َع ُل ٱهَّلل ُ بِ َع َذابِ ُكۡـم إِن َش َك ۡرتُۡـم َو َءا َمنتُمۡ ﴾
]١٤٧
اگر سپاس گزار باشید و ایمان بیاورید ،هللا را با عذاب شما کاری نیست.
***
-226باب :فضیلت روزه و دیگر کارهای نیک در دههی نخست
ذیالحجه
صالِ ُح فِي َها س $قَا َل :قَا َل رسول هللاَ « :ما ِمنْ أيَّ ٍام ،ال َع َم ُل ال َّ -1257عن ابن عبا ٍ
أح ُّب إِلَى هللاِ ِمنْ ه ِذ ِه األَيَّام»؛ يعني :أيا َم العشر .قالوا :يَ\\ا رس\\و َل هللاَِ ،وال ِ
الج َه\\ا ُد في َ
س ِه َو َمالِ ِه ،فَلَ ْم يَ ْر ِج\\ ْع ِمنْ ْ
ف َ نب ج رخَ ل ج ر َّ الإ ،
ِ َ ُ ِ َِ ِ ِ ِ َ ُ ٌ َ َ ِ ِهللا يل بس ي ف د ا ه الج ال و«
َ َ: ل اَ ق ؟س ِ ِ
هللا بيل َ
()1
َذلِ َك بِشَي ٍء»[ .روایت بخاري]
ترجم\\ه :ابن عبــاس $میگویــد:ـ رســولهللا فرمــود:ـ «هیچ روزیـ نیســت کــه
انجام عمل نیک در آن نزد هللا متعال بهاندازهی این روزهــا -یعــنی دههی نخســت ِ
ذیالحجه -محبوب و پسندیده باشد» .گفتند :ای رسولخدا! حــتی جهــاد در راه هللا؟
ـک دههی نخســت ذیحجــه فرمــود« :حــتی جهــاد در راه هللا (نــیز بــا کارهــای نیـ ِ
برابــریـ نمیکنــد)؛ مگــر اینکـه کســی بــا جــان و مــالش در راه هللا بــیرون شــود و
()2
هیچیک از اینها را برنگرداند».
***
برترین روزهی هر ماه ،در ایام بیض ،یعنی سیزدهم ،چهاردهمـ و پانزدهمـ مــاه
میباشدـ و گفته شــده کــه ایــام بیض ،روزهــایـ دوازدهم ،ســیزدهمـ و چهــاردهمـ مــاه
است؛ اما نظر درست و مشهور ،همان دیدگاه نخست میباشد.
ص\\يَ ِام ثَالَثَ\\ ِة أيَّ ٍام ِمنْ ُك\\ ِّلص\\انِي َخلِيلي بِ ِ أو َ َ -1266وعَن أَبي هريرةَ ق\\ا َلْ :
()1
الض َحىَ ،وأنْ أُوتِ َر قَ ْب َل أنْ أنَا َم[ .متف ٌ
ق عليه] ش ْه ٍرَ ،و َر ْك َعتَي ُّ َ
ت عزیزم مرا به روزهی سه روز از هر ِ دوس گوید: ي م ابوهريره ترجمه:
ماه و دو رکعت نماز چاشت و خواندن وتر پیش از آنکه بخوابم ،سفارش فرمود.
ث لَنْ أ َد َع ُهنَّ َم\\ا ِعش\\تُ : -1267وعن أَبي الدردا ِ\ء قَا َل :أوصانِي َحبِيبِي بِثَال ٍ
الض\ َحى ،وبِ\\أنْ ال أنَ\\ا َم َحتَّى أُوتِ\ َر[ .روايت ص\الَ ِة ُّ ش\ ْه ٍرَ ،و َ ص\يَ ِام ثَالثَ\ ِة أيَّ ٍام ِمنْ ُك\ ِّل َ
بِ ِ
()2
مسلم]
ترجمه :ابودرداء ميگوید:ـ حبیبم مرا بــه سـه کـار ســفارش فرمــودـ کـه تـا
زنده باشم ،آنها را تـرک نمیکنم :روزهی سـه روز از هـر مـاه و نمـاز چاشـت و
اینکه نماز وتر را پیش از خواب بخوانم.ـ
ص ْو ُم ثَالَثَ ِة
-1268وعن عبد هللا بن عمرو بن العاص $قَا َل :قَا َل رسول هللاَ « :
()3
ص ْو ُم ال َّد ْه ِر ُكلِّ ِه»[ .متف ٌ
ق عليه] أيَّ ٍام ِمنْ ُك ِّل َ
ش ْه ٍر َ
ترجمه :عبدهللا بن عمرو بن عـاص $میگویـد:ـ رسـولهللا فرمـود« :روزهی
سه روز از هر ماه ،روزهی همهی سال است».
ص \و ُم ِمنْسأَلتْ عائشةَ& :أ َك\\انَ رس\\ول هللا يَ ُ -1269وعن ُمعاذة العدوية أنَّها َ
َ َ َ
صو ُم؟ ق\التْ :ل ْم يَ ُكنْ يُبَ\\الِي
ش ْه ِر َكانَ يَ ُ ش ْه ٍر ثَالَثة أيَّ ٍام؟ قالَتْ :نَ َع ْم .فَقُ ْلتُ ِ :منْ ِّ
أي ال َّ ُك ِّل َ
()4
صو ُم[ .روايت مسلم] ش ْه ِر يَ ُ أي ال َّ ِمنْ ِّ
ترجم\\ه :از معــاذهی عَــ دَوی روایت اســت کــه وی از عایشه& پرســید:ـ آیــا
رسولهللا سه روز از هر ماه روزه میگرفت؟ عایشه& پاسخ داد :بلــه - .معــاذه
میگویــد -:پرســیدم :چــه روزهــاییـ از مــاه ،روزه میگــرفت؟ـ عایشه& فرمــود:
«برایش مهم نبود که چه روزهایی از ماه ،روزه بگیرد».
ش ْه ِر ثَالَثاً ،فَ ُ
ص ْم ذر قَا َل :قَا َل رسول هللا« :إِ َذا ُ
ص ْمتَ ِمنَ ال َّ -1270وعن أَبي ٍّ
ش َرةَ»[ .ترمــذی ،این حــدیث را روایت کــرده س َع ْ ش َرةََ ،و َخ ْم َ ش َرةََ ،و ْ
أربَ َع َع ْ ثَالَ َ
ث َع ْ
()5
و گفته است :حدیثیـ حسن میباشد].
)(1صــحیح بخــاری ،ش،1178( :ــ )1981؛ و صــحیح مســلم ،ش .721 :این حــدیث پیشتــر
بهشمارهی 1146آمده است.
)(2صحیح مسلم ،ش.722 :
)(3صحیح بخاری ،ش1975 :؛ و صحیح مسلم ،ش1159 :
)(4صحیح مسلم ،ش.1160 :
201 باب \:مستحببودن روزهگرفتن سه روز از هر ماه
ترجمه :ابوذر میگوید:ـ رسولهللا فرمود:ـ «هرگاه قص ِد روزه گــرفتن ســه
روزـ از ماه را داشتی ،روزهایـ سیزدهم ،چهاردهمـ و پانزدهمـ را روزه بگیر».
ض: -1271وعن قتادة بن ِم ْل َحان قَا َلَ :كانَ رسو ُل هللا يَأ ُم ُرنَا بِ ِ
صيَ ِام أيَّ ِام البِي ِ
()1
ش َرةَ[ .روایت ابوداود] س َع ْ ش َرةََ ،و َخ ْم َ ش َرةََ ،و ْ
أربَ َع َع ْ ثَ َ
الث َع ْ
ترجمه :قتاده بن ملحان میگوید:ـ رســولهللا مــا را بــه روزهی ایــام بیض،
پانزدهم ماه فرمان میداد.
ِـ یعنی سیزدهم ،چهاردهمـ و
ض \ ٍر س $قَا َلَ :كانَ رس\\و ُل هللاِ ال يُ ْف ِط\ ُر أيَّا َم البِي ِ
ض في َح َ -1272وعن ابن عبا ٍ
()2
سفَ ٍر[ .روایت نسائی با اِسنا ِد حسن]
َوال َ
ترجم\\ه :ابنعبــاس $میگویــد:ـ رســولهللا در ایــام بیض ،در ســفر و حضــر
روزه میگرفتـ و نمیخورد.
شرح
مؤلف /در این دو باب به فضیلت روزه گرفتن در روزهای دوشنبه و پنجشنبه
و نیز روزه گرفتن سه روز از هر ماه پرداخته است.
از رسولهللا دربارهی روزهی دوشنبه سؤال شــد؛ فرمــود:ـ «آن ،روزیســت
که در آن به دنیا آمدم و روزیستـ که برانگیخته شدم یا روزیســت کــه در آن بــر
من وحی شد» .گفتنیست :وفات رسولهللا نــیز در روز دوشــنبه بــوده اســت .آن
بزرگوار در روز دوشنبه به دنیا آمــد؛ امــا قاطعانــه نمیتــوان گفت کــه تولــدش در
دوازدهم ربیعاالول بوده اســت یــا در روز و مــا ِه دیگــری؛ امــا مســلّم اســت کــه آن
بزرگوار در روز دوشنبه به دنیـا آمـد .همچـنین نخسـتین بـار کـه بـر رسـول هللا
وحی شد ،روز دوشنبه بود.
راویـ شک دارد که رسولهللا فرمود« :برانگیخته شــدم» یــا اینکــه فرمــود:
«بر من وحی شد»؛ این دو با هم تفاوت دارد؛ زیــرا قــرآن ،یعــنی ابتــدای ســورهیـ
ـدن پیــامبر بــه رســالت ،بــر آن بزرگــوار « َعلَق» پیش از بعثت یــا برانگیختــه شـ ِ
نازل گردید و با نزول این آیات ،محمد ،به مقام نبوت رسید؛ اما بعثت که همــان
رسالت اســت ،بــا نــزو ِل ســورهی «مــدثر» آغــاز شــد .در هــر حــال ،روز دوشــنبه
مناسبتهایـ بزرگ و واالیی در خود داشــته اســت :والدت پیــامبر و نــیز نــزول
ت آن بزرگوار به سوی مردم. وحی بر نبی رحمت یا بعث ِ
دربارهیـ روزه گرفتن سه روز از هر ماه نــیز احــادیثی وجــود دارد کــه از آن
جمله میتوان به حدیث ابوهریره ،ابودرداء و ابوذر #اشاره کرد که پیــامبر هــر
یک از اینها را جداگانه به روزه گرفتن سه روزـ از هر ماه سفارش فرمود.ـ
همچنین به عبدهللا بن عمرو بن عاص $فرمود« :روزهی سه روز از هر مــاه،
روزهی همهی سال است»؛ زیرا پاداش نیکی ،ده برابرـ میباشد و هرکه سه روزه
)(5صحیح الجامع ،ش673 :؛ و صحیح الترغیب ،ش1028 :؛ و صحیح النسائی ،از آلبانی /ش:
.2279
)(1ضعیف است؛ نگا :ضعیف النسائی ،از آلبانی /ش.150 :
)(2ضعیف است؛ آلبـانی /ابتـدا این حـدیث را در السلسـلۀ الصـحیحۀ ،بهشـمارهی 580آورده و
آنرا حسن دانسته است؛ اما سپس از این نظر برگشته و این حدیث را در ضـعیف النسـائی ،ش:
2344ضعیف قلمداد کرده است.
شرح ریاضالصالحین 202
از هر ماه را روزه بگیرد ،گویا سی روز ،روزه گرفتــه اســت کــه بــا این حســاب،
همهی سال را دربر میگیرد.ـ
رسولهللا اینها را به روزه گرفتن سه روز از هــر مــاه ســفارش نمــود؛ امــا
پـانزدهم مـاه را روزه بگیرنــد؛
ِـ معین نفرمــود کـه روزهــایـ سـیزدهم ،چهــاردهم و
همچنین به اینها سفارش کرد که روزانه نماز چاشت بخوانند.
نماز چاشت از باال آمدن خورشید بهاندازهی یک نیزه ،یعنی حدود بیست ِ وقت
زوال آن ،یعنی حدود ده ِ دقیقه پس از طلوع آفتاب آغاز میشودـ و تا اندکی پیش از
دقیقه قبل از زوال ،ادامه دارد و خواند ِن در تمام روزها،ـ سنت است؛ زیرا پیــامبرـ
فرمود:ـ «هر روز در برابر هر مفصل انسان ،یک صدقه الزم است» .در بدن
انسان سیصد و شصت مفصل وجودـ دارد؛ لـذا هـر انسـانی بایـد روزانـه سیصـد و
"سـبحانهللا"
شصت صدقه بدهد؛ اما صدقه ،الزاما ً صدقهی مالی نیست؛ بلکه «هر
گفتن ،یک صدقه اســت؛ هــر "الحمدهلل" گفتن ،یــک صــدقه اســت؛ هــر "الإلهإالهللا"
"هللااکــبر" گفتن ،یــک صــدقه اســت؛ هــر امــر بــه گفتن ،یــک صــدقه اســت؛ هــر
معروف،ـ صدقهایست؛ هر نهی از منکر ،صدقهایست» .و اگــر بــه کســی کمــک
بار خود را روی چارپا یا ماشین خود بگــذارد ،این هم یــک صــدقه اســت؛ کنید که ِ
حتی همبستریـ با همسر نیز یک صدقه محسوب میشود.ـ رسولهللا فرمــود« :و
به جای همهی اینهـا ،خوانـدن دو رکعت نمـاز ضـحی کافیسـت» )1(.یعـنی بـرای
ادای سیصدـ و شصت صدقه در روز ،کافیستـ که دو رکعت نماز چاشت بخوانید
عمـل نافلـه بهشـمار
ِ و سایر کارهای نیکی که انجام دهید ،عم ِل افزون بر وظیفه یا
میآید.
و اما سومین سفارش رسولهللا به ابــوهریره و ابــودرداء $این بــود کــه پیش
از خواب ،نماز وتر را بخوانند؛ این ،برای کسیست که میترسد آ ِخــر شــب بیــدار
نشود.ـ چنین کسی باید احتیاط کند و پیش از خواب ،نماز وتر را بخواند؛ اما کســی
آخر شب برخیزد ،باید وترش را آخرین نماز خویش قرار دهد؛ این، که میخواهد ِ
روشیست که در سنت پیامبر آمده است.
علمــا گفتهانــد :رســولهللا از آن جهت اینهــا را ســفارش فرمــودـ کـه پیش از
خــواب ،نمــاز وتــر را بخواننــد کــه وضــعیت آنهــا چــنین اقتضــا میکــرد؛ زیــرا
فراگـیری احـادیث پیـامبر بـود و در ِـ ابوهریره در ابتدای شب مشغول حفـظ و
پایان شب میخوابید.
دربارهیـ روزه گفتن سه روز از هر ماه ،قابل ذکر اســت کــه میتــوان این ســه
روز
ِـ روز میــانی و یــا در ده
ِ روزـ را در دههی نخســت مــاه روزه گــرفت یــا در ده
آخر ماه؛ و نیز این گنجایش وجودـ دارد که در ابتدای هر دهه یا در هر هفتــه یــک ِ
روزـ روزه بگیرید؛ از اینرو عایشه& فرمود« :بــرای پیــامبر مهم نبــودـ کــه در
ـر آن»؛ امــا روزه گــرفتن در آخـ ِ
ابتدای ماه روزه بگیرد یا در میانهی مــاه و یــا در ِ
ایام بیض ،یعنی در روزهای سیزدهم ،چهــاردهم و پــانزدهمـ هــر مــاه برتـرـ اســت.
روزهی روزـ پنجشنبه نیز ســنت میباشــد؛ امــا فضــیلتشـ از روزهی دوشــنبه کمتــر
ـال
است؛ گرچه روزهیـ هر دو روز فضیلت دارد؛ زیرا رسولهللا فرمود:ـ «اعمـ ِ
)(1صـــحیح مســـلم ،ش[ .720 :این حـــدیث ،پیشتـــر بهشـــمارهی 120و 1147آمـــده اســـت.
(مترجم)]
203 باب \:مستحببودن روزهگرفتن سه روز از هر ماه
(مردم) در روزـ دوشنبه و پنجشـنبه -بـه هللا متعــال -عرضــه میشـود.ـ لـذا دوســت
دارم اعمالم در حالی -به هللا متعال -عرضه گردد که روزه هستم».
گفتنیست :بهترین روزه ،روزهی داوودـ است که یــک روزـ در میــان روزه
میگرفت؛ این ،بــرای کسیســت کــه توانــاییاشـ را دارد و از این بــابت در رنج و
فراگیری علم و دانش
ِ مشقت نمیافتد و بدین سبب از سایر کارهای نیک ،از جمله
باز نمیماند؛ زیرا عبادتهـای دیگــری هم وجــود دارد کـه حــایز اهمیت اسـت .از
اینرو اگر کثرت روزهی نفلی ،شــما را از چــنین عبادتهــایی بــاز میدارد ،نبایــد
زیاد روزه بگیرید.
***
ت
ت کسی که به روزهداری افطاری بدهد و نیز فضیل ِ -231باب :فضیل ِ
روزهداری که نزدش چیزی خورده شود و دعای کسی که میخورد
برای روزهدا ِر حاضر و میزبان
)(1صحیح الجامع ،ش6415 :؛ و صحیح ابن ماجه ،از آلبانی /ش.1417 :
)(2ضعیف است؛ نگا :السلسلۀ الضعیفۀ ،از آلبانی /ش.1332 :
)(3صحیح الجامع ،ش6415 :؛ و صحیح أبی داود ،از آلبانی /ش.3263 :
)(4ترجمهی دعا« :روزهداران نزد شما افطار کنند ،نیکان غذایتان را بخورند و فرشــتگان بــر
شما درود بفرستند».ـ
-9کتاب :اعتکاف
ضانَ .
اخ َر ِمنْ َر َم َ -1276عن ابن عم َر $قَا َلَ :كانَ رسو ُل هللاِ يَ ْعتَ ِكفُ ال َع ْ
ش َر األ َو ِ
()1
ق عليه][متف ٌ
ـانی رمضــان رااعتکــاف ترجم\\ه :ابنعمر $میگویــد :رســولهللا دههی پایـ ِ
ميكرد.ـ
ض \انَ َ ،حتَّى
اخ َر ِمنْ َر َم َ -1277وعن عائشة& أنَّ النَّبِ َّيَ كانَ يَ ْعتَ ِكفُ ال َع ْ
ش َر األ َو ِ
()2
ق عليه] اجهُ ِمنْ َب ْع ِد ِه[ .متف ٌ تَ َوفَّاهُ هللاُ تَ َعالَى ،ثُ َّم ا ْعتَ َكفَ ْ
أز َو ُ
پایــانی رمضــان را بهاعتکــاف ِـ ترجم\\ه :عايشه& ميگویــد :پیــامبر دههی
مینشســت تــا اینکــه هللا متعــال ،او را از دنیــا بُــرد؛ و ســپس زنــانش پس از او
اعتکاف میکردند.
َش \ َرةَ أيَّ ٍام،
ضانَ ع ْ -1278وعن أَبي هريرةَ قَا َلَ :كانَ النَّبِ ُّي يَ ْعتَ ِكفُ في ُك ِّل َر َم َ
()3
ش ِرينَ يَ ْوماً[ .روايت بخاري] فَلَ َّما َكانَ ال َعا ُم الَّ ِذي قُبِ َ
ض فِي ِه ا ْعتَ َكفَ ِع ْ
ترجم\\ه :ابوهريره ميگویــد :پیــامبر در هــر رمضــان ده روز بهاعتکــاف
سال وفاتش بیست روزـ اعتکاف کرد. مینشست؛ اما در ِ
شرح
باب فضیلت افطاری دادن به روزهدار ،آخرین بابیســت کــه مؤلف /دربــارهیـ
مسایل مربوطـ به روزه آورده است .یکی از نعمتهای هللا متعال به بنــدگانش ،این
اســت کــه تعــاون و همکــاری در زمینهی تقــوا و پرهیزگــاریـ را برایشــان مقــرر
فرمــوده کــه از آن جملــه میتــوان افطــاریـ دادن بــه روزهدارـ را برشــمرد؛ زیــرا
روزهدارـ به فرمان شریعت ،باید افطارـ کند و در افطارـ کردن شتاب نماید؛ لذا اگر
برای اجرای این رهنمود دینی به او کمک شــود ،این هم یکی از نعمتهــای هللا
بهشــمارـ میآیــد؛ از اینرو رســولهللا فرمــوده اســت« :هــرکس بــه روزهداریـ
افطاری دهد ،اجری مانن ِد اجر روزهدار به او میرسد؛ـ بیآنکــه چــیزی از پــاداش
روزهدارـ کاسته شود».
علما دربارهی مقدار افطاریـ دادن به روزهدار اختالف نظر دارند؛ شماری از
آنها گفتهاند :منظورـ از افطاریـ دادن به روزهدار ،حداقل چیزیست کـه روزهدارـ
با آن روزهاش را بگشاید؛ مانندیـ یک دانه خرما.
برخی دیگر از علما گفتهاند :افطــاری بایــد در حـ ّدی باشــد کــه روزهدار ،ســیر
ـوردن
ِ طول شــب بـه خــوردن غــذا نیــاز پیــدا نکنــد و حــتی نیــازیـ بـه خـ
ِ شود و در
ظاهر حدیث چنین برمیآید که اگـر کســی بــه روزهدار ِ َسحریـ نداشته باشد؛ اما از
)(1صحیح بخاری ،ش ،8( :ـ )1082؛ و صحیح مسلم ،ش[ .16 :این حدیث پیشتــر بهشــمارهی
1082و 1214آمده است( .مترجم)]
)(2صــحیح مســلم ،ش[ .1337:بخشــی از این حــدیث ،پیشتــر بهشــمارهی 160آمــده اســت.
(مترجم)]
شرح ریاضالصالحین 208
مؤلف /در این بخش از کتابش به موضوع وجوب حج و فضــیلت آن پرداختــه
است.
حج ،یعنی بهقصدـ انجام مناسکیـ که هللا متعال از طریــق کتــابش یــا از طریـقـ
پیامبرشـ بیان فرموده است ،رهســپارـ خــانهی خــدا شــویدـ و بهاجمــاع مســلمانان،
یکی از ارکان اسالم میباشد.ـ دلیل فرض بودن حج ،این فرمودهی هللا متعال اســت
که:
هَّلل ۚ اٗل
ع إِلَ ۡيـ ِه َسـبِي َو َمن َكفَـ َ َ ۡ َّ هَّلِل
ـر فَـإِ َّن ٱ َ َغنِ ٌّي ت َم ِن ۡ
ٱسـتَطا َـ ﴿ َو ِ َعلَى ٱلن ِ
اس ِحجُّ ٱلبَ ۡي ِ
[آل عمران]٩٧ : َع ِن ۡٱل ٰ َعلَ ِمينَ ﴾٩٧
حج این خانه برای هللا بر کسی که توانایی رفتن به آنجــا را دارد ،واجب اســت.
و هر کس سر باز زند ،بداند که هللا از جهانیان بینیاز است.
«عامالوفود»( )1یاد میشود؛ـ
این آیه ،در سال نُهُم هجری نازل شد که از آن به
با نزول این آیه ،حج ،فرض شد .هللا متعال در سورهی بقره میفرماید:ـ
[البقرة]١٩٦ : وا ۡٱل َح َّج َو ۡٱلعُمۡ َرةَ هَّلِل ِ﴾
﴿ َوأَتِ ُّم ْ
و برای هللا حج و عمره را به طور کامل به جای آورید.
این آیه در سال ششم هجــری نــازل گردیــد و بــا نــزول آن ،کامــل کــردن حج و
ـاز حج ،بــا ب آغـ ِـام مناســک آن؛ بلکــه وجــو ِ ـاز حج و انجـ ِ عمره ،فرض شد؛ نــه آغـ ِ
ُ
نزول آیهی 97سورهی آلعمران در سال نهُم هجری بود.
ت ﴾٩٧یعنی« :ح ّج این خانه برای اس ِحجُّ ۡٱلبَ ۡي ِ هللا متعال میفرمایدَ ﴿:وهَّلِل ِ َعلَى ٱلنَّ ِ
اس﴾ یعــنی« :بــر مــردم» کــه شــام ِل هللا بــر مــردم واجب اســت» .فرمــودَ ﴿ :علَى ٱلنَّ ِ
همهی آنها میشود؛ اما کافر را تا زمانیکه اسالم نیاورد،ـ به گزاردن حج فرمــان
نمیدهیمـ و ح ّج تنها بر مسلمانان ،واجب است؛ آنهم با وجو ِـد شرطی که هللا متعال
ٱستَطَا َع إِلَ ۡي ِه َسبِياٗل ﴾ یعنی :حج بر مسلمانیـ واجب است کــه بیان فرموده استَ ﴿ :م ِن ۡ
توانایی رفتن به آنجا را دارد .لذا حج بر کسی که به سبب فقــر نمیتوان ـدـ خــود را ِـ
ـاتوان
ِ ـایی مــالی دارد ،امــا نـ
بــه مکــه برســاند ،واجب نیســت .و امــا کســی کــه توانـ ِـ
ناتوانی جسمیاش وجود نــدارد ،بــر او واجب ِـ جسمیست و امیدی به بهبود یا رفع
است که کسی را به نیابت از خود به حج بفرستد.
ً
و اگر امیدی به بهبو ِد وی یا برطرف شدن ناتوانیاشـ وجود دارد ،مثال ناگهان
بیمار میشود،ـ باید تا زما ِن بهبودش منتظرـ بماند و سپس شخصا ً حج بگزارد.ـ
سپس مؤلــف حــدیث عبدهللا بن عمر $را آورده اســت کــه پیــامبر در آن ،پنج
رکن اسالم را برشمرد .پیشتر دربارهیـ این حدیث سخن گفتیم و دیگــر نیــازی بــه
تکرار آن نیست؛ اما شاه ِد موضوع از این حــدیث ،این اســت کــه پیــامبر حج را ِ
یکی از ارکان اسالم برشمرد .میدانید که حج در تمام عُمــر فقــط یــک بــار واجب
است؛ مگر اینکه کسی نذر کرده باشد کــه حج بگــزارد؛ زیــرا از پیــامبر ســؤال
شد که آیا حج ،همه ساله واجب است؟ فرمود« :اگر میگفتم :بلــه( ،هــر ســاله حج)
بر شما واجب میشد و شما ،این توانایی را نداشتید» .لـذا حج در تمـام عُمـر ،تنهـا
یک بار واجب میباشــد و افــزون بــر آن ،نافلــه بهشــمار میآیــد و این ،از لطــف و
عنایت پروردگار متعال است؛ زیرا برای مردم دشوار بود که هر سال برای ادای
)(1یعنی سالی که بسیاری از قبایل ،هیئتها و نمایندگان خود را به حضور پیامبر فرستادند.
[مترجم]
209 باب \:وجوب حج و فضیلت آن
مناسک حج به مکه بروند .این ،در حالیست که ادای نمازهــای پنجگانــه در طــول
شبانهروزـ واجب است و ادای نماز جمعه در هفتهای یـک بـار؛ زیـرا واجب اسـت
که نماز جمعه در یک مسجد برپا شود و اگر قرارـ بــود کــه مــردم بــرای نمازهــایـ
پنجگانــه نــیز در یــک مســجد جمــع شــوند ،آن وقت بــا مشــکالت فــراوانیـ مواجــه
میشدند؛ از اینرو نماز جمعه در هفتهای یک بار فرض شده است.
زکات نیز در سالی یک بار ،واجب اســت و همینطــورـ روزه؛ و حج در تمــام
عمــر ،یــک بــار واجب میباشــد.ـ این از حکمت و رحمت هللا متعــال اســت کــه این
فرایض را متناسب با وضعیت و شرایطـ بندگانش مقرر فرموده است.
پیامبر فرمود« :اگر میگفتم :بله( ،هــر ســال حج) بــر شــما واجب میشــد و
توانایی آنرا نداشتید»؛ سپس افزود« :مــرا بــا همــان مســایلی کــه بــرای شــما ِ شما،
مسایل ناگفته نپرسید)» .امــا پس از ِ یه دربار ـ
د مور ی ب سؤال (و کنید رها ـ
، گویم می
وفات رسولهللا ایرادی نداردـ که مردم ،مسایل شرعی خود را از علمــا بپرســند؛
ـودن
زیرا شریعت ،کامل شده ،و تحلیل و تحریمـ یا واجب کردن و نیز برطــرف نمـ ِ
حکم وجوب ،بهانجام رسیده است و دیگر ،حکم جدیدی نازل نمیشــود و بــا پایــان
دوران تشریع ،احکام نازلشده ،تغییر نمیکنند.
منظــور رســولهللا بــود کــه پرســش ،بایــد بهجــا باشــد؛ نــه بیمــورد.ـ ِـ این،
همانگونه که هللا متعال میفرماید:ـ
ُ ُ َ ۡ ُ ۡ
وا ع َۡن أَش َيٓا َء ِإن تب َد لك ۡم َتسُؤك ۡم﴾ [المائدة]١٠١ :
ۡ ﴿ ٰ َٓيأَ ُّي َها ٱلَّ ِذينَ َءا َمنُ ْ
وا اَل ت َۡٔـََٔسلُ ْ
ای مؤمنان! درباره ی مسایلی سؤال نکنید که اگر برای شما آشکار شود ،باعث
ناراحتی شما میگردد.
سپس رسولهللا بیان فرمود« :امتهای گذشته را کثرت سؤال و مخالفت بــا
پیامبرانشــان بــه هالکت رســاند» .یعــنی امتهــای گذشــته همــواره از پیامبرانشــان
سؤال میکردند.ـ نمــونهاش را میتــوانیمـ در مــاجرای بنیاســرائیل ببیــنیم کــه وقــتیـ
موسیـ به آنها فرمان داد کـه گـاوی را ذبح کننـد و قطعهای از گوشـت آنرا بـه
راز قتلش برمال شود ،آنها آنقــدر طفــره رفتنـدـ و ســؤالهای پیکر مقتول بزنند تا ِ
ِ
بیمورد پرسیدندـ که کار بر خودشان دشــوارـ شــد .مــاجرا از این قــرار بــود کــه دو
سر کشته شد ِن یک نفر اختالف داشتند و هر یک از آنها ،دیگری را به طایفه بر ِ
قتل متهم میکرد .موسی به فرمان االهی به آنــان دســتورـ داد کــه یــک گــاو َسـر
ببُرند .کافیـ بود که آنها همان ابتــدا ،و بــدون هیچ بگومگــو و پرسشــی ،یــک گــاو
ذبح کنند .بدینترتیب غایله پایان مییافت و به هدف خویش میرســیدند؛ امــا پیــاپی
پرسیدند :این گاو ،چگونــه گاویســت؟ چــه رنگی دارد؟ و آنقــدرـ بــه پــرس و جــو
ادامه دادند و سختگیری کردند که هللا متعال بر آنان سخت گــرفت و نزدیــک بــود
که این فرمان را انجام ندهند.
«لذا هرگاه شما را به انجام کـاری دسـتورـ دادم ،تـا آنجـا کـه میتوانیـدـ بـه آن
عمل کنید و چون شما را از چیزی بازداشتم،ـ از آن دوری نمایید».
خالصــه اینکــه عامــل هالکت امتهــای گذشــته ،کــثرت ســؤال و اختالف بــا
پیامبرانشان بود .البته همانگونه که گفتم ،در دوران ما که با وفات پیامبرـ نزول
وحی پایان يافته است ،هر پرسشی که برای شما پیش میآید ،بپرسید؛ زیرا دیگر،
حکم جدیــدیـ نــازل نمیشــودـ و بــا پایــان دوران تشــریع ،احکــام نازلشــده ،تغیــیر
ـرح معمــا و مســایل نــامفهوم و بیمــورد ،نــوعی ســختگیری و نمیکننــد.ـ ولی طـ ِ
شرح ریاضالصالحین 210
زیادهروی در این میباشدـ که از آن منع شده است؛ زیـرا پیـامبر فرمـوده اسـت:
«هَلَ َك ْال ُمتَنَطِّعُونَ »؛()1یعنی« :کسانی که (در کارهــای دیـنی و دنیـوی) ســختگیری
میکنند ،هالک میشوند».ـ و این جمله را سه بار تکرار فرمود.ـ
***
أي ال َع َم ِل أ ْف َ
ض ُل؟ قَ\\ا َل« :إي َم\\انٌ بِاهللِ َورس\\ولِ ِه»؛ َ -1281و َع ْنهُ قَا َلُ :
سئِ َل النَّبِ ُّيُّ
ق يل هللاِ»؛ قِي َل :ثُ َّم َما َذا؟ قَا َلَ :
«ح ٌّج َمب ُرو ٌر»[ .متف ـ ٌ سب ِ ِ
«الج َها ُد فِي َ
ِ قيل :ثُ َّم ماذا؟ قَا َل:
()2
عليه]
ترجمه :ابوهريره ميگوید :از پیـامبر سـؤال شـد :برتـرین عمـل چیسـت؟
فرمود« :ایمان به هللا و فرستادهاش»؛ پرسیدند :سپس چــه کــاری؟ فرمــود:ـ «جهــاد
در راه هللا»؛ گفته شد :سپس چه عملی؟ فرمود:ـ «ح ّج کامل و مقبول».
[نــووی :حج مــبرورـ (=مقبــول) حجیســت کــه حجگــزار آنرا بــدون ارتکــاب
معصیت بهانجام برساند].
س ِم ْعتُ رسول هللا يَقُو ُلَ « :منْ َح َّج ،فَلَ ْم يَ\ ْ\رفُ ْثَ ،ولَ ْم يَ ْف ُ
س \قْ، َ -1282و َع ْنهُ قَا َلَ :
()3
َر َج َع َكيَ ْوم َولَ َد ْتهُ أ ُّمهُ»[ .متف ٌ
ق عليه]
ترجمه :ابوهريره ميگوید :از رسولهللا شنیدم کــه میفرمــود« :هرکــه حج
ت آن -یا از گفتن سخنان زشــت -بپرهــیزد بگزارد و از نزدیکی با همسرش و مقدما ِ
و مرتکب معصیت نشود ،چنان از گناه پاک میشود که گویی تازه از مــادرش زاده
شده است».
َ -1283و َع ْنهُ أنَّ رسول هللا قا َل« :ال ُع ْم َرةُ إِلَى ال ُع ْم َر ِة َكفَّا َرةٌ لِ َما بَينَ ُه َم\\اَ ،و َ
الح ُّج
()4
ق عليه] الجنَّةَ»[ .متف ٌ
س لَهُ َجزَا ٌء إِال َ
ال َم ْب ُرو ُر لَ ْي َ
ترجمه :ابوهريره ميگوید :رسولهللا فرمود« :یـک عمـره تـا عمـرهی بعـد،
کفارهی گناهانیست که در میان آندو انجام میشود و حج مقبول ،پاداشی جـز بهشـت
ندارد».
\ل ،أفَال الج َها َد أ ْف َ
ض\ َل ال َع َم\ ِ -1284وعن عائشةَ& قَالَت :قُ ْلتُ :يَا رسول هللا ،نَ َرى ِ
()5
الج َها ِدَ :ح ٌّج َم ْب ُرو ٌر»[ .روايت بخاري]
ض ُل ِنُ َجا ِهدُ؟ فَقَا َل« :لَ ُكنَّ أ ْف َ
ترجمه :عايشه& ميگوید :عرض کردم :ای رســولخدا! مــا جهــاد را برتــرین
عمل میدانیم؛ آیا جهاد نکنیم؟ فرمود:ـ «برترین جهاد برای شما زنــان ،حج مقبــول
است».
َ -1285و َع ْن َها أنَّ رسول هللا قَا َلَ « :ما ِمنْ يَ ْو ٍم أ ْكثَ َر ِمنْ أن يَ ْعتِ\ َ
ق هللاُ فِي ِه َع ْب\داً
()6
ِمنَ النَّا ِر ِمنْ يَ ْو ِم َع َرفَةَ»[ .روايت مسلم]
)(1صحیح مسلم ،ش 2670 :بهنقــل از عبدهللا بن مســعود[ .این حــدیث پیشتــر بهشــمارهی 148
آمده است( .مترجم)]
)(2صحیح بخاری ،ش26 :؛ و صحیح مسلم ،ش.83 :
)(3صحیح بخاری ،ش1521 :؛ و صحیح مسلم ،ش.1350 :
)(4صحیح بخاری ،ش1773 :؛ و صحیح مسلم ،ش.1349 :
)(5صحیح بخاری ،ش.1520 :
)(6صحیح مسلم ،ش.1348 :
211 باب \:وجوب حج و فضیلت آن
ترجم\\ه :عايشه& ميگویــد :رســولهللا فرمــود« :هللا متعــال در هیچ روزیـ
بندگانش را بهاندازهی روز عرفه از آتش دوزخ آزاد نمیکند».
ض\انَ تَ ْع\ ِد ُل َح َّجةً -أَ ْو
س :$أنَّ النَّبِ َّي قَا َلُ « :ع ْم َرةٌ في َر َم َ
ابن عبا ٍَن َِ -1286وع ِ
()1
َح َّجةً َم ِعي»[ .متف ٌ
ق عليه]
ترجمه :ابنعباس $ميگوید:ـ پیامبر فرمود« :ثواب یـک عمـره در رمضـان
برابر با یک حج -یا برابر با حجیست که همراه من ادا شود».
شرح
اینهــا احادیثیســتـ کــه مؤلف /در بــاب وجــوب حج و فضــیلت آن آورده و
بیانگر این است کــه حج مقبــول ،ســومین رتبــه را در میــان برتــرین اعمــال دارد؛
چنانکه از رسولهللا سؤال شد :برترین عمل چیســت؟ فرمــود« :ایمــان بــه هللا و
فرستادهاش»؛ پرسیدند :سپس چـه کـاری؟ فرمـود:ـ «جهـاد در راه هللا»؛ گفتـه شـد:
سپس چه عملی؟ فرمود« :ح ّج کامل و مقبول» .حج مبرورـ یا ح ّج کامـل و مقبـول،
حجیست که دارای ویژگیهایـ ذیل باشد:
انجام حج ،چیزی جز رضــایت هللا و ِ یکم :خالص برای هللا باشد و حجگزار با
پی ریا و خودنمایی یــا نــام و آوازه نباشــد و قصــدش نزدیکیـ به او را نجویدـ و در ِ
این نباشد که مردم به او حاجآقا بگویند؛ بلکه فقط رضایت هللا را در نظر بگیرد.
دوم :حجش را به روش ح ّج پیامبرـ بهانجام برساندـ و تا آنجا که میتواندـ در
پیرو پیامبر باشد. ِ ادای مناسک،
سوم :هزینهی حجش را از راه حالل بهدست آورده باشد؛ نــه از راه حــرام یــا
شاعر عرب چه زیبا سروده است که: ِ ربا و کالهبرداریـ و قماربازیـ یا امثال آن.
فما حججت ولکن حجّت البعیر إذا حججت بمال أصله سحت
اصل آن حرام است ،در واقع تو حج نکردهای؛ بلکه ِ «اگر با مالی حج کنی که
مرکبیـ که با آن به حج رفتهای ،حج کرده است».
پول حرام حج کردهای. چراکه با ِ
چهارم :حجگزار از نزدیکیـ با همسرش و مقدمات آن و نیز از گناه و مجادلــه
پرهیز کرده باشد؛ زیرا هللا متعال میفرماید:
ۡ ث َواَل فُسُو َ
ق َواَل ِجد َ
َال فِي ٱل َحجِّ ﴾ [البقرة]١٩٧ : ض فِي ِه َّن ۡٱل َح َّج فَاَل َرفَ َ
﴿فَ َمن فَ َر َ
هرکس (با بستن احرام) در این ماهها خود را به انجام فریضهی حج مل َزم کــرد،
باید از همبستری با زنان و از گناه و مجادله خودداری کند.
لذا حجگزار باید از نزدیکیـ با همسرش و مقدمات آن و نیز از هر گونه گناه و
گفتار حرام مانند غیبت ،سخنچینی و دروغگویی باشد و ِ معصیتیـ دوری کند؛ چه
ـال آن .مجادلــه و کردار حرام ماننــد چشـمچرانیـ و نگــاه کــردن بـه زنــان و امثـ ِ ِ چه
ـاداش آن
ِ درگــیریـ یــا بگومگــو در حج ،نقص زیــادی در حج پدیــد میآورد و از پـ
ـتی باطــل باشــد؛ میکاهد؛ مگر اینکه مجادله یا بگومگو بهقصد بیان حــق و نادرسـ ِ
ت احــرامـر بحث و مجادلــه را بگشــاید ،انســان در حــال ِ مثالً اگــر یــک بــدعتی ،سـ ِ
میتواندـ به تبیین حق بپردازد؛ زیرا هللا متعال میفرماید:
سنُ ﴾ك بِ ۡٱل ِح ۡك َم ِة َو ۡٱل َم ۡو ِعظَ ِة ۡٱل َح َسنَ ۖ ِة َو ٰ َج ِد ۡلهُم بِٱلتِي ِه َي أ ۡح َ
َ َّ ﴿ ۡٱد ُ
ع إِلَ ٰى َسبِي ِل َربِّ َ
)(1صحیح بخاری ،ش1863 :؛ و صحیح مسلم ،ش.1256 :
شرح ریاضالصالحین 212
[النحل]١٢٥ :
با حکمت و پند پسندیده به راه پروردگارت فرابخوان و به بهترین روش با آنان
گفتگو کن.
سر اینکه چه کسی برای رمی جمرات جلــوترـ بــرود اما مجادله و درگیری بر ِ
یا مجادله و کشمکش در فرودگاه و امثا ِل آن برای پیشدستی بــر دیگــران ،در ح ّج
انسان نقص وارد میکند؛ لذا برای اینکه حج کامل و مقبولی داشته باشیم ،بایــد از
مجادله و ستیز با دیگران بپرهیزیم؛ زیرا حج مقبول ،پاداشیـ جز بهشت ندارد.
هرکه حج بگزارد و از نزدیکیـ با همسرش و مقــدمات آن و نــیز از مجادلــه و
گنــاه و معصــیت دوری کنــد ،بهگــونهای از گنــاه پــاک میشــود کــه گــویی تــازه از
مادرش متولد شده است .عایشه& میگوید:ـ به پیامبرـ گفتم :مــا جهــاد را برتــرین
عمل میدانیم؛ آیا جهاد نکنیم؟ فرمود:ـ «برترین جهاد برای شما زنــان ،حج مقبــول
حج نافله برتــر میباشـدـ واست» .آری؛ جها ِد زنان ،حج است؛ اما جهاد مردان از ِ
حج فرض از جهاد نیز برتر است؛ زیرا یکی از ارکان اسالم میباشد.
این احادیث عموما ً بیانگر این است کــه تفاضــل اعمــال بــه عملکننــده بســتگی
دارد؛ چنانکه ابوهریره میگوید :رسولهللا برترین اعمال را بهترتیب ،ایمـان
به هللا ،سپس جهاد در راه هللا و سپس حج برشمرد.ـ عبدهللا بن مســعودـ میگویــد:ـ
ـاز
از پیامبر پرسیدم :کدامین عمل نزد هللا متعال ،پسندیدهترـ اســت؟ فرمــود:ـ «نمـ ِ
ـر وقت» .گفتم :ســپس کــدامین عمــل؟ فرمــود:ـ «نیکی بــه پــدر و مــادر» .ســؤال سـ ِ
کردم :سپس چه عملی؟ فرمود« :جهاد در راه هللا» .لذا هرکسی مطــابق وضــعیتی
که دارد ،راهنمایی میشود؛ چنانکه شخصی به پیامبر گفت :مرا نصــیحت کن.
فرمــود:ـ «خشــمگین مشــو» .او چنــدین بــار درخواسـتـ نصــیحت کــرد و پیــامبرـ
فرمود« :خشمگین مشو» )1(.رسولهللا به آن مرد نفرمود :تو را به تقــوای االهی
انجام کارهای نیک سفارش میکنم؛ بلکه فرمود:ـ «خشمگین مشو»؛ زیرا چــنین ِ و
ت آن مرد بــود .بنــابراین پیــامبر بــا هــرسفارشی ،متناسب با شخصیت و وضعی ِ
ـومی
ـل عمـ ِ کســی متناســب بــا وضــعیت وی ســخن میگفت و این ،بــا بررســی دالیـ ِ
شریعت و مراتب اعمال ،نمایان و روشن میشود.
***
يض\\ةَ هللاِ َعلَى ِعبَ\\ا ِد ِه في
َ -1287و َع ْن\\هُ :أنَّ ام\\رأةً قَ\\الَتْ :يَ\\ا رس\\ول هللا ،إنَّ فَ ِر َ
احلَ ِة أفَأ َ ُح ُّج َع ْن\\هُ؟ قَ\\ا َل« :نَ َع ْم»[.متف ٌ
ق الح ِّج ،أ ْد َر َكتْ أَبِي َ
ش ْيخا ً َكبِيراً ،ال يَ ْثبُتُ َعلَى ال َّر ِ َ
()2
عليه]
ترجمه :ابنعباس $ميگوید:ـ زنی پرسید :ای رسولخدا! هللا متعــال حج را بــر
بندگانش فرض کرده است و پدرم که واجد شرایط میباشد ،پــیرمردیـ کهنســال و
سالخورده است و نمیتواندـ خودش را رویـ شتر نگه دارد؛ آیا میتــوانم بــه جــای
او حج بگزارم؟ پیامبر فرمود« :بله».
)(1صــحیح بخــاری ،ش 6116 :بهنقــل از ابــوهریره[ .این حــدیث پیشتــر بهشــمارهی 49آمــده
است( .مترجم)]
)(2صحیح بخاری ،ش)1854 ،1513( :؛ و صحیح مسلم ،ش.1334 :
213 باب \:وجوب حج و فضیلت آن
-1288وعن لقيط بن ع\\\ام ٍر أنَّهُ أَتَى النَّبِ َّي فَقَ\\\ا َل :إنَّ أَبِي َ
ش\\\ ْي ٌخ َكبِ\\\ي ٌر ،ال
\\\ر»[ .روایت «ح َّج عَنْ أبِي َك َوا ْعتَ ِم ْالح َّجَ ،وال ال ُع ْم\\\ َرةََ ،وال الظَّ َعنَ ؟ قَ\\\ا َلُ :
س\\\ت َِطي ُع َ
يَ ْ
()1
ابوداودـ و ترمذي؛ ترمذی ،این حدیث را حسن صحيح دانسته است].
ترجم\\ه:از لقيط بن عــامر روایت اسـت کــه وی نــزد پیـامبر آمـد و گفت:
توانایی حج ندارد و نمیتواندـ عمــره بگــزارد و از ِـ پدرم پیرمردی کهنسال است و
سفر کردن و نشستن بر ســواری نــیز نــاتوان اســت .پیــامبر فرمــود« :از طــرفـ
پدرت حج کن و عمره بگزار».
بن يَ ِزي ٍد قَا( َل)ُ :ح َّج ِبي َم َع رس\\ول هللا فِي َحج\ ِة ال\ َود ِ
َاع، ب ِسائِ ِ
َن ال َّ
َ -1289وع ِ
2
بع ِسنينَ [ .روايت بخاري] َوأنَا ابنُ َ
س ِ
ـن هفت ســالگی ،در حج وداع بــا ترجمه :سائب بن یزید میگوید:ـ مرا در سـ ّ
رسولهللا به حج بردند.
س :$أنَّ النَّبِ َّي لَقِ َي َر ْكبا ً بال َّر ْو َحا ِء ،فَقَا َلَ « :م ِن القَ ْ
\\و ُم؟» ابن َعبّا ٍ
َن ِ َ -1290وع ِ
ص\بيّاً ،فَقَ\\الَتْ : قَالُوا :المس\لِ ُمونَ .ق\\الواَ :منْ أ ْنتَ ؟ قَ\\ا َل« :رس\\و ُلهللاِ» .فَ\ َرفَ َع ِ
ت ا ْم\ َرأةٌ َ
()3
أج ٌر»[ .روایت مسلم] إله َذا َح ٌّج؟ قَا َل« :نَ َع ْمَ ،ولَ ِك ْ
ترجمه :ابنعباس $میگوید:ـ رسولهللا کاروانیـ در "روحاء" دید و پرســید:ـ
«کیستید؟» گفتنــد :مســلمانیم .پرســیدند :تــو کیســتی؟ فرمــود:ـ «رســولخدا هســتم».
آنگــاه زنی ،کــودکیـ را بلنــد کــرد و پرســید :آیــا این بچــه هم ،حج دارد؟ پیــامبر
فرمود« :بلی؛ و پاداش آن به تو نیز میرسد».
س أنَّ رس\\ول هللاَ ح َّج َعلَى َر ْح\\ ٍل َوك\\انت زَا ِملَتَ\\هُ[ .روايت
-1291وعن أن ٍ
()4
بخاري]
ترجم\\ه :انس ميگوید :رســولهللا ســوارـ بــر شــتر ،حج گــزاردـ و توشـهی
سفرش نیز روی همان شتر بود.
أس\\ َواقا ً في س $قَ\\ا َلَ :ك\\انَتْ ُع َك\\اظَُ ،و ِم َجنَّةَُ ،و ُذوال َم َج\\ ا ِز ْ -1292وعن ابن عب\\ا ٍ
ضاٗل س َعلَ ۡي ُكمۡ ُجنَا ٌح أَن ت َۡبتَ ُغ ْ
وا فَ ۡ الجا ِهلِيَّ ِة ،فَتَأثَّ ُموا أن َيت َِّج ُروا في ال َم َو ِ
اس ِم ،فَنَ َزلَتْ ﴿ :لَ ۡي َ َ
ِّمن َّربِّ ُكمۡۚ ﴾ فِي َم َو ِ
()5
الح ِّج[ .روايت بخاري] اس ِم َ
ترجمه :ابنعباس $ميگوید:ـ "عُکاظِ ،م َجنّه و ذوالمجــاز" بازارهــاییـ بــود کــه
در دوران جاهلیت -در مکه -برپا میشد و مســلمانان گمــان میکردنـدـ کـه اگــر در
س َعلَ ۡي ُكمۡموسمـ حج تجارت کنند ،گنهکار میشوند تــا اینکـه این آیــه نــازل شــد﴿ :لَ ۡي َ
ُ ۚ ()6 ُجنَا ٌح أَن ت َۡبتَ ُغ ْ
ضاٗل ِّمن َّربِّكمۡ ﴾وا فَ ۡ
شرح
)(1صحیح الجامع ،ش3127 :؛ و صحیح أبی داود ،از آلبانی /ش.1595 :
)(2صحیح بخاری ،ش.1858 :
)(3صحیح مسلم ،ش[ .1336 :این حدیث پیشتر بهشمارهی 184آمده است( .مترجم)]
)(4صحیح بخاری ،ش.1517 :
)(5صحیح بخاری ،ش.4519 :
)(6بقره198 :؛ـ برگردا ِن مفاهیم آیه« :گناهی بر شما نیست که (در ایام حج تجارت کنیدـ و) از
روزی) پروردگارتان بجویید».ـ
ِ فضل (و
شرح ریاضالصالحین 214
این احادیث نیز دربارهیـ وجوب حج و فضیلت آن میباشد؛ـ حــدیث اول و دوم
دربــارهیـ کسیســت کــه توانــاییـ انجــام مناســک حج را نــدارد و بــدین موضــوعـ
میپردازد که آیا میتوان از طرفـ او حج گزارد یا خیر؟
در حدیث ابنعباس $آمده است :زنی از پیامبر پرسید :هللا متعال حج را بــر
بنــدگانش فــرض کــرده و پــدرم کــه واجــد شــرایط اســت ،پــیرمردی کهنســال و
سالخورده میباشد و نمیتوانــد خــودش را روی شــتر نگــه دارد؛ آیــا میتــوانم بــه
جای او حج بگزارم؟ـ پیامبر فرمود:ـ «بله».
این ،نشان میدهد که اگر انسان بهاندازه یا بهگونهای ناتوان شود که امیدی بــه
برطرف شدن عجزش نباشد ،مثالً پیر و فرتوت گردد یا به مرضیـ دچار شود کــه
امیدی به بهبو ِد آن نیست ،میتوان بهجای او حج گزارد.
همچنین از این حدیث روشن میشودـ که زن میتواندـ بهجــای مــرد ،حج کنــد و
مرد نیز میتواند بهجای زن حج بگزارد و همینطورـ مــرد بهجــای مــرد و زن بــه
جای زن؛ همهی اینها جایز است .از اینرو پیامبر به لقيط بن عامر کــه نــزد
توانــایی حج نــدارد و
ِـ پیــامبرـ آمــد و گفت :پــدرمـ پــیرمردی کهنســال اســت و
نمیتواند عمره بگزارد و از سفر کردن و نشســتن بــر ســواریـ نــیز نــاتوان اســت،
فرمود« :از طرفـ پدرت حج کن و عمره بگزار».
این احادیث همچنین بیانگر جایز بودن حج برای بچههاست؛ چنانکه سائب بن
ـن هفت ســالگی ،در حج وداع بــا رســولهللا بــه حج یزید میگوید:ـ «مرا در سـ ّ
بردند».ـ این ،نشانگر جواز حج بــرای بچههاســت؛ همچــنین ابنعبــاس $میگویــد:ـ
زنی ،کودکی را بلند کـرد و پرسـید :آیـا این بچـه هم ،حج دارد؟ پیـامبرـ فرمـود:
«بلی؛ و پاداش آن به تو نیز میرسد».ـ
این دو حدیث ،بیانگر جایز بــودن ح ّج بچههاســت؛ کودکــان و خردســاالن نــیز
همان مناسکی را انجام میدهند کــه بزرگســاالن انجــام میدهنــد و اگــر بچهای از
انجام هر یک از مناسک ناتوان شد ،اگر آن عمل جز و مناسکی باشد که با نیابت
انجام میشود ،پس سرپرستش بهنیابت از او ،آن عمل را انجام میدهد و اگر جزو
چنین مواردی نباشد ،سرپرستشـ او را در بغــل میگــیردـ و بــا خــود حمــل میکنــد.
مثالً اگر کودک نمیتوانستـ طواف یا سعی نماید ،سرپرستش او را بــا خــود حمــل
توانایی رمی نداشت ،سرپرستش بــدون اینکــه او را بــا ِ مینمایدـ و چنانچه کودک
خود بــبرد ،از طـرفـ او رمی میکنـد؛ زیــرا حمـ ِل کــودک در جمــرات ،دشـوارـ و
بیفایده اســت .از اینرو در طــوافـ و ســعی ،کــودک را بــا خــود میبرنــد و بــرای
رمی ،از طرفـ او رمی میکنند؛ اما کسی که طواف و سعی میکند و کــودکشـ را
نیز در بغل دارد ،آیا برای خودش نیت طواف و سـعینمایــد یــا بــرای کـودکش یــا
اینکه همزمان برای خودش و کودکش نیتکند؟
میگــوییم:ـ اگــر کــودک ،نیت را درک میکنــد ،سرپرســتشـ بــه او بگویــد :نیت
ـال طــواف در ت سعی کن و ایرادیـ نــدارد کــه سرپرســت ،او را در حـ ِ طوافـ و نی ِ
آغوش خود داشته باشد؛ بدینسان سرپرست برای خـود نیت میکنــد و کــودک نـیز
ت وی ،بــا او خود ،نیت مینماید؛ ولی اگر کودک ،نیت را درک نمیکند ،سرپرس ـ ِ
طوافـ نمینماید؛ بلکه ابتدا طوافـ خود را انجام میدهد و سپس از طرف کودکش
کس دیگــریـ میســپاردـ و نیت میکنــد و او را طــواف میدهــد یــا اینکــه او را بــه ِ
طوافشـ را بهانجام میرساند؛ زیرا نمیتوان یک عمل را با دو نیت انجام داد.
215 باب \:وجوب حج و فضیلت آن
گفتنیســت :هنگامیکــه انســان بهنیــابت از کســی حج میگــزارد ،بــر او واجب
ت آنرا
است که در ُوســع خــویش مناســک حج اعم از ارکــان ،واجبــات و مســتحبا ِ
بهخوبی انجام دهد؛ زیرا او نیابت دارد و شایســته نیســت کــه در این امــر کوتــاهیـ
خالف کسـی کـه بــرای خـود حج میگـزارد و بـرایش ایـرادیـ نـدارد کـه ِ کنــد؛ بــر
مستحبات را ترک نماید؛ اما ح ّج نیابتی باید به کاملترین شکل ممکن انجام شود.
***
-11کتاب :جهاد
شرح
نووی /بخشی از کتابش «ریاضالصالحین» را به موضــوع جهــاد اختصــاص داده
است.
مصدر «جاهَد»« ،یُجا ِهدُ» میباشدـ و به معنای بهکارگیری همهی تالش ِ جهاد،
و توان در رویارویی با دشمن است و بر سه نوع میباشد:
-1جهاد نفس.
-2جهاد با منافقان.
-3جهاد با کافران ستیزهگر و پیکارجوـ
ت آن است. نوع دوم و سوم جهاد مبتنی بر نوع نخس ِ
جهاد نفس بدین معناست که انسان واجبات االهی را انجــام دهــد و از کارهــای
حرام دوریـ کند؛ زیرا نفس انسان به مجاهــدت و تحمــل رنج و ســختی نیــاز دارد.
میدانیدـ که هر انسانی ،دو نفس دارد :نفس اماره کــه بــه کارهــای زشــت و ناپســندـ
فرمان میدهد؛ و نفس آرام و مطمئن که بــه کارهــایـ نیــک فــرا میخوانــد.ـ این دو
نفس همواره با هم در ستیز هستند؛ نفس اماره ،از صاحبش میخواهد که کارهــای
بد انجام دهد .واژهی «اماره» ،صــیغهی مبالغــه اســت کــه ضــم ِن افــادهی فــاعلیت،
کار نفس اماره ،امر کردن به کارهایـ زشــت کثرت و فراوانی را میرساند؛ یعنی ِ
و ناپسند است و همواره به کارهای زشت امــر میکنــد؛ همچنانکــه گفتــه میشــود:
امثال آن.
ِ نجار (=درودگر) ،و صناع (=سازنده) و
آرام انســان ،همــواره بــا هم در ســتیزـ هســتند؛ لــذا نفس امــاره و نفس مطمئن و ِ
نفس آرام خویش با نفس امــارهاش جهــاد میکنــد .همهی مــا این را تجربــه ِ انسان با
ـار نیکی انجــام دهیــد ،انگــیزهای از ِ ـک ـه
ـ ک ـد
ـ گیری ی م تصمیم وقتی که
ن چنا ایم؛ کرده
انجام کار نیک باز میدارد منفیبافیـ میکند و میگویــد:ـ اگــر ِ درونتان ،شما را از
این کار را بکنید ،چنین و چنان خواهد شد .لذا انسان همــواره در جهــاد میباشــد و
بزرگتــرین جهــاد انســان بــا نفس امــارهاش ،این اســت کــه در همهی عبادتهــا،
موقعیتهــاـ و کارهــایـ خــویش و در تحصــیل علم ،اخالص داشــته باشــد و فقــط
خشنودی هللا را در نظر بگیرد. ِـ رضایت و
یکی از گذشتگان نیک میگوید :آنقدر که بهخاطر اخالص با نفس خویش جهاد
ب انســان بــه ـاطر هیچ چــیزی دیگــری مجاهــدت نکــردم؛ زیــرا گــاه قل ِ کــردم ،بهخـ ِ
خودنمایی متمایل میگردد یا دوست دارد با عملی اخروی ،کاالیی نـاچیز از دنیـا را
بهدست بیاورد .لذا اخالص ،عملی بزرگ و دشوار است که به مجاهــدهی نفس نیــاز
دارد .یک کلم ه یا عبارت مخلصـانه ،گوینـدهاش را از آتش دوزخ میرهانـد و او را
است« :أَ ْس َع ُد النَّ ِ
اس ِب َشفَاعَـتِي يَــوْ َم وارد بهشت میگرداند؛ از اینرو پیامبر فرموده
صـــا ِم ْن قَ ْلبِــــ ِه»؛ یعـــنی« :ســـعادتمندترین و
()1
ْالقِيَا َمـــ ِةَ ،م ْن قَ َ
ـــال :ال إلـــه إِالَّ هللا خَالِ ً
)(1صحیح بخاری ،ش )6570 ،99( :بهنقل از ابوهریره رضیهللاعنه.
217 باب \:فضیلت جهاد
ت من در روز رستاخیز ،کسیســت کــه بــا اخالص و ِ شفاع از مردم برخوردارترین
آخـ ُر َكال ِمـ ِه ِمن
از صمیم قلبش الإلهإالهللا بگوید» .همچنین فرمــوده اســتَ « :من کــان ِ
الجنَّة» )1(.یعنی« :هرکس ،آخرین ســخنش در دنیــا ،الإلهإالهللا َخَل َال ُّدنيا ال إله إال هللا د َ
باشد ،وارد بهشت میشود».
ت مخلصانه ،گوینــدهاش را بــه چــنین درجهی واال و بــزرگیـ یک کلمه یا عبار ِ
میرساند :رهــایی از دوزخ و ورود بــه بهشــت .از اینرو ســلف صــالح رحمهمهللا
قدر اخالص را میدانستندـ و بهخاطر آن بــا نفس خــویش مجاهــدت میکردنــد و بــا
اشتیاقـ فراوان میکوشیدندـ که همهی کارهایشان خالص برای هللا باشد .در کنار
انســان
ِ اخالص ،پیرویـ از رسولهللا نیز ضرورتـ و اهمیت فراوان دارد؛ زیرا
مخلصی که خواهان دستیابی به رضایتـ االهیست ،باید برای رســیدن بــه هــدف
خویش راهی را بپیمایدـ کــه بــه مقصــد مــورد نظــرش منتهی میشــود و هیچ راهی
برای رسیدن به این مقصد ،جــز راه محمــد مصــطفیـ وجــودـ نــدارد و اخالص و
پــیروی ،الزم و ملــزوم یکدیگرنــد؛ از اینرو گفتــه میشــود:ـ اخالص بــرای هللا
متعال در نیت ،و خلوص در پیرویـ از رسولهللا.
جهاد با منافقان و نیز جهاد با کافران ستیزهجو ،و بلکه همهی کارهــای نیــک،
بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر
جهاد با نفس استوارند .شــایان ذکــر اســت کـه گــاه حـدیثی بـه پیــامبر نســبت داده
میشودـ که هیچ اصلی ندارد و از پیامبر ثابت نشـده اسـت؛ میگوینـد :زمانیکـه
َر إلَى
ص ـغ ِپیامبرـ از غزوهی تبوک باز میگشت ،فرمــود:ـ « َر َج ْعنَــا ِم ْن ْال ِجهَــا ِد األَ ْ
ْال ِجهَا ِد األَ ْكبَ ِر»؛( )2یعنی« :از جهاد کوچک به سوی جهـاد بـزرگ -کـه جهـاد نفس
است -باز میگردیم».ـ این حدیث اگرچه در میان مردم رواج و شهرت دارد و بــر
سر زبانهاست ،اما سند صــحیحیـ نــدارد و بیپایــه میباشــد؛ ماننـ ِد ســخنی کــه بــه ِ
پیامبرـ نسبت داده میشودـ که فرموده است« :حبّ وطن ،جزو ایمان است» .این
هم صــحیح نیســت؛ بلکــه حب ســرزمین اســالمی ،جــزو ایمــان میباشــد و انســان
مسلمان ،از سرزمین کفر به ســرزمی ِن اســالم هجــرت میکنــد و محبت بــا خــاک و
سـاکنان کـافرش، ِ سـرزمین کفـر وِ سـرزمین ،جـزو ایمـان نیسـت؛ در صـورتیکه
سرزمین اسالمی که اگر زادگــا ِه مســلمان هم ِ خالف
ِ منفور هر مسلمانی هستند؛ بر ِ
نباشد ،برایش محبوب است.
کافران ستیزهجوست. ِ جهاد نفس ،پایه و اساس جهاد با منافقان و
و اما جهاد با منافقان؛ جهاد با منافقــان نــیز ســخت و دشــوار اســت؛ زیــرا منــافق،
حقیقی مسـلمانان اسـت .بنگـر کـه هللا متعـال ِ دشـمن
ِ دشمنی ناشـناخته میباشـد و بلکـه
میفرماید:
[المنافقون]٤ : َ ۖ هَّلل ٰ ۚ ﴿هُ ُم ۡٱل َعد ُُّو فَ ۡ
ٱح َذ ۡرهُمۡـ قَتَلَهُ ُم ٱ ُ أنَّ ٰى ي ُۡؤفَ ُكونَ ﴾٤
آنهــا ،دشــمناند؛ پس ،از آنــان برحــذر بــاش .هللا ،نابودشــان کنــد کــه چگونــه
منحرف میشوند.
ـمیر « » و
بخش آن ،یعــنی هم ضـ ِـِ ﴿هُ ُم ۡٱل َعد ُُّو﴾ ،جملهاي خبريست و هــر دو
هم واژهی « »معرفــه هســتند کــه افــادهی حصــر میکنــد؛ گویــا هللا متعــال
)(1صحیح است؛ روایت :ابوداود ()3116؛ احمد در مسـندش (،5/233ـ )247بهنقــل از معــاذ
؛ نگا :صحیح الجامع ،ش.6449 :
)(2ضعیف است؛ نگا :ضعیف الجامع ،ش.4080 :
شرح ریاضالصالحین 218
میفرماید :مسلمانان ،دشمنی جز منافقان ندارند .منافق ،در میــان ماســت و هماننــد
ما نماز میخواند ،صدقه میدهد ،روزه میگیردـ و ادعا میکند کــه از ماســت؛ امــا
بر ض ّد ما جاسوسیـ مینماید .هللا متعال میفرماید:ـ
وا قَالُ ٓوْـا َءا َمنَّا َوإِ َذا َخلَ ۡو ْا إِلَ ٰى َشيَ ِطينِ ِهمۡ قَال ٓوا إِنَّا َم َع ُكمۡ إِنَّ َمــا
ْ ُ ٰ وا ٱلَّ ِذينَ َءا َمنُ ْ
﴿ َوإِ َذا لَقُ ْ
[البقرة]١٤ : ن َۡحنُ ُم ۡست َۡه ِزءُونَ ﴾١٤
و هنگامی که با مؤمنان ،روبرو میشوند ،میگویند( :مــا نــیز هماننــد شــما) ایمــان
آوردهایم؛ و
چون با شیاطین و دوستان گمراهشان ،تنها میشوند ،میگویند :ما با شما هســتیم
و تنها (مؤمنان را) به استهزا و ریشخند میگیریم.
همانگونــه کــه منافقــان در دوران پیــامبر وجــودـ داشــتند ،در دوران مــا نــیز
وجودـ دارند؛ اما جهاد با منافقان چگونه است؟
جهاد مسلحانه با منافقان امکانپذیر نیست؛ زیرا منافق ادعـای ایمـان میکنــد و
خــود را مســلمان میپنــدارد؛ از اینرو زمانیکــه از پیــامبر اجــازه خواســتند کــه
ث النَّاسُ أَ َّن ُم َح َّمدا يَ ْقتُ ُل أصْ َحابَهُ»؛ منافقان را نابود کند ،نپذیرفت و فرمود« :الَ يتَ َح َّد ُ
( )1یعنی« :خیر؛ مردمـ خواهند گفت که محمد ،یارانش را می ُک َشد» آری؛ منافقــان،
ادعای دوستی میکنند و بهظاهر مسلمان هستند؛ از اینرو جهاد مســلحانه بــا آنــان
ـان دورا ِن پیــامبرـ امکان پذیر نیست .با این حال ،ناامیــد نباشــید؛ بــرخی از منافقـ ِ
توبه کردند.
هللا متعال دربارهی منافقان میفرماید:ـ
﴿ َولَئِن َسأ َ ۡلتَهُمۡ لَيَقُولُ َّن إِنَّ َمــا ُكنَّا نَ ُخــوضُ َون َۡل َع ۚبُ قُـ ۡـل أَبِٱهَّلل ِ َو َءا ٰيَتِِۦه َو َر ُسـولِ ِهۦ ُكنتمُۡ
ُوا قَـ ۡـد َكفَـ ۡـرتُم بَ ۡعـ َد إِي ٰ َمنِ ُكمۡۚ إِن نَّ ۡعـ فُ عَن طَٓائِفَـ ٖـة ِّمن ُكمۡ
ت َۡسـت َۡه ِزءُونَ ٦٥اَل ت َۡعتَـ ِذر ْ
[التوبة]٦٦ ،٦٥ : وا ُم ۡج ِر ِمينَ ﴾٦٦نُ َع ِّذ ۡب طَٓائِفَ ۢةَ بِأَنَّهُمۡ َكانُ ْ
و اگر آنان را بازخواست کنی (که چرا چنین سخنانی گفتهاید) ،میگویند :ما فقــط
شوخی و بــازی میکــردیم .بگــو :آیــا هللا ،و آیــات و پیــامبرش را بــه مســخره می-
گیرید؟ عذر و بهانه نیاورید؛ بهراســتی پس از ایمانتــان ،کفــر ورزیــدهایــد .اگــر
گروهی از شما را ببخشیم ،گروه دیگری را عذاب خواهیم کرد؛ چرا کــه مجــرم
بودهاند.
این عفو و گذشت ،چه زمانیـ خواهد بود؟ آری؛ اگــر منــافقی ،از نفــاق خــویش
توبه کنــد و از صــمیم قلب ایمــان بیــاورد ،هللا متعــال تــوبهاش را میپــذیرد.ـ پس از
جهاد با منافقان هرگز ناامید نشوید و بدانید که جهاد با منافق،ـ این است که بـا بیـان
دالیل و ارزشهایـ دینی و نــیز ترســاندن او از مجــازات االهی ،او را نصــیحت و
ارشاد کنید.
و اما مسألهی جهاد با کافران ســتیزهجو ،موضوعیســت کــه هــدف مؤلــف از
گشودن این باب بــوده اســت؛ چنانکــه آیــات و احــادیث فــراوانی در این بــاره ذکــر
کرده است که انشاءهللا بیان خواهد شد.
***
ۚ هللا متعال میفرماید:
َّ ۡ هَّلل َ ْ َ ۡ ٗ َّ ُ ُ ٰ ﴿ َو ٰقَتِلُ ْ
وا ۡٱل ُم ۡش ِر ِكينَ َكٓافَّ ٗة َك َما يُقَتِلونَكمۡ َكٓافة َوٱعل ُم ٓوا أ َّن ٱ َ َم َع ٱل ُمتقِينَ ﴾٣٦
)(1صــحیح بخــاری ،ش،3518( :ــ ،4905ــ )4907و مســلم ،ش 2584 :بهنقــل از جــابر بن
عبدهللا.$
219 باب \:فضیلت جهاد
[التوبة]٣٦ :
و با همهی مشرکان پیکار نمایید ،همانگونه کــه بــا همــهی شــما پیکــار میکننــد .و
بدانید که هللا با پرهیزکاران است.
شرح
پیشتر دربارهی سه نوع جهاد ،توضیحاتی ارائه گردید؛ مؤلف /آیاتی از قرآن
کریم را دربارهی جهاد ذکر کرده است؛ از جمله :این آیه که هللا متعال میفرماید:ـ
وا ۡٱل ُم ۡش ِر ِكينَ َكٓافَّ ٗة َك َما يُ ٰقَتِلُونَ ُكمۡ َكٓافَّ ٗۚة َو ۡ
ٱعلَ ُم ٓو ْا أَ َّن ٱهَّلل َ َم َع ۡٱل ُمتَّقِينَ ﴾٣٦ ﴿ َو ٰقَتِلُ ْ
[التوبة]٣٦ :
و با همهی مشرکان پیکار نمایید ،همانگونه که با همهی شما پیکار میکنند .و بدانیــد
که هللا با پرهیزکاران است.
پیکار با همهی کافران ،واجب است تــا آنکـه الإلهإالهللا بگوینــد ،نمــاز را برپــا
دارند ،زکات دهند و ماه رمضان را روزه بگیرند و حج بگزارند؛ یا اینکه با ذلت
و خواری ،بهدست خـود جزیـه دهنـد .و اگـر بـه دسـت خـود و بـا خفت و خـواری
جزیه دادند ،با آنان پیکار نمیکنیم؛ـ زیرا هللا متعال میفرماید:
هَّلل
ــر َواَل يُ َحرِّ ُمــونَ َمــا َحــ َّر َم ٱ ُ ۡ ﴿ ٰقَتِلُ ْ
ــوا ٱلَّ ِذينَ اَل ي ُۡؤ ِمنُــونَ بِٱهَّلل ِ َواَل بِــٱليَ ۡو ِم ٱأۡل ٓ ِخ ِ
ـوا ۡٱل ِج ۡزيَـةَ ـوا ۡٱل ِك ٰتَ َ
ب َحتَّ ٰى ي ُۡعطُـ ْ ق ِمنَ ٱلَّ ِذينَ أُوتُ ْـ َو َر ُسـولُهۥُ َواَل يَـ ِدينُونَ ِدينَ ۡٱل َحـ ِّ
[التوبة]٢٩ : ص ِغرُونَ ﴾٢٩ عَن يَ ٖد َوهُمۡ ٰ َ
با آن دسته از اهل کتاب که به هللا و روز قیامت ایمان نمیآورند و آنچه را هللا و
پیامبرش حرام نمودهاند ،حرام نمیشمارند و دین حق را نمیپذیرند ،پیکار نماییــد
تا به دست خویش و با خفت و خواری جزیه بپردازند.
لذا جهاد با کافران بر مسلمانان ،واجب است؛ هر کافریـ و از هر جا که باشد،
بر مسلمانان واجب است که با او پیکار کننـد تــا اینکـه مسـلمان شـود یــا بـه دســت
خویش و با خفت و خواری ،جزیه دهد؛ فرقی نمیکندـ که آن کافر ،روسی باشد یــا
آمریکایی؛ انگلیسیـ باشد یا فرانسوی یا فیلیپیــنی یــا از هــر جــای دیگــری .در هــر
حال ،جهاد با همهی کافران ،بر مسلمانان واجب میباشد.
اینــک این پرســش مطــرح میشــود کــه در دوران کنــونی ،این واجب شــرعی
چگونه انجام میشود؟ میگوییم:ـ انجام هر واجبی ،شرایطیـ دارد کــه از آن جملــه،
انجام آن است؛ زیرا هللا متعال میفرماید:ـ ِ توانایی
ِـ
[التغابن : ٱستَطَ ۡعتُۡـم﴾ ﴿ فَٱتَّقُ ْ
وا ٱهَّلل َ َما ۡ
]١٦
تا میتوانید ،تقوای هللا پیشه کنید.
و نیز میفرماید:ـ
ٱجتَبَ ٰى ُكمۡ َو َما َج َع َل َعلَ ۡي ُكمۡ فِي ٱلدِّي ِن ِم ۡن َح َر ٖج﴾
ق ِجهَا ِد ۚ ِهۦ ه َُو ۡ ﴿ َو ٰ َج ِهد ْ
ُوا فِي ٱهَّلل ِ َح َّ
[الحج ]٧٨ :
و در راه هللا چنانکــه شایســتهی جهــاد در راه اوســت ،جهــاد کنیــد .او ،شــما را
برگزید و در دینتان هیچ سختی و تنگنایی برای شما نگذاشت.
ناگفته پیداست که متأسفانه امروزه مسلمانان بهجای اینکه برای اعالی کلمه و
ت کنــونی،ت هللا به جهاد بــا کــافران بیندیشــند،ـ بــا یکدیگــر درگیرنــد؛ـ واقعی ِ
شریع ِ
بیانگر این است که مسلمانان ،بهویژه حکامشان خواهان پیکار با کــافران نیســتند؛
شرح ریاضالصالحین 220
همچنانکه کشتارـ بیرحمانهی مسلمانان و نــیز تجــاوز بــه مــال و نــاموس آنــان در
بوســنی و هرزگــوینـ و دیگــر منــاطق مسلماننشــین نمــونهای از این واقعیت تلخ
ـار دنیــا بــر
میباشدـ و بدتر و شدیدتر از همهی اینها ،این است که در گوشــه و کنـ ِ
طبل نابودی اسالم میکوبندـ که بهمراتب از قتــل و کشــتارـ مســلمانان ،بــدتر اســت.
جنگی که در بوسنیـ و هرزگوین و نیز در چچن و [عــراق و افغانســتان] و دیگــر
نـابودی اسـالم و مسـلمانان ِ مناطقـ و کشورهای اسالمی برپا شـده اسـت ،بـا هـدف
میباشد؛ اما متأسفانه مسلمانان ،پراکنده و چنددسته شــدهاند و هیچکس بــرای دفــاع
از دی ِن هللا برنمیخــیزد؛ پس چگونــه میتواننـدـ بــا کــافران پیکــار کننــد؟ بهویــژه
آنکه ُمهر ذلت و خواری بر قلوب زمامداران کشورهایـ اسالمی زده شده اســت و
ت ســازش و هیچ توجهی به جهاد در راه هللا ندارند؛ بلکه برخی از آنها اینک دسـ ِ
خواریـ را به سوی دشمنی که دیروزـ با او میجنگیدند ،گشودهاند؛ پس چگونــه از
مسلمانان بخواهیم که با کافران پیکار کنند؟! حال آنکه هللا متعال میفرماید:ـ
ـو ْا أَ َّن ٱهَّلل َ َمـ َع ۡٱل ُمتَّقِينَ ﴾٣٦ وا ۡٱل ُم ۡشـ ِر ِكينَ َكٓافَّ ٗة َك َمــا يُ ٰقَتِلُــونَ ُكمۡ َكٓافَّ ٗۚة َو ۡ
ٱعلَ ُمـ ٓ ﴿ َو ٰقَتِلُ ْ
[التوبة]٣٦ :
و با همهی مشرکان پیکار نمایید ،همانگونه که با همــهی شــما پیکــار میکننــد .و
بدانید که هللا با پرهیزکاران است.
و نیز میفرماید:ـ
[البقرة: يل ٱهَّلل ِ ٱلَّ ِذينَ يُ ٰقَتِلُونَ ُكمۡ َواَل ت َۡعتَد ُٓوا﴾ْ ﴿ َو ٰقَتِلُ ْ
وا فِي َسبِ ِ
]١٩٠
ّ
و در راه هللا با کسانی کــه بــا شــما میجنگنـد ،پیکــار نماییــد و تجــاوز و تعـدی
نکنید.
﴿إِنَّا هَّلِل ِ َوإِنَّٓا إِلَ ۡيـــ ِه ٰ َر ِجعُـــونَ ﴾ مســـلمانان ،امـــروزه چـــه همـــه مصـــیبتزدهاند و
ب انسان خــون بگریــد نمیتوانند این واجب شرعی را ادا کنند؛ سزاوارـ است که قل ِ
جگر آدم از مشاهدهی اینهمه جنایت که بر مسلمانان و عالقهمندان بــه شــریعت ِ و
کنار دنیــا
ِ اسالمی وارد مي شود ،پارهپاره شود .امروزه میشنویم که در گوشه و
کسانی با ذوق و شوقـ فراوان به اسالم روی آوردهانــد و چــون کســی را بیابنـدـ کـه
دین اسالم را به آنان آموزش دهد ،از شادی در پوست خــود نمیگنجنــد.ـ هللا متعــال
این مردان و زنان باایمــان را کــه بهســویـ دین روی آوردهانــد ،در مســیر هــدایت،
محافظتـ بفرماید؛ امـا افسـوس کـه مـا ،اینهـا را تنهـا گذاشـتهایم و اینـک دشـمنان
اسالم ،در کما ِل بیرحمی همکیشــان مــا را می ُکشــند و مســلمانانَ ،س ِرشــان را بــاال
نمیگیرند و به اینهمه جنایت بیتوجه هستند و انگار برایشان مهم نیســت کــه چــه
سر همکیشا ِن آنها میآید! اینک مسلمانان در ذلت و خواری وصفناپذیری بــه بر ِ
ســر میبرنــد؛ زیــرا بســیاریـ از آنهــا بهکلی از دین خــویش رویگــردانـ و غافــل
زندگی فناپذیرـ دنیا نمیاندیشند؛ اما بنگرید کــه هللا ِ شدهاند و به چیزی جز آسایش و
میفرماید:
وا ۡٱل ُم ۡش ِر ِكينَ َكٓافَّ ٗة َك َما يُ ٰقَتِلُونَ ُكمۡ َكٓافَّ ٗۚة َو ۡ
ٱعلَ ُم ٓو ْا أَ َّن ٱهَّلل َ َم َع ۡٱل ُمتَّقِينَ ﴾٣٦ ﴿ َو ٰقَتِلُ ْ
[التوبة]٣٦ :
و با همهی مشرکان پیکار نمایید ،همانگونه که با همــهی شــما پیکــار میکننــد .و
بدانید که هللا با پرهیزکاران است.
221 باب \:فضیلت جهاد
این آیه بیان میدارد که با صرفـ نظــر از دین و اهمیت دفــاع از آن در برابـرـ
دشمنان ،الاقل با کافران ،مقابله به مثل کنید و همانگونه که با شما میجنگند ،شما
نــیز بــا آنــان پیکــار نماییــد .متأســفانه اینــک بــرخی از مســلمانان و شــهروندان
کشورهای اسالمی ،بهصورتـ غیرمستقیمـ دشمنان اسالم را بر ض ّد همکیشان خــود
تقویت میکنند؛ بدینسان که برای تأمین نیروهای انسانیـ خود در مشاغل مختلف،
اسالمی فقیر ،نصــرانیهاییـ را بهکــار ِ فراوانی نیرویـ کار در کشورهایـ ِـ با وجود
میگیرندـ که از هر جهت ،با اسالم و مسلمانان میجنگند .شیطان نیز این رویــه را
در نگا ِه مسلمانان آراسته و چنین کســانی را فریفتــه اســت کــه کــارگر کــافر ،بهــتر
ـارگر کــافر،
ِ مسلمانان همکیش خود میگویند :کـ ِ استخدام
ِ میباشد؛ از اینرو بهجاي
بیشتر به در ِد کار میخورد؛ زیرا تماموقتـ کار میکنـد؛ چـون نمـاز نمیخوانــد و
برای ادای حج و عمره ،مرخصـیـ نمیگــیردـ و روزه نمیگــیردـ و تــوان بیشتــریـ
ـار مســلمان کارگر کــافر را بــر نــیروی کـ ِ ِ برای کار دارد! و بدینسان بهخاطر دنیا
ترجیح میدهند .با وجودـ این واقعیتهای تلخ ،چگونــه میتــوان انتظــار داشــت کــه
ت جهــاد را میخوانَــد و بــا خــود برای پیکار در راه هللا پیشقدم شویم؟ انســان ،آیــا ِ
میگوید:ـ آیا این آیات برای ما نازل شده است یا برای دیگران؟ هللا میفرماید:ـ
َسـ ٰ ٓى أَن ت َۡك َرهُـ ْ ٗ
خَيـ ٞر لَّ ُكمۡ ﴾
ـو ۡـوا َشـۡٔيا َوهُـ َ ـر ٞه لَّ ُكمۡۖ َوع َ ب َعلَ ۡي ُك ُم ۡٱلقِتَا ُل َوهُـ َ
ـو ُكـ ۡ ﴿ ُكتِ َ
[البقرة]٢١٦ :
جنگ و جهاد در راه هللا بر شما فرض شده؛ هرچند برایتان نــاگوار اســت .چــه
بسا چیزی را ناگوار بدانید ،ولی برایتان خوب باشد.
ب َعلَ ۡي ُك ُم ۡٱلقِتَــا ُل﴾ ؛ یعــنی« :جنــگ و جهــاد در راه هللا بــر شــما میفرمایــد:ـ ﴿ ُكتِ َ
ب﴾ بــدین معناســت کــه بــر شــما فــرض شــده اســت؛ فرض شده اســت» .واژهی ﴿ ُكتِ َ
ٱلصـيَا ُم﴾ یعــنی« :روزه بــر شــما فــرض شــده ب َعلَ ۡي ُك ُم ِّ همانگونه که میفرمایدُ ﴿:كتِ َ
َّ
ـر ٞه ل ُكمۡ ﴾ ـو ُكـ ۡ
است»؛ اما چه کسی جهاد را فرض کرده است؟ آری؛ هللا متعــالَ ﴿ .وهُـ َ
«جهاد برای شما نــاگوار میباشــد»؛ در صــورتیـ کـه بــرای شــما خــیر اســت؛ امــا
چگونه؟ هللا متعال میفرماید:
ُ ۡ ۡ َ ۡ ۚ ۢ ٰ َ هَّلل
ـوا فِي َسـبِي ِل ٱ ِ أمۡ َوتَـ ا بَــل أحيَــٓا ٌء ِعنـ َد َربِّ ِهمۡ يُرزَ قــونَ ﴿ َواَل ت َۡح َسـبَ َّن ٱلَّ ِذينَ قُتِلُـ ْ
ـوا بِ ِهم ِّم ۡن ۡ
ضلِ ِهۦ َويَ ۡست َۡب ِش ـرُونَ بِٱلَّ ِذينَ لَمۡ يَل َحقُـ ْ ١٦٩فَ ِر ِحينَ بِ َمٓا َءاتَ ٰىهُ ُم ٱهَّلل ُ ِمن فَ ۡ
هَّلل
ـــة ِّمنَ ٱ ِ ف َعلَ ۡي ِهمۡ َواَل هُمۡ يَ ۡح َزنـــونَ ١٧٠يَستَب ِشـــرُونَ بِنِع َم ٖ
ۡ ۡ ۡ ُ خَ ۡلفِ ِهمۡ أَاَّل خ ۡ
َـــو ٌ
ُضي ُع أَ ۡج َر ٱل ُم ۡؤ ِمنِينَ [ ﴾١٧١آل عمران]١٧١ ،١٦٩ : ۡ ض ٖـل َوأَ َّن ٱهَّلل َ اَل ي ِ َوفَ ۡ
هرگز کسانی را که در راه هللا کشــته شــدند ،مــرده مپنــدار؛ بلکـه زندهانــد و نـزد
پروردگارشان روزی مییابند .به آنچه هللا از فضل خویش بــه آنــان داده اســت،
شادمانند و در حق کسانی که هنوز به آنان نپیوستهاند و بــه دنبــال ایشــان (شــهید
مىشوند) شادی میکنند؛ چراکه نه ترس و هراسی بر آنان است و نــه انــدوهگین
مىشوند .آنان ،به نعمت و فضل پروردگار و از اینکه هللا ،پــاداش مؤمنــان را از
میان نمیبرد ،شادمانند.
ت بزرگی برای جهــاد میباشــد و انشــاءهللا شــرح آن در آیهی 111 این ،فضیل ِ
سورهی توبه که مؤلف /ذکر کرده است ،خواهد آمد:
سهُمۡ َوأَمۡ ٰ َولَهُمـ بِأ َ َّن لَهُ ُم ۡٱل َجنَّةَ﴾ [التوبة]١١١ :
ٱشت ََر ٰى ِمنَ ۡٱل ُم ۡؤ ِمنِينَ أَنفُ َ
﴿إِ َّن ٱهَّلل َ ۡ
همانا هللا ،جانها و مالهــای مومنــان را در مقابــل اینکــه بهشــت از آنــان باشــد،
خریداری نمود.
شرح ریاضالصالحین 222
ای مسلمان! آیا گمان میکنی کــه اگــر در میــدان نــبرد زخمی یــا کشــتهشــوی،
دشمنت سالم است؟ هللا متعال میفرماید:ـ
ـوا تَـ ۡـألَ ُمونَ فَ ـإِنَّهُمۡ يَـ ۡـألَ ُمونَ َك َمــا تَـ ۡـألَ ُمونَۖ
ـوا فِي ۡٱبتِ َغــٓا ِء ۡٱلقَـ ۡـو ۖ ِم إِن تَ ُكونُـ ْ
﴿ َواَل تَ ِهنُـ ْ
علِي ًما َح ِكي ًما [ ﴾١٠٤النساء ]١٠٤ : هَّلل ۗ هَّلل
َوت َۡرجُونَ ِمنَ ٱ ِ َما اَل يَ ۡرجُونَ َو َكانَ ٱ ُ َ
و در تعقیب و جستجوی دشمن سستی نکنید .اگـر شـما (هنگـام رویـارویی بـا
دشمن) متحمل درد و رنج میشوید ،آنان نــیز هماننـد شــما درد و رنج میکشــند؛
ولی شما از هللا امیدی دارید که آنها ندارند .و هللا دانای حکیم است.
مسلمان رزمنده ،امیــدوارـ ِ دستآوردـ کافران ،چیزی جز آتش دوزخ نیست؛ اما
است که به جایگــاه شــهدا برســد .از اینرو فرمــود:ـ «شــما از هللا امیــدی داریــد کــه
کافران ندارند» .پس از جنگ «اُحُد» ،ابوسفیان که هنوز مسلمان نشده و در صف
کافران بود ،پیش از بازگشتـ به مکه باالی کــوه رفت و بــرای شــماتت مســلمانان،
فریادـ بـرآورد :امـروزـ بهجـای روزـ بـدر؛ پـیروزی در جنـگ بهنـوبت اسـت و مـا
امروزـ بر شما پیروزـ شدیم .اما بشنویدـ که سخنگوی مسلمانان ،عمر فاروق چه
پاسخی به ابوسفیان داد؛ فرمود:ـ «شما با ما برابــر نیســتید؛ زیــرا ُکشــتههای مــا در
بهشت و ُکشتههای شما در دوزخاند» .و این ،تفاوت بسیار بزرگیست .جنگ ،هم
بــرای مــا ســخت و نــاگوارـ اســت و هم بــرای دشــمن؛ ولی تفــاوت ،در زخمیهـاـ و
کشتههای دو طرف میباشد .امیــد اســت کــه هللا متعــال درفشـ جهــاد را برافراشــته
سازد؛ هم پرچمـ جهاد با نفس و هم پرچم پیکار بـا دشـمن .و نـیز امیـدواریم کـه هللا
متعال زمامداران کشورهای اسالمی را برای اقامهی دی ِن هللا متعال ،بهراه بیــاوردـ
و آنان را از مشاورا ِن نابکاری که برایشان زیانبارن ـدـ و هیچ ســودیـ بــرای آنهــا
ندارند ،در پنا ِه خویش قرار دهد؛ بهیقین هللا متعال بر هر کاری تواناست.
***
هللا متعال میفرماید:
َّ
خَي ٞر ل ُكمۡ ﴾ ٗ
ب َعلَ ۡي ُك ُم ۡٱلقِتَا ُل َوه َُو ُك ۡر ٞه ل ُكمۡ َو َع َس ٰ ٓى أن تَك َرهُوا َشۡٔيا َوه َُو ۡ
ْ ۡ َ ۖ َّ ﴿ ُكتِ َ
[البقرة]٢١٦ :
جنگ و جهاد در راه هللا بر شما فرض شده؛ هرچنــد برایتــان نــاگوار اســت .چــه
بسا چیزی را ناگوار بدانید ،ولی برایتان خوب باشد .و چه بسا چیزی را دوســت
بدارید ،ولی برایتان بد باشد .هللا میداند و شما نمیدانید.
و میفرماید:ـ
يل ٱهَّلل ۚ ِ ٰ َذلِ ُكمۡ خ َۡيــ ٞر لَّ ُكمۡ إِن
ِ ِ بسَ يِ ف مۡ ُ
ك س
ِ ُ ف نَ أ و
َ مۡكُ ِ ل وٰ
ِ َمَۡ أب ْ
ـ
ُوا
د هجَ
َ ِ ٰ و اٗلا َ قِ ثو ﴿ٱنفِر ْ
ُوا ِخفَ ٗافا َ
[التوبة]٤١ : ُكنتُمۡ ت َۡعلَ ُمونَ ﴾٤١
سبکبار و سنگینبار در راه هللا خروج نمایید و با مالهــا و جــانهایتــان در راه هللا
جهاد کنید .این برای شما بهتر است؛ اگر میدانستید.
و میفرماید:ـ
ُ َ ٰ َ ۚ َّ ۡ َ َّ َ َ ٰ َ ُ َ ۡ ۡ ٰ ﴿إِ َّن ٱهَّلل َ ۡ
يلٱشتَ َرى ِمنَ ٱل ُمؤ ِمنِينَ أنف َسهُمۡ َوأمۡ َولهُمـ بِأن لهُ ُم ٱل َجنة يُقتِلونَ فِي َســبِ ِ
ٗ
ان َو َم ۡنيل َو ۡٱلقُـ ۡـر َء ۚ ِ نج ِ ٱهَّلل ِ فَيَ ۡقتُلُونَ َوي ُۡقتَلُـ ۖ
ـونَ َو ۡعـ دًا َعلَ ۡيـ ِه َحقّـ ا فِي ٱلتَّ ۡو َر ٰىـ ِة َوٱإۡل ِ ِ
ـو ۡٱلفَـ ۡـو ُز ۡٱل َع ِظي ُم ٰ ٱست َۡب ِشر ْ أَ ۡوفَ ٰـى بِ َع ۡه ِدِۦه ِمنَ ٱهَّلل ۚ ِ فَ ۡ
ُوا بِبَ ۡي ِع ُك ُـم ٱلَّ ِذي بَايَ ۡعتُم بِ ِۚۦه َو َذلِكَ هُـ َ
[التوبة]١١١ : ﴾١١١
همانا هللا ،جانها و مالهــای مومنــان را در مقابــل اینکــه بهشــت از آنــان باشــد،
خریداری نمود .ایشان در راه هللا میجنگند و میکشند و کشته میشوند؛ وعدهی
223 باب \:فضیلت جهاد
راستینیست بر هللا که در تورات و انجیل و قرآن آمده است .و چه کسی بیش از
هللا به پیمانش وفادار است؟ پس شما را مژده باد به داد و ستدی که با پروردگــار
نمودهاید .و این ،همان رستگاری بزرگ است.
شرح
مؤلف /در بـاب فضـیلت جهــاد ،آیــاتی از قـرآن کـریم را ذکـر کــرده اسـت کـه
بخشی از آن ،پیشتر بیان گردید و بخشی دیگر در ادامه ذکر خواهــد شــد .یکی از
آیاتی که مؤلف /یادآوریـ نموده ،این است که هللا متعال میفرماید:
[البقرة]٢١٦ : ب َعلَ ۡي ُك ُم ۡٱلقِتَا ُل﴾
﴿ ُكتِ َ
جنگ و جهاد در راه هللا بر شما فرض شده است.
پیشتر بیان شد که بر مسلمانان واجب است کـه بـرای اعالی کلمـه و شـريعت
هللا متعــال ،بــا دشــمنان هللا و دشــمنان خــویش ،اعم از یهــود ،نصــارا ،مشــرکان و
ـرافرازی مســلمانان را
ِـ کمونیستهاـ و دیگر کافران پیکار کننــد .جهــاد ،عــزت و سـ
در پی دارد؛ بدینسان که کافران ،مسلمان میشوندـ یا بهدست خــویش و بــا خفت و
خواری ،جزیه میدهند .ما ،آنان را مجبورـ نمیکنیم که اســالم بیاورنــد و بــه آنهــا
نمیگوییم که چارهای جز پذیرش اسالم نداریــد؛ بلکــه پیش از جهــاد و نــیز پس از
رزمی خود را باال ببریم؛ ولی متأسفانه دیرزمانیســت کــه مســلمانان ِ آن ،باید توان
ـامی خــویش را .از ایمانی خود را تقویت کردهاند و نه توا ِن رزمیـ و نظـ ِ ِ نیروی
ِـ نه
نظــامی چشــمگیری داشــته و از مــا جلــو افتادهانــد؛ در ِ ت
ِ رفش پی کــافران رون ای
صورتیکه این اسالم است که باید غالب باشــد تــا رویــاروی کــافران بایســتیمـ و بــه
دین خــود بمانیــد؛ آنان بگوییم:ـ مسلمان شوید تا زنده بمانید یا میتوانید همچنان بــر ِ
البتــه مشــروطـ بــه اینکــه جزیــه دهیــد .و چنانچــه هیچیــک از این دو گزینــه را
نپذیرفتند ،بر ما واجب است که با آنان پیکار نماییم .اما همانگونه که بیان شد ،بر
ما واجب است که پیش از پیکار با کافران ،تا آنجا که میتــوانیم ،تــوان و نــیروی
خود را افـزایش دهیم و بـا آمـادگی کامـل بـا دشـمنان وارد پیکـار شـویم؛ زیـرا هللا
متعال میفرماید:
[األنفال: ٱستَطَ ۡعتُمـ ِّمن قُ َّو ٖة﴾ ﴿ َوأَ ِع ُّد ْ
وا لَهُم َّما ۡ
]٦٠
آنچه از نیرو در توان شماست ،برای پیکار با آنان آماده سازید.
نیروـ بر دو گونه است :نیرویـ مادی و نیرویـ معنوی.
کار نیکوست؛ چنانکه هللا متعال میفرماید: نیرویـ معنوی ،ایمان به هللا و ِ
ۡ
ب ألِ ٖيم ١٠تُؤ ِمنُــونَ َ وا ه َۡل أَدُلُّ ُكمۡ َعلَ ٰى تِ َجـ َر ٖة تُن ِجي ُكم ِّمن َعـ َذا ٍ
ۡ ٰ ﴿ ٰيَٓأ َ ُّيهَا ٱلَّ ِذينَ َءا َمنُ ْ
ٰ
يل ٱهَّلل ِ بِأَمۡ ٰ َولِ ُكۡـم َوأَنفُ ِس ُكمۡۚ َذلِ ُكمۡ ۡ
خَيــ ٞر لَّ ُكمۡ إِن ُكنتُمۡ بِٱهَّلل ِ َو َرسُولِ ِهۦ َوتُ ٰ َج ِه ُدونَ فِي َسبِ ِ
[الصف]١١ ،١٠ : ت َۡعلَ ُمونَ ﴾١١
ای مؤمنان! آیا شما را به تجارتی راهنمـایی کنم کـه شـما را از عـذابی دردنـاک
نجــات میدهــد؟ بــه هللا و پیــامبرش ایمــان بیاوریــد و در راه هللا بــا مالهــا و
جانهایتان جهاد کنید .این ،برای شما بهتر است؛ اگر بدانید.
و افزایش نیروی ما ّدی ،همــان آمــادگی رزمی و نــیروی نظامیســت .امــروزه
مسلمانان عالوه بر اینکه در زمینهی نظامی از دشمنان خویش عقب افتادهانــد ،در
زمینهی دین و ایمــان نــیز غافــل و بیتوجــه شــدهاند؛ از اینرو بــه جــای پیکــار بــا
شرح ریاضالصالحین 224
کافران ،با یکدیگر در جنگ و ستیزند .هللا متعــال خــود رحم کنــد و مــا را از این
نابسامانیها نجات دهد.
پیکــار بــا کــافران ،واجــبی شرعیســت کــه ماننــد ســایر واجبــات ،بــه قــدرت و
تواناییـ انسان بستگی دارد .ناگفتــه پیداســت کــه امــروزه امت اســالمی در نــاتوانی
معنویـ و ما ّدی بهسر میبردـ و چــون توانـ ِ
ـایی پیکــار نــدارد ،بایــد بــرای انجــام این
پی افــزایش تــوا ِن مــادی و معنــوی خــود باشــد؛ زیــرا واجبــات واجب شــرعی ،در ِ
توانــایی افــراد بســتگی دارد؛ همانگونــه کــه هللا متعــال
ِ شــرعی بــه اســتطاعت و
میفرماید:
[التغابن : ٱستَطَ ۡعتُمۡ ﴾ هَّلل
وا ٱ َ َما ۡ ﴿فَٱتَّقُ ْ
]١٦
تا میتوانید ،تقوای هللا پیشه کنید.
هللا متعال میفرماید:
ـوا َش ـ ٗ
خَيـ ٞر لَّ ُكمۡۖ
ـو ۡ ـُ
َ َ ه و ا ٔ
يۡ ْ ـ ُ هرَ ۡ
َك ت نَ أ ٓ
ى ـ َس
َ َ ٰع و ۖ مۡكُ َّ ل ه
ٞ ـرۡ ـُ
ك و ب َعلَ ۡي ُك ُم ۡٱلقِتَــا ُل ٗ َ َ
ـ ُ ه و ﴿ ُكتِ َ
َ هَّلل
ش ّر ل ُكمۡ َوٱ ُ يَ ۡعلَ ُم َوأنتُمۡ اَل ت َۡعلَ ُمونَ ﴾٢١٦ ۚ َّ ٞ ْ َ ٓ
َو َع َس ٰى أن تُ ِحبُّوا َشۡٔيا َوه َُو َ
[البقرة]٢١٦ :
جنگ و جهاد در راه هللا بر شما فرض شده؛ هرچند برایتان نــاگوار اســت .چــه
بسا چیزی را ناگوار بدانید ،ولی برایتان خوب باشد .و چه بسا چیزی را دوســت
بدارید ،ولی برایتان بد باشد .هللا میداند و شما نمیدانید.
ابتدای این آیه ،خاص و پایا ِن آن ،عام است؛ ابتدای آیه دربارهی پیکار است و
ـان آن ،بهصــورت عمــومی بیان میکند که جهاد برای شــما نـاگوارـ اســت؛ ولی پایـ ِ
بیان میداردـ که« :چه بسا چیزی را بد و ناگوارـ بدانید ،ولی برایتان خــوب باشــد»
و نفرمود :چهبسا جهاد را ناگوارـ بدانیــد؛ بلکــه فرمــود« :چــه بســا چــیزی را بــد و
ناگوارـ بدانید» و این ،شام ِل هر چیزی میشود؛ زیــرا چهبســا انســان چــیزی را بــد
ـیر او در آن اســت و نــیز گــاه چــیزی را دوســت دارد یــا میداند ،در صورتیکه خـ ِ
زیان اوست .لذا هللا متعال میفرماید: ِ به که ی صورت آنرا خیر میپندارد ،در
ـو َشـ ّ ٞر لَّ ُكمۡۚ ٔۡ ٗ ْ ُ َ ٓ ۖ ُ َّ ۡ ٔۡ ٗ ﴿ َو َع َس ٰ ٓى أَن ت َۡك َره ْ
َسـ ٰى أن ت ِحبُّوا َشـيا َوهُـ َ
ُوا َشيا َوهُـ َو خَيـ ٞر لكمۡ َوع َ
[البقرة]٢١٦ : َوٱهَّلل ُ يَ ۡعلَ ُم َوأَنتُمۡ اَل ت َۡعلَ ُمونَ ﴾٢١٦
چه بسا چیزی را ناگوار بدانید ،ولی برایتــان خــوب باشــد .و چــه بســا چــیزی را
دوست بدارید ،ولی برایتان بد باشد.
این آیه ،مانن ِد نوزدهمینـ آیهی سورهی «نساء» میباشد که هللا میفرماید:
ُوا َش ٗۡٔيا َويَ ۡج َع َل ٱهَّلل ُ فِي ِه ۡ
خَي ٗرا َكثِ ٗ
يرا﴾١٩ ﴿فَإِن َك ِر ۡهتُ ُموه َُّن فَ َع َس ٰ ٓى أَن ت َۡك َره ْ
[النساء ]١٩ :
خوشتان نمیآمد ،بدانید که چهبسا چیزی را ناگوار
ِ و اگر از آنان (=همسرانتان)
میدانید ،ولی هللا در آن خیر فراوانی قرار داده است
در این آیه نیز فرمود:ـ «چهبسا چیزی را ناگوار بدانید» و نفرمود« :چهبسا از
همسرانتان خو ِشتان نیاید»؛ بلکه بر اساس یک موضوع خاص ،مسألهای عمــومی
را بیان فرمود.ـ
از اینرو این حالت دربارهیـ همهی مسایل ،مصداق دارد؛ یعــنی گــاه هللا بــا
قدرت ،حکمت و ارادهی خویش ،چیزی برای مــا رقم میزنـدـ کـه آنرا ناخوشــایند
225 باب \:فضیلت جهاد
ـدار مــا ،خــیر بــوده اســت و خالف پنـ ِ ِ میدانیمـ و ســپس در پایــان میبیــنیم کــه بــر
برعکس این حالت ،گاه چیزی را خــیر میپنــداریم ،امــا پایــانی بــد دارد؛ از اینرو ِ
پایان نیک را درخواستـ نمایــد .ســپس ِ شایسته است که انسان همواره از هللا متعال
هللا متعال میفرمایــدَ ﴿ :وٱهَّلل ُ يَ ۡعلَ ُم َوأَنتُمۡ اَل ت َۡعلَ ُمــونَ ﴾«:هللا میدانــد و شــما نمیدانیــد».ـ
آری؛ هللا میداند و ما نمیدانیم؛ علم االهی همــه چــیز را در بــر گرفتــه و هللا از
آینده و امور غیبی آگاه است و هر چیزی را میداند؛ ولی ما نمیدانیم .پروردگــارـ
به آنچه که در د ِل ما خطورـ میکند -پیش از آنکه نمایان شــود -داناســت؛ ولی مــا
نمیدانیم؛ـ حــتی دربــارهی روح کــه زنــدگی بــه آن بســتگیـ دارد ،دانشــی نــداریم؛
همانگونه که هللا میفرماید:
وح قُ ِل ٱلــرُّ و ُح ِم ۡن أَمۡ ـ ِر َربِّي َو َمــٓا أُوتِيتُمـ ِّمنَ ۡٱل ِع ۡل ِم إِاَّل قَلِياٗل ﴿ َويَ ََۡٔـٔ
سلُون َـ
َك َع ِن ٱلرُّ ۖ ِ
[اإلسراء]٨٥ : ﴾٨٥
و از تو دربارهی روح میپرسند؛ بگو( :آگاهی از روح) ویــژهی پروردگــار من
است و تنها از دانش اندکی برخوردار شدهاید.
دربارهیـ روحی کــه در کالبــد ماســت ،چــیزی نمیدانیم.ـ فرمــود:ـ﴿ َوٱهَّلل ُ يَ ۡعلَ ُم َوأَنتُمۡ اَل
ت َۡعلَ ُمـــونَ ﴾ یعـــنی«:وـ تنهـــا از دانش انـــدکی برخـــوردارـ شـــدهاید» .این ،جملهای
توبیخیست؛ گویا مـا را تـوبیخ میکنـد و میفرمایـد:ـ علـومی کـه از آن بیخبریـد،
فــراوان اســت و علــوم فــراوانی را حــتی نمیشناســید؛ پس اگــاهی از روح نــیز
همینگونه است و دربارهاش چیزی نمیدانید.ـ خالصه اینکه هللا متعال میفرمایــد:ـ
﴿ َوٱهَّلل ُ يَ ۡعلَ ُم َوأَنتُمۡ اَل ت َۡعلَ ُمونَ ﴾«:هللا میداند و شما نمیدانید».ـ
و اما آیهی بعدی که مؤلف /ذکر کرده است؛ هللا متعال میفرماید:
يل ٱهَّلل ۚ ِ ٰ َذلِ ُكمۡ خ َۡيــ ٞر لَّ ُكمۡ إِن
ُوا بِأَمۡ ٰ َولِ ُكمۡ َوأَنفُ ِس ُكمۡ فِي َسبِ ِ
ُوا ِخفَ ٗافا َوثِقَااٗل َو ٰ َج ِهد ْـ
﴿ٱنفِر ْ
[التوبة]٤١ : ُكنتُمۡ ت َۡعلَ ُمونَ ﴾٤١
سبکبار و سنگینبار در راه هللا خروج نمایید و با مالهــا و جــانهایتــان در راه هللا
جهاد کنید .این برای شما بهتر است؛ اگر میدانستید.
ُوا ِخفَ ٗافا َوثِقَااٗل ﴾ «:ســبکبار و ســنگینبار خــروج نماییــد»؛ بــه ســویـ چــه ﴿ٱنفِر ْ
چیزی یا برای چــه؟ آری؛ بــرای جهــاد .و منظــور از ســنگینبار و ســبکبار ،این
است که چه خروج برای شما آسان و چه دشوار باشد ،در هر حال به جهاد بروید.ـ
و اگر دانا و خردمندـ هستید ،بدانید کــه جهــاد و پیکــار در راه هللا بــرای شــما بهــتر
است.
هللا متعال میفرماید:
ُ ٰ ۚ ۡ َ َ ُ َ ۡ ۡ ﴿إِ َّن ٱهَّلل َ ۡ
ٱشتَ َر ٰى ِمنَ ٱل ُمؤ ِمنِينَ أنف َسهُمۡ َوأمۡ ٰ َولَهُمـ بِأ َّن لَهُ ُم ٱل َجنَّةَ يُقَتِلونَ فِي َسبِ ِ
يل
يل َو ۡٱلقُـ ۡـر َء ۚ ِ
ان َو َم ۡن ـونَ َو ۡعـ دًا َعلَ ۡيـ ِه َح ٗقّـ ا فِي ٱلتَّ ۡو َر ٰىـ ِة َوٱإۡل ِ ِ
نج ِ ٱهَّلل ِ فَيَ ۡقتُلُونَ َوي ُۡقتَلُـ ۖ
[التوبة]١١١ : أَ ۡوفَ ٰـى بِ َع ۡه ِدِۦه ِمنَ ٱهَّلل ۚ ِ﴾
همانا هللا ،جانها و مالهــای مومنــان را در مقابــل اینکــه بهشــت از آنــان باشــد،
خریداری نمود .ایشان در راه هللا میجنگند و میکشند و کشته میشوند؛ وعدهی
راستینیست بر هللا که در تورات و انجیل و قرآن آمده است .و چه کسی بیش از
هللا به پیمانش وفادار است؟
شرح ریاضالصالحین 226
بنگرید؛ عجب معاملهایست! داد و ستدی با ارکان و شرایطیـ کامل؛ خریــدار
کیست؟ هللا .فروشنده کیست؟ مومنان.
مومنــان چــه میفروشــند؟ جانهــا و مالهایشــان را .و چــه از هللا دریــافت
ت االهی ،سن ِد این میکنند؟ بهشت .سند و قبالهی این معامله چیست؟ وعده و ضمان ِ
معامله میباشد؛ـ نه کاغذهایی که پاره میگرددـ و دور ریخته میشود .سندی که در
تورات و انجیل و قرآن ،ثبت شــده اســت؛ ســندی مکتــوب و محکم کــه در برتــرین
کتابهای آسمانی ،یعنی قرآن کریم ،تورات و انجیل به ثبت رسیده اســت .پس چــه
معــاملهی بــزرگ و کاملیســت؛ جــان و مــا ِل خــویش را در راه هللا فــدا کن؛ هللا در
عوض ،بهشت را به تو میدهد؛ بهشتی که رسولهللا دربــارهاش فرمــوده اســت:
ض ُع َسوْ ِط أَ َح ِد ُك ْم فِي ْال َجنَّ ِة خَ ْي ٌر ِمنَ ال ُّد ْنيَا َو َما فِ ْيهَا» )1(.یعــنی« :بهانــدازهی جــای «لَ َموْ ِ
شالق شما در بهشت ،از دنیا و آنچه در آن است ،بهتر میباشد».
متر بهشت ،از دنیا و آنچه کــه در یک شالق ،حدو ِد یک متر است؛ یعنی یک ِ
آن است ،بهتر میباشد؛ کدامین دنیا؟ دنیای تو؟ خیر؛ زیرا چهبسا دنیای تــو ،آکنــده
متر بهشت از همهی دنیا با تمام خوش ـیهاـ از غم و اندوه ،و درد و رنج باشد؛ یک ِ
برپایی قیامت بهتر است. ِـ زمان آفرینش آن تا ِ و نعمتهایش از
بهراستی جان و مال گرانبهاتر است یا بهشت؟ آری؛ بهشت را قیمــتیـ نیســت.
ـذیر خــود را بــا نعمــتی ـال فناپـ ِ پس فروشنده چه سو ِد کالنی میکند؛ زیرا جــان و مـ ِ
طرف معاملهاش هللا متعال است کــه هیچکس ِـ جاویدان و همیشگي معامله میکند و
َ ۡ
بهاندازهی هللا به پیمانش وفادارـ نیست .هللا متعال میفرمایــد:ـ ﴿ َو َمن أ ۡوفَ ٰى بِ َع ۡهـ ِد ِهۦ ِمنَ
ٱهَّلل ِ﴾ یعــنی« :و چــه کســی بیش از هللا بــه پیمــانش وفــادارـ اســت؟» این ،اســتفهام
انکاریست؛ یعنی هللا بیش از همه و بهطورـ مطلق به پیمان خویش وفادارـ است و
هللا هیچگاه ُخلف وعده نمیکند.ـ
ُوا بِبَ ۡي ِع ُك ُم ٱل ِذي بَايَ ۡعتُم بِِۦه﴾ یعــنی« :پس شــما را مــژده َّ ْ
ٱست َۡب ِشر ـسپس میفرماید:ـ ﴿فَ ۡ
باد به داد و ستدی که بــا پروردگــار نمودهایــد» .این داد و ســتد ســودمند ،هم بــرای
خودتان شــادیبخشـ میباشــد و هم شایســته اســت کــه یکدیگــر را بــه چــنین داد و
ستدی مژده دهید .از اینرو هللا متعال میفرماید:
ـوا فِي َسـبِي ِل ٱهَّلل ِ أَمۡ ٰ َو ۢتَـ ۚا بَــل أحيَــٓا ٌء ِعنـ َد َربِّ ِهمۡ يُرزَ قــونَ
ُ ۡ ۡ َ ۡ ﴿ َواَل ت َۡح َسـبَ َّن ٱلَّ ِذينَ قُتِلُـ ْ
ـوا بِ ِهم ِّم ۡن ۡ
ضلِ ِهۦ َويَ ۡست َۡب ِش ـرُونَ بِٱلَّ ِذينَ لَمۡ يَل َحقُـ ْ ١٦٩فَ ِر ِحينَ بِ َمٓا َءاتَ ٰىهُ ُم ٱهَّلل ُ ِمن فَ ۡ
هَّلل
ـــة ِّمنَ ٱ ِ ف َعلَ ۡي ِهمۡ َواَل هُمۡ يَ ۡح َزنُـــونَ ١٧٠يَ ۡست َۡب ِشـــرُونَ بِنِ ۡع َم ٖ َـــو ٌخَ ۡلفِ ِهمۡ أَاَّل خ ۡ
ُضي ُع أَ ۡج َر ٱل ُم ۡؤ ِمنِينَ [ ﴾١٧١آل عمران]١٧١ ،١٦٩ : ۡ ض ٖـل َوأَ َّن ٱهَّلل َ اَل ي ِ َوفَ ۡ
هرگز کسانی را که در راه هللا کشــته شــدند ،مــرده مپنــدار؛ بلکـه زندهانــد و نـزد
پروردگارشان روزی مییابند .به آنچه هللا از فضل خویش بــه آنــان داده اســت،
شادمانند و در حق کسانی که هنوز به آنان نپیوستهاند و بــه دنبــال ایشــان (شــهید
مىشوند) شادی میکنند؛ چراکه نه ترس و هراسی بر آنان است و نــه انــدوهگین
مىشوند .آنان ،به نعمت و فضل پروردگار و از اینکه هللا ،پــاداش مؤمنــان را از
میان نمیبرد ،شادمانند.
)(1روایت احمـــد در مســـندش ()5/330؛ این روایت ،نـــزد بخـــاری ،بهشـــمارههای،2892( :
)6415 ،3250نیز موجود است.
227 باب \:فضیلت جهاد
رسـاندن این
ِ پی
ِ در و هسـتند شـادمان بـزرگ د
ِ سـت و داد این خـاطر لذا شهدا به
مژده به مومنان هستند.
ـو﴾ در ـتگاری بــزرگ اســت»﴿ .هُـ َ ِ ﴿ َو ٰ َذلِكَ هُ َو ۡٱلفَ ۡو ُز ۡٱل َع ِظي ُم﴾ «و این ،همــان رسـ
«ضمیر فصل» میباشد؛ علما گفتهاند :در زبــان عــربی ،ضــمیر فصــل ســه ِـ اینجا
نقش دارد:
-1اختصاص.
-2تأکید.
-3و تمییز بین خبر و صفت؛ یعنی ضمیر فصل در میان مبتدا و خبر میآیــد
تا روشن شودـ که واژهی پس از مبتدا ،خبر است؛ نه صفت.
رستگاری بزرگ است که ِ ك ه َُو ۡٱلفَ ۡو ُز ۡٱل َع ِظي ُم﴾ یعنی :همانا این ،همان لذا ﴿ َو ٰ َذلِ َ
شمار کسانی قرار دهد کــه در راه او جانفشــانی ِ نظیریـ ندارد .هللا متعال ما را در
میکنندـ و جان و مال خود را به هللا میفروشند.
هللا میفرماید:
ٰ ۡ
ٱلضـ َر ِـر َوٱل ُم َج ِهـ ُدونَ فِي َسـبِي ِل ﴿اَّل يَ ۡست َِوي ۡٱل ٰقَ ِع ُدونَ ِمنَ ٱل ُمؤ ِمنِينَ غَيـ ُر أوْ لِي َّ
ُ ۡ ۡ ۡ
ض ـ َل ٱهَّلل ُ ۡٱل ُم ٰ َج ِه ـ ِدينَ بِــأَمۡ ٰ َولِ ِهۡـم َوأَنفُ ِس ـ ِهۡـم َعلَى ۡٱل ٰقَ ِعـ ِدينَٱهَّلل ِ بِـ ۚـأَمۡ ٰ َولِ ِهۡـم َوأَنفُ ِس ـ ِهمۡۚ فَ َّ
َظ ٗيما َ ٰ ۡ َ
ض َـل ٱ ُ ٱل ُم َج ِه ِدينَ َعلى ٱلقَ ِع ِدينَ أ ۡجرًا ع ِ ٰ ۡ هَّلل َد َر َج ٗة َو ُكاّٗل َو َع َد ٱهَّلل ُ ۡٱلح ُۡسن َٰى َوفَ َّ
ۚ
ۚ
ورا َّر ِحي ًما [ ﴾ ٩٦النساء ،٩٥ : ت ِّم ۡنهُ َو َم ۡغفِ َر ٗة َو َر ۡح َم ٗة َو َكانَ ٱهَّلل ُ َغفُ ٗ َ ٩٥د َر ٰ َج ٖ
]٩٦
مومنانی که در خانه نشسته و آسیبی ندیدهاند ،با آنانکه بــا مالهــا و جانهایشــان
در راه هللا جهاد میکنند ،برابر نیستند .هللا ،کسانی را که با مالها و جانهایشــان
جهاد میکنند ،بر آنان که بر جای نشستهاند ،برتری فــراوانی بخشــیده اســت .هللا
به هر دو گروه وعدهی نیک داده و مجاهدان را بر خانهنشینان ،با پاداش بزرگ
برتری بخشیده است .درجاتی از سـوی خــویش و آمـرزش و رحمت (نصیبشــان
میکند) .و هللا آمرزندهی مهرورز است.
هللا متعال در این آیه بیان فرمــوده اســت کــه مومنــان خانهنشــین بــا مجاهــدان و
مال خــود را در راه رزمندگان میدان جهاد ،برابر نیستند؛ زیرا جهادگر ،با جان و ِ
هللا پیکــار میکنــد؛ ولی آنانکــه در خانــه نشســتهاند ،ترســو هســتند؛ مگــر افــراد
معذورـ که هللا متعال در این آیه آنان را مستثنا کرده و به آنها اشاره فرموده است:
ض َر ِر﴾ زیرا این عبارت در یــک معنــا ،بــه افــرا ِد آســیبپذیریـ اشــاره ﴿غ َۡي ُر أُوْ لِي ٱل َّ
دارد که اگر به جهاد بروند ،آسیب میبینند؛ هللا متعــال در ســایر آیـات قــرآن افــراد
معذورـ را که سه گروه هستند ،برشمرده است؛ چنانکه میفرماید:ـ
ۡ أۡل أۡل
س َعلَى ٱ َ ۡع َم ٰى َح َر ٞج َواَل َعلَى ٱ َ ۡع َر ِ
ج َح َر ٞج َواَل َعلَى ٱل َم ِر ِ
يض َح َر ٞج﴾ ﴿لَّ ۡي َ
[الفتح]١٧ :
بر نابینا و لنگ و بیمار گناهی نیست (که در جنگ شرکت نکنند).
همچنین بـر افـراد نــاتوان و کســانی کـه هـزینهای بـرای ســفر جهــاد نمییابنـد،
گناهی نیست که در جنگ شرکت نکنند؛ زیرا هللا متعال میفرماید:ـ
ُ س َعلَى ٱلضُّ َعفَٓا ِء َواَل َعلَى ۡٱل َم ۡر َ
ض ٰى َواَل َعلَى ٱلَّ ِذينَ اَل يَ ِج ُدونَ َمــا يُنفِقــونَ ﴿لَّ ۡي َ
هَّلل
يل َوٱ ُ َغفُـ ٞ
ـور َّر ِح ٞيم ۡ هَّلِل
َصحُوا ِ َو َرسُولِ ِۚۦه َما َعلَى ٱل ُم ۡح ِسنِينَ ِمن َس ـبِ ْٖۚ َح َر ٌج إِ َذا ن َ
[التوبة]٩١ : ﴾٩١
شرح ریاضالصالحین 228
بر ناتوانان ،و بیماران و کسانی که هزینه ای (برای سفر جهاد) نمییابند ،گناهی
نیست؛ البته در صورتی کــه خــیرخواه هللا و فرســتادهاش باشــند .بــر نیکوکــاران
هیچ سرزنشی نیست .و هللا ،آمرزندهی مهرورز است.
و اما سومین گروه که به علت عدم حضورـ در میدان نبرد گنهکــار نمیشــوند،ـ
فراگیری علوم ۚ دینی اشتغال دارند؛ زیرا هللا متعال میفرماید: ِـ کسانی هستند که به
﴿ َو َما َكانَ ۡٱل ُم ۡؤ ِمنُونَ لِيَنفِر ْ
ُوا َكٓافَّ ٗة فَلَ ۡواَل نَفَ َر ِمن ُكلِّ فِ ۡرقَ ٖة ِّم ۡنهُمۡ طَٓائِفَـ ٞـة لِّيَتَفَقَّهُــواْ
[التوبة: ُوا قَ ۡو َمهۡـُم إِ َذا َر َجع ُٓو ْا إِلَ ۡي ِهمۡ لَ َعلَّهُمۡ يَ ۡح َذرُونَ ﴾١٢٢
فِي ٱلدِّي ِن َولِيُن ِذر ْ
]١٢٢
نبایــد همهی مؤمنــان یکجـا و بـهیکبــاره رهســپار جهــاد شــوند .چـرا از هـر
گروهی ،تعدادی خروج نمیکنند تا (آنان که به جهاد نرفتهاند) در دینشــان دانش
بیاموزند و قومشان را آنگاه که نزدشان بازگشــتند ،بیم دهنــد تــا (از مخــالفت بــا
فرمان االهی) بترسند؟
لذا سه گروه ،معذورند:
-1افراد ناتوان و آسیبپذیر.
-2کسانی که هزینهای برای سفر جهاد نمییابند.
-3آنانکه به تحصیل علوم دینی اشتغال دارند.
ب مصلحتی فراتـرـ از مصــلحت جهــاد بنابراین ،عدم شرکت در جهاد ،یا به سب ِ
فراگیری علوم دینیست؛ و یا به ســبب عــذری چــون ِـ است که همان ،دینپژوهی و
ناتوانیـ و فقر است که مسلمان نمیتواندـ با وجو ِـد آن عذر به جهاد برود.
هللا متعال میفرماید:
هَّللٱ
ِ َِ ِ ِ يل بس ي ف ونَ ُ
د ه جٰ م ۡ
ٱل و
َ ِ َ ُ َ ِ ر
ـ ر ضَّ ٱل ي ِ ل وُْ أ ر
ُ ۡ
َي غ ينَ ن م
ُ ِِ ؤۡ م ۡ
ٱل نَ﴿اَّل يَ ۡست َِوي ۡٱل ٰقَ ِع ُدونَ ِم
ض َل ٱهَّلل ُ ۡٱل ُم ٰ َج ِه ِدينَ بِأَمۡ ٰ َولِ ِهمۡ َوأَنفُ ِس ِهمۡ َعلَى ۡٱل ٰقَ ِع ِدينَ د ََر َج ٗة﴾ بِأَمۡ ٰ َولِ ِهۡـم َوأَنفُ ِس ِهمۡۚ فَ َّ
[النساء ]٩٥ :
مومنانی که در خانه نشسته و آسیبی ندیدهاند ،با آنانکه بــا مالهــا و جانهایشــان
در راه هللا جهاد میکنند ،برابر نیستند .هللا ،کسانی را که با مالها و جانهایشــان
جهاد میکنند ،بر آنان که بر جای نشستهاند ،برتری فراوانی بخشیده است.
اين آیه بهروشــنی نشــانگر این اســت کــه مومنــان بــا یکدیگــر برابــر نیســتند؛
َّ ٗ َ ۡ َ متعال َم َیفرماید َ ۡ:ـ ۡ َ ۡ ٰ َ ۚ ُ ٰ َٓ ۡ ُ
همانگونه که هللا
ح َوقتَ ـ َل أوْ لئِــكَ أعظ ُم د ََر َجـ ة ِّمنَ ٱل ِذينَ
ق ِمن قبـ ِل ٱل ۡفت ِ ﴿اَل يَ ۡست َِوي ِمنكم َّم ۚن أنف َ
[الحديد]١٠ : وا ِم ۢن بَ ۡع ُد َو ٰقَتَلُ ْ
وا َو ُكاّٗل َو َع َد ٱهَّلل ُ ٱلح ُۡسن َٰى﴾ أَنفَقُ ْ
آن دسته از شما کــه پیش از فتح (مکــه) انفــاق کردنــد و (در راه هللا) جنگیدنــد،
همسان دیگران نیستند؛ (بلکه اجر و پاداش) کسانی که پس از فتح ،انفاق نمودند
و جنگیدند ،بزرگتر است .و هللا به هر یک (از این دو گـروه) بهشــت را وعــده
داده است.
در قرآن کریمـ در مواردـ فراوانی ،مساوات و برابری ،نفی شده است؛ چنانکـه
هللا میفرماید:
ت َوٱلنُّو ُر﴾[الرعد: ُ ُّ َ ۡ َ أۡل
﴿قُ ۡل ه َۡل يَ ۡست َِويـ ٱ ۡع َم ٰى َوٱلبَ ِ
صي ُـر أمۡ ه َۡل ت َۡست َِوي ٱلظل ٰ َم ُ
]١٦بگو :آیا نابینا و بینا برابرند و آیا تاریکی و روشنی یکسان هستند؟
و نیز میفرماید:ـ
ُ ۡ ٰ
ات َسٓائِ ٞغ َش َرابُ ۥهُ َوهَ َذا ِمل ٌح أ َج ٞ
اج﴾ ُ ۡ ٰ ﴿ َو َما يَ ۡست َِوي ۡٱلبَ ۡح َر ِ
ان هَ َذا عَذ ٞب ف َر ٞ
229 باب \:فضیلت جهاد
[فاطر]١٢ :
دو دریا یکسان نیستند؛ این یکی ،شیرین و گوارا و خوشگوار اســت و آن یکی،
شور و تلخ.
اینجا یادآوری این نکته را ضروری میدانمـ کـه بــرخی از مــردم ،میگوینــد:
اسالم ،دی ِن مسـاوات و برابریســت .شـماریـ از آنهـا بــا گفتن این عبــارت ،قصـ ِد
خیر دارند و شماری دیگر ،اهداف بدی را بــا گفتن چــنین عبــارتی دنبــال میکننــد.
این ،نسبت دادن دروغـ به دین اسالم است؛ زیــرا دین اســالم ،دین برابــریـ نیســت؛
بلکه دی ِن عدالت میباشد؛ بدین معنا که حقّی را که شایستهی هــر کسیســت ،بــه او
ق برابر داشته باشند ،در آن مــورد بــا یکدیگــر میدهد و اگر دو نفر در امری ،ح ّ
برابرند؛ـ و گرنه ،برابــر نیســتند .لــذا اســالم را بهطــورـ مطلــق و بــدون هیچ قیــدی،
نمیتــوان دین برابــریـ دانســت؛ بلکــه اســالم ،دین عــدالت اســت؛ زیــرا هللا متعــال
میفرماید:
[النحل: ۡ ُ ۡ
َٓإي ِذي ٱلقربَ ٰى﴾ ۡ إۡل ۡ ۡ ۡ
﴿إِ َّن ٱهَّلل َ يَأ ُم ُر بِٱل َعد ِل َوٱ ِ ح َس ِن َوإِيت ِِٕـ
ٰ
]٩٠
همانا هللا به عدل و احسان و عطا و بخشش به خویشان فرمان میدهد.
برخی با طرح این ادعا که اسالم دین مساوات و برابریست ،میگویند :زن و
مرد نیز با هم برابرند و باید به زنان ،همان حقوقی را داد کــه مــردان دارنــد .این،
اشتباه است؛ حقوق مرد و زن ،متناسب با خودشان میباشــد و این ،یعــنی عــدالت.
سوسیالیستها نیز با طرح چنین دیدگاهی ،میگویند:ـ دین اجــازه نمیدهــد کــه یــک
نفــر ،بســیارـ ثروتمنــد و دیگــری ،بســیار فقــیر باشــد؛ از اینرو بخشــی از امــوال
ثروتمند را به نفع فقیر ،مصادره میکــنیم .روشــن اســت کــه آنهــا بــا طــرح چــنین
دیدگاهی ،قصدـ بدی دارنـد .البتـه گـاه این دیـدگاه ،بـا قصـ ِـد نیـک مطـرح میشـود؛ـ
درستش ،این است که بگوییم :اسالم ،دین عدالت است و به هــر کســی حقّی را کــه
درخور اوست ،میدهد؛ زیرا هللا متعــال بــه عــدالت و رعــایت حــق دســتورـ داده و ِ
فرموده است:
[النحل: ﴿إِ َّن ٱهَّلل َ يَ ۡأ ُم ُر بِ ۡٱل َع ۡد ِل َوٱإۡل ِ ۡح ٰ َس ِن َوإِيت ِِٕـ
َٓإي ِذي ۡٱلقُ ۡربَ ٰى﴾
]٩٠همانا هللا به عدل و احسان و عطا و بخشش به خویشان فرمان میدهد.
روشن است كه بینــا و نابینــا بــا یکدیگــر برابــر نیســتند؛ و همینطــور عــالِم و
آدم شرورـ و بدکار را بــا آدم نیــک آدم بیسواد یکسان نیست و نمیتوان ِ دانشمندـ با ِ
و سازنده ،برابر دانست.
ـادآوری این نکتــه را ضــروریـ
ِ ـی ـت،ـاس ـدالت ـع دین ـالم،ـلــذا از آنجــا کــه اس
دانستم؛ زیرا بسیاریـ از نویسندگان معاصر ،بــدون توجــه بــه مفهــوم این عبــارت،
اسالم را دین برابریـ و مساوات میدانندـ و بــدین نکتــه توجــه نمیکننــد کــه امکــان
ندارد که اسالم ،با وجود اینهمه ،تنوع و اختالف به مســاوات و برابــری در همــه
حال ،حُکم کند؛ زیرا اگــر بــا وجـودـ اینهمـه تفـاوت ،بــه مسـاوات و برابـریـ حُکم
میکـــرد ،دیگـــر دین اســـتوار و بینقصـــی نبـــود .از اینرو مســـلمان ،واقعبین و
حقگراستـ و وقتیـ دو نفر با هم متفاوت باشند ،آن دو را برابرـ و یکسان نمیداند؛
اقتضای عدل ،این است کهِ مگر اینکه از هر جهت ،برابر باشند؛ در این صورتـ
حقوق و برخورداریهایـ آنان ،یکی باشد.
شرح ریاضالصالحین 230
اینک به بهانهی موضوعی کــه پیش آمــد ،یــک نکتهی دیگــر را نــیز یــادآوریـ
میکنم؛ گاه شنیده میشودـ که بــرخی از مــردم ،در دعاهایشــان میگوینــد:ـ «یــا هللا!
تقدیر مــرا برگــردانی؛ بلکــه فقـط از تــو میخــواهم کــه در ِ من از تو نمیخواهمـ که
تقدیری که برایم رقم زدهای ،به من لطف کنی» .گفت ِن این دعا یا عبــارت ،درســت
ضـا َء إالَّ الـ ّدعاء»؛( )1یعــنی« :تقــدیر را نیست؛ پیامبرـ فرمــوده اســت« :ال يَـ ُر ّد ْالقَ َ
چیزی جز دعا برنمیگرداند» .این بدین معنا نیست که دعا ،سرنوشت یا تقــدیر را
دگرگون نماید یا آنرا برگرداند؛ بلکه یکی از آثار دعا ،این است که اگر دعا کنیــد
و از هللا متعــال بخواهیــد کـه مشــک ِل شــما را برطـرف ســازد ،در حقیقت ،در لــوح
محفوظ برای شما مق ّدر بوده است که برای برطرف شدن مشــکل خــود دعــا کنیــد؛
در نتیجه بنا بر تقدیری کــه بــرای شــما رقم خــورده اســت ،هللا متعــال بــا این دعــا،
نفس این دعا نیز برای شما مق ّدر بــوده اســت. ِ مشکلتان را برطرف میسازد؛ البته
لذا وقتی کــه میگوییــد« :من نمیخــواهمـ کــه تقــدیر مــرا برگــردانی» ،گویــا این را
میگویید که برایم مهم نیست که آیــا مشــکلم را حــل کــنی یــا خــیر؛ در صــورتیکه
گفتن
ِ خواهان برطرفـ شــدن همهی مشــکالتش میباشــد.ـ از اینرو بــه جــای ِ انسان
این عبــارت نادرســت ،بــا عبارتهــای درســت و شایســته دعــا کنیــد؛ بگوییــد:
پروردگارا! به من تندرستی بده؛ یا هللا! مرا از فقر وتنگدستیـ رهــایی بخش؛ یــا
هللا! تــوفقیمـ ِده کــه بــدهیهایمـ را ادا کنم .خالصــه اینکــه بــا عبارتهــای درســت و
شایسته دعا کنید؛ زیرا هللا متعال هر کاری کــه بخواهــد ،انجــام میدهــد و هیچکس
ـودار او نیســت و این مــاییم کــه بـه او نیــاز داریم؛ زیــرا انســان در دعــا بایــد بــا جلـ ِـ
ت خود را مطرح کند؛ نه اینکه بگوید :اگــر میخــواهی، قاطعیتـ و یقین ،درخواس ِ
چنین کن .پیامبر فرموده اســت« :ال يَقُــولَ َّن أَ َحـ ُد ُك ُم :الله َّم ا ْغفِــرْ لِي إِ ْن ِش ـئتَ ،الله َّم
ـرهَ لَ ـهُ»؛( )2یعــنی« :هیچیــک از شــما ـز ِم ْال َم ْس ـأَلَةَ ،فَإِنَّهُ ال ُم ْكـ ِ
ارْ َح ْمنِي إِ ْن ِش ـئتَ ،لِيَ ْعـ ِ
نگوید :یا هللا! اگر خواستی ،مرا بیامرز یا اگر خواستی ،بــه من رحم کن؛ بلکــه بــا
یقین و قاطعیتـ بخواهد؛ زیرا هیچکس نمیتواند هللا را -به کاری -مجبورـ ســازد»ـ
و هیچ کاری برای هللا متعال ،دشوار نیست.
لذا خواهش میکنم که همواره در مسیر تقوا و پرهیزگاریـ به یکدیگر کمــک
کنید و اگر از کسی چنین اشتباههایی میبینید،ـ به او تذکر دهید.
نفی برابــری ،ســخن گفتــه اســت؛ هللا متعــال قــرآن ،در مــوار ِد فــراوانیـ از ِ
میفرماید:
َ ۡ َّ ۖ ُ َ ۡ
ب لَ ُكم َّمثَ ِّمن أنف ِس ُكمۡ هَــل ل ُكم ِّمن َّما َملَ َكت أ ۡي ٰ َمنُ ُكم ِّمن ُش ـ َر َكٓا َء فِي َمــا اٗل ض َر َ ﴿ َ
[الروم]٢٨ : س َوٓاء﴾ ٞ ُ َ َ ُ َ
َرزَقنكمۡ فأنتۡـم فِي ِه َٰ ۡ
(هللا) برایتان از حال خودتان مثال میزنــد؛ آیــا بردگانتــان در آنچــه نصــیبتان
کردهایم ،با شما شریکند؛ بدینترتیب که شما در داراییها با هم برابر باشید؟
ـخ این پرســش ،منفیســت ،در اینجــا نــیز برابــری ،نفی شــده از آنجــا کــه پاسـ ِ
است؛ لذا اگر از کسی شنیدیدـ کــه از اســالم بهعنــوان دین مســاوات و برابــری یــاد
میکرد ،به او تذکر دهید که این گونه نیست؛ بلکه اســالم ،دین عــدالت اســت و بــه
درخور اوست.
ِـ هر کسی همان حقی را میدهد که
)(1صحیح النسائی از آلبانی /ش .2971 :آلبانی /پیشتر این حدیث را در ضــعیف الجــامع ،ش:
3084و مشکاۀ المصـابیح ،ش 3831 :ضــعیف دانســته بــود؛ امـا در حاشــیهی صــحیح النســائی
میگوید« :تضعیف آن از سوی من ،اشتباه بود و امیدوارم که هللا مرا ببخشــد .و درســت ،همــان
است که اینجا گفتهام؛ یعنی :این حدیث ،حسن است».
)(2صحیح بخاری ،ش)7463 ،3123( :؛ و صحیح مسلم ،ش.1876 :
شرح ریاضالصالحین 240
شرح
این احـــادیث ،در فضـــیلت نگهبـــانیـ در راه هللا متعـــال اســـت؛ و منظـــور از
نگهبانی ،پاسداریـ از مرزهایـ اسالمی یا رویاروییـ بــا دشــمن در راه هللا متعــال،
بهقصد صیانت از دین و شریعت االهی و حفاظت از مسلمانان میباشــد و یکی از
برترین اعمال بهشمار میآید.
پیشتر حدیثی بدین مضــمون گذشــت کــه پیــامبر فرمــوده اســت« :یــک روزـ
نگهبانیـ در راه هللا از دنیا و هر آنچه در آن است ،بهتر میباشد».ـ و در احــادیثی
عمـل نگهبــانیـ -کــه از مرزهــایـ اســالمی پاســداری ِ که این گذشت ،آمــده اســت« :
میکند -تا روزـ رستاخیزـ ادامه مییابد و خود نیز از فتنهی قبر در امان میماند»؛
یعنی :هرکه میمیردـ و به خــاک ســپرده میشــود ،در قــبر دو فرشــته بــه ســراغش
میآیند و از او دربارهی پروردگار ،دین و پیامبرش میپرسند؛ مگر کســی کــه در
راه هللا نگهبانیـ میدهد؛ یعنی :این دو فرشته نزدش نمیآیند و بدینســان مجاهــد
و نگهبا ِن راه هللا ،از سوال نکیر و منکر در امان میماند.
َ
ُوف َعلى الس ـي ِارق ـ ِة ُّ َ َ
پیامبرـ)1(حکمتش را بیــان نمــوده و فرمــوده اســتَ « :كفى بِبَ ِ
ْ
سر مجاهد ،بهعنوان فتنه َرأ ِس ِه فِ ْتنَةً»؛ «چکاچک و درخشش شمشیرهاـ در باالی ِ
و آزمونی بــزرگ ،کافیســت» و او را از فتنــه و آزمــون قــبر بینیــازـ میکنــد .دو
فرشــته در قــبر ،بــه ســراغ شــهید و نــیز نگهبــان یــا مرزبــان نمیرونـدـ و شــهید و
نگهبــان ،هــر دو از این آزمــون در امــان هســتند و این ،فضــیلت و پــاداش بســیار
بزرگیست.
و اما آخرین حدیث ،یعنی حدیث ابوهریره بیانگر فضیلت کسیســت کــه در
راه هللا کشته میشود؛ـ از اینرو پیامبر سوگند یاد کرد کــه اگــر بــرای مســلمانان
دشوارـ نبود ،پیاپی در نبردها شرکت مینمود؛ ولی آن بزرگوارـ گاه در ســریهها و
دستههایی که به جهاد میفرستاد ،حضورـ نمییافت تا به امور مســلمانان رســیدگیـ
فرمایدـ و مسلمانان دچار مشکل نشوند؛ از اینرو ســوگند و آرزو نمــود کــه در راه
هللا کشته شود ،باز زنده شده ،دوباره به جهاد برودـ و کشته شود؛ و باز زنده گــردد
و در میدان جهاد کشته شــود؛ این ،بیــانگر فضــیلت کشــته شــدن در راه هللا متعــال
است؛ فضیلتیـ که هیچ شــکی در آن نیسـت و بهروشـنی در قـرآن کـریم بیــان شـده
است؛ همانگونه که هللا متعال میفرماید:ـ
َ ۚ ۢ َ
ـوا فِي َسـبِي ِل ٱهَّلل ِ أمۡ َوتَـ ا بَـ ۡـل أ ۡحيَــٓا ٌء ِعنـ َد َربِّ ِهمۡ ي ُۡرزَ قــونَ
ُ ٰ ﴿ َواَل ت َۡح َسـبَ َّن ٱلَّ ِذينَ قُتِلُـ ْ
ـوا بِ ِهم ِّم ۡن ۡ
ضلِ ِهۦ َويَ ۡست َۡب ِش ـرُونَ بِٱلَّ ِذينَ لَمۡ يَل َحقُـ ْ ١٦٩فَ ِر ِحينَ بِ َمٓا َءاتَ ٰىهُ ُم ٱهَّلل ُ ِمن فَ ۡ
هَّلل
ـة ِّمنَ ٱ ِ ف َعلَ ۡي ِهمۡ َواَل هُمۡ يَ ۡح َزنُــونَ ۞ ١٧٠يَ ۡست َۡب ِشـرُونَ بِنِ ۡع َمـ ٖ ـو ٌ خَ ۡلفِ ِهمۡ أَاَّل َخـ ۡ
ُضي ُع أَ ۡج َر ۡٱل ُم ۡؤ ِمنِينَ [ ﴾١٧١آل عمران]١٧١ ،١٦٩ : ض ٖـل َوأَ َّن ٱهَّلل َ اَل ي ِ َوفَ ۡ
هرگز کسانی را که در راه هللا کشــته شــدند ،مــرده مپنــدار؛ بلکـه زندهانــد و نـزد
پروردگارشان روزی مییابند .به آنچه هللا از فضل خویش بــه آنــان داده اســت،
شادمانند و در حق کسانی که هنوز به آنان نپیوستهاند و بــه دنبــال ایشــان (شــهید
مىشوند) شادی میکنند؛ چراکه نه ترس و هراسی بر آنان است و نــه انــدوهگین
مىشوند .آنان ،به نعمت و فضل پروردگار و از اینکه هللا ،پــاداش مؤمنــان را از
میان نمیبرد ،شادمانند.
)(1صحیح الجامع ،ش7778 :؛ آلبانی /این حدیث را در مشکاۀ المصابیح ،ش ،3828 :صــحیح
دانسته است.
)(2صحیح الجامع ،ش4113 :؛ آلبانی /این حدیث را در مشکاۀ المصابیح ،ش ،3829 :صــحیح
دانسته است.
)(3صــحیح بخــاري ،ش2843:؛ و صــحیح مســلم ،ش[ .1895 :این حــدیث پیشتــر بهشــمارهی
182آمده است( .مترجم)]
)(4صحیح الجامع ،ش1109 :؛ آلبانی /این حدیث را در مشکاۀ المصابیح ،ش ،3827 :حســن دانســته
است.
)(5صحیح مسلم ،ش[ .1894:این حدیث پیشتر بهشمارهی 181آمده است( .مترجم)]
شرح ریاضالصالحین 246
ترجمه :انس ميگوید :جوانی از قبیلهی "اسلم" عرض کرد :ای رسولخدا!
میخــواهمـ جهــاد کنم ،امــا ســاز و بــرگ جنگی نــدارم .رســولهللا فرمــود« :نــزد
فالنی برو که او خود را آماده کرده -و ساز و برگ جنگی فراهم دیــده -بــود؛ امــا
بیمار شده است (و نمیتواند به جهاد برود)» .جوان اسلمی نزد آن شخص رفت و
به او گفت« :رسولهللا به تو سالم رساند و فرمود :وسایلی را که -برای جهاد-
رزمی مرا بــه او بــده ِ فراهمـ دیدهای ،به من بده» .آن مرد به همسرش گفت :وسایل
و هیچ چیزی را از او دریغ مکن که اگر چیزی از آن را نگه نداری ،هللا برای تو
در آن برکت مینهد».
ث إِلى بَ\\ني ِلحيانَ فَقَ\\ا َل: ي أَنَّ رس\\و َل هللا بَ َع َ -1317وعن أَبِي سعي ٍد ُ
الخ\ ْد ِر ِّ
()1
« ِليَ ْنب ِع ْث ِمنْ ُك ِّل َر ُجلَ ْي ِن أَ َح ُد ُه َما َواألَ ْج ُر بَ ْينَ ُه َما»[ .روایت مسلم]
وفي رواي ٍة لَهُ« :لِيَ ْخ ُر َج ِمنْ ُك ِّل َر ُجلَ ْي ِن َر ُج ٌل» ثُ َّم قَا َل للقَا ِع ِد« :أيُّ ُك ْم َخلَفَ َ
الخ\\ ا ِر َج
ج». أج ِر َ
الخا ِر ِ ف ْ ص ِ في أ ْهلِ ِه َو َمالِ ِه بِخ ْي ٍر َكانَ لَهُ ِم ْث ُل نِ ْ
ترجم\\ه :ابوســعید خــدری میگویــد:ـ رســولهللا عــدهای را بــه جنــگ بــا
«بنیلحیان» فرستادـ و فرمود« :باید از هر دو مرد ،یک نفر به جنگ آنهــا بــرودـ
و هر دو -یعنی رزمنده و کسی که در نبو ِد او ،خــانوادهاش را سرپرســتیـ میکنــد-
در پاداش جهاد ،سهیماند».
و در روایتی از مسلم آمده است :پیامبرـ فرمود:ـ «باید از هــر دو مــرد ،یــک
نفر -برای جهاد -خروج کند» و سپس به آنانکه به جهاد نرفتند ،فرمــود:ـ «هرکــه
از شما در غیاب مجاهد ،از خانواده و اموالش بهخوبی نگهــداری کنــد ،بهانــدازهی
نصف پاداش مجاهد ،اجر و ثواب میبَ َرد».
بالح ِدي ِد ،فَقَا َل :يَا رس\\و َل هللاِ،
-1318وعن البَرا ِء قا َل :أتَى النَّبِ َّيَ ر ُج ٌل ُمقَنَّ ٌع َ
سلَ َم ،ثُ َّم قَاتَ َل فَقُتِ َل .فَقَا َل رسو ُل هللاِ َ « :ع ِم َل
سلِ ْم ،ثُ َّم قَاتِ ْل» .فَأ ْ أُقَاتِ ُل أَ ْو أُ ْ
سلِ ُم؟ قَا َل« :أ ْ
()2
قَلِيالً َوأُ ِج َر َكثِيراً»[ .متفق علیه؛ این ،لفظ بخاریست].
ترجم\\ه :بــراء میگویــد :مــردی زرهپوشــیده نــزد پیــامبر آمــد و گفت :ای
رسولخدا! بجنگم یا مسلمان شوم؟ پیامبر فرمــود:ـ «مسـلمان شــو و ســپس جهــاد
کن» .آن مرد اسالم آورد و سپس جنگید تا اینکه کشــته شــد .رســولهللا فرمــود:
«عمل اندکی انجام داد و پاداش فراوانی یافت».
الجنَّةَ يُ ِح ُّب أنْ َي ْر ِج\ َع إِلَى س أنَّ النَّبِ َّي قَ\\ا َلَ « :م\\ا أَ َح\ ٌد يَ\د ُْخ ُل َ -1319وعن أن ٍ
َ
الش\ ِهيدُ ،يَتَ َمنَّى أنْ يَ ْر ِج\ َع إِلَى ال\ ُّد ْنيَا ،فيُ ْقتَ\ َل
ش\ ْي ٍء إِالَّ َّض ِمنْ َ ال\ ُّد ْنيَا َولَ\هُ َم\ا َعلَى ْ
األر ِ
ت؛ لِ َما يَ َرى ِمنَ ال َك َرا َم ِة».
ش َر َم َّرا ٍ
َع ْ
()3
ش َها َد ِة»[ .متفق عليه] ض ِل ال َّ َ
َوفِي رواي ٍة« :لِ َما يَ َرى ِمنْ ف ْ
ترجمه :انس میگوید :پیامبرـ فرمود« :کسی نیست که وارد بهشت شود و
آنآنگاه دوست داشته باشد که به دنیا بازگرددـ و هــر آنچــه روی زمین اســت ،از ِ
او باشد ،مگر شهید کـه بـه ســبب عــزت و احـترامیـ کـه در بهشـت میبینـد ،آرزو
میکند که به دنیا بازگردد و ده بار کشته شود».ـ
)(1صحیح مسلم ،ش[ .1896:این حدیث پیشتر بهشمارهی 183آمده است( .مترجم)]
)(2صحیح بخاری ،ش2808 :؛ و صحیح مسلم ،ش1900:
)(3صحیح بخاري ،ش2817:؛ و صحیح مسلم ،ش.1877 :
247 باب \:فضیلت جهاد
و در روایتی آمده است« :به سبب آنچه از فضیلت شهادت میبیند».ـ
-1320وعن عب \ ِد هللا بن عم\\رو بن الع\\اص $أنَّ رس\\ول هللا قَ\\ا َل« :يَ ْغفِ \ ُر هللاُ
()1
لِ ْل َّ
ش ِهي ِد ُك َّل ش َْي ٍء إِالَّ ال َّديْنَ »[ .روایت مسلم]
ِّ
سبيل هللاِ يُ َكف ُر ُك َّل شي ٍء إالَّ ال َّديْنَ ».
ِ َوفِي رواي ٍة له« :القَ ْت ُل في
ترجمه :عبدهللا بن عمرو بن عاص $میگوید:ـ رسولهللا فرمــود:ـ «هللا همهی
بدهی او را میآمرزد». ِ گناهان شهید ،جز
و در روایتی دیگر از مسلم آمده است« :کشته شــدن در راه هللا ،کفــارهی همــه
چیز ،جز قرض است».
بن ربعي أنَّ رسو َل هللا قَام فِيه ْم ،ف \ َذ َك َر لَ ُه ْم ث ِ ِ -1321عن أَبي قَتَا َدةَ ا ْلحار ِ
ْمال ،فَقَا َم َرج ٌل فق\\ال :يا رس\\ولَ هللا اإليمانَ بِاهلل أَ ْفض ُل األَع ِ يل هللاَ ،و ِ أَنَّ ا ْل ِجها َد فِي سبِ ِ
ى؟ فق\\ال لَ \هُ رس\\و ُل هللا« :ن َع ْم إِنْ يل هللا ،أَتُ َكفَّ ُر عنِّي َخطَايَ\\ا َ أَ َرأَيْتَ إِنْ قُتِ ْلتُ فِي َ
س \بِ ِ
ص \ابر ُم ْحت َِس \بُ ،م ْقبِ \ ٌل غ ْي\ َر ُم\ دْب ٍر» .ثُ َّم ق\\ال رس\\و ُل هللا: يل هللا وأَ ْنتَ َ قُتِ ْلتَ فِي َ
س \بِ ِ
َ َّ َ
سبِيل هللا ،أتُ َكف ُر عنِّي َخطاياي؟ فق\\ال رس\\و ُلهللا َ َ
«ك ْيف قُ ْلت؟» قال :أ َرأيْتَ إِنْ قتِلتُ فِي َ
ْ ُ
« :نَع ْم وأَ ْنت صابِ ٌر ُم ْحت َِسبُ ،مقبِ ٌل َغ ْي َر ُم ْدبِر ،إِالَّ ال َّديْنَ فَ\إِنَّ ِج ْب ِري َل ق\ا َل لِي ذلِ\كَ».
()2
[روایت مسلم]
ترجمه :ابوقتاده میگوید:ـ رسولهللا در میان یارانش ایستادـ و این نکتــه را
برای آنها بیان کرد کــه جهــاد در راه هللا و ایمــان بــه او ،برتــرین اعمــال بهشــمار
میروند .مردی برخاســت و گفت :ای رســولخدا! بــه من بگوییــد:ـ اگــر در راه هللا
کشته شوم ،آیا گناهانم بخشیده میشود؟ـ رسـولهللا بـه او فرمــود:ـ «آری؛ اگــر بــا
هنگام رویاروییـ با دشمن ،فــرار نکــنی و کشــته ِ صبر و پایداری و به امید پاداش،
شوی ،گناهانت بخشیده میشود».ـ سپس رسولهللا فرمود:ـ «چه گفــتی؟» عــرض
کرد :به من بگویید:ـ اگر در راه هللا کشته شوم ،آیا گناهانم بخشیده میشود؟ فرمود:
هنگام رویارویی با دشــمن ،فــرارـ ِ «آری؛ اگر با صبر و پایداریـ و به امید پاداش،
نکنی و کشته شوی ،گناهانت بخشیده میشود ،جز بدهی یا قرضی که بــر عهــدهی
توست .این را جبرئیل به من گفت».
شرح
این چند حدیث که در فضیلت جهاد میباشد ،حاوی نکاتیست؛ از جمله اینکــه
پیــامبر بــه امــور یــارانش بهنیکی رســیدگی میفرمــود؛ـ چنانکــه جــوانی نــزد آن
بزرگوار آمد و عرض کرد :میخواهم به جهاد بروم؛ اما چه کنم که ســاز و بــرگِ
جنگی ندارم .رسولهللا او را به مردی حواله داد که وسایل رزمیـ فراهم دیــده و
سپس بیمار شده بود؛ از اینرو نمیتوانست به جهــاد بــرود .آن جــوان بــه ســفارش
رزمی او را درخواسـتـ کــرد .آن مــرد بــه
ِ رسولهللا نزد آن مرد رفت و وســایل
همسرش گفت :همهی وسایل رزمی مرا به این جوان بده که اگر چنین کنی و هیچ
چیزی را نگه نداری ،هللا متعال در آن برای ما بــرکت مینهــد .و بــدین تــرتیب آن
رزمی خود را در اختیار او گذاشت. ِ جوان را برای جهاد ،مجهز کرد و وسایل
جنگی مجاه ـ ِد راه
ِ همچنین در این احادیث آمده است که «هرکس ساز و بــرگ
هللا را تأمین کند( ،گویا) خود جهاد کرده است؛ و هرکس در غیاب مجاهد راه هللا،
)(1صحیح مسلم ،ش.1886:
)(2صحیح مسلم ،ش[ .1885 :این حدیث پیشتر بهشمارهی 222آمده است( .مترجم)]
شرح ریاضالصالحین 248
خانوادهاش را بهنیکی سرپرســتی نمایــد ،گویــا خــود جهــاد نمــوده اســت» .چنانکــه
رسولهللا عدهای را به جنگ با «بنیلحیان» فرستادـ و فرمــود« :بایــد از هــر دو
مرد ،یک نفـر -بـرای جهـاد -خـروج کنـد» و سـپس بـه آنانکـه بـه جهـاد نرفتنـد،
فرمــود:ـ «هرکــه از شــما در غیــاب مجاهــد ،از خــانواده و امــوال وی بهخــوبی
ـر
ـرد» و نیم دیگـ ِ نگهداریـ کند ،بهاندازهی نصف پاداش مجاهد ،اجر و ثــواب میبَـ َ
پــاداش از آ ِن مجاهــد میباشــد .در یکی از این احــادیث آمــده اســت« :دروازههــایـ
ـر ســایههای شمشــیرهاـ قــرار دارنــد»؛ یعــنی :هرکــه در راه هللا جهــاد و بهشت ،زیـ ِ
پیکار نماید ،این سبب ورودشـ به بهشت میباشد؛ چنانکه از پیــامبر ثــابت شــده
که یکی از دروازههایـ بهشت ،دروازهی جهاد نامیده میشودـ که مجاهدان را ِه هللا،
از این دروازه به بهشت میروند.ـ
در احادیثی که گذشت ،بدین نکته تصریح شد که شهادت یا کشته شــدن در راه
ـدهی
هللا ،کفارهی همه چیز ،جز قرض است؛ زیــرا انســان در هــر صــورت بایــد بـ ِ
خود را بپردازد و اگر بدهیاش را در دنیا ادا نکند ،نــاگزیرـ در آخــرت ادا خواهــد
کرد و باید پاسخگویـ بستانکارش باشد .این حدیث نسبت بــه ســهلانگاری در ادای
بــدهی هشــدار میدهــد؛ از اینرو شایســته نیســت کــه قــرض گــرفتن را مســألهی
کماهمیت یا کوچک قلمداد کنیم؛ لذا شایسته اســت کــه جــز در هنگــام ضــرورت یــا
ـار قــرض نیاز شــدید ،قــرض نگــیریم و بهخــاطر نیازهــای عــادی ،خــود را زیــر بـ ِ
نــبریم؛ زیــرا مــردي از رســولهللا درخواســتـ کــرد کــه زنی را بــه ازدواجش
درآورند .رسولهللا از آن مرد پرسید« :آیا چــيزي بــرای مهــرش داري»؟ گفت:
ازار من اســت» .چگونــه میتوانســت ازارش را بــه عنــوان ِ «تنها چیزی که دارم،
مهریه بـه آن زن بدهـد؟ اگـر آن را بـه آن زن میداد ،خـود چـیزی بـرای پوشـیدن
نداشت و اگر خود آن را میپوشید ،آن زن بدون مهر میماند! لــذا رســولهللا بــه
او فرمود:ـ «برو چيزي پيدا كن؛ اگر چه انگشتري آهني باشــد» )1(.میبیــنیم بهرغم
اینکه مسألهی ازدواج در میان بود ،رسولهللا به آن مرد اجازه نــداد کــه قــرض
بگیرد و او را به قرض گرفتن راهنمــاییـ نفرمــود؛ زیــرا مســألهی بــدهکار بــودن،
خیلی مهم میباشــد و از پیــامبر بــا ســندی کــه جــای بحث دارد ،روایت شــده کــه
فرموده است« :نَ ْفسُ ال ُم ْؤ ِم ِن ُم َعلَّقَةٌ بِ َد ْينِ ِه َحتَّى يُ ْقضىـ َع ْنهُ»؛( )2یعنی« :نفس مؤمن به
ـدهی او وابســته اســت تــا آنکــه بــدهیاش از جــانب او پــرداخت شــود» .لــذا این بـ ِ
ـواری
ِـ مسألهی مهم را کوچک نشمارید؛ـ زیرا بدهی ،فکر و خیا ِل شــب و ذلت و خـ
روزـ را بــه دنبــال دارد و انســان تــا آنجــا کــه میتوان ـدـ زیــر بــار قــرض نــرود و
ولخرجیـ نکند؛ زیرا برخی از مردم با اینکه تنگدســت هســتند ،ماننــد ثروتمنــدان
خرج میکنند و چون کم میآورند ،از این و آن قرض میگیرند و حتی گــاه بــه بــه
سراغ وامهایـ ربوی میروند! این ،اشتباه بسیار بزرگیست .اگر نان شب خود را
داری ،صــبرـ کن و از این و آن ،قــرض نگــیر و از هللا بخــواه کــه تــو را بینیــازـ
گردانَد.ـ هللا متعال میفرماید:
هَّلل َّ ۚ ﴿ َوإِ ۡن ِخ ۡفتُمۡ ع َۡيلَ ٗة فَ َس ۡوفَ يُغنِيك ُم ٱ ُ ِمن فضلِ ِٓۦه إِن َ
شٓا َء إِن ٱ َ َعلِي ٌم َح ِك ٞيم﴾٢٨ ۡ َ هَّلل ُ ۡ
[التوبة]٢٨ :
و اگر از تنگدستی نگران بودید ،چنانچه خواست هللا باشد ،شما را از فضل
خویش بینیاز می گرداند .همانا هللا دانای حکیم است.
)(1صحیح بخاری ،ش 5087 ،5030 ،5029( :و)...؛ و مسلم ،ش.1425 :
)(2صحیح الجامع ،از آلبانی /ش[ .6779 :ر.ک :حدیث شمارهی ( 950مترجم)]
249 باب \:فضیلت جهاد
اما اینکه برخی از مردم بهخاطرـ زنــدگی تجمالتی خــود ،قــرض میگیرنـدـ تــا
مثالً تمام خانهی خود ،حـتی راهپلههـا را فـرش کننـد یـا اینکـه ماشـین گرانقیمـتیـ
کار بسیار اشتباهیست؛ وقتیـ میتوانیـدـ یــک ماشــین پنج میلیــونیـ بخریــد، بخرندِ ،
خریدن یـک خـودرویـ بیسـت میلیـون تومـانی زیـر بـار قـرض ِ چرا خود را برای
ببرید؟
چنین رویکردی ،نتیجهی کمفکــریـ و حــتی ضــعف ایمــان اســت؛ زیــرا وقــتی
بدهی ،با کشته شدن در راه هللا بخشیده نشــود ،چگونــه و بــا چــه تــوجیهی بــه خــود
اجــازه دهیم کــه بــدون ضــرورت ،قــرض بگــیریم؟ـ میگــویم :ضــرورت ،نــه نیــاز
معمولی؛ حتی اگر نیازتان ،چندان ضروری نبود و میخواستید چــیزی بخریـد کـه
ـرج
پولش را نداشتید ،صبر کنید تا به خواست هللا متعال ،دســتتان بــازتر شــود و خـ ِ
خود را مطابق دخلتان تنظیمـ نمایید؛ و بـه گفتهی مــردم« :پــا از گلیم خــود درازتــر
نکنید» که دچار مشکل میشوید.
شایان ذکر است :برخی از مردم ،بدهکارند؛ امــا صــدقه میدهنــد و میگوینــد:ـ
صدقه دادن را دوست داریم! این ،حرام است؛ با اینکه بدهکارند ،چگونه و با چـه
روییـ صــدقه میدهنــد؟ـ ابتــدا واجب و وظیفهی شــرعی خــود را کــه بــازپرداخت
بدهیست ،ادا کنید؛ آنگاه صدقه دهید .حکایت اینها ،حکایت کسیست که شهریـ
را ویران میکند تا کاخی بسازد!
در یکی از این احادیث بیان شده است که جهاد بدون اسالم ،هیچ سودی بــرای
جهادگرـ ندارد؛ زیرا مردیـ از پیامبر اجازه خواست که به جهــاد بــرود؛ عــرض
کرد :ای رسولخدا!ـ جهاد کنم و سپس مسلمان شوم ،یا اسالم بیاورم و سپس جهــاد
کنم؟ رسولهللا فرمود« :مسلمان شو و سپس جهاد کن» .آن مــرد مســلمان شــد و
سپس به جهاد رفت .همینطور برای پذیرفته شدن همهی کارهایـ شایسته ،مسلمان
بودن ،شرط است و هللا متعال از هیچ غیرمسلمانی ،صدقه ،حج ،روزه و هیچ کار
نیک و پسندیدهی دیگری را نمیپذیرد .لذا اگر دیدیم که کسی نماز نمیخوانَـد ،امـا
بسیارـ روزه میگیردـ و یا اخالق و رفتارـ خوبی با مــردم دارد ،بدانیــد کــه هیچیــک
از کارهــای نیکش ،روز قیــامت هیچ ســودی بــرایش نــدارد؛ حــتی اگــر تمــام مــاه
رمضان را روزه بگیرد و نمــاز نخوانَــد یــا حج بگــزاردـ و بینمــاز باشــد ،روزه و
آدم بینمازـ رفت ِن به مکه ،حــرام اســت؛ زیــرا هللا حجش قبول نمیشود؛ بلکه برای ِ
متعال میفرماید:
ۡ ۡ ْ ۡ ﴿ ٰيَٓأ َ ُّيهَا ٱلَّ ِذينَ َءا َمنُ ٓوا إِنَّ َما ٱل ُمش ِر ُكونَ ن ََج ٞ
س فَاَل يَق َربُوا ٱل َم ۡس ِج َد ٱل َح َرا َم﴾ ۡ ۡ ْ
[التوبة]٢٨ :
ای مؤمنان! مشرکان پلیدند و نباید به مسجد الحرام نزدیک شوند.
ـی همهی عبادتهاســت و هیچ عبــادتی بــدون
لــذا مســلمان بــودن ،شــرط اساسـ ِ
اسالم ،صحیح و قابل قبول نیست.
***
-1322وعن جاب ٍر قا َل :قَ\\ا َل َر ُج\ ٌل :أيْنَ أنَ\\ا يَ\\ا رس\\ول هللا إنْ قُتِ ْلتُ ؟ قَ\ا َل« :فِي
()1
ت ُكنَّ فِي يَ ِد ِه ،ثُ َّم قَاتَ َل َحتَّى قُتِ َل[ .روایت مسلم]
الجنَّ ِة» .فَأ ْلقَى تَ َم َرا ٍ
َ
)(1صحیح مســلم ،ش1322 :؛ بخــاری نــیز این روایت را بهشــمارهی 4046آورده اســت[ .این
حدیث پیشتر بهشمارهی 90آمده است( .مترجم)]
شرح ریاضالصالحین 250
ترجمه :جابر میگوید :مردی پرسید:ـ ای رسولخدا! اگــر کشــته شــوم ،کجــا
خواهم بود؟ آن بزرگوارـ فرمود:ـ «در بهشت» .آن مرد ،خرماهایی را که در دست
داشت ،انداخت و جنگید تا به شهادت رسید.
س \بَقُوا ال ُم ْ
ش \ ِر ِكينَ أص \ َحابُهُ َحتَّى َ ق رسو ُل هللاَ و ْ س قا َل :ا ْنطَلَ َ -1323وعن أن ٍ
ش\ ْي ٍء َحتَّى َ
ش ِر ُكونَ ،فَقَ\ا َل َرس\و ُل هللاِ« :ال يَ ْق\ ِد َمنَّ أ َح\ ٌد ِم ْن ُك ْم إِلَى َ إِلَى بَ ْد ٍرَ ،و َجا َء ال ُم ْ
ض \ َها َّ َ ُ
ش \ ِر ُكونَ ،فق\\ا َل رس\\و ُل هللا« :قو ُم\\وا إِلى َجن ٍة ع َْر ُ َ َ َ
أ ُك\\ونَ أنَ\\ا دُونَ \هُ» .ف \ َدنا ال ُم ْ
َ
ي :يَ\\ا رس\\و َل هللاَِ ،جنَّةٌ \ام األ ْن َ
ص \ا ِر ُّ ض»؛ قَا َل :يَقُو ُل ُع َم ْي ُر بْنُ ُ
الح َم\ ِ األر ُ
سما َواتُ َو ْ ال َّ
خ ،فَقَ\\ا َل رس\\و ُل هللاَ « :م\\ا ض؟ قَ\\ا َل« :نَ َع ْم»؛ قَ\\ا َل :بَ ٍ
خ بَ ٍ األر ُ
الس \ما َواتُ َو ْ ض \ َها َّ ع َْر ُ
َ َ
س\و َل هللاِ إِال َر َج\ ا َء أنْ أ ُك\\ونَ ِمنْ أ ْهلِ َه\\ا، خ؟» قا َل :ال َوهللاِ يَ\\ا َر ُ َ خ بَ ٍ َ
يَ ْح ِملُ َك َعلى قولِ َك بَ ٍ
َ
ت ِمنْ قَ َرنِ\ ِه ،فَ َج َع\ َل يَأ ُك\ ُل ِم ْن ُهنَّ ،ثُ َّم قَ\\ا َل :لَئِنْ أَنَ\\ا قَا َل« :فَإنَّ َك ِمنْ أ ْهلِ َها» .فَ ْ
أخ َر َج تَ َم َرا ٍ
َحييتُ َحتَّى آ ُك َل تَ َم\ َراتِي ه\ ِذ ِه إنّ َه\\ا لَ َحياةٌ طَ ِويلَ\ةٌ ،فَ\ َر َمى بِ َم\\ا َك\\انَ َم َع\هُ ِمنَ التَّ ْم\ ِر ،ثُ َّم
()1
قَاتَلَ ُه ْم َحتَّى قُتِ َل[ .روایت مسلم]
ترجمه :انس میگوید :رسولهللا و یــارانش رهســپار بــدر شــدند و پیش از
مشرکان به آنجا رسیدند؛ سپس مشرکان آمدند .رسولهللا فرمــود:ـ «هیچیــک از
شما پیش از اقدام و فرمان من ،خودســرانه هیچ اقــدامی نکنــد» .مشــرکان نزدیــک
شــدند .رســولهللا فرمــود« :بهســوی بهشــتی بشــتابید کــه پهنــایش بهگســتردگی
آســمانها و زمین اســت» .انس میگویــد:ـ ُع َمــیر بن حُمــام انصــاریـ گفت :ای
رســولخدا! بهشــتیـ کــه پهنــایش بــه گســتردگیـ آســمانها و زمین اســت؟! فرمــود:ـ
«بله» .عمیر گفت :بهبه! رسولهللا فرمود« :چه چیزی تو را بــه گفتن "بهبه"
واداشــت؟» پاســخ داد :بــه هللا ســوگند،ـ هیچ چــیز ای رســولخدا!ـ جــز اینکــه آرزو
کردم یکی از بهشتیان باشم .فرمود« :تو ،بهشتی هستی» .عمیر چند دانه خرمــا
از تیردانش درآوردـ و شروعـ به خورد ِن آنها کــرد؛ ســپس گفت :اگــر بخــواهم این
ت زیــادی میبــرد) .لــذا خرماها را بخورم ،این عُمری طــوالنیـ خواهــد بــود (و وق ِ
()2
هرچه خرما داشت ،انداخت و سپس با دشمنان جنگید تا اینکه شهید شد.
بي أن ا ْب َع ْث َم َعنَ\\ا ِر َج\ االً يُ َعلِّ ُمونَ\\ا القُ\ ْ\رآنَ \اس إِلَى النَّ ِّ -1324وعنه قَا َلَ :ج\ ا َء نَ\ ٌ
ص\ا ِر يُقَ\\ا ُل لَ ُه ْم :القُ\ ّرا ُء ،فِي ِهم َخ\ الِي َح\ َرا ٌم، س\ ْب ِعينَ َر ُجالً ِمنَ األ ْن َ ث إلَ ْي ِه ْم َ سنَّةَ ،فَبَ َع ََوال ُّ
َّ ُ
\\ل يَتَ َعل ُم\\ونَ َ ،و َك\\انوا بِالن َه\\ا ِر يَ ِج\\ يئُونَ بِال َم\\ا ِء، َّ َّ
س\\ونَ بِالل ْي ِ \\رآنَ َ ،ويَتَدَا َر ُ يَ ْق\\ َر ُؤونَ الق ْ
ُ
الص \فَّ ِة،\ل ُّ ش \تَرُونَ بِ \ ِه الطَّ َع\\ا َم ألَ ْه\ ِ س \ ِج ِدَ ،ويَ ْحت َِطبُ\\ونَ فَيَبِي ُعونَ \هَُ ،ويَ ْ ض \ ُعونَهُ في ال َم ْ فَيَ َ
َ
ضوا لَ ُه ْم فقَتَلُو ُه ْم قَ ْب\ َل أنْ يَ ْبل ُغ\\وا ال َم َك\\انَ ،فقَ\\الُوا :الله َّمَ َ َ َ
َولِلفُقَ َرا ِء ،فبَ َعث ُه ُم النَّبِ ُّي ف َع َر ُ
س ِمنْ َ َ
ضيتَ َعناَ ،وأتَى َر ُج ٌل َحراما ً خ\ ا َل أن ٍ َّ ْ
رضينا َعن َك َو َر ِ َ بَلِّ ْغ َعنَّا نَبِيَّنَا أنَّا قَ ْد لَقِينَا َك فَ ِ
ب ال َك ْعبَ\ ِة ،فَقَ\\ا َل رس\\و ُل هللا: ح َحتَّى أ ْنفَ\ َذهُ ،فَقَ\\ا َل َح\ َرا ٌم :فُ\ ْ\زتُ َو َر ِّ َخ ْلفِ ِه ،فَطَ َعنَهُ بِ ُر ْم ٍ
ض\ينَا َع ْن\ َك إخ\ َوانَ ُك ْم قَ\ ْد قُتِلُ\\وا َوإنَّ ُه ْم قَ\\الُوا :الله َّم بَلِّ ْغ َعنَّا نَبِيَّنَ\\ا أنَّا قَ\ ْد لَقِينَ\\ا َك فَ َر ِ «إنَّ ْ
()3
ضيتَ َعنَّا»[ .متفق عليه؛ این ،لف ِظ مسلم است]. َو َر ِ
)(1صحیح بخاری ،ش2805 :؛ و صحیح مسلم ،ش .1903 :این حدیث پیشتر بهشمارهی 111
گذشت.
شرح ریاضالصالحین 252
اثر تیر در بدنش دیده میشد و هیچکس او را نشــناخت ،مگــر خــواهرش؛ آنهم از
رویـ انگشتانش .به نظر ما ،این آیه دربارهی او و امثال او نازل شده است که:
ضـ ٰى ن َۡحبَ ۥهُ َو ِم ۡنهُمـ وا َما ٰ َعهَد ْ
ُوا ٱهَّلل َ َعلَ ۡي ۖ ِه فَ ِم ۡنهُم َّمن قَ َ ص َدقُ ْـ
ال َ ﴿ ِّمنَ ۡٱل ُم ۡؤ ِمنِينَ ِر َج ٞ
[األحزاب ]٢٣ : َّمن يَنتَ ِظ ۖ ُر َو َما بَ َّدلُ ْ
وا ت َۡب ِدياٗل ﴾٢٣
در میان مؤمنــان ،مــردانی هســتند کــه بــه پیمانشــان بــا هللا ،صــادقانه وفـا کــردد؛
برخی از آنان پیمانشان را بــه انجــام رســاندند (و بــه شــهادت رســیدند) و بــرخی
دیگر در انتظــار (شــهادت) هســتند؛ و (در پیمانشــان) هیچ دگرگــونی و تغیــیری
نیاوردهاند.
س\\ ُم َرةَ ق\\ا َل :قَ\\ا َل رس\\ول هللاَ « :رأ ْيتُ اللَّ ْيلَ\\ةَ َر ُجلَ ْي ِن أتيَ\\انِي، -1326وعن َ
سنَ ِم ْن َه\\ا ،ق\\االَ :أ َّماأح َ ط ْ َ
ض ُل ،لَ ْم أ َر قَ ُّ َ
سنُ َوأف َ أح َ ص ِعدَا ِبي الشَّجرةَ فَأد َْخالَنِي دَاراً ِه َي ْ فَ َ
ش َهدَا ِء»[ .روایت بخاري؛ این ،بخشی از حــدیثی طوالنیســت کــه َ
ه ِذ ِه الدَّا ُر فدَا ُر ال ُّ
در آن دانسـتنیهایـ گونـاگونیـ بیـان شــده اسـت و انشـاءهللا در بـاب "حـرام بــودن
()1
دروغـ" خواهد آمد].
ترجمه :سمره میگوید:ـ «دیشب دو نفــر دیــدم کــه نــزدم آمدنــد و مــرا بــاالی
زیبایی آن ندیدهام؛ آن دو گفتند: ِـ درخت ،به ساختمانیـ بردندـ که هرگز ساختمانیـ به
()2
این ساختمان ،از آ ِن شهداست».
س\\ َراقَةَ ،أتَ ِ
ت بيع بنتَ البَ\\ َرا ِء وهي أُ ُّم َحا ِرث\\ة بن ُ الر ِ س أنَّ أ َّم ُّ -1327وعن أن ٍ
َ
\و َم بَ\ ْد ٍر -ف\\إنْ َك\\انَ ُ َ َ ُ
النَّبِ َّي فَقَالَتْ :يَا رسو َل هللاِ ،أال ت َُح ِّدثنِي عَنْ َحا ِرثة َ -و َكانَ قتِ َل يَ\ ْ
اجتَ َه\دْتُ َعلَ ْي\ ِه في البُ َك\\ا ِء ،فَقَ\\ا َل« :يَ\\ا أُ َّم َحا ِرثَ\ةَ صبَ ْرتُ َ ،وإنْ َكانَ َغ ْي َر َذلِ َك ْ الجنَّ ِة َفي َ
()3
س األ ْعلى»[ .روایت بخاري] َ َ أصاب الفِ ْرد َْو َ
َ َ
الجن ِةَ ،وإنَّ ا ْبن ِكَّ إنَّ َها ِجنانٌ في َ
َ
مادر حارثه بن سراقه بود ،نزد ِ ترجمه :انس میگوید :امربیع دختر براء که
پیامبرـ آمد و عرض کرد :ای رسولخدا! آیا از حارثــه بــه من خــبر نمیدهیــد؟ -
گفتنیست :حارثه در جنگ بدر کشته شده بود -.اگر حارثه در بهشــت باشــد - ،بـر
مـرگِ او -شـکیبایی میورزم و گرنـه ،تـا میتـوانمـ بـرایش میگـریم.ـ رسـولهللا
مادر حارثه! بهشت دارای درجــات و باغهــای فروانیســت و پســرت ِ فرمود« :ای
در فردوسـ برین جای دارد».
ض\ َع -1328وعن جابر بن عبد هللا $قَا َلِ :جي َء ِبأَبِي إِلَى النَّبِ ِّي وقَ ْد ُمثِّ َل بِ ِه ،فَ ُو ِ
ت ال َمالئِ َك\ ةُ بَيْنَ يَ َد ْي ِه؛ فَ َذ َه ْبتُ أ ْك ِ
شفُ عَنْ َو ْج ِه ِه فَنَ َهانِي قَ ْو ِمي ،فَقَا َل النَّبِ ُّيَ « :م\\ا زَال ِ
()4
ت ُِظلُّهُ بِأ َ ْجنِ َحتِ َها»[ .متفق عليه]
پیکر پدرم را که ُمثله شده بود ،نزد پیــامبر ِ ترجمه :جابر بن عبدهللا $میگوید:ـ
آوردندـ و جلــوی آن بزرگــوار گذاشــتند؛ من پارچــه را از رویـ چهــرهاش کنــار
میزدمـ (تا او را ببینم و میگریستم) .عدهای مرا از این کار باز داشــتند .پیــامبر
فرمود« :فرشتگان پیوسته با بالهایشان او را در سایهی خویش میگیرند».ـ
)(1صحیح بخاری ،ش.)4674 ،2791( :
)(2میتوانید روایت کامل این حدیث را در صحیح بخاری ،بهشــمارهی 1386ببینی ـدـ کــه در آن
بیــان شــده اســت کــه آن دو نفــر ،جیرئیــل و میکائیــل بودنــد و آن درخت ،درخــتی بهشــتی بــود.
[مترجم]
)(3صحیح بخاری ،ش.2809 :
)(4صحیح بخاری ،ش)2816 ،1244( :؛ و صحیح مسلم ،ش.2471 :
253 باب \:فضیلت جهاد
س\\\أ َل هللاَ تَ َع\\\الَى نْم
َ َ َ« : ل \\\اَ ق هللا رس\\\ول أنَّ ح\\\نيف
ٍ بن س\\\هل -1329وعن
()1
اش ِه»[ .روایت مسلم] ش َهدَا ِءَ ،وإنْ َماتَ َعلَى فِ َر ِْق بَلَّ َغهُ هللاُ َمنَا ِز َل ال ُّ ش َها َدةَ بِ ِ
صد ٍ ال َّ
ترجمه :سهل بن ُحنَیف ميگوید :رسولهللا فرمود« :کسی که صــادقانه از
هللا متعال درخواست شهادت کند ،هللا ،او را به درجــه یــا جایگــاه شــهدا میرســاند؛
گرچه در رختخواب خود بمیرد».
شرح
این احــادیث دربــارهی فضــیلت شهیدانیســت کــه در راه هللا کشــته میشــوندـ و
بیانگر این است که جایگاه شهدا در بهشت میباشد؛ همانگونه که هللا میفرماید:ـ
ۚ
ٱشت ََر ٰى ِمنَ ۡٱل ُم ۡؤ ِمنِينَ أَنفُ َسهُمۡ َوأَمۡ ٰ َولَهُمـ بِأ َ َّن لَهُ ُم ۡٱل َجنَّةَ يُ ٰقَتِلُونَ فِي َســبِ ِ
يل ﴿إِ َّن ٱهَّلل َ ۡ
ۡ ٗ
ونَ َو ۡعدًا َعلَ ۡي ِه َحقّا فِي ٱلتَّ ۡو َر ٰى ِة َوٱإۡل ِ ِ ٱهَّلل ِ فَيَ ۡقتُلُونَ َوي ُۡقتَلُ ۖ
يل َوٱلقُ ۡر َء ِ
ان﴾ نج ِ
[التوبة]١١١ :
همانا هللا ،جانها و مالهای مومنان را در مقابــل اینکــه بهشــت از آنــان باشــد،
خریداری نمود .ایشان در راه هللا میجنگند و میکشند و کشته میشوند؛ وعدهی
راستینیست بر هللا که در تورات و انجیل و قرآن آمده است.
پختگی
ِ مؤلف /احادیث فــراوانی آورده اســت کــه نشــانگر صــداقت ،راســتی و
ایمان صحابه #میباشد؛ پیامبر همینکه به آنان خبر میداد که شهدا چـه جایگــاه ِ
و منزلــتیـ دارنــد ،غــذایی را کــه در دســت داشــتند ،میانداختنــد و بــه ســویـ جهــاد
میشتافتندـ و میجنگیدندـ و کشته میشدندـ و در حالی به دیدارـ هللا میرفتند که از
او راضی بودند و او نیز از آنان راضی بود .بدون شک ،این نمونهای از فضــیلت
پای آنان نمیرسد.
آن رادمردان تاریخ اسالم است که هیچیک از آیندگانشان به ِ
بهعنوان نمونه عمیر بن حُمام انصاریـ را ببینیــد کــه روز بــدر از پیــامبر
شنید که میفرمود« :بهسوی بهشــتی بشــتابیدـ کــه پهنــایش بهگســتردگیـ آســمانها و
زمین اســت»ُ .ع َمــیر گفت :ای رســولخدا! بهشــتی کــه پهنــایش بــه گســتردگی
آســمانها و زمین اســت؟! فرمــود« :بلــه» .عمــیر چنــد دانــه خرمــا از تــیردانش
خوردن آنها کــرد؛ ســپس گفت :اگــر بخــواهم این خرماهــا را ِ درآورد و شروع به
ت زیادیـ میبرد) .لذا هرچــه خرمــا داشــت، بخورم،ـ این عُمری طوالنیستـ (و وق ِ
ـودن او
ِ ـب ـ
ی ـت
ـ بهش به ـ
ر پیامب و شد شهید که انداخت و سپس با دشمنان جنگید تا این
گواهی داد.
ُ
و نیز انس بن نضرـ که در جنگ احُد به ســعد بن معــاذ گفت« :ســوگندـ بــه
پروردگــارم ،این ،بهشــت اســت کــه من ،بــوی آن را از ســویـ احــد میشــنوم».ـ
ابنالقیم /میگوید:ـ این ،نمونهای ازکرامتهاییست که هللا هرکـه از بنـدگانش را
کــه بخوانــد ،بــا آن گــرامی میدارد .انس بن نضر در همین دنیــا و در حالیکــه
رویـ زمین بود ،بوی بهشت را که در آسمانهاست ،استشمام کــرد و بدینســان بــه
دنیای خاکی ،بوی بهشت را احساس کــرد و بــر یقینش ِ ت هللا متعال در همین
خواس ِ
افزوده شد؛ لذا او که در غزوهی بدر حاضـر نشـده و منتظـر چـنین فرصـتی بـود،
وارد میدان نبرد شد و آنقدر شمشیرـ زد که به شهادت رسید .بسیاری از صحابه #
در غــزوهی بــدر شــرکت نکــرده بودنــد؛ زیــرا پیــامبر صــحابه #را بــه جنگیــدن
دســتورـ نــداد و فرمــود:ـ «هرکــه دوســت دارد ،بــا مــا خــروج کنــد»؛ چــون هــدفش
شبیخون زدن به کاروان تجارتی قریش بود که به سرکردگیـ ابوسفیان از شام بــاز
)(1صحیح مسلم ،ش[ .1909 :این حدیث پیشتر بهشمارهی 58آمده است( .مترجم)]
شرح ریاضالصالحین 254
میگشت؛ لــذا بســیاریـ از یــاران رســولهللا گمــان میکردنـدـ کــه رســولهللا بــا
دشمن روبهرو نخواهد شد؛ از این رو هرکه دوست داشــت ،خــروج کــرد و هرکــه
میخواست ،در مدینــه مانــد .انس بن نضر نــیز کــه گمــان نمیکــردـ جنگی روی
دهد ،در مدینه ماند و چون در این غزوه حضورـ نداشـت ،بـه پیـامبرـ گفت« :ای
رسولخدا! در نخستین غزوهای که با مشرکان جنگیــدی ،شــرکت نداشــتم.ـ اگــر هللا
توفیقمـ دهد که در جنگ دیگریـ رویاروی مشرکان قرار بگیرم ،هللا به مردم نشــان
خواهد داد که چه خواهم کرد» .و چون جنگ «احد» روی داد ،به سوی مشــرکان
پیش رفت و جنگید تا اینکه کشته شــد .انس بن مالک میگویــد:ـ او را دیــدیم کــه
کشته شـده و مشـرکانُ ،مثلهاش کـرده بودنـد و جـای بیش از هشـتاد زخم شمشـیر،
ضــربهی نــیزه و اثــر تــیر در بــدنش دیــده میشــد و هیچکس او را نشــناخت ،مگــر
خواهرش؛ آنهم از رویـ انگشتانش .وی در آن هنگام که مسلمانان پراکنده شــدند،
به میان دشمن زد و گفت« :یا هللا! من ،از کاری که اینها -یعنی مســلمانان -انجـام
دادند ،عذرخواهی میکنم و از کاری که اینهـا -یعـنی مشــرکان -کردنــد ،بـیزاریـ
میجویم».ـ
امثال آن ،بهروشنی نشان میدهد که هللا متعــال بهــترین مــردم را ِ این داستان و
برای همراهی با پیــامبر برگزيدهاش ،محمــد مصــطفی برگزیــد و این ،مصــداق
اس قَــرنِي ،ثُ َّم میباشدـ که فرموده اســت« :خَ ْيـ ُر النَّ ِ روشنی از این سخن رسولهللا
الَّ ِذينَ يل ُونَهم ،ثُ َّم الَّ ِذينَ يلُونَهُم»؛ یعنی« :بهترین مردم ،کسانی هستند که در دوران
()1
من بهسر میبرنــد (صــحابه) ،ســپس نســلی کــه پس از ایشــان میآینــد (تــابعین) ،و
سپس نس ِل بعدی( ،تبع تابعین)».
***
ْطيَ َه\ا ص\ا ِدقا ً أُع ِالش\ َها َدةَ َ
ب َّ س قا َل :قَا َل رس\و ُل هللاَ « :منْ َ
طلَ َ -1330وعن أن ٍ
ولو لَ ْم ت ِ
()2
ُص ْبهُ»[ .روایت مسلم]
ترجمه :انس ميگوید :رسولهللا فرمود« :هرکه صادقانه خواهان شهادت
پاداش آن -به او عطا میشود؛ اگرچه به شهادت نرسد».ـ ِ باشد- ،
س -1331وعن أَبي هريرةَ ق\\ا َل :قَ\\ا َل رس\\ول هللاَ « :م\\ا يَ ِج\ ُد َّ
الش \ ِهي ُد ِمنْ َم ِّ
ص ِة»[ .ترمــذی ،این حــدیث را روایت کــرده و س القَ ْر َ القَ ْت ِل إِالَّ َك َما يَ ِج ُد أَ َح ُد ُك ْم ِمنْ َم ِّ
()3
گفته است :حسن صحیح میباشد].
ترجمه :ابوهريره ميگوید :رسولهللا فرمــود« :شــهید هنگــام کشــته شــدن
گــون
ِ دردیـ احســاس نمیکنــد ،مگــر بهانــدازهی دردی کــه یکی از شــما از نیش
نیش پشه] حس مینماید». ِ [مورچه یا
ض أَيَّا ِم\\ ِه الَّتِي لَقِ َي
َ -1332وعنْ َع ْب\\ ِد هللا ْب ِن أبي أَ ْوفي $أَنَّ رس\\و َل هللا في ب ْع ِ
اس ال س فَقَ\\ا َل« :أَيُّ َه\\ا النَّ ُ
س ثُ َّم قَ\\ا َم فِي النَّا ِ
الش \ ْم ُ
ت َّ فِي َه\\ا ا ْل َع \ ُد َّو ،ا ْنتَظ \ َر َحتَّى إِ َذا َم\\الَ ِ
اص\ب ُرواَ ،وا ْعلَ ُم\وا أَنَّ ا ْل َجنَّة س\لُوا هللا ال َعافِيَ\ةَ ،فَ\إِ َذا لقيتُ ُم\\وهُم فَ ْ تَتَمنَّ ْوا لِقَ\ا َء ا ْلع\ ُد َّوَ ،و َ
)(1صحیح بخاری ،ش)6429 ،3651 ،2652( :؛ و صحیح مسلم ،ش 2533 :بهنقل از عبدهللا بن
مسعود .
)(2صحیح مسلم ،ش.1908 :
)(3صحیح الجامع ،ش5813 :؛ آلبانی /این حــدیث را در مشــکاۀ المصــابیح ،ش ،3836 :حســن
دانسته است.
255 باب \:فضیلت جهاد
الس\\\ َحابَ ،وهَ\\\ا ِز َم ي ر \\\
جْ
ِ َ ُ ِ َ َّ مو ب َ\\\ا تك ْ
ل ا ل ز \\\
َّ ُ ِ َ ِ ْ
ن م م «الله : ل
َ \\\اَ ق م
َّ ُ ث ». وف
الس\\\يُ ِ ت َْحتَ ِظالَ ِل ُّ
()1
ق عليه] ص ْرنا َعلَ ْي ِه ْم»[ .متف ٌ األحزاب ،ا ْه ِز ْم ُه ْم َوا ْن ُ
ترجمه :عبدهللا بن ابیاوفی $میگوید:ـ رسولهللا در يكي از روزهاییـ که بــا
دشــمن روبهروـ شــد ،تــا بعــد از زوال آفتــاب منتظ ـرـ مانــد .ســپس در میــان مــردم
برخاست و فرمود:ـ «اي مردم! رويارويي با دشمن را آرزوـ نكنيد و از هللا ،عافيت
بخواهيد؛ ولي اگــر بــا دشــمن روبهروـ شــديد،صــبرـ و پایــداری كنيد و بدانيد كــه
بهشت ،زير سايهی شمشيرهاست» .سپس دعا كرد« :یا هللا! اي نازلكنندهی كتاب
و ای ذاتی که ابرها را بهحرکت درمیآوری! ای شکستدهندهی دستههای دشمن!
احزاب (گروههای دشمن) را شکست بده و ما را بر آنها پیروز بگردان».
َّانَ ،أ ْو َقلَّ َم\ا ت َُ\رد ِ
َّان: س ْع ٍد قا َلَ :قا َل رسول هللاِ « :ث ْنت ِ
َان ال ت َُ\رد ِ سهل ْب ِن َ
ِ -1333وعن
عضاً»[ .روایت ابوداود با ِاسناد صــحيح] س ِحيْنَ يُ ْل ِح ُم َب ْع ُ
ض ُهم َب َ َاء َو ِع ْن َد ال َبأ ِ
ال ُّدعَا ُء ِع ْن َد ال ِّند ِ
() 2
ترجمه :سهل بن سعد می گوید :رسولهللا فرمود« :دو دعا رد نمیشــود،
هنگام جنگ که لشکریان
ِ هنگام اذان ،و دعا در
ِ یا خیلی اندک رد میشود:ـ دعا در
در هم میریزند (و تنورـ جنگ داغ میگردد)».
دي س قا َلَ :ك\\انَ رس\\و ُل هللاِ إِ َذا َغ\ زَا ،قَ\\ا َل« :الله َّم أ ْنتَ ع ُ
َض\ ِ -1334وعن أن ٍ
َ
صو ُلَ ،وبِ َك أقاتِ ُل»[ .روایت ابوداودـ و ترمــذي؛ ترمــذی، ُ صي ِري ،بِ َك أَ ُحو ُلَ ،وبِ َك أ ُ
َ َونَ ِ
()3
این حدیث را حسن دانسته است].
هنگــام نــبرد این دعــا را میگفت: ِ ترجمــه :انس ميگویــد :رســولهللا در
ُ
يري ،بِ َك أَحُولَُ ،وبِ َك أَصُولَُ ،وبِ َك أقاتِلُ».
َ «الله َّم أ ْنتَ َعض ِ
()4
َص ِ
ُدي َون ِ
األشعري أنَّ النَّبِ َّیَ كانَ إِ َذا َخافَ قَ ْوم \ا ً قَ\\ا َل« :الله َّم
ِّ َ -1335وعَن أَبي موسى
ش ُرو ِر ِه ْم»[ .روايت ابوداودـ با اِســناد صــحیح] إنَّا نَ ْج َعلُ َك في نُ ُحو ِر ِه ْمَ ،ونَ ُعو ُذ بِ َك ِمنْ ُ
()5
)(1صــحیح بخــاری ،ش 123 :و...؛ مســلم ،ش1904:؛ این حــدیث پیشتــر بهشــمارهی 9آمــده
است.
261 باب \:فضیلت جهاد
ـام جهــاد در راه هللا متعــال
ِ ـ هنگ در ـرفتن
ـ گ روزه ـیلتـفض گر
ن این احــادیث بیــا
میباشــد؛ در یکی از این احــادیث آمــده اسـت« :هرکــه یـک روزـ در را ِه هللا روزه
بگـــیرد ،هللا چهـــرهی او را بهانـــدازهی مســـافت هفتـــاد ســـال ،از آتش دوزخ دور
میگردانــد».ـ همچــنین در این احــادیث بــه وجــوب اخالص نیت بــرای هللا متعــال
تصــریح شــده اســت؛ چنانکــه از پیــامبر دربــارهیـ مــردی پرســیدند کــه از روی
شجاعت ،و از روی تعصب ،یا از رویـ ریــا و خودنمــاییـ میجنگــد؛ کــدامیک در
راه هللا اســت؟ فرمــود« :کســی کــه بــرای اعالی کلمــة هللا (وســرافرازیـ دین او)
بجنگد ،او ،مجاهد راه هللا است».
***
-1352وعن عب\\د هللا بن عم\\رو بن الع\\اص $قَ\\ا َل :قَ\\ا َل رس\\و ُل هللاَ « :م\\ا ِمنْ
َس\لَ ُم ،إِالَّ َك\\انُوا قَ\ ْد تَ َع َّجلُ\\وا ثُلُثَ ْي أُ ُج\ ور ُه ْمَ ،و َم\ا ِمنْ َغا ِزيَ\ ٍة ،أَ ْو َ
س\ ِريّ ٍة تَ ْغ\ ُزو ،فَتَ ْغنَ ُم َوت ْ
()1
أجور ُه ْم»[ .روايت مسلم] اب إِالَّ تَ َّم ُ
ص ُ ق َوتُ َ َغا ِزيَ ٍة أَ ْو َ
س ِريّ ٍة ت ُْخفِ ُ
ترجمه :عبدهللا بن عمرو بن عاص $میگوید:ـ رسولهللا فرمود:ـ «هر گــروه
رزمنده یا هر دستهی نظامی کــه در راه هللا پیکــار کننــد و غــنیمت بگیرنــد و ســالم
بمانند ،دوسومـ پــاداش خــود را پیشــاپیشـ دریــافت کردهانــد و هــر گــروه یــا دســتهی
رزمنده که ناکام بمانند و ُکشـته یـا زخمی بدهنـد ،همهی پـاداش خـویش را بهطـور
کامل -در آخرت -دریافت میکنند».ـ
اح ِة فَقَ\\ا َل -1353وعن أَبي أُ َما َمةَ أنَّ رجالً قَا َل :يَا رسو َل هللاِ ،ا ْئ َذنْ لِي فِي ال ِّ
سي َ َ
احةَ أُ َّمتِي ِ النَّبِ ُّي« :إنَّ ِ
()2
بيل هللاِ[ .»روایت ابوداود با اِسنا ِد جیّد] س ِ الج َها ُد فِي َ سي َ َ
ترجم\\ه :ابوامامه میگویــد:ـ مــردی عــرض کــرد :ای رســولخدا! اجــازهی
ســیاحت و گــردش بــده .پیــامبر فرمــود« :ســیاحت امت من ،جهــاد در راه هللا
میباشد».ـ
َن النَّبِ ِّي قَ\ا َل« :قَ ْفلَ\ةٌ َك َغ\ ْ
\ز َو ٍة». -1354وعن عبد هللا بن عم\\رو بن الع\اص $ع ِ
()3
[روایت ابوداود با اِسنا ِد جیّد]
«پــاداش
ِ ترجم\\ه :عبدهللا بن عمــرو بن عــاص $میگویــد:ـ پیــامبر فرمــود:
پاداش جهاد میباشد[ .یعنی :جهادگر ،هنگــام ِ بازگشت از جها ِد (انجامشده) ،همانند
بازگشت از جهادی که انجام داده است ،همان پاداشی را میبــرد کــه هنگــام پیکــار
به او میرسد].ـ
-1355وعن الس\\ائب بن يزي ٍد ق\\ا َل :لَ َّما قَ\\ ِد َم النَّبِ ُّيِ منْ َغ ْ
\\ز َو ِة تَبُ\\وك تَلَقَّاهُ
َاع[ .اين ،لفظ ابــوداودـ بــا اِســنا ِد صــحيح ان َعلَى ثَنيَّ ِة ال\ َود ِ اس ،فَتَلَقّيتُهُ َم\ َع ِّ
الص\ ْبيَ ِ النَّ ُ
ميباشد].
()4 َ
ان إِلَى ثنِيَّ ِة ال َود ِ
َاع. الص ْبيَ ِ َ
ورواه البخاري قَا َل :ذ َه ْبنَا نَتَلَقَّى رسو َل هللاَِ م َع ِّ
)(1صحیح بخاری ،ش،3473( :ـ )5728؛ و مسلم ،ش 2218 :بهنقل از اسامه بن زید$؛ و نیز
روایت بخــاری ،ش،5729( :ـ ،5730ـ ،)6773و مســلم ،ش 2219 :بهنقــل از عبــدالرحمن بن
عوف.
باب \:بیان\ گروهی از مردگان یا کشتههایی که در آخرت ،ثواب شهید267 ...
شد ،غسل داده میشود،ـ کفن میگردد ،بر او نماز میخوانند و او را هماننــد ســایرـ
مردگان دفن میکنند.ـ
***
-1363وعن عبد هللا بن عم\\رو بن الع\\اص $قَ\\ا َل :قَ\\ا َل رس\\ول هللاَ « :منْ قُتِ\ َل
()1
ق عليه] دُونَ َمالِ ِه فَ ُه َو َ
ش ِهيدٌ»[ .متف ٌ
ترجمه :عبدهللا بن عمرو بن عاص $میگویــد:ـ رســولهللا فرمــود« :هــرکس
برای دفاع از مالَش کشته شود ،شهید است».
ش\\ ُهو ِد ش َر ِة ال َم ْ -1364وعن أَبي األ ْع َور سعيد بن زيد بن َع ْمرو بن نُفَ ْيلَ ،
أح ِد ال َع َ
ش \هيدٌَ ،و َمنْ س ِم ْعتُ رسول هللا يَقُو ُلَ « :منْ قُتِ \ َل دُونَ َمالِ \ ِه فَ ُه \ َو َ الجنَّ ِة قالَ : لَ ُه ْم بِ َ
َ ُ
ش\ ِهيدٌَ ،و َمنْ قتِ\ َل دُونَ أ ْهلِ\ ِه ف ُه\ َو َ
ش ِهيدٌَ ،و َمنْ قتِ\ َل دُونَ ِدين\ ِه ف ُه\ َو َ َ
قُتِ َل دُونَ َد ِم ِه ف ُه َو َ
ش ِهيدٌ»[ .روایت ابوداودـ و ترمــذي؛ ترمــذی ،این حــدیث را حســن صــحيح دانســته َ
()2
است].
ترجمه :ابواالعور ،سعید بن زید که یکی از ده نفریســت کــه رســول هللا
آنان را به بهشت نویـد داد ،میگویـد:ـ «هـرکس بـرای دفـاع از مـالش کشـته شـود،
شهید است؛ هرکه برای دفاع از دینش کشته شود شهید است؛ و هرکس برای دفاع
از -ناموس و -خانوادهاش کشته شود ،شهید است».
-1365عن أَبي هريرةَ قَا َلَ :جا َء َر ُج ٌل إِلَى رس\\ول هللا فَقَ\\ا َل :يَ\\ا رس\\و َل هللاِ،
أخ َذ َمالِي؟ قَ\ا َل« :فَال تُ ْع ِط\ ِه َمالَ\ َك»؛ قَ\ا َل :أَ َرأَيْتَ إنْ قَ\اتَلَنِي؟
أ َرأيتَ إنْ َجا َء رج ٌل يُ ِري ُد ْ
ش ِهيدٌ»؛ قَا َل :أَ َرأيْتَ إنْ قَتَ ْلتُ\هُ؟ قَ\ا َل:
قَا َل« :قَاتِ ْلهُ»؛ قَا َل :أ َرأَيْتَ إنْ قَتَلَنِي؟ قَا َل« :فَأ ْنتَ َ
()3
« ُه َو فِي النَّا ِر»[ .روایت مسلم]
ترجم\\ه :ابــوهریره میگویــد :مــردی نــزد رســولهللا آمــد و گفت :بــه من
بگویید:ـ اگر کسی میخواست مــال مــرا -بهزور -بگــیرد ،چــه کنم؟ فرمــود« :مــال
خود را به او نده» .پرسـید :اگــر بـا من جنگیــد ،چـه کنم؟ فرمـود« :بــا او پیکــار و
مقابله کن» .عرض کرد :بــه من بگوییــد :اگــر مــرا ُکشــت ،چــه؟ فرمــود« :در این
صورت ،تو شهید هستی» .پرسید :بفرمایید که اگر من ،او را بکشم ،چه؟ فرمــود:ـ
«او ،دوزخیست».
شرح
این ،باقیماندهی احادیثیست که مؤلف در این باب ذکر کرده است و دربارهی
مردههــا یــا کشتههاییســت کــه در آخــرت ،ثــواب شــهید را میبرنــد؛ـ از آن جملــه،
حدیثی بــدین مضــمون اســت کــه عبدهللا بن عمــرو بن عــاص $میگویــد:ـ «هــرکس
برای دفاع از مالَش کشته شود ،شهید است»؛ یعنی :اگر کســی میخواســت امــوال
تو را بهزور تصاحب کند و تو بــرای دفــاع از امــوال خــویش کشــته شــوی ،شــهید
هستی .چنانکه ابوهریره میگوید:ـ مــردی نــزد رســولهللا آمــد و گفت :بــه من
بگویید:ـ اگر کسی میخواست مــال مــرا -بهزور -بگــیرد ،چــه کنم؟ فرمــود« :مــال
سنَسيِّ ِد ِهَ ،وأَ ْح َ -1370عن ابن عم َر :$أنَّ رسو َل هللا قَا َل« :إنَّ ال َع ْب َد إِ َذا نَ َ
ص َح لِ َ
()1
ق عليه] ِعبَا َدةَ هللاِ ،فَلَهُ أَ ْج ُرهُ َم َّرتَ ْي ِن»[ .متف ٌ
ترجمه :ابن عمر $میگوید :رسولهللا فرمود« :اگر بــرده ،خــیرخواه آقــایش
باشــد -و درســت ،انجــام وظیفــه کنــد -و عبــادت هللا متعــال را بهنیکی انجــام دهــد،
پاداش او دو برابر است». ِ
حص \ل ِ ِ\وك ال ُم ْ -1371وعن أَبي هريرةَ قَ\\ا َل :قَ\\ا َل رس\\ول هللا« :لِ ْل َع ْب \ ِد ال َم ْملُ\ ِ
\ر أ ِّمي،ُ الح ُّجَ ،وبِ\ ُّ
بيل هللاِ َو َ س\ ِ الج َه\\ا ُد في َ
\وال ِ س أَبي ُه َر ْي\ َرةَ بِيَ\ ِد ِه لَ\ ْ
ان»َ ،والَّ ِذي نَ ْف ُ أج َر ِْ
()2
ق عليه] ألَ ْحبَ ْبتُ أنْ أ ُموتَ َوأنَا َم ْملُوكٌ[ .متف ٌ
َ
ترجم\\\ه :ابـــوهریره میگویـــد:ـ رســـول هللا فرمـــود:ـ «بـــردهی زرخریـــ ِد
درســـتکار،ـ دو پـــاداش دارد» -.ابـــوهریره گفت -:ســـوگند بـــه ذاتی کـــه جـــان
ابــوهریره در دســت اوســت ،اگــر جهــاد در راه هللا ،حج ،و نیکی بــه مــادرمـ نبــود،
دوست داشتم در حا ِل بردگیـ بمیرم.
\عري قَ\\ا َل :قَ\\ا َل رس\\ول هللا« :ال َم ْملُ\\و ُك الَّ ِذي -1372وعن أَبي موس\\ى األش\ ِّ
يح ِةَ ،والطَّاعَ\ ِة ،لَ\هُ ص\ َ الح\ قَِّ ،والنَّ ِ سيِّ ِد ِه الَّ ِذي َعلَ ْي ِه ِمنَ َ سنُ ِعبَا َدةَ َربِّ ِهَ ،ويُ َؤدِّي إِلَى َ يُ ْح ِ
()3
ان»[ .روایت بخاری] أج َر ِ ْ
ترجمه :ابوموسیـ اشعری میگوید :رسولهللا فرمود:ـ «بردهای که عبادت
ق آقـــای خـــویش و خـــیرخواهی و پروردگـــارش را بهنیکی انجـــام میدهـــد و حـــ ّ
فرمانبرداریـ از او را ادا میکند ،دو پاداش دارد».
ب انَ :ر ُج\ ٌل ِمنْ أَ ْه\ ِ
\ل ال ِكتَ\ا ِ أج\ َر َِ -1373و َع ْنهُ قَا َل :قَا َل رس\\و ُل هللاِ« :ثَالثَ\ةٌ لَ ُه ْم ْ
ق َم َوالِي ِهَ ،و َر ُج\ ٌل ق هللاَ ،و َح\ َّ آ َمنَ بِنَبِيِّ ِهَ ،وآ َمنَ ِب ُم َح َّم ٍدَ ،وال َع ْب\ ُد ال َم ْملُ\\و ُك إِ َذا أدَّى َح\ َّ
ُ
سنَ تَ ْعلِي َم َها ،ث َّم أ ْعتَقَ َها فَتَ َز َّو َج َها ،فَلَهُسنَ تَأ ِديبَ َهاَ ،و َعلَّ َم َها فَأ َ ْح َ
َكانَتْ لَهُ أَ َمةٌ فَأ َّدبَ َها فَأ َ ْح َ
ان»[ .متف ٌ أَ ْج َر ِ
()4
ق عليه]
ترجمه :ابوموسیـ اشعری میگوید :رسولهللا فرمود:ـ «سه نفر هستند که-
نزد هللا -دو پاداش دارند :مردی از اهل کتاب که به پیامبر خــود و ســپس بــه محمد
ق سرورانش را ادا کند؛ و ق هللا و ح ّ ایمان آورده باشد؛ بردهی زرخریدیـ که ح ّ
نیز مردی که کنیزی داشته باشد و او را بهنیکی تربیت نماید ،سپس آزادش کنــد و
آنگاه با او ازدواج نماید؛ او نیز دو پاداش دارد».
شرح
مؤلف /بــا گشــودن این بــاب بــدین موضــوع پرداختــه اســت کــه هــر بــردهی
ق هللا و حـ ّ
ق ســرورش را ادا کنــد ،دو پــاداش دارد؛ یــک پــاداش زرخریدی کــه حـ ّ
ق سـرورش؛ زیــرا هللا ق االهی ،و پاداش دیگـر ،بهخــاطر ادای حـ ّ بهخاطر ادای ح ّ
)(1صحیح بخاری ،ش2546 :؛ و صحیح مسلم ،ش.1664 :
)(2صحیح بخاری ،ش2548 :؛ و صحیح مسلم ،ش.1665 :
)(3صحیح بخاری ،ش.2551 :
)(4صحیح بخاری ،ش97 :؛ و صحیح مسلم ،ش.154 :
شرح ریاضالصالحین 274
متعال بر او حقوقی مانند نمــاز و روزه و عبادتهــای دیگــریـ دارد کـه مبتــنی بــر
ق سرورش ،این است کــه بــه او خــدمت کنــد .هــر بــرده یــا امری مالی نیست .و ح ّ
خدمتکاریـ که این دو حق را ادا کند ،دو پاداش دارد.
همچنین حدیثی بــدین مضــمون گذشــت کــه پیــامبر فرمــوده اســت« :ســه نفــر
هستند که -نزد هللا -دو پاداش دارند :مردی از اهل کتاب که به پیامبرـ خود و سپس
ق ســرورانش را ق هللا و حـ ّ به محمد ایمان آورده باشد؛ بردهی زرخریدیـ کــه حـ ّ
ادا کند؛ و نیز مردی که کنــیزیـ داشــته باشــد و او را بهنیکی تــربیت نمایــد ،ســپس
آزادش کند و آنگاه بــا او ازدواج نمایــد؛ او نــیز دو پــاداش دارد» .لــذا اگــر کســی،
یهودیـ یا نصرانیـ بوده و سپس بــه پیــامبر اســالم ایمــان آورده باشــد ،دو پــاداش
دارد :یک پاداش بهخاطر ایمــان بــه پیــامبر خــود و پــاداش دوم بهخــاطر ایمــان بــه
محمد مصطفی .میدانیدـ که هر یهــودی یــا نصــرانی کــه رســالت محمد بــه او
برسد و به آن ایمان نیاورد،ـ همهکارهایش تباه و برباد میشود؛ حتی کارهــایی کــه
در دین و آیین یهود و نصارا به آن تأکید شده اســت؛ بـدین معنــا کـه اگـر بـه دین و
آیین خود پایبند باشد ،از او پذیرفته نمیگردد؛ زیرا هللا متعال میفرماید:
﴿ َو َمن يَ ۡبت َِغ غ َۡي َر ٱإۡل ِ ۡس ٰلَ ِم ِد ٗينا فَلَن ي ُۡقبَ َل ِم ۡنهُ َوه َُو فِي ٱأۡل ٓ ِخ َر ِة ِمنَ ۡٱل ٰ َخ ِس ِرينَ ﴾٨٥
[آل عمران]٨٥ :
و هر کس دینی جز اســالم بجویــد ،هرگــز از او پذیرفتــه نمیشــود و در آخــرت
جزو زیانکاران خواهد بود.
و امــا دومین نفــری کــه دو اجــر دارد ،بــردهی زرخریدیســت کــه هم حــ ّ
ق
ق هللا را .و سومین نفر« ،مردیس ـتـ کــه کنــیزیـ سرورشـ را ادا میکند و هم ح ّ
داشته باشد و او را بهنیکی تربیت نماید ،ســپس آزادش کنــد و آنگــاه بــا او ازدواج
نماید؛ او نیز دو پاداش دارد» :پــاداش نخســت بهخــاطر نیکی کــردن بــه کنـیزش و
پــاداش دوم بــدین خــاطر کــه پس از آزاد نمــودن وی ،او را بیسرپرســت رهــا
ت او دریغنمیکند؛ بلکه با او ازدواج مینماید و سایهی حمایتش را از آبرو و عز ِ
نمیدارد.ـ
***
-239باب :فضیلت عبادت در دوران آشفتگی و ظهور فتنهها و
نابسامانیها
ج َك ِه ْج\ َر ٍة -1374عن َم ْعقِ ِل بن يسا ٍر قَا َل :قَا َل رسو ُل هللا« :ال ِعبَا َدةُ في إله\ ْ
\ر ِ ()1
إل َّي»[ .روایت مسلم]
ترجمه :معقِــل بن یســار میگویــد:ـ رســولهللا فرمــود« :عبــادت در هنگــام
هرج و مرج )2(،مانند هجرت بهسوی من است».
)(1صحیح الجامع ،ش6107 :؛ و صحیح الترمذی ،از آلبانی /ش.1052 :
شرح ریاضالصالحین 284
ق\أر َج َح[ .متفـ ٌ \َ ف
َ نَ ُ ْ ه \ َ ل زَ و\ َ ف ،ً ا\ير\ع ب ه \
َ ِ ُ َِْ
ن م ى ر َ ت \ اش
ْ ي ِ َّ ب َّ ن ال أنَّ رٍ جاب وعن -1382
()1
عليه]
ترجمه :از جابر روایت است که پیامبر از او شتری خریــد و بهــای آنرا
()2
برای او وزن کرد و چیزی بر آن افزود.
\\زاً ِمنْ
ي َب ّ س قَا َلَ :جلَ ْبتُ أنَا َو َم ْخ َر َمةُ ال َع ْب ِد ُّ بن قي ٍ سو ْي ِد ِ ص ْف َوان ُ -1383وعن أَبي َ
\األج ِر ،فَقَ\\ا َل النَّ ِب ُّيبس \ َرا ِوي َلَ ،و ِع ْن\ ِدي َو َّزانٌ َي \ ِزنُ ِب\ ْ او َمنَا َ س\ َ ه ََج\ َر ،فَ َجاءن\\ا النَّ ِب ُّي فَ َ
انِ « :زنْ َو ْأر ِج ْح»[ .روایت ابــوداود و ترمــذي؛ ترمــذی ،این حــدیث را حســن لِ ْل\ َ
\و َّز ِ
()3
صحيح دانسته است].
ترجم\\ه :ابوصــفوانُ ،ســ َویدـ بن قیس میگویــد:ـ من و مخــرمهی عبــدی از
منطقهی "هَ َجر" پــارچهای وارد کــردیم.ـ پیــامبر نزدمــان آمــد و از مــا شــلواریـ
خرید؛ حسابداری نزدمـ بود که -بهاندازهی قیمت کاال ،طال یــا نقــره وزن میکــرد
وُ -مزد میگرفت؛ پیــامبر بــه او فرمــود« :وزن کن و بیشتــر بگــیر»[ )4(.یعــنی
چیزی بر قیمت پارچهای که خریدهام ،بیفزا].
شرح
این ،باقیماندهی احادیثیست که نووی /در بــاب فضــیلت آســانگیری در داد و
ت قیمت ذکــر کــرده اســت؛ ستد ،و بخشندگیـ و بزرگمنشــی در پــرداخت و دریــاف ِـ
بـــدهی او ،نمـــونهای از این
ِ بخشـــیدن
ِ بـــدهکار تنگدســـت یـــا
ِ مهلت دادن بـــه
بزرگمنشیست و رسولهللا فرموده است« :هرکه به تنگدستی مهلت دهــد یــا-
همه یا بخشی از -بدهیاش را ببخشد ،هللا متعال او را روز قیامت که هیچ ســایهای
جز سایهی او وجود ندارد ،زیر سایهی عرش خود جای میدهد».
مهلت دادن به تنگدست ،بدین معناست که به او مهلت دهید تا دستش باز شود
و بتواند بدهیاش را پرداخت کند؛ همانگونه که پیشتــر بیــان شــد ،مهلت دادن بــه
بــدهکار تنگدســت ،واجب میباشــدـ و بهــتر از آن ،این اســت کــه بــدهیاش را
رفع ذمه میکند؛ ولی مهلت دادن ،فقـط ذمهاش ببخشید؛ زیرا بخشیدن بدهی ،از او ِ
را تا زمانی که دستش باز شود ،بهتأخیر میاندازد.ـ
ســپس مؤلــف دو حــدیث آورده کــه در هــر دو ،از وزن کــردن قیمت کــاال و
سفارش خریدار ،تصریح شده است؛ در حدیث جابر آمده است ِ افزودنـ بر آن به
ت آن را وزن کــرد ،چــیزی بــر آن ِ قیم ـتی ـ وق و ـدـخری ـتری ـش او از کــه پیــامبر
ت وزنی بــود ،نــه بــهت پول ،بــه صــور ِ افزود؛ـ زیرا در آن زمان دریافتـ و پرداخ ِ
ت عددی؛ یعنی پول رایج که طال و نقره بود ،بدین شــکل مبادلــه میشــد کــه صور ِـ
ت عــددی نــیز انجــام میشــد؛ ِ صور به پول، یه مبادل اگرچه کردند؛ی م وزن آن را
تر مبادالت پولی ،بــه صــورت وزنی بــود؛ همانگونــه کــه در حــدیث آمــده اما بیش ِ
)(5صــحیح بخــاری ،ش ،1405( :ـ ،1447ـ ،1459ـ )1484؛ و مســلم ،979( ،ـ )980بهنقــل از
ابوسعید خدری.
-12کتاب :علم
ش آن
فراگیری دانش و آموز ِ
ِ -241باب :فضیلت علم ،و
)(1صحیح بخاری ،ش)7312 ،3116 ،71( :؛ و صحیح مسلم ،ش 1037 :بهنقل از معاویه.
)(2صحیح مسلم ،ش 1631 :بهنقل از ابوهریره؛ [ر.ک :حدیث شمارهی ( .956مترجم)]
شرح ریاضالصالحین 288
نیاز سایر انســانها بــه علم و دانش سر ِ بیفزاید؛ پس دیگر جایی برای چانهزنی بر ِ
باقی نمیمانَد.ـ از اینرو شایسته است که انسان ،همواره از هللا متعــال بخواهــد کــه
دانش او بیفزاید؛ البته گذشته از دعا و درخواســت از هللا متعــال ،بایــد از ِ بر علم و
ت بــدون تالش و اســباب و وســایل کســب علم اســتفاده کنــد؛ لــذا دعــا و درخواســ ِ
کوشــش ،از حکمت بهدور اســت و بــه این میمانَــد کــه یــک مجــرد ،از خداوندـ
فرزند بخواهد! لذا وقتی از هللا چیزی درخواست میکنیــد ،اســباب و زمینههــای
آنرا فراهمـ سازید؛ زیرا هللا متعال حکیم است و برای هر چیزی ،سببی قــرار داده
است؛ این فرمان االهی بــه پیــامبرش کــه فرمــود:ـ ﴿ َوقُــل رَّبِّ ِز ۡدنِيـ ِع ۡل ٗما﴾ ،بیــانگر
ت مــال و ثــروت فضیلت علم و دانش است؛ به پیامبرش فرمــان نــداد کــه درخواسـ ِـ
کنــد؛ بلکـه فرمــود:ـ «بگـو :پروردگــارا! بــر دانشــم بیفـزا» .این ،در حالیســت کــه
دربارهیـ دنیا به پیامبرش فرمود:
ك إِلَ ٰى َما َمتَّ ۡعنَا بِ ِٓۦه أَ ۡز ٰ َو ٗجا ِّم ۡنهُمۡ ز َۡه َرةَ ۡٱل َحيَ ٰو ِة ٱل ُّد ۡنيَا لِن َۡفتِنَهُمۡ فِي ِهۚ
﴿ َواَل تَ ُم َّد َّن ع َۡين َۡي َ
[طه]١٣١ : َ
ك خ َۡي ٞر َوأ ۡبقَ ٰى ﴾١٣١ ق َربِّ َ َو ِر ۡز ُ
به زینت زندگی دنیا که برخی از کافران را از آن بهرهمند ســاختهایم تــا آنــان را
روزی پروردگارت ،بهتر و ماندگارتر است. ِ بیازماییم ،چشم مدوز .و
از هللا متعال میخواهم که بر ما منت نهد و علم و دانش سودمند ،و کار نیــک و
شایســته و دعــوت حکیمانــه بهســوی خــویش تــوأم بــا بصــیرت و آگــاهی ،نصــیبمان
بگرداند.
***
[الزمر: ﴿قُ ۡل ه َۡل يَ ۡست َِويـ ٱلَّ ِذينَ يَ ۡعلَ ُمونَ َوٱلَّ ِذينَ اَل يَ ۡعلَ ُمونَ ﴾
]٩
بگو :آیا کسانی که میدانند و کسانی که نمیدانند ،برابرند؟
همچنين ميفرمايد:ـ
[المجادلة]١١ : ت﴾ ٰ ۡ ۡ ْ ُ ُ َّ ُ ْ
﴿يَ ۡرفَ ِع ٱهَّلل ُ ٱلَّ ِذينَ َءا َمنوا ِمنكمۡ َوٱل ِذينَ أوتوا ٱل ِعل َم د ََر َج ٖ
ُ
شرح
پیشتر بیان شد که علم و دانشی کـه مـورد سـتایش قـرار گرفتـه اسـت و اجـر و
ثواب ویژه دارد ،همان دانش دینیست که شامل دانشهــای پایــه از قبیــل :صــرف و
نحو و امثال آن نیز میشود؛ زیرا پایه و وسیلهای برای فراگیری علــوم دینیســت و
علما گفتهاند :وســایل و مقــدمات ،دارای همــان احکــامی هســتند کــه مقاصــد مصــالح
شرعی دارند.
علم شــرعی بــه دو بخش تقســیم میشــود:ـ بخشــی کــه فــرض عین میباشــد و
فراگیری آن بر هر انسانی واجب است؛ و بخش دیگــر ،فــرض کفایــه میباشـدـ کــه ِ
اگر شماری کافی آنرا فرا بگیرند ،این وظیفه از عهدهی دیگــران ســاقطـ میشــود.ـ
بخش دیگری هم وجودـ دارد که شاخهای از بخش دومـ است و سنت میباشد؛ یعنی
اگر گروهی بهتعداد و انــدازهی کــافی ،فــرض کفایــه را انجــام دهنــد ،فراگــیری آن
بخش که فرض کفایه است ،برای دیگران ،در ح ّد سنت قرار میگیرد.ـ
اما بخشـی از علـوم دیـنی کـه فراگـیری آن بـر همـه فـرض عین اسـت ،همـان
دینی خود بــه آن نیــاز دارد؛ ماننــد مســایل
ِ مواردیست که انسان در انجام واجبات
ک کوچک ِ شر انواع شناخت یا دارد منافات مربوطـ به علم توحید و آنچه با توحید
289 ش آن فراگیری دانش و آموز ِ ِ باب \:فضیلت علم ،و
و بزرگ ،و خفی (پنهان) و جلی (آشکار) که با توحید ،در تناقض است؛ زیرا بــر
هر انسانی واجب اســت کــه توحیـ ِد هللا را بشناسـدـ و هللا متعــال را در آنچــه کــه
ویژهی اوست ،یگانه و بیبدیل بداند .فراگیریـ نماز نیز بر همگــان ،واجب اســت؛
سر جایش باشد ،نمــاز بــر او فــرض میباشــد و از او زیرا تا زمانیکه عقل انسان ِ
ســاقطـ نمیشــود؛ از اینرو انســان بایــد روش درســت نمــاز خوانــدن را بیــاموزدـ و
احکام مربوطـ به آن ،از جمله احکام طهارت را فرا بگیرد تــا عبــادتش ،آگاهانــه و
بر مبنای بصیرت و دانش باشد .فراگـیری احکــام زکـات ،تنهــا بــر افـراد ثروتمنـدـ
واجب است؛ یعنی باید بداننــد کــه زکــات بــه چــه امــوالی تعلــق میگــیرد و نصــاب
ق زکــات هســتند؟ فراگــرفتنـ مقدار آن چهقدر است و چه کسانیـ مستح ّ ِ زکات و نیز
احکام روزه بر همه واجب است و هر انسانی باید بداند که چه چیزهــاییـ روزه را
میشکندـ و چــه چیزهــایی روزه را نــاقص میگردانــد؛ ولی فراگــیریـ احکــام حج،
توانایی رفتن به حج را دارند تا حجشــان ،آگاهانــه و ِـ تنها بر کسانی واجب است که
مطابقـ احکام و آموزههای دینی باشد.
متأسفانه بسیاریـ از مردم آنچه از احکام دینی را که بر آنان واجب است ،فرا
نمیگیرند و چهبسا در رنج و زحمت میافتنـدـ و حــتی مـرتکب کارهـاییـ میشـوندـ
که عبادتشــان را باطــل میگردانــد؛ بهویــژه در حج .بســیارندـ کســانی کــه پــیرامون
احکام حج میپرسندـ و مشاهده میشود که مرتکب اعمــالی شــدهاند کــه خللی جــدی
در حجشان ایجاد شده است؛ زیرا پیش از انجام مناسـک ،اطالعــات و دانش کـافی
در این زمینــه ،کســب نکردهانــد .فراگــیریـ احکــام معاملــه نــیز بــر همگــان واجب
نیست؛ بلکه بر کسی که میخواهدـ تجارت کند ،واجب اســت کـه احکــام داد و ســتد
را بیاموزدـ و بداند که انجام چه معــامالتی ممنـوع اســت و چـه معـامالتی ،شــرعی
هستند تا تجارتش مطابق احکام شرعی باشد.
لذا روشن شد که علم شرعی بر دو گونه است:
-1فرض عین؛
-2فرض کفایه.
البته اگر فرض کفایه انجام شود ،مستحب است که افزون بر آن ،انســان بــرای
راهنمایی بندگان هللا و بهقصدـ خدمت و فایــده رســاندن بــه ِ حفظ شریعت االهی و
مردم ،از پژوهش در علوم دینی و تحصی ِل علم ،از پا ننشیند.ـ
هیچ شرافتیـ باالتر از علم نیست؛ زیرا هللا متعال به پیامبرش میفرماید:
ض ـ ٰ ٓى إِلَ ۡيـ كَ َو ۡحيُ ۖۥهُ َوقُــل رَّبِّ ِز ۡدنِي ِع ۡل ٗما
ان ِمن قَ ۡبـ ِل أَن ي ُۡق َ ﴿ َواَل ت َۡع َجـ ۡل بِـ ۡ
ـٱلقُ ۡر َء ِ
﴾١١٤
[طه]١١٤ :
پیش از آنکه وحی قرآن بـر تــو پایــان یابــد ،در تالوتش شــتاب مکن و بگــو :ای
پروردگارم! بر دانشم بیفزا.
پروردگارمــان بــه رســولهللا فرمــان میدهــد کــه درخواســت علم و دانش
دانش او افــزوده شــود و
ِ بیشتریـ نماید؛ یعنی رسولهللا نیاز داشت که بر علم و
این ،بیــــانگر ارزش و اهمیت علم و دانش میباشــــد؛ آن بزرگــــوار درخواســــت
افزایش مال و ثروت نکرد و چــنین فرمــانی هم بــه او داده نشــد؛ همچــنین از هللا
فرزندان بیشتری داشته باشد؛ بلکه هللا متعال به او فرمود:
ِ نخواست که زنان و
شرح ریاضالصالحین 290
ك إِلَ ٰى َما َمتَّ ۡعنَا بِ ِٓۦه أَ ۡز ٰ َو ٗجا ِّم ۡنهُمۡ ز َۡه َرةَ ۡٱل َحيَ ٰو ِة ٱل ُّد ۡنيَا لِن َۡفتِنَهُمۡ فِي ۚ ِه
﴿ َواَل تَ ُم َّد َّن ع َۡين َۡي َ
[طه]١٣١ : ك خ َۡي ٞر َوأَ ۡبقَ ٰى ﴾١٣١ ق َربِّ َ َو ِر ۡز ُ
به زینت زندگی دنیا که برخی از کافران را از آن بهرهمند ســاختهایم تــا آنــان را
روزی پروردگارت ،بهتر و ماندگارتر است. ِ بیازماییم ،چشم مدوز .و
یکی از آیـــاتی کـــه بـــر فضـــیلت و ارزش علم داللت میکنـــد ،این فرمـــودهی
االهیست که:
[الزمر: َّ َّ
﴿قُ ۡل ه َۡل يَ ۡست َِويـ ٱل ِذينَ يَ ۡعلَ ُمونَ َوٱل ِذينَ اَل يَ ۡعلَ ُمونَ ﴾
]٩
بگو :آیا کسانی که میدانند و کسانی که نمیدانند ،برابرند؟
پاسخ ،روشن اســت؛ بهیقین آنانکــه میداننـدـ و آنانکــه نمیداننــد ،بــا هم برابــر
نیستندـ و بهاقتضای سرشت بشری ،چنین چیزی منتفیســت؛ یعــنی سرشــت انســان
نمیپذیرد که فــرد دانــا همســان و همتــراز کســی باشــد کــه نمیدانــد؛ هللا متعــال این
موضـــوع را بهصـــورت پرســـش انکـــاریـ مطـــرح فرمـــود تـــا این موضـــوع
چالشبرانگیز باشد و با توجه بیشتری به آن نگاه شــود؛ یعــنی هیچکس نمیگویــد:ـ
کسانی که میدانند و کسانی که نمیدانند ،برابرند.ـ هیچکس چنین چیزی نمیگویــد؛ـ
حتی در امور دنیوی نیز چنین امری ،محال و غیرممکن است.
همچنين ميفرمايد:ـ
[المجادلة]١١ : ت﴾ ٰ ۡ ۡ ْ ُ ُ َّ ُ ْ
﴿يَ ۡرفَ ِع ٱهَّلل ُ ٱلَّ ِذينَ َءا َمنوا ِمنكمۡ َوٱل ِذينَ أوتوا ٱل ِعل َم د ََر َج ٖ
ُ
هللا (جایگاه) مؤمنانتان و کسانی را که علم و دانش یافتهاند ،بـه درجـات بـزرگی
باال ببرد.
این هم بیانگر فضیلت علم میباشد .تمام این آیه را بهاتفاق مرورـ میکنیم:
ُوا يَ ۡف َسـح ٱهَّلل ُ لَ ُكمۡۖ
س فَ ۡٱف َسـح ْـ ۡ ﴿ ٰيَٓأ َ ُّيهَا ٱلَّ ِذينَ َءا َمنُـ ٓـو ْا إِ َذا قِي َل لَ ُكمۡ تَفَ َّسـح ْ
ُوا فِي ٱل َم ٰ َجلِ ِ
ِ
ـوا ۡٱل ِع ۡل َم
ـوا ِمن ُكمۡ َوٱلَّ ِذينَ أُوتُـ ْـ
ـع ٱهَّلل ُ ٱلَّ ِذينَ َءا َمنُـ ْ ٱنش ـ ُز ْ
وا يَ ۡرفَـ ِ وا فَ ُٱنش ـ ُز ْ َوإِ َذا قِي َل ُ
[المجادلة]١١ : ير ﴾١١ َد َر ٰ َج ۚ ٖ
ت َوٱهَّلل ُ بِ َما ت َۡع َملُونَ خَ بِ ٞ
ای مؤمنان! هرگاه به شما گفته شود :در مجالس (برای نشستن دیگران) جا بــاز
کنید ،پس جا بــاز نماییــد تــا هللا (بهشــت و رحمتش را) برایتــان فــراخ گردانــد؛ و
چون به شما گفته شود :برخیزید ،بیدرنگ برخیزید تا هللا (جایگاه) مؤمنانتان و
کســانی را کــه علم و دانش یافتهانــد ،بــه درجــات بــزرگی بــاال بــبرد .و هللا بــه
کردارتان آگاه است.
لذا وقتیـ کسی واردـ مجلسی شد و همه جا پُر بود ،حاضران باید برایش جا باز
کنند؛ و اگر برایش جا باز نمایند ،هللا متعال در امورشان ،گشایش و آســانی فــراهم
میسازد؛ـ زیرا پاداش و نـتیجهی هـر عملی ،از جنس آن عمــل اسـت و هــرکس بــا
برادرـ مسلمانش چنین رفتاریـ داشته باشد ،تعامــل هللا متعــال نــیز بــا او همینگونــه
خواهد بود .لذا اگر بر تنگدستیـ آسان بگیرید ،هللا بــر شــما آســان میگــیرد و اگــر
مشک ِل مسلمانیـ را حل کنید ،هللا روز قیامت ،مشکالت شما را برطرفـ میگرداند
و اگر به همکیش خود کمک نمایید ،هللا به شـما کمــک میکنـد .از این آیـه چــنین
برمیآیدـ که انسان میتواند به جماعتی کـه بـا او هســتند ،بگویــد :جـا بـاز کنیـد؛ یـا
گفتن چنین عبارتهایی ایــرادیـ ِ کار شما تمام شد؛ بفرماییدـ بیرون .لذا
برخیزید؛ یا ِ
ندارد و شرم و حیا در اینباره ،بیمورد است .ادب حُکم میکند که انســان در ح ـدّ
امکان ،نزد دیگران ،طوالنیمدتـ ننشیند؛ بلکه تــا میتوانــد ،نشســتن خــود در نــزد
291 ش آن فراگیری دانش و آموز ِ ِ باب \:فضیلت علم ،و
دیگران را کوتاه بگرداند تا اسباب زحمتشان نشود؛ مگــر اینکــه مطمئن باشــد کــه
طرفـ مقابل از این بــابت خرســندـ اســت یــا دوســت دارد کــه وی ،همچنــان نــزد او
بنشیند؛ و گرنه ،اصل بــر این اســت کـه همنشــینیـ بــا مــردم را طــوالنی نگردانیــد؛
زیرا چهبسا گرفتار باشندـ یا بخواهند به کار خویش برسندـ و شــرم و حیــا ،آنــان را
دارد؛ اگرچــه گفتنش ،هیچ ایــرادی از اینکــه از شــما بخواهنــد کــه برخیزیــد،ـ بــاز َ
ندارد و بیادبی هم نیست؛ زیرا هللا به همنشینان پیامبرشـ دستور داد کــه پس از
ت پیامبر را نگیرند یا با نشستن طــوالنی در نــزدش، صرفـ غذا ،برخیزندـ و وق ِ
او را نیازارند؛ـ چنانکه میفرماید:
ـام غ َۡيـ َر وا بُيُــوتَ ٱلنَّبِ ِّي إِٓاَّل أَن يُـ ۡـؤ َذنَ لَ ُكمۡ إِلَ ٰى طَ َعـ ۡ ٍ ﴿ ٰيَٓأ َ ُّيهَا ٱلَّ ِذينَ َءا َمنُـ ْ
ـوا اَل تَـ ۡـد ُخلُ ْ
ُوا َواَل ُم ۡستَٔنِ ِســينَوا فَــإِ َذا طَ ِعمۡ تُۡـم فَٱنت َِشــر ْـ ــرينَ إِنَ ٰىــ هُ َو ٰلَ ِك ۡن إِ َذا د ُِعيتُمۡ فَ ۡ
ــٱد ُخلُ ْ نَ ِظ ِ
ٰ
ق﴾ ۡ
يـ ِمن ُكمۡۖ َوٱهَّلل ُ اَل يَ ۡست َۡح ِيۦ ِمنَ ٱل َح ِّ ٰ
ث إِ َّن َذلِ ُكمۡ َكانَ ي ُۡؤ ِذي ٱلنَّبِ َّ
ي فَيَ ۡست َۡح ِۦ ۚ
لِ َح ِدي ٍ
[األحزاب ]٥٣ :
ای مؤمنان! وارد خانههای پیامبر نشوید مگر آنکه برای (صرف) خوراکی به
شما اجازه داده شود؛ بیآنکه منتظر آماده شدن غذا باشید؛ ولی آنگاه که دعوت
شدید ،وارد شوید و چون غذا خوردید ،پراکنده گردیــد و ســرگرم گفتگــو نشــوید.
این کار ،پیامبر را آزار میدهد و از شما شرم میکند .و هللا از بیان حقیقت شرم
ندارد.
ب خانهی شما را زد و در را به رویش باز کردید و گفتیــد کــه لذا اگر کسی در ِ
اآلن فرصــت نشســتن نــدارم ،هیچ ایــرادیـ در این کــار نیســت؛ زیــرا هللا متعــال
میفرماید:
[النور ]٢٨ : ُوا فَ ۡٱر ِجع ۖ ْ
ُوا ه َُو أَ ۡز َك ٰى لَ ُكمۡ ﴾ يل لَ ُك ُم ۡٱر ِجع ْ
﴿ َوإِن قِ َ
و اگر به شما گفته شد :بازگردید (و اجــازهی ورود ندادنــد) ،پس بازگردیــد کــه
این برای شما پاکیزهتر است.
تو ای صاحبخانه! از گفت ِن «برگرد» یا از اجازه ندادن شــرم مکن؛ و تــو کــه
اجازهی ورودـ خواستهای! اگر به تو اجازهی ورود ندادند یا به تو گفتند که برگرد،
ناراحت نشو؛ زیرا چهبسا انسان ضرورت یا شرایطیـ دارد کــه نمیتوانــد پــذیرای
کسی باشد .لذا نباید برای ورود ،پافشاریـ کنیــد یــا صــاحبخانه را در تنگنــا قــرار
دهید؛ چراکه اگر به خواستهی صاحبخانه عمل کنید و برگردید ،این به فرمودهی
هللا متعال برای دلهای شما پاکیزهتر است﴿ :ه َُو أَ ۡز َك ٰى لَ ُكمۡ ﴾.
هللا متعال میفرماید:
[المجادلة]١١ : ت﴾ ۡ ۡ ْ ُ ْ
﴿يَ ۡرفَ ِع ٱهَّلل ُ ٱلَّ ِذينَ َءا َمنُوا ِمن ُكمۡ َوٱل ِذينَ أوتُوا ٱل ِعل َم د ََر َج ٖ
ٰ َّ
هللا (جایگاه) مؤمنانتان و کسانی را که علم و دانش یافتهاند ،به درجات بزرگی
باال ببرد.
البته هللا متعـال ،حـد و انـدازهی این درجـات را بیـان نفرمـود؛ زیـرا جایگـاه و
علم او بسـتگی دارد؛ هرچـه ایمــانش قــویترـ و علمش درجهی انسان ،بـه ایمــان و ِ
بیشتــر و ســودمندترـ باشــد و هم خــودش از آن نفــع بــبرد و هم دیگــران ،درجــه و
جایگاهش باالتر خواهد بود؛ لذا چه شایسته است که ایمان خویش را تقویت کنیم و
بر دانش خــود بیفــزاییم و تــا میتــوانیم بــرای نشــر و گســترش این علــوم ســودمند،
شرح ریاضالصالحین 292
ـمار کســانی قــرار گــیریمـ کــه هللامتعــال بــر درجــه و جایگاهشــان ِ ـ ش در ـاـت ـیم بکوشـ
میافزاید.
***
هللا متعال میفرماید:
[فاطر]٢٨ : ْ ٓ ۡ ﴿إِنَّ َما يَ ۡخ َ
شى ٱهَّلل َ ِم ۡن ِعبَا ِد ِه ٱل ُعل َمؤُا﴾
ٰ َ
بهراستی تنها بندگان دانای هللا از او میترسند.
-1384وعن معاويةَ قَا َل :قَا َل رسول هللاَ « :منْ يُ\ ِر ِد هللاُ ِب\ ِه َخ ْي\راً يُفَقِّ ْه\ هُ في
()1
ِّين»[ .متف ٌ
ق عليه] الد ِ
ترجمه :معاویه میگوید:ـ رسولهللا فرمود:ـ «هــرکس کــه هللا نســبت بــه او
ارادهی خیر نماید ،فهم و بینش دینی ،نصیبش میگرداند».
شرح
اين ،یکی دیگر از آیاتیست که امــام نــووی /در ادامهی این بخش در فضــیلت
علم و دانش آورده است؛ پیشتر دربارهی سه آیه سخن گفــتیم و اینــک بــه شــرح و
توضیح این آیه میپردازیمـ که چهـارمین آیهی مـذکورـ در این بـاب میباشـد؛ـ هللا
میفرماید:
[فاطر: شى ٱهَّلل َ ِم ۡن ِعبَا ِد ِه ۡٱل ُعلَ ٰ َٓمؤ ُْا﴾
﴿إِنَّ َما يَ ۡخ َ
]٢٨بهراستی تنها بندگان دانای هللا از او میترسند.
خشیت که در این آیه آمده ،همان ترسیست که با تعظیمـ و بزرگداشت همــراه
میباشد.ـ لذا مفهوم ترس در واژهی «خشـیت» ،نسـبت بـه مفهـوم تـرس در واژهی
«خوف» خاصتر است؛ یعنی :هر خشیتی ،خوف یا ترس محســوب میشــود؛ امــا
هر خوف یا ترسی ،خشیت بهشمار نمیآید؛ از اینرو انسان از شیر میترسد ،امــا
این بدین معنا نیست که شیر را تعظیمـ میکند .انسان از هللا هم میترســد و هم او
را بــزرگ میدارد و تعظیمش میکنــد .لــذا اگــر انســان از چــیزی بترســد ،بــه او
«ترسو»ـ میگویند؛ ولی کسی که از هللا متعــال میترســد ،از آنجــا کــه این تــرس،
همان خشیت است و با تعظیم همراه میباشد ،چــنین انسـانی را «ترسـا» مینامنــد.
هللا متعال میفرماید:
[المائدة]٤٤ : ش ۡو ِن﴾ ۡ ﴿فَاَل ت َۡخ َش ُوْـا ٱلنَّ َ
اس َوٱخ َ
پس ،از مردم نترسید و از من بیم داشته باشید
ولي بهراستي ترسايان چه كساني هستند؟ ترسایان و اهل خشــیت ،همــان علمــا
هستند؛ آنانکه نسبت به هللا و نامها و صفات و افعال االهی و نیز به احکــامش علم
تقــدیری پروردگــارـ
ِ و دانش دارنــد و از حکمتهــای االهی در قــوانین شــرعی و
آگاهند و میدانند کــه هللا از هــر جهت ،کامــل و بینقص میباشــد و هیچ عیب و
نقصی در افعــال و احکــام االهی وجــودـ نــدارد؛ از اینرو از هللا خشــیت دارنــد؛
یعنی ضمن اینکه از او میترسند ،او را تعظیم میکنند.ـ این ،بیــانگر فضــیلت علم
و دانش است و نشان میدهد که یکی از اسـباب و عوامــل خداترســی ،علم و دانش
میباشدـ و انسانی که از هللا بیم داشته باشد ،از گناهان میپرهیزدـ و اگر مرتکب
دل
گناه و معصیت شود ،توبه و استغفار میکنــد؛ زیــرا تــرس و خشــیت االهی در ِ
اوست و ضمن اینکه از هللا بیم دارد ،او را تعظیم مینماید.ـ
)(1صحیح بخاری ،ش79 :؛ و صحیح مسلم ،ش2282:؛ این حدیث ،پیشتر بهشمارهی 166آمده
است.
297 ش آن فراگیری دانش و آموز ِ ِ باب \:فضیلت علم ،و
به دلهای ُمرده حیات و زندگی میبخشد؛ از اینرو هللا متعال پیام و رسالت محمد
ت حیاتبخش نامیده است؛ چنانکه میفرماید: را «روح» ،یعنی وحی و شریع ِ
ُوح ا ِّم ۡن أَمۡ ِرنَـ ۚـا َمــا ُكنتَ تَـ ۡـد ِري َمــا ۡٱل ِك ٰتَبُ َواَل ٱإۡل ِ ي ٰ َمنُ ك ر ٗـ ﴿ َو َك ٰ َذلِكَ أَ ۡو َح ۡينَــٓا إِلَ ۡيـ َ
ص ـ ٰ َر ٖـط
ي إِلَ ٰى ِ ـورا نَّ ۡهـ ِدي بِِۦه َمن نَّ َش ـٓا ُء ِم ۡن ِعبَا ِدنَـ ۚـا َوإِنَّكَ لَت َۡهـ ِد ٓ َو ٰلَ ِكن َج َع ۡل ٰنَـ هُ نُـ ٗ
ض أَٓاَل إِلَى ٱهَّلل ِ أۡل
ت َو َمـا فِي ٱ َ ۡر ۗ ِ صـ ٰ َر ِـط ٱهَّلل ِ ٱلَّ ِذي لَ ۥهُ َمـا فِي َّ
ٱلسـ ٰ َم ٰ َو ِ ُّم ۡسـتَقِ ٖيم ِ ٥٢
[الشورى]٥٣ ،٥٢ : صي ُـر ٱأۡل ُ ُمو ُر ﴾٥٣ تَ ِ
و همانگونه (که بر پیامبران گذشــته وحی کــردیم) قــرآن حیــاتبخش را از کالم
خویش بر تو نازل نمودیم .پیشتر نمیدانستی که کتاب و ایمــان چیســت .ولی آن
(وحی) را نــوری قـرار دادیم کــه بــا آن هـر یــک از بنــدگانمان را کــه بخــواهیم،
هــدایت میکــنیم .و تــو ،بــه راه راســت فـرا میخــوانی؛ـ بــه راه هللا کــه آنچــه در
آن اوست .آگاه باشید که همهی امور به سوی هللا بــاز آسمانها و زمین است ،از ِ
میگردد.
لذا همانگونه که پیامبرـ فرموده است :وحی االهی ،همانند باران میباشد که
بر سه نوع زمین میبارد :نخست :زمین حاصلخیزـ که آب باران را جذب میکنــد
و در آن ،علف و گیاهان فراوانی میروید؛ دوم :زمین ســخت کــه آب را بــر روی
خود نگه میدارد و مردم از این آب برای آشامیدن و کشاورزیـ و آبیاری ،استفاده
میکنند.ـ اما زمین سوم ،شورهزاریست که نــه آب را در خــود نگــه میدارد و نــه
گیاهی در آن میروید .مردم نیز در رابطه با هــدایت و دانشــی کــه هللا پیــامبرـ
را با آن ،برانگیخته است ،سه دستهاند؛ دستهی نخست ،کسانی هستند که هــدایت و
رهنمودـ االهی را میپذیرندـ و به فراگـیریـ علـوم دیـنی میپردازنـد و فقیـه و عـالم
میشوند و این علم را به دیگران نیز آموزش میدهند .اینها ،همانند زمین پــاک و
حاصـــــــــــــــــــــــــــــــلخیزی هســـــــــــــــــــــــــــــــتند کـــــــــــــــــــــــــــــــه
مردم و دامهایشان ،از گیاهان و چراگاههای چنین زمینی بهرهمند میشوند.ـ
دستهی دوم ،حامالن هدایت االهی هسـتند؛ یعـنی راویـان علم و حـدیث کـه فقیـه
نیستند .اینها ،مانند زمینی هستند که آب را در خود نگه میدارد و مـردم از این آب
بــرای آشــامیدن و کشــاورزی وآبیــاری اســتفاده میکننــد؛ امــا گیــاهی در این زمین،
نمیرویــد؛ این زمین ،مثــال آن دســته از راویانیســت کــه بــه روایت حــدیث ،بســنده
میکنند.
و دستهی سوم ،کسانی هستند که از هدایت و دانش دینی ،رویگرداناند؛ بلکه
خبرهایـ آسمانی را انکار میکننــد و از پــذیرش آن ،رویـ میگردانن ـدـ و از اینرو
نه خود ،از رهنمودهاـ و دانشی کـه پیــامبر آورده اسـت ،بهــره میبرنــد و نـه بـه
دیگران فایده میرسانند .اینها هماننــد زمین شــورهزاری هســتند کــه نــه آب را در
خود نگه میدارد و نه گیاهی میرویاند.ـ
حــال خــود بنگــر کــه جــزوـ کــدامیک از این دســتهها هســتی؟ آیــا هماننــد زمین
خاصـلخیزیـ هســتی کــه آب را در خــود جــذب میکنــد و در آن ،علــف و گیاهــان
نوع زمین هستی؟ فراوانی میروید یا همانند دومین یا سومین ِ
این حدیث ،بیانگر شیوهی آموزشی بسیارـ خوب پیامبر است که در آموزش
مسایل ،نمونهها و مثالهایی ذکر میکرد؛ زیرا ذکر مثالهای عینی ،درک معــانی
و مفاهیم را برای انسان ،آســانتر میکنــد و تجربــه نــیز این را ثــابت کــرده اســت؛
شرح ریاضالصالحین 298
زیــرا بســیاریـ از مــردم ،زمــانی یــک مســأله یــا موضــوع را درک میکننــد کــه
مثالهایی عینی برای آنها بیان میشود؛ـ همانگونه که هللا متعال میفرماید:
﴿ َّمثَ ُل ٱلَّ ِذينَ يُنفِقُونَ أَمۡ ٰ َولَهُمۡ فِي َسبِي ِل ٱهَّلل ِ َك َمثَ ِل َحبَّ ٍة أَ ۢنبَت َۡت َسـ ۡب َع َسـنَابِ َل فِي كـ ِّل
ُ
[البقرة]٢٦١ : س ُۢنبُلَ ٖة ِّماْئَةُ َحب َّٖة﴾
مثال کسانی که اموالشان را در راه هللا انفاق میکنند ،هماننــد دانــهایســت کــه از
آن هفت خوشه به ثمر میرسد و در هر خوشه ،یکصد دانه است.
اگر این معنا ،بدین صورت بیان میشدـ که« :هرکه در راه هللا یک دانــه انفــاق
ـوبی
بخشش هفتصد دانه به او میرسد»،ـ آنگاه این مفهــوم بــه خـ ِ ِ پاداش بذل و ِ کند،
مثالی که بیان شده است ،در ذهن انسان جا نمیگرفت؛ لذا ذکر مثال ،درک معــانی
و مفاهیم را آسانتر میگرداند .هللا متعال میفرماید:ـ
اس َو َما يَ ۡعقِلُهَٓا إِاَّل ۡٱل ٰ َعلِ ُمونَ [ ﴾٤٣العنكبوت]٤٣ : ك ٱأۡل َمۡ ٰثَ ُل ن ۡ
َض ِربُهَاـ لِلنَّ ۖ ِ ﴿ َوتِ ۡل َ
و این مثالهــا را بــرای مــردم بیــان میکــنیم و تنهــا عالمــان و دانشــمندان ،آن را
درمییابند.
لذا ذکر مثال ،یکی از شیوههای آموزشی بسیار خوب و مفید بهشــمارـ میرود؛
از اینرو هنگامیکه با تودهی مردم سخن میگویید ،در حــد امکــان مطــالب مــوردـ
نظرتان را با ذکر مثــال ،بــرای آنهــا بیــان کنیــد تــا بهواســطهی نمونههــای عیــنی،
مطلب و موضوع را بهتر دریابند.ـ
***
-1387وعن سهل بن سع ٍد أنَّ النَّبِ َّي قَا َل لِ َعلِ ٍّي« :فَ َوهللاِ ألَنْ يَ ْه ِد َ
ي هللاُ بِ\\ َك
()1
ق عليه] احداً َخ ْي ٌر لَ َك ِمنْ ُح ْم ِر النَّ َع ِم»[ .متف ٌ
َر ُجالً َو ِ
ترجمه :سهل بن سعد میگوید :پیامبرـ بــه علی فرمــود« :بــه هللا ســوگند
که اگر هللا ،یک نفر را بهوسیلهی تو هــدایت نمایــد ،بــرای تــو از شــتران ســرخمو
بهتر است».
-1388وعن عبد هللا بن عمرو بن العاص :$أنَّ النَّبِ َّي قَا َل« :بَلِّ ُغ\\وا َعنِّي َولَ\ ْ
\و
ب َعلَ َّي ُمتَ َع ِّمداً فَ ْليَتَبَ\ َّو ْأ َم ْق َع\ َدهُ ِمنَ
إس\ َرائِي َل َوال َح\ َر َجَ ،و َمنْ َك\ َذ َ
آيَ\ةًَ ،و َح\ ِّدثُوا عَنْ بَنِي ْ
()2
النَّا ِر»[ .روایت بخاری]
ترجمه :عبدهللا بن عمرو بن عاص $میگوید :پیامبر فرمود« :از طرفـ من
تبلیغ کنید؛ اگرچه یک آیه (=یک مسأله) باشد و گنــاهی نــدارد کــه از بنیاســرائیل
(آنچه را که مطابقـ شریعت اسالم است )،نقل نماییــد و هرکـه بهعمــد دروغی بــر
من ببندد ،نشیمنگاهش را در دوزخ آماده کند».
شرح
امام نــوویـ در ادامهی احــادیثیـ کــه در بــاب فضــیلت علم آورده ،حــدیثی بــدین
مضــمون ذکــر کــرده اســت کــه ســهل بن ســعد میگویــد:ـ پیــامبر روز خیــبر،
هنگامی که پرچم را به دست علی داد ،بــه او فرمــود« :بــدون عجلــه ،بــه ســویـ
)(1صــحیح بخــاری ،ش،2942( :ــ )4210و صــحیح مســلم ،ش2406 :؛ بخشــی از حــدیثی
طوالنیست که پیشتر بهشمارهی 180آمده است.
)(2صحیح بخاری ،ش.3461 :
299 ش آنفراگیری دانش و آموز ِ
ِ باب \:فضیلت علم ،و
آنها برو تا به منطقهی آنها برسی؛ آنگاه آنان را به سوی اسالم فرابخوان و آنان
را از حقوق هللا متعال که در دین بر آنها واجب میشود ،آگــاه کن .بــه هللا ســوگندـ
که اگر هللا ،یک نفر را بهوسیلهی تو هــدایت نمایــد ،بــرای تــو از شــتران ســرخمو
بهــتر اســت» .گفتنیســت :در متن این حــدیث ،واژهی « ُح ْمر» ،بــا ســکون حــرف
«میم» آمـــده اســـت کـــه جمـــع واژهی «حمـــراء» میباشـــد.ـ بـــرخی از طالب و
دانشجویــان ،این واژه را بــا ضــمهی حــرف «میم» میخواننــد؛ یعــنی میگوینــد:
«حمار» به معنای درازگوش یا االغ میباشد؛ این ،اشــتباه اســت؛ « ُح ُمر» که جمع ِ
تلفظ درست این واژه ،با سکون «میم» میباشدـ که به معنای شتران سرخموست و
مرغوبترین و محبوبترین اموال عرب در آن زمان بهشمارـ میآمد .پیامبرـ به
علی فرمـود« :اگـر هللا ،یـک نفـر را بهوسـیلهی تـو هـدایت نمایـد ،بـرای تـو از
آموزش آن به دیگــران و نــیز
ِ شتران سرخمو بهتر است» و این ،تشویقی به علم و
فراخواندن بهسوی هللا میباشد؛ زیرا دعــوت دادن بــه ســوی هللا بــدون داشــت ِن
علم ،امکانپذیر نیســت؛ لــذا کســی دعــوت میدهــد یــا بهســوی شــریعت االهی فــرا
میخوانَدـ کــه نســبت بــه دین و شــریعت ،علم و دانش دارد و این ،بیــانگر فضــیلت
علم و دانش است.
سپس مؤلف /حدیث عبدهللا بن عمرو بن عاص $را آورده که پیامبر فرموده
است« :بَلِّ ُغوا َعنِّي َولَوْ آيَةً»؛ یعنی« :از طرف من تبلیغ کنید؛ گرچه یک آیــه (یــک
مسأله) باشد» .بـه عبـارت دیگـر :آنچـه را کـه میگـویمـ یـا انجـام میدهم یـا تأییـد
میکنم ،یعنی همهی سنتهای مرا به مردم برسانید؛ـ اگرچه یک سـنت یــا یـک آیــه
از کتابهللا باشد .واژهی « َولَوْ » یا «اگرچه» در اینجا بــرای "تقلیل" اســت؛ یعــنی
دانش فراوانی داشتم ،تبلیغ میکــردم.ـ ِ انسان نباید بگوید:ـ اگر عالِمی بزرگ بودم و
خیر؛ اینگونه نیست؛ بلکه انسان هرچه میداند ،حتی یک آیه یا یــک حــدیث ،بایــد
آنرا به دیگران برساند؛ـ البته بدین شرط کـه مطمئن باشــد ،آنچـه میگویــد ،ســخن
پیــامبر اســت و ناآگاهانــه و بـدون علم ،سـخنی را بــه پیـامبر نســبت ندهــد؛ از
اینرو پیامبر در ادامه فرمود:ـ «هرکه بهعمد دروغی بر من ببندد ،نشیمنگاهشـ
را در دوزخ آماده کند»؛ یعنی :هرکس به عمد سخنی را بــه پیــامبر نســبت دهــد
که میداند پیامبر چنین سخنی نفرموده است ،باید جایگــاهش را در دوزخ آمــاده
کند .این عبارت ،اگرچه به صورتـ دستوریـ یا امـر آمـده ،امـا بـدین معناسـت کـه
چنین شخصیـ جایگاهش را در دوزخ آماده کرده و بــا دروغـ بســتن بــر پیــامبر،
سزاوار این شده است که جزو ساکنان دوزخ باشد؛ زیرا دروغ بستن بر پیــامبر ِـ
مانند دروغـ بستن بــر ســایر انســانها نیســت؛ بلکــه دروغ بســتن بــر هللا و دروغـ
بستن بر شریعتش بهشمار میآیـد؛ چراکـه پیامهـای نبـوی ،همـان وحی و شـریعت
االهیست .همچنین دروغـ بستن بر یک عالِم ،ماننـد دروغ بسـتن بـر تـودهی مـردم
نیست؛ یعنی اگر بهدروغ یا بدون علم بگــویی :فالنچــیز حالل و فالن چــیز حــرام
است؛ یا فالنکــار ،ســنت و فالن عمــل ،مســتحب اســت یــا اینکــه چــنین اقــوالی را
بهدروغ به علما نسبت دهی ،دروغی که گفتهای بهمراتب شدیدترـ و بدتر از دروغ
بستن بر تودهی مــردم میباشــد؛ زیــرا علمــا ،وارثــان پیــامبران هســتند و آنچــه از
پیامبران بهارث بردهاند ،تبلیغ شریعت االهیست و اگر کسی بر آنان دروغـ ببندد،
در حقیقت بر شریعت دروغ بسته است .برخی از مردم که دوست دارنــد مــردم از
فالنکار دست بکشند ،بهدروغ میگویند :فالنعالِم ،گفته است کــه این کــار ،حــرام
شرح ریاضالصالحین 300
میباشد؛ چون میداند که اگر این دیدگاه را بـه فالنعــالِم نســبت دهــد ،مــردم از او
میپذیرند؛ لذا دروغ میگوید و دیدگاه مورد نظرش را بهدروغـ به آن عــالِم نســبت
میدهد! گنا ِه چنین کاری ،بهمراتب از دروغـ بستن بــر تــودهی مــردم ،ســنگینتر و
بدتر میباشد.ـ
ـاوی نکــات تهدیــدآمیزـ یــا تشویقهاییســت، امروزه بیانیههــا و نشــریاتی کــه حـ ِ
رواج فراوان پیدا کرده است و در آنها ،به پیــامبر ســخنان دروغیــنی را نســبت
میدهند و در شمارگانیـ فــراوان ،این دروغهــا را توزیــع میکننــد و میگوینــد:ـ از
این طریق ،مردم را ارشاد میکنیم! شگفتا! ارشاد کردن با ســخنان دروغین؟! لــذا
ب آنهــا توجه داشته باشید که از نشر و توزیعـ چنین دروغهاییـ در مساجدـ یــا نص ـ ِ
ـام دین یــا ـردر مســاجد و امثــال آن ،جلوگــیری کنیــد و اجــازه ندهیــد کــه بــه نـ ِ بر سـ ِ
تبلیغ دینی ،بر پیامبر صادق ،محمد مصطفی دروغ ببندند. ِ موعظه و
در حدیث عبدهللا بن عمرو $آمده است که پیامبر فرمود:ـ «گناهی نــدارد کــه
از بنیاســـرائیل (آنچـــه را کـــه مطـــابقـ شـــریعت اســـالم اســـت )،نقـــل نماییـــد».
بنیاسرائیل ،همان یهــود و نصــارا هســتند و نقــل ســخن از آنــان ،در صــورتی کــه
ت اسالم نباشد ،جایز است؛ امــا بایــد دقت شــود کــه آنچــه میگوینــد، مخالف شریع ِ
دروغـ نباشد؛ زیرا دروغگوییـ و تحریفـ متون و دادههـای دیـنی ،رویهایسـت کـه
نام دین ،دروغـ گفتهاند .از اینرو اگــر یهود و نصارا در طول تاریخ داشتهاند و به ِ
سخنی از آنها شنیدید ،در صورتی که مخالف شریعت رسولهللا نباشد ،ایــرادی
ندارد که آنرا بازگو کنید و چنانچه با شریعت اســالم مخــالف بــود ،نقــل آن جــایز
نادرستی آن .وهللا اعلم. ِ نیست؛ مگر بهقصد بیان کردن بطالن و
***
َمس في ِه طريقً\\ا ي ْلت ُ -1389وعن أَبي هريرة أَنَّ رسو َل هللا قَا َلَ « :و َمنْ َ
س \لَ َك َ
()1
ِع ْل ًما سهَّل هللا لَهُ بِ ِه طريقًا إلى الجنَّ ِة»[ .روایت مسلم]
ترجم\\ه :ابــوهریره میگویــد :رســولهللا فرمــود« :و هــرکس ،راهی بــرای
جستجوی علم بپیماید ،هللا به پاس این عملش ،راهی برای او به سوی بهشت ،هموار
میسازد».
ى َك\\انَ لَ\هُ ِمنََ -1390و َع ْن\هُ أَيض\ا ً أنَّ رس\\ول هللا قَ\\ا َل َ « :منْ َد َع\\ا إِلَى ُه\\د ً
()2
ش ْيئاً»[ .روایت مسلم] ص َذلِ َك ِمنْ أُ ُجو ِر ِه ْم َ
األَ ْج ِر ِم ْث ُل أُ ُجو ِر َمنْ تَبِ َعهُ ال يَ ْنقُ ُ
ترجمه :ابوهریره میگوید :رسولهللا فرمود« :کسی که بــه ســوی هــدایت
فرابخواند ،از پاداشـی همچــون پــاداش کســانی کـه از او پــیروی کننــد ،برخــوردار
میشود؛ـ و این ،چیزیـ از پاداش آنها نمیکاهد».ـ
شرح
این احـــادیث ،دربـــارهی فضـــیلت علم و پیامـــدها و آثـــار شایســـتهی آن اســـت؛
ابوهریره میگوید :پیامبر فرمود« :هرکس ،راهی برای جستجوی علم بپیماید،
هللا به پاس این عملش ،راهی برای او به سوی بهشــت ،همــوار میســازد» .پیمــودن
راه در جستجوی علم ،شامل هر اقدامی در تحصیل علم میشود؛ یعــنی هم راهی را
در برمیگیرد که انسان با پاهای خود پُشت سر میگذارد؛ مثالً به مســجد یــا مدرســه
)(1صحیح مسلم ،ش .2699 :این حدیث پیشتر بهشمارهی 250گذشت.
)(2صحیح مسلم ،ش2674:؛ این حدیث پیشتر بهشمارهی 179گذشت.
301 ش آن
فراگیری دانش و آموز ِِ باب \:فضیلت علم ،و
یا دانشگاه میرود یا اینکه برای تحصیل علم ناگزیر میشــود کــه بــه شــهر دیگــری
صحابی بزرگوار ،جابر بن عبدهللا انصاری بهخاطر یــک ِ نقل مکان کند؛ چنانکه
حدیث مسافتی یک ماهه را سوار بر شتر پیمود تا حــدیث عبدهللا بن انیس از پیــامبر
را بشنود.
و امــا دومین راهی کــه انســان در جســتجویـ علم میپیمایــد ،راه معنویســت؛
بدینسان که به پژوهش و جستجوـ در متن کتابها بپردازدـ یا بکوشــد کــه مســألهای
را از زبان علما بشنود؛ لذا کسی که در البهالی کتابها [و نرمافزارهایـ موجود]
بــه پــژوهش و بررســی دربــارهی مســألهای میپــردازد،ـ هرچنــد کـه رویـ صــندلی
نشسته باشد ،در حقیقت ،راهی را برای کسب علم پیموده است؛ همچنین کســی کــه
برای تحصی ِل علم نزد استاد مینشیند ،در مســیر کســب علم قــرار دارد و در حــا ِل
ـودن راهیســت کــه بــه علم و دانش منتهی میشــود؛ از اینرو پیمــودن راه در پیمـ ِ
جستجویـ علم ،هم جنبهی حسی دارد که همان قدم زدن در راه مدرســه و دانشــگاه
یا حوزه میباشدـ و هم شامل راه معنویست که انسان از طریق مطالعه و پژوهش
و تلمذ در نزد استاد ،به کسب علم و دانش میپردازد؛ هرچند نشسته باشد.
«هــرکس ،راهی بــرای جســتجوی علم بپیمایــد ،هللا بــه پــاس این عملش ،راهی
برای او به سویـ بهشت ،هموار میسازد»؛ زیرا از طریــق علــوم شرعیســت کــه
به احکــام نازلشــده از ســویـ هللا پی میبــریم و شــریعت و فرمانهــایـ االهی را
میشناسیم و در مییابیمـ که هللا از چه کارهایي نهی فرموده است و بدینسان بــه
سوی راهی رهنمون میشویمـ که به بهشت میرسد و مایهی رضــایت و خشــنودی
هللا متعــال اســت .هرچــه ذوق و اشــتیاق انســان بــه پیمــودن این راه بیشتــر باشــد،
راهش بهسویـ بهشت ،هموارتر میگردد.ـ
این حدیث ،بهروشنیـ و بهگونهای به کسب علم و دانش تشــویق میکنــد کـه بــر
هیچکس پوشیده نیست؛ لذا شایسته است که انسان هــر فرصــتیـ بهویــژه جــوانیاش
را غنیت بشماردـ و از استعداد جوانیاش ،پیش از آنکه روزمرگیهایـ زنــدگی او
دارد ،به کسب علم و دانش بپردازد.ـ را از تحصیل باز َ
در حدیث دوم آمده است که ابوهریره میگوید:ـ رسولهللا فرمــود« :کســی
که به سوی هدایت فرابخواند ،از پاداشیـ همچون پــاداش کســانی کــه از او پــیروی
کنند ،برخوردار میشود؛ و این ،چیزی از پاداش آنها نمیکاهد».
گر راهِ ت ـو ـدع ـت؛دعوت دادن بهسوی هدایت ،به معنــای آمــوزش دیگــران اسـ
هدایت ،همان کسیست که به مردمـ آموزش میدهد و ارشادشان میکنــد یــا حقیقت
را برایشان بیان مینماید؛ این فرد ،پاداشیـ همانن ِد پاداش کســانی مییابــد کــه از او
پیرویـ میکنند؛ مثالً اگر مردم را راهنماییـ کنید کــه پیش از خوابیــدن ،نمــاز وتــر
را بخوانند ،ثواب هر کسی که بر اساس سخن شما پیش از خوابیــدن نمــاز وتــر را
بخواند ،به شما نیز میرسدـ و از پاداش خودش چیزی کاسته نمیشود .لــذا اگــر بـه
مردم بگوییدـ که پیامبرـ فرمــوده اســت« :آخــرین نمــاز شــما در شــب ،نمــاز وتــر
باشــد» ،هم ثــواب آنانکــه بهپــیرویـ از این رهنمــود ،وتــر میگزارنــد و هم ثــواب
کسانی که با واســطه ،بــه این رهنمــو ِد شــما عمــل میکننــد ،بــه شــما نــیز میرســد؛
روز قیــامت ادامــه یابــد و از پــاداش خودشــان نــیز کم ِـ هرچنــد کــه این سلســله تــا
نمیگردد.
شرح ریاضالصالحین 302
این حدیث ،بیانگر اجر و پاداش فراوانیست که به پیامبر میرســد؛ زیــرا آن
بزرگوار امتش را بهسوی خیر و هدایت رهنمون شد و هر یــک از افــراد این امت،
مطابق رهنمود پیامبر عمل کند ،پاداش آن به پیامبر نــیز میرســد؛ بیآنکــه از
اجر و ثواب عملکننده چیزی کاسته شود؛ اجری کامل برای دعوتگر و عملکننده.
حال که اجر و ثواب یکایک افراد این امت به پیامبر نیز میرسد ،روشن میشود
که اهدای ثواب عبادت به رسولهللا اشتباه است؛ مانند کسانی که خودســرانه و از
پیش خــود و بــدون هیچ مبنــا و دلیلی شــرعی اجتهــاد میکننــد و دو رکعت نمــاز
میگزارند و ثوابش را به پیامبر هدیــه میکننــد! یــا قــرآن میخواننــد و میگوینــد:
پروردگارا! ثوابش را پای پیامبر قرار بـده! این ،اشـتباه اسـت و نخسـت در قـرن
چهارم هجری رواج پیدا کرد؛ یعنی بیش از سیصد سال پس از وفــات رســولهللا.
برخی از علما نیز بهاشــتباه این کــار را ماننــد اهــدای ثــواب بــه پــدر ومــادر نیــک و
پسندیده دانستهاند؛ در صورتیکه این ،اشتباهی بزرگ و بلکـه گمـراهی و تصـوری
باطــل در دین اســت .اگــر بپرســیم :آیــا شــما بیش از ابــوبکر پیــامبر را دوســت
داریــد؟ میگوینــد :خــیر؛ اگــر ســوال کــنیم :آیــا محبت شــما بــه پیــامبر بیش از
محبتیســت کــه عمر بــه آن بزرگــوار داشــت ،بــاز هم پاســخ میدهنــد؟ خــیر؛
همچنانکه محبتشان به رسولهللا بیش از محبت عثمان و علی $و همینطور بیش
از محبت دیگر صحابه #به آن بزرگوار نیست؛ همچنین آیا بیش از تابعین و امامان
هدایت از جمله :احمد ،شافعی ،ابوحنیفـه و مالـک ،پیـامبر را دوسـت دارنـد؟ پس
چرا هیچیک از این بزرگواران ،ثواب عمل نیک را به پیامبر هدیه نکردنــد؟ چــه
چــیزی شــما را از کــاری مطلــع ســاخته اســت کــه آنــان نمیدانســتند یــا بــه آن عمــل
نکردند؟ باید از اینها پرسید که مگر شما کیستید؟ اصالً وقتی که پاداش هــر عملی،
به پیامبر میرسد ،چه دلیل یا ضرورتی وجود دارد که با ایجاد چنین بدعتهایی،
در دین نوآوری کنیم؟ فایدهاش چیست؟ نه تنها فایده ای نــدارد؛ بلکــه بــاعث میشــود
که انسان خودش را از اجر و ثواب محروم بگرداند .چه کار نیک خود را به پیامبر
اهدا کنی و چه نکــنی ،اجــر و ثـواب آن بــه پیـامبر میرسـد؛ زیــرا آن بزرگـوار،
فرموده اسـت« :کســی کـه بـه سـوی هـدایت فرابخوانــد ،از پاداشــی همچـون پـاداش
کسانی کــه از او پـیروی کننـد ،برخـوردار میشــود؛ و این ،چــیزی از پــاداش آنهـا
نمیکاهد».
این حدیث ،بیانگر فضیلت علم است؛ زیرا ارشاد و راهنماییـ به سوی خــیر و
هدایت و نیز تشویق به تقوا و پرهیزگاری ،از طریقـ علم و آگاهی میســر میباشــد
و از اینرو علم و دانش از مال و ثروت بهتر است؛ یعنی اگــر امــوال فــراوانی را
صدقه دهی ،علم و دانش و انتقال آن به دیگران ،بهمراتب برترـ میباشد.
اجازه دهید مثالی عــرض کنم؛ در دوران ابــوهریره چنــد نفــر بــه حکــومت و
پادشاهی رسیدند؛ در دوران امام احمد حنبل /نیز ثروتمندان فراوانی بودند که اموال
زیادی را صدقه دادند یا وقف کردند؛ همینطور در دوران ابوالعبـاس حـرانی/؛ امـا
آن قدرت و ثروت چه شد؟ اینک هیچ اثری از آن نیســت؛ امــا احــادیث ابــوهریره
شب و روز ،مورد کنکـاکش قـرار میگـیرد و پـاداش آن بـه آن بزرگـوار میرسـد؛
همچنین فقه و دانش ائمه رحمهمهللا دانشنامه و منشوری علمیســت کــه همچنــان در
اختیار امت میباشد؛ آن بزرگواران از دنیا رفتهاند ،اما عمل و دانش آنها ،همچنان
باقی و ماندگار است و آنان در قبرهایشان هستند و از اجر و ثواب فقه و دانشی کــه
303 ش آن
فراگیری دانش و آموز ِ
ِ باب \:فضیلت علم ،و
از خود بهیادگار گذاشتهاند ،در قبرهایشان بهرهمند میشوند .این ،نشــان میدهــد کــه
علم و دانش از مال و ثروت برتر است و نفع و فایدهی بیشتری برای انسان دارد.
***
َ -1391و َع ْنهُ قا َل :قا َل رسو ُل هللا« :إِ َذا َماتَ ابْنُ آ َد َم ا ْنقَطَ َع َع َملُهُ إِالَّ ِمنْ ثَال ٍ
ث:
()1
ح يَ ْدعُو لَهُ»[ .روايت مسلم] صدَق ٍة َجاريَ ٍة ،أَ ْو ِع ْل ٍم يُ ْنتَفَ ُع ِب ِه ،أَ ْو َولَ ٍد َ
صالِ ٍ َ
ترجم\\ه :ابــوهریره میگویــد:ـ رســولهللا فرمــود« :هنگــامی کــه انســان
میمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیرد،
عملش قطع میشود؛ مگر در سه مورد:ـ صدقهی جاری ،یــا علمی کــه دیگــران از
آن نفع میبرند یا فرزند صالحیـ که برایش دعا میکند».
شرح
مؤلف /در این بخش ،حـــدیثی بـــدین مضـــمون آورده اســـت کـــه ابـــوهریره
میگوید:ـ رسولهللا فرمود:ـ «هنگامی که انســان میمــیرد،ـ عملش قطــع میشــود؛
مگر در سه مــورد :صــدقهی جـاری ،یــا علمی کـه دیگــران از آن نفــع میبرنـدـ یـا
فرزند صالحی که برایش دعــا میکنــد» .این حــدیث ،انســان را بــه انجــام کارهــای
نیک و شایسته تشویقـ میکنـد؛ زیـرا انسـان نمیدانـد کـه چـه زمـانی میمـیرد؛ از
اینرو پیش از آنکه پرونــدهی اعمــالش بســته شــود ،شایســته اســت کــه فرصــت را
غنیمت بشماردـ و به انجام کارهای نیک مبادرت ورزد تا به اجــر و ثــواب بیشتــر
و جایگاه واالتریـ در نزد هللا متعال دست یابد .هیچیک از ما نمیدانــد کــه مــرگش
چه زمانی فرا میرسدـ و نمیداند که در کدامین سرزمین خواهــد ُمــرد؟ همانگونــه
که هللا متعال میفرماید:ـ
َ َ ۢ ۡ ۖ ۡ ﴿ َو َما ت َۡد ِري ن َۡف ٞ
وت﴾ س َّما َذا تَك ِسبُ غ َٗدا َو َما ت َۡد ِريـ نَفسُ بِأيِّ أ ۡر ٖ
ض تَ ُم ُ
[لقمان]٣٤ :
و هیچکس نمیداند که فردا چه دستآوردی خواهد داشت و هیچکس نمیداند در
کدامین سرزمین میمیرد.
حال که اینچنین است ،هــر خردمنــدی فرصــت را غــنیمت میشــمارد و عُمــر
بندگی هللا سپری میکند تا مبادا پیش از توبه و بازگشت ِ خویش را در اطاعت و
به ســویـ هللا ،ناگهــان بمــیرد و فرصــت عمــل و توبــه پایــان یابــد؛ زیــرا انســان،
همینکــه می مــیرد ،همهی اعمــالش قطــع میشــودـ و دیگــر هیچ علمی بــرای او
منظورـ و ثبت نمیشود؛ـ زیرا با مرگ ،از سرای عمل به سرای پاداش و مجازات
انتقال یافته است؛ ســرای عمــل ،دنیاســت و پس از آن ،هیچ عملی در کــار نیســت؛
البته همانگونه که در حدیث آمــده اســت :ســه عمــل همچنــان ادامــه دارد کــه از ان
جمله ،صدقهی جاریست؛ یعنی انسان صدقهای بدهد که اثر و فایــدهی آن ،پس از
مرگش ادامه داشته باشد .بهترین صــدقهی جــاری ،ســاختن مســجد اســت؛ زیــرا تــا
زمانیکه مسجد وجودـ دارد و مسلمانان در آن نماز میگزارندـ یا قرآن میخوانند و
به تعلیم و تعلم میپردازند ،ثوابش به سازندهی مسجد میرســد.ـ وقــف ســاختمان یــا
ـدان راه هللا ،صــدقهی
باغ و امثال آن برای فقرا و بینوایان یا برای طالب یــا مجاهـ ِ
جاریست.ـ همچنین اگـر کسـی کتـابی سـودمند را چـاپ و توزیـع کنـد تـا مـردم از
خواندن آن استفاده ببرنــد ،صــدقهی جــاری بهشــمار میآیــد؛ فــرقیـ نمیکنـدـ کــه آن
)(1صحیح مسلم ،ش1631 :؛ این حدیث پیشتر بهشمارهی 956گذشت.
شرح ریاضالصالحین 304
کتاب ،از نویسندگان معاصرـ باشد یا از نویسندگان گذشته .تعمیر و بهسازیـ راههـا
نیز تا زمانیـ که مردم از آن استفاده کنند ،صدقهی جاریست .صــدقهی جــاریـ بــه
هر عملی گفته میشودـ که نفعش پس از مرگ انسان ادامه داشته باشد.
دومین عملی که با مرگ انسان قطع نمیشود ،علمیست که دیگران از آن نفع
میبرنــد.ـ علم و دانشــی کــه از انســان میمانَــد ،ســودمندترینـ صــدقهی جاریســت؛
فرقی نمیکند که انتقال این علم به دیگران به صورت شفاهی صورتـ گرفته باشــد
ـفاهی مــردم و انتقــال علم ویا از طریق نگارش کتاب .تــألیف کتــاب یــا آمــوزش شـ ِ
دانش به آنان ،صدقه ای جاریست و تا زمانیکه مردم از آن استفاده کنند ،اجــر و
ثوابش به معلم یا نویسنده میرسد.
و سوم ،فرزند صالحیست که برای انسان دعــا میکنــد؛ چــه دخــتر باشــد و چــه
ـامل
ی انســان و نــیز شـ ِ پسر .گفتنیست فرزند انسان ،شامل نوههــای دخــتری و پســر ِ
همهی نســل نیکوکــاری میشــود کــه پس از انســان بــرای او دعــا میکننــد .انســان
بهخاطر برجا گذاشتن چنین نسلی از خود ،اجــر و ثــواب میبــرد .دقت بفرماییــد کــه
رسولهللا فرمــود« :فرزنــد صــالحی کــه بــرایش دعــا میکنــد» و نفرمــود :فرزنــد
صالحی که برایش نماز میگزارد یا برایش قرآن میخوانَد یا برایش صــدقه میدهــد
یا برایش روزه میگیرد؛ اگرچه همهی اینها کارهای نیــک و شایستهایســت؛ بلکــه
فرمود« :فرزند صالحی که برایش دعا میکند» .این ،نشان میدهــد کــه دعــا کــردن
برای پدر و مــادر ،بــر صــدقه دادن یــا نمــاز خوانــدن یــا روزه گــرفتن بــرای آنهــا،
برتری دارد؛ زیــرا پیــامبر امتش را بهســوی بهــترین کــار رهنمــون شــده اســت و
امکان ندارد که آن بزرگوار ،بهترینها را از امتش دریغ کرده باشد .اگــر پیــامبر
صدقه دادن از طرف پدر و مادر یا نمـاز خوانـدن از طـرف آنهـا را برتـر از دعـا
کردن برای آنهـا میدانسـت ،بهیقین امتش را بـه انجـام این کارهـا از سـوی پـدر و
مادر رهنمون میشد ،نه اینکه آنها را به دعا کردن برای والدین تشویق نمایــد .لــذا
اگر کسی از ما بپرسد :بهتر است که از طرف پدر و مــادرم صــدقه بــدهم یــا اینکــه
برایشان دعا کنم؟ میگوییم :دعا کردن بهتر اســت؛ زیــرا این ،رهنمــود رســو لهللا
میباشد .اما شگفتا از تودهی مردم که صدقه دادن از طرف پدر و مادر را برتــر از
دعا کردن برای آنها میپندارند؛ این پندار ،نتیجهی جهل و ناآگاهیست و گرنه ،بــا
نیمنگاهی به متون و آموزههای سنت می توان دریافت کـه دعـا کـردن بـرای پـدر و
مادر بر صدقه دادن از طرف آنها برتری دارد؛ از اینرو پیامبر در هیچ حدیثی
به انجام عمل نیک از طرف پدر و مادر رهنمون نشده است .امــام مالک /میگویــد:
ـرف پــدر یــا مــادر
در مــواردی ،صــحابه #از پیــامبر میپرســیدند کــه آیــا از طـ ِ
درگذشتهی خود ،صدقه دهند؟ و پیامبر میفرمود :بله ،ایرادی ندارد؛ اما هیچگــاه
امتش را به انجام چنین کاری تشویق نفرمود؛ فقــط در پاســخ بــه چــنین پرسـشهایی
بیان نمود که صدقه دادن از طرف پدر و مــادر ،اشــکالی نــدارد؛ چنانکــه پیــامبر
سعد بن عباده را از صدقه دادن برای مادرش ،منع نکرد و به او اجازه داد که از
طرف مادرش صدقه دهد .همچنین مردی نزد پیامبر آمد و عرض کرد :مادرم بــا
مرگی ناگهانی از دنیا رفت؛ آیا میتوانم باغم را از طرف او صــدقه دهم؟ پیــامبر
فرمود :بله؛ اما این را به صورت یک رهنمود یــا قــانون و روشــی عمــومی ،مقــرر
نفرمود؛ بلکه به دعا کردن برای پدر و مادر تشویق نمــود و فرمــود« :هنگــامی کــه
305 ش آن
فراگیری دانش و آموز ِ
ِ باب \:فضیلت علم ،و
انسان میمیرد ،عملش قطع میشود؛ مگر در سه مورد :صــدقهی جــاری ،یــا علمی
که دیگران از آن نفع میبرند یا فرزند صالحی که برایش دعا میکند».
***
َ -1392و َع ْنهُ قال :سمعتُ رسو َل هللا يقول« :ال ُّد ْنيَا َم ْل ُعونَ \ةٌَ ،ملع\\ونٌ َم\\ا فيه\\ا،
إِالَّ ِذ ْك َر هللا تعالى ،و َما َواالَه َوعالِما ً َو ُمتَعلِّماً»[ .ترمذي ،این حــدیث را روایت کــرده
()1
و گفته است :حدیثیـ حسن ميباشد].
ترجمه :ابــوهریره میگویــد :از رســولهللا شــنیدم کــه میفرمــود« :دنیــا و
آنچه در آن است ،نفرینشــده میباشــد؛ جــز ذکــر هللا متعــال و آنچــه کـه ماننــد آن
است -یعنی هر عمل نیکی که مانند ذکر خداست -و عالِم (اســتاد) و کســی کــه بــه
کسب علم و دانش ،مشغول است (دانشآموز)».
س قَ\ا َل :قَ\\ا َل رس\\و ُل هللاَ « :منْ َخ\ َر َج فِي طَلَ ِ
ب ال ِع ْل ِم َك\\انَ فِي -1393وعن أن ٍ
بيل هللاِ َحتَّى يَ ْر ِج َع»[ .ترمذي ،این حــدیث را روایت کــرده و گفتــه اســت :حــدیثی س ِ
َ
()2
حسن ميباشد].
ترجمه :انس ميگوید :رسولهللا فرمود« :هرکه بــرای فراگــرفتن علم -از
زادگاه خود -بیرون برود ،تا هنگامیکه باز گردد ،در راه هللا میباشد».ـ
-1394وعن أَبي سعي ٍد الخدري عَنْ رس\ ِ
\ول هللا قَ\\ا َل« :لَنْ يَ ْ
ش\بَ َع ُم\\ؤْ ِمنٌ ِمنْ
الجنَّةَ»[ .ترمذي ،این حدیث را روایت کــرده و گفتــه اســت: َخ ْي ٍر َحتَّى يَ ُكونَ ُم ْنتَ َهاهُ َ
()3
حدیثی حسن ميباشد].
ترجمه :از ابوسعیدـ خدری روایت شده است که رسولهللا فرمود« :مومن
هرگز از خیر و نیکی سیر نمیشود تا آنکه فرجامش بهشت باشد».
ض\لِي -1395وعن أَبي أُ َما َمةَ أنَّ رسول هللا قَا َل« :فَ ْ
ض ُل ال َعالِ ِم َعلَى ال َعابِ ِد َكفَ ْ
ض َحتَّىت َواألَ ْر ِ َعلَى أ ْدنَا ُك ْم» .ثُ َّم قَا َل رسول هللا« :إنَّ هللاَ َو َمالَئِ َكتَ\هُ َوأ ْه\ َل َّ
الس\ما َوا ِ
الخ ْي \ َر»[ .ترمذي ،این س َ ص \لُّونَ َعلَى ُم َعلِّ ِمي النَّا ِ النَّ ْملَةَ في ُج ْح ِر َه\\ا َو َحتَّى ُ
الح\ وتَ لَيُ َ
()4
حدیث را روایت کرده و گفته است :حدیثی حسن ميباشد].
ـری
ترجم\\ه :ابوامامه ميگویــد:ـ از رســولهللا شــنیدم کــه میفرمــود« :برتـ ِ
برتری من نسـبت بـه کمتــرین شماســت»؛ ســپس رســولهللا ِ عالِم بر عابد ،همانند
افزود:ـ «همانا هللا و فرشتگانشـ و اهــل آســمانها و زمین ،حــتی مورچــه در النهی
خود و نیز ماهی ،بر کسانیـ که خیر و نیکی را بـه مـردم آمــوزش میدهنــد ،درودـ
میفرستند».ـ
***
)(1صــحیح الجــامع ،ش3414 :؛ صــحیح الترمــذی ،از آلبــانی /ش1891 :؛ این حــدیث پیشتــر
بهشمارهی 482آمده است.
)(2ضعيف است؛ ضعیف الجامع ،ش5570 :؛ و السلسلۀ الضعیفۀ ،از آلبانی /ش.2037 :
)(3ضعيف است؛ ضعیف الجامع ،ش4783 :؛ و ضعیف الترمذی ،از آلبانی /ش505 :؛ وی در
مشکاۀ المصابیح ،ش 222 :نیز این حدیث را ضعیف دانسته است.
)(4صحیح الجامع ،ش4213 :؛ آلبــانی /در مشــکاۀ المصــابیح ،ش 213 :این حــدیث را صــحیح
دانسته است.
شرح ریاضالصالحین 306
س\لَ َك طَ ِريق\ا ً نْ
َ ُ َ َ م « : ل \و\ُ قي هللا \ول \ رس تُ ع
ْ م \ س
َ َ ِ : ل قا \
ء الدردا بي َ أ وعن -1396
بأجنِ َحتَ َه\\ا لِطَ\\الِ ِ َض\ ُع ْ الجنَّ ِةَ ،وإنَّ ال َمالَئِ َك\ ةَ لَت َ
س\هَّ َل هللاُ لَ\هُ طَريق\ا ً إِلَى َ يَ ْبتَ ِغي فِي ِه ِع ْلما ً َ
ض َحتَّى األر ِت َو َمنْ فِي ْ الس\ما َوا ِ َ
ستَغفِ ُر ل\هُ َمنْ فِي َّ ْ َ
صن ُعَ ،وإنَّ ال َعالِ َم ليَ َْ ال ِع ْل ِم ِرضا ً بِ َما يَ ْ
بَ ،وإنَّ س\ائِ ِر ال َك\ َوا ِك ِ ض\ ِل القَ َم\ ِر َعلَى َ فض\ ُل ال َع\الِ ِم َعلَى ال َعابِ\ ِد َكفَ ْ الحيتَانُ في ال َما ِءَ ،و ْ
ال ُعلَ َما َء َو َرثَةُ األ ْنبِيَا ِءَ ،وإنَّ األ ْنبِيَ\\ا َء لَ ْم يُ َو ِّرث\\وا ِدينَ\\اراً َوال ِد ْرهَم\ا ً َوإنَّ َم\\ا َو َّرث\\وا ال ِع ْل َم،
ُ ُ
()1
بح ٍّظ َوافِ ٍر»[ .روایت ابوداود و ترمذي] فَ َمنْ أَ َخ َذهُ أَ َخ َذ َ
ترجمه :ابودرداء میگویــد :از رســولهللا شــنیدمـ کــه میفرمــود« :هــرکس
راهی بــرای جســتجویـ علم بپیمایــد ،هللا راهی بــرای او بــه ســوی بهشــت ،همــوار
ب علم میگسترانند؛ زیرا کــارش را میسازد.ـ و فرشتگان بالهایشان را برای طال ِ
که طلب علم است ،میپسندند.ـ همهی کسانی که در آسمانها و زمین هسـتند ،حـتی
برتری عالِم بر عابد مانند ِـ ماهیان در آب ،برای عالِم درخواستـ آمرزش میکنند و
برتریـ ماه بر سایر ستارگان است و علما وارثان پیامبران هســتند؛ البتــه پیــامبران
درهم و دیناری بهارث نگذاشــتهاند؛ بلکــه تنهـا علم را بهارث گذاردهانـد و هـرکس
علم کسب کند ،بهرهی فراوانی بهدست آورده است».
شرح
مؤلف /در ادامهی این باب حدیثی بـدین مضـمون آورده اسـت کـه ابـودرداء
میگویــد :رســولهللا فرمــود« :هــرکس راهی بــرای جســتجوی علم بپیمایــد ،هللا
راهی برای او به سوی بهشت ،هموارـ میسازد» .پیشتر توضیحاتی دربارهیـ این
جمله که در حدیثیـ دیگر آمده بود ،بیان شــد .در حــدیث ابــودرداء همچــنین آمــده
است که پیامبر فرمــود:ـ «همهی کســانی کــه در آســمانها و زمین هســتند ،حــتی
ماهیان در آب ،برای عالِم درخواست آمرزش میکنند» .این ،بیانگر فضــیلت علم
اســت و نشــان میدهــد کــه اهــل آســمان و زمین ،حــتی ماهیــان دریــا و جنبنــدگان
خشــکی ،بــرای علمــا درخواســت آمــرزش میکننــد .آری؛ جــای تعجب نیســت کــه
حیوانات نیز برای اهل علم ،از هللا آمرزش بخواهنـد؛ زیــرا هللا متعـال در قــرآن
کریم از زبان موسی میفرماید:
[طه]٥٠ : َى ﴾٥٠ ي أَ ۡعطَ ٰى ُك َّل َش ۡي ٍء خَ ۡلقَ ۥهُ ثُ َّم هَد ٰ
ال َربُّنَا ٱلَّ ِذ ٓ
﴿قَ َ
(موسی)ـ گفت :پروردگارمان ،ذاتی است که بــه هــر مخلــوقی ،آفــرینش ویــژهای
بخشیده و آنگاه (او را بهسوی نیازهایش) راهنمایی کرده است.
لذا حیوانات و حشرات ،پروردگارشان را میشناسند:
ت ٱلس َّۡب ُع َوٱأۡل َ ۡرضُ َو َمن فِي ِه ۚ َّن َوإِن ِّمن َش ۡي ٍء إِاَّل يُ َسبِّ ُح بِ َحمۡ ـ ِد ِهۦ ﴿تُ َسبِّ ُح لَهُ ٱل َّس ٰ َم ٰ َو ُ
[اإلسراء]٤٤ : َو ٰلَ ِكن اَّل ت َۡفقَهُونَ ت َۡسبِي َحهُمۡ ﴾
آسمانهای هفتگانه و زمین و آنچه در آنهاست ،او را به پاکی یاد میکننــد و
هیچ موجودی نیست مگر آنکه پروردگار را به پـاکی و بــزرگی میســتاید؛ ولی
شما ستایش و تسبیحشان را درنمییابید.
هر چیزی تسـبیحگوی هللا متعـال اسـت؛ حـتی شـنیده شـد کـه سـنگریزهای در
برابــر پیــامبرـ تســبیح میگفت؛ زیــرا هللا متعــال ،پروردگــار و مالــک همــه چــیز
است؛ چنانکه به آسمانها و زمین فرمود:ـ
)(1صحیح الجامع ،ش6298 :؛ و صحیح أبی داود ،از آلبانی /ش.3096 :
307 ش آن
فراگیری دانش و آموز ِ
ِ باب \:فضیلت علم ،و
[فصلت]١١ : ﴿ ۡٱئتِيَا طَ ۡوعًا أَ ۡو َك ۡر ٗها قَالَتَٓا أَت َۡينَا طَٓائِ ِعينَ ﴾١١
خواسته یا ناخواسته (برای اجرای فرمانم ،پیش) آیید .گفتند :به دلخــواه آمــدیم و
فرمانبرداریم.
لذا هر چیزی فرمانبردار هللا متعال است؛ مگر انســانها و جنهــای کــافر .از
اینرو هللا در کتاب گرانقدرش بیان فرموده است که بسیاریـ از مردمـ بــرای او
سجده میکنند و بسیاریـ دیگر نیز سزاوار عذاب االهی هستند:
َ ۡ َّ
ض َوٱلشـمۡ سُ َوٱلق َمـ ُر أۡل
ت َو َمن فِي ٱ َ ۡر ِ ﴿أَلَمۡ ت ََر أَ َّن ٱهَّلل َ يَ ۡسـ ُج ۤ ُد لَ ۤۥهُ َمن فِي َّ
ٱلسـ ٰ َم ٰ َو ِ
ق َعلَ ۡيــ ِه ــير ِّمنَ ٱلنَّ ۖ ِ
اس َو َكثِــي ٌر َحــ َّ َوٱلنُّجُــو ُـم َو ۡٱل ِجبَــا ُل َو َّ
ٱلشــ َج ُر َوٱلــ َّد َوٓابُّ َو َكثِ ٞـ
ۡٱل َع َذابُ ﴾
[الحج ]١٨ :
آیا نمیدانی همهی کسانی که در آسمانها و زمین هستند و نیز خورشید و ماه و
ســتارگان و کوههــا و درختــان و چارپایــان و بســیاری از مــردم بــرای هللا ســجده
میکنند و بسیاری هم سزاوار عذاب هستند.
کسانی که برای هللا سجده نمیکنند ،ســزاوار عــذاب هســتند؛ کــافران اگرچــه
حاضرـ نیستند که بهخاطر پیرویـ از شریعت یا برای عبادت و پرستش هللا ،ســر
به سجده بگذارند ،ولی به صورت تقدیری یــا اجبــاری ،از ســجده کــردن بــرای هللا
گریزیـ ندارند؛ زیرا هللا متعال میفرماید:
﴿ َوهَّلِل ۤ ِ يَ ۡس ُج ۤ ُد َمن فِي ٱل َّس ٰ َم ٰ َو ِ أۡل
[الرعد]١٥ : ت َوٱ َ ۡر ِ
ض طَ ۡو ٗعا َو َك ۡر ٗهاـ﴾
و هر آنکــه در آســمانها و زمین اسـت ،خواسـته و ناخواسـته بـرای هللا سـجده
میکند.
منظورـ از سجده در اینجا ،ســجدهی تقدیریســت؛ زیــرا هــر چــیزی در برابــر
تقدیر االهی ،خاضع و فرمان بردارـ میباشـدـ و هیچکس نمیتوانــد بــر هللا چــیره
شــود؛ لــذا هیچ چــیز و هیچکس نمیتوانــدـ از ســجدهی تقــدیری بــرای هللا متعــال
بگریزد.ـ
اما از آنجا که بسیاری از مردم از سجدهی شرعی بــرای هللا ســر میتابنــد،
سزاوارـ عذاب هستند؛ این ،در حالیست که خورشیدـ و ماه و ستارگان ،و کوهها و
درختان و جانوران ،برای هللا متعال سجده میکنند.
ولی انسانها و جنهای کافر ،جز همان سجدهی تکوینیـ یا تقــدیری ،بــرای هللا
ســجده نمیکننــد؛ ســجدهی تکویــنیـ یــا تقــدیری ،همــان سجدهایســت کــه همهی
موجوداتـ هستی بهاجبار و بنا بر تقدیری که از سـویـ هللا بـر آنـان رفتــه اســت،
بهجا میآورند:
[الرعد]١٥ : ض طَ ۡو ٗعا َو َك ۡر ٗهاـ﴾ َ أۡل
ت َوٱ ۡر ِ﴿ َوهَّلِل ۤ ِ يَ ۡس ُج ۤ ُد َمن فِي ٱل َّس ٰ َم ٰ َو ِ
و هــر آنکــه در آســمانها و زمین اســت ،خواســته و ناخواســته بــرای هللا ســجده
میکند.
خالصـــه اینکـــه هللا متعـــال ،این هســـتی را بـــر آن میداردـ کـــه بـــرای عـــالِم
درخواستـ آمرزش نمایند و برترـ از استغفار هستی بــرای اهــل علم ،این اســت کــه
کار علمافرشتگان ،بالهای خود را برای علما و دانشپژوهان میگسترانند؛ زیرا ِ
را که جستجوی علم است ،میپسندند.ـ
شرح ریاضالصالحین 308
سبحانهللا! فرشتگانـ بزرگوارـ بالهای خود را بــرای طــالبّ علم میگســترانند؛
آیا امتیاز و فضیلتیـ برتر از این ســراغ داریــد؟ بهراســتیـ کــه این ،فضــیلت بســیار
بزرگیست .پیامبر در این حدیث بیان فرمود که علما ،وارثان پیــامبران هســتند.
چه کسانی از پیامبران ،ارث میبرند؟ـ نزدیکــان و خویشاوندانشــان؟ خــیر .کســانی
که شب و روز را در رکوع و سجده سپری می کنند؟ خیر .فقط علمــا از پیــامبران
ارث میبرنــد؛ علمــا ،وارثــان پیــامبران هســتند و علم و عمــل را از آنــان ارث
میبرنــد؛ پیــامبران هیچ درهم و دینــاریـ بهارث نگذاشــتهاند .پیــامبر هیچ ارثی
برای دخــترش فاطمــه ،عمــویش عبــاس و پســرعموهایش،ـ و نــیز هیچ ارثی بــرای
همسرانش برجا نگذاشت و دختر و همسرانش و دیگر نزدیکان و خویشــاوندان آن
بزرگــــوار از او ارث نبردنــــد؛ زیــــرا پیــــامبران هیچ درهم و دینــــاری بهارث
نمیگذاشتند و این ،از حکمت االهیست تا کسی نگویــد کــه تالش پیــامبرـ بــرای
کسب مال و ثروت بوده است .اینک این پرسش مطرح میشودـ کــه اگــر پیــامبران
درهم و دیناری از خود بهارث نمیگذاشتند ،پس چرا در قرآن کریم آمده اســت کــه
زکریاـ گفت:
[مريم]٦ ،٥ : وب﴾ ُ ۡ
ال يَعق َ ۡ ُ ُ ٗ َّ
﴿فَهَ ۡب لِي ِمن لدُن َ
ك َولِيّا ٥يَ ِرثنِيـ َويَ ِرث ِمن َء ِ
پس از نزد خــویش فرزنــدی بــه من عطــا فرمــا کــه وارث من و وارث خانـدان
یعقوب باشد.
پاس\\خ :منظــورـ از ارث در این آیــه ،علم و نبــوت اســت؛ نــه مــال و ثــروت.
پیامبران هیچ درهم و دیناریـ از خود بهارث نگذاشتهاند؛ بلکـه تنهـا علم را بهارث
گذاردهاند که بزرگترین میراث است و هــرکس علم کســب کنــد ،بهــرهی فــراوانی
بهدست آورده است .از هللا متعال میخواهمـ که شما را جزوـ کسانی قــرارـ دهــد کــه
علم و عمل کسب میکنند؛ این ،همان مــیراث واقعیـ و ســودمند اســت .آیــا غــیر از
این است که انسان کرانههــای زمین از خــاور تــا بــاختر را درمینــورددـ تــا بــه بــه
میراثیـ که از پدرش مانده است ،برسد؟ پس آیا سزاوارـ نیست که برای کســب علم
کنار زمین به تالش و تکاپو بپردازیم؟ ِ که میراث پیامبران است ،در گوشه و
آری؛ شایسته است کـه از هیچ کوششــی بــرای دسـتیابی بـه مــیراث پیــامبران
فروگذارـ نباشیم؛ همین فضیلت بــرای علم و دانش کافیسـتـ کــه وقــتیـ یــک عــالِم،
عملی را خالصانه انجـام میدهـد ،این احسـاس را دارد کـه امـام و الگـویش محمـد
مصطفی است؛ زیرا هللا متعال را آگاهانه و با بصــیرت عبــادت میکنــد؛ هنگــام
وضوـ گرفتن ،احساس میکند که به وضوی پیــامبر مینگــردـ و از آن بزرگــوارـ
الگو میگیرد؛ و آنگاه که نماز میخواند ،گویــا بــه نمــاز پیــامبرـ نگــاه میکنــد و
مطابقـ روش آن بزرگوار نماز میگزاردـ و سایر عبادتها را نیز به همین تــرتیب
انجام میدهد .لذا همین یک فضیلت برای علم و دانش ،کافیست.ـ لطــف و عنــایت
ق کسی که به او توفیق کسب علم میدهد ،بهمراتب بیش از لطــف پروردگارـ در ح ّ
ق کسیست که اموال فــراوان و کاخهـای باشــکوه و همســران و فرزنــدانـ او در ح ّ
دلبند دارد.
یا هللا! به ما علمی سودمند،ـ عملی شایسته ،و رزقی حالل و فراخ که مــا را از
آفریدههایت بینیازـ بگرداند ،عنایت بفرما؛ بهیقین تو بر هر کاری توانایی.ـ
***
309 ش آن
فراگیری دانش و آموز ِ ِ باب \:فضیلت علم ،و
ض \ َر هللاُ ا ْم\ َرأً
َّ َ ن « : ل \و
َ ُ\ ُ قي هللا \ول\رس تُ ع
ْ م \ س
َ َ ِ : ل \ا\َ ق د
ٍ \عو \مس -1397وعن ابن
س\\ا ِم ٍع»[ .ترمذي ،این حــدیث أوعَى ِمنْ َب ُمبَلَّ ٍغ ْ س ِم َعهُ ،فَ ُر َّ
ش ْيئاً ،فَبَلَّ َغهُ َك َما َ
س ِم َع ِمنَّا َ
َ
()1
را روایت کرده و گفته است :حسن صحیح میباشد].
ترجمه :ابنمسعود میگوید :از رسولهللا شــنیدم کــه میفرمــود« :هللا کســی
را که چیزی از ما بشنود و آنرا همانگونه کــه شــنیده اســت -بــه دیگــران -برســاند،
شاداب بگرداند؛ چهبســا کســی کــه -حــدیث -بــه او میرســد ،آن را از شــنوندهی آن،
بهتر دریابد».
-1398وعن أَبي هريرةَ قَ\\ا َل :قَ\\ا َل رس\\ول هللاَ « :منْ ُ
س\ئِ َل عن ِع ْل ٍم فَ َكتَ َم\ هُ،
أُ ْل ِج َم يَ ْو َم القِيَا َم\ ِة بِلِ َج\ ٍام ِمنْ نَ\\ا ٍر»[ .روايت ابوداودـ و ترمــذي؛ ترمــذیـ گفتــه اســت:
()2
حدیثی حسن ميباشد].
ترجمه :ابـوهريره ميگویـد:رسـولهللا فرمـود« :هـرکس از او دربـارهی
پاسخ -آنرا پنهان کنــد ،روزـ قیــامت بــا افســاریـ ِ دانشی پرسیده شود و او -دانسته،
آتشین به لگام کشیده میشود».ـ
شرح
نوویـ /چندین حدیث در باب فضیلت علم آورده است که بیشترش گذشــت؛ از
َض ـ َر هللاُ ا ْمـ َرأً
آن جمله ،حدیثیستـ که ابنمسعود میگویــد:ـ پیــامبر فرمــود« :ن َّ
َس ِم َع ِمنَّا َشيْئاً ،فَبَلَّ َغهُ َك َما َس ِم َعهُ ،فَرُبَّ ُمبَلَّ ٍغ أوْ عَى ِم ْن َسا ِم ٍع»؛ یعنی« :هللا کسی را کــه
چیزی از ما بشنودـ و آنرا همانگونه که شنیده است -به دیگران -برســاند،ـ شــاداب
بگرداند؛ چهبســا کســی کــه -حــدیث -بــه او میرســد ،آن را از شــنوندهیـ آن ،بهــتر
َّر» ،یعنی شاداب بگرداند؛ همانگونه که هللا متعال میفرماید: دریابد».ـ لذا «نَضَ
[القيامة]٢٣ ،٢٢ : اض َرةٌ ٢٢إِلَ ٰى َربِّهَا نَا ِظ َر ٞة ﴾٢٣
ُوه يَ ۡو َمئِٖـذ نَّ ِ﴿ ُوج ٞ
برخی چهرهها در آن روز شادابند و به پروردگارشان نگاه میکنند.
آنانکه روز رستاخیز پروردگارشان را بــا چشــم میبیننــد ،چهرههــای شــادابی
دارنــد .امیــد اســت کــه هللا دیــدار خــودش را نصــیبمان بگردانــد .هللا همچــنین
میفرماید:
[اإلنسان]١١ : َض َر ٗة َو ُسر ٗ
ُورا ﴾١١ َّ ۡ ٰ هَّلل
﴿فَ َوقَ ٰىهُ ُـم ٱ ُ َش َّر َذلِكَ ٱليَ ۡو ِم َولَق ٰىهُمۡ ن ۡ
بیگمان هللا ،آنان را از سختی آن روز نگاه میدارد و بــه آنــان ســرور و ش\\ادی
میرساند.
یعنی :هللا متعال چهرههایشان را شادب و دلهایشان را شادمان میگرداند؛ لــذا
َضـ َر» داشــتیم ،مفهــومی کــه از این حــدیثبا گریزی که به مفهوم لغوی واژهی «ن َّ
برداشت میکنیم ،این اســت کــه پیــامبرـ بــرای کســی کـه حــدیثی از آن بزرگــوار
بشنودـ و آنرا همانگونه که شنیده است ،به دیگران نیز برساند ،دعا نمــوده کــه هللا
در روز رســتاخیز چهــرهاش را شــاداب بگردانــد.ـ در ادامهی این حــدیث آمــده
اســت« :چهبســا کســی کــه -حــدیث -بــه او میرســد ،آن را از شــنوندهیـ آن ،بهــتر
راوی حــدیث ،داشــته باشــد.
ِ دریابــد»؛ یعــنی فهم و برداشــت دقیقتــریـ نســبت بــه
)(1صحیح الجامع ،ش6764 :؛ آلبانی /در مشکاۀ المصابیح ،ش 230 :این حدیث را صحیح دانسته
است.
)(2صحیح الجامع ،ش6284 :؛ و صحیح أبی داود ،از آلبانی /ش.3106 :
شرح ریاضالصالحین 310
همینگونه نــیز هســت؛ زیــرا چهبســا یــک راوی ،حــدیثی را بــدون درک معــانی و
مفاهیم آن بهدرسـتیـ روایت کـرده و آن را بـه علمـایی رسـانده اسـت کـه مفـاهیم و
احکام فراوانیـ از آن ،برداشت کردهانــد و بدینســان مــردم از آن اســتفاده بردهانــد.
مثــال شــخص نخســت ،ماننــد زمین ِ پیشتــر حــدیثی بــدین مضــمون گذشــت کــه
سختیست که آب باران را بر رویـ خود نگه میداردـ و مردم از آن برای آشامیدن
مثــــال فقیــــه ،ماننــــد زمینِ و کشــــاورزی و آبیــــاری اســــتفاده میکننــــد؛ امــــا
حاصلخیزیست که آب باران را جذب میکند و در آن ،علــف و گیاهــان فــراوانیـ
میروید؛ این ،مثال آندسته از علماست که احکام و مسایل شرعی را از احــادیث،
بیرون میکشندـ و آنرا برای مردم بیان میکنند.
حدیث ابوهریره هشداريست نسـبت بـه کسـانی کـه وقـتیـ از آنهـا دربـارهی
علمی پرسیده میشود ،بهرغم اینکه پاسخش را میدانند ،آنرا کتمان میکننــد .در
این حدیث آمده است« :هرکس از او دربارهی دانشــی پرسـیده شــود و او -دانســته،
پاسخ -آنرا پنهان کند ،روز قیـامت بــا افســاری آتشــین بـه لگــام کشــیده میشــود»؛ ِ
زیرا او آنچه را که هللا نازل فرموده ،کتمان کرده است .لذا اگر مشــخص بــود کــه
ـل
موضوعـ مورد سوالش و عمـ ِ ِ قصدـ پرسشگر ،فراگرفتن آن مسأله یا پی بردن به
به آن میباشد ،جایز نیست که از پاسخگوییـ به او خودداریـ کنید؛ اما اگر برایتــان
روشن بود که قصدش آزمودن شماست ،تصــمیم بــا خودتــان اســت کــه جــوابش را
بدهید یا خیر؛ زیرا هللا متعال میفرماید:ـ
ض ع َۡنهُمۡ ۖ ﴾ ﴿س ٰمعُونَ ل ۡل َكذ ٰ
ٱح ُكمـ بَ ۡينَهُمۡ أَ ۡو أَ ۡع ِر ۡ
ك فَ ۡ ب أَ َّكلُونَ لِلس ُّۡح ۚ ِ
ت فَإِن َجٓا ُءو َ ِ ِ ِ َ َّ
[المائدة]٤٢ :
یهودیــان فوقالعــاده شــنوای ســخنان دروغ (و پــذیرای باطــل) ،و بســیار
حرامخوارند .اگر نزدت آمدند ،در میانشان دواری کن یا از آنان روی بگردان.
زیــرا هللا متعــال میدانســت کــه اینهــا از آن جهت پیــامبر را داور قــرار
نمیدهندـ که به حُکم او عمل کنند؛ بلکه فقط میخواستندـ بدانند که آن بزرگوارـ چــه
ـایش شــما ،ســوالی پرســید و در پیدارد؟ لذا اگر کســی نزدتــان آمــد و بهقصــد آزمـ ِ
حقیقت نبود ،اختیار با خو ِد شماست کــه پاســخش را بدهیــد یــا از پاسـخگویی بــه او
خودداری کنید؛ همچنین اگر میدانسـتید کـه فتـوا دادن یـا بیـان حُکم در آن لحظـه،
ت دیگــری موکــول کنیــد؛ این ،کتمــان پیامد بدی بهدنبال دارد ،پاسخگویی را بــه وق ِ
علم نیست؛ بلکه موکول کردن فتوا به زمان مناسبیست؛ زیرا گاه ممکن است کــه
بیان یــک حُکم در لحظــه یــا شــرایط ویــژهای ،مصــلحت نباشــد .از اینرو موکــول
کردن آن به یک وقت دیگر ،ایرادی ندارد.
***
-1399وعنه قَا َل :قَا َل رسول هللاَ « :منْ تَ َعلَّ َم ِع ْلما ً ِم َّما يُ ْبتَ َغى بِ ِه َو ْج\\ هُ هللاِ ال
الجنَّ ِة يَ\ ْ\و َم القِيَا َم\ ِة»[ .روایت \رفَ َ يب بِ ِه َع َرض\ا ً ِمنَ ال\ ُّد ْنيَا ،لَ ْم يَ ِج\ ْد َع\ ْ
ص َيَتَ َعلَّ ُمهُ إِالَّ لِيُ ِ
()1
ابوداودـ با اِسناد صحيح]
)(1صحیح الجامع ،ش6159 :؛ آلبانی /در مشــکاۀ المصــابیح ،ش 227 :این حــدیث را صــحیح
دانسته است.
311 ش آنفراگیری دانش و آموز ِ
ِ باب \:فضیلت علم ،و
ترجمه :ابوهريره ميگوید:رسولهللا فرمود« :هــرکس علمی را کــه تنهــا
بــرای رضــایـ هللا فــرا گرفتــه میشــود ،بهخــاطرـ دس ـتیابی بــه چــیزی از دنیــا
بیاموزد ،روز قیامت بوی بهشت به مشامش نمیرسد».ـ
شرح
مؤلف /در فضیلت تعلیم و تعلم ،حدیثی بدین مضمون آورده است که ابوهريره
ميگوید:رسولهللا فرمود:ـ «هرکس علمی را که تنها برای رضایـ هللا فرا
گرفته میشود ،بهخاطر دسـتیابی بــه چــیزی از دنیــا بیــاموزد ،روزـ قیــامت بــوی
بهشت به مشامش نمیرسد».ـ
علــوم بــر دو گونــه اســت :نــوعی از آن تنهــا بــرای رضــای هللا فــرا گرفتــه
نوع دیگــرمیشودـ که همان علوم دینی و علوم پایهی آن ،مانند زبان عربیست .و ِ
علومی ماننــد هندســه ،معمــاری ،میکانیــک و امثــال آن اســت کــه از آن ،بــه علــوم
دنیویـ یاد میشودـ و کسب آن با هدف دستیابیـ به مال و ثـروت دنیـا و امثـال آن،
هیچ ایرادی ندارد؛ مثالً کسی در یکی از رشتههای مهندسی تحصیل میکند تــا بــه
شغل مورد عالقهاش دست یابد یا در رشتهی میکانیک درس میخواند تا به کار و
حقوق دلخواه خود برسد.ـ لذا ایرادی ندارد که انسان از فرا گرفتن چــنین علــومی،
هدف دنیوی داشته باشد؛ اما چه خوب است کــه در تحصــیل این علــوم ،نیت نمایــد
وابســتگی
ِـ که عالوه بر اشتغال ،به مسلمانان نیز خدمت نماید و هدفش این باشد که
مسلمانان در رشتهی موردـ نظرش به کفار برداشته شود و دیگر ناگزیرـ نباشند که
برای پیشبــرد برنامههــا و فعالیتهــای اقتصــادیـ و صــنعتیـ خــود و امثــال آن ،از
نیروهای بیگانه کــار بگیرنــد .بــا این حــال اگــر هــدف کســی از تحصــیل در چــنین
علومی ،صرفا اشتغال و دستیابیـ به کار و حقوق باشــد ،ایــرادی نــدارد و گنــاهی
بر او نیست که چرا با هدف دنیویـ درس خوانده است و مانند کسیسـت کـه بـرای
افــزایش مــال و ثــروتش داد و ســتد میکنــد؛ امــا علــوم شــرعی را تنهــا بایــد بــرای
رضایت هللا فـرا گـرفت و اگـر کسـی بـا هـدف دسـتیابی بـه چـیزی از دنیـا بـه
تحصــیل در این علــوم بــپردازد ،بــوی بهشــت بــه مشــامش نمیرســد؛ این ،هشــدار
شدیدیستـ و نشان میدهد که هرکس دین و علوم دیــنی را وســیلهی ارتــزاقـ خــود
قرارـ دهد یا با هدفی دنیوی به کسب این علــوم بــپردازد ،مــرتکب گنــاه کبــیره شــده
علم او نیست؛ مثالً کسی بگوید:ـ «برای اینکـه توجـه مـردم است و هیچ برکتی در ِ
را بهســوی خــود جلب کنم یــا بــه نــام و نــانی برســم ،بــه تحصــیل در این علــوم
میپردازم»؛ یا بگوید« :در این رشته درس میخوانمـ تا مدرکی بگــیرم و مشــغول
تدریس شوم و حقوقی بگیرم» یا با چنین اهدافی به تحصــیل علــوم دیــنی بــپردازد؛
ـی بوی بهشت به مشام چنین کســی نخواهــد رســید.ـ در رابطــه بــا نظامهــایـ آموزشـ ِ
فعلی که کســی در دانشــکدهها و مراکــز آمــوزش عــالی بــه تحصــیل در رشــتههای
علوم اسالمی میپردازدـ و مدرکی میگیرد،ـ قابل یادآوریســت کــه گــرفتن مــدرک
نباید فقط بهخاطر دنیا باشد؛ لــذا اگــر دانشجــویی بگویــد:ـ «من درس میخــوانمـ تــا
مدرکیـ بگیرم و به کرسی تدریس دست یابم و از این طریقـ به مردم خــدمت کنم»
یا با چنین اهدافی مدرک بگــیرد ،این ،نیت خــوب و پسندیدهایسـتـ و هیچ ایــرادی
نــدارد .البتــه آنچــه مــایهی تأســف اســت ،اینکــه امــروزه مهمتــرین معیــار بــرای
تشخیص صالحیت و اســتخدام افـراد ،همین مــدارک اســت؛ در صــورتیکه فــردی
بهرغم اینکه مدرک دکترا دارد ،اما در حد و پایهی یک دانشآموز دبیرستانـ نــیز
شرح ریاضالصالحین 312
دانش و اطالعات ندارد؛ ولی همینکه مدرک دارد ،بهعنــوان اســتاد در دانشــگاهها
و مراکز آموزش عالی ،تدریس میکند .این به جـای خـود؛ ولی ضروریسـتـ کـه
سوابقـ و توانايیهای علمی افراد نیز مد نظر قرار گیرد .حال که شـرایطـ اینگونــه
است ،ایرادی ندارد که در تحصیل علوم دینی نیمنگاهی هم به مدرک داشته باشــید
تــا از این طریــق بســتر و شــرایط کــافی بــرای شــما در زمینهی تــدریس و انتقــال
آموختههایتان به دیگران ،فراهم شود؛ اما همواره بهیاد داشته باشید که هدفتان دنیا
ـذیر آن نباشــد؛ بلکــه رضــایت هللا و خــدمت بـه مــردمـ را و کاالی زودگذرـ و فناپـ ِـ
هدف خویش قرار دهید تــا وعیــد و هشــدار شــدیدی کــه در این حــدیث آمــده اســت،
دامنگیرتان نگردد؛ زیرا الحمدهلل که رسولهللا میزان دقیقی به ما معــرفیـ کــرده
و فرموده است« :إِنَّ َما األَ ْع َما ُل بِالنِّيَّا ِ
تَ ،وإِنَّ َما لِ ُكلِّ ا ْم ِر ٍ
ئ َما نَ َوى»؛( )1یعــنی« :اعمــال
به نيتها بسـتگي دارنـد و دسـتآور ِـد هـر کسـی ،همـان چیزیسـتـ کـه نیت کـرده
است» .لذا به دانشجویـ علوم اسالمی که در دانشــگاه درس میخوانَــد تــا مــدرکی
بگــیرد و بــه شــغلی دســت یابــد یــا میگویــد« :من ،از خــانوادهای فقــیر هســتم و
میخواهمـ از این طریق به شغل دلخواهمـ برسم» ،میگوییم :تو کــه از این طریــق
خواهان دستیابی به دنیا هستی ،زیانکاری؛ ولی اگر هدفش خدمت به مردم باشــد
و با توجه به اینکه داشتن مدرک برای تدریس در مراکز آموزشیـ ضروریست،
ب علم نیمنگاهی به کسب مدرک داشته باشد؛ این، ایرادی ندارد که دانشجو و طال ِ
نیت خوبیسـتـ کــه میخواهـدـ از طریـقـ کســب مــدرک ،آموختههــای خــود را بــه
دیگران منتقل نماید؛ اما توجه داشته باشد که کسب مدرک را هدفش قــرار ندهــد و
خودش را از نیتهای باد و اهـداف دنیـویـ در کسـب علـوم دیــنی ،پــاک بگردانـد؛
زیرا ارزش و اهمیت علوم دینی ،فراتر از آن است که با آن چیزی از دنیــا کســب
شود؛ فرجامـ کاالی دنیا روشن است؛ میدانید که اگر خــوردنیـ یــا نوشــیدنی باشــد،
به کجا ریخته میشود؛ کاالی دنیا هرچه باشد ،از دو حال خارج نیست :یا انســان،
میمیردـ و آنرا ترک میکند یا اینکه کاالی دنیا ،صاحبش را ترک میگویــدـ و از
دستش میرود؛ ولی آخرت ،ماندگارـ و باقیست؛ پس چرا علم دین را که بهخــاطر
عبادتهاست و خود ،عبادتی بزرگ بهشمار میآید ،پلهای برای رسیدن به کــاالی
دنیا قرار دهیم؛ این ،گمراهی در دین و بیخردیست .علوم دینی را برای هللا و
حمایت از شریعتش نیز برای از میان بردن جهل و نادانی از خویشتن و همکیشان
خود قرارـ بده و از آن بــرای راهنمــایی دیگــران بــه ســویهدایت و رهنمــودـ االهی
استفاده کن تا میراثبر رسولهللا باشی؛ زیرا علما ،وارثان پیـامبران هسـتند .هللا
متعــال نیتهایمــان را خــالص ،و کارهایمــان را نیکــو بگردانــد؛ بهیقین او بــر هــر
کاری تواناست.ـ
***
س\ ِم ْعتُ رس\\و َل هللا يَقُ\\و ُل: -1400وعن عبد هللا بن عم\\رو بن الع\\اص $قَ\\ا َلَ :
ض ال ِع ْل َم بِقَ ْب ِ
ض ال ُعلَ َم\\ا ِء، سَ ،ول ِكنْ يَ ْقبِ ُض ال ِع ْل َم ا ْنتِزَاعا ً يَ ْنتَزع\هُ ِمنَ النَّا ِ
«إنَّ هللاَ ال يَ ْقبِ ُ
ض\لُّواس\ئِلُوا فَ\\أ ْفتوا بِ َغ ْي\ ِر ِع ْل ٍم ،فَ َ ق عَالِماً ،ات ََّخ\ َذ النَّ ُ
اس ُرؤُوس\ا ً ُجهَّاالً ،فَ ُ َحتَّى إِ َذا لَ ْم يُ ْب ِ
()2
ضلُّوا»[ .متفق علیه] َوأ َ
شرح
مؤلف /بخشی از کتــابش را بــه موضــوعـ حمــد و ســتایش هللا متعــال و شــکر و
سپاس او اختصاص داده است.
حمد ،یعنی توصیفـ و ستایش هللا متعال با صفات کمالش و پـاک دانسـتن او از
ـافی ســتودگیـ و کمــا ِل اوسـت .هللا متعــال ســزاوار حمــد و سـتایش هر چیزی که منـ ِ
میباشدـ و بهخاطر جمال و کما ِل صفات واالیش ،همراه با محبت و تعظیمـ ســتایش
میگردد.ـ هللا خود را بهخاطر آغاز آفرینش ستوده است؛ چنانکه میفرماید:ـ
ور﴾ [األنعام]١ : ٱلظلُ ٰ َم ِ
ت َوٱلنُّ َ ت َوٱأۡل َ ۡر َ
ض َو َج َع َل ُّ ﴿ ۡٱل َحمۡ ُد هَّلِل ِ ٱلَّ ِذي َخلَ َ
ق ٱل َّس ٰ َم ٰ َو ِ
همهی حمد و ستایش ویژهی هللا است که آسمانها و زمین را آفریده و تاریکیها و
روشنی را پدید آورده است.
و خود را بهخاطر فرو فرستادن کتب بر بندهاش ستوده است؛ میفرماید:
]١ ي أَن َز َل َعلَ ٰى ع َۡب ِد ِه ۡٱل ِك ٰتَ َ
ب َولَمۡ يَ ۡج َعل لَّهۥُ ِع َو َج ۜا [﴾١الكهف: ﴿ ۡٱل َحمۡ ُد هَّلِل ِ ٱلَّ ِذ ٓ
همهی حمد و ستایش ویژهی هللا است که کتاب را بر بندهاش فــرو فرســتاد و در
آن کجی و انحرافی نگذاشت.
همچنین خود را ستوده است که هیچ شریک و همتایی ندارد:
يك فِي ۡٱل ُم ۡ ِ
ك َولَمۡ يَ ُكن لَّهُۥ ـ
ل ﴿ َوقُـ ِل ۡٱل َحمۡـ ُد هَّلِل ِ ٱلَّ ِذي لَمۡ يَتَّ ِخـ ۡـذ َولَـ ٗـدا َولَمۡ يَ ُكن لَّ ۥهُ َشـ ِر ٞ
[اإلسراء]١١١ : ٱلذ ۖ ِّل َو َكب ِّۡرهُ ت َۡكبِي ۢ َرا ﴾١١١ َولِ ّ ٞي ِّمنَ ُّ
و بگو :حمد و ستایش ویژهی هللا است که فرزندی برای خــود نگرفتــه و هیچ
شریکی در فرمانروایی ندارد و چنین نیست که به سبب نــاتوانی ،یــار و یــاوری
داشته باشد .و چنانکه باید او را به بزرگی یاد کن.
و نیز خــود را ســتوده اســت کــه پایــان و فرجــامـ آفریــدگانـ را در دســت دارد و
درستیـ قضاوت میکند: اوست که به ۡ ٰ َٓ
َ ۡ ُ ۚ ۡ ۡ ۡ ۡ ِّ َ َ
ضـ َي بَينهُم ﴿ َوتَ َر ۚى ٱل َملئِكة َحٓافينَ ِمن َحــو ِل ٱل َعــر ِ
ش ي َُسـبِّحُونَ بِ َحمۡـ ِد َربِّ ِهمۡ َوق ِ
[الزمر]٧٥ : ق َوقِي َل ۡٱل َحمۡ ُد هَّلِل ِ َربِّ ۡٱل ٰ َعلَ ِمينَ ﴾ ٧٥ بِ ۡٱل َح ِّ
و فرشتگان را میبینی که پیرامون عرش حلقه زدهاند و ضمن حمــد و ســتایش
پروردگارشان او را به پاکی یاد میکنند .و در میانشان بهحق داوری میگردد و
آن هللا ،پروردگار جهانیان است.
گفته میشود :همهی حمد و ستایش از ِ
لذا هللا بهخاطرـ آغاز آفــرینش ،تــداوم آن و پایــان دادن بــه آن ،ســتوده اســت؛
همچنین از آنرو که کتاب و شریعت را بر بندهاش فروـ فرستاده ،ستایش میشــود؛ـ
امــر
ِ بلکــه در همــه حــال ،ســزاوارـ حمــد و ســتایش میباشــد.ـ از اینرو هرگــاه
ت». خوشایندی به پیامبر میرسید ،میفرمود:ـ ْ
«ال َح ْم ُد هَّلِل ِ الَّ ِذي بِنِ ْع َمتِ ِه تَتِ ُّم الصَّالِ َحا ِ
()1
آن هللا است که به لطفش نیکیها به انجــام میرســد» یعنی« :حمد و ستایش ،از ِ
و چون مصیبت یا امر ناخوشایندی به او میرسید ،میفرمودْ :
«ال َح ْمـ ُد هَّلِل ِ َعلَى ُكــلِّ
ال» )2(.هللا متعال عالوه بر اینکه خودش را ستوده ،به بندگانشـ نــیز دســتورـ داده َح ٍ
است که او را ستایش کنند:
)(1صحیح است؛ ر.ک :صحیح الجامع ،از آلبانی /ش.4640 :
)(2حمد و ستایش در همه حال ،ویژهی هللا متعال است.
شرح ریاضالصالحین 316
[نمل]59 : َ َ ۡ َّ َ َ ٰ هَّلِل ُ ۡ
﴿قُ ِل ٱل َحمۡ د ِ َو َسل ٌم َعل ٰى ِعبَا ِد ِه ٱل ِذينَ ٱصطف ٰى﴾
ٓ
آن هللا اسـت و درود و سـالم بـر بنـدگانش کــه (آنـان را) بگو :حمد و سـتایش از ِ
برگزید.
بدینســان بــه مــا دســتور داد کــه او را ســتایش کــنیم؛ بلکــه این امــر را یکی از
ـدن ســورهی «حمــد» درســت نیســت و ارکان نماز قرار داد؛ زیرا نماز بدون خوانـ ِ
ٰ ۡ هَّلِل ۡ
ستایش هللا آغاز میشود:ـ﴿ٱل َحمۡ ـ ُد ِ َربِّ ٱل َعلَ ِمينَ ﴾؛ اگــر این سورهی حمد ،با حمد و
ِ
آیه از سورهی فاتحه ،ساقط شود و تالوت نگردد ،نمازتان درست نیست؛ لذا حمــد
و ستایش هللا متعال بر هر انسانی واجب است .و همینطورـ شکر و ســپاس؛ یعــنی
سپاسگزاری از هللا بهخاطرـ نعمتهای بیشمارش ،واجب میباشــد.ـ بهراســتی هللا
متعال چه همـه نعمت بـه مــا داده اســت! نعمت عقــل و تندرســتی ،مــال و ثــروت،
خانواده ،امنیت و دیگری نعمتهایی که قابل شمارش نیست:
[النحل]١٨ : ﴿ َوإِن تَ ُع ُّد ْ
وا نِ ۡع َمةَ ٱهَّلل ِ اَل تُ ۡحصُوهَٓا﴾
و اگــر بخواهیــد نعمتهــای هللا را بشــمارید ،نمیتوانیــد آنهــا را بــه شــمارش
درآورید.
همین دم و بازدمـ یا نفس کشیدن را در نظر بگیریدـ کــه در هــر دقیقــه چنــد بــار
تکرار میشودـ و اگر بند آید ،انســان هالک میگــردد؛ پس در هــر نفســی دو نعمت
وجودـ دارد و همين نعمت نيز قابل شمارش نیست؛ ســاير نعمتهــا از قبيل :عقــل،
اوالد ،مـــال و ثـــروت ،و دین و ایمـــان بهجـــای خـــود؛ همهی اینهـــا نعمتهـــای
آورد .علمـا گفتهانـد :شـکر و بزرگست که انسان باید شکر و سپاسـش را بهجـای َ
سپاس ،یعنی اطاعت و فرمانبرداری از نعمتدهنــده؛ لــذا شــکر نعمت ،این اســت
که انسان از هللا فرمان ببرد؛ بهویژه اینکه ســپاسگزاریاش متناســب بــا نعمــتی
باشد که به او داده شده است؛ اگر هللا به تو مال و ثروت بخشیده ،باید اثــرش در
لباس ،خانه و سواریات و همینطور در صدقات و بــذل و بخشش ـیـ کــه میکــنی،
وجودـ داشته باشد؛ همچنین اگر هللا متعال به تو علم و دانش داده اســت ،بایــد نشــانه
و اثرش در تــو دیــده شــود؛ یعــنی بایــد بــه نشــر آن در میــان مــردم بــپردازی و بــه
دیگران آموزش دهی و به ســوی هللا فــرا بخــوانی؛ لــذا شــکر و ســپاس از جنس
نعمتیست که هللا متعال به بندهاش میبخشد.ـ
لذا کسی که از هللا نافرمانی کند ،در حقیقت نعمتهای االهی را ناسپاسیـ کرده
است؛ هللا متعال میفرماید:ـ
ار َ ٢٨جهَن َمَّ ۡ َ ْ ُّ َ ۡ ُ هَّلل ۡ ﴿أَلَمۡ تَ َر إِلَى ٱلَّ ِذينَ بَ ـ َّدلُ ْ
وا نِع َمتَ ٱ ِ كفـ ٗرا َوأ َحلوا قـ ۡـو َمهُمۡ د َ
ـو ِ
َار ٱلبَـ َ
[ابراهيم]٢٩ ،٢٨ : س ۡٱلقَ َرا ُر ﴾٢٩ صلَ ۡونَهَۖـا َوبِ ۡئ َيَ ۡ
آیا ندیدی کسانی را که نعمت هللا را به کفر و ناسپاسی تبدیل نمودند و قومشان
را به سرای نابودی و هالکت کشاندند؟ (به سرای) دوزخ کــه وارد آن میشــوند
و چه بد جایگاهیست!
ناسپاس نعمتهای االهیست و به همان اندازه که گنــاه
ِ آدم گنهکار ،در حقیقت ِ
و معصــیت میكنــد ،از مــیزان ســپاسگزاریاش كاســته ميشــود؛ اگرچــه بهزبــان
خداوندـ را شکر کنـد .کسـی کـه بهزبـان شـکر میگویـدـ و در عمـل ،معصـیت و
نافرمــانیـ میکنـد ،در گفتهاش صــادق نیســت؛ زیـرا شــکر و ســپاسگزاری ،یعــنی
317 س هللا تعالی کتاب \:حمد و ستایش \،و شکر و سپا ِ
اطــاعت و فرمــانبرداری از پروردگــارـ نعمتدهنــده و منتگــذار .همانگونــه کــه
گفتهاند« :شکر نعمت ،نعمتت افزون کند» .هللا متعال میفرماید:ـ
﴿ َوإِ ۡذ تَأ َ َّذنَ َربُّ ُكمۡ لَئِن َش َك ۡرتُمۡ أَل َ ِزي َدنَّ ُكمۡۖـ َولَئِن َكفَ ۡرتُمۡ إِ َّن َع َذابِي لَ َش ِد ٞيد﴾
[ابراهيم]٧ :
و آنگاه که پروردگارتان وعده داد :اگر سپاسگزاری نمایید ،حتما ً نعمتم را
بر شما میافزایم و اگر ناسپاسی کنید ،بیگمان عذابم ،سخت و شدید است.
اگر انسان سپاسگزاری نماید ،هللا متعال نعمتش را بر او میافزاید و چنانچــه
ناسپاسیـ کند ،خود را در معرض عــذاب االهی قــرار میدهــد کــه بســیار ســخت و
شدید است .هللا متعال میفرماید:
ُ ُ هَّلِل ْ ُ ۡ ُ ٰ ۡ
ت َمــا َرزَقنَكۡـم َوٱشــكرُوا ِ إِن كنتمۡ إِيَّاهُ ٰ َ
ــوا ِمن طيِّبَ ِ ﴿ ٰيَٓأ َ ُّيهَــا ٱلَّ ِذينَ َءا َمنُ ْ
ــوا ُكلُ ْ
[البقرة]١٧٢ : ت َۡعبُ ُدونَ ﴾ ١٧٢
ای مؤمنان! از نعمتهای پاکیزهای که نصیبتان کردهایم ،بخورید و شکر هللا را
به جای آورید ،اگر تنها او را عبادت میکنید.
پس شکرگزار هللا باشید کــه این نعمتهــا را بــه شــما داد و راه رســیدن بــه این
نعمتها را برایتان فراهم ساخت .اگر هللا متعــال بخواهــد ،مــا را از اینهمــه نعمت
محرومـ میگرداندـ یا دستیابی به آنرا برای ما دشوارـ میکند؛ چنانکه میفرماید:
﴿أَفَ َر َء ۡيتُم َّما ت َۡح ُرثُونَ َ ٦٣ءأَنتُمۡ ت َۡز َرعُونَ ٓۥهُ أَمۡ ن َۡحنُ ٱل ٰ َّز ِر ُعونَ ٦٤لَ ۡو نَ َشٓا ُء لَ َج َع ۡل ٰنَهُ
ـر َء ۡيتُ ُم ظ ۡلتُمۡ تَفَ َّكهُـونَ ِ ٦٥إنَّا لَ ُم ۡغ َر ُمـونَ ٦٦بَ ۡـل ن َۡحنُ َم ۡحرُو ُمـونَ ٦٧أَفَ َ ط ٗمـ ا فَ َ ُح ٰ َ
ۡ نزَلتُ ُمــوهُ ِمنَ ۡٱل ُمـ ۡ
ۡٱل َمــٓا َء ٱلَّ ِذي ت َۡش ـ َربُونَ َ ٦٨ءأَنتُمۡ أَ ۡ
ـنزلُونَ ٦٩لَـ ۡـو ـز ِن أَمۡ ن َۡحنُ ٱل ُمـ ِ
ار ٱلَّ ِتي تُــورُونَ َ ٧١ءأَنتُمۡ ـر َء ۡيتُ ُم ٱلنَّ َ ن ََشـٓا ُء َج َع ۡل ٰنَـ هُ أُ َج ٗـ
اج ا فَلَـ ۡـواَل ت َۡشـ ُكرُونَ ٧٠أَفَـ َ
أَن َش ۡأتُمۡ َش َج َرتَهَٓا أَمۡ ن َۡحنُ ۡٱل ُم ِ
نشُُٔٔـونَ ٧٢ن َۡحنُ َج َع ۡل ٰنَهَــا تَـ ۡـذ ِك َر ٗة َو َم ٰتَعٗـ ا لِّ ۡل ُم ۡقـ ِوينَ ﴾٧٣
[الواقعة]٦٣،٧٣ :
آیا به آنچه میکارید ،توجه کردهاید؟ آیا شما آن را میرویانید یا ما میرویانیم؟
اگــر بخــواهیم ،بهطــور قطــع آن را گیــاهی ُخــرد و خشــکیده میگــردانیم و بــدین
ترتیب شما شگفتزده میشوید( .و میگویید ):بهراستی ما زیـان کـردهایم؛ بلکــه
ما محروم و بیبهرهایم .آیا به آبی که مینوشید ،توجه کردهاید؟ آیا شــما آن را از
ابــر فــرو میفرســتید یــا مــا نازلکننــدهایم؟ اگــر بخــواهیم آن را تلخ و شــور
میگردانیم ،پس چرا سپاس نمیگزارید؟ آیا به آتشی کــه روشــن میکنیــد ،توجــه
نمودهاید؟ آیا شما آنرا پدید آوردهاید یا ما پدیدآورندهایم؟ ما ،آنرا پند و بهرهای
برای رهگذران قرار دادهایم.
خالصه اینکه شکر نعمتهای االهی بر ما واجب است و همانگونــه کــه بیــان
شــد ،شــکر نعمت ،از جنس خــو ِد نعمت میباشــد؛ یعــنی انســان متناســب بــا علم و
ثــروتیـ کــه هللا متعــال بــه او بخشــیده اســت ،علم و ثــروتش را از دیگــران دریــغ
نمیکند.ـ اگر هللا متعال به شما نیرو و تندرستی داده است ،باید به همکیشانی که به
ت توانـــاییـ و
شـــکر نعم ِ
ِ یـــاری شـــما نیـــاز دارنـــد ،کمـــک کنیـــد؛ این،
ِ کمـــک و
سالمتیست.ـ
***
-242باب :فضیلت ستایش و سپاسگزاری پروردگار
ذکر قلب است و چنین ذکــری قلبش را از یاد خود غافل کردهایم .لذا ذکر سودمندِ ،
در همه حال ،ممکن میباشد؛ یعنی انسان میتواند در حالیکه راه میرودـ یا آنگاه
که نشسته یا دراز کشیده است ،در آیات االهی بیندیشدـ که جزو ذکر و یــا ِد اوســت؛
گفتن عبارتهایی که در سنت آمده است ،جزو ذکر و یا ِد هللا متعال اســت؛
ِ همچنین
319 باب \:فضیلت ستایش و سپاسگزاری پروردگار
ك َولَـهُ ال َح ْمـ دَُ ،وهُـ َو َعلَى ُكــلِّ ك لَهُ ،لَـهُ ال ُم ْلـ ُ اذکاریـ مانند« :ال إله إِال هللاُ َوحْ َدهُ ال َش ِري َ
َش ْي ٍء قَ ِديرٌ» ،و «سبحان هّللا » و....
نماز نیز نمونهای از ذکر االهیست؛ هللا متعال میفرماید:
شٓا ِء َو ۡٱل ُمن َك ۗ ِر َولَ ِذ ۡك ُـر ٱ ِ أكبَ ُر﴾
ۡ َ هَّلل صلَ ٰو ۖةَ إِ َّن ٱل َّ
صلَ ٰوةَ ت َۡنهَ ٰى َع ِن ۡٱلفَ ۡح َ ﴿ َوأَقِ ِم ٱل َّ
[العنكبوت]٤٥ :
و نماز را برپا دار؛ بیگمان نماز از کارهای زشت و ناپســند بــاز میدارد .و
ذکر و یاد هللا ،بزرگتر است.
علمــا دربــارهی این فرمــودهی االهی کــه «یــاد و ذکــر هللا بزرگت ـرـ اســت»،
گفتهاند :معنایش این است که نماز بزرگتــرین یــاد و ذکــر هللا متعــال میباشــد .در
ذکر هللا بگویدـ و بــا قلبش نـیز در هر حال شایسته است که انسان همواره با زبانش ِ
ذکر و یاد هللا باشد؛ یعنی قلب و زبانش ،همزمــان هللا را یــاد کننــد تــا ذکــری کامــل
حاصل شود؛ زیرا اگرچه ذکر زبان بهتنهایی سودمندـ است ،امـا نــاقص میباشــد و
ـر ُكۡـم﴾ ؛ ـٱذ ُكرُونِ ٓـي أَ ۡذ ُكـ ۡذکر قلب ،مهمتر و اساسـیتر اســت .هللا متعــال میفرمایــد﴿ :فَـ ۡ
یعنی« :مرا یاد کنید تا من نیز شما را یاد کنم» .از پیــامبر ثــابت اســت کــه هللا
ألأل َذكَرْ تُـهُ فِى َم ٍ میفرمایدَ « :م ْن َذ َك َرنِي فِي نَ ْفسه َذكَرْ ته فِي نَ ْف ِسـي َو َم ْن َذ َكـ َرنِي فِى َم ٍ
َخي ٍْر ِم ْنهُ ْم»؛( )1یعنی« :هركه مرا در تنهــایی یــاد کنــد ،من نـیز او را پیش خــود یـاد
میکنم و هــرکس مــرا در جمعی یــاد نمايد ،او را در جمعی بهــتر از آنــان یــاد
ٱشــ ُكر ْ
ُوا لِي َواَل میکنم» .اين ،بیــانگر فضــیلت ذکــر اســت .هللا میفرمایــد:ـ ﴿ َو ۡ
ت َۡكفُ ـرُو ِن ﴾ یعــنی« :و شــکر و سپاســم را بهجــای آوریــد و مــرا ناسپاســی نکنیــد».
پیشتر ،مفهوم سپاسگزاریـ و نیز کفران و ناسپاسی بیان شد.
***
ي بِ\\ ِه بِقَ\\د ََح ْي ِن ِمنْ َخ ْم\\ ٍر -1401وعن أَبي هريرةَ أنَّ النَّبِ َّي أُتِ َي لَ ْيلَ\\ةَ أُ ْ
س\\ ِر َ
ْ
أخ\ ذتَ \و َ ْ
الح ْم\ ُد هللِ الَّ ِذي َه\دَا َك لِلفِط\ َر ِة لَ\ ْ َولَبَ ٍن ،فَنَظَ َر إِلَ ْيه َما فَأ َ َخ َذ اللَّبَنَ .فَقَا َل ِجبريلَ :
()2
الخ ْم َر َغ َوتْ أُ َّمتُكَ[ .روایت مسلم] َ
ترجمه :ابوهريره ميگوید :شب معراج براي پیامبر پیالــه آوردنـدـ کــه در
یکی ،شراب و در دیگری ،شــیر بــود .آن بزرگــوار بــه پیالههــا نگریســت و ســپس
پیالهی شیر را گرفت .جبرئیل گفت :حمد و ســتایش ویــژهی هللا اســت کــه تــو را
بهســویـ فطــرت رهنمــون شــد؛ اگــر پیــالهی شــراب را میگرفــتی ،امتت گمــراه
میشد».
ال ال يُ ْبدأُ فِي ِه بِا ْل َح ْم ُد هللِ فَ ُه\\ َورسول هللا قَا َلُ « :ك ُّل أ ْم ٍر ِذي بَ ٍ ِ -1402وعنه :عَنْ
أ ْقطَ ُع»[ .حدیثی حسن میباشد که ابوداود و ِ
()3
غير او روایت کردهاند].
ـار مهمی کــه بــا ترجم\\ه :ابــوهريره ميگویــد:ـرســولهللا فرمــود:ـ «هــر کـ ِ
الحمدهلل آغاز نشود ،نافرجام و بیبرکت است».
)(1صحيح بخاري ،ش،141( :ـ ،3271ـ ،5165ـ ،6388ـ )7396؛ و مسلم ،ش 1434 :بهنقـل از
ابنعباس.$
)(2ر.ک :حدیث شمارهی [ .618مترجم]
شرح ریاضالصالحین 322
***
-14کتاب :درود و صلوات بر رسولهللا
شرح
مولف /در کتابش بابی به نــام «امــر بــه درود فرسـتادن بـر پیـامبرـ »گشـوده
است.
امر یا دستور،ـ گاه برای وجوب است و گاه برای استحباب؛ زمانی کــه افــادهی
ک آن عمل ،گنهکارـ میشود و مفهــوم وجوب میکند ،بدین معناست که انسان با تر ِ
استحباب ،این است که اگر انسان آنرا انجام دهد ،اجر میبــرد و اگــر آنرا انجــام
ندهــد یــا تــرک نمایــد ،گنهکــار نمیشــود؛ لــذا تنهــا وجــه مشــترک میــان واجب و
ب واجب، انجام هر دو اجر و ثواب مییابد؛ اما ثوا ِ ِ مستحب ،این است که انسان با
بیش از اجــر مســتحب میباشــد؛ زیــرا در حــدیث قدسـیـ آمــده اســت کــه هللا متعــال
ت َعلَ ْي ـ ِه» )1(.یعــنی: َّب إِلَ َّي َع ْب ـ ِدي بِ َش ـ ْي ٍء أَ َحبَّ إِلَ َّي ِم َّما ا ْفتَ َر ْ
ضـ ُ میفرمایــد:ـ « َمــا تَقَ ـر َ
«محبــوبترین چــیز نــزد من کــه بنــدهام بــا آن بــه من تقــرب و نــزدیکیـ میجویــد،ـ
اعمالیست که بــر او فــرض کــردهام» .تفــاوتی کــه میــان واجب و مســتحب وجــودـ
ـزاوار مجــازات االهی ِ ک واجب ،گنهکــارـ و سـ دارد ،این اســت کــه انســان بــا تــر ِ
میشود؛ـ ولی کسی کــه عمــل مســتحبی را تــرک کنــد ،اگرچــه از اجــر و ثــواب آن
محرومـ میگردد ،اما گنهکارـ نمیشود .علما دربارهیـ درود فرستادن بــر پیــامبر
اختالف نظر دارند که آیا در همهی عُمر ،یکبـار واجب اسـت یـا بنـا بـر اسـباب،
واجب میباشد یا اصـالً واجب نیســت؟ صــحیح ،این اســت کــه درودـ فرســتادنـ بــر
نام آن بزرگوار بــه میــان رسولهللا به حسب اسباب ،واجب است؛ مثالً زمانیکه ِ
میآید؛ و گرنه ،اصــل بــر این اســت کــه درود فرســتادن ،مســتحب میباشــد؛ مگــر
اینکه سببی چون ذکر نام پیامبرـ وجود داشته باشــد کــه در این صــورت ،واجب
اســت .امــا مفهــوم صــلوات یــا درود فرســتادن بــر رســولهللا چیســت و اینکــه
ص ـلِّ َعلَی ُم َح َّم ٍد ،»...چــه مفهــومی دارد؟ بســیاری از مــردم این میگــوییم:ـ «اللّهُ َّم َ
درودـ را میگویندـ یا این دعا را بر زبان میآورند ،اما معنــایش را نمیداننــد؛ـ این،
درست نیست که انسان معنا و مفهوم چیزی را که میگوید ،نداند؛ بلکه باید مفهــوم
هر دعایی را که بر زبان میآورید ،بدانید تا با عبارتی که در آن گنــاه اســت ،دعــا
صلِّ َعلَی ُم َح َّم ٍد» ،این است که «یا هللا! در جمع فرشتگان نکنید .یک مفهوم «اللّهُ َّم َ
واالمقـــامت ،از محمد بهنیکی یـــاد بفرمـــا»؛ بـــه عبـــارت دیگـــر :نیکیهـــا و
ویژگیهــای ســتودهاش را بــرای فرشــتگانت یــادآوری کن تــا بــر محبتشــان بــه آن
ب بیشتری ببرند .این ،یکی از مفاهیم بزرگوار افزوده شود و بدینسان اجر و ثوا ِ
درودـ فرستادن بر پیامبر میباشد.
اما آیا درود فرستادن بر کسی غیر از پیامبر جایز است؟
)(1صحيح بخاري ،ش،1498( :ـ ،4166ـ )6332و مسلم 1078 ،بهنقل از عبدهللا بن ابیاوفی
.
)(2ر.ک :حدیث شمارهی [ .411مترجم]
ت آن ،و پارهای از اشکال...
باب \:امر به درودفرستادن بر پیامبر\ و فضیل ِ\
325
سنگینی) صدا کند؛ زیرا در آن هیچ جایی بهانــدازهی چهــار انگشــت وجــود نــدارد
مگر اینکه فرشتهایـ پیشانیاش را بر آنجا نهاده و برای هللا متعال به سجده رفتــه
است» .این ،در حالیست کــه آســمان بهمــراتب از زمین گســتردهترـ میباشد .حــال
فکرش را بکنید که در این آسمانهای هفتگانه که هر یک از دیگــری ،پهنــاورتر
ـمار
است ،چه همــه فرشــته وجــود دارد! وقــتیـ تعــداد فرشــتگان را نمیدانیم،ـ از شـ ِـ
درودهایی که بر پیامبر میفرستند نیز بیخبریم؛ لطـف و فضـ ِل االهی بیکـران
ٓ
است؛ شگفتا از اینهمه فضیلتی که به پیامبرـ عنایت کرده است! ﴿إِ َّن ٱهَّلل َ َو َم ٰلَئِ َكتَ ۥهُ
ُص ـ ُّلونَ َعلَى ٱلنَّبِ ِّي﴾ «:هللا و فرشــتگانشـ بــر پیــامبر درودـ میفرســتند» .این خــبر، ي َ
برای این است که نیز تشویق شویم و بر آن بزرگوار درودـ بفرستیم؛ از اینرو هللا
ـوا﴾ ؛ یعــنی :ای مومنــان! بــه متعــال در ادامهی آیــه میفرمایــد:ـ ﴿ ٰيَٓأ َ ُّيهَــا ٱلَّ ِذينَ َءا َمنُـ ْ
ـانمقتضای ایما ِن خود ،بر او درودـ بفرستید.ـ هللا متعال در اینجــا بــا اشــاره بــه ایمـ ِ
مومنان ،آنان را به درود فرستادن بر پیامبر خویش دستور داده است؛ زیرا ایمان،
اصلیترین انگیزهی انســان در فرمــانبرداری از هللا متعــال میباشــد.ـ ﴿ ٰيَٓأ َ ُّيهَــا ٱلَّ ِذينَ
وا ت َۡســلِي ًما « ﴾٥٦ای مومنــان! بــر او درود بفرســتید و وا َعلَ ۡيــ ِه َو َســلِّ ُم ْـ
صــلُّ ْ َءا َمنُ ْ
ــوا َ
چنانکه باید سالم بگویید»؛ لــذا دو دو دســتورـ شــد :درود فرســتادن (=صــلوات) و
وا َعلَ ۡي ِه﴾ ،یعنی :از هللا بخواهید که در جمع فرشتگان واالمقــامش صلُّ ْ سالم گفتنَ ﴿ .
وا تَسلِي ًما ،﴾٥٦یعنی :چنانکــه بایــد بــه او ســالم ۡ ْ ِّ
از محمد بهنیکی یاد کند؛ ﴿ َو َسل ُم ـ
بگویید؛ مفهومش این است که :از هللا متعال بخواهیــد کــه تــا زنــده اســت ،او را از
بیماریهای جسمی و آسیبهای معنوی در حفظ و پناه خــویش قـرارـ دهـد و آنگـاه
که درگذشــت ،دعــا کنیــد کــه از آســیبهای معنــوی در امــان باشــد؛ یعــنی از هللا
بخواهیدـ که شریعتش را از دسـتبُرد بــدخواهان ،بدعتگــذاران و دشــمنانش حفــظ
کند و نیز پیکر مبارکش را در قبر ،محــافظتـ بفرمایــد؛ مشــهورـ اســت کــه دو نفــر
زیر زمین حفر کردندـ تا بــه قصدـ ربود ِن پیکر رسولهللا را داشتند؛ لذا تونلی در ِ
قبر پیامبرـ برسند و پیکر مبارکشـ را بربایند؛ یکی از پادشاهان ،در خــواب دیــد
که دو نفر چنین قصدیـ دارند .وی بــه این خــواب اهمیت داد و بــرای پیگــیری بــه
مدینه سفر کرد و برای اینکه آندو را پیدا کند ،به امــیر مدینــه گفت :همهی اهــالی
مدینه را دعوت کن؛ گویا ویژگیهایـ آن دو نفر را در خواب دیده بود و اگر آنها
را میدید ،میتوانست آنان را شناسایی کند .امیر مدینه ،اهالی شهر را به ضــیافت
دعوت کرد؛ امــا پادشــاه آن دو نفــر را در میــان جمــع نیــافت؛ لــذا از آنجــا کــه بــه
درستی خواب خود باور داشت ،پرسید :گویا همه در این مهمانی حضورـ نداشتند؛ ِـ
گفتند :چرا؛ همهی اهالی مدینه در این مهمانی حاضرـ بودند ،مگــر دو نفــر کــه در
مسجد هستند .گفت :آن دو نفر را نزدم بیاورید.ـ وقتی آندو را نزد پادشــاه آوردنــد،
همان دو نفری بودند که پادشاه در خواب دیده بود و آنان را شناخت .سپس دستورـ
داد که پیرامون قبرـ پیامبر را حفر کنند و با مس و ُسـرب و ســنگ ،حفــاظی بــه
دَوْ ِر قبرـ بکشند تا کسی به پیکر مبارک دست نیابد.
سلِّم َعلَی ُم َح َّم ٍد ،»...در این دوران که رســولهللا صلِّ َو َ خالصه اینکه «اللّهُ َّم َ
وفات نموده ،بدین معناست کــه پروردگــارا! جســم آن بزرگــوارـ را پس از مــرگش
نــیز از هرگونــه تعــرض و آســیبی محــافظت بفرمــا؛ این ،مفهــوم ســالم گفتن بــه
شرح ریاضالصالحین 326
رسولهللا میباشد.ـ گفتنیست که هللا متعال ،اجســاد پیــامبران را بــر زمین حــرام
کرده است و امکان ندارد کـه زمین ،پیکـر پیـامبری را بخـورد؛ بهعبـارت دیگـر:
پیکر هیچ پیامبری نمیپوسد و خاک نمیشود.ـ در هر حال هللا متعــال در آیهای کــه
پیشتر بیان شد ،به مــا دســتور داده اســت کــه بــه پیــامبرش درود بفرســتیم و بــه او
سالم بگوییم؛ مفهوم صلوات و نیز سالم گفتن به پیامبر بیان گردید.ـ صــلوات یــا
درودـ فرستادن بر رسولهللا در مواردـ مشخصی ،واجب است؛ از جملــه زمــانی
که نام آن بزرگوار برده شود؛ زیرا رســولهللا فرمــوده اســتَ « :ر ِغ َم أ ْنــفُ َر ُجـ ٍ
ـل
«بینی آنکس که نـام من نـزدش بــرده شـود و ِ صلِّ َعلَ َّي»؛( )1یعنی: ت ِع ْن َدهُ فَلَ ْم يُ َُذ ِكرْ ُ
بر من درود نفرستد ،خاکآلود باد» .این ،کنایه از آن دارد که آن شخص ،خوار و
صــلِّ َو َســلِّم َعلَی زبــون بــاد .لــذا وقــتی نــام پیــامبر را شــنیدید ،بگوییــد« :اللّهُ َّم َ
ق پیامبر بر شماست .همچنین از دیدگاه بسیاریـ از علمــا ُم َح َّم ٍد»...؛ زیرا این ،ح ّ
صلوات بر پیامبر در تشه ِد پایان نماز ،واجب میباشــد و بســیاری از علمــا ،این
را یکی از ارکــان صــحت نمــاز دانســتهاند؛ و شــماریـ دیگــر نــیز گفتهانــد :درودـ
فرستادن بر پیامبرـ در تشهد اخیر ،سنت است؛ برخی هم آنرا واجب دانســتهاند.
لذا بهتر است کــه انســان ،از روی احتیــاط هم کــه شــده ،درودـ بــر پیــامبر را در
پایان نماز ،ترک نکند .گفتنیست :اگر انسان ضمن دعا کردن ،بر پیــامبر درودـ
بفرستد ،همانگونه که در حدیث آمده است ،خواستهی دعاکننده پذیرفتــه و گنــاهش
آمرزیده میشــود .از اینرو تــا میتوانیــد بــر پیــامبر درودـ بفرســتید تــا ایمانتــان
افزایش یابد و گشایش در امور ،نصیبتان گردد؛ اما این نکته را بهیاد داشته باشــیدـ
که پیــامبرـ نــیز انسانیســت کــه هیچ نفــع و ضــرریـ بــرای هیچکس در دســت او
نیست؛ پس هیچگاه نگو« :یا رسولهللا! برایم چــنین و چنــان کن»؛ «یــا رســولهللا!
برایم آمرزش بخواه»؛ یا رسولهللا! مدد!» این ،حرام است و شرک اکــبر بهشــمار
مخصــوص هللا
ِ میآید؛ زیرا جایز نیست که کسی را با هللا بخوانید .مگر دعا،
نیست؟ هللا متعال میفرماید:
ال َربُّ ُك ُم ۡٱدعُونِ ٓي أَ ۡستَ ِج ۡب لَ ُكمۡۚ إِ َّن ٱلَّ ِذينَ يَ ۡست َۡكبِرُونَ ع َۡن ِعبَــا َدتِي َس ـيَ ۡد ُخلُونَ﴿ َوقَ َ
[غافر]٦٠ : َاخ ِرينَ ﴾٦٠ َجهَنَّ َم د ِ
و پروردگارتان فرمود :مرا بخوانید تا دعای شما را بپذیرم .بیشک آنان کــه از
عبادت من سرکشی میکننــد ،بــه زودی خــوار و ســرافکنده وارد دوزخ خواهنــد
شد.
ق رســول اگر کسی بپرسد که حق پدر و مادر ،بیشتر و بزرگتر اســت یــا ح ـ ّ
ق رسولهللا بر خو ِد انسان نیز بیشتر میباشد؛ از اینرو بــر هللا ،میگوییم:ـ ح ّ
انسان واجب است که جانفدای رسولهللا باشد و آن بزرگوار را از خویشــتن ،و
پدر و مادر و فرزندانش و از همهی مردم ،بیشتر دوست بدارد .شاید این پرســش
ق خود ذکــر نفرمــوده مطرح شود که مگر هللا متعال ،حق پدر و مادر را پس از ح ّ
است؟ چنانکه میفرماید:
[اإلسراء: سنً ۚا ﴾٢٣
ض ٰـى َربُّكَ أَاَّل ت َۡعبُد ُٓو ْا إِٓاَّل إِيَّاهُ َوبِ ۡٱل ٰ َولِد َۡي ِن إِ ۡح َٰ
﴿ َوقَ َ
]٢٣
و پروردگارت فرمان داد که جز او را عبادت و پرستش نکنید و به پدر و مادر
نیکی نمایید.
)(1صحیح مسلم ،ش[ .384 :این حدیث پیشتر بهشمارهی 1044گذشت( .مترجم)]
)(2ضعیف است؛ ضعیف الجامع ،ش ،1821 :از آلبانی رحمههللا.
)(3صحیح الجامع ،ش2212 :؛ و صحیح أبی داود ،از آلبانی /ش[ .925 :بخشی از این حدیث
پیشتر بهشمارهی 1165گذشت( .مترجم)]
شرح ریاضالصالحین 330
ترجمه :اوس بن اوس ميگوید :رسولهللا فرمود « :از بهــترین روزهــایـ
شما ،روز جمعه است؛ پس در آن روزـ بــر من فــراوان درود بفرســتیدـ کــه درودـ و
ت شما به من عرضه میشــود».ـ گفتنــد :ای رســولخدا! چگونــه درودـ مــا بــر
صلو ِ
شما عرضه میشود ،در حالیکه پیکر شما -در قــبر -پوســیده و خــاک میگــردد؟!
فرمود« :هللا ،اجساد پیامبران را بر زمین حرام کرده است».
شرح
این سه حــدیث دربــارهیـ فضــیلت درود فرســتادن بــر پیــامبر اســت؛ پیشتــر
معنای صلوات یا درودـ بر پیامبرـ را بیــان کــردیم.ـ حــدیث نخســت ،حــدیثی بــدین
مضمون است که عبدهللا بن عمرو بن عاص $میگوید:ـ پیامبر فرمود« :هرکس
یک درود بر من بفرستد ،هللا متعال در برابرش ده درود بر او میفرستد»؛ یعــنی:
صلِّ َعلَى ُم َح َّم ٍد» ،هللا متعال در برابر ده درودـ بــر تــو
هنگامی که میگویی« :الله َّم َ
میفرستد و ده بار در جمع فرشتگان واالمقامش از تو بهنیکی یاد میفرمایــد .این،
بیانگر فضیلت درود بر پیامبر است و نشــان میدهــد کــه آن بزرگــوار ،جایگــاه
بسیارـ واالیی در نزد هللا متعال دارد؛ زیرا هرکه یک درودـ بــر پیــامبر بفرســتد،
هللا متعال در برابرش ده درودـ بر آن شخص میفرستد.
در حدیث دوم آمده اســت :از ابنمســعودـ روایت شــده اســت کــه رســولهللا
فرمود« :نزدیکترین شخص به من در روزـ قیامت ،کسیست که بیش از همه بــر
من درود بفرستد».ـ این هم تشویقی برای درود فرستادن بر پیامبرـ است.
و امــا حــدیث ســوم؛ اوس بن اوس میگویــد :پیــامبر دســتورـ داد کــه روز
جمعه ،بــر آن بزرگــوار ،فــراوان درود بفرســتیم؛ ســپس رســولهللا خــبر داد کــه
درودـ ما بــر آن بزرگــوار عرضــه میگــردد؛ـ یعــنی بــه او خــبر میدهنــد کــه فالنی
فرزند فالنی بر تو درودـ فرستاد؛ یا اینکه به او گفته میشود :شخصیـ از امتت بر
تو درود فرستاد .هللا بهتر میداند که آیا نام شخص را برای پیامبر ذکر میکننــد
یا خیر؛ مهم این است که درودـ ما به پیامبر عرضه میگــردد و بــه آن بزرگــوار
میرســد.ـ گفتنــد :ای رســولخدا! چگونــه درودـ مــا بــر شــما عرضــه میشــود ،در
حالیکــه پیکــر شــما -در قــبر -پوســیده و خــاک میگــردد؟! فرمــود« :هللا ،اجســاد
پیــامبران را بــر زمین حــرام کــرده اســت» .لــذا پیــامبران هرچــه در درون زمین
بمانند ،پیکرهایشان سالم میمانَد؛ در صورتیـ که اجساد ســایر انســانها میپوســد؛ـ
اگرچه گاه هللا متعال برخی از مردگان را گــرامی میدارد و زمین ،اجسادشــان را
نمیخــورد؛ ولی آنچــه غــالب و قطعیســت ،اینکــه اجســاد مردگــان در زمین،
میپوشد و خاک میشود؛ مگر اجساد پیامبران.
در هر سه حدیث ،به کثرت درود بر پیامبر تشــویق شــده اســت؛ بهویــژه در
روزـ جمعــه؛ امــا هــر زمــان کــه ممکن بــود ،تــا میتــوانی ،بــر آن بزرگــوارـ درود
بفرست؛ زیرا هللا متعال در برابر هر درود ،ده درودـ بر تو میفرستد.ـ الله ّم صل و
سلّم علی عبدک ورسولک محمد وعلی آله و أصحابه أجمعين.
***
ت آن ،و پارهای از اشکال...
باب \:امر به درودفرستادن بر پیامبر\ و فضیل ِ\
331
ْ -1408وعن أَبي هريرةَ قا َل :قَا َل رسول هللاَ « :ر ِغ َم أ ْنفُ َر ُج ٍل ُذ ِك\ ْ
\رتُ ِعن \ َدهُ
ص ِّل َعلَ َّي»[ .ترمــذي این حــدیث را روایت کــرده و گفتــه اســت :حــدیثی حســن فَلَ ْم يُ َ
()1
میباشد].
ترجمه :ابوهریره میگوید :رسولهللا فرمود:ـ «خوار و زبون باد کسی که
نام من نزدش برده شود و بر من درود نفرستد».
-1409وعنه :قال :قَا َل رسول هللا« :ال ت َْج َعلُ\\وا قَ ْب\ ِري ِعيداًَ ،و َ
ص \لُّوا َعلَ َّي،
()2
فَإنَّ َ
صالَتَ ُك ْم تَ ْبلُ ُغنِي َح ْي ُث ُك ْنتُ ْم»[ .روایت ابوداود با اِسناد صحيح]
ترجمه :ابوهریره میگوید :رسولهللا فرمود« :قبر مرا محــل رفت و آمــد
قــرارـ ندهیــد و بــر من درودـ بفرســتید؛ زیــرا درود شــما هرجــا کــه باشــید ،بــه من
میرسد».ـ
-1410وعن\\ه :أنَّ رس\\ول هللا قَ\\ا َلَ « :م\\ا ِمنْ أَ َح\\ ٍد يُ َ
س\\لِّ ُم َعلَ َّي إِال َر َّد هللاُ َعلَ َّي
()3
سالَ َم»[ .روایت ابوداودـ با اِسناد صحيح] وحي َحتَّى أَ ُر َّد َعلَ ْي ِه ال َّ
ُر ِ
ترجم\\ه :ابــوهریره میگویــد :رســولهللا فرمــود« :هرکــه بــر من ســالم
بفرســتد ،بهقطــع هللا متعــال روحم را بــه من بــاز میگردانـدـ تــا جــواب ســالمش را
بدهم».
سو ُل هللاِ« :البَ ِخي ُل َمنْ ُذ ِك ْرتُ ِع ْن \ َدهُ ،فَلَ ْم يُ َ
ص \ ِّل علي قال :قَا َل ر ُ
-1411وعن ٍّ
()4
َعلَ َّي»[ .ترمذي این حدیث را روایت کرده و گفته است :حدیثی حسن میباشد].
ترجمه :علی میگوید :رسولهللا فرمود« :بخیل ،کسیست که نام من نــزد
او برده شود و بر من درود نفرستد».ـ
صالَتِ ِه لَ ْم س ِم َع رسول هللاَ ر ُجالً يَ ْدعُو في َ بن ُعبَ ْي ٍد قا َلَ : ضالَةَ ِ -1412وعن فَ َ
رس\و ُل هللا« :ع َِج\ َل َه\ َذا»؛ ثُ َّم َد َع\\اهُ ص\ ِّل َعلَى النَّبِ ِّي فَقَ\\ا َل ُ يُ َم ِّج ِد هللا تَ َع\الَىَ ،ولَ ْم يُ َ
س\ ْب َحانَهَُ ،والثَّنَ\\ا ِء َعلَ ْي\ ِه ،ث َّمُ ْ َ َ
صلَّى أ َح\ ُد ُك ْم ف ْليَ ْب\دَأ بِت َْح ِمي ِد َربِّ ِه ُفَقَا َل لَهُ -أَ ْو لِ َغ ْي ِر ِه« :-إِ َذا َ
صلِّي َعلَى النَّبِ ِّي ثُ َّم يَ ْدعُو بَ ْع ُد بِ َما شَا َء»[ .روایت ابوداودـ و ترمذي؛ ترمذی ،این يُ َ
()5
حدیث را حسن صحيح دانسته است].
ترجمه :فَضاله بن ُعبَید میگویــد :رســولهللا از مــردی شــنید کــه در نمــاز
خویش دعا میکرد ،نه هللا را بهبزرگی یاد نمود و نــه بــر پیــامبرـ درود فرســتاد.ـ
رسولهللا فرمود« :این مرد ،عجله کرد» .سپس او را به حضـور خواسـت و بـه
او -یا به دیگری -فرمود« :هرگاه یکی از شما نماز گزارد -و خواست دعاکند -با
حمد و ستایش پروردگـار پــاکش آغـاز نمایـد و سـپس بـر پیـامبرـ درود بفرســتد؛
آنگاه هر دعایی راکه میخواهد ،بگوید».
)(1صــحیح الجــامع ،ش3510 :؛ و إرواء الغلیــل ،ش6 :؛ و صــحیح الترمــذی ،از آلبــانی /ش:
.2810
)(2صحیح الجامع ،ش7226 :؛ و صـحیح أبی داود ،از آلبـانی /ش1796 :؛ آلبـانی /در مشــکاۀ
المصابیح ،ش 926 :این حدیث را حسن دانسته است.
)(3صحیح الجامع ،ش5679 :؛ و صحیح أبی داود ،از آلبانی /ش.1795 :
)(4صحیح الجامع ،ش2878 :؛ صحیح الترمذی ،از آلبانی /ش.2811 :
)(5صحیح الجامع ،ش)3988 ،648( :؛ و صحیح أبی داود ،ش.1331 :
شرح ریاضالصالحین 332
شرح
در این چهار حدیث نیز به درودـ فرستادن بر پیامبر امر شده است؛ چنانکــه
ابوهریره میگوید :رسولهللا فرمود:ـ «قبر مرا محل رفت و آمد قرار ندهید و
بر من درود بفرستید؛ زیرا درود شـما هرجـا کـه باشـید ،بـه من میرسـد» .یعـنی:
سر قبرم نیایید و برای زیارت قبر برای بزرگداشت قبر من ،سالی یک یا دو بار ِ
ـودن ســفر بهقصــد زیــارت قــبر پیــامبر بار سفر نبندید؛ این ،بیانگر حرام بـ ِ منِ ،
میباشد.ـ لذا هنگامیکه انسان به مدینه سفر میکند ،باید قصــدش نمــاز خوانــدن در
قبر آن بزرگوار؛ چراکه هر نماز در مسجدالنبی، ت ِ مسجد پیامبر باشد؛ نه زیار ِ
بــر هــزار نمــاز در مســاجد دیگــر غــیر از مســجدالحرام ،برتــریـ دارد .پیــامبرـ
فرمــود:ـ «و بــر من درود بفرســتید؛ زیــرا درودـ شــما هرجــا کــه باشــید ،بــه من
میرســد»؛ لــذا هرجــا کــه باشــیم -چــه در دریــا ،چــه در خشــکی و چــه ســوارـ بــر
هواپیما -و بر پیامبر درودـ بفرســتیم ،درود مــا بــه آن بزرگــوارـ میرســد؛ فــرقیـ
نمیکندـ که در مدینه باشیم یا دور از آن .در حدیث بعــدی آمــده اســت :رســولهللا
فرمــود« :هرکــه بــر من ســالم بفرســتد ،بهقطــع هللا متعــال روحمـ را بــه من بــاز
میگرداند تا جــواب ســالمش را بــدهم» .چــنین بهنظــر میرسـدـ کــه این ،دربــارهی
ـبي کسیســت کــه ســر قــبر پیــامبر میایســتدـ و میگویــد:ـ «الســالم علیــک أیهــا النـ ُّ
ورحمة هللا وبرکاته»؛ و نیز احتمــال میرود کــه این حــدیث ،عــام و فراگــیر باشــد؛
بهیقین هللا متعال بر هر کاری تواناست.
سپس مؤلف ،حدیث علی بن ابیطالب و فضاله بن عبید $را ذکر کرده کــه در َ
هر دو ،به صلوات بر رسولهللا تشویقـ شده است؛ البته دربارهی حــدیث فضــاله
چنین بهنظر میرسدـ که آن مرد ،در نمازش ،همینکه تشهد را خواندـ بــدون ثنــا
و ستایش پروردگار و نیز بدون درود فرستادن بر پیامبرـ ،بالفاصــله دعــا کــرد.
روشن اســت کــه در تشــهد ،ابتــدا ثنــا و ســتایش هللا میآیــد؛ آنجــا کــه میگــوییم:ـ
«التحیات هلل والصلوات والطیبات»؛ و سپس سالم بر پیامبرـ قرار دارد؛ آنجا کــه
میگوییم «الســالم علی النــبي» .ســپس بــر پیــامبر درودـ (صــلوات) میفرســتیم و
آنگاه دعا میکنیم .گفتنیست :فقــط گفتن ســالم بــر پیــامبرـ یــا صــلوات فرســتادن
بهتنهایی ،جایز میباشد؛ اما بهتر است که سالم و صلوات ،هر دو گفته شود.
***
ب بن ع ُْج\ َرة ق\\الَ :خ\ َر َج َعلَ ْينَ\\ا النَّبِ ُّي فَقُ ْلنَ\\ا :يَ\\ا -1413وعن أَبي محم \ ٍد كع ِ
ص\ ِّل ُ َ
ص\لي َعلَ ْي\كَ؟ ق\\ا َل« :قولُ\\وا :الله َّم َ ِّ َ سو َل هللاِ قَ ْد َعلِ ْمنَا َكيْفَ نُ َ
سلِّ ُم َعلَ ْيكَ ،ف َك ْي\\فَ نُ َ َر ُ
َّ
آل إ ْب َرا ِهي َم ،إن َك َح ِمي ٌد َمجيدٌ .الله َّم بَ\\ا ِركْ َ
صليْتَ َعلى ِ َّ َ َعلَى ُم َح َّم ٍد ،و َعلى ِ
آل ُم َح َّم ٍد ،ك َما َ َ
ق آل إ ْب\ َرا ِهي َم ،إنَّ َك َح ِمي ٌد َم ْجيدٌ»[ .متفـ ٌ آل ُم َح َّم ٍدَ ،ك َم\\ا َب\\ا َر ْكتَ َعلَى َِعلَى ُم َح َّم ٍد و َعلَى ِ
()1
عليه]
ترجمه :ابومحمد ،کعب بن عُجره میگویــد:ـ پیــامبر نزدمــان آمــد؛ عــرض
کردیم:ـ ای رسولخدا! میدانیم که چگونه به شما ســالم بگــوییم؛( )2امــا چگونــه بــر
آل ُم َح َّم ٍدَ ،ك َمــا صلِّ َعلَى ُم َح َّم ٍد ،و َعلَى ِ شما صلوات بفرستیم؟ فرمود:ـ «بگویید :الله َّم َ
شرح
این سه حدیث دربــارهی چگــونگی درود فرســتادن بــر پیــامبر میباشــد؛ در
حدیث کعب بن عُجره آمده است که آنان از پیامبرـ پرسیدندـ که چگونــه بــر آن
بزرگوار صلوات بفرستند؛ زیرا البتــه پیــامبر بــه آنــان چگــونگی ســالم گفتن را
«الســالم عليك أيهــا النــبي ورحمــة هللاَّ آمــوزش داده و فرمــوده بــود کــه بگوینــد:
وبركاته» .لذا چگونگی درودـ فرســتادن بــر آن بزرگــوارـ را پرســیدند.ـ رســولهللا
صـلِّ َعلَى ُم َح َّم ٍد ،و َعلَى ِ
آل ُم َح َّم ٍد .»...پیشتـر بیـان شـد کـه فرمـود« :بگوییـد :الله َّم َ
منظــورـ از درودـ و صــلوات هللا بــر بنــده ،این اســت کــه او را در جمــع فرشــتگان
واالمقــامش بســتاید .گفتنیســت :منظــورـ از آلمحمــد در اینجــا ،همهی پــیروان آن
و مردان و زنانی کــه هللا را بســیار یــاد میکننــد ،هللا برایشــان آمــرزش و پــاداش
بزرگی آماده کرده است.
هللا متعال میفرماید:
[البقرة: ُ ۡ ﴿فَ ۡٱذ ُكرُونِ ٓي أَ ۡذ ُك ۡر ُكۡـم َوٱشكر ـ
ْ
ُوا لِي َواَل تَكفر ِ
ُون ﴾١٥٢ ُ ۡ
]١٥٢
پس مرا یاد کنید تا من نیز شما را یاد کنم و شکر و سپاسم را به جــای آوریــد و مــرا
ناسپاسی نکنید.
آیات فراوانی از این دست وجود دارد که بیانگر فضیلت ذکر است و بــه ذکــر
و یــا ِد هللا متعــال تشــویق میکنــد .هللا متعــال کســانی را کــه ایســتاده ،نشســته و
درازکشــیده ،پروردگارشــان را یــاد میکننــد ،ســتوده و بیــان نمــوده کــه آنــان،
خردمندند؛ چنانکه میفرماید:ـ
ٰ ۡ َ أۡل ُ أِّل ٰ ٓ أَل َّ ۡ َّ َ ٰ ۡ ۡ َ ت َوٱأۡل ٱلسـ ٰ َم ٰ َو ِ ۡ
ب
َ ِ ب ل ٱ ي ل ت ي
ِ َ َ ِ َ ٖ وْ ِ ـار
ـ ـ ه نٱل و ل ـي ل ٱ ـفـ ل ت
ِ َ ِ ِٱخ و ض ر ق َّ ﴿إِ َّن فِي َخلـ ِ
ۡ ــذ ُكرُونَ ٱهَّلل َ قِ ٰيَ ٗمــ ا َوقُع ٗ ١٩٠ٱلَّ ِذينَ يَ ۡ
قُــوداـ َو َعلَ ٰى ُجنُــوبِ ِهمۡ َويَتَفَ َّكرُونَ فِي خَ لــ ِ
ار ﴾١٩١ ض َربَّنَا َما خَ لَ ۡقتَ ٰهَ َذا ٰبَ ِطاٗل س ُۡب ٰ َحنَكَ فَقِنَا َع َذ َ
اب ٱلنَّ ِ ٱل َّس ٰ َم ٰ َو ِ أۡل
ت َوٱ َ ۡر ِ
[آل عمران]١٩١ ،١٩٠ :
همانا در آفرینش آســمانها و زمین و گــردش شــب و روز ،نشــانههایی بــرای
خردمندان وجود دارد؛ کسانی که ایستاده و نشسته و یا در حــالی کــه بــر پهلوهــا
آرمیدهانــد ،هللا را یــاد میکننــد و در آفــرینش آســمانها و زمین میاندیشــند (و
میگویند ):ای پروردگار ما! این را بیهوده نیافریــدهای؛ تــو پــاکی .پس مــا را از
آتش دوزخ محافظت بفرما.
ـر هللا متعــال باشــیم؛ این ،بــرای زبــان
لذا شایسته است که همواره در یــاد و ذکـ ِ
دشوارـ نیست و هر دم میتوانیمـ این اذکار را بر زبان داشته باشــیم کــه« :الإلهإالهللا
کار بسیار سادهایســت و اجــر و ثــواب فــراوانی وسبحان هللا والحمد هلل وهللا اکبر»ِ .
هم دارد .امید است که هللا متعال ما را جزو کسانیـ قرار دهد که او را فــراوان یــاد
میکنند.ـ
***
شرح ریاضالصالحین 338
ان، س\
َ ِ ِّ
ل ال ى َ
ل ع
َ َ\ان
ِ تَ
ف يف خَ
َِ ِ ِ َ\ان تم ل َ
ك « : هللا ل و
َ ُ ُ رس\ ل \ا َ
ق : ل
َ اَ
ق َ
ة هرير بي َ أ وعن -1416
العظيم»[ .متف ٌ
ق ِ هللا
ِ انَ ح
َ بْ س
ُ ،هِ د
ِ م ح
َ
َِ ْ بو هللا
ِ انَ حَ ب
ْ س
ُ : من
الر ِ حْ َان ِإ َلى َّيزَانَ ،ح ِبي َبت ِ َث ِقي َلت ِ
َان ِفي ال ِم ِ
()1
عليه]
ترجمه :ابوهریره میگوید :رسولهللا فرمود:ـ «دو کلمه وجودـ دارد که بر
زبان سبک است؛ ولی در ترازویـ اعمــال ســنگین میباشــد و محبــوب پروردگــار
العظيم».
ِ رحمان استُ :س ْب َحانَ هللاِ َوبِ َح ْم ِد ِهُ ،س ْب َحانَ هللاِ
الح ْم\ ُد هللَِ ،وال -1417وعنهُ قَا َل :قَا َل رسول هللا« :ألَنْ أَقُو َلُ :
س\ ْب َحانَ هللاَِ ،و َ
()2
س»[ .روايت مسلم] ش ْم ُإله إِال هللاَُ ،وهللاُ أ ْكبَ ُر ،أَ َح ُّب إلَ َّي ِم َّما طَلَ َعتْ َعلَ ْي ِه ال َّ
ترجمه :ابوهریره میگوید :رسولهللا فرمود« :اینکه بگــویم:ـ ُس ـ ْب َحانَ هللاِ،
َوال َح ْمـ ُد هللَِ ،وال إلــه إِال هللاَُ ،وهللاُ أ ْكبَ ـرُ ،بــرایم از آنچــه کــه خورشــیدـ بــر آن طلــوع
میکند ،دوستداشتنیترـ است».
سو َل هللا قَا َلَ « :منْ قَا َل ال إله إِال هللاُ َو ْح َدهُ ال شَري َك لَهُ ،لَ\هُ -1418وعنهُ :أنَّ ر ُ
َش\ ِر َ
\و ٍم ِمئَ\ة َم\ َّر ٍة َك\انَتْ لَ\هُ عَ\ ْد َل ع ْ َ
ش\ ْي ٍء ق\ ِدي ٌر ،فِي يَ ْ الح ْمدَُ ،و ُه َو َعلَى ُك ِّل َ ال ُم ْل ُك َولَهُ َ
ان َ
الش\ ْيط ِ ً َ َ َ
س\يِّئَ ٍةَ ،وك\انتْ ل\هُ ِح\ ْرزا ِمنَ َّ ُ ْ
سن ٍةَ ،و ُم ِحيَتْ َعن\هُ ِمئَ\ة َ َ ُ َ
ب و ُكتِبَتْ لهُ ِمئَة َح َ ِرقَا ٍ
ض َل ِم َّما َجا َء ِب ِه إِالَّ َر ُج ٌل َع ِم َل أ ْكثَ َر ِم ْنهُ». ت أَ َح ٌد بِأ َ ْف َ
س َيَ ،ولَ ْم َيأ ِ يَ ْو َمهُ َذلِ َك َحتَّى يُ ْم ِ
َ َّ َ
س ْب َحانَ هللا َوبِ َح ْم ِد ِه ،في يَ ْو ٍم ِمئَة َم\ َّر ٍةُ ،حطتْ َخطايَ\اهَُ ،وإنْ َك\انَتْ وقالَ « :منْ قَا َل ُ
()3
ق عليه] ِم ْث َل َزبَ ِد البَ ْح ِر»[ .متف ٌ
ترجمه :ابوهریره میگوید :رســولهللا فرمــود« :هرکــه روزانــه صــد بــار
ك َولَهُ ال َح ْم ُد َوهُ َو َعلَى ُكــلِّ َشـ ْي ٍء قَـ ِديرٌ، ك لَهُ ،لَهُ ال ُم ْل ُ بگوید :ال إله إِال هللاُ َوحْ َدهُ ال َشري َ
پاداشیـ برابر با آزاد کردن ده برده به او میرسدـ و صد نیکی برایش ثبت میشــودـ
و صد گناه از گناهانش پاک میگردد و آن روز تا غروب ،از ش ّر شیطان حفاظت
میشودـ و هیچکس عملی بهتر از او انجام نــداده اســت؛ مگــر کســی کــه بیش از او
این ذکر را گفته باشد».
و فرمود:ـ «هرکس روزانه صد بار بگویدُ :س ْب َحانَ هللا َوبِ َح ْمـ ِد ِه ،گناهــانش پــاک
کف دریا ،فراوان باشد». میشود؛ـ اگرچه همانن ِد ِ
شرح
ث ابوهریره بیانگر فضیلت ذکر است. هر سه حدی ِ
نخست :پیامبرـ فرمود:ـ «دو کلمه وجودـ دارد که بر زبــان ســبک اســت؛ ولی
در ترازویـ اعمال سنگین میباشد و محبوب پروردگار رحمــان اســتُ :س ـ ْب َحانَ هللاِ
العظيم» .روز قیامت که اعمال انسان را وزن میکنند و این دو ِ َوبِ َح ْم ِد ِهُ ،س ْب َحانَ هللاِ
ـمن
سنگینی این دو کلمه در ترازو نمایان میشــود؛ ضـ ِ ِ کلمه را در ترازوـ مینهند،
اینکـــه پروردگـــار رحمـــان ،این دو کلمـــه را دوســـت دارد؛ این ،ثـــواب بســـیار
بزرگیست؛ زیرا وقتی هللا متعال عملی را دوست داشته باشــد ،انجامدهنــدهی آنرا
گفتن این دو کلمــه ،محبت ِ نیز دوست دارد .بــه عبــارت دیگــر :انســان میتوانــد بــا
االهی را جلب کندُ .س ْب َحانَ هللاِ َوبِ َح ْم ِد ِه ،بدین معناست که هللا متعـال را از هـر عیب
و نقصی ،پاک میدانی و اذعان میکنی که هللا از هر جهت ،کامــل اســت؛ ذکــر
)(1صحیح بخاری ،ش6406 :؛ و صحیح مسلم ،ش.2694:
)(2صحیح مسلم ،ش.2695:
)(3صحیح بخاری ،ش)6403 ،3293( :؛ و صحیح مسلم ،ش.2691:
339 باب \:فضیلت ذکر و تشویق به آن
گر کمــا ِل لطــف و احســان پروردگــارـ نســبت بــه ـار هم ،بیــان ِ تسبیح و تحمیــد در کنـ ِ
بندگانش میباشدـ و نیز نشــانگر کمــا ِل علم و حکمت و دیگــر ویژگیهــا و صــفات
کامل االهیست. ِ واال و
العظيم ،یعــنی :هللا دارای عظمت و جالل و شــکوه اســت و هیچ ِ ُســ ْب َحانَ هللاِ
چــیز و هیچکس در قــدرت ،حکمت ،و علم ،از او بزرگتــر نیســت؛ او در ذات و
صفاتش بزرگ و بیهمتاست.
ای بندهی خدا! همواره این دو کلمه را بــر زبــان داشــته بــاش؛ زیــرا بــر زبــان
راند ِن این دو کلمه ،کار دشواریـ نیست؛ بلکه هم در ترازوی اعمال ،سنگین است
ب هللا متعــال میباشــد؛ پس شایســته اســت کــه انســان این دو کلمــه را و هم محبــو ِ
العظيم.
ِ همواره بر زبان براند و بگویدُ :س ْب َحانَ هللاِ َوبِ َح ْم ِد ِهُ ،س ْب َحانَ هللاِ
حدیث دوم :ابوهریره میگوید :رسولهللا فرمود« :اینکــه بگــویم:ـ ُس ـ ْب َحانَ
هللاَِ ،وال َح ْم ُد هللَِ ،وال إله إِال هللاَُ ،وهللاُ أ ْكبَ ُر ،برایم از آنچه کــه خورشــید بــر آن طلــوع
میکنـــد ،دوستداشــتنیترـ اســت»؛ یعـــنی گفتن این اذکــار ،بـــرایم از تمـــام دنیـــا
گفتن این اذکــار ،کــار دشــواریـ ِ اذکار سبکیست؛ یعنی ِ محبوبترـ است .اینها نیز
نیست .امروزه مردم ،دشت و دریا ،و زمین و آسمان را درمینوردن ـدـ و ســختی و
خطر سفر را به جان میخرند تا شاید به اندکی از مال و ثروت دنیا دست یابند؛ و ِ
انجام این کارهای بــزرگ، ِ در که شگفتا ولی نرسند؛ خواهند، یم چه ن آ به هم شاید
اما سبک و آسان ،کوتاهی میکنیم؛ چراکه شیطان ،انسان را بـه تنبلی و سسـتی وا
میدارد.ـ این ،در حالیست که رســولهللا بیــان فرمــودـ کــه گفتن این اذکــار را از
آن تو باشد ،آنگاه کــه همهی دنیا ،بیشتر دوست دارد .بهراستی اگر همهی دنیا از ِ
بمیری ،به چــه دردَت میخــو َرد و چــه اســتفادهای از آن میبَــری؟ـ امــا ُسـ ْب َحانَ هللاِ،
َوال َح ْمـ ُد هللَِ ،وال إلــه إِال هللاَُ ،وهللاُ أ ْكبَـ ُر ،نیکیهای ماندگاریســت کــه بایــد قــدرش را
بدانیم؛ هللا متعال میفرماید:ـ
خَيـ ٌر ِعنـ َد َربِّكَ ثَ َوابٗـ ا ت ۡ ت ٰ َّ
ٱلصـلِ ٰ َح ُ ﴿ ۡٱل َما ُل َو ۡٱلبَنُــونَ ِزينَـةُ ۡٱل َحيَـ ٰـو ِة ٱلـ ُّد ۡنيَ ۖا َو ۡٱل ٰبَقِ ٰيَ ُ
[الكهف]٤٦ : خَي ٌـر أَ َماٗل ﴾٤٦َو ۡ
ک پایــدار ،نــزد
مــال و فرزنــدان ،زیــور زنــدگی دنیــا هســتند و کارهــای نیــ ِ
پروردگارت از نظر پاداش ،بهتر و امیدبخشتر است.
لذا شایسته است که فرصت را برای انجام چنین کارهایی غنیمت بدانیم.
ك لَـهُ ،لَـهُحدیث سوم :هرکه روزانه صد بار بگوید :ال إله إِال هللاُ َوحْـ َدهُ ال َشـري َ
ال ُم ْل ُك َولَهُ ال َح ْم ُد َوهُ َو َعلَى ُكلِّ َش ْي ٍء قَ ِدي ٌر ،به فضایل پنجگانهی ذیل دست مییابد:
یکم :پاداشیـ برابر با آزاد کردن ده برده به او میرسد.ـ
دوم :و صد نیکی برایش ثبت میشود.ـ
سوم :و صد گناه از گناهانش پاک میگردد.ـ
چهارم :و آن روزـ تا غروب ،از ش ّر شیطان حفاظت میشود.ـ
پنجم :و هیچکس عملی بهتر از او انجام نداده است؛ مگر کســی کــه بیش از او
این ذکر را گفته باشد.
گفتن ال إلــه إِال هللاُ َوحْـ َدهُ ال
ِ ـرای ـب ـدیث ـح در ـه
ـ ک ـت
ـ س
ی اه گان
ج اینهــا فضــای ِل پن
َشري َك لَهُ ،لَهُ ال ُم ْل ُك َولَهُ ال َح ْم ُد َوهُ َو َعلى كلِّ َش ـ ْي ٍء قَ ـ ِدي ٌر بیان شــده اســت .این ،بســیار
ُ َ
آسان است؛ میتوانیدـ صـبح کـه بـه مسـجد میآییـد ،در بین راه یـا هنگـامی کـه در
انتظارـ نماز نشستهاید یــا پس از طلــوع فجــر ،این ذکــر را بگوییــد .این هم یکی از
شرح ریاضالصالحین 340
اذکار و کارهاییست که چــه خوبســت کـه انســان بـه آن پایبنــد باشــد و در ابتــدای
روزـ آنرا
بگوید تا در طول آنروز از ش ّر شیطان حفاظت شود.
همچنین «هـرکس روزانـه صـد بـار بگویـدُ :سـب َْحانَ هللا َو ِب َح ْمـ ِد ِه ،گناهـانش پـاک
کف دریا ،فراوان باشد» .بهتر است که ُس ـب َْحانَ هللا َو ِب َح ْمـ ِد ِه میشود؛ اگرچه همانندی ِ
را در پایان روز بگوییم تا گناهانی که در آن روز مــرتکب شــدهایم ،محــو شــود .در
هر حال ،لحظـات عُمـر مـا فرصتیسـت کـه دوبـاره تکـرار نمیشـود؛ پس لحظـات
کارهای آسان که ثواب فــراوانی دارد ،غــنیمت شــماریم. ِ زندگی خود را با انجام این
از هللا متعـال میخـواهیم بـه مـا توفیـق دهـد کـه ذکـر و شـکر او را بهجـای آوریم و
بهنیکی عبادتش کنیم.
***
ُ هللا الِ إ إل\\ه ال ل
َ \ا \َ ق نْم «
َ َ : ل \ا
\ َ ق ي َّ
\اري ع ِ ِ ِّ
ب نال َن -1419وعن أَبي أيوب األنص\ ِّ
تَ ،ك\\انَ َش \ َر َم\ َّرا ٍ َ
َي ٍء ق ِدي ٌر ،ع ْ الح ْمدَُ ،و ُه َو َعلَى ُك ِّل ش ْ ش ِري َك لَهُ ،لَهُ ال ُم ْل ُك َولَهُ َ َو ْح َدهُ ال َ
()1
ق عليه] س َما ِعي َل»[ .متف ٌ َ
س منْ َول ِد إ ْ ُ ْ
أربَ َعة أنف ٍ َ ق ْ َك َمنْ أ ْعتَ َ
ترجمه :ابوایوب انصاریـ میگوید :پیامبرـ فرمود:ـ «هرکه ده بــار بگویــد:
ال إله إِال هللاُ َوحْ َدهُ ال َشري َك لَهُ ،لَهُ ال ُم ْل ُك َولَهُ ال َح ْمـ ُد َوهُـ َو َعلَى ُكــلِّ َشـ ْي ٍء قَـ ِدي ٌر ،ماننــد
کسیست که چهار برده از فرزندان اسماعیل را آزاد کرده است».
ب ال َكالَ ِم إِلَى -1420وعن أَبي َذ ٍّر قَا َل :قَ\\ا َل لِي رس\\و ُل هللا« :أال أُ ْخبِ\ ُر َك بِ\\أ َ َح ِّ
()2
س ْب َحانَ هللاِ َوبِ َح ْم ِد ِه»[ .روايت مسلم] ب ال َكالَ ِم إِلَى هللاُِ : هللاِ؟ إنَّ أَ َح َّ
ترجمه :ابوذر میگوید :رسولهللا به من فرمود« :آیا تــو را از محبــوبترین
سخن در نزد هللا آگاه نسازم؟ دوستداشتنیترین گفتار در نــزد هللاُ ،س ـب َْحانَ ِ
هللا َو ِب َح ْمـ ِد ِه
میباشد».
ش \ ْط ُر ط ُه\\و ُر َ ي قَ\\ا َل :قَ\\ا َل رس\\و ُل هللا « :ال ُّ \ك األش\\عر َّ -1421وعن أَبي مال\ ٍ
آلن -أَ ْو تَ ْمألَُ -م\\ا بَيْنَ الح ْم\ ُد هللِ تَ ْم ِ س \ ْب َحانَ هللاِ َو َ الح ْم\ ُد هللِ تَ ْمألُ ال ِم\\ي َزانَ َ ،و ُ \انَ ،و َ اإليم\ ِ
()3
ض»[ .روایت مسلم] األر ِ ت َو ْ س َما َوا ِ
ال َّ
ترجمه :ابومالک اشعری میگوید:ـ رســولهللا فرمــود:ـ «پــاكيزگي ،نصــف
ايمان است .و «الحمدهلل» ترازو(یـ نیکیها) را پُر ميكند و «سبحان هللا والحمدهلل»
فاصلهی ميان آسمانها و زمين را پُر ميكنند».
ابي إِلَى رس\\ول هللا فَقَ\\ا َل: ص ق\\الَ :ج\ ا َء أ ْع\ َر ٌّ -1422وعن سعد بن أَبي وق\\ا ٍ
َعلِّ ْمنِي َكالَما ً أقُولُهُ .قَا َل« :قُ ْل :ال إله إِال هللاُ َو ْح َدهُ ال شَري َك لَهُ ،هللاُ أ ْكبَ ُر َكبِيراًَ ،و َ
الح ْم ُد
يم» .قَ\\ا َل: ب ال َعالِمينَ َ ،وال َحو َل َوال قُ \ َّوةَ إِال بِاهللِ ال َع ِزي ِز َ
الح ِك ِ س ْب َحانَ هللاِ َر ِّ هللِ َكثيراًَ ،و ُ
ار ُز ْقنِي». و ي، ن د \ه ا و
َّ ِ ْ ِ َ ْ َ ْ ِ َ ْ ِ ِ َ ْي ن م ح ار و ي، ل \ر\ ف ْ
غ ا مالله : ل ْ \ ُ ق « : ل
َ \ا
\ َ ق ي؟ ل
َ ِ \ا \مَ ف ي، فه\ؤُال ِء لِ\ َربِّ
()4
[روايت مسلم]
شرح
این دو حدیث دربــارهی اذکاریســت کــه در اوقــات مشخصــی گفتــه میشــوند؛
زیرا اذکار دو گونهاند :اذکار مقید که وقت مشخصی دارند؛ و اذکار مطلق .برخی
از اذکار مقید به نماز هستند و برخی دیگر از اذکار ،مقید به وضوـ کــه اصــطالحاًـ
ث
به آنها اذکار وضو و اذکار نماز نـیز گفتـه میشـود.ـ این دو حـدیث ،یعـنی حـدی ِ
مغیره بن شعبه و عبدهللا بن زبیر #دربارهیـ اذکار نماز است.
مغــیره بن شـعبه میگویــد :رســولهللا هنگامیکــه از نمـاز فــارغ میشـدـ و
ك لَـهُ ،لَـهُ ال ُم ْلـ ُ
ك َولَـهُ ال َح ْمـ دَُ ،وهُـ َو سالم میداد ،میگفت« :ال إله إِال هللاُ َوحْ َدهُ ال َش ِري َ
)(1صحیح بخاری ،ش)7292 ،6330( :؛ و صحیح مسلم ،ش.593:
)(2شارح /بهاندازهی کافی پیرامون معاني و مفاهيم اين اذکار سخن گفته است؛ از اینرو نیازی
به تکرار آن نیست .البته در مواردی که مفهوم ذکر یا دعایی در شرح حدیث نیامــده باشــد ،بنــده
مفهوم آنرا در پانوشت آوردهام .گفتنیست :ذکر مفــاهیم این دعاهــا و اذکــار از آن جهت اهمیت
دارد که دعاکنندهـ یا ذاکر ،هنگام گفتن این دعاها و اذکار ،مفهومش را دریابــد؛ وگرنــه از آنجــا
که گفتن واژههای هر یک از اذکار مسنون ،عبادت است ،لــذا حفــظ کــردن این الفــاظ ضــرورت
دارد تا انسان ،با گفتن این اذکار به فضایل آنها دست یابد[ .مترجم]
)(3صحیح مسلم ،ش.594:
)(4ت\\رجمهی ذک\\ر« :هیچ معبــود راســتینی جــز هللا نیســت؛ او ،یکتاســت و شــریکی نــدارد؛
فرمانروایی و ستایش ،از آ ِن اوست و او بر هر کاری تواناســت؛ هیچ بازدارنــدهای (از گنــاه) و
ـق هللا وجــود نــدارد .معبــود بــرحقی جـز هللا
هیچ نیرویی (برای اطاعت) جز بــه خواســت و توفیـ ِ
وجود ندارد؛ هیچ چیز و هیچکس جز او را عبادت و پرستش نمیکنیم؛ نعمت و کمال و لطف و
آن اوست و ستایش نیکو ،او راست .معبــود راســتینی جــز او وجــود نــدارد و بــا احسان ،همه از ِ
اخالص در دین و عبــادت ،تنهــا او را میخــوانیم؛ هرچنــد بــرای کــافران ناخوشــایند باشــد».
[مترجم]
343 باب \:فضیلت ذکر و تشویق به آن
ْط َي لِ َما َمنَعْتَ َ ،وال يَ ْنفَ ـ ُع َذا ال َجـ ِّد َعلَى ُكلِّ َش ْي ٍء قَ ِديرٌ ،الله َّم ال َمانِ َع لِ َما أَ ْعطَيْتَ َ ،وال ُمع ِ
ِم ْن َك ال َج ُّد».
«ال إله إِال هللاُ» ،یعنی هیچ معبود برحق و راستینیـ جز هللا وجــودـ نــدارد کــه
سزاوار پرستش باشد و بتها و معبودانیـ که جز هللا پرستش میشــوند،ـ شایســته و ِـ
سزاوارـ عبادت نیستند؛ هرچند کسانی که آنهــا را عبــادت میکننــد ،نــام «الــه» یــا
معبودـ را بر آنها بگذارندـ و آنها را معبودان خــویش بخواننــد؛ بلکــه معبودانشــان
همانگونهاند که هللا متعال میفرماید:
﴿ َما ت َۡعبُ ُدونَ ِمن دُونِ ِٓۦه إِٓاَّل أَ ۡس َمٓاءٗ َس َّميت ُموهَٓا أنتمۡ َو َءابَٓا ُؤكمـ َّمٓا أن ـ َز َل ٱ ُ بِهَــا ِمن
هَّلل َ ُ ُ َ ُ ۡ
طَ ٍن﴾ [يوسف]٤٠ : س ُۡل ٰ
شما ،جز پروردگار ،تنها نامهایی را میپرستید که خودتان و پدرانتان نامگذاری
کردهاید (و نام «اله» یا معبود را بر آنها گذاشتهاید؛ در حالی که) هللا هیچ دلیلی
بر درستی آنها نازل نکرده است.
« َوحْ َدهُ ال َش ِري َك لَهُ» ،بــرای تأکیـد اســت؛ یعـنی بـا بیـان اینکـه هللا ،یکتاسـت و
شریکیـ ندارد ،بر مفهــوم «ال إلــه إِال هللاُ» و وحــدانیت هللا تأکیــد میشــود و بیــان
میگرددـ که هللا متعال در الوهیتش یکتا و بیشریک است و فرمانرواییـ و حمد و
ستایش ،ویژهی اوست و او بر هر کاری تواناست.ـ فرمانروایی و حاکمیت مطلــق،
روایی آســمانها و زمین و آنچــه ِـ فراگیرـ و گسترده از آ ِن اوست؛ همچنانکه فرمان
در آنهاســت و نــیز مــالکیت انســانها ،جــانوران ،درختــان ،دریاهــا ،رودخانههــا،
فرشتگانـ و نیز ماه و خورشید،ـ به او اختصاص دارد و همهی اینهــا و آنچــه کــه
ما میدانیم و نمیدانیم ،ملک او هستند و او هرگونه که بخواهــد و حکمتش اقتضــا
کند ،در ملک خویش تصرف میکند و هرچه بخواهد ،بهانجام میرساند.
« َولَهُ احلَ ْم ُد» ،یعنی کمال مطلق ویژهی اوست و او در همه حال ،ســزاوارـ حمــد
و ستایش است؛ چه آنگاه که در خوشـیـ و نعمت بهســر بــریم و چــه آنگــاه کــه در
رنج و سختی باشیم .انســان در خوشـیهاـ پروردگــارش را ســتایش میکنــد و او را
سپاس میگویدـ و آنگــاه کــه گرفتــار رنج و ســختی شــود ،بــاز هم پروردگــارش را
میستایدـ و همهی کارهایش را به هللا میسپارد؛ زیرا چهبسا انسان ،مصــلحت رنج
گرفتاری خویش را نمیداند؛ اما هللا متعال به مصلحت هر چیزی ،اگــاهی کامــل ِـ و
و مطلق دارد؛ از اینرو انسان ،پروردگارشـ را در همــه حــال میســتاید؛ چنانکــه
اگر مسألهی خوشحالکنندهای برای پیامبر پیش میآمد ،میگفتْ :
«ال َح ْم ُد هَّلِل ِ الَّ ِذي
ت»؛ یعنی« :حمد و ستایش ،از آن هللا است که به لطفش نیکیها بِنِ ْع َمتِ ِه تَتِ ُّم الصَّالِ َحا ِ
ْ
به انجام میرسد» .و اگر مسألهی دیگری ،بــرایش پیش میآمــد ،میگفت« :ال َح ْمـ ُد
ال» )1(.اما متأسفانه به جای عبارت مذکور ،عبارت دیگـریـ در میـان هَّلِل ِ َعلَى ُكلِّ َح ٍ
مردم رایج شده که میگویند« :الحمــد هلل الــذی ال یُحمـد علی مکــروه ســواه»؛ یعـنی:
«حمــد و ســتایش از آن خداســت کــه کســی جــز او در برابــر ناخوش ـیها ســتایش
صبری ستایشگر است ِـ نمیشود» .این ،حمد و ستایش ناقصیست .زیرا بیانگر کم
یا حداقل نشان میدهد کــه چــنین ســتایشگری ،از کمــال صــبر برخــوردار نیســت.
بنــابراین هرگــاه مســألهی نــاگواریـ پیش آمــد ،بــا همــان الفــاظی ،هللا را حمــد و
ال». ستایش کنید که رسولهللا ستایش کرده استْ :
«ال َح ْم ُد هَّلِل ِ َعلَى ُكلِّ َح ٍ
چیزی برای جبران بخشش و نیکیاش نیافتید ،آنقدر برایش دعا نمایید که خودتان
احساس کنید که نیکیاش را جبران کردهاید».
ولی هر نیکی و بخششی که به ما میشود ،میدانیم که هللا متعال آنرا برای ما
شخص بخشنده را بر آن داشته است که چنین دهشی به ما ببخشد. ِ فراهمـ ساخته و
« َوال يَ ْنفَـــ ُع َذا ال َجــ ِّد ِم ْنـــ َك ال َجــ ُّد»؛ یعــنی« :ثــروت و بهــرهي هیچ ثروتمنــدـ و
سرمایهداری ،او را از تو بینیاز نمیگرداند و در برابر تو سودی برایش ندارد».
لذا مال و ثروت هیچکس و نیز زن و فرزندانشـ و دیگر بهرههایی که از دنیا برده
است ،او را از هللا ،بینیاز نمیکنندـ و در برابر هللا هیچ ســودی بــرایش ندارنــد؛
زیرا فرمانرواییـ آسمانها و زمین از آ ِن هللا متعال میباشدـ و بهراستی چه بســیارـ
ثروتمندانیـ که بــا زن و فرزنــدان خــود ،خــوش و خــرم زنــدگی میکننــد و ناگهــان
بیمار میشوند و هیچکس جز هللا نمیتواند این بال را از او دورـ کنــد و بهبــودش
ببخشــد؛ یــا فــردی بــا ثــروت و ســرمایهی فــراوان ،ناگهــان افســرده میشــود و بــه
ناراحتیـ و اندوهی دچار میگردد که از کسی جز هللا برایش هیچ کــاری ســاخته
نیست!
لذا با گفت ِن چنین دعایی ،همه چیز را بـه هللا واگـذارـ میکـنیم .همچــنین شایســته
است که انسان پس از پایان نماز ،هنگامی که سالم میدهد ،سه بار استغفار کند و
الس ـالَ ُم ،تَبَــا َر ْكتَ يَــا َذا ال َجالَ ِل َواإل ْكـ َر ِام». ك َّ الس ـالَ ُمَ ،و ِم ْن ـ َ ســپس بگویــد« :الله َّم أ ْنتَ َّ
گفتنیست :ترتیب اذکار ،واجب نیست؛ یعــنی فــرقیـ نمیکنـد کــه ابتـدا کـدامیک از
اذکار را بگویید؛ ولی بهـتر اسـت کـه ابتـدا سـه بــار اســتغفار کنیـد و سـپس دعـای
مذکورـ و آنگاه سایر اذکار مسنون را بگویید .انشاءهللا پــیرامون حــدیث عبدهللا بن
زبیر $نیز سخن خواهیم گفت.
***
َب\وا رس\\و َل هللا فق\\الواَ :ذه َ اج ِرينَ أَتَ\ ْ -1426وعَن أبي هُريرة أَنَّ فُقَ َرا َء ا ْل ُم َه ِ
صوم صو ُمونَ ك َما نَ ُ صلِّي ،ويَ ُ صلُّونَ ك َما نُ َ يم ال ُمقِيم؛ يُ َ ت ال ُعلَى والنَّ ِع ِ أَ ْه ُل ال ُّدثُو ِر بِال َّد َرجا ِ
ش\يئا ً صدَّق ،ويَعتِقُ\\ونَ وال نَعت\قُ .فق\\ال رس\\و ُل هللا« :أَفَال أُ َعلِّ ُم ُك ْم َ ص َّدقُونَ وال نَتَ َ َويَتَ َ
ص\نَ َع ِ َ نْ َ م َّ ال إ م ُ
ك ْ
ن م ل ض ْ
ف َ أ دح َ أ ُ
ك ي َ الو م
ْ ِ ونَ ِ ِ َ نْ َ ْ َ ْ َ َ ونُ َ ٌ َ َ ِ ُ
ك د عب م ه ب ُ ق ب س َ تو م، كُ َ ق تُد ِر ُكونَ ِ ِ َ نْ َ
ب س م ه ب
ُس \بِّ ُحونَ ،وتَح َم\ دُونَ وتُ َكبِّ ُرون ُدبُ \ َر صنَ ْعتُم؟» قالوا :بَلَى يا رسو َل هللا ،قال« :ت َ ِمث َل ما َ
س \ئِ َل عَنْ َ َ
صال ٍة ثالثا ً وثالثِينَ َم َّرةً» .قا َل أبُو صالح الراوي عن أبي هريرة ،ل َّما ُ َ َ َ َ ُك ِّل َ
ترجمه :سعد بن ابیوقاصـ میگوید :رسولهللا در پایان هر نماز -پیش از
ك ِمنَ ال ُجب ِْن َوالب ُْخ ِلَ ،وأعُو ُذ سالم -با این کلمات به هللا پناه میبرد« :الله َّم إنِّي أَعو ُذ بِ َ
أن أُ َر َّد إِلَى أَرْ َذ ِل ال ُع ُم ِرَ ،وأعُو ُذ بِ َك ِم ْن فِ ْتنَ ِة ال ُّد ْنيَاَ ،وأَعُو ُذ بِ َك ِم ْن فِ ْتنَ ِة القَب ِْر».
ك ِم ْن ْبِ َ
-1430وعن مع\\ا ٍذ :أنَّ رس\\ول هللا أخ\\ذ بيدهَ ،وق\\ا َل« :يَ\\ا ُم َع ُ
\\اذَ ،وهللاِ إنِّي
َ
ص\الَة تَقُ\\و ُل :الله َّم أ ِعنِّي َعلَى \اذ ال تَ\ َدعَنَّ في ُدبُ\ ِر ُك\ ِّل َ وصي َك يَا ُم َع\ ُ ألُ ِحبُّ َك»؛ فَقَا َل« :أُ ِ
()3
س ِن ِعبَا َدتِ َك»[ .روايت ابوداود با اِسناد صحیح] ش ْك ِركََ ،و ُح ْ ِذ ْك ِركََ ،و ُ
ترجمه :از معاذ روایت است که رســولهللا دســت او را گــرفت و فرمــود:
«ای معاذ! به هللا سوگند که من ،تو را دوست دارم»؛ و افزود:ـ «ای معــاذ! بــه تــو
سفارش میکنم که در پایان از هر نمازی -پیش از سالم -این دعا را تــرک نکــنی:
()4
الله َّم أَ ِعنِّي َعلَى ِذ ْك ِركََ ،و ُش ْك ِركََ ،و ُحس ِْن ِعبَا َدتِ َك».
شرح
اینها نیز جزو اذکاریستـ که در پایان نماز گفته میشود؛ سعد بن ابیوقــاص
میگوید:ـ رسولهللا در پایان هر نماز -پیش از سالم -با این کلمات به هللا پنــاه
أن أُ َر َّد إِلَى أَرْ َذ ِل ك ِمنَ ال ُجب ِْن َوالب ُْخــ ِلَ ،وأعُــو ُذ بِــ َ
ك ِم ْن ْ میبــرد« :الله َّم إنِّي أَعــو ُذ بِــ َ
ال ُع ُم ِرَ ،وأعُو ُذ بِ َك ِم ْن فِ ْتنَ ِة ال ُّد ْنيَاَ ،وأَعُو ُذ بِ َك ِم ْن فِ ْتنَ ِة القَب ِْر».
در حدیث معاذ بن جبل آمده است که پیامبر ســفارش فرمــودـ كـه در پایــان
ُسـ ِن ِعبَا َدتِـ َك». هر نمازی ،این دعا را بگوید« :الله َّم أَ ِعنِّي َعلَى ِذ ْك ِركََ ،و ُش ْك ِركََ ،وح ْ
شایستهی یادآوریست :در چنین احادیثی ،هرگاه بــه گفتن ذکــر پس از پایــان نمــاز
توصیه شود ،منظورـ این است که نمــازگزار آنرا پس از اتمــام نمــاز و آنگــاه کــه
سالم میدهد ،بگوید و چنانچه به گفتن دعا توصیه شده باشــد ،منظــور ،این اســت
کــه آن دعــا پس از تشــهد و پیش از ســالم ،گفتــه شــود .از اینرو حــدیث ســعد بن
ابیوقاصـ و معاذ بن جبل $بیانگر این است که نمازگزارـ این دو دعا را در پایــان
)(1از اینرو در ترجمهی این احادیث ،قی ِد «پیش از سالم» را ذکر کردهام[ .مترجم]
)(2صحیح مسلم ،ش 588 :بهنقل از ابوهریره.
)(3صــحیح بخــاری ،ش3158 :؛ و صــحیح مســلم ،ش .2961 :ر.ک :حــدیث شــمارهی .461
[مترجم]
349 باب \:فضیلت ذکر و تشویق به آن
شکم و زیر شکم است و بسیاریـ از انسانها به دنیا و لذتهای زودگذرـ آن فریفتـه
شدهاند.
فتنهی دنیا ،آزمون بسیار بزرگیست و انسان باید نسبت به آن هوشــیار باشــد؛
از اینرو هللا متعال میفرماید:
[لقمان]٣٣ : ﴿فَاَل تَ ُغ َّرنَّ ُك ُـم ۡٱل َحيَ ٰوةُ ٱل ُّد ۡنيَا َو يَغ َّرنكم بِٱ ِ ٱل َغرُو ُر ﴾٣٣
ۡ هَّلل ُ َّ ُ اَل
پس زندگانی دنیا ،شــما را نفریبــد و (شـیطا ِن) فریبنــده ،شــما را نسـبت بـه هللا
فریب ندهد.
پنجمَ « :وأَعُو ُذ بِ َك ِم ْن فِ ْتنَ ِة القَب ِْر»؛ یعنی« :و از فتنهی قبر به تو پناه میآورم».ـ
فتنهی قبر نیز آزمون بسیارـ بزرگیست؛ آنگاه کــه مــرده را بــه خــاک میســپارند،
مرده صدای کفشهای دوستان و نزدیکانش را میشــنود تــا اینکــه آنجــا را تــرک
میگوینــد و او را در قــبرش تنهــا میگذارنــد؛ در ان هنگــام دو فرشــته نــزد میّت
میآیند و از او دربارهی پروردگار ،دین و پیامبرش میپرســند .اگــر مــومن باشــد،
این پرسـشها را بهدرســتیـ پاســخ میدهــد و میگویــد :پروردگــارم ،هللا؛ پیــامبرم،
محمــد و دینم ،اســالم اســت؛ امــا اگــر ریاکــار یــا منــافقـ باشــد ،میگویــد :نمیدانم،
نمیدانم.ـ آنگاه او را با ُگــرزیـ آهــنین میزننــد و او از شــدت درد ،آنچنــان فریــادـ
برمیآو َردـ که همهی موجوداتـ جز انســانها و جنهــا فریــادش را میشــنوند.ـ این،
از لطف و رحمت پروردگار است که ما صدای عذاب قبر را نمیشــنویم؛ و گرنــه
زندگی ،بسیارناگوارـ میشد و از این بابت ،رنج فراوان میبردیم.ـ در صورتی کــه
صدای عذاب قبر را میشنیدیم ،از دو جهت ،آزردهخاطرـ میشدیم:
اگر ُمرده ،از بستگان و عزیـزان مـا بـود ،از بـابت عـذاب شـدن عزیـز خـود،
خـاطر صـدای دلخـراش و ِ میرنجیدیم و چنانچـه میّت از نزدیکـان مـا نبـود ،بـه
آزاردهندهیـ عذاب قبر ،رنج میبردیم .پس فتنهی قبر ،آزمون بزرگیست.
این ها مواردـ پنجگانهای بود که پیامبرـ به یارانش آموزش داد که از هر یک
از آنها به هللا پناه ببرند.
در حدیث معــاذ آمــده اســت کــه پیــامبر بــه وی فرمــود:ـ «ای معــاذ! بــه هللا
ســوگند کـه من ،تـو را دوســت دارم» .این ،فضــیلت بسـیار بــزرگی بــرای معـاذ
بهشمار میآید کــه پیامبرمــان ،بــا ســوگند فرمــود کــه معــاذ را دوســت دارد .انســان
بهترینها را برای دوستشـ میخواهد؛ رسولهللا که میخواستـ بهترین هدیــه را
به معاذ تقدیم کند ،زمینهسازی کرد و او را برای پذیرش این هدیه آماده ســاخت
و پس از اظهارـ محبت به او فرمود:ـ «ای معاذ! به تو سفارش میکنمـ که در پایــان
هـــر نمـــازی -پیش از ســـالم -این دعـــا را تـــرک نکـــنی :الله َّم أَ ِعنِّي َعلَى ِذ ْك ِ
ـــركَ،
َو ُش ْك ِركََ ،و ُحس ِْن ِعبَا َدتِ َك» .همانطورـ که پیشتر بیان شد ،هرگاه بــه گفتن ذکــر پس
از پایان نماز توصیه شود ،منظور این است که نمازگزارـ آنرا پس از اتمــام نمــاز
و آنگاه که سالم میدهد ،بگوید و چنانچه به گفتن دعا توصیه شده باشد ،منظور،
این است کـه آن دعـا پس از تشــهد و پیش از سـالم ،گفتـه شـود .این قاعــده بنـا بـر
حدیث ابنمسعودـ تأیید میگردد که در آن آمــده اســت :نمــازگزار ،پس از تشــهد،
هر دعایی که دوست دارد ،بخواند؛ همچنین هللا متعال دربارهیـ ذکر میفرماید:
علَ ٰى ُجنُوبِ ُكۡـم﴾ [النساء]١٠٣: ُودا َو َ صلَ ٰوةَ فَ ۡٱذ ُكر ْـ
ُوا ٱهَّلل َ قِ ٰيَ ٗما َوقُع ٗ ﴿فَإِ َذا قَ َ
ض ۡيتُ ُم ٱل َّ
و هنگامی کــه نمــاز را بــه جــای آوردیــد ،هللا را در حــالت ایســتاده و نشســته و
(خوابیده) بر پهلوهایتان یاد کنید.
شرح ریاضالصالحین 350
«أَ ِعنِّي َعلَى ِذ ْك ِركَ» بدین معناست که مرا به هر گفتاری که مایهی نزدیکی بــه
توست ،موفق بگردان؛ همچنین هر تفکر و تدبریـ کــه انســان را بــه هللا نزدیــک
کنــد ،ذکــر االهی محســوب میشــودَ « .و ُشـ ْك ِر َك» :و یــاریامـ کن کــه ســپاس تــو را
بهخاطر نعمتهایی که به من ارزانیـ داشته ای و نیز بهخــاطر بالهــایی کــه از من
دور کردهای ،بهجای آورم .بهراستی هللا چه همه نعمت به ما بخشیده و چه همــه
بال را از مــا دور فرمــوده اســت! پس شایســته اســت کــه شــکر و ســپاس هللا را
بهخاطر همهی اینها ادا کنیم .گفتنیست :حُسن عبادت یــا پرســتش خــوب و بهجــا،
دو شرط دارد :یکی ،اخالص برای هللا؛ و دیگری ،پیرویـ از رسولهللا.
***
س \تَ ِع ْذ بِاهللِ شهَّ َد أَ َح\ ُد ُك ْم فَ ْليَ ْ -1431وعن أَبي هريرةَ أنَّ رسول هللا قَا َل« :إِ َذا تَ َ
ب القَ ْب\ ِرَ ،و ِمنْ فِ ْتنَ\ ِة ب َج َهنَّ َمَ ،و ِمنْ َع\ َذا ِ \وذ بِ\ َك ِمنْ َع\ َذا ِ أربَ ٍع ،يَقُو ُل :الله َّم إنِّي أَ ُع\ ُ ِمنْ ْ
()1
ال»[ .روايت مسلم] يح الد ََّّج ِ
س ِ َ ْ
تَ ،و ِمنْ ش َِّر فِتن ِة ال َم ِ ْ
ال َم ْحيَا َوال َم َما ِ
ترجم\\ه :ابوهریره میگویــد :رســولهللا فرمــود:ـ «هرگــاه هریــک از شــما
تشهد را خواند -،در پایا ِن آن -از چهار چیز بــه هللا پنــاه بجویـدـ و بگویــد :الله َّم إنِّي
تَ ،و ِم ْن َش ـرِّ فِ ْتنَ ـ ِة ب القَب ِْرَ ،و ِم ْن فِ ْتنَ ِة ال َمحْ يَا َو ْال َم َما ِ ب َجهَنَّ َمَ ،و ِم ْن َع َذا ِ ك ِم ْن َع َذا ِ أَعُو ُذ بِ َ
َّال». يح ال َّدج ِ ال َم ِس ِ
آخ\ ِر َم\\ا صالَ ِة يَ ُكونُ ِمنْ ِ سو ُل هللا إِ َذا قَا َم إِلَى ال َّ علي قا َلَ :كانَ َر ُ -1432وعن ٍّ
أس\ َر ْرتُ َو َم\\ا َّ َ
يم« :الله َّم اغفِ ْر لِي َما ق\ َّد ْمتُ َو َم\\ا أخ ْرتُ َ ،و َم\\ا ْ ْ سلِ ِ ش ُّه ِد َوالتَّ ْ يَقُو ُل بَيْنَ التَّ َ
أس \ َر ْفتُ َ ،و َم\\ا أ ْنتَ أ ْعلَ ُم ِب \ ِه ِمنِّي ،أ ْنتَ ا ْل ُمقَ \ ِّد ُمَ ،وأ ْنتَ ال ُم\ ؤ َِّخ ُر ،ال إل\\ه إِال أ ْعلَ ْنتُ َ ،و َم\\ا ْ
()2
أ ْنتَ »[ .روايت مسلم]
ترجم\\ه :علی میگویــد :رســولهللا هنگــامی کــه نمــاز میگــزارد ،یکی از
آخرین دعاهایی که بین تشهد و سالم میخواند ،این بود که میگفت :الله َّم ا ْغفِــرْ لِي
تَ ،و َمــا أ ْنتَ أ ْعلَ ُم بِـ ِه ِمنِّي، أسـ َر ْف ُ
تَ ،و َمــا ْ ت َو َمــا أ ْعلَ ْن ُ أسـ َررْ ُ تَ ،و َما ْ ت َو َما أ َّخرْ ُ َما قَ َّد ْم ُ
أ ْنتَ ْال ُمقَ ِّد ُمَ ،وأ ْنتَ ال ُم َؤ ِّخرُ ،ال إله إِال أ ْنتَ ».
شرح
در این دو حــدیث کــه مؤلف /آورده ،اذکــار یــا دعاهــایی کــه در نمــاز گفتــه
میشود،ـ ذکر شده است:
ابــوهریره میگویــد:ـ رس ولاهلل فرم ود« :هرگــاه هریــک از شــما تشــهد را
خواند -،در پایا ِن آن -از چهار چیز به هللا پناه بجویـدـ و بگویــد :الله َّم إنِّي أَ ُعــو ُذ بِ ـ َ
ك
يح ب القَب ِْرَ ،و ِم ْن فِ ْتنَ ِة ال َمحْ يَــا َو ْال َم َمــا ِ
تَ ،و ِم ْن َشـرِّ فِ ْتنَـ ِة ال َم ِسـ ِ ب َجهَنَّ َمَ ،و ِم ْن َع َذا ِ
ِم ْن َع َذا ِ
ال َّدج ِ
َّال».
پیامبرـ دستور داده است که وقتیـ تشهد را بــه پایــان رســاندیم،ـ پیش از ســالم
دادن ،از این چهار مورد به هللا پناه ببریم:
ب َجهَنَّ َم»؛ یعنی« :یــا هللا! از عــذاب دوزخ بــه ك ِم ْن َع َذا ِ یکم« :الله َّم إنِّي أَعُو ُذ بِ َ
تو پناه میجویم».ـ این ،بدین معناست که از هللا از بابت هر گنــاهی کــه مــرتکب
)(1صحیح مسلم ،ش .720 :این حدیث ،پیشتر بهشمارهی 1147آمده است.
)(2صحیح مسلم ،ش.2726 :
شرح ریاضالصالحین 358
ض ـا
ِ َ ر هللا انَ ح
َ ْ
ب ـ س
ُ ، ه
ِِ ق ْ
َل خ د
َ د
َ ع
َ هللا حانَ ْ
ب س
ُ « است: آمده مسلم از دیگر روایتی در و
نَ ْف ِس ِهُ ،س ْب َحانَ هللاِ ِزنَة َعرْ ِش ِهُ ،س ْب َحانَ هللا ِمدَا َد َكلِ َماتِ ِه»
َ
و در روایت ترمذی آمده است« :آیا کلماتی به تو یاد بدهم که آنها را بگویی؟
ض ـاخَلقِ ِه ،سُب َحانَ هللا َع َد َد خ َْلقِـ ِهُ ،سـب َحانَ هللا َعـ َد َد خ َْلقِـ ِهُ ،سـ ْب َحانَ هللاِ ِر َ سُب َحانَ هللا َع َد َد ْ
ضا نَ ْف ِس ِهُ ،سـ ْب َحانَ هللا ِزنَـةَ َعرْ ِشـ ِهُ ،سـ ْب َحانَ ضا نَ ْف ِس ِهُ ،س ْب َحانَ هللا ِر َ
نَ ْف ِس ِهُ ،س ْب َحانَ هللاِ ِر َ
َرش ِهُ ،س ْب َحانَ هللا ِمدَا َد َكلِ َماتِ ِهُ ،س ْب َحانَ هللا ِمدَا َد َكلِ َماتِ ِه،َرش ِهُ ،س ْب َحانَ هللا ِزنَةَ ع ِ هللاِ ِزنَةَ ع ِ
ُس ْب َحانَ هللا ِمدَا َد َكلِ َماتِ ِه».
شرح
در این احــادیث فضــیلت پــارهای از اذکــار آمــده اســت؛ از جملــه آنچــه کــه
امالمؤمـنین ،جویریه& روایت کـرده کـه پیـامبر هنگـام نمـاز صـبح از نـزد وی
بیرون رفت و سپس هنگام چاشت بازگشت .در آن هنگام جویریه& مشــغول ذکــر
حال ذکر دیــد و و تسبیح بود؛ پیامبر پس از بازگشت ،جویریه& را همچنان در ِ
برایش بیان فرمودـ کــه من کلمــاتی گفتهام کــه از اذکــاریـ کــه تــو ،از صــبح تــا این
لحظه گفتهای ،برتر است :سه بار « ُس ْب َحانَ هللا َوبِ َح ْم ِد ِه َع َد َد خ َْلقِ ِه» ،سه بار « ُس ْب َحانَ
ضا نَ ْف ِس ِه» ،سه بار « ُس ْب َحانَ هللا َوبِ َح ْم ِد ِه ِزنَةَ َعرْ ِش ِه» ،سه بــار ُ
«سـ ْب َحانَ هللا َوبِ َح ْم ِد ِه ِر َ
هللا َوبِ َح ْم ِد ِه ِمدَا َد َكلِ َماتِ ِه».
ـمار آفریــدههای هللا
خَلقِ ِه» به اين معناست که شما به شـ ِ « ُس ْب َحانَ هللا َوبِ َح ْم ِد ِه َع َد َد ْ
شمار آفریدههای االهی را کســی ِ ،او را ستایش میکنید؛ همانگونه که میدانید،
جز خود هللا نمیداند:
[المدثر]٣١ : اَّل
﴿ َو َما يَ ۡعلَ ُم ُجنُو َد َربِّكَ إِ هُ َوۚ﴾٣١
و کسی جز هللا ،شمار سپاهیان پروردگارت را نمیداند.
« ُس ْب َحانَ هللا َوبِ َح ْم ِد ِه ِزنَةَ َعرْ ِش ِه»؛ شما با گفتن این عبــارت ،هللا را بــه وزن و
ســنگینی عــرش االهی میســتاییدـ و بهراســتی کســی جــز هللا وزن عــرش را ِـ
نمیدانــد؛ زیــرا عــرش ،بزرگتــرین مخلوقیســت کــه مــا ســراغ داریم .پیــامبرـ
ـي إالَّ َك َحلق ـ ٍة أُلقِيَت في ت السَّب َع واألرضين السَّبع فِي الکرسـ ِّ فرموده استَ « :ما ال َّس َموا ِ
()1 َ
ـل الفال ِة علی هــذه ال َحلقـ ِة». ـي کفَضـ ِـ وإن فض َل العــرش علی الکرسـ ِّ األرض َّ
ِ فال ٍة من
یعنی« :هفت آســمان و هفت زمین بــه نســبت کرســی ،ماننــد حلقهای هســتند کــه در
زمین پهناوریـ افتاده است و بزرگی عرش نسبت به کرســی ،ماننــد بــزرگی زمین
پهناورـ به این حلقه میباشد» .لذا عرش ،آفریدهی بســیار بزرگیســت و کســی جــز
آفرینندهاش ،اندازهی ان را نمیداند.
ضــا نَ ْف ِســ ِه» بــدین معناســت کــه شــما هللا را آنقــدر «ســ ْب َحانَ هللا َوبِ َح ْمــ ِد ِه ِر َ ُ
میستایید و تسبیحش را میگوییدـ که راضیـ شود؛ لذا حمد و ستایش و نیز تسبیحی
که هللا متعال را راضی نماید ،برترین حمد و تسبیح است.
ـزار نوشــتن اســت و ســخنان و « ُس ْب َحانَ هللا َوبِ َح ْم ِد ِه ِمدَا َد َكلِ َماتِ ِه»؛ مداد ،همان ابـ ِ
ـایی نوشــتن شگفتیهای االهی بهقدری عظیم و فــراوان هســتند کــه هیچ قلمی ،توانـ ِـ
آنها را ندارد:
َ ۡ ٰ ۡ َ أۡل
ـر َّما ۡ ُ ۡ ۡ ۢ ُّ
ح ُـر يَ ُمـ د ۥهُ ِمن بَعـ ِدِۦه َسـب َعة أب ُحـ ٖ ۡ َ َ
ض ِمن شـ َج َر ٍة أقل ٞم َوٱلبَ ـ ﴿ َولَ ۡو أَنَّ َما فِي ٱ ر ِ
ۡ َ
[لقمان]٢٧ : َزي ٌز َح ِك ٞيم ﴾ ٢٧ ت ٱهَّلل ۚ ِ إِ َّن ٱ َ ع ِ
هَّلل نَفِد َۡت َكلِ ٰ َم ُ
ترجمه :عبدهللا بن بُسر میگوید:ـ مردی عـرض کـرد :ای رسـولخدا! انجـام
همهی نوافل شرعی برایم دشوارـ است؛ کاریـ به من بفرما که بــه آن چنــگ بــزنم.ـ
ذکر هللا ،تَر باشد». پیامبرـ فرمود:ـ «زبانت پیوسته به ِ
س\تْس\ ْبحان هللا وبِحم\ ِد ِهُ ،غ ِر َ َن النَّبِ ِّي قَا َلَ « :من قَ\\ا َلُ : -1447وعن جاب ٍر ع ِ
الجنَّ ِة»[ .ترمذی ،این حدیث را روایت کرده و گفته است :حدیثی حسن لَهُ نَ ْخلَةٌ فِي َ
()2
میباشد].
ترجم\\ه :جــابر میگویــد :پیــامبرـ فرمــود« :هــرکس بگویــدُ :ســبْحان هللا
وبِحم ِد ِه ،برای او درختی خرما در بهشت کاشته میشود».
يس\ ِر َ -1448وعن ابن مسعو ٍد قَا َل :قَ\\ا َل رس\\و ُل هللا« :لَقِ ْيتُ إ ْب\ َرا ِهي َم لَيلَ\ةَ أُ ْ
الجنَّةَ طَيَّبَ\ةُ الت ُّْربَ\ ِة ،ع َْذبَ\ةُالس\الَ َمَ ،وأَ ْخبِ\ ْ\ر ُه ْم أنَّ َئ أُ َّمتَ\ َك ِمنِّي َّ بِي ،فَقَا َل :يَا ُم َح ّم ُد أ ْق ِر ْ
والح ْم ُد هللَِ ،وال إله إِال هللاُ ،وهللاُ أ ْكبَ ُر». َ س ْب َحانَ هللاِ،
س َهاُ : الما ِء ،وأنَّ َها قِي َعانٌ وأنَّ ِغ َرا َ
()3
[ترمذی ،این حدیث را روایت کرده و گفته است :حدیثی حسن میباشد].
ترجمه :ابنمسعود میگوید :رسولهللا فرمود« :شبی که مرا بــه آســمانها
بردند ،ابــراهیم( )را دیــدم؛ بــه من گفت :ای محمــد! از طـرف من بـه امتت ســالم
برسان و به آنها خـبر بـده کـه بهشـت ،خـاکی پـاکیزه و آبی گـوارا دارد و زمیـنیـ
هموار و حاصلخیز است که نهالها و کاشتههایش ُسـ ْب َحانَ هللاِ ،وال َح ْمـ ُد هللَِ ،وال إلــه
إِال هللاُ ،وهللاُ أ ْكبَ ُر میباشد».
رس \و ُل هللا« :أال أُنَبِّئُ ُك ْم بِ َخ ْي\ ِر أعْم\\الِ ُك ْم، -1449وعن أَبي الدردا ِ\ء ق\\ا َل :قَ\\ا َل ُ
ض\ ِة، ب والفِ َّ \ذ َه ِ\اق ال\ َّ
وأرفَ ِع َه\\ا فِي َد َر َج\ اتِ ُك ْمَ ،و َخ\ ي ٍر لَ ُك ْم ِمنْ إ ْنفَ\ ِوأز َكا َه\\ا ِع ْن\ َد َملِي ِك ُك ْمْ ، ْ
ض\ ِربُوا أ ْعنَ\اقَ ُك ْم؟» قَ\الَوا :بَلَى، يو
ُْ َ َ ْ م ه َ ق \اَ ن ع
ْ أ وا ب رَض\
ْ ُِ تَ ف م ُ
ك
ُ َّ ْو د َ\ع \وا َ قلْ َ ت أن م م ك َ
َو َ ْ ٍ ْ ِ نْ
ُ ل ر \ي خ
قَ\\ا َلِ « :ذك\\ر هللا تَ َع\\الَى»[ .روايت ترمــذی؛ ابوعبدهللا حــاکم نیشــابوری گفتــه اســت:
()4
اِسنادش ،صحیح است].
ترجم\\ه :ابــودرداء میگویــد:ـ رســولهللا فرمــود:ـ «آیــا شــما را از بهــترین
کارتان و پــاکترینش در نــزد فرمانروایتــان -پروردگــارـ متعــال -و از مــؤثرترین
عملتان در باال بردن درجات و جایگاه شما که برایتــان از انفــاق طال و نقــره بهــتر
)(1صحیح الجامع ،ش7700 :؛ آلبانی /در الکلم الطیب ،حدیث شمارهی 3این حدیث را صحیح دانسـته
است.
)(2صحیح الجامع ،ش6429 :؛ السلسلۀ الصحیحۀ ،ش64 :؛ و صحیح الترمذی ،از آلبانی /ش:
()2758 ،2757؛ در برخی از این روایتها« ،سبحان هللا العضظیم و بحمده» آمده است.
)(3صحیح الجامع ،ش6429 :؛ السلسلۀ الصحیحۀ ،ش64 :؛ و صحیح الترمذی ،از آلبانی /ش:
()2758 ،2757؛ در برخی از این روایتها« ،سبحان هللا العضظیم و بحمده» آمده است.
)(4صحیح الجامع ،ش5152 :؛ و السلسلۀ الصحیحۀ ،از آلبانی /ش.105 :
شرح ریاضالصالحین 362
است و نیز بهتر از اینکه با دشمنتان روبهرو شوید و گردن آنها را بزنیدـ و آنها
گردن شما را بزنند ،آگاه کنم؟ عرض کردند :بله .فرمود« :ذکر هللا متعال».
شرح
این دسته از احادیث نیز جزو اجادیثیسـتـ کــه مؤلف /در فضــیلت ذکــر آورده
است؛ اما پارهای از این احادیث ،ضعیفـ است؛ از جملــه این حــدیث کــه از عبدهللا
ت الم قَـ ْد َكثُـ َر ْ إن َش َرائِ َع ْ
اإلسـ ِ «أن َر ُجالً قَا َل :يَا رسو َل هللاَّ ، بن بُسر روایت شده که َّ
عَل َّي»؛ در این حدیث ضعف وجود دارد و اگر صحیح باشد ،معنایش این است کــه
آن مرد عــرض کــرد« :ای رســولخدا! انجــام همهی نوافــل شــرعی بــرایم دشــوارـ
اســـت»؛ وگرنـــه ،گفتن الإلهإالهللا انســـان را از انجـــام تکـــالیف شـــرعی بینیـــاز
نمیگردانــد؛ بلکــه گفتن این کلمــه ،ســرآغاز مســؤولیتپذیری در اســالم و انجــام
واجبات شرعیست و انسان مکلّف است که فرایض یا واجبــات دیــنیاش را انجــام
دهد؛ ولی گاه پرداختن به نوافل ،دشوارـ است .یکی از احادیثی که گذشت ،این بود
که پیامبر فرموده اســت« :برتــرین ذکــر ،الإلهإالهللا میباشــد».ـ شــکی نیســت کــه
گفتن آن وارد اســالم میشــود؛ لــذا این ِ این ،کلمهی بســیار بزرگیسـتـ و انســان بــا
کلمــه ،کلیــد اســالم اســت و همانگونــه کــه در حــدیث آمــده :الإلهإالهللا کلیــد بهشــت
«س ـ ْب َحانَ هللاِ ،وال َح ْمـ ُد هللَِ ،وال إلــه إِال هللاُ،میباشد.ـ یکی از این احــادیث در فضــیلت ُ
وهللاُ أ ْكبَرُ» است و در آن بیان شده که وقتیـ انسان ،این اذکــار را میگویــد ،بهازای
هر کلمهای ،برای او درخــتیـ در بهشــت کاشــته میشــود .همچــنین در یکی از این
احادیث بیان شده اســت کــه ذکــر ،یکی از بهــترین و پُرفضــیلتترین کارهــا و نــیز
جزو محبوبترین اعمال در نزد هللا میباشدـ و یکی از اسباب و عوامل پایداری
در برابر دشمن است؛ همانگونه که هللا متعال میفرماید:ـ
ۡ ُ ُ َّ َّ
يرا ل َعلكمۡ تفلِحُونَ ﴾٤٥ ُوا ٱهَّلل َ َكثِ ٗ ﴿ ٰيَٓأ َ ُّيهَا ٱلَّ ِذينَ َءا َمنُ ٓو ْا إِ َذا لَقِيتُمۡ فِئ َٗة فَ ۡٱثبُتُ ْـ
وا َو ۡٱذ ُكر ْـ
[األنفال]٤٥ :
ای مؤمنان! هنگامی که با گروهی (از دشمن) روبهرو شدید ،پایــداری نماییــد و
هللا را فراوان یاد کنید تا رستگار شوید.
همهی این احادیث ،بیانگر فضیلت ذکر است؛ لذا چه خوبســت کــه انســان ،هللا
متعال را فراوان یاد کند .پیشتر حدیثی بدین مضمون گذشت که «دو کلمــه وجــودـ
دارد که بر زبان سبک است؛ ولی در ترازوی اعمــال ســنگین میباشـدـ و محبــوب
العظيم».
ِ پروردگارـ رحمان استُ :س ْب َحانَ هللاِ َوبِ َح ْم ِد ِهُ ،س ْب َحانَ هللاِ
***
ول هللاَ علَى ا ْم\\رأ ٍة َوبَيْنَ رس\ ِ ص أنَّهُ دخ\\ل َم\ َع ُ -1450وعن سعد بن أَبي وقا ٍ
س ُر َعلَ ْي ِك ِمنْ هَ\\ َذا -أَ ْو سبِّ ُح بِ ِه؛ فَقَا َل« :أَال أُ ْخبِ ُر ِك بما ُه َو أ ْي َ ص ًى -تُ َى -أَ ْو َح َ يَ َد ْيها نَو ً
ق في س ْب َحانَ هللا َع َد َد َما َخلَ\\ َ
س َما ِء ،و ُ ق في ال َّ س ْب َحانَ هللا َع َد َد َما َخلَ َ ض ُل -؟» فَقَا َلُ « : أ ْف َ
ْ
بحانَ هللا َع َد َد َما هو َخالِقٌ ،وهللاُ أ ْكبَ\ ُر ِمث\ َل س َ َ
س ْب َحانَ هللا َع َد َد َما بَيْنَ ذلِكَ ،و ُ ض ،و ُ األر ِ ْ
ْ ُ َ ْ َ ْ
والح ْم\ ُد هللِ ِمث\ َل ذلِ\كَ؛ َوال إل\ه إِال هللاُ ِمث\ َل ذلِ\كََ ،وال َح\ و َل َوال ق\ َّوةَ إِال بِاهللِ ِمث\ َل َ َذلِ\ َك،
()1
َذلِ َك»[ .ترمذی ،این حدیث را روایت کرده و گفته است :حدیثی حسن میباشد].
)(1ضعیف است؛ ضعیف الجامع ،ش2155 :؛ ضعیف أبی داود ،از آلبــانی /ش323 :؛ آلبــانی/
وى» (=هســتهیص ًى» (=ســنگریزه) یــا «نَ ً
گوید:ـ اصل حدیث بدون اینکه در آن ذکــری از « َح َ
خرما) باشد ،صحیح است و مسلم /آنرا در صحیح خود بهنقل از جویریه& روایت کرده است.
363 باب \:فضیلت ذکر و تشویق به آن
ترجمه :از سعد بن ابیوقاص روایت شده اســت کــه او بــا رســولهللا نــزد
زنی رفتندـ که جلوی او هستههایی از خرما -یا سنگریزههایی -بود کــه آن زن بــا
آنها تسبیح میگفت .پیامبر فرمود:ـ «آیا تو را از چیزی آگــاه کنم کــه بــرایت از
ق في «سـ ْب َحانَ هللا َعـ َد َد َمــا خَ لَـ َ
این کار آسانتر -یــا بهــتر -باشــد؟» و ســپس افــزود:ـ ُ
وسـب َحانَ َ
ض ،و ُس ْب َحانَ هللا َع َد َد َمــا بَ ْينَ ذلِـكَُ ،
ق في األرْ ِ ال َّس َما ِء ،و ُس ْب َحانَ هللا َع َد َد َما َخلَ َ
ْ ْ ْ
ق ،وهللاُ أ ْكبَ ُر ِمث َل َذلِكَ ،وال َح ْم ُد هللِ ِمث َل َذلِكَ؛ َوال إله إِال هللاُ ِمث َل َذلِكَ،هللا َع َد َد َما هو خَالِ ٌ
ْ
َوال َحو َل َوال قُ َّوةَ إِال بِاهللِ ِمث َل ذلِ َك».
َ
-1451وعن أَبي موسى قَ\\ا َل :قَ\\ا َل لِي رس\\و ُل هللا« :أال أ ُدلُّ َك َعلَى َك ْن\\ ٍز ِمنْ
الجنَّ ِة؟» فَقُلتُ :بلى يَا رسو َل هللا؛ قَا َل« :ال َح ْو َل َوال قُ َّوةَ إِال باهللِ»[ .متفق عليه] ُكنُو ِز َ
()1
ترجمه :ابوموسیـ میگوید :رسولهللا به من فرمود« :آیــا تــو را بــه گنجی
از گنجهای بهشت ،راهنمایی کنم؟» گفتم :بله ،ای رسولخدا! فرمود:ـ «ال َحوْ َل َوال
قُ َّوةَ ِإال باهللِ».
شرح
این دو حدیث نیز در بیان فضیلت ذکر است؛ چنان که پیشتر نیز احــادیثی در
اینباره گذشت .در حدیث سـعد بن ابیوقــاص آمـده اســت کـه پیــامبر از کنــار
زنی عبور کرد که جلوی او هستههایی از خرما -یــا ســنگریزههایی -بــود کــه آن
زن با آنهــا تســبیح میگفت .پیــامبرـ فرمــود:ـ «آیــا تــو را از چــیزی آگــاه کنم کــه
برایت از این کار آسانتر -یا بهتر -باشد؟» و سپس او را بــه ذکــری رهنمــون شــد
«سـ ْب َحانَ هللا َوبِ َح ْمـ ِد ِه َعـ َد َد ْ
خَلقِـ ِه» ،ســه بــار که پیشتر نظیرش بیان گردید:ـ سه بار ُ
ضا نَ ْف ِس ِه» ،سه بار « ُس ْب َحانَ هللا َوبِ َح ْم ِد ِه ِزنَةَ َعرْ ِش ِه» ،ســه بــار « ُس ْب َحانَ هللا َوبِ َح ْم ِد ِه ِر َ
« ُس ْب َحانَ هللا َوبِ َح ْم ِد ِه ِمدَا َد َكلِ َماتِ ِه» که در مجموع میشود :دوازده بار.
ث دیگر ،حدیثی بدین مضمون است که ابوموسیـ میگویــد:ـ رســولهللا و حدی ِ
به من فرمود« :آیا تو را به گنجی از گنجهای بهشت ،راهنماییـ کنم؟» پرسش،
در اینجا برای تشویقـ است؛ یعــنی رســولهللا ابوموسی را تشــویقـ فرمــود تــا
خوب به رهنمودـ ایشان توجه کند .ابوموسی میگوید:ـ گفتم :بلــه ،ای رســولخدا!
فرمــود« :ال َحــوْ َل َوال قُـ َّوةَ إِال باهللِ» .این عبــارت ،بیــانگر این اســت کــه حــرکت و
چارهاندیشیـ انسان ،تنها با اراده و توفیق پروردگارـ به سرانجامـ میرسد و انســان،
از خود هیچ توان و نیروییـ نــدارد و نمیتوانــد جــز بــه قــدرت و ارادهی هللا ،از
حالی به حا ِل دیگر شــود .لــذا این عبــارت ،کلمهی «اســتعانت» یــا کمــک خواســتن
است؛ یعنی زمانیکه از انجام کاری عاجز شویم یا از بــابت مســأله یــا پیشآمــدی،
رنجورـ و ناتوان شــویم ،این کلمــه را میگــوییمـ و از هللا متعــال کمــک میخــواهیم.ـ
کــردار بــرخی از مــردم ،کلمهی ِ گفتنیســت کــه این کلمــه ،بــر خالف پنــدار و
«استرجاع»ـ نیست؛ یعنی :برخی از مردم همینکه بــه آنهــا گفتــه میشــود« :فالن
مصیبت روی داده است» ،میگویند:ـ «ال َحــوْ َل َوال قُـ َّوةَ إِال باهللِ»؛ در صــورتی کــه
کلمهی «استرجاع»ـ این است که بگوییم:ـ ﴿إِنَّا هَّلِل ِ َوإِنَّٓا إِلَ ۡي ِه ٰ َر ِجعُونَ ﴾ لذا «ال َحـوْ َل َوال
قُ َّوةَ ِإال بِاهّلل ِ» ،کلمهی استعانت و کمک خواستن از هللا متعــال اســت و انســان بــرای
)(1صحیح بخاری ،ش)6409 ،4205( :؛ و صحیح مسلم ،ش.2704 :
شرح ریاضالصالحین 364
اصالح آنها با گفتن این عبارت ،از هللا کمک میگــیرد .همانگونــه ِ کارهایش یا
ـان یکی از آنهــا
که هللا متعال در مثالی که دربارهی دو باغدار بیان میکند ،از زبـ ِ
که مؤمن و نیکوکارـ است ،میفرماید:
[الكهف]٣٩ : ﴿ َولَ ۡوٓاَل إِ ۡذ َدخَ ۡلتَ َجنَّتَكَ قُ ۡلتَ َما َ
شٓا َء ٱهَّلل ُ اَل قُ َّوةَ إِاَّل بِٱهَّلل ِ﴾
(باغدار مؤمن به آن یکی که ایمان نداشت ،گفت ):چــرا آنگــاه کــه وارد بــاغت
شدی ،نگفتی« :آنچه هللا بخواهــد( ،همــان میشــود)؛ هیچ تــوان و قــدرتی جــز بــه
خواست هللا نیست»؟
یعنی :به او گفت :اگر این را میگفتی و چنین باوریـ داشتی ،برایت بهـتر بـود
دار بیایمــان ،هنگامیکــه وارد و بــاغت از میــان نمیرفت .در صــورتیـ کــه بــاغ ِ
بــاغش شـد ،بــه بـاغ خـویش فریفتـه گردیـدـ و رســتاخیزـ را انکـار کــرد؛ هللا متعــال
میفرماید:
ُ َ َ ٰ َ ُ َ ۡ ِّ
﴿ َو َد َخ َل َجنَّتَ ۥهُ َوهُ َو ظَالِ ٞم لنَف ِسـ ِهۦ قَـ َ
ـال َمــٓا أظ ُّن أن تَبِي َد هَـ ِذ ِٓۦه أبَـ ٗـدا َ ٣٥و َمــٓا أظ ُّن
[الكهف]٣٦ ،٣٥ : ٱلسَّا َعةَ قَٓائِ َم ٗة﴾
دار بیایمان) در حالی که بر خویشتن ستمکار بــود ،وارد بــاغش شــد و (آن باغ ِ
گفت :به گمانم این باغ هرگز نابود نخواهــد شــد و گمــان نمیکنم کــه قیــامت برپــا
شود.
هللا متعال ،بالیی آســمانی بــر بــاغ این شــخص فــرو فرســتادـ و آنرا بــه زمیــنی
خشک و لغزنده و بیگیاه تبــدیل نمــود .خالصــه اینکــه «ال َحــوْ َل َوال قُ ـ َّوةَ إِال باهللِ»
گنجی از گنجهای بهشت است و وقتیـ میخواهید که هللا متعــال در کــاری بــه شــما
کمک کند یا هنگامی که از انجام کاری ناتوان میشوید ،این کلمه را بگویید تــا هللا
متعال آن را برای شما آسان و فراهم بگرداند.ـ
***
-245باب :ذکر هللا متعال در حالت ایستاده ،نشسته\ و درازکشیده ،و
نیز بدون وضو و در حالت جنابت و حیض؛ مگر تالوت قرآن که برای
()1
ُجنُب و حایض روا نیست
سو ُل هللا يَ ْذ ُك ُر هللاَ تع\\الى َعلَى ُك\ ِّل أَ ْحيَانِ \ ِه.
-1452وعن عائشة& قَالَتَ :كانَ ر ُ
()2
[روايت مسلم]
ترجمه :عایشه& میگوید :رســولهللا در تمــام اوقــات خــویش ،هللا متعــال را
یاد میکرد.
س ِمَن النَّبِ ِّي قَا َل« :لَ ْو أنَّ أَ َح َد ُك ْم إِ َذا أتَى أ ْهلَهُ قَا َل :بِ ْ س $ع ِ -1453وعن ابن عبا ٍ
ض\ َّرهُ». ض َي بَ ْينَ ُه َما َولَ\دٌ ،لَ ْم يَ ُ َ ْ
ش ْيطانَ َما َر َزقتَنَا ،فقُ ِ َ ب ال َّ ش ْيطَانَ َ ،و َجنِّ ِهللا ،الله َّم َجنِّ ْبنَا ال َّ
()3
[متفق عليه]
ـام
ِ ـهنگ ـماـ ش از ـک ـهری ـر ـ«اگ ـود: ـفرم ـامبر ـپی ـد:ـ گوی ی م $ ـاس ـ عب
ن اب \ه: ترجم\
ْ
طانَ َمــا َرزَ قتَنَا، ب َّ
الش ـ ْي َ طانَ َ ،و َجنِّ ِ همبستری با همسرش بگویدِ :بس ِْم هللا ،الله َّم َجنِّ ْبنَا ال َّش ْي َ
( )4و از آن همبستری فرزندی مق ّدر شود ،شیطان زیان و آسیبی به او نمیرساند».
شرح
نوویـ /در کتابش «ریاضالصالحین» بابی بدین عنوان گشوده است« :ذکر هللا
متعال در حالت ایستاده ،نشسته و درازکشیده»؛ یعنی :شایسته است که انســان ،هللا
متعال را در همه حال ،یاد کند .سپس جناب مؤلف بــه این فرمــودهیـ االهی اســتناد
کرده است که میفرماید:ـ
ٰ ۡ َ أۡل ُ أِّل ٰ ٓ َّ ۡ َّ َ ٰ ۡ ۡ َ أۡل ٱلسـ ٰ َم ٰ َو ِ ۡ
ب
ت وْ لِي ٱ لبَ ِ ـار أَل يَ ٖ
ـف ٱليـ ِل َوٱلنهَـ ِـ
ض َوٱختِلـ ِت َوٱ ر ِ ق َّ ﴿إِ َّن فِي َخلـ ِ
علَ ٰى ُجنُوبِ ِهمۡ ﴾[آل عمران]١٩١ ،١٩٠ : ُوداـ َو َ ۡ
١٩٠ٱلَّ ِذينَ يَذ ُكرُونَ ٱهَّلل َ قِ ٰيَ ٗما َوقُع ٗ
)(1آلبانی /گوید:ـ دربارهی این اسـتثنا حـدیث صـحیحی وجـود نـدارد؛ از اینرو مؤلـف نـیز هیچ
حدیثی در اینباره نیاورده است؛ بلکه حدیث عایشه& که در ادامه میآید و نــیز ســایر احــادیث،
خالف آنرا اثبات میکند.ـ
ِ
)(2صحیح مسلم ،ش.373 :
)(3صحیح بخاری ،ش)5165 ،141( :؛ و صحیح مسلم ،ش.1434 :
)(4ترجمهی دعا« :به نام هللا؛ یا هللا! شــیطان را از مــا و فرزنــدی کــه نصــیبمان میکــنی ،دور
بگردان».
شرح ریاضالصالحین 366
همانــا در آفــرینش آســمانها و زمین و گــردش شــب و روز ،نشــانههایی بــرای
خردمندان وجود دارد؛ کسانی که ایستاده و نشسته و یا در حــالی کــه بــر پهلوهــا
آرمیدهاند ،هللا را یاد میکنند.
آری؛ در خـــو ِد آســـمانها و زمین و نـــیز آفریـــدههای شـــگفتآوری کـــه در
اینهاســت ،نشــانههایی بــرای خردمنــدان وجــودـ دارد؛ آنانکــه حکمتهــا و اســرارـ
آفرینشـ را درمییابند .آسمان گستردهای که بر فراز ماســت و نــیز زمین پهنــاوری
که زیر پـای مـا قـرار دارد ،بـا نشـانههایی چـون دریاهـا ،درختـان ،رودخانههـا و
کوههایی که در آنست ،نشانیـ از آفرینندهیـ آنهاست.
در اختالف شــب و روز از لحــاظ گرمــا و ســرما ،و کوتــاهی و بلنــدی و نــیز
تفاوتشان از نظر امنیت و ناامنی ،و گشایش و سختی ،و دیگــر حالتهــایی کــه در
گذر روزگار پیش میآید ،نشــانههای بــزرگی وجــود دارد .بــا نگــاهی بــه تــاریخ و ِ
تحـــوالت و دگرگونیهـــای دورانهـــای گونـــاگون و تفاوتهـــای شـــب و روز،
نشانههای شگفتانگیز االهی به چشم میخوردـ و بر ایمان انسان میافزایــد.ـ شــاهد
موضوع از این آیات ،اینجاست که هللا متعال میفرمایــد:ـ ﴿ٱلَّ ِذينَ يَـ ۡـذ ُكرُونَ ٱهَّلل َ قِ ٰيَ ٗمـ ا
ُــوداـ َو َعلَ ٰى ُجنُــوبِ ِهمۡ ﴾« :آنانکــه ایســتاده و نشســته و در حــالی کــه بــر پهلوهــا َوقُع ٗ
آرمیدهاند -یعنی در همه حال -هللا متعال را یاد میکنند.ـ
مؤلف /حـــدیث عایشه& را نـــیز آورده اســـت؛ حـــدیثی بـــدین مضـــمون کـــه
بزرگبانوی اسالم فرموده است« :رسولهللا در تمام اوقــات خــویش ،هللا متعــال
را یاد میکرد»؛ چه آنگاه که ایســتاده بــود و چــه هنگــامی کــه نشســته یــا بــر پهلــو
آرمیده بود؛ حتی مردم را تشویق نمود که هنگام همبستری بـا همسرانشـان نـیز هللا
هنگام همبستریـ بــا همســرش ِ را یاد کنند؛ چنانکه فرمود« :اگر هریک از شما
الش ـ ْيطَانَ َمــا َرزقتنَا ،و از آن همبســتریـ
َ ْ َ ب َّ بگوید :بِس ِْم هللا ،الله َّم َجنِّ ْبنَا ال َّش ْيطَانَ َ ،و َجنِّ ِ
فرزندی مق ّدر شود ،شیطان زیان و آسیبی به او نمیرساند» .لذا شایســته اســت کــه
انسان در همه حال ،هللا متعال را فراوان یاد کند؛ ولی ناگفته نماند که علما گفتهاند:
ذکر هللا متعال در مکانهای نامناسب و آلودهای چون توالت ،شایسته نيست؛ زیــرا
ارزش و جایگاه ذکر االهی ،فراتر و برتــر از این اســت کــه در چــنین مکانهــایی
صورتـ بگیرد .این ،دیدگاه برخی از علماست .وهللا اعلم.
***
هنگام خوابیدن و بیدار شدن
ِ -246باب :ذکر
)(1صــحیح بخــاری ،ش 6314 :بهنقــل از حذیفه؛ نــووی /خــود نــیز این حــدیث را پیشتــر
بهشمارهی 821فقط بهنقل از حذیفه آورده است.
2
نام تو زنده -بیدار -میشوم». )(3ترجمهی دعا« :یا هللا! به نام تو میمیرم -میخوابم -و به ِ
() ت\\رجمهی دع\\ا« :همهی حمــد و ســتایش ویــژهی هللا میباشــد؛ ذاتی کــه مــا را پس از آنکــه
میراند ،زنده کرد و بازگشت ،به سوی اوست».
شرح ریاضالصالحین 368
[الزمــر: ۡ َ َ َّ ۡ
س ِحينَ َموتِهَــا َوٱلتِي لمۡ ت ُمت فِي َمنَا ِمهَا﴾ ُ َ أۡل
﴿ٱهَّلل ُ يَتَــ َوفىـ ٱ نف َ
َّ
]٤٢
هللا ،جانها را هنگام مرگشان میگیرد و نیز جانی را که نمــرده اســت ،بههنگــام
ب آن قبض میکند. خوا ِ
از اینرو رسولهللا هنگامی که از خواب برمیخاست ،این دعــا را میگفت:
«ال َح ْم ُد هَّلل ِ اَلَّذي أَحْ يَانَا ب ْع َد َما أَ َماتَنَا وإليه النُّ ُشورُ» .بدینسان هللا را ستایش میکــنیم
ـرادر مــرگ اســت ،بیــدار و زنــده گردانیــد و بهیــاد ِـ کــه مــا را پس از خــواب کــه بـ
میآوریم که هللا متعال ،ما را پس از مرگمــان برمیانگــیزد .لــذا خوابیــدن و بیــدار
شدن ما پس از مرگ است و این ،یکی از حکمتهای شدن ،اشارهای به برانگیخته ِ
خواب میباشد که هللا متعال آنرا سبب آسودگی جسم و تَن و بازیابیـ توان و نــیروـ
برای ادامهی کار و فعالیت قــرار داده اســت .لــذا خــواب ،گذشــته از اینکــه مــایهی
ـدگی پس از مــرگ نــیز میباشـدـ و بــه مــا یــادآوریـ آسایش جسمیســت ،یــادآور زنـ ِـ
میکند که پس از مردن ،از قبر خویش برانگیخته شــده ،حی و زنــده در برابــر هللا
حاضرـ میشویم.
ایمان ما نسبت به برانگیخته شـدن میافزایــد .میدانیـدـ کـه ایمـان بـه ِ و این ،بر
برانگیخته شدن پس از مرگ ،اهمیت فراوانیـ دارد و اگر انسان ایمان نداشته باشد
که روزیـ برانگیخته میگردد و نتیجهی اعمالش را میبیند ،برای او عمــل کــردن
بیمعنــا خواهــد بــود و دیگــر ،هیچ عمــل نیکی انجــام نمیدهــد؛ از اینرو فــراوان
میبینیمـ که هللا متعال ایمان بــه آخــرت را در کنــار ایمــان بــه خــویش ذکــر فرمــوده
است و آیات فراوانی از این دست ،وجودـ دارد .لذا شایسته است که هر یک از مــا
ـوت َو أَحْ يَــا»؛ و
ك أَ ُمـ ُ وقتیـ به رختخواب میرود ،این دعا را بگویــد« :الله َّم بِ ْ
اس ـ ِم َ
آنگاه که بیدار میشود،ـ بگوید« :ال َح ْم ُد هَّلل ِ اَلَّذي أَحْ يَانَا ب ْع َد َما أَ َماتَنَا وإليه النُّ ُشورُ».
***
-247باب :فضيلت حلقههاي ذکر و استحباب پایبندی به آن و نهی از
جدا شدن از آن بدون عذر
-1455وعن أَبي هريرةَ قال :قَا َل رسول هللا« :إنَّ هللِ تَ َعالَى َمالئِ َكةً يَطُوفُونَ
الذ ْك ِر ،ف\إذا َو َج\ دُوا قَ ْو َم\ ا ً يَ ْ\ذ ُكرُونَ هللاَ ،تَنَ\اد َْواَ :هلُ ُّموا إِلَى ق يَ ْلتَ ِمسُونَ أ ْه َل ِّ في ال ُّ
ط ُر ِ
سألُ ُه ْم َر ُّب ُه ْمَ -و ُه َو أ ْعلَمَ :-ما يق\\و ُل س َما ِء ال ُّد ْنيَا ،فَيَ ْ اجتِ ُك ْم ،فَيَ ُحفُّونَ ُه ْم بِأ َ ْجنِ َحتِ ِهم إِلَى ال َّ
َح َ
َ
س\بِّ ُحونَكَ ،ويُكبِّ ُرونَ\كََ ،ويَ ْح َم\ دُونَكَ ،ويُ َم ِّجدُونَكَ ،فيَقُ\\و ُلَ :ه\ ْل ِعبَادي؟ قَا َل :يَقُولُ\\ونَ :يُ َ
أو َك \\و َر ْ َ ُ ُ َ
أوني؟! قا َل :يقولونَ :ل ْ َرأَ ْونِي ؟ فيقولونَ :ال وهللاِ َما َرأ ْوكَ .فيقو ُلَ :كيْفَ ل ْو َر ْ
َ َ
سبِيحاً .فَيقُو ُل :فماذا يَسْألونَ ؟ قَ\\ا َل: ش َّد لَ َك تَ ْم ِجيداً ،وأ ْكثَ َر لَ َك تَ ْ ش َّد لَ َك ِعبَا َدةًَ ،وأَ َ َكانُوا أَ َ
ب َم\\ا َ
الجنَّةَ .قَا َل :يَقُ\\و ُلَ :وه\\ل َرأ ْوه\\ا؟ قَ\\ا َل :يَقُولُ\\ونَ :ال وهللاِ يَ\\ا َر ِّ سألُونَ َك َ يقُولُونَ :يَ ْ
َ
أش\ َّد َعل ْي َه\\ا ُ
أو َه\\ا َك\\انوا َ َّ
\و أن ُه ْم َر ْ َ ُ ُ
أوهَا؟ قا َل :يَقول\\ونَ :ل\ ْ َ َرأَ ْوهَا .قَا َل :يقول :فكيفَ ل ْو َر ْ
َ َ
ِح ْرص \اً ،وأش \ َّد لَ َه\\ا طَلَب \اً ،وأ ْعظَ َم فِي َه\\ا َر ْغبَ \ةً .قَ\\ا َل :فَ ِم َّم يَتَ َع \ َّو ُذونَ ؟ قَ\\ا َلَ :يقُولُ\\ونَ :
أوهَا .فيق\\و ُل: أوهَا؟ قَا َل :يَقُولُونَ :ال وهللاِ َما َر ْ يَتَ َع َّو ُذونَ ِمنَ النَّا ِر؛ قَا َل :فيقو ُلَ :و َه ْل َر ْ
وأش\ َّد لَ َه\ا َم َخافَ\ةً. ْ
أش\ َّد ِمن َه\ا فِ\ َراراًَ \، أوهَ\ا ك\انوا َ أوهَا؟! قَا َل :يَقُولُونَ :لَ ْو َر ْ َكيْفَ لَ ْو َر ْ
ش\ ِه ُد ُك ْم أنِّي قَ\ ْد َغفَ\ ْ\رتُ لَ ُهم ،قَ\\ا َل :يَقُ\\و ُل َملَ\ ٌك ِمنَ ال َمالَئِ َك\ ِة :فِيهم فُالَنٌ قَا َل :فَيَقُو ُل :فَأ ُ ْ
س ُه ْم»[ .متفــق عليه] شقَى ِب ِه ْم َجلِي ُ سا ُء ال َي ْ اج ٍة ،قَا َلُ :ه ُم ُ
الجلَ َ س ِم ْن ُه ْم ،إنَّ َما َجا َء ِل َح َ لَ ْي َ
()1
س \يَّا َرةً َن النَّبِ ِّي قَ\\ا َل« :إن هللِ َمالَئِ َك \ ةً َ \لم عن أَبي هريرةَ ع ِ وفي رواية لمس\ ٍ
ض ُه ْم َ ْ ً
س الذك ِر ،فإذا َو َجدُوا َم ْجلِسا فِي ِه ِذك ٌر ،ق َعدُوا َم َع ُه ْمَ ،و َحفَّ بَ ْع ُ َ َ ْ ِّ ضالً يَتَتَبُّعُونَ َم َجالِ َ فُ ُ
الس\\ما ِء ال \ ُّد ْنيَا ،ف\\إ َذا تَفَ َّرقُ\\وا َع َر ُج\\ وا \\أجنِ َحتِ ِه ْم َحتَّى يَ ْملَ \ؤُوا َم\\ا بَ ْينَ ُه ْم َوبَيْنَ َّ بَ ْعض \ا ً ِب ْ
َ
سألُ ُه ْم هللاَُ -و ُه\ َو أ ْعلَ ُمِ :-منْ أيْنَ ِج ْئتُ ْم؟ فيَقُولُ\ونَ ِ :ج ْئنَ\ا ِمنْ َ َ
س َما ِء ،فيَ ْ صعدُوا إِلَى ال َّ َو َ
َ
س \ألونكَ. ُ َ َ ُ ِّ
سبِّ ُحونكَ ،ويُكبِّ ُرونكََ ،ويُ َهللون \كََ ،ويَ ْح َم\ دُونكََ ،ويَ ْ َ َ ض :ي ُ َ األر ِ ِع ْن ِد ِعبا ٍد ل َك في ْ
َ
ي س\ألُونَ َك َجنَّتَ\كَ .قَ\\ا َلَ :و َه\ ْل َرأَ ْوا َجنَّتِي؟ ق\\الوا :ال ،أَ ْ س\ألُونِي؟ ق\\الوا :يَ ْ قَا َلَ :و َماذا َي ْ
س \ت َِجي ُرونِي؟ ق\\الوا: ب .قَا َل :فكيْفَ لَ ْو َرأ ْوا َجنَّتي؟! قالوا :ويستجيرونكَ .قا َل :و ِم َّم يَ ْ
َ َ َر ِّ
\و َرأ ْوا ن\\ا ِري؟! ق\\الوا: َ َ َ َ َ
أوا ناري؟ قالوا :ال ،قا َل :ف َك ْي\\فَ ل\ ْ َ ب .قا َلَ :و َه ْل َر ْ َ َ
ِمنْ نا ِر َك يَا َر ِّ
اس \ت ََجا ُروا. ا مم م
َ َ ْ ُ ْ ِ َّ ْ ه ُ ت ر \أج و وا، ُ ل أ \ س ا
ْ ُْ َ َم م ه ُ ت يَ ط ع
ْ َ أوُْ َ، م ه َ ل تُ رْ َ ف َ
غ د
ْ َ ق : ل ُ َ
ستَغفِ ُرونكَ؟ َ ُ
و ق ي ف َويَ ْ
س َم َع ُه ْم .فيَقُ\\و ُل :ول\هُ َغفَ\ ْ\رتُ ،َ َ َّ
رب فيه ْم فالنٌ َع ْب ٌد َخطا ٌء إنَّ َما َم َّر ،ف َجلَ َ ُ قَا َل :فيقولونِّ :
س ُه ْم». شقَى بِ ِه ْم َجلِي ُ ُه ُم القَو ُم ال يَ ْ
ترجمه :ابوهريره ميگویــد :رســولهللا فرمــود:ـ «هللا ،فرشــتگاني دارد كــه
در جستجويـ ذاکران و یادکنندگانش در راههــا گشــت میزننـدـ و چــون گــروهي را
)(1صحیح بخاری ،ش6408 :؛ و صحیح مسلم ،ش.2689 :
شرح ریاضالصالحین 370
ببينند كــه بــه يا ِد هللا مشــغولند،ـ يكديگــر را صــدا ميزننــد و ميگوينــد:ـ بهســوي
چیزی که در جستجوی آن بودید ،بیایید .آنگاه ذکرکنندگان را تــا آســمان دنيا زير
آگاهی مطلق دارد ،از فرشتگان ميپرســد:ـ ِ بالهايشان ميگيرند.ـ سپس هللا با اينكه
بندگانمـ چه ميگويند؟ فرشتگان پاسخ میدهند :پاكي و بزرگي تو را بيان ميكنند و
تو را ميستايند و تمجيدت مينمايند.ـ هللا ميفرمايد :آيا مرا ديدهاند؟ پاسخ میدهنــد:
خير؛ به خودت سوگندـ كه تو را نديدهاند .هللا ميفرمايد :اگـر مـرا ميديدنـد ،چـه
ميكردند؟ ميگويند:ـ اگر تو را ميديدند،ـ بيشتر عبادتت ميكردند و تو را بيش از
این بزرگ میداشتند و تو را بیشتر تسبیح میگفتنــد .آنگــاه هللا ميفرمايد:ـ چــه
ميخواهند؟ـ فرشــتگان ميگوينــد:ـ از تــو بهشــت را درخواســت میکننــد .هللا متعــال
ميفرمايد :آيا آن را ديدهاند؟ فرشتگان پاسخ میدهند :پروردگارا! خير؛ سوگندـ بــه
خودت که آن را نديدهاند .ميفرمايد:ـ اگر آن را ميديدند ،چه ميكردنــد؟ فرشــتگان
ميگويند :اگر آن را ميديدند ،به آن عالقهي بيشتري پیدا میکردنـدـ و بيشتــر بــه
دنبال آن ميرفتندـ و رغبت بيشتري به آن نشان ميدادند .هللا ميفرمايد :از چــه
چـيزي پنـاه ميخواهنـد؟ـ ميگوينـد:ـ از دوزخ .هللا ميفرمايد:ـ آيا آن را ديدهانـد؟
پاسخ میدهند :پروردگارا! خير؛ بــه خــودت ســوگند کــه آن را نديدهانــد .هللا متعــال
ميفرمايد :اگــر آن را ميديدنــد ،چــه ميكردنــد؟ـ فرشــتگان ميگوينــد :اگــر آن را
ـرس بیشتــریـ از آن داشــتند .هللا ميديدنــد ،از آن بيشتــر دوريـ ميكردنــد و تـ ِ
ميفرمايد :شــما گــواه باشــيد كــه من آنــان را بخشــيدم .يكي از فرشــتگان ميگويد:
فالنكس كه در میان آنهاست ،جزو آنها نیست؛ بلکه برای کاری بــه آنجــا آمــده
است .هللا متعال ميفرمايد:ـ آنها كسانيـ هستند كه همنشينشان نیز (بینصیب نیست
و) بدبخت نميشود».ـ
و در روایتی از مسلم آمده اســت کــه ابــوهریره میگویــد:ـ پیــامبر فرمــود:
«هللا متعال افزون بر فرشتگان نگهبان و نویسندهی اعمال ،فرشتگانیـ دارد کـه در
مجلس ذکــری را بیابنــد ،بــا آنــان
ِ جستجویـ مجــالس ذکــر ،گشــت میزننـدـ و چــون
مینشینند و با بالهای خود ،آنان را در بر میگیرند تــا آنکــه میــان آنــان و آســمان
دنیا را پُر میکنند و آنگاه که اهل مجلس پراکنده میشــوند ،فرشــتگان بــه آســمان،
بــاال میرونـدـ و هللا -کــه خــود ،آگــاهی مطلــق دارد -از آنــان میپرســد :از کجــا
میآیید؟ فرشتگانـ پاسخ میدهند :از نزد عدهای از بندگانت در زمین که تــو را بــه
پاکی و بزرگی یاد میکردند و الإلهإالهللا و حمد و ستایش تــو را میگفتنــد و بــه تــو
عرض نیاز مینمودند.ـ میفرماید :از من چه میخواهنــد؟ـ فرشــتگان میگوینــد:ـ از
تو بهشتت را درخواست میکنند .میفرماید :آیا بهشت مرا دیدهاند؟ پاسخ میدهند:
پروردگارا! خیر .میفرماید :اگر بهشت مــرا میدیدنــد ،چــه میکردنــد؟ فرشــتگان
میگویند :و از تو پناه میجوینــد .هللا متعــال میفرمایــد :از چــه چــیزی بــه من پنــاه
میجویند؟ فرشتگان پاسخ میدهند:ـ پروردگارا! از دوزخت .میفرماید :آیــا دوزخ
مرا دیدهاند؟ فرشتگان در پاسخ میگویند :خــیر .هللا میفرمایــد:ـ پس اگــر دوزخمـ
را میدیدنــد ،چــه میکردنــد؟ـ میگوینــد :از تــو آمــرزش میخواهنــد .هللا متعــال
میفرماید :من ،آنان را آمرزیدمـ و خواستهی آنها را برآورده ساختم و آنــان را از
چیزی کـه پنـاه خواسـتند ،پنـاه دادم .فرشـتگان عـرض میکننـد :پروردگـارا! فالن
بنــدهی گنهکــار نــیز در میــان آنهاســت کــه از کنارشــان عبــور میکــرد و بــا آنــان
371 باب \:فضیلت حلقههای ذکر و استحباب\ پایبندی به آن و نهی از ...
نشست .میفرماید :او را نـیز آمرزیـدم؛ اینهـا کسـانی هسـتند كـه همنشينشـان نـیز
(بینصیب و) بدبخت نميشود».
شرح
مؤلف /در کتابش ،بابی پیرامون فضیلت حلقههای ذکر گشــوده اســت؛ منظــورـ
از حلقههای ذکر ،جمع شدن برای یا ِد هللا میباشــد.ـ وی ،ســپس این آیهی کریمــه
را آورده است که هللا متعال میفرماید:ـ
ك َمـ َع ٱلَّ ِذينَ يَـ ۡـد ُعونَ َربَّهُم بِ ۡٱل َغـ د َٰو ِة َو ۡٱل َع ِشـ ِّي ي ُِري ُدونَ َو ۡجهَ ۖۥهُ َواَل ٱصبِ ۡر ن َۡف َس َ
﴿ َو ۡ
[الكهف]٢٨ : ۡ
ت َۡع ُد ع َۡينَاكَ عَنهُمۡ ﴾
خودت را با کسانی شکیبا بدار که صبح و شام پروردگارشان را میخوانند ،در
حالی که رضای او را میجویند؛ و دیدگانت را از آنان برنگردان.
هللا متعــال در این آیــه ،بــه پیــامبرـ دســتورـ داده اســت کــه خــودش را بــا این
بزرگواران ،شکیبا بدارد؛ یعــنی بــا چــنین کســانی بنشــیند؛ زیــرا کســانی کــه چــنین
ویژگیهاییـ دارند ،بهترین همنشـینا ِن او هسـتند﴿ :يَـ ۡـد ُعونَ َربَّهُم بِ ۡٱلغَـ د َٰو ِة َو ۡٱل َع ِشـ ِّي﴾؛
یعنی« :صبح و شام پروردگارشان را میخوانند» .انشاءهللا کـه حضــور در نمــاز
صــبح و عصــر ،جــزو همین گردهماییهــای خجســته میباشــد﴿ .ي ُِري ُدونَ َو ۡجهَ ۥهُ﴾ :
«در حالی کــه رضــایـ او را میجوینــد» .این ،بیــانگر اخالص آنهاســت و نشــان
میدهد کـه قصدشـان از این جمـع شـدن و دعـا و عبـادت ،این نیسـت کـه از آنهـا
تعریــف شــود یــا اینکــه دیگــران دربــارهی آنــان بگوینــد کــه اینهــا چــه آدمهــای
عبادتگزاریـ هستند و چه همه عبــادت میکننــد! این افــراد ،هیچیــک از اینهــا را
خواهان رضایت و خشنودی هللا هستند؛ پس به خــاطر دنیــا از ِ نمیخواهند؛ بلکه
چنین کسانیـ چشم برنگردان و آنان را ترک مکن؛ البته اگر مصلحتیـ بزرگتر از
همنشینیـ با ایشان در میان باشد ،ایرادی ندارد که بهخاطر آن مصــلحت ،اینهــا را
ترک نمایی؛ مهم ،این است که بهخاطر دنیا ترکشان نگویی .هللا متعــال در ادامهی
این آیه میفرماید:ـ
ُطاـ ﴾٢٨ ﴿ َواَل تُ ِط ۡع َم ۡن أَ ۡغفَ ۡلنَا قَ ۡلبَهۥُ عَن ِذ ۡك ِرنَا َوٱتَّبَ َع ه ََو ٰىهُ َو َكانَ أَمۡ ُرهۥُ فُر ٗ
[الكهف]٢٨ :
و از کسی پیروی مکن که دلش را از یادمان غافل نموده ایم و او از خواستهی
نفس خویش پیروی نموده و کارش ،زیادهروی و تبهکاری بوده است.
یعــنی :از آدم غــافلی کــه قلبش از ذکــر و یــا ِد هللا در غفلت اســت و او از
خواستهها و امیال نفسانی خویش پیروی میکند ،و بدینسان دنیا و آخرتش را تبــاه
میگرداند ،پیروی مکن.
این آیهی کریمــه ،بیــانگر فضــیلت جمــع شــدن بــرای ذکــر و دعاســت و نــیز
فضیلت اخالص را میرساندـ و نشان میدهد که مدار همه چیز بر محــورـ اخالص
میباشد؛ لذا شایسته نیست که انســان عبادتهــا و مســایل اخــرویـ را فــدایـ مســایل
دنیویـ کند.
مؤلف /حدیثی از ابوهریره آورده که در صحیح بخاری و صحیح مسلم آمده
است؛ حدیثی بدین مضمون که« :هللا ،فرشتگانيـ دارد كــه در جســتجويـ ذاکــران و
یادکننـدگانش در راههـا گشـت میزننـد».ـ فرشـتگان ،جـزو جهـان غیبانـد و هللا
آنها را از نور آفریده است؛ آنها به خوردن و آشــامیدن نیــاز ندارنــد و در جهــان
غیب بهسر میبرندـ و انسان آنها را نمیبیند؛ البته گاه هللا متعال آنــان را بــه مــردم
شرح ریاضالصالحین 372
نشان میدهد؛ چنانکه جبرئیل در پوشش مردی که لباس بســیار ســفیدی پوشــیده
بود و موهای بسیار سیاهی داشت ،وارد مجلسی شد که پیامبر و یارانش نشســته
بودند؛ آثار سفر بر او نمایان نبود و هیچیک از اصحاب ،#او را نمیشناخت.ـ نزد
پیامبرـ نشست و در حضور صحابه #سؤالهایی پرسیدـ که پیامبر پاســخش را
داد .خالصه اینکه گاه چــنین مــواردی روی میدهــد؛ امــا اصــل بــر این اســت کــه
جهان فرشتگان ،عالَم غیب است .فرشتگان ،همه نیکاند و به جاهــایی کــه مــایهی
خشم پروردگارـ است ،نمیروند؛ مانند خانهای که در آن ،مجسمه و تصویرـ باشــد؛
همچنین با کسانی با خود سگ یا زنگ دارند ،همراه نمیشوند.ـ
هللا متعــال بــرخی از این فرشــتگان را مــأموریت داده اســت کــه در زمین بــه
گشتزنیـ بپردازند و به میان حلقههای ذکر بروند.ـ «و چون گروهي را ببيننــد كــه
به يا ِد هللا مشغولند ،يكديگر را صدا ميزنندـ و ميگويند :بهسوي چــیزی کــه در
جستجویـ آن بودید ،بیاییــد .آنگــاه ذکرکننــدگانـ را تــا آســمان دنيا زير بالهايشــان
آگاهی مطلق دارد ،از فرشتگان ميپرسد:ـ بندگانم چــه ِ ميگيرند.ـ سپس هللا با اينكه
ميگويند؟ فرشتگان پاسـخ میدهنـد:ـ پـاكي و بـزرگي تـو را بيان ميكننـد و تـو را
ميستايند و تمجيدت مينمايند.ـ هللا ميفرمايد :آيا مرا ديدهاند؟ پاسخ میدهند :خــير؛
بــه خــودت ســوگندـ كــه تــو را نديدهانــد .هللا ميفرمايد:ـ اگــر مــرا ميديدنــد ،چــه
ميكردند؟ ميگويند:ـ اگر تو را ميديدند،ـ بيشتر عبادتت ميكردند و تو را بيش از
این بزرگ میداشتند و تو را بیشتر تسبیح میگفتنــد .آنگــاه هللا ميفرمايد:ـ چــه
ميخواهند؟ـ فرشــتگان ميگوينــد:ـ از تــو بهشــت را درخواســت میکننــد .هللا متعــال
ميفرمايد :آيا آن را ديدهاند؟ فرشتگان پاسخ میدهند :پروردگارا! خير؛ سوگندـ بــه
ت لِ ِعبَــا ِديخودت که آن را نديدهاند» .از همینروســت کــه هللا میفرمایــد:ـ «أَ ْعـ َد ْد ُ
()1
ب بَ َشــ ٍر» .یعــنی: تَ ،وال أُ ُذ ٌن َســ ِم َع ْ
تَ ،وال َخطَــ َر َعلَى قَ ْل ِ الصــالِ ِحينَ َمــا ال َعي ٌْن َرأَ ْ
َّ
«برای بندگان نیکم ،نعمتهایی (در بهشت) فراهمـ کــردهام کــه هیچ چشــمی ندیــده،
هیچ گوشی نشــنیده و بـه قلب هیچ انســانی ،خطـورـ نکـرده اســت» .سـپس هللا از
فرشتگانـ ميپرسد« :از چه چيزي پناه ميخواهند؟ـ فرشتگان ميگوينــد :از دوزخ.
هللا ميفرمايد :آيا آن را ديدهانــد؟ پاســخ میدهنــد:ـ پروردگــارا! خــير؛ بــه خــودت
سوگندـ که آن را نديدهاند .هللا متعال ميفرمايد:ـ اگر آن را ميديدند،ـ چــه ميكردنــد؟
ـرس
فرشتگانـ ميگوينــد :اگــر آن را ميديدنــد ،از آن بيشتــر دوري ميكردنــد و تـ ِ
بیشتریـ از آن داشتند .هللا ميفرمايد:ـ شما گواه باشيد كه من آنــان را بخشــيدم».
روشن است که وقتی هللا کسی را ببخشد ،آنشخص ســزاوار ورودـ بــه بهشــت و
نجــات از دوزخ میگــردد.ـ در ادامهی این حــدیث آمــده اســت« :يكي از فرشــتگان
ميگويد:ـ فالنكس كه در میان آنهاست ،جزو آنها نیســت؛ بلکــه بــرای کــاری بــه
آنجــا آمــده اســت .هللا متعــال ميفرمايد :آنهــا كســاني هســتند كـه همنشينشــان نــیز
(بینصیب نیست و) بدبخت نميشود».ـ
این حدیث ،فضیلت مجالس صالحان و نیکوکاران را میرساند و نشان میدهد
که چهبسا هللا متعال به سبب همنشین نیک ،رحمت خــود را شــامل حــال همنشــینان
وی میگردانــد؛ـ اگرچــه همنشــینان فــرد نیکوکــار ،هماننــد خــودش نباشــند؛ زیــرا
همانگونه که در این حدیث آمده است :هللا متعال شخصــی را کــه بــرای کــاری بــه
)(1صحیح بخاری ،ش،3244 ( :ـ ،4779ـ ،4780ـ )7498و صحیح مسلم ،ش 2824 :بهنقــل از
ابوهریره.
373 باب \:فضیلت حلقههای ذکر و استحباب\ پایبندی به آن و نهی از ...
میان نیکوکاران آمده بود ،آمرزیدـ و فرمود:ـ «آنها كســاني هســتند كــه همنشينشــانـ
نیز (بینصیب نیست و) بدبخت نميشود».ـ بنابراین جمع شدن برای ذکر و یــا ِد هللا
و نیز برای قرائت قرآن و تســبیح و تحمیــد و تهلیــل ،مســتحب اســت و هــرکس
برای خودش ذکــر و دعــا میکنــد.ـ همانگونــه کــه پیشتــر گفتم ،اجتمــاع مســلمانان
بــرای نمــاز صــبح و عصــر نــیز جــزو همین اجتماعهــا و گردهماییهــایـ خجســته
میباشــد؛ زیـرا نمــاز شـامل تسـبیح ،تکبــیر ،تهلیـل ،قــرائت قـرآن و دعاسـت و از
پیامبرـ ثابت است که فرشتگانی که بر انسانها گماشته شدهاند ،در نماز صــبح و
عصر ،یکجا و جمع میشوند.
***
-1456وعنه وعن أَبي س\\عي ٍد $ق\\اال :قَ\\ا َل رس\\و ُل هللا« :ال يَ ْق ُع\ ُد قَ\\و ٌم يَ\\ذ ُكرُونَ
س ِكينَةُ؛ َو َذ َك َر ُه ُم هللاُ فِي َمنْ
شيَ ْت ُه ُم ال َّر ْح َمةُ َونَ َزلَتْ َعلَ ْي ِه ْم ال َّ
هللاَ --إِالَّ َحفَّ ْت ُه ُم ال َمالئِ َكةُ و َغ ِ
()1
ِع ْن َدهُ»[ .روايت مسلم]
ترجمه :ابوهريره و ابوسعيد $میگویند :رسولهللا فرمود« :هر گروهیـ کــه
مینشینند و هللا را یاد میکنند ،فرشتگان پیرامون آنان جمع میشــوندـ و رحمت،
آنها را میپوشــاند و بــر آنــان ســکون و آرامش نــازل میگــردد و هللا آنهــا را در
جمع کسانی که نزد او هستند ،یاد میکند».
س في عوف أنَّ رسو َل هللا بَ ْينَ َم\ا هُ\ َو َج\ الِ ٌ ٍ -1457وعن أَبي واق ٍد الحارث بن
واح\ دٌ؛
َب ِ ول هللاَِ و َذه َ رس\ ِ \ان إِلَى ُ اس َم َعهُْ ،إذ أ ْقبَ َل ثَالثَةُ نَفَ ٍر ،فأ ْقبَ َل ا ْثنَ\ ِ س ِج ِد ،والنَّ ُ ال َم ْ
س فِي َهاَ ،وأ َّما اآلخ\\ ُر َ
َ ِ َ َل ج َ ف ةَ قلْ الح في ً ة ج رْ ُ ف ى َ أرَ َ ف ُما
ه د أح
َّ َ ُام فأ . هللا رسول
ِ ى َ ل فَ َوقَفَ َ
ع ا
َن ُ
س \و ُل هللا قَ\\ا َل« :أال أ ْخبِ \ ُر ُك ْم ع ِ س َخ ْلفَ ُه ْم ،وأ َّما الثَّ ُ
الث فأ ْدبَ َر ذا ِهباً .فَلَ َّما فَ َر َغ َر ُ فَ َجلَ َ
اس\ت َْحيَى َ
فاس\ت َْحيَى ف ْاآلخ\ ُر ْ َ َ َ َ َّ
النَّفَ ِر الثالَث ِة :أ َّما أ َح ُد ُه ْم فأ َوى إِلى هللاِ فآ َواهُ هللاُ إِل ْي\ ِهَ .وأ َّما َ
َ َ
()2
ض هللاُ َع ْنهُ»[ .متفق عليه] ض ،فَأ َ ْع َر َ
اآلخ ُر ،فَأ ْع َر َهللاُ ِم ْنهُ ،وأ ّما َ
ترجمه :ابوواقد ،حارث بن عوف میگوید:ـ بـاری رســولهللا در مسـجد بــا
مردم نشسته بود که در این میان سه نفر آمدند؛ دو نفر بهسویـ مجلس رســولهللا
آمدند و ماندند و دیگــری ،رفت .یکی از آن دو نفــر ،در میــان مجلس جــایی خــالی
یافت و همانجا نشست؛ و دیگری ،پشت سر آنان نشست و سومین نفر پشــت کــرد
و رفت .رسولهللا هنگامی که -از پند و اندرزـ یــارانش -فــراغت یــافت ،فرمــود:ـ
«آیا شــما را از حــال این ســه نفــر آگــاه نســازم؟ یکی از آنهــا بــه هللا پنــاه آورد -و
صادقانه بــه این مجلس آمــد -و هللا نــیز بــه او پنــاه داد (و نشســتن در این مجلس را
برایش میسر ساخت)؛ و دیگری( ،از ایجاد مــزاحمت) شــرم کــرد و هللا نــیز از او
حیا کرد (و او را بخشید) .و سومین نفر از هللا رویـ گردانــد و هللا نــیز از او روی
گرداندـ (و توفیقش نداد که با این گروه نیکوکار بنشیند)».
شرح
در حدیث نخست آمده است که پیامبر فرمود:ـ «هر گروهی کــه مینشــینندـ و
هللا را یاد میکننــد ،فرشــتگان پــیرامون آنــان جمــع میشــوند و رحمت ،آنهــا را
میپوشاند و بر آنان سکون و آرامش نازل میگردد و هللا آنها را در جمع کســانیـ
که نزد او هستند ،یــاد میکنــد».ـ این ،بیــانگر فضــیلت جمــع شــدن بــرای یــا ِد هللا
)(1صحیح مسلم ،ش.2700 :
)(2صحیح بخاری ،ش66 :؛ و صحیح مسلم ،ش.2176 :
شرح ریاضالصالحین 374
میباشد؛ گفتنیست الزم نیست کـه همـه یکصـدا و بـا هم ذکـر بگوینـد؛ بلکـه این
حدیث ،مطلق میباشـدـ و از ســلف صــالح ثــابت نیســت کــه ماننــد بــرخی از طُـرُق
صوفیه به صورت گروهیـ و یکصدا ذکر بگویند.
در این حدیث آمده است :بر کسانی که برای ذکر و یا ِد هللا گــرد هم میآینــد،
"سکینه" نازل میشود؛ سکینه ،همان سکون و آرامش قلبی یا خشــوع و انــابت آن
به ســوی هللا میباشــد.ـ همچــنین «رحمت ،اینهــا را میپوشــاند»؛ یعــنی :رحمت
االهی آنان را از هر سو در برمیگیردـ و بدینسان بیش از هــر زمــانیـ بــه رحمت
پروردگار ،نزدیـک میگردنـد.ـ «فرشـتگانـ پـیرامون آنـان جمـع میشـوند»؛ زیـرا
کردار اینها را میپسندندـ و برای تکریم ایشان ،پیرامونشان جمع میگردندـ و آنان ِـ
را احاطه میکنند« .و هللا آنها را در جمع کسانی که نزد او هستند ،یــاد میکنــد»؛
یعــنی :هللا متعــال ،ذاکــران و یادکننــدگان خــویش را در ملکــوت اعلی و در میــان
فرشتگانـ واالمقامش یاد میفرماید .پیشتر نیز حدیثی گذشت کــه در آن آمــده بــود:
أل خَ ي ٍْر ِم ْنهُ ْم»؛( )1یعنی« :و هرکس مــرا در جمعی أل َذكَرْ تُهُ فِى َم ٍ
« َو َم ْن َذ َك َرنِي فِى َم ٍ
یاد نمايد ،او را در جمعی بهتر از آنان یاد میکنم».
در دومین حدیثی که نوویـ /آورده ،آمده است که باری رســولهللا در مســجد
با مردم نشسته بود که در این میان سه نفر آمدند؛ دو نفر بهسـوی مجلس رسـولهللا
آمدند و ماندند و دیگری ،رفت .یکی از آن دو نفر ،در میان مجلس جایی خالی
یافت و همانجا نشست؛ و دیگری ،پشــت ســر آنــان نشســت .گویــا آمــد کــه مــزاحم
دیگران شود یا جا را بر آنان تنگ بگرداند؛ اما سومین نفر به این جمع نپیوست و
رفت .رسولهللا هنگامی که -از پند و اندرز یارانش -فراغت یافت ،فرمود« :آیا
شما را از حال این سه نفر آگاه نسازم؟ یکی از آنها بــه هللا پنــاه آورد -و صــادقانه
بــه این مجلس آمــد -و هللا نــیز بــه او پنــاه داد (و نشســتن در این مجلس را بــرایش
میسر ساخت)؛ و دیگری( ،از ایجاد مزاحمت) شرم کرد و هللا نیز از او حیــا کــرد
(و او را بخشید) .و سومین نفــر از هللا روی گردانــد و هللا نــیز از او روی گردانــد
(و توفیقش نداد که با این گروه نیکوکار بنشیند)».
از این حدیث ،صفت شرم و حیا برای هللا ثابت میشــود؛ امــا شــرم و حیــای
پروردگــار ،ماننــد شــرم و حیــای آفریــدههایش نیســت؛ بلکــه حیــای کاملیســت کــه
شایستهی هللا میباشد؛ چنانکــه پیــامبر فرمــوده اســت« :إِ َّن هللا َحيِ ٌّي َكـ ِ
()2
ـري ٌم»؛
یعنی« :هللا متعال ،باحیا و کریم است» .هللا متعال میفرماید:ـ
[األحزاب ]٥٣ : ﴿ َوٱهَّلل ُ اَل يَ ۡست َۡح ِيۦ ِمنَ ۡٱل َح ِّ
ق﴾
و هللا از بیان حقیقت شرم ندارد.
لــذا هللا متعــال بــه این صــفت ،وصـفـ میشــود؛ امــا این صــفت ،ماننــد صــفت
آفریدههایش نیست؛ زیرا هللا متعال در قرآن کریم میفرماید:ـ
[الشورى]١١ : س َك ِم ۡثلِِۦه َش ۡيءَ ۖٞوهُ َو ٱل َّس ِمي ُع ۡٱلبَ ِ
صي ُر ﴾١١ ﴿لَ ۡي َ
هیچ چیزی همانند او نیست؛ و او ،شنوای بیناست.
بنابراین هرگاه صفتی از صفات هللا متعال در لفــظ ،هماننــد صــفتی از صــفات
مشترک لفظی ،از نظر معنــا یکی نیســتند؛ ِ مخلوقاتـ بود ،باید بدانید که این صفات
زیرا «هیچ چیزی همانند هللا نيست و او ،شنوایـ داناست» .لذا وقــتیـ بنــا بــر آیــات
)(1صحيح است؛ صحیح الجامع ،ش.8137 :
)(2صحیح است؛ صحیح الجامع ،ش.)1768 ،1757( :
375 باب \:فضیلت حلقههای ذکر و استحباب\ پایبندی به آن و نهی از ...
صریح قرآن گفته میشودـ که هللا متعال بــر عــرش اســتقرارـ دارد ،این ،بــدین معنــا
نیست که قرارـ گرفتن هللا متعال بر عرش همانند قرار گرفتن یک انســان بــر رویـ
یــک مــرکب یــا ســواریـ باشــد؛ زیــرا هللا متعــال همین واژه یــا همین ویــژگیـ را
دربارهیـ انسانها نیز بیان فرموده است؛ آنجا که میفرماید:ـ
[الزخرف]١٣ : ٱستَ َو ۡيتُۡـم َعلَ ۡي ِه﴾
﴿إِ َذا ۡ
...آنگاه که بر مرکبها سوار میشوید و روی آنها قرار میگیرید...
لذا اشــتراک لفظی ،بــه معنــای هماننــدی و شــباهت نیســت؛ چنانکــه هللا متعــال
میفرماید:
[المائدة]٦٤ : ﴿بَ ۡل يَدَاهُ َم ۡبسُوطَتَا ِن﴾
بلکه دو دست هللا باز و گشوده است.
لذا نباید چنین پنداشت که دو دست پروردگار ،همانند دستان ماست؛ زیــرا هیچ
چیزی همانند هللا متعال نیست و همهی صفات االهی ،منحصــر بــه خــو ِد اوســت و
ما ،همانگونه که هللا متعال را در ذاتش و نیز در عبــادت ،یکتــا و یگانــه میدانیم،
ٱلســ ِمي ُع س َك ِم ۡثلِِۦه َشــ ۡيءَ ۖٞوهُــ َو َّ در صــفاتش نــیز بــه وحــدانیت او اعتقــاد داریم﴿ :لَ ۡي َ
صي ُـر﴾ « :هیچ چیزی همانند او نیست و او ،شنوای داناست». ۡٱلبَ ِ
***
س\ ِج ِد، -1458وعن أَبي سعي ٍد الخدري قَا َلَ :خ َر َج معاويةَُ علَى َح ْلقَ\ ٍة في ال َم ْ
س\ ُك ْم إِالَّ ذاك؟ ق\\الواَ :م\\ا أجلَ َ س\نَا نَ\ ْ\ذ ُك ُر هللاَ .قَ\\ا َل :آهللِ َم\\ا ْ س\ ُك ْم؟ ق\\الواَ :جلَ ْ فَقَا َلَ :م\\ا ْ
أجلَ َ
أح ٌد ِب َم ْن ِزلَتِي ِمنْ َرس\ ِ
\ول ست َْحلِ ْف ُك ْم تُ ْه َمةً لَ ُك ْمَ ،و َما َكانَ َ سنَا إِالَّ َذاكَ ،قَا َل :أما إنِّي لَ ْم ا ْ أجلَ َ ْ
َ
أص\ َحابِ ِه فقَ\\ا َلَ « :م\\ا سو َل هللاَ خ\ َر َج َعلَى َح ْلقَ\ ٍة ِمنْ ْ َ
هللا أق َّل َع ْنهُ َحديثا ً ِمنِّي :إنَّ ر َُ
َ َ َ
سال ِمَ ،و َمنَّ بِ ِه َعل ْين\\ا .ق\\ا َل: َ سنَا نَ ْذ ُك ُر هللا َون ْح َم ُدهُ َعلى َما َهدَانا لإل ْ
َ َ َ س ُك ْم؟» قالواَ :جلَ ْ أجلَ َ ْ
أس \ت َْحلِ ْف ُك ْم
ْ ْ مَ ل يِّ ن إ \ا
\ م
َ «أ : ل
َ اَ ق َ.
ك اذَ َّ ال إ اَ ن س
ِ َ ْ َ َِ ل أج ا م هللا و قالوا: ؟» ك
َ اذَ ال إ م ُ
ك س َ
ِ َ ْ َ ْ ِ ل أج ا م هلل «آ
()1
أخبَ َرنِي أنَّ هللا يُبَا ِهي ِب ُك ُم ال َمالَئِ َكةَ»[ .روايت مسلم] تُ ْه َمةً لَ ُك ْم ،ول ِكنَّهُ أتَانِي ِجب ِري ُل فَ ْ
ترجمه :ابوسعيد خدریـ میگویــد:ـ معاویه بــه نــزد گــروهیـ کــه در مســجد
گــرد آمــده بودنــد ،رفت و گفت :چــه چــیزی شــما را اینجــا نشــانده اســت؟ گفتنــد:
نشستهایم ،هللا را یاد میکنیم .معاویه فرمود:ـ شما را به هللا سوگندـ کــه فقــط همین
امر موجب شده است که اینجا بنشینید؟ پاسخ دادند :هیچ چیزی جز همین امر ،مــا
را اینجا ننشانده اســت .فرمــود :من ،شــما را از رویـ بــدبینی ســوگند نــدادم؛ و در
میان اصــحاب رســولهللا کســی نیســت کـه کمتــر از من ،از آن بزرگــوار حــدیث
روایت کرده باشد؛ باری رسولهللا بــه میــان گــروهی از یــارانش رفت کــه گــرد
آمده بودندـ و فرمود:ـ «چه چیزیـ موجب نشستن شما شده است؟» گفتنــد :نشســتهایم
و هللا را یاد میکنیم و او را میستاییم که ما را بهسویـ اسالم رهنمون شد و بر مــا
منت نهاد .فرمود« :شما را به هللا سوگند که فقط همین امر موجب نشستن شما شده
است؟» پاسخ دادند :فقط همین امر موجب نشستن ما شده است .فرمود:ـ «من ،شما
را از روی بدبینیـ سوگند ندادم؛ بلکه جبرئیل( )نزدم آمد و به من خبر داد کــه هللا
در نزد فرشتگان به شما مباهات میکند».
شرح
)(1صحیح مسلم ،ش.2701 :
شرح ریاضالصالحین 376
این ،یکی از احادیثیست که بیانگر فضیلت جمع شدن برای ذکــر و یــا ِد هللا
میباشد؛ حدیثی بدین مضمون کــه ابوســعيدـ خــدری میگویــد :معاویه بــه نــزد
گروهیـ کــه در مســجد گــرد آمــده بودنــد ،رفت و گفت :چــه چــیزی شــما را اینجــا
نشانده است؟ گفتند :هللا را یاد میکنیم.ـ معاویه سوگندشــان داد کــه آیــا فقــط همین
امر موجب نشستن آنها شده است؟ آنهــا نــیز ســوگند یــاد کردنــد .ســپس معاویه
فرمود :من ،شما را از روی بدبینی سوگندـ ندادم؛ بلکه باری رســولهللا بـه میــان
گروهیـ از یارانش رفت که برای ذکر هللا گرد آمده بودند و به آنان فرمود« :هللا
در نزد فرشتگان به شما مباهات میکند»؛ مثالً میفرمایــد:ـ بــه بنــدگانمـ بنگریــد کــه
برای یا ِد من گرد آمدهاند .البته همانگونه که پیشتر بیــان شــد ،چــنین اجتماعــات و
گردهماییهاییـ بدین معنا نیست که همهی حاضران ،یکصدا ذکــر بگوینــد؛ بلکــه
آنگونه که در این حدیث تصریح شده ،شایسته است کــه نعمتهــای االهی از قبیــل
نعمت اسالم ،امنیت و نعمت تندرستی و امثال آن را یادآوری کنند؛ زیرا یادآوری
نعمتهای االهی جزو ذکر و یاد پروردگــار میباشــد.ـ در هــر حــال ،این حــدیث
بیانگر فضیلت جمع شدن بــرای یــادآوری نعمتهــای االهیســت؛ از اینرو ســلف
صالح عادت داشتندـ که چون برادر مسلمان خود را میدیدند ،به او میگفتند :لَختی
با هم بنشینیم و تجدید ایمان کنیم؛ یعنی نعمتهای االهی را بر خودمان بهیاد آوریم
تا بر ایمانمان افزوده شود.
***
-248باب :ذکر در صبحگاه و شامگاه
)(1صحیح مسلم ،ش 2693 :بهنقل از ابوایوب انصاری[ .و نــیز روایت بخـاری ،ش6404 :
بهنقل از ابوایوب انصاری و ابنمسعود( .$مترجم)]
)(2صحیح است؛ صحیح الجامع ،ش.7949 :
383 باب \:ذکر در صبحگاه و شامگاه
ۡ
[الفلق]٢ ،١ : ق ﴾٢ ﴿قُ ۡل أَعُو ُذ بِ َربِّ ٱلفَلَ ِ
ق ِ ١من َش ِّر َما خَ لَ َ
بگو :به پروردگار سپيدهدم پناه مىبرم؛ از ش ّر آنچه آفریده است.
«فَلَق» ،یعنی سپیده زدن و شکافتن؛ بــه عبــارت دیگــر :هم بـه ســپیدهدم اطالق
شکاف دانه و هسته .هر دو تعبیر در قرآن کریم آمده اســت؛ هللاِ میشودـ و هم به
میفرماید:
اح﴾ ۡ إۡل ﴿فَالِ ُ
[األنعام]٩٦ : ق ٱ ِ صبَ ِ
(هللا) شکافندهی سپیدهدم است.
و میفرماید:ـ
[األنعام]٩٥ : ٰ َّ ۡ
ق ٱل َحبِّ َوٱلن َوى﴾ ﴿إِ َّن ٱهَّلل َ فَالِ ُ
هللا ،دانه و هسته را میشکافد.
ق﴾ ؛ یعنی :از ش ّر همهی آفریدههاییـ که هللا خلق کرده اســت، ﴿ ِمن َش ِّر َما َخلَ َ
به او پناه میبرم؛ـ در ادامهی این سوره میخوانیم:ـ
[الفلق]٣ : ب ﴾٣ق إِ َذا َوقَ َ
﴿ َو ِمن َش ِّر غَا ِس ٍ
ـار س ـپیدهدم
...و از شر شب تاريك ،آنگاه كه همه جا را فرا گــيرد (بــه پروردگـ ِ
پناه میبرم).
ق﴾ ،یعنی :شب تاریک .آنگاه کــه شــب فــرا میرسـدـ و همــه جــا را فــرا ﴿غَا ِس ٍ
میگیرد ،درندگان و گزنــدگان در زمین پراکنــده میشــوند؛ از اینرو از شـ ّر شـ ِ
ب
تاریک به هللا پناه میبریم.
ٰ
[الفلق]٤ : ﴿ َو ِمن َش ِّر ٱلنَّفَّ ٰثَ ِ
ت فِي ۡٱل ُعقَ ِد ﴾٤
...و از ش ّر زنان جادوگری که در گرهها میدمند.
ٰ
ـامل مــردان جــادوگر میشــودـ و
نفوس جادوگر؛ و این ،هم شـ ِ ِ ت﴾ ،یعنی: ﴿ٱلنَّفَّ ٰثَ ِ
ـان جــادوگر تصــریح فرمــودـ کــه
هم شــامل زنــان جــادوگر؛ امــا از آن جهت بــه زنـ ِ
جادوگری [و گــرایش بــه جــادو و جنــبر] در میــان زنــان ،بیشتــر اســت؛ چنانکــه
جادوگرانـ با انواع طلسم و افسون و بــا کمــک گــرفتن از شــیاطین ،ســحر و جــادو
میکنندـ و در گرههایی که بدین منظورـ میبندند ،میدمند.
[الفلق]٥ : س َد ﴾٥ ﴿ َو ِمن َش ِّر َحا ِس ٍد إِ َذا َح َ
و از شر هر حسودی ،آنگاه که حسادت میورزد.
اینجا سخن از زخم چشــم اســت؛ یعــنی کســی کــه حســادت میورزدـ و دوســت
ندارد که به کسی خیر و نیکی برسد.
تناسب جالبی میان این آیات وجود دارد؛ به عبارت دیگر :همانگونه که شــب،
تاریک و کمفروغ است ،سحر و همینطور زخم چشم نیز نهان و پوشیده میباشد.ـ
از اینرو تناسب زیبایی میان این آیات این سوره به چشم میخورد.
اس﴾ نیز یکی از سورههاییست کــه بــا آن بــه هللا متعــال پنــاه ﴿قُ ۡل أَعُو ُذ بِ َربِّ ٱلنَّ ِ
میبریم:ـ
[الناس]٢ ،١ : اس ﴾٢ َّ
ك ٱلن ِ
اس َ ١ملِ ِ َّ ُ َ
﴿قُ ۡل أعُوذ بِ َربِّ ٱلن ِ
« :بگو به پروردگارـ مـردم پنــاه میبـرم؛ بــه فرمـانروایـ مطلـق مــردم» .او،
ـودار او نیســت و
پروردگارـ و فرمانروایـ قدرتمندـ و چیرهایست کــه هیچ چــیز جلـ ِـ
شرح ریاضالصالحین 384
اس « :﴾٣به معبودـ راســتین مــردمـ پنــاه میبــرم»؛ َّ َ ٰ
قوانینشـ تغییرناپذیر است﴿.إِل ِه ٱلن ِ
هللا ،معبودیـ راستینیست کــه بهحــق پرســتش میشــودـ و معبــود بــرحقی جــز او
وجودـ ندارد.
َّ ۡ َّ َّ ۡ ۡ ۡ
﴿ ِمن َش ِّر ٱل َوس َو ِـ
اس [ ﴾٥الناس]٥ ،٤ : ُور ٱلن ِ صد ِ س فِي ُ اس ٤ٱل ِذي ي َُوس ِو ُـ اس ٱلخَ ن ِ
(شیطان) وسوسهگر و کمینگرفتــه کــه (چــون انســان ،هللا را یــاد نمایــد، ِ « :از ش ّر
دیگر توان وسوسه ندارد و) عقبنشــینی میکنــد؛ ( هم از شـرّ) او کــه در دلهــای
مردم وسوسه میاندازد (به پروردگارـ مــردم پنــاه میبــرم)» .شــیطان وسوسـههایـ
فراوانی در قلب انسان میاندازد؛ بهویژه در این دوران که انســان بهرغم این همــه
اسمپیشرفت در پریشانیـ و اضطرابی بیسابقه بهسر میبرد .بهراستی که «دنیا» ِ
بامسماییست؛ دنیا ،یعنی پست و ناچیز؛ اصال امکان ندارد کــه دنیــا از هــر جهت
میل انسان باشد؛ امروزه نعمتها و امکانات ،فــراوان شــده و انســان بــه کامل و به ِ
آســایش مــا ّدی بیســابقهای دســت یافتــه اســت؛ امــا وسوس ـهها ،پریشــانخاطریـ و
بیماریهای روانی نیز افزایش یافته است .لذا باید توجه داشته باشیم که دنیا آنقدرـ
ارزش ندارد که به آن بچسبیم .پیامبرـ فرموده استَ « :وهللا ما الف ْق َر أَ ْخ َش ـى َعلَ ْي ُكم،
ت َعلَى َم ْن َكـــانَ قَ ْبلَ ُكم ،فَتَنَافَ ُســـوهَا َك َمـــا َولكنّي أَ ْخشـــى أَ ْن تُ ْفتَ َح َعلَ ْي ُكم الـــ ُّد ْنيَا كمـــا فُتِ َح ْ
تَنَافَسُوهَا ،فَتَ ْهلِ َك ُك ْم َك َما أَ ْهلَ َك ْتهُ ْم» )1(.یعنی« :به هللا سوگند ،من برای شما از بابت فقر
نگران نیستم؛ بلکه از این میترسم که دروازهی دنیا به روی شــما گشــوده شــود و
مانند گذشتگان که بر سر دنیا با هم رقابت کردند ،شما نیز به رقــابتـ بــا یکدیگــر
بپردازید و دنیا همانگونــه کــه آنــان را بــه هالکت کشــاند ،شــما را نــیز بــه هالکت
برساند».ـ آنگاه که هللا دنیا را از یکسو به روی انسان میگشاید ،دنیا از سویی
دیگر یا از چندین جنبهی دیگر ،تیره و ناخوشایند میگردد؛ از اینرو چــه بهجــا و
خوب گفتهاند که« :گهی زین به پشت و گهی پشت به زین».
خالصه اینکه بنا بر رهنمودـ این سوره ،از وسواس به هللا پناه میبریم؛ـ گــاه
انسان دربارهی اصول دین و ذات پروردگارـ و نیز دربارهی قرآن کــریم و پیــامبرـ
اکرم ،دچــار وسوســه میشــود؛ بــرخی از مــردمـ در زمینهی طهــارت ،وســواس
کار
دارند و به بیماری وسواس دچار میگردند؛ برای وضو به دستشوییـ میروندـ ِ
پنج دقیقهای را پنج ســاعت طــول میدهنــد! همینطــورـ در نمازشــان نــیز وســواسـ
دارند و تکبیر تحریم را ده ،بیستبار تکرار میکنندـ و حتی کــار بهجــایی میرســد
ترک نماز میانجامد.ـ بــرخی ِ که نمیتوانندـ نماز بخوانند و بدین ترتیب وسواس ،به
هم در تعامل با خانوادهی خویش وسواس دارندـ و حتی خیال میکنند که همسرشان
آنهــا را از طریــق غــذا یــا آب ،ســحر و جــادو کــرده اســت؛ لــذا غــذای خانــه را
نمیخورند و به غذای آماده یا غذای بــیرون عـادت میکننــد! شــگفتا کــه دیـده شــده
است که مردی ،همسرش را با کنیه صــدا زده و گفتــه اســت :مــادر فالن؛ و ســپس
این وسوســه در دلش افتــاده کــه همســرش را طالق داده اســت! خالصــه اینکــه
)(1صــحیح بخــاری ،ش3158 :؛ و صــحیح مســلم ،ش .2961 :ر.ک :حــدیث شــمارهی .461
[مترجم]
385 باب \:ذکر در صبحگاه و شامگاه
وســواس ،نــوعی بیماریســت و انــواع گونــاگونیـ دارد؛ امــا بایــد دانســت کــه دفــع
ـار بســیار سادهایســت؛ چنانکــه پیــامبرـ اکــرم کــه ســخنانی جــامع و وسوســه ،کـ ِ
ك َ َ َ
پرمحتواـ میگفت ،راهکار دفع وسوسه را بیان نموده و فرموده است« :فإذا بَل َغ ذلِ َ
فَليَ ْستَ ِع ْذ بِاهّلل ِ وليَ ْنتَ ِه»؛( )1یعنی« :هرگاه به این حد از وسوسه رسید( ،از ش ّر شــیطان
و وسوسهاش) به هللا پناه ببرد و دیگر به آن ادامه ندهد» .به عبــارت دیگــر :بــه آن
توجــه نکنــد؛ فقــط دو کلمــه :بــه هللا پنــاه بــبرد و بگویــد« :أعــوذ باهلل ِمن الشــیطان
الرجیم»؛ البته این را با صدق و اخالص بگویدـ و مطمئن باشد کــه هیچ پناهگــاهی
جز هللا و هیچ راه گریزیـ از عذاب و آزمون االهی جــز بازگشــت بــه ســوی هللا
وجــود نــدارد .و دوم اینکــه بــه وسوسـهای کــه در دلش میآیــد ،هیچ توجــه نکنــد؛
اگرچه این کار ،در ابتدا کمی دشوار اســت؛ امــا بهتــدریج عــادی میشــودـ و ســپس
وسوسه ،بهکلی از میان میرود؛ زیرا رسولهللا هیچ رهنمودیـ را خودســرانه و
پیش خــود نگفتــه اســت .پس بــا دو راهکــاریـ کــه پیــامبر اکــرم بیــان فرمــود، ِ از
وسوسه از از میان میرود.
ٰ
اس [ ﴾٣النــاس ]٣ ،١ :؛ میتــوان َّ
اس ٢إِل ِه ٱلن ِ َ َّ
ك ٱلن ِ اس َ ١ملِ ِ ﴿قُ ۡل أَعُو ُذ بِ َربِّ ٱلنَّ ِ
اس﴾ ، ـربِّ ٱلنَّ ِ گفت کـه این سـه آیـه ،انـواع سـهگانهی توحیـد را در خـود دارنـد﴿ :بِ َ
اس﴾ ،توحیــد اســماء و صــفات میباشــد؛ زیــرا ك ٱلنَّ ِ توحیــدـ ربــوبیت اســت؛ ﴿ َملِــ ِ
کمــال نامهــا و صــفاتش، ِ فرمــانروای مطلــق ،فرمانرواییســت کــه بــا تمــام و
ٰ
اس﴾ توحیدـ الوهیت است. فرمانروا باشد .و ﴿إِلَ ِه ٱلنَّ ِ
اس ِ ٥منَ ۡٱل ِجنَّ ِة ُور ٱلنَّ ِ
صـــد ِ س فِي ُ اس ٤ٱلَّ ِذي يُ َو ۡســـ ِو ُـ اس ٱلخَ نَّ ِ
﴿ ِمن َشـــ ِّر ۡٱل َو ۡســـ َو ـ ۡ
ِ
[الناس]٦ ،٤ : اس ﴾٦ َوٱلنَّ ِ
نام هللا به میان میآیــد، اس» به کسی گفته میشودـ که وقتی ِ علما گفتهاندَ « :خنَّ ِ
دلگیر میگرددـ و عقبنشینیـ میکند؛ شیطان وسوسـهگرـ و کمینگرفتـه نـیز در آن
هنگام که انسان هللا را یاد نماید ،توان وسوسه را از دست میدهد و عقبنشــینی
ان»؛( )2یعنی: ت ْال ِغيالن فَنَادُوا بِاألَ َذ ِ میکند .از اینرو در حدیث آمده است« :إِ َذا تَ َغ َّولَ ْ
آنگاه که شیاطین به صورتهایـ گوناگون و ترسناک نمایــان میشــوند یــا شــما را
ترس و خیال برمیدارد ،اذان -یعنی هللااکبر -بگویید؛ زیرا شیاطین همینکه نــام و
یا ِد هللا را بشنوند ،فراری میشوندـ و عقبنشینی میکنند.
ۡ
اس ِ ٥منَ ٱل ِجنَّ ِة اس ٤ٱلَّ ِذي يُ َو ۡسـ ِو ُـ ۡ ۡ
ُور ٱلنَّ ِ
صـد ِـ س فِي ُ اس ٱل َخنَّ ِ ﴿ ِمن َش ِّر ٱل َو ۡسـ َو ِ
[الناس]٦ ،٤ : اس ﴾٦َوٱلنَّ ِ
(شیطان) وسوسـهگر و کمینگرفتـه کـه (چـون انسـان ،هللا را یـاد ِ یعنی« :از شرّ
نماید ،دیگر توان وسوسه ندارد و) عقبنشینی میکنــد؛ (از شــرّ همــان) کســی کــه در
دلهــای مــردم وسوســه میانــدازد؛ از جنهــا و انســانها(ی وسوس ـهگر بــه هللا پنــاه
میبرم)» .لذا گاه انسان از سوی جنهای وسوسهگر کــه همــان شــیاطین جنّی هســتند،
وسوسه میشود و گاه از سوی شیاطین انسانی؛ و بهراستی شیاطین در زمان ما ،چــه
)(1صحیح بخاری ،ش)3276( :؛ و مسلم ،ش 134 :بهنقل از ابوهریره.
)(2ضعیف است؛ ر.ک :ضعیف الجامع ،ش436 :؛ و السلسلۀ الضعیفۀ ،از عالمــه آلبــانی /ش:
.1140
شرح ریاضالصالحین 386
فــراوان شــدهاند! گرچــه کــه در دورانهــای گذشــته نــیز بودهانــد و تــا روز قیــامت هم
خواهند بود .هللا متعال میفرماید:
[الفرقان]٣١ : ﴿ َو َك ٰ َذلِكَ َج َع ۡلنَا لِ ُك ِّل نَبِ ٍّ
ي َع ُد ٗ ّوا ِّمنَ ۡٱل ُم ۡج ِر ِمينَ ﴾
و بدینسان براى هر پيامبرى دشمنانى از گنهکاران قرار داديم.
پیروان پیامبران نیز دشمنانی از شـیاطین دارنـد؛ چنانکـه شـیاطین بـه سراغشـان
میروند و آنها را وسوسه میکنند و پیدایش بدعتها و نیز مذاهب باطــل و آیینهــای
دروغین ،نتیجهی وسوسهی شیاطین اســت کــه از ســوی آدمهــای ســادهلوح و بیخــرد
پذیرفته میشود .همچنین باید نسبت به وسوسههای شیطانهای انســانی نــیز بــه هــوش
باشید و مسایل ناروا و نادرستی را که در نظرتــان درســت و آراســته جلــوه میدهنــد،
نپذیرید.
در هر حال شایسته است که انسان به فرمودهیـ پیامبر اکرم بــه خوانــدن این
سه سوره در هر صبح و شام ،پایبند باشد.
***
-1465وعن عثمانَ بنَ عفّانَ قَا َل :قَ\ا َل رس\و ُل هللاَ « :م\\ا ِمنْ َع ْب\ ٍد يَقُ\و ُل فِي
ض َوالاألر ِ
ش \ ْي ٌء في ْ اس \ ِم ِه َ س ِم هللاِ الَّ ِذي ال يَ ُ
ض ُّر َم َع ْ سا ِء ُك ِّل لَ ْيلَ ٍةِ :ب ْاح ُك ِّل َي ْو ٍم َو َم َ صب َ ِ
َ
ض َّرهُ ش َْي ٌء»[ .روایت ابــوداود و ت ،إِالَّ لَ ْم يَ ُالث َم َّرا ٍ َ
س ِمي ُع ال َعلِي ُم ،ث َ س َما ِء َو ُه َو ال َّ في ال َّ
()1
ترمذي؛ ترمذی ،این حدیث را حسن صحيح دانسته است].
ترجم\\ه :عثمــان بن عفــان میگویــد:ـ رســولهللا فرمــود:ـ «هــر بنــدهای کــه
اسـ ِم ِه َشـ ْي ٌء في ضـرُّ َمـ َع ْروزانــه ،صــبح و شــام ســه بــار بگویــد :بِ ْسـ ِم هللاِ الَّ ِذي ال يَ ُ
ض َوال في ال َّس َما ِء َوهُ َو ال َّس ِمي ُع ال َعلِي ُم ،هیچ چیزی به او آسیب نمیرساند». األرْ ِ
شرح
مؤلف /در فضیلت اذکار صبح و شام ،حــدیثی بــدین مضــمون آورده اســت کــه
عثمان بن عفان میگوید :پیامبر فرمود« :هر بندهای که روزانه ،صبح و شام
الس ـ َما ِء َوهُ ـ َو
ض َوال في َّسه بار بگوید :بِس ِْم هللاِ الَّ ِذي ال يَضُرُّ َم َع ا ْس ِم ِه َش ـ ْي ٌء في األرْ ِ
ال َّس ِمي ُع ال َعلِي ُم ،هیچ چیزی به او آسیب نمیرساند».ـ این عبارت بسـیار آســان ،فوایـدـ
ض َوال في اسـ ِم ِه َشـ ْي ٌء في األرْ ِ
ضـرُّ َمـ َع ْ بزرگ و فراوانی دارد« .بِ ْسـ ِم هللاِ الَّ ِذي ال يَ ُ
روایی آسمانها و زمین در دست هللا متعال ِـ ال َّس َما ِء َوهُ َو ال َّس ِمي ُع ال َعلِي ُم»؛ زیرا فرمان
است و نامش بیاندازه مبارک و خجسته میباشد و چون بر چیزیـ برده شــود ،در
آن چــیز خــیر و بــرکت خواهــد بــود؛ از اینرو ســنت اســت کـه انســان ،خــوردن و
نام هللا متعال آغاز کند و در ابتدای خوردن و نوشیدن بگویــد« :بِ ْس ـ ِم آشامیدن را با ِ
هللاِ» .همچنین گفتن «بِس ِْم هللاِ» در جاها و مواردـ فراوانیـ از جمله :در هنگــامی کــه
انسان قصد همبستریـ با همسرش را دارد ،مسنون اســت .گفتنیســت :بنــا بــر قــول
راجح گفت ِن «بِس ِْم هللا» در ابتدای خوردن و آشامیدن ،واجب میباشد؛ زیــرا پیــامبر
به این کار فرمان داده و بیان نموده است که شیطان در خوراک کسی که «بِس ِْم
هللا» نمیگوید ،شریک میشود .پس همــواره بهخــاطر داشــته باشــید کــه هــر روز،
ض َوال صبح و شام ،سه بار بگویید« :بِس ِْم هللاِ الَّ ِذي ال يَضُرُّ َم َع ْ
اس ـ ِم ِه َش ـ ْي ٌء في األرْ ِ
في ال َّس َما ِء َوهُ َو ال َّس ِمي ُع ال َعلِي ُم».
)(1صحیح الجامع ،ش5745 :؛ صــحیح أبی داود ،از آلبــانی /ش4244 :؛ و صــحیح الترمــذی،
ش.2689 :
387 باب \:ذکر در صبحگاه و شامگاه
«ال َّس ِميعُ» و «ال َعلِي ُم» از نامهای االهیست.
«ال َّس ِميعُ» دو معنا دارد:
نخست :به معنای شنواست؛ یعنی :ذاتی که هر صــداییـ را میشــنود.ـ آری؛ هللا
متعال ،همهی صــداها را میشــنودـ و هیچ چــیزی بــر او پوشــیده نیســت .هللا متعــال
میفرماید:
ۡ هَّلل هَّلل َ ۡ
ك فِي ز َۡو ِجهَــا َوتَشــتَ ِك ٓي إِلى ٱ ِ َوٱ ُ يَســ َم ُع ُ ٰ ُ َّ
ــو َل ٱلتِي ت َجــ ِدل َ َ هَّلل
ــد َســ ِم َع ٱ ُ ق ۡ ﴿قَ ۡ
[المجادلة]١ : صي ٌر ﴾١ ۚ
تَ َحا ُو َر ُك َمٓا إِ َّن ٱهَّلل َ َس ِمي ۢ ُع بَ ِ
بهراستی هللا ،سخن زنی را که دربارهی شوهرش با تو گفتگــو میکــرد و بــه هللا
شــکایت مینمــود ،شــنید؛ و هللا ،گفتگویتــان را میشــنید .بیگمــان هللا ،شــنوای
بیناست.
ماجرا از این قرارـ بود که زنی نزد پیامبر آمد و شکایت داشت که شوهرشـ
نسبت به او "ظهار" کرده و گفته است که تو ،برای من مانن ِد مادرم هســتی .چــنین
سخنی در دوران جـاهلیت ،ماننــد سـهطالقه ،طالق بــائن بهشــمار میآمـد کـه البتــه
سخن َّناشایس ٰتـ و بیاساسیـ بود؛ همانگونه که هللا میفرمایدٓ :
ُون ِمن ُكم ِّمن نِّ َســٓائِ ِهم َّما ه َُّن أُ َّم ٰهَتِ ِهمۡۖ إِ ۡن أُ َّم ٰهَتُهُمۡ إِاَّل ٰٱلَّٔـِِٔـي َولَ ۡ
ــدنَهُمۡـۚ ﴿ٱل ِذينَ يُظَ ِهــر َـ
ور ﴾٢ ورۚـا َوإِ َّن ٱهَّلل َ لَ َعفُ ٌّو َغفُ ٞ َوإِنَّهُمۡ لَيَقُولُونَ ُمن َك ٗرا ِّمنَ ۡٱلقَ ۡو ِل َو ُز ٗ
[المجادلة]٢ :
آن دسته از شما که نسبت به همسرانشــان «ظهــار» میکننــد( ،و میگوینــد :تــو،
نســبت بــه من هماننــد مــادرم هســتی ،بداننــد کــه) آن زنهــا ،مادرانشــان نیســتند؛
مادرانشان تنها کسانی هستند که آنها را زادهانــد .بیگمــان آنــان ،دروغ و ســخنی
زشت میگویند .و بیشک هللا ،بخشندهی آمرزگار است.
آن زن برای شکایت نزد پیامبر آمد؛ لذا هللا متعـال این آیــه را نــازل فرمــود:
زَو ِجهَاـ﴾ « :بهراستی هللا ،سخن زنی را که دربارهیك فِي ۡ﴿قَ ۡد َس ِم َع ٱهَّلل ُ قَ ۡو َل ٱلَّتِي تُ ٰ َج ِدلُ َ
شــوهرش بــا تــو گفتگــو میکــرد ،شــنید» .عایشه& میگویـد :حمـد و سـتایش ویـژهی
ذاتیست که شنواییاش همهی صــداها را دربرمیگــیرد؛ بــه هللا ســوگند کــه هنگــام
گفتگــوی آن زن بــا پیــامبر ،من در اتــاق بــودم و بــرخی از ســخنانش را متوجــه
()1
نمیشدم؛ـ اما هللا متعال از فراز هفت آسمان ،سخن آن زن را شنید.
آری؛ هرچند صدایت پایین و کوتاه باشد ،هللا آن را میشنود:
ض تَ ُمـ ۚ ُ
ـوت إِ َّن ٱهَّلل َ ۡ ۢ َ َ ۖ ۡ
س َّما َذا تَك ِسبُ غ َٗدا َو َمــا تَـ ۡـد ِريـ نَفسُ بِــأيِّ أ ۡر ٖ﴿ َو َما ت َۡد ِري ن َۡف ٞ
[لقمان]٣٤ : َعلِي ٌم َخبِي ۢ ُر ﴾ ٣٤
و هیچکس نمیداند که فردا چه دستآوردی خواهد داشت و هیچکس نمیداند در
کدامین سرزمین میمیرد .بهراستی که هللا ،دانای آگاه است.
علم االهی ،همه چیز را در برگرفته است و هللا متعال از آنچه کــه در درونتـ
میگذرد،ـ آگاه است و میداند که به چه چــیزی فکــر میکــنی یــا در چــه اندیشـهای
بهسر میبری؛ چنانکه میفرماید:ـ
[ق]١٦ : ﴿ َولَقَ ۡد َخلَ ۡقنَا ٱإۡل ِ ن ٰ َسنَ َون َۡعلَ ُم َما تُ َو ِ ُ ِ ِ ُ
س ۥهُ﴾ ۡ
َف ن ه
ۦ ب س
ـ وسۡ
و بهراستی ما ،انسان را آفریدهایم و وسوسههای نفس او را میدانیم.
پس مبادا به خود وسوسه راه دهی یا به چیزیـ بیندیشی که هللا نمیپسندد.ـ
َّ
در هر حال ،سنت است که هر صبح و شام این دعا را بگــوییم« :بِ ْس ـ ِم هللاِ ال ِذي
ال يَضُرُّ َم َع ا ْس ِم ِه َش ْي ٌء في األرْ ِ
ض َوال في ال َّس َما ِء َوهُ َو ال َّس ِمي ُع ال َعلِي ُم».
***
-249باب :دعای قبل از خواب
)(1صحیح بخاری ،ش6311 :؛ و صحیح مسلم ،ش[ .2710 :این حدیث پیشتر بهشمارهی 81
و 819آمده است( .مترجم)]
)(2ترجمهی دعا« :یا هللا! با بیم و امید ،خود را تســلیم تــو نمــودم و بــه ســوی تــو روی آوردم،
کارهایم را به تو سپردم و به تو پناه آوردم (بـه تــو توکــل کـردم)؛ در برابـر تــو ،هیچ پناهگـاه و
جای نجاتی ،جز خودت وجود ندارد .به کتابی که نازل فرمودهای و به پیامبری که فرســتادهای،
ایمان دارم».
)(3صحیح مسلم ،ش.2715 :
)(4ترجمهی دعا :حمد و ستایش ویژهی هللا اسـت کـه مـا را خـوراک و آب داد و مـا را کفـایت
کرد و پناهمان داد؛ چه بسیار کسانی که نه کفایتکنندهای دارند و نه پناهدهندهای!»
393 باب \:دعای قبل از خواب
روايت كرده و گفتــه اســت :حــدیثی حســن میباشــد .ابــوداودـ نــیز این حــدیث را از
حفصه& روایت کرده است؛ در روایت حفصه& آمده است کــه پیــامبر این دعــا
()1
را سه بار میگفت].
ترجمه :حذیفه میگوید :رسولهللا هنگامی که میخواســت بخوابــد ،دســت
ثك يَــوْ َم تَ ْب َع ُ
راســتش را زیــر گــونهاش قــرار میداد و میگفت« :الله َّم قِــني عَــ َذابَ َ
()2
ِعبَا َدكَ».
شرح
این احادیث ،باقیماندهی احادیثیست که مؤلف /در باب اذکــار قبــل از خــواب
آورده است .در حـدیث عایشه& آمــده اسـت :پیــامبر هـر شـب ،هنگــامی کــه بـه
رختخوابشـ میرفت ،دو دستش را در کنار هم قرارـ میداد و در آنها میدمید و
ـق﴾ و﴿قُـ ۡـل أَ ُعــو ُذ بِـ َ ۡ
اس﴾ را در دســتانش ـربِّ ٱلنَّ ِ ﴿قُ ۡل هُ َو ٱهَّلل ُ أَ َح ٌد﴾﴿ ،قُ ۡل أَعُو ُذ بِـ َربِّ ٱلفَلَـ ِ
میخوانـدـ و ســپس بــا دســتان مبــارکش هرجــا از بــدنش را کــه میتوانســت ،مســح
مینمودـ و ابتدا از سر و صورت و قسمت جلوی بدنش آغاز میکرد و این کار را
سه بار انجام میداد.
لذا شایسته است که به این سنت نبوی عمل کنیم.
پیشتـــر حـــدیث بـــراء بن عـــازب $را شـــرح دادیم )3(.و امـــا حـــدیث انس بن
مالک؛ در این حدیث آمده است :پیامبر هنگامی کــه بــه رختخــوابش میرفت،
ط َع َمنَا َو َسقَانَا ،وكفَانَــا وآوانَــا ،فَ َك ْم ِم َّم ْن ال َكــافِ َي این دعا را میگفت« :ال َح ْم ُد هللِ الَّ ِذي أَ ْ
ي»؛ یعنی« :حمد و ستایش ویژهی هللا است که ما را خــوراک و آب داد لَهُ َوال ُم ْؤ ِو َ
و ما را کفایت کرد و پناهمان داد؛ چه بسیار کسانیـ که نــه کفایتکننــدهای دارنــد و
نه پناهدهندهای!»
بدینسان هللا را میستاییم که به ما آب و خــوراک داد؛ زیــرا اگــر هللا متعــال
انواع خوراکیهاـ و نوشیدنیها را برایمان فراهم نمیساخت ،چیزی برای خــوردن
و آشامیدن نداشتیم؛ـ همانگونه که خود میفرماید:
ٰ
﴿أَفَ ـ َر َء ۡيتُم َّما ت َۡح ُرثُــونَ َ ٦٣ءأَنتُمۡ ت َۡز َر ُعــونَ ٓۥهُ أَمۡ ن َۡحنُ ٱل َّز ِر ُعــونَ ٦٤لَـ ۡـو ن ََش ـٓا ُء
لَ َج َع ۡل ٰنَهُ ُح ٰطَ ٗما فَظَ ۡلتُۡـم تَفَ َّكهُــونَ ٦٥إِنَّا لَ ُم ۡغ َر ُمــونَ ٦٦بَـ ۡـل ن َۡحنُ َم ۡحرُو ُمــونَ ٦٧
ۡ أَفَ َر َء ۡيتُ ُـم ۡٱل َمٓا َء ٱلَّ ِذي ت َۡش َربُونَ َ ٦٨ءأَنتُمۡ أَن َز ۡلتُ ُموهُ ِمنَ ۡٱل ُمـ ۡ
ـز ِن أَمۡ ن َۡحنُ ٱل ُمـ ِ
ـنزلُونَ
[الواقعة]٧٠ ،٦٣ : اجا فَلَ ۡواَل ت َۡش ُكرُونَ ﴾٧٠ ٦٩لَ ۡو نَ َشٓا ُء َج َع ۡل ٰنَهُ أُ َج ٗ
آیا به آنچه میکارید ،توجه کردهاید؟ آیا شما آن را میرویانید یا ما میرویــانیم؟
اگــر بخــواهیم ،بهطــور قطــع آن را گیــاهی ُخــرد و خشــکیده میگــردانیم و بــدین
ترتیب شما شگفتزده میشوید( .و میگویید ):بهراستی ما زیـان کـردهایم؛ بلکــه
ما محروم و بیبهرهایم .آیا به آبی که مینوشید ،توجه کردهاید؟ آیا شــما آن را از
ابــر فــرو میفرســتید یــا مــا نازلکننــدهایم؟ اگــر بخــواهیم آن را تلخ و شــور
میگردانیم ،پس چرا سپاس نمیگزارید؟
)(1صحیح الجامع ،ش6469 :؛ آلبانی /در مشکاۀ المصابیح ،ش ،2137 :این حدیث را صحیح
دانسته است.
)(2ت\\رجمهی دع\\ا« :یــا هللا! در آن روز کــه بنــدگانت را برمیانگــیزی ،مــرا از عــذاب خــویش
محافظت بفرما».
)(3ر.ک :حدیث شمارهی 81و [ .819مترجم]
شرح ریاضالصالحین 394
«ما را کفایت کرد» ،بدین معناست که به امور و نیازهایمان رسیدگی فرمــود؛
و نیز به ما جــا و پنــاه داد .لــذا هنگــامی کــه بــه رختخــواب میرویم ،این دعــا را
میگوییم.
یکی دیگــر از دعاهــای قبــل از خــواب ،دعاییســت کــه در حــدیث حذیفــه و
حفصه $آمده است؛ رسولهللا هنگامی که میخواست بخوابد ،دســت راســتش را
ك يَوْ َم تَ ْب َع ُ
ث ِعبَا َدكَ». زیر گونهاش قرار میداد و میگفت« :الله َّم قِني َع َذابَ َ
اینها ،مجموعهای از اذکار و دعاهایی بود که از پیــامبرـ ثــابت شــده اســت؛
لذا بکوشیم که این دعاها و اذکار را با همــان الفــاظی کــه پیــامبر میگفت ،حفــظ
کنیم و بر آنها پایبند باشیم.
-16کتاب :دعاها
)(1صحیح الجامع ،ش4949 :؛ و صحیح أبی داود ،از آلبانی ،/ش.1332 :
شرح ریاضالصالحین 402
س \نَةً، ح
َ َ َ اي ْ
ن د
ُّ \ ال في اَ ن ت آ
َّ ِ م «الله : ي بَّ
ِ ِ ِّ ن ال ءدعا ر
ُ أكث انَكَ : ل
َ ا َ ق س
ٍ أن وعن - 1475
()1
اب النَّا ِر»[ .متفق عليه] سنَةًَ ،وقِنَا َع َذ َ اآلخ َر ِة َح َ
َوفِي ِ
َ
س إِذا أرا َد أنْ يَ ْد ُع َو بِ َد ْع َو ٍة َد َع\\ا بِ َه\\اَ ،وإِذا أرا َدَ َ َ
زاد مسل ٌم فِي روايت ِه قا َلَ :و َكانَ أنَ ٌ
أنْ يَ ْد ُع َو بِ ُدعَا ٍء َدعَا بِ َها فِي ِه.
ترجمه :انس میگوید :بیشترین دعای پیامبرـ این بود کــه میگفت« :الله َّم
ار». اب النَّ ِ اآلخ َر ِة َح َسنَةًَ ،وقِنَا َع َذ َآتِنَا في ال ُّد ْنيَا َح َسنَةًَ ،وفِي ِ
مســـلم در روایتشـ افـــزون بـــر این آورده اســـت کـــه راویـ میگویـــد:ـ انس
هنگامیکه میخواست دعا کند ،این دعــا را میگفت و هــر دعــایی میکــرد ،حتمـا ً
این عبارت دعایی را هم در دعایش میخواند.ـ
شرح
مؤلف /در فضیلت دعا ،احادیثی آورده است؛ از جمله :حــدیثی بــدین مضــمون
که عایشه& میگوید« :رسولهللا دعاهای جــامع را دوســت داشــت و جــز آن را
ترک میکــرد»؛ یعــنی :پیــامبر بــرای دعــا کــردن جــامعترین دعاهــا را انتخــاب
میکردـ و معموالً به دعاهـای جـزئیـ نمیپـرداخت؛ زیــرا دعـای جـامع و فراگــیر،
شـامل جزئیـات نـیز میشـود؛ بهعنـوان مثـال :هنگامیکـه انسـان از پروردگـارش
میخواهدـ که او را وارد بهشت بگرداند ،کافیست کــه بگویــد« :پروردگــارا! مــرا
وارد بهشت بگردان» و دیگر نیازی به گفتن جزئیــات یـا توصـیفـ بهشـت نیسـت؛
زیرا نعمتهایی در بهشت وجودـ دارد که انسان از آن بیخــبر اســت و هنگامیکــه
به توصیفـ بهشت و بیــان جزئیــات خواســتهاش میپــردازد ،انگــار کــه نعمتهــای
گویی خود خالصه کرده است؛ ولی اگـر دعـایش جـامع و کلی ِـ بهشتی را در جزئی
باشد ،فراگیرتر و زیباتر خواهد بود.
گفتنیست که تکرار دعا اشکالی ندارد؛ زیرا پیــامبرـ در مــواردی یــک دعــا
را سه بار تکــرار میفرمــود.ـ یکی از جــامعترین دعاهــایی کــه غالبـا ً پیــامبر در
دعاهــایش میگفت ،این دعــای قــرآنیـ بــود کــهَ ﴿ :ربَّنَــٓا َءاتِنَــا فِي ٱل ـ ُّد ۡنيَا َح َس ـن َٗة َوفِي
ار [ ﴾٢٠١البقرة ]٢٠١ :؛ یعنی« :در دنیا به ما نیکی عطا اب ٱلنَّ ِ ٱأۡل ٓ ِخ َر ِة َح َسن َٗة َوقِنَا َع َذ َ
فرما و در آخرت نیز نیکی بــده و مــا را از عــذاب آتش محفــوظ بــدار»َ ﴿ .ربَّنَٓا َءاتِنَــا فِي
ـواری خــوب، ِـ ٱل ُّد ۡنيَا َح َسن َٗة﴾ شامل همهی خوبیهای دنیا از قبیل :همسر شایســته ،سـ
ٗ
ـر ِة َح َسـنَة﴾ نــیز همهی مسک ِن راحت و دیگــر خوبیهــایـ دنیــا میشــود؛ ﴿ َوفِي ٱأۡل ٓ ِخـ َ
ب آســان ،دریــافت نــامهی خوبیهایـ آخرت را در برمیگیرد؛ مانند :حساب و کتــا ِ
اعمال با دست راســت ،عبــور آســان و راحت از پُــل صــراط ،نوشــیدن از حــوض
پیامبرـ و ورودـ به بهشت و دیگر خوبیهایـ آخرت .این دعا ،یکی از جامعترین
دعاها و بلکه از همهی دعاها جامعتر است و انس همــواره این دعــا را میگفت
و هرگاه دعای دیگریـ میکرد ،حتما ً این دعا را نیز در دعای خویش میآورد.ـ بــه
عبارت دیگر :آن بزرگوارـ این دعا را هرگز ترک نمیکرد.ـ این ،بیــانگر فضــیلت
این دعاست؛ لذا شایسته است کــه بــه این دعــای جــامع و کامــل ،پایبنـدـ باشــیم؛ از
اینرو پیامبر در پایــان طــوافـ این دعــا را میخوانــد و در هــر دَوْ ِـر طــواف در
میــان «رکن یمــانی» و «حجراالســود»ـ میگفتَ ﴿ :ربَّنَــٓا َءاتِنَــا فِي ٱلـ ُّد ۡنيَا َح َسـن َٗة َوفِيـ
اب ٱلنَّ ِ
ار﴾. ٱأۡل ٓ ِخ َر ِة َح َسن َٗة َوقِنَا َع َذ َ
)(1صحیح بخاری ،ش6389 :؛ و صحیح مسلم ،ش.2690 :
403 باب \:فضیلت دعا
***
أس \ألُ َك ال ُه \دَى،
-1476وعن ابن مس\\عو ٍد أنَّ النَّبِ َّيَ ك\\انَ يَقُ\\و ُل« :الله َّم إنِّي ْ
()1
والتُّقَى ،وال َعفَافَ ،وال ِغنَى»[ .روايت مسلم]
ً
ترجمه :ابنمسعود میگوید :پیامبرـ -معمــوال -این دعــا را میگفت« :الله َّم
إنِّي أسْألُ َك الهُدَى ،والتُّقَى،ـ وال َعفَافَ ،ـ وال ِغنَى».
شرح
این ،یکی دیگــر از احادیثیســت کــه مؤلف /در این بــاب آورده اســت؛ حــدیثی
بــدین مضـمون کــه عبدهللا بن مســعود میگویـد:ـ پیـامبرـ -معمــوالً -این دعــا را
میگفت« :الله َّم إنِّي أسْألُ َك الهُدَى ،والتُّقَى ،وال َعفَافَ ،وال ِغنَى» .پیــامبر در این دعــا
چهار درخواستـ داشت« :الله َّم إنِّي أسْألُ َك الهُدَى»؛ یعــنی« :پروردگــارا! من از تــو
هــدایت میخــواهم» .هــدایت ،بــه معنـای علم و دانش سـودمند اســت و بــر دو نــوع
میباشد:ـ هدایت علمی ،و هدایت عملی .برخیـ از علما این دو نوع هدایت را با نام
هدایت داللت و هدایت توفیق ذکر کردهاند؛ هدایت داللت ،این اســت کــه انســان بــه
راه راست رهنمون شود که همان هدایت علمیست؛ و هدایت توفیقـ این اســت کــه
ت عملی میباشد .لذا هنگــامی کــه انســان انسان ،توفیقـ عمل پیدا کند که همان هدای ِ
از پروردگارش درخواستـ هدایت میکند ،در حقیقت از او دو چیز میخواهــد :از
هللا میخواهدـ که به او علم و دانش عنایت کنــد و بــه او توفیـقـ عمــل بدهــد .این،
ٱلصـ ٰ َرطَـ ۡٱل ُم ۡسـتَقِي َم﴾ ؛ همان چیزیست که در سورهی «فاتحــه» آمــده اســتۡ ﴿ :
ٱهـ ِدنَا ِّ
یعنی :مـا را بـه راه راسـت و کارهـایـ نیـک راهنمـایی بفرمـا و توفیقمـان بـده کـه
کارهایـ نیک انجام دهیم؛ زیرا مردم در اینباره چهار دستهاند:
گروهیـ که هللا متعال به آنان علم و آگاهی داده است و آنان اهــل عمــل هســتند؛
این ،بهترین دسته است.
گروهیـ که هم از علم محرومـ شدهاند و هم از عمل.
گروهیـ که علم و آگاهی دارند ،اما از عمل باز ماندهاند.
و گروهی که بدون علم ،عمل میکنند؛ لذا گمراه میشوند.ـ
بهترین گروه ،دستهی نخست هستند که علم و عمل را بـا هم دارنـد؛ و این ،در
ٱلصـ ٰ َرطَـ ۡٱل ُم ۡسـتَقِي َم﴾؛ درخواستـ هدایت میگنجد .یا در این معنا که میگوییمۡ ﴿:
ٱهـ ِدنَا ِّ
یعـنی :بـه مـا علم و آگـاهی و توفیـق عمـل بـده« .والتُّقَى»؛ یعـنی :و از تـو تقـوا و
پرهیزگـاریـ میخـواهم .تقـوا ،واژهای جـامع اسـت کـه انجـام فرمانهـای االهی و
نواهی او را شامل میشود؛ـ تقــوا همخــانوادهی واژهی «وقایــه» میباشــد ِ پرهیز از
که بــه معنــای حفــظ و نگهداریســت و تنهــا چــیزی کــه انســان را از عــذاب االهی
نواهی اوست.
ِ میرهاند ،انجام اوامر االهی و دوریـ از
«وال َعفَافَ »؛ یعنی :عفت و پاکدامنی و شامل انواع زنا از جملــه :زنــای چشــم
یا چشمچرانی ،زنای دست زدن ،زنای شرمگاه و زنای شنیدن میشود .هللا متعــال
ما را از انواع این پلیدیها مصون بدارد؛ زیرا زنا ،یکی از بـدترین و زشـتترین
کارهاست؛ هللا متعال میفرماید:ـ
ُوا ِّ ۖ
[اإلسراء]٣٢ : اٗل
سبِي ﴾٣٢ ٱلزن ٰ َٓى إِنَّ ۥهُ َكانَ ٰفَ ِح َشة َو َسٓا َء َ
ٗ ﴿ َواَل ت َۡق َرب ْ
)(1صحیح مسلم ،ش[ .2721 :این حدیث پیشتر بهشمارهی 72آمده است( .مترجم)]
شرح ریاضالصالحین 404
و به زنا نزدیک نشوید؛ بیگمان زنا ،کار بسیار زشت و راه بد و ناپسندیست.
تباهی قلوب و ادیان و نیز خراب شدن نَ َسب و ِ زنا ،فساد اخالقی و اجتماعی و
تبار انسانها را در پی دارد.
و «ال ِغنَى» ،بینیازیـ از َخلق است؛ بدین معنـا کـه انسـان نسـبت بـه آنچـه کـه
مردم دارند ،احســاس بینیــازیـ کنــد و بـه آنچــه هللا بــه او بخشــیده اســت -کم یــا
زیاد ،-قانع باشد .قناعت گنج پایانناپذیریســت .چهبســیار مردمــانیـ کــه هللا متعــال
مال و ثروت فراوانیـ به آنها ارزانیـ داشته است ،اما آنقدر مالدوست هستند کــه
همــواره احســاس فقــر میکننــد! وقــتیـ از هللا درخواســت بینیــازی میکــنیم ،در
حقیقت از او میخواهیمـ که به ما قناعت بدهد تا نسبت به آن چـه کـه بـه مـردم داده
است ،احساس بینیازیـ کنیم؛ این درخواسـتـ همچـنین بـدین معناســت کـه از هللا
میخواهیمـ که با بخشش و عطای خـویش ،مـا را از دیگـران بینیـاز بگردانـد.ـ لـذا
شایسته است که هر یک از ما بهپــیرویـ از پیــامبرـ این مــوارد چهارگانــه را از
هللا بخواهد و بگوید« :الله َّم إنِّي أسْألُ َك الهُدَى ،والتُّقَى ،وال َعفَافَ ،وال ِغنَى».
***
صالَةَ ثُ َّم شيَ َم قَا َلَ :كانَ ال َّر ُج ُل إِ َذا أ ْ
سلَ َم َعلَّ َمهُ النَّبِ ُّي ال َّ -1477وعن طارق بن أَ ْ
ار َح ْمنِيَ ،واهْ\\ ِدنيَ ،وعَ\\افِني، \\ر لِيَ ،و ْ ْ
ت« :الله َّم اغفِ ْ أ َم\\ َرهُ أنْ يَ\\ ْد ُع َو ِبه\\ؤالَ ِء ال َكلِ َم\\ا ِ
()1
ار ُز ْقنِي»[ .روايت مسلم] َو ْ
َ َ َ
س ِم َع النبِ َّيَ وأتاهُ َر ُج ٌل فقا َل :يَ\\ا رس\\ول هللاِ ك ْي\\فَ َّ َّ
طارق :أنه َ ٍ وفي رواي ٍة له عن
وار ُز ْقنِي ،ف\\إنَّ
ار َح ْمنِيَ ،و َع\\افِنيْ ، سأ َ ُل َربِّي؟ قَا َل« :قُ ْل :الله َّم ا ْغفِ ْر ِليَ ،و ْ أقُو ُل ِحيْنَ أ ْ
آخ َرتَكَ». هؤالَ ِء ت َْج َم ُع لَ َك ُد ْنيَا َك َو ِ
ترجمه :طارق بن ا ْشيَم میگوید :هرکس مسلمان میشــد ،پیــامبر نمــاز را
به او آموزشـ میداد و سپس به او میفرمود که با این کلمات دعا کند« :الله َّم ا ْغفِرْ
لِيَ ،وارْ َح ْمنِيَ ،وا ْه ِدنيَ ،وعَافِنيَ ،وارْ ُز ْقنِي».
و در روایتی دیگر از مسلم آمده است که طارق میگوید:ـ مردی نزد پیــامبرـ
آمد و عرض کرد :ای رسولخدا! هنگامی که از پروردگارم چیزی میخواهم،
چــه بگــویم؟ فرمــود« :بگــو :الله َّم ا ْغفِــرْ لِيَ ،وارْ َح ْمنِيَ ،و َعــافِني ،وارْ ُز ْقنِي کــه این
کلمات خواستههای دنیا و آخرتت را برای تو فراهم میآورد».ـ
شرح
مؤلف /در ادامهی این باب ،حـدیثی بــدین مضــمون آورده اســت کـه طـارقـ بن
اشــيَم میگویــد:ـ «هــرکس مســلمان میشــد ،پیــامبر نمــاز را بــه او آمــوزش ْ
میداد»؛ زیــرا نمــاز مهم تــرین رکن اســالم پس از شــهادتین اســت .ارکــان اســالم
وأن محمداً رسولهللا ،-اقامهی عبارتند از :شهادتین -یعنی :گفت ِن أشهد أن الالهاال هللا َّ
نمــاز ،دادن زکــات ،روزهی رمضــان و حج بیتهللاالحـرام.ـ از آنجـا کــه مهمتـرین
رکن اســـالم پس از شـــهادتین ،نمـــاز اســـت ،لـــذا رســـولهللا نمـــاز را بـــه هـــر
تازهمسلمانیـ آموزش میداد و سپس بــه او میفرمــود کــه بــا این کلمــات دعــا کنــد:
«الله َّم ا ْغفِـــرْ لِيَ ،وارْ َح ْمنِيَ ،وا ْهـــ ِدنيَ ،وعَـــافِنيَ ،وارْ ُز ْقنِي» .این دعـــا ،شـــامل پنج
درخواستـ مهم است که پیامبرـ به هر تازهمسلمانی آموزشـ میداد.
)(1تخریج این حدیث پیشتر گذشت[ .ر.ک :شرح حدیث شمارهی ( .87مترجم)]
شرح ریاضالصالحین 406
در لفظ دیگری که مؤلف /آورده ،آمده است :مردی نزد پیامبر آمد و عرض
کرد :ای رســولخدا!ـ هنگــامی کــه از پروردگــارم چــیزی میخــواهم،ـ چــه بگــویم؟
فرمود« :بگو :الله َّم ا ْغفِرْ لِيَ ،وارْ َح ْمنِيَ ،وعَافِني ،وارْ ُز ْقنِي» .لذا شایســته اســت کــه
انسان این دعای نبوی را فرابگیرد؛ چنانکــه پیــامبر این دعــا را بــه امتش و بــه
هر تازهمسلمانیـ آموزش میداد« .ارْ ُز ْقنِي» ،یعنی نیازمندیهایـ جسمیام از قبیل:
روزی قلبم را کــه
ِـ آب و غذا ،و لباس و مسکن و امثال آن را برآورده ســاز و نــیز
همان علم سودمندـ و عمل شایسته است ،بــه من عطــا کن؛ بنــابراین رزقـ و روزیـ
بر دو گونه اســت :رزقی کــه مــایهی حیــات بــدن اســت و رزقی کــه حیــات قلب یــا
ایمانی انســان را در پی دارد و انســان ،هــر دو نــوع روزی را از ِ زندگانیـ دینی و
هللا متعال درخواست میکند.
-1478وعن عب\\د هللا بن عم\\رو بن الع\\اص $قَ\\ا َل :قَ\\ا َل ُ
رس\\و ُل هللا« :الله َّم
()1
ص ِّرفْ قُلُوبنَا َعلَى طَا َعتِ َك»[ .روايت مسلم] ب َ ص ِّرفَ القُلُو ُِم َ
ترجمه :عبدهللا بن عمــرو بن عــاص $میگویــد:ـ رســولهللا چــنین دعــا کــرد:
ك» ف قُلُوبنَا َعلَى َ
طا َعتِ َ صرِّ ْ صرِّ فَ القُلُو ِـ
ب َ «الله َّم ُم َ
-1479وعن أَبي هريرةَ ع ِ
َن النَّبِ ِّي قَ\\\ا َل« :تَ َع\\\ َّو ُذوا بِاهللِ ِمنْ َج ْه\\\ ِد البَالَ ِء،
()2
ش َماتَ ِة األَ ْعدَا ِء»[ .متفق عليه] سو ِء القَ َ
ضا ِءَ ،و َ شقَا ِءَ ،و ُ
َو َد َر ِك ال َّ
َ
وفي رواي ٍة قَا َل سفيان :أشُكُّ أنِّي ِزدْتُ واحدةً ِم ْن َها.
ـاری طاقتفرسـاـ و ترجمه :ابوهریره میگویــد :پیــامبرـ فرمــود« :از گرفتـ ِـ
سختی بال( ،و نیز از) نگونبختی ،سرنوشــت بــد (یــا قضــاوت نادرســت از ســوی ِ
خود) و شادکامیـ دشمنان به هللا پناه ببرید».
در روایتیـ آمده است که سفیان -یکی از راویان -میگوید:ـ شک دارم کــه یکی
از این چهار موردـ را من افزوده باشم.
شرح
مؤلف /حدیثی بدین مضمون ذکر کرده است کــه عبدهللا بن عمــرو بن عــاص$
ف قُلُوبنَــا َعلَى
صـرِّ ْ صـرِّ فَ القُلُــو ِـ
ب َ میگوید:ـ رســولهللا چــنین دعــا کــرد« :الله َّم ُم َ
طَا َعتِكَ»؛ یعنی« :یا هللا! ای تغییردهنــدهی دلهــا! دلهایمــان را بــه ســویـ اطــاعت
خــویش متمایــل و ثــابت بگــردان»؛ زیــرا در حــدیث آمــده اســت« :دلهــای همهی
انسانها همانند یک قلب در میان دو انگشت از انگشتان پروردگار رحمان است و
هللا هرگونه که بخواهد ،آن را دگرگونـ میگرداند» .از اینرو شایسته اســت کــه
همواره از هللا بخواهیمـ که دلهایمان را بر اطاعت خویش ثابت و پایــدار بــدارد.
در این دعا ،قلب بهطورـ ویژه ذکر شده است؛ زیرا صــالح و فســاد همهی بــدن بــه
الجسـ ِد ُمضـ َغةً إذا صـلَ َحت
َ قلب بستگی دارد و پیامبر فرموده اســت« :أَالَ وإِ َّن في
َت فَ َســـ َد ال َج َســـ ُد ُكلُّه؛ أَالَ َو ِهي القَ ْلبُ »؛ یعــنی« :هــان!الجســـ ُد ُكلُّهَ ،وإِذا فَ َســـد ْ
َ صـــلَ َح
َ
پارهگوشتی در بدن وجود دارد که صالح و فساد همهی بــدن وابســته بــه آن اســت.
بدانید که آن عضو ،قلب است».
طا َعتِـكَ»؛ در نگــاه نخســت بــه این ف قُلُوبنَــا َعلَى َ«صـرِّ َْ در این دعا آمده است:
طا َعتِكَ»« ،إلی طَا َعتِ ـكَ» گفتــه دعا چنین بهنظر میرسدـ که بهتر بود بهجای « َعلَى َ
)(1صحیح مسلم ،ش.2654 :
)(2صحيح بخاري ،ش)6616 ،6347( :؛ و صحیح مسلم ،ش.2707 :
407 باب \:فضیلت دعا
میشد؛ اما عبارتی که در متن حدیث آمــده اســت ،بلیغتــر میباشــد و مفهــومش این
است که هم قلب ما را به اطاعت خویش متمایل گردان و هم آنرا بــر این اطــاعت
ثابت و استوارـ قرار بــده .در صــورتی کــه بحث ثبــوت و پایــداریـ در مفهــوم «إلی
طَا َعتِكَ» منتفیست .و ثبوت و پایداری قلب بــر اطــاعت و فرمــانبرداریـ از هللا
بدین صــورتـ اســت کــه بــه معصــیت و نافرمــانیـ از او روی نیــاورد و هرگــاه از
عبادتی فارغ میشود ،به عبادتی دیگر بپردازد؛ مثالً پس از ادای نماز صدقه دهــد
و چون صدقه داد ،روزه بگیرد و آنگاه به کســب علم بــپردازد و بــه همین تــرتیب
همــواره در حــا ِل اطــاعت و فرمــانبرداریـ از هللا باشــد؛ پس شایســته اســت کــه
طا َعتِكَ». ف قُلُوبنَا َعلَى َ
صرِّ ْ صرِّ فَ القُلُو ِـ
ب َ همواره این دعا را بگوییم« :الله َّم ُم َ
ُ
و اما دومین حدیث؛ ابوهریره میگویــد:ـ پیــامبر فرمــود:ـ «تَ َعـ َّوذوا بِاهللِ ِم ْن
ض ـا ِءَ ،و َش ـ َماتَ ِة األَ ْعـ دَا ِء» .رســولهللادر این َج ْه ـ ِد البَالَ ِءَ ،و َد َر ِك َّ
الش ـقَا ِءَ ،و ُس ـو ِء القَ َ
حدیث به ما دستور داده است که از چهار مورد به هللا پناه ببریم:
گرفتاری طاقتفرسا.ـ گفتنیست :بال بــر دو ِـ «ج ْه ِد البَالَ ِء»؛ یعنی از بال و یکمَ :
گونه است :بیماری جسمی مانند انواع بیماریها ،و بالی معنویـ مانند اینکه کسی
شخصیت انسان را ُخرد کند یا با زبــانش از او بــد بگویــد و خوبیهــایش را پنهــان
نماید .چنین بالهایی برای انسان ،دشوارـ اســت؛ حــتی از بیماریهــایـ جســمی نــیز
ســختتر میباشــد.ـ از اینرو از گرفتاریهــا و بالهــای طاقتفرســا بــه هللا پنــاه
میبریم.ـ عالوه بر دو مورد مذکور ،ممکن است که انسان به ســختیها و مصــایب
بزرگیـ دچار شود .در این میــان بــرخی از مــردم هللا را بــا شــک و دودلی عبــادت
میکنند؛ اگر خــیری بــه آنــان برســد ،بــه آن آرامش مییابنـدـ و اگــر بالیی بــه آنــان
برسد ،رویگردان میشوند؛ لذا تا زمانی که در عــافیت و آرامش بهســر میبرنــد،
آسودهخاطرند و همینکه اذیت و آزاری به آن ها میرسـدـ یــا شــبههای بــرای آنهــا
پیش میآید ،عنان صبر از دست میدهند و بر تقدیر االهی خشم میگیرنـدـ و حــتی
ممکن است بهخاطر گرفتاری و بالیی که به آن دچار شدهاند ،چیزهایی در دلشــان
بیاید که شایستهی هللا نیست.
دومَ « :و َد َر ِك ال َّشقَا ِء»؛ یعنی از نگونبختی به هللا پناه ببرید .شقاوت ،متضادّ
سعادت است و عامل سعادت و رستگاری ،کار نیکوست؛ چنانکــه کــار ناشایسـتـ
یا بدکاری ،مقدمهی شقاوت میباشد .لذا وقتیـ از نگونبختی به هللا پناه میبریم،
بــدین معناسـت کـه از او می خـواهیمـ کـه مـا را از انجــام اعمــال بــدکاران و افـراد
نگونبخت مصون بدارد.
ضا ِء»؛ این عبارت ،دو معنــا دارد :مفهــوم نخســتش این اســت سومَ « :وسُو ِء القَ َ
که از اینکه بد قضاوتـ کنم یا حُکم نادرستی نمایم ،به هللا پناه میبرم.ـ و معنــای
دومش ،این است کـه هللا تقــدیری رقمـ بزنــد کـه بــرای انســان نــاگوارـ اســت .گــاه
انســان عجوالنــه یــا بــر اســاس هــوای نفس حُکم میکنــد؛ این ،یکی از مفــاهیم این
عبارت است .همینطور ممکن است که هللا امر ناگواری را بــرای انســان مقـ ّدر
کند؛ این ،مفهوم دیگریست که از این عبارت برداشت میشود.ـ
چهارمَ « :و َش َماتَ ِة األَ ْعدَا ِء»؛ یعنی :از اینکه دشمنان به سبب شکست شما یا بــه
هر دلیل دیگری شادمان شوند ،به هللا متعال پناه ببرید؛ ناگفته پیداست که دشمن از
طـرف مقابـل شـادمان میشـود و از بـابت پـیروزی یـا مـوفقیت ِ ناکـامی
ِـ شکست و
دشمن خویش ،ناراحت میگردد .از اینرو از شادکامیـ و شــماتت دشــمن بــه هللا
شرح ریاضالصالحین 408
پناه میبریم.ـ اینها موارد چهارگانهای بــود کـه پیـامبرـ بـه مـا دسـتورـ داد کــه از
آنها به هللا پناهنده شویم.ـ
***
أص \لِ ْح لِي ِدينِي الَّ ِذي ُه \ َو رس \و ُل هللاَ يقُ\\و ُل« :الله َّم ْ -1480وعن\\ه قَ\\ا َلَ :ك\\انَ ُ
آخ\ رتِي الَّتي فِي َه\ا وأص\لِ ْح لِي ِ ْ اش\ي، ي الَّتي فِي َه\ا َم َع ِ وأص\لِ ْح لِي ُد ْنيَ\ا َ ْ ص\ َمةُ أ ْم\ ِري،ِع ْ
ش\ ٍّر». ً
اح\ ة لِي ِمنْ ُك\ ِّل َ \ل ال َم\\وتَ َر َ َ ً
الحيَاة ِزيَا َدة لِي فِي ُك ِّل خ ْي\ ٍرَ ،و ْ
اج َع\ ِ َ اج َع ِل َ
َم َعاديَ ،و ْ
()1
[روايت مسلم]
أص ـلِحْ لِي ِدينِي الَّ ِذي ترجمه :ابوهریره میگوید :رسولهللا میگفت« :الله َّم ْ
آخـ رتِي الَّتي فِيهَــا وأصـلِحْ لِي ِ ْ اشـي،ي الَّتي فِيهَــا َم َع ِ هُ َو ِعصْ َمةُ أ ْم ِري ،وأصْ لِحْ لِي ُد ْنيَا َ
()2
َم َعاديَ ،واجْ َع ِل ال َحيَاةَ ِزيَا َدةً لِي فِي ُكلِّ َخي ٍْرَ ،واجْ َع ِل ال َموتَ َرا َحةً لِي ِم ْن ُكلِّ َشرٍّ».
علي قا َل :قَا َل لِي رسو ُل هللا« :قُ ْل :الله َّم ا ْه ِدنِي ،و َ
س ِّد ْدنِي». -1481وعن ٍّ
()3
سدَادَ»[ .روايت مسلم] سألُ َك ال ُهدَى وال َّ وفي رواي ٍة« :الله َّم إنِّي أ ْ
ْ
ترجم\\ه :علی میگویــد :رســولهللا بــه من فرمــود« :بگــو :الله َّم اهــ ِدنِي،
و َس ِّد ْدنِي».
()4 ُ
و در روایتی دیگر آمده است« :الله َّم إنِّي أسْأل َك الهُدَى وال َّسدَادَ».
س قَ\\ا َلَ :ك\\انَ رس\\و ُل هللا يَقُ\\و ُل« :الله َّم إنِّي أَعُ\\و ُذ بِ\\ َك ِمنَ -1482وعن أن ٍ
ُ َ
ب الق ْب\ ِر ،وأع\\وذ بِ\ َك ِمنْ َ ُ ْ
الج ْب ِن وإله َر ِم والبُخ ِل ،وأعُوذ بِ\ َك ِمنْ َع\ ذا ِ س ِلَ ،و ُ ال َع ْج ِز َوال َك َ
ت». فِ ْتنَ ِة ال َم ْحيَا َوال َم َما ِ
()5
ال»[ .روايت مسلم] الر َج ِ َ
ضلَ ِع ال َّد ْي ِنَ ،وغلَبَ ِة ِّ وفي رواي ٍةَ « :و َ
ِّ
ترجمه :انس میگوید :رســولهللا همــواره این دعــا را میگفت« :الله َّم إني
ـر، ك ِمنَ ال َعجْـ ِز َوال َك َسـ ِلَ ،وال ُجب ِْن وإلهـ َر ِم والب ُْخـ ِل ،وأ ُعــو ُذ بِـ َ
ك ِم ْن َعـ َذا ِ
ب القَ ْبـ ِ أَعُو ُذ بِـ َ
ت». ك ِم ْن فِ ْتنَ ِة ال َمحْ يَا َوال َم َما ِ وأعو ُذ بِ َ
ضلَ ِع ال َّدي ِْنَ ،و َغلَبَ ِة الرِّ َج ِ
()6
ال». و در روایتی آمده استَ « :و َ
شرح
یکی از احادیثیـ که مؤلف /در این بــاب آورده ،حدیثیســت بــدین مضــمون کــه
أس ـألُ َ
ك رسولهللا به علی بن ابیطالب فرمودـ که این دعا را بگویــد:ـ «الله َّم إنِّي ْ
الهُدَى وال َّسدَادَ» .پیشتر مفهوم هدایت بیان شد .و اما « َّسدَادَ» بدین مفهوم اســت کــه
)(1صحیح مسلم ،ش.2720 :
)(2ترجمهی دعا« :یا هللا! دینم را که نگهدارندهی من از بدیهاست و دنیــایم را کــه زنــدگانیام
در آن است و آخرتم را که بازگشتم به سوی آن میباشد ،اصــالح بفرمــا و زنــدگی را بــرای من
موجب افزایش کارهای نیک قرار بده و مــرگ را بــرای من مــایهی راحــتی و رهــایی از همهی
بدیها بگردان».
)(3صحیح مسلم ،ش.2725 :
)(4هر دو دعا یک مضمون دارد« :یا هللا! از تو هدایت و پایداری در راه حق (و عمل درسـت
که مبتنی بر سنت است) را درخواست میکنم».
)(5صحيح بخاري ،ش)6367 ،6363 ،2823( :؛ و صحیح مسلم ،ش.2706 :
)(6ترجمهی دعا« :یا هللا! من از نـاتوانی ،تنبلی ،تــرس و بــزدلی ،و پـیری و بُخـل بــه تـو پنـاه
میبرم؛ و از عذاب قبر و نیز از فتنهی زندگی و مرگ به تو پناهنده میشــوم» .و امــا تــرجمهی
سـنگینی بـدهی و از چـیرگی و سـتم دیگـران بـه تـو پنـاه
ِ ادامهی این دعا در روایت دوم« :و از
میبرم».
409 باب \:فضیلت دعا
پنــدار انســان ،درســت و بــدور از انحــراف باشــد؛ هللا متعــال ِ گفتــار ،کــردار و
میفرماید:
ُصلِ ۡح لَ ُكمۡ أَ ۡع ٰ َملَ ُكمۡ َويَ ۡغفِـ ۡـر وا ٱهَّلل َ َوقُولُ ْـ
وا قَ ۡواٗل َس ِد ٗيدا ٧٠ي ۡ ﴿ ٰيَٓأ َ ُّيهَا ٱلَّ ِذينَ َءا َمنُ ْ
وا ٱتَّقُ ْ
[األحزاب ]٧١ ،٧٠ : لَ ُكمۡ ُذنُوبَ ُكمۡ ﴾
ای مؤمنان! تقوای االهی پیشه کنید و سخن استوار بگویید تــا هللا اعمالتــان را
برای شما اصالح نماید و گناهانتان را بیامرزد.
ـر هللا متعــال دو فایــدهی بــزرگ گفتار درست و بهجا؛ لذا ذکـ ِ ِ سخن استوار ،یعنی
دارد:
اصالح کردار انسان. ِ یکم:
دوم :آمرزش گناهان.
از اینرو شایسته است که انسان همواره این دعا را بگویــد و از هللا هــدایت و
أس ـألُكَ الهُ ـدَى درسـتکاری و پایــداری در راه حــق را درخواســت نمایــد« :الله َّم إنِّي ْ
وسـ ِّد ْدنِي»؛ هـر دو یـک معنـا دارد .از دیگـر احـادیث این وال َّسدَادَ» یا «الله َّم ا ْهـ ِدنِيَ ،
باب ،حـدیثی بـدین مضـمون اسـت کـه ابـوهریره میگویـد :رسـولهللا میگفت:
اش ـي، ـاي الَّتي فِيهَــا َم َع ِ
وأص ـلِحْ لِي ُد ْنيَـ َ ْ ـري، ص ـ َمةُ أ ْمـ ِ أص ـلِحْ لِي ِدينِي الَّ ِذي هُـ َ
ـو ِع ْ «الله َّم ْ
ـل ال َمــوتَ
ِ ـع
َ اجْو ،
ٍ َْر ي خَ لِّ ُ
ك يف
ِ ي ل
ِ ً ةد َ اي
َ ز
ِ َ ةاي
َ الح
َ لِ عَ اجْوَ ادي، ع َ م
َ اه
َ يف
ِ تيَّ لا ي ت
ِ ر آخ
ِ ي وأصْ لِحْ لِ
احةً لِي ِم ْن كلِّ َشرٍّ».
ُ َر َ
صــ َمةُاین دعا با موضوع دین آغاز شده است« :الله َّم أصْ لِحْ لِي ِدينِي الَّ ِذي هُ َو ِع ْ
أ ْم ِري»؛ یعنی دین نگهدارندهی انسان از همهی بديها و سپری در برابرـ دشــمنان
است و هرچه دین انسان درست و شایسته باشــد ،انســان از هرگونــه بــدی مصــون
میمانَــد.ـ اخالص بــرای هللا و پــیروی از رســولهللا دو شــرط اساســی بــرای
دین کسـی کـه بـه هللا شــرک میورزد ،درسـت درست بــودن دین اســت؛ از اینرو ِ
نیست؛ هرکه از روی ریا و خودنمایی نمــاز بخوانـدـ یــا از روی ریــا و خودنمــایی
ـر هللا و طلب علم روزه بگیرد یا صدقه دهد و قرآن بخواند یا اعمالی از قبیل ذکـ ِ
یا جهاد را از روی ریا انجام دهد ،اعمالش تباه و باطل اســت؛ زیــرا هللا متعــال در
ركَ ،من َع ِمـ َل َع َمالً الش ـ ِالش ـ َرکاء ع َِن ِّ «إن هللا قال :أنا أغنی ُّ حدیثی قدسیـ میفرماید:ـ ّ
َيري تَ َركتُه َو ِشر َكهُ» .یعنی« :هللا فرمــوده اســت :من ،بــر خالف ()1
ك فِيه َم ِع َی غ ِ أَش َر َ
شریکان ،بهطورـ مطلق از شرک بینیازم؛ هر کس ،عملی انجام دهد و جز من را
در آن عمل ،شریکم بسازد ،او را با شرکش (عمــل شــرکآمیزش) وا میگــذارم».ـ
بدعتگذار نیز همینگونه است و از شـ ّر و بـدی مصــون نیســت؛ بلکـه بــدعتی کـه
«فإن ُك َّل محدث ٍة بدعةٌ وكــ َّل َّ عین بدیست؛ پیامبر فرموده است: شودِ )2، مرتکب می
ٌ (
بدع ـ ٍة ضــاللة» .یعــنی« :هــر عمــل خودســاختهای ،بــدعت اســت و هــر بــدعتی،
گمراهیست».ـ بدعتگذار یا کسی که مرتکب بدعت میشــودـ و بــه روشــی کــه از
پیامبرـ ثابت نیست ذکر و تسبیح میگویدـ یا نماز میخوانَد ،عملش مردودـ اســت.
گاه شیطان یک عمل را بهسان یک عبادت ،زیبا و آراســته جلــوه میدهــد و انســان
به آن فریفته میشودـ و با انجام آن میگرید و خاشعانه به انجام آن میپردازد؛ ولی
انجام چنین اعمالی -اگرچــه بــا گریــه و خشــوعـ باشــد -بــدعت اســت و هیچ ســودیـ
ندارد؛ بلکه مردود ،و عین گناه و معصیت است؛ مگر نصارا بــه کلیســا نمیرونــد
)(1صــحيح بخــاري ،ش2823 :؛ و صــحیح مســلم ،ش[ .2706 :این حــدیث و تــرجمهی دعــا
پیشتر بهشمارهی 1482آمده است( .مترجم)]
)(2صحيح بخاري ،ش ،6326( :ـ ،7386ـ )7387؛ و صحیح مسلم ،ش[ .2705 :نووی گویــد:ـ
در روایــتی « َوفِي بيتِي» آمــده اســت؛ یعــنی دعــایی بــه من بیــاموز کــه آنرا در خــانهام بخــوانم.
همچــنین عالوه بــر «ظلمـا ً كثــيراً»« ،كبــيراً» نــیز روایت شــده اســت؛ پس شایســته اســت کــه بــا
جمعبندی میان این دو روایت ،گفته شود« :كثيراً كبيراً»].
)(3ترجمهی دع\\ا« :یا هللا! من بــر خویشــتن ســتم فــراوانی کــردهام و کســی جــز تــو گناهــان را
نمیآمــرزد؛ پس مــرا بــا آمرزشــی از ســوی خــویش بیــامرز و بــر من رحم فرمــا کــه تــو بســیار
آمرزنده و مهرورزی».
413 باب \:فضیلت دعا
بهگونهای نبوده است که دلیلی برای نگرانی وجود داشته باشــد .بســیاری از مــردمـ
نیز بیش از حد به گذشته میاندیشند و خود را در غم گذشته ،تباه میکنند.
« َوأَعُو ُذ بِ َك ِمنَ ال َعجْ ِز وإله َر ِم َوال َك َس ِل»؛ یعــنی« :از نــاتوانی ،پــیری و تنبلی بــه
تو پنـاه میبــرم»؛ زیــرا هریـک از این ســه مـورد ،انســان را از کـار و عمــل بـاز
میدارد؛ لذا پیامبر از ناتوانی ،تنبلی و پیری به هللا پناه میبرد.ـ
« َوأَعُو ُذ بِ َك ِمنَ ال ُجب ِْن والب ُْخ ِل»؛ یعنی« :و از ترس و بزدلی ،و بُخل به تــو پنــاه
میبرم».ـ ترس و بزدلی که همان خوددوستیست ،باعث میشود کــه انســان آنجــا
کــه بایــد دسـت بهکــار شــود یــا اقــدامی بکنــد ،هیچ کــاری انجــام ندهــد؛ مثالً ســبب
میگرددـ که انسان برای جهاد پیشقدمـ نشود یا از ترس مرگ و زندان و امثا ِل آن،
سخن حق را نگوید.ـ بُخل ،همان مالدوستیست و انسـان را از بـذل مـال و ثـروت
از جمله ادای زکات ،خرج کردن و مهماننوازی و امثال آن باز میدارد.
ـال»؛ ـر الرِّ َجـ ِ ال» یا « ِم ْن َغلَبَ ِة ال َّدي ِْنَ ،وقَهـ ِضلَ ِع ال َّدي ِْنَ ،و َغلَبَ ِة الرِّ َج ِ
ك ِم ْن َ «وأعُو ُذ بِ َ
ـنگینی بــدهی و از چــیرگی و ســتم ِ هر دو ،صــحیح و بــدین معناســت کــه« :و از سـ
ـال شــب اســت و ِ ـخی و ـر ـفک و روز دیگران به تو پناه میبرم».ـ بدهی ،غم و انــدو ِه
خواب از چشمان انسان میرباید.ـ انسان بدهکار همواره پریشــان اســت؛ امــا هللا
به کسی که بهقصد ادای بدهی ،قــرض میگــیرد ،در بــازپرداخت بــدهیاش کمــک
میکند؛ ولی کسی که قصدـ بازپرداخت ندارد ،توقعیـ جز این نیســت کــه هللا متعــال
او را پریشان میگرداند.ـ
لذا اگر ماشینی را به کرایه میگیرید یــا خــانهای را اجــاره میکنیــد و قصــدتان
ادای اجارهبهاست ،مطمئن باشید که هللا زمینهی پرداخت آنرا برای شما فــراهمـ
میگرداند؛ حتی اگر کسی صادقانه قصد بازپرداخت بدهیاش را داشته باشد و بــه
هر دلیلی ،مثالً به سبب ورشکســتگی از ادای آن بــاز بمانــد ،هللا متعــال در دنیــا یــا
آخرت بدهیاش را میپردازد؛ـ البته ناگفته نماند کـه بــدهکار در هـر صـورت بایــد
ق بستانکارـ را بدهد؛ در دنیا ندهد ،در آخرت از او میگیرند.ـ ح ّ
و اما حدیث ابوبکر صدیق؛ در این حدیث آمده اسـت کــه ابـوبکر صــدیق از
رسولهللا خواست تا دعــایی بــه او بیاموزنـدـ کــه بــا آن در نمــاز ،دعــا کنــد .دقت
بفرماییدـ که پرسشگرـ کیست و همینطور توجه نمایید که چه کسی پاسـخ میدهــد؟
آری؛ پرسشگر ابوبکرـ صدیق میباشــد و پاسـخگو ،رســولهللا .محبــوبترین
شخص نزد رسولهللا ،ابوبکرـ صدیق بــود و دوستداشــتنیترین فــرد در نــزد
پرسـش یـک دوســت از ِ ابوبکر ،رســولهللا بودنـد؛ پس بیتردیـدـ پاسـخی کــه بـه
ت دیگر گفته شود ،جزوـ بهترین پاسخهاست. دوس ِ
ابوبکرـ عرض کرد« :دعایی به من آمــوزش دهیــد کــه بــا آن در نمــازم دعــا
کنم» .احتمال میرود که این دعا در سجده یا پس از تشــه ِد پایــانیـ باشــد .پیــامبرـ
وب إِالّ أ ْنتَ ،فَا ْغفِرْ لِي مت نَ ْف ِسي ظُ ْلما ً َكثِيراًَ ،وال يَ ْغفِ ُر ُّ
الذنُ َ فرمود« :بگو :الله َّم ِإنِّي ظَلَ ُ
َم ْغفِـــ َرةً ِم ْن ِع ْنـــ ِدكَ ،وارْ َح ْمنِي ،إنَّ َك أ ْنتَ ال َغفُـــو ُر الـــر َِّحي ُم» .این ،دعـــای جـــامع و
سودمندیست:
ً ً ْ
«الله َّم إِنِّي ظلمت نَف ِســي ظلمــا كثِــيرا»؛ یعــنی« :یــا هللا! من بــه خویشــتن ســتم
َ ُ ْ ُ َ َ
فراوانی کردهام» .این ،اذعان بنده به ستم و جفاکــاریـ نســبت بــه خویشــتن اســت و
یکی از آداب دعاست؛ به عبارت دیگر :یکی از چیزهایی کــه در دعــا مهم اســت،
عرض حال به پیشگاه االهی میباشد؛ چنانکه موسی گفتَ ﴿ :ربِّ إِنِّي لِ َمٓا أَنزَ ۡلتَ
شرح ریاضالصالحین 414
ير﴾ و بدینسان با عرض حال ،به پیشگاه االهی عرض نیاز کرد؛ ي ِم ۡن خَي ٖر فقِ ٞ
َ ۡ إِلَ َّ ()1
)(1سورهی قصص ،آیهی 24؛ یعنی « :ای پروردگارم! به هر خیر و نعمتی که نازل بفرمایی،
نیازمندم».
)(2صحيح بخاري ،ش6399 :؛ و صحیح مسلم ،ش.2719 :
)(3ترجمهی دعا« :یا هللا! اشتباهها و ندانمکاریهایم را و نیز زیادهرویام در کارها و آنچه را
که تو بهتر از من میدانی ،بیامرز؛ یــا هللا! گناهــانی را کــه بهجـ ّدی ،شــوخی و بــه عمــد و خطــا
انجام دادهام ،ببخشای؛ و خود معترفم که همهی این نوع گناهــان در من وجــود دارد .یــا هللا! این
تویی -که هرکه را بخــواهی بــه سـوی کارهــای نیــک و بهشـت -بــه پیش میبــری و -هرکــه را
بخواهی از کارهای نیک و بهشت -عقب میاندازی و تو بر هر کاری توانایی».
415 باب \:فضیلت دعا
-1485وعن عائشة& :أنَّ النَّبِ َّيَ كانَ يَقُ\\و ُل فِي ُدعَائِ \ ِه« :الله َّم إنِّي أ ُع\ ُ
\وذ بِ \ َك
()4
ِمنْ ش َِّر َما َع ِم ْلتُ ومنْ ش َِّر َما لَ ْم أ ْع َم ْل»[ .روايت مسلم]
ك ُ
ترجمه :عایشه& میگوید :پیامبرـ در دعــایش میگفت« :الله َّم إنِّي أ ُعــوذ بِ ـ َ
()2
ومن َشرِّ َما لَ ْم أ ْع َملْ ».
ت ْ ِم ْن َشرِّ َما َع ِم ْل ُ
\وذ بِ\ َكول هللا« :الله َّم إنِّي أَ ُع\ ُ رس\ ِ -1486وعن ابن عم َر $قَا َلَ :كانَ ِمن دع\\ا ِء ُ
س َخ ِط َك»[ .روايت مسلم] َوال نِ ْع َمتِكَ ،وت ََح ُّو ِل عَافِيَتِكَ ،وفُ َجاء ِة ِن ْق َمتِكََ ،و َج ِ
()3
ميع َ ِمنْ ز ِ
ترجمه :ابنعمر $میگوید :از دعاهای رسولهللا بود که میگفت« :الله َّم إنِّي
()4
ميع َس َخ ِط َك». َوال نِ ْع َمتِكَ ،وتَ َح ُّو ِل عَافِيَتِكَ ،وفُ َجاء ِة نِ ْق َمتِكََ ،و َج ِ ك ِم ْن ز ِ أَعُو ُذ بِ َ
\وذ ِب\ َك رس\و ُل هللاَ يقُ\\و ُل« :الله َّم إنِّي أَ ُع\ ُ -1487وعن زيد بن أرق َم قَا َلَ :كانَ ُ
س\ي تَ ْق َواهَ\اَ ،و َز ِّكه\ا ت نَ ْف ِ
ب القَ ْب\ ِر ،الله َّم آ ِ س ِل ،والبُ ْخ\ ِل وإله\ َر ِمَ ،وعَ\ذا ِ ِمنَ ال َع ْج ِز َوال َك َ
َ ْ ُ َ
أ ْنتَ َخ ْي ُر َمنْ َز َّكاهَ\ا ،أ ْنتَ َولِيُّ َه\ا َو َم ْوالَهَ\ا ،الله َّم إنِّي أعُ\وذ بِ\ َك ِمنْ ِعل ٍم ال يَ ْنف\ ُع؛ َو ِمنْ
َجاب لَ َها»[ .روايت مسلم] ش ُعَ ،و ِمنْ نَ ْف ٍ ب ال يَ ْخ َ قَ ْل ٍ
()5
ست ُ شبَ ُع؛ َو ِمنْ َد ْع َو ٍة ال يُ ْ س ال تَ ْ
ترجم\\ه :زیــد بن ارقمـ میگویـد:ـ رسـولهللا -در دعــایش -میگفت« :الله َّم إنِّي
ت نَ ْف ِسـي تَ ْق َواهَــا، ـر ،الله َّم آ ِ ك ِمنَ ال َعجْ ِز َوال َك َس ِل ،والب ُْخـ ِل وإلهـ َر ِمَ ،و َعــذا ِ
ب القَ ْبـ ِ أَعُو ُذ بِ َ
ك ِم ْن ِع ْل ٍم ال يَ ْنفَـعُ؛ َو َز ِّكها أ ْنتَ خَ ْي ُر َم ْن َز َّكاهَا ،أ ْنتَ َولِ ُّيهَــا َو َموْ الَهَــا ،الله َّم إنِّي أَ ُعــو ُذ بِـ َ
()6
س ال تَ ْشبَعُ؛ َو ِم ْن َد ْع َو ٍة ال يُ ْستَجابُ لَهَا». ب ال يَ ْخ َشعَُ ،و ِم ْن نَ ْف ٍ َو ِم ْن قَ ْل ٍ
أس\لَ ْمتُ َ ،وبِ\ َك سو َل هللاَ ك\\انَ يق\\و ُل« :الله َّم لَ\ َك ْ س $أنَّ ر ُ -1488وعن ابن عبا ٍ
َ ْ َ َ َ
ص ْمتُ ،وإل ْي َك َحاك ْمتُ ؛ فاغفِ ْر لِي َما ق َّد ْمتُ ، آ َم ْنتُ َ ،و َعلَ ْي َك تَ َو َّك ْلتُ ،وإلَ ْي َك أن ْبتُ َ ،وبِ َك خا َ
َ َ
س َر ْرتُ َ ،و َما أ ْعلَ ْنتُ ،أنتَ ال ُمقَ ِّد ُم ،وأَ ْنتَ ال ُمؤ َِّخ ُر ،ال إله إِال أ ْنتَ ». َو َما أَ َّخ ْرتُ َ ،و َما أَ ْ
()7 ُ
الر َوا ِةَ « :وال َح ْو َل َوال ق َّوةَ إِال باهللِ»[ .متفق عليه] ض ُّ زَا َد بَ ْع ُ
ك َ
ترجم\\ه :ابنعبــاس $میگویــد:ـ رســولهللا -در دعــایش -میگفت« :الله َّم ل ـ َ
ت؛ فَا ْغفِرْك َحا َك ْم ُت ،وإلَ ْي َ ص ْم ُك خَا َ ْتَ ،وبِ َ ك أنَب ُ ت ،وإلَ ْي َ ك تَ َو َّك ْل ُ
تَ ،و َعلَ ْي َ ك آ َم ْن ُ
تَ ،وبِ َ أ ْسلَ ْم ُ
ِّ تَ ْ َ
ال ُمق ِّد ُم ،وأن ال ُم َؤخرُ ،ال إلــه َ أنتَ ُ ْ َ ْ ُ َ ُ َّ
لِي َما قد ْمتَ ،و َما أخرْ تَ ،و َما أ ْس َررْ تَ ،و َما أعلنت، َ ُ َّ َ
()8
إِال أ ْنتَ »؛ برخی از راویان افزودهاند:ـ « َوال َحوْ َل َوال قُ َّوةَ إِال باهللِ».
گذشــته مــرتکب شــدهام و آنچــه را کــه در آینــده از من ســر میزنــد ،بیــامرز و گناهــان نهــان و
آشکارم را ببخشای؛ تقدیم و تــأخیر بــه دســت توســت (و تــویی کــه هرکــه را بخــواهی بــه ســوی
کارهای نیک و بهشت به پیش میبــری و هرکــه را بخــواهی از کارهــای نیــک و بهشــت ،عقب
میاندازی)؛ هیچ معبــود راســتینی جــز تــو نیســت و هیچ بازدارنــدهای (از گنــاه) و هیچ نــیرویی
توفیق تو وجود ندارد.
ِ (برای اطاعت) جز به خواست و
)(1آلبانی /گفتــه اسـت :این حــدیث بــه صــورتی کــاملتر در صــحیح بخـاری ،در «الــدعوات»،
بهشمارهی 6368و در صحیح مسلم ،در «االستعاذۀ» بهشمارهی 2705آمده است.
)(2ترجمهی دعا« :یا هللا! من از فتنهی قبر و عذاب دوزخ و از ش ّر ثــروت و فقــر بــه تــو پنــاه
میبرم».
)(3صحیح الترمذی ،از آلبانی ،/ش.3843 :
417 باب \:فضیلت دعا
ترجم\\ه :زیــاد بن ِعالقــه از عمــویش ،قُطبــه بن مالک روایت کــرده اســت کــه
ـال، قَ ،و ْ
األع َم ِ ال ِ ت ْ
األخ َ ـرا ِ پیـامبر -در دعـایش -میگفت« :الله َّم إ ِّني أعُـو ُذ ِبـكَ ِم ْن ُم ْن َك َ
واأل ْه ِ
()1
واء».
ش َك ِل بن ُح َمي ٍدَ ق\\ا َل :قُلتُ َ :ي\\ا رس\\و َل هللا ،ع ِّل ْم ِني دع\\ا ًء أَ ْد ُع\\و ِب\ ِه، -1491وعن َ
س\انِيَ ،و ِمنْ ش\ ِّر لِ َ
ص ِريَ ،و ِمنْ َ س ْم ِعيَ ،و ِمنْ ش َِّر َب َ ُ
قَا َل« :قُ ْل :الله َّم إنِّي أعُوذ ِبكَ ِمنْ ش َِّر َ
ش َِّر قَ ْلبِيَ ،و ِمنْ ش َِّر َمنِيِّي»[ .روایت ابوداود و ترمذي؛ ترمــذی ،این حــدیث را حســن
()2
دانسته است].
ترجمهَ :ش َكل بن ُح َمید میگوید:ـ گفتم :ای رسولخدا! دعایی به من یاد دهید؛
ص ِريَ ،و ِم ْن َشرِّ لِ َســانِي، ك ِم ْن َشرِّ َس ْم ِعيَ ،و ِم ْن َشرِّ بَ َ فرمود« :بگو :الله َّم إنِّي أعُو ُذ بِ َ
()3
َو ِم ْن َشرِّ قَ ْلبِيَ ،و ِم ْن َشرِّ َمنِيِّي».
ص، \وذ بِ \ َك ِمنَ البَ \ َر ِ س أنَّ النَّبِ َّيَ ك\\انَ يَقُ\\و ُل« :الله َّم إنِّي أَ ُع\ ُ -1492وعن أن ٍ
()4
ام»[ .روایت ابوداود با اِسنا ِد صحيح] سق َ ِسيِّي ِء األ ْ والج َذ ِامَ ،و َ
ُ والجنُ ِ
ون، ُ
ُ َ
ترجمه :انس میگوید :پیامبرـ -در دعــایش -میگفت« :الله َّم إنِّي أ ُعــوذ بِ ـ َ
ك
()5
ون ،وال ُج َذ ِامَ ،و َسيِّي ِء األ ْسقَ ِام». ص ،وال ُجنُ ِ ِمنَ البَ َر ِ
-1493وعن أَبي هريرةَ قَا َلَ :كانَ رسو ُل هللاَ يقُو ُل« :الله َّم إنِّي أعُو ُذ ِب َك ِمنَ
ت البِطَانَ\ةُ»[ .روایت ْس\ ِ الخيَانَ\ ِة ،فَإنَّ َه\\ا بِئ َ
وأعوذ بِ\ َك منَ ِ ُ ض ِجي ُع؛ْس ال َّوع ،فَإنَّهُ بِئ َ
الج ُِ
()6
ابوداودـ با اِسنا ِد صحيح]
ترجم\\ه :ابــوهریره میگویــد :رســولهللا -در دعــا -میگفت« :یــا هللا! من از
درونی بدیست ،بــه تــو پنــاه ِ گرسنگی که بد همخوابیست و نیز از خیانت که ویژگی
میبرم».
علي أنَّ ُم َكاتبا ً جا َءهُ فَقَا َل :إنِّي ع َِج ْزتُ عَنْ ِكتَ\ابَتِي فَ\\أ ِعنِّي ،قَ\ا َل: -1494وعن ٍّ
ْ ً
\ل َد ْين\ا أدَّاهُ هللاُ َعن\كَ؟ ْ َ َ
\و ك\\انَ َعل ْي\ َك ِمث\ ُل َجبَ\ ٍ َ
سو ُل هللا ل\ ْ ت َعلَّ َمنِيهنَّ ر ُ أال أُ َعلِّ ُم َك َكلِما ٍ
ض\لِ َك َع َّمنْ ِس\وا َك»[ .ترمــذي قَا َل :قُ ْل« :الله َّم ا ْكفِنِي بِ َحالَلِ َك عَنْ َح َرا ِم\ كََ ،وأ ْغنِنِي بِفَ ْ
()7
روايتشـ كرده و گفته است :حدیثي حسن میباشد].
پی تــأمینترجمه :از علی روایت است :بردهای -که بــا توافــق صــاحبش در ِ
پــو ِل آزادی خــویش بــود -نــزدش آمــد و گفت :من از تــأمین پــول آزادیام نــاتوانم؛
کمکم کن .علی گفت :آیا کلماتی به تو آموزش دهم کــه رســولهللا آنهــا را بــه
من یاد داد؟ اگر بهاندازهی یک کوه بــدهی داشــته باشــی -،بــا گفتن این کلمــات -هللا
)(1ترجمهی دعا« :یا هللا! من از اخالق و کردار ناپسند و از امیال نفسانی و باورهای نادرست
به تو پناه میبرم».
)(2صــحیح الجــامع ،ش4399 :؛ آلبــانی /این حــدیث را در صــحیح األدب المفــرد ،ش555 :
صحیح دانسته است.
)(3ترجمهی دعا« :یا هللا! من از ش ّر گوش ،چشم ،زبان و قلب خویش و نیز از ش ّر شــرمگاهم
به تو پناه میبرم».
)(4صحیح الجامع ،ش1281 :؛ و صحیح أبی داود ،از آلبانی ،/ش.1375 :
)(5ترجمهی دعا« :یا هللا! من از پیسی ،جنون ،جُذام و بیماریهای سخت به تو پناه میبرم».
)(6صحیح الجامع ،ش1283 :؛ و صحیح أبی داود ،از آلبانی ،/ش.1493 :
)(7السلسلۀ الصحیحۀ ،از آلبانی ،/ش.266 :
شرح ریاضالصالحین 418
متعال موجبــات ادای بــدهیات را فــراهم میســازد .بگــو« :الله َّم ا ْكفِنِي بِ َحالَلِـ َ
ك ع َْن
()1
َح َرا ِمكََ ،وأ ْغنِنِي بِفَضْ لِ َك َع َّم ْن ِسوا َك».
شرح
این ،مجموعهای از دعاهــای پیــامبر اســت؛ از آن جملـه اینکــه پیــامبر از
اخالق و کردارـ ناپسند و نیز از امیال نفسانی و اندیشههای نادرستـ و آنگونــه کــه
در روایتیـ دیگر آمده است ،از بیماریها به هللا پناه میبُرد .کــردار ناپســند ،همــان
گناهان است و اخالق ناپسند به معنای رفتار و تعامــل ناشایســت بــا خلــق خداســت.
همچـــنین انســـان امیـــال و خواســـتههایی دارد؛ در این میـــان ،بـــرخی از مـــردم
خواستههای خویش را تابع رهنمودهای پیامبر قرارـ میدهنــد و شــماریـ دیگــر،
از خواستههای نفسانی خویش پیروی میکنند .بنــا بــر رهنمــود و روش پیــامبرـ،
پسندیده است که انسان از انـواع بیماریهــا بـه هللا پنــاه بـبرد .همانگونــه کـه در
احادیث پیشین گذشت ،پیامبر از پیسی ،جنون ،جذام و دیگر بیماریهای ســخت
و ناگوار جسمی و عقلی به هللا پناه میجُست.
جُــذام ،بیمــاری عفــونی و ُمزمنیســت کــه بــا زخمهــای حــاد ،از میــان رفتن
بافتهــای بــدن را در پی دارد؛ بدینســان کــه وقــتی از یــک قســمت بــدن شــروع
میشود،ـ بهتدریج به سایرـ قسمتها نیز سرایت میکنــد و آنهــا را از بین میبــرد؛
از اینرو علما گفتهاند :برای حفظ سالمت جامعه ،جایز نیست که بیمـاران جـذامی
در میان مردم باشند و بر مسؤوالن و زمامداران واجب است که مح ـ ّل خاصــی را
به بیماران جذامی اختصاص دهنــد کــه امـروزه از آن بـه قــرنطینهی بهداشــتی یــاد
میشود.ـ جذام ،یکی از سختترین بیماریهایـ ُمسریست که بهسرعت شیوع پیدا
میکند و همهگیر میشود.ـ
« َو َسيِّي ِء األ ْسقَ ِام»؛ یعنی« :و از بیماریهایـ سـخت بـه تـو پنـاه میبـرم».ـ این،
شامل همهی بیماریهایـ سخت و بیعالج میشود که از آن جملــه میتــوان انــواع
سرطانها را نام برد .لذا چه خوبست که بهپیروی از پیامبر اکــرم بــه فراگــیریـ
این دعاها اهمیت دهیم و بر آن پایبند باشیم .پیامبر از گرسنگی نیز بــه هللا پنــاه
میبُردـ و از گرسنکی به همخوابی بد یـاد میفرمــود؛ آن بزرگـوار خیــانت را یکی
از بــدترین ویژگیهــایـ درونی میدانســت و از خیــانت بــه هللا پنــاه میجُســت.
همانگونه که پیشتر گفتم :شایسته است که این دعاها را یادداشــت و حفــظ کنیــد و
به آنها پایبند باشید.
***
ين :$أنَّ النَّبِ َّيَ علَّ َم أبَ\\اهُ ُح َ
ص \ ْينا ً َكلِ َمتَ ْي ِن يَ\ ْدعُو ص\ ِ الح َ -1495وعن ِع ْم\ َرانَ بن ُ
ش\ ِّر نَ ْفس\\ي»[ .ترمـذي روايتش كـرده و ش\ ِدي ،وأ ِع\ ْ
\ذنِي ِمنْ َ بهما« :الله َّم أ ْل ِه ْمني ُر ْ
()2
گفته است :حدیثي حسن میباشد].
ـدر وی، ترجمه :از عمران بن حصــین $روایت شــده اســت کــه پیــامبر بــه پـ ِ
ُشـ ِدي ، حصین دو عبارت کوتاه یاد داد که با آنها دعا میکــرد« :الله َّم ْأل ِه ْمــني ر ْ
()3
وأ ِع ْذنِي ِم ْن َشرِّ نَ ْفسي».
)(1ترجمهی دعا« :یا هللا! مرا با حالل خود ،از آنچــه کـه حـرام کـردهای ،کفـایت بفرمــا و بـه
فضل خویش مرا از غیر خود ،بینیاز بگردان».
)(2ضعيف است؛ ضعيف الجامع ،ش4098 :؛ و ضعيف الترمذی ،از آلبانی ،/ش.690 :
419 باب \:فضیلت دعا
-1496وعن أَبي الفض\\ل العب\\اس بن عب\\د ال ُمطَّلِب قَ\\ا َل :قُ ْلتُ :يَ\\ا رس\\ول هللا
«س\لُوا هللا ال َعافِيَ\ةَ»؛ فَ َم َك ْثتُ أَيَّام\اً ،ثُ َّم ِجئْتُ فَقُلتُ :
سألُهُ هللا تَ َعالَى ،قَا َلَ : َعلِّ ْمنِي َ
ش ْيئا ً أ ْ
اس ،يَ\\ا َع َّم رس\\ول هللاِ، َ َ ُ
أس\ألهُ هللا تَ َع\\الى ،ق\\ا َل لِي« :يَ\\ا َعبَّ ُ ً
ش\ ْيئا ْ ِّ
يَا رسو َل هللا َعل ْمنِي َ
واآلخ َر ِة»[ .ترمــذي روايتش كــرده و گفتــه اســت :حــدیثيـ ِ اسلُوا هللا ال َعافِيَةَ في ال َ
ي ُّن
د َ
()1
حسن میباشد].
ترجم\\ه :ابوالفضــل ،عبــاس بن عبــدالمطّلب میگویــد:ـ گفتم :ای رســولخدا!
چــیزی بــه من یــاد ِده کــه آنرا از هللا متعــال بخــواهم .فرمــود:ـ «از هللا ،عــافیت
بخواهیــد».ـ چنــد روزیـ درنــگ کــردم و ســپس نــزد پیــامبر آمــدم و گفتم :ای
رسولخدا! چیزی به من یاد ِده که آنرا از هللا متعال بخواهم.ـ فرمود:ـ «ای عباس،
ای عموی رسولخدا! از هللا ،عافیت دنیا و آخرت را بخواهید».
س\لَمة& :يَ\ا أ َّم المؤ ِم\نينَ َ ،م\ا َك\انَ ب قَ\ا َل :قُ ْلتُ ألُ ِّم َ وش\ ٍ
ش ْه ِر بن َح َ
-1497وعن َ
ب ثَبِّتْ َ
ول هللا إِذا َكانَ ِع ْند َِك؟ قالَتَ :كانَ أ ْكثَ ُر دُعائِ ِه« :يَا ُمقَلِّ َ
ب القُلُ\\و ِ أك ْث ُر دعا ِء َر ُ
س ِ
()2
قَ ْلبِي َعلَى ِدينِ َك»[ .ترمذي روايتش كرده و گفته است :حدیثيـ حسن میباشد].
ترجم\\ه :شــهر بن حوشــب میگویــد:ـ بــه امســلمه& گفتم :ای مــادر مومنــان!
هنگامیکه رسولهللا نزدت بود ،بیشترین دعایش چه بود؟ پاســخ داد :بیشتــرین
()3
ِّت قَ ْلبِي َعلَى ِدينِكَ».ب ثَب ْب القُلُو ِ دعایش این بود که میگفت« :يَا ُمقَلِّ َ
َاودَ :الله َّم إ ِّني رس\و ُل هللاَ « :ك\انَ ِمنْ د ِ
ُع\اء د ُ الدرداءَ قا َلَ :قا َل ُ ِ -1498وعن أَبي
ب إ َل َّي ِمنْأح َّ ب َمنْ يُ ِح ُّبكََ ،وال َع َم\\\\ َل الَّ ِذي ُي َب ِّل ُغ ِني ُحبَّكَ ،الله َّم ْ
اج َع\\\\ ْل ُحبَّكَ َ أس\\\\ألُكَ ُحبَّكََ ،و ُح َّ
ْ
الماء البا ِر ِد»[ .ترمذي روايتش كرده و گفتــه اســت :حــدیثي حســن ِ نَ م و
ِ َ ِ ي، ل ه
ْ وأ ي، سَن ْف ِ
()4
میباشد].
ترجمه :از ابودرداءـ روایت شده است کــه رســولهللا فرمــود:ـ «از جملهی
ك ُحبَّكََ ،وحُبَّ َم ْن ي ُِحبُّكََ ،وال َع َمــ َل أســألُ َ
دعــای داوود( )بــود کــه میگفت :الله َّم إنِّي ْ
()5
البار ِد».
ِ ْ
ك أ َحبَّ إلَ َّي ِم ْن نَف ِسي ،وأ ْهلِيَ ،و ِمنَ الما ِء الَّ ِذي يُبَلِّ ُغنِي ُحبَّكَ ،الله َّم اجْ َعلْ ُحبَّ َ
\\رام».الجالَ ِل واإل ْك ِ ظوا بِيَ\\اذا َ رس\\و ُل هللا« :ألِ ُّ س قَ\\ا َل :قَ\\ا َل ُ -1499وعن أن ٍ
[روايت ترمذي؛ نسائی این حدیث را از ربیعه بن عــامر روایت کــرده و حــاکم،
()6
اِسناد این حدیث را صحیح دانسته است].
)(3ترجمهی دعا« :یا هللا! بینش درست و هدایتم را به من الهام کن و مرا از ش ّر نفســم در پنــاه
خویش قرار بده».
)(1صحيح الجامع ،ش7398 :؛ و السلسلۀ الصــحیحۀ ،از آلبــانی ،/ش1523 :؛ و صــحیح األدب
المفرد ،ش.558 :
)(2صحيح الجامع ،ش4801 :؛ و السلسلۀ الصحیحۀ ،ش2091 :؛ و صحیح الترمذی ،از آلبانی /ش:
.2792
)(3ترجمهی دعا« :ای گردانندهی دلها! قلبم را بر دین خویش استوار بگردان».
)(4ضعيف است؛ ضعيف الجامع ،ش4153 :؛ و ضعيف الترمذی ،از آلبانی ،/ش.691 :
)(5ترجمهی دعا« :یا هللا! من محبت تو را و محبت دوستدارانت را و نیز عملی را که مرا به
محبتت نزدیک میگرداند ،از تو درخواست میکنم؛ یا هللا! محبتت را نزد من از محبت خودم و
از محبت خانوادهام و از آب خنک و گوارا محبوبتر بگردان».
)(6صحيح الجامع ،ش1250 :؛ و السلسلۀ الصحیحۀ ،ش.1536 :
شرح ریاضالصالحین 420
رام را فراوان ِ ْ
ك واإل ل َ
َ ِ الج ال ذا اَ ي « فرمود: هللا
ل رسو گوید: یم انس ترجمه:
بگویید».ـ
رس \و ُل هللا ب \دُعا ٍء َكث\\ي ٍر ،لَ ْم نَ ْحفَ \ ْظ ِم ْن\هُ -1500وعن أَبي أُ َما َم\ ةَ قَ\\ا َل :دع\\ا ُ
ش ْيئاً ،فَقَا َل« :أال أ ُدلُّ ُك ْم َعلَى ش ْيئاً؛ قُ ْلنَا :يَا رسول هللاَ ،دع َْوتَ ِبدُعا ٍء َكثِي ٍر لَ ْم نَ ْحفَ ْظ ِم ْنهُ َ َ
س \ألَ َك ِم ْن \هُ نَبِيُّ َك مح َّم ٌد؛ َ أس \ألُ َك ِمنْ َخ ْي\\ر َم\\ا َ َم\\ا يَ ْج َم\ ُع َذلِ \ َك ُكلَّهُ؟ تَقُ\\و ُل :الله َّم إنِّي َ
غَ ،وال س\تَعانُ َ ،وعَل ْي\ َك البَالَ ُ ُ
وأعوذ بِ َك ِمنْ ش َِّر َما استَ َعا َذ ِم ْن\هُ نَبِيُّ َك ُم َح َّم ٌد؛ وأنتَ ال ُم ْ
َحو َل َوال قُ َّوةَ إِال باهللِ»[ .ترمذي روايتش كرده و گفته است :حدیثي حسن میباشد].
()1
ترجمه :ابوامامه میگویــد:ـ رســولهللا دعــای بســیاری کــرد کــه بخشــی از
آنرا حفظ نکردیم؛ گفتیم :ای رسولخدا! دعای بسیار کردی و ما نتوانستیم چــیزی
از آنرا بهخاطرـ بسپاریم .فرمود« :آیا شما را به چــیزی رهنمــون شــوم کــه همهی
ك ك ِم ْنـهُ نَبِ ُّي َ ك ِم ْن َخ ْيــر َمــا َسـأَلَ َ أسـألُ َ آن دعا را در خود داشته باشد؟ بگو« :الله َّم إنِّي َ
ك َ ـ ْ
ي َل
ع وَ ، َعانُ ت ـ ْ
س م
ُ ال وأنتَ ؛ ٌ
د م
ك ُ َ َّ
ح م ك ِم ْن َشـرِّ َمــا اسـتَ َعا َذ ِم ْنـهُ نَبِيُّ َ مح َّم ٌد؛ وأعــو ُذ بِـ َ
()2
البَالَ ُغَ ،وال َحو َل َوال ق َّوةَ إِال باهللِ».
ُ
أس \ألُ َك ول هللا« :الله َّم إنِّي ْ رس \ ِ -1501وعن ابن مسعو ٍد قَا َلَ :كانَ من دعا ِء ُ
سال َمةَ ِمنْ ُك ِّل إ ْث ٍم ،وال َغنِي َمةَ ِمنْ ُك ِّل بِ ٍّر ،والفَ ْو َز ت َر ْح َمتِكََ ،و َعزَائِ َم َم ْغفِ َرتِ َك ،وال َّ وجبَا ُِم ِ
بالجنَّ ِة ،والنَّ َجاةَ ِمنَ النَّا ِر»[ .ابوعبدهللا ،حاکم نیشابوریـ این حـدیث را روایت کـرده َ
()3
و گفته است :مطابقـ شرط مسلم ،صحیح میباشد].
ترجمه :ابنمسعود میگوید :از دعاهای رسولهللا بود کــه میگفت« :الله َّم
ت َرحْ َمتِكََ ،و َعزَائِ َم َم ْغفِ َرتِكَ ،والسَّال َمةَ ِم ْن ُكلِّ ْإث ٍم ،وال َغنِي َمـ ةَ ِم ْن ُكــلِّ وجبَا ِك ُم ِ إنِّي أسْألُ َ
بِــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرٍّ ،
والفَوْ َز بال َجنَّ ِة ،والنَّ َجاةَ ِمنَ النَّ ِ
()4
ار».
شرح
این احادیث دربارهی فضیلت دعا و بیانگر پارهای از دعاهای پیامبر است.
از جمله اینکه پیامبر به حصین یاد داد که با این دو عبارت ،دعا کنــد« :الله َّم
ْأل ِه ْمني ُر ْش ِدي ،وأ ِع ْذنِي ِم ْن َشرِّ نَ ْفسي»؛ یعنی« :یا هللا! بینش درست و هدایتم را به
من الهــام کن و مــرا از شـ ّر نفســم در پنــاه خــویش قــرار بــده» .منظــورـ از بینش و
هدایت ،علوم و توفیقـ عمل است؛ «رُشد» یعنی راه راست که متضــا ّـد گمــراهی و
تبهکاری و معصیت است؛ لذا مفهوم این دعا این میشودـ که مرا به سوی کارهـای
)(1ض\\عيف است؛ ضــعيف الجــامع ،ش2165 :؛ و السلسلۀ الضــعیفۀ ،ش3356 :؛ ـ و ضــعيف
الترمذی ،از آلبانی ، /ش.703 :
)(2ترجمهی دعا« :یا هللا! من از تو بهترین چیزی را که پیــامبرت ،محمد از تــو درخواســت
کرد ،تقاضا میکنم و از ش ّر آنچه که پیامبرت ،محمد از آن به تو پناه جُســت ،پنــاه میجــویم؛
از تو درخواست یاری میشود و کفایت با توســت و هیچ بازدارنــدهای (از گنــاه) و هیچ نــیرویی
توفیق تو وجود ندارد».
ِ (برای اطاعت) جز به خواست و
)(3ضعيف است؛ ضعيف الترمذی ،از آلبانی ،/ش.1184 :
)(4ترجمهی دعا« :یا هللا! من موجبات رحمتت و اسباب آمرزشت و سالمت از همهی گناهان
و بهرهمنــدی از همهی نیکیهــا و رســیدن بــه بهشــت و رهــایی از دوزخ را از تــو درخواســت
میکنم».
421 باب \:فضیلت دعا
نیک رهنمــون شــو .پس انســان موفـقـ کسیســت کــه راه راســت را مییابـدـ و این،
هدف همهی مومنان است؛ همانگونه که هللا متعال دربارهی مومنان میفرماید:
﴿ َو ٰلَ ِك َّن ٱهَّلل َ َحب ٓ َ
َّب إِلَ ۡي ُك ُم ٱإۡل ِ ي ٰ َمنَ َو َزيَّنَهۥُ فِي قُلُــوبِ ُكمۡ َو َكـ َّرهَ إِلَ ۡي ُك ُم ۡٱل ُك ۡفـ َر َو ۡٱلفُ ُس ـو َـ
ق
[الحجرات]٧ : ك هُ ُم ٱل ٰ َّر ِش ُدونَ ﴾٧ صيَ ۚانَ أُوْ ٰلَئِ َ
َو ۡٱل ِع ۡ
ولی هللا ،ایمان را محبوب شما گردانیده و آن را در دلهایتان آراسته و کفر و
فسق و نافرمانی را برایتان ناپسند نموده است؛ چنین کسانی هدایتیافتهاند.
مفهوم رُشــد اســت .از دیگــر احــادیثی کــه در این بخش آمــده ،حدیثیسـتـ ِ این،
بدین مضمون که عباس از پیامبر خواست کــه دعــایی را بــه او یــاد دهنــد کــه
آنرا بگوید؛ پیامبر بــه او فرمــود« :از هللا ،عــافیت بخواهیــد» .عبــاس پس از
چند روز دوباره نزد پیامبر رفت و این درخواستـ را تکرار کــرد؛ رســولهللا
فرمــود:ـ «ای عبــاس ،ای عمــوی رســولخدا! از هللا ،عــافیت دنیــا و آخــرت را
بخواهید».ـ عافیت ،یعنی سالمتی از همهی آفتها که شامل آفتهای جسمی و نــیز
آفتهــای فکــری و قلــبی میشــودـ و کســی کــه از این آفتهــا مصــون بمانــد ،خــیر
فراوانی یافته است .یکی دیگر از دعاهایی که پیامبر فــراوان میگفت ،این دعــا
ِّت قَ ْلبِي َعلَى ِدينِــكَ»؛ پیشتــر نــیز دعــایی بــه همین ب ثَب ْ ب القُلُــو ِ بــود کــه« :يَــا ُمقَلِّ َ
ف قُلُوبنَــا َعلَىص ـرِّ ْب َ ص ـرِّ فَ القُلُــو ِـ مضــمون گذشــت کــه در آن آمــده بــود« :الله َّم ُم َ
طَا َعتِكَ» .گفتنیست :میتوانیمـ این دو دعا را با هم جمع کــنیم و بگــوییم« :الله َّم يَــا
ف قَ ْلبِي َعلَى صــرِّ ْ
ب َ صــرِّ فَ القُلُــو ِ طا َعتِــكَ؛ الله َّم یَــا ُم َ ِّت قَ ْلبِي َعلَى َ ب ثَب ْب القُلُــو ُِمقَلِّ َ
طَا َعتِكَ».
ك ُحبَّكََ ،وحُبَّ ُ ِّ
در این بخش ،دعای داوودـ نیز ذکر شده است« :الله َّم إني ْ
أس ـأل َ
َم ْن ي ُِحبُّكََ ،وال َع َم َل الَّ ِذي يُبَلِّ ُغنِي ُحبَّ َك .»...این ،یکی از دعاهای مهم است؛ کســی کــه
هللا و دوستانش او را دوست دارنــد ،جــزو اولیــا و دوســتان االهیســت .همچــنین
دوست داشتن کارهــایی کــه هللا دوســت دارد ،یکی از ویژگیهــای اولیاســت .در
هر حال شایسته است که بــه این دعــا نـیز پایبنــد باشـیم؛ زیــرا محبت پروردگــار،
هدف هر مومنیست:
﴿قُ ۡل إِن ُكنتُمۡ تُ ِحبُّونَ ٱهَّلل َ فَٱتَّبِعُونِيـ ي ُۡحبِ ۡب ُك ُم ٱهَّلل ُ َويَ ۡغفِ ۡر لَ ُكمۡ ُذنُوبَ ُكمۡ ﴾
[آل عمران]٣١ :
بگو :اگر هللا را دوست دارید ،از من پیروی کنید تا هللا شما را دوست بــدارد و
گناهانتان را ببخشد.
دعاهای دیگری نیز در این بخش ذکر شد که ماننــد گذشــته پیشــنهادـ میکنم کــه
اگر حفظ آنها برای شما دشوار اســت ،آنهــا را یادداشــت کنیــد و از رو بخوانیــد؛
بدینسان هم به این دعاها پایبندی کردهاید و هم بهتدریج در ذهن و حافظهی شــما
قرارـ میگیرد.
***
-251باب :فضیلت دعا در غیاب دیگران
ترجمه :از ابــودرداء روایت اســت کـه از رســولهللا شــنید کـه میفرمــود:ـ
«هر بندهی مسلمانی که در غیاب برادرش برای او دعا کند ،فرشته(ی گماشته بــر
وی) میگوید :و همانن ِد آن ،نصیب تو باد».
س\لِ ِم ألَخي ِه بِظَ ْه\ ِر رس\و َل هللاَ ك\انَ يَقُ\و ُلَ « :دعْ\ َوةُ ال َم ْ
\ر ِء ال ُم ْ -1503وعن\ه أنَّ ُ
أس ِه َملَ ٌك ُم َو َّك ٌل ُكلَّ َم\ا َدعَ\ا ألَ ِخي ِه بِ َخ ْي\ ٍر قَ\ا َل ال َملَ\ ُك ال ُم َو َّك ُل بِ\ ِه:
ست ََجابَةٌِ ،ع ْن َد َر ِ ال َغ ْي ِ
ب ُم ْ
()2
آ ِمينَ َ ،ولَ َك بِ ِم ْث ٍل»[ .روايت مسلم]
ترجمه :ابودرداء میگوید:ـ رسولهللا میفرمود« :دعــای شــخص مســلمان
ب او پذیرفته میشود؛ بــاالی ســرش فرشــتهای گماشــته شــده برای برادرش در غیا ِ
است که هرگاه بنده برای برادرشـ دعای خیر میکند ،آن فرشته میگویــد :آمین؛ و
همانن ِد آن نصیب تو باد».
شرح
مولــف ،نــوویـ /در کتــابش «ریاضالصــالحین» بــابی در فضــیلت دعــا بــرای
دیگران در غیاب آنها گشوده است؛ زیرا دعا در خلوت و تنهایی نشانهی روشنیـ
از صداقت ایمان بنده میباشد .همچــنین پیــامبر فرمــوده اســت« :ال يُـ ْـؤ ِمنُ أَ َحـ ُد ُك ْم
ألخي ِه َما ي ُِحبُّ لِنَ ْف ِس ِه»؛( )3یعنی« :ایمان هیچیــک از شــما کامــل نیســت تــا
َحتَّى ي ُِحبَّ ِ
آنکه هرچه برای خود میپسندد ،برای برادر مسلمان خود نیز بپسندد» .لذا دعــای
)(1صحیح مسلم ،ش.2732 :
)(2صحیح مسلم ،ش.2733 :
)(3صحیح بخاری ،ش ،1202( :ـ )6320بهنقل از عبدهللا بن مسعود[ .این حدیث پیشتر بــه
نقل از انس بهشمارهی 188آمده است( .مترجم)]
423 باب \:فضیلت دعا در غیاب\ دیگران
شما برای برادر مسلمانتان در غیاب او -بدون اینکه خودش سفارش کــرده باشــد-
دلیل محبت شما به اوست و نشان میدهد که شما آنچه را بــرای خــود میپســندید،ـ
برای او نیز دوست دارید.
سـپس مولف /در اینبـاره بـه سـه آیـه از قـرآن کـریم اسـتدالل کـرده اسـت؛ از
جمله :این آیه که هللا متعال به پیامبرشـ میفرماید:ـ
[محمد ]١٩ : ك َولِ ۡل ُم ۡؤ ِمنِينَ َو ۡٱل ُم ۡؤ ِم ٰنَ ِ
ت﴾ ٱست َۡغفِ ۡر لِ َذ ۢنبِ َ
﴿ َو ۡ
و برای گناهانت و برای مردان و زنان باایمان درخواست آمرزش کن.
هللا متعال در این آیه به پیامبرش دستورـ داده است کـه بـرای گناهـان خـویش و
نــیز بــرای زنــان و مــردان مــومن آمــرزش بخواهــد؛ احــادیث فــراوانیـ مبــنی بــر
درخواس ـتـ آمــرزش پیــامبر بــرای گناهــانش وجــود دارد و مــا میدانیم کــه آن
ٱسـت َۡغفِ ۡر لِـ َذ ۢنبِكَ ﴾ بـدین معناســت بزرگوار برای مومنان نیز آمرزش میخواسـت.ـ ﴿ َو ۡ
کــه از هللا بخــواه کــه گناهــانت را بیــامرزد.ـ گفتنیســت :مغفــرت یــا آمــرزش بــه
معنای پوشاندن گناهان و بخشیدن آنهاست؛ زیرا واژهی «مغفــرت» همخــانوادهی
کلمهی « ِمغفَر» میباشد و مغفر ،یعنی :کالهخود که سر را میپوشاند و در جنــگ
تیر دشمن مورد استفاده قرار میگیرد. و پیکار برای حفاظت از سر در برابر ِ
مولف /این آیه را نیز آورده است که هللا میفرماید:
ــر لَنَــا وَإِل ِ ۡخ ٰ َونِنَــاـ ٱلَّ ِذينَ َســبَقُونَا ﴿ َوٱلَّ ِذينَ َجــ ٓا ُءو ِم ۢن بَ ۡعــ ِد ِهمۡ يَقُولُــونَ َربَّنَــا ۡ
ٱغفِ ۡ
[الحشر]١٠ : بِٱإۡل ِ ي ٰ َم ِن﴾
آن) آیندگان ایشان است کـه میگوینـد :ای پروردگارمــان!
(و نیز اموال فیء از ِ
ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند ،بیامرز.
اینهــا یــک دســته از همــان ســه گــروهیـ هســتند کــه هللا متعــال دربــارهی آنــان
فرموده است:
هَّلل
ضـ ِّمنَ ٱ ِ اٗل ﴿لِ ۡلفُقَ َرٓا ِء ۡٱل ُمهَ ِج ِرينَ ٱل ِذينَ أخ ِرجُوا ِمن ِديَ ِر ِهمۡ َوأمۡـ َولِ ِهمۡ يَ ۡبتَ ُغــونَ فَ ۡ
ٰ َ ٰ ْ ۡ ُ َّ ٰ
ٓ
ص ِدقُونَ َ ٨وٱلَّ ِذينَ تَبَـ َّو ُءو ٱلـ َّدا َر صرُونَ ٱهَّلل َ َو َرسُولَ ۚ ٓۥهُ أُوْ ٰلَئِكَ هُ ُم ٱل ٰ َّ ض ٰ َو ٗناـ َويَن ُ َو ِر ۡ
اجـ ةٗ ُور ِهۡـم َح َص ـد ِ ـاج َر إِلَ ۡي ِهمۡ َواَل يَ ِجـ ُدونَ فِي ُ
ۚ َوٱإۡل ِ ي ٰ َمنَ ِمن قَ ۡبلِ ِهمۡ ي ُِحبُّونَ َم ۡن هَـ َ
ق ُش َّح ن َۡف ِســِۦه اص ٞة َو َمن يُو َ خَص َ َ وا َوي ُۡؤثِرُونَ َعلَ ٰ ٓى أَنفُ ِس ِهمۡ َولَ ۡو َكانَ بِ ِهمۡ ِّم َّمٓا أُوتُ ْ
ــر لَنَــا فَأُوْ ٰلَٓئِــكَ هُ ُم ٱل ُمفلِحُــونَ َ ٩وٱلَّ ِذينَ َجــ ٓا ُءو ِم ۢن بَ ۡعــ ِد ِهمۡ يَقُولُــونَ َربَّنَــا ۡ
ٱغفِ ۡ ۡ ۡ
ـل فِي قُلُوبِنَــا ِغاّٗل لِّلَّ ِذينَ َءا َمنُـ ْ
ـوا َربَّنَــٓا وَإِل ِ ۡخ ٰ َونِنَا ٱلَّ ِذينَ َسبَقُونَا بِــٱإۡل ِ ي ٰ َم ِن َواَل ت َۡج َعـ ۡ
[الحشر]١٠ ،٨ : وف َّر ِحي ٌم ﴾١٠ ك َر ُء ٞ إِنَّ َ
آن فقــیران مهاجریســت کــه از دیــار و اموالشــان
(و بخشــی از امــوال فیء) از ِ
بــیرون رانــده شــدهاند؛ فضــل (و نعمت هللا) و خشــنودی او را میطلبنــد و هللا و
پیــامبرش را یــاری میکننــد .ایشــان ،همــان راســتگویانند( .و همچــنین از آن)
کسانی (است) که پیش از مهاجران در سرای هجرت جــای گرفتنــد و راه ایمــان
را برگزیدنـد؛ کسـانی را کــه بـه سویشــان هجـرت کردهانـد ،دوســت دارنـد و در
دلهایشــان دغدغــه و نیــازی بــه آنچــه بــه مهــاجران داده شــده اســت ،احســاس
نمیکنند و (آنان را) بـر خـود تـرجیح میدهنــد؛ گرچـه خودشـان بسـیار نیازمنـد
بخل نفس خویش مصون بمانند ،همــان رســتگارانند. باشند .و کسانی که از آز و ِ
آن) آینــدگان ایشــان اســت کــه میگوینــد :ای پروردگارمــان! مــا و و (نــیز از ِ
برادرانمان را کـه در ایمـان بـر مـا پیشـی گرفتنـد ،بیـامرز و در دلهایمـان هیچ
کینهای نسبت به مؤمنان قرار مده؛ ای پروردگارمـان! بیگمــان تــو ،بخشـایندهی
مهرورزی.
شرح ریاضالصالحین 424
هللا متعال در این آیات ،مهاجران را با دو ویژگیـ هجرت و نصرت یاد فرمــودـ
و سپس ویژگیهای انصارـ مدینه را برشمرد و آنگاه گروه سوم را معرفیـ فرمــودـ
ایمانی خود کــه درگذشــتهاند ،یعــنی بــرای مهــاجران و انصــارـ# ِ که برای برادران
درخواستـ آمرزش میکنند؛ این ،نمونهای از دعای خــیر بــرای بــرادران مســلمان
در غیاب آنهاست.
و اما سومین آیهای که مولف /ذکر کرده ،آیهایست که هللا از زبــان ابــراهیم
میفرماید:
[ابراهيم]٤١ : سابُ ﴾٤١ ۡ ُ ۡ ۡ َّ ٰ ﴿ َربَّنَا ۡ
ٱغفِ ۡر لِي َولِ َولِ َدي َولِل ُمؤ ِمنِينَ يَو َم يَقو ُم ٱل ِح َ
ۡ
پروردگارا! روز برپایی حساب مرا و پدر و مادرم و مومنان را بیامرز.
این هم نمونهای دیگــر از دعــا بــرای دیگــران در غیــاب آنهاســت؛ کــاریـ کــه
روش پیــامبران گذشــته بــوده اســت؛ همچــنین همهی مــا در نمازهایمــان ،بــرای
«الس ـال ُم َعلَ ْينَــا َو َعلَى ِعبَــا ِد
َّ همکیشان خود دعا میکنیم؛ آنجا که در تشهد میگوییم:ـ
ُ َ
ك سل ْمتم َعلی كلِّ َع ْب ـ ٍد َّ ْ ُ
هللا الصَّالِ ِحينَ »؛ زیرا پیامبر فرموده است« :فَإِنَّ ُك ْم إِ َذا قلت ْم ذلِ َ
َ ُ
ض» )1(.یعنی« :وقتی شما این را میگوییــد ،این دعــا شــامل ح فِي ال َّس َما ِء َواأْل َرْ ِ
صالِ ٍ
َ
نیک آســمان و زمین میشــود» .لــذا گفتن این عبــارت در تشــهد ،بــه ِ همهی بندگان
ک هللا در غیــاب آنهاســت .ســپس مولف /دو معنای دعا کردن بــرای بنــدگان نیـ ِ
حدیث با دو لفظ مختلف و به یک معنا از ابودرداء آورده اســت؛ بــدین مضــمون
کــه« :هــر بنــدهی مســلمانی کــه در غیــاب بــرادرش بــرای او دعــا کنــد ،فرشــته(ی
بـرادر
ِ گماشته بـر وی) میگویـد :و هماننـ ِد آن ،نصـیب تـو بـاد» .لـذا وقـتیـ بـرای
مسلمان خود در غیاب او دعــا میکنــد ،فرشــتهیـ موکــل بــر شــما ،آمین میگویـدـ و
مثل آن ،نصیب تو باد!» این در صورتیستـ کــه آن شــخص، سپس میافزاید:ـ «و ِ
خودش از شما درخواستـ دعا نکرده باشد؛ زیرا اگر شما به درخواست او بــرایش
ب
ت وی در غیا ِ دعا کنید ،گویا خودش حضور داشته است؛ اما اگر بدون درخواس ِ
او برایش دعا کنید و خودش از آن بیاطالع باشد ،این دعا ثواب یادشده را خواهد
داشت.
***
)(1صــحیح بخــاری ،ش،831( :ــ ،6130ــ )6328؛ و مســلم ،ش 402 :بهروایت :عبدهللا بن
مسعود.
-252باب :مسایلی دربارهی دعا
ص\نِ َع إِلَ ْي\ ِه َم ْع\ ُروفٌ ، سامةَ بن زيد $قَا َل :قَ\\ا َل ُ
رس\و ُل هللاَ « :منْ ُ -1504وعن أ َ
َ َّ
فَقَا َل لِفا ِعل ِهَ :جزَا َك هللاُ خيراً ،فق\ ْد أ ْبل\غ فِي الثن\\ا ِء»[ .ترمــذي ،این حــدیث را روايت
َ َ َ َ َ
()1
كرده و گفته است :حسن صحيح میباشد].
ترجمه :اسامه بن زید $میگوید :رسولهللا فرمود« :هرکه به او نیکی شــود
و او به نیکیکننـده بگویـدَ :جـ زَا َك هللاُ َخــيراً )2(،سـپاس و قـدردانیـ از او را بهطـور
کامل بهجای آورده است».
س \ ُك ْم؛ َوال تَ\\دعُوا سو ُل هللا« :ال تَ ْدعُوا َعلَى أَ ْنفُ ِ -1505وعن جاب ٍر قَا َل :قَا َل ر ُ
َ ً
س \ا َعة يُس\\أ ُل فِي َه\\ا َعط\\ا ًء أوال ِد ُك ْمَ ،وال تَ \ ْدعُوا َعلَى أم \ َوالِ ُك ْم ،ال تُوافِقُ\\وا ِمنَ هللاِ َ
َعلَى ْ
()3
يب ل ُك ْم»[ .روايت مسلم] َ فَيَ ْ
ست َِج َ
ترجم\\ه :جــابر میگویــد:ـ رســولهللا فرمــود:ـ «بــر ضـ ّد خــود ،فرزنــدان و
بددعایی شما با لحظهی اجابت دعا از سوی هللا ،همزمان ِ اموالتان دعا نکنید؛ مبادا
گردد و آنگاه آن دعا پذیرفته شود».
-1506وعن أَبي هريرةَ أنَّ رسول هللا قَا َل« :أ ْق َر ُ
ب َم\\ا يَ ُك\\ونُ ال َع ْب \ ُد ِمنْ َربِّ ِه
()4
اجدٌ ،فَأ َ ْكثِ ُروا ال ُّدعَا َء»[ .روايت مسلم]
س َِو ُه َو َ
ترجمه :ابوهریره میگوید :رسولهللا فرمود« :بنده زمانی کـه در حـال سـجده
است ،بیش از هر زمانی به پروردگارش نزدیک میباشد؛ پس-درســجده -فــراوان دعــا
کنید».
شرح
اینها مسـایلی مـر ّکب از انـواع دعاسـت؛ از جملـه آنکـه در حـدیث اسـامه بن
زید $آمده است که پیامبر فرمود« :هرکــه بــه او نیکی شــود و او بــه نیکیکننــده
بگویدَ :جزَا َك هللاُ خَيراً )5(،ســپاس و قــدردانیـ از او را بهطــور کامــل بهجــای آورده
است» .اگر کسی به شما کمک کـرد یـا هدیـه و مـالی بخشـید و یـا چـیزی بـه شـما
اجتماعی شما ،کمکتان کــرد ،بایــد در صــد ِد ِ آموزش داد یا به ترفیع شغل و جایگاه
صـنَ َع إلَ ْي ُك ْم َم ْعرُوفـا ً
جــبران خــوبیاش باشــید؛ زیــرا پیــامبر فرمــوده اســتَ « :م ْن َ
فَ َكافِئُوهُ»؛( )6یعنی« :هرکه به شما نیکی کرد ،نیکیاش را جبران کنید».
جبران نیکی ،بــه وضــعیت شــخص بســتگی دارد؛ پــاداش بــرخی از مــردم این ِ
است که همانند بخشش یا دهشی که به شما کرده است ،یا بیشتر از آن ،به او بــذل
و بخشش نمایید.ـ برخی از مردم راضی بــه بــذل و بخشــش مــالی یــا هــدیهی مــا ّدی
راضیـ نیستند و فقط کافیست که برایشان دعا کنید؛ اگر یک ثروتمند یــا شخصــی
سرشناس ،چیزی به شما هدیه کند و شما نیز همانن ِد آن را به او هدیه دهید ،چهبسا
)(1صحيح الجامع ،ش6368 :؛ و صحيح الترمذی ،از آلبانی ،/ش.1657 :
)(2یعنی« :هللا به تو جزای خیر دهاد!»
)(3صحیح مسلم ،ش.3009 :
)(4صحیح مسلم ،ش[ .482:این حدیث پیشتر بهشمارهی 482آمده است( .مترجم)]
)(5یعنی« :هللا به تو جزای خیر دهاد!»
)(6صحیح است؛ صحیح الجامع ،ش.6021 :
شرح ریاضالصالحین 426
آنرا نوعی بیاحترامیـ تلقی کند؛ لذا بــرای چــنین افــرادی،ـ دعــا کــردن کافیســت؛
إن لَ ْم ت َِجدُوا ما تُ َكافِئُونَـهُ فَــا ْدعُوا لَـهُ َحتَّى تَـ َروْ ا أَنَّ ُك ْم
همانگونه که پیامبر فرمود« :فَ ْ
قَد َكافَأْتُ ُموهُ»؛( )1یعنی« :اگر چیزی برای جبران بخشش و نیکیاش نیافتیــد ،آنقــدر
بــرایش دعــا نماییــد کــه خودتــان احســاس کنیــد کــه نیکیاش را جــبران کردهایــد»؛
بهعنــوان نمونــه میتوانیــد بگوییــدَ « :جــ زَا َك هللاُ خَــيراً»؛ در این صــورتـ از او
قــدردانی کردهایــد؛ زیــرا شــما بــا این دعــا ،ســعادت دنیــا و آخــرتش را از هللا
درخواستـ میکنید.
حدیث دوم که از جابر میباشد ،بــدین مضــمون اســت کــه پیــامبر فرمــود:
ـددعایی شــما بــا لحظهی ِ «بر ضـ ّد خــود ،فرزنــدانـ و اموالتــان دعــا نکنیــد؛ مبــادا بـ
اجــابت دعــا از ســوی هللا ،همزمــان شــود و آنگــاه آن دعــا پذیرفتــه شــود» .چــنین
مواردیـ در هنگام خشم و غضب ،زیاد رویـ میدهد؛ انســان در حــال عصــبانیت،
خودش و فرزندانشـ را بددعایی میکند؛ مثالً میگوید:ـ «خدا تــو را بکشــد»؛ حــتی
برخی از مردم فرزندان خود را لعنت و نفرین میکننــد و میگوینــد:ـ «نفــرین خــدا
بر تو!» هللا ،خودش رحم کند! همچــنین بــرخی از مــردم در هنگــام عصــبانیت بــر
ضد همسر و خواهرـ و عزیزان خود ،حتی بر ضـ ّد مــادر خــویش دعــا میکننــد! -
پنـاه بـر هللا -بـرخیـ هم در رابطـه بـا امـوال خـویش بـددعایی میکننـد؛ مثالً وقـتیـ
ماشینشان دچار عیب میشود ،میگویند:ـ بال تو را بزند! پیامبر از همهی اینهــا
ق فرزندتانـ بددعایی میکنید ،ممکن اســت کــه نهی فرموده است؛ زیرا وقتیـ در ح ّ
با لحظهی اجابت دعا از سوی هللا همزمــان شــودـ و آنگــاه این بــددعایی پذیرفتــه
شود .لذا بهجای بــددعایی و نفــرین ،دعــای خــیر کنیــد؛ دربــارهی امــوال خــود نــیز
دعــای خــیر نماییــد؛ مثالً اگــر ماشــین شــما ایــرادی دارد ،دعــا کنیــد کــه هللا متعــال
مشکالت را برطرف سازد.
در حدیث ابوهریره آمده است که پیامبر فرمود:ـ «بنده زمانی که در حــال
سجده است ،بیش از هر زمانی بـه پروردگـارشـ نزدیـک میباشـد؛ پس-درسـجده-
فراوان دعا کنید» .انسان در آن هنگام که هللا را میخوانَد ،به او نزدیک اســت؛
در آن هنگــام هللا متعــال نــیز بــه بنــدهاش نزدیــک میباشــد؛ همانگونــه کــه خــود
میفرماید:
ُواْ ۡ ۖ َ ۡ ُ ۖ َ
ۡ
َـان فليَسـت َِجيب ـَ اع إِذا َدع ِ ﴿ َوإِ َذا ۡ َسألكَ ِعبَا ِدي َعني فإِني ق ِريبٌ أ ِجيبُ دَع َوةَ ٱلـ َّد ِ
َ ِّ َ ِّ َ
[البقرة]١٨٦ : ش ُدونَ ﴾١٨٦ لِي َولي ُۡؤ ِمنُ ْـ
وا بِي لَ َعلَّهُمۡ يَ ۡر ُ
و هنگــامی کــه بنــدگانم از تــو دربــارهی من میپرســند( ،بگــو ):من نــزدیکم و
درخواست دعاکننده را آنگاه که مرا میخواند ،اجابت میکنم؛ پس باید فرمــانم را
بپذیرند و به من ایمان بیاورند تا هدایت یابند.
نزدیکتــرین حــالت بنــده بــه پروردگــارش ،زمانیس ـتـ کــه بنــده در حــا ِل ســجده
میباشد؛ زیرا سجده ،کمال ُکــرنش و فروتــنی در برابــر هللا متعــال اســت؛ بنــده در
هنگام ســجده شــریفترین و بــاالترین عضــو بــدنش را همســطح پــایینترین عضــو ِ
خویش قرار میدهد و بدینسان پیشانیاشـ را بر خــاک میســاید و در برابــر هللا
کــرنش میکنــد؛ و این ،کمــال خاکســاریـ در برابــر هللا و تنزیــه و ســتایش اوســت؛
چراکــه انســان ،هم بــا ســجده و کــرنش و هم در گفتــار ،پروردگــارش را ســتایش
میکند .از اینرو در سجدهی نماز فرض و نفل ،فراوان دعا کنید؛ چــه بــرای رفــع
)(1صحیح است؛ صحیح الجامع ،ش.6021 :
427 باب \:مسایلی\ در بارهی دعا
نیازهایـ دنیوی خویش و چه برای بــرآورده شــدن خواســتههایـ اخــروی خــود؛ در
هر صورت دعا در سجده ،پذیرفته میشود و ایرادی نداردـ که در سجده ،از هللا
مال و ثروت یا خانهی راحت و ماشــین خــوب درخواســت کنیــد؛ همچــنین ایــرادی
ندارد که در سجده برای خودتان و پدر و مادرتــان آمــرزش بخواهیــد؛ زیــرا دعــا،
عبادت است و هرچه از هللا بخواهید -در صورتیـ که مشروع باشد -عملی عبــادی
انجام دادهاید.همچنانکه در حدیث آمده است« :لِيَسْأَلْ أَ َحــد ُك ْم َربّــه َحا َجتَـهُ ُكلَّهَــا َحتَّى
ِش ـرا َك نَ ْعلِ ـ ِه إ َذا ا ْنقَطَ ـ َع»؛( )1یعــنی« :هــر یــک از شــما ،همهی نیازهــایشـ را از هللا
بخواهد؛ حتی بن ِد کفش خــود را زمــانی کــه پــاره میشــود».ـ بنــد کفش ،کمتــرین یــا
کوچکترین چیزیست که انسان میتواندـ آن را از پروردگارشـ درخواست نماید؛
ـدگی هللا، زیرا خواستن از پروردگارـ یا عرض نیــاز بــه درگــاهش ،عبــادت و بنـ ِ
رویـ آوردن بـه سـوی او ،پیونـدـ بـا او و پناهنـده شـدن بـه اوسـت و بدینسـان قلب
انسان همواره با پروردگــارش میباشــد .پس تــا میتوانیــد ،دعــا کنیــد و از توبــه و
استغفار غفلت نورزید؛ پیامبر فرموده است« :إنَّهُ لَيُغَانُ َعلَى قَ ْلبِي ،وإنِّي ألَ ْستَغفِ ُر
هللاَ فِي اليَـــوْ ِم ِمئَـــةَ َمـــ َّر ٍة»؛( )2یعـــنی« :گــاه بــر دلم -لحظهای -پـــردهی غم و غفلت
مینشیند؛ـ و روزانه صد بار از هللا آمرزش میخواهم».
این ،در حالی بود که هللا گناهان گذشته و آیندهی آن بزرگوار را بخشید؛ امــا
آن بزرگوارـ از توبه و استغفار غافل نمیشــد .پس مــا کـه بنــدگان ســراپا گنهکـاری
هستیم ،باید روزی صد بار آمــرزش بخــواهیم و از اســتغفار ،غفلت نــورزیم؛ـ اگــر
صد بار بگوییم« :أستغفر هللاَ وأتوب إلیه» ،چند دقیقــه وقت میگــیرد؟ بهقطــع کمتــر
از ده دقیقه؛ پس برای دستیابیـ به خیر فراوانیـ که در استغفار وجودـ دارد و نــیز
بهپیرویـ از پیامبر اکرم از این کار غفلت نکنیم.
***
اب ألَ َح\ ِد ُك ْم َم\ا لَ ْم يَ ْع َج\ ْل ،يقُ\و ُل :قَ\ ْد س\ت ََج ُرس\و َل هللا قَ\ا َل« :يُ ْ -1507وعن\ه أنَّ ُ
()3
ستَجب لِي»[ .متفق عليه] َدعْوتُ َربِّي ،فَلَ ْم ي ْ
ع بإ ْث ٍم ،أَ ْو قَطي َع \ ِة ِ
رح ٍمَ ،م\\ا لَ ْم اب لِل َع ْب ِد َما لَ ْم يَ ْد ُ
ست ََج ُ لمسلم« :ال يَزا ُل يُ ْ ٍ وفي رواي ٍة
َعوتُ َ ،وقَ ْد َدع َْوتُ ،فَلَ ْمْ د د
ْ َ ق : ل
ُ و ُ قي
َ « : ل
َ ا َ ق االستعجال؟ ا م هللا
َ ِ َ ل رسو اي
َ : ستَ ْع ِج ْل»؛ قي َل
يَ ْ
ع ال ُّدعَا َء». َ
س ُر ِع ْن َد ذلِ َك َويَ َد ُتح ِ
س ْ َ
يب لي ،فيَ ْ ست َِج ُأ َر ي ْ
ترجمه :ابوهریره میگویــد :رســولهللا فرمــود« :دعــای هــر یــک از شــما
پذیرفته میشود؛ مادامی که عجله نکند و نگوید :دعا کردم و دعایم پذیرفته نشد».
در روایتیـ از مسلم آمده است« :دعای بنده همــواره پذیرفتــه میشــود؛ مــادامی
ـاوی گنــاه یــا قطــع رابطهی خویشــاوندی نباشــد و عجلــه نکنــد». که درخواستشـ حـ ِ
پرسیدند :ای رسولخدا! عجله چیست؟ فرمود:ـ «اینکــه دعاکننــده میگویــد:ـ بارهــا
دعا کردم و ندیدم کــه دعــایم پذیرفتــه شــود؛ بدینســان مانــده و رنجــور میگــردد و
دست از دعا میکشد».
شرح
[األنعام]٢١ :
بهراستی که هللا ،ستمکاران را رستگار نمیکند.
آری؛ هللا متعال ،ستمکاران را به مقصودشان نمیرساند.
آخرین حدیث بیانگر دعا در هنگام اندوه و پریشانیست؛ چنانکه پیامبرـ در
هنگام اندوه و پریشانیـ این دعــا را میگفت« :ال إلــه إِالَّ هللاُ ال َع ِظي ُم ال َحلي ُم ،ال إلــه ِإالَّ
ش ضَ ،و َربُّ ال َعــرْ ِ تَ ،و َربُّ األَرْ ِ ظيم ،ال إلــه إِالَّ هللاُ َربُّ َّ
الســ َماوا ِ هللاُ َربُّ ال َعــرْ ِ
ش ال َع ِ
ال َك ِر ِيم» .اگر انسان در هنگام اندوه و پریشانی این دعـا را بگویـد ،غم و غصـهاش
برطرف میشود.ـ
***
-253باب :کرامات اولیا و فضیلت آنها
)(1صحیح بخاری ،ش،2679( :ـ )6646؛ و صـحیح مسـلم ،ش 1646 :بهنقـل از عبدهللا بن عمـر
یهللاعنهما.
رض
شرح ریاضالصالحین 444
نتوانستید به سوگند خود عمل کنید ،کفارهای بر شما واجب نمیشود .بنابراین خود
«انشاءهللا» عادت دهیم تا از یکسو هللا به ما توفیقـ دهد که قصــد و را به گفتن
ارادهی خود را عملی بسازیمـ و از ســوی دیگــر ،در صــورتیـ کــه ســوگندـ خــود را
بشکنیم ،کفارهی قسم بر ما واجب نشود.
نمی دانم داستان سلیمان را میدانیدـ که روزیـ سوگند یاد کرد که با نــود زن
نزدیکیـ کند تا بچهدار شــوند و آنگــاه کــه بچههــا بــزرگ شــدند ،در راه هللا متعــال
پیکــار نماینــد؛ دقت بفرماییــد کــه پیــامبران چــه همــه بــه جهــاد در راه هللا اهمیت
میدادند.ـ سلیمان آروزـ کــرد کــه هللا متعــال اینهمــه فرزنـدـ بــه او بدهــد و همهی
آنان ،مجاهد و رزمندهی را ِه هللا باشند .او آرزو نکرد که فرزندانش در کشاورزی
کار دنیا به او کمک کنند .زمانی که سلیمان چنین تصــمیمی گــرفت ،بــه و کسب و ِ
«انشــاءهللا»؛ امــا او کــه عبــادتگزاری ج ـ ّدی و کوشــا بــود، او گفتــه شــد :بگــو :
«انشاءهللا» نگفت و بهرغم اینکه تصمیمش را عملی ساخت ،امــا فقــط یکی از آن
زنها یک فرزندـ فلج و کمتوان بهدنیـا آورد .این ،یکی از نشـانههای االهی بـود تـا
به او نشان دهد که همه چیز در دست هللا میباشد؛ پیامبرمان ،محمد مصطفیـ
فرمــود« :اگــر انشــاءهللا میگفت ،ســوگندشـ تحقــق مییــافت و صــاحب فرزنــدانیـ
میشد که در راه هللا جهاد میکردند» .باری قریشیانـ نزد پیــامبر آمدنــد و بــه او
گفتند :خبر گروهیـ از پیشینیان را برایمان بازگوـ کن که از شهر خویش به غــاری
پناهنده شدند؛ یا گفتند :به ما دربارهی ذوالقرنین خبر بده .پیــامبر کــه داستانشــان
را نمیدانســت ،فرمــود :فــرداـ پاســختان را میآورم؛ زیــرا تاریخهــای مــوثقی در
اینباره در دست نبود .رسولهللا بر این گمان بود که شب بر او وحی میشود و
پاسخ این پرسش را از طریق وحی دریافتـ میکنـد؛ امـا یـک روز ،دو روزـ و در
نهایت پانزده روزـ گذشت و وحی بر او نازل نشد .این امر بــرای پیــامبر بســیار
ناگوارـ بود؛ زیرا به قریش وعــده داده بــود کــه فــرداـ پاســختان را میگــویم و از آن
روزـ پانزده روزـ میگذشت تا اینکه این داستان [یعــنی داســتان اصــحاب کهــف یــا
داستان ذوالقرنین] بر آن بزرگوار نازل شد .هللا متعال در سورهی کهف به پیــامبرـ
برگزیدهاش ،محمد مصطفی فرمود:ـ
﴿ َواَل تَقُولَ َّن لِ َشاْ ۡي ٍء إِنِّي فَا ِعـ ٞل ٰ َذلِــكَ َغـ دًا ٢٣إِٓاَّل أَن يَ َشـٓا َء ٱهَّلل ۚ ُ َو ۡٱذ ُكـ رـ َّربَّ َ
ك إِ َذا
شـ ٗدا [ ﴾٢٤الكهــف،٢٣ : نَ ِسيتَ َوقُ ۡل َع َس ٰ ٓى أَن يَ ۡهـ ِديَ ِن َربِّي أِل َ ۡقـ َر َ
ب ِم ۡن ٰهَـ َذا َر َ
]٢٤
و هیچگاه نگو که من فردا این کار را خواهم کـرد ،مگـر اینکــه (بگـویی ):اگـر
هللا بخواهد.
همه چیز به دست خداست؛ از اینرو هنگامی که میخواهید دربارهیـ خودتــان
قسم یاد کنید يا در برابر فرزندـ یـا مهمـان خـویش سـوگندیـ بخوریـد ،در کنـار آن،
«انشــاءهللا» نــیز بگوییــد تــا بـه دو فایــدهی مــذکور دســت یابیــد :نخســت اینکــه از
یکسو هللا به شــما توفیـقـ دهــد کــه قصــد و ارادهی خــود یــا ســوگندتان را عملی
بسازیدـ و از سوی دیگر ،در صورتی که سوگند خود را بشکنید ،کفارهی قســم بــر
شما واجب نشود.ـ
به داستان ابوبکرـ صدیق و مهمانانش بازمیگردیم:
ابوبکرـ سوگند یاد کرد که غذا نخــورد؛ مهمانــانش نــیز قســم خوردنــد کــه تــا
میزبانمان غذا نخورد ،مــا نــیز غــذا نمیخــوریم.ـ از اینرو ابــوبکر صــدیق ســوگندـ
445 باب \:کرامت اولیا\ و فضیلت آنها
ـذیرایی او را بپذیرنــد .این، ِـ خــویش را شکســت و غــذا خــوردـ تــا مهمانــانش نــیز پـ
دلیلیست بر اینکه اگر کسی دربارهی کــاری ســوگند یــاد کنــد و ســپس دریابــد کــه
بهتر آنست که بر خالف سوگند خویش عمل نماید ،به گزینهی بهتر عمل میکندـ و
بهخاطر شکستن سـوگندشـ کفــاره میدهــد؛ چنانکـه پیــامبر بــدین نکتـه تصــریح
نموده و فرموده استَ « :م ْن َحلَفَ َعلَى ي ِمين ثُ َّم َرأَى أتقَى هَّلل ِ ِم ْنها فَ ْليَأْ ِ
ت التَّ ْقـ َوى»»؛
()1
یعنی« :هرکس سوگندی یاد کند و خالف آن را بــه تقــوای االهی نزدیکتــر ببینــد،
همان کاری را انجام دهد که به تقوا ،نزدیکترـ است» .لذا اگــر ســوگند یــاد کردیــد
که با فالنی صحبت نکنید ،بهتر اســت کــه ســوگندـ خــود را بشــکنید و کفــارهاش را
بدهید و با آن شخص صحبت کنید .همچنین اگر بین شما و دوستتان مســألهای پیش
ب خانهاش را نزنید ،سوگندـ خــود را بشــکنید آمد و شما قسم یاد کردید که دیگر در ِ
و با او سخن بگویید و کفاره بدهید .همچنین اگــر نــزد فرزنــدتان قســم خوردیــد کــه
«چنانچه فالنکار را بکنی ،با تو حـرف نمیزنم» ،و فرزنـدتان آن کـار را انجـام
داد ،باید با او سخن بگویید و بهخاطر سوگندتان کفاره بدهید .خالصــه اینکــه اگــر
دربارهیـ کاری سوگند یاد کردید و سپس دریافتیدـ کــه عمــل نکــردن بــه قســمی کــه
خوردهاید ،بهتر است ،پس قسم خود را بشکنید و کفاره بدهید.
برخی از علما از این حدیث چنین برداشت کردهاند که اگر کسی بهقصد اکــرام
و نکوداشت شخصی دیگر ،سوگند یاد کند و سپس به همان دلیل به سوگند خــویش
عمل نکند ،کفاره ای بر او نیست؛ زیرا ابوبکر بهرغم اینکه قسم خورد که غذا
نخورد ،پس از اینکه برای راضیـ شدن مهمانانش غذا خــورد ،کفــاره نــداد؛ یعــنی
نقـل نشـده کـه آن بزرگـوارـ کفـاره داده باشـد .بـرخی از علمـا از این حـدیث چـنین
برداشتیـ دارند که البته استداللشان ضعیف اســت؛ زیــرا در این حــدیث همانگونــه
که کفاره دادن ابوبکر نیامده ،به همین شکل تصریح نشده است که آن بزرگــوارـ
کفاره نداد؛ پس احتمال میرود که کفاره داده باشد ،اما در این حـدیث نیامـده اسـت
و همینطور احتمال میرود که بهکلی کفاره نداده باشـد .از اینرو چـنین برداشـتی
از این حــدیث ،مســتدل نیســت؛ زیــرا متــون و نصــوص روشــنی وجــودـ دارد کــه
کار خودش هرکس سوگندش را بشکند ،باید کفاره بدهد؛ چه شکستن قسم ،نتیجهی ِ
باشد و چه بر انجام کاری از سوی دیگران قسم خــورده باشــد و آنهـا آن را انجـام
ندهند .از اینرو اگر قسم بخورید ،مثالً بگویید :به هللا سوگند که حتما ً باید این غــذا
را بخوری و آنگاه مهمانتان آن غـذا را نخـورد ،بایـد کفـارهی سـوگند را ادا کنیـد.
مثالی دیگر :همچنین با دوستی به درب خانهاش میرسید و او میگوید:ـ بیا داخــل؛
شما میگویید:ـ وهللا که داخل نمیآیم .ولی او همچنان تأکید میکند و میگوید :به هللا
سوگندـ که حتمـا ً بایـد داخـل بیـایی .میگــوییم :اگــر بــه داخـل خــانهاش برویـد،ـ بایـد
کفارهی قسم را ادا کنید؛ هرچند سوگند شما برای نکوداشت دوستتان یــا بــرای این
بوده است که مزاحمش نشوید.ـ اینجــا این پرســش مطــرح میشــود کــه هم ابــوبکر
صدیقـ سوگند یاد کرد و هم مهمانــانش؛ در چــنین مــواردی ســوگند کــدام طــرف
اولویت دارد؟ میگویم:ـ سوگند کسی که ابتد قسم خورده است؛ زیرا یکی از حقوق
هر مسلمانی بـر همکیشـانش این اسـت کـه سـوگندش را تحقـق بخشـد؛ امـا ابـوبکر
صدیقـ از روی تواضعـ و فروتنی و بهاحترام مهمانانشـ بهرغم اینکه ابتــدا قســم
خورده بود ،از حقش گذشت و سوگندـ مهمانانش را در اولویت قرار داد.
[األنعام]٢١ :
بهراستی که هللا ،ستمکاران را رستگار نمیکند.
آری؛ هللا متعــال ،ســتمکاران را بــه مقصودشــان نمیرســاند.ـ از اینرو بــه این
داستان و نیز ماجرای سعد بن ابیوقاص بنگریدـ که پیشتر ذکر شـد .این ،ســنت
ستم ســتمکاران را بیپاســخ نمیگــذارد.ـ از
االهی دربارهی بندگان اوست که ظلم و ِ
هللا متعال میخواهیمـ که همهی امت را از ظلم و ستم در پناه خویش قرار دهد.
***
يل فَقَ\\ا َل:ض َرتْ أُ ُح ٌد دعَانِي أَبي من اللَّ ِ -1515وعن جابر بن عبد هللا $قَا َل :لَ َّما َح َ
ب النَّبِ ِّي وإنِّي ال أَ ْت\ ُر ُك بَ ْع\ ِدي أَ َع\ َّز أص\ َحا ِ أو ِل َمنْ يُ ْقتَ\ ُل من ْ َم\\ا أُ َرانِي إِالَّ َم ْقتُ\\والً في ْ
َ
ص بِأ َخ َواتِ\ َك َخ ْي\\راً، اس\ت َْو ِ ضَ ،و ْ ْ َ
س رس\\ول هللا وإنَّ َعلَ َّي َد ْين\ا ً ف\\اق ِ َعلَ َّي ِم ْن َك َغ ْي َر نَ ْف ِ
س\ي أنْ أ ْت ُر َك\ هُ َم\ َع آخ َر في قَ ْب\ ِر ِه ،ثُ َّم لَ ْم ت َِط ْب نَ ْف ِ يلَ ،و َدفَ ْنتُ َم َعهُ َأصبَ ْحنَا ،فَ َكانَ أَ َّو َل قَتِ ٍفَ ْ
ض\ ْعتُهُ َغ ْي\ َر أُذنِ\ ِه ،فَ َج َع ْلتُ\هُ في قَ ْب\ ٍر \و ِم َو َ ش ُه ٍر ،فإذا ُه َو َكيَ\ ْستَّ ِة أ ْ آخ َر ،فَا ْ
ست َْخ َر ْجتُهُ بَ ْع َد ِ َ
()1
َعلَى ِح َد ٍة[ .روايت بخاري]
ترجمه :جابر بن عبدهللا $میگویــد:ـ در آســتانهی جنــگ احــد ،پــدرم شـبهنگام
مرا صدا زد و بــه من گفت :دربــارهی خــویش گمــانی جــز این نــدارم کــه از میــان
اصحاب پیامبر جزو نخستین کشتهشدگان خـواهم بــود؛ عزیزتــرین کسـی کـه از
خود برجای میگذارم ،پس از رسولهللا تویی .قرضی بر گردن من است؛ آنرا
ادا کن و سفارش مرا دربارهی نیکی بــه خــواهرانت بپــذیر .صــبح کــه فــرا رســید،
پدرم نخستین کسی بود که کشته شد .یکی دیگر از کشتهها را با او در قــبرش دفن
شخص دیگری در یک قبر بگــذارم.ـ لــذا پس ِ کردم؛ اما دلم راضی نشد که او را با
از شش ماه او را بیرون آوردم و او -بدون هیچ تغیــیری -ماننــد همــان روزیـ بــود
که دفنش کرده بودم؛ جز گو َشش .آنگاه او را در قبر جداگانهای به خاک سپردم.ـ
شرح
پیشتر نمونههایی از کرامات اولیل ذکر شد .در این حدیث ،آنچه میان عبدهللا
بن حرام و پسرش جابر $گذشته ،آمــده اســت .عبدهللا شــبی پیش از جنــگ اُ ُحــد،
پسرش جابر را بیدار کرد و به او گفت :گمــان میکنم کــه نخســتین ُکشــته از میــان
اصحاب پیامبر باشم .پس از رسولهللا عزیزتــرین و محبــوبترین فـردـ بـرای
من ،تویی .سپس به او وصیت کرد که من قرضیـ دارم؛ آنرا بــپرداز و آنگــاه بــه