You are on page 1of 278

‫پيامبران و رسالت الهي‬

‫نویسنده‪:‬‬
‫دکتر عمر سلیمان اشقر‬
‫فهرست موضوعات‬

‫فهرست موضوعات‪3.......................................‬‬
‫پیشگفتار‪1....................................................‬‬
‫ول‬‫ا ّ‬ ‫بخش‬
‫انبياء و پيامبران ‪5..........................................‬‬
‫ول‬ ‫ا ّ‬ ‫فصل‬
‫تعريف و بيان‪7..............................................‬‬
‫ايمان به انبياء ورسولن خدا بخشی از اصول ايمان است‬
‫‪11‬‬
‫رابطه ي بين ايمان به خدا و ايمان به پيامبران و رسالت‬
‫الهي‪12.............................................. ..................‬‬
‫شمار انبياء و رسولن خدا بسيار زياد است‪14................‬‬
‫سرگذشت بسیاری از پيامبران براي ما ذکرنشده‪15........‬‬
‫كفر ورزيدن به يك پيامبر كفر به همه آنها است ‪23..........‬‬
‫نبوّت را جز با دليل براي كسي اثبات نميكنيم ‪26............‬‬
‫وم‬‫د ّ‬ ‫فصل‬
‫نياز بشريّت به پيامبران و رسالت آسماني‪28.........‬‬
‫مقدّمه‪28............................................................. .‬‬
‫سخني ارزنده از ابن قيّم‪30............................... ........‬‬
‫ابن تيميه نياز به پيامبران و رسالتشان را بيان مي كند‪31. .‬‬
‫مقايسهاي بين نياز بدن به علم طب و نياز روح به علوم‬
‫پيامبران‪36........................................................... .‬‬
‫آيا عقل مي تواند بي نياز از وحي باشد‪36.....................‬‬
‫باطل بودن قول براهمائيه‪38.....................................‬‬
‫وم‬ ‫س ّ‬ ‫فصل‬
‫وظايف و مأموريّت پيامبران‪42..........................‬‬
‫چهارم‬ ‫فصل‬
‫وحي الهي‪59................................................‬‬
‫راه ارتباط خدا با پيامبران و انبياء‪60............................‬‬
‫پنجم‬ ‫فصل‬
‫صفات و ويژگيهاي پيامبران ‪67..........................‬‬
‫امور منحصر به انبياء در ميان بشر‪98..........................‬‬
‫ششم‬ ‫فصل‬
‫عصمت پيامبران‪104.......................................‬‬
‫مت اسلم نسبت به عصمت پيامبران چه موضعي دارد‪. . .‬‬ ‫ا ّ‬
‫‪113‬‬
‫‪123.......................... ................‬‬ ‫راز عصمت پيامبران‬
‫هفتم‬ ‫فصل‬
‫وت‪128..............................................‬‬ ‫دلیل نب ّ‬
‫اوّل‪ :‬آیات و معجزات پیامبران‪129........................ .......‬‬
‫نمونههایی از معجرات پیامبران ‪132..................... ........‬‬
‫سوّم‪ :‬دقت نظر در احوال انبیاء‪198.............................‬‬
‫چهارم‪ :‬دعوت پیامبران‪204...................................... ..‬‬
‫پنجم‪ :‬پشتیبانی خدا از پیامبران‪207............................ ..‬‬
‫هشتم‬ ‫فصل‬
‫وت‪210...................‬‬ ‫فضل و برتری مقام والی نب ّ‬
‫خاتم اولیاء و انبیاء()‪217........................ ...................‬‬
‫نصوص وارده در نهی از تفضیل بین انبیاء ‪227................‬‬
‫وم‬‫د ّ‬ ‫بخش‬
‫رسالتهای آسمانی ‪230....................................‬‬
‫ول‬ ‫ا ّ‬ ‫فصل‬
‫ایمان به رسالت ها‪232....................................‬‬
‫وم‬ ‫د ّ‬ ‫فصل‬
‫مقارنهای بین رسالت‌های آسمانی‪239................‬‬
‫اوّل‪ :‬منبع و هدف از نازل کردن آنها‪239........................‬‬
‫صه‪246...................... ...‬‬‫مه و رسالت خا ّ‬ ‫دوّم‪ :‬رسالت عا ّ‬
‫سوّم‪ :‬حفظ و نگهداری رسالتهای آسمانی‪249................‬‬
‫چهارم‪ :‬مواضع اتفاق و اختلف در بین رسالت آسمانی ‪251‬‬
‫مبادی و اصول جاویدان‪258.......................................‬‬
‫پنجم‪ :‬طولنی بودن و کوتاهی و وقت نزول‪269..............‬‬
‫فهرست منابع‪273..........................................‬‬
‫پیشگفتار‬

‫ﯣ ﯤ ﯥﯦ ﯧ‬ ‫ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ‬ ‫ﭽ ﯛ ﯜ ﯝ‬
‫ﯨ ﯩ‬
‫چ‬
‫الكهف‪٢ – ١ :‬‬
‫حمككد و سككپاس خدایككي را سككزا اسككت كككه بر بنده خود‬
‫مد) كتاب (قرآن) را فرو فرسكككتاده و در آن هيكككچ گونكككه‬‫(مح ّكك‬
‫انحراف و كژي قرار نداده است‪( .‬كتابي) كه ثابت و پابرجا (و‬
‫معتدل و مسكتقيم‪ ،‬و هكم برپكا دارنده جامعكه انسكاني و پاسكدار‬
‫كتكب آسكماني) اسكت‪( .‬خداونكد آن را فرو فرسكتاده اسكت) تكا‬
‫(بكه وسكيله آن‪ ،‬كافران را) از عذاب شديكد (دنيوي يكا اخروي)‬
‫خود بترسككاند‪ ،‬و مؤمنانككي را كككه كارهاي شايسككته و بايسككته‬
‫مي‌كنند مژده دهد به اين كه پاداش خوبي دارند‬
‫سكپاس وسكتايش سكزاوار خداوندي کكه برای مكا كتابكي را‬
‫فرسككتاد کككه حاوي سككر گذشككت گذشتگان‪ ،‬و اخبار آيندگان‪ ،‬و‬
‫حكككككم وداوري ميان ماسككككت‪ ،‬خاتمككككه دهندهي هككككر جدال‬
‫وخصككومتي؛ کتابككی اسككت جدّی نككه شوخككي‪ ،‬هرکككه از روی‬
‫خودخواهككی از آن روي برتابككد خدا او را درهككم مككي شكنككد‪ ،‬و‬
‫هركككس جوياي هدايككت از غيككر آن باشككد‪ ،‬گمراه میشود‪ ،‬و آن‬
‫کتاب ريسمان محككم خدا‪ ،‬وذككر حكيكم و راه راسكت خداست‪،‬‬
‫هواهاي نفسكاني نمي‌تواننكد آن را منحرف گرداننكد‪ ،‬و زبانهكا در‬
‫مورد آن مشتبكه نمكي شود‪ ،‬و برشگفتيهاي آن پايانكی نبوده‪ ،‬و‬
‫علمككا از آن اشباع نمككي گردنككد‪ ،‬هككر كككس با‌ آن سككخن گويككد‬
‫راسكت گفتكه‪ ،‬و هرككه بدان عمكل كنكد پاداش دريافكت مكي كنكد‪،‬‬
‫هكر کكس بدان حككم كنكد داوريكش عادلنكه‪ ،‬هكر ككس بسكوي آن‬
‫‪1‬‬
‫دعوت كند به راه راست هدايت يافته است‪.‬‬
‫مد ص‬ ‫سكلم ودرود مكي فرسكتیم بكه بنده ورسكول خدا مح ّك‬
‫ككه « خداونكد ايشان را پيشاپيكش فرارسكيدن رسكتاخيز‪ ،‬همراه‬
‫با هدايت و دين حق و بعنوان گواه و بشارتگر و هشدار دهنده‬
‫مبعوث کرد‪ ،‬و بكككه فرمان خدا دعوتكننده بكككه سكككوى خدا‪ ،‬و‬
‫چراغكى تابناك اسكت‪ ،‬و رسكالت آسكماني را بكا او ختكم نمود‪ ،‬و‬
‫مردم را توسككط او از گمراهككي بسككوي راه راسككت رهنمون‬

‫‪ -1‬اين حديث را امام ترمذي در سنن خود روايت كرده و اسناد آن ضعيف است‪ ،‬ول معناي آن زيباست‪،‬‬
‫امّا باوجود اينكه منسوب به رسول خدا ص است آن را در مت ذكر نكرده ام‪.‬‬
‫پیامبران و‬ ‫‪2‬‬
‫رسالت الهی‬

‫ساخت‪ ،‬و آنها را از ناداني بطرف علم و دانش سوق داد‪ ،‬وبا‬
‫رسكالت و پيام آسكماني او چشمهاي نابينكا و گوشهاي ناشنوا و‬
‫قلبهاي غافكل و بكي خكبر را گشود‪ ،‬و بكا پرتكو رسكالت او بعكد از‬
‫دورانهاي تاريككك‪ ،‬زميككن را روشككن و منوّر سككاخت‪ ،‬و بعككد از‬
‫تفّرق قلبهكا‪ ،‬آنهكا را منسكجم و مت ّكحد گردانيكد‪ ،‬مل ّكتي منحرف را‬
‫سط او اسككتوار‪ ،‬و راه را روشنككي بخشيككد‪ ،‬و سككينه‌اش را‬ ‫تو ّكك‬
‫گشاد‪ ،‬بار گران را از دوش او برداشكككت‪ ،‬و نامكككش را بلنكككد و‬
‫رفیككع سككاخت‪ .‬خواري و فرومايگككي را بر مخالفيككن فرمان او‬
‫سكككيطره بخشيكككد‪ ،‬و آن رسكككول گرامكككي را در دوران فترت‬
‫رسكولن و محكو و نابودي كتابهاي آسكماني‪ ،‬وتحريكف و تبديكل‬
‫شريعتهاي پیشیكن‪ ،‬بكه پيامكبري برگزيكد‪ ،‬در حالیکكه ُمسكتند هكر‬
‫قومي آراء تاريك خودشان بود‪ ،‬و عليه خدا وميان بندگان او با‬
‫گفتار فاسكد و هواهاي نفسكاني خویكش داوري مكي كردنكد‪ .‬در‬
‫چنيككن شرايطككي خداونككد توسككط آن بزرگوار مردم را بككه راه‬
‫راسكت هدايكت‪ ،‬و راههايشان را روشكن كرد‪ ،‬و بوسكيلهي او از‬
‫تاريكيهكا بكه سكوى روشنايكى ایشان را بیرون آورد‪ ،‬و نابينايكي را‬
‫بككه بصككيرت و گمراهككي را بككه هدايككت مبدّل سككاخت‪ ،‬و او را‬
‫تقسككيم كننده‌ي بهشككت و دوزخ قرار داد‪ ،‬و نيكان وبدان را از‬
‫هم جدا كرد‪ ،‬و معيار هدايت و رستگاري را پيروي و همسويي‬
‫و موافقكت بكا او قرار داد‪ ،‬و نافرمانكي و مخالفكت بكا آن پيامكبر‬
‫را موجككب گمراهككي و بدبختككي گردانيككد همانگونككه کككه فتنككه و‬
‫آزمون درون قبرهكا هكم پرسكش و پاسكخ اسكت در مورد او و بكا‬
‫او امتحان مي شوند»‪ )1(.‬و سلم و درود مي فرستم به آل و‬
‫مت داراي بهتريكن و‬ ‫اصكحاب پاك وبرگزيده‪ ،‬ككه در ميان ايكن ا ّك‬
‫پاكتريكن قلب‪ ،‬و برتريكن و بزگوارتريكن دانشمندان بودنكد‪ ،‬و از‬
‫همكككه بي‌آليككش و كككم تكلّفتكككر زیسكككتند‪ ،‬و درود خدا بر تمام‬
‫كسككاني كككه رهرو راه ايشان‌انككد‪ ،‬و از نور اسككلم بهره منككد‬
‫سك جسكتند‪ ،‬و پيرو پيامكبر خاتكم‬ ‫گشتنكد‪ ،‬و بكه هدايكت قرآن تم ّك‬
‫شدند‪.‬‬
‫ايكن كتاب بخكش چهارم از زنجيرهي «عقيده در پرتكو قرآن‬
‫و سككنّت» اسككت‪ ،‬و ماننككد كتابهاي سككابق بككه جهككت روشنگري‬
‫عقايكد اسكلمي در پرتكو منابكع اصكلي‪ ،‬و بكه دور از پيچيدگكي و‬
‫حالت بغرنككج و خشكيدگككي و اصككطلحات فلسككفي و كلمككي‬
‫منتشر ميگردد‪.‬‬

‫‪ -1‬ا ين كلم زي با از عال ربّا ن ش يخ ال سلم ا بن تيم يه – رح ه ال – ا ست در كتاب (لوا مع النوار البهيّة‬
‫‪.)2/262‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪3‬‬
‫از آنجكا ككه دو موضوع «پيامكبران و رسكالت الهكي» ارتباط‬
‫بسكيار تنگاتنگكي بكا هكم دارنكد‪ ،‬تصكميم بكه تأليكف ا ين دو اصكل را‬
‫در يككك جلد نمودم‪ ،‬و بككه علّت هميككن ارتباط و تداخككل‪ ،‬بخككش‬
‫اوّل ككه در مورد «پيامكبران» ميباشكد طولنكي اسكت‪ ،‬و بخكش‬
‫دوّم را نیككز كككه مربوط بككه «رسككالتهاي آسككماني» اسككت در‬
‫برگرفتككككه‪ ،‬زيرا بحككككث «پيامككككبران» بسككككياري از مباحككككث‬
‫«رسالت»را هم در ضمن خود دارد‪.‬‬
‫بخكش نخسكت شامكل هشكت فصكل اسكت‪ .‬در ايكن بخكش‬
‫«نكبي و رسكول» راتعريكف کرده‌ام و تفاوتهاي آنهكا و واجكب‬
‫بودن ايمان بكه انكبياء‪ ،‬رسكولن‪ ،‬وكفكر كسكي را يادآور شده‌ام‬
‫كككه معتقككد اسككت تنهككا ايمان بككه خدا داشتككن بدون ايمان بككه‬
‫پيامكبران براي مؤمكن بودن كافكي اسكت‪ ،‬يكا بكه تعكبيري ديگكر از‬
‫هككم جدا کردن پيامككبران را كفككر ندانككد‪ .‬علوه بر ايككن تعداد‬
‫پيامككبران و نامهاي انككبياء و رسككولني را كككه در قرآن و سككنّت‬
‫ذكر شده‌اند بيان كرده‌ام‪.‬‬
‫در فصل دوّم به مبحث نياز شديد ما به پيامبران و رسالت‬
‫آسماني‪ ،‬و عدم كفايت عقل بدون وحي و شريعت الهي براي‬
‫انسان پرداخته‌ام‪.‬‬
‫در فصل سوّم بصورتي وسيع پيرامون وظايف و مأموري ّت‬
‫پيامبران سخن به ميان آورده‌ام‪.‬‬
‫در فصكككل چهارم راههاي ارتباط خدا بكككا پيامكككبران را ككككه‬
‫«وحكي» اسكت‪ ،‬و نيكز مقامات «وحكي» و چگونگكي آمدن «‬
‫فرشته ي وحي » به نزد پيامبران را بيان نموده‌ام‪.‬‬
‫در فصل پنجم صفات رسول را ذكر و به بيان انسان بودن‬
‫پيامكككبران پرداختكككه‪ ،‬ومقتضيات انسكككان بودن را بر شمرده و‬
‫همانگونكه ككه توضيكح داده ام پيامكبران داراي كمالت انسكانی‬
‫بوده‌اند‪.‬‬
‫درخاتمكه ويژگيهاي منحصكر بكه فرد پيامكبران در ميان سكاير‬
‫بشكر را یادآورشدهام‪ ،‬چرا ككه أنكبياء برتريكن آفريدگاننكد‪ ،‬وآنهكا‬
‫نيككز نسككبت بككه همدیگككر داراي مراتككب متفاوتككي هسككتند‪ ،‬ولي‬
‫فرقه‌هاي گمراه غيكر أنكبياء را بر أنكبياء برتري داده و بكا اجماع‬
‫مسلمين مخالفت ورزيده اند و باطل بودن گفته‌ي آنها را بيان‬
‫نموده ام‪.‬‬
‫بخككش دوّم را بككه موضوع رسككالت‌هاي آسككماني اختصككاص‬
‫دادهام كه داراي دو فصل ميباشد‪.‬‬
‫فصل نخست‪ :‬در مورد ايمان به رسالت آسماني است‪ ،‬كه‬
‫واجب بودن ايمان وكيفيّت آن را تشريح كرده‌ام‪.‬‬
‫پیامبران و‬ ‫‪4‬‬
‫رسالت الهی‬

‫و در فصكل دوّم بنكا بكه دليكل ذيكل بكه تطكبيق بيكن رسكالتها‬
‫پرداخته‌ام‪:‬‬
‫اوّل‪ :‬منبع و مرجع همه رسالتهاي آسماني و هدف از نازل‬
‫كردن آنها‪.‬‬
‫دوّم‪ :‬عموم وخصوص رابطه‌ی آنها‪.‬‬
‫سوّم‪ :‬محفوظ بودن آنها از تغيير و تبديل‪.‬‬
‫چهارم‪ :‬نقاط متّفق و مختلف در اين رسالتها‪.‬‬
‫پنجم‪ :‬طولني و كوتاه بودن زمان نزول‪.‬‬
‫و در پايان بككه تككبيين جايگاه آخريككن رسككالت نسككبت بككه‬
‫رسالتهاي سابق پرداخته‌ام‪.‬‬
‫در خاتمه از خداوند متعال خواستارم اوقات و اعمالمان را‬
‫مورد فزونكي و برككت قرار دهكد‪ ،‬و عمكل مكا را خالصكانه براي‬
‫رضاي خود پذيرا‪ ،‬و مارا از لغزش در گفتار و كردار محفوظ‬
‫گردانكد‪ ،‬وايكن كتاب را مايه‌ي‌ خيكر و نفكع بندگانكش نمايكد‪ ،‬ككه او‬
‫شنوا و نزديك است و دعا را استجابت مي كند‪.‬‬
‫و صلّى ال على عبده و رسوله و على آله و صحبه وسلّم‪.‬‬

‫د‪ .‬عمر سليمان‬


‫اشقر‬
‫كويت‪2 ،‬ربيع الوّل‬
‫‪1401‬هك‬
‫‪ 8‬يناير ‪1981‬م‬
‫بخش اوّل‬
‫انبياء و پيامبران‬
‫فصل اوّل‬
‫تعريف و بيان‬

‫ي (‪)1‬‬‫تعريف نب ّ‬
‫نب – در لغت عرب‪ -‬از « نبأ» گرفته شده كه بعن خب است‪ ،‬مانند فرموده ي خداوند‪:‬‬
‫ﭗ چ (نبأ‪1:‬و ‪.)2‬‬ ‫ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ‬
‫(اين مردم) درباره چه چيز از يكديگر مي‌پرسند؟‪ ،‬از خبر‬
‫م رستاخيز مي‌پرسند)‪.‬‬ ‫بزرگ (و مه ّ‬
‫علّت نامگذاري نككبي بككه ايككن نام ايككن اسككت كككه از جانككب‬
‫خداوند براي ابلغ خبر وپيام فرستاده ميشود‪ ،‬مانند‪:‬‬
‫ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ‬ ‫ﭽﭰ ﭱ‬
‫ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉﮊ ژ ﮌ ﮍ‬ ‫ﭽ ﭾ ﭿ‬
‫التحري‪٣ :‬‬ ‫ﮎ ﮏ چ‬
‫گفكت‪ :‬چكه كسكي تكو را از ايكن (موضوع) آگاه كرده اسكت‌؟‬
‫پيغمبر گفت‪ :‬خداوند بس دانا و آگاه مرا با خبر كرده است‪.‬‬
‫چ (حجر‪)49 :‬‬ ‫ﭽ‬
‫يعنككي‪( :‬اي پيغمككبر!) بندگان مرا آگاه كككن كككه مككن داراي‬
‫گذشكت زياد و مهكر فراوان هسكتم (در حكق كسكاني ككه توبكه‬
‫بكنند و ايمان بياورند و كار نيك انجام بدهند)‪.‬‬
‫چ (حجر‪.)51:‬‬ ‫ﭽ‬
‫يعنكككي‪ :‬و آنان را باخكككبر ككككن از مهمانان ابراهيكككم (ككككه‬
‫فرشتگاني بودند و در لباس انسانها به پيش او آمدند)‪.‬‬
‫و گفته شده‪ :‬نبوّت از « النّبوة » مشتق است كه بعن زمي مرتفع است‪ ،‬وعرب واژه‌ي‬
‫ب را بر يكي از علمتهاي راهنمای مسیر در زمي اطلق مي‌كنند‪ ،‬و مناسبت بي لفظ نب‬ ‫نّ‬
‫و معن لغوي اين است كه نب در دنيا و آخرت داراي قدر و منلت رفيع است‪ ،‬بنابراين انبياء‬
‫اشرف ملوقات‪ ،‬و نشانه هاي بلند و رفيعي هستند كه مردم بوسيله‌ي آنا هدايت مي يابند و‬
‫دنيا و آخرتشان اصلح مي شود‪.‬‬

‫‪-1‬برای ایسن موضوع بسه لسسان العرب (‪ ،3/537،561‬بصسائرذوی التّمیسز ‪ ،5/14‬لوامسع النوار البهیّة‬
‫‪)2/265 ،1/49‬مراجعه کن‪.‬‬
‫پیامبران و‬ ‫‪8‬‬
‫رسالت الهی‬
‫‪1‬‬
‫تعريف رسول‬
‫واژه‌ي رسكول بمعنكي فرسكتاده اسكت‪ ،‬پكس وقتكي ككه شخصكي‬
‫را بكه منظور انجام مأموريتكي بكه جايكي روانكه مي‌كنكي در واقكع‬
‫او رسككول و فرسككتاده‌ي توسككت‪ ،‬خداونككد متعال بككه نقككل از‬
‫ملكه‌ي سبأ مي فرمايد‪:‬‬
‫چ (نل‪.)35 :‬‬ ‫ﭽی‬
‫يعنككي‪ :‬مككن (براي صككلح و سككاز و جلوگيري از خرابيهككا و‬
‫خونريزيهككا‪ ،‬هيئتككي را) بككه پيككش آنان مي‌فرسككتم همراه بككا‬
‫تحفه‌اي تا ببينم فرستادگان (ما از پذيرش ارمغان يا نپذيرفتن‬
‫آن‪ ،‬و چيزهاي ديگكر) چكه خكبري بكا خود مي‌آورنكد (تكا برابر آن‬
‫عمل كنيم)‪.‬‬
‫ّ‬
‫بنابرايكن علت نامگذاري پيامكبران بكه «رسكول» ايكن اسكت‬
‫كه آنها فرستاده شده از جانب خداوند ميباشند‪:‬‬
‫ﭽ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ‬
‫ﭭ ﭮ چ (مؤمنون‪)44:‬‬ ‫ﭩﭪ ﭫ ﭬ‬
‫يعنككي‪ :‬سككپس پيغمككبران خود را يكككي پككس از ديگري (بككه‬
‫سوي اقوامشان) روانه كرديم‪.‬‬
‫خصي فرستاده شده‌اند که‬ ‫و پيامبران با رسالت و پيام مش ّ‬
‫مكلّف به حمل و تبليغ آن بوده‌اند‪.‬‬

‫ي‬
‫فرق رسول و نب ّ‬
‫ي و رسككول فرق ندارنككد حرفشان‬ ‫كسككاني كككه گفته‌انككد نككب ّ‬
‫نادرسكت اسكت‪ ،‬و دليكل بر باطكل بودن ايكن مقوله هكم رواياتكي‬
‫اسككت كككه در باره‌ي تعداد انككبياء و پيامككبران آمده اسككت‪ ،‬زيرا‬
‫رسككول خدا ص فرموده‪ « :‬تعداد انككبياي خدا صككد و بيسككت و‬
‫چهار هزار نفككككر و تعداد رسككككولن حدود سككككيصد و سككككيزده‬
‫‪2‬‬
‫ي بر رسكول عطكف شده ككه‬ ‫نفرنكد»( )‪ ،‬همچنيكن در قرآن نكب ّ‬
‫دال برتفاوت بين آنها است‪،‬‬
‫ﮒ ﮓ گ‬ ‫ﮑ‬ ‫ﮏ ﮐ‬ ‫ﭽ ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎ‬
‫گ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ چ ‪(.‬حسج‪:‬‬
‫‪)52‬‬
‫ما پيش از تو رسولي و نبيي را نفرستاده‌ايم‪ ،‬مگر اين كه‬
‫هنگامككي كككه (آن رسككول يككا نككبي آيات و احكام خدا را براي‬
‫‪ -1‬براي اين مسأله به لسان العرب (‪ ،)1167 -2/1166‬الصباح الني ص ‪ 226‬مراجعه كن‪.‬‬
‫‪ -2‬حديث صحيح است و امام احد در مسند روايت كرده است‪.‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪9‬‬
‫مردم) تلوت كرده اسكت اهريمكن (بكا ايجاد وسكاوس و اباطيكل‬
‫سط‬ ‫در دل شنوندگان سكست ايمان‪ ،‬و بكا پخكش ياوه‌كسرائي تو ّك‬
‫ذّري ّه و دارودسته خود) در تلوت او القاء (شبهه) نموده است‪،‬‬
‫سط تبليغ‬ ‫ما خداوند آنچه را كه شيطان القاء نموده است (تو ّ‬ ‫ا ّ‬
‫و تكبيين پيغمكبران و دعوت و زحمكت شبانه‌روزي پيروان ايشان‬
‫در همه جا و همه آن) از ميان برداشته است‪.‬‬
‫همچنيكن خداونكد برخكي از پيامكبران را بكه نبوّت و رسكالت‬
‫توصككيف فرموده‪ ،‬و ايككن دليككل اسككت بر اينكككه رسككالت چيزي‬
‫اسككت بيككش از نبوّت‪ ،‬همانگونككه كككه پيرامون موسككي مككی‬
‫فرمایند‪:‬‬
‫چ (مریم‪.)51 :‬‬ ‫ﰎﰒﰒ ﰐﰒ ﰒﰒ‬ ‫ﭽ‬
‫در كتاب (آسماني قرآن) سخن از موسي بگو‪ .‬كسي كه‬
‫پاك و برگزيده خدا‪ ،‬و پيغمبري بس وال بود‪.‬‬
‫ما عام ‌تر بودن رسول از نبي نزد علما مشهوراست‪ ،‬پس‬ ‫ا ّ‬
‫« رسكول كسكي اسكت ككه شريعتكي بكه او وحكي شده و مأمور‬
‫ي رسكول‬ ‫تبليكغ آن اسكت‪ ،‬هكر رسكولي نكبي اسكت‪ ،‬ولي هكر نكب ّ‬
‫نيست‪)1(.‬‬
‫ولي آنچه اينجا ذكر نموده‌اند به چند دليل بعيد است‪:‬‬
‫اوّل اينككككه خداونكككد متعال بكككا نكككص صكككريح بيان فرموده‬
‫همانگونكه ككه انكبياء را فرسكتاده رسكولن را نيكز فرسكتاده آنجكا‬
‫كه مي فرمايد‪:‬‬
‫ﮒ ﮓ گ‬ ‫ﮑ‬ ‫ﮏ ﮐ‬ ‫ﭽ ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎ‬
‫گ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ چ ‪(.‬حسج‪:‬‬
‫‪)52‬‬
‫ما پيش از تو رسولي و نبيي را نفرستاده‌ايم‪ ،‬مگر اين كه‬
‫هنگامككي كككه (آن رسككول يككا نككبي آيات و احكام خدا را براي‬
‫مردم) تلوت كرده اسكت اهريمكن (بكا ايجاد وسكاوس و اباطيكل‬
‫سط‬ ‫در دل شنوندگان سكست ايمان‪ ،‬و بكا پخكش ياوه‌كسرائي تو ّك‬
‫ذّري ّكه و دارودسكته خود) در تلوت او القاء (شبهكه) نموده اسكت‬
‫(و گاهكي پيغمكبران را شاعكر‪ ،‬و زمانكي سكاحر‪ ،‬و وقتكي ناقكل‬
‫ما‬
‫افسككانه‌ها و خرافات پيشينيان جلوه‌ككگر سككاخته اسككت)‪ .‬ا ّكك‬
‫سط تبليكغ و‬ ‫خداونكد آنچكه را ككه شيطان القاء نموده اسكت (تو ّك‬
‫تككبيين پيغمككبران و دعوت و زحمككت شبانه‌روزي پيروان ايشان‬
‫در همككه جككا و همككه آن) از ميان برداشتككه اسككت (و شبهات و‬
‫تّرهات اهريمنان انككس و جان را از صككفحه دل مردمان زدوده‬
‫اسككت) و سككپس آيات خود را (در برابر سككخنان ناروا و دلئل‬
‫‪ -1‬شرح العقيدة الطحاوية(‪ ،)167‬لوامع النوار البهيّة (‪.)1/49‬‬
‫پیامبران‬ ‫‪10‬‬
‫و رسالت الهی‬

‫نابه‌جاي نيرنگ‌بازان بي‌مايككه و دسككيسه‌بازان بي‌پايككه) پايدار و‬


‫اسكتوار داشتكه اسكت‪ ،‬زيرا ككه خدا بكس آگاه (از كردار و گفتار‬
‫و پندار شيطان و شيطان صكككفتان بوده و همكككه كارهايكككش از‬
‫روي فلسفه و) داراي حكمت است (و لذا اهريمن و پيروان او‬
‫را هميشككه مهلت داده اسككت تككا بككه دسككايس و وسككاوس خود‬
‫بپردازند)‪.‬‬
‫اگككر تفاوت آن دو تنهككا در مأموريككت تبليككغ بود‪ ،‬مقتضاي‬
‫ي اين است كه او هم مأمور تبليغ دین باشد‪.‬‬ ‫ارسال نب ّ‬
‫دوم اينكككه ترك تبليككغ كتمان وحككي و مخفككي ماندن آن در‬ ‫ّ‬
‫سككينه‌ي يككك انسككان اسككت مكتوم و مدفون باشككد‪ ،‬سككپس بككا‬
‫وفات او اين علم هم از بين برود‪.‬‬
‫سوّم‪ :‬فرموده ي پيامبر ص كه فرمود‪:‬‬
‫« عرضت عليّ المم فرأيت النبّ و معه الرهط‪ ،‬و النبّ و معه رجل و رجلن‪ ،‬و النبّ‬
‫و ليس معه أحد‪)1(»...‬‬
‫يعنكي (در شكب معراج) امتهكا بر مكن عرضكه شدنكد‪ ،‬برخكی‬
‫انبياء را ديدم كه مجموعه اي همراه داشتند‪ ،‬و برخي دو نفر‪،‬‬
‫و برخي يك نفر همراه داشت‪...‬‬
‫ايككن حدیككث دليككل اسككت بر اينكككه انككبياء هككم مأمور تبليككغ‬
‫بوده‌انككد‪ ،‬و پاسككخ مثبككت مردم بككه دعوت آنهككا متفاوت بوده‬
‫است‪.‬‬
‫ما تعريكف راجكح ايكن اسكت‪ « :‬رسكول كسكي اسكت ككه‬ ‫ا ّك‬
‫شريعكت جديكد بكه او وحكي شده باشكد‪ ،‬ولي نكبي براي تأييكد و‬
‫تقويت شريعت قبل از خود مبعوث شده است»‪)2(.‬‬
‫در ميان بني اسرائيل هرگاه يكي از انبياء از دنيا مي رفت‬
‫ي ديگكر قيام مكي كرد‪ ،‬همانگونكه ككه در حديكث ثابكت اسكت‬ ‫نكب ّ‬
‫(‪ ،)3‬و همككه آن انككبياء بككا شريعككت موسككي ؛ تورات مبعوث و‬
‫مأمور تبليغ وحي الهي به قوم بني اسرائيل بودند‪.‬‬
‫ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ‬
‫ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯﭰ‬
‫ﮁ‬ ‫ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ ﭽﭾ ﭿ ﮀ‬
‫ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆﮇ ﮈ ﮉ ﮊ چ (البقرة‪)٢٤٦ :‬‬
‫یعنكككی‪ :‬آيكككا آگاهكككي از (داسكككتان شگفكككت) جماعتكككي از‬
‫بني‌اسكرائيل ككه بعكد از موسكي مي‌زيسكتند و در آن وقكت بكه‬

‫‪ -1‬روايت باري ومسلم و ترمذي و نسّائي‪.‬‬


‫‪ -2‬تفسي آلوسي (‪.)17/157‬‬
‫‪-3‬صحيح باري‪ ،‬فتح الباري (‪.)495 /6‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪11‬‬
‫پيغمككبر خود گفتنككد‪ :‬شاهككي براي مككا انتخاب كككن تككا (تحككت‬
‫فرماندهكككي او) در راه خدا جنكككگ كنيكككم‪( .‬پيغمكككبرشان براي‬
‫اطمينان از تصميمشان بديشان) گفت‪ :‬شايد اگر دستور پيكار‬
‫بكه شمكا داده شود (سكرپيچي كنيكد و در راه خدا جهاد و) پيكار‬
‫نكنيد‪.‬‬
‫حال داود وسليمان و زكريا و يحيي را در نظر داشته باش‬
‫كه همه انبياء بودند‪ ،‬ولي به تنظيم امور سياسي بني اسرائيل‪،‬‬
‫و در ميان ايشان حكومت و تبليع مي كردند‪ ،‬و خداوند به حق‬
‫و صواب آگاهترين است‪.‬‬

‫ايمان به انبياء ورسولن خدا بخشی از اصول‬


‫ايمان است‬
‫يكككي از اصككول و پايه‌هاي اسككاسي ايمان‪ ،‬اعتقاد بككه پيامككبران‬
‫است‪ ،‬همانگونه كه خداوند متعال فرموده‪:‬‬
‫ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ‬ ‫ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ ﭙ ﭚ‬
‫ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ چ‬
‫(آل عمران‪.)84:‬‬
‫یعنی‪ :‬بگو‪ :‬ايمان داريم به خدا و بدانچه بر ما و بر ابراهيم‬
‫و اسككماعيل و اسككحاق و يعقوب و اسككباط (يعنككي فرزندان و‬
‫نوادگان دوازده‌گانككه يعقوب) نازل شده اسككت‪ ،‬و بدانچككه بككه‬
‫موسي و عيسي و سائر پيغمبران از سوي پروردگارشان داده‬
‫شده اسككت‪ .‬ميان هيككچ يككك از پيغمككبرانش (در ايمان بديشان)‬
‫تفاوت نمي‌گذاريككم و مككا (بديككن وسككيله) خالصككانه و خاشعانككه‬
‫تسليم اوئيم‪.‬‬
‫و هككر كككس بككه پيامككبران ايمان نداشتككه باشدگمراه زيانكار‬
‫است‪:‬‬
‫ﭽ ﭻ چ ﭽ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊژ‬
‫ﮎ ﮏ ﮐ ﮑ ﮒ ﮓ گ گ ﮖ ﮗ چ (نسسساء‪:‬‬ ‫ﮌ ﮍ‬
‫‪.)136‬‬
‫هرككككككس ككككككه بكككككه خدا و فرشتگان و كتابهاي خداوندي‬
‫وپيغمككبرانش و روز رسككتاخيز كافككر شود (و يكككي از اينهككا را‬
‫نپذيرد) واقعا ً در گمراهي دور و درازي افتاده است‪.‬‬
‫پیامبران‬ ‫‪12‬‬
‫و رسالت الهی‬

‫رابطه ي بين ايمان به خدا و ايمان به پيامبران و‬


‫رسالت الهي‬
‫كسكاني ككه ادعكا مكي كننكد بكه خدا ايمان دارنكد ولي نسكبت بكه‬
‫پيامبران و كتابهاي آسماني كافر و بي اعتقاد هستند‪:‬‬
‫ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞﭟ‬
‫ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ‬
‫ﭰﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸﭹ ﭺ ﭻچ ﭽ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ‬
‫چ (انعام‪.)91 :‬‬
‫يعني‪ :‬كافران‪ ،‬خدا (و رحمت و حكمت او) را چنان كه بايد‬
‫نشناخته‌انكد‪ ،‬وقتكي ككه مي‌گوينكد‪ :‬خداونكد هيكچ چيزي بر هيكچ‬
‫كسي فرو نفرستاده است‪.‬‬
‫چون كساني كه قدر و منزلت خدا را شناختنكد‪ ،‬و بزرگي و‬
‫عظمتكش را ارج نهادنكد‪ ،‬و صكفاتي را ككه بدان موصكوف اسكت‪،‬‬
‫از علم وحكمككت و رحمككت و دیگككر صككفات کمال‪ ،‬ل بد ّ يقيككن‬
‫دارند كه خداوند پيامبراني را فرسكتاده و كتابهايي را هم نازل‬
‫فرموده‪ ،‬چون اين لزمه و مقتضاي صفات والي اوست‪ ،‬زيرا‬
‫او مخلوقات را بيهوده و بي هدف نيافريده‪:‬‬
‫چ (قیامت‪.)36 :‬‬ ‫ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ‬ ‫ﭽ ﮚ‬
‫يعني آيا انسان گمان مىكند بىهدف رها مىشود‪.‬‬
‫كسكي ككه بكا وجود ادعای مؤمكن بودن بكه همكه ي پيامكبران‬
‫ايمان نداشته باشد‪ ،‬در واقع كافر است و چنين ايماني سودي‬
‫به او نمي رساند‪ ،‬همانگونه كه خداوند متعال مي فرمايد‪:‬‬
‫ﭽﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ ﭽ ﭾ ﭿ‬
‫ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ژﮌ ﮍ ﮎ ﮏ ﮐ چ‬
‫(نساء‪)151-150 :‬‬
‫يعنككي‪ :‬كسككاني كككه بككه خدا و پيغمككبرانش ايمان ندارنككد و‬
‫مي‌خواهنككد ميان خدا و پيغمككبرانش جدائي بيندازنككد (و بگوينككد‬
‫كككه بككه خدا ايمان داريككم‪ ،‬ولي بككه پيغمككبران ايمان نداريككم) و‬
‫مي‌گوينكد ككه بكه برخكي از پيغمكبران ايمان داريكم و بكه برخكي‬
‫ديگر ايمان نداريم‪ ،‬و مي‌خواهند ميان آن (كفر و ايمان) راهي‬
‫برگزيننككد (ولي ميان كفككر و ايمان فاصككله‌اي نيسككت و دو راه‬
‫بيككش وجود ندارد‪ :‬راه كفككر و راه ديككن)‪ .‬آنان جملگككي بيگمان‬
‫كافرند‪ ،‬و ما براي كافران عذاب خواركننده‌اي فراهم آورده‌ايم‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪13‬‬
‫اين آيه با صراحت هر چه تمام‪ ،‬كافر بودن كساني را بيان‬
‫مي كند كه اد ّعا مي كنند به خدا ايمان دارند ولي پيامبران را‬
‫انكار مي كنند‪.‬‬
‫امام قرطكبي مكي فرمايكد‪ « :‬خداونكد متعال جدا كردن خدا‬
‫از پيامكبرانش در ایمان و اعتقادبكه آنهكا را كفكر صكريح قلمداد‬
‫كرده‪ ،‬چون خدا بر مردم واجب كرده كه مطابق آنچه بر زبان‬
‫پيامككبران تشريككع كرده او را عبادت كننككد‪ ،‬پككس وقتككي كككه‬
‫پيامبران را انكار كنند در واقع شريعتشان را مردود دانسته‌اند‪،‬‬
‫و از ايشان نپذيرفته‌انكككد‪ ،‬و در نتيجكككه از پايبندي بكككه عبادت و‬
‫بندگككي او سككرپيچي كرده‌انككد‪ ،‬و ايككن بككه منزله‌ي انكار خالق‬
‫سبحان است‪ ،‬كه انكار او كفر صريح است چون عدم پايبندي‬
‫بكككه اطاعكككت و بندگكككي خدا كفكككر اسكككت‪ ،‬وجدا كردن خدا و‬
‫پيامبرانش اينگونه است»‪.1‬‬

‫‪ -1‬تفسي قرطب (‪.)6/5‬‬


‫پیامبران‬ ‫‪14‬‬
‫و رسالت الهی‬

‫شمار انبياء و رسولن خدا بسيار زياد است‬


‫مقتضاي حكمكت خداونكد متعال این اسكت كه براي هر كدام از‬
‫مد ص‬ ‫امتهاي پيشيكن بيكم دهنده‌اي را ارسكال كنكد‪ ،‬و جكز مح ّك‬
‫براي تمام بشري ّككت يككك پيامككبر را در هيككچ دوره‌اي نفرسككتاده‬
‫است‪ ،‬همچنين عدالت الهي چنين اقتضا ميكند كه تا وقتي كه‬
‫جت اقامه نگردد كسي را مورد عذاب و مجازات قرار ندهد‪:‬‬ ‫ح ّ‬
‫ﭽ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦﯧ ﯨ‬
‫چ (اسراء‪.)15 :‬‬ ‫ﯩ‬
‫یعنكی‪ :‬و مكا (هيككچ شخكص و قومكي را) مجازات نخواهيككم‬
‫كرد‪ ،‬مگر اين كه پيغمبري (براي آنان مبعوث و) روان سازيم‪.‬‬
‫از ايككن رو تعداد پيامككبران در تاريككخ بشري ّ كت سككرسام آور‬
‫است‪ ،‬چون خداوند متعال مي فرمايد‪:‬‬
‫ﭽ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ چ (فاطر‪.)24:‬‬
‫یعنی‪ :‬هيچ ملّتي (از ملّتهاي پيشين) هم نبوده است كه بيم‬
‫دهنده‌اي به ميانشان فرستاده نشده باشد‪.‬‬
‫رسكول خدا ص هكم از تعداد انكبياء وفرسكتادگان خكبر داده‬
‫اسكت‪ ،‬همانگونكه ككه ابوذر فرمود‪ « :‬عرض كردم‪ :‬اي رسكول‬
‫خدا تعداد فرستادگان چند است؟ فرمود‪« :‬ثلث مأة و بضعة عشر‪ ،‬جّا‬
‫غفيا» يعني انبوه عظيمي حدود سيصد و سيزده نفر‪.‬‬
‫و در روايكت ابكي امامكه آمده اسكت ككه ابوذر فرمود‪ :‬عرض‬
‫كردم انكبياء تعدادشان چقدر بود؟ فرمود‪ «:‬مأة الف و اربعﰒة و عشرون‬
‫ألفا‪ ،‬الرّسل من ذلك ثلث مأة و خسة عشر جّا غفيا »‪ 1‬يعني يكصد وبيست و‬
‫چهار هزار بودند كه در ميان آنها انبوه عظيمي حدود سيصد و‬
‫سيزده نفر رسول بودند‪ .‬امام احمد اين را در المسند روايت‬
‫كرده است‪.‬‬

‫‪ -1‬مشكاة الصابيح ‪ ،3/122‬و ناصر الدّين البان مقق الشكاة فرموده ‪ :‬اسنادش صحيح است‪.‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪15‬‬

‫سرگذشت بسیاری از پيامبران براي ما ذکرنشده‬


‫شمار زياد انكبياء وفرسكتادگان مكا را بر ايكن نكتكه راهنمايكي مكي‬
‫كند كه فرستادگاني كه ما نامشان را مي دانيم و مي شناسيم‬
‫بسكيار اندك هسكتند‪ ،‬همانگونكه ككه خداونكد متعال در چنكد مورد‬
‫به اين نكته تصريح نموده‪:‬‬
‫ﭽ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬
‫(نساء‪)146 :‬‬ ‫چ‬
‫یعنی‪ :‬و ما پيغمبران زيادي را روانه كرده‌ايم كه سرگذشت‬
‫آنان را قبل ً براي تو بيان كرده‌ايم‪ ،‬و پيغمبران (ديگر) زيادي را‬
‫(به ميان مردم روانه كرده‌ايم) كه سرگذشت آنان را براي تو‬
‫بيان نكرده‌ايكم‪( .‬و شيوه وحكي بكه موسكي ايكن بود كه) خداونكد‬
‫ة (از پشت حجاب بدون واسطه) با موسي سخن گفت‪.‬‬ ‫حقيق ً‬
‫و نيز فرموده است‪:‬‬
‫ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞﭟ‬
‫چ (غافر‪.)78:‬‬
‫يعنككي‪ :‬پيككش از تككو پيغمككبراني را (براي رهنمود مردمان)‬
‫فرسككتاده‌ايم‪ .‬سككرگذشت بعضيهككا را براي تككو بازگككو كرده و‬
‫سرگذشت برخيها را براي تو بازگو نكرده‌ايم‪.‬‬
‫بنابرايككن مككا نمككي توانيككم آنچككه را كككه خداونككد در قرآن و‬
‫رسكول خدا ص براي مكا بيان كرده انكد تكذيكب كنيكم‪ ،‬ولي بكا‬
‫ايككن وجود مككا ايمان و يقيككن داريككم بككه اينكككه خداونككد انككبياء و‬
‫فرستادگاني داشته كه ما آنها را نشناخته ايم و نسبت به آنها‬
‫آگاهي نداريم‪.‬‬

‫انبياء ورسولن مذﮐور در قرآن‬


‫خداوند متعال در قرآن بيست و پنج نبي و رسول را ذكر كرده‬
‫شعيككككب‬‫اسككككت‪ ،‬در موارد متفرقككككي آدم و هود و صككككالح و ُ‬
‫مد را ذككككر كرده‬ ‫وإسكككماعيل و إدريكككس و ذا الكفكككل و مح ّككك‬
‫است‪.‬آنجا که می فرماید‪:‬‬
‫ﮓ گ گ ﮖ چ‬ ‫ﭽ ژ ﮌ ﮍ ﮎ ﮏ ﮐ ﮑ ﮒ‬
‫(آل عمران‪)33:‬‬
‫يعنكككي‪ :‬خداونكككد آدم و نوح و خاندان ابراهيكككم (از قبيكككل‪:‬‬
‫عمران (از قبيكككل‪:‬‬ ‫اسكككماعيل و اسكككحاق و يعقوب) و خاندان ِ‬
‫پیامبران‬ ‫‪16‬‬
‫و رسالت الهی‬

‫موسي و هارون و عيسي و مادرش مريم) را از ميان جهانيان‬


‫برگزيد‪.‬‬
‫و فرمود‪ :‬ﭽ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯﮰ چ (هود‪ ،)50 :‬ﭽ‬
‫چ (هود‪ ،)61:‬ﭽ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬﭭ چ (هود‪ ،)84 :‬ﭽ ﭽ ﭾ‬
‫چ (انبیاء‪ ،)85:‬ﭽ ﭑ ﭒ ﭓﭔ‪...‬چ (فتح‪)29 :‬‬ ‫ﭿ ﮀﮁ ﮂ ﮃ ﮄ‬
‫و در جاي ديگري هيجده نفر از آنان را با هم ذکر کرده‪ ،‬در‬
‫سوره ي انعام می فرماید‪:‬‬
‫ﭡ ﭢﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧﭨ ﭩ ﭪ ﭫ‬ ‫ﭽﭝ ﭞ ﭟ ﭠ‬
‫ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ ﭰ ﭱﭲ ﭳ ﭴﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹﭺ ﭻ چ ﭽ‬
‫ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ژﮌ ﮍ‬
‫ﮎ ﮏ ﮐ ﮑ ﮒ ﮓ گگ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ چ (النعام‪– ٨٣ :‬‬
‫‪.)٨٦‬‬
‫یعنی‪ :‬اينها دلئل ما بود كه آنها را به ابراهيم عطاء كرديم‬
‫(تا) در برابر قوم خود (به كارشان گيرد‪ ،‬و غروب ستارگان و‬
‫خورشيكد و ماه را دليكل بر الوهي ّكت و وحداني ّكت مكا دانكد‪ .‬او بكا‬
‫ل كَوْككني بر آنان پيروز شككد و برتري يافككت‪ ،‬و ايككن‬ ‫هميككن دلئ ِ‬
‫سنّت ما است كه با علم و حكمت) هر كس را بخواهيم او را‬
‫درجاتكي بال مي‌بريكم‪( .‬اي پيغمكبر!) پروردگار تكو حكيكم (اسكت‬
‫و هككككر چيزي را در جاي خود قرار مي‌دهككككد و بككككه جاي خود‬
‫ق رفعكت‬ ‫مي‌كنكد‪ ،‬و) آگاه اسكت (و مي‌دانكد چكه كسكي مسكتح ّ‬
‫است و چه كسي‪.‬‬
‫مكا بكه ابراهيكم‪ ،‬اسكحاق و يعقوب (فرزنكد اسكحاق) را عطاء‬
‫نموديككم (و افتخار ايكن دو تكن هككم تنهكا در جنبككه پيغمككبرزادگي‬
‫نبود‪ ،‬بلكه مانند پدرشان) آن دو را (به سوي حقيقت و خوبي)‬
‫رهنمود كرديم‪ .‬پيشتر نيز نوح را (دستگيري و به سوي حق و‬
‫نيكككي) ارشاد نموديككم‪ .‬و از نژاد نوح (هككم كسككاني همچون)‬
‫داود‪ ،‬سكليمان‪ ،‬ايّوب‪ ،‬يوسكف‪ ،‬موسكي و هارون را (قبل ً هدايكت‬
‫و ارشاد كرديم) و همان گونه (كه ابراهيم و همه اين پيغمبران‬
‫را پاداش داديككم) محسككنان را (نيككز بدانچككه مسككتحقّ باشنككد)‬
‫پاداش مي‌دهيم‪.‬‬
‫و زكري ّكا‪ ،‬يحيكي‪ ،‬عيسكي‪ ،‬و الياس را (نيكز هدايكت داديكم و)‬
‫همه آنان از زمره صالحان (و بندگان شايسته ما) بودند‪.‬‬
‫سع‪ ،‬يونكس‪ ،‬و لوط را (نيكز رهنمود كرديكم)‬ ‫و اسكماعيل‪ ،‬الي َك َ‬
‫و هر كدام (از اينان) را بر جهانيان (زمان خود) برتري داديم‪.‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪17‬‬
‫پیامبران عرب چهار نفرند‬
‫از ايكن بيسكت و پنكج نفكر چهار نفرشان عرب بوده‌انكد‪ ،‬زيرا در‬
‫حديث ابي ذر که ذکر آن گذشت آمده است‪ « :‬منهم أربعة من العرب‪:‬‬
‫هود‪ ،‬و صال‪ ،‬و شعيب و نبيّك يا أبا ذر»‪.1‬‬
‫يعني‪ :‬چهار نفر آنها‪ ،‬هود و صالح و شعيب و پيامبر تو اي‬
‫ابوذر عرب بودند‪.‬‬
‫عرب هاي پيش از اسماعيل را عرب عاربه مي نامند‪ ،‬ولي‬
‫عرب مسككتعربه از فرزندان اسككماعيل پسككر ابراهيككم خليككل –‬
‫سلم‪ -‬بودند‪ ،2‬و هود وصالح هم از نسل عرب عاربه‌اند‪.‬‬ ‫عليه ال ّ‬

‫اسباط‬
‫ذككر انكبيائي ككه نامشان در قرآن آمده اسكت قبل ً گذشكت‪ ،‬در‬
‫اينجككا قرآن بككه نبوّت برخككي ديگككر اشاره كرده و نامشان را‬
‫نمي‌دانيككم كككه همان اسككباط يعنككي فرزندان يعقوب بودنككد‪،‬‬
‫تعدادشان دوازده نفر‪ ،‬و قرآن تنها يك نفراز ايشان را با نام و‬
‫نشان بكه مكا معّرفكي مي‌كنكد ككه يوسكف اسكت‪ ،‬مابقكي را ككه‬
‫يازده نفر بوده‌اند با نام و نشان معرفي نمي‌كند جز اينكه خبر‬
‫مي‌دهد به آنها وحي شده است‪ ،‬همانگونه كه مي‌فرمايد‪:‬‬
‫ﭭ ﭮ ﭯ‬ ‫ﭽﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ‬
‫ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ ﭽ ﭾ ﭿ ﮀ‬
‫ﮁ ﮂ چ (البقرة‪.)١٣٦ :‬‬
‫يعني‪ :‬بگوئيد‪ :‬ايمان داريم به خدا و آنچه (به نام قرآن) بر‬
‫ما نازل گشته‪ ،‬و آنچه بر ابراهيم‪ ،‬اسماعيل‪ ،‬اسحاق‪ ،‬يعقوب‪،‬‬
‫و اسكباط (يعنكي نوادگان يعقوب) نازل شده اسكت‪ ،‬و بكه آنچكه‬
‫براي موسككي و عيسككي آمده اسككت‪ ،‬و بككه آنچككه براي (همككه)‬
‫پيغمكبران از طرف پروردگارشان آمده اسكت‪ .‬ميان هيكچ يكك از‬
‫آنان جدائي نمي‌اندازيكم (نكه ايكن ككه مثكل يهوديان يكا عيسكويان‪،‬‬
‫بعضيها را بپذيريم و بعضيها را نپذيريم‪ .‬بلكه همه پيغمبران را‬
‫راهنماي بشري ّ كت در عصككر خود مي‌دانيككم و كتابهايشان را بككه‬
‫طور اجمال مي‌پذيريم) و ما تسليم (فرمان) خدا هستيم‪.‬‬
‫هچني فرمود‪:‬‬

‫‪ -1‬روايت ابن حبان در صحيح‪ ،‬و البداية و النّهاية (‪.)1/120‬‬


‫‪ -2‬البداية و النهاية(‪.)120-1/119‬‬
‫پیامبران‬ ‫‪18‬‬
‫و رسالت الهی‬

‫ﯢﯣ‬ ‫ﯠ ﯡ‬ ‫ﯞ ﯟ‬ ‫ﯛ ﯜ ﯝ‬ ‫ﭽ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ‬
‫ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨﯩ‬
‫چ (البقرة‪.)١٤٠:‬‬
‫یعنی‪ :‬آیا مي‌گوئيد‪ :‬ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب‬
‫و اسباط‪ ،‬يهودي يا مسيحي بوده‌اند؟ (در صورتي كه تورات و‬
‫انجيل بعد از اينان نازل شده‌اند و يهودي ّت و مسيحيّت پس از‬
‫ايشان پيدا آمده‌اند!) بگو‪ :‬آيا شما بهتر مي‌دانيد يا خدا؟ (چرا‬
‫آنچه را كه در اين باره در كتابهاي آسمانيّتان آمده است پنهان‬
‫مي‌داريد؟) و چه كسي ستمگرتر از آن كس است كه گواهي‬
‫و شهادت الهكي را ككه نزد او اسكت پنهان دارد؟ و خدا از آنچكه‬
‫مي‌كنيد غافل و بي‌خبر نيست‪.‬‬

‫انبيايي كه در سنّت نبوی ذﮐر شده اند‬


‫انككبيايي ديگككر هككم هسككتند كككه مككا آنهككا را از طريككق سككنّت‬
‫مي‌شناسيم‪ ،‬و قرآن با صراحت نامي از آنها نبرده كه عبارتند‬
‫از‪ :‬شيث و يوشع بن نون‪.‬‬
‫ص حديثي كه ابن حبّان در‬ ‫ابن كثير مي گويد‪ « :‬بر مبنای ن ّ‬
‫صحيح خود از ابي ذر و او هم از رسول خدا ص روايت مي‌كند‬
‫‪1‬‬
‫که‪ :‬پنجاه صحيفه بر شيث نازل شده است»‪.‬‬
‫و در باره ي يوشككع بككن نون ابككو هريره از رسككول خدا ص‬
‫روايت كرده كه فرمود‪:‬‬
‫«غزا نبّ من النبياء‪ ،‬فقال لقومه‪ :‬ل يتبعن رجل قد ملك بضع امرأة و هو يريد‬
‫أن يبن با‪ ،‬و لا يب‪ ،‬و ل آخر قد بن بنيانا و ل يرفع سقفها‪ ،‬و ل آخر قد اشتري‬
‫غنما أو خلفات و هو ينظر أولدها‪ ،‬فغزاها‪ ،‬فدنا من القرية حي صلّي العصر‪ ،‬أو‬
‫‪2‬‬
‫قريبا من ذلك‪ ،‬فقال للشّمس‪:‬أنتِ مأمورة‪ ،‬و أنا مأمور‪ ،‬اللهمّ احبسها عليّ شيئا»‬
‫يعنككي‪ :‬يكككي از انككبياء در راه خدا بككه جهاد بر‌خاسككت‪ ،‬بككه‬
‫قومكككش گفكككت‪ :‬مردي ككككه تازه ازدواج کرده و هنوز بكككا او‬
‫همبستر نشده و اراده‌ي همبستري با او را داشته‪ ،‬و كسي كه‬
‫خانه‌اي ساخته و سقفش را کامل نكرده‪ ،‬و كسي كه گوسفند‬
‫وچيزهاي ديگري را خريداري كرده و در انتظار زایمان و بچه‌ی‬
‫آنهاست هيچكدام همراه من نيايند‪ ،‬بنابراين وقت نماز عصر يا‬
‫نزديكك آن بكه آبادي رسكيد‪ ،‬بكه خورشیكد گفكت‪ :‬مكن و تكو هكر دو‬

‫‪ -1‬البداية و النهاية (‪.)1/99‬‬


‫‪ -2‬روايت احد و مسلم‪ ،‬نگاه كن به (البداية والنّهاية ‪.)1/323‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪19‬‬
‫مأموريكم‪ ،‬خدايكا مقداري خورشيكد را نگه‌دار تكا قبكل از غروب‬
‫کارم را یکسره کنم‪.‬‬
‫دليل اينكه اين نبي يوشع بوده است فرموده‌ي رسول خدا‬
‫ص است كه فرمود‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫« إنّ الشّمس ل تُحبس إلّ ليوشع ليال سار إل بيت القدس »‬
‫يعنكي‪ :‬خورشيكد هرگكز براي كسكي جكز يوشكع حبكس نشده‪،‬‬
‫آنهم چند شبي كه بسوي بيت المقدس حركت كرد‪.‬‬

‫وت آنها مشكوك است‬ ‫راد مردان شایسته‌ای كه نب ّ‬


‫ذوالقرنين‬
‫خداونككد داسككتان ذو القرنيككن را در آخرسككوره ي كهككف ذكككر‬
‫فرموده‪ ،‬و از جمله خطاب خدا به او اين است كه مي‌فرمايد‪:‬‬
‫ﭽ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫﭬ ﭭ ﭮ‬
‫ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ چ الكهف‪٨٦ :‬‬
‫يعنككي‪ :‬گفتيككم‪ :‬اي ذوالقرنيككن! (يكككي از دو كار‪ ،‬درباره‬
‫ايشان روا دار‪ ):‬يككككا آنان را (در صككككورت ايمان نياوردن‪ ،‬بككككا‬
‫كشتككن) عذاب مي‌دهككي‪ ،‬و يككا ايككن كككه نسككبت بديشان خوبككي‬
‫مي‌كني (و در صورت ايمان آوردن از آنان گذشت مي‌نمائي و‬
‫به ارشاد ايشان همت مي‌گماري)‪.‬‬
‫ما آيا اين خطاب توسط يكي از انبياي همراه به او اعلم‬ ‫ا ّ‬
‫شده‪ ،‬يكا خودش نكبي بوده؟ امام فخكر رازي بكا قاطعي ّكت او را‬
‫نبي مي‌داند ‪ ،2‬و ابن حجر مي‌گويد‪:‬‬
‫« ايكن از عبدالله بكن عمرو روايكت شده و ظاهكر قرآن هكم‬
‫بر آن دللت مكي كنكد»‪ ،3‬و علي بكن ابكي طالب هكم از جمله‌ي‬
‫كساني است كه نبوّتش را انكار كرده‌اند ‪.4‬‬

‫تُبَّع‬
‫تُبَّع در قرآن كريم ذکر شده و مي‌فرمايد‪:‬‬

‫‪ -1‬ا بن كث ي در البدا ية و النّها ية (‪)1/323‬فرمود تن ها امام اح د از ا ين و جه روا يت كرده و برشرط باري‬


‫است‪.‬‬
‫‪ -2‬فتح الباري ‪.6/382‬‬
‫‪ -3‬منبع سابق‪.‬‬
‫‪ -4‬اين اثر را حاكم از علي روايت كرده و گفته سند آن صحيح است‪ ،‬به فتح الباري ‪ 6/382‬نگاه كن‪.‬‬
‫پیامبران‬ ‫‪20‬‬
‫و رسالت الهی‬

‫ﭽ‬
‫ی چ‬ ‫ی‬ ‫ﯼ‬
‫(الدخان‪.)٣٧ :‬‬
‫یعنی‪ :‬آيا آنان بهترند (و از ثروت و قدرت و دبدبه و كوكبه‬
‫بيشتري برخوردارنككد) يككا قوم تُب ّككع (كككه ملوك و شاهان يمككن‬
‫بودند و در همسايگي ايشان مي‌زيستند) و كساني كه پيش از‬
‫آنان بودنككد؟ (همچون قبائل نوح و عاد و ثمود)‪ .‬مككا آنان را در‬
‫گذشته هلك ساخته‌ايم چون مجرم و گناهكار بوده‌اند‪.‬‬
‫ﭽ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬
‫چ ق‪١٤ - ١٢ :‬‬
‫س‪ ،‬و قوم‬ ‫یعنككی‪ :‬پيككش از اينان‪ ،‬قوم نوح‪ ،‬و اصككحاب الّر ّكك‬
‫ثمود (پيغمككبران را) تكذيككب كرده‌انككد‪ .‬و همچنيككن قوم عاد و‬
‫فرعون و قوم لوط‪ .‬و اصككحاب اَيكككه‪ ،‬و قوم تب ّككع‪ ،‬هككر يككك از‬
‫آنان‪ ،‬فرسككتادگان الهككي را تكذيككب كردنككد و وعده عذاب مككن‬
‫درباره ايشان تحقق يافت‪.‬‬
‫ي بوده ككه بسكوي قومكش فرسكتاده شده و او را‬ ‫پكس آيكا نكب ّ‬
‫تكذيككب كردنككد وخداونككد آنهككا را هلك كرد؟ خداونككد عالمتريككن‬
‫است‪.‬‬

‫وت ذي القرنين و تب ّع توقف‬ ‫بهتر است در مورد نب ّ‬


‫كرد‬
‫در اثبات نبوّت ايكن دو بهتكر اسكت توقّكف كرد‪ ،‬چون بكا روايكت‬
‫صحيح از رسول خدا ص نقل شده كه فرمود‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫« ما أدري أتبّع نبيّا أو ل‪ ،‬و ما أدري ذا القرني نبيّا أو ل »‬
‫يعني‪ :‬نمی‌دانم آيا تبّع و ذو‌القرنين نبي بوده‌اند يا خير‪ .‬پس‬
‫از آنجا كه براي رسول خدا ص نامعلوم باشد‪ ،‬ما سزاوارتريم‬
‫كه ندانيم‪.‬‬

‫خضر‬
‫خضكر آن بنده‌ي صكالحي اسكت ككه موسكي برای فراگیری علم‬
‫از او بسككويش سككفر كرد‪ ،‬و اخبار آن در آخككر سككوره ي كهككف‬
‫آمده است‪.‬‬
‫روند داستان از چند جهت بر نبوّت او دللت مي كند‪:‬‬
‫يكي اينكه مي فرمايد‪:‬‬
‫‪ -1‬روايت حاكم و بيهقي (نگاه ‪ :‬الامع الصّغي (‪.))5/121‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪21‬‬
‫ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ چ‬ ‫ﮃ ﮄ ﮅ‬ ‫ﭽﭿ ﮀ ﮁ ﮂ‬
‫(الكهف‪.)٦٥ :‬‬
‫يعني‪ :‬بنده‌اي از بندگان (صالح) ما را (به نام خضر) يافتند‬
‫كه ما او را مشمول رحمت خود ساخته و از جانب خويش بدو‬
‫علم فراواني داده بوديم‪.‬‬
‫ظاهرا ً ا ين رحمت همان نبوّت‪ ،‬و آن دانش اسكت كه به او‬
‫وحي و الهام مي شد‪.‬‬
‫دوم‪ :‬خطاب موسي به او‪:‬‬ ‫ّ‬
‫ﭽﮌ ﮍ ﮎ ﮏ ﮐ ﮑ ﮒ ﮓ گ گ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ‬
‫ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ‬ ‫ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ‬ ‫ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ‬
‫ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ‬ ‫ﮬ‬
‫ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ چ‬
‫(كهف‪.)٧٠ – ٦٦ :‬‬
‫يعنكي‪ :‬موسكي بدو گفكت‪ :‬آيكا (مي‌پذيري ككه مكن همراه تكو‬
‫شوم و) از تكو پيروي كنكم بدان شرط ككه از آنچكه مايكه رشكد و‬
‫صككلح اسككت و بككه تككو آموختككه شده اسككت‪ ،‬بككه مككن بياموزي‌؟‬
‫(خضكر) گفكت‪ :‬تكو هرگكز توان شكيبائي بكا مكن را نداري‪ .‬و‬
‫چگونكككه مي‌توانكككي در برابر چيزي ككككه از راز و رمكككز آن آگاه‬
‫نيستي‪ ،‬شكيبائي كني؟! (موسي) گفت‪ :‬به خواست خدا‪ ،‬مرا‬
‫شكيبكا خواهكي يافكت‪ ،‬و (در هيكچ كاري) بكا فرمان تكو مخالفكت‬
‫نخواهم كرد‪( .‬خضر) گفت‪ :‬اگر تو همسفر من شدي (سكوت‬
‫محككض باش و) درباره چيزي (كككه انجام مي‌دهككم و در نظرت‬
‫ناپسكند اسكت) از مكن مپرس تكا خودم راجكع بدان برايكت سكخن‬
‫بگويم‪.‬‬
‫ي نبوده باشكد‪ ،‬از عصكمت برخوردار نمي‌بود‪ ،‬و‬ ‫پكس اگكر نكب ّ‬
‫موسككي كككه پیامككبری بزرگوار و فرسككتاده‌اي كريككم و داراي‬
‫ي غير‬ ‫عصمت بود چنين رغبتي به فراگيري علم و دانش از ول ّ‬
‫معصكوم نمي‌داشكت‪ ،‬و عزم سكفر و جسكتجوي وي را نمي‌كرد‪،‬‬
‫آنهم در مدّت زماني كه گويا هشتاد سال به طول انجاميده‪ ،‬و‬
‫موقعي كه با او ملقات كرد با فروتني او را گرامی داشت‪ ،‬و‬
‫به صورت انساني مستفيد از او پيروي مي‌كرد‪ ،‬همه اينها دال‬
‫بر نبوّت او و اينكككه وحككي الهككي را هماننككد موسككي دريافككت‬
‫مي‌كرده اسكت‪ ،‬علوه بر اينككه بگونه‌اي از علم لدن ّكي و اسكرار‬
‫نبوّت بهرمنكد بوده ككه موسكي كليكم الله و پيامكبر بنكي اسكرائيل‬
‫از معلومات ايشان مطّلع نبوده‌اند‪.‬‬
‫سكوّم‪ :‬اينككه خضكر اقدام بكه كشتكن يكك پسكر كرد ككه جكز از‬
‫طريكككق وحكككي و الهام خداونكككد ملك علّم چنيكككن امري جايكككز‬
‫نيسككت‪ ،‬و ايككن يككك دليككل مسككتقل بر نبوّت‪ ،‬و برهان آشكاري‬
‫پیامبران‬ ‫‪22‬‬
‫و رسالت الهی‬

‫اسكت بر عصكمت او‪ 1‬وبراي انسكان صكالح جايكز نيسكت تنهكا بكا‬
‫القائات نف سي و چيزي كه بر خاطرش مي‌گذرد اقدام به قتل‬
‫ديگران نمايككد‪ ،‬چون خطورات نفسككی ایشان معصككوم نيسككت‪،‬‬
‫چرا که اولیاءبه اتّفاق آراء ممكن الخطا هستند‪ ،‬پس وقتي كه‬
‫خضكر اقدام به كشتن پسكري كه به سن بلوغ نرسيده بود‪ ،‬به‬
‫ایكن دلیكل کكه مي‌دانسكت وقتكي ككه بزرگ شودكافكر مي‌شود‪ ،‬و‬
‫والدينكش را وادار بكه كفكر مي‌نمايكد چون شديدا ً او را دوسكت‬
‫داشتنكككد‪ ،‬و قطعا ً از او پيروي ميكردنكككد‪ ،‬كشتكككن او مصكككلحت‬
‫بزرگكي اسكت ككه بر بقاي او ارجحيكت داشتكه تكا بديكن صكورت‬
‫والدينككش از كفككر و عقوبككت آن در امان باشنككد‪ ،‬و ايككن دليككل‬
‫است بر نبوّت و عصمت او از جانب حق تعالي‪.‬‬
‫چهارم‪ :‬وقتككي كككه خضككر تأويككل كارهايككش را براي موسككي‬
‫تفسكير نمود‪ ،‬و حقيقكت مسكأله را برايكش توضيكح داد و همكه‬
‫چيز روشن شد‪ ،‬بعد از همه‌ي اينها گفت‪:‬‬
‫ﭽ‪...‬‬
‫ی ی ی چ‬ ‫ﯼ‬
‫(الكهف‪.)٨٢ :‬‬
‫يعنككي‪ :‬س پروردگار تككو خواسككت كككه آن دو كودك بككه حدّ‬
‫بلوغ برسكككند و گنكككج خود را بكككه مرحمكككت پروردگارت بيرون‬
‫بياورنككد (و مردمان بداننككد كككه‪ :‬صككلح پدران و مادران براي‬
‫پسكران و دختران‪ ،‬و خو بي اصكول براي فروع سكودمند اسكت)‪.‬‬
‫مكن بكه دسكتور خود ايكن كارهكا را نكرده‌ام (و خودسكرانه دسكت‬
‫بككه چيزي نككبرده‌ام و بلكككه فرمان خدا را اجرا نموده‌ام و برابر‬
‫رهنمود او رفته‌ام)‪ .‬ايكككن بود راز و رمكككز كارهائي ككككه توانائي‬
‫شكيبائي در برابر آنها را نداشتي‪.)2( .‬‬

‫‪ -1‬فرقه هايي از اين امّت گمراه شده اند كه مرّمات را هتك كرده‪ ،‬و مرتكب منهيّات مي شوند‪ ،‬وقت كه‬
‫مورد انكار قرار مي گيند‪ ،‬مي گويند‪ :‬حقيقت أمر بر خلف ظاهر است‪ ،‬و با ق صّه ي خصر استدلل مي‬
‫كنند كه كشت را خراب كرد و پسري را به قتل رسانيد‪ ،‬ول اين گمراهي اشكاري است كه دروازه ي هه‬
‫شر وفساد ها را طوري مي گشايد كه ديگر بستنش مكن نيست‪ ،‬امّا مقوله ي نبوّت خضر اين درب را مي‬
‫بندد‪ .‬سپس هيچ كس از اين امّت حق ندارد برخلف شري عت اسلم عمل ك ند‪ ،‬چون حلل آن است كه‬
‫خدا حلل كرده باشد‪ ،‬و حرام هم تنها حرام خداست‪ ،‬پس هر كس برخلف اين شريعت عمل كرد مانند‬
‫يك مالف مورد معاقبه قرار مي گيد‪ ،‬هر ادّعايي هم داشته باشد قابل قبول نيست‪.‬‬
‫‪ -2‬جع زيادي از علما بر اين اعتقادند كه خصر زنده است و هنوز وفات نيافته ‪ ،‬و اخبار زيادي در اين باره‬
‫وارد شده‪ ،‬ول ا ين مقوله درب خرا فه گري و دجّال را گشوده‪ ،‬بطوري كه خيلي از افراد شروع كرده ا ند‬
‫به ادعاي ملقات خضر و دريافت توصيه ها و دستورات از او‪ ،‬و در اين موررد حكايات عجيب و غريب را‬
‫نقل مي كند‪ ،‬ول عقل سال ان اخبار را مردود مي داند‪.‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪23‬‬
‫كفر ورزيدن به يك پيامبر كفر به همه آنها است‬
‫كفر ورزيدن به يكي از پيامبران‪ ،‬انكار و كفر ورزيدن است به‬
‫همه آنها‪ ،‬همانگونه كه خداوند متعال فرمود‪:‬‬
‫چ (شعراء‪)105:‬‬ ‫ﭽ‬
‫يعنكي‪ :‬قوم نوح پيامكبران را تكذيكب كردنكد‪.‬و فرمود ﭽ ﭮ‬
‫ﭯ ﭰ چ‬
‫(شعراء‪)114:‬‬
‫یعنی‪ :‬قوم ثمود پيامبران را تكذيب كردند‪.‬‬
‫ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ چ (شعراء‪ )١٦٠ :‬يعنككككي‪ :‬قوم‬ ‫و فرمود‪ :‬ﭽ ﭑ‬
‫لوط فرستادگان را تكذيب كردند‪.‬‬

‫جعي از علما و مدثي هم اقدام كرده اند به تضعيف آن روايات و اخبار‪ ،‬مانند باري‪ ،‬ابن دحيه‪ ،‬ابن كثي‪،‬‬
‫ا بن ح جر ع سقلن‪ ،‬و قوي تر ين دل يل در مردود دان ست ادعاي زنده بودن خ ضر ا ين ا ست كه ه يچ روا يت‬
‫صحيحي در اين باره وجود ندارد‪ ،‬و نيز اگر زنده مي بود قطعا بر او واجب مي شد كه از پيامب اسلم ص‬
‫پيوي و او را ياري كند‪ ،‬زيرا خداوند از تام پيامبانش عهد و پيمان گرفته كه به ممّد ص ايان بياورند و‬
‫ياورش باش ند در صورت كه او را يافت ند‪ :‬چ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ‬
‫ﮬ ﮭﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕﯖ ﯗ ﯘﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠچ‬
‫آل عمران‪٨١ :‬‬
‫يعن و [ياد كن] هنگا مى را كه خداوند از پيامبان پيمان گرفت كه هر گاه به شا كتاب و حكمت دادم‪،‬‬
‫سپس فرستادهاى نزد شا آمد كه آنچه را با شاست تصديق كرد‪ ،‬بايد به او ايان بياوريد‪ ،‬و حتما ياريش‬
‫كنيد‪ ،‬آنگاه فرمود آيا اقرار كرديد‪ ،‬و در اين باره پيمان را پذيرفتيد؟ گفتند‪ :‬آرى اقرار كردي‪ ،‬فرمود‪ :‬پس‬
‫گواه باشيد و من با شا از گواهان هستم‪.‬‬
‫و رسول خدا ص هم فرموده‪ :‬اگر موسي زنده بود چاره اي جز پيوي از من نداشت »‪ ،‬و ابراهيم حرب‬
‫پيامون زنده بودن خ ضر و الياس از اح د بن حن بل سؤال كرد‪ ،...‬در پا سخ فرمود‪ :‬ك سي كه به غائ ب‬
‫حواله ك ند من صف شناخ ته ن ي شود‪ ،‬و ا ين جز القاي شيطان چيزي ني ست ‪ (.‬مموع فتاواي ش يخ ال سلم‬
‫‪.)4/337‬‬
‫و از امام باري هم در باره ي خ ضر و الياس سؤال شد‪ :‬آ يا آن ا زنده ه ستند؟ فرمود ‪ :‬چگو نه م كن ا ست‬
‫زنده باش ند در حال كه ر سول خدا ص فرموده ‪ « :‬ل يب قي علي رأس مأة سنة م ن هو علي و جه الرض‬
‫أ حد» يع ن تا صد سال دي گر يك ن فر هم ك سان با قي ن ي مان ند كه حال روي زم ي زند گي مي كن ند‪.‬‬
‫( مموع فتاواي شيخ السلم ‪.)4/337‬‬
‫جاعت از علماي مقق هم مف صّل به ايراد دليل باطل كنند ي اين خرافه پرداخته اند‪ ،‬از جله ابن كثي در‬
‫البداية والنّهاية (‪)1/326‬و شيخ ممّد امي شنقيطي در اضواء البيان ( ‪ ،)4/184‬و ابن حجر عسقلن هم در‬
‫اين باره رساله اي را تأليف كرد به نام «الزّهر النضر ف نبأ خضر» كه ضمن مموعة الرسائل النبية ‪.2/195‬‬
‫پیامبران‬ ‫‪24‬‬
‫و رسالت الهی‬

‫متكي رسكول خود را تكذيكب‬ ‫مشهور اسكت ككه گوينكد‪ :‬هكر ا ّ‬


‫كردنكد‪ ،‬در حالي ككه تكذيكب يككي از پيامكبران‪ ،‬تكذيكب همكه بكه‬
‫حسكاب مي‌آيكد‪ ،‬چون همكه پيامكبران حامكل يكك رسكالت‪ ،‬و برای‬
‫يكككك ديكككن واحكككد دعوت می‌کردنكككد‪ ،‬و همكككه را خداي واحكككد‬
‫فرسكتاده‪ ،‬پكس آنهكا يكك مجموعكه هسكتند ككه اوّلينشان مژده‌ي‬
‫خر را تصديق مي كرد‪.‬‬ ‫آخرينشان مي‌دهد‪ ،‬و متقدّم متأ ّ‬
‫از ايكن رو ايمان بكه برخكي و كفكر ورزيدن بكه برخكي ديگكر‬
‫كفكر و انكار همكه اسكت‪ ،‬و خداونكد بر چن ين ك ساني نشانكه کفكر‬
‫گذاشته و مي فرمايد‪:‬‬
‫ﭽﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ ﭽ ﭾ ﭿ ﮀ‬
‫ساء‪:‬‬
‫ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ژﮌ ﮍ ﮎ ﮏ ﮐ چ (النسس‬
‫‪)١٥١ - ١٥٠‬‬
‫يعنككي‪ :‬كسككاني كككه بككه خدا و پيغمككبرانش ايمان ندارنككد و‬
‫مي‌خواهنككد ميان خدا و پيغمككبرانش جدائي بيندازنككد (و بگوينككد‬
‫كككه بككه خدا ايمان داريككم‪ ،‬ولي بككه پيغمككبران ايمان نداريككم) و‬
‫مي‌گوينكد ككه بكه برخكي از پيغمكبران ايمان داريكم و بكه برخكي‬
‫ديگر ايمان نداريم‪ ،‬و مي‌خواهند ميان آن (كفر و ايمان) راهي‬
‫برگزيننككد (ولي ميان كفككر و ايمان فاصككله‌اي نيسككت و دو راه‬
‫بيككش وجود ندارد‪ :‬راه كفككر و راه ديككن)‪ .‬آنان جملگككي بيگمان‬
‫كافرنكككككد‪ ،‬و مكككككا براي كافران عذاب خواركننده‌اي فراهكككككم‬
‫آورده‌ايم‪.‬‬
‫و خداونككد بككه مككا فرمان مي‌دهككد كككه در ايمان آوردن ميان‬
‫هيچكدام از فرسكتادگانش فرق و فاصكله‌اي نيندازيكم‪ ،‬بلككه بكه‬
‫همه ايمان داشته‪ ،‬تا ايمانمان مستحق مقبوليت خداوند باشد‪:‬‬
‫ﭭ ﭮ ﭯ‬ ‫ﭽﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ‬
‫ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ ﭽ ﭾ ﭿ ﮀ‬
‫ﮁ ﮂچ (بقره‪.)136:‬‬
‫يعني‪ :‬بگوئيد‪ :‬ايمان داريم به خدا و آنچه (به نام قرآن) بر‬
‫ما نازل گشته‪ ،‬و آنچه بر ابراهيم‪ ،‬اسماعيل‪ ،‬اسحاق‪ ،‬يعقوب‪،‬‬
‫و اسكباط (يعنكي نوادگان يعقوب) نازل شده اسكت‪ ،‬و بكه آنچكه‬
‫براي موسككي و عيسككي آمده اسككت‪ ،‬و بككه آنچككه براي (همككه)‬
‫پيغمكبران از طرف پروردگارشان آمده اسكت‪ .‬ميان هيكچ يكك از‬
‫آنان جدائي نمي‌اندازيكم (نكه ايكن ككه مثكل يهوديان يكا عيسكويان‪،‬‬
‫بعضيها را بپذيريم و بعضيها را نپذيريم‪ .‬بلكه همه پيغمبران را‬
‫راهنماي بشري ّ كت در عصككر خود مي‌دانيككم و كتابهايشان را بككه‬
‫طور اجمال مي‌پذيريم) و ما تسليم (فرمان) خدا هستيم‪.‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪25‬‬
‫و هكر ككس چنيكن راهكي را بپيمايكد و بكه همكه پیامكبران بدون‬
‫تبعیكض ایمان بیاورد واقعا ً هدايكت يافتكه اسكت‪ ،‬همانگونكه مكی‬
‫فرماید‪:‬‬
‫ﭽ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊژ ﮌ ﮍ ﮎ ﮏ ﮐ ﮑﮒ ﮓ‬
‫گگ ﮖ ﮗ ﮘ چ (بقره‪)١٣٧ :‬‬
‫يعنككي‪ :‬گككر آنان ايمان بياورنككد‪ ،‬همچنان كككه شمككا ايمان‬
‫آورده‌ايككد‪ ،‬و بدان چيزهائي كككه شمككا ايمان داريككد‪ ،‬ايشان نيككز‬
‫ايمان داشتكه باشنكد‪ ،‬بي‌گمان (بكه راه درسكت خدائي) رهنمود‬
‫گشته‌انكد‪ ،‬و اگكر پشكت كننكد (و از حقيقكت سكرپيچي نماينكد و‬
‫دوباره به رسوم و آداب موروثي چنگ زنند) پس راه اختلف و‬
‫دشمنانگكي را (بكا شمكا) در پيكش گرفته‌انكد‪ ،‬و خدا تكو را بسكنده‬
‫خواهكد بود و او تكو را از (اذي ّكت و آزار و نيرنكگ و دسكيسه‌هاي)‬
‫ايشان نجات خواهد داد‪ ،‬و او شنوا و بينا است (و گفتار ايشان‬
‫را مي‌شنود و كردار آنان را مي‌بيند)‪.‬‬
‫مت و مؤمنين پيرو او را كه ميان‬ ‫خداوند متعال پيامبر اين ا ّ‬
‫هيكچ يكك از پيامكبران الهكي تفاوتكي قائل نشده‌انكد مورد مدح و‬
‫ستايش قرار داده و مي‌فرمايد‪:‬‬
‫ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ‬ ‫ﭽ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞﮟ ﮠ‬
‫ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭﮬ ﮭ ﮮ ﮯﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ چ‬
‫(بقره‪.)٢٨٥ :‬‬
‫مد) معتقد است بدانچه از سوي‬ ‫يعني‪ :‬فرستاده (خدا‪ ،‬مح ّ‬
‫پروردگارش بر او نازل شده اسككككت (و شك ّككككي در رسككككالت‬
‫آسماني خود ندارد) و مؤمنان (نيز) بدان باور دارند‪ .‬همگي به‬
‫خدا و فرشتگان او و كتابهاي وي و پيغمبرانش ايمان داشته (و‬
‫مي‌گوينكد‪ ):‬ميان هيكچ يكك از پيغمكبران او فرق نمي‌گذاريكم (و‬
‫سككرچشمه رسككالت ايشان را يكككي مي‌دانيككم)‪ .‬و مي‌گوينككد‪:‬‬
‫مد) شنيديكم و اطاعكت‬ ‫سط مح ّك‬ ‫(اوامكر و نواهكي ربّانكي را تو ّك‬
‫كرديككم‪ .‬پروردگارا! آمرزش تككو را خواهانيككم‪ ،‬و بازگشككت بككه‬
‫سوي تو است‪.‬‬
‫و كساني را ميان فرستادگانش فرق نمي گذارند به اجر و‬
‫پاداش بزرگ وعده داده است و مي فرمايد‪:‬‬
‫ﭽ ﮒ ﮓ گ گ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞﮟ ﮠ‬
‫ﮡ ﮢ ﮣ چ (النساء‪)١٥٢ :‬‬
‫ما كسكاني ككه بكه خدا و پيغمكبرانش ايمان دارنكد و‬ ‫یعنكی‪:‬و ا ّك‬
‫ميان هيكككچ يكككك از آنان (در ايكككن ككككه از سكككوي خدا برگزيده‬
‫شده‌اند) فرقي نمي‌گذارند (و هيچ كدام را تكذيب نمي‌نمايند)‪،‬‬
‫بدانان پاداش و مزدشان را خواهيكككم داد‪ ،‬و خداونكككد بسكككيار‬
‫پیامبران‬ ‫‪26‬‬
‫و رسالت الهی‬

‫آمرزنده و بسيار مهربان است (و لغزشها و اشتباهاتي هم اگر‬


‫داشته باشند‪ ،‬مورد عفو قرار مي‌دهد)‪.‬‬
‫مت و‬ ‫همچنيككن خداونككد اهككل كتاب (يهود و نصككاري) را مذ ّ ك‬
‫نكوهش فرموده‪ ،‬چون به برخي از پيامبران ايمان آورده‌اند‪ ،‬و‬
‫به برخي ديگر كفر ورزيدند‪:‬‬
‫ﭽژ ﮌ ﮍ ﮎ ﮏ ﮐ ﮑ ﮒ ﮓ گ گ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ‬
‫ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ چ‬
‫(بقره‪)٩١ :‬‬
‫یعنكی‪ :‬هنگامكي ككه بكه آنان گفتكه شود‪ :‬بكه آنچكه خداونكد فرو‬
‫فرسكتاده اسكت (ككه قرآن اسكت) ايمان بياوريكد‪ ،‬مي‌گوينكد‪ :‬مكا‬
‫به چيزي ايمان مي‌آوريم كه بر خود ما نازل شده باشد (نه بر‬
‫اقوام ديگكر)‪ ،‬و بكه غيكر آن كفكر مي‌ورزنكد و حال آن ككه حكق‬
‫بوده و تصكديق‌كننده چيزي اسكت ككه بكا خود دارنكد‪ .‬بگكو‪ :‬اگكر‬
‫مؤمنيكد (و راسكت مي‌گوئيكد ككه بكه تورات ايمان داريكد و از آن‬
‫پيروي مي‌كنيكككد) پكككس چرا پيامكككبران خدا را پيكككش از ايكككن‬
‫مي‌كشتيد؟‬

‫نبوّت را جز با دليل براي كسي اثبات نميكنيم‬


‫علمای تفسكككير و سكككيره و تاريكككخ نام انكككبياي زيادي را ذككككر‬
‫كرده‌انكد‪ ،‬يكا بكه نقكل از بنكي اسكرائيل‪ ،‬و يكا بكا تكيكه بر گفته‌هايكي‬
‫حت آنهككا ثابككت نشده‪ ،‬ولي هككر كدام از آن روايات و‬ ‫كككه صكك ّ‬
‫گفته ‌ها مخالف قرآن و سكنّت ثابت رسكول الله ص باشكد آن را‬
‫رهكا مي‌كنيكم‪ ،‬ماننككد گفته‌ي كسككاني ككه گفته‌انككد‪ « :‬سككه نفككر‬
‫فرستاده‌اي كه براي تبليغ دين به شهري فرستاده شدند‪ - ،‬كه‬
‫داسكتانشان در سكوره‌ي ياسكين ذككر شده – از پيروان عيسكي‬
‫بودنكد‪ ،‬ونيز مي‌گوينكد‪ :‬جرجيس و خالد بن سنان هر دو بعد از‬
‫عيسي مبعوث شدند» ‪.1‬‬
‫مككا همككه اينهككا را مردود مي‌دانيككم‪ ،‬چون در حديككث صككحيح‬
‫پيامكبري‬ ‫روايكت شده ككه بيكن عيسكي بكن مريكم و پيامكبرمان‬
‫نیامده‪ ،‬بنابراين فرستادگان مذكور در سوره ي ياسين‪ ،‬يا قبل‬
‫از عيسكي مبعوث شده‌انكد‪ ،‬وگفته‌ي راحكج هكم ايكن اسكت‪ ،‬يكا از‬
‫جانب عيسي روانه شده‌اند‪ ،‬كه اين بعيد بنظر مي‌رسد‪ ،‬چون‬
‫خداوند خبر داده كه آنها را فرستاده‪ ،‬و واژه‌ي «رسول» وقتي‬
‫كككه بطور مطلق ذكككر شود بككه مصككطلح معروف برمي‌گردد‪،‬‬
‫يعني رسول خدا‪ ،‬وروايتي كه مي گويد‪ :‬خالد بن سنان يكي از‬
‫‪ -1‬فتح الباري (‪)6/489‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪27‬‬
‫پيامككبران عرب بوده كككه قومككش او را از بیككن بردنككد درسككت‬
‫نيسكت‪ ،‬چون مخالف حديكث صكحيح رسكول خدا اسكت مبنكي‬
‫بر اينكه انبياي عرب چهار نفر بودند‪.‬‬
‫ما روايات بني اسرائيل پيرامون نام برخي از پيامبران‪ ،‬از‬ ‫ا ّ‬
‫قرآن و سكنّت دليلي بر آن يافكت نمكي شود‪ ،‬پكس مكا نكه آن را‬
‫تصكديق مكي كنيكم و نكه تكذيكب‪ ،‬زیرا خكبرشان احتمال صكدق و‬
‫كذب را دارد‪.‬‬
‫فصل دوّم‬
‫نياز بشريّت به پيامبران و رسالت آسماني‬

‫مقدّمه‬
‫از آنجاككه در زمانهاي قديكم مردم بكا پيامكبران جدال مي‌كردنكد‪،‬‬
‫و دانش آنها را مردود قلمداد كرده و از ايشان معترض بودند‪-‬‬
‫بشككر امروز در قرن بيسككتم كككه بككه اوج پيشرفككت مادّي نايككل‬
‫آمده‪ ،‬و در اعماق اقيانوسككها غوّاصككي مي‌كنككد‪ ،‬و در فضككا بككه‬
‫گشككت و گذار مي‌پردازد‪ ،‬و اتككم را شكافتككه‪ ،‬و بسككياري از‬
‫انرژی‌های پنهان هسككتي را كشككف و ضبككط نموده ‪ -‬قطعا ً در‬
‫ايكن حال بكا شدّت بيشتري بكا پيامكبران وارد بحكث و جدال مكي‬
‫شونككد‪ ،‬وعلوم و معارفشان را مردود مي‌شمارنككد‪ ،‬و بيككش از‬
‫گذشته از آنها رويگرداني مي‌كنند‪ ،‬و حال بشر امروز نسبت به‬
‫پيامكككككبران و تعاليكككككم ايشان همچون احوال گورخران فراري‬
‫هستند وقتي كه شير درنده‌اي مي بينند و باشدّت آنچناني راه‬
‫جه نمي‌كنند‪:‬‬ ‫فرار در پيش مي‌گيرند كه به هيچ چيز تو ّ‬
‫ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ چ‬ ‫ﭛ ﭜ ﭝ‬ ‫ﭽﭖ ﭗ پ ﭙ ﭚ‬
‫(الدثر‪)٥١ – ٤٩ :‬‬
‫يعنكككي‪ :‬چرا بايكككد ايشان‪ ،‬از قرآن رويگردان شونكككد؟ انگار‬
‫آنان گورخران رمنده‌اي هستند‪ !.‬گورخراني كه از شير گريخته‬
‫و رميده باشند‪.‬‬
‫بشر امروز بيكش از گذشته در برابر پيامبران و آموزه هاي‬
‫ايشان امتناع مكي ورزنكد‪ ،‬زيرا بكه دانكش خود غرور و تكبّر مكي‬
‫ورزند و پيرو مرداني هستند كه در عصرهاي گذشته و قبل از‬
‫ايشان زيسته‌اند‪.‬‬
‫ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥﮧ‬ ‫ﮞ‬ ‫ﭽ ﮛ ﮜ ﮝ‬
‫ﮧ ﮨﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ چ (تغابن‪)٦ :‬‬
‫يعني‪ :‬اين (سوء عاقبت و عذاب آخرت) بدان خاطر است‬
‫كه پيغمبرانشان به پيش ايشان مي‌آمدند و معجزات روشن و‬
‫دلئل متقكككن براي آنان مي‌آوردنكككد و ايشان مي‌گفتنكككد‪ :‬آيكككا‬
‫آدميان‪ ،‬مككا را هدايككت مي‌كننككد؟ (مگككر مي‌شود انسككانهائي‬
‫همچون خودمان پيغمكبران خدا شونكد؟! پيغمكبران بايكد فرشتكه‬
‫باشنككد‪ .‬بديككن وسككيله بككه مخالفككت برمي‌خاسككتند و) كافككر‬
‫مي‌گشتند و سر بر مي‌تافتند و رويگردان مي‌شدند‪ ،‬و خدا هم‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪29‬‬
‫بي‌نياز (از ايمان و اطاعكت ايشان) بود و (هميشكه هكم) بي‌نياز‬
‫است و سزاوار ستايش و سپاس‪.‬‬
‫امروز شياطين انس و جن در عقل و انديشه‌ي بشر دميده‬
‫و آنهكا را بكه گردنكشكي در برابر خدا و شريعكت او واميدارنكد‪ ،‬و‬
‫از آموزه‌هاي پيامكبران بكه بهانه‌هايكي همچون محدوديكت عقكل‪،‬‬
‫توقككف كاروان زندگككي و سككد راه پيشرفككت تمدن و ترقككي‪،‬‬
‫اعراض جسته‪ ،‬ومي‌گويند‪ :‬امروز كشورهايي در جهان تشكيل‬
‫شده‌انككد كككه مبناي قوانيككن و مقّررات در آنهككا بر مخالفككت بككا‬
‫تعاليكم آسكماني و آموزه هاي پيامكبران اسكت‪ ،‬و حت ّكي در برخكي‬
‫از آن كشورهكا زيكر بناي قوانيكن بر الحاد و ديكن سكتيزي اسكت‬
‫ككككه امروز بكككه سككككولريزم معروف اسكككت‪ ،‬و بسكككياري از‬
‫حکومتهایی هم كه بر مسلمين حكمراني مي‌كنند بر اين رویه‬
‫راه مي‌پيماينكد‪ ،‬و مردم عوام تنهكا بكه ايكن قيكد‪ ،‬ككه در يككي از‬
‫مواد قانونكي گفتكه شده باشكد‪« :‬ديكن حكومكت اسكلم اسكت»‬
‫راضي هستند‪ ،‬سپس اين ماده را هم با مواد سابق و لحق و‬
‫قوانيني كه بر مردم حكومت مي‌كنند منهدم گردد!‪.‬‬
‫آيكا صكحيح اسكت ككه بشكر امروز بكه جايكي رسكيده ككه از‬
‫پيامككبران الهككي و رسككالت و شريعككت و تعاليمشان بككي نياز‬
‫است؟ و آيا درست است كه بشر امروز مي تواند دور از راه‬
‫و روش فرستادگان خدا راه درست زندگی را بیابد؟!‪.‬‬
‫براي پاسخ بكه اين سكؤال كافي اسكت به اوضاع كشورهاي‬
‫بككه اصككطلح پيشرفتككه و متمد ّ كني همچون آمريكككا و بريتانيككا و‬
‫فرانسككه و روسككيه وچيككن نگاهككي گذرا بيندازيككم تككا بككبينيم چككه‬
‫بدبختي‌هايكي بر آن جامعه‌كها سكيطره يافتكه‪ ،‬و منككر پيشرفكت‬
‫ما از جنبه‌ي‬ ‫مادي و صكنعتي در سكطحي عالي اينان نيسكتيم‪ ،‬ا ّك‬
‫معنوي كككه پيامككبران الهككي و آموزه هايشان جهككت اصككلح و‬
‫تصكحيح آن آمدنكد بسكيار سكقوط وبكه انحطاط كشيده شده‌انكد‪،‬‬
‫كسي نمي‌تواند انكار كند كه بحران روحي و بيماريهاي رواني‬
‫– امروز – نشانه‌ي بارز جهان متمدّن اسككت‪ ،‬انسككان در جهان‬
‫متمدّن امروز انسككانيّت را از دسككت داده‪ ،‬و خود را باختككه‪ ،‬از‬
‫ايكن رو جوانان در آنجكا متمّرد و گردنككش هسكتند‪ ،‬و عليكه همكه‬
‫ارزشهكككا و اخلق و اوضاع و قوانيكككن و مقّررات گردنكشكككي‬
‫مي‌كنند‪ ،‬حتّي از زندگي خود بيزارند و آن را قبول ندارند‪ ،‬و در‬
‫شرق و غرب در پي ندا يا فلسفه يا توجيه يا راهي هستند كه‬
‫گمان مي‌كنند آسايش و آرامش در آنجا يافت مي شوند‪ ،‬چون‬
‫جهان غرب آنقدر بسوي سقوط متحوّل شده كه جرم وجنايت‬
‫اسكتخوانهايش را خرد و فاسكد كرده‪ ،‬و انحراف و فسكاد و بكي‬
‫بنكد و باري در آنجكا حاككم اسكت‪ ،‬و فحشكا و بكي بنكد و باري پايكه‬
‫پیامبران‬ ‫‪30‬‬
‫و رسالت الهی‬

‫هاي بزرگ دولت را بكككه لرزه درآورده‪ ،‬و آنچكككه پنهان اسكككت‬
‫فراتكككر از آشكارش مي‌باشكككد‪ ،‬و آنجكككا ككككه امروز بكككه جهان‬
‫پيشرفته و متمدّن معروف است‪ ،‬با دست خود خانه هاي خود‬
‫مدنشان آنهككا را مي‌كشككد‪ ،‬آن تمدّن‪،‬‬ ‫را تخريككب مي‌نماينككد‪ ،‬و ت ّ‬
‫شح مي‌كند كه در آن سرايت كرده و افراد را به‬ ‫سمومي را تر ّ‬
‫قتكككل مي‌رسكككاند‪ ،‬و مجموعه‌هايشان را متفّرق مكككي سكككازد‪،‬‬
‫كساني را كه امروز آنها را جهان متمدّن و پيشرفته مي‌گوييم‪،‬‬
‫بكه پرنده‌ي تنومندي مكي ماننكد ككه مكي خواهكد بكا يكك بال پرواز‬
‫کند‪.‬‬
‫مكا براي اصكلح قلبهايمان‪ ،‬و روشكن كردن درون و روان‪ ،‬و‬
‫هدايككككت عقلهايمان محتاج پيامككككبران و تعاليككككم حياتبخككككش‬
‫ايشانيم‪...‬‬
‫ما بكه پيامكبران نياز مبرم داريم تا مسكير خود را در زندگي‬
‫بشناسكيم و بكا آن آشنكا شويكم‪ ،‬و بفهميكم بكا زندگكي و آفريدگار‬
‫آن چگونه ارتباط داشته باشيم‪.‬‬
‫ما نيازمنكد ايشان هستيم تا سراسيمه و منحرف نگرديم و‬
‫در منجلب گرفتار نگرديم‪.‬‬

‫سخني ارزنده از ابن قيّم‬


‫ابكن قي ّكم –رحمكه الله – در رابطكه بكا نياز مردم بكه پيامكبران و‬
‫آموزه هاي ايشان مي‌گويد‪:‬‬
‫«از اينجا فهميده مي شود كه بندگان بیش از هر ضرورتي‬
‫نيازمنكد شناخكت پيامكبران و تعاليكم و برنامكه و شریعتكی هسكتند‬
‫كه با خود آورده‌اند‪ ،‬و بايد اخبارشان را تصديق و فرمانهايشان‬
‫را اطاعكت كننكد‪ ،‬چرا ككه هيكچ راهكي بسكوي سكعادت نيسكت و‬
‫نجات و سكرافرازي نيسكت‪ ،‬نكه در دنيكا و نكه در آخرت جكز بكه‬
‫صل‬‫دسكت پيامكبران‪ ،‬و هيكچ راهكي براي تشخيكص وشناخكت مف ّك‬
‫پاك ونكا پاك وجود ندارد مگكر از جهكت آنهكا‪ ،‬و جكز توسكط آنهكا‬
‫هرگز رضاي خدا بدست نمي‌آيد‪ ،‬از اين رو اخلق نيكو و كردار‬
‫و گفتار پاك و درسككت تنهككا راه و روش و شريعككت آنهاسككت‪،‬‬
‫پكككس ايشان معيار برتري هسكككتند و گفتار و اخلق بكككا آنهكككا‬
‫سكنجيده مكي شود‪ ،‬و بكا پيروي از آنهكا اهكل گمراهكي از هدايكت‬
‫يافتگان جدا مي شوند‪ ،‬و نياز به آنها از نياز و ضرورت بدن به‬
‫روح‪ ،‬نياز چشكككم بكككه نور و روشنكككي‪ ،‬و احتياج روح بكككه حيات‬
‫وزنده بودن بيشتر است‪ ،‬و خلصه هر ضرورت و نيازي فرض‬
‫شده باشكد‪ ،‬نياز بشكر بكه پيامكبران خيلي از آن بيشتكر اسكت‪.‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪31‬‬
‫اكنون گمانت چيست نسبت به كسي كه اگر يك چشم به هم‬
‫زدن هدايكت و شريعتكش از تكو غائب باشكد قلبكت فاسكد مكي‬
‫گردد‪ ،‬و همچون ماهي‌اي اسكت ككه از آب فاصكله گرفتكه و در‬
‫ماهكي تابكه گذاشتكه شده باشكد‪ ،‬حال بنده هكم وقكت جدايكي و‬
‫فاصككله گرفتككن از آنچككه رسككول خدا آورده همينطور اسككت‪ ،‬و‬
‫ما تنهكا قلبكي ايكن را درك مكي‬
‫حت ّكي از ايكن هكم مهمتكر اسكت‪ ،‬ا ّك‬
‫كند كه زنده باشد‪ ،‬زيرا مرده احساس ندارد‪ ،‬پس اگر سعادت‬
‫دنيكا و آخرت انسكان بكه هدايكت و برنامه‌ي پيامكبرمان وابسكته‬
‫است؛ واجب است بر هر كسي كه دلسوز و خيرخواه خويش‬
‫است‪ ،‬و مي خواهد نجات يابد آنقدر از هدايت و راه و روش و‬
‫سكككيره واحوال ايشان يادگيرد ككككه از جاهلن جدا گردد‪ ،‬و در‬
‫شمار پيروان و حزب ايشان قرار گيرد‪ ،‬فضل و بزرگي هم در‬
‫دسكت خداسكت و بكه هكر ككس بخواهكد مكي بخشكد‪ ،‬و خداونكد‬
‫‪1‬‬
‫داراي فضل عظيم است»‪.‬‬

‫ابن تيميه نياز به پيامبران و رسالتشان را بيان مي كند‬


‫از جمله كسكاني ككه ايكن موضوع را مورد بررسكي و تكبيين قرار‬
‫داده شيكخ السكلم ابن تيميكه رحمه الله است ككه مي فرمايد‪:‬‬
‫« رسكالت آسكماني براي بندگان ضروري اسكت‪ ،‬و نيازشان بكه‬
‫آن ما فوق هر نياز به هر چيزي است‪ ،‬رسالت الهي روح‪ ،‬نور‬
‫و حيات جهان اسككت‪ ،‬اگككر جهان فاقككد نور‪ ،‬حيات و روشنككي‬
‫باشكد جكز فسكاد چكه چيزي در آن هسكت و كدام صكلحي در آن‬
‫باقكي مكي مانكد؟!‪ ،‬دنيكا تاريكك و ملعون اسكت جكز جایكي ككه‬
‫خورشيكد رسكالت در آن تابيده باشكد‪ ،‬انسكان هكم مادامكي ككه‬
‫خورشيكد رسكالت در قلبكش تابكش نكنكد و بكه روح و حيات آن‬
‫نايكل نگردد در ظلمكت و تاريككي اسكت و مرده محسكوب مكي‬
‫شود‪ ،‬همانگونه كه خداوند مي فرمايد‪:‬‬
‫ﭽ ﮗ ﮘﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ‬
‫ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰچ (انعام‪.)122 :‬‬ ‫ﮨﮩ ﮬ‬
‫يعنككي‪ :‬آيككا كسككي كككه (بككه سككبب كفككر و ضلل همچون)‬
‫مرده‌اي بوده اسكت و مكا او را (بكا اعطاء ايمان در پرتكو قرآن)‬
‫زنده كرده‌ايكككم و نوري (از مناره ايمان) فرا راه او داشته‌ايكككم‬
‫كككككه در پرتككككو آن‪ ،‬ميان مردمان راه مي‌رود (و چشككككم او را‬
‫روشنائي‪ ،‬گوش او را شنوائي‪ ،‬زبان او را توان گفتار‪ ،‬و دسكت‬
‫و پاي او را قدرت انجام كار مي‌بخشكد) ماننكد كسكي اسكت ككه‬
‫‪ -1‬زاد العاد (‪.)1/15‬‬
‫پیامبران‬ ‫‪32‬‬
‫و رسالت الهی‬

‫مثَل‌گوئي در تاريكيهكا فرو رفتكه اسكت (و توده‌هاي انباشتكه‬ ‫بكه َ‬


‫ظلمتكده كفكككر او را در خود بلعيده اسكككت و شبكككح بي‌جان و‬
‫بي‌انديشككككه و بي‌تكانككككي از او برجاي نهاده اسككككت) و از آن‬
‫تاريكيهكا نمي‌توانكد بيرون بيايكد؟ همان گونكه (ككه خداونكد ايمان‬
‫را در دل ايمانداران آراسكككته اسكككت‪ ،‬كفكككر و ضلل را در دل‬
‫ناباوران پيراسكككته اسكككت و) اعمال كافران در نظرشان زيبكككا‬
‫جلوه داده شده است‪.‬‬
‫ايكن توصكیف مؤمكن اسكت‪ ،‬در اصكل مرده بود ودر تاريككي‬
‫جهل بسر مي برد‪ ،‬ولي خداوند با روح رسالت آسماني و نور‬
‫ايمان او را زنده كرد‪ ،‬و برايككككش نوري قرار داد كككككه در ميان‬
‫مردم بككككا آن راه برود‪ ،‬ولي كافككككر همچنان داراي قلب مرده‬
‫است و در تاريكيها بسر مي برد»‪.‬‬
‫همچنيكككككن فرمود‪ « :‬خداونكككككد متعال رسكككككالتش را روح‬
‫نامگذاري كرده‪ ،‬چون اگكككر روح نباشكككد زنده بودن هكككم وجود‬
‫ندارد همانگونه كه مي فرمايد‪:‬‬
‫ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖﭗ پ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ‬
‫ﭤ ﭥ ﭦ ﭧﭨ ﭩ چ (شوری‪.)52:‬‬ ‫ﭡ ﭢ ﭣ‬
‫يعني‪ :‬همان گونه كه به پيغمبران پيشين وحي كرده‌ايم‪ ،‬به‬
‫تو نيز به فرمان خود جان را وحي كرده‌ايم (كه قرآن نام دارد‬
‫و مايكه حيات دلهكا اسكت‪ .‬پيكش از وحكي) تكو ككه نمي‌دانسكتي‬
‫كتاب چيسككت و ايمان كدام‪ ،‬وليكككن مككا قرآن را نور عظيمككي‬
‫نموده‌ايم كه در پرتو آن هر كس از بندگان خويش را بخواهيم‬
‫هدايت مي‌بخشيم‪.‬‬
‫در اينجكككا دو اصكككل را ذككككر‪ :‬روح ونور‪ ،‬روح حيات و زنده‬
‫بودن است‪ ،‬و نور همان نور و روشني است»‪.‬‬
‫همچنيككن فرمود‪ « :‬خداونككد براي وحككي و الهام كككه بعنوان‬
‫حيات و نور قلبهكا نازل فرمود مثال مكي زنكد بكا آب باران مثال‬
‫زده كه جهت احياي زمين از آسمان فرود مي آيد‪ .‬همچنين با‬
‫آتشي كه نور از آن حاصل مي گردد‪ ،‬همانگونه كه در اين آيه‬
‫مي فرمايد‪:‬‬
‫ﭽ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙﯚ ﯛ‬
‫ﯨ‬ ‫ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥﯦ ﯧ‬
‫ﯩ‬
‫ﯼ ی ی چ (رعد‪)17:‬‬
‫يعنككي‪ :‬خداونككد از (ابرهاي) آسككمان‪ ،‬آب فرو مي‌بارانككد و‬
‫دره‌كها و رودخانه‌كها هكر يكك بكه اندازه گنجايكش خويكش (براي‬
‫رويكككككككككككككش گياهان و بهره‌وري درختان‪ ،‬از آب آن) در خود‬
‫مي‌گنجاننككد‪ ،‬و روي ايككن سككيلبها‪ ،‬كفهاي زياد و بيسككودي قرار‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪33‬‬
‫مي‌گيرد‪ ،‬همچن ين است آنچه از طل و نقره و غيره جهت تهي ّه‬
‫زينت‌آلت روي آتككش ذوب مي‌نماينككد‪ ،‬كفهائي هماننككد كفهاي‬
‫آب بر مي‌آورد‪ - ،‬پروردگار براي حكككق و باطكككل چنيكككن مثالي‬
‫ما كفها‪( ،‬بيسود و بيهوده بوده و هرچه زودتر) دور‬ ‫مي‌زند ‪ -‬ا ّ‬
‫انداختككه مي‌شود‪ ،‬ولي آنچككه براي مردم نافككع اسككت در زميككن‬
‫ماندگار مي‌گردد‪ .‬خداونككد ايككن چنيككن مثالي مي‌زنككد‪( .‬عقائد‬
‫باطكل‪ ،‬همسكان ككف و خكس و خاشاك روي آب و بالي فلزات‬
‫اسككت كككه هرچككه زودتككر از ميان مي‌رود‪ ،‬ولي اديان حقيقككي‬
‫آسماني‪ ،‬چون آب و طل و نقره سودمند و ماندگار مي‌باشد)‪.‬‬
‫شيكخ السكلم بعكد از ايكن آيكه فرمود‪ « :‬خداونكد متعال علم‬
‫را به آب نازل شده از آسمان تشبيه نموده‪ ،‬چون قلب با علم‬
‫شرعكي زنده اسكت‪ ،‬همانگونكه ككه زنده بودن بدن وابسكته بكه‬
‫آب است‪ ،‬همچنين قلبها را به رودخانه ‌ها تشبيه فرموده‪ ،‬چون‬
‫قلب محكل علم و دانكش اسكت همچنانككه ككه رودخانه‌كها محكل‬
‫آب اسكت‪ ،‬برخكي قلبهكا گنجايكش علم فراوانكي دارد همانگونكه‬
‫كككه برخككي دره و رودخانككه هككا آب زيادي را در خود جاي مككي‬
‫دهنككد‪ ،‬و بعضككي ديگككر از قلبهككا جاي كمككي براي علم دارنككد‬
‫همانطور ككككه برخكككي از رودهكككا جاي كمكككي براي آب دارنكككد‪.‬‬
‫همچنيكن خداونكد متعال خكبر داده ككه همراه سكيل مقداري ككف‬
‫بر روي آب قرار مكي گيرد چون بكا آب مخلوط مكي شود‪ ،‬ولي‬
‫آب آن كفهكا را دور انداختكه واز خود جدا مي‌كنكد و همكه پنهان‬
‫مككي شونككد‪ ،‬و آنچككه براي مردم مفيككد اسككت در زميككن قرار‬
‫شبُهات آميختكه‬‫مي‌گيرد‪ ،‬قلبهكا هكم بكه همانصكورت بكا شهوات و ُ‬
‫مي‌شوند‪ ،‬سپس مخفي شده و مي‌روند‪ ،‬و ايمان و قرآني كه‬
‫براي مردم و صكاحب قلب نافكع هسكتند در آن مسكتقر شده و‬
‫جاي مي‌گيرند‪ ،‬وفرمود‪:‬‬
‫ﭽ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥﯦ‬
‫ﯧ ﯨ ﯩ‬
‫ﯼ یچ‬
‫(رعد‪)117:‬‬
‫يعني‪ :‬همچنين است آنچه از طل و نقره و غيره جهت تهي ّه‬
‫زينت‌آلت روي آتككش ذوب مي‌نماينككد‪ ،‬كفهائي هماننككد كفهاي‬
‫آب بر مي‌آورد‪ - ،‬پروردگار براي حكككق و باطكككل چنيكككن مثالي‬
‫ما كفها‪( ،‬بيسود و بيهوده بوده و هرچه زودتر) دور‬ ‫مي‌زند ‪ -‬ا ّ‬
‫انداختككه مي‌شود‪ ،‬ولي آنچككه براي مردم نافككع اسككت در زميككن‬
‫ماندگار مي‌گردد‪ .‬خداونككد ايككن چنيككن مثالي مي‌زنككد‪( .‬عقائد‬
‫باطكل‪ ،‬همسكان ككف و خكس و خاشاك روي آب و بالي فلزات‬
‫پیامبران‬ ‫‪34‬‬
‫و رسالت الهی‬

‫اسككت كككه هرچككه زودتككر از ميان مي‌رود‪ ،‬ولي اديان حقيقككي‬


‫آسماني‪ ،‬چون آب و طل و نقره سودمند و ماندگار مي‌باشد)‪.‬‬
‫سكپس شيكخ السكلم رحمكه الله بيان كرد ككه ايكن دو مثال‬
‫هكر دو نظيكر دارنكد آنهكم دو مثالي ككه در سكوره‌ي بقره خداونكد‬
‫مي‌فرمايد‪:‬‬
‫ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ‬ ‫ﭽ ﭑ ﭒ‬
‫ﭯ ﭰ‬ ‫ﭬ ﭭ ﭮ‬ ‫ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ‬
‫ﭸ ﭹﭺ ﭻ چ ﭽ ﭾ چ (بقره‪-17:‬‬ ‫ﭷ‬ ‫ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ‬
‫‪)19‬‬
‫يعني‪ :‬داستان اينان‪ ،‬همانند داستان كسي است كه آتشي‬
‫را بككا كوشككش فراوان بيفروزد (تككا خود و همراهانككش از آن‬
‫استفاده كننكد) و آن گاه كه آتش دورو بر او را روشن گرداند‪،‬‬
‫پروردگار آتكككش آنان را خاموش و نابود نمايكككد‪ ،‬و ايشان را در‬
‫انبوهككي از تاريكيهككا رهككا سككازد‪ ،‬بككه گونه‌اي كككه چشمانشان‬
‫(چيزي) نبينكد‪( .‬آنان همچون) كران و للن و كوراننكد و (بكه‬
‫سكوي حكق و حقيقكت) راه بازگشكت ندارنكد‪ .‬يكا گوئي داسكتان‬
‫آنان همچون داسككتان كسككاني اسككت كككه بككه باران توفنده‌اي‬
‫گرفتار آمده باشنكككد ككككه از آسكككمان فرو ريزد‪ ،‬و در آن‪ ،‬انبوه‬
‫تاريكيهكا و رعكد و برق بوده باشكد‪ ،‬و از بيكم مرگ انگشتان خود‬
‫را در گوشهايشان فرو برنكككد تكككا از صكككداي صكككاعقه در امان‬
‫بماننككد‪( .‬نمي‌داننككد كككه) خدا از هككر سككو دور كافران را فرا‬
‫گرفته است (و هر وقت و هر جا بخواهد نابودشان مي‌نمايد)‪.‬‬
‫بعد از اينكه شيخ السلم رحمه الله مؤمن را توصيف کرد‬
‫ما كافران در تاريكيهاي كفر و شرك هستند و زنده‬ ‫فرمود‪ « :‬ا ّ‬
‫نيستند اگر چه داراي حیات حيواني هستند‪ ،‬ولي حيات روحاني‬
‫و عالي ندارند كه سبب آن ايمان است و بوسيله‌ي آن بنده به‬
‫سكككعادت و رسكككتگاري دنيكككا و آخرت نائل گردد‪ ،‬زيرا خداونكككد‬
‫سكبحان پيامكبرانش را بيكن خود و بندگان واسكطه قرار داده تكا‬
‫از طريق آنها سود و زيان را به آنها معرفي كند‪ ،‬و آنچه براي‬
‫زندگكي ايكن دنيكا و معادشان مصكلحت اسكت تكميكل گردانكد‪ ،‬و‬
‫همگكي مبعوث شده انكد تكا مردم را بسكوي خدا دعوت كننكد‪ ،‬و‬
‫راه رسكككيدن بكككه او را بكككه آنهكككا معّرفكككي كننكككد‪ ،‬و عاقبكككت و‬
‫فرجامشان را بعكد از ايمان و عمكل صكالح بكه راه حكق برايشان‬
‫تبيين كند»‪.‬‬
‫سپس شيخ السلم اصولي را بيان مي‌كند كه بدانها اشاره‬
‫من اثبات صكفات توحيكد و قَدَر‪ ،‬و‬ ‫مينماييكم‪ « :‬اصكل اوّل متض ّك‬
‫ذكككر ايّامالله در مورد اولياءالله و دشمنان خداسككت‪ ،‬و آن هككم‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪35‬‬
‫قصكه هايكي اسكت ككه خداونكد براي بندگان خود ذككر فرموده و‬
‫ضرب المثلهايي است كه زده است‪.‬‬
‫دوم‪ :‬تفاصكيل احكام شريعكت و امكر و نهكي و مباح‪ ،‬و‬ ‫اصكل ّ‬
‫بيان آنچه خدا دوست دارد و مي پسندد و آنچه دوست ندارد و‬
‫نمي پسندد مي باشد‪.‬‬
‫اصككل سككوّم‪ :‬شامككل ايمان بككه آخرت و بهشككت و دوزخ و‬
‫پاداش و مجازات و سزاست‪.‬‬
‫سكپس بيان كرده ككه « مدار و محور خلق و آفرين ش‪،‬‬
‫و سعادت و رستگاري به اين اصلها وابسته‌اند‪ ،‬و جز‬
‫از طري ق پيام بران راه ي براي شناخ ت اي ن اص ول‬
‫نيس ت‪ ،‬زيرا عق ل ب ه تنهاي ي قادر ب ه هداي ت بس وي‬
‫تفاص يل اينه ا و شناخ ت حقيقتشان نيس ت‪ ،‬اگ ر چ ه‬
‫در مجموع بتواند نياز و ضرورت آنها را هم درك كند‪،‬‬
‫مانند مريضي كه مي‌داند نيازمند پزشك و مداواست‪،‬‬
‫ولي تفاص يل بيماري و نوع داروي مورد نيازش را‬
‫نمي داند »‪.1‬‬
‫ما شريعت بر مبناي معّرفي مواقع رضا يا ناخشنودي خدا‬ ‫ا ّ‬
‫از حركات اختياري بندگان اسككت‪ ،‬و مبناي آن وحككي محككض و‬
‫نياز بكه تنفّكس چكه رسكد بكه غذا و آب اسكت‪ ،‬چون نهايكت چيزي‬
‫ككه از عدم تنفّكس و بكي آب و غذايكي پدیكد مكی آیكد مرگ بدن و‬
‫تعطيكل شدن روح از آن اسكت‪ ،‬ولي از نبود شريعكت مجموعاً‬
‫فساد روح و قلب‪ ،‬و هلكت ابدي است‪ ،‬و فاصله ي زيادي بين‬
‫ايكن هلككت و هلككت بدن بر اثكر مرگ اسكت‪ ،‬بنابر ايكن هرگكز‬
‫مردم بكككه چيزي نيازمندتكككر از شرع پيامكككبر و قيام بكككه آن و‬
‫دعوت بسككوي آن‪ ،‬و صككبر و مقاومككت بر ادامه‌ي آن‪ ،‬و جهاد و‬
‫مبارزه بككا كسككاني كككه از آن بدر رفتككه انككد تككا وقتككي كككه بدان‬
‫برگشته‌انككد نبوده‌انككد‪ ،‬و هرگككز جهان بدون آن صككلح نخواهككد‬
‫داشكت‪ ،‬و هيچ راهكي براي رسكيدن ب سوي بزرگتريكن سكعادت و‬
‫موفّقيّت و كاميابي نيست جز با عبور از اين پل»‪.2‬‬

‫‪ -1‬مموع الفتاواي شيخ السلم ‪.96-9/93‬‬


‫‪ -2‬مفتاح دار السّعادة(‪.)2/2‬‬
‫پیامبران‬ ‫‪36‬‬
‫و رسالت الهی‬

‫مقايسهاي بين نياز بدن به علم طب و نياز روح به‬


‫علوم پيامبران‬
‫ابككن القي ّككم رحمككه الله در كتاب نفيككس خود «مفتاح دار السﰒّعادة»‬
‫مقايسكككه اي انجام داده و در آن بحكككث بيان فرموده ككككه نياز‬
‫مردم بككه شريعككت الهككي بيككش از نيازشان بككه علم طككب و‬
‫پزشكي است‪ ،‬با وجود اينكه مردم براي تندرستي بدن بشدّت‬
‫ب هستند‪ ،‬ولي بيش از هر علومي نياز مبرم به‬ ‫محتاج علم ط ّ‬
‫ً‬
‫رسكالت آسكماني دارنكد‪ ،‬و اصكل بكا نياز بكه علم پزشككي قابكل‬
‫مقايسه نيست‪ ،‬مگر نمي بيني بخش عمده اي از مردم بدون‬
‫پزشكك به زندگيشان ادامه مي دهنكد‪ ،‬و جز در شهرهاي بزرگ‬
‫مهي بني‬ ‫طبيب نيست‪ ،‬چون باديه نشينان‪ ،‬و چادرنشينان و عا ّ‬
‫آدم محتاج طبيب نمي شوند‪ ،‬و بدني سالمتر و طبيعتي قويتر‬
‫از كسكاني ككه وابسكته بكه پزشكنكد دارنكد‪ ،‬و شايكد عمرشان هكم‬
‫مثكل هكم اسكت‪ ،‬و خداونكد بر حسكب سكرشت آدمكي را طوري‬
‫آفريده كهآنچكه مفيكد اسكت مكي خورد‪ ،‬و از خوردنيهاي مضكر‬
‫اجتناب مكي كنكد‪ ،‬و بكه هكر قومكي در اسكتخراج دواهكا عرف و‬
‫ب برگرفته از تجربه و‬ ‫عادتي داده‪ ،‬تا جايي كه اكثر اصول ط ّ‬
‫عرف و عادت مردم است‪.‬‬

‫آيا عقل مي تواند بي نياز از وحي باشد‬


‫مردم گمان مككي كننككد امکان دارد بككا عقلي كككه موهبككت الهككي‬
‫اسككت از پيامككبران و رسككالت آسككماني بككي نياز باشنككد‪ ،‬براي‬
‫هميكن اسكت ككه مكي بينيكم قوانيكن وضكع مكي كننكد‪ ،‬و حلل و‬
‫حرام تعييكن‪ ،‬و نقشكه و توجيكه مكي كننكد‪ ،‬و در تمام ايكن امور‬
‫مستندشان تنها عقل است‪ ،‬كه حسن و ق ُبح‪ ،‬و پسنديده بودن‬
‫يكا مردود بودن را تعييكن مكي كنكد‪ ،‬و اينهكا الگوهايكي دارنكد ككه‬
‫هميككن حرفهككا را زده انككد‪ ،‬مثل ً «براهمائیككه كككه فرقككه اي از‬
‫مجوس بودنككد ادعككا مككي كردنككد كككه ارسككال پيامككبران کار‬
‫بيهودهای است که شايسته ي خداي حكيم نيست‪ ،‬چون عقل‬
‫از پيامبران بي نياز است‪ ،‬زيرا اگر شريعتي كه پيامبران آورده‬
‫انكد موافكق بكا حككم عقكل زيبكا و خوب باشكد عقكل خود آن را‬
‫انجام مكي دهكد‪ ،‬و اگكر مخالف باشكد‪ ،‬در صكورتي ككه بدان نياز‬
‫داشته باشكد انجام مي دهد‪ ،‬در غير اينصورت تركش مي كند‬
‫» (‪ .)1‬در عرصكه ي اسكتدلل و احتجاج جايكز نيسكت مسكلمان‬
‫‪ -1‬لوامع النوار البهيّة ‪2/256‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪37‬‬
‫سكريعا ً قدرت تشخيكص زيبايكي و زشتكي عقكل را انكار كنكد‪« ،‬‬
‫چرا ككه خداونكد بندگان را بر تشخيكص زشككت و زيبكا سكرشته‬
‫اسكت‪ ،‬و در آفرينكش عقلهايشان چنيكن ادراككي را كار گذاشتكه‬
‫است‪ ،‬همانگونه كه آنها را بر فرق بين مفيد و مضر‪ ،‬و سازگار‬
‫و ناسكازگار بكا خودشان سكرشته اسكت‪ ،‬و در حواسكشان ادراك‬
‫و تشخيص همه نوعها را تركيب كرده است‪.‬‬
‫و فطرت اوّل (ككه آفریدن بندگان بر درک زشتكي و زيبايكي‬
‫اسككت) از ويژگيهاي منحصككر بككه فرد انسككان در ميان سككاير‬
‫ما فطرت دوّم (كككه سككرشتن بنده بر فرق‬ ‫حيوانات اسككت‪ ،‬ا ّكك‬
‫گذاشتكن بيكن نافكع و مضكر‪ ....‬اسكت)در بيكن اصكناف حيوانات‬
‫مشترك است » (‪.)1‬‬
‫اکنون نزاع بر امور ذيل است‪:‬‬
‫ول‪ :‬در اينجككا مسككائلي مطرح مككی باشككد كككه مصككلحت‬ ‫ا ّ‬
‫انسان در آن بوده و نمي توان آنها را با عقل مجّرد درك كرد‪،‬‬
‫چون از دايره و محدوده ي عقكل خارج هسكتند‪ « ،‬از كجكا عقكل‬
‫مككي توانككد خدا را بككا نامهككا و صككفاتش بشناسككد‪....‬؟‪ ،‬و نيككز‬
‫تفاصكيل شرع و دينكي را ككه خدا براي بندگان تشريكع فرموده‬
‫بداننكد؟!‪ ،‬يكا تفاصكيل محب ّكت خدا‪ ،‬و رضايكت و نارضایتكی او را‬
‫درك كنند؟‪ ،‬و چگونه پاداش و عقوبت‪ ،‬و وعده هايي را كه به‬
‫دوسككتان و اولياي خود داده‪ ،‬يككا وعيككد و تهديداتككي را كككه براي‬
‫مخالفين و دشمنان تعيين کرده‪ ،‬و مقادير و كيفيت و درجاتش‬
‫را بدانند؟‪ ،‬و از كجا غيبي را بشناسند كه جز پيامبرى كه از او‬
‫خشنود باشكد کسكی را از آن آگاه نکرده‪ ،‬و ديگكر چيزهايكي ككه‬
‫پيامبران از جانب خدا آورده اند‪ ،‬و از جانب خدا ابلغ مي كنند‬
‫و عقل راهي بسوي معرفتشان ندارد »‪.2‬‬
‫وم‪ :‬آنچه عقل قادر به درك زيبايي يا زشتي آن است به‬ ‫د ّ‬
‫صورت اجمالي و بدون تفصيل دركش مي كند‪ ،‬و اگر تفاصيل‬
‫را هكم بدانكد (البتكه بكه صكورت ناقكص نكه بطور فراگيكر)‪ ،‬جكز‬
‫برخي جزئيّات را درک نمی کند‪ « ،‬مثل ً عقل زيبايي عدالت را‬
‫ما اينككه فلن عمكل عادلنكه اسكت يكا نكه‪ ،‬از‬ ‫درك مكي كنكد‪ ،‬ا ّك‬
‫‪3‬‬
‫تشخيص آن عاجز است» ‪.‬‬
‫سكوّم‪ :‬گاهكي عقلهكا در مورد يكك كار هكم حيران و سكرگشته‬
‫مككي شونككد‪ ،‬زیرا هككم دربردارنده‌ی مصككلحت اسككت و هككم‬
‫مفسكده‪ ،‬و عقكل هكا نمكي داننكد مفسكده اش راجكح اسكت يكا‬

‫‪ -1‬مفتاح دار السّعادة ‪2/116‬‬


‫‪ -2‬مفتاح دار السّعادة ‪2/117‬‬
‫‪ -3‬مرجع سابق‪.‬‬
‫پیامبران‬ ‫‪38‬‬
‫و رسالت الهی‬

‫مصككلحت آن‪ ،‬بنككا برايككن عقككل در آن متوقّ كف مككي شود‪ ،‬پككس‬


‫شريعتهكككا در مورد بيان مبهمات هكككم نازل شده انكككد‪ ،‬و بكككه‬
‫مصلحت راجح فرمان مي دهند‪ ،‬و از مفسده ي راجح هم نهي‬
‫مي كنند‪ ،‬همچنين كاري كه براي شخصي مصلحت وبراي غير‬
‫او مفسكده باشكد‪ ،‬عقكل قادر بكه درک آن نیسكت‪ ،‬بلككه بيان آن‬
‫بعهده ي شريعكت اسكت ككه از آن جهكت مصكلحت اوسكت بدان‬
‫دسكتور مكي دهكد‪ ،‬و از آن جنبكه ككه در حكق او مفسكده اسكت او‬
‫را از انجام دادنككش نهككی مككی کنككد‪ ،‬و گاهككي بر حسككب ظاهككر‬
‫مفسكده اسكت ولي در ضمكن آن مصكلحت بزرگكي نهفتكه اسكت‬
‫كككه عقككل بدان راه نمككي يابككد‪ ،‬بنابرايككن شريعككت مصككلحت و‬
‫مفسده و راجح هر کدام را بیان نموده است‪.1» .‬‬
‫شيكخ السكلم هكم در ايكن رابطكه فرموده‪ «‌:‬آنچكه انكبياء بكا‬
‫خود آورده انككد عقككل از شناخككت آن عاجككز اسككت‪ ،‬و چيزي‬
‫نياورده اند كه عقل باطل بودنش را بداند‪ ،‬پس آنها ازاخباری‬
‫سخن می گویند كه عقل در مقابل آن حيرت زده و سرگشته‬
‫است نه آنچه عقل محال و ناممکن می پندارد»‪.2‬‬
‫آنچكه عقكل بدان دسكت مكي يابكد اگكر صكحيح هكم باشكد جكز‬
‫فرضياتي نيست كه گاهي آراء و نظرات متناقض و دیدگاههای‬
‫الحادی را با خود درهم می پیچد‪.‬‬
‫و اگككر آن نظرات قابككل بقاء و ماندگاری بودنككد‪ -‬در زمان‬
‫غیبكت وحكي‪ -‬تخمينهاي متفّرق خواهكد بود کكه حكق بكا باطكل در‬
‫آن مشتبه خواهد بود‪.‬‬

‫باطل بودن قول براهمائيه‬


‫براي باطككل كردن گفتككه هاي براهمائيككه كككه مدعككی بككی نیازی‬
‫جت و برهان نداريكم‪ ،‬بلككه‬ ‫عقكل از وحكي انكد نيازي بكه ايراد ح ّك‬
‫ایشان را بكه مبدأ پیدایكش ایكن ادعكا رهنمون میشویكم‪ .‬يككي از‬
‫رهبران ايشان در قرن بيستم با افتخار‪ 3‬مي گويد‪ « :‬وقتي كه‬
‫«گاوي» را مي بينم احساس نمي كنم يك حيوان را مي بينم!‪،‬‬
‫چون مككن گاوپرسككتم‪ ،‬و جلو همككه جهان از پرسككتش آن دفاع‬
‫خواهم كرد »‪.‬‬
‫‪ -1‬مرجع سابق‪.‬‬
‫‪ -2‬مرجع سابق‪.‬‬
‫‪ -3‬او رهب هند گاندي بود‪ ،‬گفته هايش را در كتاب « مقارنه ي اديان » ‪ 4/32‬نگاه كن (نظرات ف النبوّة‬
‫ص ‪.)27‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪39‬‬
‫آري!‪ ،‬عقل بي نياز از وحي الهي او را رهبري كرد به اينكه‬
‫مادر گاوي او بر مادر واقعككی كككه وی را بككه دنيككا آورده برتري‬
‫داشتكه باشكد و مكي گويكد‪ « :‬مادر گاوي مكن از چنديكن جهكت بر‬
‫مادر واقعيم برتري دارد‪ ،‬زيرا مادر واقعي يك يا دو سال به ما‬
‫شيكر داده‪ ،‬ولي در عوض در تمام مدّت عمكر انتظار خدمكت مكا‬
‫را دارد‪ ،‬ولي مادر گاوی هميشككه بككه مككا شيككر مككي دهككد‪ ،‬و در‬
‫مقابكككل چيزي از مكككا طلبكار نيسكككت جكككز غذاي عادي‪،» ....‬‬
‫همچنين اين گاو پرست مقايسه مادرش با گاو شيري را ادامه‬
‫جت و دليكل را ارائه مكي دهكد بر اينككه مادر گاوش از‬ ‫داده و ح ّك‬
‫مادر حقيقكي او بهتكر اسكت تكا اينككه مكي گويكد‪« :‬مليونهكا هندو‬
‫برای گاو تعظيم مي كنند و من هم يكي از آن مليونها شخص‬
‫هستم»‪.‬‬
‫ّ‬
‫مد ّكتي قبكل هكم در يكك مجله ي عربكي كويتكي پيرامون معبكد‬
‫بزرگ كككه بككا گرانيككت سككفيد پوشيده شده بود و هككر روز از‬
‫جاهاي مختلف هنكد هداياي گرانبهكا بكه سكوي آن سكرازير مكي‬
‫شود مطالبكي خواندم‪ ،‬و تنهكا چيزي ككه باقكي مكي مانكد اينسكت‬
‫ككه بدانكي « خدايانكي ككه در آن معبكد بزرگ برايشان هدايكا و‬
‫نذورات فرستاده مي شود فقط موشها هستند»‪.‬‬
‫ايكن بود برخكي از تّرهات و بيهوده گويكي هايكی ككه عقكل بكي‬
‫نياز از شرع بسوي آن رهبريشان نمود!‪.‬‬

‫زمينه هاي فعالّیت عقل‬


‫كسكاني ككه مكي خواهنكد بكا عقكل از وحكي الهكي بكي نیاز شونكد‬
‫ستم بزرگي را در حق عقل روا مي دارند‪ ،‬و انرژي آن را غير‬
‫جاي خود هدر مي دهند‪ « ،‬زيرا عقل ويژگيها و ميدان و قدرت‬
‫ضيات خاص خود‬ ‫مختص به خود را دارد‪ ،‬وقتي كه خارج از مقت ّ‬
‫بكار برده شود درسككت عمككل نمككي كنككد‪ ،‬و دچار فروكوفتككن و‬
‫زياده روي شده‪ ،‬و در صكورتي ككه در غيكر ميدان آن بكه جريان‬
‫انداخته شود واژگون شده و مي لغزد‪ ،‬و در صورتي كه بالتر‬
‫از قدرت و توانككش از آن تكليككف شود نصككيبي جككز ناتوانككي و‬
‫درماندگي نخواهد داشت »‪.‬‬
‫عرصككه ي ف ّعالي ّككت عقككل ايككن جهان مادي و محسككوس و‬
‫ميدان گسككترده اي كككه در آن بككه گردش و جريان در مككي آيككد‬
‫جهان طكككبيت اسكككت‪ ،‬ككككه موجودات مخفكككي آن را كشكككف و‬
‫اسكتخراج كرده‪ ،‬و ميان اسكباب و علل و معلولهكا‪ ،‬و مقدمات و‬
‫نتايج ارتباط برقراركرده و به كشف و اختراع مي پردازد‪ ،‬و با‬
‫حر در علوم سكودمند در عرصكه هاي مختلف زندگكي‬ ‫كسكب تب ّك‬
‫پیامبران‬ ‫‪40‬‬
‫و رسالت الهی‬

‫ف ّعالي ّت مي كند‪ ،‬و كاروان پيشرفت [مادّي ] بشر را پيش مي‬


‫برد‪.‬‬
‫ولي همينكككه بككه عقككل مكلّف شود خارج از رشتككه ي آن‪،‬‬
‫يعني ماوراء طبيعت وارد عمل شود‪ ،‬قطعا ً بعد مد ّتي طولني‬
‫از كاوش و خسكتگي طاقكت فرسكا‪ ،‬با نتايجكي بر ميگردد ككه نكه‬
‫تشنه اي را سيراب مي كند‪ ،‬ونه بيماري را شفا مي دهد‪ ،‬بلكه‬
‫به بيراهه رفته و جز هذیان گویی چيزي براي گفتن ندارد »‪.1‬‬

‫جايگاه عقل در شريعت‬


‫خيلي از مردم گمان مكي كنكد ككه وحكي الهكي عقكل را لغكو‪ ،‬و‬
‫روشنكككي آن را خاموش‪ ،‬و از كار انداختكككه و بكككه فراموشكككي‬
‫حت‬ ‫سكككپرده‪ !،‬ولي ايكككن پندار دروغ اسكككت و بهره اي از صككك ّ‬
‫جه نگاه عميكق‬ ‫ودرستي ندارد‪ ،‬زيرا وحي ال هي عقكل ها را متو ّ‬
‫و تدبّر در جهان هسككتي كرده‪ ،‬و انسككان را وادار بككه آباد كردن‬
‫زميكككن و بكككه بهره وري از آن تشويكككق و ترغيكككب نموده‪ ،‬و در‬
‫عرصككه ي علومككي كككه از جانككب خدا نازل شده انككد وظيفككه و‬
‫نقش عقل اين است كه به نظر و استدلل در آنها پرداخته و‬
‫حت آن‬ ‫حت نسكبت آنهكا بكه خدا را بكه اثبات برسكاند‪ ،‬اگكر صك ّ‬‫صك ّ‬
‫مبيّن گرديد‪ ،‬بايد از همه جوانب وحي الهي آگاه شود‪ ،‬و عقلي‬
‫را كككه بخشككش خدا بككه او اسككت در فهككم و درك و تدبّر وحككي‬
‫اسكتخدام كنكد‪ ،‬سپس براي تطبيق و اجراي آن توان خود را به‬
‫کارانداخته و سعی خویش را مبذول دارد‪.‬‬
‫نسكبت وحكي بكا عقكل ماننكد نسكبت شعاع خورشيكد يكا نور بكا‬
‫چشكم اسكت‪ ،‬و عقكل بدون وحكي برای انسكان بهره‌ی چندانكی‬
‫نمكي رسكاند همانگونكه ككه انسكان بينكا بدون نور نمكي توانكد در‬
‫تاريككي از چشمهايكش اسكتفاده كنكد‪ ،‬ولي هميكن ككه خورشيكد‬
‫تابيكد‪ ،‬و نورش منتشكر گرديكد از همان چشمهكا نهايكت اسكتفاده‬
‫مي برد‪ ،‬صاحبان عقل هم در صورتي كه پرتو وحي بر عقل و‬
‫قلبهايشان بتابد بصيرت و هدايت مي يابند‬
‫ﭽ‬
‫ﯼ چ (الج‪)٤٦ :‬‬
‫یعنكی‪ :‬ايكن چشمهكا نيسكتند ككه كور مي‌گردنكد‪ ،‬و بلككه ايكن‬
‫دلهاي درون سينه‌ها هستند كه نابينا مي‌شوند‪.‬‬

‫‪( -1‬نظرات ف النبوّة ص ‪.)17‬‬


‫فصل سوّم‬
‫وظايف و مأموريّت پيامبران‬

‫قرآن كريم و سنّت نبوي وظايف و مأموريت رسولن الهي را‬


‫بخوبي تبيين كرده اند‪ ،‬و تلش ما هم بر اين است كه در اين‬
‫فصل آن را بيان كنيم‪.‬‬

‫(‪ )1‬بلغ مبين و روشنگر‬


‫پيامككبران سككفيران خدا بسككوي بندگان‪ ،‬و حاملن وحي‌انككد‪ ،‬و‬
‫اولي آنهكا رسكاندن امانتكي بود ككه بسكوي بندگان خدا‬ ‫مأموري ّكت ّ‬
‫حمل كردند‪:‬‬
‫ﭽ ﭺ ﭻ چ ﭽ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈﮉ چ‬
‫(مائده‪)٦٧ :‬‬
‫مد مصككطفي!) هككر آنچككه از‬ ‫یعنككی‪ :‬اي فرسككتاده (خدا‪ ،‬مح ّك‬
‫سككوي پروردگارت بر تككو نازل شده اسككت (بككه تمام و كمال و‬
‫بدون هيكچ گونكه خوف و هراسكي‪ ،‬بكه مردم) برسكان (و آنان را‬
‫بدان دعوت كن)‪ ،‬و اگر چنين نكني‪ ،‬رسالت خدا را (به مردم)‬
‫نرسكككانده‌اي (و ايشان را بدان فرا نخوانده‌اي‪ .‬چرا ككككه تبليكككغ‬
‫جميع اوامر و احكام بر عهده تو است‪ ،‬و كتمان جزء از جانب‬
‫ل بشمار اسكككت)‪ .‬و خداونكككد تكككو را از (خطرات‬ ‫تكككو‪ ،‬كتمان ك ّ‬
‫احتمالي كافران و اذي ّككككككككت و آزار) مردمان محفوظ مي‌دارد‬
‫(زيرا سكنّت خدا بر ايكن جاري اسكت ككه باطكل بر حكق پيروز‬
‫نمي‌شود‪ .‬و) خداونكد گروه كافران (و مشركانكي را ككه درصكدد‬
‫اذي ّت و آزار تو برمي‌آيند و مي‌خواهند برابر خواست آنان دين‬
‫خدا را تبليغ كني‪ ،‬موفّق نمي‌گرداند و به راه راست ايشان) را‬
‫هدايت نمي‌نمايد‪.‬‬
‫بدان علت كه انبياء بر خلف عقايد مردم‪ ،‬امر به چيزي كه‬
‫باب طبكع آنهكا نبوده ويكا اينككه‪ ،‬امكر بكه ترك عادات ناپسكندشان‬
‫تبليكغ ميكننكد لزمكه ايكن تبليكغ شجاعكت ودلوري و بكي باككي از‬
‫مردم است‪.‬‬
‫ﭽ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡﯢ چ (أحزاب‪.)٣٩ :‬‬
‫یعنی‪( :‬پيغمبران پيشين‪ ،‬يعني آن) كساني كه (برنامه ‌ها و)‬
‫رسكالتهاي خدا را (بكه مردم) مي‌رسكاندند‪ ،‬و از او مي‌ترسكيدند‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪43‬‬
‫و از كسي جز خدا نمي‌ترسيدند‪ ،‬و همين بس كه خدا حسابگر‬
‫(زحمات و پاداش دهنده اعمال آنان) باشد‪.‬‬
‫بلغ مكبين تلوت نصكوص و آیاتكي اسكت ككه خداونكد وحكي‬
‫كرده‪ ،‬بدون نقص يا اضافه كردن‪:‬‬
‫ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ‬ ‫ﭽ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ‬
‫ﯨ چ (بقره‪.)١٥١ :‬‬
‫یعنكككی‪ :‬و همچنيكككن (براي تكميكككل نعمكككت خود بر شمكككا)‬
‫پيغمبري را از خودتان در ميانتان برانگيختم كه آيات (قرآن) ما‬
‫را بر شما فرو مي‌خواند‪.‬‬
‫و در صككورتي كككه وحككي الهككي نصككوص و آیات تلوت شده‬
‫نباشد ابلغ با بيان اوامر و نواهي و معاني و علومي است كه‬
‫خدا به او وحي نموده‪ ،‬بدون ایجاد تغيير و تبديل در آنها‪.‬‬
‫همچنيكن از جمله روشهاي تبلیكغ ايكن اسكت ككه فرسكتاده‌ي‬
‫خدا آنچه را که براي بندگان به او الهام كرده تبيين نمايد‪ ،‬زيرا‬
‫ككه پيامكبر بيكش از ديگران مكي توانكد معنكي و مفهوم آيات خدا‬
‫را بفهمككد و درك كنككد‪ ،‬و در ايككن باره هككم خداونككد خطاب بككه‬
‫رسول خود ص ميفرمايد‪:‬‬
‫ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ چ‬ ‫ﭽﭥ ﭦ‬
‫(نل‪)44:‬‬
‫یعنی‪ :‬قرآن را بر تو نازل كرده‌ايم تا اين كه چيزي را براي‬
‫مردم روشكن سكازي ككه براي آنان فرسكتاده شده اسكت (ككه‬
‫احكام و تعليمات اسككلمي اسككت) و تككا ايككن كككه آنان (قرآن را‬
‫مطالعه كنند و درباره مطالب آن) بينديشند‪.‬‬
‫هچني بيان رسول خدا براي وحي گاهي با گفتار است‪ ،‬و گاهي هم مطالب متعدّدي‬
‫را توضيح داده كه فهم آن براي اصحاب مشكل بوده‪ ،‬هانگونه كه منظور از واژه ي «ظلم»‬
‫را در اين آيه بيان كرده كه خداوند مي فرمايد‪:‬‬
‫ﭚ ﭛ ﭜ چ‬ ‫ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ ﭙ‬
‫(النعام‪.)٨٢ :‬‬
‫یعنككی‪ :‬كسككاني كككه ايمان آورده باشنككد و ايمان خود را بككا‬
‫شرك (پرسككتش چيزي بككا خدا) نياميختككه باشنككد‪ ،‬امككن و امان‬
‫ايشان را سكزا اسكت‪ ،‬و آنان راه‌يافتگان (راه حكق و حقيقكت)‬
‫هستند‪.‬‬
‫رسكككول خدا ص بيان كرد ككككه مراد از ظلم در آیكككه شرك‬
‫است‪ ،‬نه ظلم نفس و گناه كردن‪.‬‬
‫و نيكز ماننكد تكبيين نماز و روزه و ح ّجك و غيره توسكط رسكول‬
‫خدا ص با گفتار و بیان‪.‬‬
‫پیامبران‬ ‫‪44‬‬
‫و رسالت الهی‬

‫علوه بر ايكن‪ ،‬تكبيين محدود بكه گفتار نمي‌گردد بلككه شامكل‬


‫انجام عمل ‌هم ميباشد چرا كه افعال و كردار رسول خدا ص‬
‫ج و ديگكككر فروع بيانگكككر قسكككمت‬ ‫در انجام نماز و زكات و ح ّ كك‬
‫عمده‌اي از نصوص و عبارتهاي قرآن بوده است‪.‬‬
‫و هنگامكككي ككككه مردم بكككه جاي اجابكككت از قبول دعوت‬
‫روي‌گردان مي‌شدند پيامبران بر ابلغ مبين بسنده مي‌كردند‪.‬‬
‫ﭽ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮﮯ چ (آل عمران‪.)٢٠ :‬‬
‫یعنی‪ :‬و اگر سرپيچي كنند (نگران مباش‌؛ زيرا) بر تو ابلغ‬
‫(رسالت) است و بس‪ ،‬و خدا بينا به (اعمال و عقائد) بندگان‬
‫است‪.‬‬

‫(‪ )2‬دعوت مردم بسوي خداوند‬


‫وظايكف و مأموري ّكت مهكم تنهكا بكا بيان حق ّك و ابلغ آن متوقّكف‬
‫نمي‌شود‪ ،‬بلكه علوه بر آن بايد مردم را به قبول و پذیرش آن‬
‫فراخواننككد‪ ،‬بطوری کككه دیككن را گفتار و كردار و اعتقاد عملي‬
‫خود سكازند‪ ،‬و در ايكن مورد همكه انكبياء يكك راه را پيموده‌انكد‪ ،‬و‬
‫بكككه مردم مكككي گوينكككد‪ :‬شمكككا بندگان خدا هسكككتيد‪ ،‬و خدا و‬
‫پروردگارتان يككي اسكت‪ ،‬مكا از جانكب خدا فرسكتاده شده‌ايكم‪،‬‬
‫برشما واجب است از ما پيروي و دستورات ما را اجرا كنيد‪ ،‬و‬
‫خدا ما را فرستاده تا چگونگي عبادت او را به شما بياموزيم‪:‬‬
‫ﭽ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ ﭽ ﭾﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ‬
‫ﮏ ﮐ ﮑ چ (النحل‪.)٣٦ :‬‬ ‫ﮅ ﮆ ﮇ ﮈﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎ‬
‫یعنككی‪ :‬مككا بككه ميان هككر مل ّكتي پيغمككبري را فرسككتاده‌ايم (و‬
‫محتواي دعوت همككه پيغمككبران ايككن بوده اسككت) كككه خدا را‬
‫بپرسككككتيد و از طاغوت (شيطان‪ ،‬بتان‪ ،‬سككككتمگران‪ ،‬و غيره)‬
‫دوري كنيكد‪(.‬پيغمكبران دعوت بكه توحيكد كردنكد و مردمان را بكه‬
‫راه حق فرا خواندند)‪.‬‬
‫و فرمود‪:‬‬
‫ﭝ ﭞ‬ ‫ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜ‬
‫ﭟ ﭠ چ‬
‫النبياء‪.)٢٥ :‬‬
‫یعنی‪ :‬ما پيش از تو هيچ پيغمبري را نفرستاده‌ايم‪ ،‬مگر اين‬
‫كه به او وحي كرده‌ايم كه‪ :‬معبودي جز من نيست‪ ،‬پس فقط‬
‫مرا پرستش كنيد‪.‬‬
‫و همه پيامبران به قوم خود گفته اند‪:‬‬
‫چ (شعراء‪.)179 ،163 ،150 ،144 ،136 ،١٠٨ :‬‬ ‫ﭽ‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪45‬‬
‫یعنی‪ :‬از خدا بترسيد و از من اطاعت كنيد‪.‬‬
‫و پيامككككككبران در راه دعوت مردم بسككككككوي خدا تلش و‬
‫كوششي بس بزرگ مبذول داشته اند‪ ،‬كه براي درك آن لزم‬
‫است به مطالعه سوره‌ي نوح پرداخته تا فهمید كه در طول «‬
‫نهصكد و پنجاه » سكال دعوت بدون وقفكه چقدر متحمكل رنكج و‬
‫تلش گرديده‪ ،‬زيرا كككه شككب و روز‪ ،‬پنهانككي و علنككي‪ ،‬بككا تمام‬
‫اساليب ترغيب‪ ،‬ترهيب‪ ،‬کوشید تا بلکه عقلشان را بگشايد‪ ،‬و‬
‫جه آيات و نشانه‌هاي هسكككتي كنكككد‪ ،‬ولي آنهكككا همچنان‬ ‫متو ّككك‬
‫روگردان بودند‪.‬‬
‫ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ‬ ‫ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ‬ ‫ﭽﮓ گ گ ﮖ‬
‫ﮟ ﮠ چ (نوح‪.)٢١ :‬‬
‫یعنی‪ :‬نوح (بعد از يأس و نوميدي از ايشان به آستان الهي‬
‫عرضككه داشككت و) گفككت‪ :‬پروردگارا! آنان از مككن نافرمانككي‬
‫كرده‌انككد‪ ،‬و از كسككاني پيروي نموده‌انككد كككه اموال و اولدشان‬
‫جز زيان و خسران (براي ايشان پديد نياورده است و) بر آنان‬
‫نيفزوده است‪.‬‬

‫مثالي كه نقش پيامبران را توضيح مي دهد‬


‫فرشتگان مثلي را براي رسكول خدا ص زدنكد ككه نقكش او را‬
‫توضيح و وظيفه‌اش را تبيين مي‌كند‪ ،‬در حديث آمده است كه‬
‫رسول خدا ص فرمود‪:‬‬
‫«إنّي رأ يت ف النام كأ نّ جي يل ع ند رأ سي‪ ،‬و ميكائ يل ع ند رجليّ‪ ،‬يقول أحدهُ ما‬
‫ل صاحبه‪ :‬إضرب له مثلً‪ ،‬فقال ا سع سعت أذ نك‪‌ ،‬و اع قل ع قل قل بك‪ ،‬إنّ ما مثلك و م ثل‬
‫أ ّم تك‪ ،‬كم ثل ملك اتّ خذ دارا‪ ،‬ﰒّ ب ن في ها بيتا‪ ،‬ﰒّ ج عل في ها مائدة‪ ،‬ﰒّ ب عث ر سولً يد عو‬
‫النّاس إل طعامﰒه‪ ،‬فمنهﰒم مﰒن أجاب الرّسﰒول‪ ،‬و منهﰒم مﰒن تركﰒه‪ ،‬فال هﰒو اللك‪ ،‬والدّار‬
‫السلم‪ ،‬و البيت النّة‪ ،‬و أنت يا ممّد رسول‪ ،‬من أجابك دخل السلم‪ ،‬ومن دخل السلم‬
‫دخل النّة‪ ،‬و من دخل النّة أكل ما فيها » رواه البخاري و التّرمذي‪.1‬‬
‫يعنككي‪ :‬در خواب ديدم كككه جبرئيككل در سككمت سككرم بود و‬
‫ميكائيككل هككم نزد پاهايككم قرار داشككت‪ ،‬يكككي بككه دیگری گفككت‪:‬‬
‫مثالي را برايكش بياور‪ ،‬گفكت‪ :‬بشنكو کكه گوش تكو شنواسكت‪ ،‬و‬
‫فهكم ككن ككه قلبكت درك مي‌كنكد‪ ،‬واقعا ً مثكل تكو و مثكل امتكت‬
‫ماننكد ايكن مثكل اسكت ككه پادشاهكي خانكه بنكا مي‌كنكد و در داخكل‬
‫آن اتاقكي درسكت مي‌كنكد‪ ،‬و درون اتاق سكفره‌اي مي‌گسكتراند‪،‬‬
‫سكككپس کسكككی را جهكككت فراخوانكككی مردم برای حضور بر آن‬
‫‪ -1‬صحيح الامع (‪.)2/319‬‬
‫پیامبران‬ ‫‪46‬‬
‫و رسالت الهی‬

‫سكفره اعزام میكنكد‪ ،‬برخكي دعوتكش را اجابكت كرده و برخكي‬


‫نمككي پذیرنككد‪ .‬در ايككن مثال پادشاه خداونككد متعال بود‪ ،‬و خانككه‬
‫مد دعوتگري‪،‬‬ ‫اسكلم اسكت‪ ،‬و اتاق بهشكت اسكت‪ ،‬و تكو اي مح ّك‬
‫هر كه دعوتت را اجابت نمود داخل اسلم گرديده‪ ،‬و هر كس‬
‫داخكل اسكلم شكد داخكل بهشكت هكم مي‌شود‪ ،‬و هكر ككه وارد‬
‫بهشت شود از هر خوراكي که آنجا باشد مي خورد‪.‬‬

‫(‪ )3‬تبشير و انذار‬


‫دعوت پيامبران هميشه همپاي بشارت و بيم دادن بوده است‪،‬‬
‫و از آنجككا كككه ارتباط بيككن دعوت بسككوي خدا و تبشيككر و انذار‬
‫بسكيار اسكتوار اسكت قرآن در چنديكن آيكه وظيفه‌ي رسكولن را‬
‫به بشارت و بيم دادن منحصر كرده و مي‌فرمايد‪:‬‬
‫ﮀ ﮁ‬ ‫ﭸ ﭹ ﭺﭻ چ ﭽ ﭾ ﭿ‬ ‫ﭽﭵ ﭶ ﭷ‬
‫ﮂﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ چ (الكهف‪.)٥٦ :‬‬
‫(وظيفكه پيغمكبران تنهكا مژده‌دادن و بيكم دادن اسكت) و مكا‬
‫پيغمبران را جز به عنوان مژده‌رسان و بيم‌رسان نمي‌فرستيم‪.‬‬
‫و رسكككككول خدا ص در ايكككككن مورد براي خود مثالي زده و‬
‫مي‌فرمايند‪‌:‬‬
‫« مثلي و م ثل ما بعث ن ال به‪ ،‬كم ثل رج ٍل أ ﰐ قوما‪ ،‬فقال‪ :‬يا قوم إنّي رأ يت جيشا‬
‫بعينّ‪ ،‬و إنّي أنا النّذير العُريان‪ ،‬فالنجاء النّجاء‪ ،‬فأطاعه طائفة من قومه‪ ،‬فأدلوا‪ ،‬و النطلقوا‬
‫فنجوا‪ ،‬و كذّب ته طائ فة من هم‪ ،‬فأ صبحوا مكان م‪ ،‬ف صبّحهم ال يش‪ ،‬فأهلك هم و اجتاح هم‪،‬‬
‫ت به من ال قّ »‬
‫فذلك مثل من أطاعن فاتبع ما جئت به‪ ،‬و مثل من عصان و كذّب با جئ ُ‬
‫متفق عليه(‪.)1‬‬
‫مث َ كل مككن و رسككالتي كككه بدان مبعوث شده‌ام ماننككد‬
‫یعنككی َ‬
‫مردي است كه نزد قومی مي‌آيد و مي‌گويد‪ :‬اي قوم! من با‬
‫دو چشككم خود ديدم لشكري یورش بر شمككا در راه اسككت‪ ،‬و‬
‫مككن بيككم دهنده عُريانككم (ضرب المثككل مردي اسككت كككه او را‬
‫بدون لباس زندانكي كردنكد بكه ايكن اميكد ككه بكا بدن لخكت فرار‬
‫نكنكد‪ ،‬ولي چون شنيكد ككه عليكه قوم او نقشكه مكي كشنكد بكا آن‬
‫حال خارج شككد و بككه قككبيله اش هشدار داد)‪ ،‬پككس براي نجات‬
‫خود شتاب كنيككد‪ ،‬دسككته‌اي از قومككش از او اطاعككت كردنككد و‬
‫بيرون رفتنكككككد‪ ،‬ولي عده‌اي همچنان در جاي خود ماندنكككككد‪ ،‬و‬
‫شامگاه دشمككن آنهككا را گرفتار و نابود سككاخت‪ ،‬پككس ايككن هككم‬
‫ضرب المثككل مككن اسككت‪ ،‬هككر كككس مرا اطاعككت كنككد‪ ،‬و از‬
‫‪ -1‬صحيح الامع (‪.)5/205‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪47‬‬
‫شريعتكي ككه بكا خود آورده‌ام پيروي نمايكد از عذاب خدا نجات‬
‫خواهكد یافكت‪ ،‬و كسكي ككه اطاعتكم نكنكد و حقّكي را ككه بدان‬
‫مبعوث شده‌ام تكذيب كند هلک خواهد شد‪.‬‬
‫بشارت و بيكككم دادن پيامكككبران هكككم دنيوي اسكككت و هكككم‬
‫اُخروي‪ ،‬زيرا اطاعكككت كنندگان از فرمان خدا ورسكككولن را در‬
‫دنيا به حيات طيّبه و زندگي پاك بشارت مي‌دهند‪:‬‬
‫ﭽ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎ ﮏ ﮐ ﮑ ﮒ ﮓ گگ ﮖ ﮗ‬
‫ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ چ (النحل‪.)٩٧ :‬‬
‫یعنكی‪ :‬هرككس چكه زن و چكه مرد كار شايسكته انجام دهكد و‬
‫مؤمككن باشككد‪ ،‬بدو (در ايككن دنيككا) زندگككي پاكيزه و خوشايندي‬
‫سط و‬ ‫مي‌بخشيككم و (در آن دنيككا) پاداش (كارهاي خوب و متو ّ ك‬
‫عالي) آنان را بر طبككق بهتريككن كارهايشان خواهيككم داد‪ .‬ونیككز‬
‫فرمود‪:‬‬
‫ﭽ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡﯢ ﯣ ﯤ ﯥﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬
‫(طه‪.)١٢٣ :‬‬
‫یعنكی‪ :‬خدا دسكتور داد‪ :‬هكر دو گروه شمكا بكا هكم (اي آدم و‬
‫حوّاء و اهريمن!) از بهشت فرو آئيد (و در زمين ساكن شويد‪،‬‬
‫و در آنجكا) برخكي (از فرزندانتان) دشمكن برخكي ديگكر خواهنكد‬
‫شكد‪ ،‬و هرگاه هدايكت و رهنمود مكن براي شمكا آمكد‪ ،‬هرككه از‬
‫هدايت و رهنمودم پيروي كند‪ ،‬گمراه و بدبخت نخواهد شد‪.‬‬
‫و آنهككا را بككه عّزت‪ ،‬سككرافرازي‪ ،‬اسككتقرار و امني ّككت وعده‬
‫می‌دهند‪:‬‬
‫ﭽﭬ ﭭ ﭮ ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ‬
‫ﮉ‬ ‫ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅﮆ ﮇ ﮈ‬ ‫ﭹ ﭺ ﭻ چ ﭽ ﭾ‬
‫ژﮌ ﮍ ﮎ ﮏ ﮐ ﮑ ﮒ ﮓ گچ‬ ‫ﮊ‬
‫(النور‪.)٥٥ :‬‬
‫یعنككی‪ :‬خداونككد بككه كسككاني از شمككا كككه ايمان آورده‌انككد و‬
‫كارهاي شايسته انجام داده‌اند‪ ،‬وعده مي‌دهد كه آنان را قطعاً‬
‫جايگزيكن (پيشينيان‪ ،‬و وارث فرماندهكي و حكومكت ايشان) در‬
‫زمين خوا هد كرد (تا آن را پس از ظلم ظالمان‪ ،‬در پرتو عدل‬
‫و داد خود آبادان گرداننككد) همان گونككه كككه پيشينيان (دادگككر و‬
‫مؤمكن ملّتهاي گذشتكه) را جايگزيكن (طاغيان و ياغيان سكتمگر)‬
‫قبكل از خود (در ادوار و اعصكار دور و دراز تاريكخ) كرده اسكت‬
‫(و حكومكت و قدرت را بدانان بخشيده اسكت)‪ .‬همچنيكن آئيكن‬
‫(اسككلم نام) ايشان را كككه براي آنان مي‌پسككندد‪ ،‬حتما ً (در‬
‫زميكن) پابرجكا و برقرار خواهكد سكاخت‪ ،‬و نيكز خوف و هراس‬
‫آنان را بككه امني ّككت و آرامككش مبدّل مي‌ككسازد‪( ،‬آن چنان كككه‬
‫پیامبران‬ ‫‪48‬‬
‫و رسالت الهی‬

‫بدون دغدغكه و دلهره از ديگران‪ ،‬تنهكا) مرا مي‌پرسكتند و چيزي‬


‫را انبازم نمي‌گرداننكد‪ .‬بعكد از ايكن (وعده راسكتين) كسكاني ككه‬
‫كافككككر شونككككد‪ ،‬آنان كامل ً بيرون شوندگان (از دائره ايمان و‬
‫اسلم) بشمارند (و متمّردان و مرتدّان حقيقي مي‌باشند)‪.‬‬
‫و كسكاني را ككه نافرمانكي مي‌كننكد بكه تيره بختكي و شقاوت‬
‫دنيوي بيم مي‌دهند‪:‬‬
‫ی‬ ‫ﯼ ی‬ ‫ﭽ‬
‫یچ‬
‫(طه‪.)١٢٤ :‬‬
‫یعنكی‪ :‬و هرككه از ياد مكن روي بگردانكد (و از احكام كتابهاي‬
‫آسككماني دوري گزينككد)‪ ،‬زندگككي تنككگ (و سككخت و گرفته‌اي)‬
‫خواهكد داشت‌؛ (چون نكه بكه قسكمت و نصكيب خدادادي قانكع‬
‫خواهد شد‪ ،‬و نه تسليم قضا و قدر الهي خواهد گشت) و روز‬
‫رسكتاخيز او را نابينكا (بكه عرصكه قيامكت گسكيل و بكا ديگران در‬
‫آنجا) گرد مي‌آوريم‪.‬‬
‫و نيز آنها را از عذاب و هلكت دنيوي بر حذر مي دارند‪:‬‬
‫ﭽ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ چ (فصلت‪.)١٣ :‬‬
‫یعنكككی‪ :‬اگكككر (مشركان مك ّكككه از پذيرش ايمان) روي‌گردان‬
‫شدنكد‪ ،‬بگكو‪ :‬شمكا را از صكاعقه‌اي همچون صكاعقه عاد و ثمود‬
‫مي‌ترسانم‪.‬‬
‫و اطاعكككت كنندگان را در آخرت بكككه بهشكككت و نعمتهاي‬
‫جاودان آن بشارت مي‌دهند‪:‬‬
‫ﭽ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬
‫چ (النساء‪.)١٣ :‬‬
‫یعنككی‪ :‬هركككس از خدا و پيغمككبرش (در آنچككه بدان دسككتور‬
‫داده‌انككد) اطاعككت كنككد‪ ،‬خدا او را بككه باغهاي (بهشككت) وارد‬
‫مي‌كنككد كككه در آنهككا رودبارهككا روان اسككت و (چنيككن كسككاني)‬
‫جاودانه در آن مي‌مانند و اين پيروزي بزرگي است‪.‬‬
‫و مجرم و نافرمانككككي كنندگان را بككككا عذاب خدا در آخرت‬
‫مي‌ترسانند‪:‬‬
‫ﭽ‬
‫چالنساء‪.١٤ :‬‬
‫یعنكی‪ :‬و آن ككس ككه از خدا و پيغمكبرش نافرمانكي كنكد و از‬
‫مرزهاي (قوانيكن) خدا درگذرد‪ ،‬خداونكد او را بكه آتكش (عظيكم‬
‫دوزخ) وارد مي‌گردانكد ككه جاودانكه در آن مي‌مانكد و (علوه از‬
‫آن) او را عذاب خواركننده‌اي است‪.‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪49‬‬
‫كسكي ككه موضوع دعوت پيامكبران را مطالعكه كرده باشكد‬
‫مي‌دانككد كككه دعوتشان بككا تبشيككر و هشدار و انذار رنككگ آميزي‬
‫شده‪ ،‬و بخوبكي روشكن اسكت ككه تبشيكر و انذار بكا روشكی کكه‬
‫رسولن الهي در پیش گرفتند كليد درون و روان انسان است‪،‬‬
‫چون انسكان بر طلب خيكر و نيككي براي خود‪ ،‬و دفكع شكر از آن‬
‫سككرشته شده‪ ،‬و از آنجككا کككه پيامككبران درونهككا را بصككيرت‬
‫بخشيدنكد بكا خيكر و نيككي عظيمكي ككه در ماوراي ايمان و عمكل‬
‫صكالح حاصكل مي‌شود‪ ،‬نفوس و درون بيكش از پيكش مشتاق‬
‫تحصيل خير و نيكي مي‌شوند‪ ،‬و هنگامي كه فهميدند چه ضرر‬
‫و زيانهاي بزرگكي در وراي كفكر و گمراهكي بكه انسكان اصكابت‬
‫مكي كننكد‪ ،‬نفكس از اعمال كفكر و گمراهكي متنفّكر شده و فرار‬
‫مي‌كنكد‪ ،‬و قلب و نفكس انسكان از نعمتهايكي ككه خدا وعده داده‬
‫نهايككت لذ ّت مككي برد‪ ،‬و خيال عاشككق و دلباخته‌اش مككي شود‪،‬‬
‫گوش ككن خداونكد چگونكه نعيكم مؤمنان را در بهشكت توصكيف‬
‫مي‌كند‪:‬‬
‫ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ ﭙ‬ ‫ﭽﯨ ﯩ‬
‫ﭥ ﭦ ﭧ‬ ‫ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ‬ ‫ﭚ‬
‫ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ‬ ‫ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ‬
‫چ ﭽ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ‬ ‫ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ‬
‫ﮒ‬ ‫ﮏ ﮐ ﮑ‬ ‫ژ ﮌ ﮍ ﮎ‬ ‫ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ‬
‫ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ‬ ‫ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ‬ ‫ﮓ گ گ ﮖ ﮗ‬
‫ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ چ (الواقعسسسه‪– ١٥ :‬‬ ‫ﮡ ﮢ ﮣ‬
‫‪.)٣٨‬‬
‫صع و مطّرز مي‌نشيننكد‪ ،‬روبروي‬ ‫یعنكی‪ :‬اينان بر تختهاي مر ّك‬
‫هككم بر آن تختهككا تكيككه مي‌زننككد‪ .‬نوجوانانككي‪ ،‬هميشككه نوجوان‬
‫(براي خدمكت بديشان‪ ،‬پيرامونشان در آمكد و رفكت هسكتند و‬
‫باده را) براي آنان مي‌گرداننككككككككد (براي آنان بككككككككه گردش‬
‫درمي‌آورنككككد) قدحهككككا و كوزه‌ككككها و جامهائي از رودبار روان‬
‫شراب را‪ .‬از نوشيدن آن‪ ،‬نكه سكر درد مي‌گيرنكد‪ ،‬و نكه عقكل و‬
‫شعور خود را از دسكت مي‌دهنكد‪( .‬نوجوانان بهشتكي براي آنان‬
‫مي‌گردانند) هر نوع ميوه‌اي را كه برگزينند‪ .‬و گوشت پرنده‌اي‬
‫كه بخواهند و آرزو كنند‪ .‬و حوريان چشم درشت بهشتي دارند‪.‬‬
‫همسان مرواريد ميان صدفند‪( .‬اينها بديشان داده مي‌شود) به‬
‫پاداش كارهائي كككه مي‌كرده‌انككد‪ .‬در ميان باغهاي بهشككت‪ ،‬نككه‬
‫سكخن ياوه مي‌شنونكد‪ ،‬و نكه سكخن گناه‌آلود‪ .‬مگكر سكخن سكلم!‬
‫سكلم! را‪ .‬سكمت راسكتيها! چكه سكمت راسكتيهائي‌؟! (اوصكاف‬
‫مواهككب و نعمتهايشان در بيان نمي‌گنجككد)‪ .‬در (سككايه درخككت)‬
‫سدر بي‌خار آرميده‌اند‪ .‬و در سايه درختان موزي بسر مي‌برند‬
‫پیامبران‬ ‫‪50‬‬
‫و رسالت الهی‬

‫ككه ميوه‌هايكش رويهكم رديكف و چيكن چيكن افتاده اسكت‪ .‬و در‬
‫ميان سكككككككايه‌هاي فراوان و گسكككككككترده و كشيده (خوش و‬
‫آسكوده‌اند)‪ .‬و در كنار آبشارهكا و آبهاي روان (بسكر مي‌برنكد ككه‬
‫زمزمككه آن گوش جان را نوازش مي‌دهككد و منظره آن چشككم‬
‫انسككككككان را فروغ مي‌بخشككككككد)‪ .‬و در ميان ميوه‌هاي فراوان‬
‫هسككتند‪ .‬كككه نككه تمام مي‌شود و نككه منككع مي‌گردد‪ .‬و در بيككن‬
‫همسككران ارجمنككد و گرانقدر (خوش مي‌گذراننككد)‪ .‬مككا آنان را‬
‫(در آغاز كار‪ ،‬بدين شكل زيبا و شمائل دلربا) پديدار كرده‌ايم‪.‬‬
‫ايشان را دوشيزگانككي سككاخته‌ايم (كككه پككس از آميزش‪ ،‬بكارت‬
‫خود را باز مي‌يابنككد!)‪ .‬شيفتگان (همسككر خود‪ ،‬و همككه جوان و‬
‫طناز و) همسن و سال هستند‪.‬‬
‫كافي است براي اين موضوع كتاب ترغيب و ترهيب حافظ‬
‫منذري را مطالعككه كنككي و آن را براي برادران و كسككاني كككه‬
‫بسكوي خدا دعوتشان مي‌كنكي بخوانكي‪ ،‬سكپس تأثيكر آن را در‬
‫نفس خود و شنوندگان مشاهده كني‪.‬‬
‫برخككككككي از افرادي كككككككه فقككككككه و آموزه‌های دعوت را‬
‫نياموخته‌اند‪ ،‬از دعوتگران اسلمي خرده مي‌گيرند که از روش‬
‫انذار و بيككم دادن و تبشيككر در دعوت اسككتفاده مي‌كننككد و مككي‬
‫گويند‪ :‬فلني واعظ است‪ ،‬و از آنها عيبجويي مي‌كنند به اينكه‬
‫چرا فلسككككفه‌ي اموري كككككه مردم را بدان دعوت مي‌كننككككد‬
‫برايشان بيان نمي‌كننككككد‪ ،‬از ايككككن رو از ايشان در خواسككككت‬
‫مي‌كنند كه از روش واعظي و ترسانيدن و بيم دادن و ترغيب‬
‫و تشويق دست بردارند‪.‬‬
‫ايكن منتقدان نیازمنكد تجديكد نظكر در موضعگيريشان نسكبت‬
‫بككه دعوتگران در پرتككو قرآن و احاديككث رسككول الله ص كككه‬
‫اسلوب دعوت را تبيين كرده‌اند‪ ،‬می باشند‪.‬‬

‫(‪ )4‬اصلح و تزكيهي نفس و روان‬


‫خداونككد نسككبت بككه بندگان خود مهربان و رحيككم اسككت‪ ،‬و از‬
‫نشانككه های مهربانككي او زنده كردن و منوّر سككاختن درون و‬
‫روان انسانها با وحي و الهام و نور خود مي باشد‪:‬‬
‫ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ‬ ‫ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖﭗ پ ﭙ‬
‫ﭬ ﭭ‬ ‫ﭤ ﭥ ﭦ ﭧﭨ ﭩ ﭪ ﭫ‬ ‫ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ‬
‫ﭮ چ (شورى‪.)٥٢ :‬‬
‫یعنی‪ :‬همان گونه كه به پيغمبران پيشين وحي كرده‌ايم‪ ،‬به‬
‫تو نيز به فرمان خود جان را وحي كرده‌ايم (كه قرآن نام دارد‬
‫و مايكه حيات دلهكا اسكت‪ .‬پيكش از وحكي) تكو ككه نمي‌دانسكتي‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪51‬‬
‫كتاب چيسككت و ايمان كدام‪ ،‬وليكككن مككا قرآن را نور عظيمككي‬
‫نموده‌ايم كه در پرتو آن هر كس از بندگان خويش را بخواهيم‬
‫هدايكت مي‌بخشيكم‪ .‬تكو قطعا ً (مردمان را بكا ايكن قرآن) بكه راه‬
‫راست رهنمود مي‌سازي‪.‬‬
‫خداونككد مردم را بككا وحككي الهككي از تاريكيهاي كفككر و شرك‬
‫وجهل بسوي نور اسلم و بسوي حق خارج مي‌كند‪:‬‬
‫ﭝ ﭞ ﭟ‬ ‫ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ ﭙﭚ ﭛ ﭜ‬
‫ﭠ ﭡ ﭢ ﭣﭤ ﭥ ﭦ ﭧﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬچ (البقرة‪.)٢٥٧ :‬‬
‫و خداونكد پيامكبرانش را بكا هدايكت و شريعكت بسكوي مردم‬
‫فرستاده تا مردم را از تاريكي بسوي نور بيرون آورند‪:‬‬
‫ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚﯛ ﯜ‬ ‫ﭽ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ‬
‫(إبراهيم‪)٥ :‬‬ ‫ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ چ‬
‫یعنكی‪ :‬موسكي را همراه بكا آيات (و مؤي ّكد بكه معجزات) خود‬
‫فرستاديم (و بدو دستور داديم) كه قوم خويش را از تاريكيهاي‬
‫(كفكر و جهكل) بيرون بياور (و) بكه سكوي نور (ايمان و دانكش‬
‫رهنمود گردان)‪.‬‬
‫و بدون آن نور قلبها كور و نابينا هستند‬
‫ﭽ‬
‫چ (الج‪.)٤٦ :‬‬
‫یعنكی‪ :‬ايكن چشمهكا نيسكتند ككه كور مي‌گردنكد‪ ،‬و بلككه ايكن‬
‫دلهاي درون سينه‌ها هستند كه نابينا مي‌شوند‪.‬‬
‫و كوري و نابينايككي قلب گمراهككي آن نسككبت حككق‪ ،‬و رهككا‬
‫كردن چیزهای سكككككودمند و مفیكككككد و روآوردن بكككككه چيزهاي‬
‫زيانبخش است‪:‬‬
‫ﯼ ی ی ی‬ ‫ﭽ‬
‫ﰈﰈﰈ ﰉ چ‬
‫(الفرقان‪.)٥٥ :‬‬
‫یعنی‪ :‬مشركان معبودهائي جز خدا را پرستش مي‌كنند كه‬
‫نه سودي به آنان مي‌رسانند و نه زياني‪.‬‬
‫خارج شدن مردم از تاريكيهككا بسككوي نور توسككط پيامككبران‬
‫خدا بدون تعليكم و تعاليكم پروردگار‪ ،‬و تزكيكه درون و روان آنهكا‬
‫بككا شناخككت كامككل خدا و نامهككا و صككفات والي او‪ ،‬و شناخككت‬
‫فرشتگان و كتابهای آسمانی و پيامبران‪ ،‬و آگاهي ازآنچه مفيد‬
‫و سكود بخكش‪ ،‬و زيانبخكش و مضكر‪ ،‬و نيكز راهنمايكي و دللت بر‬
‫راه محب ّكت و دوسكت داشتكن خدا و آشنايكي بكا روش عبادت او‬
‫تحقق نمي يابد و ممكن نيست‪:‬‬
‫پیامبران‬ ‫‪52‬‬
‫و رسالت الهی‬
‫ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ‬ ‫ﭽﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ‬
‫ﭮ ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ چ (المعة‪.)٢ :‬‬ ‫ﭭ‬
‫یعنكی‪ :‬خدا كسكي اسكت ككه از ميان بيسكوادان پيغمكبري را‬
‫برانگيختكه اسكت و بكه سكويشان گسكيل داشتكه اسكت‪ ،‬تكا آيات‬
‫خدا را براي ايشان بخوانككد‪ ،‬و آنان را پاك بگردانككد‪ .‬او بديشان‬
‫كتاب (قرآن) و شريعكت (يزدان) را مي‌آموزد‪ .‬آنان پيكش از آن‬
‫تاريخ واقعا ً در گمراهي آشكاري بودند‪.‬‬
‫ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ ﭽ ﭾ ﭿﮀ ﮁ ﮂ ﮃ‬ ‫ﭽﭴ ﭵ ﭶ ﭷ‬
‫ﮄ چ (بقره‪)129:‬‬
‫يعنكي‪ :‬اي پروردگار مكا! در ميان آنان (ككه از دودمان مكا و‬
‫منقاد فرمان توينكد) پيغمكبري از خودشان برانگيكز تا آيات تكو را‬
‫بر ايشان فرو خواند و كتاب (قرآن) و حكمت (اسرار شريعت‬
‫و مقاصككككد آن) را بديشان بياموزد و آنان را (از شرك و اخلق‬
‫ناپسكند) پاكيزه نمايكد‪ ،‬بي‌گمان تكو عزيزي و حكيمكي (و بر هكر‬
‫چيزي توانا و پيروزي‪ ،‬و هر كاري را كه مي‌كني بنابر مصلحتي‬
‫و برابر حكمتي است)‪.‬‬

‫(‪ )5‬تصحیح فكر و انديشه وعقاید از انحراف‬


‫مردم در ابتداي خلقككت بر فطرت سككليم خدا پرسككتي بودنككد و‬
‫براي ذات باري تعالي شريكككك قايكككل نبودنكككد ولي چونككككه در‬
‫ميانشان تفرقه افتاد و دچار اختلف گشتند خداوند پيامبرانش‬
‫را فرسكتاد تكا مردم را بكه راه راسكت هدايكت و از گمراهكي و‬
‫انحراف برهانند‪.‬‬
‫ﭽﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ‬
‫ﮎ ﮏ چ(البقرة‪.)٢١٣ :‬‬
‫یعنكككی‪ :‬مردمان (برابر فطرت در آغاز از نظكككر انديشكككه و‬
‫صكورت اجتماعكي يك‌گونكه و) يكك دسكته بودنكد‪( .‬كم‌ككم دوره‬
‫صرف فطري بكه پايان رسكيد و جوامكع و طبقات پديكد آمدنكد و‬ ‫ِك‬
‫بنكككا بكككه اسكككتعدادهاي عقلي و شرائط اجتماعكككي‪ ،‬اختلفات و‬
‫تضادهائي بككه وجود آمككد و مرحله بلوغ و بيداري بشري ّككت فرا‬
‫رسكيد) پكس خداونكد پيغمكبران را برانگيخكت تكا (مردمان را بكه‬
‫بهشككت و دوزخ) بشارت دهنككد و بترسككانند‪ .‬و كتاب (آسككماني)‬
‫ككه مشتمكل بر حكق بود و بكه سكوي حقيقكت (و عدالت) دعوت‬
‫مي‌كرد‪ ،‬بر آنان نازل كرد تكككا در ميان مردمان راجكككع بدانچكككه‬
‫اختلف مي‌ورزيدنككد داوري كنككد (و بديككن وسككيله مرحله نبوّت‬
‫فرا رسيد‪.‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪53‬‬
‫هر پيامبري قومش را به راه راست دعوت مي‌كرد‪ ،‬و حق‬
‫را برايشان روشن مي ‌ساخت‪ ،‬و بسوي آن فراخواني مي‌كرد‪،‬‬
‫وايككن امككر مورد اتّفاق بيككن همككه پيامككبران بوده‪ ،‬سككپس هككر‬
‫پيامبري در پي اصلح انحراف پديد آمده در شهر و عصر خود‬
‫گام مي‌نهاد‪ ،‬انحراف هككم اشكال گوناگونككي دارد‪ ،‬و بككه هيككچ‬
‫ضابطه‌اي منحصكر نمي‌شود‪ ،‬پكس هكر پيامكبري در صكدد درسكت‬
‫كردن و اصكلح انحراف موجود در عصككر خويككش بود‪ ،‬مثل ً نوح‬
‫با بت پرستي مبارزه مي‌كرد‪ ،‬همچنين ابراهيم‪ ،‬و هود پيامبر‬
‫در برابر زياده خواهكي و سكتمگري و زورگويكي قوم خود بكه‬
‫پاخواست‪ ،‬و صالح فساد و پيروي از مفسدان را در ميان قوم‬
‫جرم‬ ‫خود انكار مي‌كرد و بككا آن مبارزه نمود‪ ،‬و لوط پيامككبر‬
‫و جنايكت خكبيث لواط ككه در ميان آن قوم رواج يافتكه بود وارد‬
‫جنكگ شكد‪ ،‬همچنيكن شعيكب بكا گناه و جريمه‌ي ككم فروشكي و‬
‫خيانككت در ترازو و پيمانككه مقاومككت نمود‪ ،‬و بككه هميككن روش‪،‬‬
‫متهكا مرتككب‬ ‫همكه ايكن جرم و جنايات و گناه ومعصكيّتهايي ككه ا ّ‬
‫مي‌شدنككد انحراف تلقككي مي‌شود‪ ،‬و پيامككبران ايككن را تككبيين‬
‫مي‌كردند و عليه خارج شدن از آن با هر شكلي كه ممکن بود‬
‫مبارزه مي‌كردند‪.‬‬

‫جت‬ ‫(‪ )6‬اقامه‌ي ح ّ‬


‫هيچ كس چون خدا معذرت خواهي را دوست ندارد‪ ،‬از اين رو‬
‫خداوند پيامبران را فرستاده و كتابهايش را نازل کرد تا در روز‬
‫جت و بهانه‌اي نباشد‪:‬‬ ‫قيامت براي مردم ح ّ‬
‫ﭽ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈﮉ چ(النساء‪.)١٦٥ :‬‬
‫یعنكی‪ :‬مكا پيغمكبران را فرسكتاديم تكا (مؤمنان را بكه ثواب)‬
‫مژده‌رسان‪ ،‬و (كافران را به عقاب) بيم‌دهنده باشند‪ ،‬و بعد از‬
‫جت و دليلي بر خدا براي مردمان باقي نماند‬ ‫آمدن پيغمبران ح ّ‬
‫(و نگوينكد ككه اگكر پيغمكبري بكه سكوي مكا مي‌فرسكتادي‪ ،‬ايمان‬
‫مي‌آورديم و راه طاعت و عبادت در پيش مي‌گرفتيم)‪.‬‬
‫و چنانچه خداوند پيامبرانش را بسوي مردم نمي‌فرستاد در‬
‫روز قيامككت بككا خدا وارد مخاصككمه خواهنككد شككد و مي‌گوينككد‪:‬‬
‫چگونكه مرا عذاب مكی دهكی و بكه دوزخ مي‌اندازي درحالي ككه‬
‫كسي را نزد ما نفرستادي تا برنامه‌ات را بر ما ابلغ كند‪:‬‬
‫ﯼ‬ ‫ﭽ‬
‫چ طه‪.)١٣٤ :‬‬ ‫ی ی ی‬
‫پیامبران‬ ‫‪54‬‬
‫و رسالت الهی‬

‫يعنكي‪ :‬اگكر مكا پيكش از نزول قرآن و آمدن پيغمكبر اسكلم‪،‬‬


‫ايشان را بكا عذابكي نابود مي‌كرديكم‪( ،‬روز قيامكت) مي‌گفتنكد‪:‬‬
‫پروردگارا! چرا (در دنيككا) پيغمككبري براي مككا نفرسككتادي‪ ،‬تككا از‬
‫آيات تكو پيروي كنيكم‪ ،‬پيكش از آن ككه (در آخرت) خوار و رسكوا‬
‫شويم (و به دوزخ گرفتار آئيم)؟‬
‫در روز قيامت وقتي كه خداوند از اوّلين تا آخر ين انسانها‬
‫متكي پيامكبرشان را حاضكر تكا عليكه‬ ‫را جمكع مي‌كنكد‪ ،‬براي هكر ا ّ‬
‫آنهكككا شهادت دهكككد ككككه رسكككالت پرودگارش را ابلغ نموده‪ ،‬و‬
‫جت را بر ايشان اقامه نموده‪:‬‬ ‫ح ّ‬
‫ﮎ ﮏ ﮐ ﮑ ﮒ‬ ‫ﮌ ﮍ‬ ‫ﭽ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ژ‬
‫ﮓ گ گ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ‬
‫چ‬
‫(النساء‪.)٤٢ – ٤١ :‬‬
‫مد! حال اينان) چگونكه خواهكد بود بدان گاه‬ ‫یعنكی‪( :‬اي مح ّك‬
‫كككه از هككر مل ّككتي گواهككي (از پيغمككبران براي شهادت بر قوم‬
‫خود) بياوريكم و تكو را (نيكز بكه عنوان) شاهدي بر (قوم خود‪ ،‬از‬
‫جمله) اينان (يعنككككككي تنگچشمان و نافرمايان) بياوريم‌؟ در آن‬
‫روز (كككه چنيككن كارهائي بككه وقوع پيوندد) كسككاني كككه كفككر را‬
‫برگزيده و از فرمان پيغمكبر سكر بر تافته‌انكد‪ ،‬دوسكت مي‌دارنكد‬
‫ككه كاش (همان گونكه ككه مردگان را در خاك دفكن مي‌كننكد و‬
‫خاك بر پيكرشان مي‌ريزنكككد‪ ،‬ايشان را نيكككز در دل خاك دفكككن‬
‫مي‌كردنككككد و) زميككككن (مزار ايشان) را بر روي آنان صككككاف‬
‫مي‌كردنكد (و همچون مردگان در خاك پنهان مي‌شدنكد و چنيكن‬
‫شرمندگككككي و درد و رنجككككي را نمي‌ديدنككككد‪ .‬در آن روز آنان)‬
‫نمي‌توانند (كردار يا) گفتاري را از خدا پنهان سازند‪.‬‬
‫و در آيه اي ديگر مي فرمايد‪:‬‬
‫ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ‬ ‫ﭽﭟ ﭠ ﭡ ﭢ‬
‫ﭭﭮ ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ چ (النحل‪.)٨٩ :‬‬
‫یعنكی‪ :‬روزي در ميان هكر مل ّكتي گواهكي از خودشان بر آنان‬
‫مي‌گماريم (كه در دنيا پيغمبر ايشان بوده است)‪ ،‬و تو را (اي‬
‫مد!) بر اينان (ككه هكم اينكك در جهان هسكتند و يكا ايكن ككه‬ ‫مح ّك‬
‫بعدهككا بككه وجود مي‌آينككد) گواه مي‌گيريككم‪( ،‬و از تككو درباره‬
‫عملكرد مسكككككككلمانان بكككككككه قرآن و دوري گزيدنشان از آن‬
‫مي‌پرسيم‪ .‬قرآني كه برنامه كامل و جامعي در بر دارد)‪.‬‬
‫از اين رو كساني كه از پيروي پيامبران سرپيچي كرده‌اند‪،‬‬
‫و نسبت به راه و روش آنها معترض بوده‌اند‪ ،‬وقتي كه در دنيا‬
‫مورد عذاب الهكي قرار گرفته‌انكد قطعا ً چاره‌اي جكز اعتراف بكه‬
‫ظلم و ستم خود نداشته‌اند‪:‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪55‬‬
‫ﭖ ﭗ پ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ‬ ‫ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ‬
‫ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ ﭰ‬
‫ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ ﭽ چ (النسسبياء‪:‬‬ ‫ﭱ ﭲ‬
‫‪.)١٥ – ١١‬‬
‫یعنكی‪ :‬بسكيار بوده اسكت ككه (اهالي) آباديهاي سكتمگري را‬
‫(به سبب كفرشان) نابود كرده‌ايم و پس از ايشان‪ ،‬گروههاي‬
‫ديگري را روي كار آورده‌ايككم‪ .‬آنان هنگامككي كككه عذاب مككا را‬
‫احسككاس كرده‌انككد‪ ،‬ناگهان پاي بككه فرار گذاشته‌انككد (و براي‬
‫نجات خويكككش همچون چهارپايان بكككه ايكككن سكككو و آن سكككو‬
‫ما بكه عنوان تمسكخر و اسكتهزاء بديشان گفتكه‬ ‫گريخته‌انكد)‪( .‬ا ّك‬
‫شده اسكت‪ ):‬نگريزيكد و باز گرديكد بكه سكوي زندگانكي پرناز و‬
‫نعمتكي ككه در آن بسكر مي‌برديكد و بكه سكوي كاخهكا و قصكرهاي‬
‫پرزرق و برقتان! شايككد (خدمتگزاران و اطرافيانتان بككه شمككا‬
‫نياز داشته باشند و) از شما (كمكي و چيزي) خواسته شود (و‬
‫بككه رأي و نظرتان محتاج باشنككد)‪ .‬مي‌گوينككد‪ :‬واي بر مككا! مككا‬
‫سكتمگر بوده‌ايكم (و بكا كفكر ورزيدن‪ ،‬بر خود سكتم كرده‌ايكم‪ ،‬و‬
‫هم اينك به آتش مي‌سوزيم)‪ .‬پيوسته اين‪ ،‬فرياد ايشان خواهد‬
‫بود (و « واي بر مككا » را تكرار مي‌كننككد) تككا ايككن كككه آنان را‬
‫درويده و فرو افتاده مي‌نمائيكم (و ايشان را از پاي مي‌اندازيكم‬
‫و هلكشان مي‌سازيم)‪.‬‬
‫همچنيكن وقتكي ككه در قيامكت بسكوي سكرنوست وحشتناك‬
‫سكوق داده مي‌شونكد‪ ،‬وقبكل از انداختكه شدن بكه دوزخ چون از‬
‫آنهككككككككا در مورد گناهانشان سككككككككؤال شود زبان اعتراف‬
‫مي‌گشايند‪:‬‬
‫ﮮ ﮯ ﮰ‬ ‫ﭽ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭﮬ ﮭ‬
‫ﯝ ﯞ‬ ‫ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ‬ ‫ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ‬
‫ﯧ ﯨ ﯩ‬ ‫ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ‬

‫ﯼ چ (اللك‪.)١١ – ٨ :‬‬
‫یعنی‪ :‬دوزخ از شدّت خشم (بر ايشان)‪ ،‬نزديك است بتركد‬
‫و پاره‌پاره شود‪ .‬هكر زمان ككه گروهكي بدان انداختكه مي‌شونكد‪،‬‬
‫دوزخبانان از آنان مي‌پرسكند‪ :‬آيكا پيغمكبر بيكم دهنده‌اي بكه ميان‬
‫شمكككا نيامده اسكككت (تكككا شمكككا را از چنيكككن روزي و وضعكككي‬
‫بترسكاند؟)‪ .‬مي‌گوينكد‪ :‬آري! پيغمكبران بيكم دهنده‌اي بكه ميان مكا‬
‫آمدند و ما دروغگويشان ناميديم و گفتيم‪ :‬خداوند به هيچ وجه‬
‫چيزي را (بكه نام وحكي‪ ،‬براي كسكي) نفرسكتاده اسكت‪ ،‬و شمكا‬
‫دچار گمراهكي بزرگكي هسكتيد‪ .‬و مي‌گوينكد‪ :‬اگكر مكا گوش شنوا‬
‫پیامبران‬ ‫‪56‬‬
‫و رسالت الهی‬

‫مي‌داشتيم‪ ،‬و يا عقل خود را به كار مي‌گرفتيم‪ ،‬هرگز از زمره‬


‫دوزخيان نمي‌گشتيككم‪ .‬اينجككا اسككت كككه بككه گناه خود اعتراف‬
‫مي‌كنند‪ .‬پس دوري (از رحمت خدا) بهره دوزخيان باد!‬
‫و هنگامكي ككه در آتكش دوزخ عذاب از هكر طرفكي آنهكا را‬
‫احاطكه مي‌كنكد‪ ،‬و داد وفرياد راه مي‌اندازنكد‪ ،‬خازن و نگهبانان‬
‫جهنّم به آنها مي‌گويند‪:‬‬
‫ﭽ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖﭗ پ ﭙﭚ ﭛ ﭜﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ‬
‫ﭢ ﭣ ﭤ چ(غافر‪.)٥٠ :‬‬
‫یعنی‪( :‬نگهبانان دوزخ به آنان) مي‌گويند‪ :‬آيا پيغمبران شما‬
‫آيه‌هاي روشكككن و دلئل آشكاري را براي شمكككا نمي‌آوردنكككد؟‬
‫مي‌گوينكد‪ :‬آري‪ .‬مي‌گوينكد‪ :‬پكس خودتان درخواسكت كنيكد‪ ،‬ولي‬
‫درخواسكت كافران (بكه جائي نمي‌رسكد و بيفايده اسكت و) جكز‬
‫سردرگمي نتيجه‌اي ندارد‪.‬‬

‫مت‬ ‫(‪ )7‬سياست و اداره ي امور ا ّ‬


‫كسكاني ككه دعوت پيامكبران را اجابكت مي‌كننكد يكك جماعكت و‬
‫مت راتشكيكل ميدهنكد‪ ،‬و نيازمنكد كسكي هسكتند ككه رهكبري و‬ ‫ا ّك‬
‫تدبيككر امور سككياسي آنهككا را بر عهده گيرد‪ ،‬رسككولن الهككي در‬
‫حال حيات خود چنين وظيفه‌اي را عهده دار شده‌اند‪ ،‬و در بين‬
‫مردم بكا حككم خدا داوری حكمرانكي كرده‌انكد ﭽ ﮌ ﮍ ﮎ ﮏ‬
‫ﮐﮑ چ (الائدة‪.)٤٨ :‬یعنككی‪ :‬پككس (اگككر اهككل كتاب از تككو داوري‬
‫خواسكتند) ميان آنان بر طبكق چيزي داوري ككن ككه خدا بر تكو‬
‫نازل كرده است‪،‬‬
‫ب العّزه داود پيامبر را ندا مي‌كند و مي‌فرمايد‪:‬‬ ‫و خداوند ر ّ‬
‫ﯼ ی ی ی‬ ‫ﭽ‬
‫ﰎﰒﰒﰒ ﰐﰒ ﰒﰒ‬ ‫ﰈﰒﰒﰒﰒ ﰉ ﰊ‬
‫چ (ص‪.)٢٦ :‬‬
‫یعنكی‪ :‬اي داود! مكا تكو را در زميكن نماينده (خود) سكاخته‌ايم‬
‫(و بر جاي پيغمبران پيشين نشانده‌ايم) پس در ميان مردم به‬
‫حق داوري كن‪.‬‬
‫و انككبياي بني‌اسككرائيل سككياست امور امتشان را بككا حكككم‬
‫تورات اعمال نمودنككد‪ ،‬همانگونككه كككه در حديككث آمده اسككت‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫‌«كانت بنو إسرائيل تسوسهم النبياء‪ ،‬كلّما هلك نبّ قام نبّ»‬

‫‪ -1‬روايت باري و مسلم و احد و ابن ماجة ‪ /‬صحيح الامع الصغي(‪.)4/190‬‬


‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪57‬‬
‫يعنكي انكبياي بنكي اسكرائيل رهكبر سكياسي آنهكا بودنكد‪ ،‬هرگاه‬
‫يكي از آنان وفات مي يافت ديگري قيام مي‌كرد‪.‬‬
‫و خداوند در مورد تورات مي‌فرمايد‪:‬‬
‫ﮎ ﮏ ﮐ ﮑ‬ ‫ﭽ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ‬
‫ﮒ ﮓ گ گ ﮖ ﮗ ﮘﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢﮣ‬
‫ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ چ(الائدة‪.)٤٤ :‬‬
‫یعنككی‪ :‬مككا تورات را (بر موسككي) نازل كرديككم كككه در آن‬
‫رهنمودي (بككه سككوي حككق) و نوري (زداينده تاريكيهاي جهككل و‬
‫نادانكي‪ ،‬و پرتوانداز بر احكام الهكي) بود‪ .‬پيغمكبراني ككه تسكليم‬
‫فرمان خدا بودنككد بدان براي يهوديان حكككم مي‌كردنككد‪ ،‬و نيككز‬
‫خداپرسكتان و دانشمندانكي بدان حككم مي‌كردنكد ككه امانتداران‬
‫و پاسداران كتاب خدا بودند‪.‬‬
‫بنابرايككن پيامككبران در بيككن مردم حكومككت مي‌كردنككد‪ ،‬ودر‬
‫مت‪ ،‬و عهده‌دار امور قضايي بودند‪ ،‬و براي‬ ‫صلح و جنگ رهبر ا ّ‬
‫اداره‌ي امور و مصكلحت مردم بكه پاخواسكتند‪ ،‬و در تمام احوال‬
‫و شرايككط هككم فرمانككبردار خدا بودنككد‪ ،‬و اطاعككت از آنهككا هككم‬
‫اطاعت ازخدا است‪:‬‬
‫ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖﭗ پ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ چ‬
‫(النساء‪.)٨٠ :‬‬
‫یعنككی‪ :‬هككر كككه از پيغمككبر اطاعككت كنككد‪ ،‬در حقيقككت از خدا‬
‫اطاعت كرده است‪.‬‬
‫و بنده جككز بككا اطاعككت از پيامككبر بككه خشنودي و محبككت و‬
‫دوستي خدا نايل نمي گردد‪:‬‬
‫ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸﭹ‬ ‫ﭽﭮ ﭯ ﭰ‬
‫چ (آل عمران‪.)٣١ :‬‬
‫یعنی‪ :‬بگو‪ :‬اگر خدا را دوست مي‌داريد‪ ،‬از من پيروي كنيد‬
‫تكا خدا شمكا را دوسكت بدارد و گناهانتان را ببخشايكد‪ ،‬و خداونكد‬
‫آمرزنده مهربان است‪.‬‬
‫لذا شعار و نشانه‌ی هميشگكي مؤمكن «سكمع و طاعكت »‬
‫است‪ ،‬يعني شنيدن و اطاعت از فرمان رسول خدا‪:‬‬
‫ﯧ ﯨ ﯩ‬ ‫ﭽ ﯥ ﯦ‬
‫چ (النور‪.)٥١ :‬‬
‫یعنكی‪ :‬مؤمنان هنگامكي ككه بكه سكوي خدا و پيغمكبرش فرا‬
‫خوانده شوند تا ميان آنان داوري كند‪ ،‬سخنشان تنها اين است‬
‫ككه مي‌گوينكد‪ :‬شنيديكم و اطاعكت كرديكم! و رسكتگاران واقعكي‬
‫ايشانند‪.‬‬
‫فصل چهارم‬
‫وحي الهي‬

‫وت بخشش الهي است‬ ‫نب ّ‬


‫نبوّت يكك بخشكش الهكي اسكت‪ 1‬ككه بكه مجّرد رغبكت و علقكه‪ ،‬یكا‬
‫رنكج و تلش دسكت يافتنكي نيسكت‪ ،‬و ادعای فلسكفه مبنكی بر‬
‫مل انواع عبادات‪،‬‬ ‫اینکكه نبوّت تنهكا بكا جد ّكيت و تلش زياد‪ ،‬و تح ّك‬
‫انجام سخت‌ترين طاعات‪ ،‬عادت تهذيب روان‪ ،‬پاليش خواطر‪،‬‬
‫پاك كردن اخلق‪ ،‬و رياضت و سخت كوشي نفس و بدن قابل‬
‫اكتساب است دروغ و باطل مي باشد!‪.2‬‬
‫خداونكد متعال در بيكش از يكك مورد در قرآن بيان فرموده‬
‫كه نبوّت نعمتي ربّاني و الهي است‪ ،‬آنجا كه مي فرمايد‪:‬‬
‫ﭽ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎ ﮏ ﮐ ﮑ ﮒ ﮓ گ گ‬
‫ﮣ‬ ‫ﮢ‬ ‫ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ‬ ‫ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚﮛ ﮜ ﮝ‬
‫چ(مري‪.)٥٨ :‬‬
‫سلله آدم‪ ،‬و از فرزندان‬ ‫یعنی‪ :‬آنان كه پيغمبراني بودند از ُ‬
‫كساني كه با نوح سوار كشتي كرديم‪ ،‬و از دودمان ابراهيم و‬
‫يعقوب‪ ،‬و از زمره كساني كه آنان را (به سوي ايمان) رهنمود‬
‫و (براي رسككالت آسككماني) برگزيده بوديككم و بديشان نعمككت‬
‫(دنيكا و آخرت) داده بوديكم‪ ،‬هكر زمان ككه آيات خداونكد مهربان‬
‫پيكككش ايشان تلوت مي‌كككشد‪ ،‬سكككجده‌كنان و گريان بكككه خاك‬
‫مي‌افتادند‪.‬‬
‫و خداونكد سكخن يعقوب بكا يوسكف پسكرش را نقكل كرده و‬
‫مي‌فرمايد‪:‬‬
‫ﭤ چ (يوسف‪.)٦ :‬‬ ‫ﭽﭢ ﭣ‬
‫یعنی‪ :‬هان گونه (كه در خواب خويشت را سرور و برتر ديدي) پروردگارت تو را (به‬
‫پيغمبي) برمي‌گزيند‪.‬‬
‫وخداوند به موسي فرمود‪:‬‬

‫‪ -1‬معتزله بر آن بود ند كه ارسال رسولن و نازل كردن كتاب ا بر خدا وا جب ا ست‪ ،‬ول ح قّ در ا ين مورد‬
‫ايسن اسست كسه ايسن يسك فضسل و رحتس خداونسد متّعال اسست بر بندگان ‪ ،‬و مقوله ي واجسب بودن تنهسا‬
‫بدين صورت موجّه و قا بل قبول ا ست كه بگوي يم ‪ :‬خدا بر خود وا جب گردانيده‪ .‬نگاه كن به (لوا مع النوار‬
‫البهيّة ( ‪)258 ،2/256‬‬
‫‪( -2‬لوامع النوار البهيّة (‪.)2/267‬‬
‫پیامبران‬ ‫‪60‬‬
‫و رسالت الهی‬
‫ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ چ‬ ‫ﭙ ﭚ‬ ‫ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ‬
‫(العراف‪.)١٤٤ :‬‬
‫یعنی‪ :‬خدا گفت‪ :‬اي موسي! من تو را با رسالتهاي خويش‬
‫و با سخن گفتنم (با تو از فراسوي حجاب و بدون واسطه) بر‬
‫مردمان (هم‌عصكري ككه مأموري ّكت تبليكغ احكام آسكماني بدانان‬
‫داري) برگزيدم‪.‬‬
‫مت‬ ‫أمي ّكه بكن أبكي صكلط بسكيار آرزو مي‌كرد ككه در ايكن ا ّك‬
‫پيامبر باشد‪ ،‬و در اشعار زيادي خطاب به خداوند‪ ،‬دعا مي‌كند‪،‬‬
‫ولي مرادش حاصل نشد‪ ،‬و کلم خدا چه زیباست که فرمود‪:‬‬
‫چ(النعام‪.)١٢٤ :‬‬ ‫ﭽ‬
‫یعنكی‪:‬خداونكد بهتكر مي‌دانكد ككه (چكه كسكي را براي پيامكبري‬
‫انتخاب و) رسالت خويش را به چه كسي حوالت مي‌دارد‪.‬‬
‫از اين رو وقتي كه دو نفر از مردان بزرگ مكّه و طائف به‬
‫نامهاي عروه بكن مسكعود ثقفكي و وليكد بكن مغيره كانديكد شدنكد‬
‫تكا يككي از آنهكا براي امكر پيامكبري انتخاب شود‪ ،‬خداونكد انكار‬
‫نمود و منكككككر بودن گفته‌ي ايشان را اعلم فرمود‪ ،‬خداونككككد‬
‫بزرگكككي ككككه خود در دنيكككا ارزاق و روزيهكككا را در ميان مردم‬
‫تقسیم مي‌كند‪ ،‬آيا جايز است آنها را در تعيين مستحق رحمت‬
‫نبوّت و رسالت دخالت دهد؟‬
‫ﭽ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜﯝ‬
‫ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬
‫چ (زخرف‪.)٣٢ – ٣١ :‬‬
‫یعنی‪ :‬گفتند‪ :‬چرا اين قرآن بر مرد بزرگواري از يكي از دو‬
‫شهككر (مك ّككه و طائف) فرو فرسككتاده نشده اسككت‌؟! آيككا آنان‬
‫رحمكت پروردگار تكو را تقسكيم مي‌كننكد (و كليكد رسكالت را بكه‬
‫هر كس كه بخواهند مي ‌سپارند؟)‪ .‬اين مائيم كه معيشت آنان‬
‫را در زندگككي دنيككا ميانشان تقسككيم كرده‌ايككم‪ .‬و برخككي را بر‬
‫برخي ديگر برتريهائي داده‌ايم‪ ،‬تا بعضي از آنان بعضي ديگر را‬
‫به كار گيرند (و به يكديگر خدمت كنند)‪ .‬و رحمت پروردگارت‬
‫از تمام آنچكه جمع‌آوري مي‌كننكد بهتكر اسكت (ككه نبوّت اسكت و‬
‫نبوّت از همه مقامات برتر است)‪.‬‬
‫و در ايكن فصكل راهكي را ككه بوسكيله آن خدا برگزيده شدن‬
‫پيامبرانش را اعلم مي‌كند بيان خواهيم كرد‪.‬‬

‫راه ارتباط خدا با پيامبران و انبياء‬


‫خدا اين راه را «وحي» نامگذاري کرده و می فرماید‪:‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪61‬‬
‫ﭝ‬ ‫ﭖ ﭗ پ ﭙ ﭚ ﭛﭜ‬ ‫ﭓ ﭔ ﭕ‬ ‫ﭽ ﭑ ﭒ‬
‫ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ‬
‫چ(النساء‪.)١٦٣ :‬‬
‫یعنككی‪ :‬مككا بككه تككو (اي پيغمككبر‪ ،‬قرآن و شريعككت را) وحككي‬
‫كرديم‪ ،‬همان گونه كه پيش از تو به نوح و پيغمبران بعد از او‬
‫وحكي كرديكم‪ ،‬و (همان گونكه ككه) بكه ابراهيكم‪ ،‬اسكحاق‪ ،‬يعقوب‪،‬‬
‫نوادگان (او كككه برخككي از آنان پيغمككبران خدا بودنككد)‪ ،‬عيسككي‪،‬‬
‫ايّوب‪ ،‬يونكس‪ ،‬هارون‪ ،‬و سكليمان وحكي كرديكم‪ ،‬و بكه داود زبور‬
‫داديم‪.‬‬
‫وحكي‪ :‬اعلم مخفكي و سكريع اسكت اگكر چكه اسكباب مختلف‬
‫هكم داشتكه باشد‪ ،1‬و ایكن اعلم گاهكي بكا الهام صكورت مي‌گيرد‪،‬‬
‫مانند الهام خدا به حواريّون‪:‬‬
‫ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗچ‬ ‫ﭽ ﮩ ﮬ ﮭ‬
‫(مائده‪.)١١١ :‬‬
‫یعنكی‪ :‬و (خاطرنشان سكاز) آن گاه را ككه بكه حواريّون الهام‬
‫كرديم كه به من و فرستاده من (عيسي) ايمان بياوريد‪.‬‬

‫و مانند الهام به مادر موسي‪:‬‬


‫ﭫ‬ ‫ﭡ ﭢ ﭣﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ‬ ‫ﭠ‬ ‫ﭽﭞ ﭟ‬
‫ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ چ (قصص‪)٧ :‬‬ ‫ﭬ ﭭ ﭮﭯ ﭰ ﭱ ﭲ‬
‫یعنكی‪ :‬مكا بكه مادر موسكي الهام كرديكم ككه موسكي را شيكر‬
‫بده‪ ،‬و هنگامكي ككه بر او ترسكيدي‪ ،‬وي را بكه دريكا (گونكه نيكل)‬
‫بينداز‪ ،‬و مترس و غمگيكككن مباش ككككه مكككا او را بكككه تكككو باز‬
‫مي‌گردانيم و از زمره پيغمبرانش مي‌نمائيم‪.‬‬
‫همچنين به معني اشاره آمده است‪ ،‬چون خداوند اشاره‌ي‬
‫پيامبر ذكريا به قومش را وحي ناميده‪:‬‬
‫چ (مري‪.)١١ :‬‬ ‫ﭽ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬
‫یعنككی‪ :‬بعككد (از ايككن بشارت‪ ،‬زكري ّككا) از محراب (عبادت)‬
‫بيرون آمد و به پيش قوم خود رفت و با رمز و اشاره بديشان‬
‫گفككت‪ :‬بامدادان و شامگاهان (بككه شكرانككه ايككن نعمككت كككه در‬
‫سرنوشت آينده همه شما تأثير بسزا دارد) به تسبيح و تقديس‬
‫(خدا) بپردازيد‪.‬‬
‫بيشتريكن موارد كلمه‌ي «وحكي» در قرآن كريكم بمعنكي خكبر‬
‫دادن و اعلم انواع علم و هدايتككي اسككت كككه خدا مي‌خواهككد‬

‫‪ -1‬مراجعه كن به (فتح الباري ‪،)1/9‬و (الصباح الني ‪.)651،652‬‬


‫پیامبران‬ ‫‪62‬‬
‫و رسالت الهی‬

‫بندگان برگزيده‌‌اش را از آن مطّلع گردانكد‪ ،‬بكا روشكي سكّري و‬


‫مخفي و غير عادي براي بشر است‪.‬‬

‫مقامهاي وحي خدا به پيامبران‬


‫خداوند متعال در تبيين اين مقامها مي فرمايد‪:‬‬
‫ﯼ ی ی ی‬ ‫ﭽ‬
‫ﰎﰒﰒﰒ ﰐﰒ چ (شورى‪.)٥١ :‬‬ ‫ﰈﰒﰒﰒﰒ ﰉ ﰊ‬
‫یعنی‪ :‬هيچ انساني را نسزد كه خدا با او سخن بگويد‪ ،‬مگر‬
‫از طريكق وحكي (بكه قلب‪ ،‬بكه گونكه الهام در بيداري‪ ،‬و يكا خواب‬
‫در غيربيداري) يا از پس پرده‌اي (از موانع طبيعي) و يا اين كه‬
‫خداونككد قاصككدي را (بككه نام جبرئيككل) بفرسككتد و او بككه فرمان‬
‫آفريدگار آنچكه را ككه خدا مي‌خواهكد (بكه پيغمكبران) وحكي كنكد‪.‬‬
‫وي وال و كار بجا است‪.‬‬
‫پس وحي سه مقام دارد‪:‬‬
‫اوّل‪ :‬القاي مطالب وحكي شده بكه قلب پيامكبر ص بطوري‬
‫كككه هيككچ شكككي بككه دل راه ندهككد در اينكككه آنچككه القاء شده از‬
‫جانب خداست‪ ،‬همانگونه كه در صحيح ابن حبّان روايت شده‬
‫كه رسول خدا ص فرمود‪:‬‬
‫«إ ّن روح القدس ن فث ف رو عي أ ّن نف سا لن توت حتّي ت ستكمل رزق ها و اجل ها‪،‬‬
‫فاتّقوا ال و أجلوا ف الطّلب »‬
‫‪1‬‬

‫يعنكي‪ :‬همانكا جبرئيكل بكه قلبكم القاء كرد ككه هيكچ ككس تكا‬
‫رزقكش را صكرف نکنكد‪ ،‬و مدت عمرش را سكپری نكنكد ازدنیكا‬
‫نمی‌رود‪ ،‬پككس پرهيزكار باشيككد و در طلب روزي خوب عمككل‬
‫كنيد‪.‬‬
‫و ابكن الجوزي بر ايكن باور اسكت ككه مراد خداونكد از وحكي‬
‫در آيه‌ي فوق وحي در حالت خواب و رؤياست ‪.2‬‬

‫رؤياي انبياء‬
‫آنچكه ابكن الجوزي مقام اوّل وحكي را بدان تفسكير نموده قطعاً‬
‫داخككل وحككي اسككت‪ ،‬زيرا رؤياي انككبياء حككق اسككت‪ ،‬لذا خليككل‬
‫الّرحمكن ابراهيكم خليكل – عليكه السكلم‪ -‬هنگامكي ككه رؤياي ذبكح‬

‫‪ -1‬تفسي ابن كثي (‪)215 /6‬تفسي آية (‪ )51‬شوري‪.‬‬


‫‪ -2‬زاد السي (‪.)7/297‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪63‬‬
‫اسماعيل را در خواب ديد بل فاصله اقدام نمود‪ ،‬و اين رؤيا را‬
‫فرمان خدا برشمرد‪ ،‬خداوند متّعال در اين رابطه مي‌فرمايد‪:‬‬
‫ﯼ ی ی ی‬ ‫ﭽ‬
‫ﰒﰒ‬ ‫ﰎﰒﰒﰒ ﰐﰒ‬ ‫ﰈﰒﰒﰒ ﰉ ﰊ‬
‫ﭕ ﭖ ﭗ پ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜﭝ ﭞ ﭟ‬ ‫ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ‬
‫ﭠ ﭡ ﭢ چ‬
‫(الصافات‪.)١٠٥ – ١٠٢ :‬‬
‫یعنكی‪ :‬وقتكي ككه (او متولّد شكد و بزرگ گرديكد و) بكه سكنّي‬
‫رسكيد ككه بتوانكد بكا او بكه تلش (در پكي معاش) ايسكتد‪ ،‬ابراهيكم‬
‫بدو گفكت‪ :‬فرزندم! مكن در خواب چنان مي‌بينكم ككه بايكد تكو را‬
‫سكر بكبرم (و قرباني ّكت كنكم)‪ .‬بنگكر نظرت چيسكت‌؟ گفكت‪ :‬اي‬
‫پدر! كاري كه به تو دستور داده مي‌شود بكن‪ .‬به خواست خدا‬
‫مرا از زمره شكيبايان خواهي يافت‪ .‬هنگامي كه (پدر و پسر)‬
‫هر دو تسليم (فرمان خدا) شدند (و ابراهيم پسر را روي شنها‬
‫دراز كشانكد) و رخسكاره او را بر خاك انداخكت‪ .‬فريادش زديكم‬
‫ككه‪ :‬اي ابراهيكم! تكو خواب را راسكت ديدي و دانسكتي (و برابر‬
‫فرمان آن عمكككل كردي و مأموري ّكككت خود را بكككه جاي آوردي‪.‬‬
‫دسكت نگهدار ككه در ايكن آزمايكش بزرگ موفّكق شدي‪ .‬بيكش از‬
‫ايككن رنككج تككو و فرزندت را نمي‌خواهيككم)‪ ،‬مككا ايككن گونككه بككه‬
‫نيكوكاران سزا و جزا مي‌دهيم‪.‬‬
‫و در حديثككی كككه بخاري و مسككلم از عائشككه – رضككي الله‬
‫عنها‪ -‬روايت كرده‌اند آمده است‪:‬‬
‫« اوّل ما بدي به رسول ال من الوحي الرّؤيا ال صّالة ف النّوم‪ ،‬و كان ل يري رؤيا‬
‫إلّ جائت مثل فلق الصّبح »‬
‫‪1‬‬

‫يعنكي‪ :‬اوّليكن مرحله ي آغاز وحكي بكه رسكول خدا رؤياي‬


‫صالحه بود‪ ،‬و هر چه را در خواب مي‌ديد همچون روشني صبح‬
‫تحقّق پيدا مي‌كرد‪.‬‬

‫وم‪ :‬كلم خدا با رسولش در پشت پرده‪:‬‬ ‫مقام د ّ‬


‫سلم‪ -‬سكخن‬ ‫همانگونكه ككه خداونكد متعال بكا موسكي – عليكه ال ّك‬
‫گفكت‪ ،‬و خداونكد در چنكد مورد از كتابكش ايكن موضوع را يادآور‬
‫شده‪ ،‬مانند‪:‬‬
‫ﭽ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬
‫ﭝ‬ ‫ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜ‬
‫ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ چ (طه‪.)١٤ – ١١ :‬‬
‫‪ -1‬جامع الصول ‪.37 /12‬‬
‫پیامبران‬ ‫‪64‬‬
‫و رسالت الهی‬

‫یعنی‪ :‬هنگامي كه به كنار آتش رسيد‪( ،‬از سوئي) ندا داده‬


‫ك مككن پروردگار تككو مي‌باشككم‪.‬‬ ‫شككد‪ :‬اي موسككي! بدون ش ّكك‬
‫كفشهايككت را از پككا بيرون بياور‪ ،‬چرا كككه در سككرزمين پاك و‬
‫مبارك « طُوي‌» هسكككتي‪ .‬مكككن تكككو را (براي مقام رسكككالت)‬
‫برگزيده‌ام‪ ،‬پككس گوش فراده بدانچككه وحككي مي‌شود (تكا آن را‬
‫خوب بياموزي و به قوم خود برساني)‪ .‬من « الله » هستم‪ ،‬و‬
‫معبودي جكز مكن نيسكت‪ ،‬پكس تنهكا مرا عبادت ككن‪( ،‬عبادتكي‬
‫خالص از هرگونكه شرككي)‪ ،‬و نماز را بخوان تا (هميشكه) بكه ياد‬
‫من باشي‪.‬‬
‫و ازجمله افرادي كه خداوند با آنها سخن گفت آدم – عليه‬
‫سلم‪ -‬بود‬ ‫ال ّ‬
‫ﭽ ﮎ ﮏ ﮐ ﮑﮒ چ (بقره‪.)٣٣ :‬‬
‫صك و اسكرار‬‫یعنكی‪ :‬فرمود‪ :‬اي آدم! آنان را از نامهكا (و خوا ّ‬
‫اين) پديده‌ها آگاه كن‪.‬‬
‫مد‬
‫همچنيكن خداونكد وقتكي ككه بكه بنده و رسكول خود مح ّك‬
‫بسوي آسمان عروج كرد با او سخن گفت‪.‬‬

‫سط‬ ‫وم‪ :‬اعلم و ابلغ وحي و پيام تو ّ‬ ‫مقام س ّ‬


‫فرشته‪:‬‬
‫مراد خداوند در آيه‌ي ذیل این نوع الهام است‪:‬‬
‫ﰐﰒﰒ چ الشورى‪٥١ :‬‬ ‫ﰈﰒﰒﰒ ﰉ ﰊ‬ ‫ﭽ‬
‫يعنكي‪ :‬و يكا ايكن ككه خداونكد قاصكدي را (بكه نام جبرئيكل)‬
‫بفرستد و او به فرمان آفريدگار آنچه را كه خدا مي‌خواهد (به‬
‫پيغمبران) وحي كند‪)1.‬‬

‫روش فرود آمدن فرشته نزد پيامبر‬


‫مل در نصككوص قرآن و سككنّت‌‪ ،‬در مي‌يابيككم كككه فرشته‌ی‬ ‫بككا تأ ّك‬
‫‪2‬‬
‫وحی سه حالت دارد‪:‬‬
‫اوّل‪ :‬پيامكبرص فرشتكه را در شككل و صكورت واقعكي مكي‬
‫بيند‪ ،‬و اين جز دو مورد براي پيامبر ما اتّفاق نيفتاد‪.‬‬
‫دوم‪ :‬بصكورت صكداي زنكگ بكه او وحكي مي‌شود‪ ،‬و بعكد از‬ ‫ّ‬
‫تمام شدن همكككه مطالب الهام شده در قلب رسكككول خدا ص‬
‫حفظ و ضبط مي شود‪.‬‬
‫‪ -1‬در اين مورد به كتاب ما ‪ :‬عال اللئكة ص ‪ 40‬مراجعه كنيد‪.‬‬
‫‪ -2‬به مرجع سابق مراجعه كن‪.‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪65‬‬
‫سككوّم‪ :‬فرشتككه خود را در شکككل و سككيماي يككك مرد نزد‬
‫ايشان نمايان شده و با او به گفتگو مي‌پردازد‪ ،‬و پيامبرص هم‬
‫گفتارش را حفككظ مي‌كنككد‪ ،‬و ايككن نوع وحككي سككبكترين احوال‬
‫پيامككبر ص بوده اسككت‪ ،‬و اوّليككن وحككي كككه بككه ايشان شككد در‬
‫نزديكي غار حراء از اين نوع بود‪.‬‬

‫بشارتهاي وحي‬
‫صك قبكل از اينككه بكا فرشتكه آشنايكي داشتكه باشكد‪،‬‬ ‫رسكول خدا ‌‬
‫نوري را مي‌ديد‪ ،‬و صدايي مي‌شنيد‪ ،‬ولي آن فرشته را كه نور‬
‫پديكد مي‌آورد و او را مورد خطاب قرار مي‌داد رويكت نمي‌كرد‪،‬‬
‫همانگونككه كككه مسككلم در صككحيح خود از ابككن عبّاس روايككت‬
‫مي‌كند كه فرمود‪:‬‬
‫« م كث ر سول ال ص بكّة خ س عشرة سنة ي سمع ال صوت‪ ،‬و يري الضوء سبع‬
‫‪1‬‬
‫سني و ل يري شيئا‪ ،‬و ثان سني يوحي اليه‪ ،‬و أقام بالدينة عشرا »‬
‫يعني رسول پيامبرخدا ص پانزده سال در مك ّه باقي ماند‪،‬‬
‫مدّت هفت سال نور را مشاهده مي كرد‪ ،‬و صدا را مي‌شنيد‬
‫ولي چيزي نمككي ديككد‪ ،‬و مدّت هشككت سككال بككه ايشان وحككي‬
‫مي‌شد‪ ،‬و ده سال در مدينه زندگي كرد‪.‬‬
‫امام نووي در تفسككير ايككن حديككث فرمود‪ « :‬صككداي الهام‬
‫فرشتككه را مي‌شنیككد‪ ،‬و نورش را مي‌ديككد‪ ،‬و نور آيات خدا را‬
‫مشاهده می‌کرد‪ ،‬تا اينكه بالخره فرشته را هم ديد‪ ،‬و شفاهي‬
‫وحي را از او دريافت كرد »‪.2‬‬

‫تأثير فرشتهی وحی بر پيامبر‬


‫يككي از پندارهايكي ككه تكذيكب كنندگان پيامكبران ادعكا مي‌كننكد‪،‬‬
‫ايكن اسكت ككه آنچكه بكه پيامكبرص اصكابت میكرد یكا نوعكي صكرع‬
‫ما ايككن‬
‫بوده و يككا شيطان بككا او پيونككد برقرار ميكرده اسككت‪ ،‬ا ّك‬
‫ادّعا دروغی بیش نیست‪ ،‬چون اين دو حالت با هم فرق دارند‪،‬‬
‫و كسكي ككه دچار صكرع مي‌شود رنگكش زرد مي‌شود‪ ،‬و وزنكش‬

‫‪ -1‬شرح نووي بر صسحيح مسسلم (‪ ،)104 /15‬و آنچسه ابسن عباس در مورد مدّت زمان وحسي ذكسر نوده‬
‫خلف مدّت مفوظ و معروف ا ست‪ ،‬چون معروف ا ست كه در سن چ هل سالگي و حي به ر سول خدا‬
‫آغاز شد ‪ ،‬و در حال كه سن ايشان پنجاه و سه سال بود به مدبنه هجرت فرمود‪ ،‬پس دوران وحي در مكه‬
‫سيزده سال است‪.‬‬
‫‪ -2‬شرح مسلم نووي ‪.15/104‬‬
‫پیامبران‬ ‫‪66‬‬
‫و رسالت الهی‬

‫كاهكش می‌يابكد‪ ،‬و تعادلش را از دسكت مي‌دهكد‪ ،‬انسكان جكن‬


‫زده هككم بككه همان گونككه تأثیرات فیزیکككی بر جسككم او قابككل‬
‫مشاهده است‪ ،‬و گاهي شيطان بر زبانش سخن مي‌گويد و بر‬
‫زبان او حاضريكن را مورد خطاب قرار مي‌دهكد بكه عبارت ديگكر‬
‫ما ارتباط فرشتكه بكا رسكول خدا‬‫دچار هذيان گويكي مي‌شود‪ ،‬ا ّك‬
‫موجككب رشككد و شكوفايككي جسككمي و درخشككش سككيماي او‬
‫مي‌ككشد‪ ،‬علوه بر ايككن حاضريككن هككم در وقككت نزول وحككي بر‬
‫ايشان كلمكي نمي‌شنيدنكد‪ ،‬بلككه تنهكا صكدا و زمزمه‌اي همچون‬
‫زمزمه‌ي زنبور عسككل را در نزديككك سككر رسككول خدا ص مككي‬
‫شنيدنككد‪ 1،‬سككپس از جاي بر مككي خواسككت در حالي کككه همككه‬
‫قرآني را كه فرشته‌ي وحي به او الهام كرده بود حفظ داشت‪،‬‬
‫سپس خودش به اصحاب خبر مي‌داد كه چه آياتي به او وحي‬
‫شده‪.‬‬
‫مادرمان عائشككه نقككل كرده كككه در روز سككرماي شديككد‬
‫وقتكي قرآن بر رسكول الله‌ص نازل مكي شكد در حالت بيهوشكي‬
‫قرار مي‌گرفت‪ ،‬و عرق از پيشانيش مي‌ريخت‪.2‬‬
‫همچنيكن روايكت مي‌كنكد ككه رسكول الله ص وقتكي ككه در‬
‫موقكع نازل شدن وحكي بر پشكت شتكر قرار داشكت‪ ،‬از شدّت‬
‫فشار سككنگيني رسككول خدا در آن موقككع نزديككك بود بر زميككن‬
‫بخوابد‪.3‬‬
‫ويكككي از اصككحاب بزرگوار آن حضرت نقكل مي‌كنككد ككه در‬
‫کنار رسكول خدا نشسكته بود‪ ،‬رانكش در زيكر ران ایشان قرار‬
‫داشككت‪ ،‬در آن موقككع نازل شدن وحككي بر ايشان شروع شككد‪،‬‬
‫خرد شود ‪.4‬‬ ‫نزديك بود رانش در زير ران رسول الله ص ُ‬
‫يعلي بكن امي ّكه مشاهده‌ي خود از نزول وحكي بر پيامكبرص‬
‫را برايمان نقككل مي‌كنككد‪ ،‬کككه مدّتهككا آرزوي ديدن آن حالت را‬
‫داشت‪ ،‬گفت‪« :‬وارد شدم‪ ،‬ناگهان رسول خدا را با چهره‌ي بر‬
‫خر مي‌كرد‪ ،‬سپس آرام‬ ‫خر ُ‬‫افروخته ديدم‪ ،‬مدتي به همان حال ُ‬
‫شد و به حال عادي برگشت»‪.5‬‬

‫‪ -1‬روايت ترمذي ( جامع الصول ‪.)12/41‬‬


‫‪ -2‬صحيح باري ‪ ،‬كتاب بدو الوحي (نگاه كن به فتح الباري ‪.)1/18‬‬
‫‪ -3‬بيهقي درالدلئل بدان اشاره نوده با روايت از عائشه (فتح الباري ‪.)1/21‬‬
‫‪ -4‬صحيح باري كتاب الصلة ‪ ،12‬جهاد ‪ ،31‬و نسّائي جهاد ‪ ،4‬و احد (‪.)5/184‬‬
‫‪ -5‬صحيح باري‪ ،‬كتاب فضائل قرآن (فتح الباري ‪.)9/9‬‬
‫فصل پنجم‬
‫صفات و ويژگيهاي پيامبران‬

‫انسان بودن‬
‫حكمت خداوند داناي خبير بر اين بوده است كه پيامبرانش را‬
‫از نوع بشككر براي هدايككت و راهنمايككي آنهككا برگزينككد‪ ،‬ﭽ‬
‫ﰈﰒﰒ چ(کهف‪)110:‬‬
‫یعنكی‪( :‬اي پيغمكبر!) بگكو‪ :‬مكن فقكط انسكاني همچون شمكا‬
‫هستم‪.‬‬

‫شايستگي بشر براي حمل رسالت الهي‬


‫كسكاني ككه بعيكد مي‌داننكد خدا انسكان را براي حمكل رسكالت‬
‫ما‬
‫آسكماني برگزينكد‪ ،‬قدر و منزلت انسكان را ناديده گرفته‌انكد‪ ،‬ا ّك‬
‫مل ايككن امانككت بزرگ را دارد‪ ،‬آن‬ ‫در واقككع انسككان اهلي ّ كت تح ّ ك‬
‫مل آن هراسككناك‬ ‫امانتككي كككه آسككمانها و زميككن و كوههككا از تح ّك‬
‫شدند‪:‬‬
‫ﭽ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬
‫چ (أحزاب‪.)٧٢ :‬‬
‫یعنكی‪ :‬مكا امانكت (اختيار و اراده) را بر آسكمانها و زميكن و‬
‫كوههكا (و همكه جهان خلقكت) عرضكه داشتيكم (و انجام وظيفكه‬
‫اختياري همراه بكككا مسكككؤوليّت‪ ،‬و انجام وظيفكككه اجباري بدون‬
‫مسكؤوليّت را بديشان پيشنهاد كرديكم‪ .‬جملگكي آنهكا اجبار را بر‬
‫اختيار برتري دادنككد) و از پذيرش امانككت خودداري كردنككد و از‬
‫آن ترسيدند‪ ،‬و حال اين كه انسان (اين اعجوبه جهان) زير بار‬
‫ما برخكي از)‬ ‫آن رفكت (و داراي موقعي ّكت بسكيار ممتازي شكد‪ .‬ا ّك‬
‫آنان (پي به ارزش وجودي خود نمي‌برند و قدر اين مقام رفيع‬
‫را نمي‌دانند و) واقعا ً ستمگر و نادانند‪.‬‬
‫آنان كه برگزيده شدن انسان بعنوان پيامبر را امري مهم و‬
‫ناممكن تلقّي مي‌كنند‪ ،‬نگاهي گذرا به انسان به عنوان جسدي‬
‫ككككه مي‌خورد و ميآشامكككد و مي‌خوابكككد‪ ،‬و در جهكككت برآوردن‬
‫نيازهايش در زمين رفت و آمد مي‌كند پرداخته‌اند‪:‬‬
‫ﮟ‬ ‫ﭽ ﮒ ﮓ گ گ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚﮛ ﮜ ﮝ ﮞ‬
‫ﮠ ﮡ ﮢ ﮣچ (فرقان‪.)٧ :‬‬
‫پیامبران‬ ‫‪68‬‬
‫و رسالت الهی‬

‫مد را نيز مسخره مي‌كنند) و مي‌گويند‪ :‬اين چه‬ ‫یعنی‪( :‬مح ّ‬


‫پيغمككبري اسككت‌؟! او غذا مي‌خورد‪ ،‬و در بازارهككا راه مي‌رود‪،‬‬
‫(نكه شيوه فرشتگان دارد‪ ،‬و نكه روش شاهان‪ .‬او امتيازي بر‬
‫ديگران ندارد‪ ،‬چرا ككه همچون افراد عادي نياز بكه تغذيكه دارد‪،‬‬
‫و در بازارهككا براي كسككب و تجارت و خريككد نيازمنديهاي خود‬
‫رفت و آمد مي‌كند)‪.‬‬
‫و بكه جوهكر و ماهي ّكت انسكان‪ ،‬و آن روح لطيفكي ككه از روح‬
‫خدا در آن دميده شده نگاه نكرده اند‪:‬‬
‫چ (حجر‪.)٢٩ :‬‬ ‫ﭽ‬
‫یعنكی‪ :‬پكس آن گاه ككه او را آراسكته و پيراسكته كردم و از‬
‫روح متعلّق بكككككككه خود در او دميدم‪( .‬براي بزرگداشكككككككت و‬
‫درودش) در برابرش به سجده افتيد‪.‬‬
‫جهي ندارند به اينكه انسان با چنين روح و روان خدايي‬ ‫و تو ّ‬
‫ممتاز اسككت‪ ،‬و انسككان شده‪ ،‬و بر روي ايككن كره‌ي خاكككي بككه‬
‫جانشينككككي برگزيده شده‪ ،‬و براي برقراري ارتباط بككككا خدا از‬
‫طريكق ايكن روح عالي ككه او را در بيكن موجودات ممتاز كرده‬
‫جب نيسكت ككه خدا‬ ‫بكه او اسكتعداد كافكي بخشيده‪ ،‬پكس جاي تع ّك‬
‫يكي از افراد آن جنس صاحب استعداد را براي فراگيري وحي‬
‫و الهام انتخاب كند‪ ،‬و چيزي را به او الهام كند كه در موقع گم‬
‫كردن راه درسكت خود و برادرانكش بكا آن هدايكت يابنكد‪ ،‬و هكر‬
‫موقع نيازمند كمك باشد‪ ،‬آنها را ياري كند‪:)1( ،‬‬
‫ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠﭡ‬
‫ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ ﭰ‬ ‫ﭢ ﭣ‬
‫چ‬
‫(إبراهيم‪.)١١ :‬‬
‫یعنكی‪ :‬پيغمكبرانشان بديشان گفتنكد‪( :‬همان گونكه ككه گفتيكد)‬
‫مككا جككز انسككانهايي همچون شمككا نيسككتيم‪ ،‬و ليكككن خداونككد بر‬
‫هرككس از بندگانكش ككه بخواهكد منكت مي‌نهكد (و او را بكا لطكف‬
‫خود مي‌نوازد و پيغمبرش مي‌سازد)‪.‬‬
‫مل رسكالت‪ ،‬تربی ّكت‬ ‫سكپس پيامكبران بطور ويژه‌اي براي تح ّك‬
‫شده و از پرورش منحصربه فردي برخوردارند‪ ،‬ﭽ ﮖ ﮗ ﮘ‬
‫چ (طسه‪.)٤١ :‬یعنككی‪ :‬و تككو را براي (وحككي خود و حمككل رسككالت)‬
‫خويش برگزيدم‪.‬‬
‫و در ايككن مورد از حال پيامككبر خودمان عككبرت بگيككر كككه‬
‫چگونككه از عنايككت ويژه‌ي خدا بهرمنككد بوده‪ ،‬و علي رغككم فقككر‬

‫‪ -1‬ف ظلل القرآن ‪.19/2552‬‬


‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪69‬‬
‫مادي و يتيكم بودن رعايكت و عنايكت خدا او را بطور همكه جانبكه‬
‫در برگرفت‪:‬‬
‫ﭽ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎ ﮏ ﮐ ﮑ ﮒ ﮓ گ گ چ‬
‫(ضحى‪.)٨ –6 :‬‬
‫یعنككی‪ :‬آيككا خدا تككو را يتيككم نيافككت و پناهككت داد؟و تككو را‬
‫ك بت‌پرسكككتان و يهوديان و‬ ‫سكككرگشته و حيران (در ميان شر ِككك‬
‫مسككيحيان‪ ،‬كفككر كافران‪ ،‬فسككق و فجور فاسككقان و فاجران‪،‬‬
‫ظلم و زور قلدران‪ ،‬كشت و كشتار قبائل به فرمان جاهلن‪ ،‬و‬
‫خرافه‌پرستي اينان و آنان) نيافت و (در پرتوِ وحي آسماني به‬
‫يكتاپرسككتي يزدانككي) رهنمودت كرد؟ و تككو را فقيككر و بي‌چيككز‬
‫نيافت و ثروتمند و دارايت كرد؟‪.‬‬
‫خداونكد او را پاك و منّزه و بكي آليكش پرورش داد‪ ،‬و پليدي‬
‫شيطان را از او زدود‪ ،‬و از همان اوان كودككي بهره ي شيطان‬
‫را از او خارج ساخت‪ ،‬همانگونه ككه انكس بن مالك روايكت مي‬
‫كنكد‪ :‬هنگامكي ككه رسكول خدا همراه بكا كودكان همسكن و سكال‬
‫خود مشغول بازي كردن بود‪ ،‬جبرئيكككل آمكككد و او را بر زميكككن‬
‫خوابانیكد و سكينه‌اش را شكافكت‪ ،‬و علقه‌اي را از آن خارج كرد‬
‫وگفكت‪ :‬ايكن بهره‌ي شيطان در توسكت‪ ،‬سكپس آن را در تشكت‬
‫طليككي بككا آب زمزم شسككتشو داد‪ ،‬و بككه جاي خود برگردانيككد‪،‬‬
‫مد‬‫وكودكان نزد مادر شيریش – حليمه – شتافتند و گفتند‪ :‬مح ّ‬
‫كشتككه شككد‪ ،‬بككه اسككتقبالش آمدنككد و او را در حالي یافتنككد كككه‬
‫رنگككش پريده بود‪ ،‬انكس گفكت‪ :‬مكن اثكر دوخككت و بخيككه را در‬
‫‪1‬‬
‫سينه‌ي رسول خدا ديده‌ام‪.‬‬
‫واقعه‌اي ديگكر شكبيه بكه هميكن هكم هنگام آماده شدن براي‬
‫رحلت و بزرگتريكن سكفر بكه آسكمان رفيكع براي رسكول خدا ص‬
‫بكه وقوع پيوسكت‪ ،‬همانگونكه ككه در حديكث اسكراء آمده اسكت‬
‫رسول الله ص فرمود‪:‬‬
‫«فرج سقف بي ت و أ نا بكّة‪ ،‬فنل جبيل ففرّج صدري‪ ،‬ﰒّ غ سله باء زمزم‪ ،‬ﰒّ جاء‬
‫بطست متلئ حكمة و ايانا فأفرغها ف صدري‪ ،‬ﰒّ اطبقه » متفق عليه‪.2‬‬
‫يعني‪ :‬در مك ّه سقف منزلم شكافته شد‪ ،‬جبرئيل فرود آمد‬
‫و سككينه‌ام را گشود‪ ،‬سككپس بككا آب زمزم آن را شسككتشو داد‪،‬‬
‫سككپس تشتككي مملو از حكمككت و ايمان را آورد و در سككينه‌ام‬
‫ريخت‪ ،‬سپس آن را بست‪.‬‬

‫‪ -1‬صحيح مسلم ‪ ،‬مشكاة الصابيح (‪.)3/152‬‬


‫‪-2‬صحيح الامع الصّغي(‪.)4/81‬‬
‫پیامبران‬ ‫‪70‬‬
‫و رسالت الهی‬

‫چرا پيامبران از ميان فرشتگان برگزيده نشدند؟‬


‫دشمنان پيامككبران الهككي اعتراض و انتقادات زيادي داشتنككد از‬
‫اينكككه پيامككبران از ميان بشككر برگزيده شده‌انككد‪ ،‬و ايككن امككر‬
‫بزرگترين عامل رويگرداني مردم از ايمان بود‪:‬‬
‫ﭽ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬
‫چ‬
‫(إسراء‪.)٩٤ :‬‬
‫یعنی‪ :‬تنها چيزي كه مانع ايمان آوردن مردمان بعد از نزول‬
‫هدايككت (وحككي آسككماني) براي ايشان شككد‪ ،‬ايككن اسككت كككه‬
‫مي‌گوينككد‪ :‬آيككا خداونككد انسككاني را بككه عنوان پيغمككبر فرسككتاده‬
‫اسكت‌؟! (فرشتگان افلككي سكزاوار ايكن مقام بزرگ رسكالتند؛‬
‫نه انسانهاي خاكي)‪.‬‬
‫و پيروي از پيامبران و عقايد و شريعتي را كه از جانب خدا‬
‫آورده بودنكد‪ ،‬بكه سكبب انسكان بودنشان امري زشكت تلقكي‪ ،‬و‬
‫گرويدن به آنها را زيانكاري محسوب مي‌كردند‪:‬‬
‫ﭽ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ چ (مؤمنون‪.)٣٤ :‬‬
‫یعنكككی‪ :‬اگكككر از انسكككاني همسكككان خود پيروي كنيكككد و بدو‬
‫بگرويد‪ ،‬در اين صورت سخت زيانكار خواهيد بود‪.‬‬
‫چ (قمر‪)٢٤ :‬‬ ‫ﭽ‬
‫یعنی‪ :‬آنان گفتند‪ :‬آيا از انساني از خودمان پيروي كنيم كه‬
‫تنهكا (و بدون قوم و عشيره) هكم هسكت‌؟ در صكورت پيروي از‬
‫او‪ ،‬ما گمراه و ديوانه خواهيم بود‪.‬‬
‫مخالفان و دشمنان پيامكككبران پيشنهادي را ارائه مي‌دادنكككد‬
‫مبنكي بر اينككه بايكد پيامكبران فرشتكه باشنكد‪ ،‬و بصكورت واقعكي‬
‫ل همراه با پيامبر بشري‪ ،‬يكي از‬ ‫آنها را مشاهده كنند‪ ،‬يا حداق ّ‬
‫فرشتگان مبعوث شود‪:‬‬
‫ﭽ ﮒ ﮓ گ گ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚﮛ ﮜ ﮝ ﮞ‬
‫ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ چ (فرقان‪.)٧ :‬‬
‫مد را نيز مسخره مي‌كنند) و مي‌گويند‪ :‬اين چه‬ ‫یعنی‪( :‬مح ّ‬
‫پيغمككبري اسككت‌؟! او غذا مي‌خورد‪ ،‬و در بازارهككا راه مي‌رود‪،‬‬
‫(نكه شيوه فرشتگان دارد‪ ،‬و نكه روش شاهان‪ .‬او امتيازي بر‬
‫ديگران ندارد‪ ،‬چرا ككه همچون افراد عادي نياز بكه تغذيكه دارد‪،‬‬
‫و در بازارهككا براي كسككب و تجارت و خريككد نيازمنديهاي خود‬
‫رفت و آمد مي‌كند)‪ .‬چرا لاقل فرشته‌اي به سوي او فرستاده‬
‫نشده است تا (به عنوان گواه صدق دعوتش) همراه او مردم‬
‫را بيكم بدهكد (و در امكر تبليكغ رسكالت او را ياري نمايكد و مكا هكم‬
‫ايمان بياوريم)‪.‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪71‬‬
‫بككا كمككي تامككل در آيات قرآن مي‌توانيككم ايككن شبهككه را از‬
‫چندين جهت رد ّ كنيم‪:‬‬
‫اوّل‪ :‬اينكه خداوند آنها را از بشر برگزيد‪ ،‬چون انسان بيش‬
‫از هككككككككر موجودي مورد امتحان و آزمون خدا قرار مي‌گيرد‪،‬‬
‫همانگونه كه در حديث قدسي خداوند مي‌فرمايد‪:‬‬
‫« إنّ ما بعث تك لبتل يك و أبتلي بك» (‪ )1‬يعنكي‪ :‬تنهكا براي امتحان تكو‪ ،‬و‬
‫امتحان ديگران بوسيله تو‪ ،‬تو را برگزيدم‪.‬‬
‫دوم‪ :‬انتخاب بشكر بكه پيامكبري اكرام اسكت بكه كسكاني ككه‬ ‫ّ‬
‫نيكوكار بودنكد‪ ،‬زيرا انتخاب برخكي از انسكانها از جانكب خداونكد‬
‫به پيامبري تكريم و بزرگداشت بزرگي است به آنها‪:‬‬
‫ﭽ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎ ﮏ ﮐ ﮑ ﮒ ﮓ گ گ‬
‫ﮣ‬ ‫ﮢ‬ ‫ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ‬ ‫ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚﮛ ﮜ ﮝ‬
‫ﮤ چ (مري‪.)٥٨ :‬‬
‫سلله آدم‪ ،‬و از فرزندان‬ ‫یعنی‪ :‬آنان كه پيغمبراني بودند از ُ‬
‫كساني كه با نوح سوار كشتي كرديم‪ ،‬و از دودمان ابراهيم و‬
‫يعقوب‪ ،‬و از زمره كساني كه آنان را (به سوي ايمان) رهنمود‬
‫و (براي رسككالت آسككماني) برگزيده بوديككم و بديشان نعمككت‬
‫(دنيا و آخرت) داده بوديم‪.‬‬
‫سوّم‪ :‬انسان بيش از هر مخلوقي قادر به رهبري و توجيه‪،‬‬
‫و الگككو شدن اسككت‪ ،‬شهيكد سككيّد قطككب مكي فرماينككد‪ « :‬ايكن‬
‫حكمتكي اسكت ككه در رسكالت يككي از افراد بشكر بسكوي بشكر‬
‫نمايان مي‌شود‪ ،‬و يككككي از آنهكككا همان احسكككاس را دارد ككككه‬
‫ديگران دارنككد‪ ،‬آنچككه آنهككا مككي چشنككد مككي چشككد‪ ،‬و تجارب او‬
‫تجربه‌ي همكككه‪ ،‬و دردهاي او درد همكككه‪ ،‬انگيزه‌هاي او ماننكككد‬
‫انگيزه‌هاي انسككاني ديگران‪‌ ،‬و ضروريات یکدیگككر را مي‌دانككد‪،‬‬
‫بنابرايكن بر ضعكف و نواقكص آنهكا ترحكم مي‌نمايكد‪ ،‬و از قدرت و‬
‫اسككتعلي آنهككا اميدوارمي‌شود‪ ،‬و قدم بككه قدم بككا آنهككا پيككش‬
‫مي‌رود‪ ،‬و تنها انسان مي‌تواند انگيزه ‌ها و تأثيراتي را كه برآنها‬
‫غالب مي‌شود بفهمككد‪ ،‬چون بالخره او يكككي از آنهككا اسككت‪ ،‬و‬
‫آنها را با وحي الهي و به ياري او با همه دشواريها بسوي خدا‬
‫مي برد‪.‬‬
‫و مردم بوسيله‌ي پيامبراني كه مانند خودشان بشر هستند‬
‫و قدرت ممكنه را بدست مي آورند‪ ،‬چون همانند آنها بشرند‪،‬‬
‫و ككم ككم ایشان را بسكوي تعالي پيكش مي‌برنكد‪ ،‬و در ميانشان‬
‫بككا اخلق و اعمال و انجام تكاليفككي زندگككي مي‌كننككد كككه خود‬
‫مي‌داننككد و بككه آنهككا ابلغ شده كككه خداونككد بر آنهككا هككم واجككب‬

‫‪ -1‬متصر صحيح مسلم منذري ص ‪.283‬‬


‫پیامبران‬ ‫‪72‬‬
‫و رسالت الهی‬

‫گردانیده‪ ،‬از ايكن رو شخصكيّت او در ميانشان ترجمه‌ي زنده‌اي‬


‫است از عقيده و رسالتي كه بسوي آنها حمل كرده‪ ،‬و زندگي‬
‫و رفتار و كردارش صكفحه ايسكت گشوده بر روی ايشان‪ ،‬ككه‬
‫سكطر بكه سكطر آن را منتقكل مي‌كننكد‪ ،‬و يككي يككي معنايكش را‬
‫تحقكق مكي بخشنكد‪ ،‬در حالي ككه او را در بيكن خود مي‌بيننكد‪ ،‬و‬
‫درونشان شيفته‌ي تقليككد از اوسككت زیرا کككه هماننككد خودشان‬
‫است»‪.1‬‬
‫چهارم‪ :‬سختي رؤيت فرشته‬
‫كفّار همچنانكككه ملقات فرشتككه را مطرح مي‌كردنككد كككه‬
‫بعنوان پيام آور بسكويشان فرسكتاده شود‪ -‬بكا طكبيعت فرشتكه‬
‫آشنايككي نداشتنككد‪ ،‬و نمي‌دانسككتند كككه در جريان ديدن او چككه‬
‫مشقّت و سختيهايي آنها را در بر مي‌گيرد‪.‬‬
‫بنابرايكككن برقراري ارتباط بكككا فرشتگان‪ ،‬و ديدن آنهكككا كار‬
‫آساني نيست‪ ،‬زيرا پيامبر با اينكه برترين خلق است‪ ،‬و داراي‬
‫قدرت جسكماني و روحكي واليكي بود‪ ،‬وقتكي ككه جبرئيكل را بكه‬
‫شككل و صكورت واقعكي مشاهده فرمود‪ ،‬هراسكناك و وحشكت‬
‫زده‪ ،‬در حالي كه قلبش مي‌لرزيد و بر اثر نازل شدن وحي بر‬
‫او سكخت متأثكر شده بود‪ .‬در پاسكخ رد ّ بكه كسكاني ككه پيشنهاد‬
‫مي‌كردنككد پيامككبرشان فرشتككه باشككد یككا همراه او فرشته‌ای‬
‫مبعوث گردد خداوند فرمود‪:‬‬
‫ﭽ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ چ (فرقان‪.)٢٢ :‬‬
‫یعنككككی‪ :‬وزي فرشتگان را مي‌بيننككككد و در آن روز مژده و‬
‫نويدي براي بزهكاران در ميان نخواهد بود (و بلكه روزي است‬
‫كه از ترس فرياد برمي‌آورند و) مي‌گويند‪ :‬پناه!! امان!!‬
‫چون كفّار جز هنگام مرگ‪ ،‬يا موقع نزول عذاب‪ ،‬فرشتگان‬
‫را نمي‌بيننكد‪ ،‬پكس اگكر فرض بر ايكن باشكد ككه آنهكا ملئككه را‬
‫ديدند‪ ،‬قطعا ً در آن روز به هلكت مي‌رسند‪.‬‬
‫از ايكن رو‪ ،‬ارسكال رسكول و پيامكبر از جنكس بشكر ضرورتكي‬
‫اجتناب ناپذيكر بود تكا امكان گفتگكو و مصكاحبه بكا آنهكا را داشتكه‬
‫باشنكد‪ ،‬وچنانچكه پيامكبر فرشتكه مي‌بود امكان چنيكن ارتباطكي‬
‫فراهم نمی شد‪:‬‬
‫ﭽ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬

‫ﯼ ی ی چ (إسراء‪.)٩٥ – ٩٤ :‬‬
‫یعنی‪ :‬تنها چيزي كه مانع ايمان آوردن مردمان بعد از نزول‬
‫هدايككت (وحككي آسككماني) براي ايشان شككد‪ ،‬ايككن اسككت كككه‬

‫‪ -1‬ف ظلل اللقرآن ‪.2553 /19‬‬


‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪73‬‬
‫مي‌گوينككد‪ :‬آيككا خداونككد انسككاني را بككه عنوان پيغمككبر فرسككتاده‬
‫اسكت‌؟! (فرشتگان افلككي سكزاوار ايكن مقام بزرگ رسكالتند؛‬
‫نككه انسككانهاي خاكككي)‪ .‬بگككو‪ :‬اگككر در زميككن (بككه جاي انسككانها)‬
‫فرشتگانككي مسككتقّر و در آن راه مي‌رفتنككد‪ ،‬مككا از آسككمان (از‬
‫جنككس خودشان) فرشته‌اي را بككه عنوان پيغمككبر بككه سككويشان‬
‫مي‌فرستاديم (چرا كه رهبر بايد از جنس پيروان خود باشد)‪.‬‬
‫پكس در صكورتي خدا پيامكبران را از فرشتكه بر مي‌گزيكد ككه‬
‫ما‬
‫سكاكنان زميكن فرشتكه بودنكد‪ ،‬تكا از جنكس خودشان باشنكد‪ ،‬ا ّك‬
‫وقتي كه مردي در زمين زندگي مي‌كنند‪ ،‬رحمت و حكمت خدا‬
‫چنين اقتضا مي‌كند كه پيامبرشان از نوع و جنس ايشان باشد‪:‬‬
‫ﭽ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬

‫چ‬
‫(آل عمران‪.)١٦٤ :‬‬
‫یعنكی‪ :‬يقينا ً خداونكد بر مؤمنان (صكدر اسكلم) من ّكت نهاد و‬
‫ضل كرد بدان گاه ككككه در ميانشان پيغمكككبري از جنكككس‬ ‫تف ّككك‬
‫خودشان برانگيخت‪.‬‬
‫اگر بشر قدرت رؤيت فرشته را نداشته باشد‪ ،‬و به آساني‬
‫نتوانكد چيزي از او دريافكت كنكد‪ ،‬چنيكن اقتضكا مكي كنكد ككه اگكر‬
‫خدا بخواهكد فرشته‌اي را پيغمكبر انسكانها قرار دهكد ‪ -‬حتمكا وى‬
‫را به صورت مردى در آورد همانگونه که می‌فرماید‪:‬‬
‫ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ ﭙ ﭚ چ (أنعام‪)٩ :‬‬
‫یعنكی‪ :‬اگكر هكم فرشته‌اي را (مؤي ّكد پيغمكبر) مي‌كرديكم‪ ،‬او را‬
‫بكه شككل انسكان در مي‌آورديكم (تكا آنان بتواننكد او را ببيننكد و‬
‫سكخنانش را ف هم كننكد‪ .‬در ايكن صكورت باز هكم اشكال برطرف‬
‫نمي‌شد) و ايشان را دچار همان اشتباهي مي‌كرديم كه قبل ً در‬
‫آن بودند‪.‬‬
‫پس خداوند خبر مي‌دهد از اينكه « اگر فرشته‌اي را پيامبر‬
‫قرار دهد» بايستي به شكل مرد باشد‪ ،‬تا بتوانند با او صحبت‬
‫كننككد‪ ،‬و بككا فراگيري علم و ديككن از او اسككتفاده كننككد‪ ،‬و امككر‬
‫همچنان بر آنان مشتبه مي شد »‪.1‬‬
‫مشتبه بودن امر بر آنها هم بسبب اين است كه به شکل و‬ ‫ُ‬
‫صكورت مرد اسكت‪ ،‬و باز هم نمي تواننكد ثابكت كننكد كه فرشتكه‬
‫است‪ ،‬وقتي هم كه چنين باشد فرستادن پيامبر از فرشته به‬
‫ايكن نحكو فائده اي ندارد‪ ،‬و اصكل ً هدف مطلوب را تحقّكق نمكي‬
‫بخشد‪ ،‬چون پيامبري كه فرشته باشد نمي تواند احساسات و‬

‫‪ -1‬تفسي ابن كثي ‪3/9‬‬


‫پیامبران‬ ‫‪74‬‬
‫و رسالت الهی‬

‫عواطكف و تأثيكر پذيري را درك واحسكاس كنكد‪ ،‬اگكر چكه خود را‬
‫به شكل و قيافه‌ي انسان در آورد‪.‬‬

‫مقتضاي بشر بودن انبياء و پيامبران‬


‫مقتضاي بشكككر بودن آنهكككا ايكككن اسكككت ككككه داراي صكككفات و‬
‫ويژگيهاي بشري باشنككد‪ ،‬صككفاتي كككه هرگككز از او جداشدنككي‬
‫نيستند‪ ،‬مانند داشتن جسم و جسدي كه نيازمند همه آنچه كه‬
‫مورد نياز بشككر اسككت‪ ،‬و نيككز دفككع فضولت‪ ،‬زیرا لزمه‌ي آن‬
‫خوردن و آشاميدن است‪:‬‬
‫ﮧ ﮨ‬ ‫ﮠ ﮡ ﮢﮣ ﮤ ﮥ ﮧ‬ ‫ﭽ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ‬
‫ﯕ ﯖ چ‬ ‫ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ‬
‫(النبياء‪.)٨ – ٧ :‬‬
‫یعنكی‪( :‬تن ها تكو نيستي كه پيغمكبري‪ ،‬و در عين حال انسان‪.‬‬
‫بلكه) پيش از تو جز مرداني را برنينگيخته‌ايم كه بديشان (دين‬
‫آسكككماني را) وحكككي كرده‌ايكككم‪ .‬از (اهكككل علم و) آشنايان بكككه‬
‫كتابهاي‌آسماني بپرسيد اگر اين را نمي‌دانيد‪ .‬ما پيغمبران را به‬
‫صورت كالبدهائي كه غذا نخورند نيافريده‌ايم (بلكه آنان انسان‬
‫بوده و همچون انسانهاي ديگر خورده‌اند و نوشيده‌اند و زندگي‬
‫كرده‌اند و مرده‌اند) و عمر جاويدان هم نداشته‌اند‪.‬‬
‫همچنيكن از جمله‌ي ايكن صكفات ايكن اسكت ككه ماننكد ديگكر‬
‫فرزندان بشر از مادر متولّد مي شوند‪ ،‬پدر و مادر دارند‪ ،‬عمو‬
‫وعمككه دارنككد‪ ،‬دايككي و خاله دارنككد‪ ،‬ازدواج مي‌كننككد و صككاحب‬
‫فرزند مي‌شوند‪:‬‬
‫ﭽ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ چ(الرعد‪.)٣٨ :‬‬
‫یعنكككی‪( :‬برخيهكككا داشتكككن زنان و فرزندان را بر تكككو عيكككب‬
‫مي‌گيرند) و ما پيش از تو پيغمبراني را روانه كرده‌ايم و زنان‬
‫و فرزندانكككي بديشان داده‌ايكككم‪( .‬پيغمككبران جملگككي انسككان‬
‫بوده‌انكد و بنكا بكه سكرشت انسكاني خورده‌انكد و خفته‌انكد و بكا‬
‫مردم رفت و آمد داشته و معامله كرده و ازدواج نموده‌اند)‪.‬‬
‫حت و‬ ‫كلي ّككه عوارض بشري از قبيككل خواب و بيداري‪ ،‬صكك ّ‬
‫بيماري و‪...‬را دارا مي‌باشنكككد‪ ،‬و ماننكككد بشكككر مرگ هكككم بكككه‬
‫سكراغشان مي‌رود‪ ،‬همانگونكه ككه خداونكد در رابطكه بكا ابراهيكم‬
‫خليكل الّرحمكن مكي فرمايكد‪ :‬ابراهيكم در توصكيف پروردگارش‬
‫گفت‪:‬‬
‫ﭽ‬
‫چ(شعراء‪.)٨١ – ٧٩ :‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪75‬‬
‫آن كسككي اسككت كككه او مرا ميخورانككد و مي‌نوشانككد‪ .‬و‬
‫هنگامككي كككه بيمار شوم او اسككت كككه مرا شفككا مي‌دهككد‪ .‬و آن‬
‫كسككي اسككت كككه (چون اجلم فرا رسككيد) او مرا مي‌ميرانككد و‬
‫سككپس (در رسككتاخيز براي حسككاب و كتاب و جزا و سككزا) مرا‬
‫زنده مي‌گرداند‪.‬‬
‫مد ص مككي‬ ‫و خداونككد متعال خطاب بككه رسككول خود مح ّكك‬
‫فرمايد‪:‬‬
‫(زمر‪.)٣٠ :‬‬ ‫چ‬ ‫ﭽ‬
‫مد! مرگ از مسكائلي اسكت ككه همكه انسكانها‬ ‫یعنكی‪( :‬اي مح ّك‬
‫در آن يكسككانند‪ ،‬و شتري اسككت كككه بر در خانككه همككه كسكك‌‬
‫مي‌خوابككد‪ .‬لذا) تككو هككم مي‌ميري‪ ،‬و همككه آنان مي‌ميرنككد (و‬
‫ن پرهيزگاران است)‪.‬‬ ‫سرانجام ِ نيك و خوش و جاويدان از آ ِ‬
‫همچنيكن بيان فرموده ككه مرگ و میكر سكنّت جاري خدا در‬
‫مورد بقيّه پيامبران است‪:‬‬
‫ﭽ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻچ ﭽ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ‬
‫ژ ﮌﮍ ﮎ ﮏ ﮐ ﮑ چ‬ ‫ﮃﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ‬
‫(آل عمران‪.)١٤٤ :‬‬
‫مد جكز پيغمكبري نيسكت و پيكش از او پيغمكبراني‬ ‫یعنكی‪ :‬مح ّك‬
‫بوده و رفته‌اند‪.‬‬
‫و در سكنّت و روایات هكم رسكول خدا ص اينگونكه توصكيف‬
‫شده‪:‬‬
‫«كان بشرا من البشر‪ ،‬يفلي ثوبه‪ ،‬يلب شاته‪ ،‬و يدم نفسه »( )‬
‫‪1‬‬

‫يعنكي‪ :‬رسكول خدا ماننكد همكه انسكانها بشكر بود‪ ،‬لباسكش را‬
‫خود وصككله مككي زد‪ ،‬و شيككر حيوانككش را خود مي‌دوشيككد‪ ،‬و‬
‫كارهاي شخصيش را خود انجام مي داد‪.‬‬
‫همچنين در حديث صحيح آمده است كه رسول خدا ص به‬
‫م سليم فرمود‪:‬‬ ‫ا ّ‬
‫« يا ا ّم سُليم‪ ،‬أ ما تعلم ي أنّي اشتر طت علي ربّي‪ ،‬فقل تُ‪ :‬إنّ ما أ نا ب شر؛ أر ضي ك ما‬
‫يرضي البشر‪ ،‬و أغضب كما يغضب البشر‪ ،‬فأيّما أحد دعو تُ عليه من أمّت بدعوة ليس لا‬
‫بأهل‪ ،‬أن يعلها طهورا و زكاة و قربة يقرّبه با منه يوم القيامة»‪.2‬‬
‫م سليم! آيا نمي‌داني كه من با پروردگارم وعده‬ ‫يعني اي ا ّ‬
‫گرفته‌ام ماننكد ديگكر انسكانها بشكر هسكتم‪ ،‬ماننكد سكاير مردم‬

‫‪ -1‬م سند امام اح د‪ ،‬و باري هم در ادب النفرد روا يت كرده‪ ،‬و ا سناد اح د بر شرط م سلم صحيح ا ست‪،‬‬
‫نگاه كن به (سلسلة الحاديث الصحيحة ‪ ،‬شاره ‪.)671‬‬
‫‪ -2‬صحيح مسلم‪ ،‬نگاه ( سلسلة الحاديث الصحيحة شاره ‪.)84‬‬
‫پیامبران‬ ‫‪76‬‬
‫و رسالت الهی‬

‫گا هي راضي و گا هي خشمگين مي‌گردم‪ ،‬پس عليه هر كسي‬


‫دعكا كردم ككه سكزاوار آن نباشكد‪ ،‬خدا آن را موجكب پاك كردن‬
‫او از گناه و نزديك شدن به خدا در قيامت گرداند‪.‬‬

‫انبياء در معرض بل و گرفتاري هستند‬


‫از مقتضيات بشكككر بودن ايكككن اسكككت ككككه در معرض بل و‬
‫آزمون قرار داشته باشند‪ ،‬مثل ً به زندان مي‌افتند همانگونه كه‬
‫يوسف به زندان افتاد‪:‬‬
‫ﮐچ (يوسف‪.)٣٣ :‬‬ ‫ﭽ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎ ﮏ‬
‫یعنككی‪( :‬يوسككف ككه ايكن تهديككد همسكر عزيكز و اندرز زنان‬
‫مهمان براي فرمانككبرداري از او را شنيككد) گفككت‪ :‬پروردگارا!‬
‫زندان براي من خوشايندتر از آن چيزي است كه مرا بدان فرا‬
‫مي‌خوانند‪.‬‬
‫و خداونككد يادآوري كرده كككه يوسككف چنككد سككالي در زندان‬
‫باقي ماند‪:‬‬
‫ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ‬ ‫ﭽ ﯓ ﯔ‬
‫ﯣ ﯤ ﯥ چ(يوسف‪.)٤٢ :‬‬
‫ما اهريمكككن آن را از يادش بكككبرد ككككه در پيكككش‬ ‫یعنكككی‪ :‬ا ّ كك‬
‫سرورش بازگو كند‪ .‬لذا يوسف چند سالي در زندان بماند‪.‬‬
‫پیامككبران از سككوی قوم خود مورد آزار و اذي ّككت و زخمككي‬
‫شدن قرار مي‌گرفتنكككد‪ ،‬همانگونكككه ككككه رسكككول خدا ص در‬
‫ُ‬
‫معركه‌ي ا ُكحد مورد اصككابت سككنگ و تیككر قرار گرفككت و دندان‬
‫رباعيش شكسته شد‪،‬‬
‫و از وطككن و سككرزمين خود رانده شده‌انككد‪ ،‬همانگونككه كككه‬
‫ابراهيكم خليكل از سكرزمين عراق بسكوي شام مهاجرت كرد‪ ،‬و‬
‫رسول خدا از مكّه به مدينه هجرت فرمودند‪.‬‬
‫و گاهي آنها را به قتل مي‌رسانيدند‪:‬‬
‫ﭽ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ‬
‫ﯣ ﯤ ﯥچ (بقره‪.)٨٧ :‬‬ ‫ﯠ ﯡ ﯢ‬ ‫ﯗﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ‬
‫آيا (جز اين است كه) هر زمان پيغمبري (از اينان) برخلف‬
‫ميل و آرزوي نفس شما چيزي را آورد‪ ،‬گردن افراختيد (و خود‬
‫را بزرگتكر از آن دانسكتيد ككه از او پيروي كنيكد‪ ،‬و بكه ايكن هكم‬
‫بسككنده نكرديككد) بلكككه عدّه‌اي را تكذيككب نموديككد و دروغگككو‬
‫خوانديد‪ ،‬و جمعي را كشتيد‪.‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪77‬‬
‫و گاهكي هكم مبتل بكه بيماري شده‌انكد‪ ،‬همانگونكه ككه خداونكد‬
‫ايوب پيامكبر را مبتل بكه درد و رنكج بيماري كرد‪ ،‬و او هكم صكبر‬
‫پيشه نمود‪ ،‬و رسول خدا ص در حديث صحيح مي فرمايد‪:‬‬
‫ي الله يعقوب هيجده سكال در بسكتر بيماري بود‪ ،‬و در‬ ‫« نكب ّ‬
‫آن مدّت همككه او را طرد كردنككد جككز دو مرد از برادرانككش‪»...‬‬
‫(‪.)1‬‬
‫از جمله‌ي گرفتاري و ابتلي او ايككككككن بود كككككككه اموال و‬
‫فرزندانككككش را از او گرفككككت‪ ،‬در حالي كككككه داراي ثروت و‬
‫فرزندان بسيار بود‪:‬‬
‫ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ‬ ‫ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ‬ ‫ﭽﭟ ﭠ ﭡ‬
‫ﭹ ﭺ ﭻ چچ‬ ‫ﭮ ﭯ ﭰ ﭱﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ‬
‫(النبياء‪.)٨٤ – ٨٣ :‬‬
‫یعنكی‪ :‬ايّوب را (ياد ككن) بدان گاه ككه (بيماري او را از پاي‬
‫در آورده بود‪ ،‬و در اين وقت) پروردگار خود را به فرياد خوانكد‬
‫(و عاجزانه گفت‪ :‬پروردگارا!) بيماري به من روي آورده است‬
‫و تو مهربانترين مهرباناني (پس بدين بنده ضعيف رحم فرما)‪.‬‬
‫دعاي او را پذيرفتيكم و بيماري وي را برطرف سكاختيم‪ ،‬و (بكه‬
‫جاي) اولد (و اموالي كككككه از دسككككت داده بود) دو چندان بدو‬
‫داديكم‪ ،‬محكض مرحمتمان (در حكق ايّوب) و تذكاري (از صكبر و‬
‫شكيبائي) براي پرسككتندگان (يزدان سككبحان‪ ،‬تككا همچون ايّوب‬
‫شكيبا و اميدوار به لطف و فضل خدا باشند)‪.‬‬
‫همچنيككن انككبياء نككه تنهككا مورد بل وآزمون قرار گرفته‌انككد‪،‬‬
‫مل كرده انككد‪ ،‬همانگونككه كككه‬ ‫بلكككه شديدتريككن بليككا را آنان تح ّك‬
‫صكعب بكن سكعد از پدرش روايكت مي‌كنكد ككه گفكت‪ :‬بكه عرض‬
‫رسول خدا رساندم كه‪:‬‬
‫ي النّاس أشدّ بلءً؟ قال‪ :‬النبياء‪ ،‬ﰒّ المثل فالمثل‪ ،‬يبتلي الرّجل علي حسب دينه‪،‬‬
‫«أ ّ‬
‫فإن كان دي نه صلبا اشت ّد بلئه‪ ،‬و إن كان ف دي نه رقّ ٌة ابتلي علي ح سب دي نه‪ ،‬ف ما يبح‬
‫البلء بالعبد حتّي يتركه يشي علي الرض ما عليه خطيئته»‪.2‬‬
‫يعنككككي شديدتريككككن بل و آزمون براي كيسككككت؟ فرمود‪:‬‬
‫پيامككبران بككا سككخت تريككن بلهككا مورد آزمايككش خدا قرار مككي‬
‫گيرند‪ ،‬سپس به ترتيب هر چه ايمان انسان استوارتر باشد به‬
‫همان ميزان آزمايكش او سكخت‌تر اسكت‪ ،‬و ايكن بكه صكلبت يكا‬

‫‪ -1‬ابو يعلي در مسند خود‪ ،‬و ابو نعيم در اللية‪ ،‬و ضياء الختارة‪ ،‬و ابن حبّان در صحيح خود روايت كرده‬
‫اند ( سلسلة الحاديث الصحيحة شاره ‪.)17‬‬
‫‪ -2‬ترمذي روا يت كررده و فرموده ح سن صحيح ا ست‪ ،‬و ابن ما جه و غيه هم روايت كرده اند ( سلسلة‬
‫الحاديث الصحيحة شاره ‪.)143‬‬
‫پیامبران‬ ‫‪78‬‬
‫و رسالت الهی‬

‫ضعككككف ايمان بسككككتگي دارد‪ ،‬و بلء و گرفتاري بنده را رهككككا‬


‫نمي‌كند تا وقتي كه خطا وگناهي بر او باقي مي‌ماند‪.‬‬
‫همچن ين ابو سكعيد خدري بر رسكول خدا ص وارد شكد‪ ،‬ديكد‬
‫كككه كسككالت دارد‪ ،‬و در زيككر لحاف قرار دارد‪ ،‬دسككتش را روي‬
‫بدنكش گذاشكت گرماي تكب او را از زيكر لحاف احسكاس كرد‪،‬‬
‫عرض كرد‪ :‬اي رسكككول خدا چقدر بيماريكككت شديكككد اسكككت!‪،‬‬
‫فرمود‪ :‬مككا پيامككبران همينطور هسككتيم‪ ،‬بلء بر مككا چنككد برابر‬
‫مي‌شود‪ ،‬و بككه همان صككورت اجككر و پاداش چنككد برابر داريككم‪،‬‬
‫عرض كردم‪ :‬اي رسكول خدا‪ :‬بلء و آزمون چكه كسكاني از همكه‬
‫سكخت تكر اسكت‪ ،‬فرمود‪ :‬انكبياء‪ ،‬سكپس صكالحين‪ ،‬يككي از آنهكا‬
‫گاهكي بكه فقكر چنان شديدي مبتلء مي‌شود ككه جكز عبايكي ككه‬
‫خود را بدان مي‌پوشاند چيز ديگري ندارد‪ ،‬ولي در عين حال به‬
‫همانصورت كه با رفاه و داشتن امكانات خوشحال مي‌شوند با‬
‫بلء و گرفتاري هم خوشحال مي شوند» ‪.2، 1‬‬

‫اشتغال انبياء به اعمال بشر‬


‫از جمله مقتضيات بشكر بودن آنهكا ايكن اسكت ككه بكه كارهكا و‬
‫مشاغلي بپردازنكد ككه بشكر آن را ممارسكه مكي كننكد‪ ،‬و بدان‬
‫مشغول مي‌شونكد‪ ،‬ماننكد اشتغال رسكول خدا ص قبكل از بعثكت‬
‫مه دارد‪ ،‬و جابر‬‫بكه تجارت‪ ،‬و گوسكفند چرانكي انكبياء شهرت عا ّك‬
‫بن عبدالله نقل مي كند كه ما همراه رسول خدا از درخت‬
‫اراك مككي چيديككم‪ ،‬رسككول خدا ص فرمود‪« :‬گوسككفند سككياه‬
‫پرورش دهيكد ككه بهتريكن اسكت»‪ ،‬گفتنكد‪ :‬مگكر شمكا گوسكفند‬
‫چرانكي مي‌كردي؟ فرمود‪ « :‬مگكر پيامكبري هسكت ككه چوپانكي‬
‫گوسككفند نكرده باشككد؟»‪ ،‬بخاري در صككحيح خود روايككت كرده‬
‫(‪ ،)3‬و از جمله قرآن با نص صريح چند سال چوپاني موسي‬
‫را يادآوري كرده‪ ،‬چون بنده‌ي صالح به او گفت‪:‬‬
‫ﯠ ﯡ‬ ‫ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ‬ ‫ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ‬ ‫ﭽ ﯖ ﯗ‬
‫ﯢﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨﯩ‬

‫‪ -1‬ا بن ما جه روا يت كررده‪ ،‬و ن يز ا بن سعد و حا كم روا يت كرده ا ند‪،‬و فرموده ‪ :‬صحيح ا ست بر شرط‬
‫م سلم‪ ،‬و ذ هب هم با او مواف قت كرده‪ ،‬و البا ن هم گف ته ‪ :‬هينطور ا ست كه آن دو گف ته ا ند‪ (،‬سلسلة‬
‫الحاديث الصحيحة شاره ‪.)144‬‬
‫‪ -2‬وقت كه حال پيا مبان چن ي است‪ ،‬پس لزم است ان ساناي شايسته عبت بگيند و هنگام گرفتاري و‬
‫بلء به خدا گمان بد نبند‪ ،‬و لزم است كسان كه صالي را به سبب گرفتارشدن به بليا متّهم مي كند از‬
‫گمراهي خود دست بردارند‪.‬‬
‫‪ -3‬فتح الباري (‪.)438 /6‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪79‬‬
‫ی ی‬ ‫ﯼ ی‬
‫چ‬
‫ﰈﰈﰈﰈﰈﰈﰈﰈ‬
‫(القصص‪.)٢٨ – ٢٧ :‬‬
‫یعنكی‪( :‬شعيب‌ ‪ -‬پدر آن دو دختكر ‪ -‬بكه موسكي) گفكت‪ :‬مكن‬
‫مي‌خواهكم يككي از ايكن دو دخترم را بكه ازدواج تكو درآورم‪ ،‬بكه‬
‫ايككن شرط كككه هشككت سككال براي مككن كار كنككي‪ .‬سككپس اگككر‬
‫هشكت سكال را بكه ده سكال تمام برسكاني‪ ،‬محب ّكتي كرده‌اي‪( ،‬و‬
‫ايككن دو سككال اضافككه بر تككو واجككب نيسككت‪ .‬بككه هككر حال) مككن‬
‫نمي‌خواهم بر تو سختگيري كنم (و تو را به درازترين مدّت وا‬
‫دارم)‪ .‬اگككر خدا بخواهككد مرا از زمره نيكان خواهككي يافككت (و‬
‫خواهي ديد كه من به عهد خود وفا مي‌كنم)‪( .‬موسي پذيرفت‬
‫و) گفت‪ :‬اين قراردادي ميان من و تو است‪ .‬البت ّه هر كدام از‬
‫ايككن دو مدّت را برآوردم (بككه عهككد خود وفككا كرده‌ام‪ ،‬و از مككن‬
‫خواسككته نمي‌شود كككه بيككش از آن كار كنككم) و بر مككن سككتم‬
‫نمي‌گردد‪ .‬خدا هم بر آنچه ما مي‌گوئيم شاهد و گواه است‪.‬‬
‫ابككن حجككر فرموده‪ :‬از ديدگاه ائمككه‪ ،‬حكمككت از چوپانككي‬
‫پيامككبران ايككن بوده كككه نفككس خود را بككا تواضككع و فروتنككي‬
‫بارآورنكككد‪ ،‬و قلبهايشان بكككه خلوت عادت كنكككد‪ ،‬و از سكككياست‬
‫گوسكفند داري و اداره‌ي امور آنهكا بكه سكياست و تنظيكم امور‬
‫ملّتها تعالي يابند‪.1‬‬
‫و از جمله انبيايي كه مانند مردم شغل داشته داود است‬
‫که آهنگر بود‪ ،‬و زره‌ي جنگي مي‌ساخت‪،‬‬
‫ﭽ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ چ‬
‫(النبياء‪.)٨ :‬‬
‫یعنكی‪ :‬و بدو سكاختن زره را آموختيكم تكا (ايكن لباس جنگكي)‬
‫شمككا را در جنگهككا حفككظ كنككد‪ .‬آيككا (خدا را در برابر همككه ايككن‬
‫نعمتها) سپاسگزاري مي‌كنيد؟‬
‫داود در عين حالي كه آهنگري مي‌كرد پادشاه هم بود‪ ،‬و از‬
‫دسترنج خويش نان مي‌خورد‪.‬‬
‫جار بود‪.2‬‬
‫و نبي خدا زكريّا ن ّ‬

‫ويژگيهاي الوهيّت و فرشته بودن در آنها نيست‬


‫يكككي ديگراز مقتضاي بشككر بودنشان ايككن اسككت كككه خدا و‬
‫معبود نيستند‪ ،‬و هيچ كدام از صفات الوهي ّكت را ندارند‪ ،‬از اين‬
‫‪ -1‬فتح الباري (‪.)439 /6‬‬
‫‪ -2‬اين هم در حديثي ثابت كه مسلم روايت كرده آمده است‪ ،‬نگاه كن به (مشكاة الصابيح ‪.)3/117‬‬
‫پیامبران‬ ‫‪80‬‬
‫و رسالت الهی‬

‫رو پيامكبران خود را از داشتكن هكر حول و قوّكتي مكبّرا دانسكته و‬


‫تنهكا بكه خداي واحكد و احكد اعتصكام نموده‌انكد‪ ،‬و ادعاي چيزي از‬
‫صفات خدايي نداشته‌اند‪ ،‬خداوند متعال در بيان برائت عيسي‬
‫از افتراهایی كه به او نسبت دادند فرمود‪:‬‬
‫ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊژ ﮌ‬ ‫ﭽچ ﭽ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ‬
‫ﮚ ﮛ ﮜﮝ‬ ‫ﮍ ﮎ ﮏ ﮐ ﮑ ﮒ ﮓ گ گ ﮖﮗ ﮘ ﮙ‬
‫ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ‬ ‫ﮞ ﮟ ﮠ‬
‫ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠﯡ ﯢ ﯣ‬
‫چ (مائده‪– ١١٦ :‬‬ ‫ﯧﯨ ﯩ‬ ‫ﯥ ﯦ‬ ‫ﯤ‬
‫‪.)١١٧‬‬
‫یعنكی‪ :‬و (خاطرنشان سكاز) آن گاه را ككه خداونكد مي‌گويكد‪:‬‬
‫اي عيسي پسر مريم! آيا تو به مردم گفته‌اي كه جز الله‪ ،‬من‬
‫و مادرم را هككم دو خداي ديگككر بدانيككد (و مككا دو نفككر را نيككز‬
‫پرستش كنيد؟)‪ .‬عيسي مي‌گويد‪ :‬تو را منّزه از آن مي‌دانم كه‬
‫داراي شريكك و انباز باشكي‪ .‬مرا نسكزد ككه چيزي را بگويكم (و‬
‫بطلبكم ككه وظيفكه و) حكق مكن نيسكت‪ .‬اگكر آن را گفتكه باشكم‬
‫بيگمان تكو از آن آگاهكي‪ .‬تكو (علوه از ظاهكر گفتار مكن) از راز‬
‫درون من هم باخبري‪ ،‬ولي من (چون انساني بيش نيستم) از‬
‫آنچككه بر مككن پنهان مي‌داري بي‌ككخبرم‪ .‬زيرا تككو داننده رازهككا و‬
‫نهانيهائي (و از خفايا و نواياي امور باخبري)‪ .‬من به آنان چيزي‬
‫نگفته‌ام مگككر آنچككه را كككه مرا بككه گفتككن آن فرمان داده‌اي (و‬
‫آن) ايكن ككه جكز خدا را نپرسكتيد ككه پروردگار مكن و پروردگار‬
‫شمكا اسكت (و همكو مرا و شمكا را آفريده اسكت و همكه بندگان‬
‫اوئيم)‪ .‬من تا آن زمان كه در ميان آنان بودم از وضع (اطاعت‬
‫و عصككيان) ايشان اطّلع داشتككم‪ ،‬و هنگامككي كككه مرا ميراندي‪،‬‬
‫تنها تو مراقب و ناظر ايشان بوده‌اي (و اعمال و افكارشان را‬
‫پائيده‌اي) و تو بر هر چيزي مطّلع هستي‪.‬‬
‫ايكن سكخن را عيسكي در روز حشكر بزرگ در توقفگاه جامكع‬
‫مي‌گويد‪ ،‬و اين كلم راست و درستي است كه همه تّرهات و‬
‫دروغهايي را كه نصاري بنده و رسول خدا عيسي بن مريم را‬
‫بدان توصككيف مككي كننككد دروغ و بككی پایككه اعلم می‌کنككد‪ ،‬زيرا‬
‫طائفه‌اي از آنان گفتنكد‪ :‬خدا ككه همان عيسكي مسكيح اسكت در‬
‫شكم مريم قرار گرفت(پناه بر خدا از گمراهي‪:‬‬
‫ﭽ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ‬
‫ﭵ ﭶ ﭷ ﭸﭹ ﭺ ﭻ چ ﭽ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄﮅ ﮆ ﮇ‬
‫ﮈ ﮉ ﮊ چ (مائده‪.)٧٢ :‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪81‬‬
‫یعنی‪ :‬بيگمان كساني كافرند كه مي‌گويند‪( :‬خدا در عيسي‬
‫حلول كرده است و) خدا همان مسيح پسر مريم است‪.‬‬
‫و فرقه‌اي ديگرشان گفتند‪ :‬او سوّمين سه خدا است‪:‬‬
‫ﮙﮚ‬ ‫ﭽ ژ ﮌ ﮍ ﮎ ﮏ ﮐ ﮑ ﮒﮓ گ گ ﮖ ﮗ ﮘ‬
‫ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ چ (مائده‪.)٧٣ :‬‬ ‫ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ‬
‫یعنی‪ :‬بيگمان كساني كافرند كه مي‌گويند‪ :‬خداوند يكي از‬
‫سه خدا است!‪.‬‬
‫و فرقه‌ی سككوّم گفتنككد‪ :‬او پسككر خداسككت‪ - ،‬او پاك و منزه‬
‫است و از آنچه مىگويند بسى والتر است‪:‬‬
‫ﭽ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ چ (مري‪.)٨٩ – ٨٨ :‬‬
‫یعنكی‪( :‬يهوديان و مسكيحيان و مشركان) مي‌گوينكد‪ :‬خداونكد‬
‫مهربان فرزندي براي خود برگرفتككه اسككت! واقعا ً چيككز بسككيار‬
‫زشت و زننده‌اي را مي‌گوئيد‪.‬‬
‫واقعا ً نصككاري درباره‌ي عيسككي غلو و افراط بككس بزرگككي‬
‫مرتكب شدند‪ ،‬و با اين مقوله‌ي افراطي و اغراق آميز نسبت‬
‫به خداوند متعال مرتكب بزرگترين و زشت ترين ناسزا گويي‬
‫شدنكد‪ ،‬و اد ّكعا مي‌كننكد ككه‪ « :‬خدونكد متعال از كرسكي عظمكت‬
‫خود فرود آمد‪ ،‬و در شكم زني قرار گرفت‪ ،‬و مدت زماني را‬
‫در ميان خون عادت ماهيانه و در تاريكي روده‌ها‪ ،‬و زير دنده‌ها‬
‫بسككر برد‪ ،‬سككپس بعنوان كودكككي شيككر خوار متولّد‪ ،‬و كم‌كككم‬
‫بزرگ مي‌شود‪ ،‬گريككككه مي‌كنككككد‪ ،‬و مي‌خورد و مي‌آشامككككد‪ ،‬و‬
‫مي‌شاشككد‪ ،‬و همراه بچه‌ككها جسككت و خيككز مي‌كنككد‪ ،‬سككپس در‬
‫ميان فرزندان يهود بكككككه مكتكككككب مي‌رود‪ ،‬و ملزومات را ياد‬
‫مي‌گيرد‪ ،‬و موقكع ختنكه پوسكت ختنكه گاهكش را قطكع مي‌كننكد‪،‬‬
‫سكپس يهود شروع مي‌كننكد بكه طرد او از جايكي بكه جاي ديگكر‪،‬‬
‫سكككپس او را دسكككتگير كرده و انواع خواري و ذلّت را بكككه او‬
‫مي‌چشاننكككد‪ ،‬و بكككا شوك زشكككت تريكككن تاج بر روي سكككرش‬
‫مي‌گذارنكد‪ ،‬و او را سكوار بر مرككبي بدون لجام سكوارمي‌كنند‪،‬‬
‫بعكد او را بسكوي چوب صكليب سكوق مي‌دهنكد‪ ،‬و بكا مشكت و‬
‫سيل او را مي‌زنند و ت ُف به صورتش مي پاشند‪ ،‬و آنها هم در‬
‫جلو و پشت سر و سمت راست و چپش قرار گرفته‌اند‪ ،‬آنگاه‬
‫او را بر آن مركككب سككوار مي‌كننككد‪ ،‬كككه قلب و جان از آن بككه‬
‫لرزه در مي‌آيكككد‪ ،‬و بكككا طناب دسكككت و پاهايكككش را محككككم‬
‫مي‌بندنككد‪ ،‬و بككا ميككخ بر دسككت و پايككش مي‌كوبنككد بطوري كككه‬
‫خرد مي‌شود‪ ،‬و‬ ‫گوشككت بدنككش پاره مي‌شود و اسككتخوانهايش ُ‬
‫در تمام ايكن حالت فرياد و داد و ناله سكر مي‌دهكد و مي‌گويكد‪:‬‬
‫به من رحم كنيد‪ ،‬ولي كسي به او رحم نمي‌كند‪.‬‬
‫پیامبران‬ ‫‪82‬‬
‫و رسالت الهی‬

‫آري بككه پندار آنهككا ايككن بود مدبّر جهان هسككتي و زميككن و‬
‫آسكمانها‪ ،‬و آن ذا تي كه هكر آنككه در زمين و آسمانها قرار دارد‬
‫خواسككته‌هايشان را همككه روزه از او طلب مي‌كننككد‪ ،‬و هككر روز‬
‫شأن و امور بكه خود را دارد‪ ،‬سپس مرده و در زيكر صخره‌ها و‬
‫سنگهاي خارا مدفون گرديد‪ ،‬سپس بعد از همه اين اتّفاقات از‬
‫قكبر برخاسكت و باري ديگكر بسكوي عرش و ملك صكعود كرد و‬
‫بر کرسی خدایی تکیه زد!! » (‪.)1‬‬
‫پكس چكه فحكش و ناسكزايي از ايكن ناسكزايي ككه بكه خداونكد‬
‫ل و جلله نسكبت دادنكد بدتكر و زشكت تكر اسكت!‪ ،‬و كداميكن‬ ‫ج ّ‬
‫گمراهي از اين بالترست!‪.‬‬

‫كمال بشري‬
‫ك انسكانها بكا هكم تفاوتهاي زیادی دارنكد‪ ،‬هكم از لحاظ‬ ‫بدون ش ّك‬
‫خلق و خككو و اسككتعدادهاي خدادادي‪،‬‬ ‫آفرينككش و هككم از جنبه‌ي ُ‬
‫برخي انسانها داراي زيبايي و جمال‌اند‪ ،‬برخي زشتند‪ ،‬عده ای‬
‫نابينككا‪ ،‬بعضككی داراي يككك چشككم‪ ،‬و قسككمت عمده داراي دو‬
‫چشكم‪ ،‬هسكتند‪ ،‬و افراد بينكا هكم داراي بينايكي متفاوتنكد‪ ،‬هكم از‬
‫ناحيه‌ي قدرت بينايككي‪ ،‬و هككم از لحاظ زيبايككي چشمهككا‪ ،‬همان‬
‫گونكه ككه برخكي ناشنوا وگروهكی ككم شنوا يكا شنوا هسكتند‪ ،‬بكه‬
‫همان نسكبت هكم برخكي داراي مروّت و همكت عالي‪ ،‬وعده ای‬
‫بي مروّت هستند‪.‬‬
‫يقينا ً انبياء و رسولن الهي در بالترين صورت نمونه‌ي بارز‬
‫و در اوج كمال انساني هستند‪ ،‬چون خداوند متعال آنها را خود‬
‫برگزيده و براي خويككش پرورش داده‪ ،‬پككس لبد ّ انسككانهايي بككا‬
‫پاكترين قلب را بر‌گزيده باشد‪ ،‬و پالوده ترين اخلق‪ ،‬و بهترين‬
‫قريحه ها را برگزيده باشد‪:‬‬
‫ﭽ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬
‫ﯼ ی ی‬
‫چ‬ ‫ی‬
‫(النعام‪)١٢ 4 :‬‬
‫‪.‬یعنی‪ :‬خداوند بهتر مي‌داند كه (چه كسي را براي پيامبري‬
‫انتخاب و) رسالت خويش را به چه كسي حوالت مي‌دارد‪.‬‬

‫‪ -1‬هدايت الياري (نگاه كن به الامع الفريد ص ‪.)479‬‬


‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪83‬‬
‫كمال در خلقت ظاهري‬
‫خداونككد متعال مككا را از اذي ّ كت رسككول خدا ص بر حذر داشتككه‪،‬‬
‫همانگونه كه بني اسرائيل موسي را آزار دادند‪:‬‬
‫ﭽ ﮓ گ گ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞﮟ ﮠ ﮡ ﮢ‬
‫(أحزاب‪.)٦٩ :‬‬ ‫ﮣ ﮤچ‬
‫یعنككی‪ :‬اي مؤمنان! هماننككد كسككاني نباشيككد كككه (بككا گفتككن‬
‫سكككخنان ناروا) موسكككي را آزار رسكككاندند (و رنجيده و آزرده‬
‫كردنكككد) و خدا او را از آنچكككه مي‌گفتنكككد تكككبرئه كرد‪ ،‬و او در‬
‫پيشگاه خدا گرانقدر و صاحب منزلت بود‪.‬‬
‫رسككول الله ص اذي ّككت و آزار رسككاندن بنككي اسككرائل بككه‬
‫موسي را براي ما بيان كرده مبنی بر اینکه موسی را به عيب‬
‫و نقص در خلقت ظاهري متهم کردند‪ ،‬همانگونه كه در صحيح‬
‫بخاري آمده‪ 1‬ابوهريره از رسول خدا نقل مي‌كند كه فرمود‪:‬‬
‫« إ نّ مو سي كان رجلً حييّا ستّيا ل يُري من جلده شئٌ ا ستحياءً م نه‪ ،‬فآذاه من آذاه‬
‫من بن اسرائيل‪ ،‬فقالوا ما يستتر هذا التّستّر إ ّل من عيب بلده‪ :‬أمّا برص‪ ،‬و إمّا ُأدْرة و إمّا‬
‫آفة‪ ،‬و إ نّ ال أراد أن يبئه‪ ،‬مّا قالوا لوسي‪ ،‬فخل يوما وحده‪ ،‬فوضع ثيابه علي الجر‪ ،‬ﰒّ‬
‫اغتسل‪ ،‬فلمّا فرغ أقبل إل ثيابه ليأخذها‪ ،‬و إ ّن الجر عدا بثوبه‪ ،‬فأخذ موسي عصاه عريانا‬
‫أحسن ما خلق ال‪ ،‬و أبرأه مّا يقولون‪ ،‬و قام الجر‪ ،‬فأخذ ثوبه فلبسه‪ ،‬و طفق بالجر ضربا‬
‫بعصاه‪ ،‬فوال إنّ بالجر لندْبَا من أثر ضربه‪ ،‬ثلثا أو أربعا أو خسا‪ ،‬فذلك قوله‪:‬‬
‫ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞﮟ ﮠ‬ ‫ﮓ گ گ ﮖ ﮗ ﮘ‬
‫ﮡ ﮢ ﮣ »‪.‬‬
‫يعنكي‪ :‬موسكي مردي خجالتكي و اهكل حيكا بود‪ ،‬خيلي بدن‬
‫خود را از ديد ديگران پوشيده نگه مي‌داشت‪‌ ،‬بنابراين كساني‬
‫از بني‌اسرائيل كه در پي اذي ّت و آزارش بودند گفتند‪ :‬اين همه‬
‫مخفكي كاري موسكي ككه كسكي بدنكش را نبينكد حتما ً بكه خاطكر‬
‫عيكبي اسكت ككه بر بدنكش هسكت‪)2( ،‬يكا پيسكي‪ ،‬و يكا فتكق بيضكه‬
‫(‪ ،)3‬و يكا آفكت ديگري‪ ،‬ولي خداونكد خواسكت او را از ايكن اتّمام‬
‫بككه نقككص بدنككي تككبرئه كنككد‪ ،‬تككا اينكككه روزي در محلّي خلوت‬
‫لباسكهايش را در آورد و روي سكنگي گذاشككت ككه آبتنكي كنكد‪،‬‬
‫وقتكككي فارغ شكككد و در صكككدد لباس پوشيدن بر آمكككد‪ ،‬سكككنگ‬
‫لباسهايش را ربود‪ ،‬عصايش را بر داشت با بدني عُريان و زيبا‬
‫به دنبال سنگ و لباسهایش دویدن آغاز کرد ولی بني اسرائيل‬
‫‪ -1‬روايت باري (نگان كن به فتح الباري ‪.)6/437‬‬
‫‪ -2‬اين اشاره است به عريان بودن بدن در نزد ديگران در شريعت آنا جايز بوده‪.‬‬
‫‪ -3‬با ضم هزه وسكون دال‪.‬‬
‫پیامبران‬ ‫‪84‬‬
‫و رسالت الهی‬

‫او را ديدند و فهمیدند كه او عيب ظاهری ندارد‪ ،‬پس خدا او را‬


‫از آن تهمكت مكبّراء كرد‪ ،‬و سكنگ در آن موقكع ايسكتاد و موسكي‬
‫لباسكهايش را برداشكت و پوشيكد‪ ،‬و بكا عصكا شروع كرد بكه زدن‬
‫سكنگ‪ ،‬و بكه خدا سكوگند اثكر ضربه‌كها بر روي سكنگ نمايان شكد‪،‬‬
‫سكه يكا چهار يكا پنكج ضربكه بر آن ديده مي‌كشد‪ ،‬ايكن اسكت معنكي‬
‫اين آيه كه خدا فرمود‪:‬‬
‫ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞﮟ ﮠ ﮡ‬ ‫ﮓ گ گ ﮖ ﮗ ﮘ‬
‫ﮢ ﮣ‪.‬‬
‫ابككن حجككر در دنباله‌ي حديككث مككي فرمايككد‪ « :‬ايككن حدیككث‬
‫مي‌رساند كه انبياء هم از لحاظ آفرينش‪ ،‬و هم از لحاظ اخلق‬
‫در اوج كمال بشری قرار داشته‌انككد‪ ،‬و هركككس نقصككي را بككه‬
‫پيامكبر نسكبت دهكد در واقكع او را آزار رسكانده اسكت‪ ،‬و بيكم آن‬
‫مي رود كه مرتكب كفر شده باشد »‪.1‬‬

‫صورتهاي ظاهري گوناگون هستند‬


‫معنكي اينككه پيامكبران از لحاظ جسكمي کامكل بودنكد ايكن نيسكت‬
‫كككه همككه داراي يككك شكككل و صككورت بوده‌انككد‪ ،‬چون كمال و‬
‫زيبايككي سككرسام آور و شگفككت انگيككز هككم متنوّع و گوناگون‬
‫اسكت‪ ،‬و ايكن تنوّع هكم يككي از نوآوري‌هاي بكي نظيكر آفريدگار‬
‫واحد الحد‪ ،‬و از جمله كمال مطلق و قدرت بي نهايت اوست‪.‬‬
‫رسكككول الله ص برخكككي از انكككبياء و رسكككولن را براي مكككا‬
‫توصكيف کرده و ميفرمايكد‪« :‬شكبي ككه براي اسكراء برده شدم‬
‫موسي را ديدم كه گويي از مردان شنوئه ‪ 2‬است»‪.‬‬
‫و درباره ي عيسكككي فرمود‪« :‬ميان مكككن و او پيامكككبري‬
‫نيسككت‪ ،‬و او فرود مي‌آيككد‪ ،‬وقتككي كككه او را مشاهده كرديككد‬
‫سط‪ ،‬بكا رنكگ سكرخ وسكفيد‪ ،‬در دو‬ ‫بشناسكيد‪ ،‬مردي اسكت متو ّك‬
‫لباس زرد ككم رنكگ فرود مي‌آيكد‪ ،‬گويكي هنوز هكم آب از سكرش‬
‫مي‌ريزد اگر چه خيس هم نيست»‪.3‬‬
‫همچنيكن اصكحاب بزرگوار رسكول خدا ص را اينگونكه براي‬
‫مكا توصكيف مكي كننكد‪« :‬از لحاظ قيافكه و متوسكط بودن از هكر‬
‫كسي زيباتر بود‪ ،....‬نه زياد بلند‪ ،‬و نه كوتاه‪ ،‬ميان شانه‌هايش‬
‫گشاد‪ ،‬گونه‌هايكش نرم و صكاف‪ ،‬رنكگ مويكش بسكيار سكياه‪ ،‬بكا‬
‫چشمهاي سككياه‪ ،‬داراي مژگان بلنككد و زيبككا‪ ،‬وقتككي پككا برزميككن‬

‫‪ -1‬فتح الباري ‪.6/438‬‬


‫‪ -2‬صحيح باري (نگاه كن به فتح الباري ‪ ،)6/428‬وشنوءه قبيله اي است در ين‪.‬‬
‫‪-3‬روايت ابوداود و احد(صحيح الامع ‪.) 5/90‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪85‬‬
‫ل پكا قدم مي‌گذاشكت‪ ،‬گودي ككف پكا نداشكت‪،‬‬‫مي‌گذاشكت بكا ك ّ‬
‫وقتكككي ككككه عبايكككش را از روي شانه‌هايكككش بر مي‌داشكككت از‬
‫زيبايي‪ ،‬گويي يك قالب نقره است »‪.1‬‬

‫كمال در اخلق‬
‫انككبياي الهككي در اخلق هككم در سككطح بسككيار عظيككم و والیككی‬
‫قرار داشتنكد‪ ،‬ومسكتحق بودنكد پروردگار هسكتي آنهكا را بسكتايد‪،‬‬
‫همانگونه كه ابراهيم خليل را اينگونه مدح و ستايش فرمود‪:‬‬
‫ﭽ چ ﭽ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ چ (هود‪.)٧٥ :‬‬
‫یعنی‪ :‬واقعا ً ابراهيم بسي بردبار و آه‌كشنده و توبه‌كار بود‪.‬‬
‫و دختككر مرد صككالح مديككن نزد پدر اينگونككه موسككي – عليككه‬
‫سلم‪ -‬را وصف مي كند‪:‬‬ ‫ال ّ‬
‫ﯕ چ‬ ‫ﮭ ﮬﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ‬ ‫ﭽ ﮩ ﮬ‬
‫(قصص‪.)٢٦ :‬‬
‫یعنككی‪ :‬يكككي از آن دو (دختككر) گفككت‪ :‬اي پدر مككن! او را‬
‫اسكتخدام ككن‪ .‬چرا ككه بهتريكن كسكي را ككه بايكد اسكتخدام كنكي‬
‫شخصي است كه نيرومند و درستكار باشد‪.‬‬
‫همانگونككه كككه خداونككد اسككماعيل را بككه صككداقت در وعككد‬
‫ستايش فرمود‪:‬‬
‫ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ‬ ‫ﭧ‬ ‫ﭽ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤﭥ ﭦ‬
‫ﭭ چ (مري‪.)٥٤ :‬‬
‫یعنی‪ :‬در كتاب (آسماني قرآن) از اسماعيل بگو‪ .‬آن كسي‬
‫كه در وعده‌هايش راست بود‪ ،‬و پيغمبر وال مقامي بود‪.‬‬
‫و اخلق پيامبر ص را عظيم و بزرگوار توصيف فرمود‪ ،‬و با‬
‫ن» ي‬ ‫ياد كردن قسككم بككه «ن» و قلم‪ ،‬و شروع جمله بككا «إ ّككَ‬
‫تأكيككد‪ ،‬و داخككل كردن «لم تأكيككد » بر خككبر ايككن بزرگواري و‬
‫عظمت اخلق ايشان را تأكيد فرمود‪:‬‬
‫گ گ ﮖ‬ ‫ﭽ ﮉﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎ ﮏ ﮐ ﮑ ﮒ ﮓ‬
‫ﮝ ﮞ ﮟ چ(قلم‪.)٤ – ١ :‬‬ ‫ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ‬
‫یعنكككی‪ :‬نون‪ .‬سكككوگند بكككه قلم! و قسكككم بكككه چيزي ككككه‬
‫مي‌نويسككند! در سككايه نعمككت و لطككف پروردگارت‪ ،‬تككو ديوانككه‬

‫‪ -1‬روايت بيهقي‪ ،‬نگان كن به (الامع ‪.)4/199‬‬


‫پیامبران‬ ‫‪86‬‬
‫و رسالت الهی‬

‫نيسكتي‪ .‬تكو داراي پاداش بزرگ و ناگسكيختني هسكتي‪ .‬تكو داراي‬


‫خوي سترگ (يعني صفات پسنديده و افعال حميده) هستي‪.‬‬
‫از جمله اخلقهاي والي رسككككول خدا ص كككككه خدا آن را‬
‫آوازه بخشيد مهرباني و عطوفت سرشتي بود‪:‬‬
‫ﭽ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ چ‬
‫(توبه‪.)١٢٨ :‬‬
‫مد نام)‪ ،‬از خود شما (انسانها)‬ ‫یعنی‪ :‬بيگمان پيغمبري (مح ّ‬
‫بكه سكويتان آمده اسكت‪ .‬هرگونكه درد و رنكج و بل و مصكيبتي ككه‬
‫بكه شمكا برسكد‪ ،‬بر او سكخت و گران مي‌آيكد‪ .‬بكه شمكا عشكق‬
‫مي‌ورزد و اصكرار بكه هدايككت شمكا دارد‪ ،‬و نسكبت بكه مؤمنان‬
‫داراي محبّت و لطف فراوان و بسيار مهربان است‪.‬‬
‫و ايككن اخلق وال تأثيككر بسككزايي در هدايككت و تربي ّكت مردم‬
‫داشكت‪ ،‬ابكن صكفوان بكن امي ّكه ميگويكد‪ « :‬در حالي ككه رسكول‬
‫خدا از همه‌ي مردم نزد مككن مبغوض و منفورتككر بود بخششككی‬
‫بكس بزرگ بكه مكن داد‪ ،‬تكا اينككه از هكر كسكي بيشتكر دوسكتش‬
‫داشتم‪ » ،‬امام مسلم اين را در صحيح خودروايت كرده‪.‬‬
‫و نيكز در صكحيح مسكلم آمده اسكت ككه‪ « :‬مردي از رسكول‬
‫خدا در خواسكت كمكك مالي كرد‪ ،‬بنكا برايكن رمه‌اي گوسكفند بكه‬
‫او بخشيكد ككه فاصكله‌ي دو كوه را اشغال كرده بود‪ ،‬سكپس آن‬
‫مد‬‫مرد نزد قوم خود برگشت و گفت‪ :‬اسلم بياوريد‪ ،‬واقعا ً مح ّ‬
‫طوري مال مي‌بخشد كه هرگز باكي از فقر ندارد»‪.‬‬
‫اگكر پيامكبران از چنيكن كمالي برخوردار نبودنكد ككه موهبتكي‬
‫الهككككي بود‪ ،‬قطعا ً مردم از روي ميككككل تسككككليم و پيرو ايشان‬
‫نمي‌شدند‪ ،‬زيرا مردم با رضايت از كسي اطاعت نمي‌كنند كه‬
‫نقص فراوان داشته‪ ،‬و از فضايل اندكي برخوردار باشند‪.‬‬

‫پيامبران دارای بهترين نسب بودند‬


‫پيامكككككبران داراي انسككككاب وال و بزرگوار هسكككككتند‪ ،‬زيرا ك ّ‬
‫ل‬
‫پيامبران بعد از نوح از نوه و ذّريت او هستند‪ ،‬و همه پيامبران‬
‫بعد از ابراهيم از نسل او بودند‪ ،‬خداوند متّعال مي فرمايد‪:‬‬
‫ﭽ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸﭹ ﭺ ﭻچ ﭽ ﭾ ﭿ‬
‫ﮀ چ(حديد‪.)٢٦ :‬‬
‫یعنی‪ :‬ما نوح و ابراهيم را (پيغمبر‪ ،‬و به سوي مردم) روانه‬
‫كرده‌ايكككم‪ ،‬و در دودمان آنان نبوّت و كتابهكككا (ي آسكككماني‪ ،‬از‬
‫جمله تورات و انجيكل و زبور و قرآن) را قرار داديكم‪ .‬برخكي از‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪87‬‬
‫آنان راهياب شدنككككد‪ ،‬و بسككككياري از ايشان (از راه راسككككت‬
‫خداشناسي‪ ،‬منحرف و) خارج شدند‪.‬‬
‫از ايككن رو خداونككد سككبحان پيامككبران را از ميان كسككاني‬
‫برگزيككد كككه در نسككب برتريككن مردم بودنككد‪ ،‬و در حديثككي كككه‬
‫بخاري روايت كرده رسول خدا ص فرمود‪:‬‬
‫ت من القرن الّذي كن تُ‬
‫« بُعث تُ من خي قرون بن آدم قرنا فقرنا‪ ،‬حتّي كن ُ‬
‫منه»‪.1‬‬
‫يعنككي نسككب مككن در هككر قرنككي از ميان بهترين‌ككها برگزيده‬
‫شده تا به اين قرن رسيد كه به پيامبري مبعوث شدم‪.‬‬
‫و در مسند احمد و سنن ترمذي آمده است كه رسول الله‬
‫ص فرمود‪:‬‬
‫« أ نا ممّد بن عبدال بن ع بد الطّلب‪ ،‬إ ّن ال تعال خلق اللق فجعل ن ف خي هم‪ ،‬ﰒّ‬
‫جعلنهم فرقتي‪ ،‬فجعلن ف خيهم فرقة‪ ،‬ﰒّ جعلهم قبائل فجعلن ف خيهم قبيلة‪ ،‬ﰒّ جعلهم‬
‫بيوتا فجعلن ف خيهم بيتا‪ ،‬فأنا خيكم بيتا‪ ،‬فأنا خيكم نفسا»‪.2‬‬
‫مد بن عبدالله بن عبدالمطّلب هستم‪ ،‬خداوند‬ ‫يعني من مح ّ‬
‫انسان را آفريد‪ ،‬و از بهترين ‌ها نسل مرا برگزيد‪ ،‬سپس آنها را‬
‫بكه دو فرقكه تقسكيم كرد و مكن از بهتريكن آن دو دسكته هسكتم‪،‬‬
‫سككپس مردم بككه قبيله‌ككها تقسككيم شدنككد‪ ،‬باز هككم مككن از ميان‬
‫بهتريكن قكبيله انتخاب شده‌ام‪ ،‬سكپس بكه خانواده تقسكيم شدنكد‬
‫ككه مكن از بهتريكن خانواده هسكتم‪ ،‬پكس مكن از لحاظ خانواده و‬
‫از جهت نفس و شخصيّت برترين شما هستم‪.‬‬
‫سائي هكم روايكت اسكت ككه‬ ‫و در صكحيح مسكلم و سكنن ن ّك‬
‫رسككول الله ص فرمود‪« :‬خداونككد از فرزندان اسككماعيل بنككي‬
‫كنانككه‪ ،‬و از بنككي كنانككه قريككش‪ ،‬و از قريككش بنككي هاشككم را‬
‫برگزيد»‪.‬‬

‫آزادگان دور از بردگي‬


‫از جمله صكفات كمال انكبياء الهكي آزادگكی اسكت و هیچکدام از‬
‫بردگان انتخاب نشده‌انككد‪ .‬سككفاريني در ايككن مورد مي‌گويككد‪« :‬‬
‫بردگككي صككفت نقككص اسككت و شايسككته‌ي مقام نبوّت نيسككت‪،‬‬
‫چون پيامككبر شككب و روز خود را مشغول دعوت مردم بوده‪ ،‬و‬
‫برای برده هكم چنيكن كاري امكان ندارد‪ ،‬علوه بر اينككه بردگكي‬

‫‪ -1‬روايت باري (فتح الباري ‪.)6/566‬‬


‫‪ -2‬روايت احد و ترمذي (صحيح الامع ‪.)2/22‬‬
‫پیامبران‬ ‫‪88‬‬
‫و رسالت الهی‬

‫صككفت نقككص اسككت و مردم نفرت دارنككد از اينكككه از كسككي‬


‫پيروي كننكد ككه داراي چنيكن نقكص و عيكبي باشكد‪ ،‬و قبول نمكي‬
‫كننككد رهككبر و پيشوايشان چنيككن افرادي باشنككد‪ ،‬چون بردگككي‬
‫ازآثار كفر است و انبياء از آن منّزه و مبّراء هستند» ‪.2،1‬‬

‫مواهب و استعدادهاي ممتاز‬


‫انككككبياء از قدرت و تفوّق عقككككل و درك‪ ،‬و هوش سككككرشار و‬
‫استعداد بي نظير‪ ،‬و زبان روشنگر‪ ،‬و حاضر جوابي و فراست‬
‫و ديگكككر مواهكككب و قدرت و اسكككتعدادهاي شكوفكككا و ممتازي‬
‫برخوردار بودند كه لزمه‌ي حمل رسالت آسماني‪ ،‬سپس تبليغ‬
‫آن‪ ،‬و تربيككت و رهككبري كسككاني اسككت كككه پذيراي آن رسككالت‬
‫هستند‪.‬‬
‫رسككككول خدا ص آنچككككه را بككككه وي الهام مي‌ككككشد بدون‬
‫فراموشي يك كلمه حفظ مي‌كرد‪:‬‬
‫العلى‪٦ :‬‬ ‫ﭽ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ چ‬
‫یعنكی‪ :‬مكا قرآن را بر تكو خواهيكم خوانكد و بكه تكو خواهيكم‬
‫آموخت‪ ،‬و تو ديگر آن را فراموش نخواهي كرد‪.‬‬
‫بنابرايككن پيامككبران ديككن خدا را بر معارضيككن و مخالفيككن‬
‫عرضه كرده و در مقام استدلل و ارائه‌ي دليل و برهان آنها را‬
‫ساكت و بي پاسخ ميگذاشته‌اند‪ ،‬و در اين راستا ابراهيم خليل‬
‫خصم خود را ساكت كرد‬
‫ﭽ ﮑ ﮒ ﮓگ گ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ چ (بقره‪.)٢٥٨ :‬‬
‫یعنكی‪ :‬پكس آن مرد كافكر وامانكد و مبهوت شكد‪ .‬و خداونكد‬
‫مص كّر بر تبهكاري‪ ،‬و دشمككن حككق) را هدايككت‬ ‫مردم سككتمكار ( ُ‬
‫نمي‌كند‪.‬‬
‫و خداونكككد متعال در ادامكككه موضوع مجادله ابراهيكككم بكككا‬
‫قومش فرمود‪:‬‬
‫ﭡ ﭢﭣ چ (أنعام‪.)٨٣ :‬‬ ‫ﭽﭝ ﭞ ﭟ ﭠ‬
‫یعنكی‪ :‬اينهكا دلئل مكا بود ككه آنهكا را بكه ابراهيكم عطكا كرديكم‬
‫(تا) در برابر قوم خود (به كارشان گيرد‪ ،‬و غروب ستارگان و‬

‫‪ -1‬لوامع النوار البهيّة ص ‪.2/265‬‬


‫‪ -2‬اعتراضي وارد است مبن بر اينكه يوسف پيامب را كسان خريداري كردند كه او را از چاه نات دادند‪،‬‬
‫و با اين كار به برده تبديل شد‪ ،‬پاسخ اين است كه اين بردگي يكي از انواع ابتلء و آزمون خداوند بود‪ ،‬و‬
‫گر نه او در واقع آزاده اي بود كه مورد ظلم قرار گرفت‪ ،‬و بردگيش زياد به طول نينجاميد كه خدا برايش‬
‫تبديل به پادشاهي نود‪.‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪89‬‬
‫خورشيكد و ماه را دليكل بر الوهي ّكت و وحداني ّكت مكا دانكد‪ .‬او بكا‬
‫ل كَوْككني بر آنان پيروز شككد و برتري يافككت‪ ،‬و ايككن‬ ‫هميككن دلئ ِ‬
‫سنّت ما است)‪.‬‬
‫موسككي هككم سككريع بككه فرعون جواب مي‌داد تككا اينكككه بككي‬
‫سل شد‪:‬‬ ‫پاسخ ماند‪ ،‬و ديگر به تهديد و قدرت نمايي متو ّ‬
‫ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸﭹ ﭺ‬ ‫ﭽﭭ ﭮ ﭯ ﭰ ﭱ‬
‫ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ‬ ‫چ ﭽ ﭾ ﭿ‬ ‫ﭻ‬
‫ﮌ ﮍ ﮎ ﮏ ﮐ ﮑ ﮒ ﮓ گ گ ﮖ ﮗﮘ‬ ‫ﮉ ﮊ ژ‬
‫ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ چ‬ ‫ﮙ ﮚ‬
‫(شعراء‪.)٢ 9 – ٢٣ :‬‬
‫یعنی‪ :‬فرعون گفت‪ :‬پروردگار جهانيان كيست (كه اين همه‬
‫از او صككحبت مي‌كنككي و خويشتككن را فرسككتاده او مي‌داني‌؟)‪.‬‬
‫(موسي) گفت‪ :‬پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو‬
‫اسكت‪ ،‬اگكر شمكا راه يقيكن مي‌پوئيكد (و حقيقكت را مي‌جوئيكد‪،‬‬
‫حق اين اسكت كه گفتكم)‪( .‬فرعون رو) به اطرافيان خود (كرد‬
‫و مسكخره‌كنان) گفكت‪ :‬آيكا نمي‌شنويكد (ايكن مرد چه مي‌گويكد؟!‬
‫مي‌شنويد كه جز ياوه نمي‌گويد؟!)‪( .‬موسي پس از اشاره به‬
‫جهان كككبير‪ ،‬اشاره بككه جهان صكغير كرد و) گفككت‪ :‬او پروردگار‬
‫شمكا و پروردگار نياكان پيشيكن شمكا اسكت (ككه مردنكد و چون‬
‫جاودانككه نبودنككد خدا نبودنككد)‪( .‬فرعون بككه خيره‌ككسري همچنان‬
‫ادامكه داد و) گفكت‪ :‬پيغمكبري ككه بكه سكوي شمكا فرسكتاده شده‬
‫است قطعا ً ديوانه است! (چرا كه سخنان پريشان مي‌گويد‪ ،‬و‬
‫جكككز مرا خدا مي‌دانكككد)‪( .‬و موسكككي باز هكككم بكككه نشانه‌هاي‬
‫خداشناسكي گسكترده در پهنكه آفرينكش اشاره كرد و) گفكت‪ :‬او‬
‫پروردگار طلوع و غروب (كواككككب و سكككيّارات جهان) و همكككه‬
‫چيزهائي اسكت ككه در ميان آن دو قرار دارد‪ ،‬اگكر شمكا عاقكل‬
‫مي‌بوديكد (چنيكن چيزي را در پرتكو خرد‪ ،‬از روي نظام طلوع و‬
‫غروب ستارگان و برنامه دقيق و اسرارآميز آنها مي‌فهميديد)‪.‬‬

‫نمونهی بندگي كامل خدا‬


‫بكه كمال ظاهري و جسكمي‪ ،‬و اخلق وال و كامكل‪ ،‬و مواهكب و‬
‫سكجايا و ديگكر مواهكب الهكي بكه پيامكبران اشاره کردیكم‪ ،‬ولي‬
‫اينجا نوعي ديگر از کمال هست كه خداوند پيامبران و أنبيايش‬
‫را بككه كسككب و تحصككيل آن توفيككق بخشيككد‪ ،‬آن هككم تحقّككق‬
‫بخشيدن بندگي كامل خداست در وجود و شخص خود‪.‬‬
‫چون به هر ميزاني كه انسان بندگي خدا را بيشتر در رفتار‬
‫و گفتار و اعتقاد خود تحقّككق بخشككد‪ ،‬بيشتككر از نردبان كمالت‬
‫پیامبران‬ ‫‪90‬‬
‫و رسالت الهی‬

‫انسكاني صكعود می‌کنكد‪ ،‬و بر عككس‪ ،‬هكر اندازه از بندگكي خدا‬


‫فاصككله‌ي بيشتري داشتككه باشككد‪ ،‬بيشتككر بسككوي خواري و ذلّت‬
‫سقوط مي‌كند‪.‬‬
‫و پيامكبران در ايكن ميدان هكم گوي سكبقت را ربودنكد‪ ،‬زیرا‬
‫سكراسر زندگيشان در مسكير تحقّكق بخشكي بكه بندگكي كامكل و‬
‫بدون قيككد وشرط براي خدا سككپري شككد‪ ،‬ايككن خاتككم النككبياء و‬
‫سكككرور پيامكككبران را خداونكككد بزرگوار در اشرف مقامات‪ ،‬و‬
‫والترين جايگاه « بنده » توصيف مي فرمايد‪ ،‬در مقام وحي و‬
‫دريافت الهام او را اين چنين وصف فرمود‪:‬‬
‫ﭽ چ ﭽ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ چ (نم‪.)١٠ :‬‬
‫یعنكی‪ :‬پكس جبرئيكل بكه بنده خدا (محمكد) وحكي كرد آنچكه‬
‫مي‌بايست وحي كند‪.‬‬
‫و در مقام نازل شدن كتاب بر او مي‌فرمايد‪:‬‬
‫ﭽ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ چ (فرقان‪.)١ :‬‬
‫یعنكی‪ :‬وال مقام و جاويكد كسكي اسكت ككه فرقان‪( ،‬يعنكي‬
‫مد) نازل كرده‬ ‫جدا سكازنده حكق از باطكل) را بر بنده خود (مح ّك‬
‫اسكت‪ ،‬تا اين كه جهانيان را (بدان) بيم دهد (و آن را به گوش‬
‫ايشان برساند)‪.‬‬
‫و در مقام دعوت مي فرمايد‪:‬‬
‫ﮊ چ(جن‪.)١٩ :‬‬ ‫ﮇ ﮈ ﮉ‬ ‫ﭽﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ‬
‫مد)‬‫یعنی‪( :‬به من وحي شده است كه) چون بنده خدا (مح ّ‬
‫بر پاي ايسكتاد (و شروع بكه نماز و خواندن قرآن در آن كرد) و‬
‫گ يكديگكر‬ ‫بكه پرسكتش خداونكد پرداخكت‪ ،‬كافران پيرامون او تن ِك‬
‫ازدحام كردند‪.‬‬
‫و در مقام اسراء و معراج فرمود‪:‬‬
‫ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ‬ ‫ﭙ‬ ‫ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ‬
‫ﭤ ﭥ ﭦ ﭧچ (إسراء‪.)١ :‬‬ ‫ﭠ ﭡﭢ ﭣ‬
‫یعنكی‪ :‬تسكبيح و تقديكس خدائي را سكزا اسكت ككه بنده خود‬
‫مد پسكر عبدالّله) را در شكبي از مسكجدالحرام (مك ّكه) بكه‬ ‫(مح ّك‬
‫مسكككجدالقصي (بيت‌المقدّس) برد‪ ،‬آنجكككا ككككه دَور و بر آن را‬
‫پربرككت (از اقوات مادي و معنوي) سكاخته‌ايم‪ .‬تكا (در ايكن كوچ‬
‫يككك شبككه زمينككي و آسككماني) برخككي از نشانه‌هاي (عظمككت و‬
‫قدرت خداوندي) خود را بدو بنمايانيم (و با نشان دادن فراخي‬
‫گسكتره جهان و بخشكي از شگفتيهاي آن‪ ،‬او را از بنكد دردهكا و‬
‫رنجهاي زمينيان برهانيككم و بككا دل و جرأت بيشتككر بككه ميدان‬
‫مبارزه حق و باطل روانه گردانيم)‪.‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪91‬‬
‫و با اين بندگي تام و كامل رسول خدا ص مستحق رهبري‬
‫مردم در دنيككا آخرت اسككت‪ ،‬لذا وقتككي كككه در محشككر مردم از‬
‫عيسكي مسكيح طلب مي‌كننكد‪ ،‬درحالی قبكل از او از همكه طلب‬
‫در خواست شفاعت از پروردگار کرده‌اند‪ ،‬عیسی می فرماید‪:‬‬
‫مد برويكككد ككككه او بنده‌اي اسكككت خدا از گناه اوّل و‬
‫« نزد مح ّكك‬
‫‪1‬‬
‫آخرش درگذشته » ‪.‬‬
‫و اينككك صككحنه‌هايي از بندگككي كامككل ايشان را رونمايككي‬
‫مي‌كنيكم ككه مادرمان عائشه‌ي صكدّيقه – رضكي الله عنهكا‪ -‬نقكل‬
‫مي‌كنكد و مي‌فرمايكد‪ « :‬عرض كردم‪ :‬اي رسكول خدا – فدايكت‬
‫شوم‪ -‬تكيككه زده غذا بخور برايككت راحت‌ككتر اسككت‪ ،‬سككرش را‬
‫آنقدر بسوي زمين پايين آورد كه نزديك بود پيشانيش به زمين‬
‫بخورد و فرمود‪ :‬نككككه‪ ،‬بلكككككه ماننككككد بردگان غذا مي‌خورم‪ ،‬و‬
‫همچون آنها مي‌نشينم » (‪.)2‬‬

‫مردانگی‬
‫از جمله كمالتكي ككه خدا بكه همكه رسكولن بخشيكد ايكن بود ككه‬
‫همكككه را در ميان مردان برگزيكككد‪ ،‬و از زنان پيامكككبري انتخاب‬
‫نكرد‪ ،‬و ايكن از سكاختار منحصكر كردن در ايكن آيكه مفهوم اسكت‬
‫كه كي فرمايد‪:‬‬
‫ﮠ ﮡ ﮢﮣ چ(النبياء‪.)٧ :‬‬ ‫ﭽ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ‬
‫یعنكی‪( :‬تن ها تكو نيستي كه پيغمكبري‪ ،‬و در عين حال انسان‪.‬‬
‫بلكه) پيش از تو جز مرداني را برنينگيخته‌ايم كه بديشان (دين‬
‫آسماني را) وحي كرده‌ايم‪.‬‬

‫چرا پيامبران همه مرد بودند‬


‫انتخاب پيامبران تنها از مردان حكمتهايي دارد كه چنين مقامي‬
‫مقتضي آن است‪ ،‬از جمله‪:‬‬
‫‪ -1‬مقام رسكالت مقتضكي اسكت ككه دعوت شايكع و فراگيكر‬
‫باشد‪ ،‬و مردان و زنان را مورد خطاب قرار دهد‪ ،‬و در پنهان و‬
‫آشكار بكا مردم برخورد و ملقات داشتكه باشكد‪ ،‬و در همكه جاي‬
‫زميكن گشكت و گذار كنكد‪ ،‬و بكا تكذيكب كنندگان مبارزه و مقابله‬
‫كنكد‪ ،‬و بكا خصكوم بكه جدال و ارائه‌ي دليكل بپردازد‪ ،‬و لشككر و‬
‫نيرو تهيه كند‪ ،‬و رهبري جنگ را بر عهده گيرد‪ ،‬و آتش افروزي‬
‫‪ -1‬متفق عليه‪ ،‬تريج شرح عقيدة الطحاوية ص ‪.157‬‬
‫‪ -2‬بغوي در شرح السّن‪ ،‬و ابن سعد‪ ،‬و امام احد در الزّهد روايت كرده اند‪،‬نگاه كن به (‪.)122 /1‬‬
‫پیامبران‬ ‫‪92‬‬
‫و رسالت الهی‬

‫كنكد‪ ،‬ككه تمامكي ايكن كارهكا جكز بكا شخصكيّت مردان متناسكب‬
‫نيست‪.‬‬
‫‪ -2‬رسالت الهي مقتضي آن است كه پيامبر رهبر پيروانش‬
‫باشد‪ ،‬پس بايد در ميان آنها آمر و ناهي و حاكم وقاضي باشد‪،‬‬
‫ولي اگر اين كار بر عهده‌ي زنان باشد نمي‌توانند به كاملترين‬
‫صككككورت آن را بككككه اتمام برسككككاند‪ ،‬چون عده‌اي از پيروي و‬
‫اطاعت زن خودداري مي‌كنند‪ ،‬وامتناع می‌ورزند‪.‬‬
‫‪ -3‬همانطور ككه ذككر شكد ویژگیهای مردانكه از خصكوصیّات‬
‫زنانككه كامل‌ككتر اسككت‪ ،‬لذا خداونككد قوامي ّ كت زنان را بككه مردان‬
‫واگذار كرده‪،‬‬
‫ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ چ (النساء‪)٣٤ :‬‬
‫يعنككي مردان سككرپرست زناننككد‪ ،‬و رسككول خدا ص هككم از‬
‫نقص دين و عقل زن خبر داده‪.‬‬
‫‪ -4‬حالتكی بر زن عارض مي‌شود ككه خيلي از وظايكف و‬
‫كارهاي مه ّم را تعطيل مي‌كند‪ ،‬مانند عادت ماهيانه (حيض)‪ ،‬و‬
‫حاملگككككي‪ ،‬و زايمان و دوران پككككس از آن‪ ،‬و ايككككن عوارض و‬
‫اضطراب و بحرانهاي رواني و درد و رنج به همراه دارد‪ ،‬علوه‬
‫بر مشكلتكي ككه در رابطكه بكا پرورش و تربي ّكت نوزادان برايكش‬
‫پيككش مي‌آيككد‪ ،‬و همككه اينهككا مانككع و س كد ّ راه انجام وظايككف و‬
‫تكاليف رسالت الهي هستند‪.‬‬

‫وت زنان‬ ‫نب ّ‬


‫برخي از اهل علم مانند ابو الحسن اشعري‪ ،‬و امام قرطبي و‬
‫ابن حزم ‪ 1‬بر آن هستند كه خداوند نعمت نبوّت را به برخي از‬
‫زنان هم بخشيده‪.2‬‬
‫ي زن هككم مبعوث شده‪ ،‬بر نبوّت‬ ‫كسككاني كككه مي‌گوينككد نككب ّ‬
‫مريكم متفقنكد‪ ،‬و برخكي از آنهكا نبوّت را بكه غيكر از مريكم هكم‬
‫نسككبت مككي دهككد‪ ،‬و حواء و سككاره‪ ،‬و مادر موسككي و هاجككر و‬
‫آسيه را از زنان مبعوث به نبوّت محسوب مي‌كنند‪.‬‬
‫ايكن دسكته از علمكا وقتكي ككه بكا آيه‌ي انحصكار رسكالت در‬
‫مردان مورد اعتراض قرار مي‌گيرند مي‌گويند‪ :‬ما در اين مورد‬
‫مخالفتكي نداريكم ككه انحصكار مربوط بكه رسكالت رسكول بودن‬
‫ما نصكوص قرآنكي نبوّت را در انحصكار مردان معرفكی‬ ‫اسكت‪ ،‬ا ّك‬
‫نکرده‪ ،‬و نبوّت زنان چنيككن محذوراتككي و موانعككی ندارد كككه در‬
‫‪ -1‬يهود ادعا مي كنند خواهر موسي و هارون نبّ بود ‪ ،‬لوامع النوار البهيّة ‪.2/266‬‬
‫‪ -2‬فتح الباري ‪ ،473 /6 ،448 -6/447‬و لوامع النوار البهيّة ‪.2/266‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪93‬‬
‫صككورت رسككول بودن زن شمككا برشمرديككد‪ ،‬زيرا نبوّت گاهككي‬
‫منحصكر بكه صكاحب آن اسكت‪ ،‬و تنهكا خود بدان عمكل مي‌كنكد و‬
‫نيازي نيست به ديگران ابلغ كند‪.‬‬
‫دليل اين دسته از علماء‪:‬‬
‫جت آنهكا ايكن اسكت ككه قرآن خكبر مي‌دهكد از اینككه بكه‬ ‫ح ّك‬
‫برخي زنان وحي شده‪ ،‬از جمله مادر موسي‪:‬‬
‫ﭫ‬ ‫ﭡ ﭢ ﭣﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ‬ ‫ﭠ‬ ‫ﭽﭞ ﭟ‬
‫ﭳ ﭴ ﭵ چ (القصص‪.)٧ :‬‬ ‫ﭬ ﭭ ﭮﭯ ﭰ ﭱ ﭲ‬
‫یعنكی‪ :‬مكا بكه مادر موسكي الهام كرديكم ككه موسكي را شيكر‬
‫بده‪ ،‬و هنگامكي ككه بر او ترسكيدي‪ ،‬وي را بكه دريكا (گونكه نيكل)‬
‫بينداز‪ ،‬و مترس و غمگيكككن مباش ككككه مكككا او را بكككه تكككو باز‬
‫مي‌گردانيم و از زمره پيغمبرانش مي‌نمائيم‪.‬‬
‫همچنيككن جبرئيككل را نزد مريككم فرسككتاد و بككا او بككه سككخن‬
‫پرداخت‪:‬‬
‫ﮌ ﮍ ﮎ ﮏ‬ ‫ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ژ‬ ‫ﭽ ﮂ ﮃ‬
‫ﮑ ﮒ ﮓ گ گ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ‬ ‫ﮐ‬
‫چ(مري‪.)١٩ – ١٧ :‬‬
‫یعنككككی‪ :‬و پرده‌اي ميان خود و ايشان افكنككككد (تككككا خلوت‬
‫كده‌اش از هر نظر براي عبادت آماده باشد‪ ،‬در اين هنگام) ما‬
‫جبريكل (فرشتكه) خويكش را بكه سكوي او فرسكتاديم و جبريكل در‬
‫شككل انسان كا مل خوش قيافه‌اي بر مريم ظاهر شكد‪( .‬مريكم‬
‫لرزان و هراسككان) گفككت‪ :‬مككن از (سككوء قصككد) تككو‪ ،‬بككه خداي‬
‫مهربان پناه مي‌برم‪ .‬اگكر پرهيزگار هسكتي (بترس ككه مكن بكه‬
‫خدا پناه برده و او ككككس بيكسكككان اسكككت)‪( .‬جبريكككل) گفككت‪:‬‬
‫(مترس ككه مكن يككي از فرشتگان يزدانكم و) پروردگارت مرا‬
‫فرستاده است تا (سبب شوم و) به تو پسر پاكيزه‌اي (از نظر‬
‫خلق و خوي و جسم و جان) ببخشم‪.‬‬
‫و نيز فرشته مري را مورد خطاب قرار مي دهد و مي گويد‪:‬‬
‫ﭽ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ‬
‫ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ چ (آل عمران‪.)٤٣ – ٤٢ :‬‬
‫یعنكی‪ :‬اي مريكم! (بكه شكرانكه ايكن نعمكت بزرگ) هميشكه‬
‫خاشعانككه بككه اطاعككت و عبادت پروردگارت مشغول شككو و بككا‬
‫نمازگزاران بككه سككجده و ركوع بپرداز (و بككا آنان نماز بخوان)‪.‬‬
‫ايكن (چيزهائي ككه گفتكه شكد) از جمله خكبرهاي غيكبي اسكت ككه‬
‫آن را به تو وحي مي‌كنيم و تو در آن هنگام كه قلمهاي خود را‬
‫(براي قرعه‌كشي به درون آب يا كيسه‌اي و‪ )...‬مي‌افكندند تا‬
‫(روشن شود بر طبق قرعه) كدام يك سرپرستي مريم را بر‬
‫پیامبران‬ ‫‪94‬‬
‫و رسالت الهی‬

‫عهده گيرد‪ ،‬و بدان هنگام كه ميان خود (بر سر سرپرستي او)‬
‫كشمككش داشتنكد حضور نداشتكي (و همكه اينهكا از راه وحكي بكه‬
‫تو مي‌رسد)‪.‬‬
‫رأي ابكو الحسكن اشعري بر ايكن اسكت ككه فرشتكه از جانكب‬
‫خدا براي ابلغ امر و فرمان‪ ،‬يا نهي‪ ،‬يا اعلم بسوي هر كسي‬
‫فرستاده شده باشد‪ ،‬چنين كسي نبي است (‪ ،)1‬و اين مسأله‬
‫هككم در مادر موسككي و تككا حدّي هككم در مريككم و غيككر او تحقككق‬
‫يافتككه‪ ،‬همانگونككه كككه بككا نككص صككريح قرآن در مادر موسككي و‬
‫ساره‪ ،‬و هاجر و آسيه محقّق است‪.‬‬
‫همچنيكن اسكتدلل كرده‌انكد بكه برگزيدن او بر زنان جهان از‬
‫جانب ( ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ )(آیه فوق)‪ ،‬و به فرموده‌ي رسول خدا ص‬
‫که فرمود‪:‬‬
‫«ك مل من الرّجال كث ي‪ ،‬و ل يك مل من النّ ساء إلّ آ سية امرآة فرعون‪ ،‬و مر ي ب نت‬
‫عمران» ‪.2‬‬
‫يعنكككي خيلي از مردان بكككه كمال رسكككیده‌اند‪ ،‬ولي در ميان‬
‫زنان جز آسيه زن فرعون به کمال نرسید‪.‬‬
‫پس گفته‌اند‪ :‬رسيدن به درجه‌ي كمال براي انبياست‪.‬‬
‫پاسخ رد ّ عليه آن دسته‪:‬‬
‫دليلي كككه آنهككا براي اثبات نبوّت زنان ذكككر كردنككد كافككي‬
‫نيست‪ ،‬و از چند جهت رد ّ مي‌شوند‪:‬‬
‫اوّل اینکكه‪ :‬مكا تسكليم ايكن اد ّكعا نيسكتيم ككه انكبياء مأمور بكه‬
‫تبليكغ و توجيكه و تماس بكا مردم نبوده‌انكد‪ ،‬بلككه آنچكه مكا در ايكن‬
‫باره انتخاب كرده‌ايم رأيي است كه مي‌گويد‪ :‬نبي و رسول در‬
‫ايكن باره فرق ندارنكد‪ ،‬بلككه تفاوت نكبي بكا رسكول تنهكا در ايكن‬
‫است كه با شريعت رسول قبل از خود مبعوث مي شود‪.‬‬
‫پس در اينصكورت محذورات و مانعي كه بر سر راه پيامبر‬
‫شدن زن مطرح شد‪ ،‬براي نبي بودن زن هم مطرح هستند‪ ،‬و‬
‫ايكن موانكع آنقدر متعدّد هسكتند ككه زن نمي‌تواننكد بكا وجود آنهكا‬
‫وظايف نبوّت را بجا آورد‪.‬‬
‫دوم‪ :‬شايكد وحكي خدا بكه مادر موسكي و آسكيه و ديگكر زنان‬ ‫ّ‬
‫مذكور در خواب و رؤيا بوده باشد‪ ،‬كه اين امر براي غير انبياء‬
‫هم اتّفاق مي‌افتد‪.‬‬
‫سوّم‪ :‬ما تسليم اين اد ّعا هم نيستيم كه مي‌گويد‪ :‬هر كس‬
‫مورد خطاب فرشتككه قرار گرفتككه باشككد نككبي اسككت‪ ،‬چون در‬
‫فرشتهاي را نزد كسكككي‬
‫‌‬ ‫حديكككث آمده اسكككت ككككه‪ « :‬خداونكككد‬
‫‪ -1‬فتح الباري ‪.447 /6‬‬
‫‪ -2‬متّفق عليه (مشكاة الصابيح ‪.)3/118‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪95‬‬
‫ميفرسكتد ككه بخاطكر رضاي خدا بكه ديدار برادرش در شهكر يكا‬ ‫‌‬
‫روسكتايي ديگكر رفتكه‪ ،‬وقتكي از سكبب ملقاتكش مي‌پرسكد و آن‬
‫شخكص در پاسكخ مي‌گويكد‪ :‬چون او را براي رضاي خدا دوسكت‬
‫دارم‪ ،‬فرشتكه بكه او اعلم مكي كنكد ككه خدا او را روانكه كرده تكا‬
‫به او خبر دهد كه خدا هم تو را دوست دارد »‪.‬‬
‫و داسككتان سككه نفككر گ َككر و جذام دار و نابينككا هككم معروف‬
‫اسكت‪ ،‬كه بعكد از ش فا يافتكن فرشتكه با آن ها گفتگكو كردنكد‪ ،‬ولي‬
‫آنهككا احوال قبلي را انكار كردنككد‪ .‬همچنيككن جبرئيككل بككه ميان‬
‫اصكحاب آمكد‪ ،‬و بكا سكؤال پرسكيدن از رسكول خدا ص امور ديكن‬
‫را بكه آنهكا ياد داد‪ ،‬در حالي ككه صكحابه او را مشاهده كردنكد و‬
‫صدايش را شنيدند(‪.)1‬‬
‫چهارم‪ :‬رسككول خداص در مورد نبوّت ذي القرنيككن توقّككف‬
‫كرد‪ ،‬با اينكه قرآن در مورد وحي خدا به او خبر داده‪:‬‬
‫ﭽﭭ ﭮ ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ چ‬
‫(الكهف‪.)٨٦ :‬‬
‫یعنكككی‪ :‬گفتيكككم‪ :‬اي ذوالقرنيكككن! (يككككي از دو كار‪ ،‬درباره‬
‫ايشان روا دار‪ ):‬يككككا آنان را (در صككككورت ايمان نياوردن‪ ،‬بككككا‬
‫كشتككن) عذاب مي‌دهككي‪ ،‬و يككا ايككن كككه نسككبت بديشان خوبككي‬
‫مي‌كني (و در صورت ايمان آوردن از آنان گذشت مي‌نمائي و‬
‫به ارشاد ايشان همت مي‌گماري)‪.‬‬
‫پنجكم‪ :‬نصكوصي ككه در مورد برگزيده شدن مريكم از جانكب‬
‫خدا خككبر مي‌دهنككد‪ ،‬هيككچ اسككتدللي را براي ادعاي آنهككا در بر‬
‫ندارد‪ ،‬چون خداونكد در مورد برگزيده شدن غيكر انكبياء هكم نكص‬
‫صريح بيان فرموده‪:‬‬
‫ﭽ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ ﭰ‬
‫ﭱ چ(فاطر‪.)٣٢ :‬‬
‫یعنی‪( :‬ما كتابهاي پيشين را براي ملّتهاي گذشته فرستاديم‬
‫و) سكپس كتاب (قرآن) را بكه بندگان برگزيده خود (يعنكي امكت‬
‫مدي) عطاء كرديكككم‪ .‬برخكككي از آنان بكككه خويشتكككن سكككتم‬ ‫مح ّ‬
‫مي‌كننكد‪ ،‬و گروهكي از ايشان ميانه‌رونكد‪ ،‬و دسككته‌اي از ايشان‬
‫در پرتكو توفيقات الهكي در انجام نيكيهكا پيشتازنكد‪ .‬ايكن (سكبقت‬
‫در خيرات) واقعا ً فضيلت بزرگي است‪.‬‬
‫وآل ابراهيككم و آل عمران را برعالميان برگزيككد‪ ،‬و در ميان‬
‫آل ایشان كساني هستند كه قطعا ً انبياء نبودند‪:‬‬
‫ﮓ گ گ ﮖ ﮗ چ‬ ‫ﭽ ﮌ ﮍ ﮎ ﮏ ﮐ ﮑ ﮒ‬
‫(آل عمران‪.)٣٣ :‬‬

‫‪ -1‬براي بررسي اين موضوع به جزء دوّم اين سلسله «عال اللئكة البرار»‪.‬‬
‫پیامبران‬ ‫‪96‬‬
‫و رسالت الهی‬

‫یعنكككی‪ :‬خداونكككد آدم و نوح و خاندان ابراهيكككم (از قبيكككل‪:‬‬


‫عمران (از قبيكككل‪:‬‬ ‫اسكككماعيل و اسكككحاق و يعقوب) و خاندان ِ‬
‫موسي و هارون و عيسي و مادرش مريم) را از ميان جهانيان‬
‫برگزيد‪.‬‬
‫ششكككم‪ :‬از كلمه‌ي «كمال» وارد شده در حديثكككي ككككه بر‬
‫انكككبياء بودن زنان بكككا آن احتجاج مي‌كننكككد چنيكككن دليلي لزم‬
‫نمي‌آيكد‪ ،‬چون كمال هكم بر تمام بودن‪ ،‬و هكم بكه بمعنكي پايان‬
‫مي‌گردد‪ ،‬پكس مراد از آن رسكيدن‬ ‫ونهايكت هكر چيكز اطلق‬
‫ّ‬
‫زنان بكه حكد نهايكت كمالت درتمام فضائل متعلق بكه زنان مكي‬
‫باشد‪ ،‬و كمال اينجا غير از كمال انبياست‪.‬‬
‫هفتم‪ :‬در چند حديث نص صريح بر اين است كه خدیجه از‬
‫زنان كامله اسكت (‪ ،)1‬و ايكن بيانگكر آن اسكت ككه كمال اينجكا‬
‫كمال نبوّت نيست‪.‬‬
‫هشتكم‪ :‬در برخكي احاديكث آمده ككه فاطمكه سكيده و سكرور‬
‫زنان اهككل بهشككت اسككت جككز مريككم دختككر عمران (‪ ،)2‬و ايككن‬
‫مقوله‌ي نبوّت غيكر از مريكم‪ ،‬از جمله مادر موسكي و آسكيه را‬
‫باطكل مي‌كنكد‪ ،‬زيرا قطعكي اسكت کكه فاطمكه نكبي نيسكت‪ ،‬در‬
‫حالي ككه در حديكث نكص بر آن اسكت ككه جكز از مريكم از همكه‬
‫ي‬
‫زنان برتكر اسكت‪ ،‬در اينصكورت اگكر مادر موسكي و آسكيه نكب ّ‬
‫بودند هر دو از فاطمه برتر مي‌بودند‪.‬‬
‫ن ُهم‪ :‬توصيف مريم به اينكه صدّيقه است‪ ،‬در مقام مدح و‬
‫ثناي او‪ ،‬و خككبر اسككت از فضككل و بزرگواري او‪ ،‬خداونككد متعال‬
‫هم مي فرمايد‪:‬‬
‫ﭽ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞﯟ ﯠ ﯡ ﯢﯣ‬
‫چ (مائده‪)٧٥ :‬‬ ‫ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬
‫پس اگر اينجا توصيفي بالتر ازصدّيقه وجود داشت‪ ،‬قطعاً‬
‫بكا آن توصكيف مي‌كشد‪ ،‬ولي نكه در قرآن و نكه در حديكث نبوي‬
‫خبر از نبوّت يك زن هم نيست‪.‬‬
‫همچنين قاضي عياض از جمهور فقهاء نقل كرده كه مريم‬
‫ي نبوده‪ ،‬و نووي هككككم در كتاب الذكار از امام الحرميككككن‬ ‫نككككب ّ‬
‫ي‬‫روايككت مي‌كنككد كككه او نقككل اجماع كرده بر اينكككه مريككم نككب ّ‬
‫نبوده(‪ ،)3‬ودر « شرح المهذ ّب »آن را به جماعتي نسبت داده‪،‬‬

‫‪ -1‬ابن مردويه اين حديث را روايت كرده‪ ،‬نگاه كن به البداية و النّهاية (‪.)2/61‬‬
‫‪ -2‬احد روايت كرده و سند آن جيّد است‪ ،‬فتح الباري (فتح الباري ‪.)6/477‬‬
‫‪ -3‬اجاع درست ني شود بعد از اينكه علماي مالف شناخته شد‪ ،‬مگر اينكه اجاع قبل از آن اختلف ببوده‬
‫باشد‪.‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪97‬‬
‫و از حسكن بصكري نقكل شده ككه فرمود‪ :‬نكه در ميان زنان و نكه‬
‫ي وجود ندارد (‪.)1‬‬
‫از جن نب ّ‬

‫‪ -1‬فتح الباري ‪.473 ،6/471‬‬


‫پیامبران‬ ‫‪98‬‬
‫و رسالت الهی‬

‫امور منحصر به انبياء در ميان بشر‬

‫‪-1‬وحي‬
‫خداونككد متعال در ميان انسككانها انككبياء و پيامككبران را بككه وحككي‬
‫خود اختصاص داده است‪ ،‬همانگونه كه خداوند مي‌فرمايد‪:‬‬
‫ﰈﰒﰒﰒﰒ ﰉ ﰊ‬ ‫ﭽ‬
‫ﰎ ﰐﰒ ﰒﰒ‬
‫چ (كهف‪.)١١٠ :‬‬
‫یعنكی‪( :‬اي پيغمكبر!) بگكو‪ :‬مكن فقكط انسكاني همچون شمكا‬
‫هسكتم (و امتياز مكن ايكن اسكت ككه مكن پيغمكبر خدايكم وآنچكه‬
‫گفكت‪ :‬بگكو ؛ مي‌گويكم) و بكه مكن وحكي مي‌شودككه معبود شمكا‬
‫يكي است و بس‪.‬‬
‫و ايكن وحكي الهكي مقتضكي اموري اسكت تكا بكا سكاير مردم‬
‫فرق داشتكه باشنكد‪ ،‬از جمله صكحبت و كلم خداونكد بكا برخكي و‬
‫ارتباط ايشان باگروهكككی از فرشتگان‪ ،‬و مطّلع كردن آنهكككا از‬
‫غيكبيات گذشته يا آينده‪ ،‬يا از عالم غيكب و ماننكد اسراء و شكب‬
‫روي رسكككول خدا ص از مکكككه بكككه بيكككت المقدس‪ ،‬و عروج او‬
‫بسكوي آسكمانهاي رفيكع‪ ،‬و ديدار بكا فرشتگان و انكبياء‪ ،‬و اطّلع‬
‫از بهشككككت و دوزخ‪ ،‬و مشاهده‌ي عذاب شدگان در قبرهككككا و‬
‫شنيدن عذاب آنها‪ ،‬همانگونه كه در حديث رسول خدا ص آمده‬
‫است‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫« لو ل أن تدافنوا لدعوت ال أن يسمعكم عذاب القب » ‪.‬‬
‫يعنككي اگككر بككه خاطككر ايككن نبود كككه ديگككر مردگان را دفككن‬
‫نمي‌كرديد‪ ،‬از خدا مي‌خواستم كه عذاب آنها را بشنويد‪.‬‬

‫‪ -2‬عصمت‬
‫براي اين موضوع فصل مستقلي را اختصاص داده ام‪.‬‬

‫‪ -1‬روايت مسلم و احد و نسّائي و ابو داود (صحيح الامع الصّغي ‪.)5/75‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪99‬‬
‫‪ -3‬پيامبران چشمشان مي خوابد ولي قلبشان بیدار‬
‫است‬
‫و از جمله ويژگيهايكي ككه خدا انكبياء را بدان اختصكاص داده ايكن‬
‫اسكككت ككككه چشمشان مي‌خوابيكككد‪ ،‬ولي قلبشان هوشيار بود‪،‬‬
‫همانگونكه ككه انكس بكن مالك در حديكث اسكراء مكي فرمايكد‪« :‬‬
‫چشم رسول خدا ص به خواب مي رفت ولي قلبكش هوشیار‬
‫بود‪ ،‬و انكككبياء همكككه چشمهايشان مي‌ خوابكككد‪ ،‬ولي قلبهايشان‬
‫هوشیار است » (‪.)1‬‬
‫ما همانگونه كه ابن‬‫اين روايت اگر چه گفته‌ي انس است‪ ،‬ا ّ‬
‫حجككر فرمود (‪ )2‬چنيككن حرفككي بككا رأي و نظككر گفتككه نمي‌شود‪.‬‬
‫همچنيكن بكا روايكت صكحيح هكم از رسكول خدا ص هكم منقول‬
‫است كه فرمود‪:‬‬
‫« إنّا معاشر النبياء تنام أعيننا و ل تنام قلوبنا »‪.‬‬
‫يعنككي مككا پيامككبران چشمانمان مي‌خوابككد‪ ،‬ولي قلبمان بككه‬
‫خواب نمي‌رود‪ .‬و در مورد خويش فرمود‪:‬‬
‫« إنّ عين تنامان و ل ينام قلب » (‪.)3‬‬
‫يعنكي مسكلّما ً دو چشكم مكن مي‌خوابنكد‪ ،‬ولي قلبكم هوشیار‬
‫است‪.‬‬

‫‪ -4‬مخيّر كردن انبياء هنگام وفات‬


‫از جمله ويژگيهاي منحصكر بكه فرد انكبياء ايكن اسكت ككه هنگام‬
‫مرگ در انتخاب دنيكا و آخرت مخي ّكر مي‌شونكد‪ ،‬عائشكه مكي‬
‫فرمايد از رسول الله ص شنيدم كه مي‌فرمود‪:‬‬
‫ب يرض إ ّل خيّر بي الدنيا و الخرة »‪.4‬‬
‫« ما من ن ّ‬
‫يعنكي همكه پيامكبران در بسكتر بيماري مرگ در بيكن انتخاب‬
‫دنيكا‪ ،‬يكا بازگشكت بسكوي خدا مخي ّكر مي‌شونكد‪ .‬و (عائشكه نقكل‬
‫می‌کنكد کكه) در هنگام آخريكن بيماري رسكول خدا ص دچار صكدا‬
‫گرفتگي شديدي شد و شنيدم كه مي‌فرمود‪:‬‬
‫‪5‬‬
‫« مع الّذين أنعم ال عليهم من النبيّي و الصّديّقي و الشّهداء و الصّالي » ( )‪.‬‬

‫‪ -1‬صحيح باري ( فتح الباري ‪.)579 /6‬‬


‫‪ -2‬مرجع سابق ‪.‬‬
‫‪ -3‬ابن سعد و ابن حبّان روايت كررده اند (نگاه كن به صحيح الامع الصّغي ‪.)3/55‬‬
‫‪ -4‬روايت باري و مسلم (نگاه كن به سلسلة الحاديث الصحيحة ‪.)2/316‬‬
‫‪ -5‬صحيح باري با شرح فتح الباري ‪.8/255‬‬
‫‪100‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫يعني همراه با كساني كه نعمت به آنها ارزاني داده شد‪ ،‬از‬


‫پيامككبران و صكدّيقان و شهيدان و صككالحان‪ .‬عائشككه فرمود‪ :‬از‬
‫اين رو فهميدم حق انتخاب مرگ یا زندگی به او داده شده‪.‬‬
‫قبل ً نيكز در كتاب « عالم الملئككه » در مبحكث مخي ّكر كردن‬
‫موسي براي مرگ يا زند گي از سوي فرشته‌ي مرگ‪ ،‬و سيلي‬
‫زدن موسكي بكه او ككه موجكب بيرون آمدن یکكی از چشمانكش‬
‫صل بيان نموده‌ايم‪.‬‬
‫گشت‪ ،‬اين موضوع را مف ّ‬

‫‪ -5‬پيام بران تنه ا در جاي ي دف ن مي‌شون د ك ه وفات‬


‫يافته‌اند‬
‫از ويژگيهاي پيامبران بعد از مرگ موارد ذيل است‪:‬‬
‫اوّل‪ :‬اينككه هيكچ پيامكبري جكز در جايكي ككه وفات يافته‌ دفكن‬
‫ص صريح فرمود‪:‬‬ ‫نمي‌شود‪ ،‬همانگونه كه رسول خداص با ن ّ‬
‫ب إلّ حيث يوت » ‪.1‬‬
‫« ل يقب ن ّ‬
‫يعنككي هيككچ پيامككبري جككز در جايككي كككه وفات يافتككه دفككن‬
‫نمي‌شود‪ .‬از ايككككن رو صككككحابه‌ي بزرگوار رسككككول خدا ‌را در‬
‫حجره‌ي عائشه؛ و همانجايي كه وفات يافت دفن كردند‪.‬‬

‫‪ -6‬زمين جسد انبیاء را نمي‌خورد‬


‫جهكت اكرام و بزرگداشكت بكه انكبياء و رسكولن‪ ،‬خداونكد متعال‬
‫اجازه نمي‌دهكد زميكن اجسكادشان را بخورد‪ ،‬و هكر اندازه زمان‬
‫بككه طول بينجامككد‪ ،‬باز هككم اجسككام آن بزرگوارن از پوسككيدگي‬
‫محفوظ است‪ ،‬همانگونه كه درحديث آمده است‪:‬‬
‫« إ ّن ال حرّم علي الرض أن تأكل آجساد النبياء » (‪.)2‬‬
‫يعني خداوند بر زمين حرام كرده كه اجساد انبياء را از بين‬
‫ببرد‪.‬‬
‫‪3‬‬
‫تاريككخ نويسككان از جمله ابككن كثيككر در «البدايككه و النّهايككه»‬
‫داستان عجيب و غريبي را نقل كرده اند‪ ،‬و از يونس بن بُكير‬
‫روايكت كرده ككه گفكت‪ « :‬وقتكي ككه شوشتكر را فتكح كرديكم در‬
‫منزل هُرمزان رختخوابكككي را پيدا كرديكككم ومرده‌اي را بر روي‬

‫‪ -1‬روايت امام احد با سند صحيح (جامع صغي ‪.)46 /5‬‬


‫‪ -2‬روايت ابو داود و ن سّائي ‪ ،‬و ابن خزي ه و غيه صحّت آن را تأي يد كرده اند (نگاه كن به ‪ :‬ف تح الباري‬
‫‪.)6/488‬‬
‫‪ -3‬البدايه و النّهايه (‪.)2/40‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪101‬‬
‫آن گذاشتكه بودنكد‪ ،‬در كنارش مصكحفي قرارداده بودنكد‪ ،‬مكا هكم‬
‫سط كعكب بكه زبان‬ ‫مصكحف را نزد عمكر بردیكم‪ ،‬و آن را تو ّك‬
‫عربككي ترجمككه کرد‪ ،‬و مككن اوّليككن مرد عرب بودم كككه آن را‬
‫خواندم‪ ،‬و به همانصورت كه اين قرآن را مي‌خوانم خواندم‪.‬‬
‫از ابككو العاليككه پرسككيدم‪ « :‬چككه چيزي در آن بود؟‪ ،‬فرمود‪:‬‬
‫سكيره‪ ،‬امور و لحكن هاي كلم شمكا و آنچكه بعدا ً اتّفاق خواهكد‬
‫افتاد‪.‬‬
‫بدوگفتكم‪ :‬با آن مرد روي رختخواب چكار كرديكد؟ گفت‪ :‬در‬
‫موقكع روز سكيزده قكبر متفّرق را حفكر كرديكم‪ ،‬وقتكي ككه شكب‬
‫فرا رسكيد او را دفكن‪ ،‬و قبرهكا را بكا خاك يكسككان‪ ،‬تكا او را از‬
‫مردم ناپديد كنيم و نتوانند وي را بيرون آورند‪.1‬‬
‫از او پرسكككیدم‪ :‬چكككه رجاء و اميدي بكككه او داشتنكككد و چكككه‬
‫استفاده‌ای از آن می‌بردند؟ در جواب گفت‪ :‬وقتي خشكسالي‬
‫بروز مي‌كرد رختخواب را بيرون مي آوردند تا باران مي باريد‪.‬‬
‫سوال کردم‪ :‬به نظر شما آن مرد چه كسي بود؟ گفت‪ :‬او‬
‫را دانيال مي‌گفتند‪.‬‬
‫گفتم‪ :‬بعد از چند سال از وفات او را يافتيد؟ گفت‪ :‬سيصد‬
‫سال پيش از آن موقع وفات يافته بود‪.‬‬
‫گفتككم‪ :‬چككه تغييراتككی بر آن مشاهده می‌ككشد؟ گفككت‪ :‬جككز‬
‫ریختككن چنككد تار موي پشككت سككرش تغييككر نكرده بود‪ ،‬مسككلّماً‬
‫گوشكت انكبياء را نكه خاک از بيكن مكي برد و نكه حيوانات درنده‬
‫مي‌خورد‪.‬‬
‫ابكن كثيككر فرمود‪ :‬سككند ايكن روایككت تككا ابككو العاليككه صككحيح‬
‫است‪.‬‬
‫چنين به نظر مي‌رسد كه از انبياي بني اسرائيل بوده‪ ،‬و به‬
‫گمان صككحابه او دانيال نككبي بود‪ ،‬چون پادشاه فارسككها دانيال‬
‫نكبي را اسكير كردنكد و در زندان وی باقكي مانكد‪ ،‬و معلوم اسكت‬
‫كه تخمين آنهايي كه او را يافتند به سيصد سال درست نبوده‪،‬‬
‫چون دانيال هشتصكد سكال قبكل از اسكلم زيسكته‪ ،‬و در صكورتي‬
‫كككه تخمينشان درسككت بوده باشككد از انككبياء نبوده‪ ،‬زیرا بيككن‬
‫مد ص هيككچ پيامككبري نيامده‪ ،‬بنابرايككن بنده‌ي‬ ‫عيسككي و مح ّكك‬

‫‪ -1‬اين بر بينش درست مسلمي آن وقت دللت مي كند‪ ،‬چون احترام گذاشت مرده دفن كردن اوست‪ ،‬فرق‬
‫ني كند نب باشد يا غي نب‪ ،‬و قبهاي متعدّدي كه حفر كردند به منظور مفي كردنش از مردم بود تا قبش‬
‫را دوباره نبش نكنند‪ ،‬چون موجب اذيّت و آزار رساندن به آن نب بزرگوار است و گاهي هم قبش را مل‬
‫اعياد و مراسم قرار مي دادند‪ ،‬و بر روي آرامگاهش مسجدي بنا مي كردند و به قصد تبّك و دعا عازم آن‬
‫مي شدند‪ ،‬هانگونه كه در بسياري از سرزمينهاي اسلمي كسان كه از راه راست منحرف شده اند چني‬
‫كاري مي كنند‪.‬‬
‫‪102‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫ي‪ ،‬ولي نبي بودنش راحج تر است‪ ،‬كساني‬ ‫صالحي بوده نه نب ّ‬


‫ككه جسمشان از پوسكيدن محفوظ است انبيكا هسكتند‪ ،‬همچنيكن‬
‫وجود كتابكككي در كنار سكككر او راحكككج بودن ايكككن رأي را تأييكككد‬
‫مي‌كند‪ ،‬بدون شك آن كتاب انبياء بوده‪ ،‬زيرا امور غيبي مذكور‬
‫در آن كتاب جكز وحكي آسكماني نيسكتند‪ ،‬و ترجيكح مكا بكه بنكي‬
‫اسرائيلي بودن او به خاطر دو نكته است‪:‬‬
‫اوّل‪ :‬اصككحاب بزرگوار گمان مي‌كردنككد كككه او دانيال نككبي‬
‫است‪ ،‬پس اين را از روي قرائني دانسته اند كه ذكر نشده‪.‬‬
‫دوم‪ :‬وجود كتابكي در کنار سكر ایشان‪ ،‬بكه نظكر مي‌رسكد ككه‬ ‫ّ‬
‫بكا زبان عكبري بوده‪ ،‬چون اب يّك بكن كعكب آن را ترجمكه كرد ككه‬
‫قبل ً يهودي بود‪.‬‬

‫‪ -7‬در قبرهايشان زنده هستند‬


‫بككا سككند صككحيح از رسككول الله ص روايككت شده كككه فرمود‪« :‬‬
‫پيامبران در قبرهايشان زنده هستند و نماز به جا مي‌آورند» ‪،1‬‬
‫و نيكز روايكت شده ككه رسكول خدا ص فرمود‪ « :‬شكبي ككه بكه‬
‫اسكراء رفتكم موسكي را ديدم نزد « كثيكف الحمكر » در قكبر بكه‬
‫نماز ايستاده بود »‪.2‬‬
‫همچنيككن مسككلم در مورد داسككتان اسككراء و معراج از ابككي‬
‫هريره روايككت كرده كككه رسككول الله ص فرمود‪ « :‬خود را در‬
‫ميان جمككع پيامككبران ديدم در حالی كككه موسككي و عيسككي بككن‬
‫سلم ‪ -‬بككه نماز ايسككتاده‬
‫مريككم و ابراهيككم خليككل – عليهككم ال ّكك‬
‫بودند‪.3»....،‬‬

‫‪ -1‬جاعت از انس روايت كرده اند (نگاه كن به صحيح الامع ‪.)2/414‬‬


‫‪ -2‬م سلم در صحيح خود روا يت كرده‪ ،‬كتاب الفضائل شاره (‪ ،)1641‬و ن يز به شرح نووي بر صحيح (‬
‫‪.)133 /15‬‬
‫‪ -3‬فتح الباري ‪.6/487‬‬
‫فصل ششم‬
‫عصمت پيامبران‬

‫آيككا پيامككبران از از خطككا و گناه معصككوم هسككتند؟ و آيككا ايككن‬


‫عصكمت عام و فراگيراسكت و همكه چیكز را شامكل اسكت؟ اينكك‬
‫به بيان اين موضوع مي پردازيم‪.‬‬

‫معصوم بودن در حمل و تبليغ رسالت‬


‫مت اسكلم بر ايكن اسكت ككه پيامكبران در حمكل رسكالت‬ ‫اتّفاق ا ّك‬
‫الهكي معصكوم هسكتند‪ ،‬و چيزي از وحكي را فراموش نمي‌كننكد‬
‫مگكر آنچكه خدا بخواهكد نسكخ كنكد‪ ،‬پروردگارخود تكفّكل قرائت‬
‫قرآن را بر پيامبر‪ ،‬توسط جبرئيل عهده دار گرديدند‪ ،‬و رسول‬
‫خدا چيزي از وحي را فراموش نكرد مگر با اراده خداوندم‪.‬‬
‫ﭽ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ چ (العلى‪ )٦ :‬یعنی‪ :‬ما قرآن را بر تو خواهيم‬
‫خوانككد و بككه تككو خواهيككم آموخككت‪ ،‬و تككو ديگككر آن را فراموش‬
‫نخواهي كرد‪.‬‬
‫و خداوند جمع آوري قرآن را در سينه‌ي او برعهده گرفته و‬
‫مي‌فرمايد‪:‬‬
‫ی ی ی‬ ‫ﯼ‬ ‫ﭽ‬
‫ﰈﰈﰈﰈﰈ چ‬
‫(القيامة‪.)١٨ – ١٦ :‬‬
‫یعنی‪( :‬به هنگام وحي قرآن) شتابگرانه زبان به خواندن آن‬
‫جنبان (و آيات را عجولنه و آزمندانه تكرار مگردان)‪ .‬چرا كه‬ ‫م ُ‬
‫َ‬
‫گردآوردن قرآن (در سكينه تكو) و (توانائي بخشيدن بكه زبان تكو‪،‬‬
‫براي) خواندن آن‪ ،‬كار ما است‪( .‬پس از ناحيه حفظ قرآن در‬
‫ميان دل و جان خود‪ ،‬و روان خواندن و درسككككت تلوت كردن‬
‫آن بككا زبان خويككش‪ ،‬نگران مباش)‪ .‬پككس هرگاه مككا قرآن را‬
‫سط جبرئيكل بر تكو) خوانديكم‪ ،‬تكو خواندن آن را (آرام و‬ ‫(تو ّك‬
‫آهسكته) پيگيري و پيروي ككن‪( .‬وظيفكه تكو پيروي از تلوت پيكك‬
‫وحي‪ ،‬و ابلغ رسالت آسماني است و بس)‪.‬‬
‫از آنجا كه پيامبران در تبليغ رسالت معصوم هستند‪ ،‬هرگز‬
‫ذره ای از وحكي را كتمان نكرده‌انكد‪ ،‬و اگكر كتمان مكی نمودنكد‬
‫مرتکككب خیانككت مككی گشتنككد‪ ،‬و محال اسككت كككه خيانككت از‬
‫پيامبران سر زده باشد‪ ،‬خداوند متعال هم مي فرمايد‪:‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪105‬‬
‫ﭽ ﭹ ﭺ ﭻ چ ﭽ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ‬
‫ﮈﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍﮎ ﮏ ﮐ ﮑ ﮒ ﮓ گ چ (مائده‪.)٦٧ :‬‬
‫مد مصككطفي!) هككر آنچككه از‬ ‫یعنككی‪ :‬اي فرسككتاده (خدا‪ ،‬مح ّك‬
‫سككوي پروردگارت بر تككو نازل شده اسككت (بككه تمام و كمال و‬
‫بدون هيكچ گونكه خوف و هراسكي‪ ،‬بكه مردم) برسكان (و آنان را‬
‫بدان دعوت كن)‪ ،‬و اگر چنين نكني‪ ،‬رسالت خدا را (به مردم)‬
‫نرسكككانده‌اي (و ايشان را بدان فرا نخوانده‌اي‪ .‬چرا ككككه تبليكككغ‬
‫جميكع اوامكر و احكام برعهده تكو اسكت‪ ،‬و كتمان جزء از جانكب‬
‫ل بشمار است)‪.‬‬ ‫تو‪ ،‬كتمان ك ّ‬
‫و چنانچككه كتمان يككا تغييري در كار بود‪ ،‬خدا بككه آنهككا وحككي‬
‫نمي‌فرسككككتاد‪ ،‬زيرا مجازات و سككككزاي خدا بر كتمان كننده‌ي‬
‫وحي و تغيير دهنده نازل مي‌شود‪:‬‬
‫ژ ﮌ ﮍ ﮎ ﮏ ﮐ ﮑ ﮒ ﮓ‬ ‫ﮊ‬ ‫ﭽ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ‬
‫گ چ‬
‫(حاقّه‪.)٤ – ٤٤ :‬‬
‫یعنكككی‪ :‬اگكككر پيغمكككبر پاره‌اي سكككخنان را بكككه دروغ بر مكككا‬
‫مي‌بست‪ .‬ما دست راست او را مي‌گرفتيم‪ .‬سپس رگ دلش‬
‫را پاره مي‌كرديم‪.‬‬
‫علوه بر ايكن‪ ،‬بخشكي از عصكمت ايكن اسكت ككه ذره ای از‬
‫وحكي را فراموش نكننكد‪ ،‬و عدم فراموشكي در تبليكغ داخكل ايكن‬
‫آيكه اسكت ككه خداونكد خطاب بكه پيامكبر ص مكي فرمايكد‪ :‬ﭽ ﯕ‬
‫ﯖ ﯗ ﯘ چ (العلى‪.)٦ :‬‬
‫از جمله دليكل تصكدیق کننده عصكمت ايشان آيكه زیكر مكی‬
‫باشد‪:‬‬
‫ﭽ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ چ(النجم‪.)٤ – ٣ :‬‬
‫و از روي هوا و هوس سككخن نمي‌گويككد‪ .‬آن (چيزي كككه بككا‬
‫خود آورده اسكت و بكا شمكا در ميان نهاده اسكت) جكز وحكي و‬
‫پيامي نيست كه (از سوي خدا بدو) وحي و پيام مي‌گردد‪.‬‬

‫اموري كه با عصمت منافات ندارند‬


‫عوارض سكرشتي وطبیعكی بشري منافكي عصكمت نيسكتند‪ ،‬مثلً‬
‫ابراهیكم خليكل وقتكی مشاهده نمود مهمانان او دسكت بكه غذا‬
‫نمی‌برند و نمي‌دانست كه آنها فرشته‌اند و به شكل انسان در‬
‫آمده‌اند از ايشان هراسان شد و ترس به دلش راه یافت‪:‬‬
‫‪106‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫ﯨ ﯩ‬ ‫ﭽ ﯧ‬
‫چ(هود‪.)٧٠ :‬‬
‫يعنككي‪ :‬هنگامككي كككه ديككد آنان دسككت بككه سككوي آن دراز‬
‫نمي‌كننككد (و لب بككه غذا نمي‌زننككد‪ ،‬پيككش خود فكككر كرد كككه‬
‫دوست نيستند و سر جنگ دارند‪ ،‬اين است كه نمي‌خواهند غذا‬
‫بخورنكد) لذا از ايشان رميكد و بدشان ديكد و هراسكي از آنان بكه‬
‫دل راه داد‪ .‬گفتنكد‪ :‬مترس‪ .‬مكا (فرشتگان خدائيكم و) بكه سكوي‬
‫قوم لوط روانه شده‌ايم (تا آنان را هلك كنيم)‪.‬‬
‫موسكي بكه خضكر وعده داد ككه در مصكاحبت و رفاقكت بكا او‬
‫صبور و بردبار باشد‪ ،‬و درباره‌ي علت كارهايش سؤالی نكند تا‬
‫اینکكه برايكش توضيكح‪ ،‬و عل ّكتش را ذككر مكی كنكد‪ ،‬لکكن صكبرش‬
‫ادامه نداشت و كنترل را از دست داد‪ ،‬زیرا تصّرفات غیرقابل‬
‫قبولی از او مشاهده كرد و هككككر دفعككككه سككككؤال پرسككككیده و‬
‫معترض به انجام اعمال خضر می شد‪ ،‬وطلب توجیه و توضیح‬
‫می شد (‪ ،)1‬وخضر تذكّر داده و به او مي‌گفت‪:‬‬
‫الكهف‪٧٥ :‬‬ ‫ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ ﭙ ﭚ ﭛ چ‬
‫يعني‪ :‬گفت آيا به تو نگفتم كه هرگز نمىتوا نى همپاى من‬
‫صبر كنى؟!‪ .‬و چون راز كارهايش آشكار شد به موسي گفت‪:‬‬
‫چ(الكهف‪.)٨٢ :‬‬ ‫ی ی ی‬ ‫ﯼ‬ ‫ﭽ‬
‫یعنكی‪ :‬ايكن بود راز و رمكز كارهائي ككه توانائي شكيبائي در‬
‫برابر آنها را نداشتي‪.‬‬
‫همچنيكن موسكي هنگامكي ككه از ميعادگاه پروردگار بكه نزد‬
‫قوم خود بازگشكت‪ ،‬و مشاهده كرد ككه گوسكاله‌اي را پرسكتش‬
‫مي‌كننكد‪ ،‬بكه شدّت خشمگيكن شكد‪ ،‬و موي سكر برادرش هارون‬
‫را گرفكت و بطرف خود كشيكد‪ ،‬و لوحكه هاي وحكي را ككه حاوي‬
‫هدايت بودند انداخت‪:‬‬
‫ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜﭝ ﭞ ﭟ ﭠﭡ‬
‫ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ ﭰ ﭱ‬
‫ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ(أعراف‪.)١٥٠ :‬‬
‫یعنكی‪ :‬هنگامكي ككه موسكي (از مناجات) بكه پيكش قوم خود‬
‫خشمگيكن و اندوهناك بازگشكت‪ ،‬گفكت‪ :‬پكس از (رفتكن مكن بكه‬
‫ي مرا انجام داديكككد‪ .‬آيكككا بر فرمان‬ ‫مناجات) چكككه بكككد جانشين ِككك‬
‫پرودگارتان (مبنككككي بر انتظار رجوع مككككن از ميعادگاه طور و‬
‫مراعات پيمان خود بككا مككن) شتاب ورزيديككد؟ موسككي الواح را‬
‫بينداخكت و (موي) سكر برادرش (هارون) را گرفكت و آن را بكه‬

‫‪ -1‬بار اوّل موسي فراموش كرد‪ ،‬ول دو دفعه ي بعدي عمدا سؤال كرد‪.‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪107‬‬
‫صر مي‌ديكد‪ .‬هارون) گفكت‪:‬‬ ‫سكوي خود كشيكد (چرا ككه او را مق ّك‬
‫اي پسككر مادرم! ايككن مردمان مرا درمانده و ناتوان كردنككد و‬
‫نزديك بود مرا بكشند‪ ،‬پس دشمنان را به من شاد مكن و مرا‬
‫از زمره قوم ستم‌پيشه مدان‪.‬‬
‫در حديكث آمده اسكت‪« :‬خكبر ماننكد مشاهده نيسكت‪ ،‬وقتكی‬
‫خداونكد گوسكاله پرسكتي قوم موسكي را بكه او خكبر داد‪ ،‬آنقدر‬
‫ناراحكت و خشمگیكن نشكد کكه لوحه‌ك‌ها را بیندازد‪ ،‬ولي چون بكا‬
‫چشم خود كارشان را ديد لوحه ها را انداخت و شكستند» ‪.1‬‬

‫فراموشي و انكار آدم‬


‫یکككی دیگككر از عوارض طبیعككی کككه بككا عصككمت منافات ندارد‬
‫فراموشكي و انكار آدم اسكت‪ ،‬ابكو هريره از رسكول خدا ص‬
‫روايكت كرده ككه فرمود‪ « :‬خداونكد پشكت آدم را لمكس كرد‪ ،‬و‬
‫هككر نفككس و جانككی كككه تككا قيامككت خدا از آدم و نوه هايككش‬
‫مي‌آفرينكككد از پشتككش افتادنكككد‪ ،‬و در بيككن چشمان هككر كدام‬
‫شعاعكككي از نور قرار داد‪ ،‬سكككپس آنهكككا را بكككه آدم نشان داد‪،‬‬
‫عرض كرد‪ :‬پروردگارا اينهكككا كيسكككتند؟ فرمود‪ :‬اينهكككا ذّريكككه و‬
‫نوه‌هاي تككو هسككتند‪ ،‬در ميان آنهككا مردي را مشاهككد كرد كككه‬
‫فاصككله‌ي چشمانككش او را شگفككت زده كرد و از او خوشككش‬
‫مت‬ ‫آمكد‪ ،‬گفكت‪ :‬خدايكا ايكن كيسكت؟ فرمود‪ :‬مردي اسكت از ا ّك‬
‫آخر از فرزندان تو او را داود گويند‪ ،‬پرسيد‪ :‬چقدر عمر خواهد‬
‫كرد؟ فرمود‪ :‬شصككت سككال‪ ،‬عرض كرد‪ :‬خدايككا چهككل سككال از‬
‫عمككر مرا بر عمككر او اضافككه كككن‪ .‬وقتككي كككه عمرآدم بككه پايان‬
‫رسيد و فرشته‌ي مرگ به سراغش آمد‪ ،‬آدم گفت‪ :‬مگر چهل‬
‫سال از عمرم هنوز باقي نمانده؟ فرشته گفت‪ :‬مگر آن را به‬
‫فرزندت داود ندادي؟ آدم انكار كرد و فرزندانككككش هككككم انكار‬
‫كردنككد‪ ،‬و آدم فراموش كرد‪ ،‬فرزندانككش هككم دچارفراموشككی‬
‫گشتند‪ ،‬آدم خطا كرد و فرزندانش هم خطا كردند» (‪.)2‬‬

‫پيامبري كه شهر مورچه ها را به آتش ﮐشید‬


‫و از جمله رفتارهای خطككا كككه از انككبياء سككر زده ایككن اسككت‪:‬‬
‫مورچه‌اي یکی از انبیاء را گاز گرفت‪ ،‬بنابراین دستور داد شهر‬
‫‪ -1‬احد در السند و طبان در الوسط با سند صحيح روايت كرده اند‪ ،‬نگاه كن به (صحيح الامع ال صّغي‬
‫‪.)5/87‬‬
‫‪ -2‬روا يت ترمذي و گف ته ‪ :‬حد يث صحيح ا ست‪ ،‬و حا كم هم در ال ستدرك خود روا يت كرده و گف ته‬
‫صحيح است بر شرط مسلم(البداية و النّهاية ‪.)1/87‬‬
‫‪108‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫مورچكه هكا را بكه آتكش بکشنكد‪ ،‬پكس خداونكد او را مورد عتاب‬


‫قرار داد‪ ،‬همانگونكه ككه ابوهريره از پيامكبر ص روايكت كرده ككه‬
‫فرمود‪:‬‬
‫ب من النبياء تت الشّجرة‪ ،‬فلدغته نلةٌ‪ ،‬فأمر بهازه فأخرج من تتها‪ ،‬فأخرج‬
‫« نزل ن ّ‬
‫ل نلة واحدة» روایﰒت باري و‬
‫مﰒن تتهﰒا‪ ،‬ﰒّ ببيتهﰒا فأحرق بالنّار‪ ،‬فأوحﰒي ال إليﰒه‪ ،‬فه ّ‬
‫أبوداود ونسّائي (‪.)1‬‬
‫يعني‪ :‬يكي از انبياء در زير درختي پياده شد استراحت کند‪،‬‬
‫ولي ناگهان مورچكه او را گزيكد‪ ،‬پكس فرمان داد بكا وسكايلي ككه‬
‫داشتنكككد مورچكككه هاي زيكككر درخكككت را هكككم بيرون آوردنكككد و‬
‫شهرمورچه را آتش زدند‪ ،‬سپس خداوند به او وحي كرد‪ :‬مگر‬
‫تنها يك مورچه تو را گاز نگرفته؟!‪.‬‬

‫دو رﮐعت نماز ظهر به جای چهار رﮐعت‬


‫ابن سيرين از ابو هريره روايت مي كند كه فرمود‪:‬‬
‫«رسكول خدا ص نماز ظهكر يكا عصكر را بكه امامكت اقامكه‬
‫كرد‪ ،‬دو ركعككككت را تمام كرد سككككپس سككككلم نماز داد‪ ،‬بعككككد‬
‫برخاست و در كنار ستون چو بي كه در دا خل مسجد بود تكيه‬
‫زد‪ ،‬گويكي عصكباني بود‪ ،‬و دسكت راسكتش را روي دسكت چكپ‬
‫گذاشككت‪ ،‬و انگشتانككش را در هككم فرو كرد‪ ،‬و طرف راسككت‬
‫رخسارش را روي پشت دست چپ گذاشت‪ ،‬اصحاب شتابزده‬
‫از دربهاي مسكجد خارج شدنكد‪ ،‬گفتنكد‪ :‬نماز كوتاه شده‪ ،‬ابوبككر‬
‫و عمر هم درميان آنها بودند ولي جرئت نكردند از رسول خدا‬
‫سكؤال كننكد چرا دو ركعكت خوانكد‪ ،‬در ميان آن جماعكت‪ ،‬مردي‬
‫بود كه وی را «ذو اليدين »مي‌خواندند‪ ،‬عرض كرد‪ :‬اي رسول‬
‫خدا آيكككككا فراموش كردي يكككككا نماز كوتاه شده؟ فرمود نكككككه‬
‫فراموش كردم و نكككه كوتاه شده‪ ،‬بعكككد خطاب بكككه جماعكككت‬
‫فرمود‪ :‬آيكا همانطور اسكت ككه ذو اليديكن مي‌گويكد؟ گفتنكد‪ :‬بله‪.‬‬
‫بل فاصكله رو بكه قبله بكه نماز ايسكتاد و دو ركعكت ترك شده را‬
‫سلم عليكم گفت‪ ،‬سپس الله اكبر گفت‬ ‫اقامه نمود‪ ،‬سپس ال ّ‬
‫و مانند سجده‌ي نماز يا طولني تر به سجده رفت‪ ،‬بعد سر از‬
‫سكجده برداشكت و تككبير گفكت و ماننكد بار اوّل يكا طولنكي تكر‬
‫باری دیگر به سجده رفت‪ ،‬و سر بر آورد و تكبير گفت‪ ،‬گاهي‬
‫از راوي حديكث سكؤال مي‌كشد‪ :‬آيكا بار ديگكر هكم سكلم گفكت؟‬
‫‪ -1‬صحيح الامع ‪.5/28‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪109‬‬
‫گفت‪ :‬به من خبر داده شده كه عمران بن حصين گفته‪ :‬سپس‬
‫سكلم گفكت »‪ .‬ايكن حديككث متفكق عليكه بيكن بخاري و مسكلم‬
‫است اما در روايت مسلم گذاشتن دست روي دست و در هم‬
‫كردن انگشتان روايت نشده‪.‬‬
‫و در روايتي ديگر‪ « :‬همراه با رسول خد ‌ا ص به نماز ظهر‬
‫ايستاديم‪ ،‬بعد از دو ركعت سلم گفت‪ ،‬مردي از بني سليم از‬
‫جاي بر خاسكت و گفكت‪ :‬اي رسكول خدا آيكا نماز كوتاه شده يكا‬
‫فراموش كردي؟‪....‬تكا آخكر حديكث‪ ،‬روايكت احمكد و مسكلم‪ .‬ايكن‬
‫دليككل اسككت بر اينكككه واقعككه بككه حضور او و بعككد از اسككلم‬
‫آوردنككش بوده‪ ،‬و در روايككت مت ّككفق عليككه آمده اسككت‪ « :‬نككه‬
‫فراموش كردم و نككككه كوتاه شده »‪ ،‬او هككككم عرض كرد‪ :‬بلي‬
‫اينطور است كه مي‌گويم‪ ،‬فراموش كردي‪ ،‬اين دللت مي‌كند‬
‫بر اينكككه ذو اليديككن بعككد از اينكككه فهميككد نماز از چهار بككه دو‬
‫ركعت منسوخ نشده حرف زد‪ ،‬و چيزي گفت كه جواب سؤال‬
‫نيست(‪.)1‬‬
‫همچنيككن رسككول خدا ‌ككبه پديده‌ي فراموشككي خود ماننككد‬
‫عادت سكاير بشكر تصكريح فرموده‪ ،‬همانطور ككه در روايكت ابكن‬
‫مسعود از رسول الله ‌آمده است كه فرمود‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫« و لكنّي أنا بشرٌ‪ ،‬أنسي كما تنسون‪ ،‬فإذا نسيتُ فذكرون »( )‪.‬‬
‫يعنككي البتككه مككن هككم بشككر هسككتم و ماننككد شمككا دچار‬
‫فراموشكاري مي‌شوم‪ ،‬وقتكي ككه چيزي را فراموش كردم بكه‬
‫يادم بياوريد‪.‬‬
‫ايككن جمله را بعككد از فراموشككي در يكككي از نمازهككا بيان‬
‫فرمودند‪.‬‬

‫در قضاوت هم گا‌هي خطا مي كنند‬


‫انككبياء و پيامككبران در حوادثككی كككه بر آنهككا عرضككه مي‌شود‪ ،‬تككا‬
‫درمورد آن قضاوت کننكد‪ ،‬و از آنجكا کكه از غيكب مطلع نیسكتند‬
‫ماننككد بقیه‌ی مردم تنهككا بر حسككب ظاهككر قضيككه ابراز نظككر‬
‫می‌کننكد‪ ،‬و گاهكي هكم در اجتهاد خود بكه خطكا رفتكه و بكه حكق‬
‫اصككابت نمي‌كننككد‪ ،‬از جمله اشتباه داود در حكككم و قضاوت‪ ،‬و‬
‫توفيككق الهككي بككه پسككر داود یعنككی سككليمان نبككی براي داوري‬
‫درست در همان قضيه‪.‬‬

‫‪ -1‬نص روايت را آنگونه كه نقل شد از «منتقي الخبار» مد ابن تيميه برگرفته شده‪ ،‬نگاه كن به شرح آن‬
‫در (نيل الوطار ‪.)3/114‬‬
‫‪ -2‬جز ترمذي جاعت روايت كرده اند ( نيل الوطار ‪.) 3/125‬‬
‫‪110‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫ابي هريره از رسول خدا ص روايت مي كند كه فرمود‪« :‬‬


‫دو زن همراه بككا دو پسككر خود راه مي‌رفتنككد كككه ناگهان گرگ‬
‫يكككي از پسككران را برداشككت و ربود‪ ،‬يكككي از آنهككا بككه ديگري‬
‫گفت‪ :‬گرگ پسر تو را بُرده‪ ،‬و ديگري گفكت‪ :‬نه‪ ،‬بلكه پسر تو‬
‫ربود‪ ،‬سپس براي حل اختلف نرد داود نبي رفتند‪ ،‬و او هم به‬
‫نفع زن بزرگتر داوري كرد‪ ،‬بعد نزد سليمان پسر داود رفتند‪ ،‬و‬
‫جريان را برایككش توضیككح دادنككد‪ ،‬سككليمان گفككت‪ :‬برايككم چاقككو‬
‫بياوريد تا اين پسر را برايتان دو نصف كنم‪ ،‬زن كوچكتر گفت‪:‬‬
‫نه رحمت خدا بر تو باد چنين كاري نكن‪ ،‬بچه مال من نیست‪،‬‬
‫بنابراين حكم كرد كه بچه‌ي زن كوچكتر است» (‪.)1‬‬
‫و رسول الله ص هم اين قضيه را به خوبي توضيح داده‪ ،‬و‬
‫م سليم همسر رسول خدا نقل مي‌كند‪ ،‬رسول‬ ‫در روایتی که ا ّ‬
‫خدا ص خصكومتي را شنيكد ككه نزديكك درب حجره اش اتفاق‬
‫مي‌افتاد‪ ،‬از منزل بيرون آمككككد و فرمود‪« :‬مككككن جككككز بشري‬
‫همچون شما نيستم‪ ،‬و مسلما ً كساني كه با هم خصومت دارند‬
‫جت‬ ‫به من مراجعه مي‌كنند شايد يكي از آنها بهتر از ديگري ح ّ‬
‫خود را ارائه دهد و مرا اقناع كند كه حق با اوست و به نفع او‬
‫حككم صكادر كنكم‪ ،‬پكس بدانيكد اگكر بر اثكر زبانبازي طرف‪ ،‬مال‬
‫هككر مسككلماني را براي هككر كككس گرفتككم‪ ،‬در واقككع آن مال‬
‫قطعهاي از آتش دوزخ است‪ ،‬مي‌خواهد بگيرد‪ ،‬یا رها كند»(‪.)2‬‬ ‫‌‬

‫آنان ك ه اي ن عارض ه ه ا را از پيام بران نف ي ميكنن د‬


‫مخالف نصوص صحیح اند‬
‫شيعه‌ي اماميكه ادعكا مي‌كننكد‪ :‬لزمه‌ي معصكوم بودن ايكن اسكت‬
‫كككه هرگككز انككبياء دچار فراموشككي و مرتكككب خطككا و اشتباه‬
‫نگردنككد‪ )3( ،‬و عوارض بشري هككم جاي بيككم و نگرانككی نيسككتند‬
‫برای اینکه مرتکب اشتباه شوند‪ .‬ما قبل ً دليل غیر قابل تأويل‬
‫و تبديل از قرآن و سنّت را ارائه داديم كه بر خلف اين ديدگاه‬
‫دللت مي‌كنند‪ ،‬پس پايبند به قرآن و سنّت باش كه هدايت جز‬
‫در آن دو یافتنی نيست‪.‬‬

‫‪ -1‬صحيح باري‪ ،‬كتاب احاديث النبياء (فتح الباري ‪.)6/458‬‬


‫‪ -2‬روايت باري ‪ ،‬كتاب الظال‪ ،‬باب اث من خاصم ف الباطل‪( ،‬فتح الباري ‪.)5/107‬‬
‫‪ -3‬نگاه كن به (عقائد الماميه ممّد رضا مظفر ص ‪.)79‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪111‬‬
‫عص مت از هم ه گناهان‪ ،‬زشتيه ا و ناهنجاریهای ی ك ه‬
‫يهود به پیامبران نسبت دادهاند‬
‫يهود اعمال زشتي را به انبياء و رسولن الهي نسبت داده‌اند‪،‬‬
‫از جمله‪:‬‬
‫‪ -1‬پيامكبر خدا هارون گوسكاله‌اي را سكاخت و همراه بكا بنكي‬
‫اسكرائيل بكه پرسكتش آن پرداخكت‪ .‬إصكحاح (‪)32‬شماره (‪ )1‬سكفر‬
‫الخروج‪.‬‬
‫قرآن نيز اين گمراهي يهود را آشكار‪ ،‬و به ما خبر می‌دهد‬
‫كسي كه مجسمه‌ی گوساله را براى آنها ساخت كه صداى گاو‬
‫از او شنیده می‌كشد سامري بود نه هارون‪ ،‬وهارون تن ها كسي‬
‫بود كه در اين ميان عليه آنها به مخالفت برخاست‪.‬‬
‫‪ -2‬ابراهيكم خليكل همسكرش سكاره را بكه فرعون تقديكم‬
‫نمود تكا از هدایكا و نيككي آنهكا بهرمنكد گردد‪ .‬إصكحاح (‪ )12‬شماره (‬
‫‪ )14‬سفر تكوين‪.‬‬
‫اینگونككه عليككه آن پیامككبر بزرگوار دروغ پردازي كردنككد‪ ،‬در‬
‫حالي ككه قرآن سكرگذشت ورود ابراهيكم بكه مصكر را اينگونكه‬
‫بيان مكي كنكد ككه‪ :‬پادشاه مصكر طاغوت بود و هرگاه زن جوان‬
‫و زيبايي را مییافت كه داراي شوهر بود زن را به تصّرف خود‬
‫در مي‌آورد و شوهرش را بكككه قتكككل مي‌رسكككانيد‪ ،‬وقتكككي ككككه‬
‫درباره‌ي سكاره از ابراهيكم سكؤال شكد فرمود‪ :‬خواهرم اسكت‪،‬‬
‫منظورش خواهككر دينككي بود‪ ،‬و رسككول خدا ص خككبر داده كككه‬
‫خداونكد سكاره را از تعرض فرعون حفكظ كرد‪ ،‬وهنگامكی ككه بكه‬
‫نزد طاغوت رفككت نتوانسككت هيككچ آزار و مزاحمتككي برايككش‬
‫بوجود بياورد‪.‬‬
‫‪ -3‬به پيامبر خدا لوط اهانت كرده اند و نوشيدن شراب تا‬
‫حكككد مسكككت شدن و زنكككا بكككا دو دخترش را بكككه او نسكككبت‬
‫داده‌اند!!!‪...‬سفر تكوين‪ ،‬إصحاح (‪ )19‬شماره (‪.)30‬‬
‫معاذ الله از چنيككن اتّهامككي كككه بر پيامككبر خدا بسككتندکه در‬
‫تمام عمرش مردم را بكككه پاككككي دعوت كرد و عليكككه رذالت و‬
‫ما كينه توزي يهود به كاملترين انسانها‬ ‫ناهنچاریها مبارزه كرد‪ ،‬ا ّ‬
‫هم سر كشيد‪ ،‬پس لعنت خدا بر ظالمان باد‪.‬‬
‫‪ -4‬يعقوب گلّه و حيوانات خويشاوندان همسككككرش را بككككه‬
‫سكككرقت برد‪ ،‬و پنهانكككي همراه بكككا خانواده‌اش از آنجكككا خارج‬
‫شد‪ ....‬سفر تكوين‪ ،‬إصحاح (‪ )31‬شماره (‪.)17‬‬
‫‪ -5‬راوبين با همسر پدرش يعقوب مرتكب زنا شد‪ ،‬يعقوب‬
‫از ايككن عمككل زشككت مطّلع شككد ولي سكككوت كرد‪ ....‬سككفر‬
‫تكوين‪ ،‬إصحاح (‪ )35‬شماره (‪.)32‬‬
‫‪112‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫‪ -6‬داود بككا زن يكككي از فرماندهان سككپاه خود زنككا كرد‪،‬‬


‫سككپس براي قتككل آن مرد حيله‌اي سككاخت‪ ،‬بعدا ً آن زن را بككه‬
‫ي از آن زن متولّد شككد‪...‬‬‫زنان خود ملحككق كرد و سككليمان نككب ّ‬
‫سفر تكوين‪ ،‬إصحاح (‪ )11‬شماره (‪.)1‬‬
‫‪ -7‬سليمان درآخر عمر از دين برگشت و به پرستش بت و‬
‫تنديسككها تككن داد و برايشان معابككد سككاخت‪ ...‬سككفر الملوك اوّل‪،‬‬
‫إصحاح (‪ )11‬شماره (‪.)5‬‬
‫ايكن بود برخكي از رسكوايي و زشتيهكا و گناهان بزرگكي ككه‬
‫مت كينككه توز و عقده‌اي بككه انككبياي پاك الهككي نسككبت‬ ‫ايككن ا ّكك‬
‫ما انسككانهای‬
‫داده‌انككد‪ ،‬حاشككا از آنهككا از ايككن اوصككاف زشككت‪ ،‬ا ّك‬
‫درون بيمار و بد سرشت وقتي مورد سرزنش و اعتراض قرار‬
‫مي‌گيرنكد جهكت توجيكه آسكان زشتيهكا و معايكب خود زشتكي و‬
‫ناپاكي را به انسانهاي نيك و والمقام نسبت مي‌دهند‪.‬‬

‫صلیبیها كار زشت به انبياء نسبت مي دهند‬


‫در اين مورد نصكرانيها هم از يهود بهتكر نيستند‪ ،‬آنهكا هكم اعمال‬
‫زشتكي را بكه انكبياي الهكي نسكبت مي‌دهنكد‪ ،‬آن هكم بكا تأييكد و‬
‫تصكديق تورات تحريكف شده‌ي امروز ككه حاوي مطالب مذكور‬
‫است‪ ،‬علوه بر آنچه در انجيل محّرف موجود است‪ ،‬از جمله‪:‬‬
‫‪ -1‬در انجيل (مت ّي) آمده است كه عيسي از نسل سليمان‬
‫پسر داود است كه جد ايشان فارض كسي است كه زنا زاده‬
‫و از يهوذا پسر يعقوب است‪...‬إصحاح متّي اوّل‪ ،‬شماره (‪.)10‬‬
‫‪ -2‬و در انجيل يوحن ّا إصحاح ( ‪ )2‬شماره ( ‪ )4‬آمده است‬
‫كه يسوع در ميان انبوهي از مردم به مادرش اهانت كرد‪ ،‬اين‬
‫كجا و توصيف قرآن كجا كه او را به‪:‬‬
‫ﭽ ﮞ ﮟ چ (مري‪)٣٢ :‬‬
‫يعني‪ :‬بسيار نيكو كار نسبت به مادرم توصيف كرده!‪.‬‬
‫‪ -3‬يسكوع شهادت مي‌دهكد ككه تمام انكبياء و پيامكبران بنكي‬
‫اسرائيل دزد و راهزن هستند‪ ....‬انجيل يوحن ّا‪ ،‬إصحاح (‪ )10‬شماره‬
‫(‪.)8‬‬
‫ايككن قطره‌ای اسككت از درياي توصككيفات زشككت پيامككبران‬
‫مككبّراء از آن افتراهككا‪ ،‬كككه انجيلهاي تحريككف شده مملوّ از آن‬
‫میباشكد (‪ ،)1‬حاشكا از نسكبت چنيكن زشتيهكا بكه آن بزرگواران‪،‬‬
‫انكبياء و پيامكبران تزكيكه شده‌تريكن و پاكتريكن و برتريكن انسكانها‬
‫بودنكد‪ ،‬و بكه خدا سكوگند اينهكا گمراهنكد ككه انكبياي پاك خدا را‬
‫بدين زشتي توصیف مي‌كنند‪.‬‬
‫‪ -1‬براي اطلعات بيشتر به كتاب (ممّد نب السلم ص ‪)146‬مراجعه كن‪.‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪113‬‬
‫مت اسلم نسبت به عصمت پيامبران چه موضعي‬
‫ا ّ‬
‫دارد‬
‫مت اسكلم بر ايكن اسكت گناه و زشتيهايكي ككه يهود و‬ ‫اجماع ا ّك‬
‫نصاري به انبياي الهي نسبت داده اند‪ ،‬امثال فاحشه‪ ،‬سرقت‪،‬‬
‫حيله و خيانكت و سكاخت ب ُكت و پرسكتش آن و‪....‬هرگكز و درهيكچ‬
‫شرايكط و احوالي از آنهكا سكر نزده و همكه از آن معصكوم بوده‬
‫اند‪.‬‬

‫معصوم بودن از گناه صغيره‬


‫اكثككر علماي اسككلم بر ايككن رأي‌انككد كككه انككبياء از گناه صككغيره‬
‫معصككوم نيسككتند‪ ،‬و ابككن تيميككه فرمود‪« :‬مقوله‌ي معصككوميّت‬
‫انبياء تنها از گناه كبيره رأی اكثر علماي اسلم‪ ،‬و فرقه‌هاست‪،‬‬
‫مدي‬ ‫حت ّي قول اكثر اهل كلم است‪ ،‬همانگونه كه ابوالحسن آ ِ‬
‫يادآور شده ككه گفته‌ي اكثكر اشعريكه اسكت‪ ،‬همچنيكن اكثكر اهكل‬
‫تفسير و حديث و فقها بر این باورند‪ ،‬و از سلف صالح‪ ،‬ائمه‪،‬‬
‫صحابه و تابعين ايشان جز آنچه موافق با اين رأي است نقل‬
‫نشده‪.1»....‬‬
‫جماهيككر علمككا هككم بككا دليككل ذيككل بر ادّعاي خود اسككتدلل‬
‫مي‌كنند‪:‬‬
‫‪ -1‬نافرمان ي آدم ب ا خوردن از درخت ي ك ه خداون د‬
‫خوردن از آن را از او نهي كرده بود‪:‬‬
‫ﭽﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ ﭽ ﭾ ﭿ ﮀ‬
‫ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎ ﮏ ﮐ ﮑ ﮒ‬
‫ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ‬ ‫ﮓ گ گ ﮖ ﮗ ﮘ‬
‫ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ‬
‫چ (طه‪.)١٢١ – ١١٦ :‬‬
‫يعنككي‪( :‬اي پيغمككبر! بيان دار) آن گاه را كككه بككه فرشتگان‬
‫دسكتور داديكم‪ :‬براي آدم سكجده (تعظيكم و تكريكم) ببريكد‪ ،‬پكس‬
‫(همگي اطاعت كردند و) سجده بردند مگر ابليس كه سر باز‬
‫زد‪ .‬آن وقت گفتيم‪ :‬اي آدم! اين دشمن تو و همسر تو است‪،‬‬
‫پكس (بپائيكد بكه دام وسكوسه خود شمكا را گرفتار نسكازد و) از‬
‫بهشت بيرونتان نكند كه به رنج و زحمت خواهي افتاد‪( .‬بر ما‬
‫است كه خواسته‌هاي زندگي تو را در بهشت فراهم سازيم و)‬
‫تو در آن نه گرسنه مي‌شوي و نه برهنه مي‌گردي‪ .‬و در آن تو‬
‫نه تشنه مي‌ماني و نه آفتاب‌زده مي‌شوي‪ .‬سپس شيطان (به‬
‫‪ -1‬مموع الفتاواي شيخ السلم ابن تيميه ‪.4/319‬‬
‫‪114‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫نيرنگ و حيله نشست و) آدم را وسوسه كرد (و بدو) گفت‪ :‬آيا‬


‫تكو را بكه درخكت جاودانگكي و ملك فناناپذيكر رهنمود كنم‌؟ (اگكر‬
‫از ايككن درخككت ممنوع بخوريككد‪ ،‬ديگككر نمي‌ميريككد و سككرمدي‬
‫مي‌شويككد)‪ .‬سككرانجام هككر دو نفككر از آن خوردنككد (و جامه‌هاي‬
‫بهشتي از بدنشان فرو ريخت) و شرمگاهشان برايشان نمايان‬
‫شد (كه تا آن زمان از ايشان پنهان بود) و شروع كردند به اين‬
‫ككه برگهاي درختان بهشكت را بر خود بپيچنكد و بچسكبانند‪ .‬بديكن‬
‫نحكو آدم از فرمان پروردگارش سكرپيچي كرد و گمراه شكد (و‬
‫اين واقعه پيش از نبوّت او بود)‪.‬‬
‫ايككن آيككه بككا نهايككت وضوح و روشنككي بر ايككن رأي دللت‬
‫مي‌كنككد‪ ،‬چون بككه عصككيان ونافرمانككي آدم از امككر پرورگارش‬
‫تصريح نموده‪.‬‬
‫‪ -2‬نوح براي پسر كافر خود دعا كرد‪:‬‬
‫ﰈﰒﰒﰒﰒﰒﰒﰒﰒ‬ ‫ﭽی ی ی‬
‫چ (هود‪)٤٥ :‬‬ ‫ﰉ ﰊ‬
‫یعنكككی‪ :‬نوح پروردگار خود را بكككه فرياد خوانكككد و گفكككت‪:‬‬
‫پروردگارا! پسكرم (كنعان ككه امواج او را فرو بلعيده اسكت) از‬
‫خاندان مكن اسكت و (تكو هنگامكي ككه بكه مكن دسكتور فرمودي‪،‬‬
‫خاندان خود را سكوار كشتكي كنكم‪ ،‬در اصكل وعده حفكظ خاندان‬
‫مرا داده‌اي) و وعده تكو راسكت اسكت (و خلفكي در آن نيسكت)‬
‫و تككو داورتريككن داوران و دادگرتريككن دادگرانككي (و درددل مرا‬
‫مي‌داني‪ .‬پروردگارا! لطفي و مرحمتي)‪.‬‬
‫بنابرايككن خداونككد او را مورد سككرزنش قرار داد و بككه وی‬
‫گفككت كككه پسككر كافككر از اهككل و خانواده‌ي تككو نيسككت‪ ،‬و ايككن‬
‫درخواست عملي ناشايست است‪:‬‬
‫ﭙ ﭚ ﭛﭜ ﭝ ﭞ‬ ‫ﭔ ﭕ ﭖﭗ پ‬ ‫ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ‬
‫ﭣﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ چ (هود‪:‬‬ ‫ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ‬
‫‪.)٤٦‬‬
‫یعنی‪ :‬فرمود‪ :‬اي نوح! پسرت از خاندان تو نيست‪ ،‬چرا كه‬
‫او (به سبب رفتار زشت و كردار پلشتي كه پيش گرفته است‬
‫بكا تكو فرسكنگها فاصكله دارد‪ ،‬و ذات او عيكن) عمكل ناشايسكت‬
‫است‪ .‬بنابراين آنچه را از آن آگاه نيستي (كه درست است يا‬
‫نادرسككت) از مككن مخواه‪ .‬مككن تككو را نصككيحت مي‌كنككم كككه از‬
‫نادانان نباشي (و نداني كه در مكتب آسماني‪ ،‬پيوند بر اساس‬
‫عقيده است‌ ؛ نه گوشت و خون)‪.‬‬
‫و بل فاصككله از خداونككد طلب آمرزش كرده و توبككه نمود و‬
‫بسوي خدا بازگشت‪:‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪115‬‬
‫ﭷﭸ‬ ‫ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ‬ ‫ﭽﭬ ﭭ ﭮ‬
‫ﭹ ﭺ ﭻ چ ﭽ ﭾ ﭿ ﮀ چ (هود‪.)٤٧ :‬‬
‫یعنی‪ :‬نوح گفت‪ :‬پروردگارا! از اين كه چيزي را (از اين به‬
‫بعد) از تو بخواهم كه بدان آگاه نباشم‪ ،‬خويشتن را در پناه تو‬
‫مي‌دارم (و عاجزانككه از آسككتانت مي‌خواهككم كككه مرا از چنيككن‬
‫لغزشهائي بكه دور داري)‪ .‬اگكر بر مكن نبخشائي و بكه مكن رحكم‬
‫ننمائي از زيانكاران خواهم بود‪.‬‬
‫ايكن آيكه بكا صكراحت كامكل بيان كرده ككه آنچكه از او سكر زد‬
‫گناهي بود ونياز به آمرزش داشت‪.‬‬
‫‪ -3‬موس ي در ص دد ياري يك ي از افراد بن ي‬
‫اسرائيل برآمد و به خصم او (یﮏ نفر قبطي) سيلي‬
‫زد و او را از پاي درآورد‪:‬‬
‫ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ‬ ‫ﭽﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ‬
‫ﭬ ﭭﭮ ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺﭻ چ ﭽ‬
‫ﮍ‬ ‫ﮊ ژ ﮌ‬ ‫ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ‬ ‫ﭾ ﭿ ﮀﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ‬
‫گ گ چ (قصص‪.)١٦ – ١٥ :‬‬ ‫ﮓ‬ ‫ﮒ‬ ‫ﮏﮐ ﮑ‬ ‫ﮎ‬
‫یعنككی‪ :‬موسككي (از قصككر فرعون‪ ،‬رهسككپار كوچككه و بازار‬
‫پايتخت مملكت شد) و بدون اين كه اهالي شهر مطّلع شوند‪،‬‬
‫وارد آنجا گرديد‪ .‬در شهر ديد كه دو مرد مي‌جنگند كه يكي از‬
‫قكككبيله او (بني‌اسكككرائيليها) و ديگري از دشمنان او (يعنكككي از‬
‫طائفكه قبطيهاي جانبدارِ فرعون) اسكت‪ .‬فردي ككه از قكبيله او‬
‫بود‪ ،‬عليه كسي كه از دشمنانش بود‪ ،‬از موسي كمك خواست‬
‫(و موسي كمكش كرد) و مشتي بدو زد و او را كشت! موسي‬
‫گفت‪ :‬اين از عمل شيطان بود (چرا كه با وسوسه خود بر سر‬
‫خشمكككم آورد و غافلگيرم كرد)‪ .‬واقعا ً او دشمكككن گمراه كننده‬
‫آشكاري اسككت‪( .‬موسككي از كرده خود پشيمان شككد و رو بككه‬
‫درگاه خدا كرد و) گفت‪ :‬پروردگارا! من بر خويشتن (با كشتن‬
‫يك تن) ستم كردم‪ ،‬پس (به فريادم رس و) مرا ببخش‪( .‬خدا‬
‫دعايكككش را اجابكككت كرد) و او را بخشيكككد‪ ،‬چرا ككككه خدا بكككس‬
‫آمرزگار و مهربان (درباره بندگان پشيمان و توبه‌كار) است‪.‬‬
‫بنابرايكككن موسكككي بكككه ظلم خود اعتراف كرد‪ ،‬و خداونكككد‬
‫متّعال هم از بخشودن گناهش خبر داد‪.‬‬
‫ل از‬ ‫م در داوري عجله كرد و قب‬ ‫‪ -4‬داود ه‬
‫وم حك م ص ادر كرد‪ ،‬از اي ن رو‬ ‫شنيدن گفتار خص م د ّ‬
‫س ريعا ً در ص دد توب ه و بازگش ت بس وي خدا برآم د و‬
‫خداوند هم او را عفو كرد‪،‬‬
‫‪116‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫ﯩ‬ ‫ﯨ‬ ‫ﯧ‬ ‫ﭽ‪ ....‬ﯥ ﯦ‬


‫‪....‬چ (ص‪)٢٥ – ٢٤ :‬‬
‫یعنككی‪ :‬پككس از پروردگار خويككش آمرزش خواسككت و بككه‬
‫ك أولي َو‬ ‫سككجده افتاد و توبككه كرد‪ .‬بككه هككر حال‪ ،‬مككا ايككن (تَر ِ ك‬
‫سكيّئه‌ي مقََّربيكن) را بر او بخشيديكم (و وي را مشمول لطكف و‬
‫محب ّكت خود قرار داديكم) و او در پيشگاه مكا داراي مقام وال و‬
‫برگشتگاه زيبككا اسككت (كككه بهشككت بريككن و نعمت‌هاي فردوس‬
‫اعلي است)‪.‬‬
‫مد ص در مواردي مورد عتاب الهي قرار‬ ‫‪ -5‬پيامبرمان مح ّ‬
‫گرفتند‪:‬‬
‫ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پﭙ ﭚ ﭛ ﭜﭝ ﭞ ﭟ‬
‫ﭠ ﭡ چ‬
‫(تري‪)١ :‬‬
‫یعنككی‪ :‬اي پيغمككبر! چرا چيزي را كككه خدا بر تككو حلل كرده‬
‫اسككت‪ ،‬بككه خاطككر خوشنود سككاختن همسككرانت‪ ،‬بر خود حرام‬
‫مي‌كني‌؟ خداونكد آمرزگار مهربانكي اسكت (و تكو را و همسكران‬
‫تو را مي‌بخشايد)‪.‬‬
‫ايكن آيكه بسكبب خوردن عسكل‪ ،‬يكا تحريكم ماريكه قطكبيّه از‬
‫سوي رسول خدا ص نازل شد‪.‬‬
‫همچنيككن او را بر اثككر ترشرويككي نسككبت بككه ابككن ام مكتوم‬
‫نابينككا‪ ،‬و مشغول شدن بككه دعوت از سككران كفككر بككه اسككلم‬
‫رسكول الله ص را مورد عتاب قرار داد‪ ،‬و بایسكتی از نابينايكي‬
‫استقبال كند كه شيفته‌ی آنچه از جانب خدا نازل مي‌گرديد‪:‬‬
‫ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ‬
‫چ‬
‫(عبس‪.)٤ –١ :‬‬
‫یعنككی‪ :‬چهره در هككم كشيككد و روي برتافككت! از ايككن كككه‬
‫نابينائي به پيش او آمد‪ .‬تو چه مي‌داني‪ ،‬شايد او (از آموزش و‬
‫پرورش تكو بهره گيرد و) خود را پاك و آراسكته سكازد‪ .‬يكا ايكن‬
‫كه پند گيرد و اندرز بدو سود برساند‪.‬‬
‫و هنگامككي كككه رسككول الله ص فديككه را از اسككراي بدر‬
‫پذيرفت اين آيه نازل شد‪:‬‬
‫ﭽ‬
‫ﯼ چ (أنفال‪.)٦٨ :‬‬
‫متككي را كيفككر‬ ‫اگككر حكككم سككابق خدا نبود (كككه بدون ابلغ ا ّ‬
‫ي در اجتهاد‪ ،‬مجازات نگردد) عذاب بزرگككي در‬ ‫ندهككد‪ ،‬ومخط ّكك ِ‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪117‬‬
‫مقابل چيزي كه (به عنوان فديه اسيران گرفته‌ايد و شتابي كه‬
‫ورزيده‌ايد) به شما مي‌رسيد‪.‬‬
‫اين نمونه‌هايي بود كه بدانها اكتفا كرديم‪ ،‬و گرنه مثال زیاد‬
‫اسكت‪ ،‬ماننكد خشمگيكن شدن يونكس از قوم خود و خارج شدن‬
‫او بدون اجازه ي پروردگار از آنجككككا‪ ،‬بككككه چاه انداختككككه شدن‬
‫يوسككف توسككط برادران او و وحككي خدا بككه ايشان و بعدا ً انبیاء‬
‫شدن آنهكا‪ ،‬همكه اينهكا و موارد ديگكر دللت مكي كننكد بر اينككه‬
‫انبياي الهي مرتكب گناه صغيره شده اند‪.‬‬

‫كس اني ك ه ان بياء را از گناهان ص غيره معص وم م ي‬


‫دانند‬
‫برخككي از پژوهشگران نسككبت دادن گناهان صككغيره‌اي را كككه‬
‫قرآن و سكنّت از آنهكا خكبر داده انكد بكه انكبياء خيلي بزرگ تلقكي‬
‫مكككي كنند‪ ،1‬و در مورد مسكككأله بكككه مبالغكككه و اغراق گويكككي‬
‫پرداخته‌انكد‪ ،‬و مدعكي انكد ككه ايكن مقوله طعكن اسكت در حكق‬
‫انبياء و پيامبران‪ ،‬سپس در تأويل نصوص طوري به حيله گري‬
‫و دسكيسه سكازي پرداخته‌انكد ككه بكه درجه‌ي تحريكف آيات قرآن‬
‫رسككیده‌اند‪ ،‬همانگونككه كككه ابككن تيميّه‪ 2‬مككي گويككد‪ ،‬حال آنكككه‬
‫شايسكته بود بكه جاي اينهكا در پكي تفهّكم درسكت حقيقكت مسكأله‬
‫باشنككد‪ ،‬و نصككوص قرآن را مورد تقديككس قرار دهنككد و بدان‬
‫احترام بگذارند‪ ،‬و در اين مورد و همه موارد عقيده را از قرآن‬
‫و سكنّت رسكول خدا فراگيرنكد‪ ،‬نكه اينككه بكا تأويكل و تحريكف‬
‫حكَم قرار دهند‪ - ،‬پناه بر خدا‪.‬‬‫صريح قرآن هواي نفس خودرا َ‬
‫ايكن تأويلت هكم نزد نويسكندگان تازه کار منتشكر شده ككه‬
‫همكه فاسكد و از نوع تأويلت باطنيكه و جهمي ّكه هسكتند همانگونكه‬
‫كه شيخ السلم خاطر نشان ساخته‪.3‬‬

‫‪ -1‬شيعه ي اماميه اتفاق نظر دارند بر اينكه نه انبياء و نه ائمه مرتك گناه صغيه نشده اند‪ ،‬به كتاب عقائد‬
‫الشّي عة نوش ته ي ممّد ر ضا ‪ ،95 ،80‬و عقائد المام ية الث ن عشر ية نوش ته ي ابراه يم مو سوي زنا ن ص‬
‫‪ 157‬مراجعه كن‪.‬‬
‫‪ - 2‬مموع الفتاوي (‪.)10/313‬‬
‫‪ -3‬منبع سابق‪.‬‬
‫‪118‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪1‬‬
‫بیان و پاسخ به دو شبهه‪:‬‬
‫كسكاني ككه وقوع گناه صكغيره از انكبياء را ممنوع دانسكته‌اند دو‬
‫شبهه وارد كرده‌اند‪:‬‬
‫ول‪ :‬اينكككه خداونككد مردم را بككه پيروي و الگككو قرار دادن‬‫ا ّ‬
‫پيامبران دستور داده‪:‬‬

‫ی ی یچ‬ ‫ﯼ‬
‫(أحزاب‪)٢١ :‬‬
‫یعنككی‪ :‬سككرمشق و الگوي زيبائي در (شيوه پندار و گفتار و‬
‫كردار) پيغمكبر خدا براي شمكا اسكت‪ .‬براي كسكاني ككه (داراي‬
‫سككه ويژگككي باشنككد‪ ):‬اميككد بككه خدا داشتككه‪ ،‬و جوياي قيامككت‬
‫باشند‪ ،‬و خداي را بسيار ياد كنند‪.‬‬
‫و اين براي همه پيامبران است‪ ،‬و لزمه‌ي فرمان دادن به‬
‫پيروي پيامبر اين است كه تمام افعال و اقوال آنها اطاعت از‬
‫خدا محسككوب گردد‪ ،‬زيرا اگككر جايككز باشككد رسككول خدا گناه و‬
‫معصكيّت مرتككب شود تناقكض روي مي‌دهكد‪ ،‬و ممككن نيسكت‬
‫خداوند بنده را همزمان هم به انجام كاري فرمان دهد و هم او‬
‫را از آن نهي و بر حذر كند‪.‬‬
‫گفته‌ي آنهكا وقتكي درسكت اسكت ككه معصكيّت نكبي طوري‬
‫مخفكي و غیكر واضكح باقكي بمانكد ككه اطاعكت و معصكيّت بر مكا‬
‫ما خداونككد متعال انككبياي خود را نسككبت بككه‬ ‫مشتبككه شونككد‪ ،‬ا ّكك‬
‫مخالفكت و گناهكي ككه از آنهكا سكر زده آگاه كرده و بكي درنكگ‬
‫ايشان را توفيق تو به عنايت مي‌فرمايد‪ ،‬بنابراين استدلل آنها‬
‫بي‌مورد اسكت و صكلحيّت دليكل را ندارد‪ ،‬بلككه الگكو قرار دادن‬
‫پيامبران در حالي كه مرتكب گناه شده‌اند بدین صورت است‬
‫ككه براي توبكه و طلب عفكو گناه از خدا شتاب نمایكد و آن رابكه‬
‫تأخیر نیندازد‪ ،‬و این پیروی است از پيامبران بزرگوار كه بدون‬
‫ميكردند‪.‬‬
‫‌‬ ‫تأخير مبادرت به توبه‬
‫وم‪ :‬اينهككا چنيككن مي‌پندارنككد كككه گناه بككا كمال انسككانیّت‬‫د ّ‬
‫متضاد اسكت و حت ّكي اگكر شخكص توبكه هكم بكنكد باز هكم ناقكص‬
‫است و كمال از او سلب گرديده‪.‬‬
‫ولي ايكن ديدگاه نادرسكت اسكت‪ ،‬زيرا توبكه آثار گناه را از‬
‫جه صاحب آن نیست‪ ،‬بلكه بنده‬ ‫بين برده و ديگر سرزنشي متو ّ‬
‫در بيشتككر اوقات بعككد از توبككه از گناه از زمان قبككل از ارتكاب‬
‫گناه بهتر است‪ ،‬چون پشيماني از گناه و ترس و بيم از خداوند‬

‫‪ -1‬شيخ السلم از جله نويسندگان است كه مفصّل به آن شبهه ها پاسخ داده‪ ،‬نگاه كن به (مموع الفتاوي‬
‫‪.)15/150 ،313 -10/293‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪119‬‬
‫متعال در قلبكككككش جاي مي‌گيرد‪ ،‬و براي طلب مغفرت گناه و‬
‫دعا به تلش مي‌پردازد‪ ،‬و به اميد اينكه اعمال شايسته موجب‬
‫محكو و نابودي گناه و اثكر كار نادرسكت باشكد در راه كردار نيكك‬
‫مي‌كوشد‪ ،‬همانگونه كه برخي از سلف صالح گفته‌اند‪ « :‬داود‬
‫بعككد از ارتكاب خطككا از زمان قبككل ازآن بهتككر بود »‪ .‬ويكككي‬
‫ديگرگفتكه‪«‌ :‬اگكر توبكه نزد خدا از همكه چيكز دوسكت داشتنكي تكر‬
‫نبود خدا گرامي‌ترين خلق خود را به گناه مبتل نمي‌كرد»‪.‬‬
‫و در حديككث صككحيح آمده اسككت كككه خدا بككه توبه‌ي بنده‬
‫خوشحال‌كتر اسكت از مردي ككه شترش را در بيابان همراه بكا‬
‫آب و غذايش گم كرده و در زير درختي دراز مي‌كشد‪ ،‬تا اينكه‬
‫ناگهان از جايكككش برخاسكككته و مركبكككش را نزد خود ايسكككتاده‬
‫مي‌بيند و از خوشحالي مي‌گويد‪ :‬خدايا تو بنده و من پروردگار‬
‫تو هستم‪ ،‬يعني از شدت خوشحالي اشتباه مي‌كند‪.‬‬
‫و در قرآن كريم مي فرمايد‪:‬‬
‫ﯠ چ (بقره‪.)٢٢٢ :‬‬ ‫ﭽﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ‬
‫یعنككككی‪ :‬بي‌گمان خداونككككد توبه‌كاران و پاكان را دوسككككت‬
‫مي‌دارد‪.‬‬
‫خداوند دربيان پاداش توبه كنندگان مي‌فرمايد‪:‬‬
‫ﭽ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ ﭽﭾ ﭿ ﮀ ﮁ‬
‫ﮂ ﮃ چ (فرقان‪.)٧٠ :‬‬
‫یعنكی‪ :‬مگكر كسكي ككه توبكه كنكد و ايمان آورد و عمكل صكالح‬
‫انجام دهكد‪ ،‬ككه خداونكد (گناهان چنيكن كسكاني را مي‌بخشكد و)‬
‫بديهككا و گناهان (گذشتككه) ايشان را بككه خوبيهككا و نيكيهككا تبديككل‬
‫مي‌كنككد‪ ،‬و خداونككد آمرزنده و مهربان اسككت (و نككه تنهككا كككه‬
‫سيّئات را مي‌بخشد‪ ،‬بلكه آنها را تبديل به حسنات مي‌نمايد)‪.‬‬
‫و در قيامت خداوند بنده‌اش را مي‌پوشاند‪ ،‬سپس اعتراف‬
‫بكه همكه گناهانكش را از او مي‌گيرد‪ ،‬تكا اينككه بنده گمان مي‌كنكد‬
‫كككه ديگككر هلك شده‪ ،‬در آن موقككع خداونككد متعال مي‌فرمايككد‪:‬‬
‫مكككن همكككه گناهانكككت را بكككه نيككككي تبديكككل كردم‪ ،‬آنگاه بنده‬
‫درخواسككت ديدن گناهان بزرگككش را مي‌كنككد كككه هنوز هككم از‬
‫آشكار شدنشان بيمناك اسككت‪ ،‬و معلوم اسككت حال او بعككد از‬
‫تبديكل گناهانكش بكه حسكنات بهتكر وبرتكر اسكت ازحال او قبكل از‬
‫تبديل‪ ،‬وگرنه‪ ،‬نه گناهی صورت مي‌گرفت و نه تبديل به نيكي‬
‫مي‌شدند‪.‬‬
‫مسكلما هيكچ پيامكبري مرتككب گناه صكغيره نشده مگكر اينككه‬ ‫ً‬
‫سكريع توبكه كرده و طلب مغفرت و عفكو از خدا نموده‪ ،‬و هكر‬
‫جا در قرآن يادي از گناه انبياء شده همراه است با ذكر توبه و‬
‫‪120‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫اسككتغفار‪ ،‬مثل ً آدم و همسككرش نافرمانككي كردنككد‪ ،‬و بلفاصككله‬


‫اقدام به توبه كردند و گفتند‪:‬‬
‫ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ چ (أعراف‪.)٢٣:‬‬
‫یعنككی‪( :‬دسككت دعككا بككه سككوي خدا برداشتنككد و) گفتنككد‪:‬‬
‫پروردگارا! ما (با نافرماني از تو) بر خويشتن ستم كرده‌ايم و‬
‫اگر ما را نبخشي و بر ما رحم نكني از زيانكاران خواهيم بود‪.‬‬
‫و هنوز ضربه‌ي موسي شخص قبطي را بر زمين نينداخته‬
‫بود كه موسي شتاب زده از خدا طلب بخشش و عوف گناه و‬
‫رحمت كرد و‪:‬‬
‫ﮒ‬ ‫ﮏﮐ ﮑ‬ ‫ﮍ ﮎ‬ ‫ﮊ ژ ﮌ‬ ‫ﭽ ﮇ ﮈ ﮉ‬
‫گ گ چ‬ ‫ﮓ‬
‫(قصص‪.)١٦:‬‬
‫یعنككی‪( :‬موسككي از كرده خود پشيمان شككد و رو بككه درگاه‬
‫خدا كرد و) گفكت‪ :‬پروردگارا! مكن بر خويشتكن (بكا كشتكن يكك‬
‫تككن) سككتم كردم‪ ،‬پككس (بككه فريادم رس و) مرا ببخككش(خدا‬
‫دعايكككش را اجابكككت كرد) و او را بخشيكككد‪ ،‬چرا ككككه خدا بكككس‬
‫آمرزگار و مهربان (درباره بندگان پشيمان و توبه‌كار) است‪.‬‬
‫بكه محكض اينككه داود بكه خطاي خود پي‌برد‪ ،‬از پروردگارش‬
‫آمرزش خواست و توبه كرد‪:‬‬
‫چ (ص‪.)٢٤ :‬‬ ‫ﯧ ﯨ ﯩ‬ ‫ﭽ ﯥ ﯦ‬
‫یعنی‪:‬بنابراین انبياء بر گناه و نافرماني باقي نمانده و توبه‬
‫را بككه تأخيككر نمي‌انداختنككد‪ ،‬كككه خدا آنهككا را از چنيككن پديده‌اي‬
‫معصكوم نگكه داشتكه‪ ،‬و بعكد از توبكه هكم كاملتكر از حالت قبكل از‬
‫توبه بودند‪.‬‬
‫و بدينصكورت ايكن دو شبهكه پكس رانده شده‪ ،‬و درعرصكه‌ي‬
‫اسككتدلل و مجادله دوام نياوردنككد‪ ،‬و براي انهدام آنهككا دليككل‬
‫واضح و روشنگر ما را كافي است‪.‬‬

‫ارتﮑاب گناه دليل بشر بودن است‬


‫پيامكبران هكم ماننكد بقيكه انسكان هسكتند‪ ،‬و خداونكد آنهكا را در‬
‫حمكل رسكالت الهكي و تبليكغ آن عصكمت بخشيده بطوري ككه نكه‬
‫چيزي را فراموش مي‌كننككككد و نككككه زیاد و کككككم می‌کننككككد‪ ،‬و‬
‫بدينصكورت وحي‌اي ككه خدا بسكوي آنهكا فرو فرسكتاده كامكل و‬
‫وافككي و آنگونككه كككه خدا مي‌خواهككد بككه مردم ابلغ شده و در‬
‫دسكترس آنهكا قرار مي‌گيرد‪ ،‬ولي لزمه‌ي معصكوم بودن ايشان‬
‫در حمكل و ابلغ رسكالت ايكن نيسكت ككه در همكه امور معصكوم‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪121‬‬
‫باشنكد‪ ،‬زيرا بكه حككم اينككه انسكان هسكتند مخالفتهاي كوچكك و‬
‫گناه صكغيره از آنهكا سكر مي‌زنكد‪ ،‬لکكن رحمكت خداوندي آنهكا را‬
‫جككبران كرده و خداونككد ايشان را نسككبت بككه خطايشان آگاه‬
‫سكاخته‪ ،‬و ایشان را توفيكق توبكه و باز‌گشكت بسكوي خدا عنايكت‬
‫مي‌فرمايد‪.‬‬
‫شيككخ مصكطفي مراغككي اسكتاد دانشگاه ازهككر مي‌گويككد‪« :‬‬
‫وحكي بكا هكر عمكل يكا هكر گفته‌اي ككه از انكبياء صكادر مي‌شود‬
‫همدم و همراه نيسكت‪ ،‬پكس آنهكا هكم در معرض خطكا هسكتند‪،‬‬
‫ولي امتياز آنهكا بكا سكاير بشكر در ايكن اسكت ككه بعكد از صكدور‬
‫خطكا و اشتباه از آنهكا‪ ،‬خداونكد ايشان را بر آن تأييكد نمي‌كنكد‪ ،‬و‬
‫گاهي هم آنها را مورد عتاب و سرزنش قرارمي‌دهد»(‪.)1‬‬

‫احترام و تكريم انبياء‬


‫جايز نيست ارتکاب خطا و گناه صغيره انبياء راهي براي طعنه‬
‫زدن و تحقيكر آنهكا باز کنكد‪ ،‬چون امور معدودي هسكتند ككه خدا‬
‫آنهككا را مورد عفككو و گذشككت قرار داده‪ ،‬و آنهككا را از آن پاك‬
‫كرده‪ ،‬و برهكر مسكلمانی لزم اسكت از اينهكا عكبرت بگيرد‪ ،‬اگكر‬
‫پيامككبران بزرگوار برگزيده‌ي خدا بككه خاطككر اينگونككه رفتارهككا‬
‫مورد عتاب و سكرزنش قرار گرفتكه باشنكد‪ ،‬بر مكا واجكب اسكت‬
‫ككه خيلي از گناه برحذر و نسكبت بكه آن هوشيار باشيكم‪ ،‬و بايكد‬
‫جه و استغفار زياد بسوي خدا‬ ‫در بازگشت و توبه‌ي سريع‪ ،‬و تو ّ‬
‫پيامبران را الگو قرار دهيم‪.‬‬

‫عصمت غير انبياء‬


‫اهل سنّت و جماعت معصوم بودن را به غير انبياء و پيامبران‬
‫مت بعد از پيامبر ص‬ ‫نسبت نداده‌اند‪ ،‬حت ّي بهترين مردم اين ا ّ‬
‫کكه صكحابه هسكتند و ابوبككر و عمكر از جمله آنهكا بودنكد معصكوم‬
‫اول اسكلم در نخسكتين خطبه‌اي‬ ‫نيسكتند‪ ،‬همانگونكه ككه خليفه‌ي ّ‬
‫كككه در خلفككت بر مردم خوانككد فرمود‪ « :‬اي مردم! مككن بككه‬
‫عنوان حكمران بر شمكككا برگزيده شده‌ام ولي بهتريكككن شمكككا‬
‫نيسككتم‪ ،‬اگككر بككه نيككك رفتار كردم مرا ياري كنيككد‪ ،‬و اگككر خطككا‬
‫كردم مرا به مسير درست برگردانيد»‪.‬‬

‫‪ -1‬حياة ممّد هيكل‪ ،‬مقدمه ي اين كتاب به قلم شيخ مراغي ص ‪.11‬‬
‫‪122‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫و هنگامككي كككه يككك زن از عمككر بككن خطاب انتقاد و ارائه‬


‫دليككل کرد‪ ،‬عمككر فرمود‪ :‬زنككي بككه حككق اصككابت كرد ولي عمككر‬
‫اشتباه كرد‪.‬‬

‫عصمت معّز فاطمي‬


‫پيروان «معككز معككد بككن تميككم» كككه برخككي او را «معككز الد ّ كين‬
‫فاطمي» مي‌خوانند مدعی بودند كه او و فرزندانش از خطا و‬
‫گناه معصوم هستند‪.‬‬
‫امككا ايككن ادعككا و پندار باطككل بود و بككه منظور گمراه كردن‬
‫مردم ايكن طاغوت را در مقام نبوّت منصكوب كردنكد تكا هكر چكه‬
‫مي‌گويكد بكه جاي ديكن پيروي گردد‪ ،‬و گرنكه ايكن شخصكي ككه او‬
‫را معّز مي‌گوينكد‪ ،‬و كسكاني را ككه فاطمي ّكه ناميده شده‌انكد از‬
‫سكلله‌ي فاطمكه نيسكتند‪ ،‬بلككه از نسكل عبيكد الله قدّاح بودنكد‪ ،‬و‬
‫مقوله‌ي معصككوم بودن ائمه‌ي خود را مطرح كردنككد بككا وجود‬
‫مد غّزالي – رحمككه الله – دركتابككي كككه در ر ّد‬ ‫اينكككه امام مح ّكك‬
‫ايشان نوشكككككت مي‌گويكككككد‪ « :‬ظاهكككككر مذهبشان رفكككككض و‬
‫رافضي‌گري بود ولی باطن و حقیقت آن كفر محض است‪.»1‬‬

‫مه‬
‫عصمت ائ ّ‬
‫شيعيان اثنككي عشريككه مدعككي هسككتند كككه امامانشان از خطككا‬
‫معصوم‌اند‪ ،‬و اين عصمت همان عصمتي است كه به پيامبران‬
‫نسبت مي‌دهند‪ .‬احمد مقد ّمي شيعه‌ي معاصر در تبيين مفهوم‬
‫عصكمت ائمكه از ديدگاه شيعكه مي‌گويكد‪ « :‬مكا سكهو يكا غفلت را‬
‫مه تصوّر نمي‌كنيم‪ ،‬و معتقدیم آنها بر هر چيزي كه‬ ‫در مورد أئ ّ‬
‫‪2‬‬
‫مصكلحت مسكلمانان در آن اسكت احاطكه دارنكد ( )»‪ .‬و ابراهيكم‬
‫موسككوي زنجانككي از شيككخ صككدوق شيعككه نقككل مي‌كنككد كككه‬
‫مي‌گويد‪ « :‬اعتقاد ما در مورد پيامبران و ائمه و فرشتگان اين‬
‫اسكت ككه آنهكا معصكوم و از هكر لككه و پليديكي پاك هسكتند‪ ،‬و‬
‫هرگكز گناه نمي‌كننكد‪ ،‬نكه صكغيره و نكه ككبيره‪ ،‬و از آنچكه خدا بكه‬
‫آنان دستور داده سرپيچى نمىكنند و آنچه را كه مأمورند انجام‬
‫مىدهنككد »(‪ ،)3‬همچنيككن كسككاني را تكفيككر مي‌كنككد كككه ائمككه را‬
‫معصكوم نمي‌داننكد‪ ،‬و بعكد از كلم سكابق بلفاصكله مي‌گويكد‪« :‬‬

‫‪ -1‬مموع فتاوي شيخ السلم ‪.4/320‬‬


‫‪ -2‬حكومت اسلمي خين ص ‪.91‬‬
‫‪ -3‬عقائد اماميه اثن عشريه ص ‪.157‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪123‬‬
‫هر كس در هر حالتي از حالتها عصمت را از آنها نفي كند در‬
‫واقع جهل و ناداني را به آنها نسبت داده است‪ ،‬و هر كس آنها‬
‫را جاهكل بدانكد كافكر اسكت »(‪ ،)1‬سكپس گفكت‪ « :‬اعتقاد مكا بر‬
‫اين است كه آنها معصومند و موصوف به كمال تمام و علم و‬
‫آگاهكی همكه جانبكه هسكتند هكم در اوايكل امور و هكم در اواخكر‪ ،‬و‬
‫در هيچ حالتي به نقص و نافرماني توصيف نمي‌شوند» (‪.)2‬‬
‫و مجلسي مي‌گويد‪ « :‬ياران ما اماميه اجماع دارند براينكه‬
‫مه از گناه كككبيره و صككغيره‪ ،‬هككم بككه اشتباه و هككم‬ ‫انككبياء و ائ ّ ك‬
‫عمدي معصكوم هسكتند‪ ،‬قبكل از نبوّت و امامكت و بعكد از آن‪ ،‬و‬
‫اصككل ً از زمان ولدت تككا وقتككي كككه بككه لقاي خدا مي‌رسككند‬
‫مد ابن بابويه و استادش ابن الوليد‬ ‫معصومند‪ .‬و جز صدوق مح ّ‬
‫كه جايز دانسته‌اند از جانب خدا مرتكب سهو و اشتباه شوند‪،‬‬
‫نككه آن اشتباهككي كككه از شيطان اسككت‪ ،‬بدون اينكككه متعلّق بككه‬
‫تبليككغ و بيان احكام باشككد »(‪ .)3‬اعتقاد بككه معصككوم بودن ائمككه‬
‫نزد شيعكككه از اعتقادات درجكككه اوّل و اسكككاسي اسكككت‪ ،‬لذا‬
‫مخالفيككن خود را در ايككن مسككأله تكفيككر مي‌كننككد‪ ،‬كككه نتايككج‬
‫متعدّدي از آن اعتقاد گرفتككككككه مي‌شود‪ ،‬از جمله‪ :‬سككككككخنان‬
‫مه به عنوان دليل شرعي همچون قرآن و سنّت‬ ‫منسوب به ائ ّ‬
‫معتكبر اسكت‪ ،‬از ايكن رو بكه ديدگاه شيعكه بكا وفات رسكول خدا‬
‫ص تشريككع پايان نيافككت‪ ،‬بلكككه تككا زمان غيبككت امام دوازدهككم‬
‫اسككتمرار دارد‪ ،‬و حت ّ كي معتقدنككد كككه ممكككن اسككت بتواننككد از‬
‫طريككق نائب امام غائب بككه رسككائل و نوشته‌های او دسككترسي‬
‫پيدا كنند‪.‬‬
‫همچنيككن معتقدنككد كككه ائمككه بيككش از هككر كسككي مسككتحق‬
‫خلفت و جانشيني هستند‪ ،‬هم از ابوبكر و عمر وعثمان و هم‬
‫از ساير صحابه‪.‬‬

‫راز عصمت پيامبران‬


‫ﭝ‬ ‫پيامكبران و انكبياء بكا وحكي الهكی معصكوم مكی شوندﭽ ﭛ ﭜ‬
‫ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ چ (النجم‪.)٤ – ٣ :‬‬

‫‪ -1‬منبع سابق‪.‬‬
‫‪ -2‬منبع سابق‪.‬‬
‫‪ -3‬بار النوار ملسي (‪ )351-25/350‬نگاه كن به المامة سالوس ص ‪.21‬‬
‫‪124‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫یعنككی‪ :‬و از روي هوا و هوس سككخن نمي‌گويككد‪ .‬آن (چيزي‬


‫كه با خود آورده است و با شما در ميان نهاده است) جز وحي‬
‫و پيامي نيست كه (از سوي خدا بدو) وحي و پيام مي‌گردد‪.‬‬
‫مه چیست؟ علمای شیعه‌ی امامیه می‌گویند‪:‬‬ ‫راز عصمت ائ ّ‬
‫قطعا ً خداوند در آنها ارواحی را آفریده که بوسیله‌ی آن ایشان‬
‫را استوار و ثابت قدم می‌گرداند‪ ،‬همانگونه که کلینی در کتاب‬
‫اصول کافی خود در باره‌ی این موضوع فصلی را تحت عنوان‪:‬‬
‫مه است» (‪ )272-1/271‬و «فصل‪:‬‬ ‫«فصل ذکر ارواحی که در ائ ّ‬
‫مه را استوار نگه می‌دارد » (‪1/273‬‬ ‫روحی که خدا توسط آن ائ ّ‬
‫‪ )274 -‬تألیككف کرده و در آن فصككل شككش روایككت را از ابككی‬
‫عبدالله نقل کرده که در تفسیر روح در این آیه ذکر کرده‪:‬‬
‫ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖﭗ چ (شورى‪)٥٢ :‬‬
‫یعنی‪ :‬همان گونه كه به پيغمبران پيشين وحي كرده‌ايم‪ ،‬به‬
‫تو نيز به فرمان خود جان را وحي كرده‌ايم (كه قرآن نام دارد‬
‫و مايه حيات دلها است)‪.‬‬
‫و میگوید‪ « :‬منظور از روح یکی از مخلوقات خدا است که‬
‫از جبرئیكل و میکائیكل بالتكر اسكت و همراه رسكول خدا ص بود‬
‫و به او خبر می‌داد‪ ،‬و ایشان را ثابت قدم نگه می‌داشت و بعد‬
‫مه است »‪.‬‬ ‫از او همراه ائ ّ‬
‫و در فصككل سككابق همان كتاب ياد آور شده كككه از امام‬
‫صادق روايت شده که فرمود‪ :‬روح القدوس به انبياء اختصاص‬
‫دارد‪ ،‬و چون پیامكبر از دنیكا برود روح القدوس نزد امام رفتكه و‬
‫همدم او می‌شود‪ ،‬و نمی‌خوابكككككككد و غفلت بر او سكككككككیطره‬
‫نمی‌یابكككككد‪ ،‬و دچار لهكككككو و غرور نمی‌شود (‪ ،)1‬و در حاشیه‌ی‬
‫همان کتاب « رؤیكت و دیدن» را اینگونكه تفسكیر کرده‪ :‬یعنكی‪:‬‬
‫آنچككه را کككه در گوشككه و کنار ایككن سككرزمین‪ ،‬و در ارتفاعات‬
‫آسكمان‪ ،‬و خلصكه آنچكه از عرش پایین‌كتر اسكت تكا عمكق زمیكن‬
‫آنچه ناپدید است به او نشان می‌دهد‪.‬‬
‫و در کتاب بحار النوار مولی محمد باقر مجلسی (‪-25/47‬‬
‫مه توسكط روح‬ ‫‪ )99‬فصكل «الرواح التكی فیهكم» می‌گویكد‪ :‬ائ ّك‬
‫القدوس تقویت و پشتیبانی می‌شوند‪ .‬همچنین ابن بابویه قمی‬
‫در رسكككاله‌ی «العتقادات» شیكككخ صكككدوق (ص ‪)109 -108‬‬
‫می‌نویسككد‪...« :‬اعتقاد مككا در اخبار و روایات صككحیحه موافككق‬
‫قرآن اسكت‪ ،‬و معانكی آن همكه بكا هكم متوازن و همگون و بدون‬

‫‪ -1‬نگاه کن به عقائد المامیه ابراهیم موسوی زنانی ص ‪.161‬‬


‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪125‬‬
‫اختلف اسككت‪ ،‬زیرا همككه از طریككق وحككی از خداونككد متعال‬
‫برگرفته شده‌اند»‪.‬‬
‫همچنیكن قمكی صكاحب کتاب «مكن ل یحضره الفقیكه» کكه‬
‫یکكی از مرا جع چهار گانه‌ی حدیكث نزد جعفریكه اسكت می‌گویكد‪:‬‬
‫«رأی علمای شیعه بر این است که رسول خدا چنانچه وصیّت‬
‫متش را ضایع کرده»!‪.1‬‬ ‫نکند پیامبری و نبوّتش ناقص است و ا ّ‬
‫از جمله دلیلی کككه بر باطككل بودن ایككن مدعای شیعككه در‬
‫مه دللت می‌کنككد ایككن اسككت کككه بدون دلیككل بایككد از‬ ‫مورد ائ ّ ك‬
‫معصككككوم پیروی شود‪ ،‬ولی مخالفككككت و عدم پیروی از غیككككر‬
‫ص صریح‬ ‫معصوم جایز است‪ ،‬و اصل ً وقتی که معلوم باشد با ن ّ‬
‫قرآن و سنّت مخالفت دارد‪ ،‬واجب است با او مخالفت ورزید‪،‬‬
‫خداوند متعال هم ما را به اطاعت از خود و پیامبرش فرمان‬
‫داده‪ ،‬ولی غیكر از پیامكبر تنهكا در صكورتی اطاعكت می‌شود کكه‬
‫مردم را به اطاعت از پیامبر دستور دهكد‪ ،‬و چنانچه دچار نزاع‬
‫و اختلف شویم جهت حل آن به کتاب خدا و سنّت رسول خدا‬
‫بر می‌گردیم‪:‬‬
‫ﯼ ی یی‬ ‫ﭽ‬
‫ﰊ‬ ‫ﰈﰒﰒﰒﰒﰒﰒ ﰉ‬
‫چ(نسا‪.)٥٩:‬‬ ‫ﰎﰒ ﰐﰒ ﰒﰒ‬
‫یعنكی‪ :‬اي كسكاني ككه ايمان آورده‌ايكد! از خدا (بكا پيروي از‬
‫سك به سنّت او)‬ ‫مد مصطفي با تم ّ‬ ‫قرآن) و از پيغمبر (خدا مح ّ‬
‫اطاعككككت كنيككككد‪ ،‬و از كارداران و فرماندهان مسككككلمان خود‬
‫فرمانككبرداري نمائيككد (مادام كككه دادگككر و حقّگرا بوده و مجري‬
‫احكام شريعكت اسكلم باشنكد) و اگكر در چيزي اختلف داشتيكد‬
‫(و در امري از امور كشمككش پيدا كرديكد) آن را بكه خدا (بكا‬
‫عرضكككه بكككه قرآن) و پيغمكككبر او (بكككا رجوع بكككه سكككنّت نبوي)‬
‫برگردانيد (تا در پرتو قرآن و سنّت‪ ،‬حكم آن را بدانيد‪ .‬چرا كه‬
‫خدا قرآن را نازل‪ ،‬و پيغمكبر آن را بيان و روشكن داشتكه اسكت‪.‬‬
‫بايد چنين عمل كنيد) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد‪.‬‬
‫ايكن كار(يعنكي رجوع بكه قرآن و سكنّت) براي شمكا بهتكر وخوش‬
‫فرجام‌تر است‪.‬‬
‫مه معصكوم بودنكد‪ ،‬واجكب بود هكر اختلف و‬ ‫بنابرایكن‪ ،‬اگرائ ّك‬
‫مه برگردانده شود‪ ،‬پس عدم واجب‬ ‫نزاعی به خدا و پیامبر و ائ ّ‬
‫بودن این رجعت بر معصوم نبودنشان دللت می‌کند‪.‬‬
‫علوه بر ایككن‪ ،‬علی و دو پسككرش – رضككی الله عنهككم – در‬
‫علم و فتوا بكا هكم مخالفكت داشته‌انكد‪ ،‬همانگونكه کكه سكایر اهكل‬

‫‪ -1‬منبع سابق‪.‬‬
‫‪126‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫علم با هم اختلف دارند‪ ،‬به همان صورت که حسن با پدرش‬


‫در جنگ اختلف داشتند‪ ،‬و خیلی از کارهایش را نمی‌پسندید‪ ،‬و‬
‫اگر معصوم بودند مخالفت معصوم با معصوم ممکن نیست‪ ،‬و‬
‫خص شكد‬ ‫نیكز علی عاقبكت از رأی خود برگشكت‪ ،‬و برایكش مش ّك‬
‫کككه اگككر طوری دیگككر عمككل می‌کرد درسككت تككر بود‪ ،‬علوه بر‬
‫چندیككن فتوایككی کككه از یکككی بككه دیگری برگشتككه‪ ،‬ولی انسككان‬
‫معصكككوم دو فتوای متضاد ندارد مگكككر یکكككی ناسكككخ و دیگری‬
‫منسكوخ باشكد‪ .‬امام حسكن هكم بكه برادرش حسكین توصكیه کرد‬
‫کككه بككا اهككل عراق مخالفككت ورزد و از آنهككا اطاعككت نکنككد‪ ،‬و‬
‫خواهان رهبری و بیعت آنها نباشد‪ ،‬اگر امام حسن معصوم بود‬
‫برای امام حسین جایر نبود مخالف رأی او عمل کند (‪.)1‬‬

‫‪ -1‬مراجعه کن به مموع فتاوای ابن تیمیه ‪.35/120،125،126‬‬


‫فصل هفتم‬
‫دلیل نبوّت‬

‫پیشگفتار‬
‫پیامكبران کكه از جانكب خدا بسكوی مردم فرسكتاده شده‌انكد بكه‬
‫مردم می‌گوینكد‪ :‬مكا از جانكب خدا فرسكتاده شده‌ایكم و بر شمكا‬
‫واجكب اسكت در هكر پیام و دسكتوری کكه بكه شمكا ابلغ می‌کنیكم‬
‫مرا تصكدیق کنیكد‪ ،‬همانگونكه کكه بر شمكا واجكب اسكت اوامكر و‬
‫نواهكی مكا را عمل ً اطاعكت نماییكد‪ ،‬و خداونكد متعال در خطاب‬
‫سلم به قوم خویش می‌فرماید‪:‬‬ ‫نوح علیه ال ّ‬
‫ی ی‬ ‫ﯼ ی‬ ‫ﭽ‬
‫چ‬
‫(شعراء ‪.)108-106‬‬
‫یعنككی‪ :‬زمانككي كككه هم‌نژادشان نوح بديشان گفككت‪ :‬هان!‬
‫پرهيزگاري كنيد! قطعا ً من براي شما پيغمبر اميني هستم‪ ،‬از‬
‫خدا بترسيد و از من اطاعت كنيد‪.‬‬
‫همانگونه که پیامبرانی همچون‪ :‬هود‪ ،‬صالح‪ ،‬لوط و شعیب‬
‫اقوامشان را مورد خطاب قرار داده انككد‪ ،‬و اصككل ً ایككن گفتار و‬
‫دعوت کل پیامبران است‪.‬‬
‫بنابرایككن‪ ،‬وقتككی کككه پیامككبران ادعككا می‌کننككد کككه هككر چككه‬
‫می‌گوینككد از جانككب حككق بككه آنهككا القاء می‌گردد‪ ،‬لزم اسككت‬
‫جت و برهانهای چنان روشنكككی در اختیار‬ ‫خداونكككد دلیكككل و ح ّكك‬
‫جت خدا‬ ‫ایشان قرار دهكد کكه ادعایشان را تصكدیق نموده و ح ّك‬
‫بر مردم اقامكه گردد‪ ،‬و هیكچ عذر و بهانه‌ای برای کسكی باقكی‬
‫نمانكد کكه بتوانكد نكه ایشان را تصكدیق کنكد ونكه از ایشان پیروی‬
‫نمایككد‪ ،‬همانگونككه کككه حككق تعالی فرمود‪ :‬ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ چ‬
‫(حدیسد‪ )25 :‬یعنكی‪ :‬مكا پيغمكبران خود را همراه بكا دلئل متقكن و‬
‫معجزات روشن (به ميان مردم) روانه كرده‌ايم‪.‬‬
‫وع و گوناگونی دلیل‬ ‫تن ّ‬
‫دلیل و نشانه‌هایی که حقانی ّت و راستی هر پیامبری را به‬
‫اثبات می‌رسكاند زیاد و متنوّعنكد‪ ،‬و برخكی علمكا پیرامون دلیكل‬
‫نبوّت پیامكبر اسكلمص تألیفاتكی دارنكد و کتابهایكی بكه را رشته‌ی‬
‫تحریكر در آورده‌انكد کكه در برخكی از آنهكا ایكن دلیكل از هزار هكم‬
‫گذشته‪ ،‬و ما این دلیل و نشانه ‌ها را به پنچ دسته تقسیم‪ ،‬که‬
‫هر کدام از آنهاحاوی مجموعه‌ی مشابهی هستند‪:‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪129‬‬
‫اوّل‪ :‬آیات و معجزاتكككی کكككه خدا جهكككت تصكككدیق و تثبیكككت‬
‫حقانیّت رسالت آنها به اجرا در می‌آورد‪.‬‬
‫دوم‪ :‬بشارت انبیای سابق به آمدن انبیای بعدی‪.‬‬ ‫ّ‬
‫جه و دقّت در احوال انبیاء‪.‬‬‫ّ‬ ‫تو‬ ‫م‪:‬‬‫ّ‬ ‫سو‬
‫جه و نگاه ژرف به دعوت پیامبران‪.‬‬ ‫چهارم‪ :‬تو ّ‬
‫پنجم‪ :‬یاری و پشتیبانی شدن پیامبران از جانب خدا‪.‬‬
‫اکنون به توضیح و تفصیل هر کدام از آنها می پردازیم‪.‬‬

‫اوّل‪ :‬آیات و معجزات پیامبران‬


‫در زبان عربكی نشانكه و دلیكل وجود هكر چیزی را « آیكه» گوینكد‪،‬‬
‫ولی در این موضوع وقتی می‌گوییم آیه یا نشانه‪ ،‬منظور امور‬
‫خارق العاده‪ ،‬و متغایر با سنّتهای عادی طبیعی است که انجام‬
‫آن خارج از قدرت و توانایكی بشكر اسكت‪ ،‬ماننكد دگرگون شدن‬
‫عصكا بكه اژدهایكی کكه حرکكت کنكد و بكه هكر سكویی در جسكت و‬
‫خیككز باشككد‪ ،‬چنیككن امری چون مخالف بككا سككنّت های عادی و‬
‫معروف جهان هسكتی اسكت‪ ،‬و دلیلی اسكت غیكر قابكل نقكض و‬
‫باطكل کردن‪ ،‬بر صكداقت و راسكتگویی آنهكا در رسكالتی کكه از‬
‫جانب خدا آورده‌اند دللت میکند‪.‬‬

‫تعریف آیه و معجزه‬


‫همه‌ی علمككككا ایككككن نشانه‌ككككها را معجزه نامیده‌انككككد‪ ،‬و واژه‬
‫«معجزه» بككه معنككی‪ « :‬ناتوان کننده» اسككت‪ .‬و بككه معجزات‬
‫انككككبياء بككككه ايككككن خاطككككر معجزه اطلق شده کككككه ديگران‬
‫نمی‌توانسته‌اند مانند آن انجام بدهند و شکست می خورده‌اند‪.‬‬
‫«معجزه » ‪ -‬در لغكت عربكی اسكم فاعكل اسكت – و ریشه‌ی آن‬
‫«عجكز » بمعنكی ناتوانكی از انجام کاری گرفتكه شده اسكت‪ ،‬و‬
‫فرق نمی‌کند کار و عمل باشد‪ ،‬یا رأی و تدبیر (‪.)1‬‬
‫امام فخر رازی معجزه را در عُرف اینگونه تعریف می‌کند‪:‬‬
‫« امر خارق العادتی است که مقرون با تحدّی و مبارزه طلبی‬
‫بوده و از معارضه سالم است»(‪)2‬‬
‫و ابكن حمدان حنبلی معجزه را چنیكن تعریكف می‌کنكد‪ « :‬هكر‬
‫گفتكه یكا کاری کكه همراه و موافكق بكا ادعای رسكالت و پیامكبری‬
‫باشككد‪ ،‬بطوری کككه ابتدا بر جهككت تحدّی و مبارزه طلبككی ارائه‬
‫‪ -1‬بصائر ذوی التّمیز ‪.1/65‬‬
‫‪ -2‬لوامع النوار البهیّة ‪.290-2/289‬‬
‫‪130‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫شود و کسی را یارای مبارزه نباشد‪ ،‬نه با ارائه‌ی خود آن و نه‬


‫شبیه آن » (‪.)1‬‬
‫بنابراین امور ذیل معجزات به حساب نمی‌‌آیند‪:‬‬
‫خارق العاده هایككی کككه بككه انبیاء اعطاء شده ولی نككه بككه‬
‫منظور تحدی و مبارزه طلبكككی‪ ،‬ماننكككد جوشیدن آب در بیكككن‬
‫انگشتان رسول خدا ص‪ ،‬و زیاد شدن خوراک اندک‪ ،‬و تسبیح‬
‫گفتككن سككنگریزه در کكف دسككت‪ ،‬آمدن درخككت بسككوی ایشان‪،‬‬
‫نالیدن تنه‌ی درخت برایش و امثال اینها‪...‬‬
‫خارق العادتهایكی کكه خداونكد بكه غیكر انبیاء اعطاء فرموده و‬
‫علمای متأخككر آنهككا را «کرامككت» می‌نامنككد‪ .‬همچنیككن علمای‬
‫خر ایككن تفاوتهككا را مطرح کرده‌انككد‪ ،‬و علمای قدیككم امثال‬ ‫متأ ّ ك‬
‫‪2‬‬
‫امام احمد همه‌ی اینها را شامل معجزه می‌دانند ( )‪.‬‬
‫مككا معجزه را (آیككه)می‌گوییككم همانگونككه کككه در قرآن ذکككر‬
‫شده اسككت‪ ،‬و ایككن نام شامككل تمام اموری اسككت کككه خدا بككه‬
‫انبیاء بخشیده تا دلیلی باشد بر صدق و راستگویی ایشان‪ ،‬چه‬
‫تحدّی و مبارزه طلبی مقصود باشد و چه نباشد‪.‬‬

‫انواع معجزه ها‬


‫وقتكی کكه در مورد معجزات و امور خارق العاده‌ای کكه خدا بكه‬
‫انبیاء و پیامبران داده به تحقیق و پژوهش می‌پردازیم می‌بینیم‬
‫کككه همككه در زیككر مجموعه‌ی ایككن سككه مسككأله هسككتند‪ :‬علم و‬
‫آگاهی‪ ،‬قدرت و توانایی‪ ،‬و بی نیازی(‪.)3‬‬
‫بنابرایككن‪ ،‬خككبر دادن در باره‌ی امور غیبككی گذشتككه و آینده‪،‬‬
‫ماننكد عیسكی کكه بكه قوم خود خكبر می‌داد چكه می‌خورنكد و چكه‬
‫چیزی را در خانككه هایشان پسك‌انداز می‌کننككد‪ ،‬و ماننككد گزارش‬
‫رسككول خدا ص در باره‌ی امتهای سككابق‪ ،‬و خككبر از فتنككه هككا و‬
‫نشانه‌های آخر الّزمان که در آینده بوقوع می‌پیوندند‪ ،‬همه اینها‬
‫در باب علم و دانش و آگاهی هستند‪.‬‬
‫و متحوّل شدن عصكا بكه اژدهكا‪ ،‬و شفای نابینای مادرزاد‪ ،‬و‬
‫جذام‪ ،‬و زنده کردن مردگان‪ ،‬و شکافتكككككن ماه و امثال آن‪ -‬از‬
‫باب قدرت هستند‪.‬‬

‫‪ -1‬منبع سابق‪.‬‬
‫‪ -2‬مموع فتاوای شیخ السلم ابن تیمیه ‪ ،11/311‬و لوامع النوار اللبهیّة ‪.2/290‬‬
‫‪ --3‬مموع فتاوای شیخ السلم ابن تیمیه ‪.313 -11/312‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪131‬‬
‫عصككمت و حمایككت رسككول خدا ص در برابر سككوء قصككد‬
‫مردم‪ ،‬و پیوسكككت کردن دو روز در حالت روزه بدون تأثیكككر بر‬
‫نشاط و سرحالی او‪ ،‬از باب بی‌نیازی است‪.‬‬
‫و ایكككن سكككه مسكككأله‪ :‬علم و قدرت و بی‌نیازی‪ ،‬کكككه همكككه‬
‫معجزات بككه آنهككا بر می‌گردنككد‪ ،‬بصككورت کامككل و مطلق تنهككا‬
‫صكفت خداونكد متعال هسكتند‪ ،‬و جكز او کسكی در هیكچ کدام از‬
‫اینهككا بككه کمال نمی‌رسككد‪ ،‬از ایكن رو خداونككد پیامككبرش ص را‬
‫فرمان می دهد که خود را از ادعای این امور تبرئه کند‪:‬‬
‫ﭽ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬﮭ‬
‫ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ چ (انعام‪)50 :‬‬
‫یعنككی‪( :‬اي پيغمككبر! بديككن كافران) بگككو‪ :‬مككن نمي‌گويككم‬
‫گنجينه‌هاي (ارزاق و اسكرار جهان) يزدان در تصكّرف مكن اسكت‬
‫(چرا كككه الوهي ّكككت و مالكي ّككت جهان تنهككا و تنهككا از آن خداي‬
‫سكبحان اسكت و بكس) و مكن نمي‌گويكم ككه مكن غيكب مي‌دانكم‬
‫(چرا كه كسي از غيب جهان باخبر است كه در همه مكانها و‬
‫زمانهككا حاضككر و ناظككر باشككد كككه خدا اسككت) و مككن بككه شمككا‬
‫نمي‌گويككم كككه مككن فرشته‌ام‪( .‬بلكككه مككن انسككاني همچون‬
‫شمايكم‪ .‬ايكن اسكت عوارض بشري از قبيكل‪ :‬خوردن و خفتكن و‬
‫در كوچكه و بازار راه رفتكن‪ ،‬در مكن ديده مي‌شود‪ ،‬جكز ايكن ككه‬
‫به من وحي مي‌شود و) من جز از آنچه به من وحي مي‌شود‬
‫پيروي نمي‌كنكم (و سكخن كسكي جكز سكخن خدا را نمي‌شنوم و‬
‫تنها به فرمان او راه مي‌روم)‪.‬‬
‫پككس رسككول خدا ص از ادعای غیككب‪ ،‬و مالکی ّكت خزانه‌های‬
‫زمین‪ ،‬و از اینکه فرشته‌ای باشد بی نیاز از خوردن و آشامیدن‬
‫خود را تبرئه می‌کند‪ .‬پیامبران به میزانی که خداوند متعال به‬
‫آنهككا ببخشككد بككه ایككن چیزهای مخالف عادت متداول‪ ،‬یككا عادت‬
‫اغلب مردم نائل می‌گردنكككد‪ ،‬و آنچكككه را کكككه خدا بكككه ایشان‬
‫می‌آموزد میدانند‪ ،‬و توانایی انجام کارهایی را دارند که خداوند‬
‫قدرت انجام آن را به ایشان ارزانی می‌بخشد‪ ،‬و هر اندازه که‬
‫خداوند ایشان را بی نیازی ببخشد بی نیاز هستند‪.‬‬
‫‪132‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫نمونههایی از معجرات پیامبران‬

‫معجزهی صالح پیامبر‬


‫حضرت صالح قوم خویش را به عبادت و بندگی خداوند یکتا‬
‫دعوت کرد‪:‬‬
‫ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ چ‬
‫(نل‪)45 :‬‬
‫یعنككی‪ :‬مككا بككه سككوي قوم ثمود برادرشان صككالح را روانككه‬
‫كرديم (تا ايشان را به يكتاپرستي دعوت كند و بديشان بگويد)‬
‫كه خدا را بپرستيد‪.‬‬
‫و آنهككا او را تکذیككب کردنككد و تقاضای نشانككه و معجزه‌ای‬
‫کردند که صداقت ادعایش را تأیید کند‪:‬‬
‫ﭽ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ‬
‫ﯥ ﯦ ﯧ چ (شعراء‪.)154-153 :‬‬
‫یعنی‪( :‬قوم ثمود به صالح پاسخ دادند و) گفتند‪ :‬تو از زمره‬
‫جادوشدگان و ديوانگان هستي و بس‪ .‬تو انساني همچون خود‬
‫مككا بيككش نيسككتي‪( ،‬آخككر چگونككه گمان مي‌بري كككه پيغمككبر‬
‫شده‌اي‌؟) اگر از زمره راستگوياني‪ ،‬معجزه‌اي را به ما بنما‪.‬‬
‫ابكن کثیكر می‌گویكد‪« :‬مفسكرین ذکكر کرده‌انكد کكه قوم ثمود‬
‫روزی در محفككل و محككل تجمعشان جمككع شده بودنككد‪ ،‬در آن‬
‫موقع رسول خدا صالح آمد و آنها را بسوی خدا فراخواند‪ ،‬و‬
‫به ایشان تذک ّر داد‪ ،‬و ازآنچه ناروا بود بر حذر داشت‪ ،‬و ایشان‬
‫را پنكد و موعظكه داد‪ ،‬امكا آنهكا گفتنكد‪ :‬اگكر تكو توانسكتی از ایكن‬
‫صكخره‌ی بزرگ شتری آبسكتن و طولنكی را بكا چنان اوصكاف و‬
‫ویژگیهایكی بیرون آوری‪ -‬و در ذکكر اوصكاف آن خود را بكه تلک ّكف‬
‫و درد سككرانداختند‪ -‬و گفتنككد بایككد چنیككن و چنان باشككد‪ ،‬صككالح‬
‫پیامككبر فرمود‪ :‬آیككا اگككر آن شتككر را بككا چنان اوصككافی کككه بر‬
‫شمردیكد از آن سكنگ بیرون آوردم ایمان می‌آوریكد‪ ،‬و رسكالت‬
‫مرا تصدیق می‌نمائید؟ گفتند‪ :‬آری‪ ،‬او هم از آنها عهد و پیمان‬
‫گرفكت‪ ،‬سپس به مصلّیش رفت و هر اندازه که توانست بكه‬
‫نماز ایسكككتاد و بعكككد دعكككا کرد و از خدا تقاضای برآورده شدن‬
‫خواسته‌ی قوم خود کرد‪ ،‬بنابراین خداوند به آن صخره فرمان‬
‫داد کكه شتكر بزرگكی بكه همان صكورت کكه درخواسكت کردنككد‬
‫بیرون آورد‪ ،‬و قوم صككالح بككا دیدن شتری بككا چنان اوصككاف و‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪133‬‬
‫ویژگیهایی که در برشمردنشان هم خود را به زحمت انداختند‬
‫شگفت زده و سراسیمه احساس می‌کردند که منظره‌ای بس‬
‫وحشتناک و هول برانگیكز را دیده‌انكد‪ ،‬و آن را قدرتكی باشکوه‪،‬‬
‫و دلیلی قاطع و برهانی روشنگر قلمداد نمودند‪ ،‬و جمع زیادی‬
‫بكه او ایمان آوردنكد‪ ،‬ولی بیشترشان بكه کفكر خود ادامكه دادنكد‬
‫» (‪ ،)1‬همانگونه که خداوند متعال استجابه‌ی درخواست آنها را‬
‫اینگونه یادآور شده و می‌فرماید‪:‬‬
‫چ(شعراء‪.)155 :‬‬ ‫ﭽﯨ ﯩ‬
‫یعنككی‪(:‬هنگامككي كككه خدا شتككر ماده‌اي را معجزه‌آسككا براي‬
‫صكالح پديدار كرد‪ ،‬صكالح بديشان) گفكت‪ :‬ايكن شتري اسكت (ككه‬
‫خدا آن را معجزه شما نموده است)‪ ،‬يك روز سهم آب متعلّق‬
‫به آن و روز جداگانه ديگري سهم آب متعلّق به شما است‪.‬‬
‫ﭽ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣﯤ‬
‫ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬
‫ﯼ ی چ (اعراف‪.)73 :‬‬
‫یعنی‪( :‬از زمره پيغمبران يكي هم) صالح را به سوي قوم‬
‫ثمود كككه خودش از آنان بود فرسككتاديم‪ .‬صككالح بديشان گفككت‪:‬‬
‫اي قوم مكن! خداي را بپرسككتيد (و بدانيككد ككه) جككز او معبودي‬
‫نداريكد‪ .‬هكم اينكك معجزه بزرگكي (بر صكدق پيغمكبري مكن) از‬
‫سككوي پروردگارتان برايتان آمده اسككت و (آن) ايككن شتككر خدا‬
‫ص خود) ككه بكه عنوان معجزه‌اي براي‬ ‫اسكت (بكا ويژگيهاي خا ّك‬
‫شما آمده است (و يك شتر عادي و معمولي نيست)‪ .‬پس آن‬
‫را بكه حال خود واگذاريكد تكا در زميكن هكر كجكا خواسكت بچرد‪ ،‬و‬
‫بدان آزاري مرسكانيد ككه (اگكر آزاري برسكانيد) عذاب دردناككي‬
‫دچارتان مي‌گردد‪.‬‬
‫خداونكد متعال هكم خكبر داده کكه معجزه‌ی ایشان نشانه‌ای‬
‫روشكن و کامل ً آشکار بود از ایكن رو آن را «روشنگكر »نامیكد‪:‬‬
‫ﭽ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ چ (اسراء‪.)59 :‬‬
‫یعنی‪ :‬ما براي قوم ثمود شتر (از سنگ به در آورديم و) به‬
‫سكككويشان گسكككيل داشتيكككم ككككه (معجزه هويدا و ش ّ‬
‫ك‌زدا و)‬
‫روشنگري بود‪.‬‬

‫‪ -2‬معجزهی ابراهیم‬
‫ابراهیم بت‌ها و خدایانی را که عبادت می‌کردند در هم کوبید‬
‫خرد کرد‪ ،‬بنابرایككن آتككش بزرگككی را بر افروختنككد و‬
‫و بككا تككبر ُ‬

‫‪ -1‬البدایه و النْهایه ‪.1/134‬‬


‫‪134‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫ما خداوند متعال به آتش‬ ‫ابراهیم را به داخل آن پرت کردند‪ ،‬ا ّ‬


‫فرمان داد که هیچ صدمه و آزاری به او وارد نکند‪:‬‬
‫ﯚ ﯛ ﯜ‬ ‫ﭽ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ‬
‫ﯢ ﯣ ﯤ چ (أنبياء‪)٧٠ – ٦٨ :‬‬ ‫ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ‬
‫یعنكی‪ :‬بكه برخكي رو كردنكد و) گفتنكد‪ :‬اگكر مي‌خواهيكد كاري‬
‫كنيد (كه انتقام خدايان خود را گرفته باشيد) ابراهيم را سخت‬
‫بسككوزانيد و خدايان خويككش را مدد و ياري دهيككد‪ ،‬آتشككي را‬
‫برافروختنكد و ابراهيكم را در آن انداختنكد و) مكا بكه آتكش دسكتور‬
‫داديكم ككه اي آتكش سكرد و سكالم شكو بر ابراهيكم (و كمتريكن‬
‫زيانككي بدو مرسككان)‪ ،‬آنان خواسككتند كككه ابراهيككم را بككا نيرنككگ‬
‫خطرناككككي نابود كننكككد‪ ،‬ولي مكككا ايشان را زيانبارتريكككن مردم‬
‫نموديكم (چرا كه نيرنگشان نگرفكت و حت ّي سبب ذلّت نمرود و‬
‫نمروديان گرديد و انگيزه ايمان آوردن مردماني گشت)‪.‬‬
‫از جمله آیات و معجزاتككی کككه خداونككد بر دسككت ابراهیككم‬
‫جاری نمود زنده کردن مرده هكككا بود‪ ،‬کكككه خداونكككد اینگونكككه‬
‫قصه‌اش را برای ما بیان می‌‌فرماید‪:‬‬
‫ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پﭙ ﭚ ﭛ ﭜﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ‬
‫ﭯ ﭰ‬ ‫ﭢﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ‬
‫ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ چ (بقره‪.)٢٦٠ :‬‬
‫یعنككی‪ :‬و (بككه خاطككر بياور) هنگامككي را كككه ابراهيككم گفككت‪:‬‬
‫پروردگارا! بكه مكن نشان بده چگونكه مردگان را زنده مي‌كنكي‪.‬‬
‫گفككت‪ :‬مگككر ايمان نياورده‌اي‌؟! گفككت‪ :‬چرا! ولي تككا اطمينان‬
‫قلب پيدا كنكم (و بكا افزودن آگاهكي بيشتكر‪ ،‬دلم آرامكش يابكد)‪.‬‬
‫گفكت‪ :‬پكس (در ايكن صكورت) چهار تكا از پرندگان را بگيكر و آنهكا‬
‫خصككات و مميّزات آنهككا را‬ ‫را بككه خود نزديككك گردان (تككا مش ّ‬
‫دريابي‪ .‬آن گاه آنها را ذبح كن و در هم بياميز)‪ ،‬سپس بر سر‬
‫هككر كوهككي قسككمتي از آنهككا را بگذار‪ .‬بعككد آنهككا را بخوان‪ ،‬بككه‬
‫سرعت به سوي تو خواهند آمد‪.‬‬
‫خداونكد بكه او دسكتور داد ایكن پرنده هكا را ذبكح کنكد و بعكد از‬
‫قطعكه قطعكه کردن‪ ،‬و تقسكیم آن بكه چنكد قسكمت‪ ،‬هكر کدام از‬
‫آن مقدار گوشتها بر سر یک کوه بگذارد و آنها را ندا کند‪ ،‬ولی‬
‫بعككد از ندا کردن آنهككا همككه ندایككش را لبیككک گفتنككد و اعضای‬
‫متفرقشان بكه هكم پیوسكت‪ ،‬و جان گرفتنكد ماننكد گذشتكه‪ ،‬و در‬
‫آسكمان بكه پرواز درآمدنكد‪ ،‬سكبحان الله عظمكت خدا چقدر بكا‬
‫شکوه و قدرتش وال و بی نظیر است!!‪.‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪135‬‬
‫‪ -3‬معجرات موسی‬
‫سلم اعطاء‬ ‫خداونكد ن ُكه معجزه‌ی روشنگكر بكه موسكی علیكه ال ّك‬
‫نمود‪:‬‬
‫(السراء‪)١٠١ :‬‬ ‫ﭽ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮﮯ چ‬
‫یعنی‪ :‬ما به موسي نُه تا معجزه روشن داديم‪.‬‬
‫‪ -1‬بزرگتریكن و باشکوه تریكن نشانكه عصكایی بود کكه وقتكی‬
‫آن را روی زمین می‌انداخت تبدیل به مار بزرگی می‌شد‪:‬‬
‫ﭽﭹ ﭺ ﭻ چ ﭽ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ‬
‫ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎ ﮏ ﮐ ﮑ ﮒ ﮓ گ گ ﮖ ﮗ ﮘ‬
‫ﮙﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ چ (طه‪.)٢١ – ١٧ :‬‬
‫یعنكی‪ :‬اي موسكي! در دسكت راسكت تكو چيسكت‌؟ پاسكخ داد‬
‫كككه ايككن عصككاي مككن اسككت و بر آن تكيككه مي‌كنككم و بككا آن‬
‫گوسككفندانم را مي‌رانككم و براي آنهككا برگ مي‌ريزم‪ ،‬و نيازهاي‬
‫ديگري را بكككا آن برآورده مي‌كنكككم‪( ،‬خدا بدو امكككر) فرمود‪ :‬اي‬
‫موسي! عصا را بينداز‪ ،‬موسي فورا ً عصا را انداخت‪ ،‬و ناگهان‬
‫مار بزرگككي شككد و بككه سككرعت راه افتاد‪( ،‬خدا بككه موسككي)‬
‫فرمود‪ :‬آن را بگيككر و مترس! مككا آن را بككه هيئت اوّل و حالت‬
‫نخستين خود باز خواهيم گرداند‪.‬‬
‫از ویژگیهای ایكن عصكا ایكن بود کكه دههكا ریسكمان و عصكای‬
‫سككاحران فرعون را کككه جهككت غلبككه بر موسككی آورده بودنككد‬
‫بلعید‪:‬‬
‫ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ‬
‫ﭟﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ‬
‫ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ ﭽ ﭾﭿ‬ ‫ﭵ ﭶ‬ ‫ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ‬
‫ﮈ ﮉ ﮊ چ (طسسه‪:‬‬ ‫ﮃﮄ ﮅ ﮆ ﮇ‬ ‫ﮀ ﮁ ﮂ‬
‫‪)٦٩ – ٦٥‬‬
‫یعنی‪( :‬جادوگران باد به غبغب انداخته) گفتند‪ :‬اي موسي!‬
‫اول (هنرنمائي خود را مي‌كنكككي و عصكككاي خود را)‬ ‫آيكككا تكككو ّ‬
‫مي‌اندازي‪ ،‬يكا مكا اوّل (دسكت بكه كار شويكم و اسكباب و ادوات‬
‫جادوي خويككش را) بيندازيككم (و كار تككو را يكسككره سككازيم‌؟)‪،‬‬
‫(موسكي) گفكت‪ :‬شمكا اوّل (شروع كنيكد و آنچكه داريكد جلو)‬
‫بيندازيككد‪( .‬آنان طنابهككا و عصككاهاي خود را انداختنككد‪ .‬موسككي)‬
‫چنان به نظرش رسيد كه بر اثر جادوي ايشان‪ ،‬به ناگاه طنابها‬
‫و عصكاهاي آنان (مار شده‌انكد و مي‌خزنكد و) تنكد راه مي‌رونكد‪،‬‬
‫در ايككن هنگام موسككي در درون خود‪ ،‬احسككاس اندكككي هراس‬
‫كرد‪ ،‬گفتيكم‪ :‬مترس! حتما ً تكو برتري (و بر آنان چيره مي‌شوي‬
‫و كارهاي باطلشان را شكسكت خوا هي داد)‪ ،‬و چيزي را كه در‬
‫‪136‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫(مزورانككه و‬
‫ّ‬ ‫دسككت راسككت داري بيفكككن تككا همككه سككاخته‌هاي‬
‫شعبده‌بازيهاي مكّارانككه) ايشان را بككه سككرعت ببلعككد‪ .‬چرا كككه‬
‫گ جادوگكر اسكت‪ ،‬و جادوگكر هكر‬ ‫كارهائي را ككه كرده‌انكد‪ ،‬نيرن ِك‬
‫كجا برود پيروز نمي‌شود‪.‬‬
‫وقتكی کكه سكاحران فرعون بكا چشكم خود دیدنكد کكه عصكای‬
‫موسی چکار کرد‪ ،‬فهمیدند که قطعا ً این کار بشر نیست بلکه‬
‫ایكن صكنعت خدایكی اسكت کكه آفریدگار بشكر اسكت‪ ،‬از ایكن رو‬
‫کنترل را از دسككت داده و در حضور انبوه مردم برای خداونككد‬
‫پروردگار جهانیان به سجده افتادند‪:‬‬
‫ﮑ ﮒ ﮓ چ (طه‪)٧٠ :‬‬ ‫ﭽژ ﮌ ﮍ ﮎ ﮏ ﮐ‬
‫يعنكي‪( :‬موسكي عصكاي خود را انداخكت‪ .‬عصكا مار بزرگكي‬
‫گرديكد و همكه طنابهكا و چوبكه دسكتيهاي مارگونكه ايشان را فوراً‬
‫بلعيككد‪ ).‬بككه دنبال آن‪ ،‬جادوگران همگككي بككه سككجده افتادنككد و‬
‫گفتنكد‪ :‬مكا (حقيقكت را عيان مي‌بينيكم و) بكه پروردگار هارون و‬
‫موسي ايمان داريم‪.‬‬
‫‪ -2‬و از جمله نشانه‌كككها و معجزاتكككی کكككه خداونكككد همراه‬
‫موسی فرستاد این است که در آیه‌ی ذیل ذکر شده‪:‬‬
‫ﭽ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ چ (طه‪)٢٢ :‬‬
‫يعنكي‪ :‬دسكت خود را بكه گريبان خويكش فرو بر‪ ،‬تكا سكفيد و‬
‫درخشان بيرون آيكككد‪ ،‬بي‌آن ككككه دچار عيكككب و بيماريكككي شده‬
‫باشد‪ ،‬و اين معجزه ديگري (براي تو) است‪.‬‬
‫ی‌کرد‪ ،‬سككپس دسككت را‬ ‫دسككتش را وارد گریبان پیراهككن م ‌‬
‫بیرون می کشید‪ ،‬و ناگهان مانند ماه درخشان شده بدون آنکه‬
‫پیسی و بیماری دیگری شده باشد‪.‬‬
‫خداوند در سوره‌ی اعراف هفت معجزه‌ی موسی را یادآور‬
‫شده و می‌فرماید فرعون و طرفدارانش مبتل شدند به‪:‬‬
‫‪ -3‬قحطی و خشکسالی به سبب کمبود آب و قطع باران‬
‫و نزولت آسمانی از سرزمین مصر‪.‬‬
‫‪ -4‬نقص و كمبود ميوه‌ها و محصولت کشاورزی‪ ،‬چون خدا‬
‫خیكر و برکكت را از آن سكرزمین گرفكت‪ ،‬و مقدار محصكولی هكم‬
‫که بدست می آوردند آفت زده بود‪.‬‬
‫‪ -5‬طوفانكی کكه مزارع را در هكم پیچیكد و شهكر و آبادیهكا را‬
‫منهدم و نابود ساخت ‪.‬‬
‫‪ -6‬حمله‌ی ملخ هكا بكه مزارع و باغهكا کكه هیكچ خشكک و تری‬
‫را باقی نگذاشتند‪.‬‬
‫‪ -7‬شپكش‪ ،‬آن حشره‌ای کكه روی بدن انسكان قرار گرفتكه و‬
‫به اذیّت و آزارش می‌پردازد‪.‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪137‬‬
‫‪ -8‬وجود قورباغه‌های فراوان و بككی شمار کككه در همككه جككا‬
‫وجود داشته و عرصه را بر آنها تنگ و زندگیشان را تلخ کردند‪.‬‬
‫‪ -9‬خونی که در هر غذا و خوراک آنها حاضر بود‪.‬‬
‫خداوند متعال می فرماید‪:‬‬
‫ﯼ ی ی ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ‬ ‫ﭽ‬
‫ﭖﭗ پ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ‬
‫ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ‬
‫ﭹ ﭺ ﭻ چ ﭽ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ چ (العراف‪– ١٣٠ :‬‬
‫‪.)١٣٣‬‬
‫یعنی‪ :‬ما فرعون و فرعونيان را به خشكسالي و قحطي و‬
‫تنگكي معيشكت و كمبود ثمرات و غلّت گرفتار سكاختيم تكا بلككه‬
‫متذك ّكر گردنكد (و از خواب غفلت بيدار شونكد و از سكركشي و‬
‫جه خدا گردند و به بني‌اسرائيل بيش از‬ ‫ستم خود بكاهند و متو ّ‬
‫ايكن ظلم و جور روا ندارنكد)‪ ،‬ولي (آنان نكه تنهكا پنكد نگرفتنكد‪،‬‬
‫بلككه) هنگامكي ككه نيككي و خوشكي بديشان دسكت مي‌داد (ككه‬
‫اغلب هككم چنيككن بود) مي‌گفتنككد‪ :‬ايككن بككه خاطككر (اسككتحقاق و‬
‫امتيازي است كه بر ساير مردمان داريم و ناشي از ميمنكت و‬
‫ما هنگامككي كككه بدي و سككختي بديشان‬ ‫مباركككي) مككا اسككت‪ .‬ا ّ ك‬
‫دسكت مي‌داد‪ ،‬مي‌گفتنكد‪( :‬اين خشكساليها و بل ها همه ناشكي‬
‫از) نحوسككت و شومككي موسككي و پيروان او اسككت! هان! (اي‬
‫ن همكه اعصكار و قرون بدانيكد) ككه بدبياري آنان تنهكا از‬ ‫مردما ِك‬
‫جانكب خدا (و بكا تقديكر و تدبيكر او نكه ككس ديگري) بوده اسكت‪،‬‬
‫وليكن اكثر آنان (اين حقيقت ساده را) نمي‌دانستند (و ديگران‬
‫نيكز اغلب نمي‌داننكد ككه خوشكي و ناخوشكي و سكختي و فراخكي‬
‫برابر اراده و مشي ّت خدا به انسان دست مي‌دهد)‪ ،‬ولي (آنان‬
‫نه تنها پند نگرفتند‪ ،‬بلكه) هنگامي كه نيكي و خوشي بديشان‬
‫دست مي‌داد (كه اغلب هم چنين بود) مي‌گفتند‪ :‬اين به خاطر‬
‫(استحقاق و امتيازي است كه بر ساير مردمان داريم و ناشي‬
‫ما هنگامكي ككه بدي و سكختي‬ ‫از ميمنكت و مبارككي) مكا اسكت‪ .‬ا ّك‬
‫بديشان دسككت مي‌داد‪ ،‬مي‌گفتنككد‪( :‬ايككن خشكسككاليها و بلهككا‬
‫همكه ناشكي از) نحوسكت و شومكي موسكي و پيروان او اسكت!‬
‫ن همككه اعصككار و قرون بدانيككد) كككه بدبياري‬ ‫هان! (اي مردما ِ ك‬
‫آنان تنهكا از جانكب خدا (و بكا تقديكر و تدبيكر او نكه ككس ديگري)‬
‫بوده اسكككت‪ ،‬وليككككن اكثكككر آنان (ايكككن حقيقكككت سكككاده را)‬
‫نمي‌دانسككتند (و ديگران نيككز اغلب نمي‌داننككد كككه خوشككي و‬
‫ناخوشككي و سككختي و فراخككي برابر اراده و مشي ّككت خدا بككه‬
‫انسكان دسكت مي‌دهكد)‪ .‬پكس (هكر زمان بكه مصكيبت و نكبتكي‬
‫دچارشان كرديككم و از جمله‪ ):‬سككيل‪ ،‬ملخ‪ ،‬شتككه‪ ،‬قورباغككه‪ ،‬و‬
‫‪138‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫خون بر آنان فرسكتاديم ككه هكر يكك معجزه جداگانكه و روشنكي‬


‫بود (بر صكدق موسكي‌؛ و او پيشاپيكش درباره هكر يكك جداگانكه و‬
‫ما آنان‬ ‫صل سخن گفته بود و وقوع هريك را خبر داده بود) ا ّ‬ ‫مف ّ‬
‫تكبّر ورزيدنككد (و خويشتككن را بالتككر از آن ديدنككد كككه حككق را‬
‫بپذيرند) چرا كه انسانهاي گناهكاري بودند‪.‬‬
‫این تنها نشانه ها و معجزاتی بودند که وقتی خداوند متعال‬
‫ما‬
‫موسككی را نزد فرعون فرسككتاد بر دسككت او جاری نمود‪ ،‬ا ّكك‬
‫علوه بر اینهككا موسككی معجزه‌های دیگری هككم داشككت‪ ،‬ماننككد‬
‫شکافتكن دریكا بكا عصكا‪ ،‬جوشیدن دوازده چشمكه آب بكا ضربه‌ی‬
‫چوبدستی‪ ،‬و فرستادن ترنجبين و بلدر‌چين برای بنی اسرائیل‬
‫در صحرای سینا‪ ،‬و غیره‪.‬‬

‫‪ -4‬معجزات حضرت عیسی‬


‫از جمله معجزات عیسكی کكه خدا از آن خكبر داده کكه از گ ِكل‬
‫مجسكككمه پرنده مي‌كككساخت و بدان مي‌دميكككد و بكككه فرمان و‬
‫قدرت خدا پرنده‌اي (زنده) مي‌كشد‪،‬ك و روی چشكم كورمادرزاد‬
‫دست می‌مالید و به فرمان خدا بهبود می‌یافت‪ ،‬و روی مبتلي‬
‫بكه بيماري پيسكي دسكت می‌کشیكد و بكه فرمان و قدرت الهكی‬
‫شفكككا مي‌داد‪ ،‬و در کنار مردگان عبور می‌کرد و آنهكككا را صكككدا‬
‫می‌کرد‪ ،‬و خدا آنهكا را زنده می‌گردانیكد‪ ،‬همانگونكه کكه خداونكد‬
‫متعال خطاب بكه عیسكی جمله ایكن مسكائل را برای مكا بازگكو‬
‫کرده و می‌فرماید‪:‬‬
‫ﭽ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ژﮌ ﮍ ﮎ‬
‫ﮏ ﮐﮑ ﮒ ﮓ گ گ ﮖ چ (مائده‪)١١٠ :‬‬
‫یعنكی‪ :‬آن گاه را ككه (از توان بشكر فراتكر مي‌رفتكي) و بكه‬
‫دسككتور مككن چيزي از گ ِكل بككه شكككل پرنده مي‌ككساختي و بدان‬
‫مي‌دميدي و بكككككه فرمان مكككككن پرنده‌اي (زنده) مي‌كككككشد‪ ،‬و‬
‫كورمادرزاد و مبتلي بككه بيماري پيسككي را بككه فرمان و قدرت‬
‫مكن شفكا مي‌دادي‪ ،‬و (بكه ياد بياور) آن گاه را كه مردگان را بكه‬
‫فرمان من (زنده مي‌كردي و از گورها) بيرون مي‌آوردي‪.‬‬
‫همچنیكن سكفره‌ای کكه خداونكد از آسكمان فروفرسكتاد چون‬
‫حواریون نازل شدن آن سككفره را از عیسككی طلب کردنككد‪ ،‬تككا‬
‫همكه مؤمنان نازل شدنكش را عیكد بگیرنكد‪ ،‬ایكن سكفره هكم از‬
‫جمله معجزات عیسی است‪:‬‬
‫ﯢ ﯣ ﯤ‬ ‫ﭽ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ‬
‫ﯥ ﯦﯧ ﯨ ﯩ‬
‫ﯼ ی ی ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ ﭙ‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪139‬‬
‫ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ‬ ‫ﭚ ﭛ‬
‫ﭫ ﭬ ﭭﭮ ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ‬
‫ﭻ چ‬
‫(مائده‪)١١٥ – ١١٢ :‬‬
‫یعنككی‪ :‬و (خاطرنشان سككاز) آن گاه را كككه حواريّون (بككه‬
‫عيسي) گفتند‪ :‬اي عيسي پسر مريم! آيا پروردگار تو مي‌تواند‬
‫خوان يغمككا سككفره‌اي از آسككمان براي مككا فرو فرسككتد (و بككا‬
‫پذيرش ايكن درخواسكت تكو‪ ،‬بر مكا من ّكت نهكد؟ عيسكي بديشان)‬
‫گفككت‪ :‬اگككر مؤمككن (بككه خدا) هسككتيد از خدا بترسككيد (و مطيككع‬
‫اوامكر و نواهكي او باشيكد‪ ،‬و درخواسكتهاي نابجكا و ناروا نكنيكد)‪،‬‬
‫گفتنكد‪ :‬مي‌خواهيكم (بكه عنوان تكبّرك) از آن (خوان يغمكا چيزي)‬
‫ب‌العالميككن)‬‫بخوريككم و دلهايمان (بككا زيادت يقيككن بككه قدرت ر ّ‬
‫آرامكش يابكد و (بكه عين‌اليقيكن) بدانيكم ككه تكو (در رسكالت خود)‬
‫بككه مككا راسككت گفته‌اي و (بككا تبديككل اسككتدللت نظري بككه‬
‫مشاهدات تجربكي و بصكري‪ ،‬وسكوسه‌ها از زواياي دلهكا زدوده‬
‫شود و در پيككش آنان كككه چنيككن معجزه‌اي را نمي‌بيننككد) جزو‬
‫گواهان بر آن باشيككم‪ .‬عيسككي پسككر مريككم (هنگامككي كككه ديككد‬
‫درخواسكت ايشان براي اطمينان بيشتكر اسكت‌؛ نكه امتحان او و‬
‫ك در قدرت خدا‪ ،‬درخواسككت ايشان را پذيرفككت و) گفككت‪:‬‬ ‫ش ّكك‬
‫آفريدگارا و پروردگارا! خواني از آسمان (براي ما بندگان) فرو‬
‫ن) متقدّميكن‬ ‫فرسكت تكا (روز نزول آن) جشنكي براي مكا (مؤمنا ِك‬
‫خريكن شود و معجزه‌اي از جانكب تكو (بر‬ ‫ن) متأ ّ‬
‫و (ديگكر مؤمنا ِك‬
‫صدق نبوّت من) باشد‪ .‬و ما را (نه فقط امروز‪ ،‬بلكه هميشه)‬
‫روزي برسككان‪ ،‬و تككو بهتريككن روزي‌دهندگانككي‪ .‬خداونككد (دعاي‬
‫عيسككي را پذيرفككت و بدو) گفككت‪ :‬مككن آن را براي شمككا فرو‬
‫مي‌فرستم‪ ،‬ولي هركس از شما از آن به بعد (كه نزول مائده‬
‫و گام نهادن بكه مرحله شهود و عين‌اليقيكن تحقّكق يافكت‪ ،‬چون‬
‫مسكؤوليّت بيشتري پيدا مي‌كنكد) اگكر كافكر گردد (و راه الحاد و‬
‫انكار پويككد) او را چنان مجازاتككي مي‌كنككم كككه كككس ديگري از‬
‫جهانيان را بدان گونه مجازات نكرده باشم!‪.‬‬

‫‪ -5‬معجزات خاتم النبیاء ص‬


‫خداونكد معجزات روشنگكر‪ ،‬و نشانكه های خیره کننده بر دسكت‬
‫خاتم النبیاء جاری کرد‪ ،‬و دق ّت نظر در آن معجزه ‌ها برای هر‬
‫کككس کككه جوياي حقیقككت باشككد بزرگتریككن شاهككد و گواه بر‬
‫حقانی ّكت و صكداقت آن پیامكبر بزرگوار اسكت‪ ،‬و هویداسكت کكه‬
‫این نشانه‌ها از جانب خدا هستند‪.‬‬
‫‪140‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫علمای اسكلم در بحكث و پژوهكش موضوع معجزات پیامكبر‬


‫اسككلم کتابهای متعدّدی تألیككف کرده انككد کكه در برخككی از آنهكا‬
‫بیكش از هزار مورد معجزه برشمرده‌انكد‪ ،‬و علمای علم توحیكد‪،‬‬
‫تفسككیر‪ ،‬حدیككث و تاریككخ بككه شرح و بیان ایككن موضوع اهتمام‬
‫ورزیده اند‪.‬‬
‫بزرگترین معجزه‬
‫بزرگترین معجزه‌ای که خدا به پیامبر اسلم ص بخشیده‪ ،‬و‬
‫اصل ً بزرگتر از معجزات تمام پیامبران‪ ،‬کتاب روشنگر و قرآن‬
‫کریكم اسكت‪ ،‬نشانكه ای کكه روح و روان و عقكل و شعور انسكان‬
‫را مورد خطاب قرار مككی دهككد‪ ،‬معجزه جاویدان کككه تااقامه‌ی‬
‫قیامكت ثابكت و پابرجاسكت و هرگكز تغییككر و تحریكف بدان راه‬
‫نخواهد یافت‪:‬‬
‫ﭽ ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍﮎ ﮏ ﮐ ﮑ ﮒ ﮓ گ گ‬
‫ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ چ‬ ‫ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛﮜ ﮝ‬
‫فصلت‪٤٢ - ٤١ :‬‬
‫يعنكي‪ :‬قرآن كتاب ارزشمنكد و بي‌نظيري اسكت‪ ،‬هيكچ گونكه‬
‫جه قرآن نمي‌گردد‪( .‬نككه‬
‫باطلي‪ ،‬از هيككچ جهتككي و نظري‪ ،‬متو ّ ك‬
‫غلطككي و تناقضككي در الفاظ و مفاهيككم آن اسككت‪ ،‬و نككه علوم‬
‫راستين و اكتشافات درست پيشينيان و پسينيان مخالف با آن‪،‬‬
‫و نكه دسكت تحريكف بكه دامان بلندش مي‌رسكد‪ .‬چرا ككه) قرآن‬
‫فرو فرسكتاده يزدان اسكت ككه بكا حكمكت و سكتوده اسكت (و‬
‫افعالش از روي حكمككت اسككت‪ ،‬و شايسككته حمككد و سككتايش‬
‫بسيار است)‪.‬‬
‫خداونككد متعال فصككحای عرب را بككه مبارزه طلبككی و تحدّی‬
‫فرا خواند‪ ،‬حال آنکه نبوغ فصاحت و بلغت و سخنوری برترین‬
‫سككرمایه‌ی عرب بود‪ ،‬و از همان روزهای اوّل عرب بككا رسككول‬
‫خدا ص و دعوت اسكلمی او بكه مبارزه برخاسكتند‪ ،‬و مبارزه‌ی‬
‫آنها با قرآن این بود که متنی همانند قرآن بنویسند‪ ،‬ولی همه‬
‫عاجز و درمانده شدند و نتوانستند‪:‬‬
‫ﭽ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬

‫چ (بقره‪)٢٤ – ٢٣( :‬‬ ‫ﯼ ی ی ی‬


‫يعنككي‪ :‬اگككر درباره آنچككه بر بنده خود نازل كرده‌ايككم‪ ،‬دچار‬
‫ك و دودلي هسكتيد‪ ،‬سكوره‌اي هماننكد آن را بسكازيد (و ارائه‬ ‫ش ّك‬
‫دهيككد) و گواهان خود را بجككز خدا (كككه بر صككدق قرآن گواهككي‬
‫مي‌دهد) فرا خوانيد (تا بر صدق چيزي كه آورده‌ايد و همسان‬
‫قرآنش مي‌دانيد‪ ،‬شهادت دهند) اگر راستگو و درستكاريد‪.‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪141‬‬
‫معجزه‌ای با سبﮏ بی نظیر‬
‫خواسككت و اراده‌ی خداونككد متعال بر ایككن بود کككه سككبک‬
‫مد ص مخالف و متفاوت بككككا معجزات سككككایر‬ ‫معجزه‌ی مح ّكككك‬
‫پیامكبران باشكد‪ ،‬حال آنکكه می‌توانسكت معجزه‌ای محسكوس بر‬
‫او نازل فرماید که هر بیننده‌ای را به حیرت اندازد‪:‬‬
‫ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ چ‬ ‫ﭽﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ‬
‫(شعراء‪.)٤ :‬‬
‫یعنككی‪ :‬اگككر مككا بخواهيككم معجزه‌اي از آسككمان بر آنان نازل‬
‫مي‌نمائيككم كككه گردنهايشان در برابر آن (خككم گردد‪ ،‬و از روي‬
‫اجبار ايمان آورند و) تسليم شوند‪.‬‬
‫بنابرایكككن اگكككر خدا می‌خواسكككت‪ ،‬می‌توانسكككت معجزه و‬
‫نشانه‌ی آنچنان غالبكی برایشان میفرسكتاد کكه کامل ً تسكلیم آن‬
‫شونككد‪ ،‬و یارای جدال بر سككر آن را نداشتككه و هرگككز در صككدد‬
‫انصكراف از ایمان آوردن نباشنكد‪ ،‬همانگونكه کكه خداونكد تسكلیم‬
‫شدن و گردن نهادنشان به این معجزه را در صورت محسوس‬
‫بكه عبادت قرآنكی ﭽ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩچ « گردنهايشان در برابر آن‬
‫خككم گردد » بككه تصككویر کشیده‪ ،‬گویككی ایككن گردن خككم کردن‬
‫طوری بكه شکكل و هیئت آنهكا تبدیكل مكی شود کكه هرگكز از آنهكا‬
‫جدا نخواهكد شكد‪ ،‬و برای همیشكه بر آن صكورت خواهنكد مانكد‪.‬‬
‫ما خواسكت خداونكد سكبحان بر ایكن بود کكه معجزه‌ی آخریكن‬ ‫ا ّك‬
‫ّ‬
‫رسككالت آسككمانی قاهككر و مسككلط نباشككد‪ ،‬بلکككه راه و روش‬
‫زندگكی کامكل باشكد‪ ،‬و از هكر جنبكه‪ ،‬و از هكر ناحیه‌ای معجزه و‬
‫ناتوان کننده باشد‪:‬‬
‫در مبنای تعبیكككر از معنكككی‪ ،‬تنظیكككم و روش هنری معجزه‬
‫اسكككت‪ ،‬زیرا در یكككک سكككطح‪ ،‬تمام ویژگیهای آن منسكككجم و‬
‫هماهنكگ بوده‪ ،‬و هیچگونكه ناهمگونكی و اختلفكی درآن نیسكت‬
‫آنگونككه کككه در اعمال بشككر مشاهده می‌شود‪ ،‬چرا کككه فراز و‬
‫نشیككب و قوّت و ضعككف در عمككل یككک فرد در حالت متغی ّككر‬
‫نمایان اسكت‪ ،‬حال آنکكه تمام ویژگیهای ایكن قرآن بكه یكک طرز‪،‬‬
‫و در یككک طراز‪ ،‬ثابككت و بدون تغییككر و اختلف اسككت‪ ،‬و ایككن‬
‫نشان می‌دهد که منبع آن از هیچ حالتی تأثیر پذیر نیست‪.‬‬
‫همچنین از ناحیه‌ی مبنای فکری‪ ،‬و انسجام و تکامل اجزای‬
‫آن معجزه اسككت‪ ،‬چون هیچگونككه تصككادف و تخمیككن بدان راه‬
‫ندارد‪ ،‬بلکكه تمام تشریعات و توجیهات آن بكا هكم متناسكب بوده‬
‫و همگي مكمل يكديگر و زندگي بشر را به طور كامل احاطه‬
‫كرده اسككت‪ .‬و تمایلتككش را بر آورده سككاخته‪ ،‬و نیازهایككش را‬
‫رفككع می‌کنككد‪ ،‬بدون اینکككه هیچیككک از جزئیّات آن راه و روش‬
‫فراگیر و همه جانبه‪ ،‬با جزئیّات دیگر در تضاد و تعرض باشد‪،‬‬
‫‪142‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫و بدون اینکكككه هیچکدام از جزئیّات آن بكككا فطرت و سكككرشت‬


‫انسكانی درگیكر و ناهماهنكگ باشكد‪ ،‬چرا کكه همكه تمایلتكش را‬
‫برآورده می ‌سازد‪ ،....‬و همه جوانب آن با یک محور با انسجام‬
‫بی‌نظیری متصككل اسككت کككه مهارت و آگاهككی محدود انسككان‬
‫خبره و اطلع و آگاهكی مطلق‬ ‫هرگكز بدان راه ندارد‪ ،‬بلکكه تنهكا ِك‬
‫و آزاد از قیكككد زمان و مکان از اینگونكككه احاطه‌ی بی‌نظیكككر و‬
‫بی قید برخوردار است‪ ،‬و اینگونه آن را تنظیم نموده است‪.‬‬
‫همچنیككن از جهككت ورود آسككان بككه درون و قلب‪ ،‬و لمككس‬
‫کلیدهككككككا‪ ،‬و باز کردن چیزهای گره خورده و قفككككككل شده‪ ،‬و‬
‫اجابه‌ی مواضكع تأثیكر پذیكر‪ ،‬و چاره جویكی معضلت و مشکلت‪،‬‬
‫به سادگی و آسانی شگفت انگیز‪ ،‬و پرورش و تصّرف بر وِفق‬
‫راه و روش خود‪ ،‬و باکمتریكن برخورد و تماس و بدون مغالطكه‬
‫و تعقید درهم پیچیدن‪.‬‬
‫خداوند اراده فرمود که قرآن را معجزه‌ی این رسالت قرار‬
‫دهكد‪ ،‬و خواسكت و اراده اش بر ایكن نبود کكه نشانكه و معجزه‬
‫ای آنقدر تأثیكر گذار و مسكلّط بفرسكتد کكه همكه گردن کكچ آن‬
‫شونكككد‪ ،‬و بدون اختیار و انتخاب راه‪ ،‬مجبور بكككه ایمان آوردن‬
‫بدان شوند‪ ،‬وآخرین رسالت الهی به روی همه ملّتها‪ ،‬در همه‬
‫نسلها باز است‪ ،‬و برای اهل هیچ زمان و مکانی مغلق نیست‪،‬‬
‫از ایكن رو مناسكب اسكت کكه معجزه‌ای جاویكد و باز باشكد برای‬
‫ما معجزه‌ی‬ ‫ت وهكككر نسكككلی‪ ،‬ا ّكك‬‫دور و نزدیكككک‪ ،‬برای هكككر مل ّككك‬
‫محسكوس غالب‪ ،‬و تنهكا کسكانی تسكلیم آن می‌شونكد کكه آن را‬
‫مشاهده نماینكد‪ ،‬سكپس بعكد از آن بصكورت داسكتان و قصكه در‬
‫می‌آیكد‪ ،‬نكه واقعی ّكت قابكل مشاهده و محسكوس‪ ...،‬و قرآن بعكد‬
‫از گذشكككت سكككیزده قرن بر آن‪ ،‬همچنان کتابكككی باز و گشوده‬
‫شده و راه و روش مرسوم است و چنانچه اهل این زمان هم‬
‫هدایكت یابنكد و آن را پیشوای خود و برنامه‌ی زندگكی خود قرار‬
‫دهنكد‪ ،‬می‌توانند با استمداد از رهنمودهای آن هر مطلبي را از‬
‫آن دریابند‪ ،‬و با کاملترین شیوه نیازهایشان را برآورده ساخته‪،‬‬
‫و آنهككا را بسككوی جهانككی برتككر‪ ،‬و بالتریككن اُفُككق روشككن‪ ،‬و‬
‫سرانجام سمبلیک رهبری ‌کرده‪ ،‬و نسلهای بعدي فراتر از آنچه‬
‫ما امروزه استنباط كرده‌ايم استخراج مي‌كنند‪ ،‬وبه هر طالب‬
‫و جوینده‌ای به اندازه‌ی نیازش می‌بخشد‪ ،‬و سرمایه اش بدون‬
‫کم و کاست باقی است‪ ،‬و پیوسته تجدد می یابد‪.1‬‬

‫‪ -1‬به «فی ظلل القرآن »‪19/2584‬مراجعه کن‪.‬‬


‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪143‬‬
‫اسراء و معراج‬
‫از جمله نشانكككه هكككا و معجزات خارق العاده ای کكككه خدا بكككه‬
‫ایشان بخشیكد سكفری بود کكه مبدأ آن مسكجد الحرام‪ ،‬و مقصد‬
‫آن مسكجد القصكی بود‪ ،‬مکانكی کكه خدا همكه انبیای خود را در‬
‫مد ص بكه امامكت جماعكت‬ ‫آنجكا جمكع‪ ،‬و آخریكن رسكول خدا مح ّك‬
‫ایستاد‪:‬‬
‫ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ‬ ‫ﭙ‬ ‫ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ‬
‫ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ چ(إسراء‪.)١ :‬‬ ‫ﭠ ﭡﭢ ﭣ‬ ‫ﭟ‬
‫یعنكی‪ :‬تسكبيح و تقديكس خدائي را سكزا اسكت ككه بنده خود‬
‫مد پسكر عبدالّله) را در شكبي از مسكجدالحرام (مك ّكه) بكه‬ ‫(مح ّك‬
‫مسكككجدالقصي (بيت‌المقدّس) برد‪ ،‬آنجكككا ككككه دَور و بر آن را‬
‫پربرككت (از اقوات مادي و معنوي) سكاخته‌ايم‪ .‬تكا (در ايكن كوچ‬
‫يككك شبككه زمينككي و آسككماني) برخككي از نشانه‌هاي (عظمككت و‬
‫قدرت خداوندي) خود را بدو بنمايانيم (و با نشان دادن فراخي‬
‫گسكتره جهان و بخشكي از شگفتيهاي آن‪ ،‬او را از بنكد دردهكا و‬
‫رنجهاي زمينيان برهانيككم و بككا دل و جرأت بيشتككر بككه ميدان‬
‫مبارزه حق و باطل روانه گردانيم)‪ .‬بي‌گمان خداوند بس شنوا‬
‫و بينككا اسككت‪( .‬نككه سككخني از او پنهان و نككه كاري از او نهان‬
‫مي‌ماند)‪.‬‬
‫و از آنجككا بطرف آسككمانهای رفیككع عروج کرد‪ ،‬و بزرگتریككن‬
‫آیات و نشانككه های بزرگ الهككی را دیككد‪ ،‬جككبرئل را بككه صككورت‬
‫واقعكی‪ ،‬آنگونكه کكه خداونكد آفریده مشاهده‪ ،‬و از آنجكا بسكوی‬
‫«سدرة النتهی» صعود‪ ،‬و از هفت طبقه آسمان گذشت‪ ،‬تا خداوند‬
‫رحمن او را به خود نزدیک کرد و با او به سخن پرداخت‪:‬‬
‫ﭽ ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎ ﮏ ﮐ ﮑ ﮒ ﮓ گ گ ﮖ ﮗ‬
‫ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ‬ ‫ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ‬
‫ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ چ‬
‫(النجم‪.)١٨ –١٢ :‬‬
‫یعنكككی‪ :‬آيكككا بكككا او درباره چيزي ككككه ديده اسكككت‪ ،‬سكككتيزه‬
‫مي‌كنيكد؟ او ككه بار ديگكر (در شكب معراج) وي را ديده اسكت‪،‬‬
‫نزد سكدرةالمنتهي‪ ،‬بهشكت ككه منزل (و مأواي متقيان) اسكت‬
‫در كنار آن اسكت‪ ،‬در آن هنگام‪ ،‬چيزهائي سكدره را فرا گرفتكه‬
‫بود كه فرا گرفته بود (و چنان عجائب و غرائبي‪ ،‬قابل توصيف‬
‫و بيان‪ ،‬بكا الفباي زبان انسكان نيسكت)‪ ،‬چشكم (محمكد در ديدن‬
‫خود بككه چككپ و راسككت) منحرف نشككد و بككه خطككا نرفككت‪ ،‬و‬
‫سركشي نكرد و (تنها به همان چيزي نگريست كه مي‌بايست‬
‫ببينككككككد و بنگرد)‪ ،‬او بخشككككككي از نشانه‌هاي بزرگ (و عجائب‬
‫‪144‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫ملكوت) پروردگارش را (در آنجككككا) مشاهده كرد (از جمله‪« ،‬‬


‫س درة المنته ی»‪ ،‬بيت‌المعمور‪ ،‬بهشكت‪ ،‬دوزخ‪ ،‬و جبرئيكل را‬
‫با قيافه فرشتگي خود)‪.‬‬
‫قبیله‌ی قریككش ادعای رسككول خدا ص مبنككی بر اسككراء و‬
‫معراج و سككفر آسككمانی را بككس بزرگ و باورنکردنككی قلمداد‬
‫کردنكد‪ ،‬چرا کكه کاروان برای رفكت و برگشكت از مک ّكه تكا بیكت‬
‫المقدّس چندین هفته طول می کشید‪ ،‬پس چگونه مردی می‬
‫توانكد در بخشكی از شكب آن مسكیر طولنكی را بپیمایكد!‪ ،‬ایكن‬
‫امري واقعا ً عجیكب و شگفكت انگیكز اسكت!‪ ،‬ولی وقتكی کكه مكی‬
‫جب‬ ‫فهمیم خداوند اسراء و شبروی را به اجرا گذاشته همه تع ّ‬
‫و شگفتیها بر طرف شده‪ ،‬زيرا كه خداوند بر هر آنچه بخواهد‬
‫تواناست‪.‬‬

‫شﮑافتن ماه‬
‫همچنیكككن شکافتكككن ماه بكككا اشاره‌ی انگشكككت یکكككی ديگكككر از‬
‫معجزات رسكول خدا ص بكه شمار مكی آیكد‪ ،‬چون اهكل مک ّكه از‬
‫ایشان در خواسككت کردنككد تككا بعنوان نشانه‌ی راسككتگویی در‬
‫ادعای پیامككبری ماه را دو نصككف کنككد‪ ،‬بنابرایككن ماه کامككل را‬
‫شکافت‪ ،‬طوری که در بین شکاف آن منطقه‌ی حراء را دیدند‪.‬‬
‫خداونكككد بزرگوار ذکكككر ایكككن معجزه را در کتاب خود ثبكككت‬
‫نموده‪ ،‬آنجا که می فرماید‪:‬‬
‫ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ چ‬ ‫ﭽ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ‬
‫القمر‪.)2 – ١( :‬‬
‫یعنی‪ :‬قيامت هر چه زودتر فرا مي‌رسد‪ ،‬و (در آن) ماه به‬
‫دو نيكم مي‌گردد‪ ،‬و اگكر مشركان معجزه بزرگكي را ببيننكد از آن‬
‫روي‌گردان مي‌گردنككد (و بدان ايمان نمي‌آورنككد) و مي‌گوينككد‪:‬‬
‫جادوي گذرا و ناپايداري است‪.‬‬
‫ازابن کثیر منقول است که مسلمین اجماع دارند بر اینکه‬
‫ایكن معجزه‌ی الهكی اتفاق افتاده‪ ،‬همانگونكه کكه گفتكه مكی شود‬
‫احادیثی پیرامون دو نصف شدن ماه از طریق های متعدّد وارد‬
‫شده که بر قطعی بودن این مسأله دللت می کند‪.1‬‬
‫همچنیككككن مردم اطراف جزیره‌ی عربككككی ایككككن معجزه را‬
‫مشاهده کرده انكد‪ ،‬زیرا اهكل مک ّكه بعكد از دو نصكف شدن ماه‪،‬‬
‫مد ص مرا‬ ‫پیامككبر ص را تصككدیق نکردنككد‪ ،‬بلکككه گفتنككد‪ :‬مح ّكك‬
‫افسكون کرده‪ ،‬سكپس گفتنكد‪ :‬ببینیكم کسكانی از مكا کكه در سكفر‬

‫‪ -1‬البدایة و النّهایة ‪3/118‬‬


‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪145‬‬
‫مد نمكی توانكد‬‫هسكتند در باره‌ی ماه چكه مكی گوینكد‪ ،‬چون مح ّك‬
‫همككه مردم را افسككون کنككد‪ ،‬روز دوّم کاروان مک ّكه برگشتنككد‪،‬‬
‫دربیرون مک ّه از آنها سؤال کردند‪ ،‬آنها هم گفتند‪ :‬که قطعا ً دو‬
‫نصف شدن ماه را دیدیم‪.‬‬
‫همچنیككن مردم خارج جزیره‌ی عربككی هككم دو نصككف شدن‬
‫ماه را مشاهده کردنكد‪ ،‬ابكن کثیكر مكی فرمایكد‪ « :‬در بسكیاری از‬
‫سكرزمینها دو نصكف شدن ماه را دیده انكد‪ ،‬تكا جایكی کكه گفتكه‬
‫مكی شود در برخكی از سكرزمین های هنكد برای ایكن شكب تاریكخ‬
‫تعیین کرده اند‪ ،‬و در آن شب ساختمانی به نام شب دو نصف‬
‫شدن ماه بناء کردند » (‪.)1‬‬
‫و نیككز گفتككه مككی شود‪ « :‬قطعا ً دو نصككف شدن ماه چیككز‬
‫محالی نیسكككت‪ ،‬چون علم در سكككال ‪ 1889‬م دو نصكككف شدن‬
‫سكتاره‌ی «دنباله دار بروکسكن» و در سكال ‪1846‬م «دنباله دار‬
‫بیل» را مشاهده و ثبت کرده‪ ،‬همانگونه که « سبنسر جونز »‬
‫سكتاره شناس در کتاب « جهان بكی پایان » فصكل دنباله دارهكا‬
‫و شهاب سنگها را خاطر نشان کرده است» (‪.)2‬‬
‫در جواب گفته می شود‪ « :‬فرق بین دو نصف شدن ماه با‬
‫دو نصف شدن آن دو ستاره در اين است که آن دو ستاره‌ی‬
‫دنباله دار بعككد از دو نصككف شدن بككه حالت قبلی بر نگشتنككد‪،‬‬
‫ولی ماه التیام یافتكه بكه حالت قبكل برگشكت‪ ،‬و ایكن تفاوت بیكن‬
‫پدیده های فلکی طبیعی و معجزه‌ی فلکی واقع شده بر دست‬
‫رسول خدا ص اسكت‪ ،‬چون معجزه‌ي موقّكت است و با سپری‬
‫شدن زمان آن پایان یافتكككه و غرض و اهداف وجود آن تحقّكككق‬
‫یافتكه‪ ،‬و در صكورتی کكه ادامكه داشتكه باشكد یكک پدیده‌ی طبیعكی‬
‫محسوب می شود‪ ،‬و از دایره‌ی معجزات خارج ميگردد »(‪.)‍3‬‬

‫افزایش غذای رسول خدا ص‬


‫آنچه که بیش از یک مرتبه برای رسول خدا ص اتّفاق افتاده‪،‬‬
‫م سككلیم گفككت‪:‬‬ ‫از جمله روایككت انككس کككه گفككت‪ :‬طلحككه بككه ا ّك‬
‫«رسكول الله ص را دیدم کكه بر اثكر گرسكنگی صكدایش خیلی‬
‫م سلیم‬ ‫ضعیف و سست بود‪ ،‬آیا خوراکی داریم برایش ببرم؟ ا ّ‬
‫گفت‪ :‬بله‪ ،‬سپس چند قرص نان جو بیرون آورد و در پارچه ای‬
‫گذاشكت‪ ،‬و آن را زیكر بغلم گذاشكت و قسكمتی از پارچكه را بكه‬

‫‪ -1‬البدایة و النّهایة ‪3/120‬‬


‫‪ -2‬منبع سابق‪.‬‬
‫‪ -3‬منبع سابق‪.‬‬
‫‪146‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫دور سككرم پیچیككد بككه جای عمامككه و مرا نزد رسككول خدا ص‬
‫فرسكتاد‪ ،‬وقتیکكه رفتكم ایشان را در مسجد همراه مردم یافتم‪،‬‬
‫بر سكر ایشان ایسكتادم‪ ،‬رسكول الله ص فرمود‪ :‬آیكا ابكو طلحكه‬
‫تكككو را فرسككتاد؟ عرض کردم‪ :‬بله‪ ،‬رسككول خدا بكككه اصكككحاب‬
‫اطراف فرمود‪ :‬بلند شوید وخودش برخاست و رفت و من در‬
‫جلو آنهكا رفتكم تكا نزد ابكو طلحكه رسكیدم‪ ،‬و بكه او خكبر دادم کكه‬
‫رسول خدا همراه جمعی بسویشان می آید‪ ،‬ابو طلحه خطاب‬
‫م سلیم رسول خدا ص دارد همراه با‬ ‫به همسرش گفت‪ :‬ای أ ّ‬
‫جمعككی از مردم بطرف منزل مككا مككی آیككد‪ ،‬در حالی کككه مككا‬
‫م سككلیم گفككت‪ :‬خدا ورسككولش‬ ‫خوراک پذیرایككی نداریككم‪ ،‬أ ّكك‬
‫داناترینند‪.‬‬
‫سپس ابو طلحه به استقبال ایشان رفت تا به رسول الله‬
‫ص رسكید‪ ،‬و همراه ایشان بكه خانكه اش آمدنكد‪ ،‬رسكول خدا ص‬
‫م سكلیم هكم‬ ‫م سكلیم هكر چكه داریكد آماده کكن‪ ،‬أ ّك‬ ‫فرمود‪ :‬ای أ ّك‬
‫همان نان را آورد کككه قبل ً فرسككتاده بود‪ ،‬بعككد رسككول خدا ص‬
‫دسكتور داد أ ّمك سكلیم نان را خرد کرد و تریكد درسكت کرد‪ ،‬بعكد‬
‫از اینکكككه رسكككول خدا ص چیزهایكككی فرمود درخواسكككت کرد‬
‫اجازه‌ی ورود بككه ده نفككر بدهنككد‪ ،‬آن ده نفككر خوردنككد تككا سككیر‬
‫شدنكد‪ ،‬سكپس فرمود‪ :‬ده نفكر دیگكر بیاینكد‪ ،‬آنهكا هكم خوردنكد و‬
‫سكیر شدنكد وبیرون رفتنكد‪ ،‬و ایكن کار ادامكه داشكت همكه افراد‬
‫که هفتاد یا هشتاد نفر بودند سیر شدند» (متفق علیه)(‪.)1‬‬
‫حدیث جابر بن عبدالله‪:‬‬
‫و نیككز از جمله معجزات رسككول خدا ص روایككت جار بككن‬
‫عبدالله اسككت کككه گفككت‪ « :‬در یکككی از روزهایككی کككه خندق‬
‫اطراف مدینكه را جهكت دفاع در برابر کفار حفكر مكی کردیكم بكه‬
‫منزل بازگشتكه و بكه همسكرم گفتكم‪ :‬آیكا غذایكی نزد شمكا وجود‬
‫دارد؟ واقعا ً رسكول الله ص را خیلی گرسكنه دیدم‪ ،‬ایشان هكم‬
‫کیسكه ای آورد مقداری جكو در آن بود و بره چاقكی هكم داشتیكم‬
‫آن را ذبكح‪ ،‬جكو را آسكیاب‪ ،‬وداخكل دیكک سكفالین از آن خمیكر‬
‫سككككاختیم‪ ،‬بعككككد نزد رسككككول خدا ص بر گشتككككم و ایشان را‬
‫خوشحال‪ ،‬و عرض کردم‪ :‬کككه بّره را برایككش ذبككح کرده ایككم و‬
‫همسكرم یكک صكاع جكو را آسكیاب و خمیكر کرده‪ ،‬پكس همراه‬
‫چنككد نفری بفرماییككد‪ ،‬رسككول خدا ص هككم فرمود‪ « :‬ای اهككل‬
‫خندق‪ ،‬واقعا ً جابر برایمان غذا درسكككت کرده پكككس همكككه زود‬
‫بشتابید»‪.‬‬
‫رسكول الله ص فرمود‪ « :‬تكا مكن مكی آیكم نكه گوشكت را از‬
‫روی آتش بردارید و نه از خمیر نان درست کند‪ ،‬وقتی که آمد‬
‫‪ -1‬مشکاة الصابیح (‪.)3/182‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪147‬‬
‫برایككش خمیككر در آورد‪ ،‬آب دهانككش را در آن انداخككت و برای‬
‫برکكت و فزونكی آن دعكا کرد‪ ،‬سكپس بطرف آبگوشكت رفكت و‬
‫آب دهانككش را در آن هككم انداخككت و دعككا کرد‪ ،‬بعككد فرمود‪:‬‬
‫نانوایككی بیاور همراهككت نان بپزد‪ ،‬و دیككک را از روی آتككش بر‬
‫مدار‪ ،‬تعداد افراد هزار نفكر بودنكد‪ ،‬بكه خدا سوگند همكه خوردنكد‬
‫و برگشتنكد و ظرف آبگوشكت همچنان پكر بود و ماننكد ابتدا مكی‬
‫جوشید‪ ،‬و خمیر ما به حال خود بود» (متّفق علیه) (‪.)1‬‬

‫افزایش آب و جوشیدن آن در بین انگشتان مبارک‬


‫ایشان‬
‫نمونككه های متعدّدی از رسككول خدا ص واقككع شده کككه مككا بككه‬
‫برخكی از آنهكا اشاره میکنیكم‪ ،‬از جمله جابر بكن عبدالله روایكت‬
‫کرده و مكی گویكد‪ :‬مردم در روز صكلح حدیبیكه تشنكه بودنكد‪ ،‬یكک‬
‫قهوه جوش پكككر از آب نزد رسكككول خدا ص بود‪ ،‬از آن وضكككو‬
‫گرفكت‪ ،‬سكپس مردم پیكش او آمدنكد و عرض کردنكد‪ :‬مكا برای‬
‫وضكو گرفتكن و آشامیدن آب نداریكم جكز آنچكه در قهوه جوش‬
‫شماسككت‪ ،‬بنابرایككن رسككول خدا ص دسككتش را در ظرف آب‬
‫گذاشكت و آب از دستش مانند چشمه آبجاري مي‌كشد‪ ،‬تا همه‬
‫وضككو گرفتیككم و سككیراب شدیككم‪ ،‬از جابر پرسككیدند‪ :‬چنككد نفككر‬
‫بودیكد؟ فرمود‪ :‬اگكر صكد هزار نفكر هكم بودیكم کفایكت میکرد‪ ،‬مكا‬
‫پانصد نفر بودیم» (متّفق علیه) (‪.)2‬‬
‫همچنیككن افزایككش آب چاه حدیبیككه‪ ،‬همانگونككه کككه بّراء بككن‬
‫عازب روایككت کرد و گفككت‪ :‬مككا چهار صككد نفككر در روز حدیبیككه‬
‫همراه رسكول الله ص نزد چاه حدیبیكه رفتیكم و یكک قطره آب‬
‫را در آن باقی نگذاشتیم‪ ،‬خبر به پیامبر رسید که آب درون آن‬
‫باقكی نمانده‪ ،‬ایشان رفكت و بر لب چاه نشسكت و درخواسكت‬
‫کرد برایكش کمكی آب بیاورنكد‪ ،‬وضكو گرفكت و آب در دهان کرد‬
‫و دعكا کرد‪ ،‬بعكد آن را در چاه ریخكت‪ ،‬بعكد همكه از آن سكیراب‬
‫شدنككد و اسككب و شترهایشان را سككیراب‪ ،‬و رفتنككد» (روایككت‬
‫بخاری)‪.3‬‬
‫همچنیككن عبدالله بككن مسككعود فرمود‪ :‬معجزات را بعنوان‬
‫خیر و برکت به حساب می آوردیم ولی شما آنها را بیم دهنده‬
‫محسكوب مكی کنیكد‪ ،‬در یکكی از سكفرها در خدمكت رسكول خدا‬
‫بودیككم‪ ،‬کمبود آب بود‪ ،‬رسككول خدا ص فرمود‪ « :‬مقداری آب‬
‫‪ -1‬مشکاة الصابیح (‪.)3/168‬‬
‫‪ -2‬مشکاة الصابیح (‪.)3/170‬‬
‫‪ -3‬مشکاة الصابیح (‪)3/168‬‬
‫‪148‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫پیدا کنید»‪ ،‬ظرفی با کمی آب برایش آوردند‪ ،‬دستش را در آن‬


‫گذاشكت‪ ،‬سكپس فرمود‪ « :‬زود بیاییكد بسكوی ایكن آب مبارک و‬
‫برکت همه از جانب خداست»‪ ،‬راوی میگوید‪ :‬می دیدم که آب‬
‫در بیككن انگشتان رسككول خدا ص میجوشیككد‪ .‬همچنیككن صككدای‬
‫تسكبیح غذایكش مكی شنیدیكم در حالی کكه مشغول خوردن غذا‬
‫بود (روایت بخاری)‪.‬‬

‫دست بردار شدن دشمنان از او‬


‫از جمله معجزات آن حضرت اسكتجابه‌ی دعكا در موقكع هجرت‬
‫اسكت‪ ،‬کكه برای دسكتگیری و کشتكن ایشان از جانكب مشرکیكن‬
‫جایزه تعیین شد‪ ،‬و به دنبال ایشان همه مسیرها بسته شدند‪،‬‬
‫تا اینکكه سراقه بن مالک به آنها نزدیک شكد‪ ،‬و رسول خدا ص‬
‫د عا کرد و دسكت و پای اسب سراقه در زمین سفت و خشک‬
‫تكا شکكم در زمیكن فرو رفتنكد‪ ،‬سكراقه گفكت‪ :‬مكن شمكا را دیدم‬
‫کكه علیكه مكن دعامكی کردیكد‪ ،‬پكس اکنون برایكم دعكا کنیكد کكه‬
‫بتوانكم برگردم و دسكت و پای اسكبم در زمیكن فرو نرونكد‪ ،‬مكن‬
‫هر کس را در این راه ببینم که شما را دنبال می کند او را بر‬
‫مكی گردانكم‪ ،‬بنابرایكن رسكول خدا ص برایكش دعكا کرد و او هكم‬
‫نجات یافككت‪ ،‬و بككه مک ّككه برگشككت و هككر کككس را در راه دیككد‬
‫برگرداند‪(.‬متّفق علیه)(‪.)1‬‬
‫حنین مسلمانان شکست خوردند‪ ،‬ولی رسول الله‬ ‫در جنگ ُ‬
‫ص همراه بكا تعداد کمكی از مؤمنینكی کكه در زیكر درخكت بكا او‬
‫بیعكت کردنكد ثابكت قدم ماندنكد‪ ،‬وقتیکكه مبارزه سكخت و بكی‬
‫امان شد‪ ،‬چند عدد سنگریزه برداشت و بر روی کفّار انداخت‪،‬‬
‫مد در‬ ‫ب ممّد» یعنی‪ :‬قسم به خدای مح ّ‬ ‫سپس فرمود‪« :‬انزموا و ر ّ‬
‫هم شکستند‪ ،‬عباّس راوی حدیث می گوید‪ :‬سوگند به خدا جز‬
‫پرتاب چنكككد سكككنگ ریزه‌ی ایشان چیزی نبود کكككه ناگهان دیدم‬
‫لبه‌ی شمشیرهایشان فرسوده شد و شکست خوردند‪(.‬روایت‬
‫مسلم)(‪.)2‬‬
‫و در روایت سلمه‌ی بن اکوع آمده است که فرمود‪ :‬همراه‬
‫رسكول خدا ص بكه جنكگ حنیكن رفتیكم‪ ،‬ناگهان اصكحاب پراکنده‬
‫شده و شکسكت خوردنكد‪ ،‬وقتكی کكه اطراف رسكول خدا ص را‬
‫گرفتند از اسبش پیاده شد و مشتی خاک از زمین برداشت و‬
‫روبروی آنها فرمود‪ « :‬شاهت الوجوه » یعنی‪ :‬این چهره ها زشت‬

‫‪ -1‬مشکاة الصابیح (‪.)3/166‬‬


‫‪ -2‬مشکاة الصابیح (‪.)3/172‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪149‬‬
‫و بكی ریخكت باشنكد‪ ،‬و بكا آن مشكت خاک یكک نفكر باقكی نمانده‬
‫بود کككه چشمانككش پككر از خاک نشده باشككد‪ ،‬و همككه شکسككت‬
‫خورده فرار کردنكككد‪ ،‬و رسكككول خدا ص غنیمتهایشان را بیكككن‬
‫مسلمین تقسیم نمود» (روایت مسلم)(‪.)1‬‬
‫نمونه‌ی ديگري ازاعجاز پيامككبرص ایكن بود کككه ابوجهككل بككه‬
‫مد ص را‬ ‫بككت لت و عُّزی قسككم یاد کرده بود کككه هككر گاه مح ّك‬
‫مع قریكش بود نماز مكی خوانكد‬ ‫ببینكد در حرم کعبكه کكه محكل تج ّك‬
‫پایكش را روی گردنكش بگذارد‪ ،‬یكا صكورتش را گ ِكل آلود نمایكد‪،‬‬
‫وقتی که نزد کعبه رفت ناگهان او را در حالت سجده دید‪ ،‬جلو‬
‫رفكت تكا آنچكه را قسكم یاد کرده بود عملی سكازد‪ ،‬ولی همینکكه‬
‫بكه ایشان نزدیكک شكد دیدنكد کكه بكه عقكب بر مكی گردد‪ ،‬و بكا‬
‫دسكت چیزی را ازخود دفكع مكی کنكد‪ ،‬گفتنكد‪ :‬چرا اینگونكه عمكل‬
‫کردی؟ گفككككككت‪ :‬میان خود و او کانالی از آتككككككش و چیزهای‬
‫وحشتناک و بالهایی را می دیدم»‪.‬‬
‫رسككول الله ص بعدا ً فرمود‪ « :‬اگككر نزدیکتككر مككی رفككت‬
‫فرشتگان یکككا یككک اعضای بدنككش را مككی ربودنككد» (روایككت‬
‫مسلم)(‪.)2‬‬

‫‪3‬‬
‫استجابهی دعا برای هدایت دیگران‬

‫ص‬
‫ابكو هریره میگویكد‪ :‬مادرم مشرک بود‪ ،‬و مكن پیوسكته او را‬
‫بكه اسكلم دعوت مكی کردم تكا اینکكه روزی حرف ناخوشایندی‬
‫نسكبت بكه رسكول خدا ص از او شنیدم‪ ،‬در حالی کكه گریكه مكی‬
‫کردم خدمككت رسككول خدا ص رفتككم‪ ،‬عرض کردم‪ :‬ای رسككول‬
‫خداص دعكا کكن مادرم هدایكت شود‪ ،‬فرمود‪« :‬خدایكا مادر ابكو‬
‫هریره را هدایكت فرمكا»‪ ،‬و جهكت بشارت بكه دعای رسكول خدا‬
‫ص از نزد او بیرون آمدم‪ ،‬و به منزل برگشتم و دیدم در بسته‬
‫اسكت‪ ،‬مادرم صكدای پایكم را شنیكد و گفكت‪ :‬ای ابوهریره صكبر‬
‫کن‪ ،‬صدای آب را شنیدم که با آن غسل می کرد‪ ،‬سریع لباس‬
‫بر تكن کرد و روسكری پوشیكد و در را گشود‪ ،‬سكپس گفكت‪ :‬ای‬
‫ابكو هریره‪« :‬أش هد أن ل اله ا ّل ال و أش هد أ ّن ممّدا عبده و ر سوله»‪ ،‬سكریع‬

‫‪ -1‬منبع سابق‪.‬‬
‫‪ -2‬جامع الصول (‪.)12/94‬‬
‫‪ -3‬ج هت طلع بیش تر از ا ین موضوع به کتاب «معجزات ال صطفی» نوشته‌ی خ یر الدّ ین وائلی ص‬
‫‪61‬مراجعه کن‪.‬‬
‫‪150‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫نزد رسكول خدا ص برگشتكم و از خوشحالی گریكه مكی کردم‪،‬‬


‫بنابراین حمد و سپاس نیک خداوند را به جا آورد (‪.)1‬‬

‫جریكر بكن عبدالله گفكت‪ :‬رسكول خدا ص مرا فرمود‪ « :‬آیكا مرا‬
‫صه؟»(‪ ،)2‬عرض کردم البتكه‪ .‬مكن هكم در آن موقكع‬ ‫خل َك ِ‬
‫از «ذی ال َ‬
‫نمككی توانسككتم بر روی اسككب و شتككر ثابككت باشككم‪ ،‬بككه عرض‬
‫ایشان رساندم که نمی توانم بر روی اسب قرار گیرم‪ ،‬ایشان‬
‫دسكتش را روی سكینه ام گذاشكت تكا اینکكه اثكر دسكتش را بر‬
‫سكككینه ام دیدم و فرمود‪«:‬الله ّ م ثب ّ ته و اجعله هادیا ً و‬
‫مهدیّاً »یعنككی‪ :‬خدایككا او را ثابككت بگذار و هدایتگككر و هدایككت‬
‫یافتككه اش بگردان‪ .‬جریككر گفككت‪ :‬بعككد از آن هرگككز از اسككب‬
‫نیفتادم‪ ،‬همراه بككا صككد و پنجاه نفككر شجاع راهككی آنجككا شككد و‬
‫کعبه‌ی یمانیه را به آتش کشید و آن را منهدم ساخت (‪.)3‬‬
‫و انكس بكن مالک روایكت مكی کنكد کكه در زمان رسكول خدا‬
‫ص مردم دچار خشکسكالی شدنكد‪ ،‬روز جمعكه رسكول الله ص‬
‫روی منبر به ایراد خطبه پرداخت‪ ،‬یکی از اعراب بادیه از جای‬
‫برخاسكككت و گفكككت‪ :‬ای رسكككول خدا ص اموال نابود و عیال‬
‫گرسنه شدند برایمان دعا کن‪ .‬ایشان دستهایش را به آسمان‬
‫بر داشكت در حالی کكه یكک لکكه ابر هكم درآسكمان مشاهكد نمكی‬
‫شد‪ ،‬سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست هنوز دستش را‬
‫پاییككن نیاورده بود کككه ابرهایككی همچون کوه برانگیختنككد‪ ،‬و از‬
‫منبر پایین نیامد که دیدم باران از ریش مبارکش می ریخت‪ ،‬و‬
‫تكا روز جمعه‌ی بعكد همچنان باریكد‪ ،‬جمعه‌ی بعكد همان اعرابكی‬
‫بیابانكی یكا یکكی دیگكر بكه پكا خاسكت و گفكت‪ :‬ای رسكول خدا ص‬
‫خانككه هككا خراب شدنككد و اموال غرق شككد‪ ،‬برایمان دعككا کككن‪،‬‬
‫رسككول الله ص دسككتهایش را بككه آسككمان بلنككد کرد و گفككت‪:‬‬
‫«الله مّ حوالینا و ل علینا» یعنی‪ :‬خدایا باران را به کوهها و اطراف‬
‫ما ببر و از روی ما بردار‪ ،‬به هر ناحیه ای اشاره می کرد ابرها‬
‫از آن پراکنده مكی شدنكد‪ ،‬و مدینكه در فضایكی تهكی از ابر قرار‬
‫گرفكت و مدت یكک ماه آب در دره و جویبارهكا جاری بود‪ ،‬و از‬
‫هر ناحیه ای مردم می آمدند از خوبی اوضاع خبر می دادند‪.‬‬
‫و در روایتی دیگر آمده است که فرمود‪:‬‬

‫‪ -1‬روایت مسلم‪.‬‬
‫‪ -2‬نام خانه‌ی خثعم طاعوت که آن را کعبه‌ی یمامه می خواندند‪.‬‬
‫‪ -3‬متّفق علیه‪.‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪151‬‬
‫« الله مّ حوالینا و ل علینا‪ ،‬الله مّ علی الکام و الظِرا بِ و بطون الودیة و منابت‬
‫الشّجر»‪.‬‬
‫یعنككی‪ :‬خدایككا باران را بطرف تپككه هككا و دره هككا و محلهای‬
‫رویكش گیاه و درخكت منتقكل کكن‪ ،‬و دیگكر بر روی شهكر وآبادی‬
‫نبارد‪.‬‬
‫راوی می گوید‪ :‬باران تمام شد و در آفتاب از مسجد خارج‬
‫شدیم (‪.)1‬‬

‫سلمه‌ی بن اکوع روایت می کند‪ :‬مردی در حضور رسول الله‬


‫ص بككا دسككت چككپ غذا خورد‪ ،‬رسككول الله ص فرمود‪ «:‬کُﰒل‬
‫ِکﰒ » یعنكی‪ :‬بكا دسكت راسكت بخور‪ ،‬مرد گفكت‪:‬نمیتوانكم‪،‬‬ ‫ِبیَمین َ‬
‫رسكككول خدا ص فرمود‪« :‬هكككر گكككز نتوانكككی »‪ ،‬تنهكككا تکبّراو را‬
‫واداشكت فرمانكش را نپذیرد‪ ،‬راوی حدیكث گفكت‪ :‬یكک بار دیگكر‬
‫نتوانست دست چپ را به دهان بلند کند (‪.)2‬‬

‫از جابر روایككت اسككت کككه فرمود‪ :‬همراه رسككول الله ص بككا‬
‫سست راهكی سكفر جهاد شدم‪ ،‬ایشان بكه مكن‬ ‫شتری کندرو و ُك‬
‫رسكككید و فرمود‪ :‬شترت چكككه مشکلی دارد‪ ،‬چرا نمكككی رود؟!‪،‬‬
‫عرض کردم‪ :‬درمانده و از کار افتاده شده‪ ،‬در آنموقكككككككككع از‬
‫پشككت شترم را رانككد بعككد دعككا کرد‪ ،‬بعككد از آن همیشككه جلو‬
‫کاروان راه می رفت‪ ،‬سپس فرمود‪ :‬حال شترت را چگونه می‬
‫بینكی؟ عرض کردم خیلی خوب اسكت‪ ،‬برکكت دعای شمكا بكه او‬
‫اصابت کرده‪ ،‬فرمود‪ « :‬آ یا آن را وُقیه ای نمی فروشكی؟» بكه‬
‫ایشان فروختكم بكه شرط اینکكه تكا مدینكه حكق سكواری بر آن را‬
‫داشتكه باشكم‪ ،‬وقتكی بكه مدینكه رسكیدیم صكبح فردا زود شتكر را‬
‫نزد ایشان بردم‪ ،‬و پولم را پرداخكت و شتكر را دوباره بكه خودم‬
‫بخشید(‪.)3‬‬

‫‪ -1‬متفق علیه ‪.‬‬


‫‪ -2‬روایت مسلم‪.‬‬
‫‪ -3‬متفق علیه‪.‬‬
‫‪152‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫بهبودی و نجات بیماران‬

‫بّراء می‌گویكد‪ :‬رسكول خدا ص گروهكی را جهكت حمله بكه أبكی‬


‫رافع (‪ )1‬روانه کرد‪ ،‬عبدالله بن عتیک شب هنگام در حالی که‬
‫أبككی رافككع در خواب بود وارد خانككه اش شككد و او را بككه قتككل‬
‫رسكانید‪ ،‬عبدالله گفكت‪ :‬شمشیرم را در شکمكش فرو کردم تكا‬
‫از پشت بیرون آمد‪ ،‬فهمیدم که کشته شده‪ ،‬بطرف درب خانه‬
‫برگشتكم تكا بكه پله ای رسكیدم و پایكم را روی آن گذاشتكم‪ ،‬ولی‬
‫در آن شب مهتابی از پله افتادم و ساق پایم شکست‪ ،‬پایم را‬
‫بككا عمامككه بسككتم تككا بككه همراهانرسككیده و نزد رسككول خدا ص‬
‫بازگشتكم و حادثكه را برایكش تعریكف کردم‪ ،‬فرمود‪ « :‬پایكت را‬
‫دراز کكن »‪ ،‬پایكم را دراز و آن را مالش داد‪ ،‬بل فاصكله طوری‬
‫شفا یافت که گویی هرگز دردی از آن احساس نکرده ام(‪.)2‬‬

‫سهل بن سعد روایت می کند که رسول الله ص در روز خیبر‬


‫فرمود‪ «:‬فردا ایكن پرچكم را بكه دسكت کسكی مكی سكپارم کكه‬
‫خداونكد فتكح و پیروزی را بر دسكت او بكه مكا مكی دهكد‪ ،‬خدا و‬
‫پیامكبرش را دوسكت دارد و خدا و پیامكبرش او را دوسكت دارنكد‬
‫»‪ ،‬فردای روز بعككد همككه نزد ایشان حاضككر شدنككد‪ ،‬هككر کدام‬
‫امیدوار بود پرچكككم بكككه او داده شود‪ ،‬رسكككول الله ص فرمود‪:‬‬
‫«علی بكن ابیطالب کجاسكت؟ » عرض کردنكد‪ :‬ای رسكول خدا‬
‫او چشكم درد گرفتكه‪ ،‬فرمود‪ « :‬دنبالش بفرسكتید بیایكد »‪ ،‬علی‬
‫را آوردند و از آب دهانش در چشمش ریخت و طوری بهبودی‬
‫یافت که گویی هرگز چشم درد نگرفته‪ ،‬و پرچم را به دست او‬
‫داد‪ ،‬علی گفكت‪ :‬ای رسكول خدا ص بكا آنهكا بجنگكم تكا وقتكی کكه‬
‫مثل ما می شوند و ایمان می آورند؟ فرمود‪:‬‬
‫«انفُذ علی ر سلک حتّی تنل ب ساحتهم ﰒّ ادع هم الی ال سلم و أ خبهم ب ا ی جب‬
‫ل واحدا خیرٌ لک من أن یکون‬
‫علیهم من ح ّق ال ف یه‪ ،‬فوال لن یهدی ال بک ر ُج ً‬
‫لک حرُ النّعم»‪.3‬‬

‫‪ -1‬ابی رافع از جله سر سخت ترین دشنان رسول خدا بود که بعد از عهد و پیمان شکنی علیه ایشان‬
‫به هجو و ناسزاگویی پرداخت‪.‬‬
‫‪-2‬روایت باری‪.‬‬
‫‪ -3‬روایت متفق علیه بین مسلم و باری‪.‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪153‬‬
‫یعنكی‪ :‬آرام تكا میدان آنهكا جلو برو‪ ،‬سكپس آنهكا را بكه اسكلم‬
‫دعوت کكن‪ ،‬و حكق خدا بر ایشان را بكه آنهكا اعلم کكن‪ ،‬بكه خدا‬
‫سكوگند اگكر خدا یكک نفكر را توسكط تكو هدایكت کنكد از گوسكفند‬
‫سرخ برایت بهتر است‪.‬‬

‫یزید بن أبی عبید می گوید‪ :‬اثر ضربه ای را بر پای سلمه بن‬


‫اکوع دیدم‪ ،‬گفتكم‪ :‬ای ابكا مسكلم ایكن اثكر چیسكت؟ گفكت‪ :‬روز‬
‫جنگ خیبر ضربه ای بر من اصابت کررد و مردم گفتند‪ :‬سلمه‬
‫مورد اصككابت قرار گرفككت‪ ،‬نزد رسككول خدا صككرفتم سككه بار‬
‫ازآبدهانكش بر آن پاشیكد و ازآن موقكع بكه بعكد تكا کنون هرگكز بكه‬
‫درد نیامده (‪.)1‬‬

‫یعلی بن مّره ثقفی می گوید‪ :‬همراه رسول الله ص بر چشمه‬


‫آبكی عبور کردیكم‪ ،‬زنكی بچه‌ی جن زده اش را پیكش رسكول خدا‬
‫ص آورد‪ ،‬رسكككول خداص بینكككی کودک را گرفكككت و فرمود‪« :‬‬
‫اخرج فاِن ّكی رسكول الله » یعنكی‪ :‬ای جكن خارج شكو چون مكن‬
‫رسككول خدا هسككتم‪ ،‬سككپس رفتیككم‪ ،‬وقتیکككه از روی همان آب‬
‫برگشتیكم زن را دیدیكم‪ ،‬و حضرت در باره‌ی بچكه سكؤال کردنكد‬
‫و زن درجواب گفكت‪ :‬سكوگند بكه کسكیکه تكو را بكه حكق مبعوث‬
‫کرده بعد از آن چیز مشکوکی ازاو مشاهده نکرده ایم (‪.)2‬‬

‫خبر ازامورغیب‬
‫از جمله خكككبر دادن در باره‌ی خدا و نامهكككا و صكككفات عالی و‬
‫افعال خداونككد‪ ،‬و خككبر از فرشتگان و صككفات آنهككا‪ ،‬و خككبر از‬
‫جهان جككن‪ ،‬و از بهشككت و دوزخ‪ ،‬و از حوادث گذشتككه‪ ،‬ماننككد‬
‫بیانات ایشان پیرامون آدم‪ ،‬نوح‪ ،‬هود‪ ،‬صكالح‪ ،‬ابراهیكم‪ ،‬موسكی‪،‬‬
‫عیسككی و دیگككر پیامككبران الهككی (ع)‪ ،‬و اتّفاقاتككی کككه در میان‬
‫صل اسككت‪ ،‬و چنیكن‬ ‫قومهایشان گذشتكه و بحكث و بیان آن مف ّك‬
‫مواردی از مردی درس امككی کككه نككه اهككل نوشتككن بوده و نككه‬
‫توانایكی خواندن داشتكه‪ ،‬ونكه بكا کسكانی همنشیكن و همدم بوده‬
‫‪ -1‬روایت باری‪.‬‬
‫‪ -2‬این روایت در شرح ال سّنه و مسند امام احد (‪ )4/172‬با سند صحیح آمده است هانگونه که در‬
‫الشکاة (‪)3/188‬ببا تقیق شیخ ما ناصرالدّین البانی روایت شده‪.‬‬
‫‪154‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫که تاریخ ملّتها را خوانده باشند‪ ،‬و با اخبارشان آشنا بوده اند‪،‬‬
‫علوه بر اینکه او از چیزهایی خبر می دهد که ملّتهای دیگر از‬
‫آن اطلع نداشته اند‪ ،‬ومطالبی را بیان می کند که علمای اهل‬
‫کتاب آن را نزد خود کتمان شده و پوشیده نگككككه داشتنككككد‪ ،‬و‬
‫بسكیاری از دانسكته‌های آنهكا را هكم تصكحیح نمود کكه همكه اینهكا‬
‫برهان بر علوم و آگاهكی هكا ازجانكب علیكم و خبیكر مطلق آورده‬
‫دريافت ميدارد‪.‬‬
‫ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ‬ ‫ﭽ گ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚﮛ ﮜ ﮝ‬
‫ﮩ ﮬ ﮭ چ (هود‪.)٤٩:‬‬ ‫ﮢ ﮣ ﮤﮥ ﮧﮧ ﮨ‬
‫صه و داستانهاي ملّتهاي پيشيني كه تو آنان را‬ ‫یعنی‪ :‬اين (ق ّ‬
‫نديده‌اي) جزو اخبار غيككب اسككت كككه آن را بككه تككو (اي پيغمككبر‬
‫اسكلم!) وحكي مي‌كنيكم‪ .‬نكه تكو و نكه قوم تكو پيكش از ايكن‪ ،‬آن را‬
‫نمي‌دانستيد‪.‬‬
‫همچنین قرآن درچند جا به این دلیل اشاره کرده‪ ،‬از جمله‬
‫در ضمن بیان داستان مریم می فرماید‪:‬‬
‫ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ‬ ‫ﭽ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝﯞ ﯟ ﯠ‬
‫چ(آل عمران‪.)44:‬‬ ‫ﯨ ﯩ‬
‫یعنكی‪ :‬ايكن (چيزهائي ككه گفتكه شكد) از جمله خكبرهاي غيكبي‬
‫اسككت كككه آن را بككه تككو وحككي مي‌كنيككم و تككو در آن هنگام كككه‬
‫قلمهاي خود را (براي قرعه‌كشككي بككه درون آب يككا كيسككه‌اي‬
‫و‪ )...‬مي‌افكندنككد تككا (روشككن شود بر طبككق قرعككه) كدام يككك‬
‫سكرپرستي مريكم را بر عهده گيرد‪ ،‬و بدان هنگام ككه ميان خود‬
‫(بر سكر سكرپرستي او) كشمككش داشتنكد حضور نداشتكي (و‬
‫همه اينها از راه وحي به تو مي‌رسد)‪.‬‬
‫صه‌ی موسی می فرماید‪:‬‬ ‫و در روند ق ّ‬
‫ﭾ‬ ‫ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ ﭽ‬ ‫ﭵ‬ ‫ﭽﭳ ﭴ‬
‫ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ چ (قصص‪.)46 :‬‬ ‫ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ‬
‫یعنكی‪ :‬تكو در كنار كوه طور نبودي بدان گاه ككه مكا (موسكي‬
‫را براي برگزيدن او بككككه عنوان پيغمككككبر) ندا در داديككككم (تككككا‬
‫فرمانهاي صككادره الهككي را بشنوي و هككم اينككك براي ديگران‬
‫روايككت نمائي)‪ .‬ولي (مككا ايككن اخبار را بككه تككو مي‌رسككانيم) بككه‬
‫خاطكر مرحمتكي ككه پروردگارت نسكبت بكه تكو دارد‪ ،‬تكا قومكي را‬
‫(بكا آنهكا) بيكم دهكي ككه پيكش از تكو بيكم دهنده‌اي (از پيغمكبران‬
‫خدا) به سوي ايشان نيامده است‪ ،‬شايد مايه عبرت و بيداري‬
‫آنان گردد‪.‬‬
‫همچنیكككن از رخداهای آینده و زمان وقوع آنهكككا خكككبر داده‬
‫ماننكد خكبر دادن از شهادت سكه نفكر از فرماندهان سكپاه اسكلم‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪155‬‬
‫در جنكگ مؤتكه و تسكلیم کردن پرچكم فرماندهكی بعكد از خود بكه‬
‫خالد بككن ولیككد در روزی کككه حادثككه اتّفاق افتاد‪ ،‬همانگونككه کككه‬
‫درروایت بخاری آمده است (‪.)1‬‬
‫جاشككی وفات یافككت‪ ،‬همان روز از‬ ‫همچنیككن وقتككی کككه ن ّ‬
‫وفاتكككش خكككبر داد‪ ،‬و نیكككز در روز مرگ کسكككری پادشاه ایران‬
‫مرگش را اعلم کرد‪.‬‬
‫همچنیكن از اخبار آینده خكبر داد کكه برخكی از آنهكا در مدّت‬
‫زمان کوتاهككی بوقوع پیوسككته و تحقّككق یافتنككد‪ ،‬ماننككد خككبر از‬
‫جاهایی که سران کفر بعد از وقوع جنگ بدر در آنجا کشته می‬
‫شونكد‪ ،‬از انس روایت است که فرمود‪ :‬رسول خدا ص به هر‬
‫کدام از مردم مأموریّت داد‪ ،‬و تا رسیدن به چاههای بدر راه را‬
‫ادامه دادنكد‪ ،‬وقتی که آنجا پیاده شدند رسول خدا ص فرمود‪:‬‬
‫« ایكن محكل کشتكه شدن فلن و این محكل فلن و‪ ...‬اسكت»‪ ،‬و‬
‫اینجكا و آنجكا دسكت روی زمیكن مكی گذاشكت‪ ،‬انكس گفكت‪ :‬هیكچ‬
‫کدام از آنها از محلّی نگذشت که رسول خدا تعیین کرده بود‪،‬‬
‫روایت مسلم(‪.)2‬‬
‫همچنین از جمله غیبهایی که رسول خدا ص از آن خبر داد‬
‫چیزهایی هستند که برای وقوع آنها به بعد از وفات خود اشاره‬
‫کرد‪ ،‬ابو هریره روایت می کند که رسول خدا ص فرمود‪:‬‬
‫لتنفقنﰒ‬
‫ّ‬ ‫« اذا هلک کسﰒری فل کسﰒری بعده‪ ،‬و اذا هلک قیصﰒر فل قیصﰒربعده‬
‫کنوزها فی سبیل ال»‪.3‬‬
‫یعنككی‪ :‬هرگاه کسككری ازدنیككا رفككت کسككرای دیگككر وجود‬
‫نخواهكد داشكت‪ ،‬و چون قیصكر پادشاه روم مرگكش فرا رسكد‪،‬‬
‫قیصككر دیگككر بككه جای او بر تخككت پادشاهككی نخواهككد نشسككت‪،‬‬
‫سكوگند بكه کسكی کكه جانكم در دسكت اوسكت گنجینكه هایشان را‬
‫در راه خدا مصرف خواهی کرد‪.‬‬
‫ایكن امكر بكه همان صكورت کكه پیامكبر خدا ص خكبر داده بود‬
‫اتّفاق افتاد‪.‬‬
‫رسول خدا ص برای آینده از امور فراوانی خبر داد‪ ،‬حذیفه‬
‫بككن یمان گفككت‪ :‬رسككول خدا ص در میان مككا بر پككا ایسككتاد و‬
‫درباره‌ی تمام آنچككه کككه از آن موقككع تككا اقامه‌ي قیامككت اتفاق‬
‫خواهد افتاد ما را با خبر ساخت‪ ،‬کسانی که حفظ کردند حفظ‬
‫کردنكد‪ ،‬و کسكانی کكه فراموش کردنكد فراموش کردنكد‪ ،‬و یاران‬
‫مكن اینهكا را مكی داننكد‪ ،‬و برخكی را فراموش کرده ام وقتكی کكه‬
‫‪ -1‬مشکاة الصابیح (‪.)1/172‬‬
‫‪ -2‬مشکاة الصابیح (‪)1/167‬‬
‫‪ -3‬روایت باری و مسلم و ترمذی ‪ ،‬جامع الصول (‪.)12/59‬‬
‫‪156‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫اتفاق می افتد و آن را می بینم به یادم می آیند همانگونه که‬


‫انسكان چهره‌ی کسكی را از یاد مكی برد‪ ،‬وقتكی کكه او را میبینكد‬
‫دوباره او را می شناسد (‪.)1‬‬
‫ونیز ازجمله پیشگویی های ایشان خبر از فتنه ها و نشانه‬
‫صل‬‫های نزدیكک شدن قیامكت اسكت کكه در کتابهای حدیكث مف ّك‬
‫ذکر شده است‪.‬‬

‫تنهی درخت از فراقش به ناله افتاد‬


‫در صحیح بخاری و غیره روایت شده که « در ابتدا رسول الله‬
‫ص برای ایراد خطبه‌ی جمعه در کنار تنه‌ی درخت خرمایی می‬
‫ایسككتاد‪ ،‬وقتككی کككه برایككش منككبر سككاختند و بر روی آن خطبككه‬
‫خوانكد تنه‌ی درخكت خرمكا بكه ناله افتاد‪ ،‬بطوری کكه همكه مكی‬
‫شنیدنككد‪ ،‬تككا اینکككه رسككول خدا ص بر روی آن دسككت مالیككد »‪،‬‬
‫همچنین در روایتی دیگراز بخاری آمده است‪« :‬وقتی که منبر‬
‫گذاشته شد شنیدیم که همچون شتر شیر ده تنه‌ی درخت می‬
‫نالیكد‪ ،‬تكا اینکكه رسكول خدا ص ازمنكبر پاییكن آمكد و دسكتش را‬
‫روی آن گذاشت و دیگر ساکت شد»(‪.)2‬‬

‫خ م شد ن درخت و سل م ﮐرد ن و سخ ن گفتن ش با‬


‫رسول خدا (‪)3‬‬
‫از جابر روایت است که گفت‪ :‬همراه رسول خدا ص رفتیم تا‬
‫بكه دره‌ی وسكیعی رسكیدیم‪ ،‬ایشان بكه قضای حاجكت رفتنكد ولی‬
‫چیزی نیافت که پشت آن مخفی شود و در کنار دره دو درخت‬
‫را دید‪ ،‬رفت شاخه‌ی یکی از آنها را گرفت و فرمود‪ « :‬انقادی‬
‫ی باذن الله » یعنی به فرمان خدا برای من گردن کچ باش‪،‬‬ ‫عل ّ‬
‫بنابراین مانند شتر افسار شده که با ایشان همراهی کرد تا در‬
‫بیكن هكر دو قرار گرفكت‪ ،‬فرمود‪ « :‬بكا فرمان خدا بر روی مكن‬
‫خككم شویككد و بككا هككم بپیوندیككد»‪ ،‬پككس بككا هككم پیوسككتند‪ ،‬راوی‬
‫میگویككد‪ :‬نشسككته بودم خودم فکككر مككی کردم بككه طرفككی بر‬
‫گشتكم‪ ،‬وقتكی سكرم را برگردانیدم دیدم رسكول خدا بسكوی مكا‬
‫بر می گردد و درختها از هم جدا شدند و هرکدام روی ساقه‌ی‬
‫خود ایستاد(‪.)4‬‬
‫‪ -1‬روایت باری و مسلم و ابوداود‪ ،‬جامع الصول (‪.)12/59‬‬
‫‪ -2‬جامع الصول (‪.)12/68‬‬
‫‪ -3‬از کتاب «معجزات الصطفی » ص ‪.86‬‬
‫‪ -4‬روایت مسلم‪.‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪157‬‬
‫و از یعلی بن مّره ثقفی روایت است که گفت‪:‬‬
‫همراه رسككول خدا ص رفتیككم تككا در منزلی پیاده شدیككم‪،‬‬
‫رسول خدا خوابید‪ ،‬درختی آمد زمین را می شکافت و خم شد‬
‫تكا او را پوشانكد سكپس بكه جایكش بر گشكت‪ ،‬وقتكی که از خواب‬
‫بیدار شككد گزارش را بككه عرض ایشان رسككاندم‪ ،‬فرمود‪ :‬ایككن‬
‫درختكی اسكت کكه ازپروردگار اجازه گرفكت کكه بكه پیامكبر خدا‬
‫سلم کند وخدا هم به او اجازه داد(‪.)1‬‬
‫انس بن مالک می فرماید‪ :‬جبرئیل نزد رسول خدا ص آمد‬
‫در حالی کكه غمگیكن نشسكته بود‪ ،‬و اهكل مک ّكه او را خون آلود‬
‫کرده بودند‪ ،‬عرض کرد‪ :‬ای رسول خدا آیا می خواهی نشانه و‬
‫معجزه ای را بكه تكو نشان دهكم؟ فرمود‪ :‬بله‪ .‬بكه درختكی کكه در‬
‫پشكت سكرش قرار داشكت نگاه کرد و گفكت‪ :‬ایكن را صكدا کكن‬
‫بیایككد‪ ،‬رسككول خدا آن را فراخوانككد‪ ،‬درخككت آمككد و جلو ایشان‬
‫ایسكتاد‪ ،‬گفكت‪ :‬بكه او دسكتور بده برگردد‪ ،‬بكه درخكت دسكتور داد‬
‫بر گردد‪ ،‬اطاعت کرد و برگشت‪ .‬رسول الله فرمود‪ « :‬حسبی‬
‫حسبی » یعنی کافی است کافی است(‪.)2‬‬
‫همچنیكن از ابكن عباس روایكت اسكت کكه فرمود‪ :‬یكک عرب‬
‫بادیه نشین نزد رسول خدا ص آمد و گفت‪ :‬چگونه بدانم که تو‬
‫رسكول خدا هسكتی؟ فرمود‪ « :‬اگكر ایكن خوشكه درخكت خرمكا را‬
‫به اینجا فراخوانم گواهی میدهد که من رسول خدا هستم»‪،‬‬
‫سپس از خوشه خواست از درخت خرما پایین بیاید‪ ،‬پایین آمد‬
‫تا در جلو او افتاد بعد فرمود برگرد‪ ،‬و به جای خود برگشت‪ ،‬و‬
‫مرد بادیه نشین ایمان آورد (‪.)3‬‬
‫حق بن عبدالّرحمن گفت‪ :‬از پدرم شنیده ام می گفت‪ :‬از‬
‫مسكروق پرسیدم‪ :‬آن شكب که جن قرآن و نماز رسول خدا را‬
‫شنیدند و گوش کردند چگونه رسول خدا فهمید؟ گفت‪ :‬پدرت‬
‫– یعنی عبدالله بن مسعود – به من گفت‪ :‬درختی در آنجا او را‬
‫از وجود جن مطّلع ساخت (‪.)4‬‬
‫و از ابن عمر روایت است که فرمود‪ :‬در یکی از سفرهایی‬
‫کكه در خدمكت رسكول خدا بودیكم مردی بادیكه نشیكن بطرف مكا‬
‫آمكد‪ ،‬وقتكی نزدیكک شكد رسكول خدا فرمود‪ « :‬آیكا گواهكی مكی‬

‫‪ -1‬در شرح ال سّنه روایت شده‪ ،‬و امام احد هم روایت کرده و سند آن ضع یف است‪ ،‬امّا از حد یث‬
‫جابر که دارمی (‪)1/10‬روا یت کرده شاهد دارد‪ ،‬پس قصه صحیح است هانگونه که شیخ البانی در‬
‫تعلیقه بر الشکاة (‪ )3/188‬گفته است‪.‬‬
‫‪ -2‬دارمی روایت کرده و سند آن صحیح است هانگونه که در الشکاة (‪ )3/188‬آمده است‪.‬‬
‫‪ -3‬ترمذی آن را روایت و تصحیح نوده‪.‬‬
‫‪ -4‬روایت متّفق علیه باری و مسلم‪.‬‬
‫‪158‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫دهی که هیچ معبود بحقی جز ذات الله موجود نیست و شریک‬


‫مد بنده و فرسكتاده‌ی اوسكت؟»‪ ،‬مرد گفكت‪:‬‬ ‫ندارد‪ ،‬و اینکكه مح ّك‬
‫چكه کسكی بكه آنچكه گفتكی گواهكی مكی دهكد؟ آن حضرت فرمود‪:‬‬
‫سلمه »‪ ،‬سكپس رسكول الله درخكت را‬ ‫ایكن درخكت بیابانكی « َك‬
‫فراخوانككد کككه در کنار دره بود‪ ،‬و کشان کشان زمیككن را مككی‬
‫شکافكت جلو آمكد تكا در مقابكل رسكول خدا ایسكتاد و سكه مرتبكه‬
‫از او درخواسكت شهادت نمود درخكت هكم شهادت داد‪ ،‬سكپس‬
‫به جایش برگشت (‪.)1‬‬

‫سلم ﮐردن سنﮓ‬


‫جابر بن سمره گفت‪ :‬رسول الله ص فرمود‪:‬‬
‫« ِانّی لعرفُ حجرا بکّة‌کان یسل ُم علیّ قبل أنْ أبعثَ اِنّی لعرُفهُ ال َن »‪.2‬‬
‫یعنی من سنگی را می شناسم در مک ّه که قبل از اینکه به‬
‫پیامبری بر گزیده شوم به من سلم می کرد‪ ،‬و اکنون هم آن‬
‫را می شناسم‪.‬‬

‫شﮑایت شتر در پیشگاه او‬


‫یعلی بن مّره ثقفی روایت می کند‪:‬‬
‫«ما جمعی از اصحاب همراه رسول اللهص راه می رفتیم‬
‫کكه بكا یكک شتكر آبکكش برخوردیكم‪ ،‬وقتكی کكه رسكول خدا ص را‬
‫دیككد غرغرکرد و از تكه گلویكش صكدا درآورد و گردنكش را خكم‬
‫کرد‪ ،‬رسول الله ص در کنار شتر توقف کرد و فرمود‪ :‬صاحب‬
‫ایكن شتكر کیسكت؟ وقتكی آمكد فرمود‪ « :‬ایكن شتكر را بكه مكن‬
‫بفروش»‪ ،‬عرض کرد‪ :‬ای رسكول خدا بكه تكو هدیكه مكی دهكم‪،‬‬
‫ولی نمی فروشم چون این شتر خانواده ایست که غیر از آن‬
‫وسیله‌ی امرار معاشی ندارند‪.‬‬
‫وقتككككی ایككككن را گفتككككی بدان از کار زیاد و کمبود علف و‬
‫خوراک شکایت دارد‪ ،‬پس با او به نیکی رفتار کنید (‪.)3‬‬

‫‪ -1‬دارمی آن را روایت کرده و سند آن صحیح است هانگونه که ناصر الدّین البانی در تقیق خود بر‬
‫مشکاة الصابیح (‪ )3/189‬بیان کرده‪.‬‬
‫‪ -2‬روایت ترمذی و مسلم‪.‬‬
‫سنّة روا یت شده‪ ،‬و ن یز امام اح د روا یت کرده و سندش ضع یف ا ست امّا شاهدی از‬
‫‪ -3‬در شرح ال ّ‬
‫حدیث جابر دارد که دارمی (‪ )1/10‬روایت کرده‪ ،‬پس قصه صحیح است هانگونه که استادمان البانی‬
‫در الشکاة (‪ )3/188‬فرموده‪.‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪159‬‬
‫و عبدالله بن جعفكر گفكت‪ :‬روزی رسكول خدا ص مرا پشكت‬
‫سكر خود سكوار بر مرکبكش کرد و پنهانكی سكخنی بكه مكن گفكت‬
‫کككه هرگككز بككا کسككی در میان نمككی گذارم‪ ،‬و چیزی کككه برای‬
‫رسككول الله جهككت اسككتتار در قضای حاجكت بیككش از هكر چیكز‬
‫محبوبتككر و خوشاینككد تككر بود دیوار یككا انبوه درختان خرمككا بود‪،‬‬
‫روزی وارد باغ یکكی از انصكار مدینكه شكد کكه شتری در آنجكا بود‬
‫و همینکه رسول خدا را دید اشک از چشمانش سرازیر شد و‬
‫با صدایی ضعیف طلب شفقت و همدردی کرد‪ ،‬رسول خدا به‬
‫او نزدیک شد و پشتش را از گردن تا کوهان مالش داد و شتر‬
‫آرام گرفكت‪ ،‬سكپس فرمود‪ :‬ایكن شتكر مال کیسكت؟ جوانكی از‬
‫انصار آمد و عرض کرد‪ :‬ای رسول خدا مال من است‪ ،‬فرمود‪:‬‬
‫ملک و مال‬ ‫« چرا در رابطه با این زبان بسته که خدا آن را به ُ‬
‫تو درآورده ازخدا نمی ترسی؟ او نزد من شکایت می کند که‬
‫گرسكنه اش مكی کنكی و بیكش از حد ّ توان از او کار مكی کشكی‬
‫»(‪.)1‬‬

‫خوارق غیر انبیاء‬


‫ﮐرامت اولیاء الله‬
‫از جمله اصكول اهكل سكنّت و جماعكت تصكدیق و تأییكد کرامكت‬
‫اولیاء(‪)2‬و خوارق و انواع علوم و مکاشفات و قدرت و‬
‫تأثیراتی است که خداوند بر دست آنها جاری میگرداند(‪.)3‬‬
‫چنككد فرقككه از مسككلمین وجود کرامككت اولیاء را انکار کرده‬
‫جت و استدلل ادعایشان این است که‬ ‫اند‪ ،‬از جمله معتزله‪ ،‬ح ّ‬
‫اگككر صككحیح باشككد اولیاء الله دارای امور خارق العاده هسككتند‬
‫آنهككا هككم بككا انبیاء و پیامككبران مشتبككه شده و دیگككر معجزه بر‬
‫حقّانیّت پیامبران دلیل نیست (‪.)4‬‬
‫ما این مقوله مردود است‪ ،‬زیرا قرآن به برخی از کرامات‬ ‫ا ّ‬
‫اولیاء الله اشاره کرده‪ ،‬و در احادیككث صككحیح و نقككل متواتككر و‬
‫‪ -1‬این حدیث را ابوداود و حاکم و امام احد و ابن عساکر روایت کرده اند و سند آن صحیح است‬
‫و بر شرط مسلم است‪ ،‬به الحادیث الصحیحه‌ی البانی (‪)1/28‬مراجعه کن‪.‬‬
‫‪ -2‬علمای توحید کرامت را اینگونه تعریف میکنند‪ :‬امر خارق العاده ای که هراه و مقارن یا مقدّم بر‬
‫ادعای نبوّت نی ست و بر د ست بنده ای جاری می شود که ظاهرا صال و پایب ند به شری عت پیا مبی‬
‫ا ست که مکلّف به پیروی از شری عت او ست‪ ،‬و علوه بر ا ین دارای اعتقاد صحیح و ع مل شای سته‬
‫باشد‪(.... ،‬لوامع النوار البهیّة ‪.)2/393‬‬
‫‪ -3‬مموع فتاوای شیخ السلم ابن تیمیه ‪.3/156‬‬
‫‪ -4‬شرح العقیدة الطحاویة ص ‪.563‬‬
‫‪160‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫غیر قابل انکار هم ذکر شده‪ ،‬و مردم نیر در هر دوره و زمان‬
‫و سككرزمینی نمونككه هایككی از کرامات اولیاء را مشاهده کرده‬
‫اند‪.‬‬
‫شبهه‌ی فوق هكم تنهكا در صكورتی درسكت اسكت کكه اولیاء‬
‫الله همراه بككا اظهار کرامككت و امككر خارق العاده ادعای نبوّت‬
‫کننكد‪ ،‬ولی چنیكن اتّفاقكي نخواهكد افتاد‪ ،‬و چنانچكه یکكی از اولیاء‬
‫الله ادعای نبوّت و پیامبری کنند دیگر از جمله‌ی اولیاء نیست‪،‬‬
‫بلکه مدّعی دروغین پیامبری است (‪ ،)1‬و امام احمد رحمه الله‬
‫علیه کسانی که کرامت اولیاء را نفی کردند به انکار برخاست‬
‫و ادعایشان را تصككدیق نکرد و ایشان را گمراه مككی دانسككت‬
‫(‪.)2‬‬

‫حﮑمت از اهدای ﮐرامت به ولی صالح چیست؟‬


‫خداونككد جهككت اکرام و بزرگداشككت برخككی از بندگان مؤمككن و‬
‫پرهیزکار و پایبنككد بككه شریعككت بككه خاطككر شایسككتگی و قوّت‬
‫ایمانشان امور خارق العاده می بخشد که گاهی نیازشان با آن‬
‫برآورده مكی شود‪ ،‬ماننكد آب و خوراک و تأمیكن امنی ّكت‪ ،‬وگاهكی‬
‫موجكب تقوی ّكت دیكن خدا و اعلی کلمه‌ی توحیكد مكی شود‪ ،‬یكا‬
‫ق و ابطال باطلی با آن صورت می گیرد (‪.)3‬‬ ‫احقاق ح ّ‬
‫از جمله کراماتككی کككه قرآن از آن خككبر مككی دهككد موضوع‬
‫وجود میوه‌ی زمسككتانی در تابسككتان و میوه های تابسككتانی در‬
‫زمستان نزد مریم است‪ ،‬آنجا که می فرماید‪:‬‬
‫ﭽ‬
‫ﰈﰒﰒﰒﰒﰒﰒﰒﰒ ﰉ ﰊ‬ ‫ﯼ ی ی ی‬
‫چ (آل عمران‪.)37:‬‬ ‫ﰎﰒﰒ ﰐﰒ ﰒﰒ‬
‫یعنكی‪ :‬هكر زمان ككه زكري ّكا وارد عبادتگاه او مي‌كشد‪ ،‬غذاي‬
‫(تمييكز و زيادي) را در پيكش او مي‌يافكت‪( .‬باري) بكه مريكم‬
‫گفكت‪ :‬ايكن از كجكا براي تكو مي‌آيكد؟! گفكت‪ :‬ايكن از سكوي خدا‬
‫مي‌آيكد‪ .‬خداونكد بكه هرككس ككه بخواهكد بي‌حسكاب و بي‌شمار‬
‫روزي مي‌رساند‪.‬‬
‫سرگذشت اصحاب کهف که خداوند مدّت سیصد ون ُه سال‬
‫آنهكا را در خواب عمیكق فرو برد‪ ،‬و در آن مدّت طولنكی جسكم‬

‫‪ -1‬منبع سابق‪.‬‬
‫‪( -2‬لوامع النوار البهیّة ‪.)2/393‬‬
‫‪ -3‬ب سیاری از ا هل کلم امور خارق العاده را جز برای انبیاء اثبات ن ی کن ند (شرح العقیدة الطحاو یة‬
‫ص ‪.)158‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪161‬‬
‫ایشان را از هككر آسككیبی محفوظ نگككه داشككت‪ ،‬آنگونككه کككه در‬
‫سوره‌ی کهف خاطر نشان شده از جمله کرامات اولیاست‪.‬‬
‫و آنچكه برای اصكحاب بزرگوار رسكول خدا ص اتفاق افتاده‬
‫نمونه هایی از کرامت هستند‪.‬‬

‫حضیر‪ ،‬و عُبّاد بن بشر نقل می‬ ‫از جمله این اصحاب أسید بن ُ‬
‫کنند به خاطر نیازی به حضور رسول الله ص شرفیاب شدند‪،‬‬
‫بعككد از سككپری شدن مد ّككتی از شككب تاریككک هككر دو از حضور‬
‫سكرورمان خدا حافظكی کرده و بكا عصكایی چوبكی راهكی منزل‬
‫ما عصككای یکككی از آنهككا از نور و روشنككی آنچنانككی‬
‫شدنككد‪ ،‬ا ّكك‬
‫برخوردار شد که در پرتو آن تا وقت جدایی هر دو از آن بهره‬
‫گرفتنكد‪ ،‬و چون وقكت جدا شدن رسكید هردو عصكا نور افشانكی‬
‫کرده و هكككر کدام در پرتكككو نور عصكككای خود بكككه منزل و نزد‬
‫عیالش برگشت (روایت بخاری)(‪.)1‬‬

‫ابوبکكر صكدّیق سكه مهمان از اهكل صكفّه را همراه بكا خود بكه‬
‫منزل برد‪ ،‬چون رسكول خدا بكه مسكلمانان دسكتور داده بود کكه‬
‫از آنهكا بكه عنوان مهمان پذیرایكی کننكد‪ ،‬ابوبکكر بكه نزد رسكول‬
‫خدا برگشككت تككا عیالش از آنهككا پذیرایككی بعمككل آورنككد‪ ،‬بعككد از‬
‫مد ّكتی طولنكی وقتیکكه بكه منزل برگشكت همسكرش گفكت‪ :‬چرا‬
‫زود پیش مهمانها بر نگشتی؟ گفت‪ :‬مگر ایشان را شام نداده‬
‫ای؟ گفكت‪ :‬آنهكا از صكرف غذا امتناع کردنكد تكا تكو بر میگردی‪،‬‬
‫ابوبکكر خشمگیكن شكد و سكوگند یاد کرد کكه هرگكز آن را میكل‬
‫نکنككد‪ ،‬سككپس زنككش هككم بككه همانصككورت قسككم یاد کرد‪ ،‬و‬
‫میهمانان نیكز سكوگند یاد کردنكد کكه غذا را میكل نکننكد‪ ،‬ابوبکكر‬
‫گفت‪ :‬این کار از شیطان است‪ ،‬پس دسكتور داد غذا بیاورند و‬
‫همككه شروع کردنككد بككه خوردن‪ ،‬ولی هككر لقمككه ای کككه بر مككی‬
‫داشتنكد در زیكر آن بكا بیكش ازآن مقدار جایكش پ ُكر مكی شكد‪ ،‬بكه‬
‫همسكرش گفكت‪ ‌:‬ای خواهكر بنكی فراس! ایكن چیسكت؟ گفكت‪:‬‬
‫قسكم بكه روشنكی چشمكم الن سكه برابر اوّل اسكت‪ ،‬همكه سكیر‬
‫شدند و بقی ّه را نزد رسول خدا فرستاد و یادآور شد که او هم‬
‫از آن میل نمود (‪.)2‬‬
‫‪ -1‬مشکاة الصابیح (‪.)3/197‬‬
‫‪ -2‬متّفق علیه باری و مسلم‪ ،‬مشکاة الصابیح (‪.)3/198‬‬
‫‪162‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫ایككن اکرام و احترام خدا بود بككه ابوبکككر ص كدّیق زیرا کككه‬
‫دارای فضكل و تقوا بود و بعكد از سكوگند بر اینکكه غذا را میكل‬
‫نکند در خشم افراط نکرد‪ ،‬و بینی شیطان را به خاک مالید‪ ،‬و‬
‫خداوند هم او را مورد احترام و تکریم قرار داد‪.‬‬

‫سكفینه کكه بردهی آزاد شدهی رسكول خدا ص بود در سكرزمین‬


‫روم سپاه مسلمین را گم کرد و اسیر شد‪ ،‬سپس فرار کرد و‬
‫بكه جسكتجوی سكپاه اسكلم پرداخكت‪ ،‬ناگهان بكا شیكر درنده ای‬
‫برخورد‪ ،‬گفكت‪ :‬ای ا با الحارث (کنیه‌ی شیكر) مكن مولی رسكول‬
‫خدا هسكتم‪ ،‬سككرگذشتم چنیكن و چنان اسكت‪ ،‬شیكر دنبككش را‬
‫تکان داد تا در کنارش قرار گرفت و رفتند‪ ،‬هر جا صدایی می‬
‫شنیكد بطرفكش مایكل مكی شكد‪ ،‬سكپس بكه کنار سكفینه بر مكی‬
‫گشت تا به لشکر اسلم رسید‪ ،‬بعد شیر برگشت (‪.)1‬‬

‫و این عمر بن خطّاب است که لشکری را به فرماندهی مردی‬


‫بكه نام سكاریه اعزام مكی کنكد و زمانكی کكه در مدینكه خطبكه مكی‬
‫خوانكد ناگاه فریاد بر آورد و گفكت‪ « :‬یا ساریة الجب ل» یعنكی‬
‫ای سكاریه مواظكب سكمت کوه باش‪ ،‬بعكد ازمد ّكتی فرسكتاده‌ی‬
‫سكپاه اسكلم از راه رسكید و عرض کرد‪ :‬ای امیكر المؤمنیكن بكا‬
‫دشمككن درگیككر شدیككم و مككا را در هككم کوبیدنككد‪ ،‬ولی ناگهان‬
‫صكدایی طنیكن انداز شكد کكه گفكت‪« :‬ی ا س اریة الجب ل » بر‬
‫کوه تکیه زدیم و خداوند متعال آنها را شکست داد (‪.)2‬‬

‫سنّة روایت شده و مقّق می گوید‪ :‬حاکم‬ ‫‪ -1‬تبیزی در شرح مشکاة الصابیح می گوید‪ :‬در شرح ال ّ‬
‫شبیسه ایسن را روایست کرده و گف ته بر شرط م سلم صسحیح اسست‪ ،‬و امام ذه بی هسم موافقست نوده‪ ،‬و‬
‫هینطور است که گفته اند (مشکاة الصابیح ‪.)3/199‬‬
‫‪ -2‬تبیزی می گو ید‪ :‬بیه قی ا ین را در دلئل النّبوة روا یت کرده و مقّق الشکاة می گو ید‪ :‬ا بن‬
‫عساکر با سند حسن شبیه هین را روایت کرده است‪.‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪163‬‬
‫مجموعهای از ﮐرامتهای اولیاء‬
‫شیككخ السككلم ابككن تیمیككه غیككر از موارد فوق مجموعهای از‬
‫کرامتهای اولیاء را یادآور شده کككه مككا بككه ذکككر برخككی از آنهككا‬
‫اکتفاء می کنیم (‪:)3‬‬
‫خبیكب بكن عدی در مکّه‌ی مکّرمكه در دسكت مشرکیكن اسكیر‬
‫بود و در زندان انگور مكككی خورد در حالی کكككه در تمام مک ّكككه‬
‫انگور وجود نداشت‪.‬‬
‫م أیمن بدون هیچ آب و غذایی‪ ،‬با زبان روزه‪ ،‬وتنها راهی‬ ‫أ ّ‬
‫سفر هجرت به مدینه شد‪ ،‬در راه از شدت تشنگی داشت می‬
‫مرد‪ ،‬موقع افطار فرارسید در بالی سر خود صدایی احساس‬
‫کرد و سر به آسمان بر آورد و دید سطلی بالی سرش معلّق‬
‫است‪ ،‬سطل را گرفت و تا سیراب شد از آن آشامید‪ ،‬دیگر تا‬
‫آخر عمرش هرگز احساس تشنگی نکرد‪.‬‬
‫بّراء بككن مالک هرگاه دعككا مككی کرد و بر خدا سككوگند یاد‬
‫میکرد خواسككته و دعایككش بر آورده میشككد‪ ،‬و هرگاه در جهاد‬
‫آتكش جنكگ زبانكه مكی کشیكد‪ ،‬و مسكلمین تحكت فشار قرار مكی‬
‫گرفتنكد‪ ،‬مكی گفتنكد‪ :‬ای بّراء بر پروردگارت سكوگند یاد کكن کكه‬
‫مكا را یاری کنكد و بر آنهكا پیروز شویكم و دسكتهایشان را ببندیكم‪،‬‬
‫سپس دعا می کرد‪ ،‬و دشمن شکست می خورد‪ ،‬در روز جنگ‬
‫قادسكیه گفكت‪ :‬پروردگارا قسكمت میدهكم آنهكا را اسكیر کنیكم و‬
‫مرا اوّلین شهید این معرکه گردانی‪ ،‬پیروز شدند و بّراء شهید‬
‫شد‪.‬‬
‫خالد بكن ولیكد قلعه‌ی نفوذ ناپذیری را بكه محاصكره درآورد‪،‬‬
‫گفتنكد‪ :‬تسكلیم نمكی شویكم تكا زهكر نیاشامكی‪ ،‬زهكر را نوشیكد و‬
‫زیانی به او نرسید‪.‬‬
‫وقتكی کكه « زبیره » بكه خاطكر اسكلم مورد شکنجكه قرار‬
‫گرفككت و جككز اسككتقامت بر اسككلم چیككز دیگری را نپذیرفككت و‬
‫چشمانكش را از دسكت داد‪ ،‬مشرکیكن گفتنكد‪ :‬لت و عّزی او را‬
‫نابینا کردند‪ ،‬گفت‪ :‬نه به خدا سوگند آنها نمی توانند مرا نابینا‬
‫کنند‪ ،‬بل فاصله خداوند بینایی را به چشمانش برگرداند‪.‬‬
‫جاج بكن یوسكف ناپدیكد‬ ‫حسكن بصكری رحمكه الله از دسكت ح ّ‬
‫شكد‪ ،‬شكش دفعكه وارد اتاقكش شدنكد و او دعكا مكی کرد‪ ،‬او را‬
‫ندیدنكد و نیافتنكد‪ ،‬و علیكه یکكی از خوارج کكه او را آزار داد دعكا‬
‫کرد‪ ،‬بل فاصله بر زمین افتاد و به هلکت رسید‪.‬‬
‫و هنگامی که أویس قرنی وفات یافت در میان لباسهایش‬
‫کفكن هایكی پیدا کردنكد کكه قبل ً وجود نداشتنكد‪ ،‬و چون در صكدد‬

‫‪ -3‬مموع الفتاوی ‪.281-11/276‬‬


‫‪164‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫حفكر قكبرش بر آمدنكد درون صكخره ای قكبر حفكر شده و دارای‬


‫لحد یافتند و بعد از پوشیدن آن کفنها بر تن ایشان او را در آن‬
‫قبر دفن کردند‪.‬‬

‫استقامت بر ایمان بزرگترین ﮐرامت است‬


‫داشتكن کرامكت دلیكل بر برتری آن شخكص بر غیكر خود نیسكت‪،‬‬
‫زیرا گاهی خداوند متعال جهت تقویت ایمان به اشخاص ایمان‬
‫ضعیككف کرامككت مككی دهككد‪ ،‬تككا ایمانشان را تقویككت نمایككد‪ ،‬و‬
‫نیازشان را بر آورده سككازد‪ ،‬و کسككانی هسككتند کككه از کرامككت‬
‫الهی برخوردار نیستند ولی ایمانشان از آنها کاملتر و از ولیت‬
‫بزرگتری بهره‌منكد هسكتند‪ ،‬از ایكن رو بكی نیاز از کرامكت هدیكه‬
‫ای اسككت کككه خدا بككه غیككر ایشان اهداء نموده‪ ،‬بنابرایككن امور‬
‫خارق العاده در میان تابعیككن بیككش از صككحابه وجود داشتككه‪ ،‬و‬
‫نبایكد انسكان چشكم بكه راه کرامكت و بهرمندی از خارق العاده‬
‫باشكد و همیشكه فکرش را بدان مشغول گردانكد‪ ،‬و بعلّت اینکكه‬
‫کرامككت و امور خارق العاده ای بككه او بخشیده نشده غمگیككن‬
‫باشكد‪ ،‬واقعا ً أبكو علی جوزجانكی چقدر راسكتگو بود آنجكا کكه مكی‬
‫گویكد‪« :‬کﰒن طالبا للسﰒتقامة ل طالبا للکرامﰒة‪ » ...‬یعنكی اسكتقامت و پابر‬
‫جایكی طلب کكن و در پكی کرامكت و امور خارق العاده مباش‪،‬‬
‫ما پروردگارت‬ ‫نفككس تككو بر طلب کرامككت سككرشته شده‪ ،‬ا ّكك‬
‫استقامت و ثابت قدمی را از تو می خواهد‪ ،‬برخی از کسانی‬
‫که گفته اش را خوب فهمیده اند گفته اند‪ :‬یک اصل بزرگ در‬
‫این موضوع است‪ ،‬و رازی است که بسیاری از اهل سلوک و‬
‫طلب از حقیقت آن غافلند(‪.)1‬‬

‫‪2‬‬
‫خوارق و امور شیطانی‬
‫بسكككیاری از مردم گمراه شده و گمان مكككی کننكككد امور خارق‬
‫العاده توسكط هكر کكس اعمال شود او از اولیاءالله و صكالحین‬
‫محسكوب مكی شود‪ ،‬ماننكد خیلی از افرادی کكه در هوا پرواز‪ ،‬یكا‬
‫بر روی آب راه‪ ،‬و امثال ایككن کارهككا را انجام مككی دهنككد‪ ،‬در‬
‫حالی کكه ایكن افراد فاجرتریكن و گناه کارتریكن مردمنكد‪ ،‬و حت ّكی‬
‫گاهكی ادّعای نبوّت میکننكد‪ ،‬ماننكد مروان دمشقكی کكه در زمان‬
‫عبدالملک بكن مروان در شام قیام کرد و ادعای پیامكبری نمود‪،‬‬
‫‪ -1‬مموع الفتاوای شیخ السلم (‪.)11/320‬‬
‫‪ -2‬برای آگاهی بیشتر ازاین موضوع به کتاب ما (عال ال ّن و الشّیاطین )مراجعه کن‪.‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪165‬‬
‫و کارهای خارق العاده ای از خود بروز داد؛ چون گاهكككككككككككی‬
‫پاهایش را با زنجیر می بستند ولی رها میشد‪ ،‬او را با اسلحه‬
‫مكی زدنكد ولی در او اثكر نمكی کرد‪ ،‬و سكنگ مرمكر را بكا دسكت‬
‫لمككس میکرد شروع بككه تسككبیح گفتككن میکرد‪ ،‬و مردان پیاده و‬
‫سككواره در هوا بككه مردم نشان مككی داد و مككی گفككت‪ :‬اینهككا‬
‫فرشته هستند‪ ،‬اینها و امثال آن کار شیاطین هستند‪ ،‬ازاین رو‬
‫هرگاه برخی از افراد در وقت ظهور آن احوال شیطانی حاضر‬
‫می شدند و ذکر خدا می کردند و«آیة الکرسی» یا قسمتی دیگر‬
‫از قرآن را قرائت مككی کردنككد ایككن احوال خارق العاده باطككل‬
‫مكی شكد‪ ،‬و همیكن حارث دمشقكی و مد ّكعی پیامكبری و کذ ّاب‬
‫وقتككی کككه ازسككوی مسككلمانان دسككتگیر شككد تككا او را بككه قتككل‬
‫برسكانند بكا رمكح ضربكه ای بكه او زدنكد ولی رمكح در بدنكش نفوذ‬
‫نکرد‪ ،‬عبكد الملک گفكت‪ :‬تكو بسكم الله نگفتكی‪ ،‬پكس قاتكل بكا نام‬
‫خدا ضربككه اش را بر او وارد سكككاخت و از پای در آمكككد و بككه‬
‫هلکت رسید(‪.)1‬‬
‫جال مسكیح بكا اظهار امور خارق العاده هكر بیننده‬ ‫همچنیكن د ّ‬
‫ای را سرسام و حیرت زده می کند‪ ،‬با این حال ادعای خدایی‬
‫می کند‪.‬‬
‫از این رو خارق العاده بر أولیاء بودن دللت نمی کند‪ ،‬زیرا‬
‫خداونكد کرامكت را بكه سكبب ایمان و پرهیزکاری و اسكتقامت بر‬
‫اطاعكت از دسكتورات الهكی بكه بنده اش می‌بخشكد‪ ،‬ولی زمانكی‬
‫کككه بعلّت کفككر و شرک و طغیان و ظلم و فسككق کسككی امور‬
‫خارق العاده انجام مكی دهكد احوال شیطانكی اسكت نكه کرامكت‬
‫رحمانی‪.‬‬

‫متهای سابق‬ ‫وم‪ :‬بشارت ا ّ ‌‬ ‫د ّ‬


‫خداوند متعال می فرماید‪:‬‬
‫ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ چ (شعراء‪)197:‬‬ ‫ﭽ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ‬
‫یعنككی‪ :‬آيككا هميككن نشانككه براي (ايمان آوردن) ايشان كافككي‬
‫نيست كه علماي بني‌اسرائيل(به خوبي) از آن آگاهند؟!‪.‬‬
‫این آیه بیان یکی از دلیل روشن راستی و صداقت پیامبر‬
‫ص و حقانی ّككت دیككن و شریعككت او آگاهككی و علم علمای بنككی‬
‫اسرائیل است نسبت به او که در کتابها و مراجع دینی ایشان‬
‫مکتوب و محفوظ است‪ ،‬همانگونه که می فرماید‪:‬‬

‫‪ -1‬به مموع الفتاوی (‪ )285-11/284‬مرراجعه کن‪.‬‬


‫‪166‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫ﭽ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ چ (شعراء‪)196 :‬‬
‫یعنككی‪( :‬وصككف) ايككن قرآن در كتابهاي پيشينيان (از قبيككل‬
‫تورات و انجيل) موجود است‪.‬‬

‫قرآن از بشارت پیام بران س ابق ب ه مح ّمد ص خ بر‬


‫میدهد‬
‫‌‬
‫ایكن قرآن از جانكب پروردگار دانكا و خبیكر مطلق نازل شده بكه‬
‫مت او در کتابهای آسمانی سابق موجود‬ ‫مد و ا ّ‬‫ما خبر ذکر مح ّ‬
‫است و پیامبران پیشین آمدنش را بشارت داده اند‪ ،‬همانگونه‬
‫سرین قرآن از آیه‌ی ذیكل چنیكن اسكتنباط مكی‬ ‫کكه جمعكی از مف ّك‬
‫کننكد کكه خداونكد متّعال از کلیّه‌ی پیامكبران عهكد و پیمان گرفتكه‬
‫مد ص در زمان حیات او برگزیده شد قاطعانه به او‬ ‫که اگر مح ّ‬
‫ایمان بیاورند‪ ،‬و جهت پیروی از شریعت و رسالت او شریعت‬
‫خود را رهكا کننكد‪ ،‬بنكا برایكن ذکكر او نزد همكه پیامكبران پیشیكن‬
‫موجود بوده‪ ،‬آیه چنین می فرماید‪:‬‬
‫ﭽ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ‬
‫ﮬ ﮭﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕﯖ ﯗ ﯘﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ‬
‫چ (آل عمران‪.)81 :‬‬
‫یعنی‪( :‬به خاطر بياوريد) هنگامي را كه خداوند پيمان مؤكّد‬
‫از (يكايكك) پيغمكبران (و پيروان آنان) گرفكت ككه چون كتاب و‬
‫فرزانگكي بكه شمكا دهكم و پكس از آن پيغمكبري آيكد و (دعوت او‬
‫موافق با دعوت شما بوده و) آنچه را كه با خود داريد تصديق‬
‫نمايكد‪ ،‬بايكد بدو ايمان بياوريكد و وي را ياري دهيكد‪( .‬و بديشان)‬
‫گفككت‪ :‬آيككا (بديككن موضوع) اقرار داريككد و پيمان مرا بر ايككن‬
‫كارتان پذيرفتيككد؟ گفتنككد‪ :‬اقرار داريككم (و فرمان را پذيرائيككم‪.‬‬
‫خداونككد بديشان) گفككت‪ :‬پككس (برخككي بر برخككي از خود) گواه‬
‫باشيد و من هم با شما از زمره گواهانم‪.‬‬

‫دعوت ابراهیم‬
‫از عرباض بكن سكاریه روایكت اسكت کكه رسكول خدا ص فرمود‪:‬‬
‫« نام من زمانی نزد خدا به عنوان خاتم النّبی ّن مکتوب بود که‬
‫هنوز آدم با گل و لی ترکیب بود‪ ،‬و به شما خبر خواهم داد که‬
‫ابتدای کار مكن از کجكا شروع شكد‪ ،‬از ابتدای دعوت ابراهیكم و‬
‫بشارت و مژدگانكی عیسكی و رؤیای مادرم کكه قبكل از بكه دنیكا‬
‫آوردنكم در خواب دیكد نوری از او بكه دنیكا مكی آیكد کكه قصكرهای‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪167‬‬
‫شام را روشنككی بخشیككد‪ ،‬همككه اینهككا آمدنككم را بشارت داده‬
‫اند»(‪.)1‬‬
‫همچنین خداوند متعال خبر می دهد که چون ابراهیم خلیل‬
‫الّرحمككن و پسككرش اسككماعیل مشغول بنای کعبككه بیككت الله‬
‫الحرام بودنكد دعامكی کردنكد‪ ،‬و دعایشان در ایكن آیكه بیان شده‬
‫که می فرماید‪:‬‬
‫ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ ﭙ ﭚﭛ ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ‬ ‫ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ‬
‫ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭﭮ ﭯ ﭰ ﭱ‬
‫ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ ﭽ ﭾ ﭿﮀ ﮁ ﮂ ﮃ‬ ‫ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ‬
‫ﮄ ﮅ چ (بقره‪.)129-127 :‬‬
‫یعنكی‪ :‬و (بكه ياد آوريكد) آن گاه را ككه ابراهيكم و اسكماعيل‬
‫پايه‌هاي خانه (كعبه) را بال مي‌بردند (و در اثناي آن دست دعا‬
‫بككه سككوي خدا برداشتككه و مي‌گفتنككد‪ ):‬اي پروردگار مككا! (ايككن‬
‫عمل را) از ما بپذير‪ ،‬بي‌گمان تو شنوا و دانا (به گفتار و نيّات‬
‫ما) هستي‪ .‬اي پروردگار ما! چنان كن كه ما دو نفر مخلص و‬
‫منقاد (فرمان) تككو باشيككم‪ ،‬و از فرزندان مككا ملّت و جماعتككي‬
‫پديكد آور ككه تسكليم (فرمان) تكو باشنكد‪ ،‬و طرز عبادات خويكش‬
‫را (در كعبككه و اطراف آن) بككه مككا نشان بده و (اگككر نسككيان و‬
‫لغزشكي از مكا سكر زد) بر مكا ببخشاي (و در توبكه را بر رويمان‬
‫باز گذار)‪ ،‬بي‌گمان تكو بكس توبه‌پذيكر و مهربانكي‪ .‬اي پروردگار‬
‫مككا! در ميان آنان (كككه از دودمان مككا و منقاد فرمان توينكككد)‬
‫پيغمبري از خودشان برانگيز تا آيات تو را بر ايشان فرو خواند‬
‫و كتاب (قرآن) و حكمككت (اسككرار شريعككت و مقاصككد آن) را‬
‫بديشان بياموزد و آنان را (از شرك و اخلق ناپسككككككند) پاكيزه‬
‫نمايككد‪ ،‬بي‌گمان تككو عزيزي و حكيمككي (و بر هككر چيزي توانككا و‬
‫پيروزي‪ ،‬و هكككر كاري را ككككه مي‌كنكككي بنابر مصكككلحتي و برابر‬
‫حكمتي است)‪.‬‬
‫خداوند دعای ابراهیم خلیل و پسرش اسماعیل را پذیرفت‬
‫مد ص نتیجه‌ی آن دعای مستجاب بود‪ .‬تورات موجود هم‬ ‫و مح ّ‬
‫علی رغكم آن همكه تحریكف و تغییری کكه در آن صكورت گرفتكه‬
‫هنوز حاوی بخشكی از ایكن بشارت اسكت‪ ،‬در آنجكا مكی گویكد‪:‬‬
‫خداونككد دعای ابراهیككم را در رابطككه بككا اسككماعیل قبول کرد‪،‬‬
‫ما‬
‫در(سكفر تکویككن اصككحاح هیفدهكم سككتون (‪ )20‬میگویككد‪« :‬ا ّك‬
‫درمورد اسكماعیل قبول کردم‪ ،‬اینكک او را فزونكی و ثمره مكی‬

‫سّة روایست شده‪ ،‬مشکاة الصسابیح تسبیزی ‪،3/127‬و شیسخ ناصسر الدّیسن البانسی مسی‬
‫‪ -1‬در شرح السّن‬
‫گوید‪ :‬حدیث صحیح است‪.‬‬
‫‪168‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫دهم‪ ،‬و دودمانش را بسیار می افزایم‪ ،‬دوازده رئیس از او به‬


‫مت بسیار بزرگی می گردانم»‪.‬‬ ‫دنیا می آید‪ ،‬و او را ا ّ‬
‫ص در(تورات سامریه) با الفاظی شبیه به آنچه اینجا‬ ‫این ن ّ‬
‫ثبككت کرده ايككم وارد شده‪ ،‬و ترجمه‌ی تحریفككی عككبری ایككن‬
‫ما در باره‌ی اسكككماعیل شنیدم و‬ ‫عبارت چنیكككن اسكككت‪ « :‬ا ّككك‬
‫‪1‬‬
‫پذیرفتم‪ ،‬اینک او را برکت و فزونی بخشیدم با«مأدمأد »( )‪ .‬و‬
‫ابن القی ّم خاطر نشان ساخته که برخی از نسخه های قدیمی‬
‫ص را آنگونككه ذکككر کرده انككد کككه مكا اینجككا یادآور‬ ‫تورات ایككن ن ّك‬
‫شدیم‪.‬‬
‫این بشارت از چند جهت بر پیامبرمان ص دللت می کند‪:‬‬
‫مت بزرگ حتما‌كً نزد خدا مسكلمان هسكتند‪ ،‬چون‬ ‫اوّل‪ :‬ایكن ا ّك‬
‫متی از نسل و دودمان اسماعیل جز بعد از بعثت پیامبر‬ ‫چنین ا ّ‬
‫اسكلم‪ ،‬و نشكر و توسكعه‌ی مسكلمین در مشرق و مغرب بوجود‬
‫نیامد‪.‬‬
‫دوم‪ :‬ایككن عبارت عككبری «مأدمأد »بككا صككراحت کامككل نام‬ ‫ّ‬
‫پیامككبر اسككلم را بیان کرده‪ ،‬مترجمیككن ایككن واژه را ترجمككه‬
‫تحریفكی کرده انكد بكه « بسكیار بسكیار»‪ ،‬ولی واقعی ّكت امكر ایكن‬
‫مد » اسكت تلفكظ عكبری آن « مؤدمؤد »‬ ‫اسكت کكه کلمكه « مح ّك‬
‫است که به تلفظ عربی نزدیک است‪.‬‬
‫سكوّم‪ :‬جمله‌ی « دوازده رئیكس ازاو بكه دنیكا مكی آیكد » بكا‬
‫فرمودهی رسكول خدا مطابكق اسكت کكه مكی فرمایكد‪ :‬دوازده‬ ‫‌‬
‫مت را بر عهده خواهنكد‬ ‫خلیفكه و جانشیكن رهكبری امور ایكن ا ّك‬
‫گرفت که همه از قریش هستند‪.‬‬

‫بشارت موسی‬
‫می و درس ناخوانده‬ ‫از زمان قدیكم خكبر یقینكی آمدن پیامكبر ا ّك‬
‫سلم بككه قوم بنككی اسككرائیل رسككیده‪،‬‬ ‫توسككط موسككی علیككه ال ّك‬
‫مبعوث شدن و صكفات و ویژگیهكا و روش رسكالت آسكمانی او‪،‬‬
‫مت او‪ ،‬و آنان را به كار نيك دستور‬ ‫و چگونگی و خصوصیّات ا ّ‬
‫مي‌دهكككد و از كار زشكككت باز مي‌دارد‪ ،‬و پاكيزه‌كككها را برايشان‬
‫حلل و ناپاكهكا را بر آنان حرام و بنكد و زنجيكر را از دسكت و پكا‬
‫و گردن هر کس از بنی اسرائیل که به او ایمان می آورند به‬
‫در مي‌آورد‪ ،‬کكه خدا مكی دانسكت بسكبب گناه و نافرمانیهكا آن‬
‫بند و زنجیرها سخت احکام بر آنها فرض می گردد‪ ،‬و هنگامی‬
‫کكه بكه آن پیامكبر بزرگوار ایمان آوردنكد سكختگیریها را از آنهكا بر‬

‫‪ -1‬نبوة ممّد من الشکّ الی الیقین ص ‪ ،250‬و ممّد نبی السلم ص ‪.3‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪169‬‬
‫می دارد‪ ،‬همچنین پیروان این پیامبر خاتم پرهیزکارند‪ ،‬و زکات‬
‫اموالشان را می پردازند‪ ،‬و به آیات خدا ایمان و یقین دارند‪ ،‬و‬
‫مكی دانسكتند كسكاني ككه بكه او ايمان بياورنكد و از او حمايكت‬
‫كننكد‪ ،‬و وي را ياري دهنكد‪ ،‬و از نوري پيروي كننكد كه (قرآن نام‬
‫دارد و همسكان نور مايكه هدايكت مردمان اسكت و) بكه همراه او‬
‫نازل شده است‪ ،‬بيگمان آنان رستگارند‪.‬‬
‫خداوند متعال فرمود‪:‬‬
‫ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ‬
‫ﭨﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ ﭰ‬ ‫ﭢ ﭣﭤ ﭥ ﭦ ﭧ‬
‫ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ ﭽ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ‬
‫ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎ ﮏ ﮐ ﮑﮒ ﮓ گ گ‬
‫ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ چ‬
‫(اعراف‪156 :‬و ‪.)157‬‬
‫یعنی‪( :‬خدا به موسی) فرمود‪ :‬عذاب خود را به هركس كه‬
‫(گناه كند و توبه نكند و خود) بخواهم ميرسانم‪ ،‬و رحمت من‬
‫هكم همه‌چيكز را در برگرفتكه (و در ايكن سكراي شامكل كافكر و‬
‫ما در آن سككراي) آن را براي كسككاني مقّرر‬ ‫مؤمككن مي‌گردد‪ ،‬ا ّ ك‬
‫خواهكم داشكت ككه پرهيزگاري كننكد و زكات بدهنكد و بكه آيات‬
‫(كتابهاي آسماني و نشانه‌هاي گسترده جهاني) ايمان بياورند‪.‬‬
‫(بكه ويژه رحمكت خود را اختصكاص مي‌دهكم بكه) كسكاني ككه‬
‫مي‬ ‫مد مصطفي) پيغمبر ا ّ‬ ‫پيروي مي‌كننكد از فرسكتاده (خدا مح ّك‬
‫كككه (خواندن و نوشتككن نمي‌دانككد و وصككف او را) در تورات و‬
‫انجيل نگاشته مي‌يابند‪ .‬او آنان را به كار نيك دستور مي‌دهد و‬
‫از كار زشت بازمي‌دارد‪ ،‬و پاكيزه ‌ها را برايشان حلل مي‌نمايد‬
‫و ناپاكها را بر آنان حرام مي‌سازد و فرو مي‌اندازد بند و زنجير‬
‫(احكام طاقت‌فرسكاي همچون قطكع مكان نجاسكت بكه منظور‬
‫طهارت‪ ،‬و خودكشككي بككه عنوان توبككه) را از (دسككت و پككا و‬
‫گردن) ايشان به در مي‌آورد (و از غ ُل استعمار و استثمارشان‬
‫مي‌رهانكد)‪ .‬پس ك ساني كه به او ايمان بياورند و از او حمايت‬
‫كننكد و وي را ياري دهنكد‪ ،‬و از نوري پيروي كننكد ككه (قرآن نام‬
‫است و همسان نور مايه هدايت مردمان است و) به همراه او‬
‫نازل شده است‪ ،‬بيگمان آنان رستگارند‪.‬‬

‫بقیّهی بشارات تورات‬


‫مد ص چنیكن‬ ‫بقیهی بشارت تورات بكه بعثكت پیامكبر خاتكم مح ّك‬
‫‌‬
‫اسككت‪ :‬در سككفر الصككحاح (‪ )18‬سككتون ‪ 19-18‬آمده اسككت‪:‬‬
‫خداونكد بكه موسكی فرمود‪« :‬برای بنكی اسكرائیل پیامكبری را از‬
‫‪170‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫وسط برادرانشان برمی گزینم مثل تو‪ ،‬و کلم خود را بر زبان‬
‫او قرار مكی دهكم‪ ،‬بكه آنچكه او را توصكیه نموده ام سكخن مكی‬
‫گویكد‪ ،‬و از انسكانی کكه ایكن کلم را نشنود کكه بكه نام مكن بدان‬
‫سخن می گوید خواستارم که بشنود »‪.‬‬
‫دللت ایككن عبارت تورات بر بشارت بككه پیامككبر مككا بدیككن‬
‫صورت است که بیان می کند او از پسران اسماعیل است که‬
‫برادر بنی اسرائیل مي باشد‪ ،‬چون اسحاق جد‪ ،‬و اسماعیل و‬
‫اسكحاق برادر همدیگكر بودنكد‪ ،‬سكپس او در وسكط نسكب عرب‬
‫بود‪ ،‬و اینکكه مكی گویكد‪ « :‬مثكل توسكت »یعنكی مثكل تكو دارای‬
‫مد ص کسی است که خدا کلمش‬ ‫شریعت الهی است‪ ،‬و مح ّ‬
‫را بر زبانكش گذاشكت‪ ،‬درس ناخوانده و بكی سكواد بود و هرگكز‬
‫از روی کتاب و نوشته چیزی نخوانكد‪ ،‬بلکه خداوند کلم خود را‬
‫بكه او وحكی و الهام مكی کرد و بعكد از حفكظ آن تلوتكش مكی‬
‫کرد‪ ،‬پیامبر فرستاده شده بسوی تمام مردم جهان است‪ ،‬و از‬
‫بنكی اسكرائیل درخواسكت شده کكه از او پیروی‪ ،‬شریعتشان را‬
‫جهككت پیروی همككه جانبككه از شریعككت او ترک کننككد‪ ،‬هككر کككس‬
‫اطاعت نکند خداوند عذابش می دهد‪ « ،‬انسانی که کلمی را‬
‫نشنود کككككه او بككككه نام خدا بدان سككككخن مككككی گویككككد مورد‬
‫بازخواست خدا قرار میگیرد »‪.‬‬
‫از جمله دلیلی کكه بكه مكا مكی فهمانكد بشارت باقیمانده‌ی‬
‫بشارت بزرگكی اسكت کكه خداونكد بكه موسكی وحكی فرمود‪ ،‬و‬
‫قرآن کریكم از آن سكخن مكی گویكد ایكن اسكت کكه بشارت در‬
‫جایگاه معی ّكن وارد شكد‪ ،‬و هنگامكی کكه موسكی هفتاد مرد را از‬
‫ميان قوم خود (بكككه نمايندگكككي از سكككوي آنان) براي ميعادگاه‬
‫خداونكد برگزيكد‪ ،‬و چون درخواسكت دیدن خدا را مطرح کردنكد‬
‫در آنجكا زميكن ‌لرزه‌اي درگرفكت)‪ ،‬و موسكی بكه دعكا و نیایكش‬
‫پرداخت و از خدا خواست آنها را زنده گرداند که بر اثر زمین‬
‫لرزه از بیككن رفتنككد‪ ،‬از ایككن رو خداونككد مردان نماینده‌ی بنككی‬
‫اسكرائیل بكه میعادگاه را بعكد از توسكل و نیایكش موسكی دوباره‬
‫زنده کرد و آیككه فرمود‪ « :‬عذاب خود را بككه هركككس كككه (گناه‬
‫كنكد و توبكه نكنكد و خود) بخواهكم ميرسكانم‪ ،‬و رحمكت مكن هكم‬
‫همه‌چيكز را در برگرفتكه (و در ايكن سكراي شامكل كافكر و مؤمكن‬
‫ما در آن سكراي) آن را براي كسكاني مقّرر خواهكم‬ ‫مي‌گردد‪ ،‬ا ّك‬
‫داشكت ككه پرهيزگاري كننكد و زكات بدهنكد و بكه آيات (كتابهاي‬
‫آسككماني) ايمان بياورنككد‪( .‬بككه ويژه رحمككت خود را اختصككاص‬
‫مد‬‫مي‌دهم به) كساني كه پيروي مي‌كنند از فرستاده (خدا مح ّ‬
‫مي وصف او را در تورات و انجيل نگاشته‬ ‫مصطفي) پيغمبر ا ّ‬
‫مي‌يابند و‪.»......‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪171‬‬
‫اگكر بكه تورات سكفر خروج مراجعكه کنیكد مشاهده خواهیكد‬
‫کرد که خدا این بشارت را به موسی وحی فرمود بعد از آنکه‬
‫بكه میعادگاه رفكت‪ ،‬و تورات از چیزی نزدیكک بكه همیكن زمیكن‬
‫لرزه خبر می دهد آنجا که میگوید‪ « :‬صداهایی به گوش همه‬
‫رسكید و صكدای بوق شنیدنكد‪ ،‬وقتكی بكه کوه نگاه کردنكد دیدنكد‬
‫همه را دود فراگرفته‪ ،‬همه آن را نگاه کردند و پراکنده گشتند‪،‬‬
‫و بعككد از آن ایسككتادند‪( » ....‬سككفر الخروج الصككحاح (‪ )20‬از‬
‫تورات سامریه)‪.‬‬

‫بشارت عیسی‬
‫خداونكد متعال در قرآن مژده‌ی پیامكبرمان کكه عیسكی مسكیح‬
‫آمدنش را بشارت داد‪ ،‬بیان می کند‬
‫ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ‬ ‫ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ ﭙ ﭚ ﭛ‬
‫ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ ﭰ‬
‫ﭱ چ (صف‪.)6 :‬‬
‫یعنكی‪ :‬و خاطرنشان سكاز زمانكي را ككه عيسكي پسكر مريكم‬
‫گفت‪ :‬اي بني‌اسرائيل! من فرستاده خدا به سوي شما بوده و‬
‫توراتكي را ككه پيكش از مكن آمده اسكت تصكديق مي‌كنكم‪ ،‬و بكه‬
‫پيغمككبري كككه بعككد از مككن مي‌آيككد و نام او احمككد اسككت‪ ،‬مژده‬
‫مي‌دهككم‪ .‬امككا هنگامككي كككه آن پيغمككبر (احمدنام) همراه بككا‬
‫معجزات روشن و دلئل متقن‪ ،‬به پيش ايشان آمد‪ ،‬گفتند‪ :‬اين‬
‫جادوي آشكاري است‪.‬‬
‫احمكد کكه در آیه‌ی فوق از زبان عیسكی ذکرگردیده یکكی از‬
‫نامهای پیامككبر بزرگوارمان اسككت‪ ،‬همانگونككه کككه در صككحیح‬
‫جبیر بن معطم روایت می کند که از پیامبر ص‬ ‫بخاری ثبتاست ُ‬
‫شنید میفرمود‪ « :‬اِ ّن لی أساء‪ ،‬أنا ممّد‪ ،‬و أناَ أحد‪ ،‬و أنا الاحی الّذی یمحو ال به‬
‫الکفر و أنا الاشر الّذی یحشر النّاس علی قدمی و أنا العاقب»‪.1‬‬
‫مد هسكتم‪ ،‬احمكد هسكتم‪،‬‬ ‫یعنكی‪ :‬مكن چنكد نام دارم‪ ،‬مكن مح ّك‬
‫ماحكی یعنكی کسكی کكه خداونكد کفكر را بكه وسكیله او مكن محكو و‬
‫نابود میکنكد‪ ،‬حاشكر هسكتم چون مردم بعكد از مكن حشكر مكی‬
‫گردند‪ ،‬و من عاقب و خاتم پیغمبران هستم‪.‬‬
‫مثَل تورات و انجیل‬ ‫دو َ‬
‫مد و اصكحابش‬ ‫مث َكل برای مح ّك‬ ‫خداونكد در تورات و انجیكل دو َ‬
‫بیان می دارد‪:‬‬

‫‪ -1‬مسلم هم شبیه این را روایت کرده‪ ،‬تفسیر ابن کثیر ‪.6/646‬‬


‫‪172‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫ﭚ ﭛﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ‬ ‫ﭽ ﭑ ﭒ ﭓﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ ﭙ‬
‫ﭡ ﭢ ﭣ ﭤﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫﭬ ﭭ ﭮ ﭯ ﭰﭱ ﭲ‬
‫ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ ﭽ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁﮂ‬ ‫ﭳ ﭴ ﭵ‬
‫ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ چ (فتح‪.)29:‬‬
‫یعنی‪ :‬محمد فرستاده خدا است‪ ،‬و كساني كه با او هستند‬
‫در برابر كافران تند و سرسخت‪ ،‬و نسبت به يكديگر مهربان و‬
‫دلسكككوزند‪ .‬ايشان را در حال ركوع و سكككجود مي‌بينكككي‪ .‬آنان‬
‫همواره فضكككل خداي را مي‌جوينكككد و رضاي او را مي‌طلبنكككد‪.‬‬
‫نشانككه ايشان بر اثككر سككجده در پيشانيهايشان نمايان اسككت‪.‬‬
‫ايككن‪ ،‬توصككيف آنان در تورات اسككت‪ ،‬و امككا توصككيف ايشان در‬
‫انجيكل چنيكن اسكت ككه هماننكد كشتزاري هسكتند ككه جوانه‌هاي‬
‫(خوشه‌هاي) خود را بيرون زده‪ ،‬و آنهكا را نيرو داده و سكخت‬
‫نموده و بر سكاقه‌هاي خويكش راسكت ايسكتاده باشكد‪ ،‬بگونه‌اي‬
‫ككككه برزگران را بكككه شگفكككت مي‌آورد‪( .‬مؤمنان نيكككز هميكككن‬
‫گونه‌انكككد‪ .‬آنكككي از حرككككت بازنمي‌ايسكككتند‪ ،‬و همواره جوانكككه‬
‫مي‌زننكككد‪ ،‬و جوانه‌كككها پرورش مي‌يابنكككد و بارور مي‌شونكككد‪ ،‬و‬
‫ن بشريكت را بشگفكت مي‌آورنكد‪ .‬ا ين پيشرفكت و قوّت و‬ ‫باغبانا ِك‬
‫قدرت را خدا نصككيب مؤمنان مي‌كنككد) تككا كافران را بككه سككبب‬
‫آنان خشمگيككن كنككد‪ .‬خداونككد بككه كسككاني از ايشان كككه ايمان‬
‫بياورنككد و كارهاي شايسككته بكننككد آمرزش و پاداش بزرگككي را‬
‫وعده مي‌دهد‪.‬‬

‫بشارتهای تورات‬
‫توراتی که امروزه در دسترس مردم قرار دارد‪ ،‬بدلیل اختلف‬
‫و ناهمگونككككی کككككه در موراد متعدّدی نسككككخه هككككا و چاپهای‬
‫گوناگونشان با هم دارند‪ .‬تحریف شده و دگرگون یافته است‪.‬‬
‫تورات سكه نسكخه ی‪ :‬عكبری‪ ،‬یونانكی و سكامری دارد‪ ،‬هكر‬
‫فرقكه ای ادّعای صكحت نسكخه‌ی خویكش رادارنكد و بكس‪ ،‬علوه‬
‫بر اختلفات واضحككی کككه بیككن توراتهاو ترجمككه هایشان موجود‬
‫اسكت‪ .‬ایكن تحریكف و دگرگونیهكا موجكب از بیكن رفتكن بخكش‬
‫عمدهای از بشارتهكا شده بطوری کكه هیكچ نشانكه و اثری از آن‬‫ِ‬
‫باقی نماند‪ ،‬ولی با این وجود هم بشارتهای فراوان درآنها باقی‬
‫اسككت بطوریکككه بر هیككچ ژرف اندیشككی پوشیده نبوده‪ ،‬و در‬
‫صب و پیروی از هواهای نفسكانی بكا سكیره و‬ ‫صكورتیکه بدون تع ّك‬
‫زندگی رسول خدا مطابقت شود روشن می گردد‪.‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪173‬‬

‫مد تصكریح نموده انكد کكه‬ ‫برخكی از اشارات تورات بكه نام مح ّك‬
‫برخكی ازعلمای مسكلمان بكه ایكن حقیقكت پكی برده انكد‪ ،‬ولی‬
‫تحریفهای پیوسككته ای کككه بر ایككن کتاب صككورت مككی گیرد آن‬
‫نصككوص را از میان برداشتككه‪ ،‬ماننكد ایكن عبارت کكه در (سككفر‬
‫‪1‬‬
‫مد قرار مكی دهكم‪،‬‬‫اشعیكا)( ) ذکرشده‪ « :‬مكن فرمان تكو را مح ّك‬
‫مد‪ ،‬ای تقدیس کننده‌ی پروردگار‪ ،‬اسم تو از ابد موجود‬ ‫ای مح ّ‬
‫است »‪ ،‬و این جمله‌ی اخیر با حدیث فوق الذ ّکر موافق است‬
‫که فرمود‪ « :‬من پیامبر بودم درحالی که هنوز آدم در ترکیبات‬
‫خاک بود »(‪.)2‬‬
‫همچنیكن در (تورات عكبری‪ ،‬اصكحاح سكوّم از سكفر حبقوق‬
‫(‪)3‬آمده اسككت‪ « :‬زمیككن را از سككتایش احمككد سككرشار کردم‪،‬‬
‫گردن ملّتها را به تصّرف او در می آورم »‪.‬‬
‫و در نسككخه‌ی قدیمككی چاپ سككال ‪1848‬م‪ ،‬و یکككی دیگراز‬
‫نسككخه های بیروت چاپ ‪1884‬م‪ ،‬و نسككخه های قدیككم دیگككر‬
‫مشاهده میشود درسككفر حبقوق همیككن عبارت بككا صككراحت و‬
‫مد آسمان را‬ ‫وضوح کامل می گوید‪ « :‬مسلما ً بها و ارزش مح ّ‬
‫روشكن و منوّر سكاخته‪ ،‬و زمیكن را سكتایش و ذکكر نیكک او پكر‬
‫کرده‪.....،‬صدایت در جویبار ها و دریا ها طنین انداز است‪ ،‬ای‬
‫مد نزدیک شو‪ ،‬واقعا ً کوهها چون تورا دیدند لرزیدند »‪.‬‬‫مح ّ‬

‫ص‬

‫گاهكككی در تورات محككل بعثككت رسكككول خدا ذکككر مككی شود‪،‬‬


‫همانگونه که در (سفر التّثنیه اصحاح سی و سه) آمده است‪:‬‬
‫«پروردگار از جانككب سككینا روی آورد و سككاعیر را روشنككی‬
‫بخشید‪ ،‬و کوه فاران متجلّی و روشن شد »‪.‬‬
‫سكینا همان جایكی اسكت کكه خدا بكا موسكی سكخن گفكت‪ ،‬و‬
‫ساعیر محل وحی خدا به عیسی‪ ،‬و فاران کوههای مک ّه است‬
‫مد ص الهام فرسكتاد‪ ،‬بكه دلیكل نصكوص‬ ‫کكه ازآنجكا خدا بكه مح ّك‬
‫تورات‪ .‬و خداونكد نام ایكن اماکكن مقدسككه را درایكن آیككه جمكع‬
‫آوری کرده که می فرماید‪:‬‬
‫ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ ﭙ ﭚ چ (تین‪.)3-1:‬‬

‫‪ -1‬کتاب الواب الصحیح ص ‪.3/326‬‬


‫‪ -2‬ممّد نب ّی السلم ص ‪.18‬‬
‫‪ -3‬کتاب الواب الصحیح ص ‪3/313‬‬
‫‪174‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫یعنكی‪ :‬سكوگند بكه انجير و زيتون! و سكوگند بكه طور سكينين!‬


‫و سوگند به اين شهر امين (مكّه)!‪.‬‬
‫همچنیكن تورات مکانكی را کكه در آنجكا بكه رسكول خدا وحكی‬
‫وحكی شكد تعییكن کرده و در (سكفر اشعیكا‪ ،‬اصكحاح (‪ ))21‬آمده‬
‫اسكت‪« :‬وحیكی در جهكت بلد عرب در وعكر اسكت»‪ ،‬حال آنکكه‬
‫آغاز وحككی در سككر زمینهای عرب در وعككر در غار حراء شروع‬
‫شد‪.‬‬
‫در اینجكا تورات بكه هجرت رسكول خدا ص اشاره و جهكت و‬
‫سكككككمتی کكككككه بدان هجرت نمود بیان شده‪ « :‬ای سكككككاکنان‬
‫سككرزمین تیماء جهككت ملقات بككا تشنككه هككا آب بیاوریككد‪ ،‬و بككه‬
‫فراریان نان بدهیكد کكه درمقابكل شمشیكر فراری شده انكد‪ ،‬در‬
‫مقابكل شمشیكر کشیده شده‪ ،‬و در برابر کمان کشیده شده‪ ،‬و‬
‫جنگ شدید »‪.‬‬
‫تیماء از نواحی مدینه منوّره است‪ ،‬و چنانچه با دقّت به این‬
‫نص نگریست واضح است که از هجرت رسول خدا سخن می‬
‫گوید‪.‬‬
‫همچنیكن دنباله‌ی متكن سكابق چنیكن اسكت‪ « :‬ایكن را اینگونكه‬
‫سكرورم بكه مكن گفكت‪ ،‬در مدّت سكالی همچون سكال اجیكر کكه‬
‫مجككد قیدار را بككه فنككا و نابودی مككی کشككد‪ ،‬و بقیه‌ی کمانهای‬
‫قهرمانان بنكككی قیدار کكككم مكككی شونكككد‪ ،‬چون پروردگار خدای‬
‫اسرائیل سخن گفت»‪.‬‬
‫این نص تورات از جنگ بدر سخن میگوید‪ ،‬چون بعد از یک‬
‫سال مانند سال اجیر از تاریخ واقعه‌ی جنگ بدر اتفاق افتاد‪ ،‬و‬
‫مجكد و سكروری قیدار کكه فرزندان اسكماعیل بودنكد بكه فنكا و‬
‫نابودی کشیده شكد‪ ،‬و بنكی قیدار اهكل مک ّكه هسكتند‪ ،‬کكه بعكد از‬
‫جنگ بدر کماندارن قریش کم شدند‪.‬‬

‫برخكی از عبارت ها و نصكوص تورات بكه مکان هجرت رسكول خدا‬


‫همانگونكه کكه در (سكفر أشعیكا اصكحاح (‪))42‬‬‫‌‬ ‫ص اشاره دارد‪،‬‬
‫آمده اسككت‪« :‬مردم و شهرهایشان صككدایش را بلنككد می‌کننككد‪،‬‬
‫شهكر محكل سكکونتش قیدار اسكت‪ ،‬تكا سكاکنان سكالع بر سكر‬
‫کوهها به زمزمه و ستایش پروردگار بپردازند »‪.‬‬
‫قیدار یکككی ازفرزندان اسككماعیل اسككت همانگونككه کككه در‬
‫(سفر تکوین‪ ،‬اصحاح (‪ )25‬شماره ‪ )13‬آمده است‪.‬‬
‫و سالع کوه ترک خورده ای است درمدینه‪.‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪175‬‬
‫و زمزمكه اذان اسكت کكه پیوسكته هكر روز پنكج بار فضكا را‬
‫میشکافككد‪ ،‬و نیككز تکبیككر و تحمیككد های عیدهككا و سككحرگاه و‬
‫شامگاهان اسكككت کكككه از دهان و لب های پاک اهكككل مدینه‌ی‬
‫منوّره در جنب کوه سلع به فضا برمی خیزد‪.‬‬

‫نصوص تورات به نشر و گسترش دعوت پیامبر اسلم و برخی‬


‫از فعالیّتهایككش اشاره کرده‪ ،‬در (سككفر حبقوق اصككحاح سككوّم)‬
‫آمده اسككت‪ « :‬الله از تیمان آمككد و قدوس از کوههای فاران‪،‬‬
‫شهرت جلل و عظمككت او آسككمانها را در برگرفككت‪ ،‬و زمیككن‬
‫مملو از تسككبیح وی‪ ،‬و دسككتش درخشان و شعاعهایككی همچون‬
‫نور دارد‪ ،‬و آنجككا قدرتككش نورافشانككی میکنككد‪ ،‬در جلو او وبككا‬
‫رفكت‪ ،‬و تكب و لرز از نزدیكک پاهایكش خارج شكد‪ ،‬توقكف کرد و‬
‫ّ‬
‫زمیكن را مقایسكه کرد‪ ،‬نگاه کرد و مل ّتهكا را بكه لرزه در آورد‪ ،‬و‬
‫خرد کرد‪ ،‬و‬ ‫کوههای زمانكككه (دولتهای بزرگ و امپراتورهكككا) را ُ‬
‫صخره های آبی (دولتهای کوچک) را خاموش کرد»‪.‬‬
‫ایكن بشارت از پیروزی بزرگكی کكه نصكیب رسكول خدا صكو‬
‫پیروانكش شكد‪ ،‬و از توسكعه و گسكترش دعوت او در همكه نقاط‬
‫جهان خبر می دهد‪ ،‬همانگونه که به خرد شدن کوههای بزرگ‬
‫زمانكككه کكككه منظور کشورهای بزرگ اسكككت‪ ،‬و خاموش شدن‬
‫صخره‌ی آبی یا تپه که منظور دولتهای کوچک است اشاره می‬
‫کنكد‪ ،‬و تمامكی اینهكا تحقّكق یافتنكد‪ ،‬ایكن بشارت بكه دو مسكأله‬
‫اشارت دارد کكه هكر کكس بكا سكیره و سكنّت رسكول خدا آشنایكی‬
‫کافی داشته باشد آن را درک می کند‪ ،‬آن دو عبارت است از‪:‬‬
‫درخششكی همچون نور ازدسكتهای او‪ ،‬و رفتكن وبكا درجلو او و‬
‫بیرون رفتن تب در اطراف پاهایش‪.‬‬

‫نككص تورات مككی گویككد‪ « :‬تللؤ شعاع نور از دسككت او پرتككو‬


‫افکنككی مككی کنككد‪ ،‬و آنجككا قدرتككش نور و روشنككی مككی دهككد »‪،‬‬
‫سكپس مكی گویكد‪ « :‬توقكف کرد و زمیكن را مقایسكه کرد‪ ،‬نگاه‬
‫ّ‬
‫کرد و مل ّتهكا را بكه لرزه در آورد‪ ،» ...‬آنچكه کكه مكن از ایكن نكص‬
‫درک مكی کنكم ایكن عبارت تورات از حادثكه ای سكخن مكی گویكد‬
‫کكه در جنكگ خندق اتّفاق افتاد‪ ،‬آنگاه کكه صكحابه‌ی بزرگوار در‬
‫اثنای حفككر خندق از شکسككتن و حفككر سككنگ بزرگككی عاجككز و‬
‫‪176‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫ناتوان شدنككد و رسككول خدا ص جلو رفككت و بككا وارد سككاختن‬


‫سومش را جدا کرد و نور از آن‬ ‫ضربكككه ای بزرگ بر آن یكككک ّ كك‬
‫خارج شكد‪ ،‬پكس رسكول خدا تکبیكر گفكت و بدنبال او صكحابه بكا‬
‫دوم و سوّم را بدان وارد‬ ‫صدای بلند تکبیر گفتنكد‪ ،‬بعد ضربه‌ی ّ‬
‫نمود‪ ،‬و رسككككككول خدا ص فرمود‪ :‬در پرتككككككو شعاع نور اوّل‬
‫قصكككرهای شام‪ ،‬و بكككا نور دوّم قصكككرهای فارس و نور سكككوّم‬
‫دروازه های صنعاء را روشن کردند و همه را دیدم‪.‬‬
‫سائی و امام احمد با سند حسن از حدیث بّراء بن عازب‬ ‫ن ّ‬
‫روایت کرده اند که گفت‪ :‬هنگامی که رسول الله ص فرمان‬
‫داد خندق را حفككر نماییككم‪ ،‬درون خندق بككا صككخره‌ی بزرگككی‬
‫برخورد نمودیم که با کلنگ و ابزارهای کار نمی‌توانستیم آن را‬
‫بشکنیككم‪ ،‬از راهچاره درمانده و نزد رسككول خدا شکوا کردیككم‪،‬‬
‫ایشان آمدنككد و کلنگككی را بككه دسككت گرفتنككد و فرمود‪« :‬بسككم‬
‫الله» و بكا ضربكه ای یكک سكوّم سكنگ را جدا سكاخت و فرمود‪:‬‬
‫«الله اکكبر کلیدهای شام بكه مكن اهداء گردیكد‪ ،‬و در ایكن لحظكه‬
‫قصكرهای سكرخش را مكی بینكم» سكپس ضربكه دوّم را زد و یكک‬
‫سوّم دیگر را قطع نمود و فرمود‪ « :‬الله اکبر‪ ،‬کلیدهای فارس‬
‫هككم بككه مككن اهداء گردیككد‪ ،‬بككه خدا سككوگند اکنون قصككر سككفید‬
‫مدائن را مكی بینكم »‪ ،‬سكپس فرمود‪« :‬بسكم الله وبقیه‌ی سكنگ‬
‫را خرد کرد و فرمود‪ :‬الله اکككبر کلیدهای یمككن بككه مككن اهداء‬
‫گردیكد‪ ،‬بكه خدا سكوگند در ایكن لحظكه از اینجكا دروازه های یمكن‬
‫را می بینم (‪.»)1‬‬
‫و در روایككت طككبرانی آمده اسككت‪ « :‬بككه سككنگ بزرگ زد و‬
‫جرقكه ای از آن برخاسكت‪ ،‬تکبیكر گفكت و مسكلمین هكم تکبیكر‬
‫گفتنكد‪ ،‬همچنیكن درآن روایكت ذکكر شده کكه برق اوّل قصكرهای‬
‫شام را برایككش روشككن کرد‪ ،‬و فرمود‪ :‬جبرئیككل مرا گفككت کككه‬
‫متت بر آن محلها سیطره خواهند یافت‪.)2( »....‬‬ ‫ا ّ‬
‫مل کن و باری دیگر در آن بیندیش‪« :‬‬ ‫ص تورات تأ ّ‬
‫در این ن ّ‬
‫درخشكش شعاعكی همچون نور از دسكت او‪ ،‬و اینجكا قدرت او‬
‫روشككن شككد‪ ...،‬توقّككف کرد و زمیككن را مقایسككه مرد و نگاه‬
‫کرد‪.»....‬‬
‫مل کكن‪ ،‬آیكا ایكن واقعكه تعبیكر ایكن‬ ‫سكپس در حدیكث فوق تأ ّك‬
‫بشارت تورات نیست؟!‪.‬‬

‫‪ -1‬فتح الباری ‪.397 / 7‬‬


‫‪ -2‬منبع سابق‪.‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪177‬‬

‫ایكن بشارت مكی گویكد‪ « :‬بیماری وبكا در جلو او مكی رود‪ ،‬و تكب‬
‫و لرز از نزد پاهایكككش خارج میگردد »‪ ،‬بكككه خدا سكككوگند ایكككن‬
‫بشارت صكریح اسكت و تأویكل بردار نیسكت‪ ،‬چون قبكل از قدوم‬
‫صی‬ ‫رسول خدا به مدینه‪ ،‬بیماریهای تب آور آنجا از شهرت خا ّ‬
‫برخوردار بود‪ ،‬همانگونكه کكه ابكن عبّاس در حدیثكی روایكت مكی‬
‫کنككد‪ :‬رسككول خدا و اصككحاب جهككت انجام عُمره‌ی معروف بككه‬
‫عُمره‌ی قضاء وارد مک ّكه شدنكد مشرکیكن گفتنكد‪ « :‬گروهكی نزد‬
‫شما آمدند که تب و لزر مدینه آنها را ضعیف و ناتوان کرده »‬
‫روایت بخاری (‪.)1‬‬
‫اولیككن بار کككه رسككول خدا ص و اصككحاب بككه مدینككه وارد‬ ‫ّ‬
‫شدنكد بكه ا ین بیماریهای تكب آور مبتل شدنكد‪ ،‬و رسكول خدا ص‬
‫دعكا کرد و از پروردگار خواسكت کكه بیماری تكب آور را از میان‬
‫بر دارد‪.‬‬
‫عائشه رضی الله عنها روایت می کند که وقتی رسول خدا‬
‫و اصككحاب گرامككی او بككه مدینككه هجرت نمودنككد ابوبکككر و بلل‬
‫بیمار شدنككد‪ ،‬فرمود‪ :‬نزد آنهككا رفتككم و از ایشان احوالپرسككی‬
‫کردم و گفتككم‪ :‬پدر چطوری؟ ای بلل حالت چطور اسككت؟(‪،)2‬‬
‫هرگاه که ابوبکر تب می گرفت میگفت‪:‬‬
‫والوت أدنی من شراک نعله‬ ‫کلّ امریء مُصبّح فی أهله‬
‫یعنكی‪ :‬هكر انسكانی حت ّكی اگكر همراه خانواده اش هكم باشكد‪،‬‬
‫مرگ از بند کفشانش به او نزدیکتر است‪.‬‬
‫و هرگاه تب بلل آرام می شد سرش را بلندمی کرد و می‬
‫گفت‪:‬‬
‫بوا ٍد و حولی اذخر و جلیل‬ ‫أل لیت شعری هل ابیتّ لیلة‬
‫و هل یبدون لیشامة و طفیل‬ ‫وهل أردن یومﰒا میﰒاه منّة‬
‫یعنككی ای کاش مككی دانسككتم آیككا شبككی دیگككر را در دره ای‬
‫سپری میکنم که اذخر و طفیل در کنارم باشند؟‬
‫جنككه مكی شوم‪ ،‬و آیكا باری‬ ‫م َ‬
‫یكا آیككا روزی دیگككر وارد آبهای ِ‬
‫دیگر شامه و طفیل را می بینم؟‪.‬‬
‫عائشكه فرمود‪ :‬نزد رسكول الله رفتكم وقضیكه را بكه عرض‬
‫ایشان رساندم‪ ،‬فرمود‪:‬‬

‫‪ -1‬فتح الباری ‪.469 /3‬‬


‫‪ -2‬این واقعه قبل از نازل شدن آیه‌ی حجاب بود‪.‬‬
‫‪178‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫« الله ّم حبّب الینا الدینة کحبّنا مکّة أو أشدّ‪ ،‬و صحّحها‪ ،‬و بارک لنا فی صاعها‬
‫ومدّها‪ ،‬و انقل حّاها فاجعلها فی جحفة »‪.3‬‬
‫یعنی خدایا مدینه را برای ما دوست همچون مک ّه یا بیشتر‬
‫برای ما دوست داشتنی کن‪ ،‬و آن را سالم و تندرست گردان‪،‬‬
‫و در پیمانككه های آن برکككت و فزونككی بخككش‪ ،‬و بیماریهای تككب‬
‫دارش را به جحفه منتقل گردان‪.‬‬
‫و امام بخاری در روایكت آخكر کتاب حكج افزوده کكه فرمود‪:‬‬
‫« خدایكا نفریكن کكن عتبكه و ربیعكه و شیبكه و ربیعكه و أمی ّكه بكن‬
‫خلف را‪ ،‬همانگونكه کكه مرا بسكوی سكرزمین وبكا بیرون راندنكد‬
‫»‪.2‬‬
‫بنابرا ین یثرب محكل بیماری های تكب آور بود‪ ،‬و شایكد کمتكر‬
‫کسكی بود کكه وارد آنجكا شود و مبتل بكه بیماری عفونكی نگردد‪،‬‬
‫ما خداونكككد دعای پیامكككبرش را اجابكككت فرمود و بیماریهای‬ ‫ا ّككك‬
‫عفونكككی را از آنجكككا منتقكككل نمود‪ ،‬و سكككلمتی و تندرسكككتی را‬
‫جایگزیككن کرد‪ ،‬طاعون و دیگككر بیماریهای واگیككر عفونككی را از‬
‫مدینه منع نمود‪ ،‬همانگونه که در حدیث امام احمد در مسند از‬
‫أبی عسیب مولی رسول الله ص نقل می کند که فرمود‪:‬‬
‫«أتانﰒی جبیﰒل بالمّی و الطّاعون‪ ،‬فأمسﰒکت المّی بالدینﰒة و أرسﰒلت الطاعون‬
‫الشام»(‪.)3‬‬
‫یعنی جبرئیل با تب و طاعون نزد من آمد‪ ،‬بیماری تب آور‬
‫را در مدینه نگه داشتم و طاعون را به شام فرستادم‪.‬‬
‫شایككد نگككه داشتككن بیماری تككب آور در مدینككه در ابتدا بوده‬
‫باشد‪ ،‬سپس دستور داد به جحفه ارسال گردد‪ ،‬یا اینکه منظور‬
‫از نگكه داشتكن تكب در مدینكه بمعنكی اطراف مدینكه اسكت کكه‬
‫جحفككه در نزدیکككی مدینككه واقككع شده‪ .‬خلصككه خیلی واضككع و‬
‫روشكن اسكت کكه ایكن بشارت بكه همان صكورت کكه تورات خكبر‬
‫داد به وقوع پیوست‪.‬‬

‫بشارتهای جامع‬
‫گاهككی بشارتهككا جامككع و دربرگیرنده‌ی ذکككر مجموعككه ای از‬
‫مت و‬‫صفات رسول خدا هستند‪ ،‬مانند الهام خدا به او‪ ،‬أخبار ا ّ‬

‫‪ -3‬روایت باری‪ ،‬فتح الباری ‪.262 /7‬‬


‫‪ -2‬فتح الباری ‪.263 /7‬‬
‫‪ -3‬مسند امام احد (‪.)81 /5‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪179‬‬
‫پیروزی نازل شده از آسككككككمان‪ ،‬امداد فرشتگان‪ ،‬و موهبتهای‬
‫دیگر الهی از قبیل عروج به آسمان و غیره‪.‬‬
‫از جمله‌ی این بشارتها بشارات دانیال است‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫مد را برایشان‬ ‫مت مح ّكك‬ ‫دانیال( ) یهود را تهدیككد نموده و ا ّكك‬
‫توصیف می نماید و میفرماید‪« :‬خداوند آنها را بر شما مسلّط‬
‫می گرداند و در میانشان پیامبری بر می انگیزد‪ ،‬و کتابی را بر‬
‫آنها نازل می کند‪ ،‬و گردن شما را در دست آنها قرار می دهد‬
‫(برده‌ی آنها می شودید)‪ ،‬شما را به حق به ذلّت و خواری می‬
‫کشاننككد‪ ،‬و مردان قیدار بصككورت مجموعككه هایككی خارج مككی‬
‫گردنكد‪ ،‬فرشتگان سكوار بر اسكبهای سكفید همراه آنهكا هسكتند‪،‬‬
‫پس شما را محاصره می کنند‪ ،‬و فرجام شما آتش خواهد بود‪،‬‬
‫پناه بر خدا می بریم ازآتش »‪.‬‬
‫قیدار پسران اسماعیل بودند‪ ،‬و در زمین پخش شدند و بر‬
‫سككرزمین شام و جزیره و مصككر و عراق سككیطره یافتنككد‪ ،‬و‬
‫روایات متواتكر و غیكر قابكل تردیدی روایكت شده کكه فرشتكه بر‬
‫اسككبهای سككفید فرود مككی آینككد همانگونككه کككه در جنككگ بدر و‬
‫مد تصككریح نموده و‬ ‫احزاب نازل شدنككد‪ ،‬و دانیال بككه اسككم مح ّ ك‬
‫مد کمانهایت را بر خواهی کشید و تیرها به‬ ‫می گوید‪« :‬ای مح ّ‬
‫فرمان تو سیراب می شوند »‪.‬‬
‫همچنیكن دانیال مكی گویكد‪« :‬از خداونكد درخواسكت کردم‪ ،‬و‬
‫در پیشگاهكش تضرع نمودم کكه برایكم بیان کنكد چكه بر سكر بنكی‬
‫اسكرائیل خواهكد آورد‪ ،‬آیكا از آنهكا توبكه و بازگشكت مكی پذیرد‪ ،‬و‬
‫ملک را بكه ایشان بر مكی گردانكد‪ ،‬و پیامكبرانش را در میانشان‬
‫ملک‬ ‫مبعوث می گرداند‪ ،‬یا اینها به غیر ایشان می دهد؟ پس ُ‬
‫و قدرت در صكورت جوانكی زیبارو نزدم نمایان گشكت و گفكت‪:‬‬
‫سلم بر تو ای دانیال‪ ،‬خداوند می فرماید‪ :‬همانا بنی اسرائیل‬
‫مرا بككه خشككم آوردنككد‪ ،‬و مرا نافرمانككی کردنككد‪ ،‬و غیككر از مككن‬
‫خدایانی دیگر پرستش کردند‪ ،‬و بعد از علم و آگاهی به جهل و‬
‫نادانی برگشتند‪ ،‬و بعد از راستگویی دروغگو شدند‪ ،‬پس ب ُخت‬
‫الن ّ كصر بر ایشان یورش برد و مردانشان را بككه قتككل رسككاند و‬
‫عائله هایشان را بككه بردگككی کشیككد‪ ،‬و مسككاجدشان را منهدم‬
‫سكاخت‪ ،‬و کتابهایشان را بكه آتكش کشیكد‪ ،‬و کسكان دیگكر هكم بكا‬
‫آنها چنین کارها یی کردند‪ ،‬و من از آنها ناراضیم‪ ،‬و گناهانشان‬
‫را نمكی بخشایكم‪ ،‬و همیشكه در ناخشنودی و خشكم مكن باقكی‬
‫می مانند‪ ،‬تا وقتی که مسیح پسر مریم عذرای بتول را روانه‬
‫مهر لعنت و خشم را بر آنها می زنم‪ ،‬و برای همیشه‬ ‫میکنم‪ ،‬و ُ‬
‫ّ‬
‫ملعون‪ ،‬و ذلت و خواری بر آنهاسككت تككا پیامككبری از پسككران‬
‫‪ -1‬الواب الصحیح (‪.)4/3 ،331 /3‬‬
‫‪180‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫اسماعیل را بر می گزینم که هاجر آمدنش را بشارت داده‪ ،‬و‬


‫فرشتگانكم را بكا بشارت بكه بعثتكش نزد او فرسكتادم‪ ،‬و بسكوی‬
‫آن پیامككبر وحككی‪ ،‬نامهككا را بككه او مككی آموزم‪ ،‬و بككا تقوی و‬
‫پرهیزکاریكش آراسكته و مزی ّكن مكی گردانكم‪ ،‬و نیکكی را شعارش‬
‫قرار مكی دهكم‪ ،‬و باطكن و نهانكش را پرهیزکاری و گفتارش را‬
‫صكككدق و راسكككتی‪ ،‬و سكككرشتش را وفكككا‪ ،‬و سكككیرت و روش‬
‫زندگیكش را میانكه روی‪ ،‬و راه راسكت سكنّت او قرار مكی دهكم‪،‬‬
‫کتابی را به او اختصاص می دهم که تصكديق کننده‌ی كتابهاي‬
‫آسكككماني پيشيكككن اسكككت‪ ،‬و ناسكككخ برخكككی از محتویات آن‬
‫کتابهاسكت‪ ،‬او را نزد خویكش عروج مكی دهكم‪ ،‬از آسكمانی بكه‬
‫آسكمانی بالیكش مكی آورم تكا بكه درجات عالی میرسكد‪ ،‬سكپس‬
‫نزدیکش کرده و به او سلم‪ ،‬و وحی می نمایم‪ ،‬سپس او را با‬
‫خوشحالی و شادی و سككرور بسككوی بندگانككم مككی فرسككتم‪‌ ،‬‬
‫درحالی که همه آنچه را به او سپرده ایم محفوظ نگه داشته و‬
‫از یاد نمكی برد‪ ،‬و در اخبارش راسكتگو و درسكتکار اسكت‪ ،‬و بكا‬
‫گفتار نرم و شیرین و با موعظه‌ی زیبا مردم را بسوی توحید و‬
‫یکتا پرستی فرا می خواند‪ ،‬نه درشت خو و نه خشن است‪ ،‬و‬
‫نه در بازار سر و صدا راه می اندازد‪ ،‬و با هر کس که به وی‬
‫روی آورد مهربان اسككت‪ ،‬و قوم خویككش را بسككوی توحیككد و‬
‫پرستش خالصانه من دعوت می کند‪ ،‬و آیات و نشانه هایم را‬
‫به آنان اعلم‪ ،‬و تکذیبش می کنند‪ ،‬و در صدد آزار و اذی ّتش بر‬
‫می آیند »‪.‬‬
‫ابن تیمیكه می فرمایكد‪ « :‬سكپس دانیال دا ستان رسول خدا‬
‫ص را از روی آنچكه فرشتكه بر او دیکتكه کرده بود تكا آخكر ایكن‬
‫مت‪ ،‬و تا انقضای دنیا ادامه می دهد »‪.‬‬ ‫ا ّ‬
‫سكپس مكی گویكد‪ «:‬ایكن بشارت اکنون نزد یهود و نصكاری‬
‫اسكت و آن را قرائت مكی کننكد‪ ،‬و می گویند‪ :‬هنوز صاحب این‬
‫اوصاف ظهور نکرده »‪.‬‬

‫بشاراتی از انجیل‬
‫و در انجیل مت ّی اصحاح (‪ )11‬شماره ( ‪)14‬آمده است‪ « :‬اگر‬
‫می خواهید قبول کنید این ایلیا مزمع است که می آید‪ ،‬کسی‬
‫دارای گوش شنواست بشنود »‪.‬‬
‫رسكول الله ص بكه مكا خكبر داده کكه بیكن او و عیسكی مسكیح‬
‫پیامبری دیگر نیامده‪ ،‬پس ایلیایی که عیسی بدان بشارت داده‬
‫جكز پیامكبر اسكلم نیسكت‪ ،‬و ایلیكا طبكق حسكاب حروف ابجكد کكه‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪181‬‬
‫یهودیان بسككیار بدان علقمنككد هسككتند برابر اسككت بككا کلمه‌ی‬
‫مد‪.‬‬
‫مح ّ‬
‫و در صحاح (‪)14‬شماره (‪)15‬آمده است‪ « :‬اگر مرا دوست‬
‫دارید وصایای مرا نگه دارید‪ ،‬و من «معزی » دیگری را از پدر‬
‫مككی خواهككم تككا برای همیشككه همراه شمككا باشككد»‪ ،‬و در لغات‬
‫واژهی بارکلیتوس یونانی‬ ‫‌‬ ‫اجنبی « بارکلیتوس » آمده است که‬
‫کلمه‌ی تحریكف شده‌ی « أحمكد » اسكت کكه از نامهای رسكول‬
‫‪1‬‬
‫الله ص می باشد‪.‬‬
‫و در اصحاح یوحن ّا (‪ )15‬شماره (‪ )26‬آمده است‪ « :‬هرگاه‬
‫آن معزی آمكد مكن او را مكی فرسكتم و از سكوی پدر روح الحكق‬
‫سكربرآرد بكه نزد شمكا مكی فرسكتم‪ ،‬او برای مكن گواهكی مكی‬
‫دهكد»‪ ،‬بدان علّت آمده اسكت کكه پیامكبر اسكلم ص بكه نبوّت و‬
‫رسكالت عیسكی مسكیح شهادت مكی دهكد‪ ،‬و روح الحق ّك کنایكه از‬
‫پیامبر اسلم است‪ ،‬ولی این معناهای وارد شده از ترجمه های‬
‫جدیكد دقیكق و درسكت نیسكتند‪ ،‬چون اصكل ایكن ترجمكه هكا از‬
‫ما‬
‫انجیلهای یونانی است که نوشته‌ی « بیرکلیتوس » هستند‪ ،‬ا ّ‬
‫در ترجمه های عربی چاپ سال چاپ ‪1831 ،1821‬و ‪ 1844‬لندن‬
‫«فارقلیكط » آمده اسكت کكه بیكش از همكه بكه عبارت یونانكی‬
‫‪2‬‬
‫ما ترجمه‌ی آن واژه هكا بكه «‬ ‫مورد اشاره ( ) نزدیکتكر اسكت‪ ،‬ا ّك‬
‫معزی » در چاپهای جدیكد همان تحریفكی اسكت کكه خداونكد در‬
‫سككوره‌ی نسككاء اهككل کتاب را بدان مورد نکوهككش قرار داده و‬
‫می فرماید‪:‬‬
‫ﭽﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ‬
‫ﭬ ﭭ ﭮﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ ﭽ‬
‫ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ چ (نساء‪)46 :‬‬
‫یعنكی‪ :‬برخكي از يهوديان سكخنان را از جاهاي خود منحرف‬
‫مي‌گردانند‪.‬‬
‫ملحظه می شود که اینجا قبل از جمله‌ی وارده در شماره‬
‫(‪ )26‬ا ین اصحاح در چاپهای جدیكد افتاده‪ ،‬ولی در چاپهای قدیكم‬
‫انجیل این جمله با صراحت آمده است‪ « :‬اگر المنحمنایی که‬
‫خدا بسكوی شمكا مكی فرسكتد آمكد » ومعنكی المنحمنكا بكا زبان‬
‫مد » (‪.)3‬‬ ‫سریانی تحریف شده‌ی « مح ّ‬
‫‪ -1‬ممّد نبی السلم ص ‪.36‬‬
‫‪ -2‬منبع سابق ص ‪.38‬‬
‫‪ -3‬منبع سابق ص ‪ ،39‬شیخ السلم به تقیق و پژوهش روایاتی پرداخته که عیسی آمدن پیامب اسلم‬
‫را بشارت داده‪ ،‬به کتاب الواب الصحیح (‪)6 /4‬مراجعه کن‪.‬‬
‫‪182‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫بشارتهای دیگر انجیل(‪)1‬‬


‫در (انجیل متّی) اصحاح بیست و یکم آمده است‪:‬‬
‫« ‪ 42‬یسوع به آنها گفت‪ :‬آیا هرگز در کتابها نخوانده اید‪:‬‬
‫سنگی که بنّایان هوذا دور انداختند از جانب پروردگار گوشه و‬
‫زاویه شد‪ ،‬این در چشم ما عجیب است‪.‬‬
‫‪ 43‬از این رو به شما می گویم‪ :‬ملک و سلطنت خدا از‬
‫متككی داده مككی شود کككه کار‬ ‫شمككا گرفتككه مككی شود و بككه ا َ‬
‫سودآورش را انجام می دهد‪.‬‬
‫‪ 44‬هر کس از آن سنگ بیفتد له می شود‪ ،‬و هر کس آن‬
‫سنگ بر او سقوط کند له و خردش می کند »‪.‬‬
‫مد ص نیسككت‪ ،‬در‬ ‫ایككن سككنگ کسككی جككز رسككول خدا مح ّ ك‬
‫(صكككحیحین بخاری و مسكككلم) از ابوهریره و جابر بكككن عبدالله‬
‫رضی الله عنهما روایت شده که رسول خدا ص فرمود‪:‬‬
‫« اِ نّ مَثَلی و مثل النبیاء من قبلی کمثل لبنة من زاویة فجعل النّاس یطوفون به و‬
‫یعجبون له و یقولون‪ :‬هلّ وضعت هذه الّلبنة؟ قال فأنا الّلبنة و أنا خاﰎ النبیّین »‪.‬‬
‫ی اکرم ص فرمود‪ :‬مثال مككن و سككایر پیامككبران‬ ‫یعنككی‪ :‬نب ّكك‬
‫ماننكد مردی اسكت کكه سكاختمانی را بكا بهتریكن شکكل بسكازد و‬
‫کامككل کنككد مگككر جای یككک خشككت کككه آنرا خالی بگذارد‪ ،‬مردم‬
‫جب مكی کننكد و مكی گوینكد‪:‬‬ ‫وارد آن سكاختمان مكی شونكد و تع ّك‬
‫ای کاش! جای این خشت خالی نمی بود‪.‬‬
‫ابن القیّم فرمود‪ «)2( :‬در گفته‌ی عیسی مسیح در بشارتی‬
‫مل کكن‪ :‬آیكا نمكی بینكی سكنگی کكه بنّاهكا او را بكه آخكر‬ ‫دیگكر تأ ّك‬
‫انداختنكد تبدیكل بكه گوشه‌ی سكاختمان شكد‪ ،‬چگونكه بكا فرموده‌ی‬
‫پیامبر ص مطابقت دارد که می فرماید‪:‬‬
‫« اِ ّن مَثَلی و مثل النبیاء قبلی کمثل رجل بنی دارا فأکملها و أتّها الّ موضع لبنة‬
‫ل وض عت هذه الّلب نة؟ فک نت‬
‫من ها‪ ،‬فج عل النّاس یطوفون به و یعجبون له و یقولون‪ :‬ه ّ‬
‫أنا تلک الّلبنة »‪.‬‬
‫یعنی‪ « :‬مثال من‪ ،‬و سایر پیامبران قبل از من مانند مردی‬
‫است که خانه ای زیبا و کامل بسازد‪ ،‬مگر اینکه در گوشه ای‬
‫جای یک خشت را خالی بگذارد‪ ،‬مردم اطراف آن را دور بزنند‬
‫جب بگوینككد‪ :‬چرا ایككن یككک خشككت را نگذاشتككه ای؟»‬‫و بككا تع ّ ك‬
‫رسول گرامی فرمود‪ « :‬من همان یک خشت و خاتم پیامبران‬
‫هستم‪.‬‬

‫‪ -1‬نبوّة ممّد من الشکّ الی الیقین ص ‪.297‬‬


‫‪ -2‬هدایة الیاری ‪.382-381‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪183‬‬
‫مل کكن‪ « :‬همانكا‬ ‫و در ایكن بشارت بكه فرموده‌ی مسكیح تأ ّك‬
‫مل کكن‪:‬‬ ‫ایكن از نگاه مكا عجیكب اسكت»‪ .‬و نیكز در ایكن جمله تأ ّك‬
‫مت‬ ‫«‪ ...‬ملکوت و سلطنت خدا از شما گرفته می شود و به ا ّ‬
‫دیگری داده می شود » ببین چگونه با این آیه مطابقت دارد‪:‬‬
‫ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ چ‬ ‫ﮃ ﮄ‬ ‫ﮀ ﮁ ﮂ‬ ‫ﭽچ ﭽ ﭾ ﭿ‬
‫(انبیاء‪)105 :‬‬
‫یعنككی‪ :‬مككا علوه بر قرآن‪ ،‬در تمام كتككب (انككبياء پيشيككن)‬
‫نوشته‌ايم كه بي‌گمان (سراسر روي) زمين را بندگان شايسته‬
‫ما به ارث خواهند برد (و آن را به دست خواهند گرفت)‪.‬‬
‫و نیز با آیه‌ی‪:‬‬
‫ﭽﭬ ﭭ ﭮ ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ‬
‫ﮉ ﮊ‬ ‫ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅﮆ ﮇ ﮈ‬ ‫ﭺ ﭻ چ ﭽ ﭾ‬
‫ژﮌ ﮍ ﮎ ﮏ ﮐ ﮑ ﮒ ﮓ گ چ (نور‪.)55:‬‬
‫یعنككی‪ :‬خداونككد بككه كسككاني از شمككا كككه ايمان آورده‌انككد و‬
‫كارهاي شايسته انجام داده‌اند‪ ،‬وعده مي‌دهد كه آنان را قطعاً‬
‫جايگزيكن (پيشينيان‪ ،‬و وارث فرماندهكي و حكومكت ايشان) در‬
‫زمين خوا هد كرد (تا آن را پس از ظلم ظالمان‪ ،‬در پرتو عدل‬
‫و داد خود آبادان گردانند)»‪.‬‬
‫و در اصكحاح هشتكم انجیكل مت ّكی شبیكه همیكن عبارت آمده‬
‫است‪:‬‬
‫ً‬
‫« ‪11‬بككه شمككا مككی گویككم‪ :‬واقعا خیلی هككا از مشرق هككا و‬
‫مغرب هككا خواهنككد آمككد و همراه ابراهیككم‪ ،‬اسككحاق‪ ،‬یعقوب بر‬
‫ما اهكل آن سكلطنتها بسكوی‬ ‫سكلطنت آسكمانها تکیكه مكی زننكد‪ ،‬ا ّك‬
‫ستمگران خارجی دور انداخته می شوند‪ ،‬و در آنجا تنها گریه و‬
‫چکاچک شمشیر و نیزه به گوش میرسد »‪.‬‬
‫مت اسلم اشاره دارد که ازمشرقها‬ ‫این بشارت به ظهور ا ّ‬
‫و مغربهكا مكی آینكد و همنشيكن كسكاني خواهكد بود ككه خداونكد‬
‫بديشان نعمكككت (هدايكككت) داده اسكككت‪ ،‬آن مقّربانكككي ككككه او‬
‫همدمشان خواهككد بود‪ ،‬عبارتنككد) از پيغمككبران راسككت روان‪،‬‬
‫شهيدان و شايسككككتگان و آنان چككككه اندازه دوسككككتان خوبككككي‬
‫هستند!‪.‬‬
‫و در (الفاروق) آمده اسكت‪ « :‬ای مسكیحی! اگكر انصكاف بكه‬
‫خرج مكی دهكی حکكم کكن بكه اینکكه کسكانی کكه از مشرقهكا و‬
‫مدی هستد‪ ،‬چون در آن موقع‬ ‫مت مح ّ‬ ‫مغربهای زمین می آیند ا ّ‬
‫شمكا حاضكر بودیكد و خطاب او بكا شمكا بود‪ ،‬و مسكیح سكلم الله‬
‫‪184‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫علیه از قومی خبر می دهد که در زمان آینده می آیند‪ ،‬و شما‬


‫ما اهل آن سلطنتها‪ )....‬شما را جدا کرد (‪.»)1‬‬ ‫را با جمله‌ی (ا ّ‬
‫شبیه همین عبارت هم در (انجیل یوحن ّا) در اصحاح چهارم‬
‫آمده است‪:‬‬
‫« ‪ 24 – 20‬یسوع به او گفت‪ :‬ای زن مرا باور کن که زمان‬
‫و لحظكه ای فرا مكی رسكد کكه نكه در ایكن کوه و نكه در اورشلیكم‬
‫برای خدا سجده نمی برید »‪.‬‬
‫این نص هم به ظهور دین جدید اشاره دارد که مرکز آن از‬
‫اورشلیم به جایی دیگر متحوّل خواهد شد‪ ،‬و نیز به تحوّل قبله‬
‫از بیكت المقدس بكه کعبه‌ی معظمكه اشاره مكی کنكد کكه قبله‌ی‬
‫صاحبان دین جدید است و این آیه آن را تصدیق می کند‪:‬‬
‫ﭽ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡﮢ ﮣ ﮤ ﮥﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭﮬ ﮭ‬
‫ﮰ ﮱ ﯓﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝﯞ ﯟ‬ ‫ﮮ ﮯ‬
‫ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ چ (بقره‪.)144:‬‬
‫یعنككی‪ :‬مككا روگرداندن تككو را گاهگاهككي بككه سككوي آسككمان‬
‫مي‌بينيكم (و پيام آرزوي قلبكي تكو را جهكت نزول وحكي در مورد‬
‫تغييككر قبله دريافككت مي‌داريككم) پككس تككو را بككه سككوي قبله‌اي‬
‫جه مي‌كسازيم ككه از آن خوشنود خواهكي شكد‪ ،‬و لذا رو بكه‬ ‫متو ّك‬
‫سكوي مسكجدالحرام ككن‪ ،‬و (اي مؤمنان!) در هكر جكا ككه بوديكد‬
‫روهاي خويشتكن را (بكه هنگام نماز) بكه جانكب آن كنيكد‪ .‬كسكاني‬
‫ككه كتاب بديشان داده شده اسكت (يعنكي يهوديان و مسكيحيان)‬
‫نيكك مي‌داننكد ككه چنيكن گرايشكي (بكه جانكب مسكجدالحرام) حق‬
‫اسكت و بكه فرمان پروردگارتان مي‌باشكد (ولي بكا وجود ايكن از‬
‫فتنه‌انگيزي دسكت بر نمي‌دارنكد) و خدا از آنچكه مي‌كننكد بي‌كخبر‬
‫نيست‪.‬‬
‫مسلمانان در ابتدا نمازهایشان را بسوی بیت المقدس ادا‬
‫مككی کردنككد‪ ،‬بعدا آیه‌ی واجككب شدن رو کردن بككه بیككت الله‬
‫شریف مکّه‌ی مکّرمه نازل شد‪.‬‬

‫از انجیل لوقا(‪)2‬‬


‫صلیب) خاطكر نشان سكاخته کكه در‬
‫صكاحب کتاب (النجیكل و ال ّك‬
‫(انجیكككل لوقكككا)‪ 2:14‬چنیكككن آمده اسكككت‪ « :‬الحمدلله ف ی‬
‫العالی و علی الرض اسلم ولنّاس أحمد »‪.‬‬

‫‪ -1‬الفارق ‪.54‬‬
‫‪ -2‬نبوّة ممّد من الشکّ الیلیقین ص ‪.300‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪185‬‬
‫یعنكی‪ :‬خداونكد را سكپاس در بلندیهكا و در روی زمیكن اسكلم‬
‫هست و مردم احمد را دارند‪.‬‬
‫مترجمین آن را در انجیل چنین معنی کرده اند‪:‬‬
‫« المدل فی العالی و علی الرض السلم وللنّاس السرة »‪.‬‬
‫یعنی‪ :‬خداوند را سپاس در بلندیها و در روی زمین سلمتی‬
‫هست و مردم خوشحالند‪.‬‬
‫بنظكر نویسكنده‌ی کتاب ترجمه‌ی درسكت چیزی اسكت کكه او‬
‫ذکر کرده‪.‬‬
‫نویسنده می گوید‪ :‬اینجا دو کلمه در لغت اصلی وارد شده‬
‫کككه هیككچ کككس معنككی کاملشان را نفهمیده‪ ،‬از ایككن رو ایككن دو‬
‫کلمككه آنگونككه کككه لزم اسككت در ترجمه‌ی قدیمككی از سككریانی‬
‫ترجمه نشده اند‪.‬‬
‫این دو کلمه عبارتند از‪:‬‬
‫أیرینی – که ترجمه می کنند‪ :‬سلمت‪.‬‬
‫حسن رضایت ترجمه می کنند‬ ‫و أیودکیا‪ -‬که آن را به‪ُ :‬‬
‫کلمه‌ی نخسكت کكه اکنون موضوع بحكث و گفتگوی ماسكت‬
‫(أیرینی) است که به (سلمت) و(مسالمت) و (سلم) ترجمه‬
‫اش کرده اند‪.‬‬
‫به نظر مؤلف ترجمه‌ی درست آن (اسلم)است‪ ،‬سپس در‬ ‫ّ‬
‫صفحه‌ی ‪ 40‬میگوید‪ « :‬معلوم است که واژه‌ی (اسلم) حاوی‬
‫معناهای وسككیع اسككت‪ ،‬و واژه های (سككلم و سككلم‪ ،‬صككلح و‬
‫مسككالمت و امنی ّككت و راحتككی) را در بر دارد‪ ،‬و معنای زائد‪ ،‬و‬
‫تفسیر های بیشتر و فراگیرتر و قویتر را از نظر ماده و معنی‬
‫ما اینکه فرشته بگویند‪ « :‬علی الرض سلم »‬ ‫در ضمن دارد‪ ،‬ا ّ‬
‫صكحیح نیسكت بمعنكی صكلح عام و مسكالمت معنكی شود‪ ،‬همكه‬
‫جهان هسككتی بویژه بخككش زنده‌ی آن‪ ،‬و خصككوصا ً نوع بشری‬
‫موجود بر این کره‌ی خاکی (خانه‌ی کوچک ماست) به اقتضای‬
‫سنّتهای طبیعی و نوامیس اجتماعی تسلیم و گردن کچ حوادث‬
‫و فجایع ناگوارند‪ ،‬مانند اختلفات و کشمکشها‪ ،....‬محال است‬
‫که انسان روی زمین زندگی مسالمت آمیز و همراه با صلح و‬
‫آشتی داشته باشد »‪.‬‬
‫سكپس بكا گفته‌ی مسكیح شاهكد مكی آورد کكه فرمود‪ « :‬آمده‬
‫ام تككا بر زمیككن آتشككی برافروزم‪ ،‬چككه اراده مككی کنككم اگككر‬
‫سكوختم؟ آیكا گمان مكی کنیكد مكن آمده ام تكا در زمیكن سكلمتی‬
‫بدهكم‪ ،‬نكه هرگكز‪ ،‬بلکكه تقسكیم شدن و جدا کردن و تفرقكه مكی‬
‫بخشم» (لوقا ‪.)53-49 :12‬‬
‫بنابراین‪ ،‬این ترجمه با رسالت و گفته های مسیح مطابقت‬
‫ندارد‪‌ ،‬بلکه درست و صواب «و علی الرض اسلم »است‪.‬‬
‫‪186‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫همانگونه که به نظر وی (أیادوکیا) بمعنی (أحمد) است نه‬


‫ح سن رضایت)آنگونه که کشیش ها آن را ترجمه‬ ‫(مسمره یا ُ‬
‫حسكن رضایكت) را (أیادوکیكا) گفتكه‬ ‫مكی کننكد‪ ،‬در زبان یونانكی ( ُ‬
‫نمی شود‪ ،‬بلکه (ثلیما)میگویند‪.‬‬
‫و نیككز میگویككد‪ :‬واژه‌ی (دو کوتككه) بمعنككی (حمككد و اشتهككا و‬
‫شوق و رغبكت و علقكه و بیان فکكر) اسكت‪ ،‬وصكفات مشتكق از‬
‫این فعل (دوکسا) عبارتند از (حمد و محمود و ممدوح و نفیس‬
‫و مرغوب و مجیككد و مشتهككی)هسككتند‪ .‬و بككا مثالهای متعدّد از‬
‫زبان یونانككی شاهككد مككی آورد‪ ،‬و گفككت‪ :‬آنهككا (محمدیتككو)را در‬
‫(أشعیككا ‪ )64:11‬بككه (اندوکسككاهیمون) ترجمككه مككی کننككد‪ ،‬و‬
‫مد‪ ،‬أحمد‪ ،‬أمجد‪ ،‬ممدوح‪ ،‬محتشم‪ ،‬و دارای‬ ‫صفاتی همچون مح ّ‬
‫شوکت) را به (ایندکسوس) ترجمه می کنند‪.‬‬
‫و با آیت پژوهش ارزشمند استدلل کرده بر اینکه ترجمه‌ی‬
‫درسكت و واقعكی (لوقكا) (احمكد و محمكد)اسكت نكه (مسكّره و‬
‫خوشحالی)‪ ،‬بنابراین ترجمه‌ی صحیح عبارت انجیل این است‪:‬‬
‫« المدل فی العالی و علی الرض اسلم و للنّاس أحد »‬
‫یعنكی‪ :‬خداونكد را سكپاس در بلندیهكا و در روی زمیكن اسكلم‬
‫هست و مردم احمد را دارند(‪.)1‬‬

‫بشارتهای انجیل برنابا‬


‫مد‬‫ایككن انجیككل سككرشار اسككت از بشارتهای صككریح بككه مح ّكك‬
‫مصكككطفی ص‪ ،‬از جمله در (ص ‪« :)161‬خداونكككد فرمود‪ :‬ای‬
‫مد صكبر و بردباری پیشكه کكن‪( ،» ...‬ص ‪«)162‬اسكم مبارک‬ ‫مح ّك‬
‫او محمكد اسكت‪( ،»....‬ص ‪« :)162‬یكا الله پیامكبرت را برای مكا‬
‫مد سریع برای نجات جهان بیا »‪.‬‬‫بفرست‪ ،‬ای مح ّ‬

‫نظری در مورد انجیل برنابا‬


‫بدون شكک ایكن انجیكل یکكی از اناجیكل معروف قدیمكی اسكت‪ ،‬و‬
‫ذکر آن در کتابهای قرن دوّم و سوّم میلدی آمده است و دیگر‬
‫بعكد از آن تاریكخ‪ ،‬نامكی از آن برده نشكد تكا اینکكه در أوایكل قرن‬
‫هیجدهم نسخه ای از آن یافت شد و تا کنون هم درکتابخانه‌ی‬
‫بلط (فینّا) است‪.‬‬

‫‪ -1‬به کتاب (النیل و الصلیب ) نوشته‌ی عبدالحد داود ‪.35-34‬‬


‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪187‬‬
‫هنگامككی کككه ایككن کتاب منتشككر گردیككد غوغای بزرگككی در‬
‫مراکز علم و دین اروپا برپا شد‪ ،‬و دو بار با زبان عربی ترجمه‬
‫و چاپ‪ ،‬که چاپ دوّم را (دار القلم کویت) بر عهده گرفت‪.‬‬
‫اینجانكككب بكككه آن کتاب دسكككترسی پیدا کردم و ژرف بكككه‬
‫مطالعه‌ی آن پرداختكم‪ ،‬و نسكبت بكه آن دیدگاهكی بدسكت آوردم‬
‫کكه کمتكر کسكی از آن مطّلع شده‪ ،‬بر ایكن باور شدم کكه ایكن‬
‫کتاب اگر چه دارای یک اصل است‪ ،‬ولی دست مسلمانی در‬
‫آن دخالت ننموده و مطالبكی را در آن وارد سكاخته کكه از خارج‬
‫آورده شده‪ ،‬وآنچكه مرا واداشكت چنیكن دیدگاهكی نسكبت بكه آن‬
‫پیدا کنم این است که تعلیقه های عربی بر هامش کتاب اصلی‬
‫موجود دیده مكی شود بر نسكخه‌ی (فینكا) وجود ندارد‪ ،‬البتكه مكا‬
‫تصكدیق مكی کنیكم کكه انجیكل بكه پیامكبر بشارت داده‪ ،‬ولی مكا‬
‫خیلی بعیكد مكی دانیكم آن همكه اغراق گوییهایكی کكه ایكن انجیكل‬
‫رسككول خدا را بدان توصككیف کرده‪ ،‬و خرافاتككی بعككد از بعثككت‬
‫رسككول خدا ص در بیككن مسككلمین شیوع یافتككه بككه رسككول خدا‬
‫نسكبت داده انكد‪ ،‬در بیكن اهكل کتاب (یهود و نصكاری)شایكع بوده‬
‫باشكد‪ ،‬مثل ً در ایكن انجیكل مكی بینیكم کكه خدا همكه چیكز را بكه‬
‫مد داد‪ ،‬و همه چیز را به خاطر او آفرید‪ ،‬و قبل از‬ ‫پیامبرش مح ّ‬
‫هكر چیكز او را آفریكد‪( ،‬ص ‪)110 ،93 ،91‬و در (ص ‪ )111‬کلم‬
‫پیامبر را نقل می کند و می گوید‪:‬‬
‫« پروردگارا بكه یاد آور آنگاه کكه مرا آفریدی گفتكم تكو‬
‫خواسكتی جهان و بهشكت و فرشتگان را بیافرینكی بخاطكر اینکكه‬
‫مكن دوسكت دارم‪ ،‬تكا تكو را بكا مدح مكن بسكتایند‪ ،‬مكن بنده‌ی تكو‬
‫هستم»‪.‬‬
‫مد بخاطكر تكو مكی خواهكم‬ ‫و در (ص ‪ :)161‬صكبر کكن ای مح ّك‬
‫بهشكت و جهان و جمكع کثیری از خلیكق را کكه بكه تكو اهداء مكی‬
‫کنم بیافرینم‪.»....‬‬
‫و در (ص ‪ « ،)266‬این کسی است که خدا بخاطر او همه‬
‫چیز را آفرید »‪.‬‬
‫و در(‪ )152‬می گوید‪ « :‬از این رو وقتی که خدا رسولش‬
‫را قبل از هر چیز آفرید‪.»...‬‬
‫بدون تردید این گفته ها ناصحیح هستند‪ ،‬و با شریعت حقّی‬
‫کككه در دسككترس مككا قرار دارد متضاد و درتناقككض اسككت‪ ،‬زیرا‬
‫خداونكككد متعال انسكككان‪ ،‬جكككن و فرشتگان را جهكككت عبادت و‬
‫بندگی خود آفرید‪:‬‬
‫ﭽ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ چ (ذاریات‪.)56 :‬‬
‫یعنككی‪ :‬مككن پريهككا و انسككانها را جككز براي پرسككتش خود‬
‫نيافريده‌ام‪.‬‬
‫‪188‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫و نخسكتین آفریده‌ی خدا قلم اسكت همانگونكه کكه در حدیكث‬


‫آمده اسكت‪« :‬أوّل مكا خلق الله القلم»‪ ،‬و ایكن گفتكه هایكی کكه‬
‫ذکكر شد غلو و اغراق گوییهایی اسكت در بین مسكلمانان شیوع‬
‫یافته‪ ،‬مانند حدیث موضوع و جعلی‪:‬‬
‫«لولک ل ا خل قت الفلک »‪ 1‬یعنكی‪ :‬اگكر تكو نبودی افلک را نمكی‬
‫آفریدم‪.‬‬
‫و حدیكث «کن تُ أوّل النبیّن فی اللق و آخر هم فی الب عث»‪ :‬اوّلیكن‬
‫پیامكبری هسكتم کكه آفریده شده و آخریكن پیامكبر مبعوث هسكتم‬
‫(کتاب الفوائد المجموعه شوکانی ص ‪.)326‬‬
‫و حدیث‪ « :‬لقد خلقت الدنیا و أهلها لعرفهم کرامتک علی و منلتک‬
‫عندی‪ ،‬و لولک یا ممّد ما خلقت الدّنیا »(‪.)2‬‬
‫یعنكی‪ :‬دنیكا و اهكل آن را خلق کردم تكا بزرگواری و مقام تكو‬
‫را نزد خود به آنها معرفی کنم‪.‬‬
‫و درهمیكن مرجكع ص ‪ 337‬آمده کكه مكی گویكد‪ « :‬خلق نی ال من‬
‫نوری و خلق أبا بکر من نوری»‪.‬‬
‫یعنككی‪ :‬خدا مرا از نور خود آفریككد‪ ،‬و ابوبکككر را ازنور مككن‬
‫آفرید‪.‬‬
‫وقتكی مطالب نقكل شده از انجیكل برنابكا را بكا ایكن روایات‬
‫ضعیكف وسكاختگی مقایسكه کنیكد‪ ،‬مكی فهمیكد شخصكی کكه ایكن‬
‫اوصاف را داخل آن کرده امثال این روایات دروغین در ذهنش‬
‫آشیانه ساخته است‪.‬‬
‫امور دیگری هست که با دروغ و بهتان به پیامبر خدا نسبت‬
‫داده شده‪ ،‬و مخالف حقیقتكی اسكت کكه در دسكت ماسكت‪ ،‬از‬
‫جمله در (ص ‪ )209‬آمده اسكككت‪« :‬جهن ّكككم بكككه خاطكككر حضور‬
‫رسكول خدا ص لرزیكد و در مدتكی کكه ایشان جهكت مشاهده‌ی‬
‫آن حضور داشتنككد بدون کیفككر و مجازات مکككث کرد »‪ ،‬ایككن‬
‫صریحا با قرآن مخالف است که می فرماید‪:‬‬
‫ﭽ پ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ چ (زخرف‪.)75 :‬‬
‫یعنكی‪ :‬عذابشان كاسكته نمي‌گردد و سكبك نمي‌شود‪ ،‬و آنان‬
‫در ميان عذاب‪ ،‬اندوهناك و نوميد و خاموش مي‌مانند‪.‬‬
‫همچنیككن از جمله روایات جعلی روایتككی اسككت کككه در ایككن‬
‫کتاب بككه زبان عیسككی در (ص ‪)92‬آمده اسككت‪ «:‬مككن لیاقككت‬
‫ندارم بنككد کفشهای رسككول الله را بازکنككم! »‪ ،‬و در (ص ‪)96‬و‬
‫‪ -1‬سلسلة الحادیث الضعیفة و الوضوعة شاره حدیث ‪.282‬‬
‫‪ -2‬تنیه الشریعة الرفوعة عن الحادیث الضعیفة و الوضوعة ص ‪.325‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪189‬‬
‫(ص ‪ )160‬شبیه همین را نیز نقل کرده در حالی که خیلی بعید‬
‫بنظرمی رسد چنین گفتاری از پیامبری اولوالعزم صادر شود‪.‬‬
‫ولی بككا ایككن وجود همیككن انجیككل حاوی مطالبككی اسككت کككه‬
‫حضرت محمد ص را مورد تحقیر و اهانت قرار داده‪ ،‬مثل ً در‬
‫(ص ‪ )108‬ایشان را بككه اینکككه در آینده دیوانككه و سككبک مغككز‬
‫خواهككد بود! توصككیف مككی کنككد‪ ،‬و در (ص ‪ )105‬مككی گویككد‪:‬‬
‫مد خواهد گرفت‪.‬‬ ‫خداوند در روز قیامت حافظه را از مح ّ‬

‫بشارات ﮐتابهای دیگر جهان (‪)1‬‬


‫«مولنككا عبككد الحق كّ قدریاتككی» کتابككی بككه زبان انگلیسككی بككه‬
‫مد در اسكفار جهانكی »‬ ‫رشته‌ی تحریكر در آورده و آن را « مح ّك‬
‫نام نهاده‪ ،‬و با معلوماتی که از زبانهای فارسی‪ ،‬هندی‪ ،‬عبری‪،‬‬
‫عربككی و برخككی از زبانهای اروپایككی داشتككه بككه مقارنككه و ذکككر‬
‫تناقضات آن پرداختككه اسككت‪ ،‬و بككه ذکككر تورات و انجیككل اکفاء‬
‫نکرده‪ ،‬بلکككه از دیگككر کتابهای فارس‪ ،‬هنككد و بابلی قدیككم هككم‬
‫برای تحقیكق و پژوهكش خود اسكتفاده نموده اسكت‪ ،‬و تكا حدود‬
‫زیادی در گفته ها و نظراتش موفّق بوده‪ ،‬بطوری که شواهدی‬
‫را مطرح میکنكد کكه در سكطح قویتریكن سكخنان همكه انسكانهای‬
‫متدیّن است‪.‬‬
‫اسكتاد عبدالحكق مكی گویكد‪ :‬نام پیامكبر عربكی «احمكد »بكا‬
‫واژه‌ی عربكككی در کتاب براهمائیكككه «‪ »samavida‬سكككاماویدا در‬
‫دوم بككا ایككن عبارت آمده اسككت‪:‬‬ ‫سككتون ششككم و هشتككم جلد ّ‬
‫«احمككد شریعككت را از پروردگارش دریافككت کرد کككه سككرشار‬
‫اسكت از حکمكت‪ ،‬و از آن نور اقتباس مكی گردد همانگونكه کكه‬
‫از خورشیكككد اقتباس مكككی شود‪ » ...‬وبكككه نظكككر نویسكككنده در‬
‫مد بكككا اوصكككاف و‬ ‫کتابهای براهمائیكككه در موارد متعدّدی مح ّككك‬
‫ویژگیهایكش ذکكر شده‪ ،‬یعنكی بكا سكتودن فراوان و نیكک نامكی و‬
‫نام آوری که یکی از نامهای وصفی او سشرافا «‪ »sushrava‬که‬
‫نام آن در کتاب‪« »Atharpha vida« :‬أثارفا فیدیا» آمده است‪.‬‬
‫همچنیككن بككا کتابهای نام زرتشیان کككه بككه کتابهای مجوسككیه‬
‫مشهورنكد چنیكن کاری را کرده‪ ،‬و از کتاب (زنكد آوسكتا) «‪Zand‬‬
‫‪ »Avesta‬نبوّت پیامكككبری را اسكككتخراج کرده کكككه بكككه «رحمكككة‬
‫للعالمیكن» «‪ »Soeshyant‬توصكیف شده و یکكی از دشمنان او بكا‬
‫نام فارسككی قدیككم «پدر شعله » « ‪ »Angra Mainyu‬در برابر او‬
‫قد علم کرده‪ ،‬و آن پیامبر مردم را به پرستش یک خدا دعوت‬

‫‪ -1‬نبوّة ممّد من الشکّ الی الیقین ص ‪.204‬‬


‫‪190‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫مككی کنككد کككه هیككچ همتككا و شبیهككی ندارد‪ ،‬و نیككز ابتدا و انتهككا و‬
‫همدم و همسكر و پدر و مادر و پسكر و دختكر و مسكکن و جسكد‬
‫و شکل و رنگ و بو ندارد‪ ،‬و عبارت فارسی قدیم بدین صورت‬
‫اسكت‪« :‬هیكچ چیكز باو نمار‪ ،‬جكز آغاز و انباز و دشمكن و ماننكد و‬
‫یار و پدر و مادر و زن و فرزند و حای سوی و تن آسا و تنانكی‬
‫و رنگ و بوی است »‪.‬‬
‫و ایكن صكفات فوق مجموعكه ای از اوصكافی هسكتند کكه در‬
‫اسلم خداوند متعال بدانها توصیف می گردند‪ :‬أحد‪ ،‬صمد‪ ،‬هیچ‬
‫شبیه و مانندی ندارد‪ ،‬نزاده‪ ،‬و زاده نشده است‪ ،‬و كسي همتا‬
‫و همگون او نمي‌باشد‪ ،‬و همسر و فرزندي بر نگرفته است‪.‬‬
‫علوه بر ایككن اسككتنباط فراوان از کتابهای زرتشتیان کرده‬
‫کككه از دعوت حككق پیامككبر موعود خككبر مككی دهككد‪ ،‬و بككه بادیه‌ی‬
‫عرب اشاره‪ ،‬وبرخكی از آن اسكتنباطها بدون تصكّرف در معنای‬
‫آن به زبان انگلیسی ترجمه شده اند بدین مفهوم‪ « :‬وقتی که‬
‫مت زرتشكككككت دینشان را دور افکندنكككككد دچار انحطاط و‬ ‫ا ّككككك‬
‫فروپاشكی شدنكد و مردی در سكرزمین عرب قیام مكی کنكد‪ ،‬کكه‬
‫پیروانكككش دولت فارس را شکسكككت مكككی دهنكككد خود خواهان‬
‫فارس را بككه زانككو درمككی آورنككد‪ ،‬و بعككد از آتككش پرسككتی در‬
‫آتشکده هككا روی خود را بسككوی کعبككه ای بر مككی گرداننككد کككه‬
‫ابراهیم آن را از بتها پاک کرد‪ ،‬و دیگر به پیروان پیامبر رحمت‬
‫جهانیان‪ ،‬و سكرور و آقایان فارس و مدایكن و طوس و بلخ مكی‬
‫شونكد کكه ایكن اماکكن مقدسكه‌ی زرتشتیان و کسكانی اسكت کكه‬
‫همجوارشان هسكتند‪ ،‬و پیامكبرشان دارای فصكاحت اسكت و بكا‬
‫معجزات سخن می گوید »(‪.)1‬‬

‫شایع بودن بشارتها قبل از بعثت‬


‫قبل از بعثت رسول گرامی اسلم این بشارتها منتشر و شایع‬
‫بودند‪ ،‬و اهل کتاب در آن موقع آنها را مخفی نمی کردند‪ ،‬بلکه‬
‫به نشر و گسترش و تبلیغ آنها می پرداختند و ادعا می کردند‬
‫که وقت بعثت پیامبری که آن بشارتها در باره‌ی او در کتابهای‬
‫آسككمانی ذکككر شده از او پیروی خواهنككد کرد و بككه دینككش مكی‬
‫گرونكد‪ ،‬همانگونكه کكه مسكلمانان برخكی از آن بشارتهكا را برای‬
‫مكككا نگكككه داشتكككه انكككد‪ ،‬و یاری کنندگان اهكككل مدینكككه اخبار و‬
‫بشارتهای قبككل از بعثككت یهودیان مدینككه را برای مككا نقككل مككی‬

‫‪ -1‬از کتاب «‪ » Mohammed in World Scriptures‬به ن قل از کتاب «مطلع النور» عباس ممود عقاد‬
‫‪.17-14‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪191‬‬
‫کننكد‪ ،‬همچنانکكه برخكی از اهكل کتاب رسكول خدا را در دوران‬
‫کودکی شناخته اند‪ ،‬و برخی از آن بشارتها سودمند شده اند و‬
‫ایمان آورده اند و به اسلم گرویده اند‪.‬‬

‫صفت پیامبر اسلم در تورات‬


‫امام بخاری در صكحیح خود از عطاء بكن یسكار روایكت کرده کكه‬
‫فرمود‪ :‬بككا عبدالله بككن عمككر بككن عاص دیدار کردم و ایشان را‬
‫گفتكم‪ :‬از صكفات رسكول خدا ص در تورات برایكم بگكو‪ ،‬آری بكه‬
‫خدا سكوگند او بكا برخكی از صكفتهایی کكه در قرآن آمده اسكت‬
‫وصف شده‪:‬‬
‫ﭽ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ چ (احزاب‪.)45 :‬‬
‫یعنكی‪ :‬اي پيغمكبر! مكا تكو را بكه عنوان گواه و مژده ‌رسكان و‬
‫بيم‌دهنده فرستاديم‪.‬و «پناهگاه افراد بيسواد هستی‪ ،‬تو بنده و‬
‫فرسكتاده‌ی مكن هسكتی‪ ،‬تكو را متوک ّكل نام گذاشتكه ام‪ ،‬او خشكن‬
‫و درشكت خكو‪ ،‬و اهكل سكر و صكدا کردن در بازار نیسكت‪ ،‬و بدی‬
‫را با بدی پاسكخ نمی دهكد‪ ،‬بلکكه عفو و گذشكت دارد‪ ،‬و خداونكد‬
‫جان او را نمی گیرد تا ملّت منحرف و کج را با او اصلح نکند‪،‬‬
‫بدینصورت که بگویند ل اله ال ّ الله‪ ،‬و چشمهای کور را بوسیله‬
‫او بینكككا‪ ،‬و گوشهای کكككر را شنوا‪ ،‬و قلبهای قفكككل شده را باز‬
‫میگرداند(‪.)1‬‬
‫و نیز دارمی روایتی شبیه این را از عطاء و او از ابن سلم‬
‫نقل نموده(‪ )2‬و از کعب که یکی از علمای یهودی بود به پیامبر‬
‫ایمان آورد روایككت شده کككه گفككت‪ « :‬در تورات مككی خوانیككم‪:‬‬
‫مد رسول خدا و بنده‌ی برگزیده‌ی من‪ ،‬نه درشت خو و نه‬ ‫مح ّك‬
‫خشن‪ ،‬و نه در در بازارها فریاد و سر وصدا راه می اندازد‪ ،‬و‬
‫نكه بدی را بكا بدی مورد انتقام قرار مكی دهكد‪ ،‬بلکكه گذشكت و‬
‫چشككم پوشككی دارد‪ ،‬زادگاهككش مکككه‪ ،‬و محككل هجرتككش طیبككه‬
‫(مدینككه) و سككلطنت و ملکككش درشام اسككت‪ ،‬و سككتایشگران‬
‫هستند‪ ،‬آنانکه در رفاهی ّت و شادکامی و در تنگدستی و بیماری‬
‫و در هكر مقام و جایكی خدا را سكپاس و سكتایش کننكد‪ ،‬در همكه‬
‫بلندیهكا تکبیكر مكی گوینكد‪ ،‬مراقكب خورشیكد هسكتند (تكا اوقات‬
‫نمازهایشان را معلوم کننكد)هرگاه وقكت نماز رسكید آن را برپكا‬
‫می دارند‪ ،‬پشت یکدیگر را می گیرند‪ ،‬و دست و پایشان را در‬
‫وضكو گرفتكن مكی شوینكد‪ ،‬منادی آنهكا در فضای آسكمان ندا سكر‬

‫‪ -1‬روایت باری‪ ( ،‬مشکاة الصابیح ‪.)3/125‬‬


‫‪ ( -2‬مشکاة الصابیح ‪.)3/125‬‬
‫‪192‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫مكی دهكد‪ ،‬صكف آنهكا در جهاد و صكف نمازشان یکسكان اسكت‪،‬‬


‫شبانگاه مانند زنبور عسل زمزمه می کنند »‪ ،‬تبریزی میگوید‪:‬‬
‫این لفظ المصابیح است‪ ،‬و دارمی آن را با تفاوت کمی روایت‬
‫کرده(‪.)1‬‬

‫این بشارت در ﮐجای تورات است‬


‫ایكن بشارت در توراتكی کكه امروزه بیكن یهود و نصكاری منتشكر‬
‫اسكت موجود نیسكت‪ ،‬پكس اگكر منظور از تورات‪ ،‬تورات معیكن‬
‫اسكت یهودیان ایكن بشارت را مخفكی کرده انكد‪ ،‬و جكز اسكقفها‬
‫کسككی از ایككن پنهانکاری اطلع ندارد(‪ ،)2‬ولی گاهككی منظور از‬
‫واژه‌ی تورات کتاب موسی نیست‪ ،‬بلکه مراد کتاب نازل شده‬

‫‪ ( -1‬مشکاة الصابیح ‪.)3/129‬‬


‫‪ -2‬چیزی که برای ما آشکار ا ست ا ین ا ست که تا زمان پیا مب ص ن سخه های تر یف نشده از‬
‫تورات و انیل موجود بوده ‌بدلیل فرموده‌ی خداوند ‪ :‬چ ﭭ ﭮ ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳﭴ چ (مائدة ‪:‬‬
‫‪.)47‬‬
‫یع نی‪ :‬با يد پيوان ان يل به چيزي ( از احكام ) ح كم كن ند كه خدا در ان يل نازل كرده ا ست‪ .‬ون یز می‬
‫فرماید‪:‬‬
‫چ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ چ (مائدة ‪ .)43 :‬یع نی‪ :‬شگف تا چگو نه تو را به داوري مي‌خوان ند ‪ ،‬در‬
‫حال كه تورات دارند و حكم خدا در آن ( به ويژه درباره زنا به روشن ) آمده است؟‪.‬‬
‫و مسی فرمایسد‪ :‬چ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤﮥچ (مائده‪:‬‬
‫‪.)68‬یع نی ‪ :‬اي فر ستاده ( خدا ‪ ،‬ممّد م صطفي! ) ب گو ‪ :‬اي ا هل كتاب! ش ا بر ه يچ ( د ين صحيحي از‬
‫اديان آ سان پايب ند ) نواه يد بود ‪ ،‬م گر آن كه ( ادّ عا را كنار بگذار يد و عملً احكام ) تورات و ان يل و‬
‫آن چه از سوي پروردگارتان ( به نام قرآن ) برايتان نازل شده ا ست بر پا دار يد ( و در زند گي پياده و اجرا‬
‫نائيد )‪.‬‬
‫بنابرا ین اینجا ن سخه ها یی متعدّد تر یف شده و بر خی ازن سخه های د ست نورده وجود داشته ‪ ،‬ولی‬
‫یهود آنا را پنهان کرده اند‪ ،‬و شاید برخی از آن نسخه ها تاکنون هم نزد علمای یهود و نصاری مفی‬
‫باقی مانده باشد‪ ،‬و نویسنده‌ی کتاب «ممّد نب یّ السلم » در ص (‪ )46‬به نقل از مله‌ی «ایکونومست»‬
‫بریتانی یادآور شده که اوّلین کاری که کاندیدای اداره‌ی مرکزی کلیسای کاتولیکی انام می دهد‬
‫این است که سوگند مقدّس یادکند بر اینکه هر معلوماتی در رابطه با ثروت کلیسا و درآمدهای آن ‪،‬‬
‫به علوه متملکات و ثروت ا و ذخا یر واتیکان که از بالتر یت ر قم داراییهای جهان به ح ساب می‬
‫آیند‪ ،‬قسم می خورد هر اطلعاتی در این باره کسب کند و تت نظر و دیدش قرار گیرد کتمان کند‪.‬‬
‫بدون تردید عبارت و جلت « ثروت ها و ذخایر » کتابانه‌ی بزرگ و کتابای دینی مسیحی را هم‬
‫شامل می شود که چنانچه جهت پژوهش و تقیق علمی آزاد در اختیار عموم قرارگیرد‪ ،‬پرتوهای روشن‬
‫بر دوره های مهول تاریخ مسیحیّت قرنای تاریک اوّل تابیده می شود‪.‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪193‬‬
‫از جانب خداوند متعال بر موسی است‪ ،‬همانگونه که گاهی بر‬
‫کتاب های نازل شده نام قرآن اطلق مكككی شود‪ ،‬چنانچكككه در‬
‫حدیث صحیح آمده است‪ « :‬خفّف علی داود القرآن‪ ،‬فکان ما بین ان یسرج‬
‫دابّتﰒه الی أن یرکبهﰒا یقرأ القرآن » یعنككی‪ :‬خداونككد متعال خواندن کتاب‬
‫آسمانی را برای داود سبک و آسان کرده بود‪ ،‬و در فاصله زین‬
‫کردن مرکككب تككا سككوار شدن بر آن قرآن را قرائت مككی کرد‪.‬‬
‫منظور از قرآن اینجككا قرآناو اسككت کككه زبور بود‪ .‬و در بعضككی‬
‫مت اسككلم آمده‪« :‬أناجیلهككم فككی‬ ‫بشارتهككا کككه در مورد ایككن ا ّ ك‬
‫صكدورهم » یعنكی کتاب آسكمانیشان را درسكینه نگكه مكی دارنكد‬
‫کككه قرآن اسككت‪ ،‬بنابرایككن ایككن اخبار نزد آنهككا در نبوّت أشعیككا‬
‫موجود بود‪ ،‬همانگونكه کكه در آن آمده اسكت‪ « :‬آن بنده ام کكه‬
‫بدو خوشحالم‪ ،‬بر او وحكككی نازل مكككی کنكككم‪ ،‬و عدالت مرا در‬
‫میان ملّتهكا آشکار مكی کنكد‪ ،‬و آنهكا را بكه توصكیه هایكی سكفارش‬
‫مكی کنكد‪( ،‬بكا قهقهكه) نمكی خندد‪ ،‬و صكدایش در بازارهكا شنیده‬
‫نمككی شود‪ ،‬چشمهای کور و گوشهای ناشنوا را مككی گشایككد‪ ،‬و‬
‫قلبهای قفل شده را زنده می کند‪ ،‬چیزهایی را به او می دهم‬
‫کكه بكه هیكچ کسكی نمكی دهكم‪ ،‬بكا سكتایش جدیكد خدا را سكتایش‬
‫می کند‪ ،‬از دورترین جای زمین می آید‪ ،‬مردم و ساکنان بیابان‬
‫را سرور و خوشحالی می بخشد‪ ،‬روی همه بلندیها به تکبیر و‬
‫تهلیل می پردازند‪ ،‬نه سست می شود و نه مغلوب می گردد‪،‬‬
‫و هواهای نفسكككانی او را منحرف نمكككی کننكككد‪ ،‬و صكككالحان و‬
‫انسكانهای صكالح را هرگكز خوار نمكی کنكد کكه بصكورت مجموعكه‬
‫ای کوچككک و اندک در اطرافككش هسككتند‪ ،‬بلکككه راسككتگویان را‬
‫تقویكت میکنكد و تکیكه گاه فروتنان اسكت و او نوری اسكت کكه‬
‫هرگكز خاموش نمكی شود‪ ،‬نشانكه و اثكر سكلطنت و مقام والی‬
‫او بر روی شانه های اوست »(‪.)1‬‬

‫خبر ابن الهیبان‬


‫می کككه کتابهای سككنّت از علمای قبككل از‬‫از جمله مطالب مه ّكك‬
‫اسكلم برای مكا ثبكت و ضبكط کرده انكد ایكن داسكتان اسكت کكه‬
‫مردی یهودی معروف بكه ابكن الهیبان چنكد سكال قبكل از اسكلم‬
‫بكه مدینكه سكفر کرد‪ ،‬و میهمان یهودیان بنكی قریظكه شكد و نزد‬
‫ایشان اقامكت گزیكد‪ ،‬راوی داسكتان مكی گوینكد‪ :‬هرگكز در میان‬
‫انسكانهایی کكه اهكل نماز نیسكتند مردی بهتكر از او را ندیده ام‪،‬‬
‫مككی گویككد‪ :‬سككپس چنككد روزی نزد مككا اسككتراحت کرد‪ ،‬و چون‬
‫‪ -1‬الواب الکافی ابن تیمیه (‪.)3/281‬‬
‫‪194‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫باران نمی بارید و گرفتار قحطی شدیم ازاو درخواست دعای‬


‫ما گفكت‪ :‬نكه بكه خدا سكوگند تكا صكدقه ندهیككد‬ ‫باران کردیكم‪ ،‬ا ّك‬
‫درخواسكت باران نمكی کنكم‪ ،‬گفتیكم چقدر بپردازیكم؟ گفكت‪ :‬یكک‬
‫صكاع خرمكا‪ ،‬یكا دو مد ّ جكو‪ ،‬گفكت‪ :‬صكدقه دادیكم‪ ،‬بعكد همراه مكا‬
‫راهككی طلب باران بككه مزرعككه رفتیككم‪ ،‬و برایمان طلب باران‬
‫کرد‪ ،‬بكه خدا سكوگند هنوز جایكش را ترک نکرده بود کكه ابر آمكد‬
‫و بارش شروع شكد‪ ،‬و نكه دو و سكه بار چنیدیكن بار ایكن کار را‬
‫تکرار کرد‪.‬‬
‫راوی گفكت‪ :‬سكپس در بسكتر مرگ قرار گرفكت‪ ،‬وقتكی کكه‬
‫یقیكن حاصكل کرد پایان کار اسكت گفكت‪ :‬ای جماعكت یهود‪ ،‬بكه‬
‫نظرش ما چه چیز مرا از سر زمین باده و باده گساری به سكر‬
‫زمین گرسنگی و قحطی کشانیده؟ گفت‪ :‬گفتیم‪ :‬خدا بهتر می‬
‫داند‪.‬‬
‫گفت‪ :‬هدف من از آمدنم به این شهر تنها این است که در‬
‫انتظار ظهور پیامككككبری هسككككتم کككككه زمان ظهور و بعثتككككش‬
‫فرارسكید‪ ،‬ایكن شهكر هجرتگاه اوسكت‪ ،‬امیدوار بودم کكه خدا او‬
‫را مبعوث گردانكد و پیرو او شوم‪ ،‬حال کكه زمانكش فرارسكیده‬
‫ای جمككع یهود بکوشیككد کسككی در ایمان آوردن بككه او از شمككا‬
‫سكبقت نگیرد‪ ،‬زیرا او با خونریزی و ا سارت و برد گی فرزندان‬
‫مخالفان مبعوث مككی گردد‪ ،‬پككس ایككن امككر شمككا را از ایمان‬
‫آوردن بككه او منككع نکنككد‪ .‬جمعككی از جوانان یهود بنككی قریظككه‬
‫وصكیّت ابكن الهیبان بهره منكد شدنكد کكه عبارت بودنكد از‪ :‬ثعلبكه‬
‫بن سعیه‪ ،‬اسكید بن عبید‪ ،‬و اسید بن سعیه‪ ،‬چون هنگامی کكه‬
‫رسككول خدا ص بنككی قریظككه را محاصككره کرد‪ ،‬ایككن چنككد نفككر‬
‫جوان کكه هنوز نوجوان بودنكد گفتنكد‪ :‬ای بنكی قریظكه‪ ،‬بكه خدا‬
‫سوگند این همان پیامبری است که ابن الهیبان سفارش کرد‪،‬‬
‫گفتند‪ :‬او نیست‪ ،‬گفتند‪ :‬چرا‪ ،‬صفات او را دارد‪ ،‬سپس از قلعه‬
‫پاییكن آمدنكد و اسكلم آوردنكد و خون و جان و اموال خویكش را‬
‫در امان نگه داشتند(‪.)1‬‬
‫مد بن سكلمه روایت‬ ‫ابونعیم در دلئل النبوة با سكند خود از مح ّك‬
‫می کند‪ :‬در قبیله‌ی بنی عبد الشهل جز یک نفر یهودی به نام‬
‫یوشكع کسی نبود‪ ،‬او پسكر بچكه ای بود شنیدم می گفكت‪ :‬زمان‬
‫ظهور پیامكبری از سكمت ایكن شهكر نزدیككک شده‪ ،‬و بكا دسككت‬
‫بسككوی بیككت الله کعبككه اشاره کرد‪ ،‬هرکككس بككه او رسككید بایككد‬
‫تصدیقش کند‪ ،‬گفت‪‌ :‬سپس خداوند در میان ما او را برگزید و‬
‫اسلم آوردیم‪ ،‬ولی یهود كفر ورزيدند و كفرشان تنها به خاطر‬

‫‪ -1‬البدایة والنهایة ‪.310 /1‬‬


‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪195‬‬
‫دشمنانگككي و ناخوشنودي از ايككن كككه خداونككد از روي فضككل و‬
‫مرحمككت پروردگاريككش بر هككر كككه بخواهككد از بندگانككش نازل‬
‫مي‌كند بود (‪.)1‬‬

‫بهره مندی عبدالله بن سلم از علم‬


‫عبدالله بكن سكلم رئیكس و دانشمنكد و پسكر رئیكس و دانشمنكد‬
‫تریكن افراد یهودیان بود‪ ،‬خود مكی گویكد‪ :‬وقتكی کكه خكبر ظهور‬
‫رسكككول خدا را شنیدم‪ ،‬و صكككفات و ویژگیهكككا و نام و هیئت و‬
‫قیافككككه و زمان ظهورش را مككككی شناختككككم‪ ،‬چون در انتظار‬
‫ظهورش بسكر مكی بردیكم‪ ،‬بكه محكض شنیدن خكبر در منطقه‌ی‬
‫قباء شاد و مسكرور شدم و سكکوت کردم تكا وقتكی رسكول خدا‬
‫ص بكككه مدینكككه هجرت فرمود‪ ،‬وقتكككی کكككه ایشان در قباء نزد‬
‫قبیله‌ی بنكی عمرو بكن عوف پیاده شكد‪ ،‬مردی خكبر قدومكش را‬
‫وقتككی آورد کككه در نخلسككتان خویككش بر بالی درختككی مشغول‬
‫کار بودم‪ ،‬و عمكه ام بكه نام خالده دختكر حارث در زیكر درخكت‬
‫بود‪ ،‬وقتكی کكه خكبر را شنیدم همان جكا تکبیكر گفتكم‪ ،‬عمكه ام‬
‫گفت‪ :‬اگر خبر ظهور موسی پسر عمران را می شنیدی بیش‬
‫مه به خدا‬ ‫از این از خود واکنش نشان نمی دادی‪ ،‬گفتم‪ :‬ای ع ّ‬
‫سككوگند او هككم برادر موسككی اسككت‪ ،‬و بر دیككن او و بككا دیككن و‬
‫شریعت او مبعوث شده‪.‬‬
‫عمكه گفكت‪ :‬آیكا او همان پیامكبر اسكت کكه در آخكر الّزمان‬
‫مبعوث می شود؟ گفتم‪ :‬آری‪ ،‬گفت‪ :‬که اینطور‪.)2(....‬‬
‫و امام بخاری روایككت مككی کنككد کككه عبدالله بككن سككلم نزد‬
‫رسول خدا آمد و اسلم آورد‪ ،‬و ازایشان درخواست نمود قبل‬
‫از اینکكه یهودیان از اسكلم او مطلع شونكد نزد یهودیان بفرسكتد‬
‫و در باره عبدالله سكؤال کنكد‪ ،‬رسكول خدا دنبال آنهكا فرسكتاد‪،‬‬
‫وقتككككی آمدنككككد فرمود‪ « :‬ای یهودیان! وای بر شمككككا‪ ،‬از خدا‬
‫بترسید‪ ،‬قسم به خدایی که جز او هیچ خدایی حق نیست شما‬
‫مككی دانیككد مككن فرسككتاده‌ی خدا هسككتم‪ ،‬و آنچككه آورده و بدان‬
‫مبعوث شده ام حكق اسكت‪ ،‬پكس اسكلم بیاوریكد»‪ ،‬گفتنكد‪ :‬مكا‬
‫نمی دانیم‪ ،‬فرمود‪ :‬عبدالله بن سلم درمیان شما چه جایگاهی‬
‫دارد؟ گفتنكد‪ :‬او سكرور و پسكر سكرور ماسكت‪ ،‬و داناتریكن مكا و‬
‫فرزنككد داناتریككن ماسككت‪ ،‬رسككول خدا ص فرمود‪ « :‬رأی شمككا‬
‫چیست اگر او اسلم آورده باشد؟»‪ ،‬گفتند‪ :‬حاشا لله‪ ،‬او هرگز‬

‫‪ --1‬البدایة والنهایة ‪.39 /1‬‬


‫‪-2‬سیره ابن اسحاق‪( ،‬البدایة ‪.)3/211‬‬
‫‪196‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫ایمان نمككی آورد‪ ،‬فرمود‪ « :‬ای ابككن سككلم بیككا بیرون پیككش‬
‫اینهكا»‪ ،‬عبدالله وارد شكد و گفكت‪ :‬از خدایكی پروا کنیكد کكه هیكچ‬
‫خدای بكه حقكی جزاو نیسكت‪ ،‬و قطعا ً شمكا مكی دانیكد کكه ایكن‬
‫رسول خداست‪ ،‬و همراه شریعت حق مبعوث گردیده‪ ،‬گفتند‪:‬‬
‫دروغ گفتی‪ ،‬و رسول خدا آنها را بیرون راند (‪.)1‬‬

‫گواهی غلم یهودی‬


‫انس بن مالک روایت کرده که غلمی یهودی خادم رسول خدا‬
‫ص بود‪ ،‬وقتی که در بستر بیماری افتاد رسول خدا به عیادتش‬
‫رفكككت‪ ،‬درآن موقكككع پدرش در بالی سكككرش مشغول قرائت‬
‫تورات بود‪ ،‬رسكككول خدا ص فرمود‪ « :‬ای یهودی شمكككا را بكككه‬
‫خدایكی سكوگند میدهكم کكه تورات را بر موسكی نازل کرد‪ ،‬مگكر‬
‫در تورات صككفات و محككل ظهور مككن را ندیده و نشنیده ای؟»‬
‫گفت‪ :‬نه‪.‬‬
‫جوان گفككت‪ :‬بله ای رسككول خدا‪ ،‬مككا در تورات صككفات و‬
‫محكل ظهور تكو را یافتكه ایكم و مكی دانیكم‪ ،‬و مكن شهادت مكی‬
‫دهكم بكه اینکكه جكز ذات الله هیكچ خدای بر حقكی وجود ندارد‪ ،‬و‬
‫تو فرستاده‌ی خدا هستی(‪.)2‬‬

‫ﮐیاست و زیرﮐی راهب‬


‫رسول خدا ص هنوز نوجوان کوچکی بود که همراه با عمویش‬
‫ابوطالب برای بازرگانككی بككه طرف شام سككفر کرد‪ ،‬یکككی از‬
‫راهبان در راه او را شناخكككت‪ ،‬ابوموسكككی روایكككت کرده کكككه‬
‫ابوطالب بسكككوی شام سكككفر کرد و رسكككول خدا و جمعكككی از‬
‫بزرگان قریش همسفر او بودند‪ ،‬در محلی که نزدیک عبادتگاه‬
‫راهبككی بود فرود آمدنككد تككا اطاق کننككد‪ ،‬ولی برخلف همیشككه‬
‫راهكب از کلبكه اش بیرون آمكد و نزد آنهكا رفكت‪ ،‬و در حالی کكه‬
‫مشغول بار گشودن بودنكككد‪ ،‬راهكككب درمیانشان بكككه جسكككتجو‬
‫مد ص را گرفككت و‬ ‫پرداخككت تككا اینکككه جلو رفككت و دسككت مح ّ ك‬
‫ب العالمیككن‬
‫گفككت‪ :‬ایككن سككرورجهانیان اسككت‪ ،‬فرسككتاده‌ی ر ّ ك‬
‫است‪ ،‬خداوند او را جهت رحمت به جهانیان مبعوث می کند‪.‬‬
‫بزرگان قریش گفتند‪ :‬شما ازکجا میفهمی؟ گفت‪ :‬وقتی که‬
‫شمكا بر ایكن گردنه‌ی کوه مشرف شدیكد هكر درخكت و سكنگی‬

‫‪( -1‬البدایة ‪.)3/211‬‬


‫‪ -2‬الواب الصحیح (‪)3/287‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪197‬‬
‫آنجكا بود برایكش سكجده کردنكد‪ ،‬کكه آنهكا جكز برای پیامكبر سكجده‬
‫مهكر نبوّكتش مكی شناسكم کكه در زیكر‬ ‫نمكی برنكد‪ ،‬و مكن او را بكا ُ‬
‫غضروف شانكه اش قرار دارد و ماننكد سكیب اسكت‪ ،‬سكپس بر‬
‫گشككت و برایشان غذا آورد‪ ،‬وقتككی کككه غذا را آورد‪ ،‬دیككد کككه‬
‫مد را چوپان شترهككا کرده انككد‪ ،‬گفككت‪ :‬دنبالش بفرسككید تككا‬ ‫مح ّك‬
‫بیایككد‪ ،‬وقتككی آمككد لکككه ابری را مشاهده نمود کككه در راه بر او‬
‫سایه افکنده بود‪ ،‬وقتی که به جماعت نزدیک شد همه سایه‌ی‬
‫درخكت را گرفتكه بودنكد‪ ،‬و چون نشسكت سكایه‌ی درخكت بسكوی‬
‫او مایككل شككد‪ ،‬راهككب گفككت‪ :‬ببینیككد چگونككه سككایه‌ی درخككت‬
‫بطرفش مایل شد (‪.)1‬‬

‫آگاهی علمای یهود از موعد ظهور پیامبر اسلم‬


‫علمای یهود ازروی نشانكككه هكككا از نزدیكككک شدن موعكككد ظهور‬
‫رسول خدا مطلع بودند‪ ،‬و ابو زرعه با سند صحیح ازاسامه بن‬
‫زیكد‪ ،‬و او هكم از پدرش زیكد بكن حارثكه روایكت کرده کكه رسكول‬
‫خدا ص قبل از بعثت با زید بن عمرو بن نفیل دیدار و ملقات‬
‫کرد و از جمله سخنانی که زید با رسول خدا در میان گذاشت‬
‫ایكن بود کكه گفكت‪ :‬در طلب دیكن حكق توحیكد بكه گشكت و گذار‬
‫پرداختم و یکی از علمای شام به من گفت‪ :‬تو از دینی سؤال‬
‫مكی کنكی کكه جكز یكک اسكتاد در جزیره‌ی عرب کسكی را سكراغ‬
‫ندارم که بر چنین دینی باشد و خدا را عبادت کند‪.‬‬
‫زیكد بكن عمكر گفكت‪ :‬راه سكفر بسكوی او را در پیكش گرفتكم‪،‬‬
‫وقتكی کكه برایكش شرح حال کردم گفكت‪ :‬همه‌ی کسكانی کكه تكو‬
‫دیده ای در گمراهی بسر می برند‪ ،‬تو از کجا آمده ای؟‬
‫گفتم‪ :‬اهل بیت الله و اهل سرزمین خار و بیابانم‪.‬‬
‫گفكت‪ :‬مسكلما ً در شهكر شمكا پیامكبری ظهور کرده‪ ،‬یكا ظهور‬
‫مكی کنكد‪ ،‬و سكتاره اش ظاهكر شده‪ ،‬پكس برگرد و او را تصكدیق‬
‫کن و از او پیروی کن‪ ،‬بر گشتم ولی بعد از آن چیزی احساس‬
‫نکردم(‪.)2‬‬
‫زید قبل از بعثت اینگونه سرگذشت سفر کسب علمش را‬
‫برای رسول خدا بیان کرد‪ ،‬ولی نمی دانست که او آن پیامبری‬

‫‪ -1‬ترمذی ایسن حدیسث را روایست کرده و گفتسه ‪ :‬حدیسث حسسن غریسب اسست‪ ،‬بسه کتاب (مشکاة‬
‫الصابیح ‪ )3/187‬مراجعه کن‪ ،‬و ناصر الدّین البانی در تعلیقه بر این حدیث در الشکاة نوشته ‪ :‬رجال‬
‫آن صحیح است هانگونه که در مقاله ای که در مله‌ی «التمدّن السلمی» منتشر کرد بیان کرده‪.‬‬
‫‪ -2‬الواب الصحیح (‪.)3/285‬‬
‫‪198‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫است که ستاره اش طلوع کرده‪ ،‬و چند سال قبل از بعثت از‬
‫دنیا رفت‪.‬‬
‫قبل ً ذکر خبر ابن الهیبان گذشت که از شام به مدینه سفر‬
‫کرد‪ ،‬و چون وفاتكش نزدیكک شكد بكه یهودیان گفكت‪« :‬تنهكا توقّكع‬
‫ظهور پیامكبری کكه زمان بعثتكش فرارسكیده مرا بكه ایكن هجرت‬
‫واداشت»‪.‬‬
‫و در صحیح بخاری آمده است که هرقل نجوم گر بود و به‬
‫نظاره‌ی سككتارگان مككی پرداخككت‪ ،‬تككا اینکككه شبككی بككه آسككمان‬
‫نگریست و گفت‪ :‬پادشاه ختنه شدگان ظهور کرد‪.‬‬

‫سوّم‪ :‬دقت نظر در احوال انبیاء‬


‫هرگاه در صككدد آگاهككی از ک ُككنه و ماهی ّككت کسككی بر آمدی تككا‬
‫صككداقت و امانتككش را بیازمایككی‪ ،‬بككه خطوط چهره اش مككی‬
‫نگری‪ ،‬و به بررسی کردار و گفتارش می پردازی‪ ،‬و حرکات و‬
‫سكکناتش را زیكر نظكر مكی گیری و از او مراقبكت مكی کنكی‪ ،‬و‬
‫تنهكا شناخكت کسكانی مشکكل اسكت کكه جكز سكریع و گذرا نمكی‬
‫توانككی بككا آنهككا رفتار و برخورد داشتككه باشككی‪ ،‬یككا کسككانی کككه‬
‫ماهیّت و حقیقت خویش را مخفی نگه می دارند‪ ،‬و در گفتار و‬
‫رفتار و کردار خود را بكه زحمكت و تکلّف انداختكه تكا طبیعكت و‬
‫سرشتشان آشکار نگردد‪.‬‬
‫پیامبران از ابتدای زندگی با مردم و اقوام خود در تماس و‬
‫معامله و همدم و همنشیكن و هكم عشرت بودنكد‪ ،‬و برای مردم‬
‫فرصكت کافكی جهكت بررسكی و پژوهكش ژرف و شناخكت کامكل‬
‫در مورد ایشان فراهكم بوده اسكت‪ ،‬از آن جهكت قریكش قبكل از‬
‫بعثكت رسكول خدا ص را بكا صكداقت و امانكت داری توصكیف و‬
‫نامگذاری کردند خیلی خوب می دانستند که دارای این صفات‬
‫و ویژگیهای والسكت‪ ،‬و در ابتدای دعوت بكه آنهكا گفكت‪ :‬آیكا اگكر‬
‫به شما خبر دهم که در پشت این دّره لشکری برای یورش به‬
‫شمكا در کمیكن اسكت حرفكم را تصكدیق مكی کنیكد؟ گفتنكد‪ :‬آری‪،‬‬
‫چون هرگز از تو دروغ نشنیده ایم (‪.)1‬‬
‫و قرآن نیز به این نوع استدلل اشاره کرده و می فرماید‪:‬‬
‫ﮊ ژ ﮌ‬ ‫ﭽ ﭽ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆﮇ ﮈ ﮉ‬
‫ﮍﮎ ﮏ ﮐ ﮑ چ (یونس‪.)16 :‬‬
‫یعنككی‪ :‬بگككو‪ :‬اگككر خداي مي‌خواسككت (قرآنككي بر مككن نازل‬
‫نمي‌كرد و من) آن را بر شما نمي‌خواندم (و آن را به كسي از‬
‫‪ -1‬روایت باری‪.‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪199‬‬
‫سط مككن) شمككا را از آن آگاه‬ ‫شمككا نمي‌رسككاندم‪ ،‬و خدا تو ّكك‬
‫نمي‌كرد‪( .‬بكه هكر حال مكن تنهكا مبلّغ قرآنكم نكه مؤلّف آن‪ ،‬و در‬
‫ايككن باره اختياري از خود ندارم‪ .‬سككالهائي در ميان شمككا بسككر‬
‫برده‌ام و از ايكن نوع سكخنان چيزي نگفته‌ام و) عمري پيكش از‬
‫ايكن بكا شمكا بوده‌ام (و صكدق و امانكت خود را نشان داده‌ام‪ .‬از‬
‫بررسكي گذشتكه و حال مي‌توانيكد بفهميكد ككه آنچكه براي شمكا‬
‫مي‌خوانم وحي آسماني است)‪ .‬آيا (مطلبي به اين روشني را)‬
‫نمي‌فهميد؟‪.‬‬
‫معدن نفیكس خود بر خود گواه اسكت‪ ،‬و شکكل و رنكگ و بكو‬
‫و طعكم میوه خوب و ممتاز بودنكش را تأییكد مكی کنكد‪ ،‬و چراغ‬
‫روشن و درخشان و پر نور از دور هویداست‪:‬‬
‫ﮱ ﯓﯔ ﯕ‬ ‫ﭽ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬﮭ ﮮ ﮯ ﮰ‬
‫ﯖ ﯗﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ‬
‫ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬
‫چ (نور‪)35:‬‬ ‫ﯼ ی ی ی‬
‫یعنككی‪ :‬نور خدا‪ ،‬بككه چلچراغككي مي‌مانككد كككه در آن چراغككي‬
‫باشككد و آن چراغ در حبابككي قرار گيرد‪ ،‬حباب درخشانككي كككه‬
‫انگار سكتاره فروزان اسكت‪ ،‬و ايكن چراغ (بكا روغنكي) افروختكه‬
‫شود (ككه) از درخكت پربرككت زيتونكي (بكه دسكت آيكد) ككه نكه‬
‫شرقكي و نكه غربكي اسكت (بلككه تكك درختكي اسكت در سكرزمين‬
‫باز و بلندي كككه از هككر سككو آفتاب بدان مي‌تابككد‪ .‬بككه گونه‌اي‬
‫روغنكش پالوده و خالص اسكت) انگار روغكن آن بدون تماس بكا‬
‫آتككش دارد شعله‌ور مي‌شود‪ .‬نوري اسككت بر فراز نوري! (نور‬
‫چلچراغ و نور حباب و نور روغكككن زيتون‪ ،‬همه‌كككجا را نورباران‬
‫كرده‌انكد‪ .‬بكه هميكن منوال هكم نور تشريعكي وحكي و نور تكوينكي‬
‫كك و شبهكه را از جلو‬ ‫هدايكت و نور عقلنكي معرفكت پرده‌هاي ش ّ‬
‫ديدگان همگان بكككه كنار زده‪ ،‬و جمال ايزد ذوالجلل را بر در و‬
‫ما ايكن چشكم بينكا و دل آگاه‬ ‫ديوار وجود بكه تجلّي انداخته‌انكد‪ .‬ا ّك‬
‫است كه مي‌تواند ببيند و دريابد)‪ .‬خدا هر كه را بخواهد به نور‬
‫حد‬‫خود رهنمود مي‌كنكد (و شمعكك نور خرد را بكه چلچراغ نور ا َك َ‬
‫مي‌رساند و سراپا فروزانش مي‌گرداند)‪.‬‬
‫برخكی از مردم جهكت اسكتدلل بر راسكتی و صكداقت پیامكبر‬
‫به هیچ دلیلی متوسل نشدند‪ ،‬چون شخصیّت و زندگی و راه و‬
‫روش ایشان بزرگتریككن دلیككل اسككت‪ ،‬ماننككد ابوبکككر صككدیق ‪،‬‬
‫همیكن کكه رسكول خدا او را بكه اسكلم دعوت نمود تردیكد بكه دل‬
‫راه نداد‪ .‬و عبدالله بكن سكلم هكم یكک بار بكه سكیمای رسكول‬
‫نگاه کرد تا بداند این چهره‌ی صادق است یا دروغگو و کاذب‪.‬‬
‫رسكول خدا ص بكه مدینكه هجرت کرد‪ ،‬و عبدالله بكن سكلم بكه‬
‫‪200‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫همراه افرادی دیگكر خارج شدنكد تكا چهره اش را ببیننكد‪ ،‬گفكت‪:‬‬


‫«وقتی که چهره اش را مشاهده کردم فهمیدم که این سیمای‬
‫دروغگو نیست »(‪.)1‬‬
‫خدیجككه ای کككه رسككول خدا را بككه عنوان همسككر خود مككی‬
‫شناخت‪ ،‬و قبل از اینکه او را به عنوان یک پیغمبر بشناسكد از‬
‫نزدیكک بكا او معاشرت داشكت‪ ،‬و هیكچ تردیدی نداشكت در اینکكه‬
‫خدا هرگكز او را خوار و رسكوا نمكی کنكد‪ ،‬و زیانكی بكه او نمكی‬
‫رسكد‪ ،‬چون سكنّت خدا در مورد امثال پیامكبر ص ایكن اسكت کكه‬
‫اولین باری که در‬ ‫گرامی و شریف و والمقام باشند‪ ،‬ازاین رو ّ‬
‫غار حراء وحكی بكه سكراغ رسكول خدا آمكد و بكا نگرانكی بكه خانكه‬
‫برگشكت و بكه خدیجكه گفكت‪ :‬برای خود نگران و بیمناک هسكتم‪،‬‬
‫خدیجكه بلفاصكله گفكت‪ « :‬نكه‪ ،‬بكه خدا سكوگند هرگكز خدا تكو را‬
‫خوار و رسكوا نمكی کنكد‪ ،‬تكو بكا خویشان رابطه‌ی خویشاوندی بر‬
‫قرار مككی کنككی‪ ،‬و درماندگان را یاری‪ ،‬و بینوایان را کمككک مككی‬
‫نمایككی‪ ،‬و از میهمان پذیرایككی بككه عمككل مككی آوری‪ ،‬و از حككق‬
‫پشتیبانی می کنی»(‪.)2‬‬

‫هرقل و ابوسفیان‬
‫هرقكل پادشاه روم جهكت تحقیكق و بررسكی احوال و صكفات و‬
‫ویژگیهای پیامككبران عقكل و شعورش را بككه کار انداخككت‪ ،‬و بككه‬
‫مد فرسكتاده‌ی خداسكت‪ ،‬ولی بكه‬ ‫ایكن حقیقكت پكی برد کكه مح ّك‬
‫جهككت بخككل ورزی بككه سككلطنت و مقام پادشاهككی بككه او ایمان‬
‫نیاورد و تسلیم حق نشد‪.‬‬
‫رسككككول خدا ص برای همككككه پادشاهان زمان خود نامككككه‬
‫فرسكتاد و آنهكا را بكه اسكلم دعوت نمود‪ ،‬و هرقكل پادشاه روم‬
‫از جمله آن پادشاهان بود کكه بكه اسكلم دعوت شكد‪ ،‬و هنگامكی‬
‫کكه نامه‌ی رسكول الله بكه هرقكل رسكید در صكدد یافتكن افراد‬
‫عرب جهكت پرس و جكو بر آمكد‪ ،‬در آن هنگام ابوسكفیان همراه‬
‫بكا جمعكی از قریكش جهكت تجارت بكه شام سكفر کرده بودنكد‪،‬‬
‫ازایكن رو آنهكا را جهكت پرس و جكو در مورد احوال رسكول خدا‬
‫نزد هرقكل بردنكد‪ ،‬شروع بكه سكؤال کردن از ابوسكفیان کرد و‬
‫باقی افراد دستور داد تا در صورتیکه خلف واقعیت جواب داد‬

‫‪ -1‬امام احد در السند و ابن ماجه و ترمذی هر دو در سنن خود روایت کرده او و ترمذی گفته صحیح‬
‫است‪( ،‬البدایة ‪.)3/210‬‬
‫‪ -2‬صحیح باری (فتح الباری ‪.)1/22‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪201‬‬
‫تکذیبش کنند‪ ،‬ولی با سکوت خود در برابر جوابهای ابوسفیان‬
‫گفته هایش را تأیید می کردند‪.‬‬
‫و اینككک مصككاحبه ای کككه بیككن هرقككل و ابوسككفیان صككورت‬
‫گرفت‪.‬‬
‫ابوسفیان می گوید‪:‬‬
‫اوّل هرقل از نسبش پرسید؟‬
‫گفتم‪ :‬او در میان ما از نسب بالیی بر خوردارست‪.‬‬
‫گفكت‪ :‬آیكا غیكر از او کسكی دیگكر از میان شمكا ادعای نبوّت‬
‫کرده؟‬
‫گفتم‪ :‬خیر‪.‬‬
‫گفكت‪ :‬آیكا اشراف و بزرگان از او پیروی مكی کننكد یكا فقراء‬
‫و مستضعفان؟‬
‫گفتم‪ :‬مستضعفان‪.‬‬
‫گفت‪:‬آیا کسی از نیاکان او پادشاه بوده است؟‬
‫گفتم‪ :‬خیر‪.‬‬
‫گفت‪ :‬آیا پیروانش روز به روز افزایش می یابند یا کم می‬
‫شوند؟‬
‫گفتم‪ :‬افزایش می یابند‪.‬‬
‫ّ‬
‫گفكت‪ :‬آیكا کسكی کكه دینكش را برگزیده بعلت نفرت از آن و‬
‫ناپسند شمردنش دوباره منحرف می شود؟‬
‫گفتم‪ :‬خیر‪.‬‬
‫گفت‪ :‬آیا او نزد شما متّهم به دروغگویی هست؟‬
‫گفتم‪ :‬خیر‪.‬‬
‫گفت‪ :‬آیا پیمان شکنی می کند؟‬
‫گفتكم‪ :‬نكه‪ ،‬و مكا در حال حاضكر بكا وی پیمان صكلحی بسكته‬
‫ایكم‪ ،‬و نمكی دانیكم چكه خواهكد کرد؟ ابوسكفیان مكی گویكد‪ :‬جكز‬
‫جمله‌ی فوق نمی توانستم چیز دیگری علیه او بگویم‪.‬‬
‫هرقل پرسید‪ :‬آیا شما با او درگیر جنگ شده اید؟‬
‫گفتم‪ :‬آری‪.‬‬
‫گفت‪ :‬نتایج جنگ چگونه بوده است؟‬
‫گفتم‪ :‬گاهی او پیروز بود و گاهی ما‪.‬‬
‫گفت‪ :‬پیامبر و دستور او به شما چیست؟‬
‫گفتككم‪ :‬مككی گویككد‪ :‬تنهككا خدا را پرسككتش کنیككد‪ ،‬و کسككی را‬
‫شریككک او قرار ندهیككد‪ ،‬و از اعمال و عقایككد پدران و نیاکانتان‬
‫دسكككت برداریكككد‪ ،‬علوه بر ایكككن مكككا را بكككه برپاداشتكككن نماز‪،‬‬
‫راستگویی‪ ،‬صله‌ی رحم و عفّت و پاکدامنی امر می کند‪.‬‬
‫ابوسككفیان مككی گویككد‪ :‬بعككد از ایككن هرقككل بككه مترجككم خود‬
‫گفكت‪ :‬بكه او بگكو مكن از نسكب او پرسكیدم‪ ،‬تكو او را از لحاظ‬
‫‪202‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫نسككب از خودت برتككر معرفككی کردی‪ ،‬آری‪ ،‬هككر پیامككبری کككه‬


‫مبعوث شده در میان قوم خویكش از بالتریكن نسكب برخوردار‬
‫بوده است‪.‬‬
‫پرسكیدم‪ :‬آیكا قبكل از او در میان شمكا کسكی ادعای نبوّت‬
‫کرده؟ پاسكخ منفكی دادی‪ ،‬اگكر کسكی قبكل از ایشان در میان‬
‫شمكككا ادعای نبوّت کرده بود حدس مكككی زدم او از مدّی قبلی‬
‫تقلید می کند‪.‬‬
‫از تو پرسیدم‪ :‬آیا کسی از نیاکان و اجداد او پادشاه بوده؟‬
‫گفتی نه‪ ،‬اگر چنین می بود می توانستم بگویم مدعی میراث‬
‫پدران خویش است‪.‬‬
‫و پرسیدم‪ :‬آیا او را به دروغگویی مت ّهم می کردید و عادت‬
‫دروغ دارد؟ جواب دادی خیككر‪ ،‬یقیككن کردم کككه اگككر کسككی بككا‬
‫مردم دروغ نگوید‪ ،‬قطعا ً در باره‌ی الله دروغ نمی گوید‪.‬‬
‫هرقكل گفكت‪ :‬از تكو سكؤال کردم کكه پیروانكش از ضعفاء و‬
‫مسككتضعفان هسككتند یككا از مسككتکبران؟ گفتككی از ضعفاء‪ ،‬آری‬
‫پیروان انبیاء قبلی هككم از آن قشككر بودنككد‪ ،‬و سككؤال کردم‪ :‬آیككا‬
‫پیروان او رو بكه افزایكش انكد یكا کاهكش؟ گفتكی کكه روز بكه روز‬
‫افزایش می یابند‪ ،‬آری ایمان همینطور است تا کامل می شود‬
‫رو به افزایش است‪.‬‬
‫و از تكككو سكككؤال کردم‪ :‬آیكككا کسكككی از پیروانكككش از روی‬
‫ناخوشایندی از دینككش‪ ،‬منحرف مككی شود؟ گفتككی نككه‪ ،‬قطعاً‬
‫ایمان هكم وقتكی کكه در قلب قرار گرفكت دیگكر از آن جدا نمكی‬
‫شود‪.‬‬
‫هرقل گفت‪ :‬همچنین از تو سؤال کردم که آیا عهد شکنی‬
‫مكی کنكد؟ جواب منفكی دادی‪ ،‬آری هیكچ پیامكبری عهكد و پیمان‬
‫شکن نبوده است‪.‬‬
‫و از تككو سككؤال کردم‪ :‬شمككا را بككه چككه چیككز فرا میخوانككد؟‬
‫گفتی مرا به یکتاپرستی الله دعوت می کند‪ ،‬و از شرک و بت‬
‫پرسككتی باز مككی دارد‪ ،‬و بككه نماز و راسككتگویی و درسككتکاری و‬
‫پاکدامنی دعوت می کند‪.‬‬
‫ابكو سكفیان مكی گویكد‪ :‬هرقكل در پایان مصكاحبه گفكت‪ :‬اگكر‬
‫آنچه جواب دادی درست و حق و حقیقت باشد روزی فرا می‬
‫رسد که همین جای پای مرا تصّرف خواهد کرد‪ ،‬و مسلما ً من‬
‫مككی دانسككتم چنیككن پیغمككبری ظهور خواهككد کرد‪ ،‬ولی نمككی‬
‫دانستم در میان شما ظهور می کند‪ ،‬و اگر می دانستم که می‬
‫توانكم بكه ملقاتكش بروم از همیكن الن امور لزم را ترتیكب مكی‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪203‬‬
‫دادم‪ ،‬اگككر بتوانككم بككه او برسككم قطعا ً پای مبارکككش را خواهككم‬
‫شست» (‪.)1‬‬

‫زاهد پیامبران نسبت به دنیای مادّی‬


‫یکكی دیگكر از دلیكل روشكن کكه بر صكداقت و حقانی ّكت پیامكبران‬
‫در اثنای تحقیكككق و بررسكككی سكككیره و رفتار و روش زندگكككی‬
‫ایشان حاصكل مكی شود ایكن اسكت کكه نسكبت بكه دنیكا و زرق و‬
‫برق و لذ ّتهای زود گذر‪ ،‬آن از همه مردم پارسا تر و بی علقه‬
‫ترنككد‪ ،‬و در قبال دعوت حقّككی کككه بككه مردم ابلغ مككی کننككد‬
‫دسكككتمزد و مالی را از مردم مطالبكككه نمكككی کننكككد‪ ،‬و بدون‬
‫چشمداشكت هیكچ اجكر و پاداش و تشکكر از هیكچ خیكر و نیکكی‬
‫دریغ نمی کنند‪ ،‬این نخستین پیامبر خداست که خطاب به قوم‬
‫خویش می فرماید‪:‬‬
‫ﭚ ﭛﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ‬ ‫ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕﭖ ﭗ پ ﭙ‬
‫ﭨ ﭩ ﭪ چ (هود‪.)29 :‬‬ ‫ﭡﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ‬
‫یعنكی‪ :‬اي قوم مكن! مكن در برابر آن‪( ،‬يعنكي تبليكغ رسكالت‬
‫پروردگارم) از شمكا (پول و مزد و ثروت و) مالي نمي‌خواهكم‪،‬‬
‫چرا كه مزد من جز بر عهده خدا نيست‪.‬‬
‫و ایكن هكم آخریكن پیامكبر خدا کكه خداونكد همان فرمان را بكه‬
‫او می دهد‪:‬‬
‫ﭽﭗ پ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ چ‬
‫(فرقان‪.)57 :‬‬
‫یعنی‪ :‬بگو‪ :‬من در برابر ابلغ اين آئين هيچ گونه پاداشي از‬
‫شمكا مطالبكه نمي‌كنكم‪ .‬تنهكا پاداش مكن ايكن اسكت ككه كسكي ‪-‬‬
‫اگككر خواسككت‌راه بككه سككوي پروردگارش در پيككش گيرد (و در‬
‫مسكيري ككه منتهكي بكه رضكا و رحمكت و پاداش فراوان يزدان‬
‫است گام بردارد)‪.‬‬
‫همچنیكككن خداونكككد متعال در سكككوره‌ی شعراء بخشكككی از‬
‫سكرگذشت نوح‪ ،‬هود‪ ،‬صكالح‪ ،‬لوط و شعیكب را بیان فرموده‪ ،‬و‬
‫هر کدام از آنها خطاب به قوم خود می گفتند‪:‬‬
‫ﰎﰒﰒﰒ ﰐﰒ ﰒﰒ چ (شعرا‪.)109 :‬‬ ‫ﰈﰒﰒ ﰉ ﰊ‬ ‫ﭽ‬
‫يعنكككي‪ :‬مكككن در مقابكككل ايكككن دعوت هيكككچ مزدي از شمكككا‬
‫نمي‌خواهم‪ .‬مزد من جز بر پروردگار جهانيان نيست‪.‬‬

‫‪ -1‬روایت باری در صحیح‪ ،‬کتاب بدء الوحی‪ ،‬و فتح الباری (‪.)31 /1‬‬
‫‪204‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫چهارم‪ :‬دعوت پیامبران‬


‫دقكت نظكر در دعوت پیامكبران مجال مناسكبی را برای تحقیكق‬
‫در مورد صكداقت آنهكا فراهكم مكی آورد‪ ،‬زیرا آن ها راه و روش و‬
‫برنامكه ای کامكل انسكان سكاز جهكت اصكلح جامعكه ارائه مكی‬
‫دهنكد‪ ،‬و چنیكن دیكن و برنامكه ای کكه از جانكب خدا بر آنهكا نازل‬
‫مككی شود‪ ،‬از تمامككی کمالت برخور دار بوده‪ ،‬و خالی از هككر‬
‫نقكص و عیكب مكی باشكد‪ ،‬و بكا فطرت و سكرشت انسكان‪ ،‬و بكا‬
‫جه‬‫سنّتهای جهان هستی ناسازگاری ندارد‪ ،‬قرآن هم ما را متو ّ‬
‫این استدلل نموده‪ ،‬و می فرماید‪:‬‬
‫ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉچ‬ ‫ﭽ ﭻ چ ﭽﭾ ﭿ ﮀ‬
‫(نساء‪.)82:‬‬
‫یعنكككی‪ :‬آيكككا (ايكككن منافقان) درباره قرآن نمي‌انديشنكككد (و‬
‫معاني و مفاهيم آن را بررسي و وارسي نمي‌كنند تا به وجوب‬
‫طاعت خدا و پيروي امر تو پي ببرند و بدانند كه اين كتاب به‬
‫سبب ائتلف معاني و احكامي كه در بر دارد و اين كه بخشي‬
‫از آن مؤي ّكككد بخكككش ديگري اسكككت‪ ،‬از سكككوي خدا نازل شده‬
‫اسكككت‌؟) و اگكككر از سكككوي غيرخدا آمده بود در آن تناقضات و‬
‫اختلفات فراواني پيدا مي‌كردند‪.‬‬
‫بنابرایكن ائتلف معانكي و احكامكي ككه شریعكت و برنامه‌ی‬
‫پیامبران در بر دارد‪ ،‬و اين كه بخشي از آن مؤي ّد بخش ديگري‬
‫اسككككت (بدون وجود تناقضات و اختلفات)‪ ،‬دلیككككل روشككككن و‬
‫قاطعی بر صداقت آنها و نزولش از سوي خداوند می باشد‪.‬‬
‫جه بكه مقاصكد و اهدافكی کكه پیامكبران‬ ‫مل و تو ّك‬ ‫همچنیكن تأ ّك‬
‫مردم را بسككوی آن فرا میخواننككد‪ ،‬و فضائل و ارزشهایككی کككه‬
‫برایش تبلیغ و تشویق می کنند‪ ،‬و مردم را جهت پایبندی بدان‬
‫دعوت مكی نماینكد‪ ،‬همكه و همكه از بزرگتریكن دلیكل قاطكع بر‬
‫صككدق و راسككتی آنهاسككت‪ ،‬همانگونككه کككه خداونككد متعال مككی‬
‫فرماید‪:‬‬
‫ﭽﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ‬
‫ﭮ ﭯ چ (اسراء‪.)9 :‬‬
‫یعنكی‪ :‬ايكن قرآن (مردمان را) بكه راهكي رهنمود مي‌كنكد ككه‬
‫مسكتقيم‌ترين راههكا (براي رسكيدن بكه سكعادت دنيكا و آخرت)‬
‫است‪ ،‬و به مؤمناني كه (برابر دستورات آن) كارهاي شايسته‬
‫و پسككنديده مي‌كننككد‪ ،‬مژده مي‌دهككد كككه براي آنان (در سككراي‬
‫ديگر) پاداش بزرگي (به نام بهشت) است‪.‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪205‬‬
‫دانشمندان پیرامون کمال و فراگیری دیككن‪ ،‬و بیان حکمككت‬
‫تشریكع الهكی‪ ،‬و تبییكن قواعكد و ضوابكط و پایكه و اصكولی کكه‬
‫ساختمان این دین را آنچنان استحکامی بخشیده که اگر مردم‬
‫بكه کرات بدان بنگرنكد و در آن بیندیشنكد نمكی تواننكد عیكب و‬
‫نقصكی در آن یافتكه وتألیفاتكی را همچون آن بكه رشته‌ی تحریكر‬
‫در آورند‪.‬‬
‫خداونككد متعال بككا عقككل و ادراک تشخیككص خوب و بككد‪ ،‬و‬
‫زشككت و زیبككا‪ ،‬انسككان را از سككایر موجودات ممتاز گردانیده‪،‬‬
‫ولی بكا ایكن وجود اقتضای رحمكت بكی انتهایكش چنیكن اسكت کكه‬
‫جت‪ ،‬و ابلغ رسكالت بكا ارسكال رسكول‪ ،‬کسكی را‬ ‫بدون اقامكه ح ّك‬
‫بر انجام و برگزیدن زشكت و بدی‪ ،‬و ترک خوبكی و نیکكی عذاب‬
‫نمی دهد‪.‬‬
‫مد‬‫از یكک عرب بیابانكی پرسكیدند‪ :‬چگونككه فهمیدی کكه مح ّك‬
‫رسكول خداسكت؟ گفكت‪ :‬بكه چیزی امكر نمیکرد کكه عقكل بگویكد‪:‬‬
‫ای کاش ازآن باز مكككی داشكككت‪ ،‬واز چیزی مردم را باز نمكككی‬
‫داشت که عقل بگوید‪ :‬ای کاش بدان امر می کرد (‪.)1‬‬
‫اسككتدلل ایككن بادیككه نشیككن بسككیار معقول اسككت‪ ،‬چون‬
‫شریعكت وبرنامكه ای کكه پیامكبران بدان مبعوث شده انكد اگكر بكا‬
‫دیكد منصكفانه بدان بنگرنكد متوجكه می شونكد ممکكن نیسكت ایكن‬
‫آراء و و اندیشه‌ی بشر باشد‪.‬‬

‫مد ص‬ ‫دعوت پیامبر ما مح ّ‬


‫مل به دعوت پیامكبر اسلم ص‬ ‫چنانچه کسی بكا دقًكت ن ظر و تأ ّ‬
‫ً‬
‫بنگرد‪ ،‬و از آن عبرت نگیرد و بدان ایمان نیاورد‪ ،‬قطعا گرفتار‬
‫بدتریكن غرور و خودخواهكی و خودبزرگ بینكی اسكت‪ ،‬زیرا انكس‬
‫ن از مقابله و رقابكككت بكككا کلمكككی چون قرآن در مانده و‬
‫و ج ّككك‬
‫عاجرند‪ ،‬که حاوی اخبار گذشته و آینده‪ ،‬و علوم مختلف است‪،‬‬
‫هككر منصككفی در برابرش متواضككع و گردن کككج سككر نوازش و‬
‫تعظیكم را فرو مكی آورد‪ ،‬و مد ّكتی مدیكد بكه سكتایش و تمجیككد‬
‫پرورگار می پردازد‪.‬‬
‫ایككن کتاب‪ ،‬و آن همككه علوم و دانشككی کككه از دسككت مردی‬
‫درس ناخوانده کككه یككک روز هككم در عمككر خود قلم در دسككت‬
‫نگرفت‪ ،‬و هرگز کتاب نخواند همانگونه که خداوند می فرماید‪:‬‬
‫ﭽ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍﮎ ﮏ ﮐ ﮑ ﮒ چ‬
‫(عنکبوت‪.)48 :‬‬

‫‪ -1‬مفتاح دار السعادة ‪.7-6 /2‬‬


‫‪206‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫یعنككی‪ :‬تككو پيككش از قرآن‪ ،‬كتابككي نمي‌خواندي‪ ،‬و بككا دسككت‬


‫راسككت خود چيزي نمي‌نوشتككي كككه اگككر چنيككن مي‌ككشد (و تككو‬
‫مطالعكه كتكب مي‌كردي و چيزي مي‌نوشتكي و بالخره سكوادي‬
‫ك و ترديكككد مي‌افتادنكككد (و‬ ‫مي‌داشتكككي) باطلگرايان بكككه ش ّككك‬
‫مي‌گفتنككد‪ :‬ايككن قرآن حاصككل مطالعككه شخصككي و يادداشتهاي‬
‫فردي تو است)‪.‬‬
‫آری انسكانی کكه در چنیكن شرایطكی زیسكته‪ ،‬امری آسكان و‬
‫عادی نیسكت در مدّت یكک روز تبدیكل بكه معلّم همه‌ی بشری ّكت‬
‫گردد‪ ،‬و بكه تمام مردم علم بیاموزد‪ ،‬بكه نقكد و تصكحیح دانكش‬
‫گذشتگان بپردازد‪ ،‬و تغییر و تحریفاتشان را بیان کند‪.‬‬
‫آری‪ ،‬ایكن برهان در درون و اندیشه‌ی اهكل مک ّكه در جنكب و‬
‫مد را خوب شناختكه‪ ،‬و مكی داننكد کكه‬ ‫جوش اسكت‪ ،‬آنهكا قبل ً مح ّك‬
‫هرگكز بكه مکتكب نرفكت‪ ،‬از ایكن رو ایمان نیاوردن آنهكا جكز بهانكه‬
‫تراشكی و دسكیسه سكازی و انکار حكق بعكد از شناخكت حقّانی ّكت‬
‫آن چیزی نبود‪:‬‬
‫ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ چ‬ ‫ﭽ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗﯘ ﯙ ﯚ‬
‫(انعام‪.)33 :‬‬
‫یعنككی‪( :‬اي پيغمككبر!) مككا مي‌دانيككم كككه آنچككه (كفّار مك ّككه)‬
‫مي‌گويند تو را غمگين مي‌سازد‪( .‬ناراحت مباش) چرا كه آنان‬
‫(از ته دل به صدق تو ايمان دارند و در حقيقت) تو را تكذيب‬
‫نمي‌كننككد‪ .‬بلكككه سككتمكاران (چون ايشان‪ ،‬از روي عناد) آيات‬
‫خدا را انكار مي‌نمايند‪.‬‬
‫سفاهت و سبک مغزی قریش به جایی رسید که به ترویج‬
‫مد آن علم و دانكش را از یكک‬ ‫ایكن ادعكا پرداختنكد کكه گویكا مح ّك‬
‫آهنگر رومی آموخته‪ ،‬و این افترایی بیش نبود‪ ،‬زیرا‪:‬‬
‫ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ‬ ‫ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗپ ﭙ‬
‫ﭡ ﭢ چ (نل‪.)103 :‬‬
‫یعنككی‪ :‬زبان كسككي كككه (آموزش قرآن را) بككه او نسككبت‬
‫مي‌دهند‪ ،‬گنگ و غير عربي است‪ ،‬و اين (قرآن) به زبان عربي‬
‫گويكا و روشنكي اسكت (ككه حتكي شمكا عربهكا هكم در فصكاحت و‬
‫جزالت آن حيران و از سكككاختن و ارائه كردن يكككك سكككوره‌اش‬
‫ناتوان و درمانده‌ايد)‪.‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪207‬‬

‫پنجم‪ :‬پشتیبانی خدا از پیامبران‬


‫یکی دیگر از دلیل صدق و حقّانیت انبیاء و رسولن الهی یاری‬
‫رساندن خدا به آنها‪ ،‬و حفظ و نگهداریشان از جانب حق‪ ،‬زیرا‬
‫دروغ نسككككبت بككككه خداجزو محالت بوده‪ ،‬و بككككه دروغ ادعای‬
‫پیامكبری داشتكه‪ ،‬و مورد تأییدات و پشتیبانكی خدا قرار گیرد‪ ،‬و‬
‫فرشتگانش را جهت تثبیت و تقویت و حمایت او اعزام نماید‪،‬‬
‫اگكر کسكی بكا افتراء و دروغ مد ّكعی شود کكه از جانكب یکكی از‬
‫پادشاهان روی زمیكن فرسكتاده شده‪ ،‬و پادشاه از قضیكه مطلع‬
‫گردد‪ ،‬در صكورتی کكه بكه او ظفكر یابكد بكا شدیدتریكن مجازات بكا‬
‫او برخورد خواهد کرد‪ ،‬چگونه شایسته است خالق دانا و حکیم‬
‫مطلق هستی ببیند و بشنود مردی بر او دروغ ببندد‪ ،‬و با دروغ‬
‫مدعی فرستاده اوست‪ ،‬و به نام او حرام و حلل را تشریع‪ ،‬و‬
‫کسانی را با کشتن مجازات‪ ،‬و ادعا مجری بودن فرمان خدا و‬
‫بكا خواسكت و رضایكت او عمكل مكی کنكد‪ ،‬بكا وجود همكه اینهكا نكه‬
‫تنهكا مورد مجازات الهكی قرار نگیرد‪ ،‬بلکكه او را مورد تأییكد و‬
‫حمایت و پشتیبانی قراردهد‪ ،‬چنین چیزی هرگز ممکن نبوده و‬
‫نخواهككد بود‪ ،‬و بككه فرض وقوع چنیككن امری از یككک دروغگوی‬
‫شیّاد‪ ،‬در کارش رشككد یابككد‪ ،‬و چنككد روزی شوکككت و قدرتككی‬
‫پوشالی بدسكككت آورد‪ ،‬مدّت طولنكككی دوام نمكككی آورد‪ ،‬خدا‬
‫اسككرارش را برمل‪ ،‬و پرده‌ی اسككرارش را پاره کرده و کسككی‬
‫را بر او مسكلّط مكی گردانكد کكه عكبرت آموز دیگرانكش گردانكد‪،‬‬
‫مسیلمه‌ی کذ ّاب و سجاح و اسود عنسی که‬ ‫همانگونه قبل ً با ُ‬
‫مدّعیان دروغین نبوّت بودند چنین کرد (‪.)1‬‬
‫خداوند متعال اینگونه استدلل کرده و می فرماید‪:‬‬
‫ﭽ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙﯚ ﯛ‬
‫ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ چ (نل‪.)116 :‬‬
‫خص كرده‬ ‫یعنكككی‪( :‬خداونكككد حلل و حرام را برايتان مش ّككك‬
‫است) و به خاطر چيزي كه تنها (از مغز شما تراوش كرده و)‬
‫بر زبانتان مي‌رود‪ ،‬بكككه دروغ مگوئيكككد‪ :‬ايكككن حلل اسكككت و آن‬
‫حرام‪ ،‬و در نتيجكه بر خدا دروغ بنديكد‪ .‬كسكاني ككه بر خدا دروغ‬
‫مي‌بندند‪ ،‬رستگار نمي‌گردند‪.‬‬
‫بنا براین خداوند بر اینها حکم کرده که هرگز رستگار نمی‬
‫شوند‪ .‬همچنین فرمود‪:‬‬
‫‪ -1‬بسه شرح عقیده‌ی طحاوی ص ‪ 167-165‬مراجعسه کسن‪ ،‬هانگونسه کسه ابسن القیّم در کتاب هدایسة‬
‫الیاری به چیزی شبیه این استدلل نوده‪ ،‬به الامع (ص ‪) 562‬مراجعه کن‪.‬‬
‫‪208‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫ﮒ ﮓ‬ ‫ژ ﮌ ﮍ ﮎ ﮏ ﮐ ﮑ‬ ‫ﮊ‬ ‫ﮇ ﮈ ﮉ‬ ‫ﭽ ﮆ‬
‫گ چ‬
‫(حاقّه‪.)46-44 :‬‬
‫یعنكككی‪ :‬اگكككر پيغمكككبر پاره‌اي سكككخنان را بكككه دروغ بر مكككا‬
‫مي‌بسكت‪ .‬مكا دسكت راسكت او را مي‌گرفتيكم‪ .‬سكپس رگ دلش‬
‫را پاره مي‌كرديكم‪ .‬پكس اگكر رسكول خدا چیزی را بكه نام خدا‬
‫می گفت که نگفته باشد قطعا ً او را هلک می کرد‪.‬‬
‫ایكككن برهان بر دل مردم تأثیكككر بسكككزایی دارد‪ ،‬زیرا عرب‬
‫وقتی که شاهد شکوفایی و پیروزی روز افزونی اسلم بودند‪،‬‬
‫آن را تصككدیق نموده و ایمان آوردنككد‪ ،‬و دسككته دسككته و گروه‬
‫گروه به دین اسلم گرویدند‪:‬‬
‫ﭽ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ ﭽ ﭾ چ (نصسر‪:‬‬
‫‪1‬و ‪)2‬‬
‫یعنككی‪ :‬هنگامككي كككه ياري خدا و پيروزي (و فتككح مك ّ كه) فرا‬
‫مي‌رسككد‪ ،‬و مردم را مي‌بينككي كككه دسككته دسككته و گروه گروه‬
‫داخل دين خدا مي‌شوند (و به اسلم ايمان مي‌آورند)‪.‬‬

‫یﮏ شبهه و پاسخ آن‬


‫مد‬
‫یکكی از شبهكه های بكی اسكاس تکذیكب کنندگان رسكالت مح ّك‬
‫مصكطفی ص ایكن اسكت کكه‪ :‬چرا فرعون و نمرود و چنگیزخان‬
‫و دیگكر پادشاهان کافكر و طاغوت قدیكم و جدیكد پیروز بودنكد‪ ،‬و‬
‫خداونككد سككریع و در مدّت کوتاه شوکككت و قدرت آنهككا را نابود‬
‫نکرد؟‬
‫پاسكخ ایكن شبهكه آشکاراسكت‪ ،‬اوّل ً هیچکدام از اینهكا مد ّكعی‬
‫نبوّت و رسكالت الهكی نبودنكد‪ ،‬و عباراتكی همچون‪( :‬خدا فرمان‬
‫داده از مكا اطاعكت کنیكد‪ ،‬یكا هكر کكس از مكا اطاعكت کنكد وارد‬
‫بهشكت مكی شود‪ ،‬و هكر کكس نافرمانكی مكا کنكد جایگاهكش در‬
‫دوزخ اسككت) نداشتككه انككد‪ ،‬بر خلف کسككی کككه اد ّككعا کنككد‬
‫فرسككتاده‌ی خداسككت سككپس خود و پیروانككش مورد حمایككت و‬
‫پشتیبانی خدا باشد‪ ،‬و فرجام نیک را نصیب آنها گرداند‪ ،‬چنین‬
‫کسی جز پیامبر صادق و بر حق نیست‪ ،‬و چنانچه در ادعایش‬
‫دروغگككو باشككد‪ ،‬قطعا ً مورد انتقام خدا قرار خواهككد گرفككت‪ ،‬و‬
‫نسكلش را ريشه‌ككن مكی کنكد‪ ،‬و در ایكن مورد کافكی اسكت از‬
‫مسیلمه‌ی کذاب و اسود عنسی و سجاح عبرت بگیری‪ ،‬و‬ ‫حال ُ‬
‫جال وقتی که ظهور می کند بر خدا دروغ می بندد‬ ‫نیز مسیح د ّ‬
‫و ادعای خدایككی مككی کنككد‪ ،‬ولی خداونككد متعال سككرش را پاره‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪209‬‬
‫مینمایككد‪ ،‬و ماهی ّككتش برای هككر صككاحب بصككیرتی آشکار مككی‬
‫گرداند‪ ،‬طوری که در بین دو چشمش «کافر» نوشته شده‪ ،‬و‬
‫مردی است دارای یک چشم‪ ،‬و تنها کسانی از درک و شناخت‬
‫حقیقت او بی بهره خواهند بود که از نور ایمان نصیبی ندارند‪.‬‬
‫فصل هشتم‬
‫فضل و برتری مقام والی نبوّت‬

‫انبیاء از تمام مردم برترند‬


‫خداوند خود آفریننده‌ی مخلوقات است‪ ،‬همانگونه که برخی را‬
‫بر برخككككككی برتری داده‪ ،‬ﭽ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧﯨ ﯩ‬
‫چ (قصص‪.)68 :‬‬
‫یعنی‪ :‬پروردگار تو هر چه را بخواهد مي‌آفريند‪ ،‬و هر كس‬
‫را بخواهككد برمي‌گزينككد‪ ،‬و مردمان (پككس از صكدور فرمان خدا‬
‫درباره چيزي و كسككي) حككق انتخاب و اختيار ندارنككد‪ .‬خداونككد‬
‫بسي منّزه‌تر و بالتر از آن است كه چيزي را انباز او كنند‪.‬‬
‫آنطورکه خدا در روی زمین مک ّه را برگزید‪ ،‬و آنجا را محل‬
‫خانكككه قديمكككي و گرامكككي خود قرار داد کكككه از چنان حرمتكككی‬
‫برخوردار اسككت اگككر کسككی وارد آن شود در امان اسككت‪ ،‬و‬
‫قلب مردم را بسكوی آن متمایكل و علقمنكد کرد‪ ،‬و بر مردم در‬
‫صككورت داشتككن توان مالی و جسككمی حككج را واجككب نمود‪ ،‬و‬
‫شکار و قطكع درختانكش را تحریكم‪ ،‬و پاداش انجام عمكل صكالح‬
‫در آن را چندیككن برابر اعلم فرمود‪ ،‬و قصككد و اراده‌ی ظلم و‬
‫سكتم کردن درآنجكا را سكزاوار مجازات شدیكد و عذاب دردمنكد‬
‫قرار داد‪:‬‬
‫ﭽﭛ ﭜ ﭝﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ‬
‫ﭪﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ چ (حج‪.)25 :‬‬
‫سل به ظلم (از حد ّ اعتدال‬ ‫یعنی‪ :‬همچنين كساني كه با تو ّ‬
‫خارج مي‌شونككد و) در آن سككرزمين مرتكككب خلف مي‌گردنككد‪،‬‬
‫عذاب دردناكي بديشان مي‌چشانيم‪.‬‬
‫و در میان دوازده ماه سكككككال خداونكككككد متعال رمضان را‬
‫برگزیكد‪ ،‬و شكب قدر را در میان همكه شبهكا انتخاب‪ ،‬و در میان‬
‫روزهای هفتككككه روز جمعككككه را بر روزهای دیگككككر برتری داد‪،‬‬
‫همانگونه که در میان فرشتگان این تفاوت مقام وجود دارد‪ ،‬و‬
‫فرشتگانكی کكه حامكل رسكالت الهكی بسكوی پیامكبران هسكتند‪،‬‬
‫نسككبت بككه بقیه‌ی فرشتگان برتری دارنككد‪ ،‬بككه همانصككورت در‬
‫میان بشر انبیاء را برتری بخشید‪ ،‬و آنها برترین و فاضل ترین‬
‫بندگان خدا هستند‪ ،‬و همچنین آنها در مراتب متفاوتی هستند و‬
‫برترین انبیاء پیامبرانند‪.‬‬
‫ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ چ‬ ‫ﮀ ﮁ ﮂﮃ ﮄ‬ ‫ﭽچ ﭽ ﭾ ﭿ‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪211‬‬
‫(حج‪.)75 :‬‬
‫یعنككككی‪ :‬خداونككككد از ميان فرشتگان پيام‌آورانككككي (همچون‬
‫جبرئيل) را برمي‌گزيند (و به سوي انبياء گسيل مي‌دارد) و هم‬
‫مد)‬‫از ميان انسانها پيغمبراني (همچون موسي و عيسي و مح ّ‬
‫را (برمي‌گزيند و به سوي مردم مي‌فرستد‪ ،‬و از كار همه آنان‬
‫باخبر است) چرا كه خداوند شنوا و بينا است‪.‬‬
‫مت اسلم بر اینکه هر کدام از انبیاء (‪ )1‬بر تمام غیر انبیاء‬ ‫ا ّ‬
‫برتری دارنكد‪ ،‬از صكدّیقین و شهداء و صكالحین گرفتكه تكا بقیكه‬
‫مردم اجماع دارند‪.‬‬
‫ایككن آیه‌ی قرآن هككم بككا صككراحت تمام دللت مككی کنككد بر‬
‫فضیلت و برتری انبیاء‪:‬‬
‫ﭡ ﭢﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧﭨ ﭩ ﭪ ﭫ‬ ‫ﭽﭝ ﭞ ﭟ ﭠ‬
‫ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ ﭰ ﭱﭲ ﭳ ﭴﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹﭺ ﭻ چ ﭽ‬
‫ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ چ‬
‫(انعام‪.)86-83 :‬‬
‫يعني‪ :‬اينها دلئل ما بود كه آنها را به ابراهيم عطاء كرديم‬
‫(تا) در برابر قوم خود (به كارشان گيرد‪ ،‬و غروب ستارگان و‬
‫خورشيكد و ماه را دليكل بر الوهي ّكت و وحداني ّكت مكا دانكد‪ .‬او بكا‬
‫ل كَوْككني بر آنان پيروز شككد و برتري يافككت‪ ،‬و ايككن‬ ‫هميككن دلئ ِ‬
‫سنّت ما است كه با علم و حكمت) هر كس را بخواهيم او را‬
‫درجاتكي بال مي‌بريكم‪( .‬اي پيغمكبر!) پروردگار تكو حكيكم (اسكت‬
‫و هككككر چيزي را در جاي خود قرار مي‌دهككككد و بككككه جاي خود‬
‫ق رفعكت‬ ‫مي‌كنكد‪ ،‬و) آگاه اسكت (و مي‌دانكد چكه كسكي مسكتح ّ‬
‫اسكت و چكه كسكي مسكتوجب ذلّت)‪ .‬مكا بكه ابراهيكم‪ ،‬اسكحاق و‬
‫يعقوب (فرزنكد اسكحاق) را عطاء نموديكم (و افتخار ايكن دو تكن‬
‫هم تنها در جنبه پيغمبرزادگي نبود‪ ،‬بلكه مانند پدرشان) آن دو‬
‫را (به سوي حقيقت و خوبي) رهنمود كرديم‪ .‬پيشتر نيز نوح را‬
‫(دسكتگيري و بكه سكوي حكق و نيككي) ارشاد نموديكم‪ .‬و از نژاد‬
‫نوح (هكككم كسكككاني همچون) داود‪ ،‬سكككليمان‪ ،‬ايّوب‪ ،‬يوسكككف‪،‬‬
‫موسكي و هارون را (قبل ً هدايكت و ارشاد كرديكم) و همان گونكه‬
‫(كه ابراهيم و همه اين پيغمبران را پاداش داديم) محسنان را‬
‫(نيز بدانچه مستحقّ باشند) پاداش مي‌دهيم‪.‬‬
‫و زكري ّكا‪ ،‬يحيكي‪ ،‬عيسكي‪ ،‬و الياس را (نيكز هدايكت داديكم و)‬
‫همككه آنان از زمره صككالحان (و بندگان شايسككته مككا) بودنككد‪ .‬و‬
‫سع‪ ،‬يونكس‪ ،‬و لوط را (نيكز رهنمود كرديكم) و هكر‬ ‫اسكماعيل‪ ،‬الي َك َ‬
‫كدام (از اينان) را بر جهانيان (زمان خود) برتري داديم‪.‬‬

‫‪ -1‬مموع فتاوای شیخ السلم‪.11/321 :‬‬


‫‪212‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫د‬
‫س و لغربت بع َ‬ ‫شم ُ‬ ‫رسول خدا ص فرمود‪« :‬ما طلعت ال ّ‬
‫النّبیّن و المرسلین علی أفضل من أبی بکر»‪.‬‬
‫یعنی بعد از انبیاء و پیامبران خورشید نه بر کسی تابیده و‬
‫از کسی غروب کرده برتر از ابوبکر باشد‪.‬‬
‫نکتكه ای کكه از ایكن حدیكث اسكتنباط مكی شود ا ین اسكت کكه‬
‫انبیاء و رسولن الهی برترین خلق هستند‪ ،‬و بعد از آنها ابوبکر‬
‫صدیق‪ -‬رضی الله عنه‪ -‬برترین بشر است‪.‬‬
‫و نیكز در حدیكث دیگری کكه معنكی آن بكه ایكن حدیكث نزدیكک‬
‫است که در مورد ابوبکرو عمر می فرماید‪:‬‬
‫« هذان سیّدا کهول أهل النّة من الوّلین و الخرین‪ ،‬الّ النبیّین و الرسلین‬
‫»‪.‬‬
‫یعنكی ایكن دو سكرور و آقای همكه پیران بهشتنكد جكز انبیاء و‬
‫پیامبران‪.‬‬
‫خداونككد متعال بندگان خوشبختككش را در چهار صككنف رتبككه‬
‫بندی کرده و می فرماید‪:‬‬
‫ﭽﭹﭺﭻچﭽﭾﭿﮀﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇﮈ ﮉ ﮊژ چ (نساء‪.)69 :‬‬
‫یعنككی‪ :‬و كسككي كككه از خدا و پيغمككبر (بككا تسككليم در برابر‬
‫فرمان آنان و رضكا بكه حككم ايشان) اطاعكت كنكد‪ ،‬او (در روز‬
‫رسكتاخيز بكه بهشكت رود و همراه و) همنشيكن كسكاني خواهكد‬
‫بود ككه (مقّربان درگاهنكد و) خداونكد بديشان نعمكت (هدايكت)‬
‫داده اسككت (و مشمول الطاف خود نموده اسككت و بزرگواري‬
‫خويككككش را بر آنان تمام كرده اسككككت‪ .‬آن مقّربانككككي كككككه او‬
‫همدمشان خواهككد بود‪ ،‬عبارتنككد) از پيغمككبران و راسككتروان (و‬
‫راستگوياني كه پيغمبران را تصديق كردند و بر راه آنان رفتند)‬
‫و شهيدان (يعنكككي آنان ككككه خود را در راه خدا فدا كردنكككد) و‬
‫شايستگان (يعني ساير بندگاني كه درون و بيرونشان به زيور‬
‫طاعت و عبادت آراسته شد)‪ ،‬و آنان چه اندازه دوستان خوبي‬
‫هستند!‪.‬‬
‫اولیكن و بالتریكن ایكن رتبههكا انبیاءانكد‪ ،‬سكپس صكدّیقین‪،‬‬ ‫پكس ّ‬
‫سپس شهداء‪ ،‬بعد صالحین‪.‬‬

‫اتّفاقی بودن محال است‬


‫برخی گمان می کنند در نبوت اتّفاق و تصادف جایگاهی دارد‪،‬‬
‫و برخی انبیاء بدون استحقاق و شایستگی پیامبر شده‪ ،‬پناه بر‬
‫خدا از این افتراء‪ ،‬خداوند دانای حکیم‪ ،‬و خبیر مطلق‪ ،‬با توجه‬
‫بكه معدن انسكانها و قلب و نهان آنهكا‪ ،‬برتریكن و بهتریكن و کامكل‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪213‬‬
‫ترینشان را برای احراز ایككن مقام وال برگزیده‪ ،‬و چقدر زیبككا و‬
‫به حق فرمود‪:‬‬
‫چ‬ ‫ﯼییی‬ ‫ﭽ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨﯩ‬
‫(انعام‪.)124 :‬‬
‫یعنی‪ :‬خداوند بهتر مي‌داند كه (چه كسي را براي پيامبري‬
‫انتخاب و) رسالت خويش را به چه كسي حوالت مي‌دارد‪.‬‬
‫مقتضای علم و حکمككت خدا ایككن اسككت کككه مقام نبوّت را‬
‫تن ها به کسكانی ببخشكد که آماد گی و قدرت و توان حمكل آن را‬
‫‪1‬‬
‫مل در سكیره‌ی انبیاء و رسكولن‬ ‫داشتكه باشنكد( )‪ ،‬و بكا کمكی تأ ّك‬
‫الهكی مكی فهمیكم کكه دارای بهتریكن و پاکتریكن قلب‪ ،‬عمیقتریكن‬
‫مل‪ ،‬و رقیكق‬ ‫دانكش‪ ،‬و بیشتریكن حضور ذهكن‪ ،‬و سكخت تریكن تح ّك‬
‫جب نیست که خدا ایشان را به‬ ‫ترین طبع هستند‪ ،‬پس جای تع ّ‬
‫پیامكبری برگزیكد تكا امانتدار وحكی و رسكالت آسكمانی باشنكد‪ ،‬و‬
‫دینش را بر پا دارند‪ ،‬بنابراین ایشان در جایگاه چنان رفیع و بر‬
‫افراشتككه ای قرار دارنككد کككه همككه از رسككیدن بككه قلّه‌ی آن‬
‫عاجزند‪.‬‬

‫‪ -1‬اعتقاد مؤمنان هدایت یافته از قرآن و سنّت بر این است که پیامبان برترین و کاملترین ملوقند‪،‬‬
‫و خداوند دانای حکیم آنا را برگزیده تا ناینده‌ی او بسوی انسانا باشند‪ ،‬ولی لزم به یادآوری است‬
‫که باید فضایل و صفات والیی را که بشی از سرشت و طبیعت ایشان است از آنچه با وحی الی‬
‫دریافت می کنند از جدا در نظر گرفت‪ ،‬زیرا آنچه با وحی دریافته اند خودشان از آن خبی نداشته اند‪،‬‬
‫و از زرنگی و هوشیاریشان حائر آن نشده‪ ،‬و لذا خداوند متّعال می فرماید‪:‬‬
‫چ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖپ پ پ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ ﭭ ﭮ چ الشورى‪٥٢ :‬‬
‫یعنی‪ :‬هان گونه كه به پيغمبان پيشي وحي كرده‌اي ‪ ،‬به تو نيز به فرمان خود جان را وحي كرده‌اي ( كه‬
‫قرآن نام دارد و مايه حيات دلا است ‪ .‬پيش از وحي ) تو كه ني‌دانست كتاب چيست و ايان كدام است‪.‬‬
‫ا ین آ یه ردّی ا ست عل یه ک سانی که با بزرگ و بی نظیرخواندن و تعظ یم و ناب غه و عبقری انگاش ت‬
‫ر سول خدا‪ ،‬و ن سبت دادن ه ه چ یز‪ ،‬حتّی علوم شرع که خود حا مل آن از جا نب خدا ست به نبوغ و‬
‫استعداد او‪ ،‬گمان می کنند کار خوبی انام داده اند‪ ،‬ولی در واقع این یک حیله و دسیسه‌ی مکّارانه‬
‫است که ازطریق آن می خواهند وحی الی را انکار کنند‪ ،‬و تام علوم الی و شرعی را به عبقریّت و نبوغ‬
‫رسول خدا نسبت دهند‪( ،‬و او را مانند سایر نامداران سیاسی‪ ،‬مترعین و‪....‬معرفی کنند تا نه بثی از‬
‫خدا به میان آید و نه حلل و حرامی در کار مطرح باشد)‪ ،‬ولی ما در ردّ آنا نه یاوه می سراییم ونه‬
‫خ صایص و مزایای ر سول خدا را انکار می کن یم‪ ،‬بل که باطلشان را با طل می کن یم و جنبه‌ی حق را‬
‫تثبیت می کنیم‪ ،‬و می گوییم‪ :‬ممّد (صلّی ال علیه و سلّم) فقط نابغه و عبقری نیست‪ ،‬بلکه علوه‬
‫بر آن پیامب خداست‪.‬‬
‫‪214‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫مه بر انبیاء‬ ‫تفضیل و برتری دادن ائ ّ‬


‫فرقه ای از کسانی که با تزویر خود را به اسلم نسبت میدهند‬
‫با اجماع فوق الذ ّکر به مخالفت برخاسته اند‪ ،‬ازجمله شیعیان‬
‫اول معاصرشان می گوید‪:‬‬ ‫اثنی عشریه‪ ،‬یکی از علمای طراز ّ‬
‫مه از جایگاه‬ ‫« از جمله بدیهیّات مذهككب مككا ایككن اسككت کككه أئ ّ ك‬
‫چنان رفیعككی برخوردارنككد کككه نككه فرشته‌ی مقّرب‪ ،‬و نككه نبككی‬
‫مرسكل بدان راه نمكی برد»‪ .1‬و نیكز در همان کتاب مكی گویكد‪:‬‬
‫مه روایكت شده کكه فرموده انكد‪ :‬مكا بكا خدا حالتكی داریكم‬ ‫«از ائ ّك‬
‫کكه نكه فرشته‌ی مقّرب و پیامكبر مرسكل بدان نمكی رسكند‪ ،‬ولی‬
‫فاطمهی زهراء هم چنین مقام و منزلتی داشت »(‪.)2‬‬

‫‪ -1‬کتاب حکومت اسلمی خینی رهب انقلب شیعه‌ی ایران ص ‪.52‬‬


‫‪ -2‬خینی در مورد أئمّه آنقدر غلو و اغراق کرده که آن ا را بالتر از مقام بشر و در مقام الوهیّت و خدا‬
‫بودن قرار داد‪ ،‬هانگونه که در کتاب حکومت اسلمی‪ :‬ص ‪ 52‬میگوید‪ « :‬قطعا امام دارای مقام ممود‬
‫و درجه‌ی وال‪،‬و خلفت تکوینی است که هه ذرات این جهان هستی در برابر آن ولیت و سیطره آن‬
‫فرو تن ه ستند » ولی ن ی فه مم آن خل فت تکوی نی که ه ه درات ه ستی دربرابرش متوا ضع ا ست جزآن‬
‫قسمت که خدا به خود نسبت داده و می فرماید‪:‬‬
‫چ (یس‪)82 :‬‬ ‫چ‬
‫یعنی‪ :‬هر گاه خدا چيزي را بواهد كه بشود ‪ ،‬كار او تنها اين است كه خطاب بدان بگويد ‪ :‬بشو! و آن‬
‫هم مي‌شود‪.‬‬
‫هچنین در کتاب فوق می گوید‪ « :‬ائمه قبل ازاین جهان نور بودند‪ ،‬سپس خداوند آنا را به عرش حلقه‬
‫زد و مقام و منلتی به ایشان بشید که جز خدا کسی نی دادند»‪.‬‬
‫در این غلو و یاوه سرایی بیندیش که هه مالفت صریح با قرآن و سنّت!‪.‬‬
‫قبل از چاپ و نشر این موضوع با مطالعه مطبوعات و رسانه هایی که سخنان خینی را ثبت کرده بودند‬
‫دیدم مطال بی را به منا سببت میلد مهدی غای بی که شی عه اد عا می کن ند ب یش از هزار ا ست خود را‬
‫ازدید مردم مفی کرده و هنوز هم زنده است و بعدا برمی گردد تا جهان را پر از عدالت کند هانگونه که‬
‫از ظلم و ستم پر شده‪.‬‬
‫این سخنان خینی چنین می رساند که هه پیامبان که پیامب اسلم هم یکی از آناست در اصلح‬
‫بشریّت و اجرای عدالت ناکارا مد بوده و شک ست خورد ند‪ ،‬و تن ها ک سی که موفّق به ا ین کارشده و‬
‫برنده‌ی میدان خواهد بود مهدی منتظر است‪ ،‬و او یگانه شخصیّتی است که این امر را تقّق می بشد‪.‬‬
‫او در مقاله ای که نشریه‌ی «الرأی العال »کوی تی که در تا یخ (‪)30/6/1980‬منت شر شد می گو ید‪:‬‬
‫«تام انبیاء ج هت پا یه ریزی عدالت در کلّ جهان مبعوث شد ند‪ ،‬امّا هیچکدام موفّق نشد ند‪ ،‬و حتّی‬
‫خات النبیاء که برای اصلح بشریّت و اجرای عدالت مبعوث گردید در زمان خود هم موفّق نشد‪.....،‬‬
‫و تن ها شخ صی که در ا ین باره برنده خوا هد شد و در تام جهان عدالت را بر پا می ک ند‪ ،‬و انرافات را‬
‫راست می کند مهدی منتظر است »‪.‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪215‬‬
‫آلوسكی‪ -‬رحمكه الله‪ -‬در کتاب « مختصكر تحفكه‪ ،‬ص ‪»100‬‬
‫در رابطه با تبیین گفته‌ی شیعه در این باره می گوید‪ «‌:‬اجماع‬
‫امامیكه بر ایكن اسكت کكه علی از همكه پیامكبران جكز آنهایكی کكه‬
‫اولو العزم هسككتند برتككر اسككت‪ ،‬ولی از رسككول خدا بزرگتككر و‬
‫ما برخكی از شیعیان ماننكد ابكن مطهّكر حلّی و‬ ‫بالتكر نیسكت‪ ،‬ا ّك‬
‫ّك‬
‫غیره در مورد سكایر اولوالعزم توق ف کرده انكد‪ ،‬و برخكی دیگكر‬
‫معتقدنككد کككه مسككاوی بككا سككایر اولوالعزم اسككت‪ .‬ایككن مخالف‬
‫مه وارد شده‪ ،‬همانگونكه کكه کُلینكی از‬ ‫روایاتكی اسكت کكه از ائ ّك‬
‫هشام احول و او هم از زید بن علی روایت کرده اند که گفت‪:‬‬
‫مه برترنككد‪ ،‬و هككر کككس غیككر ایككن را بگویككد گمراه و‬ ‫انبیاء از أئ ّك‬
‫سرگشته است‪ ،‬و نیز ابن بابونه از صادق روایت می کند که با‬
‫نص صریح فرمود‪ :‬انبیاء نزد خدا از علی محبوب ترند»‪.‬‬
‫آلوسی‪ -‬رحمه الله – با استدلل به دلیل معقول و منقول‪،‬‬
‫و بككا تضعیككف نصككوصی کككه بدان اسككتدلل کرده انككد بككه ر ّد‬
‫مقوله‌ی شیعكككه پرداختكككه‪ ،‬چون رجال آن روایات مورد اعتماد‬
‫ایشان ضعیفنكد‪ ،‬و نیكز مخالف و معارض دیگكر نصكوص موجود‬
‫در کتابهای شیعككه اسككت‪ .‬ایككن نقككد و بررسككی آلوسككی برای‬
‫هرکكس کكه در پكی شناخكت حكق باشكد‪ ،‬و بخواهكد از آن پیروی‬
‫کند بسیار شفاف می باشد‪.‬‬
‫مه بر انبیاء درکتابهای‬ ‫علوه بر اینهككككا مقوله‌ی برتری أئ ّكككك‬
‫شیعكه بسكیار آشفتكه و متردّد اسكت‪ ،‬زیرا علی موسكی بهبهانكی‬

‫نه وال این حرف نه حق و نه راست است‪ ،‬وهیچ کسی به اندازه ممّد الصطفی (صلّی ال علیه و سلّم)‬
‫در تقّق عدالت موفّق نبوده و نوا هد بود‪ .‬هچنی ین خی نی در تأک ید بر ا ین مع نی می گو ید‪« :‬‬
‫مسلما امام مهدی علیه السّلم برای تقّق عدالت در کلّ جهان وارد عمل خواهد شد‪ ،‬و در کاری که هه‬
‫انبیاء ب سبب موان عی که بر سر راه داشت ند در تقّق آن شک ست خورد ند او در اجرا یش موفّق و برنده‬
‫خوا هد بود‌‌‪ ،»....‬از ا ین رو به ن ظر خی نی ع ید ولدت مهدی بزرگتر ین ع ید کلّ بشریّت ا ست ‪،‬‬
‫یعنی از عید فطر و قربان هم بزرگتراست‪ ،‬و از عید میلد رسول ال هم بزرگتر است‪ ،‬ازآن جهت‪« :‬‬
‫که عید مهدی به نسبت مسلمین عید بزرگ به حساب می آید بزرگتر از عید تولّد رسول خدا چون‬
‫عید میلد مهدی برای تام بشریّت عید است‪ ،‬زیرا او هه بشریّت را رهنمود خواهد کرد»‬
‫در خاته بث تفضیل و برتری مهدی بر هه انبیاء می گوید‪ « :‬من نی توان او را رهب نامگذاری کنم‪،‬‬
‫چون او بالتر و بلندترو بزرگتر از رهب است‪ ،‬و نیز نی توان او را مرد اوّل بنامم چون بعد از او دوّم مرد‬
‫وجود ندارد‪ ،‬لذا با هیچ تعبیری جز مهدی موعود نامش بیان نی شود»‪ .‬ولی ما بعد از خواندن مطالبی‬
‫که در کتاب حکومت اسلمی خوانده ایم دیگر از هیچکدام از حرفهای این مرد تعجّب نی کنیم‪ .‬ل‬
‫حول و ل قوّة ا ّل بال‪.‬‬
‫‪216‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫در کتاب خود« مصكباح الهدایكة ص ‪ » 62-61‬در اثبات ولیكت (‪)1‬‬


‫می گوید‪ :‬مرتبه‌ی امامت از نبوّت بالترست‪.‬‬
‫مه‌ی شیعه را‬ ‫از این رو هر کس امامت یک امام یا همه أئ ّ‬
‫انکار کنكد حکكم کافكر بودنكش را صكادر کرده انكد‪ ،‬ابكن بابویه‌ی‬
‫قمی که نزد شیعه ملقّب به صدوق است می گوید‪:‬‬
‫« اعتقاد مككا بر ایككن اسككت کسككی کككه امامككت علی بككن‬
‫مه بعد از او را انکار کند مانند آن است که‬ ‫ابوطالب و دیگر ائ ّ‬
‫نبوّت کكل پیامكبران را انکار کرده باشكد‪ ،‬و اعتقاد مان در مورد‬
‫مه‌ی‬ ‫کسی که امامت علی را قبول داشته باشد ولی یکی از ائ ّ‬
‫بعد از او را انکار کند این است که او همچون کسی است که‬
‫نبوّت و پیامبری همه پیامبران را قبول داشته باشد ولی نبوّت‬
‫مد ص را انکار نماید(‪.)1‬‬ ‫مح ّ‬
‫و شیخ مفید (تشیع) می گوید‪:‬‬
‫«اتّفاق نظكر امامیكه بر ا ین اسكت کكه هكر کكس امامكت یکكی‬
‫مه را انکار کنككد‪ ،‬و فرض بودن اطاعككت از آنهككا را قبول‬ ‫از ائ ّكك‬
‫نداشتكه باشكد‪ ،‬مسكتحق ماندن همیشگكی در آتكش دوزخ اسكت‬
‫»(بحار النوار مجلسكی ‪ ،)23/390‬و مجلسكی گفته‌ی شیكخ‬
‫مفید را جهت تأیید رأی خود ذکر می کند‪.‬‬
‫و برخكی دیگكر هكم بر ایكن باورنكد کكه انکار امامكت از انکار‬
‫نبوّت بدترست‪ ،‬حلّی که نزد جعفری ها ملق ّب به عل ّمه است‬
‫مكی گویكد‪« :‬امامكت لطكف عامكی اسكت و نبوّت لطكف خاص‬
‫اسككككت‪ ،‬چون خالی بودن زمان ازوجود پیامكككبر زنده ممکكككن‬
‫اسكت‪‌ ،‬ولی بدون امام ممکكن نیسكت‪‌ ،‬كپس انکار کردن لطكف‬
‫عام از انکار لطككف خاص بدترسككت » (کتاب اللیككن در مورد‬
‫امامكت امیكر المؤمنیكن‪ ،‬نوشته‌ی حسكن بكن یوسكف مطهّكر حلّی‬
‫‪.)1/3‬‬
‫یکكی از علمای شیعكه در تعقیكب ایكن رأی مكی گویكد‪ « :‬بلی‬
‫اینطوراست که او می گوید»‪ ،‬و اضافه می کند‪ « :‬صدوق هم‬
‫در رابطكه بكا منکكر امامكت اشاره کرده بكه اینکكه او از سكه بكد‬
‫بدترسكت‪ ،‬و از صكادق روایكت کرده کكه گفكت‪ :‬ناصكبی از یهودی‬
‫بدترسككت‪ ،‬گفتنككد‪‌:‬چطورای فرزنككد رسككول الله؟ گفككت‪ :‬چون‬
‫یهودی نبوّت را انکار کرده کكه لطكف خاص اسكت‪ ،‬ولی ناصكبی‬
‫لطكف امامكت را انکار کرده انكد کكه عام اسكت»(نگاه کكن بكه‬
‫حاشیكه کتاب بسكیار سكود بخكش «یوم الحشكر » جمال الد ّكین‬
‫مقداد بن عبدالله سیوری ص ‪.)43‬‬

‫‪ -1‬این نصوص را هراه با منابع آن از کتاب «المامة » دکتر علی احد سالوس ص ‪19‬برگفته ایم‪.‬‬
‫‪ -1‬رساله‌ی ببهانی در مورد اعتقادات ص ‪.103‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪217‬‬
‫خاتم اولیاء و انبیاء(‪)1‬‬
‫برخی از صوفیه بر این اعتقادند که ولیت بر نبوّت برتر است‪،‬‬
‫و بككه گمان ایشان خاتككم الولیاء ازخاتككم النبیاء بالترسككت‪ ،‬از‬
‫جمله حکیكم ترمذی و ابكن عربكی قائل بكه «وحدت وجود » بر‬
‫ایككن یاوه‌ی باطلنككد‪ ،‬و اعتقادشان باطككل و دروغ اسككت‪ ،‬نككه در‬
‫قرآن و نككه درسككنّت مبحثككی مبنككی بر اینکككه خاتككم أولیاء وجود‬
‫دارد ویكا اینکكه بر انبیاء برتری داشتكه باشكد یافكت نمكی شود‪،‬‬
‫وهیچ کدام از علمایانی که شایسته اند الگو و مقتدا باشند در‬
‫این باره سخنی به میان نیاورده اند‪.‬‬
‫اصل غلط از اینجا سر بر آورده که با توجه به خاتم النبیاء‬
‫جه بكه اینکكه از همكه پیامكبران برتكر و‬ ‫مد ص و بكا تو ّك‬ ‫بودن مح ّك‬
‫بالترسككت گفتككه انككد‪ :‬او برتریككن پیامككبران اسككت‪ ،‬ولی ایككن‬
‫اسككتدلل باطككل اسككت‪ ،‬زیرا محور برتری بر تقدیككم و تأخیككر‬
‫نیسككت‪ ،‬و در حدیككث صككحیح رسككول خدا ص آمده اسككت کككه‬
‫مت اصكحاب انكد کكه همراه و همدم ایشان‬ ‫برتریكن افراد ایكن ا ّك‬
‫حد طل در راه خدا‬ ‫بودنككد‪ ،‬و اگككر مسككلمانی بككه اندازه‌ی کوه ا ُك ُ‬
‫مدّیکه هر کدام از اصحاب‬ ‫ببخشد به اندازه‌ی یک مد ّ یا نصف ُ‬
‫بخشیده انكد پاداش دریافكت نمكی کنكد‪ .‬همچنیكن بكا روایكت ثابكت‬
‫آمده است که فرمود‪:‬‬
‫« خ یر القرون قر نی‪ ،‬ﰒّ الّذ ین یلون م‪ ،‬ﰒّ الّذ ین یلون م » یعنكی‪ :‬بهتریكن‬
‫مت کسكانی هسكتند کكه در ایكن قرن مسكلمانند‪ ،‬بعكد‬ ‫افراد ایكن ا ّك‬
‫کسانی که بدنبال آنها می آیند‪ ،‬سپس یک قرن بعد از آنها‪.‬‬
‫و در علوم هكم علمای متقدّمیكن از نبوغكی برخوردارنكد کكه‬
‫متأخرین همان رشته ها نمی توانند ازآنها سبقت بگیرند‪ ،‬مانند‬
‫«سككیبویه » عالم نحككو‪ ،‬و ایككن معیار تنهككا در مورد علوم پویككا‬
‫ما‬
‫درست است که متأخرین علم متقدّمین را کامل می کنند‪ ،‬ا ّ‬
‫در مورد نبوّت و و رسالت فرق دارد‪ ،‬چرا که نبوّت و علوم آن‬
‫بخششكی الهكی‪ ،‬و هدی ّكه ای ربّانكی اسكت کكه بكا کسكب و تلش‬
‫زیاد بدسكت نمكی آیكد‪ .‬طرح ایكن مقوله دریچه‌ی شّری گشود‪،‬‬
‫زیرا هككر کككه نسككبت بككه خود گمان نیككک برد‪ ،‬و هككر کككه قصككد‬
‫مت داشككت اد ّككعا مككی کنككد کككه او خاتككم‬ ‫شرارتككی بككا ایككن ا ّكك‬
‫الولیاسككت‪ ،‬و علم و دانككش خویككش را بدون واسككطه از خدا‬
‫دریافكت مكی کنكد کكه ایكن گمراهكی بسكی بزرگ اسكت‪ ،‬و هیكچ‬
‫ی‬
‫مت حق ندارد اد ّعا کند که با هیچ پیامبر یا نب ّ‬ ‫کسی از این ا ّ‬
‫در فضیلت و برتری یکسككان اسككت چككه رسككد بككه اینکككه ادعای‬
‫‪ -1‬برای برر سی ا ین م سأله به‪ :‬لوا مع النوار البهیّه ‪ ،2/300‬و مموع الفتاوی ش یخ ال سلم ‪،2/22‬‬
‫‪ 363 ،11/221‬مراجعه کن‪.‬‬
‫‪218‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫برتری کنكد‪ .‬و هیكچ کدام از مدّعیان ولیكت و اهكل صكلح بودن‬
‫حق ندارند مخالف با راه و روش رسول الله ص عبادت کند‪.‬‬

‫مراتب و درجات انبیاء و رسولن‬


‫خداونكد از تفضیكل و برتری برخكی از پیامكبران بر برخكی دیگكر‬
‫خبر داده و می فرماید‪:‬‬
‫ﭽ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩﮬ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ‬
‫(اسراء‪.)55 :‬‬
‫یعنككی‪ :‬مككا برخككي از پيغمككبران را بر برخككي ديگككر برتري‬
‫داده‌ايككم‪ ،‬و (از جمله) بككه داود زبور عطاء نموده‌ايككم (و او را‬
‫بدان افتخار بخشيده و بالتكر از بعضكي انكبياء قرار داده‌ايكم‪ .‬بكه‬
‫تكو نيكز قرآن ارمغان كرده و خاتكم و سكرآمد همكه پيغمكبرانت‬
‫ساخته‌ايم)‪.‬‬
‫مت اسكلم بر ایكن اسكت کكه مقام رسكول از مقام‬ ‫اجماع ا ّك‬
‫ی بالترسككت‪ ،‬و رسككولن هككم دربیككن خود درجات متفاوت‬ ‫نب ّكك‬
‫دارنكد و برخكی دارای برترینسكبت بكه سكایرین هسكتند همانگونكه‬
‫که خداوند متعال می فرماید‪:‬‬
‫ﭽ ﭑ ﭒﭓﭔﭕ ﭖﭗپﭙﭚ ﭛ ﭜﭝ ﭞ ﭟ ﭠﭡﭢ ﭣ ﭤﭥﭦ ﭧ ﭨﭩﭪﭫ ﭬﭭﭮ‬
‫ﭯﭰ ﭱﭲﭳﭴﭵﭶﭷﭸﭹ ﭺﭻچﭽﭾﭿﮀﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊژچ (بقره‪.)253:‬‬
‫یع نی‪ :‬اين پيغمبران (كه نام برخي از آنان گذشت) بعضي‬
‫از ايشان را بر بعضكي ديگكر برتري داديكم‪ .‬خداونكد بكا برخكي از‬
‫آنان سكخن گفكت‪ ،‬و بعضكي را درجاتكي برتكر داد‪ ،‬و بكه عيسكي‬
‫پسككر مريككم معجزاتككي داديككم و او را بككا روح‌القدس (يعنككي‬
‫جبرئيل) تقويت و تأييد نموديم‪.‬‬

‫پیامبران اولو العزم از همه برترند‬


‫برترین رسولن و انبیاء پنج نفرند که همه رسول و اولوالعزم‬
‫سلم)‪،‬‬‫مد‪ ،‬نوح‪ ،‬ابراهیكم‪ ،‬موسكی و عیسكی (علیهكم ال ّك‬ ‫انكد‪ :‬مح ّك‬
‫همانگونه که خداوند متعال می فرماید‪:‬‬
‫ﰈچ‬ ‫ﯼ ییی‬ ‫ﭽ‬
‫(احقاف‪.)35 :‬‬
‫یعنی‪ :‬پس (در برابر اذيّت و آزار كافران) شكيبائي كن‪ ،‬آن‬
‫گونه كه پيغمبران أُولُواالعزم (در سختيها) شكيبائي كرده‌اند‪ ،‬و‬
‫براي (عذاب) آنان شتاب مكن‪.‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪219‬‬
‫همچنیككن خداونككد متعال درچنككد مورد قرآن ازآنهككا نام برده‬
‫مانند‪:‬‬
‫ﭽﭹﭺﭻچﭽﭾﭿﮀﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊژﮌﮍﮎ ﮏﮐﮑﮒﮓ گگ ﮖ ﮗ‬
‫ﮘﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ چ (شوری‪.)13 :‬‬
‫یعنكی‪ :‬خداونكد آئينكي را براي شمكا (مؤمنان) بيان داشتكه و‬
‫روشكن نموده اسكت ككه آن را بكه نوح توصكيه كرده اسكت و مكا‬
‫آن را بكه تكو وحكي و بكه ابراهيكم و موسكي و عيسكي سكفارش‬
‫نموده‌ايكم (بكه همكه آنان سكفارش كرده‌ايكم ككه اصكول) ديكن را‬
‫پابرجا داريد و در آن تفّرقه نكنيد و اختلف نورزيد‪.‬‬
‫و می فرماید‪:‬‬
‫ﭽ ﭑ ﭒﭓﭔﭕ ﭖﭗپﭙ ﭚﭛ ﭜ ﭝﭞﭟﭠﭡ ﭢﭣ چ (احزاب‪.)7 :‬‬
‫یعنكككی‪( :‬يادآور شكككو) هنگامكككي را ككككه از پيغمكككبران پيمان‬
‫گرفتيم و همچنين از تو و از نوح و ابراهيم و موسي و عيسي‬
‫پسكر مريكم‪( .‬آري)! از آنان پيمان محككم و اسكتواري گرفتيكم‬
‫(كككه در اداي مسككؤوليّت تبليككغ رسككالت‪ ،‬و دعوت مردم بككه‬
‫خداشناسي و يكتاپرستي كوتاهي نكنند)‪.‬‬

‫تفاضل و برتری پیامبران در چیست؟‬


‫مل کند می بیند که برتری برخی‬ ‫کسی که در دو آیه‌ی فوق تأ ّ‬
‫از پیامككبران از جانككب خداونككد متعال بككا دریافككت بخشككش و‬
‫موهبتكی اسكت کكه بكه دیگران نداده‪ ،‬یكا بكا رفكع درجات بیكش از‬
‫دیگران‪ ،‬یكا کوشكش و تلش جدّی در عبادت و بندگكی‪ ،‬دعوت‬
‫بسوی خدا‪ ،‬برپاداشتن مأموریت موکول شده به اوست‪.‬‬
‫سلم بكا اعطای زبور از جانكب خدا برتری‬ ‫مثل ً داود علیكه ال ّك‬
‫یافت‪:‬‬
‫ﭽ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩﮬ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ چ‬
‫(اسراء‪)55 :‬‬
‫یعنككی‪ :‬مككا برخككي از پيغمككبران را بر برخككي ديگككر برتري‬
‫داده‌ايككم‪ ،‬و (از جمله) بككه داود زبور عطاء نموده‌ايككم (و او را‬
‫بدان افتخار بخشيده و بالتكر از بعضكي انكبياء قرار داده‌ايكم‪ .‬بكه‬
‫تكو نيكز قرآن ارمغان كرده و خاتكم و سكرآمد همكه پيغمكبرانت‬
‫ساخته‌ايم)‪.‬‬
‫و تورات را به موسی اهداء کرد همانگونه که می فرماید‪:‬‬
‫ﭽ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉﮊژﮌﮍ چ (بقره‪.)53:‬‬
‫یعنككی‪ :‬و (بككه ياد آوريككد) آن گاه را كككه بككه موسككي كتاب‬
‫(تورات) عطاء كرديم كه جدائي‌انداز (حق و باطل‪ ،‬و حلل و‬
‫‪220‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫حرام) است‪ ،‬تا اين كه راه يابيد (به نور آن‪ ،‬و با انديشه ژرف‪،‬‬
‫هدايت را از ضللت باز شناسيد)‪.‬‬
‫و این کتاب همان تورات است‪ ،‬چون می فرماید‪:‬‬
‫ﭽﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆﮇ ﮈ ﮉﮊژﮌﮍ ﮎﮏﮐﮑﮒﮓگ گ ﮖ ﮗ ﮘﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ‬
‫ﮟ ﮠ ﮡ ﮢﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭچ (مائده‪)44:‬‬
‫یعنككی‪ :‬مككا تورات را (بر موسككي) نازل كرديككم كككه در آن‬
‫رهنمودي (بككه سككوي حككق) و نوري (زداينده تاريكيهاي جهككل و‬
‫ناداني‪ ،‬و پرتوانداز بر احكام الهي) بود‪.‬‬
‫و نیز برای عیسی انجیل فرو فرستاد‪ ،‬همانگونه که فرمود‪:‬‬
‫ﭽ ﭑ ﭒﭓﭔ ﭕﭖﭗ پﭙﭚﭛ ﭜﭝ ﭞﭟﭠﭡ ﭢﭣﭤﭥ ﭦﭧ ﭨﭩﭪ ﭫﭬچ‬
‫(مائده‪.)46:‬‬
‫برتری آدم بكه ایكن اسكت کكه ابوالبشكر اسكت و خداونكد او را‬
‫بكا دسكت خود آفریكد‪ ،‬و از روح خود در او دمیكد‪ ،‬و بكه فرشتگان‬
‫امر فرمود که برایش سجده برند‪.‬‬
‫و نیكز فضیلت نوح بكه ایكن علّت اسكت که اوّلیكن رسكول خدا‬
‫بسكوی اهكل زمیكن اسكت‪ ،‬و خداونكد او را «عبدا ً شکور» یعنكی‬
‫بنده‌ی سپاسگذار نامید‪.‬‬
‫و فضكل ابراهیكم بكه ایكن اسكت کكه خلیكل الله اسكت و نیكز‬
‫خداوند او را امام و پیشوای مردم قرار داد‪:‬‬
‫ﭽ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰﮱ ﯓ ﯔ ﯕﯖ ﯗ ﯘ ﯙﯚ ﯛ ﯜچ (بقره‪.)124 :‬‬
‫یعنی‪ :‬من تو را پيشواي مردم خواهم كرد‪.‬‬
‫و فرمود‪:‬‬
‫ﭽﮐ ﮑﮒﮓگگ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛﮜﮝﮞﮟ ﮠ ﮡ ﮢچ (نساء‪.)125:‬‬
‫یعنی‪ :‬آئين چه كسي بهتر از آئين كسي است كه خالصانه‬
‫خود را تسككليم خدا كنككد‪ ،‬در حالي كككه نيكوكار باشككد و از آئيككن‬
‫راسكتين ابراهيكم پيروي كنكد ككه مخلص و حق‌ّجكو بود (و وحدت‬
‫ديني مسلمانان و يهوديان و مسيحيان در او به هم مي‌رسد) و‬
‫خداونكد ابراهيكم را بكه دوسكتي گرفتكه اسكت (و بكا خليكل ناميدن‬
‫او افتخارش بخشيده است)‪.‬‬
‫و خداونككد موسككی را بككا رسككالت آسككمانی و بككا کلم خود‬
‫برتری بخشید و می فرماید‪:‬‬
‫ﭽ ﭑ ﭒﭓﭔﭕ ﭖﭗپ ﭙﭚ ﭛﭜﭝ ﭞﭟچ (اعراف‪.)144:‬‬
‫یعنی‪ :‬خدا گفت‪ :‬اي موسي! من تو را با رسالتهاي خويش‬
‫و با سخن گفتنم (با تو از فراسوي حجاب و بدون واسطه) بر‬
‫مردمان (هم‌عصكري ككه مأموري ّكت تبليكغ احكام آسكماني بدانان‬
‫داري) برگزيدم‪.‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪221‬‬
‫همچنیككن خداونككد موسككی را برگزیككد‪ ،‬همانگونككه کككه مككی‬
‫فرماید‪:‬‬
‫ﭽ ﮖ ﮗ ﮘ چ (طه‪.)41:‬‬
‫یعنككی‪ :‬و تككو را براي (وحككي خود و حمككل رسكالت) خويككش‬
‫برگزيدم‪.‬‬
‫و برتری عیسكی بكه ایكن بود کكه رسكول خدا بود کكه واژه‌ی‬
‫خداسككت و خداونككد او را بككه مریككم القاء کرد و از روح خدا بككه‬
‫کالبدش دمیده شد‪ ،‬و در گهواره با مردم سخن گفت‪ ،‬آنجا که‬
‫می فرماید‪:‬‬
‫ﭽ ﭑ ﭒﭓﭔﭕ ﭖﭗپ ﭙﭚ ﭛ ﭜﭝﭞ ﭟ ﭠﭡﭢ ﭣ ﭤﭥ ﭦﭧﭨﭩ ﭪﭫﭬﭭ‬
‫ﭮﭯﭰﭱﭲﭳﭴﭵﭶﭷﭸﭹﭺ ﭻچﭽﭾﭿﮀﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉﮊژﮌﮍﮎ چ‬
‫(نساء‪.)171:‬‬
‫یعنككی‪ :‬بيگمان عيسككي مسككيح پسككر مريككم‪ ،‬فرسككتاده خدا‬
‫است (و او يكي از پيغمبران است‪ ،‬و پسر خدا نيست آن گونه‬
‫ن)‬‫ن‪ :‬ك ُك ْ‬
‫ككه شمكا مي‌پنداريكد) و او واژه خدا (يعنكي پديده فرما ِك‬
‫اسكت ككه خدا آن را بكه مريكم رسكاند (و بديكن وسكيله عيسكي را‬
‫در شكم مريم پروراند) و او داراي روحي است (كه) از سوي‬
‫خدا (به كالبدش دميده شده است)‬
‫از جهكت دیگری هكم گاهكی پیامكبران دارای مقام و منزلت‬
‫برتكر بر دیگران هسكتند‪ ،‬مثل ً برخكی از آنهكا علوه بر مأموری ّكت‬
‫نبوّت پادشاه بودنككد‪ ،‬و برخككی بنده و پیامككبر هسككتند‪« ،‬پككس‬
‫پیامكبری کكه از جانكب مردم تکذیكب مكی شدنكد‪ ،‬و نكه از ایشان‬
‫پیروی مكی شكد و نكه مورد اطاعكت و فرمانكبرداری بودنكد تنهكا‬
‫انبیاء بودنكد نكه پادشاه‪ ،‬ولی در صكورتی کكه فرمانهایكش آنگونكه‬
‫که خود می خواسكت اطاعت می شكد او نبی و پادشاه است‪،‬‬
‫مانند سلیمان که خداوند خطاب به او فرمود‪:‬‬
‫چ (ص‪.)39:‬‬ ‫ﭽ‬
‫یعنكی‪( :‬مكا بدو وحكي كرديكم ككه) ايكن (چيزهائي ككه بكه تكو‬
‫داده‌ايكم) عطاء مكا اسكت‪ ،‬پكس (بكه هكر ككس ككه مي‌خواهكي)‬
‫ببخكش يكا (آن را از هكر ككس ككه مي‌خواهكي) بازدار‪ ،‬بدون هيكچ‬
‫گونه حساب و كتابي (كه در برابر دادن يا ندادن‪ ،‬از تو كشيده‬
‫شود)‪.‬‬
‫بنابرایكن نبكی پادشاه قسكیم بنده‌ی رسكول اسكت‪ ،‬همانگونكه‬
‫که به رسول خدا ص گفته شد‪ « :‬انتخاب کن‪ ،‬یا بنده‌ی رسول‬
‫ی‬
‫باش یككا پادشاه رسككول » و حال بنده‌ی رسككول از حال نب ّكك‬
‫پادشاه بهتر است‪ ،‬مانند حال پیامبر اسلم ص که بنده ای بود‬
‫رسكول و ازجانكب خدا مورد حمایكت قرار گرفته و از او پیروی‬
‫‪222‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫و اطاعككت میشككد‪ ،‬و لذا بككه مقدار تمام اجككر و پاداش همككه‬
‫پیروانش اجر و پاداش دارد‪ ،‬و مردم از نفع او بهره مند هستند‬
‫و نسكبت بكه ایشان رحمكت و مهربانكی دارنكد و او هكم بكه حال‬
‫آنها مهربان است‪ ،‬ولی نبوّت همراه با پادشاهی را بر نگزید تا‬
‫ازمقامكش کاسكته نشود‪ ،‬چون درآن صكورت از ریاسكت و مقام‬
‫و اموال استمتاع می کرد و از نصیب آخرتش کم می شد‪.‬‬
‫از این جهت عبد رسول نزد خدا ازنبی پادشاه برتر است‪،‬‬
‫لذا نوح و ابراهیككم و موسككی و عیسككی بككن مریككم نزد خدا از‬
‫سلیمان و داود و یوسف برترند (‪.)2()1‬‬

‫مد رسول الله ص‬ ‫فضل و برتری مح ّ‬


‫در روز جزا وقتكی کكه خداونكد اوّلیكن و آخریكن انسكانها را زنده‬
‫مد المصطفی ص‪ ،‬و سرور بنی آدم لوای حمد‬ ‫می گرداند‪ ،‬مح ّ‬
‫و سكتایش خدا را در دسكت دارد‪ ،‬و انبیاء و پیامكبران در آن روز‬
‫در زیر پرچم او قرارمیگیرند‪ ،‬رسول الله ص می فرماید‪:‬‬
‫« أنَا سید ولد آدم یوم القیامة‪ ،‬و لفخر‪ ،‬وبیدی لواء المد و ل فخر‪ ،‬و ما من‬
‫نبیّ یومئذٍ آدم فمن سواه ِالّ تت لوائی‪ ،‬انَا أوّل شافع‪ ،‬و أوّل مُشفّ ٍع و ل فخر »(‪.)3‬‬

‫‪ -1‬مموع فتاوای ابن تیمیه‪.‬‬


‫‪ -2‬انبیاء و رسولن الی هانگونه که گفته شد از جانب خدا در مراتب و درجات متلفی برخوردارند‪ ،‬ولی‬
‫بر خی از مردم چیزها یی را به آن ا ن سبت می د هد خارج ازدایره‌ی را ستی و حقی قت به گمان این که‬
‫این کار تعظیم و بزرگداشت آناست‪ ،‬از جله خیلی از مسلمانان نا آگاه رسول ال ص را می خوانند و‬
‫مسی گوینسد‪ :‬ای اوّلیسن خلق خدا‪ ،‬یسا ای نور عرش ال‪ ،‬در حال کسه ایسن مقوله حاوی مموعسه ای از‬
‫گمراهی هاست‪ ،‬اوّل ‪:‬خواندن و فریاد کردن از رسول خدا که تنها شایسته‌ی خداست به فریاد خوانده‬
‫شود‪.‬‬
‫دوّم‪ :‬طرح ادعای اینکه رسول خدا از نور آفریده شده‪ ،‬هچنین از نور خلق شده‪ ،‬در حالی که جز چند‬
‫روا یت با طل و بی ا ساس ه یچ دلیلی بر ا ین قض یه نی ست‪ ،‬زیرا ن ستین ملوق خدا قلم ا ست که‬
‫تقدیرات هه چیز با آن نوشته می شود‪ ،‬و رسول خدا انسانی است مانند بقیه‌ی انسانا‪ ،‬و آفریده شدن‬
‫او بعد از دیگران هیچ زیانی به مقام او نی رساند‪ ،‬چرا که درجات و فضائل مردم به اعتبار منبع و اصل‬
‫نیست‌‪ ،‬چون گاهی مؤمن از کافر متولّد شده و گاهی به عکس‪ ،‬مانند پسر نوح که کافر بود‪ ،‬و ابراهیم‬
‫هم از آزر‪ ،‬و آدم ازخاک‪ ،‬وقتی که خداوند او را تسویه ساخت و روح را دراو دمید‪ ،‬فرشتگان را به به‬
‫نشانه‌ی فضل و برتری آدم بر آنا به سجده واداشت‪ ،‬زیرا نامها را به آدم آموخت و آدم را با دست خود‬
‫آفرید‪.‬‬
‫‪ -3‬روایت احد و ابن ماجة و النّرمذی‪ ،‬صحیح الامع الصّغیر (‪.)2/21‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪223‬‬
‫یعنككی‪( :‬رسككول خدا فرمود) مككن در روز قیامككت سككرور‬
‫فرزندان آدم هسكتم و فخكر فروشكی نمكی کنكم‪ ،‬و لوای حمكد و‬
‫سككتایش پروردگار در دسككت مكن اسككت‪ ،‬و همه‌ی پیامككبران در‬
‫زیككر لوای مككن محشورنككد‪ ،‬اوّلیككن شفاعككت کننده کككه اجازه‌ی‬
‫شفاعت هم دریافت می کند منم‪.‬‬
‫هنگامكی کكه مردم در محشكر تحكت فشار سكخت و طاقكت‬
‫فرسكا قرار مكی گیرنكد‪ ،‬بكه رسكولن بزرگ روی آورده از ایشان‬
‫طلب شفاعت می کنند‪ ،‬پیامبران یکی یکی در خواست مردم‬
‫را رد ّ کرده و همه در جواب مردم میگویند‪ :‬پیش پیامبر دیگری‬
‫بروید‪ ،‬تا نوبت به عیسی مسیح میرسد‪ ،‬او می فرماید‪ « :‬نزد‬
‫مد برویككد کككه گناهان اوّل و آخرش مورد عفككو و بخشككش‬ ‫مح ّ ك‬
‫خداوند قرار گرفته »‪.‬‬
‫ایككن فضككل و سككروری و مقام والی رسككول الله ص در آن‬
‫روز عظیككم اسككت‪ ،‬و ایككن بككه خاطككر صككفات متعالی و اخلق‬
‫وارسكته و تلش و مجاهدت برای خدا‪ ،‬و برخواسكتن در اجرای‬
‫مت و دعوتش را فضائلی بخشیده‪،‬‬ ‫فرمان او است که خود و ا ّ‬
‫ازجمله خداونكد او را هكم ماننكد ابراهیكم بكه خلیكل خود برگزیكد‪،‬‬
‫همانگونه که درصحیح مسلم ابوعوانه روایت میکند که رسول‬
‫الله صفرمود‪:‬‬
‫« ا ّن ال اتّخذنی خلیلً کما اتّخذ ابراهیم خلیلً »‪.1‬‬
‫یعنككی‪ :‬خداونككد مرا نیككز همچون ابراهیككم بككه خلیككل خود‬
‫برگزید‪.‬‬
‫امتیاز دیگكر رسكول الله ص بر سكایرین قرآن عظیكم اسكت‬
‫کكه هدیه‌ی بكی نظیكر خداسكت بكه آن سكرور گرامكی و بكه کسكی‬
‫دیگر داده نشده‪:‬‬
‫ﭽ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤچ (حجر‪.)87 :‬‬
‫یعنی‪( :‬اي پيغمبر!) ما هفت (آيه) به تو داده‌ايم كه (سوره‬
‫فاتحكه را تشكيكل مي‌دهنكد و در هكر نمازي) تكرار مي‌گردنكد (و‬
‫صي برخوردارند و وسيله دعا و ثنا و طلب هدايت‬ ‫از منزلت خا ّ‬
‫از خداينككد) و همككه قرآن بزرگ را بككه تككو عطاء نموده‌ايككم (كككه‬
‫معجزه جاويدان يزدان و مايه تاب و توان مسلمان است)‪.‬‬
‫علوه بر قرآن رسول الله ص از شش ویژگی دیگر بهره‬
‫منككد اسككت کككه بككه کسككی دیگككر داده نشده‪ ،‬همانگونككه کككه در‬
‫حدیث آمده است‪:‬‬

‫‪ -1‬تقیق الطحاویه‪ ،‬شرح الطّحاویه ص ‪.175‬‬


‫‪224‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫« فضّلت علی النبیاء بستّ‪ :‬أعطیتُ جوامع الکلم‪ ،‬و نُصرت بالرعب‪ ،‬و اُحلّت لی‬
‫الغنائم‪ ،‬و جعلت لی الرض طهورا و مسﰒجدا‪ ،‬و اُرسﰒلت الی اللق کافّﰒة‪ ،‬و ختﰒم بﰒی‬
‫النّبیّون»‪.1‬‬
‫یعنی‪ :‬با شش ویژگی بر انبیاء برتری دارم‪:‬‬
‫اوّل‪ :‬جوامكع الکلم بكه او داده شده‪ ،‬یعنكی سكخنان کوتاه بكا‬
‫معنای فراوان‪.‬‬
‫دوم‪ :‬خداونكد ُرعكب و ترس و وحشتكی سكهمگین را نسكبت‬ ‫ّ‬
‫بكه رسكول خدا و پیروانكش در قلب مخالفان و دشمنانكش القاء‬
‫می کند بطوریکه در برابرش یارای مقاومت ندارند‪.‬‬
‫سككوم‪ :‬غنایككم جنگككی کفار تنهككا برای رسككول الله ص حلل‬
‫اسكت‪ ،‬و پیامكبران قبكل ازاو همكه غنائم را در جایكی جمكع مكی‬
‫کردند و به فرمان خدا از آسمان آتشی فرود می آمد و آن را‬
‫تبدیل به خاکستر می کرد‪.‬‬
‫متكش وسكیله‌ی طهارت و پاکكی و‬ ‫چهارم‪ :‬زمیكن برای او و ا ّ‬
‫محكل نماز شكد‪ ،‬و هكر مسكلمانی وقكت نمازش فرا رسكید مكی‬
‫توانكد وضكو بگیرد و نمازش را برپكا دارد‪ ،‬و در صكورتی کكه آب‬
‫مم مكی کنكد‪ ،‬و درمسكجد محكل سكکونت‪ ،‬یكا‬ ‫موجود نباشكد تی ّك‬
‫منزل‪ ،‬یا بیابان نمازش را برپامی دارد‪.‬‬
‫مد المصطفی برای همه نسلها و نژاد و قومیّتها‪،‬‬ ‫پنجم‪ :‬مح ّ‬
‫‪2‬‬
‫از عرب و غیكر عرب‪ ،‬سكفید و سكیاه‪ ،‬و زرد و سكرخ( ) مبعوث‬
‫شده اسككت‪ ،‬هككم آنهایككی کككه در زمان بعثككت او بودنككد‪ ،‬و هككم‬
‫کسانی که تا پایان دنیا و برپایی قیامت به دنیا می آیند‪:‬‬
‫ﭽ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖﯗ ﯘﯙﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ چ‬
‫(اعراف‪.)158:‬‬

‫‪ -1‬روایت مسلم و ترمذی‪ ،‬صحیح الامع (‪.)2/21‬‬


‫‪ ( -2‬جوا هر ل عل نرو ) در کتابش مدّ عی شده که ممّد م صوص قوم عرب است‪ ،‬و ا ین مقوله ای ا ست‬
‫قبلً توسّط نصارای صلیبی قدیم و جدید مطرح گردید و پاسخ به آن شبهه بطور مفصّل ازسوی شیخ‬
‫السلم ابن تیمیه داده شد‪ ،‬و برای ردّ این افتراء هین مقدار کافی است که ما تناقض گویی آنا را‬
‫بیان کنیم بدینصورت که هینکه آنا به نبوّت ورسالت او اقرار می کند مقتضی آن است که اخبش را‬
‫تصدق کنند‪ ،‬و از جله پیام و اخبار او این است که بسوی هه مردم مبعوث شده‪ ،‬پس ابتدا به پیامبی‬
‫او ایمان و باور دار ند‪ ،‬سپس تکذی بش میکن ند‪ ،‬و می گوی ند‪ :‬او تن ها ب سوی عرب مبعوث شده‪ ،‬بنابر‬
‫این ادعایشان تناقضگویی آشکاری است‪ ،‬و واضح است که تنها به قصد توجیه و بانه تراشی برای‬
‫کفرشان تلش می کنند‪.‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪225‬‬
‫یعنكی‪ :‬اي پيغمكبر! (بكه مردم) بگكو‪ :‬مكن فرسكتاده خدا بكه‬
‫سكوي جملگكي شمكا (اعكم از عرب و عجكم و سكياه و سكفيد و‬
‫زرد و سرخ) هستم‪.‬‬
‫و نیز او را بسوی انسان و پریان مبعوث کرد‪ ،‬و گروهی از‬
‫جن بعد از استماع قرآن‪ ،‬و ایمان آوردن به آنچه از جانب حق‬
‫نازل گردیككككد نزد قومشان برگشتنككككد و آنهككككا را بككككه ایمان‬
‫فراخواندند و گفتند‪:‬‬
‫ﭽﭹﭺﭻچﭽﭾ ﭿ ﮀﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉﮊژﮌ ﮍ ﮎ ﮏﮐ ﮑﮒﮓگگ ﮖ ﮗ‬
‫ﮘ ﮙ ﮚ ﮛچ‬
‫(احقاف‪.)32-31:‬‬
‫یعنكی‪ :‬اي قوم مكا! سكخنان فراخواننده الهكي را بپذيريكد‪ ،‬و‬
‫بككه او ايمان بياوريككد‪ ،‬تككا خدا گناهانتان را بيامرزد و شمككا را در‬
‫پناه خويش (محفوظ و مصون از عذاب سخت آخرت) دارد‪.‬‬
‫ششم‪ :‬خاتم پیامبران بدین معنا که بعد از او هیچ پیامبری‬
‫نخواهد آمد چنانچه خداوند متعال میفرماید‪:‬‬
‫(احزاب‪.)40:‬‬ ‫ﭽ ﯧﯨ ﯩ‬
‫مد پدر (نسبي) هيچ يك از مردان شما (نه زيد و‬ ‫یعنی‪ :‬مح ّ‬
‫نككه ديگري) نبوده (تككا ازدواج بككا زينككب براي او حرام باشككد) و‬
‫بلككه فرسكتاده خدا و آخريكن پيغمكبران اسكت (و رابطكه او بكا‬
‫شمككا رابطككه نبوّت و رهككبري اسككت)‪ .‬و خدا از همككه چيككز آگاه‬
‫بوده و هست‪.‬‬
‫وقتكی کكه پیامكبر خاتكم النبیاء اسكت پكس خاتكم المرسكلین‬
‫میباشكد‪ ،‬چون هكر رسكولی نب یّك اسكت‪ .‬و معنكی خاتكم النبیاء و‬
‫مرسلین این است که هرگز بعد از او رسولی مبعوث نخواهد‬
‫شكد که شریعتش را تغییر دهكد‪ )1( ،‬و چیزی از دینكش را نسخ‬
‫و باطككل کنككد‪ ،‬و فرود آمدن عیسككی مسككیح در آخككر الّزمان‬

‫‪ -1‬بعد از بعثت رسول ال ص مموعه ای از مدعیان دروغین نبوّت ظاهر شدند‪ ،‬مانند مسیلمه‌ی کذّاب‬
‫و اسود عنسی و سجاح‪ ،‬و گاه گاهی اینگونه افراد سر بر می آوردند‪ ،‬هانگونه که در قرن گذشته علی‬
‫ممّد شیرازی (متولّد ‪1819‬م)ملقّب به باب ظهور یافت که پیروانش را بابیه می خواندند‪ ،‬باب مدّتی‬
‫ادّعای نبوّت کرد بعد آن را به ادعای خدایی تبدیل کرد‪ .‬هچنین از جله‌ی آن مدعیان دروغین میرزا‬
‫غلم احد قادیانی است که پیروانش در هند و آلان و بریتانیا و آمریکا پراکنده اند و دارای مساجدی‬
‫هستند که در آنا به گمراهی مسلمانان می پردازند‪ ،‬و قادیانیه خوانده می شوند‪ ،‬ولی امروز خود را به‬
‫احدیه شهرت می دهنهد تا بیشتر موجبات سرگردانی مردم را فراهم نایند‪.‬‬
‫هچنین مدّعیان دروغین نبوّت دیگری در سودان ظهور یافتند که خداوند متعال خود تکفّل رسوایی‬
‫هه را بر عهده گرفت‪ .‬قطعا كسان كه به دروغ چيزي را به خدا نسبت مي‌دهند ‪ ،‬رستگار ني‌شوند ( و از‬
‫عذاب آخرت رهائي ني‌يابند ) (یونس‪.)69:‬‬
‫‪226‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫راست و حقیقت است‪ -‬آنگونه که رسول خدا ص خبر داده‪ -‬و‬


‫بكا شریعكت قرآن حکكم میکنكد نكه تورات و انجیكل‪ ،‬و صكلیب را‬
‫میشکند‪ ،‬و خوگ را می کشد و برای نماز اذان می گوید‪.‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪227‬‬

‫نصوص وارده در نهی از تفضیل بین انبیاء‬


‫احادیث و روایاتی وارد شده که مسلمانان را بر حذر می دارد‬
‫از اینکكه بگوینكد فلن پیامكبر از فلن دیگكر برترسكت‪ ،‬از جمله‬
‫خدری روایكت مكی کنكد کكه رسكول الله ص فرمود‪ «:‬ل‬‫ابوسكعید ُ‬
‫تُخیّروا بین النبیاء (‪ .»)1‬یعنی انبیاء را بر یکدیگر برتری ندهید‪.‬‬
‫ابوهریره همین مفهوم را از رسول خدا ص روایت می کند‬
‫که فرمود‪ « :‬ل تفضّلوا بین النبیاء (‪.»)2‬‬
‫ایكن احادیكث بكا آیات و نصكوص قرآن کكه بر فضكل و برتری‬
‫انبیاء بر یکدیگكر دللت مكی کننكد تعارض ندارد‪ ،‬بلکكه نهكی وارد‬
‫شده در احادیككث فوق بر تفضیككل و برتری همراه بككا حمی ّ كت و‬
‫صب و بكی قدری حمكل مكی شود‪ ،‬یكا اینکكه زمانكی ایكن امكر‬ ‫تع ّك‬
‫‪3‬‬
‫منجككر بككه خصككومت و فتنككه شود منهككی و حرام اسككت ( )‪،‬‬
‫همانگونه که سبب وارد شدن حدیث به این امر اشاره کرده و‬
‫مككی فرمایككد‪ « :‬مسككلمانی یككک مرد یهودی را مورد فحككش و‬
‫مد‬‫ناسزاگویی قرار داد‪ ،‬مسلمان گفت‪ :‬قسم به خدایی که مح ّ‬
‫ص را بر جهانیان برگزیككد‪ ،‬و مرد یهودی هككم گفككت‪ :‬قسككم بككه‬
‫خدایكككی کكككه موسكككی را بر جهانیان برتری داد‪ ،‬سكككپس مرد‬
‫مسكلمان دسكتش را بلنكد کرد و یكک سكیلی را بكه یهودی زد‪ ،‬در‬
‫ایكن هنگام مرد یهودی جهكت شکایكت نزد رسكول خدا ص رفكت‬
‫و حادثكه درگیری بكا مسكلمان را بكه عرضكش رسكانید‪ ،‬سكپس‬
‫رسكول خدا ص فرمود‪ « :‬مرا بر موسكی برتری ندهیكد‪ ،‬زیرا در‬
‫محشككر قیامككت زمانككی کككه مردم مدهوش و از حال رفتككه بر‬
‫زميكن مكی افتكد‪ ،‬مكن نخسكتین کسكی هسكتم کكه بكه هوش مكی‬
‫آیكم‪ ،‬ناگهان موسكی را درکنار عرش مشاهده مكی کنكم کكه او‬
‫هكم هوشیار اسكت‪ ،‬نمیدانكم آیكا اصكل ً از ابتدا هكم از حال نرفتكه‪،‬‬
‫یكا قبكل از مكن بكه هوش آمده‪ ،‬یكا او از جمله کسكانی اسكت کكه‬
‫مورد استثاء خداوند قرار گرفته است» (‪.)4‬‬
‫و در روایككت دیگری از بخاری آمده اسككت‪ « :‬ل تفضّلونﰒی علی‬
‫النبیاء» و روایتسی هسم « ل تُخیّروا بیﰒن النبیاء » آمده کككه حدیككث اوّل‬

‫‪ -1‬متفق علیه مسلم و باری‪ ،‬مشکاة الصابیح (‪.)3/114‬‬


‫‪ -2‬باری‪ ،‬الشکاة (‪.)3/114‬‬
‫‪ -3‬مراجعه شود به شرح طحاویه ص ‪.170‬‬
‫‪ -4‬صحیح باری‪ ،‬کتاب النباء‪ ،‬باب وفات موسی ‪..‬فتح الباری (‪.)6/441‬‬
‫‪228‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫یعنككككی مرا بر انبیاء برتری ندهیككككد‪ ،‬و دوّم یعنككككی‪ :‬انبیاء را بر‬
‫یکدیگر برتری ندهید‪.‬‬
‫ابككن حجككر پیرامون ایككن موضوع فرمود‪ « :‬علماء در مورد‬
‫نهی رسول خدا از برتری دادن انبیاء بر همدیگر گفته اند‪ :‬نهی‬
‫جه کسكانی اسكت کكه خودسكرانه و بدون دلیكل انبیاء را بر‬ ‫متو ّك‬
‫همدیگكر برتری مكی دهنكد‪ ،‬یكا طوری یکكی را بر دیگری برتری‬
‫می دهد که منجر به اهانت برخی از آنها شده‪ ،‬یا ایجاد تنش و‬
‫خصكومت کنكد‪ ،‬یكا منظور ایكن اسكت کكه یکكی را بكا همكه نوع‬
‫فضایل بردیگری برتری ندهید بطوری که قائل به هیچ فضیلتی‬
‫برای دیگری نباشید » (‪.)1‬‬
‫همچنیكن از برخكی اهكل علم نقكل مكی کنكد کكه گفتكه انكد‪« :‬‬
‫روایات و اخبار وارد شده در نهكی از تخییكر و ترجیكح پیامكبران‬
‫بر همدیگككر تنهككا برای موارد مجادله بككا اهككل کتاب‪ ،‬و برتری‬
‫دادن یکی از انبیاء بر دیگران است‪ ،‬چون اینگونه برتری طلبی‬
‫هكا وقتكی در بیكن پیروان دو دیكن صكورت مكی گیرد کمتكر اتفاق‬
‫می افتد که یکی از طرفین به پیامبر طرف مقابل توهین نکند‬
‫ما تخییكر و تفضیكل مبتنكی بر‬ ‫و بكا ایكن کار مرتکكب کفكر نشود‪ ،‬ا ّك‬
‫مقایس كه‌ی فضایككل جهككت تحصككیل ترجیككح باشككد شامككل نهككی‬
‫نمیشود»(‪.)2‬‬
‫‌‬

‫‪ -1‬فتح الباری (‪.)6/441‬‬


‫‪ -2‬منبع سابق‪ ،‬برایتحقیق بیشتر به تفسیر ابن کثیر و تفسیر قرطبی در تفسیر آیه ‪253‬بقره مراجعه‬
‫کنید‪.‬‬
‫بخش دوّم‬
‫رسالتهای آسمانی‬
‫فصل اوّل‬
‫ایمان به رسالت ها‬

‫تصدیق رسالت آسمانی بخشی از اصول ایمان است‬


‫از جمله اصككككول اعتقادی اسككككلم تصككككدیق جازم و قاطككككع‬
‫سط انبیاء و پیامكبرانش‬ ‫رسكالتهایی اسكت کكه خداونكد متعال تو ّك‬
‫برای بندگان نازل فرمود‪ ،‬و نیز بخشی از این اعتقاد این است‬
‫که اعتقاد قاطع داشته باشیم به اینکه پیامبران گرامی هم آن‬
‫رسكالتها را بدون کكم و کاسكت بكه مردم ابلغ کردنكد‪ ،‬خداونكد‬
‫متعال خطاب به موسی می فرماید‪:‬‬
‫ﭽ ﭑ ﭒﭓﭔﭕ ﭖﭗپ ﭙﭚ ﭛﭜﭝ ﭞﭟچ (اعراف‪.)144:‬‬
‫یعنی‪ :‬خدا گفت‪ :‬اي موسي! من تو را با رسالتهاي خويش‬
‫و با سخن گفتنم (با تو از فراسوي حجاب و بدون واسطه) بر‬
‫مردمان (هم‌عصكري ككه مأموري ّكت تبليكغ احكام آسكماني بدانان‬
‫داري) برگزيدم‪ ،‬پس آنچه به تو داده‌ام (يعني توراتي را كه به‬
‫دسككت تككو سككپرده‌ام‪ ،‬محك ّككم) برگيككر و از زمره شكرگزاران‬
‫(نعمت يزدان) باش‪.‬‬
‫خداونكد متعال پیامكبران را مورد تمجیكد و سكتایش قرار داد‬
‫کكه در راسكتای تبلیكغ رسكالتهای الهكی سكرزنش هیكچ سكرزنش‬
‫کاری بر آنها اثر گذار نبوده‪:‬‬
‫ﭽ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ چ‬
‫(احزاب‪)39:‬‬
‫یعنی‪( :‬پيغمبران پيشين‪ ،‬يعني آن) كساني كه (برنامه ‌ها و)‬
‫رسكالتهاي خدا را (بكه مردم) مي‌رسكاندند‪ ،‬و از او مي‌ترسكيدند‬
‫و از كسي جز خدا نمي‌ترسيدند‪ ،‬و همين بس كه خدا حسابگر‬
‫(زحمات و پاداش دهنده اعمال آنان) باشد‪.‬‬
‫متهككا تکذیككب و عدم‬ ‫علّت و عامككل اسككاسی هلک و نابوی ا ّ‬
‫پذیرش رسكككالتهای آسكككمانی بود‪ ،‬بكككه موضعگیری پیامكككبرخدا‬
‫جه کكن آنجكا کكه خداونكد مكی‬ ‫صكالح‪ ،‬بعكد از هلکكت قومكش تو ّك‬
‫فرماید‪:‬‬
‫ﭽ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔچ (اعراف‪.)79:‬‬
‫یعنكی‪ :‬پكس (صكالح بكا دلي پكر اندوه) از آنان روي برتافكت و‬
‫گفكت‪ :‬اي قوم مكن! مكن پيام پروردگارم را بكه شمكا رسكاندم و‬
‫شما را پند دادم‪ ،‬ولي شما اندرزگويان را دوست نمي‌داريد‪.‬‬
‫و موضعگیری شعیب بعد از نابودی قوم او اینگونه بود‪:‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪233‬‬
‫چ (اعراف‪.)93:‬‬ ‫ﭽ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥﯦ ﯧﯨ ﯩ‬
‫یعنكی‪ :‬سكپس شعيكب از آنان روي برتافكت و گفكت‪ :‬اي قوم‬
‫مككن! مككن پيامهاي پروردگارم را بككه شمككا رسككاندم و اندرزتان‬
‫دادم (و در حق شما خيرخواهي نمودم‪ .‬ولي حق را نشنيديد و‬
‫جكز بر طغيان و عصكيان نيفزوديكد) پكس بكا ايكن حال چگونكه بر‬
‫حال قوم بي‌ايمان (و بي‌ديني چون شما) اندوه بخورم‌؟‪.‬‬

‫باید به همه رسالتها ایمان آورد‬


‫پیام و الهام خدا گاهكی مکتوب از آسكمان نازل مكی شكد‪ ،‬ماننكد‬
‫تورات که بر موسی نازل گردید‪ ،‬خداوند متعال فرمود‪:‬‬
‫ﭽﭠ ﭡﭢﭣ ﭤﭥﭦﭧ ﭨﭩ ﭪ ﭫﭬﭭ ﭮﭯﭰﭱﭲ ﭳ ﭴﭵچ (اعراف‪.)145:‬‬
‫یعنكی‪ :‬و براي او در الواح (تورات) از هرچيكز (ككه مورد نياز‬
‫حك َكككم و احكام حلل و حرام بود)‬ ‫بني‌اسكككرائيل از نصكككائح و ِ‬
‫نوشتيكم‪ ،‬تكا پنكد و اندرز (زندگكي) و روشنگكر همكه چيكز (در امكر‬
‫تكاليككف دينككي و وظائف شرعككي ايشان) باشككد‪( .‬بدو گفتيككم‪:‬‬
‫ايكن) الواح را بكا تاب و توان برگيكر (و بكا نشاط فراوان و تلش‬
‫بي‌امان‪ ،‬ماننكد ديگكر پيغمكبران أُولُوالعزم‪ ،‬در تبليكغ آنهكا دامكن‬
‫مت بكه كمكر بزن) و بكه قوم خود (يعنكي بني‌اسكرائيل) فرمان‬ ‫ه ّك‬
‫ً‬
‫بده نيكوتريكن آنهكا را بكه كار بندنكد‪( .‬مثل عفكو را بر قصكاص‪،‬‬
‫صبركردن را بر پيروزشدن‪ ،‬آسان گرفتن را بر سخت گرفتن‪،‬‬
‫و بالخره آنچكه را ككه داراي اجكر بيشتكر اسكت بر چيزي ترجيكح‬
‫دهند كه از ثواب كمتري برخوردار است)‪.‬‬
‫ما‬
‫و گاهككی نیككز وحككی الهككی بصككورت کتاب و نوشتككه بود ا ّ ك‬
‫شفاهی و با تلوت نازل می شد مانند قرآن‪:‬‬
‫ﭽ ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ چ (اسراء‪.)106:‬‬
‫یعنكی‪ :‬قرآنكي اسكت ككه آن را (در مدّت بيسكت و سكه سكال‬
‫به گونه آيه‌ها و بخشهاي) جداگانه فرستاده‌ايم تا آن را آرام بر‬
‫مردم بخواني (و بدين وسيله جذب دلها و انديشه ‌ها شود و در‬
‫عمكككل پياده گردد) و قطعا ً مكككا آن را ككككم ككككم و بهره بهره‬
‫فرستاده‌ايم (نه يكجا و سرِهم)‪.‬‬
‫همچنیككن کتاب نازل شده از آسككمان بعضككی موارد در یككک‬
‫کتاب جمكع آوری مكی شكد‪ ،‬ماننكد صكحیفه های ابراهیكم‪ ،‬داود‪،‬‬
‫مد صككلوات الله و سككلمه علیهككم‪ ،‬و گاهككی هككم‬ ‫عیسككی و مح ّ ك‬
‫بصككورت وحككی بككه پیامككبر یككا نبككی القاء مككی گردد بدون اینکككه‬
‫بصورت کتاب جمع شود‪ ،‬مانند وحی نازل شده به اسماعیل و‬
‫‪234‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫اسكحاق و یعقوب و اسكباط (پسكران یعقوب)‪ ،‬و آنچكه بكه پیامكبر‬


‫ما ص وحی شد غیر از قرآن‪.‬‬
‫واجكب اسكت بكه تمام وحكی نازل شده از جانكب خدا ایمان‬
‫داشته وبدون تبعیض قائل شدن‪ ،‬زیرا خداوند فرمان میدهد‪:‬‬
‫ﭭ ﭮ ﭯ‬ ‫ﭽﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ‬
‫ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ ﭽ ﭾ ﭿ ﮀ‬
‫ﮁ ﮂ چ (بقره‪.)136 :‬‬
‫یعنی‪ :‬بگوئيد‪ :‬ايمان داريم به خدا و آنچه (به نام قرآن) بر‬
‫ما نازل گشته‪ ،‬و آنچه بر ابراهيم‪ ،‬اسماعيل‪ ،‬اسحاق‪ ،‬يعقوب‪،‬‬
‫و اسكباط (يعنكي نوادگان يعقوب) نازل شده اسكت‪ ،‬و بكه آنچكه‬
‫براي موسككي و عيسككي آمده اسككت‪ ،‬و بككه آنچككه براي (همككه)‬
‫پيغمكبران از طرف پروردگارشان آمده اسكت‪ .‬ميان هيكچ يكك از‬
‫آنان جدائي نمي‌اندازيكم (نكه ايكن ككه مثكل يهوديان يكا عيسكويان‪،‬‬
‫بعضيها را بپذيريم و بعضيها را نپذيريم‪ .‬بلكه همه پيغمبران را‬
‫راهنماي بشري ّ كت در عصككر خود مي‌دانيككم و كتابهايشان را بككه‬
‫طور اجمال مي‌پذيريم) و ما تسليم (فرمان) خدا هستيم‪.‬‬
‫همچنین خداوند خطاب به پیامبر می فرماید‪:‬‬
‫ﰈ ﰉﰊ‬ ‫ﯼ ییی‬ ‫ﭽ ﯦ ﯧﯨﯩ‬
‫ﰎﰒ ﰐ چ (شوری‪.)15:‬‬
‫یعنكی‪ :‬بگكو‪ :‬مكن بكه هكر كتابكي ككه از سكوي خدا نازل شده‬
‫باشد ايمان دارم‪ ،‬و به من دستور داده شده است كه در ميان‬
‫شما دادگري كنم‪.‬‬
‫و خطاب به مؤمنان هم می فرماید‪:‬‬
‫ﭽﭻ چﭽﭾﭿﮀﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉﮊژ ﮌﮍ ﮎﮏﮐﮑﮒﮓ گگ ﮖ ﮗ ﮘچ‬
‫(نساء‪.)136:‬‬
‫یعنكی‪ :‬اي كسكاني ككه ايمان آورده‌ايكد! بكه خدا و پيغمكبرش‬
‫مد) و كتابكي ككه بر پيغمكبر نازل كرده اسكت (و قرآن نام‬ ‫(مح ّك‬
‫دارد) و بكه كتابهائي ككه پيش‌كتر (از قرآن) نازل نموده اسكت (و‬
‫هنوز تحريككف و نسككيان در آنهككا صككورت نگرفتككه اسككت) ايمان‬
‫بياوريد‪.‬‬
‫صل از جانكب‬‫ً‬ ‫بنابرایكن هكر کدام از کتابهای آسكمانی کكه مف ّك‬
‫صل وبه همان صورت که‬ ‫خدا ذکر و تبیین شده اند‪ ،‬ما هم مف ّ‬
‫خكبر داریكم بكه آنهكا ایمان دشتكه‪ ،‬ماننكد‪ :‬صكحف ابراهیكم‪ ،‬تورات‬
‫مد ص‪ ،‬و نیز مانند‬ ‫موسی‪ ،‬زبور داود‪ ،‬انجیل عیسی‪ ،‬قرآن مح ّ‬
‫مصكككاحبه‌ی خدا بكككا موسكككی‪ ،‬و الهام خدا بكككه صكككالح و هود و‬
‫شعیككب‪ ،‬و الهام سككنّت بككه پیامككبر مككا غیككر از قرآن را‪ ،‬کككه‬
‫درکتابهای سكككنّت جمكككع آوری شده‪ ،‬و معتقدیكككم کكككه کتابهای‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪235‬‬
‫دیگری هم وجود دارند که خداوند سبحان نازل کردنشان را به‬
‫ما خبر نداده‪.‬‬

‫چگونه به رسالتهای آسمانی ایمان بیاوریم‬


‫ما مو من به ه مه کتابهای آسمانی سابق بوده‪ ،‬و تسلیم شدن‬
‫متكی کكه آن کتاب‬ ‫بكه احکام آنهكا حکكم و داوری بكا آنهكا بر هكر ا ّ‬
‫بسكككویشان نازل شده واجكككب بوده اسكككت‪ ،‬همچنیكككن ایمان و‬
‫اعتقاد جازم داریككم بككه اینکككه کتابهای آسككمانی بككا هككم تناقككض‬
‫ندارنكد‪ ،‬بلکكه همدیگكر را تصكدیق و تأییكد مكی کننكد‪ ،‬آنطورکكه‬
‫انجیككل تصككدیق کننده‌ی تورات اسككت‪ .‬خداونككد متعال درمورد‬
‫انجیل می فرماید‪:‬‬
‫ﭽ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗﯘﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠچ (آل عمران‪.)50:‬‬
‫یعنكی‪ :‬و (مكن پيغمكبريم ككه) تصكديق‌كننده آن چيزي هسكتم‬
‫كه پيش از من از تورات بوده است‪.‬‬
‫و هكر کكس چیزی از آنچكه را کكه خدا نازل کرده انکار کنكد‬
‫کافر است‪:‬‬
‫ﭽﭻ چﭽﭾﭿﮀﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉﮊژ ﮌﮍ ﮎﮏﮐﮑﮒﮓ گگ ﮖ ﮗ ﮘچ‬
‫(نساء‪.)136:‬‬
‫یعنككی‪ :‬هركككس ككه بككه خدا و فرشتگان و كتابهاي خداوندي‬
‫وپيغمككبرانش و روز رسككتاخيز كافككر شود (و يكككي از اينهككا را‬
‫نپذيرد) واقعا ً در گمراهي دور و درازي افتاده است‪.‬‬
‫و فرمود‪:‬‬
‫ﭽﭶﭷﭸﭹﭺ ﭻچﭽﭾﭿ چ (اعراف‪.)40 :‬‬
‫یعنككككی‪ :‬بيگمان كسككككاني كككككه آيات (كتابهاي آسككككماني و‬
‫نشانه‌هاي گسترده جهاني) ما را تكذيب مي‌كنند و خويشتن را‬
‫بالتكر از آن مي‌داننكد ككه بدانهكا گردن نهنكد‪ ،‬درهاي آسكمان بر‬
‫روي آنان باز نمي‌گردد (و خودشان بي‌ارج و اعمالشان‬
‫بي‌ارزش مي‌مانكد) و بكه بهشكت وارد نمي‌شونكد مگكر ايكن ككه‬
‫شتكر از سكوراخ سكوزن خياطكي بگذرد (ككه بكه هيكچ وجكه امكان‬
‫ندارد‪ ،‬و لذا ايشان هرگز به بهشت داخل نمي‌گردند)‪.‬‬
‫اینکككه شریعككت بعدی شریعككت سككابق را بككه کلّی یككا جزئی‬
‫نسكخ کرده تصكدیق مكی کنیكم‪ ،‬ازجمله‪ ،‬خداونكد ازدواج پسكر و‬
‫دختران آدم را بككا همدیگككر حلل کرده بود‪ ،‬سككپس آن حکككم را‬
‫منسوخ کرد‪ ،‬همچنین برای یعقوب پیامبر مباح بود که همزمان‬
‫دو خواهر را در عقد نکاح داشته باشد‪ ،‬سپس آن را نسخ کرد‪،‬‬
‫‪236‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫و انجیكل هكم برخكی ازاحکامكی را کكه در تورات حرام بود حلل‬


‫نمود‪:‬‬
‫ﭽ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗﯘﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠچ (آل عمران‪.)50 :‬‬
‫یعنكی‪ :‬و (مكن پيغمكبريم ككه) تصكديق‌كننده آن چيزي هسكتم‬
‫ككه پيكش از مكن از تورات بوده اسكت و (آمده‌ام) تكا پاره‌اي از‬
‫چيزهائي را ككه (بر اثكر سكتم و گناه) بر شمكا حرام شده اسكت‬
‫(به عنوان تخفيفي از سوي خدا) برايتان حلل كنم‪.‬‬
‫همچنیكن قرآن بخكش عمده ای از تورات و انجیكل را نسكخ‬
‫کرد‪:‬‬
‫ﭽﭴﭵ ﭶﭷﭸﭹﭺﭻچ ﭽﭾﭿﮀﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊژﮌﮍﮎﮏﮐ ﮑﮒ‬
‫ﮓگگ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜﮝﮞﮟ ﮠ ﮡ چ (اعراف‪.)157 :‬‬
‫یعنككی‪( :‬بككه ويژه رحمككت خود را اختصككاص مي‌دهككم بككه)‬
‫مد مصكطفي)‬ ‫كسكاني ككه پيروي مي‌كننكد از فرسكتاده (خدا مح ّك‬
‫مي ككه (خواندن و نوشتكن نمي‌دانكد و وصكف او را) در‬ ‫پيغمكبر ا ّك‬
‫تورات و انجيكل نگاشتكه مي‌يابنكد‪ .‬او آنان را بكه كار نيكك دسكتور‬
‫مي‌دهكككد و از كار زشكككت بازمي‌دارد‪ ،‬و پاكيزه‌كككها را برايشان‬
‫حلل مي‌نمايككككد و ناپاكهككككا را بر آنان حرام مي‌ككككسازد و فرو‬
‫مي‌اندازد بنككد و زنجيككر (احكام طاقت‌فرسككاي همچون قطككع‬
‫مكان نجاسكت بكه منظور طهارت‪ ،‬و خودكشكي بكه عنوان توبكه)‬
‫را از (دسككت و پككا و گردن) ايشان بككه در مي‌آورد (و از غُككل‬
‫استعمار و استثمارشان مي‌رهاند)‪.‬‬

‫ایمان به قرآن داشتن تنها تصدیق آن نیست‬


‫ایمان داشتكن بكه کتابهای آسكمانی سكابق تنهكا تصكدیق اسكت و‬
‫ما در مورد ایمان و اعتقاد بكه قرآن تصكدیق حقانی ّكت آن‬
‫بكس‪ ،‬ا ّك‬
‫کافی نیست‪ ،‬بلکه علوه بر اعتقاد جازم و قاطع به حق بودن‬
‫آن لبد ّ باید از دستوراتش پیروی کرد‪ ،‬و از هر آنچه نهی کرده‬
‫خودداری نمود‪ ،‬و تسكلیم همكه اوامكر و نواهكی آن شكد‪ ،‬خداونكد‬
‫متعال می فرماید‪:‬‬
‫ﭖ ﭗ پ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ‬ ‫ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ‬
‫ﭪ ﭫﭬ ﭭ‬ ‫ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ‬ ‫ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ‬
‫ﭮ ﭯ ﭰ چ(اعراف‪)3-1:‬‬
‫بنابرایكن قرآن یگانكه کتاب آسكمانی بكی نظیكر اسكت کكه بعكد‬
‫از بعثكت رسكول خدا ص از جانكب خداونكد متعال بكه مكا رسكیده‪،‬‬
‫رسككول الله ص خطاب بككه اصككحاب بزرگوارش فرمود‪ « :‬أبشروا‪،‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪237‬‬
‫فانّ هذا القرآن ب ید ال‪ ،‬وطر فه بأیدی کم‪ ،‬فتم سّکوا به‪ ،‬فانّ کم لن تلکوا و لن تضلّوا‬
‫بعده ابدا »‪.1‬‬
‫یعنككی‪ :‬مژده باد‪ ،‬ایككن قرآن یككک طرفككش در دسككت خدا و‬
‫سک جویید که‬ ‫طرف دیگرش در دست شماست‪ ،‬پس بدان تم ّ‬
‫هرگز نه هلک می شوید و نه گمراه‪.‬‬
‫سک کنككد وسككیله‌ی‬ ‫پككس قرآن برای کسككی کككه بدان تم ّكك‬
‫متكش‬ ‫عصكمت از گمراهكی و هلکكت اسكت‪ ،‬و رسكول خدا ص ا ّ‬
‫را بسكیار تشویكق و ترغیكب مكی کرد کكه بكه کتاب آسكمانی چنكگ‬
‫بزنند‪ ،‬بعنوان مثال در یکی از خطبه هایش فرمود‪:‬‬
‫«أمّا بعد‪ ،‬أل أیّها النّاس!‌فانّما أنا بشر‪ ،‬یوشک أن یأتی رسول ربّی فأجیب‪ ،‬و أنا ‌‬
‫تارک فی کم الثّقل ین‪‌ ،‬أوّل ما کتاب ال‪ ،‬ف یه الدی و النّور‪ ‌ ،‬من ا ستمسک به و أ خذ به‬
‫کان علی الُدی‪ ،‬و مﰒن أخطأه ضلّ‪ ،‬فخذوا بکتاب ال تعالی‪ ،‬و اسﰒتمسکوا بﰒه‪ ،‬و أهﰒل‬
‫بیتی‪‌ ،‬أذکّرکم ال فی أهل بیتی‪ ،‬أذکّرکم ال فی أهل بیتی »‪.2‬‬
‫یعنككی‪ ‌:‬هان ای مردم! مككن بشككر هسككتم‪ ،‬و شایككد بككه ایككن‬
‫زودیهككا فرسككتاده‌ی خدا جهككت گرفتككن جانككم بیایككد و مككن هككم‬
‫اجابكت کنكم‪ ،‬و مكن در میان شمكا دو چیكز گرانبهكا را برایتان جكا‬
‫می گذارم‪ ،‬اوّل کتاب الله قرآن‪ ،‬است که حاوی نور و هدایت‬
‫و رهنمود اسككت‪ ،‬هككر کككس بدان چنككگ بزنككد و از آن برگیرد و‬
‫بدان عمكل کنكد بر راه راسكت و هدایكت اسكت‪ ،‬و هرکكس آن را‬
‫رهككا کنككد‪ ،‬و از آن فاصككله بگیرد‪ ،‬گمراه اسككت‪‌ ،‬ككپس قرآن را‬
‫سک جوییكد‪ ،‬دوّم اهكل بیكت مكن اسكت‪( ،‬زیرا‬ ‫بگیریكد و بدان تم ّك‬
‫همسران بزرگوار که مادر مؤمنانند قسمت عمده‌ی شریعت و‬
‫احکام را از حفككظ داشتنككد‪ ) ،‬نسككبت بككه اهككل بیتككم خدا را بككه‬
‫یادتان می آورم‪ ،‬خدا را به یادتان می آورم‪.‬‬
‫قرآن پناهگاه مؤمككن اسككت در برابر فتنككه و آشوبهایككی کككه‬
‫طوفنده و بكی امان هسكتند و همچون تاریکكی شكب سكیاه همكه‬
‫سک بككه ایككن کتاب بككی نظیككر‬ ‫را در برمككی گیرد کككه جككز بككا تم ّك‬
‫آسككمانی راه خلصككی از آنهككا نیسككت‪ ،‬چقدر زیباسككت توصككیف‬
‫قرآن بككه ایككن کككه‪ « :‬کتاب الله خككبر گذشتككه هككا و آینده هككا و‬
‫داوری بین شما در آن است‪ ،‬جدا کننده‌ی حق از باطل است‌‪‌ ،‬‬
‫خاتمه دهنده ي هر جدال وخصومتي است‪ ،‬شوخي نيست‪ ،‬هر‬
‫سكتمگري ككه از روی خودخواهكی از آن روی گردان باشكد خدا‬
‫او را درهكم مكي شكنكد‪ ،‬و هكر ككس جوياي هدايكت از غيكر آن‬

‫‪ -1‬روایت طبانی در الکبیر‪ ،‬حدیث صحیح‪ ،‬صحیح الامع (‪.)1/66‬‬


‫‪ -2‬روایت مسلم و احد‪ ،‬صحیح الامع (‪.)1/426‬‬
‫‪238‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫باشكد خدا گمراهكش مكي گردانكد‪ ،‬و ريسكمان محككم خدا‪ ،‬وذككر‬
‫حكيككم و راه راسككت خداسككت‪ ،‬و ايككن قرآن كتابككي اسككت كككه‬
‫هواهاي نفسككاني نمككي تواننككد آن را منحرف گرداننككد‪ ،‬زبانهككا‬
‫مشتبكه نمكي شود‪ ،‬شگفتيهاي آن پايان يافتنكي نيسكتند‪ ،‬علمكا از‬
‫آن اشباع نمي شوند‪ ،‬هر كس با ‌آن سخن بگويد راست گفته‪،‬‬
‫هكر ككه بدان عمكل كنكد پاداشكش را دريافكت مكي كنكد‪ ،‬هكر کكس‬
‫بدان حكككم و داوری كنككد بككه عدالت داوري كرده‪ ،‬و هككر كككس‬
‫بسوي آن دعوت كند به راه راست هدايت يافته است(‪.)1‬‬

‫‪ -1‬اين حديث را امام ترمذي در سنن خود روايت كرده و اسناد آن ضعيف است‪ ،‬ول معناي آن زيباست‪،‬‬
‫امّا باوجود اينكه منسوب به رسول خدا ص است آن را در مت ذكر نكرده ام‪.‬‬
‫فصل دوّم‬
‫مقارنهای بین رسالت‌های آسمانی‬

‫اوّل‪ :‬منبع و هدف از نازل کردن آنها‬


‫کتابهای آسككمانی منبككع و سككرچشمه‌ی واحدی دارنككد خداونككد‬
‫متعال فرمود‪:‬‬
‫ﭙ ﭚ‬ ‫ﭗ پ‬ ‫ﭕ ﭖ‬ ‫ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ‬
‫ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ‬ ‫ﭛ ﭜ ﭝ‬
‫ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵﭶ ﭷ‬ ‫ﭪ ﭫ ﭬﭭ ﭮ ﭯ ﭰ‬
‫ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ (آل عمران‪.)4-1:‬‬
‫یعنككی‪ :‬الف‪ .‬لم‪ .‬ميككم‪ .‬جككز ذات الله تعالی هیككج معبود بر‬
‫حق ّی وجود ندارد و او زنده ( به خود) و متصكّرف (در كار و بار‬
‫جهان) اسككت‪( .‬همان كسككي كككه) كتاب (قرآن) را بر تككو نازل‬
‫من اصككول‬ ‫كرده اسككت كككه مشتمككل بر حككق اسككت (و متض ّكك‬
‫رسكالتهاي آسكماني پيشيكن‪ ،‬و) تصكديق‌كننده كتابهائي اسكت ككه‬
‫قبككل از آن (براي پيغمككبران فرسككتاده شده‌انككد و) بوده‌انككد‪ .‬و‬
‫خداوند پيش از آن‪ ،‬تورات را (براي موسي) و انجيل را (براي‬
‫عيسكي) نازل كرده اسكت‪ .‬پيكش از (قرآن‪ ،‬تورات و انجيكل را‬
‫نازل كرده اسككككت) جهككككت رهنمود مردمان‪ ،‬و (چون منحرف‬
‫گشتنكككد‪ ،‬قرآن يعنكككي) جدا سكككازنده (حكككق از باطكككل) را فرو‬
‫فرستاده است‪.‬‬
‫کتابهای آسكمانی برای یكک هدف و غایكت نازل شده انكد‪ ،‬تكا‬
‫برنامه‌ی زندگی بشر قرار گیرند‪ ،‬بشری که در روی این کره‌ی‬
‫خاکككی زندگككی مككی کنككد‪ .‬و نازل شده انككد تككا روح و نور حیات‬
‫بخكش و روشنكی بخكش روان انسكان باشكد و تاریکیهای درون و‬
‫تاریکسكتانهای راه و مسكیر زندگكی را کشكف کنكد و بكا تعالیكم و‬
‫آموزه هایش انسان را بسوی حق و سعادت رهبری می کنند‪.‬‬
‫قرآن کریكم در یكک جكا هدفكی را دسكت نشان مكی کنكد کكه‬
‫خدا بككه خاطككر آن تورات و انجیككل و قرآن را هككم بدان هدف‬
‫نازل کرد‪ ،‬آنجا که می فرماید‪:‬‬
‫ﮎ ﮏ ﮐ ﮑ‬ ‫ﭽ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ‬
‫ﮒ ﮓ گ گ ﮖ ﮗ ﮘﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢﮣ‬
‫ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ‬
‫ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬
‫ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜﭝ‬
‫‪240‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ‬ ‫ﭞ ﭟ‬
‫ﭰ ﭱ ﭲ ﭳﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ ﭽ ﭾ‬ ‫ﭮ ﭯ‬
‫ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊژ ﮌ ﮍ ﮎ ﮏ‬ ‫ﭿ ﮀ‬
‫ﮓ گ گ ﮖ ﮗ ﮘﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞﮟ ﮠ‬ ‫ﮐﮑ ﮒ‬
‫ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬﮭ ﮬ ﮭﮮ ﮯ‬ ‫ﮡ ﮢ ﮣ‬
‫ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ‬ ‫ﮰ ﮱ‬
‫ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬ ‫ﯟ ﯠ ﯡ‬

‫ﰈﰒﰒﰒﰒﰒﰒﰒﰒﰒ ﰉ‬ ‫ی‬ ‫ﯼ ی ی‬
‫چ (مائده‪.)50-44:‬‬
‫یعنككی‪ :‬مككا تورات را (بر موسككي) نازل كرديككم كككه در آن‬
‫رهنمودي (بككه سككوي حككق) و نوري (زداينده تاريكيهاي جهككل و‬
‫نادانكي‪ ،‬و پرتوانداز بر احكام الهكي) بود‪ .‬پيغمكبراني ككه تسكليم‬
‫فرمان خدا بودنككد بدان براي يهوديان حكككم مي‌كردنككد‪ ،‬و نيككز‬
‫خداپرسكتان و دانشمندانكي بدان حككم مي‌كردنكد ككه امانتداران‬
‫و پاسكداران كتاب خدا بودنكد‪ .‬پكس (اي علماء يهوديان‪ ،‬و شمكا‬
‫اي مؤمنان!) از مردم نهراسكككيد و بلككككه از مكككن بهراسكككيد (و‬
‫همچون سكككلف صكككالح خود محافظان و مراقبان كتاب خدا و‬
‫مجريان احكام آسماني باشيد) و آيات مرا به بهاي ناچيز (دنيا‪،‬‬
‫همچون رشوه و جاه و مقام) نفروشيكد و (بدانيكد ككه) هرككس‬
‫برابر آن چيزي حكم نكند كه خداوند نازل كرده است (و قصد‬
‫توهيككن بككه احكام الهككي را داشتككه باشككد) او و امثال او بيگمان‬
‫كافرند‪.‬‬
‫و در آن (كتاب آسككماني‪ ،‬تورات نام) بر آنان مقّرر داشتيككم‬
‫ككه انسكان در برابر انسكان (كشتكه مي‌شود) و چشكم در برابر‬
‫چشكم (كور مي‌شود) و بينكي در برابر بينكي (قطكع مي‌شود) و‬
‫گوش در برابر گوش (بريده مي‌شود) و دندان در برابر دندان‬
‫(كشيده مي‌شود) و جراحتها قصاص دارد (و جاني بدان اندازه‬
‫و به همان منوال زخمي مي‌گردد كه جراحت وارد كرده است‬
‫اگككككر مثككككل آن جراحات ممكككككن گردد و خوف جان در ميان‬
‫نباشكد)‪ .‬و اگكر كسكي آن را ببخشكد (و از قصكاص صكرف نظكر‬
‫كنكد)‪ ،‬ايكن كار باعكث بخشكش (برخكي از گناهان) او مي‌گردد‪ .‬و‬
‫كسكي ككه بدانچكه خداونكد نازل كرده اسكت حككم نكنكد (اعكم از‬
‫قصاص و غيره) او و امثال او ستمگر بشمارند‪.‬‬
‫و به دنبال آنان (پيغمبران پيشين)‪ ،‬عيسي پسر مريم را بر‬
‫راه و روش ايشان فرسكتاديم ككه تصكديق‌كننده توراتكي بود ككه‬
‫پيش از او فرستاده شده بود‪ ،‬و براي او انجيل نازل كرديم كه‬
‫در آن رهنمودي (بككه سكككوي حككق) و نوري (زداينده تاريكيهاي‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪241‬‬
‫جهككل و نادانككي‪ ،‬و پرتوانداز بر احكام الهككي) بود‪ ،‬و تورات را‬
‫تصكككككديق مي‌كرد ككككككه پيكككككش از آن نازل شده بود‪ ،‬و براي‬
‫پرهيزگاران راهنما و پنددهنده بود‪.‬‬
‫(ما پس از نزول انجيل بر عيسي‪ ،‬به طرفداران او دستور‬
‫داديم كه) بايد پيروان انجيل به چيزي (از احكام) حكم كنند كه‬
‫خدا در انجيككل نازل كرده اسككت‪ ،‬و كسككي كككه بدانچككه خداونككد‬
‫نازل كرده اسكت حككم نكنكد‪ ،‬او و امثال او متمّرد (از شريعكت‬
‫خدا) هستند‪.‬‬
‫و بر تكو (اي پيغمكبر) كتاب (كامكل و شامكل قرآن) را نازل‬
‫كرديم كه (در همه احكام و اخبار خود) ملزم حق‪ ،‬و موافق و‬
‫حت و سقم)‬ ‫مصدّق كتابهاي پيشين (آسماني)‪ ،‬و شاهد (بر ص ّ‬
‫و حافظ (اصول مسائل) آنها است‪ .‬پس (اگر اهل كتاب از تو‬
‫داوري خواسكتند) ميان آنان بر طبكق چيزي داوري ككن ككه خدا‬
‫بر تكو نازل كرده اسكت‪ ،‬و بكه خاطكر پيروي از اميال و آرزوهاي‬
‫ايشان‪ ،‬از حق و حقيقتي كه براي تو آمده است روي مگردان‪.‬‬
‫(اي مردم!) براي هكر مل ّكتي از شمكا راهكي (براي رسكيدن بكه‬
‫حقائق) و برنامه‌اي (جهكت بيان احكام) قرار داده‌ايكم‪ .‬اگكر خدا‬
‫مي‌خواسكت همكه شمكا (مردمان) را ملّت واحدي مي‌كرد (و بر‬
‫يكككك روال و يكككك سكككرشت مي‌كككسرشت‪ ،‬و لذا راه و برنامكككه‬
‫ما (خدا‬ ‫ارشادي آنان در همكه امكنكه و ازمنكه يككي مي‌كشد) و ا ّك‬
‫چنيكن نكرد) تكا شمكا را در آنچكه (از شرائع) بكه شمكا داده اسكت‬
‫بيازمايكد (و فرمانكبردار يزدان و سكركش از فرمان منّان جدا و‬
‫معلوم شود)‪ .‬پككس (فرصككت را دريابيككد و) بككه سككوي نيكيهككا‬
‫بشتابيد (و به جاي مشاجره در اختلفات به مسابقه در خيرات‬
‫بپردازيكد و بدانيكد ككه) جملگكي بازگشتتان بكه سكوي خدا خواهكد‬
‫بود‪ ،‬و از آنچككه در آن اختلف مي‌كرده‌ايككد آگاهتان خواهككد كرد‬
‫(و هكر يكك را برابر كردار خوب يكا بكد پاداش و پادافره خواهكد‬
‫داد)‪.‬‬
‫و (بكه تكو اي پيغمكبر فرمان مي‌دهيكم بكه ايكن ككه) در ميان‬
‫آنان طبق چيزي حكم كن كه خدا بر تو نازل كرده است‪ ،‬و از‬
‫اميال و آرزوهاي ايشان پيروي مككن‪ ،‬و از آنان برحذر باش ككه‬
‫(بكا كذب و حق‌پوشكي و خيانكت و غرض‌ورزي) تكو را از برخكي‬
‫چيزهائي كككه خدا بر تككو نازل كرده اسككت بككه دور و منحرف‬
‫نكننكد (و احكامكي را پايمال هوي و هوس باطكل خود نسكازند)‪.‬‬
‫پكس اگكر (از حككم خدا رويگردان شدنكد و به قانون خدا) پشت‬
‫كردنكد‪ ،‬بدان ككه خدا مي‌خواهكد بكه سكبب پاره‌اي از گناهانشان‬
‫ايشان را دچار بل و مصيبت سازد (و به عذاب دنيوي‪ ،‬پيش از‬
‫عذاب اخروي گرفتار كند)‪ .‬بيگمان بسياري از مردم (از احكام‬
‫‪242‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫شريعككت) سككرپيچي و تمّرد مي‌كننككد (و از حدود قوانيككن الهككي‬


‫تخطّي مي‌نمايند)‪.‬‬
‫آيا (آن فاسقان از پذيرش حكم تو بر طبق آنچكه خدا نازل‬
‫كرده اسكت سكرپيچي مي‌كننكد و) جوياي حككم جاهلي ّكت (ناشكي‬
‫از هوي و هوس) هستند؟ آيا چه كسي براي افراد معتقد بهتر‬
‫از خدا حكم مي‌كند؟‪.‬‬
‫سیّد قطب رحمه الله تعالی در تفسیر این آیات می گوید‪:‬‬
‫« هدف از نازل شدن هر دینی از جانب خدا برای این اسكت‬
‫آموزه های آن راه و روش زندگكی واقعكی باشكد‪ ،‬دیكن آمكد تكا‬
‫رهكبری زندگكی بشریكت‪ ،‬و مسكئولیّت تنظیكم و حفكظ وجهكت‬
‫دهككی آن را عهده دار شود‪ ،‬دیككن برای ایككن نیامككد کككه مجّرد‬
‫عقیده ای باشككد در قلب و ضمیككر‪ ،‬و برای ایككن نیامككد کككه تنهككا‬
‫شعاری عبادی باشد که در محراب و مسجد اعمال شود‪ .‬این‬
‫مت و‬ ‫و آن بكا وجود ضروری بودنشان برای زندگكی بشكر‪ ،‬و اه ّك‬
‫نقكش آن در تربی ّكت روانكی انسكان‪ ،‬بكه تنهایكی جهكت رهكبری در‬
‫مسیر زندگی و تنظیم و توجیه و حفظ آن کافی نیست مگر بر‬
‫روی شالوده و اسككككاس آن‪ ،‬برنامككككه و راه و روش و نظام و‬
‫شریعككت در زندگككی مردم عمل ً تطبیككق و اجرا گردد‪ ،‬و قانون‬
‫اسككاسی حکومككت باشككد‪ ،‬و مخالفیككن آن مورد مجازات قرار‬
‫گیرند‪.‬‬
‫زندگكی بشكر هرگكز در مسكیر راسكت قرار نمكی گیرد مگكر‬
‫عقیده‪ ،‬شعار و برنامه و شریعتكش را از یک منبكع و سكرچشمه‬
‫برگرفته باشد‪ ،‬و بر قلب و باطن سیطره یافته باشد همانگونه‬
‫کكه بر راه و روش و برنامه‌ی زندگكی مسكلّط اسكت‪ ،‬و مردم را‬
‫مطابكق بكا قوانینكش در زندگكی دنیكا مجازات کنكد‪ ،‬همانگونكه کكه‬
‫بروفكق حسكاب خویكش در زندگكی آخرت بكه آنهكا پاداش مكی‬
‫دهد‪.‬‬
‫زمانككی کككه قدرت توزیككع مككی شود‪ ،‬و منابككع قانون متعدّد‬
‫باشكد‪ ،...‬وقتیکكه سكیطره بر قلب و شعایكر دینكی برای خدا‪ ،‬و‬
‫سكلطه بر حکومكت و قانون برای غیكر او باشكد‪....،‬هنگامكی کكه‬
‫ن خدا باشكد‪ ،‬ولی مأموری ّكت مجازات‬ ‫جزا و پاداش اخروی از آ ِك‬
‫دنیوی در دست کسی دیگر باشد‪ ،‬در آن موقع نفس بشری در‬
‫میان دو سككككلطه‌ی مختلف‪ ،‬و درمیان دو جهتگیری متفاوت‪ ،‬و‬
‫دربیككن دو راه و روش متضاد پاره مككی شود‪ ،‬و دیگككر زندگككی‬
‫بشكر راه تباهكی و نابودی را طكی مكی کنكد‪ ،‬همانگونكه کكه قرآن‬
‫در مناسكبتهای گوناگون ایكن نکتكه را خاطكر نشان سكاخته و مكی‬
‫فرماید‪:‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪243‬‬
‫ﯤ ﯥﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬ ‫ﯢ ﯣ‬ ‫ﯡ‬ ‫ﭽ ﯟ ﯠ‬
‫چ‬
‫(انبیاء‪.)22:‬‬
‫یعنككی‪ :‬گككر در آسككمانها و زميككن‪ ،‬غيككر از يزدان‪ ،‬معبودهككا و‬
‫خدايانككككي مي‌بودنككككد و (امور جهان را مي‌چرخاندنككككد) قطعاً‬
‫آسمانها و زمين تباه مي‌گرديد (و نظام گيتي به هم مي‌خورد‪.‬‬
‫چرا كه بودن دو شاه در كشوري و دو رئيس در اداره‌اي‪ ،‬نظم‬
‫و ترتيكب را بكه هكم مي‌زنكد)‪ .‬لذا يزدان صكاحب سكلطنت جهان‪،‬‬
‫بسكككي برتكككر از آن چيزهائي اسكككت ككككه ايشان (بدو نسكككبت‬
‫مي‌دهند و) بر زبان مي‌رانند و نیز فرود‪:‬‬
‫ﭽ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬
‫چ (مؤمنون‪.)71:‬‬
‫یعنكی‪ :‬اگكر حكق و حقيقكت از خواسككتها و هوسكهاي ايشان‬
‫پيروي مي‌كرد (و جهان هسكتي بر طبكق تمايلتشان بكه گردش‬
‫مي‌افتاد) آسككمانها و زميككن و همككه كسككاني كككه در آنهككا بسككر‬
‫مي‌برنكككد تباه مي‌گرديدنكككد (و نظكككم و نظام كائنات از هكككم‬
‫مي‌پاشيد)‪.‬‬
‫و نیز فرمود‪:‬‬
‫ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ چ‬ ‫ﮝ ﮞ ﮟ‬ ‫ﭽ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ‬
‫(جاثیه‪.)18 :‬‬
‫یعنككی‪ :‬سككپس مككا تككو را (مبعوث كرديككم و) بر آئيككن و راه‬
‫روشنكي از ديكن (خدا ككه برنامكه تكو و همكه انكبياء پيشيكن بوده‬
‫اسكت و اسكلم نام دارد) قرار داديكم‪ .‬پكس‪ ،‬از ايكن آئيكن پيروي‬
‫كن و بدين راه روشن برو (چرا كه آئين رستگاري و راه نجات‬
‫است) و از هوا و هوسهاي كساني پيروي مكن كه (از دين خدا‬
‫بي‌خبرند و از راه حق) آگاهي ندارند‪.‬‬
‫بنابراین‪ ،‬هر دینی از جانب خدا بدین منظور آمد که برنامه‬
‫و ا ساسنامه‌ی زند گی باشكد‪ ،‬چه آن د ین برای یک روستا آمده‬
‫ل بشری ّكت‪ ،‬بكا همكه نسكلها و تیره هكا‬‫مت‪ ،‬و یكا ک ّ‬‫باشكد‪ ،‬یكا یكک ا ّك‬
‫آمده باشكد‪ ،‬در هكر صكورتی کكه دیكن آمده باشكد در کنار عقیده‬
‫ای که تصوّر درست زندگی کردن از آن نشأت می گیرد‪ ،‬و در‬
‫کنار شعایر تعبّدی که قلبها را با خدا مرتبط می کند‪ ،‬برنامه و‬
‫قانونی جهت اداره‌ی امور زندگی حکومت وجود داشته است‪،‬‬
‫‌و ایككن جوانككب سككه گانككه (برنامه‌ی زندگككی‪ ،‬عقیده و شعائر‬
‫عبادی) پایكه های دیكن خدا هسكتند‪ ،‬و هرگاه دیكن آسكمانی اجرا‬
‫شده باشكد دارای ایكن سكه رکكن بوده اسكت‪ .‬زیرا زندگكی بشكر‬
‫‪244‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫اصكلح و تصكحیح نمكی شود جكز زمانكی کكه دیكن و شریعكت الله‬
‫تعالی برنامه‌ی زندگی بشر باشد‪.‬‬
‫در قرآن شواهكككد متعدّدی پیرامون محتوای ادیان گذشتكككه‬
‫ذکر شده‪ ،‬گاهی دین برای یک شهر‪ ،‬یا برای یک قبیله بوده با‬
‫ایككن تکامككل‪ ،‬بككه صككورت مناسككب مرور و گذر آن شهككر یككا آن‬
‫قبیله‪...‬و این تکامل درسه دین بزرگ یهودی‪ ،‬نصرانی و اسلم‬
‫به اتمام رسیدهاست‪.‬‬
‫در ایككن آیات کككه مككا در صككدد بیانشان هسككتیم از تورات‬
‫شروع کرده و می فرماید‪:‬‬
‫ﭽ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆﮇ ﮭ چ الائدة‪٤٤ :‬‬
‫یعنككی‪ :‬مككا تورات را (بر موسككي) نازل كرديككم كككه در آن‬
‫رهنمودي (بككه سككوي حككق) و نوري (زداينده تاريكيهاي جهككل و‬
‫ناداني‪ ،‬و پرتوانداز بر احكام الهي) بود‪.‬‬
‫تورات نازل شده از جانككب خدا (نككه تورات امروز) کتابككی‬
‫بود کكه از جانكب خدا برای هدایكت و رهنمود بنكی اسكرائیل‪ ،‬و‬
‫برای روشككن کردن راه زندگیشان آمككد‪ ،‬کككه همزمان حامككل‬
‫عقیده‌ی توحیككد‪ ،‬شعایككر عبادی مختلف و نیككز حامككل برنامككه و‬
‫قانون شریعت بود‪:‬‬
‫ﮎ ﮏ ﮐ ﮑ ﮒ ﮓ گ‬ ‫ﭽ ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ‬
‫گ ﮖ ﮗ ﮘ ﮭ چ الائدة‪٤٤ :‬‬
‫يعني‪ :‬پيغمبراني كه تسليم فرمان خدا بودند براي يهوديان‬
‫بدان حكككم مي‌كردنككد‪ ،‬و نيككز خداپرسككتان و دانشمندانككي بدان‬
‫حكم مي‌كردند كه امانتداران و پاسداران كتاب خدا بودند‪.‬‬
‫سط‬ ‫خداونكد تورات را نازل فرمود نكه برای اینکكه فقكط تو ّك‬
‫اعتقادات و شعایككككككر عبادتككككككی حاوی آن قلب و روانشان را‬
‫روشنكی و رهنمود بخشكد‪ ،‬بلکكه برای اینکكه علوه بر هدایكت و‬
‫روشنگری قلب وروان ایشان‪ ،‬بكا اجرای شریعكت و قانون خدا‬
‫راه واقكع زندگیشان را نیكز روشكن گردانكد و بدان حکكم کننكد‪ ،‬و‬
‫ایككن زندگككی را در سككایه‌ی ایككن شریعككت و قانون آسككمانی‬
‫برایشان نگككه دارد‪‌ ،‬و پيغمككبراني كككه تسككليم فرمان خداینككد‬
‫وچیزی برای خود در دل نداشته باشند‪ ،‬بلکه همه چیز را برای‬
‫خدا بخواهنكد؛ و نكه خواسكته ای‪ ،‬نكه سكلطه ای‪ ،‬نكه ادعای چیزی‬
‫از ویژگیهای خدایكی ندارنكد‪ ،‬ایكن اسكت معنای واقعكی اسكلم و‬
‫تسكلیم شدن بكه فرمان خدا‪ ،‬پیامكبران بكا ایكن شریعكت درمیان‬
‫يهوديان بدان حككم مي‌كردنكد‪ ،‬ایكن شریعكت خاص آنهكا بود و در‬
‫ایككن محدوده و بككا صككفت آنهككا‪ ،‬علوه بر اینکككه خداپرسككتان و‬
‫دانشمندان کكككككه قاضیان و علمایشان بودنكككككد بدان حككككككم‬
‫مي‌كردند‪ ،‬و مکلّف بودند از کتاب خدا حفاظت کنند و امانتدار‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪245‬‬
‫و پاسككدار آن باشنككد‪ .‬مکلّف بودنككد از آن نگككه داری و در وجود‬
‫خویكش بكا شکكل دهكی و اجرای دیكن و قوانیكن آن در زندگكی بكه‬
‫حقّانی ّ كت آن شهادت دهنككد‪ ،‬همانگونككه در میان قومشان از آن‬
‫نگككه داری کرده و بدان گواهككی میدادنككد بككا اجرا و برپاداشتككن‬
‫شرع و برنامه دین در میان مردم‪.»)1(...‬‬
‫بدون رسككككالت آسككككمانی بشری ّككككت همچنان در اختلف و‬
‫کشمکش و سرگشته و بدون راهیابی باقی خواهد ماند‪:‬‬
‫ﭽﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ‬
‫ﮎ ﮏ ﮐﮑ چ (بقره‪.)213 :‬‬
‫یعنكككی‪ :‬مردمان (برابر فطرت در آغاز از نظكككر انديشكككه و‬
‫صكورت اجتماعكي يك‌گونكه و) يكك دسكته بودنكد‪( .‬كم‌ككم دوره‬
‫صرف فطري بكه پايان رسكيد و جوامكع و طبقات پديكد آمدنكد و‬ ‫ِك‬
‫بنكككا بكككه اسكككتعدادهاي عقلي و شرائط اجتماعكككي‪ ،‬اختلفات و‬
‫تضادهائي بككه وجود آمككد و مرحله بلوغ و بيداري بشري ّككت فرا‬
‫رسكيد) پكس خداونكد پيغمكبران را برانگيخكت تكا (مردمان را بكه‬
‫بهشككت و دوزخ) بشارت دهنككد و بترسككانند‪ .‬و كتاب (آسككماني)‬
‫ككه مشتمكل بر حكق بود و بكه سكوي حقيقكت (و عدالت) دعوت‬
‫مي‌كرد‪ ،‬بر آنان نازل كرد تكككا در ميان مردمان راجكككع بدانچكككه‬
‫اختلف مي‌ورزيدند داوري كند‪.‬‬

‫‪ -1‬فی ظلل القرآن‪ :‬ج ‪6‬ص ‪.895‬‬


‫‪246‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫صه‬
‫مه و رسالت خا ّ‬
‫دوّم‪ :‬رسالت عا ّ‬
‫رسكككالت و دیكككن آسكككمانی در گذشتكككه های دور برای اقوام‬
‫خص و تعییككن شده نازل مككی شدنككد‪‌ ،‬و آخریككن رسككالت‬ ‫مش ّكك‬
‫مه‌ی‬‫آسكمانی کكه بر خاتكم انبیاء و رسكولن نازل گردیكد برای عا ّ‬
‫بشری ّككت نازل‪ ،‬و مقتضككی ایككن اسككت کككه بككا داشتككن ویژگككی‬
‫جاودانگكی و قابكل اجرا بودن در هكر شرایكط و زمان و مکان از‬
‫دیگكر رسكالتها ممتاز باشكد‪ ،‬و خداونكد چنیكن امتیاز منحصكر بكه‬
‫فردی بدان بخشیكد و قبكل ازوفات رسكول خدا ص ایكن آیكه را‬
‫نازل فرمود‪:‬‬
‫ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ‬ ‫ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ ﭙ‬
‫ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬﭭ ﭮ ﭯﭰ ﭱ‬
‫ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹﭺ ﭻ چ ﭽ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ‬ ‫ﭲ ﭳ ﭴ‬
‫ﮄ ﮅﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍﮎ ﮏ ﮐ ﮑ ﮒ ﮓ چ (مائده‪)3:‬‬
‫یعنی‪ :‬امروز (احكام) دين شما را برايتان كامل كردم و (با‬
‫عّزت بخشيدن به شما و استوار داشتن گامهايتان) نعمت خود‬
‫را بر شمكا تكميكل نمودم و اسكلم را بكه عنوان آئيكن خداپسكند‬
‫براي شما برگزيدم‪.‬‬
‫سككیّد قطككب –رحمككه الله‪ -‬درتفسككیر ایككن آیككه معنككی آن را‬
‫خیلی روشن بیان کرده و می فرماید‪:‬‬
‫«مؤمكن در جلو کامكل شدن ایكن دیكن مكی ایسكتد‪ ،‬گذرا بكه‬
‫کاروان ایمان‪ ،‬و کاروان رسككالتها‪ ،‬و کاروان پیغمككبران از آغاز‬
‫فجكر بشری ّكت‪ ،‬و از نخسكتین فرسكتاده تكا ایكن رسكالت اخیكر‬
‫می را نگاه مككی کنككد‪ ...‬چككه مككی بینككد؟ ایككن کاروان‬ ‫پیامككبر ا ّكك‬
‫طولنككی پیوسككته را مككی بینككد‪‌ ،‬کاروان نور و هدایككت‪ ،‬نشانككه و‬
‫ما مككی بینككد کككه همككه‬
‫تابلوهای راهنمككا در طول مسككیر راه‪ ،‬ا ّ ك‬
‫پیامكبران قبكل از رسكول خاتكم فقكط حامكل رسكالت بسكوی قوم‬
‫خود بودنكد‪ ،‬و مكی بینكد کكه تمام رسكالت و شریعتهای قبكل از‬
‫اسكلم تنهكا برای یكک مقطكع زمانكی آمده انكد‪ ،‬رسكالت خاص‪،‬‬
‫برای مجموعه ای خاص‪ ،‬در یک محیط خاص‪....‬از این رو همه‬
‫رسكالتها تحكت ایكن شرایكط‪ ،‬و متناسكب بكا کیفی ّكت ایكن شرایكط‪،‬‬
‫همه بسوی بندگی خدای یکتا و بی نظیر دعوت می کنند‪ ،‬این‬
‫است توحید‪ -‬همه برای یک نوع بندگی برای خدای یکتا دعوت‬
‫مكی کننكد‪ ،‬ایكن اسكت اسكلم‪ -‬ولی هكر کدام شریعكت و قوانیكن‬
‫زندگی واقعی متناسب با حالت جامعه‪ ،‬و متناسب با محیط و‬
‫حالت زمان و شرایط موجود را دارند‪.‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪247‬‬
‫تككا اینکككه خداونككد متعال اراده کرد کككه رسككالتش را خاتمككه‬
‫دهد‪ ،‬یک رسول را برای کل بشری ّكت به عنوان رسالت «برای‬
‫انسكان » روانكه کرد‪ ،‬نكه برای مجموعكه ای از مردم در محیكط‬
‫خاص‪ ،‬برای زمانكی محدود‪ ،‬بكا شرایكط ویژه‪ ،‬بلکكه ایكن رسكالت‬
‫«انسان » را در ورای همه شرایط و محیط ها و زمان ها مورد‬
‫خطاب قرار مككی دهككد‪ ،‬چون خطاب آن بككا فطرت و سككرشت‬
‫بشری است که هرگز قابل تبدیل و تغییر و تحوّل نیست‪:‬‬
‫ﯗﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣﯤ‬ ‫ﭽ ﯔ ﯕ ﯖ‬
‫چ (روم‪)30:‬‬ ‫ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬
‫یعنككی‪ :‬ايككن سككرشتي اسككت كككه خداونككد مردمان را بر آن‬
‫سككرشته اسككت‪ .‬نبايككد سككرشت خدا را تغييككر داد (و آن را از‬
‫خداگرائي بككككه كفرگرائي‪ ،‬و از دينداري بككككه بي‌دينككككي‪ ،‬و از‬
‫راسكتروي بكه كجروي كشانكد)‪ .‬ايكن اسكت ديكن و آئيكن محككم و‬
‫استوار‪ ،‬و ليكن اكثر مردم (چنين چيزي را) نمي‌دانند‪.‬‬
‫صلی نازل‬ ‫همراه بكا ایكن رسكالت خدا شریعكت و قوانیكن مف ّك‬
‫فرمود کكككه در برگیرنده‌ی تمام جوانكككب زندگكككی « انسكككان »‬
‫اسكت‪‌ ،‬و قواعكد و مبادی اصكولی ثوابكت و متغیّرات را برایكش‬
‫وضككع کرد‪ ،‬متغیّرات برای مراحككل پیشرفككت اوضاع و تغییككر‬
‫شرایط و زمان و مکان‪ ،‬و برای مسائلی که با تغییر شرایط و‬
‫پیشرفككت زمان و مکان قابككل تغییككر نیسككتند احکام تفصككیلی و‬
‫قوانیككن جزئی ثابككت و غیككر قابككل تغییككر را وضككع کرد‪ ،...‬و‬
‫همچنیككن شریعككت آخریككن رسككالت بككا مبادی کلّی‪ ،‬و احکام‬
‫تفصككیلی‪ ،‬محتوی کلی ّكه مایحتاج زندگككی انسككان‪ ،‬از شروع ایككن‬
‫رسككالت تككا آخككر زمان اسككت‪ ،‬و برای اینکككه مسككتمر‪ ،‬و پویككا و‬
‫متجدّد بكه دور ایكن محور و داخكل ایكن حلقكه بچرخكد ضوابكط و‬
‫توجیهات و تشریعات و تنظیمات وضع نمود(‪.»)1‬‬
‫قرآن در چنكد مورد بكه ایكن معنكی‪ -‬کمال و فراگیری اسكلم‪-‬‬
‫اشاره کرده و می فرماید‪:‬‬
‫ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ‬ ‫ﭽﭟ ﭠ ﭡ ﭢ‬
‫ﭭﭮ ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ چ (نل‪)89:‬‬
‫یعنكی‪ :‬مكا ايكن كتاب (آسكماني) را بر تكو نازل كرده‌ايكم ككه‬
‫بيانگكر همه‌چيكز (امور ديكن مورد نياز مردم) و وسكيله هدايكت و‬
‫مايككه رحمككت و مژده‌رسككان مسككلمانان (بككه نعمككت جاويدان‬
‫يزدان) است‪.‬‬
‫همچنین خداوند متعال فرمود‪:‬‬

‫‪ -1‬فی ظلل القرآن ‪.6/482‬‬


‫‪248‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫ﮀ ﮁ‬ ‫ﭽ ﭾﭿ‬ ‫ﭽﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ‬
‫ﮂ ﮃ ﮄ ﮅﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ چ (انعام‪.)38:‬‬
‫یعنكی‪ :‬در كتاب (كائنات) هيكچ چيكز را فروگذار نكرده‌ايكم (و‬
‫همه‌چيز را ضبط و به همه چيز پرداخته‌ايم‪.‬‬
‫بنابراین شریعت خاتم جامع همه محاسن و امتیازات والی‬
‫رسكالتهای سكابق اسكت‪‌ ،‬و در کمال و جلل و عظمكت بر همكه‬
‫تفوّق و برتری دارد‪ .‬حسكككن بصكككری ‪ -‬رحمكككه الله‪ -‬فرمود‪« :‬‬
‫خداوند صد و چهار کتاب نازل کرد‪ ،‬سپس علوم و دانش را در‬
‫چهار کتاب تورات و انجیككل و زبور و فرقان (قرآن) قرار داد‪،‬‬
‫سپس علوم این سه کتاب را هم در قرآن گذاشت (‪.»)1‬‬

‫‪ -1‬الکلیل سیوطی (اضواء البیان ‪.)336 /3‬‬


‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪249‬‬

‫سوّم‪ :‬حفظ و نگهداری رسالتهای آسمانی‬


‫رسكالت و شریعتهای سكابق در گرو وقكت و زمان بود‪ ،‬بكه ناچار‬
‫ماندگار و جاودان نبودنكد‪ ،‬و خداونكد تکفّكل حفكظ و نگهداریشان‬
‫را نکرده‪ ،‬بلکككه حفككظ و نگهداری از آن بر عهده‌ی دانشمندان‬
‫مت بود که بر آنها نازل شده بود‪ ،‬مانند تورات که خداوند‬ ‫آن ا ّ‬
‫در باره‌ی آن فرمود‪:‬‬
‫ﮎ ﮏ ﮐ ﮑ‬ ‫ﭽ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ‬
‫گ ﮖ ﮗ ﮘﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ‬ ‫ﮒ ﮓ گ‬
‫ﮠ ﮡ ﮢﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ چ (مائده‪.)44 :‬‬
‫یعنی‪ :‬پيغمبراني كه تسليم فرمان خدا بودند برای يهوديان‬
‫بدان حكككم مي‌كردنككد‪ ،‬و نيككز خداپرسككتان و دانشمندانككي بدان‬
‫حكم مي‌كردند كه امانتداران و پاسداران كتاب خدا بودند‪.‬‬
‫خداپرسكتان و دانشمندان هكم از عهده‌ی حفكظ کتابشان بر‬
‫نیامدنككد‪ ،‬بلکككه برخككی مرتکككب خیانككت شدنككد و در آن تغییككر و‬
‫تحریف و تبدیل کردند‪ ،‬و برای تحقیق این امر هم کافی است‬
‫به تورات مراجعه کنی تا ببینی به چه میزان دستخوش تبدیل‬
‫و تغییر و دگرگونی شده‪ ،‬نه فقط در فروع و جزئیّات‪ ،‬بلکه در‬
‫اصكول اعتقادی آن تغییكر ایجاد کردنكد‪ ،‬ازجمله افتراهایكی را بكه‬
‫خداونككد متعال نسككبت دادنككد کككه بدن مؤمككن از شنیدنشان بككه‬
‫لرزه مككی افتنككد‪ ،‬ونارواهایككی درباره‌ی پیامككبران گفتنككد کككه‬
‫فرومایه ها را هم به دفاع ازآنها وامیدارد (‪.)1‬‬

‫‪ -1‬در جلد اوّل این سلسه اندکی از افترائات یهود درباره‌ی خدا را بیان کرده ایم‪ ،‬و دربش اوّل این‬
‫کتاب هم به بر خی ازتمتهای آن ا بر پیا مبان را ن یر یادآور شد یم‪‌،‬در ا ین ق سمت هم یک نو نه از‬
‫تریف را ذکر می کنیم که تورات را بصورت متناقض کرده‪ ،‬نص و عبارت اصلی تورات این است‪« :‬‬
‫یکانه پسر مبوبت را بگیر و ذبح کن » ‪ ،‬این پسر اساعیل بود‪ ،‬ولی یهود خوشایند نبودند از اینکه‬
‫اساعیل و فرزندانش که عرب از نسل ایشان بود بدین فضل نائل گردند‪ ،‬از ا ین رو واژه‌ی اسحاق را‬
‫وارد کرد ند تا آن برتری را به خود ن سبت ده ند‪ ،‬و نص مذکور در تورات تر یف شده‌ی امروز به ا ین‬
‫صورت در آمد‪« :‬یگانه پسری که دوست داری اسحاق را بگیر و ذبح کن »(سفر تکوین‪ ،‬اصحاح‬
‫دوّم‪‌،‬فقره (‪ .))2‬ولی ک سی که عبارت تورات را تر یف کرده‪ ،‬متوجّه بنود که با ن صوص دی گر تورات‬
‫تنا قض و تضاد بوجود آورده‪ ،‬زیرا در تورات آمده که ا ساعیل زما نی به دن یا آ مد که ابراه یم در سن‬
‫هشتاد و شش سالگی بود‪ ،‬به ا صحاح شانز هم سفر تکو ین نگاه کن از سفر تکو ین‪ ،‬بنابر ا ین یگا نه‬
‫فرزند ابراهیم در آن موقع اساعیل بوده‪ ،‬چون در تورات آمده که وقتی اسحاق به دنیا آمد عمر ابراهیم‬
‫صد سال بود (اصحاح بیست و یکم از سفر تکوین‪ ،‬فقره‌ی (‪ .) )5‬دیدی چگونه خداوند متعال حیله‬
‫‪250‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫برای حفاظككت و نگهداری از رسككالت خاتككم النبیاء خداونككد‬


‫متعال خود آن را عهده دار شككككد‪ ،‬و بككككه بشككككر واگذار ننمود‪،‬‬
‫همانگونه که می فرماید‪:‬‬
‫ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ چ (حجر‪)9:‬‬ ‫ﭽ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ‬
‫یعنككی‪ :‬مككا خود قرآن را فرسككتاده‌ايم و خود مككا پاسككدار آن‬
‫مي‌باشيككم (و تككا روز رسككتاخيز آن را از دسككتبرد دشمنان و از‬
‫هرگونه تغيير و تبديل زمان محفوظ و مصون مي‌داريم)‪.‬‬
‫اگككككر امروز بككككه شرق و غرب جهان نگاه کنككككی مشاهده‬
‫خواهیككد کرد شمار کسككانی کككه قرآن را در قلب نگهداری مككی‬
‫‪1‬‬
‫ملحكد یكا یهودی یكا‬
‫کننكد سكرسام آورنكد( )‪ ،‬بطوریکكه اگكر افراد ُ‬
‫صلیبی بخواهند تنها یک حرف آن را تغییر دهند‪ ،‬قطعا ً کودک یا‬
‫زن خانكه دار یكا پیكر زنكی کكه نابینكا هكم شده پیدا مكی شونكد کكه‬
‫علیكه آن تحریكف بكه پكا خاسكته و خطكا را از درسكت تشخیكص‬
‫دهككد‪‌ ،‬ككچه رسككد بككه علمایككی کككه آن را حفككظ کرده و معانككی‬
‫دقیقككش را مككی داننككد و از چشمه‌ی علوم آن سككیراب شده‬
‫اند‪...‬‬
‫بكا نگاه بكه تاریكخ قرآن‪ ،‬پكی خواهیكم برد در طول مدّت نكه‬
‫چندان زیاد چقدر مورد عنایت‪ ،‬تفسیر‪ ،‬تحقیق و اعراب گذاری‬
‫صه و اخبار و احکامككش چگونككه تدویككن شده‬ ‫قرار گرفتككه‪ ،‬و ق ّ ك‬
‫اند‪.‬‬
‫اگكر حفكظ و نگهداری الهكی ربّانكی نبود اینگونكه باقكی نمكی‬
‫مانككد‪ ،‬و تككا زوال و نابودی ایككن جهان همچنان قرآن محفوظ و‬
‫دست نخورده باقی خواهد ماند‪.‬‬

‫و دسیسه‌ی آنا را رسوا کزده و تریف و تبدیلشان را آشکار ساخت‪ ،‬و در فصل «بشارات » به این‬
‫تریف اشاره کرده ام‪.‬‬
‫‪ -1‬ی کی از ا سباب ح فظ قرآن ا ین ا ست که خداو ند ح فظ و تلت آن را آ سان کرده هانگو نه که می‬
‫فرماید‪ (:‬وََل َقدْ يَ سّ ْرنَا اْلقُرْآ َن لِل ّذكْرِ َف َهلْ مِن ّم ّدكِرٍ) (قمر‪ )22:‬یعنی‪ :‬ما قرآن را ساده و آسان ساخته‌اي ‪،‬‬
‫آيا پندپذير و عبت‌گيي هست‌؟‪.‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪251‬‬

‫چهارم‪ :‬مواضع اتفاق و اختلف در بین رسالت‬


‫آسمانی‬

‫دین واحد‬
‫رسكالتهای پیامكبران از جانكب خداونكد دانای حکیكم و خبیكر نازل‬
‫شده اند‪ ،‬از این رو نمایانگر یک راه مستقیم هستند که اوّل تا‬
‫آخر همگی سالک آن راه بودند‪ ،‬در اثنای عرضه و بیان دعوت‬
‫پیامكبران کكه قرآن بدان اشاره کرده جملگكی بكه یكک دیكن واحكد‬
‫دعوت میکنند که اسلم است‪:،‬‬
‫ﭽ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چﭽ چ (آل عمران‪ ،)19:‬یعنككی‪ :‬بيگمان ديككن‬
‫(حق و پسنديده) در پيشگاه خدا اسلم (يعني خالصانه تسليم‬
‫فرمان الله شدن) اسككت (و ايككن‪ ،‬آئيككن همككه پيغمككبران بوده‬
‫اسكت)‪ .‬چون اسكلم بكه تعبیكر قرآن نام یكک دیكن خاص نیسكت‪،‬‬
‫بلکكه اسكم آن درن واحكد و مشترک اسكت کكه همكه انبیاء بدان‬
‫دعوت کردند‪ ،‬نوح می گفت‪:‬‬
‫چ ﭽ ﭾ ﭿﮀ ﮁ ﮂ ﮃ‬ ‫ﭽ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹﭺ ﭻ‬
‫ﮄ ﮅ ﮆ چ (یونس‪.)72:‬‬
‫یعنكی‪ :‬و بكه مكن دسكتور داده شده اسكت ككه (همكه كار و بار‬
‫خود را بدو حوالت دارم و) از زمره تسكككككككككليم‌كنندگان (امور‬
‫زندگي به خدا و فرمانبرداران اوامر الله) باشم‪.‬‬
‫و اسلم آن دین است که خداوند پدر انبیاء را بدان فرمان‬
‫داد و فرمود‪:‬‬
‫ﭽ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ چ (بقره‪.)131:‬‬
‫یعنكی‪ :‬آن گاه ككه پروردگارش (همراه بكا نمودن نشانه‌كها و‬
‫آيات كونكي و نفسكي) بدو گفكت‪( :‬بكه يگانگكي خدا اقرار كن و)‬
‫اخلص داشتكه باش‪ .‬گفكت‪( :‬اقرار كردم و سكر بر آسكتان تكو‬
‫سائيدم و) خالصانه تسليم پروردگار جهانيان گشتم‪.‬‬
‫همچنیكن ابراهیكم و یعقوب هكر دو پسكرانشان را بكه اسكلم‬
‫توصیه کردند و گفتند‪:‬‬
‫ﭽ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ‬
‫ﯕ ﯖ ﯗ چ (بقره‪)132:‬‬
‫و ابراهيككم فرزندان خود را بككه ايككن آئيككن سككفارش كرد‪ ،‬و‬
‫يعقوب (نوه او نيككز چنيككن كرد‪ .‬هككر كدام بككه فرزندان خويككش‬
‫‪252‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫گفتنككد‪ ):‬اي فرزندان مككن! خداونككد‪ ،‬آئيككن (توحيدي اسككلم) را‬


‫براي شمككا برگزيده اسككت‪( .‬پككس بككه مككا قول بدهيككد كككه يككك‬
‫لحظكه هكم از آن دوري نكنيكد) و نميريكد جكز ايكن ككه مسكلمان‬
‫باشيد‪.‬‬
‫پسران یعقوب در جواب پدرشان گفتند‪:‬‬
‫ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬ ‫ﭽ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ‬
‫چ‬
‫(بقره‪)133:‬‬
‫مد را تكذيكب‬ ‫یعنكی‪ :‬آيكا (شمكا يهوديان و مسكيحيان ككه مح ّك‬
‫مي‌نمائيد و ادّعاء داريد كه بر آئين يعقوب هستيد) هنگامي كه‬
‫مرگ يعقوب فرا رسكككيد‪ ،‬شمكككا حاضكككر بوديكككد (تكككا آئينكككي را‬
‫بشناسككيد كككه بر آن مرد؟)‪ .‬آن هنگامككي كككه بككه فرزندان خود‬
‫گفكت‪ :‬پكس از مكن چكه چيكز را مي‌پرسكتيد؟ گفتنكد‪ :‬خداي تكو‪،‬‬
‫خداي پدرانككت ابراهيككم و اسككماعيل و اسككحاق را كككه خداونككد‬
‫يگانكه اسكت و مكا تسكليم (فرمان) او هسكتيم (و سكر عبادت و‬
‫بندگي بر آستانش مي‌سائيم)‪.‬‬
‫و موسی به قوم خود می گوید‪:‬‬
‫ﮡ‬ ‫ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ‬ ‫ﭽ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ‬
‫ﮢ ﮣ چ (یونس‪)84:‬‬
‫یعنكی‪ :‬موسكي (براي دلداري و تشجيكع مؤمنان) گفكت‪ :‬اي‬
‫قوم من! اگر واقعا ً به خدا ايمان داريد بر او توك ّل كنيد (و بايد‬
‫بر او توكّل كنيد) اگر خود را بدو تسليم كرده‌ايد‪.‬‬
‫و حواریون خطاب به عیسی می گویند‪:‬‬
‫ﭽ‬
‫چ (آل عمران‪.)52:‬‬ ‫ﯼ ی ی ی‬
‫یعنكی‪ :‬بكه او ايمان آورده‌ايم‌؛ و (تكو نيكز) گواه باش ككه مكا‬
‫مخلص و منقاد (اوامر او) هستيم‪.‬‬
‫گروهی ازاهل کتاب قرآن را شنیدند گفتند‪:‬‬
‫ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ‬ ‫ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ‬ ‫ﭽﭢ ﭣ‬
‫ﭮ ﭯ ﭰ ﭱ چ (قصص‪.)53:‬‬
‫یعنی‪ :‬مي‌گويند‪ :‬بدان باور داريم‪ ،‬چرا كه آن حق بوده و از‬
‫سكوي پروردگارمان (نازل شده) اسكت‪ .‬ما پيكش از نزول قرآن‬
‫هكم مسكلمان بوده‌ايكم (و نشانه‌هاي ايكن پيغمكبر را در كتابهاي‬
‫آسكماني خود يافته‌ايكم‪ ،‬و هكم اينكك ككه او را بازشناختكه و آيات‬
‫قرآنكي را بكا كتابهاي ديگكر آسكماني همسكو وهماهنكگ ديده‌ايكم‪،‬‬
‫آن را با جان و دل پذيرا شده‌ايم)‪.‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪253‬‬
‫می اسكت کكه از‬
‫بنابر توضیحات سكابق «اسكلم »شعار عا ّك‬
‫مدی ص بر سككر‬‫عصككرهای گذشته‌ی تاریككخ تككا عصككر نبوّت مح ّ‬
‫زبان انبیاء و پیروانشان جاری بوده‪.‬‬

‫اسلم آوردن چگونه تح ّ‬


‫قق می یابد‬
‫اسلم اطاعت و تسلیم شدن خداوند متعال است‪ ،‬آنهم با‬
‫انجام اوامكر و فرامیكن خدا‪ ،‬و ترک منهیّات و دوری ازمحّرمات‬
‫تحقّككق مییابككد‪ ،‬از ایككن رو اسككلم آوردن در زمان نوح –علیككه‬
‫سلم‪ -‬پیروی و اطاعكت بود از دسكتوراتی کكه دیكن نوح‪ ،‬و در‬ ‫ال ّك‬
‫زمان موسی با پیروی از شریعت موسی‪ ،‬و در زمان عیسی با‬
‫مد ص بكا پایبندی و التزام‬
‫پیروی از انجیكل‪ ،‬و اسكلم دوران مح ّك‬
‫بككه آنچككه او از جانككب خدا آورد از قرآن و سككنّت محقّككق مككی‬
‫گردد‪.‬‬

‫هسته‌ی دعوت همه پیامبران‬


‫هسككته و جوهككر رسككالتهای آسككمانی دعوت بككه توحیككد و یکتككا‬
‫پرسكتی و دوری از پرسكتش غیكر خداسكت‪ ،‬همانگونكه کكه ایكن‬
‫قضیككه را دسككت نشان کرده و در مواضككع متعدّد بر آن تأکیككد‬
‫کرده‪ ،‬گاهی به صورت ذکر دعوت پیامبران‪ ،‬و در مورد دعوت‬
‫نوح می فرماید‪:‬‬
‫ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ‬ ‫ﭽﭥ ﭦ ﭧ ﭨ‬
‫ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ چ (اعراف‪)59:‬‬ ‫ﭳ‬
‫اي قوم مكن! براي شمكا جكز خدا معبودي نيسكت‪ .‬پكس تنهكا‬
‫خدا را بپرستيد‪.‬‬
‫و ابراهیم به قوم خویش فرمود‪:‬‬
‫ﭽ پ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦچ‬
‫(عنکبوت‪)16:‬‬
‫یعنی‪( :‬خاطرنشان ساز داستان) ابراهيم را‪ ،‬آن زماني كه‬
‫او به قوم خود گفت‪ :‬خدا را بپرستيد و خويشتن را از (عذاب)‬
‫او بپرهيزيد‪.‬‬
‫و هود به قوم خود فرمود‪:‬‬
‫ﯨﯩ‬ ‫ﭽ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ‬
‫چ‬
‫(اعراف‪)65:‬‬
‫‪254‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫یعنی‪ :‬هود به قوم عاد گفت‪ :‬اي قوم من!جز الله تعالی را‬
‫ق نداريد‪.‬‬ ‫نپرستيد و (بدانيد) جز او معبود بر ح ّ‬
‫و صالح به قومش می فرمود‪:‬‬
‫ﭽ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣﯤ‬
‫ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬
‫ﯼ ی چ (اعراف‪.)73:‬‬
‫یعنكی‪ :‬اي قوم مكن! تنهكا الله را بپرسكتيد و (بدانيكد) جكز او‬
‫معبود بر حق نداريد‪.‬‬
‫و گاهی هم این قضیه بدین صورت در قرآن بیان می شود‬
‫که با نص صریح یاد آوری می کند که همه پیامبران برای این‬
‫مهم ارسال شدند‪ ،‬آنجا که می فرماید‪:‬‬
‫ﭝ ﭞ‬ ‫ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜ‬
‫ﭟ ﭠ چ‬
‫(انبیاء‪)25:‬‬
‫یعنی‪ :‬ما پيش از تو هيچ پيغمبري را نفرستاده‌ايم‪ ،‬مگر اين‬
‫ككه بكه او وحكي كرده‌ايكم ككه‪ :‬معبودي جكز مكن بر حكق نيسكت‪،‬‬
‫پس فقط مرا پرستش كنيد‪.‬‬
‫برخكی اوقات بكا ذکكر سكیره‌ی یکایكک انبیاء و پیروانشان آنهكا‬
‫مت واحكد‬ ‫را در یكک سكلک و رشتكه تنظیكم کرده و از آنهكا یكک ا ّك‬
‫بوجود می آورد‪:‬‬
‫ﭽ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ چ (انبیاء‪.)92:‬‬
‫یعنی‪ :‬اين (پيغمبران بزرگي كه بدانان اشاره شد‪ ،‬همگي)‬
‫ملّت يگانه‌اي بوده (و آئيكن واحكد و برنامكه يكتائي دارنكد) و مكن‬
‫پروردگار همه شما هستم‪ ،‬پس تنها مرا پرستش كنيد (چرا كه‬
‫ملّت واحد‪ ،‬با برنامه واحد‪ ،‬بايد روبه خداي واحد كند)‪.‬‬
‫و گاهی اوقات هم « دین و ملّت »به عنوان استجابه‌ی خدا‬
‫و تحقّكق بخشیدن بكه بندگكی او معّرفكی کرده‪ ،‬و کسكانی را کكه‬
‫بر خلف این عمل کنند را به سفاهت و گمراهی توصیف می‬
‫کند‪ ،‬همانگونه که می فرماید‪:‬‬
‫ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎﮏ ﮐ ﮑ ﮒ ﮓگ گ‬ ‫ﭽ ﮆ ﮇ‬
‫ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ چ (بقره‪.)130:‬‬
‫یعنی‪ :‬چه كسي از آئين ابراهيم رويگردان خواهد شد مگر‬
‫آن (نادانككي) كككه خود را خوار و كوچككك داشتككه و (انسككانيّت و‬
‫عقل خويش را به بازيچه گيرد و ناچيز دارد؟)‪.‬‬
‫و « ملّت » ابراهیم را اینگونه معّرفی می کند‪:‬‬
‫ﭽ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ چ (انعام‪:‬‬
‫‪.)79‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪255‬‬
‫یعنی‪ :‬بيگمان من رو به سوي كسي مي‌كنم كه آسمانها و‬
‫زمين را آفريده است‪ ،‬و من (از هر راهي جز راه او) به كنارم‬
‫و از زمره مشركان نيستم‪.‬‬
‫و گاهی هم در قالب بیان وصیّت انبیاء برای پیامبران بعدی‬
‫این دعوت توحیدی همه را بیان می کند‪ ،‬مانند‪:‬‬
‫ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬ ‫ﭽ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ‬
‫‪1‬‬
‫چ‬
‫(بقره‪)133:‬‬
‫مد را تكذيكب‬ ‫یعنكی‪ :‬آيكا (شمكا يهوديان و مسكيحيان ككه مح ّك‬
‫مي‌نمائيد و ادّعاء داريد كه بر آئين يعقوب هستيد) هنگامي كه‬
‫مرگ يعقوب فرا رسكككيد‪ ،‬شمكككا حاضكككر بوديكككد (تكككا آئينكككي را‬
‫بشناسككيد كككه بر آن مرد؟)‪ .‬آن هنگامككي كككه بككه فرزندان خود‬
‫گفكت‪ :‬پكس از مكن چكه چيكز را مي‌پرسكتيد؟ گفتنكد‪ :‬خداي تكو‪،‬‬
‫خداي پدرانككت ابراهيككم و اسككماعيل و اسككحاق را كككه خداونككد‬
‫يگانه است‪.‬‬
‫و یككا بككا نككص صككریح وحدت دیككن تشریككع شده برای همككه‬
‫پیامبران بزرگوار را یادآور می شود‪ ،‬مثل‪:‬‬
‫ﭽﭹ ﭺ ﭻ چ ﭽ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ‬
‫گ گ ﮖ‬ ‫ﮉ ﮊژ ﮌ ﮍ ﮎ ﮏ ﮐ ﮑﮒ ﮓ‬
‫ﮗ ﮘﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ چ (شوري‪)13:‬‬
‫يعنكي‪ :‬خداونكد آئينكي را براي شمكا (مؤمنان) بيان داشتكه و‬
‫روشكن نموده اسكت ككه آن را بكه نوح توصكيه كرده اسكت و مكا‬
‫آن را بكه تكو وحكي و بكه ابراهيكم و موسكي و عيسكي سكفارش‬
‫نموده‌ايكم (بكه همكه آنان سكفارش كرده‌ايكم ككه اصكول) ديكن را‬
‫پابرجا داريد و در آن تفّرقه نكنيد و اختلف نورزيد‪.‬‬

‫‪ -1‬درسنّت ثابت است که نوح هم پسرش را به این امر توصیه کرد‪ ،‬عبدال بن عمرو روایت کرده که‬
‫ر سول خدا فرمود‪ « :‬وق تی که وق تی وفات نوح فرا ر سید به پ سرش گ فت‪ :‬من تئ را به انام دو چ یز‬
‫توصیه می کنم و از انام کار دیگر تو را باز می دارم‪ ،‬تو را به ل اله الّ ال امر می کنم‪ ،‬زیرا اگر آسانا و‬
‫زمین دریک کفه‌ی ترازویی گذاشته شود و ل اله ا ّل ال هم درکفه‌ی دیگر آن باشد‪ ،‬این کلمه سنگین‬
‫تر است‪ ،‬و چنانچه آسانای هفتگانه یک حلقه‌ی بسته شده و مغلق باشند ل اله الّال و سبحان ال و بمده‬
‫آن را در هم می شکند‪ ،‬که واقعا ناز و ذکر هر چیزی است‪‌،‬و با آن مردم روزی داده میشوند‪ ،‬و تو را از‬
‫شرک و تکبّر بازدارم» ‪.‬روایست البخاری در الدب الفردص ‪ ،548‬واحدس ‪ ،2/169،170،226‬و بیهقسی‬
‫در الساء (‪79‬هندیه) نگاه کن به سلسله الحادیث الصحیحة حدیث شاره ‪.134‬‬
‫‪256‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫ر سالتهای سابق عوا مل بند گی خال صانه را بیان می‬


‫ﮐنند‬
‫رسكالت و شریعتهای پیامكبران سكابق تنهكا بكا دعوت بكه توحیكد‬
‫اکتفاء نکردنكد‪ ،‬بلکكه اسكباب و عوامكل و چگونگكی ایكن عبادت و‬
‫بندگكی حكق خالصكانه را کكه چاره ای جكز انجام آن برای کسكی‬
‫نیست را نیز تبیین کردند‪ ،‬آنهم با یادآوری ویژگیهای الوهی ّت و‬
‫جه‬‫خداوندی‪ ،‬و بحكث از نعمتهای کكه خدا ارزانكی داده‪ ،‬و بكا متو ّك‬
‫سكاختن عقكل و نگاه هكا بكه ملکوت آسكمانها و زمیكن‪ ،‬نوح بكه‬
‫قومش می گوید‪:‬‬
‫ﭽﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ‬
‫ﭺ ﭻ‬ ‫ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ‬ ‫ﭮ ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ‬
‫ژ‬ ‫ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ‬ ‫چ ﭽ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ‬
‫ﮐ ﮑ ﮒ چ‬ ‫ﮌ ﮍ ﮎ ﮏ‬
‫(نوح‪)20-13:‬‬
‫یعنی‪ :‬شما را چه مي‌شود كه براي خدا عظمت و شكوهي‬
‫قائل نيسككتيد؟ در حالي كككه خدا شمككا را در مراحككل مختلف‬
‫خلقكت بكه گونه‌هاي گوناگونكي آفريده اسكت (و در هكر گام شمكا‬
‫را رهككبري و هدايككت كرده‪ ،‬و بككه شمككا لطككف و عنايككت نموده‬
‫است)‪.‬‬
‫مگر نمي‌بينيد كه خداوند چگونه هفت آسمان را يكي بالي‬
‫ديگری آفريده اسكت‌؟ و ماه را در ميان آنهكا تابان‪ ،‬و خورشيكد‬
‫را چراغ (درخشان) كرده اسككت‌؟‪ .‬خدا اسككت كككه شمككا را از‬
‫زميكن بكه گونكه شگفتكي آفريده اسكت‪ .‬سكپس شمكا را بكه همان‬
‫زميككن بر مي‌گردانككد‪ ،‬و بعككد شمككا را بككه گونككه شگفتككي (زنده‬
‫مي‌گردانككد و) از زميككن بيرون مي‌آورد‪ .‬خداونككد زميككن را براي‬
‫شمكككا گسكككترده و فراخ كرده اسكككت‪ .‬از جاده‌هاي وسكككيع آن‬
‫بگذريد‪.‬‬
‫حف ابراهیم و موسی تکرار می شود‪ ،‬و‬ ‫ص ُ‬
‫و این معنی در ُ‬
‫در آنها آورده شده قرآن به ما خبر می دهد و می فرماید‪:‬‬
‫ﭽ‬
‫ﭕ ﭖ ﭗ پ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ‬ ‫ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ‬
‫ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ‬
‫ﭻ چ‬ ‫ﭮ ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷﭸ ﭹ ﭺ‬
‫ﭽ ﭾ چ (نم‪)52-42 :‬‬
‫یعنككی‪ :‬و ايككن كككه قطعا ً پايان راه بككه پروردگار تككو منتهككي‬
‫مي‌شود (و بازگشكت همگان در پايان جهان بدو اسكت)‪ .‬و ايكن‬
‫ككه قطعا ً او اسكت ككه مي‌خندانكد و مي‌گريانكد‪ .‬و ايكن ككه قطعاً‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪257‬‬
‫او است كه مي‌ميراند و زنده مي‌گرداند‪ .‬و اين كه او است كه‬
‫جفتهاي نكر و ماده را مي‌آفرينكد‪ .‬از نطفكه ناچيزي‪ ،‬بدانگاه ككه‬
‫(بكه رحكم) جهانده مي‌شود‪ .‬و ايكن ككه قطعا ً بر خدا اسكت ككه‬
‫(رستاخيز را پديدار و مردگان را) زندگي دوباره بخشد‪ .‬و اين‬
‫كه او است كه قطعا ً ثروتمند مي‌كند و فقير مي‌گرداند‪ .‬و اين‬
‫شعري‪ .‬و ايكن ككه او اسكت ككه‬ ‫ككه او اسكت خداوندگار سكتاره ِ‬
‫عاد نخسككتين را نابود كرده اسككت‪ .‬و قوم ثمود را هلك كرد و‬
‫از ايشان هيكچ باقكي نگذاشكت‪ .‬و نيكز قوم نوح را قبكل از آنان‬
‫هلك سكاخت‪ .‬چرا ككه ايشان از همگان سكتمگرتر و سكركش‌تر‬
‫بودند‪.‬‬
‫‪258‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫مبادی و اصول جاویدان‬

‫مسائل عقیده‬
‫دعوت بكه توحیكد و یکتكا پرسكتی‪ ،‬یگانكه قضیه‌ی مشترک و مورد‬
‫اتّفاق بیكن همكه رسكالتهای آسكمانی نیسكت‪ ،‬بلکكه موارد اتّفاق‬
‫متعدّد و زیادنكككد‪ ،‬از جمله امور اعتقادی کكككه تصكككوّر واحكككد و‬
‫اسككاس واحككد را نزد همككه انبیاء و پیروانشان تشکیككل میدهككد‪،‬‬
‫سلم‪ -‬برانگیختكه شدن بعكد‬ ‫نخسكتین رسكول خدا نوح – علیكه ال ّك‬
‫از مرگ و حشككر و حسككاب قیامككت را بككه قومككش تذک ّ كر داد و‬
‫فرمود‪:‬‬
‫ﮇ چ‬ ‫ﭽچ ﭽ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ‬
‫(نوح‪.)18-17:‬‬
‫یعنككی‪ :‬خدا اسككت كككه شمككا را از زميككن بككه گونككه شگفتككي‬
‫آفريده اسكت‪ .‬سكپس شمكا را بكه همان زميكن بر مي‌گردانكد‪ ،‬و‬
‫بعككد شمككا را بككه گونككه شگفتككي (زنده مي‌گردانككد و) از زميككن‬
‫بيرون مي‌آورد‪.‬‬
‫و آنهكككا را از وجود فرشتكككه و پری آگاه کرده بود‪ ،‬لذا کفّار‬
‫قومش گفتند‪:‬‬
‫ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ‬ ‫ﮨ‬ ‫ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ‬ ‫ﭽ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ‬
‫ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ‬ ‫ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ‬ ‫ﮭ‬
‫ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ چ (مؤمنون‪.)25-24:‬‬
‫یعنكی‪ :‬اشراف و سكران كافكر قوم او گفتنكد‪ :‬ايكن مرد جكز‬
‫انسكاني همچون شمكا نبوده (و در ادّعاي نبوّت دروغگكو اسكت)‬
‫ولي او (بكككا ايكككن ادّعاء) مي‌خواهكككد بر شمكككا برتري گيرد (و‬
‫خويشتكن را سكرور و آقاي شمكا گردانكد)‪ .‬اگكر خدا مي‌خواسكت‬
‫(پيغمكبري را بكه ميان مكا روانكه كنكد) حتما ً فرشتگانكي را (براي‬
‫ايكن منظور) مي‌فرسكتاد‪ .‬مكا چنيكن چيزي را در (تاريكخ) پدران‬
‫پيشيكن خود نشنيده‌ايكم (ككه انسكاني ادّعاي نبوّت كنكد و خود را‬
‫نماينده خدا بداند)‪.‬‬
‫او فقط مردي است كه مبتل به نوعي از جنون است‪ ،‬پس‬
‫بايكد مد ّكتي درباره او صكبر كنيكد (تكا مرگ او فرا رسكد يكا از ايكن‬
‫ديوانگي بهبودي يابد)‪.‬‬
‫و دعوت بسككوی ایمان بككه قیامككت هككم در دعوت ابراهیككم‬
‫واضح و روشن‪ ،‬آنگونه که قرآن می فرماید‪:‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪259‬‬
‫ی‬ ‫ی‬ ‫ﯼ ی‬ ‫ﭽ‬
‫ﰊ‬ ‫ﰈﰒﰒﰒﰒﰒﰒﰒ ﰉ‬
‫چ (بقره‪)126:‬‬ ‫ﰐﰒ ﰒﰒ‬ ‫ﰎﰒ‬
‫یعنكی‪ :‬و (بكه ياد آوريكد) آن گاه را ككه ابراهيكم گفكت‪ :‬خداي‬
‫من! اين (سرزمين) را شهر پر امن و اماني گردان‪ ،‬و اهل آن‬
‫را ‪ -‬كسكاني ككه از ايشان بكه خدا و روز بازپسكين ايمان آورده‬
‫باشنكد ‪ -‬از ميوه‌هاي (گوناگونكي ككه در آن پرورده شود يكا بدان‬
‫آورده شود‪ ،‬و ديگكر خيرات و بركات زميكن) روزيشان رسكان و‬
‫بهره‌مندشان گردان‪( .‬خدا پاسككخ داد و) گفككت‪( :‬دعاي تككو را‬
‫پذيرفتكم‪ ،‬ولي در ايكن عمكر كوتاه دنيكا‪ ،‬بر ايكن خوان يغمكا چكه‬
‫دشمن چه دوست) و كسي را كه كفر ورزد‪ ،‬مدّت كوتاهي (از‬
‫ثمرات و خيرات ايكن جهان) بهره‌منكد مي‌گردانكم و سكپس او را‬
‫(روز رسككتاخيز) بككه عذاب آتككش (دوزخ گرفتار و) ناچار‬
‫مي‌كسازم‪ ،‬و (سكرانجام و سكرنوشت ايكن گونكه افراد) چكه بكد‬
‫سرانجام و سرنوشتي است!‪.‬‬
‫و دردعوت موسی موضوع روز آخرت با وضوح بیشتری به‬
‫چشكم مكی خورد‪ ،‬از آن جهكت مكی بینیكم وقتكی کكه ایمان مكی‬
‫آورند‪ ،‬و برای خدای یکتا به سجده می افتد در جواب تهدیدات‬
‫فرعون می گویند‪:‬‬
‫ﭽﯨ ﯩ‬
‫ﯼ ی ی ی‬
‫ﰎﰒﰒﰒ‬ ‫ﰈﰒﰒﰒﰒﰒﰒﰒ ﰉ ﰊ‬
‫ﰐﰒ ﰒﰒ‬
‫چ‬
‫(طه‪.)76-73:‬‬
‫یعنككی‪ :‬مككا بككه پروردگارمان ايمان آورده‌ايككم تككا ببخشايككد‬
‫گناهان مكككا را و جادوگريهائي را ككككه بدان وادارمان مي‌كردي‪.‬‬
‫خدا بهتككر (از هككر كسككي) و پايدارتككر (از هككر قدرتككي) اسككت‪.‬‬
‫(سكاحران سكپس چنيكن ادامكه دادنكد و گفتنكد‪ ):‬بي‌گمان هكر ككه‬
‫(بي‌ايمان و) گنهكار به پيش پروردگارش رود‪ ،‬دوزخ از آن او‬
‫است‪ .‬در آنجا نه مي‌ميرد (تا از دست عذاب رهائي يابد) و نه‬
‫زنده مي‌مانكد (آن گونكه ككه بايكد زيسكت و از نعمتهكا لذ ّت برد و‬
‫بهره‌منككد گرديككد‪ .‬بلكككه براي هميشككه در ميان مرگ و زندگككي‬
‫دسكت و پكا مي‌زنكد)‪ .‬و هرككه بكا ايمان و عمكل صكالح بكه پيكش‬
‫پروردگارش رود‪ ،‬چنيكككن كسكككاني داراي مراتكككب وال و منازل‬
‫بالينكد‪( .‬آن منازل و مراتكب) باغهاي (بهشكت جاويدانكي) اسكت‬
‫كككه جاي ماندگاري اسككت‪ ،‬و در زيككر (قصككرها و درختهاي) آن‬
‫رودبارها جاري است‪ ،‬و جاودانه در آنجا مي‌مانند‪ ،‬و اين (چنين‬
‫‪260‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫چيككز باارزشككي) پاداش كسككي اسككت كككه (بككا ايمان و انجام‬


‫طاعكت) خويشتكن را پاك و پاكيزه (از كثافات كفكر و معاصكي)‬
‫كند‪.‬‬
‫و در صحف ابراهیم و موسی آمده است‪:‬‬
‫ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ ﭙ چ (أعلی‪.)17-16 :‬‬
‫یعنكی‪ :‬بلككه (بنكا بكه سكرشت انسكاني) زندگكي دنيكا را (ككه‬
‫محسككوس و نقككد اسككت‪ ،‬بر زندگككي آخرت كككه نامحسككوس و‬
‫نسيه است) ترجيح مي‌دهيد و برمي‌گزينيد‪ .‬در حالي كه آخرت‬
‫(از دنيا) بهتر و پاينده ‌تر است (عاقل چرا بايد فاني و گذرا را‬
‫بر باقي و پايا ترجيح دهد؟)‪.‬‬
‫متشان را‬ ‫جال ا ّ‬ ‫و همكه انبیاء و رسكولن الهكی نسكبت بكه د ّ‬
‫انذار کرده انكد‪ ،‬در حدیكث صكحیح ابكن عمكر ازرسكول خدا ص‬
‫روایت میکند که فرمود‪ « :‬ما بعث ال من نبیّ الّ أنذر أمّته ال ّدجّال أنره نوح و‬
‫النّبیّون من بعده »‪.1‬‬
‫یعنككی‪ :‬خدا هككر پیامككبر را مبعوث کرده باشككد امتككش را از‬
‫مت‬ ‫جال بر حذر داشتكه‪‌ ،‬و نوح و پیامكبران بعكد از او نیكز بكه ا ّك‬ ‫د ّ‬
‫خود هشدار داده اند‪.‬‬

‫قواعد عمومی‬
‫کتابهای آسكمانی قواعكد و ضوابكط عامكه ای را کكه بایكد بشری ّكت‬
‫در همكه دورانهكا و عصكر هكا آنهكا را بكه خاطكر بسكپارد برایشان‬
‫تثبیككت کرده‪ ،‬ماننككد قواعككد پاداش و مجازات‪ ،‬بدینصككورت کككه‬
‫انسكان بر همكه کردار و اعمالش مورد محاسكبه و بازخواسكت‬
‫قرار گرفتككه‪ ،‬و بر گناه و خطاهایككش مورد مجازات قرار مككی‬
‫گیرد‪ ،‬و بار گناه دیگران را بر دوش نمكی کشكد‪ ،‬همانگونكه کكه‬
‫فقكط بر کردار نیكک و تلش خویكش پاداش نیكک دریافكت مكی‬
‫کند‪ ،‬و پاداش سعی هر کس به غیر خود تعلّق ندارد‪ ،‬همانگونه‬
‫که قرآن می فرماید‪:‬‬
‫ﯼ‬ ‫ﭽ‬
‫ﰈﰒﰒﰒﰒﰒﰒﰒﰒ ﰉ ﰊ‬ ‫ی‬ ‫ی ی‬
‫چ (نم‪.)40-36:‬‬
‫یعنككی‪ :‬يككا بدانچككه در تورات موسككي بوده اسككت‪ ،‬مطلع و‬
‫باخكبرش نكرده‌انكد؟ ا از آنچكه در صكحف ابراهيكم بوده اسكت‪،‬‬
‫مطلع و باخبرش نكرده‌اند؟ ابراهيمي كه (قهرمان توحيد بوده‬

‫‪ -1‬روایت باری درصحیح‪ ،‬فتح الباری (‪ ،)6/370‬صحیح الامع (‪.)5/133‬‬


‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪261‬‬
‫حف‬ ‫صك ُ‬
‫و وظيفكه خود را) بكه بهتريكن وجكه ادا كرده اسكت‪( .‬در ُ‬
‫ايشان آمده اسكت) ككه هيچككس بار گناهان ديگري را بر دوش‬
‫نمي‌كشكد‪ .‬و ايكن ككه براي انسكان پاداش و بهره‌اي نيسكت جكز‬
‫آنچكه خود كرده اسكت و براي آن تلش نموده اسكت‪ .‬و ايكن ككه‬
‫قطعا ً سعي و كوشش او ديده خواهد شد‪.‬‬
‫مه ایكن اسكت کكه رسكتگاری واقعكی‬ ‫یکكی دیگكر از قواعكد عا ّك‬
‫تنها برای کسانی دست یافتنی و محقّق است که نفس خود را‬
‫با پیروی از برنامه و راه و روش خدا‪ ،‬و عبادت خالصانه تزکیه‬
‫کرده و جهان آخرت را بر این دنیا ترجیح داده باشند‪:‬‬
‫ﰈﰈﰈﰈﰈﰈﰈﰈﰈ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ‬ ‫ﭽی‬
‫ﭢ ﭣ چ (اعلی‪-14:‬‬ ‫ﭗ پ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ‬
‫‪.)19‬‬
‫یعنككی‪ :‬قطعا ً رسككتگار مي‌گردد كسككي كككه خويشتككن را (از‬
‫كثافكككت كفكككر و معاصكككي) پاكيزه دارد‪ .‬و نام پروردگار خود را‬
‫بككبَرد و نماز بگزارد و فروتنككي كنككد‪ .‬بلكككه (بنككا بككه سككرشت‬
‫انسكاني) زندگكي دنيكا را (ككه محسكوس و نقكد اسكت‪ ،‬بر زندگكي‬
‫آخرت ككككه نامحسككوس و نسكككيه اسككت) ترجيككح مي‌دهيكككد و‬
‫برمي‌گزينيد‪ .‬در حالي كه آخرت (از دنيا) بهتر و پاينده ‌تر است‬
‫(عاقكل چرا بايكد فانكي و گذرا را بر باقكي و پايكا ترجيكح دهكد؟)‬
‫ايكن (چيزهكا منحصكر بكه ايكن كتاب آسكماني نيسكت‪ ،‬بلككه) در‬
‫كتابهاي پيشين (نيز آمده و) بوده است‪( .‬از جمله در) كتابهاي‬
‫ابراهيم و موسي‪.‬‬
‫یکككی دیگككر از قواعككد عامككه کككه تنهككا صككالحین و انسككانهای‬
‫شایسته وارث زمین خواهند بود‪ ،‬آنجا که می فرماید‪:‬‬
‫ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ چ‬ ‫ﮃ ﮄ‬ ‫ﮀ ﮁ ﮂ‬ ‫ﭽچ ﭽ ﭾ ﭿ‬
‫(انبیاء‪)105:‬‬
‫یعنككی‪ :‬مككا علوه بر قرآن‪ ،‬در تمام كتككب (انككبياء پيشيككن)‬
‫نوشته‌ايم كه بي‌گمان (سراسر روي) زمين را بندگان شايسته‬
‫ما به ارث خواهند برد (و آن را به دست خواهند گرفت)‪.‬‬
‫حف ابراهیكم و صكحف‬ ‫صك ُ‬
‫ابوذر غفّاری پیرامون محتویات ُ‬
‫موسكی از رسكول خدا ص سكؤال کرد‪ ،‬همانگونكه کكه ابكن حبّان‬
‫وحاکككم از ابوذر روایككت کرده انككد کككه گفككت‪ :‬عرض کردم ای‬
‫رسول خدا صحف ابراهیم چه بود؟‬
‫فرمود‪ « :‬همككه امثال بود‪‌ ،‬ماننككد ایككن‪ :‬ای پادشاه بككا نفوذ‬
‫آزماینده‌ی مغرور‪ ،‬مكن تكو را بر نینگیختكم تكا قسكمتی از دنیكا را‬
‫روی قسكمت دیگكر انباشتكه کنكی‪ ،‬بلکكه تكو را مبعوث کردم تكا‬
‫‪262‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫دعای سكتمدیده را از مكن بر گردانكی‪ ،‬چون مكن آن را بر نمكی‬


‫گردانم اگر از کافر هم باشد‪.‬‬
‫و بر عاقككل باهوش لزم اسككت کككه اوقاتككش را بككه چنككد‬
‫قسككمت تقسككیم کنككد‪ ،‬زمانككی برای مناجات بككا پروردگارش‪،‬‬
‫سككاعتی برای محاسككبه‌ی نفككس‪ ،‬سككاعتی برای تفک ّ كر در مورد‬
‫صككنعت خدا‪ ،‬سككاعتی هككم برای بر آوردن نیازهای شخصككی از‬
‫خوردن و آشامیدن‪.‬‬
‫بر انسكان هوشمنكد و عاقكل لزم اسكت کكه جكز برای سكه‬
‫هدف سكككفر نکنكككد‪ :‬جمكككع آوری توشه‌ی معاد‪ ،‬برای معاش و‬
‫هزینه و مخارج زندگی‪ ،‬یا لذ ّت غیر محّرم‪.‬‬
‫انسكان عاقكل بایكد نسكبت بكه زمان خود آگاه و بكا بصكیرت‬
‫باشد‪ ،‬به شؤون خود روی آورد‪ ،‬زبانش را نگه دارد‪ ،‬و هرکس‬
‫کلمكككش را جزء عملش بكككه حسكككاب آورد‪ ،‬جكككز برای اهداف‬
‫ضروری کم حرف می زند‪.‬‬
‫عرض کردم‪ :‬ای رسول خدا صحف ابراهیم چه بود؟‬
‫فرمود‪ :‬همه پند و موعظه بود‪:‬‬
‫جب کردم از کسكی کكه مرگ را یقیكن میدانكد و خوشحال‬ ‫تع ّك‬
‫جب مكی کنكم ازآنکكه بكه آتكش دوزخ یقیكن دارد‪،‬‬ ‫مكی شود‪ ،‬تع ّك‬
‫جب می کنم از آنکه به تقدیر الهی باور‬ ‫سپس او می خندد‪ ،‬تع ّ‬
‫دارد‪ ،‬سكپس توطئه و دسكیسه می سكازد‪ ،‬متعجكب می شوم از‬
‫کسكی کكه دنیكا را دیده و مكی بینكد کكه چكه بر سكر اهلش مكی‬
‫جبكم از کسكی اسكت کكه‬ ‫آورد‪ ،‬سكپس بدان اطمینان مكی کنكد‪ ،‬تع ّ‬
‫به حساب فردا یقین دارد‪ ،‬ولی برای آن کاری نمی کند »‪.‬‬
‫قرآن خبر می دهد که همه پیامبران حامل ترازوی عدل و‬
‫داد بودند‪:‬‬
‫پ ﭙ ﭚ ﭛﭜ ﭝ ﭞ ﭟ‬ ‫ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ‬
‫ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ‬ ‫ﭩﭪ ﭫ‬ ‫ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ‬
‫چ (حدید‪.)25:‬‬
‫یعنی‪ :‬ما پيغمبران خود را همراه با دلئل متقن و معجزات‬
‫روشككن (بككه ميان مردم) روانككه كرده‌ايككم‪ ،‬و بككا آنان كتابهاي‬
‫(آسماني و قوانين) و موازين (شناسائي حق و عدالت) نازل‬
‫نموده‌ايككم تككا مردمان (برابر آن در ميان خود) دادگرانككه رفتار‬
‫كنند‪.‬‬
‫همچنین همه مأمور به کسب رزق حلل بودند‪:‬‬
‫ﮭ ﮬ ﮭ چ‬ ‫ﮤ ﮥ ﮧ ﮧﮨ ﮩ ﮬ‬ ‫ﭽ ﮡ ﮢ ﮣ‬
‫(مؤمنون‪.)51:‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪263‬‬
‫یعنكی‪( :‬بكه پيغمكبران گفته‌ايكم تكا بكه پيروان خود برسكانند‪.‬‬
‫گفته‌ايكككم) اي پيغمكككبران! از غذاهاي حلل بخوريكككد و كارهاي‬
‫شايسته بكنيد‪ ،‬بي‌گمان من از آنچه انجام مي‌دهيد بس آگاهم‪.‬‬
‫همچنیكن بسكیاری از عبادتهایكی کكه نزد مكا انجام مكی دهیكم‬
‫متهایشان معروف بودند‪:‬‬ ‫نزد پیامبران سابق و ا ّ‬
‫ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ‬
‫چ (انبیاء‪.)73:‬‬
‫یعنككی‪ :‬مككا آنان را پيشوايانكي نموديكم كككه برابر دسككتور مكا‬
‫(مردمان را به كارهاي نيك‪ ،‬راهنمائي و) رهبري مي‌كردند‪ ،‬و‬
‫انجام خوبيهكككا و اقامكككه نماز و دادن زكات را بديشان وحكككي‬
‫كرديم‪.‬‬
‫همانگونه که می فرماید‪:‬‬
‫ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ چ (مریم‪.)55:‬‬ ‫ﭽﭮ ﭯ‬
‫یعنكككی‪ :‬او همواره خانواده خود را بكككه اقامكككه نماز و دادن‬
‫زكات دسككتور مي‌داد‪ ،‬و در پيشگاه پروردگارش مورد رضايككت‬
‫بود‪.‬‬
‫سلم – فرمود‪:‬‬ ‫وخداوند خطاب به موسی – علیه ال ّ‬
‫ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ چ (طه‪.)14:‬‬ ‫ﭽﭗ پ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜ‬
‫یعنكی‪ :‬مكن « الله » هسكتم‪ ،‬و معبودي جكز مكن نيسكت‪ ،‬پكس‬
‫تنهككا مرا عبادت كككن‪( ،‬عبادتككي خالص از هرگونككه شركككي)‪ ،‬و‬
‫نماز را بخوان تا (هميشه) به ياد من باشي‪.‬‬
‫و خطاب به عیسی فرمود‪:‬‬
‫ﭽﮒ ﮓ گ گ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ چ‬
‫(مریم‪.)31:‬‬
‫یعنككی‪ :‬و مرا بككه نماز خواندن و زكات دادن ‪ -‬تككا وقتككي كككه‬
‫زنده باشم ‪ -‬سفارش مي‌فرمايد‪.‬‬
‫متهای دیگكر هكم واجكب بوده‪ ،‬زیرا‬ ‫همچنیكن قبكل از مكا بر ا ّ‬
‫قرآن می فرماید‪:‬‬
‫ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ‬ ‫ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ‬ ‫ﭽﭣ ﭤ ﭥ ﭦ‬
‫ﭯ ﭰ ﭱ چ (بقره‪.)183 :‬‬
‫یعنكی‪ :‬اي كسكاني ككه ايمان آورده‌ايكد! بر شمكا روزه واجكب‬
‫شده است‪ ،‬همان گونه كه بر كساني كه پيش از شما بوده‌اند‬
‫واجب بوده است‪ ،‬تا باشد كه پرهيزگار شويد‪.‬‬
‫حج را ابراهیم واجب کرد‪ ،‬زیرا بعد ازبنای کعبه خداوند به‬
‫او فرمان داد تككا مردم را بككه حككج فرا خوانككد‪ ،‬همانگونككه کككه‬
‫میفرماید‪:‬‬
‫‪264‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫ﮓ گ‬ ‫ﮑ ﮒ‬ ‫ﮎ ﮏ ﮐ‬ ‫ﮍ‬ ‫ﭽ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ‬
‫گچ‬
‫‪1‬‬
‫(حج‪)27:‬‬
‫یعنی‪( :‬اي پيغمبر!) به مردم اعلم كن كه (افراد مسلمان‬
‫و مسكتطيع)‪ ،‬پياده‪ ،‬يا سواره بر شتران باريكك اندام (ورزيده و‬
‫مل‪ ،‬و مركبهكا و وسكائل خوب ديگري) ككه راههاي‬ ‫چابكك و پرتح ّك‬
‫ج كعبه بيايند (و نداي تو را پاسخ‬ ‫فراخ و دور را طي كنند‪ ،‬به ح ّ‬
‫گويند)‪.‬‬
‫ﭽ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊژ ﮌ ﮍ ﮎ‬
‫ﮏ ﮐﮑ ﮒ ﮓ گ چ (حج‪)34:‬‬
‫یعنكی‪( :‬قربانكي تنهكا منحصكر بكه شمكا مسكلمانان نبوده‪ ،‬و‬
‫بلكككه) مككا براي هككر مل ّككتي (كككه پيككش از شمككا بككه خدا ايمان‬
‫داشته‌اند) قرباني را (كه سمبل آمادگي انسان براي فدا شدن‬
‫در راه خدا اسكت) مقّرر كرده‌ايكم‪ ،‬تكا بكه نام خدا چهارپايانكي را‬
‫ذبح كنند كه خدا بديشان عطاء نموده است‪.‬‬
‫ﮃ ﮄﮅ ﮆ ﮇ ﮈﮉ ﮊ‬ ‫ﭽ ﭺ ﭻ چ ﭽ ﭾ ﭿﮀ ﮁ ﮂ‬
‫ژ ﮌ ﮍ ﮎ چ (حج‪.)67:‬‬
‫یعنككی‪ :‬براي هككر مل ّككتي برنامه‌اي (ويژه‪ ،‬جهككت معاملت و‬
‫جه بككه شرائط زمان و مكان) قرار داده‌ايككم كككه‬ ‫عبادات‪ ،‬بككا تو ّك‬
‫برابر آن رفته‌اند و بدان عمل كرده‌اند‪.‬‬
‫از جمله مطالبككی کككه بیككن همككه رسككالتهای آسككمانی مورد‬
‫اتّفاق می باشد این است که همه آنها امور منکر و باطل را‬
‫بیان و معرفی کرده و برای مبارزه با آن مردم را دعوت کرده‬
‫انكد‪ ،‬فرقكی ندارد آن منکكر باطكل عبادت و پرسكتش ب ُكت بوده‬
‫باشد‪ ،‬و یا خودخواهی و زورگویی بوده‪ ،‬ویا انحراف از فطرت‬
‫و سككرشت انسككانی بوده باشككد‪ ،‬ماننككد عمككل پلیككد قوم لوط‬

‫‪ -1‬از جله رهنمودهای انبیاء بعد از آن حج بسوی بیت ال است‪ ،‬زیرا موسی و یونس حج کرده اند‪،‬‬
‫هانگو نه که در صحصح م سلم از ا بن عباس روا یت شده که فرمود ‪ :‬هراه ر سول ال ص ب ین مکّه و‬
‫مدینه راه می رفتیم‪ ،‬از درّه ای عبور کردیم‪ ،‬فرمود‪ :‬اینجا کجاست؟ گفتند‪ :‬وادی ازرق است‪ ،‬فرمود‪:‬‬
‫« گویسی بسه موسسی نگاه مسی کنسم(مقداری در مورد رنسگ و موی او بثس کرد‪ )،‬کسه دو انگشتسش در‬
‫گوششهایش گذاشته و با لبیک لبیک بسوی خدا باز می گردد و ازاین درّه عبورمیکند »‪ ،‬سپس به‬
‫راه رف ت ادا مه داد یم تا ر سیدیم به راه ب ین دو کوه ( ثنیّه )‪ ،‬فرمود‪ :‬ا ین کدام ثنیّه ا ست؟ عرض‬
‫کرد ند ‪ :‬هرش یا ل فت ا ست‪ ،‬فرمود‪ « :‬گو یی اکنون مو سیرا می بی نم که با لب یک ازاین جا عبور‬
‫میکند سوار بر شتر سرخش‪ ،‬و یک جبّه‌ی پشمی بر تن دارد‪ ،‬و لام شتر را در دست گرفته » (الشکاة‬
‫الصابیح ‪.)3/116‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪265‬‬
‫سلم ‪ -‬یكا تجاوزگری بكه بشكر و احوال آنهكا باشكد‬
‫پیامكبر‪-‬علیكه ال ّك‬
‫مانند راهزنی و کم فروشی و گران فروشی‪.‬‬

‫اختلف شریعتها‬
‫پیامكككبران بر دیكككن واحدی (اسكككلم) متفقنكككد‪ ،‬و اختلف در‬
‫شریعككت هاسككت ‪ ،‬شریعككت موسككی بككا شریعككت عیسككی فرق‬
‫مد ص هككم در مواردی بكا هكر دو متفاوت‬ ‫دارد‪ ،‬و شریعككت مح ّك‬
‫است‪ ،‬خداوند متعال می فرماید‪:‬‬
‫ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊژ ﮌ ﮍ ﮎ‬ ‫ﭽﭿ ﮀ‬
‫ﮏ ﮐﮑ ﮒ ﮓ گ گ ﮖ ﮗ ﮘﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞﮟ ﮠ‬
‫ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬﮭ ﮬ ﮭﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ‬
‫ﯗ ﯘ ﯙ چ (مائده‪.)48:‬‬ ‫ﯕ ﯖ‬
‫یعنككی‪( :‬اي مردم!) براي هككر مل ّككتي از شمككا راهككي (براي‬
‫رسككككيدن بككككه حقائق) و برنامه‌اي (جهككككت بيان احكام) قرار‬
‫داده‌ايم‪.‬‬
‫ّ‬
‫معنككی آیه‌ی فوق ایككن نیسككت کككه شریعتهككا بکلی بككا هككم‬
‫جه کنی میبینی که در مسائل‬ ‫اختلف دارند‪ ،‬زیرا اگر به آنها تو ّ‬
‫اسكاسی کامل ً متفكق انكد‪ ،‬همانگونكه کكه در موضوع تشریكع نماز‬
‫و روزه و زکات و حج امتهای سابق ازجانب خدا ذکر شد‪ ،‬بلکه‬
‫اختلف آنها تنها در برخی تفاصیل است‪.‬‬
‫بنابرایكن تعداد نمازهكا و شروط و ارکان آن‪ ،‬مقادیكر زکات‪،‬‬
‫و مواضكع حكج و امثال اینهكا گاهكی از شریعتكی تكا شریعكت دیگكر‬
‫متفاوت است‌‪ ،‬و نیز خداوند چیزی را به خاطر حکمتی در یک‬
‫شریعكت حلل کرده‪ ،‬در شریعتكی دیگكر تحریكم نموده بكه خاطكر‬
‫حکمتی دیگر‪.‬‬
‫در اینجا سه نمونه از اختلف شرایع را یادآور می‌شویم‪:‬‬
‫اول‪ :‬روزه دار موقكككككع غروب آفتاب افطار مكككككی کرد‪ ،‬و‬
‫خوردن و آشامیدن و نزدیکكككی بككا همسكككرش تكككا طلوع فجكككر‬
‫برایش مباح بود مادامی که خوابش نبرد‪ ،‬ولی چنانچه قبل از‬
‫طلوع فجككر مككی خوابیككد دیگككر تككا غروب روز بعككد خوردن و‬
‫آشامیدن و تماس جنسكی بكا همسكر بر او حرام مكی شكد‪ ،‬ولی‬
‫مت اسلم تخفیكف داد و‬ ‫خداوند متعال ا ین حکكم را برای این ا ّك‬
‫در تمام طول شكب‪ ،‬چكه بخوابكد چكه نخوابكد خوردن و آشامیدن‬
‫و جماع برایكككش مباح اسكككت‪ ،‬خداونكككد متعال ایكككن موضوع را‬
‫اینگونه بیان فرمود‪:‬‬
‫ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗپ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞﭟ ﭠ‬
‫ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ‬ ‫ﭡ ﭢ ﭣ‬
‫‪266‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫ﭽ ﭾﭿ‬ ‫ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ‬ ‫ﭯ ﭰ ﭱﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ‬
‫‪......‬چ (بقره‪.)187 :‬‬
‫آميزش و نزديككي بكا همسكرانتان در شكب روزه‌داري حلل‬
‫گرديده اسكت‪ .‬آنان لباس شماينكد و شمكا لباس آنانيكد (و دوري‬
‫از آميزش بككا يكديگككر برايتان بسككي رنج‌آور اسككت)‪ .‬خداونككد‬
‫مي‌دانسككت كككه شمككا (از لذائذ نفسككاني مي‌كاسككتيد و معتقككد‬
‫بوديكد ككه شبهكا بعكد از بخواب رفتكن‪ ،‬همخوابگكي بكا همسكران‬
‫حرام اسكت و) بر خود خيانكت مي‌كرديكد‪ .‬خداونكد توبكه شمكا را‬
‫صك صكريح‪،‬‬ ‫پذيرفكت و شمكا را بخشيكد‪ .‬پكس هم‌اكنون (ككه بكا ن ّ‬
‫همخوابگي آزاد است) با آنان آميزش كنيد و چيزي را بخواهيد‬
‫كه خدا برايتان لزم دانسته است (همچون بقاي نسل و حفظ‬
‫ديكن و آبرو و پاداش اخروي)‪ ،‬و بخوريكد و بياشاميكد تكا آن گاه‬
‫كككه رشتكه بامداد از رشتككه سككياه (شكب) برايتان از هككم جدا و‬
‫آشكار گردد‪ .‬سپس روزه را تا شب ادامه دهيد‪.‬‬
‫دوم‪ :‬پوشیدن عورت نزد بنكككی اسكككرائیل واجكككب نبود‪ ،‬در‬ ‫ّ‬
‫حدیثككی کككه شیخیككن روایككت کرده انككد آمده اسككت « کككه بنككی‬
‫اسككرائیل برهنككه و لخككت آبتنككی مككی کردنككد‪ ،‬وهمدیگككر را مككی‬
‫نگریستند‪ ،‬ولی موسی تنها ودرخلوت غسل می کرد »(‪.)1‬‬
‫سككوّم‪ « :‬امور محّرم‪ ،‬ازجمله حرامهایككی کككه خداونككد برای‬
‫آدم حلل کرد ازدواج پسككران و دختران او بككا هككم بود‪ ،‬سككپس‬
‫خداونكد بعكد از او ازدواج بكا محارم را برای همیشكه حرام نمود‪،‬‬
‫همچنیككن ازدواج بككا کنیككز بككا وجود داشتككن همسككر در شریعككت‬
‫ابراهیكم مباح بود‪ ،‬همانگونكه کكه ابراهیكم بعكد از سكاره بكا هاجكر‬
‫ازدواج کرد‪ ،‬ولی خداونكد متعال در تورات اینگونكه ازدواج را بر‬
‫بنككی اسككرائیل حرام کرد‪ ،‬و نیككز ازدواج همزمان بككا دو خواهككر‬
‫سلم‪ -‬دو خواهر را با‬ ‫جایز بوده‪ ،‬همانگونه که یعقوب – علیه ال ّ‬
‫هكم جمكع کرد‪ ،‬سكپس در تورات بر آنهكا حرام گشكت‪ ،‬و یعقوب‬
‫گوشككت و شیككر شتككر را بر خود حرام کرد (‪ ،»)2‬سككبب ایككن‬
‫تحریكم کردن آنگونكه کكه در حدیكث آمده ایكن بود کكه‪ « :‬یعقوب‬
‫بكه بیماری شدیدی مبتل گردیكد و ایكن بیماری بكه طول انجامیكد‪،‬‬
‫بنابرایكن برای خدا نذر کرد که اگكر او را شفكا داد محبوب تریكن‬
‫غذا و آشامیدنككككی مورد علقككككه اش را بر خود حرام کنككككد‪ ،‬و‬
‫گوشكت و شیكر شتكر بیكش ازهرخوراکكی دیگكر مورد علقه‌ی او‬

‫‪ -1‬صحیح الامع الصغیر ‪.4/160‬‬


‫‪ -2‬تفسیر ابن کثیر ‪.2/73‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪267‬‬
‫بود‪ ،» )3( ،‬و آنچكه یعقوب بر خویكش حرام کرد‪ ،‬خداونكد هم بر‬
‫بنی اسرائیل حرام کرد و در تورات حرام شدند‪:‬‬
‫ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ‬ ‫ﭽﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ‬
‫ﭻ چ چ (آل‬ ‫ﭳﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ‬ ‫ﭰ ﭱ ﭲ‬
‫عمران‪.)93:‬‬
‫یعنككی‪ :‬همككه غذاهككا بر بني‌اسككرائيل حلل بود‪ ،‬جككز آنچككه‬
‫اسككرائيل (يعنكي يعقوب بككه عللي‪ ،‬يككا قوم اسككرائيل بككه سككبب‬
‫ارتكاب گناهان) پيش از نزول تورات بر خود حرام كرده بود‪.‬‬
‫و جمله آنهایككی کككه بر بنككی اسككرائیل حرام شده انككد در‬
‫سوره‌ی انعام ذکر شده اند‬
‫ﭽ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬
‫ﯼ ی یی‬
‫چ (انعام‪.)146:‬‬
‫یعنكی‪( :‬ايكن چيزهائي بود ككه بر شمكا حرام كرده‌ايكم) و بر‬
‫يهوديان هكككر (حيوان) ناخنداري (يعنكككي‪ :‬درندگان ككككه داراي‬
‫پنجه‌هاي قوي‪ ،‬و پرندگان شكّاري كككككككه از چنگال نيرومنككككككد‬
‫برخوردارند) حرام كرده بوديم‪ ،‬و از گاو و گوسفند (تنها) پيه‌ها‬
‫و چربيهاي آنهككا را بر آنان حرام نموده بوديككم‪ ،‬مگككر پيه‌ككها و‬
‫چربيهائي كككه بر پشككت اينهككا يككا در اندرونككه (و لبلي احشاء و‬
‫امعاء) قرار دارد و يككا پيه‌ككها و چربيهائي كككه آميزه اسككتخوان‬
‫گرديده اسككت‪ .‬ايككن هككم پادافره ايشان در برابر سككتمگريشان‬
‫بود كككه بدانان داديككم (تككا از غوطه‌ور شدن در گناهان و پيروي‬
‫از شهوات خويشتن را به دور دارند) و ما (در همه اخبارمان و‬
‫از جمله اين خبر) راستگوئيم‪.‬‬
‫سكبب ایكن نوع تحریكم ناپاک بودن و حرام شدن نبود‪ ،‬بلکكه‬
‫سككبب آن نذر پدرشان یعقوب و لزم گردانیدن تحریككم برخككی‬
‫از آن محرمات بود‪ ،‬کكه پسكرانش را هكم بعكد از خود بكه تحریكم‬
‫آن ملزم کرد‪ ،‬و سككبب تحریككم برخككی دیگككر از آنهككا ظلم بنككی‬
‫اسرائیل بود‪ ،‬همانگونه که می فرماید‪:‬‬
‫ﭽ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬
‫ﯼ ی یی‬
‫چ (انعام‪.)146:‬‬
‫اين هم پادافره ايشان در برابر ستمگريشان بود كه بدانان‬
‫داديم‪.‬‬

‫‪ -3‬روایت احد در مسند (تفسیر ابن کثیر ‪.)2/71‬‬


‫‪268‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫ﯟچ‬ ‫ﯞ‬ ‫ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ‬ ‫ﭽﮰ ﮱ ﯓ ﯔ‬
‫(نساء‪.)160:‬‬
‫یعنكی‪ :‬بكه خاطكر جور و سكتمي ككه از يهوديان سكر زد و (بكه‬
‫خصككوص) بككه سككبب ايككن كككه بسككي از راه خدا (مردمان را)‬
‫بازداشتنكد‪( ،‬براي تنكبيه ايشان‪ ،‬قسكمتي از) چيزهاي پاكيزه را‬
‫كه بر آنان حلل بود‪ ،‬حرام كرديم‪.‬‬
‫سكپس عیسكی مبعوث شكد و برخكی از آنچكه بر آنهكا حرام‬
‫شده بود دوباره برایشان حلل کرد‪:‬‬
‫ﯔ ﯕ ﯖ ﯗﯘ ﯙ ﯚ ﯛ‬ ‫ﭽ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ‬
‫ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ چ (آل عمران‪)50:‬‬
‫یعنكی‪ :‬تكا پاره‌اي از چيزهائي را ككه (بر اثكر سكتم و گناه) بر‬
‫شمككا حرام شده اسككت (بككه عنوان تخفيفككي از سككوي خدا)‬
‫برايتان حلل كنكككم‪ ،‬و نشانه‌اي (بكككه دنبال نشانه‌اي) را برايتان‬
‫آورده‌ام‌‪.‬‬
‫و شریعكت خاتكم آمكد تكا قاعده‌ی حلل کردن پاکكی و تحریكم‬
‫پلیدی ها باشد‪.‬‬

‫پیامبران برادرند‬
‫رسكول خدا ص برای اتّفاق پیامكبران بر دیكن واحكد و اختلف در‬
‫َاتمﰒ‬
‫ِنﰒ َعلّات‪ ،‬وَُأ ّمه ْ‬
‫احکام و شرایككع مثالی زد‪ ،‬و فرمود‪ « :‬الْأَنْبِيَاء ِإخْوَة م ْ‬
‫شَتّ ى‪َ ،‬ودِينه مْ وَاحِد »‪ .1‬یعنكی پیامكبران برادرنكد‪ ،‬پدرشان یکكی و هكر‬
‫کدام مادری دارد‪.‬‬
‫در روایككت عبدالّرحمككن در صككحیح بخاری « الْأَنْبِيَاء اخوة ل َعلّات»‬
‫آمده کكه بمعنكی هویكه هسكتند‪ ،‬و معنكی حدیكث ایكن اسكت کكه‬
‫اصكل دیكن همكه آنهكا یکكی کكه توحیكد میباشكد‪ ،‬اگكر چكه احکام و‬
‫شرایع مختلفی دارند ‪.2‬‬

‫‪ -1‬روایت باری و مسلم و احدو ابوداود (صحیح الامع ‪.)2/14‬‬


‫‪ -2‬فتح الباری ‪.6/489‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪269‬‬

‫پنجم‪ :‬طولنی بودن و کوتاهی و وقت نزول‬


‫قرآن کریم طولنی ترین و فراگیر ترین کتاب آسمانی است‪،‬‬
‫در حدیككث صككحیح مككی فرمایككد‪ « :‬أعطیﰒت مکان التوّراة السﰒّبع الطّوال‪ ،‬و‬
‫أعط یت مکان الزّبور الئ ین‪ ،‬أعط یت مکان الن یل الثا نی‪ ،‬و فُضّل تُ بالف صّل »(‪.)1‬‬
‫یعنكی‪ :‬بكه جای تورات (سكبع طوال) هفكت سكوره‌ی طولنكی بكه‬
‫مككن داده شده‪ ،‬و بككه جای زبور سككوره های مئیككن‪ ،‬و بككه جای‬
‫صل(حدود پنج جزء آخر قرآن)‬ ‫انجیل (مثانی) و سوره های مف ّ‬
‫از همه اینها بیشترند‪ ،‬وفضلی است که به من بخشیده شده‪.‬‬
‫کتابهای آسمانی معروف همه در رمضان نازل شده اند‪ ،‬در‬
‫حدیككث صككحیح آمده اسككت‪ « :‬أنزلت صﰒحف ابراهیﰒم أوّل لیلة مﰒن شهﰒر‬
‫رمضان‪ ،‬و أنزلت التّوراة ل ست مض ین‪ -‬من رمضان‪ ،‬و أنزل الن یل لثلث ع شر م ضت‬
‫من رمضان‪ ،‬و أنزل الزّبور لثمان ع شر خلت من رمضان‪ ،‬و أوّل القرآن لر بع و عشر ین‬
‫خلت من رمضان » (‪.)2‬‬
‫یعنكی‪ :‬صكحف ابراهیكم دراوّل رمضان‪ ،‬تورات در ششمیكن‬
‫روز رمضان‪ ،‬انجیكككككل در سكككككیزدهمین روز رمضان‪ ،‬زبور در‬
‫هیجده‌ی رمضان و قرآن بیست و چهارم رمضان نازل شدند‪.‬‬

‫موضعگیری آخری ن رس الت آس مانی نس بت ب ه‬


‫رسالتهای سابق‬
‫خداونكد ایكن را در قسكمتی از یكک آیكه خاطكر نشان کرده و مكی‬
‫فرماید‪:‬‬
‫ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊژ ﮌ ﮍ ﮎ‬ ‫ﭽﭿ ﮀ‬
‫ﮏ ﮐﮑ ﮒ ﮓ گ گ ﮖ ﮗ ﮘﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞﮟ ﮠ‬
‫ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬﮭ ﮬ ﮭﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ‬
‫ﯗ ﯘ ﯙ چ (مائده‪.)48:‬‬ ‫ﯕ ﯖ‬
‫یعنكی‪ :‬و بر تكو (اي پيغمكبر) كتاب (كامكل و شامكل قرآن) را‬
‫نازل كرديككم كككه (در همككه احكام و اخبار خود) ملزم حككق‪ ،‬و‬
‫حت‬ ‫موافق و مصدّق كتابهاي پيشين (آسماني)‪ ،‬و شاهد (بر ص ّ‬
‫و سقم) و حافظ (اصول مسائل) آنها است‪.‬‬

‫‪ -1‬روایت طبانی درالکبیر ‪ ،‬صحیح الامع الصّغیر (‪)1/350‬و مقق گفته‪ :‬اسنادش صحیح است‪.‬‬
‫‪ -2‬روایت طبانی صحیح الامع الصّغیر (‪)2/28‬و ناصر الدّین البانی گفته‪ :‬اسناد آن حسن است‪.‬‬
‫‪270‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫موافقكككت و تصكككدیق قرآن برای كتابهاي پيشيكككن از چنكككد‬


‫صورت تحقّق می یابد‪:‬‬
‫اوّل‪ :‬کتابهای آسمانی پیشین به ذکر و مدح قرآن پرداخته‪،‬‬
‫مد ص خككبر داده‬ ‫و از نازل شدن آن بربنده و رسككول خدا مح ّكك‬
‫انككد‪‌ ،‬بنابرایككن فرود آمدن قرآن بككا آن اوصككافی کككه کتابهای‬
‫آسكمانی سكابق‪‌ ،‬تصكدیق و تأییكد آنهاسكت‪ ،‬و از جمله چیزهایكی‬
‫کكه بیكش از پیكش بر صكداقت آن کتابهای آسكمانی مكی افزایكد‪،‬‬
‫رفتار انسكانهای بكا بصكیرت و تسكلیم شده بكه اوامكر خدا و پیرو‬
‫شریعت خدا هستند‪ ،‬همانگونه که الله تعالی می فرماید‪:‬‬
‫ﭫﭬ ﭭ ﭮ ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ‬ ‫ﭽﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ‬
‫ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ چ‬ ‫ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ ﭽ ﭾ‬ ‫ﭷ‬ ‫ﭵ ﭶ‬
‫(اسراء‪.)108-107 :‬‬
‫یعنكككی‪ :‬بگكككو‪( :‬اي كافران! مي‌خواهيكككد) بكككه قرآن ايمان‬
‫بياوريد يا ايمان نياوريد‪( ،‬ولي بدانيد كه اعجاز و حقيقت قرآن‬
‫روشن است) و كساني كه قبل از نزول قرآن‪ ،‬دانش و آگهي‬
‫بديشان داده شده است (و با تورات و انجيل راستين سروكار‬
‫داشته‌انكككككد)‪ ،‬هنگامكككككي ككككككه قرآن بر آنان خوانده مي‌شود‪،‬‬
‫سككجده‌كنان بر رو مي‌افتنككد (و سككر تسككليم در برابر خدا فرود‬
‫مي‌آورند و او را سپاس مي‌گويند كه ايشان را با نعمت ايمان‬
‫نواخته است)‪ .‬و (در حال سجده) مي‌گويند‪ :‬پروردگارمان پاك‬
‫و منّزه است (از اين كه در وعده نعمت بهشت و وعيد عذاب‬
‫دوزخ خلف كنكككد) مسكككلّما ً وعده پروردگارمان انجام‌شدنكككي‬
‫است‪.‬‬
‫مد ص کكه خدا‬ ‫یعنكی‪ :‬وعده‌ی نازل شدن قرآن و بعثكت مح ّك‬
‫در کتابهای پیشین و بر زبان پیامبران به ما داد قطعی و حتمی‬
‫است‪.1‬‬
‫دوم‪ :‬در قرآن چیزهایككی مطرح شده کككه کامل ً بككا آنچككه در‬ ‫ّ‬
‫کتابهای پیشیكن آمده مطابقكت دارد‪‌ ،‬ماننكد ذکكر تعداد فرشتگان‬
‫عذاب در دوزخ‪:‬‬
‫ﮏﮐ ﮑ ﮒ ﮓ گ گ‬ ‫ﮍ ﮎ‬ ‫ﭽﮊ ژ ﮌ‬
‫ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ‬ ‫ﮖ ﮗ‬
‫ﮥ ﮧﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓﯔ ﯕ‬
‫ﯣﯤ ﯥ‬ ‫ﯠ ﯡ ﯢ‬ ‫ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜﯝ ﯞ ﯟ‬
‫چ (مدّثر‪.)31:‬‬ ‫ﯨ ﯩ‬ ‫ﯦ ﯧ‬
‫یعنكككككككككی‪ :‬مأموران دوزخ را جكككككككككز از ميان فرشتگان‬
‫برنگزيده‌ايكككم‪ ،‬و شماره آنان را نيكككز جكككز آزمايكككش كافران‬
‫‪ -1‬تفسیر ابن کثیر ‪ ،2/586‬با کمی تصرّف‪.‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫‪271‬‬
‫نسككاخته‌ايم‪ .‬هدف ايككن اسككت كككه اهككل كتاب يقيككن و اطمينان‬
‫حاصكل كننكد (ككه آنچكه قرآن درباره خازنان دوزخ مي‌گويكد‪ ،‬از‬
‫طرف خدا اسكت) و بر ايمان مؤمنان نيكز بيفزايكد‪ ،‬و اهكل كتاب‬
‫و مؤمنان (درباره حقّاني ّكت ايكن كتاب آسكماني) ترديكد بكه خود‬
‫راه ندهند‪.‬‬
‫عامكككل و سكككبب یقیكككن اهكككل کتاب و تردیكككد بكككه خود راه‬
‫ندادنشان علم و اطلعككی اسككت کككه در کتابهای خویككش از آن‬
‫موضوع داشته اند‪.‬‬
‫سككوّم‪ :‬قرآن از نازل شدن کتابهای آسككمانی از جانككب خدا‬
‫خككبر داده اسككت‪ ،‬و بككه مؤمنان فرمان داده کككه بككه آنهككا ایمان‬
‫داشته باشند‪ ،‬همانگونه که در موضوعات قبل ذکر شد‪.‬‬
‫من) در زبان عربككی بمعنككی کسككی اسككت کككه‬ ‫مهَي ْ ك ِ‬
‫واژه‌ی ( ُ‬
‫ناظر و سرپرستی چیزی را بر عهده دارد‪ ،‬و نیز یکی ازاسماء‬
‫الله تعالی محسكوب مكی شود‪ ،‬زیرا خداونكد متعال بر شؤونات‬
‫خلق و تصّرف و تدبیر و رعایت امور آنها نظارت می کند‪.‬‬
‫همچنیكككن قرآن بر کتابهای آسكككمانی سكككابق ناظكككر بوده و‬
‫فرمان ایمان آوردن بكه آنهكا را مكی دهكد‪ ،‬و مطالب حكق بر آنهكا‬
‫را بیان نموده‪ ،‬و تحریكف و تغییكر عارض شده بر آنهكا را مردود‬
‫اعلم می کند‪ ،‬و بر همه آن کتابها حکم صادر می کند زیرا که‬
‫آخریكن رسكالت الهكی بوده واجكب اسكت معیار و مرجكع و داور‬
‫همه رسالتها باشد‪ ،‬و آنچه در کتابها و رسالتهای سابق مخالف‬
‫با قرآن یافت شود یا تحریف شده‪ ،‬یا منسوخ است‪.‬‬
‫ابككن کثیككر – رحمككه الله – بعككد از ذکككر آراء و اقوال سككلف‬
‫من)می گوید‪ « :‬همه این اقوال در‬ ‫مهَي ْ ِ‬
‫صالح در مورد واژه‌ی ( ُ‬
‫من) در بردارنده همه‬ ‫مهَي ْ ِ‬
‫معنی نزدیک به هم هستند‪ ،‬و اسم ( ُ‬
‫این معناهاست‪ ،‬از این رو قرآن امین و شاهد و حاکم بر کلی ّه‬
‫کتابهای سككابق اسككت و آن را آخریككن و فراگیرتریككن و باشکوه‬
‫تریكن و کامكل تر ین کتاب قرار داده‪ ،‬و همكه محاسكن رسكالتهای‬
‫سابق را در آن جمع کرده‪ ،‬و افزون بر همه آنها کمالتی بدان‬
‫افزوده کكه در هیكچ کدام آنهكا نبوده اسكت‪ ،‬از ایكن رو شاهكد و‬
‫ل آنهاسكت (‪ ،)1‬مقتضكی ایكن نکتكه کكه قرآن‬ ‫امیكن و حاکكم بر ک ّ‬
‫حائز آن همككه امتیازات منحصككر بككه فرد باشككد ایككن اسككت کككه‬
‫اوّلیكن و آخریكن مرجكع برای تعریكف و شناسكاندن آن دیكن باشكد‬
‫که خدا می خواهد‪ ،‬و جایز نیست با کتابهای آسمانی سابق بر‬
‫قرآن حکكم نماییكم آنگونكه کكه یهود و صكلیبی های گمراه ادعكا‬
‫می کنند‪ ،‬زیرا‪:‬‬

‫‪ -1‬تفسیر ابن کثیر ‪.2/587‬‬


‫‪272‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬
‫ﭽ ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍﮎ ﮏ ﮐ ﮑ ﮒ ﮓ گ گ ﮖ ﮗ‬
‫ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ چ (فصّلت‪)42-41 :‬‬ ‫ﮘ ﮙ ﮚ ﮛﮜ ﮝ‬
‫یعنكی‪ :‬قرآن كتاب ارزشمنكد و بي‌نظيري اسكت‪ .‬هيكچ گونكه‬
‫جه قرآن نمي‌گردد‪( .‬نككه‬ ‫باطلي‪ ،‬از هيككچ جهتككي و نظري‪ ،‬متو ّكك‬
‫غلطككي و تناقضككي در الفاظ و مفاهيككم آن اسككت‪ ،‬و نككه علوم‬
‫راستين و اكتشافات درست پيشينيان و پسينيان مخالف با آن‪،‬‬
‫و نكه دسكت تحريكف بكه دامان بلندش مي‌رسكد‪ .‬چرا ككه) قرآن‬
‫فرو فرسكتاده يزدان اسكت ككه بكا حكمكت و سكتوده اسكت (و‬
‫افعالش از روي حكمككت اسككت‪ ،‬و شايسككته حمككد و سككتايش‬
‫بسيار است)‪.‬‬

‫شریعت اسلم به غیر خود نیازمند نیست‬


‫شریعكت خاتكم نكه بكه شریعكت و برنامكه های ادیان سكابق نیازی‬
‫دارد‪ ،‬و نككه بككه شریعككت و برنامككه و قانون ملحككق و جدیككد‪ ،‬بر‬
‫خلف شریعكت عیسكی مسكیح کكه در بیشتكر موارد پیروانكش را‬
‫بكه تورات حواله کرده کكه از آن بر گیرنكد و بدان عمكل کننكد‪ ،‬از‬
‫ایكن رو نصكرانی هكا بكه شریعتهای سكابق ماننكد تورات و زبور و‬
‫انجیكل نیاز داشتنكد‪ ،‬همانگونكه کكه امتهای ادیان سكابق اسكلم و‬
‫قرآن همیشكه بكه پیامكبر مجدّد و شریعكت نكو احتیاج داشتنكد‪ ،‬بر‬
‫مت اسككلم کككه بككا کامككل شدن آن از جانككب خداونككد‬ ‫خلف ا ّكك‬
‫متعال‪ ،‬خداوند آنها را از بعثت پیامبری دیگر و فرستادن کتاب‬
‫آسمانی دیگر بی نیاز کرد‪.1‬‬

‫‪ -1‬برای تق یق بیشتردر ا ین موضوع به مموع فتاوای ش یخ ال سلم ا بن تیم یه رح ه ال ‪11/224‬‬


‫مراجعه کن‪.‬‬
‫فهرست منابع‬

‫‪-1‬آلبانی‪ ،‬سلسلة الحادیث الصحیحة‪ ،‬چاپخانه‪ :‬الکتب السلمی‪ ،‬چاپ اول‪.‬‬


‫‪-2‬آلبانی‪ ،‬صحیح الامع الصّغیر‪ ،‬کتابانه اسلمی‪ ،‬چاپ اوّل بیروت‪.‬‬
‫‪-3‬آلوسی‪ ،‬تفسیرآلوسی‪ ،‬چاپخانه‌ی منبیه‪.‬‬
‫‪-4‬ابراهیم موسوی زنانی‪ ،‬عقائد امامیه‪ ، ،‬مؤسسه اعلمی‪ ،‬بیروت‪.‬‬
‫‪-5‬ابن أبی عزّ حنفی‪ ،‬شرح عقیدة طحاویة‪ ،‬چاپخا نه‪ :‬الک تب السلمی‪ ،‬بیروت‪،‬‬
‫چهارم‪.‬‬ ‫چاپ‬
‫‪-6‬ابن اثیر‪ ،‬جامع الصول‪ ،‬چاپخانه‪ :‬السّنة الحمدیة‪ ،‬قاهره‪ ،‬چاپ اوّل‪.‬‬
‫‪-7‬ابن الثیر‪ ،‬زادالعاد‪ ،‬چاپخانه و کتابانی مصری‪ -‬قاهره‪.‬‬
‫‪-8‬ابن الوزی‪ ،‬زاد السیر‪ ،‬چاپخانه‪ :‬الکتب السلمی‪ ،‬بیروت‪.‬‬
‫‪-9‬ابن القیّم‪ ،‬مفتاح دار السّعاده‪ ،‬چاپخانه صبیح‪ ،‬قاهره‪.‬‬
‫‪ -10‬ابن القیّم‪ ،‬هدایة الیاری‪ ،‬انتشارت دار الفتاء‪ ،‬ریاض‪.‬‬
‫‪ -11‬ابن تیمیه‪ ،‬الوال الصحیح لن بدّل دین السیح‪ ،‬چاپخانه‪ :‬مؤسسة الدنی‪-‬‬
‫قاهره‪.‬‬
‫‪ -12‬ابن تیمیه‪ ،‬مموع فتاوی‪ ،‬جع آوری‪ :‬ابن قاسم‪ ،‬ریاض‪ ،‬چاپ اوّل‪.‬‬
‫‪ -13‬ابن حجر عسقلنی‪ ،‬فتح الباری‪ ،‬چاپ سلفیه‪.‬‬
‫‪ -14‬ابن حجر‪ ،‬الزّهرالنضر فی نبأ الضر‪ ،‬چاپخانه‪ :‬النبیه‪.‬‬
‫‪ -15‬ابن کثیر‪ ،‬البدایة و النّهایة‪ ،‬کتابانی العارف‪ ،‬بیروت‪ ،‬چاپ دوّم‪.‬‬
‫‪ -16‬ابن کثیر‪ ،‬تفسیر ابن کثیر‪ ،‬چاپخانه‪ :‬دار الندلس‪ ،‬بیروت لبنان‪.‬‬
‫‪ -17‬ابسن منظور‪ ،‬لسﰒان العرب‪ ،‬آماده سسازی‪ :‬یوسسف خیّاط وندیسم مرعشسی‪،‬‬
‫چاپخانه‪ :‬دار لسان العرب‪ ،‬بیروت‪ ،‬چاپ اول‪.‬‬
‫‪ -18‬احد بن حنبل‪ ،‬مسند امام احد‪ ،‬مکتب السلمی‪ ،‬بیروت‪.‬‬
‫‪ -19‬احد غمراوی‪ ،‬السلم فی عصر العلم‪ ،‬چاپ دار الکتب الدیثیه‪ ،‬قاهره‪.‬‬
‫‪ -20‬الشقر‪ ،‬العقیدة فی ال‪ ،‬کتابانه‪ :‬الفلح‪-‬کویت‪.‬‬
‫‪ -21‬الشقر‪ ،‬عال ال ّن و الشّیاطین‪ ،‬کتابانی الفلح‪ ،‬کویت‪.‬‬
‫‪ -22‬الشقر‪ ،‬عال اللئکة البرار‪ ،‬کتابانی الفلح‪ ،‬کویت‪.‬‬
‫‪ -23‬انیل برنابا‪ ،‬چاپخانه‪ :‬دارالقلم‪ ،‬کویت‪.‬‬
‫‪274‬‬
‫پیامبران و رسالت الهی‬

‫‪ -24‬باری‪ ،‬صحیح باری‪ ،‬چاپخانه‪ :‬السلفیه‪ ،‬قاهر‪.‬‬


‫‪ -25‬تبیزی‪ ،‬مشکاة الصابیح‪ ،‬چاپخانه‪ :‬الکتب السلمی‪ ،‬چاپ اول‪ ،‬دمشق‪.‬‬
‫‪ -26‬تورات سامریه‪ ،‬چاپ دار النصار‪ ،‬قاهره‪.‬‬
‫‪ -27‬خینی‪ ،‬حکومت اسلمی‪ ،‬انتشارات انقلب اسلمی ایران و چاپخانه اللیج ‪-‬‬
‫کویت‪.‬‬
‫‪ -28‬خیر الدّین وانلی‪ ،‬معجزات الصطفی‪ ،‬مؤسسه و کتابانه خافقین‪ ،‬دمشق‪.‬‬
‫ک الی الیقین‪ ،‬کتابانه قدس‪ ،‬بغداد‪.‬‬
‫‪ -29‬دکتر سامری‪ ،‬نبوّة ممّد من الش ّ‬
‫‪ -30‬سفارینی‪ ،‬لوامع النوار البهیّه‪ ،‬چاپ قطر‪.‬‬
‫‪ -31‬سید قطب‪ ،‬فی ظلل القرآن‪ ،‬چاپ دارالشروق‪.‬‬
‫‪ -32‬شوکانی‪ ،‬نیل الوطار‪ ،‬چاپخانه‪ :‬حلبی‪ ،‬چاپ دوّم‪ ،‬قاهره‪.‬‬
‫‪ -33‬شهرستانی‪ ،‬اللل و النّحل‪ ،‬دار العارف‪ ،‬بیروت‪.‬‬
‫‪ -34‬صحیح مسلم با شرح نووی‪ ،‬چاپخانه مصریه‪ ،‬قاهره‪.‬‬
‫‪ -35‬صلح الدّین مید‪ ،‬نظرات فی النّبوة‪ ،‬کتابانه قدس‪ ،‬بغداد‪.‬‬
‫‪ -36‬عبد الرّحن حبنکة الیدانی‪ ،‬العقیدة السلمیة‪ ،‬چاپ اوّل‪ ،‬دمشق‪.‬‬
‫‪ -37‬علی احد سالوس‪ ،‬المامه عند المهور‪ ،‬کتابانی ابن تیمیّه‪ -‬کویت‪.‬‬
‫‪ -38‬فیروزآبادی‪ ،‬بصائر ذوی التّمیز‪ ،‬لنة احیاء الترّاث السلمی‪ -‬قاهره‪.‬‬
‫‪ -39‬فیومی‪ ،‬مشکاة النیر‪ ،‬چاپخانه‪ :‬دارالعارف‪ ،‬قاهره‪.‬‬
‫‪ -40‬قرطبی‪ ،‬تفسیر القرطبی‪ ،‬دار الکتاب العربی‪ ،‬بیروت‪.‬‬
‫‪ -41‬ماوردی‪ ،‬اعلم النبوّه‪ ،‬نشر کتابانی الکلیّات الزهریّه – قاهره‪.‬‬
‫‪ -42‬مموعة الرّسائل النبیه‪ -‬چاپ تصوری‪ -‬بیروت‪.‬‬
‫‪ -43‬ممّد حسین هیکل‪ ،‬زندگانی ممّد‪ ،‬چاپخانه‪ :‬دار العارف‪ ،‬قاهره‪.‬‬
‫‪ -44‬ممّد رضا‪ ،‬عقائد امامیه‪ ،‬دارالغدیر‪ ،‬بیروت‪.‬‬
‫‪ -45‬ممّد شنقیطی‪ ،‬اضواء البیان‪ ،‬مؤسسه مدنی‪ ،‬قاهره – چاپ اوّل‪.‬‬
‫‪ -46‬ممّد نبی السلم‪.‬‬
‫‪ -47‬ممود شکری آلو سی‪ ،‬مت صر ت فة اث نی عشر یة‪ - ،‬چاپخا نه‪ :‬سلفیه‪ ،‬قاهره‪،‬‬
‫‪.1387‬‬
‫‪ -48‬متصر صحیح مسلم‪ ،‬الکتب السلمی‪ ،‬بیروت‪.‬‬

You might also like