Professional Documents
Culture Documents
نویسنده:
دکتر عمر سلیمان اشقر
فهرست موضوعات
فهرست موضوعات3.......................................
پیشگفتار1....................................................
ولا ّ بخش
انبياء و پيامبران 5..........................................
ول ا ّ فصل
تعريف و بيان7..............................................
ايمان به انبياء ورسولن خدا بخشی از اصول ايمان است
11
رابطه ي بين ايمان به خدا و ايمان به پيامبران و رسالت
الهي12.............................................. ..................
شمار انبياء و رسولن خدا بسيار زياد است14................
سرگذشت بسیاری از پيامبران براي ما ذکرنشده15........
كفر ورزيدن به يك پيامبر كفر به همه آنها است 23..........
نبوّت را جز با دليل براي كسي اثبات نميكنيم 26............
ومد ّ فصل
نياز بشريّت به پيامبران و رسالت آسماني28.........
مقدّمه28............................................................. .
سخني ارزنده از ابن قيّم30............................... ........
ابن تيميه نياز به پيامبران و رسالتشان را بيان مي كند31. .
مقايسهاي بين نياز بدن به علم طب و نياز روح به علوم
پيامبران36........................................................... .
آيا عقل مي تواند بي نياز از وحي باشد36.....................
باطل بودن قول براهمائيه38.....................................
وم س ّ فصل
وظايف و مأموريّت پيامبران42..........................
چهارم فصل
وحي الهي59................................................
راه ارتباط خدا با پيامبران و انبياء60............................
پنجم فصل
صفات و ويژگيهاي پيامبران 67..........................
امور منحصر به انبياء در ميان بشر98..........................
ششم فصل
عصمت پيامبران104.......................................
مت اسلم نسبت به عصمت پيامبران چه موضعي دارد. . . ا ّ
113
123.......................... ................ راز عصمت پيامبران
هفتم فصل
وت128.............................................. دلیل نب ّ
اوّل :آیات و معجزات پیامبران129........................ .......
نمونههایی از معجرات پیامبران 132..................... ........
سوّم :دقت نظر در احوال انبیاء198.............................
چهارم :دعوت پیامبران204...................................... ..
پنجم :پشتیبانی خدا از پیامبران207............................ ..
هشتم فصل
وت210................... فضل و برتری مقام والی نب ّ
خاتم اولیاء و انبیاء()217........................ ...................
نصوص وارده در نهی از تفضیل بین انبیاء 227................
ومد ّ بخش
رسالتهای آسمانی 230....................................
ول ا ّ فصل
ایمان به رسالت ها232....................................
وم د ّ فصل
مقارنهای بین رسالتهای آسمانی239................
اوّل :منبع و هدف از نازل کردن آنها239........................
صه246...................... ...مه و رسالت خا ّ دوّم :رسالت عا ّ
سوّم :حفظ و نگهداری رسالتهای آسمانی249................
چهارم :مواضع اتفاق و اختلف در بین رسالت آسمانی 251
مبادی و اصول جاویدان258.......................................
پنجم :طولنی بودن و کوتاهی و وقت نزول269..............
فهرست منابع273..........................................
پیشگفتار
ﯣ ﯤ ﯥﯦ ﯧ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﭽ ﯛ ﯜ ﯝ
ﯨ ﯩ
چ
الكهف٢ – ١ :
حمككد و سككپاس خدایككي را سككزا اسككت كككه بر بنده خود
مد) كتاب (قرآن) را فرو فرسكككتاده و در آن هيكككچ گونكككه(مح ّكك
انحراف و كژي قرار نداده است( .كتابي) كه ثابت و پابرجا (و
معتدل و مسكتقيم ،و هكم برپكا دارنده جامعكه انسكاني و پاسكدار
كتكب آسكماني) اسكت( .خداونكد آن را فرو فرسكتاده اسكت) تكا
(بكه وسكيله آن ،كافران را) از عذاب شديكد (دنيوي يكا اخروي)
خود بترسككاند ،و مؤمنانككي را كككه كارهاي شايسككته و بايسككته
ميكنند مژده دهد به اين كه پاداش خوبي دارند
سكپاس وسكتايش سكزاوار خداوندي کكه برای مكا كتابكي را
فرسككتاد کككه حاوي سككر گذشككت گذشتگان ،و اخبار آيندگان ،و
حكككككم وداوري ميان ماسككككت ،خاتمككككه دهندهي هككككر جدال
وخصككومتي؛ کتابككی اسككت جدّی نككه شوخككي ،هرکككه از روی
خودخواهككی از آن روي برتابككد خدا او را درهككم مككي شكنككد ،و
هركككس جوياي هدايككت از غيككر آن باشككد ،گمراه میشود ،و آن
کتاب ريسمان محككم خدا ،وذككر حكيكم و راه راسكت خداست،
هواهاي نفسكاني نميتواننكد آن را منحرف گرداننكد ،و زبانهكا در
مورد آن مشتبكه نمكي شود ،و برشگفتيهاي آن پايانكی نبوده ،و
علمككا از آن اشباع نمككي گردنككد ،هككر كككس با آن سككخن گويككد
راسكت گفتكه ،و هرككه بدان عمكل كنكد پاداش دريافكت مكي كنكد،
هكر کكس بدان حككم كنكد داوريكش عادلنكه ،هكر ككس بسكوي آن
1
دعوت كند به راه راست هدايت يافته است.
مد ص سكلم ودرود مكي فرسكتیم بكه بنده ورسكول خدا مح ّك
ككه « خداونكد ايشان را پيشاپيكش فرارسكيدن رسكتاخيز ،همراه
با هدايت و دين حق و بعنوان گواه و بشارتگر و هشدار دهنده
مبعوث کرد ،و بكككه فرمان خدا دعوتكننده بكككه سكككوى خدا ،و
چراغكى تابناك اسكت ،و رسكالت آسكماني را بكا او ختكم نمود ،و
مردم را توسككط او از گمراهككي بسككوي راه راسككت رهنمون
-1اين حديث را امام ترمذي در سنن خود روايت كرده و اسناد آن ضعيف است ،ول معناي آن زيباست،
امّا باوجود اينكه منسوب به رسول خدا ص است آن را در مت ذكر نكرده ام.
پیامبران و 2
رسالت الهی
ساخت ،و آنها را از ناداني بطرف علم و دانش سوق داد ،وبا
رسكالت و پيام آسكماني او چشمهاي نابينكا و گوشهاي ناشنوا و
قلبهاي غافكل و بكي خكبر را گشود ،و بكا پرتكو رسكالت او بعكد از
دورانهاي تاريككك ،زميككن را روشككن و منوّر سككاخت ،و بعككد از
تفّرق قلبهكا ،آنهكا را منسكجم و مت ّكحد گردانيكد ،مل ّكتي منحرف را
سط او اسككتوار ،و راه را روشنككي بخشيككد ،و سككينهاش را تو ّكك
گشاد ،بار گران را از دوش او برداشكككت ،و نامكككش را بلنكككد و
رفیككع سككاخت .خواري و فرومايگككي را بر مخالفيككن فرمان او
سكككيطره بخشيكككد ،و آن رسكككول گرامكككي را در دوران فترت
رسكولن و محكو و نابودي كتابهاي آسكماني ،وتحريكف و تبديكل
شريعتهاي پیشیكن ،بكه پيامكبري برگزيكد ،در حالیکكه ُمسكتند هكر
قومي آراء تاريك خودشان بود ،و عليه خدا وميان بندگان او با
گفتار فاسكد و هواهاي نفسكاني خویكش داوري مكي كردنكد .در
چنيككن شرايطككي خداونككد توسككط آن بزرگوار مردم را بككه راه
راسكت هدايكت ،و راههايشان را روشكن كرد ،و بوسكيلهي او از
تاريكيهكا بكه سكوى روشنايكى ایشان را بیرون آورد ،و نابينايكي را
بككه بصككيرت و گمراهككي را بككه هدايككت مبدّل سككاخت ،و او را
تقسككيم كنندهي بهشككت و دوزخ قرار داد ،و نيكان وبدان را از
هم جدا كرد ،و معيار هدايت و رستگاري را پيروي و همسويي
و موافقكت بكا او قرار داد ،و نافرمانكي و مخالفكت بكا آن پيامكبر
را موجككب گمراهككي و بدبختككي گردانيككد همانگونككه کككه فتنككه و
آزمون درون قبرهكا هكم پرسكش و پاسكخ اسكت در مورد او و بكا
او امتحان مي شوند» )1(.و سلم و درود مي فرستم به آل و
مت داراي بهتريكن و اصكحاب پاك وبرگزيده ،ككه در ميان ايكن ا ّك
پاكتريكن قلب ،و برتريكن و بزگوارتريكن دانشمندان بودنكد ،و از
همكككه بيآليككش و كككم تكلّفتكككر زیسكككتند ،و درود خدا بر تمام
كسككاني كككه رهرو راه ايشانانككد ،و از نور اسككلم بهره منككد
سك جسكتند ،و پيرو پيامكبر خاتكم گشتنكد ،و بكه هدايكت قرآن تم ّك
شدند.
ايكن كتاب بخكش چهارم از زنجيرهي «عقيده در پرتكو قرآن
و سككنّت» اسككت ،و ماننككد كتابهاي سككابق بككه جهككت روشنگري
عقايكد اسكلمي در پرتكو منابكع اصكلي ،و بكه دور از پيچيدگكي و
حالت بغرنككج و خشكيدگككي و اصككطلحات فلسككفي و كلمككي
منتشر ميگردد.
-1ا ين كلم زي با از عال ربّا ن ش يخ ال سلم ا بن تيم يه – رح ه ال – ا ست در كتاب (لوا مع النوار البهيّة
.)2/262
پیامبران و رسالت الهی
3
از آنجكا ككه دو موضوع «پيامكبران و رسكالت الهكي» ارتباط
بسكيار تنگاتنگكي بكا هكم دارنكد ،تصكميم بكه تأليكف ا ين دو اصكل را
در يككك جلد نمودم ،و بككه علّت هميككن ارتباط و تداخككل ،بخككش
اوّل ككه در مورد «پيامكبران» ميباشكد طولنكي اسكت ،و بخكش
دوّم را نیككز كككه مربوط بككه «رسككالتهاي آسككماني» اسككت در
برگرفتككككه ،زيرا بحككككث «پيامككككبران» بسككككياري از مباحككككث
«رسالت»را هم در ضمن خود دارد.
بخكش نخسكت شامكل هشكت فصكل اسكت .در ايكن بخكش
«نكبي و رسكول» راتعريكف کردهام و تفاوتهاي آنهكا و واجكب
بودن ايمان بكه انكبياء ،رسكولن ،وكفكر كسكي را يادآور شدهام
كككه معتقككد اسككت تنهككا ايمان بككه خدا داشتككن بدون ايمان بككه
پيامكبران براي مؤمكن بودن كافكي اسكت ،يكا بكه تعكبيري ديگكر از
هككم جدا کردن پيامككبران را كفككر ندانككد .علوه بر ايككن تعداد
پيامككبران و نامهاي انككبياء و رسككولني را كككه در قرآن و سككنّت
ذكر شدهاند بيان كردهام.
در فصل دوّم به مبحث نياز شديد ما به پيامبران و رسالت
آسماني ،و عدم كفايت عقل بدون وحي و شريعت الهي براي
انسان پرداختهام.
در فصل سوّم بصورتي وسيع پيرامون وظايف و مأموري ّت
پيامبران سخن به ميان آوردهام.
در فصكككل چهارم راههاي ارتباط خدا بكككا پيامكككبران را ككككه
«وحكي» اسكت ،و نيكز مقامات «وحكي» و چگونگكي آمدن «
فرشته ي وحي » به نزد پيامبران را بيان نمودهام.
در فصل پنجم صفات رسول را ذكر و به بيان انسان بودن
پيامكككبران پرداختكككه ،ومقتضيات انسكككان بودن را بر شمرده و
همانگونكه ككه توضيكح داده ام پيامكبران داراي كمالت انسكانی
بودهاند.
درخاتمكه ويژگيهاي منحصكر بكه فرد پيامكبران در ميان سكاير
بشكر را یادآورشدهام ،چرا ككه أنكبياء برتريكن آفريدگاننكد ،وآنهكا
نيككز نسككبت بككه همدیگككر داراي مراتككب متفاوتككي هسككتند ،ولي
فرقههاي گمراه غيكر أنكبياء را بر أنكبياء برتري داده و بكا اجماع
مسلمين مخالفت ورزيده اند و باطل بودن گفتهي آنها را بيان
نموده ام.
بخككش دوّم را بككه موضوع رسككالتهاي آسككماني اختصككاص
دادهام كه داراي دو فصل ميباشد.
فصل نخست :در مورد ايمان به رسالت آسماني است ،كه
واجب بودن ايمان وكيفيّت آن را تشريح كردهام.
پیامبران و 4
رسالت الهی
و در فصكل دوّم بنكا بكه دليكل ذيكل بكه تطكبيق بيكن رسكالتها
پرداختهام:
اوّل :منبع و مرجع همه رسالتهاي آسماني و هدف از نازل
كردن آنها.
دوّم :عموم وخصوص رابطهی آنها.
سوّم :محفوظ بودن آنها از تغيير و تبديل.
چهارم :نقاط متّفق و مختلف در اين رسالتها.
پنجم :طولني و كوتاه بودن زمان نزول.
و در پايان بككه تككبيين جايگاه آخريككن رسككالت نسككبت بككه
رسالتهاي سابق پرداختهام.
در خاتمه از خداوند متعال خواستارم اوقات و اعمالمان را
مورد فزونكي و برككت قرار دهكد ،و عمكل مكا را خالصكانه براي
رضاي خود پذيرا ،و مارا از لغزش در گفتار و كردار محفوظ
گردانكد ،وايكن كتاب را مايهي خيكر و نفكع بندگانكش نمايكد ،ككه او
شنوا و نزديك است و دعا را استجابت مي كند.
و صلّى ال على عبده و رسوله و على آله و صحبه وسلّم.
ي ()1تعريف نب ّ
نب – در لغت عرب -از « نبأ» گرفته شده كه بعن خب است ،مانند فرموده ي خداوند:
ﭗ چ (نبأ1:و .)2 ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ
(اين مردم) درباره چه چيز از يكديگر ميپرسند؟ ،از خبر
م رستاخيز ميپرسند). بزرگ (و مه ّ
علّت نامگذاري نككبي بككه ايككن نام ايككن اسككت كككه از جانككب
خداوند براي ابلغ خبر وپيام فرستاده ميشود ،مانند:
ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ ﭽﭰ ﭱ
ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉﮊ ژ ﮌ ﮍ ﭽ ﭾ ﭿ
التحري٣ : ﮎ ﮏ چ
گفكت :چكه كسكي تكو را از ايكن (موضوع) آگاه كرده اسكت؟
پيغمبر گفت :خداوند بس دانا و آگاه مرا با خبر كرده است.
چ (حجر)49 : ﭽ
يعنككي( :اي پيغمككبر!) بندگان مرا آگاه كككن كككه مككن داراي
گذشكت زياد و مهكر فراوان هسكتم (در حكق كسكاني ككه توبكه
بكنند و ايمان بياورند و كار نيك انجام بدهند).
چ (حجر.)51: ﭽ
يعنكككي :و آنان را باخكككبر ككككن از مهمانان ابراهيكككم (ككككه
فرشتگاني بودند و در لباس انسانها به پيش او آمدند).
و گفته شده :نبوّت از « النّبوة » مشتق است كه بعن زمي مرتفع است ،وعرب واژهي
ب را بر يكي از علمتهاي راهنمای مسیر در زمي اطلق ميكنند ،و مناسبت بي لفظ نب نّ
و معن لغوي اين است كه نب در دنيا و آخرت داراي قدر و منلت رفيع است ،بنابراين انبياء
اشرف ملوقات ،و نشانه هاي بلند و رفيعي هستند كه مردم بوسيلهي آنا هدايت مي يابند و
دنيا و آخرتشان اصلح مي شود.
-1برای ایسن موضوع بسه لسسان العرب ( ،3/537،561بصسائرذوی التّمیسز ،5/14لوامسع النوار البهیّة
)2/265 ،1/49مراجعه کن.
پیامبران و 8
رسالت الهی
1
تعريف رسول
واژهي رسكول بمعنكي فرسكتاده اسكت ،پكس وقتكي ككه شخصكي
را بكه منظور انجام مأموريتكي بكه جايكي روانكه ميكنكي در واقكع
او رسككول و فرسككتادهي توسككت ،خداونككد متعال بككه نقككل از
ملكهي سبأ مي فرمايد:
چ (نل.)35 : ﭽی
يعنككي :مككن (براي صككلح و سككاز و جلوگيري از خرابيهككا و
خونريزيهككا ،هيئتككي را) بككه پيككش آنان ميفرسككتم همراه بككا
تحفهاي تا ببينم فرستادگان (ما از پذيرش ارمغان يا نپذيرفتن
آن ،و چيزهاي ديگكر) چكه خكبري بكا خود ميآورنكد (تكا برابر آن
عمل كنيم).
ّ
بنابرايكن علت نامگذاري پيامكبران بكه «رسكول» ايكن اسكت
كه آنها فرستاده شده از جانب خداوند ميباشند:
ﭽ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ
ﭭ ﭮ چ (مؤمنون)44: ﭩﭪ ﭫ ﭬ
يعنككي :سككپس پيغمككبران خود را يكككي پككس از ديگري (بككه
سوي اقوامشان) روانه كرديم.
خصي فرستاده شدهاند که و پيامبران با رسالت و پيام مش ّ
مكلّف به حمل و تبليغ آن بودهاند.
ي
فرق رسول و نب ّ
ي و رسككول فرق ندارنككد حرفشان كسككاني كككه گفتهانككد نككب ّ
نادرسكت اسكت ،و دليكل بر باطكل بودن ايكن مقوله هكم رواياتكي
اسككت كككه در بارهي تعداد انككبياء و پيامككبران آمده اسككت ،زيرا
رسككول خدا ص فرموده « :تعداد انككبياي خدا صككد و بيسككت و
چهار هزار نفككككر و تعداد رسككككولن حدود سككككيصد و سككككيزده
2
ي بر رسكول عطكف شده ككه نفرنكد»( ) ،همچنيكن در قرآن نكب ّ
دال برتفاوت بين آنها است،
ﮒ ﮓ گ ﮑ ﮏ ﮐ ﭽ ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎ
گ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ چ (.حسج:
)52
ما پيش از تو رسولي و نبيي را نفرستادهايم ،مگر اين كه
هنگامككي كككه (آن رسككول يككا نككبي آيات و احكام خدا را براي
-1براي اين مسأله به لسان العرب ( ،)1167 -2/1166الصباح الني ص 226مراجعه كن.
-2حديث صحيح است و امام احد در مسند روايت كرده است.
پیامبران و رسالت الهی
9
مردم) تلوت كرده اسكت اهريمكن (بكا ايجاد وسكاوس و اباطيكل
سط در دل شنوندگان سكست ايمان ،و بكا پخكش ياوهكسرائي تو ّك
ذّري ّه و دارودسته خود) در تلوت او القاء (شبهه) نموده است،
سط تبليغ ما خداوند آنچه را كه شيطان القاء نموده است (تو ّ ا ّ
و تكبيين پيغمكبران و دعوت و زحمكت شبانهروزي پيروان ايشان
در همه جا و همه آن) از ميان برداشته است.
همچنيكن خداونكد برخكي از پيامكبران را بكه نبوّت و رسكالت
توصككيف فرموده ،و ايككن دليككل اسككت بر اينكككه رسككالت چيزي
اسككت بيككش از نبوّت ،همانگونككه كككه پيرامون موسككي مككی
فرمایند:
چ (مریم.)51 : ﰎﰒﰒ ﰐﰒ ﰒﰒ ﭽ
در كتاب (آسماني قرآن) سخن از موسي بگو .كسي كه
پاك و برگزيده خدا ،و پيغمبري بس وال بود.
ما عام تر بودن رسول از نبي نزد علما مشهوراست ،پس ا ّ
« رسكول كسكي اسكت ككه شريعتكي بكه او وحكي شده و مأمور
ي رسكول تبليكغ آن اسكت ،هكر رسكولي نكبي اسكت ،ولي هكر نكب ّ
نيست)1(.
ولي آنچه اينجا ذكر نمودهاند به چند دليل بعيد است:
اوّل اينككككه خداونكككد متعال بكككا نكككص صكككريح بيان فرموده
همانگونكه ككه انكبياء را فرسكتاده رسكولن را نيكز فرسكتاده آنجكا
كه مي فرمايد:
ﮒ ﮓ گ ﮑ ﮏ ﮐ ﭽ ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎ
گ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ چ (.حسج:
)52
ما پيش از تو رسولي و نبيي را نفرستادهايم ،مگر اين كه
هنگامككي كككه (آن رسككول يككا نككبي آيات و احكام خدا را براي
مردم) تلوت كرده اسكت اهريمكن (بكا ايجاد وسكاوس و اباطيكل
سط در دل شنوندگان سكست ايمان ،و بكا پخكش ياوهكسرائي تو ّك
ذّري ّكه و دارودسكته خود) در تلوت او القاء (شبهكه) نموده اسكت
(و گاهكي پيغمكبران را شاعكر ،و زمانكي سكاحر ،و وقتكي ناقكل
ما
افسككانهها و خرافات پيشينيان جلوهككگر سككاخته اسككت) .ا ّكك
سط تبليكغ و خداونكد آنچكه را ككه شيطان القاء نموده اسكت (تو ّك
تككبيين پيغمككبران و دعوت و زحمككت شبانهروزي پيروان ايشان
در همككه جككا و همككه آن) از ميان برداشتككه اسككت (و شبهات و
تّرهات اهريمنان انككس و جان را از صككفحه دل مردمان زدوده
اسككت) و سككپس آيات خود را (در برابر سككخنان ناروا و دلئل
-1شرح العقيدة الطحاوية( ،)167لوامع النوار البهيّة (.)1/49
پیامبران 10
و رسالت الهی
-1مشكاة الصابيح ،3/122و ناصر الدّين البان مقق الشكاة فرموده :اسنادش صحيح است.
پیامبران و رسالت الهی
15
اسباط
ذككر انكبيائي ككه نامشان در قرآن آمده اسكت قبل ً گذشكت ،در
اينجككا قرآن بككه نبوّت برخككي ديگككر اشاره كرده و نامشان را
نميدانيككم كككه همان اسككباط يعنككي فرزندان يعقوب بودنككد،
تعدادشان دوازده نفر ،و قرآن تنها يك نفراز ايشان را با نام و
نشان بكه مكا معّرفكي ميكنكد ككه يوسكف اسكت ،مابقكي را ككه
يازده نفر بودهاند با نام و نشان معرفي نميكند جز اينكه خبر
ميدهد به آنها وحي شده است ،همانگونه كه ميفرمايد:
ﭭ ﭮ ﭯ ﭽﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ
ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ ﭽ ﭾ ﭿ ﮀ
ﮁ ﮂ چ (البقرة.)١٣٦ :
يعني :بگوئيد :ايمان داريم به خدا و آنچه (به نام قرآن) بر
ما نازل گشته ،و آنچه بر ابراهيم ،اسماعيل ،اسحاق ،يعقوب،
و اسكباط (يعنكي نوادگان يعقوب) نازل شده اسكت ،و بكه آنچكه
براي موسككي و عيسككي آمده اسككت ،و بككه آنچككه براي (همككه)
پيغمكبران از طرف پروردگارشان آمده اسكت .ميان هيكچ يكك از
آنان جدائي نمياندازيكم (نكه ايكن ككه مثكل يهوديان يكا عيسكويان،
بعضيها را بپذيريم و بعضيها را نپذيريم .بلكه همه پيغمبران را
راهنماي بشري ّ كت در عصككر خود ميدانيككم و كتابهايشان را بككه
طور اجمال ميپذيريم) و ما تسليم (فرمان) خدا هستيم.
هچني فرمود:
ﯢﯣ ﯠ ﯡ ﯞ ﯟ ﯛ ﯜ ﯝ ﭽ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ
ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨﯩ
چ (البقرة.)١٤٠:
یعنی :آیا ميگوئيد :ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب
و اسباط ،يهودي يا مسيحي بودهاند؟ (در صورتي كه تورات و
انجيل بعد از اينان نازل شدهاند و يهودي ّت و مسيحيّت پس از
ايشان پيدا آمدهاند!) بگو :آيا شما بهتر ميدانيد يا خدا؟ (چرا
آنچه را كه در اين باره در كتابهاي آسمانيّتان آمده است پنهان
ميداريد؟) و چه كسي ستمگرتر از آن كس است كه گواهي
و شهادت الهكي را ككه نزد او اسكت پنهان دارد؟ و خدا از آنچكه
ميكنيد غافل و بيخبر نيست.
تُبَّع
تُبَّع در قرآن كريم ذکر شده و ميفرمايد:
ﭽ
ی چ ی ﯼ
(الدخان.)٣٧ :
یعنی :آيا آنان بهترند (و از ثروت و قدرت و دبدبه و كوكبه
بيشتري برخوردارنككد) يككا قوم تُب ّككع (كككه ملوك و شاهان يمككن
بودند و در همسايگي ايشان ميزيستند) و كساني كه پيش از
آنان بودنككد؟ (همچون قبائل نوح و عاد و ثمود) .مككا آنان را در
گذشته هلك ساختهايم چون مجرم و گناهكار بودهاند.
ﭽ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ
چ ق١٤ - ١٢ :
س ،و قوم یعنككی :پيككش از اينان ،قوم نوح ،و اصككحاب الّر ّكك
ثمود (پيغمككبران را) تكذيككب كردهانككد .و همچنيككن قوم عاد و
فرعون و قوم لوط .و اصككحاب اَيكككه ،و قوم تب ّككع ،هككر يككك از
آنان ،فرسككتادگان الهككي را تكذيككب كردنككد و وعده عذاب مككن
درباره ايشان تحقق يافت.
ي بوده ككه بسكوي قومكش فرسكتاده شده و او را پكس آيكا نكب ّ
تكذيككب كردنككد وخداونككد آنهككا را هلك كرد؟ خداونككد عالمتريككن
است.
خضر
خضكر آن بندهي صكالحي اسكت ككه موسكي برای فراگیری علم
از او بسككويش سككفر كرد ،و اخبار آن در آخككر سككوره ي كهككف
آمده است.
روند داستان از چند جهت بر نبوّت او دللت مي كند:
يكي اينكه مي فرمايد:
-1روايت حاكم و بيهقي (نگاه :الامع الصّغي (.))5/121
پیامبران و رسالت الهی
21
ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ چ ﮃ ﮄ ﮅ ﭽﭿ ﮀ ﮁ ﮂ
(الكهف.)٦٥ :
يعني :بندهاي از بندگان (صالح) ما را (به نام خضر) يافتند
كه ما او را مشمول رحمت خود ساخته و از جانب خويش بدو
علم فراواني داده بوديم.
ظاهرا ً ا ين رحمت همان نبوّت ،و آن دانش اسكت كه به او
وحي و الهام مي شد.
دوم :خطاب موسي به او: ّ
ﭽﮌ ﮍ ﮎ ﮏ ﮐ ﮑ ﮒ ﮓ گ گ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ
ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ
ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﮬ
ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ چ
(كهف.)٧٠ – ٦٦ :
يعنكي :موسكي بدو گفكت :آيكا (ميپذيري ككه مكن همراه تكو
شوم و) از تكو پيروي كنكم بدان شرط ككه از آنچكه مايكه رشكد و
صككلح اسككت و بككه تككو آموختككه شده اسككت ،بككه مككن بياموزي؟
(خضكر) گفكت :تكو هرگكز توان شكيبائي بكا مكن را نداري .و
چگونكككه ميتوانكككي در برابر چيزي ككككه از راز و رمكككز آن آگاه
نيستي ،شكيبائي كني؟! (موسي) گفت :به خواست خدا ،مرا
شكيبكا خواهكي يافكت ،و (در هيكچ كاري) بكا فرمان تكو مخالفكت
نخواهم كرد( .خضر) گفت :اگر تو همسفر من شدي (سكوت
محككض باش و) درباره چيزي (كككه انجام ميدهككم و در نظرت
ناپسكند اسكت) از مكن مپرس تكا خودم راجكع بدان برايكت سكخن
بگويم.
ي نبوده باشكد ،از عصكمت برخوردار نميبود ،و پكس اگكر نكب ّ
موسككي كككه پیامككبری بزرگوار و فرسككتادهاي كريككم و داراي
ي غير عصمت بود چنين رغبتي به فراگيري علم و دانش از ول ّ
معصكوم نميداشكت ،و عزم سكفر و جسكتجوي وي را نميكرد،
آنهم در مدّت زماني كه گويا هشتاد سال به طول انجاميده ،و
موقعي كه با او ملقات كرد با فروتني او را گرامی داشت ،و
به صورت انساني مستفيد از او پيروي ميكرد ،همه اينها دال
بر نبوّت او و اينكككه وحككي الهككي را هماننككد موسككي دريافككت
ميكرده اسكت ،علوه بر اينككه بگونهاي از علم لدن ّكي و اسكرار
نبوّت بهرمنكد بوده ككه موسكي كليكم الله و پيامكبر بنكي اسكرائيل
از معلومات ايشان مطّلع نبودهاند.
سكوّم :اينككه خضكر اقدام بكه كشتكن يكك پسكر كرد ككه جكز از
طريكككق وحكككي و الهام خداونكككد ملك علّم چنيكككن امري جايكككز
نيسككت ،و ايككن يككك دليككل مسككتقل بر نبوّت ،و برهان آشكاري
پیامبران 22
و رسالت الهی
اسكت بر عصكمت او 1وبراي انسكان صكالح جايكز نيسكت تنهكا بكا
القائات نف سي و چيزي كه بر خاطرش ميگذرد اقدام به قتل
ديگران نمايككد ،چون خطورات نفسككی ایشان معصككوم نيسككت،
چرا که اولیاءبه اتّفاق آراء ممكن الخطا هستند ،پس وقتي كه
خضكر اقدام به كشتن پسكري كه به سن بلوغ نرسيده بود ،به
ایكن دلیكل کكه ميدانسكت وقتكي ككه بزرگ شودكافكر ميشود ،و
والدينكش را وادار بكه كفكر مينمايكد چون شديدا ً او را دوسكت
داشتنكككد ،و قطعا ً از او پيروي ميكردنكككد ،كشتكككن او مصكككلحت
بزرگكي اسكت ككه بر بقاي او ارجحيكت داشتكه تكا بديكن صكورت
والدينككش از كفككر و عقوبككت آن در امان باشنككد ،و ايككن دليككل
است بر نبوّت و عصمت او از جانب حق تعالي.
چهارم :وقتككي كككه خضككر تأويككل كارهايككش را براي موسككي
تفسكير نمود ،و حقيقكت مسكأله را برايكش توضيكح داد و همكه
چيز روشن شد ،بعد از همهي اينها گفت:
ﭽ...
ی ی ی چ ﯼ
(الكهف.)٨٢ :
يعنككي :س پروردگار تككو خواسككت كككه آن دو كودك بككه حدّ
بلوغ برسكككند و گنكككج خود را بكككه مرحمكككت پروردگارت بيرون
بياورنككد (و مردمان بداننككد كككه :صككلح پدران و مادران براي
پسكران و دختران ،و خو بي اصكول براي فروع سكودمند اسكت).
مكن بكه دسكتور خود ايكن كارهكا را نكردهام (و خودسكرانه دسكت
بككه چيزي نككبردهام و بلكككه فرمان خدا را اجرا نمودهام و برابر
رهنمود او رفتهام) .ايكككن بود راز و رمكككز كارهائي ككككه توانائي
شكيبائي در برابر آنها را نداشتي.)2( .
-1فرقه هايي از اين امّت گمراه شده اند كه مرّمات را هتك كرده ،و مرتكب منهيّات مي شوند ،وقت كه
مورد انكار قرار مي گيند ،مي گويند :حقيقت أمر بر خلف ظاهر است ،و با ق صّه ي خصر استدلل مي
كنند كه كشت را خراب كرد و پسري را به قتل رسانيد ،ول اين گمراهي اشكاري است كه دروازه ي هه
شر وفساد ها را طوري مي گشايد كه ديگر بستنش مكن نيست ،امّا مقوله ي نبوّت خضر اين درب را مي
بندد .سپس هيچ كس از اين امّت حق ندارد برخلف شري عت اسلم عمل ك ند ،چون حلل آن است كه
خدا حلل كرده باشد ،و حرام هم تنها حرام خداست ،پس هر كس برخلف اين شريعت عمل كرد مانند
يك مالف مورد معاقبه قرار مي گيد ،هر ادّعايي هم داشته باشد قابل قبول نيست.
-2جع زيادي از علما بر اين اعتقادند كه خصر زنده است و هنوز وفات نيافته ،و اخبار زيادي در اين باره
وارد شده ،ول ا ين مقوله درب خرا فه گري و دجّال را گشوده ،بطوري كه خيلي از افراد شروع كرده ا ند
به ادعاي ملقات خضر و دريافت توصيه ها و دستورات از او ،و در اين موررد حكايات عجيب و غريب را
نقل مي كند ،ول عقل سال ان اخبار را مردود مي داند.
پیامبران و رسالت الهی
23
كفر ورزيدن به يك پيامبر كفر به همه آنها است
كفر ورزيدن به يكي از پيامبران ،انكار و كفر ورزيدن است به
همه آنها ،همانگونه كه خداوند متعال فرمود:
چ (شعراء)105: ﭽ
يعنكي :قوم نوح پيامكبران را تكذيكب كردنكد.و فرمود ﭽ ﭮ
ﭯ ﭰ چ
(شعراء)114:
یعنی :قوم ثمود پيامبران را تكذيب كردند.
ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ چ (شعراء )١٦٠ :يعنككككي :قوم و فرمود :ﭽ ﭑ
لوط فرستادگان را تكذيب كردند.
جعي از علما و مدثي هم اقدام كرده اند به تضعيف آن روايات و اخبار ،مانند باري ،ابن دحيه ،ابن كثي،
ا بن ح جر ع سقلن ،و قوي تر ين دل يل در مردود دان ست ادعاي زنده بودن خ ضر ا ين ا ست كه ه يچ روا يت
صحيحي در اين باره وجود ندارد ،و نيز اگر زنده مي بود قطعا بر او واجب مي شد كه از پيامب اسلم ص
پيوي و او را ياري كند ،زيرا خداوند از تام پيامبانش عهد و پيمان گرفته كه به ممّد ص ايان بياورند و
ياورش باش ند در صورت كه او را يافت ند :چ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ
ﮬ ﮭﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕﯖ ﯗ ﯘﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠچ
آل عمران٨١ :
يعن و [ياد كن] هنگا مى را كه خداوند از پيامبان پيمان گرفت كه هر گاه به شا كتاب و حكمت دادم،
سپس فرستادهاى نزد شا آمد كه آنچه را با شاست تصديق كرد ،بايد به او ايان بياوريد ،و حتما ياريش
كنيد ،آنگاه فرمود آيا اقرار كرديد ،و در اين باره پيمان را پذيرفتيد؟ گفتند :آرى اقرار كردي ،فرمود :پس
گواه باشيد و من با شا از گواهان هستم.
و رسول خدا ص هم فرموده :اگر موسي زنده بود چاره اي جز پيوي از من نداشت » ،و ابراهيم حرب
پيامون زنده بودن خ ضر و الياس از اح د بن حن بل سؤال كرد ،...در پا سخ فرمود :ك سي كه به غائ ب
حواله ك ند من صف شناخ ته ن ي شود ،و ا ين جز القاي شيطان چيزي ني ست (.مموع فتاواي ش يخ ال سلم
.)4/337
و از امام باري هم در باره ي خ ضر و الياس سؤال شد :آ يا آن ا زنده ه ستند؟ فرمود :چگو نه م كن ا ست
زنده باش ند در حال كه ر سول خدا ص فرموده « :ل يب قي علي رأس مأة سنة م ن هو علي و جه الرض
أ حد» يع ن تا صد سال دي گر يك ن فر هم ك سان با قي ن ي مان ند كه حال روي زم ي زند گي مي كن ند.
( مموع فتاواي شيخ السلم .)4/337
جاعت از علماي مقق هم مف صّل به ايراد دليل باطل كنند ي اين خرافه پرداخته اند ،از جله ابن كثي در
البداية والنّهاية ()1/326و شيخ ممّد امي شنقيطي در اضواء البيان ( ،)4/184و ابن حجر عسقلن هم در
اين باره رساله اي را تأليف كرد به نام «الزّهر النضر ف نبأ خضر» كه ضمن مموعة الرسائل النبية .2/195
پیامبران 24
و رسالت الهی
مقدّمه
از آنجاككه در زمانهاي قديكم مردم بكا پيامكبران جدال ميكردنكد،
و دانش آنها را مردود قلمداد كرده و از ايشان معترض بودند-
بشككر امروز در قرن بيسككتم كككه بككه اوج پيشرفككت مادّي نايككل
آمده ،و در اعماق اقيانوسككها غوّاصككي ميكنككد ،و در فضككا بككه
گشككت و گذار ميپردازد ،و اتككم را شكافتككه ،و بسككياري از
انرژیهای پنهان هسككتي را كشككف و ضبككط نموده -قطعا ً در
ايكن حال بكا شدّت بيشتري بكا پيامكبران وارد بحكث و جدال مكي
شونككد ،وعلوم و معارفشان را مردود ميشمارنككد ،و بيككش از
گذشته از آنها رويگرداني ميكنند ،و حال بشر امروز نسبت به
پيامكككككبران و تعاليكككككم ايشان همچون احوال گورخران فراري
هستند وقتي كه شير درندهاي مي بينند و باشدّت آنچناني راه
جه نميكنند: فرار در پيش ميگيرند كه به هيچ چيز تو ّ
ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ چ ﭛ ﭜ ﭝ ﭽﭖ ﭗ پ ﭙ ﭚ
(الدثر)٥١ – ٤٩ :
يعنكككي :چرا بايكككد ايشان ،از قرآن رويگردان شونكككد؟ انگار
آنان گورخران رمندهاي هستند !.گورخراني كه از شير گريخته
و رميده باشند.
بشر امروز بيكش از گذشته در برابر پيامبران و آموزه هاي
ايشان امتناع مكي ورزنكد ،زيرا بكه دانكش خود غرور و تكبّر مكي
ورزند و پيرو مرداني هستند كه در عصرهاي گذشته و قبل از
ايشان زيستهاند.
ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥﮧ ﮞ ﭽ ﮛ ﮜ ﮝ
ﮧ ﮨﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ چ (تغابن)٦ :
يعني :اين (سوء عاقبت و عذاب آخرت) بدان خاطر است
كه پيغمبرانشان به پيش ايشان ميآمدند و معجزات روشن و
دلئل متقكككن براي آنان ميآوردنكككد و ايشان ميگفتنكككد :آيكككا
آدميان ،مككا را هدايككت ميكننككد؟ (مگككر ميشود انسككانهائي
همچون خودمان پيغمكبران خدا شونكد؟! پيغمكبران بايكد فرشتكه
باشنككد .بديككن وسككيله بككه مخالفككت برميخاسككتند و) كافككر
ميگشتند و سر بر ميتافتند و رويگردان ميشدند ،و خدا هم
پیامبران و رسالت الهی
29
بينياز (از ايمان و اطاعكت ايشان) بود و (هميشكه هكم) بينياز
است و سزاوار ستايش و سپاس.
امروز شياطين انس و جن در عقل و انديشهي بشر دميده
و آنهكا را بكه گردنكشكي در برابر خدا و شريعكت او واميدارنكد ،و
از آموزههاي پيامكبران بكه بهانههايكي همچون محدوديكت عقكل،
توقككف كاروان زندگككي و سككد راه پيشرفككت تمدن و ترقككي،
اعراض جسته ،وميگويند :امروز كشورهايي در جهان تشكيل
شدهانككد كككه مبناي قوانيككن و مقّررات در آنهككا بر مخالفككت بككا
تعاليكم آسكماني و آموزه هاي پيامكبران اسكت ،و حت ّكي در برخكي
از آن كشورهكا زيكر بناي قوانيكن بر الحاد و ديكن سكتيزي اسكت
ككككه امروز بكككه سككككولريزم معروف اسكككت ،و بسكككياري از
حکومتهایی هم كه بر مسلمين حكمراني ميكنند بر اين رویه
راه ميپيماينكد ،و مردم عوام تنهكا بكه ايكن قيكد ،ككه در يككي از
مواد قانونكي گفتكه شده باشكد« :ديكن حكومكت اسكلم اسكت»
راضي هستند ،سپس اين ماده را هم با مواد سابق و لحق و
قوانيني كه بر مردم حكومت ميكنند منهدم گردد!.
آيكا صكحيح اسكت ككه بشكر امروز بكه جايكي رسكيده ككه از
پيامككبران الهككي و رسككالت و شريعككت و تعاليمشان بككي نياز
است؟ و آيا درست است كه بشر امروز مي تواند دور از راه
و روش فرستادگان خدا راه درست زندگی را بیابد؟!.
براي پاسخ بكه اين سكؤال كافي اسكت به اوضاع كشورهاي
بككه اصككطلح پيشرفتككه و متمد ّ كني همچون آمريكككا و بريتانيككا و
فرانسككه و روسككيه وچيككن نگاهككي گذرا بيندازيككم تككا بككبينيم چككه
بدبختيهايكي بر آن جامعهكها سكيطره يافتكه ،و منككر پيشرفكت
ما از جنبهي مادي و صكنعتي در سكطحي عالي اينان نيسكتيم ،ا ّك
معنوي كككه پيامككبران الهككي و آموزه هايشان جهككت اصككلح و
تصكحيح آن آمدنكد بسكيار سكقوط وبكه انحطاط كشيده شدهانكد،
كسي نميتواند انكار كند كه بحران روحي و بيماريهاي رواني
– امروز – نشانهي بارز جهان متمدّن اسككت ،انسككان در جهان
متمدّن امروز انسككانيّت را از دسككت داده ،و خود را باختككه ،از
ايكن رو جوانان در آنجكا متمّرد و گردنككش هسكتند ،و عليكه همكه
ارزشهكككا و اخلق و اوضاع و قوانيكككن و مقّررات گردنكشكككي
ميكنند ،حتّي از زندگي خود بيزارند و آن را قبول ندارند ،و در
شرق و غرب در پي ندا يا فلسفه يا توجيه يا راهي هستند كه
گمان ميكنند آسايش و آرامش در آنجا يافت مي شوند ،چون
جهان غرب آنقدر بسوي سقوط متحوّل شده كه جرم وجنايت
اسكتخوانهايش را خرد و فاسكد كرده ،و انحراف و فسكاد و بكي
بنكد و باري در آنجكا حاككم اسكت ،و فحشكا و بكي بنكد و باري پايكه
پیامبران 30
و رسالت الهی
هاي بزرگ دولت را بكككه لرزه درآورده ،و آنچكككه پنهان اسكككت
فراتكككر از آشكارش ميباشكككد ،و آنجكككا ككككه امروز بكككه جهان
پيشرفته و متمدّن معروف است ،با دست خود خانه هاي خود
مدنشان آنهككا را ميكشككد ،آن تمدّن، را تخريككب مينماينككد ،و ت ّ
شح ميكند كه در آن سرايت كرده و افراد را به سمومي را تر ّ
قتكككل ميرسكككاند ،و مجموعههايشان را متفّرق مكككي سكككازد،
كساني را كه امروز آنها را جهان متمدّن و پيشرفته ميگوييم،
بكه پرندهي تنومندي مكي ماننكد ككه مكي خواهكد بكا يكك بال پرواز
کند.
مكا براي اصكلح قلبهايمان ،و روشكن كردن درون و روان ،و
هدايككككت عقلهايمان محتاج پيامككككبران و تعاليككككم حياتبخككككش
ايشانيم...
ما بكه پيامكبران نياز مبرم داريم تا مسكير خود را در زندگي
بشناسكيم و بكا آن آشنكا شويكم ،و بفهميكم بكا زندگكي و آفريدگار
آن چگونه ارتباط داشته باشيم.
ما نيازمنكد ايشان هستيم تا سراسيمه و منحرف نگرديم و
در منجلب گرفتار نگرديم.
ككه ميوههايكش رويهكم رديكف و چيكن چيكن افتاده اسكت .و در
ميان سكككككككايههاي فراوان و گسكككككككترده و كشيده (خوش و
آسكودهاند) .و در كنار آبشارهكا و آبهاي روان (بسكر ميبرنكد ككه
زمزمككه آن گوش جان را نوازش ميدهككد و منظره آن چشككم
انسككككككان را فروغ ميبخشككككككد) .و در ميان ميوههاي فراوان
هسككتند .كككه نككه تمام ميشود و نككه منككع ميگردد .و در بيككن
همسككران ارجمنككد و گرانقدر (خوش ميگذراننككد) .مككا آنان را
(در آغاز كار ،بدين شكل زيبا و شمائل دلربا) پديدار كردهايم.
ايشان را دوشيزگانككي سككاختهايم (كككه پككس از آميزش ،بكارت
خود را باز مييابنككد!) .شيفتگان (همسككر خود ،و همككه جوان و
طناز و) همسن و سال هستند.
كافي است براي اين موضوع كتاب ترغيب و ترهيب حافظ
منذري را مطالعككه كنككي و آن را براي برادران و كسككاني كككه
بسكوي خدا دعوتشان ميكنكي بخوانكي ،سكپس تأثيكر آن را در
نفس خود و شنوندگان مشاهده كني.
برخككككككي از افرادي كككككككه فقككككككه و آموزههای دعوت را
نياموختهاند ،از دعوتگران اسلمي خرده ميگيرند که از روش
انذار و بيككم دادن و تبشيككر در دعوت اسككتفاده ميكننككد و مككي
گويند :فلني واعظ است ،و از آنها عيبجويي ميكنند به اينكه
چرا فلسككككفهي اموري كككككه مردم را بدان دعوت ميكننككككد
برايشان بيان نميكننككككد ،از ايككككن رو از ايشان در خواسككككت
ميكنند كه از روش واعظي و ترسانيدن و بيم دادن و ترغيب
و تشويق دست بردارند.
ايكن منتقدان نیازمنكد تجديكد نظكر در موضعگيريشان نسكبت
بككه دعوتگران در پرتككو قرآن و احاديككث رسككول الله ص كككه
اسلوب دعوت را تبيين كردهاند ،می باشند.
ﯼ چ (اللك.)١١ – ٨ :
یعنی :دوزخ از شدّت خشم (بر ايشان) ،نزديك است بتركد
و پارهپاره شود .هكر زمان ككه گروهكي بدان انداختكه ميشونكد،
دوزخبانان از آنان ميپرسكند :آيكا پيغمكبر بيكم دهندهاي بكه ميان
شمكككا نيامده اسكككت (تكككا شمكككا را از چنيكككن روزي و وضعكككي
بترسكاند؟) .ميگوينكد :آري! پيغمكبران بيكم دهندهاي بكه ميان مكا
آمدند و ما دروغگويشان ناميديم و گفتيم :خداوند به هيچ وجه
چيزي را (بكه نام وحكي ،براي كسكي) نفرسكتاده اسكت ،و شمكا
دچار گمراهكي بزرگكي هسكتيد .و ميگوينكد :اگكر مكا گوش شنوا
پیامبران 56
و رسالت الهی
-1معتزله بر آن بود ند كه ارسال رسولن و نازل كردن كتاب ا بر خدا وا جب ا ست ،ول ح قّ در ا ين مورد
ايسن اسست كسه ايسن يسك فضسل و رحتس خداونسد متّعال اسست بر بندگان ،و مقوله ي واجسب بودن تنهسا
بدين صورت موجّه و قا بل قبول ا ست كه بگوي يم :خدا بر خود وا جب گردانيده .نگاه كن به (لوا مع النوار
البهيّة ( )258 ،2/256
( -2لوامع النوار البهيّة (.)2/267
پیامبران 60
و رسالت الهی
ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ چ ﭙ ﭚ ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ
(العراف.)١٤٤ :
یعنی :خدا گفت :اي موسي! من تو را با رسالتهاي خويش
و با سخن گفتنم (با تو از فراسوي حجاب و بدون واسطه) بر
مردمان (همعصكري ككه مأموري ّكت تبليكغ احكام آسكماني بدانان
داري) برگزيدم.
مت أمي ّكه بكن أبكي صكلط بسكيار آرزو ميكرد ككه در ايكن ا ّك
پيامبر باشد ،و در اشعار زيادي خطاب به خداوند ،دعا ميكند،
ولي مرادش حاصل نشد ،و کلم خدا چه زیباست که فرمود:
چ(النعام.)١٢٤ : ﭽ
یعنكی:خداونكد بهتكر ميدانكد ككه (چكه كسكي را براي پيامكبري
انتخاب و) رسالت خويش را به چه كسي حوالت ميدارد.
از اين رو وقتي كه دو نفر از مردان بزرگ مكّه و طائف به
نامهاي عروه بكن مسكعود ثقفكي و وليكد بكن مغيره كانديكد شدنكد
تكا يككي از آنهكا براي امكر پيامكبري انتخاب شود ،خداونكد انكار
نمود و منكككككر بودن گفتهي ايشان را اعلم فرمود ،خداونككككد
بزرگكككي ككككه خود در دنيكككا ارزاق و روزيهكككا را در ميان مردم
تقسیم ميكند ،آيا جايز است آنها را در تعيين مستحق رحمت
نبوّت و رسالت دخالت دهد؟
ﭽ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜﯝ
ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ
چ (زخرف.)٣٢ – ٣١ :
یعنی :گفتند :چرا اين قرآن بر مرد بزرگواري از يكي از دو
شهككر (مك ّككه و طائف) فرو فرسككتاده نشده اسككت؟! آيككا آنان
رحمكت پروردگار تكو را تقسكيم ميكننكد (و كليكد رسكالت را بكه
هر كس كه بخواهند مي سپارند؟) .اين مائيم كه معيشت آنان
را در زندگككي دنيككا ميانشان تقسككيم كردهايككم .و برخككي را بر
برخي ديگر برتريهائي دادهايم ،تا بعضي از آنان بعضي ديگر را
به كار گيرند (و به يكديگر خدمت كنند) .و رحمت پروردگارت
از تمام آنچكه جمعآوري ميكننكد بهتكر اسكت (ككه نبوّت اسكت و
نبوّت از همه مقامات برتر است).
و در ايكن فصكل راهكي را ككه بوسكيله آن خدا برگزيده شدن
پيامبرانش را اعلم ميكند بيان خواهيم كرد.
يعنكي :همانكا جبرئيكل بكه قلبكم القاء كرد ككه هيكچ ككس تكا
رزقكش را صكرف نکنكد ،و مدت عمرش را سكپری نكنكد ازدنیكا
نمیرود ،پككس پرهيزكار باشيككد و در طلب روزي خوب عمككل
كنيد.
و ابكن الجوزي بر ايكن باور اسكت ككه مراد خداونكد از وحكي
در آيهي فوق وحي در حالت خواب و رؤياست .2
رؤياي انبياء
آنچكه ابكن الجوزي مقام اوّل وحكي را بدان تفسكير نموده قطعاً
داخككل وحككي اسككت ،زيرا رؤياي انككبياء حككق اسككت ،لذا خليككل
الّرحمكن ابراهيكم خليكل – عليكه السكلم -هنگامكي ككه رؤياي ذبكح
بشارتهاي وحي
صك قبكل از اينككه بكا فرشتكه آشنايكي داشتكه باشكد، رسكول خدا
نوري را ميديد ،و صدايي ميشنيد ،ولي آن فرشته را كه نور
پديكد ميآورد و او را مورد خطاب قرار ميداد رويكت نميكرد،
همانگونككه كككه مسككلم در صككحيح خود از ابككن عبّاس روايككت
ميكند كه فرمود:
« م كث ر سول ال ص بكّة خ س عشرة سنة ي سمع ال صوت ،و يري الضوء سبع
1
سني و ل يري شيئا ،و ثان سني يوحي اليه ،و أقام بالدينة عشرا »
يعني رسول پيامبرخدا ص پانزده سال در مك ّه باقي ماند،
مدّت هفت سال نور را مشاهده مي كرد ،و صدا را ميشنيد
ولي چيزي نمككي ديككد ،و مدّت هشككت سككال بككه ايشان وحككي
ميشد ،و ده سال در مدينه زندگي كرد.
امام نووي در تفسككير ايككن حديككث فرمود « :صككداي الهام
فرشتككه را ميشنیككد ،و نورش را ميديككد ،و نور آيات خدا را
مشاهده میکرد ،تا اينكه بالخره فرشته را هم ديد ،و شفاهي
وحي را از او دريافت كرد ».2
-1شرح نووي بر صسحيح مسسلم ( ،)104 /15و آنچسه ابسن عباس در مورد مدّت زمان وحسي ذكسر نوده
خلف مدّت مفوظ و معروف ا ست ،چون معروف ا ست كه در سن چ هل سالگي و حي به ر سول خدا
آغاز شد ،و در حال كه سن ايشان پنجاه و سه سال بود به مدبنه هجرت فرمود ،پس دوران وحي در مكه
سيزده سال است.
-2شرح مسلم نووي .15/104
پیامبران 66
و رسالت الهی
انسان بودن
حكمت خداوند داناي خبير بر اين بوده است كه پيامبرانش را
از نوع بشككر براي هدايككت و راهنمايككي آنهككا برگزينككد ،ﭽ
ﰈﰒﰒ چ(کهف)110:
یعنكی( :اي پيغمكبر!) بگكو :مكن فقكط انسكاني همچون شمكا
هستم.
ﯼ ی ی چ (إسراء.)٩٥ – ٩٤ :
یعنی :تنها چيزي كه مانع ايمان آوردن مردمان بعد از نزول
هدايككت (وحككي آسككماني) براي ايشان شككد ،ايككن اسككت كككه
چ
(آل عمران.)١٦٤ :
یعنكی :يقينا ً خداونكد بر مؤمنان (صكدر اسكلم) من ّكت نهاد و
ضل كرد بدان گاه ككككه در ميانشان پيغمكككبري از جنكككس تف ّككك
خودشان برانگيخت.
اگر بشر قدرت رؤيت فرشته را نداشته باشد ،و به آساني
نتوانكد چيزي از او دريافكت كنكد ،چنيكن اقتضكا مكي كنكد ككه اگكر
خدا بخواهكد فرشتهاي را پيغمكبر انسكانها قرار دهكد -حتمكا وى
را به صورت مردى در آورد همانگونه که میفرماید:
ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ ﭙ ﭚ چ (أنعام)٩ :
یعنكی :اگكر هكم فرشتهاي را (مؤي ّكد پيغمكبر) ميكرديكم ،او را
بكه شككل انسكان در ميآورديكم (تكا آنان بتواننكد او را ببيننكد و
سكخنانش را ف هم كننكد .در ايكن صكورت باز هكم اشكال برطرف
نميشد) و ايشان را دچار همان اشتباهي ميكرديم كه قبل ً در
آن بودند.
پس خداوند خبر ميدهد از اينكه « اگر فرشتهاي را پيامبر
قرار دهد» بايستي به شكل مرد باشد ،تا بتوانند با او صحبت
كننككد ،و بككا فراگيري علم و ديككن از او اسككتفاده كننككد ،و امككر
همچنان بر آنان مشتبه مي شد ».1
مشتبه بودن امر بر آنها هم بسبب اين است كه به شکل و ُ
صكورت مرد اسكت ،و باز هم نمي تواننكد ثابكت كننكد كه فرشتكه
است ،وقتي هم كه چنين باشد فرستادن پيامبر از فرشته به
ايكن نحكو فائده اي ندارد ،و اصكل ً هدف مطلوب را تحقّكق نمكي
بخشد ،چون پيامبري كه فرشته باشد نمي تواند احساسات و
عواطكف و تأثيكر پذيري را درك واحسكاس كنكد ،اگكر چكه خود را
به شكل و قيافهي انسان در آورد.
يعنكي :رسكول خدا ماننكد همكه انسكانها بشكر بود ،لباسكش را
خود وصككله مككي زد ،و شيككر حيوانككش را خود ميدوشيككد ،و
كارهاي شخصيش را خود انجام مي داد.
همچنين در حديث صحيح آمده است كه رسول خدا ص به
م سليم فرمود: ا ّ
« يا ا ّم سُليم ،أ ما تعلم ي أنّي اشتر طت علي ربّي ،فقل تُ :إنّ ما أ نا ب شر؛ أر ضي ك ما
يرضي البشر ،و أغضب كما يغضب البشر ،فأيّما أحد دعو تُ عليه من أمّت بدعوة ليس لا
بأهل ،أن يعلها طهورا و زكاة و قربة يقرّبه با منه يوم القيامة».2
م سليم! آيا نميداني كه من با پروردگارم وعده يعني اي ا ّ
گرفتهام ماننكد ديگكر انسكانها بشكر هسكتم ،ماننكد سكاير مردم
-1م سند امام اح د ،و باري هم در ادب النفرد روا يت كرده ،و ا سناد اح د بر شرط م سلم صحيح ا ست،
نگاه كن به (سلسلة الحاديث الصحيحة ،شاره .)671
-2صحيح مسلم ،نگاه ( سلسلة الحاديث الصحيحة شاره .)84
پیامبران 76
و رسالت الهی
-1ابو يعلي در مسند خود ،و ابو نعيم در اللية ،و ضياء الختارة ،و ابن حبّان در صحيح خود روايت كرده
اند ( سلسلة الحاديث الصحيحة شاره .)17
-2ترمذي روا يت كررده و فرموده ح سن صحيح ا ست ،و ابن ما جه و غيه هم روايت كرده اند ( سلسلة
الحاديث الصحيحة شاره .)143
پیامبران 78
و رسالت الهی
-1ا بن ما جه روا يت كررده ،و ن يز ا بن سعد و حا كم روا يت كرده ا ند،و فرموده :صحيح ا ست بر شرط
م سلم ،و ذ هب هم با او مواف قت كرده ،و البا ن هم گف ته :هينطور ا ست كه آن دو گف ته ا ند (،سلسلة
الحاديث الصحيحة شاره .)144
-2وقت كه حال پيا مبان چن ي است ،پس لزم است ان ساناي شايسته عبت بگيند و هنگام گرفتاري و
بلء به خدا گمان بد نبند ،و لزم است كسان كه صالي را به سبب گرفتارشدن به بليا متّهم مي كند از
گمراهي خود دست بردارند.
-3فتح الباري (.)438 /6
پیامبران و رسالت الهی
79
ی ی ﯼ ی
چ
ﰈﰈﰈﰈﰈﰈﰈﰈ
(القصص.)٢٨ – ٢٧ :
یعنكی( :شعيب -پدر آن دو دختكر -بكه موسكي) گفكت :مكن
ميخواهكم يككي از ايكن دو دخترم را بكه ازدواج تكو درآورم ،بكه
ايككن شرط كككه هشككت سككال براي مككن كار كنككي .سككپس اگككر
هشكت سكال را بكه ده سكال تمام برسكاني ،محب ّكتي كردهاي( ،و
ايككن دو سككال اضافككه بر تككو واجككب نيسككت .بككه هككر حال) مككن
نميخواهم بر تو سختگيري كنم (و تو را به درازترين مدّت وا
دارم) .اگككر خدا بخواهككد مرا از زمره نيكان خواهككي يافككت (و
خواهي ديد كه من به عهد خود وفا ميكنم)( .موسي پذيرفت
و) گفت :اين قراردادي ميان من و تو است .البت ّه هر كدام از
ايككن دو مدّت را برآوردم (بككه عهككد خود وفككا كردهام ،و از مككن
خواسككته نميشود كككه بيككش از آن كار كنككم) و بر مككن سككتم
نميگردد .خدا هم بر آنچه ما ميگوئيم شاهد و گواه است.
ابككن حجككر فرموده :از ديدگاه ائمككه ،حكمككت از چوپانككي
پيامككبران ايككن بوده كككه نفككس خود را بككا تواضككع و فروتنككي
بارآورنكككد ،و قلبهايشان بكككه خلوت عادت كنكككد ،و از سكككياست
گوسكفند داري و ادارهي امور آنهكا بكه سكياست و تنظيكم امور
ملّتها تعالي يابند.1
و از جمله انبيايي كه مانند مردم شغل داشته داود است
که آهنگر بود ،و زرهي جنگي ميساخت،
ﭽ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ چ
(النبياء.)٨ :
یعنكی :و بدو سكاختن زره را آموختيكم تكا (ايكن لباس جنگكي)
شمككا را در جنگهككا حفككظ كنككد .آيككا (خدا را در برابر همككه ايككن
نعمتها) سپاسگزاري ميكنيد؟
داود در عين حالي كه آهنگري ميكرد پادشاه هم بود ،و از
دسترنج خويش نان ميخورد.
جار بود.2
و نبي خدا زكريّا ن ّ
آري بككه پندار آنهككا ايككن بود مدبّر جهان هسككتي و زميككن و
آسكمانها ،و آن ذا تي كه هكر آنككه در زمين و آسمانها قرار دارد
خواسككتههايشان را همككه روزه از او طلب ميكننككد ،و هككر روز
شأن و امور بكه خود را دارد ،سپس مرده و در زيكر صخرهها و
سنگهاي خارا مدفون گرديد ،سپس بعد از همه اين اتّفاقات از
قكبر برخاسكت و باري ديگكر بسكوي عرش و ملك صكعود كرد و
بر کرسی خدایی تکیه زد!! » (.)1
پكس چكه فحكش و ناسكزايي از ايكن ناسكزايي ككه بكه خداونكد
ل و جلله نسكبت دادنكد بدتكر و زشكت تكر اسكت! ،و كداميكن ج ّ
گمراهي از اين بالترست!.
كمال بشري
ك انسكانها بكا هكم تفاوتهاي زیادی دارنكد ،هكم از لحاظ بدون ش ّك
خلق و خككو و اسككتعدادهاي خدادادي، آفرينككش و هككم از جنبهي ُ
برخي انسانها داراي زيبايي و جمالاند ،برخي زشتند ،عده ای
نابينككا ،بعضككی داراي يككك چشككم ،و قسككمت عمده داراي دو
چشكم ،هسكتند ،و افراد بينكا هكم داراي بينايكي متفاوتنكد ،هكم از
ناحيهي قدرت بينايككي ،و هككم از لحاظ زيبايككي چشمهككا ،همان
گونكه ككه برخكي ناشنوا وگروهكی ككم شنوا يكا شنوا هسكتند ،بكه
همان نسكبت هكم برخكي داراي مروّت و همكت عالي ،وعده ای
بي مروّت هستند.
يقينا ً انبياء و رسولن الهي در بالترين صورت نمونهي بارز
و در اوج كمال انساني هستند ،چون خداوند متعال آنها را خود
برگزيده و براي خويككش پرورش داده ،پككس لبد ّ انسككانهايي بككا
پاكترين قلب را برگزيده باشد ،و پالوده ترين اخلق ،و بهترين
قريحه ها را برگزيده باشد:
ﭽ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ
ﯼ ی ی
چ ی
(النعام)١٢ 4 :
.یعنی :خداوند بهتر ميداند كه (چه كسي را براي پيامبري
انتخاب و) رسالت خويش را به چه كسي حوالت ميدارد.
كمال در اخلق
انككبياي الهككي در اخلق هككم در سككطح بسككيار عظيككم و والیككی
قرار داشتنكد ،ومسكتحق بودنكد پروردگار هسكتي آنهكا را بسكتايد،
همانگونه كه ابراهيم خليل را اينگونه مدح و ستايش فرمود:
ﭽ چ ﭽ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ چ (هود.)٧٥ :
یعنی :واقعا ً ابراهيم بسي بردبار و آهكشنده و توبهكار بود.
و دختككر مرد صككالح مديككن نزد پدر اينگونككه موسككي – عليككه
سلم -را وصف مي كند: ال ّ
ﯕ چ ﮭ ﮬﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﭽ ﮩ ﮬ
(قصص.)٢٦ :
یعنككی :يكككي از آن دو (دختككر) گفككت :اي پدر مككن! او را
اسكتخدام ككن .چرا ككه بهتريكن كسكي را ككه بايكد اسكتخدام كنكي
شخصي است كه نيرومند و درستكار باشد.
همانگونككه كككه خداونككد اسككماعيل را بككه صككداقت در وعككد
ستايش فرمود:
ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭧ ﭽ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤﭥ ﭦ
ﭭ چ (مري.)٥٤ :
یعنی :در كتاب (آسماني قرآن) از اسماعيل بگو .آن كسي
كه در وعدههايش راست بود ،و پيغمبر وال مقامي بود.
و اخلق پيامبر ص را عظيم و بزرگوار توصيف فرمود ،و با
ن» ي ياد كردن قسككم بككه «ن» و قلم ،و شروع جمله بككا «إ ّككَ
تأكيككد ،و داخككل كردن «لم تأكيككد » بر خككبر ايككن بزرگواري و
عظمت اخلق ايشان را تأكيد فرمود:
گ گ ﮖ ﭽ ﮉﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎ ﮏ ﮐ ﮑ ﮒ ﮓ
ﮝ ﮞ ﮟ چ(قلم.)٤ – ١ : ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ
یعنكككی :نون .سكككوگند بكككه قلم! و قسكككم بكككه چيزي ككككه
مينويسككند! در سككايه نعمككت و لطككف پروردگارت ،تككو ديوانككه
مردانگی
از جمله كمالتكي ككه خدا بكه همكه رسكولن بخشيكد ايكن بود ككه
همكككه را در ميان مردان برگزيكككد ،و از زنان پيامكككبري انتخاب
نكرد ،و ايكن از سكاختار منحصكر كردن در ايكن آيكه مفهوم اسكت
كه كي فرمايد:
ﮠ ﮡ ﮢﮣ چ(النبياء.)٧ : ﭽ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ
یعنكی( :تن ها تكو نيستي كه پيغمكبري ،و در عين حال انسان.
بلكه) پيش از تو جز مرداني را برنينگيختهايم كه بديشان (دين
آسماني را) وحي كردهايم.
كنكد ،ككه تمامكي ايكن كارهكا جكز بكا شخصكيّت مردان متناسكب
نيست.
-2رسالت الهي مقتضي آن است كه پيامبر رهبر پيروانش
باشد ،پس بايد در ميان آنها آمر و ناهي و حاكم وقاضي باشد،
ولي اگر اين كار بر عهدهي زنان باشد نميتوانند به كاملترين
صككككورت آن را بككككه اتمام برسككككاند ،چون عدهاي از پيروي و
اطاعت زن خودداري ميكنند ،وامتناع میورزند.
-3همانطور ككه ذككر شكد ویژگیهای مردانكه از خصكوصیّات
زنانككه كاملككتر اسككت ،لذا خداونككد قوامي ّ كت زنان را بككه مردان
واگذار كرده،
ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ چ (النساء)٣٤ :
يعنككي مردان سككرپرست زناننككد ،و رسككول خدا ص هككم از
نقص دين و عقل زن خبر داده.
-4حالتكی بر زن عارض ميشود ككه خيلي از وظايكف و
كارهاي مه ّم را تعطيل ميكند ،مانند عادت ماهيانه (حيض) ،و
حاملگككككي ،و زايمان و دوران پككككس از آن ،و ايككككن عوارض و
اضطراب و بحرانهاي رواني و درد و رنج به همراه دارد ،علوه
بر مشكلتكي ككه در رابطكه بكا پرورش و تربي ّكت نوزادان برايكش
پيككش ميآيككد ،و همككه اينهككا مانككع و س كد ّ راه انجام وظايككف و
تكاليف رسالت الهي هستند.
عهده گيرد ،و بدان هنگام كه ميان خود (بر سر سرپرستي او)
كشمككش داشتنكد حضور نداشتكي (و همكه اينهكا از راه وحكي بكه
تو ميرسد).
رأي ابكو الحسكن اشعري بر ايكن اسكت ككه فرشتكه از جانكب
خدا براي ابلغ امر و فرمان ،يا نهي ،يا اعلم بسوي هر كسي
فرستاده شده باشد ،چنين كسي نبي است ( ،)1و اين مسأله
هككم در مادر موسككي و تككا حدّي هككم در مريككم و غيككر او تحقككق
يافتككه ،همانگونككه كككه بككا نككص صككريح قرآن در مادر موسككي و
ساره ،و هاجر و آسيه محقّق است.
همچنيكن اسكتدلل كردهانكد بكه برگزيدن او بر زنان جهان از
جانب ( ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ )(آیه فوق) ،و به فرمودهي رسول خدا ص
که فرمود:
«ك مل من الرّجال كث ي ،و ل يك مل من النّ ساء إلّ آ سية امرآة فرعون ،و مر ي ب نت
عمران» .2
يعنكككي خيلي از مردان بكككه كمال رسكككیدهاند ،ولي در ميان
زنان جز آسيه زن فرعون به کمال نرسید.
پس گفتهاند :رسيدن به درجهي كمال براي انبياست.
پاسخ رد ّ عليه آن دسته:
دليلي كككه آنهككا براي اثبات نبوّت زنان ذكككر كردنككد كافككي
نيست ،و از چند جهت رد ّ ميشوند:
اوّل اینکكه :مكا تسكليم ايكن اد ّكعا نيسكتيم ككه انكبياء مأمور بكه
تبليكغ و توجيكه و تماس بكا مردم نبودهانكد ،بلككه آنچكه مكا در ايكن
باره انتخاب كردهايم رأيي است كه ميگويد :نبي و رسول در
ايكن باره فرق ندارنكد ،بلككه تفاوت نكبي بكا رسكول تنهكا در ايكن
است كه با شريعت رسول قبل از خود مبعوث مي شود.
پس در اينصكورت محذورات و مانعي كه بر سر راه پيامبر
شدن زن مطرح شد ،براي نبي بودن زن هم مطرح هستند ،و
ايكن موانكع آنقدر متعدّد هسكتند ككه زن نميتواننكد بكا وجود آنهكا
وظايف نبوّت را بجا آورد.
دوم :شايكد وحكي خدا بكه مادر موسكي و آسكيه و ديگكر زنان ّ
مذكور در خواب و رؤيا بوده باشد ،كه اين امر براي غير انبياء
هم اتّفاق ميافتد.
سوّم :ما تسليم اين اد ّعا هم نيستيم كه ميگويد :هر كس
مورد خطاب فرشتككه قرار گرفتككه باشككد نككبي اسككت ،چون در
فرشتهاي را نزد كسكككي
حديكككث آمده اسكككت ككككه « :خداونكككد
-1فتح الباري .447 /6
-2متّفق عليه (مشكاة الصابيح .)3/118
پیامبران و رسالت الهی
95
ميفرسكتد ككه بخاطكر رضاي خدا بكه ديدار برادرش در شهكر يكا
روسكتايي ديگكر رفتكه ،وقتكي از سكبب ملقاتكش ميپرسكد و آن
شخكص در پاسكخ ميگويكد :چون او را براي رضاي خدا دوسكت
دارم ،فرشتكه بكه او اعلم مكي كنكد ككه خدا او را روانكه كرده تكا
به او خبر دهد كه خدا هم تو را دوست دارد ».
و داسككتان سككه نفككر گ َككر و جذام دار و نابينككا هككم معروف
اسكت ،كه بعكد از ش فا يافتكن فرشتكه با آن ها گفتگكو كردنكد ،ولي
آنهككا احوال قبلي را انكار كردنككد .همچنيككن جبرئيككل بككه ميان
اصكحاب آمكد ،و بكا سكؤال پرسكيدن از رسكول خدا ص امور ديكن
را بكه آنهكا ياد داد ،در حالي ككه صكحابه او را مشاهده كردنكد و
صدايش را شنيدند(.)1
چهارم :رسككول خداص در مورد نبوّت ذي القرنيككن توقّككف
كرد ،با اينكه قرآن در مورد وحي خدا به او خبر داده:
ﭽﭭ ﭮ ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ چ
(الكهف.)٨٦ :
یعنكككی :گفتيكككم :اي ذوالقرنيكككن! (يككككي از دو كار ،درباره
ايشان روا دار ):يككككا آنان را (در صككككورت ايمان نياوردن ،بككككا
كشتككن) عذاب ميدهككي ،و يككا ايككن كككه نسككبت بديشان خوبككي
ميكني (و در صورت ايمان آوردن از آنان گذشت مينمائي و
به ارشاد ايشان همت ميگماري).
پنجكم :نصكوصي ككه در مورد برگزيده شدن مريكم از جانكب
خدا خككبر ميدهنككد ،هيككچ اسككتدللي را براي ادعاي آنهككا در بر
ندارد ،چون خداونكد در مورد برگزيده شدن غيكر انكبياء هكم نكص
صريح بيان فرموده:
ﭽ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ ﭰ
ﭱ چ(فاطر.)٣٢ :
یعنی( :ما كتابهاي پيشين را براي ملّتهاي گذشته فرستاديم
و) سكپس كتاب (قرآن) را بكه بندگان برگزيده خود (يعنكي امكت
مدي) عطاء كرديكككم .برخكككي از آنان بكككه خويشتكككن سكككتم مح ّ
ميكننكد ،و گروهكي از ايشان ميانهرونكد ،و دسككتهاي از ايشان
در پرتكو توفيقات الهكي در انجام نيكيهكا پيشتازنكد .ايكن (سكبقت
در خيرات) واقعا ً فضيلت بزرگي است.
وآل ابراهيككم و آل عمران را برعالميان برگزيككد ،و در ميان
آل ایشان كساني هستند كه قطعا ً انبياء نبودند:
ﮓ گ گ ﮖ ﮗ چ ﭽ ﮌ ﮍ ﮎ ﮏ ﮐ ﮑ ﮒ
(آل عمران.)٣٣ :
-1براي بررسي اين موضوع به جزء دوّم اين سلسله «عال اللئكة البرار».
پیامبران 96
و رسالت الهی
-1ابن مردويه اين حديث را روايت كرده ،نگاه كن به البداية و النّهاية (.)2/61
-2احد روايت كرده و سند آن جيّد است ،فتح الباري (فتح الباري .)6/477
-3اجاع درست ني شود بعد از اينكه علماي مالف شناخته شد ،مگر اينكه اجاع قبل از آن اختلف ببوده
باشد.
پیامبران و رسالت الهی
97
و از حسكن بصكري نقكل شده ككه فرمود :نكه در ميان زنان و نكه
ي وجود ندارد (.)1
از جن نب ّ
-1وحي
خداونككد متعال در ميان انسككانها انككبياء و پيامككبران را بككه وحككي
خود اختصاص داده است ،همانگونه كه خداوند ميفرمايد:
ﰈﰒﰒﰒﰒ ﰉ ﰊ ﭽ
ﰎ ﰐﰒ ﰒﰒ
چ (كهف.)١١٠ :
یعنكی( :اي پيغمكبر!) بگكو :مكن فقكط انسكاني همچون شمكا
هسكتم (و امتياز مكن ايكن اسكت ككه مكن پيغمكبر خدايكم وآنچكه
گفكت :بگكو ؛ ميگويكم) و بكه مكن وحكي ميشودككه معبود شمكا
يكي است و بس.
و ايكن وحكي الهكي مقتضكي اموري اسكت تكا بكا سكاير مردم
فرق داشتكه باشنكد ،از جمله صكحبت و كلم خداونكد بكا برخكي و
ارتباط ايشان باگروهكككی از فرشتگان ،و مطّلع كردن آنهكككا از
غيكبيات گذشته يا آينده ،يا از عالم غيكب و ماننكد اسراء و شكب
روي رسكككول خدا ص از مکكككه بكككه بيكككت المقدس ،و عروج او
بسكوي آسكمانهاي رفيكع ،و ديدار بكا فرشتگان و انكبياء ،و اطّلع
از بهشككككت و دوزخ ،و مشاهدهي عذاب شدگان در قبرهككككا و
شنيدن عذاب آنها ،همانگونه كه در حديث رسول خدا ص آمده
است:
1
« لو ل أن تدافنوا لدعوت ال أن يسمعكم عذاب القب » .
يعنككي اگككر بككه خاطككر ايككن نبود كككه ديگككر مردگان را دفككن
نميكرديد ،از خدا ميخواستم كه عذاب آنها را بشنويد.
-2عصمت
براي اين موضوع فصل مستقلي را اختصاص داده ام.
-1روايت مسلم و احد و نسّائي و ابو داود (صحيح الامع الصّغي .)5/75
پیامبران و رسالت الهی
99
-3پيامبران چشمشان مي خوابد ولي قلبشان بیدار
است
و از جمله ويژگيهايكي ككه خدا انكبياء را بدان اختصكاص داده ايكن
اسكككت ككككه چشمشان ميخوابيكككد ،ولي قلبشان هوشيار بود،
همانگونكه ككه انكس بكن مالك در حديكث اسكراء مكي فرمايكد« :
چشم رسول خدا ص به خواب مي رفت ولي قلبكش هوشیار
بود ،و انكككبياء همكككه چشمهايشان مي خوابكككد ،ولي قلبهايشان
هوشیار است » (.)1
ما همانگونه كه ابناين روايت اگر چه گفتهي انس است ،ا ّ
حجككر فرمود ( )2چنيككن حرفككي بككا رأي و نظككر گفتككه نميشود.
همچنيكن بكا روايكت صكحيح هكم از رسكول خدا ص هكم منقول
است كه فرمود:
« إنّا معاشر النبياء تنام أعيننا و ل تنام قلوبنا ».
يعنككي مككا پيامككبران چشمانمان ميخوابككد ،ولي قلبمان بككه
خواب نميرود .و در مورد خويش فرمود:
« إنّ عين تنامان و ل ينام قلب » (.)3
يعنكي مسكلّما ً دو چشكم مكن ميخوابنكد ،ولي قلبكم هوشیار
است.
-1اين بر بينش درست مسلمي آن وقت دللت مي كند ،چون احترام گذاشت مرده دفن كردن اوست ،فرق
ني كند نب باشد يا غي نب ،و قبهاي متعدّدي كه حفر كردند به منظور مفي كردنش از مردم بود تا قبش
را دوباره نبش نكنند ،چون موجب اذيّت و آزار رساندن به آن نب بزرگوار است و گاهي هم قبش را مل
اعياد و مراسم قرار مي دادند ،و بر روي آرامگاهش مسجدي بنا مي كردند و به قصد تبّك و دعا عازم آن
مي شدند ،هانگونه كه در بسياري از سرزمينهاي اسلمي كسان كه از راه راست منحرف شده اند چني
كاري مي كنند.
102
پیامبران و رسالت الهی
ﯨ ﯩ ﭽ ﯧ
چ(هود.)٧٠ :
يعنككي :هنگامككي كككه ديككد آنان دسككت بككه سككوي آن دراز
نميكننككد (و لب بككه غذا نميزننككد ،پيككش خود فكككر كرد كككه
دوست نيستند و سر جنگ دارند ،اين است كه نميخواهند غذا
بخورنكد) لذا از ايشان رميكد و بدشان ديكد و هراسكي از آنان بكه
دل راه داد .گفتنكد :مترس .مكا (فرشتگان خدائيكم و) بكه سكوي
قوم لوط روانه شدهايم (تا آنان را هلك كنيم).
موسكي بكه خضكر وعده داد ككه در مصكاحبت و رفاقكت بكا او
صبور و بردبار باشد ،و دربارهي علت كارهايش سؤالی نكند تا
اینکكه برايكش توضيكح ،و عل ّكتش را ذككر مكی كنكد ،لکكن صكبرش
ادامه نداشت و كنترل را از دست داد ،زیرا تصّرفات غیرقابل
قبولی از او مشاهده كرد و هككككر دفعككككه سككككؤال پرسككككیده و
معترض به انجام اعمال خضر می شد ،وطلب توجیه و توضیح
می شد ( ،)1وخضر تذكّر داده و به او ميگفت:
الكهف٧٥ : ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ ﭙ ﭚ ﭛ چ
يعني :گفت آيا به تو نگفتم كه هرگز نمىتوا نى همپاى من
صبر كنى؟! .و چون راز كارهايش آشكار شد به موسي گفت:
چ(الكهف.)٨٢ : ی ی ی ﯼ ﭽ
یعنكی :ايكن بود راز و رمكز كارهائي ككه توانائي شكيبائي در
برابر آنها را نداشتي.
همچنيكن موسكي هنگامكي ككه از ميعادگاه پروردگار بكه نزد
قوم خود بازگشكت ،و مشاهده كرد ككه گوسكالهاي را پرسكتش
ميكننكد ،بكه شدّت خشمگيكن شكد ،و موي سكر برادرش هارون
را گرفكت و بطرف خود كشيكد ،و لوحكه هاي وحكي را ككه حاوي
هدايت بودند انداخت:
ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜﭝ ﭞ ﭟ ﭠﭡ
ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ ﭰ ﭱ
ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ(أعراف.)١٥٠ :
یعنكی :هنگامكي ككه موسكي (از مناجات) بكه پيكش قوم خود
خشمگيكن و اندوهناك بازگشكت ،گفكت :پكس از (رفتكن مكن بكه
ي مرا انجام داديكككد .آيكككا بر فرمان مناجات) چكككه بكككد جانشين ِككك
پرودگارتان (مبنككككي بر انتظار رجوع مككككن از ميعادگاه طور و
مراعات پيمان خود بككا مككن) شتاب ورزيديككد؟ موسككي الواح را
بينداخكت و (موي) سكر برادرش (هارون) را گرفكت و آن را بكه
-1بار اوّل موسي فراموش كرد ،ول دو دفعه ي بعدي عمدا سؤال كرد.
پیامبران و رسالت الهی
107
صر ميديكد .هارون) گفكت: سكوي خود كشيكد (چرا ككه او را مق ّك
اي پسككر مادرم! ايككن مردمان مرا درمانده و ناتوان كردنككد و
نزديك بود مرا بكشند ،پس دشمنان را به من شاد مكن و مرا
از زمره قوم ستمپيشه مدان.
در حديكث آمده اسكت« :خكبر ماننكد مشاهده نيسكت ،وقتكی
خداونكد گوسكاله پرسكتي قوم موسكي را بكه او خكبر داد ،آنقدر
ناراحكت و خشمگیكن نشكد کكه لوحهكها را بیندازد ،ولي چون بكا
چشم خود كارشان را ديد لوحه ها را انداخت و شكستند» .1
-1نص روايت را آنگونه كه نقل شد از «منتقي الخبار» مد ابن تيميه برگرفته شده ،نگاه كن به شرح آن
در (نيل الوطار .)3/114
-2جز ترمذي جاعت روايت كرده اند ( نيل الوطار .) 3/125
110
پیامبران و رسالت الهی
-1شيعه ي اماميه اتفاق نظر دارند بر اينكه نه انبياء و نه ائمه مرتك گناه صغيه نشده اند ،به كتاب عقائد
الشّي عة نوش ته ي ممّد ر ضا ،95 ،80و عقائد المام ية الث ن عشر ية نوش ته ي ابراه يم مو سوي زنا ن ص
157مراجعه كن.
- 2مموع الفتاوي (.)10/313
-3منبع سابق.
118
پیامبران و رسالت الهی
1
بیان و پاسخ به دو شبهه:
كسكاني ككه وقوع گناه صكغيره از انكبياء را ممنوع دانسكتهاند دو
شبهه وارد كردهاند:
ول :اينكككه خداونككد مردم را بككه پيروي و الگككو قرار دادنا ّ
پيامبران دستور داده:
ی ی یچ ﯼ
(أحزاب)٢١ :
یعنككی :سككرمشق و الگوي زيبائي در (شيوه پندار و گفتار و
كردار) پيغمكبر خدا براي شمكا اسكت .براي كسكاني ككه (داراي
سككه ويژگككي باشنككد ):اميككد بككه خدا داشتككه ،و جوياي قيامككت
باشند ،و خداي را بسيار ياد كنند.
و اين براي همه پيامبران است ،و لزمهي فرمان دادن به
پيروي پيامبر اين است كه تمام افعال و اقوال آنها اطاعت از
خدا محسككوب گردد ،زيرا اگككر جايككز باشككد رسككول خدا گناه و
معصكيّت مرتككب شود تناقكض روي ميدهكد ،و ممككن نيسكت
خداوند بنده را همزمان هم به انجام كاري فرمان دهد و هم او
را از آن نهي و بر حذر كند.
گفتهي آنهكا وقتكي درسكت اسكت ككه معصكيّت نكبي طوري
مخفكي و غیكر واضكح باقكي بمانكد ككه اطاعكت و معصكيّت بر مكا
ما خداونككد متعال انككبياي خود را نسككبت بككه مشتبككه شونككد ،ا ّكك
مخالفكت و گناهكي ككه از آنهكا سكر زده آگاه كرده و بكي درنكگ
ايشان را توفيق تو به عنايت ميفرمايد ،بنابراين استدلل آنها
بيمورد اسكت و صكلحيّت دليكل را ندارد ،بلككه الگكو قرار دادن
پيامبران در حالي كه مرتكب گناه شدهاند بدین صورت است
ككه براي توبكه و طلب عفكو گناه از خدا شتاب نمایكد و آن رابكه
تأخیر نیندازد ،و این پیروی است از پيامبران بزرگوار كه بدون
ميكردند.
تأخير مبادرت به توبه
وم :اينهككا چنيككن ميپندارنككد كككه گناه بككا كمال انسككانیّتد ّ
متضاد اسكت و حت ّكي اگكر شخكص توبكه هكم بكنكد باز هكم ناقكص
است و كمال از او سلب گرديده.
ولي ايكن ديدگاه نادرسكت اسكت ،زيرا توبكه آثار گناه را از
جه صاحب آن نیست ،بلكه بنده بين برده و ديگر سرزنشي متو ّ
در بيشتككر اوقات بعككد از توبككه از گناه از زمان قبككل از ارتكاب
گناه بهتر است ،چون پشيماني از گناه و ترس و بيم از خداوند
-1شيخ السلم از جله نويسندگان است كه مفصّل به آن شبهه ها پاسخ داده ،نگاه كن به (مموع الفتاوي
.)15/150 ،313 -10/293
پیامبران و رسالت الهی
119
متعال در قلبكككككش جاي ميگيرد ،و براي طلب مغفرت گناه و
دعا به تلش ميپردازد ،و به اميد اينكه اعمال شايسته موجب
محكو و نابودي گناه و اثكر كار نادرسكت باشكد در راه كردار نيكك
ميكوشد ،همانگونه كه برخي از سلف صالح گفتهاند « :داود
بعككد از ارتكاب خطككا از زمان قبككل ازآن بهتككر بود » .ويكككي
ديگرگفتكه« :اگكر توبكه نزد خدا از همكه چيكز دوسكت داشتنكي تكر
نبود خدا گراميترين خلق خود را به گناه مبتل نميكرد».
و در حديككث صككحيح آمده اسككت كككه خدا بككه توبهي بنده
خوشحالكتر اسكت از مردي ككه شترش را در بيابان همراه بكا
آب و غذايش گم كرده و در زير درختي دراز ميكشد ،تا اينكه
ناگهان از جايكككش برخاسكككته و مركبكككش را نزد خود ايسكككتاده
ميبيند و از خوشحالي ميگويد :خدايا تو بنده و من پروردگار
تو هستم ،يعني از شدت خوشحالي اشتباه ميكند.
و در قرآن كريم مي فرمايد:
ﯠ چ (بقره.)٢٢٢ : ﭽﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ
یعنككككی :بيگمان خداونككككد توبهكاران و پاكان را دوسككككت
ميدارد.
خداوند دربيان پاداش توبه كنندگان ميفرمايد:
ﭽ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ ﭽﭾ ﭿ ﮀ ﮁ
ﮂ ﮃ چ (فرقان.)٧٠ :
یعنكی :مگكر كسكي ككه توبكه كنكد و ايمان آورد و عمكل صكالح
انجام دهكد ،ككه خداونكد (گناهان چنيكن كسكاني را ميبخشكد و)
بديهككا و گناهان (گذشتككه) ايشان را بككه خوبيهككا و نيكيهككا تبديككل
ميكنككد ،و خداونككد آمرزنده و مهربان اسككت (و نككه تنهككا كككه
سيّئات را ميبخشد ،بلكه آنها را تبديل به حسنات مينمايد).
و در قيامت خداوند بندهاش را ميپوشاند ،سپس اعتراف
بكه همكه گناهانكش را از او ميگيرد ،تكا اينككه بنده گمان ميكنكد
كككه ديگككر هلك شده ،در آن موقككع خداونككد متعال ميفرمايككد:
مكككن همكككه گناهانكككت را بكككه نيككككي تبديكككل كردم ،آنگاه بنده
درخواسككت ديدن گناهان بزرگككش را ميكنككد كككه هنوز هككم از
آشكار شدنشان بيمناك اسككت ،و معلوم اسككت حال او بعككد از
تبديكل گناهانكش بكه حسكنات بهتكر وبرتكر اسكت ازحال او قبكل از
تبديل ،وگرنه ،نه گناهی صورت ميگرفت و نه تبديل به نيكي
ميشدند.
مسكلما هيكچ پيامكبري مرتككب گناه صكغيره نشده مگكر اينككه ً
سكريع توبكه كرده و طلب مغفرت و عفكو از خدا نموده ،و هكر
جا در قرآن يادي از گناه انبياء شده همراه است با ذكر توبه و
120
پیامبران و رسالت الهی
-1حياة ممّد هيكل ،مقدمه ي اين كتاب به قلم شيخ مراغي ص .11
122
پیامبران و رسالت الهی
مه
عصمت ائ ّ
شيعيان اثنككي عشريككه مدعككي هسككتند كككه امامانشان از خطككا
معصوماند ،و اين عصمت همان عصمتي است كه به پيامبران
نسبت ميدهند .احمد مقد ّمي شيعهي معاصر در تبيين مفهوم
عصكمت ائمكه از ديدگاه شيعكه ميگويكد « :مكا سكهو يكا غفلت را
مه تصوّر نميكنيم ،و معتقدیم آنها بر هر چيزي كه در مورد أئ ّ
2
مصكلحت مسكلمانان در آن اسكت احاطكه دارنكد ( )» .و ابراهيكم
موسككوي زنجانككي از شيككخ صككدوق شيعككه نقككل ميكنككد كككه
ميگويد « :اعتقاد ما در مورد پيامبران و ائمه و فرشتگان اين
اسكت ككه آنهكا معصكوم و از هكر لككه و پليديكي پاك هسكتند ،و
هرگكز گناه نميكننكد ،نكه صكغيره و نكه ككبيره ،و از آنچكه خدا بكه
آنان دستور داده سرپيچى نمىكنند و آنچه را كه مأمورند انجام
مىدهنككد »( ،)3همچنيككن كسككاني را تكفيككر ميكنككد كككه ائمككه را
معصكوم نميداننكد ،و بعكد از كلم سكابق بلفاصكله ميگويكد« :
-1منبع سابق.
-2منبع سابق.
-3بار النوار ملسي ( )351-25/350نگاه كن به المامة سالوس ص .21
124
پیامبران و رسالت الهی
-1منبع سابق.
126
پیامبران و رسالت الهی
پیشگفتار
پیامكبران کكه از جانكب خدا بسكوی مردم فرسكتاده شدهانكد بكه
مردم میگوینكد :مكا از جانكب خدا فرسكتاده شدهایكم و بر شمكا
واجكب اسكت در هكر پیام و دسكتوری کكه بكه شمكا ابلغ میکنیكم
مرا تصكدیق کنیكد ،همانگونكه کكه بر شمكا واجكب اسكت اوامكر و
نواهكی مكا را عمل ً اطاعكت نماییكد ،و خداونكد متعال در خطاب
سلم به قوم خویش میفرماید: نوح علیه ال ّ
ی ی ﯼ ی ﭽ
چ
(شعراء .)108-106
یعنككی :زمانككي كككه همنژادشان نوح بديشان گفككت :هان!
پرهيزگاري كنيد! قطعا ً من براي شما پيغمبر اميني هستم ،از
خدا بترسيد و از من اطاعت كنيد.
همانگونه که پیامبرانی همچون :هود ،صالح ،لوط و شعیب
اقوامشان را مورد خطاب قرار داده انككد ،و اصككل ً ایككن گفتار و
دعوت کل پیامبران است.
بنابرایككن ،وقتككی کككه پیامككبران ادعككا میکننككد کككه هككر چككه
میگوینككد از جانككب حككق بككه آنهككا القاء میگردد ،لزم اسككت
جت و برهانهای چنان روشنكككی در اختیار خداونكككد دلیكككل و ح ّكك
جت خدا ایشان قرار دهكد کكه ادعایشان را تصكدیق نموده و ح ّك
بر مردم اقامكه گردد ،و هیكچ عذر و بهانهای برای کسكی باقكی
نمانكد کكه بتوانكد نكه ایشان را تصكدیق کنكد ونكه از ایشان پیروی
نمایككد ،همانگونككه کككه حككق تعالی فرمود :ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ چ
(حدیسد )25 :یعنكی :مكا پيغمكبران خود را همراه بكا دلئل متقكن و
معجزات روشن (به ميان مردم) روانه كردهايم.
وع و گوناگونی دلیل تن ّ
دلیل و نشانههایی که حقانی ّت و راستی هر پیامبری را به
اثبات میرسكاند زیاد و متنوّعنكد ،و برخكی علمكا پیرامون دلیكل
نبوّت پیامكبر اسكلمص تألیفاتكی دارنكد و کتابهایكی بكه را رشتهی
تحریكر در آوردهانكد کكه در برخكی از آنهكا ایكن دلیكل از هزار هكم
گذشته ،و ما این دلیل و نشانه ها را به پنچ دسته تقسیم ،که
هر کدام از آنهاحاوی مجموعهی مشابهی هستند:
پیامبران و رسالت الهی
129
اوّل :آیات و معجزاتكككی کكككه خدا جهكككت تصكككدیق و تثبیكككت
حقانیّت رسالت آنها به اجرا در میآورد.
دوم :بشارت انبیای سابق به آمدن انبیای بعدی. ّ
جه و دقّت در احوال انبیاء.ّ تو م:ّ سو
جه و نگاه ژرف به دعوت پیامبران. چهارم :تو ّ
پنجم :یاری و پشتیبانی شدن پیامبران از جانب خدا.
اکنون به توضیح و تفصیل هر کدام از آنها می پردازیم.
-1منبع سابق.
-2مموع فتاوای شیخ السلم ابن تیمیه ،11/311و لوامع النوار اللبهیّة .2/290
--3مموع فتاوای شیخ السلم ابن تیمیه .313 -11/312
پیامبران و رسالت الهی
131
عصككمت و حمایككت رسككول خدا ص در برابر سككوء قصككد
مردم ،و پیوسكككت کردن دو روز در حالت روزه بدون تأثیكككر بر
نشاط و سرحالی او ،از باب بینیازی است.
و ایكككن سكككه مسكككأله :علم و قدرت و بینیازی ،کكككه همكككه
معجزات بككه آنهككا بر میگردنككد ،بصككورت کامككل و مطلق تنهككا
صكفت خداونكد متعال هسكتند ،و جكز او کسكی در هیكچ کدام از
اینهككا بككه کمال نمیرسككد ،از ایكن رو خداونككد پیامككبرش ص را
فرمان می دهد که خود را از ادعای این امور تبرئه کند:
ﭽ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬﮭ
ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ چ (انعام)50 :
یعنككی( :اي پيغمككبر! بديككن كافران) بگككو :مككن نميگويككم
گنجينههاي (ارزاق و اسكرار جهان) يزدان در تصكّرف مكن اسكت
(چرا كككه الوهي ّكككت و مالكي ّككت جهان تنهككا و تنهككا از آن خداي
سكبحان اسكت و بكس) و مكن نميگويكم ككه مكن غيكب ميدانكم
(چرا كه كسي از غيب جهان باخبر است كه در همه مكانها و
زمانهككا حاضككر و ناظككر باشككد كككه خدا اسككت) و مككن بككه شمككا
نميگويككم كككه مككن فرشتهام( .بلكككه مككن انسككاني همچون
شمايكم .ايكن اسكت عوارض بشري از قبيكل :خوردن و خفتكن و
در كوچكه و بازار راه رفتكن ،در مكن ديده ميشود ،جكز ايكن ككه
به من وحي ميشود و) من جز از آنچه به من وحي ميشود
پيروي نميكنكم (و سكخن كسكي جكز سكخن خدا را نميشنوم و
تنها به فرمان او راه ميروم).
پككس رسككول خدا ص از ادعای غیككب ،و مالکی ّكت خزانههای
زمین ،و از اینکه فرشتهای باشد بی نیاز از خوردن و آشامیدن
خود را تبرئه میکند .پیامبران به میزانی که خداوند متعال به
آنهككا ببخشككد بككه ایككن چیزهای مخالف عادت متداول ،یككا عادت
اغلب مردم نائل میگردنكككد ،و آنچكككه را کكككه خدا بكككه ایشان
میآموزد میدانند ،و توانایی انجام کارهایی را دارند که خداوند
قدرت انجام آن را به ایشان ارزانی میبخشد ،و هر اندازه که
خداوند ایشان را بی نیازی ببخشد بی نیاز هستند.
132
پیامبران و رسالت الهی
-2معجزهی ابراهیم
ابراهیم بتها و خدایانی را که عبادت میکردند در هم کوبید
خرد کرد ،بنابرایككن آتككش بزرگككی را بر افروختنككد و
و بككا تككبر ُ
(مزورانككه و
ّ دسككت راسككت داري بيفكككن تككا همككه سككاختههاي
شعبدهبازيهاي مكّارانككه) ايشان را بككه سككرعت ببلعككد .چرا كككه
گ جادوگكر اسكت ،و جادوگكر هكر كارهائي را ككه كردهانكد ،نيرن ِك
كجا برود پيروز نميشود.
وقتكی کكه سكاحران فرعون بكا چشكم خود دیدنكد کكه عصكای
موسی چکار کرد ،فهمیدند که قطعا ً این کار بشر نیست بلکه
ایكن صكنعت خدایكی اسكت کكه آفریدگار بشكر اسكت ،از ایكن رو
کنترل را از دسككت داده و در حضور انبوه مردم برای خداونككد
پروردگار جهانیان به سجده افتادند:
ﮑ ﮒ ﮓ چ (طه)٧٠ : ﭽژ ﮌ ﮍ ﮎ ﮏ ﮐ
يعنكي( :موسكي عصكاي خود را انداخكت .عصكا مار بزرگكي
گرديكد و همكه طنابهكا و چوبكه دسكتيهاي مارگونكه ايشان را فوراً
بلعيككد ).بككه دنبال آن ،جادوگران همگككي بككه سككجده افتادنككد و
گفتنكد :مكا (حقيقكت را عيان ميبينيكم و) بكه پروردگار هارون و
موسي ايمان داريم.
-2و از جمله نشانهكككها و معجزاتكككی کكككه خداونكككد همراه
موسی فرستاد این است که در آیهی ذیل ذکر شده:
ﭽ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ چ (طه)٢٢ :
يعنكي :دسكت خود را بكه گريبان خويكش فرو بر ،تكا سكفيد و
درخشان بيرون آيكككد ،بيآن ككككه دچار عيكككب و بيماريكككي شده
باشد ،و اين معجزه ديگري (براي تو) است.
یکرد ،سككپس دسككت را دسككتش را وارد گریبان پیراهككن م
بیرون می کشید ،و ناگهان مانند ماه درخشان شده بدون آنکه
پیسی و بیماری دیگری شده باشد.
خداوند در سورهی اعراف هفت معجزهی موسی را یادآور
شده و میفرماید فرعون و طرفدارانش مبتل شدند به:
-3قحطی و خشکسالی به سبب کمبود آب و قطع باران
و نزولت آسمانی از سرزمین مصر.
-4نقص و كمبود ميوهها و محصولت کشاورزی ،چون خدا
خیكر و برکكت را از آن سكرزمین گرفكت ،و مقدار محصكولی هكم
که بدست می آوردند آفت زده بود.
-5طوفانكی کكه مزارع را در هكم پیچیكد و شهكر و آبادیهكا را
منهدم و نابود ساخت .
-6حملهی ملخ هكا بكه مزارع و باغهكا کكه هیكچ خشكک و تری
را باقی نگذاشتند.
-7شپكش ،آن حشرهای کكه روی بدن انسكان قرار گرفتكه و
به اذیّت و آزارش میپردازد.
پیامبران و رسالت الهی
137
-8وجود قورباغههای فراوان و بككی شمار کككه در همككه جككا
وجود داشته و عرصه را بر آنها تنگ و زندگیشان را تلخ کردند.
-9خونی که در هر غذا و خوراک آنها حاضر بود.
خداوند متعال می فرماید:
ﯼ ی ی ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭽ
ﭖﭗ پ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ
ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ
ﭹ ﭺ ﭻ چ ﭽ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ چ (العراف– ١٣٠ :
.)١٣٣
یعنی :ما فرعون و فرعونيان را به خشكسالي و قحطي و
تنگكي معيشكت و كمبود ثمرات و غلّت گرفتار سكاختيم تكا بلككه
متذك ّكر گردنكد (و از خواب غفلت بيدار شونكد و از سكركشي و
جه خدا گردند و به بنياسرائيل بيش از ستم خود بكاهند و متو ّ
ايكن ظلم و جور روا ندارنكد) ،ولي (آنان نكه تنهكا پنكد نگرفتنكد،
بلككه) هنگامكي ككه نيككي و خوشكي بديشان دسكت ميداد (ككه
اغلب هككم چنيككن بود) ميگفتنككد :ايككن بككه خاطككر (اسككتحقاق و
امتيازي است كه بر ساير مردمان داريم و ناشي از ميمنكت و
ما هنگامككي كككه بدي و سككختي بديشان مباركككي) مككا اسككت .ا ّ ك
دسكت ميداد ،ميگفتنكد( :اين خشكساليها و بل ها همه ناشكي
از) نحوسككت و شومككي موسككي و پيروان او اسككت! هان! (اي
ن همكه اعصكار و قرون بدانيكد) ككه بدبياري آنان تنهكا از مردما ِك
جانكب خدا (و بكا تقديكر و تدبيكر او نكه ككس ديگري) بوده اسكت،
وليكن اكثر آنان (اين حقيقت ساده را) نميدانستند (و ديگران
نيكز اغلب نميداننكد ككه خوشكي و ناخوشكي و سكختي و فراخكي
برابر اراده و مشي ّت خدا به انسان دست ميدهد) ،ولي (آنان
نه تنها پند نگرفتند ،بلكه) هنگامي كه نيكي و خوشي بديشان
دست ميداد (كه اغلب هم چنين بود) ميگفتند :اين به خاطر
(استحقاق و امتيازي است كه بر ساير مردمان داريم و ناشي
ما هنگامكي ككه بدي و سكختي از ميمنكت و مبارككي) مكا اسكت .ا ّك
بديشان دسككت ميداد ،ميگفتنككد( :ايككن خشكسككاليها و بلهككا
همكه ناشكي از) نحوسكت و شومكي موسكي و پيروان او اسكت!
ن همككه اعصككار و قرون بدانيككد) كككه بدبياري هان! (اي مردما ِ ك
آنان تنهكا از جانكب خدا (و بكا تقديكر و تدبيكر او نكه ككس ديگري)
بوده اسكككت ،وليككككن اكثكككر آنان (ايكككن حقيقكككت سكككاده را)
نميدانسككتند (و ديگران نيككز اغلب نميداننككد كككه خوشككي و
ناخوشككي و سككختي و فراخككي برابر اراده و مشي ّككت خدا بككه
انسكان دسكت ميدهكد) .پكس (هكر زمان بكه مصكيبت و نكبتكي
دچارشان كرديككم و از جمله ):سككيل ،ملخ ،شتككه ،قورباغككه ،و
138
پیامبران و رسالت الهی
شﮑافتن ماه
همچنیكككن شکافتكككن ماه بكككا اشارهی انگشكككت یکكككی ديگكككر از
معجزات رسكول خدا ص بكه شمار مكی آیكد ،چون اهكل مک ّكه از
ایشان در خواسككت کردنككد تككا بعنوان نشانهی راسككتگویی در
ادعای پیامككبری ماه را دو نصككف کنككد ،بنابرایككن ماه کامككل را
شکافت ،طوری که در بین شکاف آن منطقهی حراء را دیدند.
خداونكككد بزرگوار ذکكككر ایكككن معجزه را در کتاب خود ثبكككت
نموده ،آنجا که می فرماید:
ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ چ ﭽ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ
القمر.)2 – ١( :
یعنی :قيامت هر چه زودتر فرا ميرسد ،و (در آن) ماه به
دو نيكم ميگردد ،و اگكر مشركان معجزه بزرگكي را ببيننكد از آن
رويگردان ميگردنككد (و بدان ايمان نميآورنككد) و ميگوينككد:
جادوي گذرا و ناپايداري است.
ازابن کثیر منقول است که مسلمین اجماع دارند بر اینکه
ایكن معجزهی الهكی اتفاق افتاده ،همانگونكه کكه گفتكه مكی شود
احادیثی پیرامون دو نصف شدن ماه از طریق های متعدّد وارد
شده که بر قطعی بودن این مسأله دللت می کند.1
همچنیككككن مردم اطراف جزیرهی عربككككی ایككككن معجزه را
مشاهده کرده انكد ،زیرا اهكل مک ّكه بعكد از دو نصكف شدن ماه،
مد ص مرا پیامككبر ص را تصككدیق نکردنككد ،بلکككه گفتنككد :مح ّكك
افسكون کرده ،سكپس گفتنكد :ببینیكم کسكانی از مكا کكه در سكفر
دور سككرم پیچیككد بككه جای عمامككه و مرا نزد رسككول خدا ص
فرسكتاد ،وقتیکكه رفتكم ایشان را در مسجد همراه مردم یافتم،
بر سكر ایشان ایسكتادم ،رسكول الله ص فرمود :آیكا ابكو طلحكه
تكككو را فرسككتاد؟ عرض کردم :بله ،رسككول خدا بكككه اصكككحاب
اطراف فرمود :بلند شوید وخودش برخاست و رفت و من در
جلو آنهكا رفتكم تكا نزد ابكو طلحكه رسكیدم ،و بكه او خكبر دادم کكه
رسول خدا همراه جمعی بسویشان می آید ،ابو طلحه خطاب
م سلیم رسول خدا ص دارد همراه با به همسرش گفت :ای أ ّ
جمعككی از مردم بطرف منزل مككا مككی آیككد ،در حالی کككه مككا
م سككلیم گفككت :خدا ورسككولش خوراک پذیرایككی نداریككم ،أ ّكك
داناترینند.
سپس ابو طلحه به استقبال ایشان رفت تا به رسول الله
ص رسكید ،و همراه ایشان بكه خانكه اش آمدنكد ،رسكول خدا ص
م سكلیم هكم م سكلیم هكر چكه داریكد آماده کكن ،أ ّك فرمود :ای أ ّك
همان نان را آورد کككه قبل ً فرسككتاده بود ،بعككد رسككول خدا ص
دسكتور داد أ ّمك سكلیم نان را خرد کرد و تریكد درسكت کرد ،بعكد
از اینکكككه رسكككول خدا ص چیزهایكككی فرمود درخواسكككت کرد
اجازهی ورود بككه ده نفككر بدهنككد ،آن ده نفككر خوردنككد تككا سككیر
شدنكد ،سكپس فرمود :ده نفكر دیگكر بیاینكد ،آنهكا هكم خوردنكد و
سكیر شدنكد وبیرون رفتنكد ،و ایكن کار ادامكه داشكت همكه افراد
که هفتاد یا هشتاد نفر بودند سیر شدند» (متفق علیه)(.)1
حدیث جابر بن عبدالله:
و نیككز از جمله معجزات رسككول خدا ص روایككت جار بككن
عبدالله اسككت کككه گفككت « :در یکككی از روزهایككی کككه خندق
اطراف مدینكه را جهكت دفاع در برابر کفار حفكر مكی کردیكم بكه
منزل بازگشتكه و بكه همسكرم گفتكم :آیكا غذایكی نزد شمكا وجود
دارد؟ واقعا ً رسكول الله ص را خیلی گرسكنه دیدم ،ایشان هكم
کیسكه ای آورد مقداری جكو در آن بود و بره چاقكی هكم داشتیكم
آن را ذبكح ،جكو را آسكیاب ،وداخكل دیكک سكفالین از آن خمیكر
سككككاختیم ،بعككككد نزد رسككككول خدا ص بر گشتككككم و ایشان را
خوشحال ،و عرض کردم :کككه بّره را برایككش ذبككح کرده ایككم و
همسكرم یكک صكاع جكو را آسكیاب و خمیكر کرده ،پكس همراه
چنككد نفری بفرماییككد ،رسككول خدا ص هككم فرمود « :ای اهككل
خندق ،واقعا ً جابر برایمان غذا درسكككت کرده پكككس همكككه زود
بشتابید».
رسكول الله ص فرمود « :تكا مكن مكی آیكم نكه گوشكت را از
روی آتش بردارید و نه از خمیر نان درست کند ،وقتی که آمد
-1مشکاة الصابیح (.)3/182
پیامبران و رسالت الهی
147
برایككش خمیككر در آورد ،آب دهانككش را در آن انداخككت و برای
برکكت و فزونكی آن دعكا کرد ،سكپس بطرف آبگوشكت رفكت و
آب دهانككش را در آن هككم انداخككت و دعككا کرد ،بعككد فرمود:
نانوایككی بیاور همراهككت نان بپزد ،و دیككک را از روی آتككش بر
مدار ،تعداد افراد هزار نفكر بودنكد ،بكه خدا سوگند همكه خوردنكد
و برگشتنكد و ظرف آبگوشكت همچنان پكر بود و ماننكد ابتدا مكی
جوشید ،و خمیر ما به حال خود بود» (متّفق علیه) (.)1
3
استجابهی دعا برای هدایت دیگران
ص
ابكو هریره میگویكد :مادرم مشرک بود ،و مكن پیوسكته او را
بكه اسكلم دعوت مكی کردم تكا اینکكه روزی حرف ناخوشایندی
نسكبت بكه رسكول خدا ص از او شنیدم ،در حالی کكه گریكه مكی
کردم خدمككت رسككول خدا ص رفتككم ،عرض کردم :ای رسككول
خداص دعكا کكن مادرم هدایكت شود ،فرمود« :خدایكا مادر ابكو
هریره را هدایكت فرمكا» ،و جهكت بشارت بكه دعای رسكول خدا
ص از نزد او بیرون آمدم ،و به منزل برگشتم و دیدم در بسته
اسكت ،مادرم صكدای پایكم را شنیكد و گفكت :ای ابوهریره صكبر
کن ،صدای آب را شنیدم که با آن غسل می کرد ،سریع لباس
بر تكن کرد و روسكری پوشیكد و در را گشود ،سكپس گفكت :ای
ابكو هریره« :أش هد أن ل اله ا ّل ال و أش هد أ ّن ممّدا عبده و ر سوله» ،سكریع
-1منبع سابق.
-2جامع الصول (.)12/94
-3ج هت طلع بیش تر از ا ین موضوع به کتاب «معجزات ال صطفی» نوشتهی خ یر الدّ ین وائلی ص
61مراجعه کن.
150
پیامبران و رسالت الهی
جریكر بكن عبدالله گفكت :رسكول خدا ص مرا فرمود « :آیكا مرا
صه؟»( ،)2عرض کردم البتكه .مكن هكم در آن موقكع خل َك ِ
از «ذی ال َ
نمككی توانسككتم بر روی اسككب و شتككر ثابككت باشككم ،بككه عرض
ایشان رساندم که نمی توانم بر روی اسب قرار گیرم ،ایشان
دسكتش را روی سكینه ام گذاشكت تكا اینکكه اثكر دسكتش را بر
سكككینه ام دیدم و فرمود«:الله ّ م ثب ّ ته و اجعله هادیا ً و
مهدیّاً »یعنككی :خدایككا او را ثابككت بگذار و هدایتگككر و هدایككت
یافتككه اش بگردان .جریككر گفككت :بعككد از آن هرگككز از اسككب
نیفتادم ،همراه بككا صككد و پنجاه نفككر شجاع راهككی آنجككا شككد و
کعبهی یمانیه را به آتش کشید و آن را منهدم ساخت (.)3
و انكس بكن مالک روایكت مكی کنكد کكه در زمان رسكول خدا
ص مردم دچار خشکسكالی شدنكد ،روز جمعكه رسكول الله ص
روی منبر به ایراد خطبه پرداخت ،یکی از اعراب بادیه از جای
برخاسكككت و گفكككت :ای رسكككول خدا ص اموال نابود و عیال
گرسنه شدند برایمان دعا کن .ایشان دستهایش را به آسمان
بر داشكت در حالی کكه یكک لکكه ابر هكم درآسكمان مشاهكد نمكی
شد ،سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست هنوز دستش را
پاییككن نیاورده بود کككه ابرهایككی همچون کوه برانگیختنككد ،و از
منبر پایین نیامد که دیدم باران از ریش مبارکش می ریخت ،و
تكا روز جمعهی بعكد همچنان باریكد ،جمعهی بعكد همان اعرابكی
بیابانكی یكا یکكی دیگكر بكه پكا خاسكت و گفكت :ای رسكول خدا ص
خانككه هككا خراب شدنككد و اموال غرق شككد ،برایمان دعككا کككن،
رسككول الله ص دسككتهایش را بككه آسككمان بلنككد کرد و گفككت:
«الله مّ حوالینا و ل علینا» یعنی :خدایا باران را به کوهها و اطراف
ما ببر و از روی ما بردار ،به هر ناحیه ای اشاره می کرد ابرها
از آن پراکنده مكی شدنكد ،و مدینكه در فضایكی تهكی از ابر قرار
گرفكت و مدت یكک ماه آب در دره و جویبارهكا جاری بود ،و از
هر ناحیه ای مردم می آمدند از خوبی اوضاع خبر می دادند.
و در روایتی دیگر آمده است که فرمود:
-1روایت مسلم.
-2نام خانهی خثعم طاعوت که آن را کعبهی یمامه می خواندند.
-3متّفق علیه.
پیامبران و رسالت الهی
151
« الله مّ حوالینا و ل علینا ،الله مّ علی الکام و الظِرا بِ و بطون الودیة و منابت
الشّجر».
یعنككی :خدایككا باران را بطرف تپككه هككا و دره هككا و محلهای
رویكش گیاه و درخكت منتقكل کكن ،و دیگكر بر روی شهكر وآبادی
نبارد.
راوی می گوید :باران تمام شد و در آفتاب از مسجد خارج
شدیم (.)1
از جابر روایككت اسككت کككه فرمود :همراه رسككول الله ص بككا
سست راهكی سكفر جهاد شدم ،ایشان بكه مكن شتری کندرو و ُك
رسكككید و فرمود :شترت چكككه مشکلی دارد ،چرا نمكككی رود؟!،
عرض کردم :درمانده و از کار افتاده شده ،در آنموقكككككككككع از
پشككت شترم را رانككد بعككد دعككا کرد ،بعككد از آن همیشككه جلو
کاروان راه می رفت ،سپس فرمود :حال شترت را چگونه می
بینكی؟ عرض کردم خیلی خوب اسكت ،برکكت دعای شمكا بكه او
اصابت کرده ،فرمود « :آ یا آن را وُقیه ای نمی فروشكی؟» بكه
ایشان فروختكم بكه شرط اینکكه تكا مدینكه حكق سكواری بر آن را
داشتكه باشكم ،وقتكی بكه مدینكه رسكیدیم صكبح فردا زود شتكر را
نزد ایشان بردم ،و پولم را پرداخكت و شتكر را دوباره بكه خودم
بخشید(.)3
-1ابی رافع از جله سر سخت ترین دشنان رسول خدا بود که بعد از عهد و پیمان شکنی علیه ایشان
به هجو و ناسزاگویی پرداخت.
-2روایت باری.
-3روایت متفق علیه بین مسلم و باری.
پیامبران و رسالت الهی
153
یعنكی :آرام تكا میدان آنهكا جلو برو ،سكپس آنهكا را بكه اسكلم
دعوت کكن ،و حكق خدا بر ایشان را بكه آنهكا اعلم کكن ،بكه خدا
سكوگند اگكر خدا یكک نفكر را توسكط تكو هدایكت کنكد از گوسكفند
سرخ برایت بهتر است.
خبر ازامورغیب
از جمله خكككبر دادن در بارهی خدا و نامهكككا و صكككفات عالی و
افعال خداونككد ،و خككبر از فرشتگان و صككفات آنهككا ،و خككبر از
جهان جككن ،و از بهشككت و دوزخ ،و از حوادث گذشتككه ،ماننككد
بیانات ایشان پیرامون آدم ،نوح ،هود ،صكالح ،ابراهیكم ،موسكی،
عیسككی و دیگككر پیامككبران الهككی (ع) ،و اتّفاقاتككی کككه در میان
صل اسككت ،و چنیكن قومهایشان گذشتكه و بحكث و بیان آن مف ّك
مواردی از مردی درس امككی کككه نككه اهككل نوشتككن بوده و نككه
توانایكی خواندن داشتكه ،ونكه بكا کسكانی همنشیكن و همدم بوده
-1روایت باری.
-2این روایت در شرح ال سّنه و مسند امام احد ( )4/172با سند صحیح آمده است هانگونه که در
الشکاة ()3/188ببا تقیق شیخ ما ناصرالدّین البانی روایت شده.
154
پیامبران و رسالت الهی
که تاریخ ملّتها را خوانده باشند ،و با اخبارشان آشنا بوده اند،
علوه بر اینکه او از چیزهایی خبر می دهد که ملّتهای دیگر از
آن اطلع نداشته اند ،ومطالبی را بیان می کند که علمای اهل
کتاب آن را نزد خود کتمان شده و پوشیده نگككككه داشتنككككد ،و
بسكیاری از دانسكتههای آنهكا را هكم تصكحیح نمود کكه همكه اینهكا
برهان بر علوم و آگاهكی هكا ازجانكب علیكم و خبیكر مطلق آورده
دريافت ميدارد.
ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﭽ گ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚﮛ ﮜ ﮝ
ﮩ ﮬ ﮭ چ (هود.)٤٩: ﮢ ﮣ ﮤﮥ ﮧﮧ ﮨ
صه و داستانهاي ملّتهاي پيشيني كه تو آنان را یعنی :اين (ق ّ
نديدهاي) جزو اخبار غيككب اسككت كككه آن را بككه تككو (اي پيغمككبر
اسكلم!) وحكي ميكنيكم .نكه تكو و نكه قوم تكو پيكش از ايكن ،آن را
نميدانستيد.
همچنین قرآن درچند جا به این دلیل اشاره کرده ،از جمله
در ضمن بیان داستان مریم می فرماید:
ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﭽ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝﯞ ﯟ ﯠ
چ(آل عمران.)44: ﯨ ﯩ
یعنكی :ايكن (چيزهائي ككه گفتكه شكد) از جمله خكبرهاي غيكبي
اسككت كككه آن را بككه تككو وحككي ميكنيككم و تككو در آن هنگام كككه
قلمهاي خود را (براي قرعهكشككي بككه درون آب يككا كيسككهاي
و )...ميافكندنككد تككا (روشككن شود بر طبككق قرعككه) كدام يككك
سكرپرستي مريكم را بر عهده گيرد ،و بدان هنگام ككه ميان خود
(بر سكر سكرپرستي او) كشمككش داشتنكد حضور نداشتكي (و
همه اينها از راه وحي به تو ميرسد).
صهی موسی می فرماید: و در روند ق ّ
ﭾ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ ﭽ ﭵ ﭽﭳ ﭴ
ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ چ (قصص.)46 : ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ
یعنكی :تكو در كنار كوه طور نبودي بدان گاه ككه مكا (موسكي
را براي برگزيدن او بككككه عنوان پيغمككككبر) ندا در داديككككم (تككككا
فرمانهاي صككادره الهككي را بشنوي و هككم اينككك براي ديگران
روايككت نمائي) .ولي (مككا ايككن اخبار را بككه تككو ميرسككانيم) بككه
خاطكر مرحمتكي ككه پروردگارت نسكبت بكه تكو دارد ،تكا قومكي را
(بكا آنهكا) بيكم دهكي ككه پيكش از تكو بيكم دهندهاي (از پيغمكبران
خدا) به سوي ايشان نيامده است ،شايد مايه عبرت و بيداري
آنان گردد.
همچنیكككن از رخداهای آینده و زمان وقوع آنهكككا خكككبر داده
ماننكد خكبر دادن از شهادت سكه نفكر از فرماندهان سكپاه اسكلم
پیامبران و رسالت الهی
155
در جنكگ مؤتكه و تسكلیم کردن پرچكم فرماندهكی بعكد از خود بكه
خالد بككن ولیككد در روزی کككه حادثككه اتّفاق افتاد ،همانگونككه کككه
درروایت بخاری آمده است (.)1
جاشككی وفات یافككت ،همان روز از همچنیككن وقتككی کككه ن ّ
وفاتكككش خكككبر داد ،و نیكككز در روز مرگ کسكككری پادشاه ایران
مرگش را اعلم کرد.
همچنیكن از اخبار آینده خكبر داد کكه برخكی از آنهكا در مدّت
زمان کوتاهككی بوقوع پیوسككته و تحقّككق یافتنككد ،ماننككد خككبر از
جاهایی که سران کفر بعد از وقوع جنگ بدر در آنجا کشته می
شونكد ،از انس روایت است که فرمود :رسول خدا ص به هر
کدام از مردم مأموریّت داد ،و تا رسیدن به چاههای بدر راه را
ادامه دادنكد ،وقتی که آنجا پیاده شدند رسول خدا ص فرمود:
« ایكن محكل کشتكه شدن فلن و این محكل فلن و ...اسكت» ،و
اینجكا و آنجكا دسكت روی زمیكن مكی گذاشكت ،انكس گفكت :هیكچ
کدام از آنها از محلّی نگذشت که رسول خدا تعیین کرده بود،
روایت مسلم(.)2
همچنین از جمله غیبهایی که رسول خدا ص از آن خبر داد
چیزهایی هستند که برای وقوع آنها به بعد از وفات خود اشاره
کرد ،ابو هریره روایت می کند که رسول خدا ص فرمود:
لتنفقنﰒ
ّ « اذا هلک کسﰒری فل کسﰒری بعده ،و اذا هلک قیصﰒر فل قیصﰒربعده
کنوزها فی سبیل ال».3
یعنككی :هرگاه کسككری ازدنیككا رفككت کسككرای دیگككر وجود
نخواهكد داشكت ،و چون قیصكر پادشاه روم مرگكش فرا رسكد،
قیصككر دیگككر بككه جای او بر تخككت پادشاهككی نخواهككد نشسككت،
سكوگند بكه کسكی کكه جانكم در دسكت اوسكت گنجینكه هایشان را
در راه خدا مصرف خواهی کرد.
ایكن امكر بكه همان صكورت کكه پیامكبر خدا ص خكبر داده بود
اتّفاق افتاد.
رسول خدا ص برای آینده از امور فراوانی خبر داد ،حذیفه
بككن یمان گفككت :رسككول خدا ص در میان مككا بر پككا ایسككتاد و
دربارهی تمام آنچككه کككه از آن موقككع تككا اقامهي قیامككت اتفاق
خواهد افتاد ما را با خبر ساخت ،کسانی که حفظ کردند حفظ
کردنكد ،و کسكانی کكه فراموش کردنكد فراموش کردنكد ،و یاران
مكن اینهكا را مكی داننكد ،و برخكی را فراموش کرده ام وقتكی کكه
-1مشکاة الصابیح (.)1/172
-2مشکاة الصابیح ()1/167
-3روایت باری و مسلم و ترمذی ،جامع الصول (.)12/59
156
پیامبران و رسالت الهی
-1در شرح ال سّنه روایت شده ،و امام احد هم روایت کرده و سند آن ضع یف است ،امّا از حد یث
جابر که دارمی ()1/10روا یت کرده شاهد دارد ،پس قصه صحیح است هانگونه که شیخ البانی در
تعلیقه بر الشکاة ( )3/188گفته است.
-2دارمی روایت کرده و سند آن صحیح است هانگونه که در الشکاة ( )3/188آمده است.
-3ترمذی آن را روایت و تصحیح نوده.
-4روایت متّفق علیه باری و مسلم.
158
پیامبران و رسالت الهی
-1دارمی آن را روایت کرده و سند آن صحیح است هانگونه که ناصر الدّین البانی در تقیق خود بر
مشکاة الصابیح ( )3/189بیان کرده.
-2روایت ترمذی و مسلم.
سنّة روا یت شده ،و ن یز امام اح د روا یت کرده و سندش ضع یف ا ست امّا شاهدی از
-3در شرح ال ّ
حدیث جابر دارد که دارمی ( )1/10روایت کرده ،پس قصه صحیح است هانگونه که استادمان البانی
در الشکاة ( )3/188فرموده.
پیامبران و رسالت الهی
159
و عبدالله بن جعفكر گفكت :روزی رسكول خدا ص مرا پشكت
سكر خود سكوار بر مرکبكش کرد و پنهانكی سكخنی بكه مكن گفكت
کككه هرگككز بككا کسككی در میان نمككی گذارم ،و چیزی کككه برای
رسككول الله جهككت اسككتتار در قضای حاجكت بیككش از هكر چیكز
محبوبتككر و خوشاینككد تككر بود دیوار یككا انبوه درختان خرمككا بود،
روزی وارد باغ یکكی از انصكار مدینكه شكد کكه شتری در آنجكا بود
و همینکه رسول خدا را دید اشک از چشمانش سرازیر شد و
با صدایی ضعیف طلب شفقت و همدردی کرد ،رسول خدا به
او نزدیک شد و پشتش را از گردن تا کوهان مالش داد و شتر
آرام گرفكت ،سكپس فرمود :ایكن شتكر مال کیسكت؟ جوانكی از
انصار آمد و عرض کرد :ای رسول خدا مال من است ،فرمود:
ملک و مال « چرا در رابطه با این زبان بسته که خدا آن را به ُ
تو درآورده ازخدا نمی ترسی؟ او نزد من شکایت می کند که
گرسكنه اش مكی کنكی و بیكش از حد ّ توان از او کار مكی کشكی
»(.)1
غیر قابل انکار هم ذکر شده ،و مردم نیر در هر دوره و زمان
و سككرزمینی نمونككه هایككی از کرامات اولیاء را مشاهده کرده
اند.
شبههی فوق هكم تنهكا در صكورتی درسكت اسكت کكه اولیاء
الله همراه بككا اظهار کرامككت و امككر خارق العاده ادعای نبوّت
کننكد ،ولی چنیكن اتّفاقكي نخواهكد افتاد ،و چنانچكه یکكی از اولیاء
الله ادعای نبوّت و پیامبری کنند دیگر از جملهی اولیاء نیست،
بلکه مدّعی دروغین پیامبری است ( ،)1و امام احمد رحمه الله
علیه کسانی که کرامت اولیاء را نفی کردند به انکار برخاست
و ادعایشان را تصككدیق نکرد و ایشان را گمراه مككی دانسككت
(.)2
-1منبع سابق.
( -2لوامع النوار البهیّة .)2/393
-3ب سیاری از ا هل کلم امور خارق العاده را جز برای انبیاء اثبات ن ی کن ند (شرح العقیدة الطحاو یة
ص .)158
پیامبران و رسالت الهی
161
ایشان را از هككر آسككیبی محفوظ نگككه داشككت ،آنگونككه کككه در
سورهی کهف خاطر نشان شده از جمله کرامات اولیاست.
و آنچكه برای اصكحاب بزرگوار رسكول خدا ص اتفاق افتاده
نمونه هایی از کرامت هستند.
حضیر ،و عُبّاد بن بشر نقل می از جمله این اصحاب أسید بن ُ
کنند به خاطر نیازی به حضور رسول الله ص شرفیاب شدند،
بعككد از سككپری شدن مد ّككتی از شككب تاریككک هككر دو از حضور
سكرورمان خدا حافظكی کرده و بكا عصكایی چوبكی راهكی منزل
ما عصككای یکككی از آنهككا از نور و روشنككی آنچنانككی
شدنككد ،ا ّكك
برخوردار شد که در پرتو آن تا وقت جدایی هر دو از آن بهره
گرفتنكد ،و چون وقكت جدا شدن رسكید هردو عصكا نور افشانكی
کرده و هكككر کدام در پرتكككو نور عصكككای خود بكككه منزل و نزد
عیالش برگشت (روایت بخاری)(.)1
ابوبکكر صكدّیق سكه مهمان از اهكل صكفّه را همراه بكا خود بكه
منزل برد ،چون رسكول خدا بكه مسكلمانان دسكتور داده بود کكه
از آنهكا بكه عنوان مهمان پذیرایكی کننكد ،ابوبکكر بكه نزد رسكول
خدا برگشككت تككا عیالش از آنهككا پذیرایككی بعمككل آورنككد ،بعككد از
مد ّكتی طولنكی وقتیکكه بكه منزل برگشكت همسكرش گفكت :چرا
زود پیش مهمانها بر نگشتی؟ گفت :مگر ایشان را شام نداده
ای؟ گفكت :آنهكا از صكرف غذا امتناع کردنكد تكا تكو بر میگردی،
ابوبکكر خشمگیكن شكد و سكوگند یاد کرد کكه هرگكز آن را میكل
نکنككد ،سككپس زنككش هككم بككه همانصككورت قسككم یاد کرد ،و
میهمانان نیكز سكوگند یاد کردنكد کكه غذا را میكل نکننكد ،ابوبکكر
گفت :این کار از شیطان است ،پس دسكتور داد غذا بیاورند و
همككه شروع کردنككد بككه خوردن ،ولی هككر لقمككه ای کككه بر مككی
داشتنكد در زیكر آن بكا بیكش ازآن مقدار جایكش پ ُكر مكی شكد ،بكه
همسكرش گفكت :ای خواهكر بنكی فراس! ایكن چیسكت؟ گفكت:
قسكم بكه روشنكی چشمكم الن سكه برابر اوّل اسكت ،همكه سكیر
شدند و بقی ّه را نزد رسول خدا فرستاد و یادآور شد که او هم
از آن میل نمود (.)2
-1مشکاة الصابیح (.)3/197
-2متّفق علیه باری و مسلم ،مشکاة الصابیح (.)3/198
162
پیامبران و رسالت الهی
ایككن اکرام و احترام خدا بود بككه ابوبکككر ص كدّیق زیرا کككه
دارای فضكل و تقوا بود و بعكد از سكوگند بر اینکكه غذا را میكل
نکند در خشم افراط نکرد ،و بینی شیطان را به خاک مالید ،و
خداوند هم او را مورد احترام و تکریم قرار داد.
سنّة روایت شده و مقّق می گوید :حاکم -1تبیزی در شرح مشکاة الصابیح می گوید :در شرح ال ّ
شبیسه ایسن را روایست کرده و گف ته بر شرط م سلم صسحیح اسست ،و امام ذه بی هسم موافقست نوده ،و
هینطور است که گفته اند (مشکاة الصابیح .)3/199
-2تبیزی می گو ید :بیه قی ا ین را در دلئل النّبوة روا یت کرده و مقّق الشکاة می گو ید :ا بن
عساکر با سند حسن شبیه هین را روایت کرده است.
پیامبران و رسالت الهی
163
مجموعهای از ﮐرامتهای اولیاء
شیككخ السككلم ابككن تیمیككه غیككر از موارد فوق مجموعهای از
کرامتهای اولیاء را یادآور شده کككه مككا بككه ذکككر برخككی از آنهككا
اکتفاء می کنیم (:)3
خبیكب بكن عدی در مکّهی مکّرمكه در دسكت مشرکیكن اسكیر
بود و در زندان انگور مكككی خورد در حالی کكككه در تمام مک ّكككه
انگور وجود نداشت.
م أیمن بدون هیچ آب و غذایی ،با زبان روزه ،وتنها راهی أ ّ
سفر هجرت به مدینه شد ،در راه از شدت تشنگی داشت می
مرد ،موقع افطار فرارسید در بالی سر خود صدایی احساس
کرد و سر به آسمان بر آورد و دید سطلی بالی سرش معلّق
است ،سطل را گرفت و تا سیراب شد از آن آشامید ،دیگر تا
آخر عمرش هرگز احساس تشنگی نکرد.
بّراء بككن مالک هرگاه دعككا مككی کرد و بر خدا سككوگند یاد
میکرد خواسككته و دعایككش بر آورده میشككد ،و هرگاه در جهاد
آتكش جنكگ زبانكه مكی کشیكد ،و مسكلمین تحكت فشار قرار مكی
گرفتنكد ،مكی گفتنكد :ای بّراء بر پروردگارت سكوگند یاد کكن کكه
مكا را یاری کنكد و بر آنهكا پیروز شویكم و دسكتهایشان را ببندیكم،
سپس دعا می کرد ،و دشمن شکست می خورد ،در روز جنگ
قادسكیه گفكت :پروردگارا قسكمت میدهكم آنهكا را اسكیر کنیكم و
مرا اوّلین شهید این معرکه گردانی ،پیروز شدند و بّراء شهید
شد.
خالد بكن ولیكد قلعهی نفوذ ناپذیری را بكه محاصكره درآورد،
گفتنكد :تسكلیم نمكی شویكم تكا زهكر نیاشامكی ،زهكر را نوشیكد و
زیانی به او نرسید.
وقتكی کكه « زبیره » بكه خاطكر اسكلم مورد شکنجكه قرار
گرفككت و جككز اسككتقامت بر اسككلم چیككز دیگری را نپذیرفككت و
چشمانكش را از دسكت داد ،مشرکیكن گفتنكد :لت و عّزی او را
نابینا کردند ،گفت :نه به خدا سوگند آنها نمی توانند مرا نابینا
کنند ،بل فاصله خداوند بینایی را به چشمانش برگرداند.
جاج بكن یوسكف ناپدیكد حسكن بصكری رحمكه الله از دسكت ح ّ
شكد ،شكش دفعكه وارد اتاقكش شدنكد و او دعكا مكی کرد ،او را
ندیدنكد و نیافتنكد ،و علیكه یکكی از خوارج کكه او را آزار داد دعكا
کرد ،بل فاصله بر زمین افتاد و به هلکت رسید.
و هنگامی که أویس قرنی وفات یافت در میان لباسهایش
کفكن هایكی پیدا کردنكد کكه قبل ً وجود نداشتنكد ،و چون در صكدد
2
خوارق و امور شیطانی
بسكككیاری از مردم گمراه شده و گمان مكككی کننكككد امور خارق
العاده توسكط هكر کكس اعمال شود او از اولیاءالله و صكالحین
محسكوب مكی شود ،ماننكد خیلی از افرادی کكه در هوا پرواز ،یكا
بر روی آب راه ،و امثال ایككن کارهككا را انجام مككی دهنككد ،در
حالی کكه ایكن افراد فاجرتریكن و گناه کارتریكن مردمنكد ،و حت ّكی
گاهكی ادّعای نبوّت میکننكد ،ماننكد مروان دمشقكی کكه در زمان
عبدالملک بكن مروان در شام قیام کرد و ادعای پیامكبری نمود،
-1مموع الفتاوای شیخ السلم (.)11/320
-2برای آگاهی بیشتر ازاین موضوع به کتاب ما (عال ال ّن و الشّیاطین )مراجعه کن.
پیامبران و رسالت الهی
165
و کارهای خارق العاده ای از خود بروز داد؛ چون گاهكككككككككككی
پاهایش را با زنجیر می بستند ولی رها میشد ،او را با اسلحه
مكی زدنكد ولی در او اثكر نمكی کرد ،و سكنگ مرمكر را بكا دسكت
لمككس میکرد شروع بككه تسككبیح گفتككن میکرد ،و مردان پیاده و
سككواره در هوا بككه مردم نشان مككی داد و مككی گفككت :اینهككا
فرشته هستند ،اینها و امثال آن کار شیاطین هستند ،ازاین رو
هرگاه برخی از افراد در وقت ظهور آن احوال شیطانی حاضر
می شدند و ذکر خدا می کردند و«آیة الکرسی» یا قسمتی دیگر
از قرآن را قرائت مككی کردنككد ایككن احوال خارق العاده باطككل
مكی شكد ،و همیكن حارث دمشقكی و مد ّكعی پیامكبری و کذ ّاب
وقتككی کككه ازسككوی مسككلمانان دسككتگیر شككد تككا او را بككه قتككل
برسكانند بكا رمكح ضربكه ای بكه او زدنكد ولی رمكح در بدنكش نفوذ
نکرد ،عبكد الملک گفكت :تكو بسكم الله نگفتكی ،پكس قاتكل بكا نام
خدا ضربككه اش را بر او وارد سكككاخت و از پای در آمكككد و بككه
هلکت رسید(.)1
جال مسكیح بكا اظهار امور خارق العاده هكر بیننده همچنیكن د ّ
ای را سرسام و حیرت زده می کند ،با این حال ادعای خدایی
می کند.
از این رو خارق العاده بر أولیاء بودن دللت نمی کند ،زیرا
خداونكد کرامكت را بكه سكبب ایمان و پرهیزکاری و اسكتقامت بر
اطاعكت از دسكتورات الهكی بكه بنده اش میبخشكد ،ولی زمانكی
کككه بعلّت کفككر و شرک و طغیان و ظلم و فسككق کسككی امور
خارق العاده انجام مكی دهكد احوال شیطانكی اسكت نكه کرامكت
رحمانی.
ﭽ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ چ (شعراء)196 :
یعنككی( :وصككف) ايككن قرآن در كتابهاي پيشينيان (از قبيككل
تورات و انجيل) موجود است.
دعوت ابراهیم
از عرباض بكن سكاریه روایكت اسكت کكه رسكول خدا ص فرمود:
« نام من زمانی نزد خدا به عنوان خاتم النّبی ّن مکتوب بود که
هنوز آدم با گل و لی ترکیب بود ،و به شما خبر خواهم داد که
ابتدای کار مكن از کجكا شروع شكد ،از ابتدای دعوت ابراهیكم و
بشارت و مژدگانكی عیسكی و رؤیای مادرم کكه قبكل از بكه دنیكا
آوردنكم در خواب دیكد نوری از او بكه دنیكا مكی آیكد کكه قصكرهای
پیامبران و رسالت الهی
167
شام را روشنككی بخشیككد ،همككه اینهككا آمدنككم را بشارت داده
اند»(.)1
همچنین خداوند متعال خبر می دهد که چون ابراهیم خلیل
الّرحمككن و پسككرش اسككماعیل مشغول بنای کعبككه بیككت الله
الحرام بودنكد دعامكی کردنكد ،و دعایشان در ایكن آیكه بیان شده
که می فرماید:
ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ ﭙ ﭚﭛ ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ
ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭﭮ ﭯ ﭰ ﭱ
ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ ﭽ ﭾ ﭿﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ
ﮄ ﮅ چ (بقره.)129-127 :
یعنكی :و (بكه ياد آوريكد) آن گاه را ككه ابراهيكم و اسكماعيل
پايههاي خانه (كعبه) را بال ميبردند (و در اثناي آن دست دعا
بككه سككوي خدا برداشتككه و ميگفتنككد ):اي پروردگار مككا! (ايككن
عمل را) از ما بپذير ،بيگمان تو شنوا و دانا (به گفتار و نيّات
ما) هستي .اي پروردگار ما! چنان كن كه ما دو نفر مخلص و
منقاد (فرمان) تككو باشيككم ،و از فرزندان مككا ملّت و جماعتككي
پديكد آور ككه تسكليم (فرمان) تكو باشنكد ،و طرز عبادات خويكش
را (در كعبككه و اطراف آن) بككه مككا نشان بده و (اگككر نسككيان و
لغزشكي از مكا سكر زد) بر مكا ببخشاي (و در توبكه را بر رويمان
باز گذار) ،بيگمان تكو بكس توبهپذيكر و مهربانكي .اي پروردگار
مككا! در ميان آنان (كككه از دودمان مككا و منقاد فرمان توينكككد)
پيغمبري از خودشان برانگيز تا آيات تو را بر ايشان فرو خواند
و كتاب (قرآن) و حكمككت (اسككرار شريعككت و مقاصككد آن) را
بديشان بياموزد و آنان را (از شرك و اخلق ناپسككككككند) پاكيزه
نمايككد ،بيگمان تككو عزيزي و حكيمككي (و بر هككر چيزي توانككا و
پيروزي ،و هكككر كاري را ككككه ميكنكككي بنابر مصكككلحتي و برابر
حكمتي است).
خداوند دعای ابراهیم خلیل و پسرش اسماعیل را پذیرفت
مد ص نتیجهی آن دعای مستجاب بود .تورات موجود هم و مح ّ
علی رغكم آن همكه تحریكف و تغییری کكه در آن صكورت گرفتكه
هنوز حاوی بخشكی از ایكن بشارت اسكت ،در آنجكا مكی گویكد:
خداونككد دعای ابراهیككم را در رابطككه بككا اسككماعیل قبول کرد،
ما
در(سكفر تکویككن اصككحاح هیفدهكم سككتون ( )20میگویككد« :ا ّك
درمورد اسكماعیل قبول کردم ،اینكک او را فزونكی و ثمره مكی
سّة روایست شده ،مشکاة الصسابیح تسبیزی ،3/127و شیسخ ناصسر الدّیسن البانسی مسی
-1در شرح السّن
گوید :حدیث صحیح است.
168
پیامبران و رسالت الهی
بشارت موسی
می و درس ناخوانده از زمان قدیكم خكبر یقینكی آمدن پیامكبر ا ّك
سلم بككه قوم بنككی اسككرائیل رسككیده، توسككط موسككی علیككه ال ّك
مبعوث شدن و صكفات و ویژگیهكا و روش رسكالت آسكمانی او،
مت او ،و آنان را به كار نيك دستور و چگونگی و خصوصیّات ا ّ
ميدهكككد و از كار زشكككت باز ميدارد ،و پاكيزهكككها را برايشان
حلل و ناپاكهكا را بر آنان حرام و بنكد و زنجيكر را از دسكت و پكا
و گردن هر کس از بنی اسرائیل که به او ایمان می آورند به
در ميآورد ،کكه خدا مكی دانسكت بسكبب گناه و نافرمانیهكا آن
بند و زنجیرها سخت احکام بر آنها فرض می گردد ،و هنگامی
کكه بكه آن پیامكبر بزرگوار ایمان آوردنكد سكختگیریها را از آنهكا بر
-1نبوة ممّد من الشکّ الی الیقین ص ،250و ممّد نبی السلم ص .3
پیامبران و رسالت الهی
169
می دارد ،همچنین پیروان این پیامبر خاتم پرهیزکارند ،و زکات
اموالشان را می پردازند ،و به آیات خدا ایمان و یقین دارند ،و
مكی دانسكتند كسكاني ككه بكه او ايمان بياورنكد و از او حمايكت
كننكد ،و وي را ياري دهنكد ،و از نوري پيروي كننكد كه (قرآن نام
دارد و همسكان نور مايكه هدايكت مردمان اسكت و) بكه همراه او
نازل شده است ،بيگمان آنان رستگارند.
خداوند متعال فرمود:
ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ
ﭨﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ ﭰ ﭢ ﭣﭤ ﭥ ﭦ ﭧ
ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ ﭽ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ
ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎ ﮏ ﮐ ﮑﮒ ﮓ گ گ
ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ چ
(اعراف156 :و .)157
یعنی( :خدا به موسی) فرمود :عذاب خود را به هركس كه
(گناه كند و توبه نكند و خود) بخواهم ميرسانم ،و رحمت من
هكم همهچيكز را در برگرفتكه (و در ايكن سكراي شامكل كافكر و
ما در آن سككراي) آن را براي كسككاني مقّرر مؤمككن ميگردد ،ا ّ ك
خواهكم داشكت ككه پرهيزگاري كننكد و زكات بدهنكد و بكه آيات
(كتابهاي آسماني و نشانههاي گسترده جهاني) ايمان بياورند.
(بكه ويژه رحمكت خود را اختصكاص ميدهكم بكه) كسكاني ككه
مي مد مصطفي) پيغمبر ا ّ پيروي ميكننكد از فرسكتاده (خدا مح ّك
كككه (خواندن و نوشتككن نميدانككد و وصككف او را) در تورات و
انجيل نگاشته مييابند .او آنان را به كار نيك دستور ميدهد و
از كار زشت بازميدارد ،و پاكيزه ها را برايشان حلل مينمايد
و ناپاكها را بر آنان حرام ميسازد و فرو مياندازد بند و زنجير
(احكام طاقتفرسكاي همچون قطكع مكان نجاسكت بكه منظور
طهارت ،و خودكشككي بككه عنوان توبككه) را از (دسككت و پككا و
گردن) ايشان به در ميآورد (و از غ ُل استعمار و استثمارشان
ميرهانكد) .پس ك ساني كه به او ايمان بياورند و از او حمايت
كننكد و وي را ياري دهنكد ،و از نوري پيروي كننكد ككه (قرآن نام
است و همسان نور مايه هدايت مردمان است و) به همراه او
نازل شده است ،بيگمان آنان رستگارند.
وسط برادرانشان برمی گزینم مثل تو ،و کلم خود را بر زبان
او قرار مكی دهكم ،بكه آنچكه او را توصكیه نموده ام سكخن مكی
گویكد ،و از انسكانی کكه ایكن کلم را نشنود کكه بكه نام مكن بدان
سخن می گوید خواستارم که بشنود ».
دللت ایككن عبارت تورات بر بشارت بككه پیامككبر مككا بدیككن
صورت است که بیان می کند او از پسران اسماعیل است که
برادر بنی اسرائیل مي باشد ،چون اسحاق جد ،و اسماعیل و
اسكحاق برادر همدیگكر بودنكد ،سكپس او در وسكط نسكب عرب
بود ،و اینکكه مكی گویكد « :مثكل توسكت »یعنكی مثكل تكو دارای
مد ص کسی است که خدا کلمش شریعت الهی است ،و مح ّ
را بر زبانكش گذاشكت ،درس ناخوانده و بكی سكواد بود و هرگكز
از روی کتاب و نوشته چیزی نخوانكد ،بلکه خداوند کلم خود را
بكه او وحكی و الهام مكی کرد و بعكد از حفكظ آن تلوتكش مكی
کرد ،پیامبر فرستاده شده بسوی تمام مردم جهان است ،و از
بنكی اسكرائیل درخواسكت شده کكه از او پیروی ،شریعتشان را
جهككت پیروی همككه جانبككه از شریعككت او ترک کننككد ،هككر کككس
اطاعت نکند خداوند عذابش می دهد « ،انسانی که کلمی را
نشنود کككككه او بككككه نام خدا بدان سككككخن مككككی گویككككد مورد
بازخواست خدا قرار میگیرد ».
از جمله دلیلی کكه بكه مكا مكی فهمانكد بشارت باقیماندهی
بشارت بزرگكی اسكت کكه خداونكد بكه موسكی وحكی فرمود ،و
قرآن کریكم از آن سكخن مكی گویكد ایكن اسكت کكه بشارت در
جایگاه معی ّكن وارد شكد ،و هنگامكی کكه موسكی هفتاد مرد را از
ميان قوم خود (بكككه نمايندگكككي از سكككوي آنان) براي ميعادگاه
خداونكد برگزيكد ،و چون درخواسكت دیدن خدا را مطرح کردنكد
در آنجكا زميكن لرزهاي درگرفكت) ،و موسكی بكه دعكا و نیایكش
پرداخت و از خدا خواست آنها را زنده گرداند که بر اثر زمین
لرزه از بیككن رفتنككد ،از ایككن رو خداونككد مردان نمایندهی بنككی
اسكرائیل بكه میعادگاه را بعكد از توسكل و نیایكش موسكی دوباره
زنده کرد و آیككه فرمود « :عذاب خود را بككه هركككس كككه (گناه
كنكد و توبكه نكنكد و خود) بخواهكم ميرسكانم ،و رحمكت مكن هكم
همهچيكز را در برگرفتكه (و در ايكن سكراي شامكل كافكر و مؤمكن
ما در آن سكراي) آن را براي كسكاني مقّرر خواهكم ميگردد ،ا ّك
داشكت ككه پرهيزگاري كننكد و زكات بدهنكد و بكه آيات (كتابهاي
آسككماني) ايمان بياورنككد( .بككه ويژه رحمككت خود را اختصككاص
مدميدهم به) كساني كه پيروي ميكنند از فرستاده (خدا مح ّ
مي وصف او را در تورات و انجيل نگاشته مصطفي) پيغمبر ا ّ
مييابند و.»......
پیامبران و رسالت الهی
171
اگكر بكه تورات سكفر خروج مراجعكه کنیكد مشاهده خواهیكد
کرد که خدا این بشارت را به موسی وحی فرمود بعد از آنکه
بكه میعادگاه رفكت ،و تورات از چیزی نزدیكک بكه همیكن زمیكن
لرزه خبر می دهد آنجا که میگوید « :صداهایی به گوش همه
رسكید و صكدای بوق شنیدنكد ،وقتكی بكه کوه نگاه کردنكد دیدنكد
همه را دود فراگرفته ،همه آن را نگاه کردند و پراکنده گشتند،
و بعككد از آن ایسككتادند( » ....سككفر الخروج الصككحاح ( )20از
تورات سامریه).
بشارت عیسی
خداونكد متعال در قرآن مژدهی پیامكبرمان کكه عیسكی مسكیح
آمدنش را بشارت داد ،بیان می کند
ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ ﭙ ﭚ ﭛ
ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ ﭰ
ﭱ چ (صف.)6 :
یعنكی :و خاطرنشان سكاز زمانكي را ككه عيسكي پسكر مريكم
گفت :اي بنياسرائيل! من فرستاده خدا به سوي شما بوده و
توراتكي را ككه پيكش از مكن آمده اسكت تصكديق ميكنكم ،و بكه
پيغمككبري كككه بعككد از مككن ميآيككد و نام او احمككد اسككت ،مژده
ميدهككم .امككا هنگامككي كككه آن پيغمككبر (احمدنام) همراه بككا
معجزات روشن و دلئل متقن ،به پيش ايشان آمد ،گفتند :اين
جادوي آشكاري است.
احمكد کكه در آیهی فوق از زبان عیسكی ذکرگردیده یکكی از
نامهای پیامككبر بزرگوارمان اسككت ،همانگونككه کككه در صككحیح
جبیر بن معطم روایت می کند که از پیامبر ص بخاری ثبتاست ُ
شنید میفرمود « :اِ ّن لی أساء ،أنا ممّد ،و أناَ أحد ،و أنا الاحی الّذی یمحو ال به
الکفر و أنا الاشر الّذی یحشر النّاس علی قدمی و أنا العاقب».1
مد هسكتم ،احمكد هسكتم، یعنكی :مكن چنكد نام دارم ،مكن مح ّك
ماحكی یعنكی کسكی کكه خداونكد کفكر را بكه وسكیله او مكن محكو و
نابود میکنكد ،حاشكر هسكتم چون مردم بعكد از مكن حشكر مكی
گردند ،و من عاقب و خاتم پیغمبران هستم.
مثَل تورات و انجیل دو َ
مد و اصكحابش مث َكل برای مح ّك خداونكد در تورات و انجیكل دو َ
بیان می دارد:
بشارتهای تورات
توراتی که امروزه در دسترس مردم قرار دارد ،بدلیل اختلف
و ناهمگونككككی کككككه در موراد متعدّدی نسككككخه هككككا و چاپهای
گوناگونشان با هم دارند .تحریف شده و دگرگون یافته است.
تورات سكه نسكخه ی :عكبری ،یونانكی و سكامری دارد ،هكر
فرقكه ای ادّعای صكحت نسكخهی خویكش رادارنكد و بكس ،علوه
بر اختلفات واضحككی کككه بیككن توراتهاو ترجمككه هایشان موجود
اسكت .ایكن تحریكف و دگرگونیهكا موجكب از بیكن رفتكن بخكش
عمدهای از بشارتهكا شده بطوری کكه هیكچ نشانكه و اثری از آنِ
باقی نماند ،ولی با این وجود هم بشارتهای فراوان درآنها باقی
اسككت بطوریکككه بر هیككچ ژرف اندیشككی پوشیده نبوده ،و در
صب و پیروی از هواهای نفسكانی بكا سكیره و صكورتیکه بدون تع ّك
زندگی رسول خدا مطابقت شود روشن می گردد.
پیامبران و رسالت الهی
173
مد تصكریح نموده انكد کكه برخكی از اشارات تورات بكه نام مح ّك
برخكی ازعلمای مسكلمان بكه ایكن حقیقكت پكی برده انكد ،ولی
تحریفهای پیوسككته ای کككه بر ایككن کتاب صككورت مككی گیرد آن
نصككوص را از میان برداشتككه ،ماننكد ایكن عبارت کكه در (سككفر
1
مد قرار مكی دهكم،اشعیكا)( ) ذکرشده « :مكن فرمان تكو را مح ّك
مد ،ای تقدیس کنندهی پروردگار ،اسم تو از ابد موجود ای مح ّ
است » ،و این جملهی اخیر با حدیث فوق الذ ّکر موافق است
که فرمود « :من پیامبر بودم درحالی که هنوز آدم در ترکیبات
خاک بود »(.)2
همچنیكن در (تورات عكبری ،اصكحاح سكوّم از سكفر حبقوق
()3آمده اسككت « :زمیككن را از سككتایش احمككد سككرشار کردم،
گردن ملّتها را به تصّرف او در می آورم ».
و در نسككخهی قدیمككی چاپ سككال 1848م ،و یکككی دیگراز
نسككخه های بیروت چاپ 1884م ،و نسككخه های قدیككم دیگككر
مشاهده میشود درسككفر حبقوق همیككن عبارت بككا صككراحت و
مد آسمان را وضوح کامل می گوید « :مسلما ً بها و ارزش مح ّ
روشكن و منوّر سكاخته ،و زمیكن را سكتایش و ذکكر نیكک او پكر
کرده.....،صدایت در جویبار ها و دریا ها طنین انداز است ،ای
مد نزدیک شو ،واقعا ً کوهها چون تورا دیدند لرزیدند ».مح ّ
ص
ایكن بشارت مكی گویكد « :بیماری وبكا در جلو او مكی رود ،و تكب
و لرز از نزد پاهایكككش خارج میگردد » ،بكككه خدا سكككوگند ایكككن
بشارت صكریح اسكت و تأویكل بردار نیسكت ،چون قبكل از قدوم
صی رسول خدا به مدینه ،بیماریهای تب آور آنجا از شهرت خا ّ
برخوردار بود ،همانگونكه کكه ابكن عبّاس در حدیثكی روایكت مكی
کنككد :رسككول خدا و اصككحاب جهككت انجام عُمرهی معروف بككه
عُمرهی قضاء وارد مک ّكه شدنكد مشرکیكن گفتنكد « :گروهكی نزد
شما آمدند که تب و لزر مدینه آنها را ضعیف و ناتوان کرده »
روایت بخاری (.)1
اولیككن بار کككه رسككول خدا ص و اصككحاب بككه مدینككه وارد ّ
شدنكد بكه ا ین بیماریهای تكب آور مبتل شدنكد ،و رسكول خدا ص
دعكا کرد و از پروردگار خواسكت کكه بیماری تكب آور را از میان
بر دارد.
عائشه رضی الله عنها روایت می کند که وقتی رسول خدا
و اصككحاب گرامككی او بككه مدینككه هجرت نمودنككد ابوبکككر و بلل
بیمار شدنككد ،فرمود :نزد آنهككا رفتككم و از ایشان احوالپرسككی
کردم و گفتككم :پدر چطوری؟ ای بلل حالت چطور اسككت؟(،)2
هرگاه که ابوبکر تب می گرفت میگفت:
والوت أدنی من شراک نعله کلّ امریء مُصبّح فی أهله
یعنكی :هكر انسكانی حت ّكی اگكر همراه خانواده اش هكم باشكد،
مرگ از بند کفشانش به او نزدیکتر است.
و هرگاه تب بلل آرام می شد سرش را بلندمی کرد و می
گفت:
بوا ٍد و حولی اذخر و جلیل أل لیت شعری هل ابیتّ لیلة
و هل یبدون لیشامة و طفیل وهل أردن یومﰒا میﰒاه منّة
یعنككی ای کاش مككی دانسككتم آیككا شبككی دیگككر را در دره ای
سپری میکنم که اذخر و طفیل در کنارم باشند؟
جنككه مكی شوم ،و آیكا باری م َ
یكا آیككا روزی دیگككر وارد آبهای ِ
دیگر شامه و طفیل را می بینم؟.
عائشكه فرمود :نزد رسكول الله رفتكم وقضیكه را بكه عرض
ایشان رساندم ،فرمود:
« الله ّم حبّب الینا الدینة کحبّنا مکّة أو أشدّ ،و صحّحها ،و بارک لنا فی صاعها
ومدّها ،و انقل حّاها فاجعلها فی جحفة ».3
یعنی خدایا مدینه را برای ما دوست همچون مک ّه یا بیشتر
برای ما دوست داشتنی کن ،و آن را سالم و تندرست گردان،
و در پیمانككه های آن برکككت و فزونككی بخككش ،و بیماریهای تككب
دارش را به جحفه منتقل گردان.
و امام بخاری در روایكت آخكر کتاب حكج افزوده کكه فرمود:
« خدایكا نفریكن کكن عتبكه و ربیعكه و شیبكه و ربیعكه و أمی ّكه بكن
خلف را ،همانگونكه کكه مرا بسكوی سكرزمین وبكا بیرون راندنكد
».2
بنابرا ین یثرب محكل بیماری های تكب آور بود ،و شایكد کمتكر
کسكی بود کكه وارد آنجكا شود و مبتل بكه بیماری عفونكی نگردد،
ما خداونكككد دعای پیامكككبرش را اجابكككت فرمود و بیماریهای ا ّككك
عفونكككی را از آنجكككا منتقكككل نمود ،و سكككلمتی و تندرسكككتی را
جایگزیككن کرد ،طاعون و دیگككر بیماریهای واگیككر عفونككی را از
مدینه منع نمود ،همانگونه که در حدیث امام احمد در مسند از
أبی عسیب مولی رسول الله ص نقل می کند که فرمود:
«أتانﰒی جبیﰒل بالمّی و الطّاعون ،فأمسﰒکت المّی بالدینﰒة و أرسﰒلت الطاعون
الشام»(.)3
یعنی جبرئیل با تب و طاعون نزد من آمد ،بیماری تب آور
را در مدینه نگه داشتم و طاعون را به شام فرستادم.
شایككد نگككه داشتككن بیماری تككب آور در مدینككه در ابتدا بوده
باشد ،سپس دستور داد به جحفه ارسال گردد ،یا اینکه منظور
از نگكه داشتكن تكب در مدینكه بمعنكی اطراف مدینكه اسكت کكه
جحفككه در نزدیکككی مدینككه واقككع شده .خلصككه خیلی واضككع و
روشكن اسكت کكه ایكن بشارت بكه همان صكورت کكه تورات خكبر
داد به وقوع پیوست.
بشارتهای جامع
گاهككی بشارتهككا جامككع و دربرگیرندهی ذکككر مجموعككه ای از
مت وصفات رسول خدا هستند ،مانند الهام خدا به او ،أخبار ا ّ
بشاراتی از انجیل
و در انجیل مت ّی اصحاح ( )11شماره ( )14آمده است « :اگر
می خواهید قبول کنید این ایلیا مزمع است که می آید ،کسی
دارای گوش شنواست بشنود ».
رسكول الله ص بكه مكا خكبر داده کكه بیكن او و عیسكی مسكیح
پیامبری دیگر نیامده ،پس ایلیایی که عیسی بدان بشارت داده
جكز پیامكبر اسكلم نیسكت ،و ایلیكا طبكق حسكاب حروف ابجكد کكه
پیامبران و رسالت الهی
181
یهودیان بسككیار بدان علقمنككد هسككتند برابر اسككت بككا کلمهی
مد.
مح ّ
و در صحاح ()14شماره ()15آمده است « :اگر مرا دوست
دارید وصایای مرا نگه دارید ،و من «معزی » دیگری را از پدر
مككی خواهككم تككا برای همیشككه همراه شمككا باشككد» ،و در لغات
واژهی بارکلیتوس یونانی اجنبی « بارکلیتوس » آمده است که
کلمهی تحریكف شدهی « أحمكد » اسكت کكه از نامهای رسكول
1
الله ص می باشد.
و در اصحاح یوحن ّا ( )15شماره ( )26آمده است « :هرگاه
آن معزی آمكد مكن او را مكی فرسكتم و از سكوی پدر روح الحكق
سكربرآرد بكه نزد شمكا مكی فرسكتم ،او برای مكن گواهكی مكی
دهكد» ،بدان علّت آمده اسكت کكه پیامكبر اسكلم ص بكه نبوّت و
رسكالت عیسكی مسكیح شهادت مكی دهكد ،و روح الحق ّك کنایكه از
پیامبر اسلم است ،ولی این معناهای وارد شده از ترجمه های
جدیكد دقیكق و درسكت نیسكتند ،چون اصكل ایكن ترجمكه هكا از
ما
انجیلهای یونانی است که نوشتهی « بیرکلیتوس » هستند ،ا ّ
در ترجمه های عربی چاپ سال چاپ 1831 ،1821و 1844لندن
«فارقلیكط » آمده اسكت کكه بیكش از همكه بكه عبارت یونانكی
2
ما ترجمهی آن واژه هكا بكه « مورد اشاره ( ) نزدیکتكر اسكت ،ا ّك
معزی » در چاپهای جدیكد همان تحریفكی اسكت کكه خداونكد در
سككورهی نسككاء اهككل کتاب را بدان مورد نکوهككش قرار داده و
می فرماید:
ﭽﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ
ﭬ ﭭ ﭮﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ ﭽ
ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ چ (نساء)46 :
یعنكی :برخكي از يهوديان سكخنان را از جاهاي خود منحرف
ميگردانند.
ملحظه می شود که اینجا قبل از جملهی وارده در شماره
( )26ا ین اصحاح در چاپهای جدیكد افتاده ،ولی در چاپهای قدیكم
انجیل این جمله با صراحت آمده است « :اگر المنحمنایی که
خدا بسكوی شمكا مكی فرسكتد آمكد » ومعنكی المنحمنكا بكا زبان
مد » (.)3 سریانی تحریف شدهی « مح ّ
-1ممّد نبی السلم ص .36
-2منبع سابق ص .38
-3منبع سابق ص ،39شیخ السلم به تقیق و پژوهش روایاتی پرداخته که عیسی آمدن پیامب اسلم
را بشارت داده ،به کتاب الواب الصحیح ()6 /4مراجعه کن.
182
پیامبران و رسالت الهی
-1الفارق .54
-2نبوّة ممّد من الشکّ الیلیقین ص .300
پیامبران و رسالت الهی
185
یعنكی :خداونكد را سكپاس در بلندیهكا و در روی زمیكن اسكلم
هست و مردم احمد را دارند.
مترجمین آن را در انجیل چنین معنی کرده اند:
« المدل فی العالی و علی الرض السلم وللنّاس السرة ».
یعنی :خداوند را سپاس در بلندیها و در روی زمین سلمتی
هست و مردم خوشحالند.
بنظكر نویسكندهی کتاب ترجمهی درسكت چیزی اسكت کكه او
ذکر کرده.
نویسنده می گوید :اینجا دو کلمه در لغت اصلی وارد شده
کككه هیككچ کككس معنككی کاملشان را نفهمیده ،از ایككن رو ایككن دو
کلمككه آنگونككه کككه لزم اسككت در ترجمهی قدیمككی از سككریانی
ترجمه نشده اند.
این دو کلمه عبارتند از:
أیرینی – که ترجمه می کنند :سلمت.
حسن رضایت ترجمه می کنند و أیودکیا -که آن را بهُ :
کلمهی نخسكت کكه اکنون موضوع بحكث و گفتگوی ماسكت
(أیرینی) است که به (سلمت) و(مسالمت) و (سلم) ترجمه
اش کرده اند.
به نظر مؤلف ترجمهی درست آن (اسلم)است ،سپس در ّ
صفحهی 40میگوید « :معلوم است که واژهی (اسلم) حاوی
معناهای وسككیع اسككت ،و واژه های (سككلم و سككلم ،صككلح و
مسككالمت و امنی ّككت و راحتككی) را در بر دارد ،و معنای زائد ،و
تفسیر های بیشتر و فراگیرتر و قویتر را از نظر ماده و معنی
ما اینکه فرشته بگویند « :علی الرض سلم » در ضمن دارد ،ا ّ
صكحیح نیسكت بمعنكی صكلح عام و مسكالمت معنكی شود ،همكه
جهان هسككتی بویژه بخككش زندهی آن ،و خصككوصا ً نوع بشری
موجود بر این کرهی خاکی (خانهی کوچک ماست) به اقتضای
سنّتهای طبیعی و نوامیس اجتماعی تسلیم و گردن کچ حوادث
و فجایع ناگوارند ،مانند اختلفات و کشمکشها ،....محال است
که انسان روی زمین زندگی مسالمت آمیز و همراه با صلح و
آشتی داشته باشد ».
سكپس بكا گفتهی مسكیح شاهكد مكی آورد کكه فرمود « :آمده
ام تككا بر زمیككن آتشككی برافروزم ،چككه اراده مككی کنككم اگككر
سكوختم؟ آیكا گمان مكی کنیكد مكن آمده ام تكا در زمیكن سكلمتی
بدهكم ،نكه هرگكز ،بلکكه تقسكیم شدن و جدا کردن و تفرقكه مكی
بخشم» (لوقا .)53-49 :12
بنابراین ،این ترجمه با رسالت و گفته های مسیح مطابقت
ندارد ،بلکه درست و صواب «و علی الرض اسلم »است.
186
پیامبران و رسالت الهی
مككی کنككد کككه هیككچ همتككا و شبیهككی ندارد ،و نیككز ابتدا و انتهككا و
همدم و همسكر و پدر و مادر و پسكر و دختكر و مسكکن و جسكد
و شکل و رنگ و بو ندارد ،و عبارت فارسی قدیم بدین صورت
اسكت« :هیكچ چیكز باو نمار ،جكز آغاز و انباز و دشمكن و ماننكد و
یار و پدر و مادر و زن و فرزند و حای سوی و تن آسا و تنانكی
و رنگ و بوی است ».
و ایكن صكفات فوق مجموعكه ای از اوصكافی هسكتند کكه در
اسلم خداوند متعال بدانها توصیف می گردند :أحد ،صمد ،هیچ
شبیه و مانندی ندارد ،نزاده ،و زاده نشده است ،و كسي همتا
و همگون او نميباشد ،و همسر و فرزندي بر نگرفته است.
علوه بر ایككن اسككتنباط فراوان از کتابهای زرتشتیان کرده
کككه از دعوت حككق پیامككبر موعود خككبر مككی دهككد ،و بككه بادیهی
عرب اشاره ،وبرخكی از آن اسكتنباطها بدون تصكّرف در معنای
آن به زبان انگلیسی ترجمه شده اند بدین مفهوم « :وقتی که
مت زرتشكككككت دینشان را دور افکندنكككككد دچار انحطاط و ا ّككككك
فروپاشكی شدنكد و مردی در سكرزمین عرب قیام مكی کنكد ،کكه
پیروانكككش دولت فارس را شکسكككت مكككی دهنكككد خود خواهان
فارس را بككه زانككو درمككی آورنككد ،و بعككد از آتككش پرسككتی در
آتشکده هككا روی خود را بسككوی کعبككه ای بر مككی گرداننككد کككه
ابراهیم آن را از بتها پاک کرد ،و دیگر به پیروان پیامبر رحمت
جهانیان ،و سكرور و آقایان فارس و مدایكن و طوس و بلخ مكی
شونكد کكه ایكن اماکكن مقدسكهی زرتشتیان و کسكانی اسكت کكه
همجوارشان هسكتند ،و پیامكبرشان دارای فصكاحت اسكت و بكا
معجزات سخن می گوید »(.)1
-1از کتاب « » Mohammed in World Scripturesبه ن قل از کتاب «مطلع النور» عباس ممود عقاد
.17-14
پیامبران و رسالت الهی
191
کننكد ،همچنانکكه برخكی از اهكل کتاب رسكول خدا را در دوران
کودکی شناخته اند ،و برخی از آن بشارتها سودمند شده اند و
ایمان آورده اند و به اسلم گرویده اند.
ایمان نمككی آورد ،فرمود « :ای ابككن سككلم بیككا بیرون پیككش
اینهكا» ،عبدالله وارد شكد و گفكت :از خدایكی پروا کنیكد کكه هیكچ
خدای بكه حقكی جزاو نیسكت ،و قطعا ً شمكا مكی دانیكد کكه ایكن
رسول خداست ،و همراه شریعت حق مبعوث گردیده ،گفتند:
دروغ گفتی ،و رسول خدا آنها را بیرون راند (.)1
-1ترمذی ایسن حدیسث را روایست کرده و گفتسه :حدیسث حسسن غریسب اسست ،بسه کتاب (مشکاة
الصابیح )3/187مراجعه کن ،و ناصر الدّین البانی در تعلیقه بر این حدیث در الشکاة نوشته :رجال
آن صحیح است هانگونه که در مقاله ای که در ملهی «التمدّن السلمی» منتشر کرد بیان کرده.
-2الواب الصحیح (.)3/285
198
پیامبران و رسالت الهی
است که ستاره اش طلوع کرده ،و چند سال قبل از بعثت از
دنیا رفت.
قبل ً ذکر خبر ابن الهیبان گذشت که از شام به مدینه سفر
کرد ،و چون وفاتكش نزدیكک شكد بكه یهودیان گفكت« :تنهكا توقّكع
ظهور پیامكبری کكه زمان بعثتكش فرارسكیده مرا بكه ایكن هجرت
واداشت».
و در صحیح بخاری آمده است که هرقل نجوم گر بود و به
نظارهی سككتارگان مككی پرداخككت ،تككا اینکككه شبككی بككه آسككمان
نگریست و گفت :پادشاه ختنه شدگان ظهور کرد.
هرقل و ابوسفیان
هرقكل پادشاه روم جهكت تحقیكق و بررسكی احوال و صكفات و
ویژگیهای پیامككبران عقكل و شعورش را بككه کار انداخككت ،و بككه
مد فرسكتادهی خداسكت ،ولی بكه ایكن حقیقكت پكی برد کكه مح ّك
جهككت بخككل ورزی بككه سككلطنت و مقام پادشاهككی بككه او ایمان
نیاورد و تسلیم حق نشد.
رسككككول خدا ص برای همككككه پادشاهان زمان خود نامككككه
فرسكتاد و آنهكا را بكه اسكلم دعوت نمود ،و هرقكل پادشاه روم
از جمله آن پادشاهان بود کكه بكه اسكلم دعوت شكد ،و هنگامكی
کكه نامهی رسكول الله بكه هرقكل رسكید در صكدد یافتكن افراد
عرب جهكت پرس و جكو بر آمكد ،در آن هنگام ابوسكفیان همراه
بكا جمعكی از قریكش جهكت تجارت بكه شام سكفر کرده بودنكد،
ازایكن رو آنهكا را جهكت پرس و جكو در مورد احوال رسكول خدا
نزد هرقكل بردنكد ،شروع بكه سكؤال کردن از ابوسكفیان کرد و
باقی افراد دستور داد تا در صورتیکه خلف واقعیت جواب داد
-1امام احد در السند و ابن ماجه و ترمذی هر دو در سنن خود روایت کرده او و ترمذی گفته صحیح
است( ،البدایة .)3/210
-2صحیح باری (فتح الباری .)1/22
پیامبران و رسالت الهی
201
تکذیبش کنند ،ولی با سکوت خود در برابر جوابهای ابوسفیان
گفته هایش را تأیید می کردند.
و اینككک مصككاحبه ای کككه بیككن هرقككل و ابوسككفیان صككورت
گرفت.
ابوسفیان می گوید:
اوّل هرقل از نسبش پرسید؟
گفتم :او در میان ما از نسب بالیی بر خوردارست.
گفكت :آیكا غیكر از او کسكی دیگكر از میان شمكا ادعای نبوّت
کرده؟
گفتم :خیر.
گفكت :آیكا اشراف و بزرگان از او پیروی مكی کننكد یكا فقراء
و مستضعفان؟
گفتم :مستضعفان.
گفت:آیا کسی از نیاکان او پادشاه بوده است؟
گفتم :خیر.
گفت :آیا پیروانش روز به روز افزایش می یابند یا کم می
شوند؟
گفتم :افزایش می یابند.
ّ
گفكت :آیكا کسكی کكه دینكش را برگزیده بعلت نفرت از آن و
ناپسند شمردنش دوباره منحرف می شود؟
گفتم :خیر.
گفت :آیا او نزد شما متّهم به دروغگویی هست؟
گفتم :خیر.
گفت :آیا پیمان شکنی می کند؟
گفتكم :نكه ،و مكا در حال حاضكر بكا وی پیمان صكلحی بسكته
ایكم ،و نمكی دانیكم چكه خواهكد کرد؟ ابوسكفیان مكی گویكد :جكز
جملهی فوق نمی توانستم چیز دیگری علیه او بگویم.
هرقل پرسید :آیا شما با او درگیر جنگ شده اید؟
گفتم :آری.
گفت :نتایج جنگ چگونه بوده است؟
گفتم :گاهی او پیروز بود و گاهی ما.
گفت :پیامبر و دستور او به شما چیست؟
گفتككم :مككی گویككد :تنهككا خدا را پرسككتش کنیككد ،و کسككی را
شریككک او قرار ندهیككد ،و از اعمال و عقایككد پدران و نیاکانتان
دسكككت برداریكككد ،علوه بر ایكككن مكككا را بكككه برپاداشتكككن نماز،
راستگویی ،صلهی رحم و عفّت و پاکدامنی امر می کند.
ابوسككفیان مككی گویككد :بعككد از ایككن هرقككل بككه مترجككم خود
گفكت :بكه او بگكو مكن از نسكب او پرسكیدم ،تكو او را از لحاظ
202
پیامبران و رسالت الهی
-1روایت باری در صحیح ،کتاب بدء الوحی ،و فتح الباری (.)31 /1
204
پیامبران و رسالت الهی
د
س و لغربت بع َ شم ُ رسول خدا ص فرمود« :ما طلعت ال ّ
النّبیّن و المرسلین علی أفضل من أبی بکر».
یعنی بعد از انبیاء و پیامبران خورشید نه بر کسی تابیده و
از کسی غروب کرده برتر از ابوبکر باشد.
نکتكه ای کكه از ایكن حدیكث اسكتنباط مكی شود ا ین اسكت کكه
انبیاء و رسولن الهی برترین خلق هستند ،و بعد از آنها ابوبکر
صدیق -رضی الله عنه -برترین بشر است.
و نیكز در حدیكث دیگری کكه معنكی آن بكه ایكن حدیكث نزدیكک
است که در مورد ابوبکرو عمر می فرماید:
« هذان سیّدا کهول أهل النّة من الوّلین و الخرین ،الّ النبیّین و الرسلین
».
یعنكی ایكن دو سكرور و آقای همكه پیران بهشتنكد جكز انبیاء و
پیامبران.
خداونككد متعال بندگان خوشبختككش را در چهار صككنف رتبككه
بندی کرده و می فرماید:
ﭽﭹﭺﭻچﭽﭾﭿﮀﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇﮈ ﮉ ﮊژ چ (نساء.)69 :
یعنككی :و كسككي كككه از خدا و پيغمككبر (بككا تسككليم در برابر
فرمان آنان و رضكا بكه حككم ايشان) اطاعكت كنكد ،او (در روز
رسكتاخيز بكه بهشكت رود و همراه و) همنشيكن كسكاني خواهكد
بود ككه (مقّربان درگاهنكد و) خداونكد بديشان نعمكت (هدايكت)
داده اسككت (و مشمول الطاف خود نموده اسككت و بزرگواري
خويككككش را بر آنان تمام كرده اسككككت .آن مقّربانككككي كككككه او
همدمشان خواهككد بود ،عبارتنككد) از پيغمككبران و راسككتروان (و
راستگوياني كه پيغمبران را تصديق كردند و بر راه آنان رفتند)
و شهيدان (يعنكككي آنان ككككه خود را در راه خدا فدا كردنكككد) و
شايستگان (يعني ساير بندگاني كه درون و بيرونشان به زيور
طاعت و عبادت آراسته شد) ،و آنان چه اندازه دوستان خوبي
هستند!.
اولیكن و بالتریكن ایكن رتبههكا انبیاءانكد ،سكپس صكدّیقین، پكس ّ
سپس شهداء ،بعد صالحین.
-1اعتقاد مؤمنان هدایت یافته از قرآن و سنّت بر این است که پیامبان برترین و کاملترین ملوقند،
و خداوند دانای حکیم آنا را برگزیده تا نایندهی او بسوی انسانا باشند ،ولی لزم به یادآوری است
که باید فضایل و صفات والیی را که بشی از سرشت و طبیعت ایشان است از آنچه با وحی الی
دریافت می کنند از جدا در نظر گرفت ،زیرا آنچه با وحی دریافته اند خودشان از آن خبی نداشته اند،
و از زرنگی و هوشیاریشان حائر آن نشده ،و لذا خداوند متّعال می فرماید:
چ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖپ پ پ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ ﭭ ﭮ چ الشورى٥٢ :
یعنی :هان گونه كه به پيغمبان پيشي وحي كردهاي ،به تو نيز به فرمان خود جان را وحي كردهاي ( كه
قرآن نام دارد و مايه حيات دلا است .پيش از وحي ) تو كه نيدانست كتاب چيست و ايان كدام است.
ا ین آ یه ردّی ا ست عل یه ک سانی که با بزرگ و بی نظیرخواندن و تعظ یم و ناب غه و عبقری انگاش ت
ر سول خدا ،و ن سبت دادن ه ه چ یز ،حتّی علوم شرع که خود حا مل آن از جا نب خدا ست به نبوغ و
استعداد او ،گمان می کنند کار خوبی انام داده اند ،ولی در واقع این یک حیله و دسیسهی مکّارانه
است که ازطریق آن می خواهند وحی الی را انکار کنند ،و تام علوم الی و شرعی را به عبقریّت و نبوغ
رسول خدا نسبت دهند( ،و او را مانند سایر نامداران سیاسی ،مترعین و....معرفی کنند تا نه بثی از
خدا به میان آید و نه حلل و حرامی در کار مطرح باشد) ،ولی ما در ردّ آنا نه یاوه می سراییم ونه
خ صایص و مزایای ر سول خدا را انکار می کن یم ،بل که باطلشان را با طل می کن یم و جنبهی حق را
تثبیت می کنیم ،و می گوییم :ممّد (صلّی ال علیه و سلّم) فقط نابغه و عبقری نیست ،بلکه علوه
بر آن پیامب خداست.
214
پیامبران و رسالت الهی
نه وال این حرف نه حق و نه راست است ،وهیچ کسی به اندازه ممّد الصطفی (صلّی ال علیه و سلّم)
در تقّق عدالت موفّق نبوده و نوا هد بود .هچنی ین خی نی در تأک ید بر ا ین مع نی می گو ید« :
مسلما امام مهدی علیه السّلم برای تقّق عدالت در کلّ جهان وارد عمل خواهد شد ،و در کاری که هه
انبیاء ب سبب موان عی که بر سر راه داشت ند در تقّق آن شک ست خورد ند او در اجرا یش موفّق و برنده
خوا هد بود ،»....از ا ین رو به ن ظر خی نی ع ید ولدت مهدی بزرگتر ین ع ید کلّ بشریّت ا ست ،
یعنی از عید فطر و قربان هم بزرگتراست ،و از عید میلد رسول ال هم بزرگتر است ،ازآن جهت« :
که عید مهدی به نسبت مسلمین عید بزرگ به حساب می آید بزرگتر از عید تولّد رسول خدا چون
عید میلد مهدی برای تام بشریّت عید است ،زیرا او هه بشریّت را رهنمود خواهد کرد»
در خاته بث تفضیل و برتری مهدی بر هه انبیاء می گوید « :من نی توان او را رهب نامگذاری کنم،
چون او بالتر و بلندترو بزرگتر از رهب است ،و نیز نی توان او را مرد اوّل بنامم چون بعد از او دوّم مرد
وجود ندارد ،لذا با هیچ تعبیری جز مهدی موعود نامش بیان نی شود» .ولی ما بعد از خواندن مطالبی
که در کتاب حکومت اسلمی خوانده ایم دیگر از هیچکدام از حرفهای این مرد تعجّب نی کنیم .ل
حول و ل قوّة ا ّل بال.
216
پیامبران و رسالت الهی
-1این نصوص را هراه با منابع آن از کتاب «المامة » دکتر علی احد سالوس ص 19برگفته ایم.
-1رسالهی ببهانی در مورد اعتقادات ص .103
پیامبران و رسالت الهی
217
خاتم اولیاء و انبیاء()1
برخی از صوفیه بر این اعتقادند که ولیت بر نبوّت برتر است،
و بككه گمان ایشان خاتككم الولیاء ازخاتككم النبیاء بالترسككت ،از
جمله حکیكم ترمذی و ابكن عربكی قائل بكه «وحدت وجود » بر
ایككن یاوهی باطلنككد ،و اعتقادشان باطككل و دروغ اسككت ،نككه در
قرآن و نككه درسككنّت مبحثككی مبنككی بر اینکككه خاتككم أولیاء وجود
دارد ویكا اینکكه بر انبیاء برتری داشتكه باشكد یافكت نمكی شود،
وهیچ کدام از علمایانی که شایسته اند الگو و مقتدا باشند در
این باره سخنی به میان نیاورده اند.
اصل غلط از اینجا سر بر آورده که با توجه به خاتم النبیاء
جه بكه اینکكه از همكه پیامكبران برتكر و مد ص و بكا تو ّك بودن مح ّك
بالترسككت گفتككه انككد :او برتریككن پیامككبران اسككت ،ولی ایككن
اسككتدلل باطككل اسككت ،زیرا محور برتری بر تقدیككم و تأخیككر
نیسككت ،و در حدیككث صككحیح رسككول خدا ص آمده اسككت کككه
مت اصكحاب انكد کكه همراه و همدم ایشان برتریكن افراد ایكن ا ّك
حد طل در راه خدا بودنككد ،و اگككر مسككلمانی بككه اندازهی کوه ا ُك ُ
مدّیکه هر کدام از اصحاب ببخشد به اندازهی یک مد ّ یا نصف ُ
بخشیده انكد پاداش دریافكت نمكی کنكد .همچنیكن بكا روایكت ثابكت
آمده است که فرمود:
« خ یر القرون قر نی ،ﰒّ الّذ ین یلون م ،ﰒّ الّذ ین یلون م » یعنكی :بهتریكن
مت کسكانی هسكتند کكه در ایكن قرن مسكلمانند ،بعكد افراد ایكن ا ّك
کسانی که بدنبال آنها می آیند ،سپس یک قرن بعد از آنها.
و در علوم هكم علمای متقدّمیكن از نبوغكی برخوردارنكد کكه
متأخرین همان رشته ها نمی توانند ازآنها سبقت بگیرند ،مانند
«سككیبویه » عالم نحككو ،و ایككن معیار تنهككا در مورد علوم پویككا
ما
درست است که متأخرین علم متقدّمین را کامل می کنند ،ا ّ
در مورد نبوّت و و رسالت فرق دارد ،چرا که نبوّت و علوم آن
بخششكی الهكی ،و هدی ّكه ای ربّانكی اسكت کكه بكا کسكب و تلش
زیاد بدسكت نمكی آیكد .طرح ایكن مقوله دریچهی شّری گشود،
زیرا هككر کككه نسككبت بككه خود گمان نیككک برد ،و هككر کككه قصككد
مت داشككت اد ّككعا مككی کنككد کككه او خاتككم شرارتككی بككا ایككن ا ّكك
الولیاسككت ،و علم و دانككش خویككش را بدون واسككطه از خدا
دریافكت مكی کنكد کكه ایكن گمراهكی بسكی بزرگ اسكت ،و هیكچ
ی
مت حق ندارد اد ّعا کند که با هیچ پیامبر یا نب ّ کسی از این ا ّ
در فضیلت و برتری یکسككان اسككت چككه رسككد بككه اینکككه ادعای
-1برای برر سی ا ین م سأله به :لوا مع النوار البهیّه ،2/300و مموع الفتاوی ش یخ ال سلم ،2/22
363 ،11/221مراجعه کن.
218
پیامبران و رسالت الهی
برتری کنكد .و هیكچ کدام از مدّعیان ولیكت و اهكل صكلح بودن
حق ندارند مخالف با راه و روش رسول الله ص عبادت کند.
حرام) است ،تا اين كه راه يابيد (به نور آن ،و با انديشه ژرف،
هدايت را از ضللت باز شناسيد).
و این کتاب همان تورات است ،چون می فرماید:
ﭽﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆﮇ ﮈ ﮉﮊژﮌﮍ ﮎﮏﮐﮑﮒﮓگ گ ﮖ ﮗ ﮘﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ
ﮟ ﮠ ﮡ ﮢﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭچ (مائده)44:
یعنككی :مككا تورات را (بر موسككي) نازل كرديككم كككه در آن
رهنمودي (بككه سككوي حككق) و نوري (زداينده تاريكيهاي جهككل و
ناداني ،و پرتوانداز بر احكام الهي) بود.
و نیز برای عیسی انجیل فرو فرستاد ،همانگونه که فرمود:
ﭽ ﭑ ﭒﭓﭔ ﭕﭖﭗ پﭙﭚﭛ ﭜﭝ ﭞﭟﭠﭡ ﭢﭣﭤﭥ ﭦﭧ ﭨﭩﭪ ﭫﭬچ
(مائده.)46:
برتری آدم بكه ایكن اسكت کكه ابوالبشكر اسكت و خداونكد او را
بكا دسكت خود آفریكد ،و از روح خود در او دمیكد ،و بكه فرشتگان
امر فرمود که برایش سجده برند.
و نیكز فضیلت نوح بكه ایكن علّت اسكت که اوّلیكن رسكول خدا
بسكوی اهكل زمیكن اسكت ،و خداونكد او را «عبدا ً شکور» یعنكی
بندهی سپاسگذار نامید.
و فضكل ابراهیكم بكه ایكن اسكت کكه خلیكل الله اسكت و نیكز
خداوند او را امام و پیشوای مردم قرار داد:
ﭽ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰﮱ ﯓ ﯔ ﯕﯖ ﯗ ﯘ ﯙﯚ ﯛ ﯜچ (بقره.)124 :
یعنی :من تو را پيشواي مردم خواهم كرد.
و فرمود:
ﭽﮐ ﮑﮒﮓگگ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛﮜﮝﮞﮟ ﮠ ﮡ ﮢچ (نساء.)125:
یعنی :آئين چه كسي بهتر از آئين كسي است كه خالصانه
خود را تسككليم خدا كنككد ،در حالي كككه نيكوكار باشككد و از آئيككن
راسكتين ابراهيكم پيروي كنكد ككه مخلص و حقّجكو بود (و وحدت
ديني مسلمانان و يهوديان و مسيحيان در او به هم ميرسد) و
خداونكد ابراهيكم را بكه دوسكتي گرفتكه اسكت (و بكا خليكل ناميدن
او افتخارش بخشيده است).
و خداونككد موسككی را بككا رسككالت آسككمانی و بككا کلم خود
برتری بخشید و می فرماید:
ﭽ ﭑ ﭒﭓﭔﭕ ﭖﭗپ ﭙﭚ ﭛﭜﭝ ﭞﭟچ (اعراف.)144:
یعنی :خدا گفت :اي موسي! من تو را با رسالتهاي خويش
و با سخن گفتنم (با تو از فراسوي حجاب و بدون واسطه) بر
مردمان (همعصكري ككه مأموري ّكت تبليكغ احكام آسكماني بدانان
داري) برگزيدم.
پیامبران و رسالت الهی
221
همچنیككن خداونككد موسككی را برگزیككد ،همانگونككه کككه مككی
فرماید:
ﭽ ﮖ ﮗ ﮘ چ (طه.)41:
یعنككی :و تككو را براي (وحككي خود و حمككل رسكالت) خويككش
برگزيدم.
و برتری عیسكی بكه ایكن بود کكه رسكول خدا بود کكه واژهی
خداسككت و خداونككد او را بككه مریككم القاء کرد و از روح خدا بككه
کالبدش دمیده شد ،و در گهواره با مردم سخن گفت ،آنجا که
می فرماید:
ﭽ ﭑ ﭒﭓﭔﭕ ﭖﭗپ ﭙﭚ ﭛ ﭜﭝﭞ ﭟ ﭠﭡﭢ ﭣ ﭤﭥ ﭦﭧﭨﭩ ﭪﭫﭬﭭ
ﭮﭯﭰﭱﭲﭳﭴﭵﭶﭷﭸﭹﭺ ﭻچﭽﭾﭿﮀﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉﮊژﮌﮍﮎ چ
(نساء.)171:
یعنككی :بيگمان عيسككي مسككيح پسككر مريككم ،فرسككتاده خدا
است (و او يكي از پيغمبران است ،و پسر خدا نيست آن گونه
ن)ن :ك ُك ْ
ككه شمكا ميپنداريكد) و او واژه خدا (يعنكي پديده فرما ِك
اسكت ككه خدا آن را بكه مريكم رسكاند (و بديكن وسكيله عيسكي را
در شكم مريم پروراند) و او داراي روحي است (كه) از سوي
خدا (به كالبدش دميده شده است)
از جهكت دیگری هكم گاهكی پیامكبران دارای مقام و منزلت
برتكر بر دیگران هسكتند ،مثل ً برخكی از آنهكا علوه بر مأموری ّكت
نبوّت پادشاه بودنككد ،و برخككی بنده و پیامككبر هسككتند« ،پككس
پیامكبری کكه از جانكب مردم تکذیكب مكی شدنكد ،و نكه از ایشان
پیروی مكی شكد و نكه مورد اطاعكت و فرمانكبرداری بودنكد تنهكا
انبیاء بودنكد نكه پادشاه ،ولی در صكورتی کكه فرمانهایكش آنگونكه
که خود می خواسكت اطاعت می شكد او نبی و پادشاه است،
مانند سلیمان که خداوند خطاب به او فرمود:
چ (ص.)39: ﭽ
یعنكی( :مكا بدو وحكي كرديكم ككه) ايكن (چيزهائي ككه بكه تكو
دادهايكم) عطاء مكا اسكت ،پكس (بكه هكر ككس ككه ميخواهكي)
ببخكش يكا (آن را از هكر ككس ككه ميخواهكي) بازدار ،بدون هيكچ
گونه حساب و كتابي (كه در برابر دادن يا ندادن ،از تو كشيده
شود).
بنابرایكن نبكی پادشاه قسكیم بندهی رسكول اسكت ،همانگونكه
که به رسول خدا ص گفته شد « :انتخاب کن ،یا بندهی رسول
ی
باش یككا پادشاه رسككول » و حال بندهی رسككول از حال نب ّكك
پادشاه بهتر است ،مانند حال پیامبر اسلم ص که بنده ای بود
رسكول و ازجانكب خدا مورد حمایكت قرار گرفته و از او پیروی
222
پیامبران و رسالت الهی
و اطاعككت میشككد ،و لذا بككه مقدار تمام اجككر و پاداش همككه
پیروانش اجر و پاداش دارد ،و مردم از نفع او بهره مند هستند
و نسكبت بكه ایشان رحمكت و مهربانكی دارنكد و او هكم بكه حال
آنها مهربان است ،ولی نبوّت همراه با پادشاهی را بر نگزید تا
ازمقامكش کاسكته نشود ،چون درآن صكورت از ریاسكت و مقام
و اموال استمتاع می کرد و از نصیب آخرتش کم می شد.
از این جهت عبد رسول نزد خدا ازنبی پادشاه برتر است،
لذا نوح و ابراهیككم و موسككی و عیسككی بككن مریككم نزد خدا از
سلیمان و داود و یوسف برترند (.)2()1
« فضّلت علی النبیاء بستّ :أعطیتُ جوامع الکلم ،و نُصرت بالرعب ،و اُحلّت لی
الغنائم ،و جعلت لی الرض طهورا و مسﰒجدا ،و اُرسﰒلت الی اللق کافّﰒة ،و ختﰒم بﰒی
النّبیّون».1
یعنی :با شش ویژگی بر انبیاء برتری دارم:
اوّل :جوامكع الکلم بكه او داده شده ،یعنكی سكخنان کوتاه بكا
معنای فراوان.
دوم :خداونكد ُرعكب و ترس و وحشتكی سكهمگین را نسكبت ّ
بكه رسكول خدا و پیروانكش در قلب مخالفان و دشمنانكش القاء
می کند بطوریکه در برابرش یارای مقاومت ندارند.
سككوم :غنایككم جنگككی کفار تنهككا برای رسككول الله ص حلل
اسكت ،و پیامكبران قبكل ازاو همكه غنائم را در جایكی جمكع مكی
کردند و به فرمان خدا از آسمان آتشی فرود می آمد و آن را
تبدیل به خاکستر می کرد.
متكش وسكیلهی طهارت و پاکكی و چهارم :زمیكن برای او و ا ّ
محكل نماز شكد ،و هكر مسكلمانی وقكت نمازش فرا رسكید مكی
توانكد وضكو بگیرد و نمازش را برپكا دارد ،و در صكورتی کكه آب
مم مكی کنكد ،و درمسكجد محكل سكکونت ،یكا موجود نباشكد تی ّك
منزل ،یا بیابان نمازش را برپامی دارد.
مد المصطفی برای همه نسلها و نژاد و قومیّتها، پنجم :مح ّ
2
از عرب و غیكر عرب ،سكفید و سكیاه ،و زرد و سكرخ( ) مبعوث
شده اسككت ،هككم آنهایككی کككه در زمان بعثككت او بودنككد ،و هككم
کسانی که تا پایان دنیا و برپایی قیامت به دنیا می آیند:
ﭽ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖﯗ ﯘﯙﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ چ
(اعراف.)158:
-1بعد از بعثت رسول ال ص مموعه ای از مدعیان دروغین نبوّت ظاهر شدند ،مانند مسیلمهی کذّاب
و اسود عنسی و سجاح ،و گاه گاهی اینگونه افراد سر بر می آوردند ،هانگونه که در قرن گذشته علی
ممّد شیرازی (متولّد 1819م)ملقّب به باب ظهور یافت که پیروانش را بابیه می خواندند ،باب مدّتی
ادّعای نبوّت کرد بعد آن را به ادعای خدایی تبدیل کرد .هچنین از جلهی آن مدعیان دروغین میرزا
غلم احد قادیانی است که پیروانش در هند و آلان و بریتانیا و آمریکا پراکنده اند و دارای مساجدی
هستند که در آنا به گمراهی مسلمانان می پردازند ،و قادیانیه خوانده می شوند ،ولی امروز خود را به
احدیه شهرت می دهنهد تا بیشتر موجبات سرگردانی مردم را فراهم نایند.
هچنین مدّعیان دروغین نبوّت دیگری در سودان ظهور یافتند که خداوند متعال خود تکفّل رسوایی
هه را بر عهده گرفت .قطعا كسان كه به دروغ چيزي را به خدا نسبت ميدهند ،رستگار نيشوند ( و از
عذاب آخرت رهائي نييابند ) (یونس.)69:
226
پیامبران و رسالت الهی
یعنككككی مرا بر انبیاء برتری ندهیككككد ،و دوّم یعنككككی :انبیاء را بر
یکدیگر برتری ندهید.
ابككن حجككر پیرامون ایككن موضوع فرمود « :علماء در مورد
نهی رسول خدا از برتری دادن انبیاء بر همدیگر گفته اند :نهی
جه کسكانی اسكت کكه خودسكرانه و بدون دلیكل انبیاء را بر متو ّك
همدیگكر برتری مكی دهنكد ،یكا طوری یکكی را بر دیگری برتری
می دهد که منجر به اهانت برخی از آنها شده ،یا ایجاد تنش و
خصكومت کنكد ،یكا منظور ایكن اسكت کكه یکكی را بكا همكه نوع
فضایل بردیگری برتری ندهید بطوری که قائل به هیچ فضیلتی
برای دیگری نباشید » (.)1
همچنیكن از برخكی اهكل علم نقكل مكی کنكد کكه گفتكه انكد« :
روایات و اخبار وارد شده در نهكی از تخییكر و ترجیكح پیامكبران
بر همدیگككر تنهككا برای موارد مجادله بككا اهككل کتاب ،و برتری
دادن یکی از انبیاء بر دیگران است ،چون اینگونه برتری طلبی
هكا وقتكی در بیكن پیروان دو دیكن صكورت مكی گیرد کمتكر اتفاق
می افتد که یکی از طرفین به پیامبر طرف مقابل توهین نکند
ما تخییكر و تفضیكل مبتنكی بر و بكا ایكن کار مرتکكب کفكر نشود ،ا ّك
مقایس كهی فضایككل جهككت تحصككیل ترجیككح باشككد شامككل نهككی
نمیشود»(.)2
باشكد خدا گمراهكش مكي گردانكد ،و ريسكمان محككم خدا ،وذككر
حكيككم و راه راسككت خداسككت ،و ايككن قرآن كتابككي اسككت كككه
هواهاي نفسككاني نمككي تواننككد آن را منحرف گرداننككد ،زبانهككا
مشتبكه نمكي شود ،شگفتيهاي آن پايان يافتنكي نيسكتند ،علمكا از
آن اشباع نمي شوند ،هر كس با آن سخن بگويد راست گفته،
هكر ككه بدان عمكل كنكد پاداشكش را دريافكت مكي كنكد ،هكر کكس
بدان حكككم و داوری كنككد بككه عدالت داوري كرده ،و هككر كككس
بسوي آن دعوت كند به راه راست هدايت يافته است(.)1
-1اين حديث را امام ترمذي در سنن خود روايت كرده و اسناد آن ضعيف است ،ول معناي آن زيباست،
امّا باوجود اينكه منسوب به رسول خدا ص است آن را در مت ذكر نكرده ام.
فصل دوّم
مقارنهای بین رسالتهای آسمانی
ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭞ ﭟ
ﭰ ﭱ ﭲ ﭳﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ ﭽ ﭾ ﭮ ﭯ
ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊژ ﮌ ﮍ ﮎ ﮏ ﭿ ﮀ
ﮓ گ گ ﮖ ﮗ ﮘﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞﮟ ﮠ ﮐﮑ ﮒ
ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬﮭ ﮬ ﮭﮮ ﮯ ﮡ ﮢ ﮣ
ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﮰ ﮱ
ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ ﯟ ﯠ ﯡ
ﰈﰒﰒﰒﰒﰒﰒﰒﰒﰒ ﰉ ی ﯼ ی ی
چ (مائده.)50-44:
یعنككی :مككا تورات را (بر موسككي) نازل كرديككم كككه در آن
رهنمودي (بككه سككوي حككق) و نوري (زداينده تاريكيهاي جهككل و
نادانكي ،و پرتوانداز بر احكام الهكي) بود .پيغمكبراني ككه تسكليم
فرمان خدا بودنككد بدان براي يهوديان حكككم ميكردنككد ،و نيككز
خداپرسكتان و دانشمندانكي بدان حككم ميكردنكد ككه امانتداران
و پاسكداران كتاب خدا بودنكد .پكس (اي علماء يهوديان ،و شمكا
اي مؤمنان!) از مردم نهراسكككيد و بلككككه از مكككن بهراسكككيد (و
همچون سكككلف صكككالح خود محافظان و مراقبان كتاب خدا و
مجريان احكام آسماني باشيد) و آيات مرا به بهاي ناچيز (دنيا،
همچون رشوه و جاه و مقام) نفروشيكد و (بدانيكد ككه) هرككس
برابر آن چيزي حكم نكند كه خداوند نازل كرده است (و قصد
توهيككن بككه احكام الهككي را داشتككه باشككد) او و امثال او بيگمان
كافرند.
و در آن (كتاب آسككماني ،تورات نام) بر آنان مقّرر داشتيككم
ككه انسكان در برابر انسكان (كشتكه ميشود) و چشكم در برابر
چشكم (كور ميشود) و بينكي در برابر بينكي (قطكع ميشود) و
گوش در برابر گوش (بريده ميشود) و دندان در برابر دندان
(كشيده ميشود) و جراحتها قصاص دارد (و جاني بدان اندازه
و به همان منوال زخمي ميگردد كه جراحت وارد كرده است
اگككككر مثككككل آن جراحات ممكككككن گردد و خوف جان در ميان
نباشكد) .و اگكر كسكي آن را ببخشكد (و از قصكاص صكرف نظكر
كنكد) ،ايكن كار باعكث بخشكش (برخكي از گناهان) او ميگردد .و
كسكي ككه بدانچكه خداونكد نازل كرده اسكت حككم نكنكد (اعكم از
قصاص و غيره) او و امثال او ستمگر بشمارند.
و به دنبال آنان (پيغمبران پيشين) ،عيسي پسر مريم را بر
راه و روش ايشان فرسكتاديم ككه تصكديقكننده توراتكي بود ككه
پيش از او فرستاده شده بود ،و براي او انجيل نازل كرديم كه
در آن رهنمودي (بككه سكككوي حككق) و نوري (زداينده تاريكيهاي
پیامبران و رسالت الهی
241
جهككل و نادانككي ،و پرتوانداز بر احكام الهككي) بود ،و تورات را
تصكككككديق ميكرد ككككككه پيكككككش از آن نازل شده بود ،و براي
پرهيزگاران راهنما و پنددهنده بود.
(ما پس از نزول انجيل بر عيسي ،به طرفداران او دستور
داديم كه) بايد پيروان انجيل به چيزي (از احكام) حكم كنند كه
خدا در انجيككل نازل كرده اسككت ،و كسككي كككه بدانچككه خداونككد
نازل كرده اسكت حككم نكنكد ،او و امثال او متمّرد (از شريعكت
خدا) هستند.
و بر تكو (اي پيغمكبر) كتاب (كامكل و شامكل قرآن) را نازل
كرديم كه (در همه احكام و اخبار خود) ملزم حق ،و موافق و
حت و سقم) مصدّق كتابهاي پيشين (آسماني) ،و شاهد (بر ص ّ
و حافظ (اصول مسائل) آنها است .پس (اگر اهل كتاب از تو
داوري خواسكتند) ميان آنان بر طبكق چيزي داوري ككن ككه خدا
بر تكو نازل كرده اسكت ،و بكه خاطكر پيروي از اميال و آرزوهاي
ايشان ،از حق و حقيقتي كه براي تو آمده است روي مگردان.
(اي مردم!) براي هكر مل ّكتي از شمكا راهكي (براي رسكيدن بكه
حقائق) و برنامهاي (جهكت بيان احكام) قرار دادهايكم .اگكر خدا
ميخواسكت همكه شمكا (مردمان) را ملّت واحدي ميكرد (و بر
يكككك روال و يكككك سكككرشت ميكككسرشت ،و لذا راه و برنامكككه
ما (خدا ارشادي آنان در همكه امكنكه و ازمنكه يككي ميكشد) و ا ّك
چنيكن نكرد) تكا شمكا را در آنچكه (از شرائع) بكه شمكا داده اسكت
بيازمايكد (و فرمانكبردار يزدان و سكركش از فرمان منّان جدا و
معلوم شود) .پككس (فرصككت را دريابيككد و) بككه سككوي نيكيهككا
بشتابيد (و به جاي مشاجره در اختلفات به مسابقه در خيرات
بپردازيكد و بدانيكد ككه) جملگكي بازگشتتان بكه سكوي خدا خواهكد
بود ،و از آنچككه در آن اختلف ميكردهايككد آگاهتان خواهككد كرد
(و هكر يكك را برابر كردار خوب يكا بكد پاداش و پادافره خواهكد
داد).
و (بكه تكو اي پيغمكبر فرمان ميدهيكم بكه ايكن ككه) در ميان
آنان طبق چيزي حكم كن كه خدا بر تو نازل كرده است ،و از
اميال و آرزوهاي ايشان پيروي مككن ،و از آنان برحذر باش ككه
(بكا كذب و حقپوشكي و خيانكت و غرضورزي) تكو را از برخكي
چيزهائي كككه خدا بر تككو نازل كرده اسككت بككه دور و منحرف
نكننكد (و احكامكي را پايمال هوي و هوس باطكل خود نسكازند).
پكس اگكر (از حككم خدا رويگردان شدنكد و به قانون خدا) پشت
كردنكد ،بدان ككه خدا ميخواهكد بكه سكبب پارهاي از گناهانشان
ايشان را دچار بل و مصيبت سازد (و به عذاب دنيوي ،پيش از
عذاب اخروي گرفتار كند) .بيگمان بسياري از مردم (از احكام
242
پیامبران و رسالت الهی
اصكلح و تصكحیح نمكی شود جكز زمانكی کكه دیكن و شریعكت الله
تعالی برنامهی زندگی بشر باشد.
در قرآن شواهكككد متعدّدی پیرامون محتوای ادیان گذشتكككه
ذکر شده ،گاهی دین برای یک شهر ،یا برای یک قبیله بوده با
ایككن تکامككل ،بككه صككورت مناسككب مرور و گذر آن شهككر یككا آن
قبیله...و این تکامل درسه دین بزرگ یهودی ،نصرانی و اسلم
به اتمام رسیدهاست.
در ایككن آیات کككه مككا در صككدد بیانشان هسككتیم از تورات
شروع کرده و می فرماید:
ﭽ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆﮇ ﮭ چ الائدة٤٤ :
یعنككی :مككا تورات را (بر موسككي) نازل كرديككم كككه در آن
رهنمودي (بككه سككوي حككق) و نوري (زداينده تاريكيهاي جهككل و
ناداني ،و پرتوانداز بر احكام الهي) بود.
تورات نازل شده از جانككب خدا (نككه تورات امروز) کتابككی
بود کكه از جانكب خدا برای هدایكت و رهنمود بنكی اسكرائیل ،و
برای روشككن کردن راه زندگیشان آمككد ،کككه همزمان حامككل
عقیدهی توحیككد ،شعایككر عبادی مختلف و نیككز حامككل برنامككه و
قانون شریعت بود:
ﮎ ﮏ ﮐ ﮑ ﮒ ﮓ گ ﭽ ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ
گ ﮖ ﮗ ﮘ ﮭ چ الائدة٤٤ :
يعني :پيغمبراني كه تسليم فرمان خدا بودند براي يهوديان
بدان حكككم ميكردنككد ،و نيككز خداپرسككتان و دانشمندانككي بدان
حكم ميكردند كه امانتداران و پاسداران كتاب خدا بودند.
سط خداونكد تورات را نازل فرمود نكه برای اینکكه فقكط تو ّك
اعتقادات و شعایككككككر عبادتككككككی حاوی آن قلب و روانشان را
روشنكی و رهنمود بخشكد ،بلکكه برای اینکكه علوه بر هدایكت و
روشنگری قلب وروان ایشان ،بكا اجرای شریعكت و قانون خدا
راه واقكع زندگیشان را نیكز روشكن گردانكد و بدان حکكم کننكد ،و
ایككن زندگككی را در سككایهی ایككن شریعككت و قانون آسككمانی
برایشان نگككه دارد ،و پيغمككبراني كككه تسككليم فرمان خداینككد
وچیزی برای خود در دل نداشته باشند ،بلکه همه چیز را برای
خدا بخواهنكد؛ و نكه خواسكته ای ،نكه سكلطه ای ،نكه ادعای چیزی
از ویژگیهای خدایكی ندارنكد ،ایكن اسكت معنای واقعكی اسكلم و
تسكلیم شدن بكه فرمان خدا ،پیامكبران بكا ایكن شریعكت درمیان
يهوديان بدان حككم ميكردنكد ،ایكن شریعكت خاص آنهكا بود و در
ایككن محدوده و بككا صككفت آنهككا ،علوه بر اینکككه خداپرسككتان و
دانشمندان کكككككه قاضیان و علمایشان بودنكككككد بدان حككككككم
ميكردند ،و مکلّف بودند از کتاب خدا حفاظت کنند و امانتدار
پیامبران و رسالت الهی
245
و پاسككدار آن باشنككد .مکلّف بودنككد از آن نگككه داری و در وجود
خویكش بكا شکكل دهكی و اجرای دیكن و قوانیكن آن در زندگكی بكه
حقّانی ّ كت آن شهادت دهنككد ،همانگونككه در میان قومشان از آن
نگككه داری کرده و بدان گواهككی میدادنككد بككا اجرا و برپاداشتككن
شرع و برنامه دین در میان مردم.»)1(...
بدون رسككككالت آسككككمانی بشری ّككككت همچنان در اختلف و
کشمکش و سرگشته و بدون راهیابی باقی خواهد ماند:
ﭽﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ
ﮎ ﮏ ﮐﮑ چ (بقره.)213 :
یعنكككی :مردمان (برابر فطرت در آغاز از نظكككر انديشكككه و
صكورت اجتماعكي يكگونكه و) يكك دسكته بودنكد( .كمككم دوره
صرف فطري بكه پايان رسكيد و جوامكع و طبقات پديكد آمدنكد و ِك
بنكككا بكككه اسكككتعدادهاي عقلي و شرائط اجتماعكككي ،اختلفات و
تضادهائي بككه وجود آمككد و مرحله بلوغ و بيداري بشري ّككت فرا
رسكيد) پكس خداونكد پيغمكبران را برانگيخكت تكا (مردمان را بكه
بهشككت و دوزخ) بشارت دهنككد و بترسككانند .و كتاب (آسككماني)
ككه مشتمكل بر حكق بود و بكه سكوي حقيقكت (و عدالت) دعوت
ميكرد ،بر آنان نازل كرد تكككا در ميان مردمان راجكككع بدانچكككه
اختلف ميورزيدند داوري كند.
صه
مه و رسالت خا ّ
دوّم :رسالت عا ّ
رسكككالت و دیكككن آسكككمانی در گذشتكككه های دور برای اقوام
خص و تعییككن شده نازل مككی شدنككد ،و آخریككن رسككالت مش ّكك
مهیآسكمانی کكه بر خاتكم انبیاء و رسكولن نازل گردیكد برای عا ّ
بشری ّككت نازل ،و مقتضككی ایككن اسككت کككه بككا داشتككن ویژگككی
جاودانگكی و قابكل اجرا بودن در هكر شرایكط و زمان و مکان از
دیگكر رسكالتها ممتاز باشكد ،و خداونكد چنیكن امتیاز منحصكر بكه
فردی بدان بخشیكد و قبكل ازوفات رسكول خدا ص ایكن آیكه را
نازل فرمود:
ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ ﭙ
ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬﭭ ﭮ ﭯﭰ ﭱ
ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹﭺ ﭻ چ ﭽ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﭲ ﭳ ﭴ
ﮄ ﮅﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍﮎ ﮏ ﮐ ﮑ ﮒ ﮓ چ (مائده)3:
یعنی :امروز (احكام) دين شما را برايتان كامل كردم و (با
عّزت بخشيدن به شما و استوار داشتن گامهايتان) نعمت خود
را بر شمكا تكميكل نمودم و اسكلم را بكه عنوان آئيكن خداپسكند
براي شما برگزيدم.
سككیّد قطككب –رحمككه الله -درتفسككیر ایككن آیككه معنككی آن را
خیلی روشن بیان کرده و می فرماید:
«مؤمكن در جلو کامكل شدن ایكن دیكن مكی ایسكتد ،گذرا بكه
کاروان ایمان ،و کاروان رسككالتها ،و کاروان پیغمككبران از آغاز
فجكر بشری ّكت ،و از نخسكتین فرسكتاده تكا ایكن رسكالت اخیكر
می را نگاه مككی کنككد ...چككه مككی بینككد؟ ایككن کاروان پیامككبر ا ّكك
طولنككی پیوسككته را مككی بینككد ،کاروان نور و هدایككت ،نشانككه و
ما مككی بینككد کككه همككه
تابلوهای راهنمككا در طول مسككیر راه ،ا ّ ك
پیامكبران قبكل از رسكول خاتكم فقكط حامكل رسكالت بسكوی قوم
خود بودنكد ،و مكی بینكد کكه تمام رسكالت و شریعتهای قبكل از
اسكلم تنهكا برای یكک مقطكع زمانكی آمده انكد ،رسكالت خاص،
برای مجموعه ای خاص ،در یک محیط خاص....از این رو همه
رسكالتها تحكت ایكن شرایكط ،و متناسكب بكا کیفی ّكت ایكن شرایكط،
همه بسوی بندگی خدای یکتا و بی نظیر دعوت می کنند ،این
است توحید -همه برای یک نوع بندگی برای خدای یکتا دعوت
مكی کننكد ،ایكن اسكت اسكلم -ولی هكر کدام شریعكت و قوانیكن
زندگی واقعی متناسب با حالت جامعه ،و متناسب با محیط و
حالت زمان و شرایط موجود را دارند.
پیامبران و رسالت الهی
247
تككا اینکككه خداونككد متعال اراده کرد کككه رسككالتش را خاتمككه
دهد ،یک رسول را برای کل بشری ّكت به عنوان رسالت «برای
انسكان » روانكه کرد ،نكه برای مجموعكه ای از مردم در محیكط
خاص ،برای زمانكی محدود ،بكا شرایكط ویژه ،بلکكه ایكن رسكالت
«انسان » را در ورای همه شرایط و محیط ها و زمان ها مورد
خطاب قرار مككی دهككد ،چون خطاب آن بككا فطرت و سككرشت
بشری است که هرگز قابل تبدیل و تغییر و تحوّل نیست:
ﯗﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣﯤ ﭽ ﯔ ﯕ ﯖ
چ (روم)30: ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ
یعنككی :ايككن سككرشتي اسككت كككه خداونككد مردمان را بر آن
سككرشته اسككت .نبايككد سككرشت خدا را تغييككر داد (و آن را از
خداگرائي بككككه كفرگرائي ،و از دينداري بككككه بيدينككككي ،و از
راسكتروي بكه كجروي كشانكد) .ايكن اسكت ديكن و آئيكن محككم و
استوار ،و ليكن اكثر مردم (چنين چيزي را) نميدانند.
صلی نازل همراه بكا ایكن رسكالت خدا شریعكت و قوانیكن مف ّك
فرمود کكككه در برگیرندهی تمام جوانكككب زندگكككی « انسكككان »
اسكت ،و قواعكد و مبادی اصكولی ثوابكت و متغیّرات را برایكش
وضككع کرد ،متغیّرات برای مراحككل پیشرفككت اوضاع و تغییككر
شرایط و زمان و مکان ،و برای مسائلی که با تغییر شرایط و
پیشرفككت زمان و مکان قابككل تغییككر نیسككتند احکام تفصككیلی و
قوانیككن جزئی ثابككت و غیككر قابككل تغییككر را وضككع کرد ،...و
همچنیككن شریعككت آخریككن رسككالت بككا مبادی کلّی ،و احکام
تفصككیلی ،محتوی کلی ّكه مایحتاج زندگككی انسككان ،از شروع ایككن
رسككالت تككا آخككر زمان اسككت ،و برای اینکككه مسككتمر ،و پویككا و
متجدّد بكه دور ایكن محور و داخكل ایكن حلقكه بچرخكد ضوابكط و
توجیهات و تشریعات و تنظیمات وضع نمود(.»)1
قرآن در چنكد مورد بكه ایكن معنكی -کمال و فراگیری اسكلم-
اشاره کرده و می فرماید:
ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭽﭟ ﭠ ﭡ ﭢ
ﭭﭮ ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ چ (نل)89:
یعنكی :مكا ايكن كتاب (آسكماني) را بر تكو نازل كردهايكم ككه
بيانگكر همهچيكز (امور ديكن مورد نياز مردم) و وسكيله هدايكت و
مايككه رحمككت و مژدهرسككان مسككلمانان (بككه نعمككت جاويدان
يزدان) است.
همچنین خداوند متعال فرمود:
-1در جلد اوّل این سلسه اندکی از افترائات یهود دربارهی خدا را بیان کرده ایم ،و دربش اوّل این
کتاب هم به بر خی ازتمتهای آن ا بر پیا مبان را ن یر یادآور شد یم،در ا ین ق سمت هم یک نو نه از
تریف را ذکر می کنیم که تورات را بصورت متناقض کرده ،نص و عبارت اصلی تورات این است« :
یکانه پسر مبوبت را بگیر و ذبح کن » ،این پسر اساعیل بود ،ولی یهود خوشایند نبودند از اینکه
اساعیل و فرزندانش که عرب از نسل ایشان بود بدین فضل نائل گردند ،از ا ین رو واژهی اسحاق را
وارد کرد ند تا آن برتری را به خود ن سبت ده ند ،و نص مذکور در تورات تر یف شدهی امروز به ا ین
صورت در آمد« :یگانه پسری که دوست داری اسحاق را بگیر و ذبح کن »(سفر تکوین ،اصحاح
دوّم،فقره ( .))2ولی ک سی که عبارت تورات را تر یف کرده ،متوجّه بنود که با ن صوص دی گر تورات
تنا قض و تضاد بوجود آورده ،زیرا در تورات آمده که ا ساعیل زما نی به دن یا آ مد که ابراه یم در سن
هشتاد و شش سالگی بود ،به ا صحاح شانز هم سفر تکو ین نگاه کن از سفر تکو ین ،بنابر ا ین یگا نه
فرزند ابراهیم در آن موقع اساعیل بوده ،چون در تورات آمده که وقتی اسحاق به دنیا آمد عمر ابراهیم
صد سال بود (اصحاح بیست و یکم از سفر تکوین ،فقرهی ( .) )5دیدی چگونه خداوند متعال حیله
250
پیامبران و رسالت الهی
و دسیسهی آنا را رسوا کزده و تریف و تبدیلشان را آشکار ساخت ،و در فصل «بشارات » به این
تریف اشاره کرده ام.
-1ی کی از ا سباب ح فظ قرآن ا ین ا ست که خداو ند ح فظ و تلت آن را آ سان کرده هانگو نه که می
فرماید (:وََل َقدْ يَ سّ ْرنَا اْلقُرْآ َن لِل ّذكْرِ َف َهلْ مِن ّم ّدكِرٍ) (قمر )22:یعنی :ما قرآن را ساده و آسان ساختهاي ،
آيا پندپذير و عبتگيي هست؟.
پیامبران و رسالت الهی
251
دین واحد
رسكالتهای پیامكبران از جانكب خداونكد دانای حکیكم و خبیكر نازل
شده اند ،از این رو نمایانگر یک راه مستقیم هستند که اوّل تا
آخر همگی سالک آن راه بودند ،در اثنای عرضه و بیان دعوت
پیامكبران کكه قرآن بدان اشاره کرده جملگكی بكه یكک دیكن واحكد
دعوت میکنند که اسلم است:،
ﭽ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چﭽ چ (آل عمران ،)19:یعنككی :بيگمان ديككن
(حق و پسنديده) در پيشگاه خدا اسلم (يعني خالصانه تسليم
فرمان الله شدن) اسككت (و ايككن ،آئيككن همككه پيغمككبران بوده
اسكت) .چون اسكلم بكه تعبیكر قرآن نام یكک دیكن خاص نیسكت،
بلکكه اسكم آن درن واحكد و مشترک اسكت کكه همكه انبیاء بدان
دعوت کردند ،نوح می گفت:
چ ﭽ ﭾ ﭿﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﭽ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹﭺ ﭻ
ﮄ ﮅ ﮆ چ (یونس.)72:
یعنكی :و بكه مكن دسكتور داده شده اسكت ككه (همكه كار و بار
خود را بدو حوالت دارم و) از زمره تسكككككككككليمكنندگان (امور
زندگي به خدا و فرمانبرداران اوامر الله) باشم.
و اسلم آن دین است که خداوند پدر انبیاء را بدان فرمان
داد و فرمود:
ﭽ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ چ (بقره.)131:
یعنكی :آن گاه ككه پروردگارش (همراه بكا نمودن نشانهكها و
آيات كونكي و نفسكي) بدو گفكت( :بكه يگانگكي خدا اقرار كن و)
اخلص داشتكه باش .گفكت( :اقرار كردم و سكر بر آسكتان تكو
سائيدم و) خالصانه تسليم پروردگار جهانيان گشتم.
همچنیكن ابراهیكم و یعقوب هكر دو پسكرانشان را بكه اسكلم
توصیه کردند و گفتند:
ﭽ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ
ﯕ ﯖ ﯗ چ (بقره)132:
و ابراهيككم فرزندان خود را بككه ايككن آئيككن سككفارش كرد ،و
يعقوب (نوه او نيككز چنيككن كرد .هككر كدام بككه فرزندان خويككش
252
پیامبران و رسالت الهی
یعنی :هود به قوم عاد گفت :اي قوم من!جز الله تعالی را
ق نداريد. نپرستيد و (بدانيد) جز او معبود بر ح ّ
و صالح به قومش می فرمود:
ﭽ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣﯤ
ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ
ﯼ ی چ (اعراف.)73:
یعنكی :اي قوم مكن! تنهكا الله را بپرسكتيد و (بدانيكد) جكز او
معبود بر حق نداريد.
و گاهی هم این قضیه بدین صورت در قرآن بیان می شود
که با نص صریح یاد آوری می کند که همه پیامبران برای این
مهم ارسال شدند ،آنجا که می فرماید:
ﭝ ﭞ ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜ
ﭟ ﭠ چ
(انبیاء)25:
یعنی :ما پيش از تو هيچ پيغمبري را نفرستادهايم ،مگر اين
ككه بكه او وحكي كردهايكم ككه :معبودي جكز مكن بر حكق نيسكت،
پس فقط مرا پرستش كنيد.
برخكی اوقات بكا ذکكر سكیرهی یکایكک انبیاء و پیروانشان آنهكا
مت واحكد را در یكک سكلک و رشتكه تنظیكم کرده و از آنهكا یكک ا ّك
بوجود می آورد:
ﭽ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ چ (انبیاء.)92:
یعنی :اين (پيغمبران بزرگي كه بدانان اشاره شد ،همگي)
ملّت يگانهاي بوده (و آئيكن واحكد و برنامكه يكتائي دارنكد) و مكن
پروردگار همه شما هستم ،پس تنها مرا پرستش كنيد (چرا كه
ملّت واحد ،با برنامه واحد ،بايد روبه خداي واحد كند).
و گاهی اوقات هم « دین و ملّت »به عنوان استجابهی خدا
و تحقّكق بخشیدن بكه بندگكی او معّرفكی کرده ،و کسكانی را کكه
بر خلف این عمل کنند را به سفاهت و گمراهی توصیف می
کند ،همانگونه که می فرماید:
ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎﮏ ﮐ ﮑ ﮒ ﮓگ گ ﭽ ﮆ ﮇ
ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ چ (بقره.)130:
یعنی :چه كسي از آئين ابراهيم رويگردان خواهد شد مگر
آن (نادانككي) كككه خود را خوار و كوچككك داشتككه و (انسككانيّت و
عقل خويش را به بازيچه گيرد و ناچيز دارد؟).
و « ملّت » ابراهیم را اینگونه معّرفی می کند:
ﭽ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ چ (انعام:
.)79
پیامبران و رسالت الهی
255
یعنی :بيگمان من رو به سوي كسي ميكنم كه آسمانها و
زمين را آفريده است ،و من (از هر راهي جز راه او) به كنارم
و از زمره مشركان نيستم.
و گاهی هم در قالب بیان وصیّت انبیاء برای پیامبران بعدی
این دعوت توحیدی همه را بیان می کند ،مانند:
ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ ﭽ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ
1
چ
(بقره)133:
مد را تكذيكب یعنكی :آيكا (شمكا يهوديان و مسكيحيان ككه مح ّك
مينمائيد و ادّعاء داريد كه بر آئين يعقوب هستيد) هنگامي كه
مرگ يعقوب فرا رسكككيد ،شمكككا حاضكككر بوديكككد (تكككا آئينكككي را
بشناسككيد كككه بر آن مرد؟) .آن هنگامككي كككه بككه فرزندان خود
گفكت :پكس از مكن چكه چيكز را ميپرسكتيد؟ گفتنكد :خداي تكو،
خداي پدرانككت ابراهيككم و اسككماعيل و اسككحاق را كككه خداونككد
يگانه است.
و یككا بككا نككص صككریح وحدت دیككن تشریككع شده برای همككه
پیامبران بزرگوار را یادآور می شود ،مثل:
ﭽﭹ ﭺ ﭻ چ ﭽ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ
گ گ ﮖ ﮉ ﮊژ ﮌ ﮍ ﮎ ﮏ ﮐ ﮑﮒ ﮓ
ﮗ ﮘﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ چ (شوري)13:
يعنكي :خداونكد آئينكي را براي شمكا (مؤمنان) بيان داشتكه و
روشكن نموده اسكت ككه آن را بكه نوح توصكيه كرده اسكت و مكا
آن را بكه تكو وحكي و بكه ابراهيكم و موسكي و عيسكي سكفارش
نمودهايكم (بكه همكه آنان سكفارش كردهايكم ككه اصكول) ديكن را
پابرجا داريد و در آن تفّرقه نكنيد و اختلف نورزيد.
-1درسنّت ثابت است که نوح هم پسرش را به این امر توصیه کرد ،عبدال بن عمرو روایت کرده که
ر سول خدا فرمود « :وق تی که وق تی وفات نوح فرا ر سید به پ سرش گ فت :من تئ را به انام دو چ یز
توصیه می کنم و از انام کار دیگر تو را باز می دارم ،تو را به ل اله الّ ال امر می کنم ،زیرا اگر آسانا و
زمین دریک کفهی ترازویی گذاشته شود و ل اله ا ّل ال هم درکفهی دیگر آن باشد ،این کلمه سنگین
تر است ،و چنانچه آسانای هفتگانه یک حلقهی بسته شده و مغلق باشند ل اله الّال و سبحان ال و بمده
آن را در هم می شکند ،که واقعا ناز و ذکر هر چیزی است،و با آن مردم روزی داده میشوند ،و تو را از
شرک و تکبّر بازدارم» .روایست البخاری در الدب الفردص ،548واحدس ،2/169،170،226و بیهقسی
در الساء (79هندیه) نگاه کن به سلسله الحادیث الصحیحة حدیث شاره .134
256
پیامبران و رسالت الهی
مسائل عقیده
دعوت بكه توحیكد و یکتكا پرسكتی ،یگانكه قضیهی مشترک و مورد
اتّفاق بیكن همكه رسكالتهای آسكمانی نیسكت ،بلکكه موارد اتّفاق
متعدّد و زیادنكككد ،از جمله امور اعتقادی کكككه تصكككوّر واحكككد و
اسككاس واحككد را نزد همككه انبیاء و پیروانشان تشکیككل میدهككد،
سلم -برانگیختكه شدن بعكد نخسكتین رسكول خدا نوح – علیكه ال ّك
از مرگ و حشككر و حسككاب قیامككت را بككه قومككش تذک ّ كر داد و
فرمود:
ﮇ چ ﭽچ ﭽ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ
(نوح.)18-17:
یعنككی :خدا اسككت كككه شمككا را از زميككن بككه گونككه شگفتككي
آفريده اسكت .سكپس شمكا را بكه همان زميكن بر ميگردانكد ،و
بعككد شمككا را بككه گونككه شگفتككي (زنده ميگردانككد و) از زميككن
بيرون ميآورد.
و آنهكككا را از وجود فرشتكككه و پری آگاه کرده بود ،لذا کفّار
قومش گفتند:
ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮨ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﭽ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ
ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﮭ
ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ چ (مؤمنون.)25-24:
یعنكی :اشراف و سكران كافكر قوم او گفتنكد :ايكن مرد جكز
انسكاني همچون شمكا نبوده (و در ادّعاي نبوّت دروغگكو اسكت)
ولي او (بكككا ايكككن ادّعاء) ميخواهكككد بر شمكككا برتري گيرد (و
خويشتكن را سكرور و آقاي شمكا گردانكد) .اگكر خدا ميخواسكت
(پيغمكبري را بكه ميان مكا روانكه كنكد) حتما ً فرشتگانكي را (براي
ايكن منظور) ميفرسكتاد .مكا چنيكن چيزي را در (تاريكخ) پدران
پيشيكن خود نشنيدهايكم (ككه انسكاني ادّعاي نبوّت كنكد و خود را
نماينده خدا بداند).
او فقط مردي است كه مبتل به نوعي از جنون است ،پس
بايكد مد ّكتي درباره او صكبر كنيكد (تكا مرگ او فرا رسكد يكا از ايكن
ديوانگي بهبودي يابد).
و دعوت بسككوی ایمان بككه قیامككت هككم در دعوت ابراهیككم
واضح و روشن ،آنگونه که قرآن می فرماید:
پیامبران و رسالت الهی
259
ی ی ﯼ ی ﭽ
ﰊ ﰈﰒﰒﰒﰒﰒﰒﰒ ﰉ
چ (بقره)126: ﰐﰒ ﰒﰒ ﰎﰒ
یعنكی :و (بكه ياد آوريكد) آن گاه را ككه ابراهيكم گفكت :خداي
من! اين (سرزمين) را شهر پر امن و اماني گردان ،و اهل آن
را -كسكاني ككه از ايشان بكه خدا و روز بازپسكين ايمان آورده
باشنكد -از ميوههاي (گوناگونكي ككه در آن پرورده شود يكا بدان
آورده شود ،و ديگكر خيرات و بركات زميكن) روزيشان رسكان و
بهرهمندشان گردان( .خدا پاسككخ داد و) گفككت( :دعاي تككو را
پذيرفتكم ،ولي در ايكن عمكر كوتاه دنيكا ،بر ايكن خوان يغمكا چكه
دشمن چه دوست) و كسي را كه كفر ورزد ،مدّت كوتاهي (از
ثمرات و خيرات ايكن جهان) بهرهمنكد ميگردانكم و سكپس او را
(روز رسككتاخيز) بككه عذاب آتككش (دوزخ گرفتار و) ناچار
ميكسازم ،و (سكرانجام و سكرنوشت ايكن گونكه افراد) چكه بكد
سرانجام و سرنوشتي است!.
و دردعوت موسی موضوع روز آخرت با وضوح بیشتری به
چشكم مكی خورد ،از آن جهكت مكی بینیكم وقتكی کكه ایمان مكی
آورند ،و برای خدای یکتا به سجده می افتد در جواب تهدیدات
فرعون می گویند:
ﭽﯨ ﯩ
ﯼ ی ی ی
ﰎﰒﰒﰒ ﰈﰒﰒﰒﰒﰒﰒﰒ ﰉ ﰊ
ﰐﰒ ﰒﰒ
چ
(طه.)76-73:
یعنككی :مككا بككه پروردگارمان ايمان آوردهايككم تككا ببخشايككد
گناهان مكككا را و جادوگريهائي را ككككه بدان وادارمان ميكردي.
خدا بهتككر (از هككر كسككي) و پايدارتككر (از هككر قدرتككي) اسككت.
(سكاحران سكپس چنيكن ادامكه دادنكد و گفتنكد ):بيگمان هكر ككه
(بيايمان و) گنهكار به پيش پروردگارش رود ،دوزخ از آن او
است .در آنجا نه ميميرد (تا از دست عذاب رهائي يابد) و نه
زنده ميمانكد (آن گونكه ككه بايكد زيسكت و از نعمتهكا لذ ّت برد و
بهرهمنككد گرديككد .بلكككه براي هميشككه در ميان مرگ و زندگككي
دسكت و پكا ميزنكد) .و هرككه بكا ايمان و عمكل صكالح بكه پيكش
پروردگارش رود ،چنيكككن كسكككاني داراي مراتكككب وال و منازل
بالينكد( .آن منازل و مراتكب) باغهاي (بهشكت جاويدانكي) اسكت
كككه جاي ماندگاري اسككت ،و در زيككر (قصككرها و درختهاي) آن
رودبارها جاري است ،و جاودانه در آنجا ميمانند ،و اين (چنين
260
پیامبران و رسالت الهی
قواعد عمومی
کتابهای آسكمانی قواعكد و ضوابكط عامكه ای را کكه بایكد بشری ّكت
در همكه دورانهكا و عصكر هكا آنهكا را بكه خاطكر بسكپارد برایشان
تثبیككت کرده ،ماننككد قواعككد پاداش و مجازات ،بدینصككورت کككه
انسكان بر همكه کردار و اعمالش مورد محاسكبه و بازخواسكت
قرار گرفتككه ،و بر گناه و خطاهایككش مورد مجازات قرار مككی
گیرد ،و بار گناه دیگران را بر دوش نمكی کشكد ،همانگونكه کكه
فقكط بر کردار نیكک و تلش خویكش پاداش نیكک دریافكت مكی
کند ،و پاداش سعی هر کس به غیر خود تعلّق ندارد ،همانگونه
که قرآن می فرماید:
ﯼ ﭽ
ﰈﰒﰒﰒﰒﰒﰒﰒﰒ ﰉ ﰊ ی ی ی
چ (نم.)40-36:
یعنككی :يككا بدانچككه در تورات موسككي بوده اسككت ،مطلع و
باخكبرش نكردهانكد؟ ا از آنچكه در صكحف ابراهيكم بوده اسكت،
مطلع و باخبرش نكردهاند؟ ابراهيمي كه (قهرمان توحيد بوده
-1از جله رهنمودهای انبیاء بعد از آن حج بسوی بیت ال است ،زیرا موسی و یونس حج کرده اند،
هانگو نه که در صحصح م سلم از ا بن عباس روا یت شده که فرمود :هراه ر سول ال ص ب ین مکّه و
مدینه راه می رفتیم ،از درّه ای عبور کردیم ،فرمود :اینجا کجاست؟ گفتند :وادی ازرق است ،فرمود:
« گویسی بسه موسسی نگاه مسی کنسم(مقداری در مورد رنسگ و موی او بثس کرد )،کسه دو انگشتسش در
گوششهایش گذاشته و با لبیک لبیک بسوی خدا باز می گردد و ازاین درّه عبورمیکند » ،سپس به
راه رف ت ادا مه داد یم تا ر سیدیم به راه ب ین دو کوه ( ثنیّه ) ،فرمود :ا ین کدام ثنیّه ا ست؟ عرض
کرد ند :هرش یا ل فت ا ست ،فرمود « :گو یی اکنون مو سیرا می بی نم که با لب یک ازاین جا عبور
میکند سوار بر شتر سرخش ،و یک جبّهی پشمی بر تن دارد ،و لام شتر را در دست گرفته » (الشکاة
الصابیح .)3/116
پیامبران و رسالت الهی
265
سلم -یكا تجاوزگری بكه بشكر و احوال آنهكا باشكد
پیامكبر-علیكه ال ّك
مانند راهزنی و کم فروشی و گران فروشی.
اختلف شریعتها
پیامكككبران بر دیكككن واحدی (اسكككلم) متفقنكككد ،و اختلف در
شریعككت هاسككت ،شریعككت موسككی بككا شریعككت عیسككی فرق
مد ص هككم در مواردی بكا هكر دو متفاوت دارد ،و شریعككت مح ّك
است ،خداوند متعال می فرماید:
ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊژ ﮌ ﮍ ﮎ ﭽﭿ ﮀ
ﮏ ﮐﮑ ﮒ ﮓ گ گ ﮖ ﮗ ﮘﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞﮟ ﮠ
ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬﮭ ﮬ ﮭﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ
ﯗ ﯘ ﯙ چ (مائده.)48: ﯕ ﯖ
یعنككی( :اي مردم!) براي هككر مل ّككتي از شمككا راهككي (براي
رسككككيدن بككككه حقائق) و برنامهاي (جهككككت بيان احكام) قرار
دادهايم.
ّ
معنككی آیهی فوق ایككن نیسككت کككه شریعتهككا بکلی بككا هككم
جه کنی میبینی که در مسائل اختلف دارند ،زیرا اگر به آنها تو ّ
اسكاسی کامل ً متفكق انكد ،همانگونكه کكه در موضوع تشریكع نماز
و روزه و زکات و حج امتهای سابق ازجانب خدا ذکر شد ،بلکه
اختلف آنها تنها در برخی تفاصیل است.
بنابرایكن تعداد نمازهكا و شروط و ارکان آن ،مقادیكر زکات،
و مواضكع حكج و امثال اینهكا گاهكی از شریعتكی تكا شریعكت دیگكر
متفاوت است ،و نیز خداوند چیزی را به خاطر حکمتی در یک
شریعكت حلل کرده ،در شریعتكی دیگكر تحریكم نموده بكه خاطكر
حکمتی دیگر.
در اینجا سه نمونه از اختلف شرایع را یادآور میشویم:
اول :روزه دار موقكككككع غروب آفتاب افطار مكككككی کرد ،و
خوردن و آشامیدن و نزدیکكككی بككا همسكككرش تكككا طلوع فجكككر
برایش مباح بود مادامی که خوابش نبرد ،ولی چنانچه قبل از
طلوع فجككر مككی خوابیككد دیگككر تككا غروب روز بعككد خوردن و
آشامیدن و تماس جنسكی بكا همسكر بر او حرام مكی شكد ،ولی
مت اسلم تخفیكف داد و خداوند متعال ا ین حکكم را برای این ا ّك
در تمام طول شكب ،چكه بخوابكد چكه نخوابكد خوردن و آشامیدن
و جماع برایكككش مباح اسكككت ،خداونكككد متعال ایكككن موضوع را
اینگونه بیان فرمود:
ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗپ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞﭟ ﭠ
ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭡ ﭢ ﭣ
266
پیامبران و رسالت الهی
ﭽ ﭾﭿ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ ﭯ ﭰ ﭱﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ
......چ (بقره.)187 :
آميزش و نزديككي بكا همسكرانتان در شكب روزهداري حلل
گرديده اسكت .آنان لباس شماينكد و شمكا لباس آنانيكد (و دوري
از آميزش بككا يكديگككر برايتان بسككي رنجآور اسككت) .خداونككد
ميدانسككت كككه شمككا (از لذائذ نفسككاني ميكاسككتيد و معتقككد
بوديكد ككه شبهكا بعكد از بخواب رفتكن ،همخوابگكي بكا همسكران
حرام اسكت و) بر خود خيانكت ميكرديكد .خداونكد توبكه شمكا را
صك صكريح، پذيرفكت و شمكا را بخشيكد .پكس هماكنون (ككه بكا ن ّ
همخوابگي آزاد است) با آنان آميزش كنيد و چيزي را بخواهيد
كه خدا برايتان لزم دانسته است (همچون بقاي نسل و حفظ
ديكن و آبرو و پاداش اخروي) ،و بخوريكد و بياشاميكد تكا آن گاه
كككه رشتكه بامداد از رشتككه سككياه (شكب) برايتان از هككم جدا و
آشكار گردد .سپس روزه را تا شب ادامه دهيد.
دوم :پوشیدن عورت نزد بنكككی اسكككرائیل واجكككب نبود ،در ّ
حدیثككی کككه شیخیككن روایككت کرده انككد آمده اسككت « کككه بنككی
اسككرائیل برهنككه و لخككت آبتنككی مككی کردنككد ،وهمدیگككر را مككی
نگریستند ،ولی موسی تنها ودرخلوت غسل می کرد »(.)1
سككوّم « :امور محّرم ،ازجمله حرامهایككی کككه خداونككد برای
آدم حلل کرد ازدواج پسككران و دختران او بككا هككم بود ،سككپس
خداونكد بعكد از او ازدواج بكا محارم را برای همیشكه حرام نمود،
همچنیككن ازدواج بككا کنیككز بككا وجود داشتككن همسككر در شریعككت
ابراهیكم مباح بود ،همانگونكه کكه ابراهیكم بعكد از سكاره بكا هاجكر
ازدواج کرد ،ولی خداونكد متعال در تورات اینگونكه ازدواج را بر
بنككی اسككرائیل حرام کرد ،و نیككز ازدواج همزمان بككا دو خواهككر
سلم -دو خواهر را با جایز بوده ،همانگونه که یعقوب – علیه ال ّ
هكم جمكع کرد ،سكپس در تورات بر آنهكا حرام گشكت ،و یعقوب
گوشككت و شیككر شتككر را بر خود حرام کرد ( ،»)2سككبب ایككن
تحریكم کردن آنگونكه کكه در حدیكث آمده ایكن بود کكه « :یعقوب
بكه بیماری شدیدی مبتل گردیكد و ایكن بیماری بكه طول انجامیكد،
بنابرایكن برای خدا نذر کرد که اگكر او را شفكا داد محبوب تریكن
غذا و آشامیدنككككی مورد علقككككه اش را بر خود حرام کنككككد ،و
گوشكت و شیكر شتكر بیكش ازهرخوراکكی دیگكر مورد علقهی او
پیامبران برادرند
رسكول خدا ص برای اتّفاق پیامكبران بر دیكن واحكد و اختلف در
َاتمﰒ
ِنﰒ َعلّات ،وَُأ ّمه ْ
احکام و شرایككع مثالی زد ،و فرمود « :الْأَنْبِيَاء ِإخْوَة م ْ
شَتّ ىَ ،ودِينه مْ وَاحِد » .1یعنكی پیامكبران برادرنكد ،پدرشان یکكی و هكر
کدام مادری دارد.
در روایككت عبدالّرحمككن در صككحیح بخاری « الْأَنْبِيَاء اخوة ل َعلّات»
آمده کكه بمعنكی هویكه هسكتند ،و معنكی حدیكث ایكن اسكت کكه
اصكل دیكن همكه آنهكا یکكی کكه توحیكد میباشكد ،اگكر چكه احکام و
شرایع مختلفی دارند .2
-1روایت طبانی درالکبیر ،صحیح الامع الصّغیر ()1/350و مقق گفته :اسنادش صحیح است.
-2روایت طبانی صحیح الامع الصّغیر ()2/28و ناصر الدّین البانی گفته :اسناد آن حسن است.
270
پیامبران و رسالت الهی