You are on page 1of 329

‫ارث و وصیت‬

‫در شريعت و قانون‬


‫مؤلف‪:‬‬
‫دکتر صلحا سلطان‬

‫رئیس مرکز تحقیقات اسلمی آمریکا‬


‫مدیر مرکز تعلیم اسلمی و فتوی در کولمبوس اوهایو‬
‫بخش فقه اسلمی‪ ،‬دانشکده دارالعلوم‪ ،‬دانشگاه قاهره‬
‫رئیس سابق دانشگاه اسلمی آمریکا‬
‫عضو انجمن فقهی آمریکا و اروپا و هند و اتحادیه‬
‫جهانی علمای مسلمان‬

‫فهرست موضوعات‬
‫موضوعات‬
‫صفحه‬
‫مقدمه ‪6.....................................................................‬‬
‫پیشگفتار ‪11.............................................................‬‬
‫مال در نظام اسلمی ‪11..............................................‬‬
‫فصل اول‪ :‬احكام عمومي در علم ارث‪16...........................‬‬
‫بخش اول‪ :‬ارث از لحاظ لغوی و اصطلحی‪17..................‬‬
‫بخش دوم‪ :‬فضایل علم ارث‪20.....................................‬‬
‫بخش سوم‪ :‬شروط ارث‪23.........................................‬‬
‫بخش چهارم‪ :‬اسباب ارث ‪28........................................‬‬
‫‪2‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫بخش پنجم‪ :‬موانع ارث ‪33............................................‬‬


‫بخش ششم‪ :‬ترکه و حقوقی که به آن تعلق میگیرد‪48........‬‬
‫فصل دوم‪ :‬ارث صاحبان فروض و سهم مشخص‪64...............‬‬
‫بخش اول‪ :‬ارث زن و شوهر‪67.....................................‬‬
‫بخش دوم‪ :‬ارث والدین‪72...........................................‬‬
‫بخش سوم‪ :‬ارث پدربزرگ و مادربزرگ‪84.......................‬‬
‫بخش چهارم‪ :‬ارث دختران و دختران پسر‪113..................‬‬
‫بخش پنجم‪ :‬ارث خواهر تنی یا پدری ‪128.........................‬‬
‫بخش ششم‪ :‬ارث فرزندان مادری ‪141...........................‬‬
‫تمرینات فصل دوم ‪156...............................................‬‬
‫فصل سوم‪ :‬ارث عصبهها ‪160..........................................‬‬
‫بخش اول‪ :‬عصبه در لغت و اصطلحا‪161.........................‬‬
‫بخش دوم‪ :‬انواع عصبهها‪163.......................................‬‬
‫بخش سوم‪ :‬دلیل ارث عصبهها ‪165...............................‬‬
‫بخش چهارم‪ :‬ترجیح میان عصبهها وقتی که چند نفر باشند‪....‬‬
‫‪168‬‬
‫فصل چهارم‪ :‬حجب ‪177.................................................‬‬
‫بخش اول‪ :‬حجب در لغت و در اصطلحا‪178.....................‬‬
‫بخش دوم‪ :‬انواع حجب ‪180..........................................‬‬
‫بخش سوم‪ :‬مسائل حجب‪185......................................‬‬
‫تمرینات فصل چهارم ‪188............................................‬‬
‫فصل پنجم‪ :‬اصل مسأله‪ ،‬عول‪ ،‬رد و تصحیح مسأله‪190..........‬‬
‫بخش اول‪ :‬اصل مسألهها ‪191.......................................‬‬
‫بخش دوم‪ :‬عول ‪197..................................................‬‬
‫بخش سوم‪ :‬رد ‪203....................................................‬‬
‫بخش چهارم‪ :‬تصحیح مسائل‪210...................................‬‬
‫تمرینات فصل پنجم ‪217..............................................‬‬
‫فصل ششم‪ :‬ارث ذوی الرحام‪219...................................‬‬
‫بخش اول‪ :‬ذوی الرحام و نظرات علما در مورد ارث آنها‪.....‬‬
‫‪220‬‬
‫بخش دوم‪ :‬چگونگی ارث ذوی الرحام‪224.......................‬‬
‫فصل هفتم‪ :‬احکام تکمیلی ارث ‪231..................................‬‬
‫بخش اول‪ :‬ارث جنین ‪232...........................................‬‬
‫بخش دوم‪ :‬ارث مفقود ‪241..........................................‬‬
‫‪ 3‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫بخش سوم‪ :‬ارث خنثی ‪246..........................................‬‬


‫بخش چهارم‪ :‬ارث فرزند حاصل از زنا و ملعنه‪249...........‬‬
‫بخش پنجم‪ :‬ارث نابود شدگان و غرق شدگان‪251.............‬‬
‫بخش ششم‪ :‬تخارج ‪254..............................................‬‬
‫تمرینات فصل هفتم ‪259..............................................‬‬
‫فصل هشتم‪ :‬وصیت و احکام آن ‪261.................................‬‬
‫بخش اول‪ :‬وصیت‪ ،‬مشروعیت و حکم آن‪262...................‬‬
‫بخش دوم‪ :‬ارکان وصیت ‪268........................................‬‬
‫بخش سوم‪ :‬مبطلت وصیت ‪286...................................‬‬
‫بخش چهارم‪ :‬موانع وصیت ‪290.....................................‬‬
‫تمرینات فصل هشتم ‪292............................................‬‬
‫فصل نهم‪ :‬انواع وصیت و تزاحم آنها ‪294............................‬‬
‫بخش اول‪ :‬انواع وصیتهای اختیاری ‪295...........................‬‬
‫بخش دوم‪ :‬وصیت واجب‪299.......................................‬‬
‫بخش سوم‪ :‬تزاحم وصیتها ‪314......................................‬‬
‫تمرینات فصل نهم ‪322................................................‬‬
‫خاتمه‪ :‬مراحل کاربردی حل مسائل ارث و وصیت‪323........‬‬
‫جواب تمرینات فصل اول ‪328......................................‬‬
‫جواب تمرینات فصل دوم ‪334.......................................‬‬
‫جواب تمرینات فصل سوم ‪344.....................................‬‬
‫جواب فصل چهارم ‪347...............................................‬‬
‫جواب تمرینات فصل پنجم ‪351......................................‬‬
‫جواب تمرینات فصل ششم‪356....................................‬‬
‫جواب تمرینات فصل هفتم ‪360.....................................‬‬
‫جواب تمرینات فصل هشتم ‪367....................................‬‬
‫جواب تمرینات فصل نهم ‪372.......................................‬‬
‫‪4‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫مقدمه‬
‫سپاس خدایی را که هستی را آفریککد و قککرآن را نککازل کککرد و‬
‫قوانین و ضوابط را گذاشت تا در سککایه شککریعت وی تمککامی‬
‫جن و انس خوشبخت باشند‪ ،‬و سلم و درود بر بهترین افککراد‬
‫بشککر‪ ،‬سککید و سککرور مککا محمککد )ص( و بککر آل و اصککحاب و‬
‫پیروان راستین ایشان‪.‬‬
‫اما بعد‪:‬‬
‫این کتاب را با هدف قرب و نزدیکی به خداونککد تککألیف کککرده‬
‫ام تا در جاودانگی این علم )علم میراث( سککهیم باشککم و بککه‬
‫دست فراموشی سپرده نشود‪ .‬و این علم‪ ،‬اولین علمی است‬
‫که از امت برداشته و گرفته خواهد شد‪.‬‬
‫همچنان که پیکامبر )ص( بکه مککا خککبر داده اسککت‪ .‬كککه در آخککر‬
‫الزمان همه علوم دینککی از کتککاب و سککینه حافظککان برداشککته‬
‫خواهد شد و همچنین این کتاب کمکی باشد برای دانش جویان‬
‫عزیزی که مککی خواهککد نسککبت بککه ایککن علککم شککناخت داشککته‬
‫باشند و برای علقمندان این شریعت پاک که مککی خواهنککد از‬
‫آن بهره بگیرند‪ ،‬شاید که ما نیز از زمره علمای نیکوکار قککرار‬
‫بگیریم‪.‬‬
‫‪ 5‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫حقیقککت ایککن اسککت کککه در ایککن علککم‪ ،‬علمککای قککدیم و جدیککد‬


‫کتابهای زیادی نوشککته انککد ولککی مککن در ایککن کتککاب بککر نکککات‬
‫اضافه و بر آنها تأکید کرده ام‪ ،‬از جمله مهمترین آنها‪:‬‬
‫‪ -1‬آسان بودن تمرینات آن و روشککهای حککل آنهککا و توضککیح‬
‫مسایل پیچیده و بیان آنها در یک عبارت و جمله ساده و‬
‫خلصهای مشخص و معین یککا دسککته بنککدیهای جدیککد کککه‬
‫دانشجویان و طلب علم – در هر مقطککع سککطحی – آن‬
‫را بخوانند تا اینکه مهارت پیدا کنند‪.‬‬
‫‪ -2‬وفور مثالها به شکل جدولهای ساده‪ ،‬که بککا ایککن مثالهککا‬
‫اشکالت برطرف می شود‪ .‬و در علم ارث مثال همککان‬
‫محور اصلی است که احکام بر آنها نازل شده اسککت‪ .‬و‬
‫درست کردن مثالهایی به شکل جککدولهای قابککل فهککم و‬
‫راحت‪ ،‬به طوری که خیلی سریع به ذهن مخککاطب مککی‬
‫رسد‪.‬‬
‫‪ -3‬افزودن ابیاتی از متن کتاب الرحبیککة بککرای کسککانی کککه‬
‫برای فهمیدن از حفظ کردن استفاده مککی کننککد تککا ایککن‬
‫علم برای دانشجویان از لحاظ فهم و حفظ با هم جمککع‬
‫شود‪.‬‬
‫‪ -4‬بیان دلیل شرعی گرفته شککده و توثیککق شککده از منککابع‬
‫اصلی‪.‬‬
‫‪ -5‬بررسی فقهی بسککیاری از مسککایل همککراه بککا انتخککاب و‬
‫ترجیح یکی از آنها که تفکر فقهی محقق را توانگر مککی‬
‫سازد‪ .‬از جمله این مسایل که بررسی کرده ام و خودم‬
‫یک رأی را در آن ترجیح داده ام عبارتند از‪:‬‬
‫الف‪ -‬مدت زمککانی کککه در سککایه وسککایل ارتبککاطی معاصککر‬
‫برای شخص گم شده می توان حکم تعیین کرد‪.‬‬
‫ب‪ -‬اینکه قتل غیککر عمککد و خطککا مککانع ارث مککی باشککد بککر‬
‫خلف قانون مصر‪.‬‬
‫ج‪ -‬مسلمان از غیر مسلمان )غیر حربی( ارث می برد‪.‬‬
‫د‪ -‬اختلف ملتهای کافر با هم‪ ،‬مانع ارث بککردن آنهککا از هککم‬
‫نمی شود‪.‬‬
‫هک ‪ -‬واجب بود پرداخککت دیککون مربککوط بککه خداونککد غیککر از‬
‫واجب بودن پرداخت دیون بندگان‪.‬‬
‫‪6‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫و‪ -‬مراسم به خاکسپاری و کفن و دفککن زن بایککد از امککوال‬


‫شوهرهش باشد و نباید از مال خود زن باشد هککر چنککد کککه‬
‫ثروتمند باشد‪.‬‬
‫ز‪ -‬ترجیککح گرفتککن یککک سککوم بککاقی بککرای مککادر در مسککأله‬
‫مشترکه‪.‬‬
‫حا‪ -‬ترجیح اشتراک جد و اخوه تا زمانی که سهم ارث کمتر‬
‫از یک ششم نباشد‪.‬‬
‫ط‪ -‬ترجیح وجوب رد برای زوجین همانطور که در عول نیز‬
‫این گونه است‪.‬‬
‫خ‪ -‬جایز بودن وصیت بچه ای که بککه بلککوغ شککرعی رسککیده‬
‫است‪.‬‬
‫ک‪ -‬ضرورت اشتراط موافقت قاضی بر وصککیت و ارث تککا‬
‫بر وجود یک هدف شرعی مورد قبول تاکید کند‪.‬‬
‫ل‪ -‬عکککدم صکککحت محکککدود ککککردن وصکککیت واجکککب بکککه‬
‫فرع)فرزندان( فرزند مرده ای که پککدرش در زمککان زنککده‬
‫بودن جدش مرده است‪.‬‬
‫م‪ -‬لزم است که یککک بنککد در وصککیت واجککب اضککافه شککود‬
‫مبنی بر اینکه فرع فرزند مرده بککا وصککیت واجککب نبایککد از‬
‫کسی که به شخص مرده نزدیکتر بوده‪ ،‬بیشتر ارث بگیرد‪.‬‬
‫و این تنها شامل یک سوم نیست‪.‬‬
‫‪ -6‬با وجود این بررسیها و ترجیحها ولککی راه حککل بسککیاری‬
‫از مسائل فقط باید از طریق قککانون ارث و وصککیت مصککر‬
‫باشد که در هر بخش از کتاب موارد آن ذکر شده است‪.‬‬
‫‪ -7‬رمزهایی را برای اختصککار و فهککم بهککتر در کتککاب آورده‬
‫ام؛ از جمله‪:‬‬
‫‪ -‬ب‪ .‬ع‪ :‬مقداری که برای عصبه باقی می ماند و یا عصککبه‬
‫بالنفس یا بالغیر و یا مع الغیر آن را می گیرد‪.‬‬
‫‪ -‬م‪ :‬محجوب‪ ،‬کسکی ککه حجکب حرمکان ش ده و بکه دلیکل‬
‫وجود یک نفر دیگر ارث به او نمی رسد‪.‬‬
‫‪ -‬ش‪ :‬برادر شقیق یا خواهر شقیقه‪.‬‬
‫‪ -8‬حجم این کتاب در اندازه متوسط چاپ شده است و نه‬
‫بسیار کوچک و نه بسیار بکزرگ و خسکته کننکده اسکت‪ .‬بکه‬
‫گونه ای کککه بسککیاری از دانشککجویان دانشککگاهها و امامککان‬
‫مسجد در غرب به طور خاصی از آن استفاده می کنند بککه‬
‫‪ 7‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫طوری که اگر دادگاههای شرعی وجود نداشککته باشککند کککه‬


‫مسلمانان برای قضاوت به آن پناه ببرنککد و در احکککام ارث‬
‫و وصیت از آن کمک بگیرند‪ ،‬می توانند از افرادی کککه ایککن‬
‫کتاب را در دسترس دارند و آن را مطالعه کرده انکد ب رای‬
‫قضاوت در احکام ارث و وصیت کمک بگیرند‪.‬‬
‫تمرینهایی که در آخر هر فصککل آورده شککده و حککل آنهککا در‬
‫آخر کتاب ب ر اس اس ب الترین روشکهای تربیکتی معاصکر و‬
‫ارزشیابی ملکه حفظ و فهم و تحلیل و قدرت حل مسککایل‬
‫است‪ .‬به طوری که پیشنهاد می شود که دانشجو در پایککان‬
‫هر فصل به حکل ایکن مسکایل بکپردازد و سکپس آنهکا را ب ا‬
‫جوابهای آخر کتاب تطککبیق دهککد‪ .‬و اگککر جککواب خککودش را‬
‫درست دید خکدا را شکککر کنککد و اگککر آن را درسککت نیککافت‬
‫دوباره به حکل آن بکپردازد و آن فصکل را دوبکاره بخوانکد و‬
‫سپس به حل تمرینها بککپردازد و آنهککا را بکا جکواب مقایسکه‬
‫کند تا اینکه خودش بتواند به هر سؤالی که در کتاب آمککده‬
‫جواب دهد‪.‬‬
‫در پایان به دانشجویان علم ارث توصیه می کنم کککه صککبر‬
‫پیشه کنند و به درستی این علم را دنبال کننککد تککا اصککول و‬
‫فروع این علم را فرا بگیرند تا آن را در عقل و وجککود ایککن‬
‫امت زنده نگه دارنککد‪ ،‬امککتی کککه از خداونککد میخککواهیم کککه‬
‫میراث زمین و آبادانی آن را طبق روش و منهج خداونککد و‬
‫تمدن اسلم قرار بدهد‪.‬‬
‫و من امیدوارم که هر کس که اقدام به تصککحیح و تصککویب‬
‫این کتاب میکنککد‪ ،‬آن را بککه مککن خککبر دهککد و امیککدوارم کککه‬
‫دعای خود را بدرقه راه ما قرار دهککد و خداونککد آسککمانها و‬
‫زمین در بهشت برین ما را بککا بزرگککان انبیککاء و صککالحان و‬
‫شهدا محشور بگرداند چرا که خداوند برترین مولی و یاری‬
‫دهنده است‪.‬‬
‫صلحا الدین سلطان‬
‫بحرین ‪1427‬هـ ‪2006/‬م‬
‫‪8‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫پیشگفتار‬
‫مال در نظام اسلمی‬
‫شریعت اسلم برای رعککایت مصککلحت در دو دنیککا گذاشککته‬
‫شده است‪ .‬ابن قیککم میگویککد‪ :‬مبنککا و اسککاس شککریعت بککر‬
‫اساس حکمت و مصلحت بندگان در زندگی دنیککا و قیککامت‬
‫است‪ ،‬پس شریعت‪ ،‬عدل و رحمککت و مصککلحت و حکمککت‬
‫است‪ .‬پس هر مسألهای که از عدل بککه سککتم و از رحمککت‬
‫به ضد رحمت و از مصلحت بککه مفسککدت و از حکمککت بککه‬
‫بیهودگی منجر شد‪ ،‬از شریعت نیست‪ .‬در نککتیجه شککریعت‪،‬‬
‫عککدل خداونککد در میککان بنککدگانش و رحمککت وی در میککان‬
‫‪1‬‬
‫مخلوقاتش و سایه وی بر روی زمینش است‪.‬‬
‫حقیقتا ا ما باید اقرار کنیم که شریعت اسلم تنهککا شککریعتی‬
‫است که دردهای مردم را کاهش میدهککد و جکان و عقککل و‬
‫آبرو و نسل و اموالشان را در یک نظام قانونمنککد کامککل و‬
‫هدفمند حفظ میکند و این کلم خداوند متعال اسککت کککه‪:‬‬
‫‪          ‬‬
‫)نساء‪» (28/‬خداوند می خواهد کار را بر شما آسان کند و‬
‫انسان ضعیف آفریده شده است«‪.‬‬
‫و در جای دیگر میف‏رماید‪      :‬‬
‫‪        ‬‬
‫)نساء‪» (27/‬خداوند می خواهد توبه شما را بپ ذیرد و کس انی ک ه ب ه دنب ال‬
‫شهوات راه می افتند می خواهند که خیلی منحرف گردید«‪.‬‬
‫بنابراین در مییابیم که شریعت اسلما انسان را از چیزی که به آن نیاز دارد‬
‫منع نکسسرده اسسست‪ ،‬ماننسسد‪ :‬خسسوردن و نوشسیدن و ازدواج و بچسسه دار شسسدن و‬
‫امسسسوال و ‪ ...‬خداونسسسد متعسسسال میف‏رمایسسسد‪   :‬‬
‫‪)        ‬اعراف‪» (31/‬و‬
‫بخورید و بیاشامید ولی اسراف و زیاده روی نکنیسسد کسسه خداونسسد مسسسرفان و‬
‫زیادهروی کنندگان را دوست نمیدارد«‪ .‬و همچنین میف‏رماید‪ :‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪)  ‬نور‪» (32/‬م ردان و زن ان خسسود را و غلمسسان و کنیسسزان شایسسسته‬
‫خویش را به ازدواج یکدیگر در آورید اگر فقیسسر و تنگدسسست باشسسند خداونسسد‬
‫آنان را در پرتو فضل خود دارا و بی نیاز می کند‪ .‬بی گمان خداونسسد دارای‬
‫‪ -‬اعلم الموقعین عن رب العالمین‪ ،‬ابن قیم جوزیه )ت ‪751‬هک(‪.3/1 ،‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪ 9‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫نعمت فسسراخ و آگسساه اسسست«‪ .‬و نیسسز میف‏رمایسسد‪    :‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪)    ‬نح ل‪» (72/‬خ دا از جن س خودت ان‬
‫همسرانی برای شما قرار داد و از همسسسرانتان پسسسران و نوادگسسانی بسسه شسسما‬
‫داد و چیزهسسای پسساکیزه ای بسسه شسسما عطسسا کسسرد«‪ .‬و نیسسز میف‏رمایسسد‪ :‬‬
‫‪        ‬‬
‫)نساء‪» (5/‬اموال کم خردان)سف‏هاء( را که در اصل اموال شماست به خسسود‬
‫آنان تحویل ندهید چسسرا کسسه خداونسسد بوسسسیله امسسوال زنسسدگی را برایتسسان برپسسا‬
‫داشته است«‪.‬‬
‫اماما احمد در مسند خود از عمرو بن عاص از پیسسامبر )ص( روایسست کسسرده‬
‫کسسه پیسسامبر )ص( دنبسسال او فرسسستاد و فرمسسود‪ :‬مسسن میخسسواهم تسسو را همسسراه‬
‫لشکری بف‏رستم خداوند تو را سالم و بسسا غنسسایم بگردانسسد و مسسن بسسه آن امسسوال‬
‫علقه خوب ونیک دارما گف‏ت‪ :‬به رسسسول اسس )ص( گف‏تسم‪ :‬مسن بخساطر مسال‬
‫اسلما نیاورده اما بلکه بسسه خسساطر رغبسست و شسسوق بسسه اسسسلما و اینکسسه همسسراه‬
‫رسسسول اسس )ص( باشسسم‪ ،‬اسسسلما آورده اما‪ ،‬پیسسامبر )ص( فرمسسود‪ :‬ای عمسسرو‬
‫‪1‬‬
‫بهترین مال خوب برای افراد خوب است‪.‬‬
‫طبیعی است که وقتی اموال پاک و صالح هستند کسسه از راه سسسالم و صسسحیح‬
‫و به دور از شبهه حراما یا خسسود حسسراما ماننسسد ربسسا‪ ،‬احتکسسار‪ ،‬رشسسوه‪ ،‬ظلسسم و‬
‫فریب‪ ،‬دزدی‪ ،‬غارت‪ ،‬چپاول و ‪ ...‬به دست آمده باشسسند و پیسسامبر )ص( بسسر‬
‫مالی که از هر یسک از راههسای حسراما بسه دس ت آمسده باشسد‪ ،‬بسسیار سسخت‬
‫گرفته است‪ ،‬از جمله آنچه که اماما مالک با سندش از ابسسی امامسسة از پیسسامبر‬
‫)ص( نقل کرده است که فرمود‪ :‬کسی که حق فردی را با سسسوگندش ضسسایع‬
‫کند‪ ،‬خداوند بهشت را بر او حراما و آتش جهنم را بسسر او واجسسب میگردانسسد‪.‬‬
‫مردی به ایشان گف‏ت‪ :‬حتی اگر چیز بسیار ناچیزی باشد؟ فرمود‪ :‬حتی اگسسر‬
‫یک شاخه ناچیز سواک باشد‪ ،‬حتی اگر یک شاخه ناچیز سواک باشد‪ ،‬حتی‬
‫‪2‬‬
‫اگر یک شاخه ناچیز سواک باشد‪.‬‬
‫علقه به مال و تصرف کسردن و تملسک آن چیسزی اسست کسه در نهساد بشسر‬
‫وجود دارد‪ .‬چرا کسسه خداونسد متعسسال در مسسورد انسسسان میف‏رمایسسد‪ :‬‬
‫‪)     ‬عادیات‪» (8/‬و او علق ه ش دیدی ب ه‬
‫دارایی و اموال دارد«‪ .‬و یا میف‏رماید‪     :‬‬
‫‪)  ‬فج ر‪ » (20/‬و ام وال و دارائ ی را بس یار دوس ت میداریسد«‪ .‬پسس‬
‫بسیار مهم است كه شریعت اسلما قواعد و احكاما ارث را تعیین كند و اینهسسا‬
‫را به اجتهاد بشری یا هوای نف‏سهایی که حریصانه به جمع آوری اموال می‬
‫‪ -‬مسند امام احمد‪ ،4/197 ،‬مسند عمرو‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -‬امام مالک در موطأ روایت کرده است‪ ،‬کتاب القضیة‪ ،‬شماره ‪.1407‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪10‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫پردازنسسد‪ ،‬واگسسذار نکنسسد‪ .‬نصسسوص ارث و وصسسیت یکسسی از راههسسای انتقسسال‬


‫مالکیت را توضیح می دهد تا مانع از ظلم در ارث و وصیت شده و جنگهسسا‬
‫و فتنه های میان اقواما و فامیل را قطع میکند‪ .‬و اموال فقسسط بسسه مسسردان داده‬
‫نم ی شود بلکه زنان نیز در آنهسسا سسسهیم هسسستند‪ .‬و تنهسسا بسسه قویترهسسا نمیرسسسد‬
‫بلکه به ضسسعف‏ا نیسسز میرسسسد‪ .‬همچنسسان کسسه در زمسسان جسساهلیت کسسسانی کسسه بسسا‬
‫شمشیر میجنگیدند‪ ،‬ارث میبردند‪ .‬پس اسلما آمد تا حق فرزنسسدان و جنیسسن و‬
‫زنان را در نظاما تشریعی حف‏ظ کند و مانع جنگ و جدال شود‪.‬‬
‫وقتی که نصوص شریعت از قسسرآن و سسسنت بسسه توضسسیح سسسهم هسسر کسسداما از‬
‫وارثان و حقوق آنها پرداختهاند‪ ،‬پس بر هسسر مسسسلمانی لزما اسسست کسسه بسسدان‬
‫مراجعه کنند و صحیح نیست که پسسدری یکسسی از فرزنسسدانش را بسسر دیگسسری‬
‫ترجیح دهد و به او ارث بیشتری بدهد‪ .‬و هیسسچ مسسذکری را بسسر هیسسچ مونسسثی‬
‫ترجیح ندهد هر چند که از یکی از آنها ناراحت باشد‪ .‬چرا کسسه خداونسسد مسسی‬
‫فرماید‪        :‬‬
‫‪)     ‬مائده‪ » (8/‬و دشمنی زیادی شما‬
‫را بر آن ندارد که دادگری نکنید‪ ،‬دادگری کنید که دادگری بسسه پرهیزگسساری‬
‫نزدیکتر است«‪ .‬در حقیقت کسی که چنین عملی مرتکب شسسود‪ ،‬بسسر خسسودش‬
‫جنایت بزرگی کرده و خودش را در جهنم انداخته است‪ ،‬چرا که بخاری بسسا‬
‫سندش از موسی بسسه عقبسسة بسسن سسسالم از پسسدرش نقسسل کسسرده کسسه پیسسامبر )ص(‬
‫فرمود‪ :‬هر کس چیزی را به ناحق از زمین بردارد‪ ،‬در حقیقت خسسود را بسسه‬
‫‪1‬‬
‫هف‏ت طبقه زیرزمین فرو کشانده است‪.‬‬
‫بلكه این پدر مهربان بر فرزندانش جنایت میکند چرا کسسه اگسسر خسسودش ارث‬
‫آنها را بدهد بعد از خودش میان آنها فتنه و کینسسه و دشسسمنی ایجسساد میشسسود و‬
‫چه بسا که با همدیگر بجنگند و یکدیگر را نسسابود کننسسد‪ .‬یسسا در یسسک زنسسدگی‬
‫حراما بسر ببرد و این وبسسال گسسردن خورنسسده میسسراث شسسده و بسساعث پشسسیمانی‬
‫صاحب او میشود‪.‬‬
‫پس بسر کسسی کسه پسدرش بسه او مهربسسانی کسسرده و ارث بیشستری بسسه او داده‬
‫واجب است که آن را به کسانی که مستحق آن هستند‪ ،‬برگرداند‪ .‬تا به کسسسی‬
‫که مرده رحمی کرده باشد و ذمه او را بریسسء و آزاد کسسرده و خداونسد خسسود‬
‫را خشنود سازد‪ .‬در نتیجه وقتی که پدر امنیت حقیقی و ضمانت خوشسسبختی‬
‫فرزندانش را فراموش کرده باشد کسسه در مضسسمون آیسسات ارث آمسسده اسسست‪:‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪        ‬‬
‫)نس اء‪» (9/‬ب ر م ردما لزما اس ت بترس ند از اینک ه انگ ار خودش ان دارن د‬
‫میمیرند و فرزنسسدان درمانسسده و نسساتوانی از پسسس خسسود بسسر جسسای میگذارنسسد و‬
‫‪ -‬به روایت بخاری‪ ،‬کتاب المظالم‪ ،‬شماره ‪.2454‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪11‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫نگران حال ایشان میباشند‪ .‬پس از خدا بترسند و با یتیمان با متانت و محبت‬
‫سخن بگویند‪ «.‬پس صحیح نیسست کسه فرزنسدان بسرای خسود و بع د از خسود‬
‫بدبختی را بخواهند‪.‬‬
‫پس هرگاه مسلمانی خواست که در دین و دنیا و آخرتش سالم بماند‪ ،‬باید بسسه‬
‫حکم خدا و رسولش راضی باشد و حلل را حلل و حراما را حراما بداند و‬
‫به حدود خداوند تجاوز نکند تا زندگی پاک داشته باشد و خداونسسد خسسانواده و‬
‫فرزندانش را حف‏ظ کند و اموالش را به عنوان صدقه جسساریه بسسرای او قسسرار‬
‫بدهد‪ ،‬و در حالی با خداوند ملقات کند که خداوند از او خشنود باشد‪.‬‬
‫‪12‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫فصل اول‬
‫احكام عمومي در علم ارث‬
‫که شامل مطالب زیر میش‏ود‪:‬‬
‫بخش اول‪ :‬میراث از لحاظ لغوی و اصطلحای‬
‫بخش دوم‪ :‬برتری و فضایل علم ارث‬
‫بخش سوم‪ :‬شرایط ارث‬
‫بخش چهارم‪ :‬اسباب ارث‬
‫بخش پنجم‪ :‬موانع ارث‬
‫بخش شش‏م‪ :‬ترکه و حاقوقی که به آنها تعلق میگ‏یرد‪.‬‬
‫سؤالهای فصل اول‬
‫‪13‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫بخش اول‬
‫ارث از لحاظ لغوی و اصطلحی‬
‫ارث از لحاظ لغوی‪ :‬مصدر ورث است و بککر دو معنککی اطلق‬
‫‪1‬‬
‫میشود‪.‬‬
‫اول‪ :‬انتقال چیزی از شخصی به دیگری بعد از مرگ‪ ،‬پککس آن‬
‫انتقال به بعد از مرگ اختصاص دارد‪ ،‬در نتیجه امککوالی کککه در‬
‫زمان زندگی طرفین از شخصککی بککه شککخص دیگککر از طریککق‬
‫خرید و فروش یا هدیه منتقل میشود ارث نامیککده نمیشککود‪ .‬و‬
‫ارث انتقال چیزهای محسوس را شامل میشود‪ ،‬مثل عقارات‬
‫)زمین و اموال غیر منقککول( و منقککولت کککه منقککولت بیشککتر‬
‫هستند‪ ،‬و نیز شامل امور معنوی مانند وراثت نبوی میشود که‬
‫خداوند متعال از قول زکریککا میفرمایککد‪    :‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪)  ‬مریم‪» (5-6/‬پ س از فض ل خ ویش جانش ینی ب ه م ن‬
‫ببخککش‪ .‬از مککن و از آل یعقککوب ارث بککبرد و او را پروردگککارا‪،‬‬
‫مورد رضایت گردان« و نیز میفرماید‪   :‬‬
‫‪) ‬نم ل‪» (16/‬و س لیمان وارث داود ش د«‪ .‬و ای ن وراث ت‬
‫شامل ملک و نبوت است نککه مککال و امککوال‪ .‬چککرا کککه امککوال‬
‫انبیاء به ارث نمیرسد بلکه به عنوان صدقه بخشیده میشود‪.‬‬
‫پیامبر )ص( میف‏رماید‪)) :‬إنن انلءنبإيءيياَءء لءينم يثيءوُرثييوُا إدينءيياَررا ءوءل إدنرءهرميياَ إنءميياَ ءونرثييوُا النإعنل يءم فءءم ينن أءءخ يءذهث‬
‫أءءخ ي يءذ بإءح ي يظظ ءواإف ي يرر(( »علما وارثان انبیاء هستند و انبیاء دینار یا درهمی از آنهسسا بسسه‬
‫ارث باقی نمیماند بلکسسه تنهسسا علسم ار آنهسسا بسه ارث بسسرده میشسسود‪ .‬پسسس هسسر کسسس‬
‫‪2‬‬
‫میتواند به اندازه خود از آن بر گیرد«‪.‬‬
‫دوما‪ :‬بقاء ؛ یعنسسی بسساقی بسسودن چیسسزی در دسسست مسسالکش‪ ،‬و خداونسسد متعسسال اسسسم‬
‫وارث را بر آن نهاده است‪ .‬ابن منظور مصری نویسنده لسسسان العسسرب میگویسد‪:‬‬
‫خداوند تنها کسی است که همیشگی است و باقی میماند و وارث تماما مخلوقسسات‬
‫است و بعد از نابود شدن آنها باقی میماند و خداوند متعال به ترین وارث اسست‪.‬‬
‫یعنی بعد از نابودی همه‪ ،‬اوست که باقی میماند‪ .‬و در دعای پیامبر )ص( آمسسده‬
‫است که فرمود‪» :‬خداوندا گوش و چشمهایم را به من بسسده و آنهسسا را وارث مسسن‬
‫بگردان«‪ .‬یعنی تا زمانی که میمیرما آنها را برایم سالم نگه دار‪.‬‬
‫‪ - 1‬رجوع کنید به‪ :‬لسان العرب ابن منظور مصکری‪ ،‬ورث بککاب واو‪ .‬قکاموس محیکط فیککروز‬
‫آبادی باب ث‪ ،‬فصل واو و آنچه بین آن دو است و معجم الوسیط‪.‬‬
‫‪ - 2‬این حدیث توسط ابن ماجه در مقدمه روایت شده اسککت‪ ،‬بککاب فضککل العلمککاء و الحککث‬
‫علی طلب العلم‪ ،‬شماره ‪.223‬‬
‫‪14‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫و اینجا فقط معنای وارث برای انتقال وجود دارد و ممکن است که معنی وارث‬
‫بودن خداوند این باشد که خداوند کسی است کسه بعسد از نسابودی مالکسان تمسامی‬
‫‪3‬‬
‫ِملکها و اموالها به او باز میگردند‪.‬‬
‫میراث و ارث هر دو صحیح هستند و الف در ارث‪ ،‬واو منقلب شسسده اسسست کسسه‬
‫در اصل ورث بوده است‪.‬‬
‫میراث بر ترکهای که شخص مرده بعد از خود بجسسای میگسسذارد گف‏تسسه میشسسود و‬
‫همچنیسسن تسسراث نیسسز نامیسسده میشسسود‪ .‬خداونسسد متعسسال میف‏رمایسسد‪ :‬‬
‫‪)     ‬فج ر‪» (19/‬می راث را حریص انه یکج ا‬
‫میخورید«‪.‬‬
‫ابن سسیده میگویسد‪ :‬ورث‪ ،‬تسسراث و میسسراث چیزهسسایی هسستند کسسه بسسه ارث بسسرده‬
‫میشوند‪ ،‬و گف‏تهاند که‪ :‬ارث ممکن اسست کسه در حسسب باشسد و ورث و میسراث‬
‫در مال باشد‪.‬‬
‫ماده ورث با مشتقات آن در قرآن ‪ 35‬بار تکرار شده است‪.‬‬
‫اما علم میراث اصطلحاا به معنای قواعدی فقهی ریاضسسی اسسست کسسه بسسه وسسسیله‬
‫آنها سهم هر یک از وارثان از ترکه مشخص میشود‪ .‬و این طبسسق تعریف‏سسی بسسود‬
‫که شیخ علی )رحمه ا( بیان کرده بود‪.‬‬
‫و این یک تعریف کامل و کافی یا به عبارت اهل منطق جامع و مانع است‪.‬‬

‫‪ -‬المقصد السنی فی شرحا اسماء الله الحسنی‪ ،‬الغزالی‪ ،‬ص ‪.132‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪15‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫بخش دوم‬
‫فضایل علم ارث‬
‫بعضی از افراد علم میراث را سسسخت و ثقیسسل میپندارنسد و آن را نسوعی معمسسای‬
‫پیچیده تصور میکنند‪ ،‬در حالی که حق آن است که این علم برای کسی کسسه خسسدا‬
‫آن را برای وی آسان بگرداند‪ ،‬آسان است‪ ،‬و ارزشمندی یادگیری آن و جایگسساه‬
‫رفیع آن و تشویقهای مداوما پیامبر )ص( به یادگیری آن ما را وا میدارد کسسه آن‬
‫را به خوبی قبول کنیم و به سرعت آن را یاد بگیریم و مسائل آن را به فضسسل و‬
‫لطف خداوند قبول کنیم‪ ،‬به طسسوری کسسه ابسسن مسساجه بسسا سسندش از ابسوهریره نقسل‬
‫کرده که پیامبر )ص( فرمود‪» :‬علم ارث را بیاموزیسسد و آن را بسسه دیگسسران نیسسز‬
‫یاد بدهید زیرا که علم میراث نصف علم است‪ .‬و این علم بسسه سسسرعت فرامسسوش‬
‫‪1‬‬
‫می شود و اولین چیزی است که از امت من جدا میشود«‪.‬‬
‫ابوداود با سندش از عبدا بن عمرو بن عاص روایسست کسسرده کسسه پیسسامبر )ص(‬
‫فرمود‪» :‬علم سه قسم است و افسسزون بسسر آن زیسسادی اسسست‪ :‬آیسسات محکسسم‪ ،‬سسسنت‬
‫‪2‬‬
‫پایدار‪ ،‬ارث عادلنه«‪.‬‬
‫حاکم با سندش از عبدا بن مسعود نقل کرده کسسه پیسسامبر )ص( فرمسسود‪» :‬قسسرآن‬
‫را یاد بگیرید و آن را به مردما یاد بدهید و ارث را یاد بگیرید و آن را به مسسردما‬
‫یاد بدهید‪ .‬چرا که من میمیرما و علم از امت برداشته می شود و ممکن است که‬
‫دو نف‏ر در مورد ارث با هم اختلف داشته باشسسند و کسسسی را نیابنسسد کسسه بسسه آنهسسا‬
‫‪3‬‬
‫کمک کند«‪.‬‬
‫و عمر بن خطاب )رضی ا عنه( مسلمانان را بسسه یسسادگیری علسسم ارث تشسسویق‬
‫‪4‬‬
‫میکرد و میگف‏ت‪ :‬علم ارث را یاد بگیرد چرا که جزء دین شماست‪.‬‬
‫بهترین فردی که بعد از پیامبر )ص( افتخسسار مهسسارت و تبحسسر در علسسم ارث را‬
‫داشت‪ ،‬زید بن ثابت بود و پیامبر )ص( به این امسسر گسسواه بسسوده اسسست‪ ،‬آنجسسا کسسه‬
‫اماما احمد و ابن ماجه و ترمذی و نسائی بسا سسند خودشسان از انسس )رضسی اس‬
‫عنه( روایت کردهاند کسسه پیسسامبر )ص( فرمسسود‪ :‬مهربسسانترین فسسرد بسسه امسست مسسن‬
‫ابسسوبکر و سسسخت گیرتریسسن آنهسسا عمسسر و بسسا حیسسا و پاکسسدامنترین آنهسسا عثمسسان و‬
‫عالمترین آنها به مسائل حلل و حراما معاذ بن جبل و کسسسی کسسه بیشسستر از همسسه‬
‫قرآن را میخواند أأَبیّ بن كعب و عالمترین فرد به علم ارث زید بن ثابت است و‬
‫‪5‬‬
‫هر امتی شخصی امین دارد و امین این امت ابوعبیده جراح است‪.‬‬
‫‪ - 1‬ابن ماجه‪ ،‬کتاب الفرائض ‪ ،‬باب الحث علی تعلیم الفرائض‪ ،‬شماره ‪.2719‬‬
‫‪ - 2‬ابوداود‪ ،‬کتاب الفرائض ‪ ،‬باب ما جاء فی تعلیم الفرئض‪ ،‬شماره ‪.2765‬‬
‫‪ - 3‬حاکم در المستدرک علی الصحیحین‪ ،‬روایت کرده است‪ .‬کتاب الفرائض ‪.4/333 ،‬‬
‫‪ - 4‬فتح الباری‪ ،‬ابن حجر عسقلنی‪.12/7 ،‬‬
‫‪ - 5‬رجوع کنید به‪ :‬سنن ابن ماجه‪ ،‬فضککائل اصککحاب رسککول اللککه )ص( ‪ ،‬شککماره ‪154‬؛ نیککل‬
‫الوطار شوکانی‪ ،‬کتاب الفرائض ‪6/54‬؛ و ابن حجر گفته که حدیث حسن است و امام احمد‬
‫و صککاحبان سککنن آن را اسککتخراج کردهانککد و ترمککذی و ابککن جبککان و حککاکم آن را صککحیح‬
‫‪16‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫این حدیث بر این امر تاکید میکند کسسه عسسالمترین صسسحابه بسسه علسم ارث زیسد بسن‬
‫ثابت ضحاک با کنیه ابوسعید بوده است کسسه ایشسسان از بهسسترین اصسسحاب پیسسامبر‬
‫بوده و در حالی که یک پسر یازده ساله بود وارد مدینه شسسد و اولیسسن غزوهای‬
‫که در آن شرکت کرد‪ ،‬غزوه خندق بود‪ .‬و او کاتب وحی رسول ا )ص( بسسود‬
‫و ابوبکر )رضی ا عنه( او را به جمع آوری قرآن امر کرد‪ ،‬و بسسه وی گف‏سست‪:‬‬
‫» تو یک مرد عاقل و جسسوان هسستی و تسو را متهسم نمسسی کنسسم و تسو کساتب وحسی‬
‫رسول ا )ص( بودی‪ ،‬پس قرآن را جمع آوری کن«‪ .‬زیسد مسسی گف‏سست‪ :‬قسسسم بسسه‬
‫خدا اگر مسسرا مجبسسور بسسه برداشسستن یکسسی از ایسسن کوههسسا میکسسردی‪ ،‬سسسنگینتر از‬
‫کاری که به من سپردهای‪ ،‬نبود‪.‬‬
‫اصحاب پیامبر )ص( زید را به خاطر علم و فضلش گرامی میداشتند‪ .‬تا جسسایی‬
‫که روایت شده که ابن عباس )رضی اسس عنسه( رِکساب شستر وی را میگرفسست و‬
‫زید به او گف‏ت‪ :‬رهایش کن ای پسر عموی رسول ا )ص( ‪ .‬و او گف‏ت‪ :‬مسسا بسسا‬
‫علما و بزرگان خود این گونه رفتار میکنیم‪.‬‬
‫ابن عباس در روز مرگ زیسسد‪ 1‬گف‏تسسه اسسست‪ :‬ایسسن گسسونه علسسم از میسسان مسسا رخسست‬
‫بربست‪ ،‬امروز علم زیادی را از دست دادیم‪ .‬و ابوهریره گف‏ته اسسست‪ :‬جسسوهر و‬
‫سرمایه این امت درگذشت و شاید خداوند متعال ابن عباس را جانشین وی قرار‬
‫‪2‬‬
‫داده باشد‪.‬‬
‫بنابراین بسیاری از علما در علم ارث نظر زید را بر سایرین ترجیح میدهند‪.‬‬
‫پس ما طبق سنت زید بن ثابت به این علم و جمع آوری مسایل آن اقداما کردیسسم‪،‬‬
‫تا شاید به این فضل بزرگ برسیم‪.‬‬

‫دانستهاند؛ فتح الباری ‪.12/12‬‬


‫‪ - 1‬در مورد سال وفات وی اختلف وجود دارد بعضی هکا گفتهانکد سکال ‪45‬هکک و بعضکی هکا‬
‫گفتهانککد سککال ‪51‬هککک و بعضککیها گفتهانککد سککال ‪55‬هککک و بعضککی هککا گفتهانککد سککال ‪56‬هجککری‬
‫درگذشته است‪.‬‬
‫‪ - 2‬ر‪ .‬ک‪ :‬صفة الصفوة ابن جوزی‪ ،302-1/301 ،‬شماره ‪.101‬‬
‫‪17‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫بخش سوم‬
‫شروط ارث‬
‫شرط چیزی است که چیز دیگری به وجود آن بستگی دارد و خارج از حقیقسست‬
‫ل طهارت و پاکی شرط درستی نماز اسسست و لزما اسسست کسسه‬ ‫آن چیز میباشد‪ .‬مث ا‬
‫قبل از شروع نماز طهارت وجود داشته باشد‪ .‬ولی رکن چیزی اسسست کسسه چیسسز‬
‫دیگری به وجود آن بسسستگی دارد امسسا داخسسل در حقیقسست آن چیسسز میباشسسد‪ ،‬ماننسسد‬
‫خواندن سوره حمد در نماز که رکن میباشد چرا که جزئی از نماز میباشد‪.‬‬
‫برای وجود داشتن ارث باید چهار شرط وجود داشته باشد که عبارتند از‪:‬‬
‫شرط اول‪ :‬مرگ مورث که به طور حاقیقی یا حاکمی یا تقدیری ثابت شود‪.‬‬
‫طبیعی است که ارث بردن از کسی زمانی کامل میشود که صسساحب مسسال فسسوت‬
‫کرده باشد و برای هیچ کس صحیح نیسسست کسسه قبسسل از مسسرگ پسسدرش در مسسورد‬
‫حقی که در مسسال وی دارد‪ ،‬صسسحبت کنسسد‪ .‬ولسسی ایسسن مسسرگ ممکسسن اسسست مسسرگ‬
‫طبیعی و حقیقی باشد که نزد مردما معروف اسسست‪ ،‬و بسسا دیسسدن یسسا دلیسسل شسسرعی‬
‫ثابت میشود‪ ،‬مثلا شاهدانی در سف‏ر او را دیدهاند‪.‬‬
‫اما مرگ حکمسسی‪ ،‬مرگسسی اسسست کسسه قاضسسی بسسه آن حکسسم داده اسسست و آن شسسامل‬
‫حالت زیر میشود‪:‬‬
‫‪ -1‬مفقود‪ :‬شخص غایبی است که مدت غیبت وی به طول انجامیده و هیسسچ‬
‫خسسبری در مسسورد او وجسسود نداشسسته و جسسا و مکسسانش مشسسخص نبسسوده‪ ،‬و‬
‫مرگ یا زنده بسسودن وی یقینسسی نباشسسد‪ .‬کسسه علمسسا در مسسورد چنیسسن فسسردی‬
‫اختلف نظر دارند؛ حنف‏یها بر این عقیده هستند که قاضی بعسسد از هف‏تسساد‬
‫سالگی فرد میتواند حکم به مرگ وی بدهد و به این حدیث پیامبر )ص(‬
‫استناد میکنند که فرمود‪ :‬سن و عمر افراد امت من میان شصت تا هف‏تاد‬
‫‪1‬‬
‫سالگی است‪.‬‬
‫و شافعی ها بر این نظر هستند که باید منتظر ماند تا زمانی کسسه ظسسن غسسالب‬
‫در مورد مرگ هم سسسن و سسسالهای آن فسسرد ایجسساد شسسود‪ ،‬و آن را بسسه اجتهسساد‬
‫حاکم وابسته کردهاند‪ .‬و مالکی ها معتقدند که بایسسد تسسا سسسن ‪ 75‬سسسالگی فسسرد‬
‫منتظر ماند‪ .‬ولی حنابله میان حالتی که ظن غالب در مورد شخص نسسابودی‬
‫باشد و بین حالتی که ظن غالب در مورد شخص نابودی نباشد فرق گذاشسته‬
‫اند‪ .‬حالت اول‪ :‬مانند فردی است که در زمسسان جنسسگ بیسسرون رفتسسه باشسسد یسسا‬
‫سوار بر کشتی شده که بعضی از افسسراد آن غسسرق شسسدهاند یسسا در صسسحرایی‬
‫بوده که مردمانی در آنجا هلک شدهاند یا در میان خانوادهاش بسسوده و گسسم‬
‫میشود مثل کسی که برای نمسساز عشسسا یسسا بسسرای کسساری بیسسرون میرود و بسسر‬
‫‪ - 1‬ترمذی در کتاب الزهد روایت کرده است؛ ابن ماجه در کتاب الزهد‪ ،‬باب المل و الرجاء‬
‫آورده اس‪ ،‬شماره ‪.4236‬‬
‫‪18‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫نمیگردد‪ ،‬برای این گونه افراد بایسسد چهسسار سسسال منتظسسر مانسسد سسسپس قاضسسی‬
‫حکم به مرگ وی میدهد و اموالش تقسیم میشود و همسرش در عسسّده وفسسات‬
‫قرار میگیرد‪.‬‬
‫اما کسی که ظن غالب در مورد نابودی وی در زمان غیبتش وجود نداشسسته‬
‫باشد مانند کسی که برای تجارت یا علم یا تف‏ریح مسسسافرت میکنسسد و خسسبری‬
‫از او نمیرسسسد‪ ،‬کسسه در مسسورد ایسسن افسسراد روایسسات زیسسادی وجسسود دارد کسسه‬
‫‪1‬‬
‫مشهورترین آنها این است که باید تا ‪ 90‬سالگی منتظر او ماند‪.‬‬
‫به هر حال اینها مسائل اجتهادی هستند که نصی در مورد آنها وجود ندارد‪.‬‬
‫ولی با وجود پیشرفت وسایل ارتبسساطی و وسسسایل جسسستجو و تحقیسسق بایسسد در‬
‫این آرای پیشین تجدی د نظسر کسرد‪ .‬و شساید ایسن چیسزی باش د کسه قانونگسذار‬
‫مصر در بسساب ارث آن را رهسسا کسسرده و بسسه ارزیسسابی قاضسسی موکسسول کسسرده‬
‫است‪ .‬در ماده اول قانون ارث شماره ‪ 77‬سال ‪ 1943‬آمده است کسسه‪» :‬ارث‬
‫با مرگ مورث یا به اعتبار مرده بودن وی با حکسسم قاضسسی بسسه وارث تعلسسق‬
‫میگیسسرد«‪ .‬و ایسسن ترجیسسح صسسحیحی اسسست چسسرا کسسه مسسا از طریسسق اعلما در‬
‫روزنامه ها و مجلت و اینترنت و ماهواره هسسا در مسسدت کوتسساهی میتسسوانیم‬
‫بدانیم یا ظن غالب به موجود یا مف‏قود بودن شخص پیدا کنیم‪.‬‬
‫‪ -2‬اسیر ‪ :‬اسیر وقتی هیچ خبری از او نباشد در حکم مف‏قود است‪.‬‬
‫در هر حال قاضسی حکسم بسه مسرگ اسسیر میدهسد و مسدت زمسان غیبست وی‬
‫اعتباری ندارد و این حکم اثر بازگشتی نسسدارد‪ .‬یعنسسی ارث بسسردن از لحظسسه‬
‫حکم قاضی به مرگ مورث است نه از لحظه غیبت یا اسارت‪.‬‬
‫اما مرگ تقدیری‪ ،‬جنینی است که به سبب جنایتی که بر مادرش شده‪ ،‬مرده‬
‫به دنیا میآ‏ید و قانون بر خلف مذهب حنف‏یه از این امر پیروی نکرده است‪.‬‬
‫شرط دوم‪ :‬زنده بودن وارث به طور حاقیقی یا تقدیری‪:‬‬
‫زنده بودن حقیقی‪ ،‬معلوما و بدیهی است‪ .‬ولی زنده بسسودن تقسسدیری‪ ،‬حکسسم بسسه‬
‫زنده بودن جنین در شکم مادرش است چرا که این احتمال بیشتر است‪ .‬پس‬
‫سهم ارث وی بنابر فرض زنده بودن وی جدا میشود‪ .‬میراث جنین تف‏صسسیل‬
‫زیادی دارد که ان شاء ا در جای خود از آن بحث میکنیم‪.‬‬
‫و از جلمه مسائلی که به این دو شرط تعلق دارد مسئله ای است کسسه دو نف‏سسر‬
‫یا بیشتر که از همدیگر ارث میبرند با هم بمیرند مانند زن و شوهر یسسا پسسدر‬
‫و پسر و امثال اینها که غالباا در جنگها و حوادث ویرانگر و آتسسش سسسوزیها‬
‫و تصادفات و درگیریها پیش میآ‏ید‪ .‬که در مورد این مسسسائل دو قسسول وجسسود‬
‫دارد‪ :‬آنها از همدیگر ارث میبرند و بعضسسیها نیسسز گف‏تهانسسد کسسه هیچکسسداما از‬
‫آنها از همدیگر ارث نمیبرند و این قول صحیح است‪ .‬چرا کسه روایست شسده‬
‫‪ - 1‬المغنی‪ ،‬ابن قدامه مقدسی‪ ،‬تحقیککق‪ :‬د‪ .‬عبککدالفتاحا الحلککو‪ ،‬د‪ .‬عبککدالله الککترکی‪-9/186 ،‬‬
‫‪ ،187‬مسأله شماره ‪.1049‬‬
‫‪19‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫که کشته شدگان جنگ صف‏ین و یمامه از همسسدیگر ارث نبردهانسسد و روایسست‬
‫شده که اما کلثوما دختر علی در گذشت و پسسسرش ابسسو زیسسد بسسن عمسسر نیسسز در‬
‫همان حال درگذشت و هیچکداما از همدیگر ارث نبردند‪ .‬و ترکسسه و میسسراث‬
‫‪1‬‬
‫آنها میان افراد نیازمند زنده پخش شد‪.‬‬
‫در ماده سوما قانون ارث مصر آمده است که‪ :‬وقتی دو نف‏ر بمیرنسسد و معلسسوما‬
‫نباشد که کداما یک از آنهسسا اول مسسرده اسسست‪ ،‬هیسسچ یسسک از آنهسسا از هسسم ارث‬
‫نمیبرند‪ ،‬خواه مرگ آنها در یک حادثه باشد یا در حادثههای متف‏اوت باشد‪.‬‬
‫شرط سوم‪ :‬علم به علت و اسباب میراث‪:‬‬
‫و این اسباب سه قسمند‪ :‬قرابت یا نزدیکی‪ ،‬زوجیت یا همسسسر بسسودن و ولء‬
‫)صاحب برده بودن(‪.‬‬
‫علم در اینجا منظور تاکید بر اثبات نسب یا دواما زندگی زناشویی حقیقی یسسا‬
‫حکمی و ولء که همان فرد آزاد کرده بردهها میباشد‪ .‬کسسه حسسق ارثشسسان بسسه‬
‫آنها میرسد وقتی که شخص صاحب برده وارثسسی نداشسسته باشسسد کسسه بعسسداا بسسه‬
‫تف‏صیل از آن بحث میشود اما در اینجا بایسسد علسسم بسسه وجسسود یکسسی از اسسسباب‬
‫میراث وجود داشته باشد‪.‬‬
‫شرط چهارم‪ :‬مانعی از موانع ارث وجود نداشته باشد‪:‬‬
‫مانند اختلف دین‪ ،‬کشتن مورث توسط وارث که تف‏صیل آن ان شاء اسس بسسه‬
‫زودی بیان خواهد شد‪.‬‬

‫‪ -‬المغنی‪ ،‬ابن قدامه‪.9/172 ،‬‬ ‫‪1‬‬


‫‪20‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫بخش چهارم‬
‫اسباب ارث‬
‫اسباب جمع سبب است و در لغت به معنای چیسزی اسست کسه بوسسیله آن بسه‬
‫دیگری وصل میشود و در اصطلح عبارت اسسست از چیسسزی کسسه از وجسسود‬
‫آن وجود و از عدما آن عدما شسسیء حاصسسل میشسسود‪ 1.‬مثسسل غسسروب آفتسساب کسسه‬
‫موجب نمسساز مغسسرب و بسساز کسسردن روزه روزه داران میشسود‪ .‬پسسس غسسروب‬
‫آفتاب سبب ثبوت این احکاما است‪.‬‬
‫در متن رحبیه آمده است که‪:‬‬
‫اسباب ارث افراد‪ ،‬سه تاست که هر یک از اینهسسا مسسستحق ارث را صسساحب‬
‫آن میگردانسسد و آنهسسا نکسساح و ولء وو نسسسب هسسستند کسسه بعسسد از اینهسسا سسسبب‬
‫دیگری برای ارث وجود ندارد‪.‬‬
‫نخست‪ :‬قرابت یا نسب‪:‬‬
‫قرابت خونی که به سبب ولدت ایجاد شده است و در علسسم ارث شسسامل سسسه‬
‫نوع میباشد‪:‬‬
‫‪ -1‬صاحابان فروض‪ ،‬که خویشاوندان شخص مرده هستند که خداوند متعال‬
‫سهم مشخصی را برای آنها در قرآن یا سنت نبسسوی معیسسن کسسرده اسسست‪.‬‬
‫مانند پدر‪ ،‬جد‪ ،‬مادر‪ ،‬جده‪ ،‬دختر‪ ،‬دختر پسسسر و خسسواهر تنسسی و خسسواهر‬
‫پدری و فرزندان مادری‪.‬‬
‫‪ -2‬عصبهها‪ :‬نزدیکی و فامیلی پدری یک فسسرد میباشسسد ماننسسد‪ :‬پسسسر‪ ،‬پسسسر‬
‫پسسسر و پسسایین تسسر و بسسرادر تنسسی و پسسسرش و بسسرادر پسسدری و پسسسرش و‬
‫عموی تنی و پسرش و عموی پدری و پسرش‪.‬‬
‫‪ -3‬ذوی الرحاام‪ :‬مانند دخسستر دخسستر و پسسسر دخسستر و دایسسی و پسسسر دایسسی و‬
‫مادر پدر مادر‪.‬‬
‫تمامی اینها به جهت پدری و یا پسرش با شسسخص مسسرده فامیسسل هسسستند‪ .‬پسسس‬
‫افراد برتر مانند پدر و جد و عمو در واقع برادر پدر و امثسسال اینهسا هسستند‪.‬‬
‫و فرزند بودن در پسر یا پسران ظاهرتر است هر چند پاینتر باشد‪ .‬و دخسستر‬
‫و پسرانش‪ .‬و دختر صاحب فرض می باشند و پسسسرش جسسزء ذوی الرحسساما‬
‫است چرا که به خانواده دیگری تعلق دارد‪.‬‬
‫دلیلسسی کسسه بسسر ارث بسسه قرابسست دللسست میکنسسد ایسسن آیسسه اسسست کسسه میف‏رمایسسد‪ :‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪)         ‬نساء‪» (7/‬ب رای‬

‫‪ - 1‬الرحبیة فی علم الفرائض بشرحا سبط الماردینی؛ تعلیق‪ :‬د‪ .‬مصطفی دیب البغا‪ ،‬ص ‪-30‬‬
‫‪.31‬‬
‫‪21‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫مسردان و بسرای زنسان از آنچسه پسدر و مسادر و خویشساوندان از خسود بجسای‬


‫میگذارند سهمی است ‪،‬خواه آن ترکه کم باشد و یسسا زیسساد‪ .‬سسسهم هسسر یسسک را‬
‫خداوند مشخص و واجب گردانده است«‪.‬‬
‫دوم‪ :‬ازدواج‪:‬‬
‫همان ازدواج صسسحیح حقیقسی یسسا حکمسسی اسست کسه بایسد شسسرایط زیسسر در آن‬
‫رعایت شده باشد‪:‬‬
‫‪ -1‬زنی که با ی ک عقسد صسحیح ازدواج کسرده باش د خسواه بسا همسسر فسوت‬
‫شدهاش همبستر شده باشد یا نه‪.‬‬
‫‪ -2‬زن طلق داده شدهای که طلقش رجعی باشد و در زمان عده باشد‪.‬‬
‫‪ -3‬زنی که طلق بائن داده شده و در زمان مسسرض المسسوت باشسسد و شسسروط‬
‫زیر را داشته باشد‪:‬‬
‫الف‪ -‬منظور از طلق ممنوع کردن او از ارث باشد پس با شخصسسی کسسه او‬
‫را طلق داده بر خلف نظرش عمل میشود‪ .‬اما کسی که زنش را در زمان‬
‫مرض الموت خودش به علت خیسسانت زنسسش بسسه او یسسا بسسدرفتاری غیسسر قابسسل‬
‫تحمل یا مرتد شدنش طلق داده باشد‪ ،‬از او ارث نمیبرد‪.‬‬
‫ب‪ -‬زن این طلق را نپذیرفته باشسسد‪ ،‬پسسس وقسستی زن بسسه ایسسن طلق راضسسی‬
‫باشد و به گونهای رفتار کند که نشان رضایت وی باشد از او ارث نمیبرد‪.‬‬
‫ج‪ -‬شوهر در زمان عده طلق بائن زنسسش فسسوت کسسرده باشسسد ولسسی اگسسر ایسسن‬
‫زمان پایان یافت ارث نمیبرد‪.‬‬
‫و دلیلی که بر حق ارث بردن از طریق ازدواج دللت میکند‪ ،‬این آیه اسسست‬
‫که میف‏رمایسسد‪         :‬‬
‫‪)   ‬نس اء‪» (12/‬و ب رای ش ما نص ف دارائ ی بج ای مان ده‬
‫همسرانتان است‪ ،‬اگر فرزندی نداشته باشند«‪ .‬و یسسا ایسسن آیسسه کسسه میف‏رمایسسد‪:‬‬
‫‪)          ‬نساء‪/‬‬
‫‪» (12‬و برای زنان شما ی ک چه ارما ترک ه شماس ت اگ ر فرزن دی نداش ته‬
‫باشید«‪.‬‬
‫در ماده ‪ 11‬قانون ارث مصر آمده است کسه‪ :‬زوجسه – هسر چنسد کسه مطلقسه‬
‫رجعی باشد – وقتی شوهرش بمیسسرد و او در زمسسان عسسده باشسسد یسسا چنسسد زن‬
‫باشند یک چهارما میگیرند و این هنگامی است که فرزندی یا فرزنسسد پسسسری‬
‫نداشته باشند‪ ...‬و زن مطلقه بائنه در زمان مرض المسسوت در حکسسم زن وی‬
‫است وقتی که راضی به طلق نبوده باشد و شسسوهرش فسسوت کسسرده و او در‬
‫زمان عده وفات شوهرش باشد‪.‬‬
‫سوم‪ :‬ولءا‪:‬‬
‫‪22‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫این نوع ولء مربوط به آزاد کردن برده است نه ولی سوگند و معاهده کسسه‬
‫مختص به بردگانی است که سیدشان آنها را آزاد کرده‪ ،‬در نسستیجه ایسسن سسسید‬
‫امسسوال بسسرده را بسسه ارث مسسی بسسرد اگسسر بسسرده وارث نداشسسته باشسسد‪ .‬که بر‬
‫معنای ولء و وفا تأکیککد کککرده باشککد‪ .‬چککرا کککه آنهککا را آزاد‬
‫کرده و تشویق به آزاد کردن بندگان باشککد بککه گونهکای ککه‬
‫حق آنها در ارثشان از بین نرود‪.‬‬
‫این اسباب سه گانه مورد اتفاق همه علما است‪ ..‬و هرگاه‬
‫وارثی به علت قرابت یا ازدواج یا ولء وجود نداشته باشد‪،‬‬
‫بیت المال وارث اسککت‪ .‬و در اینجککا سککپردن مککال بککه بیککت‬
‫المال بر اساس مصلحت است نه میراث‪ .‬ماننککد مککال گککم‬
‫شده ای کککه صککاحب نککدارد و ایککن رأی راجککح در نککزد مککن‬
‫‪1‬‬
‫است‪.‬‬

‫‪ - 1‬در این مورد تفصیلی وجود دارد که آیا بیت المال باید منتظکم باشککد یککا نکه؟ و آیککا حککاکم‬
‫عادلی بر آن اشراف دارد یا نه؟ و ما در اینجا نیازی به این تفصیلها نداریم و کسککی کککه مککی‬
‫خواهد بیشتر بداند قوانین ابن جزی ص ‪ 24‬مراجعه کند‪.‬‬
‫‪23‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫این جدول اسباب ارث را توضیح ميدهد‪:‬‬

‫اسبا‬
‫ب‬
‫ارث‬

‫قرابت‬
‫ولءا‬ ‫ازدواج‬

‫زنی که طلق بائن‬


‫داده شده باشد به‬ ‫زنی که با عقد‬ ‫صکاحبان فروض که‬
‫شروط زیر‪:‬‬ ‫عصبهها‬
‫الف‪ -‬طلق به نیت‬ ‫صحیح ازدواج‬ ‫سکککهم مشخصیدر‬
‫زنی که طلق‬ ‫جهت پدری‬
‫تحریم ارث از وی‬ ‫کرده باشد‬ ‫قرآ ن ی ا س نت دارند‬
‫رجعی داده شده‬ ‫ذوی الرحام‬ ‫جهت پسری‬ ‫کهعبارتنداز‪:‬‬
‫ب‪ -‬نپذیرفتن این‬
‫باشد‪.‬‬ ‫خواه همبستر‬
‫طلق از طرف زن‬ ‫جهت برادری‬
‫ج‪ -‬طلق دهنده در‬ ‫شده باشد یا‬ ‫جهت عمو بودن‬
‫زمان عده زنش فوت‬ ‫نه‪.‬‬
‫کرده باشد‪.‬‬

‫بخش پنجم‬
‫موانع ارث‬
‫مانع ارث وجود چیزی اسسست کسسه مسسانع اسسستحقاق ارث میشسسود هسسر چنسد کسسه‬
‫س بب آن وجسود داشسته باشسد ماننسد پسسری کسه پ درش را میکشسد و از ارث‬
‫محروما میشود و این قتل مانع ارث بردن وی است هر چنسسد کسسه سسسبب ارث‬
‫‪24‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫که قرابت باشد موجود است‪ .‬و کسی که از میراث محروما بشسسود گسسویی کسسه‬
‫در اصل وجود نداشته است و هیچ کس را حجب نمیکند )چه حجب حرمان‬
‫و چه حجب نقصان(‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫موانع ارث چهار چیز هستند‪ .‬که عبارتنسسد از‪ :‬قتسسل‪ ،‬اختلف دیسسن‪ ،‬اختلف‬
‫دارین )دارالسلما و دارالکف‏ر(‪ ،‬بردگی و تف‏صیل آن به شکل زیر است‪.‬‬
‫مانع اول‪ :‬قتل‪:‬‬
‫وقتی که فرزندی اقداما به قتل پدر میکند یا زنی اقداما به قتل شوهرش میکند‬
‫و یا برعکس‪ ،‬فرد قاتل از مقتول ارث نمیبرد‪ ،‬هر چند ک ه سبب ارث وجود‬
‫داشته باشد‪ ،‬و آن به این علت است‪:‬‬
‫‪ -1‬اماما مالک با سند خود از عمر بن خطاب )رضی ا عنسه( روایست کسرده کسه‬
‫‪2‬‬
‫رسول ا )ص( فرمود‪ :‬قاتل هیچ حق و سهمی ندارد‪.‬‬
‫‪ -2‬روایتی که بیهقی با سند خود از ابن عباس )رضی ا عنه( آورده کسسه پیسسامبر‬
‫)ص( فرمود‪ :‬کسی که دیگری را بکشد از او ارث نمیبرد‪ ،‬حتی اگر وارثی غیر‬
‫از او نداشته باشد‪ ،‬حتی اگر پدر یا فرزندش باشسسد چسسرا کسسه قاتسسل سسسهمی از ارث‬
‫‪3‬‬
‫ندارد‪.‬‬
‫‪ -3‬این احادیث مخصص آیات و احسسادیث عسسامی هسسستند کسسه هسسر وارثسسی را‬
‫مستحق ارث بردن از اموال مسسورثش میدانسسد ماننسسد ایسسن آیسسه کسسه میف‏رمایسسد‪:‬‬
‫‪)       ‬نساء‪/‬‬
‫‪ (7‬پس این آیه حق هر مرد و زنی را که با شخص مرده قرابت دارن د‪ ،‬در‬
‫اموال وی ثابت میکند ولسسی ایسسن آیسسه عسساما اسسست و بسسا احسسادیثی کسسه قبلا ذکسسر‬
‫کردیم تخصیص داده شدهاند که قاتل از این وارثسسان خسسارج شسسده و از ارث‬
‫‪4‬‬
‫محروما میشود‪.‬‬
‫‪ - 1‬در متن الرحبیه آمده است که موانع ارث سه تا هستند‪:‬‬
‫شخص به واسطه داشتن یکی از این سه علت از ارث محروما میشود؛ بردگی و قتل و اختلف دین‪ ،‬پس بدان که شسسک‬
‫مثل یقین نیست‪.‬‬
‫ابن جزی در القوانین الف‏قهیة )‪ (260‬آورده است که موانع ارث ده قسم هستند‪ :‬اختلف دین‪ ،‬بردگی‪ ،‬قتسسل عمسسد‪ ،‬لعسسان‪،‬‬
‫زنا‪ ،‬شک در مردن مورث مانند مف‏قود یا اسیر و شک در زنده بودن مولود‪ ،‬شک در زودتر مسسردن مسسورث یسسا وارث‪،‬‬
‫شک در مذکر و مونث بودن فرد مخنث‪ .‬ولی حقیقت آن است که آنچسه ابسسن جسسزی بیسسان کسسرده‪ ،‬تسسداخل میسسان شسسروط و‬
‫موانع ارث است‪ ،‬و گرنه عدما وجود ترکه یا بدهکار بودن بیش از ترکه متوفی را نیز به موانع ارث میافزویم‪.‬‬
‫‪ - 2‬کتاب العقول‪ ،‬باب ما جاء فی میراث العقل و التغلیظ فیه‪ ،‬ص ‪ 867‬از کتاب الموطأ‪.‬‬
‫‪ - 3‬به روایت بیهقی‪ ،‬کتاب الفرائض‪ ،‬باب ل یرث القاتل و آلبانی در إرواء الغلیککل در تخریککج‬
‫احادیث منار السبیل آن را استخراج کرده است‪.117-6/116 .‬‬
‫‪ - 4‬شاید این گونه باشد که افرادی قسمتی از آیه یا حدیث را بخوانند و به سرعت اقدام به‬
‫حکم کردن بکنند بدون اینکه اهلیت فتوی دادن و اجتهاد را داشته باشککند » کسککی کککه بککدون‬
‫علم و آگاهی فتوا بدهد وارد جهنم خواهد شد« همچنککانکه پیککامبر )ص( روایککت شککده اسککت‪.‬‬
‫چرا که نصی را که تصور میکند عام است‪ ،‬شاید مخصص داشته باشد و مطلکق شکاید مقیکد‬
‫داشته باشد و یا نصوص منسککوخ باشککند و شککاید اینهککا شککأن نککزول داشککته باشککند و لزم بککه‬
‫توضیح باشند‪ .‬اینها باعث میشود که ش خص مسکلمان از فت وی دادن بکدون دقکت خکودداری‬
‫کند‪ .‬ابن قیم میگوید‪ :‬جرأت و جسککارت فتککوی دادن نشککانه کککم علمککی اسککت‪ .‬ر ‪ .‬ک‪ :‬اعلم‬
‫الموقعین ‪.1/28‬‬
‫‪25‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪ -4‬ابن قدامه مقدسی در مورد علت این حکم میگوید‪ :‬زیسسرا اگسسر قاتسسل ارث‬
‫میبرد باعث زیاد شدن قتل میشود‪ ،‬چرا که گاهی فرد عجله دارد که مورث‬
‫زود بمیرد و او صاحب اموالش شود پسس بسا قتسل وی مسرگ او را بسه جلسو‬
‫میاندازد‪ .‬همچنان که آن اسرائیلی عمویش را کشت و خداوند داسسستان آن را‬
‫‪1‬‬
‫در داستان گاو آورده است‪.‬‬
‫‪ -5‬قاتل به علت این قاعده شرعی از ارث محروما میشود که‪ :‬مسسن اسسستعجل‬
‫شیئاا قبل أوانه عوقب بحرمانه یعنی هر کس قبل از فرا رسیدن کاری عجله‬
‫کند و خسسود آن را جلسسو بیانسسدازد بسسا ممنسسوع کسسردن وی از آن کسسار مجسسازات‬
‫میشود‪.‬‬
‫ولی آیا هر قاتلی از ارث محروما میشود؟‬
‫در این مسأله اختلفات زیادی وجود دارد‪ .‬ولی چیزی که بدان عمل میشود‬
‫مف‏اد ماده پنجم قانون ارث است که قتل عمسسد را مسسانع ارث دانسسسته اسسست‪ .‬و‬
‫فرقی نمیکند که قاتل خودش فاعل اصلی باشد یا اینکه شریک جرما باشد یسسا‬
‫شهادت دروغ داده باشد که شهادت وی منجر بسسه حکسسم اعسسداما شسسده باشسسد‪ .‬و‬
‫قتل باید به ناحق و بدون عذر و بهانه باشد و قاتل باید عاقل باشد و بسسه سسسن‬
‫‪ 15‬سالگی رسیده باشد‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫بدین ترتیب شروط محروما شدن قاتل از ارث به شرح زیر میباشد‪:‬‬
‫‪ -1‬قتل باید عمدی باشد‪ ،‬ولی قتل غیر عمد )قتل خطأ( مانع قاتل از میراث‬
‫‪3‬‬
‫نمیشود‪.‬‬

‫‪ - 1‬المغنی‪ ،9/151 ،‬مسأله شماره ‪ ،1043‬کاری که آن اسرائیلی کرده بود این بود که تنهککا‬
‫پسر عمویش را کشت تا به ارث عمویش برسد پس همسایهاش را بککه قتککل پسککر عمککویش‬
‫متهم کرد و از آنها دیه خواست و خداوند آنها را به کشتن یک گاو امر کککرد تککا قسککمتهایی از‬
‫آن را به شخص مرده بزنند تا بگوید که قاتلش کیست‪ .‬و این جایگاه یهودیان در هر زمککان و‬
‫مکانی است‪ .‬خداوند آنها را بکشد آنها مکار و حیله گر و خسیس بودند و این قتککل در قککرآن‬
‫بیش از چهل بار به آنها نسبت داده شد ولی قتل تنها یکی از جرایم مرتکب شده آنهاست‪.‬‬
‫‪ - 2‬فی المیراث و الوصیه‪ ،‬محمد بلتاجی‪ ،‬ص ‪.30-29‬‬
‫‪ - 3‬قتل در فقه اسلمی انواعی دارد‪:‬‬
‫‪ - 1‬قتل عمد عدوانی‪ :‬قتلی که با اصرار و کمین کردن و نیت همراه باشد کککه یککا قصککاص یککا‬
‫دیه یا گذشت به دنبال دارد‪.‬‬
‫‪ -2‬قتل شبه عمد‪ :‬مثل پدری که پسرش را با چیزی که نه زخمی کننده و نککه کشککنده اسککت‬
‫بزند ولی پسر بمیرد و یا باید دیه بدهد یا عفو و کفاره به دنبال دارد‪.‬‬
‫‪ -3‬قتل خطأ‪ :‬خواه خطا و اشککتباه در قصککد و نیککت باشککد مثککل کسککی کککه تیککری را بککه نیککت‬
‫دشمنش رها میکند ولی بعد ا ا مشخص میشود که پدرش بوده اسککت یککا خطککا در فعککل باشککد‬
‫مثل کسی که اسلحهاش را تمییز میکند که ناگاه تیری از آن رهککا میشککود و پسککرش را مککی‬
‫کشد که باید دیه بدهد یا مورد عفو قرار بگیرد‪..‬‬
‫‪ -4‬قتل به سبب؛ مثل کسی که چالهای بر سر راه عمومی میکنککد و پککدرش در آن میافتککد و‬
‫میمیرد و کسی که به قتل دیگری دستور داده یا دیگککری را بککه آن تشککویق کککرده یککا در قتککل‬
‫شرکت کرده نیز این گونه است‪.‬‬
‫‪ - 5‬قتل به حق؛ مثل قصاص یا حد یا دفاع از واجب )جان‪ ،‬دین‪ ،‬آبرو‪ ،‬مال‪.(...‬‬
‫و از جهت شرعی نه دیه و نه کفاره دارد و از جانب قانون جنایت نیست‪.‬‬
‫‪26‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪ -2‬در این قتل عمد فرقی نمیکند که قاتل فاعل اصلی قتسل باشسد یسا ش ریک‬
‫قتل باشد یا سبب قتل باشد مثل کسی که بسسه دیگسسری امسسر کسسرده باشسسد یسسا‬
‫شهادت دروغ داده باشد که حکم اعداما مبتنی بر آن باشد‪.‬‬
‫‪ -3‬قتل بدون حق و دلیل باشد‪.‬‬
‫‪ -4‬قاتل در هنگاما قتل به سن تکلیف رسیده باشد‪.‬‬
‫اینها مف‏اد قانون بودند و قانونگذار بر اساس مذهب مالکی عمل کرده اسسست‬
‫چرا که وقتی ثابت شد ک ه قتل خطا بوده‪ ،‬قاتسسل ارث میبرد و محسسروما شسسدن‬
‫از ارث فقط با قتل عمد است‪.‬‬
‫ولی من هر چند این قول را اشتباه نمیدانم اما قول شافعیه و حنف‏یه و حنسسابله‬
‫و ظاهریه را درستتر میدانم چرا که قاتل قتل خطسسأ را نیسسز از ارث محسسروما‬
‫میدانند‪ .‬زیرا‪:‬‬
‫‪ -1‬سخن پیامبر < که فرمود‪» :‬قاتل هیچ حق و سهمی ندارد« عاما است و‬
‫شامل تمامی قاتلن غیر از بچسه و مجنسون میشسود زیسرا آنهسا در اصسل‬
‫مکلف نیستند و قتل به حق و دلیل شامل آن نمیشود چرا که حق یا دلیسسل‬
‫دارند ولی قتل خطأ نیاز به احتیاط دارد تا ما فسسرد را مسسسؤول نسسدانیم‪ .‬و‬
‫این قتل از شخص مکلف نیز ناشی شده است‪.‬‬
‫‪ -2‬شسسریعت اسسسلما قاتسسل خطسسأ را ملسسزما بسسه پرداخسست دیسسه کسسرده اسسست‪ ،‬در‬
‫صورتی که اولیای دما از آن نگذرنسد و س پس بایسد کف‏ساره بپردازنسد‪ ،‬در‬
‫حالی که از لحاظ شرعی گناهکسسار نیسسست‪ .‬و در سسسایه ایسسن امسسر حسسدیث‬
‫پیامبر < تف‏سیر میشود که میف‏رماید‪ :‬خداونسسد گنسساه خطسسا و فراموشسسی و‬
‫‪1‬‬
‫اکراه را از امت من برداشته است‪.‬‬
‫یعنی کسی که چیزی را به اشتباه و خطا تلف کرد‪ ،‬باید آن را درست کند و‬
‫باید جبران خسارت کند هر چند که خطا بوده است‪ .‬پس بهتر است که قاتسسل‬
‫قتل خطأ نیز از ارث محروما شود‪.‬‬
‫‪ -3‬وقتی که قتل عمد تنها مانع میراث باشد و قتل خطسأ مسانع نباش د‪ ،‬وارث‬
‫میتواند مورثش را عمداا بکشد و بعد جریان را به گونهای طراحی کنسسد‬
‫که قتل خطأ ثابت شود و فرد وارث به هدفش برسسسد‪ .‬ولسسی طبسسق قاعسسده‬
‫سد ذریعه لزما است که قاتل چه عمدی و چسسه خطسسایی از ارث محسسروما‬
‫شود‪.‬‬

‫‪ - 6‬قتل به عذر و دلیل؛ مثل کسی که ناگهان با زنش یا خواهرش همراه یک زناکککار مککواجه‬
‫میشود و هر دوی آنها را میکشد‪.‬‬
‫‪ -7‬قتل از جانب غیر مکلف مثل مجنون یا بچه؛ مثل کسی که با اسلحه پدرش بازی میکند و‬
‫او را میکشد یا بچهای مادهای سمی را در غذای دیگری میریککزد بککه گمککان ایکککه شکککر بککوده‬
‫است و او را میکشد که در اینجا باید عاقله وی دیه بدهند‪.‬‬
‫‪ - 1‬ابن ماجه‪ ،‬کتاب الطلق‪ ،‬باب طلق المکره و الناسی‪ ،‬شماره ‪.2/178 ،235‬‬
‫‪27‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪ -4‬پیداست که عدما پیروی از مذهب ابسسوحنیف‏ه در ایسسن مسسسأله و پیسسروی از‬


‫مذهب اماما مالک به نیت توافق میسسان احکسساما قسسانون مجسسازات اسسست کسسه‬
‫شرط وجود یک جرما این است که نیت جرما وجود داشته باشسسد و علسست‬
‫و معلول نیسسز باشسسد و احکسساما دادگاههسسای شسسرعی بسسا احکسساما دادگاههسسای‬
‫جنایی هماهنگ باشد‪.‬‬
‫در حالی که حقیقت آن است که این امر نیاز به بازنگری دارد تا بسسه وسسسیله‬
‫آن بتوان قوانین مجازات را به قوانین شریعت اسلما موافسسق کسسرد نسسه اینکسسه‬
‫قوانین اسلما را با قسسوانین مجسسازات موافسسق کسسرد‪ .‬مخصوصسسا ا وقسستی کسسه مسسا‬
‫میدانیم که قانون مجازات و اقدامات قانونی بسسه طسسور کلسسی موافسسق شسسریعت‬
‫اسلما نیستند‪ ،‬چرا که امکان حیله و دسیسه برای اثبات قتل خطأ نه عمدی‪،‬‬
‫در آنها وجود دارد و فرد میتواند بدین ترتیب از مقتولن خودش ارث بسسبرد‬
‫و این باعث هرج و مرج در میان مردما میشود‪.‬‬
‫مانع دوم‪:‬اختلفا دین‪:‬‬
‫از جمله موانع میراث هر چند که سبب آن هسم وجسسود داشسسته باشسد‪ ،‬اختلف‬
‫دین وارث و مورث است‪ .‬زیرا‪:‬‬
‫‪ -1‬به دلیل روایتی که بخسساری و مسسسلم بسسا سسسند خسسود از اسسسامة بسسن زیسسد از‬
‫پیسسامبر )ص( نقسسل کردهانسسد کسسه فرمسسود‪ :‬مسسسلمان از کسسافر و کسسافر از‬
‫مسلمان ارث نمیبرد‪.‬‬
‫‪ -2‬روایتی که اماما احمد و ابسوداود و ابسن مساجه از عبسدا بسن عمسسرو نقسسل‬
‫کردهانسسد کسسه پیسسامبر )ص( فرمسسود‪ :‬دو ملسست مختلسسف از همسسدیگر ارث‬
‫‪1‬‬
‫نمیبرند‪.‬‬
‫‪ -3‬ابن قدامه مقدسی میگوید‪ :‬علما اجماع کردهانککد کککه کککافر از‬
‫مسلمان ارث نمیبرد و جمهککور صککحابه و فقهککا گفتهانککد‬
‫‪2‬‬
‫که مسلمان از کافر ارث نمیبرد‪.‬‬
‫ولی ابن قدامه همچنین میگوید که معاذ و معاویه و محمد بن حنف‏یه میگوینسسد‬
‫که مسلمان از کافر ارث میبرد ولی کسسافر از مسسسلمان ارث نمیبرد و قیسساس‬
‫کرده که ما میتوانیم با زنان کافر ازدواج کنیم ولی آنها نمیتوانند با زنان مسسا‬
‫ازدواج کنند‪ .‬و نیز به روایت عبدا بن بریده استناد کرده که دو بسسرادر بسسه‬
‫یحیی بن یعمر شکایت آوردند که یکی از آنها مسلمان و دیگری یهود بود و‬
‫فرد مسلمان از هسر دوی آنهسا ارث ب رد‪ .‬و گف‏ست‪ :‬ابوالسسود برایسم تعریسف‬
‫کرد که مردی به او گف‏سست کسسه معسساذ گف‏تسسه اسسست از پیسسامبر )ص( شسسنیدما کسسه‬

‫‪ -‬ابوداود‪ ،‬کتاب الفرائض‪ ،‬باب هل یرث المسلم الکافر‪ ،2791 ،‬احمد المسند‪.2/178 ،‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -‬المغنی‪.9/150 ،‬‬ ‫‪2‬‬


‫‪28‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫فرمود‪ :‬اسلما زیاد میشسود ولسسی کاسسسته نمیشسسود پسسس مسسسلمان از کسسافر ارث‬
‫‪3‬‬
‫میگیرد‪.‬‬
‫ترجیح من در ارث مسلمان از غیر مسلمان‪:‬‬
‫به نظر من جایز است مسلمان از غیر مسلمان ارث ببرد زیرا‪:‬‬
‫‪ -1‬حدیث پیشین که گف‏تیم »اسلما زیاد میشود ولی کاسته نمیشود« کسسه امسساما‬
‫احمد و ابسسوداود ایسسن حسسدیث را در مسسسند خسسود آوردهانسسد و حسساکم آن را‬
‫صحیح دانسته است و ذهبی با آن موافق است و مناوی گف‏ته کسسه شسسنیدن‬
‫این حسسدیث توسسسط ابوالسسسود از معسساذ ممکسسن اسسست‪ .‬و حسسدیث از لحسساظ‬
‫محتوایی با قوانین شریعت و عقل توافق دارد‪.‬‬
‫‪ -2‬عدما ارث بردن در سایه گستردگی اسلما و روی آوردن غیر مسسسلمانان‬
‫به اسلما باعث روی نیاوردن بعضی از افرادی میشود که میخواهند بسسه‬
‫اسلما روی بیاورند‪ .‬چسرا کسه بساعث میشسود شسخص نومسسلمان فقیسر و‬
‫نیازمند گردد ‪ ،‬مخصوصساا وقستی کسسه مسسا میدانیم غسسالب نومسسلمانان زن‬
‫هستند و این زن با روی آوردن به اسلما خودش را بدون مال و همسسسر‬
‫– بر حسب فتوای کسانی که قایل به جدا شدن زن مسلمان و مسسرد غیسسر‬
‫مسلمان از هم هستند – میبیند و ایسسن کسسار بسساعث جلسسوگیری از پخسسش و‬
‫رواج اسلما میشود و عقسسل هیسسچ فقیسسه یسسا دعسسوتگری ایسسن امسسر را قبسسول‬
‫نمیکند‪.‬‬
‫‪ -3‬شیخ السلما ابن تیمیه درستی ارث بردن مسلمان از غیر مسلمان )غیر‬
‫حربی( را ترجیح داده است و به این دلیل استناد کرده است‪:‬‬
‫الف( پیامبر )ص( زنادقه منافق را در احکاما ظاهری اسلما مانند مسسسلمانان‬
‫به حساب میآ‏ورد‪ ،‬پس از آنها ارث برده میشسسد و آنهسسا نیسسز وارث مسسسلمانان‬
‫میشسسدند‪ ،‬ماننسسد کسساری کسسه بسسا عبسسدا بسسن ابسسی کسسرد و ملک ارث بسسردن را‬
‫همکاری و همیاری ظاهری قرار داد نه ایمان قلبی و باطنی‪.‬‬
‫ب( مشهور است که صحابه از اموال مرتدان ارث بردهاند‪.‬‬
‫ج( این حدیث »مسلمان از کافر ارث نمیبرد« در مورد کسسافر حربسسی اسسست‬
‫نه دیگران‪ .‬پسسس ملک در ارث بسسردن همکسساری و تعسساون اسسست و مسسانع آن‬
‫جنگ و محاربه است‪ .‬بنابراین اکثر فقها گف‏تهاند که‪ :‬شسسخص ذمسسی از کسسافر‬
‫حربی ارث نمیبرد‪ ،‬صسحابه نزاعسی در م ورد ارث بسردن فسرد مسسلمان از‬
‫خویشاوندان ذمیاش و ارث بردن برده از سید غیر مسلمانش نداشتهاند‪.‬‬
‫‪ -4‬ایسسن نظسسری اسسست کسسه علمسسه شسسیخ قرضسساوی در پاسسسخ بسسه سسسؤال یسسک‬
‫نومسلمان انگلیسسسی داده اسسست کسسه پسسدرش فسسوت کسسره و ترکسسه زیسسادی از او‬
‫بجای مانده و او تنها وارث وی است‪ ،‬اگسسر آن را رهسسا کنسد بسسه حکسسومت یسسا‬

‫‪ -‬ابوداود‪ ،‬کتاب الفرائض‪ ،‬ش ‪ 2792‬و گفته که در آن یک مرد مجهول وجود دارد‪.‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪29‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫مؤسسههای غیر اسلمی میرسد و شیخ قرضاوی به وی پاسخ داده است که‬
‫میتواند از او ارث ببرد و به دلیسسل پیشسسین اسسستدلل کسسرده اسسست و دو دلیسسل‬
‫دیگر نیز بر آن افزوده است که عبارتند از‪:‬‬
‫الف( قانون حق را به ارث بردن میدهد و این ارث بردن یکسسی از راههسسای‬
‫تملسسک اسسست پسسس وارث بسسا کمسسک قسسانون از او ارث میبرد و ایسن یکسسی از‬
‫اسباب تملک است‪.‬‬
‫ب( ممکن است که به وی وصیت کرده باشد و اختلفسی در ایسن نیس ت کسه‬
‫وصیت مسلمان برای غیر مسلمان و بر عکس جایز است و حداقل امر این‬
‫است که او تا زمانی که زنده است از آن اموال استف‏اده میکند و بعداا آنها را‬
‫بسسه مؤسسسسههای اسسسلمی میبخشسسد‪ ،‬تسسا ایسسن امسسوال بسسه طریسسق غیسسر شسسرعی‬
‫استعمال نشوند‪ ،‬و این طبق فتوای مجامع فقهی در مسسورد امسسوالی اسسست کسسه‬
‫از راه حراما مانند ربا به دست میآ‏یند کسسه آنهسسا را میگیرنسسد و در راه خیسسر و‬
‫‪1‬‬
‫مصلحت مسلمانان استف‏اده میکنند‪.‬‬
‫‪ -5‬مجلسسس افتسساء و تحقیقسسات اروپسسا بسسه جسسواز ارث بسسردن مسسسلمان از غیسسر‬
‫مسلمان فتوا داده است تا موافق با نیاز مسسسلمانان جدیسسد غسسرب باشسسد‪ .‬و بعسسد‬
‫میسسزان حسسق آنهسسا را در ایسسن ارث بسسردن تعییسسن کردهانسسد کسسه اینهسسا پسسس از‬
‫تحقیقات و بررسیهایی پیرامون موضوع بوده است کسسه بسسه جسسواز آن فتسسوی‬
‫دادهاند و این امر برای من معلوما شد که این نظر صحیحتر است‪.‬‬
‫من تعجب میکنم از اینکه ابن قدامه گف‏ته که ایسسن قضسسیه )جسسایز نبسسودن ارث‬
‫مسلمان از کافر( مورد اجماع است‪ ،‬پس خودش اسم افرادی را میآ‏ورد کسسه‬
‫قائل به جواز ارث بردن مسلمان از غیر مسلمان هسسستند مثسسل عمسسر‪ ،‬معسساذ‪،‬‬
‫معاویه‪ ،‬محمد بن حنف‏یه‪ ،‬علی بن حسین‪ ،‬سعید بن مسیب‪ ،‬مسسسروق‪ ،‬عبسسدا‬
‫بن معقسسل‪ ،‬شسعبی‪ ،‬یحیسسی بسن معمسسر و اسسسحاق و اینهسسا صسسحابه بزرگسسوار و‬
‫تابعین بودهاند‪.‬‬
‫مخصوصاا سرور ما عمر‪ ،‬معاذ و ابن مسسسیب‪ ،‬پسسس آیسسا اجمسساع بسسدون اینهسسا‬
‫ممکن است؟!! در حقیقت بسیاری از آنچه کسسه در مسسورد آن ادعسسای اجمسساع‬
‫کرده اسسست‪ ،‬اختلف زیسسادی در آن وجسسود دارد‪ ،‬از جملسسه ایسسن قضسسایا ارث‬
‫بردن مسلمان و غیر مسلمان می باشد ‪.‬‬
‫عدما ارث بردن مسلمان و کافر از همدیگر در برگیرنده مسایل زیر است‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -1‬ارث بردن بعضی از غیر مسلمانان از همدیگر ‪.‬‬

‫‪ - 1‬فی فقه القلیات المسلمة‪ ،‬شیخ قرضاوی‪ ،‬ص ‪ ،131-126‬دارالشروق‪.‬‬


‫‪ - 2‬اهمیت این نکته از اینجا روشن میشککود کککه قککانون ارث معمککول در مصککر شککامل تمککام‬
‫مصریها با تمام ادیانشان میشود پس مسیحی بکا یهکودی و یه ودی بکا مسکیحی و مسکیحی و‬
‫یهودی با مشرک و بت پرست ازدواج میکند‪ ،‬پس آیا ارث بردن میان آنها کامل میشود؟‬
‫‪30‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫اختلفی در این امسر نیسست کسه کسافران اگسر همگسی از یسک دیسن باش ند از‬
‫همسسدیگر ارث میبرنسسد مثسسل یهودیسسان بسسا یهودیسسان و مسسسیحیان و بوداییسسان و‬
‫سسسیکها و کمونیسسستها و ملحسسدان‪ ،‬کسسه هسسر ملسستی از اینهسسا از همسسدیگر ارث‬
‫میبرند‪.‬‬
‫اما اگر یک ملحد بسسا یسسک بسسودایی یسسا یهسسودی نصسسرانی ازدواج کنسسد یسسا پسسدر‬
‫کمونیست باشد و پسرش یهودی باشد آیا از همدیگر ارث میبرند؟‬
‫در مورد این مسأله سه نظر وجود دارد‪:‬‬
‫نخست‪ :‬اختلف ملتهای کسسافر مسسانع ارث نیسست و ایسسن نظسسر جمهسسور فقهسساء‬
‫است‪ :‬حنف‏یه‪ ،‬شافعیه‪ ،‬داود ظاهری و یک روایت از اماما احمد که دلیل آنها‬
‫این کلما خداوند متعال است‪    :‬‬
‫‪)  ‬انف‏ ال‪ .(73/‬و مرج ع و منش أ ارث ولی ت و همک اری اس ت و‬
‫خداوند میف‏رماید‪)       :‬یونس‪(32/‬‬
‫پس تمامی اینها کافر و ملتشان یکی اسسست و دینشسسان باطسسل اسسست‪ .‬و قسسانون‬
‫نیز از این نظر تبعیت کرده است آنجا که در ماده ‪ 61‬آمده است که مسلمان‬
‫و کافر از همدیگر ارث نمیبرند‪ ،‬در حسسالی کسسه بعضسسی از غیسسر مسسسلمان از‬
‫همدیگر ارث میبرند و این در حال حاضر قول راجح است‪.‬‬
‫دوما‪ :‬اختلف دینهسسای کف‏سسر مسسانع ارث بسسردن آنهسسا از همسسدیگر میشسسود‪ ،‬پسسس‬
‫یهودی از مسیحی ارث نمیبرد و بسسالعکس‪ ،‬چسسرا کسسه هسسر یسسک از آنهسسا دیسسن‬
‫مستقلی هستند و به دلیل این حدیث پیسسامبر )ص( »اهسسل دو دیسسن مختلسسف از‬
‫همسسدیگر ارث نمیبرنسسد« و اینهسسا بنسسابر کلما خداونسسد متعسسال ادیسسان مختلسسف‬
‫هستند‪)       :‬مائده‪ (48/‬و‬
‫چون خداوند متعال این ادیان را به طور جداگانه در قرآن ذکسسر کسرده اسست‬
‫و میف‏رمایسسسسد‪    :‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪)         ‬حج‪ (17/‬و عطف‬
‫کردن آنها به همدیگر مقتضی غیر و جدا بودن آنها از یکدیگر است‪.‬‬
‫هر چند که دلیل خوبی است اما بسسه قسسوت اسسستدلل اولسسی نمیرسسسد‪ ،‬چسسرا کسسه‬
‫حدیث پیامبر )ص( »مسلمان از کافر ارث نمیبرد و کسسافر از مسسسلمان ارث‬
‫نمیبرد« دارای دللت مف‏هوما مخالف‏ت است که مسلمان از مسلمان و کافر از‬
‫کافر ارث میبرد‪.‬‬
‫سوما‪ :‬غیر مسلمانان سه دین هستند‪ :‬یهودی‪ ،‬مسیحی و سایر کف‏ار یسسک دیسسن‬
‫هستند‪ .‬چرا که همگی اهل کتاب نیستند‪ .‬پس اگر یک یهودی و مسیحی زن‬
‫و شوهر باشند از همدیگر ارث نمیبرند‪ .‬ولی کافر از مجوسسسی ارث میبرد‬
‫و دلیل این است که یه ودی و مسسیحی هسر کسداما دی ن جسداگانه ای هس تند و‬
‫‪31‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫کتاب و نبی دارند و سایر کف‏ار همگی به هیچ کتاب یا رسولی ایمان ندارنسسد‬
‫و این جدایی در اینجا ضعیف است و در مقابل دلیل گروه اول قوی نیست‪.‬‬
‫‪ -2‬ارث مرتد‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫مرتد کسی است که با اختیار خودش اسلما را ترک کسسرده باشسسد‪ .‬و همگسسی‬
‫توافق دارند که مرتد از مسلمان ارث نمیبرد مثل کسی که بمیرد و یک پدر‬
‫مرتد و یک پسر مسسلمان از او بجسای بمان د کسه پ در صساحب ارث نیسست‪،‬‬
‫ولی در اینجا اختلفاتی در مورد ارث مرتد به شکل زیر وجود دارد‪:‬‬
‫‪ -1‬زیسسد و مالسسک و شسسافعی و احمسسد معتقدنسسد کسسه خسسانواده مرتسسد از او ارث‬
‫نمیبرند‪ .‬چرا که مرتد با ارتدادش ولیت میان او و سایر مسلمانان تمسساما‬
‫میشود‪ .‬و این به دلیل عاما بودن حدیث »مسلمان از کافر ارث نمیبرد و‬
‫کافر از مسلمان ارث نمیبرد« است‪ .‬و اموال وی به عنوان فیء به بیت‬
‫المال یا خزانه عمومی مسلمانان سپرده میشود‪.‬‬
‫‪ -2‬ابوحنیف‏ه و ثوری و بسیاری از بصریها معتقدنسد کسسه ارتسداد مرتسد مسسانع‬
‫ارث بردن خانوادهاش از امسوالی کسه قبسل از مرتسد ش دن کسسب کسرده‬
‫نمیشود بلکه تنهسا از امسوالی کسه بعسد از مرتسد شسد ن کسسب کسرده ارث‬
‫نمیبرند و به بیت المال مسلمانان داده میشسسود‪ .‬و دلیلشسسان ایسسن اسسست کسسه‬
‫مرتد بر دین جدیدش پایدار نیست‪ .‬پس احکاما دینی که به آن گرویده بسسر‬
‫وی منطبق نمیشود‪ ،‬پس اگر مسیحی شد مثل یک مسیحی با وی رفتسسار‬
‫نمیشود بلکه او کسسافر اسسست بنسسابراین اگسسر دو نف‏سسر کسسه از همسسدیگر ارث‬
‫میبرند‪ ،‬مرتد شوند‪ ،‬هیچ یک از همدیگر ارث نمیبرند حتی اگر به یک‬
‫دین مرتد شده باشند‪.‬‬
‫قانون ارث مصر به این قضسسیه اعسستراض نکسسرده اسسست و بنسسابراین بسسه رأی‬
‫راجح مذهب ابوحنیف‏ه نعمان‪ ،‬عمل کرده است کسسه در مسساده ‪ 280‬قسسانون ‪78‬‬
‫سال ‪ 1931‬آمده است‪ .‬تماما چیزهایی که در قوانین موضوعه احکاما احسسوال‬
‫شخصیه نیامده به قول راجح مذهب ابوحنیف‏ه عمل میشود‪.‬‬
‫‪ -3‬اختلفا دارین‪:‬‬
‫مراد از اختلف دارین‪ ،‬دارالسسسلما و دارالحسسرب اسسست‪ .‬پسسس سسسرزمینهای‬
‫اسلمی همگی یک دار هستند هسسر چنسسد کسسه هسسر کشسسوری لشسسکر و حسساکم و‬
‫قانون خاص خودش را دارد ولی همگی یک دار محسوب میشوند‪ ،‬چرا که‬
‫خداونسسد میف‏رمایسسد‪      :‬‬
‫‪) ‬انبی اء‪ (92/‬و نی ز میف‏رمای د‪:‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ - 1‬به مرتد سه روز فرصت داده میشود که توبه کند و بعضی از علمای اسلم پیرامککون وی‬
‫جمع میشوند و او را به اسلم علقمند میکنند ولی اگر به اسلم بازنگشککت قاضککی حکککم بککه‬
‫ارتداد وی میکند سپس توسط دولت به قتل میرسد نه به دست کسککانی کککه از مرتککد شککدن‬
‫وی خشمگین هستند ‪ ،‬زیرا این باعث هرج و مرج و انتشککار قتککل میشککود و هککر قککاتلی ادعککا‬
‫میکرد که او از کسی که او را کشته است چیزهایی مبنی بر کفر شنیده است‪.‬‬
‫‪32‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫)توبه‪/‬‬ ‫‪     ‬‬


‫‪.(71‬‬
‫پس ایسسن ولیسست میسسان تمسساما زنسسان و مسسردان مسسؤمن در نقسساط مختلسسف زمیسسن‬
‫پابرجاست و این همان علت حقیقی ارث بردن از همدیگر است‪.‬‬
‫ولی اختلف در مورد غیر مسلمانان که دارالحرب یا دارالعهد یا دارالدعوة‬
‫‪1‬‬
‫نامیده میشود‪ ،‬است‪ .‬مثل آمریکا‪ ،‬فرانسه‪ ،‬انگلیس‪ ،‬ژاپن و چین و ‪...‬‬
‫پس اگر پدری در مصر بمیرد و فرزندی مقیسسم آمریکسسا داشسته باشسد‪ ،‬آیسسا از‬
‫همدیگر ارث میبرند؟‬
‫نظر برگزیده این است که به شرط معامله به مثل مانعی از ارث بردن آنهسسا‬
‫از هم وجود ندارد‪ .‬پس اگر قانون آمریکا اجازه به ارث بردن از فسسرد مقیسسم‬
‫آمریکا نداد و خواست که اموال خود به کشور دیگری منتقسسل نشسسود‪ ،‬بسسرای‬
‫مورثش در مصر نیز طبسسق همیسن قاعسده عمسسل میشسسود‪ .‬در بنسدهای سسوما و‬
‫چهارما ماده ششم قانون ارث آمده است که اختلف در ایسسن مسسانع ارث میسسان‬
‫مسلمانان و غیر مسلمانان نیست مگر اینکه قانون کشور بیگسسانه مسسانع ارث‬
‫بیگانگان از آنها شود‪.‬‬
‫‪ -4‬بردگی‪:‬‬
‫مراد این است که بسسرده و کنیسسز بعسسد از مسسرگ سیدشسسان از او ارث نمیبرنسسد‬
‫چرا که برده هستند و مالک این اموال سید خود نیستند پس سیدشان از آنهسسا‬
‫ارث میبرد ولی آنها از سیدشان ارث نمیبرند‪ .‬ولی چون این امسسر در زمسسان‬
‫ما وجود ندارد ما از فرو رفتن در آن خودداری میکنیسسم هسسر چنسسد کسسه امسست‬
‫‪2‬‬
‫اسلما نیاز به اجتهادهایی در مورد قضایای معاصر دارد‪.‬‬

‫‪ - 1‬و این چیزی است که نیاز به اجتهاد حقیقی دارد تا ملک دارالحرب و دارالسلم مشخص‬
‫شود‪.‬‬
‫‪ - 2‬شاید خداوند این امر را عملی کرد و مسلمانان بر دشمنان پیروز شدند و مران و زنانی‬
‫را به اسیری گرفتند و این داستان دوباره ظهکور پیکدا کنکد و اینجاسکت ک ه فقهکا از افکزودن‬
‫ماده قانونی عاجز نخواهند شد و به مذهب ابوحنیفه چنانکه در مککاده ‪ 28‬قککانون شککماره ‪78‬‬
‫سال ‪ 1931‬آمده عمل میکنند‪.‬‬
‫‪33‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫بخش ششم‬
‫ترکه و حقوقی که به آن تعلق میگیرد‬
‫نخست‪ :‬ترکه‪:‬‬
‫ترکه رکن اساسی ارث است‪ ،‬پسسس اگسسر ترکسسه وجسسود نداشسسته باشسسد‪ ،‬ارث و‬
‫وصیت وجود ندارند‪.‬‬
‫ترکه از »الترک« آمده است و به معنای هر چیسسزی اسسست کسسه انسسان پشست‬
‫سر خودش بجای میگذارد و ترکسسه امسسوالی اسسست کسسه شسسخص مسسرده بعسسد از‬
‫مرگش بجای میگذارد‪.‬‬
‫امسسا در مشسسخص کسسردن مسساهیت ترکسسه چیزهسسایی کسسه شسسامل آن میشسسود و‬
‫چیزهایی کسه شسامل آن نمیشسود‪ ،‬میسان فقهسا اختلف وجسود دارد‪ ،‬بسه شسکل‬
‫زیر‪:‬‬
‫الف( جمهور فقها معتقدند که ترکه شامل موارد زیر میشود‪:‬‬
‫‪ -1‬اموال‪ :‬خواه اموال غیر منقول باشد مثل‪ :‬زمین‪ ،‬کارخانه‪ ،‬ساختمان‪ ،‬یسسا‬
‫اموال منقول باشد مثل پول‪ ،‬طل‪ ،‬نقره‪ ،‬کتسساب‪ ،‬وسسسایل خسسانه و ماشسسین‪.‬‬
‫پس تمامی اینها وصف مسسال بسسر آنهسسا صسسادق میشسسود و شسسامل بسسدهیهای‬
‫شخص مرده نزد دیگران نیز میشود مانند سرمایهای که در بانسسک دارد‬
‫یا بدهیای که نزد افراد و شرکتها دارد یا حقوق کارمنسسدان و کسسارگرانی‬
‫که در مؤسسههای آنها کار میکردند و اگر مورث کشته شده باشسسد‪ ،‬دیسسه‬
‫نیز شامل این قسم میشود؛ دیه در قتل خطأ یا صلح در قتل عمد یا تبدیل‬
‫‪1‬‬
‫قصاص به دیه در صورت گذشت برخی از اولیای دما‪.‬‬
‫‪ -2‬منافع‪ :‬مثل کسی که خانه یسسا ادارهای را اجسساره میکنسسد‪ ،‬پسسس او مالسسک‬
‫عین آن خانه یا اداره نیست بلکه با عقد اجاره و طبق شسسروط عقسسد تنهسسا‬
‫مالک منافع آن است و ایسسن حسسق از دیسسدگاه جمهسسور فقهسسا بسسه ارث بسسرده‬
‫میشود‪.‬‬
‫‪ -3‬حاقوق‪ :‬مثل حقوق نشر برای مؤلف که به وارثان منتقسسل میشسسود و حسسق‬
‫شف‏عه که بعد از مرگ مورثشان برای وارث همچنان بسسه صسسورت یسسک‬
‫حق ثابت باقی میماند و حق قبول وصسیت‪ .‬پسس اگسر فسردی بسه دیگسری‬
‫وصیتی کمتر از یک سوما اموالش کرد با مردن وی شخصی که به وی‬
‫وصیت شده مستحق وصیت میگسردد ولسسی اگسسر قبسل از گرفتسن وصسیت‬
‫بمیرد‪ ،‬این حق وی به وارثان وی منتقل میشود‪.‬‬

‫‪ - 1‬به این معنی که اگر شخص دیگری را کشته باشد و فرد مقتول پنج فرزند داشته باشد و‬
‫همگی آنها بجز یک نفر قایککل بککه قصککاص باشککند قصککاص تبککدیل بککه دیکه میشککود‪ ،‬زیککرا قتککل‬
‫جزءپذیر نیست و همگی اولیای دم دیه میگیرند بجز کسی که گذشت کرده است و ایکن ککار‬
‫در جهت رواج عفو گذشت است‪.‬‬
‫‪34‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫و حق رهن نیز این گونه است‪ ،‬مثسل‪ :‬محمسسد ده هسزار لیسره از علسسی قسرض‬
‫میگیرد و رهنی را به علی میدهد تا ضامن و گرو قرضش باشد‪ ،‬این رهسسن‬
‫یک ماشین بود سپس علی فوت کنسسد و محمسسد قرضسسش را بسسه او ندهسسد‪ ،‬ایسسن‬
‫حق یعنی نگه داشتن ماشین تا زمان ادای دین برای ورثه علی باقی میماند‪.‬‬

‫این اموال و حقوق‪1‬و منافع از دیدگاه جمهور علما بسسه ارث بسسرده میشسسوند و‬
‫دلیلشان روایتی است که ابن مسساجه بسسا سسسند خسسود از مسسردی از اهسسل شسساما از‬
‫اصحاب رسول ا )ص( از پیامبر )ص( روایت کرده که فرمود‪ :‬کسی که‬
‫مال یا حقی از وی بجا بماند از آن ورثهاش است و کف‏سسالت خانوادهاش بسسا‬
‫من است‪ 2.‬و حدیث تاکیسسد میکنسسد کسسه امسسوال و حقسسوق بسسه وارثسسان میرسسسد و‬
‫منافعی که با مال قابل ارزیابی باشد نیز به مال ملحق میشوند‪.‬‬
‫دوما‪ :‬حنف‏یه معتقدند که تنها چیزی که به ارث گذاشسسته میشسسود مسسال اسسست‪ .‬و‬
‫منافع و حقوق و عقد اجسساره را جسسزء ترکسسه نمیداننسسد و حسسق رهسسن نیسسز اگسسر‬
‫شخص بمیرد و منزلی خریده باشد و قیمت آن را پرداخت نکرده باشسسد ایسسن‬
‫حق به ارث برده نمیشسسود و حسسق صسساحب خسسانه اسسست کسسه خانهاش را پسسس‬
‫بگیرد‪ .‬و تا زمانی که پول را دریافت نکرده‪ ،‬از معامله رجوع کند‪ .‬و دلیل‬
‫حنف‏یه در اینجا روایتی است از پیامبر )ص( که فرمسسود‪ :‬کسسسی کسسه مسسالی از‬
‫وی بجا بماند‪ ،‬مال وارثانش است‪ .‬و در این روایسست کلمسسه حسسق را نیسساورده‬
‫‪3‬‬
‫است و منافع نیز از دیدگاه حنف‏یه مال نیستند‪.‬‬
‫رای راجح نظر جمهور علما و امر معمول در قانون است‪.‬‬
‫ب( حاقوق مربوط به ترکه‪:‬‬
‫‪ -1‬کف‏ن و دفن کردن شخص مرده و کسانی که تحت سرپرستی وی بودند‪:‬‬
‫اولین چیزی که از ترکه شخص مرده کسسسر میشسسود‪ ،‬هزینسسه کف‏سسن و دفسسن و‬
‫‪4‬‬
‫مراسسم خاکسسپاری وی در حسد عسرف کسه مخسالف شسریعت نباشسد‪ ،‬اسست‪.‬‬
‫مراسم خاکسسسپاری شسسامل هزینههسسای شسسستن و کف‏سسن کسسردن و انتقسسال وی از‬
‫منزل تا قبرستان و هزینههای قبر و دفسسن کسسردن اسسست‪ .‬و ایسسن هزینههسسا بسسر‬
‫‪ - 1‬اینجا حقوق شخصی وجود دارد که با مال قابل ارزیابی نیست و حقوقی هسککتند کککه بککه‬
‫ارث برده نمیشوند مانند حق طلق دادن زن یا حق حضانت بچه که به ارث نمیرسند‪.‬‬
‫‪ - 2‬احمد عطیه در ضوابط المیراث ص ‪ 77‬ذکر کرده است و جمهور ایککن عبککارت را صککحیح‬
‫دانستهاند که هر کس مال یا حقی از او بجای بماند مال ورثهاش است و موقع تحقیق دیدیم‬
‫که کلمه حق در سنن ابن ماجه یافت نشد‪ .‬ر‪ .‬ک‪ :‬کتاب الفرائض بککاب ذوی الرحککام ‪6/914‬‬
‫شماره ‪.2738‬‬
‫‪ - 3‬با وجود این حنفیه حقوق عینی که با مال قابل ارزیابی باشند را قابل ارث میدانند ماننککد‬
‫حق نوشیدن‪ ،‬حق راه‪ ،‬پس کسی که زمینی داشته باشد و از آنجا رفت و آمد میکند این حق‬
‫به وارثانش نیز به ارث میرسد‪.‬‬
‫‪ - 4‬ملک این هزینه‪ ،‬اعتدال است‪ .‬خداوند متعال میفرماید‪     :‬‬
‫‪)         ‬فرقان‪.(67/‬‬
‫‪35‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫پرداخت دیون و وصیت و حقوق ورثه مقدما است‪ .‬و هزینههای اضسسافی بسسه‬
‫منظسسور فخسر فروشسی و شسسهرت مثسل آگهیهسای بلنسد در روزنامههسسا و برپسسا‬
‫کردن چادرها و علمها به نشانه فخرفروشی و آوردن نوحه خوانها و کشتن‬
‫حیسسوان و گرفتسسن هف‏تسسم و چهلسسم و سسسالگرد و ‪ ...‬شسسامل هزینههسسای مراسسسم‬
‫خاکسپاری نمیشود‪ .‬چرا که همه اینها بدعت هستند و اصلی ندارند و عرف‬
‫بدانها عمل میکند ولی در اسلما ایسسن قبیسسل کارهسسا وجسسود نسسدارد‪ .‬و از ترکسسه‬
‫شخص مرده برای این قبیسسل کارهسسا هزینسسه نمیشسسود‪ .‬و اگسسر شسسخص مسسرد و‬
‫فرزندان کوچکی از او بجسسای ماندنسسد و عمویشسسان هزینسسه آنهسسا را بسسه عهسسده‬
‫گرفت این هزینهها از ترکه کم نمیشود و عمو باید خود آن را پرداخت کنسسد‬
‫و بجز هزینههای مراسم خاکسپاری از ترکه کم نمیشود‪.‬‬
‫دلیل این است که کف‏ن کردن و انتقسسال شسسخص مسسرده از خسسانه بسسه قبرسسستان‪،‬‬
‫ملحقات زمسان حیسات وی هسستند‪ .‬پسسس اگسسر شسخص بسدهکار و نسساتوان بسود‬
‫فروش لباسهایش لزما نیست و اگر لباسهایش پاره بود‪ ،‬خریدن لبسساس جدیسسد‬
‫برای وی لزما نیست‪ .‬بنابراین وقسستی کسسه شخصسسی بمیسسرد و امسسوالی از وی‬
‫بجا بماند لزما است که از اموال خاص خودش هزینه کف‏ن و دفنش پرداخت‬
‫شسود‪ .‬و اگسسر امسسوال و دارایسسی از او بجسسای نمانسسده بسود‪ ،‬فسسرد حاضسسری کسسه‬
‫توانایی مالی داشته باشد‪ ،‬باید آن را پرداخت کنسد و اگسسر کسسسی پیسدا نشسد از‬
‫بیت المال مسلمانان پرداخت میشود‪.‬‬
‫و آنچه که از ترکه مرد برای مراسم خاکسپاری زنش خرج میشسسود نیسسز بسسه‬
‫آن ملحق میشسود‪ ،‬مسردی همسراه زنسش در آن واحسد میمیرنسد و زن خسودش‬
‫اموالی دارد ولسسی هزینسسه و مخسسارج خاکسسسپاری وی از مسسال شسسوهرش بایسسد‬
‫پرداخست شسود نسه از ترکسه خسودش‪ .‬و اگسر زن بمیسرد و مسرد زنسده بمان د‪،‬‬
‫وظیف‏ه شوهر است که با اموال خودش مراسم خاکسپاری وی را انجاما دهسسد‬
‫نه از ترکه زنش چرا که نف‏قه زن در هر حال بر عهده شوهر اسسست چسسه در‬
‫زمان حیات و چه در زمان مرگ‪.‬‬
‫‪ -2‬پرداخت بدهیها‪:‬‬
‫بدهیها بر ذمه انسان تعلق میگیرند‪ ،‬خواه بسسا نصسسوص شسسرعی کسسه بسسر فسسرد‬
‫واجب میکند مثل نف‏قه فرزندان و همسر‪ ،‬پرداخت زکات و نذر یا به وسسسیله‬
‫عقد بر انسان تعلق میگیرد مثل معاملهای که فروشنده بدهکار کسسال باشسسد و‬
‫مشتری بدهکار پول )مخصوصاا وقتی کسه قسسسطی باشسد( و عقسد اجساره کسه‬
‫مستأجر بدهکار پرداخت مقدار مشخصسسی در مسساه اسسست و عقسسد ازدواج کسسه‬
‫بایسسد بسسه مسسوجب آن شسسوهر مهسسر را بسسه زوجسسه بدهسسد و بسسدهی وی محسسسوب‬
‫میشود‪ .‬و یا عقود قرض مانند بسسرات و چسسک بسسه حسسساب دیگسسران‪ .‬و گسساهی‬
‫بدهی در نتیجه کارهای مشخص افسسراد اسست‪ .‬مثسسل اینکسسه فسردی ماشسین یسسا‬
‫‪36‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫مزرعه یا وسیله دیگری را خراب کرده باشسسد‪ .‬یسسا کسسسی کسسه عقسسد مضسساربه‬
‫داشته باشد و در اموال کوتاهی کرده باشد و اگر کوتساهی و تقص یر عمسدی‬
‫باشد ضامن است‪.‬‬
‫تمامی دیون و بدهیها بایسسد قبسسل از اجسسرای وصسسیت و تقسسسیم ترکسسه پرداخسست‬
‫شوند‪ .‬پس زکاتهای پرداخت نشده باید پرداخت شوند چسسرا کسسه حسسق خداونسسد‬
‫هسسستند و حسسق فقسسرا و مسسساکین بایسسد پرداخسست شسسوند ولسسی آنهسسا از وارثسسان‬
‫نخواستهاند‪ ،‬باید به آنها پرداخت شود‪.‬‬
‫و کسی که بمیرد و اموال زیادی از او بجسسا مانسسد و نتوانسسسته اسسست کسسه حسسج‬
‫بگذارد‪ ،‬پس این بدهی و حق خداست‪ ،‬پس باید مبلغی به یکی از افسسراد داده‬
‫شود تا بجای پدر حج بگذارد به شسسرط اینکسسه خسسودش حسسج گسسذارده باشسسد‪ .‬و‬
‫همچنیسسن کف‏سساره روزه و قسسسم و ظهسسار و ‪ ...‬اگسسر شسسخص بمیسسرد و آنهسسا را‬
‫پرداخسست نکسسرده باشسسد‪ ،‬بایسسد بسسرای بسسری شسسدن ذمسسه شسسخص مسسرده آنهسسا را‬
‫‪1‬‬
‫پرداخت کند‪.‬‬
‫اما قرض و بدهیهایی که متعلق به مردما می باشد مثل مهر زن یسسا باقیمانسسده‬
‫پول کالهای قسطی‪ ،‬اختلفسسی در وجسسوب پرداخسست آن نیسسست‪ .‬همچنیسسن در‬
‫اجاره ماهیانه مسکن به موجب عقد اجاره و رهن‪ ،‬حق مرتهن است که قبل‬
‫از دریافت اجاره رهن را به صاحبانش ندهد‪.‬و دیونی کسسه بسسه خداونسسد تعلسسق‬
‫میگیرد‪ ،‬پرداخت آن از لحاظ دینی واجب است نه از لحسساظ قضسسایی‪ 2.‬بسسدین‬
‫معنی که اگر خانواده شخص مرده از چنین قرضی آگاهی پیسدا کردنسد و آن‬
‫را پرداخت کردند برای شخص مرده خیسسر اسسست و ذمسسه وی بسسری میشسسود‪.‬‬
‫ولی قاضی نمیتواند خانواده مرده را مجبور به پرداخت کنسسد‪ .‬بسسا پیسسروی از‬
‫مذهب حنف‏یسسه بسا مسرگ شسسخص دیسون خداونسد از فسرد سساقط میشسود‪ .‬زیسسرا‬
‫معنای عبادت در آن بوده و نیاز به نیت صاحبش دارد‪.‬‬
‫قول اول صحیحتر است که وجوب پرداخت حق ا بر بندگانش است‪ .‬زیرا‬
‫بخاری با سندش از ابن عباس )رضی ا عنسسه( روایسست کسسرده کسسه زنسسی از‬
‫جهینه نزد پیامبر )ص( آمد و گف‏ت‪ :‬مادرما نذر کرده بود که حج بسسرود ولسسی‬
‫قبل از رفتن به حج درگذشت‪ ،‬آیا من به جای او حج بروما؟ فرمود‪ :‬آری بسسه‬
‫جسسای وی حسسج بسسرو‪ ،‬آیسسا اگسسر مسسادرت بسسدهکار کسسسی بسسود آن را پرداخسست‬
‫نمیکردی؟ پس حق خدا را نیز ادا کن کسسه ادا کسسردن حسسق خداونسسد اولسسی تسسر‬
‫‪3‬‬
‫است‪.‬‬
‫‪ - 1‬ر‪ .‬ک‪ :‬قرطبی‪.5/74 ،‬‬
‫‪ - 2‬گاهی چیزی از لحاظ دینی بر ذمه واجب میشود نه از لحاظ قضایی‪ .‬مثل اینکه شخصی‬
‫‪1000‬لیره از دیگری قرض کند و آن را ننویسند و هیچ مدرکی و شاهدی نداشته باشند‪ .‬پس‬
‫اگر قرض گیرنده به وعده خود عمل نکرد قضاوتی در مورد او شکل نمیگیکرد بلککه بکر ذم ه‬
‫شخص قرض گیرنده باقی میماند و در مقابل خداوند قرض خود را از وی میخواهد‪.‬‬
‫‪ - 3‬صحیح بخاری‪ ،‬کتاب الحج‪.‬‬
‫‪37‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫بنابراین ابن قدامه میگوید‪ :‬وقتی کسی که حج بسسر او واجسسب بسسوده و قبسسل از‬
‫ادا کردن آن بمیسرد واجسب اسست کسه از امسوال وی هزینسه رفتسن بسه حسج و‬
‫عمره کنار گذاشته شود‪ .‬خواه فرد متسسوفی در رفتسسن بسسه حسسج کوتسساهی کسسرده‬
‫باشد یا نه‪ .‬چرا که حج نیز حقی است که نیابت پذیر است و با مرگ سسساقط‬
‫‪1‬‬
‫نمیشود مثل دین‪.‬‬
‫اما پرداخت بدهی و دیون مردما هسم از لحسساظ دینسسی و هسم از لحسساظ قضسسایی‬
‫اگر مدرکی باشد واجب است‪ ،‬مثل اقرار خواه در زمان سالم بسسودن متسسوفی‬
‫یا در زمان مرض الموت و خواه با عقد یا شهود ثابت شسسده باشسسد مثسسل عقسسد‬
‫ازدواج و عقد اجاره و ‪...‬‬
‫پس بدهیهای زمان سالم بودن وی که با بینسسه ثسسابت شسسده‪ ،‬پرداخسست میشسسود‪،‬‬
‫مثل مهرالمثل برای کسی که با زنی ازدواج کرده و مهر تعیین نکرده باشد‬
‫و سپس بمیرد‪ ،‬پس مهرالمثل به او داده میشود‪.‬‬
‫‪ -3‬اجرای وصیتهای شخص مرده در حاد مش‏روع‪:‬‬
‫وصیت تملیکی بدون عوض است که بعد از مرگ نافذ میشود و اجسسرای آن‬
‫تا یک سوما باقیمانده اموال پس از هزینه کف‏ن و دفن و پرداخت بدهیها نیسساز‬
‫به اجازه وارثان ندارد‪.‬ولی افزون بر یک سوما نیاز به اجازه وارثسسان دارد‪.‬‬
‫اگر همگی اجازه دادند‪ ،‬وصیت نافذ است‪ 2.‬همچنانکه اگر شخصسسی نصسسف‬
‫ارثش را برای مرکز حف‏ظ قرآن کریم یا انجمن امداد رسانی وصسسیت کسسرد‪،‬‬
‫یک سوما آن بدون اختیار وارثان اجرا میشود و از یک سوما تا نصسسف نیسساز‬
‫به اجازه همه وارثان دارد‪ .‬پسسس اگسسر بعضسسی اجسسازه دادنسسد و بعضسسی دیگسسر‬
‫نپذیرفتند‪ ،‬از سهم کسانی که اجسسازه دادهانسسد انسسدازه سسسهم کسسسانی کسسه اجسسازه‬
‫ندادهاند‪ ،‬گرفته میشود و هر کس که وصیت را قبسسول نکسسرده بعسسد از کسسسر‬
‫یک سوما حقش را به طور کامل میگیرد‪.‬‬
‫تقدم بدهی بر وصیت‪:‬‬
‫در اینجا یک سؤال پیش میآ‏ید که چرا اجرای وصیت بعد از پرداخت دیون‬
‫است در حالی که آیات قرآن همیشه وصیت را مقسسدما بسسر دیسسن آورده اسسست‪،‬‬
‫مثل این آیه که میف‏رمایسسد‪        :‬‬
‫)نس اء‪ (11/‬ی ا ای ن آی ه‪        ‬‬
‫)نساء‪.(12/‬‬
‫‪3‬‬
‫قرطبی این سؤال را این گونه پاسخ داده است‪:‬‬

‫‪ - 1‬المغنی‪ ،‬ابن قدامة‪ ،5/38 ،‬مسأله شماره ‪.541‬‬


‫‪ - 2‬اگر شخص به تمام ارثش برای کسی یا در راه خیری وصیت کرده باشد و وارثی نداشته‬
‫باشد‪ ،‬وصیت وی بدون مراجعه به کسی نافذ است‪.‬‬
‫‪ - 3‬قرطبی‪ .74-5/73 ،‬ر‪ .‬ک‪ :‬تفسیر فتح القدیر شوکانی‪.433 ،‬‬
‫‪38‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪ -1‬طبق اجماع پرداخت بدهی مقدما بر وصیت است و علمسسا نیسسز بسسه همیسسن‬
‫عمل کردهاند و به روایتی از ترمذی استناد کردهانسسد کسسه پیسسامبر )ص(‬
‫به پرداخت بدهی قبل از اجرای وصیت حکم میکرد‪.‬‬
‫‪ -2‬مراد آیه تقدما دین و وصیت بر ارث بوده نه تقدما وصیت بر دین‪.‬‬
‫‪ -3‬وقتی که وصیت لزوما کمتری از دین داشته باشسسد پسسس بایسسستی بسسه تقسسدما‬
‫دین توجه بیشتری کرد‪.‬‬
‫‪ -4‬و گف‏تهاند که وصیت به علت اینکه غالباا وجود دارد و همیشه واقع شده‬
‫است بر دین مقدما است‪.‬‬
‫‪ -5‬و گف‏تهاند که وصیت به علت اینکه سهم فقرا و ضعف‏اء اسسست بایسسد مقسسدما‬
‫شود و این به علت اینکه سهم افسسراد نیرومنسسد و قسسوی اسسست‪ ،‬بسسه تسسأخیر‬
‫انداخته میشود‪.‬‬
‫شسیخ دکستر مصسسطف‏ی شسسلبی میگویسد‪ :‬مقسسدما بسودن وصسیت بسسر دیسن حکمسست‬
‫دیگری دارد و آن اینکه وصیت مثل در اینکه بسسدون عسسوض گرفتسسه میشسسود‬
‫مثل ارث است و پرداخت آن برای وارثان سخت اسسست و احتمسسال اهمسسال و‬
‫سستی در آن راه دارد و در آیه آن را جلسسوتر ذکسسر کسسرده بخسساطر جایگسساه و‬
‫ارزش آن است و اینکسسه بسسه اجسسرای آن تشسسویق شسسده باشسسد بسسرخلف دیسسن و‬
‫بدهی‪ ،‬چرا که دین یا بدهی در قبال عوض گرفته شده است که ممکن است‬
‫در ترکه وجود داشته باشسسد‪ .‬پسسس دیسسن حقسسی قسسوی اسسست کسسه نمیتسسوان در آن‬
‫سستی و اهمال کرد و بعد از وصیت ذکر شده است‪.‬‬
‫حقیقت آن است که عطف در آیات )عطف دیسسن بسسر وصسسیت( نشسسانه ترتیسسب‬
‫آنها نیست چرا که با لف‏ظ »أو« آمده است و قویترین دلیسل بسر تقسدما دیسن بسسر‬
‫وصسیت حسسدیث پیسسامبر )ص( اسسست کسسه ابوعیسسسی ترمسذی آورده اسسست کسسه‬
‫پیامبر )ص( حکم به پرداخت دیون قبل از اجرای وصیت کرده است‪.‬‬
‫چهارم‪ :‬حاقوق وارثان‪:‬‬
‫بعد از خرج هزینههای لزما در مورد کف‏ن و دفن شخص مسسرده و پرداخسست‬
‫بدهیها و اجرای وصیت تا یک سسسوما‪ ،‬آنچسسه کسسه بسساقی میمانسسد‪ ،‬حسسق وارثسسان‬
‫است که به شکل زیر مرتب میشوند‪:‬‬
‫‪ -1‬صاحبان فروض‪ :‬کسانی هسسستند کسسه خداونسسد متعسسال در آیسساتی از سسسوره‬
‫نساء آنها را ذکر کرده و پیامبر )ص( در احادیث نبوی آنها را بسسا سسسهم‬
‫‪1 1 2 1 1 1‬‬
‫یسسا بسسه عبسسارت‬ ‫است‪، ، ، ، ، :‬‬
‫‪6 3 3 8 4 2‬‬
‫مشخص ناما برده که شش سهم‬
‫دیگر نصف و نصف نصف و نصف نصف نصف یا دو سوما و نصسسف‬
‫آن و نصف نصف آن‪.‬‬
‫‪ -2‬عصبههای نسبی‪ :‬خویشاوندان نزدیک غیر از صاحبان فروض هسسستند‬
‫و بعد از صاحبان فروض هر چه که از ترکه بساقی بمانسد‪ ،‬میگیرن د‪ .‬یسا‬
‫‪39‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫اگر وارث صاحب فرضی وجود نداشته باشد‪ ،‬تمسساما ترکسسه را میگیرنسسد‪،‬‬
‫که تف‏صیل آن ان شاء ا ذکر خواهد شد‪.‬‬
‫‪ -3‬اگر عصبه وجود نداشته باشد و صاحبان فروض تماما ترکسسه را نگرفتسسه‬
‫باشند‪ ،‬باقیمانده ان به صاحبان فروض به جز یکی از زوجین میرسد‪.‬‬
‫‪ -4‬اولوالرحساما؛ خویشساوندان غیسر از صساحبان فسروض و عصسبه هسستند‬
‫مانند پسسر دخ تر و دایسی‪ ،‬و اینهسا فقسط وقستی ارث میبرن د کسه صساحب‬
‫فرض یا عصبه وجود نداشته باشد یا از میان اصحاب فروض فقط یکی‬
‫از زوجین باقی مانده باشد‪ .‬همچنانکه اگر زنی بمیرد و شسسوهر و دایسسی‬
‫داشسسته باشسسد‪ ،‬شسسوهر نصسسف ترکسسه را میبرد و نصسسف دیگسسر بسسه دایسسی‬
‫میرسد‪ ،‬زیرا جزو اولوالرحاما است‪.‬‬
‫‪ -5‬رد به زوجین )بعد از دریافت سهم خود(؛ اگر عصسسبه یسسا ذوی الرحسساما‬
‫ل اگر مردی بمیرد و فقط زنش وارث وی باشسسد‪،‬‬ ‫وجود نداشته باشند مث ا‬
‫زن مال را که سهم خود است میگیرد و باقیمانده را نیز بسسه رد میگیسسرد‬
‫چرا که عصبه و ذوی الرحاما وجسسود نداشسسته اسسست‪ .‬و حکمسست آن ایسسن‬
‫است که همچنانکه شیخ حسسب ا میگویسد‪ :‬قبسل از ارث ذوی الرحساما‬
‫ارث به هیچ یک از زوجین رد نمیشود تا با مال بسسر آنهسسا مقسسدما شسسوند و‬
‫بسساعث قطسسع صسسله رحسسم میشسسود‪   .‬‬
‫‪)      ‬انف‏ال‪.(75/‬‬

‫‪ -6‬عصبه سببی‪ :‬سیدی که بردهاش را آزاد کرده باشد و این برده بمیسسرد و‬
‫وارث صاحب فرض و عصبه و فامیلی نداشته باشد‪ ،‬ایسن سسید و مسولی‬
‫عصبه او میشود و ارث میگیرد‪.‬‬
‫اینها حقوق وارثانی است که سبب وابستهای به میراث دارند مثل قرابت یسسا‬
‫ازدواج یا ولء‪.‬‬
‫وقتی که کسی از این جمسسع وجسسود نداشسست کسسه ارث بسسه او برسسسد‪ ،‬ترکسسه بسسه‬
‫ترتیب به یکی از سه گروه زیر میرسد‪:‬‬
‫‪ -1‬کسی که اقرار به نسب وی شده باشسسد کسسه ایسسن اقسسرار حمسسل بسسر دیگسسری‬
‫ل شخصی را که نسبش مجهول اسسست پیسدا مسی کنسد و اسسسمش زیسد‬ ‫باشد‪ ،‬مث ا‬
‫است و محمد اقرار میکند که برادرش اسسست ‪ ،‬محمسسد در حسسالی کسسه بسسر ایسسن‬
‫اقرار خود پافشاری میکند‪ ،‬میمیرد و وارثی ندارد‪ ،‬پس زید وارث اموال و‬
‫دارایی محمد میشود و گف‏ته میشود که اقسسراری اسسست کسسه حمسسل بسسر دیگسسری‬
‫شده است‪ .‬زیرا وقتی محمسد میگویسد‪ :‬او بسرادرما اسسست‪ ،‬ضسرورتا ا او را بسه‬
‫پدرش نسبت داده است و این اقرار نسبت به پسسدر محمسسد نافسسذ نیسسست‪ .‬یعنسسی‬
‫زید از پدر محمد و برادر و خواهرش و هیچ کس دیگر ارث نمیبرد‪ .‬و این‬
‫‪40‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫اقرار فقط نسبت به حق محمد نافذ و قابل اجسسرا اسسست‪ .‬اگسسر محمسسد بمیسسرد و‬
‫وارثی حقیقسسی یسا حکمسی نداشسته باشسد‪ ،‬در اینجسا بسا اقسراری کسه در مسسورد‬
‫‪1‬‬
‫خودش کرده با وی رفتار میشود نه در حق دیگری‪.‬‬
‫‪ -2‬کسی که به بیش از یک سوما به وی وصسسیت شسسده باشسسد پسسس اگسسر سسسایر‬
‫وارث قبلسسی وجسسود نداشسستند ایسسن شسسخص کسسه بسسه بیسسش از یسسک سسسوما بسسه وی‬
‫وصیت شده میتواند آن را بگیرد‪.‬‬
‫‪ -3‬هرگاه هیچ یک از وارثین که قبل ذکر شد وجود نداشته باشد ‪ ،‬امسسوال و‬
‫دارایی شخص مرده به بیت المال مسلمانان یا خزانه عمومی سپرده میشود‪.‬‬
‫و دلیل آن ایسسن اسسست کسسه پیسسامبر )ص( فرمسسود‪ :‬مسسن وارث کسسسی هسسستم کسسه‬
‫وارثی ندارد‪ 2.‬و این به معنای شسخص پیسامبر )ص( نیسست بلکسه مصسلحت‬
‫مسلمانان است‪.‬‬

‫‪ - 1‬این برخلف اقرار به پدر بودن یا پسر بودن است که با همبستری یککا شککهادت یککا اقککرار‬
‫همراه با سوگند ثابت می ش ود‪ .‬بنکابراین کسکی ک ه ب ه نفکع وی اقکرار شکده از جملکه ذوی‬
‫الفروض میگردد‪.‬‬
‫‪ - 2‬سنن ابی داود‪ ،‬کتاب الفرائض‪ ،‬باب میراث ذوی الرحام‪ ،‬شماره ‪.279‬‬
‫‪41‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫تمرینات فصل اول‬


‫نخست‪ :‬یک دلیل برای جملت زیر ذکر کنید‪:‬‬
‫‪ -1‬مال در اسلما قواما و اساس زندگی است‪.‬‬
‫‪ -2‬تقوای خداوند بالترین ضمانت آینده فرزندان است‪.‬‬
‫‪ -3‬فضیلت علم ارث‪.‬‬
‫‪ -4‬مردان و زنان خویشاوند در ارث حق دارند‪.‬‬
‫‪ -5‬زوجین از همدیگر ارث میبرند‪.‬‬
‫‪ -6‬قتل مانع ارث است‪.‬‬
‫‪ -7‬اختلف دین مانع ارث است‪.‬‬
‫‪ -8‬پرداخت حق ا برای شخص مرده‪.‬‬
‫دوم‪ :‬با ذکر دلیل نقلی و عقلی کدام یک از موارد زیر را ترجیح میدهید؟‬
‫‪ -1‬آیا شخص نومسلمان از فامیل غیرمسلمان خود ارث میبرد؟‬
‫‪ -2‬آیا قاتل قتل خطأ ارث میبرد؟‬
‫‪ -3‬آیا زن مطلقه بائنه که در زمسان مسرض المسوت شسوهرش بسسه علستی کسه‬
‫مستحق طلق بوده‪ ،‬طلق داده شده باشد‪ ،‬ارث میگیرد؟‬
‫‪ -4‬آیا حق ا از ترکه پرداخت میشود یا نه؟‬
‫سوم‪ :‬تفاوت جملت زیر را توضیح دهید‪:‬‬
‫‪ -1‬ازدواج حقیقی و حکمی‪.‬‬
‫‪ -2‬ارث مسلمان از غیر مسلمان و ارث غیر مسلمان از مسلمان‪.‬‬
‫‪ -3‬قاتل عمدی و خطأ در ارث‪.‬‬
‫‪ -4‬اموال و حقوق و منافع در ترکه‪.‬‬
‫چهارم‪ :‬در مقابل هر یک از عبارتهللای زیللر علمللت صللحیح√و غلللط× را‬
‫بگ‏ذارید‪:‬‬
‫‪ -1‬ترکه اموال و منافعی است که از شخص مرده بجای میماند‪( ) .‬‬
‫‪ -2‬غسذا دادن و مهمسانی بسرای شسخص مسرده جسزء هزینههسای کف‏سن و دفسن‬
‫محسوب میشود‪( ) .‬‬
‫‪ -3‬ازدواج حکمی مثل ازدواج حقیقی ارث میبرد‪( ) .‬‬
‫‪ -4‬جنینی که از شکم مادرش سقط میشود‪ ،‬حکما ا مرده است‪( ) .‬‬
‫‪ -5‬خویشاوندی کسسه مسسوجب ارث شسسود دو نسسوع اسسست‪ :‬صسساحبان فسسروض و‬
‫عصبهها‪( ) .‬‬
‫‪ -6‬اشکالی ندارد که بعضی از غیر مسلمانان از همدیگر ارث ببرند‪( ) .‬‬
‫پنجم‪ :‬با توجه به کلمات داخل پرانتز جای خالی عبارات را تکمیل کنید‪:‬‬
‫‪ -1‬اصسسل ترکسسه آن اسسست کسسه شسسامل ‪ .......‬بشسسود‪) .‬حقسسوق‪ ،‬امسسوال‪ ،‬منسسافع‪،‬‬
‫حقوق و اموال و منافع(‪.‬‬
‫‪42‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪ -2‬حق ا از لحاظ ‪ .........‬از ترکه کم میشود‪) .‬قضایی‪ ،‬دینی نه قضسسایی‪،‬‬


‫قضایی و دینی(‪.‬‬
‫‪ -3‬دین و بدهی به دلیل ‪ ........‬بر وصسیت مقسسدما اسست‪) .‬نسص قسرآن‪ ،‬نسص‬
‫سنت نبوی‪ ،‬اجتهاد(‪.‬‬
‫‪ -4‬در ارث ‪ .......‬مقسسدما هسسستند‪) .‬عصسسبههای سسسببی‪ ،‬عصسسبههای نسسسبی‪،‬‬
‫اولوالرحاما(‪.‬‬
‫‪ -5‬شخص مف‏قود مرده ‪ .......‬محسوب میشود‪) .‬حقیقی‪ ،‬حکمی‪ ،‬تقدیری(‪.‬‬
‫‪ -6‬ارث قواعدی ‪ ........‬است که به وسیله آن سسهم هسر یسک از وارثسسان از‬
‫ترکه مشخص میشود‪) .‬فقهی‪ ،‬ریاضی‪ ،‬فقهی ریاضی(‪.‬‬
‫‪ -7‬جنین زنده ‪ .......‬محسوب میشود‪) .‬حقیقی‪ ،‬حکمی‪ ،‬تقدیری(‪.‬‬
‫‪43‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫فصل دوم‬
‫ارث صاحبان فروض و سهم‬
‫مشخص‬
‫که در بردارنده بخش‏های زیر است‪:‬‬
‫بخش اول‪ :‬ارث زوجین‬
‫بخش دوم‪ :‬ارث پدر و مادر‬
‫بخش سوم‪ :‬ارث پدربزرگ و مادربزرگ‬
‫بخش چهارم‪ :‬ارث دختران و دختران پسران‬
‫بخش پنجم‪ :‬ارث خواهر تنی و خواهر پدری‬
‫بخش شش‏م‪ :‬برادران و برادران مادری‬
‫خلصه فصل دوم‪.‬‬
‫سؤالت فصل دوم‪.‬‬
‫‪44‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫پیش‏گ‏فتار‬
‫ارث با دادن سهم مشخص و معین به افسسراد معیسسن کسسه در قسسرآن آمسسده اسسست‬
‫شکل میگیرد و اینها صاحبان فروض )سهم( ناما دارنسسد‪ .‬سسسپس باقیمانسسده آن‬
‫به عصبهها میرسد‪ .‬به دلیل روایتی که بخاری و مسلم و ابسسوداود و ترمسسذی‬
‫و ابن ماجه و نسائی با اسناد خود از ابن عباس )رضی ا عنسسه( آوردهانسسد‬
‫که رسول ا )ص( فرمود‪ :‬فرائسسض یسسا سسسهاما مشسسخص را بسسه صسساحبان آن‬
‫‪1‬‬
‫بدهید و آنچه که باقی ماند برای اولی ترین مرد از مردان است‪.‬‬
‫و صاحب الرحبیة وارثین به فرض و عصبه را در متنش آورده و میگوید‪:‬‬
‫وارثان مرد ده دسته هستند که نامهایشسان معسسروف و مشسهور اسست‪ ،‬پسسر‪،‬‬
‫پسر پسر و پاینتر‪ ،‬پدر‪ ،‬جد و بالتر‪ ،‬برادر از هر جهتی که باشسد چسرا کسه‬
‫خداوند در قرآن ذکر کرده اسسست و پسسسر بسسرادر نزدیسسک بسسه پسسدر کسسه سسسخن‬
‫دروغی نیست‪ ،‬عمسسو‪ ،‬پسسسر عمسسوی پسسدری پسسس شسسکرگذار باشسسد‪ ،‬شسسوهر و‬
‫معتق صاحب ولء که اینها همگی وارثان مذکر بودند‪.‬‬
‫وارثان زن هف‏ته دسته هستند که شریعت غیر آنها به کس دیگری ارث نداده‬
‫است‪ .‬دختر‪ ،‬دختر پسر و مادر و همسسسر و مسسادربزرگ و معتقسسه و خسسواهر‬
‫از هر جهت که باشد‪ ،‬پس تعداد وارثان زن نیز مشخص شد‪.‬‬
‫و برای روشن شدن افرادی که به فرض یا تعصیب یککا هککر‬
‫دو ارث میبرند به جدول زیر نگاه کنید‪:‬‬
‫وارثسسسسان بسسسسه فسسسسرض و وارثان به عصبه‬ ‫وارثان به فرض‬
‫عصبه بودن‬
‫‪ -12‬پسر و پسرش و‬ ‫‪ -6‬پدر‬ ‫‪ -1‬شوهر‬
‫پاینتر‬ ‫‪ -7‬جسسسسد صسسسسحیح و‬ ‫‪ -2‬همسر‬
‫‪ -13‬برادر تنی‬ ‫بالتر‬ ‫‪ -3‬مادر‬
‫‪ -14‬بسسرادر پسسدری و‬ ‫‪ -8‬دختر‬ ‫‪ -4‬جده صحیح‬
‫پسرش‬ ‫‪ -9‬دختر پسر‬ ‫‪ -5‬فرزندان مادری‬
‫‪ -15‬عمسسسوی تنسسسی و‬ ‫‪ -10‬خواهر تنی‬
‫پسرش‬ ‫‪ -11‬خواهر پدری‬
‫‪-16‬عمسسوی پسسدری و‬
‫پسرش‬
‫جدول ‪1‬‬
‫و ما در بخشهای بعدی هر یک از ایسسن افسسراد را بررسسسی خسسواهیم کسسرد کسسه‬
‫چطور فقط به فرض و عصبه بودن و یا فقط به عصبه بسسودن ارث میبرنسسد‪.‬‬

‫‪ - 1‬بخاری‪ ،‬کتاب الفرائض‪ ،‬باب میراث الولد من ابیه و امکه‪ ،‬شککماره ‪6732‬؛ مسککلم‪ ،‬کتککاب‬
‫الفرائض‪ ،‬باب الحقوا الفرائض باهلها‪.‬‬
‫‪45‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫در مورد کسانی که به عصبه بودن ارث میگیرند ان شاء ا در فصل آینده‬
‫صحبت میکنیم‪.‬‬
‫‪46‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫بخش اول‬
‫ارث زن و شوهر‬
‫خداوند متعال میف‏رماید‪        :‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪)      ‬نساء‪» (12/‬و برای شما نصف دارایی‬
‫بجا مانده از همسرانتان است‪ ،‬اگسسر فرزنسسدی نداشسته باشسند و اگسسر فرزنسسدی‬
‫داشته باشند‪ ،‬سهم شما یک چهسسارما ترکسسه اسسست‪ ،‬پسسس اگسسر فرزنسسدی نداشسسته‬
‫باشید و اگر شما فرزندی داشتید‪ ،‬سهمیه همسرانتان یک هشتم ترکسسه بسسوده‪،‬‬
‫پس از انجاما وصیتی است که میکنید و بعد از قرضی که به عهده دارید«‪.‬‬
‫از این آیه روشن می شود که س هم زن و شکوهر بکه ش کل زی ر‬
‫است‪:‬‬
‫ملحظات‬ ‫شروط‬ ‫سهم‬ ‫وارث‬
‫وقتی که زنش فرع وارث نداشته فرقی ندارد که فرع‬ ‫‪1‬‬
‫‪1‬‬
‫وارث فرزندان شوهر‬ ‫باشد‪.‬‬ ‫‪2‬‬
‫شوهر‬
‫وقتی که زنش فرع وارث داشته یا زن از همسر سابق‬ ‫‪1‬‬
‫باشد یا نه‪.‬‬ ‫باشد‬ ‫‪4‬‬
‫‪ 1‬وقتی که شوهر فرع وارث نداشته زن وقتی یک نف‏ر‬
‫‪1 1‬‬
‫میگیرد‬ ‫یا‬
‫‪8 4‬‬
‫باشد‬ ‫باشد‬ ‫‪4‬‬

‫و اگر چند زن داشته‬ ‫زن‬


‫باشد همگی در این‬ ‫وقتی که شوهر فرع وارث داشته‬ ‫‪1‬‬

‫سهم شریک هستند‪.‬‬ ‫باشد‬ ‫‪8‬‬

‫جدول ‪2‬‬
‫ارث زن و شوهر را به شکل زیر توضیح میدهیم‪:‬‬
‫‪ -1‬زن و شوهر در هر حال ارث میبرند و در هیچ شرایطی حجب حرمان‬
‫)ممنوع شدن از ارث( نمیشوند‪ ،‬بلکه به دلیل وجود فسسرع وارث حجسسب‬
‫نقصان میشوند‪.‬‬

‫‪ - 1‬منظور از فرع وارث کسانی هستند که مستقیما ا به شخص مرده وصل هستند مثل پسر‬
‫و دختر‪ .‬یا از طریق مذکر به او متصل هستند مثل پسککر پسککر و پسککر پسککر پسککر و پککاینتر و‬
‫دختر پسر و دختر پسر پسر و کسانی که از طریق غیر مستقیم به شخص مرده میرسککند دو‬
‫نفر هستند مثل پسر دختر و دختر دختر که اینها ذوی الرحام هستند و سکهم زن و شکوهر را‬
‫کاهش نمیدهند‪.‬‬
‫‪47‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪ -2‬ارث زن نصسسف ارث مسسرد اسسست‪ ،‬پسسس اگسسر زوجسسه فسسرع وارث داشسسته‬
‫باشد‪ ،‬شوهرش یک چهارما میگیرد و اگر شوهر بمیسسرد زن یسسک هشسستم‬
‫میگیسسرد‪ .‬و ایسسن طبسسق قواعسسد ارث اسسست همچنسسان کسسه خداونسسد متعسسال‬
‫میف‏رماید‪)      :‬نساء‪ (11/‬چرا که‬
‫سرپرستی برای مرد است و بر او واجب اسسست کسسه نف‏قسسه زن را بدهسسد‪،‬‬
‫چه خواهرش باشد چه زنش و چه دخترش‪ .‬و نف‏قه اولد و خسسودش نیسسز‬
‫بر زن واجب نیست حتی اگر ثروتمند باشد تا جایی که گف‏تهاند – همسسان‬
‫طور کسسه بیسسا ن کردیسسم – هزینسسه کف‏سسن و دفسسن زن بایسسد از امسسوال شسسوهر‬
‫پرداخت شود نه از اموال خودش‪ .‬به نظر من این از اصول سرپرستی‬
‫است که خداوند میف‏رمایسسد‪    :‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪)  ‬نساء ‪» (34/‬مردان بر زنان سرپرستند‪ ،‬ب دان خ اطر‬
‫که خداوند بعضی را بر بعضی فضیلت داده است و نیز بدان خاطر که‬
‫‪1‬‬
‫از اموال خود خرج میکنند«‪.‬‬
‫بنابراین ابن حجر عسقلنی میگوید‪» :‬خداوند به این دلیل سهم مردان را دو‬
‫برابر سهم مردان قرار داد که غالباا مسسردان همسسراه بسسا رنسسج و درد و تحمسسل‬
‫مسؤولیت هستند؛ مانند رسیدگی به خانواده و مهمسسان و دسسستگیری فقسسراء و‬
‫تحمل ضرر و خسارت و ‪.2«.‬‬
‫و این امر ادعای داعیسسان عسسدالت و آزادی زنسسان را رد میکنسسد کسسه میگوینسسد‬
‫اسلما به زن ظلم کرده است‪ ،‬در حالی که در قوانین و قواعد آنهسسا زنسسی کسسه‬
‫ازدواج کسسرد‪ ،‬شخصسسیت مسسالی مسسستقلی نسسدارد‪ ،‬و بسسدون اجسسازه شسسوهرش‬
‫نمیتواند در اموال خودش تصرف کند ولی عدالت اسلما تماما ایسسن قسسوانین و‬
‫تشریعها را قطع کرد و این حقیقتی است که قوانین آنها جز گمراهی و ظلسسم‬
‫نیست‪.‬‬
‫‪ -3‬سهم زن که یک چهارما یا یک هشتم اسسست اگسسر بسسه تنهسسایی باشسسد‪ ،‬آن را‬
‫میگیرد اما اگر چند زن باشند‪ ،‬بر آنها تقسیم میشود و حقی نسسسبت بسسه سسسایر‬
‫ترکه ندارند و ایسسن امسسر حکمسست زیسسادی دارد زیسسرا اگسسر شسسخص چهسسار زن‬
‫داشته باشد و یک پدر و بعد بمیرد‪ ،‬اگر هر یک از ایسسن زنسسان یسسک چهسسارما‬
‫بگیرند‪ ،‬چیزی برای پدر باقی نمیماند در حالی که او فضل بیشتری دارد و‬
‫نسبت به مرگ بسیار اندوهگین تر شده است‪.‬‬
‫‪ - 1‬مراد این آیه این نیست که مرد بر زن برتری و افضلیت دارد‪ ،‬بلکه مراد این است که او‬
‫چون مسؤولیت بیشتری دارد‪ ،‬بایستی تا زمانی کککه زنککدگی زناشککویی پابرجاسککت‪ ،‬قیککادت و‬
‫رهبری خانواده با او باشد‪ ،‬اما در مورد برتری و افضل بودن چه بسا که یک زن مسککلمان از‬
‫تمامی کافران روی زمین برتر باشد و یا یک زن مسلمان باتقوا از شککوهر فککاجرش افضککلتر‬
‫است‪.‬‬
‫‪ - 2‬فتح الباری‪.12/14 ،‬‬
‫‪48‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪ -4‬بسسرای اینکسسه زن اسسستحقاق ارث را داشسسته باشسسد بایسسد ازدواج حقیقسسی یسسا‬
‫حکمی باشد‪ ،‬همچنان که در اسباب ارث گف‏تیم و نیز مسسانعی از موانسسع ارث‬
‫وجود نداشته باشد مانند؛ ارتداد یکی از آنها یا قتل‪.‬‬
‫‪ -5‬در متن الرحبیة در مورد ارث زن و شوهر آمده است که‪:‬‬
‫یک چهارما ارث سهم شوهری است که زنش فرزند داشته باشد و سسسهم زن‬
‫یا زنانی است که شوهرشان فرزندی نداشته باشد و یک هشسستم سسسهم زن یسسا‬
‫زنانی است که پسر یا دختر یا فرزند پسر داشته باشند‪ ،‬و بدان که جمع آنها‬
‫با هم شرط نیست‪.‬‬
‫)‪ (1‬مثالهایی برای ارث زن و شوهر‬
‫پسر‬ ‫شوهر‬ ‫وارثان‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫‪4‬‬
‫سهاما‬
‫زیرا عصبه بالنف‏س است‬ ‫به دلیل وجود فرع وارث‬ ‫سبب‬
‫جدول ‪3‬‬
‫)‪(2‬‬
‫وارثا‬
‫خواهر تنی‬ ‫شوهر‬
‫ن‬
‫‪1‬‬
‫‪1‬‬
‫‪2‬‬
‫‪2‬‬
‫سهاما‬
‫زیرا تنهاست و فرع وارث وجود‬ ‫سبب‬
‫عدما وجود فرع وارث‬
‫ندارد‬
‫جدول ‪4‬‬

‫)‪(3‬‬
‫وارثا‬
‫‪ 3‬فرزند پسر‬ ‫زن‬
‫ن‬
‫‪1‬‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫‪8‬‬
‫سهاما‬
‫عصبه بالنف‏س‬ ‫وجود فرع وارث‬ ‫سبب‬
‫جدول ‪5‬‬
‫)‪(4‬‬
‫وارثا‬
‫پسر دختر‬ ‫زن‬
‫ن‬
‫باقیمانده‬ ‫‪1‬‬ ‫سهاما‬
‫‪4‬‬
‫زیرا ذوی الرحاما است و به فرض و‬ ‫سبب‬
‫عدما وجود فرع‬
‫‪ -‬هر جا این کلمه بیاید به معنای باقیمانده ترکه به عصبه است‪.‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪49‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫تعصیب سهم ندارد‪.‬‬ ‫وارث‬


‫جدول ‪6‬‬
‫)‪(5‬‬
‫پسر قاتل با شهادت‬ ‫برادر‬ ‫وارثا‬
‫شوهر‬
‫دروغ‬ ‫تنی‬ ‫ن‬
‫‪1‬‬
‫محروما‬ ‫ق‪ .‬ع‬ ‫‪4‬‬ ‫سهاما‬
‫به علت عدما وجود حکمی‬
‫زیرا اقداما به قتل کرده‬ ‫همان‬ ‫فرع وارث زیرا پسر با قاتل‬
‫است‪.‬‬ ‫علت‬ ‫مادرش گویی که وجود‬ ‫سبب‬
‫ندارد‬
‫جدول ‪7‬‬
‫‪50‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫بخش دوم‬
‫ارث والدین‬
‫خداونککد متعککال میفرمایککد‪     :‬‬
‫‪            ‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪       » ( /)   ‬‬
‫‪                ‬‬
‫‪                ‬‬
‫‪.«         ‬‬
‫‪:            ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪1‬‬
‫‪(    )      ‬‬
‫‪6‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   )         ‬‬ ‫‪+‬‬
‫‪(.… ‬‬ ‫‪6‬‬
‫‪.‬‬
‫وقتی که مرده فرع وارث مذکر یا مؤنث نداشته باشد‪.‬‬ ‫ق‪ .‬ع‬
‫توضیح‪ :‬فرق مادر و پدر در‬ ‫وقتی که شخص مرده فرع وارث مذکر یا مؤنث داشته‬ ‫‪1‬‬
‫‪1‬‬ ‫باشد یا مادر بیش از یک برادر یا خواهر داشته باشد‪.‬‬ ‫‪6‬‬
‫میبرد که‬ ‫اینکه وقتی پدر‬
‫‪6‬‬ ‫وقتی که شخص مرده فرع وارث مذکر یا مؤنث نداشته‬ ‫‪1‬‬
‫فقط فرع وارث مذکر وجود‬ ‫باشد یا مادر یک برادر یا یک خواهر داشته باشد‪.‬‬ ‫‪3‬‬
‫داشته باشد اما برای مادر‬
‫وجود هر فرع وارثی باعث‬
‫مادر‬
‫‪1‬‬
‫بگیرد‪.‬‬ ‫میشود که او‬ ‫وقتی که در یک مسأله تنها یکی از زوجین و پدر و مادر‬ ‫‪1‬‬
‫‪6‬‬
‫وجود داشته باشد‪ ،‬مادر بعد از سهم زوج یا زوجه یک‬ ‫‪3‬‬
‫تنی بودن یا پدری بودن و‬
‫سوم باقی را میبرد تا سهم پدر دو برابر آن باشد‪.‬‬ ‫‪+‬باقی‬
‫مادری بودن یا مختلط بودن‬
‫آنها یا محجوب بودن آنها در‬
‫اینجا فرقی نمیکند‬
‫جدول ‪8‬‬
‫در اینجا امور زیر قابل ملحظه است‪:‬‬
‫‪ -1‬تأکید میکنیم که فرع وارث کسی اسککت کککه اسککم شککخص‬
‫مرده را در سطح پدر یککا پککدربزرگ یککا پککدر پککدربزرگ بککا خککود‬
‫حمل میکند‪ .‬ولی پسر دختر اگر وجود داشته باشند مادر را از‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫حجب نمیکند و پدر را از وارث به فرض به وارث به‬ ‫‪6‬‬
‫به‬ ‫‪3‬‬
‫عصبه منتقل نمیکند‪ .‬برای روشن شدن مطلب به مثککال زیککر‬
‫توجه کنید‪:‬‬
‫پسر‬ ‫مادر‬ ‫پدر‬ ‫وارثا‬
‫‪51‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫پسر‬ ‫ن‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫سهاما‬
‫ق‪.‬ع‬ ‫‪6‬‬ ‫‪6‬‬
‫وجود فرع وارث‬ ‫وجود فرع وارث مذکر‬ ‫سبب‬
‫جدول ‪9‬‬
‫وارثا‬
‫پسردختر‬ ‫مادر‬ ‫پدر‬
‫ن‬

‫سهمی ندارد‪ ،‬زیرا جزو ذوی‬ ‫‪1‬‬


‫ق‪ .‬ع‬ ‫سهاما‬
‫الرحاما است و با وصیت‬ ‫‪3‬‬
‫عدما وجود فرع وارث‬ ‫سبب‬
‫صاحب سهم میشود‪.‬‬ ‫عدما وجود فرع وارث‬

‫جدول ‪10‬‬
‫با مقایسه مسأله اول با دوم تفککاوت فککرع وارث و فککرع غیککر‬
‫وارث معلوم میشود؛ چون پسر پسر )فرع وارث( سهم پدر و‬
‫‪1‬‬
‫کککاهش میدهککد ولککی فککرع غیککر وارث مککادر را‬ ‫‪6‬‬
‫بککه‬ ‫مککادر را‬
‫‪1‬‬
‫همچنان صاحب ‪ 3‬باقی میگذارد چککرا کککه فرزنککدی نداشککته و‬
‫پدر نیز به دلیل عصبه بودن باقیمانده را میگیرد‪.‬‬
‫‪-2‬پککدر و مککادر هیچگککاه بککه طککور کامککل از ارث محککروم‬
‫نمیشوند پس اگر با هم باشند یا یکککی از آنهککا نیککز در حککال‬
‫حیات باشد‪ ،‬باید ارث ببرند‪ ،‬ولی آنها همچنککانکه در جککدول‬
‫پیداسککت ‪،‬گککاهی سهمشککان کککاهش پیککدا میکنککد و حجککب‬
‫نقصان میشوند‪.‬‬
‫‪ -3‬دلیل اینکه وقتی فرع وارث وجود نداشته باشد‪ ،‬پدر بککه‬
‫عصبه ارث میبرد‪ ،‬این آیه است که میفرماید‪ ) :‬‬
‫‪ (        ‬نص‬
‫آیککه در مککورد سککهم مککادر اسککت و در مککورد سککهم پکدر‬
‫سخنی نگفته است‪ .‬که مطککابق حککدیث‪» :‬سککهام را بککه‬
‫صاحبان آن بدهید )که در اینجا مادر اسککت( و آنچککه کککه‬
‫باقی میماند برای مردان نزدیکتر است« )کککه در اینجککا‬
‫پدر است( زیرا فرع وارث وجود ندارد‪.‬‬
‫بنابراین وقتی پدر و مادر و دختر وجود داشته باشد‪ ،‬دخککتر‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫میگیککرد زیککرا فککرع وارث وجککود دارد و‬ ‫‪6‬‬
‫مادر‬ ‫میگیرد و‬
‫‪2‬‬
‫‪52‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪6‬‬
‫کککه‬ ‫را به فرض میگیرد و بقیه را به عصبه میگیرد‬ ‫‪6‬‬
‫پدر‬
‫‪1‬‬
‫اسککت‪ .‬زیککرا بعککد از‬ ‫‪3‬‬
‫پککدر‬ ‫است ‪ ،‬بنابراین مجمککوع سککهم‬
‫صاحبان فرض و سهم مشخص آنچه کککه بککاقی میمانککد بککه‬
‫مردان نزدیکتر میرسد که در اینجا پدر است‪.‬‬
‫‪ -4‬در حککالتی کککه مککادر همککراه دو نفککر خککواهر و بککرادر یککا‬
‫‪1‬‬
‫بیشتر وجود داشته باشند ‪ ،‬مادر ‪ 6‬میگیرد‪ ،‬در حالی کککه‬
‫آیککه‪      ‬‬
‫لفظ اخوه در‬
‫‪                ‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫نمیدهن د‬ ‫‪6‬‬
‫ب ه ک اهش‬ ‫‪3‬‬
‫‪            ‬‬
‫بلکه باید دو نفر باشند و در مورد این قضککیه میککان او و‬
‫عثمککان بککن عفککان اختلفککی روی داد‪ .‬پککس ابککن عبککاس‬
‫گفت‪ :‬اخوات بککا اخککوه در زبککان عربککی یکککی نیسککتند و‬
‫عثمان گفت‪ :‬این کار‪ ،‬علمای قبل از ما را نقض نمیکند‬
‫که آنها بدین وسیله احکام ارث مککردم را حککل میکردنککد‬
‫منظور این است که عثمان به کار علمککای اصککول قبککل‬
‫از خود استدلل کرده اسککت کککه اجمککاع بکر آن صککورت‬
‫گرفته است‪ ،‬که مخالفت با آن صحیح نیست‪.‬‬
‫ولی نظر ابوبکر و عمر و عثمان و علی و زیککد بککن ثککابت و‬
‫مجتهدین بزرگ صحابه و تابعین این است که اخوه شککامل‬
‫دو نفر از برادر و خواهر میشود‪.‬‬
‫این داستان در علم اصککول بککه صککورت عککام مطککرحا شککده‬
‫است که آیا حداقل جمع دو اسککت یککا سککه؟ عمککر و زیککد و‬
‫قاضی ابوبکر عربی و مالک و باجی و ابویوسف و ظاهریه‬
‫و خلیل بن احمد و ثعلب و غزالی قائل به ایککن هسککتند کککه‬
‫حککداقل جمککع دو اسککت‪ .‬و بککه ایککن آیککه اسککتناد میکننککد کککه‬
‫خداوند موسی و هارون را با ضمیر جمع خطاب قرار داده‬
‫است و فرموده‪( /)     :‬‬
‫‪    :         ‬‬
‫‪.   ( /)    ‬‬
‫‪53‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫و ابن عباس و جمهور نحویون نیز قائل به ایککن هسککتند کککه‬


‫حداقل جمع سه است و گفتهاند سیبویه نیککز بککر ایککن نظککر‬
‫بوده است‪.‬‬
‫ولی نظر اول راجحتر است و این حکککم نیککز آن را تقککویت‬
‫میکند که حکم دو دختر مثککل چنککد دخککتر و دو خککواهر مثککل‬
‫‪2‬‬
‫‪3‬‬
‫بیشککتر‬ ‫چند خواهر است‪ .‬پس آنها چه دو نفککر باشککند یککا‬
‫می گیرند اگر برادری همراهشان نباشد‪.‬‬
‫‪ -5‬وقتی که مادر در چنین مسألهای وجود داشته باشد‪:‬‬
‫مادر‬ ‫پدر‬ ‫‪ -1‬شوهر‬
‫مادر‬ ‫پدر‬ ‫‪ -2‬زن‬
‫سهم شوهر یا زن داده میشود و بعد از سهم زن یا شوهر‬
‫‪1‬‬
‫‪ 3‬باقی به مادر میرسد و پدر باقیمانده سهم را به عصککبه‬
‫میگیرد چون فرع وارث وجود ندارد‪ .‬و این چیزی است که‬
‫عمر و زید بن ثابت و عبدالله بن مسعود و علی و حسن و‬
‫ثککوری و مالککک شککافعی و صککحب نظککران دیگککری بککر آن‬
‫هستند‪ .‬ولی ابن عباس به ظاهر آیه استناد کرده اسککت‪ ،‬و‬
‫‪1‬‬
‫کامککل میگیککرد و پککدر‬ ‫‪3‬‬
‫حککالت‬ ‫میگویککد‪ :‬مککادر در هککر دو‬
‫باقیمانده را به عصبه بودن میگیرد‪ 1.‬حتی اگر منجر به این‬
‫امر بشود که مادر دو برابر سهم پدر را بگیرد‪.‬‬

‫‪ -‬المغنی‪ ،‬ابن قدامه ‪.9/23‬‬ ‫‪1‬‬


‫‪54‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫برای روشن شدن تفککاوت ایککن دو قککول را جککداول زیککر را‬


‫میآ‏وریم‪:‬‬
‫نظر ابن عباس‬
‫پدر‬ ‫مادر‬ ‫شوهر‬ ‫وارثان‬
‫‪1‬‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫‪1‬‬
‫‪3‬‬ ‫سهام‬
‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫اصل ‪6‬‬
‫مادر دو برابر پدر میگیرد‬ ‫‪3‬‬
‫جدول ‪11‬‬
‫نظر عمر و زید‬
‫پدر‬ ‫مادر‬ ‫شوهر‬ ‫وارثان‬
‫‪1‬‬
‫باقی‬
‫‪3‬‬ ‫‪1‬‬
‫سهام‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫‪2‬‬ ‫اصل ‪6‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬
‫مادر نصف پدر میگیرد‬
‫جدول ‪12‬‬
‫پدر‬ ‫مادر‬ ‫زن‬ ‫وارثان‬
‫‪1‬‬
‫ق‪ .‬ع‬
‫‪3‬‬ ‫‪1‬‬
‫سهام‬
‫‪5‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪4‬‬
‫اصل ‪12‬‬
‫سهم مادر نزدیک سهم پدر‬ ‫‪3‬‬
‫است‬
‫جدول ‪13‬‬
‫پدر‬ ‫مادر‬ ‫زن‬ ‫وارثان‬
‫‪1‬‬
‫باقی‬
‫‪3‬‬ ‫‪1‬‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫‪4‬‬ ‫سهام‬
‫‪6‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬ ‫اصل ‪12‬‬
‫سهم مادر نصف سهم پدر‬
‫است‬
‫جدول ‪14‬‬
‫ملحظه میکنیم که با توجه به نظر ابن عبککاس و طبککق ظککاهر‬
‫آیات و احادیث زن در حالت )شوهر‪ ،‬مادر‪ ،‬پدر( دو برابر مرد‬
‫میگیرد و در حالت )زن‪ ،‬مادر‪ ،‬پدر( نزدیک سهم مرد میگیککرد‪.‬‬
‫اما حضرت عمر ارث را بر همان قاعده اصلی خودش جککاری‬
‫کرد – که قول راجح نیز این است – و سککهم مککؤنث را نصککف‬
‫‪55‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫سهم مذکر همچنان باقی گذاشت هر چند که به شخص مرده‬


‫نزدیک باشد‪.‬‬
‫بنابراین نظککر حضککرت عمککر مثککل نظککر ابککن عبککاس بککه فهککم‬
‫عاقلنه نصوص و تأویل آن استناد دارد همککان طککور کککه دکککتر‬
‫محمد بلتاجی‪ 1‬معتقککد اسککت‪ .‬و ایککن ترجیککح حضککرت عمککر از‬
‫قول ابن عباس عادلنهتر اسککت و عمککوم فقهککا بککر ایککن نظککر‬
‫‪2‬‬
‫هستند‪.‬‬
‫این نظر عاقلنه به همان آیککه بککر میگککردد کککه خداونککد متعککال‬
‫میفرماید‪        :‬‬
‫‪  ‬گویی که آیه در مکورد حکالت ارث پکدر و مککادر نکص‬
‫دارد مثککل مککردی کککه مککرده و تنهککا پککدر و مککادر از او بجککای‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬
‫است به پدر‬ ‫‪3‬‬
‫میگیرد و بقیه ترکه که‬ ‫‪3‬‬
‫مادر‬ ‫ماندهاند‪ .‬پس‬
‫‪1‬‬
‫‪3‬‬
‫مککادر‬ ‫میرسد‪ .‬ولی اگر یکی از زوجین وجود داشککته باشککند‬
‫میفرمککود‪    :‬‬ ‫میگیرد و گرنه خداوند متعال‬
‫‪    ‬پس وقتی که نص ایککن گککونه نبککود و‬
‫‪1‬‬
‫فرم ود‪    3        :‬‬
‫‪1‬‬
‫‪. ‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫و به طور عام ایکن مسکأله مسکککوت مانکده اسکت همچنکانکه‬
‫شکیخ عل ی حسکب اللکه میگویکد‪ 3‬پکس حککم ملیمکتری از آن‬
‫اسککتنباط میشککود همچنککانکه معککروف اسککت کککه شککارع در‬
‫مواردی مثل آن از دو برابر بودن سهم مذکر نسبت به مؤنث‬
‫صحبت کرده است‪ .‬بنابراین زید در برابککر سککؤال ابککن عبککاس‬
‫‪1‬‬
‫باقی را در کتککاب خداونککد مییککابی یککا بککه نظککر‬ ‫‪3‬‬
‫آیا‬ ‫که گفت‪:‬‬
‫خودت عمل میکنی؟ گفت‪ :‬به نظر خودم عمل میکنککم‪ .‬مککادر‬
‫بر پدر برتری ندارد‪ .‬ابوسکلیمان گفکت‪ :‬ایککن در مککورد تعککدیل‬
‫سککهمی اسککت کککه در مککورد آن نصککی وجککود نککدارد‪ .‬و او بککه‬
‫‪4‬‬
‫منصوص علیه عمل کرده است‪.‬‬

‫منهج عمر بن الخطاب فی التشریع‪.327 ،326 ،‬‬ ‫‪-‬‬ ‫‪1‬‬

‫تفسیر القرطبی‪.5/75 ،‬‬ ‫‪-‬‬ ‫‪2‬‬

‫المیراث فی الشریعة السلمیة ‪.49‬‬ ‫‪-‬‬ ‫‪3‬‬

‫تفسیر القرطبی‪.5/56 ،‬‬ ‫‪-‬‬ ‫‪4‬‬


‫‪56‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪ -6‬اتفککاق دارنککد کککه پکدر و مککادر وارثککان همیشککگی هسککتند و‬


‫محروم نمیشوند و هنگامی که فرع وارث مذکر وجککود داشککته‬
‫باشد آنها ارث میگیرند‪ ،‬ولی در امور زیر اختلف دارند‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫بککرای مککادر میمانککد و‬ ‫‪6‬‬
‫مککؤنث‬ ‫الف‪ -‬هنگام وجود فککرع وارث‬
‫‪1‬‬
‫به همراه بقیه ترکه را به عصبه بودن میگیرد‪.‬‬ ‫‪6‬‬
‫پدر‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫یککا‬ ‫‪3‬‬
‫ککا‬
‫ی‬ ‫‪6‬‬
‫کککه‬ ‫ب‪ -‬مادر همیشه به صورت فرض ارث میگیرد‬
‫‪1‬‬
‫باقی است ولی پدر بککه طریککق فککرض یککا فککرض و عصککبه‬ ‫‪3‬‬
‫بودن یا عصبه ارث میبرد‪.‬‬
‫ج‪ -‬پککدر باقیمانککده ترکککه را بککه صککورت عصککبه میبرد و تمککام‬
‫برادران را حجب میکند زیرا آنها از طریق او به شخص مککرده‬
‫متصل هستند و او مانند پدری مسککؤول مخککارج و هزینککه آنهککا‬
‫است زیرا آنها فرزنککدان او هسککتند ولککی مککادر آنهککا را حجککب‬
‫‪1‬‬
‫میگیرد و همککراه دو‬ ‫‪3‬‬
‫خواهر‬ ‫نمیکند و همراه یک برادر یا یک‬
‫‪1‬‬
‫نفر و بیشتر ‪ 6‬میگیرد‪ .‬زیرا مادر مسؤول هزینه و مخارج آنهککا‬
‫نیست و آنها را حجب نمیکند‪.‬‬
‫‪ -7‬در متن الرحبیه در مورد ارث والدین بککه شکککل زیککر آمککده‬
‫است‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫میگیککرد و مککادر نیککز ایککن گککونه‬ ‫‪6‬‬
‫فرزنککد‬ ‫پدر در صورت بودن‬
‫است که در قرآن آمده است و به همککراه فرزنککد پسککری کککه‬
‫‪1‬‬
‫میگیرد و به همراه دو نفر از بککرادران شککخص‬ ‫‪6‬‬
‫باشد‬ ‫نوه او‬
‫‪1‬‬
‫مرده نیز این گککونه اسککت‪ .‬و ‪ 3‬سککهم مککادر اسککت وقککتی کککه‬
‫فرزندی نداشته باشد و برادران بیش از یک نفر نباشککند مثککل‬
‫دو نفر یا سه نفر که حکم مذکر و مؤنث در آن یکسان است‪.‬‬
‫و پسری که پسر دیگر یا خواهری همراهش باشد سهم مککادر‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫بککاقی سککهم زن‬ ‫‪3‬‬
‫باشند‬ ‫است‪ .‬و اگر شوهر و مادر و پدر‬ ‫‪3‬‬
‫است و اگر با یک زن یا بیشتر باشد نیز اینگونه اسکت و نبای د‬
‫از قاعده گذشت‪.‬‬
‫‪57‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫مثالهایی در مورد ارث والدین‬


‫)‪(1‬‬
‫وارثا‬
‫دختر پسر‬ ‫مادر‬ ‫پدر‬ ‫شوهر‬
‫ن‬
‫‪1‬‬
‫‪2‬‬
‫تنهاست و‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫‪+ 6‬ع‬
‫کسی نیست‬
‫‪6‬‬ ‫‪4‬‬ ‫م‬
‫وجود فرع‬ ‫وجود فرع‬ ‫وجود فرع‬ ‫سب‬
‫که همراه‬ ‫وارث‬ ‫وارث مؤنث‬ ‫وارث‬
‫وی عصبه‬ ‫ب‬
‫شود‪.‬‬
‫جدول ‪15‬‬
‫)‪(2‬‬
‫وارثا‬
‫ملحظات‬ ‫برادر پدری‬ ‫برادر تنی‬ ‫پدر‬ ‫مادر‬
‫ن‬
‫با وجود اینکه‬
‫برادران محجوب‬ ‫محجوب‬
‫‪1‬‬
‫هستند ولی سهم‬ ‫محجوب به‬ ‫محجوب‬ ‫ق‪ .‬ع‬
‫‪6‬‬ ‫سهام‬
‫‪1‬‬ ‫وسیله پدر‬ ‫محجوب به‬ ‫وجود فرع‬
‫به‬ ‫مادر را از‬ ‫وجود‬ ‫سبب‬
‫‪3‬‬ ‫و برادر تنی‬ ‫وسیله پدر‬ ‫وارث‬
‫برادران‬
‫‪1‬‬
‫کاهش دادند‪.‬‬
‫‪6‬‬
‫جدول ‪16‬‬
‫‪58‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫)‪(3‬‬
‫ملحظات‬ ‫‪ 2‬خواهر تنی‬ ‫مادر‬ ‫پدر‬ ‫شوهر‬ ‫وارثان‬
‫این قضیه عمریتین‬
‫نیست‪ ،‬زیرا مادر در‬
‫اینجا حجب نقصان‬ ‫" ‪"1‬م‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫به وسیله پدر‬ ‫ق‪ .‬ع‬
‫به‬ ‫شده و از‬ ‫‪6‬‬ ‫‪2‬‬ ‫سهام‬
‫‪6‬‬ ‫‪3‬‬ ‫محجوب‬ ‫عدم وجود فرع‬
‫وجود ‪2‬‬ ‫عدم وجود‬ ‫سبب‬
‫سهمش کاهش پیدا‬ ‫هستند‬ ‫وارث‬
‫خواهر‬ ‫فرع وارث‬
‫کرده است و باقیمانده‬
‫به پدر میرسد که دو‬
‫برابر مادر است‪.‬‬
‫جدول ‪17‬‬
‫در دو مسأله قبل مشاهده میکنیم که سهم پدر به دلیل وجود‬
‫برادران شخص مرده یا خواهرانش زیاد شده است زیرا آنهککا‬
‫فرزندان پدر هستند و او مسؤول تامین مخارج آنها است پس‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫افزایکش پیککدا میکنکد تکا‬ ‫‪6‬‬
‫بککه‬
‫‪3‬‬
‫از‬ ‫سکهم وی بکا حجککب مکادر‬
‫تاکیدی باشد بر اینکه توزیع ارث به مسککؤولیت تکامین مخککارج‬
‫مرتبط است‪.‬‬
‫)‪(4‬‬
‫ملحظات‬ ‫مادر‬ ‫پدر پدر‬ ‫شوهر‬ ‫وارثان‬
‫این نیز مسأله‬
‫عمریتین نیست زیرا‬
‫جد بجای پدر قرار‬
‫دارد و او در مر تبه‬ ‫‪1‬‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫‪1‬‬
‫پدر نیست و مشکلی‬ ‫‪3‬‬ ‫زیرا در جای پدر‬
‫‪1‬‬ ‫عدم وجود‬ ‫‪2‬‬ ‫سهام‬
‫و‬ ‫نیست که مادر‬ ‫قرار دارد وقتی‬
‫فرع وارث و‬ ‫عدم وجود‬ ‫سبب‬
‫‪3‬‬ ‫که پدر و برادران‬
‫دو برابر او بگیرد و‬ ‫عدم وجود‬ ‫نباشند‪.‬‬ ‫فرع وارث‬
‫‪1‬‬ ‫برادران‬
‫برای او باقی‬ ‫تنها‬
‫‪6‬‬
‫بماند‬
‫جدول ‪18‬‬
‫)‪(5‬‬
‫وارثا‬
‫‪ 2‬دختر‬ ‫پسر‬ ‫مادر‬ ‫پدر‬
‫ن‬
‫باقیمانده را به عصبه‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سهام‬
‫‪6‬‬ ‫‪6‬‬
‫بودن میگیرند و مذکر و‬ ‫سبب‬
‫برابر مؤنث میگیرد‬ ‫وجود فرع‬ ‫وجود فرع‬

‫‪) -‬م( علمت اختصاري اصطلحا "محجوب" مي باشد‪.‬‬ ‫‪1‬‬


‫‪59‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫چون پسر عصبه دختر‬


‫وارث‬ ‫وارث مذکر‬
‫است‪.‬‬
‫جدول ‪19‬‬
‫)‪(6‬‬
‫مادر مادر‬ ‫مادر‬ ‫پدر پدر‬ ‫پدر‬ ‫وارثان‬
‫‪1‬‬
‫ق‪ .‬ع‬
‫محجوب‬ ‫‪3‬‬ ‫محجوب‬ ‫سهام‬
‫عدم وجود‬
‫به وسیله مادر‬ ‫عدم وجود‬ ‫به وسیله پدر‬ ‫سبب‬
‫فرع وارث‬
‫فرع وارث‬
‫جدول ‪20‬‬
‫‪60‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫بخش سوم‬
‫ارث پدربزرگ و مادربزرگ‬
‫قبککل از اینکککه وارد بحککث ارث پککدربزرگ و مککادربزرگ شککویم‬
‫میگوییم که اجدادی هستند که جزء صککاحبان سککهام معیککن یککا‬
‫عصبه محسککوب نمیشککوند بلکککه جککزء ذوی الرحککام هسککتند و‬
‫چنانکه در کتابهای فقه رایج است این جدی که نه به فککرض و‬
‫نه به عصبه بودن ارث نمیبرد‪ ،‬جد فاسد یا غیر وارث نام دارد‬
‫که از جد صحیح که مدنظر ماست‪ ،‬جداست‪ .‬پس بککدانیم کککه‬
‫جد و جده صحیح و جد و جککده فاسککد چککه کسککانی هسککتند بککه‬
‫سلسله تصاعدی زیر نگاه کنید‪:‬‬
‫زید فرزند محمد و عایشه‪ ،‬محمد فرزند علی و فاطمه‪ ،‬علککی‬
‫فرزند مصطفی و ساره‪ ،‬فاطمه دختر عمر و سالمه‪ ،‬عایشککه‬
‫دختر حسن و زینب‪ ،‬حسن پسر جمال و حمیده و زینب دخککتر‬
‫یوسف و خدیجه‪.‬‬
‫خدیج‬ ‫سالم جما حمید‬ ‫مصطف سار‬
‫یوسف‬ ‫عمر‬
‫ه‬ ‫ه‬ ‫ل‬ ‫ه‬ ‫ه‬ ‫ی‬
‫زینب‬ ‫حسن‬ ‫فاطمه‬ ‫علی‬
‫عایشه‬ ‫محمد‬
‫زید )متوفی(‬
‫جدول ‪21‬‬
‫قاعده‪:‬‬
‫جد صحیح کسی است که در رابطه او با شککخص مککرده مککادر‬
‫وجود نداشته باشد‪ ،‬مثل‪ :‬پدر پدر و پدر پدر پدر و بالتر‪.‬‬
‫جده فاسده کسککی اسککت کککه در رابطککه او بککا شککخص مککرده‬
‫پدری میان دو مادر وجود داشته باشد مثککل‪ ،‬مککادر پککدر مککادر‪،‬‬
‫این پدر میان دو مادر است پس جده در اینجا فاسککد اسککت‪.‬و‬
‫جده صحیحه کسی است که در رابطه او با شخص مرده جککد‬
‫غیر صحیح وجود نداشته باشد‪.‬‬
‫طبق مثال بال‪:‬‬
‫‪ (1‬علی جد صحیح زید است‪ ،‬زیرا پدر پدر اوست و در نسبت‬
‫او با شخص مرده مادر وجود ندارد‪.‬‬
‫‪ (2‬مصطفی جد صحیح زید است‪ ،‬زیرا پدر پدر پدر است و در‬
‫نسبت او با شخص مرده مادر وجود ندارد‪.‬‬
‫‪61‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪ (3‬عمر جد غیر صحیح زید است‪ ،‬زیرا پدر مادر پدر او ست و‬


‫در نسبت او با شخص مرده مادر وجود دارد‪.‬‬
‫‪ (4‬حسن جد غیر صحیح زید است‪ ،‬زیرا پدر مادر اوسککت و در‬
‫نسبت او با شخص مرده مادر وجود دارد‪.‬‬
‫‪ (5‬جمال جد غیر صحیح زید است‪ ،‬زیرا پدر پدر مککادر اوسککت‬
‫و در نسبت او با شخص مرده مادر وجود دارد‪.‬‬
‫‪ (6‬یوسف جککد غیککر صککحیح زیککد اسککت‪ ،‬زیککرا پککدر مککادر مککادر‬
‫اوست و در نسبت او با شخص مرده دو مادر وجود دارد‪.‬‬
‫‪ (7‬فاطمه جده صحیح زید است‪ ،‬زیرا مککادر پککدر اوسککت و در‬
‫نسبت او با شخص مرده جد غیر صحیح وجود نککدارد یککا در‬
‫نسبت او پدری میان دو مادر وجود ندارد‪.‬‬
‫‪ (8‬ساره جده صحیح زید است‪ .‬زیرا مادر پدر پدر اوست و به‬
‫همان علت بال صحیح است‪.‬‬
‫‪ (9‬سالمه جده صحیح زید است‪ ،‬زیرا مادر مادر پدر اوست‪ .‬و‬
‫به همان علت بال صحیح است‪.‬‬
‫‪ (10‬زینککب جککده صککحیح زیککد اسککت زیککرا مککادر مککادر مککادر‬
‫اوست‪ .‬و به همان علت بال صحیح است‪.‬‬
‫‪ (11‬حمیده جده غیر صحیح زید اسکت زیکرا مکادر پکدر مکادر‬
‫اوست‪ ،‬زیرا به وسیله جد فاسد که حسن است به شخص‬
‫مرده ارتباط پیدا میکنککد یککا در رابطککه او بککا شککخص مککرده‬
‫پدری میان دو مادر وجود دارد‪.‬‬
‫‪ (12‬خدیجه جده صککحیح زیککد اسککت‪ ،‬زیککرا مککادر مککادر مککادر‬
‫اوست و در رابطه او با شخص مرده جد غیر صحیح وجککود‬
‫ندارد‪.‬‬
‫بنابراین موارد زیر قابل ملحظه ست‪:‬‬
‫‪ -1‬جز مصطفی و علی هیچ یک از اجککداد صککحیح نیسککتند و‬
‫سایر اجداد جد فاسد محسوب میشوند در حالی کککه از‬
‫میان جدهها فاطمه و زینب و خدیجه صحیح میباشند‪.‬‬
‫‪ -2‬در اینجا جدی از طرف پدری وجود دارد که غیر صککحیح‬
‫اسککت و او عمککر اسککت زیککرا مککادری در رابطککه او بککا‬
‫شخص مرده وجود دارد و او از طککرف مککادر پککدرش بککا‬
‫شخص مرده ارتباط دارد‪.‬‬
‫‪ -3‬تمامی اجداد از جهت مادری فاسد هسککتند یعنککی وارث‬
‫نیستند‪.‬‬
‫‪62‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫پس لزم است که اتفاق داشته باشیم که جد و جدهای که‬


‫در اینجا از آن صحبت میکنیم‪ ،‬جد و جککده صککحیح میباشککند‬
‫نه سایر جده و جدهها‪.‬‬
‫دلیل ارث جد و جده‪:‬‬
‫در صحیح بخاری آمده است که ابوبکر و ابن عباس و ابککن‬
‫زبیر گفتند‪ :‬جد پدر است و ابن عباس خواند ‪  ‬‬
‫‪) ‬اع راف‪     (26/‬‬
‫‪)   ‬یوسف‪ (38/‬و ذکر نشده که کسی در‬
‫زمان ابوبکر با او مخالفت کرده باشککد‪ ،‬و اصککحاب رسککول‬
‫الله )ص( با هم همعقیده بودند و ابککن عبککاس گفککت‪ :‬پسککر‬
‫پسرم از من ارث میبرند نه برادرانم‪ 1‬و من از پسر پسرم‬
‫‪2‬‬
‫ارث نمیبرم‪.‬‬
‫و ابن جزم میگوید‪ :‬دلیل ارث جد و اخککوه بککا هککم ایککن آیککه‬
‫است که میفرماید‪       :‬‬
‫)اعراف‪ (27/‬پس آدم و زنش والدین ما هستند و این ن ص‬
‫‪3‬‬
‫قرآن است‪.‬‬
‫و در نیل الوطار از عمر بن حصککین آمککده کککه مککردی نککزد‬
‫پیامبر )ص( آمد و گفت‪ :‬پسر پسکرم درگذشکته اسکت‪ ،‬آیکا‬
‫‪1‬‬
‫میبری‪ ،‬وقتی کککه رفککت‬ ‫‪6‬‬
‫من از او ارث میبرم؟ گفت‪ :‬تو‬
‫‪1‬‬
‫نیز میگیری و وقککتی‬ ‫دوباره او را صدا کرد و گفت‪ 6 :‬دیگر‬
‫‪1‬‬
‫پشککت کککرد دوبککاره او را صککدا زد و گفککت‪ :‬ایککن ‪ 6‬آخککر رد‬
‫‪4‬‬
‫است و به جد بر میگردد‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫را بککه جککده‬ ‫‪6‬‬
‫و ابوداود روایت کرده است که پیامبر )ص(‬
‫‪5‬‬
‫داده است وقتی که پاینتر از او مادر نباشد‪.‬‬

‫‪ -‬مراد این است که پسر پسر برادر تنی را حجب میکند‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -‬ر‪ .‬ک‪ :‬صحیح البخاری‪ ،‬کتاب الفرائض‪ ،‬باب میراث الجد مع الب و الخوه‪.‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪ -‬المحلی‪ 6/272 ،‬مسأله شماره ‪.1729‬‬ ‫‪3‬‬

‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬
‫میگیرنککد و جککد‬ ‫‪ - 4‬این شخص مرده دو دختر و یک جد داشته اسککت پککس دو دخککتر‬
‫‪6‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪1‬‬
‫دیگککر اسککت‪ :‬ر‪ .‬ک‪ :‬نیککل الوطککار‪ ،‬ص ‪ 61‬و‬ ‫میگیرد و بقیه را به عصبه بودن میگیرد کککه‬
‫‪6‬‬
‫حدیث را ترمذی روایت کرده است‪ ،‬کتاب الفرائض‪ ،‬شماره ‪ ،2181‬حدیث حسن است‪.‬‬
‫‪ - 5‬سنن ابی داود‪ ،‬کتاب الفرائض‪ ،‬باب میراث الجدة‪.514-513 ،‬‬
‫‪63‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫امام احمد درمسند خود از عبادة بککن صککامت )رضککی اللککه‬


‫عنه( روایت کرده است که رسول الله )ص( برای دو جده‬
‫‪1‬‬
‫‪1‬‬
‫حکم کرده است‪.‬‬ ‫‪6‬‬
‫به‬
‫مالک در موطأ از قاسم بن محمد روایت ککرده ککه گفکت‪:‬‬
‫دو جده )مادر پدر و مادر مککادر ( نککزد ابککوبکر )رضککی اللککه‬
‫‪1‬‬
‫ترکه را به جککده مککادری بدهنککد و‬ ‫‪6‬‬
‫خواستند‬ ‫عنه( آمدند و‬
‫مکردی از انصکار گفکت‪ :‬امکا تکو اگککر میمککردی تنهکا او ارث‬
‫‪1‬‬
‫‪2‬‬
‫را به هر دوی آنها داد‪.‬‬ ‫‪6‬‬
‫پس‬ ‫میگرفت‬
‫اینها دلیل ارث بردن جد و ج ده بـود کـه تفصـیل‬
‫ارث بردن آنها به شکل زیر میباشد‪:‬‬
‫نخست‪ :‬ارث جد‪:‬‬
‫جد دو حالت دارد‪:‬‬
‫نخست‪ :‬جد بدون وجود برادران یا خواهران‪ ،‬مثککل کسککی‬
‫که فوت کرده و زن و مادر و جد از او بجای مانده است یا‬
‫هر فرد دیگر غیر از برادر و خواهر‪.‬‬
‫دوم‪ :‬جد به همراه بککرادران و خککواهران‪ ،‬مثککل کسککی کککه‬
‫فوت کرده و شوهر و جد و برادر تنککی و خککواهر تنککی از او‬
‫بجای مانده است‪.‬‬
‫مشخص کککردن سککهم جککد در هککر یککک از حککالت فککوق بککه‬
‫صورت جدول زیر میآ‏ید و بعد تفصیل آنها هر کدام به طور‬
‫جداگانه خواهد آمد‪.‬‬
‫ملحظات‬ ‫شروط‬ ‫سهم‬ ‫وارث‬
‫وقتی که پدر وجود نداشته‬
‫‪1‬‬
‫باشد و فرع وارث مذکر‬
‫وقتی پدر پدر پدر‬ ‫‪6‬‬
‫وجود داشته باشد‬
‫باشد عدم وجود‬
‫وقتی که پدر وجود نداشته‬ ‫جد بدون‬
‫پدر پدر شرط‬ ‫‪1‬‬
‫باشد و فرع وارث مؤنث‬ ‫‪ +‬ق‪ .‬ع‬ ‫وجود‬
‫است زیرا فرد‬ ‫‪6‬‬
‫وجود داشته باشد‬ ‫برادر و‬
‫نزدیکتر فرد‬
‫خواهر‬
‫دورتر را حجب‬ ‫وقتی که پدر وجود نداشته‬
‫میکند‪.‬‬ ‫باشد و فرع وارث مذکر و‬ ‫ق‪ .‬ع‬
‫مؤنث وجود نداشته باشد‬

‫‪ -‬نیل الوطار‪.6/59 ،‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -‬مالک‪ ،‬کتاب الفرائض‪ ،‬باب میراث الجدة‪.514-513 ،‬‬ ‫‪2‬‬


‫‪64‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫جمع بودن‬ ‫این امر د ر مسأله زیر‬


‫برادران و‬ ‫محقق میشود‪:‬‬
‫خواهران شرط‬ ‫‪ -1‬جد‪ +‬برادران تنی یا‬
‫اگر کمتر از‬
‫نیست بلکه وجود‬ ‫پدری‬
‫‪1‬‬
‫برادر تنی یا‬ ‫‪ -2‬جد‪ +‬برادران‬ ‫نباشد‬
‫‪6‬‬
‫پدری همراه جد‬ ‫تنی‪+‬خواهران تنی‬
‫همراه برادران‬
‫کفایت میکند‪.‬‬ ‫‪ -3‬جد‪ +‬برادران پدری‪+‬‬
‫و خواهران‬
‫طبیعتا ا در اینجا‬ ‫خواهران پدری‬ ‫جد همراه‬
‫میان آنها‬
‫‪ -4‬جد‪+‬خواهر تنی‪ +‬دختر پدر وجود ندارد‬ ‫برادر و‬
‫تقسیم میشود‬
‫زیرا جد و‬ ‫یا دختر پسر‬ ‫خواهر‬
‫برادران و‬ ‫‪ -5‬جد‪ +‬خواهر پدری‪+‬‬
‫خواهران را‬ ‫دختریا دختر پسر‬
‫حجب میکند و نیز‬
‫ق‪ .‬ع وقتی که‬
‫اولد مذکر وجود‬
‫جد‪ +‬خواهر تنی‬ ‫‪1‬‬
‫ندارد زیرا آنها نیز‬ ‫کمتر‬ ‫از‬
‫جد‪ +‬خواهر پدری‬ ‫‪6‬‬
‫برادران را حجب‬
‫نباشد‬
‫میکنند‪.‬‬
‫پدر جد را حجب میکند و‬
‫جد همراه‬
‫جد نزدیک جد دورتر را‬ ‫حجب‬
‫پدر‬
‫حجب میکند‪.‬‬
‫جدول ‪22‬‬
‫حالت اول‪ :‬جد بدون وجود بــرادر و خــواهر بــرای‬
‫شخص مرده‪:‬‬
‫وقککتی کککه فککردی بمیککرد و زن و جککد و پسککری از او بککاقی‬
‫بماند‪ ،‬در اینجا برادری و خواهری وجود ندارد و در اینجا بککا‬
‫جد مثل پدر رفتار میرشود‪ ،‬به شکل زیر‪:‬‬
‫‪ -1‬وقتی که شخص مککرده فککرع وارث مککذکر داشککته‬
‫‪1‬‬
‫مککی گیککرد و ایککن مسککأله را بککا‬ ‫‪6‬‬
‫باشککد‪ ،‬جککد‬
‫مثالهایی زیر توضیح میدهیم‪:‬‬
‫‪65‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫)‪(1‬‬
‫‪ 2‬پسر‬ ‫جد‬ ‫شوهر‬ ‫وارثان‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪6‬‬ ‫‪4‬‬ ‫سهام‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫وجود فرع وارث‬ ‫وجود فرع‬ ‫سبب‬
‫مذکر‬ ‫وارث‬
‫جدول ‪23‬‬
‫)‪(2‬‬
‫پسر پسر‪ ،‬دختر‬ ‫وارثا‬
‫جد‬ ‫زن‬
‫پسر‬ ‫ن‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫‪6‬‬ ‫‪8‬‬ ‫م‬
‫وجود فرع وارث‬ ‫وجود فرع وارث‬ ‫وجود فرع‬ ‫سب‬
‫مذکر‬ ‫مذکر‬ ‫وارث‬ ‫ب‬
‫جدول ‪24‬‬
‫‪ -2‬وقتی که شخص مرده فرع وارث مؤنث داشککته باشککد جککد‬
‫‪1‬‬
‫‪ 6‬را به فرض میگیرد و باقیمانده را به عصبه بودن میگیرد‪.‬‬
‫)‪(3‬‬
‫وارثا‬
‫دختر پسر‬ ‫جد‬
‫ن‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪ +‬ق‪ .‬ع‬
‫‪2‬‬ ‫‪6‬‬ ‫سهام‬
‫چون تنهاست و کسی نیست که با او‬ ‫وجود فرع وارث‬ ‫سبب‬
‫عصبه شوند‬ ‫مؤنث‬
‫جدول ‪25‬‬
‫‪66‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫)‪(4‬‬
‫دختر‬ ‫جد‬ ‫زن‬ ‫وارثان‬
‫‪1‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪ +‬ق‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫‪6‬‬ ‫‪8‬‬
‫‪12‬‬ ‫اصل‬
‫‪9‬‬ ‫‪3‬‬
‫زیرا تنهاست و کسی‬ ‫‪24‬‬
‫وجود فرع وارث‬ ‫وجود فرع‬
‫نیست که همراه او‬ ‫سبب‬
‫مؤنث‬ ‫وارث‬
‫عصبه شود‬
‫جدول ‪26‬‬
‫‪ -3‬وقککتی کککه شککخص مککرده فککرع وارث نداشککته باشککد‪ ،‬جککد‬
‫باقیمانده ترکه را به عصبه بودن میگیرد‪:‬‬
‫)‪(5‬‬
‫وارثا شوه‬
‫جد‬
‫ر‬ ‫ن‬
‫سها‬
‫ق‪.‬ع‬
‫‪1‬‬ ‫م‬
‫عدم وجود فرع‬
‫‪2‬‬ ‫سب‬
‫وارث‬
‫ب‬
‫جدول ‪27‬‬
‫)‪(6‬‬
‫مادر‬ ‫جد‬ ‫زن‬ ‫وارثان‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪3‬‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫‪4‬‬
‫سهام‬
‫‪4‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪3‬‬ ‫اصل‬
‫عدم وجود فرع وارث یا بیشتر‬ ‫عدم وجود فرع‬ ‫‪12‬‬
‫از دو برادر‬ ‫وارث‬ ‫سبب‬
‫جدول ‪28‬‬
‫این حالتهای سه گانه حالت پدر بود‪ ،‬وقتی که پدر به جای جد‬
‫باشد‪ ،‬هیچ فرقی میان آنها نیسککت ولککی بککدیهی اسککت کککه بککا‬
‫وجود پدر‪ ،‬جد ارث نمیبرد‪ .‬پککس پکدر جککد را حجککب مککی کنککد‪.‬‬
‫پس اگر شخص بمیرد و افراد زیر از او بجای بماند‪:‬‬
‫)‪(7‬‬
‫وارثا‬
‫جد‬ ‫مادر‬ ‫پدر‬ ‫زن‬
‫ن‬
‫محجوب‬ ‫‪1‬‬
‫‪ 3‬باقیمانده‬ ‫ق‪ .‬ع‬ ‫‪1‬‬ ‫سهم‬
‫به وسیله‬ ‫عدم وجود‬ ‫‪4‬‬ ‫سبب‬
‫پدر‬ ‫عدم وجود فرع‬ ‫فرع وارث‬ ‫عدم وجود‬
‫‪67‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫وارث یا عدم‬
‫فرع وارث‬
‫وجود ‪ 2‬برادر‬
‫جدول ‪29‬‬
‫بنککابراین جککد نزدیکککتر جککد دورتککر را حجککب میکنککد پککس اگککر‬
‫شخصی بمیرد و افراد زیر از او بجای بماند‪:‬‬
‫)‪(8‬‬
‫وارثا‬
‫پدر پدر پدر‬ ‫پدر پدر‬ ‫مادر‬
‫ن‬
‫‪1‬‬
‫سهم‬
‫محجوب به وسیله‬ ‫‪3‬‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫سب عدم وجود فرع‬
‫پدر پدر‬
‫وارث‬ ‫ب‬
‫جدول ‪30‬‬
‫با وجود این شباهتهای زیاد میان پدر و جد‪ ،‬در امککوری نیککز بککا‬
‫هم اختلف دارند که عبارتند از‪:‬‬
‫‪ -1‬پککدر‪ ،‬مککادرش را از ارث محجککوب میکنککد‪ ،‬زیککرا قاعککده‬
‫است که کسککانی کککه نزدیکککتر هسککتند دورتککر را حجککب‬
‫میکنند پککس پککدر‪ ،‬پککدر پککدر را حجککب میکنککد و همچنیککن‬
‫مادرش را حجب میکند زیرا او نزدیکتر است و عککاقلنه‬
‫نیست که پدرش را حجب کنککد ولککی مککادرش را حجککب‬
‫نکند‪.‬‬
‫پس اگر شخصی بمیرد و افراد زیر از او بجای بمانند‪:‬‬
‫)‪(9‬‬
‫پسر‬ ‫مادر پدر‬ ‫وارثان زن پدر‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سهم‬
‫محجوب به وسیله ق‪ .‬ع‬ ‫‪6‬‬ ‫‪8‬‬ ‫اصل‬
‫‪17‬‬ ‫پدر‬ ‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪24‬‬
‫جدول ‪31‬‬
‫یا اگر شخص بمیرد و افراد زیر از او بجای بمانند‪:‬‬
‫)‪(10‬‬
‫پدر پدر‬ ‫مادر پدر‬ ‫پدر‬ ‫وارثان‬
‫محجوب به‬ ‫محجوب به‬
‫سهام تمام ترکه‬
‫وسیله پدر‬ ‫وسیله پدر‬
‫جدول ‪32‬‬
‫‪68‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪ -2‬مسأله عمریه که عبارت است از )شوهر‪ ،‬پککدر‪ ،‬مککادر (‬


‫‪1‬‬
‫بککاقی را بعککد از‬ ‫‪3‬‬
‫مککادر‬ ‫و )زن‪ ،‬پدر‪ ،‬مککادر ( کککه در آن‬
‫سهم شوهر یککا زن میگیککرد‪ ،‬تککا ارث پککدر دو برابککر ارث‬
‫مادر گردد نه نصف آن یا همچنککانکه گذشککت نزدیککک بککه‬
‫سهم او‪ .‬ولی اگر جد در مسأله عمریککتین بککه جککای پکدر‬
‫‪1‬‬
‫کامل ترکه را میگیککرد و مشکککلی نیسککت‬ ‫‪3‬‬
‫مادر‬ ‫باشد‪،‬‬
‫که مادر بیشتر از جد بگیککرد‪ ،‬زیککرا او بککه شککخص مککرده‬
‫نزدیکتر است‪ ،‬زیرا او مادر است ولی جد پدر پدر مرده‬
‫است‪ .‬برای روشن شدن مطلب به دو مثال زیککر تککوجه‬
‫کنید‪:‬‬
‫)‪(11‬‬
‫وارثا‬
‫پدر‬ ‫مادر‬ ‫شوهر‬
‫ن‬
‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫باقی‬ ‫‪1‬‬
‫‪3‬‬ ‫م‬
‫‪2‬‬
‫عدم وجود فرع‬ ‫سب‬
‫وارث یا وجود دو‬ ‫عدم وجود‬
‫ب‬
‫برادر و بیشتر‬ ‫فرع وارث‬
‫اص‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬
‫ل‪6‬‬
‫مادر در اینجا نصف پدر را میگیرد که عدالت همین است‬ ‫جدول ‪33‬‬
‫پدر پدر‬ ‫مادر‬ ‫شوهر‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪1‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬
‫جدول ‪ 34‬مادر در اینجا دو برابر جد میگیرد و مشکلی نیست‬
‫)‪(12‬‬
‫وارثا‬
‫پدر پدر‬ ‫مادر‬ ‫زن‬ ‫پدر‬ ‫مادر‬ ‫زن‬
‫ن‬
‫‪1‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫ق‪.‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سهام‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫كل‬ ‫‪3‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪4‬‬ ‫ع‬ ‫باقی‬
‫‪4‬‬ ‫اصل‬
‫‪5‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪6‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪12‬‬
‫سهم مادر نزدیک‬ ‫جدول ‪ 35‬سهم مادر در اینجا نصف سهم پدر است‬
‫سهم جد است و مشکلی نیست‬
‫‪69‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪ -3‬پدر برادران و خواهران را حجب میکند‪ ،‬خواه تنی باشند یا‬


‫پدری باشند‪ ،‬زیرا اینها از طریق پدر با شخص مرده ارتبککاط و‬
‫نسبت پیدا میکننککد پککس اینهککا فرزنککدان او و بککرادران شککخص‬
‫مرده هسککتند ولککی جککد بککرادران و خککواهران تنککی و پککدری را‬
‫حجب نمیکند‪.‬‬
‫در متن الرحبیة آمده است که‪:‬‬
‫جد هنگام نبودن پدر مانند او است و همان سهم او را میگیرد‬
‫مگر اینکه برادرانی وجود داشته باشند کککه نزدیککک هسککتند یککا‬
‫والدین همراه آنها باشند و شککوهر نیککز همراهشککان باشککد کککه‬
‫مادر میبرد و جد نیز ارث میبرد و در اینجککا شککبیه پککدر نیسککت‬
‫وقتی که زن مرد‪،‬و پدر و مادر او وجود داشته باشند‪.‬‬
‫حالت دوم‪ :‬ارث جد و برادران با هم‪:‬‬
‫همچنان که امام شافعی میگوید‪ :‬مسأله جد همککراه اخککوه در‬
‫‪1‬‬
‫زمان پیامبر )ص( نبوده است‪.‬‬
‫بنابراین اختلفات در این مسأله به حد بالیی رسیده است که‬
‫ابن حجر عسقلنی با سند صککحیح از ابککن عککون از محمککد بککن‬
‫سیرین نقل کرده است که‪ :‬از عبیککدة بککن عمککر در مککورد جککد‬
‫پرسیدم‪ ،‬گفت‪ :‬صککد قضککیه مختلککف را در مککورد جککد از عمککر‬
‫حفظ کردم‪ 2.‬هر چند که ابن حجر آن را از عمر بعیککد دانسککته‬
‫است ولی این مبالغه گککویی نشککان دهنککده جزئککی از حقیقککت‬
‫میباشد‪.‬‬
‫و از علی نیز روایت شده است که گفکت‪ :‬کسکی ککه دوسکت‬
‫دارد خککود را وارد نجاسککات جهنککم کنککد در مککورد جککد و اخککوه‬
‫‪3‬‬
‫قضاوت کند‪.‬‬
‫ابن مسعود میگوید‪ :‬ما را رها کنید و در مورد جد از مککا حکککم‬
‫‪4‬‬
‫نخواهید‪ ،‬خداوند آن را بیان نکرده است‪.‬‬
‫ما در اینجا نیازی به بیان مسائل اختلفی نداریم و بککه انککدازه‬
‫نیاز خود به قول راجکح ککه حکال در قکانون شکماره ‪ 77‬سکال‬
‫‪ 1943‬وجود دارد‪ ،‬میپردازیم‪.‬‬

‫‪ - 1‬الرسالة‪ ،‬شافعی‪ ،‬ص ‪596-591‬؛ الم‪ ،‬شافعی‪.82-4/81 ،‬‬


‫‪ - 2‬فتح الباری‪ ،‬ابن حجر ‪ ،12/22‬المغنی‪ ،‬ابککن قککدامه‪81-9/65 ،‬؛ الم‪ ،‬شککافعی‪82-4/81 ،‬‬
‫بدایة المجتهد‪ ،‬ابن رشد‪349-2/346 ،‬؛ اسباب اختلف الفقهاء‪ ،‬شیخ علی خفیف ‪ ،‬ص ‪218‬؛‬
‫احکام المواریث بین الفقه و القانون‪ ،‬شیخ مصطفی‪.191-175 ،‬‬
‫‪ - 3‬شفاء الغلیل‪ ،‬البانی‪.6/128 ،‬‬
‫‪ - 4‬همان‪.6/129 ،‬‬
‫‪70‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫نخست بیان میکنیم کککه پککدر‪ ،‬بککرادران را حجککب میکنککد‪ ،‬زیککرا‬


‫برادران شخص مرده پسران او هستند و هنگککامی کککه بکا هککم‬
‫باشند پدر نزدیکترین فرد مذکر به شخص مککرده اسککت‪ .‬ولککی‬
‫وقتی که جد همراه اخوه باشد‪ ،‬کسانی که جد را به جای پککدر‬
‫فرض میکننککد‪ ،‬بککرادران را بککه وسککیله او محجککوب میکننککد‪ ،‬از‬
‫جملککه؛ ابککوبکر‪ ،‬ابککن عبککاس‪ ،‬عبککدالله بککن زبیککر و ابککوهریره و‬
‫ابوالککدرداء و ابککی ابککن کعککب و عایشککه و معککاذ بککن جبککل و‬
‫ابوموسی اشعری و جککابر بککن عبککدالله و عطککاء و طککاووس و‬
‫‪1‬‬
‫ابوحنیفه و مزنی و داود ظاهری‪.‬‬
‫امککا کسککانی کککه میککان جککد و أب در حجککب بککرادران فککرق‬
‫میگذارند عبارتند از‪ :‬زیککد بککن ثککابت‪ ،‬علککی ابککن ابککی طککالب و‬
‫عبدالله بن مسعود و مالک و اوزاعی و شافعی و ابویوسف و‬
‫‪2‬‬
‫محمد و احمد بن حنبل‪.‬‬
‫و آنچه که قائل به تفاوت میان آن دو است رأی مختار اسککت‬
‫که در قانون بر آن عمل شده است بنابراین معیار کککه درجککه‬
‫نزدیکی جد با شخص مرده مثل درجه نزدیکی برادر میباشککد‪،‬‬
‫پس جد‪ ،‬پدر پدر است و برادر‪ ،‬فرزندان پدر هستند‪.‬‬
‫خلصه آرای ارث جد و اخوه در مذهب به شـکل زیـر‬
‫میباشد‪:‬‬
‫در اینجا اتفاق نظر وجود دارد که برادران و خواهران مککادری‬
‫به وسیله جککد حجککب میشککوند‪ ،‬ابککن قککدامه میگویککد‪ :‬اختلفککی‬
‫میان علما وجود ندارد که جد فرزندان و بککرادران و خککواهران‬
‫‪3‬‬
‫مادری را حجب میکند‪.‬‬
‫بنابراین از اینجا بککه بعککد کلم را بککه ارث جککد و اخککوه محککدود‬
‫میکنیم چه تنی باشد چککه پککدری و چککه مککؤنث باشکد یکا مککذکر‬
‫فرق نمیکند و آن را به شکل زیر مطرحا میکنیم‪.‬‬
‫نخست‪ :‬جد و برادران و خواهران با هم س هم خکود را میکان‬
‫خود تقسککیم میکننککد و جککد در اینجککا مثککل یککک بککرادر در نظککر‬
‫گرفته میشککود و بککرای افککراد مککذکر در برابکر مککؤنث در نظککر‬

‫‪ -‬المغنی‪ ،‬ابن قدامه‪9/66 ،‬؛ المحلی‪ ،‬ابن حزم‪.9/292 ،‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -‬المغنی‪ ،‬ابن قدامه‪9/67 ،‬؛ بدایة المجتهد‪ ،‬ابن رشد‪.2/346 ،‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪ -‬المغنی‪ ،‬ابن قدامه‪.66-9/65 ،‬‬ ‫‪3‬‬


‫‪71‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪1‬‬
‫کاهش پیدا نکند و‬ ‫‪6‬‬
‫از‬ ‫گرفته میشود‪ ،‬به شرط اینکه سهم او‬
‫‪1‬‬
‫به او داده میشود و آن به شکل زیر میباشد‪:‬‬ ‫‪6‬‬
‫گرنه‬
‫اگر همراه جککد بککرادر یککا بککرادران تنککی یککا پککدری وجککود‬ ‫‪-1‬‬
‫داشته باشد‪ ،‬مثل‪:‬‬
‫‪72‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫)‪ (13‬الف‬
‫برادر‬ ‫جد‬
‫ملحظات‬ ‫مادر‬ ‫زن‬ ‫وارثان‬
‫پدری‬ ‫برادر تنی‬
‫مقاسمه‬ ‫‪1‬‬
‫جد در اینجا به مقاسمه ارث‬ ‫محجوب‬ ‫‪1‬‬
‫میبرد و این برای او بهتر‬ ‫‪7‬‬ ‫‪4‬‬ ‫سهام‬
‫به‬ ‫‪6‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪5/3‬‬ ‫‪3‬‬ ‫اصل‬
‫وسیله‬ ‫‪2‬‬
‫است زیرا بیشتر از‬ ‫‪5/3‬‬ ‫عدم‬ ‫‪12‬‬
‫‪6‬‬ ‫برادر‬ ‫وجود‬
‫وجود برادر‬ ‫وجود‬ ‫سبب‬
‫میگیرد‪.‬‬ ‫تنی‬ ‫برادران‬
‫همراه او‬ ‫فرع‬
‫جدول ‪36‬‬
‫)‪ (14‬ب‬
‫برادر‬ ‫‪ 4‬برادر‬ ‫جد‬
‫ملحظات‬ ‫مادر‬ ‫وارثان‬
‫مادری‬ ‫پدری‬
‫جد در اینجا به مقاسمه‬ ‫‪5‬‬
‫‪1‬‬ ‫مقاسمه‬ ‫‪1‬‬
‫میگیرد و در اینجا‬ ‫‪6‬‬ ‫سهم‬
‫محجوب‬ ‫‪6‬‬
‫‪6‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪1‬‬ ‫اصل‬
‫به وسیله‬ ‫‪1‬‬
‫‪1‬‬ ‫وجود برادران‬ ‫‪6‬‬
‫مساوی‬ ‫مقاسمه با‬ ‫جد‬ ‫وجود‬
‫‪6‬‬ ‫همراه او‬ ‫سبب‬
‫برادران‬
‫است و فرقی نمیکند‬
‫جدول ‪37‬‬
‫)‪ (15‬ج‬
‫برادر‬ ‫‪ 6‬برادر‬ ‫وارثا‬
‫ملحظات‬ ‫جد‬ ‫مادر‬
‫مادری‬ ‫تنی‬ ‫ن‬
‫‪1‬‬
‫را‬ ‫جد در اینجا‬
‫‪6‬‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫میگیرد چون‬
‫محجوب‬ ‫‪4‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪6‬‬ ‫سهم‬
‫مقاسمه سهم او‬
‫به وسیله‬ ‫چون که‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫اصل‬
‫را کاهش میدهد‬
‫جد و‬ ‫برادران‬ ‫وجود‬ ‫وجود‬ ‫‪6‬‬
‫زیرا باقیمانده ‪5‬‬
‫برادران تنی‬ ‫عصبه‬ ‫برادران و‬ ‫بیش از‬ ‫سبب‬
‫سهم است که باید‬
‫هستند‬ ‫خواهران‬ ‫یک برادر‬
‫بین ‪ 7‬نفر تقسیم‬
‫شود‪.‬‬
‫جدول ‪38‬‬
‫‪73‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪ -2‬وقتی که همراه جد بکرادران و خککواهران تنککی یکا پکدری‬


‫وجود داشته باشد‪ ،‬مثل‪:‬‬
‫)‪ (16‬الف‬
‫برادر تنی‬ ‫جد‬ ‫وارثا‬
‫ملحظات‬ ‫برادر پدری‬ ‫زن‬
‫خواهرتنی‬ ‫ن‬
‫جد در اینجا به‬
‫مقاسمه‪ ،‬مذکر دو‬ ‫سه‬
‫مقاسمه ارث‬ ‫مادر‬ ‫‪1‬‬
‫برابر مونث میگیرد‬ ‫م‬
‫میگیرد زیرا‬ ‫‪4‬‬
‫‪3‬‬ ‫اص‬
‫برای او بهتر‬ ‫محجوب به‬ ‫‪1‬‬
‫جد همراه برادر تنی‬ ‫ل‪4‬‬
‫است و بیشتر‬ ‫وسیله برادر‬ ‫عدم وجود‬
‫که خواهر تنی را‬ ‫سب‬
‫‪1‬‬ ‫تنی‬ ‫فرع وارث‬
‫میگیرد‪.‬‬ ‫از‬ ‫عصبه میکند‪.‬‬ ‫ب‬
‫‪6‬‬
‫جدول ‪39‬‬
‫)‪ (17‬ب‬
‫برادر‬ ‫دو‬ ‫برادر پدری‬ ‫جد ‪4‬‬ ‫وارثا‬
‫ملحظات‬
‫مادری‬ ‫خواهر پدری‬ ‫ن‬
‫م‬
‫مقاسمه مذکر دو برابر مونث‬
‫سهم‬
‫به وسیله‬ ‫میگیرد‬
‫در اینجا با مقاسمه‬
‫برادر‬ ‫‪4‬‬ ‫‪1‬‬
‫مساوی است و‬ ‫اصل‬
‫پدری‬ ‫‪1‬‬
‫فرقی نمیکند‪.‬‬ ‫‪6‬‬
‫جد همراه برادران پدری که‬
‫سبب‬
‫خواهران را عصبه میکند‬

‫جدول ‪40‬‬
‫)‪ (18‬ج‬
‫‪2‬خواهر‬ ‫‪ 5‬برادر پدری‬ ‫وارثا‬
‫ملحظات‬ ‫جد‬
‫پدری‬ ‫ن‬
‫اگر مقاسمه انجام‬ ‫ق‪ .‬ع‬ ‫‪1‬‬ ‫سهم‬
‫شود جد کمتر از‬ ‫‪5‬‬ ‫‪6‬‬ ‫اصل‬
‫‪1‬‬ ‫زیرا برادران‪ ،‬خواهران را‬ ‫‪1‬‬ ‫‪6‬‬
‫میگیرد‪.‬‬ ‫زیرا مقاسمه سهم او را‬
‫‪6‬‬ ‫عصبه میکنند‪.‬‬ ‫کاهش میدهد‬ ‫سبب‬
‫جدول ‪41‬‬
‫‪ -3‬وقتی که جد همراه خواهران تنی یا پدری باشد که همککراه‬
‫دختر یا دختر پسر یا دختر پسر پسککر عصککبه میشککوند بککا آنهککا‬
‫مقاسمه میکند و مثل یک برادر تنی تلقی میشود تا زمانی که‬
‫‪1‬‬
‫مقاسمه سهم او را از ‪ 6‬کاهش ندهد‪.‬‬
‫)‪ (19‬الف‬
‫‪74‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫جد ‪2‬‬
‫ملحظات‬ ‫دختر‬ ‫وارثان‬
‫خواهر تنی‬
‫‪1‬‬ ‫مقاسمه‬
‫است و‬ ‫دختر صاحب سهم‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪2‬‬
‫اصل این است که ‪ 2‬خواهر‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫سهم‬
‫تنی بقیه را به عصبه بودن‬ ‫‪2‬‬ ‫اصل‬
‫بگیرند زیرا عصبه مع الغیر‬ ‫‪4‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪4‬‬
‫هستند وقتی که جد همرا‬ ‫زیرا تنهاست و‬ ‫جد همراه‬ ‫تصحی‬
‫آنهاست‪ .‬باید به آنها شریک‬ ‫پسری نیست که‬ ‫خواهر که به‬ ‫ح‪8‬‬
‫شود و یک برادر محسوب‬ ‫همراه وی عصبه‬ ‫همراه دختر‬ ‫سبب‬
‫میشود و مقاسمه در اینجا به‬ ‫شود‬ ‫عصبه مع الغیر‬
‫نفع اوست‪.‬‬ ‫است‬
‫جدول ‪42‬‬
‫)‪ (20‬ب‬
‫برادر‬ ‫‪ 2‬دختر‬
‫ملحظات‬ ‫خواهر پدری‬ ‫جد‬ ‫وارثان‬
‫مادری‬ ‫پسر‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬
‫ق‪ .‬ع‬
‫‪1‬‬ ‫م‬ ‫‪3‬‬ ‫‪6‬‬
‫جمله‬ ‫‪1‬‬ ‫سهم‬
‫‪6‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪4‬‬ ‫اصل ‪6‬‬
‫میگیرد زیرا‬ ‫‪16‬‬ ‫‪4‬‬
‫زیرا به دلیل‬ ‫تصحیح‬
‫از مقاسمه‬ ‫چون کسی به وسیله‬ ‫‪1‬‬
‫دو دختر‬ ‫زیرا‬ ‫‪24‬‬
‫بیشتر به نفع‬ ‫نیست که جد و عصبه‬ ‫‪6‬‬
‫پسر مع‬ ‫سبب‬
‫وی است‪.‬‬ ‫مع الغیر‬ ‫آنها را‬ ‫به نفع‬
‫الغیر هستند‬
‫عصبه کند‪.‬‬ ‫اوست‬
‫جدول ‪43‬‬
‫دوم‪ :‬وقتی که خواهران تنی یا پدری همراه جد باشککد و فککرع‬
‫وارث مونث وجود نداشته باشد )عصبه مع الغیر( و به شککرط‬
‫‪1‬‬
‫کمککتر نباشککد‪ ،‬جککد عصککبه میشککود‪ .‬و در‬ ‫‪6‬‬
‫اینکه سهم جککد از‬
‫اینجا بعد از اینکه خواهر تنککی یککا پککدری سککهم خککود را گرفککت‬
‫بنابر حدیث »سهام را به صاحبان آن بدهید و آنچککه کککه بککاقی‬
‫ماند سهم مردان نزدیکتر است« بقیه آن به جد میرسد‪.‬‬
‫)‪ (21‬الف‬
‫برادر‬ ‫خواهر‬ ‫وارثا‬
‫ملحظات‬ ‫جد‬ ‫خواهر تنی‬
‫مادری‬ ‫پدری‬ ‫ن‬
‫در اینجا ‪2‬‬ ‫محجوب‬ ‫ق‪ .‬ع‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سه‬
‫سهم برای جد‬ ‫به وسیله‬ ‫‪2‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪2‬‬ ‫م‬
‫باقی میماند و‬ ‫جد‬ ‫زیرا او بعد از‬ ‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬ ‫اص‬
‫‪1‬‬ ‫ذوی الفروض‬ ‫تکملة‬ ‫زیرا‬ ‫ل‪6‬‬
‫این از‬
‫‪6‬‬ ‫نزدیکترین فرد‬ ‫الثلثین‬ ‫تنهاست و‬ ‫سب‬
‫‪75‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫برای او بهتر‬ ‫فرع وارث‬


‫مذکر است‬ ‫ب‬
‫است‪.‬‬ ‫وجود ندارد‬
‫جدول ‪44‬‬
‫‪76‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫)‪ (22‬ب‬
‫بکککککککرادر ملحظات‬ ‫جد‬ ‫خواهر تنی‬ ‫مادر‬ ‫زن‬ ‫وارثان‬
‫مادری‬
‫در مرحلکککککه‬ ‫محجوب‬ ‫ق‪ .‬ع‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سهام‬
‫اول جککککککککد‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪4‬‬
‫را‬
‫‪1‬‬
‫نصف‬
‫‪1‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪2‬‬ ‫اصکککککل ‪3‬‬
‫‪6‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪12‬‬
‫‪1‬‬
‫میگیرد پککس‬ ‫‪6‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫سککککهام‬
‫کامل را‬ ‫‪2‬‬ ‫‪12‬‬
‫‪6‬‬
‫محجکککوب بکککککککککککه او‬ ‫زیکککککککککرااو‬
‫‪6‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫کککککککککه‬
‫ب‬
‫میدهیم و‬ ‫به وسککیله‬ ‫نزدیککککترین‬ ‫‪13‬عول‬
‫سککهام زیککاد‬ ‫جد‬ ‫فامیککککککککل‬ ‫میشود عکککککدم وجککککود‬
‫مذکر است‬ ‫زیککککککککککرا‬
‫میشود و بککه‬ ‫تنهاسککت و‬ ‫وجککککود دو‬
‫‪ 13‬میرسکککد‬ ‫ولی عصککبه‬ ‫فککککککرع برادر‬ ‫سبب‬
‫بودن سککهم‬ ‫کسککککککککی‬
‫بنکککککککابراین‬ ‫نیسککت کککه‬ ‫وارث‬
‫سکککهم جکککد‬ ‫او را‬
‫کککککککککاهش‬ ‫او را‬
‫حکککککتی بکککککا‬ ‫عصبه کند‬
‫عصبه بککودن‬ ‫میدهککککککککد‬
‫نیککککز‪ ،‬کککککم‬ ‫بنککککککابراین‬
‫نمیشود‪.‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪6‬‬
‫میگیرد‪.‬‬

‫جدول ‪45‬‬
‫از آنچه که گذشت امور زیر برای ما روشن میشود‪:‬‬
‫‪ -1‬وقتی که پدر وجود نداشته باشد‪ ،‬جد مثل پدر است فقککط‬
‫در مسأله عمریتین یا وقککتی کککه همککراه بککرادران و خککواهران‬
‫باشد‪ ،‬با هم فرق دارند‪.‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫بککاقی‪.‬‬ ‫‪3‬‬
‫نککه‬ ‫کامل را میگیککرد‬ ‫‪3‬‬
‫مادر‬ ‫‪ -2‬در مسأله عمریتین‬
‫پس گاهی بیشتر از ج د میگیکرد و ایکن مشککلی نیسکت ولکی‬
‫همراه پدر از او بیشتر نمیگیرد‪ ،‬زیرا درجه قرابت یکی است‪.‬‬
‫‪ -3‬جد در حجب و محروم کردن بککرادران و خککواهران مککادری‬
‫مثل پدر است‪.‬‬
‫‪ -4‬در مسألهای که جد همککراه بککرادران یککا خککواهران باشککد و‬
‫اینها فقط به عصبه بودن ارث ببرند یا همراه خواهران همراه‬
‫دختر یا پسر عصبه باشند‪ ،‬جد با آنها مقاسککمه میکننککد و مثککل‬
‫یک برادر حساب میشود‪ ،‬اما به شرط اینکه سهم او کمککتر از‬
‫‪ 1‬نباشد‪.‬‬
‫‪6‬‬
‫‪77‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪ - 5‬جد هیچگککاه حجککب نمیشککود‪ ،‬مگککر بککه وسککیله پککدر یککا جککد‬
‫نزدیکتر‪ ،‬پس پدر پدر‪ ،‬پدر پدر پدر را حجب میکنککد و هنگککامی‬
‫که ارث میبرد‪ ،‬در هیچ یکی از حالت نسبت به سککایر وارثککان‬
‫‪1‬‬
‫از نمیگیرد‪.‬‬ ‫‪6‬‬
‫کمتر‬
‫‪ - 6‬مادر پدر بوسککیله پککدر حجککب میشککود‪ ،‬زیککرا او نزدیکککترین‬
‫شخص مرده است ولی بککه وسککیله جککد حجککب نمیشککود زیککرا‬
‫همسر این جداست و در یک درجککه نسککبت بککه شککخص مککرده‬
‫قرار دارند‪.‬‬
‫‪ -7‬در متن الرحبیة آمده است‪:‬‬
‫بدان که جد دارای چندین حالت است که آنها را به شکل زیککر‬
‫بیان میکنیم‪ ،‬جد همراه برادران مقاسمه می کند وقتی که به‬
‫‪1‬‬
‫امکوال را میگیکرد ککه در هکر‬ ‫‪6‬‬
‫دیگکر‬ ‫ضرر او نباشد و یک بار‬
‫‪1‬‬
‫باشککد و هنگککام مقاسککمه در‬ ‫‪ 6‬کمککتر‬ ‫حککال نبایککد سککهم او از‬
‫مقابل مؤنث به عنوان یک بکرادر تلقککی میشکود و حککم آن را‬
‫دارد و پسککران پککدری همککراه جککد ارث میگیرنککد امککا پسککران‬
‫مککادری همککراه جککد حجککب میشککوند‪ .‬و فرزنککد مککادری بککا جککد‬
‫ساقط میشود‪.‬‬
‫دوم‪ :‬ارث جده‪:‬‬
‫بیان کردیم که جده ای که وارث باشد‪ ،‬جککده صککحیح اسککت و‬
‫این جده کسی است که میان او و شخص متوفی جد فاسد یا‬
‫غیر وارث وجود ندارد یا کسی است که پککدری میککان دو مککادر‬
‫وجود داشته باشد مثل مادر پدر مادر‪ .‬این جده فاسد یککا غیککر‬
‫وارث است‪ .‬اما جده صحیح مثل مادر مادر‪ ،‬مککادر پککدر‪ ،‬مککادر‬
‫مادر مادر‪ ،‬مادر پدر پدر ‪.‬‬
‫مادر دو حالت دارد همچنانکه از جدول زیر پیداست‪:‬‬
‫ملحظات‬ ‫شروط‬ ‫سهم‬ ‫وارثان‬
‫وقتی که‬
‫جدهها‬
‫وقتی که مادر یا جده نزدیکتر وجود نداشته‬ ‫‪1‬‬ ‫جککککککده‬
‫متعدد‬ ‫باشد‬ ‫‪6‬‬ ‫صحیح‬
‫باشند‬
‫‪78‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪1‬‬
‫به‬
‫‪6‬‬
‫طور‬ ‫‪ -1‬مادر جده مادری )مادر مادر( و پدری‬
‫مساوی‬ ‫)مادر پدر( را حجب میکند‪.‬‬
‫میان آنها‬
‫تقسیم‬ ‫‪ -2‬وقتی که مادر از طریق پدر با شخص‬
‫میشود و‬ ‫مرده ارتباط پیدا کند‪ ،‬پدر او را حجب‬
‫کسانی‬
‫که از دو‬ ‫میکند مثل مادر پدر ولی مادر مادر را‬
‫جهت‬ ‫حجب نمیکند‪.‬‬
‫دارای‬
‫قرابت‬ ‫‪ -3‬وقتی که مادر جد وجود داشته باشد‬
‫باشند با‬ ‫)مادر پدر پدر( حجب میشود‪.‬‬
‫دیگران‬ ‫حجب‬
‫فرق‬ ‫‪ -4‬جده نزدیکتر‪ ،‬جده دورتر را حجب میکند‬
‫ندارند‬ ‫حتی اگر جده نزدیکتر خودش محجوب‬
‫مثل مادر‬
‫مادر‬ ‫باشد‪ ،‬پس مادر پدر‪ ،‬مادر مادر مادر را‬
‫شخص‬ ‫حجب میکند هر چند که مادر پدر به وسیله‬
‫مرده که‬
‫مادر پدر‬ ‫پدر حجب شده باشد‪.‬‬
‫پدر او نیز‬
‫باشد‪.‬‬

‫جدول ‪46‬‬
‫در مورد ارث جده امور زیر قابل ملحظه است‪:‬‬
‫‪ -1‬جده در محجوب شدن توسط پدر مثککل جککد اسککت‪ .‬و جککد‬
‫نزدیکتر جد دورتر را حجب میکنککد‪ ،‬پککس مککادر هککر جککدهای را‬
‫حجب میکند خواه جده مادری )مادر مادر( باشد و خواه جککده‬
‫پدری )مادر پدر(‪.‬‬
‫‪ -2‬جککده وقککتی کککه تعککدد داشککته باشککند مثککل زن هسککتند کککه‬
‫مشترکا ا با هم ارث میگیرند‪ .‬پس زنان وقتی که متعدد باشککند‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫یا ‪ 8‬شریکند و جدهها نیز وقتی متعدد باشند در گرفتککن‬ ‫‪4‬‬
‫در‬
‫‪1‬‬
‫هم شریکند‪.‬‬ ‫با‬
‫‪6‬‬
‫مثالهایی در مورد آن‪:‬‬
‫)‪(22‬‬
‫وارثا‬
‫برادر تنی‬ ‫مادر مادر‬ ‫پدر‬
‫ن‬
‫‪79‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪1‬‬
‫م‬ ‫ق‪ .‬ع‬ ‫سهم‬
‫‪6‬‬
‫محجوب به وسیله پدر‬ ‫عدم وجود فرع وارث‬ ‫سبب‬
‫سهم جده‬
‫جدول ‪47‬‬
‫)‪(23‬‬
‫پسر ‪ +‬دختر‬ ‫مادر پدر ‪ +‬مادر مادر‬ ‫وارثان‬
‫‪1‬‬
‫میان آنها تقسیم میشود‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫‪6‬‬
‫سهام‬
‫مذکر دو برابر مؤنث میگیرد‬ ‫چون سهم‬
‫چون پسر دختر را عصبه‬ ‫‪1‬‬
‫جده یا جدهها فقط‬ ‫سبب‬
‫میکند‪.‬‬ ‫‪6‬‬
‫است‪.‬‬
‫جدول ‪48‬‬
‫‪80‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫)‪(24‬‬
‫وارثا‬
‫مادر مادر‬ ‫برادر مادری‬ ‫مادر‬ ‫شوهر‬
‫ن‬
‫‪1‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫‪3‬‬
‫محجوب به‬ ‫‪6‬‬ ‫‪2‬‬ ‫م‬
‫عدم وجود فرع‬
‫وسیله مادر‬ ‫چون تنها برادر‬ ‫عدم وجود‬ ‫سب‬
‫وارث یا دو برادر و‬
‫است‬ ‫فرع وارث‬ ‫ب‬
‫بیشتر‬
‫جدول ‪49‬‬
‫)‪(25‬‬
‫وارثا‬
‫خواهر تنی‬ ‫برادر مادری‬ ‫مادر پدر‬ ‫پدر‬
‫ن‬
‫محجوب‬ ‫محجوب‬ ‫تمام ترکه ق‪ .‬ع‬
‫محجوب‬ ‫سهام‬
‫به وسیله‬ ‫به وسیله‬ ‫عدم وجود فرع‬
‫به وسیله پدر‬ ‫سبب‬
‫پدر‬ ‫پدر‬ ‫وارث‬
‫جدول ‪50‬‬
‫)‪(26‬‬
‫مادر جده‬ ‫جده‬ ‫وارثا‬
‫خواهر تنی‬ ‫مادر‬ ‫زن‬
‫پدری‬ ‫پدری‬ ‫ن‬
‫‪1‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪1‬‬ ‫محجوب‬ ‫محجوب‬ ‫‪3‬‬ ‫عدم‬
‫‪2‬‬ ‫به وسیله‬ ‫عدم‬ ‫وجود‬
‫سهام‬
‫چون تنهاست و‬ ‫مادر و جده‬ ‫وجود‬ ‫فرع‬
‫سبب‬
‫برادر ندارد که او‬ ‫پدری‬ ‫به وسککیله‬ ‫فرع‬ ‫وارث‬
‫را عصبه کند‬ ‫مادر‬ ‫وارث یا‬ ‫عول‬
‫برادران‬ ‫وجود‬
‫دارد‬
‫جدول ‪51‬‬
‫‪81‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫)‪(27‬‬
‫دختر‬ ‫مادر‬ ‫مادر مادر‬ ‫وارثا‬
‫خواهر پدری‬ ‫دختر‬
‫پسر‬ ‫پدری‬ ‫مادر‬ ‫ن‬
‫‪1‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫م‬
‫ق‪ .‬ع‬
‫‪6‬‬ ‫زیرا تنهاست و‬ ‫‪6‬‬ ‫به وسیله‬ ‫سهام‬
‫زیرا عصبه مع‬
‫تکملة‬ ‫برادری نیست‬ ‫سهم‬ ‫پدر )جده‬ ‫سبب‬
‫الغیر است‬
‫الثلثین‬ ‫که او را عصبه‬ ‫جده‬ ‫نزدیکتر(‬
‫کند‬
‫جدول ‪52‬‬
‫مسائل عمومی در میراث جد و جده‪:‬‬
‫)‪(28‬‬
‫دختر‬ ‫مادر‬ ‫وارثا‬
‫ملحظات‬ ‫دختر‬ ‫پدر پدر‬ ‫پدر‬
‫پسر‬ ‫مادر‬ ‫ن‬
‫مادر مادر به‬ ‫‪1‬‬
‫وسیله پدر‬
‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫م‬ ‫‪1‬‬
‫حجب نمیشود‬ ‫‪+‬‬ ‫سها‬
‫‪6‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪6‬‬
‫زیرا از او‬ ‫م‬
‫تکمل‬ ‫زیرا‬ ‫محجوب به‬ ‫ق‪ .‬ع‬
‫نزدیکتر نیست‬
‫ة‬ ‫تنهاست و‬ ‫برای او‬ ‫وسیله پدر‬ ‫وجود‬
‫پس مادر او را‬
‫الثلثی‬ ‫برادری‬ ‫یک‬ ‫زیرا او‬ ‫فرع‬
‫حجب میکند نه‬ ‫سب‬
‫ن‬ ‫نیست که‬ ‫ششم‬ ‫نزدیکتر‬ ‫وارث‬
‫پدر چون او‬ ‫ب‬
‫او را‬ ‫است‬ ‫است‬ ‫مؤنث‬
‫مادر پدر را‬
‫حجب میکند‬ ‫عصبه کند‬
‫جدول ‪53‬‬
‫‪82‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫)‪(29‬‬
‫پس‬ ‫وارثا‬
‫برادران تنی‬ ‫مادر پدر پدر‬ ‫پدر پدر‬
‫ر‬ ‫ن‬
‫م‬
‫م‬
‫محجوب به‬ ‫‪1‬‬
‫محجوب به وسیله‬ ‫سها‬
‫وسیله پدر‬ ‫ق‪.‬‬ ‫‪6‬‬
‫پسر چون او‬ ‫وجود فرع‬ ‫م‬
‫زیرا به او‬ ‫ع‬
‫نزدیکترین فرد‬ ‫وارث مذکر‬ ‫سبب‬
‫نزدیکتر‬
‫مذکر است‬
‫است‬
‫جدول ‪54‬‬
‫)‪(30‬‬
‫مادر پسر‬ ‫مادر‬ ‫دختر پسر‬ ‫پدر پدر‬ ‫وارثان‬
‫م‬
‫‪1‬‬
‫چون مادر‬ ‫‪1‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪ + 6‬ق‪ .‬ع‬
‫هر جده‬ ‫‪6‬‬ ‫زیرا تنهاست و‬ ‫وجود فرع‬ ‫سهام‬
‫مادر یا‬ ‫وجود فرع‬ ‫پسر پسر هم‬ ‫وارث‬ ‫سبب‬
‫پدری را‬ ‫وارث‬ ‫درجه او را‬ ‫مونث‬
‫حجب‬
‫عصبه نمیکند‬
‫میکند‬
‫جدول ‪55‬‬
‫)‪(31‬‬
‫وارثا‬
‫ملحظات‬ ‫‪ 3‬برادر پدری‬ ‫جد‬
‫ن‬
‫مقاسمه‬
‫‪1‬‬ ‫سهام‬
‫جد در مقاسمه میگیرد و این‬ ‫‪3‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪4‬‬ ‫اصل‬
‫وجود جد همراه برادر که‬
‫‪1‬‬ ‫‪4‬‬
‫برای او بهتر است‬ ‫از‬ ‫همگی در یک درجه نسبت‬
‫‪6‬‬ ‫سبب‬
‫به مرده هستند‬
‫جدول ‪56‬‬
‫)‪(32‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪ 4‬برادر تنی‬ ‫وارثا‬
‫ملحظات‬ ‫جد‬
‫خواهر تنی‬ ‫ن‬
‫‪1‬‬
‫مقاسمه‬ ‫با‬ ‫ق‪ .‬ع‬ ‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫‪7‬‬ ‫‪6‬‬
‫مذکر دو برابر مونث‬ ‫م‬
‫ترکه را‬ ‫میگیرد زیرا برادران‬ ‫چون مقاسمه‬
‫میگیرد پس‬ ‫خواهران را عصبه‬ ‫سهم او را از‬ ‫سب‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫را‬ ‫‪6‬‬
‫همان‬ ‫میکند‬ ‫کاهش میدهد‬
‫‪6‬‬ ‫ب‬
‫‪83‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫به فرض بر‬


‫میدارد و بقیه‬
‫برای عصبهها‬
‫است‪.‬‬
‫جدول ‪57‬‬
‫)‪(33‬‬
‫وارثا‬
‫‪ 2‬خواهر تنی‬ ‫‪ 2‬دختر‬ ‫شوهر‬ ‫جد‬
‫ن‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬
‫ق‪ .‬ع‬
‫‪3‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪6‬‬
‫چیزی برای آنها‬ ‫سهام‬
‫زیرا دو دختر‬ ‫‪4‬‬ ‫اگر با خواهران‬
‫باقی نمیماند چون‬
‫هستند و‬ ‫وجود‬ ‫مقاسمه کند چون‬
‫صاحبان سهام تمام‬
‫برادران آنها‬ ‫فرع‬ ‫آنها عصبه هستند‬
‫دارایی را به ارث‬ ‫سبب‬
‫را عصبه‬ ‫وارث‬ ‫چیزی برای آنها باقی‬
‫بردهاند‪.‬‬
‫نمیکنند‬ ‫نمیماند‬
‫جدول ‪58‬‬
‫‪84‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫)‪(34‬‬
‫مادر‬ ‫وارثا‬
‫برادر پدری‬ ‫خواهر تنی‬ ‫دختر‬ ‫مادر‬ ‫جد‬
‫پدری‬ ‫ن‬
‫با خواهر تنی‬
‫به وسیله‬ ‫با جد‬ ‫‪1‬‬
‫‪1‬‬ ‫م‬ ‫مقاسمه‬
‫خواهر تنی‬ ‫مقاسمه‬ ‫‪6‬‬ ‫میکند‬ ‫سها‬
‫محجوب‬ ‫میکند‬ ‫‪2‬‬ ‫دو سهم از‬ ‫م‬
‫میشود‬ ‫چون همراه‬ ‫شش سهم‬
‫وقتی که‬ ‫دختر عصبه‬ ‫‪1‬‬ ‫باقی میماند‬
‫عصبه مع‬ ‫میشود و‬ ‫‪3‬‬ ‫وجود‬
‫زیرا مادر‬ ‫پس اگر با‬
‫الغیر باشد‬ ‫باقیمانده را‬ ‫فرع‬ ‫خواهر تنی‬
‫چون تنهاست‬ ‫هر‬
‫چون در‬ ‫میگیرد و جد‬ ‫وارث و‬ ‫مقاسمه کند‬
‫و پسری‬ ‫جدهای را‬
‫اینجا مثل‬ ‫نیز در آن با‬ ‫بیشتر‬ ‫‪1‬‬ ‫اصل‬
‫نیست که او‬ ‫حجب‬
‫برادر تنی‬ ‫وی مقاسمه‬ ‫از یک‬ ‫از‬ ‫بیشتر‬ ‫‪6‬‬
‫را عصبه کند‬ ‫میکند‬ ‫‪6‬‬
‫است‪.‬‬ ‫میکند‬ ‫برادر‬
‫میگیرد‬
‫جدول ‪59‬‬
‫‪85‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫بخش چهارم‬
‫ارث دختران و دختران پسر‬
‫نخست‪ :‬دلیل ارث بردن آنها‪:‬‬
‫‪   ‬‬ ‫خداوند متعال میفرماید‪   :‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪)          ‬نساء‪/‬‬
‫‪.(11‬‬
‫ترمذی با سند صحیح از جابر بن عبدالله نقل کرده که گفککت‪:‬‬
‫زن سعد ابن ربیع با دو دخترش نزد رسککول اللککه )ص( آمککد و‬
‫گفت‪ :‬ای رسول خککدا )ص( ایککن دو‪ ،‬دخککتران سککعد بککن ربیککع‬
‫هسککتند و پدرشککان همککراه شککما در جنککگ احککد شککهید شککد و‬
‫عمویشان تمام اموال او را برداشته و چیزی برای آنهککا بککاقی‬
‫نگذاشته است و آنها جز آن اموال چیزی را نداشتند که بککا آن‬
‫ازدواج کنند‪ ،‬فرمود‪ :‬خداوند در این مککورد حکککم خواهککد کککرد‪،‬‬
‫سپس آیه نککازل شککد و پیککامبر)ص( دنبککال عمککوی آن دخککتران‬
‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬
‫امککوال را بککه آن دخککتران بککده و ‪ 8‬را بککه‬ ‫‪3‬‬
‫فرستاد و گفت‪:‬‬
‫مادرشان و بقیه آن را برای خودت بردار‪.‬‬
‫‪1‬‬

‫آیهای که ذکر شد در مورد واقعهای نازل شد که حدیث آن را‬


‫بیان کرد و ارث دختر و دختر پسر را روشن کککرد زیککرا دخککتر‬
‫پسر مثل دختر است‪.‬‬
‫دوم‪ :‬مقدار ارث دختر‪:‬‬
‫بککر اسککاس آیککه و حککدیث سککهم دخککتر بککه شکککل جککدول زیککر‬
‫مشخص میشود‪:‬‬

‫وارثا‬
‫ملحظات‬ ‫شروط‬ ‫سهم‬
‫ن‬
‫دختر در تمامی حالت‬ ‫وقتی که برادری همراه وی باشد تا‬ ‫دختر‬
‫ارث میبرد و حجب‬ ‫عصب‬
‫او را عصبه کند و مذکر دو برابر‬
‫نمیشود و هر چند هم‬ ‫ه‬
‫مونث میگیرد‪.‬‬
‫که زیاد باشند‬
‫وقتی که تنها باشد و برادری نداشته‬ ‫‪1‬‬
‫باشد‬ ‫‪2‬‬

‫‪ - 1‬جامع الترمذی‪ ،‬کتاب الفرائض‪ ،‬باب ما جاء فی میراث البنات‪ ،‬شکماره ‪2172‬؛ و در نیککل‬
‫الوطار شوکانی ‪ 6/56‬راویان پنجگانه را بجز نسائی ذکر کرده است‪.‬‬
‫‪86‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫وقتی که دو نفر یا بیشتر باشند و‬


‫‪2‬‬
‫‪2‬‬ ‫برادری نداشته باشند‬
‫بیشتر‬ ‫سهمشان از‬ ‫‪3‬‬
‫‪3‬‬
‫جدول ‪60‬‬
‫در اینجا اتفاق نظر وجود دارد که دختر وقتی همککراه پسککر یککا‬
‫پسران باشد بککه عصککبه بککودن ارث میگیککرد‪ ،‬خککواه یککک دخککتر‬
‫باشد یا بیشتر و او در اینجا نصف مککذکر را میگیککرد کککه طبککق‬
‫قاعده‪ :‬للذکر مثل حظ النثیین است‪.‬‬
‫و هنگامی که تنها باشد نصف ترکککه را میگیککرد‪ .‬امککا در مککورد‬
‫ارث دو دختر اختلف وجود دارد؛ بککه گونهای کککه ابککن عبککاس‬
‫معتقد است که دو دختر نصف ترکه را میگیرند و بیشتر از دو‬
‫‪2‬‬
‫اسککت‪  ‬‬ ‫دختر ‪ 3‬را میگیرند که به ظاهر آیه تکیه کککرده‬
‫‪         ‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪)   ‬نساء‪ (11/‬و فوق اثنیی ن ب ه معن ای س ه دخ تر و‬
‫‪2‬‬
‫امکوال را‬ ‫‪3‬‬
‫دخکتر‬ ‫بیشتر اسکت‪ .‬امکا جمهکور معتقدنکد ککه دو‬
‫میگیرند و به دلیل زیر استناد میکنند‪:‬‬
‫‪ -1‬شأن نزول آیه‪ ،‬شکایت زن سعد بن ربیع بخککاطر دو دخککتر‬
‫بوده است که آیه نازل شد و بعدا ا پیامبر )ص( به بککرادر سککعد‬
‫‪2‬‬
‫امر کرد که به دو دختر ‪ 3‬مال را بدهککد و ایککن حککدیث مفسککر‬
‫آیه است و هنگامی که نص نبی مفسر آیه است به تفسیر بن‬
‫عباس توجهی نمیشود و ابن عباس دلیل آورده که این حدیث‬
‫به او رسیده بنابراین به ظاهر آیه اکتفا کرده است‪ ،‬همچنانکه‬
‫‪1‬‬
‫ابن حجر عسقلنی میگوید‪.‬‬
‫‪ - 2‬اگر ما بگوییم که حکم بالی دو نفر یعنی سه نفر و بیشتر‬
‫‪2‬‬
‫است‪ ،‬پس حکم دو دختر چیسککت؟ اگککر مثککل ابککن عبککاس‬ ‫‪3‬‬
‫بگوییم کککه دو دخککتر نیککز نصککف امککوال را میگیرنککد‪ ،‬مخککالفت‬
‫ظککاهر آیککه اسککت کککه میفرمایککد‪    :‬‬
‫‪)  ‬نساء‪ (11/‬و این آیه نشان میدهد که نص ف فق ط‬
‫در صورت تنها بودن است‪.‬‬

‫‪ -‬فتح الباری‪ ،‬ابن حجر‪.12/17 ،‬‬ ‫‪1‬‬


‫‪87‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪ -3‬اگر کسی مثل خواهر تنی یا پدری وقتی تنها باشد‪ ،‬نصککف‬
‫‪2‬‬
‫میگیرد یککا وقککتی ‪ 2‬نفککر و بیشککتر باشککند ‪ 3‬میگیرنککد‪ ،‬عککاقلنه‬
‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬
‫بگیرند ولی دختران بگیرند‪ ،‬در حککالی‬ ‫‪3‬‬
‫خواهران‬ ‫نیست که‬
‫‪2‬‬
‫که آنها به متوفی نزدیکترند و کسی که قرابت نزدیکتری دارد‬
‫باید بهرهمندی بیشتری داشککته باشککد یککا حککد اقککل از دیگککران‬
‫کمتر نباشد‪.‬‬
‫‪ -4‬خداونککد متعککال میفرمایککد‪    :‬‬
‫)انفال‪ (12/‬و مراد از ف وق در اینج ا ص له و ارتب اط اس ت و‬
‫‪1‬‬
‫احتمال دارد که فوق در اینجا نیز به همین معنی باشد‪.‬‬
‫سوم‪ :‬مثالهایی در مورد ارث دختر‪:‬‬

‫‪ -‬المغنی‪ ،‬ابن قدامه‪.9/12 ،‬‬ ‫‪1‬‬


‫‪88‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫)‪(1‬‬
‫وارثا‬
‫پسر‬ ‫دختر‬ ‫مادر‬ ‫پدر‬ ‫زن‬
‫ن‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫مذکر دو برابر مونث‬ ‫‪1‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪8‬‬ ‫سهام‬
‫می گیرد‬ ‫‪6‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫اصل‬
‫‪13‬‬ ‫وجود فرع‬ ‫‪24‬‬
‫پسر‪ ،‬دختر را عصبه‬ ‫‪4‬‬ ‫وارث‬ ‫سبب‬
‫میکند‬
‫جدول ‪61‬‬
‫)‪(2‬‬
‫وارثا‬
‫پسر‬ ‫‪ 4‬دختر‬ ‫پدر پدر‬ ‫شوهر‬
‫ن‬
‫‪1‬‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫‪4‬‬ ‫سهام‬
‫مذکر دو برابر مونث‬ ‫‪1‬‬ ‫اصل‬
‫میگیرد زیرا پسر دختر را‬ ‫‪6‬‬ ‫‪12‬‬
‫عصبه میکند‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫سبب‬
‫وجود فرع وارث‬
‫جدول ‪62‬‬
‫)‪(3‬‬
‫وارثا‬
‫دو دختر‬ ‫مادر‬ ‫پدر‬
‫ن‬
‫‪2‬‬
‫‪1‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪ +‬ق‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫‪6‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪6‬‬ ‫اصل‬
‫‪1+0‬‬
‫سهم دو دختر وقتی‬ ‫‪1‬‬ ‫‪6‬‬
‫وجود فرع وارث‬
‫که کسی نباشد آنها‬ ‫وجود فرع وارث‬ ‫سبب‬
‫مونث‬
‫را عصبه کند‬
‫جدول ‪63‬‬
‫‪89‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫)‪(4‬‬
‫وارثا‬
‫دختر‬ ‫مادر مادر‬ ‫پدر‬
‫ن‬
‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫‪1‬‬
‫‪2‬‬
‫‪6‬‬
‫م‬
‫‪1‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪ + 6‬ق‪ .‬ع‬
‫زیرا تنهاست‬ ‫مادر و جده‬ ‫‪1+1‬‬ ‫اصل‬
‫و کسی‬ ‫پدری نیستند‬ ‫وجود فرع‬ ‫‪6‬‬
‫نیست که‬ ‫که او را‬ ‫وارث مونث‬
‫همراه او‬ ‫حجب کنند‬ ‫سب‬
‫عصبه شود‬ ‫ب‬
‫جدول ‪64‬‬
‫)‪(5‬‬
‫‪ 2‬پسر‬
‫ملحظات‬ ‫‪ 3‬دختر‬ ‫پدر‬ ‫شوهر‬ ‫وارثان‬
‫مرتد‬
‫دو پسر با مرتد شدنشان‬
‫در حکم عدم هستند پس‬
‫‪1‬‬
‫را به همراه بقیه‬ ‫پدر‬
‫‪6‬‬ ‫‪2‬‬
‫اموال به تعصیب میگیرد‬ ‫‪1‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سهام‬
‫‪2‬‬ ‫‪ +‬ق‪ .‬ع‬ ‫‪4‬‬
‫را‬ ‫و سه دختر‬ ‫‪6‬‬
‫‪3‬‬
‫میگیرند و اگر مرتد‬ ‫‪8‬‬
‫محرومن‬
‫‪1‬‬ ‫اصکککل‬
‫را میگرفت‬ ‫نبودند پدر‬ ‫د‬ ‫‪2+0‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪6‬‬ ‫کسی نیست که‬ ‫‪12‬‬
‫چون فرع وارث مذکر‬ ‫آنها را عصبه‬
‫‪2‬‬ ‫وجود فرع‬ ‫وجود‬ ‫سبب‬
‫وجود داشت و دختران‬ ‫را‬ ‫کند پس‬ ‫مونث‬ ‫فرع‬
‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫وارث‬
‫را نمیگرفتند بلکه‬ ‫میگیرند‬
‫‪3‬‬
‫همراه پسران عصبه‬
‫میشدند و نصف آنها را‬
‫میگرفتند‬
‫جدول ‪65‬‬
‫دوم‪ :‬ارث دختران پسر‪:‬‬
‫دلیککل ارث دخککتران پسککر همککان دلیککل ارث دخککتران اسککت‪.‬‬
‫همچنانکه جد هنگام عدم وجود پدر در جککای او قککرار میگیککرد‪،‬‬
‫دختران پسککر نیککز هنگککام عکدم وجکود دخککتر در جکای او قکرار‬
‫میگیرند‪ .‬ابن رشککد میگویککد‪ :‬اجمککاع وجککود دارد کککه فرزنککدان‬
‫پسر )پسر پسر‪ ،‬دختر پسر( هنگام عدم وجکود پسکر در حککم‬
‫‪90‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫آنهککا هسککتند و مثککل آنهککا ارث میگیرنککد‪ ،‬و ماننککد آنهککا حجککب‬
‫‪1‬‬
‫میکنند‪.‬‬
‫ابن قدامه میگوید‪» :‬علما اجماع دارند بر اینکه دخککتران پسککر‬
‫در ارث گرفتن و حجب کردن به منزله دختران هسککتند وقککتی‬
‫که دختران نباشند و هنگامی که خواهران همککراه آنهککا باشککند‬
‫عصبه میشوند و هنگامی کککه تکملککة الثلککثین را گرفتنککد افککراد‬
‫پککاینتر از خککود را سککاقط میکننککد‪ .‬زیککرا فرزنککدان پسککر‪ ،‬اولد‬
‫هسککتند و خداونککد متعککال میفرمایککد‪» :‬یککا بنککی آدم« و امککت‬
‫حضرت محمد )ص( را با آن خطاب قرار می دهککد و میگویککد‪:‬‬
‫»یککا بنککی اسککرائیل« و بککا ایککن نیککز معاصککران پیککامبر )ص( را‬
‫‪2‬‬
‫خطاب قرار میدهد‪.‬‬
‫اما وقتی که دختر همراه دختر پسر جمع شدند‪ ،‬میککراث او را‬
‫حککدیثی کککه بخککاری و ترمککذی و ابککوداود و ابککن مککاجه روایککت‬
‫کردهاند‪ ،‬توضیح میدهد‪ :‬اینکه از ابوموسککی اشککعری در مککورد‬
‫)دختر و دختر پسر و خواهر( سؤال شد و او به سککؤال کننککده‬
‫گفت‪ :‬دختر نصکف و خکواهر نصکف را میگیکرد و چی زی بکرای‬
‫دختر پسر باقی نمیماند‪ .‬و آن مرد نزد ابککن مسککعود آمککد و از‬
‫او نیز پرسید و او گفت‪ :‬که ابوموسککی اشککتباه کککرده اسککت و‬
‫من طبق حکم پیامبر )ص( حکککم میکنککم‪ :‬دخککتر نصککف‪ ،‬دخککتر‬
‫پسر تکملة الثلثین و آنچه که باقی ماند برای خواهر اسککت‪ .‬و‬
‫آن مرد نزد ابوموسی بازگشت و گفت ابن مسعود ایککن گککونه‬
‫میگوید و ابوموسی گفت‪ :‬تا وقتی که ابککن مسککعود هسککت از‬
‫‪3‬‬
‫من نپرسید‪.‬‬
‫بنابراین ارث دختر پسر طبق جدول زیر روشن می شود‪:‬‬
‫وارثا‬
‫سهام‬

‫ملحظات‬ ‫شروط‬
‫ن‬
‫دختران پسر‬

‫دختر پسر‪+‬پسر پسر‬ ‫وقتی که پسر پسر هم درجه او‬


‫عصبه‬

‫دختر پسر پسر‪+‬پسر پسر پسر‬ ‫همراهش باشد و پسران و دختران‬


‫حالتهای سه گانه اول کل ا مثل دختر‬ ‫وجود نداشته باشند‬
‫است‪.‬‬ ‫وقتی که تنها باشد و فرزندان پسر یا‬
‫در عصبه شرط نیست که حتما ا‬ ‫‪1‬‬
‫پسر پسر همراه او نباشد‬
‫برادرش باشد بلکه پسر عمو نیز‬ ‫‪2‬‬

‫‪ -‬بدایة المجتهد‪ ،‬ابن رشد‪.2/340/341 ،‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -‬المغنی‪ ،‬ابن قدامه‪.9/10 ،‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪ -‬صحیح البخاری‪ ،‬باب میراث ابنة ابن مع ابنة‪ ،‬شماره ‪.6736‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪91‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪2‬‬
‫وقتی که دو نفر و بیشتر باشند و‬
‫شروط پیشین را نیز داشته باشند‬ ‫‪3‬‬

‫یک دختر یا بیشتر همراه دختر حقیقی یا‬ ‫‪1‬‬


‫دختر پسر نزدیکتر وقتی که کسی‬
‫میتواند او را عصبه کند که او را اخ‬ ‫نباشد که او را عصبه کند‬ ‫‪6‬‬
‫مشؤوم مینامند‪.‬‬ ‫وقتی که دو دختر حقیقی یا دو دختر‬

‫حجب‬
‫عاصب در اینجا اخ مبارک نام دارد‬ ‫پسر نزدیکتر وجود داشته باشند و کسی‬
‫او را عصبه نکند‬
‫وقتی که فرع وارث مذکر بالتر از او‬

‫حجب‬
‫وجود داشته باشد‬
‫جدول ‪66‬‬
‫این حالتهای شش گانه را به شکل زیــر بــه تفصــیل‬
‫بیان میکنیم‪:‬‬
‫‪ -1‬وقتی دختر پسر با عصبه بودن ارث میگیککرد ککه فکردی در‬
‫درجه او باشد که او را عصبه کند‪:‬‬
‫‪92‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫وارثا‬
‫پسر پسر ‪ +‬دختر پسر‬ ‫پدر‬ ‫شوهر‬
‫ن‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫سهام‬
‫مذکر دو برابر مونث‬ ‫‪6‬‬ ‫‪4‬‬
‫اصل‬
‫‪10‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪6‬‬
‫‪24‬‬
‫پسر پسر او را عصبه‬ ‫وجود فرع وارث‬ ‫وجود فرع‬
‫سبب‬
‫میکند‬ ‫مذکر‬ ‫وارث‬
‫جدول ‪67‬‬
‫پسر پسر پسر ‪ +‬دختر‬ ‫وارثا‬
‫پدر پدر‬ ‫زن‬
‫پسر پسر‬ ‫ن‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫سهام‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫‪6‬‬ ‫‪8‬‬
‫اصل‬
‫‪17‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪24‬‬
‫مذکر دو برابر مونث‬ ‫وجود فرع وارث‬ ‫وجود فرع‬
‫سبب‬
‫مذکر‬ ‫وارث‬
‫جدول ‪68‬‬
‫‪-2‬دختر پسککر وقککتی کککه کسککی وجککود نداشککته باشککد او را‬
‫عصبه کند و وقتی که تنها باشد‪ ،‬نصف میگیکرد دقیقکا مثکل‬
‫دختر‪:‬‬
‫مثال‪:‬‬
‫وارثا‬
‫دختر پسر‬ ‫پدر‬ ‫مادر‬
‫ن‬
‫‪1‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫‪2‬‬ ‫‪ + 6‬ق‪ .‬ع‬ ‫‪6‬‬ ‫م‬
‫چون تنهاست و کسی‬ ‫عدم وجود فرع‬ ‫وجود فرع‬ ‫سب‬
‫وجود ندارد که او را‬ ‫وارث مذکر‬ ‫وارث‬ ‫ب‬
‫عصبه کند‬
‫جدول ‪69‬‬
‫دختر پسر وقککتی کککه دو نفککر یککا بیشککتر باشککند و کسککی‬ ‫‪-3‬‬
‫وجود نداشته باشد که آنها را عصبه کند و پسر یا دخککتر‬
‫‪2‬‬
‫اصلی وجود نداشته باشد‪ 3 ،‬را میگیرد‪:‬‬
‫)‪(1‬‬
‫وارثا‬
‫‪ 2‬دختر پسر‬ ‫پدر‬ ‫مادر‬
‫ن‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سهام‬
‫‪ +‬ق‪ .‬ع‬
‫‪3‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪6‬‬ ‫اصل‬
‫‪4‬‬ ‫‪1+0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪6‬‬
‫‪93‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫چون آنها دو نفر هستند و‬


‫وجود فرع وارث‬ ‫وجود فرع‬
‫کسی نیست که او را عصبه‬
‫مونث‬ ‫وارث‬ ‫سبب‬
‫کند و پسر یا دختر اصلی‬
‫وجود ندارد‬
‫جدول ‪70‬‬
‫)‪(2‬‬
‫پسر‬ ‫وارثا‬
‫مادر‬ ‫پدر‬
‫دختران پسر‬ ‫ن‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫م‬ ‫ق‪ .‬ع‬
‫‪6‬‬ ‫‪6‬‬ ‫سهام‬
‫‪5‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫اصل‬
‫به دلیل‬ ‫وجود فرع‬
‫وجود فرع‬ ‫وجود فرع‬ ‫‪6‬‬
‫وجود پسر‬ ‫وارث‬
‫وارث‬ ‫وارث مذکر‬ ‫سبب‬
‫مذکر‬
‫جدول ‪71‬‬
‫‪2‬‬
‫مککال را‬ ‫‪3‬‬
‫پسککر‬ ‫توضککیح مسککأله اول ایککن اسککت کککه دخککتران‬
‫میگیرند وقتی که پسران یا دختران وجود نداشته باشککند ولککی‬
‫وقتی که در مسأله دوم پسر وجود داشته باشد‪ ،‬بعد از سککهم‬
‫پدر و مادر بقیه اموال را میبرد زیرا نزدیکترین فامیل مذکر و‬
‫فرزندان او است و دختر پسر را از ارث محروم میکنککد ولککی‬
‫به حکم قانون میتوان برای آنها وصیت کرد‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫میگیرد وقتی که یک دختر همککراه او باشککد و‬ ‫‪6‬‬
‫پسر‬ ‫‪ -4‬دختر‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫تکملة الثلثین را میگیکرد‪ ،‬وقکتی کککه دو‬ ‫‪6‬‬
‫پس‬ ‫او نیز میگیرد‬
‫‪2‬‬
‫نفر یا بیشتر باشند‪ ،‬و ایککن وقککتی اسککت کککه در مقابککل دخککتر‬
‫پسر‪ ،‬پسر پسری وجود داشته باشد که او را عصبه کند یککا در‬
‫مقابل دختر پسر پسر‪ ،‬پسر پسر پسری باشد که او را عصبه‬
‫کند و این برادر به اخ مشؤوم معروف است‪.‬‬
‫)‪(1‬‬
‫دختر‬ ‫وارثا‬
‫دختر‬ ‫مادر‬ ‫پدر‬ ‫شوهر‬
‫پسر‬ ‫ن‬
‫‪94‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬


‫‪1‬‬ ‫‪+‬ع‬ ‫‪1‬‬ ‫سهام‬
‫‪6‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪6‬‬
‫‪6‬‬ ‫‪4‬‬
‫اصل‬
‫‪2‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪2+0‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪12‬‬
‫چون تنهاست و‬ ‫مسأله عول‬
‫وجود‬
‫تکملة‬ ‫کسی نیست‬ ‫است وجود فرع‬
‫وجود فرع‬ ‫فرع‬ ‫سبب‬
‫الثلثی‬ ‫که او را عصبه‬ ‫وارث مونث‬
‫وارث‬ ‫وارث‬
‫ن‬ ‫کند‬
‫جدول ‪72‬‬
‫)‪(2‬‬
‫دختر‬ ‫وارثا‬
‫پسر پسر ‪ +‬دختر پسر‬ ‫مادر‬ ‫پدر‬ ‫شوهر‬
‫پسر‬ ‫ن‬
‫‪1‬‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫‪4‬‬
‫‪1‬‬
‫ولی چیزی برای آنها باقی‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫وجود‬ ‫سهام‬
‫‪6‬‬
‫نمیماند بنابراین این برادر‪،‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪6‬‬ ‫فرع‬ ‫سبب‬
‫برادر مشؤوم نامیده میشود‬ ‫وارث‬
‫مذکر‬
‫جدول ‪73‬‬
‫در این دو مثال امور زیر روشن میشود‪:‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫تکملککة الثلککثین را‬ ‫‪6‬‬
‫‪ -1‬دخککتر را میگیککرد و دخککتر پسککر‬
‫‪2‬‬
‫میگیرد وقتی که پسر پسر وجود نداشته باشد کککه او را‬
‫عصبه کند‪.‬‬
‫‪ - 2‬دختر پسر در مسأله دوم وقککتی کککه پسککر پسککر همککراه او‬
‫باشد‪ ،‬عصبه میشوند و بعد از مشخص شککدن سککهم صککاحبان‬
‫ارث‪ ،‬بقیککه ترکککه را میگیرنککد‪ .‬و اگککر بعککد از گرفتککن صککاحبان‬
‫سهم چیزی برای آنها باقی نماند ایککن بککرادر‪ ،‬اخ مشککؤوم نککام‬
‫‪1‬‬
‫دارد چون اگر او نبود دختر پسککر ‪ 6‬را میگرفککت ولککی بککه هککر‬
‫حال این برادر همیشه مشؤوم نیست بلکککه در حککالت دیگککری‬
‫برای خواهر یا دختر عمویش مبارک است‪.‬‬
‫‪ -5‬دختر پسر به وسیله دو دختر حجب میشود زیرا آنها سککهم‬
‫خود را به فرض میگیرند ولی اگککر همککراه دخککتر پسککر کسککی‬
‫باشد که او را عصبه کند‪ ،‬باقیمانده ترکککه را بککه عصککبه بککودن‬
‫میبرد و این برادر‪ ،‬اخ مبارک نام دارد‪ .‬مثل‪:‬‬
‫)‪(1‬‬
‫دختر پسر‬ ‫دو دختر‬ ‫مادر‬ ‫وارثا‬
‫‪95‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫ن‬
‫م‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سهام‬
‫‪3‬‬ ‫‪6‬‬
‫اصل‬
‫میتوان برای او وصیت کرد‬ ‫‪4‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪6‬‬
‫عدم وجود‬
‫وجود فرع‬
‫کسی که او را‬ ‫سبب‬
‫وارث‬
‫عصبه کند‬
‫جدول ‪74‬‬
‫)‪(2‬‬
‫دختر پسر‪ +‬پسر پسر‬ ‫وارثا مککا دو‬
‫در دختر‬ ‫ن‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫سها ‪2 1‬‬
‫مذکر دو برابر مونث میگیرد و ایککن بککرادر اخ‬ ‫‪3 6‬‬ ‫م‬
‫مبارک است‪.‬‬
‫جدول ‪75‬‬
‫ملحظه میشود که دخککتر پسککر در مثککال اول از ارث محککروم‬
‫‪2‬‬
‫مال را گرفتنککد و بککرای زنککان کککه از یککک‬ ‫‪3‬‬
‫دختر‬ ‫شد‪ ،‬زیرا دو‬
‫نکوع باشکند‪ ،‬غیککر از آن متصککور نیسکت‪ ،‬و دخککتر پسکر عصکبه‬
‫نیست که باقیمانده ارث را بگیرد‪ .‬و یک سککهم از ترکککه بککاقی‬
‫میماند که به مادر و دو دختر بر میگردد‪ .‬ولی اگر همراه دختر‬
‫پسر‪ ،‬پسر پسری باشد یا همراه دختر پسر پسککر‪ ،‬پسککر پسککر‬
‫پسری باشککد‪ ،‬عصککبه میشککوند و باقیمانککده ارث را میگیرنککد و‬
‫مذکر دو برابر مونث میگیرد و این برادر‪ ،‬اخ مبارک است‪.‬‬
‫و مانعی در اینجا نیست که عصبه کننده درجه ای پاینتر باشد‪،‬‬
‫پس اگر همراه دختر پسر‪ ،‬پسر پسر پسری باشککد بککا هککم بککه‬
‫عصبه بودن ارث میبرند‪ .‬مثل‪:‬‬
‫دختر پسر‪+‬پسر‬ ‫وارثا‬
‫‪ 3‬دختر‬ ‫زن‬
‫پسر پسر‬ ‫ن‬
‫ق‪ .‬ع مذکر دو‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫برابر مونث‬
‫‪3‬‬ ‫‪8‬‬ ‫م‬
‫میگیرد‬
‫پسر پسر پسر‪ ،‬دختر پسر را عصبه‬
‫وجود فرع‬ ‫سب‬
‫میکند هر چند که در درجه پاینتر از‬
‫وارث‬ ‫ب‬
‫او قرار دارد‪ ،‬چون به آن نیاز دارد‬
‫جدول ‪76‬‬
‫‪96‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪ -6‬حالت آخر که حجب مطلککق اسککت وقککتی اسککت کککه فککرع‬


‫وارث مذکر بالتر از او وجود داشته باشد‪ ،‬پس دختر پسر بککه‬
‫وسیله پسر حجب میشود و دختر پسر پسر‪ ،‬بککه وسککیله پسککر‬
‫پسر حجب میشود‪ .‬مثال‪:‬‬
‫‪97‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫وارثا‬
‫دختر پسر‬ ‫پسر‬ ‫شوهر‬
‫ن‬
‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫م‬ ‫ق‪ .‬ع‬
‫‪4‬‬ ‫م‬
‫اص‬
‫‪3‬‬ ‫‪1‬‬
‫ل‪4‬‬
‫وجود‬
‫چون نزدیکترین‬ ‫سب‬
‫وجود پسر‬ ‫فرع‬
‫عصبه است‬ ‫ب‬
‫وارث‬
‫جدول ‪77‬‬
‫دختر پسر‬
‫پسر پسر‬ ‫شوهر‬ ‫وارثان‬
‫پسر‬
‫‪1‬‬
‫م‬ ‫ق‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫‪4‬‬
‫وجود پسر‬
‫‪4‬‬ ‫‪1‬‬ ‫اصل ‪4‬‬
‫پسر‬
‫جدول ‪78‬‬
‫اینها حالتهای دختر پسر بود که در سه حالت اول شکبیه دخکتر‬
‫بود و در سه حالت دوم منحصر به خودش بود و بدیهی است‬
‫که با دختر فرق دارد در اینکه دختر پسر گاهی حجب میشککود‬
‫ولی دختر هیچگاه حجب نمیشود‪.‬‬
‫در مورد ارث دختر و دختر پسر در متن الرحبیة آمده است‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫سهم پنج دسته است؛ شوهر و دختران وقتی که تنها باشککند‬
‫‪2‬‬
‫‪2‬‬
‫‪3‬‬
‫و‬ ‫و دختر پسر وقتی که دختر یا خواهر وجود نداشته باشککد‬
‫سککهم دخککتران اسککت وقککتی کککه از یککک نفککر بیشککتر باشککند و‬
‫‪2‬‬
‫میگیرند‪ ،‬که این نکته را بفهمم‪ .‬و‬ ‫‪3‬‬
‫نیز‬ ‫همچنین دختران پسر‬
‫‪1‬‬
‫می گیرد وقککتی کککه همککراه دخککتر باشککد سککپس‬ ‫‪6‬‬
‫پسر‬ ‫دختر‬
‫‪2‬‬
‫را بگیرنککد‪ ،‬سککاقط میشککوند‬ ‫‪3‬‬
‫دختران‬ ‫دختران پسر وقتی که‬
‫مگر اینکه همراه فرد مذکری از فرزندان پسر عصبه شوند‪.‬‬
‫مثالهایی در مورد ارث دختر پسر‪:‬‬
‫)‪(1‬‬
‫وارثا‬
‫‪ 2‬دختر پسر‬ ‫‪ 4‬دختر ‪ +‬پسر‬
‫ن‬
‫محجوب به وسیله پسر و‬ ‫عصبه‬ ‫سهام‬
‫‪98‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫مذکر دو برابر مونث میگیرد؛ زیرا‬


‫دختران‬
‫پسر دختران را عصبه میکند‬
‫جدول ‪79‬‬
‫)‪(2‬‬
‫دختر پسر پسر‬ ‫وارثا‬
‫برادر تنی‬ ‫‪ 3‬دختر‬ ‫زن‬
‫پسر‬ ‫ن‬
‫محجوب به‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫وسیله پسر و‬ ‫ق‪ .‬ع‬
‫‪3‬‬ ‫‪4‬‬ ‫م‬
‫پسر پسری‬
‫مذکر دو برابر‬ ‫زیرا بیشتر از‬ ‫وجود فرع‬ ‫سب‬
‫مونث میگیرد‬ ‫دو نفرند‬ ‫وارث‬ ‫ب‬
‫جدول ‪80‬‬
‫)‪(3‬‬
‫وارثا‬
‫پسر پسر پسر‬ ‫دختر پسر‬
‫ن‬
‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫ق‪ .‬ع‬
‫‪2‬‬ ‫م‬
‫نزدیکترین فرد‬ ‫دختر تنهاست و نیازی به پسر‬ ‫سب‬
‫مذکر است‬ ‫پسر پسر ندارد‬ ‫ب‬
‫جدول ‪81‬‬
‫)‪(4‬‬
‫دختر پسر پسر‪،‬‬ ‫دختر‬ ‫وارثا‬
‫دختر‬ ‫مادر‬
‫پسر پسر پسر پسر‬ ‫پسر‬ ‫ن‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫ق‪ .‬ع‬
‫‪6‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪6‬‬ ‫م‬
‫برادرزادهاش او را عصبه‬ ‫چون تنهاست و کسی‬ ‫وجود‬
‫تکملة‬ ‫سب‬
‫میکند هر چند که در درجه‬ ‫هم درجه او نیست که‬ ‫فرعوا‬
‫الثلثین‬ ‫ب‬
‫پاینتری باشد‬ ‫او را عصبه کند‬ ‫رث‬
‫جدول ‪82‬‬
‫)‪(5‬‬
‫وارثا‬
‫‪ 4‬دختر پسر‬ ‫مادر‬ ‫پدر‬ ‫شوهر‬
‫ن‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪ +‬ق‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫‪3‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪2‬‬
‫سهم آنهاست‬
‫‪3‬‬ ‫وجود فرع‬ ‫وجود فرع وارث‬ ‫وجود فرع‬ ‫اصل‬
‫وقتي كه كسي نباشد‬ ‫وارث‬ ‫مونث‬ ‫وارث‬ ‫‪6‬‬
‫آنها را عصبه كند‬
‫جدول ‪83‬‬
‫)‪(6‬‬
‫‪99‬ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫وارثا‬
‫دختر پسر‬ ‫مادر پدر‬ ‫پدر پدر‬ ‫پدر‬
‫ن‬
‫‪1‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪ +‬ق‪.‬‬
‫م‬ ‫م‬ ‫‪6‬‬ ‫سهم‬
‫‪2‬‬ ‫ع‬
‫‪3‬‬ ‫محجوب به‬
‫محجوب به وسیله‬
‫چون تنهاست و‬ ‫وسیله پدر‪،‬‬ ‫اصل‬
‫پدر چون مادر اوست‬ ‫‪1+2‬‬
‫کسی نیست که‬ ‫چون نزدیکتر‬ ‫‪6‬‬
‫و از او نزدیکتر است‬
‫او را عصبه کند‬ ‫است‬
‫جدول ‪84‬‬
‫‪100‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫بخش پنجم‬
‫ارث خواهر تنی یا پدری‬
‫نخست‪ :‬ارث خواهر تنی یا پدری‪:‬‬
‫‪  ‬‬ ‫خداوند متعال میفرمایککد‪  :‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪            ‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪           ‬‬
‫)نساء‪» (176/‬از تو میپرسند‪ ،‬بگو‪ :‬خداون د در کلل ه‪ ،‬برایت ان‬
‫مرد و فرزندی نداشککت و دارای‬ ‫حکم صادر میکند‪ ،‬اگر مردی م‬
‫خواهری بود‪ ،‬نصککف ترکککه از آن او اسککت و فرزنککدی نداشککته‬
‫باشد‪ ،‬برادر همه ترکه را به ارث میبرد و اگر دو خواهر بککاقی‬
‫بمانککد‪ ،‬دو سککوم امککوال را بککه ارث میبرنککد و اگککر بککرادران و‬
‫خواهران با هم باشند‪ ،‬هر مردی به انککدازه سککهم دو زن ارث‬
‫میبرد‪ ،‬خداونککد برایتککان روشککن میسککازد تککا گمککراه نشککوید و‬
‫خداوند آگاه از هر چیزی است«‪.‬‬
‫بخاری و مسلم با سندشان در مککورد شککأن نککزول ایککن آیککه از‬
‫جابر )رضی الله عنه( روایت کردهاند کککه گفککت‪ :‬پیککامبر )ص(‬
‫بر من وارد شد و مککن بیمککار بککودم‪ ،‬پککس خواسککت کککه وضککو‬
‫بگیرد و بعد از وضو از آب آن بر روی من ریخت و من سککالم‬
‫شدم‪ ،‬و گفتم‪ :‬ای رسول خدا )ص( مککن خککواهرانی دارم‪ ،‬کککه‬
‫‪1‬‬
‫آیه میراث نازل شد‪.‬‬
‫حالتی کککه مککا در صککدد آن هسککتیم همککان کللهای اسککت کککه‬
‫حضرت عمر بن خطاب )رضی الله عنه( آن را دنبال کرد و تا‬
‫جایی که مسلم با سند خود از عمککر بککن خطککاب )رضککی اللککه‬
‫عنه( روایت کککرده کککه گفککت‪ :‬مککن چیککزی مهمککتر از کللککه از‬
‫خودم بجای نگذاشتم‪ ،‬و برای هیچ چیزی مثل کلله نزد پیامبر‬
‫نرفتم تا جایی که با انگشتانش بر سینهام زد و گفت‪ :‬آیککا آیککه‬
‫صیف کککه در آخککر سککوره نسککاء آمککده اسککت بککرای تککو کککافی‬
‫‪2‬‬
‫نیست‪.‬‬

‫‪ -‬صحیح البخاری‪ ،‬کتاب الفرائض‪ ،‬باب میراث الخوات و الخوه‪ ،‬شماره ‪.6743‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -‬صحیح المسلم‪ ،‬همان کتاب و همان باب‪.‬‬ ‫‪2‬‬


‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪101‬‬

‫مسلم نیز با سندش از براء بن عازب روایت کرده که گفککت‪:‬‬


‫آخرین آیه ای که در قرآن نازل شد‪ ،‬آیه کلله است و آخریککن‬
‫‪1‬‬
‫سوره‪ ،‬سوره برائت )توبه( است‪.‬‬
‫و کلله همان طور که پیامبر )ص( آن را معرفی کککرده اسککت‬
‫عبارت است از‪ :‬کسی که بمیرد و فرزند یا پدر نداشته باشد‪،‬‬
‫‪2‬‬
‫وارثان او کلله هستند‪.‬‬
‫در نتیجه کلله اذن و اجازه است‪ :‬هر کسی است که بمیرد و‬
‫فرزند یا پدری نداشته باشد‪ ،‬و کلله به وارثانی اطلق میشود‬
‫که هنگام مرگ شخص استحقاق ترکه را داشته باشند‪ .‬کللککه‬
‫مصدر تکلل است یعنی احاطه کردن و در برگرفتن و گفتهاند‬
‫که اکلیل به معنای تاج یا عمککامه ای اسککت اسککت کککه سککر را‬
‫احاطه میکند‪ ،‬پککس وقککتی کککه شککخص مککرده پککدر و فرزنککدی‬
‫نداشته باشد ایککن خویشککاوندان )بککرادر و خککواهر( ترکککه او را‬
‫احاطه میکنند‪ ،‬چون آنها با او نسبت دارند و گفتهاند‪ :‬کللککه از‬
‫کلل گرفته شده که به معنای ضعف و سسککتی و فرسککودگی‬
‫است‪ ،‬زیرا فرد وقتی که پدر و مادر و فرزندی نداشککته باشککد‬
‫‪3‬‬
‫ضعیف است‪.‬‬
‫آیات و اسککباب نکزول آنهکا ارث کللکه را بیکان کردنکد و کللککه‬
‫کسی است که فرزند والدینی نداشککته باشککد بککه گونهای کککه‬
‫برادران و خواهران تنها باشند یا با هم باشند‪ .‬پس حدیثی کککه‬
‫بخاری با سند خود از معاذ بن جبل روایت کرده اسککت دللککت‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫بککرای دخککتر و بککرای‬ ‫بر این امککر دارد کککه پیککامبر )ص( بککه‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫خواهر حکم کرده است‪.‬‬
‫‪4‬‬

‫و همچنانکه عبدالله بن مسعود در مورد دختر و دخککتر پسککر و‬


‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫برای دخککتر و ‪ 6‬بککرای دخککتر پسککر و باقیمانککده را‬ ‫به‬ ‫خواهر‬
‫‪2‬‬
‫برای خواهر حکم کرده است‪.‬‬
‫‪5‬‬

‫تمامی این دلیل به ارث خواهر تعلق میگیرد که خواهر تنی یا‬
‫خواهر پدری را در بر میگیرد‪ ،‬همچنانکه نصوص متعلق به پدر‬

‫‪ -‬صحیح مسلم‪ ،‬باب آخر آیه نزلت آیه کلله؛ البرهان‪ ،‬زرکشی‪ ،‬التقان‪ ،‬سیوطی‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -‬فتح الباری‪.12/27 ،‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪ -‬تفسیر القرطبی‪.77-6/76 ،‬‬ ‫‪3‬‬

‫‪ -‬رواه البخاری‪ ،‬کتاب الفرائض‪ ،‬باب میراث الخوات مع البنات عصبة شماره ‪.6741‬‬ ‫‪4‬‬

‫‪ -‬رواه البخاری‪ ،‬همان کتاب‪ ،‬و همان باب شماره ‪.6741‬‬ ‫‪5‬‬
‫‪102‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫آن را به پدر پدر نیز متعلق میکننککد و دلیککل ارث پسککر همککان‬
‫دلیل ارث پسر پسر می باشد‪.‬‬
‫دوم‪ :‬ارث خواهر تنی‪:‬‬
‫خواهر تنی حالتی دارد که توضیح آن در جدول زیر میباشد‪:‬‬
‫وار‬
‫شروط‬ ‫سهام‬
‫ث‬
‫وقتی که تنها باشد و فرع وارث مذکر وجود نداشته‬ ‫‪1‬‬
‫باشد و کسی نباشد که او را عصبه کند‬ ‫‪2‬‬
‫وقتی که ‪ 2‬نفر یا بیشتر باشند و فرع وارث مذکر‬ ‫‪2‬‬
‫وجود نداشته باشد وکسی نباشد که او را عصبه کند‬ ‫‪3‬‬
‫خوا‬
‫عصبه‬
‫وقتی که یک برادر تنی یا بیشتر همراه او باشد‬ ‫هر‬
‫بالغیر‬
‫تنی‬
‫وقتی که فرع وارث مؤنث )دختر‪ ،‬دختر پسر( همراه‬ ‫عصبهمع‬
‫او باشد‬ ‫الغیر‬
‫به وسیله پدر یا پسر یا پسر پسر و پاینتر حجب‬
‫حجب‬
‫میشود‬
‫جدول ‪85‬‬
‫مثالهایی زیر حالتهای ارث خواهر تنی را بیان میکند‪:‬‬
‫وارثا‬
‫خواهر تنی‬ ‫زن‬ ‫مادر‬
‫ن‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫سهام‬
‫‪2‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬
‫چون تنهاست و‬
‫عدم وجود فرع‬ ‫عدم وجود فرع وارث یا‬
‫کسی نیست که او‬ ‫سبب‬
‫وارث‬ ‫بیشتر از یک برادر‬
‫را عصبه کند‬
‫جدول ‪86‬‬
‫)‪(2‬‬
‫‪ 3‬خواهر تنی‬ ‫زن‬ ‫مادر‬ ‫وارثان‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫سهام‬
‫‪3‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪6‬‬
‫زيرا تنهاست و‬
‫عدم وجود فرع‬ ‫وجود بيش از يك‬
‫كسي نيست كه او‬ ‫سبب‬
‫وارث‬ ‫خواهر‬
‫را عصبه كند‬
‫جدول ‪87‬‬
‫)‪(3‬‬
‫دو خواهر تنی برادران تنی‬ ‫شوهر‬ ‫وارثان‬
‫‪1‬‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫‪2‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪103‬‬

‫مذکر دو برابر مونث میگیرد چون‬ ‫عدم وجود فرع‬


‫سبب‬
‫برادران‪ ،‬خواهران را عصبه میکنند‬ ‫وارث‬
‫جدول ‪88‬‬
‫‪104‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫)‪(4‬‬
‫خواهر‬ ‫وارثا‬
‫ملحظات‬ ‫برادر مادری‬ ‫دو دختر‬ ‫زن‬
‫تنی‬ ‫ن‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫م‬ ‫ق‪.‬ع‬
‫‪3‬‬ ‫‪8‬‬ ‫م‬
‫اصل‬
‫در اینجا بعد از سهم‪ ،‬صاحبان‬ ‫‪5‬‬ ‫‪16‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪24‬‬
‫فرض باقیمانده را می گیرد و با‬ ‫چون دو‬
‫دو دختر مشارکت میکند و این‬ ‫دختر‬
‫فرق میان عصبه بالغیر با مع‬ ‫چون‬
‫هستند و‬ ‫وجود‬
‫الغیر است‬ ‫محجوب به‬ ‫عصبه‬ ‫سب‬
‫کسی‬ ‫فرع‬
‫وسیله فرع وارث‬ ‫مع الغیر‬ ‫ب‬
‫نیست آنها‬ ‫وارث‬
‫هستند‬
‫را عصبه‬
‫کند‪.‬‬
‫جدول ‪89‬‬
‫)‪(5‬‬
‫وارثا‬
‫ملحظات‬ ‫خواهر تنی‬ ‫دو دختر‬ ‫مادر‬ ‫شوهر‬
‫ن‬
‫چیزی برای‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫خواهر تنی‬ ‫‪3‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪4‬‬
‫باقی نمیماند‬ ‫اصل‬
‫‪8‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬
‫چون صاحبان‬ ‫‪12‬‬
‫چیزی باقی‬
‫سهام تمام‬ ‫وجو‬
‫نمیماند که آن را‬ ‫زیرا دو دختر‬
‫ترکه را‬ ‫د‬ ‫وجود‬
‫به عصبه بودن‬ ‫هستند و كسي‬
‫میگیرند و‬ ‫فرع‬ ‫فرع‬ ‫سبب‬
‫بگیرد‪.‬‬ ‫نيست كه آنها‬
‫مسأله عولی‬ ‫وار‬ ‫وارث‬
‫را عصبه كند‬
‫است‬ ‫ث‬
‫جدول ‪90‬‬
‫)‪(6‬‬
‫ماد‬
‫‪ 3‬خواهر تنی‬ ‫پسر‬ ‫دختر‬ ‫زن‬ ‫وارثان‬
‫ر‬
‫‪1‬‬
‫‪8‬‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫‪1‬‬
‫م‬
‫محجوب به وسیله‬ ‫‪6‬‬
‫پسر‬ ‫وجود فرع‬
‫مذکر دو برابر مؤنث میگیرد‬ ‫سبب‬
‫وارث‬
‫اصل‬
‫‪17‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪24‬‬
‫جدول ‪91‬‬
‫)‪(7‬‬
‫دو خواهر تنی‬ ‫شوهر‬ ‫مادر‬ ‫پدر‬ ‫وارثا‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪105‬‬

‫ن‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫م‬ ‫ق‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫‪2‬‬ ‫‪6‬‬
‫محجوب به‬
‫وسیله پدر‬ ‫عدم وجود فرع‬ ‫وجود دو‬ ‫عدم وجود فرع‬
‫سبب‬
‫وارث‬ ‫خواهر‬ ‫وارث‬
‫جدول ‪92‬‬
‫امور زیر در ارث خواهر قابل ملحظه است‪:‬‬
‫‪ - 1‬خواهر تنی وقتی که دخکتر ی ا دخکتر پسکر همکراه او باش د‬
‫عصبه مع الغیر است‪ ،‬و فرق میان او با اینکه اگر برادرش او‬
‫را عصبه کند در دو چیز است‪:‬‬
‫الف‪ -‬دختر یا دختر پسر ممکن است صاحب سهم باشند ولی‬
‫برادر همیشه جزء عصبهها است همچنانکه در مثال شماره ‪4‬‬
‫واضح بود‪.‬‬
‫ب‪ -‬خواهر تنی در عصبه مع الغیر باقیمانککده ترکککه را بککه ارث‬
‫میبرد همچنانکه در مثال ‪ 4‬پیداست‪ ،‬و اگر چیزی بککاقی نمانککد‬
‫)مثال ‪ (5‬ارث نمیبرد‪ ،‬ولی اگر خواهر تنی توسط بککرادر تنککی‬
‫عصبه شود همراه او ارث میبرد و همیشه نصککف بککرادرش را‬
‫میگیرد و اگر عصبه مع الغیر باشککد مثککل دخککتر ارث میگیککرد‪،‬‬
‫همچنان که در مسأله زیر پیداست‪:‬‬
‫وارثا‬
‫خواهر تنی‬ ‫دختر‬
‫ن‬
‫‪1‬‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫‪2‬‬
‫چون عصبه مع‬ ‫چون تنهاست و کسی نیست که همراه‬
‫سبب‬
‫الغیر است‬ ‫او عصبه شود‬
‫جدول ‪93‬‬
‫در اینجا خککواهر مثککل دخککتر ارث میگیککرد و گککاهی کمککتر از او‬
‫میگیرد و گاهی چیزی برای او باقی نمیماند‪.‬‬
‫سوم‪ :‬ارث خواهر پدری‪:‬‬
‫وقتی که خواهر تنی وجود نداشته باشد و خواهر پدری وجککود‬
‫داشته باشد‪ ،‬با وی مثل خواهر تنی رفتککار میشککود‪ ،‬همچنککانکه‬
‫در مثالهای قبل معلوم شککد و ممکککن اسککت کککه بککرادر پککدری‬
‫معصب او باشد نه برادر تنی‪.‬‬
‫ابککن رشککد میگویککد‪ :‬علمککا اجمککاع دارنککد بککر اینکککه بککرادران و‬
‫خواهران پدری هنگام عدم برادران و خواهران تنککی جانشککین‬
‫آنها هستند همچنانکه در مورد فرزندان این امر وجکود داشکت‬
‫‪106‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫و دلیل این اجماع همککان عککام بککودن آیککات و احککادیث پیشککین‬


‫‪1‬‬
‫است که قبل ا ذکر کردیم‪.‬‬
‫اما حال خواهر پدری به شکل زیر میباشد‪:‬‬
‫سه‬ ‫وار‬
‫شروط‬
‫ام‬ ‫ث‬
‫وقتی که تنها باشد و وارث مذکری وجود نداشته‬ ‫‪1‬‬
‫باشد و کسی نباشد که او را عصبه کند یا خواهر تنی‬
‫وجود نداشته باشد‬ ‫‪2‬‬
‫وقتی که دو نفر یا بیشتر باشند و وارث مذکری‬
‫‪2‬‬
‫وجود نداشته باشد و کسی نباشد که او را عصبه کند‬
‫‪3‬‬
‫یا خواهر تنی وجود نداشته باشد‪.‬‬
‫عص‬
‫وقتی که یک برادر پدری یا بیشتر همراه او باشد‪.‬‬
‫به‬
‫عص‬
‫خوا‬
‫به‬
‫وقتی که فرع وارث مؤنث )دختر‪ ،‬دختر پسر‪ ،‬دختر‬ ‫هر‬
‫مع‬
‫پسر پسر( وجود داشته باشد‪.‬‬ ‫پدر‬
‫الغی‬
‫ی‬
‫ر‬
‫وقتی که خواهر تنی همراه او باشد به شرط اینکه‬
‫‪1‬‬
‫برادری همراه او نباشد که او را عصبه کند و کسی‬
‫‪6‬‬
‫نباشد که او را حجب کند‬
‫به وسیله پدر‪ ،‬پسر‪ ،‬پسر پسر و پاینتر و به وسیله‬
‫برادر تنی و خواهر تنی‬
‫حج‬
‫وقتی که عصبه مع الغیر باشد )دختران‪ ،‬دختر دختر(‬
‫ب‬
‫یا به وسیله دو خواهر تنی وقتی که برادر پدری‬
‫همراه او نباشد که او را عصبه کند‪.‬‬
‫جدول ‪94‬‬
‫در چهار حالت اول وقتی که خواهر تنی وجود نداشته باشککد و‬
‫خواهر پدری به جای او باشد‪ ،‬بککدون خلف همککان سککهم او را‬
‫میگیرد‪.‬‬
‫)‪ (1‬ارث خواهر تنی‬
‫وارثا‬
‫خواهر تنی‬ ‫زن‬ ‫مادر‬
‫ن‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫سهام‬
‫‪2‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬
‫چون تنهاست و معصبی‬ ‫عدم وجود فرع‬ ‫عدم وجود فرع وارث یا‬
‫سبب‬
‫ندارد‬ ‫وارث‬ ‫بیشتر از یک برادر‬
‫جدول ‪95‬‬
‫ارث خواهر پدری‬
‫‪ -‬بدایة المجتهد‪ ،‬ابن رشد‪2/345 ،‬؛ المغنی‪ ،‬ابن قدامه‪ 9/16 ،‬مسأله شماره ‪.1000‬‬ ‫‪1‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪107‬‬

‫وارثا‬
‫خواهر پدری‬ ‫مادر‬ ‫زن‬
‫ن‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪4‬‬ ‫سها‬
‫چون تنهاست و‬ ‫عدم وجود فرع‬ ‫عدم وجود فرع وارث‬ ‫م‬
‫معصبی ندارد‬ ‫وارث‬ ‫یا بیشتر از یک برادر‬
‫جدول ‪96‬‬
‫‪108‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫)‪(2‬‬
‫وارثا‬
‫ن‬
‫‪ 2‬خواهر‬ ‫‪ 2‬خواهر تنی‬ ‫وارثا‬
‫زن‬ ‫شوهر‬
‫پدری‬ ‫ن‬

‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سها‬


‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬ ‫م‬
‫زیرا دو خواهر‬
‫هستند‬
‫عدم وجود‬ ‫سب‬
‫همان علل‬ ‫و کسی نیست‬
‫فرع وارث‬ ‫ب‬
‫که‬
‫آنها را عصبه کند‬
‫جدول ‪97‬‬
‫)‪(3‬‬
‫خواهر پدری‪ +‬برادر‬ ‫شوه‬ ‫وارثا‬ ‫خواهر تنی‪ /‬برادر‬ ‫وارثا‬
‫ن‬ ‫تنی‬ ‫شوهر‬
‫پدری‬ ‫ر‬ ‫ن‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫ق‪ .‬ع‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫م‬
‫مذکر دو برابر مؤنث‬ ‫چون برادر‬
‫می گیرد چون برادر‬ ‫تنی خواهر‬ ‫عدم وجود‬ ‫سب‬
‫پدری خواهر پدری را‬ ‫تنی را عصبه‬ ‫فرع وارث‬ ‫ب‬
‫عصبه میکند‬ ‫میکند‬
‫جدول ‪98‬‬
‫)‪(4‬‬
‫خواهر‬ ‫وارثا‬ ‫وارثا‬
‫دختر‬ ‫زن‬ ‫خواهر تنی‬ ‫دختر‬ ‫زن‬
‫پدری‬ ‫ن‬ ‫ن‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سها‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫ق‪ .‬ع‬
‫‪2‬‬ ‫‪8‬‬ ‫م‬ ‫‪2‬‬ ‫‪8‬‬ ‫م‬
‫اص‬
‫‪3‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪1‬‬
‫ل‪8‬‬
‫زیرا‬
‫چون‬
‫اص‬ ‫تنهاست‬
‫‪3‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪1‬‬ ‫همراه‬ ‫وجود‬
‫ل‪8‬‬ ‫و‬ ‫سب‬
‫دختر عصبه‬ ‫فرع‬
‫عصبهای‬ ‫ب‬
‫مع الغیر‬ ‫وارث‬
‫با او‬
‫است‬
‫نیست‬
‫جدول ‪99‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪109‬‬

‫ملحظه میکنیکم ککه در ایکن مس ائل چهارگکانه خکواهر تنکی و‬


‫خواهر پدری در سهام دقیقا ا مثل همدیگر هسککتند و اگککر یکککی‬
‫به جای دیگری باشد هیچ فرقی میان آنها وجود ندارد‪.‬‬
‫در اینجا حالتی وجود دارد که فرق میان آنها را بیککان میکنککد و‬
‫غالبا ا متعلق به حالتی هسککتند کککه خککواهر تنککی همککراه خککواهر‬
‫پدری وجود دارد و مثالهای زیر آن را توضیح میدهد‪:‬‬
‫)‪(1‬‬
‫خواهر‬ ‫وارثا‬
‫ملحظات‬ ‫خواهر تنی‬ ‫مادر‬ ‫زن‬
‫پدری‬ ‫ن‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫خواهر پدری‬
‫‪6‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪4‬‬ ‫م‬
‫و تکملة الثلثین‬
‫را میگیرد و‬ ‫چون تنهاست و‬ ‫عدم‬
‫وجود‬
‫برادری ندارد که‬ ‫تکملة‬ ‫برادر تنی‬ ‫وجود‬ ‫سب‬
‫بیشتر از‬
‫همراه او عصبه‬ ‫الثلثین‬ ‫همراه او‬ ‫فرع‬ ‫ب‬
‫یک خواهر‬
‫شود‪.‬‬ ‫نیست‬ ‫وارث‬
‫جدول ‪100‬‬
‫)‪(2‬‬
‫خواهر پدری‪ +‬برادر‬ ‫خواهر‬ ‫وارثا‬
‫ملحظات‬ ‫شوهر‬
‫پدری‬ ‫تنی‬ ‫ن‬
‫این همان اخ‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫مشؤوم است چون‬ ‫ق‪ .‬ع‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫م‬
‫اگر او نبود خواهر‬
‫‪1‬‬
‫را‬ ‫پدری‬ ‫مذکر دو برابر مونث‬ ‫زیرا‬
‫‪6‬‬ ‫عدم‬
‫میگرفت ولی چون‬ ‫میگیرد ولی چیزی برای‬ ‫تنهاست و‬
‫وجود‬ ‫سب‬
‫همراه برادرش‬ ‫آنها باقی نمیماند چون‬ ‫عصبهای‬
‫فرع‬ ‫ب‬
‫عصبه شد چیزی‬ ‫برادر پدری معصب‬ ‫با او‬
‫وارث‬
‫برای آنها باقی‬ ‫خواهر پدری است‪.‬‬ ‫نیست‬
‫نماند‪.‬‬
‫جدول ‪101‬‬
‫)‪(3‬‬
‫خواهر‬ ‫‪ 2‬خواهر‬
‫ملحظات‬ ‫مادر‬ ‫زن‬ ‫وارثان‬
‫پدری‬ ‫تنی‬
‫در اینجا مشاهده میکنیم‬ ‫م‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سهام‬
‫که خواهران سهم مادر‬ ‫‪3‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪110‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫کاهش‬ ‫به‬ ‫را از‬
‫‪6‬‬ ‫‪3‬‬ ‫چون‬ ‫زیرا آنها دو‬ ‫عدم‬
‫میدهند خواه وارث باشند‬ ‫محجوب به‬
‫سهم ‪2‬‬ ‫نفر هستند و‬ ‫وجود‬
‫مثل خواهر و برادران‬ ‫وسیله دو‬ ‫سبب‬
‫خواهر‬ ‫عصبهای برای‬ ‫فرع‬
‫تنی و خواه محجوب‬ ‫خواهر‬
‫است‬ ‫آنها نیست‬ ‫وارث‬
‫باشند مثل خواهر پدری‬
‫در اینجا‪.‬‬
‫جدول ‪102‬‬
‫)‪(4‬‬
‫وارثا‬
‫ملحظات‬ ‫خواهر پدری‪+‬‬
‫‪ 2‬خواهر تنی‬ ‫زن‬ ‫ن‬
‫برادر پدری‬
‫وقتی این‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫برادر پدری‬ ‫‪3‬‬ ‫‪4‬‬
‫نباشد خواهر‬
‫عدم‬
‫پدری حجب‬ ‫چون برادر پدری‬ ‫چون آنها دو نفر‬
‫وجود‬
‫میشد پس این‬ ‫معصب خواهر‬ ‫هستند و عصبه ای‬ ‫سبب‬
‫فرع‬
‫اخ مبارک‬ ‫پدری است‪.‬‬ ‫برای آنها نیست‬
‫وارث‬
‫است‬
‫جدول ‪103‬‬
‫)‪(5‬‬
‫ملحظات‬ ‫‪2‬خواهر پدری‪+‬‬ ‫وارثا‬
‫‪4‬خواهر تنی‬ ‫شوهر‬
‫در اینجا برادران و‬ ‫برادران پدری‬ ‫ن‬
‫خواهران پدری‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫ق‪ .‬ع‬
‫ارث نمیگیرند‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬ ‫م‬
‫چون خواهران تنی‬ ‫چون بیشتر از‬
‫و شوهر تمام ارث‬ ‫یک خواهر‬
‫را می گیرند و‬ ‫چیزی برای آنها‬ ‫عدم وجود‬ ‫سب‬
‫هستند و عصبه‬
‫چیزی برای آنها‬ ‫باقی نمی ماند‬ ‫فرع وارث‬ ‫ب‬
‫هایی با آنها‬
‫باقی نمی ماند‪.‬‬ ‫نیست‬
‫جدول ‪104‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪111‬‬

‫)‪(6‬‬
‫وارثا‬
‫ملحظات‬ ‫خواهر پدری‬ ‫پسر پسر‬ ‫شوهر‬
‫ن‬
‫‪1‬‬
‫م‬ ‫ق‪.‬ع‬ ‫سهام‬
‫‪4‬‬
‫خواهر پدری به‬
‫چون‬
‫وسیله پسر پسر‬
‫محجوب به وسیله‬ ‫نزدیکترین‬ ‫وجود فرع‬
‫حجب میشود‪.‬‬ ‫سبب‬
‫پسر پسر‬ ‫فامیل مذکر‬ ‫وارث‬
‫است‬
‫جدول ‪105‬‬
‫)‪(7‬‬
‫‪ 2‬خواهر‬ ‫وارثا‬
‫ملحظات‬ ‫مادر‬ ‫پدر‬ ‫زن‬
‫پدری‬ ‫ن‬
‫پدر در اینجا‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫م‬ ‫ق‪ .‬ع‬
‫خواهران پدری را‬ ‫‪6‬‬ ‫‪4‬‬ ‫م‬
‫حجب میکند و‬
‫خواهران هر چند‬
‫ارث نمیگیرند اما‬ ‫چون‬ ‫عدم‬
‫محجوب‬ ‫به خاطر‬
‫مادر را حجب‬ ‫نزدیکترین‬ ‫وجود‬ ‫سب‬
‫به وسیله‬ ‫وجود دو‬
‫میکنند و سهم او را‬ ‫فامیل مذکر‬ ‫فرع‬ ‫ب‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫پدر‬ ‫خواهر‬
‫است‬ ‫وارث‬
‫به‬ ‫از‬
‫‪6‬‬ ‫‪3‬‬
‫کاهش میدهند‬
‫جدول ‪106‬‬
‫)‪(8‬‬
‫برادر‬ ‫وارثا‬
‫ملحظات‬ ‫خواهر پدری‬ ‫مادر‬ ‫شوهر‬
‫تنی‬ ‫ن‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫م‬ ‫ق‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫برادر تنی نزدیکترین عصبه‬ ‫‪6‬‬ ‫‪2‬‬
‫است و خواهر پدری فقط‬ ‫عدم‬
‫توسط برادر پدری عصبه‬ ‫محجوب به‬ ‫وجود‬
‫وجود‬
‫میشود‪.‬‬ ‫وسیله برادر‬ ‫برادر و‬ ‫سبب‬
‫فرع‬
‫تنی‬ ‫خواهر‬
‫وارث‬
‫جدول ‪107‬‬
‫)‪(9‬‬
‫وارثا‬
‫ملحظات‬ ‫خواهر پدری‬ ‫خواهر تنی‬ ‫دختر پسر‬ ‫زن‬
‫ن‬
‫خواهر پدری‬ ‫م‬ ‫ق‪ .‬ع‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سهام‬
‫توسط خواهر‬ ‫‪2‬‬ ‫‪8‬‬
‫‪112‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫تنی حجب‬
‫میشود چون‬ ‫محجوب به‬ ‫وجود چون تنهاست چون همراه‬
‫عصبه مع‬ ‫وسیله خواهر‬ ‫دختر پسر‬ ‫فرع و عصبهای با‬ ‫سبب‬
‫الغیر است‬ ‫تنی‬ ‫عصبه میشود‬ ‫او نیست‬ ‫وارث‬
‫)دختر پسر(‪.‬‬
‫جدول ‪108‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
113

‫بخش ششم‬
‫ارث فرزندان مادری‬
       :‫خداوند متعال میفرماید‬
         
          
          
     » ( /)       
               
                
              
               
.«           
           : 
 )   :    . 
) :      (      
         (     

.«    
:           

.435-1/434 ،‫ شوکانی‬،‫ فتح القدیر‬،5/78 ،‫ تفسیر القرطبی‬- 1


‫‪114‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬


‫‪      ‬‬
‫‪1‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪6‬‬
‫‪    ‬‬
‫اگر بیشتر از یک برادر و‬ ‫‪‬‬
‫خواهر مادری باشند را‬
‫اگر بیشتر از یک نفر بودند و‬ ‫‪1‬‬ ‫‪‬‬
‫میگیرند و به طور مساوی‬
‫شروط قبل را داشتند‪.‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪‬‬
‫میان آنها تقسیم میشود‪.‬‬
‫به وسیله اصل وارث )پدر‪ +‬جد‬
‫حج‬
‫و بالتر( یا فرع وارث مذکر و‬
‫ب‬
‫مونث‬
‫جدول ‪109‬‬
‫مثالهای زیر ارث برادران مادری را توضیح میدهد‪:‬‬
‫)‪(1‬‬
‫برادر‬ ‫وارثا‬
‫ملحظات‬ ‫مادر‬ ‫شوهر‬
‫مادری‬ ‫ن‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫سهام‬
‫در اینجا پدر و جد و فرع‬ ‫‪6‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬
‫وارث مذکر یا مونث‬ ‫اصل‬
‫وجود ندارد پس میگیرد‪،‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪6‬‬
‫زیرا تنهاست‪.‬‬ ‫عدم وجود‬ ‫عدم وجود‬ ‫عدم وجود‬
‫سبب‬
‫فرع وارث‬ ‫فرع وارث‬ ‫فرع وارث‬
‫جدول ‪110‬‬
‫)‪(2‬‬
‫خواهر‬ ‫ماد‬ ‫شو‬ ‫وارثا‬
‫ملحظات‬
‫مادری‬ ‫ر‬ ‫هر‬ ‫ن‬
‫در اینجا سهام تغییر نمیکند وقتی که خواهر‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫مادری به جای برادر مادری باشد‪ ،‬بر عکس‬ ‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬ ‫م‬
‫خواهر تنی یا پدری وقتی که به جای برادر تنی‬ ‫‪6‬‬ ‫عدم وجود‬ ‫سب‬
‫یا پدری باشد‬ ‫فرع وارث‬ ‫ب‬
‫جدول ‪111‬‬
‫)‪(3‬‬
‫‪2‬خواهر‬ ‫وارثا‬
‫ملحظات‬ ‫مادر‬ ‫زن‬
‫مادری‬ ‫ن‬
‫در این مسأله به مادر و‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫سهام‬
‫خواهران مادری رد میشود‪.‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫اصل‬
‫‪12‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪115‬‬

‫عدم‬
‫چون از یک‬ ‫وجود‬
‫وجود‬
‫نفر بیشتر‬ ‫‪2‬خواهر‬ ‫سبب‬
‫فرع‬
‫هستند‬ ‫مادری‬
‫وارث‬
‫جدول ‪112‬‬
‫)‪(4‬‬
‫‪ 2‬خواهر‬ ‫‪2‬برادر‬ ‫وارثا‬
‫ملحظات‬ ‫مادر‬ ‫شوهر‬
‫مادری‬ ‫مادری‬ ‫ن‬
‫در این مسأله به‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫سهام‬
‫غیر از شوهر رد‬ ‫‪3‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪4‬‬
‫میشود ومیان‬
‫عدم‬
‫برادران و خواهران‬ ‫به طور مساوی تقسیم‬ ‫وجود‬
‫وجود‬ ‫اصل‬
‫مادری به طور‬ ‫میشود چون بیشتر از یک‬ ‫بيشتر از‬
‫فرع‬ ‫‪12‬‬
‫مساوی تقسیم‬ ‫نفر هستند‬ ‫یک برادر‬
‫وارث‬
‫میشود‪.‬‬
‫جدول ‪113‬‬
‫)‪(5‬‬
‫برادر‬ ‫شوه‬ ‫وارثا‬
‫ملحظات‬ ‫خواهر مادری‬ ‫مادر‬ ‫پدر‬
‫مادری‬ ‫ر‬ ‫ن‬
‫هر چند برادر و خواهر‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫مادری به وسیله پدر‬ ‫م‬ ‫م‬ ‫ق‪ .‬ع‬
‫حجب میشوند ولی آنها‬
‫‪6‬‬ ‫‪2‬‬
‫در سهم مادر تاثیر‬
‫وجود‬ ‫چون فرع‬ ‫عدم‬
‫میگذارند و آن را از‬ ‫محجوب‬
‫محجوب به‬ ‫بيشتر‬ ‫وارث‬ ‫وجود‬
‫‪1 1‬‬ ‫وسیله پدر‬
‫به وسیله‬
‫وجود‬ ‫فرع‬
‫کاهش‬ ‫به‬ ‫از يك‬
‫‪6 3‬‬ ‫پدر‬
‫برادر‬ ‫ندارد‬ ‫وارث‬
‫میدهند‬
‫جدول ‪114‬‬
‫‪116‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫اســتثناهایی کــه در مــورد ارث بــرادران و خــواهران‬


‫مادری وجود دارد‪:‬‬
‫استثناهای ارث برادران و خواهران مادری عبارتند از‪:‬‬
‫‪ -1‬مککذکر مثککل مککونث ارث میگیککرد‪ ،‬مثل ا در شککوهر و مککادر و‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫و‬ ‫‪6‬‬
‫مککادر‬ ‫میگیککرد و‬ ‫شککوهر‬ ‫برادر مادری و خککواهر مککادری؛‬
‫‪2‬‬
‫‪1‬‬
‫برادر مادری و خواهر مادری ‪ 3‬میگیرند که بککه طککور مسککاوی‬
‫بین آنها تقسیم میشود‪ .‬که خکارج از قاعکده لل ذکر مثکل حکظ‬
‫‪1‬‬
‫النثیین است و هر کدام ‪ 6‬میگیرند‪.‬‬
‫‪ -2‬مادر‪ ،‬برادران و خواهران مادری را حجب نمیکند هککر چنککد‬
‫که از طریق مادرشککان بککه مککرده مککی رسککند وایککن بککر خلف‬
‫حالتهای دیگر باشد که پسر‪ ،‬پسری را کککه از او دورتککر اسککت‬
‫حجب میکند و نیز پسر پسر )برادرزاده( را حجب میکنککد )هککر‬
‫چند کککه از لحککاظ قککانونی میتککوان بککه او وصککیت کککرد( و پککدر‬
‫بککرادر و خککواهران تنککی و پککدری را حجککب میکنککد‪ ،‬زیککرا آنهککا‬
‫پسران او هستند و از طریق او با شککخص مککرده نسککبت پیککدا‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪117‬‬

‫میکنند‪ ،‬و پدر جد را حجب میکند زیرا او نیز از طریکق پکدر بکا‬
‫شخص مرده ارتباط پیدا میکند و مککادر‪ ،‬مککادر مککادر را حجککب‬
‫میکند زیرا از طریق او با فرد مککرده نسککبت برقککرار میکنککد و‬
‫مادر پدر را نیز حجب می کند‪.‬‬
‫شیخ دکتر مصطفی شلبی علت آن را چنین بیان کرده است‪:‬‬
‫این استثناء برای این آمده است که اگککر مککادر آنهککا را حجککب‬
‫میکرد‪ ،‬آنها ضرر میکردند‪ ،‬به طوری که بککرادران و خککواهران‬
‫پدری ارث میگرفتند نه آنها‪ .‬پس مادر آنها را حجب نمیکند تککا‬
‫این احساس حاصل شود که بکرادران همگکی یککی هسکتند‪ .‬و‬
‫همگی همراه مادر وراث هستند و همگی توسککط پککدر حجککب‬
‫‪1‬‬
‫میشوند‪.‬‬
‫‪ -3‬مسأله مشترکه‪:‬‬
‫عبککارت اسککت از زنککی کککه بمیککرد و‪ :‬شککوهر‪ ،‬مککادر‪ ،‬دو بککرادر‬
‫مادری و بیشتر‪ ،‬برادر تنی و بیشتر از او بجای بماند‪ ،‬یا مردی‬
‫بمیرد و‪ :‬زن به همراه همان وراثان قبلککی از او بجککای بمانککد‪.‬‬
‫پس ارث طبق قاعده عمومی به شکل زیر میباشد‪:‬‬
‫برادران‬ ‫شوه‬
‫برادر تنی‬ ‫مادر‬ ‫وارثان‬
‫مادری‬ ‫ر‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫‪3‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪2‬‬
‫جدول ‪115‬‬
‫پس برادر تنی یا برادران تنی بقیککه ترکککه را بککه عصککبه بککودن‬
‫میگیرد و واقعیت این است ککه چیکزی ب رای او ی ا آنهکا ب اقی‬
‫‪1‬‬
‫میگیرنککد و‬ ‫‪3‬‬
‫نمیماند و ملحظه میشود کککه بککرادران مککادری‬
‫چیزی برای برادران تنی باقی نمیمانککد در حککالی کککه بککرادران‬
‫تنی به شخص مرده نزدیکترند و دو قرابت دارند )پسر پککدر و‬
‫پسر مادر( اما برادر مادری فقط پسر مادر است ولککی طبککق‬
‫حککدیث »سککهام را بککه صککاحبان آن بدهیککد و بقیککه آن را بککه‬
‫نزدیکترین فرد مذکر بدهید« شوهر و مادر و بککرادران مککادری‬
‫صاحبان سهم هستند در حالی که بککرادر تنککی عصککبه اسککت و‬
‫باقیمانده ترکه را میگیرد ولی اگر چیزی از ترکه باقی نمانککد‪،‬‬
‫حقی نسبت به آن ندارد‪ .‬همچنیککن عمککر بککن خطککاب و زیککد و‬
‫عثمان و علی و ابن مسعود و ابی ابن کعککب و ابککن عبککاس و‬

‫‪ -‬احکام المواریث‪161 ،‬؛ مصطفی شلبی‪.‬‬ ‫‪1‬‬


‫‪118‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫ابوموسی نیز این گککونه قضککاوت کردهانککد‪ .‬و ابککوحنیفه و ابککن‬


‫ابی لیلی و احمد و داود نیز بر این عقیده هسکتند‪ .‬و دلیلش ان‬
‫این است که برادران تنی و پدری عصبه هستند و مشهور این‬
‫است که آنها باقیمانده ترکه را به عصبه بودن میگیرند‪.‬‬
‫ولی عمر بن خطاب و زید از این حکم برگشتهاند بککه گونهای‬
‫که روایت شده که برادران تنی وقککتی از ارث محککروم شککدند‬
‫به عمر گفتند‪ :‬ای امیرالمؤمنین ما پدری داریم که آنها ندارنککد‬
‫و ما مثل آنها نیز مادر داریم‪ ،‬پس اگر به وسککیله داشککتن پککدر‬
‫از ارث محروم میشویم‪ ،‬حداقل مثل اینها بککه وسککیله داشککتن‬
‫مادر میتوانیم ارث بگیریم‪ ،‬پکدرمان را یککک الغ فکرض ککن یکا‬
‫اینکه تصور کن کککه مککا اصککل ا از ایککن پککدر بککه دنیککا نیامککدهایم‪،‬‬
‫‪1‬‬
‫بککاقی میککان آنهککا و‬ ‫‪3‬‬
‫سپس عمر گفککت‪ :‬راسککت گفتیککد پککس‬
‫برادران مادری تقسیم میشود‪.‬‬
‫پس زید و عثمان با این حکم عمر موافق بودنککد ولککی علکی و‬
‫ابن عباس و ابوموسی بر حکم اول باقی ماندند‪.‬‬
‫و این مسأله به مسأله مشترکه معروف است‪ .‬چون برادران‬
‫‪1‬‬
‫شریک میشوند و حمککاریه نامیککده‬ ‫‪3‬‬
‫در‬ ‫تنی با برادران مادری‬
‫شده است‪ .‬بنابر اعتبار سخن برادران تنی کککه گفتنککد‪ :‬فککرض‬
‫کن پدر ما خری بوده است یا مسأله حجریه نیز نامیککده شککده‬
‫بنابراین اعتبار که آنها گفتند‪ :‬فرض کن پدر ما سنگی بوده که‬
‫در دریا انککداخته شککد‪ ،‬آیککا مادرمککان یکککی نیسککت؟ و همچنیککن‬
‫عمریه نیز نامیککده شککده اسککت بنککابر اعتبککار اینکککه قضکاوت و‬
‫‪1‬‬
‫حکم عمر بوده است‪.‬‬
‫هر کدام از این آراء یک برداشت عقلی از فهم نصککوص بککوده‬
‫است ولی عدالت مقتضی اشککتراک آنهککا بککا هککم اسککت و روحا‬
‫شریعت نیز با آن موافککق اسککت‪ .‬پککس بککه قککول دکککتر محمککد‬
‫بلتاجی چگونه ممکککن اسککت کسکی کککه قرابککت بیشککتری دارد‬
‫‪2‬‬
‫محروم شود‪.‬‬
‫در حقیقت نظر عمر و پیروانش صحیح است‪ ،‬زیرا کسی کککه‬
‫قرابککت بیشککتری بککا متککوفی دارد بککاعث میشککود کککه او سککهم‬
‫بیشکتری از ترکککه را داشککته باشککد نککه اینکککه ککم بشکود‪ .‬پکس‬
‫‪ -‬بدایة المجتهد‪346-2/345 ،‬؛ المغنی‪.26-9/24 ،‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -‬منهج عمر بن الخطاب فی التشریع‪.318-316 ،‬‬ ‫‪2‬‬


‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪119‬‬

‫‪1‬‬
‫میگیرند )وقتی که معصککبی‬ ‫‪6‬‬
‫تنی‬ ‫خواهر پدری همراه خواهر‬
‫برای خواهر پدری وجود نداشته باشد(‪ .‬زیرا خواهر تنی‪ ،‬دختر‬
‫پدر و دختر مادر است ولی خواهر پدری تنها دختر پدر است‪.‬‬
‫خواهر پدری توسط دو خواهر تنی و بیشتر حجب میشود زیرا‬
‫‪2‬‬
‫اموال را میگیرند و اگر عصبه مع الغیر باشند )دختر یککا‬ ‫‪3‬‬
‫آنها‬
‫دختر پسر( توسط یک خواهر تنی حجب میشود‪.‬‬
‫و توسط برادر تنی نیز حجب میشود‪ ،‬پس چگونه این امککر بکر‬
‫‪1‬‬
‫‪3‬‬
‫مادری‬ ‫عکس میشود و برادر تنی محروم میشود و برادران‬
‫میگیرند‪ ،‬چون اینهککا صککاحب سککهم هسککتند در حککالی کککه آنهککا‬
‫عصبه هستند‪ ،‬سپس اینکه آنها برادر مادری هستند‪.‬‬
‫برادر تنی‬ ‫خواهران مادری‬ ‫مادر‬ ‫شوهر‬ ‫وارثان‬
‫‪1‬‬
‫با هم شریکند و مذکر‬ ‫در‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪3‬‬ ‫سهام‬
‫‪6‬‬ ‫‪2‬‬
‫دو برابر مونث میگیرد‪.‬‬
‫اصل‬
‫‪4‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪6‬‬
‫‪12‬‬
‫چون برادر تنی به شخص‬ ‫عدم وجود‬ ‫عدم وجود‬
‫سبب‬
‫مرده نزدیکتر است‪.‬‬ ‫فرع وارث‬ ‫فرع وارث‬
‫جدول ‪116‬‬

‫برای اینکه صحت این نظر بیشتر بشککود بککه مثککال زیککر تککوجه‬
‫کنید‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫اگر به جای برادر تنی‪ ،‬دو خواهر تنککی وجککود داشککت ‪ 3‬را بککه‬
‫فرض میگرفتند‪ ،‬پس آیا از نظر عقلی یا شرعی صحیح است‬
‫‪2‬‬
‫بگیرند در حالی که مثل یک برادر هسککتند اگککر‬ ‫‪3‬‬
‫خواهران‬ ‫که‬
‫به جکای آنهکا بکرادر تنکی وجکود داشکت چیکزی بکرای او بکاقی‬
‫نمیماند‪ ،‬زیرا او عصبه است‪ ،‬مثال زیر آن را واضح تر میکند‪:‬‬
‫برادران‬ ‫وارثا‬
‫خواهران تنی‬ ‫مادر‬ ‫شوهر‬
‫مادری‬ ‫ن‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫سهام‬
‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬ ‫اصل‬
‫‪6‬‬
‫عول‬
‫‪120‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪10‬‬

‫معصبی برای آنها‬ ‫وجود‬


‫وجود بیشتر از‬ ‫عدم وجود‬
‫وجود ندارد و دو نفر‬ ‫بیشتر از‬ ‫سبب‬
‫یک خواهر‬ ‫فرع وارث‬
‫هستند‬ ‫یک برادر‬
‫جدول ‪117‬‬
‫برادران‬ ‫شوه‬
‫برادر تنی‬ ‫مادر‬ ‫وارثان‬
‫مادری‬ ‫ر‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫‪3‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪2‬‬
‫چیزی برای او باقی نمیماند‬
‫پس باید با برادران مادری‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬ ‫اصل ‪6‬‬
‫مقاسمه کند‬
‫جدول ‪118‬‬
‫حقیقت این است کککه بککا مشککاهده مسککأله دوم‪ ،‬هککر چنککد کککه‬
‫ظاهرا ا موافککق قککرآن اسککت ولککی بککه دور از عککدالت اسککت و‬
‫منجر به احساس ظلم میشود و با حکم عمر و زید ایککن ظلککم‬
‫برداشته میشود‪.‬‬
‫قانون نیز از این نظر تبعیت کرده است‪.‬‬
‫لزم است که شروط مسأله مشترکه را بیان کنیم‪:‬‬
‫‪ -1‬باید برادران و خواهران مادری دو نفر و بیشتر باشند‪.‬‬
‫‪ -2‬باید برادر تنی باشد‪ ،‬پس اگر برادر پککدری بککود‪ ،‬سککاقط‬
‫میشود‪.‬‬
‫‪ -3‬باید فرد تنی مذکر باشد‪ ،‬پس اگر مونث بود سهم خککود‬
‫را دارد و مسأله عولی میشود و شراکت باطل میشود‪.‬‬
‫مثالهایی در این مورد‪:‬‬
‫)‪(1‬‬
‫‪3‬برادر‬ ‫برادر‬ ‫شوه‬ ‫وارثا‬
‫ملحظات‬ ‫مادر‬
‫تنی‬ ‫مادری‬ ‫ر‬ ‫ن‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫این مسأله مشترکه‬ ‫ق‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫‪6‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪2‬‬
‫نیست چون برادر‬
‫مادری یکی است‪.‬‬ ‫اصل‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪6‬‬
‫جدول ‪119‬‬
‫)‪(2‬‬
‫برادر‬ ‫شوه‬ ‫وارثا‬
‫ملحظات‬ ‫خواهر تنی‬ ‫مادر‬
‫مادری‬ ‫ر‬ ‫ن‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪121‬‬

‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬


‫سهام‬
‫اصل مسأله به ‪9‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪2‬‬
‫افزایش پیدا میکند‪.‬‬ ‫اصل‬
‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪6‬‬
‫جدول ‪120‬‬
‫مسأله مشترکه نیست چون خواهر تنی است نه برادر تنی‪.‬‬
‫در متن الرحبیة آمده است‪:‬‬
‫اگر شککوهر و مککادر و بککرادران مککادری وارث باشککند‪ ،‬بککرادران‬
‫‪1‬‬
‫میگیرند و اگر برادران تنی نیز وجود داشککته باشککند‬ ‫‪3‬‬
‫مادری‬
‫آنها تمام ترکه را میگیرند و چیزی برای برادر باقی نمیمانککد و‬
‫اگر آنها را سنگی در دریا تصور کنی حککداقل در مککادر داشککتن‬
‫‪1‬‬
‫ترکه میان آنها تقسیم میشککود و ایککن مسککأله‬ ‫‪3‬‬
‫شریکند پس‬
‫مشترکه است‪.‬‬
‫خلصه‪:‬‬
‫برای ما روشن شد که سهام مکذکور در قکرآن و سکنت نبکوی‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2 1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫و سککهم دیگککری‬ ‫‪6‬‬
‫‪،‬‬ ‫‪3‬‬
‫شش دسته هستند‪، 3  8 ، 4 ، :‬‬
‫‪2‬‬
‫در ارث وجود ندارد‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫و دو برابر‬ ‫‪8‬‬
‫یا‬ ‫و گفتهاند‪ :‬نصف و نصف آن و نصف نصف آن‬
‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬
‫و دو‬ ‫‪6‬‬
‫یا‬ ‫و نصف آن و نصف نصف آن‬ ‫‪3‬‬
‫آن و دو برابر آن و‬
‫برابر آن و دو برابر دو برابر آن‪.‬‬
‫نخست‪ :‬کسانی که استحقاق نصف را دارند‪:‬‬
‫‪ -1‬شوهر‬
‫‪ -2‬دختر‬
‫‪ -3‬دختر پسر‬
‫‪ -4‬خواهر تنی‬
‫‪ -5‬خواهر پدری‬
‫نخست‪ :‬زوج‪:‬‬
‫وقتی که زنش فرع وارث نداشته باشد خواه از خودش یککا‬
‫‪1‬‬
‫از شوهر دیگر‪ ،‬را میگیرد‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫دوم‪ :‬دختر‪:‬‬
‫به دو شرط نصف میگیرد‪:‬‬
‫‪122‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪ -1‬برادر نداشته باشد )پسر(‬


‫‪ -2‬تنها باشد‪.‬‬
‫سوم‪ :‬دختر پسر‪:‬‬
‫به سه شرط نصف می گیرد‪:‬‬
‫‪ -1‬در درجه خودش برادر نداشته باشد )پسر پسر(‬
‫‪ -2‬پسر یا دختر اصلی وجود نداشته باشد‪.‬‬
‫‪ -3‬تنها باشد‪.‬‬
‫چهارم‪ :‬خواهر تنی‪:‬‬
‫به سه شرط نصف میگیرد‪:‬‬
‫‪ -1‬برادر نداشته باشد‪.‬‬
‫‪ -2‬تنها باشد‪.‬‬
‫‪ -3‬مرده پدر و فرع وارث نداشته باشد‪.‬‬
‫پنجم‪ :‬خواهر پدری‪:‬‬
‫به همان شروط سابق و یک شرط دیگر اینکه خواهر تنککی‬
‫وجود نداشته باشد‪.‬‬
‫قابل ملحظه است که تمام کسانی که نصف میگیرند – به‬
‫اسککتثنای شککوهر – شککرط اسککت کککه وارث تنهککا باشککد و‬
‫معصب نداشته باشد خواه دختر باشد یا دختر پسر‪ ،‬خواهر‬
‫تنی باشد یا پدری‪.‬‬
‫و شروط نصف بودن ارث دخککتر پسککر‪ ،‬عککدم وجککود دخککتر‬
‫است و شروط استحقاق نصف برای خککواهر پککدری‪ ،‬عککدم‬
‫وجود خواهر تنی است‪ .‬پس کسانی که نزدیکککتر هسککتند و‬
‫صککاحب نصککف هسککتند مککانع نصککف بککردن افککراد دورتککر‬
‫میشوند‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫را دارند‪:‬‬ ‫‪4‬‬
‫استحقاق‬ ‫دوم‪ :‬کسانی که‬
‫دو دسته هستند‪ :‬شوهر و زن‪.‬‬
‫نخست‪ :‬شوهر‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫شوهر وقتی ‪ 4‬میگیرد که زنککش فککرع وارث داشککته باشککد‬
‫خواه این فرع از خودش باشد یا از شوهر دیگری‪.‬‬
‫دوم‪ :‬زن‬
‫وقتی که شوهرش فرع وارث نداشته باشد خواه این فککرع‬
‫از خودش باشد یا از زن دیگری‪.‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪123‬‬

‫‪1‬‬
‫را دارند‪:‬‬ ‫‪8‬‬
‫سوم‪ :‬کسانی که استحقاق‬
‫و آن سهم یک زن یا چند زن اسککت وقککتی کککه مککرده فککرع‬
‫وارث داشته باشد‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫را دارند‪:‬‬ ‫‪3‬‬
‫استحقاق‬ ‫چهارم‪ :‬کسانی که‬
‫و آنها چهار دسته هستند‪:‬‬
‫‪ -1‬دو دختر اصلی یا بیشتر‪.‬‬
‫‪ -2‬دو دختر پسر یا دو دختر پسر پسر و بیشتر‪.‬‬
‫‪ -3‬دو خواهر اصلی و بیشتر‪.‬‬
‫‪ -4‬دو دختر پدری و بیشتر‪.‬‬
‫نخست‪ :‬دو دختر اصلی و بیشتر‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫به یک شرط ‪ 3‬میگیرند و آن عدم وجود برادر است‪.‬‬
‫دوم‪ :‬دو دختر پسر و بیشتر‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫میگیرند‪:‬‬ ‫‪3‬‬
‫شرط‬ ‫به دو‬
‫‪ -1‬وقتی که متوفی دختر و پسری نداشته باشد‪.‬‬
‫‪ -2‬در درجه دختر پسر‪ ،‬پسری نباشد که او را عصبه کند‪.‬‬
‫سوم‪ :‬دو دختر تنی و بیشتر‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫میگیرند‪:‬‬ ‫‪3‬‬
‫به شروط زیر‬
‫‪ -1‬عدم وجود پدر یا فرع وارث‪.‬‬
‫‪ -2‬عدم وجود برادر تنی که او را عصبه کند‪.‬‬
‫چهارم‪ :‬دو خواهر پدری و بیشتر‪:‬‬
‫‪ -1‬عدم وجود پدر یا جد یا فرع وارث‪.‬‬
‫‪ -2‬عدم وجود برادر معصب)یا برادر پدری(‪.‬‬
‫‪ -3‬عدم وجود برادر تنی یا خواهر تنی‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫همگککی زن هسککتند‪ ،‬دو‬ ‫‪3‬‬
‫ملحظه میشککود کککه مسککتحقین‬
‫زن و بیشتر )و نزدیکترها دورترهککا را حجککب میکننککد( پککس‬
‫‪2‬‬
‫حجب میکند و‬ ‫‪3‬‬
‫بعد از خود )دختر پسر( را از‬ ‫دختر‪ ،‬افراد‬
‫‪2‬‬
‫میکنککد و‬ ‫خککواهر تنککی و پککدری را از ‪ 3‬حجککب‬ ‫دختر پسککر‪،‬‬
‫‪2‬‬
‫خواهر پدری را از ‪ 3‬حجب میکند‪.‬‬ ‫خواهر تنی‪،‬‬
‫‪124‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪2‬‬
‫بایککد بککرادر معصککبی در درجککه خککود‬ ‫‪3‬‬
‫و تمککامی وارثککان‬
‫نداشته باشند‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫هستند‪:‬‬ ‫‪3‬‬
‫مستحق‬ ‫پنجم‪ :‬کسانی که‬
‫عبارتند از‪:‬‬
‫‪ -1‬مادر‬
‫‪ -2‬برادران و خواهران مادری‬
‫‪1‬‬
‫را میگیرد‪:‬‬ ‫‪3‬‬
‫شرط‬ ‫نخست‪ :‬مادر به دو‬
‫‪ -1‬مرده فرع وارث مذکر یا مونث نداشته باشد‪.‬‬
‫‪ -2‬مرده دو برادر یا خواهر تنی یا پدری یا مادری و بیشککتر‬
‫نداشته باشد‪ .‬چه وارث باشند و چه محجوب باشند‪.‬‬
‫دوم‪ :‬برادران و خواهران مادری‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫را به دو شرط میگیرند‪:‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪ -1‬متوفی اصل یا فرع وارث نداشته باشد‪.‬‬
‫‪ -2‬تعداد خواهران و برادران مادری از دو نفر بیشتر باشککد‬
‫‪1‬‬
‫بککا آنهککا‬ ‫‪3‬‬
‫مگر اینکه برادر تنی همراه آنها باشد کککه در‬
‫شریک میشود که مسأله مشترکه است‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫را دارند‪:‬‬ ‫‪6‬‬
‫استحقاق‬ ‫ششم‪ :‬کسانی که‬
‫عبارتند از‪ :‬جککد صککحیح‪ ،‬جککده صککحیح‪ ،‬دخککتر پسککر‪ ،‬خککواهر‬
‫پدری‪ ،‬برادر یا خواهر مادری‪.‬‬
‫نخست‪ :‬پدر‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫‪6‬‬
‫وقتی که متوفی فرع وارث مذکر یا مونث داشته باشد‬
‫میگیرد‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫دوم‪ :‬جد‪:‬‬
‫مثل پدر وقتی که فرع وارث مذکرو مونث نباشد و پدر نیز‬
‫‪1‬‬
‫میگیرد‪.‬‬ ‫‪6‬‬
‫وجود نداشته باشد‪،‬‬

‫‪1‬‬
‫را به فرض میگیرد و باقیمانده را به عصبه بودن میگیرد‪.‬‬ ‫‪ -‬فقط هنگام وجود مونث‬ ‫‪1‬‬

‫‪6‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪125‬‬

‫و هنگامی که همراه برادران و خواهران باشککد و مقاسککمه‬


‫‪1‬‬
‫به نفع او نباشد ‪ 6‬میگیرد‪.‬‬
‫سوم‪ :‬مادر‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫به دو شرط ‪ 6‬میگیرد‪:‬‬
‫‪ -1‬وقتی که متوفی فرع وارث داشته باشد‪.‬‬
‫‪ -2‬وقتی که متککوفی دو خککواهر تنککی یکا پکدری یکا مککادری و‬
‫بیشتر داشته باشد‪ ،‬خواه وارث باشند یا محجوب‪.‬‬
‫چهارم‪ :‬جده‪:‬‬
‫وقتی که مادر وجود نداشته باشد‪ ،‬اگککر یککک نفککر یکا بیشککتر‬
‫‪1‬‬
‫میگیرند‪.‬‬ ‫‪6‬‬
‫باشند با هم‬
‫پنجم‪ :‬دختر پسر‪:‬‬
‫‪ -1‬وقتی که متوفی دختری داشته باشد که نصککف ترکککه را‬
‫بگیرد‪.‬‬
‫‪ -2‬همراه دختر پسکر معصککب وجککود نداشکته باشکد‪) .‬پسککر‬
‫پسر(‪.‬‬
‫ششم‪ :‬خواهر پدری‪:‬‬
‫‪ -1‬متوفی خواهر تنی داشته باشد که مستحق نصف باشد‪.‬‬
‫‪ -2‬برادر معصب نداشته باشد‪.‬‬
‫هفتم‪ :‬برادر یا خواهر مادری‪:‬‬
‫‪ -1‬وقتی که متوفی اصل یا فرع وارث نداشته باشد‪.‬‬
‫‪ -2‬اگر یک برادر مادری با یک خواهر مککادری وجککود داشککته‬
‫باشد‪.‬‬
‫‪ -3‬وقتی که تنها یک بککرادر مککادری و خککواهر مککادری وجککود‬
‫‪1‬‬
‫هستند‬ ‫‪3‬‬
‫داشته باشد‪ .‬پس اگر دو نفر باشند مستحق‬
‫‪1‬‬
‫نه ‪. 6‬‬
‫‪126‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫تمرینات فصل دوم‪:‬‬


‫ششم‪ :‬یک دلیل برای هر یــک از جملت زیــر ذکــر‬
‫کنید‪:‬‬
‫‪ -1‬ارث مادر و پدر همراه با فرزندان‪.‬‬
‫‪ -2‬ارث جد‬
‫‪ -3‬ارث جده‬
‫‪ -4‬ارث دختران پسر وقتی ککه چنکد نفکر باشکند و معصکب‬
‫نداشته باشند‪.‬‬
‫‪ -5‬ارث خواهر تنی همراه برادران تنی‬
‫‪ -6‬ارث خواهر پدری همراه دختران‪.‬‬
‫‪ -7‬ارث برادران و خواهران مادری با هم‬
‫هفتم‪ :‬برای جملت زیر علت بیاورید‪.‬‬
‫‪ -1‬حجککب زن و شککوهر توسککط فرزنککدان‪ ،‬حجککب نقصککانی‬
‫است‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫میگیککرد و همککراه دو بککرادر و‬ ‫‪3‬‬
‫‪ -2‬مادر همراه یک بککرادر‬
‫‪1‬‬
‫بیشتر ‪ 6‬میگیرد‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ -3‬دختر پسر همراه دختر ‪ 6‬میگیرد و خواهر پدری همککراه‬
‫‪1‬‬
‫میگیرد‪.‬‬ ‫‪6‬‬
‫خواهر‬
‫‪ -4‬سهم خواهر از حجب شدن توسط پد و پسر بککه عصککبه‬
‫مع الغیر‪ ،‬با عصککبه بککالغیر همککراه صککاحب نصککف فککرق‬
‫میکند‪.‬‬
‫هشتم‪ :‬در مقابــل عبــارت زیــر علمــت صــحیح √و‬
‫غلط×بگذارید‪:‬‬
‫‪ (1‬ازدواج ممکن است که در ارث بردن به پایان برسککد ولککی‬
‫قرابت به پایان نمیرسد‪( ) .‬‬
‫‪ (2‬پسکککککککککککر دخکککککککککککتر فکککککککککککرع وارث اسکککککککککککت‪.‬‬
‫) (‬
‫‪ (3‬دخککتر دخککتر همککراه خککواهر عصککبه مککع الغیککر اسککت‪.‬‬
‫)(‬
‫‪1‬‬
‫مسککاوی هسککتند‪.‬‬ ‫‪6‬‬
‫‪ (4‬جده مادری با جده پدری در اشککتراک‬
‫)(‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪127‬‬

‫‪ (5‬پککککککدر مککککککادر پککککککدر جککککککد صککککککحیح وارث اسککککککت‪.‬‬


‫)(‬
‫‪ (6‬مکککککادر مکککککادر پکککککدر جکککککده صکککککحیح وارث اسکککککت‪.‬‬
‫)(‬
‫‪1‬‬
‫‪ (7‬جد همککراه بککرادران وقککتی کککه سککهمش کمککتر از ‪ 6‬باشککد‬
‫)(‬ ‫مقاسمه می کند‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫بککاقی را بگیککرد‪.‬‬ ‫‪3‬‬
‫مککادر‬ ‫‪ (8‬جد نمیگذارد که در مسأله عمریة‬
‫)(‬
‫‪1‬‬
‫مثکککل زنکککان هسکککتند‪.‬‬ ‫‪4‬‬
‫شکککریکی‬ ‫‪ (9‬جکککدهها در گرفتکککن‬
‫)(‬
‫‪ (10‬خواهر تنی در گرفتن فرض و عصبه مثککل دخککتر اسککت‪.‬‬
‫)(‬
‫‪ (11‬در مسأله مشترکه شرط است کککه چیککزی بککرای بککرادر‬
‫)(‬ ‫تنی باقی نماند‪.‬‬
‫نهــم‪ :‬جملت زیــر را بــا کلمــات داخــل پرانــتز پــر‬
‫کنید‪:‬‬
‫‪ -1‬کسانی که نخست ارث میبرند‪ .......‬هسککتند‪) .‬صککاحبان‬
‫فروض‪ ،‬عصبهها‪ ،‬ذوی الرحام(‬
‫‪1‬‬
‫‪ -2‬والدین در مسککأله‪ 3 .......‬بککاقی را میگیرنککد‪) .‬حجریککه‪،‬‬
‫عمریه‪ ،‬مسأله عولی(‪.‬‬
‫‪- 3‬جد همراه برادر به شرطی ارث میبرد که‪) .....‬بیشتر از‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫بگیرد(‪.‬‬ ‫‪6‬‬
‫نباشد‪،‬‬ ‫‪6‬‬
‫از‬ ‫کمتر‬ ‫نباشد‪،‬‬ ‫‪6‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫کککاهش پیککدا میکنککد‬ ‫‪6‬‬
‫بککه‬ ‫‪3‬‬
‫‪ -4‬سهم مادر توسککط‪ .......‬از‬
‫)یک برادر‪ ،‬دو برادر‪ ،‬برادران(‪.‬‬
‫‪ -5‬دلیل ارث دختر پسر همککراه خککواهر‪ ......‬اسککت )قککرآن‬
‫کریم‪ ،‬سنت نبوی‪ ،‬اجتهاد صحابه(‪.‬‬
‫‪ -6‬دختر پسر وقتی نصف میگیرد که‪ ......‬او را عصبه کنککد‬
‫)کسی نباشد‪ ،‬کسی باشد‪ ،‬کسی باشد یا نباشد(‪.‬‬
‫‪ -7‬در مسککأله مشککترکه شککرط اسککت کککه چیککزی بککرای‬
‫‪.......‬باقی نماند‪) .‬شوهر‪ ،‬برادران مادری‪ ،‬برادران تنی(‪.‬‬
‫‪128‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪ -8‬خککواهران تنککی‪ ،‬خککواهر پککدری را حجککب میکنککد چککون‪......‬‬


‫‪2‬‬
‫‪3‬‬
‫)نزدیکککتر بککه مککرده هسککتند‪ ،‬عصککبه مککع الغیککر هسککتند‪،‬‬
‫میگیرند(‪.‬‬
‫‪ ...... -9‬نزدیکتر‪ ،‬دورتر را حجب میکند‪) .‬عمه‪ ،‬خاله‪ ،‬جده(‪.‬‬
‫‪ -10‬برادران مادری توسط‪ .......‬حجب میشوند )پ در و جکد و‬
‫بالتر‪ ،‬فرع وارث و پاینتر‪ ،‬به همه اینها(‪.‬‬
‫دهم‪ :‬استثناهای فقهی در موارد زیر چیست؟‬
‫‪ -1‬ارث برادران مادری‪.‬‬
‫‪ -2‬مسأله عمریه )پدر‪ +‬مادر‪ +‬شوهر(‪.‬‬
‫‪ - 3‬عدم ارث دخککتر پسککر وقککتی کککه دو دخککتر و بیشککتر وجککود‬
‫داشته باشد‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ -4‬خواهر پدری وقتی ‪ 6‬میگیرد کککه خککواهر صککاحب نصککف و‬
‫تکملة الثلثین باشد‪.‬‬
‫یازدهم‪ :‬مسائل‬
‫‪ -1‬مردی میمیرد و این افککراد از او بجککای میماننککد‪ :‬زن‪ ،‬پککدر‪،‬‬
‫مادر‪ ،‬دختر پسر‪ ،‬برادر تنی‪ ،‬برادر پدری‪ ،‬عمو و عمه‪.‬‬
‫‪ -2‬زنی میمیرد و این افراد از او بجای میمانند‪ :‬شوهر‪ ،‬پسککر‪،‬‬
‫‪ 3‬دختر‪ ،‬دختر دختر و خواهر تنی‪.‬‬
‫‪ - 3‬مککردی میمیککرد و ایککن افککراد از او بجککای میماننککد‪ :‬مککادر‪،‬‬
‫برادران مادری‪ ،‬خواهر مادری‪ ،‬پسر دختر و خاله‪.‬‬
‫‪ - 4‬مککردی میمیککرد و ایککن افککراد از او بجککای میماننککد‪ :‬دخککتر‪،‬‬
‫‪2‬خواهر تنی‪ ،‬خواهر پدری‪ ،‬مادر مادر و دختر عمو‪.‬‬
‫‪ -5‬زنی میمیرد و این افراد از او بجای میمانند‪ :‬مککادر‪ ،‬جککد‪5 ،‬‬
‫برادر تنی‪ ،‬برادر مادری و خواهر مادری و مادر پدر‪.‬‬
‫‪ -6‬مردی میمیرد و این افراد از او بجای میمانککد‪ :‬مککادر‪ ،‬مککادر‬
‫مادر‪ ،‬زن‪ ،‬پدر مادر‪ ،‬پدر پدر‪ ،‬مادر پدر مادر‪.‬‬
‫‪ - 7‬زنی میمیرد و ایککن افککراد از او بجککای میماننککد‪ :‬شککوهر‪ ،‬دو‬
‫برادر تنی‪ ،‬خواهر پدری‪ ،‬برادر پدری‪ ،‬پسر برادر پدری و دختر‬
‫خاله‪.‬‬
‫‪ -8‬مردی میمیرد و این افراد از او بجای میمانند‪ :‬دختر‪ ،‬دخککتر‬
‫پسر‪ ،‬خواهر پدری‪ ،‬برادر پدری‪ ،‬برادر مادری‪ ،‬پسر دختر‪.‬‬
‫‪ - 9‬زنی میمیرد و این افراد از او بجای میمانند‪ :‬پدر‪ ،‬مادر‪3 ،‬‬
‫خواهر تنی‪ ،‬خواهر پد ‪ ،‬مادر مادر‪ ،‬برادر مادری‪.‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪129‬‬

‫‪ -10‬مردی میمیرد و این افراد از او بجای میمانند‪ :‬زن‪ ،‬دخککتر‬


‫پسر‪ ،‬خواهر تنی‪ ،‬برادر پدری‪ ،‬مادر پدر و پسر عمه‪.‬‬
‫‪130‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫فصل سوم‬
‫ارث عصبهها‬
‫شامل بخشهای زیر است‪:‬‬
‫بخش اول‪ :‬عصبه در لغت و اصطلحا‪.‬‬
‫بخش دوم‪ :‬انواع عصبهها‪.‬‬
‫بخش سوم‪ :‬دلیل ارث عصبهها‪.‬‬
‫بخش چهــارم‪ :‬ترجیــح عصــبهها هنگــام‬
‫وجود تعدد‪.‬‬
‫سؤالت فصل سوم‪.‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪131‬‬

‫بخش اول‬
‫عصبه در لغت و اصطلحا‬
‫عصبه در لغت از عصککب گرفتککه شککده اسککت کککه بککه معنککای‬
‫احاطه کردن و فراگرفتن و پیوند دادن چیزی به چیککز دیگککر و‬
‫قوت و استحکام است و عصبه یک فرد فامیکل او هسکتند ککه‬
‫دور او را فککرا گرفتهانککد و در قککاموس المحیککط‪ ،‬عصککبه مککرد‬
‫فامیلن او هسککتند کککه بککا او نسککبت دارنککد و عمصککبه مککردان و‬
‫‪1‬‬
‫حیوانات و پرندگانی هستند که بین ‪ 10‬تا ‪ 40‬قرار دارند‪.‬‬
‫خداوند متعال میفرماید‪     :‬‬
‫‪)      ‬یوسف‪ (14/‬و آنها ی ازده‬
‫برادر تنی و پدری بودند‪.‬‬
‫در فتح الباری آمده است که‪ :‬ابن الصلحا میگوید‪ :‬عصبه در‬
‫لغت اسم جمع است و برای یک نفککر بککه کککار نمیرود و اسککم‬
‫جنککس اسککت و جمککع عصککبه‪ ،‬عصککبات اسککت کککه جمککع جمککع‬
‫‪2‬‬
‫میباشد‪.‬‬
‫ایکن قرابکت عصکبات نامیکده شکده اسکت‪ ،‬زی را آنهکا هنگکام‬
‫مشکلت و مصککیبتها پیرامککون او جمککع میشککوند و از او دفککاع‬
‫میکنند و هنگام مرگش پیرامون او جمع میشوند و مقداری از‬
‫مالش یا تمام آن را به ارث میگیرند‪.‬‬
‫عصککبه در اصککطلحا عبککارت اسککت از‪ :‬وارث غیککر تقککدیری و‬
‫نامعین و اگر صاحب سهام معین وجود داشته باشند آنچه کککه‬
‫از آنها باقی میماند سهم اوست و اگر تنها باشد همه ترکککه را‬
‫میگیرد‪ .‬و اگر صکاحبان سکهام معیککن تمکام امکوال را بکه ارث‬
‫ببرند‪ ،‬ساقط میشوند‪ ،‬همان طور که ابن قدامه مقدسی بیان‬
‫‪3‬‬
‫کرده است‪.‬‬
‫در فتح الباری آمده اسکت ککه‪ :‬عصکبه هکر ف رد مکذکری ککه‬
‫خودش مستقیم ا ا با شککخص مککرده نسککبیت داشککته باشککد و در‬
‫این رابطه میان او با شخص مککرده هیککچ فککرد مؤنککثی نداشککته‬
‫باشد‪ .‬وقتی که تنها باشد تمام اموال را میبرد و اگککر همککراه‬
‫صاحبان سهام معین باشد بعد از گرفتن سهم‪ ،‬مابقی ترکه را‬

‫‪ -‬القاموس المحیط‪ ، ،‬عصبه باب الباء فصل العین‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -‬فتح الباری‪.12/13 ،‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪ -‬المغنی‪.9/9 ،‬‬ ‫‪3‬‬


‫‪132‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫بر میدارد و اگر آنها کل ترکه را به ارث برند‪ ،‬چیککزی بککرای او‬
‫‪4‬‬
‫باقی نمیماند‪.‬‬
‫در متن الرحبیه آمده است که‪:‬‬
‫نوبت آن است که در مورد تعصیب به طککور مختصککر سککخن‬
‫بگوییم‪ ،‬پس هر فککامیلی کککه بتوانککد تمککام امککوال را بگیککرد یککا‬
‫موالی که ارث بردگان خود را بککه طککور کامککل میبرد‪ ،‬عصککبه‬
‫هستند یا کسانی که آنچکه را بع د از صکاحبان سکهم میگیرنکد‪،‬‬
‫عصبه هستند‪.‬‬

‫‪ -‬فتح الباری‪.12/15 ،‬‬ ‫‪4‬‬


‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪133‬‬

‫بخش دوم‬
‫انواع عصبهها‬
‫عصبه دو نوع است‪:‬‬
‫‪ -1‬عصبه نسبی‪ :‬عصبهای است که نسب علککت قرابککت و‬
‫فامیلی باشد نه ازدواج‪.‬‬
‫‪ -2‬عصبه سببی‪ :‬عصککبهای کککه بککه سککبب عتککق و بردگککی‬
‫باشد‪ ،‬پس سید آزاد کننده از بردهای کککه آزاد کککرده و وارث‬
‫نسبی ندارد‪ ،‬ارث میبرد‪ ،‬پس در مقابل نیکککی و مهربککانی کککه‬
‫در قبال آزاد کردنش انجام داده از او ارث میبرد‪.‬‬
‫چون نوع دوم عصبه سببی وجود ندارد‪ ،‬بنابراین اطلق لفظ‬
‫عصبه منحصردرعصبه نسبی است نه سببی‪.‬‬
‫عصبه نسبی سه نوع است که جدول زیر بیانگر آن است‪:‬‬
‫انواع‬
‫عصبه مع الغیر‬ ‫عصبه بالغیر‬ ‫عصبه بالنفس‬
‫عصبه‬
‫هر مونثی که برای‬
‫عصبه شدن نیازی به‬
‫هر مونثی که برای عصبه شدن نیازی‬ ‫یک عاصب داشته‬
‫به یک مونث دیگر داشته باشد ولی در‬ ‫باشد و با او در عصبه‬ ‫هر فرد مذکری که در‬
‫عصبه بودن با او مشارکت نکند به‬ ‫بودن مشارکت کند‪.‬‬ ‫رابطه نسبی او با شخص‬
‫‪1‬‬ ‫به شرط اینکه‬ ‫مرده‪ ،‬فرد مونثی وجود‬
‫شرط اینکه معصب اگر تنها باشد‬ ‫تعریف‬
‫معصب اگر تنها باشد‬ ‫نداشته باشد و نیازی به‬
‫‪2‬‬ ‫دیگری نداشته باشد که او‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬
‫بگیرند‪.‬‬ ‫بگیرد و اگر چند نفر باشند‬ ‫بگیرد و اگر چند‬ ‫را عصبه کند‬
‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪2‬‬
‫بگیرند‪.‬‬ ‫نفر باشند‬
‫‪3‬‬
‫‪ -1‬جهت پسری‪ :‬پسر‪ ،‬پسر‬
‫‪ -1‬دختران همراه‬
‫پسر و پاینتر‬
‫پسر‬
‫‪ -2‬جهت پدری‪ :‬پدر‪ ،‬جد‬
‫‪ -2‬دختران پسر‬
‫صحیح و بالتر‬
‫همراه پسر پسر هم‬
‫‪ -1‬خواهر تنی همراه دختر و دختر‬ ‫‪ -3‬جهت برادری‪ :‬برادران‬
‫درجه خود یا پاینتر از‬
‫پسر‬ ‫تنی یا پدری و فرزندان پسر‬
‫آن وقتی که به آن‬ ‫افرد آن‬
‫‪ -2‬خواهر پدری همراه دختر و دختر‬ ‫آنها و پاینتر‬
‫نیاز داشته باشد‬
‫پسر‬ ‫‪ -4‬جهت عمو بودن‪:‬‬
‫‪ -3‬خواهران تنی‬
‫عموهای مرده و عموهای‬
‫همراه برادر تنی‬
‫پدری و عموهای جده چه‬
‫‪ -4‬خواهران پدری‬
‫تنی باشد یا پدری و‬
‫همراه برادر پدری‬
‫فرزندان پسر آنها و پاینتر‬
‫‪ -1‬همگی مونث هستند و مونث آنها‬ ‫‪ -1‬همه معصبها مذکر‬ ‫‪ -1‬عصبه همگی مذکر‬ ‫ملحظا‬
‫را عصبه میکند‬ ‫هستند که مؤنث ها را‬ ‫هستند‬ ‫ت‬
‫‪ -2‬سهم دختر و دختر پسر بدون هیچ‬ ‫عصبه میکنند‪.‬‬ ‫‪ -2‬به تنهایی تمام ترکه یا‬
‫‪134‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪ -2‬مونث با مذکر در‬


‫کل ترکه یا باقیمانده‬
‫آن شریک میشود و‬
‫مونث نصف مذکر‬
‫مشکلی همچنان باقی میماند و خواهر‬
‫میگیرد و در اینجا‬ ‫باقیمانده آن را میگیرد‬
‫تنی یا پدری بعد از گرفتن حق‬
‫مونث سهم معین‬ ‫‪ -3‬ترجیح میان عصبهها‬
‫صاحبان سهام‪ ،‬باقیمانده ترکه را‬
‫ندارد‪.‬‬ ‫طبق ترتیب بال خواهد بود‬
‫میگیرند و اگر چیزی باقی نمانده‬
‫‪ -3‬دختران همراه‬ ‫پس جهت پسری بر جهت‬
‫چیزی نمیگیرند و با صاحب سهم‬
‫پسر بر دختران پسر‬ ‫پدری تقدم دارد و جهت‬
‫مشارکت نمیکنند‪.‬‬
‫همراه پسران پسر‬ ‫پدری بر جهت برادری تقدم‬
‫‪ -3‬خواهر تنی همراه دختر مثل برادر‬
‫تقدم دارند و اینها بر‬ ‫دارد و جهت برادری بر‬
‫تنی هستند و خواهر پدری را حجب‬
‫خواهران همراه‬ ‫جهت عمو بودن تقدم دارد‪.‬‬
‫میکند‪.‬‬
‫برادران تقدم دارند و‬
‫برادران پدری را‬
‫همراه خواهران پدری‬
‫حجب میکند‪.‬‬
‫جدول ‪121‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪135‬‬

‫بخش سوم‬
‫دلیل ارث عصبهها‬
‫گفتیم که عصبه ها یا بالنفس هستند یا بالغیر و یا مککع الغیککر و‬
‫برای هر کدام از کتاب و سنت دلیل وجود دارد‪:‬‬
‫نخست‪ :‬دلیل ارث عصبه بالنفس‪:‬‬
‫از جملککه دلیلککی کککه در مککورد عصککبه بککالنفس میتککوان بککه آن‬
‫اشاره کرد عبارتند از‪:‬‬
‫‪ -1‬آنچه که بخاری و مسلم با اسناد خود از ابن عباس )رضی‬
‫الله عنه( روایت کردهاند که پیککامبر )ص( فرمککود‪» :‬سککهام را‬
‫به صاحبان آن بدهید و آنچه که باقی میماند بککرای نزدیکککترین‬
‫‪1‬‬
‫فرد مذکر است«‪.‬‬
‫این حدیث دللت بر ایککن امککر دارد کککه آغککاز ارث از صککاحبان‬
‫سهم معین میباشد اگر وجود داشته باشند و باقیمانککده آن بککه‬
‫نزدیکککترین فککرد مککذکر میرسککد و نزدیکککترین افککراد مککذکر در‬
‫میان پسران و برادران پسران هستند و اگر برادر تنی و عمو‬
‫وجود داشته باشد‪ ،‬برادر تنی نزدیکتر اسککت و حککدیث شککامل‬
‫تمامی عصبه های بالنفس میشککود خککواه از جهککت پسککری یککا‬
‫پدری یا برادری و یا عمویی‪.‬‬
‫‪ -2‬خداوند متعال میفرمایککد‪    :‬‬
‫‪            ‬‬
‫‪)     ‬نساء‪.(11/‬‬
‫‪1‬‬
‫میگیککرد و‬ ‫‪6‬‬
‫فرزنککد‬ ‫آیه بیان می کند که پدر و مادر با وجککود‬
‫‪1‬‬
‫اگر فرزند وجود نداشته باشد مادر ‪ 3‬میگیرد و پککدر باقیمانککده‬
‫آن را به عصبه بودن میگیکرد‪ .‬و از اینجکا میفهمیکم ککه عصککبه‬
‫فرزند نزدیکتر از عصبه پدر است و پسر یا پسر پسر و پککاینتر‬
‫باقیمانده ارث را به عصبه بودن میگیرد‪ ،‬پککس ایککن دللککت بککر‬
‫تقدم او و اینکه میتواند بعد از صاحبان سهام باقیمانده اموال‬
‫را بگیرد‪ ،‬میکند و این معنای عصبه بالنفس است‪.‬‬
‫‪ -3‬خداوند متعال میفرماید‪     :‬‬
‫‪         ‬‬

‫‪ -1‬به روایت بخاری و مسلم که قبل ا تخریج آن را ذکر کردیم‪.‬‬


‫‪136‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪            ‬‬
‫)نساء‪.(176/‬‬
‫‪1‬‬
‫میگیکرد‪ ،‬وقکتی کککه‬ ‫باشد‬ ‫آیه دللت میکند که خواهر اگر تنها‬
‫‪2‬‬
‫متوفی کلله باشد و فرزنککد والککدین نداشککته باشککد‪.‬پککس بیککان‬
‫میکند که برادر‪ ،‬اگر خواهرش بمیرد‪ ،‬تمام ترکه را مککی گیککرد‬
‫و میفرماید‪         :‬و این‬
‫وقتی است که صاحبان سهام وجود نداشته باشند‪.‬‬
‫‪ -4‬در مورد شأن نککزول ایککن آیککه روایککت شککده اسککت کککه زن‬
‫سعد بن ربیع با دخترانش نزد رسول الله )ص( آمککد و گفککت‪:‬‬
‫ای رسول خدا )ص(‪ ،‬این دو دختر سعد هسککتند کککه پدرشککان‬
‫در جنگ احککد بککه همککراه شککما شککهید شککد و عمویشککان تمککام‬
‫اموال او را برداشته و چیزی برای آنها باقی نگذاشککته اسککت‬
‫و اینها جز با آن امککوال نمیتواننککد ازدواج کننککد‪ .‬پککس آیککه ارث‬
‫نازل شد و رسول اللککه )ص( بککه دنبککال عمویشککان فرسککتاد و‬
‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬
‫مال را به دخکتران بکده و ‪ 8‬را بکه مادرش ان بکده و‬ ‫‪3‬‬
‫گفت‪:‬‬
‫باقیمانده آن را برای خود بردار‪.‬‬
‫‪1‬‬

‫این دلیل ارث عصبه بککالنفس بککود خککواه از جهککت پسککری یککا‬
‫پدری یا برادری و یا عمویی‪.‬‬
‫دوم‪ :‬دلیل ارث عصبه بالغیر‪:‬‬
‫‪ -1‬خداوند متعال میفرمایککد‪     :‬‬
‫‪)     ‬نساء‪(11/‬‬
‫این آیه دللت میکند که وقتی فرزندان مککذکرو مککونث بککا هککم‬
‫وجود داشتند مثل پسر همراه دختر یا پسر پسر همراه دخککتر‬
‫پسر‪ ،‬وقتی کککه تنهککا باشککند‪ ،‬تمککام ترکککه را بککه ارث میبرنککد و‬
‫مذکر دو برابر مونث میگیرد‪.‬‬
‫‪ -2‬خداونککد متعککال میفرمایککد‪    :‬‬
‫‪)      ‬نساء‪.(176/‬‬
‫این آیه عصبههای بالغیر را در میان برادران و خواهران تنی یا‬
‫برادران و خواهران پدری در بر میگیرد‪.‬‬
‫سوم‪ :‬دلیل ارث عصبه مع الغیر‪:‬‬
‫بارزترین دلیل در ایکن مکورد روایککتی اسککت کککه بخکاری آورده‬
‫است که عبدالله بن مسککعود در مککورد دخککتر و دخککتر پسککر و‬
‫‪ -‬تخریج آن در صفحات قبل بیان شد ولی لفظ حدیث در اینجا از ابوعیسی ترمذی است‪.‬‬ ‫‪1‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪137‬‬

‫خواهر به حکم رسککول اللککه )ص( حکککم کککرده اسککت و بککرای‬


‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫تکملة الثلثین و باقیمانده را بککه خککواهر‬ ‫‪6‬‬
‫پسر‬ ‫دختر و دختر‬
‫‪2‬‬
‫داده است‪ .‬و عصبه معنایی جز این ندارد‪.‬‬
‫‪138‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫بخش چهارم‬
‫ترجیح میان عصبهها وقتی که چند نفر‬
‫باشند‬
‫وقتی که در میان وارثان تنها یک عصککبه وجککود داشککته باشککد‪،‬‬
‫بعد از گرفتن سهم صاحبان سککهام معیککن‪ ،‬باقیمانککده ترکککه را‬
‫می گیرد‪ ،‬اما اگر بیشتر از یک نفر عصبه وجکود داشکته باش د‬
‫مثل پسر‪ ،‬پدر‪ ،‬برادر و عمو یا مثککل پسککر‪ ،‬پسککر پسککر و مثککل‬
‫پدر و پدر پدر و مثل برادر تنککی و بککرادر پککدری و خککواهر تنککی‬
‫همراه دختر و برادر پدری و کسی که بیشتر به شخص مککرده‬
‫نزدیک باشد‪ ،‬در این صککورت وجککود ترتیککب و ترجیککح در میککان‬
‫اینها لزم است و این ترتیب به صورت اجمالی به ایککن شکککل‬
‫است که ه ر ککس قرابکت بیشکتری بکا شکخص مکرده داشکته‬
‫باشد‪ ،‬او وارث است و مقدم است پس پدر بککر بککرادر مقککدم‬
‫است و برادر تنی بر برادر پدری و پسر بر پسر پسککر و پسککر‬
‫عموی تنی بر پسر عموی پدری مقدم است‪.‬‬
‫معیارهای ترجیح میان عصبهها عبارتند از‪:‬‬
‫‪ -1‬ترجیح با جهت‪ :‬جهککت همککان جهککت قرابککت و نزدیکککی‬
‫اسککت و آن چهککار جهککت میباشککد )پسککری‪ ،‬پککدری‪ ،‬بککرادری و‬
‫عمویی( پککس جهککت پسککری بککر پککدری و پککدری بککر بککرادری و‬
‫برادری بر عمویی مقدم است‪.‬‬
‫)‪(1‬‬
‫وارثا‬
‫ملحظات‬ ‫پسر‬ ‫زن‬ ‫پدر‬
‫ن‬
‫پدر به عصبه بودن ارث نمیگیرد‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫ق‪ .‬ع‬
‫‪1‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪6‬‬ ‫م‬
‫میگیرد و پسر باقیمانده‬ ‫بلکه‬
‫‪6‬‬ ‫نزدیکتر‬ ‫وجود‬
‫وجود فرع‬ ‫سب‬
‫را به عصبه بودن میگیرد زیرا او‬ ‫است و‬ ‫فرع‬
‫وارث مذکر‬ ‫ب‬
‫با جهت پسری مقدم است‪.‬‬ ‫عصبه است‬ ‫وارث‬
‫جدول ‪122‬‬
‫)‪(2‬‬
‫وارثا‬
‫ملحظات‬ ‫برادر تنی‬ ‫شوهر‬ ‫پدر‬
‫ن‬
‫جهت پدر بر جهت‬ ‫محجوب‬ ‫‪1‬‬ ‫ق‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫برادری مقدم است‬ ‫‪2‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪139‬‬

‫پس پدر باقیمانده را به‬


‫عصبه بودن میگیرد و‬ ‫عدم وجود‬ ‫عدم وجود‬
‫به وسیله پدر‬ ‫سبب‬
‫برادر تنی به وسیله پدر‬ ‫فرع وارث‬ ‫فرع وارث‬
‫حجب میشود‪.‬‬
‫جدول ‪123‬‬
‫)‪(3‬‬
‫ملحظات‬ ‫عمو تنی‬ ‫برادر تنی‬ ‫زن‬ ‫وارثان‬
‫‪1‬‬
‫م‬ ‫ق‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫جهت برادری بر‬ ‫‪4‬‬
‫جهت عمویی‬ ‫محجوب به‬
‫نزدیکترین‬ ‫عدم وجود‬
‫مقدم است‪.‬‬ ‫وسیله برادر‬ ‫سبب‬
‫عصبه است‬ ‫فرع وارث‬
‫تنی‬
‫جدول ‪124‬‬
‫)‪(4‬‬
‫خواهر‬ ‫برادر‬ ‫وارثا‬
‫ملحظات‬ ‫شوهر‬
‫تنی‬ ‫تنی‬ ‫ن‬
‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫برادر تنی خواهرش را حجب‬ ‫ق‪ .‬ع‬
‫‪2‬‬ ‫م‬
‫نمیکند چون در یک درجه‬
‫هستند بلکه او را عصبه میکند‬ ‫مذکر دو برابر‬ ‫عدم وجود‬ ‫سب‬
‫مونث میگیرد‬ ‫فرع وارث‬ ‫ب‬
‫جدول ‪125‬‬
‫)‪ (2‬ترجیح با درجه‪:‬‬
‫معنای درجه این است که جهت قرابت یکی است مثککل پسککر‬
‫و پسر پسر یا پسر پسر برادر تنی و برادرزاده تنککی و عمککو و‬
‫پسر عمو و پسککر پسککر عمککو‪ ،‬در تمککام ایککن حککالت اولککی بککر‬
‫دومی مقدم است‪.‬‬
‫)‪(1‬‬
‫پسر پسر‬ ‫پسر‬ ‫وارثا‬
‫ملحظات‬ ‫پسر‬ ‫زن‬
‫پسر‬ ‫پسر‬ ‫ن‬
‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫پسر بر پسر پسر و پسر‬ ‫م‬ ‫م‬ ‫ق‪ .‬ع‬
‫‪8‬‬ ‫م‬
‫پسر پسر مقدم است چون‬
‫وجو‬
‫درجه فامیلی او نزدیکتر‬ ‫محجوب‬ ‫محجوب‬ ‫نزدیکتر‬
‫د‬
‫است در حالی که از جهت‬ ‫به وسیله‬ ‫به‬ ‫ین‬ ‫سب‬
‫فرع‬
‫قرابت که پسری باشد‬ ‫پسر و‬ ‫وسیله‬ ‫عصبه‬ ‫ب‬
‫وار‬
‫یکسان هستند‬ ‫پسر پسر‬ ‫پسر‬ ‫است‬
‫ث‬
‫جدول ‪126‬‬
‫)‪(2‬‬
‫وارثا‬
‫ملحظات‬ ‫پدر پدر‬ ‫پدر‬ ‫شوهر‬
‫ن‬
‫‪140‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪1‬‬
‫پدر و جد از جهت قرابت یکسان‬ ‫م‬ ‫ق‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫هستند که همان جهت پدری‬ ‫‪2‬‬
‫است ولی پدر به پسر نزدیکتر‬ ‫عدم‬
‫محجوب‬ ‫نزدیکتری‬
‫است پس مقدم است و جد‬ ‫وجود‬
‫به وسیله‬ ‫ن عصبه‬ ‫سبب‬
‫حجب میشود‪.‬‬ ‫فرع‬
‫پدر‬ ‫است‬
‫وارث‬
‫جدول ‪127‬‬
‫)‪(3‬‬
‫برادر‬
‫ملحظات‬ ‫برادرزاده پدری‬ ‫زن‬ ‫وارثان‬
‫پدری‬
‫‪1‬‬
‫برادر پدری و برادرزاده پدری در جهت‬ ‫م‬ ‫ق‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫قرابت مساوی هستند که همان جهت‬ ‫‪4‬‬
‫برادری است ولی برادر پدری از‬ ‫عدم‬
‫نزدیکترین‬
‫برادرزاده پدری نزدیکتر است پس‬ ‫به وسیله برادر‬ ‫وجود‬
‫عصبه‬ ‫سبب‬
‫مقدم است و او را حجب میکند‬ ‫پدری‬ ‫فرع‬
‫است‬
‫وارث‬
‫جدول ‪128‬‬
‫)‪(4‬‬
‫پسر عموی‬ ‫عموی‬ ‫وارثا‬
‫ملحظات‬ ‫شوهر‬
‫تنی‬ ‫تنی‬ ‫ن‬
‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫جهت قرابت که جهت عمویی‬ ‫م‬ ‫ق‪ .‬ع‬
‫‪2‬‬ ‫م‬
‫است یکسان میباشد اما درجه‬
‫عموی تنی از درجه پسر عموی‬ ‫عدم‬
‫نزدیکتری‬
‫تنی نزدیکتر است و او را حجب‬ ‫به وسیله‬ ‫وجود‬ ‫سب‬
‫ن عصبه‬
‫میکند‬ ‫عموی تنی‬ ‫فرع‬ ‫ب‬
‫است‬
‫وارث‬
‫جدول ‪129‬‬
‫ترجیح به شدت و قوت قرابت‪:‬‬
‫وقتی که بعضککی از وارثککان از جهککت قرابکت و درجککه یکسکان‬
‫باشند ‪ ،‬ترجیح با قوت این قرابت است؛ پککس بککرادر تنککی بککر‬
‫برادر پدری و عموی تنی بر عموی پدری و پسککر عمککوی تنککی‬
‫بر پسر عموی پدری مقدم هستند‪.‬‬
‫‪ 3‬برادر‬ ‫‪ 2‬برادر‬ ‫وارثا‬
‫ملحظات‬ ‫زن‬ ‫مادر‬
‫پدری‬ ‫تنی‬ ‫ن‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫برادران تنی مقدم‬ ‫م‬ ‫ق‪ .‬ع‬
‫‪4‬‬ ‫‪6‬‬ ‫م‬
‫هستند زیرا از لحاظ‬
‫عدم‬ ‫وجود‬
‫قرابت قوت بیشتری‬ ‫به وسیله‬ ‫نزدیکتری‬
‫وجود‬ ‫بیشتر‬ ‫سب‬
‫دارند هر چند که از درجه‬ ‫دو برادر‬ ‫ن عصبه‬
‫فرع‬ ‫از یک‬ ‫ب‬
‫و جهت یکسان هستند‬ ‫تنی‬ ‫هستند‬
‫وارث‬ ‫برادر‬
‫جدول ‪130‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪141‬‬

‫‪ 2‬عموی‬ ‫وارثا‬
‫ملحظات‬ ‫عموی تنی‬ ‫شوهر‬ ‫مادر‬
‫پدری‬ ‫ن‬
‫عموی تنی بر‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫م‬ ‫ق‪ .‬ع‬
‫عموی پدری مقدم‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫م‬
‫است زیرا از لحاظ‬ ‫نه فرع‬
‫قرابت قوت‬ ‫عدم‬
‫محجوب به‬ ‫نزدیکترین‬ ‫وارث‬
‫بیشتری دارد هر‬ ‫وجود‬ ‫سب‬
‫وسیله‬ ‫عصبه‬ ‫وجود‬
‫چند که در درجه و‬ ‫فرع‬ ‫ب‬
‫عموی تنی‬ ‫است‬ ‫دارد و نه‬
‫جهت یکسان باشد‪.‬‬ ‫وارث‬
‫برادر‬
‫جدول ‪131‬‬
‫صاحب متن الرحبیة میگوید‪:‬‬
‫افراد دور همراه نزدیک ارث نمیگیرنککد و سککهمی ندارنککد و در‬
‫میان برادر و عموی مادری و پدر‪ ،‬پدر از همه نزدیکتر است‪.‬‬
‫نکته‪ :‬گاهی شخص از چند جهت بککا مککرده ارتبککاط و نسککبیت‬
‫دارد مثل کسی که هم شوهر است و هم پسر عمو‪ ،‬اگر تنهککا‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫دیگککر را بککه‬ ‫و‬ ‫میگیرد چککون فکرع وارث وجککود نکدارد‬ ‫باشد‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫عصبه بودن میگیرد که از جهت عمویی است‪.‬‬
‫مسائل‪:‬‬
‫)‪(1‬‬
‫برادر‬ ‫پسر‬ ‫وارثا‬
‫ملحظات‬ ‫عموی تنی‬ ‫شوهر‬
‫پدری‬ ‫پسر‬ ‫ن‬
‫در اینجا جهت‬ ‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫م‬ ‫م‬ ‫ق‪ .‬ع‬
‫مقدم است که‬ ‫‪4‬‬ ‫م‬
‫جهت پسری بر‬ ‫محجوب به‬
‫محجوب‬ ‫نزدیکتری‬
‫برادری و‬ ‫وسیله پسر‬ ‫وجود فرع‬ ‫سب‬
‫به وسیله‬ ‫ن عصبه‬
‫عمویی مقدم‬ ‫پسر و برادر‬ ‫وارث‬ ‫ب‬
‫پسر پسر‬ ‫است‬
‫است‬ ‫پدری‬
‫جدول ‪132‬‬
‫)‪(2‬‬
‫شوهر و‬ ‫وارثا‬
‫ملحظات‬ ‫برادر پدری‬ ‫مادر‬
‫پسر عمو‬ ‫ن‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫در اینجا شوهر مثل‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬
‫صاحب سهم ارث‬ ‫عدم وجود‬
‫میبرد و سهم او در‬ ‫فرع وارث و‬
‫عصبه بودن ساقط‬ ‫زیرا نزدیکترین‬ ‫عدم وجود‬
‫عدم وجود‬ ‫سبب‬
‫میشود‬ ‫عصبه است‬ ‫فرع وارث‬
‫بیشتر از یک‬
‫برادر‬
‫جدول ‪133‬‬
‫‪142‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫)‪(3‬‬
‫عموی‬ ‫وارثا‬
‫ملحظات‬ ‫عمه پدری‬ ‫خواهر تنی‬ ‫زن‬
‫پدری‬ ‫ن‬
‫عمو‪ ،‬عمه را عصبه‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫م‬ ‫ق‪ .‬ع‬
‫نمیکند چون شرط عصبه‬ ‫‪2‬‬ ‫‪4‬‬ ‫م‬
‫بالغیر این است که مونث‬ ‫عدم‬
‫‪2 1‬‬ ‫ارث نمیبرد‬ ‫چون‬ ‫وجو‬
‫صاحب سهم یا‬ ‫نزدیکترین‬
‫‪3 2‬‬ ‫چون جزو‬ ‫تنهاست و‬ ‫د‬ ‫سب‬
‫عصبه‬
‫ذوی الرحام‬ ‫معصب‬ ‫فرع‬ ‫ب‬
‫باشد و این امر در عمه‬ ‫است‬
‫است‬ ‫ندارد‬ ‫وار‬
‫وجود ندارد‬
‫ث‬
‫جدول ‪134‬‬
‫)‪(4‬‬
‫وارثا‬
‫ملحظات‬ ‫برادر پدری‬ ‫خواهر تنی‬ ‫دختر‬
‫ن‬
‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫م‬ ‫ق‪ .‬ع‬
‫خواهر تنی توسط دختر عصبه‬ ‫‪2‬‬ ‫م‬
‫مع الغیر است و بعد از عصبه‬ ‫چون‬ ‫چون‬
‫بودن مثل برادر تنی قدرت‬ ‫چون عصبه مع‬ ‫همراه‬ ‫تنهاست‬
‫دارد و برادر پدری را حجب‬ ‫سب‬
‫الغیر مثل برادر‬ ‫دختر‬ ‫و‬
‫میکند‬ ‫ب‬
‫تنی قدرت دارد‬ ‫عصبه مع‬ ‫معصب‬
‫الغیر است‬ ‫ندارد‬
‫جدول ‪135‬‬
‫)‪(5‬‬
‫برادر‬ ‫پسر عموی‬ ‫وارثا‬
‫ملحظات‬ ‫پدر پدر‬ ‫مادر‬
‫مادری‬ ‫تنی‬ ‫ن‬
‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫م‬ ‫م‬ ‫ق‪ .‬ع‬
‫‪3‬‬ ‫م‬
‫چون جهت پدری‬ ‫عدم وجود‬
‫مقدم بر جهت‬ ‫چون‬ ‫فرع وارث و‬
‫عمویی است‬ ‫محجوب به‬ ‫محجوب به‬ ‫سب‬
‫نزدیکتر‬ ‫عدم وجود‬
‫وسیله جد‬ ‫وسیله جد‬ ‫ب‬
‫است‬ ‫بیشتر از یک‬
‫برادر‬
‫جدول ‪136‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪143‬‬

‫تمرینات فصل سوم‬


‫دوزادهم‪ :‬از مجموعه دوم گزینــه مناســب بــا گزینــه‬
‫اول را انتخاب کنید‪:‬‬
‫مجمککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککوعه اول‬
‫مجموعه دوم‬
‫الککف‪-‬‬ ‫‪ -1‬عصبه همان‬
‫درجه قرابت‬
‫ب‪-‬‬ ‫‪ -2‬عصبه مع الغیککر همککان‬
‫جهت قرابت‬
‫ج‪-‬‬ ‫‪ - 3‬عصکککبه بکککالغیر همکککان‬
‫هرکسی که سهم نامعین داشته باشد‬
‫د‪-‬‬ ‫‪ -4‬ترجیح میان پسر و پسر پسر بککه وسککیله‬
‫قوت قرابت‬
‫هک‪-‬‬ ‫‪ -5‬ترجیح میان جهت پسری و برادری به وسیله‬
‫هر مونث صاحب سهم معینی که نیاز به مونث دیگری داشته باشد که‬
‫‪1‬‬
‫سهمش باشد وقتی که تنها باشد‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫هککر‬ ‫‪ -6‬ترجیح میان عموی تنی و عموی پککدری بککه وسککیله و‪-‬‬
‫مونثی که نیاز به یک عصبه بالنفس داشته باشد‪.‬‬
‫هکککر‬ ‫ز‪-‬‬ ‫‪ -7‬فککرع وارث همککان‬
‫کسی که به طور مستقیم یا غیر مستقیم مرده اسم او را حمل می کند‪.‬‬
‫حا‪ -‬هککر کککس‬ ‫‪ -8‬اصل وارث همان‬
‫که به طور مستقیم یا غیر مستقیم اسم مرده بر او حمل شود‪.‬‬
‫ســیزدهم‪ :‬در مقابــل جملت زیــر علمــت صــحیح √و‬
‫غلط× بگذارید‪:‬‬
‫‪ -1‬دختران پسککر همککراه پسککر پسککر عصککبه بککالنفس هسککتند‪.‬‬
‫)(‬
‫‪ -2‬جهت برادری همان برادران تنی و پککدری و پککاینتر هسککتند‪.‬‬
‫)(‬
‫‪ - 3‬عصبه بککالنفس بککه تنهککایی تمککام ترکککه یککا باقیمانککده آن را‬
‫)(‬ ‫میگیرد‪.‬‬
‫‪ -4‬خواهر تنی همراه دختر برادر پدری را حجب نمیکنکد چککون‬
‫او خودش عصبه است) (‬
‫‪ -5‬قرابت چهار جهت است‪ :‬پسری‪ ،‬پدری‪ ،‬بککرادری‪ ،‬عمککویی‪.‬‬
‫)(‬
‫‪144‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪ -6‬برادر تنی بر بککرادر پککدری بککه سککبب درجککه قرابککت مقککدم‬


‫)(‬ ‫است‪.‬‬
‫‪ - 7‬عصکککبه سکککببی بکککه سکککبب قرابکککت اسکککت نکککه ازدواج‪.‬‬
‫)(‬
‫‪ -8‬ترجیح میان عصبهها به جهت قرابت است سککپس درجککه و‬
‫)(‬ ‫بعد قوت آنهاست‪.‬‬
‫چهاردهم‪ :‬برای جملت زیر علت بیاورید‪:‬‬
‫‪ -1‬عمو همراه عمه عصبه بالغیر نیست‪.‬‬
‫‪ - 2‬خواهر تنی همراه دختر‪ ،‬خککواهر پککدری یککا بککرادر پککدری یککا‬
‫پسرش را حجب میکند‪.‬‬
‫‪ -3‬وقتی که شوهر وجود داشته باشد و پسر عمو نیز باشککد و‬
‫برادر پدری همراه او باشد‪ ،‬زوج فقط به فرض ارث میبرد‪.‬‬
‫‪ -4‬پسر پسر با وجود پسر ارث نمیبرد‪.‬‬
‫‪ -5‬برادران با وجود پدر ارث نمیبرند در حالی کککه همککراه جککد‬
‫ارث میبرند‪.‬‬
‫پانزدهم‪ :‬مسائل‪:‬‬
‫‪ -1‬زنی میمیرد و افراد زیر از او بجای میماننککد‪ :‬شککوهری کککه‬
‫پسر عموی او نیز هست‪ ،‬مادر‪ ،‬دختر و پسر دایی‪.‬‬
‫‪ - 2‬مردی میمیرد و افراد زیر از او بجکای میماننکد‪ :‬دو دخکتر و‬
‫دختر پسر و پسر پسر پسر و ‪ 3‬برادر مادری‪.‬‬
‫‪ -3‬زنی میمیرد و افراد زیر از او بجکای میماننککد‪ :‬شککوهر‪ ،‬پکدر‬
‫پدر‪ ،‬پسر برادر تنی‪ ،‬خواهر مادری‪.‬‬
‫‪ -4‬مردی میمیرد و افراد زیر از او بجای میمانند‪ :‬مادر‪ ،‬پسککر‪،‬‬
‫پدر پدر‪ ،‬عموی تنی‪ ،‬پسر عموی پدری‪ ،‬برادران پدری‪.‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪145‬‬

‫فصل چهارم‬
‫حجب‬
‫شامل بخشهای زیر میباشد‪.‬‬
‫بخش اول‪ :‬حجب در لغت و اصطلحا‬
‫بخش دوم‪ :‬انواع حجب‬
‫بخش سوم‪ :‬مسائلی در مورد حجب‪.‬‬
‫سؤالت فصل چهارم‪.‬‬
‫‪146‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫بخش اول‬
‫حجب در لغت و در اصطلحا‬
‫حجب در لغت به معنای منع میباشد‪ .‬خداوند متعال میفرماید‪:‬‬
‫‪)         ‬مطففین‪/‬‬
‫‪ (15‬محجوبون به معنای ممنوعون است یعنی کسانی که منع‬
‫شدهاند‪.‬‬
‫اما حجب در اصطلحا عبارت است از‪ :‬منع شخص از ارث که‬
‫سبب ارث را دارد اما وجود شخص دیگری مککانع ارث گرفتککن‬
‫او میشود‪.‬‬
‫شخص که سبب ارث گرفتن را دارد ممکن اسککت ایککن سککبب‬
‫قرابت باشد مثل پسران‪ ،‬پدران‪ ،‬برادران و عموها یا به سبب‬
‫ازدواج باشد مثل زن و شوهر یا به سبب ولء باشد که همککان‬
‫معتق و سکید اسکت و ایکن شکخص زمککانی ارث مکی بکرد ککه‬
‫شخص دیگری وجود نداشته باشد‪.‬‬
‫در اینجا میان کسککی کککه اهلیککت و شایسککتگی ارث گرفتککن را‬
‫دارد اما وجود دیگری مانع ارث او شده است با کسککی کککه از‬
‫ارث گرفتن محروم است‪ ،‬تفاوت وجود دارد‪ .‬پککس محجککوب‬
‫کسککی اسککت کککه بککه علککت وجککود دیگککری ارث نمیبرد‪ .‬پککس‬
‫محروم کسی است که مانعی از موانککع ارث او میشککود مثککل‬
‫پسر مرتد با شوهر قاتل و سایر موانع ارث که صاحب حق را‬
‫از گرفتن آن محروم میکند و این فرد در میککان وارثککان گککویی‬
‫وجود ندارد‪.‬‬
‫اما شخص محجوب به علت یک عامل خارجی که وجککود فککرد‬
‫شایستهتر دیگکری بکرای ارث اسکت‪ ،‬از ارث محککروم میشکود‬
‫مث ل ا پدر‪ ،‬برادران تنی یا پدری را از ارث محککروم میکنککد ولککی‬
‫این برادران تنی هر چند کککه محجککوب هسککتند ولککی بککر مککادر‬
‫تأثیر میگذارند و او را حجب نقصان میکننککد یعنککی سککهم او را‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫کاهش میدهند‪.‬‬ ‫‪6‬‬
‫به‬ ‫‪3‬‬
‫از‬
‫این امر را با دو مثال زیر توضیح میدهیم‪:‬‬
‫‪2‬برادر تنی‬ ‫مادر‬ ‫پدر‬ ‫وارثان‬
‫‪1‬‬
‫محجوب‬ ‫ق‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫‪6‬‬
‫عدم وجود فرع‬
‫وجود پدر‬ ‫وجود ‪2‬برادر‬ ‫سبب‬
‫وارث‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪147‬‬

‫جدول ‪137‬‬
‫‪2‬برادر تنی قاتل‬ ‫مادر‬ ‫پدر‬ ‫وارثان‬
‫‪1‬‬
‫محروم چون قاتلند‬ ‫ق‪ .‬ع‬
‫‪3‬‬
‫جدول ‪138‬‬
‫در این دو مثال فرق حجب و حرمان )محروم شککدن( روشککن‬
‫میشود‪:‬‬
‫مث ل ا پدر برادران تنی را در مثال اول حجب میکنککد؛ زیککرا آنهککا‬
‫فرزندان او هستند و از طریق او با شخص مرده نسککبت پیککدا‬
‫‪1‬‬
‫به‬ ‫‪3‬‬
‫میکنند ولی هر چند که محجوب هستند سهم مادر را از‬
‫‪1‬‬
‫کاهش میدهند‪ .‬در حککالی کککه در مثککال دوم مککادر را حجککب‬
‫‪6‬‬
‫نمیکند‪ .‬زیرا آنها به وسیله پدر محجوب نیستند بلکه به وسیله‬
‫قتلی که مرتکب شدهاند‪ ،‬محروم و کالعککدم هسککتند و در ایککن‬
‫مسأله فقط پدر و مادر ارث میبرند‪.‬‬
‫این فرق اساسی میان حجب و حرمان است پککس حجککب بککه‬
‫علککت سککبب خککارجی کککه همککان وجککود شککخص لیقککتر اسککت‬
‫میباشد اما حرمان به یکی از موانع ارث بر میگردد‪.‬‬
‫‪148‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫بخش دوم‬
‫انواع حجب‬
‫حجب دو نوع است‪:‬‬
‫نخست‪ :‬حجب حرمان‪ :‬حجککبی اسککت کککه شککخص دیگککری‬
‫وجود داشته باشد که او را به طور کامل از ارث محروم مککی‬
‫کند‪ .‬و اگر او نبود به یکی از طرق ارث‪ ،‬صاحب سهم میشککد‪،‬‬
‫مثالهای زیر آن را بیشتر توضیح میدهد‪.‬‬
‫وارثا‬
‫برادر تنی‬ ‫پسر‬ ‫شوهر‬
‫ن‬
‫‪1‬‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫‪4‬‬
‫محجوب‬
‫چون عصبه نزدیکتر‬ ‫وجود فرع‬
‫سبب‬
‫است‬ ‫وارث‬
‫جدول ‪139‬‬
‫برادر تنی‬ ‫شوهر‬ ‫وارثان‬
‫‪1‬‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫‪2‬‬
‫چون او عصبه نزدیکتر‬ ‫عدم وجود فرع‬
‫سبب‬
‫است‬ ‫وارث‬
‫جدول ‪140‬‬
‫ملحظه میشود که در مثال اول وجود پسککر بککاعث شککده کککه‬
‫بر ادر تنی از ارث به طور کامل محروم شود چون آنها وارثان‬
‫به عصبه هستند ولی پسر نزدیکککترین فککرد مککذکر بککه شککخص‬
‫مرده است که باقیمانده را بککه تنهککایی میگیککرد ولککی در مثککال‬
‫دوم مشاهده میکنیم که پسر وجود ندارد و نزدیکککترین عصککبه‬
‫برادر تنی است که باقیمانده آن را به عصبه بودن میگیرد‪.‬‬
‫دوم‪ :‬حجب نقصان‪ :‬این است کککه شخصککی وجککود داشککته‬
‫باشد که دیگری را به طور جزئککی از ارث محککروم کنککد یعنککی‬
‫سهم او را از مقدار زیاد بککه مقککدار کککم میرسککاند‪ .‬همچنککانکه‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫به ‪ 8‬میرسانند یا فرع وارث سهم‬ ‫‪4‬‬
‫فرزندان سهم زن را از‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫کاهش میدهند‪.‬‬ ‫‪6‬‬
‫به‬ ‫‪3‬‬
‫از‬ ‫مادر را‬
‫وقتی که بککه دو مسککأله در جککدول نگککاه کینککم میبینیم کککه در‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫شککده‬ ‫‪4‬‬
‫از ‪ 2‬بککه‬ ‫مسأله اول وجود پسر بککاعث حجککب شککوهر‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪149‬‬

‫‪1‬‬
‫ترکککه را میگیککرد‬ ‫شککوهر‬ ‫است و به این دلیککل در مثککال دوم‬
‫‪2‬‬
‫چون فرع وارث مذکر یا مونث وجود ندارد‪.‬‬
‫حجب نقصان فقط در صاحبان فککروض )سککهام معیککن( وجککود‬
‫دارد و شامل فقط پنج دسته میشود‪ :‬شوهر‪ ،‬زن‪ ،‬مادر‪ ،‬دختر‬
‫پسر‪ ،‬خواهر پدری‪.‬‬
‫در شکل زیر این امر را به طور واضحتر بیان میکنیم‪:‬‬
‫‪150‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫حجب‬
‫حجب نقصان‬ ‫حجب حرمان‬
‫فقککککط پنککککج صککککنف از‬ ‫کسانی که به طور کامل حجب میشوند‬
‫صاحبان فروض هستند‪.‬‬
‫‪ -1‬شکککوهر‪ ،‬فکککرع وارث‬ ‫عصبهها )نه دسته هستند(‬ ‫کسانی که به طور کامککل حجککب‬
‫‪ -1‬پسککری‪ ،‬همیشککه نزدیکککتر‬ ‫میشوند‬
‫‪1‬‬ ‫دورتر را حجب میکند‪.‬‬ ‫صککاحبان فککروض )شککش دسککته‬
‫بککککه‬ ‫سککککهم او را از‬
‫‪2‬‬ ‫‪ -2‬بککرادر تنککی توسککط پککدر و‬ ‫هستند(‬
‫‪1‬‬ ‫فککککرع وارث مککککذکر حجککککب‬ ‫‪ -1‬جد توسط پدر حجب میشککود‬
‫میرساند‪.‬‬ ‫میشود‪.‬‬ ‫و جد نزدیک جد دورتککر را حجککب‬
‫‪4‬‬
‫‪ -3‬برادر پدری توسککط پککدر و‬ ‫میکند‪.‬‬
‫‪ -2‬زن‪ ،‬فرع وارث سهم‬
‫فککرع وارث مککذکر و خککواهر‬ ‫‪ -2‬جکککده )مکککادر پکککدر و مکککادر‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫تنی وقتی که عصبه مع الغیککر‬ ‫مادر(توسط مادر حجککب میشککود‬
‫بککککککککککه‬ ‫او را از‬
‫‪8‬‬ ‫‪4‬‬ ‫باشد حجب میشود‪.‬‬ ‫و پدر جده پدری را حجب میکنککد‬
‫میرساند‪.‬‬ ‫‪ -4‬برادرزاده تنی توسط پدر‪،‬‬ ‫و پدر پککدر جککده دورتککر را حجکب‬
‫‪ -3‬دخکککتر پسکککر‪ ،‬دخکککتر‬ ‫جد‪ ،‬فرع وارث مذکر و بککرادر‬ ‫میکند مثل )مادر پدر پدر( و جده‬
‫‪1‬‬ ‫پدری حجب میشود‪.‬‬ ‫نزدیکککتر‪ ،‬جککده دورتککر را حجککب‬
‫اصککلی سککهم او را از‬ ‫‪ -5‬بککرادرزاده پککدری توسککط‬ ‫میکند‪.‬‬
‫‪2‬‬ ‫پدر‪ ،‬جد‪ ،‬فککرع وارث مککذکر و‬ ‫‪ -3‬دختر پسر توسککط پسککر و دو‬
‫‪1‬‬ ‫برادر پدری تنککی و بککرادرزاده‬ ‫دختر اصلی حجب میشود وقککتی‬
‫میرساند‪.‬‬ ‫به‬
‫‪6‬‬ ‫تنی حجب میشود‪.‬‬ ‫که دختران پسر در درجه خود یککا‬
‫‪ -4‬مککادر‪ ،‬فککرع وارث یککا‬ ‫‪ -6‬عمککککوی تنککککی توسککککط‬ ‫درجه پککاینتر باشککد و بککه آن نیککاز‬
‫بیشتر از یک برادر سککهم‬ ‫برادرزاده و کسککانی کککه او را‬ ‫داشته باشند‪.‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫حجب میکنند‪ ،‬حجب میشود‪.‬‬ ‫‪ -4‬خواهران تنی به وسککیله فککرع‬
‫بککککککککککه‬ ‫او را از‬ ‫‪ -7‬عمککککوی پککککدری توسککککط‬ ‫وارث مککذکر و پککدر حجککب مککی‬
‫‪6‬‬ ‫‪3‬‬
‫میرساند‪.‬‬ ‫عموی تنی و کسانی که او را‬ ‫شوند‪.‬‬
‫‪ -5‬خواهر پدری‪ ،‬خککواهر‬ ‫حجب میکنند‪ ،‬حجب میشود‪.‬‬ ‫‪ -5‬خواهران پککدری توسککط فککرع‬
‫‪ -8‬پسککر عمککوی تنککی توسککط‬ ‫وارث مذکر و پدر و برادران تنی‬
‫‪1‬‬ ‫عموی پدری و کسککانی کککه او‬ ‫و دو خواهر تنی و عصککبه بککالغیر‬
‫بککه‬ ‫تنی سککهم او را از‬
‫‪2‬‬ ‫را حجککککب میکننککککد‪ ،‬حجککککب‬ ‫حجب میشود یا عصبه مککع الغیککر‬
‫‪1‬‬ ‫میشود‪.‬‬ ‫از خواهر تنککی همککراه دخککتر نیککز‬
‫می رساند‪.‬‬ ‫‪ -9‬پسر عموی پککدری توسککط‬ ‫حجب میشوند‪ ،‬مگر اینکه بککرادر‬
‫‪6‬‬
‫پسر عموی تنی و کسانی کککه‬ ‫پدری آنها را حجب کند‪.‬‬
‫او را حجکککب میکننکککد حجکککب‬ ‫‪ -6‬بککرادران و خکواهران مکادری‪،‬‬
‫میشود‪.‬‬ ‫توسط فرع وارث مذکر و مونث‬
‫و اصککل وارث مککذکر‪ ،‬پککدر و جککد‬
‫حجب شوند‪.‬‬

‫توضیحاتی در مورد موضوع حجب‪:‬‬


‫‪ -1‬واضح که ارتبککاط و پیونککد محکککم نسککبی بککا شککخص مککرده‬
‫است که میان فرد و حجککب قککرار میگیککرد‪ ،‬بنککابراین نبایککد بککه‬
‫حجب کلی اصلی اعتراضی وارد کرد‪ .‬پدر‪ ،‬مادر‪ ،‬پسر‪ ،‬دخککتر‪،‬‬
‫شوهر و زن‪ ،‬اینها افکرادی هسککتند ککه هرگکاه وجکود داشککتند‪،‬‬
‫بایستی که ارث ببرنککد زیککرا پیونککد محکمککی بککا شککخص مککرده‬
‫دارند و مشکلت زیادی را در زمان حیککات فککرد مککرده تحمککل‬
‫کردند پس طبق قاعده الغنم بالغرم )تقابل و تسککاوی نفککع بککا‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪151‬‬

‫ضرر( باید نفعشان نیز بیشتر باشد‪ .‬و این قاعده مقتضی این‬
‫است که هر وقت ضرری که متوجه فردی شککده‪ ،‬زیککاد باشککد‬
‫باید نفع او نیز از ترکه زیاد باشد‪.‬‬
‫‪ -2‬قضکایا و مسکائل حجکب بکر محکور قکوت و شکدت قرابکت‬
‫میچرخد‪ ،‬پس اگر پدر و جد وجود داشتند‪ ،‬پدر ارث میگیککرد و‬
‫جد حجب میشود‪ .‬و اگر جد و پدر پدر پدر وجود داشککتند‪ ،‬جککد‬
‫نزدیک‪ ،‬جد دورتر را حجککب میکنککد و اگککر مککادر وجککود داشککته‬
‫باشد‪ ،‬جدههای پککدری و مککادری حجککب میشککوند‪ ،‬و اگککر پسککر‬
‫وجود داشته باشد دخکتر پسکر حجکب میشکود و اگکر دو دخکتر‬
‫وجود داشته باشند‪ ،‬دختر پسر حجب میشود مگر اینکه کسککی‬
‫باشد که او را عصبه کند و پسران‪ ،‬برادران را بککه طککور کلککی‬
‫حجب میکنند چه تنی و چه پدری یا مادری‪ ،‬چون آنها بککه ارث‬
‫اولی تر هستند‪.‬‬
‫و هرگاه برادر تنککی وجککود داشککته باشککد‪ ،‬بککرادر پککدری حجککب‬
‫میشود‪ ،‬چون برادر تنی از دو جهت با شخص مرده پیوند دارد‬
‫)مادر و پدر( و از فردی که از یک جهت پیونککد دارد‪ ،‬اولککی تککر‬
‫است‪ .‬همچنین برادرزاده تنی برادرزاده پدری را حجب میکند‬
‫و عموی تنی‪ ،‬عموی پدری را حجب میکند‪.‬‬
‫وقتی به بحث ترجیح میان عصبهها بر گردیم‪ ،‬چیزهایی کککه در‬
‫اینجا برای مککا مشکککل باشککد‪ ،‬در آنجککا بککه آسککانی بیککان شککده‬
‫است‪.‬‬
‫در متن الرحبیة آمده است‪:‬‬
‫جد در هر سه حالت خود توسط پدر از ارث محروم میگردد‪.‬‬
‫و جککدهها نیککز از هککر جهککتی کککه باشککند‪ ،‬توسککط مککادر حجککب‬
‫میشوند‪ ،‬پس بدان و مشابه آن را به این قیاس کن‪.‬‬
‫همچنین پسر پسر توسط پسر حجککب میشکود و از ایککن حککم‬
‫صحیح نباید روی گرداند‪.‬‬
‫بککرادران نیککز توسککط فرزنککدان پسککر و پککدر نزدیکککتر حجککب‬
‫میشوند‪.‬‬
‫و برادر مادری توسط جد حجب میشود که بنابر احتیاط آن را‬
‫بدان‪.‬‬
‫و همچنین توسط دختران و دختران پسر نیز حجب میشود‪.‬‬
‫‪152‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪2‬‬
‫بگیرنککد‬ ‫‪3‬‬
‫دخککتران‬ ‫سپس دختران نیز حجب میشوند وقتی که‬
‫مگر اینکه فرزند مککذکری آنهککا را عصککبه کنککد و خککواهران نیککز‬
‫مثل آنها هستند‪ .‬و اگر سهم خککود را بککه طککور کامککل گرفتنککد‪،‬‬
‫فرزندان پدری را حجب میکننککد و اگککر بککرادری داشککته باشککند‬
‫آنها را عصبه میکند و برادرزاده یا کسانی که مثککل او هسککتند‪،‬‬
‫معصب نیستند‪.‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪153‬‬

‫بخش سوم‬
‫مسائل حجب‬
‫)‪(1‬‬
‫پسر‬ ‫وارثا‬
‫دختر‬ ‫زن‬ ‫جد‬ ‫پدر‬
‫پسر‬ ‫ن‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫محجوب‬
‫‪2‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪6‬‬ ‫م‬
‫وجود فرع‬
‫چون‬ ‫چون پدر‬ ‫وارث که او‬
‫فرع وارث او‬
‫نزدیکتری‬ ‫تنهاست و‬ ‫به شخص‬ ‫‪1‬‬
‫‪1 1‬‬ ‫‪‬‬ ‫را از‬ ‫سب‬
‫ن عصبه‬ ‫کسی نیست‬ ‫را از به‬ ‫مرده‬ ‫‪3‬‬
‫‪4 8‬‬ ‫ب‬
‫است‬ ‫که او را‬ ‫نزدیکتر‬ ‫‪1‬‬
‫حجب کردهاند‬ ‫حجب‬
‫عصبه کند‬ ‫است‬ ‫‪6‬‬
‫کردهاند‬
‫جدول ‪141‬‬
‫ملحظه میشود که پدر‪ ،‬زن و دخککتر حجککب حرمککان نمیشککوند‬
‫یعنی به طور کامل از ارث محروم نمیشوند‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫را میگیرد که به‬ ‫‪6‬‬
‫فرض‬ ‫پدر از ارث به تعصیب و فرض فقط‬
‫خاطر وجود فرع وارث مذکر یعنی پسر پسر است‪.‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫حجب میشککود چککون دخککتر و پسککر پسککر وجککود‬ ‫‪8‬‬
‫به‬ ‫‪4‬‬
‫از‬ ‫زن‬
‫دارند‪.‬‬
‫‪154‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫)‪(2‬‬
‫وارثا‬
‫برادرزاده تنی‬ ‫برادر مادری‬ ‫مادر پدر پدر‬ ‫پدر پدر‬ ‫شوهر‬
‫ن‬
‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫م‬ ‫م‬ ‫م‬ ‫ق‪ .‬ع‬
‫‪2‬‬ ‫م‬
‫جد‬ ‫جد برادران‬ ‫جد نزدیکتر‬ ‫نزدیکتری‬ ‫عدم‬
‫سکککب‬
‫برادرزادهها را‬ ‫مادری را‬ ‫جده را حجب‬ ‫ن عصبه‬ ‫وجود فرع‬
‫ب‬
‫حجب میکند‬ ‫حجب میکند‬ ‫میکند‬ ‫است‬ ‫وارث‬
‫جدول ‪142‬‬
‫در اینجا شوهر تنها کسی اسککت کککه هیچگککاه بککه طککور کامککل‬
‫حجککب نمیشککود و چککون فککرع وارث نیککز وجککود نککدارد حجککب‬
‫نقصان نیز نمیشککود‪ .‬و جککد مککادرش را حجککب میکنککد و بککرادر‬
‫مادری را نیز حجب میکند چون قرابت جککد قویککتر اسککت ایککن‬
‫پدر پدر است و او برادر مادری اسککت‪ .‬پککس جهککت پککدری بککر‬
‫جهت برادری مقدم است‪.‬‬
‫جد برادرزاده تنی را نیز حجب میکند‪ ،‬چون درجککه او نزدیکککتر‬
‫از درجه برادرزاده است‪.‬‬
‫)‪(3‬‬
‫وارثا‬
‫عموی تنی‬ ‫خواهر پدری‬ ‫خواهر تنی‬ ‫مادر پدر‬ ‫مادر‬
‫ن‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫م‬
‫‪6‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪6‬‬ ‫م‬
‫مادر او را‬ ‫خواهرا‬
‫چون کسی نیست‬ ‫بخاطر وجود‬
‫حجب‬ ‫ن‬
‫که او را حجب کند‬ ‫خواهر تنی‬ ‫چون سهم او‬
‫میکند‪.‬‬ ‫سهم‬
‫و این افراد میتوانند‬ ‫سهم او از‬ ‫‪1‬‬
‫است و جز‬ ‫چون مادر‬ ‫او را‬
‫او را حجب کنند‪:‬‬ ‫‪1 1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬
‫به‬ ‫تمامی‬ ‫از‬ ‫سب‬
‫پدر‪ ،‬جد‪ ،‬فرع وارث‬ ‫‪6 2‬‬ ‫فرع وارث‬ ‫جدههای‬ ‫‪3‬‬ ‫ب‬
‫مذکر‪ ،‬برادر تنی‪،‬‬ ‫کاهش پیدا‬ ‫مذکر و پدر‬ ‫مادری و‬ ‫‪1‬‬
‫برادر پدری‪،‬‬ ‫میکند و‬ ‫کسی او را‬ ‫به‬
‫پدری را‬ ‫‪6‬‬
‫برادرزاده تنی‪،‬‬ ‫حجب نقصان‬ ‫حجب نمیکند‬ ‫حجب‬ ‫کاهش‬
‫برادرزاده پدری‬ ‫میشود‪.‬‬ ‫میکند‪.‬‬ ‫دادند‪.‬‬
‫جدول ‪143‬‬
‫مادر هیچگاه به طور کامل محروم نمیشککود )حجککب حرمککان(‬
‫بلکه به وسیله دو خواهر حجب نقصککان میشککود و مککادر جککده‬
‫پدری را به طور کامل حجب میکند و خواهر تنی سهم خواهر‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫کاهش می دهد‪.‬‬ ‫‪6‬‬
‫به‬ ‫پدری را از‬
‫‪2‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪155‬‬

‫عموی تنی حجب نمیشود بلکه باقیمانده ترکککه را بککه تعصککیب‬


‫میگیرد چون کسی نیست که او را حجب حرمان بکند‪.‬‬
‫‪156‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫تمرینات فصل چهارم‬


‫شانزدهم‪ :‬تفاوت میان عبارات زیرا را بیان کنید‪:‬‬
‫‪ -1‬محجوب و محروم‪:‬‬
‫‪ -2‬حجب حرمان و حجب نقصان‪:‬‬
‫‪ -3‬حجب صاحبان فروض و حجب عصبهها‪:‬‬
‫هفدهم‪ :‬جملت زیرا را کامل کنید‪:‬‬
‫‪ -1‬شش صنف که هیچگاه حجب نمیشوند عبارتند از‪.......‬‬
‫‪ - 2‬برادرزاده تنی توسککط پکدر و جکد ‪ ......‬و ‪ ......‬حجکب مککی‬
‫شود‪.‬‬
‫‪ -3‬وقتی که خواهران تنی وجود داشته باشککند‪ ،‬خککواهر پککدری‬
‫ارث نمیبرد مگر اینکه‪......‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ -4‬دخککتر پسککر توسککط ‪ ......‬سککهمش از بککه ‪ ........‬تکملککة‬
‫‪2‬‬
‫الثلثین کاهش پیدا می کند‪.‬‬
‫‪ -5‬پدر توسط ‪ ......‬حجب میشود و سهمش از عصبه بودن و‬
‫‪1‬‬
‫فرض به ‪ 6‬کاهش پیدا میکند‪.‬‬
‫هجدهم‪ :‬مسائل‪:‬‬
‫‪ - 1‬مردی میمیرد و افککراد زیککر از او بجککای میمانککد‪ :‬زن‪ ،‬پککدر‪،‬‬
‫پسر پسر‪ ،‬عمو پسر عمو‪ ،‬برادران پدری و ‪ 2‬خواهر مادری‪.‬‬
‫‪ - 2‬زنی میمیرد و افراد زیر از او بجککای میمانککد‪ :‬مککادر‪ ،‬دخککتر‪،‬‬
‫خواهر تنی‪ ،‬برادر پدری‪ ،‬برادرزاده تنی‪ ،‬عموی پدری‪.‬‬
‫‪ - 3‬مردی میمیککرد و افکراد زیککر از او بجککای میمانککد‪ :‬مککادر‪ ،‬دو‬
‫دختر‪ ،‬خواهر پدری‪ ،‬برادر پدری‪ ،‬عمککوی پککدری‪ ،‬پسککر عمککوی‬
‫پدری‪.‬‬
‫‪ -4‬زنی میمیرد و افراد زیر از او بج ای میمانکد‪ :‬شکوهر‪ ،‬پکدر‪،‬‬
‫مادر‪ ،‬دختر‪ ،‬دختر پسر و پسر پسر‪.‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪157‬‬

‫فصل پنجم‬
‫اصل مسأله‪ ،‬عول‪ ،‬رد و تصحیح‬
‫مسأله‬
‫شامل چهار بخش است‪:‬‬
‫بخش اول‪ :‬اصل مسائل‬
‫بخش دوم‪:‬عول‬
‫بخش سوم‪:‬رد‬
‫بخش چهارم‪ :‬تصحیح مسائل‬
‫سؤالت فصل پنجم‬
‫‪158‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫بخش اول‬
‫اصل مسألهها‬
‫وقتی که یک مسألهی ارث به ما داده میشود‪ ،‬ما باید بنگریککم‬
‫که اگر افراد محجوب نباشند‪ ،‬سهم هر کدام چقدر است مثل ا‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫و پسککر پسککر باقیمانککده ترکککه را بککه‬ ‫دخککتر‬ ‫میگککوییم‪ :‬زن ‪، 8‬‬
‫‪2‬‬
‫عصبه بودن میگیرد‪ ،‬پس برای اینکه بککدانیم سککهم هککر یککک از‬
‫اینها از اصل ترکه چند اسککت‪ ،‬نیککاز بککه اصککل مسککأله داریککم و‬
‫میگوییم‪ :‬در این مسأله از هشت سهم یککک سککهم بککرای زن و‬
‫دختر چهار سهم و پسر باقیمانکده سکهام را میگیککرد‪ ،‬کککه سککه‬
‫سهم باقیمانده است‪ .‬پس عدد هشت همان اصل مسککأله مککا‬
‫است‪ .‬و سؤال اینجاست که ما چگونه این عدد را معین کنیککم‬
‫تا اصل مسأله باشد؟‬
‫نخسککت اینکککه اصککل مسککأله از دیککدگاه علمککای ارث‪ ،‬حککداقل‬
‫عددی است که بتوان سهام وارثان را به طور عککدد صککحیح و‬
‫غیر کسری از آن گرفت‪.‬‬
‫برای اینکه اصل مسککأله را بشناسککیم بککه حالتهککای زیککر تککوجه‬
‫کنید‪:‬‬
‫‪ -1‬وقتی که تمامی وارثــان عصــبه باشــند دو حــالت‬
‫دارند‪:‬‬
‫الف‪ -‬اگر وارثککان عصککبه همگککی مککذکر باشککند‪ ،‬اصککل مسککأله‬
‫تعداد افراد مذکر است‪ .‬مثل کسککی کککه فککوت کککرده و هفککت‬
‫فرد مذکر از او بجای مانده باشد‪ ،‬اصککل مسککأله هفککت اسککت‬
‫‪1‬‬
‫ترکه را میگیرند یا مثل کسککی کککه فککوت‬ ‫‪7‬‬
‫که هر یک از آنها‬
‫کککرده باشککد و ‪ 5‬بککرادر تنککی از او بجککای مانککده باشککد‪ ،‬اصککل‬
‫‪1‬‬
‫ترکه را میگیرند‪.‬‬ ‫‪5‬‬
‫کدام‬ ‫مسأله ‪ 5‬است و هر‬
‫ب‪ -‬اگر وارثان عصبه مذکر و مککونث باشککند‪ ،‬اصککل مسککأله از‬
‫مجموع افراد مذکر و مونث به دست میآ‏ید با این تفککاوت کککه‬
‫هر مذکری دو نفر محسوب میشود‪ .‬مثل ا کسی که فوت کرده‬
‫و ‪ 3‬پسککر و ‪ 4‬دخککتر از او بجککای مانککده اسککت‪ ،‬اصککل مسککأله‬
‫مساوی است با ‪ .4+2×3=10‬و اگر وارثککان یککک پسککر و دو‬
‫دختر باشند اصل مسأله مساوی است با ‪.2+2×1=4‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪159‬‬

‫‪ -2‬اگــر وارثــان فقــط صــاحبان فــروض باشــند یــا‬


‫صاحبان فروض و عصبه باشند‪ ،‬چهار حالت دارد‪:‬‬
‫الف‪ -‬اگر مخرج سهام یک عدد باشد همان عدد اصککل مسککأله‬
‫است مثل‪:‬‬
‫خواهر‬ ‫شوهر‬
‫تنی‬

‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫اصل‬
‫مسأله ‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪1+1‬‬

‫جدول ‪144‬‬
‫پسر‬ ‫زن‬

‫‪1‬‬
‫ق‪ .‬ع‬
‫اصل مسأله‬ ‫‪8‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪1‬‬

‫جدول ‪145‬‬
‫برادر‬ ‫مادر‬
‫تنی‬
‫‪1‬‬
‫ق‪ .‬ع‬
‫اصل مسأله‬ ‫‪3‬‬
‫‪8‬‬ ‫‪2 + 1‬‬

‫جدول ‪146‬‬
‫پسر پسر‬ ‫پدر‬

‫‪1‬‬
‫ق‪ .‬ع‬
‫اصل مسأله‬ ‫‪8‬‬
‫‪8‬‬ ‫‪5 + 1‬‬

‫جدول ‪147‬‬
‫ب‪ -‬وقتی که مخرج سهام متعدد باشککد ولککی بعضککی از آن دو‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1 1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫(یککا) ‪،( 6 + 3‬‬ ‫یا) ‪+‬‬
‫‪8 2‬‬
‫برابر بعضی دیگر باشد‪ ،‬مثل ) ‪( 4+‬‬
‫‪2‬‬
‫اصل مسأله همان مخرج بزرگتر است که در مثالهای بککال بککه‬
‫ترتیب ‪ 8 ،4‬و ‪ 6‬اصل مسأله هستند‪ .‬مثل‪:‬‬
‫‪160‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫خواهر‬ ‫زن‬
‫تنی‬

‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫اصل ‪4‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪4‬‬
‫مسأله ردی‬
‫است‬ ‫‪2 + 1‬‬

‫جدول ‪148‬‬
‫دختر‬ ‫زن‬

‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫اصل ‪8‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪8‬‬
‫مسأله ردی‬
‫است‬ ‫‪4 + 1‬‬

‫جدول ‪149‬‬
‫‪2‬خواهر تنی خواهر‬
‫مادری‬
‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬
‫اصل ‪6‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪3‬‬
‫مسأله ردی است‬ ‫‪1‬‬ ‫‪4‬‬

‫جدول ‪150‬‬
‫‪2‬خواهر‬ ‫‪2‬خواهر‬
‫مادر‬
‫مادری‬ ‫تنی‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬
‫اصل ‪6‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬
‫مسأله عولی‬
‫است‬ ‫‪2‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪1‬‬
‫جدول ‪151‬‬
‫ج‪ -‬وقککتی کککه مخککرج سککهام متعککدد باشککد و بتککوان مخککرج‬
‫مشترکی را برای آنها گرفت ککه قابکل قسکمت بکر همکه آنهکا‬
‫‪1 1‬‬
‫که بر دو قسمت پذیر هستند و اصل مسأله‬ ‫مثل ‪،‬‬
‫‪6 4‬‬
‫باشد‬
‫حاصل ضرب دو مخککرج اسککت کککه بککر عککدد دو تقسککیم شککده‬
‫‪6 4‬‬
‫‪.‬‬ ‫‪2‬‬
‫باشند یعنی ‪=12‬‬
‫مثل‬
‫شوه‬
‫اصل‬ ‫پسر‬ ‫مادر‬
‫ر‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪161‬‬

‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫ق‪ .‬ع‬
‫‪6 4‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪=12‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪7 + 2 +‬‬ ‫‪3‬‬

‫جدول ‪152‬‬
‫برادر‬
‫‪2‬خواه‬
‫اصل‬ ‫مادر‬ ‫زن‬
‫ر تنی‬
‫ی‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪12‬‬ ‫ق‪ .‬ع‬
‫‪6‬‬ ‫‪4‬‬
‫مسأله‬
‫‪8 + 2 +‬‬ ‫‪3‬‬
‫عولی است‪.‬‬
‫جدول ‪153‬‬
‫عدد ‪ 6‬دو برابر عدد ‪ 3‬است پس ‪ 6‬عککدد بزرگککتر اسککت و بککه‬
‫همین اکتفا میشود و میماند عدد ‪ 4‬و ‪ 6‬که هر دو بر ‪ 2‬بخککش‬
‫پذیر هستند بنابراین اصل مسأله مساوی است با‪:‬‬
‫‪6 4‬‬
‫‪.‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪=12‬‬
‫د‪ -‬وقتی که مخرج سهام متعککدد و متبککاین باشککد یعنککی نتککوان‬
‫عددی را بر ای آنها پیدا کرد که اعداد بر آن بخش پذیر باشند‪،‬‬
‫پس دو مخرج بزرگتر را درهم ضرب میکنیم‪ .‬مثل‪:‬‬
‫اصل‬ ‫‪2‬خواهر پدری‬ ‫شوهر‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪3×2=6‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬
‫مسأله عولی‬
‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬
‫است‬
‫جدول ‪154‬‬
‫اصل‬ ‫‪2‬دختر‬ ‫شوهر‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪4×3=12‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪4‬‬
‫مسأله ردی‬
‫‪8‬‬ ‫‪+‬‬ ‫‪3‬‬
‫است‬
‫جدول ‪155‬‬
‫اصل‬ ‫دو دختر‬ ‫زن‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪8×3=24‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪8‬‬
‫مسکککئله ردی‬ ‫‪16‬‬ ‫‪3‬‬
‫است‬
‫‪162‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫از مجموع عبارات بال میتوان نتیجه گرفت کککه اصککل مسککائل‬
‫وقکککتی صکککاحب فکککروض وجکککود داشکککته باشکککد عبارتنکککد از‪:‬‬
‫‪.2،3،4،6،8،12،24‬‬
‫جدول زیر خلصه اصول مسائل است‪:‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪163‬‬

‫اصول مسائل‬
‫سهم معین باشند یا هم صاحب‬ ‫وارثان یا فقط صاحب‬ ‫اگر وارثان همگی‬
‫هم عصبه باشند‬ ‫سهم و‬ ‫عصبه باشند‬
‫مخارج‬
‫متعدد باشد‬ ‫مخرج‬ ‫مذکر و‬
‫مخرج‬ ‫مخارج‬ ‫سهام‬ ‫مونث‬
‫مشترک‬ ‫سهام‬ ‫یکی‬ ‫باشند‬
‫مخارج متعدد‬ ‫اصل‬
‫میان آنها‬ ‫متعدد ولی‬ ‫باشد‬
‫باشند و بر عدد‬ ‫مسأله‬
‫اصل مسأله‬ ‫بعضی دو‬ ‫همان‬ ‫فقط‬
‫معینی تقسیم‬ ‫تعداد‬
‫باشد که‬ ‫مخرج برابر بعضی‬ ‫مذکر‬
‫پذیر نباشند که‬ ‫افراد‬
‫حاصلضرب‬ ‫دیگر باشد‬ ‫اصل‬ ‫باشند‬
‫اصل مسأله‬
‫دو رقم‬ ‫که مخرج‬ ‫مذکر ‪ +‬مسأله‬ ‫اصل‬
‫حاصلضرب دو‬ ‫افراد‬
‫تقسیم بر‬ ‫بزرگتر‬ ‫‪1‬‬ ‫مسأله‬
‫رقم بزرگ‬ ‫است‬ ‫مونث‬
‫مخرج‬ ‫اصل‬ ‫‪2‬‬ ‫تعداد‬
‫است‬ ‫و‬ ‫است‬
‫مشترک آنها‬ ‫مسأله‬ ‫‪1‬‬ ‫افراد‬
‫‪1 1‬‬ ‫‪+‬‬ ‫مذکر‬
‫اصل‬ ‫‪+‬‬ ‫اصل مسأله‬ ‫است‬ ‫است‬
‫‪3 2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫نفر‬ ‫دو‬
‫است‪.‬‬ ‫‪1 1‬‬ ‫اصل‬ ‫مثل ا در‬
‫‪3×2=6‬‬ ‫‪1 1‬‬
‫‪+‬‬ ‫حساب‬
‫‪4 2‬‬ ‫مسأله‬ ‫‪ 4‬پسر‬
‫‪1 1‬‬ ‫‪+‬‬ ‫میشود‬
‫‪ +‬اصل‬ ‫‪6 4‬‬ ‫اصل ‪4‬‬ ‫مثل ا در ‪ 2‬است‪.‬‬ ‫اصل‬
‫‪3 4‬‬ ‫اصل ‪=12‬‬ ‫‪1 1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫مسأله‬
‫‪3×4=12‬‬ ‫‪6 4‬‬ ‫‪+‬‬ ‫‪+‬‬ ‫‪ 3‬پسر‬
‫‪8 2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪1 2‬‬ ‫و‪2‬‬
‫‪=  +‬‬ ‫‪2‬‬ ‫اصل ‪8‬‬ ‫‪1‬‬ ‫است‪.‬‬
‫‪8‬‬ ‫‪3‬‬ ‫اصل‬ ‫دختر‬
‫‪1 1‬‬ ‫‪1 1‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪ ×‬‬ ‫‪+‬‬ ‫‪+‬‬ ‫اصل‬
‫‪6 8‬‬ ‫‪6 3‬‬ ‫مسأله‬ ‫مسأله‬
‫اصل ‪=24‬‬ ‫اصل ‪6‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪+2=8‬‬
‫‪6 8‬‬ ‫است‪.‬‬ ‫‪3×2‬‬
‫‪2‬‬
‫‪164‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫بخش دوم‬
‫عول‬
‫عول در لغت بککه معنککای ظلککم و سککتم کککردن اسککت‪ .‬خداونککد‬
‫متعال میفرماید‪)       :‬نساء‪ (3/‬و‬
‫عال المر به معنای شدت یافتن کاری است و عالت الفریضة‬
‫به معنای ارتفاع و بلندی پیدا کردن است ‪.‬و عککول ایککن اسککت‬
‫که سهام زیاد شود بنابراین باعث کاهش سهم صاحبان سهام‬
‫شود‪ .‬ابوعبید میگوید‪ :‬گمککان میکنککم بککه معنککای ظلککم و سککتم‬
‫باشککد بنککابراین وقککتی یککک سککهم عککول پیککدا میکنککد یعنککی بککه‬
‫‪1‬‬
‫صاحبان سهام ظلم میکند و سهم آنها را کاهش میدهد‪.‬‬
‫عول در اصطلحا‪ :‬زیادهای در مجموع سهام معیککن اسککت کککه‬
‫در نصیب و بهره وارثان را کککاهش میدهککد‪ .‬بککرای اینکککه بیککان‬
‫کنیم که عول چگونه است بعد از اینکککه اصککل مسککأله را پیککدا‬
‫کردیم میکوشیم کککه رابطککه میککان سککهام وارثککان را بککا اصککل‬
‫مسأله پیدا کنیم که از یکی از طرق زیر میباشد‪:‬‬
‫‪ -1‬فریضه عادله‪ :‬سهام با اصل مسأله مساوی است‪.‬‬
‫‪-2‬فریضه عائله‪ :‬سهام از اصل مسأله زیادتر است )عول(‪.‬‬
‫‪-3‬فریضه ناقصه‪ :‬سهام از اصل مسأله کمتر است )رد(‪.‬‬
‫)‪ (1‬تساوی‬

‫‪ -‬مختار الصحاحا‪ ،‬رازی‪ ،‬باب العین و واو‪.‬‬ ‫‪1‬‬


‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪165‬‬

‫شوه‬ ‫وارثا‬
‫خواهرتنی‬
‫ر‬ ‫ن‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫سهام‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫اصل‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪2‬‬
‫جدول ‪156‬‬
‫)‪ (2‬عول‬
‫شوه‬ ‫وارثا‬
‫‪2‬خواهرتنی‬
‫ر‬ ‫ن‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬
‫سهام‬
‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬
‫اصل‬
‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪6‬‬
‫جدول ‪157‬‬
‫)‪ (3‬رد‬
‫شوه‬ ‫وارثا‬
‫دختر‬
‫ر‬ ‫ن‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫سهام‬
‫‪2‬‬ ‫‪4‬‬
‫اصل‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪4‬‬
‫جدول ‪158‬‬
‫در مسأله اول شوهر نصف و خواهر نیز نصف می گیرد و کل‬
‫ترکه را به ارث میبرند و این فریضه عادله یا تساوی اصککل بککا‬
‫‪2‬‬
‫‪3‬‬
‫سککهام اسککت و در مسککأله دوم شککوهر نصککف و ‪ 2‬خککواهر‬
‫میگیرند‪ ،‬پس اگر سهم کامل را به یکی از اینهککا بککدهیم سککهم‬
‫دیگری کم میشود پس اصل مسککأله افزایککش مییابککد و سککهم‬
‫آنها به نسبت کاهش پیدا میکنککد‪ .‬پککس نسککبت بککه سککهام ایککن‬
‫نقص بر آنها تقسیم میشود مثل ا اگر ترکه ‪ 42000‬لیره باشککد‬
‫تقسیم بر اصل مسأله بعد از عول )‪ (7‬میشود نه اصل اول )‬
‫‪ (6‬ککککه میشکککود‪ 42000÷7=6000 :‬پکککس سکککهم شکککوهر‬
‫‪ 3×6000=18000‬لیککککره و سککککهم خککککواهران ‪=24000‬‬
‫‪ 4×6000‬لیره میشود‪.‬‬
‫بنابراین این کاستی و نقص بر تمام وارثان تقسیم میشود‪.‬‬
‫‪166‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫ا‪1 1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬


‫مجموعککا ‪+‬‬ ‫میگیرد و دختر کککه‬ ‫شوهر‬ ‫در مسأله دوم‬
‫‪2 4‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪3‬‬
‫= ‪ 4‬میشود و این بدین معناست کککه سککهام وارثککان کمککتر از‬
‫اصل مسأله است و این همان رد است که در بخش بعدی از‬
‫آن صحبت خواهیم کرد‪.‬‬
‫اولین مسککألهای کککه در آن عککول روی داد در زمککان عمککر بککن‬
‫خطاب )رضی الله عنه( بوده است به طوری کککه زنککی مککرده‬
‫بود و شوهرش همراه دو خواهر تنی مانده بودند‪ ،‬پس شوهر‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬
‫را میگیرند و سهام از اصل ترکه بیشتر شککد‬ ‫‪3‬‬
‫خواهر‬ ‫و دو‬
‫‪2‬‬
‫و شوهر حق کامککل خککود را میخواسککت و خککواهران نیککز حککق‬
‫کامل خود را میخواستند‪ ،‬سپس عمر گفت‪ :‬نظر شما چیست‬
‫که به یکی از شما بیشتر بدهم و به دیگری کمککتر؟ چککون اگککر‬
‫به یکی از آنهککا سککهم کککاملش را میداد سککهم دیگککری نککاقص‬
‫میشد پس با اصحاب مشورت کرد و زیککد بککن ثککابت بککه عککول‬
‫اشاره کرد و عمر گفت‪ :‬سهام را افزایش میدهیم و این امککر‬
‫در حضور صحابه بوده است و کسی به آن اعتراضی نکککرد‪ .‬و‬
‫قانونگذار نیز به همین نظر عمل کرده است به طوری که در‬
‫ماده ‪ 15‬آمده است کککه‪ :‬وقککتی کککه سککهم صککاحبان سککهام از‬
‫اصل ترکه بیشتر شد‪ ،‬نسبت به سهام آنهککا میانشککان تقسککیم‬
‫میشود‪.‬‬
‫آیا هر اصل مسألهای عول مییابد؟‬
‫به استقراء ثابت شده است که سه تا از اصلهای هفککت گککانه‬
‫عول مییابد و چهار تا هرگز عول ندارنککد همچنککانکه در جککدول‬
‫زیر پیداست‪.‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪167‬‬

‫مقدار‬ ‫اصل‬
‫مثال‬ ‫عول‬
‫عول‬ ‫ها‬
‫)شوهر‪+‬خواهر تنی یا پدری( یا )شوهر‪+‬برادر تنی‬
‫‪-‬‬ ‫ندارد‬ ‫‪2‬‬
‫یا پدری(‬
‫)مادر‪+‬برادر تنی( یا )دختران‪+‬عمو( یا )‪2‬خواهر‬
‫‪-‬‬ ‫ندارد‬ ‫‪3‬‬
‫تنی‪2+‬خواهر مادری(‬
‫)شوهر‪+‬پسر( یا )شوهر‪+‬دختر‪+‬برادرتنی( یا زن‬
‫‪-‬‬ ‫ندارد‬ ‫‪4‬‬
‫و مادر و پدر(‬
‫)شوهر‪2+‬خواهرتنی یا پدری( یا )شوهر‪+‬خواهر‬ ‫‪7،8،9،‬‬
‫دارد‬ ‫‪6‬‬
‫تنی‪+‬مادر(‬ ‫‪10‬‬
‫)زن‪+‬پسر( یا )زن‪+‬دختر‪+‬عموی تنی یا پدری(‬ ‫‪-‬‬ ‫ندارد‬ ‫‪8‬‬
‫)شوهر‪+‬مادر‪2+‬دختر( یا )زن‪+‬جده‪+‬خواهران‬ ‫‪13،15‬‬
‫دارد‬ ‫‪12‬‬
‫تنی‪+‬خواهران پدری(‬ ‫‪،17‬‬
‫)زن‪2+‬دختر‪+‬پدر‪+‬مادر(‬ ‫‪27‬‬ ‫دارد‬ ‫‪24‬‬
‫جدول ‪159‬‬
‫امککا کیفیککت حککل مسککائلی کککه عککولی هسککتند بککه شکککل زیککر‬
‫میباشد‪:‬‬
‫‪ -1‬سهم کامل صاحبان سهام را به طور کامل مینویسیم‪.‬‬
‫‪ -2‬اصل مسأله را پیدا میکنیم و عول فقط زمککانی اسککت کککه‬
‫اصل مسأله ‪ 6‬یا ‪ 12‬یا ‪ 24‬باشد یعنی شککش و دو برابککرش و‬
‫دو برابر دو برابرش‪.‬‬
‫‪ -3‬سکهام حاص ل در مسکأله را جمکع میکنیکم و اص ل مسکأله‬
‫جدید را بعد از عول پیدا میکنیم‪.‬‬
‫‪ -4‬مجموع ترکه را بر اصل جدید بعد از عول تقسککیم میکنیککم‬
‫نه بر اصل اول تا سهم هر کدام از صککاحبان سککهام مشککخص‬
‫شود‪.‬‬
‫‪ -5‬حاصل را در حاصل قبلی سهام هککر یککک از وارثککان ضککرب‬
‫میکنیم تا سهم آنها از ترکه معین شود‪ .‬مثالهککای زیککر بککه حککل‬
‫مسائل عولی میپردازد‪.‬‬
‫‪ -1‬مردی مرده و افراد زیر از او بجککای ماندهانککد‪ :‬زن‪ ،‬خککوهر‬
‫تنککی‪ ،‬خککواهر پککدری‪ ،‬مککادر‪ ،‬و ‪ 65‬ففککدان‪ 1‬از او بجککای مانککده‬
‫است‪.‬‬
‫خواهر‬ ‫خواهر‬
‫مادر‬ ‫زن‬ ‫وارثان‬ ‫مراحل‬
‫مادری‬ ‫تنی‬

‫‪ -‬واحد پیمایش سطح برابر ‪ 833/4200‬متر مربع در مصر‬ ‫‪1‬‬


‫‪168‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬


‫سهام‬ ‫‪-1‬‬
‫‪6‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪4‬‬
‫اصل ‪=12‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪6 4‬‬ ‫‪-2‬‬
‫‪2‬‬
‫اصل بعد از‬
‫عول ‪+3=13‬‬ ‫‪-3‬‬
‫‪2+2+6‬‬
‫‪5=10‬‬ ‫‪5=30‬‬ ‫‪3=15‬‬ ‫‪4‬و ‪-5‬‬
‫‪2×5=10‬‬ ‫‪65 ÷13=5‬‬
‫×‪2‬‬ ‫×‪6‬‬ ‫×‪5‬‬ ‫سهم‬
‫جدول ‪160‬‬
‫‪ -2‬زنی میمیرد و افراد زیر از او بجای مانککده انککد‪ :‬دو خککواهر‬
‫تنی‪ ،‬مادر‪ ،‬شوهر و ‪ 56000‬لیره بجای گذاشته است‪.‬‬
‫مرا‬
‫شوهر‬ ‫مادر‬ ‫‪2‬خواهر‬ ‫وارثان‬
‫حل‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬
‫سهام‬ ‫‪1‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪4‬‬ ‫اصل ‪6‬‬ ‫‪2‬‬
‫اصل بعد از عول‬
‫‪3‬‬
‫‪8‬‬
‫‪=21000‬‬ ‫‪=7000‬‬ ‫‪7000=28000‬‬ ‫‪÷ 8=7000‬‬ ‫‪4‬و‬
‫‪3×7000‬‬ ‫‪1×7000‬‬ ‫×‪4‬‬ ‫‪56000‬‬ ‫‪5‬‬
‫جدول ‪161‬‬
‫‪ -3‬مردی میمیرد و افراد زیر از او بجای میمانند‪ :‬زن‪3 ،‬دختر‪،‬‬
‫پدر و مادر و ‪ 2700‬لیره بجای گذاشته است‪.‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪169‬‬

‫دختر ‪3‬‬ ‫زن‬


‫مادر‬ ‫پدر‬ ‫وارثان‬ ‫مراحل‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪+‬ق‪ .‬ع‬ ‫سهام‬ ‫‪1‬‬
‫‪6‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪8‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪4+0‬‬ ‫‪16‬‬ ‫‪3‬‬ ‫اصل ‪24‬‬ ‫‪2‬‬
‫اصل بعد از‬
‫‪3‬‬
‫عول ‪27‬‬
‫‪100=400 100=400‬‬ ‫‪=1600‬‬ ‫‪=300‬‬ ‫‪÷27=100‬‬
‫‪4‬و ‪5‬‬
‫×‪4‬‬ ‫×‪4‬‬ ‫‪16×100‬‬ ‫‪3×100‬‬ ‫‪2700‬‬
‫جدول ‪162‬‬
‫اگر بخواهیم که از درسککتی روش تاکیککد حاصکل کنیککم میتککوان‬
‫سهم هر یک از وارثان را با هم جمع کرد‪ ،‬اگر از ترکککه بیشککتر‬
‫بود به معنای این است کککه اشککتباهی روی داده اسککت و بایککد‬
‫دوباره از اول حل شود و اگر درست بود بککدین معناسککت کککه‬
‫روش حککل صککحیح بککوده اسککت و از مثالهککای سککابق روشککن‬
‫میشود که صحیح بودند به شکل زیر‪:‬‬
‫مسأله اول‪15 :‬سهمزن‪30+‬سهم خواهر تنی‪10+‬سهم‬
‫خواهر مادری‪10+‬سهم مادری=‪ 65‬فدان‪.‬‬
‫مسأله دوم‪56000=21000+7000+28000+7000 :‬‬
‫لیره‪.‬‬
‫مسأله سوم‪ 2700=400+400+1600+300 :‬لیره‪.‬‬
‫‪170‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫بخش سوم‬
‫رد‬
‫رد در لغت به معنای بازگشت و رجوع است‪ .‬خداوند متعال‬
‫می فرماید‪)        :‬انعام‪/‬‬
‫‪ .(62‬یعنی در قیامت به سوی او بر میگردید‪.‬‬
‫رد در اصطلحا‪ :‬نقص و کاستی در سهام معین و زیاد شدن‬
‫نصیب هر یک از وارثان است که عکس عول میباشد‪ .‬و قبل ا‬
‫در مثال سوم از آن بحث کردیم‪.‬‬
‫رد به شروط زیر متحقق میشود‪:‬‬
‫‪ -1‬وجود صاحب فرض‪ ،‬یکی یا بیشتر‪.‬‬
‫‪ -2‬عدم وجود عصبه‪ ،‬چون اگر عصبه موجود باشد باقیمانده‬
‫را میگیرد و زیادهای باقی نمیماند‪.‬‬
‫‪ -3‬باقی ماندن مقداری از ترکه‪.‬‬
‫علمای اسلم در مورد رد اتفاق نظر ندارند و به شکل زیر در‬
‫‪1‬‬
‫مورد آن اختلف کردهاند‪:‬‬
‫‪ -1‬زید بن ثابت و گروهی از صحابه و مالک و اوزاعی و‬
‫شافعی معتقدند که باقیمانده ترکه به بیت المال مسلمانان‬
‫بر میگردد و صحیح نیست که آن را به صاحبان سهام‬
‫برگردانیم‪ ،‬یعنی بیشتر از سهام معینی که خداوند به آنها داده‬
‫‪1‬‬
‫است نباید داد‪ .‬مثل ا اگر یک دختر میگیرد و او تنها وارث‬
‫‪2‬‬
‫‪1‬‬
‫باقی را نیز به او داد‪ ،‬چون خداوند‬ ‫است‪ ،‬جایز نیست که‬
‫‪2‬‬
‫‪1‬‬
‫برای او تعیین نکرده است‪ .‬و این تعدیل‬ ‫متعال بیشتر از‬
‫‪2‬‬
‫فرض خداوند و تعدی به حدود خداوند است‪.‬‬
‫‪ -2‬جمع زیادی از صحابه معتقدند که آنچه که از ترکه باقی‬
‫میماند به صاحبان سهام میرسد‪ ،‬هر چند اینها در این امر‬
‫توافق دارند اما در اینکه به زن و شوهر نیز بر میگردد یا نه‬
‫اختلف دارند‪:‬‬
‫الف‪ -‬عثمان بن عفان )رضی الله عنه( معتقد است که رد به‬
‫تمام وارثان بر می گردد و فرقی میان آنها در مسأله ردی‬
‫وجود ندارد و علت این است که اگر مسأله عولی بود از‬
‫‪ -‬الم‪ ،‬شافعی‪77،80،81 ،‬؛ المغنی‪ ،‬ابن قدامه‪ ،53-9/48 ،‬مسأله شماره ‪.1012‬‬ ‫‪1‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪171‬‬

‫تمام آنها کم میشد‪ ،‬پس شایسته است که طبق قاعده الغرم‬


‫بالغنم )تقابل ضرر و نفع( رد به آنها نیز برگردد‪.‬‬
‫ب‪ -‬عمر و علی و عبدالله بن مسعود و ابن عباس معتقدند‬
‫که آنچه که از ترکه باقی میماند دوباره به صاحبان سهام بجز‬
‫زن و شوهر بر میگردد و دلیلشان عبارتند از‪:‬‬
‫‪ -1‬کلم خداوند متعال که میفرماید‪  :‬‬
‫‪)       ‬انفال‪(75/‬‬
‫‪ -2‬حدیث پیامبر )ص( که میفرماید‪» :‬کسی که مالی را بجای‬
‫بگذارد برای وارثانش است و کسی که فرد ناتوان و رنجوری‬
‫از او بجای بماند‪ ،‬مسئولیتش بر عهده ماست« و این حدیث‬
‫‪1‬‬
‫در مورد تمام اموالی که به وارثان میرسد‪ ،‬عام است‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫‪3‬‬
‫بر‬ ‫‪ -3‬پیامبر )ص( سعد بن ابی وقاص را از وصیت افزون‬
‫منع کرده است هر چند که میدانست که سعد تنها یک دختر‬
‫‪1‬‬
‫است و باقیمانده را به رد میگیرد‪.‬‬ ‫داشت و سهم او‬
‫‪2‬‬
‫اما علت اینکه رد به غیر زن و شوهر بر می گردد‪ ،‬این است‬
‫که زن و شوهر جزو ذوی الرحام نیستند و رابطه ازدواج با‬
‫مرگ به انتها میرسد پس باقیمانده ترکه به آنها بر نمیگردد‪.‬‬
‫رأی راجح‪:‬‬
‫قانونگذاران نیز معتقد به این رأی آخر است که مذهب عمر‬
‫و علی و ابن مسعود و ابن عباس است‪ .‬و رد به تمام وارثان‬
‫بجز زن و شوهر بر میگردد‪ .‬پس اگر یکی از زن و شوهر و‬
‫‪1‬‬
‫ذوی الرحام وجود داشته باشد‪ ،‬شوهر و ذوی الرحام‬
‫‪2‬‬
‫باقیمانده ترکه را میگیرد‪ .‬و اگر ذوی الرحام وجود نداشته‬
‫باشد یکی از زن و شوهر سهم خود را میگیرد و بقیه ترکه را‬
‫نیز به رد میگیرد و این بر اساس مصلحت است‪.‬‬
‫ولی به نظر من رای راجح‪ ،‬صحت رد به تمام‬
‫وارثان است که شامل زن و شوهر نیز میشود‪ .‬به‬
‫دلیل زیر‪:‬‬
‫‪ -1‬عام بودن این حدیث پیامبر )ص(‪» :‬کسی که مالی را‬
‫بجای بگذارد به وارثانش میرسد« و شکی نیست که زن و‬
‫شوهر نیز وارث هستند‪.‬‬
‫‪ -‬مسلم روایت کرده است‪ ،‬کتاب الفرائض‪ ،‬باب من ترک مال ا فلورثته‪.‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪172‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫آیککه‪        ‬‬


‫‪-2‬‬
‫‪) ‬انفال‪ (75/‬برای تاکید بر این امر نازل ش ده ک ه م انع ارث‬
‫از طریککق پیمککان و معاهککده و مناصککره )یککاری و کمککک بککه‬
‫همدیگر( شود مثل آنچه که میان مهاجرین و انصککار روی داده‬
‫بود‪ .‬هر چند که ملک عام بودن لفککظ اسککت نککه خککاص بککودن‬
‫سبب‪ ،‬افاده این امر را میکنککد کککه علککت ارث قرابککت و رحککم‬
‫است و این امر در رد مشهور نیست و دلیل دیگری است که‬
‫جایز است ارث زن و شوهر نیز رد شود‪.‬‬
‫‪ -3‬قاعده شرعی الغنم بالغرم که اساس و بنای تمامی‬
‫معاملت است مقتضی این است که ارث به زوجین نیز رد‬
‫میشود همچنانکه در عول دچار کاستی میشوند و این جزء‬
‫عدالت شرعی است که فروع شرعی بر آن استوار است و‬
‫گرنه چرا زن و شوهر در عول استثنا نمیشوند و فقط هنگام‬
‫رد استثنا میشوند؟‬
‫‪ -4‬اینکه رابطه زوجیت و ازدواج با مرگ به پایان میرسد یککک‬
‫امر غیر مسلم اسککت و گرنککه چککرا زن از شککوهر و شککوهر از‬
‫زنش ارث میبرد؟ و چرا شوهر از مال خودش اقدام به کفککن‬
‫و دفن و مراسم خاکسپاری زنککش میکنککد نککه از مککال زنککش؟‬
‫پس اینها نشانه استمرار زوجیککت اسککت و یکککی از علککل ارث‬
‫همچنککانکه قبل ا بیککان شککد‪ ،‬زوجیککت و ازدواج اسککت وارث نیککز‬
‫فقط با وفات مورث متحقق میشود و قرآن بر این امککر نککص‬
‫قککاطع دارد‪)       ‬نس اء‪ (12/‬و‬
‫این جز بعد از مرگ محقق نمیشککود‪ ،‬پککس چگککونه بککه انتهککای‬
‫زوجیت حکم میکنیم در حالی که یکی از علککل ارث اسککت؟ و‬
‫اگر ازدواج حقیقتا ا یا حکما ا اتمام شده تلقی میشد‪ ،‬چیککزی بککه‬
‫فرض یا رد مستحق زن و شوهر نمیشد‪.‬‬
‫‪ -5‬مککرگ زن بککاعث حلل شککدن ازدواج شککوهر بککا مککادرش‬
‫نمیشود و پسرش نیز نمیتواند با خالهاش ازدواج کنکد و سکایر‬
‫مواردی که نشان دهنده و مؤکد اسککتمرار آثککار احکککام ازدواج‬
‫است و نص شریعت است که آنها میتوانند در آخککرت نیککز زن‬
‫و شکککوهر باشکککند خکککواه در بهشکککت‪   ‬‬
‫‪     ( /)   ‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪)  ‬صافات‪ (22-23/‬باشند‪.‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪173‬‬

‫وارثانی که باقیمانده ارث به آنها رد میشود‪:‬‬


‫وقتی که باقیمانده ارث طبق نظر عملککی بکه زن و شککوهر رد‬
‫نگردد‪ ،‬به پدر و جد نیز بر نمیگردد چککون اگککر آنهککا در مسککأله‬
‫ای باشند اصل ا رد پیش نمیآ‏ید‪ .‬چون رد با وجککود عصککبه پیککش‬
‫نمیآ‏ید مث ل ا اگر‪ :‬دختر همراه پدر با جد وجود داشته باشند‪ ،‬پدر‬
‫‪1‬‬
‫یا جد صاحب سهم ‪ 6‬میشود و باقیمانککده را بککه عصککبه بککودن‬
‫میگیرد‪ ،‬پس رد پیش نمی آید‪.‬‬
‫امــا کســانی کــه باقیمانــده ارث بــه آنهــا رد میشــود‬
‫عبارتند از‪:‬‬
‫‪ -2‬دختر پسر‬ ‫‪ -1‬دختر‬
‫‪ -4‬خواهر پدری‬ ‫‪ -3‬خواهر تنی‬
‫‪ -6‬جده‬ ‫‪ -5‬مادر‬
‫‪ -8‬برادر مادری‬ ‫‪ -7‬خواهر مادری‬
‫اما اقسام رد به شکل جدول زیر برای ما روشن میشود‪:‬‬
‫‪174‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫اقسام رد‬
‫با وجود یکی از زوجین‬ ‫بدون یکی از زوجین‬
‫سهام متعدد‬
‫‪1 1 1‬‬
‫‪+ +‬‬
‫‪3 6 4‬‬ ‫تنها یک صنف‬
‫اصل مسأله ‪12‬‬ ‫یک فرض‬
‫وارث باشد‬
‫اگر ترکه ‪ 48‬فدان‬ ‫زن‪2+‬خواهر‬
‫‪3 1‬‬
‫وارثان ‪ 3‬دختر‬
‫باشد‬ ‫صاحبان متعدد‬
‫باقی‬ ‫‪+‬‬ ‫‪2‬‬
‫ملک هر سهم ‪=4‬‬ ‫‪4 4‬‬ ‫سهام‬ ‫‪+‬باقیمانده به‬
‫‪3‬‬
‫‪48÷12‬‬ ‫به رد‬ ‫مادر‪+‬برادران‬
‫رد‬
‫باقیمانده ‪-12=36‬‬ ‫اصل مسأله ‪4‬‬ ‫مادری‬
‫ترکه به فرض و‬
‫‪48‬‬ ‫است‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪+‬‬ ‫رد‬
‫که میان جده و‬ ‫زن‪+‬دختر‬ ‫‪6‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬
‫خواهران مادری‬ ‫‪2 1‬‬ ‫‪1+2‬‬ ‫‪+‬ب‬ ‫‪10‬خواهر=‬
‫‪+‬‬ ‫‪3‬‬
‫تقسیم میشود و به‬ ‫‪3 8‬‬ ‫مادر یک سهم و‬
‫اقیمانده به رد‬
‫‪1‬‬ ‫‪+‬باقیمانده به‬ ‫برادران ‪2‬سهم‬ ‫‪1‬‬
‫رد‬ ‫اصل مسأله عدد‬ ‫هر دختر‬
‫نسبت ‪ 2‬چون سهم‬ ‫‪7 1‬‬ ‫سهام است که‬
‫‪10‬‬
‫جده نصف سهم‬ ‫‪+‬‬ ‫ترکه‬
‫‪8 8‬‬ ‫در اینجا ‪ 2‬است‬
‫خواهران است‬ ‫اصل‬
‫اصل مسأله ‪8‬‬
‫‪36÷3=12‬سهم‬ ‫مسأله=تعداد‬
‫است‬
‫جده‬ ‫نفرات‬
‫‪12×2=24‬سهم‬
‫خواهران‬
‫جدول ‪163‬‬
‫مسائل رد‬
‫)‪(1‬‬
‫وارثا‬
‫ملحظات‬ ‫مادر‬ ‫زن‬
‫ن‬
‫‪1‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫اگر ترکه ‪ 20‬فدان باشد به زن ‪5‬‬ ‫‪+‬باقیماند‬ ‫‪4‬‬ ‫م‬
‫فدان و مادر ‪ 15‬فدان میرسد‬ ‫ه‬
‫اص‬
‫‪3‬‬ ‫‪1‬‬
‫ل‪4‬‬
‫جدول ‪164‬‬
‫)‪(2‬‬
‫ماد‬ ‫‪4‬خواهر‬ ‫وارثا‬
‫ملحظات‬
‫ر‬ ‫پدری‬ ‫ن‬
‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬
‫سهام‬
‫‪6‬‬ ‫‪3‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪175‬‬

‫اگر ترکه ‪ 30‬فدان باشد پس‬


‫اصل‬
‫سهام ‪ ÷5=6‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪6‬‬
‫خواهران پدری ‪6×4=24‬‬ ‫‪1‬‬
‫اصل‬
‫هر خواهر پدری ‪24÷4=6‬‬
‫بارد ‪5‬‬
‫و مادر ‪6×1=6‬‬
‫جدول ‪165‬‬
‫)‪(3‬‬
‫ملحظات‬ ‫مادر‬ ‫‪2‬دختر‬ ‫زن‬ ‫وارثان‬
‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬
‫ترکه ‪120‬فدان ‪ 12÷24=5‬زن‬ ‫سهام‬
‫‪ 15‬فدان میگیرد و باقیمانده به‬ ‫‪6‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪8‬‬
‫دختران و مادر رد میشود‪.‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪16‬‬ ‫‪‬‬ ‫اصل ‪24‬‬
‫‪15-120=105‬‬ ‫سهم‬
‫‪1‬‬ ‫‪4‬‬
‫سهم هنگام رد ‪105÷5=21‬‬ ‫‪120÷24=5‬‬
‫مجموع ترکه ‪15‬برای زن‪84+‬برای‬ ‫اصل هنگام‬
‫‪×1=21‬‬ ‫‪4=84‬‬
‫دختران‪ 21+‬برای مادر=‪120‬‬ ‫‪×=‬‬ ‫رد‬
‫‪21‬‬ ‫×‪21‬‬
‫‪1+4=5‬‬
‫جدول ‪166‬‬
‫)‪(4‬‬
‫‪2‬دخت ماد‬ ‫شو‬
‫ملحظات‬ ‫وارثان‬
‫ر‬ ‫ر‬ ‫هر‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪1‬‬ ‫سهام‬
‫ترکه ‪ 3000‬لیره است که شوهر است‬ ‫‪6‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪2‬‬
‫یعنی ‪ 1500‬لیره است و بقیه ترکه برای‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪‬‬ ‫اصل ‪6‬‬
‫جده و برادر مادری میماند که به صورت‬
‫مساوی تقسیم میشود چون سهامشان‬
‫مساوی است‪.‬‬ ‫‪75‬‬ ‫‪15‬‬ ‫سهام‬
‫‪750‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪00‬‬ ‫‪500‬‬
‫جدول ‪167‬‬
‫‪176‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫بخش چهارم‬
‫تصحیح مسائل‬
‫وقتی که در مورد اصل مسأله صحبت میکنیم برای این است‬
‫که عددی را پیدا کنیم کککه سککهام همککه وارثککان را بککدون عککدد‬
‫کسککری از آن اسککتخراج کنیککم و گککاهی مشککاهده میکنیککم کککه‬
‫کسرهای خاصی به بعضی از وارثان تعلق میگیککرد‪ .‬خککواه یککک‬
‫نفر باشد یا چنککد نفکر‪ ،‬در ایکن حکالت ناچکاریم ککه بکه اجککرای‬
‫عملیات تصحیح این کسرها نسبت به تمام وارثان بپردازیم تککا‬
‫صاحب کسری در میان آنها نباشد‪.‬‬
‫با این دو مثال این امر را بیشتر توضیح میدهیم‪:‬‬
‫وارثا‬
‫خواهر تنی‬ ‫‪2‬دختر‬ ‫شوهر‬
‫ن‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫‪3‬‬ ‫‪4‬‬
‫اصل‬
‫‪1‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪12‬‬
‫چون دو نفرند و‬
‫کسی نیست که آنها‬
‫همراه ‪2‬دختر عصبه مع‬ ‫وجود فرع‬
‫را عصبه کند و هر‬ ‫سبب‬
‫الغیر است‬ ‫وارث‬
‫دختر ‪4‬سهم‬
‫میگیرند‪.‬‬
‫جدول ‪168‬‬
‫شوه‬
‫خواهر تنی‬ ‫‪3‬دختر‬ ‫وارثان‬
‫ر‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫‪3‬‬ ‫‪4‬‬
‫اصل‬
‫‪1‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪12‬‬
‫‪ 24‬هر دختر ‪ 8‬سهم ‪=8‬‬ ‫تصحیح‬
‫‪3‬‬ ‫‪9‬‬
‫‪24÷ 3‬‬ ‫‪36‬‬
‫جدول ‪169‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬
‫ترکککه و‬ ‫‪3‬‬
‫دخککتران‬ ‫ترکککه را میگیککرد و‬ ‫‪4‬‬
‫شککوهر‬ ‫در دو مثککال‬
‫باقیمانده برای خواهر تنی باقی میماند‪ .‬اصککل مسککأله در هککر‬
‫دو مثال ‪ 12‬است چون مخرج کسرها با هککم موافککق نیسککتند‪.‬‬
‫بعد از این سهم شوهر ‪ 3‬سهم است و ‪ 2‬دختر یککا دخککتران ‪8‬‬
‫سهم و خواهر تنی یک سهم‪.‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪177‬‬

‫در مثال اول تقسیم سهم ‪ 8‬بککر ‪ 2‬دخککتر سککاده اسککت و هککر‬
‫دختر ‪ 4‬سهم میگیرد‪ ،‬در حالی که در مثال دوم تقسکیم سکهم‬
‫‪ 8‬بر سه دختر منجر به عککدد کسککری میشککود ‪ 8÷3=66/2‬و‬
‫ما با وجود ماشین حسابهای دقیق میتوانیم مسأله را بککه ایککن‬
‫شکل حل کنیم اما به علت علقه و رغبت به سادگی عملیات‬
‫ارث و برای اینکه اعداد کسککری و اعشککاری در سککهم وارثککان‬
‫نباشد‪ ،‬به عملیات تصحیح میپردازیم‪.‬‬
‫پس تصحیح به معنای برداشتن سککختی و مشکککل اسککت و در‬
‫اصطلحا به معنای به دسککت آوردن حککداقل عککددی کککه بتککوان‬
‫سهم هر یک از وارثان را بدون کسر با آن حساب کرد‪ ،‬است‬
‫در مثال دوم می بینیم که تعداد دختران ‪ 3‬دختر است و اصل‬
‫مسککأله ‪ 12‬اسککت‪ ،‬پککس مسککأله را از طریککق ضککرب تعککداد‬
‫دختران در اصل مسأله تصحیح میکنیم‪.3×12=36 .‬‬
‫‪1 36‬‬
‫سهم و دختران ‪=24‬‬ ‫‪4‬‬
‫شوهر ‪=9‬‬ ‫و طبق این اصل جدید‬
‫‪3 36‬‬
‫سهم و خواهر تنی ‪ 36-(24+9)=3‬سهم میگیرد‪.‬‬ ‫‪4‬‬
‫مهم این است که در اینجککا سککهام دخککتران )‪ (24‬اصککلحا پیککدا‬
‫کرده و بدون حاصل کسری قابککل تقسککیم بککر تعککداد دخککتران‬
‫میباشد‪24÷3=8 .‬‬
‫پس طبق این حاصل جدید سککهم هککر دخککتر ‪ 8‬سککهم اسککت و‬
‫مجموع سهام آنها ‪ 24‬است و شوهر ‪ 9‬سهم و خواهر تنککی ‪3‬‬
‫سهم میگیرد‪.‬‬
‫روش دیگری برای حل سهام هر وارث بعککد از تصککحیح وجککود‬
‫دارد که ضرب همان رقمی که چند برابر میشود کککه در اینجککا‬
‫‪ 3‬است در سهام که از طریق اصل مسأله و قبککل از تصککحیح‬
‫به دست آمده است و مخصوصا ا در مسائل عولی و ردی‪.‬‬
‫پس شوهر سه سهم دارد که بعد از تصحیح مساوی اسککت بککا‬
‫‪3×3=9‬‬
‫دختران ‪ 8‬سکهم دارنککد کککه بعککد از تصکحیح مسکاوی اسککت بکا‬
‫‪8×3=24‬‬
‫خواهر تنی یک سهم دارند که بعد از تصحیح مساوی است بککا‬
‫‪1×3=3‬‬
‫پککس طبککق آنچککه کککه گذشککت تصککحیح مسککأله عبککارت از‬
‫حاصلضرب تعداد کسانی که سهمشان کسری است در اصککل‬
‫‪178‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫مسأله‪ ،‬پس سهم سه دختر از هشت سهم به دست نمی آیککد‬


‫مگر با عدد کسری‪ ،‬و برای اینکه حاصل مککا کسککری نباشککد آن‬
‫را ضککرب میکنیککم )‪ (3×12‬تککا در نککتیجه عککدد صککحیح بدسککت‬
‫بیاید‪.‬‬
‫در مثالهای قبککل مککا فقککط یکککی از ورثککه را شککاهد بککودیم کککه‬
‫سهمشان کسککری بککود ولککی حالتهککای دیگککری وجککود دارد کککه‬
‫بیشکتر از یکک نفکر سهمشکان کسکری خواهکد بکود و در اینجکا‬
‫میتوان تعداد افراد را در اصل مسأله ضککرب کککرد تککا تصککحیح‬
‫مسأله حاصل شود‪.‬‬
‫برادرتنی و خواهر‬
‫ملحظات‬ ‫‪3‬دختر‬ ‫شوهر‬ ‫وارثان‬
‫تنی‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬
‫این همان مسأله قبل است که برادر‬
‫مذکر دو برابر‬ ‫سهام‬
‫تنی نیز به آن افزوده شده و او به‬ ‫‪3‬‬ ‫‪4‬‬
‫مؤنث‬
‫عصبه بودن ارث میگیرد و دو برابر‬
‫اصل‬
‫مونث میگیرد‪ .‬و یک سهم تنها با‬ ‫‪1‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪12‬‬
‫حاصل کسری تقسیم بر ‪ 3‬میشود و‬
‫‪ 3×1=3‬برادر ‪2‬‬
‫بعد از تصحیح برادر ‪ 2‬سهم میگیرد و‬ ‫‪3=24‬‬ ‫‪×3=9‬‬ ‫تصحی‬
‫سهم و خواهر یک‬
‫خواهر یک سهم‪.‬‬ ‫×‪8‬‬ ‫‪3‬‬ ‫ح ‪36‬‬
‫سهم‬
‫جدول ‪170‬‬
‫در این مسأله دو گروه از وارثان سهمشان کسری اسککت کککه‬
‫‪ 3‬دختر و برادر تنی همراه خواهر تنی هستند ولی وقتی عککدد‬
‫‪ 3‬را در اصل ضرب کردیم‪ ،‬همگی وارثان بککدون کسککر سککهم‬
‫میبرند و نیازی به افزودن اصل مسأله به ‪ 36‬نیست‪.‬‬
‫ولی گاهی نیاز داریم که این حاصلضرب چند برابککر را داشککته‬
‫باشیم وقتی که وارثان بیشتر از یک نککوع باشککند و سهمشککان‬
‫کسری باشد مثل‪:‬‬
‫ملحظات‬ ‫‪5‬برادران‬ ‫‪3‬جده‬ ‫وارثان ‪4‬زن‬
‫سهام وارثان اگر تقسیم بر تعککداد‬ ‫ق‪ .‬ع‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سهام‬
‫آنهکا شکود حاصکل عکددی کسکری‬ ‫‪6‬‬ ‫‪4‬‬
‫خواهکککد شکککد و باقیمانکککده آن از‬ ‫‪7‬‬ ‫‪2‬‬ ‫اصکککل ‪3‬‬
‫طریق عصبه به بککرادران میرسککد‬ ‫‪12‬‬
‫که بعد از جمع سهام آنها آنچه که‬ ‫‪=84‬‬ ‫‪=120‬‬ ‫تصککحی ‪=180‬‬
‫بکککاقی میمانکککد بکککرای آنهاسکککت‬ ‫‪420‬‬ ‫‪1 720‬‬ ‫‪1 720‬‬ ‫ح‬
‫‪ 180+120=300‬از اصل بعد از‬ ‫‪720‬‬
‫‪5‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪4‬‬
‫تصحیح کککه ‪420‬سککهم بککرای آنهککا‬
‫باقی میماند‪.‬‬
‫هر جده ‪84‬‬ ‫‪120‬‬ ‫‪180‬‬
‫سهم دارد‬ ‫‪=40‬‬ ‫‪= 45‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪4‬‬
‫هکککر زن ‪ 45‬هککر جککده ‪40‬‬
‫سهم دارد‬ ‫سهم دارد‬
‫جدول ‪171‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪179‬‬

‫‪6 4‬‬
‫اسککت و سککهام وارثککان در‬ ‫‪2‬‬
‫اصل مسککأله در اینجککا ‪=12‬کک‬
‫‪7‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬
‫در‬ ‫‪5‬‬
‫و‬ ‫نهکککایت کسکککرهایی مثکککل ‪ 4‬در زنکککان‪ 3 ،‬در جکککدهها‬
‫برادران خواهد بود که باید به عمل تصحیح بپردازیم‪.‬‬
‫و ساده ترین روش آن ضرب اصککل مسککأله در تعککداد نفراتککی‬
‫است که سهم آنها عدد صحیح نخواهد شد که طبق روش زیر‬
‫میباشد‪:‬‬
‫‪720‬‬ ‫=‬ ‫‪5‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪ 12‬‬
‫اصل مسأله ‪ ‬تعداد زنان ‪ ‬عدد جده ها ‪ ‬تعداد برادران‬
‫= اصل بعد از تصحیح‬
‫‪180‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪4‬برادر مادری‬ ‫‪5‬خواهر تنی‬ ‫شوهر‬ ‫وارثان‬


‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬
‫سهام‬
‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫اصل ‪6‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫عول ‪9‬‬
‫تصحیح‬
‫‪20×2=40‬‬ ‫‪4×20=80‬‬ ‫‪3=60‬‬
‫‪9=180‬‬
‫×‪20‬‬
‫×‪4×5‬‬
‫‪40÷ 4=10‬‬ ‫‪80÷ 5=16‬‬ ‫سهم‬
‫هر برادر مادری ‪10‬‬ ‫هر خواهر ‪16‬‬ ‫‪÷9=20‬‬
‫سهم میبرد‪.‬‬ ‫سهم دارد‬ ‫‪180‬‬
‫جدول ‪172‬‬
‫این مسأله از ‪ 6‬به ‪ 9‬عول پیدا کککرده اسککت و ایککن رقککم آخککر‬
‫اصککل مسککأله میشککود و چککون قابککل قسککمت بککر خککواهران و‬
‫برادران نیست و حاصل آن کسری خواهد شد‪ ،‬پس با ضککرب‬
‫اصل مسأله بعککد از عککول )‪ (9‬در تعککداد خککواهران تنککی )‪ (5‬و‬
‫تعداد برادران مادری )‪ (4‬مسأله را تصککحیح میکنیککم کککه ‪180‬‬
‫میباشد‪.‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪3‬‬
‫تنککی‬ ‫شککوهر مککی گیککرد کککه ‪ 60‬سککهم اسککت و خککواهران‬
‫‪2‬‬
‫میگیرند که ‪ 80‬سهم است و بعد از تقسیم بر تعککداد آنهککا هککر‬
‫‪1‬‬
‫میگیرنککد کککه ‪40‬‬ ‫‪3‬‬
‫مککادری‬ ‫کدام ‪ 16‬سهم میگیرند و برادران‬
‫سهم است و به هر کدام ‪ 10‬سهم میرسد‪.‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪181‬‬

‫مسائلی درباره اصل مسأله‪ ،‬رد‪ ،‬عول و تصحیح‪:‬‬


‫وارثا‬
‫دختر پسر‬ ‫‪4‬دختر‬ ‫مادر‬ ‫پدر‬
‫ن‬
‫‪1‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪+‬ق‪.‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪6‬‬ ‫سهام‬
‫‪3‬‬ ‫‪6‬‬
‫ع‬
‫اصل‬
‫‪4‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1+0‬‬
‫‪6‬‬
‫توسط دختران حجب‬ ‫چون‬
‫وجود‬
‫میشوند ولی میتوان‬ ‫کسی‬ ‫وجود‬
‫فرع‬
‫برای آنها وصیت کرد‪.‬‬ ‫نیست آنها‬ ‫فرع‬ ‫سبب‬
‫وارث‬
‫را عصبه‬ ‫وارث‬
‫مونث‬
‫کند‬
‫جدول ‪173‬‬
‫مخرج سهام در اینجکا )‪6،6‬و ‪ (3‬هسککتند پکس اصکل مسکأله ‪6‬‬
‫است چون بر ‪ 3‬بخش پذیر است و مسأله ردی نیسککت چککون‬
‫عصبه وجود دارد‪.‬‬
‫و سهام ‪ 4‬دختر ‪ 4‬سهم اسککت و هککر کککدام یککک سککهم میبرنککد‬
‫بنابراین نیازی به تصحیح نیست‪.‬‬
‫‪3‬عمو‬ ‫‪2‬جده‬ ‫‪6‬دختر‬ ‫وارثان‬
‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫‪6‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪4‬‬ ‫اصل ‪6‬‬
‫‪=144‬‬
‫‪216‬‬‫‪2‬‬ ‫‪216‬‬‫‪1‬‬
‫‪=36‬‬ ‫‪=36‬‬ ‫‪216‬‬‫‪2‬‬
‫‪6‬‬ ‫‪6‬‬
‫‪3‬‬
‫‪36‬‬ ‫‪36‬‬ ‫تصحیح‬
‫‪=12‬‬ ‫‪=18‬‬ ‫‪144‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪=24‬‬ ‫‪216‬‬
‫‪6‬‬
‫هر عمو ‪12‬‬ ‫هر جده ‪18‬‬
‫هر دختر ‪24‬‬
‫سهم‬ ‫سهم‬
‫سهم‬
‫جدول ‪174‬‬
‫اگر ‪ 4‬سهم بککر ‪ 6‬دخککتر تقسککیم شککود حاصککل عککددی کسککری‬
‫خواهد شد و یک سهم بر دو جده و ‪ 3‬عمو اگر تقسککیم شککود‬
‫باز حاصل کسری خواهد شد‪ .‬پس لزم اسککت تصککحیح انجککام‬
‫بدهیم که حاصل ضرب ‪ (3×2×6)×6=216‬است‪.‬‬
‫مادر‬
‫برادر‬
‫خواهر تنی‬ ‫پدر‪+‬مادر‬ ‫وارثان‬
‫مادری‬
‫مادر‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫شریکند‬ ‫در‬ ‫سهام‬
‫‪6‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪6‬‬
‫‪182‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪1‬‬ ‫اصل ‪6‬‬


‫‪2×2=2‬‬ ‫‪3×2=6‬‬ ‫‪2×1=2‬‬ ‫اصل بارد ‪5‬‬
‫هر نفر یک‬ ‫اصل با‬
‫سهم‬ ‫تصحیح ‪10‬‬
‫جدول ‪175‬‬
‫چون مسأله ردی است و ما یک سهم داریککم کککه آن را بککر دو‬
‫جده تقسیم کنیم پس ناچاریم که تصحیح انجام بدهیم و اصککل‬
‫مسأله را دو برابر کنیم و به ده برسانیم و این عککدد دو برابککر‬
‫را بر اعضا تقسیم کنیم پس بککرای دو جککده دو سککهم و بککرای‬
‫خواهر تنی ‪6‬سهم و برادر مادری ‪ 2‬سهم است‪.‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪183‬‬

‫تمرینات فصل پنجم‬


‫نوزدهم‪ :‬جملت زیر را کامل کنید‪:‬‬
‫‪ -1‬اصل مسائلی که هیچگاه عول نمیشککوند عبارتنککد از‪) ......‬‬
‫‪.(24-12-8-4) ،(8-6-4-2) ،(8-4-3-2‬‬
‫‪ -2‬اصول مسائلی که عولی هستند عبارتند از‪،(4-3-2) .......‬‬
‫)‪.(24-12-6) ،(12-6-4‬‬
‫‪ - 3‬رد به زوجیککن مخککالف قاعککده‪) .....‬مککذکر دو برابککر مککونث‬
‫میگیرد‪ ،‬دین قبل از وصیت است‪ ،‬الغرم بالغنم(‪.‬‬
‫‪ -4‬رد به پدر و جد بر نمیگردد زیرا آنهککا ‪) ......‬دو اصکل وارث‬
‫هستند‪ ،‬عصبه هستند‪ ،‬حجب نمیشوند(‪.‬‬
‫‪ -5‬هنگام عول نقص و کاستی بر‪ .......‬وارد میشککود‪) .‬غیککر از‬
‫زن و شوهر‪ ،‬ذوی الفروض‪ ،‬عصبه ها(‪.‬‬
‫‪ -6‬در مسأله ای که ‪ ......‬وجود داشته باشد رد وجککود نککدارد‪.‬‬
‫)عصبهها‪ ،‬ذوی الرحام‪ ،‬ذوی الفروض(‪.‬‬
‫‪ - 7‬عول وقتی است که سهام‪ ......‬باشد‪) .‬کمککتر از یککک عککدد‬
‫صحیح باشد‪ ،‬بیشتر از یک باشد‪ ،‬مساوی باشد(‪.‬‬
‫‪ - 8‬رد وقتی اسکت ککه سکهام‪ ......‬باشکد‪) .‬کمکتر از یکک ع دد‬
‫صحیح باشد‪ ،‬بیشتر از یک باشد‪ ،‬مساوی باشد(‪.‬‬
‫‪ -9‬اصل مسأله عبارت است از ‪) ......‬کمترین عدد‪ ،‬بیشترین‬
‫عدد‪ ،‬عدد مساوی( که سککهام وارثککان بککه طککور صککحیح و غیککر‬
‫کسری از آن استخراج میشود‪.‬‬
‫بیستم‪ :‬دلیل رد به غیر زوجین همــراه ترجیــح خــود‬
‫را در مورد آن مسأله بررسی کنید‪.‬‬
‫بیست و یکم‪ :‬دو روش برای تصــحیح مســایل وجــود‬
‫دارد‪ ،‬آن دو روش کدامنــد و ســادهترین آنهــا کــدام‬
‫است؟‬
‫بیست و دوم‪ :‬مسائل‪:‬‬
‫‪ - 1‬مردی میمیرد و افککراد زیککر از او بجککای میمانککد‪ :‬زن‪ ،‬مککادر‬
‫مادر‪ ،‬خواهر پدری‪ 3 ،‬برادر مادری و دختر عمو‪.‬‬
‫‪ -2‬زنی میمیرد و افراد زیر از او بجای میماند‪ :‬شوهر‪ ،‬دخککتر‪،‬‬
‫دختر دختر و دختر پسر‪.‬‬
‫‪ - 3‬مردی میمیرد و افککراد زیککر از او بجککای میمانککد‪ :‬پککدر پککدر‪،‬‬
‫‪7‬برادر تنی‪ ،‬خواهر پدری‪3 ،‬برادر مادری‪.‬‬
‫‪184‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪ -4‬زنی میمیرد و افراد زیککر از او بجککای میمانککد‪ :‬مککادر مککادر‪،‬‬


‫مادر پدر‪ ،‬پسر پسر‪ ،‬دو دختر پسر‪.‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪185‬‬

‫فصل ششم‬
‫ارث ذوی الرحام‬
‫شامل دو بخش است‪:‬‬
‫بخـــش اول‪ :‬ذوی الرحـــام و نظـــرات‬
‫علما در مورد ارث آنها‪.‬‬
‫بخش دوم‪ :‬چگونگی ارث ذوی الرحام‪.‬‬
‫سؤالت فصل ششم‪.‬‬
‫‪186‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫بخش اول‬
‫ذوی الرحام و نظرات علما در مورد‬
‫ارث آنها‬
‫ارحام در لغت از فرحم و ررحم آمده است که به معنککای منککزل‬
‫و محل اسکان جنیککن در شکککم مککادر اسککت‪ 1.‬خداونککد متعککال‬
‫میفرماید‪        :‬‬
‫)آل عمران‪» (6/‬اوست که شما را در رحمهای )م ادران( ه ر‬
‫آن گونه که بخواهد شکل میدهد«‪ .‬و رحم به معنای قرابککت و‬
‫اصل و اسباب آن است‪.‬‬
‫ارحام طبق این تعبیر‪ ،‬شامل تمام خویشاوندان میشککود ولککی‬
‫در علککم ارث ذوی الرحککام خویشککاوندانی هسککتند کککه سککهم‬
‫معینککی در ارث ندارنککد و همچنککانکه ابککن قککدامه ذکککر کککرده‪،‬‬
‫‪2‬‬
‫عصبه هم نمیشوند‪.‬‬
‫بنابراین ذوی الرحام در علم ارث عبارتند از‪ :‬فرزندان دخککتر‪،‬‬
‫فرزندان خواهر‪ ،‬دختران برادر‪ ،‬فرزندان بککرادر مککادری‪ ،‬عمککه‬
‫ها از هر جهت‪ ،‬عموی مادری‪ ،‬دایی‪ ،‬دخککتر عمککو‪ ،‬جککد فاسککد‪،‬‬
‫جده فاسککده و کسککانی کککه از طریککق اینهککا بککا شککخص مککرده‬
‫نسبت دارند‪.‬‬
‫در مــورد ارث آنهــا اختلفــاتی بــه شــکل زیــر وجــود‬
‫دارد‪:‬‬
‫‪ -1‬زید بن ثابت و یک روایت از ابن عباس )رضی الله عنهمکا(‬
‫معتقکد بکه منکع ارث ب ردن آنه ا هسکتند و ایکن عقیکده مالکک‪،‬‬
‫اوزاعی‪ ،‬ابوثور‪ ،‬شافعی‪ ،‬داود و ابن جریر طبری نیز است‪ .‬و‬
‫اینها معتقدند که وقتی صککاحب سککهام معیککن یککا عصککبه وجککود‬
‫نداشته باشد‪ ،‬بیت المال اسککتحقاق گرفتککن ارث را دارد و بککه‬
‫دلیل زیر استدلل میکنند‪:‬‬
‫الف‪ -‬عطاء بن یسکار روایککت ککرده کککه رسککول اللککه )ص( در‬
‫قباء برای عمه و خاله استخاره کرد و خداوند متعال آیه نککازل‬
‫‪3‬‬
‫کرد که آنها ارث نمیبرند‪.‬‬
‫ب‪ -‬خداوند متعال سهم هر یک از وارثان را بککه فککرض )سککهم‬
‫معین( یا تعصیب مشخص کرده است و اگر ذوی الرحام نیککز‬
‫‪ -‬القاموس المحیط‪ ،‬فیروز آبادی‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -‬المغنی‪ ،‬ابن قدامه‪9/82 ،‬؛ فتح الباری ‪.12/31‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪ -‬السنن الکبری‪ ،‬بیهقی‪ ،‬کتاب الفرائض‪ ،‬باب من یرث من ذوی الرحام‪.6/212 ،‬‬ ‫‪3‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪187‬‬

‫سهمی داشتند حتمکک ا ا آن را بیککان میکککرد‪ ،‬چککرا کککه خداونککد در‬


‫مورد خودش میفرماید‪)       :‬مریم‪/‬‬
‫‪.(64‬‬
‫‪ -2‬عمر و علی و ابن مسعود و ابوعبیده بن جراحا و معاذ بککن‬
‫جبل و ابوالککدرداء و شککریح و عمککر بککن عبککدالعزیز و عطککاء و‬
‫طاوس و علقمه و مسروق و اهل کوفه و احمککد بککن حنبککل و‬
‫ابوحنیفه معتقد به ارث گرفتن ذوی الرحام هستند وقککتی کککه‬
‫صاحب فروض یا عصبه وجود نداشته باشککد‪ .‬و دلیلشککان ایککن‬
‫است‪:‬‬
‫الف‪ -‬کلم خداوند متعال‪    :‬‬
‫‪)     ‬انفال‪ (75/‬پس وقتی از میان کسانی‬
‫که در قرآن و سنت نبوی به عنوان وارث معین آمدهاند وجود‬
‫نداشته باشد‪ ،‬ذوی الرحام به ارث اولیتر هستند‪.‬‬
‫ب‪ -‬روایتی که ترمذی با سند خود از ابوامامککة بککن سککهل بککن‬
‫حنیف آورده است که میگوید‪ :‬عمر بن خطککاب نامهای را بککه‬
‫من داد که نزد ابوعبیده بککبرم کککه در آن نوشککته بککود‪ :‬رسککول‬
‫اللککه )ص( فرمککود‪ :‬خداونککد و رسککولش مککولی و سرپرسککت‬
‫کسی هستند که سرپرست ندارد و دایککی وارث کسککی اسککت‬
‫‪1‬‬
‫که وارث ندارد و این حدیث حسن است‪.‬‬
‫ج‪ -‬روایتی که ابوداود با سند خود از ابن معد یکرب آورده که‪:‬‬
‫رسول الله )ص( فرمودند‪ :‬کسی که افراد ناتوان و فلجککی از‬
‫او بجای بماند‪ ،‬مسؤولیتش با ماست یا کسی که اموالی از او‬
‫بجای بماند و وارثان او صاحب آن اموال هسککتند و مککن وارث‬
‫کسی هستم کککه وارثککی نککدارد عککاقله او میشککوم و از او ارث‬
‫میبرم و دایی وارث کسککی اسککت کککه وارث نککدارد‪ ،‬عککاقله او‬
‫‪2‬‬
‫میشود و از او ارث میبرد‪.‬‬
‫د‪ -‬ذوی الرحام از دو طریق بککا شککخص مککرده ارتبککاط دارنککد‪:‬‬
‫قرابت و اسلم‪ ،‬ولی بیت المال تنها از یک طریککق بککا شککخص‬
‫مرده ارتباط دارد که اسلم اسککت‪ ،‬پککس ذوی الرحککام اولیککتر‬
‫‪3‬‬
‫هستند‬

‫‪ - 1‬جامع الترمذی‪ ، ،‬باب ما جاء فی میراث الخال‪ ،‬شماره ‪.2185‬‬


‫‪ - 2‬ابوداود‪ ،‬کتاب الفرائککض‪ ،‬بککاب میککراث ذوی الرحککام‪ ،‬شککماره ‪2779‬؛ ابککن مککاجه‪ ،‬کتککاب‬
‫الفرائض‪.2738 ،‬‬
‫‪ - 3‬المیراث فی الشریعة السلمیة‪ ،‬شیخ علی حسب الله‪ ،‬ص ‪.78‬‬
188 ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

:‫و به دلیل زیر نظر گروه اول را رد میکنند‬


1

‫ حدیثی که روایت شده کککه پیککامبر )ص( گفتنککد کککه عمککه و‬-1
‫ حدیث مرسل است و ضعیف است و در آن‬،‫خاله ارث ندارند‬
‫باب قول صحیح تر از آن وجود دارد که هنگام ترجیح ما قککول‬
‫ مخصوصا ا وقتی که ظککاهر قککرآن آن‬،‫صحیح تر را بر میگزینیم‬
       :‫را تقویت کند‬
.( /)   
       ()       -
              
             
.      ()    
                
 :        .     
             
.     

‫ و تمام روایات حدیث منع عمه و خاله از ارث را بررسککی‬64-63 ،‫ شوکانی‬،‫ نیل الوطار‬- 1
‫کرده و آنها را ضعیف دانسته است خواه از طرف ابوداود یا دارقطنی یا نسائی و یا حاکم و‬
.‫طبرانی باشد‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
189

 
   
              
              
: 
              -
               
.       
  ()            -
.          
:          
:   :
            
              
               
.           
             
             
.       
             
.              
             
              
            
1
‫ترک ه را میگیرن د ک ه ارث دخ تر دخ تر و پس ر‬ 7
     
‫دختربا عمه و خاله و بککرادرزاده مککادری و جککده فاسککده یکککی‬
.‫است‬
:‫ مذهب اهل تنزیل‬:‫دوم‬
‫ مثل ا‬،‫این نظر ذوی الرحام را در حککد اصککول خککود بککال میبرد‬
‫کسککی کککه میمیککرد و دخککتر دخککتر و پسککر خککواهر از او بجککای‬
‫ دختر دختر به جای اصل خود که دختر است مینشککیند‬،‫میماند‬
‫‪190‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫و پسککر خککواهر بجککای مککادرش کککه همککان خککواهر اسککت مککی‬


‫‪1‬‬
‫نشیند‪ .‬پس مسأله در اینجا )دختر‪+‬خککواهر( دخککتر و خککواهر‬
‫‪2‬‬
‫باقیمانده را به عصککبه بککودن میگیککرد‪ ،‬چککون عصککبه مککع الغیککر‬
‫است پس نصف دیگر را به عصبه بودن میگیرد و ایککن سککهام‬
‫به فروع آنها نیز منتقل میشود‪.‬‬
‫و این نظر امام احم د بکن حنبکل اسکت‪ .‬ابکن قکدامه میگویکد‪:‬‬
‫»ذوی الرحام ارث میبرنککد‪ ،‬پککس کسککی کککه سککهم مشخصککی‬
‫ندارد به جای کسی است که سککهم مشککخص دارد‪ ،‬مثل ا دایککی‬
‫به منزله مادر است و عمه به منزله پککدر اسککت و از عبککدالله‬
‫روایت دیگری نقل شده که او عمه را به منزله عمککو و دخککتر‬
‫برادر را به منزله برادر دانسته اسککت و تمککامی ذوی الرحککام‬
‫‪1‬‬
‫که سهم مشخصی ندارند به این شکل هستند«‪.‬‬
‫و متأخران شافعی و مالکی نیز از این نظر تبعیت کردهاند‪.‬‬
‫دلیلشان این است که از پیامبر )ص( روایت شده که فرمککود‪:‬‬
‫»عمه به منزله پدر است وقتی که پدر در میان آنهککا نباشککد و‬
‫‪2‬‬
‫خاله به منزله مادر است وقتی که مادر میان آنها نباشد«‪.‬‬
‫ابوعبیده با سندش روایت کرده که ثابت بن دحداحا مرد و جز‬
‫یک دختر بککرادر از او بجککا نمانککد و پیککامبر )ص( بککه میککراث او‬
‫‪3‬‬
‫برای دختر برادرش حکم کرد‪.‬‬
‫و روایت شده که عمر بن خطککاب بککه خککاله و عمککه ارث داده‬
‫‪1‬‬
‫)به منزله مککادر( و عمککه باقیمانککده ارث را‬ ‫‪3‬‬
‫خاله‬ ‫است و به‬
‫)به منزله پدر( داده است‪.‬‬
‫در این مذهب با توجه به آثاری که روایککت شککد‪ ،‬هککر چنککد کککه‬
‫سندشان صحیح نیست‪ ،‬موافق عدالت است به طوری که بککه‬
‫فرع ارث همان سهمی را میدهند کککه در صککورت زنککده بککودن‬
‫اصل آن را به او میدادند‪.‬‬
‫پس کسی که بمیرد و افراد زیر از او بجای بمانند‪:‬‬
‫دخترعموی‬ ‫پسر خواهر‬ ‫دختر خواهر‬ ‫دختر خواهر‬
‫وارثان‬
‫تنی‬ ‫مادری‬ ‫پدری‬ ‫تنی‬
‫عموی تنی‬ ‫خواهر مادری‬ ‫خواهر پدری‬ ‫خواهر تنی‬

‫‪ - 1‬المغنی‪ ،9/85 ،‬مسأله شماره ‪.1030‬‬


‫‪ - 2‬حدیث منسوب به امام احمد در مسندش است ولی شیخ آلبانی میگوید‪ :‬ضعیف است و‬
‫در مسند مشاهده نشده است‪ .‬شفاء الغلیل ‪ ،144-1/143‬شماره ‪.1704‬‬
‫‪ - 3‬سنن الدارمی‪ ،‬کتاب الفرائض‪ ،‬باب میراث ذوی الرحام‪ ،2/381 ،‬ضعیف است‪.‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪191‬‬

‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫مثل این‬


‫ق‪ .‬ع‬
‫‪6‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪2‬‬ ‫مسأله است‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬ ‫اصل ‪6‬‬
‫جدول ‪176‬‬
‫دختر خواهر تنی نصف ترکککه را کککه ‪3‬سککهم باشککد میگیککرد‪ ،‬و‬
‫دختر خواهر پدری یک سهم از ‪ 6‬سهم میگیرد و پسککر خککواهر‬
‫نیز از ‪ 6‬سهم یک سهم میگیرد و دختر عمککوی تنکی باقیمانکده‬
‫را که یک سهم است‪ ،‬میگیرد‪.‬‬
‫سوم‪ :‬مذهب اهل قرابت‪:‬‬
‫این گروه در ارث گرفتن تکیه بر قرابت دارند به همیککن دلیککل‬
‫اهل قرابت نامیده شدهاند‪ ،‬پس در ابتدا قوت و شدت درجه‬
‫ملک است و سپس قوت قرابت که به عصبهها قیککاس شککده‬
‫است‪ .‬و دلیلشان همچنانکه پیداست‪ ،‬قیاس است‪ .‬و این نظر‬
‫علی و حنفیها است که قانونگذار نیز بر این رأی اسککت‪ ،‬آنجککا‬
‫که در ماده ‪ 31‬قانون آمده است که‪:‬‬
‫ذوی الرحام چهار صنف هستند که بعضککی از آنهککا بککر بعضککی‬
‫دیگر مقدمند به شکل زیر‪:‬‬
‫گروه اول‪ :‬فکروع شکخص مککرده مثککل‪ :‬فرزنککدان دخککتران و‬
‫پاینتر‪ ،‬فرزندان دختران پسر و پاینتر‪.‬‬
‫گروه دوم ‪ :‬اصول شخص مرده مثل‪ :‬جد غیر صحیح و بالتر‬
‫مثل پدر مادر‪ ،‬پدر مادر مادر و جده غیر صککحیح و بککالتر مثککل‬
‫مادر پدر مادر و مادر پدر پدر‪.‬‬
‫گروه سوم‪ :‬فروع پدری شخص مککرده مثککل‪ :‬پسککران بکرادر‬
‫مادری و فرزندانش و پاینتر‪ ،‬فرزندان خواهران تنی یا ناتنی و‬
‫پاینتر‪ ،‬دختران برادران تنی یا ناتنی و فرزنککدان آنهککا و پککاینتر‪.‬‬
‫دختران پسر برادر تنی یا پدری و پاینتر و فرزندانش و پایینتر‪.‬‬
‫گروه چهـارم‪ :‬فککروع اجککداد و جککدههای شککخص مککرده کککه‬
‫شامل شش دسته است که بعضی بر بعضی دیگر مقدمند به‬
‫شکل زیر‪:‬‬
‫نخست‪ :‬عموهککای مککادری شککخص مککرده و دایککی هککای او و‬
‫خالههای تنی یا ناتنی‪.‬‬
‫دوم‪ :‬فرزندان گروه اول و پاینتر‪ ،‬دختر عموهای تنی یا پدری‬
‫شککخص مککرده‪ ،‬دخککتران پسرانشککان و پککاینتر و فرزنککدان ایککن‬
‫گروه و پاینتر‪.‬‬
‫‪192‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫ســوم‪ :‬عموهککای پککدری شککخص مککرده و عمههککا و داییهککا و‬


‫خالههای تنی یا ناتنی و عموهای مادری شخص مرده و عمهها‬
‫و عموها و دایی ها و خالههای تنی یا ناتنی او‪.‬‬
‫چهارم‪ :‬فرزندان گروه قبل و پاینتر و دخککتر عموهککای پککدری‬
‫شخص مرده خواه تنی باشند یا پدری و دختران پسران آنها و‬
‫پاینتر و فرزندان کسانی که نام بردیم و پاینتر‪.‬‬
‫پنجم‪ :‬عموهای پکدر پکدر شکخص مککرده ککه مکادری باشکند و‬
‫عموهای پدر مادر شخص مرده و عمههککای آنهککا و دایککی هککا و‬
‫خاله هکای تنکی یکا ن اتنی آنهکا و عموهکای مکادر مکادر شکخص‬
‫مرده‪ ،‬و مادر پدر و عمه هککا و دایککی هککا و خککاله هککای تنککی یککا‬
‫ناتنی آنها‪.‬‬
‫ششم‪ :‬فرزندان گروه قبل و پاینتر و دخککتر عمککوی پککدر پککدر‬
‫تنی یا پککدری شککخص مککرده و دخککتران پسرانشککان و پککاینتر و‬
‫فرزندان کسانی که ذکر شد و پاینتر‪.‬‬
‫شخص محقق نیازی به حفظ اینها ندارد بلکه باید آنها را درک‬
‫کند و بفهمد و اگر قاضککی یککا امککام شککد و در ایککن مککورد از او‬
‫فتوا خواسته شد باید بنگرد که اگککر وارث جککزو ذوی الرحککام‬
‫بود و صاحب سهم یا عصبه نبود )بعد طبکق ایکن قکانون آن را‬
‫پیدا کند( در حالی که این حالتهای نادری است کککه خیلککی کککم‬
‫پیش میآ‏ید‪.‬‬
‫به هر حال مثککالی در ایکن مکورد ذکککر میکنیککم تکا تفکاوت ارث‬
‫میان سه مذهب پیشین واضحتر گردد‪.‬‬
‫شخص میمیرد و دخککتر دخککتر دخککتر و دخککتر پسککر دخککتر از او‬
‫بجای میماند‪:‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪193‬‬

‫دختر‬
‫دختر دختر‬
‫ملحظات‬ ‫پسر‬ ‫نظر‬
‫دختر‬
‫دختر‬
‫ترکه در اینجا به صورت مساوی و بدون‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫اهل رحم‬
‫تفاوت میان ذوی الرحام تقسیم میشود به‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫اصل‬
‫هر جهتی یا درجه یا قوت قرابتی که باشد‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫مسأله ‪2‬‬
‫فرقی نمیکند‬
‫هر دختری به منزله جدش است‪ .‬در اینجا‬
‫مثل این است که شخص مرده دو دختر از او‬
‫‪2‬‬ ‫دختر‬
‫را به فرض میگیرند‬ ‫بجای مانده باشد که‬ ‫دختر‬ ‫اهل تنزیل‬
‫‪3‬‬
‫‪2‬‬ ‫اصل‬
‫و باقیمانده ترکه به آنها رد میشود و نتیجه با‬ ‫‪ +‬باقیمانده به آنها‬
‫مثال اول یکی است اما از یک روش دیگر هر‬ ‫‪3‬‬ ‫مسأله ‪3‬‬
‫‪1‬‬ ‫رد میشود‬
‫میگیرند‪.‬‬ ‫کدام‬
‫‪2‬‬
‫در درجه و قوت قرابت مساوی هستند )‪3‬‬
‫درجه( به معنای اینکه هر دو گروه از طریق‬
‫دختر )جدات( با شخص مرده ارتباط دارند‪،‬‬
‫پس به صورت مساوی ارث میگیرند اما اگر‬
‫مثال اینگونه بود‪ :‬دختر پسر دختر‪+‬پسر دختر‬ ‫اهل‬
‫‪2‬‬ ‫قرابت‬
‫میگیرد و دختر‬ ‫دختر‪ ،‬پسر دختر دختر‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫)قانون‬
‫‪3‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫مصر(‬
‫‪1‬‬
‫باقیمانده را میگیرد و طبق‬ ‫پسر دختر‬ ‫اصل‬
‫‪3‬‬ ‫مسأله ‪2‬‬
‫نظر اهل رحم آنها مساوی هستند و طبق‬
‫مذهب اهل تنزیل پسر دختر پسر همه ترکه‬
‫را میگیرد نصف به فرض و نصف دیگر به او‬
‫رد میشود‪.‬‬
‫جدول ‪177‬‬
‫‪194‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫تمرینات فصل ششم‬


‫بیست و سوم‪ :‬اختلفا فقهــی ارث ذوی الرحــام را‬
‫همراه با دلیل هر گروه و ترجیح خود بیان کنید‪.‬‬
‫بیست و چهارم‪ :‬فرق عبارات زیر را بیان کنید‪:‬‬
‫‪ -1‬ارحام به صورت عام و ذوی الرحام در علم ارث‪.‬‬
‫‪ -2‬نظر اهل تنزیل و اهل قرابت‪.‬‬
‫‪ -3‬آنچه که فقهاء در کیفیت ارث ذوی الرحام بر آن توافککق و‬
‫اختلف کردهاند‪.‬‬
‫بیست و پنجم‪ :‬مسائل‬
‫‪ -1‬مردی میمیرد و افراد زیر از او بجای میمانند‪ :‬دختر پسککر‪،‬‬
‫پسر پسر پسر‪ ،‬دختر دختر پسر‪ ،‬مادر پدر مککادر‪ ،‬دخککتر بککرادر‬
‫تنی و پسر خواهر تنی‪.‬‬
‫‪ - 2‬زنی میمیرد و افراد زیر از او بجای میمانند‪ :‬پدر مادر‪ ،‬پدر‬
‫مادر پدر و مادر پدر مادر‪.‬‬
‫‪ - 3‬مردی میمیرد و افراد زیر از او بجای میمانند‪ :‬دختر بککرادر‬
‫تنی‪ ،‬دختر برادر پدری‪ ،‬پسر دختر عموی پدری‪.‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪195‬‬

‫فصل هفتم‬
‫احکام تکمیلی ارث‬
‫شامل بخشهای زیر است‪:‬‬
‫بخش اول‪ :‬ارث جنین‬
‫ارث دوم‪ :‬ارث مفقود‬
‫بخش سوم‪ :‬ارث خنثی‬
‫بخــش چهــارم‪ :‬مولــود حاصــل از زنــا و‬
‫لعان‬
‫بخــش چهــارم‪ :‬ارث نــابود شــدگان و‬
‫غرق شدگان‬
‫ارث ششم‪ :‬ارث تخارج‬
‫سؤالت فصل هفتم‬
‫‪196‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫بخش اول‬
‫ارث جنین‬
‫ابوداود با سندش از ابوهریره )رضی الله عنککه( روایککت کککرده‬
‫که رسول الله )ص( فرمود‪ :‬وقتی که جنین شروع به جنککب و‬
‫‪1‬‬
‫جوش و تکان خوردن کرد ارث میبرد‪.‬‬
‫امام احمد و ابن ماجه بککا اسککناد خککود از جککابر بککن عبککدالله و‬
‫مسور بن مخزمه روایککت کردهانککد کککه‪ :‬پیککامبر )ص( فرمککود‪:‬‬
‫»بچه تا زمانی که شکروع بککه جنککب و جککوش و تکککان خککوردن‬
‫نکند‪ ،‬ارث نمیبرد« و فرمککود‪ :‬اسککتهلل یعنککی گریککه کککردن یککا‬
‫‪2‬‬
‫عطسه کردن‪.‬‬
‫شوکانی میگوید‪ :‬این دو حدیث دللت بر این امر دارد که اگککر‬
‫استهلل و نشککانهها حیککات در جنیککن پیککدا بککود و سککپس مککرد‪،‬‬
‫وارثان او از او ارث میبرند و او نیز از آنهککا ارث میبرد و ایککن‬
‫‪3‬‬
‫امری است که اختلفی در آن نیست‪.‬‬
‫فقها از این احادیث استدلل میکنند کککه جنیککن حککق ارث دارد‬
‫وقتی کککه یکککی از اسککباب ارث را داشککته باشککد و ایککن بککه دو‬
‫شرط است‪:‬‬
‫‪ -1‬جنین هنگام فوت مورث موجود باشد‪ ،‬چککون عککدم حکمککی‬
‫ندارد و باید از وجود جنین در رحم مادر آگککاهی وجککود داشککته‬
‫باشد و این امر نشانههایی دارد که بعدا ا به آن میپردازیم‪.‬‬
‫‪ - 2‬زنده به دنیککا بیایکد و ایککن امککر بکا گریککه کککردن و حرکککت و‬
‫‪4‬‬
‫تنفس و عطسه کردن معروف است‪.‬‬
‫اما قانونگذار در مورد شککرط اول اینکککه جنیککن بایککد در زمککان‬
‫فوت مورث موجود باشد‪ ،‬میان اینکه جنین به طککور مسککتقیم‬
‫فرزند مورث باشد با اینکه غیر مستقیم باشد‪ ،‬فککرق گذاشککته‬
‫است‪ .‬مثل کسی که بمیرد و زن حامله پککدرش یککا زن حککامله‬
‫پسرش از او بجای مانده باشد؛ به شکل زیر‪:‬‬

‫‪ - 1‬سنن ابی داود‪ ،‬کتاب الفرائض‪ ،‬باب فی المولود یستهل ثم یموت‪ ،‬شماره ‪ 800‬و میگوید‬
‫معنای استهلل در حدیث نشانههای زندگی و حیات است که حرکت یا عطسه و تنفککس و ‪...‬‬
‫است‪ ،‬چون اینها نشانه حیات هستند‪ ،‬بنابراین ارث میبرد‪.‬‬
‫‪ - 2‬سنن ابن ماجه‪ ،‬کتاب الفرائض‪ ،‬باب اذا استهل المولود ورث‪ ،‬شماره ‪.2751‬‬
‫‪ - 3‬نیل الوطار‪ ،‬شوکانی‪.6/86 ،‬‬
‫‪ - 4‬این امر اختلفی است‪ ،‬مالکیه دلیلی جز گریه کردن برای حیات جنین نمیبیننککد در حککالی‬
‫که بسیاری از علما معتقدند که هر آنچه را که بر حیات جنین دللت کند‪ ،‬موجب ارث گرفتن‬
‫او میشود‪.‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪197‬‬

‫‪ -1‬اگر جنین پسر مورث باشد بککه شکککلی کککه بمیککرد و زنککش‬
‫حامله باشد پس وجود جنین از این طریککق ثککابت میشککود کککه‬
‫قبل از یک سال شمسی )‪ 365‬روز( از تاریخ وفات یا جدایی‪،‬‬
‫بچه به دنیا بیاید‪.‬‬
‫قانونگزار در این نظر از رأی محمد بککن حکککم مککالکی تبعیککت‬
‫کرده است که معتقککد بککه گذشککت یککک سککال قمکری از تاریککخ‬
‫وفات بوده است ولی قانونگزار آن تاریخ را شمسککی حسککاب‬
‫کرده است و نیز به نظر پزشکان اسلمی عمل کککرده اسککت‬
‫که میگویند جنین در هر حال بیشککتر از یککک سککال شمسککی در‬
‫رحم مادر نمیماند پکس از روی احتیککاط بککه ایکن نظکر تمسککک‬
‫جستهاند‪.‬‬
‫‪ - 2‬اگر جنین از زنککی غیککر از زن شککخص متککوفی باشککد مثککل‬
‫اینکه از زن پدرش باشد که این جنین بککرادر یککا خککواهر پکدری‬
‫او محسوب میشود‪ .‬یا زن پسرش باشد که جنیککن پسککر پسککر‬
‫او یا دختر پسر او میشود و در اینجا دو حالت دارد‪:‬‬
‫الف‪ -‬اگر زندگی زناشککویی در هنگککام مککرگ مککورث اسککتمرار‬
‫داشته باشد‪ ،‬شرط است که جنین در فاصله زمککانی کمککتر از‬
‫‪ 270‬روز از مککرگ مککورث بککه دنیککا بیایککد‪ .‬چککون در اسککتمرار‬
‫زندگی زناشویی احتمال دارد که جنیککن بعککد از وفککات مککورث‬
‫شکل گرفته باشد‪ ،‬پس اگر بعد از ده ماه به دنیا آمد‪ ،‬معلککوم‬
‫است که جنین یک ماه بعد از مرگ مورث شکل گرفته است‪.‬‬
‫ب‪ -‬اگککر زنککدگی زناشککویی در هنگککام مککرگ مککورث اسککتمرار‬
‫نداشته باشککد‪ ،‬مثککل کسککی کککه در زمککان عککده طلق یککا عککده‬
‫شککوهر مردهاش باشککد پککس در اینجککا ارتبککاطی میککان زن و‬
‫شوهرش نیست و شرط ارث بردن جنیککن ایککن اسککت کککه در‬
‫کمککتر از یککک سککال شمسککی )‪ 365‬روز( بککه دنیککا بیایککد و ایککن‬
‫بالترین زمان ممکن برای به دنیککا آمککدن جنیککن اسککت کککه در‬
‫قانون ذکر شده است‪.‬‬
‫بنابراین جنین به طور عام در حکم موجککود اسککت‪ ،‬بککرای هککر‬
‫زنی که شوهرش مرده باشد یا در زمان عده طلق باشد اگر‬
‫در کمتر از ‪ 365‬روز به دنیا بیاید‪ ،‬در حکم وارث است‪.‬‬
‫اما برای کسی که زندگی زناشویی او استمرار داشککته باشککد‪،‬‬
‫زمانی جنین موجود تلقی میشود که در کمککتر از ‪ 270‬روز بککه‬
‫دنیا بیاید که ‪ 9‬ماه است و این مدت معمولی برای هر جنینی‬
‫‪198‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫است تا این احتمال برطرف شود که جنیککن بککه بعککد از مککرگ‬


‫مورث تعلق داشته است‪.‬‬
‫چگونگی ارث جنین‪:‬‬
‫در اینجا دو قاعده بر عملیات ارث جنین حکم میکند‪:‬‬
‫‪ - 1‬بالترین میزان سهم از ترکه را به اعتبککار مککذکر یککا مککونث‬
‫بودن برای او کنار میگذارند‪.‬‬
‫‪ -2‬با وارثان موجود به بدترین حال به اعتبار مککذکر یککا مککونث‬
‫بودن جنین رفتار کنند‪.‬‬
‫در هر حال‪ ،‬ارث جنین از یکی از ‪ 5‬حالت زیر خارج نیست‪:‬‬
‫‪ -1‬در هیچ یک از حالت جنین وارث نباشد‪:‬‬
‫وقتی مردی بمیرد و زن‪ ،‬پککدر و یککک مککادر بککاردار از او بجککای‬
‫بماند پس جنین بککرادر یککا خککواهر تنککی او محسککوب میشککود و‬
‫مسأله به این شکل است‪:‬‬
‫برادر تنی یا خواهر تنی‬ ‫مادر‬ ‫پدر‬ ‫زن‬
‫باقیمانده محجوب توسط‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫ق‪ .‬ع‬
‫پدر‬ ‫‪3‬‬ ‫‪8‬‬
‫جدول ‪178‬‬
‫جنین در اینجا در هر حککال محجککوب اسککت تککا وقککتی کککه پککدر‬
‫وجود داشته باشد‪ ،‬جنین ارث نمیگیرد و در اینجا ترکه تقسیم‬
‫میشود بدون اینکه چیزی برای جنین کنار بگذارند خواه مککذکر‬
‫باشد یا مونث‪.‬‬
‫‪ - 2‬وقککتی کککه یککک وارث اصککل همککراه او باشککد یککا وارثککی بککه‬
‫وسیله او حجب شود‪.‬‬
‫وقتی مردی بمیرد و افراد زیر از او بجککای بماننککد‪ :‬زن بککاردار‬
‫پسر‪ ،‬این زن ارث نمیبرد اما ممکن اسککت کککه جنیککن او پسککر‬
‫پسر یا دختر پسر باشد‪ ،‬در این حالت تمام ترکککه بککرای جنیککن‬
‫متوقف میشود‪ ،‬پس اگر مککذکر بککود همککه ترکککه را بککه عصککبه‬
‫بودن میگیرد و اگر مونث باشد نیز نصکف امکوال را بکه سکهم‬
‫خود میگیرد و نصف دیگر به او رد میشود‪.‬‬
‫اما اگر همککراه زن بککاردار پسککر‪ ،‬بککرادر مککادری وجککود داشککته‬
‫باشد‪ ،‬پس اگر جنین مذکر باشد یا مونث فرع وارث میشود و‬
‫برادر را حجب میکند‪ ،‬چون برادر توسککط اصککل و فککرع وارث‬
‫حجب میشود و مسأله به شکل زیر میباشد‪.‬‬
‫برادر مادری‬ ‫پسر‬
‫محجوب به فرع وارث‬ ‫تمام ترکه را به عصبه بودن‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪199‬‬

‫میگیرد‬
‫برادر مادری‬ ‫دختر‬
‫‪1‬‬
‫به فرض و باقیمانده به او‬
‫محجوب به فرع وارث‬ ‫‪2‬‬
‫رد میشود‬
‫جدول ‪179‬‬
‫در تمام این حالت کل ترکه برای جنین متوقف میشود‪.‬‬
‫‪ - 3‬اگککر جنیککن وارث باشککد‪ ،‬چککه مککذکر و چککه مککونث‪ .‬امککا بککا‬
‫اختلف مذکر یا مونث بودنش بر سایر وارثان تاثیر بگذارد‪.‬‬
‫اگر شخصی بمیرد و افراد زیر از او بجای بماننککد‪ :‬زن بککاردار‪،‬‬
‫پدر و مادر‪ ،‬و جنین ممکن است که مذکر یا مونث باشد و در‬
‫هر حالت سهم پدر با حالت دیگر فرق دارد به شکل زیر‪:‬‬
‫مادر‬ ‫پدر‬ ‫جنین پسر‬ ‫زن‬ ‫وارثان‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫‪6‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪8‬‬
‫اصل‬
‫‪4‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪13‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪24‬‬
‫)جنین مذکر(‬ ‫جدول ‪180‬‬
‫مادر‬ ‫پدر‬ ‫جنین دختر‬ ‫زن‬ ‫وارثان‬
‫‪1‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪+‬ق‪.‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪6‬‬ ‫سهام‬
‫‪6‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪8‬‬
‫ع‬
‫اصل‬
‫‪4‬‬ ‫‪4+1‬‬ ‫‪12‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪24‬‬
‫)جنین مؤنث(‬ ‫جدول ‪181‬‬
‫اگر دو قاعککده سککابق را اعمککال کنیککم بککه طککوری کککه بهککترین‬
‫حالت را برای جنین در نظککر بگیریککم‪ ،‬و بککا وارثککان بککا بککدترین‬
‫حال آنها رفتار کنیم‪ ،‬فرض میکنیم که جنین مذکر است و ‪13‬‬
‫سهم از ترکککه را بککرای او کنککار میگذارنککد‪ ،‬و بککه پککدر ‪ 4‬سککهم‬
‫میدهیم‪ ،‬پس اگر جنین دختر بود ‪ 12‬سهم به او میدهیم و یک‬
‫سهم باقیمانده را به پدر می دهیم‪.‬‬
‫مهم این است که بدانیم شرط این نیست که در تمام مسائل‬
‫جنین را مذکر فرض کنیم تا سهم او زیاد باشککد‪ .‬چککون گککاهی‬
‫فرض مونث بودن جنین بیشتر به نفع او است؛ مثل‪:‬‬
‫زن باردار پدر )برادر‬
‫خواهر تنی‬ ‫شوهر‬ ‫وارثان‬
‫پدری(‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪200‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫صفر‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫اصل ‪2‬‬


‫جنین مذکر )برادر پدری(‬ ‫جدول ‪182‬‬
‫زن باردار پدر )خواهر‬ ‫خواهر‬
‫شوهر‬ ‫وارثان‬
‫پدری(‬ ‫تنی‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫سهام‬
‫‪6‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬ ‫اصل ‪6‬‬
‫عول ‪7‬‬
‫تصحیح‬
‫‪3‬‬ ‫‪9‬‬ ‫‪9‬‬
‫‪21‬‬
‫جنین مؤنث )خواهر پدری(‬ ‫جدول ‪183‬‬
‫در اینجککا بککر فککرض مککذکر بککودن جنیککن چیککزی از ترکککه بککاقی‬
‫نمیماند اما بر فرض مونث بودن ‪ 3‬سهم از ‪ 21‬سهم بککرای او‬
‫باقی میماند و فرض مونث بودن جنین بیشتر به نفع او است‪.‬‬
‫پس اگر جنین مونث به دنیا آمد سککهم خککود را میگیککرد و اگککر‬
‫مذکر بککود ‪ 3‬سککهم او بککر شککوهر و خککواهر بککه طککور مسککاوی‬
‫تقسیم میشود‪.‬‬
‫‪ - 4‬اینکه جنین تنها بر یککک فککرض مککذکر یککا مککونث بککودن ارث‬
‫بگیرد و بر فرض دیگر ارث نمیگیرد‪:‬‬
‫وقتی شخصی بمیرد و وارثان او افراد زیر باشند‪ :‬زن‪ ،‬عمو و‬
‫زن باردار برادر تنی‪ .‬پس جنین اگکر مککذکر باشککد پسککر بکرادر‬
‫تنی او میشود و اگر مونث باشد دخککتر بککرادر تنککی او میشککود‬
‫وارثشان به شکل زیر میباشد‪:‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪201‬‬

‫جنین )برادرزاده‬
‫عمو‬ ‫زن‬ ‫وارثان‬
‫تنی(‬
‫‪1‬‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫م‬ ‫سهام‬
‫‪4‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪1‬‬ ‫اصل ‪4‬‬
‫جنین مذکر )پسر برادر تنی(‬ ‫جدول ‪184‬‬
‫جنین )دختر برادر‬
‫عمو‬ ‫زن‬ ‫وارثان‬
‫تنی(‬
‫چیزی به ارث‬ ‫‪1‬‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫نمیبرد چون جزء‬ ‫‪4‬‬
‫ذوی الرحام است‬ ‫‪3‬‬ ‫‪1‬‬ ‫اصل ‪4‬‬
‫جنین مؤنث )دختر برادر تنی(‬ ‫جدول ‪185‬‬
‫ملحظه میکنیم که فرض مذکر بودن در اینجکا عمکو را حجکب‬
‫میکند‪ ،‬چون پسر برادر تنی جزء عصبه ها است و او از جهت‬
‫برادری بر جهت عمویی مقککدم اسککت‪ .‬امککا اگککر جنیککن مککؤنث‬
‫باشکککد‪ ،‬ارث نمیبرد و جکککزء ذوی الرحکککام اسکککت‪ ،‬و عمکککو‬
‫نزدیکککترین عصککبه میشککود و باقیمانککده ترکککه را بعککد از زن‬
‫میگیرد‪.‬‬
‫در اینجا میبینیم که مذکر یا مونث بودن جنین تاثیری در سهم‬
‫زن ندارد که در هر حال میگیرد‪ .‬پس بهککترین حککالت را بککرای‬
‫جنین در نظر میگیریم و ترکه را برای او باقی میگذاریم‪ .‬پس‬
‫اگر مذکر بود‪ ،‬سهم خود را به طور کامل میگیرد و اگر مونث‬
‫بود این سهم به عمو داده میشود‪.‬‬
‫‪ -5‬ارث جنین در هر حال فرق نکند‪:‬‬
‫اگر شخص بمیرد و وارثان او افراد زیککر باشککند‪ :‬خککواهر تنککی‪،‬‬
‫خواهر پدری‪ ،‬مادر باردار از شوهر دیگککر غیککر از پککدر متککوفی‬
‫پس جنین یا برادر مادری او اسککت و یککا خککواهر مککادری وارث‬
‫این دو در هر حال با هم فرقی نمیکند‪ ،‬همچنانکه در مثال زیر‬
‫پیداست‪:‬‬
‫جنین )برادر‬ ‫وارثا‬
‫مادر‬ ‫خواهر پدری‬ ‫خواهر تنی‬
‫مادری(‬ ‫ن‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫سهام‬
‫‪6‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪2‬‬
‫اصل‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪6‬‬
‫جنین مذکر )برادر مادری(‬ ‫جدول ‪186‬‬
‫جنین )خواهر‬ ‫مادر‬ ‫خواهر پدری‬ ‫خواهر تنی‬ ‫وارثا‬
‫‪202‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫مادری(‬ ‫ن‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫سهام‬
‫‪6‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪2‬‬
‫اصل‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪6‬‬
‫جنین مؤنث )خواهر مادری(‬ ‫جدول ‪187‬‬
‫‪1‬‬
‫میگیرند و‬ ‫‪6‬‬
‫مادری‬ ‫در اینجا میبینیم که برادر مادری یا خواهر‬
‫ارث صاحبان سهام دیگر با مذکر یا مککونث بککودن جنیکن فکرق‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫و‬ ‫‪6‬‬
‫پککدری‬ ‫نمیکند‪ ،‬پس در اینجا سهم خواهر تنککی و خککواهر‬
‫‪2‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫دیگر را برای جنین باقی میگککذارد چککه‬ ‫‪6‬‬
‫و‬ ‫را میدهیم‬ ‫‪6‬‬
‫مادر‬
‫مذکر باشد یا مونث فرقی نمیکند‪.‬‬
‫نکته مهم‪:‬‬
‫هر چند که احتمال دارد که یک زن به چند جنین باردار باشککد‪،‬‬
‫ولی قانون بر امر عمومی و غالب مبتنککی اسککت در مککاده ‪44‬‬
‫قانون ارث اشاره شده که اگر سهم کنار گذاشته شده بککرای‬
‫جنین کم باشد به دیگر وارثان رجوع میشود و سهم آنها را از‬
‫آنها میگیرند‪.‬‬
‫ولککی بککا وجککود ایککن بککرای رعککایت احتیککاط لزم اسککت کککه از‬
‫وارثانی که از متعدد شدن جنین ها تاثیر میپذیرند اقرار گرفته‬
‫شود و مثال زیر این امر را روشنتر میکند‪:‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪203‬‬

‫جنین )پسر(‬ ‫دختر‬ ‫زن‬ ‫وارثان‬


‫باقیمانده را به عصبه بودن‬ ‫‪1‬‬
‫سهام‬
‫میگیرند‪.‬‬ ‫‪8‬‬
‫‪7‬‬ ‫‪1‬‬ ‫اصل ‪8‬‬
‫تصحیح‬
‫‪14‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪24‬‬
‫جدول ‪188‬‬
‫جنین )دو پسر(‬ ‫دختر‬ ‫زن‬ ‫وارثان‬
‫باقیمانده را به عصبه بودن‬ ‫‪1‬‬
‫سهام‬
‫میگیرند‪.‬‬ ‫‪8‬‬
‫‪7‬‬ ‫‪1‬‬ ‫اصل ‪8‬‬
‫‪28‬‬ ‫‪7‬‬ ‫تصحیح‬
‫‪5‬‬
‫هر پسر ‪ 14‬سهم‬ ‫‪40‬‬
‫جدول ‪189‬‬
‫‪7‬‬
‫از ترکککه را مککی گیککرد و از او اقککرار گرفتککه‬ ‫‪24‬‬
‫دختر‬ ‫در اینجا‬
‫میشود که اگر جنین هککا متعککدد باشککند و زنککده بککه دنیککا آمدنککد‬
‫‪7‬‬
‫سهمشککان را بککپردازد‪ .‬پککس بککه ‪ 40‬میرسککد و مککابقی آن بککه‬
‫پسران )جنین( داده میشککود و اگککر زیککادتر شککدند‪ ،‬بککه نسککبت‬
‫سهمشان زیادتر میشود‪.‬‬
‫‪ -2‬اگر جنین بدون جنایت بر مککادر بککه صککورت مککرده بککه دنیککا‬
‫بیایککد‪ ،‬ارث نمککی گیککرد و از او نیککز ارث بککرده نمیشککود و ایککن‬
‫امری توافقی میان علما است اما اگر به وسیله جنایتی که بر‬
‫مادر شکل گرفته‪ ،‬مرده به دنیا بیاید و باعث سککقط شککود‪ ،‬از‬
‫دیدگاه حنفککی هککا ارث میبرد و از او هککم ارث بککرده میشککود‪.‬‬
‫ولی جمهور با آن مخالفت کرده اند و گفته انککد‪ :‬ارث نمیبرد‪،‬‬
‫چون حیات او مشکوک است و قانون نیککز از ایکن رأی تبعیکت‬
‫کرده است‪.‬‬
‫‪204‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫بخش دوم‬
‫ارث مفقود‬
‫مفقود کسی است که به مدت طولنی غایب بوده و خبری از‬
‫او در دست نبوده است و مکانش معلوم نیست و زنده بککودن‬
‫یککا مککرده بککودن او یقینککی نیسککت‪ .‬در اسککباب و شککروط ارث‬
‫اقوال علما را در مورد مدت زمککانی کککه بایککد بککه انتظککار ایککن‬
‫گونه افراد نشست و سپس حکم به مرگش داد‪ ،‬بیکان کردیکم‬
‫و قانونگزار آن را از اختیارات قاضی دانسته است‪ ،‬به طوری‬
‫که در ماده شماره )‪ (1‬قککانون ارث آمککده اسککت کککه‪ :‬ارث بککا‬
‫مرگ مورث یککا اعتبککار مککرده بککودن او بککا حکککم قاضککی ثککابت‬
‫میشود‪.‬‬
‫در مورد مفقود دو نکته در اینجا قابل ملحظه اسککت‪ :‬مرحلککه‬
‫میانی گم شدن تا زمانی که قاضی حکم به مگککر او میدهککد و‬
‫مرحله بعد از حکم قاضی‪.‬‬
‫مرحله اول‪ :‬مرحله میان گم شدن و حکــم وفــات او‬
‫از طرفا قاضی‪:‬‬
‫در این مرحله مفقود زنده تلقی میشود و به اعتبککار عمککل بککه‬
‫یکی از قواعد استصحاب که قاعده »الیقین لیککزول بالشککک«‬
‫»یقین با شک از بین نمیرود« است‪ .‬پس زنده بودن او یقینی‬
‫و مککرگ او مشکککوک اسککت و ایککن یقیککن بککا آن شککک از بیککن‬
‫نمیرود‪.‬‬
‫مفقود در اینجا از دو جهت زنده تلقی میشود‪:‬‬
‫‪ - 1‬نسبت به حق دیگران در اموال او؛ پککس امککوالش تقسککیم‬
‫نمیشککود و کسککی از او ارث نمیبرد‪ ،‬چککون او همچنککان زنککده‬
‫تلقی شده است و شرط ارث‪ ،‬تحقق مرگ مورث است‪.‬‬
‫‪ -2‬نسبت به ارث بردن مفقود از دیگران‪ ،‬پس اگر کسکی ککه‬
‫مفقود از او ارث میبرد‪ ،‬سهم مفقود را بککه بهککترین حککالت آن‬
‫برای او بدترین حالت برای سایر وارثان در نظر میگیرند‪.‬‬
‫مفقود همراه وارثان در اینجا دو حالت دارد‪:‬‬
‫نخست‪ :‬اینکه مفقود سایر وارثان را بککه طککور کامککل حجککب‬
‫کند‪ ،‬در این صورت تمام ترکه را بککرای او در نظککر میگیرنککد و‬
‫هیچ یککک از وارثککان ارث نمیگیرنککد‪ ،‬تککا حکککم مککرگ وی صککادر‬
‫شود‪ .‬مثل کسی که بمیرد و بککرادر تنککی‪ ،‬خککواهر تنککی و پسککر‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪205‬‬

‫مفقودی داشته باشد در اینجا تمام ترکه را برای پسر مفقککود‬


‫کنار میگذارند‪ ،‬چککون او همچنککان در حکککم زنککده اسککت و اگککر‬
‫وجود داشته باشد بککرادر و خککواهر را حجککب میکنککد پککس آنهککا‬
‫چیزی به ارث نمیبرنککد و هنگککامی کککه حکککم بککه مککرگ او شککد‬
‫برادر تنی همراه خواهر تنی تمککام ترکککه را بککه ارث میبرنککد و‬
‫مذکر دو برابر مونث میگیرد‪.‬‬
‫دوم‪ :‬اگککر مفقککود بککا سککایر وارثککان در ارث شککرکت داشککته‬
‫باشد‪ ،‬پس حداقل سککهم را بککه وارثککان میدهنککد و مثککل جنیککن‬
‫باقیمانده را برای مفقود در نظر میگیرند و کسانی که زنده یا‬
‫مرده بودن مفقود تأثیری در سکهم آنهکا نداشکته باش د‪ ،‬س هم‬
‫خود را میگیرند‪.‬‬
‫در اینجا لزم است که مسأله را دو بار حل کنیم‪ ،‬یککک بککار بککر‬
‫فرض اینکه او زنده بود و بار دیگر بر فرض مرده بککودن او‪ .‬و‬
‫کنار گذاشتن بیشککترین سککهم بککرای او و دادن حککداقل سککهام‬
‫سایر وارثان‪ .‬از جمله مثالهای این امر‪:‬‬
‫برادر تنی‬ ‫برادر‬
‫مادر‬ ‫زن‬ ‫وارثان‬
‫)مفقود(‬ ‫پدری‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫م‬ ‫سهام‬
‫‪6‬‬ ‫‪4‬‬
‫اصل‬
‫‪7‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪12‬‬
‫به اعتبار زنده بودن مفقود‬ ‫جدول ‪190‬‬
‫‪206‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫برادر تنی )مفقود( به‬ ‫برادر‬


‫مادر‬ ‫زن‬ ‫وارثان‬
‫اعتبار مرده بودن‬ ‫پدری‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫‪-‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪4‬‬
‫اصل‬
‫‪5‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪12‬‬
‫به اعتبار مرده بودن مفقود‬ ‫جدول ‪191‬‬
‫در این وارثان امور زیر قابل ملحظه است‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ -1‬زن در هر دو حالت ‪ 4‬میگیرد چون فرع وارث وجود ندارد‬
‫و سهم خود را به طور کامل میگیککرد و زنککده یککا مککرده بککودن‬
‫مفقود تاثیری در سهم او ندارد‪ .‬و هنگام حکم به زنککده بککودن‬
‫مفقود چیزی از او گرفته نمیشود و هنگام حکم به مرگش نیز‬
‫چیزی به او داده نمیشود‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫میگیرد )وجککود دو‬ ‫‪6‬‬
‫مفقود‬ ‫‪ -2‬مادر با وجود فرض زنده بودن‬
‫‪1‬‬
‫میگیرد )وجککود‬
‫‪3‬‬
‫برادر پدری و تنی( و با فرض مرده بودن او‬
‫‪1‬‬
‫یک برادر( پس حداقل سهم را میگیرد که ‪ 6‬است و اگر حکم‬
‫‪1‬‬
‫به مرده بودن او داده شکد ‪ 6‬دیگکر بکه س همش اف زوده مکی‬
‫‪1‬‬
‫شود‪ ،‬تا سهم خود را که ‪ 3‬است بگیرد‪.‬‬
‫‪ - 3‬برادر پدری بر فککرض زنککده بککودن مفقککود چیککزی نمیگیککرد‬
‫چون برادر تنککی او را حجککب میکنککد و بککر فککرض مککرده بککودن‬
‫مفقود باقیمانده را بکه عصکبه بکودن میگیکرد‪ .‬در اینجکا مکا بکه‬
‫برادر پدری چیککزی نمیدهیم تککا وقککتی کککه حکککم بککه وفککات او‬
‫بشود‪ ،‬بعد از آن باقیمانده ارث بعد از دادن سهم مککادر بککه او‬
‫میرسد‪.‬‬
‫‪ - 4‬برادر تنی به بهترین وجککه بککرای او سککهم جکدا میشککود کککه‬
‫‪7‬‬
‫است پس اگر معلوم شد که زنده است سککهمش را‬ ‫‪12‬‬
‫ترکه‬
‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬
‫سککهم‬ ‫‪3‬‬
‫بقیککه‬ ‫کککه‬‫‪12‬‬
‫مرگ او داده شد‬ ‫میگیرد و اگر حکم به‬
‫‪5‬‬
‫برای برادر پدری‬ ‫‪12‬‬
‫میشود و باقیمانده‬ ‫مادر است به او داده‬
‫باقی میماند‪.‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪207‬‬

‫تمام مسائل مفقود به این شکککل حککل میشککود تککا زمککانی کککه‬
‫حکم به مرگ او نشده باشد‪.‬‬
‫مرحله دوم‪ :‬حکم به وفات مفقود‪:‬‬
‫هنگامی که قاضی حکم به مرگ و وفککات مفقککود صککادر مککی‬
‫کند‪،‬دو حالت برای این حکم وجود دارد‪:‬‬
‫‪ - 1‬اینکه از تاریخ بیان حکم‪ ،‬حکم به وفات او شده باشد و از‬
‫این تاریخ به بعککد زنککده تلقککی نمیشککود و او بککه مککرگ حکمککی‬
‫مرده است‪ .‬و شایسته استحقاق چیزی را ندارد و سهم او به‬
‫وارثککانی بککر میگککردد کککه در هنگککام وفککات مورثشککان موجککود‬
‫بودند‪ .‬مثل مسأله قبککل و از زمککان گککم شککدنش مککرده تلقککی‬
‫میشود‪.‬‬
‫اما ترکه ای که قبل از مفقود شدن داده بوده‪ ،‬میککان کسککانی‬
‫که در روز وفاتش موجود بودهاند‪ ،‬تقسیم میشود نه از تاریککخ‬
‫مفقود شدنش و کسانی که قبل از حکم بکه وفککات وی مکرده‬
‫اند‪ ،‬ملک نیستند چون شرط اساسی ارث را که تحقق مککرگ‬
‫مورث است نداشتهاند‪ .‬پس هنگ ام بیکان حککم مفقکود مکرده‬
‫تلقی میشود و جز افراد زنده در این هنگککام کسککی از او ارث‬
‫نمیبرد‪.‬‬
‫‪ -2‬قاضی به تاریخی قبل از تاریخ بیان حکککم و بنکابر قرایکن و‬
‫شواهد محیطی مفقککود و بعککد از تحقیککق و جسککتجو حکککم بککه‬
‫مرده بککودن او بکنککد‪ .‬مثککل کسککی کککه در اول رمضککان ‪1425‬‬
‫مفقود ش ده و بعکد از یکک س ال قاضکی از تاریکخ یکک شکوال‬
‫‪ 1425‬یا بعد از یک ماه از آن حکم به مرگ او میکند کککه ایککن‬
‫حکم مبتنی بر قراینی است که نزد او وجود دارد‪ .‬پس در این‬
‫حالت هر کس که از این تاریککخ بککه بعککد زنکده باشککد‪ ،‬وارث او‬
‫تلقی میشود مث ل ا اگر پسری داشته باشد کککه در نیمککه شککوال‬
‫‪ 1412‬مرده باشد‪ ،‬از او ارث میبرد و حق پسر بککه وارثککان او‬
‫داده میشود ولی اگر پسر در نیمه رمضان مرده باشککد و یککک‬
‫پدر مفقود داشته باشد که حکم به مرگ او نشده باشد‪ ،‬سهم‬
‫پدر کنار گذاشته میشود و این ترکه به ترکهای که بعد از حکم‬
‫وفات میماند‪ ،‬اضافه میشود‪.‬‬
‫در ماده ‪ 54‬قانون ارث آمده است که‪:‬‬
‫سککهم مفقککود را از ترکککه کنککار میگککذاریم اگککر زنککده بککودن او‬
‫معلوم شد که آن را میگیرد و اگر حکم به مرگ او شد‪ ،‬سهم‬
‫‪208‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫او به سایر وارثان در هنگام مرگش بر میگککردد و اگککر بعککد از‬


‫حکککم بککه مرگککش معلککوم شککد کککه او زنککده اسککت باقیمانککده‬
‫سهمش را از وارثان میگیرد‪.‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪209‬‬

‫بخش سوم‬
‫ارث خنثی‬
‫خنککثی در لغککت از خنککث بککه معنککای نرمککی و شکسککتگی و‬
‫دوگانگی است و در اصطلحا کسی است که دو جنسککه اسککت‬
‫یعنی هم آلت مردان را دارد و هم آلکت زنکان‪ ،‬یکا هیکچ یکک از‬
‫آنها را ندارد‪.‬‬
‫اگککر طبککق نظککر فقهککاء امکککان ترجیککح مککذکر بککودن خککواه بککا‬
‫مشاهده یا روییدن ریش یا نحوه ادرار کردن او و یا از طریق‬
‫هر وسیله پزشکی توسط پزشکان عادل وجود داشککته باشککد‪،‬‬
‫یا مؤنث بودن او ترجیح داشته باشککد‪ ،‬طبککق ایککن ترجیککح ارث‬
‫میبرد و در اینجا مشکلی پیش نمیآ‏ید‪.‬‬
‫امککا اگککر اختلف وجککود داشککته باشککد – مخصوصککا ا وقککتی کککه‬
‫مورث قبل از بلوغ خنثی بمیرد– خنثی مشکل نامیده میشککود‬
‫و نظککرات زیککادی در مککورد ارث بککردن او وجککود دارد‪ :‬حنفیهککا‬
‫معتقدند که این خنثی حککداقل سککهم را بنککابر فککرض مککذکر یککا‬
‫مونث بودن میگیرد و این نظر غالب صحابه و یکی از قولهای‬
‫شافعی است‪ .‬و مالکیه معتقدنککد کککه میککانگین سککهم او بککه او‬
‫داده میشود پس یک بار بر فککرض مککذکر بککودن و یککک بککار بککر‬
‫فرض مونث بودن ارث میگیرد‪ ،‬و این دو سهم جمع میشود و‬
‫تقسیم بر ‪ 2‬می شود تا میانگین آن به دست بیایککد و شککافعیه‬
‫معتقدنککد کککه خنککثی و وارثککان حککداقل سککهم را میگیرنککد و‬
‫باقیمانده آن کنار گذاشککته میشککود تککا وضککعیت خنککثی روشککن‬
‫شود و حنکابله معتقدنککد کککه نصککف ارث مکردان و نصکف ارث‬
‫زنان به او داده میشود و این چیزی شبیه نظر مالکیه است‪.‬‬
‫قانون در ماده ‪ 46‬از مککذهب حنفککی تبعیککت کککرده اسککت‪ ،‬بککه‬
‫طوری که در آن آمده است‪ :‬خنثی مشکل‪ -‬کسی که مذکر یا‬
‫مونث بودن او معروف نباشد‪ -‬حداقل سهم را میگیرد و آنچککه‬
‫که از ترکه باقی میماند به سایر وارثان داده میشود‪.‬‬
‫علت این امر دین است که تملیک مال باید بر اساس یک امر‬
‫قطعی باشد‪ ،‬و حداکثر سهم یک امر ظنی و غیر یقینی است‪،‬‬
‫پس حداقل سهم به او داده میشود تا به قطع و یقین مستند‬
‫باشد نه به شک و گمان‪.‬‬
‫‪210‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫بنابراین مسایل خنثی دوبار حل میشود و حداقل سککهم بککه او‬


‫داده میشود که برخلف چیزی است که درمورد جنیککن بککه آن‬
‫عمل کردیم با این تفاوت که اگر ظهور مذکر یا مککونث بککودن‬
‫او امیدوار کننده باشد از وارثان دیگر تعهککد یککا کفککایت گرفتککه‬
‫میشود که در صورت مشخص شدن وضککعیت خنککثی سککهم او‬
‫را به او باز گردانند‪.‬‬
‫مثالهایی در این مورد‪:‬‬
‫)‪(1‬‬
‫فرزند خنثی‬ ‫مادر‬ ‫پدر‬ ‫وارثان‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫‪6‬‬ ‫‪6‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫اصل ‪6‬‬
‫بر فرض مذکربودن‬ ‫جدول ‪192‬‬
‫فرزند خنثی‬ ‫مادر‬ ‫پدر‬ ‫وارثان‬
‫‪1‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪+‬ق‪.‬‬
‫‪6‬‬ ‫سهام‬
‫‪2‬‬ ‫‪6‬‬
‫ع‬
‫‪3‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1+1‬‬ ‫اصل ‪6‬‬
‫بر فرض مؤنث بودن‬ ‫جدول ‪193‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪211‬‬

‫شوه‬
‫خنثی‬ ‫مادر‬ ‫وارثان‬
‫ر‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫اصل ‪6‬‬
‫بر فرض مذکر بودن‬ ‫جدول ‪194‬‬
‫شوه‬
‫خنثی‬ ‫مادر‬ ‫وارثان‬
‫ر‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫سهام‬
‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬
‫اصل ‪6‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬
‫عول ‪8‬‬
‫بر فرض مؤنث بودن‬ ‫جدول ‪195‬‬

‫در مسأله اول‪ :‬خنککثی بککر فککرض مککونث بککودن ارث میبرد‬
‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬
‫از آن را میگیککرد‪ ،‬چککون ایککن حککداقل‬ ‫‪6‬‬
‫پدر‬ ‫از ترکه و‬ ‫‪6‬‬
‫یعنی‬
‫سهم خنثی است و حداکثر سهم برای وارثان اسککت و از پککدر‬
‫‪1‬‬
‫‪6‬‬
‫تعهد گرفته میشود کککه اگککر مککذکر بککودن او معلککوم شککود‪،‬‬
‫میگیرد‪.‬‬
‫در مسأله دوم‪ :‬به همان علت بککر فککرض مککذکر بککودن ارث‬
‫‪1‬‬
‫بککه خنککثی داده میشککود زیککرا بککر فککرض مککونث‬ ‫‪6‬‬
‫میگیرد پس‬
‫‪3‬‬
‫کککه بیشککتر اسککت و از شککوهر و مککادر تعهککد‬ ‫بککودن ‪ 8‬میگیککرد‬
‫گرفته میشود که اگککر مککونث بککودن خنککثی معلککوم شککد‪ ،‬بقیککه‬
‫سهمش را به او بپردازند‪.‬‬
‫‪212‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫بخش چهارم‬
‫ارث فرزند حاصل از زنا و ملعنه‬
‫فرزند حاصل از زنا )ولد زنککا( هککر بچهای اسککت کککه مککادرش‬
‫بدون عقد و ازدواج صحیح و از طریق فاحشککه گککری بککه دنیککا‬
‫آورده باشککد و در کشککورهای غربککی ایککن امککر زیککاد مشککاهده‬
‫میشککود چککون هککر چیککزی نککزد آنهککا جککایز و مبککاحا اسککت و در‬
‫سرزمینهای شککرقی کمککتر دیککده میشککود خداونککد مککا را از آن‬
‫حفظ کند‪.‬‬
‫و بچه حاصل از لعان کسی است که در زندگی زناشککویی زن‬
‫و شوهری به دنیا میآ‏ید که قاضککی نسککب او را بعککد از ملعنککه‬
‫)لعن کردن زن و شوهر همدیگر را( از پدرش نفی میکند‪.‬‬
‫در هر دو حالت بچه به مادرش انتساب دارد نه بککه زناکککار یککا‬
‫شوهر ملعککن )لعککن کننککده(‪ ،‬در ایککن حککالت بچککه از زناکککار و‬
‫ملعن ارث نمیبرد‪ .‬به دلیل روایتی که ترمذی با سند خککود از‬
‫عمرو بن شعیب از پدرش از جدش روایت کککرده کککه رسککول‬
‫الله )ص( فرمود‪ :‬هرگاه مردی با زن آزاد یا کنیزی زنککا انجککام‬
‫دهد‪ ،‬فرزند حاصل از آن ولد زنا است و نه ارث میبرد و نه از‬
‫او ارث برده میشود‪ .‬و ترمذی میگوید‪ :‬نزد عموم علما به این‬
‫‪1‬‬
‫امر عمل شده که بچه حاصل از زنککا از پککدرش ارث نمیبرد‪.‬‬
‫ولی فرزند حاصل از زنککا یککا ملعنککه از مککادرش ارث میبرد و‬
‫مادر نیککز از او ارث میبرد‪ ،‬در نیککل الوطککار در مککورد حککدیث‬
‫متلعنی ن که سهل بن سعد روایت کرده آمککده اسککت کککه‪ :‬زن‬
‫باردار بود و پسرش به مادرش انتسککاب داشکت و سککنت ایککن‬
‫گونه بوده که او از مادرش ارث میبرد و مککادر نیککز از او ارث‬
‫‪2‬‬
‫میبرد‪.‬‬
‫ابوداود با سند خود از عمککرو بککن شککعیب از پککدرش از جککدش‬
‫روایت کرده که پیامبر )ص( ارث فرزنککد حاصککل از ملعنککه را‬
‫‪3‬‬
‫برای مادرش و وارثانی که بعد از او میآ‏یند قرار داده است‪.‬‬
‫علت این امر این است که نفی نسککب‪ ،‬مهمککترین سککبب ارث‬
‫را که همان قرابت است نقض میکند‪ ،‬پککس فرزنککد حاصککل از‬
‫زنا یا ملعنه از هیچ یکک از جهکات پ دری‪ ،‬ب رادری یکا عمکویی‬
‫‪ -‬به روایت ترمذی‪ ،‬کتاب الفرائض‪ ،‬باب فی الرجل سلیم علی ید الرجل‪ ،‬شماره ‪.2196‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -‬نیل الوطار‪ ،6/66 ،‬کتاب الفرائض‪ ،‬باب میراث ابن الملعنه و الزانیه‪.‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪ -‬سنن ابی داود‪ ،‬کتاب الفرائض‪ ،‬باب میراث ابن الملعنه‪ ،‬شماره ‪.2788‬‬ ‫‪3‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪213‬‬

‫ارث نمیبرد‪ ،‬چون یا مادر دارد که صاحب سهم است یا برادر‬


‫که برادر مادری اوست و او نیز صاحب سککهم اسککت یکا دخککتر‬
‫است که عصبه بالنفس است‪ .‬پککس در مککاده ‪ 47‬قککانون ارث‬
‫آمککده اسککت کککه‪ :‬فرزنککد حاصککل از زنککا و لعککان از مککادرش و‬
‫فککامیلن او ارث میبرد و مککادر و فککامیلن او نیککز از او ارث‬
‫میبرند‪.‬‬
‫منظور این نیست که فرزند حاصل از زنا یا لعان بککه یککک پککدر‬
‫غیر شرعی نسبت داده شود کککه از او ارث میبرد مثل ا کسککی‬
‫که بمیرد و مادر و یک پسر غیر شرعی از او بجای بماند تمام‬
‫‪1‬‬
‫ترکه او به مادر میرسد‪ 3 ،‬به فرض و باقیمانده نیککز بککه او رد‬
‫میشود و چیزی به پسر غیر شرعی نمیرسد‪.‬‬
‫اما اگر زنی بمیرد و یک دختر و یک پسر حاصل از زنا داشککته‬
‫باشد‪ ،‬ترکه میان دختر و فرزند حاصل از زنا تقسیم میشود و‬
‫مذکر دو برابر مونث میگیرد چون عصبه دختر اسککت و بککرادر‬
‫مککادری اوسککت و مککانعی بککرای ارث بککردن آنهککا وجککود نککدارد‬
‫علیرغم اینکه دختر شرعی و پسر غیرشرعی است‪.‬‬
‫‪214‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫بخش پنجم‬
‫ارث نابود شدگان و غرق شدگان‬
‫روز ‪ 9‬ربیع الثانی ‪ 1413‬زلزلهای قوی و شدید در مصر واقککع‬
‫شد و خانه ها و ساختمانها و مدارس زیادی نککابود شککدند و از‬
‫خداونکد متعککال میخکواهیم ککه بکر مصککر و اهکالی آن لطککف و‬
‫مرحمت عنایت بفرماید‪ .‬در اینجا سؤالی که پیککش میآ‏یککد ایککن‬
‫است که حکم کسانی که در زیر این آوارها ماندهاند و همگی‬
‫از یک خانواده بودهاند‪ ،‬چیست؟ مثل حادثهای کککه رد یکککی از‬
‫ساختمانهای جدید مصر اتفاق افتاد و تعداد زیادی از مردم که‬
‫همگی یک خانواده کامل بودند‪ ،‬در زیککر آن ماندنککد و بککه طککور‬
‫مثال تنها یک نفر از آن خانواده کامل نجات پیدا کرده است و‬
‫این اتفاق واقعیت پیککدا ککرده اسککت‪ ،‬مثل ا کسکانی کککه رد یککک‬
‫حادثه رانندگی میمیرند یا غرق میشوند یا در یک آتش سککوزی‬
‫میسوزند‪ ،‬حکم اینها طبق ضوابط زیر است‪:‬‬
‫‪ -1‬هر کسی که زنده مانده باشد از تمام کسانی که مردهانککد‬
‫ارث میبرد‪ ،‬مث ل ا کسی که در یک زلزلککه پککدر‪ ،‬مککادر‪ ،‬خککواهر و‬
‫جدش را از دست میدهد و هر کدام از اینها نیز امککوال خککاص‬
‫را داشتهاند‪ ،‬اگر فرد دیگری وجود نداشته باشد یککا عصککبههای‬
‫دیگری وجود نداشته باشند از همه آنها ارث میبرد‪.‬‬
‫‪ - 2‬اگر یکی از این افراد بعد از دیگری بمیرد حککتی اگککر بککرای‬
‫چند دقیقه یا یک ساعت باشد‪ ،‬کسی که دیرتر مرده اسککت از‬
‫فردی که زودتر مرده است ارث میبرد‪ ،‬مثل ا اگر زنی بمیرد و‬
‫بعد از چند دقیقه دخترش نیز بمیرد و شوهر باقی بماند که از‬
‫یک طرف شوهر است و از طرف دیگر پدر دخککتر ‪ ،‬از هککر دو‬
‫طرف ارث میبرد‪.‬‬
‫الف‪-‬‬
‫دختر‬ ‫شوهر‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪ +‬باقیمانده به رد‬
‫‪2‬‬ ‫‪4‬‬
‫جدول ‪196‬‬
‫ب‪ -‬پدر تمام آ نچه را که دختر از مکادرش بککه ارث میبرد مکی‬
‫‪1‬‬
‫اسکت کککه باقیمانکده را‬ ‫‪4‬‬
‫سکهمش‬ ‫گیرد‪ ،‬چون عصبه است و‬
‫بنابر عصبه بودن میگیرد‪.‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪215‬‬

‫‪ -3‬وقتی که معلوم نباشد چه کسی ابتدا مرده است‪ ،‬هیچ یک‬


‫از دیگری ارث نمیبرد و سایر وارثان سهم خکود را از هککر یککک‬
‫از مورثان خککود میگیرنککد‪ ،‬مثل ا وقککتی دو بککرادر تنککی بمیرنککد و‬
‫اولی‪:‬‬
‫دخترپسککککککککر ‪+‬‬ ‫زن‪+‬‬
‫عموی تنی‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪8‬‬
‫ق‪ .‬ع‬
‫جدول ‪197‬‬
‫و دیگری این افراد را از خود به جای بگذارند‬
‫‪2‬دختر‪+‬پسرعموی تنی که همان‬
‫وارث قبلی است‬
‫‪2‬‬
‫ق‪ .‬ع‬
‫‪3‬‬
‫جدول ‪198‬‬
‫در اینجا میبینیم که پسر عمو از هر دوی آنها ارث میبرد مثککل‬
‫کسی که از دو جهت ارث میبرد‪.‬‬
‫و این نظر به نظر ابوبکر صدیق و زید بککن ثککابت )رضککی اللککه‬
‫عنهما( در مورد کشکته ش دگان یمکامه و نظکر عمکر در مکورد‬
‫کشته شدگان طاعون عمواس‪1‬و نظککر علککی در مککورد کشککته‬
‫شدگان جمل و صفین بر میگردد‪ .‬و نظر عمر بن عبدالعزیز و‬
‫جمهور فقهاء و حنفی ها نیز همین است که قککانون نیککز از آن‬
‫تبعیت ککرده اسکت ‪،‬در مکاده ‪ 3‬آمکده اسکت ککه‪ :‬اگکر ‪ 2‬نفکر‬
‫بمیرند و معلوم نباشد که کدام یک اول مردهاند‪ ،‬هیککچ یککک از‬
‫آنهککا سککهمی در ترکککه دیگککری نککدارد‪ ،‬خککواه مرگشککان در یککک‬
‫حادثه واحد باشد یا نه‪.‬‬

‫‪ -‬سال ‪18‬هک‪.‬‬ ‫‪1‬‬


‫‪216‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫بخش ششم‬
‫تخارج‬
‫تخارج عبارت است از اینکه وارثان توافق کنند کککه بعضککی از‬
‫آنها چیز مشخصی از ترکه یا غیره را بردارند و دیگککر سککهمی‬
‫‪1‬‬
‫از ارث نداشته باشند‪.‬‬
‫دلیل جایز بودن تخارج‪:‬‬
‫‪ -1‬تخارج نوعی مصککالحه و تصککالح اسککت کککه صککلح در میککان‬
‫مسلمانان جایز است مگر اینکه حرامی را حلل کند یا حللی‬
‫را حرام کند‪.‬‬
‫‪ - 2‬تخارج نوعی معامله اسککت و معککامله نیککز بککه اتفککاق جککایز‬
‫است‪ ،‬به طوری که یکی از وارثان سهم خود را در مقابل یک‬
‫چیز معلوم میفروشد‪.‬‬
‫‪ -3‬روایت شده که صحابه این کار را انجککام دادهانککد و کسککی‬
‫منکر آنها نشده است‪ .‬به طوری کککه روایککت شککده اسککت کککه‬
‫عبدالرحمن زنش را طلق داد که تماضر دختر اصبغ کلبی بود‬
‫و در زمان مرض الموت خود او را طلق داد وقتی که مرد او‬
‫در زمان عده بود پس عثمان )رضی الله عنه( همککرا سککه زن‬
‫‪1‬‬
‫قیمککت آن بککا آنهککا مصککالحه‬ ‫‪4‬‬
‫به‬ ‫دیگرش به او ارث داد‪ .‬پس‬
‫کرد که ‪ 83‬هزار بود‪.‬‬
‫درمکاده ‪ 48‬ق انون آمکده اسکت ککه‪ :‬تخکارج عب ارت اسکت از‬
‫مصککالحه کککردن وارثککان بککر اینکککه بعضککی از آنهککا چیزهککای‬
‫مشخصی را بردارند و از گروه وارثان خارج شوند‪ .‬پککس اگککر‬
‫یکی از وارثان با دیگری مصککالحه کنککد‪ ،‬سککهم او بککه او میشککد‬
‫وجانشین او میشود و اگر یکککی از وارثککان بککا سککایرین تخککارج‬
‫کرد‪ ،‬سهم او میان آنها به نسبت سهامشان تقسیم میشود‪.‬‬
‫بنابراین صورتهای تخارج به شکل زیر میباشد‪:‬‬
‫نخست ‪ :‬اگر یکی از وارثان از سهم خود در مقابل چیزی کککه‬
‫دیگری با اموال خککود از او خریککده مصککالحه کنککد سککهم او بککه‬

‫‪ - 1‬در حقیقت تخارج امری خوشایند برای وارثان است؛ به طوری که مثل ا یکی از وارثان در‬
‫منزلی ساکن است که جزء ترکه متوفی میباشد و سایر وارثان در جایی غیر از آن هسککتند و‬
‫این فرد ترجیح میدهد که آن خانه را بردارد و از دایره وارثان خارج شود و در مقابکل ممککن‬
‫است که مزارع و چیزهای دیگری وجود داشته باشد که بککه نفککع سککایر ورثککه باشککد و ایککن از‬
‫تساهلی است ککه شککریعت اسککلم در مکورد بنککدگانش رعککایت ککرده اسککت و تحقککق آن بکه‬
‫مصلحت مردم میباشد‪.‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪217‬‬

‫فروشنده میرسد و جانشین او میشود و مسأله به شکلی حل‬


‫میشود که گویی اصل ا تخارج وجود نداشته است پس سککهم او‬
‫به کسی که با او مصالحه کرده داده میشود‪ .‬به شکل زیر‪:‬‬
‫دختر‬
‫ملحظات‬ ‫وارثان‬
‫‪2‬پسر‬
‫عصبه بالغیر‬
‫مذکر دو برابر‬ ‫سهام‬
‫ترکه ‪ 20‬فدان است و یکی از پسران با‬
‫مونث‬
‫خواهرش مصالحه میکند که سهمش را‬
‫در مقابل ‪10000‬لیره بگیرد‪ .‬پس سهم‬ ‫‪1‬‬
‫اصل ‪5‬‬
‫او از ترکه خارج میشود و به سهم‬ ‫‪4‬‬
‫برادرش که با او مصالحه کرده اضافه‬ ‫‪1×4=4‬‬
‫سهم‬
‫میشود و سهم او ‪ 8+4=12‬میشود‪.‬‬ ‫‪4×4=16‬‬
‫‪÷5=4‬‬
‫هر پسر ‪16÷2=8‬‬
‫‪20‬‬
‫سهم دارد‬
‫جدول ‪199‬‬
‫دوم‪ :‬اینکه یکی از وارثان در مقابل مالی که از سایر وارثان‬
‫و از غیر ترکه به او پرداخککت میکننککد‪ ،‬از دایککره وارثککان خککارج‬
‫شود‪:‬‬
‫در اینجا مسأله به شکل عادی حل میشود سپس سککهم او بککه‬
‫صورت مسککاوی میککان وارثککان تقسککیم میشککود اگککر در مککورد‬
‫نحوه تقسیم سهم او در عقد تخارج چیز خاصی وجود نداشته‬
‫‪1‬‬
‫باشد‪.‬‬
‫پس اگر به روش معینی بککرای تقسککیم در عقککد اشککاره شککده‬
‫باشککد‪ ،‬بایککد از آن تبعیککت کککرد‪ ،‬چککون مسککلمانان بککا شککرط و‬
‫شروطشان مؤمن هستند مگر اینکه شرطی باشد کککه حللککی‬
‫را حرام یا حرامی را حلل بکند‪.‬‬
‫پس اگر زنی بمیرد و شوهر‪ ،‬مککادر و جککد از او بجککای بمانککد و‬
‫ترکه ‪ 24000‬لیره باشد و جد و مادر با شوهر مصککالحه کننککد‬
‫که در مقابل پرداخت مالی به او از دایره وارثان خارج شود‪.‬‬
‫پس باید مسأله را به شکل عادی حل کنیم گککویی کککه تخککارج‬
‫روی نداده است‪ ،‬پس وقتی سهم شککوهر معلککوم شککد میککان‬
‫مادر و جد به طور مساوی تقسیم میشود به شکل زیر‪:‬‬
‫‪ - 1‬شیخ مصطفی شلبی معتقد است که اگر چیزی که در قبال تخارج به او پراخت شکده بکا‬
‫سهمش مساوی نباشد‪ ،‬باید سهم متخارج )خارج رفته( به اندازه نسبت چیزی که به هر یککک‬
‫از وارثان پرداخت میشود‪ ،‬باشد و اگر در عقد تخارج به شکل خاصی از تقسیم اشاره شککده‬
‫باشد‪ ،‬باید طبق آن تقسیم صورت گیرد چکون نکوعی معکامله اسککت و دلیلکی بککرای مسککاوی‬
‫بودن آنها وجود ندارد و این نظر محکمی است که اعتبکار زیکادی دارد و ایکن احسکان محکض‬
‫است‪ .‬ر‪ .‬ک‪ :‬احکام المواریث ص ‪.368‬‬
‫‪218‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫ملحظات‬ ‫جد‬ ‫مادر‬ ‫شوهر‬ ‫وارثان‬


‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫سهم شوهر میان مادر و جد تقسیم‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬
‫میشود به شکل زیر‪:‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫اصل ‪6‬‬
‫‪12000÷2=6000‬‬ ‫سهم‬
‫سهم مادر ‪6000+8000=14000‬‬ ‫‪400‬‬ ‫‪800‬‬ ‫‪÷6=4000‬‬
‫سهم جد ‪6000+4000=10000‬‬ ‫‪12000‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪24000‬‬

‫جدول ‪200‬‬
‫شاید این سوال پیش بیاید که وقتی که جد و مککادر بککا شککوهر‬
‫مصالحه میکنند‪ ،‬چرا شککوهر بککه طککور کلککی از وارثککان بیککرون‬
‫نمیرود و مسأله را فقط میان جد و مادر حل نمیکنیم‪.‬‬
‫میگویم‪ :‬اگر این کار را انجام بدهیم سککهم مککادر تغییککر میکنککد‬
‫‪1‬‬
‫تمام اموال را میگیرد و جد باقیمانده را بککه عصککبه‬ ‫‪3‬‬
‫او‬ ‫چون‬
‫بودن میگیرد پس سهم مادر مساوی است با‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫و سهم جد ‪ 16000‬لیره است پککس‬ ‫‪3‬‬
‫‪×2400=8000‬‬ ‫لیره‬
‫تفاوت میان این دو روش آشکار است و بایککد اول ارث میککان‬
‫آنها تقسیم شود و سپس سهم شوهر بر آنها تقسیم شود‪.‬‬
‫پس اگر شوهر شرط کند کککه سککهم او میککان مککادر و جککد بککه‬
‫‪1‬‬
‫نسبت ‪ 1‬به ‪ 3‬تقسیم شود‪ ،‬یعنی ‪ 4‬ترکه به مادر داده شککود‪،‬‬
‫طبق روش قبلی حل میشود و سهم شوهر به چهککار قسککمت‬
‫تقسیم میشود و به صورت زیر میباشد‪.‬‬
‫‪12000÷4=3000‬‬
‫پککس سککهم کلککی مککادر مسککاوی اسککت بککا‪×1)=11000 :‬‬
‫‪ 8000+(300‬لیره‬
‫و سهم کلی جد مساوی است بککا‪+(3000×3)=13000 :‬‬
‫‪ 4000‬لیره‬
‫سوم‪ :‬یکی از وارثان در قبال مال معلومی از ترکه از دایککره‬
‫وارثان خارج شود‪:‬‬
‫در اینجا نیز مسککأله را طککوری حککل میکنیککم کککه گککویی او نیککز‬
‫وارث اسککت سککپس سککهمش بککر سککایر وارثککان بککه نسککبت‬
‫سهامشان تقسیم میشود پس اگر مردی بمیرد و زن‪ ،‬پسککر و‬
‫پدر از او بجککای بمانککد و یککک منککزل و ‪ 42‬فککدان ترکککه داشککته‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪219‬‬

‫باشد و زن در قبال منککزل و اسککتفاده از آن بککا آنهککا مصککالحه‬


‫کند‪ ،‬حل مسأله به شکل زیر میباشد‪:‬‬
‫‪220‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫ملحظات‬ ‫مادر‬ ‫پدر‬ ‫پسر‬ ‫زن‬ ‫وارثان‬


‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫اصل بعد از تخارج از‬ ‫ق‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫‪6‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪8‬‬
‫جمع سهام بقیه‬
‫‪4‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪13‬‬ ‫‪3‬‬ ‫اصل ‪24‬‬
‫وارثان به دست میآ‏ید‬
‫اصل بعد‬
‫‪13+4+4=21‬‬
‫‪2=8‬‬ ‫‪2=8‬‬ ‫زن خارج ‪×2=26‬‬ ‫از تخارج‬
‫پس سهم ‪÷21=2‬‬
‫×‪4‬‬ ‫×‪4‬‬ ‫‪13‬‬ ‫میشود‬ ‫‪ 21‬سهم‬
‫‪ 42‬میباشد‬
‫‪2‬‬
‫جدول ‪201‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪221‬‬

‫تمرینات فصل هفتم‬


‫بیست و ششم‪ :‬تفاوت جملت زیر را بیان کنید‪:‬‬
‫‪ -1‬جنین پسر مستقیم مرده باشد یا غیرمستقیم او باشد‪:‬‬
‫‪ -2‬حق فرد مفقود در اموال دیگران و حق دیگران در امککوال‬
‫فرد گم شده‪.‬‬
‫‪ -3‬ارث جنین و خنثی‪.‬‬
‫‪ -4‬تخارج به مال یکی از وارثان یا تمام وارثان‪.‬‬
‫‪ -5‬غرق شدگانی که همگی با هککم میمیرنککد و کسککانی کککه بککا‬
‫فاصله کمی از همدیگر میمیرند‪.‬‬
‫بیست و هفتم‪ :‬شروط فقهی عبــارات زیــر را بیــان‬
‫کنید‪:‬‬
‫‪ -1‬ارث جنین از زنی غیر از زن متوفی‬
‫‪ -2‬ارث مفقود از تاریخ قبل از بیان حکم وفات او‪.‬‬
‫‪ -3‬بچه ناشی از لعان‪.‬‬
‫‪ -4‬ارث بعضککی از غککرق شککدگان و نککابود شککدگان از بعضککی‬
‫دیگر‪.‬‬
‫بیست و هشتم‪ :‬دلیل شرعی عبــارات زیــر را بیــان‬
‫کنید‪:‬‬
‫‪ -1‬جایز بودن تخارج از ترکه یا غیرترکه‪.‬‬
‫‪ -2‬بچه حاصل از زنا از زناکار )پدر( ارث نمیبرد‪.‬‬
‫‪ -3‬شخص مفقود زنده تلقی میشود تا زمانی که قاضی حکککم‬
‫به مرگ یا گم شدن او بدهد‪.‬‬
‫‪ - 4‬جنین تا زمانی که عطسه یا گریه یا داد و فریاد نکند‪ ،‬ارث‬
‫نمیگیرد‪.‬‬
‫بیست و نهم‪ :‬مسائل‪:‬‬
‫‪ -1‬مردی میمیرد و افراد زیر از او بجای میماننککد‪ :‬زن بککارادر‪،‬‬
‫برادر پدری‪ ،‬خواهر پدری‪ ،‬برادر مادری مفقود‪.‬‬
‫‪ - 2‬زنی میمیرد و افککراد زیککر از او بجککای میماننککد‪ :‬زن‪ ،‬مککادر‪،‬‬
‫پدر‪ ،‬دختر‪ ،‬زن باردار پسر و خواهر تنی‪.‬‬
‫‪ -3‬مردی میمیرد و افراد زیر از او بجای میمانند‪ :‬خواهر تنککی‪،‬‬
‫خواهر پدری )خنثی( پسر عمو و دختر عمو‪.‬‬
‫‪ - 4‬بچککه حاصککل از زنککایی میمیککرد و افککراد زیککر از او بجککای‬
‫میمانند‪ :‬پدر پدر‪ ،‬مادر‪ ،‬زن‪ ،‬پسر‪3 ،‬دختر و برادر مفقود‪.‬‬
‫‪222‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪ - 5‬زنی میمیرد و افککراد زیککر از او بجککای میماننککد‪ :‬پککدر‪ ،‬مککادر‬


‫مادر‪ ،‬دختر )زنازاده(‪ ،‬برادر تنی و پدر با سایر وارثان در قبال‬
‫دریافت مالی از غیر ترکه تخارج میکند‪.‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪223‬‬

‫فصل هشتم‬
‫وصیت و احکام آن‬
‫شامل بخشهای زیر میباشد‪:‬‬
‫بخش اول‪ :‬وصیت‪ ،‬مشــروعیت و حکــم‬
‫آن‬
‫بخش دوم‪ :‬ارکان وصیت‬
‫بخش سوم‪ :‬مبطلت وصیت‬
‫بخش چهارم‪ :‬موانع وصیت‬
‫‪224‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫بخش اول‬
‫تعریف وصیت‪،‬و مشروعیت و حکم آن‬
‫نخست‪ :‬وصیت در لغت و اصطلحا‪:‬‬
‫وصیت در لغت‪ 1‬از وصی و اوصی بالشیرء لفلن گرفته شککده‬
‫است که به معنای گرفتن از او و به او سپردن است و وصککی‬
‫ن به معنای قرار دادن او به عنککوان وصککی کککه در کارهککا و‬ ‫فل ا‬
‫اموالش و بعد از مرگش در مورد خانوادهاش تصککرف کنککد و‬
‫وصی بالشیء فلنکا ا بکه معنکای امکر ککردن او بکه آن و فکرض‬
‫کردن کاری بر او اسککت‪ .‬خداونککد متعککال میفرمایککد‪ :‬‬
‫‪)         ‬نساء‪(11/‬‬
‫یعنی خداوند به شما امر کرده و بر شما فرض کرده است‪.‬‬
‫وصیت این است که انسان کاری را در زمان زندگی یا بعد از‬
‫مرگ خودش از دیگری بخواهد که انجام دهککد‪ .‬و ایککن وصککیت‬
‫به معنای مصدری است اما گاهی به معنی موصی به )چیککزی‬
‫که به آن وصیت شده( است‪ ،‬مثل ا وقتی که میگویند این مککال‬
‫وصیت است یعنی موصککی بککه اسککت و در اسککتعمالت مککردم‬
‫بسیار متککداول اسککت‪ .‬وصککیت در اصککطلحا بککه معنککای تملیککک‬
‫اضککافهای اسککت کککه بککه بعککد از مککرگ تعلککق دارد و گفتهانککد‬
‫بخششی است که به بعککد از مککرگ تعلککق دارد و گفتهانککد کککه‬
‫عهد خاصی است که به بعد از مرگ تعلق دارد‪ 2.‬ولی تعریککف‬
‫دقیقتر وصیت‪ ،‬چیزی اسککت کککه در مککاده اول قککانون وصککیت‬
‫آمده است )شماره ‪ 71‬سال ‪ (1946‬به طوری که آن را ایککن‬
‫گونه تعریف کرده است‪ :‬تصرفی که بککه بعککد از مککرگ اضککافه‬
‫میشود‪ .‬و لفظ تصرف دقیق تککر از بخشککش و تملیککک اسککت‪،‬‬
‫چون شامل انککواع تصککرفات میباشککد خککواه تملیکککی باشککد یککا‬
‫اسقاطی یا وصیت به عین باشد یا منافع یککا بککه رتبککه و درجککه‬
‫باشد‪.‬‬
‫دوم‪ :‬مشروعیت وصیت‪:‬‬
‫دلیل زیادی در مورد مشروعیت وصیت وجــود دارد‪،‬‬
‫از جمله‪:‬‬

‫‪ -‬ر‪ .‬ک‪ :‬لسان العرب‪ ،‬ابن منظور‪ ،‬ماده وصی‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -‬تحفة الحوذی بشرحا جامع الترمذی‪ ،‬مبارکفوری‪.6/300 ،‬‬ ‫‪2‬‬


‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪225‬‬

‫‪ -1‬کلم خداونککد متعککال‪     :‬‬


‫‪      ‬‬
‫‪.( /)       ‬‬
‫‪              ‬‬
‫‪          :  ‬‬
‫‪‬‬
‫‪.           ‬‬
‫‪              ‬‬
‫‪           : ‬‬
‫‪  (  )        ‬‬
‫‪  .            ‬‬
‫)‪      .    : (‬‬
‫‪        .     ‬‬
‫‪‬‬
‫‪.  ‬‬
‫‪            :   ‬‬
‫‪ –             ‬هر احتمالی‪-‬‬
‫دللت میکند و بککر مشککروعیت وصککیت بککرای نزدیکککان دللککت‬
‫میکند‪.‬‬
‫‪ -2‬بخاری و مسلم و مالک و ابوداود و ترمذی و دارمی و ابکن‬
‫مککاجه و دیگککران بککا سککند خککود از عبککدالله بککن عمککر روایککت‬
‫کردهاند که پیامبر )ص( فرمود‪ :‬حق هر مسککلمانی اسککت کککه‬
‫وصیت خود را به صورت مکتوب نزد خود داشته باشد و نبایکد‬
‫‪4‬‬
‫دو شب بدون این وصیت بخوابد‪.‬‬
‫‪ -3‬دارقطنی با سند خود از ابوالدرداء روایت کرده که پیککامبر‬
‫‪1‬‬
‫اموالتان را در هنگام مککرگ بککه‬ ‫‪3‬‬
‫متعال‬ ‫)ص( فرمود‪ :‬خداوند‬
‫شما بخشیده است کککه حسککنات و نیکککی هککای خککود را بککا آن‬
‫‪5‬‬
‫بیشتر کنید تا اعمال نیک شما زیاد شود‪.‬‬
‫‪ - 4‬ترمذی با سند خود از عککامر بککن سککعد بککن ابککی وقککاص از‬
‫پدرش روایت کرده که گفت‪ :‬در سال فتح مکه بیمار شککدم و‬

‫‪ - 1‬به روایت بخاری‪ ،‬کتاب الوصایا باب ل وصیة لوارث‪ ،‬شماره ‪.2747‬‬
‫‪ - 2‬این جزئی از حدیث طولنی است که ترمذی با سککند خککود از ابککی امککامه بککاهلی روایککت‬
‫کرده است‪ ،‬کتاب الوصایا‪ ،‬باب العلیل ل وصیة لوارث‪ ،‬شماره ‪.2293‬‬
‫‪ - 3‬فتح الباری‪.5/439 ،‬‬
‫‪ - 4‬بخاری‪ ،‬کتاب الوصایا‪ ،‬شماره ‪.2738‬‬
‫‪ - 5‬نیل الوطار شوکانی‪.6/38 ،‬‬
‫‪226‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫نزدیک بود بمیرم که رسول الله )ص( نککزد مککن آمککد و گفتککم‪:‬‬
‫ای رسول خدا )ص( مککن امککوال فراوانککی دارم و جککز دخککترم‬
‫کسی وارث من نیسککت‪ ،‬مکی تککوانم بککه تمکام امکوالم وصککیت‬
‫‪2‬‬
‫کنم؟ فرمود‪ :‬خیر‪ .‬گفتم‪ 3 :‬چطور؟ گفت‪ :‬خیر‪ .‬گفتم‪ :‬نصککف‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫نیز زیککاد‬ ‫‪3‬‬
‫و‬ ‫چطور؟ گفت‪ :‬خیر‪ .‬گفتم‪ 3 :‬چطور؟ گفت‪، 3 :‬‬
‫است‪ .‬وارثانت بی نیاز باشند بهتر اسککت یککا اینکککه درمانککده و‬
‫بیچاره از مردم گدایی کننککد‪ ،‬تککو هککر نفقککه و بخششککی را کککه‬
‫میکنککی در قبککال آن پککاداش میگیککری حککتی لقمهای را کککه در‬
‫‪1‬‬
‫دهان زنت میگذاری اجر دارد‪.‬‬
‫اینها دلیل ظاهری استحباب وصیت بود‪.‬‬
‫سوم‪ :‬حکم وصیت‪:‬‬
‫علما در مورد حکم وصیت نظرات زیر را آورده اند‪:‬‬
‫‪ -1‬وجوب‪ :‬وصیت به دلیل آیه »کتب علیکککم« و »حقکا ا علکی‬
‫المتقین« و اینکه در آیات ارث زیاد تکرار شده است‪ ،‬واجککب‬
‫میباشد و نیز به دلیل حککدیث »حککق هککر مسککلمانی اسککت کککه‬
‫وصیت خود را ‪ «....‬که با روایتهای گوناگون ذکر شده اسککت‪،‬‬
‫واجب میباشد‪.‬‬
‫‪ -2‬مندوب‪ :‬ابن حجککر ایککن حکککم را بککه جمهککور نسککبت داده‬
‫است به دلیل اینکه پیامبر )ص( به چیککزی وصککیت نکککرد و بککه‬
‫دلیل آنچه که بخاری بکا سکند خکود از عبکدالله بکن ابکی اوفکی‬
‫روایت کرد کککه از او سککؤال شککد‪ :‬آیککا پیککامبر )ص( بککه چیککزی‬
‫وصیت کرده بود؟ گفت‪ :‬خیر…‪ .2‬و این گروه معتقدند که آیککه‬
‫وصیت با آیات ارث منسوخ شده است‪ ،‬همچنککان کککه بککه ایککن‬
‫حککدیث اسککتناد میکننککد کککه »او حککق دارد کککه در امککوال خککود‬
‫وصیت کند« پککس اگککر واجککب بککود بککه اراده شککخص بسککتگی‬
‫نداشت‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫بیشککتر باشککد ولککی قصککد‬ ‫‪3‬‬
‫از‬ ‫‪ -3‬کراهت‪ :‬وقتی که وصککیت‬
‫ضرر زدن به وارثان با آن نباشککد‪ ،‬مکککروه اسککت و ایککن بنککابر‬
‫‪1‬‬
‫مال را برای سعد بن‬ ‫‪3‬‬
‫از‬ ‫قول پیامبر )ص( که وصیت بیشتر‬

‫‪ - 1‬حدیث توسط گروهی روایت شده است‪ ،‬در بخاری‪ ،‬کتاب الوصایا‪ ،‬باب ان یککترک ورثتککه‬
‫اغنیاء‪ ،‬شماره ‪ ،2742‬ولی لفظ در اینجا از ترمذی است‪ ،‬کتاب الوصایا شماره ‪.2199‬‬
‫‪ - 2‬بخاری‪ ،‬کتاب الوصایا‪ ،‬شماره ‪.2740‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪227‬‬

‫ابی وقاص نپذیرفته است‪ .‬حتی بخککاری بککا سککند خککود از ابککن‬
‫عباس )رضی الله عنه( روایت کرده که گفت‪ :‬شاید مککردم را‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪3‬‬
‫دعوت کرده باشد‪ ،‬چرا که رسول الله )ص( فرمککود‪:‬‬ ‫‪4‬‬
‫به‬
‫‪1‬‬
‫‪1‬‬
‫زیاد است‪.‬‬ ‫و ‪ 3‬نیز‬
‫‪ -4‬حرام‪ :‬درحالتهای زیر وصیت حرام است‪:‬‬
‫الف‪ -‬وقتی که قصد ضرر زدن به وارثان را داشککته باشککد‪ ،‬در‬
‫سککنن نسککائی از ابککن عبککاس آمککده کککه گفککت‪ :‬ضککرر زدن بککه‬
‫وارثان به وسیله وصیت جزء گناهان کبیره است‪.‬‬
‫و این هنگامی است که شخص عمدا ا بخواهد به وارثککان ضککرر‬
‫بزند و این به دلیل دشمنی میان او با آنها باشد‪ ،‬پککس وصککیت‬
‫میکند تا به آنها ضرر برساند و رغبتی برای رسیدن بککه اجککر و‬
‫ثواب در آن وجود ندارد‪.‬‬
‫ب‪ -‬وقتی که وصیت به چیز حرامی باشد‪ ،‬مثل کسککی کککه بککه‬
‫اموال رشوه یا دزدی یا اراضی غضب شده وصیت کند یککا بککه‬
‫چیز حرامی وصیت کند مثل کسی که به مککالی بککرای دیگککری‬
‫وصیت میکند‪ ،‬تا او نیز انتقام او را با کشتن فرد دیگری بگیرد‬
‫یا در مقابل یک عمل غیرمشروع او را آزاد کند‪ .‬یا مثل کسککی‬
‫که به خرابی ساختمانهای دیگر وصیت کند کککه سککهم دیگککران‬
‫در آن ساختمان است‪.‬‬
‫حقیقت این است که وصیت واجب است‪ ،‬وقتی که در مقابل‬
‫یکی از دیون پرداخت نشده خداوند باشککد‪ ،‬مثککل زکککات‪ ،‬حککج‪،‬‬
‫نذر‪ ،‬یا در مقابل پراخت حقککی از حقککوق بنککدگان باشککد مثککل‪:‬‬
‫دیونی کککه ننوشککته و بککر عهککده او بککوده یککا بککرای پککاک کککردن‬
‫اموالی که احتمال حرام بودن آنها وجود دارد‪ ،‬مثل کسککی کککه‬
‫پککولش را در بانکهککای سککودده میگککذارد‪ ،‬پککس بککه مقککداری از‬
‫امککوالش وصککیت میکنککد تککا از سککودهای بککانکی نجککات یابککد و‬
‫ممکن است که مکککروه یککا حککرام باشککد و غیککر اینهککا منککدوب‬
‫است چون آیات و احادیث زیادی در این موضوع وجود دارد‪.‬‬

‫‪ -‬همان‪ ،‬باب الوصیة‪.2743 ،‬‬ ‫‪1‬‬


‫‪228‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫بخش دوم‬
‫ارکان وصیت‬
‫رکن عبارت است از چیزی که وجود امری بککه آن تعلککق دارد‪،‬‬
‫و آن چیککز جزئککی از حقیقککت آن امککر اسککت و ارکککان وصککیت‬
‫همان طور که ابن رشد بیان کرده عبارت اسککت از‪ :‬موصککی‪،‬‬
‫موصی له‪ ،‬موصی به‪ ،‬صیغه وصیت‪.‬‬
‫رکن اول‪ :‬موصی‪:‬‬
‫موصی‪ :‬همچنان که ابن رشد بیان کرده موصی هککر مککالکی‬
‫است که ملک صحیحی داشته باشد یعنی هر کککس کککه مالککک‬
‫چیزی است و ملکش برای او صحیح است‪ ،‬زیرا باید خککودش‬
‫مالک چیزی باشد تا بتواند آن را به دیگری وصککیت کنککد چککون‬
‫تصرف انسان جز در ملک خودش درست نیست‪.‬‬
‫و شککرط اسککت کککه موصککی اهلیککت تککبرع )یعنککی شایسککتگی‬
‫بخشیدن اموال( را داشته باشد و شروط این اهلیککت عبارتنککد‬
‫از‪:‬‬
‫‪ -3‬رشد‬ ‫‪ -1‬بلوغ ‪ -2‬عقل‬
‫بنابراین وصیت از بچه غیر ممیز یا مجنون صحیح نیست‪.‬‬
‫پس وقککتی کککه شکرطی از ایککن شککروط وجککود داشککته باشککد‪،‬‬
‫وصیت صحیح نیست‪ .‬در مککاده ‪ 5‬قککانون وصککیت آمککده اسککت‬
‫که‪ :‬شککرط اسککت کککه موصککی از لحککاظ قککانونی اهلیککت تککبرع‬
‫داشته باشد‪ .‬بنابراین اگر به دلیل سفیه بودن یا غافل بودن یا‬
‫اگر سنش از ‪ 18‬سال شمسی گذشته باشد و محجککور باشککد‬
‫وصیت وی با اجازه دادگاه امور حسبی جایز است‪.‬‬
‫در اینجا اختلفاتی در مورد وصیت ممیز و سککفیه و بککدهکار و‬
‫غیرمسلمان وجود دارد‪ ،‬به شکل زیر‪:‬‬
‫‪ -1‬وصیت بچه ممیز‪:‬‬
‫حنفیها و شافعیها معتقدند که وصککیت بچککه جککایز اسککت چککون‬
‫اهلیتش کافی نیست و مکلف به حساب نمیآ‏ید و وصیت برای‬
‫این وضع شده تا انسان اعمال خیری را که در زمان زندگیش‬
‫از دست داده‪ ،‬جبران کند‪.‬‬
‫حنابله و مالکیه معتقدنککد کککه وصککیت او صککحیح اسککت‪ ،‬چککون‬
‫وصیت تصرفی است کککه بککه بعککد از مککرگ افککزوده میشککود و‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪229‬‬

‫ممککانعت از تصککرف بچککه بککه هککدف حفککظ امککوالش در زمککان‬


‫زندگی او میباشد نه بعد از مرگش‪.‬‬
‫در حقیقت نظر اول صحیحتر است و قککانون در تبعیککت از آن‬
‫مبالغه کرده است به طوری که مانع وصککیت قبککل از رسککیدن‬
‫بکه ‪21‬سکالگی اسکت ولککی بککه شکرط مکوافقت دادگکاه امکور‬
‫حسبی آن را در ‪ 18‬سالگی نیز جایز دانسته است‪.‬‬
‫حقیقت این است که بچه بعد از بلوغ و رسیدن به سن رشککد‬
‫و کامل شدن عقل او چنانکه خداوند متعککال در مککورد یتمیککان‬
‫میفرماید‪      :‬‬
‫‪       ‬‬
‫)نساء‪ (6/‬می تواند در اموالش تصرف کند‪ .‬پس قبول وصیت‬
‫از او در هنگامی که به سن قانونی بلوغ برسد‪ ،‬ممکککن اسککت‬
‫که آن سن ‪ 18‬سالگی بدون موافقت کسی اسککت او در ایککن‬
‫هنگککام یککک بچککه ممیککز محسککوب نمیشککود بلکککه یککک جککوان‬
‫محسوب میشود و وصککیت بککه او ضککرری نمیزنککد چککون او در‬
‫حال زنده ماندنش و میتواند از آن برگردد و اگر بمیککرد ثککواب‬
‫أن را میبرد‪.‬‬
‫‪ -2‬وصیت سفیه‪:‬‬
‫س فیه کسکی اسکت ککه دارای عق ل کمکی باش د و تصکرفات‬
‫عمومی و مالی او درست نباشد‪ .‬بنابراین بخاطر مصککلحت او‬
‫براو حجر گذاشته میشود‪ .‬پس اگر وصیت ککرد وصکیت او بکه‬
‫شرط موافقت دادگاه امور حسبی جککایز اسککت‪ ،‬همچنککان کککه‬
‫در ماده ‪ 5‬قککانون آمککد‪ .‬در ایککن رأی نیککز نظراتککی وجککود دارد‪،‬‬
‫چون سفیه قب ل از مرگکش میتوانکد از وصکیت خکود برگکردد‪.‬‬
‫پککس وصککیت در زمککان حیککات او بککه او ضککرری نمیزنککد و اگککر‬
‫بمیرد و نیز ضرری از وصیت به او ملحق نمیشود‪.‬‬
‫‪ -3‬وصیت بدهکار‪:‬‬
‫وقتی که بدهی بیشتر از ترکه موصی باشد‪ ،‬پس برای شخص‬
‫بدهکار صحیح نیست که قبل از پرداخککت ایککن بککدهیها وصککیت‬
‫کند ولی اگر این کار را انجام داد‪ ،‬صککحیح اسککت ولککی بعککد از‬
‫پرداخت بککدهیها نافککذ میشککود چککون مقککدم بککر وصککیت اسککت‬
‫همچنانکه در بحث تقدم دین بر وصیت بیان کردیم‪.‬‬
‫اما وقتی که بککدهی فککرد از ترکککه و دارایککی او بیشککتر نباشککد‪،‬‬
‫نخست حق طلبکککاران پرداخککت میشککود و سککپس وصککیت در‬
‫‪230‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪1‬‬
‫از ترکه باقیمانده قابل اجرا است مگر اینکککه وارثککان‬ ‫‪3‬‬
‫حدود‬
‫‪1‬‬
‫اجازه بدهند‪.‬‬ ‫‪3‬‬
‫از‬ ‫به بیشتر‬
‫دو ماده ‪ 38‬و ‪ 39‬از قانون وصیت درباره وصیت فرد بککدهکار‬
‫به طور عام صحبت میکند‪.‬‬
‫‪ -4‬وصیت غیرمسلمان‪:‬‬
‫اگر کافری به چیزی که حرام نباشد‪ ،‬وصیت کرد‪ ،‬طبککق گفتککه‬
‫ابن رشد‪ ،‬صحیح است‪ 1.‬و در قانون مککانعی بککرای ارث کککافر‬
‫چه ذمی و چه معاهد یا ‪ ...‬ذکککر نشککده اسککت ولککی شککروطی‬
‫ذکر شده که در موانع وصیت از آن بحث خواهیم کرد‪.‬‬
‫رکن دوم‪ :‬موصی له‪:‬‬
‫وصیت مسلمان برای غیرمسلمان‪:‬‬
‫موصی له باید شرایط زیر را داشته باشد تا استحقاق وصیت‬
‫را پیدا کند‪:‬‬
‫‪ -1‬موصی له باید به اسککم معلککوم و معیککن باشککد مثککل اینکککه‬
‫وصیت برای فلنککی پسککر فلنککی باشککد یککا بککه وصککف مشککهور‬
‫باشد‪ ،‬مثل وصیت به جمعیت حفظ قرآن یککا هیککأت مککددکاری‬
‫اسلمی یا جمعیت شرعی‪ ،‬و آنچه کککه در ایککن علککم و آگککاهی‬
‫مهم است این است کککه نککافی جهککالت باشککد بککه طککوری کککه‬
‫موصی له با اسم یا صفت خاصی معلوم باشککد‪ .‬پکس اگکر بککه‬
‫‪1‬‬
‫اموالش برای یکی از دانشکجویان وصککیت کنکد‪ ،‬وصکیت او‬ ‫‪3‬‬
‫‪1‬‬
‫اموالش یا کمتر از آن بککرای‬ ‫‪3‬‬
‫صحیح نیست بلکه میتواند به‬
‫کسانی که در دانشکککده دار العلککوم موفککق شککدهاند یککا بککرای‬
‫حافظان قرآن کریم در دانشگاه قاهره یا شهرخودش وصککیت‬
‫کند‪ .‬و اگر تعداد اینها بی شمار باشد این وصیت بر کسی کککه‬
‫این وصف بر او انطباق داشته باشککد‪ ،‬صککدق میکنککد بککر طبککق‬
‫اجتهاد کسانی که به اجرای وصیت اقدام میکنند‪.‬‬
‫درماده ‪ 30‬قانون وصیت آمده است که‪ :‬وصیت برای کسانی‬
‫که غیر قابل شمارش هستند نیز صحیح میباشد‪ .‬و به کسککانی‬
‫که از میان آنها محتاج باشند‪ ،‬تعلککق میگیککرد‪ .‬و دسککتور توزیککع‬

‫‪ -‬بدایة المجتهد‪.2/334 ،‬‬ ‫‪1‬‬


‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪231‬‬

‫میان آنها به دلیل اجتهاد کسککانی کککه مجککری وصککیت هسککتند‪،‬‬


‫ترک میشود‪.‬‬
‫‪ -2‬اگر موصی له ذاتا ا معین باشد باید هنگام وصیت حقیقتا ا یککا‬
‫تقدیرا ا موجود باشد‪ ،‬اما اگر وصف معینی باشککد مثککل وصککیت‬
‫برای مساجد فلن شکهر یکا بکرای انجمککن حمکایت از بیمکاران‬
‫کبککدی یککا دیککالیزی‪ ،‬در اینجککا ابککوحنیفه و شککافعی و احمککد بککه‬
‫ضرورت وجود این جهت وصفی هنگام مرگ معتدند نه هنگام‬
‫نوشن وصیت ‪ .‬و امام مالک به عدم اشتراط موصی له هنگام‬
‫‪1‬‬
‫‪3‬‬
‫نوشتن وصیت یا مرگ وصککی معتقککد اسککت‪ .‬پککس اگککر بککه‬
‫اموالش برای فقراء و یتیمان دانشگاه قککاهره وصککیت کککرد و‬
‫فقیر شناخته شدهای وجود نداشککت‪ ،‬وصککیت صککحیح اسککت و‬
‫این وصيت محبوس ميشود تا این فقرا و یتیمان پیدا شککوند و‬
‫وصیت ممکن است که در آینده اجرا شککود مگککر اینکککه وجککود‬
‫موصی له محال باشد در ماده ‪ 8‬قککانون وصککیت آمککده اسککت‬
‫که‪ :‬وصیت بککرای جهککت معینککی از جهککات نیکککی کککه در آینککده‬
‫ایجاد میشود‪ ،‬صحیح است ولککی اگککر وجککود آن محککال باشککد‪،‬‬
‫وصیت باطل میشود‪.‬‬
‫قانون در اینجا از نظر مالکیه تبعیت کرده است‪.‬‬
‫این در مورد وجود حقیقی بود‪ ،‬اما وجککود تقککدیری متعلککق بککه‬
‫جنینی است که در شکم مادرش است‪.‬‬
‫وصیت برای جنین‪:‬‬
‫جنین موجودی است کککه در رحککم مککادرش اسککت و حیککات او‬
‫تقدیری است و برای صحت وصیت بککرای جنیککن در مککاده ‪35‬‬
‫قانون وصیت شرایطی ذکر شده است‪:‬‬
‫‪ -1‬وقتی که موصی‪ ،‬به وجود جنیککن در هنگککام وصککیت اقککرار‬
‫کند و حداقل از زمان وصیت به مدت ‪ 365‬روز به بعککد زنککده‬
‫به دنیا بیاید‪.‬‬
‫‪ -2‬وقتی که موصی به وجود جنین اقرار نکند و به مدت ‪270‬‬
‫روز بعد از وصیت به دنیا بیاید‪ ،‬بککه شککرطی کککه زن بککاردار در‬
‫زمان وصیت در عده وفات یا طلق نباشد‪ ،‬پس اگر جنیککن در‬
‫مدت ‪ 365‬روز از زمان وفات یککا طلق بککه دنیککا آمککد‪ ،‬وصککیت‬
‫صحیح است و اگر وصککیت بککرای جنیککن معینککی باشککد )فلنککی‬
‫‪232‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫فرزند فلنی( برای صحت وصیت باید نسککب او نسککبت بککه آن‬
‫فرد ثابت شود‪.‬‬
‫اینها شروط مشابهی به شروط ارث جنین بود‪ ،‬در اینجککا لزم‬
‫است که بین حالت اقرار و علککم موصککی بککه وجککود جنیککن در‬
‫شکم مادرش تفاوت قائل بشکویم‪ ،‬پکس شکرط اسکت ککه در‬
‫کمتر از ‪ 365‬روز به دنیا بیاید که حداقل مدت جنین است که‬
‫موافق نظر محمد ابن حکم مالکی و پزشکان شرعی معاصر‬
‫است‪.‬‬
‫مبنی بر این نظریه علمی که از دیدگاه آنها ثابت شککده اسککت‬
‫که جنین بیشتر از یک سال شمسی در رحم مادر نمیماند‪.‬‬
‫اما وقتی که موصی بککه وجککود جنیککن اقککرار نکککرد‪ ،‬زن بککاردار‬
‫یکی از حالت زیر را دارد‪:‬‬
‫‪ -1‬زن بککاردار در زمککان ازدواج مسککتمر باشککد‪ ،‬پککس وصککیت‬
‫وقتی برای جنین صحیح است که حککداکثر در طککول ‪ 270‬روز‬
‫زنده به دنیا بیاید و این ملک معتبری است‪ .‬و جنین بایککد بعککد‬
‫از نوشتن وصیت شکل گرفته باشد پکس اگ ر جنیکن در وقکت‬
‫وصیت موجود نباشد‪ ،‬وصیت باطل میشود‪.‬‬
‫‪ -2‬اگر زن باردار مطلقه باشد و در زمککان عککده طلق رجعککی‬
‫باشد وصیت وقتی صحیح است که حداکثر در مدت ‪ 270‬روز‬
‫وضع حمل کند‪.‬‬
‫‪ -3‬اگر زن که در عده طلق بائن یا وفات باشد‪ ،‬وصیت وقتی‬
‫صحیح است که حداکثر در طول ‪ 365‬روز وضع حمل کند‪.‬‬
‫ملحظککه میشککود کککه قککانونگزار در اینجککا میککان ارث جنیککن و‬
‫وصیت به زن بارداری که در زمککان عکده طلق رجعکی باشکد‪،‬‬
‫تفککاوت قائکل شکده اسککت‪ .‬بککه طکوری ککه در ارث یکک سکال‬
‫شمسی را قرار داده و در وصیت ‪ 9‬ماه را قککرار داده اسککت‪.‬‬
‫و این تفاوت به طور کلی توجیهی ندارد‪ .‬بنابراین استاد دکککتر‬
‫محمد بلتاجی معتقد است که قواعد شرعی این حکم بککه یککک‬
‫سال شمسی حکم کردهاند تا قواعد استصحاب و برائت ذمه‬
‫و درء حدود با شبهات رعایت شده باشد مخصوصککا ا در اینجککا‬
‫که رابطه جسدی و جنسی میان زن مطلقه بککه طلق رجعککی‬
‫‪1‬‬
‫یا بائن با شوهر منقطع شده است‪.‬‬

‫‪ -‬فی المیراث و الوصیة‪.186 ،‬‬ ‫‪1‬‬


‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪233‬‬

‫این در مورد وصیت برای جنین بود ولی قضیه مهم دیگری در‬
‫مورد موصی له وجود دارد که وصیت برای وارث است که به‬
‫شکل زیر به آن میپردازیم‪:‬‬
‫وصیت برای وارث‪:‬‬
‫تر مذی و ابوداود و دیگران از ابی امککامه روایککت کردهانککد کککه‬
‫گفت‪ :‬از رسول الله )ص( شنیدم که فرمککود‪ :‬خداونککد متعککال‬
‫به هر صاحب حقی‪ ،‬حقش را داده اسککت پککس وصککیت بککرای‬
‫‪1‬‬
‫وارث نیست‪.‬‬
‫مبنی بر این حدیث ابککن رشککد بیککان کککرده کککه اجمککاع در ایککن‬
‫مورد وجود دارد که وصیت برای وارث جایز نیست وقککتی کککه‬
‫وارثان اجازه ندهند‪ .‬و مزنی و ظاهریه معتقدند که وصیت بککه‬
‫وارث حتی اگر وارثان جایز بدانند‪ ،‬جککایز نیسککت‪ 2.‬و شککوکانی‬
‫از صاحب البحر و الهادی و الناصر و ابی طککالب و ابوالعبککاس‬
‫نقل کرده که وصیت برای وارث بدون اجازه وارثان نیز جککایز‬
‫است‪ 3.‬چکون خداونکد متعکال میفرمای د‪   :‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪)        ‬بقره‪/‬‬
‫‪.(180‬‬
‫حقیقت اختلف از اینجا ناشی میشود که آیا این حدیث ناسککخ‬
‫آیه است یا نه؟ و قول غالب ایککن اسککت کککه ناسککخ نیسککت‪ ،‬و‬
‫مرحککوم دکککتر مصککطفی زیککد در تحقیککق خککود »النسککخ فککی‬
‫القرآن« آن را ثابت کرده است‪.‬‬
‫با وجود این نظری که غالب علما بر آن هستند این اسککت کککه‬
‫وصککیت بککرای وارث جککایز نیسککت ولککی قککانونگزاران قککانون‬
‫وصکیت نظ ر شکیعه امکامیه و غکالب علمکای زیکدیه را ترجیکح‬
‫دادهاند که جایز بودن وصیت بدون اجازه وارثککان بککرای وارث‬
‫است چنانکه در ماده ‪ 37‬قانون وصیت آمده است‪.‬‬
‫حقیقت ایککن اسککت کککه وصککیت بککرای وارث منجککر بککه کینککه و‬
‫دشمنی میان فرزندان میشود مخصوصا ا وقککتی کککه بعضککی از‬
‫وارثان آ ن را در نزدیکی سککایر وارثککان هزینککه کنککد‪ .‬ولککی اگککر‬
‫وصیت در چهارچوب محدودی باشد جایز اسککت مثککل وصککیت‬
‫‪ - 1‬ترمذی‪ ،‬کتاب الوصایا باب ما جاء ل وصیة لوارث‪ ،‬شماره ‪ 2203‬و گفته که حدیث حسن‬
‫است‪.‬‬
‫‪ - 2‬بدایة المجتهد‪ ،‬ابن رشد‪2/334 ،‬؛ الم‪ ،‬شافعی‪.4/108 ،‬‬
‫‪ - 3‬نیل الوطار‪ ،‬شوکانی‪.6/41 ،‬‬
‫‪234‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫برای یکی از وارثانی که مریض و زمیککن گیککر اسککت یککا بککرای‬


‫درمان نیاز به هزینه های زیادی دارد یا وارث دانشجو است و‬
‫برای آن هزینه زیادی لزم دارد و یا کم سککن و سککال اسککت و‬
‫نیاز به هزینه تعلیم و ازدواج و ‪ ...‬دارد‪ .‬تمککامی اینهککا مقتضککی‬
‫‪1‬‬
‫‪3‬‬
‫بککه‬ ‫افزودن نص بر قککانون اسککت بککدین معنککی کککه‪ :‬وصککیت‬
‫برای وارث صحیح است وقتی که قصد ضکرر زدن بکه وارثکان‬
‫وجود نداشته باشد و موصی له نیاز شدید به آن داشته باشککد‬
‫و موافقت قاضی نیز وجود داشته باشد‪.‬‬
‫اینها مهمترین شرایط موصی له است‪ ،‬و باید اضافه شود که‬
‫نباید مانعی از موانع وصیت مثل قتل موصکی توسککط موصکی‬
‫له یا چیزی که مبطل وصیت است مثککل وصککیت بککرای جهککتی‬
‫که محارب اسلم باشد مثل روتاری و انجمنهای فراماسونری‬
‫و کلیساها و‪ ...‬وجود داشته باشد‪.‬‬
‫بایککد اشککاره کککرد کککه وصککیت از جککانب مسککلمان بککرای غیککر‬
‫مسلمان به شرط اینکه به دشمن مسلمان کمک نکند‪ ،‬صحیح‬
‫است‪ ،‬بر عکس ارث که میان مسلمان و کافر صحیح نیست‪.‬‬
‫رکن سوم‪ :‬موصی به‪:‬‬
‫اول‪ :‬نوع موصی به‪:‬‬
‫درمککاده )‪ (10‬قککانون وصککیت آمککده اسککت کککه در موصککی بککه‬
‫شرط است که‪:‬‬
‫‪ -1‬موصی به باید در چیزهایی باشد که جککزء ترکککه هسککتند یککا‬
‫صحیح است که در حال حیات موصی محل عقد قرار بگیرد‪.‬‬
‫‪ -2‬موصی به باید مال متقوم )قابل ارزیابی( باشد‪.‬‬
‫‪ -3‬اگر موصی به ذاتا ا معیککن باشککد بایککد در هنگککام وصککیت در‬
‫ملکیت موصی باشد‪.‬‬
‫از این سه شرط پیداست که وصیت بر هر آنچه که مککال نککام‬
‫دارد‪ ،‬و ارث آن صککحیح اسککت‪ ،‬صککحیح میباشککد مثککل امککوال‬
‫غیرمنقول و منقول و اموال پس انککدازه شککده در بانککک هککا و‬
‫اسباب و وسایل و ماشین و ‪ ...‬حتی وصیت به امور معدوم و‬
‫مجهول نیز جایز است‪ ،‬چون این عمل در مذهب امککام ماکککل‬
‫جایز است و ضرر در معاوضککات جککایز نیسککت ولککی در عقککود‬
‫تبرعی جایز است‪ .‬مث ل ا اگر کسی بگویککد کککه ایککن کیککف را بککه‬
‫آنچه که الن در جیب تو است‪ ،‬میفروشم این معککامله صککحیح‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪235‬‬

‫نیست‪ .‬چون احتمال ضرر وجود دارد‪ ،‬ولی اگر بگوید‪ :‬هر چککه‬
‫را که در کیفم دارم‪ ،‬به تو وصیت میکنم و مقکدار آن را ندانکد‬
‫جایز است‪.‬‬
‫بایستی وصیت نزد مسلمانان به چیزهای صحیح قابل ارزیابی‬
‫باشد‪ ،‬مثل ا کسی که به مزرعه خوک برای مسککلمانان وصککیت‬
‫کند‪ ،‬صحیح نیست خواه موصی مسلمان باشد یا غیرمسلمان‬
‫و کسی که به آلت حرام موسککیقی بککرای مسککلمانان وصککیت‬
‫کند‪ ،‬وصیت او باطل است‪.‬‬
‫همچنین واجککب اسککت کککه از ملککک خککودش وصککیت کنککد‪ ،‬مثل‬
‫کسی که به اموال پدرش یککا بککرادرش یککا زنککش یککا فرزنککدش‬
‫وصیت کند‪ ،‬وصیت او صحیح نیست و ایککن قیککاس بککه معککامله‬
‫غیر ملک خود شده است ولی ایککن در مککورد وصککیت بککه ذات‬
‫معین است مثل امور منقول و غیرمنقول اما اگر به منفعککتی‬
‫وصیت کند فقط با به کارگیری آن ایجاد میشود‪ .‬پس اگککر بککه‬
‫عین اجاره شدهای وصیت کنککد وصککیتش صککحیح اسککت یکا بککه‬
‫ثمره یک مزرعه و یا ثمککره حیوانککات یککا غلت یککا سککود کالهککا‬
‫وصیت کند‪ ،‬وصیت او صحیح است‪ .‬و چنانکه قبل ا بیان کردیککم‬
‫حنفی ها معتقدنککد کککه ارث منککافع جککایز نیسککت و وصککیت آن‬
‫جایز نیست‪ .‬ولککی قککانون در اینجککا از مککذهب شککافعی تبعیککت‬
‫کرده است به گونهای که فصل خاصی را به بککاب دوم احکککام‬
‫وصککیت بککه منککافع اختصککاص داده اسککت در مککادر )‪ (50‬آمککده‬
‫است که‪ :‬هرگاه وصیت به منفعت چیز مشخص باشد که آغاز‬
‫یا پایان آن مشخص باشد در این مکدت موصکی لکه اسکتحقاق‬
‫این منفعت را پیدا میکند وقتی کککه ایککن مککدت قبککل از وفککات‬
‫موصی به اتمام رسید‪ ،‬گویی کککه اصککل ا وصککیت در کککار نبککوده‬
‫است و اگککر مککدتی از ان مککدت معیککن سککپری شکد و موصککی‬
‫مرد‪ ،‬موصی لککه در مککدت باقیمانککده اسککتحقاق منفعککت آن را‬
‫دارد‪.‬‬
‫دوم‪ :‬مقدار موصی به‪:‬‬
‫ما از نوع موصی بککه صککحبت کردیککم حککال در اینجککا در مککورد‬
‫مقدار موصی به صحبت میکنیم و آیاتی که در سوره بقره یککا‬
‫نساء آمدهانککد مطلککق هسککتند‪ ،‬مثککل آیککه‪    :‬‬
‫‪)      ‬نساء‪.(12/‬‬
‫‪236‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫ولی احادیث ایککن اطلق را تخصککیص داده انککد بککه طککوری کککه‬
‫‪1‬‬
‫بیشتر باشد‪ .‬و در این مورد دار قطنی با سند خود‬ ‫‪3‬‬
‫نباید از‬
‫از ابوالککدرداء روایککت کککرده کککه رسککول اللککه )ص( فرمککود‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫اموالتککان را بککه شککما در هنگککام مککرگ‬ ‫‪3‬‬
‫»خداونککد متعککال‬
‫بخشیده است تا به وسیله آن بتوانید کارهای نیک خود را زیاد‬
‫‪1‬‬
‫کنید«‪.‬‬
‫و بخاری با سندش از ابن عباس )رضی الله عنه( نقککل کککرده‬
‫‪1‬‬
‫تشککویق کککرده باشککد‬ ‫‪4‬‬
‫به‬ ‫که گفت‪ :‬ممکن است که مردم را‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫زیکاد اسکت و پیکامبر )ص(‬ ‫‪3‬‬
‫و‬ ‫‪3‬‬
‫چون پیامبر )ص( فرمکود‪:‬‬
‫این سخن را به سعد بن ابی وقاص گفت وقتی که میخواست‬
‫‪1‬‬
‫اموالش وصیت کند‪.‬‬ ‫‪3‬‬
‫به بیشتر از‬
‫‪1‬‬
‫بککه وارثککان ضککرر میزنککد و‬ ‫‪3‬‬
‫در واقککع وصککیت بککه بیشککتر از‬
‫خداوند متعککال امککر کککرده اسککت کککه موصککی بککا وصککیتش بککه‬
‫‪1‬‬
‫‪5‬‬
‫بککه‬ ‫وارثان ضرر نزند‪ .‬حتی ابوبکر صدیق )رضی اللککه عنککه(‬
‫‪1‬‬
‫نرسد چکون پیکامبر )ص( فرمکوده‬ ‫‪3‬‬
‫وصیت کرده است تا به‬
‫‪1‬‬
‫زیاد است‪.‬‬ ‫‪3‬‬
‫بود‬
‫‪1‬‬
‫گفته است‪ :‬این امر رعایت عدل‬ ‫‪3‬‬
‫نووي در مورد وصیت به‬
‫میان وارثان و وصیت است‪ ،‬اصحاب ما و علما گفتهانککد‪ :‬اگککر‬
‫‪1‬‬
‫امککوال در‬ ‫‪3‬‬
‫وارثان ثروتمند باشککند‪ ،‬مسککتحب اسککت کککه بککه‬
‫جهت تبرع به آنها وصککیت کککرد‪ ،‬و اگککر فقیککر باشککند مسککتحب‬
‫‪1‬‬
‫کمتر باشد‪ ،‬پس ذکککر کککرده کککه اجمککاع وجککود‬ ‫‪3‬‬
‫است که از‬
‫دارد بر اینکه کسی که وارثی ندارد وصیتش جز با اجازه او به‬
‫‪1‬‬
‫‪2‬‬
‫نافذ نمیشود‪.‬‬ ‫‪3‬‬
‫بیشتر از‬

‫‪ - 1‬قبل ا تخریج آن بیان شد‪.‬‬


‫‪ - 2‬شرحا النووی علی صحیح المسلم ‪5/159‬؛ المغنی‪ ،‬ابن قککدامه‪8/404 ،‬؛ مسککأله شککماره‬
‫‪.956‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪237‬‬

‫‪1‬‬
‫جککز بککا اجککازه‬ ‫‪3‬‬
‫ولی جمهور معتقدند که وصیت به بیشتر از‬
‫وارثان جایز نیست و ابن جزم اندلسی و ظاهریه معتقدند که‬
‫‪1‬‬
‫صککحیح نیسککت‪ .‬ابککن حککزم میگویککد‪:‬‬ ‫‪3‬‬
‫وصککیت بککر بیشککتر از‬
‫‪1‬‬
‫جکایز نیسککت‪ ،‬هککر چنککد کککه موصککی وارث‬ ‫‪3‬‬
‫بيککش‬ ‫وصیت بککه‬
‫داشته باشد یا نداشته باشد و هر چند که وارثان اجازه بدهنککد‬
‫یا اجازه ندهند‪ .‬چون این اجازه باطل است ولی اگککر دوسککت‬
‫‪1‬‬
‫داشتند آن را در مورد اموال خود جایز بدانند‪ ،‬میتوانند‪.‬‬
‫از این بحثها بککرای مککا روشککن شککد کککه نظککر علمککا در مقککدار‬
‫وصیت به شکل زیر میباشد‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫جایز نیست و اگر اتفاق افتاد جز با‬ ‫‪3‬‬
‫‪ -1‬وصیت به بیشتر از‬
‫اجازه وارثان نافذ نمیشود‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫جککایز نیسککت و‬ ‫‪3‬‬
‫‪ -2‬اصل این است که وصیت بککه بیشککتر از‬
‫اگر اتفاق افتاد با اجازه وارثان نافذ میشود‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫باشد‪.‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪ -3‬بهتر این است که وصیت مطلقا ا کمتر از‬
‫‪1‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -4‬بهتر این است که اگر وارثان ثروتمند باشد وصککیت بککه‬
‫‪1‬‬
‫باشد‪.‬‬ ‫‪3‬‬
‫باشد و اگر فقیر باشند وصیت به کمتر از‬
‫قانونگزار قانون وصیت به مذهب جمهور عمککل کککرده اسککت‪،‬‬
‫‪1‬‬
‫بککرای وارث و‬ ‫‪3‬‬
‫پس در ماده ‪ 37‬آمده است که‪ :‬وصیت بککه‬
‫غیروارث صحیح است و بدون اجازه وارثان نافذ میشود و بککه‬
‫‪1‬‬
‫نیز صحیح است بککه شککرط اینکککه وارثککان بعککد از‬ ‫‪3‬‬
‫بیشتر از‬
‫وفات موصی اجازه بدهند‪.‬‬
‫بنابراین حالتهای وصیت از لحاظ مقدار آن – چنانکه استاد ما‬
‫دکتر محمد ابراهیم شککریف میگویککد – یکککی از حالتهککای زیککر‬
‫‪2‬‬
‫میباشد‪:‬‬

‫‪ -‬المحلی‪ ،‬ابن حزم‪ ،320-9/317 ،‬مسأله شماره ‪.1753‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -‬فی احکام الترکات و المیراث و الوصیة دراسة مقارنه ص ‪.165‬‬ ‫‪2‬‬


‫‪238‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪1‬‬
‫تركه باشد و بککراي يککك وارث يککا دیگککری‬ ‫‪3‬‬
‫‪ -1‬اگر به وصيت‬
‫باشککد در اینجککا مقککدار وصککیت را حسککاب ميكنيککم و آن را بککه‬
‫موصي لککه ميدهیم‪ ،‬سککپس باقیمانککده را میککان تمککام وارثککان‬
‫تقسیم میکنیم حتی اگر موصی له یکی از وارثان باشککد‪ ،‬پککس‬
‫اگر مردی بمیرد و‪ :‬زن‪ ،‬پدر و پسر از او بجای بماند و ‪7200‬‬
‫‪1‬‬
‫ترکه برای پسرش وصیت کککرد‬ ‫‪3‬‬
‫به‬ ‫لیره تركه داشته باشد و‬
‫باشد که یکی از وارثان نیز هست‪ ،‬مسأله به شکککل زیککر حککل‬
‫میشود‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫ترکه را حساب میکنیم و آن را به پسککر میدهیم کککه‬ ‫‪3‬‬
‫الف‪-‬‬
‫‪ 7200÷3=24000‬لیره است‪.‬‬
‫ب‪ -‬مقدار وصیت را از مجموع ترکه کم میکنیککم کککه ‪=4800‬‬
‫‪ 7200-2400‬لیره است‪.‬‬
‫ج‪ -‬مسأله به شکل عادی حککل میشککود کککه ترکککه ‪ 4800‬لیککره‬
‫باشد‪.‬‬
‫د‪ -‬سککهم پسککر از وصککیت را همککراه بککا سککهم او از ارث جمککع‬
‫میکنیم‪.‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪239‬‬

‫پسر‬ ‫پدر‬ ‫زن‬ ‫وارثان‬


‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫‪6‬‬ ‫‪8‬‬
‫‪17‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪‬‬ ‫اصل ‪24‬‬
‫‪200=3400 200=800‬‬
‫‪× =‬‬ ‫سهم‬
‫×‪17‬‬ ‫×‪4‬‬
‫‪÷24=200‬‬
‫مجموع سهم پسر از وصیت وارث=‬
‫‪4800‬‬
‫‪2400+3400=5800‬‬
‫جدول ‪202‬‬
‫و اگر خواستیم که بککه صککحت ایککن مسککأله پککی بککبریم تمککامی‬
‫سهام را جمع میکنیم )‪ 7200= (800+600+5800‬لیککره‪،‬و‬
‫‪1‬‬
‫ترکککه بککرای شککخص غیککر وارث مثککل‬ ‫‪3‬‬
‫بککه‬ ‫اگر در این مسأله‬
‫دایی وصیت کرد سهم دایی همان ‪ 3400‬لیره اسککت و سککهم‬
‫پسر همان حق خود از ارث است که ‪ 3400‬لیککره اسککت اگککر‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫برای دایی وصیت کرد‪ ،‬در اینجا اختلفی در‬ ‫‪6‬‬
‫به کمتر ‪ 3‬مثل‬
‫حساب نیسکت و هم ان مراح ل طکی میشکود و فقکط مقکدار‬
‫وصیت برای دایی ‪ 7200÷6=1200‬میباشد پس این مبلغ را‬
‫از وصیت کم میکنیککم تککا ترکککه ‪ 7200-1200=6000‬باشککد و‬
‫سهم در مسأله قبککل ‪ 6000÷24=250‬میباشککد و سککهم زن‬
‫‪ 250×3=750‬و سککهم پککدر ‪ 250×4=100‬و سککهم پسککر‬
‫‪ 250×17=4250‬لیره میباشد‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫باشد و هیچ یک از وارثان آن را‬ ‫‪3‬‬
‫‪ -2‬اگر وصیت به بیشتر از‬
‫‪1‬‬
‫فقط به موصی لکه میرس د و شکرعا ا و قانونکا ا‬ ‫جایز ندانند‪،‬‬
‫‪3‬‬
‫‪1‬‬
‫به او صحیح نیست و مسأله کل ا مثل حککالت‬ ‫‪3‬‬
‫دادن بیشتر از‬
‫قبل حل میشود‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫باشد و وارثان آن اجازه بدهنککد‬ ‫‪3‬‬
‫‪ -3‬اگر وصیت به بیشتر از‬
‫پس آنها برای تنازل از حق خود مختار هستند‪ ،‬پس تمام آنچه‬
‫که به موصی له وصیت شده به او داده میشود‪ .‬پککس اگککر در‬
‫مثال قبل مرد به نصف تركه براي بککرادرزاده یککتیمش وصککیت‬
‫کند و تمککام وارثککان اجکازه بدهنککد مسککأله بککه شککل زیکر حکل‬
‫میشود‪:‬‬
‫‪240‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫الف‪ -‬مقدار وصیت را معلوم میکنیم ‪ 7200÷2=3600‬لیککره‬


‫به برادرزاده یتیم داده میشود‪.‬‬
‫ب‪ -‬مقدار وصیت را از کل ترکه کککم میکنیککم ‪-3600=3600‬‬
‫‪ 7200‬لیره‪.‬‬
‫ج‪ -‬مسأله به شکل عادی حل میشود‪.‬‬
‫پسر‬ ‫پدر‬ ‫زن‬ ‫وارثان‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫‪6‬‬ ‫‪8‬‬
‫‪17‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫اصل ‪24‬‬
‫سهم‬
‫‪×17=2550‬‬ ‫‪×4=600‬‬ ‫‪×3=450‬‬
‫‪÷24=150‬‬
‫‪150‬‬ ‫‪150‬‬ ‫‪150‬‬
‫‪3600‬‬
‫جدول ‪203‬‬
‫بککرای اطمینککان از صککحت مسککأله مقککدار وصککیت را بککا سککهم‬
‫وارثان جمع میکنیم با تمام ترکه مساوی باشد‪.‬‬
‫‪3600+450+2550=7200‬‬
‫‪1‬‬
‫باشد و تنها بعضی از وارثان بککه‬ ‫‪3‬‬
‫از‬ ‫‪ -4‬اگر وصیت به بیشتر‬
‫آن اجککازه داده باشککند‪ ،‬در اینجککا کسککانی کککه آن را نپذیرفتنککد‬
‫مجبور به تنازل از حق خودشان نمیکنیم و نیز کسککانی را کککه‬
‫اجازه دادهاند تسامح آنها را رد نمیکنیم در اینجا مسأله را یک‬
‫بار با اجازه تمام وارثان حل می کنیم و یک بککار بککدون اجککازه‬
‫هیچ یک وارثان آن را حل میکنیم و کسانی که اجازه داده انککد‬
‫از حل اول سهمشککان پرداخککت میشککود و کسککانی کککه اجککازه‬
‫ندادهاند از راهحل دوم سهمشان پرداخت میشود‪.‬‬
‫در مثال اول وقتی مردی قبل از مرگش بککه نصککف داراییاش‬
‫برای برادرزاده یتیمش وصیت کنککد‪ ،‬اگککر پسککر و پککدر اجککازه‬
‫بدهند و زن اجازه ندهد‪ ،‬این مسأله یک بککار بککر اسککاس اینکککه‬
‫‪1‬‬
‫ترکککه اسککت و بککار دیگککر بکر اسککاس اینکککه وصککیت‬ ‫‪3‬‬
‫وصیت‬
‫نصف ترکه است‪ ،‬حل میشککود و سککهم زوجککه بککر اسککاس راه‬
‫حل اول ی میباشد و سهم پدر و پسککر بککر اسککاس راهحککل دوم‬
‫میباشد‪.‬‬
‫بر فرض اینکه وصیت‬
‫بر فرض اینکه وصیت نصف‬
‫‪1‬‬ ‫وارث‬
‫ترکه است‬ ‫است‬
‫‪3‬‬
‫‪450‬‬ ‫‪600‬‬ ‫سهم‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪241‬‬

‫زن‬
‫سهم‬
‫‪600‬‬ ‫‪800‬‬
‫پدر‬
‫سهم‬
‫‪2550‬‬ ‫‪3400‬‬
‫پسر‬
‫جدول ‪204‬‬
‫‪1‬‬
‫وصککیت اجککازه ندهککد ‪600‬‬ ‫‪3‬‬
‫پس وقتی که زن بککه بیشککتر از‬
‫لیره میگیرد ولی پدر و پسر بر فرض اجازه پککدر ‪ 600‬لیککره و‬
‫پسر ‪ 2550‬لیره میگیرد که مجموع وصیت مساوی است با‬
‫لیره ‪7200-(2550+600+600)=3450‬‬
‫و طبیعت ا ا باید بککا حککالت قبککل فککرق داشککته باشککد چککون مککا از‬
‫وصککیت نصککف آن را کککم کردیککم ‪ 3600‬کککه حککق زن بککود کککه‬
‫‪1‬‬
‫وصککیت ‪ 2400‬افزدویککم کککه از‬ ‫‪3‬‬
‫اجازه نداده بود و آن را به‬
‫حق پدر و پسر کم شده بود بنابراین تمککامی مسککائل بککه ایککن‬
‫شکل حل میشود‪ .‬پککس اگککر شخصککی بمیککرد و‪ :‬دخککتر‪ ،‬دخککتر‬
‫‪1‬‬
‫ترکککه بککه‬ ‫‪3‬‬
‫پسر‪ ،‬خواهر تنی و خواهر پدری داشته باشد کککه‬
‫‪1‬‬
‫ترکککه بککه انجمککن خیریهای وصککیت‬ ‫‪6‬‬
‫او وصیت شده باشککد و‬
‫‪1‬‬
‫ترکه کککه ‪ 18000‬لیککره اسککت‪،‬‬ ‫‪3‬‬
‫شده باشد و وارثان جز به‬
‫اجازه ندهند‪.‬‬
‫در اینجا ملحظه میکنیم که وارثان به نصف تركه كکه مجمککوع‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫) ‪ ( 3 + 6‬است‪ ،‬اجازه نمیدهند و وصیت به ‪ 3‬بر میگککردد کککه‬
‫‪ 18000÷3=6000‬لیره است و این ‪ 6000‬لیککره بککه نسککبت‬
‫‪ 1‬به ‪ 2‬میان خواهر پدری و انجمن خیریه تقسککیم میشککود بککر‬
‫این اساس که وصککیت بککه انجمککن نصککف خککواهر پککدری بککوده‬
‫است پس به خککواهر پککدری ‪ 4000‬لیککره و بککه انجمککن خیریککه‬
‫‪ 2000‬لیره داده میشود و ‪ 12000‬لیره باقی میماند که میان‬
‫وارثان تقسیم میشود‪ .‬دختر نصف ترکککه یعنککی ‪ 6000‬لیککره و‬
‫‪1‬‬
‫تركه يعني ‪ 2000‬ليره و خواهر تنککي باقيمانککده‬ ‫‪6‬‬
‫دختر پسر‬
‫را به عصبه بککودن میگیککرد چککون عصککبه مککع الغیککر اسککت کککه‬
‫‪ 4000‬لیره میباشد‪.‬‬
‫رکن چهارم‪ :‬صیغه وصیت‬
‫‪242‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫در ماده دوم قانون وصیت آمده است که‪ :‬وصیت یا با عبارت‬
‫یا کتابت )نوشتن( منعقد میشود و اگککر موصککی نتوانسککت بککه‬
‫این وسیله وصیت را منعقککد کنککد بککا اشکارههای قابکل فهککم او‬
‫منعقد میشود و در ماده ‪ 4‬آمده است که وصیت وقتی که بککه‬
‫شرطی معلق یا مقترن باشد نیز درست اسککت و اگککر شککرط‬
‫صحیح باشد تا زمککانی کککه مصککلحت داشککته باشککد رعککایت ان‬
‫واجب است‪ .‬و اگر شرط صحیح نباشد یا مصلحت مورد نظر‬
‫را نداشته باشد‪ ،‬رعایت آن لزم نیست‪.‬‬
‫شرط صحیح عبارت است از هر آنچه که مصلحت موصککی یککا‬
‫موصی له یا دیگککران در آن رعککایت شکده باشکد و از آن نهککی‬
‫نشده باشد و منافی اهداف شریعت نباشد‪.‬‬
‫بنابراین صیغه وصیت یا با عبارت )بیان کردن( اسککت و یککا بککا‬
‫کتابت )نوشتن( و وصیت با اشاره جز برای کسی که نمیتواند‬
‫حرف بزند یا بنویسد درست نیست و اشاره بایستی که قابککل‬
‫فهم باشد و مبهم نباشد و اگر آن را بککرای کسککی دیکتککه کککرد‬
‫بایککد وصککیت نوشککته شککده را بککرای او بخوانککد و سککپس خککود‬
‫موصی آن را امضا کند و این نظر از مککذهب امککام احمککد بککن‬
‫حنبل گرفته شده است‪.‬‬
‫صیغه وصیت یا مطلق و بدون شرط است مثکل اینکککه بگویکد‬
‫‪1‬‬
‫یا بنویسد‪ 4 :‬ترکه را برای فلنی وصیت کردم و یا به شرطی‬
‫معلق است‪ ،‬که بایستی شروط زیر در وصیت مشروط وجود‬
‫داشته باشد‪:‬‬
‫‪ -1‬باید آن شرط مصلحتی را برای موصککی یککا موصککی لککه یککا‬
‫دیگران داشته باشد‪ ،‬مثل اینکه برای فردی وصیت کند کککه از‬
‫مال الوصیة به جای او حج برود یا به فردی وصیت کند کککه بککا‬
‫آن تحصیلت عالی خود را ادامه بدهد یا به دلیل مصلحتی غیر‬
‫از اینها باشد مثل اینکه به یکی از نزدیکان وصیت کند کککه بککه‬
‫ده نفر از یتیمان شهرش کمک کند‪.‬‬
‫‪ - 2‬شرط نباید چیزی باش د ککه از آن نهکی شکده باشکد‪ ،‬مثکل‬
‫اینکه برای فردی وصیت به انتقام بکند یککا وصککیت بککه انتشککار‬
‫کتابی کند که در آن به اباحی گری و سرکشی علیککه شککریعت‬
‫اسلمی اشاره شده باشد‪.‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪243‬‬

‫‪ - 3‬شرط نبایککد منککافی اهککداف شککریعت اسککلمی باشککد مثککل‬


‫اینکه به یکی از وارثان وصیت کند که وارث دیگر را اذیت کند‬
‫و به او خسارت بزند یا به یک انجمن تبلیغی یا هیککأتی وصککیت‬
‫کند که به جنگ با اسلم و مسلمانان بپردازند‪.‬‬
‫‪244‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫بخش سوم‬
‫مبطلت وصیت‬
‫بیان کردیم که ارکان وصیت‪ ،‬موصی‪ ،‬موصی له‪ ،‬موصی به و‬
‫صیغه وصیت هستند و توضیح دادیککم کککه هککر رکنککی شککروطی‬
‫دارد تککا وصککیت صککحیح باشککد و اگککر شککرطی از ایککن شککروط‬
‫تخلف کند‪ ،‬وصککیت باطککل میشککود و در اینجککا بککه اجمککال ایککن‬
‫مبطلت را بیان میکنیم‪:‬‬
‫نخست‪ :‬مبطلت وصیت به علتی کــه بــه موصــی بــر‬
‫میگردد‪:‬‬
‫‪ -1‬رجوع موصی از وصیت به صراحت یا به دلیل قاطع یککا بککه‬
‫وسیله تصرفی که ملک را از تملک او خککارج میکنککد‪ .‬در مککاده‬
‫‪ 18‬آمده اسککت کککه‪ :‬بککرای موصککی جککایز اسککت کککه از تمککام‬
‫وصیت یا قسمتی از آن به صراحت یا دللت برگردد‪.‬‬
‫‪ -2‬موصی دچار جنونی بشود که او را منجر به مککرگ کنککد یککا‬
‫دچار سبک مغزی بشود که اهلیت او را ساقط کنککد‪ ،‬بککا وجککود‬
‫اینکه او هر وقت که بخواهد میتواند از وصیت رجوع کند‪ ،‬امککا‬
‫جنون همیشگی که او را به مککرگ برسککاند‪ ،‬او را از ایککن حککق‬
‫محروم میکند‪ .‬و شاید نیز بتواند از آن رجوع کند که این نظککر‬
‫حنفیه است و قانون در ماده ‪ 14‬از آن تبعیت کرده است کککه‬
‫مالکیه با آن مخالفت ورزیدهاند و وصیت را در صورت جنککون‬
‫منجر به مرگ نیز جایز میدانند و قول راجح همان قول حنفیه‬
‫است‪.‬‬
‫دوم‪ :‬مبطلت وصیت به علتی که بــه موصــی لــه بــر‬
‫میگردد‪:‬‬
‫‪ -1‬وصیتی که موصی له قبل از موصی بمیرد‪ ،‬وصککیت باطککل‬
‫میشککود چککون محککل وصککیت یککا کسککی کککه میخواسککته از آن‬
‫استفاده کند‪ ،‬وجود ندارد‪) .‬ماده ‪.(14‬‬
‫‪ -2‬وقتی که وجود موصی له امکان نداشته باشد مثل وصیتی‬
‫که برای انجمن خیریهای کککه در آینککده تشکککیل میشککود و ایککن‬
‫انجمن شکل نگیرد وصیت باطل میشود )ماده ‪.(8‬‬
‫‪ -3‬وقتی که موصی له وصیت را نپذیرد‪،‬چککون یکککی از ارکککان‬
‫عقد حادث نشده که قبول آن از طککرف موصککی لککه میباشککد‪،‬‬
‫وصیت باطل میشود و همچنین وقتی که موصی از موصی له‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪245‬‬

‫بخواهد که قبول کند و او قبول نکنککد‪ .‬بعککد از اینکککه سککی روز‬


‫سپری شد و جواب رد یا قبول به موصککی نرسککید‪ .‬وقککتی کککه‬
‫وصیت به منفعت عینی باشد کککه در دسککت دیگککری اسککت یککا‬
‫بککرای طککول مککدت حیککات او یککا مطلککق باشککد‪ ،‬موصککی لککه‬
‫اسککتحقاق آن را بککه مککدت حیککات خککود دارد بککه شککرط اینکککه‬
‫استحقاق او در طول ‪ 33‬سال از وفات موصککی ناشککی شککده‬
‫باشد همچنککانکه مککاده)‪ (61‬بککر آن تاکیککد کککرده و اگککر از ایککن‬
‫مدت تاخیر کرد وصیت باطل میشود‪.‬‬
‫‪ -4‬اگر موصی لککه‪ ،‬موصککی را بکشککد‪ ،‬یکککی از موانککع وصککیت‬
‫تحقق پیدا کرده است که بعدا ا به آن میپردازیم‪.‬‬
‫سوم‪ :‬مبطلت وصیت به علتی که به موصی بــه بــر‬
‫گردد‪:‬‬
‫‪ -1‬وقتی که چیزی که به آن وصککیت شککده‪ ،‬نککابود شککود‪ .‬مثککل‬
‫کسککی کککه امککوالش را در شککرکتهای سککرمایهگذاری گذاشککته‬
‫‪1‬‬
‫آن وصیت کککرده باشککد و همگککی ایککن امککوال یککا‬ ‫‪3‬‬
‫به‬ ‫باشد و‬
‫مقداری از آن نابود شود وصیت باطککل میشککود یککا بککر حسککب‬
‫چیزی که از بین رفته مقداری از وصیت باطککل میشککود‪ ،‬پککس‬
‫‪1‬‬
‫آن برای وصیت است‪.‬‬ ‫‪3‬‬
‫ماند‬ ‫اگر مقداری از این اموال باقی‬
‫همچنیککن کسککی کککه بککرای شککوهر دخککترش بککه بخشککی از‬
‫ساختمانی وصیت کرده که به علت زلزله یا علل دیگر خککراب‬
‫شده است یا کسی که به ماشین برای پسرش وصککیت کککرده‬
‫که قبل از تحویل گرفتن آن دزدیده میشود‪.‬‬
‫‪ -2‬وقتی که ملکک موصکی از ملکیکت او خ ارج شکود‪ ،‬وصکیت‬
‫باطل میشود مثل کسی که بدهیهایش تمام ترکه او را شامل‬
‫شود پس چیککزی بکرای وصککیت بککاقی نمیمانککد‪ .‬یکا مثککل اینکککه‬
‫وصیت به منفعت )ساختمان اجارهای( باشد که موصی له آن‬
‫را بخرد و جزء اموال او بشود‪.‬‬
‫‪ -3‬وقتی که موصی بککه چیککز حرامککی باشککد‪ ،‬مثککل آلت لهککوو‬
‫فاحشه خانه ها و اسباب و لوازم قمار و خمرههککای شککراب و‬
‫اماکن رقص و آلت موسیقی و گله خوک و کارخانه دخانیککات‬
‫و شراب یا مقداری از مواد مخدر یککا غککذاهای فاسککد و آبهککای‬
‫کثیف یا ماشین دزدی یا سودهای ربوی که تمامی این امککوال‬
‫حرام هستند و وصیت به آنها صحیح نیسککت‪ .‬و ایککن چیزهککا یککا‬
‫‪246‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫باید نابود شوند مثل شراب و خوک و مککواد مخککدر و غککذاهای‬


‫فاسد‪ ،‬و یا باید به چیزهای مفید تغییر یابنککد مثککل رسککتوران و‬
‫هتل و یا به صاحبان آنها برگردانده شوند اگککر دزدی و غصککبی‬
‫باشند یکا بایککد آنهکا را پکاک کککرد مثککل سکودهای بکانکی کککه بکا‬
‫بخششهای غیرواجب باید آنها را پاک کرد‪.‬‬
‫چهارم‪ :‬مبطلتی که به صیغه وصیت بر میگردند‪:‬‬
‫‪ -1‬وقتی که صکیغه وصککیت بکه شکرط محککال یکا غیکر شکرعی‬
‫معلق باشد مثل اینکه به خواهرش وصیت کند به شرط اینکه‬
‫هرگز ازدواج نکند یککا بککه کسککی وصککیت کنککد بککه شکرط اینکککه‬
‫دینش را ترک کنککد یککا بککا آن بجنگککد و یککا بککر علیککه کشککورهای‬
‫اسلمی برای دشمن جاسوسی کند‪.‬‬
‫‪ -2‬وقتی که بدون شککهادت افککراد دیگککری غیککر از موصککی لککه‬
‫وصیت کند چون موصی له صاحب مصلحت اسککت یککا وصککیت‬
‫به خط موصی نباشد و یککا بعککد از قرائککت آن را امضککا نکککرده‬
‫باشد‪.‬‬
‫‪ -3‬وقتی که معلوم شود علت وصیت ضرر زدن به وارثککان یککا‬
‫به علت حرامی بوده باشد‪.‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪247‬‬

‫بخش چهارم‬
‫موانع وصیت‬
‫در موانع ارث بیان کردیککم کککه آنهککا چهککار چیککز هسککتند‪ :‬قتککل‪،‬‬
‫اختلف دین‪ ،‬اختلف دارین و بردگی‪ .‬امککا بککرای مککانع وصککیت‬
‫تنها قتل میتواند مانع باشککد‪ .‬پککس اگککر موصککی لککه موصککی را‬
‫بکشد مثل وارثی است که مورث خککود را کشککته باشککد و هککر‬
‫دوی اینها از حککق خککود در وصککیت و ارث محککروم میشککوند‪ .‬و‬
‫دلیککل شککرعی بککرای ممنککوع شککدن قاتککل از وصککیت‪ ،‬قیککاس‬
‫است‪ 1.‬که ممنوعیت قاتککل از وصککیت بککه ممنککوعیت قاتککل از‬
‫ارث قیاس شده است که علت جامع آنها عجله کککردن اسککت‬
‫که با محروم شدن او معاقبه میشود‪.‬‬
‫قتلی که در اینجا مانع وصیت است همان قتلی است که مانع‬
‫ارث بود‪ .‬در ماده )‪ (71‬قانون وصککیت آمککده اسککت کککه‪ :‬قتککل‬
‫عمدی موصی یا مورث باعث منع اسکتحقاق وصکیت اختیکاری‬
‫یا واجب میشود خواه قاتل فاعل اصلی باشد یککا شککریک قتککل‬
‫باشد یا شاهد دروغگویی باشد کککه ایککن شککهادت او منجککر بککه‬
‫حکم اعدام برای موصی میشککود چککون ایککن قتککل بککه نککاحق و‬
‫بدون دلیل بوده است و قاتل باید عاقل و به سن ‪ 15‬سالگی‬
‫رسککیده باشککد و حککق دفککاع شککرعی از جملککه دلیککل تجککاوز‬
‫محسوب میشود‪.‬‬
‫اما اختلف دیککن بککه وصکیت از مسکلمان بککه ککافر و بکالعکس‬
‫صحیح است به شرط اینکه همکاری و کمککک بککه امککور باطککل‬
‫نباشد‪ .‬ابن حککزم میگویککد‪ :‬وصککیت بککرای ذمککی جککایز اسککت و‬
‫اختلفککی در ایککن نمیبینیم چککون پیککامبر )ص( فرمککود‪ :‬در هککر‬
‫‪2‬‬
‫صاحب جگری به اندازه یک خرما اجر و پاداش وجود دارد‪.‬‬
‫ولی شافعی در الم میگوید که وصیت جککز بککرای مککرد یککا زن‬
‫مسککلمانی کککه بککالغ نشککده باشککد صککحیح نیسککت و وصککیت‬
‫‪3‬‬
‫مسلمان به مشرک جایز نیست‪.‬‬

‫‪ - 1‬بدائع الصنائع‪ ،‬کاسانی ‪.7/339‬‬


‫‪ - 2‬المحلی‪ ،‬ابن حزم‪ ،9/322 ،‬مسأله شماره ‪ 1756‬حدیث توسط بخاری در صحیح خود از‬
‫ابوهریره روایت شده است‪ ،‬ر‪ .‬ک‪ :‬کتاب الدب باب رحمة الناس و البهائم‪.‬‬
‫‪ - 3‬الم‪ ،‬شافعی‪.4/120 ،‬‬
‫‪248‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫قانونگزار به نظر اکثریت که همان صحت وصیت از مسلمان‬


‫برای غیرمسلمان و بالعکس بود‪ ،‬عمککل کککرده کککه همککان نیککز‬
‫صحیح تر است‪.‬‬
‫اما اختلف دار میان موصی و موصی له مانع وصیت نیسککت‪،‬‬
‫در ماده نهم آمده است کککه‪ :‬وصککیت بککا وجککود اختلف دیککن و‬
‫اختلف دارین وقتی که موصی تابع سرزمین اسکلمی نباشکد‪،‬‬
‫و موصککی لککه غیرمسککلمان باشککد و تککابع سککرزمین اسککلمی‬
‫نباشد‪ ،‬که قانون آن از وصیت مثککل موصککی ممککانعت میکنککد‪،‬‬
‫صحیح است‪.‬‬
‫این نظر به عقیده ابوحنیفه و ابویوسف بر میگردد‪ ،‬همچنانکه‬
‫در یادداشت تفسیری آمده است که به تعامل به مثل پرداخته‬
‫اسککت کککه نزدیکککتر بککه عککدالت اسککت و سککیادت و سککروری‬
‫حکومت اسلم را محقق میکند‪.‬‬
‫اما مانع بردگی معتبر نیست و صحیح است که مردی به برده‬
‫یا کنیز خود بککه مقککداری از امککوالش بککر حسککب صککله رحککم و‬
‫نیکی به آنها وصیت کند‪.‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪249‬‬

‫تمرینات فصل هشتم‬


‫سؤال سیام‪ :‬یک دلیل برای عبارات زیر بیاورید‪:‬‬
‫‪ -1‬مشروعیت وصیت‬
‫‪ -2‬وجوب وصیت‬
‫‪1‬‬
‫از جانب گروهی از فقها‬ ‫‪3‬‬
‫‪ -3‬کراهت وصیت به بیشتر از‬
‫‪ -4‬جایز بودن قبول وصیت از بچه ممیز‬
‫‪ -5‬جایز بودن قبول وصیت به غیرمسلمان‬
‫‪ -6‬ممنوع بودن قاتل از وصیت‬
‫سؤال سی و یکم‪:‬‬
‫تمام نکات مبطلت وصیت را تعریف کنید‪.‬‬
‫سؤال ســی و دوم‪ :‬در مقابــل عبــارات زیــر علمــت‬
‫صحیح √و غلط× بگذارید‪:‬‬
‫‪ -1‬شرط است که موصی مالک چیزی باشد که به آن وصیت‬
‫میکنککککککککد و اهلیککککککککت تککککککککبرع داشککککککککته باشککککککککد‪.‬‬
‫)(‬
‫‪ -2‬وصيت بدهکار بعد از پرداخت تمام بدهیهایش جایز اسککت‪.‬‬
‫)(‬
‫‪ -3‬برای مسلمان جایز نیست که به پدر غیرمسککلمانش کمککک‬
‫)(‬ ‫کند‬
‫‪ - 4‬اجککککککازه وارثککککککان در وصککککککیت واجککککککب اسککککککت‪.‬‬
‫)(‬
‫‪1‬‬
‫بیشککککتر باشککککد‪ ،‬حککککرام اسککککت‪.‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪ -5‬وصککککیت وقککککتی از‬
‫)(‬
‫‪ -6‬شرط است که موصی له در هنگام نوشتن وصیت موجود‬
‫)(‬ ‫باشد‪.‬‬
‫ســؤال ســی و ســوم‪ :‬تفــاوت عبــارات زیــر را بیــان‬
‫کنید‪:‬‬
‫‪ -1‬هبه )بخشش( و وصیت‪.‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫و وصیت به بیشتر از ‪. 3‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪ -2‬وصیت فقط به‬
‫‪ -3‬ارث جنین و وصیت به او وقتی که مادرش مطلقه رجعککی‬
‫باشد‪.‬‬
‫سؤال سی و چهارم‪ :‬مسائل‪:‬‬
‫‪250‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪ -1‬زنککی میمیککرد و شککوهر و پسککری از او بجککای میمانککد کککه‬


‫‪ 96000‬لیره هم ترکه داشته است و به نصف ترکهاش بککرای‬
‫رعایت و نگهداری از یتیمان دانشککجو وصککیت کککرده کککه پسککر‬
‫اجازه داده ولی شوهر اجازه نداده باشد‪.‬‬
‫‪ -2‬مردی میمیرد و دختر و خواهر و دختر پسر دختر و خککواهر‬
‫پدری از او بجای میمانککد کککه ‪ 400000‬لیککره ترکککه دارد و بککه‬
‫نصف آن برای بیماران قلککبی فقیککر‪ ،‬وصککیت کککرده اسککت کککه‬
‫تمام وارثان اجازه دادهاند‪.‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪251‬‬

‫فصل نهم‬
‫انواع وصیت و تزاحم آنها‬
‫شامل سه بخش است‪:‬‬
‫بخش اول‪ :‬انواع وصیتهای اختیاری‬
‫بخش دوم‪ :‬وصیت واجب‬
‫بخش سوم‪ :‬تزاحم وصیتها‬
‫‪252‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫بخش اول‬
‫انواع وصیتهای اختیاری‬
‫وصیت اختیاری وصیتی است که خود موصی در زمککان حیککات‬
‫خودش و با اختیار خود و با کیفیت و شروطی که خککود تعییککن‬
‫میکند و منافی ارکان وصیت نیست‪ ،‬منعقد میشککود‪ ،‬بککرخلف‬
‫وصیت واجب که با نص قانون و بعد از وفات فرد به شککروط‬
‫مخصوص فرض میشود که شخص مککرده هیککچ دخککالتی در آن‬
‫نداشته است‪ .‬وصیت اختیاری انواعی دارد‪ ،‬از جمله انچه کککه‬
‫قبل ا درمورد آن بحث کردیم مثل وصککیت بککرای جنیککن وصککیت‬
‫‪1‬‬
‫با اجازه وارثککان یککا بککدون‬ ‫‪3‬‬
‫از‬ ‫برای وارث و وصیت به بیشتر‬
‫اجککازه بعضککی از آنهککا‪ .‬در زیککر بککه مهمککترین انککواع وصککیتهای‬
‫اختیاری اشاره میکنیم‪:‬‬
‫نخست‪ :‬وصیت به تقسیم اشیای عینی ترکه‪:‬‬
‫ترکه ممکن است که مجموعهای از اشیا باشد که مثل پدر بککه‬
‫تقسیم این اشیا به تناسککب افککراد بککپردازد بککه طککوری کککه بککه‬
‫حقوق سایر وارثان خدشهای وارد نکنککد‪ ،‬و از عککدالت بککه دور‬
‫نباشد‪ ،‬از جمله اینکه شخص منزلی به قیمت ‪ 30000‬لیککره و‬
‫کارخانه لباسکی بکه قیمکت ‪ 70000‬لیکره و یکک قطعکه زمیکن‬
‫زراعی به قیمت ‪ 140000‬لیره داشته باشد و یککک زن و یککک‬
‫دختر و یک پسککر داشککته باشککد و بککه منککزل بککرای زن وصککیت‬
‫‪3‬‬
‫ترکه است و به کارخانه لباس بککرای دخککتر‬ ‫‪24‬‬
‫که‬ ‫کرده باشد‬
‫‪7‬‬
‫ترکککه اسککت و زمیککن بککرای پسککر‬ ‫‪21‬‬
‫کککرده باشککد کککه‬ ‫وصیت‬
‫‪14‬‬
‫است‪ .‬و وارثکان میتواننککد هکر‬ ‫کرده باشد که ‪ 21‬ترکه‬ ‫وصیت‬
‫کدام به طور مستقل از سهم خود استفاده کننککد یککا بککه طککور‬
‫شریکی از آن استفاده کند که در فقککه اسککلمی ملککک مشککاع‬
‫است‪.‬‬
‫این وصیت به تقسیم چیزها و وسایل ترکه برای راحتی مردم‬
‫ساده است‪ ،‬آنچه که در آن مهم است عدم ظلم و تمایککل بککه‬
‫یککک طککرف اسککت و اگککر سککهم یکککی از وارثککان بیشککتر از‬
‫‪1‬‬
‫‪3‬‬
‫استحقاق او باشد جز با موافقت وارثان نمیتواند بیشتر از‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪253‬‬

‫بردارد پککس اگککر یککک زمیککن زراعککی مسککاوی ‪ 200000‬لیککره‬


‫باشد‪ ،‬آنچه که از حق او زیادتر است ‪ 60000‬لیره از مجموع‬
‫‪1‬‬
‫اسککت‬ ‫‪3‬‬
‫ترکه ‪ 300000‬لیرهای است و ایککن زیککاده کمککتر از‬
‫‪1‬‬
‫ترکه است پس وصیت بدون اجازه وارثان و بر طبککق‬ ‫‪5‬‬
‫چون‬
‫قکککانون نافکککذ اسکککت و اسکککتحقاق ‪ 140000‬لیکککره را دارد و‬
‫باقیمانده وصیت اختیاری است‪.‬‬
‫دوم‪ :‬وصیت به اندازه سهم وارث‪:‬‬
‫اگر کسی مشابه سهم یکی از وارثان وصککیت کنککد‪ ،‬دو حککالت‬
‫وجود دارد‪:‬‬
‫‪ -1‬مثل سککهم یککک وارث معیککن باشککد مثککل کسککی کککه پککدر و‬
‫پسری از او بجای بماند و به برادرزاده یتیمش به اندازه سهم‬
‫پدر وصیت کند و ‪ 60‬فککدان ترکککه داشککته باشککد‪ ،‬مسککأله ایککن‬
‫گونه حل میشود‪:‬‬
‫برادرزادهای که به اندازه سهم پدر‬
‫پسر‬ ‫پدر‬ ‫وارثان‬
‫به او وصیت شده‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫‪6‬‬ ‫‪6‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪1‬‬ ‫اصل ‪6‬‬
‫فدان ‪=10‬‬
‫‪40‬‬ ‫‪10‬‬
‫‪ 10‬فدان‬ ‫‪60‬‬
‫فدان‬ ‫فدان‬
‫‪6‬‬
‫جدول ‪205‬‬
‫در اینجا برادرزاده مثل پدر سهم میگیککرد و سککهمی مثککل پککدر‬
‫برای او در نظر گرفته میشود که اضافه بکر ترککه باش د پکس‬
‫ترکه بنابر مجموع سهام تقسیم میشود‪.‬‬
‫‪ -2‬اینکه به اندازه سهم یکی از وارثان باشد ولی معین نباشد‬
‫که در اینجا دو حالت وجود دارد‪:‬‬
‫الف‪ -‬اینکه تمامی وارثککان سککهم مسککاوی داشککته باشککند مثککل‬
‫کسی که بمیرد و ‪ 5‬فرزند داشته باشد و به اندازه سهم یکککی‬
‫از آنها به داییاش نیز وصیت کند‪ ،‬پس به اندازه یکی از آنها به‬
‫او داده میشود و مسککأله از پنککج بککه شککش میرسککد و یکککی از‬
‫فرزندان یا دایی ترکککه را میگیرنککد و اگککر ترکککه ‪ 12000‬لیککره‬
‫باشد به صورت زیر حل میشود‪:‬‬
‫دایی)که به اندازه سهم یکی‬ ‫‪ 5‬پسر‬ ‫وارثان‬
‫از وارثان به او وصیت شده‬
‫‪254‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫باشد(‬
‫تمام ترکه را به عصبه بودن‬
‫سهام‬
‫میگیرند‬
‫اصل به ارث‬
‫‪1‬‬ ‫‪5‬‬
‫‪5‬‬
‫اصل به‬
‫‪5‬‬
‫وصیت‬
‫سهم‬
‫‪ 2000×5=10000‬هر پسر‬
‫‪ 2000×1=2000‬لیره‬ ‫‪÷6=2000‬‬
‫‪ 2000‬ترکه‬
‫‪12000‬‬
‫جدول ‪206‬‬
‫ب‪ -‬اگر وارثان سهام متفاوت داشته باشند و به اندازه سککهم‬
‫یکی از آنها بککدون تعییککن وصککیت شککده باشککد‪ ،‬کککه بککه انککدازه‬
‫حداقل سهم همگی آنها به او داده میشککود‪ .‬چککون ایککن همککان‬
‫یقینی است که انتقال ملکیت بر آن مبتنی است‪ ،‬مثککل کسککی‬
‫که وفات کند و یک مادر و ‪ 2‬برادر و یک خواهر تنی دارد و به‬
‫انجمن بیماران قلبی به انککدازه سککهم یکککی از وارثککان وصککیت‬
‫کرده باشد و ‪ 21‬فدان ترکه داشته باشد‪.‬‬
‫خواهر‬ ‫برادران‬
‫تنی‬ ‫مادر‬
‫انجمن بیماران قلبی )وصیت به‬ ‫مادری‬
‫‪1‬‬ ‫وارثان‬
‫اندازه سهم یکی از وارثان(‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪6‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬
‫حداقل سهم‪ ،‬سهم مادر است‬ ‫سهام‬
‫که مثل آن به این انجمن داده‬ ‫اصل به‬
‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬
‫میشود‪.‬‬ ‫وارث ‪6‬‬
‫اصل به‬
‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫وصیت‬
‫‪7‬‬
‫سهم‬
‫‪3‬فدا‬ ‫‪=3‬‬
‫‪3‬فدان‬ ‫‪9‬فدان‬ ‫‪6‬فدان‬
‫ن‬ ‫‪21‬‬
‫‪7‬‬
‫جدول ‪207‬‬
‫در ماده )‪ (40‬قانون آمده اسککت کککه‪ :‬اگککر وصککیت بککه انککدازه‬
‫سهم یک وارث معین از وارثان باشککد‪ ،‬موصککی لککه بککه انککدازه‬
‫سهم این وارث میگیرد‪.‬‬
‫در ماده )‪ (41‬آمده اسککت کککه‪ :‬اگککر وصککیت بککه انککدازه سککهم‬
‫وارث نامعینی باشد‪ ،‬اگر سهم وارثان مساوی باشککد‪ ،‬موصککی‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪255‬‬

‫له به اندازه یکی از آنها میگیرد و اگککر سککهم وارثککان متفککاوت‬


‫باشد به اندازه حداقل سهم آنها میگیرد‪.‬‬
‫‪256‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫بخش دوم‬
‫وصیت واجب‬
‫اصل در تمام وصککیتها ایککن اسککت کککه آنهککا اختیککاری هسککتند و‬
‫صاحب مال کسی است که اقدام به انشای عقد میکند چککون‬
‫وصیت از عقود تبرعی اسککت و غیکرلزم اسکت بلکککه منکدوب‬
‫است و وصیت اختیاری جز با قبول موصککی لککه بعککد از مککرگ‬
‫موصی نافذ نمیشود ولی قانونگزاران قککانون وصککیت شککماره‬
‫‪ 71‬سککال ‪ 1946‬کککه در ‪ 2‬شککعبان سککال ‪ 1365‬اول ژوئیککه‬
‫‪ 1946‬صادر شده است نوع کامل ا جدیدی را تعین کردهاند که‬
‫در فقککه اسککلمی بککه آن اشککاره نشککده اسککت کککه آن وصککیت‬
‫واجب است‪.‬‬
‫نخست‪ :‬تعریف وصیت واجب‪:‬‬
‫وصیت واجب عبارت است از مقداری از امککوال کککه بککه فککرع‬
‫فرزند شخص مرده )دختر دختر یککا پسککر پسککر یککا دخککتر پسککر‬
‫پسر( تعلق میگیرد‪ ،‬وقتی کککه پککدرش در زمککان حیککات جککدش‬
‫وفات کرده باشد‪ ،‬پس سککهم پککدرش همچنککان کککه اگککر زنککده‬
‫‪1‬‬
‫نیست و این مقدار به حکم قانون بککه طککور‬ ‫‪3‬‬
‫از‬ ‫باشد بیشتر‬
‫الزامی گرفته میشککود کککه رد آن جککایز نیسککت و وارثککان حککق‬
‫ندارند که مانع آن بشوند و بر تمام وصککیتهای اختیککاری مقککدم‬
‫‪1‬‬
‫است‪ ،‬بلکه اگر مقدار آن ‪ 3‬باشد واجککب اسککت و وارثککان بککر‬
‫غیر آن موافق نیستند‪.‬‬
‫مثل ا اگر مردی بمیرد و ‪ 2‬پسر و یک دختر پسککر داشککته باشککد‬
‫که در زمککان حیکات جکدش وفکات ککرده اسککت‪ ،‬پکس وصککیت‬
‫واجب است که بایستی در حال حیات به پککدر او داده شککود و‬
‫‪1‬‬
‫‪3‬‬
‫به او داده میشود‪ ،‬گویی که جککد پسککر داشککته و هککر کککدام‬
‫ترکه میگرفتند‪ ،‬پس دختر پسر اندازه سهم پدرش را و اندازه‬
‫سهم عموهایش را میگیرد‪ .‬پس اگر جد به خواهر تنیاش بککه‬
‫‪1‬‬
‫‪ 4‬ترکه وصیت کرده باشد‪ ،‬وصیت واجب بر آن مقدم است و‬
‫‪1‬‬
‫باشککد‬ ‫‪3‬‬
‫از‬ ‫وصککیت اختیککاری بعککد از آن اسککت و اگککر بیشککتر‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪257‬‬

‫مشروط به اجازه وارثان است پس اگر اجازه ندادنککد خککواهر‬


‫‪1‬‬
‫تنی چیزی نمیگیرد و اگر اجازه دادند ‪ 4‬میگیرد‪.‬‬
‫در ماده )‪ (76‬قانون وصیت آمککده اسککت کککه‪ :‬هرگککاه شککخص‬
‫مرده به فرع فرزندش که در زمککان حیککات خککودش مککرده یککا‬
‫همراه او مرده‪ ،‬هر چند مرگ حکمی هم باشد‪ ،‬وصیت نکرده‬
‫باشد‪ ،‬به اندازه آنچه که فرزند از ترکه به ارث میبرد‪ ،‬اگککر در‬
‫زمان مرگ زنده بود‪ ،‬به او میرسککد‪ ،‬بککه انککدازه ایککن سککهم در‬
‫‪1‬‬
‫برای فرع مرده وصیت واجب میباشد کککه بایککد غیککر‬ ‫‪3‬‬
‫حدود‬
‫وارث باشد و شخص مرده نیکز بکدون عککوض از طریککق دیگکر‬
‫‪1‬‬
‫بککه او داده باشککد‪،‬‬ ‫‪3‬‬
‫چیزی به او نداده باشککد و اگککر کمککتر از‬
‫وصیتش به اندازه آنچه کککه مککالکیت اوسککت‪ ،‬بککرای او واجککب‬
‫میشود‪.‬‬
‫دوم‪ :‬کســانی کــه وصــیت واجــب بــرای آنهــا واجــب‬
‫است‪:‬‬
‫در ادامه این مکاده )‪ (76‬آمکده اسکت کککه‪ :‬ایککن وصککیت بکرای‬
‫طبقه اول از فرزندان دختران پسران از اولاد پشت میرسککد‬
‫و اگر پاینتر باشد بر اساس اصلی است کککه هککر اصککلی فککرع‬
‫خود را حجب می کند بدون اینکه فرع دیگری را حجب کنککد و‬
‫سهم هر اصلی به فرعش و پکاینتر مثککل ارث تقسککیم میشککود‬
‫همچنانکه اگر اصل او بوده یا اصل کسانی بککود کککه از طریککق‬
‫او بککا شککخص مردهای نسککبت پیککدا میکردنککد کککه بعککد از او‬
‫مردهاند و مرگشان به ترتیب طبقهها بوده باشد‪.‬‬
‫این ماده بیان میکند کککه وصککیت واجککب بککر دو نککوع فرزنککدان‬
‫واجب میباشد که عبارتند از‪:‬‬
‫‪ - 1‬فقککط فرزنککدان دخککتر از طبقککه اول کککه عبارتنککد از‪ :‬پسککر‬
‫دختر و دختر دختر‪.‬‬
‫‪ - 2‬فرزندان پسر هر چند کککه پککاینتر باشککند مثککل‪ :‬پسککر پسککر‪،‬‬
‫دختر پسر‪ ،‬پسر پسر پسر‪ ،‬دختر پسککر پسککر‪ ،‬پسرپسککر پسککر‬
‫پسر‪ ،‬دختر پسر پسر پسر و همیکن طکور‪ ....‬بکه ش رط اینککه‬
‫بین دو پسر وجود نداشته باشد مثل پسر دختر پسککر یککا پسککر‬
‫دختر پسر پسر‪.‬‬
‫‪258‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫شاید کسی بگوید‪ :‬وقتی وصیت برای دختر دختر یا پسر دختر‬
‫جایز باشد در حالی که از ذوی الرحام هستند و نه به فرض و‬
‫نه به تعصیب ارث نمیگیرند پس چرا باید برای دختر پسر کککه‬
‫صاحب فرض است یا برای پسر پسر یا پسککر پسککر پسککر کککه‬
‫عصبه هستند‪ ،‬واجب باشد؟ اینها سؤالتی هستند که شروط‬
‫این وصیت آنها را توضیح میدهد‪.‬‬
‫سوم‪ :‬شروط وجوب این وصیت‪:‬‬
‫‪ -1‬نباید فرع فرزند مرده وارث باشد‪ ،‬چون وصیت واجککب در‬
‫عوض از دست دادن حق او از ترکه جدش اسککت کککه پککدرش‬
‫اگر زنده بود استحقاق آن را داشت‪ .‬پس اگر ارث میبرد هککر‬
‫چند به مقدار کمی‪ ،‬دیگر وصیت واجب به او تعلق نمیگرفککت‬
‫مثل کسی که بمیرد و پککدر‪ ،‬مککادر‪ ،‬دخککتر‪ ،‬دخککتر پسککر و پسککر‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪ ،‬مادر ‪ ، 6‬و دخککتر و باقیمانککده‬ ‫‪6‬‬
‫پدر‬ ‫پسر داشته باشد پس‬
‫‪2‬‬
‫‪1‬‬
‫است بککه پسککر پسککر همککراه دخککتر پسککر میرسککد چککون‬ ‫‪6‬‬
‫که‬
‫عصبه بالغیر هستند و هککر مککذکری دو برابککر مککونث میگیککرد و‬
‫‪1‬‬
‫باقیمانککده آن اسککت کککه یککک سککوم یککک‬ ‫‪6‬‬
‫از‬ ‫سهم دختر پسر‬
‫‪1‬‬
‫است‪.‬‬ ‫‪18‬‬
‫مساوی‬ ‫ششم است یعنی‬
‫برای توضیح این امر به دو مثال زیر توجه کنید‪:‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪259‬‬

‫دختر پسر و پسر‬


‫‪2‬دختر‬ ‫پدر‬ ‫وارثان‬
‫پسر‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫‪3‬‬ ‫‪6‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪1‬‬ ‫اصل ‪6‬‬
‫‪3‬‬ ‫تصحیح‬
‫‪12‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪18‬‬
‫جدول ‪208‬‬
‫وارثا‬
‫دختر پسر‬ ‫‪2‬دختر‬ ‫پدر‬
‫ن‬
‫‪1‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪+‬‬
‫م‬ ‫‪6‬‬ ‫سهام‬
‫‪3‬‬
‫ق‪.‬ع‬

‫به وسیله ‪ 2‬دختر حجب‬


‫میشود و طبق قانون‬ ‫اصل‬
‫‪4‬‬ ‫‪1+1‬‬
‫وصیت واجب برای او‬ ‫‪6‬‬
‫وجود دارد‬
‫جدول ‪209‬‬
‫در مسأله اول دختر پسککر همککراه بکرادرش یکا پسکر عمککویش‬
‫)پسر پسر( با عصبه بودن ارث میگیککرد‪ ،‬هککر چنککد کککه مقککدار‬
‫ناچیزی باشد و در این صورت مستحق وصیت واجککب نیسککت‬
‫‪2‬‬
‫‪3‬‬
‫و‬ ‫ولی در مسأله دوم دو دختر‪ ،‬دختر پسر را حجب میکننککد‬
‫میگیرند و از اینجا وصیت واجب با همان سهم پدرش‪ ،‬اگر در‬
‫هنگام وفات جد زنده بود‪ ،‬وصیت واجب به او تعلق میگیرد‪.‬‬
‫‪ -2‬اگر شخص مرده به فرع فرزندان غیککر وارثککش بککه انکدازه‬
‫آنچه که بدون عوض باید بککه آنهککا میداد‪ ،‬ندهککد‪ ،‬مثککل معککامله‬
‫صوری یا هبه یا تبرع یا هدایای کلن )طل‪ ،‬ماشککین( پککس اگککر‬
‫کمتر از آنچه که برای او واجب میشود به او داد‪ ،‬باید وصککیت‬
‫واجب برای او بشود‪.‬‬
‫چهارم‪ :‬رتبه وصیت واجب و مقدار آن‪:‬‬
‫وصککیت واجککب در قککانون بککر حککق وارثککان و تمککام وصککیتهای‬
‫‪1‬‬
‫اختیاری مقدم است‪ .‬و اگر به ‪ 3‬رسید وصیت اختیاری جز بککا‬
‫اجازه وارثان واجب نمیشککود‪ .‬ولککی وصککیت واجککب منککوط بککه‬
‫‪260‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪1‬‬
‫وصککیت واجککب بکاقی‬ ‫‪3‬‬
‫از‬ ‫اجازه کسی نیست‪ ،‬و اگککر چیککزی‬
‫ماند در راه وصیت اختیاری مصرف میشود‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫بیشتر نمیشود و حتی اگر چه‬ ‫‪3‬‬
‫از‬ ‫به طور کلی وصیت واجب‬
‫‪1‬‬
‫ارث‬ ‫‪3‬‬
‫از‬ ‫پدر فرعی که وصیت برای او واجب میشود بیشککتر‬
‫بگیرد‪ ،‬مث ل ا کسی که بمیرد و پسر و دختر پسری داشته باشککد‬
‫که پدرش در زمان حیات جدش مرده باشد‪ ،‬طبککق ارث پسککر‬
‫تمام ترکه را میگیرد چون عصککبه اسککت و چیککزی بککرای دخککتر‬
‫پسر باقی نمیماند و طبق قانون وصیت بنککابر ایککن اعتبککار کککه‬
‫پدر دختر در زمان وفات جدش زنده بوده و گویی که دو پسر‬
‫داشته که هر کدام نصف ترکه را میگیرند ولی وصککیت فقککط‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫وصیت واجب بککه دخککتر پسککر و‬ ‫‪3‬‬
‫پس‬ ‫در حد ‪ 3‬صحیح است‪،‬‬
‫‪2‬‬
‫است به پسر داده میشود‪.‬‬ ‫‪3‬‬
‫که‬ ‫باقیمانده‬
‫پنجم‪ :‬قلمرو مشروعیت وصیت واجب‪:‬‬
‫در یادداشت تفسیری قانون وصیت برای استدلل بر شککرعی‬
‫بودن وصیت واجب امور زیر را ذکر کرده اند‪:‬‬
‫‪ -1‬عقیده وجوب وصیت به نزدیکان غیروارث از جمککع زیککادی‬
‫از فقهای تابعین و فقهای بعد از آنها از امامان فقککه و حککدیث‬
‫روایت شده است‪ ،‬از جملککه اینهککا سککعید بککن مسککیب‪ ،‬حسککن‬
‫بصری‪ ،‬طاوس‪ ،‬امام احمد‪ ،‬داود‪ ،‬طبری‪ ،‬اسحاق بن راهویه و‬
‫ابن حزم هستند و اصل این نظر از این آیه گرفته شده است‬
‫که خداوند متعال میفرماید‪      :‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪)       ‬بقره‪.(180/‬‬
‫‪ -2‬عقیده دادن مقداری از اموال شخص متوفی بککه نزدیکککان‬
‫غیروارث طبق وصیت واجب‪ ،‬عقیکده ابکن حکزم اسککت کککه از‬
‫نظرات فقهای تابعین و یک روایت از امام احمد گرفتککه شککده‬
‫است‪.‬‬
‫‪ -3‬محدود کردن نزدیکان غیروارث بککه نوههککا و تعییککن کککردن‬
‫‪1‬‬
‫سهمی به اندازه سهم پدرشککان در حککد ‪ ، 3‬مبتنککی بککر مککذهب‬
‫ابن حزم و این قاعده شرعی است که‪ :‬امام میتواند بککه امککر‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪261‬‬

‫مباحی امر کند و آن را لزم گرداند وقتی که مردم آن را رهککا‬


‫کرده باشند‪.‬‬
‫‪ -4‬علقه و رغبت به جبران حککالتی کککه بسککیار از آن شکککایت‬
‫میشد و این حالتی است کککه نوههککایی کککه پدرشککان در زمککان‬
‫حیات جدشان فوت کردهاند یا همراه با هم مردهاند هککر چنککد‬
‫که حکمی باشد مثل کسانی که با هم غرق شککدهاند یککا نککابود‬
‫شدهاند یا سوختهاند‪ ،‬این افراد به ندرت بعد از مرگ جدشان‬
‫یا جدههایشان ارث میبرنککد چککون کسککانی هسککتند کککه آنهککا را‬
‫حجب میکنند در حکالی کککه پدرشککان در بنکای ثروتککی کککه ایککن‬
‫شخص بجای گذاشته شککریک بککوده اسککت‪ .‬پککس بهککترین چیککز‬
‫برای شخص مککرده ایککن اسککت کککه بککرای آنهککا بککه مقککداری از‬
‫اموالش وصیت کنند‪.‬‬
‫بررسی و ترجیح‪:‬‬
‫بعد از بررسی این دلیل به نظر من‪:‬‬
‫‪ -1‬هر چند که قول غالب و قول جمهور فقهککا ایککن اسککت کککه‬
‫وصیت واجب است و امام نووی میگوید‪ :‬مذهب ما و مککذهب‬
‫جمهور این است که وصیت منککدوب اسککت نککه واجککب‪ 1.‬ولککی‬
‫حق ولی امر است که میان این نظرات یک نظر را برگزیند و‬
‫تنازعی در آن وجود نداشته باشد‪.‬‬
‫‪ -2‬در صحت آنچه که قانون به ابن حککزم نسککبت داده و از آن‬
‫تبعیت کرده نیز مناقشه نمیکنیم کککه هککر کککس در وصککیت بککه‬
‫نزدیکان اهمککال بککورزد بعککد از مرگککش از ترکککه او بککرای آنهککا‬
‫وصیت میشود‪ ،‬چون مبتنی بر قول وجوب است و کسککی کککه‬
‫واجبی برای دیگری مثل دین بر عهده او باشد در حکال حیکات‬
‫و مرگ نیز باید ادا شود‪.‬‬
‫‪ -3‬اما چیزی که مورد مناقشه ما است و هیچ مجکوزی بکرای‬
‫آن نمیبینیم محدود کردن نزدیکان غیروارث به نوههککا اسککت و‬
‫معین کردن سهم واجبی مثل سهم پدر یا مادرشان در حککدود‬
‫‪1‬‬
‫است که مبنای آن مذهب ابن حزم است چون این نسبت‬ ‫‪3‬‬
‫به دلیل زیر صحیح نیست‪:‬‬
‫الف‪ -‬محدود کردن نزدیکککان غیککرواث بککه نوههککا در نظککر ابککن‬
‫حککزم و اختصککاص دادن وصککیت بککه نزدیکککان فقککط بککه نوههککا‬

‫‪ -‬شرحا النووی علی صحیح مسلم‪.5/157 ،‬‬ ‫‪1‬‬


‫‪262‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫نیست بلکه او میگوید‪ :‬بر هر مسکلمانی واجکب اسکت کککه بککه‬


‫نزدیکانش کککه ارث نمیبرنککد‪ ،‬وصککیت کنککد و نزدیکککان کسککانی‬
‫هستند که با شککخص مککرده در پککدر اجتمککاع دارنککد و از جهککت‬
‫مادری نیز همین طور یعنی کسانی که بککا مککادر در پککدری کککه‬
‫نسبتشککان بککه او معککروف اسککت‪ ،‬اجتمککاع دارنککد‪ 1.‬و ميگویککد‪:‬‬
‫کسی که به سه نفر از نزدیکان وصیت کند به تمککام نزدیکککان‬
‫‪2‬‬
‫وصیت کرده است‪.‬‬
‫نهایت چیزی که ابن حزم بککدان معتقککد اسککت ایککن اسککت کککه‬
‫کسی که به گروهی وصیت کند و خویشاوندان نیازمند خود را‬
‫‪1‬‬
‫‪3‬‬
‫رها کند‪ ،‬این وصیت به خویشاوندان بر میگردد و آورده که‬
‫آنچه که بدان وصیت کرده برای خویشاوندان گرفته میشود و‬
‫‪1‬‬
‫‪3‬‬
‫آن به کسانی که متوفی نام برده داده میشود‪.‬‬ ‫‪3‬‬
‫در اینجا ما از این نظر امام شافعی در الم کمک میگیریم که‬
‫‪1‬‬
‫امککوالم بککرای‬ ‫‪3‬‬
‫میگوید‪ :‬وقککتی مککردی وصککیت کککردو گفککت‪:‬‬
‫نزدیکان و ذوی الرحام من وصیت باشد بنابراین تمککامی ذوی‬
‫الرحام در اینجا مسکاوی هسکتند و قرابککت از طککرف پکدری و‬
‫مادری در این وصیت یکسان اسککت و نزدیکککی و دوری نیککز و‬
‫مذکر و مونث و ثروتمندی و فقیری و کککوچکی و بزرگککی نیککز‬
‫یکسان است چون به همگی آنها اسم قرابت تعلکق میگیکرد و‬
‫‪4‬‬
‫لزوما ا با آنهاست‪.‬‬
‫پس چگونه میتوان بککدون مخصککص ایککن آیککه را تخصککیص داد‪.‬‬
‫بنابراین شیخ مصطفی شلبی به حق میگوید‪ :‬وقتی که مککا بککر‬
‫اعتبار محکم بودن این آیه به آن استناد میکنیککم تککا وصککیت را‬
‫بر نزدیکان غیروارث واجب کنیم‪ ،‬پککس معنککایی بککرای محککدود‬
‫کردن آن به گروهی وجود ندارد تا زمانی که در نیککاز مسککاوی‬
‫‪5‬‬
‫هستند‪.‬‬
‫ب‪ -‬محدود کردن وصیت واجب به مثل ارث پدر یککا مادرشککان‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫در تمککامی وصککیتها یکسککان‬ ‫‪3‬‬
‫؛ اما در مورد حککد‬ ‫‪3‬‬
‫در حدود‬
‫المحلی‪ ،‬ابن حزم‪ ،9/314 ،‬مسأله شماره ‪.1751‬‬ ‫‪-‬‬ ‫‪1‬‬

‫همان‪.9/315 ،‬‬ ‫‪-‬‬ ‫‪2‬‬

‫همان‪.9/315 ،‬‬ ‫‪-‬‬ ‫‪3‬‬

‫الم‪ ،‬شافعی‪ ،4/111 ،‬مبحث الوصیة للقرابة‪.‬‬ ‫‪-‬‬ ‫‪4‬‬

‫احکام المواریث‪ ،‬ص ‪.398‬‬ ‫‪-‬‬ ‫‪5‬‬


‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪263‬‬

‫است‪ ،‬اما اینکه به نوههای نزدیک غیککروارث بککه انککدازه سککهم‬


‫پدرانشان باشد ابن حزم آن را در باب وصکایا نیکاورده اسکت‪،‬‬
‫بلکه با وضوحا میگوید‪ :‬کسی که بمیرد و وصککیت نکنککد واجککب‬
‫است که تا جایی کککه امکککان دارد از امککوالش بخشککیده شککود‬
‫چون فرض وصککیت واجککب اسککت و صککحیح اسککت کککه بعککد از‬
‫مرگ او مقداری از اموالش وصیت شود و حد و حدودی برای‬
‫آن تعیين نشده است مگر اینکه وارثان یا وصی بدون ستم بر‬
‫وارثککان آن را تعییککن کننککد و ایککن نظککر گروهککی از پیشککینیان‬
‫‪1‬‬
‫است‪.‬‬
‫‪ -4‬اما در مورد کثرت شکایتها در حالت مرگ جککد و از دسککت‬
‫رفتن سککهم نوههککا بککه علککت مککرگ پدرشککان در زمککان حیککات‬
‫جدشککان‪ ،‬در حککالی کککه پککدر در ایککن ثککروت شککریک بککوده و‬
‫فرزندان کوچکی دارد‪ ،‬امککری قابککل بررسککی اسککت و بایککد بککا‬
‫دیککدی اعتبککاری نگریسککته شککود و بککه وارثککان ظلککم نشککود‬
‫همچنانکه ابن حزم گفته است صککورتهایی از ظلککم و اجحککاف‬
‫در وصککیت واجککب وجککود دارد کککه در نمونههککای زیککر مصککداق‬
‫مییابند‪:‬‬
‫الف‪ -‬کسی که بمیرد و ‪ 2‬پسر‪ ،‬یک دختر پسککر و خککواهر تنککی‬
‫مریض که سرپرستی غیککر از او نککدارد‪ ،‬از او بجککای بمانککد‪ ،‬در‬
‫‪1‬‬
‫ترکککه‬ ‫‪3‬‬
‫اینجا – طبق وصیت واجب‪ -‬سهم دخککتر پسککر را کککه‬
‫است جدا میکنیم چون فرض میکنیم که پدرش زنده اسککت و‬
‫همان سهم پدر را به او میدهیم و گویی که متوفی سککه پسککر‬
‫‪2‬‬
‫داشته و فوت کرده است و به ‪ 2‬پسر ‪ 3‬ترکه داده میشککود و‬
‫چیزی برای خواهر مریض زمین گیر و بدون سرپرسککت بککاقی‬
‫نمیماند و نمیدانیم که آیا برادرزادههایش سرپرسککتی او را بککر‬
‫عهده میگیرند یا نه و دختر پسر نیککز ازدواج میکنککد‪ ،‬در حککالی‬
‫که اموال زیادی نیز دارد و این تفرقه توجیهی ندارد‪.‬‬
‫ب‪ -‬وقتی که مککردی بمیککرد و ‪ 4‬دخککتر و دخککتر پسککری داشککته‬
‫باشد که پدرش در زمان حیات جدش مرده باشد و ‪ 24‬فککدان‬
‫ترکه داشته باشد‪ ،‬پس به اندازه سهم پککدر بککرای دخککتر پسککر‬
‫وصیت واجب وجود دارد‪ .‬به شکل زیر‪:‬‬
‫پسر )گویی که زنده است(‬ ‫‪4‬دختر‬ ‫وارثان‬

‫‪ -‬المحلی‪ ،‬ابن حزم‪ 9/313 ،‬مسأله شماره ‪.1750‬‬ ‫‪1‬‬


‫‪264‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫به عصبه بودن ارث‬


‫سهام‬
‫‪2‬‬ ‫میگیرند‬
‫‪4‬‬ ‫اصل ‪6‬‬
‫‪16‬‬ ‫سهم ‪=4‬‬
‫‪ 8‬برای دختر پسر وصیت واجب‬ ‫سهم‬ ‫‪ 16‬هر دختر ‪=4‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪24‬‬
‫وجود دارد‪.‬‬
‫میگیرند‬ ‫‪6‬‬
‫جدول ‪210‬‬
‫در اینجا دختر پسر اندازه سهم پدرش را اگر زنده بود‪ ،‬میبرد‬
‫که دو برابر سهم هر دختر اصلی متوفی است در حالی که از‬
‫قرابت دورتکری برخکوردار اسکت و بکه ف رض و عصکبه بکودن‬
‫سهمی ندارد که دو برابر دختر کککه نزدیکککتر اسککت میگیککرد‪ .‬و‬
‫شایسته اسککت کککه قککانونگزاران از ایککن گککونه مسککائل غافککل‬
‫‪1‬‬
‫قککرار بدهنککد کککه از‬ ‫‪3‬‬
‫نباشند و قیدی را بجای قیککد بیشککتر از‬
‫سهم یکی از وارثان مستقیم متوفی بیشتر نباشد‪.‬‬
‫ج‪ -‬شدیدتر از این مسأله گاهی دیده میشود که بککه فککرض یککا‬
‫تعصککیب وارث اسککت مثککل دخککتر پسککر کککه گککاهی در وصککیت‬
‫واجب کمتر از دختر دختر میگیرد کککه جککزء صککاحب فککرض یککا‬
‫عصبه ها نیست بلکه فقط جزء ذوی الرحککام اسککت مثل ا اگککر‬
‫مردی بمیرد دختر‪ ،‬پسر پسر‪ ،‬دختر پسر و دختر دختر داشککته‬
‫باشد و ‪ 90‬فککدان ترکککه داشککته باشککد‪ ،‬دخککتر دخککتر بککر طبککق‬
‫وصیت واجب به اندازه مادرش سهم میگیرد کککه جککداول زیککر‬
‫آن را توضیح میدهند‪:‬‬
‫ملحظا‬ ‫پسر‬ ‫دختر پسر‬
‫دختر دختر‬ ‫دختر‬ ‫وارثان‬
‫ت‬ ‫پسر‬
‫‪1‬‬
‫م‬ ‫ق‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫‪2‬‬
‫مذکر دو برابر‬
‫‪1‬‬ ‫اصل ‪2‬‬
‫مونث ‪3‬‬
‫چون جزء ذوی‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬ ‫تصحیح ‪6‬‬
‫الرحام است‬
‫‪15×1=15‬‬ ‫‪×3=45‬‬ ‫‪÷6=15‬‬
‫‪15×2=30‬‬ ‫‪15‬‬ ‫‪90‬‬
‫حل مسأله بدون توجه به وصیت واجب‬ ‫جدول ‪211‬‬
‫پسر‬ ‫دختر پسر‬
‫ملحظات‬ ‫‪2‬دختر‬ ‫وارثان‬
‫پسر‬
‫در اینجا به اندازه سهم مادر به‬ ‫‪2‬‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫دختر دختر داده میشود پس‬ ‫‪3‬‬
‫وارثان ‪ 2‬دختر هستند و تنها‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫اصل ‪3‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪265‬‬

‫‪6‬‬ ‫تصحیح‬
‫‪3‬‬
‫‪×10=60‬‬ ‫‪9‬‬
‫‪ 6‬هر‬
‫‪2‬‬ ‫‪1×10=10‬‬
‫سهم دارند و دختر‬ ‫نیستند و‬ ‫دختر ‪30‬‬ ‫‪9=10‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪2×10=20‬‬
‫فدان‬ ‫÷‪90‬‬
‫واجب میگیرد که‬
‫وصیتآنها ار‬
‫به نصف‬
‫دختر‬
‫حل مسأله با توجه‬ ‫جدول ‪212‬‬
‫از جداول بال امور زیر قابل ملحظه است‪:‬‬
‫‪ -1‬وقتی که مسککأله را بککدون در نظککر گرفتککن قککانون وصککیت‬
‫واجب حل میکنیم سهم دختر ‪ 45‬فدان و دختر پسر ‪ 15‬فدان‬
‫و پسر پسر ‪ 30‬فدان است و چیزی برای دختر باقی نمیماند‪.‬‬
‫ولی وقتی که بر طبق وصیت واجب آن را ح ل میکینکم دخکتر‬
‫اصلی دارای سهم فرض یا عصبه بودن است مثل دختر پسککر‬
‫که هر کدام ‪ 30‬فدا میگیرند در حالی که پسککر پسککر کمککتر از‬
‫‪1‬‬
‫آنها میگیرد که ‪ 20‬فککدان اسککت و دخککتر پسککر ‪ 3‬آن یعنککی ‪10‬‬
‫فدان میگیرد‪ ،‬آیا این عادلنه است؟‬
‫الف‪ -‬باید مادهای اضافه شود که در هککر حککال صککحیح نیسککت‬
‫که سهم کسی کککه بککا وصککیت واجککب سککهم میگیککرد از سککهم‬
‫کسی که در درجه و نوع او قرار دارد بیشتر باشد‪.‬‬
‫پس در مسأله قبل به دختر دختر بنابر وصککیت سککهم میدهیم‬
‫ولی سهمش نباید از دختر پسککر بیشککتر باشککد و نبایککد انککدازه‬
‫سهم پسر پسر به او داد چون از نوع او نیست چون او وقککتی‬
‫عصبه باشد دو برابر خواهرش یا دختر عمکویش میگیککرد پکس‬
‫چگونه سهم او با دختر عمو یکی است یا کمتر از آن است؟‬
‫‪ -3‬بایککد وصککیت واجککب بککرای تمککام خویشککاوندان مخصوصککا ا‬
‫نیازمندان و ناتوانان باشککد و ارزیککابی امککر بککه قاضککی سککپرده‬
‫شود مثل مسأله خواهر تنی در مسأله سابق‪.‬‬
‫و ایککن امککر عم ل ا بککا تککوجه بککه عککام بککودن آن نککص اسککت کککه‬
‫مخصص قابل قبولی برای آن وجود ندارد‪.‬‬
‫ب‪ -‬وقتی که قککانونگزار قککانون ارث در ارث ذوی الرحککام بککه‬
‫نظر اهل تنزیل – کککه سککاده تککر و دارای عککدالت بیشککتر بککود‪-‬‬
‫رضایت ندادند و به نظر اهل قرابت عمل کردند که آنها حقی‬
‫در آن دارند‪ ،‬پس در وصیت واجب چرا به مشککابه عمککل اهککل‬
‫تنزیل در ارث ذوی الرحام عمل کردند؟‬
‫ششم‪ :‬روش استخراج وصیت واجب‪:‬‬
‫‪266‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫در اســتخراج وصــیت واجــب بایــد مراحــل زیــر طــی‬


‫شود‪:‬‬
‫‪ -1‬فرض را بر زنده بککودن کسککی کککه در حککال حیککات مککورث‬
‫مرده میگذاریم )از کسانی که فرع هستند و وصیت واجب بککه‬
‫آنها تعلق میگیرد( پس اگککر وصککیت واجککب بککرای دخککتر دخککتر‬
‫محقق شککد‪ ،‬حیککات دخککتر را فککرض میکنیککم و او را در ضککمن‬
‫وارثان قرار میدهیم و اگر مستحق وصیت واجب پسر پسر یا‬
‫دختر پسر باشد‪ ،‬حیات پسر را فرض میکنیککم و اگککر مسککتحق‬
‫وصیت واجب پسر پسر پسر یا دختر پسککر باشککد حیکات پسکر‬
‫پسر را فرض میکنیم و او را همراه وارثان قرار میدهیم‪.‬‬
‫‪ -2‬به سهم کسی که او را زنده فرض کردیم مینگریککم و اگککر‬
‫‪1‬‬
‫و کمتر باشد به فرع او و افراد مسککتحق وصککیت‬ ‫‪3‬‬
‫سهم او‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫میرسکانیم‬ ‫‪3‬‬
‫باشد آن را به‬ ‫‪3‬‬
‫واجب میدهیم و اگر بیشتر از‬
‫‪1‬‬
‫وصیت میککان آنهککا‬ ‫‪3‬‬
‫و اگر مستحقان بیشتر از یک نفر باشند‬
‫تقسیم میشود و هر مذکری دو برابر مونث میگیرد‪.‬‬
‫‪ -3‬آنچه را که از طریق وصیت واجب گرفته شده از مجمککوع‬
‫ترکه کم میکنیم‪.‬‬
‫‪ -4‬باقیمانده ترکه را میان وارثان حقیقی تقسیم کینککم گککویی‬
‫که مسأله جدید است و برای اولین بار حل میشود‪.‬‬
‫مثالهای زیر این مراحل را توضیح میدهد‪:‬‬
‫‪ -1‬زنی میمیرد و شوهر‪ 2 ،‬دختر و پسر دختر کککه مککادرش در‬
‫زمککان حیککات مککادرش مککرده اسککت از او بجککای میمانککد و ‪32‬‬
‫فدان ترکه دارد‪ ،‬طبق مراحل بال این گونه حل میشود‪:‬‬
‫الف‪ -‬حیات دختر را فرض میکنیم و مسأله این گونه میشککود‪:‬‬
‫شوهر‪ 3 ،‬دختر‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫و‪3‬‬ ‫‪4‬‬
‫ب‪ -‬مسأله را این گونه حل میکنیککم کککه سککهم شککوهر‬
‫‪2‬‬
‫دختر ‪ + 3‬باقیمانده به رد است‪.‬‬
‫‪24‬‬
‫فدان‬ ‫‪3‬‬
‫دختر مساوی است با ‪=8‬‬ ‫سهم‬
‫‪1‬‬
‫است‪.‬‬ ‫متوفی =‪ 8‬فدان که در ‪ 4‬ترکه‬ ‫سهم‬
‫و به پسر دختر وصیت واجب داده میشود‪.‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪267‬‬

‫ج‪ -‬آنچه را که به وصیت واجب گرفته شده از جمع ترکککه کککم‬


‫میکنیم ‪ 32-8=24‬فدان‪.‬‬
‫د‪ -‬و باقیمانککده را بککه وارثککان حقیقککی بککه شکککل زیککر تقسککیم‬
‫میکنیم‪:‬‬
‫‪2‬دختر‬ ‫شوهر‬ ‫وارثان‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪+‬باقیمانده به رد‬ ‫سهام‬
‫‪3‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪8+1‬‬ ‫‪3‬‬ ‫اصل ‪12‬‬
‫‪ 9×2=18‬هر دختر ‪9‬‬ ‫سهم ‪÷12=2‬‬
‫‪2×3=6‬‬
‫فدان‬ ‫‪24‬‬
‫جدول ‪213‬‬
‫‪ - 2‬مککردی میمیککرد و پسککر‪ ،‬پککدر و دخککتر دخککتری از او بجککای‬
‫میماند که پدرش در زمان حیکات ج دش مکرده اسکت و پسکر‬
‫پسر پسری که پدرش در زمان حیککات مککورث مککرده اسککت و‬
‫‪ 72‬فدان ترکه دارد‪:‬‬
‫‪ -1‬زنده بودن مادر دختر دختر و جد پسر پسر پسر را فککرض‬
‫میکنیم و مسأله را به شکل زیر حل میکنیم‪:‬‬
‫ملحظا‬
‫دختر‬ ‫‪2‬پسر‬ ‫پدر‬ ‫وارثان‬
‫ت‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫‪1‬‬
‫سهام‬
‫‪5‬‬ ‫‪6‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪1‬‬ ‫اصل ‪6‬‬
‫‪4×12=48‬‬ ‫‪×1=12‬‬ ‫سهم ‪=12‬‬
‫‪1×12=12‬‬ ‫‪12‬‬ ‫‪72÷6‬‬
‫جدول ‪214‬‬
‫‪ - 2‬وقتی که بککه سککهم هککر کککدام از کسککانی کککه آنهککا را زنککده‬
‫فرض کردیم‪ ،‬بنگریم میبینیم که هر پسر ‪ 48÷2=24‬فدان و‬
‫هر دختر ‪ 12‬فدان میگیرد که مجموع آن ‪ 36‬فدان اسککت کککه‬
‫‪1‬‬
‫بیشککتر باشککد‬ ‫‪3‬‬
‫از‬ ‫نصف ترکه میباشد و وصککیت واجککب نبایککد‬
‫پس باقیمانککده را بککه آنهککا بککر میگرداینککم ‪ 72÷3=24‬و آن را‬
‫این گونه تقسیم میکنیم که هر مذکر دو برابککر مککونث میگیککرد‬
‫پس پسر پسر پسر ‪ 16‬فدان و دختر دختر ‪ 8‬فدان میگیرد‪.‬‬
‫‪ -3‬آنچه را که به وصیت واجب گرفته شککده از مجمککوع ترکککه‬
‫کم میکنیم ‪ 72-24=48‬فدان‬
‫‪ - 4‬باقیمانککده را بککر وارثککان حقیقککی بککه شکککل زیککر تقسککیم‬
‫میکنیم‪:‬‬
‫‪268‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫پسر‬ ‫پدر‬ ‫وارثان‬


‫‪1‬‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫‪6‬‬
‫‪5‬‬ ‫‪1‬‬ ‫اصل ‪6‬‬
‫سهم ‪6=8‬‬
‫‪ 5×8=40‬فدان‬ ‫‪ 8‬فدان‬
‫÷‪48‬‬
‫جدول ‪215‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪269‬‬

‫بخش سوم‬
‫تزاحم وصیتها‬
‫تزاحم وصیتها یعنی کثرت آنها‪ ،‬خواه واجب باشند یککا اختیککاری‬
‫‪1‬‬
‫باشد‬ ‫‪3‬‬
‫و یا مشترک و خواه اگر وارثان اجازه ندادند کمتر از‬
‫یا اگر اجازه دادند کمتر از کل ترکه باشد که حالتهای تقسککیم‬
‫آن به هنگام تزاحم به شکل زیر است‪:‬‬
‫نخست‪ :‬تزاحم وصیتهای واجب‪:‬‬
‫وقتی مرد کهنسالی بمیرد و یککک پسککر و پسککر پسککری داشککته‬
‫باشد که پدرش در زمککان حیکات جکدش وفکات کککرده باشکد و‬
‫پسر پسرپسری داشته باشد که پدر و جدش در زمککان حیککات‬
‫مورث مرده باشند‪ ،‬در اینجا برای پسر پسر و پسر پسر پسر‬
‫وصیت واجب وجود دارد و اگر حیات پدرانشان یککا اصولشککان‬
‫را فرض کنیم مسأله به این شکل در میآ‏ید که شخص متوفی‬
‫‪1‬‬
‫ترکککه میرسککد کککه ایککن بککدین‬ ‫‪3‬‬
‫‪ 3‬پسر داشته و به هر کککدام‬
‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪3‬‬
‫معناست که وصیت واجب ‪ 3‬ترکه را گرفته است پس بککه‬
‫‪2‬‬
‫میگیرد و برای کسانی که بککه آنهککا‬ ‫‪3‬‬
‫پسر‬ ‫كاهش پیدا میکند و‬
‫‪1‬‬
‫میماند یعنی بککرای پسککر پسککر‬ ‫‪6‬‬
‫وصیت شده است‪ ،‬هر کدام‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪ 6‬و پسر پسر پسر نیز ‪ 6‬میماند‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫‪3‬‬
‫اگر بجای پسر پسر‪ ،‬پسر دختر وجککود داشککت‪ ،‬سککهم او از‬
‫به نصف سهم پسر پسر پسر میرسید که طبق قاعککده للککذکر‬
‫مثل حظ النثيين است‪.‬‬
‫دوم‪ :‬تزاحم وصیتهای واجب و اختیاری‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫بیشککتر شککدند‪،‬‬ ‫‪3‬‬
‫وقککتی کککه وصککیتهای اختیککاری و واجککب از‬
‫وصيت واجب بر اختياري مقدم است‪ .‬پس اگر وصیت واجککب‬
‫‪1‬‬
‫کامل را در بر گرفت‪ ،‬چیزی بککرای وصککیت اختیککاری بککاقی‬ ‫‪3‬‬
‫نمیماند مگر اینکه اجازه بدهنککد و ایککن مسککائل طبککق مراحککل‬
‫قبل حل ميشود‪:‬‬
‫‪270‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪ -1‬فرض ميكنيم كه – از لحاظ ریاضی فقط‪ -‬وصیت اختیککاری‬


‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫تجاوز نکند نافذ است و اگککر از ‪ 3‬تجککاوز کککرد‬ ‫‪3‬‬
‫وقتی که از‬
‫‪1‬‬
‫میرسانیم‪.‬‬ ‫‪3‬‬
‫آن را به‬
‫‪ -2‬مقدار وصککیت اختیککاری را از مجمککوع ترکککه کککم میکنیککم و‬
‫حاصل آن چیزی است که باید حقوق وصیت واجککب و وارثککان‬
‫را از آن پرداخت کنیم‪.‬‬
‫‪ -3‬همان مراحل وصیت واجب را مثل قبل دنبال میکنیم یعنی‬
‫حیات شکخص متکوفی را فکرض میکنیککم و مقککدار سکهمش را‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪3‬‬
‫بيشکککتر بکککود آن را بکککه‬ ‫‪3‬‬
‫مشکککخص ميكنيکککم و اگکککر از‬
‫میرسانیم‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫کم میکنیم‬ ‫‪3‬‬
‫‪ -4‬مقدار وصیت واجب را از وصیت اختیاری یا‬
‫و اگر چیزی باقی ماند‪ ،‬آن را به وصيت اختياری میدهیم و گرنسسه‬
‫جز با اجازه وارثان چیزی به وصيت اختياري نميرسد‪.‬‬
‫‪ -5‬باقیماندهای که بعد از پرداخت وصیت واجب و اختیاری یککا‬
‫فقط واجب می ماند بر وارثان و در یک مسأله جدیککد تقسککیم‬
‫میشود و گویی برای اولین بار حل میشود‪.‬‬
‫مثالهای زیر آن را توضیح میدهند‪:‬‬
‫‪ -1‬زنی میمیرد و شوهر‪ ،‬پدر‪ ،‬پسر و پسر پسککری از او بجککای‬
‫میماند که پدرش در زمان حیات جدش فوت کرده و به هیأت‬
‫‪1‬‬
‫ترکهاش وصیت کککرده کککه ترکهاش‬ ‫‪3‬‬
‫مددکاران اسلمی به‬
‫‪ 36000‬لیره است‪.‬‬
‫مراحل حل‪:‬‬
‫‪ -1‬پرداخت وصیت اختیککاری را فککرض میکنیککم‪÷3=12000 :‬‬
‫‪36000‬‬
‫‪ -2‬مقدار آن را از کل ترکککه کککم میکنیککم‪-12000=24000 :‬‬
‫‪36000‬‬
‫‪ -3‬وصیت واجب را با فرض حیات پسر متوفی به شکککل زیککر‬
‫حل میکنیم‪.‬‬
‫شوه‬
‫ملحظات‬ ‫‪2‬پسر‬ ‫پدر‬ ‫وارثان‬
‫ر‬
‫وصیت واجب برای‬ ‫ق‪ .‬ع‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سهام‬
‫پسر پسر ‪7000‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪4‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪271‬‬

‫‪1‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫اصل ‪12‬‬


‫است که کمتر از‬
‫‪3‬‬ ‫سهم‬
‫‪ 14000‬هر‬ ‫‪400‬‬ ‫‪600‬‬
‫ترکه است پس نافذ‬ ‫‪÷12=2000‬‬
‫پسر ‪7000‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬
‫است‪.‬‬ ‫‪24000‬‬
‫جدول ‪216‬‬
‫‪ -4‬مقدار وصیت واجب را از اختیاری کم میکنیم و به وصککیت‬
‫اختیککاری ‪ 12000-7000=5000‬داده میشککود پککس مقککدار‬
‫وصیت اختیاری ‪ 5000‬لیره است‪.‬‬
‫‪ -5‬بعد از پرداخت سککهم در وصککیت چیککزی کککه بککرای وارثککان‬
‫باقی میماند ‪ 24000‬لیره است که به شکل زیر حل میشود‪:‬‬
‫شوه‬
‫ملحظات‬ ‫پسر‬ ‫پدر‬ ‫وارثان‬
‫ر‬
‫تفاوت این روش با روش‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫قبل در این است که در‬ ‫‪6‬‬ ‫‪4‬‬
‫اینجا پسر به تنهایی‬ ‫‪7‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫اصل ‪12‬‬
‫‪ 14000‬لیره میگیرد در‬ ‫سهم‬
‫‪1400‬‬ ‫‪400‬‬ ‫‪600‬‬
‫حالی که در روش قبل‬ ‫‪÷12=2000‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪ 7000‬لیره میگرفت‬ ‫‪24000‬‬
‫جدول ‪217‬‬
‫بنابراین سهم وارثان و وصیت شدگان به ترتیب زیر میباشد‪:‬‬
‫شوهر )‪ ،(6000‬پ در )‪ ،(4000‬پسکر )‪ ،(14000‬پسکر پسکر )‬
‫‪ (7000‬و هیککأت مککددکاران اسککلمی )‪ (5000‬کککه در مجمککوع‬
‫مساوی ‪ 36000‬لیره است‪.‬‬
‫‪ -2‬زنی میمیرد و مادر‪ ،‬شوهر‪ ،‬خواهر پدری‪ ،‬خواهر مککادری و‬
‫پسر دختری ککه مکادرش در زمکان حیکات مکورث مکرده از او‬
‫بجای میماند و دختر پسککر دخککتر دیگککری کککه پکدر و جککدش در‬
‫زمان حیات مورث مردهاند از او بجای میماند کککه ‪180‬فککدان‬
‫‪1‬‬
‫ترکه دارد و ‪ 3‬آن را برای خویشاوندان یتیم وصیت کککرده کککه‬
‫وارثان نیز اجازه دادهاند‪.‬‬
‫در اینجا واجب برای پسر دختر وجود دارد نه دختر پسر چککون‬
‫جککزء پسککران طبقککه اول دخککتران نیسککت همچنککانکه وصککیت‬
‫‪1‬‬
‫اختیاری به ‪ 3‬ترکه وجود دارد و وارثان نیز اجازه دادهاند پس‬
‫به شکل زیر حل میشود‪:‬‬
‫‪ -1‬پرداخت وصیت اختیاری را فرض میکنیم که ‪180÷3=60‬‬
‫فدان است‪.‬‬
‫‪ -2‬باقیمانده ترکه ‪ 180-60=120‬فدان است‪.‬‬
‫‪272‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪ -3‬حیات دختر را برای پرداخت وصیت واجب بککه پسککر دخککتر‬


‫فرض میکنیم و مسأله را حل میکنیم‪:‬‬
‫خواهر‬ ‫خواهر‬ ‫شوه‬
‫دختر‬ ‫مادر‬ ‫وارثان‬
‫مادری‬ ‫تنی‬ ‫ر‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫‪2‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪4‬‬
‫محجوب‬
‫‪6‬‬ ‫به سبب‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫اصل ‪12‬‬
‫وجود دختر‬ ‫سهم‬
‫‪60‬‬ ‫‪10‬‬ ‫‪20‬‬ ‫‪30‬‬ ‫‪÷12=10‬‬
‫‪120‬‬
‫جدول ‪218‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫بککرای‬ ‫‪3‬‬
‫ترکککه اسککت و چیککزی از‬ ‫‪3‬‬
‫مسککاوی‬ ‫وصککیت واجککب‬
‫وصککیت اختیککاری بککاقی نمیمانککد پککس بککه اجککازه وارثککان بککر‬
‫میگردیککم و اگککر اجککازه دادنککد‪ ،‬مجمککوع وصککیتهای واجککب و‬
‫اختیککاری ‪ 60+60=120‬فککدان میشککود کککه ‪180-120=60‬‬
‫فدان برای وارثان باقی میماند‪.‬‬
‫‪ -5‬ترکه ‪ 60‬فدانی را دوباره میان وارثان تقسیم میکنیم‪.‬‬
‫خواهر‬
‫ملحظات‬ ‫خواهر پدری‬ ‫مادر‬ ‫شوهر‬ ‫وارثان‬
‫مادری‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫سهام‬
‫‪1‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪2‬‬
‫خواهرمادری‬
‫‪6‬‬ ‫اصل ‪6‬‬
‫میگیرد چون فرع‬ ‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬
‫عول ‪8‬‬
‫وارث وجود ندارد و‬
‫به دلیل وجود دختر‬
‫به فرض ارث‬
‫نمیگیرد و همراه‬
‫خواهر پدری عصبه‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سهم‬
‫‪× 1=7‬‬ ‫‪×3=22‬‬ ‫‪× 1=7‬‬ ‫‪×3=22‬‬
‫می شود و اگر دختر‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬
‫وجود نداشته باشد‬ ‫‪8=7‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪7‬‬
‫÷‪60‬‬
‫میگیرد‪.‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪2‬‬

‫جدول ‪219‬‬
‫اما وقتی که وارثان بککه وصککیت اختیککاری بککرای یتیمککان اجککازه‬
‫ندهند‪ ،‬فقط وصککیت واجککب از ترکککه کککم میشککود و باقیمانککده‬
‫ترکه ‪ 180-60=120‬فدان میشکود و اگکرآن را میککان وارثکان‬
‫تقسیم کنیم ‪ 120÷8-15‬میشککود کککه سککهم شککوهر ‪×3=45‬‬
‫‪ 15‬فدان و سهم مادر ‪ 15×1=15‬فدان و سهم خواهر پدری‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪273‬‬

‫‪ 15×3=45‬فدان و سهم خککواهر مککادری ‪ 15×1=15‬فککدان‬


‫است‪.‬‬
‫سوم‪ :‬تزاحم وصیتهای اختیاری‪:‬‬
‫در ماده )‪ (81‬قانون وصیت آمده است که‪ :‬وقتی کککه وصککیت‬
‫به خویشاوندان باشد و آنچه که در وصیت آمککده اسککت‪ ،‬اجککرا‬
‫نشود اگر در یک درجه باشند سهم آنها مسککاوی اسککت و اگککر‬
‫درجات آنها اختلف داشته باشد‪ ،‬فرض بر واجب و واجککب بککر‬
‫نوافل مقدم است‪.‬‬
‫مبنی بر این ماده و آنچه که گفککتیم تقسککیم تزاحککم وصککیتهای‬
‫اختیاری به شکل زیر میباشد‪:‬‬
‫‪ -1‬وصیت به اشخاص‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫وقتی که در ‪ 3‬ترکه مساوی باشند وصیت بدون نیاز به اجازه‬
‫وارثان نافذ میشود و اگر بیشتر شود نیاز به اجککازه آنهککا دارد‪،‬‬
‫‪1‬‬
‫بر آنهککا بککه صککورت مسککاوی تقسککیم‬ ‫‪3‬‬
‫پس اگر اجازه ندادند‬
‫میشود اگر روشی برای نحوه تقسیم آن پیشنهاد نشده باشد‪.‬‬
‫و از طریق محاصککه )عککول( تقسککیم میشککود وقککتی کککه روش‬
‫تقسیم ارث در وصیت آمده باشد‪.‬‬
‫اگر شخصی بمی رد و به محمد و علی و محمود به نصف ترکه‬
‫‪1‬‬
‫ترکه بککر آنهککا‬ ‫‪3‬‬
‫وصیت کرده باشد وارثان اجازه نداده باشند‬
‫به طور مساوی تقسیم میشود‪.‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫ترکه برای علی‬ ‫‪3‬‬
‫ترکه برای محمد و به‬ ‫‪6‬‬
‫به‬ ‫اما اگر بگوید‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫ترکه برای محمککود وصککیت میکنککم و وارثککان نیککز موافککق‬ ‫‪3‬‬
‫و‬
‫باشند و تركه ‪14‬فدان باشد آنها نیز مثل وارث تلقی میشککوند‬
‫به شکل زیر‪:‬‬
‫اصل ‪6‬‬ ‫محمود‬ ‫علی‬ ‫محمد‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫مجموع سهام ‪7‬‬
‫‪6‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪6‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬
‫سهم ‪14÷7=2‬‬
‫‪4×2=8‬‬ ‫‪2×2=4‬‬ ‫‪2×1=2‬‬
‫جدول ‪220‬‬
‫‪274‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫محاصه به قول استاد دکتر محمد بلتاجی همککان نظریککه عککول‬


‫‪1‬‬
‫است‪.‬‬
‫‪ -2‬وصیت به خویشاوندان‪:‬‬
‫وقتی که به بعضی از خویشککاوندان وصککیت شککود و بککه روش‬
‫معینی برای تقسیم آن اشاره شده باشککد مثککل اینکککه بگویککد‪:‬‬
‫نصف ترکه برای سرپرسککتی یتیمککان بککه انجمککن شککرعی داده‬
‫‪1‬‬
‫ترکککه داده شککود و‬ ‫‪4‬‬
‫کریککم‬ ‫شککود و بککه انجمککن حفککظ قککرآن‬
‫وارثان نیز اجازه داده باشند‪ ،‬بککه طککور کامککل تقسککیم میشککود‬
‫‪1‬‬
‫نافککذ‬ ‫‪3‬‬
‫حککد‬ ‫ولی اگر اجازه نککداده باشککند وصککیت اختیککاری در‬
‫است که دو برابر آن به سرپرست یتیمککان داده میشککود و بککه‬
‫انجمن حفظ قرآن نصف آنها داده میشود‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫مثل ا اگککر ترکککه ‪ 18‬فککدان باشککد آن ‪ 6‬اسککت و ‪ 4‬فککدان بککه‬
‫‪3‬‬
‫سرپرستی یتیمان و ‪ 2‬فدان به انجمن حفظ قرآن کریککم داده‬
‫میشود‪.‬‬
‫اما اگر روشی برای سهم یکی از خویشاوندان پیشنهاد نشده‬
‫باشد‪ ،‬فرائض بر واجبات بر نوافل مقدم اسککت پککس اگککر بککه‬
‫نصف ترکهاش برای کسی که به جای او حج بگذارد‪ ،‬یا کسی‬
‫که به جای او زکات میدهد یا برای مسجد محله وصککیت کنککد‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫بککه کسککی داده‬ ‫‪3‬‬
‫موافککق نباشککند‪،‬‬ ‫‪3‬‬
‫وارثان او بر بیشککتر از‬
‫میشود که به جای او به حج میرود و باقیمانککده آن بککه کسککی‬
‫داده میشود که بجای او زکککات میپردازد و اگککر چیککزی بککاقی‬
‫ماند به مسجد میرسککد و اگککر چیککزی بککاقی نمانککد بککه مسککجد‬
‫چیزی نمیرسد‪.‬‬
‫‪ -3‬وصیت به خویشاوندان و اشخاص‪:‬‬
‫در یادداشت قانون وصیت آمده است کککه‪ :‬وقککتی کککه وصککیت‬
‫برای خویشککاوندان بکا وصککیت بکرای اشکخاص اجتمککاع داشککته‬
‫باشد و سهام آنها ذکر نشده باشد‪ ،‬موصککی بککه میککان آنهککا بککه‬
‫‪1‬‬
‫اموالم بککراي‬ ‫‪3‬‬
‫طور مساوی تقسیم میشود و اگر بگوید که‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫تركککه بککه چهککار قسککمت‬ ‫‪3‬‬
‫حج و زكات و فقککرا و زیککد باشککد‬

‫‪ -‬فی المیراث و الوصیة ‪.274‬‬ ‫‪1‬‬


‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪275‬‬

‫تقسيم ميشود و اگر سهام را نام ببرد و محل وصیت )موصی‬


‫به( گنجایش آن را نداشته باشد‪ ،‬محل وصیت )موصی به( بککه‬
‫نسبت سهام میان آنها تقسیم میشود‪.‬‬
‫پس کسی که ‪ 24‬فدان ترکه داشته باشد و قبل از مرگش به‬
‫‪1‬‬
‫اموالش برای کسی که بجای او به حککج رود و بککرای کسککی‬
‫‪2‬‬
‫ککه نکذر او را ادا کنککد و بکرای فقکرای آن شکهر و بکرای پسکر‬
‫‪1‬‬
‫باشککند‬ ‫‪3‬‬
‫خواهرش وصیت کند خواه وارثان موافق بیشتر از‬
‫یا نه‪ ،‬وصیت به طور مساوی میان آنها تقسککیم میشککود‪ .‬پککس‬
‫اگر با نصف ترکه موافقت کردند وصيت ‪ 12‬فدان است و بکه‬
‫هر كدام ‪ 3‬فککدان میرسککد و اگککر مککوافقت نکردنککد وصککیت ‪8‬‬
‫فدان است به هر نفر ‪ 2‬فدان میرسد‪.‬‬
‫و اگر سهام معین باشد طبق دسککتور و بککه طککور کلککی میککان‬
‫آنها تقسیم میشود نه به صورت مساوی‪.‬‬
‫‪276‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫تمرینات فصل نهم‬


‫سؤال سی و پنجم‪ :‬تفاوت عبارت زیر را بیان کنید‪:‬‬
‫‪ -1‬وصیت واجب و اختیاری‪.‬‬
‫‪ -2‬وصیت برای وارث و غیروارث‪.‬‬
‫‪ -3‬وصیت به اندازه سهم وارث معین و غیرمعین‪.‬‬
‫سؤال سی و ششــم‪ :‬چککرا مقککدار وصککیت اختیککاری را از‬
‫ترکه‪ ،‬قبل از اجرای وصیت واجب فقط به صورت ریاضی در‬
‫میآ‏وریم؟‬
‫سؤال سی و هفتم‪ :‬انواع وصیتهای اختیاری را نام ببرید؟‬
‫ســؤال ســی و هشــتم‪ :‬مشککروعیت وصککیت واجککب را از‬
‫لحاظ فقهی بررسی کنید؟‬
‫سؤال سی و نهم‪ :‬مراحککل کککاربردی حککل مسککائل تزاحککم‬
‫وصیتهای واجب و اختیاری کدامند؟‬
‫سؤال چهلم‪ :‬مسائل‪:‬‬
‫‪ -1‬زنی میمیرد و شوهر‪ ،‬خواهر مادری‪ ،‬مادر و جده پککدری از‬
‫او بجککای میمانککد و بککه انککدازه سککهم یکککی از وارثککان بککرای‬
‫مؤسسککه کمککک بککه پناهنککدگان وصککیت میکنککد و ترکهاش‬
‫‪ 420000‬میباشد‪.‬‬
‫‪ -2‬مردی میمیرد و پدر‪ ،‬مادر‪2 ،‬دختر و پسر پسر از او بجککای‬
‫میماند که ‪ 252000‬لیره ترکه دارد و به انجمککن حفککظ قککرآن‬
‫شهرش به اندازه سهم پدر وصیت میکند‪.‬‬
‫‪ -3‬مردی میمیرد و مادر‪2 ،‬دختر‪ ،‬پسر دخککتر و دخککتر پسککر از‬
‫او بجای میماند و ‪ 48000‬لیره ترکه دارد‪.‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪277‬‬

‫خاتمه‬
‫مراحل کاربردی حل مسائل ارث و‬
‫وصیت‬
‫وقتی که یک مسأله بر ما عرضه شد بهککتر اسککت کککه مراحککل‬
‫زیر را به ترتیککب طککی کنیککم تککا بککه راهحککل صککحیح برسککیم‪ ،‬و‬
‫مسألهای را بررسی می کنیم و از طریق این مسککأله مراحککل‬
‫حل را نشان میدهیم‪:‬‬
‫مردی میمیرد و ‪2‬زن یکی مسککلمان و دیگککری مسککیحی از او‬
‫بجای میماند و پدر پدر‪ ،‬پدر‪ ،‬دایی تنی‪2 ،‬دختر‪2 ،‬دختر پسککر و‬
‫پسر پسر پسر از او بجای میماند و ‪ 2000‬لیککره ترکککه داشککته‬
‫که ‪ 500‬لیره نیز بدهکار بوده و ‪ 160‬لیره نیککز هزینککه کفککن و‬
‫‪1‬‬
‫ترکهاش بککرای سرپرسککتی یتیمککان بککه‬ ‫‪3‬‬
‫دفن او میشود و به‬
‫وسیله انجمن شرعی وصیت کرده است‪.‬‬
‫مراحل حل‪:‬‬
‫‪ -1‬در ابتدا هزینههای کفن و دفن شخص مرده از ترکه او کککم‬
‫میشود و سپس بدهیهایش پرداخت میشود که جمعاا‪:‬‬
‫‪ 500+160=660‬و ‪ 2000-660=1440‬باقیمانده‬
‫‪1‬‬
‫است کم می شود‪.‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪ -2‬از باقیمانده ترکه مقدار وصیت که‬
‫‪ 1440÷3=480‬پس ‪ 1440-480=960‬باقی میماند‪.‬‬
‫‪ -3‬سپس به وارثان مینگریم و ترکه را بر آنها تقسیم میکنیم‪:‬‬
‫الف‪ -‬صاحبان فروض و سهام معین که ‪2‬دختر و پدر هستند‪.‬‬
‫ب‪ -‬عصبهها که در اینجا بالغیر هستند )دختر پسر همراه پسککر‬
‫پسر پسر( را مشخص میکنیم هر چند که در درجه پککاینتری از‬
‫دختر پسر قرار دارد ولی چون محتاج او است‪ ،‬مبارک است‪.‬‬
‫ج‪ -‬ذوی الرحام که در اینجا دایی است و به دلیل وجککود یکککی‬
‫از صاحبان فروض یا عصبه ها ارث نمیگیرد‪.‬‬
‫د‪ -‬مستحقین وصیت و اجب را معلوم میکنیم که در اینجککا اگککر‬
‫چیککزی بککرای دو دخککتر پسککر و پسککر پسککر پسککر بککاقی نمانککد‬
‫مستحق وصیت واجب هستند که به اندازه سهم اصولشان به‬
‫‪1‬‬
‫بیشتر نباشد‪ ،‬میشوند‪.‬‬ ‫‪3‬‬
‫شرط اینکه مجموع دو وصیت از‬
‫‪278‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪ -4‬بعککد از ایککن تقسککیم کسککانی را کککه از ترکککه ارث میبرنککد‪،‬‬


‫معلوم میکنیم که عبارتند از‪:‬‬
‫الف‪ -‬کسانی که یکی از موانع ارث را داشته باشککند از جملککه‬
‫اختلف دین یا قتل یککا ‪ ...‬کککه در اینجککا زن مسککیحی بککه علککت‬
‫اختلف دین از دایره وارثان خارج میشود‪.‬‬
‫ب‪ -‬کسی که به علت وجود دیگککری بککه طککور کامککل محجککوب‬
‫میشود مثل جد که به دلیل وجود پدر حجب میشود‪.‬‬
‫ج‪ -‬کسانی که جزو ذوی الرحام باشند‪ ،‬اگر صاحبان فروض یا‬
‫عصبه ها وجود داشته باشند ذوی الرحام ارث نمیبرند کککه در‬
‫اینجا دایی این گونه است‪.‬‬
‫‪ -5‬باقیمانده را طبق جدول زیر حل می کنیم‪:‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪279‬‬

‫پسر‬ ‫‪2‬دخترپسر‬ ‫مرا‬


‫‪2‬دختر‬ ‫پدر‬ ‫زن‬ ‫وارثان‬
‫پسر پسر‬ ‫حل‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫ق‪ .‬ع‬ ‫سهام‬ ‫)‪(5‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪8‬‬
‫‪) 1‬مذکر دو برابر‬
‫‪16‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪‬‬ ‫اصل ‪24‬‬ ‫)‪(6‬‬
‫مونث (‬
‫‪20‬‬
‫‪20‬‬ ‫‪16=640‬‬ ‫‪4=160‬‬ ‫‪×=‬‬ ‫سهم ‪=40‬‬
‫)‪(7‬‬
‫هر دختر ‪ 10‬سهم‬ ‫×‪40‬‬ ‫×‪40‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪96÷24‬‬
‫میگیرد‬
‫جدول ‪221‬‬
‫‪ -6‬اصل مسأله را پیدا میکنیم‪ 8×6÷2=24 .‬چون ‪ 6‬و ‪ 8‬بککر‬
‫‪ 2‬بخش پذیر هستند پس اصککل را در سککهم هککر وارث ضککرب‬
‫‪24 1‬‬ ‫‪24 1‬‬
‫سککهم پککدر‪=16 ،‬‬ ‫‪6‬‬
‫‪=4‬‬ ‫سککهم زن‪،‬‬ ‫‪8‬‬
‫میکنیککم‪=3.‬کک‬
‫‪24 2‬‬
‫سهم ‪2‬دختر‪ ،‬و باقیمانده سهم دختر پسر و پسر پسککر‬ ‫‪3‬‬
‫پسر است که مساوی است با ‪.(16+4+3)-24=1‬‬
‫‪ - 7‬سهم هر وارث را بککا تقسککیم ترکککه )بعککد از هزینککه کفککن و‬
‫دفن و پرداخت بدهی ها و وصیتها( نسبت به اصل مسأله پیدا‬
‫می کنیم‪.‬‬
‫یعنی ‪ 960÷24=40‬پس حاصل را در سهم زن ‪×40=120‬‬
‫‪ 3‬لیککره و سککهم پککدر ‪ 40×4=160‬لیککره و در سککهم ‪ 2‬دخککتر‬
‫‪ 40×16=640‬لیره و در سهم پسر پسر پسر و ‪2‬دختر پسر‬
‫‪ 40×1=40‬ضکرب میکنیکم ککه در اینجکا ه ر مکذکر دو برابکر‬
‫مؤنث سهم دارد پس پسر پسر پسر ‪ 20‬لیره و ‪ 2‬دختر پسککر‬
‫نیز ‪ 20‬سهم دارند که هر دختر ‪ 10‬لیره می گیرد‪.‬‬
‫‪ -8‬برای تأکید از صککحت و درسککتی مسکأله تمکام آنچککه را کککه‬
‫وارثان گرفتهاند با هم جمع می کنیم تا ببینیم که آیککا بککا ترکککه‬
‫مساوی است یا نه؟ و اگر مساوی بککود مسککأله صککحیح اسککت‬
‫‪. 120+160+640+40=960‬‬
‫ملحظات عمومی‪:‬‬
‫‪ -1‬عول فقط در مسائلی پیککش میآ‏یککد کککه اصککل آن )‪،6‬کک ‪،12‬‬
‫‪ (24‬باشد و در حالت عول لزم است که ترکه بعد از عول بر‬
‫اصل تقسیم شود پس اگر اصل ‪ 24‬باشد و به ‪ 27‬عککول پیککدا‬
‫‪280‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫کند و ترکه ‪ 54‬فدان باشد سهم با تقسیم ‪ 54÷27=2‬اسککت‬


‫نه تقسیم ‪ 54‬بر ‪.24‬‬
‫‪ -2‬در هنگام تصحیح سهم با تقسیم مجموع ترکه بر اصل بعد‬
‫از تصحیح بدست میآ‏ید‪ .‬پس اگر اصل ‪ 6‬باشد و با تصحیح بککه‬
‫‪ 18‬برسد و ترکه ‪ 36‬فدان باشد‪ ،‬سهم با تقسککیم ‪ 36‬بککر ‪18‬‬
‫به دست میآ‏ید ‪ 36÷18=2‬نه با تقسیم ‪ 36‬بر ‪.6‬‬
‫‪ -3‬حالتهایی برای حل بعضککی از مسککائل وجککود دارد کککه بایککد‬
‫مسأله دوبار حل شود گویی که دو مسأله جدا از هم هسککتند‪،‬‬
‫مهمترین آنها عبارتند از‪:‬‬
‫الف‪ -‬ارث جنین یک بار بر فرض مککذکر بککودن و بککار دیگککر بککر‬
‫فرض مونث بودن وبالترین سهم برای جنیککن در نظککر گرفتککه‬
‫میشود و حداقل سهم به وارثان داده میشود‪.‬‬
‫ب‪ -‬ارث مفقود یک بار بر فرض زنده بودنش و بککار دیگککر بککر‬
‫فرض مرگش که بالترین سهم بککرای او در نظککر گرفتککه مککی‬
‫شود و مثل جنین کمترین سهم به وارثان داده می شود‪.‬‬
‫ج‪ -‬ارث خنثی که یک بار بر فرض مذکر بودن و بککار دیگککر بککر‬
‫فرض مونث بودن حل میشود‪ .‬سپس حداقل سکهم بککه خنکثی‬
‫داده میشود و بالترین سهم به وارثان داده میشود بر عکککس‬
‫ارث جنین و مفقود‪.‬‬
‫د‪ -‬وصیتهای واجب بر اسککاس اینکککه اصککل مسککتحق آن زنککده‬
‫‪1‬‬
‫حککل میشککود‬ ‫‪3‬‬
‫حدود‬ ‫است حل میشود‪ ،‬پس سهم اصلش در‬
‫سپس مسأله بر وارثککان حقیقککی و بعککد از کککم کککردن قیمککت‬
‫وصیت واجب از اصل ترکه حل میشود‪.‬‬
‫‪ -4‬در وصیت به اندازه سهم یکی از وارثان‪ ،‬ما موصکی لکه را‬
‫مثل یکی از آنها تلقي مککي كنيککم يککا اگککر وارث معینککی نباشککد‬
‫سهمش به اندازه حداقل سهم وارثان اسککت‪ ،‬و سککهم او نیککز‬
‫به مجموع سهام وارثان اضافه میشککود‪ ،‬پککس اگککر در مسککأله‬
‫قبل مردی به زن مسیحیاش به انککدازه سککهم زن مسککلمانش‬
‫وصیت کند او نیککز ‪ 3‬سککهم دارد و اصککل مسککأله بککا در نظککر‬
‫گرفتن وصیت ‪ 24+3=27‬میشود و سهم با تقسیم ترکککه بککر‬
‫‪ 27‬به دست میآ‏ید نه ‪.24‬‬
‫‪ -5‬غالب ا ا اکثر مسائل باید دوبار حل شککوند تککا احتمککال خطککا و‬
‫اشتباه کم باشد خواه در ارث و خواه در امور ریاضی‪.‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪281‬‬

‫اللهم صل علی سیدنا محمد عبککدک و نبیککک و رسککولک النککبی‬


‫الأمی و علی آله و صحبه و سککلم تسککلیما ا عککدد مککا احککاط بککه‬
‫علمکک و خکط بکه قلمکک و احصکاه کتابکک و ارض اللهکم ع ن‬
‫سککاداتنا ابککی بکککر و عمککر و عثمککان و علککی و عککن الصککحابة‬
‫اجمعین‪ ،‬و عن التابعین باحسان الی یوم الدین‪ ،‬سککبحان ربککک‬
‫رب العزه عما یصککفون و سککلم علککی المرسککلین و الحمککدلله‬
‫رب العالمین‪.‬‬
‫‪282‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫پاسخ تمرینات فصل ها‬

‫پاسخ تمرینات فصل اول‬


‫اول‪ :‬جواب سؤال اول‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ -1‬خداوند متعال میفرماید‪   :‬‬
‫‪)      ‬نساء‪(5/‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ -2‬خداوند متعال میفرماید‪    :‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬
‫)نساء‪(9/‬‬ ‫‪    ‬‬
‫‪ -3‬روایتی که حاکم با سندش از عبدالله بککن مسککعود روایککت‬
‫آورده است که پیامبر )ص( فرمود‪» :‬علم فرائض )علم ارث(‬
‫را یاد بگیرید و آن را به دیگران نیککز بیاموزیککد‪ ،‬چککون مککن نیککز‬
‫بشری هستم که میمیرم« و علم اوج میگیرد و ممکککن اسککت‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪283‬‬

‫که در مورد ارث اختلف پیدا کننککد و کسککی را پیککدا نکننککد کککه‬
‫مسأله را برای آنها حل کند‪«.‬‬
‫‪ -4‬خداونککد متعککال میفرمایککد‪     :‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪( /)  ‬‬
‫‪        :    -‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪)       ‬نساء‪(13/‬‬
‫‪ -6‬روایتی که مالک با سند خود از عمر بن خطککاب آورده کککه‬
‫پیامبر )ص( فرمود‪» :‬قاتل هیچ حقی در ارث ندارد«‪.‬‬
‫‪ -7‬روایتی که بخاری و مسلم با سند خککود از اسککامة بککن زیککد‬
‫آوردهاند که پیامبر )ص( فرمود‪ :‬مسککلمان از کککافر و کککافر از‬
‫مسلمان ارث نمیبرد‪.‬‬
‫‪ -8‬بخاری بکا سککندش روایککت کککرده کککه پیککامبر )ص( فرمککود‪:‬‬
‫»حق الله را ادا کنید چککون حقککوق خداونککد اولیککترین حقککوقی‬
‫هستند که باید پرداخت شود« که در پاسخ بککه زنککی از جهینککه‬
‫بود که سؤال کرد بجای مادرش حج برود یا نه؟‬
‫دوم‪ -1 :‬ارث نومسلمان از خویش‏اوندان غیرمسلمانش‪:‬‬
‫در این مسأله دو رأی وجود دارد‪:‬‬
‫الف‪ -‬جمهور فقها و ائمه اربعه معتقدند که او به دلیل حدیث »مسسسلمان از کسسافر‬
‫ارث نمیبرد« ارث نمیبرد‪.‬‬
‫ب‪ -‬عمر‪ ،‬معاذ‪ ،‬معاویه‪ ،‬محمد بن حنف‏یسسه‪ ،‬علسسی بسسن حسسسین‪ ،‬سسسعید بسسن مسسسیب‪،‬‬
‫مسروق‪ ،‬شعبی و اسحاق معتقدند که به دلیل حدیث معاذ » سلما افزوده میشسسود‬
‫و کاسته نمیشود«‪ ،‬ارث میبرد‪.‬‬
‫ولی قول راجح به نظر من رأی دوما است که نو مسلمان از خویشسساوندان غیسسر‬
‫مسلمانش ارث میبرد‪ ،‬چون‪:‬‬
‫‪ -1‬عدهای از فقهای حنف‏ی حدیث »مسلمان از کافر ارث نمیبرد« را فقط حمسسل‬
‫بر کافر حربی کردهاند که این تف‏سیر بهتر اسسست و آن را بسه عسدما قتسل مسسسلمان‬
‫توسط کافری که حربی باشد‪ ،‬قیاس کردهاند‪.‬‬
‫‪ -2‬حدیث اسلما زیاد میشود ولی کاسته نمیشود‪.‬‬
‫‪ - 3‬مصالح مرسله مقتضی آن است تا نومسلمان از دین خود بر نگردند و مرتد‬
‫نشوند یا مانع دخول غیرمسلمانان به دین اسلما نشود پسسس مصسسلحت نومسسسلمان‬
‫‪284‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫این است که از ترکه محروما نشود و سهم او از سهم غیرمسلمان کسسه بسسه وسسسیله‬
‫ترکه شراب مینوشد‪ ،‬در راه حراما هزینه می کند‪ ،‬بیشتر باشد‪.‬‬
‫‪ -2‬قاتل خطایی ارث میبرد یا نه؟‬
‫قول راجح از نظر من این است که ارث نمیبرد‪ -‬برخلف آنچه که حسساکم اسسست‬
‫و قانون نیز بر آن است‪ -‬به دلیل زیر‪:‬‬
‫‪ -1‬قاتل خطایی نیز داخل در عاما بودن حدیث »القاتل لیرث« است‪.‬‬
‫‪ -2‬حدیث رفع قلم »خطا و فراموشی و اکراه از امت من برداشسسته شسسده اسسست«‬
‫مربوط به رفع گناه در آخسرت اسست ولسی قاتسل خطسایی بایسد دیسه بسپردازد و او‬
‫معاقبه می شود‪.‬‬
‫‪ -3‬در این زمان معاصر کسی دیگری را به عمد میکشد و میتواند آن را به قتل‬
‫خطائی اثبات کند و بایستی این امکان از آنها گرفته شود تا جان مردما که یکسسی‬
‫از ضرورتهای شش گانه اساسی است‪ ،‬حف‏ظ شود‪.‬‬
‫‪ - 3‬ارث زن مطلقلله ای کلله در زمللان مللرض المللوت شللوهرش بلله علللتی کلله‬
‫مستحق طلق باشد‪ ،‬طلق بائن داده شده باشد‪.‬‬
‫قول راجح از نظر من این است که ارث نمیبرد چون‪:‬‬
‫‪ -1‬شاید زن در زمان بیماری شوهرش کوتاهی کرده یا به او خیانت کرده یا او‬
‫را تحقیر کرده باشد که مستحق طلق شده باشد‪ ،‬پس جایز نیست کسسه نگهسسداری‬
‫و پرستاری از مرد بخاطر بیماریاش ضعیف شود‪.‬‬
‫‪ -2‬وقتی که زن بدانسد کسه اگسر شسوهرش او را در زمسان مسسرض المسسوت طلق‬
‫بدهد‪ ،‬از ارث محروما نمیشود‪ ،‬باید مانع و سدی وجود داشته باشد تا به کوتاهی‬
‫شدید و بی مبالتی به حقوق زناشویی منجر نشود‪.‬‬
‫‪ -3‬فقهای ما‪ ،‬همان کسانی که حکم به ارث بسسردن زنسسی کردهانسسد کسسه در زمسسان‬
‫مرض المسسوت شسوهرش طلق داده شسده باشسد ایسسن بسسه دلیسسل حمسسایت از زن در‬
‫برابر ظلم مرد است که بدون علت او را طلق داده است پس بر عکسسس همیسسن‬
‫نظر نیز با زن رفتار میشود‪.‬‬
‫‪ -4‬پراخت حاق ا باید از ترکه باشد یا نه؟‬
‫به نظر من قول راجح این است که واجب است که حسسق اسس از ترکسسه ادا شسسود‪،‬‬
‫چون‪:‬‬
‫‪ -1‬حدیث صحیح »حق ا را ادا کنید چون حق ا اولیترین حق است کسسه بایسسد‬
‫پرداخت شود«‪.‬‬
‫‪ -2‬این امر به علت کوتاهی شخص مرده در پرداخت زکات یسسا انجسساما عمسسره و‬
‫حج یا کف‏اره و نذر بود ه است پس مجبور به انجاما آنهاست و بهتر است که بعسسد‬
‫از وفاتش از مال او پرداخت شود‪.‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪285‬‬

‫‪ -3‬این حقوق مالی متعلسسق بسسه فقسسرا و نیازمنسسدان و بیچارگسسان اسسست و بسسه علسست‬
‫ضعیف بودن آنها نباید در آنها اهمال کرد‪.‬‬
‫سوم‪ -1 :‬تفاوت ازدواج حاقیقی با حاکمی‪:‬‬
‫ازدواج حقیقی‪ ،‬ازدواج پایداری است که با یک عقد صحیح بسته شده است هر‬
‫چند که دخول صورت گرفته باشد یا نسسه؟ ولسسی ازدواج حکمسسی آن اسسست کسسه بسسا‬
‫وجود طلق رجعی یا بسسائن حکسسم بسسه اسسستمرار آن داده میشسسود در صسسورتی کسسه‬
‫هدف از آن محسروما کسردن زن از ارث باش د کسه برعکسس هسدف شسوهر عمسل‬
‫میشود‪.‬‬
‫‪ -2‬فرق ارث مسلمان از غیرمسلمان با ارث غیرمسلمان از مسسسلمان ایسسن اسسست‬
‫که در مثال اول اختلف وجود دارد که آیا ارث میبرد یسا نسه؟ امسا در مثسال دوما‬
‫اتف‏اق وجود دارد که ارث نمیبرد‪.‬‬
‫‪ -3‬در قاتل قتل عمسسد بسسر محسسروما بسودن او از ارث طبسسق مسسذهب مسسالکی توافسسق‬
‫وجود دارد و این نظری که قانون در ماده ‪ 5‬از ان تبعیت کرده است امسسا قاتسسل‬
‫قتسسل خطسسایی در قسسانون ارث میبرد ولسسی شسسافعیه و حنف‏یسسه و حنسسابله و ظسساهریه‬
‫معتقدند که باید او نیز از ارث ممنوع شود و این قول راجح است‪.‬‬
‫‪ -4‬اموال غیرمنقول مانند زمین و منقولت مثسسل طل و نقسسره و پسسول و سسسهاما و‬
‫سرمایههای بسانکی و حقسوق و دسسمتزد و حقسوق مثسل حسق چساپ و نشسر‪ ،‬حسق‬
‫شف‏عه‪ ،‬حسسق قبسسول وصسسیت و منسسافع مثسسل مسستأجری کسسه حسسق انتف‏سساع را در مسسال‬
‫الجاره میگیرد بدون اینکه تصرفی در آن داشته باشد‪.‬‬
‫چهارم‪:‬‬
‫‪(×) -1‬چون ترکه همان اموال و منافع و حقوق هستند‪.‬‬
‫‪ ( ×) -1‬چون اصل این است که برای صاحبان مرده غذا حاضر شود نه اینکه‬
‫برای کسانی که برای عزا آمدهاند‪ ،‬آماده شود‪.‬‬
‫‪ (√) -3‬چون در استحقاق ارث حکم ازدواج حقیقی را پیدا می کند‪.‬‬
‫‪ (×) -4‬چون جنینی که سقط میشود تقدایراا مرده است نه حکماا‪.‬‬
‫‪ (√) -5‬چون جنین تقدایراا زنده است و این غالب است‪.‬‬
‫‪ (×) -6‬چون قرابت ‪ 3‬نوع است‪ ،‬صاحبان سهاما‪ ،‬عصبه ها‪ ،‬ذوی الرحاما‪.‬‬
‫‪ (√) -7‬چون کافران همگی یک ملت هستند‪.‬‬
‫پنجم‪:‬‬
‫‪ -2‬از جهت دینی نه قضایی‬ ‫‪ -1‬حقوق و اموال و منافع‬
‫‪ -4‬عصبههای نسبی‬ ‫‪ -3‬نص سنت نبوی‬
‫‪ -6‬فقه و ریاضی‬ ‫‪ -5‬حکمی‬
‫‪ -7‬تقدیری‬
‫‪286‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫جواب تمرینات فصل دوم‬


‫شش‏م‪:‬‬
‫‪    ‬‬‫‪ -1‬خداوند متعال می فرماید‪:‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪)           ‬نساء‪(11/‬‬
‫‪ -2‬روایتی که احمد‪ ،‬ابوداود و ترمذی آورده اند و صحیح دانستهاند کسسه مسسردی‬
‫نزد پیامبر )ص( آمد و گف‏ت‪ :‬پسر پسرم درگذشته اسککت‪ ،‬ارث مککن‬
‫‪1‬‬
‫میبری‪ ،‬وقتی که رفککت دوبککاره‬ ‫‪6‬‬
‫چقدر است؟ گفت‪ :‬تو‬ ‫از او‬
‫‪1‬‬
‫نیز میگیری و وقتی پشت کرد‬ ‫صدا کرد و گفت‪ 6 :‬دیگر‬ ‫او را‬
‫‪1‬‬
‫دوباره او را صدا زد و گفت‪ :‬این ‪ 6‬آخر رد است و به جککد بککر‬
‫میگردد‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ -3‬ابوداود روایت کرده اسککت کککه پیککامبر )ص( ‪ 6‬را بککه جککده‬
‫داده است وقتی که پایین تر از او مادر نباشد‪.‬‬
‫‪ - 4‬ترمذی با سند صحیح از جابر بککن عبککدالله نقککل کککرده کککه‬
‫گفت‪ :‬زن سعد ابن ربیع با دو دخترش نزد رسککول اللککه )ص(‬
‫آمد و گفت‪ :‬ای رسول خدا )ص( ایککن دو‪ ،‬دخککتران سککعد بککن‬
‫ربیع هستند و پدرشان همراه شما در جنگ احککد شککهید شککد و‬
‫عمویشان تمام اموال او را برداشته و چیزی برای آنهککا بککاقی‬
‫نگذاشته است و آنها جز آن اموال چیزی را نداشتند که بککا آن‬
‫ازدواج کنند‪ ،‬فرمود‪ :‬خداوند در این مککورد حکککم خواهککد کککرد‪،‬‬
‫سپس آیه نککازل شککد و پیککامبر)ص( دنبککال عمککوی آن دخککتران‬
‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬
‫امککوال را بککه آن دخککتران بککده و ‪ 8‬را بککه‬ ‫‪3‬‬
‫فرستاد و گفت‪:‬‬
‫مادرشان و بقیه آن را برای خودت بردار‪.‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪ -5‬خداوند متعال مککی فرمایککد‪   :‬‬
‫‪)      ‬نساء‪(176/‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪287‬‬

‫‪ -6‬حدیثی که بخاری با سند خود از معاذ بن جبل روایت کرده‬


‫‪1‬‬
‫برای دختر و‬ ‫است دللت بر این امر دارد که پیامبر )ص( به‬
‫‪2‬‬
‫‪1‬‬
‫برای خواهر حکم کرده است‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -7‬خداوند متعال می فرماید‪     :‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪)       ‬نساء‪(12/‬‬
‫هفتم‪:‬‬
‫‪ -1‬فرزندان شوهران را حجب نقصان می کنند چون‪:‬‬
‫الف‪ -‬عسسادلنه اسسست کسسه پسسسران شسسخص مسسرده ارث ببرنسسد و از سسسهم پسسدران و‬
‫مادران و زنان پدر یا شوهران مادر کم می کنند‪.‬‬
‫ب‪ -‬این شوهران – غالباا‪ -‬پدران فرزندان هستند و کف‏سالت پسدران و مسادران بسر‬
‫فرزندان واجب است‪ ،‬پس با وجود فرزندان کف‏الت پدران بیشتر میشود که مثال‬
‫زیر آن را توضیح می دهد‪.‬‬
‫زنی میمیرد و ‪....‬‬
‫خواهر‬ ‫شوهر‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫مسؤولیت نفقه و سرپیرستی بر عهده هیچکدام نیست بنابراین هر کدام نصف میگ‏یرند‪.‬‬ ‫جدول ‪222‬‬
‫زنی می میرد و ‪....‬‬
‫‪ 3‬پسر‬ ‫شوهر‬
‫‪3‬‬ ‫‪1‬‬
‫باقیمانده‬
‫‪4‬‬ ‫‪4‬‬
‫جدول ‪ 223‬در اینجا مسؤولیت مشترکی وجود دارد که نیازمند نفقه دیگــری‬
‫است وقتی که فرزندان از این شوهر باشند )پدرشان( ولــی اگــر از ایــن پــدر‬
‫نبودند سهمشان اندازه سهم پدر است‪.‬‬
‫‪ -2‬چون کفالت مادر توسعه پیدا می کند و به جای یککک بککرادر‬
‫)فرزندش( می نشیند تبدیل به چند برادر میشود پس نصککف‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫) ‪ ( 6‬به فرزند میرسد‪.‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪ -3‬تکملة الثلثین که سهم دختران یا خواهران است وقتی کککه‬
‫چند نفر باشند‪.‬‬
‫‪288‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪ - 4‬این اختلف رابطه محکمی با نفقه بککر خککواهر یککا کفیککل او‬
‫دارد که با فرض وفات زنی که ‪ 120000‬لیککره ترکککه دارد در‬
‫‪ 3‬حالت زیر میباشد‪:‬‬
‫)‪(1‬‬
‫خواهر‬ ‫پدر‬ ‫شوهر‬
‫‪1‬‬
‫محجوب‬ ‫باقیمانده‬
‫‪2‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫به وسیله پدر‬ ‫‪6000‬‬
‫‪60000‬‬
‫‪0‬‬
‫چیزی نمی گیرد‪.‬‬ ‫جدول ‪224‬‬
‫)‪(2‬‬
‫خواهر‬ ‫‪2‬دختر‬ ‫شوهر‬
‫باقیماند ه عصبه‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬
‫مع الغیر‬ ‫‪3‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪3000‬‬
‫‪10000‬‬ ‫‪80000‬‬
‫‪0‬‬
‫د ‪ 0‬هزار لیره ارث می گیرد‪.‬‬ ‫جدول ‪225‬‬
‫)‪(3‬‬
‫خواهر‬ ‫برادر‬ ‫شوهر‬
‫‪1‬‬
‫باقیمانده‬
‫‪2‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪20000‬‬ ‫‪40000‬‬ ‫‪60000‬‬
‫‪ 20000‬لیره می گیرد‪.‬‬ ‫جدول ‪226‬‬
‫)‪(4‬‬
‫خواهر‬ ‫شوهر‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪60000‬‬ ‫‪60000‬‬
‫‪ 60000‬لیره میگ‏یرد‪.‬‬ ‫جدول ‪227‬‬
‫)‪(5‬‬
‫عمه‬ ‫خواهر‬
‫‪1‬‬
‫چیزی نمیگیرد چون جزء ذوی‬ ‫‪ +‬باقیمانده به او رد‬
‫الرحام است‪.‬‬ ‫‪2‬‬
‫میشود‬
‫تمام ترکه را به تنهایی میگیرد‪.‬‬ ‫جدول ‪228‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪289‬‬

‫از جدول ‪ 1‬تا ‪ 5‬تفاوت سهام خواهر واضح میشود‪ .‬در جدول)‬
‫‪ (1‬چیزی نمیگیرد چون پدر نفقه او را می دهد و در جککدول ‪5‬‬
‫کسی نیسککت کککه ترکککه بککه او عککول شککود پککس تمککام ترکککه )‬
‫‪120000‬لیره( را میگیرد‪.‬‬
‫ششم‪:‬‬
‫‪ ( √) -1‬چون پایان ازدواج یا با طلق است یا خلع یا فسخ‪.‬‬
‫‪ (×) -2‬چون جزو ذوی الرحام است‪.‬‬
‫‪ (×) -3‬چون دختر دخککتر جکزء ذوی الرحکام اسککت و همککراه‬
‫کسی عصبه نمیشود‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫سهم جده یا جدات است مثل زنان وقتی کککه‬ ‫‪6‬‬
‫چون‬ ‫‪(√) -4‬‬
‫متعدد باشند‪.‬‬
‫‪ (×) -5‬چون پدر و مادر بین آنها هسککتند یککا جککد غیککروارث یککا‬
‫فاسدی بین آنها وجود دارد‪.‬‬
‫‪ (√) -6‬چون مادر میان دو پدر ارث نمی گیرد‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ (√) -7‬چون جد ‪ 6‬می گیرد یا وقتی که سهمش از آن کمککتر‬
‫بشود با برادران مقاسمه می کند‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫باقیمانککده را مککی‬ ‫‪3‬‬
‫کککه‬ ‫‪ (√) -8‬چون پدر تنهاسککت و اوسککت‬
‫گیرد و چون هم درجککه او اسککت ولککی جککد دورتککر اسککت پککس‬
‫اشکالی ندارد که مادر بیشتر از جد ارث بگیرد‪.‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪8‬‬
‫گککاهی‬ ‫نمککی گیرنککد‪ .‬و زنککان‬ ‫‪4‬‬
‫هیچگاه‬ ‫‪ (×) -9‬چون جدهها‬
‫میگیرند وقتی که فرع ارث وجود داشته باشد‪.‬‬
‫‪ (×) -10‬چون خواهر تنی گاهی همراه دخککتر عصککبه اسککت و‬
‫دختر عصبه مع الغیر نمی شود بلکه همراه پسر عصبه ب الغیر‬
‫میشود‪.‬‬
‫‪ ( √) -11‬چون اگر چیککزی را بککه عصککبه بککودن بگیککرد حقککش‬
‫است و جز زمانی که چیزی بکرای او بکاقی نمانکد بکا بکرادران‬
‫مادری مشارکت نمی کند‪.‬‬
‫نهم‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫نباشد‪.‬‬ ‫‪6‬‬
‫از‬ ‫‪ -3‬کمتر‬ ‫‪ -2‬عمریه‬ ‫‪ -1‬صاحبان فروض‬
‫‪ -6‬وجود ندارد‬ ‫‪ -5‬سنت نبوی‬ ‫‪ -4‬توسط ‪2‬برادر‬
‫‪290‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪2‬‬
‫‪ -10‬بککا‬ ‫‪-8‬کک ‪ 3‬میگیرنککد ‪ -9‬جککده‬ ‫‪ -7‬برای برادران تنی‬
‫تمام اینها‬
‫دهــم‪ -1 :‬اســتثناهایی کــه در ارث بــرادران مــادری‬
‫آمده است عبارتند از‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫شریک هستند‪.‬‬ ‫‪3‬‬
‫در‬ ‫الف‪ -‬مذکر مثل مونث ارث میگیرد و‬
‫ب‪ -‬مادر برادران را حجب نميکند ‪ ،‬هر چند که آنها بککه وسککیله‬
‫مادر ارث می گیرند‪.‬‬
‫ج‪ -‬مسککأله مشککترکه طککوری اسککت کککه بککرادران تنککی همککراه‬
‫برادران مادری شریک باشند و آنها نیز وقتی چیککزی برایشککان‬
‫باقی نماند‪ ،‬شریک میشوند‪.‬‬
‫‪ -2‬استثناهایی که در مسأله عمریه )پدر‪ ،‬مادر‪ ،‬شککوهر( آمککده‬
‫‪1‬‬
‫بککاقی را‬ ‫‪3‬‬
‫زن‬ ‫ایککن اسککت کککه مککادر بعککد از سککهم شککوهر یککا‬
‫میگیرد تا باقیمانده برای پدر بماند که عصبه است و چون هم‬
‫درجه اوست باید دو برابر او بگیرد‪ .‬ولی اگر به جای پدر‪ ،‬جککد‬
‫‪1‬‬
‫مککی گرفککت و اشکککالی نداشککت کککه دو‬ ‫‪3‬‬
‫مادر‬ ‫وجود داشت‪،‬‬
‫برابر جد بگیرد چون درجه قرابت مادر از جد نزدیکتر است‪.‬‬
‫‪ -3‬وقتی که دو دختر و بیشتر وجود داشککته باشککد دخککتر پسککر‬
‫‪2‬‬
‫میگیرنککد‪ ،‬ولککی اسککتثناء ایککن‬ ‫‪3‬‬
‫دخککتران‬ ‫ارث نمیگیککرد‪ ،‬چککون‬
‫است که وقتی برای دختر پسر عصبه کننککدهای وجککود داشککته‬
‫باشد که هم درجه او یا پاینتر از او باشد )پسککر پسککر یککا پسککر‬
‫پسر پسر( ممکن است که همراه او ارث ببرد که ایککن بککرادر‬
‫برادر مبارک است که مثالهای زیر آن را توضیح میدهند‪:‬‬
‫دختر پسر‬ ‫‪ 2‬دختر‬ ‫شوهر‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬
‫چیزی نمی گیرد‬ ‫‪3‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪ 8+1‬به رد‬ ‫‪3‬‬
‫جدول ‪229‬‬
‫دختر پسر‪+‬پسر پسر پسر‬ ‫‪ 2‬دختر‬ ‫شوهر‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬
‫باقیمانده به عصبه بودن و مذکر دو برابر مونث میگیرد‬
‫‪3‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪3‬‬
‫جدول ‪230‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪291‬‬

‫‪1‬‬
‫تکملة الثلککثین میگیککرد و قککتی کککه‬ ‫‪6‬‬
‫پدری‬ ‫‪ -4‬معمول ا خواهر‬
‫‪1‬‬
‫بگیرد مگر اینکککه همککراه خککواهر پککدری بککرادر پککدری‬ ‫خواهر‬
‫‪2‬‬
‫وجود داشته باشد که او را عصبه کند و همراه او عصبه شککود‬
‫و گاهی چیزی از ترکککه بککرای او بککاقی میمانککد و گککاهی بککاقی‬
‫نمیماند که این برادر اخ مشؤوم است مثل‪:‬‬
‫خواهر پدری‬ ‫خواهر‬ ‫شوهر‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪6‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪6‬‬
‫مسآله عولي است‪.‬‬ ‫جدول ‪231‬‬
‫برادر پدری‪+‬خواهر پدری‬ ‫خواهر‬ ‫شوهر‬
‫باقیمانده و چیزی برای آنها‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫باقی نمیماند که این برادر‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫اخ مشؤوم است‪.‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫جدول ‪232‬‬
‫یازدهم‪:‬‬
‫برادر‬ ‫برادر‬ ‫دختر‬
‫عمه‬ ‫عمو‬ ‫مادر‬ ‫پدر‬ ‫زن‬ ‫)‪(1‬‬
‫پدری‬ ‫تنی‬ ‫پسر‬
‫‪1‬‬
‫‪+‬‬
‫‪6‬‬
‫ارث‬ ‫محجو‬ ‫باقیماند‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫ه را به‬ ‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫نمیگیرد‬ ‫ب به‬
‫محجوب‬ ‫محجو‬ ‫‪2‬‬ ‫‪6‬‬ ‫عصبه‬ ‫‪8‬‬ ‫م‬
‫چون‬ ‫وسیله‬
‫به وسیله‬ ‫ب به‬ ‫بودن‬
‫جزء‬ ‫پدر و‬
‫پدر و‬ ‫وسیله‬ ‫می‬
‫ذوی‬ ‫برادر‬
‫برادر تنی‬ ‫پدر‬ ‫گیرد‬
‫الرحام‬ ‫تنی و‬
‫است‪.‬‬ ‫پدری‬ ‫وجود‬
‫عدم‬ ‫وجود‬ ‫‪‬‬
‫فرع‬ ‫سب‬
‫وجود‬ ‫فرع‬ ‫‪‬‬
‫وارث‬ ‫ب‬
‫دختر‬ ‫وارث‬ ‫‪‬‬
‫مونث‬
‫جدول ‪233‬‬
‫خواهر تنی‬ ‫دختر دختر‬ ‫پسر‪3+‬دختر‬ ‫شوهر‬ ‫)‪(2‬‬
‫ارث نمیگیرد‬ ‫باقی مانده را به‬ ‫‪1‬‬
‫سهام‬
‫چون ذوی‬ ‫عصبه بودن میگیرد‬ ‫‪4‬‬
‫محجوب به‬ ‫الرحام است‬
‫وسیله پسر‬ ‫و وصیت‬ ‫مذکر دو برابر‬ ‫وجود فرع‬
‫سبب‬
‫واجب به او‬ ‫مونث میگیرد‬ ‫وارث‬
‫میشود‬
‫جدول ‪234‬‬
‫‪2‬برادر‬
‫خاله‬ ‫پسر دختر‬ ‫مادر‬ ‫)‪(3‬‬
‫مادری‪+‬خواهر مادری‬
‫‪292‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫ارث نمیگیرد و‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬


‫ارث نمیگیرد‬ ‫شریکند و مذکر‬ ‫در‬ ‫سهام‬
‫چون ذوی‬ ‫‪3‬‬ ‫‪6‬‬
‫چون ذوی‬
‫الرحام است و‬ ‫دو برابر مونث‬ ‫وجود‬
‫الرحام‬
‫صیت واجب به‬ ‫میگیرد و مسأله ردی‬ ‫بیشتر از‬ ‫سبب‬
‫است‪.‬‬
‫او میشود‬ ‫است‬ ‫یک برادر‬
‫جدول ‪235‬‬
‫‪2‬خواهر‬
‫دختر عمو‬ ‫مادر مادر‬ ‫خواهر پدری‬ ‫دختر‬ ‫)‪(4‬‬
‫تنی‬
‫محجوب به‬ ‫‪1‬‬
‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫وسیله دو‬ ‫باقیمانده‬
‫‪6‬‬ ‫‪2‬‬ ‫م‬
‫ارث‬ ‫خواهر تنی‬
‫نمیبرند‬ ‫چون‬
‫چون ذوی‬ ‫عصبه مع‬ ‫تنهاست‬
‫وقتی که به‬
‫الرحام‬ ‫جده‬ ‫الغیر‬ ‫و عصبه‬ ‫سب‬
‫همراه دختر‬
‫است‪.‬‬ ‫صحیحه‬ ‫همراه‬ ‫ای برای‬ ‫ب‬
‫عصبه باشند‬
‫دختر‬ ‫او‬
‫نیست‬
‫جدول ‪236‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪293‬‬

‫برادر‬
‫‪5‬برادر‬
‫مادر پدر‬ ‫مادری‪+‬خواهر‬ ‫جد‬ ‫مادر‬ ‫)‪(5‬‬
‫تنی‬
‫مادری‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫باقیمانده‬
‫‪6‬‬ ‫‪6‬‬ ‫م‬
‫چون اگر به‬
‫توسط جد حجب‬
‫محجوب‬ ‫همراه برادران‬
‫میشوند چون با‬ ‫وجود‬
‫به وسیله‬ ‫‪1‬‬
‫اصل و فرع وارث‬ ‫عصبه‬ ‫مقاسمه کند از‬ ‫بیشتر‬ ‫سب‬
‫مادر‬ ‫‪6‬‬
‫حجب میشوند‬ ‫است‬ ‫از یک‬ ‫ب‬
‫کمتر میگیرد‬
‫برادر‬
‫‪1‬‬
‫میگیرد‬ ‫بنابراین‬
‫‪6‬‬
‫جدول ‪237‬‬
‫مادر پدر‬ ‫مادر‬
‫پدر پدر‬ ‫پدر مادر‬ ‫زن‬ ‫مادر‬ ‫)‪(6‬‬
‫مادر‬ ‫مادر‬
‫ارث نمی‬
‫ارث نمیبرد‬ ‫محجوب‬
‫برد چون‬
‫چون ذوی‬ ‫‪1‬‬ ‫به‬ ‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫ذوی‬
‫الرحام‬ ‫‪4‬‬ ‫وسیله‬ ‫‪3‬‬ ‫م‬
‫باقیمانده را‬ ‫الرحام‬
‫است‪.‬‬ ‫مادر‬
‫به عصبه‬ ‫است‬
‫بودن میبرد‬ ‫عدم‬
‫چون پدر‬ ‫عدم‬ ‫وجود‬
‫جده غیر‬ ‫وجود ندارد‬ ‫جد‬ ‫وجود‬ ‫فرع‬ ‫سب‬
‫صحیحه‬ ‫غیرصحیح‬ ‫فرع‬ ‫وارث‬ ‫ب‬
‫وارث‬ ‫و نه‬
‫برادر‬
‫جدول ‪238‬‬
‫پسر‬
‫خواهر پدری‪+‬برادر‬ ‫‪2‬خواهر‬
‫دختر خاله‬ ‫برادر‬ ‫شوهر‬ ‫)‪(7‬‬
‫پدری‬ ‫تنی‬
‫پدری‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫باقیمانده را به عصبه‬
‫محجوب‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬ ‫م‬
‫ارث نمیبرد‬ ‫بودن میگیرد مذکر دو‬
‫به وسیله‬ ‫عدم‬
‫چون ذوی‬ ‫برابر مونث میگیرد و‬ ‫عدم وجود‬
‫برادر‬ ‫وجود‬ ‫سب‬
‫الرحام است‬ ‫چیزی برای آنها باقی‬ ‫پدر و پسر‬
‫پدری‬ ‫فرع‬ ‫ب‬
‫نمیماند‬ ‫و دختر‬
‫وارث‬
‫جدول ‪239‬‬
‫‪294‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫خواهر‬
‫برادر‬ ‫دختر‬
‫پسر دختر‬ ‫پدری‪+‬برادر‬ ‫دختر‬ ‫)‪(8‬‬
‫مادری‬ ‫پسر‬
‫پدری‬
‫باقیمانده را به‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫عصه بودن‬ ‫‪6‬‬ ‫‪2‬‬ ‫م‬
‫ارث نمیبرد‬
‫میگیرد‪ .‬مذکر دو‬
‫چون ذوی‬
‫محجوب‬ ‫برابر مونث‬
‫الرحام‬ ‫چون‬
‫به وسیله‬ ‫میگیردو برادر‬
‫است‪ ،‬و‬ ‫تنهاست و‬
‫دختر و‬ ‫پدری همان برادر‬ ‫تكملة‬ ‫سب‬
‫وصیت واجب‬ ‫کسی‬
‫دختر پسر‬ ‫مبارک است‬ ‫الثلثین‬ ‫ب‬
‫برای او‬ ‫نیست او را‬
‫چون اگر او نبود‬
‫نیست‪.‬‬ ‫عصبه کند‬
‫خواهر پدری ارث‬
‫نمیبرد‪.‬‬
‫جدول ‪240‬‬
‫برادر‬ ‫‪3‬خواهرتن‬
‫مادر مادر‬ ‫خواهر پدری‬ ‫مادر‬ ‫پدر‬ ‫)‪(9‬‬
‫مادری‬ ‫ی‬
‫باقیماند‬
‫ه را به‬
‫‪1‬‬ ‫عصبه‬ ‫سها‬
‫‪6‬‬ ‫بودن‬ ‫م‬
‫محجوب‬ ‫محجوب‬ ‫محجوب به‬ ‫محجوب‬
‫می‬
‫به وسیله‬ ‫به وسیله‬ ‫وسیله پدر و‬ ‫به وسیله‬
‫گیرد‬
‫پدر‬ ‫مادر‬ ‫خواهران تنی‬ ‫پدر‬
‫وجود‬ ‫عدم‬
‫بیشتر از‬ ‫وجود‬ ‫سب‬
‫یک خواهر‬ ‫فرع‬ ‫ب‬
‫و برادر‬ ‫وارث‬
‫جدول ‪241‬‬
‫)‪10‬‬
‫پسر عمه‬ ‫مادر پدری‬ ‫برادر پدری‬ ‫خواهر تنی‬ ‫دختر پسر‬ ‫زن‬
‫(‬
‫توسط برادر‬ ‫باقیمانده‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫ارث‬ ‫تنی حجب‬ ‫عصبه مع‬
‫ارث نمیبرد‬ ‫‪2‬‬ ‫‪8‬‬ ‫م‬
‫نمیبرد‬ ‫میشود و عصبه‬ ‫الغیر است‬
‫چون ذوی‬
‫چون جده‬ ‫مع الغیر است‬ ‫چون‬
‫الرحام‬
‫غیرصحیح‬ ‫چون در قوت‬ ‫تنهاست و‬ ‫‪ ‬‬ ‫سب‬
‫است‬
‫ه است‬ ‫برادر تنی‬ ‫کسی او را‬ ‫‪‬‬ ‫ب‬
‫است‬ ‫عصبه نمیکند‬
‫جدول ‪242‬‬

‫جواب تمرینات فصل سوم‬


‫دوازدهم‪:‬‬
‫‪ -4‬الف‬ ‫‪ -3‬و‬ ‫‪-2‬هک‬ ‫‪ -1‬ج‬
‫‪ -7‬حا ‪ -8‬ز‬ ‫‪ -6‬د‬ ‫‪ -5‬ب‬
‫سیزدهم‪:‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪295‬‬

‫‪ (×) -1‬چون عصبه بالغیر است و عصبه بککالنفس فقککط مککرد‬


‫است یا از جهت پدری یا پسری یا برادری یا عمویی‪.‬‬
‫‪ ( √) -2‬چون جهت برادری شامل برادر تنی و پسرش و پاینتر‬
‫و برادر پدری و پسرش و پاینتر میشود‪.‬‬
‫‪ ( √) -3‬چون عصبه بالنفس باقیمانده را بعد از صاحبان سهام‬
‫میگیرد و اگر کسی وجود نداشت تمام ترکه را میگیرد‪.‬‬
‫‪ (×) -4‬چون خواهر تنی وقتی که عصبه مع الغیر باشد )دختر‬
‫و دختر پسر( در قوت برادر تنی است و او به قرابککت‪ ،‬بککرادر‬
‫تنی را حجب میکند‪.‬‬
‫‪ (√) -5‬چون اینها جهات عصبه بالنفس هستند‪.‬‬
‫‪ (×) -6‬چون درجه یکی است ولی ترجیککح در اینجککا بککه قککوت‬
‫قرابت است پس برادر تنی از جهت پدری و مادری با شخص‬
‫مرده ارتبککاط دارد در حککالی کککه بکرادر پکدری از جهککت پککدری‬
‫فقط با شککخص مککرده ارتبککاط دارد و هککر کککدام مککادر جککدایی‬
‫دارند‪ ،‬پس قرابت او قویتر است‪.‬‬
‫‪ (×) -7‬چون عصبه سببی همان عتق است‪.‬‬
‫‪ (√) -8‬چون جهککت از درجککه قککوت قرابککت بککه شکخص مککرده‬
‫نزدیکتر است‪ ،‬پس برادر قطعا ا از عمو نزدیکتر اسککت و عمککو‬
‫از پسر عمو و پسر عمو از پسر عموی پدری نزدیکتر است‪.‬‬
‫چهاردهم‪:‬‬
‫‪ -1‬چون عمو‪ ،‬عمه را عصبه نمیکند‪ ،‬چون شرط عصبه بالغیر‬
‫این است که مؤنث صاحب سهم باشد وقتی کککه تنهاسککت یککا‬
‫اگر بیشتر از دو نفر باشد میگیرد و عمککه اصککل ا سککهم معینککی‬
‫ندارد‪.‬‬
‫‪ -2‬چون خواهر تنی وقتی که عصبه مع الغیر )دخککتر( شکد در‬
‫قوت برادر تنی است که مقدم بر برادر پدری است‪.‬‬
‫‪ -3‬چون جهت برادری بر جهت عمویی مقدم است و در اینجا‬
‫برادر عصبه بالنفس اسککت بککر شککوهر مقککدم اسککت و شککوهر‬
‫فقط با سهم معین ارث میبرد‪.‬‬
‫‪ -4‬چون با درجه قرابت ترجیککح دارد ولککی در قککانون بککرای او‬
‫وصیت واجب وجود دارد‪.‬‬
‫‪ -5‬چون از طریق جهت ترجیح دارد بککه طککوری کککه وقککتی در‬
‫درجه قرابککت وی باشککند کککه جهککت پککدری بککر بککرادری مقککدم‬
‫است‪ .‬و برادران همراه جد ارث میگیرند چون از یک درجه بککا‬
‫‪296‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫شخص مرده ارتباط برقرار میکنند و بککرادر‪ ،‬پسککر پککدر اسککت‬


‫پس با هم ارث میبرند چون جهت پدری و پسری همیشه ارث‬
‫میبرد وقتی که با هم باشند‪.‬‬
‫پانزدهم‪:‬‬
‫شوهری که پسرعمو‬
‫پسر دایی‬ ‫مادر‬ ‫دختر‬ ‫‪1‬‬
‫است‬
‫ارث نمیگیرد‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫‪ +‬ب‪ .‬ع‬
‫چون‬ ‫‪6‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪4‬‬ ‫م‬
‫جزءذوی‬ ‫چون تنهاست و‬ ‫به فرض بنابر شوهر بودن‬
‫الرحام‬ ‫وجود فرع‬ ‫سب‬
‫کسی نیست او‬ ‫ارث میگیرد و به عصبه‬
‫است‪.‬‬ ‫وارث‬ ‫ب‬
‫را عصبه کند‬ ‫بنابر پسر عمو بودن‬
‫جدول ‪243‬‬
‫‪3‬برادر‬
‫دختر پسر‪+‬پسر پسر پسر‬ ‫‪2‬دختر‬ ‫‪2‬‬
‫مادری‬
‫‪2‬‬ ‫سها‬
‫ب‪ .‬ع‪ ،‬عصبه بالغیر چون هر چند که‬ ‫‪3‬‬ ‫م‬
‫درجه پسران پاینتر است ولی به او‬ ‫چون سهمشان‬
‫محجوب به‬
‫نیاز دارند پس این برادر اخ مبارک‬ ‫‪2‬‬
‫فرع وارث‬ ‫است وقتی‬ ‫سب‬
‫است چون اگر آنها بودند چیزی نمی‬ ‫‪3‬‬
‫ب‬
‫گرفتند‬ ‫که کسی همراه‬
‫آنها عصبه نشود‬
‫جدول ‪244‬‬
‫خواهر مادری‬ ‫برادرزاده تنی‬ ‫پدرپدر‬ ‫شوهر‬ ‫‪2‬‬
‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫م با جد چون‬ ‫م‬ ‫ب‪ .‬ع‬ ‫‪2‬‬ ‫م‬
‫برادران مادری‬ ‫به جد چون‬ ‫نزدیکترین عصبه و‬ ‫عدم‬
‫اصل و فرع وارث‬ ‫ترجیح با درجه‬ ‫مرد مذکر است‬ ‫وجود‬ ‫سب‬
‫حجب میشوند‬ ‫است‬ ‫)عصبه بالنفس(‬ ‫فرع‬ ‫ب‬
‫وارث‬
‫جدول ‪245‬‬
‫برادران‬ ‫برادرزاده‬
‫عموی تنی‬ ‫پسر‬ ‫پدرپدر‬ ‫مادر‬ ‫‪4‬‬
‫پدری‬ ‫تنی‬
‫م به وسیله م به وسیله م به وسیله‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫ب‪ .‬ع‬
‫پسر و جد پسر و جد به‬ ‫پسر و جد‬ ‫‪3‬‬ ‫‪6‬‬ ‫م‬
‫عصبه‬
‫سبب جهت‬ ‫به سبب‬ ‫به سبب‬ ‫چون‬
‫بالنفس‬
‫چون جهت‬ ‫جهت‪ .‬چون جهت و به‬ ‫جد‬ ‫وجو‬
‫است و‬
‫پسری و‬ ‫وسیله‬ ‫جهت‬ ‫فقط‬ ‫د‬
‫نزدیکتری‬ ‫سب‬
‫پدری بر‬ ‫عموی تنی‬ ‫پسری و‬ ‫توسط‬ ‫فرع‬
‫ن فرد‬ ‫ب‬
‫برادری و‬ ‫به سبب‬ ‫پدری بر‬ ‫پدر‬ ‫وار‬
‫مذکر‬
‫عموی مقدم‬ ‫درجه و‬ ‫برادری‬ ‫حجب‬ ‫ث‬
‫است‬
‫است‬ ‫مقدم است قوت قرابت‬ ‫میشود‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪297‬‬

‫جدول ‪246‬‬
‫‪298‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫جواب تمرینات فصل چهارم‬


‫شانزدهم‪:‬‬
‫محروم‬ ‫محجوب‬
‫کسی که حق ارث بردن دارد‬
‫اما وجود یکی از موانع ارث‬
‫مثل قتل یا اختلف دین یا‬ ‫کسی که حق ارث بردن دارد‬
‫بردگی سبب ارث نبردن او‬ ‫اما به دلیل وجود شخص دیگری‬
‫میشود‪.‬‬ ‫که مانع ارث بردن او به طور‬
‫منع‪ ،‬سبب داخلی است مثل‬ ‫کلی یا جزیی میشود از ارث‬
‫شوهری که زنش را به طور‬ ‫ممنوع یشود‬
‫عمد بکشد‪ ،‬از ارث ممنوع‬
‫میشود‬
‫حجب نقصان‬ ‫حجب حرمان‬
‫اینکه فردی وجود داشته باشد‬
‫اینکه وجود فردی سهم دیگری‬ ‫که دیگری را به طور کامل از‬
‫را از زیاد به کم میرساند مثل‬ ‫ارث محروم کند و اگر این فرد‬
‫‪1‬‬
‫برادران که سهم مادر را از‬ ‫نبود او ارث می برد‪ .‬مثل‬
‫‪3‬‬
‫‪1‬‬
‫پسری که برادران تنی و پدری‬
‫کاهش می دهند‪.‬‬ ‫به‬ ‫و عموها و فرزندان آنها را‬
‫‪6‬‬
‫حجب میکند‬
‫حجب عصبهها‬ ‫حجب صاحبان فرایض‬
‫در اینجا فقط حجب حرمان‬
‫وجود دارد مثل پسری که‬ ‫حجب ممکن است حرمانی‬
‫تمامی برادران و عموها و‬ ‫باشد یا نقصانی مثل وجود دختر‬
‫پسرانشان را حجب میکند و‬ ‫‪1‬‬
‫که دختر پسر را از نصف به‬
‫خواهر تنی همراه دختر )عصبه‬ ‫‪6‬‬
‫حجب میکند و برادران‪ ،‬برادران مع الغیر( خواهر پدری را حجب‬
‫میکنند چون در قوه برادر تنی‬ ‫مادری را حجب حرمان میکند‪.‬‬
‫است‪.‬‬
‫جدول ‪247‬‬
‫هفدهم‪:‬‬
‫‪ -1‬پدر‪ ،‬مادر‪ ،‬پسر‪ ،‬دختر‪ ،‬شوهر‪ ،‬زن‪.‬‬
‫‪ -2‬فرع وارث مذکر و برادر پدری‪.‬‬
‫‪ -3‬وقتی که برادر پدری آنها را عصبه کند‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫‪.‬‬ ‫‪6‬‬
‫‪ -4‬دختر اصلی‪...‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪299‬‬

‫‪ -5‬فرع وارث مذکر‪.‬‬


‫هجدهم‪:‬‬
‫پسر‬
‫‪2‬خواهر‬ ‫برادر‬ ‫پسر‬
‫عمو‬ ‫پسر‪+‬د‬ ‫پدر‬ ‫زن‬ ‫)‪(1‬‬
‫مادری‬ ‫پدری‬ ‫عمو‬
‫ختر پسر‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫‪6‬‬ ‫‪8‬‬ ‫م‬
‫م‬ ‫باقیماند‬ ‫وجود‬
‫م‬
‫به‬ ‫ه را به‬ ‫پسر‬ ‫توسط‬
‫به‬
‫م‬ ‫وسیله‬ ‫عصبه‬ ‫پسر‪،‬‬ ‫فرع‬
‫م‬ ‫وسیله‬
‫فرع‬ ‫فرع‬ ‫بودن‬ ‫پدر را‬ ‫وارث‬
‫فرع‬ ‫فرع‬
‫وارث و‬ ‫وارث‬ ‫می‬ ‫از‬ ‫‪1‬‬
‫وارث‬ ‫وارث‬ ‫از‬
‫اصل‬ ‫مذکر و‬ ‫گیرد‪.‬‬ ‫گرفتن‬ ‫‪4‬‬ ‫سب‬
‫مذکر و‬ ‫مذکر و‬
‫وارث‬ ‫پدر و‬ ‫مذکر دو‬ ‫باقی‬ ‫‪1‬‬ ‫ب‬
‫پدر‬ ‫پدر و‬ ‫به‬
‫)پدر(‬ ‫عمو و‬ ‫برابر‬ ‫مانده‬ ‫‪8‬‬
‫برادر‬
‫برادر‬ ‫مونث‬ ‫به‬ ‫حجب‬
‫پدری‬
‫پدری‬ ‫میگیرد‪.‬‬ ‫عصبه‬ ‫نقصان‬
‫حجب‬ ‫میشود‪.‬‬
‫میکند‬
‫جدول ‪248‬‬
‫‪300‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫برادر‬ ‫پسر برادر‬ ‫خواهرتن‬


‫برادرپدری‬ ‫دختر‬ ‫مادر‬ ‫)‪(2‬‬
‫مادری‬ ‫تنی‬ ‫ی‬
‫باقیمانده‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫را به‬ ‫‪2‬‬ ‫‪6‬‬ ‫م‬
‫عصبه‬
‫بودن که‬
‫مساوی‬
‫م‬ ‫‪1‬‬
‫است‬
‫م‬ ‫به وسیله‬ ‫‪3‬‬ ‫توسط‬
‫به وسیله پدر‬ ‫خواهر تنی‬ ‫میگیرد‬ ‫دختر و‬
‫م‬ ‫)ترجیح به‬ ‫هنگامی که‬ ‫زیرا‬ ‫چون‬
‫برادرا‬
‫به وسیله‬ ‫لحاظ درجه(‬ ‫عصبه مع‬ ‫عصبه‬ ‫تنهاس‬
‫ن از‬
‫دختر‬ ‫و بوسیله‬ ‫الغیر است‪.‬‬ ‫همراه‬ ‫ت و‬ ‫‪1‬‬
‫)فرع‬ ‫خواهر تنی‬ ‫وقتی که از‬ ‫دختر‬ ‫عصبه‬ ‫به‬ ‫سب‬
‫‪3‬‬
‫وارث(‬ ‫هنگامی که‬ ‫لحاظ قوه‬ ‫است‬ ‫ای‬ ‫ب‬
‫‪1‬‬
‫عصبه مع‬ ‫برادر تنی‬ ‫پس‬ ‫همراه‬
‫‪6‬‬
‫الغیر باشد‪.‬‬ ‫است‬ ‫مابقی را‬ ‫او‬
‫حجب‬
‫به ارث‬ ‫نیست‬
‫میشود‬
‫میگیرد‬ ‫‪.‬‬
‫و دختر‬
‫در آن‬
‫شریک‬
‫نیست‬
‫جدول ‪249‬‬
‫پسر عموی‬ ‫عموی‬ ‫خواهر پدری‪+‬برادر‬ ‫‪2‬دخت‬
‫مادر‬ ‫)‪(3‬‬
‫پدری‬ ‫پدری‬ ‫پدری‬ ‫ر‬
‫باقیمانده را به عصبه‬ ‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫م‬ ‫بودن میگیرد در اینجا‬ ‫‪6‬‬ ‫م‬
‫م‬
‫به وسیله پدر‬ ‫مذکر دو برابر مونث‬ ‫به دلیل وجود‬
‫به وسیله‬
‫ترجیح از لحاظ‬ ‫میگیرد‪،‬پس در اینجا‬ ‫فرع وارث و‬
‫برادر‬ ‫‪2‬‬
‫جهت و به‬ ‫)خواهر همراه برادر(‬ ‫‪1‬‬
‫پدری‪،‬‬
‫وسیله عموی‬ ‫عصبه بالغیر است‪ ،‬که‬ ‫‪3‬‬ ‫برادران از‬ ‫سب‬
‫ترجیح از‬ ‫‪3‬‬
‫پدری ترجیح از‬ ‫اولیتر از عصبه مع الغیر‬ ‫ب‬
‫لحاظ‬ ‫‪1‬‬
‫لحاظ قوه‬ ‫)خواهر همراه دختر(‬
‫جهت‬ ‫حجب‬ ‫به‬
‫قرابت‬ ‫است پس بخاطر وجود‬ ‫‪6‬‬
‫برادر متقدم است‪.‬‬ ‫میشود‪.‬‬
‫جدول ‪250‬‬
‫دختر پسر‪+‬پسر پسر‬ ‫دختر‬ ‫مادر‬ ‫پدر‬ ‫شوهر‬ ‫)‪(4‬‬
‫باقیمانده را به عصبه‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫بودن می گیرند و در‬ ‫‪2‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪4‬‬ ‫م‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪301‬‬

‫اینجا چیزی برای آنها‬ ‫شوهر از‬


‫باقی نمیماند و این‬
‫چون‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫برادر اخ مشؤوم‬ ‫وجود‬ ‫به‬
‫تنهاست و‬ ‫‪4‬‬ ‫‪2‬‬
‫است چون اگر نبود‬ ‫وجود فرع‬ ‫فرع‬ ‫سب‬
‫عصبهای‬ ‫توسط‬
‫‪1‬‬ ‫وارث‬ ‫وارث‬ ‫ب‬
‫دختر پسر‬ ‫همراه او‬ ‫دختر‬
‫‪6‬‬ ‫مذکر‬
‫نیست‬ ‫حجب‬
‫تکملةالثلثین را‬
‫میگرفت‪.‬‬ ‫میشود‬
‫صفر‬ ‫‪6‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪12‬‬
‫جدول ‪251‬‬
‫‪302‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫جواب تمرینات فصل پنجم‬


‫نوزدهم‪:‬‬
‫‪.(8 ،4 ،3 ،2) -1‬‬
‫‪.(24 ،12 ،6) -2‬‬
‫‪ -3‬الغرم بالغنم‪.‬‬
‫‪ 2 -4‬عصبه‪.‬‬
‫‪ -5‬صاحبان سهام‪.‬‬
‫‪ -6‬از عصبهها‪.‬‬
‫‪ -7‬بیشتر از یک واحد صحیح‪.‬‬
‫‪ -8‬کمتر از یک واحد صحیح‪.‬‬
‫‪ -9‬کمترین عدد‪.‬‬
‫بیستم‪ :‬در رد ترکه بر زن و شوهر ‪ 2‬نظر وجود دارد‪.‬‬
‫نخست‪ :‬قائلین بککه عککدم جککایز بککودن رد بککه زن و شککوهر کککه‬
‫عقیده عمر و علی و ابن مسعود و ابن عبکاس اسککت کککه بککه‬
‫دلیل زیر اشاره می کنند‪:‬‬
‫‪ -1‬خداونککد متعککال میفرمایککد‪    :‬‬
‫‪)      ‬انفال‪.(75/‬‬
‫‪ - 2‬رابطه ازدواج با مککرگ بککا اتمککام میرسککد‪ ،‬پککس بککه آنهککا رد‬
‫نمیشود‪.‬‬
‫ولی به نظر من قول راجح این است که بککه تمککام وارثککان رد‬
‫شود به دلیل‪:‬‬
‫‪ - 1‬عام بودن حدیث »کسی ککه مکالی را بج ای بگکذارد بکرای‬
‫وارثانش است« و زن و شوهر نیز جزء وارث هستند‪.‬‬
‫‪ -2‬آیککه‪        ‬‬
‫‪) ‬انف ال‪ (75/‬در م ورد من ع ارث ب ردن از طری ق س وگند و‬
‫پیمان نازل شده و دلیلی در مککورد رد بککه زن و شککوهر در آن‬
‫وجود ندارد‪.‬‬
‫‪ -3‬رابطه ازدواج با مرگ تمام نمیشود چون‪:‬‬
‫الف‪ -‬یکی از اسباب ازدواج صحیح حقیقی یا حکمککی اسککت و‬
‫ارث جز بعد از مرگ محقق نمیشود و خداونککد متعککال بعککد از‬
‫مرگ نیز آنها را زن و شوهر نامیده اسککت و سککهمی از ترکککه‬
‫را برای آنها معین کرده است‪.‬‬
‫ب‪ -‬خداوند متعال از بهشتی بودن یا جهنمی بودن بعضککی زن‬
‫و شوهران با هم و استمرار ازدواج آنها بعد از مککرگ صککحبت‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪303‬‬

‫کککرده اسککت‪ ،‬از جملککه میفرمایککد‪   :‬‬


‫‪)    ‬زخ رف‪ (70/‬و میفرمای د‪:‬‬
‫‪)     ‬صافات‪.(22/‬‬
‫ج‪ -‬بر شوهر واجب است – رأی راجح‪ -‬که هزینککه دفککن زنککش‬
‫را از اموال خودش بدهد هر چند که زن اموال زیککادی داشککته‬
‫باشد و این به دلیل بقای رابطه زوجیت است‪.‬‬
‫بیست و یکم‪ :‬دو روش برای تصــحیح مســایل وجــود‬
‫دارد‪:‬‬
‫‪ -1‬تعداد ورثانی که مسأله با آنها کسککری میشککود را در اصککل‬
‫مسأله ضککرب میکنیککم‪ ،‬مثککال‪ :‬اگککر زنککی بمیککرد و شککوهر و ‪5‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬
‫و‬ ‫‪3‬‬
‫دخککتران‬ ‫‪،‬‬ ‫‪4‬‬
‫شککوهر‬ ‫دخککتر و یککک بککرادر داشککته باشککد‪،‬‬
‫باقیمانده برای برادر اسککت و اصککل مسککأله ‪ 12‬اسککت کککه در‬
‫عدد دختران ضرب میکنیم و میشککود ‪ 12×5=60‬پککس سککهم‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬
‫و سهم دختران= ‪ 3 ×60=40‬و هر‬ ‫‪4‬‬
‫شوهر= ‪×60=15‬‬
‫‪40‬‬
‫سهم میگیرنککد کککه باقیمانککده ‪(40+15)-60=5‬‬ ‫‪5‬‬
‫‪=8‬‬ ‫کدام‬
‫سهم برای برادر باقی میماند‪.‬‬
‫‪ -2‬تعداد وارثانی که مسأله با آنها کسری میشود را در سککهام‬
‫تمام وارثان ضرب میکنیم تا کسری وجککود نداشککته باشککد‪ .‬در‬
‫مثال قبککل سککهم شککوهر را در ‪ 3‬ضککرب میکنیککم ‪ 3×5=15‬و‬
‫سهم دختران را ‪ 5×8=40‬و سهم برادر را ‪.5×1=5‬‬
‫مثال دیگر‪ :‬زنی میمیرد و شوهر و ‪ 5‬بککرادر دارد کککه ترکککه او‬
‫‪ 100000‬لیره است‪:‬‬
‫اول‬ ‫روش‬
‫روش دوم‬
‫‪5‬برادر‬ ‫شوهر‬ ‫‪5‬برادر‬ ‫شوهر‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫اصل‬ ‫ب‪ .‬ع‬ ‫‪1‬‬ ‫اصل مسأله‬
‫ب‪ .‬ع=‬ ‫مسأله‬ ‫‪1‬‬ ‫قبل از‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫قبل تصحیح‬ ‫‪10=5×2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫تصحیح ‪2‬‬
‫‪5×1‬‬ ‫‪5×1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫ده سهم‬ ‫‪=5×2‬‬ ‫بعد تصحیح‬
‫‪ 5‬سهم برای‬ ‫‪ 5‬سهم برای‬ ‫بعد تصحیح‬ ‫برای‬ ‫‪10‬‬ ‫‪20‬‬
‫هر کدام از‬ ‫شوهر‬ ‫‪10‬‬ ‫برادران هر‬ ‫ده سهم‬ ‫‪100000‬‬
‫برادران‬ ‫کدام ‪2‬‬ ‫برای‬ ‫‪20‬‬
‫‪100000‬‬
‫‪=10000×5‬‬ ‫سهم‬ ‫شوهر‬ ‫‪= 5000‬‬
‫‪10‬‬ ‫‪=10×5‬‬
‫‪ 50000‬برای‬ ‫‪=10000×5‬‬ ‫‪×10‬‬
‫هر کدام ده‬ ‫‪50000‬‬ ‫‪5000‬‬
‫‪304‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫برای هر‬
‫=‬
‫هزار‬ ‫‪50000‬‬ ‫کدام ده‬
‫‪50000‬‬
‫هزار‬
‫جدول ‪252‬‬
‫نتیجه در هر دو مسککأله یکککی اسککت ولککی روش آسککانتر روش‬
‫اول است که تعداد برادران در اصل مسأله ضرب میشود‪.‬‬
‫بیست و دوم‪ :‬حل مسأله ها‪:‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪305‬‬

‫دختر‬ ‫‪ 3‬برادر‬ ‫مادر‬


‫خواهر پدری‬ ‫زن‬ ‫‪1‬‬
‫عمو‬ ‫مادری‬ ‫مادر‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫سهام‬
‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪4‬‬
‫چون چند‬
‫نفر‬ ‫چون جده‬
‫کسی مثل پدر یا‬
‫هستند و‬ ‫است و‬ ‫عدم‬
‫پسر و برادر تنی‬
‫اصل‬ ‫مادر وجود‬ ‫وجود‬
‫وجود ندارد که‬ ‫سبب‬
‫وارث و‬ ‫ندارد که او‬ ‫فرع‬
‫ارث‬ ‫او را حجب کند‬
‫فرع‬ ‫را حجب‬ ‫وارث‬
‫نمیبرد‬ ‫و تنهاست‬
‫وارث‬ ‫کند‬
‫چون‬ ‫نیست‪.‬‬
‫جزءا‬ ‫اصل مسأله‬
‫ذوی‬ ‫‪4‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪12‬‬
‫الرحام‬ ‫مسأله به‬
‫است‬ ‫‪ 15‬عول‬
‫مییابد و‬
‫نیاز به‬
‫‪12‬‬ ‫‪18‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪9‬‬ ‫تصحیح دارد‬
‫که‬
‫‪)=45‬تعداد‬
‫برادران(‪15‬‬
‫×‪ 3‬میشود‬
‫جدول ‪253‬‬
‫اصل مسأله را در اصل بعد از عککول ضککرب میکنیککم تککا اصککل‬
‫جدید به دست یابد )‪.(45‬‬
‫شوه‬
‫دختر دختر پسر دختر‬ ‫دختر‬ ‫‪2‬‬
‫ر‬
‫‪1‬‬
‫نه به فرض و نه به عصبه بودن ارث‬ ‫‪ +‬باقیمانده را به رد‬ ‫‪1‬‬
‫میگیرند و وصیت واجب به اندازه سهم‬ ‫‪2‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪4‬‬
‫مادر برای آنها وجود دارد‪.‬‬ ‫میگیرد‬ ‫‪1‬‬
‫‪3‬‬
‫جدول ‪254‬‬
‫‪306‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪3‬خواهر‬ ‫پدر‬
‫خواهر پدری‬ ‫‪7‬برادر تنی‬ ‫‪3‬‬
‫مادری‬ ‫پدر‬
‫باقیمانده را به عصبه‬ ‫‪1‬‬
‫سهام‬
‫بودن میگیرد‬ ‫‪6‬‬
‫اصل‬
‫محجوب به‬ ‫‪5‬‬ ‫‪1‬‬ ‫مسأله‬
‫محجوب به‬
‫وسیله جد و‬ ‫‪6‬‬
‫وسیله جد‬
‫برادران تنی‬ ‫‪35‬‬ ‫‪=7×6‬‬
‫‪7‬‬
‫‪7‬‬ ‫‪42‬‬
‫‪7‬‬ ‫با‬
‫برای هر کدام ‪ 5‬سهم‬
‫سهم‬ ‫تصحیح‬
‫جدول ‪255‬‬
‫اصل مسأله را در تعداد برادران تنی ضککرب میکنیککم تککا اصککل‬
‫جدید به دست آید ‪.6×7=42‬‬
‫مادر‬
‫پسرپسر‪2+‬دختر پسری‬ ‫‪4‬‬
‫مادر‪+‬مادرپدر‬
‫‪1‬‬
‫باقیمانده را به عصبه بودن میگیرد‬ ‫به شراکت‬
‫‪6‬‬
‫‪5‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪6‬‬
‫‪20‬‬ ‫‪4‬‬ ‫با تصحیح‬
‫‪ 10‬برای هر دختر ‪5‬‬ ‫‪10‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪24=4×6‬‬
‫سهم‬
‫جدول ‪256‬‬
‫پسر پسر را دو سهم و ‪2‬دختر را ‪ 2‬سهم در نظر میگیریم که‬
‫جمعا ا ‪ 4‬سهم میشود پس عدد ‪ 4‬را در اصل مسککأله ‪ 6‬ضککرب‬
‫میکنیم که ‪ 24‬میشود و جدهها ‪ 4‬سککهم میگیرنککد هککر کککدام ‪2‬‬
‫سهم و پسر پسر ‪ 10‬سهم و ‪ 2‬دختر ده سهم که هر کککدام ‪5‬‬
‫سهم میگیرند و تصحیح برای این مفیککد اسککت کککه هککر یککک از‬
‫وارثان سهم صحیحی میگیرند‪.‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪307‬‬

‫جواب تمرینات فصل ششم‬


‫بیست و سوم‪:‬‬
‫در مورد ارث ذوی الرحام دو نظر وجود دارد‪:‬‬
‫نخست‪ :‬گروهی معتقد به منع ارث بردن آنها هستند که زیککد‬
‫بن ثابت و مال و شافعی و ابوداوود و دیگککران بککر ایککن نظککر‬
‫هستند و گروهی دیگری معتقدند که وقککتی صککاحب سککهام یککا‬
‫عصبه وجود نداشککته باشککد‪ ،‬ترکککه بککه بیککت المککال مسککلمانان‬
‫میرسد‪.‬‬
‫دوم‪ :‬وقککتی کککه یککک از صککاحبان سککهام یککا عصککبه هککا وجککود‬
‫نداشته باشد‪ ،‬ذوی الرحام ارث میبرنککد کککه حضککرت عمککر و‬
‫علی و ابن مسعود و معاذ و ابوحنیفه و ابن حنبل ودیگران بککر‬
‫این نظر هستند‪.‬‬
‫دلیل کسانی که مانع ارث ذوی الرحام هستند‪:‬‬
‫‪ -1‬خداوند آنها را در آیات ارث ذکر نکرده است‪.‬‬
‫‪ -2‬روایتی که بیهقی بککا سککندش آورده کککه رسککول اللککه )ص(‬
‫برای عمه و خاله استخاره کرد که آیه نازل شد کککه آنهککا ارث‬
‫نمیگیرند‪.‬‬
‫دلیل کسانی که معتقد به ارث بردن آنها هستند‪:‬‬
‫‪ -1‬آیککککه‪)       ‬انف ال‪/‬‬
‫‪.(75‬‬
‫‪ -2‬روایتی که ترمککذی بککا سککندش از رسککول اللککه )ص( آورده‬
‫اسککت کککه فرمککود‪ ...» :‬دایککی وارث کسککی اسککت کککه وارثککی‬
‫ندارد«‪.‬‬
‫‪ - 3‬ذوی الرحام از طریککق اسککلم و قرابککت بککا شککخص مککرده‬
‫نسبت دارند اما بیت المال فقط از طریککق اسککلم بککا شککخص‬
‫مرده ارتباط دارد‪.‬‬
‫و به نظ ر مکن قکول راجکح ایکن اسکت ککه ذوی الرحکام ارث‬
‫میبرند چون دلیل آنها قوی است و دلیککل گککروه اول ضککعیف‬
‫است به طوری که حدیث عمه و خاله ارث نمیبرند ضککعیف و‬
‫مرسل اسککت ککه حجککتی را ثکابت نمیکنککد و آنچکه ککه صکحیح‬
‫است این است که دایی ارث میبرد و بککا نککص قککرآن موافککق‬
‫است‪.‬‬
‫بیست و چهارم‪:‬‬
‫ذوی الرحام‬ ‫ارحام‬
‫‪308‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫خویشاوندانی هستند که سهم معینی‬


‫ندارند و عصبه هم نیستند پس پسر از‬ ‫ارحام شامل رحم زنان نیز میشود و‬
‫نزدیکترین خویشاوندان است و به شکل‬ ‫تمامی قرابتها را به شکل عام در بر‬
‫عمومی جزء ارحام هستند ولی در ارث‬ ‫میگیرد‬
‫ذوی الرحام نیست چون عصبه است‪.‬‬
‫مذهب اهل قرابت‬ ‫مذهب اهل تنزیل‬
‫منزلت هر یک از ذوی الرحام بر حسب‬ ‫ذوی الرحام را به جای پدرانشان یا‬
‫قوت درجه آنها و سپس قوت قرابت‬ ‫مادرانشان قرار میدهند پس پسر دختر‬
‫است که به ترجیح میان عصبهها قیاس‬ ‫جانشین دختر )مادرش( میشود و پسر‬
‫شده است پس فرزندان دختر بر‬ ‫خواهر جانشین خواهر )مادرش ( و دختر‬
‫فرزندان دختر پسر مقدم هستند‪.‬‬ ‫عمو جانشین عمو )پدرش( است‪.‬‬
‫آنچه که فقها در ارث ذوی الرحام بر آن‬ ‫آنچه که در ارث ذوی الرحام مورد‬
‫اختلف دارند‪.‬‬ ‫اتفاق فقها است‬
‫‪ -1‬اگر شخصی بمیرد و یکی از ذوی‬
‫الرحام از او بجای بماند‪ ،‬تمام اموال را‬
‫اگر ذوی الرحام متعدد باشند ارثشان‬
‫میگیرد مثل کسی که مرده و تنها‬
‫چگونه است سه نظر وجود دارد‪:‬‬
‫داییاش از او بجای مانده باشد‪ ،‬تمام‬
‫الف‪ -‬ارث اهل رحم )همگی به طور‬
‫ترکه را میگیرد‪.‬‬
‫مساوی ارث میگیرند(‬
‫‪ -2‬وقتی که تنها یک نفر از ذوی الرحام‬
‫ب‪ -‬ارث اهل تنزیل‬
‫همراه یکی از زن و شوهر از کسی‬
‫ج‪ -‬ارث اهل قرابت‬
‫بجای بماند‪ ،‬باقیمانده را بعد از گرفتن‬
‫سهم زن یا شوهر میگیرد‪.‬‬
‫جدول ‪257‬‬
‫بیست و پنجم‪:‬‬
‫ارث ذوی الرحام‪:‬‬
‫پسر‬
‫دختر برادر‬ ‫دختر‬
‫ملحظات‬ ‫پسر‬ ‫)‪(1‬‬
‫تنی‬ ‫پسر‬
‫پسر‬
‫تمامی مذاهب در‬ ‫‪1‬‬ ‫نظرهای‬
‫مورد ارث ذوی‬ ‫ب‪ .‬ع‬
‫چیزی نمیگیرد‬ ‫‪2‬‬ ‫سهگانه‬
‫الرحام معتقدند‬
‫چون جزءا ذوی‬
‫که با وجود یکی‬
‫الرحام است‬
‫از صاحبان سهام‬ ‫)اهل رحم‬
‫و صاحبان‬
‫یا عصبه ها هیچ‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫و تنزیل و‬
‫سهام و عصبه‬
‫کس از ذوی‬ ‫قرابت‬
‫دارند‪.‬‬
‫الرحام ارث‬
‫نمیگیرد‪.‬‬
‫جدول ‪258‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪309‬‬

‫مادر پدر‬ ‫پدر مادر‬ ‫پدر‬


‫ملحظات‬ ‫)‪(2‬‬
‫مادر‬ ‫پدر‬ ‫مادر‬
‫با صرفا نظر‬
‫از جهت یا‬
‫الف‪-‬‬
‫درجه یا قوت‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫مذهب‬
‫قرابت میان‬ ‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬
‫اهل رحم‬
‫آنها تساوی‬
‫برقرار میکنند‪.‬‬
‫پدر مادر تمام‬
‫ترکه را میگیرد‬
‫چون به منزله‬ ‫مادر پدر‬
‫مادرش است‬ ‫ارث‬
‫و وقتی او‬ ‫نمیبرد‬ ‫مادر‬ ‫ب‪-‬‬
‫مادر پدر‬ ‫‪1‬‬
‫وجود داشته‬ ‫چون او‬ ‫‪+‬‬ ‫مذهب‬
‫م به‬ ‫‪3‬‬
‫باشد‪ ،‬مادر پدر‬ ‫جد غیر‬ ‫باقیمان‬ ‫اهل‬
‫وسیله‬
‫حجب میشود و‬ ‫صحیح‬ ‫ده به‬ ‫تنزیل‬
‫مادر‬
‫پدر مادر در‬ ‫است و‬ ‫رد‬
‫اینجا ارث‬ ‫چیزی‬
‫نمیگیرد چون‬ ‫نمیبرد‪.‬‬
‫جزءا ذوی‬
‫الرحام است‬
‫رمادر‬‫چونکه پد ر‬ ‫ارث نمی‬ ‫ارث‬ ‫همه‬ ‫ج‪-‬‬
‫دو درجه از‬ ‫برد‬ ‫نمی برد‬ ‫ترکه‬ ‫مذهب‬
‫رپدر و‬ ‫رماد ر‬‫پد ر‬ ‫را به‬ ‫اهل‬
‫رمادر‬‫رپد ر‬‫ماد ر‬ ‫ارث‬ ‫قرابت‬
‫به میت‬ ‫می‬ ‫)قانون‬
‫نزدیکتر است‪.‬‬ ‫برد‬ ‫مصر(‬
‫‪310‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫چونکه‬
‫رحم‬
‫او‬
‫نزدیکت‬
‫ر‬
‫است‬
‫جدول ‪259‬‬
‫پسر دختر‬ ‫دختر‬
‫دختر‬
‫ملحظات‬ ‫عموی‬ ‫برادر‬ ‫)‪(3‬‬
‫برادرتنی‬
‫پدری‬ ‫پدری‬
‫الف‪-‬‬
‫تقسیم ترکه به طور مساوی‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫مذهب‬
‫اهل رحم‬
‫در اینجا دختر برادر تنی مثل‬ ‫دخترعموی‬
‫برادرپد‬
‫پدرش است و در اینجا دختر‬ ‫پدری‬ ‫برادرتنی‬
‫ری‬
‫برادر پدری حجب میشود‬ ‫ارث‬ ‫تمام ترکه‬ ‫ب‪-‬‬
‫محجو‬
‫چون پدرش توسط برادر‬ ‫نمیگیرد‬ ‫را به‬ ‫مذهب‬
‫ب به‬
‫تنی حجب میشود اما پسر‬ ‫چون جزء‬ ‫عصبه‬ ‫اهل‬
‫وسیله‬
‫دختر عموی پدری چون‬ ‫ذوی‬ ‫بودن‬ ‫تنزیل‬
‫برادر‬
‫مادرش جزء ذوی الرحام‬ ‫الرحام‬ ‫میگیرد‪.‬‬
‫تنی‬
‫بوده پس ارث نمیگیرد‬ ‫است‬
‫چیزی‬
‫چون دختر برادر تنی هر چند‬ ‫نمیگیرد‬
‫که در درجه دختر برادر‬ ‫ج‪-‬‬
‫پدری باشد ولی برادر تنی‬ ‫مذهب‬
‫)پدرش( قرابتش از برادر‬ ‫چیزی‬ ‫اهل‬
‫تمام ترکه‬
‫پدری قویتر است و چیزی به‬ ‫نمیگیرد‬ ‫تنزیل‬
‫پسر دختر عموی پدری‬ ‫)قانون‬
‫نمیرسد به دو دلیل‪-1 :‬‬ ‫مصری(‬
‫درجه ‪ -2‬قوت قرابت‪.‬‬
‫جدول ‪260‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪311‬‬

‫جواب تمرینات فصل هفتم‬


‫بیست و ششم‪ :‬تفاوتها‬
‫جنین مستقیما ا پسر مرده نباشد‬ ‫جنین مستقیما ا پسر مرده باشد‪.‬‬
‫مثل کسی که بمیرد و زن پدرش یا‬
‫زن برادرش یا زن پسرش که باردار‬
‫باشد از او بجای بماند دو حالت دارد‪:‬‬
‫مثل کسی که بمیرد و زن باردارش‬
‫‪ -1‬اگر حیات زناشویی قائم باشد‬
‫از او بجای بماند باید که زنش در‬
‫باید زن در کمتر از ‪ 270‬روز از تاریخ‬
‫مدت کمتر از یک سال شمسی )‬
‫وفات شوهر وضع حمل کند‪.‬‬
‫‪ 365‬روز( از تاریخ وفات وضع حمل‬
‫‪ -2‬اگر حیات زناشویی غیرقائم باشد‬
‫کند‪.‬‬
‫زن در زمان عده وفات یا طلق‬
‫باشد باید در کمتر از ‪ 365‬روز از‬
‫تاریخ وفات مورث وضع حمل کند‪.‬‬
‫حق دیگران در اموال مفقود‬ ‫حق مفقود در مال دیگران‬
‫زنده تلقی میشود و دیگران از او‬
‫ارث نمیبرند تا زمانی که قاضی حکم‬ ‫زنده تلقی میشود و سهمش به طور‬
‫به وفات او نکرده باشد پس کسانی‬ ‫کامل برای او کنار گذاشته می شود‬
‫که در تاریخ حکم به وفات‪ ،‬زنده‬ ‫بر فرض زنده بودن او‪ ،‬تا اینکه‬
‫باشند از او ارث میگیرند‪.‬‬ ‫قاضی حکم به وفات او میدهد‪.‬‬
‫اموالش برای او نگه داشته میشود‪،‬‬ ‫مال مورثش به او اضافه میشود تا‬
‫تا زمانی که حکم به وفاتش نشده‬ ‫حکم به وفات او داده شود‪.‬‬
‫باشد کسی از او ارث نمیبرد‬
‫ارث خنثی‬ ‫ارث جنین‬
‫یک بار جنین مذکر و یک بار دیگر‬
‫یک بار خنثی مذکر و یک بار مونث‬
‫مونث فرض میشود و بالترین سهم‬
‫فرض میشود‪.‬‬
‫برای جنین کنار گذاشته میشود و‬
‫و حداقل سهم برای خنثی و حداکثر‬
‫حداقل سهام برای جنین به وارثان‬
‫سهم به وارثان داده میشود‪.‬‬
‫دیگر داده میشود‬
‫تخارج به اموال همه وارثان‬ ‫تخارج به مال یکی ازوارثان‬
‫مسأله طوری حل میشود که گویی‬
‫تخارج روی نداده است و سهم فرد‬
‫خارج شده به طور مساوی بین‬ ‫مسأله طوری حل میشود که گویی‬
‫وارثان تقسیم میشود اگر به طور‬ ‫تخارج روی نداده است و وارثی که‬
‫مساوی به او پرداخت کرده باشند و‬ ‫با او مصالحه کرده سهم خود را از‬
‫اگر اختلف به او پرداخت کرده‬ ‫ترکه میگیرد‬
‫باشند‪ ،‬این اختلف میان آنها تقسیم‬
‫میشود‬
‫غرق شدگانی که با اختلف مردهاند‬ ‫غرق شدگانی که با هم مردهاند‬
‫کسی که دیرتر مرده از کسی که‬
‫زودتر مرده ارث میبرد و سهم او از‬ ‫هیچکدام از دیگری ارث نمیبرند‬
‫ارث به وارثان دیگرش میرسد‪.‬‬
‫‪312‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫جدول ‪261‬‬
‫بیست و هفتم‪:‬‬
‫‪ -1‬برای ارث بردن جنین از زنککی غیککر از زن متککوفی شککرایط‬
‫زیر وجود دارد‪:‬‬
‫الف‪ -‬باید جنین در وقککت وفککات مککورث موجککود باشککد کککه در‬
‫اینجا فقها در دو حالت زیر با هم اختلف کردهاند‪:‬‬
‫حالت اول‪ :‬اگر زندگی زناشویی ادامه داشته باشککد بایککد در‬
‫کمتر از ‪ 270‬روز از تاریخ وفات مورث وضع حمکل کنککد مثککل‬
‫کسککی کککه مککرده و زن بککاردار پسککرش از او بجککای مانککده و‬
‫ازدواج پایدار بوده باشد باید در کمتر از ‪ 270‬روز وضع حمککل‬
‫کند چون ممکن است کککه جنیککن بعککد از وفککات شکککل گرفتککه‬
‫باشد‪.‬‬
‫حالت دوم‪ :‬اگر زندگی زناشویی مداوم نباشد مثل اینکه زن‬
‫پسر مطلقه یا در عده وفات شوهرش باشد و در اینجککا فقهککا‬
‫و قانون ایککن مککدت را بککه ‪ 365‬روز از تاریککخ وفککات افزایککش‬
‫دادهاند‪.‬‬
‫ب‪ -‬باید جنین زنده به دنیا بیاید‪ ،‬چون وجککود جنیککن بککه تنهککایی‬
‫کافی نیست و باید هنگام وضککع حککتی بککرای یککک لحظککه زنککده‬
‫باشد‪.‬‬
‫‪ -2‬برای ارث مفقود از تاریخی قبل از حکم بیان شککده باشککد‬
‫شرایط زیر وجود دارد‪:‬‬
‫الف‪ -‬باید قاضی مبنی ب ر قرایکن و نشکانهها بکه تکاریخی قبکل‬
‫حکم داده باشد‪.‬‬
‫ب‪ -‬باید وارث در این تاریخ زنده باشد‪ ،‬حتی اگر قبکل از بیکان‬
‫حکم مرده باشد‪.‬‬
‫‪ -3‬بککرای عککدم ارث بککردن بچککه حاصککل از لعککان از شککوهر‬
‫ملعنش شرایط زیر وجود دارد‪:‬‬
‫الف‪ -‬باید شوهر زنش را لعنککت کککرده باشککد کککه او از مککردی‬
‫غیر از او باردار شده است‪.‬‬
‫ب‪ -‬باید قاضی به نفکی نسکبت او بکا پ درش و بعکد از ملعنکه‬
‫میان زن و شوهر حکم کرده باشد‪.‬‬
‫‪ -4‬برای ارث بردن بعضی از غرق شدگان از همدیگر شروط‬
‫زیر وجود دارد‪:‬‬
‫الف‪ -‬یکی از آنها بعد از دیگری بمیرد‪.‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪313‬‬

‫ب‪ -‬باید معلوم باشد که چه کسی اول مرده و چه کسی بعدا ا‬


‫مرده است‪.‬‬
‫بیست و هشتم‪:‬‬
‫‪ -1‬دلیل صحت تخارج‪:‬‬
‫‪ -‬نوعی صلح است و تا زمانی که حرامی را حلل یا حللی را‬
‫حرام نکند‪ ،‬جایز است‪.‬‬
‫‪ -‬نوعی معامله بر اساس رضایت است که چیککزی را از یکککی‬
‫یا بعضی یا همه آنها میگیرد و سهمش را برای آنها میگذارد‪.‬‬
‫‪ -‬زن عبدالرحمن بن عوف )تماضر دختر اصبغ( با سایر زنککان‬
‫او بعد از مرگ عبدالرحمن صلح کرد و در قبال مالی که به او‬
‫دادند سهمش را برای آنها رها کرد‪.‬‬
‫‪ -2‬دلیــل اینکــه بچــه حاصــل از زنــا از پــدرش ارث‬
‫نمیبرد روایتی است کککه ترمککذی بککا سککندش از رسککول اللککه‬
‫)ص( آورده است کککه فرمککود‪ :‬هککر مککردی کککه بککا زن آزاده یککا‬
‫کنیزی زنا کند‪ ،‬بچه حاصل از آن ولد زنا است وارث نمیبرد و‬
‫از او ارث برده نمیشود‪ .‬و روایتی که ابوداود آورده که پیککامبر‬
‫)ص( ارث بچه حاصککل از ملعنککه را بککرای مککادر یککا وارثککانش‬
‫قرار داده است‪.‬‬
‫‪ -3‬دلیــل زنــده تلقــی کــردن مفقــود تــا زمــانی کــه‬
‫قاضی حکم به وفات او میدهد همان استصککحاب اسککت‬
‫چون زنده بودن او اصککل و یقینککی اسککت و حکککم آن بککا حکککم‬
‫دیگر تغییر نمیکند‪.‬‬
‫‪ -4‬دلیل ارث بچه بعد از گریــه و زاری کــردن‪ ،‬روایککت‬
‫امام احمد و ابن ماجه با سندشککان اسککت کککه از پیککامبر )ص(‬
‫آوردهاند که فرمود‪ :‬بچه تا زمانی کککه شککروع بککه گریککه نکنککد‪،‬‬
‫ارث نمیبرد‪.‬‬
‫بیست و نهم‪:‬‬
‫خواه‬
‫برادر‬
‫ر‬ ‫برادر‬ ‫جنین‬ ‫زن‬ ‫‪-1‬‬
‫ملحظات‬ ‫مادری‬
‫پدر‬ ‫پدری‬ ‫پسر‬ ‫باردار‬ ‫الف‬
‫مفقود‬
‫ی‬
‫این مسأله بر فرض اینکه جنین‬ ‫سها‬
‫م‬ ‫م‬ ‫م‬ ‫ب‪ .‬ع‬
‫پسر است یک بار حل میشود و‬ ‫م‬
‫‪314‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫بار دیگر بر فرض مونث بودن‬


‫‪1‬‬
‫حل میشود که در اینجا فرض‬
‫مذکر بودن مانع اعطای سهم‬ ‫به وسیله‬ ‫‪8‬‬
‫برادر و خواهر پدری میشود‬ ‫فرع‬ ‫وجود‬
‫چون باقیمانده را به عصبه‬ ‫به‬ ‫چون‬
‫وارث و‬ ‫به‬ ‫فرع‬
‫بودن میگیرد پس اگر مونث به‬ ‫وسی‬ ‫نزدیکتر‬
‫در تمام‬ ‫وسی‬ ‫وارث‬ ‫سب‬
‫دنیا بیاید طبق مسأله بعدی حل‬ ‫له‬ ‫ین فرد‬
‫حالت‬ ‫له‬ ‫)جنین‬ ‫ب‬
‫‪1‬‬ ‫پس‬ ‫مذکر‬
‫میشود و زن در هر حال‬ ‫هیچ‬ ‫پسر‬ ‫(‬
‫‪8‬‬ ‫ر‬ ‫است‬
‫میگیرد چون بر فرض مذکر یا‬
‫اعتباری‬ ‫مذکر‬
‫‪1‬‬ ‫ندارد‬ ‫یا‬
‫میگیرد‪.‬‬ ‫مونث بودن جنین‬ ‫مونث‬
‫‪8‬‬
‫جدول ‪262‬‬
‫برادر‬
‫خواهر‬ ‫جنین‬ ‫زن‬ ‫‪-1‬‬
‫ملحظات‬ ‫مادری‬
‫پدری‪+‬برادرپدری‬ ‫مؤنث‬ ‫باردار‬ ‫ب‬
‫مفقود‬
‫برادر مادری‬
‫مفقود در هر حال‬
‫م‬ ‫ب‪ .‬ع‬ ‫‪1‬‬
‫چیزی نمیگیرد‬ ‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫به فرع‬ ‫مذکر دو برابر‬
‫چون توسط فرع‬ ‫‪2‬‬ ‫‪8‬‬ ‫م‬
‫وارث‬ ‫مونث میگیرد‬
‫وارث حجب‬
‫میشود‪.‬‬
‫جدول ‪263‬‬
‫زن باردار‬
‫پسر‬
‫خواهر‬ ‫‪-2‬‬
‫ملحظات‬ ‫جنین مذکر‬ ‫دختر‬ ‫مادر‬ ‫پدر‬ ‫زن‬
‫تنی‬ ‫الف‬
‫)پسرپسرپ‬
‫سر(‬
‫‪ -1‬زن پسر‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫ارث نمیگیرد‬ ‫م‬ ‫ب‪ .‬ع‬
‫‪2‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪8‬‬ ‫م‬
‫چون جزو ذوی‬ ‫وجو‬ ‫وجو‬ ‫وجو‬
‫الرحام است و‬ ‫چون‬
‫چون‬ ‫د‬ ‫د‬ ‫د‬
‫این هنگامی‬ ‫توسط‬ ‫نزدیکترین‬
‫تنهاس‬ ‫فرع‬ ‫فرع‬ ‫سبب فرع‬
‫است که‬ ‫پدر و‬ ‫فرد مذکر‬
‫ت‬ ‫وار‬ ‫وار‬ ‫وار‬
‫صاحبان سهام‬ ‫پسر‬ ‫است‬
‫ث‬ ‫ث‬ ‫ث‬
‫و عصبه ها‬ ‫پسر‬
‫‪1‬‬ ‫‪12‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬
‫وجود داشته‬ ‫سهم‬
‫باشند‪.‬‬ ‫‪24‬‬ ‫‪24‬‬ ‫‪24‬‬ ‫‪24 24‬‬
‫جدول ‪264‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪315‬‬

‫خواه‬ ‫جنین‬
‫ماد‬ ‫‪-2‬‬
‫ملحظات‬ ‫ر‬ ‫دختر‬ ‫دختر‬ ‫زن پدر‬
‫ر‬ ‫ب‬
‫تنی‬ ‫پسر‬
‫‪ -2‬مسأله دو بار حل شد یک‬ ‫‪1‬‬
‫‪1‬‬
‫بار بر فرض مذکر بودن و یک‬ ‫‪6‬‬
‫‪6‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سها‬
‫بار بر فرض مونث بودن جنین‬ ‫‪+‬‬
‫تکملة‬ ‫‪2‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪8‬‬ ‫م‬
‫‪ -3‬از این دو مسأله پیداست‬ ‫ب‪.‬‬
‫الثلثین‬
‫که به فرض مونث بودن جنین‬ ‫ع‬
‫‪4‬‬ ‫م‬
‫برای او‬ ‫بهتر است پس‬
‫‪24‬‬ ‫توس‬
‫‪1‬‬ ‫ط‬
‫و‬ ‫کنار گذاشته میشود نه‬
‫‪24‬‬ ‫فقط‬
‫به وارثان حداقل سهم آنها‬ ‫پدر‬ ‫‪4‬‬ ‫‪12 4 4 3‬‬
‫داده میشود‬ ‫‪24‬‬ ‫‪24 24 24 24‬‬
‫‪ -4‬در مسأله دوم عول وجود‬
‫دارد و به ‪ 27‬عول میشود و‬
‫تمام وارثان باید این عول را‬
‫متحمل شوند‬
‫جدول ‪265‬‬

‫خواهر پدری‬
‫خواه‬
‫پسر‬ ‫خنثی بر‬ ‫‪-3‬‬
‫ملحظات‬ ‫دختر عمو‬ ‫ر‬
‫عمو‬ ‫فرض مونث‬ ‫الف‬
‫تنی‬
‫بودن‬
‫‪ -1‬خنثی نیز مانند‬ ‫ارث نمیبرد‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫جنین دو بار حل‬ ‫چون‬ ‫ب‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫‪6‬‬ ‫‪2‬‬
‫میشود بر فرض‬ ‫جزءذوی‬ ‫چون‬
‫تنهاس‬
‫مذکر یا مونث‬ ‫نزدیکتر الرحام است‬ ‫تو‬
‫بودن‪.‬‬ ‫ین فرد‬
‫مذکر‬ ‫تكملة الثلثين‬ ‫سبب عاصب‬
‫‪ -2‬حداقل سهم‬ ‫ی‬
‫برای خنثی و‬ ‫است‬
‫ندارد‬
‫حداکثر سهم برای‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪316‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫برادر پدری‬ ‫خواه‬


‫پسر‬
‫دختر عمو‬ ‫خنثی با فرض‬ ‫ر‬ ‫‪-3‬ب‬
‫عمو‬
‫مذکر بودن‬ ‫تنی‬
‫م‬ ‫ب‪ .‬ع چون‬
‫توسط‬ ‫نزدیکترین‬ ‫‪1‬‬
‫برادر‬ ‫فرد مذکر‬ ‫‪2‬‬
‫پدری‬ ‫است‬

‫وارثان در نظر‬
‫گرفته میشود بر‬ ‫ارث نمیگیرد‬ ‫سهام‬
‫عکس جنین‪.‬‬
‫‪ -3‬در این مسأله‬ ‫صفر‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫بر فرض مذکر‬
‫بودن خنثی نصف‬
‫ترکه را میگیرد و‬
‫بر فرض مونث‬
‫‪1‬‬
‫بودن ترکه‪ ،‬پس‬ ‫جدول ‪266‬‬
‫‪2‬‬ ‫پسر‪3+‬د‬ ‫ماد‬
‫ملحظات‬ ‫برادرمفقود‬ ‫زن‬ ‫پدرپدر‬ ‫‪4‬‬
‫ختر‬ ‫ر‬
‫‪ -1‬برادر مفقود در‬
‫ممنوع از‬
‫هر حال ارث‬ ‫ارث‬
‫ارث چون‬
‫نمیبرد چون او پسر‬ ‫نمیگیرد‬
‫پسر پدر‬
‫پدر است و نسبت‬ ‫چون‬
‫است و‬
‫او با بچه زنازاده‬ ‫‪1‬‬ ‫جد بچه ‪1‬‬
‫نسبت ولد‬
‫منتفی است‪.‬‬ ‫ب‪ .‬ع‬ ‫‪8‬‬ ‫‪6‬‬ ‫حاصل‬
‫زنا با پدرش‬
‫‪ -2‬ولد زنا از‬ ‫مذکر دو‬ ‫وجو‬ ‫وجو‬ ‫از‬
‫منتفی‬ ‫سها‬
‫پدرش و جدش‬ ‫برابر‬ ‫د‬ ‫د‬ ‫زناست‬
‫است و‬ ‫م‬
‫ارث نمیبرد و آنها‬ ‫مونث‬ ‫فرع‬ ‫فرع‬ ‫یعنی‬
‫مانع ارث‬
‫نیز از او ارث‬ ‫میگیرد‬ ‫وار‬ ‫نسبتش وار‬
‫بردن یا‬
‫نمیبرند ولی از‬ ‫ث‬ ‫ث‬ ‫با او‬
‫ارث دادن‬
‫طرف فامیلهای‬ ‫قطع‬
‫او به‬
‫مادری هم ارث‬ ‫شده‬
‫برادرش‬
‫میبرد و هم ارث‬ ‫است‬
‫میشود‪.‬‬
‫میگیرد‬
‫جدول ‪267‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪317‬‬

‫جواب تمرینات فصل هشتم‬


‫سیام‪ :‬دلیل هر کدام از احکام‪:‬‬
‫‪ -1‬دلیل مشککروعیت وصککیت روایککتی اسککت کککه دارقطنککی بککا‬
‫سندش از ابوالدرداء آورده که پیامبر )ص( فرمککود‪» :‬خداونککد‬
‫‪1‬‬
‫از اموالتان در هنگام وفات به شما صدقه کککرده‬ ‫‪3‬‬
‫بخشش‬ ‫با‬
‫است‪ ،‬تا بتوانید کارهای نیک خود را زیاد کنید«‪.‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ -2‬دلیل وجوب وصیت لفظ کتب در آیه است که میفرماید‪:‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪)   ‬بقره‪.(180/‬‬
‫‪1‬‬
‫از دیدگاه بعضککی از فقهککا‬ ‫‪3‬‬
‫بیشتر‬ ‫‪ -3‬دلیل کراهت وصیت به‬
‫روایتی است که بخککاری بککا سککندش از ابککن عبککاس آورده کککه‬
‫‪1‬‬
‫تشککویق کککرده باشککد چککون پیککامبر)ص(‬ ‫‪4‬‬
‫شکاید مککردم را بککه‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫زیاد است‪.‬‬ ‫فرموده‪ 3 :‬و ‪ 3‬نیز‬
‫‪ - 4‬دلیککل جککایز بککودن قبککول وصککیت از بچککه ممیککز ایککن کلم‬
‫خداوند متعال است که میفرماید‪   :‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪)   ‬نساء‪.(6/‬‬
‫‪ -5‬دلیل جایز بودن وصیت مسلمان بککرای غیرمسککلمان‪ ،‬عککام‬
‫بودم وصیت به والدین و خویشاوندان آیه اسککت‪  ‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪)        ‬بق ره‪/‬‬
‫‪ (180‬پس پایه شرط اسلم والدین یا خویش اوندان را معی ن‬
‫نكرده است‪.‬‬
‫‪ -6‬دلیل وجوب محروم بودن قاتل از وصیت‪ ،‬قیاس به وجوب‬
‫محروم بککودن او از ارث اسککت کککه در کلم پیککامبر)ص( آمککده‬
‫اسککت »کسککی کککه دیگککری را بکشککد‪ ،‬از او ارث نمیبرد« کککه‬
‫بیهقی روایت کرده اسککت و قیککاس اولککی اسککت وگفتهانککد بککه‬
‫دلیککل عککام بککودن ایککن کلم پیککامبر )ص( کککه میفرمایککد‪ :‬قاتککل‬
‫چیزی به ارث نمیبرد‪ ،‬که مالک آن را روایت کرده است‪.‬‬
‫سی و یکم‪:‬‬
‫مبطلت وصیت عبارتند از‪:‬‬
318 ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

.‫ رجوع موصی از وصیت‬-1


.‫ مجنون شدن موصی به جنونی که او را به مرگ برساند‬-2
.‫ مردن موصی له قبل از موصی یا مشکل بودن وجود او‬-3
.‫ برگرداندن وصیت توسط موصی له‬-4
.‫ کشتن موصی توسط موصی له‬-5
.‫ از بین رفتن مالی که به آن وصیت شده است‬-6
.‫موصی به چیز حرامی باشد‬-7
.‫ مشروط کردن وصیت به شرط محال‬-8
.‫ تنها شاهد وصیت موصی له باشد‬-9
.‫ وقتی که هدف از وصیت ضرر زدن به وارثان باشد‬-10
:‫سی و دوم‬
‫ )√( چون کسی که در وصیت تصرف میکند بایکد از امککوال‬-1
.‫خودش باشد نه اموال دیگران‬
‫ امککوالش‬،‫ )√( وقتی که تمام بدهی های فرد پرداخت شککد‬-2
.‫مال خودش است و وصیت به آن جایز است‬
      ‫ )×( چون آیه عام اسککت‬-3
      
  ( /)       
            
. 
1
.  3
         (×) -
1
.       3
    (×) -
              (×) -
             
.   
:  
 
                 
1 1
               
3 3
    .    
  
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
319

1 1
     
3 3
1
          
3
    
           
      
           
.  
             
       
  
       
.       

                   
.        
  
:  
               -
.      
   - -
  
1
‫وصیت به نصف‬ ‫ ع‬.‫ب‬ 
4
3 1
=12000
96000 ×3=36000 ×1=12000
=48000 48000
2 12000 12000
4
271 ‫جدول‬
‫ بر فرض عدم اجازه‬-‫ ب‬-1
‫ملحظات‬ ‫پسر‬ ‫شوهر‬
1 1
‫وصیت به‬ ‫ ع‬.‫ب‬ ‫سهام‬
3 4
1 96000
=36000 3 1
3
=15000
6000 ‫باقیمانده ترکه‬ 45000 15000 60000
4
272 ‫جدول‬
1
‫ میگیککرد و‬15000 ‫را نمیدهککد پککس‬ 3
‫شوهر اجازه بیشککتر از‬
‫ میگیرد و مقدار وصیت با فککرض‬36000 ‫پسر با فرض اجازه‬
‫ که سهام بککه‬45000-36000=9000 ‫اجازه مساوی است با‬
:‫شکل زیر میباشد‬
‫‪320‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪ -1‬وصیت ‪36000+9000=45000‬‬
‫‪ -2‬شوهر ‪15000‬‬
‫‪ -3‬پسر ‪36000‬‬
‫‪96000‬‬ ‫جمع‬
‫‪ -2‬وصيتي كه تمام وارثان اجازه بدهند كککه وصککيت بککه نصککف‬
‫باشد ‪ 200000‬و باقیمانده ‪ 100000‬است که میککان وارثککان‬
‫تقسیم میشود‪.‬‬
‫ملحظا‬ ‫خواهر‬
‫دختر پسر دختر‬ ‫خواهر‬ ‫دختر‬
‫ت‬ ‫پدری‬
‫م‬ ‫ب‪ .‬ع‬ ‫‪1‬‬
‫به‬ ‫سهام‬
‫مع الغیر‬ ‫‪2‬‬
‫وسیله‬ ‫ارث نمیگیرد‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫اصل ‪2‬‬
‫خواهر‬ ‫چون جزء ذوی‬
‫تنی‬ ‫الرحام است و‬ ‫‪200000‬‬
‫وقتی که‬ ‫در قانون به او‬ ‫=‪×1‬‬ ‫=‪×1‬‬ ‫=‬
‫‪2‬‬
‫عصبه‬ ‫وصیت میشود‪.‬‬ ‫‪100000‬‬ ‫‪100000‬‬
‫‪100000‬‬
‫مع الغیر‬ ‫‪100000‬‬ ‫‪100000‬‬
‫=‬
‫است‬
‫جدول ‪273‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪321‬‬

‫جواب تمرینات فصل نهم‬


‫سی و پنجم‪:‬‬
‫وصیت واجب‬ ‫وصیت اختیاری‬
‫الف‪ -‬توسط قانون فرض میشود نه با‬ ‫الف‪ -‬متوفی قبل از مرگش به آن‬
‫اراده متوفی‬ ‫وصیت میکند‪.‬‬
‫ب‪ -‬فقط برای فرع فرزندان مرده‬ ‫ب‪ -‬ممکن است که برای‬
‫است وقتی که پدرشان در حال حیات‬ ‫خویشاوندان یا جهات خیر باشد‪.‬‬
‫جدش مرده باشد‪) .‬دختر دختر(‪.‬‬ ‫ج‪ -‬وقتی که وارثان اجازه بدهند‬
‫ج‪ -‬در هر حال از یک سوم بیشتر‬ ‫‪1‬‬
‫بیشتر باشد‪.‬‬ ‫ممکن است که از‬
‫نمیشود‪.‬‬ ‫‪3‬‬
‫د‪ -‬موصی له وقتی که به او وصیت‬ ‫د‪ -‬موصی له میتواند وصیت را قبول‬
‫واجب میشود حق رد کردن آن را‬ ‫نکند‪.‬‬
‫ندارد‪.‬‬ ‫هک‪ -‬به بعد از وصیت واجب انداخته‬
‫هک‪ -‬بر تمام وصیتها مقدم است‪.‬‬ ‫میشود‪.‬‬
‫جدول ‪274‬‬
‫وصیت برای غیروارث‬ ‫وصیت برای وارث‬
‫الف‪ -‬ائمه در آن اختلف دارند به‬
‫طوری که جمهور آن را قبول ندارند‬
‫الف‪ -‬تمام مذاهب با آن موافقند‪.‬‬ ‫ولی شیعیان امامیه و زیدیه آن را‬
‫ب‪ -‬باعث برانگیختن کینه و دشمنی‬ ‫قبول دارند‪.‬‬
‫نمیشود‪.‬‬ ‫ب‪ -‬ممکن است که بعضی از وارثان‬
‫ج‪ -‬همیشه خیر است وقتی که قصد‬ ‫را دوست داشته باشد و به آنها‬
‫موصی تقرب به خداوند باشد و برای‬ ‫وصیت کند و باعث کینه بشود‪.‬‬
‫اشخاص یا جهات خیر آن را وضع‬ ‫ج‪ -‬ممکن است که خیر باشد وقتی‬
‫کند‪.‬‬ ‫که وارث باید درس بخواند یا معوق‬
‫بماند که باید موافقت وارثان گرفته‬
‫شود‪.‬‬
‫جدول ‪275‬‬
‫‪322‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫وصیت به اندازه سهم یک وارث‬ ‫وصیت به اندازه سهم یک وارث‬


‫نامعین‬ ‫معین‬
‫اگر سهام متفاوت باشند سهمی به‬
‫اندازه حداقل سهام به وارثان اضافه‬
‫میکنیم و اگر سهام مساوی باشند‪،‬‬ ‫یک سهم جدید را به همان مقدار‬
‫سهمی به اندازه یکی از آنها اضافه‬ ‫معین به وارثان اضافه میکنیم و‬
‫میکنیم مثل ا اگر به اندازه سهم یکی‬ ‫ممکن است که از سهم معین بیشتر‬
‫از وارثان به یتیمی وصیت شده باشد‬ ‫باشد‪ ،‬مثل کسی که به یتیمی به‬
‫در مسأله شوهر ‪ +‬مادر‪ +‬دختر به‬ ‫اندازه سهم پدر وصیت کرده در‬
‫شکل زیر میباشد‪:‬‬ ‫مسألهای که پدر‪ ،‬مادر و پسر وجود‬
‫شوهر‪ +‬مادر‪ +‬دختر‪+‬وصیت به‬ ‫دارد به شکل زیر‪:‬‬
‫یتیم‬ ‫پدر‪ +‬مادر‪ +‬پسر‪ +‬وصیت یتیم‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪.‬‬
‫‪6‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪6‬‬
‫به اندازه سهم مادر که حداقل سهم‬
‫است میگیرد‪.‬‬
‫جدول ‪276‬‬
‫سی و ششم‪:‬‬
‫مقدار وصیت اختیاری را از ترکه و فقککط بککه صککورت ریاضککی‬
‫استخراج میکنیم‪ ،‬قبل از اینکه واجب ار اجرا کنیم چون‪:‬‬
‫‪ -1‬اصل این است کککه وصککیت واجککب اسککتحقاق پککدر از ارث‬
‫بوده و در اصل وصیت قبل از ارث میباشد‪.‬‬
‫‪ -2‬وقتی که این کار را انجام ندهیم وصیت واجککب بزرگککتر از‬
‫مستحق آن میشود چون وارثان با شککرع و قککانون از ترکهای‬
‫ارث میبرند که وصیت از آن استخراج نشده است‪.‬‬
‫‪ -3‬مانعی ندارد کککه مککا وصککیت اختیککاری را بککه طککور فرضککی‬
‫استخراج کنیم همچنککانکه حیککات فرزنککد متککوفی را در وصککیت‬
‫واجب فرض میکنیم‪.‬‬
‫سؤال سی و هفتم‪:‬‬
‫‪ -1‬وصیت به تقسیم اشیای ترکه ‪ ،‬وصیتی اسککت کککه صککاحب‬
‫ترکه قبل از مرگش مالش را میان وارثانش تقسککیم میکنککد و‬
‫مانند حق هر وارث در بعد از مرگ آن را تقسیم میکنکد‪ ،‬مثکل‬
‫کسی که مککال التجارهای و منزلککی و مزرعهای و امککوالی را‬
‫بجای گذاشته و وصیت میکند که به یکککی از فرزنککدانش مککال‬
‫التجاره و به دومی منزل و ‪ ...‬بدهند به شرط اینکه ظلمی به‬
‫یکی از فرزندان صورت نگرفته باشد‪ .‬بدین معنی که قیمککت‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪323‬‬

‫و ارزش هرکدام از اشیاء مساوی یا نزدیک به هم باشد و اگر‬


‫وارثان تسامح به خرج دادند‪ ،‬مشکلی نیست‪.‬‬
‫‪ -2‬وصیت به اندازه سهم وارث که دو حالت دارد‪:‬‬
‫الف‪ -‬وصیت به اندازه سهم یک وارث معین که مسأله طوری‬
‫میشود که گککویی یککک سککهم اضککافه بککر سککهام موجککود وجککود‬
‫داشته است‪.‬‬
‫ب‪ -‬وصیت به اندازه سکهم یکک وارث ن امعین ککه اگکر سکهام‬
‫مساوی باشد یک سهم به آنها نیز اضافه میشود و اگر سککهام‬
‫مختلف باشد سهمی برابر حداقل سهام ترکککه بککه آن افککزوده‬
‫میشود‪.‬‬
‫سی و هشتم‪:‬‬
‫بررسی فقهی قانون وصیت واجب‪:‬‬
‫نخست‪ :‬دلیل کسانی که این قانون را مجاز میدانند‪:‬‬
‫الف‪ -‬گروهی از فقهککا هسککتند کککه مبنککی بککر کلمککه »کتککب« و‬
‫»حقا« در آیه قائل به وجوب هستند‪     .‬‬
‫‪‬‬ ‫‪     ‬‬
‫)بقره‪/‬‬ ‫‪       ‬‬
‫‪.(180‬‬
‫ب‪ -‬نظر ابن حزم که وصیت را بکرای خویشکاوندان غیککروارث‬
‫واجب میداند‪.‬‬
‫ج‪ -‬امام حق دارد که به امور مباحا امر کند وقککتی کککه وصککیت‬
‫به نوهها و دیگران جایز باشد‪ ،‬پس امام حککق دارد کککه بعضککی‬
‫از آنها را تخصیص بدهد‪.‬‬
‫د‪ -‬تعامل با شکایتهای نوههایی که پدرانشککان در زمککان حیککات‬
‫جدشان مرده است‪.‬‬
‫دوم‪ :‬نقد این قانون‪:‬‬
‫الف‪ -‬قانونگزاران حق دارنککد کککه از میککان آرای ائمککه یکککی را‬
‫انتخاب کنند ولککی ابککن حککزم نگفتککه کککه وصککیت بککه بعضککی از‬
‫خویشان واجککب اسککت نککه بعضککی دیگککر‪ .‬بلکککه بکرای تعککدادی‬
‫خویشاوندان که کمتر از ‪ 3‬نفر نباشند‪ ،‬واجب دانسته است تا‬
‫رعایت صیغه جمع در کلمه »القربین« شده باشد‪.‬‬
‫ب‪ -‬ابن حزم مقککدار وصککیت را بککه مقککدار یعنککی مثککل انککدازه‬
‫سهم پدرانشان اگر زنده بودند‪ ،‬محدود نکرده است‪.‬‬
‫‪324‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫ج‪ -‬قانون اهمال کککرده چککرا کککه از میککان خویشککاوندان گککاهی‬


‫افرادی هسکتند ککه نکوه نیسکتند ولکی عقکب افت اده هسکتند و‬
‫نیازهای خاص و شدید دارند مثل کسی که مرده و یککک دخککتر‬
‫خواهر عقب افتاده دارد‪.‬‬
‫د‪ -‬اجککرای قککانون مرزهککایی دارد کککه نبایککد از بیککن برونککد بککه‬
‫طوری که گاهی به فرع فرزند مرده – درجکه دورتکر از مکرده‬
‫قرار دارد‪ -‬بیشتر از فرع نزدیکتر مرده میدهد که این برخلف‬
‫نظککام ارث اسککت کککه بایککد جهککت قرابککت و درجککه و قککوه آن‬
‫مدنظر باشد‪ .‬مثل ا کسی میمیرد و ‪4‬دختر و دختر پسککری دارد‬
‫که پدرش در زمککان حیککات جککدش مککرده اسککت کککه بککر طبککق‬
‫قانون این گونه حل میشود‪:‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪325‬‬

‫دختر پسر‬ ‫‪4‬دختر‬


‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪ 2‬چون اگر پدرش زنده بود همین سهم را‬ ‫‪4‬‬
‫می گرفت‬
‫پس هر دختر اصککلی نصککف سککهم دخککتر پسککر کککه بککا وصککیت‬
‫واجب سهم گرفته است می گیرد‪ ،‬و این امککر در هککر حککال از‬
‫لحاظ فقهی قابل قبول نمیباشد و باید تعککدیلهای اساسککی بککر‬
‫قانون وارد شود‪.‬‬
‫سی و نهم‪:‬‬
‫مراحل کاربردری حل مسایلی که وصیتهای اختیاری و واجککب‬
‫با هم تزاحم دارند به شکل زیر است‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫نافککذ‬ ‫‪3‬‬
‫حککدود‬ ‫‪ -1‬از لحککاظ ریاضککی وصککیت اختیککاری را در‬
‫میدانیم و آن را از ترکه کم میکنیم و باقیمانده برای وارثان و‬
‫وصیت واجب است‪.‬‬
‫‪ -2‬زنده بککودن متککوفی را فککرض میکنیککم و مسککأله را بککا ایککن‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪3‬‬
‫بککود آن را بککه‬ ‫‪3‬‬
‫فرض حل میکنیم و اگر سهمش بیش از‬
‫بر میگردانیم‪.‬‬
‫‪ -3‬مقککدار وصککیت واجککب را اسککتخراج میکنیککم و آن را از‬
‫وصیت اختیاری کم میکنیم‪ ،‬و اگر تمام وصککیت اختیککاری را در‬
‫بر گرفت‪ ،‬وصیت اختیاری را در نظککر نمیگیریککم و بککه وصککيت‬
‫واجب اکتف‏ا میکنیم و اگر بعد از وصیت واجسسب چیسسزی بسساقی مانسسد آن را بسسرای‬
‫وصیت اختیاری در نظر میگیریم‪.‬‬

‫چهلم‪:‬‬
‫وصیت برای کمک به‬ ‫خواهر‬ ‫اسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسهم‬
‫جده پدری‬ ‫مادر‬ ‫شوهر‬
‫پناهندگان‬ ‫مادری‬ ‫ورثه‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫ما‬ ‫سهاما‬
‫‪6‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪  ‬‬ ‫به وسیله‬ ‫‪‬‬ ‫وجود‬ ‫‪‬‬ ‫سبب‬
‫‪   ‬‬ ‫مادر چون‬ ‫‪‬‬ ‫تنها يك‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬ ‫مادر تماما‬ ‫خواهر‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬ ‫جدهها را‬ ‫‪‬‬
‫حجب میکند‬
‫‪326‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪   ‬‬


‫‪.‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪‬‬ ‫اصل مسأله ‪6‬‬
‫سهاما با وصیت‬
‫عول مییابد و ترکه‬
‫بر ‪ 7‬تقسیم میشود‬
‫‪12000‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫نه بر ‪6‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪‬‬
‫‪=6000‬‬
‫‪420000‬‬
‫‪7‬‬
‫جدول ‪277‬‬
‫‪ -2‬در این مسأله وصیت واجب و اختیاری در اندازه سهم پدر‬
‫با هم تزاحم دارند‪ ،‬پس به شکل زیر حل میشود‪:‬‬
‫‪ -1‬مقدار وصیت اختیاری را از ترکه کم میکنیککم‪ ،‬و بککه انککدازه‬
‫‪1‬‬
‫است بککرای اودر نظککر میگیریککم پککس‬ ‫‪6‬‬
‫اینجا‬ ‫سهم پدر که در‬
‫‪1 252000‬‬
‫می باشد‪.‬‬ ‫‪6‬‬
‫‪=42000‬‬ ‫مقدار وصیت اختیاری‬
‫‪ -2‬وصیت اختیاری را – به صورت فرض‪ -‬از ترکه کم میکنیم‬
‫‪42000-252000=210000‬‬
‫‪ - 3‬مسأله با فرض زنده بودن پدر پسر پسر به شکل زیر حل‬
‫میشود‪:‬‬
‫ملحظات‬ ‫‪2‬دختر‪+‬پسر‬ ‫مادر‬ ‫پدر‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫ب‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫‪6‬‬ ‫‪6‬‬
‫پسر پسر در اینجا با وصیت‬ ‫‪‬‬
‫مذکر دو برابر‬ ‫‪‬‬
‫واجب به اندازه سهم پدرش‬ ‫‪‬‬
‫مونث چون عصبه‬ ‫‪‬‬ ‫سبب‬
‫اگر زنده بود‪ ،‬میگیرد و در‬ ‫‪‬‬
‫بالغیر است‬ ‫‪‬‬
‫اینجا ‪ 70000‬میباشد که‬ ‫‪‬‬
‫کمتر از ترکه است‬ ‫اصل‬
‫‪4‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪1 252000‬‬ ‫مسأله ‪6‬‬
‫‪=84000‬‬ ‫‪2‬دختر ‪2‬سهم‬
‫‪3‬‬ ‫دارند و هر دختر‬
‫بنابراین باقیمانده به وصیت‬ ‫=‬
‫یک سهم و پسر‬
‫‪210000‬‬
‫اختیاری میرسد که بعد از‬ ‫پسر نیز ‪2‬سهم‬
‫وصیت واجب به او میرسد‪.‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪6‬‬
‫دارند‪70000 .‬‬
‫‪70000-84000=14000‬‬ ‫‪35000‬‬
‫برای ‪2‬دختر‪.‬‬
‫=‬
‫‪70000‬برای پسر‬
‫پسر‬
‫جدول ‪278‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪327‬‬

‫وصیت واجب برای پسر پسر =‪70000‬‬


‫وصیت اختیاری= ‪14000‬‬
‫‪1‬‬
‫می باشد‪.‬‬ ‫‪3‬‬
‫مجموع وصیتها= ‪ 84000‬که همان‬
‫باقیمانده ترکه ‪252000-84000=168000‬‬
‫این ترکه ای است که باید میان وارثان تقسیم شود به شکککل‬
‫زیر‪:‬‬
‫‪2‬دختر‬ ‫مادر‬ ‫پدر‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪+‬ب‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫‪3‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪6‬‬
‫وجود فرع‬ ‫وجود فرع وارث‬
‫چون دو نفر هستند‬ ‫سبب‬
‫وارث‬ ‫مونث‬
‫‪4‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1+0‬‬ ‫اصل ‪6‬‬
‫‪168000‬‬
‫‪ 112000‬هر دختر‬ ‫=‬
‫‪28000‬‬ ‫‪28000‬‬ ‫‪6‬‬
‫‪ 56000‬سهم‬
‫‪=28000‬‬
‫جدول ‪279‬‬
‫حل نهایی‬
‫‪ -1‬وصیت واجب برای پسر پسر= ‪70000‬‬
‫‪ -2‬وصیت اختیاری برای انجمن قرآن= ‪14000‬‬
‫= ‪28000‬‬ ‫‪ -3‬پدر‬
‫= ‪28000‬‬ ‫‪ -4‬مادر‬
‫=‪ 112000‬هر دختر ‪56000‬‬ ‫‪ 2 -5‬دختر‬
‫در اینجا ملحظه میکنیم که اشتباه قککانونی در وصککیت واجککب‬
‫وجود دارد چون به درجککه دورتککر )پسرپسککر( بیشککتر از درجککه‬
‫نزدیککتر ککه دخکتر اسکت‪ ،‬داده اسکت و ایکن امکر بایسکتی بکا‬
‫اضافه کردن این امر‪ ،‬اصلحا شود که‪ :‬به فرزند مککرده انککدازه‬
‫‪1‬‬
‫نباشککد یککا‬ ‫‪3‬‬
‫از‬ ‫سهم پدرش داده شود به شرط اینکککه بیشککتر‬
‫بیشتر از سهم افراد نزدیکتر به مرده نباشد‪.‬‬
‫‪ -3‬این مسأله بر طبق مراحل زیر حل میشود‪:‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪3‬‬
‫دخککتر‬ ‫میگیککرد‪2 ،‬‬ ‫‪6‬‬
‫وارث‬ ‫‪ -1‬مککادر بککه دلیککل وجککود فککرع‬
‫میگیرند چون دو نفر هستند و در اصل چیزی برای پسر دختر‬
‫باقی نمیماند چون جزو ذوی الرحام است و برای دختر پسککر‬
‫‪328‬‬ ‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬

‫‪2‬‬
‫نیز باقی نمیماند چون دخککتران ‪ 3‬میگیرنککد و کسککی در درجککه‬
‫آنها یا پاینتر وجود ندارد که آنها را عصبه کند‪.‬‬
‫‪ -2‬بنابر آنچه که گذشت باید – قانونی – به پسر دختر و دختر‬
‫پسر وصیت کرد با فرض اینکه پدرشان زنده است پککس آنهککا‬
‫‪1‬‬
‫باشد به شکل زیر‪:‬‬ ‫‪3‬‬
‫سهم پدر را میگیرند و نباید بیشتر از‬
‫ملحظات‬ ‫‪3‬دختر‪+‬پسر‬ ‫مادر‬
‫بر فرض زنده بودن مادر پسر‬ ‫‪1‬‬
‫ب‪ .‬ع‬ ‫سهام‬
‫دختر‪ ،‬دختران به ‪ 3‬نفر میرسند‪.‬‬ ‫‪6‬‬
‫بنابراین وصیت واجب این گونه‬ ‫‪5‬‬ ‫‪1‬‬ ‫اصل ‪6‬‬
‫میباشد‪.‬‬
‫‪ 8000‬پسر دختر‬
‫‪ 16000‬دختر پسر‬
‫‪1‬‬ ‫‪ 40000‬بر ‪5‬نفر‬
‫رد میشود‬ ‫مجموع ‪ 24000‬به‬ ‫تقسیم میشود‬
‫‪3‬‬
‫‪1 48000‬‬ ‫که هر دختر‬ ‫‪=8000‬‬
‫است و‬ ‫که ‪=16000‬‬ ‫‪ 8000‬سهم و‬ ‫‪8000‬‬ ‫‪48000‬‬
‫‪3‬‬
‫برای پسر‬ ‫‪6‬‬
‫میان پسر دختر و ‪ 3‬دختر پسر‬
‫‪1‬‬
‫‪ 16000‬سهم‬
‫تقسیم میشود به پسر دختر‬ ‫میماند‪.‬‬
‫‪3‬‬
‫‪2‬‬
‫میرسد‬ ‫و به دختر پسر‬
‫‪3‬‬
‫جدول ‪280‬‬
‫بعد از کم کردن وصیت واجب به حل مسأله میان وارثککان بککر‬
‫میگردیم که عبارت است از‪:‬‬
‫مادر‪2 +‬دختر‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬
‫ترکه بعد از وصیت واجب ‪-16000=32000‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪6‬‬
‫‪48000‬‬
‫‪32000‬‬
‫‪5‬‬
‫‪=6400‬‬ ‫سهم‬ ‫‪4‬‬ ‫‪1‬‬
‫مسککأله نسککبت بککه ارث آنهککا ردی اسککت پککس بککرای مککادر =‬
‫‪ 6400‬سهم‬
‫برای دو دخککتر=‪ 25600‬و هککر دخککتر ‪12800‬‬ ‫اصل ‪5‬‬
‫سهم‬
‫و مجموع سهام به شکل زیر است‪:‬‬
‫‪ -1‬مادر= ‪6400‬‬
‫‪ -2‬دو دختر= ‪ 25600‬هر دختر ‪12800‬‬
‫ارث و وصیت در فقه و حقوق‬
‫‪329‬‬

‫‪ -3‬پسر دختر وصیت واجب= ‪ 5444‬تقریبا ا‬


‫‪ -4‬دختر پسر وصیت واجب= ‪ 10666‬تقریبا ا‬
‫=‪ 48000‬ليره‬ ‫جمع‬

‫تم بحمدالله‬

You might also like