Professional Documents
Culture Documents
نشرات امت
كابل -افغانستان
info@hizb-afghanistan.com
www.hizb-afghanistan.com
مقدمه مرتجم
حمد و سپاس الله سبحانه وتعالی را که در زندگی برای مان این فرصت را
مهیا ساخت تا مجموعه پاسخهای امیر معزز و گرانقدر خویش شیخ عطا
بن خلیل ابورشته را به زبان فارسی دری ترجمه و به دسرتس عالقمندان
قرار دهیم .بدون شک این کتاب هم به مانند دیگر نرشات حزب التحریر-
والیه افغانستان مشکالت متعددی زندگی مدرن را برای فرزندان اسالم
حل کرده است .این کتاب حاوی پرسشهای است که از سالها قبل
بدینسو از طرف مسلامنان در رسارس جهان مطرح و امیر صاحب هم در
مقاطع مختلف تاریخی به پاسخ پرداخته است .باید متذکر شد که متام
پرسشها یا به زبان عربی و یا هم به زبان انگلیسی مطرح شده است و
پاسخها هم عمدتاً به زبان عربی ارایه شده است .پس متامی مطالب این
کتاب از زبان عربی و انگلیسی ترجمه شده که خالی از اشتباه و خطا
نیست .فلهذا برای تحقیق بیشرت موضوعات میتوانید به سایتهای حزب
التحریر و صفحات فیسبوک امیر عطا بن خلیل ابورشته مراجعه فرمائید.
2
فهرست مطالب
6
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
با مخاطب جهت رسیدن نامه ثابت شود ،حكم مباحثهای مستقیم بین دو شخص را
میگیرد و كدام تفاوتی بین نوشنت نامه با دست یا کمپیوتر ندارد .همچنان تفاوتی بین
انتقال نامهرسان به مخاطب و انرتنت و فیسبوك یا هر وسیلهی دیگر وجود ندارد .مهم
به اثبات رسیدن پیشامد نویسنده به مخاطب است .تحلیل واقعیت قبل از قضاوت
رشعی(تحقیقاملنات) منتج به این غلط فهمی میشود.
بنابرین ،قوانین متعلق به نامه و حالتهای مشابه به آن یكی بوده و هر کس مسئول
اعامل خود میباشد .چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم میفرماید:
ُس َهاَ ،ما ل َْم تَ ْع َم ْل أَ ْو تَ َتكَل َّْم ﴾
ت ِب ِه أَنْف َ ن أُ َّم ِتی َما َ
حدَّ ثَ ْ ﴿ إِنَّ اللَّهَ تَ َ
جا َو َز َع ْ
(بهروایتی از البخاری و مسلم از ابو هریره رحمه الله)
الله سبحانه وتعالی امت مرا به آنچه برتری داد كه پیش خود میگویند ،اما به آن عمل
نکرده و در مورد با کسی سخن منیگویند.
افزون بر این ،از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت شده است كه پیامها را به
حكام فرستاد تا آنها را از اسالم آگاه سازد .این خود به اثبات میرساند
پادشاهان و ُ
كه آگاه ساخنت از طریق پیام نوشته شده عین حكم مباحثهای مستقیم را دارد .بنابرین
پاسخ به پرسش فوق الذكر قرار ذیل است:
1 .1حكم هر نوع ارتباط انرتنتی چه توسط ایمیل ،فیسبوك ،تیوترو غیره شبکههای
اجتامعی یكسان است و هیچ تفاوتی با گفتار حضوری ندارد .همچنان منیتوان
گفت :این دنیایی مجازی است و آن دنیایی واقعی؛ بلكه این به معنی فرو رفنت در
نادانی و معصیت است .اگر شام كلامت زشتی را به یك زن بیگانه خواه روبهرو
بگوید یا در انرتنت ،از عمل خود مسئول بوده و نزد رشیعت قابل مجازات هستید،
چون کدام تفاوت بین این دو اسلوب از دید رسیدن پیام موجود نیست و عین حکم
را دارد.
چنانچه در رشیعت صحبت كردن مستقیم با یك زن بیگانه بدون رضورت حرام
7
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
است ،هامن طور ارتباط در انرتنت هم حرام میباشد .پس آنچه در صحبت كردن
مستقیم ناجائز است ،در مكاتبه انرتنتی هم ناجائز میباشد.
2 .2اختالط غیر رضوری در رشیعت ممنوع است ،اما نفس اختالط حرام نیست.
اگر شام زنی را كه از شام دور است با الفاظ بد صدا بزنید ،حرام را مرتکب شدهاید؛
حتی اگر او در پهلوی شام نباشد .اگر شام جنسی را در ماركیت به یك زن میفروشید
و با لذت به طرف او مینگرید ،این عمل شام حرام است ،باوجودیكه اختالط
بخاطر تجارت كردن در ماركیت مجاز است .اگر شام یك وسیله نقلیهی عامه را
میرانید و با كلامت نادرست به یك زن كه از شام دور است صحبت كردید ،حتی اگر
او در پهلوی شام هم نباشد ،حرام است .همینطور از هر چیزیكه شام در یك مكاتبه
مینویسید ،مسئول هستید ،چون نفس مکاتبه برابر به سخن گفنت روبهرو است.
3 .3اما هر زن و مرد مسلامن ،به ویژه جوانان کاربر در انرتنت را دعوت به پابندی از
قوانین رشیعت با تعهد قوی میمنایم که نه تنها از حرام دوری کنید؛ بلكه از اسباب
و وسائلی كه به احتامل شام را نزدیك به حرام میسازد دور شوید .چنانچه اصحاب
رضی الله عنهم از فتنه و افتادن در حرام دوری میگردند.
4 .4ما همچنان باالی هر مسلامن و به خصوص جوانان کاربر در انرتنت تأكید
میكنیم تا با سخت كوشی و جدیت برای ترویج اسالم در زندگی از انرتنت استفادهی
موثر و پربار منایند .با تعقل و هوشیاری نه تنها از خاكسرتهای ناپاك دور باشید ،بلكه
از خاك و خاكسرت هم دور شوید .من از الله متعال میطلبم كه ما را پرهیزگار و پاك
نگهدارد تا كامیابی دنیا و آخرت را حاصل منایم و در این امر بشارت خوش برای
متقیان است.
8
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
9
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
از یک تخمه در رحم زن انتقال مییابد .این درحالیست که اگر الله سبحانه وتعالی
بخواهد تا مخلوقی از این القاح به وجود بیاید ،تخمه القاح شده به رحم میپیوندد و
باعث انکشاف دانه شده و سپس به لخته خون تبدیل میشود .پس اگر الله سبحانه
وتعالی نخواهد تا ازین تخمه مخلوقی به وجود نیاید ،تخمه انتقال شده در رحم زن از
بین رفته یا ناپدید میشود.
بنا ًء با در نظرداشت موارد فوق ،حکم رشعی القاح مصنوعی و انتخاب جنسیت جنین
قرار ذیل است:
اگر زوجین به دالیل مختلف ،از جمله اینکه زن به طور طبیعی حامله منیگردد ،درین
صورت القاح مصنوعی توسط معالجات طبی جائز است به رشطی که سپرم از خود
شوهر زن باشد .رسول الله صلی الله علیه وسلم معالجات طبی درین خصوص را
دستور داده است .چنانچه ابوداود در مسند خود از عثامن بن رشیک روایت میکند
که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:
َيدَا ٍء َوا ِ
ح ٍد الْ َه َر ُم ﴾ ﴿ تَدَ ا َو ْوا َفإِنَّ اللَّهَ َع َّز َو َ
ج َّل لَ ْم َيضَ ْعدَ ا ًءإِ َّل َوضَ َعل َهُدَ َوا ًء غ ْ َ
از معالجه طبی استفاده کنید ،زیرا الله سبحانه وتعالی هیچ مرضی را بدون عالج خلق
نکرده است؛ مگر مرگ را که عالج ندارد.
بنابرین ،این نوع معالجه و تداوی دارای دو رشط میباشد:
1 .1زمانیکه القاح مصنوعی توسط تیوب ،لوله یا آله خاص صورت میگیرد باید
سیال یا مایع سپرم از زن و مردی باشد که هردو به شکل رشعی متزوج باشند .روافی
بن ثابت از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت میکند که گفت:
َي ِِه ﴾ (روا ُه احمد)
س ِق َي َم َء ُه َزر ْ َعغ ْ خ ِرأَ ْ َ
ن ْ ال ِ
ن بِاللَّ ِه َوالْ َي ْو ِم ْ ح ُّل ِل ْمر ٍ ُ
ِئ ْؤ ِم ُ ﴿ َليَ ِ
برای مردیکه ایامن به الله سبحانه وتعالی و روز آخرت دارد ،جائز نیست که از آب
منی او دیگران استفاده منایند ،در صورت که کسی قصد استفاده از آب منی او را داشته
باشد.
10
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
از ایرنو اجازه نیست تا زنی بدون آب منی شوهر خویش از آب منی دیگران القاح
گردد.
2 .2القاح مصنوعی توسط آب منی و انتقال آن توسط تیوب یا لوله در داخل
رحم زن زمانی صورت میگیرد که شوهر زن زنده باشد و این القاح پس از فوت
شوهر هرگز صورت گرفته منیتواند؛ طوریکه امروز در غرب رائج است .در غرب
زنان رصف نظر از زنده بودن شوهرشان ،تخمهها را در یخدان نگه داشته سپس هر
وقتی که خواسته باشند دست به القاح مصنوعی زده و تخمههای منجمد را توسط
تیوب در رحم خویش انتقال میدهند و درین خصوص هیچ اعرتاضی هم ندارند.
در حالیکه این چنین القاح از دید اسالم جواز نداشته و حمل برداشنت زن بدون
موجودیت شوهرش حین حاملگی یا در آغاز حاملگی حرام میباشد .عالوه بر این،
چنین حاملگی بدون موجودیت شوهر دارای مجازات و عقوباتی بوده و یکی از
شواهد و عالیم زنا میباشد .پس هر خامنیکه بدون موجودیت شوهر حامله گردد
درین صورت وی مرتکب گناه کبیره شده و حرام میباشد ،زیرا عمل حرام را انجام
داده است .در مورد حرضت عمر و حرضت علی رضی الله عنهام فرموده که چنین
کار گناه و حرام شمرده شده و همچنین هیچ صحابه در مقابل این دو صحابه چیزی
نگفتند و ساکت ماندند .پس اصحاب درین خصوص اجامع منوده و حرام بودنش
را پذیرفتهاند.
پس القاح مصنوعی توسط تیوب خاص خارج از رحم زن با آب منی شوهر زن که در
قید حیات باشد جائز بوده در غیر آن ناجائز میباشد .بنا ًء اطفالی که از طریق القاح
مصنوعی توسط تست تیوب به دنیا میآیند به نام «اطفال تست تیوبی» یاد میمنایند و
چنین کار جائز است .اگر زن توسط آب منی غیر از شوهر خود القاح گردد ،ناجائز و
حرام میباشد .فلهذا با درنظرداشت رشایط فوق القاح مصنوعی یا انتقال منی توسط
لوله یا تیوب به داخل رحم زن جائز بوده در غیر آن ناجائز است.
•در خصوص انتخاب جنسیت جنین باید گفت که از ایام قدیم مردم تالش کرده
اند تا نوعیت جنس طفل را انتخاب منایند و در صورتی که طفل مورد قبول شان قرار
11
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
گیرد آن را بگذارند و در غیر آن ،آن را سقط منوده و از بین بربند .برش از گذشتههای
دور تا به حال در تعیین جنسیت جنین تالشها زیادی منوده تا بتواند از طرق ممکن
به این هدف نائل آید.
•در ایام جاهلیت مردم خوش داشتند تا پرس بیشرت نسبت به دخرت داشته باشند.
همچنین آنها داشنت پرس را یک پیروزی و غلبه بر دیگران فکر میکردند و میگفتند
که پرس باعث حفظ خانواده و نسب ما میگردد ،برعکس دخرت را ناکامی و بدبختی
فکر منوده و دخرتان را زنده به گور میکردند که الله سبحانه وتعالی درین خصوص
میفرماید:
ْب ُق ِتل ْ
َت﴾ [سوره تکویر]9-8 : َت ﴿ِ ﴾٨بأَ ِّ
ي َذن ٍ س ِئل ْ
﴿ َو إِ َذالْ َم ْو ُءو َد ُة ُ
و هنگامیكه از دخرت زندهبه گور ،پرسيده میشود .توبه سبب كدام گناه كشته شدهای؟
افزون بر موارد فوق ،اخیرا ً پس از اخرتاعات و اکتشافات در عرصه تکنالوژی و روی
کار آمدن تخنیکهای پیچیده در این رشته ،برش تالش منود تا نوعیت جنس جنین را با
استفاده از دو روش برجسته ذیل تشخیص دهد:
3 .3روشی که آن را بسیار پیچیده میدانند؛ یعنی هامن روش انتخاب بارور سازی
یا القاح میباشد که در زمینه میگویند :ما در این روش سپرم را مورد بررسی قرار
میدهیم تا کروموزم جنس مونث ( )xرا از کروموزوم جنس مذکر( )yجدا منایم و
این کار را توسط تست تیوب انجام میدهیم .آنها این روش را خارج از عضو بدن
انسان توسط وسائل و ابزار مختلف انجام میدهند که رضورت به مداخله تخنیکی
طبی دارد.
ساینسدانان حاال به این نتیجه رسیدهاند که سپرم دارای دو نوع کروموزم میباشد،
یکی ( )xو دیگری ( .)yآنها تشخیص داده اند که کروموزم ( )yمنایندگی از جنس مذکر
و کروموزوم ( )xمنایندگی از جنس مونث میمناید .به همین ترتیب تشخیص داده
اند که اگر هردو کروموزم تخمه ( )xxباشد ،پس هردو بخش جنس مونث میباشد.
12
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
همچنین متخصصین این رشته دریافتهاند که اگر بخش مذکر سپرم ( )yباعث القاح در
تخمه گردد ،درین صورت نتیجه آن ( )xyمیشود که نوع جنس مذکر میباشد .اگر
تخمه توسط سپرم مونث ( )xالقاح گردد ،درین صورت نتیجه آن ( )xxبوده و نوعیت
جنس آن مونث میباشد.
متام این یافتهها از تجاربی به دست آمده که توسط متخصصین این رشته ،راهاندازی
شده است .بنا ًء توسط تجارب فوق ،بدین نتیجه رسیدهاند که میتوان نوعیت جنس
جنین را تشخیص داد و از این طریق نیز میتوان مطابق خواست انسان القاح مصنوعی
را انجام داد؛ یعنی اگر کسی میخواهد طفلش پرس باشد ،باید سپرم مذکر را در وجود
وی القاح گردد و اگر دخرت میل داشت ،پس میتوان اسپرم جنس مونث را در تخمه
زن القاح کرد.
4 .4روش دوم هم مانند روش اول است؛ مگر با اندک تفاوت .این روش پس از
القاح تخمهها توسط تیوب صورت میگیرد .پس از القاح نوعیت جنس ارزیابی شده،
اگر تخمه القاح شده دارای کروموزمهای ( )xxباشد ،درین صورت جنسیت جنین
مونث بوده و در صورتی که کروموزمها ( )xyباشد ،جنسیت جنین مذکر میباشد.
پس اگر کسی میخواهد پرسداشته باشد ،در رحم او کروموزمهای( )xyالقاح کرده
میشود و اگر میخواهد دخرت باشد ،در رحم او کروموزم ( )xxالقاح میگردد .پس
از دید هدف هر دو روش مشابه بوده ،مگر این دو میتود تنها در آزمایش اسپرم متفاوت
میباشد ،طوریکه در روش نخست اسپرم قبل از القاح آزمایش شده و بخش مذکر از
مونث جدا میشود ،بر عکس در روش دوم جنسیت تخمه القاح شده آزمایش و سپس
جنسیت جنین از هم دیگر جدا میگردد .پس متام موارد و روشهای فوق بخشی از
تالش انسانها در طول تاریخ برشی جهت تفکیک و جدا سازی نوعیت جنس بوده که
انسانها از ابتدا تا حال تالش منودهاند .بنا ًء از درک و شناخت واقعیت وتحقیق روی
موضوعات فوق حاال میخواهیم به حکم رشعی آنبپردازیم:
•اگر کسی طفل غیر مورد عالقه خویش را سقط مناید و یا به قتل برساند ،بدون
شک این عمل در ذات خود قتل عمد بوده و جای چنین شخص برای همیشه دوزخ
13
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
و كسیكه مؤمنی را از روی عمد به قتل برساند جزای او دوزخ است و جاودانه در
آنجا میماند و الله سبحانه وتعالی بر او خشم میگريد و او را از رحمت خود محروم
میسازد و عذاب عظيمی برای وی ته ّيه میبيند.
جزای همچو اشخاص در دنیا قصاص بوده به رشطیکه ولی مقتول نبخشد و یا هم
دیت(خون بها) است.
•همچنین اگر شخصی جنین را بعد از اینکه دریافت که طفل مورد خواستش
نبوده و آن را در شکم مادرش سقط و یا از بین بربد ،درین صورت مرتکب حرام شده
و این یک جرم بزرگ است .زیرا بخاری و مسلم در مسند خویش از ابوهریره رضی
الله عنه روایت میکنند که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:
دو زن از قبیله هودیال در میان خود نزاع کردند و سپس یکی از ایشان به طرفی دیگری
سنگ انداخت و زن و طفل او را که در رحمش بود از میان برد .پس قضیه به رسول
الله صلی الله علیه وسلم ارجاع شد و او صلی الله علیه وسلم فیصله کرد که دیت این
قتل آزاد کردن یک غالم و یا یک کنیز است.
•در مورد جدا سازی و تفکیک جنس مذکر و مونث در اسپرم باید گفت که
اگر شخص در القاح تخمه بخواهد توسط کروموزم جنس مذکر و مونث را تعیین و
یا یکی آن را سقط کند ،اسالم چنین روش را اجازه منیدهد .زیرا این معالجه برای
حاملگی نیست یا به عبارت دیگر این یک نوع عالج برای بارورسازی یا حامله شدن
زن نبوده و همچنین این یک نوع ناتوانی در خصوص بارورسازی زن از سوی شوهر
به طریقه عادی نیست .همچنین زوجین نیز به کدام مشکلی روبهرو نیستند که نتواند
زن از طریقه عادی حامله گردد .بنا ًء این اقدام بخاطر عدم حامله شدن زن صورت
14
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
نگرفته؛ بلکه هدف این کار تفکیک و جدا سازی جنسیت است که این کار از دید
رشعی جائز نیست .از سوی دیگر ،این اقدام عالج برای تداوی برای حامله شدن
نیست؛ یعنی زن به مشکل حاملگی روبهرو نشده تا از این طریق وی را عالج مناید،
بلکه هدف این اقدام انتخاب جنسیت جنین است.
از جانب دیگر ،اقدام به این کار باعث عدم رعایت سرت عورت میشود ،چون از این
طریق عورت به منایش گذاشته میشود و عدم پوشاندن سرت عورت حرام است ،مگر
برای عالج .پس اگر چنین کار عالج و تداوی نباشد ،حرام بوده و ناجائز است تا بدان
اقدام شود .یعنی این کار در صورتی جائز است که زوجین ،به ویژه زن ،به مشکل
حامله شدن به طور عادی مواجه شده باشد ،ولی اگر این مشکل موجود نباشد ،پس
جائز نیست و باعث منایش عورت است و عدم سرت عورت حرام و ناجائز است .الله
سبحانه وتعالی درین مورد چنین میفرماید:
ْسانَ َمال َْم يَ ْعل َْم ﴾ [سوره علق]5-3 :
الن َ ﴿ ا ْق َرأْ َو َربُّكَ ْ
الَكْ َر ُم الَّ ِذي َعل ََّم بِالْ َقل َِم َعل ََّم ْ ِ
بخوان! پروردگار تو بزرگوارتر و بخشندهتر است ،هامن ربی كه به وسيله قلم (انسان
را تعليم داد و چيزها بهاو) آموخت.بدو چيزهایی را آموخت كه منيدانست.
بنا ًء از این دانش میتوان در راه درست و بهرت استفاده کرد .البته طبق قوانین رشعی
و هر که مطابق آن عمل منود صاحب جزای خیر میشود و هرکه برخالف آن عمل
منود ،بداند که مرتکب گناه شده و رسنوشت آن به مانند غربیها خواهد بود که امروز
ما ایشان را مشاهده میمنائیم .امروز در غرب اسپرم را در یخچال نگهداری منوده و
سپس آن را میفروشند و بسیاری را سقط جنین میکنند .اگر مطابق میل و خواست
شان نبود ،از بین میبرند و این روش باعث رسدرگمی و بدبختی برشیت شده است.
الله سبحانه وتعالی در خصوص اشخاص رشیر و بدبخت چنین میفرماید:
15
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
(اين بدان خاطر است كه) آنان دلهایی دارند كه بدانها منی فهمند ،و چشمهایی
دارند كه بدانها منیبينند ،و گوشهایی دارند كه بدانها منیشنوند .اينان همسان چهار
پايانند و بلكه رسگشتهترند .اينان واقعاً بیخرب هستند.
الله سبحانه وتعالی علم و دانش فراوانی را درین دنیا در خدمت برش قرار داده و برای
انسان چیزی را آموخت که برش هرگز فکر آن را منیکرد و برش هرگز از آن آگاهی
نداشت .همچنین الله سبحانه وتعالی در وجود او عقل ،فکر و ادراک را اعطا منود تا
ایامن خویش را قوی مناید و این کار باعث قوت ایامن مؤمنین گردد .از سوی دیگر،
توسط عقل ،ادراک و فکر بسیاری را گمراه کرد و بسیاری خود گمراه شدند و الله
سبحانه وتعالی بسیاری را درین دنیا رسوا ساخته و همچنان رسنوشت دردناکی در روز
قیامت در انتظارشان قرار خواهد داشت .پس این سه ویژگی که الله سبحانه و تعالی
در وجود انسان گذاشته ،توسطه آن انسان را امتحان میکند که کی راهیاب میشود و
کی گمراه.
16
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
ای رسول الله! به همرسان و دخرتان خود و به زنان مؤمنان بگو كه رداهای خود را
جمع و جور بر خويشنت فرو افكنند .تا اينكه( از زنان بیبندوبار و آلوده) دست كم
17
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
الله سبحانه وتعالی در روز قیامت به کسی نگاه منیکند که از روی تکرب لباسش را
بر روی زمین بکشد ،ام سلمه رضی الله عنها پرسید :پس زنها با لباسشان چه کنند؟
فرمود :به اندازه یک وجب آویزان کنند .ام سلمه گفت :اگر باز هم قدمهای شان معلوم
شود چه؟ فرمود :در این صورت به اندازه یک ذراع آویزان کنند و نه بیشرت از آن.
حدیث فوق بر این امر داللت دارد که باالی زن واجب است تا قدمهایش را بپوشاند
و ام سلمه رضی الله عنها تنها با آویزان کردن لباس که از پائین یک وجب میماند
اکتفا منیکرد از ترس اینکه در هنگام راه رفنت مبادا قدمهایش منایان شود و خاصتاً
هنگامیکه پا برهنه باشد ،چنانچه در رزوگار سابق این عمل زیاد اتفاق میافتاد .پس
رسول الله صلی الله علیه وسلم اجازه میداد لباسی را بپوشند که به اندازهای یک ذراع
باشد ،نه بیشرت از آن ،علت آن در حدیث واضح است.
ف أَ ْقدَ ا ُم ُه َّ
ن ﴾... ﴿...إِ ًذا تَ ْنك ِ
َش ُ
18
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
19
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
20
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
نداشته ،مگر به استثنای رضورتیکه رشیعت جواز داده و نصوص پیرامون این موضوع
در کتاب الله سبحانه وتعالی و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم مانند بیع(خرید
و فروش) ،صله رحم وغیره بیان گردیدهاست.
•هیچ نصی پیرامون اختالط مردان و زنان در صالونهای عروسی وجود نداشته،
بل آنچه در عهد رسول الله صلی الله علیه وسلم و صحابهای وی رضون الله علیهم
اجمعین آمده ،اینست که زنان همرای عروس تنها میباشند؛ عروس و زنان تنها
میباشند و بس ،و مردان جدا از آنان میباشند .بدین اساس اختالط در صالونهای
عروسی حرام بوده و بدون استثنی میباشد ،و آنچه در نص وارد شده شب زفاف
عروس است که وی را مردان و زنان به طرف خانهای شوهرش انتقال میدهند ،و
سپس مردان از زنان جدا میشوند....
فلهذا وجود مردان و زنان در صالونهای عروسی؛ یعنی در صالون واحد و نه در دو
صالون جداگانه نیز حرام است ،و اگر عورتهای زنان آشکار بود ،چنانچه اغلباً
در چنین حاالت اتفاق میافتد حرمت آن شدیدتر است .همچنان نشسنت داماد در
پهلوی عروسش در مکانی که زنان محرم و غیر محرم حضور دارند نیز حرام است،
بهخصوص زنانی که در آن حالت عورتهای شان منایان است ،و اکرثا ً چنین کار در
مکانی که زنان در پهلوی عروس قرار دارند صورت میگیرد.
اما قضیهای که عامهی مردم بر آن تعامل دارند ،هیچ حرامی را حالل منیسازد ،این
عمل بخاطر متضاد بودنش با رشیعت کامالً مردود است .همچنان در زمینه احادیث
متعددی وجود دارد در مورد آنانیکه دین خود را همچون پارهی آتش به دست گرفته و
به سبب متسک به اسالم مدح کرده است .چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم
میفرماید:
ل الْ َ
ج ْمرِ﴾ ل ِدي ِن ِه كَالْقَاب ِ
ِض َع َ الصا ِب ُر ِفيه ِْم َع َ
اس َز َمانٌ َّ ﴿يَأْ ِ
ت َع َ
ل ال َّن ِ
زماىن بر مردم خواهد آمد كه صرب منودن در برابر مسایل دین و عمل به دستورات آن
هامنند در دست گرفنت آتش گداختهاست.
21
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
بنا ًء نشسنت داماد در پهلوی عروس در صالونی که مردان و زنان باشند حرام است.
همچنان ورود داماد در صالون زنانه در پهلوی عروسش و زنانی که در اطراف آنها
جمع میشوند ،برای محارم وغیر محارم حرام است .در چنین مکانی عورت زنان
آشکار و منایان بوده و متربجاند ،چنین کاری حرام برباالی حرام است.
اما در حالتی اطاق یا صالونی باشد که تنها محارم وی باشند در این حالت جائز است
که داماد باعروسش داخل شده و با زنان محارم خود بنیشنند ،همچنان میتواند به
عروس خود زیور پوشانده سپس خارج شود ،بعدا ً زنان بیگانه میتوانند داخل شوند.
خالصه
1 .1اختالط مردان و زنان در صالونهای عروسی جائز نبوده برابر است که
عورتهای شان منایان باشد یا نباشد ،اگر عورتهای شان منایان بود پس حرمت آن
شدیدتر است.
]2 .2برای داماد جائز نیست که در صالون زنانه داخل شده و با عروس خود بنیشیند،
تا زمانیکه زنان بیگانه در صالون موجود اند ،ولوکه قبل از ورود داماد زنان را خرب
دهند که خود را بپوشانند .همچنان زنان بیگانه منیتوانند نزدیک داماد قرار گیرند،
بلکه تنها محارم وی میتوانند نزدیک وی قرارگیرند ،از طرفی دیگر ،تاوقتیکه سایر
زنان بیگانه در صالون قرار دارند ،برای داماد جائز نیست که داخل صالون شود.
3 .3داماد میتواند همرای عروسش وارد صالون شود ،مگر در حالتیکه وقت
مشخص برای وی و محارمش داده شده باشد ،تاجایکه در هنگام ورود وی در
صالون و هنگام نشسنت وی همرای عروسش به جز محارم وی کسی دیگر در آنجا
نباشد ،سپس داماد خارج شده و سایر زنانمیتوانند داخل شوند.
22
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
23
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
بامن بیعت کنید در اینکه هیچ چیزی را در عبادت به الله سبحانه وتعالی رشیک
نگردانید ،رسقت نکنید و هیچ نفسی را جز به حق نکشید .هرکه در میان شام به بیعت
خویش متعهد ماند ،الله سبحانه وتعالی اجرش را برای وی خواهد داد ،هرکه یکی
ازین معاصی را مرتکب شود و مجازات رشعی در این دنیا باالیش تطبیق گردد ،آن
مجازات برای آن گناه کفاره خواهد بود ،هرکه یکی از این گناههان را مرتکب شود و
الله سبحانه وتعالی وی را افشاء نکند ،به الله سبحانه وتعالی واگذار میگردد ،اگر الله
سبحانه وتعالی خواست او را مجازات میکند و یا او را عفو خواهد کرد.
بنا ًء حدیث فوق نشان میدهد که اگر کسی در این دنیا گناهی را مرتکب شد با مجازات
شدنش در این دنیا ،سبب عفوش در آخرت شده و دیگر مجازاتی برای وی نخواهد
بود .اما باید گفت زمانی این مجازات برای معصیت مرتکب شده کفاره میگردد که
از طرف دولت اسالمی حکم شود .دولتی که حاکمیت خود را به اساس «بیعت»
نوعی تعهد برای برگزیدن خلیفه جهت تطبیق احکام رشعی به دست آورده باشد .بدین
ملحوظ رسول الله صلی الله علیه وسلم حدیث را با این کلمه آغاز میمنایند:
ن َذلِكَ
اب شَ ْي ًئا ِم ْ
ص َن أَ َ
ل الل ِهَ ،و َم ْ ج ُرهُ َع َ ف ِم ْنك ُْم َفأَ ْن َو َ
ونَ ...ف َم ْ
﴿ تُ َبا ِي ُع ِ
ب ِب ِه َف ُه َو كَفَّا َر ٌة لَهُ ﴾َف ُعو ِق َ
بامن بیعت کنید ...و هرکه در میان شام باالی بیعت خویش متعهد ماند ،الله سبحانه
وتعالی اجرش را برای وی خواهد داد« ،هرکه یکی ازین معاصی را مرتکب شود و
مجازات رشعی درین دنیا باالیش تطبیق گردد ،آن مجازات ،برای آن گناه کفاره خواهد
بود».
از ایرنو مجازات یا پرداخت کفاره گناه با بیعت به شخصی که احکام اسالم را تطبیق
میکند ارتباط دارد .بنا ًء مجازات که با کفاره گناه همراه باشد و از جانب دولتی که مبا
انزالله حکم کند ،فرمان داده شود ،مجازات هامن گناه شمرده میشود و در روز آخرت
عذابی برای گناهکار نخواهد بود.
24
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
...و اگر توبه كنيد رسمایههاى شام از خود تان است ،نه ستم میكنيد و نه ستم
میبينيد.
برخی از علام و بزرگان معارص اجازه گرفنت چنین مالی را داده و توصیه میکنند که
چنین مالی برای بانک واگذاشته نشود ،زیرا واگذار کردن آن در حقیقت کمک منودن
با بانک سودی و ارتکاب حرام است که با نگرفنت فایدهی بانکی و گذاشنت آن برای
بانک ،حرام دیگری را مرتکب شدهایم .حاال پرسش اینست که با این پول سود چه باید
کرد؟ و اینکه آیا میتوان آن را از بانک گرفته و برای فقرا و نیازمندان داد و یا قرض
خویش را با آن اداء منود؟ پس آیا با دادن آن پول برای فقرا ،شخص مستحق اجر و
ثواب میشود؟ لطفاً به این پرسشها پاسخ بدهید ،الله سبحانه وتعالی به شام برکت
داده و قدمهای تان را همواره استوار نگهدارد.
پاسخ:
و علیکم السالم و رحمت الله و برکاته!
قبل از پاسخ به این پرسش ،باید گفت :کسیکه معاملهی سودی با بانکی انجام میدهد
مکلف است تا هرچه عاجل به آن معامله پایان دهد و فورا ً به درگاه الله سبحانه وتعالی
25
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
ای کسانیکه ایامن آوردهاید ،به درگاه الله سبحانه وتعالی توبهای مخلصانه کنید...
و نیز فرموده است:
خل َُصوا ِدي َن ُه ْم لِلَّ ِه َفأُولَ ِئكَ َم َعحوا َوا ْع َت َص ُموا بِاللَّ ِه َوأَ ْ ن تَابُوا َوأَ ْ
صلَ ُ ﴿إِ َّل الَّ ِذي َ
يم﴾ [سوره نساء ]146 ج ًرا َع ِظ ً ني أَ ْ
ْت اللَّهُ الْ ُم ْؤ ِم ِن َ
ف ُيؤ ِس ْو َ الْ ُم ْؤ ِم ِن َ
ني َو َ
مگر كساىنكه توبه كردند و اصالح منودند و به الله متسك جستند ،و دين خود را براى
الله خالص گردانيدند كه آنان با مؤمنان خواهند بود و به زودى الله مؤمنان را پاداىش
بزرگ خواهد بخشيد.
همچنین ترمذی به نقل از انس روایت منوده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:
خطَّائِ َ
ني ال َّت َّوابُونَ ﴾ خطَّا ٌء َوخ ْ ُ
َي ال َ ﴿ك ُُّل ابْنِ آ َد َم َ
متام فرزندان آدم خطا کار اند و بهرتین خطاکاران آنانی هستند که توبه میکنند.
برای اینکه توبه صحیح و درست باشد و الله سبحانه وتعالی گناه توبه کننده را
ببخشد ،فرد توبه کننده باید در قدم نخست دست از گناه و معصیت بردارد و از ارتکاب
آن در گذشته احساس پشیامنی مناید .سپس با جدیت متام تصمیم بگیرد که دیگر
هیچگاهی به آن برنگردد .اگر در آن گناه حق انسانی را ضایع منوده بود؛ مانند :مال
دزدی و یا غصب شده ،در این صورت مکلف است که آن مال را به صاحبش برگرداند
و یا هم از وی برای خود بخشش بخواهد.
مسلامن مکلف است تا اشتباهاتش را به طریقه رشعی جربان منوده خودش را از
رش درامدهای حرام نجات دهد؛ زیرا درامد حرام عاقبت و پایان بدی دارد .احمد از
عبدالله بن مسعود روایت منوده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:
26
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
...مالی را که بهگونه حرام به دست آورید ...آن مال ،صاحبش را به آتش نزدیکتر
میکند.
همچنین ترمذی از کعب بن عجره روایت منوده که رسول الله صلی الله علیه وسلم
خطاب به وی چنین گفت:
َت ال َّنا ُر أَ ْو َ
ل ِب ِه﴾ ت إِ َّل كَان ِ
ح ٍ
س ْ ت ِم ْ
ن ُ ج َرةَ ،إِنَّهُ َل يَ ْربُو لَ ْ
ح ٌم نَ َب َ ن ُع ْ
ب بْ َ
﴿ يَا كَ ْع َ
ای کعب بن عجره! بدان که هر قطعه گوشتی که در وجود انسان از مال حرام بهوجود
میآید ،در آتش خواهد سوخت.
و اما در مورد سود بانکی که بر مال فرد افزوده میشود و چگونگی رهایی از آن پاسخ
چنین است:
1 .1اگر به مسئولین بانک بگوید که من تنها رسمایه خودم را میخواهم بدون
افزودی ،و قوانین بانک هم آن را اجازه میداد ،در این صورت رسمایهاش را بگیرد.
2 .2اما در صورتیکه قوانین بانک چنین اجازهای را منیداد و فرد مکلف بود که مال
سود افزوده شده را نیز همراه با مال خودش یکجا بگیرد ،در غیر آن رسمایهاش برایش
داده منیشد؛ در این صورت رسمایه و پول سود را بگیرد و سپس مال سود را از خود
دور کند .مثالً آن را بهگونه پنهانی در یکی از مراکز خیریه بگذارد ،بدون اینکه کسی
گامن کند وی آن را صدقه میدهد؛ زیرا آن مال حرام است و هدف آنست که فرد آن
را از خود دور کند ...و یا مثالً آن را پنهانی به یکی از مساجد و یا به یک خانواده فقیر
بفرستد ،بدون اینکه کسی هویت فرستنده را بداند و یا گامن کند که آن مال صدقه
است.
3 .3در خصوص اینکه آیا با به مرصف رساندن چنین مالی در امور خیر ،فرد مستحق
اجر میشود یا نه؟ باید گفت که خیر؛ زیرا صدقه دادن مال حرام اجری در پی ندارد و
فرد در چنین حالتی مال حالل خود را صدقه نداده تا مستحق اجر گردد .امید است که
27
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
الله متعالبخاطر ترک و دوری از حرام که هامنا پایان دادن بهمعامله سودی با بانک
است ،برایش اجر و ثواب نصیب کند ،زیرا الله متعال توبهای بندگانش را میپذیرد و
پاداش عمل نیک را هرگز ضایع منیکند.
28
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
29
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
خلیفه در پست خالفت به کاندیدی نگامشته و حرام بودن چنین موضوع را اصحاب
رضی الله عنهم اجمعین درک نکردند؛ بلکه از ابوبکر رضی الله عنه خواستند که خود
را در پست خالفت کاندید کند و او حرضت عمر رضی الله عنه را مناسب دانست،
چرا که عدم انجام عمل رسول الله صلی الله علیه وسلم به این امر قرینهای برای حرام
بودن یک عمل شمرده منیشود .بخاری از عبدالله بن عمر رضی الله عنه روایت
میکند که گفت :برای عمر رضی الله عنه گفته شد آیا کاندید منیکنی؟ گفت :اگر
کاندید کنم پس کسیکه از من بهرت است او ابوبکر صدیق رضی الله عنه است .او
باید کاندید کند و اگر ترک کنم پس بخاطر ترک میکنم که او از من بهرت است ،به
همین شکل بعضی امور را رسول الله صلی الله علیه وسلم انجام نداده است و این
معنی را ندارد که این عمل حرام است؛ مگر آنکه دلیل یا قرینهای برای حرمت آن
موضوع وجود داشته باشد.
به همین شکل عدم تعیین رسول الله صلی الله علیه وسلم زنان را در قضاوت دلیلی
برای حرمت زنان در منصب قضاوت نیست ،بلکه باید به آن موضوع دلیلی یا قرینهای
باشد که داللت به حرمت آن کند ،و از نصوص دیده میشود که هچ ثبوت و قرینهای
برای حرمت این موضوع نیست.
2 .2اما قیود که باالی زن ذکر شده که او زن خانه است و باید مصئون باشد،
عذر طبیعی وی را از عدم قادر بودن بسیاری از تکالیف رشعی بیان میکند و حتی
منیتواند بدون اذن شوهرش از خانه خارج شود ...منیتواند با دو نفر یا بیشرت از دو
نفر خلوت کرده یا در بین شان قاضی تعیین شود.
واقعیتهای متذکره در جواز قاضی بودنش تأثیری ندارد و از طرف دیگر حکم رشعی
وارد نگردیده که تعیین شدن زن را به حیث قاضی در منصب قضاوت فرض ساخته
باشد ،بلکه برایش جائز است .اما واقعیت اینست که یک زن به متام کارهای خانه و
امور خانواده بهرت میفهمد ...و متام این امور نه رشط انعقاد و نه رشط صحت در
قاضی بودن زن و نه در موضوع قضاوت است ،حتی اگر در خلوت با بیگانه باشد
ولوکه برای تحقق متام قضایا رسیدگی کند که این طور نیست ،چون در این صورت
30
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
برای مردها هم جائز نیست که در بین مردم قاضی باشند ،زیرا در بین متام جمعیتی
که حضور دارند تنها مردان نیستند ،بلکه شامل زنان هم میشود ،آن طوریکه برای
زن جائز نیست که در بین مردان خلوت کند و قاضی باشد .به همین ترتیب به مرد هم
جائز نیست که در بین جمعیت زنان حضور داشته باشد و قاضی باشد و اصالً خلوت
رضور نیست ،بلکه اکرث غالب بر اینست که برای وضاحت قضیه باید کاتب قضاء،
شواهد و محارم و ...به مانند این باشند.
3 .3بدون نصوص رشعی در جواز تعیین زن به حیث قاضی برای حل و فصل قضایا
در بین مردم و قاضی محتسب ،واضح است و حتی ادله و مطابقت آن بر مسئله تعیین
شدن زن به حیث قاضی واضح میکند ،قسمیکه چندی قبل بیان کردیم ،اجازه دهید
که بعضی از نصوص رشعی را در رابطه به پرسش تان ترشیح کنم و فهم نصوص
رشعی و استنباط حکم از آنها آسان است.
•در زبان عربی اسلوبی است به نام «التغلیب» که در اصول فقه معروف است،
برای کسیکه علم اصول فقه را نفهمد و او به این معنی است که خطاب زمانه که به
صیغه مذکر باشد آن همچنان باالی صیغه مؤنث تطابق دارد و زن از این قاعده اخراج
منیشود؛ مگر آنکه نصوص رشعی وارد شده برای اخراج وی از این قاعده باشد.
مثل این قول الله سبحانه وتعالی :یاأیهاالذین آمنو ...در این آیت مؤمنات هم شامل
میشود ،در حالیکه آیت به صیغه مذکر است ،چرا که نص نیامده که زن را از این
قاعده مستثنی سازد .مثالً چیزیکه بخاری در تخریج احادیث از ابی هریره رضی الله
عنه روایت میکند که رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت :زمانیکه یک مسلامن
یک برده مسلامن را آزاد کند ،الله سبحانه وتعالی متام اعضای بدن وی را از آتش
جهم نجات خواهد داد قسمیکه او بردهای را آزاد کرده است .پس این تطابق باالی
زن به اسلوب «التغلیب» را دارد یا آنکه زمانی یک زن مسلامن یک بردهای مسلامن را
آزاد کند .چرا که نص به خارج ساخنت زن از این حکم نیامده است.
چنانچه حدیث نسایی در زکات شرت از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که گفت:
از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنیدهام که میگفت :هر مردی که شرتی دارد و
31
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
حق آن را پرداخت منیکند در راحتی و سختی؛ اصحاب گفتند :یا رسول الله ،حق
شان چیست؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت :در سختی و آسانی حق آنها
را پرداخت کنی؛ یعنی شرتان در روز قیامت بسیار پر انرژی و چاق خواهند آمد و
صاحب شرت به رو خوابانده خواهد شد ،شرتان با ُسمهای شان در میدان محرش
همواره وی را پایامل میکنند به همین شکل تا آخر آنها عبور کرده دوباره اول به کار
خود ادامه میدهند ،روز قیامت روزی است که طول آن پنجاه هزار سال است تا
زمانیکه قضاوت در بین مردم سپری نشود ،آنها از کار شان فارغ منیشوند و باالخره
شرتان صاحب خود را درک میکنند.
پس این حکم نظر به اسلوب التغلیب باالی زن هم اجرا میشود .چون نصی وارد
نشده که زن را از این حکم استثنا کند.
به همین ترتیب این قول او تعالی:
ح ُمونَ ﴾ [سوره نور]56 :
ول لَ َعلَّك ُْم تُ ْر َ
س ََّل َة َوآتُوا ال َّزكَا َة َوأَ ِطي ُعوا ال َّر ُ
﴿ أَ ِقي ُموا الص َ
بايد از ميان شام گروهی باشند كه تربيت الزم را ببينند و قرآن و س ّنت و احكام رشيعت
را بياموزند و مردمان را دعوت به نيكی كنند و امر به معروف و نهی از منكر منايند ،و
32
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
33
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
باالی آنها جهاد است؛ مگر در آن قتال نیست که حج وعمره میباشد ،یعنی جهاد که
به معنی قتال است باالی زن فرض نیست.
مثالً اوتعالی فرموده:
ل ِذكْ ِر اللَّ ِه َو َذ ُروا ج ُم َع ِة ف ْ
َاس َع ْوا إِ َ َّل ِة ِم ْ
ن يَ ْو ِم الْ ُ ي لِلص َ ﴿يَا أَيُّ َها الَّ ِذي َ
ن آ َم ُنوا إِ َذا نُو ِد َ
َي لَك ُْم إِنْ كُ ْن ُت ْم تَ ْعلَ ُمونَ ﴾ [سوره جمعه]9 : الْ َب ْي َع َذلِك ُْم خ ْ ٌ
ای مؤمنان! هنگامیكه روز جمعه برای مناز جمعه اذان گفته شد ،به سوی ذكر و
عبادت الله بشتابيد و داد و ستد را رها کنید .اين چيزی است كه بدان دستور داده
ميشويد ،برای شام بهرت و سودمندتر است ،اگر متوجه باشيد.
این نص فرض بودن مناز جمعه و وجوب رفنت به آن را باالی مردان فرض ساخته و
این به اسلوب «التغلیب» عمل منیشود؛ یعنی مناز جمعه بر زنان فرض نیست ،زیرا
نص وارد شده تنها مردان را خاص ساخته و زنها را از این فرض خارج ساخته است.
دلیل این حدیث است که حاکم در مستدرک از ابوموسی و او از رسول الله صلی الله
علیه وسلم چنین روایت میکند:
ج َم َع ٍة إِالَّ أَ ْر َب َع ًة َع ْبدٌ َم ْملُوكٌ أَ ِو ا ْم َرأَ ٌة
ف َسلِ ٍم ِ ب َع َ
ل ك ُِّل ُم ْ ج ُم َع ُة َ
ح ٌّق َواجِ ٌ ﴿ الْ ُ
ِيض﴾ ِى أَ ْو َمر ٌ
صب ٌّأَ ْو َ
کسیکه به آنچه که الله نازل کرده حکم نکند ،وی از ظاملان خواهد بود.
34
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
این خطاب عام شامل مرد و زن میشود حتی به صیغه مذکر باشد ،و همچنان به
اسلوب «التغلیب» موافقت دارد .مگر این قاعده عام به غیر زن در حکم اختصاص
داده شده ،قسمیکه بخاری از ابوبکره روایت میکند که گفت :رسول الله صلی الله
علیه وسلم فرمود:
ح َق ْو ٌم َولَّ ْوا أَ ْم َره ُُم ا ْم َرأَةً﴾
ن ُي ْفلِ َ
﴿ لَ ْ
4 .4دو مسلامنی كه رصف بخاطر خوشنودی الله سبحانه وتعالی با يكديگردوستی
باشند و بر اساس آن با هم جمع يا از همديگر جدا میشوند؛
5 .5كسیكه زنی زيبا و صاحب مقام او را به فحشاء بخواند ،ولی او نپذيرد و بگويد:
من از الله سبحانه وتعالی میترسم.
6 .6كسیكه با دست راستش طوری صدقه دهد كه دست چپش نداند که چه چیزی
را صدقه کرد؛
7 .7كسیكه در تنهایی الله سبحانه وتعالی را به یاد آورده و از ترس او اشك بريزد.
این حدیث به اسلوب «التغلیب» مطابقت دارد ،باالی زن به پنچ چیز از هفت کتگوری
ذکر شده که به نصوص دیگری معطل نیست ،مطابقت دارد .چنانچه به دخرت جوان که
جوانی خود را در عبادت الله سبحانه وتعالی سپری کرده باشد و بر دو زنی که بخاطر
الله با همدیگر دوست میشوند و زنی که مرد وی را به خلوت طلب میکند و زنی که
صدقه میدهد .به همین ترتیب زنی که الله را در خفاء یاد کرده و اشک میریزد.
بنا ًء این اسلوب باالی امام عادل و مردی که قلبش همیشه به مسجد است در اسلوب
«التغلیب» به زنان تطبیق منیشود ،چون هر دو مورد معطل به نص دیگری است که زن
را در این دو حالت از این حکم خارج شده است .چنانچه در این باره اشاره میشود:
اما «امام عادل» در اینجا به اسلوب «التغلیب» عمل منیشود ،چرا که زن منیتواند
متولی حکم شود قسمیکه بخاری از ابوبکره روایت میکند که گفت :زمانیکه رسول
الله صلی الله علیه وسلم خرب اهل فارس را فهمید که دخرت کرسی مالک یا پاشاه
آنهاست گفت:
ح َق ْو ٌم َولَّ ْوا أَ ْم َره ُُم ا ْم َرأَةً﴾
ن يُ ْفلِ َ
﴿ لَ ْ
قومی كه زمام امور خویش را به دست زن بسپارد ،هرگز رستگار نخواهد شد.
نص فوق میرساند که سپردن والیت امور و حکم به زنان حرام است .اما در مواقف
غیر از مقام حاکم مانند قضاوت و انتخاب منودن خلیفه و کاندیدا شدن و انتخاب
36
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
کردن در مجلس امت وغیره وظایف مرشوع که رشیعت آن را برای زنان جائز دانسته
است ،میتوانند کار کنند .کلمه «امام عادل» در حدیث فوق شامل زنان منیشود .اما
بعضی از مفرسین کلمه «امام عادل» را به معنی راعی عادل تأویل کرده اند و آن را بر
زنان نیز تطبیق کرده اند و مبنای استدالل شان هم این حدیث رسول الله صىل الله عليه
وسلم است که امام بخاری از عبدالله بن عمر رضی الله عنه چنین روایت منوده که
وی از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنیده که فرمودند:
ج ُل ن َر ِع َّي ِت ِهَ ،وال َّر ُ
ول َع ْ س ُئ ٌإل َما ُم َراعٍ َو َم ْ ن َر ِع َّي ِت ِه ،ا ِ س ُئ ٌ
ول َع ْ ﴿ كُلُّك ُْم َراعٍَ ،وكُلُّك ُْم َم ْ
س ُئولَ ٌة ت َز ْوجِ َها َو َم ْ ف َب ْي ِ ن َر ِع َّي ِت ِهَ ،وامل َ ْرأَ ُة َرا ِع َي ٌة ِ س ُئ ٌ
ول َع ْ ف أَ ْهلِ ِه َو ُه َو َم َْراعٍ ِ
ن َر ِع َّي ِت َها﴾ َع ْ
به راستی كه همه شام حافظ و رسپرستید و همه شام پاسخگوی در قبال زیردستان
خود هستید؛ امام(خلیفه) متولی امور رعیت بوده در قبال آنان مسئول است .مرد،
متولی امور خانواده و مسئول آنست و زن نیز محافظ خانه شوهرش بوده در قبال آن
مسئولیت دارد.
پس راجح نزد ما اینست که اسلوب «التغلیب» در مورد امام عادل شامل زنان منیشود؛
یعنی هدف از «امام عادل» هامن حاکم میباشد و حاکمیت زن جائز نیست.
ف الْ َم َساج ِِد»؛ مردی که قلبش همیشه به طرف مساجد است،
ج ٌل قَلْبُ ُه ُم َعل ٌَّق ِ
و اما « َو َر ُ
معطل است به نصی که افاده میکند مناز زن در خانهاش بهرت است از منازی است
که در مسجد میگزارد ،و همچنان در حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم که
احمد آن را در مسند خود از عبدالله بن سوید انصاری رضی الله عنه و او از عمهاش
ام حمید زن ابوحمید ساعدی روایت کرده است که وی نزد رسول الله صلی الله علیه
وسلم آمد و گفت:
ص َلتِ ِ
ك ن ََك ِم ْ
َي ل ِ
كخ ٌْف َب ْي ِت ُِك ِص َلت ِالص َل َة َم ِعيَ ،و َ
ِّني َّ
حب َ علمت أَن ِ
َّك تُ ِ ُ ﴿ َقدْ
فُك ِ ص َلت ِ ف دَار ِ
ِكَ ،و َ ك ِ ص َلتِ ِ
ن ََي ِم ْ ج َرت ِ
ِك خ ْ ٌ ح ْف ُ ص َلت ِ
ُك ِ ج َرت ِ
ِكَ ،و َ ح ْ
ف ُ ِ
37
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
َي سجِ ِد َق ْو ِم ِ
كخ ٌْ ف َم ْ ص َلت ِ
ُك ِ كَ ،و َ سجِ ِد َق ْو ِم ِ ف َم ْ ك ِ ص َلتِ ِ َك ِم ْ
ن َ َي ل ِ دَار ِ
ِك خ ْ ٌ
سجِ ِدي﴾ ف َم ْ ك ِ ص َلتِ ِن َ َك ِم ْ
ل ِ
یا رسول الله! من دوست دارم که مناز را با شام بگزارم .رسول الله صلی الله علیه
وسلم گفت :من میدانم که تو دوست داری با من مناز بگزاری ،اما مناز تو در منزلت
بهرت از منازی است که در حجرهات میگزاری ،و منازی که تو در حجرهات میگزاری
بهرت است از منازی که در مسجد قومت میگزاری ،و منازی که تو در مسجد قومت
میگزاری بهرت است از منازی که در مسجد من میگزاری.
برای اکامل مفهوم ما درینجا آنچه را در مورد حدیث در تفسیر فتح الباری از ابن
حجر عسقالنی آمده است نقل میکنیم که منت آن چنین است:
...تذکر مردان در این حدیث به این معنی نیست که حدیث خاص برای مردان است؛
بلکه زنان را نیز شامل میشود؛ مگر امام عادل که از آن امامت عظمی(خالفت) منظور
است در غیر آن اگر هدف حافظ و نگهبان خانه باشد ،زنان نیز شاملاند .و در مورد
خصلت مالزمت مسجد ،زنان مستثنی هستند ،زیرا مناز زن در خانه افضلتر از مناز
وی در مسجد میباشد؛ در سایر موارد زنان نیز با مردان سهیم و از نعامت وعده داده
شده در حدیث مستفید اند.
حدیث هفتگانه همچنان به زن مطابقت دارد ،مگر از بین هفت کتگوری ذکر شده،
امام عادل و کسیکه قلبش متعلق به مسجد است باالی زن تطبیق منیشود ،چون
اسلوب «التغلیب» در این دو حالت معطل به نص است.
4 .4حاال نصوصی را ذکر میکنیم که متعلق به قضاء است یا شامل مرد و زن بوده
یا اینکه مختص به مرد است بدون زن .بخاری در تخریج احادیث از عبدالرحمن
بن ابوبکره روایت میکند که وی گفت :ابوبکره به پرسش که وی در سجستان بود،
نوشت :من از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنیدم که فرمود :قاضی میان دو
شخص در حالت قهر و غضب قضاوت نکند.
حاکم در مستدرک از صحیحین اخراج کرده و از عبدالله بن بریده و او از پدرش
38
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
بدون شک آنچه در احادیث فوق تذکر داده شد ،به راحتی میتوان صیغه مذکر یا لفظ
مرد را دریافت .بنا ًء مرد و زن شامل این حکم شده ،مگر آنکه نص صحیح آمده باشد و
زن را از این حکم استثنا سازد .قسمیکه حاکمیت به مردها اختصاص داده شده است،
و در این احادیث قضاوت به مردها تخصیص داده نشده است.
بنا ًء این حکم شامل مرد و زن میشود و جائز است برای زن که قاضی باشد برای
جدایی و محو خصومات و دشمنیها در بین مردم یا قاضی محتسب باشد؛ اما قاضی
مظامل کسی است که صالحیت عزل حاکم را دارد ،در صورتیکه اذاله ظلم تقاضای
چنین عزل را داشته باشد ،زنان منیتوانند به حیث قاضی مظامل تعیین شوند ،از این
سبب منیتوانند به حیث قاضی مظامل تعیین شوند.
همه موارد فوق ،بیانگر اینست که زنان میتوانند و جائز است که به حیث قاضی عام
و قاضی محتسب وظیفه اجرا منایند.
5 .5در نتیجه با مشاهده زندگی زنان در وقت رسول الله صلی الله علیه وسلم،
تصویری مختلف را نسبت به پرسش انعکاس میدهد .زنان بخش مهمی از زندگی را
به مانند مردان تشکیل میدادند ،بخاطر مبارزه فکری و سیاسی دوشادوش مردان به
پاخاسته و اولین شهید در راه اسالم سمیه رضی الله تعالی عنها است کسیکه حامل
دعوت رسول الله صلی الله علیه وسلم بود .مادر عامر و مادر منیع رضی الله عنهام
که از یاران رسول الله صلی الله علیه وسلم به بیعت نرصت در عقبه ثانی همرای دیگر
اصحاب بودند .زنان به مانند مردان در میدان جنگ آزار و اذیت دعوت و جهاد را
متحمل شدند .امر به معروف و نهی از منکر میکردند و حتی خلیفه را در حق به مانند
مردان محاسبه میکردند و یکسان بودند .رشیعت است که روابط زندگی بین مردان و
زنان تنظیم کرده است و زنان چنان نبودند که هیچ از خانه بیرون نشوند؛ بلکه نظر به
رضورت میتوانند از خانه خویش بیرون شوند.
در خامته بهرتین تصویری که واقعیت زنان را به تصویر بکشد در زندگی اسالمی است
که در اقوال الله سبحانه وتعالی بیان میشود:
40
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
مردان و زنان مؤمن ،برخی دوستان و ياوران برخی ديگرند .همديگر را به كار نيك
میخوانند و از كار بد باز میدارند ،و مناز را چنان كه بايد میگزارند ،و زكات را
میپردازند ،و از الله و پيامربش فرمانربداری میكنند .ايشان كسانیاند كه الله به زودی
ايشان را مشمول رحمت خود میگرداند اين وعده الله است و الله به گزاف وعده
منیدهد و از وفای بدان هم ناتوان نيست .چرا كه الله توانا و حكيم است .الله به مردان
و زنان مؤمن بهشت را وعده داده است كه در زير(كاخها و درختهای) آن جو یبارها
روان است و جاودانه در آن میمانند ،و مسكنهای پاكی را در بهشت جاويدان بدانان
وعده داده است كه جای ماندگاری هميشگی و زندگی رسمدی است .از همه مهمرت
الله خوشنودی خود را بديشان وعده داده است كه خوشنودی الله باالتر از هر چيز
است .پريوزی بزرگ همني است.
مثل این قول او تعالی:
اتني َوالْقَانِ َت ِات َوالْقَانِ ِت َ ني َوالْ ُم ْؤ ِم َن ِ ت َوالْ ُم ْؤ ِم ِن َ سلِ َم ِ ني َوالْ ُم ْسلِ ِم َ ﴿إِنَّ الْ ُم ْ
ات ني َوالْخ ِ
َاش َع ِ َاش ِع َ ات َوالْخ ِ الصا ِب َر ِ
ن َو َّ الصا ِبرِي َ
َات َو َّ الصا ِدق ِني َو َّ الصا ِد ِق َ
َو َّ
ج ُه ْمني ُف ُرو َحا ِف ِظ َ َات َوالْ َ ائ ِ الص ِ ني َو َّ ائِ َ الص ِ َات َو َّ ني َوالْ ُم َت َصدِّ ق ِ َوالْ ُم َت َصدِّ ِق َ
يم﴾ ج ًرا َع ِظ ًات أَعَدَّ اللَّهُ لَ ُه ْم َم ْغ ِف َر ًة َوأَ ْن اللَّهَ كَ ِثريًا َوال َّذا ِك َر ِات َوال َّذا ِكرِي َ
حا ِفظَ ِ َوالْ َ
[سوره احزاب]35 :
مردان مسلامن و زنان مسلامن ،مردان با اميان و زنان با اميان ،مردان فرمانربدار فرمان
الله و زنان فرمانربدار فرمان الله ،مردان راستگو و زنان راستگو ،مردان شكيبا و زنان
41
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
شكيبا ،مردان فروتن و زنان فروتن ،مردان بخشايشگر و زنان بخشايشگر ،مردان روزه
دار و زنان روزه دار ،مردان پاكدامن و زنان پاكدامن ،و مردانی كه بسيار الله را ياد
میكنند و زنانی كه بسيار الله را ياد میكنند ،الله برای همه آنان آمرزش و پاداش بزرگی
را فراهم ساخته است.
42
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
به تحقیق عباس رضی الله عنه از رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد عجله کردن
در پرداخت صدقه اموالش قبل از اینکه سال بر آن بگذرد پرسید و رسول الله صلی
الله علیه وسلم در این مورد برایش اجازه داد.
43
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
دارالقطنی در سنن خویش از حجرالعدوی و او از حرضت علی رضی الله عنه روایت
میمناید که رسول الله صلی علیه وسلم فرمود:
الَ َّولِ ﴾
ام ْ اس َزكَا َة الْ َع ِ
ام َع ِ ن الْ َع َّب ِ ﴿ لِ ُع َم َر؛ إِنَّا َقدْ أَ َ
خ ْذنَا ِم َ
ای عمر! آیا میدانستی که کاکای شخص ،همزاد پدرش میباشد؟ ما به مالی رضورت
داشتیم ،پس از عباس به حیث پیش پرداخت زکات دوساله ،مالش را اخذ منودیم.
در قوت اسناد این حدیث ،اختالف بوده و نظریه صحیح از حسن بن مسلم بر مرسل
بودن آنست .پس بنابر آنچه گذشت عجله در پرداخت زکات قبل از واجب شدن آن
جائز بوده و اکرث فقهها هم به همین نظر اند.
44
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
از عقبه بن عامر روایت است که گفت :از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنیدم که
میفرمود :هیچ صاحب مکس(مالیه گیرنده) به جنت داخل منیشود.
45
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
این حدیث در خصوص اتباع دولت ،اعم از مسلامنان و اهل ذمه گفته شده است.
بنابرین جائز نیست تا باالی تجارت اتباع دولت اسالمی ،مالیات گمرکی وضع گردد.
آنان میتوانند بدون پرداخت هیچ نوع مالیاتی به تجارت بپردازند ،چه تجارت شان میان
والیتهای دولت اسالمی باشد یا خارج از آن .در نتیجه از تاجران دولت اسالمی،
هیچ نوع مالیاتی اخذ منیگردد .پیامهایی را که رسول الله صلی الله و علیه وسلم به
آنانیکه مسلامن میشدند میفرستاد نیز این حکم را قوت بیشرت میبخشد .برمبنای
منت این پیامهای ارسالی از جانب رسول الله صلی الله علیه وسلم ،آنان مکلف نبودند
از اموال تجارتی خویش به عنوان مالیات گمرکی ُعرش(ده یک) بپردازند.
ابو احمد حمید بن مخلد بن قتیبه بن عبدالله خراسانی معروف به ابن زنجویه(متوفی
سال 251هـ.ق) در کتابش موسوم به «األموال» چنین روایت شده« :هنگامیکه بنی
ثقیف اسالم آوردند ،رسول الله صلی الله علیه وسلم نامهای به آنان فرستاد که در
بخشی از آن چنین آمده است... :حمید به ما خرب داد ...از عروه بن زبیر که گفت :این
نامه رسول الله صلی الله و علیه وسلم به بنی ثقیف است:
﴿ بسم الله الرحمن الرحیم ،هذا کتاب من محمد النبی رسول الله صلی الله
علیه وسلم لثقیف ...و ال یعرشون﴾...
به نام خداوند بخشاینده و مهربان ،این نامهای است از جانب محمد رسول الله به بنی
ثقیف ...و این که از آنان عرش گرفته نشود».
بدین معنی که نباید از تجارت شان مالیات گمرکی گرفته شود.
همچنین ابن شبه در «تاریخ مدینه» روایت منوده است که رسول الله صلی الله علیه
وسلم نامهای به نرصانیان نجران که اهل ذمه بودند نگاشت و در آن تذکر داد که نباید
از تاجران شان مالیات گمرکی اخذ گردد .در نامه یاد شده چنین آمده است:
﴿ حدثنا ابو الولید ...عن ابی الفتح ،أن رسول الله صلی الله علیه وسلم صالح
أهل نجران و کتب لهم کتاباً :بسم الله الرحمن الرحیم ،هذا کتاب محمد النبی
46
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
رسول الله ألهل نجران إذا کان حکمه علیهم ...و ال یعرشون﴾
به نام خداوند بخشاینده و مهربان ،این نامه محمد ،فرستاده الله سبحانه وتعالی به اهل
نجران است ،اگر فرمانش بر آنان جاری است ...و اینکه از آنان عرش گرفته نشود».
بدین معنی که از تاجران اهل ذمه مالیات گمرکی اخذ نگردد .زیرا مسیحیان نجران
به صفت اهل ذمه با مسلامنان صلح منوده بودند ،دلیل اینکه آنان اهل ذمه بودند
اشارهای است که در نامه رسول الله صلی الله علیه وسلم به آن «إذا کان حکمه
علیهم...؛ اگر فرمانش بر آنان جاری است »...و منظور ،فرمان رسول الله صلی الله
علیه وسلم است.
ابو عبید نیز در کتاب «األموال» از عبدالرحمن بن معقل روایت کرده که گفت« :از زیاد
بن حدیر پرسیدم :از چه کسانی ُعرش میگرفتید؟ گفت :از هیچ مسلامن و همپیامنی
عرش منیگرفتیم .گفتم :پس از چه کسی ُعرش میگرفتید؟ گفت :از تاجران حربی،
چنانکه وقتی ما نزدشان میرفتیم از ما ُعرش میگرفتند».
عارش به کسی گفته میشود که ُعرش(مالیه) اموالی که از دارالحرب وارد داراإلسالم
میشود ،دریافت میکند .به این ترتیب از هیچ تاجری که دارنده تابعیت اسالمیباشد،
چه مسلامن و ذمی ،مالیات گمرکی اخذ منیگردد.
و اما آنانیکه حکامً حربی تلقی میشوند ،مکلفاند در بدل تجارت خویش مالیات
گمرکی بپردازند ،چنانکه دولتهای شان از تاجران ما مالیات اخذ میکنند .همچنان
این مسئله در کتاب األموال ابوعبید تذکر داده شده است« :گفتم :از چه کسی ُعرش
میگیرید؟ گفت :از تاجران حربی چنانچه وقتی ما نزد شان میرفتیم از ما ُعرش
میگرفتند ».همچنان در کتاب املغنی ابن قدامه گفته شده است:
﴿ عن ابی مجلز الحق بن حمید قال :قالو لعمر :کیف نأخذ من أهل الحرب
إذا قدموا علینا؟ قال :کیف یأخذون منکم إذا دخلتم إلیهم؟ قالوا العرش .قال:
فکذلک خذوا منهم﴾
47
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
از ابی مجلز الحق بن حمید روایت است که گفت :به عمر گفتند :از اهل حربی که
برای تجارت وارد رسزمین ما میشوند ،چگونه مالیات اخذ کنیم؟ گفت :وقتی شام
وارد رسزمین آنها میشوید چگونه از شام مالیات میگیرند؟ گفتندُ :عرش؛ گفت :شام
نیز از آنان ُعرش بگیرید».
خالصه
•هیچگونه مالیاتی از تاجران دولت اسالمی اخذ منیگردد ،چه تاجر مسلامن
باشد یا ذمی؛
•از تاجران معاهد(همپیامن) بر اساس رشوطی متفق علیه در معاهده ،مالیات
گمرکی اخذ میگردد؛
•از تاجران کشورهای حربی چنان مالیاتی اخذ میگردد که آنان از تاجران ما
دریافت میکنند؛
•اما تاجران کشورهای که عمالً با ما در حال حرب میباشند اجازه ندارند وارد
رسزمینهای ما شوند ،زیرا رابطه ما با آنان عمالً رابطه جنگی است.
48
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
49
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
ه ُُم الْف ِ
َاسقُونَ ﴾ [سوره نور]55 :
الله سبحانه وتعالی به کسانی از شام که ایامن آوردهاند و کارهای شایسته انجام داده
اند؛ وعده داده است که قطعاً آنها را در زمین جانشین(حکمران) خواهد کرد ،هامنگونه
کسانی را که پیش از آنها بودند جانشین(حکمران) ساخت و دین شان را که برای آنها
پسندیدهاست برای آنها استوار(پا برجا) سازد ،و یقیناً ترس شان را به آرامش و امنیت
مبدل میکند .تنها مرا پرستش میکنند و چیزی را با من رشیک منیسازند و کسانیکه
بعد از این کافر شوند فاسقند.
﴿ وأخرج أحمد و أبوداود الطياليس عن حذيفة بن اليامن قال صىل الله عليه
ف ال ُّن ُب َّو ِة َما شَ ا َء اللَّهُ أَنْ تَكُونَ ،ثُ َّم يَ ْر َف ُع َها إِ َذا شَ ا َء أَنْ يَ ْر َف َع َها ،ثُ َّموسلم :إِنَّك ُْم ِ
ل ِم ْن َهاجِ ال ُّن ُب َّو ِةَ ،ف َتكُونُ َما شَ ا َء اللَّهُ أَنْ تَكُونَ ،ثُ َّم يَ ْر َف ُع َها إِ َذا شَ ا َء تَكُونُ ِ
خ َل َف ٌة َع َ
أَنْ يَ ْر َف َع َها ،ثُ َّم تَكُونُ ُملْكًا َعاضًّ اَ ،ف َيكُونُ َما شَ ا َء اللَّهُ أَنْ يَكُونَ ،ثُ َّم يَ ْر َف ُع َها إِ َذا شَ ا َء
ب َّي ًةَ ،ف َتكُونُ َما شَ ا َء اللَّهُ أَنْ تَكُونَ ،ثُ َّم َي ْر َف ُع َها إِ َذا شَ ا َء أَنْج ِْأَنْ َي ْر َف َع َها ،ثُ َّم تَكُونُ َ
َت﴾ سك َ ل ِم ْن َهاجِ ال ُّن ُب َّو ِة ،ثُ َّم َ يَ ْر َف َع َها ،ثُ َّم تَكُونُ ِ
خ َل َف ٌة َع َ
احمد و ابوداود طیالسی از حذیفه بن یامن روایت میکند که رسول الله صلی الله علیه
وسلم میفرماید :تا مديت که الله سبحانه وتعالی خواهد در ميان شام نبوت و پيامربی
باقی خواهد ماند و هنگامی الله خواست آن را از ميان بر ميدارد ،و بعد از آن خالفت
بر روش و منهاج نبوت خواهد بود و آن تا هنگامیکه الله خواسته باشد ادامه میيابد.
سپس وقتی الله خواست آن را برداشته پادشاهی با دندان گرينده میآيد و آن تا وقتی
الله خواسته باشد دوام ميکند .بعداً به خواست الله پادشاهی جرب و ستم خواهد آمد
و تا وقتی الله خواست دوام میيابد ،بعد از آن هنگامی الله خواست آن را دور کرده بار
ديگر خالفت بر روش و منهاج نبوت میآيد .سپس رسول الله صلی الله علیه وسلم
سکوت کرد.
50
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
س ِن َ
ني، س ِ ت أَ َبا ُه َر ْي َر َة َ
خ ْم َ َال :قَاعَدْ ُ ﴿ وأخرج الشيخان مسلم عن أيب حازم ق َ
سائِ َ
يل َت بَ ُنو إِ ْ َ
َال :كَان ْ سل ََّم ،ق َ ل اللهُ َعلَ ْي ِه َو َ ص َِّي َ حدِّ ُ
ث عَنِ ال َّنب ِّ َس ِم ْعتُهُ يُ َ
ف َ
س َيكُونُ ِي بَ ْع ِديَ ،و َ ِيَ ،وإِنَّهُ الَ نَب َّ خلَ َفهُ نَب ٌّ
ِي َ وس ُه ُم األَنْ ِب َيا ُء ،كُل ََّم َهلَكَ نَب ٌَّس ُ ت ُ
ح َّق ُه ْم، َال :فُوا ِب َب ْي َع ِة األَ َّولِ فَاألَ َّولِ ،أَ ْعطُوه ُْم َ
ْثونَ .قَالُوا :ف ََم تَأْ ُم ُرنَا؟ ق َ خلَفَا ُء َف َيك ُ ُُ
ت َعاه ُْم﴾ اس َ ْسا ِئ ُل ُه ْم َع َّم ْ َف ِإنَّ ال َّلهَ َ
مسلم از ابو حازم روایت کرده که گفت :من با ابوهریره پنج سال نشست و برخاست
کردم و از وی شنیدم که از رسول الله صلی الله علیه وسلم حدیث بیان میکرد که وی
صلی الله علیه وسلم گفت :بنی ارسائیل را پیامربان رهربی میکردند ،هرگاه پیامربی
وفات میکرد پیامرب دیگری جانشین وی میشد ،ولی بعد از من دیگر پیامربی نیست و
خلفای زیادی خواهند آمد .گفتند :پس به ما چه فرمان میدهی؟ رسول الله صلی الله
علیه وسلم گفت :به بیعت اول آنها باز اول آنها وفا کنید و حق شان را اداء کنید ،زیرا
الله سبحانه وتعالی در مورد آنچه به آنها سپرده است ،از ایشان باز پرس خواهد کرد.
مسلم از ابو سعید خدری روایت کرده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:
هرگاه با دو خلیفه بیعت کرده شد دومی را به قتل برسانید.
نصوص رشعی بیان میکند که نظام خالفت و حکام در این نظام ،خلفاء اند .این را
رسول الله صلی الله علیه وسلم و خلفای راشدین به نام خالفت یاد کرده اند .خلیفه،
امیر مومنین و امام مسلامنان کسی است که به رشیعت الله سبحانه وتعالی حکم
میکند؛ یعنی خالفت و خلیفه اصطالحات فقهی اند که حقیقت رشعی دارند.
و اما ،تحکیم نظام خالفت نظر به دالیل ذیل از کتاب الله سبحانه وتعالی ،سنت
رسول الله صلی الله علیه وسلم و اجامع صحابه باالی امت مسلامن فرض است:
51
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
ح َذ ْره ُْم أَن يَ ْف ِت ُنوكَ َعن حكُم بَ ْي َن ُهم بِ َا أَن َز َل ال َّلهُ َو َل تَ َّتب ِْع أَ ْه َوا َءه ُْم َوا ْ ﴿ َوأَنِ ا ْ
ض َما أَن َز َل اللَّهُ إِلَ ْيكَ َفإِن تَ َولَّ ْوا فَا ْعل َْم أَنَّ َا يُرِيدُ اللَّهُ أَن يُ ِصي َب ُهم ِب َب ْع ِ
ض ُذنُو ِبه ِْم بَ ْع ِ
َاسقُونَ ﴾ [سوره مائده ]49 : اس لَف ِ ن ال َّن ِ َوإِنَّ كَ ِث ً
ريا ِّم َ
در ميان آنها به اساس چيزي حكم كن كه الله بر تو نازل كردهاست و از اميال و
آرزوهای آنها پريوی مكن! و از آنها برحذر باش كه تو را از برخی چيزهائیكه الله بر
تو نازل كردهاست منحرف نكنند.
خطاب قرار دادن رسول الله صلی الله علیه وسلم به حکم در بین شان به لفظ»مبا
أنزل الله» خطاب به امت وی صلی الله علیه وسلم نیز هست و مفهومش اینست که
بعد از رسول الله صلی الله علیه وسلم ،حاکمی باشد که در بین شان به اساس «مبا
انزل الله» حکم کند .امر در خطاب ،جزم را افاده میکند ،چون موضوع خطاب فرض
است و این قرینه به جزم آمده است .بنا ًء حاکم کسی است که بعد از رسول الله صلی
الله علیه وسلم در بین مسلامنان براساس «مبا انزل الله» حکم میکند که آن عبارت
از خلیفه است.
نظام حکم در اسالم به این وجه نظام خالفت است که اقامه حدود و تطبیق سایر احکام
بستگی به موجودیت خلیفه دارد ،چون خلیفه تطبیق کننده رشیعت الله سبحانه وتعالی
در زمین است .یک واجب تکمیل منیشود ،مگر آنکه اسباب آن واجب میشود؛
52
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
یعنی ایجاد حاکم که رشیعت را برپا دارد واجب است .حاکم از این وجه خلیفه است
و نظام حکم ،نظام خالفت است.
﴿ فقد ُروي عن نافع قال :قال يل عبد الله بن عمر :سمعت رسول الله صىل
الله عليه وسلم يقول :من خلع يداً من طاعة لقي الله يوم القيامة ال حجة له،
ومن مات وليس يف عنقه بيعة مات ميتة جاهلية﴾ (رواه مسلم)
از نافع روایت است که گفت :عبدالله بن عمرآمد و برایم گفت :از رسول الله صلی
الله علیه وسلم شنیدم که میگفت :کسیکه دست از اطاعت بکشد روز قیامت در
حالی با الله روبهرو میشود که دلیلی منیداشته باشد ،و هرکس در حالی مبیرد که در
گردنش بیعتی وجود نداشته باشد ،وی همچون شخص جاهل مردهاست.
رسول الله صلی الله علیه وسلم باالی هر مسلامن فرض ساخته که در گردنش بیعت
باشد و وصف کرده :کسیکه میمیرد و در گردنش بیعت نباشد وی به مرگ جاهلیت
وفات یافتهاست .بیعت نیست؛ مگر بعد از رسول الله صلی الله علیه وسلم برای خلیفه
و این حدیث واجب میسازد وجود بیعت را در گردن هر مسلامن .پس وجود خلیفه
بیعت را در گردن هر مسلامن الزم میسازد ،در غیر آن مقرص میمیرد ،مردن جاهلیت
نتیجه و حاصلش گناه عظیم است به سبب عدم کار کردن برای ایجاد خالفتی که به
اسالم حکم کند.
و اما ،اجامع صحابه رضوان الله علیهم اجمعین ،برای لزوم اقامه خلیفه بعد از وفات
رسول الله صلی الله علیه وسلم اجامع کردند و تأکید اجامع صحابه به اقامه خلیفه از
تأخیر کردن دفن رسول الله صلی الله علیه وسلم بعد از وفاتش و مشغول شدن شان به
نصب خلیفه ظاهر میشود ،باوجودی که دفن میت بعد از وفات فرض است .صحابه
کسانی بودند که مشغول شدن به تجهیز و دفن رسول الله صلی الله علیه وسلم را
باالی آنها واجب بود ،مگر با آنهم خود را به نصب خلیفه قبل از دفن رسول الله صلی
الله علیه وسلم مرصوف ساختند و در نصب خلیفه ساکت ماندند .باوجودیکه متام
شان در تأخیر دو شبی دفن میت رسول الله صلی الله علیه وسلم اشرتاک داشتند و
53
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
قدرت این را هم داشتند که مسئله بیعت را ترک کنار گذاشته و به دفن میت بپردازند.
چون از وفات رسول الله صلی الله علیه وسلم دو روز سپری شده بود ،به همین طور
بدون دفن میت ،شب سوم و روز سوم باقی مانده بود تا آنکه به ابوبکر رضی الله عنه
بیعت شد .سپس میت رسول الله صلی الله علیه وسلم را در وسط شب ،آنهم شب
چهارم دفن کردند؛ یعنی دو شب دفن میت رسول الله صلی الله علیه وسلم را به تأخیر
انداختند تا آنکه به ابوبکر رضی الله عنه قبل از دفن میت رسول الله صلی الله علیه
وسلم بیعت کردند.
لهذا همه اصحاب قبل از دفن میت مشغول نصب خلیفه شدند و این چیزی نیست؛
مگر اینکه نصب خلیفه واجبتر از دفن میت باشد .بنا ًء اقامه خالفت و نصب خلیفه
یکی پی دیگر باالی امت مسلامن فرض است.
به همین ترتیب خالفت نظام حکم در اسالم است ،خلیفه کسی است که مبادرت
به اعامل سیاسی میورزد ،به این سبب سیاست رعایت شئون معنی میدهد و کار
اصلی برای خالفت و خلیفه رعایت شئون امت است و رعایت شئون از حاکم است
که وی سیاست کند .کلمه سیاست در لغت از «سأس» و «سوس» به معنی امورش
ت ال َّر ِع َّي َة ِس َ
ياسةً: «وس ْس ُ را رسپرستی منود آمده است .در قاموس محیط آمده استُ :
أم ْرت ُها ونَ َه ْيتُها؛ یعنی من رعیت را سیاست کردم و برای شان امر و نهی منودم».
اس ًة اس ال َّر ِع َّي َة يَ ُس ُ
وس َها ِس َي َ «س َ
و در صحاح مختار در ماده سین ،واو و سین آمدهَ :
َسِ؛ یعنی رعیت را سیاست کرد و امورش را رسپرستی منود ».کلمه ِسیاست به بِالْك ْ
کرس رشوع میشود .همچنان در ارتباط به رعایت شئون امت توسط خلیفه احادیث
وارد شده و میتوان به یکی از آنها اشاره کرد.
ن ُع َم َر ،يَق ُ
ُول: حدَّ ثَهُ :أَنَّ َع ْبدَ اللَّ ِه بْ َ اب ...أَنَّ َ
سالِ ًم َ ش َه ٍ ﴿ أخرج البخاري عَنِ ابْنِ ِ
ن س ُئ ٌ
ول َع ْ ُول :كُلُّك ُْم َراعٍَ ،وكُلُّك ُْم َم ْ ل اللهُ َعلَ ْي ِه َو َ
سل ََّم يَق ُ ص َّول اللَّ ِه َس َ ت َر ُس ِم ْع ُ َ
ن َر ِع َّي ِت ِه ....فالخليفة عمله رعاية الشئون ،ورعاية ول َع ْس ُئ ٌ َر ِع َّي ِت ِه ،ا ِ
إل َما ُم َراعٍ َو َم ْ
الشئون من الحاكم هي سياسة وفق معناها اللغوي﴾
54
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
بخاری از ابن شهاب روایت میکند ...سامل گفت :عبدالله بن عمر میگفت :از
رسول الله صلی الله علیه وسلم شنیدم که گفت :همه شام شبانيد و همه شام مسئول
رعيت خويش هستید .امام شبان است و مسئول رعيت خويش است ...پس خلیفه
کارش رعایت شئون است ،و رعایت شئون از حاکم است که وی سیاست میکند
وفق معنی لغویش.
اما ،پرسش آخر آیا عقوبت گناهان را در روز قیامت میپوشاند؟ این درست است؛
مگر به رشط اینکه عقوبت ،عقوبت رشعی و از جانب دولت اسالمی باشد .از دولتی
که به رشیعت الله سبحانه وتعالی حکم کند ،نه به قوانین وضعی برشی و در این مورد
به تفصیل صحبت خواهیم کرد:
ل اللهُ َعلَ ْي ِه ص َّ سولِ الل ِه َ َال :كُ َّنا َم َع َر ُ ت ،ق َ الصا ِم ِ ن ُع َبا َد َة بْنِ َّ ﴿ أخرج مسلم َع ْ
ُشكُوا بِالل ِه شَ ْي ًئاَ ،و َل تَ ْزنُواَ ،و َل ل أَنْ َل ت ْ ِ ون َع َ َال :تُ َبا ِي ُع ِسَ ،فق َ جلِ ٍف َم ْ سل ََّم ِ َو َ
ل ج ُرهُ َع َ ن َوفَ ِم ْنك ُْم َفأَ ْ ح ِّقَ ،ف َم ْ ح َّر َم اللهُ إِ َّل بِالْ َْس الَّ ِتي َ َسقُواَ ،و َل تَ ْق ُتلُوا ال َّنف َت ِْ
ن اب شَ ْي ًئا ِم ْ ص َ ن أَ َب ِب ِه َف ُه َو كَفَّا َر ٌة لَهُ َ ،و َم ْن َذلِكَ َف ُعو ِق َ اب شَ ْي ًئا ِم ْ ص َ ن أَ َ الل ِهَ ،و َم ْ
ل الل ِه ،إِنْ شَ ا َء َعفَا َع ْنهُ َ ،وإِنْ شَ ا َء َع َّذبَهُ ﴾ تَهُ اللهُ َعلَ ْي ِهَ ،فأَ ْم ُرهُ إِ ََس ََذلِكَ ف َ
مسلم از عباده بن صامت رضی الله عنه روايت میکند كه رسول الله صلی الله علیه
وسلم در جمعي از يارانش فرمود :با من بيعت كنيد بر اينكه كسی را با الله رشيك
نگردانيد ،دزدي نكنيد ،زنا نكنيد ،نفسی را که الله حرام شمرده جز به حق نکشید.
هركس از شام به اين وعدهها وفا كند ،الله سبحانه وتعالی پاداش اعاملش را خواهد
داد .هر كس مرتكب عملی از اعامل فوق بشود و در دنيا مجازات گردد ،اين مجازات
باعث كفاره گناهانش خواهد شد و اگر مرتكب اعامل بد در دنيا مجازات نشود و
الله سبحانه وتعالی گناهانش را پنهان كند .پس او موكول به الله است؛ يعني اگر الله
سبحانه وتعالی بخواهد او را ميبخشد و اگر نخواهد مجازات ميكند.
پس حدیث بیان میکند :کسیکه در دنیا مجازات میگردد ،این مجازات باعث کفاره
55
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
گناهانش در روز قیامت خواهد شد ،به این گناهش در آخرت عذاب منیشود و از
حدیث واضح است که عقوبت باعث كفاره گناهان شخص میشود و او عقوبت
دولت اسالمی است که در آن خلیفه برای حکم کردن به اسالم بیعت داده میشود .پس
حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم به این قول رشوع میشود:
ن َذلِكَ
اب شَ ْي ًئا ِم ْ
ص َن أَ َ
ل الل ِهَ ،و َم ْ ج ُرهُ َع َ ف ِم ْنك ُْم َفأَ ْ
ن َو َ
ونَ ...ف َم ْ
﴿ تُ َبا ِي ُع ِ
ب ِب ِه َف ُه َو كَفَّا َر ٌة لَهُ ﴾ َف ُعو ِق َ
بامن بیعت کنید ...هركس از شام به اين وعدهها وفا كند ،الله سبحانه وتعالی پاداش
اعاملش را خواهد داد .و هر كس مرتكب عملی از اعامل فوق بشود ،مجازات میگردد
و این مجازات برای وی در آخرت کفاره است.
پس عقوبت که باعث کفاره میشود موقف شده برای بیعت است و بیعت برای حاکمی
است که به اسالم حکم میکند ،عقوبت که برای شخص در دنیا داده شده که باعث
کفاره گناهانش در آخرت میشود و آن عقوبت دولتی است که به اسالم حکم میکند.
الله سبحانه سبحانه وتعالی علم دارد و حکم میکند.
56
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
الله صلی الله علیه وسلم برای تأسیس دولت اسالمی به مدینه منوره هجرت کرد.
•رسول الله صلی الله علیه وسلم برای تأسیس دولت اسالمی با مردم مکه قتال
نکرد و هیچ روایتی نیست که او صلی الله علیه وسلم برای تأسیس دولت اسالمی
با قبیلهای جنگیده باشد؛ یعنی برای تأسیس دولت اسالمی در مکه با هیچ قبیلهای
جهاد نکرد ،با وجودیکه اصحاب کبار از قوت باالی فزیکی برخوردار بودند و
بارها پیشنهاد جهاد را به رسول الله صلی الله علیه وسلم پیشکش کرده بودند و از
نظر شجاعت ،اصحاب کبار رضوان الله علیهم اجمیعن بینظیر بودند؛ اما رسول
الله صلی الله علیه وسلم هرگز متوسل به زور و قوت نظامی نشد و طبق معمول در
جستجوی طلب نرصت از اهل قوت بود تا اینکه انصار به او نرصت داد و او صلی
الله علیه وسلم دولت اسالمی را در مدینه تأسیس کرد.
•پس از تأسیس دولت اسالمی ،جهاد برای فتوحات ،پخش و نرش اسالم و
حفاظت از دولت اسالمی فرض گردید .بنا ًء دالیل رشعی متعلق به جهاد در سیره
رسول الله صلی الله علیه وسلم به خوبی واضح شده است .پس جهاد طریقه تأسیس
دولت اسالمی نیست؛ زیرا جهاد بخاطر اهداف فوق فرض شد و این دلیل فرضیت
جهاد در سیرت رسول الله صلی الله علیه وسلم به درستی واضح گردیدهاست.
•بنابرین ،زمانیکه میخواهیم طریقه تأسیس دولت اسالمی را بدانیم به سیره
رسول الله صلی الله علیه وسلم رجوع میکنیم و میبینیم که وی صلی الله علیه
وسلم چگونه دولت اسالمی را تأسیس کرد .رجوع به کردار او صلی الله علیه وسلم
در خصوص دعوت ،طلب نرصت و تأسیس دولت اسالمی میکنیم و میبینیم که
چگونه انصار به او نرصت داد .زمانیکه میخواهیم احکام جهاد را بدانیم ،پس به
دالیل رشعی متعلق به جهاد رجوع میکنیم .فلهذا حکم رشعی هر فرض از دالیل
رشعی متعلق به آن استخراج میگردد ،نه از دالیل دیگر .بنا ًء حکم و طریقه تأسیس
دولت اسالمی هم از دالیل رشعی آن اخذ میگردد؛ و از همین دالیل حکم رشعی
هر فرض الهی استخراج میگردد .خالصه حکم هر فرض رشعی از دالیل رشعی
متعلق به آن استخراج میگردد .این بود طریقه اسخراج حکم رشعی برای هر فرض.
59
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
60
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
آیا فایده گرفنت در خرید مال ،از پول قرض داده شده حرام است؟
پرسش
السالم علیکم و رحمت الله و برکاته!
الله سبحانه وتعالی شام را در حفظ وامان خود داشته باشد .پرسشی راجع به خرید
زمین داشتم که رشح معامله آن چنین است :شخصی میخواهد زمینی را بخرد ،ولی
پولش را ندارد و او از شخص دیگری تقاضای پول برای خرید این زمین میکند.
شخص دوم در جواب میگوید :آن را به نام من خریداری و ثبت کن و بعد از مدتی
آن را برای تو به قیمت بیشرت میفروشم .آیا این نوع موافقت بین این دو جائز است یا
خیر؛ و آن پول اضافه از قیمت بعد از مدتی سود است یا فایده؟ در پناه حق باشید .الله
سبحانه وتعالی پاداش خیر برای تان بدهد.
پاسخ:
و علیکم السالم و رحمت الله و برکاته!
دو عقد بیع در یک عقد در حالیکه هر دوی آنها دارای رشوط خاصی باشند جائز
نیست؛ مثالً :اگر توافق بین دو شخص به این رشط صورت گیرد که من موتر شام را
میخرم در صورت که شام زمین من را بخرید .بنا ًء این نوع بیع جائز نیست؛ بلکه الزم
است هر کدام آنها به رشوط خود شان عقد گردند ،نه به رشوط دیگری که برای آنها
گذاشته میشود .امام احمد از عبدالرحمن بن عبدالله بن مسعود و او از پدر خود
روایت منوده که فرمود:
ص ْف َق ٍة َوا ِ
حدَ ٍة﴾ ف َ ص ْف َق َت ْ ِ
ي ِ ن َ ل اللهُ َعلَ ْي ِه َو َ
سل ََّم َع ْ ول اللَّ ِه َ
ص َّ س ُ﴿ نَ َهى َر ُ
رسول الله صلی الله علیه وسلم از وجود عقد دو بیع در عقد یک بیع ،منع فرمودند.
مثالً :شخصی بگوید خانه خود را برایت فروختم به رشطیکه به فروش برسانم بر تو
61
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
حویلی دیگر خود را به فالن قیمت؛ و یا اینکه خانه شام را میخرم به این رشط که
دخرتت را در عقد نکاح من در آری .در حالیکه فروخنت خانه اولی یک عقد بیع و
فروش حویلی بیع دیگری است .همچنان خرید خانه یک بیع و پرداخت مهر در نکاح
بیع دیگری است؛ جمع منودن هر دو در یک عقد بیع جائز نیست .پس شام پرسیدید
که آیا فایده گرفنت در این حالل است ،باید گفت که اگر جانبین به این رشط توافق
منایند که من فعالً زمین را به پول نقد خریداری میکنم ،بعد از مدتی به قیمت باالتر
بر تو به فروش میرسانم که این دو عقد رشوط خود را دارا میباشند .لهذا این نوع بیع
جائز نیست باید هر کدام آن دو بیع با رشوط خود شان و به صورت جداگانه صورت
گیرند .در آخر برای تان از الله متعال برکت در مال و خانوادهای شام استدعا میدارم.
62
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
به کشورهای مختلف فرستاد و منایندههای دیگران را به حضور خویش در محرض عام
بهگونه علنی میپذیرفت .پس واقعیت رسول الله صلی الله علیه وسلم قبل از تأسیس
دولت و بعد از آن کامالً فرق میکرد .فلهذا گروه که خالفت را اعالم کرده ،این عمل
شان در مطابقت با طریقه رسول الله صلی الله علیه وسلم نبوده و هیچ یک از رشایط
فوق را تکمیل نکرده و این اعالم هم مانند اعالم خالفت و دولت اسالمی از سوی
گروههای قبلی میباشد .چنانچه قبالً هم بعضی گروهها اعالم خالفت کرده بودند.
اعالم خالفت از سوی گروه تنظیم الدوله یک نام است و بس.
آنها با این کارشان فقط خودشان را خوش میسازند؛ اما واقعیت امر اینست که در هیچ
منطقهای حاکمیت کامل نداشته و توانایی تأمین امنیت داخلی و خارجی را ندارند؛ و
نه هم رشایط تأسیس خالفت بر آن منطقه صدق میکند .پس خلیفه خود خوانده این
گروه ،مانند کسانی هست که قبالً خود را خلیفه و حتی مهدی زمان اعالم کرده بودند،
البته بدون اینکه مولفههای خالفت و خلیفه شدن را در نظر بگیرند و همچنین بدون
در نظر داشت سلطه ،امنیت و محافظت آن!
خالفت ،یک دولت مهم است و رشیعت اسالمی طریقه تأسیس آن ،شیوه استنباط
احکام آن در مورد حکم ،سیاست ،اقتصاد و روابط بین امللل را نیز واضح کرده است.
خالفت موضوع عادی نیست که تنها اعالم شود و نام آن در رسانههای چاپی ،صوتی و
تصویری و در پایگاههای خربی و نرشیهها گرفتهشود .خالفت موضوع مهم و حیاتی
است که رشایط خاص خود را دارد و برای تأسیس آن موارد فوق رضوری است .مهمتر
از همه اینکه اگر خالفت واقعی تأسیس شود ،متام جهان تکان میخورد و متام
کفار جهان علیه آن اعالم مخالفت میکنند و اگر خالفت واقعی تأسیس شود ،دارای
استحکامات اساسی میباشد و دوام میداشته باشد .از طرفی ،خالفت توانایی تأمین
امنیت داخلی و خارجی را میداشته باشد و توانایی تطبیق اسالم در داخل و حمل آن
را در خارج توسط دعوت و جهاد میداشته باشد.
اعالم خالفت از سوی گروه تنظیم الدوله ،فقط به یک اعالم دراماتیک و میان خالی
است که هرگز منجر به افزایش و کاهش واقعیت ساختار دولت منیگردد .از جانب
64
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
دیگر ،سازمانیکه خالفت را اعالم کرده قبل از اعالم خالفت و بعد از اعالم آن ،یک
گروه نظامی بوده و جز فعالیتهای نظامی کار دیگری انجام نداده است .واقعیت
این گروه نظامی مشابه به واقعیت دیگر گروههای مسلح میباشد که با رژیمها و میان
یکدیگر میجنگند و هیچ کدام آنها تسلط و حاکمیت کامل بر سوریه یا عراق و یا هر
دو کشور ندارند .آیا هیچ گروه مسلح به ویژه گروه تنظیم الدوله در واقعیت امر توانایی
تسلط یافنت بر یک منطقه مناسب را دارند که در آن رشایط تأسیس خالفت مهیا باشد
و خالفت در آنجا اعالم گردد و به تطبیق اسالم پرداخته شود؟!
بنا ًء واقعیت امر از این قرار نیست ،این گروهها توانایی تسلط بر منطقه مناسب را
ندارند .پس اگر توانایی آن را میداشتند و یا اینکه خالفت را طوریکه رشیعت گفته
تأسیس میکردند ،پس بیعت به آن نه تنها بر حزب التحریر فرض میبود؛ بلکه بر متام
مسلامنان جهان پیروی و بیعت آن فرض میگردید .اگر واقعاً خالفت مطابق طریقه
محمد رسول الله صلی الله علیه وسلم تأسیس میشد ،ما آماده بودیم که از آن پیروی
کنیم .پس بدین اساس هر که خالفت را مطابق طریقه رشعی تأسیس کند متابعت از
آن فرض میباشد .فلهذا متام گروههای نظامی به شمول گروه تنظیم الدوله ،نه عنارص
تشکیل دولت را دارا میباشند و نه هم در منطقه تسلط عام و تام دارند و نه هم توانایی
تأمین امنیت و حفظ خالفت را دارند .بنابرین ،اعالم خالفت از سوی تنظیم الدوله
یک نام است و بس و واقعیت اعالم خالفت از سوی آنان هرگز امر خالفت را تحقق
منیبخشد و به خالفت هم منیماند.
اما آنچه قابل تعمق است که اعالم خالفت از سوی گروه تنظیم الدوله میتواند بسیار
تأثیر منفی بر مردم عادی نسبت به تصور آنها از دولت خالفت داشته باشد؛ یعنی با این
اعالم ،مردم دید غلطی نسبت به خالفت پیدا میکنند .این در حالی است که مفکوره
خالفت نزد مسلامنان از قوت و قدرت خاصی برخوردار بوده و اهمیت بزرگ دارد.
گروه تنظیم الدوله با این کار خود خالفت را در نظر مردم سطحینگر و کم اهمیت
جلوه میدهد و از ارزش خالفت میکاهد تا حدیکه بعد ازین ،هر فردی جرئت
خواهد پیدا کرد که روی جادهها ،میدانها و حتی در قریهها ظاهر شده خالفت را
65
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
اعالم و خود را خلیفه مسلامنان بخواند .سپس از انظار مردم منزوی شده و بعدا ً نسبت
به اقدام خویش اظهار خرسندی کند که کاری درستی را انجام داده است .دریغا! که
مفکورهی با اهمیت و پاک خالفت را به بازیچه اطفال و دشمنان اسالم تبدیل کرده اند.
بنا ًء همچو اعالنات اهمیت خالفت را کم ارزش جلوه داده و مردم نسبت به آن متنفر
میشوند و اهمیت خالفت از قلوب مردم عادی فراموش شده و کلمه مقدس خالفت
به یک کلمهای بیارزش و پوچ تبدیل میشود .پس همچو اعالنات ،باعث تأثیرات
منفی بر روحیه مردم عادی شده و اهمیت آن را از بین میبرد .پس در همچو زمان
حساس که آمدن خالفت بسیار نزدیک شده و همه بهگونه بیصربانه چشم به راه آن
هستند باید روی همچو اعالنات کمی تعمق کنیم و عمیقاً آن را تحت غور و مطالعه
قرار دهیم .امروز مردم شاهد پیرشفتهای چشمگیر حزب التحریر درین خصوص
هستند و این حزب مطابق به طریقه رسول الله صلی الله علیه وسلم طوریکه ایشان در
مدینه دولت اسالمی را تأسیس کردند به پیش میرود و درین راستا موفقیتهای بزرگی
را به دست آورده است و عنقریب خالفت راشده ثانی تأسیس میگردد انشاءالله.
امروز برخورد و تفاعل درست حزب التحریر با امت اسالمی ،سبب شده است که
امت آماده تأسیس خالفت باشند و این حزب را در آغوش گرفته که برداشت دقیقش از
اسالم ،اعتامد ،ایامن و مبارزات خستگی ناپذیر اعضای آن ،این حزب را با اعتامدترین
و بزرگترین حزب در میان امت اسالمی مبدل کرده است .تعامل درست حزب التحریر
با امت اسالمی سبب شده است تا مسلامنان مفهوم و اهمیت اخوت و برادری در
اسالم را درک کنند و از مزایای آن لذت بربند و انشاءالله از تالشهای خستگی ناپذیر
این حزب در راه تأسیس خالفت همهای امت اسالمی سود میبرند.
خالفتیکه بر طریقه رسول الله صلی الله علیه وسلم تأسیس شود ،متام رسپرستی
امور مسلامنان را به عهده گرفته و همهای مسلامنان از خیر آن مستفید شوند .اعالم
خالفت از سوی گروه تنظیم الدوله در یک زمان بسیار حساس رخ داد و برای مردم
نسبت به تأسیس خالفت تصویر غلط و مبهم ایجاد شد و حتی گفته میتوانیم که
اذهان مردم عادی را نسبت به خالفت کامالً مغشوش ساخت و دید درستی را که مردم
66
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
عادی نسبت به خالفت داشتند ،این گروه با اعالم خود آن را تحریف کرد.
این مسئله باعث خطور هزارها پرسش در اذهان مردم شده است .کسانیکه خالفت
را اعالم کردند هیچ حاکمیت و قدرت ندارند تا امنیت داخلی و خارجی را تأمین کنند
و از خالفت حراست منایند .ایشان فقط در فیسبوک و رسانهها خالفت را اعالم
کردند ،نه در کدام مکان مناسب و معمول با تکمیل رشایط خالفت .همچو برنامهریزی
مشکوک است ،زیرا از یک طرف این گروه و بقیه گروههای نظامی براساس ساختاری
تکتل فکری تأسیس نشده اند و به آسانی نفوذ دستان پلید ارشار غربیها و رشقیها
را به داخل شان اجازه میدهند و رشقیها و غربیها آزادانه در منطقه تحت تسلط
آنها رفت و آمد میمنایند و برای همگی واضح است که غرب و رشق برضد اسالم
و خالفت توطئه چینی میکنند و نقشه طرح میکنند .بنا ًء این گروه ،تصویر درست
خالفت را تحریف کرد و مبارزات و پیرشویهای امت اسالمی درین راه را به عقب
راند و حتی ایشان قادر نیستند تا دوباره این تصویر غلط را بزدایند و دوباره تصویر
درست خالفت را برای مردم پیشکش کنند .ایشان در حالی خوشحال اند که خالفت
تنها در سطح یک نام و بدون هیچ وزن و نیروی باقی خواهد ماند .در حالیکه اعالم
خالفت واقعی متام کفار جهان را رساسیمه میکند و آنها رابه وحشت میاندازد .ولی
امروز با اعالم آن از سوی گروه تنظیم الدوله به یک شوخی در میان دشمنان اسالم
مبدل شده است.
باوجود اعامل زیانآور دشمنان اسالم و مزدوران شان در رشق و غرب ،اعالم میکنیم
که واقعیت خالفتی که برای چندین قرن جهان را رهربی کرد ،برای همگی واضح و
هویدا بود و کدام موضوع نا آشنا نیست؛ با وجود متام توطئهها و پالنهای شام غیر
قابل تسخیر بوده و مسلامً حتمیالوقوع است.
الله سبحانه وتعالی میفرماید:
َي ال َْم ِكرِينَ﴾ [سوره انفال]30 :
يْكُ ُر اللَّهُ َواللَّهُ خ ْ ُ
يْكُ ُرونَ َو َ
﴿ َو َ
آنان چاره میانديشيدند و نقشه میكشيدند و الله سبحانه وتعالی هم تدبري و چاره
67
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
68
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
َاس َت ْب ِ ُ
شوا ِب َب ْي ِعك ُُم الَّ ِذي بَايَ ْع ُت ْم ِب ِه﴾ [سوره توبه]111 : ﴿ف ْ
69
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
تبُّج
وضاحت معنی َ
پرسش:
السالم علیکم و رحمت الله و برکاته!
آنچه را در مورد پوشیدن پتلون نزد اقارب غیر محرم نوشتهاید ،مطالعه کردم .شام
گفتهاید که پوشیدن پتلون نزد اقارب غیر محرم جواز رشعی ندارد؛ اما دلیل رشعی به
َبج حالتی است َبج است .چنانچه ما میدانیم ت َ ُّ آن نیاوردهاید و تنها فرمودهاید که ت َ ُّ
که انسان توجه دیگران را به خود جلب کند .از طرف دیگر ،معیارهای جوامع در
َبج فرق میکند .طوریکه ما میدانیم پوشیدن پتلون در زندگی اجتامعی تعریف ت َ ُّ
خاص(داخل خانه) پیش اقارب ،چیزی است که جلب توجه منیکند ،چون باالی
پتلون باال پوش دراز میپوشند ،همه مردم این چنین میکنند .این معیارهای است
َبج و چه لباسی غیر متَ َبِج است؛ یعنی جلب که جامعه تعیین میکند ،چه لباسی ت َ ُّ
توجه به لباس مربوط به معیارهای جوامع است؟ امید وارم مسئله را توضیح دهید .الله
سبحانه وتعالی برای شام جزای خیر نصیب و حامیت و نرصت اهل قوت را اعطا
کند.
پاسخ:
و علیکم السالم و رحمت الله و برکاته!
حسن و جامل زن برای مردان بیگانه است .در فرهنگ ربج در لغت آشکار ساخنت ُ تَ ّ
ربج :ظاهر ساخنت زینت برای اجانب است لسان العرب ،چنین تعریف شدهاست« :تَ ّ
و این عمل را نکوهیده دانسته؛ مگر برای شوهر ».در قاموس املحیط آمده است:
َبجت :یعنی زن زینتش را برای مردان ظاهر سازد ».در مختار الصحاح آمده است: «ت َ ّ
حسن و زینت زن برای مردان است ».همچنان در مقاییس بج :آشکار ساخنت ُ«والتَ ّ ُ
اللغة ،چنین آمده است« :بَ َر َج که حرفهای باء ،راء و جیم دارای دو اصل است که
َبج نیز از همین
بروج و ظاهر ساخنت یکی از آن دو میباشد ».به همین ترتیب کلمه ت َ ُّ
70
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
وهنگام راه رفنت ،پاهای خود را به شدت به زمین نزنند تا زینت پنهانی شان دانسته
شود(و صدای خلخال که برپا دارند به گوش رسد).
بدین معنی که زنان نباید پاهای خود را حین راه رفنت به زمین کوبند؛ یعنی آنگونه راه
روند که صدای پای شان بلند شود؛ چون در آن صورت ،مرد میداند که زن در زیر
َبج لغتاً و رشعاً زینتی
َبج است و ت َ ُّ
چادر لباس زینتی پوشیدهاست .متام این حاالت ت َ ُّ
را گویند که توجه دیگران را جلب کند.
با تطبیق این معنی در لباس و پتلون در زندگی خاصه نزد اقارب غیر محرم ،هنگامیکه
جهت دید و بازدید و مراعات صله رحمی و احوال پرسی نزدیکان ،زن در حاالتی
که رشع آن را بیان منوده است؛ مانند :اعیاد به خانه یکدیگر میآیند ،دانسته میشود
که اگر این لباس بدون باالپوش درازی باشد که انفراج(گشادگی) پتلون را در قسمت
رانها نپوشاند ،در این حالت رشعاً پوشیدن آن جائز نیست ،چون توجه دیگران را
جلب میکند .پس زن هنگامیکه پتلون میپوشد و گشادگی آن در قسمت رانها
آشکار است ،در این صورت توجه دیگران را به خود جلب میکند .ولی زمانیکه
همراه با آن باالپوش دراز بپوشد که گشادگی پتلون را در قسمت رانها بپوشاند ،در
این صورت عادتاً جلب توجه منیکند؛ مگر در حاالت غیر عادی.
رضور نیست تا نصی آید و تذکر دهد که لباس پتلون در زندگی خاصه نزد اقارِب غیر
محرم تربج است؛ بل دالیلی که در باال تذکر گردید واقعیت تربج را واضح میسازد.
چنانچه در پوشیدن پتلون و بلوز بدون باالپوش که انفراج و گشادگی پتلون را در
قسمت رانها و مثل آن بپوشاند ،قابل تطبیق است.
71
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
بنابرین ،در پاسخ پرسش قبلی چنین آمده است« :لباس پتلون از جملهی تربجات
است .پس ظاهر شدن با پتلون نزد اقارب غیر محرم ،هنگام دید و بازدید در ایام عید
و روزهای دیگر که غرض رعایت صله رحم میآیند ،جواز ندارد ».این پاسخ خاص
به لباس پتلون و بلوزی است که آشکار و غیر پوشیده با باالپوش باشد .علی الرغم
این پاسخ ،موضوع برای بعضی خواهران در حاله ابهام باقی مانده است و تعدادی
از آنها مرتبط به همین موضوع پرسشهای را مطرح کردند و من پاسخی به رشح زیر
برای شان فرستادم:
«آنچه در وب سایت حزب پیرامون لباس پتلون در خانه نزد اقارب غیر محرم به نرش
َبج تعبیر شده است .جائز نیست تا با آن نزد اقارب ظاهر شد،... رسیده ،این عمل ت َ ُّ
اما این پاسخ برای حالتی است که پتلون برهنه و مکشوف باشد؛ یعنی فقط پتلون و
َبج است و بلوز باشد که در این حالت پتلون ظاهر میگردد ،و قطعاً این حالت ت َ ُّ
جائز نیست که در خانه نزد اقارِب غیر محرم زمانیکه به زیارت یکدیگر و یا مراعات
صله رحمی در اعیاد میروند پوشیده شود؛ اما زمانیکه باالی آن دامن درازی باشد که
َبج نیست .البته در قسمت بزرگ آن را بپوشاند و توجه را جلب نکند ،در این حالت ت َ ُّ
خانه و در میان اقارب غیر محرم نه در بیرون از خانه ،آنهم زمانیکه برای دید و باز دید
در ایام عید و یا عیادت مریض وغیره میآیند ،نه در بیرون از خانه».
از پرسش فوق واضح میگردد که صاحب آن از این پاسخ آگاهی ندارد .طبعاً پاسخ
فوق تنها در داخل خانه است ،نه در حیات عامه؛ چون لباس زندگی عامه معروف
است که در آن تحقق سه رشط الزمی است:
1 .1سرت عورت
َبج
2 .2عدم ت َ ُّ
3 .3جلباب رشعی
این موضوع را نیز قبالً در پاسخ دیگر به تفصیل بیان کردهام.
72
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
شام بهرتین امتی بودید که به سود انسانها آفریده شدهاید؛(چه اینکه) امر به معروف و
نهی از منکر میکنید و به الله سبحانه وتعالی ایامن دارید.
یقیناً در میان امت ثقافتهای غربی و افکار منحط آن مروج شده است و روابط
73
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
اسالمی میان مسلامنان ضعیف گردیده در عوض روابط وطنپرستی و قومگرائی بر
ایشان سیطره منوده است .اما خوشبختانه این ثقافتهای پلید باالی اکرثیت امت
چیره نشده؛ بل این همه توسط نظامهای حاکم و رسانههای دست داشته شان به شکل
سطحی رایج گردیده است که الحمدالله در میان امت گرایش به خیر حاکم میباشد.
اگر فعالیتهای حزب التحریر را دقیقاً پیگیری منوده باشید ،در مییابید که خالفت
در میان اکرثیت امت به رای عام مبدل شده است ،در حالیکه قبالً بلند منودن صدا
برای احیایی خالفت به ندرت شنیده میشد ،ولی اکنون تأسیس خالفت یک نیاز مربم
در جوامع اسالمی پنداشته میشود.
برادر عزیز! بدون شک که این امت زنده است ،اما دچار ضعف و پراگندگی گردیده
که باید از این امراض رهایی حاصل مناید ،در گذشته صلیبیها حدود 100سال بر
رسزمینهای ما تسلط داشتند ،مخصوصاً پس از اشغال قدس حدود 90سال در آنجا
ماندند سپس در ماه ربیع االخر سال 583هـ.ق معرکه حطین انجام شد؛ آزادی قدس
نیز در رجب همین سال صورت گرفت که پس از آن صلیبیها به بدترین وضعیت از
این رسزمینها رانده شدند .بعد از تسلط یافنت صالح الدین ایوبی بر فاطمیها در
مرص؛ خالفت دوباره به عباسیها برگشت و در سال 656هـ.ق تاتارها باالی بغداد
حمله منوده «دارالخالفه» را تخریب و خلیفه مسلامنان را به قتل رساندند ،دوباره
خالفت به مرص انتقال یافت در حالیکه دو سال ازین واقعه نگذشته بود در سال 658
هـ.ق نربد عین جالوت یا نربد محو تاتارها رخ داد و تاتارها نابود گردیدند .انشاءالله
برادر محرتم امت اسالمی با قیادت مردان راستین ،احیایی مجدد و زود هنگام خالفت
را بهعزت گذشته و فتوحات عظیم برمیگرداند.
74
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
بدین اساس معنی جملهای که شام از آن پرسش منودهاید غیر از اینست که در برکناری
معاون از سوی خلیفه حمل شود .زيرا معنای آن چنني است :مؤکل حق برکناری وکیل
خود را دارد؛ مگر اینکه نصی وارد شده باشد و مؤکل را از برکناری وکیل منع مناید
آنهم در حاالت خاص؛ این قاعده برمعاون تطبیق منیشود .بنا ًء جائز است که خلیفه
هر وقت که بخواهد میتواند معاون خود را به صورت دایمی برطرف مناید و حاالت
خاصی یافت منیشود که در آن برکناری معاون از سوی خلیفه درست نباشد.
پس جمله به همین شکل ذکر شده است که استدالل را بر موضوع وکالت جاری
میسازد ،لذا اصل در وکالت اینست که آن يک عقد جائز بوده و در آن برکناری وکیل
از طرف مؤکل جائز است؛ مگر به استثنای حاالت خاصی که در آن صورت برکناری
وکیل از جانب مؤکل جائز نیست .بنابرین ،معاون مانند وکیل است برای خلیفه؛ پس
برای خليفه برکناری معاونش جائز است از روی قیاس بر مؤکل که وکیل خود را برکنار
میکند .طبق حکم اصلی وکالت که آن بر معاون نیز تطبیق میشود .بنا ًء موضوع به
حاالت خاص در حق معاون برمنیگردد ،پس برای خليفه هر وقت که بخواهد جائز
است معاون خود را برکنار منايد.
76
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
الله سبحانه وتعالی زن پيوند کنندهای موی و زنی که مويش پيوند میشود را لعنت
کرده است.
دوم اینکه آیا شبه ظاهر(نیمه آشکار) در چادری که باالی پتلون پوشیده شده و به زانو
میرسد ،جائز است یا خیر؟
پاسخ:
و علیکم السالم و رحمت الله و برکاته!
پرسشهای شام در کل به همدیگر نزدیک است ،به همین دلیل متام پاسخها را به
شکل خالصه ارایه میکنم .برای زن جائز نیست که بدون لباس رشعی از منزل بیرون
شود .لباس رشعی عبارت از :سرت عورت ،پوشیدن حجاب(چادر) وعدم تربج است.
اول اینکه حجاب؛ لباس وسیع ،فراخ و پوشاننده لباس داخلی است که باالی پاها
77
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
78
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
باالپوش دراز هم باالی آن بپوشد که به زانوهایش برسد و پاهایش توسط جراب سرت
شده باشد ،چون این امر از دید رشعی پوشیدن حجاب را متحقق منیسازد .پس
برای زن جائز نیست که بدون پوشیدن حجاب یا چادر که لباسهای داخلیاش را
پوشانیده و تا پاهایش برسد ،از خانه خارج شود .اگر حجاب نداشت از خانه خارج
شده منیتواند ،مگر اینکه از همسایهاش حجابی را به طور قرض گیرد .چنانچه
مسلم در صحیح خود از ام عطیه روایت میکند که وی فرمود:
حى، الَضْ َف الْ ِفطْ ِر َو ْن ِ ج ُه َّ سل ََّمَ ،أنْ نُ ْ
خ ِر َ ل اللهُ َعلَ ْي ِه َو َ ص َّول الل ِه َ س ُ ﴿ أَ َم َرنَا َر ُ
ن الص َ
َّلةََ ،و َيشْ َهدْ نَ ض َف َي ْع َت ِزلْ َ ح َّي ُات الْخُدُ ورَِ ،فأَ َّما الْ ُ ضَ ،و َذ َو ِ الْ َع َواتِ َقَ ،والْ ُ
ح َّي َ
اب ،ق َ
َال: حدَ انَا َل يَكُونُ لَ َها جِ لْ َب ٌ ول الل ِه إِ ْس َ ْت :يَا َر ُ نيُ ،قل ُ سلِ ِم ََيَ ،و َد ْع َو َة الْ ُم ْ
الْخ ْ َ
ن جِ لْ َبا ِب َها﴾ خ ُت َها ِم ْ ِس َها أُ ْ
لِ ُتلْب ْ
رسول الله صلی الله علیه وسلم به ما دستور داد تا همرسان قاعدگی(حایضه) مان را در
عیدین(عید اضحی و عید فطر) و تجمعات مذهبی و نیاش به شکل محجبه(باحجاب)
بیرون بیآوریم؛ اما زنان حایضه باید از مناز دور باشند تا شاهد رحمت و دعوت
مسلامنان باشند .پرسیدم :ای رسولِ الله صلی الله علیه وسلم! چه میشود اگر
یکی ما جلباب نداشته باشیم؟ وی صلی الله علیه وسلم گفت :بگذارید تا جلباب
خواهرش را بپوشد.
اما چادر یا رورسی ،پوششی است که توسط آن موی گردن الی قفس سینه پوشانیده
شده و باالی پیراهن فروافکنده میشود .چنانچه الله سبحانه وتعالی میفرماید:
ج ُيو ِب ِهنَّ﴾ [سوره نور]31 :
ل ُ خ ُم ِر ِه َّ
ن َع َ ن ِب ُ ﴿ َولْ َي ْ ِ
ضبْ َ
و رورسیهای خود را بر گريبانهای شان آويزان كنند( تا گردن ،سينه و اندامهای كه
احتامالً از البالی چاك پرياهن منايان میشود ،در معرض ديد مردم قرار نگريد).
حسن و جامل زن برای مردان بیگانه است ،چنانچه
دوم اینکه تربج آشکار ساخنت ُ
پوشیدن پتلون میتواند عورت باشد ،لیکن از جمله تربج بوده؛ چون توسط حجاب
79
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
وهنگام راه رفنت ،پاهای خود را به شدت به زمین نزنند تا زینت پنهانی شان دانسته
شود(و صدای خلخال که برپا دارند به گوش رسد).
و اما آیا موی ساختگی عین حکم موی پیوند شده را شامل میشود؟ پاسخ به این
پرسش طوری است که موی ساختگی عین حکم موی پیوند شده را شامل منیشود؛
چون «زن پيوند کنندهای موی و زنی که مويش پيوند میشود» طوری بوده که موی
خود را توسط موی طویل دیگری جهت زیبا معلوم شدن میپوشانند.
در مصادر زبان در رابطه به معنی «پیوند دادن موی» خصوصاً در فرهنگ لسان العرب
چنین آمده است ...« :پیوند دادن موی از زنان است که موی خود را توسط موی دیگر
وصل میکنند ».این برای زن در هر جاییکه باشد حرام بوده ،ولوکه در خانهاش هم
باشد .بنا ًء نظر به حدیث که امام بخاری از حرضت ابوهریره رضی الله عنه روایت
میکند که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودهاست:
س َت ْو ِ
صلَ َة﴾ (متفق علیه) ن اللَّهُ ال َو ِ
اصلَ َة َوامل ُ ْ ﴿ لَ َع َ
الله سبحانه وتعالی زن پيوند کنندهای موی و زنی که مويش پيوند شود ،لعنت کرده
80
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
است.
اما «گیس» یا موی ساختگی موی است که باالی موی اصلی پوشیده میشود که از
جمله تربج بوده و برای زن جائز نیست که با آن در حیات عامه خارج شود ،مثل عدم
جواز پوشیدن پتلون در حیات عامه که بدون حجاب وی تربج بوده و تربج واضح
است که حرام است.
بدین اساس برای زن جائز است که «گیس» یا موی ساختگی را پیش روی شوهرش
باالی رسخود بگذارد؛ چون از باب زینت در حیات خصوصی مانعی ندارد .ولی در
حیات عامه بدون حجاب یا چادر که باالی رس انداخته میشود و متام رس راپوشاند
جائز نیست؛ و آشکار ساخنت زینت توسط آن تربج بوده و تربج نیز حرام میباشد.
81
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
تأخیر در پرداخت قرض و زشتی با داین از سوی شخص توامنند ،شکنجه وحبس او
را جائز میگرداند.
اگرعدم پرداخت قرض بنابر ناتوانی باشد ،پس باید مهلت داده شود تا توامنند گردد،
چنانکه الله سبحانه وتعالی فرمودهاست:
س ٍة﴾ [سوره بقره]280: س ٍة َف َن ِظ َر ٌة إِ َ ٰ
ل َم ْي َ َ ﴿ َوإِن كَانَ ُذو ُع ْ َ
و اگر قرضدار قدرت پرداخت را نداشته باشد ،او را تا هنگام توانایی ،مهلت دهید.
82
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
بنابرین با در نظرداشت نکات فوق الذکر هرگاه بیع به صورت نقد و یا قسط منعقد
شود ،پرداخت قیمت باالی طرفین الزم است ،لیکن بخاطرعدم توانایی در پرداخت
قسط نباید قیمت افزایش یابد ،زیرا پول افزوده شده سود میباشد .یقیناً اینگونه رفتار
در بیع یکی از انواع سود مروج در زمان جاهلیت قبل از اسالم بود.
از امام شافعی رحمت الله علیه روايت شده كه فرمود :از جمله سود زمان جاهليت
اين بود كه وقتی یک شخص باالی شخص ديگر قرض میداشت و در وقت معینه
پرداخت منیشد ،صاحب قرض برای قرضدار میگفت که یا پرداخت کن و یا زیادت
بپرداز .بنا ًء اگر تأخري میكرد پرداخت زیادت باالی وی حتمی بود.
حاصل سخن اینکه پرداخت آنچه در ابتدا روی آن توافق شده باالی طرفین الزمی
است ،اما افزودن قیمت بخاطر عدم پرداخت در وقت معینه و مهلت دوباره جواز
ندارد ،اگر زیادت پرداخته شود به جز سود چیزی دیگری نیست.
83
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
آنچه را كه مرشكان و يهوديان و ديگران حرام میدانند حرام نيست؛ بلكه الله سبحانه
وتعالی تنها مردار ،خون ،گوشت خوك و آنچه نام غريالله(بههنگام ذبح) بر آن گفتهشده
84
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
باشد ،بر شام حرام كردهاست؛ ولی آن كس كه مجبور شود ،در صورتیكه عالقهمند و
متجاوز نباشد ،گناهی بر او نيست .بیگامن الله بخشنده و مهربان است.
و همچنان میفرماید:
يم﴾
ح ٌلثْ ٍم َفإِنَّ اللَّهَ َغفُو ٌر َر ِ جانِ ٍ
ف ِِ خ َم َص ٍة غ ْ َ
َي ُم َت َ ﴿ َف َمنِ اضْ طُ َّر ِ
ف َم ْ
[سوره مائده]3 :
اما كسیكه در حال گرسنگی ناچار شود و متاميل به گناه نباشد .در این صورت الله
سبحانه وتعالی بخشنده و مهربان است.
در جای دیگری میفرماید:
خ ْنزِي ِر َو َما أُ ِه َّل لِغ ْ ِ
َي اللَّ ِه ِب ِه َف َمنِ اضْ طُ َّر ح َم الْ ِ
ح َّر َم َعلَ ْيك ُُم الْ َم ْي َت َة َوالدَّ َم َولَ ْ
﴿إِنَّ َا َ
يم﴾ [سوره نحل]115 : ح ٌ َي بَاغٍ َو َل َعا ٍد َفإِنَّ اللَّهَ َغفُو ٌر َر ِ غ َْ
آنچه را كه مرشكان حرام می دانند حرام نيست ،بلكه الله سبحانه وتعالی تنها مردار،
خون ،گوشت خوك و آنچه نام غريالله(بههنگام ذبح) بر آن گفتهشده باشد بر شام
حرام كردهاست؛ ولی اگر آن كس كه مجبور شود در صورتیكه عالقهمند نبوده و
متجاوز هم نباشد ،الله سبحانه وتعالی بس آمرزنده و مهربان است.
نظر دقیق در این قاعده واضح میسازد که آن درست نیست .دالیل فوق را که به آن
عده از علام قول منودهاند و بر این قاعده حمل میمنایند ،داللتی به آن ندارد؛ بلکه
داللت نهایی به حالت اضطرار دارد که بخاطر دفع گرسنهگی استفاده از حیوان خود
مردهاست .چنانکه الله سبحانه تعالی فرموده:
خ َم َص ٍة﴾ ﴿ َف َمنِ اضْ طُ َّر ِ
ف َم ْ
اشیای حرام جائز میباشد؛ چنانکه واضح است حالت اضطرار در آیت فوق مقید به
حالت گرسنهگی است ،نه در دیگر حالت .پس لفظ اضطرار عام و مطلق نیست که به
هر حالت داللت مناید ،بلکه تنها مقید در حالت گرسنهگی میباشد و بس.
در بعضی از کتب رشوح عدهای از علام آن را رخصت حکم منودهاند در حالیکه
حکم رخصت نیاز به دلیل رشعی دارد ،نه اینکه عقل بدون در نظرداشت دلیل رشعی
آن را تعیین مناید؛ مثالً :افطار روزه در ماه رمضان در حالت سفر و مرض رخصت
است ،زیرا در آن دلیل رشعی وارد گردیدهاست .چنانکه الله سبحانه وتعالی در این
باره میفرماید:
ن َق ْبلِك ُْم لَ َعلَّك ُْمن ِم ْ ل الَّ ِذي َب َع َالص َيا ُم ك ََم كُ ِت َ
ب َعلَ ْيك ُُم ِّ ﴿يَا أَيُّ َها الَّ ِذي َ
ن آ َم ُنوا كُ ِت َ
س َف ٍر َف ِعدَّ ٌة ِم ْ
ن ل َ ن كَانَ ِم ْنك ُْم َمرِيضً ا أَ ْو َع َ تَ َّتقُونَ ﴿ ﴾183أَ َّيا ًما َم ْعدُ ود ٍ
َات َف َم ْ
خ َر﴾ [سوره بقره]184-183 : ام أُ َ أَيَّ ٍ
ای كسانیكه اميان آوردهايد! بر شام روزه واجب شده است ،هامنگونه بر كسانیكه
معي
پيش از شام بودهاند واجب بودهاست تا باشد كه پرهيزگار شويد .روزه چند روز ّ
و اندكی است و كسانی از شام که بيامر يا مسافر باشند (اگر افطار كردند و روزه
نگرفتند ،به اندازه آن روزها) چند روز ديگری را روزه میدارند.
پس در حاالت فوق رخصت از جهت ورود نص رشعی میباشد .بنابرین اجرای این
قاعده که «رضورتها ممنوعیتها را مباح میگرداند» در همه موارد درست نیست؛
طوریکه بعضیها به آن استدالل منودهاند .قول راجح و درست هامن است که دالیل
رشعی به آن داللت میمناید که آن حالت اضطرار است .آیا برای یک مسلامن اجازه
میدهد چیزی را بخورد و بنوشد که الله سبحانه وتعالی آن را حرام گردانیدهاست .اما
رخصت در غیر موارد متذکره نیاز به دالیل دیگری دارد .قابل ذکر است که این قاعده
در عرص ما تکیه بر حالل دانسنت هر حرام ایجاد گردیدهاست ،زیرا کلمه «رضورتها»
لفظ عامی است که در آن حسب تفسیر علام به نام رضورت واقع شدن در هر حرام
86
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
میباشد.
و اما مثالهای که در پرسش تذکر یافت و آن را به استناد از قاعده «رضورتها» جائز
میدانند نیز درست نیست؛ چون زن مسلامن رشعاً مکلف به پوشیدن چادر میباشد و
برایش در وقت تحصیل در مدارس بیگانهها جائز نیست که چادر خود را بیرون مناید
و اگر میخواهد درس بخواند و در مدارس بیگانه برایش میرس نیست ،بر وی الزم
است مدارس دیگری را جستجو مناید که در آن برایش پوشیدن چادر و لباس فراخ
میرس باشد و یا وسیلهای دیگری جهت تحصیل دریافت مناید و یا همراه محرم خود
مهاجرت به شهری مناید که در آنجا تحصیل برایش آسان میگردد ،نه اینکه چادر
خود را بیرون مناید ،زیرا دالیلی وجود ندارد که برای زن جوان در وقت تحصیل و یا
تعلیم اجازه دور کردن چادر را بدهد.
به همین ترتیب آگاهی داکرت از عورت زن جهت تداوی نیز در قاعده «رضورتها»
داخل منیباشد ،زیرا جواز تداوی زن از قول رسول الله صلی الله علیه وسلم ثابت
میگردد .امام ترمذی در سنن خود از اسامه پرس رشیک روایت منوده که گفت:
عربها به رسول الله صلی الله علیه وسلم گفتند :یا رسول الله صلی الله علیه وسلم
آیا تداوی ننامئیم؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:
شفَا ًء ،أَ ْو ق َ
َالَ :د َوا ًء ﴿ نَ َع ْم ،يَا ِع َبا َد اللَّ ِه تَدَ ا َو ْواَ ،فإِنَّ اللَّهَ ل َْم يَضَ ْع دَا ًء إِ َّل َوضَ َع لَهُ ِ
حدً ا﴾ إِ َّل دَا ًء َوا ِ
بلی! ای بندگان الله سبحانه وتعالی تداوی منائید ،زیرا الله سبحانه وتعالی هیچ دردی
را بدون شفا نگذاشتهاست .و یا فرمود :هیچ دردی را بدون دوا نیافریدهاست ،مگر یک
چیز؛ اصحاب گفتند :آن چیست؟ فرمود :پیری.
بنابرین ،برهنه شدن عورت زن در اکرث حاالت از رضورتهای تداوی است که دالیل
جواز تداوی بر آن داللت دارد .پس درین حاالت باید تنها هامن محلی برهنه گردد که
معالجه و تداوی میگردد ،نه جای دیگر بدن.
87
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
ای کسانیکه ایامن آوردهاید توبه کنید به الله سبحانه وتعالی صادقانه و بیریا.
و این فرموده الله سبحانه وتعالی:
خل َُصوا ِدي َن ُه ْم لِلَّ ِه َفأُولَ ِئكَ َم َع
حوا َوا ْع َت َص ُموا بِاللَّ ِه َوأَ ْ ن تَا ُبوا َو َأ ْ
صلَ ُ ﴿ إِ َّل الَّ ِذي َ
يم﴾ [سوره نساء]146 : ج ًرا َع ِظ ًني أَ ْْت اللَّهُ الْ ُم ْؤ ِم ِن َ
ف يُؤ ِس ْو َني َو َ الْ ُم ْؤ ِم ِن َ
به جز از کسانیکه به الله توبه میکنند از خطاهای شان روزه میگیرند و دینشان
خالص به الله است ،و کسانیکه همچو اعامل را با اهل ایامن یکجا میکنند الله
پاداش بزرگ برای شان در نظر دارد.
88
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
ترمزی از انس بن مالک روایت میکند که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:
خطَّائِ َ
ني ال َّت َّوابُونَ ﴾ خطَّا ٌء َوخ ْ ُ
َي ال َ ﴿ ك ُُّل ابْنِ آ َد َم َ
متامی اوالده آدم خطا کار اند ،بهرتین در بین شان کسانی است که از گناهان شان
رشمندهاند و توبه میکنند.
الله سبحانه وتعالی توبه آن عده از بندههای خود را اجابت میکند که از گناهان خود
پیشیامن بوده و خود را از گناه که مرتکب شدهاند پاک منایند ،دست از نافرمانی
بردارند ،از رس کشیهای که کرده اند پیشیامن باشند و از اعاملی که قبالً مرتکب
شدهاند به طور قطع دست بردار شوند تا دوباره هیچ زمانی به آنها روی نیارند .در
صورتیکه از این گمراهی افراد دیگری مترضر شده باشند پس الزم است تا از آنها
معذرت خواسته شود .اگر کسی دارنده جایدادی میباشد که به طور دزدی یا غیر
قانونی به دست آورده باشد پس مکلف است تا مطابق رشیعت این ملکیت را با مقدار
کرایه که باالیش میگردد به مالک اصلی آن تسلیم مناید ،بخاطریکه این ملکیت
نتیجه پیروی از راه حرام میباشد .احمد از عبدالله بن مسعود روایت میکند که رسول
الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:
ام ...إِ َّل كَانَ زَادَهُ إِ َ
ل ال َّنارِ﴾ ح َر ٍ ال ِم ْ
ن َ ب َع ْبدٌ َم ً ﴿ َو َل يَك ِ
ْس ُ
اگر یک نوکر پولی را از راه حرام به دست میآورد چیزی نیست به جز آتشی که برای
خود آماده میسازد.
ترمذی از کعب بن هجرا روایت میکند که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:
َت ال َّنا ُر أَ ْو َ
ل بِه﴾ ت إِ َّل كَان ِ
ح ٍ
س ْ ت ِم ْ
ن ُ ج َرةَ ،إِنَّهُ َل يَ ْربُو لَ ْ
ح ٌم نَ َب َ ن ُع ْ
ب بْ َ
﴿ يَا كَ ْع َ
ای کعب! آن لقمه نانیکه از راه حرام به دست میآید هیچ نوع سودی ندارد به جز
آتش را شعلهور تر میسازد.
پس چطور شام ادعا میکنید که آن شخص میخواهد توبه کند در حالیکه پول حرام
89
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
را جز ملکیت خود میداند و از آن حفاظت میکند! این توبه نیست ،بلکه ادامه اعامل
بد آن فرد میباشد.
پس من برایش توصیه میکنم تا توبه کند و خود را از حرام نجات دهد و پول حرامی
که این شخص دزدی یا از کسی غصب منوده است دوباره به صاحبش برگرداند ،و از
او بخشش بخواهد و طالب عفو از الله سبحانه وتعالی برای اولین و آخرین بار کند.
الله سبحانه وتعالی رزق دهنده و دارای قدرت عظیم است و اگر الله بخواهد برایش
در دنیا بهرتین مال و دارایی و در آخرت پاداش نیک و جنت را نصیب خواهد کرد .الله
سبحانه وتعالی آن بنده را دوست دارد که راستین و صادقانه توبه کند و بهرتین پاداش
را برایش خواهد داد .من برای این شخص از بارگاه الله سبحانه وتعالی هدایت نیکی
و رهنامی حق در این مسئله میخواهم تا توبهاش به در بارگاه الله متعال قبول شود و
الله سبحانه وتعالی بهرتین بخشاینده است.
90
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
بیعت و تأخیر در دفن جنازه مطهر رسول الله صلی الله علیه وسلم
پرسش:
السالم علیکم و رحمت الله و برکاته!
الله برای شام و متام آنهایکه دعوت به سوی خالفت را حمل میمنایند اجر عظیم
و جنت برین اعطا فرماید و فتح و پیروزی را نصیب شام کند و این دعای همیشگی ما
برای آنانی است که الله سبحانه وتعالی ایشان را دوست دارد.
بعضیها میگویند :دلیلی را که حزب التحریر و دیگر علام از تأخیر در دفن جنازه
رسول الله صلی الله علیه وسلم بخاطر فرضیت بعیت اخذ منودهاند ،نادرست میباشد.
آنها دلیل تأخیر در دفن جنازه رسول الله صلی الله علیه وسلم را حضور و جمع شدن
مسلامنان بر رس جنازه رسول الله صلی الله علیه وسلم میدانند و دلیل فرضیت بعیت
هامنا مرگ رسول الله صلی الله علیه وسلم بود و مسلامنان متعاقباً بخاطر تعیین امام
دور هم جمع شدند و دلیل حضور یافنت مسلامنان در دفن جنازه رسول الله صلی الله
علیه وسلم بود .بنابرین ،هیچ ارتباطی میان بعیت و تأخیر در جنازه رسول الله صلی
الله علیه وسلم وجود ندارد .آیا ممکن است روی این موضوع روشنی بیشرت بیندازید؟
پاسخ:
و علیکم السالم و رحمت الله و برکاته!
برادر عزیز! قبل از اینکه به پاسخ شام در خصوص تأخیر در دفن جنازه رسول الله
صلی الله علیه وسلم نظری بیندازم میخواهم روی بعضی قواعد اصول از دیدگاه
رشعی بحث کنم.
نخست نگاهی اصولی بر این موضوع:
در اصل هر موضوع رشعی رصف نظر از اینکه ارتباط به عمل میگیرد یا قول ،زمانی
به حیث امر قرار میگیرد که قرینهای در آن وجود داشته باشد و نوعیت امر را واضح
سازد .زمانیکه قرینه رصیح باشد ،درین صورت امر آن نیز رصیح است؛ مانند :فرض.
زمانیکه قرینه ،کنایه باشد و امر به قرینه غیر رصیح داللت مناید درین صورت ،امر آن
91
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
آنگاه كه مناز خوانده شد ،در زمني پراگنده شوید و به دنبال رزق و روزی برويد و الله
را(با دل و زبان) بسيار ياد كنيد تا اينكه رستگار شويد.
شوا؛ یعنی بعد از ادای مناز جمعه باید مسجد را ترک کنید .اگر در آیه فوق امر فَانْتَ ِ ُ
متوجه قرینه آن باشیم و ببینیم که ما را امر به فرض میکنید یا مندوب و یاهم به مباح.
روزی متعاقباً پس از ادای مناز جمعه تعدادی مسلامنان مسجد را ترک گفتند ،تعدادی
هم ناوقتتر از مسجد بیرون شدند و تعدادی هم بسیار ناوقت مسجد را رها کردند.
این در حالی صورت گرفت که رسول الله صلی الله علیه وسلم ساکت ماند و رضایت
نشان داد و این به معنی آنست که زود ترک کردن و یا دیرتر ترک کردن مسجد در حکم
شوا» مباح میباشد .مثالی ازمساوی و یک سان است .بنابراین ،قرینه امر « فَانْتَ ِ ُ
ایستاده شدن رسول الله صلی الله علیه وسلم حین عبور جنازه؛ نسائی در سنن خود
گفته :شعبه به روایت از عبدالله بن ابی الصفر به ما گفت که من از الشعبی شنیدم که
او از ابی سعید روایت کرد:
ج َنا َز ٍة َفقَا َم ﴾
سل ََّم َم ُّروا َعلَ ْي ِه ِب َ
ل اللهُ َعلَ ْي ِه َو َ ول اللَّ ِه َ
ص َّ س َ﴿ أَنَّ َر ُ
اجتامعی از مردم جنازهای را انتقال میدادند ،پس از اینکه رسول الله صلی الله علیه
92
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
جنازهای از نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم عبور منود و او صلی الله علیه وسلم
متعاقباً با دیدن آن از جای خود برخاست.
زمانیکه جنازه از نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم عبور منود او متعاقباً از جایش
برخاست و این عمل او صلی الله علیه وسلم قرینه امر را میرساند .ما بخاطر درک
نوعیت امر در جستجوی قرینه میشویم و میبینیم که قرینه ما را امر به فرض میمناید
یا مندوب و یا هم مباح .افزون بر این ،نسائی در سنن خویش از ایوب و او از محمد
روایت میکند که روزی جنازهای از پهلوی حسن بن علی و ابن عباس رضی الله
عنهام عبور منود ،درین حال حسن رضی الله عنه ایستاده شد و ابن عباس رضی الله
عنه از جایش برنخاست .حسن گفت:
آیا رسول الله صلی الله علیه وسلم حین عبور جنازه یهودی ایستاد نشده است؟
ابن عباس رضی الله عنه گفت :بلی ،او صلی الله علیه وسلم برخاست و سپس
نشست .این عمل رسول الله صلی الله علیه وسلم نشان دهنده امر مباح است.
بنابرین ،بعیت بنی سقیفه عبارت از عملی بود که اصحاب بر آن توافق منوده بودند .از
اینجا چنین برداشت میشود که بعیت به خلیفه داللت به امر میمناید؛ یعنی اگر از
میان خویش بر خلیفهای توافق منودند باید به آن بعیت منایند .بنا ًء باید برای دریافت
نوعیت امر قرینه آن را جستجوی کنیم و دریابیم .اصحاب کرام عمل بعیت را نسبت
به دفن جنازه رسول الله صلی الله علیه وسلم که فرض بود ترجیح دادند .پس به این
نتیجه میرسیم که حکم بعیت فرض بوده و نسبت به فرضیت دفن جنازه مطهر رسول
93
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
94
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
الله صلی الله علیه وسلم اجامع کردند .اگر بیعت مهم منیبود ،پس اصحاب به این
کار مبادرت منیورزیدند و مرصوف دفن جنازه مطهر حرضت رسورکائنات صلی الله
علیه وسلم میشدند ،ولی چنین نکردند و بیعت را اولویت دادند .بنا ًء به این نتیجه
میرسیم که تعیین خلیفه مهمترین فرض نسبت به فرضیت دفن جنازه رسول الله صلی
الله علیه وسلم میباشد.
از ایرنو تأخیر در جنازه ،جمع شدن و حضور یافنت مردم نبود ،چون قبالً متام مردم
از جان سپاری حرضت رسول الله صلی الله علیه وسلم آگاهی یافته بودند و به مدینه
و مسجد جمع شده بودند و درین میان اصحاب از همه پیش جمع شده بودند و از
این واقعه باخرب بودند .آنها مرصوف دفن جنازه نشدند ،بلکه بیعت را ترجیح دادند
و مرصوف بیعت شدند .پس از امتام بیعت انعقاد و بعیت اطاعت ،اصحاب کرام
رضوان الله علیهم اجمیعن مرصوف دفن جنازه رسول الله صلی الله علیه وسلم شدند
و جالب اینکه این کار در بین شب اتفاق افتاد؛ یعنی بیعت در نصف شب متام شد
و سپس اصحاب رضی الله عنهم به دفن جنازه رسول الله صلی الله علیه وسلم
پرداختند.
پس اگر هدف تأخیر در جنازه جمع شدن و حضور یافنت مردم بر جنازه میبود ،چرا
در روز دوشنبه ،شب سه شنبه یا صبح سه شنبه صورت نگرفت؟ بلکه اصحاب منتظر
تکمیل شدن بیعت انعقاد و بیعت اطاعت با ابوبکر صدیق رضی الله عنه شدند و تا
امتام بیعت انعقاد و بیعت اطاعت دست به دفن جنازه رسول الله صلی الله علیه وسلم
نزدند .اما پس از تکمیل بیعت ،اصحاب رضی الله عنهم بدون وقفه در نصف شب
چهارشنبه مرصوف دفن جنازه او صلی الله علیه وسلم شدند.
رسانجام پس از فکر عمیق پیرامون دالیل به تعویق انداخنت دفن جنازه مطهر رسول
الله صلی الله علیه وسلم به این نتیجه میرسیم که هدف تأخیر در دفن جنازه جمع
شدن و حضور یافنت مردم نبود؛ بلکه دقیقترین دلیل اینست که تکمیل شدن پروسه
بیعت انعقاد و بعیت اطاعت با حرضت ابوبکر صدیق رضی الله عنه بود .پس ما قطعاً
میگویم که هدف تأخیر در دفن جنازه رسول الله صلی الله علیه وسلم مستقیامً به
95
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
96
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
هر يك از زن و مرد زنا كار(مؤمن ،بالغ ،ح ّر ،و ازدواج ناكرده) را صد تازيانه بزنيد.
او سبحانه وتعاىل میفرماید:
﴿والسارق والسارقة فاقطعوا أيديهام جزاء مبا كسبا نكاال من الله والله عزيز
حكيم﴾ [سوره مائده]38 :
دست مرد دزد و زن دزد را به كيفر عملی كه انجام دادهاند ،به عنوان يك مجازات الهی
قطع كنيد و الله سبحانه وتعالی چريه و حكيم است.
97
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
هر کسیکه دینش را عوض منود و مرتد شد ،او را به قتل برسانید.
مسلم از عباده بن صامت رضی الله عنه روایت میمناید که رسول الله صىل الله عليه
وسلم فرمود:
﴿ خذوا عني ،خذوا عني ،قد جعل الله لهن سبيال ،البكر بالبكر جلد مائة
ونفی سنة ،والثيب بالثيب جلد مائة ،والرجم﴾
بگیرید از من ،بگیرید از من(این وحی را) که به تحقیق راه حل را برای آن زنهای(مجرد
که مرتکب زنا میشوند) الله مقرر منوده است .هرگاه مرد مجرد با زن مجرد عمل زنا را
مرتکب شدند ،باید صد تازیانه زده شده و به یک سال تبعید مجازات شوند .در صورت
که مرد و زن متأهل باشند ،جزای آنها صد تازیانه و سنگسار میباشد.
ترمذی در مسند خود از ابی صالح و او از معاویه رضی الله عنه روایت میکند که
رسول الله صىل الله عليه وسلم فرمود:
﴿ من رشب الخمر فاجلدوه﴾....
98
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
99
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
این آیت رشیف و سایر آیات دیگر نشان میدهد که رسول صىل الله عليه وسلم مأمور
شده بود تا احکام رشعی را تطبیق مناید و گفتار رسول صىل الله عليه وسلم در عرصه
حکمرانی برای هر حاکم و زمامداری که بعد از وی میآید و طبق اسالم حکمرانی
میکند ،رضوری میباشد .این موضوع استوار به اصول احکام است که گفتار رسول
صىل الله عليه وسلم خطاب برای امتش بوده ،پس هرگاه مسئله حکمرانی مطرح باشد
خطاب متذکره برای خلیفه است تا زمانیکه دلیل تخصیص آن وجود نداشته باشد.
بنابرین ،کسیکه احکام رشعی را تطبیق میکند عبارت از شخصی است که توسط
قوانین اسالم حمکرانی میمناید.
ب :وجود احادیث دیگری گواه این مطلب است که مجرمین مستحق مجازات به نزد
رسول الله صلی الله عليه وسلم آورده میشدند تا باالی شان حدود رشیعت تطبیق
شود .مسلم از انس بن مالک رضی الله عنه روایت میمناید که گفت :شخصی
رشاب نوشیده بود ،به نزد رسول الله صلی الله عليه وسلم آورده شد ،وی صلی الله
عليه وسلم او را با دو دره چهل تازیانه زد .پس از رسول الله صلی الله عليه وسلم
ابوبکر رضی الله عنه نیز چنین منود و هنگامیکه عمر رضی الله عنه به خالفت رسید
با مردم مشوره منود و عبدالرحمن رضی الله عنه گفت :حد متوسط به رشاب نوشی
هشتاد تازیانه است و عمر رضی الله عنه این حد را تعیین و جاری منود.
کسانی که این حکم را اجراء میمنودند از جمله علامی اصحاب رسول الله صلی
الله عليه وسلم بودند .بیهقی از ابو هریره و زید بن خالد روایتمیکند که یک مرد نزد
رسول صلی الله عليه وسلم بیان کرد که پرسش با زن یک مرد دیگر زنا منوده است.
رسول الله صلی الله عليه وسلم فرمود :من میان شام به کتاب الله سبحانه وتعالی
فیصله میمنایم .بنا ًء پرس او را صد تازیانه زد و یک سال تبعید منود و به انس رضی
الله عنه فرمان داد تا از آن زن پرسان مناید و در صورت اقرار سنگسارش کند .زن
موصوف اقرار منود پس تا هنگام فرار رسیدن مرگش سنگارش کردند.
ابوداود در سننش از صفوان بن امیه روایت منوده که گفت :من در مسجد باالی خرقه
خودم که سی درهم قیمت داشت خوابیده بودم ،یک مرد آمد آن را از نزدم به رسقت
100
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
برد ،مرد مذکور دستگیر و به نزد رسول الله صلی الله عليه وسلم آورده شد .رسول
الله صلی الله عليه وسلم دستور قطع دست دزد را صادر منود ،من نزد وی صلی الله
عليه وسلم آمدم و گفتم :آیا دست او را فقط برای سی درهم قطع میکنی؟ من آن را
به او فروختم و پرداخت قیمتش را باالی وی قرض گذاشتم! او صلی الله عليه وسلم
گفت :چرا این کار را قبل از اینکه او را نزد من بیاوری نکردی؟
دار القطنی از عمرو بن شعیب و او از پدرش روایت منوده که رسول صلی الله عليه
وسلم فرمود :ببخشید تا زمانیکه به حاکم نرسد و هرگاه به حاکم برسد و او ببخشد،
پس الله هرگز منیبخشد .بنابرین ،او صلی الله علیه وسلم قطع دست را از مچ دست
حکم منود.
ج :بعضی حوادثی در عرص خلفای راشدین رخ داده است که مجرمین به خلیفه یا
مناینده خلیفه به منظور اجرای حد آورده میشدند .بعضی از آنها قرار ذیل است:
ابوداود الطیالسی در مسندش از حضین ابی ساسان الرقاشی روایت منوده که
میفرماید :من در زمان خالفت عثامن رضی الله عنه حارض بودم و ولید بن عقبه
در حالیکه رشاب نوشیده بود ،آورده شد و حمران بن أبان و یک نفر دیگر شاهدی
دادند ،پس حرضت عثامن به حرضت علی گفت :حد را باالیش جاری کن.
همچنان احمد در مسندش از عبدالله بن قیس و او از ابو موسی اشعری روایت منوده
که رسول الله صلی الله علیه وسلم او را به یمن فرستاد و بعد از وی معاذ بن جبل
را روان کرد .هنگامیکه او رسید ابو موسی به او گفت تا پائین شود و برایش یک
بالشت داد که بشیند ،سپس مردی نزد شان آورده شد .ابو موسی پرسان منود او چه
کاره است؟ وی پاسخ داد او یک شخص یهودی بود که بعدا ً مسلامن شد و پس از
آن دوباره کافر شد .معاذ گفت :من هرگز نخواهم نشست تا اینکه او کشته نشود؛ به
ادامه گفت این حکم الله و رسولش است و سه بار این گفتهاش را تکرار منود .بنا ًء ابو
موسی ایشان را فرمان داد تا شخص مرتد را بکشند ،پس او کشته شد .حرضت ابوبکر
با منکرین زکات(مرتدین) هنگامیکه از پرداخت زکات انکار منودند ،جنگید.
ابن حبان نیز در صحیح خویش از ابو هریره روایت منوده که گفت :زمانی رسول
101
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
صلی الله علیه وسلم وفات منود ابوبکر رضی الله عنه خلیفه شد و بعد از آن بعضی
از اعراب کافر شدند .بنابرین ،ابوبکر با آنها جنگید و گفت :به الله قسم که من با هر
آن کسیکه میان مناز و زکات تفریق مناید ،میجنگم؛ زکات حق مال و واجبی است
که باید گرفته شود .به الله قسم هرگاه آنها از ریسامنی که به رسول الله صلی الله علیه
وسلم زکات میدادند اباء ورزند با آنها بخاطر مخالفت با پرداخت آن میجنگم.
بنا ًء نتیجه چنین است که تخصیص بر عام ترجیح داده میشود ،مقید رصیح به اساس
بنیاد اصول فقه ترجیح داده میشود و قطعی به عام ترجیح داده میشود .بنابرین
شخصی که حدود را برپا و اجراء میکند ،حاکمی است که به اساس احکام اسالم
حکمرانی میمنایند؛ یعنی امام و این یک موضوع ثابت در مطابقت به اعامل رسول
الله صلی الله علیه وسلم و پیروی خلفای راشدین میباشد .طوریکه قبالً ذکر گردید
این موضوع در طول تاریخ دولت اسالمی کامالً واضح بوده و در اسناد اکرث علامی
معترب نیز موجود است که در بعضی از آنها چنین آمده است:
ابن تیمیه میفرماید :الله سبحانه وتعالی مؤمنین را به طور عام مخاطب قرار داده است
تا حدود و احکام را تطبیق منایند .قسمیکه در آیت ذیل میفرماید:
﴿ والسارق والسارقة فاقطعوا﴾ [سوره مائده]38 :
دست مرد دزد و زن دزد را به كيفر عملی كه انجام داده اند به عنوان يك مجازات الهی
قطع كنيد.
اما وی میدانست که مخاطب این عمل کسی است که دارای قدرت تطبیق حدود
باشد و باالی افراد ضعیف تطبیق حدود واجب نیست .مفهوم قدرت تطبیق عبارت از
سلطه است .بنا ًء برپا کردن و اجرای حدود باالی آنهای فرض است که دارای قوت و
سلطهاند و یا کسانی را که آنها تعیین میمنایند.
امام الودین الکاسانی میفرماید :از رشایط جواز تطبیق اسالم وجود رهرب یا حاکم
میباشد.
102
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
قرطبی میفرماید :هیچگونه اختالفی وجود ندارد در اینکه مخاطب موضوع تطبیق
حدود فقط رهرب «امام» و منایندهاش است و بس.
امام شافعی میفرماید :هیچکسی نباید حدود را باالی مردم آزاد تطبیق مناید ،به
استثنایی امام و هر کسیکه امام برایش صالحیت میدهد.
ابن قوداما میفرماید :تطبیق حدود برای هیچکسی جائز نیست ،به جز امام و یا مناینده
آن.
2 .2در حالتیکه هیچ کدام سلطهای وجود نداشته باشد که به اساس احکام رشعی
حکومت منایند .پس باالی متام مسلامنان فرض است تا به طور مخلصانه و خستهگی
ناپذیر برای ایجاد سلطهای که به اساس اسالم حاکمیت کند ،کار و فعالیت منایند.
چون در نصوص قرآن و سنت و اجامع واضحاً بیان شده که ایجاد سلطه فرض است.
الله سبحانه وتعاىل با مخاطب قرار دادن رسول الله صلی الله علیه وسلم در قرآنکریم
میفرماید:
ن الْ َ
ح ِّق ﴾ حكُم بَ ْي َن ُهم بِ َا أَن َز َل اللَّهُ * َو َل تَ َّتب ِْع أَ ْه َوا َءه ُْم َع َّم َ
جا َءكَ ِم َ ﴿ فَا ْ
[سوره مائده]48 :
پس(اگر اهل كتاب از تو داوری خواستند) ميان آنان بر طبق چيزی داوری كن كه الله
بر تو نازل كردهاست و بخاطر پريوی از اميال و آرزوهای آنها ،از حق و حقيقتی كه
برای تو آمده است روی مگردان.
و میفرماید:
ح َذ ْره ُْم أَن يَ ْف ِت ُنوكَ َعن
حكُم بَ ْي َن ُهم بِ َا أَن َز َل اللَّهُ َو َل تَ َّتب ِْع أَ ْه َوا َءه ُْم َوا ْ
﴿ َوأَنِ ا ْ
ض َما أَن َز َل اللَّهُ إِلَ ْيكَ ﴾ [سوره مائده]49 : َب ْع ِ
و در ميان آنها به اساس چيزی حكم كن كه الله سبحانه وتعالی بر تو نازل كردهاست و از
اميال و آرزوهای ايشان پريوی مكن! و از آنان برحذر باش كه (با كذب و حقپوشی و خيانت
و غرضورزی) تو را از برخی اوامری كه الله بر تو نازل كردهاست منحرف نكنند!
103
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
خطاب به رسول الله صىل الله عليه وسلم جهت فیصله میان مردم به اساس آنچه الله
نازل کرده است ،خطاب به امتش بوده و مفهوم آن اینست که بعد از رسول الله صىل
الله عليه وسلم حاکمی وجود داشته باشد تا به اساس وحی الهی میان مردم حکم و
فیصله مناید .پس خطاب درین امر داللت به این میمناید که موضوع خطاب حکم
فرض بوده و این خود قرینهای برای فرض بودن حکم به اساس اصول میباشد و
حاکمی که میان مسلامنان بعد از رسول الله صىل الله عليه وسلم به اساس آنچه الله
سبحانه وتعالی نازل کرده است ،حکمرانی و فیصله میکند که عبارت از خلیفه می
باشد.
به همین ترتیب نظام حکومتداری در اسالم نظام خالفت است .عالوه برین ،تطبیق
حدود و سایر احکام رشعی فرض بوده ،بدین اساس حاکم خلیفه و نظام حکومتداری
خالفت میباشد.
در سنت نیز دالیل ذیل وجود دارد:
مسلم از طریق نافع و او از ابن عمر روايت کرده است که پيامرب صيل الله عليه وسلم
فرمود:
﴿ من خلع يداً من طاعة لقي الله يوم القيامة وال حجة له ،ومن مات وليس يف
عنقه بيعة مات ميتة جاهلية﴾ (رواه مسلم)
هر کس دست از اطاعت بکشد ،روز قيامت با الله سبحانه وتعالی در حالی روبهرو
خواهد شد که دليلی نخواهد داشت و هر کس در حالی مبريد که در گردنش بيعتی
وجود نداشته باشد ،وی به مرگ جاهليت مردهاست.
رسول الله صىل الله عليه وسلم هر مسلامن را مکلف ساخته است تا با خلیفهای بیعت
منایند و واضح منوده است ،هر کسیکه بدون بیعت در گردنش وفات کند ،به مرگ
جاهلیت مردهاست .بعد از رحلت رسول الله صلی الله عليه وسلم بیعت فقط با خلیفه
صورت میگیرد.
104
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
از آنجایکه حدیث متذکره وجود بیعت به گردن هر مسلامن را مکلف میسازد،
همچنان تعیین خلیفه را نیز فرض میگرداند.
امام مسلم از اعراج و او از ابوهريره رضی الله عنه روايت کرده که رسول الله صلی
الله عليه وسلم فرمود:
جنة يُقاتَل من ورائه ويُتقى به﴾
﴿ إمنا اإلمام ُ
امام سپری است که از عقب او جنگ کرده میشود و در حالت سختی توسط آن
محافظت میشوید.
مسلم از ابو حازم رضی الله عنه روايت کرده که گفت :من با ابوهريره رضی الله عنه
پنج سال مجالست داشتم و از وی شنيدم که از رسول الله صلی الله عليه وسلم چنین
روايت میکرد:
﴿ كانت بنو إرسائيل تسوسهم األنبياء ،كلام هلك نبي خلفه نبي ،وإنه ال نبي
بعدي ،وستكون خلفاء فتكرث ،قالوا فام تأمرنا؟ قال :فُوا ببيعة األول فاألول،
وأعطوهم حقهم ،فإن الله سائلهم عام اسرتعاهم﴾
بنی ارسائيل را پيامربان رهربی میکردند ،هرگاه پيامربی وفات میمنود پيامرب ديگری
جانشني او میشد ،ولی بعد از من ديگر پيامربی نخواهد بود و خلفاء میآيند و بسيار
میشوند .گفتند :پس به ما چه فرمان میدهی؟ او صلی الله عليه وسلم گفت :به بيعت
خليفه اول سپس به اول وفا کنيد و حق شان را اداء منائيد؛ زيرا الله سبحانه وتعالی در
مورد آنچه به آنها سپردهاست ،از ايشان باز پرس خواهد کرد.
در این احادیث خلیفه منحیث سپر؛ یعنی محافظ و نگهبان توصیف شده است.
توصیف امام منحیث سپر از وجود امام تلویحاً تحسین منوده و طلب آن را واجب
میسازد .دلیل مسئله اینست که هرگاه الله سبحانه وتعالی یا رسول صىل الله عليه
وسلم راجع به عملی به ما خرب دهد که کراهیت در آن وجود داشته باشد ،افاده بر طلب
ترک و خودداری از آن را میکند.
105
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
به همین ترتیب هرگاه نص حاوی تحسین برای عملی باشد ،طلب انجام آن را افاده
میمناید .اگر طلب عمل خواسته شده باشد رضورت به تطبیق احکام رشعی را ایجاب
میکند یا طلب ترک آن را افاده میمناید ،سهل انگاری در آن باعث ترک احکام رشعی
میگردید ،پس طلب مذکور جازم میباشد .همچنان احادیث فوق الذکر به ما خرب
میدهد که مسئول تنظیم و پیشربد امور مسلامنان خلفاء است که خود قرینه بر تعیین
آنها میباشد .عالوه برآن ،رسول الله صلی الله علیه وسلم به مسلامنان دستور داده
است تا از خلفاء اطاعت منایند و با کسانیکه با آنها در مقام و منصب شان منازعه
میکنند ،بجنگند که داللت به واجب بودن تعیین خلیفه و حفاظت خالفت از طریق
جنگ با کسانیکه با مقام و منصب خلیفه منازعه میمنایند ،است.
چنانچه مسلم از پيامرب صلی الله علیه وسلم روايت کرده که گفت:
﴿ ومن بايع إماماً فأعطاه صفقة يده ،ومثره قلبه ،فليطعه إن استطاع .فإن جاء
آخر ينازعه ،فارضبوا عنق اآلخر﴾
و کسیکه با امامی دست داده به رضا و رغبت با وی بيعت کرد ،بايد تا حد توانش از او
اطاعت کند و هرگاه شخص ديگری بیاید و با وی به منازعه بپردازد ،گردن دوم را بزنيد.
بنابرین ،امر اطاعت از امام دستور و حکم رشعی برای تعیین خلیفه میباشد .عالوه
بر آن ،امر جنگیدن با کسانیکه با خلیفه منازعه میمنایند ،قرینهای اضافی بر جازمیت
موضوع ،حفاظت و نگهداری از خلیفه واحد میباشد.
در اجامع صحابه رضی الله عنهم بر لزوم تعیین خلیفه بعد از رحلت رسول الله صلی
الله علیه وسلم توافق شده است .متام صحابه رضی الله عنهم به تعیین ابوبکر صدیق
رضی الله عنه منحیث خلیفه بعد از رسول الله توافق کردند و همچنان در بسرت مرگ
ابوبکر رضی الله عنه به تعیین عمر فاروق رضی الله عنه منحیث خلیفه اجامع منودند.
به همین ترتیب در تعیین حرضت علی رضی الله عنه منحیث جانشین عثامن رضی
الله عنه به عنوان خلیفه اجامع کردند .بنابرین ،اجامع عام صحابه رضی الله عنهم در
106
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
اهمیت تعیین خلیفه بعد از رحلت رسول الله صلی الله علیه وسلم خود بیانگر تأکید
صحابه بر اولویت قرار دادن تعیین خلیفه بر مراسم تدفین رسول الله بوده و این امر
حتی باوجود دانسنت واجب بودن دفن میت بعد از وفات او صلی الله علیه وسلم
توسط اصحاب صورت گرفته است.
اصحاب رضی الله عنهم مکلف بودند تا برای مراسم تدفین رسول صلی الله علیه و
سلم آمادگی بگیرند ،اما در عوض آنها با درک وجوب این امر مشغول بر تعیین نخسین
خلیفه گردیده بودند .حتی اکرث از اصحاب رضی الله عنهم در تأخیر آن برای مدت
دوشب باوجودیکه توانایی دفن میت رسول الله صلی الله علیه وسلم را داشتند،
خاموشی اختیار کردند .رسول الله صلی الله علیه وسلم در صبح وقت روز دوشنبه
رحلت منود و در آن روز یا شب تدفین نشد و حتی تا هنگامیکه به ابوبکر صدیق
رضی الله عنه بیعت داده شد و او منحیث خلیفه رسول صلی الله علیه وسلم تعیین
گردید ،رسول الله صلی الله علیه وسلم تدفین نشده بود .بنا ًء مراسم تدفین رسول الله
صلی الله علیه وسلم برای مدت دوشب به تعویق انداخته شد و به ابوبکر صدیق رضی
الله عنه پیش از مراسم تدفین رسول صلی الله علیه وسلم بیعت داده شد.
بنا ًء این عمل صحابه رضی الله عنهم دلیل بر اجامع آنها در مشغولیت بر تعیین خلیفه
در عوض تدفین مراسم شخص میت میباشد .این عمل اصحاب رضی الله عنهم
مرشوع نیست ،مگر اینکه حکم تعیین خلیفه واجبتر بوده و نسبت به تدفین مراسم
شخص میت در درجه بلندتر اولویت قرار داشته باشد .برعالوه ،اصحاب رضی الله
عنهم در متام مدت زندگی شان ،بر فرضیت تعیین خلیفه رضایت و توافق داشتند.
در نتیجه باید گفت که تعیین خلیفه باالی مسلامنان واجب است که در نبود وجود
خلیفه حکمرانی براساس احکام اسالم صورت منیگیرد .پس بر همه مسلامنان واجب
است تا با تالشهای مستمر خود خالفت را تأسیس و با خلیفه بیعت منایند ،زیرا
وجود خلیفه فرض است و یکی از فرایض بزرگ میباشد ،چون خلیفه شخصی است
که حدود ،قوانین و احکام الله سبحانه وتعالی را برپا میدارد .طبق قاعده فقهی هر
چیزیکه برای اجرای یک واجب موکول است ،خود آن واجب میگردد ،به خصوص
107
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
برپا منودن حدود یک واجب بزرگ است که در آن خیر و عزت امت نهفته است .ابن
ماجه در سنن خود از ابو هریره روایت میکند که رسول الله صلی الله علیه وسلم
گفت :جاری ساخنت یک حد در زمین ،بهرت از چهل روز باران است.
در نتیجه من در اینجا توجه مسلامنان را به رسزمینهای جلب میمنایم که در آنها
جنگ وجود داشته که از اثر آن نه حاکم و دولت با ثباتی وجود دارد .من توجه مسلامنان
را به فرضیت حل مشکالت میان مسلامنان به اساس مصالح اسالم و عدم اجازه بدتر
شدن بیشرت مشکالت مردم جلب میکنم .حل و فصل مشکالت به اساس مصالح
اسالم تطبیق گردد و علام ،مردم عاقل و اهل قدرت امت مسلمه باید برخیزند تا میان
مردم جهت حل مشکالت شان اسالم را تطبیق منایند ،نیازمندیهای اساسی فقرا را
فراهم سازند و همراه با مظلوم بایستند تا حق او را از ظامل بگیرند .این نظر به محتوای
نصوص عام راجع به این موضوعات و راجع به حل مصالح مردم میباشد که نصوص
متذکره مختص به موجودیت حاکمی منیباشد .همچنان نصوص زیادی راجع به حل
مصالح عامی است که تطبیق آن مقید به وجود حاکم صاحب سلطه است.
این نصوص قرار ذیل اند:
اس ص َلحٍ بَ ْ َ
ي ال َّن ِ وف أَ ْو إِ ِْصدَ َق ٍة أَ ْو َم ْع ُر ٍ
ن أَ َم َر ب َ ف كَ ِثريٍ ِّمن نَّ ْ
ج َواه ُْم إِ َّل َم ْ َي ِ ﴿ َّل خ ْ َ
يم﴾o ج ًرا َع ِظ ً ف نُ ْؤتِي ِه َأ ْ
َس ْو َ َ oو َمن َي ْف َع ْل َٰذ ِلكَ ا ْب ِتغَا َء َم ْرضَ ِ
ات ال َّل ِه ف َ
[سوره نساء]114 :
در بسياری از نجواهای(پسپسهاي) شان خري و خوبی نيست؛ مگر در نجواهای آن
كسیكه به صدقه و احسانی يا به كار نيكو و پسنديدهای يا اصالح بني مردم دستور
دهد .هر كه چنني كاری را بخاطر رضای الله انجام دهد ،الله سبحانه وتعالی پاداش
بزرگی را به او اعطا میكند.
حا َب ْي َن ُه َمِم أَن ُي ْصلِ َ اح َعلَ ْيه َ َت ِمن َب ْعلِ َها نُشُ وزًا أَ ْو إِ ْع َراضً ا ف ََل ُ
ج َن َ ﴿ َوإِنِ ا ْم َرأَ ٌة خَاف ْ
س ُنوا َوتَ َّتقُوا َفإِنَّ اللَّهَ ح ََ oوإِن تُ ْ
ح ِ ُس الشُّ ّالَنف ُ ت ْ ح ِ َ
ض ِ َي َ oوأُ ْ ْح خ ْ ٌ حا َ oو ُّ
الصل ُ صلْ ًُ
108
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
كيفر هر بدی ،كيفری همسان آنست .اگر كسی(به هنگام قدرت ،برای هدايت گمراهان
و استحكام پيوندهای اجتامعی از بدكار) گذشت كند(و ميان خود و ميان او) صلح
و صفا به راه انداخت ،پاداش چنني كسی با الله است .الله قطعاً ظاملان را دوست
منیدارد.
احمد در مسندش از ام الدرداء و از ابی الدرداء روایت میمناید که رسول الله صلی
109
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
آیا من شام را به اعامل افضلتر از درجه مناز ،روزه و صدقات خرب ندهم؟ مردم پاسخ
دادند ،بده یا رسول الله! او صلی الله علیه وسلم گفت :آن اصالح مصالح ذاتالبینی
مردم است و فساد ذاتالبینی مردم هالک کنندهاست.
همچنان ابود داود در سنن خود روایت منوده و ابن حبان آن را از طریق ام الدرداء و
ابو الدرداء تصحیح منود که رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت:
ول اللَّ ِه،
س َل َيا َر ُ ام؟» ،قَالُواَ :ب َ امَ ،والْ ِق َي ِ ج ِة ِّ
الص َي ِ ن َد َر َْبك ُْمِ ،بأَفْضَ َل ِم ْ
﴿ أَ َل أُخ ِ ُ
حالِ َق ُة﴾ ي ِه َ
ي الْ َ َسا ُد َذ ِ
ات ا ْل َب ْ ِ يَِ ،وف َ ص َل ُح َذ ِ
ات ا ْل َب ْ َال« :إِ ْ
ق َ
آیا من شام را به اعامل افضلتر از درجه مناز ،روزه و صدقات خرب ندهم؟ مردم پاسخ
دادند ،بده یا رسول الله! وی صلی الله علیه وسلم گفت :آن اصالح مصالح ذاتالبینی
مردم است و فساد ذاتالبینی مردم هالک کنندهاست.
پس حل مشکالت در مناطق مورد منازعهای که در آن دولت اسالمی وجود ندارد ،باید
توسط مصالح اسالم و با در نظرداشت رشوطی باشد که مصالح متذکره نه حرام را
حالل سازد و نه هم حالل را حرام گرداند؛ یعنی به اساس نصوص رشعی ذیل باشد:
ابوداود در سنن خود از ابی هریره روایت میمناید که رسول الله صلی الله علیه وسلم
فرمود:
حالَالً َوزَا َد ح َرا ًما أَ ْو َ
ح َّر َم َ حا أَ َ
ح َّل َ صلْ ً ح َمدُ إِالَّ ُني زَا َد أَ ْ
سلِ ِم َ جائِ ٌز َب ْ َ
ي الْ ُم ْ ْح َ
الصل ُ
﴿ ُّ
ِم﴾
وطه ْ ش ِ ل ُُ سلِ ُمونَ َع َ ول اللَّ ِهالْ ُم ْ
س ُ َال َر ُ ن دَا ُو َد َوق َسلَ ْي َمنُ بْ ُُ
حل مصالح بین مسلامنان جائز است .در روایت احمد اضافه شده است که به
110
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
استثنایی آن مصالح که حالل را حرام و حرام را حالل میسازد .به همین ترتیب سلیامن
ابن داود اضافه منوده که رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت :مسلامنان در حل
مصالح شان پابند به رشایط خودشان میباشند.
ترمذی در سنن خود از کثیر ابن عبدالله ،ابن عمرو ،ابن عوف املزنی و او از پدر و
جدش روایت میمناید که رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت:
سلِ ُمونَح َرا ًماَ ،وامل ُ ْ ح َل ًل ،أَ ْو أَ َ
ح َّل َ ح َّر َم َ
حا َ صلْ ً سلِ ِم َ
ني ،إِ َّل ُ جائِ ٌز بَ ْ َ
ي امل ُ ْ ْح َ
الصل ُ
﴿ ُّ
ح ِد ٌ
يث ح َرا ًما .و قال الرتمذيَ :ه َذا َ ح َّل َ ح َل ًل ،أَ ْو أَ َ شطًا َ
ح َّر َم َ ش ِ
وطه ِْم ،إِ َّل َ ْ ل ُُ َع َ
يح ﴾ح ٌ ص ِ ن َ س ٌ ح ََ
اصالح میان مسلامنان جائز است ،به استثنایی حل مصالحی که حالل را حرام میکند
یا حرام را حالل میسازد و مسلامنان باید پابند به رشایط خودشان باشند ،نه به رشایطی
که حالل را حرام و حرام را حالل میگرداند.
ترمذی میفرماید که این حدیث حسن صحیح است.
همچنان ابن حبان در صحیح خود از ابی هریره روایت منوده که رسول الله صلی الله
علیه وسلم گفت:
ح َل ًل﴾ ح َرا ًما أَ ْو َ
ح َّر َم َ حا أَ َ
ح َّل َ صلْ ً سلِ ِم َ
ني إِ َّل ُ جائِ ٌز بَ ْ َ
ي الْ ُم ْ ْح َ
الصل ُ
﴿ ُّ
اصالح میان مسلامنان جائز است ،به استثایی حل مصالحی که حالل را حرام میکند
یا حرام را حالل میسازد.
بنابرین ،حل مصالح میان مردم به اساس احکام رشعی به شکل عام چه حاکم وجود
داشته باشد یا خیر طلب شده است .این احکام اسالمی است که در این موضوع وجود
دارد و ذیالً بیان گردید و الله سبحانه وتعالی عامل و با حکمت است.
نتیجهگیری
1 .1تطبیق حدود توسط حاکمی که احکام رشعی را از طریق نظام اسالمی(خالفت)
111
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
تنفیذ میکند ،اجراء میگردد و آن فرضیت گناه را از شخصی که مکلف به اجرایی حد
گردیده جربان میمناید و آن کسی مجرم است که در زندگی این دنیا مجازات شده و
در آخرت مجازات منیگردد.
بخاری در صحیح خود از عباده بن صامت رضی الله عنه که در غزوه بدر نقیب
(فرمانده گروپ شش نفری بود) روایت میکند ،در شب عقبه در حالیکه اصحاب با
رسول صلی الله علیه وسلم یکجا بودند ،گفت:
َسقُواَ ،والَ تَ ْزنُواَ ،والَ تَ ْق ُتلُوا ُشكُوا بِال َّل ِه شَ ْي ًئاَ ،والَ ت ْ ِ ل َأنْ الَ ت ْ ِ ون َع َ ﴿ بَا ِي ُع ِ
وف، ف َم ْع ُر ٍ جلِك ُْمَ ،والَ تَ ْع ُصوا ِ ي أَ ْي ِديك ُْم َوأَ ْر ُْتونَهُ َب ْ َأَ ْوالَ َدك ُْمَ ،والَ تَأْتُوا ِب ُب ْه َتانٍ تَف َ ُ
ف الدُّ نْ َياب ِ ن َذلِكَ شَ ْي ًئا َف ُعو ِق َ اب ِم ْ ص َ ن أَ َ ل اللَّ ِهَ ،و َم ْ ج ُرهُ َع َن َوفَ ِم ْنك ُْم َفأَ ْ َف َم ْ
ل اللَّ ِه ،إِنْ شَ ا َء َعفَا تَهُ اللَّهُ َف ُه َو إِ َ ن َذلِكَ شَ ْي ًئا ثُ َّم َ
س َ اب ِم ْ ص َ ن أَ ََف ُه َو كَفَّا َر ٌة لَهُ َ ،و َم ْ
ل َذلِكَ ﴾ َع ْنهُ َوإِنْ شَ ا َء َعا َق َبهُ »َ .ف َبايَ ْع َنا ُه َع َ
با من بیعت منائید بر اینکه به الله سبحانه وتعالی هیچ چیز را رشیک نسازید ،دزدی
نکنید ،مرتکب عمل زنا نشوید ،اوالد تان را به قتل نرسانید ،به افراد بیگناه بهتان نبندید
و هنگامی در اجرای امر خیری از شام دعوت شد ،نافرمانی نکنید .رسول الله صلی
الله علیه وسلم اضافه منود :هر کسی از شام به وعده خود وفا منود ،پس اجرش نزد
الله سبحانه وتعالی است و هر کسیکه از آن تخطی کرد (بهاستثنایی رشک) ،پس الله
سبحانه وتعالی وی را درین دنیا معقبه منود و آن کفاره گناهش است و هر کسیکه به
عهد خود وفا نکرد و الله گناهش را سرت منود ،آن بر الله است که در آخرت میبخشد
یا عذاب میدهد .عباده بن صامت افزود :پس ما بعد از آن با رسول الله صلی الله علیه
وسلم بیعت کردیم.
در رسزمینهای که جنگ وجود دارد و در آنها نه دولتی و نه هم ثبات حاکمیتی وجود
دارد ،مشکالت نباید بدون حل رها گردد تا بدتر شود ،بلکه باید از طریق همکاری اهل
قدرت ،علام و پا در میانی کسانیکه در جامعه اثر گذارند ،به طور مخلصانه و نیت
112
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
درست با در نظرداشت احکام رشعی حل گردد .این بخش در پرسش شام پیرامون برپا
منودن و اجرای حدود رشعی بسیار برجسته بود و من دالیل رشعی با در نظرداشت
معیارهای دلیل رشعی و طرزالعمل استنباط احکام رشعی برای آن ذکر منودم .الله
سبحانه وتعالی با حکمت و علیم است.
113
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
114
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
از بیع طال به طال ،نقره به نقره ،گندم به گندم ،جو به جو ،خرما به خرما ،منک به منک
منع منود ،مگر مقدار به مقدار ،جنس به جنس پس هرکه زیاده بدهد و یا زیاده بگیرد
واقعاً سود گرفته است.
ازین حدیث دانسته میشود که واقع شدن سود ،تنها در انواع چهارگانه از طعام منحرص
بوده و در غري از آنها سود واقع منیشود ،بهدليل اينکه صیغه وارده در حدیث افاده
حرص را میمناید ،طوریکه بر اسامی جنس جامد ترصيح منوده و حکم مرشوط را
«س َوا ًء ب َِس َوا ٍءَ ،ع ْي ًنا ِب َع ْيٍ...؛ يعنی برابر بودن و دست به دست شدن عني جنس
معلق به َ
را در هر اسم از اسامی جامد میگرداند ».پس این صیغه افاده مقيد بودن حکم را در
همني انواع چهارگانه طعام و منع از غري آنها را میمناید.
پس اين سخن شام که گفتهايد :تعارض در بین حدیث ﴿ الطعام بالطعام ﴾...وحديث
115
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
﴿ الذهب بالذهب ﴾...نیست ،از اين جهت است که به گامن شام حدیث «طال»
افاده مقيد بودن را منیکند ،اگر میدانستيد که اين حدیث افاده مقيد بودن را میکند
چنانچه که ما حاال بیان کردیم حتامً میگفتيد که در بین این دو حدیث تعارض طوری
است که عمل به هر دو ممکن نيست ،مگر به تخصیص يکی از آنها ،زيرا حدیث اول
بیانگر واقع شدن سود در متام انواع طعام است و حدیث دوم افاده وقوع سود را تنها
در انواع چهارگانه طعام دارد ،نه در کل طعام ،بنابرین ،جمع بین این دو حدیث به
تخصیص میشود.
2 .2و اینکه چرا طعم که مشتق از طعام است علت قرار داده نشده است ،حال آنکه
اين يگانه صفتی است که توسط آن جنس طعام فهمیده میشود ...پاسخ این پرسش
از اين قرار است :در تخصيص لفظ حدیث ﴿ الطعام بالطعام ﴾...به حدیث ﴿ الرب
بالرب ﴾...بدون شک لفظ طعام که مشتق است به الفاظ جامد «گندم ،جو ،خرما و
منک» انتقال منوده است ...و نيز صفتی که توسط آن جنس طعام فهميده میشود در
الفاظ جامد نبوده ،بلکه در الفاظ مشتق میباشد ،پس اگر اين چنني بود که حدیث
ْبَ ،والشَّ ِعريِ
ْب بِال ُ ِّ
﴿ الطعام بالطعام مثالً مبثل ﴾ با موجوديتش به حدیث ﴿ َ ...وال ُ ِّ
ح ﴾...تخصیص داده منیشد ،آن وقت امکان ح بِالْ ِملْ ِ
بِالشَّ ِعريَِ ،والتَّ ْم ِر بِالتَّ ْمرَِ ،والْ ِملْ ِ
داشت که موضوع علت مطرح شود ،و ليکن اين تخصیص طعام را به سوی اسامی
جنس جامد «گندم ،جو »...انتقال داده است ،و هرگاه حکم خاص وارد شود باالی
عام حاکم بوده و طبق خاص بودنش به آن عمل میشود .بنابرین ،نزد ما برای اجناسی
که در آنها سود واقع میشود طعام(طعم) علت شمرده منیشود.
116
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
مگر اینکه باالی کسی تحمیل گردد ،درحالیکه قلبش بر ایامن استوار باشد.
و این حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم را پیشکش منود:
﴿ إن يف معاريض الكالم ملندوحة عن الكذب﴾
او گفت که فرق میان تقیه رشعی و تقیه شیعه در اینست که اهل تشییع آن را جز اصول
دین و لوازم عقیده میدانند و کسی را که به آن ایامن ندارد کافر میخوانند .اما خالف
آن تقیه رشعی جز فروعات بوده و شامل اصول منیباشد و یک مسلامن در قبول و یا
رد آن مکلف نیست .پرسش اینجاست که آیا استدالل وی در مورد مسئله تقیه از آیت
و حدیثی که فوقاً ذکر گردید صحت دارد و یا خیر؟ و آیا فرقی را که میان تقیه رشعی و
تقیه اهل تشیع موصوف بیان منود درست است یا خیر؟ چنانچه الله سبحانه وتعالی
میفرماید:
ن يَ ْف َع ْل َذلِكَ َفلَ ْي َ
س ن دُونِ الْ ُم ْؤ ِم ِن َ
ني َو َم ْ ن أَ ْولِ َيا َء ِم ْ
خ ِذ ا ْل ُم ْؤ ِم ُنونَ الْكَا ِفرِي َ
﴿ َل يَ َّت ِ
ه ْم تُقَا ًة ﴾ [سوره آل عمران]28 : ش ٍء إِ َّل أَنْ تَ َّتقُوا ِم ْن ُ
ف َْ ن اللَّ ِه ِ ِم َ
مؤمنان نبايد كافران را بهجاى مؤمنان به دوستى بگريند و هر كه چنني كند در هيچ
چيزاز[دوستى] الله[بهرههاى] نيست ،مگر اينكه از آنان به نوعى تقيه كند.
ابن جریر میفرماید :تقیهای که الله سبحانه وتعالی در این آیه به آن اشاره کرده است
رصف با کفار میباشد ،نه با دیگران .همچنین سعید ابن جبیر میفرماید :در اسالم
هیچگونه تقیه وجود ندارد ،مگر رصف با اهل حرب .پس معنی تقیه که در آیه کریمه
آمده است چیست؟ آیا امکان دارد که بگوئیم متام شیعهها مسلامناند ،در حالیکه
میگویند قرآن عظیم الشأن تحریف شده است ،به خلفای راشدین تعن و لعن میدهند
و موقف آنان در برابر سیدنا علی کرم الله وجهه و...؟
با عرض احرتام و ادب! ابومحمد اسوامله
پاسخ:
و علیکم السالم و رحمت الله و برکاته!
وزیر مذکور سه موضوع را با هم خلط منوده و متام آنها را در قالب یک مسئله در
آورده است .در باره وی منیخواهم چیزی بگویم! و اما در مورد پرسش شام باید که
اول موضوع تقیه در آیه کریمه:
118
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
قابل تطبیق است .حتی برای یک مسلامن جائز نیست تا با یک حاکم ظامل مسلامن
تقیه کند ،چون رشیعت آن را منع ساخته است .دلیل آن آیه مبارکه قرآن و ذکرموضوع
آن میباشد .طوریکه الله سبحانه وتعالی میفرماید:
ن يَ ْف َع ْل َذ ِلكَ َفلَ ْي َ
س ن دُونِ ا ْل ُم ْؤ ِم ِن َ
ني َو َم ْ ن َأ ْو ِل َيا َء ِم ْ
خ ِذ ا ْل ُم ْؤ ِم ُنونَ ا ْلكَا ِفرِي َ
﴿ َل يَ َّت ِ
ل اللَّ ِه الْ َم ِص ُ
ري﴾ ْسهُ َوإِ َ ش ٍء إِ َّل أَنْ تَ َّتقُوا ِم ْن ُه ْم تُقَا ًة َو ُي َ
ح ِّذ ُرك ُُم اللَّهُ نَف َ ف َْ ن اللَّ ِه ِ ِم َ
[سوره آل عمران]28 :
مؤمنان نبايد كافران را بهجاى مؤمنان به دوستى بگريند و هر كس چنني كند در هيچ
چيز[او را] از[دوستى] الله[بهرههاى] نيست ،مگر اينكه از آنان به نوعى تقيه كند و الله
سبحانه وتعالی شام را از[عقوبت] خود میترساند و بازگشت[همه] به سوى اوست.
مناط حکم آیه متذکره در نص آن به وضاحت ذکر گردیده است که آن در مورد دوستی
یا اظهار وفاداری مسلامنان با کفار میباشد .در منت آیه آمده است که مومنان کافران
را اولیای خود نگیرند به غیر از مؤمنان.
هرگاه یک آیت و یا یک حدیث ،یک موضوع معین داشته باشد ،به آن مقید میماند و
منیتوان آن را با سایر موضوعات به شکل دلخواه خلط منود .این آیه مبارکه در زمانی
نازل گردید که مسلامنان هنوز هجرت ننموده و تحت سلطه کفار قریش در مکه قرار
داشتند .آنها در یک حالت خاص به رس میبردند که هرگاه ایامن خود را و یا عدم
وفاداری خویش را اظهار میمنودند صدمه و آزار بزرگی به آنان میرسید .به همین
دلیل الله سبحانه وتعالی این مسئله را استثنا در مقابل حکم عام قرار داد .فلهذا معنی
آیه چنین میباشد :این بر مسلامنان تحریم گردیده است که وفاداری خویش را با کفار
به هر شکلی که باشد نشان بدهند و رصاحت حرام بودن آن در الفاظ الله سبحانه
وتعالی به وضاحت دیده میشود ،هنگامیکه میفرماید:
ش ٍء﴾... ن اللَّ ِه ِ
ف َْ س ِم َ
ن َي ْف َع ْل َذلِكَ َفلَ ْي َ
﴿َ ...و َم ْ
120
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
...و هر یک از شام اگر آن را انجام میدهید با الله در هيچ چيز[او را] از[دوستى]
الله[بهرهى] نيست...
و بعدا ً الله سبحانه وتعالی رصف در یک موضوع حکم استثنایی را جواز داده است
که آن مربوط به مسلامنانی میشد که هنوز هجرت ننموده بودند و تحت سلطه کفار
قریش زندگی میکردند .اگر آنها ایامن و مخالفت خود را علیه قریش اظهار میمنودند
باعث شکنجه و تعذیب ایشان میگردید ،به همین ملحوظ الله سبحانه وتعالی این
حالت استثنایی را تعیین منوده است .اما از روی ترس ،اظهار دوستی و وفاداردی به
یک حاکم مسلامن که ظامل و فاسق باشد و نظام کفر را تطبیق کند حرام میباشد .به
همین شکل اظهار مهر و محبت با شخصی که با نظریات اسالمی مخالف باشد و در
مقابل آن نفرت داشته باشد حرام است.
تبارز و یا اظهار اینکه گویا از دین اسالم اطاعت منیکنی و یا در مقابل احکام دین
اسالم در حضور کفار و یا فاسقین و یا ظاملین بیتفاوت میباشی حرام میباشد .متام
این مثالها و مانند آنها به منزله نفاق میباشد که اسالم آن را باالی مسلامنان حرام
ساخته است .موضوع این آیت میباشد:
﴿ ...إِ َّل أَنْ تَ َّتقُوا ِم ْن ُه ْم تُقَاةً﴾...
121
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
122
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
قرار داده شده است اکراه امل ُلجی میباشد که تکلیف زمانی برداشته میشود که خوف
از مرگ یقینی باشد .این آیه در باره عامر بن یارس رضی الله عنه نازل گردیده است،
زمانیکه او در چنگ کفار بود و پدر و مادرش توسط مرشکین قریش به دلیل برنگشنت
از ایامن شان به قتل رسیدند .مرشکین قریش وی را شکنجه دادند تا اینکه وی را مانند
والدینش به قتل برسانند .پس وی وادار به گفنت کلامت کفری گردید .بعدا ً او این
حالت خویش را برای رسول الله صلی الله علیه وسلم نقل منود و او صلی الله علیه
وسلم پرسید:
﴿ كيف تجد قلبك؟ قال :مطمئناً باإلميان ،قال النبي صىل الله عليه وسلم:
فإن عادوا فعد﴾
قلبت را چگونه یافتی؟ او گفت :مطمنئ با ایامن .وی صلی الله علیه وسلم فرمود :پس
بگذار تا دوباره برگردند.
بنابرین سبب نزول این آیت حالت عامر بن یارس رضی الله عنه بود که مسئله آن ارتداد
از اسالم در یک حالت خاص که آن عبارت از خوف از مرگ یقینی بود .این خود
منایانگر آنست که میان آیت فوق الذکر و آیه مبارکه ذیل هیچ نوع ارتباطی وجود ندارد:
﴿ ...إِ َّل أَنْ تَ َّتقُوا ِم ْن ُه ْم تُقَا ًة ﴾...
این آیت در مکه در مورد ایامن نازل گردیدهاست:
ن ُأكْرِهَ َو َقلْ ُبهُ ُمطْ َم ِ ٌّ
ئب ِْ
ِالميَانِ ﴾... ﴿ ...إِ َّل َم ْ
در مدینه منوره نازل گردیده است و موضوع آن تحریم مواالت و وفاداری مؤمنان با
کفار و حالت استثنایی آن قبالً ذکر گردید میباشد.
و این آیه با آیه قبلی ارتباط ندارد چون آنها دو مسئله و دو حالت مختلف را احتوا
میکنند .برای یک مسلامنی که تحت سلطه کفار زندگی میکند جائز نیست از اسالم
برگردد تا اینکه با آنها مدارا منوده باشد؛ بلکه اگر برای او اجازه داده منیشود که
به دین خود عمل کند ،باالی او هجرت واجب میگردد .این مسئله با مسئله اظهار
وفاداری رصف به زبان ،نه به قلب ،کامالً متفاوت میباشد .اما اگر یک مسلامن بداند
که با اظهار دینش به قتل میرسد وی میتواند کفر را از خود تظاهر داده ایامن خود را
پنهان کند .به همین منوال فرق بین این دو آیات مبارکه آشکار میباشد.
سوم؛ در مورد حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم که آن مرفوع و موقوف میباشد
باید گفت:
ح ًة عَنِ الْكَ ِذ ِ
ب﴾ ﴿ إِنَّ ِ
ف الْ َم َعار ِ
ِيض َم ْندُ و َ
124
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
گفت که ما از آب میآیم .این عملکرد رسول الله صلی الله علیه وسلم توریه بود ،نه
تقیه.
ابن اسحاق میگوید که محمد بن یحیی بن حبان برایم گفت :آنها به راه افتادند تا
اینکه با یک مرد مسن عربی روبهرو گردیدند .وی صلی الله علیه وسلم از او در
مورد احوال قریش ،محمد و اصحابش پرسید تا اینکه بداند کدام اخبار برای آن مرد
پیر رسیدهاست .پیره مرد در جوابش گفت :من با شام سخن منیزنم تا اینکه برایم
نگوئید از کجا آمدهاید .رسول الله صلی الله علیه وسلم برایش گفت :اگر تو برای ما
بگویی ما نیز برایت خواهیم گفت .آن مرد گفت :این برای آن .رسول الله صلی الله
علیه وسلم گفت :بلی! پیره مرد گفت :برای من معلومات رسیدهاست که محمد یکجا
با اصحابش از مکه به فالن روز بیرون رفتهاست و اگر شخصی که این معلومات را
برایم داد راست گفته باشد ایشان فعالً در این روز در فالن جا هستند .جاییکه رسول
الله صلی الله علیه وسلم و اصحابش بودند و برایم معلومات رسیدهاست که قریش
در فالن روز از مکه به دنبال ایشان بیرون شدهاند و اگر کسیکه این معلومات را برایم
داده ،راست گفته باشد ،ایشان فعالً به فالن جا هستند .پس از آنکه وی متام اخبار
را برای رسول الله صلی الله علیه وسلم ارایه کرد ،گفت :حاال برایم بگو که از کجا
آمدهاید؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم در جوابش گفت :ما از آب آمدهایم و به
عقب برگشت تا برود .پیره مرد در جوابش گفت :از آب ،از آبهای عراق؟ ابن هشام
میگوید که آن پیره مرد ُسفیان الضمری بودهاست.
بدینگونه رسول الله صلی الله علیه وسلم به جواب پیره مرد که پرسید از کجا آمدهاید؟
گفت ﴿« :نحن من ماء﴾ ما از آب آمدهایم ».در اینجا رسول الله صلی الله علیه وسلم
کالم توریه و معاریض را استفاده منود .چونکه معنی آن میتواند آب عادی باشد و یا
آب حیات که از نطفه جنین خلق میگردد .اما به گامن پیره مرد این آمد که رسول الله
صلی الله علیه وسلم از یک قریه و یا منطقه آمده است که به آب مسمی میباشد که
این چنین موارد در میان اعراب مروج بود .فلهذا رسول الله صلی الله علیه وسلم تقیه
نکرد ،چون تقیه زمانی صورت میگیرد که مسلامن تحت سلطه کفار زندگی کند و
125
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
برای جلوگیری از زیان و آسیب ایشان تقیه کند که آن رصف در این حالت خاص جائز
میباشد ،در غیر آن این چنین عملکرد جائز منیباشد ،چون دروغ و نفاق محسوب
میگردد ،چیزیکه از شأن رسول الله صلی الله علیه وسلم خیلی به دور است .وی
صلی الله علیه وسلم صادق است و ما به این مسئله ایامن کامل و جازم داریم.
فلهذا وزیرمذکور در نسبت دادن تقیه به رسول الله صلی الله علیه وسلم کامالً غلط و
اشتباه کرده و امید است این پاسخ را بخواند و به دربار الله سبحانه وتعالی توبه کند .ما
امید داریم که او این کار را بکند؛ زیرا دوست داریم تا هر مسلامن به سوی حق هدایت
گردد و از گناههای خود توبه کند .چون رسول الله صلی الله علیه وسلم میفرماید:
خطَّائِ َ
ني ال َّت َّوابُونَ ﴾ (رواه ترمذی) خطَّا ٌء َوخ ْ ُ
َي ال َ ﴿ ك ُُّل ابْنِ آ َد َم َ
متام فرزندان آدم ،خطا میکنند که بهرتین خطا کنندگان توبه کنندگاناند.
در مورد شیعه باید گفت :کسانیکه پیرو مذهب امام جعفر صادق رحمه الله علیهاند،
اساس ایشان اسالمی است؛ اما کسانیکه ادعا دارند قرآنکریم تحریف گردیده و معتقد
به تالیه حرضت علی رضی الله عنه دارند ،از جمله مسلامنان به شامر منیروند.
126
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
سولِ ِه َو تاب الَّذی نَ َّز َل َعىل َر ُ سولِ ِه َو ا ْل ِک ِ ن آ َم ُنوا آ ِم ُنوا بِال َّل ِه َو َر ُ ﴿یا َأی َها الَّذی َ
سلِ ِه َو الْی ْو ِم
ن یکْ ُف ْر بِاللَّ ِه َو َمالئِکَ ِت ِه َو کُ ُت ِب ِه َو ُر ُ
ن َق ْب ُل َو َم ْ تاب الَّذی أَنْ َز َل ِم ْالْ ِک ِ
خ ِر َف َقدْ ضَ َّل ضَ الالً بَعیداً﴾ [سوره نسآء]136 : ال ِ ْ
ای کسانیکه ایامن آورده اید! به الله و رسولش صلی الله علیه وسلم و کتابی که بر
رسول الله خود نازل کرده است و به کتابهای که پیشتر از قرآنکریم نازل منوده
است ایامن بیاورید .هرکس که به الله و فرشتگان و کتابهای الله سبحانه وتعالی و
رسوالنش و روز رستاخیز کافر شود ،واقعاً در گمراهی دور و درازی افتادهاست.
و نیز رسول الله صلی الله علیه وسلم در حدیث که مسلم از عبد الله بن عمر رضی
الله تعالی عنه روایت میکند که پدرم برایم گفت:
ات ی ْو ٍم ،إِ ْذ طَل ََع َعلَی َنا سل ََّم َذ َ ل اللهُ َعلَی ِه َو َ سولِ الل ِه َ
ص َّ ن ِع ْندَ َر ُ ح ُ﴿ بَی َن َم نَ ْ
ْبنِی ح َّمدُ َ ...فأَخ ِ َْال :یا ُم َ س َوا ِد الشَّ َعرِ ...وق َ ِّیاب ،شَ ِدیدُ َ یاض الث ِ ج ٌل شَ ِدیدُ بَ ِ َر ُ
خرِ، ال ِ س ِل ِهَ ،والْی ْو ِم ْ
ن بِالل ِهَ ،و َم َل ِئكَ ِت ِهَ ،وكُ ُت ِب ِهَ ،و ُر ُ َال« :أَنْ تُ ْؤ ِم َ ِیمنِ ،ق َ ال َ عَنِ ْ
ْت: السائِ ُل؟» ُقل ُ َال لِی« :یا ُع َم ُر أَتَدْ رِی َمنِ َّ ش ِه» ...ثُ َّم ق َ ن بِالْ َقدَ ِر خَیر ِِه َو َ ِّ َوتُ ْؤ ِم َ
ِیل أَتَاك ُْم ی َعلِّ ُمك ُْم ِدی َنك ُْم﴾ (رواه مسلم) ب ُ َالَ « :فإِنَّهُ جِ ْ سولُهُ أَ ْعل َُم ،ق َاللهُ َو َر ُ
روزی در حالیکه ما نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم نشسته بودیم ،ناگهان بر ما
مردی که لباس بسیار سفید و موی بسیار سیاهی داشت ظاهر شد ...و گفت ای مح ّمد
از ایامن به من خرب بده! رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند :ایامن اینست
که به الله ،فرشتگان ،روز قیامت ،کتابهای که قبالً نازل شده و رسوالنش ایامن
بیاوری و به تقدیر خیر و رش ایامن داشته باشی ...سپس رسول الله صلی الله علیه و
آله وسلم به من فرمودند :ای عمر آیا دانستی که آن پرسش کننده کی بود؟ من گفتم،
الله و رسولش داناتر اند .رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمود :او جربئیل بود،
آمده بود تا دین را برای تان بیاموزاند.
128
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
2 .2اینست ایامن که با این معنی ضد کفرتلقی میشود؛ یعنی اینکه یک شخص یا
قطعاً مؤمن است و یا کافر و چیزی به نام نصف مؤمن و نصف کافر وجود ندارد .الله
سبحانه وتعالی در مقابله میان ایامن و کفر میفرماید:
ب َمث ًَل َما بَ ُعوضَ ًة ف ََم َف ْو َق َها َفأَ َّما الَّ ِذی َ
ن آ َم ُنوا یض َ حیی َأنْ ْ ِ ﴿ ِإنَّ ال َّلهَ َل ْ
یس َت ْ
ن كَ َف ُروا فَیقُولُونَ َما َذا أَ َرا َد اللَّهُ ِب َه َذا َمث ًَل﴾
ن َر ِّبه ِْم َوأَ َّما الَّ ِذی َ
ح ُّق ِم ْفَی ْعلَ ُمونَ أَنَّهُ الْ َ
[سوره بقره]26 :
الله سبحانه وتعالی از اینكه به پشه و یا كوچكتر از آن مثال بزند رشم منیكند .مؤمنان
چون آن را بشنوند میدانند كه درست است و از ناحیه پروردگارشان است؛ ولی كافران
گویند که الله از این مثل چه منظور داشت.
و او سبحانه وتعالی میفرماید:
اب أَلِ ٌ
یم﴾ یضوا اللَّهَ شَ ی ًئا َولَ ُه ْم َع َذ ٌ ِیمنِ لَ ْ
ن ُ ُّ ت ُوا الْكُ ْف َر ب ْ
ِال َ ﴿إِنَّ الَّ ِذی َ
ن اشْ َ َ
[سوره آل عمران]177 :
در حقیقت كساىنكه كفر را به [بهاى] ایامن خریدهاند ،هرگز به الله هیچ زیاىن
نخواهند رسانید ،و براى آنان عذاىب دردناك است.
و در جایی دیگری میفرماید:
ن َو ِم ْن ُه ْم َم ْ
ن كَ َف َر﴾... خ َتلَفُوا َف ِم ْن ُه ْم َم ْ
ن آ َم َ ﴿َ ...و َل ِكنِ ا ْ
[سوره بقره]153 :
...وىل با هم اختالف كردند ،بعىض از آنان كساىن بودند كه ایامن آوردند ،و بعىض
شان كفر ورزیدند....
و آیات زیاد دیگری وجود دارد که در مقابله میان کفر و ایامن نازل گردیده است.
3 .3ایامن؛ یعنی تصدیق جازم مطابق واقعیت و برخاسته ازدلیل است که نه زیاد
129
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
میشود و نه کم .زیرا تصدیق جازم به معنی کامل است .پس هیچ ایامنی به نسبت 90
درصد و سپس با افزایش 95درصد و رسانجام 100درصد وجود ندارد و همچنان
هیچ ایامنی و جود ندارد که نخست 100درصد بوده ،سپس به 95و 90درصد
تقلیل یابد ،زیرا این نقص است و نقص خالف جزم ،یعنی دارای شک و ریب است
که اگر چنین باشد ایامن نه؛ بلکه کفر است.
4 .4برای وضاحت بیشرت چنین میگویم :واژههای زیادت و نقصان از آن دسته
واژههایی است که دارای معنای مشرتک بوده و به معنای زیادت و نقصان در حدود،
قوت و ضعف کاربرد دارد و قرینهی است که معنای مورد نظر را مشخص میسازد .به
این ترتیب ،هرگاه واژه زیادت و نقص با واژه ایامن به کار برده شود ،قطعاً مراد هامن
معنای قوت و ضعف میباشد ،زیرا مفهوم تصدیق جازم با مفهوم زیادت و نقصان در
حدود ممکن نیست .آیات زیر نیز براساس همین استدالل قابل فهم است:
ج َمعوا لَكُم فَاخشَ وهُم فَزا َدهُم إیامنًا َوقالوا اس إِنَّ ال ّن َ
اس قَد َ قال لَ ُه ُم ال ّن ُ
ن َ ﴿الَّذی َ
كیل﴾ [سوره آل عمران]173 : حس ُب َنا اللَّهُ َونِ َ
عم ال َو ُ َ
هامن كساىنكه مردم به ایشان گفتند :مردمان براى[جنگ با] شام گرد آمدهاند پس از
آنها برتسید .اما آنها بر ایامن خویش افزودند و گفتند :الله ما را بس است و الله بس
حامیتگر نیكو است.
جز این نیست كه مؤمنان كساىناند كه چون الله یاد شود ،دلهای شان از عظمت و
عقوبت الله ترسان گردد .همچنان زمانی آیات الله بر آنان خوانده شود بر ایامن شان
بیفزاید و بر پروردگار شان توكّل كنند.
130
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
یع إِ َ
یمنَك ُْم[ ﴾...سوره بقره]143 : ﴿َ ...و َما كَانَ اللَّهُ لِ ِ
یض َ
و قبلهاى را كه بر آن بودى-بیت املقدس -قرار ندادیم؛ مگر براى آنكه كىس را كه از
131
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
رسول الله پیروى مىكند از كىسكه بر گشته روى مىگرداند ،معلوم كنیم و هر آینه این
جز بر آنان كه الله ایشان را هدایت منوده است دشوار بود و الله بر آن نیست كه ایامن
شام را تباه كند ،چون به حق الله بر همه مردم رؤوف و مهربان است.
این آیه مبارکه برای مسلامنان زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم اطمینان میدهد
که منازهای که قبل از تغییر قبله به جانب بیت املقدس اداء منودهاند مقبول درگاه الله
است و پاداش شان نزد الله متعال است .همچنین حدیث رسول الله صلی الله علیه
وسلم است که نسایی از ابوهریره رضی الله عنه روایت منوده است که وی صلی الله
علیه وسلم فرمود.
س ْب ُعونَ شُ ْع َب ًة ،أَفْضَ لُ َها َل إِلَهَ إِ َّل اللَّهُ َ ،وأَ ْوضَ ُع َها إِ َماطَ ُة ْ
الَ َذى ِیمنُ بِضْ ٌع َو َ
ال َ﴿ ْ
ِیق﴾ عَنِ الطَّر ِ
ایامن هفتاد و چند شعبه دارد ،بهرتین آن گفنت ال اله اال الله است و پائینترین آن،
برداشنت خاك و خاشاك از رس راه است.
بدون شک برنداشنت خاك و خاشاك از رس راه ،انسان را کافر منیسازد و این یک عمل
مستحب است ،پس از اینجا دانسته میشود که ایامن در این حدیث به معنی اطاعت
از الله به شکل عام است.
پس از الله سبحانه وتعالی میخواهیم تا دلهای مان را با ایامن مطمنئ و آرام گردانیده
و ما را یاری کند تا در گفتار و کردار خویش پابند به فرامین اسالم باشیم و در آخرت
همراه با كساىن ما را حرش کند كه الله بر آنها نعمت بخشیده ،اعم از رسوالن ،ص ّدیقان،
شهیدان و شایستگان که آنان رفیقان بس نیكو هستند.
132
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
هركس برده مسلامنی را آزاد كند ،الله سبحانه وتعالی در برابر هر عضو آن برده ،يك
عضو آزاد كننده را از آتش دوزخ ،نجات خواهد داد.
این حدیث نیز بنا بر اسلوب «التغلیب» به زن مسلامنی که مسلامنی را آزاد سازد ،قابل
َيا امرأة أَ ْعتَقَت ا ْم َرأً ُم ْسلِ ًم ﴾...همین گونه نسایی حدیثی را
تطبیق است؛ یعنی ﴿ ُّ َ
که موضوع آن زکات شرت است از ابوهریره رضی الله عنه روایت میکند که گفت :از
رسول اللّه صىل الله عليه وسلم شنیدم که فرمودند:
ول س َ ِسلِ َها» ،قَالُوا :يَا َر ُ جدَ تِ َها َور ْ
ف نَ ْ ح َّق َها ِ َت لَهُ إِب ٌِل َل يُ ْع ِطي َ جلٍ كَان ْ ﴿ أَ ُّ
يَا َر ُ
ت يَ ْو َم الْ ِق َيا َم ِة كَأَ َغ ِّذ
سهَا ،فَآنها تَأْ ِ سهَا َويُ ْ ِ ف ُع ْ ِ َالِ :ِسلُ َها؟ ق َ جدَ تُ َها َور ْ اللَّ ِهَ ،ما نَ ْ
خ َراهَا ت أُ ْ جا َء ْ ح لَ َها ِبقَاعٍ َق ْر َق ٍر َف َتطَؤُهُ ِبأَ ْ
خفَا ِف َها ،إِ َذا َ آش ِهُ ،ي ْبطَ ُ َت َوأَ ْ
س َم ِن ِه َو َ ِ َما كَان ْ
يْض بَ ْ َ ح َّتى يُق َ س َن ٍةَ ،ْف َني أَل َس َ خ ْم ِف يَ ْو ٍم كَانَ ِم ْقدَ ا ُرهُ َ ولهَا ِ ت َعلَ ْي ِه أُ َ أُ ِعيدَ ْ
134
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
سبِيلَهُ ﴾...
َيى َ
اس ف َ َ
ال َّن ِ
بلی ،باالی زنان جهادی است که نربد و خون ریزی ندارد و آن حج و عمره است.
این حدیث رصاحت دارد که جهاد به مفهوم قتال باالی زنان فرض نیست.
وهامنند این فرموده او تعالی:
ل ِذكْ ِر اللَّ ِه َو َذ ُروا ج ُم َع ِة ف ْ
َاس َع ْوا إِ َ لص َل ِة ِم ْ
ن َي ْو ِم الْ ُ ي لِ َّ ﴿ َيا أَ ُّي َها الَّ ِذي َ
ن آ َم ُنوا إِ َذا نُو ِد َ
ا ْل َب ْي َع َذلِك ُْم خ ْ ٌ
َي َلك ُْم إِنْ كُ ْن ُت ْم تَ ْع َل ُمونَ ﴾
اى كساىنكه اميان آوردهايد ،چون براى مناز جمعه ندا در داده شد به سوى ذكر الله
بشتابيد و داد و ستد را واگذاريد .اگر بدانيد که اين براى شام بهرت است.
در این آیه الله سبحانه تعالی ادامه خرید و فروش و داد و ستد را حین ادای مناز جمعه
برای مردان حرام قرار داده است .این آیه نیز مطابق اسلوب «التغلیب» باالی زنان قابل
تطبیق منیباشد؛ یعنی هنگام ادای مناز جمعه خرید و فروش باالی زنان حرام نیست،
زیرا مناز جمعه باالی زنان فرض نیست و دلیل آن حدیثی است که حاکم در مستدرک
از ابوموسی و او از رسول الله صلی الله علیه وسلم چنین روایت میکند:
ج َم َع ٍة إِالَّ أَ ْربَ َع ًة َع ْبدٌ َم ْملُوكٌ أَ ِو ا ْم َرأَ ٌة
ف َسلِ ٍم ِ ب َع َ
ل ك ُِّل ُم ْ ج ُم َع ُة َ
ح ٌّق َواجِ ٌ ﴿ الْ ُ
ِيض﴾ ِى أَ ْو َمر ٌ
صب ٌّأَ ْو َ
مناز جمعه بر هرمسلامن به استثنای برده ،زن ،طفل و مريض فرض است.
حاکم میگوید حدیث صحیح و مطابق رشوط شیخین است و امام ذهبی نیز با او
موافقت کرده است .با توجه به موارد فوق ،حدیث که بخاری آن را روایت منوده چنین
است:
ف اب نَشَ أَ ِ إل َما ُم الْ َعا ِد ُلَ ،وشَ ٌّ
ف ِظلِّ ِه يَ ْو َم ال ِظ َّل إِال ِظلُّهُ :ا ِ
س ْب َع ٌة يُ ِظ ُّل ُه ُم ال َّلهُ ِ﴿ َ
ج َت َم َعا َعلَ ْي ِه
ف اللَّ ِه ا ْ
حابَّا ِ جالنِ تَ َساجِ ِدَ ،و َر ُ ِع َبا َد ِة َربِّ ِهَ ،و َر ُ
ج ٌل َقلْ ُبهُ ُم َعل ٌَّق ِ
ف الْ َم َ
136
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
ن َأخ ُ
َاف اللَّهَ ، َالِ :إ ِّ
ج َملٍ َ ،فق َ ب َو َ ات َم ْن ِص ٍطلَ َبتْهُ ا ْم َر َأ ٌة َذ ُ َوتَ َف َّرقَا َعلَ ْي ِهَ ،و َر ُ
ج ٌل َ
ج ٌل َذكَ َر ش َملُهُ َما تُ ْن ِف ُق َ
يِي ُنهُ َ ،و َر ُ ح َّتى ال تَ ْعل ََم ِ خفَى َ ج ٌل ت ََصدَّ َق بصدقه ،أَ ْ َو َر ُ
ت َع ْي َناهُ﴾ (متفق علیه) اللَّهَ خَالِ ًياَ ،ففَاضَ ْ
الله سبحانه وتعالی هفت گروه ذیل را روزی كه هيچ سايهای جز سايه او سبحانه
وتعالی وجود ندارد جای می دهد:
-1فرمانروای عادل؛
-2جوانی كه در سايه اطاعت و بندگی الله سبحانه وتعالی رشد يافته باشد؛
-3كسیكه همواره دلش بسته به مسجد باشد؛
-4دو مسلامنی كه رصف بخاطر خوشنودی الله سبحانه وتعالی با يكديگردوستی
باشند و بر اساس آن با هم جمع يا از همديگر جدا میشوند؛
-5كسیكه زنی زيبا و صاحب مقام او را به فحشاء بخواند ،ولی او نپذيرد و بگويد:
من از الله سبحانه وتعالی میترسم.
-6كسیكه با دست راستش طوری صدقه دهد كه دست چپش نداند که چه چیزی را
صدقه کرد.
-7كسیكه در تنهایی الله سبحانه وتعالی را به یاد آورده و از ترس او اشك بريزد.
در این حدیث برمبنای اسلوب «التغلیب» از جمله هفت گروه پنج مورد که توسط
نصوص دیگری معطل نشده است در مورد زنان نیز قابل تطبیق است .پس حدیث
در مورد دخرتی که در سايه اطاعت و بندگی الله رشد يافته باشد و دو زنی که رصفا
بخاطر خوشنودی الله با يكديگر دوست باشند و براساس آن با هم جمع يا از يكديگر
جدا شوند ،و آن زنی که مرد صاحب مقام او را به فحشا بخواند ،ولی او نپذيرد و
بگويد :من از خدا میترسم ،و زنی که با دست راستش طوری صدقه دهد كه دست
چپش نداند چه چیزی صدقه کرد و زنی که در تنهایی به ياد الله سبحانه وتعالی باشد
و از ترس او اشك بريزد نیز تطبیق میشود .لیکن اسلوب «التغلیب» در دو مورد امام
عادل و مردی که دلش وابسته به مساجد باشد قابل تطبیق نیست ،چون با نصوص
دیگری معطل قرار داده شده است.
137
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
نخست -در مورد «امام عادل» اسلوب «التغلیب» قابل تطبیق نیست ،چون زن منیتواند
متولی امور مسلامنان باشد ،چنانچه در حدیثی که بخاری از ابی بکره روایت منوده
است؛ هنگامیكه به رسول الله صىل الله عليه وسلم خرب رسيد كه مردم فارس دخرت
كرسی را به عنوان پادشاه خود تعيني كردهاند ،فرمود:
ح َق ْو ٌم َولَّ ْوا أَ ْم َره ُُم ا ْم َرأَةً﴾
ن يُ ْفلِ َ
﴿ لَ ْ
قومی كه زمام امورش را به دست زنی بسپارد ،هرگز رستگار نخواهد شد.
نص فوق میرساند که سپردن والیت امور و حکم به زنان حرام است ،اما در مواقف
غیر از مقام حاکم مانند قضاوت و انتخاب منودن خلیفه و کاندیدا شدن و انتخاب
کردن در مجلس امت وغیره وظایف مرشوع که رشیعت آن را برای زنان جائز دانسته
است ،میتوانند کار کنند .پس کلمه «امام عادل» در حدیث فوق شامل زنان منیشود.
اما بعضی از مفرسین کلمه «امام عادل» را به معنی راعی عادل تاویل کرده اند و آن
را بر زنان نیز تطبیق کرده اند و مبنای استدالل شان هم این حدیث رسول الله صىل
الله عليه وسلم است که امام بخاری از عبدالله بن عمر چنین روایت منوده که وی از
رسول الله صلی الله علیه وسلم شنید که فرمودند:
ج ُل ن َر ِع َّي ِت ِهَ ،وال َّر ُ
ول َع ْ س ُئ ٌإل َما ُم َراعٍ َو َم ْ ن َر ِع َّي ِت ِه ،ا ِ س ُئ ٌ
ول َع ْ ﴿ كُلُّك ُْم َراعٍَ ،وكُلُّك ُْم َم ْ
س ُئولَ ٌة ت َز ْوجِ َها َو َم ْ ف َب ْي ِ ن َر ِع َّي ِت ِهَ ،وامل َ ْرأَ ُة َرا ِع َي ٌة ِ س ُئ ٌ
ول َع ْ ف أَ ْهلِ ِه َو ُه َو َم َْراعٍ ِ
ن َر ِع َّي ِت َها﴾ َع ْ
به راستی كه همه شام حافظ و رسپرستید و همه شام جوابگوی امور زیردستان خود
هستید؛ امام(خلیفه) متولی امور رعیت بوده در قبال آنان مسئول است .مرد متولی امور
خانواده و مسئول آنست« ،و زن نیز محافظ خانه شوهرش بوده» در قبال آن مسئولیت
دارد.
لیکن راجح نزد ما اینست که اسلوب «التغلیب» در مورد امام عادل شامل زنان منیشود،
138
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
یعنی هدف از «امام عادل» هامنا حاکم میباشد و حاکمیت زن جائز نیست.
ف الْ َم َساج ِِد﴾ یعنی كسیكه همواره قلبش وابسته به مسجد
ج ٌل قَلْ ُب ُه ُم َعل ٌَّق ِ
دومَ ﴿ -و َر ُ
باشد .به وسیله نص دیگری معطل قرار گرفته است و میرساند که مناز زن در خانهاش
از مناز او در مسجد بهرت است .در حدیثی که امام احمد در مسند خویش از عبد
حمید زن ابی حمید ساعدی چنین روایت الله بن سوید انصاری و او از عمهاش ام َ
منوده است که وی نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم آمده گفت :ای رسول الله من
دوست دارم همراه شام مناز بگذارم ،رسول الله فرمودند:
كص َلتِ ِ ن َ َك ِم ْ َي ل ِكخ ٌْف بَ ْي ِت ُِك ِ ص َلت ِ الص َل َة َم ِعيَ ،و َِّني َّ
حب َ ت أَن ِ
َّك تُ ِ ﴿ َقدْ َعلِ ْم ُ
ف ُك ِ ص َلت ِ ف دَار ِ
ِكَ ،و َ ك ِ ص َلتِ ِ ن َ َي ِم ْ ِك خ ْ ٌ ج َرت ِ
ح ْف ُ ُك ِ ص َلت ِ ج َرت ِ
ِكَ ،و َ ح ْف ُ ِ
َيٌ
كخ ْ سجِ ِد َق ْو ِم ِ ف َم ْ
ُك ِ ص َلت ِ كَ ،و َ سجِ ِد َق ْو ِم ِ ف َم ْ ك ِ ص َلتِ ِن َ َك ِم َْيٌ ل ِِك خ ْ دَار ِ
سجِ ِدي﴾ ف َم ْ ك ِ ص َلتِ ِن َ َك ِم ْ
ل ِ
من میدانم كه مناز خواندن را همراه من دوست داری ،اما مناز تو در خانهات بهرت
است از منازی كه در سالون بخوانی و منازت در سالون بهرت است از منازی كه در
محوطه منزل بخوانی و منازت در منزلت بهرت است از منازی كه در مسجد قومت
بخوانی و منازت در آنجا بهرت است از منازت در مسجد من.
به همین ترتیب از جمله هفت مورد پنج مورد آن بر مبنای اسلوب «التغلیب» بر زنان نیز
قابل تطبیق است و اما مسئله امام عادل و قلب معلق به مسجد توسط نصوص دیگری
معطل قرار گرفته است و در این دو به اسلوب «التغلیب» عمل منیشود.
و برای اکامل مفهوم ما درینجا آنچه را در مورد حدیث در تفسیر فتح الباری از ابن
حجر عسقالنی آمده است نقل میکنیم که منت آن چنین است...« :تذکر مردان در
این حدیث به این معنی نیست که حدیث خاص برای مردان است؛ بلکه زنان نیز در
آن شاملاند؛ مگر امام عادل که از آن امامت عظمی(خالفت) منظور است در غیر آن
اگر هدف حافظ و نگهبان خانه باشد زنان نیز شاملاند .و در مورد خصلت مالزمت
مسجد زنان مستثنی هستند ،زیرا مناز زن در خانه افضلتر از مناز وی در مسجد
139
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
میباشد؛ در سایر موارد زنان نیز با مردن سهیم و از نعامت وعده داده شده در حدیث
مستفید اند»....
حاصل سخن اینکه از جمله هفت مورد تذکر یافته در حدیث ،زنان نیز در پنچ مورد
سهیم اند؛ اما دو مورد دیگر؛ یعنی امام عادل و قلب معلق به مسجد به وسیله نصوص
دیگر معطل شده است.
140
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
حکم کاربرد تصویر ،استفاده اشیایی پلید و معاش نامعلوم کارمند چیست؟
پرسش:
السالم علیکم و رحمت الله و برکاته!
سه پرسش دارم و از جناب شام میخواهم تا از روی لطف به آنها پاسخ دهید:
1 .1حکم گذاشنت و آویزان کردن اشیایی ذیروح و رسامی شده توسط دست ،از
قبیل :انسانها و حیوانات را واضح سازید؟
2 .2گرفنت ژن خوک جهت منوی بیشرت در سبزیها؛ مانند :بادرنگ ...چه حکم
دارد؟
3 .3درین روزها کاربرد کلمه درصدی زیاد مروج گردیده طوریکه بعضیها
میگویند :اگر درین ماه اجناس را به قیمت 120هزار به فروش برسانی 25درصد آن
را به دست خواهی آورد .اگر چیزی را به فروش نرسانی ،پول به دست نخواهی آورد.
آیا این کار جواز دارد؟
پاسخ:
و علیکم السالم و رحمت الله و برکاته!
1 .1راجع به اشیایی ذیروح و رسم شده توسط دست :ترسیم تصاویر انسانها
و حیوانات که شبیه اصالت وجود باشند ،حکم تحریم آنها از دالیل ذیل واضح
میگردد ،خواه توسط پنسل و یا موز کمپیوتر ترسیم شده باشد .چون اینگونه تصاویر
تقلید از اشیایی ذیروح و خلقت الهی است .چنانچه امام بخاری رحمه الله از ابن
عباس رضی الله عنه نقل میکند که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:
خ ِفی َها أَ َبدً ا﴾
َیس ِب َنا ِف ٍ ح َّتى ی ْنفُخَ ِفی َها ال ُّر َ
وح َول َ صو َر ًة َفإِنَّ اللَّهَ ُم َع ِّذ ُبهُ َ
ص َّو َر ُ
ن َ
﴿ َم ْ
هركس تصویری بساز ،تا زمانیكه در آن روح ندمد ،الله سبحانه وتعالی او را عذاب
خواهد داد ،حال آنکه روح دمیدن از او ساخته نیست.
همچنان ابن عمر رضی الله وتعالی عنه میگوید که رسول الله صلی الله علیه وسلم
141
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
فرمود:
خلَ ْق ُت ْم﴾ َال لَ ُه ْم أَ ْ
حیوا َما َ الص َو َر ی َع َّذبُونَ ی ْو َم الْ ِقیا َم ِة یق ُ
یص َن ُعونَ َه ِذ ِه ُّ
ن ْ﴿ اِنَّ الَّ ِذی َ
بدون شک روز قیامت كسانی را كه این مجسمهها را میسازند ،عذاب میدهند و به
آنها میگویند آنچه را كه خلق كردهاید ،زنده كنید.
حکم گذاشنت و آویزان کردن تصویر در خانهها به طور ذیل رشح میگردد:
اگر در جای مناز ،پرده مسجد و یا آگهیهای که در مساجد نصب میگردد تصاویر
ذیروح موجود باشد حرام است و تحریم آنهم از حدیث رسول الله صلی الله علیه
وسلم واضح میگردد .ابن عباس رضی الله تعالی عنه میگوید که رسول الله صلی
الله علیه وسلم تا زمانی داخل کعبه نشد که همه تصاویر داخل آن از بین برده شد.
وارد نشدن رسول الله صلی الله علیه وسلم به داخل کعبه تا از بین رفنت تصاویر
قرینهای است برای حرمت تصاویر در عبادتگاهها .این دلیل برای حرام بودن تصاویر
در مساجد است.
مسلم در مصنف خویش از ابن عباس رضی الله عنه چنین روایت کرده است:
یت ی ْع ِنی الْكَ ْع َب َة ل َْم ﴿ انَّ ال َّنبِی صىل الله علیه وسلم ل ََّم َرأَى ُّ
الص َو َر ِفی الْ َب ِ
یت﴾ح ْ یدْ خ ُْل َوأَ َم َر ِب َها َف ُم ِ
زمانیکه رسول الله صلی الله علیه وسلم تصاویر را در خانه کعبه دید ،وارد کعبه
نگردید؛ مگر اینکه فرمان از بین بردن آن را صادر کرد.
اگر تصاویر در مکانهای غیراز عبادتگاه باشد ،از قرائن ذیل رشعی واضح میگردد
که مباح است .اگر در مکانها جهت احرتام و یا تجلل مانند پردههای منازل ،اعالنات
مؤسسات تحصیلی ،لباسهای پوشیدنی مکاتب ،ادارات و یا هم اعالنات که رابطه
با عبادت نداشته باشد ،یا در کف اتاق و یا پوشیدن آن برای منایش ظاهری و یا ازین
قبیل ...گذاشته شود ،مکروه است .اگر در مکانهای غیراز عبادت واحرتام مانند
142
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
فرش اتاق که روی آن قدم میگذارید ،یا روی دوشکی که شام باالی آن میخوابید ،یا
بالشتی که شام بر آن تکیه میکنید و یا تصاویر رسامی شده در زمین که شام رویِ آن
قدم میزنید و حاالت ازین قبیل ،مباح است.
جهت دریافت دلیل از رشیعت برای وضاحت حکم آن به احادیث ذیل اشاره میکنم:
مسلم در مسند خویش از ابوطلحه روایت میکند که من از رسول الله صلی الله علیه
وسلم شنیدم که گفت:
﴿ ال تدخل املالئكة بیتاً فیه كلب وال صورة﴾
رسول الله صلی الله علیه وسلم ،روزی وارد اتاقم شد و در پرده اتاق تصویراز حیوانات
را دید ،روی مبارک شان از قهر رسخ شد و سپس پرده اتاق را پائین کرده آن را پارچه
پارچه کرد.
«القرام» نوع لباسی است که در آن زمان به منظور ساخنت پردههای خانه استفاده
میشد .رسخ شدن چهره رسول الله صلی الله علیه وسلم و پائین کردن پرده ،منع
استفاده از پرده تصویردار را افاده میکند .پس اگر این عمل ،در جمله داخل شدن
143
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
مالئک در خانههایکه تصویر چاپ شده در آن باشد به حساب آید ،ثابت میسازد
که دلیل بر امر تحریم نبوده؛ بلکه مخالف آنست .چون جایکه تصویر در آن وجود
داشت ،پرده بود که در دروازه آویزان شده بود و این عمل خود نوع محرتم شمردن به
حساب میآید .بنا ًء گذاشنت تصویر در جای مورد احرتام مکروه است.
احمد در مسند خود از ابوهریره رضی الله تعالی عنه روایت میکند که جربیل علیه
السالم به رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت:
ِسا َدتَانِ تُوطَآَنِ ﴾
ج َع َل ِم ْنهُ و َ
ت ی ْقطَ ْع فَی ْ
ِالس ْ ِ
﴿ َو ُم ْر ب ِّ
دستور بده که پرده را از وسط دوپاره کرده و مردم به روی آن راه بروند.
در اینجا واضح میگردد که جربیل علیه السالم برای رسول الله صلی الله علیه وسلم
دستور میدهد تا که پرده را از مکانهای مورد احرتام دور کند .پس کاربرد تصاویر
رسم شده در مکانهای که مورد احرتام قرار منیگیرد مباح میباشد.
2 .2به کارگیری ژن خوک در نباتات جهت رشد رسیع آنها؛ طور مثال :جهت رشد
بادرنگ یا دیگر نباتات حرام است ،چون خوک بنابر دالیل ذیل حرام و یک موجود
پلید است:
خ ْنزِی ِر َو َما أُ ِه َّل ِب ِه لِغَی ِر اللَّ ِه َف َمنِ اضْ طُ َّر
ح َم الْ ِ
ح َّر َم َعلَیك ُُم الْ َمی َت َة َوالدَّ َم َولَ ْ
﴿ إِنَّ َا َ
یم﴾ [سوره بقره]173 : ح ٌ غَی َر َباغٍ َو َل َعا ٍد ف ََل إِثْ َم َعلَی ِه إِنَّ اللَّهَ َغفُو ٌر َر ِ
(آنچه را كه مرشكان ،یهودیان و دیگران حرام میدانند ،حرام نیست؛ بلكه خداوند) تنها
مردار ،خون ،گوشت خوك و آنچه نام غیرخدا (به هنگام ذبح) بر آن گفته شده باشد(و
به نام بتان و شبیه آنها رس بریده شود) بر شام حرام كرده است .ولی آن كس كه مجبور
شود(بخاطر حفظ جان از آن حرام بخورد) در صورتیكه عالقهمند(به خوردن و ل ّذت
بردن از چنین چیزهایی نبوده) و متجاوز(از حدّ سدّ جوع هم) نباشد ،گناهی بر او
نیست .بیگامن الله بخشنده و مهربان است.
144
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
اگر میتوانید دیگرظرف پیدا مناید ،در آن ظرف خویش غذا بخورید ،اگر منیتوانید
ظرفهای آنان را با آب شسته سپس در آن بنوشید و بخورید.
یعنی هرگاه شخصی رضورت به چنین وسائل داشت و نتوانست پیدا کند ،در این
صورت میتواند با آب کامالً آن را بشوید و از آن استفاده کند .این خود داللت بر حرام
بودن رشاب و گوشت خوک میکند .زمانیکه نیاز به آن وسائل پیدا شد ،قطعاً باید با
آب شسته شود تا پاک گردد .در روایت داریقتونی آمده است که رسول الله صلی الله
علیه وسلم فرمود :شسنت آن(ظرف) با آب ،تطهیرشدن آنست.
این سخن رسول الله صلی الله علیه وسلم به وضوح پلید بودن رشاب و خوک را بیان
میدارد .داریقتونی روایت کرده است که حسین بن اسامعیل از سید بن یحی االموی
به روایتی عبدالرحیم بن سلیامن به روایتی حجاج بن ارتا به روایتی به روایتی مغل ،به
روایتی ابی ادریس به روایتی الخوشانی نقل کرده که گفت :ای رسول الله صلی الله
علیه وسلم! ما در منطقۀ مرشکین زندگی میکنیم ،و ما هیچ ظرفی به جز از ظرف آنها
نداریم .رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:
145
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
تاحد توان از آنان دوری گزینید و اگر نتوانستید که جز ظرف آنها ظرفی دیگری پیدا
کنید ،با آب آن را بشوید ،چون آب پاک کننده است و سپس در آن پخت و پز منائید.
حدیث فوق دلیل واضح مبنی بر نجاست و حرام بودن رشاب و خوک است ،طوریکه
رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند ﴿ :فَ ِإ َّن ال َْم َء طَ ُهو ُر َها﴾ یعنی آب وسیله برای
تطهیرآنست .استفاده کردن از اشیای ناپاک حرام است ،طوریکه از حدیث واضح
میگردد.
بخاری از جابرابن عبدالله روایت میکند که گفت من از رسول الله صلی الله علیه
وسلم در روز فتح مکه شنیدم که گفت:
ام﴾ الَ ْ
ص َن ِ خ ْم ِر َوالْ َمی َت ِة َوالْ ِ
خ ْنزِی ِر َو ْ یع الْ َ ﴿ إِنَّ اللَّهَ َو َر ُ
سولَهُ َ
ح َّر َم بَ َ
الله و رسولش ،خرید و فروش رشاب ،بت ،مردار و خوك را حرام كرده است.
مردم پرسیدند :ای رسول الله! پی و چربی حیوانی مرده ،حالل است؟ مردم برای
چرب كردن چوب كشتیها ،پوستها و برای روشنایی چراغ ،از آنها استفاده میكنند.
آن حرضت صلی الله علیه وسلم فرمود:
ح َرا ٌم﴾ بلی ،حرام است و افزود ﴿ :قَات ََل اللَّهُ الْی ُهو َد إِنَّ اللَّهَ ل ََّم َ
ح َّر َم ﴿ َل ُه َو َ
ج َملُو ُه ثُ َّم بَا ُعو ُه َفأَكَلُوا َ
ث َ َنهُ ﴾ شُ ُ
حو َم َها َ
الله ،یهود را نابود كند .زیرا وقتیكه چربی برای آنان حرام شد ،آن را ذوب كردند و
فروختند و از قیمت آن ،استفاده كردند.
مسلم از ابن عباس روایت میکند که عمررضی الله عنه خرب شد که سموره رشاب
فروخته است ،وی فرمود :الله سبحانه وتعالی سموره را هالک کند ،آیا او منیداند که
146
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
الله یهود را لعنت کرد به سبب اینکه خوردن چربو برای آنها حرام گردیده بود ،ولی
ایشان آن را ذوب کرده به فروش میرسانیدند.
ابو داوود در کتاب خویش از ابوهریره روایت میکند که رسول لله صلی الله علیه
وسلم فرمودند:
ث َ َنهُ ﴾ ح َّر َم الْ ِ
خ ْنزِی َر َو َ ح َّر َم الْ َمی َت َة َو َ
ث َ َن َهاَ ،و َ ث َ َن َهاَ ،و َ
خ ْم َر َو َ ﴿ إِنَّ اللَّهَ َ
ح َّر َم الْ َ
الله سبحانه وتعالی رشاب و بیع آن را ،خود مرده و بیع آن را ،خوک و بیع آن را حرام
قرار داده است.
همه دالیل متذکره افاده حرمت استفاده از اشیایی پلید یا ناپاک را میکند ،بنابرین جواز
ندارد تا ژن خوک برای منوی و ترسیع رشد سبزیها مثل :بادرنگ وغیره استفاده شود.
چون استفاده اشیایی ناپاک و پلید تحریم شده است.
قابل ذکر است که استفاده ادویههای مختلف شامل این حکم نیست و طوری استدالل
نشود که دوا نیز از اشیای پلید ساخته شده و استفاده آن نیز حرام است .چنانچه
حرضت انس رضی الله عنه روایت میکند که تعدادی از مردم قبیله عرینه به مدینه
آمدند ولی آب و هوای این شهر برای آنها مرض واقع شد.
ول اللَّ ِه أَنْ یأْتُوا إِب َِل َّ
الصدَ َق ِة س َُّص لَ ُه ْم َر ُ ن ُع َری َن َة ا ْج َت َو ْوا الْ َم ِدی َن َة َف َرخ َ ﴿ أَنَّ ن ً
َاسا ِم ْ
ن أَلْ َبآنها َوأَ ْب َوالِ َها﴾...
َیش ُبوا ِم ْ
ف َْ
رسول الله صلی الله علیه وسلم برای آنها اجازه داد تا نزد گله شرت(که منحیث زکات
گرفته شده بود) رفته از بول و شیر آن(بهحیث) دوا بنوشند...
طوری گفته نشود که این مشابه دوا است ،چون منوکردن سبزیها شامل کلمه دوا
147
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
منیشود ،پس استفاده ژن خوک برای منوی آنها حرام گفته شده است.
کسیکه در یک رشکت منحیث فروشنده کار میکند ،ابتدا معاش وی معلوم گردد و
درصدی که از اشیایی فروخته شده به دست میآورد نیز بدان عالوه گردد .طورمثال:
اگر معاش وی 100دینار در یک ماه باشد ،باید 10درصد پول اشیایی فروخته شده
با آن عالوه گردد.
نظر به اینکه اگر وی رصف درصدی اموال فروخته شده را به دست بیاورد و هرگاه
اموال را به فروش رساند 10درصدی به دست میآورد و گرنه درصدی برای وی
نیست ،درین صورت چند دیدگا ِه متفاوت وجود دارد .از دیدگا ِه فضیلت و نظر من به
این قضیه؛ کسی در یک مکان تجارتی نزد شخصیِ در جای کار میکند که معاش وی
بستگی به فروش اموال دارد ،یعنی هرگاه جنس را فروخت درصدی سهم خود را از آن
به دست آرد درغیرآن سهمی برایش نیست .این حالت را مجاز منیدانم چو ن معاش
کارگر باید معلوم باشد و درصدی سهم خود را از اجناس فروخته شده به صورت
جداگانه به دست آرد .اما در صورتیکه معاش کارگر ارتباط مستقیم با فروش اجناس
کمپنی داشته باشد ،از دید رشعی جواز ندارد .زیرا ابن ابی شیبه در مصنف خود به
روایت ابوهریره و ابوسعید آورده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:
ج َر أَجِ ی ًراَ ،فلْی ْعلِ ْمهُ أَ ْ
ج َرهُ ﴾ اس َتأْ َ
﴿ َمنِ ْ
148
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
وی بدون معاش باشد .بحث پیرامون این مطلب و درک حکم رشعی آن از حیث
افضلیت است ،الله سبحانه وتعالی خبیر بر همه اعامل و داور بر همه کردارماست.
149
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
150
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
ظاهر میشود كه صحابه ،بدون روایت آن حكم را بهگونهی مستقيم صادر منودهاند.
همین گونه منت وارده در کتاب «شخصیت اسالمی» ضمناً اجامع را شامل میشود؛
زیرا اجامع براساس سنت رسول الله صلی الله عليه وسلم استوار میباشد.
در باب اجامع جلد سوم کتاب «شخصیت اسالمی» صفحه ( )295چنین آمده است:
«یقیناً اجامع صحابه به نفس نص رشعی بر میگردد؛ زیرا ایشان بر حکمی اجامع
منیکردند ،مگر اینکه نزد شان دلیل رشعی از قول ،فعل و يا تقریر رسول الله صلی
الله عليه وسلم وجود میداشت که به آن استناد میمنودند ،پس به یقین که اجامع
صحابه حاصل و مستند به دلیلی میبود ».ازین واضح میشود که صحابه بر چیزی
اجامع منیکردند ،مگر اینکه دلیل رشعی نزد ایشان وجود میداشت که قبالً در میان
شان روایت نشده بود .فلهذا اجامع صحابه خودش دلیل رشعی بوده که حاصل و
مستند از دلیل دیگر میباشد.
در اخیر باید گفت که بلی ،آنچه از اجامع صحابه رضوان الله علیهم که در رابطه به
موضوع خالفت وارد شده آن بیانی برای آنچه از آیات محکم میباشد که در قرآنکریم
آمده است.
151
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
152
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
منایم؟
3 .3آیا ممکن است در انجام عمل واحد به بیش از یک ارزش دست یابیم یا خیر؟
طور مثال :شخصی علم معینی را تدریس میکند و هدفش هم رضای الله سبحانه
وتعالی باشد و هم به دست آوردن امور مادی.
پاسخ:
و علیکم سالم و رحمت الله و برکاته!
اول موضوع تقلید؛ قبل از ارایه پاسخ به پرسش شام پريامون کلمه «مطلق» که در کتاب
«نظام اسالم» ذکر گردیده ،میخواهم چند موضوع را یاد آور شوم.
1 .1دالیل جواز تقلید از قرآنكريم و اجامع صحابه چنین آمده است:
َاسأَلُوا أَه َْل ال ِّذكْ ِر إِنْ كُ ْن ُت ْم َل تَ ْعلَ ُمونَ ﴾ [سوره انبياء]7 :
﴿ف ْ
از کسانیکه به كتاب آسامنی علم دارند ،بپرسيد؛ اگر اين را منیدانيد.
يعنی الله سبحانه وتعالی به کسانیکه علم ندارند امر کرده تا بپرسند از کسانی که داناتر
از ايشان اند .پس آیت چنین بيان کرده است:
َاسأَلُوا أَه َْل ال ِّذكْ ِر إِنْ كُ ْن ُت ْم َل ال نُو ِ
حي إِلَ ْيه ِْم ف ْ ج ًن َق ْبلِكَ إِ َّل ِر َ ﴿ َو َما أَ ْر َ
سلْ َنا ِم ْ
تَ ْعلَ ُمونَ ﴾ [سوره انبياء ]7 :
پيش از تو نيز جز مردانی را كه به ايشان وحی فرستادهایم ،روانه نكردهایم .از کسانیکه
به كتاب آسامنی علم دارند ،بپرسيد؛ اگر اين را منیدانيد.
در این آیت کلمه «فاسألوا» به صورت عام آمده است؛ بدین معنی که پرسش منائید
تا بدانید که الله متعال برای امم سابقه نیز جز برش را نفرستادهاست ،و این متعلق به
آموزش و معرفت است ،نه به ایامن و مقصد از اهل ذکر در آيت گرچه اشاره به اهل
کتاب است ،ليکن در اینجا اهل ذکر عام وارد شده که متام اهل ذکر را شامل میشود،
بدین حساب مسلامنان نیز اهل ذکر اند ،زيرا قرآنکریم خودش «ذکر» است .چنانچه
الله سبحانه وتعالی میفرماید:
153
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
و قرآن را بر تو نازل كردیم تا اينكه چيزی را برای مردم روشن سازی كه برای آنان
فرستاده شده است.
پس علامی که به احکام رشعی علم دارند اهل ذکر گفته میشوند ،برابر است که
رشوط اجتهاد را تکميل کرده باشند یا به صورت مستقيم كسب علم منوده باشند.
مقلد آنست که حکم رشعی را خواه در یک مسئله و یا هم در مسایل متعدد از غیرش
اخذ مناید.
دليل از اجامع صحابه؛ از حرضت عمر رضی الله عنه روایت است که به حرضت
ابوبکر صدیق رضی الله عنه گفت :رأی من تابع رأی توست .همچنان از حرضت عمر
فاروق رضی الله عنه بهگونه صحیح روایت است که وقتی دو جانب متخاصم نزدش
به قضاوت میآمدند ،به قرآن و سنت رجوع میکرد؛ اما هنگامی خسته میشد و مسئله
را پیدا منیکرد ،به دوران ابوبکر صدیق رضی الله عنه رجوع میکرد که حرضت ابوبکر
صدیق رضی الله عنه در آن قضیه چگونه قضاوت منوده است ،اگر قضاوت ابوبکر
صدیق رضی الله عنه را پيدا میکرد مطابق آن قضاوت میمنود .همچنان روایت است
که ابن مسعود رضی الله عنه در مواردی رأی حرضت عمر فاروق رضی الله عنه را
اخذ میمنود ،و این چیزی است که در حوادث متعدد از اصحاب رضی الله عنهم
دیده و شنیده شده است .هیچ یک بر دیگری انگشت انتقاد نگذاشتهاند که این مسئله
را اجامع سکوتی مینامند.
عالوه بر این ،موضوع بیعت حرضت عثامن به رشط اینکه از حرضت ابوبکر و عمر
رضی الله عنهام تقلید مناید صورت گرفت .هیچ کسی آن را رد نکرد و این درخواست
از جانب حرضت عبدالرحمن بن عوف رضی الله عنه در حضور داشت اکرث صحابه
صورت گرفت و هیچکسی به آن انتقاد نکرد ،به این ترتیب اجامع صحابه در ارتباط
به جواز تقلید یک مجتهد از مجتهد دیگر واضح میگردد ،پس به صورت اولی تقلید
مقلد از مجتهد دیگر جائز میباشد.
154
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
2 .2پس هر کسیکه از غیر خودش پیروی کند مقلد است ،چون در امر تقلید مدار
اعتبار اِتباع از غیر میباشد؛ بنابرین مردم در شناخت احکام رشعی به دو دسته تقسيم
شدهاند :یکی مجتهد و دیگری مقلد ،زیرا در واقع هر کسیکه حکم را اخذ میمناید
یا به اجتهاد خود بدان دست یافته است و یا به اجتهاد شخص دیگری ،که مسئله از
این دو حالت خارج نیست .پس متام آنانیکه مجتهد نیستند مقلد اند ،برابر است که
این مقلد متبع باشد که مجتهد را با شناخت دلیلش پیروی کند و یا هم مقلد عامی که
مجتهد را بدون شناخت دلیل تقلید مناید .برای مجتهد نیز تقلید از مجتهدین دیگر
جواز دارد البته در مسایلی که قبالً در آن اجتهاد نکرده باشد ،در این حالت مقلد به
شامر میرود؛ چون اجتهاد از لحاظ رشعی فرض کفائی است ،نه فرض عین .پس
هنگامی مجتهد حکم رشعی را در یک مسئله شناخت برای وی واجب نیست که در
آن مسئله اجتهاد کند ،بلکه جائز است از مجتهد دیگری تقلید کند.
اما وقتیکه مجتهد در یک مسئله اجتهاد منود تقلید در آن مسئله از مجتهدین دیگر
برایش جائز نیست ،چون مخالف اجتهاد خودش بوده و جواز ندارد که گامن اغلب
خویش را ترک مناید و به یقین گامنش در این مسئله عمل نکند؛ مگر در چهار حالت:
1 .1هرگاه دریابد دلیلی که او در اجتهادش بدان استناد کرده ضعیف است و دلیل
مجتهد دیگر قویرت از دلیل اوست؛ در این حالت ترک اجتهاد خودش و پذیرفنت
اجتهاد که با دلیل قوی استوار است برایش واجب میگردد.
2 .2اگر برایش مشخص شود که مجتهد دیگری نسبت به ربط دالیل از او تواناتر
است یا اطالع بیشرتی نسبت به واقعیت دارد و دليل را بهرت میفهمد یا آگاهی بیشرتی
نسبت به دالیل سمعی دارد .در این صورت برای او جائز است از اجتهاد خود منرصف
شود و به اجتهاد قوی که از خودش نیست عمل کند.
3 .3اگر خلیفه مسلامنان حکمی رشعی را تبنی کرد که موافق به اجتهادش نبود ،در
این صورت واجب است عمل به اجتهاد خود را رها کند و به تبنی خلیفه عمل مناید.
چون اجامع صحابه بر اینست که «امر امام اختالف را بر میدارد» و اینکه دستور وی
بر متام مسلامنان نافذ است.
155
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
4 .4نظری موجود باشد که در آن وحدت کلمه مسلامنان حاصل شود که درین
صورت ،برای مجتهد جائز است از اجتهاد خویش دست کشیده و حکمی را بپذیرد
که اتحاد مسلامنان بر آنست؛ شبیه آنچه که هنگام بیعت با حرضت عثامن رضی الله
عنه واقع شد.
اما مقلد هنگامیکه در مسایل رشعی از یکی از مجتهدین تقلید منوده و به قول آنها
عمل کرد ،پس برگشتش در آن حکم به مجتهد دیگری جائز نیست ،مگر به دالیل
ترجیحی که به منظور طلب رضایت الله سبحانه وتعالی به آن رسیده است و از جمله
ترجیحات قرار ذیل است:
فقاهت و دانایی؛ از ابن مسعود رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله
علیه وسلم فرمود:
َال« :ه َْل ث ِم َرارٍ ،ق َ ول اللَّ ِه� ،ث َ َل َ
س َْتَ :ل َّب ْيكَ يَا َر ُ س ُعو ٍد َف ُقل ُ ن َم ْ﴿ يَا َع ْبدَ اللَّ ِه بْ َ
اس أَ ْب َ ُ
صه ُْم َالَ « :فإِنَّ أَ ْعل ََم ال َّن ِ
سولُهُ أَ ْعل َُم .ق َ اس أَ ْعل َُم؟ ُقل ُ
ْت :اللَّهُ َو َر ُ ي ال َّن ِ تَدْ رِي أَ ُّ
اس﴾ (این حدیث را حاکم در مستدرک روایت منوده َت ال َّن ُخ َتلَف ِح ِّق إِ َذا ا ْ
بِالْ َ
وگفته صحیح االسناد است ،ولی شیخین آن را روایت نکرده اند).
ای عبد الله! گفتم :بلی ،حارضم یا رسول الله صلی الله علیه وسلم! و سه مرتبه تکرار
کردم ،رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود :آیا میدانیکه داناترین مردم کیست؟
گفتم :اَلله و رسولش داناتر اند ،رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود :به تحقیق
دانانترین مردم بیناترین شان بر حق(حالل و حرام)است ،هنگامیکه مردم اختالف
میکنند.
بنابرین ،مقلد باید عاملتر را ترجیح دهد .عدالت مجتهدی که مقلد از او تقلید میکند
و علم را از وی اخذ میمناید به فسق معروف نباشد.
اقرتان حکم با دلیل؛ اگر مقلد عالِمی را بدون شناخت دلیل تقلید منود و سپس برایش
فرصت تعلیم مهیا شد و دلیل مجتهد دیگری را نیز دانست ،به این مقلد جائز است
156
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
حکمی را تقلید مناید که با دلیل نزدیکتر است و حکم کسی را که بدون معرفت دلیل
اخذ منوده بود ترک کند .ترجيحات فراوانی وجود دارد که مطابق به احوال مقلدین
مختلف میباشد حتی برای عامی اعتامد و اطمینان نسبت به عاملی که از آن حکم
را میگیرد کفایت میکند .همچنان به مقلد جائز است مجتهدی را که از وی تقلید
میمنود ،ترک کند و به مجتهد دیگری انتقال مناید ،در صورتیکه نزدش ترجیحی
از ترجیحات وجود داشته ،اما این عمل به منظور طلب رضایت الله سبحانه وتعالی
صورت گیرد .بدین معنی که بدون موجودیت ترجيحی منیتواند به مجتهد دیگر
برگردد که در این صورت پیروی از هوای نفس بوده و آن نهی شده است .چنانچه الله
متعال فرمودهاست:
ه َوى﴾ [سوره نساء]135 :
﴿ف ََل تَ َّت ِب ُعوا الْ َ
در مسئله واحد و یا در مسایل متعدد پیدا کرد و اجتهاد منود و حکم را استنباط کرد،
همه متفقاند که تقلید غیر از آن برایش جائز نیست در خالف آنچه به ظن و گامنش
به آن رسیده است و ترک ظن و گامنش جائز نیست ،مگر در چهار حالت -اینکه گفته
است -به صورت مطلق جائز نیست ،مانع این قولش منیشود که گفته است :مگر در
چهار حالت».
بهاین ترتیب کلمه «مطلق» نه از باب اصول و نه هم از باب لغت عدم تقلید را منع کرده
است و این مانند نص مطلق است هنگامیکه مقید گردید مطلق بر مقید حمل میگردد
مثل این قول او سبحانه وتعالی:
صدَ َق ٍة أَ ْو ن ُ
ُسك﴾ ام أَ ْو َ ن ِ
ص َي ٍ ن َرأْ ِ
س ِه َف ِفدْ يَ ٌة ِم ْ ن كَانَ ِم ْنك ُْم َمرِيضً ا أَ ْو ِب ِه أَ ًذى ِم ْ
﴿ َف َم ْ
[سوره بقرة]196 :
و اگر كسی از شام بيامر شد يا ناراحتی در رس داشت ،فديه بدهد؛ از قبيل روزه يا
صدقه و يا گوسفندی را.
در این آیت(روزه ،صدقه و قربانی) به الفاظ ن ِکره ثابتاند و اینجا لفظ مطلق به
این حدیث مقید میشود که روزه را به سه روز ،صدقه را به سه پیامنه و قربانی را به
گوسفند مقید گردانیدهاست .چنانچه مسلم از طريق کعب بن عجره روايت منوده که
رسول الله صلی الله عليه وسلم فرمود:
ام ،أَ ْو ان ُ
ْسكْ ص ْم �ث َ َلثَ َة أَيَّ ٍ
ني ،أَ ْو ُ
سا ِك َ
س َّت ِة َم َي ِ سكَ َ ،وأَطْ ِع ْم َف َرقًا بَ ْ َ حلِ ْق َرأْ َ
﴿ فَا ْ
ح شَ اةً» أي اذبح شاة ،والفرق ثالثة آصاع﴾ ح« :أَ ِو ا ْذ َب ْ
ب نَجِ ي ٍ ن أَ ِ َسيكَ ًة .ق َ
َال ا ْب ُ ن ِ
(رواه مسلم)
رست را تراش کن و طعام فرق را ميان شش مسكني تقسيم کن یا سه روز را روزه بگیر
یا قربانی کن ،آنچه که ذبح میشود .ابن ابی نجیح گفت :یا گوسفندی را ذبح کن و
فرقش سه صاع يا پيامنه است.
158
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
رسولالله صلی الله علیه وسلم صدقه فطر ماه مبارک رمضان را بر مرد و زن ،بزرگ و
كوچك ،برده ،آزاد و مسلامن فرض قرار داد و مقدار آن را یک صاع خرما و يا يك صاع
جو تعيني فرمود.
در این حدیث کلمه «صاعاً» بهگونه ن ِکره ثابت و لفظ مطلق آمده است و در حقيقت به
صاع مدینه قید گردیده ،نه صاع ديگر ،زيرا در حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم
بيان شده است:
ال أَ ْهلِ الْ َم ِدي َن ِة﴾ (اخرجه ابوداود) ﴿ الْ َوزْنُ َوزْنُ أَ ْهلِ َمكَّ َةَ ،والْ ِمكْ َي ُ
ال ِمكْ َي ُ
وزن قابل اعتبار ،وزن اهل مکه و پیامنه از اهل مدینه است.
صاع یا پیامنهای که رسول الله صىل الله عليه وسلم آن را بیان منوده ،پیامنه اهل مدینه
بوده و برابر با پنج رطل و یک سوم به رطل بغدادی قدیم است و این هامن پیامنه
رسول الله صىل الله عليه وسلم است ،هامنگونه مالک و اهل حجاز گفتهاند و به
اوزان امروزی( )2.176کیلو گرام میباشد.
بدين اساس کلمه «مطلق» قید را منع منیکند و این در كتاب «نظام اسالم» در عین
همین صفحات که شام سوال مطرح منودید واضح و روشن است و در آنجا واضح
میسازد که مجتهد در چهار حالت باید از رأی خود بر گردد ،با وجودیکه تذکر
داده است که اجتهادش در حق خودش حکم الله سبحانه وتعالی شمرده میشود و
مخالفت از آن بهگونه مطلق برایش جائز نیست ،موضوع مقلد نیز به همین گونهاست.
بدون در نظرداشت اختالف ميان ترجيحاتی که برای مقلد جائز گردانيده تا مبنی بر آن
رأی را که مطابعت کرده بود ترک کند ،با ترجيحات مجتهد چون مجتهد بر دالیل و
159
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
قوت آن مترکز دارد ،اما ترجيحات برای مقلد چه مقلد متبع باشد یا عامی هامن طور
میباشد که در باال تذکر داده شد.
خالصه سخن اینکه برای مقلد به شکل مطلق جائز نیست تا بدون موجب رأی
مجتهدی را که تقلید میکند ترک مناید؛ مگر اینکه موجبی برای ترک آن دریابد و
مطابق ترجيحات رأی غیر آن را برگزیند که حاالت ترجیح قبالً توضیح داده شد و فرق
منیکند که مجتهد باشد یا مقلد .بنابرین کلمه «مطلق» تقید را منع منیکند و مانند
نص مطلق است که ممکن مسئله را مقید گرداند.
امیدوارم پاسخ خود را در رابطه به چگونگی کاربرد کلمه «مطلق» گرفته باشید و اینک
باید تذکر بدهم که روش طرح پرسش شام درست و دقیق نبود .زیرا شیوه پرسش تان
بهگونه بود که گویا برداشت خودت از کاربرد کلمه مذکور کامالً دقیق باشد ،و اینکه
خالف تثقیف شام بکار رفته است؛ به عبارت دیگر هنگامیکه ما خطا را در اجتهاد
مجتهد بدانیم باید آن را ترک منوده و به رأی صواب عمل منائیم .پس چگونه ما از
شیخی تقلید منائیم و بعدا ً بدانیم که او فاسق یا منافق است ،هنوز در تقلید خود باقی
باشیم؟ مگر متوجه نشدهايد که صيغه پرسش تان به اين شکل مناسب نيست؛ الله
سبحانه وتعالی برهمه ما رحم کند.
160
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
برای شام(جهت ازدواج) حرام قرار دادهشده است ،مادران تان ،دخرتان تان ،خواهران
تان ،خواهران پدران تان ،خواهران مادران تان ،دخرتان برادران تان ،دخرتان خواهران
تان ...
پس معلوم میشود که دخرتان برادران از جهت ازدواج حرام قرار داده شده است،
و همچنین دخرتان فرزندان برادر نیز و به عین ترتیب همهی سلسله؛ پس اینگونه
تسلسل دخرتانِ دخرتان برادر و دخرتانِ دخرتانِ فرزندان برادر و دخرتانِ دخرتانِ
دخرتانِ فرزندان برادر را نیز شامل میشود و به همین ترتیب دخرتان نسل چهارم
فرزندان برادر .بنابرین کاکای پدری پدر زن ،برایش محرم است ،چون او دخرت فرزند
برادرش محسوب میشود .برای مرد نیز به عین شکل ازدواج با دخرتان خواهر و
دخرتان فرزندان خواهرانش و متام سلسله حرام میباشد .مثالً :با دخرتانِ دخرتان
خواهر و دخرتانِ دخرتانِ فرزندان خواهر بدون تفاوت که این فرزندان از سلسله
161
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
پرسی باشند یا دخرتی .لذا کاکای پدری مادر نیز محرم میباشد.
162
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
گیرنده است که باالی آن تجارت می مناید ،فایدهای که از منوی مال به دست می آورد
به نفع خودش است ،زیرا از اصل مال به دست آمده است و این فایده به دست آمده در
سبب ملکیت داخل منیشود .بنابرین وضاحت ،اگر شخص قرضگیرنده در تجارت
خود رضر مناید ،در مال خود خساره منوده است ،نه در مال شخص قرضدهنده ،و
فرد قرض دهنده بعد از پایان مدت معینه مستحق کامل قرض خود میگردد؛ قطع نظر
از اینکه قرضگیرنده نفع منوده است یا رضر.
بنابر آنچه گذشت ،به دست آوردن مال به طور قرض از اسباب متلک شمرده میشود،
و آن شامل نوع دیگری از متلک میشود ،زیرا هر نوع صالحیت ترصف را مطابق رشع
برای شخص مهیا میسازد .به گامن برادر پرسش کننده شخص قرضگیرنده از هر نوع
ترصفات در پول قرض محروم میگردد ،در حالیکه این در تناقض با صورت پنجم
ملکیت (بهدست آوردن مال بدون رسمایه و کار) قرار دارد ،و مفهوم به دست آوردن
مال بدون رسمایه و کار اینست که شخصی اگر مالی را به کسی میبخشد ویا تحفه
میدهد ویا هم قرض ویا صدقه میدهد ،مزد مالی ویا خدمتی از وی تقاضا منیمناید؛
به عبارت دیگر اگر کسی به شخص دیگری مالی را تحفه یا بخشش میکند ،در عوض
از آن شخص کدام مالی یا خدمتی در خواست منیمناید .همچنان شخصی برای
دیگری قرض و یا صدقه دهد ،در مقابل از آن مزد یا خدمتی منیخواهد .اینست معنی
و مفهوم ملکیت مال بدون رسمایه و کار.
بنابرین ،مال بخشش سبب ملکیت مرشوع است برای شخص بخشیده شده و همچنان
قرض سبب ملکیت رشعی است برای فرد قرضگیرنده .چنانچه بخشش و صدقه
ملکیت مرشوع میباشد برای شخص هدیه گیرنده .امیدوارم که انشاءالله موضوع
برای تان واضح شده باشد.
164
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
مردی چنین گفت :الله سبحانه وتعالی فالن کس را منیبخشد! سپس الله سبحانه
وتعالی به یکی از رسوالنش چنین وحی منود(آنها خطیئة فلیستقبل العمل) این کارش
یک خطا است و او باید عملش را از رس بگیرد .در معنی کلمه «فلیستقبل» گفته شده
که آن عمل خنثی شده و فرد مکلف است آن را دوباره انجام دهد ،زیرا در مورد مناز
روایتی وجود دارد که میگوید( :إذا أحدث أحدکم فی صالته فلیستقبل) هرگاه یکی از
شام در جریان منازش بیوضوء شد ،منازش را از رس گیرد.
165
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
از این مسئله بسیار میترسم ،آیا پس از آنکه یک عمل کفری انجام دهم و سپس از آن
توبه کرده و به اسالم بپیوندم متام اعامل نیکم ضایع شده و اعامل بدی را که در متام
زندگی مرتکب شدهام باقی میماند؟ یادم هست که یکی از دوستانم حزب التحریر
را با الفاظی زشت نکوهش کرد ،سپس من به او گفتم :قسم به الله سبحانه وتعالی
که روز قیامت بخاطر این حرفهایت محاسبه خواهی شد .در پناه و حفظ الله متعال
باشید.
پاسخ:
و علیکم السالم و رحمت الله و برکاته!
1 .1باید دانست که توبه نصوح از گناه آنست که چهار موضوع را صادقانه در
بربگیرد:
•اینکه دست از ارتکاب آن گناه بردارد؛
•از انجام دادن آن پشیامن شود؛
•تصمیم بگیرد که دیگر هرگز آن را انجام نخواهد داد؛
•در صورتیکه در آن گناه حق انسانی را تلف کرده باشد ،فورا ً حقش را به
صاحبش برگرداند و یا از وی برای خود حاللیت بطلبد .البته توبه کننده باید در متام
این امور چهار گانه به الله سبحانه وتعالی صادق باشد و باید به یاد آورد که الله متعال
پنهان و آشکار را بهرت میداند.
الله سبحانه وتعالی مؤمنین را به توبه نصوح امر کرده تا گناهان شان را مورد عفو قرار
دهد ،چنانکه میفرماید:
س َربُّك ُْم أنْ يُكَ ِّف َر َع ْنك ُْم ن آ َم ُنوا تُوبُوا إىل اللَّ ِه تَوبَ ًة ن َُصو َ
حاً َع َ ﴿ يا أَيُّ َها الَّ ِذي َ
ها اآلنها ُر﴾ [سوره تحریم]8 : ح ِت َ جرِي ِم ْ
ن تَ ْ ج َّن ٍ
ات تَ ْ س ِّيئاتِك ُْم َويُدْ ِ
خلَك ُْم َ َ
اى كساىنكه اميان آوردهايد به درگاه الله سبحانه وتعالی توبهاى راستني كنيد اميد است
كه پروردگارتان بدي هاي تان را از شام بزدايد و شام را به باغهايى كه از زير[درختان]
آن جويبارها روان است در آورد.
166
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
هرگاه کسی صادقانه و مخلصانه و براساس رشطهای یاد شده توبه کند ،انشاءالله که
گناهانش بخشیده میشود .ابن ماجه از ابوعبیده و وی از عبدالله و او از پدرش روایت
کرده که رسول الله صلی الله علیه وسلم چنین فرمود:
ن َل َذن َ
ْب لَهُ ﴾ ْب ،كَ َم ْ ب ِم َ
ن ال َّذن ِ ﴿ ال َّتائِ ُ
آنکه از گناه توبه میکند مانند کسی است که اصالً گناهی را مرتکب نشده است.
و اما آن روایتی که به نقل از رسول الله صلی الله علیه وسلم گفته شده که توبه نصوح
آنست که فرد هرگز به آن گناه برنگردد ،به این معنی که اگر برگشت دیگر آن توبهاش
حساب منیشود؛ باید گفت که این روایت ضعیف است:
ن َع ْب ِدصَ ،ع ْ ح َو ِالَ ْ
ب ْ ن أَ ِِيَ ،ع ْ ْبنَا الْ َه َ
جر ُّ ﴿ أخرج أحمد يف مسنده قال :أَخ َ َ
ْب أَنْ َي ُت َ
وب ِم ْنهُ ، ن ال َّذن ِسل ََّم :ال َّت ْو َب ُة ِم َ
ل اللهُ َعلَ ْي ِه َو َ ول الل ِه َ
ص َّ س ُ الل ِه ،ق َ
َال :ق َ
َال َر ُ
ثُ َّم َل يَ ُعو َد ِفي ِه ،وإسناده املرفوع ضعيف والصحيح وقفه .ولذلك فإن التوبة
النصوح هي أن يعزم بصدق وإخالص بأن ال يعود أبداً للذنب ،فإنْ عاد ،فل ُيعدْ
التوبة عازماً صادقاً مستغفراً( ﴾...رواه حمد)
احمد در مسندش چنین میگوید :هجری به نقل از ابو األحوص و وی از عبدالله به
ما چنین گفت :رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند :توبه کردن از گناه آنست که
توبه کنی و دیگر به آن گناه برنگردی .سند این حدیث ضعیف است و درستش آنست
که در زمره وقف گذاشته شود…
بنابرین ،توبه نصوح آنست که فرد توبه کننده صادقانه و مخلصانه قصد کند که دیگر
هرگز آن گناه را مرتکب نخواهد شد و اگر باز هم مرتکب شد ،باز مجددا ً با اراده
جدی و صادقانه توبه کند و از الله سبحانه وتعالی طلب عفو و بخشش کند ،فرد نباید
به گامن اینکه توبهاش دیگر پذیرفتنی نیست همچنان به گناه ادامه دهد ،بلکه بازهم
مجددا ً توبه کند و از الله سبحانه وتعالی آمرزش بطلبد .البته باز هم تأکید میکنم که
167
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
این توبه و برگشت باید صادقانه و مخلصانه باشد ،زیرا الله متعال از دل خیانتکار
باخرب است و میداند که انسان در دلش چه میخواهد.
الله سبحانه وتعالی در آیت رشیفه چنین میفرماید:
َاس َت ْغ َف ُروا لِ ُذنُو ِبه ِْم َو َم ْ
ن حشَ ًة أَ ْو ظَلَ ُموا أَنْف َ
ُس ُه ْم َذكَ ُروا اللَّهَ ف ْ ن إِ َذا َف َعلُوا فَا ِ
﴿ َوالَّ ِذي َ
ل َما َف َعلُوا َوه ُْم َي ْعلَ ُمونَ ﴾ صوا َع َ ُوب إِ َّل اللَّهُ َول َْم ُي ِ ُّ
َي ْغ ِف ُر ال ُّذن َ
[سوره آل عمران]135 :
و آنانیكه چون كار زشتى كنند يا بر خود ستم روا دارند الله سبحانه وتعالی را به ياد
مىآورند و براى گناهان شان آمرزش مىخواهند و چه كىس جز الله سبحانه وتعالی
گناهان را مىآمرزد و بر آنچه مرتكب شدهاند با آنكه مىدانند[كه گناهاست] پافشارى
منىكنند.
چگونگی استغفار و طلب آمرزشی که در آیت ذکر شده در یک حدیث حسن چنین
بیان شده است:
﴿ وکیع عن مسعر و سفیان عن علی رضی الله عنه قال :ابوبکر رضی الله عنه
ن س ُح ِب َذنْ ًبا َف َي َت َوضَّ أُ َف ُي ْ جلٍ يُ ْذنِ ُ قال :قال رسول الله صلی علیه وسلمَ :ما ِم ْ
ن َر ُ
س َت ْغ ِف ُر اللَّهَ َع َّزي َف َي ْ ل َركْ َع َت ْ ِ س ْف َيانُ :ثُ َّم يُ َص ِّ ل َوق َ
َال ُ َال ِم ْ
س َع ٌر َويُ َص ِّ ا ْل ُوضُ و َء ق َ
غ َف َر َلهُ ﴾ (رواه احمد) ج َّل ِإ َّل َ
َو َ
هرگاه کسی مرتکب گناهی شود سپس فوراً وضو بگیرد و وضواش را کامل و به خوبی
انجام دهد(مسعر این را نیز در روایتش گفته است که سپس مناز بخواند)( ،سفیان این
را در روایتش عالوه منوده که سپس دو رکعت مناز بخواند) بعداً از الله طلب آمرزش
مناید ،الله سبحانه وتعالی قطعاً او را خواهد بخشید.
این حدیث را ابن ماجه ،ترمذی و نسائی نیز روایت منودهاند و ابن حبان آن را حدیث
صحیح گفته است .در روایت ترمذی و ابن ماجه و نسائی گفته شده که رسول الله
168
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
صلی الله علیه وسلم پس از آنکه فرمود ... :الله سبحانه وتعالی قطعاً او را خواهد
َاحشَ ًة أَ ْو ظَلَ ُموا أَنْف َُس ُه ْم...
بخشید؛ این آیت رشیف را تالوت منودَ ﴿ :وال َِّذي َن إِذَا فَ َعلُوا ف ِ
﴾ به این ترتیب هرگاه کسی از گناهش توبه کند سپس دوباره به آن گناه برگردد ،در این
صورت نیز بر وی واجب است تا مجددا ً توبه کند و مخلصانه و صادقانه از الله متعال
طلب آمرزش منوده از او تعالی بخواهد تا توبهاش را مورد قبول خویش قرار دهد ،زیرا
تکرار گناه دروازه توبه را بسته منیکند ،به رشط آنکه توبه رشایط چهار گانه یاد شده
را در برداشته باشد و توبه کننده باید در متام موارد ذکر شده چهار گانه با الله سبحانه
وتعالی صادقانه رفتار مناید ،چون هویدا است که الله متعال آشکار و پنهان را بهرت از
هرکسی میداند.
2 .2و اما در مورد کسیکه کافر بوده و بعدا ً مسلامن شود آیا گناهان سابقش باقی
خواهد ماند؟ و اینکه هرگاه فرد مسلامنی کافر شود سپس اراده برگشت به اسالم را
کند ،آیا توبهاش پذیرفته خواهد شد تا به اسالم برگردد و یا هیچ توبهای از او پذیرفتنی
نیست و در نتیجه منیتواند به اسالم برگردد؟ پاسخ به این پرسش قرار ذیل است:
اص، ن الْ َع ِ س َةَ ،أنَّ َع ْم َرو بْ َ ش َم َ ن ابْنِ ِ ﴿ أخرج أحمد يف الحديث الصحيح َع ْ
ل اللهُ َعلَ ْي ِه ص َّ ِي َ ت ال َّنب ََّال :أَتَ ْي ُ
ِس َل َم ،ق َ
ال ْ ف َقلْبِي ْ ج َّل ِ َال :ل ََّم أَلْقَى الله َع َّز َو َ ق َ
ل ح َّتى تَ ْغ ِف َر ِ ول الل ِه َ س َْتَ :ل أُبَا ِي ُعكَ يَا َر ُ لَ ،ف ُقل ُ ط يَدَ هُ إِ َ َّ س َسل ََّم لِ ُي َبا ِي َع ِنيَ ،ف َب ََو َ
سل ََّم« :يَا َع ْم ُرو ل اللهُ َعلَ ْي ِه َو َ ص َّ ول الل ِه َ س ُ ل َر ُ َال ِ َالَ :فق َ ن َذنْبِي ،ق َ َما تَ َقدَّ َم ِم ْ
ِس َل َم ت َأنَّ ْ
ال ْ ُوب ،يَا َع ْم ُرو َأ َما َع ِل ْم َن ال ُّذن ِ ب َما َق ْبلَ َها ِم َ ج ُّ ت َأنَّ الْ ِه ْ
ج َر َة تَ ُ َأ َما َع ِل ْم َ
ُوب﴾ ب َما كَانَ َق ْبلَهُ ِم َ
ن ال ُّذن ِ ج ُّ
َي ُ
احمد در یک حدیثی صحیح به نقل از ابن شامسه روایت منوده که عمرو بن العاص
گفته است :زمانیکه الله سبحانه وتعالی نور اسالم را در دمل انداخت ،نزد رسول الله
اکرم صلی الله علیه وسلم رفتم تا با او بیعت کنم ،او صلی الله علیه وسلم دستش را
به سویم دراز منود ،من گفتم :ای رسول الله صلی الله علیه وسلم من تنها در صورتی
با تو بیعت میکنم که متام گناهان گذشتهام مورد بخشش و عفو قرار بگیرد .وی صلی
169
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
الله علیه وسلم فرمود« :ای عمرو ،آیا خرب نداری که هجرت کردن متام گناهان پیش
از خود را نابود میکند؟ ای عمرو آیا خرب نداری که اسالم گناهان قبل از خود را نابود
میکند؟»
حدَّ ثَ ِني َالَ : س ،ق َ ب أَ ْو ٍ ِيب بْنِ أَ ِ حب ِ ن َ ﴿ أخرجه البيهقي يف السنن الكربى َع ْ
ت س َل ِم ِه ق َ
َال :ثُ َّم تَ َقدَّ ْم ُ ف ِق َّص ِة إِ ْيث ِ ح ِد َ ض اللهُ َع ْنهُ َ ،ف َذكَ َر الْ َ اص َر ِ َ ن الْ َع ِ
َع ْم ُرو بْ ُ
ن َذنْبِيَ ،ول َْم أَ ْذكُ ْر َما ل َما تَ َقدَّ َم ِم ْ ل أَنْ يُ ْغ َف َر ِ ول الل ِه أُبَا ِي ُعكَ َع َس َْت :يَا َر َُف ُقل ُ
ب ج ُّ ب َما كَانَ َق ْبلَهُ َو ِإنَّ الْ ِه ْ
ج َر َة تَ ُ ِس َل َم َي ُ
ج ُّ ال ْ لَ « :يا َع ْم ُرو َباي ِْع َف ِإنَّ َْال ِخ َرَ ،فق َ تَأَ َّ
َما كَانَ َق ْبلَ َها»َ ،ف َبايَ ْعتُهُ ﴾...
بیهقی نیز در سنن الکربی به نقل از حبیب بن ابی اوس روایت کرده که گفت :عمرو
بن عاص رضی الله عنه داستان مسلامن شدنش را برایم بیان منود تا آنجا که گفت:
به رسول الله صلی الله علیه وسلم نزدیک شدم و گفتم :یارسول الله! در صورتی با
تو بیعت میکنم که گناهان گذشتهام مورد عفو قرار گیرد ،و گناهان آینده را یاد نکردم.
رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود :ای عمرو بیعت کن ،زیرا اسالم متام آنچه قبل
از او است را نابود میکند و هجرت نیز متام آنچه قبل از او است را نابود میکند،
عمرو گفت :سپس با وی صلی الله علیه وسلم بیعت کردم.
بنا ًء میبینیم که عمرو بن عاص کافر بود و مسلامن شد و رسول الله صلی الله علیه
وسلم به وی گفت :آیا خرب نداری که اسالم متام گناهان قبل از خود را نابود میکند؟
این بدان معنی است که به خواست الله متعال متام گناهان قبل از اسالمش محو و
نابود شده است .اما کسی که کافر بود سپس مسلامن شد ،سپس مجددا ً کفر ورزید
و بعد بار دیگر به اسالم برگشت ،میبینیم که رسول الله صلی الله علیه وسلم اسالم
آوردن مجددش را پذیرفت:
سل ََم ثُ َّم الَن َْصا ِر أَ ْ
ن ْج ٌل ِم َ اس ق َ
َال :كَانَ َر ُ ن ا ْبنِ َع َّب ٍ ﴿ أخرج النسايئ يف سننه َع ْ
ل اللهُ ص َّ ول اللَّ ِه َس َ ل َر ُسلُوا ِ ل َق ْو ِم ِهَ ، س َل إِ َك ،ثُ َّم تَ َندَّ َم َفأَ ْر َ
ِالش ِ ا ْرتَدَّ َولَ ِ
ح َق ب ِّ ْ
170
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
ل اللهُ َعلَ ْي ِه َو َ
سل ََّم ص َّ سولِ ال َّل ِه َ ل َر ُ جا َء َق ْو ُمهُ ِإ َن تَ ْو َب ٍة؟ َف َ ل ِم ْ سل ََّم :ه َْل ِ َعلَ ْي ِه َو َ
ف
َت :كَ ْي َ ن تَ ْوبَ ٍة؟ َف َن َزل ْ َسأَلَكَ :ه َْل لَهُ ِم ْ َفقَالُوا :إِنَّ ف َُلنًا َقدْ نَ ِد َم َوإِنَّهُ أَ َم َرنَا أَنْ ن ْ
سل ََم﴾ س َل إِلَ ْي ِه َفأَ ْ
يم) َفأَ ْر َح ٌ ل َق ْولِ ِه( َغفُو ٌر َر ِيَ ْه ِدي اللَّهُ َق ْو ًما كَ َف ُروا بَ ْعدَ إِميَانِه ِْم إِ َ
نسائی در کتاب سنن خویش به نقل از ابن عباس چنین روایت کرده است :مردی از
انصار مسلامن شد سپس مرتد گردیده به رشک ملحق شد ،پس از مدتی از ارتدادش
پشیامن شده به قومش پیام فرستاد که از رسول الله صلی الله علیه وسلم بپرسند که
آیا حق توبه را دارم؟ قومش نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آمده گفتند :فالن کس
پشیامن شده و از ما خواسته تا در زمینه از تو پرسان کنیم که آیا مستحق توبه میشود
یا خیر؟ در همین هنگام بود که این آیت نازل گردید:
چگونه الله متعال هدایت میکند قومی را که پس از ایامن آوردن کفر ورزیدند.
آنجا که میفرماید:
يم ﴾
ح ٌ﴿ َ ...غفُو ٌر َر ِ
...آمرزنده و مهربان.
سپس رسول الله صلی الله علیه وسلم آن مرد را نزد خود خواست و وی اسالم آورد.
الَن َْصا ِر
ن ْج ٌل ِم َ
َال :كَانَ َر ُ ﴿ أخرجه الحاكم يف املستدرك عن ابن عباس بلفظ ق َ
ول اللَّ ِه
س َسلُوا َر ُل َق ْو ِم ِه أَنْ َ ني ،ثُ َّم نَ ِد َم َفأَ ْر َ
س َل إِ َ ش ِك َ
ح َق بِالْ ُم ْ ِ أَ ْ
سل ََم ،ثُ َّم ا ْرتَدَّ َفلَ ِ
ف َي ْه ِدي ال َّلهُ َق ْو ًماَت :كَ ْي َ ن تَ ْو َب ٍة؟ ق َ
َالَ « :ف َن َزل ْ ل ِم ْ سل ََّم ه َْل ِ ل اللهُ َعلَ ْي ِه َو َ ص َّ َ
يم﴾ ح ٌ حوا َفإِنَّ اللَّهَ َغفُو ٌر َر ِصلَ ُن َب ْع ِد َذلِكَ َوأَ ْ
ن تَا ُبوا ِم ْ
كَ َف ُروا َب ْعدَ إِميَانِه ِْم ،إِ َّل الَّ ِذي َ
حاکم در کتاب املستدرک همین حدیث را به نقل از ابن عباس چنین روایت کرده
است که گفت :مردی از انصار مسلامن شد سپس مرتد شده به مرشکین پیوست،
171
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
سپس پشیامن شده به قومش پیام فرستاده از آنان خواست تا از رسول الله صلی الله
علیه وسلم بپرسند که آیا میتواند توبه کند؟ گفت :در این هنگام این آیت نازل گردید:
چگونه الله سبحانه وتعالی هدایت میکند قومی را که پس از ایامن آوردن کفر ورزیدند.
این فرموده الله متعال:
يم ﴾
ح ٌحواَ ،فإِنَّ ال َّلهَ َغفُو ٌر َر ِ ن َب ْع ِد َذ ِلكَ َوأَ ْ
صلَ ُ ن تَا ُبوا ِم ْ
﴿ إِ َّل الَّ ِذي َ
[سوره آل عمران]89 :
مگر آنانیکه پس از آن توبه منودند و اصالح شدند ،محققاً که الله متعال آمرزنده و
مهربان است.
گفت :سپس قومش خرب دادند و او اسالم آورد .حاکم میگوید :سند این حدیث
صحیح میباشد و شیخین آن را روایت نکرده اند .و در مورد این آیات کریمه که
میفرماید:
ن تُ ْق َب َل تَ ْو َب ُت ُه ْم َوأُولَ ِئكَ ه ُُم
ن كَ َف ُروا َب ْعدَ إِميَانِه ِْم ثُ َّم ا ْزدَادُوا كُ ْف ًرا لَ ْ
﴿ إِنَّ الَّ ِذي َ
الضَّ الُّونَ ﴾ [سوره آل عمرن]91 :
كساىنكه اميان آوردند سپس كافر شدند و باز اميان آوردند سپس كافر شدند آنگاه
به كفر خود افزودند قطعاً الله سبحانه وتعالی آنان را نخواهد بخشيد و راهى به ايشان
نخواهد منود.
و اما این آیه کریمه:
ن آ َم ُنوا ثُ َّم كَ َف ُروا ثُ َّم آ َم ُنوا ثُ َّم كَ َف ُروا ثُ َّم ا ْزدَادُوا كُ ْف ًرا ل َْم يَكُنِ اللَّهُ لِ َي ْغ ِف َر
﴿ إِنَّ الَّ ِذي َ
ِيل﴾ [سوره نساء]137 : سب ً لَ ُه ْم َو َل لِ َي ْه ِديَ ُه ْم َ
172
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
بیگامن كسانی كه اميان ميآورند و سپس كافر ميشوند ،و باز هم اميان میآورند
و ديگر بار كافر میشوند ،و سپس بر كفر خود میافزايند(و با كفر چشم از جهان
میپوشند ،واقعاً كارشان جای شگفت است) و هرگز الله متعال ايشان را منیبخشد و
راهي(به سوی بهشت) بديشان منیمنايد.
در خصوص این آیت باید گفت که این آیات در مورد کسی است که کفر میورزد و
سپس برکفر خویش ارصار ورزیده همچنان کافر ادامه میدهند(ثم ازدادوا کفرا ً) پس
توبه چنین کسانی تا زمانیکه بر این حالت خویش ادامه دهند پذیرفته نخواهد شد .به
این معنی که در حال ازدیاد کفر؛ یعنی کفر ورزند و سپس بر کفر خویش مرصانه ادامه
دهند ،پس توبه آنان تا زمانیکه بر کفر خویش ارصار میورزند پذیرفته نخواهد شد.
پس نخستین رشط توبه هامنا دست برداری همه جانبه از گناه است.
در تفسیر قرطبی در رشح این آیه کریمه:
ن تُ ْق َب َل تَ ْوبَ ُت ُه ْم َوأُول ِئكَ ه ُُم
ن كَ َف ُروا بَ ْعدَ إِميانِه ِْم ثُ َّم ازْدادُوا كُفْراً لَ ْ
﴿ إِنَّ الَّ ِذي َ
الضَّ الُّونَ ﴾ [سوره آل عمران]91 :
كساىنكه پس از اميان خود كافر شدند سپس بر كفر[خود] افزودند هرگز توبه آنان
پذيرفته نخواهد شد و آنان خود گمراهانند.
چنین گفته شده است :این آیه در مورد یکی از اقوام مکه نازل شده که میگفتند :منتظر
میمانیم تا هنگام مرگ محمد فرا رسد ،سپس اگر دیدیم که میتوانیم به سوی قوم
خویش برگردیم ،برخواهیم گشت.
الله سبحانه وتعالی این آیت را نازل کرد:
ن كَ َف ُروا بَ ْعدَ إِميانِه ِْم ثُ َّم ازْدادُوا كُفْراً لَ ْ
ن تُ ْق َب َل تَ ْوبَ ُت ُه ْم﴾ ﴿إِنَّ الَّ ِذي َ
كساىنكه پس از اميان خود كافر شدند سپس بر كفر[خود] افزودند هرگز توبه آنان
پذيرفته نخواهد شد.
173
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
این بدان معنی است که توبه چنین کسانی تا زمانیکه در کفر به رس میبرند پذیرفته
نخواهد شد ،میبینیم که الله سبحانه وتعالی توبه چنین کسانی را توبه غیر قابل قبول
خوانده ،زیرا این قوم از خود عزم و اراده قوی برای توبه نشان نداده اند و الله زمانی
توبه را میپذیرد که صاحبش عزم و اراده الزم را نشان دهد .در تفسیر آیت چنین
میگوید:ث ُ َّم ازْدا ُدوا كُفْرا ً؛ بر کفر شان ارصار ورزند.
3 .3و اما در مورد اینکه کسی قسم بخورد که الله سبحانه وتعالی هرگز فالن کس
را منیبخشد ،در این خصوص قرار ذیل معلومات میدهم:
ن أَبِي ِه،
سلَ ْي َمنَ َ ،ع ْن ُم ْع َت ِم ِر بْنِ ُس ِعي ٍدَ ،ع ْ ن َس َويْدُ بْ ُ حدَّ ثَ َنا ُ﴿ أخرج مسلم قال َ
ل اللهُ َعلَ ْي ِه َو َ
سل ََّم، ول الل ِه َ
ص َّ س َب ،أَنَّ َر ُ ن ُج ْندَ ٍ نَ ،ع ْ ج ْو ِ ُّحدَّ ثَ َنا أَ ُبو ِع ْم َرانَ الْ َ َ
ن َذا الَّ ِذي َالَ :والل ِه َل يَ ْغ ِف ُر اللهُ لِف َُلنٍ َ ،وإِنَّ اللهَ تَ َع َ
ال ق َ
َالَ :م ْ ج ًل ق َ ث أَنَّ َر ُ حدَّ َ َ
ت َع َملَكَ أَ ْو ك ََم ق َ
َال. ت لِف َُلنٍ َ ،وأَ ْ
ح َبطْ ُ ن َقدْ َغ َف ْر ُ ل أَنْ َل أَ ْغ ِف َر لِف َُلنٍ َ ،فإِ ِّل َع َ َّ يَ َتأَ َّ
ومعنى «يتأىل» أي يحلف﴾
مسلم در کتابش روایت میکند که سوید بن سعید به نقل از معتمر بن سلیامن و وی از
پدرش و او از ابو عمران الجونی و وی از جندب شنیده است که رسول الله صلی علیه
وسلم گفت :مردی گفته است :قسم بهالله سبحانه وتعالی که الله متعال فالن کس را
منیبخشد .الله فرمود :کیست که قسم میخورد که من فالن کس را منیبخشم ،من
قطعاً او را بخشیدم و اعامل تو را ضایع کردم.
بیهقی حدیث یاد شده را با این الفاظ روایت کرده است:
ب ِع ْم َرانَ َ ....
حدَّ ثَ َنا ن أَ ِ
ن أَبِي ِهَ ،ع ْ حدَّ ثَ َنا ُم ْع َت ِم ٌرَ ،ع ْ س ِعي ٍدَ ، ن َ س َويْدُ بْ ُحدَّ ثَ َنا ُ﴿ َ ...
ب ت أَ ِ س ِم ْع َُالَ : سلَ ْي َمنَ ق َ ن ُ حدَّ ثَ َنا ُم ْع َت ِم ُر ْب ُ
لَ ، َف الْ َبا ِه ِ ُّ خل ٍ ن َ ح َيى ْب ُ سلَ َم َة َي ْأَ ُبو َ
ث: حدَّ َ سل ََّم َل اللَّهُ َعلَ ْي ِه َو َ ص َّول اللَّ ِه َ س َ ب أَنَّ َر ُج ْندُ ٍ ن ُ حدَّ ثَ َنا أَبُو ِع ْم َرانَ َ ،ع ْ ق َ
َالَ :
ل أَنَّ ِني َل ل َع َ ن َذا الَّ ِذي يَ َتأَ َّ َال اللَّهُ َ « :م ْ َالَ :واللَّ ِه َل يَ ْغ ِف ُر اللَّهُ لِف َُلنٍ ،ق َأَنَّ َر ُج ًل ق َ
ت َع َملَكَ » أو کام قال﴾ ح َبطْ ُ ت لِف َُلنٍ َوأَ ْ ن َغ َف ْر ُ أَ ْغ ِف ُر لِف َُلنٍ َ ،فإِ ِّ
174
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
طربانی در املعجم الکبیر به نقل از حامد بن سلمه روایت کرده که ابوعمران از جندب
چنین شنیده است :مردی قسم خورد که الله سبحانه وتعالی فالن کس را منیبخشد.
سپس الله متعال به رسولش صلی الله علیه وسلم وحی فرستاده و یا به یکی از انبیاءاش
و گفته که این کار او به منزله یک خطا است ،پس عملش را باید از رس گیرد.
در احادیث ذکر شده آن مرد قسم خورده است که الله سبحانه وتعالی فالن کس را
منیبخشد ،پس این کار جائز نیست چگونه میتوان قسم خورد که الله سبحانه وتعالی
فالن کس را منیبخشد در حالیکه هیچ کسی نیست ،نه در آسامنها و زمین که از غیب
آگاهی داشته باشد.
ب إِ َّل اللَّهُ َو َما يَشْ ُع ُرونَ أَيَّانَ يُ ْب َعثُونَ ﴾ الَ ْر ِ
ض الْ َغ ْي َ الس َم َو ِ
ات َو ْ ف َّ ﴿ ق ُْل َل يَ ْعل َُم َم ْ
ن ِ
[سوره منل]65 :
كسانیكه در آسامنها و زمني هستند غيب منیدانند جز الله سبحانه وتعالی و منیدانند
چه وقت برانگيخته میشوند(و قيامت فرا میرسد).
پس الله سبحانه وتعالی آن فردی را که قسم خورده بود با ضایع منودن اعاملش مجازات
175
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
کرد ،زیرا او به الله سبحانه وتعالی قسم یاد کرده بود که فالنی بخشیده نخواهد شد...
البته چنین موردی تنها در خصوص چنین خطایی صدق میکند ،به این معنی که کسی
دانسته قسم بخورد که الله سبحانه وتعالی فالن کس را منیبخشد ،در این صورت
است که الله سبحانه وتعالی عملش را ضایع میکند ،زیرا الله سبحانه وتعالی دلیل و
سبب ضیاع عملش را ذکر کردهاست.
چنانکه در حدیث گفته شد:
ل أَنْ َل أَ ْغ ِف َر لِف َُلنٍ ﴾ ن َذا الَّ ِذي يَ َتأَ َّ
ل َع َ َّ ﴿ َم ْ
اما كىسكه كارنامهاش به دست راستش داده شود گويد بياييد و كتابم را بخوانيد ،من
يقني داشتم كه به حساب خود مىرسم .پس او در يك زندگى خوش است .در بهشتى
برين [كه] ميوههايش در دسرتس است ،بخوريد و بنوشيد گواراتان باد به[پاداش]
آنچه در روزهاى گذشته انجام داديد .و اما كىسكه كارنامهاش به دست چپش داده
176
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
شود گويد اى كاش كتابم را دريافت نكرده بودم و از حساب خود خربدار نشده بودم.
و الله سبحانه وتعالی فرمودهاست:
اب ﴾ [سوره ص]16 :
س ِ ج ْل لَ َنا ِقطَّ َنا َق ْب َل يَ ْو ِم الْ ِ
ح َ ﴿ َوقَالُوا َربَّ َنا َع ِّ
و گفتند پروردگارا پيش از[رسيدن] روز حساب بهره ما را [از عذاب] به شتاب به ما
بده.
و این فرموده الله متعال:
ل أَ ْهلِ ِه ريا َو َي ْن َقلِ ُ
ب إِ َ س ًسا ًبا َي ِ
ح َب ِ اس ُح َ
ف ُي َ وت ِك َتا َبهُ ِب َي ِمي ِن ِه ف َ
َس ْو َ ن أُ ِ َ ﴿ َفأَ َّما َم ْ
س ِعريًا﴾
ل َ ف يَدْ ُعو ثُ ُبو ًرا َويَ ْص ََس ْو َ ن أُ ِ َ
وت ِك َتابَهُ َو َرا َء ظَ ْهر ِِه ف َ سو ًرا َوأَ َّما َم ْ
َم ْ ُ
[سوره انشقاق]12-7 :
در آن وقت هركس نامه اعاملش به دست راستش داده شودبا او حساب ساده و آساين
خواهد شد .و خ ّرم و شادان به سوي كسان و خويشان مؤمن خود برميگردد .و ا ّما
كيسكه از پشت رس نامه اعاملش بدو داده شود، مرگ را فرياد خواهد داشت و هالكت
خود را خواهد طلبيد و به آتش سوزان دوزخ در خواهد آمد و خواهد سوخت.
چنانکه میبینی آیات یاد شده بیانگر آنست که انسانها در برابر اعامل خویش مورد
محاسبه قرار میگیرند ،پس اگر سوگند بخوری که فالن شخص در برابر عملش
محاسبه خواهد شد ،به گامن اغلب من مسئله ضیاع عمل در این مورد صدق منیکند،
زیرا این فرق میکند با قسم آن مردی که گفته بود فالن کس بخشیده نخواهد شد،
زیرا قسمش صحیح نیست ،چنانچه او منیداند که آیا الله سبحانه وتعالی فالن را
میبخشد و یا عذابش میکند .این نظریه را من ترجیح میدهم .و الله أعلم و أحکم.
در اخیر یاد آور میشوم که اعاملت را خاص برای الله سبحانه وتعالی انجام بده و
مخلصانه به درگاه او تعالی توبه کن و قاطعانه تصمیم بگیر که دیگر هرگز مرتکب هیچ
گناهی نخواهی شد و از هر گناهیکه تا حاال انجام دادهای قلباً پشیامن شو و اگر حق
177
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
انسانی برگردنت هست ،آن را به صاحبش برگردان .چنانچه در حدیث حرضت علی
رضی الله عنه به نقل از حرضت ابوبکر صدیق رضی الله عنه آمده که رسول الله صلی
الله علیه وسلم فرمود:
س ْف َيانُ : ل َوق َ
َال ُ س َع ٌر َويُ َص َِّال ِم ْ
ن الْ ُوضُ و َء ق َ س ُ ح ِب َذنْ ًبا َف َي َت َوضَّ أُ َف ُي ْ
ن َر ُجلٍ يُ ْذنِ ُ
َما ِم ْ
س َت ْغ ِف ُر ال َّلهَ َع َّز َو َ
ج َّل ِإ َّل َغ َف َر َلهُ ي َف َي ْل َركْ َع َت ْ ِ ثُ َّم ُي َص ِّ
هرگاه کسی مرتکب گناهی شود ،فوراً وضو کند و وضویش را به گونه درست انجام
دهد ،در روایت مسعر گفته شده(و سپس مناز بگزارد) و در روایت سفیان گفته
شده(سپس دو رکعت مناز بخواند) و در اخیر از الله سبحانه وتعالی طلب مغفرت
کند ،الله سبحانه وتعالی وی را مورد مغفرت قرار میدهد.
از الله سبحانه وتعالی میخواهم که همه ما را مورد عفو و مغفرت خویش قرار دهد
و ما را به سوی بهرتین اعامل رهنامیی کند و باید دانست که الله متعال نیکوکاران را
دوست میدارد.
178
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
بدعت چیست؟
پرسش:
السالم و علیکم و رحمت الله و برکاته!
روز گذشته مردم بعد از ادای مناز جمعه متفرق شده بودند و شام میدانید که مردم
در هنگام خارج شدن از مسجد چطور در اطراف دروازههای مسجد جمع میشوند.
در این حالت شخصی صدا زد « :ای مردم! برای رسول الله صلی الله علیه وسلم
درود بفرستید .شخصی دیگری پاسخ داد :خاموش باش این بدعت است!» پرسش
اینجاست که آیا این بدعت است یا نه؟
پاسخ:
و علیکم السالم و رحمت الله و برکاته!
قصد آن مرد به منظور فرستادن درود برای رسول الله صلی الله علیه وسلم در مسجد
بدعت نیست ،بخاطری که بدعت تخلف در یک موضوع رشعی بوده و مفهوم آن
توسط رشیعت واضح شده است .در مورد از نظر زبانی در لسان العرب چنین آمده
است :املبتدع الّذي يأيت أمرا ً عىل شب ٍه مل يكن ،...وأبدعت ّ
الشء :اخرتعته ال
عىل مثال؛ بدعتگذار با یک موضوع در یک شکل غیر موجود ظاهر میشود،...
موضوعی که برای درست بودن آن کدام دلیلی ندارد.
معنی تصوری آن عین چیز است؛ مثالً :اگر رسول الله صلی الله علیه وسلم چیزی
را به طریقه خاص انجام داد و یک مسلامن از آن نافرمانی کرد ،بدعت است .بدعت
انحراف از طریقههای است که توسط رشیعت تعیین شده است .چنانچه این موضوع
را میتوان از مفهوم حدیث ذیل استنباط کرد:
س َعلَ ْي ِه أَ ْم ُرنَا َف ُ
ه َو َر ٌّد ﴾ (بخاری و مسلم) ن َع ِم َل َع َم ًل لَ ْي َ
﴿ َو َم ْ
است ،او از طریقه رسول الله صلی الله علیه وسلم انحراف کرده است .اگر کسی به
جای هفت سنگ هشت سنگ را در منی پرتاب کند آنگاه او مرتکب بدعت خواهد
شد ،چون این عمل او خالف طریقهی رسول الله صلی الله علیه وسلم است و یا اگر
در آذان مناز یک کلمه را اضافه کرد یا برداشت ،آنگاه او همچنان در بدعت خواهد
افتاد .چنانچه رسول الله صلی الله و علیه وسلم بیان خاص آذان را فیصله کرده است.
اگرچه حکم در انحراف از یک موضوع رشعی که یک طریقه واضح در آن وضع نشده
باشد منتج به یکی از فرامین مرشوع ذیل میشود که آن میتواند حرام باشد و یا مکروه.
اگر این موضوع به اساس یک حکم نظارت کننده در یک موضوع قابل اجرا باشد،
آنگاه آن حکم تحت دستههای باطل ،فاسق و غیره میآید .مثالً :مسلم از عایشه رضی
الله عنها در رشح مناز رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت میکند که او گفت:
ِي ق ِ
َائًاَ ،وكَانَ إِ َذا َرف ََع س َتو َح َّتى يَ ْجدْ َ ،س ُ سهُ ِم َ
ن ال ُّركُوعِ ل َْم يَ ْ ﴿َ ...وكَانَ إِ َذا َرف ََع َرأْ َ
سا( ﴾ ...رواه مسلم) جالِ ًِي َ س َتو َ
ح َّتى َي ْ
جدْ َ س ُجدَ ِة ،ل َْم َي ْالس ْن َّ سهُ ِم َ َرأْ َ
او صلی الله علیه وسلم به مجرد بلند کردن رس از رکوع به سجده منیرفت تا زمانیکه
راست میایستاد و زمانیکه او از سجده رس بلند میکرد ،به سجده منیرفت تا زمانیکه
راست مینشست.
بنابرین ،در این روایت ،رسول الله صلی الله علیه وسلم به ما نشان میدهد که مسلامن
نباید به مجرد رس بلند کردن به سجده برود تا زمانیکه راست میایستد و اگر او رس از
سجده بلند میکند نباید دوباره به حالت سجده برود تا زمانیکه راست مینشیند .این
طریقهای است که توسط رسول الله صلی الله علیه وسلم امر شده است و اگر کسی
از این طریقه رسکشی میکند ،بدون شک او در بدعت افتادهاست .پس اگر مسلامن
در مناز فورا ً از رکوع به سجده برود بدون توقف بین این دو حالت ،آنگاه او در بدعت
افتادهاست؛ چون این خالف طریقه است که رسول الله صلی الله علیه وسلم برای ما
رشح داده است .این یک بدعت آشکار است و مرتکب آن در گناه بزرگی افتادهاست.
180
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
در همین ارتباط مسلم به اساس روایت عبیده بن صامت نقل میکند:
َب، َب بِال َّذه ِ ن بَ ْيعِ ال َّذه ِ سل ََّم :يَ ْن َهى َع ْ ل اللهُ َعلَ ْي ِه َو َ ص َّول الل ِه َ س َ ت َر ُ س ِم ْع ُن َ ﴿ إِ ِّ
ح بِالْ ِملْ ِ
ح ،إِ َّل ْبَ ،والشَّ ِعريِ بِالشَّ ِعريَِ ،وال َّت ْم ِر بِال َّت ْمرَِ ،والْ ِملْ ِ ْب بِال ُ َِّوالْ ِفضَّ ِة بِالْ ِفضَّ ِةَ ،وال ُ ِّ
ب﴾ (رواه مسلم) ن زَادَ ،أَ ِو ا ْزدَادََ ،ف َقدْ أَ ْر َ يٍَ ،ف َم ْ ِس َوا ٍءَ ،ع ْي ًنا ِب َع ْس َوا ًء ب َ َ
از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنیدم که او فروش طال با طال ،نقره با نقره ،گندم
با گندم ،جو با جو و منک با منک را منع کرد؛ مگر هامن چیز به هامن چیز و چشم
به چشم برای کسی که اضافه کرد یا داشت چیزی را تا اضافه کند و جلوگیری نکرد
از ربا.
اگر مسلامنی خالف فرموده رسول الله صلی الله علیه وسلم عمل کرد و طال را با
طال فروخت با افزایش و نه با اساس وزن با وزن ،آنگاه این گفته نخواهد شد که او
مرتکب بدعت شده است؛ بلکه این گفته خواهد شد که او مرتکب حرام شده است.
در نتیجه بدعت انحراف از طریقهی رسول الله صلی الله علیه وسلم است ،انحراف از
حکم قطعی رسول الله صلی الله علیه وسلم بدون صدور فرمان نزول کردن در یکی
از احکام مرشوع مثل :حرام ،مکروه ،فسق و باطل و این موضوع به اساس مدارک
تعیین شده است.
در اتباط به پرسش شام باید گفت که رسول الله صلی الله علیه وسلم طریقه را برای
گفتار آنهای که بعد از مناز جمعه مسجد را ترک میکنند امر نکرده است .از اینرو
مسلامنی که برای رسول الله صلی الله علیه وسلم در جریان ترک مسجد درود
میفرستد در بدعت قرار منیگیرد ،بلکه عمل او به سوی یکی از فرامین مرشوع ذیل
نزول میکند-حالل ،حرام ،مکروه وغیره -بنابرین ،این عملکرد جائز است و کدام
مشکلی در آن وجود ندارد .انشاءالله آن شخص براساس قصد و نیت خویش پاداش
دریافت میکند.
181
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
182
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
183
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
184
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
در عهد خلفای راشدین ،یک امر حتمی بود که به دو سبب ذیل بر میگردد:
1 .1بدون شک حکم رشعی از رسول الله صلی الله علیه وسلم گرفته میشود.
2 .2یقیناً خلفای راشدین آنچه از جانب رسول الله صلی الله علیه وسلم علناً انجام
میشد مانند لواء و رایه ،هیچگاه ترک منیکردند.
185
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
186
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
پوشیدن موی ساختهگی باالی مویها این طور نیست ،بلکه موی پیوند شده ارتباط
موی دیگری با موی بوده تا موها زیبا معلوم شود و این کار برای زن در هر مکان كه
باشد حرام است ،حتی در خانهاش؛ بنابر حدیثی که بخاری از ابوهریره رضی الله عنه
روایت میکند که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودهاست:
س َت ْو ِ
صلَ َة( ﴾...متفق علیه) ن اللَّهُ ال َو ِ
اصلَ َة َوامل ُ ْ ﴿ لَ َع َ
الله سبحانه وتعالی زن پيوند کنندهی موی و زنی که مويش پيوند شود را لعنت کرده
است.
187
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
188
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
عمر رضی الله تعالی عنه را محکوم کند .پس این اجامع اصحاب کبار بود که برای
تعیین خلیفه سه روز را مشخص کرد .این اجامع در تاریخ طربی روایت شده و اصل
این روایت نیز در کتاب تاریخ طربی دریافت میشود.
عمر رضی الله تعالی عنه دستور داد اگر در میان شام شش نفر ،یکی مخالف و پنج
نفر دیگر موافق بودید ،پس رس نفر مخالف را با شمشیر قطع کنید .همچنین اگر چهار
نفر شام موافق و دوتای شام مخالف بودید ،پس رس دونفر مخالف را بزنید....
هسته افکار حزب التحریر و اعضای آن را همین قول عمر رضی الله تعالی عنه تشکیل
ُتب که تحت نام شباب حزب مینویسند به ُتب تبنی شده و ک ِ
میدهد ،چنانچه در ک ِ
آن استدالل منوده و دلیل میگیرند .این قول در کتاب تحت نام جهازهای دولت
باب وقت معین شده برای تعیین خلیفه ،در صفحه 53نسخه عربی و اسالمی زیر ِ
صفحه 35نسخه انگلیسی ذکر شده است .همچنین این قول در کتاب دیگری تحت
نام «نظام حکم در اسالم» زیر باب طریقه تعیین خلیفه ذکرشده است به همین ترتیب
در کتابهای دیگر این حزب دلیل گرفته شده است.
پس پرسش در ضعف روایت این قول میباشد .زیرا در نقل و روایت این قول نامی
از ابا مخنف برده شده است و ابا مخنف از اهل تشیع روافضی میباشد .همچنین
ابن موئین ،ابا اخنف را راوی غیر قابل اعتامد شمرده و روایت او را غیر موثق دانسته
و میگوید وی امین نیست .همچنین در روایت این قول راویهای غیر مشهور نیز
میباشد .روایهای دیگر نیز در استناد این دلیل وجود دارد که ایشان جعل کار و
نامعلوم بوده که به نام فالن بن فالن یاد شده و تحت نام فالن بن فالن احادیث و اقوال
را روایت کرده اند .پیرامون مفهوم روایتی که در طربی آمده روایت دیگری هم موجود
است که آنهم ضعیف میباشد ،زیرا در روایت این قول سکتگی وارد شده و در روایت
آن تسلسل وجود ندارد.
روایت است که ابن سعد در الطبقات الکربی عین روایت را نقل منوده که در آن
سیامک بن حارب الزحلی البکری را یاد منوده که او توسط الخفاته امین گفته شده،
ولی بعدتر گفته شده که وی امین نیست ،زیرا او با عمر رضی الله تعالی عنه مالقات
190
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
نکرده و در تسلسل روایت قطع آمده است .پس از اینجا معلوم میشود که از دید
معنی و مفهوم روایت طربی و روایت امثال آن غیر قابل باور بوده و همچنین این
روایات در تناقض با روایت صحیح و موثق قرار دارد .پس اجازه بدهید تا به نکاتی
ذیل اشاره کنم:
•چطور عمر رضی الله تعالی عنه دستور رس زدن و قتل یک صحابه بزرگوار را
صادر میکند؟
•چطور عمر رضی الله تعالی عنه که یکی از بهرتین صحابه در میان اصحاب
رسول الله صلی الله علیه وسلم بود و در عینحال اصحابی که برای تعیین خلیفه
فراخوانده شد نیز از زمره بهرتین صحابه در میان اصحاب هستند ،چنین امر را صادر
میکند؟
پس از دالیل فوق کامالً واضح میگردد که این روایت ضعیف بوده و ما منیتوانیم
این روایت را دلیل بگیریم که مدت تعیین خلیفه برای مسلامنان سه روز بوده و در غیر
آن جواز ندارد تا مسلامنان بدون خلیفه زندگی منایند .همچنین این هم نادرست است
که بگویم عمر رضی الله تعالی عنه دستور داده که اگر کسی در تعیین خلیفه با شام
مخالفت میکند ،رس وی را بزنید یا وی را به قتل برسانید .پس پاسخ و نظر شام درین
باره چیست؟
پاسخ:
قبل از اینکه به پاسخ شام بپردازم ،رضورت میبینم تا بعضی نکات را که توجه مرا به
خودش جلب کرد یاد آوری منایم:
1 .1نخست ،پرسش تحت نام معافا ابوحرا با من در میان گذاشته شد ،در حالیکه
پرسشی را که شام مطرح کردید در مقاله تحت نام آنگ یولیوس آمده است.
2 .2ثانیاً شام گفتید« :آیا امکان دارد بحث خود را آزاد در میان بگذاریم تا مسلامنان
دیگر نیز از محتویات آن مستفیده شده و از خلوص نیت حزب التحریر و امیر وی
در پذیرش حق بعد از ضعف نظریات و استدالل وی درک منایند؟» پس هدف شام
از «بعد از ضعف نظریات و استدالل» چیست؟ شام چرا چنین تصمیم را گرفتید؟
191
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
آیا شام تا آخر بحث که قوت و ضعف نظریات واضح گردد ،منتظر منیمانید .پس
این بهرت خواهد بود که در باره ضعف نظریه تا آخر بحث که شام مشوق آن هستید
قضاوت نکنید .این بدین معنی است که شام تا آخر بحث ثبوت نکنید که نظریه و
برداشت ما غلط است.
3 .3ثالثاً اینکه شام بدون احوالپرسی و بدون سالم بحث و پرسش خویش را
آغاز کردید .شام پرسش خود را با اسالم وعلیکم آغاز نکردید؛ بلکه بحث را با دعا
آغاز کردید و فهمیده منیشود که هدف شام از این دعا چیست؟ درین دعا خیر ما را
خواستید یا رش ما را ،ما منیفهمیم که دعای شام به ضد ماست یا به خوبی ما ،شام
فقط گفتید جزاک الله؛ معین نساختید که کدام نوع پاداش و جزا را برای ما خواهان
هستید .آیا این جزای خوب است یا بد ،عالوه بر این ،شام دعا را با گذاشنت سه نقطه
پایان دادید و بقیه آن را مانند اینکه «معنی شعر در بطن شاعر است» مخفی و در بطن
خود نگهداشتید .خوب به هرحال ،از این و آن میگذریم من فقط گامن نیک در قبال
شام دارم و گامن میکنم که هدف شام نیک بوده و شام در جستجوی حق هستید.
همچنین من گامنی که شام در پی خیر برای برادر خود هستید به پرسش شام پاسخ
میدهم .پس توکل به الله سبحان وتعالی ،زیرا کامیابی در دست او سبحانه وتعالی
بوده و نرصت از سوی الله سبحانه وتعالی میآید.
1 .1حزب التحریر و امیر این حزب ،هرگز مخالف بحثهای مفیدی که در آن
اخالص بوده و رسانجام سبب از رسگیری زندگی اسالمیشود نیست؛ بلکه این را
وجیبه خود میداند تا حقایق را برمال ساخته و با امت اسالمی در میان گذارد و
همچنین امت نیز از آن مستفید شده و برای از رسگیری زندگی اسالمی کمر همت
ببندد .حزب التحریر و امیر وی هرگز چنین بحثهای هدفمند را که منتج به تأسیس
خالفت راشده شود ،رد نکرده ،بلکه امت را به آن تشویق میکند .چون تأسیس خالفت
فرضی از جانب الله سبحانه وتعالی بوده و برای مسلامنان جائز نیست تا بیش از سه
روز بدون خلیفه باشند .اما اگر کسی توانایی فعالیت درین راه را داشته باشد و کار
نکند ،دقیقاً که گناهکار میشود.
192
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
2 .2نویسنده مقاله در منت مقالهی خویش روایت الطربی را که وی از «ابو مخنف»
نامربده و او را شخص غیر مورد اعتامد یا غیر امین خواندهاست .همچنین از راویهای
غیر مشهور هم نامربده که تحت نام فالن بن فالن روایت میکردند .به همین ترتیب
سائل روایت طبقات ابن سعد را نقل منوده که گفته سیامک بن حارب در اوائل صادق
بوده ،ولی بعدها گفته به دلیلی صادق نبوده که او عمر رضی الله تعالی عنه را هرگز
مالقات نکرده است.
3 .3نویسنده مقاله فوق به موضوع مهمی اشاره منوده ،ولی فقط روایت یک راوی
را نقل منوده در حالیکه «منتظر بودن برای سه روز و اگر کسی مخالفت کرد ،رس
وی باید زده شود» یک چیز جدید و پنهان نبوده؛ بلکه یک موضوع آشکار است و این
موضوع برای اصحاب کامالً واضح بود .همچنین نویسنده گفته که بعضی راویها
غیر مشهور بودند ،این دلیل شده منیتواند ،زیرا او شاید ایشان را نشناخته باشد یا
تشخیص نداده باشد ،یا روایهای دیگر با حافظه قوی وجود داشتند که این روایت را
نقل کرده اند .همچنین سائل مسئله فالن بن فالن را مطرح کرده که این نیز دلیل شده
منیتواند .پس سائل از فقدان علم حدیث رنج میبرد .سائل هرگز در باره علم حدیث
معلومات نداشته و درین باره جاهل است .زیرا روایت فالن بن فالن تا زمانیکه
رشایط نقل و روایت را پوره کند ،مورد قبول بوده و بر آن استدالل صورت میگیرد.
4 .4قبول و رد حدیث رضورت به علم و دانش اصطالحات مخصوص علم حدیث
و همچنین رضورت به دانش و فهم اصل و شاخه اصطالحات علم حدیث و فهم
لغت عربی دارد .بنا ًء برای معلومات بیشرت دوست شام ،بعضی از این موضوعات را
یاد آوری میکنم تا با استفاده از آن در مورد تجدید نظر مناید ،به رشطی که او کمی
هم صاحب علم حدیث و بهرمند از دانش اصطالحات حدیث باشد.
همچنان بعضی از محدثین روای این حدیث را مورد اعتامد و امین شمرده و روایت
او را موثق دانسته اند؛ ولی بعضی از محدثین او را مورد اعتامد و امین منیخوانند.
همچنین بعضی محدثین ایشان را راویان مشهور خوانده در حالیکه بعضی ایشان را
مشهور منیدانند .عالوه بر این ،میان محدثین بر رس آدرس و سلسله حدیث اختالف
193
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
وجود دارد .بعضی از محدثین سلسله حدیث را صحیح و موثق دانسته در حالیکه
بعضی دیگر آن را موثق منیدانند .بعضی محدثین یک حدیث را نادرست دانسته،
روایت و نقل آن را تحت پرسش برده در حالیکه بعضی محدثین آن را صحیح و حسن
میدانند.
از سوی دیگر ،اگر شام متوجه اجتهاد فُقههای مشهور؛ مانند :ابوحنیفه ،شافعی ،امام
محمد حنبل و امام مالک رحمهم الله شوید ،در مییابید که یکی از این فُقهها یک
حدیث را مستند قرار داده در حالیکه دیگری آن را دلیل قرار منیدهد .زیرا یکی آن
را درست دانسته و دیگری آن را درست منیداند و شام این مسئله را در متام اجتهاد
فُقههای اربعه مییابید.
پس بررسی و تحقیق عمیق و درست پیرامون یک حدیث بسیار مهم بوده و هر شخص
باید قبل از اینکه حدیثی را رد کند یا تحت انتقاد قرار دهد ،باید در باره آن تحقیق
عمیق و همه جانبه مناید .پس اهل حدیث و آنانیکه پیرو راویان حدیث هستند ،چنین
اختالفات را در اجتهادات مجتهدین در مییابند .پیرامون این موضوع و اختالفات
مثالهای زیادی وجود دارد:
ابوداود در مسند خود از عمرو بن شعیب و او از پدر و پدرکالنش نقل کرده که رسول
الله صلی الله علیه وسلم فرمود:
ري َعلَ ْيه ِْم أَق َ
ْصاه ُْمَ ،وه ُْم يَدٌ س َعى ِب ِذ َّم ِته ِْم أَ ْدنَاه ُْمَ ،ويُجِ ُ
سلِ ُمونَ تَ َتكَا َفأُ ِد َما ُؤه ُْم .يَ ْ
﴿ الْ ُم ْ
ل قَا ِع ِد ِه ْم ﴾... ل ُمضْ ِع ِفه ِْمَ ،و ُم َت َ ِّ
سيه ِْم َع َ س َواه ُْم َي ُر ُّد ُم ِ
شدُّ ه ُْم َع َ ن ِ َع َ
ل َم ْ
خون مسلامنان یکی بوده ،آنها در تعهد ،پیامن و بعیت مساویاند ،از دورترین شان
باید محافظت شود؛ البته زمانیکه کسی باالی شان حمله میکند ،قوی ایشان پاسخ در
مقابل ضعیف بوده ،سلحشور شان پاسخ در مقابل نشسته شان میباشد.
همچنین در الدارقیطین که وی از حسن و او از عباده و انس بن مالک رضی الله عنه
روایت کرده که رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت:
194
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
وزن مثل ،به مثل یکسان بوده و اگر اختالفی یا فرقی در میان دو مثل آمد فرق نکرده
و قابل قبول میباشد.
این حدیث را الرابی بن صابیح نقل منوده و او از طرف ابو زهرا راوی مورد اعتامد و
امین خوانده شده در حالیکه بعضی او را در نقل حدیث ضعیف میدانند .اگر این
حدیث و احادیث دیگری که از سوی این راوی نقل شده دلیل گرفته شود مورد قبول
میباشد .زیرا او این را به حیث دلیل رشعی استفاده منوده است.
مثال دیگر ،احمد در مسند خود نقل منوده که ابن نومیر به ما گفت که انس بن مالک
رضی الله عنه به ما گفت و او از عبدالله بن یزید روایت میکند غالم االسود بن سفیان
از ابی عیاش و او از سعد بن ابی وقاص نقل منوده که ما زمانی از رسول الله صلی الله
علیه وسلم درباره وزن خرمای تر وخشک پرسیدیم وی صلی الله علیه وسلم گفت:
لَ « .فكَ ِرهَه»﴾
ِس» قَالُوا :بَ َ ُص ال ُّرطَ ُ
ب إِ َذا يَب َ ﴿ أَلَ ْي َ
س يَ ْنق ُ
وزن خرمای تر زمانیکه خشک شود ،کاهش منییابد؟ آنها گفت :بلی .او صلی الله
علیه وسلم آن را مکروه قرار داد.
در مسند ابوداود چنین آمده است :عبدالله بن مسلمه از مالک او از عبدالله بن یزید و
او از زیدان ابا عیاش و او از سعد بن ابی وقاص روایک کرده گفت که رسول الله صلی
الله علیه وسلم درباره خرید خرمای خشک در مقابل خرمای تر فرمود:
ل اللهُ َعلَ ْي ِه َو َ
سل ََّم ول اللَّ ِه َ
ص َّ س ُ ب إِ َذا يَب َ
ِس؟» قَالُوا نَ َع ْمَ « ،ف َن َها ُه َر ُ ﴿ أَيَ ْنق ُ
ُص ال ُّرطَ ُ
ن َذلِكَ ﴾ َع ْ
آیا زمانیکه خرمای تر خشک شود وزن خود را از دست میدهد؟ آنها گفتند :بلی.
رسول الله صلی الله علیه وسلم ما را از چنین کار منع کرد.
195
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
این حدیث از سوی ترمذی صحیح دانسته شده در حالیکه یک تعداد دیگر ،مانند:
الطحاوی ،الطربی ،ابن حظم و عبدالحق درباره این حدیث مشکوک هستند ،زیرا
در این میان زیدان ابا عیاش را داخل کرده اند که یک راوی غیر مشهور است .او
در تلخیص در پاسخ یک پرسش گفته که الدارقیطین گفته که او ثابت ساخته زیدان
ابوعیاش از جمله اشخاص و راویهای امین است .منثیری گفته که وی از این شخص
دو روایت را نقل منوده و مالک با انتقاد شدید آن را ثابت ساخته است .پس هرکه
احادیثی را که ابوعیاش روایت منوده ،نقل کرده باشد آن را به حیث ادله یا سند رشعی
به کار برده و برای ثبوت موضوع خود آن را دلیل گرفتهاست.
پس زمانیکه ما میخواهیم حکمی را استخراج منایم باید به یک روایت اکتفا نکرده
در صدد روایتهای دیگر نیز باشیم .همچنین زمانیکه ما میخواهیم حکم یا دلیلی را
استخراج منایم باید احادیث و روایتهای دیگر را نیز در نظر بگیریم .این کافی نیست
که ما یک جناح را بدون در نظر داشت جناحهای دیگر جرح و تعدیل منایم .پس
میبایست موضوع را از جناحهای مختلف مطالعه منوده و دید دیگران را که پیرامون
موضوع ارایه داشتهاند به صورت دقیق بررسی منایم.
حال به بحث روی موضوعاتی میپردازم که از طرف نویسنده راویها غیر مشهور
خوانده شده یا اینکه به آن هیچ توجه نکرده و آن را به باد فراموشی سپردهاست.
در تعبیر و تفسیر روایتی که طربی نقل منوده تنها باالی ابیمخنف مترکز کرده؛ ولی
رشیک و تسلسل او در نقل را فراموش کرده است .طربی در روایت خود گفته« :عمر
بن شیبات به ما گفت که علی بن محمد به ما روایت کرد و او از واکی و واکی از
الحامش و الحامش از ابراهیم و محمد بن عبدالله االنصاری و ایشان از ابن عروبه
و او از قتاده و قتاده از شهر بن حاشب و ابی منخنف و ایشان از یوسف بن یزید و
ایشان از عباس بن سهل و مبارک بن فدحله و ایشان از عبیدالله بن عمر و یونس بن
ابی اسحاق و ایشان از عمروبن میسون االودی و او از عمربن خطاب رضی الله عنه
روایت میکند که زمانی عمر بن خطاب رضی الله عنه به خنجر زدهشد ...الخ»
نویسنده مقاله رصف باالی ابی مخنف مترکز منوده و او را ضعیف خواندهاست و
196
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
رشیک یا یار ابی مخنف که عبارت از شهر بن حاشب است را فراموش کرده است.
در روایتی از یوسف بن یزید نقل است که قتاده از ابی منخف و شهر بن حاشب و هر
دوی ایشان از یوسف بن یزید روایت کرده اند در حالیکه نویسنده تنها از ابا مخنف
نامربدهاست .از سوی دیگر ،شهر بن حاشب از سوی بعضی گروهها و محدثین راوی
امین شناخته شده است.
االجلی(متوفی 261هـ.ق) در کتاب اثیقات خود نقل کرده« :شهر بن حاشب و او از
الشام و طبایی نقل کرده که او شخص امین است».
الحیثمی(متوفی 807هـ.ق) درباره شهر بن حاشب در کتاب مجمع الزواید و منبع
الفواید در جاهای مختلف یاد منوده و گفته:
«شهر بن حاشب شخص امین خوانده شده و بعضی آن را غیر امین خوانده و احمد و
ابن موئین و ابو زهرا و یعقوب بن شیبا او را شخص امین خوانده اند ».وی همچنین
در جای دیگر می گوید« :شهر بن حاشب که از سوی بعضیها شخص غیر امین تلقی
میشد و دربارهاش بسیار مشاجره صورت گرفت و رسانجام او شخص امین خوانده
شد و او چند بار و در چندین جای شخص امین خوانده شده است .همچنین شهر بن
حاشب که از جانب بعضی اشخاص غیر امین خوانده میشد ،رسانجام پس از بحث
و مذاکره از جانب گروهی او شخص امین خوانده شد».
ابن شاهین(متوفی 385هـ.ق) در کتاب خود که عبارت از تاریخ اسامی اشخاص و
راویان امین ثقات نام دارد مینویسد که یحی گفت که شهر بن حاشب یک شخص
امین بوده و این موضوع ثابت شده و در روایتی او از اهل شام خوانده شده و گفته
شده که او در برصه بهرس میبرده و از جمله اشعریها بوده و او شخص امین خوانده
شده است.
پس به همین دلیل قتاده از ابی مخنف و شهر بن حاشب روایت منوده و قتاده تنها
هرگز از ابی مخنف روایت نکرده است .از اینجاست که شخص نویسنده و سائل در
باره امین بودن و تائید شدن این موضوع از سوی بیشرت از محدثین چیزی نگفته است.
اما در خصوص طربی باید گفت :پیرامون روایت ابن سعد در الطبقاتی باید اذعان کرد
197
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
که نویسنده مقاله تنها یکی از روایات در الطبقاتی را یاد منوده که عبارت از سیامک
میباشد و تنها به همین روایت استناد منوده است .در حالیکه سند درست این روایت
قرار چنین است :او گفت« :عبدالله بن بکر الشامی به ما گفت و او از حتیم بن ابی
صغیره روایت میکند که او از سیامک روایت میکند گفت که عمر بن خطاب رضی
الله عنه زمانیکه مرگ وی نزدیک شد فرمود که من جانشین خویش را تعیین میکنم،
زیرا تعیین جانشین سنت است و همچنین عمر بن خطاب رضی الله تعالی عنه گفت:
اگر من جانشین خویش را تعیین هم نکنم بازهم سنت است .یعنی اگر من جانشین
خویش را تعیین کنم یا تعیین نکنم هردو حالت سنت است .زیرا رسول الله صلی
الله عیله وسلم زمانیکه از دنیا رحلت کرد جانشین خویش را تعیین نکرد و زمانیکه
ابوبکر رضی الله تعالی عنه فوت منود ،جانشین خویش را تعیین منود».
همچنین نویسنده درجای دیگر گفته که سیامک در ابتدا شخص امین بود؛ ولی بعدا ً
تغییر کرده و گفته که سیامک هرگز عمر بن خطاب رضی الله تعالی عنه را مالقات
نکرده است .درین باره باید گفت که نام سیامک در کتاب تحت عنوان تاریخ اسامی
اشخاص امین و ثقات که از ابن حبان(متوفی 354هـ.ق) است چنین آمده است:
سیامک بن حارب البکری از مردم کوفه بوده ...و التواری و شعیبا نیز از وی روایت
و نقل منودهاند .ح َمد بن سلمه گفت من از سیامک بن حارب شنیدم که میگفت
من هشتاد نفر از اصحاب محمد صلی الله علیه وسلم را مالقات منودهام و با ایشان
هم صحبت بودم .همچنین سیامک در زمان حاکمیت حشام بن مالک از دنیا رحلت
منوده است .باید گفت زمانیکه یوسف بن عمر به حیث والی عراق انتخاب شد و
او سیامک بن حارب بن اوس بن خالد بن نظار بن معاویه بن امیر بن زحل است.
همچنین در کتاب تاریخ اسامی اشخاص و راویان امین و ثقات ابن شاهین چنین آمده
ست(درین کتاب گفته شده که سیامک بن حارب شخص امین و مورد اعتامد است).
او گفت که عبدالله بن محمد البغاوی به ما گفت و او از محمد بن غیالن نقل کرد و
او از ح َمد بن سلمه و سلمه از سیامک بن حارب نقل کرده که گفت« :من هشتاد تن
از اصحاب محمد صلی الله علیه وسلم را مالقات منودهام ».
198
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
پس از این ثابت میگردد که سیامک با هشتاد تن از اصحاب کبار دیدار و مالقات
منوده و با ایشان هم صحبت شده است .پس از دالیل فوق ثابت میشود که سیامک
با عمر رضی الله تعالی عنه مالقات منوده و با او هم صحبت شده ،زیرا در میان این
هشتاد تن صحابه ،عمر رضی الله تعالی عنه نیز شامل میباشد .اگر کدام صحابه از
روایت و نقل باقی مانده باشد ،هرگز ثقه و صحیح بودن روایت را تحت پرسش نربده
و تأثیری بر ثقه و صحیح بودن روایت ندارد.
•عالوه بر این ،ابن سعد پیرامون موضوع فوق روایات بیشرتی منوده که در آن
از سیامک هیچ نام نربده است .او گفته که عبیدالله بن موسی گفت :ارسائیل بن
یونس از ابی اسحاق و او از عمرو بن میسون نقل منوده که گفت« :من شاهد خنجر
خوردن عمر بن خطاب رضی الله تعالی عنه بودم ...و او میگوید که عمر رضی الله
تعالی عنه گفت که علی ،عثامن ،طلحه ،زبیر ،عبدالرحمن بن عوف و سعد را به من
فراخوانید .و سپس گفت که شعیب را نیز به من فراخوانید و شعیب نیز فراخوانده شد
و برایش گفت :تا سه روز مردم را شام مناز بده تا این اشخاص که من فراخواندم در
میان خویش مشوره منوده ،جانشین من را تعیین منایند و عمر رضی الله تعالی عنه
گفت :اگر به یک شخص توافق کردند و در میان شان یکی مخالفت کرد ،رس وی را
بزنید».
عمرو بن میمون االودی در زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم به اسالم گروید
و روایت است که او 100مرتبه حج منوده است و بعضیها گفته که او 70مرتبه
حج منوده ،همچنین او زکات خویش را به رسول الله صلی الله علیه وسلم میداد و
در اسدالغبا آمده است که او شاهد خنجر خوردن عمر رضی الله تعالی عنه بود .او
میفرماید که محمد بن عمر گفت و او از محمد بن موسی نقل میکند که او اسحاق
بن عبدالله بن ابی طلحه و او از انس بن مالک نقل میکند که عمر بن خطاب رضی
الله تعالی عنه یک ساعت قبل از مرگ خود به ابی طلحه االنصاری گفت« :یا ابو
طلحه همرای این مردم در شورا باش و همرای خود نیز 50تن از مردم انصار را بیاور،
ایشان در یکی از خانهها مالقات و مشوره خواهند کرد ،پس تو افرادی که همرایت
199
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
آوردی از دروازه خانه که در آن مشوره صورت میگیرد ،محافظت مناید .هیچ کس
را اجازه ندهید تا داخل خانه گردد ،همچنین هرگز ایشان را اجازه ندهید تا بیشرت از
سه روز را بدون تعیین امیر واحد بگذرانند ،از طرف الله سبحانه وتعالی تو جانشین و
مناینده من برای آنها هستی».
او گفت که محمد بن عمر به ما گفت« :موسی بن یعقوب از ابی الحواریث نقل منوده
و گفت عمر رضی الله تعالی عنه دستور داد که اگر من فوت منودم ،اجازه بدهید تا
شعیب شام را سه روز مناز بدهد و همچنین در میان خود به مشوره پرداخته و یکی را
از میان تان انتخاب مناید و سپس به وی بعیت کنید»....
پس از اینجا واضح میگردد که ابن سعد روایتهای مختلف و موثق درین باره داشته
درحالیکه نویسنده و سائل تنها به یک روایت ظنی چنگ زده و آن را محکم گرفته ،در
حالیکه دالیل موثق درین باره وجود دارد و نویسنده هرگز در پی این دالیل نبوده و او
تالش میکند که مردم را از حق دور مناید .متوجه باید بود که هرگز به این هدف نائل
منیآید .از جانب دیگر ،هدف شخص دریافت حق نبوده و او هرگز در جستجوی حق
نیست؛ بلکه هدفش منحرف کردن و مشکوک کردن مردم از راه حق میباشد که به این
هدفش هرگز منیرسد!
عالوه براین ،پیرامون موضوع فوق دالیل و روایات زیادی وجود دارد ،منجمله روایت
که ابن شهبات در کتاب خود تحت عنوان تاریخ مدینه چنین استدالل میکند که من
برای شام سه روایت آن را نقل میکنم:
1 .1ابوبکر العلیمی از الندهیر بن شومیل و او از ابن املبارک به ما گفت که یکی
از غالمان خانواده عفان به ما خرب داد که عمر بن خطاب رضی الله تعالی عنه شعیب
رضی الله تعالی عنه را دستور داد تا سه روز مردم را مناز بدهد و همچنین گفت:
هرگز اجازه ندهد تا بیشرت از سه روز سپری شود که در میان خود یکی را تعیین منوده
و هرچه زودتر به وی بعیت مناید .عمر رضی الله تعالی عنه فرمود« :از الله سبحانه
وتعالی برتسید باهم متحد شوید هرگز اجازه ندهید تا بیاتفاقی در میان شام راه پیدا
کند ،هرگز در میان خود مشاجره نکنید .از الله سبحانه وتعالی ،رسول الله صلی الله
200
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
خویش تعیین منایند ».عمر رضی الله تعالی عنه همچنین به شعیب رضی الله تعالی
عنه گفت« :تا سه روز مردم را خودت مناز بده و همچنین علی ،عثامن ،زبیر ،سعد و
عبدالرحمن بن عوف و همچنین اگر زمانیکه طلحه رسید فرا بخوان تا مشوره منایند و
عبدالله بن عمر رضی الله تعالی عنها را نیز فرابخوان؛ ولی هرگز او را در قضیه دخیل
نسازید و تا سه روز ایشان را نظارت کن .اگر پنج تن ایشان به توافق رسید و دیگری
نرسید ،رس وی را با شمشیر قطع کن! همچنین اگر چهارتن به توافق رسید؛ ولی دوتن
دیگر نرسید ،پس رس آنها را قطع مناید .اگر سه تن به یک نفر رأی داد و موافقه کردند،
پس عبدالله بن عمر رضی الله عنه را قاضی تعیین کن تا یکی از ایشان را انتخاب مناید
و او هرکه را از دو تیم انتخاب منود آن را قبول کنید .اگر ایشان به فیصله و قضاوت
عبدالله بن عمر رضی الله تعالی عنها قناعت نکردند ،پس یک شخص را از میان تیمی
که عبدالرحمن بن عوف شامل آنست انتخاب کن و بقیه را به قتل برسانید .البته اگر
ایشان به آن چه مردم به آن رضایت و قناعت نشان داد ،اعرتاض کردند».
برعالوه ،موضوع محدودیت سه روز برای تعیین خلیفه در روایتی که از قتل و رسزدن
نام برده نشده نیز آمده است« :اجازه دهید تا او سه روز مردم را مناز بدهد ،اجازه ندهید
تا بیشرت از سه روز سپری شود .اجازه ندهید تا سه روز بدون بعیت به خلیفه واحد
سپری شود .اجازه دهید ،شعیب شام را تا سه روز مناز بدهد سپس به توافقی برسید
و به آن رضایت و قناعت نشان دهید و به یکی از میان خویش دست بعیت بدهید».
همچنین روایاتی بیشرتی اما با جزئیات وجود دارد که مسئله قتل و رسزدن در آن آمده
است تا سه روز مردم را مناز بده ،اگر ایشان به یکی توافق کردند ،رس مخالف را قطع
مناید و امثال این .از جانب دیگر ،روایاتی وجود دارد که در آن روی عمومیات بحث
کرده و به جزئیات نپرداخته که رس مخالف را بزنید و در روایاتی دیگری به جزئیات
تذکر یافته که باید رس مخالف زده شود که هدف در آن هامنا معنی قتل را افاده میکند.
حال پرسش درینجاست که چرا نویسنده و سائل روی مسئله قتل شخص مخالف این
قدر مترکز منوده و روایاتی که در آن هیچ مسئله قتل تذکر نیافته فراموش منوده و هرگز
از آن نامی نربده است؟ نویسنده خواسته تا احساساتی و غریزوی بحث مناید و توسط
202
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
این کار خواسته تا به طور احساساتی توجه مردم را به خود جلب و نظریه خود را بر
آنها بقبوالند در حالیکه این مسئله برای متامی واضح و هویدا است .همچنین مسئله
روایات که در آن هیچ از قتل و رس زدن بیان نشده نیز برای مردم واضح است و این هم
یک موضوع بسیار مهم و با اهمیت است.
رسانجام معلوم میگردد که نویسنده و پیروان وی هرگز در صدد جستجوی حق نبوده؛
بلکه ایشان میخواهند تا افکار عامه را مغشوش سازند .ایشان میخواهند تا مانع
مردم از راه حق شوند .همچنین ایشان میخواهند تا راهی گنجشکک برای خویش
دریافت منایند و از کار کردن در راه حق و احیایی مجدد زندگی اسالمی شانه خالی
منایند .آنها میخواهند از این فرض عظیم الله تعالی سبحانه وتعالی که اصحاب کبار
نسبت به دفن رسول الله صلی الله علیه وسلم به آن اولویت دادند ،شانه خالی منوده
و انگشت انتقاد به سوی آنانی بگیرند که درین راه کار میکنند .اما در قبال نوشته
نویسنده که در آخر وی چنین نوشته« :چطور عمر رضی الله تعالی عنه دستور قتل
اصحاب جلیل القدر را میدهد؟ چطور عمر رضی الله تعالی عنه که بهرتین صحابه
در میان اصحاب است چنین دستور را صادر میکند ....الخ» باید گفت که احکام
رشعی از مصادر رشعی مبتنی بر دالیل و اسناد موثق و معترب اخذ میشود ،نه طبق
خواهشات و فرضیات.
پس پاسخی را که ما پیرامون پرسش شام ارایه کردیم ،حق بوده و برای آنانیکه ایشان
در جستجوی حق هستند ،رهنمود کامل است و همچنین آنانیکه صاحب علم و درک
هستند آن را درک میکنند و اقدام به عملی کردن آن میکنند .پس اگر کسی به گناه خود
افتخار میکند ،مذبذب است و بر درک و فهم آن پافشاری میکند قسمیکه نویسنده
پافشاری منوده ،پس از پاسخ ما مستفید میشود و انشاءالله این پاسخ مشکلش را
حل منوده و فایده زیادی به وی میرساند .در غیر آن ،ما مشکل او را به الله سبحانه
وتعالی ارجاع میکنیم .زیرا تنها الله سبحانه وتعالی است که مشکالت انسان را به راه
راست هدایت میکند.
203
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
و اگر(قرضدار) قدرت پرداخت[پول قرض را] نداشته باشد ،او را تا هنگام توانایی
مهلت دهید.
اما زمانیکه قرضدار به ادای َدین خود قادر بوده و قصدا ً آن را به تأخیر اندازد ،شخص
رشید و او از
مذکور نظر به این حدیث که ابوداود و ابن ماجه از حرضت عمرو ابن َ
پدرش و پدرش از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت منوده جزا داده میشود:
تأخیر در پرداخت َدین توسط َدیندار توامنند ،شکایت ،زشتی ،شکنجه و حبس وی
را در قبال دارد.
204
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
اما اگر تفاوت پول به تناسب طال و نقره ،در این میان پائني و باال شود ،آیا صاحب َدین
يا قرضدار اين تفاوت را عهده دار میشود یا خیر؟ در این مسئله آرای مختلف وجود
دارد ،اما راجحترین اینست که پرداخت َدین به منظور جلوگیری از سود در مقدار پول
به عین نقد و عددی باشد که در ذمه ثابت است و این تا زمانی تغییر پذیر نیست که
نوعیت پول از طرف مرجعی که آن را صادر منوده متداول و به رسمیت شناخته شود؛
اما در صورت که صاحب مال میخواهد از کاهش ارزش پول خود جلوگیری مناید،
بايد طال و يا هر سكه قیمتی دیگری را به قرض دهد تا ارزش آن ثابت باقی مباند.
در پایان از الله سبحانه وتعالی خواهانیم تا اين امت را به اقامه دولت خالفت راشده
عزت بخشد ،دولت که واحد پولی آن طال و نقره بوده و ارزش آن ذاتاً محفوظ است.
از جانب دیگر ،سیستم اقتصادی در نظام خالفت به صورت يكنواخت بوده و مردم
در زندگی از نعمتهای زیادی برخوردار میباشند و در ضمن اموال مردم مصئون
میباشد .و الله سبحانه وتعالی در این امر قادر و تواناست.
205
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
اگر کسی به پرسی گفت :بیا اینجا تا برایت چیزی دهم ،سپس به او چیزی نداد،
دروغی را مرتکب شده است.
اما اگر فرمانده ارتش شام را برای کشف و اطالعات در مورد دشمن در پشت کوه
فرستاد و تو آمدی و گفتی که در پشت کوه دشمن نیست ،در حالیکه دشمن در آنجا
206
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
موجود بود ،مرتکب درو غ و گناه بزرگ شدهاید؛ چون تأثیر آن بزرگ و گناه آن عظیم
و مجازات آن نیز بزرگ است .این عمل در زمرهی گناهان کبیره به حساب میآید ،به
همین گونه اعامل دیگر.
پس اگر گناهان صغیره با حسنات در یک جمله واقع شده ،بدین معنی نیست که
کناهان صغیره و اعامل حسنه در یک کفه واقع میشود ،بلکه این یک اسلوب در
زبان عربی است که آن را اسلوب «مقابله» مینامند .در این اسلوب از دو گروه تذکر
به عمل میآید و با دو گروه دیگر پیروی میگردد ،به این رشح که گروه سوم در برابر
گروه اول و گروه چهارم در مقابل گروه دوم قرار میگیرد ،مثالً الله سبحانه و تعالی
میفرماید:
ل هُدً ى أَ ْو ِ
ف ضَ َللٍ ُم ِبنيٍ﴾ ﴿ َوإِنَّا أَ ْو إِيَّاك ُْم لَ َع َ
خود را به آن اختتام بخشیده اید ،به یقین من از اعضای حزب نیستم ،برای اینکه حزب
در منطقه ما فعالیت ندارد ،اگر دوستداری که این خیر عظیم را که ما مردم را به سوی
آن فرا میخوانیم با خود حمل منایی ،این امکان وجود دارد که ما تو را در این خیر
مساعدت منائیم.
208
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
210
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
پدرم نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم از من شکایت منود :رسول الله صلی الله
علیه وسلم برایم فرمود :پدرت تا وقتی زنده است از وی اطاعت کن.
211
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
مردم را برای سه روز با هدایت و صالح رهربی کن! و علی ،عثامن ،زبیر ،سعد،
عبدالرحمن بن عوف و طلحه را با همدیگر جمع کن .بر آنها نگهبان باش ،اگر دیدی
که پنج تن شان به نصب یک شخص توافق کردند ،در حالیکه شخص باقی مانده با
ایشان مخالفت کند ،رس او را با شمشیرت از تنش جدا کن.
212
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
این قضیه توسط ابن سبا در تاریخ املدینه آمده و طربی نیز در تاریخ خود و ابن سعد
در الطبقات الکربی آورده است .این موضوع در مقابل اهل شورا که از بزرگان صحابه
تشکیل یافته بود ،بیان گردیده؛ یعنی در مقابل چشم و گوش اصحاب این قضیه اتفاق
افتاده است و هیچ روایتی وجود ندارد که حتی یکی از آنها با این دستور مخالفت
کرده و یا چیزی مخالف آن را بیان منوده باشند .بنابرین ،این مسئله نشان دهنده اجامع
اصحاب بوده و واضح میسازد که برای مسلامنان جائز نیست تا بیشرت از سه روز را
در حالی سپری کنند که خلیفه نداشته باشند .پس باید گفت که اجامع اصحاب ،مثل
قرآن و سنت دلیل رشعی محسوب میشود.
با درک این مسئله که برای مسلامنان جواز ندارد تا سه روز را در حالی سپری کنند که
کُرسی خالفت خالی باشد ،اما این نکته نیز مهم است که تنها در صورتی مجاز است
که موانع و مشکالت جدی بر رس راه اقامه آن وجود داشته باشد .گناه این مسئله از
دوش کسانی ساقط میباشد که مرصوف تأسیس و ادای تکلیف خود باشند؛ یعنی
برای روی کار آوردن خلیفه کار و پیکار کنند .ابن حبان و ابن ماجه از ابن عباس رضی
الله عنه روایت کرده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:
﴿ إن الله وضع عن أمتي الخطأ ،والنسيان ،وما اس ُتكْرِهوا عليه ﴾
به تحقیق الله سبحانه وتعالی گناه را از گردن امت من در حالت خطا ،فراموشی و
مجبوری برداشته است.
اگر مسلامنان در امر تأسیس دولت و نصب خلیفه کار و فعالیت نکنند تا زمانی گناه
از گردن شان ساقط منیشود که خلیفه نصب شود .اما در صورت امتناع از کار برای
تأسیس خالفت در زمانیکه خلیفه وجود ندارد ،چیزی است که گناه آن باقی بود و الله
سبحانه وتعالی آنان را در روز قیامت مورد محاسبه قرار میدهد ،زیرا این نوع ترک
فرض ،مثل هر نوع ترک فرض دیگری است که عقاب را در پی داشت.
213
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
214
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
آن بیان شدهاست .در کتاب مفاهیم صفحه ( )59-58چنین آمدهاست « :به هیچ وجه
جائز نیست که عمل را از فکر ،هدف مشخص و یا از ایامن جدا کرد ،زیرا این جدایی
اگرچه اندک هم باشد بر نفس ،نتایج و استمرار عمل خطر دارد .بنا ًء برای فاعل
رضوری است که هدفش مشخص ،قابل فهم و واضح باشد تا به انجام آن اقدام مناید.
و رضوری است تا منطق االحساس ،اساس قرار داده شود؛ یعنی فهم و تفکر ناشی از
حس منودن واقعیت باشد ،نه از فرضیههای قضایای خیالی .دیگر اینکه حس منودن
واقعیت طوری باشد که باالی دماغ موثر بوده و با معلومات سابقه یک حرکت دماغی
را ایجاد مناید که آن فکر است .فلهذا این روند باعث عمیق شدن در تفکیر و زمینه
ساز عمل میگردد؛ یعنی منطق االحساس منجر به احساس فکری میشود.احساسی
که نزد انسان فکر را تقویه(پشتیبانی) میکند ،از همینرو احساس حاملین دعوت بعد
از فهم آن قویتر از احساس شان قبل از آن میباشد».
منطق االحساس؛ یعنی انسان فکر را بعد از حس منودن مستقیم واقعیت و آگاهی
بر آن اخذ مناید ،نه با آموزش و تلقینی که صحت آن قطعی نیست ،همچنین نه با
فرضیههای خیالی.
بنا ًء منطقاالحساس ،به معنی تفکیر مستند به حس مستقیم واقعیت میباشد .همچنان
منطقاالحساس ثابت و قویتر از غیرش است ،چون به حس مستقیم ارتباط دارد .به
عنوان مثال :میزان پیبردن شخص به عقب ماندگی و ناتوانی ساکنین افریقا توسط
معلوماتی که در نتیجه آموخنت برایش حاصل میشود بسیار متفاوت است با اینکه
وی عقب ماندگی افریقا را از نزدیک ببیند و مستقیامً از واقعیت آنجا آگاهی حاصل
مناید ،و از خالل این معلومات به قضاوت در مورد ناتوانی و عقب ماندگی افریقا
برسد.
در مقابل احساس فکری ،احساس محض وجود دارد و آن طوری است که واقعیت
بدون اینکه متعلق به آن فکری وجود داشته باشد حس میشود .هرگاه نزد شخص
فکر و احساس به واقعیت هردو به میان آمد ،پس بدون شک که این احساس ،ثابت
و قویتر از احساس محض میباشد؛ یعنی احساسش قبل از وجود فکر است .پس
215
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
احساسی که بعد از وجود فکر متعلق به آن حاصل میشود ،به نام احساس فکری یاد
میگردد .مثالً احساس شخص به واقعیت افریقا بعد از شناخت وی از مفهوم انحطاط
و نهضت قویتر است نسبت به احساس وی به واقعیت افریقا قبل از فهم معنی فکری
انحطاط و نهضت .همچنان احساس به وحشت ،استثامر و به یغام بردن ثروتهای
افریقا توسط غرب کافر بعد از آگاهی فکری به سیاستهای این دولتها در قبال
افریقا؛ قویتر است نسبت به احساس قبل از وجود این آگاهی.
بنابرین ،شباب حزب التحریر در افریقا ،انحطاط مجتمع ،وحشت و استثامر کردن
رسزمینشان توسط غرب کافر را بیشرت از دیگران درک و احساس میکنند .از جهت
فهم و معلومات شان به معنی انحطاط ،سیاستهای د َول استعامرگر و در نهایت
حرص آنها در قبال رسزمینهای اسالمی قویتر است؛ اما احساس دیگران نسبت به
این قضیه ضعیف است .تاجاییکه حتی بعضی از آنها به این امر احساس و توجهی
ندارند.
فکر تغییر آوری که یک حزب مبدائی از طریق «منطق االحساس» که متصل به نتایج
صادق و صحیح باشد ،به آن میرسد ،و چنان احساس فکریی از آن تولید میشود
که حاملش را وا دار میسازد تا واقعیت را به وجه احسن و صحیح حس مناید .پس
یقیناً این فکر نزد شخص مفاهیم راستینی را ایجاد میکند که در حد معلومات نظری
باقی منیماند ،و حامل این فکر حقایق امور را درک میکند که جز این بوده منیتواند
تا هامنند فکرش مخلص و صادق باشد؛ یعنی او منیتواند نفس خود را مغشوش
و خیالی ساخته که خالف واقعیت را تصور مناید ،بلکه واقعیت را چنانکه هست
ج درست آن را میداند .پس تا زمانیکه چنین فکری در انسان باشد ،به میبیند و عال ِ
جز اخالص چیز دیگر را به بار منیآورد.
216
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
داشته باشد .امت حتی به انتخاب کاندیدانی که رشوط انعقاد را تکمیل کرده اند و
دارای رشوط افضلیت نیز هستند ،تشویق کرده میشود؛ ولیکن قدرت از جمله رشوط
انعقاد خالفت است .بدین معنی که خلیفه باید قادر باشد تا مسئولیت و مکلفیت
سنگین خالفت را به دوش گیرد ،بدون اینکه قدرت را به معنی دیگری تعبیر کرد.
پس هرآنچه در قدرت و قیام به مسئولیت سنگین خالفت خلل وارد مناید ،از مفاسد
قدرت شمرده میشود .چون وظيفه خلیفه تطبیق احکام رشیعت است .بدون شک
حاکمیت خلیفه برانجام متامی اعاملش الزم است ،و یا اینکه خلیفه بتواند شخص
دیگری را برای نظارت از آن امر مقرر کند .پس هرگاه از این امر ناتوان بود ،وی ظرفیت
منصب خالفت را برای تطبیق احکام اسالم ندارد .درین حالت تکمیل رشوط انعقاد
الزمی و حیاتی است که قدرت از آن جمله میباشد .در نبود آن عقد خالفت مستمر و
صحیح باقی منیماند؛ مثل ناتوانی خلیفه به سبب مبتال شدن به مرض سوء حافظه و
یا بیهوشی دوامدار ،یا مانند امراض طویل املدت که بر تطبیق حکم در دولت خالفت
تأثیر بگذارد .چنانچه مشکالت خلیفه به شکلی حاد باشد که انجام اعامل و نظارت
بر مؤظفین امور برایش ممکن نباشد ،درین صورت ،محكمه مظامل دستبه كار شده
و تصمیم الزم را جهت برکناری خلیفه اعالم میکند.
اما در صورت عدم تکمیل رشوط افضلیت ،عقد خالفت باطل منیشود ،پس شجاعت
و مهارت در اسباب جنگی ،صاحب درایت سیاسی و فراغت از دانشگاههای عالی...
همه و همه رشوط انعقاد خالفت نیست .درین حالت عقد خالفت باطل منیشود،
زیرا دلیل رشعی بر وجود چنین موارد موجود نیست .پس این رشوط و امثال آن در
پیشربد امور خالفت تاثیر منفی وارد منیکند .هرگاه برای خلیفه در بعضی موارد مانند
امور نظامی و مهارتهای جنگی رضورت احساس شود ،میتواند از بعضی افراد
شایسته و شجاع کمک بگیرد .همچنان اگر به رأی صاحب نظران ،افراد تحصیل یافته
از دانشگاههای عالی رضورت باشد ،میتواند به افراد مسلکی از رعیتش رجوع و
مشکل را توسط آنها حل کند .عالوه برین ،چنانچه گفته شد بهرت است امت کسی را
به منصب خالفت انتخاب کند که رشوط انعقاد و رشوط افضلیت در آن موجود باشد.
218
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
هرگاه امت خلیفه را تنها با درنظرداشت رشوط انعقاد انتخاب کرد ،خالفت خلیفه
درست است ،چون ادلهی رشعی تنها همین را اشاره کرده است.
219
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
220
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
الَ ،ل
ج َخ ُر أُ َّم ِتی الدَّ َّ
ل أَنْ یقَاتِ َل آ ِ اض ُم ْن ُذ َب َع َث ِنی اللهُ َع َّز َو َ
ج َّل إِ َ ﴿ َوالْجِ َها ُد َم ٍ
جائِ ٍر َو َل عَدْ ُل َعا ِدلٍ ﴾ ی ْب ِطلُهُ َ
ج ْو ُر َ
جهاد از زمانیکه من مبعوث شدهام تا زمانیکه امت من با دجال میجنگد ،ادامه دارد
نه آن را ظلم ظامل توقف خواهد داد و نه عدل عادل.
بنابرین ،نظر به استنباط رشعی جهاد برای همیشه دوام دارد ،اگر خالفت تأسیس شود
حکام توقف داده
و یا نشود .کار کردن برای احیایی خالفت توقف نکرده ،اما جهاد را ُ
اند .کار برای خالفت تا زمانی ادامه پیدا خواهد کرد که خالفت تأسیس شود ،در غیر
آن نظر به حدیث ذیل هر مسلامنی که بعیت در گردن نداشته باشد گناهگار محسوب
میشود.
چنانچه مسلم از عبدالله بن عمر رضی الله عنه روایت منوده که از رسول الله صىل
الله علیه وسلم شنیدم:
َیس ِفی
ات َول َ ج َة لَهُ َ ،و َم ْ
ن َم َ ن طَا َع ٍة ،لَ ِقی اللهَ ی ْو َم الْ ِقیا َم ِة َل ُ
ح َّ خل ََع یدً ا ِم ْ
ن َ
﴿ َم ْ
جا ِهلِی ًة﴾
ات ِمی َت ًة َ ُع ُن ِق ِه بَی َع ٌةَ ،م َ
کسانیکه دست از بیعت میکشند در روز قیامت به الله سبحانه وتعالی چنان مواجه
خواهند شدکه هیچ دلیلی ندارند و کسیکه بدون بیعت مرده و آن در گردنش مانده او
در مرگ جاهلیت مرده است.
پس جهاد ادامه دارد و کار برای تأسیس خالفت نیز ادامه خواهد داشت و آن دو به
یکدیگر تعلق ندارند و هر دو موضوع جداگانه است .برای هر دوی آن حکم رشعی
جداگانه وجود دارد و برای هر یک احکام خاص رشعی استنباط شده است.
رسول الله صىل الله علیه وسلم از دوران مکی الی تأسیس خالفت اسالمی در مدینه،
هیچ اقدام مادی را انجام نداده است .به همین دلیل طریقه حزب التحریر برای احیایی
خالفت هامن طریقه رسول الله صىل الله علیه وسلم در دوران مکی است که گرفته
222
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
223
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
224
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
اداری بوده و در رشیعت اسالم مباح میباشند .خواه در داراالسالم باشد و یا دارالکفر
و شام میتوانید بدون هیچ نوع مانعی از آنها استفاده مناید.
حتی این هم مجاز است که بعضی از ساختارهاى اداری و حکومتداری را از
دارالکفر به داراالسالم بیاوریم و در ساختار حکومتداری اسالمی از آن استفاده
منائيم .چنانچه داستان آوردن دیوان از ساختار حکومتداری فارسیها به ساختار
حکومتداری اسالم توسط حرضت عمر رضی الله عنه خیلیها مشهور است.
چنانکه ابن ابی شیبه در مصنف خویش از ابی سلمه و او از حرضت ابوهریره رضی
الله عنه روایت میکند که وی از بحرین نزد حرضت عمر رضی الله عنه آمد و گفت:
ت َالَ « :ما َق ِد ْم َ ت َعلَ ْي ِه َفق َ سلَّ ْم ُ
آن َ ت َم َعهُ الْ ِعشَ ا َءَ ،فل ََّم َر ِ َص َّل ْي ُت َع َل ْي ِه ف َ ﴿ َف َق ِد ْم ُ
ري َفإِنْال كَ ِث ٌ ل َم ٌ اس« :إِنَّهُ َق ِد َم َع َ َّ َال لِل َّن ِ ْفَ ...فق َ س ِمئَ ِة أَل ٍ خ ْم ِ ت ِب َ ْتَ :ق ِد ْم ُ ِب ِه؟» ُقل ُ
ج ٌل :يَا أَ ِمريَ َال َر ُ ش ْئ ُت ْم أَنْ نَ ِكيلَهُ لَك ُْم كَ ْي ًل» َ ،فق َ ش ْئ ُت ْم أَنْ نَ ُعدَّ هُ لَك ُْم عَدًّ اَ ،وإِنْ ِ ِ
َال: اس َعلَ ْي ِه ،ق َ طونَ ال َّن َ الَ َعاجِ َم يُدَ ِّونُونَ ِدي َوانًا َويُ ْع ُ ت َهؤ َُل ِء ْ ن َرأَيْ ُ ني ِإ ِّالْ ُم ْؤ ِم ِن َ
ف ف َو ِل ْلَن َْصا ِر ِ آل ٍ س َة َخ ْم َف َ آل ٍ س ِة َ خ ْم َف َ ن ِ ض ِللْ ُم َهاجِ رِي َ ن َو َف َر َ « َفدَ َّونَ الدَّ َواوِي َ
ي ف اثْ َن ْ سل ََّمِ ، ل اللهُ َعلَ ْي ِه َو َ ص َّ ِي َ ج ال َّنب ِّض ِلَ ْز َوا ِ فَ ،و َف َر َ آل ٍ ف َأ ْر َب َع َة َ آل ٍ َأ ْر َب َع ِة َ
ش أَلْفًا﴾ ش أَلْفًا اثْ َن ْ
ي َع َ َ َع َ َ
من نزد وی آمدم و مناز خفنت را باوی خواندم ،زمانیکه مرا دید به وی سالم دادم .سپس
عمر رضی الله عنه از من پرسید :برای ما چی آوردی؟ گفتم :من برای شام پنجصد
هزار درهم آوردم ،باالفاصله بر منرب باال شد و الله سبحانه وتعالی را ثنا و ستایش منوده
فرمود :ای مردم! وی مال بسیار زیادی را برای ما آورده است ،اگر میخواهید برای تان
شامر منایم و اگر میخواهید برای تان وزن کنم .شخصی از میان مردم برخاست و
گفت :ای امیراملومنین! من عجمیها را دیدم که کتاب مالیات(دیوان) را ایجاد کردند
و همه چیزی را که برای مردم میدهند در آن کتاب ثبت میکنند .ابوهریره رضی الله
عنه میگوید :حرضت عمر رضی الله عنه کتاب مالیات را مانند فارسیان تهیه کرد و
برای مهاجرین پنج هزار در پنج هزار ،و برای انصار چهارصد در چهارصد و رسانجام
225
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
226
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
مرتکب حرام نگردیم .طوریکه برای ثبت کردن حزب در کشور اندونیزیا واضح شد،
چون این یک مسئله اداری بوده و از جمله موضوعات آگاهی دهی و معلومات
محسوب شده که به هیچ وجه پذیرفنت قانون غیر اسالمی در آن دیده منیشود.
هرگاه کشوری موضوع ثبت اداری ما را مانند آگاهی دهی ،معلومات دادن و خرب
رسانی بدون رعایت قانون غیر اسالمی بپذیرد ،برای ما مجاز است که حزب را به طور
رسمی در آن کشور ثبت و راجسرت منائیم .هرگاه آنها پذیرش حزب را مرشوط و منوط
با پذیرش قانون غیر اسالمی بدانند ،برای ما مجاز نخواهد بود که حزب را در آن کشور
به ثبت برسانیم .امیدوارم که این موضوع واضح شده باشد.
227
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
228
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
آالت وغیره که انسان از آنها استفاده میبرد ،از جمله وسائل به حساب میروند.
همچنان اسالیب عبارت از صفات غیر ثابتی است که انسان در وقت اجرای عمل
آن را اختیار میکند؛ چنانچه اسالیب کیفیت معین وغیر دائم به اجرای عمل ،مانند:
چگونگی تقسیم اعالنات و بیانیهها ...گفته میشود .بدین ترتیب وسائل و اسالیب
از امور دنیوی به شامر میرود که به تشخیص انسان راجع میشوند و تا هنگامیکه
واقعیتش چنین باشد ،ممکن نیست که تحت اصطالح فکره و طریقه داخل شوند.
بنابرین ،فکره و طریقه هر دو امور ثابت و بدون تغییر هستند که تنها از اسالم گرفته
میشوند؛ اما برعکس وسائل و اسالیب با آنکه از مسلامن و کافر گرفته میشود ،ولی
رضورت قابل تغییر و تبدیل را دارد؛ مانند :ریاضیات ،فزیک ،روشهای بهرهبرداری از
میوهها ،درختان و توسعه صنعت اسلحهسازی ...این همه امور دنیوی بوده که اسالم
آنها را برای انسانها گذاشته تا از آنها به صورت عام استفاده و بهرهبرداری منایند.
بنابرین ،فرق منیکند که این امور را مسلامن از غیر مسلامن اخذ مناید و یا بر عکس
آن ،زیرا به فکره تعلقی ندارد.
با توجه به آنچه گفته شد امور دنیوی؛ مانند :وسائل ،اسباب و اسالیب تحت اصطالح
فکره و طریقه داخل منیشوند؛ زیرا فکره و طریقه از امور ثابت و تغییر ناپذیر اند و
تنها از اسالم اخذ میگردد؛ یعنی برعکس امور دنیوی .بنا ًء در اسالم هیچ نوع فکرهای
بدون طریقه تنفیذ آن وجود ندارد.
اما عقوبات تعزیری(مجازات رسزنشی) عبارت از کیفر یا مجازات بر گناهانی است
که رشیعت مجازات مشخصی را برای آنها تعیین نکرده ،بلکه مقدار مجازات آن را
به خلیفه مسلامنان و یا قاضی محول کرده است؛ پس این از احکام طریقه شمرده
میشود .اینکه رشع مجازات مشخصی را برای این نوع گناه تعیین نکرده به این معنی
نیست که مطلقاً طریقهی برای تنفیذ احکام رشعی نگذاشته است؛ در حالیکه به عدم
التزام و پابندی به آن را رسزنش کرده است .چنانچه رشیعت مجازات آن را به قسم
تعزیر با تفاصیل احکام و انواع آن بیان کرده و تنها برای خلیفه و قاضی ،اختیار انتخاب
آن را از میان انواع مجازات معرفی شده از طرف رشع و آنهم مقداری که مناسب
229
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
وقوع معصیت میباشد اجازه داده است .پس رشیعت کیفیت تطبیق چنین احکام را
در زمان وقوع آن به غیر از کسیکه باالیش الزم شده بیان کرده ،لیکن تعیین مقدار و
نوع مجازات آن به خلیفه و قاضی محول شده است .فلهذا عقوبات تعزیری از جمله
احکام طریقه میباشد.
اما برخی از احکام طریقه به دولت و برخی دیگر آن به فرد تعلق دارد؛ پس تأدیب
فرزند توسط پدر به منظور ادای مناز بعد از سن ده سالگی ،مجازات زن نافرمان توسط
شوهر و برخی احکام جهاد متعلق به دفاع فردی از نفس ...همه از احکام طریقه و
متعلق به فرد اند؛ ولی اکرث احکام طریقه به دولت مربوط میشود ،زیرا دولت در ذات
خود طریقهای برای تطبیق احکام اسالم شمرده میشود.
230
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
231
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
232
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
شامل متام رعیت مرد و زن ،مسلامن وغیر مسلامن میشود .پس استثنای پوشیدن
لباس شان مطابق دین شان یا حسب دین شان است؛ یعنی تنها لباسی مجاز است که
در دین شان آمده و به غیر آن باید مطابق احکام رشیعت اسالم عمل کنند .در مورد
لباس به شکل مفصل در کتاب «نظام اجتامعی اسالم» بیان شده است .در دولت
اسالمی احکام اسالم باالی متام افراد جامعه ،مسلامنان وغیر مسلامنان یکسان تطبیق
میشود و رصف در بخش ملبوسات غیر مسلامنان مطابق ادیان شان اجازه دارند لباس
بپوشند .در ضمن برای شان واجب است که سرت عورت و عدم تربج را به صورت جد
مورد نظر داشته و حجاب و جلباب بپوشند.
باید گفت پوشیدن پتلون برای زن که در حیات عامه جائز نیست ،چون از جمله
تربجات محسوب شده است ،حتی اگر پرده هم باشد.
اما از واقعیت تاریخی در طول عهد خالفت ،معلوم است که زنان مسلامن وغیر
مسلامن جلباب میپوشیدند؛ یعنی لباس وسیع باالی لباس داخلی شان ،و رسهای
شان را میپوشاندند و بعضی از قریهها بود که در آن زنان مسلامن وغیر مسلامن لباس
شان تفاوت نداشت ...حتی بعد از سقوط خالفت آثار این امر تا دیر زمانی به مشاهده
میرسید .اگر در این مورد از بزرگساالنی که باالتر از هفتاد و هشتاد سال اند ،پرسیده
شود این واقعیت را بیان میکنند که ما شاهد بودیم در بعضی قریههای فلسطین چگونه
س میپوشیدند که متشابه بودند .امید وارم این پاسخ زنان نرصانی و زنان مسلامن لبا
به پرسش تان کفایت کردهباشید.
233
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
رسول الله صلی الله علیه وسلم ما را امر میمنود تا زکات آنچه را که برای فروش
نگهداری میمنودیم ،بپردازیم.
234
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
و ابیذر رضی الله عنه از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت منوده است که
فرمودند :و در «ب ّز» زکات است.
دارالقطنی و بیهقی «ب ّز» را به کاال و یا پارچههای تفسیر منودهاند که بوسیله آنها تجارت
صورت بگیرد .همچنان ابوعبید از ابی عمره بن حامس و او از پدرش روایت میکند
که عمر بن خطاب رضی الله عنه به زیارت من آمد و گفت :ای حامس! زکات مالت
را بپرداز .گفتم :من مالی جز جعبه میز و پوست ندارم ،گفت :قیمتش را تعیین کن و
بعد از آن زکاتش را بده.
عبدالرحمن بن عبدالقاری میگوید :در زمان حرضت عمر بن خطاب رضی الله عنه
مسئول بیت املال بودم ،او هنگامی میخواست معاش یک ساله کارمندان دولت را
بپردازد ،نخست اموال تجار را اعم از موجود وغیر موجود جمع میکرد ،و سپس از
مال موجود زکات اموال موجود وغیر موجود را میگرفت( .رواه بیهقی)
همچنان از ابن عمر رضی الله عنه روایت است که میگفت :آنچه از نازک و «بَ ّز» که
به منظور تجارت نزد کسی باشد در آن زکات نیز میباشد.
235
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
236
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
وقوتی را میبینم .پس تو باید با من به طرف بازار فردا خارج شوی تا آنکه به منازل
قبائل دیگری برسیم که آنجا عربها جمع میشوند ،زمانی به قبایل متذکره رسیدیم
ابوبکر رضی الله عنه برایش گفت :اين قبیله كنده است و میتواند تو را کمک و یاری
کند ،و این نسبت به کسانیکه از یمن به حج میآیند بهرت است ،و این منازل قبائل بکر
بن وائل است ،و این منازل بنی عامر بن صعصعه است ،پس خودت اختیار کن ،او
صلی الله علیه وسلم گفت :از کنده رشوع میکنیم.
2 .2اين واضح است كه اهل قوت در آن روزگار رهربان قبائل بودند که رسول الله
صلی الله علیه وسلم از آنها طلب نرصت کرد و هدفش هم به دست آوردن حامیت
آنها بود که در بین خود او صلی الله علیه وسلم را جای و قدرت دهند تا احكام الله
سبحانه وتعالی تطبیق شود .آنها هم این هدف رسول الله صلی الله علیه وسلم را به
صورت کامل و رصیح درک کرده بودند ،چون میدانستند که با نرصت دادن به او
صلی الله علیه وسلم دولت اسالمی تأسیس شده ،احکام تطبیق و جهاد آغاز میشود.
به همین دلیل زمانی رسول الله صلی الله علیه وسلم از آنها طلب نرصت کرد بنو عامر
بن صعصعه گفت:
ن خَالَ َفكَ ،أَيَكُونُ لَ َنا ل َم ْ ل أَ ْمرِكَ ،ثُ َّم أَظْ َه َركَ اللَّهُ َع َ
ن بَايَ ْع َناكَ َع َح ُأرأيت إنْ نَ َْ ﴿
َال لَهُ :أ َفتُهدَ ف َالَ :فق َ ث َيشَ ا ُء .ق َ ح ْي ُ الَ ْم ُر َ
إل اللَّ ِه َيضَ ُعهُ َ َالْ : ن َب ْع ِدكَ ؟ ق َ الَ ْم ُر ِم ْ
ْ
ج َة لَ َنا ِبأَ ْمرِكَ ؛ َفأَبَ ْوا
حا ََينَا! َل َ ب دُونَكَ َ ،فإِ َذا أَظْ َه َركَ اللَّهُ كَانَ ْ
الَ ْم ُر لِغ ْ ِ نحو ُرنا لِلْ َع َر ِ
َعلَ ْي ِه﴾
باالفرض اگر ما با تو به امری بیعت کرده باشیم که بعداً الله آن را ظاهر بسازد و در آن
مخالفت با تو باشد؟ آیا برای ما امری بعد از آن با تو است؟ او صلی الله علیه وسلم
گفت :امر از طرف الله سبحانه وتعالی است قسمیکه خود میخواهد .سپس برای
وی گفت :آیا هدفت اینست که تنها عرب را تغيیرات بياوری یا تنها در عربها اصالح
بیاری! زمانی الله ظاهر ساخت که این امر از غیر ماست ،ما به این امر تو رضورت
نداریم ،پس به جای دیگر برگرد.
237
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
آنها با درک اینکه نرصت دادن به رسول الله صلی الله علیه وسلم به معنی اقامه دولت
است ،به همین علت تضمین حاکمیت را بعد از او صلی الله علیه وسلم خواستند.
همچنان زمانی از بنو شیبان طلب نرصت صورت گرفت ،گفتند :اگر ما را در بین دو
رضر گذاشتی؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت :آن دو رضر چیست؟ گفتند:
نهرهای کرسی و رود خانه عرب .اگر ما عهدی را قبول کنیم که از ما گرفتی ،ما را
کرسی بگیرد .هرگز اين كار را منیکنیم و جای و حامیت هم منیدهیم ،چون این
امری که ما را به سوی آن دعوت میکنی چیزی است که ملوک و پادشاهان از آن
نفرت دارند .پس اگر دوست داری که به تو نرصت دهیم ،رود خانه عرب را برای ما
واگذار؛ یعنی پس از آن ما متولی رود خانه عرب میشویم .رسول الله صلی الله علیه
وسلم فرمود :چی بد پاسخی اگر فصیح در صدق باشید .بدون شک دین الله نرصت
منیشود ،مگر آنکه از متام جوانب احاطه نشود؛ پس درک کردند که نرصت حاکمیت
و جهاد برای عرب و عجم است .بنا ًء باقتال عرب موافقت کردند ،اما فارس هرگز!
3 .3زمانی الله سبحانه وتعالی امر خود را قضا کرد بیعت عقبه ثانی صورت گرفت،
بیعتی که در آن نرصت برای اقامه دولت در مدینه منوره نهفته بود .سپس مرحله سوم
که تسلیم منودن قدرت و تأسیس دولت است صورت گرفت .پس واضح شد که
طلب نرصت قبل از مرحله سوم در مرحله تفاعل صورت گرفته است و این چیزی
است که حزب از 60سال بدینسو آن را انجام داده و هیچ گاهی در این راه خسته
نشده است .از الله سبحانه وتعالی مسئلت داریم که این امت را توسط انصاری عزت
ببخشد که به سیرت انصار اول برگشته ،دولت خالفت راشده را تأسیس و بلند کننده
رایه عقاب ،رایه رسول الله صلی الله علیه وسلم باشند.
﴿ ويومئذ يفرح املؤمنون بنرصالله[ ﴾ ...سوره روم]5-4 :
238
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
ای الله! من به سبب علمت از تو طلب خیر می کنم و به سبب قدرتت از تو طلب
قدرت میمنایم و از فضل عظیم تو می خواهم ،چون تو توانایی و من ناتوانم ،تو
میدانی و من منیدانم ،تو بسیار دانای غیبی .ای الله! اگر میدانی که این کار… برای
دین ،دنیا و عاقبتم خیر است آن را برای من مقدر و آسان گردان ،و سپس در آن برکت
239
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
بیانداز ،و اگر میدانی که این کار… به مصلحت دین ،دنیا و عاقبتم نیست ،آن را از
من دور کن و مرا از آن منرصف منا و خیر را هرجا که هست برایم مقدر فرما و مرا از
آن خشنود منا.
از اين حديث کيفيت و چگونگی مناز استخاره واضح میگردد .بنا ًء هرکه قصد
استخاره را داشت دو رکعت مناز نفل به نيت استخاره بخواند و بعد از ادای مناز
دعای استخاره که در فوق ذکر شد را بخواند .بدين ترتيب مناز و دعای استخاره به
پايان میرسد ،و همني است کيفيت مناز استخاره؛ ليکن چند امور ديگری نيز به مناز
استخاره تعلق دارد که در زير بيان میشود:
1 .1هرگاه شخصی به کاری تصميم گرفت که متام جوانب آن را تحقيق و بررسی
منود و در نتيجه آن کار را به نفع و مصلحتش خواند و تصميم به انجام آن گرفت،
در اين وقت دو رکعت مناز نفل بخواند و بعد از آن دعای استخاره را بخواند و به
کار خود اقدام منايد .در حقيقت اين شخص از الله سبحانه وتعالی خريش را در
خصوص اين کار خواسته است .به اين معنی که اگر خريش در آن بود آن را آسان
بگرداند و اگر به خريش نباشد او را از آن کار منرصف سازد؛ يعنی بعد از تحقيق و
بررسی همه جانبه و تصميم به کار مطلوبش مناز و دعای استخاره را خوانده و به
انجام آن عمل اقدام مناید .لذا مناز و دعای استخاره خوانده منیشود ،مگر بعد از
تحقيق و بررسی همه جانبه و تصميم به کار مطلوب؛ زيرا در حديث گفته شده است:
َي ال َفرِيضَ ِة ،ثُ َّم لِ َيق ُْل :اللَّ ُه َّم إِ ِّ
ن ي ِم ْ
نغ ْ ِ ْيك َْع َركْ َع َت ْ ِ ﴿ إِ َذا ه ََّم أَ َ
حدُ ك ُْم بِاألَ ْمرَِ ،فل َ ْ
خريُكَ ِب ِعلْ ِمكَ ( ﴾ ...رواه بخاری) أَ ْ
س َت ِ
هرگاه کسی از شام قصد کاری را داشت بايد دو رکعت مناز نفل بخواند ،و بعد
بگويد :يا الله! من از تو به سبب علمت طلب خري میکنم...
2 .2این ثابت نشده که پيامرب صلی الله عليه وسلم موضوع استخاره را به ديدن
خواب ارتباط داده باشد .چنانکه از کرثت رهنامیی پيامرب صلی الله عليه وسلم مردم
240
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
را به فعل استخاره معلوم میشود؛ چون نتيجه آن را پيامرب صلی الله عليه وسلم به
خواب ارتباط نداده است .چنانکه در حديث حرضت جابر رضی الله عنه آمده است:
اص ْف ِني َع ْنهُ ، ل ِفي ِه وقوله :ف ْ ِ
َاص ْفهُ َع ِّني َو ْ ِ ل ،ثُ َّم بَارِكْ ِسهُ ِ ﴿ ...فَا ْقدُ ْرهُ ِ
ل َويَ ِّ ْ
ض ِني﴾... ث كَانَ ،ثُ َّم أَ ْر ِ
ح ْي ُ
َي َ
ل الخ ْ َ َوا ْقدُ ْر ِ
...و اگر میدانی که این کار… به مصلحت دین ،دنیا و عاقبتم نیست ،آن را از من دور
کن و مرا از آن منرصف منا و خیر را هرجا که هست برایم مقدر فرما...
از منت این حديث واضح میشود که پيامرب صلی الله عليه وسلم موضوع استخاره را
به ديدن خواب ارتباط نداده ،بلکه آن را مربوط به آسان گردانيدن و تقدير آن از طرف
الله سبحانه وتعالی ساخته است؛ يعنی هرگاه شخص به انجام آنچه استخاره منوده
سعی و تالش منايد ،پس اگر آن کار برايش خري بود ،الله سبحانه وتعالی آن را برايش
آسان میسازد و در غري آن او را از آن کار منرصف میسازد .چون استخاره به معنای
اينست که شخص اختيار و تصميم کار خود را به الله سبحانه وتعالی میسپارد تا او
سبحانه وتعالی برايش امری را اختيار منايد ،گويا استخاره کننده در اقدام به عمل پيش
بينی شدهاش اختيار ندارد و اگر الله سبحانه وتعالی برای استخاره کننده چيزی را
نخواست او را از آن کار منرصف میسازد.
3 .3بدون شک از فرموده پيامرب صلی الله عليه وسلم که در حديث حرضت جابر
رضی الله عنه چنین آمده:
ث كَانَ ،ثُ َّم أَ ْر ِ
ض ِني ﴾ ح ْي ُ
َي َ اص ْف ِني َع ْنهُ َ ،وا ْقدُ ْر ِ
ل الخ ْ َ َاص ْفهُ َع ِّني َو ْ ِ
﴿ف ْ ِ
...و اگر به مصلحت دین ،دنیا و عاقبتم نیست ،آن را از من دور کن و مرا از آن
منرصف منا و خیر را هرجا که هست برایم مقدر فرما...
بعضیها چنني فهميدهاند که انرشاح الصدر يا به اصطالح ميالن قلبی به سوی کار
مطلوب نشانهی از اختيار الله سبحانه وتعالی است که با ظهور اين نشانه شخص
استخاره کننده به سوی آن عمل حرکت منايد و با انقباض يا عدم ميالن قلب از آن
241
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
منرصف شود ،چون منرصف شدن استخاره کننده از کارش با اعراض و انقباض قلب
حاصل میشود .امام شوکانی در»نيل االوطار» به نقل از نووی گفته است« :خوب
است که بعد از استخاره به نشانه انرشاح الصدر يا ميالن قلبی عمل شود ،ليکن اين
کار از هوای نفس که قبل از استخاره بود رسچشمه نگرفته باشد و استخاره کننده بايد
تصميم قبلی خود را کامالً ترک منايد در غري آن طالب هوای نفس محسوب میشود،
نه طلب کننده خري از الله سبحانه وتعالی .در غیر آن تصميم قبلی و اختيار نفس خود
را ترک کرده بود نیز طالب خري از طرف الله سبحانه وتعالی محسوب میشود».
ليکن در مورد نشانه انرشاح الصدر يا ميالن قلبی ،کدام نص رشعی وارد نشده و قابل
هم ترجيح نیست ،اما حديثی که در اين مورد عدهای به آن اعتامد کرده اند نزد محققني
سند درستی ندارد و حديث مذکور اين است:
ابن سنی در کتاب «عمل اليوم والليلة» گفته :خرب داد برای ما ابو العباس بن قتيبه
عسقالنی ،حديث بيان کرد به ما عبيد الله بن حمريی ،ابراهيم بن عالء بن نرض بن انس
بن مالک ،حديث بيان کرد به من پدرم از پدرش و از پدر کالنش که گفت رسول الله
صلی الله عليه وسلم فرمود:
ل الَّ ِذي س ْب َع َم َّر ٍ
ات ،ثُ َّم انْظُ ْر إِ َ خ ْر َربَّكَ ِفي ِه َ ت ِبأَ ْم ٍر ف ْ
َاس َت ِ ﴿ يَا أَن ُ
َس ،إِ َذا َه َم ْم َ
َي ِفي ِه ﴾ل َقلْبِكَ َ ،فإِنَّ الْخ ْ َسب ُِق إِ ََي ْ
ای انس! هرگاه قصد امری را داشتی از الله سبحانه وتعالی هفت مرتبه استخاره منا،
بعد متوجه قلبت باش که چه برايت روشن شد ،در هامن امر خري است.
ابن حجر در فتح الباری گفته است ... :نووی در کتاب اذکار فرموده :بعد از استخاره
طبق آنچه از انرشاح الصدر برايش ايجاد شده انجام دهد ،به دليل حديث انس که
نزد ابن سنی آمده :هرگاه تصميم امری را داشتی هفت مرتبه از الله سبحانه وتعالی
استخاره منا باز متوجه قلبت باش که چه برايت ايجاد میشود ،چون خري در آنست،
اگر صحت اين حديث درست ثابت شود قابل اعتامد است ،وليکن سند آن واهی و
242
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
ِخطبه(خواستگاریت) را پنهان نگهدار به صورت درست وضو بگري ،بعد آنچه برايت
الله سبحانه وتعالی مقرر منوده(دو رکعت مناز نفل) بخوان ،بعد از آن الله سبحانه
وتعالی را به پاکی ياد کن و بگو :ای الله! تو قادر هستی و من قدرت ندارم ،تو ميدانی
و من منیدانم ،تو عامل بر مغيبات هستی پس اگر در(خواستگاری) فالنه زن خريی در
دين ،دنيا و آخرتم باشد آن را برايم نصيب بفرما ،و اگر خري دين ،دنيا و آخرتم در غري
آن باشد ،هامن را برايم نصيب فرما که خريم در آن باشد.
از اين حديث واضح میشود که استخاره کننده بر خواستگاری زن معينی تصميم
گرفته است ،ليکن آن را پنهان نگه میدارد و ظاهر منیکند و از الله سبحانه وتعالی
استخاره میکند و اختيار امر را به الله سبحانه وتعالی میسپارد به طوریکه اگر خريش
در آن باشد اسباب آن را برايش آسان منايد و اگر خري در غري آن باشد هامن غري را
برايش آسان سازد ،و اين مسئله هيچ رابطهای با ديدن چيزی در خواب يا به انرشاح
الصدر ندارد.
و آخر سخن اينکه آنچه در مسئله استخاره ترجيح داده میشود اين است که هرگاه
شخصی تصميم به انجام کاری داشت بعد از اينکه معلومات دقيق و همه جانبه در
243
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
مورد ارجحيت آن کار داشته باشد ،در اين وقت دو رکعت مناز نفل بخواند و بعد
دعای استخاره را خوانده و به کارش اقدام منايد ،اين در حالی است که وی حاجتش
را به الله سبحانه وتعالی پيش کرده تا آن را آسان منايد و اگر خريی در آن باشد و يا از
آن منرصفش منايد اگر به رشش متام شود؛ يعنی مناز و دعای استخاره را وقتی بخواند
که معلومات دقيق از همه جوانب در مورد ارجحيت آن کار داشته باشد ،چنانکه از
حديث واضح میشود:
َي ال َفرِيضَ ِة ،ثُ َّم لِ َيق ُْل :اللَّ ُه َّم إِ ِّ
ن نغ ِْ ي ِم ْ ْيك َْع َركْ َع َت ْ ِ ﴿ إِ َذا ه ََّم أَ َ
حدُ ك ُْم بِاألَ ْمرَِ ،فل َ ْ
ريكَ ِب ِعلْ ِمكَ ﴾. ...خ ُ أَ ْ
س َت ِ
هرگاه يکی از شام تصميم کاری را داشت ،بايد دو رکعت مناز نفل بخواند و بعد
بگويد :يا الله! من از تو به سبب علمت طلب خري میکنم. ...
اينست آنچه از حديث استنباط و ترجيح داده میشود ،نه اينکه مناز استخاره را
بخواند و منتظر باشد که در خواب چه میبيند و يا اينکه منتظر باشد تا قلبش به انجام
يا عدم انجام آن کار ميالن پيدا کند ،زيرا حديث چنني فرموده:
﴿ إ َذا ه ََّم أَ َ
حدُ ك ُْم بِاألَ ْمر﴾...
244
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
حكم ركاز
پرسش:
السالم علیکم و رحمت الله و برکاته!
الله سبحانه وتعالی شام را حفظ مناید .میخواهم توضح دهيد که بحث رکاز-اموال
پنهان شده در زمني -چرا در باب خراج گذاشته شده نه در باب زکات ،و آیا وقتی ركاز
به حد نصاب برسد خمس(پنجم حصه) از آن گرفته میشود يا خري؟
پاسخ:
و عليكم السالم و رحمت الله و بركاته!
امام بخاری و مسلم از ابن شهاب ،سعید بن مسیب و ابو سلمه بن عبدالرحمن از
طریق حرضت ابو هریره رضی الله عنه روايت منودهاند که رسول الله صلی الله علیه
وسلم فرمود:
س﴾
خ ُم ُ
ف ال ِّركَا ِز ال ُ
﴿ َو ِ
آن دوصد دینار خمس را بین مسلامنانی كه نزدش حارض بودند تقسيم منود تا آنكه
قسمتی از آن زیاده شد و عمر رضی الله عنه فرمود :كجاست صاحب پولها؟ آن
شخص بر خواسته آمد و عمر رضی الله عنه برايش فرمود :بگري اين دينارهای زياده
نیز از تو باشد.
روایت شعبی بیانگر اینست که آنچه عمر رضی الله عنه از یابنده رکاز گرفت آن خمس
بوده و چهار حصه باقی را به یابنده رکاز واپس منود ،و نیز واضح میشود که خمس
گرفته شده زکات نبوده ،بلکه آن به منزله فی میباشد .زيرا اگر زکات میبود باید به
مستحقین زکات داده میشد و هرگز از آن به یابنده رکاز منیداد؛ چون وی غنی بوده
و دادن زکات برای غنی جواز ندارد.
بنابرين ،قيمت ركاز هر چندی كه باشد چهار از پنج حصه آن برای یابنده و حصه
پنجم به بيت املال سپرده میشود ،و از اینکه آن زکات نیست موقوف به نصاب
منیباشد .بنا ًء برابر است که ارزش «رکاز» در حد نصاب باشد یا خیر؛ واجب است
که پنجم حصه آن به بیت املال مسلامنان داده شود .چونكه در زمان کنونی برای
مسلمني بيت املالی وجود ندارد؛ ازیرنو یابنده «رکاز» باید حصه پنجم آن را در امور
عام املنفعه مرصف منوده یا به نیازمندان کمک مناید ...و یا آنچه را که رشیعت الله
سبحانه وتعالی نیکو شمرده انجام دهد.
246
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
247
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
پاسخ:
و علیکم السالم و رحمت الله و برکاته!
قبل از ارایه پاسخ موارد ذیل باید در نظر گرفتهشود کسانیکه با میت پیوند قرابت دارند
از نظر علم میراث به سه دسته تقسیم میگردند:
1 .1اصحاب الفروض؛ کسانیاند سهم میراث آنها را رشیعت تعیین کرده است.
2 .2عصبات؛ کسانیاند که سهم معینی از میراث برای شان تعیین نگردیده ،اما
رشیعت سهم باقی مانده اصحاب فروض را برای شان مقرر منوده است.
3 .3ذوی االرحام عبارت از خویشاوندانی هستند که نه از اصحاب فروض هستند و
نه از عصبات ،و آن ده قسماند :ماما ،خاله ،پدر کالن مادر ،پرس دخرت ،پرس خواهر،
دخرت برادر ،پرس کاکا ،عمه ،کاکای مادر ،پرس برادر مادر و کسیکه به یکی از اینها
نزدیک باشد.
بنابر دالیل واضح در رشیعت ،اصحاب فروض و عصبات میراث میبرند؛ و در این
مورد اختالفی بین مسلامنان وجود ندارد .آیات میراث و احادیث صحیح دالیل واضح
بر میراث اصحاب فروض و عصبات دارد.
اما در مورد میراث ذوی االرحام ،صحابه ،تابعین و فقهها اختالف دارند ،چنانچه
حرضت علی ،حرضت عبدالله بن مسعود و حرضت عبدالله بن عباس رضی الله
عنهم و از تابعین رشیح و حسن برصی رحمت الله علیهام به میراث گرفنت ذوی
االرحام موافق میباشند .اما حرضت زید بن ثابت و در روایتی از عبدالله بن عباس
ذکر شده و از تابعین سعید بن مسیب و سعید بن جبیر به میراث نگرفنت آنها موافقت
دارند .همچنان شافعی رحمت الله علیه گفته است :برای ذوی االرحام میراثی نیست
و سپردن میراث به بیت املال بهرت است .پس در این مسئله اختالف وجود دارد و
پاسخ شام طبق دالیل راجح نزد ما قرار ذیل است:
1 .1بلی تبنی حزب التحریر بنابر دالیل وارده بر نربدن میراث ذوی االرحام موافق
است که در صورت نبودن اصحاب فروض و عصبات ،این موضوع از متنی از کتاب
اموال در دولت خالفت که خواهر پرسش کننده نقل کرده واضح میشود و آن مطلبی
249
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
است که در کتاب نظام اجتامعی زیر عنوان «صلة االرحام» به این رشح آمده است:
«اسالم خویشاوندان را به دو بخش تقسیم منوده :اول آن عده خویشاوندان که حق
میراث بردن را از میت دارند .دوم ذوی االرحام .اما کسانیکه حق میراث بردن را از
میت دارند ،اصحاب فروض و عصبات هستند که ذوی االرحام شامل آنها نیست.
پس برای ذوی االرحام ،سهمی در میراث نیست ،زیرا آنها عصبه نیستند؛ ماما ،خاله،
پدرکالن مادر ،پرس دخرت ،پرس خواهر ،دخرت برادر ،دخرت کاکا ،عمه ،کاکای مادر،
پرس برادر مادر و اقارب یکی از آنها را شامل میشود که الله سبحانه وتعالی سهم
خاصی در میراث برای آنها تعیین نکردهاست و ما این نظر را بنابر راجح بودن دالیل
آن انتخاب میمنائیم.
2 .2اگر شخصی وفات منود و از او وارثین ذوی الفروض و عصبات موجود نبود،
میراث او به بیت املال مسلامنان تعلق میگیرید ،به این معنی که بیت املال مسلامنان
وارث اوست .بنابر دالیل ذیل :حاکم در مستدرک از راشد پرس سعد ،از ابو عامر
هوزنی ،از مقدام کندی رضی الله عنه روایت که رسول الله صلی الله علیه وسلم
فرمود:
ل لَهُ أَر ُ
ِث َمالَهُ ﴾ ن َل َم ْو َ ﴿ أَنَا َم ْو َ
ل َم ْ
من رس پرست کسی هستم که رس پرستی ندارد و همچنان وارث مال او نیز هستم.
این حدیث به رشط شیخین صحیح است.
ابن حبان در صحیح خود از راشد پرس سعد ،او از ابو عامر هوزنی و او از مقدام
روایت منوده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:
ن َل َوار َ
ِث لَهُ ﴾ ال َفلِ َو َرثَ ِت ِهَ ،وأَنَا َوار ُ
ِث َم ْ ن تَ َركَ ك ًَّل َفإِلَ ْي َناَ ،و َم ْ
ن تَ َركَ َم ً ﴿ َم ْ
کسیکه از خود چیزی بجا بگذارد و فرزند و پدر نداشته باشد ،پس میراث او به سوی
ما رجعت داده میشود ،و کسیکه از خود مالی میگذارد برای وارث آنست ،و کسیکه
وارثی ندارد من وارث او هستم.
250
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
ابن ماجه در سنن خود از راشد پرس سعد ،او از ابو عامر هوزنی و او از مقدام شامی
روایت منوده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:
ِث لَهُ ،أَ ْع ِق ُل َع ْنهُ َوأَ ِرثُهُ ﴾
ن َل َوار َ ﴿ أَنَا َوار ُ
ِث َم ْ
کسی از خود وارثی ندارد من وارث او هستم ،و من داناتر از آنم و من از او میراث
میبرم.
پس این احادیث داللت واضح و آشکار بر این دارد که اگر شخصی وفات مناید و از
او وارثی باقی منانده باشد ،رسول الله صلی الله علیه وسلم وارث اوست؛ زیرا او رس
پرست همه مسلامنان است و نیز رس پرست کسی است که از خود رس پرستی ندارد ،و
بعد از او این وظیفه به خلیفه مسلامنان محول گردیدهاست .بنابرین ،خلیفه مسلامنان
مددگار همه مسلامنان و مددگار کسی است که از خود مددگار و پشتیبانی ندارد.
همچنان کسیکه وارثی ندارد او وارثش است .وارث بودن خلیفه مسلامنان برای
نفسش نیست ،بلکه برای بیت املال مسلامنان است .از این جهت میراث کسیکه
وارثی ندارد از ملکیتهای خاصی است که مربوط دولت میگردد ،و در بیتاملال در
اداره غنیمت و خراج ثبت میگردد و خلیفه مسلامنان بنابر مصلحت مسلامنان هرجا
که خواست آن را به مرصف میرساند.
3 .3و اینکه چرا حزب در مورد ذوی االرحام تبنی منوده که ایشان میراث منیبرند،
از این جهت است که دالیل میراث از قرآن و احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم
به صورت تفصیلی واضح گردیدهاست و مستحقین آن را هم واضح ساخته که قرار
ذیل است:
1 .1اصحاب فروض :الله سبحانه وتعالی در مورد شان میفرماید:
سا ًء َف ْو َق اثْ َن َت ْ ِ
ي ن نِ َ ي َفإِنْ كُ َّ الُنْ َث َي ْ ِ
ظ ْ ف أَ ْو َل ِدك ُْم لِل َّذكَ ِر ِمث ُْل َ
ح ِّ ﴿ يُ ِ
وصيك ُُم اللَّهُ ِ
ح ٍد ِم ْن ُه َم ف َو ِلَ َب َو ْي ِه لِك ُِّل َوا ِ حدَ ًة َفلَ َها ال ِّن ْص ُ َت َوا ِن �ثُلُثَا َما تَ َركَ َوإِنْ كَان ْ َفلَ ُه َّ
ُث َفإِنْن لَهُ َولَدٌ َو َو ِرثَهُ أَبَ َوا ُه ف َِلُ ِّم ِه ال ُّثل ُ س ِم َّم تَ َركَ إِنْ كَانَ لَهُ َولَدٌ َفإِنْ ل َْم يَكُ ْالسدُ ُ ُّ
251
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
درباره(ارث بردن) فرزندان تان(و پدران و مادرانتان) به شام فرمان میدهد و بر شام
واجب میگرداند كه(چون ُمرديد و دخرتانی و پرسانی از خود بجای گذاشتيد) بهره يك
مرد به اندازه بهره دو زن است .اگر فرزندان تان همه دخرت بودند و تعداد شان(دو و يا)
بيشرت از دو بود ،دو سوم تركه بهره ايشان است ،و اگر ورثه تنها يك دخرت باشد ،نصف
تركه از آن اوست(و چه ورثه يك دخرت و چه بيشرت باشند ،باقيامنده تركه متعلّق به سایر
ورثه بر حسب استحقاق است) .اگر مرده دارای فرزند و پدر و مادر باشد ،به هر يك
از پدر و مادر يك ششم تركه میرسد(و باقيامنده بني فرزندان او به ترتيب سابق تقسيم
میگردد) و اگر مرده دارای فرزند(يا نوه) نباشد و تنها پدر و مادر از او ارث بربند ،يك
سوم تركه به مادر میرسد(و باقيامنده از آن پدر خواهد بود) .اگر مرده(عالوه از پدر و
مادر) برادراين( يا خواهرانی ،از پدر و مادر يا از يكی از آن دو) داشته باشد ،به مادرش
يك ششم میرسد(همه اين سهام مذكور) پس از انجام وص ّيتی است كه مرده میكند
و بعد از پرداخت قرضی است كه بر عهده دارد(و پرداخت وام مقدّ م بر انجام وص ّيت
است).
و در جای دیگر میفرماید:
ن َو َلدٌ َفلَك ُُم ن َو َلدٌ َف ِإنْ كَانَ َل ُه َّ ن لَ ُه َّك ْ جك ُْم ِإنْ ل َْم َي ُ ف َما تَ َركَ َأ ْز َوا ُ ﴿ ولكم ِن ْص ُ
ن ال ُّربُ ُع ِم َّم تَ َركْ ُت ْم إِنْ ل َْم ني ِب َها أَ ْو َديْنٍ َولَ ُه َّوص َ ص َّي ٍة يُ ِ ن بَ ْع ِد َو ِن ِم ْ ال ُّربُ ُع ِم َّم تَ َركْ َ
ُوصونَ ص َّي ٍة ت ُ ن بَ ْع ِد َو ِ ن ِم َّم تَ َركْ ُت ْم ِم ْن ال ُّث ُم ُ ن لَك ُْم َولَدٌ َفإِنْ كَانَ لَك ُْم َولَدٌ َفلَ ُه َّ يَكُ ْ
ح ٍد ِم ْن ُه َم ْت َفلِك ُِّل َوا ِ ث ك ََللَ ًة أَ ِو ا ْم َرأَ ٌة َولَهُ أَخٌ أَ ْو أُخ ٌج ٌل يُو َر ُ ِب َها أَ ْو َديْنٍ َوإِنْ كَانَ َر ُ
وص ِب َها ص َّي ٍة ُي َ ن َب ْع ِد َو ِ ُث ِم ْ ف ال ُّثل ِ شكَا ُء ِ ن َذلِكَ َف ُه ْم ُ َ ْث ِم ْ س َفإِنْ كَانُوا أَك َ َ السدُ ُُّ
أَ ْو َديْنٍ ﴾ [سوره نساء]12 :
و برای شام نصف داریی بجای مانده همرسان تان است ،اگر فرزندی(از شام يا از
ديگران و يا نوه يا نوادگانی) نداشته باشند(و باقی تركه ،برابر آيه قبلی ،به فرزندان شان
252
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
و پدران و مادران شان تعلّق میگريد) و اگر فرزندی داشته باشند ،سهم شام يك چهارم
تركه است(و باقيامنده تركه به ذوی الفروض و عصبه ،يا ذوی االرحام يا بيتاملال
میرسد .به هرحال چه فرزندی نداشته باشند و چه فرزندی داشته باشند ،سهم شام)
پس از انجام وص ّيتی است كه كردهاند و پرداخت قرضی است كه بر عهده دارند(و
پرداخت وام بر انجام وص ّيت مقدّ م است) .و برای زنان شام يك چهارم تركه شام است
اگر فرزندی(يا نوه و نوادگانی از آنان يا از ديگران) نداشته باشيد( .اگر همرس يك نفر
باشد ،يك چهارم را تنها دريافت میدارد ،و اگر دو همرس و بيشرت باشند ،يك چهارم
به طور مساوی ميان شان تقسيم میگردد .باقيامنده تركه به خويشاوندان و وابستگان
به ترتيب استحقاق میرسد) .و اگر شام فرزندی(يا نوه و نوادگانی) داشتيد ،سهم ّيه
همرسان تان يك هشتم تركه بوده(و بق ّيه تركه به فرزندان تان و پدران و مادران تان-
هامنگونه كه ذكر شد-میرسد .الب ّته) پس از انجام وص ّيتی است كه ميكنيد و بعد از
وامی است كه بر عهده داريد .و اگر مردی يا زنی بهگونه كَاللَه ارث از آنان بردهشد(و
فرزند و پدری نداشتند) و برادر(مادری) يا خواهر(مادری) داشتند ،سهم هر يك از آن
دو ،يك ششم تركه است(و فرقی ميان آن دو نيست) و اگر بيش از آن (تعداد ،يعني يك
برادر مادری و يك خواهر مادری) بودند ،آنان در يك سوم با هم رشيكاند(و به طور
يكسان يك سوم را ميان خود تقسيم میكنند .الب ّته اين هم) پس از انجام وص ّيتی است
كه بدان توصيه شده است و يا پرداخت وامی است كه بر عهده مردهاست.
2 .2عصبات؛ در این مورد امام بخاری و امام مسلم از عبدالله بن عباس رضی الله
عنهام روایت منودند که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:
جلٍ َذكَ ٍر ﴾
ل َر ُ ض ِبأَ ْهلِ َها ،ف ََم بَ ِق َ
ي ف َِلَ ْو َ ﴿ أَلْ ِ
حقُوا ال َف َرائِ َ
میراث را به اهل آن(ذوی الفروض) بسپارید ،و آنچه باقی میماند آن را به نزدیکترین
وارث ،از عصبات بدهید.
همچنین در کتاب فتح الباری چنین آمده است:
253
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
خطابی و ابن بطال گفتهاند :هدف از نزدیکترین مرد از عصبه در حدیث فوق ،بعد
از تقسیم مال برای ذوی الفروض است ،و در صورتیکه بعد از ذوی الفروض مردان
زیاد وجود داشته باشند هامن مردی مستحق شده میتواند که از همه نزدیکتر به میت
باشد ،نه آن اشخاص بعید و در صورتیکه همه به میت نزدیک باشد ،پس متام شان
رشیک در میراثاند.
در مورد ذوی االرحام دلیلی وارد نگردیده که ایشان سهمی از میراث داشته باشند.
چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم این موضوع را در حدیثی چنین ترصیح
منوده است که آن را امام ترمذی از ابو امامه باهلی روایت منوده که از رسول الله صلی
الله علیه وسلم در خطبه جحة الوداع شنیده است که فرمود:
ص َّي َة لِ َوار ٍ
ِث ﴾ ح َّقهُ ،ف ََل َو ِ ال َقدْ أَ ْعطَى لِك ُِّل ِذي َ
ح ٍّق َ ﴿ إِنَّ اللَّهَ تَ َبا َركَ َوتَ َع َ
الله سبحانه وتعالی برای هر صاحب حق ،حقی مقرر منوده است ،پس برای وارث و
صیتی نیاز نیست.
این حدیث در خطبه حجة الوداع و آخرین سخنان رسول الله صلی الله علیه وسلم قبل
از وفات شان و در مورد میراث بود .از این حدیث واضح میگردد که مستحقین میراث
کسانیاند که الله سبحانه وتعالی برای شان در کتاب خود سهمی مقرر منوده است،
و آنچه در احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم ذکر گردیدهاست .آنها اصحاب
فروض و عصبات هستند و ذوی االرحام در بین آنها داخل نیست ،زیرا الله سبحانه
وتعالی برای آنها سهمی معین نکرده است.
4 .4اما آن روایاتی را که در پرسش ذکر گردیده مبنی بر اینکه برای ذوی االرحام
254
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
در میراث سهمی وجود دارد ،آنچنان نیست و در مورد برای تان چنین پاسخ عرض
میمنایم:
أ .ترمذی در سنن خود از ابو امامه پرس سهل پرس حنیف روایت منوده که گفت:
حرضت عمر رضی الله عنه از طرف من به ابو عبیده نامه نوشت و در آن ذکر منود که
رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودهاست:
ن َل َوار َ
ِث لَهُ ﴾ َال َوار ُ
ِث َم ْ ل لَهُ َ ،والخ ُ
ن َل َم ْو َ سولُهُ َم ْو َ
ل َم ْ ﴿ اللَّهُ َو َر ُ
کسیکه رس پرستی ندارد الله سبحانه وتعالی و رسولش صلی الله علیه وسلم رس
پرست اوست ،کسیکه وارثی ندارد ،مامایش وارث اوست.
اما روایت دیگری وجود دارد که علت را بیان میدارد .ابو داود در سنن خود از مقدام
روایت منوده که گفت ،رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:
ال َفلِ َو َرثَ ِت ِه، سولِ ِهَ ،و َم ْ
ن تَ َركَ َم ً ل َر ُل ال َّل ِه َو ِإ ََال :إِ َ
بَا ق َ ن تَ َركَ ك ًَّل َفإِ َ َّ
ل َو ُر َّ ﴿ َم ْ
ِث َلهُ َ ،ي ْع ِق ُل َع ْنهُ
ن َل َوار َ ِث َم ْ ِث لَهُ ،أَ ْع ِق ُل لَهُ َوأَ ِرثُهُ َ ،والْخ ُ
َال َوار ُ ن َل َوار َ َوأَنَا َوار ُ
ِث َم ْ
َويَ ِرثُهُ ﴾
از کسیکه پدر و فرزندی باقی منانده باشد ،میراث وی به سوی من رجعت داده
میشود ،یا اینکه رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود :میراث او به سوی الله و
رسولش است .از کسی مالی باقی مباند برای وارث او است و کسیکه وارثی ندارد
من وارث او هستم و از او میراث میبرم و متضمن او نیز هستم .ماما ،وارث کسی است
که وارثی ندارد ،ضامن اوست و از او میراث میبرد.
جمع بین دو حدیث واضح میسازد که مراد از ماما در عبارت «يعقل عنه» کسی
است که ضامن وی است .و عاقله تنها عصبات است و بس؛ اما دیگران از جمله
برادران مادر ذوی االرحام ،شوهر و دیگر کسانی عصبه نیستند در ردیف عاقله حساب
منیگردند .عاقله به عصبه مرد گفته میشود که آنها عبارتاند از :برادران ،کاکاها و
اوالدهای شان ،اگر چه پائین باشند و ...و ایشان کسانی هستند که دیت قتل خطا را
255
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
میپردازند ،قسمیکه عاقله میت دیت را به تنهایی خود میدهد ،و عاقله مرد :برادران،
کاکاها ،اوالدهای کاکا و پدر کالن سوم نیز شامل است( .منبع :نظام عقوبات؛ باب
پرداخت دیت)
مامای شخص در حدیث فوق آنست که از عصبه باشد؛ مثل اینکه شخصی با دخرت
کاکای خود ازدواج مناید که درین صورت پرس کاکایش مامای اوالد وی خواهد
بود(حدیث برین داللت دارد) ،اگر شخصی وفات مناید و او از اصحاب فروض
وارثی نداشته باشد به جز مامای او از جمله عصبه است پس درین صورت ماما بدون
اختالف میراث میبرد.
ب .در سنن سعید پرس منصور و در کنز العامل از محمد پرس یحیی پرس حبان و از
کاکای خود واسع پرس حبان روایت منوده است:
﴿ توىف ثابت بن الدحداحة ومل يدع وارثا وال عصبة فرفع شأنه إىل رسول
الله صلی الله علیه وسلم فسأل عنه عاصم بن عدى هل ترك من أحد فقال
يا رسول الله ما ترك أحدا فدفع رسول الله صلی الله علیه وسلم ماله إىل ابن
أخته أىب لبابة بن عبد املنذر﴾
ثابت فرزند دحداحه وفات منود و از خود وارث و عصبهای نداشت ،و حالت وی را
به رسول الله صلی الله علیه وسلم بیان منودند ،عاصم فرزند عدی از وی پرسید :آیا
از او کسی باقی ماندهاست؟ وی گفت :نخیر یا رسول الله از او هیچ کسی بجا منانده
است .پس رسول الله صلی الله علیه وسلم مال او را برای خواهرزاده او ابولبابه فرزند
عبداملنذر داد.
سیوطی در جامع الحدیث گفته سند حدیث فوق صحیح است .از این روایات واضح
میگردد که ثابت پرس دحداحه وارث و عصبه نداشت و نه کدام مستحق میراث از
خود بجا مانده بود و رسول الله صلی الله علیه وسلم مال او را به خواهرزاده او داد،
نه از این جهت که او وارث اوست ،بلکه منحیث امام بودن رسول الله صلی الله
256
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
علیه وسلم ،این صالحیت را داشت تا در مال او هرنوع ترصف مناید .بنا ًء مال او را
به شخص مذکور داد؛ پس این حدیث داللت بر این دارد که ذوی االرحام را حقی
در میراث نیست و کدام دلیلی در میراث شان وجود ندارد .این موضوع از اول منت
حدیث به لفظ «و مل یدع وارثا و ال عصبة» واضح میگردد.
این موضوع در حدیث دیگری خوبتر واضح میگردد ،طوریکه از رسول الله
صلی الله علیه وسلم در مورد میراث عمه و خاله پرسیده شد ،در پاسخ فرمودند« :ال
میراث لهام؛ یعنی میراث برای آنها نیست»؛ و حدیث کامل در مورد ایشان را حاکم در
مستدرک به رشط صحیحین و سند آن را صحیح گفته و چنین روایت منوده:
ول اللَّ ِه صلی الله علیه وسلم س ُ َال :أَ ْق َب َل َر ُ
ض ال َّلهُ َع ْن ُه َم ،ق َ﴿ عَنِ ابْنِ ُع َم َرَ ،ر ِ َ
ج ٌل تَ َركَ َع َّمتَهُ َوخَالَتَهُ َل َوار َ
ِث لَهُ ول اللَّ ِه َر ُس َ َالَ :يا َر ُج ٌلَ ،فق َ ل ِ
ح َم ٍر َفلَ ِق َيهُ َر ُ َع َ
ج ٌل تَ َركَ َع َّمتَهُ َوخَالَتَهُ َلَال« :اللَّ ُه َّم َر ُ الس َم ِءَ ،فق َل َّ سهُ إِ َ َالَ :ف َرف ََع َرأْ َ ُم ،ق َ َيه َ
غ ُْ
اث لَ ُه َم»﴾ «ل ِمريَ َ َالَ : َال :هَا أَنَا َذا ،ق َ السائِ ُل؟» ق َ ن َّ َال« :أَيْ َ
ُم» ثُ َّم ق َ َيُه َ َوار َ
ِث لَهُ غ ْ
عبدالله بن حرضت عمر رضی الله عنهام فرمود :رسول الله صلی الله علیه وسلم در
حالیکه باالی االغی سوار بود با او شخصی روبهرو شد و در مورد شخصی که وفات
منوده به جز عمه و خاله دیگر وارثی نداشت پرسید .رسول الله صلی الله علیه وسلم
رسش به آسامن بلند منوده و فرمود :یا الله شخصی از خود عمه و خالهای بجا گذاشته
و دیگر وارثی ندارد .بعداً گفت :پرسش کننده کجا است؟ آن شخص گفت اینجا
هستم؛ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود :میراث برای آن دو نیست .بنابرین ،عمه
و خاله از ذوی االرحام هستند ،از این جهت رسول الله صلی الله علیه وسلم آنها را
از وارثین قرار نداد.
ج .اما حدیث ابو لبابه واضح میسازد که میت زمانی ورثه از ذوی الفروض و عصبات
نداشته باشد در این صورت ،خلیفه مسلامنان همه مال و یا حصه از آن را برای ذوی
االرحام میدهد ،در صورتیکه میت ذوی االرحام داشته باشد ،سپردن همه مال در
بیت املال فرض منیباشد .این موضوع با آنچه قبالً مبنی بر اینکه مال مرتوکه زمانی
257
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
به بیتاملال تعلق میگیرد که میت از خود وارثین ذوالفروض و عصبات نداشته باشد،
ذکرگردید که باهم در تعارض منیباشند .چون خلیفه مسلامنان یگانه کسی است که
در این اموال بر اساس آنچه مصلحت مسلامنان میداند ترصف میکند .همچنان
بر اوست تا در صورت عدم موجودیت ذوی الفروض و عصبات از مرتوکه میت به
ذوی االرحام ،سهمی اعطا مناید .هرگاه بیتاملال بنابر نبود خلیفه مسلامنان وجود
نداشت ،مال میتی که ورثه ذوی الفروض وعصبه نداشته باشد ،به ذوی االرحام وی
تعلق میگیرد ،زیرا در صورت عدم موجودیت خلیفه مسلامنان ،ایشان به مرتوکه
مستحقتر از دیگران میباشند .دیدگاه راجح نزد ما در مسئله میراث ذوی االرحام
همین بود .والله اعلم
258
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
259
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
260
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
پس هنگامیکه قرآن میخوانی ،از(رش) شیطان رانده شده ،به الله پناه برب ،بیگامن او
بر کسانیکه ایامن آوردهاند و بر پروردگارشان توکل میکنند( ،هیچ) تسلطی ندارد.
4 .4در خصوص رابطهای فزیکی جنیات با انسانها به غیر از آنچه که الله سبحانه
وتعالی در قرآنکریم ذکر منوده دیگر نصوص خاصی وجود ندارد .اگر همچنان ِ
نص
دیگری وجود میداشت ما به مقتضای آن یقین میداشتیم .به عنوان مثال :امر و نهی
و قدرت سلیامن علیه السالم باالی جنیات که این موضوع به نصوص ثابت شده و ما
به آن باور داریم؛ چنانچه الله سبحانه وتعالی در سوره منل در مورد حرضت سلامن
علیه السالم فرمودهاست:
َال ِع ْفر ٌ
ِيت ني ق َ سلِ ِم َ ُون ُم ْش َها َق ْب َل أَنْ يَأْت ِ َال يَا أَيُّ َها الْ َم َلُ أَيُّك ُْم يَأْتِي ِني ِب َع ْر ِ
﴿ق َ
ني﴾ ِي أَ ِم ٌ
ن َعلَ ْي ِه لَ َقو ٌّن َمقَا ِمكَ َوإِ ِّن أَنَا آتِيكَ ِب ِه َق ْب َل أَنْ تَقُو َم ِم ْ ن الْجِ ِّ ِم َ
[سوره منل]39-38 :
سلیامن خطاب به حارضان گفت :ای بزرگان! کدام یک از شام تخت او را برای من
میآورد ،پیش از آنکه تسلیم شده نزد من آیند؟ عفریتی از جنیان گفت :من آن را نزد تو
میآورم پیش از آنکه از جایت برخیزی و هامنا من بر آن توانای امین هستم.
و نیز فرموده:
ي الْ ِقطْ ِر َو ِم َ
ن الْجِ ِّ
ن ح َها شَ ْه ٌر َوأَ َ
سلْ َنا لَهُ َع ْ َ يح ُغدُ ُّوهَا شَ ْه ٌر َو َر َوا ُ ﴿ َولِ ُ
سلَ ْي َمنَ ال ِّر َ
261
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
الس ِعريِ
اب َّ ن َع َذ ِن َأ ْم ِرنَا نُ ِذ ْقهُ ِم ْ
غ ِم ْن ُه ْم َع ْ ي َيدَ ْي ِه ِب ِإ ْذنِ َر ِّب ِه َو َم ْ
ن َي ِز ْ ن َي ْع َم ُل َب ْ َ
َم ْ
ات ا ْع َملُوا اب َو ُقدُ و ٍر َر ِ
اس َي ٍ ج َو ِ يل َوجِ فَانٍ كَالْ َ ِيب َوتَ َاثِ َ حار َ يَ ْع َملُونَ لَهُ َما يَشَ ا ُء ِم ْ
ن َم َ
ي الشَّ كُو ُر﴾ [سوره سبأ]13-12 : ن ِع َبا ِد َيل ِم ْ آل دَا ُوو َد شُ كْ ًرا َو َق ِل ٌ َ
وسلم طی نامهای به یهودیان فرستاد ،آنها در پاسخ نیز نوشتند :سوگند به الله که ما او
را نکشتهایم .بنابرین در تحقیق قضیه مذکور عمل جنیات به هیچ وجه داخل نیست.
6 .6از اینکه در مورد رابطه محسوس جنیات هیچکدام نصی وجود ندارد ،بنا ًء بین
انسانها و جنیات تنها رابطه وسوسه باقی میماند وبس.
باتوجه به این ،با امتام رسالت و انقطاع وحی ،دیگر کدام نصوصی وجود ندارد که
گفته شود رابطه محسوسی بین انسانها و جنیات موجود است؛ مگر اینکه وسوسه
میان انسانها و جنیات بنابر دالیلی که ذکر شد امکان پذیر است؛ همچنان وسوسه
جنیات بهگونه جربی باالی انسان نبوده ،مگر به اختیار خود انسان.
برعالوه در عرص خلفای راشدین درمان یا معالجه امراض از طریق مادی و محسوس
صورت میگرفت که متامی واقعات مانند :قتل ،رسقت ...به انسانها نسبت داده
میشد ،نه به جنیات؛ زیرا رابطه جن با انسان تنها در حد وسوسه است .از طرف
دیگر بعد از رسول الله صلی الله علیه وسلم دیگر نصی وارد نشده ،پس متام حوادث
محسوس متعلق به انسان است ،نه به جنیات .بدین ملحوظ عالَم حیات جنیات جدا
از عامل انسانها است و رابطه میان جن و انسان تنها رابطه وسوسه است وبس.
بنابرین ،انسان در هنگام مریضی هیچ نوع رابطهای با جنیات ندارد ،بلکه انسان
مریضی را باید طبق دستورات اسالم با دوا تداوی کرد .چنانچه در حدیث ابوداود
از اسامه بن رشیک روایت شده که گفت نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم حضور
یافتم ،اصحابش چنان خاموش بودند که گویا بر رس هر یکی شان پرندهی نشسته
است؛ سالم کردم و بعد نشستم .مردانی صحرا نشین از اطراف آمده و گفتند :یا رسول
الله صلی الله علیه وسلم! آیا ما تداوی کنيم؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:
تداوی کنید ،زیرا الله سبحانه وتعالی هیچ دردی را نیافریده ،مگر اینکه دوای آن را نیز
آفریده است به جز مرگ که هیچ دوایی ندارد .به همین ترتیب برخی اوقات دوا معنوی
میباشد ،مثل :دعا .چنانچه در حديث مسلم از عایشه رضی الله عنها روايت است
که رسول الله صلی الله علیه وسلم با دعا کردن حرضت بی بی رقیه را تداوی میمنود:
ف لَهُ إِالَّ أَن َ
ْت﴾ (رواه مسلم) اس ِب َي ِدكَ الشِّ فَا ُء الَ ك ِ
َاش َ ب ال َّن ِ ﴿ أَ ْذ ِه ْ
ب الْ َب َ
اس َر َّ
263
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
ای پروردگار مردمان ،این مرض را از من دور کن! زیرا شفا به دست بالکیف تو است
و تنها دور کننده بیامری تو هستی.
یا امثال آن دعاهای که در قرآن و سنت آمده و شام با آن موافق هستید .اما در خصوص
شفای مریض رجوع به کسانیکه گامن برده میشود رابطه فزیکی با جنیات دارند،
تخیلی بیش نیست که در حقیقت به کارگیری حیله و فريب از جانب دجالها یا
دروغگویانی است که مردمان ساده لوح را به سوی خود میکشانند تا اموال شان را به
ناحق بگیرند.
7 .7اما تفسیر آیتی که در آن کلمه «املس؛ آسیب رساندن» بیان شده و منظور
شامست اینست:
خ َّبطُهُ الشَّ ْيطَانُ ِم َ
ن الْ َم ِّ
س ن يَأْكُلُونَ ال ِّربَا َل يَقُو ُمونَ إِ َّل ك ََم يَقُو ُم الَّ ِذي يَ َت َ ﴿ الَّ ِذي َ
َذلِكَ ِبأَنَّ ُه ْم قَالُوا إِنَّ َا الْ َب ْي ُع ِمث ُْل ال ِّربَا َوأَ َ
ح َّل اللَّهُ الْ َب ْي َع َو َ
ح َّر َم ال ِّربَا﴾
[سوره بقرة]275 :
کسانیکه ربا میخورند (روز قیامت از گور) بر منیخیزند؛ مگر مانند بر خاسنت
کسیکه بر اثر متاس شیطان دیوانه شده ،این بدان سبب است که آنان گفتند :خرید و
فروش هم مثل ربا است و در حالیکه الله خرید و فروش را حالل کرده و ربا را حرام
منوده است.
اگر در تفسیر آیت دقت شود کسانیکه سود خواری میکنند را الله سبحانه وتعالی با
کسانی مثال زده است که دچار بیهوشی و دیوانگی شدهاند ،زیرا در رفتار و کردارشان
آثار دیوانگی دیده میشود ،از جهت اینکه آنها سود خواری را همراه با بیع در یک
ردیف قرار میدهند ،حال آنکه الله سبحانه وتعالی سود را حرام و بیع را حالل گردانیده
است .الفاظ «ال َِّذي َن يَأْكُلُو َن ال ِّربَا» به معنای «گیرنده سود» تعبیر شده و این متام انتفاع
را شامل میشود .لفظ «يَأْكُلُونَ» در قرآنکریم برای داللت ذم استعامل شده است:
ال الْ َي َتا َمى ظُل ًْم إِنَّ َا يَأْكُلُونَ ِ
ف بُطُونِه ِْم نَا ًرا ﴾ [سوره نساء]10 : ن يَأْكُلُونَ أَ ْم َو َ
﴿ إِنَّ الَّ ِذي َ
264
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
بیگامن کسانیکه اموال یتیامن را به ستم میخورند ،جز این نیست که آتش را در شکم
خود (فرو میبرند و) میخورند
کسانیکه کافر شدند (از متاع دنیوی) بهره میگیرند و میخورند همچنانکه چار پایان
میخورند و آتش(جهنم) جایگاه آنان است
«ل يَقُو ُمونَ» روز قیامت پس «یأکلون» در آیت نخست نیز همین معنا را دارد .مراد از َ
خبَّطُ ُه الشَّ يْطَانُ﴾؛ یعنی ایشان چنان خوار و است و معنای ﴿ إِ َّل ك ََم يَقُو ُم ال َِّذي يَتَ َ
رسوا میشوند که وقت بلند شدن از قربها مانند دیوانهگان دنیا میباشند .قرینه بر نهی
جازم از سود خواری است که تکرار آن در آیات فوق به حرمت سود خواری داللت
س» به معنای دیوانگی است ،مثل اینکه گفته شود این شخص میکند؛ و لفظ « ِم َن الْ َم ِّ
به دیوانگی مبتال شده است.
اما معنای»خبط» رفتار و کردار غیر منظم از اثر ضعف عقلی است .چنانچه در
س﴾ روایات مختلفی آمده ،اما تفسیر﴿ إِ َّل ك ََم يَقُو ُم ال َِّذي يَتَ َ
خبَّطُ ُه الشَّ يْطَا ُن ِم َن الْ َم ِّ
راجحترین آن اینست که هنگامی انسان به دیوانگی مبتال میشود در آن موقع زمینه
وسوسههای شیطان بیشرت مساعد گردیده و در خیال انسان بسیاری از چیزها منجر به
رسدرگمی میشود تا اینکه به دیوانگی مبتال شود.
گفته منیشود که شیطان او را بیهوش و دیوانه ساخته است ،زیرا آیت این را تائید
منیکند ،چون الله سبحانه وتعالی نگفته است﴿:یتخبطه الشیطان باملس﴾؛ یعنی
خبَّطُ ُه الشَّ يْطَا ُن ِم َن
شیطان او را به دیوانگی گمراه ساخت ،بلکه فرمودهاست ﴿ :يَتَ َ
س﴾؛ یعنی شیطان او را به سبب دیوانگیاش گمراه ساخت ،چون دیوانگی قبل از الْ َم ِّ
گمراهی بودهاست».
به نظر من قول راجح در تفسیر آیت همین است و مثال سود خوار ،هامنند کسی است
که شیطان او را به سبب دیوانگی گمراه ساخته است .یعنی قبالً شخص به دیوانگی
مبتال شده و بعد شیطان به سبب وسوسههای خیالی او را گمراه ساخت.
265
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
پس شیطان او را دیوانه نساخته است و در غیر آن آیت باید چنین میبود« :الذی
یتخبطه الشیطان باملس» و حرف «با» در کلمه «باملس» افاده الصاق(پیوست) را
دارد به این معنی که به واسطه دیوانه ساخنت و این یگانه مثال جهت متثیل محسوس
واقعیت وحشتناک از شدت جرم سود خواران است.
266
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
267
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
اگر یکی از شام خوابی را که دوست دارد میبیند( ،بداند که) آن از طرف الله سبحانه
وتعالی است و باید بخاطر آن الله سبحانه وتعالی را سپاسگزار باشد و برای دیگران
نیز رشح دهد ،اما اگر او چیز دیگری را جز این ببیند ،مثال ً:خوابی که او دوست ندارد،
آن از طرف شیطان است و باید به الله پناه بربد و آن را به کسی رشح ندهد تا برایش
رضر نرسد.
اما اینکه آیا بیان یک خواب یا رویأ ریا است یا خیر؟ این چیزی است که شام تصمیم
میگیرید ،الله سبحانه وتعالی به شام توفیق اعطا کند و شام را به نیکی کمک کند.
با توجه به تعاریف مختلفی که از قانون رفاه اجتامعی کارگران وجود دارد ،پاسخ شام
را میتوان چنین بیان داشت :اگر پابندی به مسئله فوق مثل پابندی به قانون متقاعدین
باشد؛ یعنی مدیریت دواسازان از شام بخواهد تا مقدار معین پول را بپردازید و اگر
نپردازید حق ندارید تا به حیث دواساز فعالیت کنید و یا جواز کار برای دواسازی را
حاصل کنید و طوری باشد که پس از سپری شدن عمر مشخص شام یک مقدار پول
به حیث معاش تقاعدی و یا پس از مرگ به خانواده تان پرداخت میشود؛ یعنی عمل
به قانون متقاعدین و یا رفاه اجتامعی کارگران اجباری باشد ،آنهم به شکلی که بدون
عمل به آن شام توانایی و قابلیت کار را از دست میدهید؛ درین حال سهم گرفنت در
آن مشکلی ندارد .زیرا چنین عملی در واقع اجازه است برای یک کار مباح و این امر
از لحاظ رشعی جواز دارد .اما اگر عمل کردن بر این قانونی اختیاری باشد؛ یعنی
هیچنوع تأثیری روی کار و وظیفه شام نداشته باشد ،پس اشرتاک در آن حرام میگردد.
باتوجه به رسمایهگذاری از پول شام در بانک ربا خواری؛ یعنی اگر شام راضی باشید
تا رسمایهگذاری براساس ربا آغاز شود ،پس ربا است ،اما اگر شام راضی نبودید ،در
این صورت ربا نخواهد بود .چون برای شام جائز نیست که جریان یافنت پول تان در
ربا را موافقت کنید .ولی اگر جاری شدن پول در ربا تصمیم شام نبود و یا از آن خرب
نداشتید ،آنگاه مسئولیتی متوجه شام منیشود تا زمانیکه اشرتاک شام و پرداخت
فیس به منظور گرفنت جواز کار حتمی نباشد.
268
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
اما مبلغی که پس از مرگ تان به خانواده شام پرداخت میشود ،اگر این مبلغ بخشی از
هامن مبلغی باشد که جربا ً برای اخذ اجازه کار پرداختید ،آنها اجازه دارند تا پول مذکور
را بگیرند و این به حیث میراث از شام به آنان میرسد .من شخصاً به شام توصیه
میکنم بخشی از آن را به نیازمندان و مستمندان تخصیص دهید ،زیرا این امر شایستهتر
و نزد الله سبحانه وتعالی به تقوی نزدیکتر است و انشاءالله که باعث افزایش عمرتان
در خیر خواهد شد.
269
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
270
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
2 .2آیا اعتامد ما بر جایگاه علمی فقهها و علام کافی است ،تا آنچه را که آنها به آن
استدالل کرده اند سلسله آن را به رسول الله صلی الله علیه وسلم صحیح بدانیم ،با
وجود آنکه میدانیم امئه کبار در علم حدیث دارای درجات متفاوتاند؟
3 .3با این قول امام شافعی رحمه الله و سایر امئه رحمهم الله ،چگونه برخورد
منائیم که گفتهاند« :وقتی حدیثی به صحت رسید ،قول مرا به دیوار بزنید ».این گفته
خود مبین تحقیق و جستجوی عمیق در احادیث است؟
4 .4آیا وجود حدیث در یکی از کتب مهم فقه و یا اصول برای اعتامد به آن کافی
است و یا ورود آن در چندین کتب فقه به منظور صحتش رشط است؟
5 .5اگر رشط صحت حدیث در موجوديت کتب متعدد است .آیا ضوابط دیگری
هم وجود دارد که با در نظرداشت آن ورود آن را در کتب یک مذهب نه ،بلکه در کتُب
معتمد بیشرت از یک مذهب ،رشط دانست؟
پاسخ:
و علیکم السالم و رحمت الله و برکاته!
هنگامیکه عامل يا مجتهد قابل اعتامد به حدیثی استدالل میمناید ،الزم است که این
حدیث نزد وی از احادیث صالح برای استدالل از حیث نسبتش به رسول الله صلی
الله علیه وسلم باشد .به دلیل اینکه او از آن حدیث حکم رشعی را استنباط میمناید،
تصور منیشود که مجتهد به حدیثی استدالل کند كه نزدش از درجه استدالل ساقط
باشد .استدالل تعداد زیادی از امئه متقدم به حدیثی ،ما را به آن حدیث مطمنئ
میسازد .زیرا این امر ،به مثابه شمردن آن حدیث در ردیف احادیث حسن به دلیل ثقه
بودن آنها در علم و تقوا میباشد .این بدان معنا نیست که متام احادیثی که در کتب فقه
و اصول فقه وارد گردیده نزد ما صحیح و برای ما قابل قبول است ،بلكه وقتی باالی
حدیثی كه در کتب امئه فقهها وارد شده حکم میکنیم كه ضعف آن توسط اصولی که
داریم برای ما واضح گردیده ،دیگر به آن استدالل منیکنیم.
اما ،جهت رد و قبول حدیث ،علم و اصولی موجود است؛ چنانچه در کتاب شخصیت
اسالمی جلد اول ،باب حدیث مقبول و حدیث مردود مرتبط به آن چنین آمده است :از
271
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
تقسيم بندی حديث نزد محدثني به «صحيح ،حسن و ضعيف» روشن میگردد که به
حديث صحيح و حديث حسن استدالل کرده میشود ،و به حديث ضعيف استدالل
منیشود و آنچه حديث را مقبول و يا مردود میسازد ،هامن نظر کردن در سند و راوی
و منت حديث است .پس هرگاه از سند راوی حذف نشد ه باشد که حذف آن منجر به
عدم تعديل محذوف شود ،و در راويان طعن وارد نشدهبود و منت حديث هم ضعيف
و يا مخالف با بعضی آيات قرآن يا حديث متواتر و يا اجامع قطعی نبود ،پس حديثی
که واجد چنني رشايط باشد مقبول بوده و بدان عمل کرده میشود و به حيث دليل
رشعی اخذ میگردد ،برابر است که به درجه حديث صحيح يا حسن باشد؛ ولی اگر
حديث بر غري اين صفات بود ،آنگاه مسرتد گرديده و بدان استدالل کرده منیشود.
حسب مقتضیات سند ،راوی و منت وجود ِ هنگامیکه امکان پذیرش و قبول حدیث
داشت در رد آن متشدد نباشید ،بهخصوص زمانیکه اکرثیت علام آن را پذیرفته و
بسیاری از فقهها آن را استفاده کرده باشند ،در این صورت مناسب است تا قبول شود،
هرچند رشوط حدیث صحیح را تکمیل نکرده باشد؛ چون در جمله احادیث حسن
داخل میشود .هامنگونه که تشدد در رد حدیث جائز نیست در قبول آن نیز تساهل
جواز ندارد؛ چون شاید حدیث مردودی به لحاظ سند ،راوی و منت مقبول شمرده
شود.
چنانچه در کتاب نفسيه باب «اعتبار حدیث دلیل احکام رشعی است» چنین آمده
است« :مگر خرب واحد که میتواند دليل بر حکم رشعی باشد ،هامن حديث صحيح
و حديث حسن است .ليکن حديث ضعيف به هيچ وجه دليل رشعی شده منیتواند
و هرکس بدان استدالل کند گفته منیشود که وی به دليل رشعی استدالل کرده است.
چون شمردن حديث صحيح يا حسن تنها نزد کسی است که بدان استدالل میکند،
در صورتیکه وی اهليت شناخت حديث را داشته باشد به غري از جميع محدثني ،زيرا
راويانی هست که نزد بعضی محدثني ثقه و نزد بعض ديگر غري ثقه شمرده میشود ،يا
نزد بعضی محدثني از مجهولني شمرده شده و نزد بعض ديگرش از معروفني .احاديثی
وجود دارد که به يک طريق صحيح نبوده به طريق ديگری صحيح میباشد .طرقی
272
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
وجود دارد که نزد بعضی غري صحيح و نزد بعض ديگری صحيح میباشد .احاديثی
هم وجود دارد که نزد بعضی محدثني غري معترب بوده بر آنها طعن وارد کردهاند و
محدثني ديگری آنها را معترب دانسته بدان استدالل کرده اند .احاديثی است که برخی
محدثني بر آن طعن وارد کرده؛ ولی جمهور فقهها آن را پذيرفته و به آن استدالل کرده
اند.
پس هامنطور که رسعت در قبول حديث در نظر گرفنت صحت آن جائز نيست ،هکذا
چاالکی کردن در طعن بر حديث و رد آن به مجرد اينکه يکی از محدثني در راوی آن
طعن وارد کرده جائز منیباشد ،چه احتامل دارد که نزد راوی ديگری مقبول باشد ،و
نيز احتامل دارد که در آن امئه و عامه فقهها استدالل کرده باشند .بنابر آن تأنی و تفکر
در باره حديث قبل از اقدام بر طعن در آن و يا مسرتد کردنش واجب میباشد .بررسی
کننده در راويان و احاديث در اين مورد اختالف زيادی ميان محدثني ميیابد؛ مثالً:
ابوداود از عمرو ابن شعيب از پدرش و او از پدر کالنش روايت کرده که رسول الله
صلی الله عليه وسلم فرمود:
﴿ املؤمنون تتکافأ دماؤهم و يسعی بذمتهم﴾...
حرمت خون مؤمنان همه يکسان است و در پوره کردن ذمه شان ادناترين شان هم
سعی میکند ،و دورترين شان هم میتواند کسی را در برابر شان پناه دهد ،آنان همه در
مقابل غري خويش يکدستاند ،نريومند شان بر ناتوان شان و در جهاد رونده شان از
باز نشسته شان دفاع میکند.
اين حديث را عمرو ابن شعيب از پدرش و پدر کالنش روایت کرده که در آن قيل و قال
محدثني مشهور و معروف است ،و با آنهم تعداد زيادی به این حديث استدالل کرده
و عدهای آن را گذاشته است.
همچنان احادیثی که فقههای معترب و اصولیون به آن استدالل کرده اند حدیث حسن
شمرده میشود ،الزم نیست تا حدیثی در چندین کتاب فقه و اصول نزد فقهها و
اصولیون وارد گردد تا حسن بودنش را ثابت سازد ،بلکه کافی است تا به قدر که
273
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
اطمینان استدالل به آن حاصل شود .ولی ورود آن در کتب متعدد و در مذاهب متعدد
به اطمینان جهت استدالل به آن میافزايد.
اما در رابطه به قول امام شافعی رحمه الله آنچه ما گفتهایم در تناقض به آن نیست،
ما حدیثی را که فقههای معترب به آن استدالل کرده و از آن حکمی را استنباط منودهاند
حسن میشامریم؛ و این در صورتی است که حدیث قویتر از آن یافت نشود ،در غیر
آن بنابر ادله حکم را مطابق اصول متتابع از جهت جمع میان ادله و ترجیح میان آنها
استدالل میمنائیم ،چنانچه در کتاب اصول فقه در بابش معروف است.
274
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
اصحاب من مانند ستاره گان اند که از هر کدام ایشان پیروی کنید ،راهیاب میشوید.
این حدیث با آنکه در میان کتب فقه موجود است ،در جلد سوم کتاب شخصیت
اسالمی ،صفحه ( )294تحت عنوان «مدح صحابه کرام» نيز به کار برده شده و سندش
به مسند «رزین» حواله داده شده است؛ اما کتاب «موسوعة الدررالسنية» در تحقیقاتش
این حدیث را موضوعی معرفی منوده است .پس درجه صحت این حدیث چگونه
است و «رزین» کیست و آیا کدام مسندی به اسم آن موجود است یا خیر؟
پاسخ:
و علیکم السالم و رحمت لله و برکاته!
حدیث فوق در بعضی از کتب احادث روایت شده که از آن جمله قرار ذیل است:
1 .1اإلبانة الكربی؛ تألیف عبید الله بن محمد بن محمد بن حمدان عکربی مشهور
به «ابن بطه عکربی» متوفی(387هـ.ق) که در منت آن چنین آمده است« :ابو یوسف
یعقوب بن یوسف از ابو یحیی زکریا بن یحیی ساجی ،از موسی بن اسحق انواری،
از احمد بن یونس ،از ابو شهاب ،از حمزه ،از عمرو بن دینار ،از ابن عباس رضی الله
عنه و ابن عباس از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت منوده است که گفت:
وم َف ِبأَ ِّيه ُِم ا ْقتَدَ ْي ُت ُم ا ْهتَدَ ْي ُت ْم﴾
ج ِاب كَال ُّن ُ
ح ِ ﴿ إِنَّ َا أَ ْ
ص َ
بدون شک اصحاب من مانند ستاره گانی اند که از هر کدام ایشان پیروی کنید ،راهیاب
275
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
میشوید.
2 .2جامع بیان العلم و فضله؛ تألیف از ابو عمر یوسف بن عبدالله بن محمد بن
عبدالرب بن عاصم «منری قرطبی» متوفی (463هـ.ق) منت آن قرار ذیل است« :احمد
بن عمر برای ما از عبد بن احمد ،از علی بن عمر ،از قاضی احمد بن کامل ،از
عبدالله بن روح ،از سالم بن ُسلیم ،از حارث بن غصین ،از اعمش ،از ابی سفیان و
ابی سفیان از جابر رضی الله عنه روایت منوده که رسول الله صلی الله علیه وسلم
فرمود:
وم ِبأَيِّه ُِم ا ْقتَدَ يْ ُت ُم ا ْهتَدَ يْ ُت ْم﴾
ج ِاب كَال ُّن ُ
ح ِ ﴿ أَ ْ
ص َ
اصحاب من مانند ستاره گانی اند که از هر کدام ایشان پیروی کنید ،راهیاب می شوید.
ُصین»ابو عمر میگوید« :به این اسناد استدالل کرده منیشود ،زیرا هویت «حارث بن غ َ
مجهول است ».این دو حدیث از مباحث علامی حدیث خالی نیستند .بنابرین ،بعضی
علامی حدیث آنها را ضعیف دانستهاند؛ اما نزد ما این حدیث به درجه حسن است؛
زیرا این حدیث در کتب فقهها درج بوده و ایشان از این حدیث در استنباط احکام
استفاده میبرند .چنانکه در کتاب شخصیت اسالمی جلد سوم تحت عنوان «تعریف
الحسن» آمده است:
حدیث حسن به دو قسم است:
1 .1حدیثی که رجال سندش از مستوری خالی نبوده و اهلیتش ثابت منیباشد،
لیکن در آنچه روایت میکند غافل و کثیر الخطا نبوده و متهم به دروغ در حدیث
منیباشد.
2 .2حدیثی که به درجه رجال صحيح نرسيده و پائینتر از حدیث صحیح بوده ،اما
روایتش از شهرت یافتهگان به صدق و امانت باشد و مانند حديث صحيح يکسان
استدالل کرده میشود .همچنان متام احاديثی که در کتب امئه و شاگردان امئه و در
کتب علام و فقههای ديگر وارد شده ،همه از احاديث حسن به حساب آمده که به آن
276
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
استدالل کرده میشود ،زيرا ايشان آن را به حيث دليل بر حکمی آوردهاند و يا از آن
حکمی را استنباط کرده اند .پس آن حديث حسن میباشد ،ولو که در کتب اصول
فقه وارد شده باشد و يا در کتب فقه به رشط آنکه کتب معتربه باشند؛ مانند :کتاب
«مبسوط» و کتاب «األم و مدونة الکربی» . ...بدون شک این حدیث در تعدادی از
کتب فقهها نیز وارد شده که از آن جمله به چندین موارد آن اشاره میمنایم:
1 .1در کتاب مبسوط؛ تألیف محمد بن احمد بن ابی سهل شمس االمئه تحت
عنوان «موضوع قضا» چنین آمده است« :برای قاضی الزم است حسب آنچه که در
کتاب الله سبحانه وتعالی آمده قضاوت مناید و اگر مسئلهای نزدش آورده شد که در
کتاب الله سبحانه وتعالی حکم آن پیدا نشد ،به احادیث رسول الله صلی الله علیه
وسلم فیصله کند ،اگر در آنهم پیدا نشد پس به اصحاب رجوع مناید ،چنانچه در
بخشهای گذشته نیز این موضوع را بیان کردیم .خالصه اینکه هرگاه به صحت قول
یکی از صحابه معروف متیقن شد به آن فیصله کند و آن را از قیاس مقدم مناید؛ به
وم ِبأَيِّ ِه ُم
ج ِاب كَال ُّن ُ
ح ِ دلیل حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم که میفرماید ﴿ :أَ ْ
ص َ
اقْتَ َديْتُ ُم ا ْهتَ َديْتُ ْم﴾ .زیرا آنچه از صحابی رضی الله عنهم رسیده احتامل سامع است؛
چون صحابه هر آنچه از رسول الله صلی الله علیه وسلم میشنیدند به آن عمل
میدادند و دیگران از ایشان روایت میکردند.
2 .2حاشية الطحطاوی علی مراقی الفالح رشح نور اإليضاح؛ تألیف احمد بن
محمد بن اسامعیل «الطحطاوی الحنفی» متوفی(1231هـ .ق) چنین گفته شده
است... :در مذهب حنفی سنت به آنچه گفته میشود که رسول الله صلی الله علیه
وسلم آن را انجام داده باشد و یا بعدا ً اصحاب رضی الله عنهم انجام داده باشند .در
«رساج الوهاج» چنین بیان شده است« :سنت آنست که رسول الله صلی الله علیه
وسلم و یا یکی از اصحابش آن را انجام داده باشد؛ چون سنت یا روش صحابه رضی
الله عنه چیزی است که امر رسول الله صلی الله علیه وسلم در متابعت از آن وارد شده
است که منت آن قرار ذیل است:
﴿ عليكم بسنتي وسنة الخلفاء الراشدين من بعدی﴾
277
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
اصحاب من مانند ستاره گانی اند که از هر کدام ایشان پیروی کنید ،راهیاب میشوید.
3 .3البیان والتحصیل رشح توجیه والتعلیل؛ تألیف ابو الولید محمد بن احمد بن
رشد القرطبی متوفی ( 520هـ .ق) در بحث «قتال دو طائفهای از مسلامنان» چنین
فرمودهاست :زیرا الله سبحانه وتعالی در کتاب خود به زبان رسول الله صلی الله علیه
وسلم ستایش اصحاب رضی الله عنهم را کرده است .چنانکه او تعالی میفرماید:
ت لِل َّن ِ
اس﴾ [سوره آل عمران]110 : ج ْ َي أُ َّم ٍة أُ ْ
خ ِر َ ﴿كُ ْن ُت ْم خ ْ َ
شام(ای پريوان محمد صلی الله علیه وسلم) بهرتين امتی هستيد كه به سود انسانها
آفريده شدهايد.
و این قول او تعالی:
اصحاب من مانند ستاره گانی اند ،از هر کدام ایشان که پیروی کنید راهیاب میشوید.
و نیز فرموده:
﴿ عرشة من قريش فی الجنة﴾
آنچه که گفتهاند مختلف میباشد ،و احوال صحابه رضی الله عنه چهار نوع میباشد
که از آن جمله حالت سوم آن اینست که اگر یکی از ایشان سخنی بگوید که انتشار
آن نامعلوم باشد و برخالف آنهم دیده نشود ،این اجامع گفته منیشود؛ پس آیا این
از نوع استدالل رشعی محسوب میگردد که مبتنی بر آن اتباع صورت گیرد یا خیر؟
بنا ًء در این مسئله دو نظریه وجود دارد؛ یکی آن ،چنانکه در کتاب «قدیم» امام شافعی
ذکر است که مذهب امام مالک و امام ابوحنیفه به این نظر هستند که بدون شک آن از
نوع دليل رشعی بوده و طبق آن بنابر حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم عمل کرده
وم ِبأَيِّ ِه ُم اقْتَ َديْتُ ُم ا ْهتَ َديْتُ ْم﴾ ،یقی ًنا عدهای از اصحاب بودند
ج ِاب كَال ُّن ُ
ح ِ میشود﴿ :أَ ْ
ص َ
که سخن را بدون طلب دلیل آن میگرفتند و به آن عمل میکردند ،پس موضوع این را
افاده میکند که قول آحاد صحابه رضی الله عنه دليل رشعی است.
6 .6کشاف القناع عن منت اإلقناع؛ تألیف منصور بن یونس بن صالح الدین بن
حسن بن ادریس «البهوتی حنبلی» متوفی (1051هـ.ق) در کتاب «باب جزاء الصید»
چنین آمده است« :شکار به دو نوع است ،یک نوع شکار طوری است که شبیه به
شرت مرغ بوده البته از روی خلقتش با تفاوت قیمت آن ،پس کفاره مثل آن برای محرم
در صورتیکه شکار کرده باشد واجب میباشد .چنانچه در آیت ترصيح شده و نیز
شکاری که برای او شبیه یا مثل موجود بوده به دو نوع میباشد ،یکی آن اینست که
بعضی اصحاب رضی الله عنهم بر آن قضاوت کرده اند پس فیصله در آن هامن است
که آنها قضاوت کرده اند ،و تعریف صحابه نیز در خطبه کتاب بنابر حدیث رسول الله
صلی الله علیه وسلم بیان شده است که میفرماید:
وم ِبأَيِّه ُِم ا ْقتَدَ يْ ُت ُم ا ْهتَدَ يْ ُت ْم﴾
ج ِاب كَال ُّن ُ
ح ِ ﴿ أَ ْ
ص َ
اصحاب من مانند ستاره گانی اند ،از هر کدام ایشان که پیروی کنید راهیاب میشوید.
و نیز رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده:
ني َعضُّ وا َعلَ ْي َها بِال َّن َواجِ ِذ﴾
ن الْ َم ْه ِديِّ َ خلَفَا ِء ال َّر ِ
اش ِدي َ س َّن ِة الْ ُ
ِس َّن ِتي َو ُ
﴿ َعلَ ْيك ُْم ب ُ
280
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
بیگامن که ایشان به حق نزدیک و به موارد خطاب اوامر و نواهی الله سبحانه وتعالی
دقیق بودند؛ بنابرین حکم ایشان حجت و دلیل بر غیر ایشان است؛ مانند :صاحب
علم برغیرش .پس در جزای کشنت شرت مرغ حرضت عمر ،عثامن ،علی و زید رضی
الله عنهم و اکرث علام شرت یا گاو را تعیین منودند؛ چون شرت مرغ از روی خلقت به
شرت مشابهست .فلهذا مثل آن داخل عموم نص قرار گرفت و حال آنکه «خرقی» شیخ
حنبلی شرت مرغ را از اقسام پرندهگان قرار داده است.
7 .7املغنی البن قدامة؛ تألیف ابو محمد موقف الدین عبدالله بن احمد دمشقی
حنبلی مشهور به « ابن قدامه مقدسی» متوفی( 62هـ.ق) در کتاب خود فصل ششم
جزا ،شكار چهار پايانی كه مثل آن از شرت مرغ است ،اینگونه بیان کرده و نیز امام
مالک میگوید :حکم در آن از رس گرفته میشود ،چون الله سبحانه وتعالی فرموده
است:
حك ُُم ِب ِه َذ َوا عَدْ لٍ ِم ْنك ُْم﴾ [سوره مائده]95 :
﴿ َي ْ
اصحاب من مانند ستاره گانی اند ،از هر کدام ایشان که پیروی کنید راهیاب میشوید.
و نیز رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودهاست:
ن َب ْع ِدي :أَ ِ
ب َبكْ ٍر َو ُع َم َر﴾ ﴿ ا ْقتَدُ وا ِباَللَّ َذ ْينِ ِم ْ
بدون شک ایشان نزدیک به حق و صاحب بصیرت در علم اند ،پس حکم ایشان بر غیر
ایشان حجت است؛ مانند :درجه عامل بر عامی و از جمله فیصله آنها كه به ما رسيده
اينست که اگر محرم کفتار را شكار كند ،گوسفند نر الزم میشود .چنانچه حرضت
عمر ،علی ،جابر و ابن عباس رضی الله عنهم فیصله منودهاند.
همچنان مشاهده میگردد که حدیث فوق در کتب معترب فقههای حنفی ،مالکی،
شافعی و حنبلی استفاده شده است؛ بنا ًء این حدیث حسن محسوب میشود .این بود
موضوع صحت حدیث فوق که در مورد آن سوال کرده بودید ،اما در خصوص مسند
«رزین» پاسخ آن را در آینده برای تان ارایه میمنایم ،إنشاءالله.
282
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
اتهامات و دروغها را به الله عزیز و قهار بسپاریم .بدین ترتیب ما مسئله ساختار و
تشکالت اداری را درین مرحله بحث منیکنیم ،زیرا صفحه فعلی محل درست آن
نیست.
برادرم! ما حتی یک کلمه را در کتب خویش ذکر منیکنیم ،الی اینکه دلیل واضح
برای آن نداشته باشیم .بنابرین ،برای هر نوع بحث و وضاحت در مورد آن چه که از
اسالم در کتب ما ذکر است ،آماده هستیم.
284
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
285
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
286
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
داخل شود قرار داده است .پس در این صورت ،حکم ذمی را میگیرد ،و رفنت او به
دارالحرب امانش را باطل منیسازد تا وقتیکه نيتش عودت به داراالسالم باشد .ليکن
رفنت او به دارالحرب به حیث متوطن ،امانش در مورد خودش مطلق باطل میگردد
و اگر قصد داخل شدن به داراالسالم را بار دیگر داشته باشد به تجديد امان رضورت
دارد».
در سياق کالم هدف از نيت ،آن نيتی نيست که محل آن قلب باشد .چنانچه در
عبادات همني طور میباشد ،بلکه مقصود حصول اراده و تصميم کافر حربی به اقامت
در داراالسالم است ،و استعامل لفظ «نوی» و»نيت» به معنی اراده و تصميم در کتب
فقه اسالمی معروف است .بازهم منت به لفظ «نوی» اکتفا نکرده و لفظ اقامت را به
آن اضافه کرده و فرموده« :اگر حربی نیت اقامت را در دولت اسالمی منود و اقامت
گزید».؛ یعنی تصميم سکونت را منود و اقامت بالفعل از وی حاصل شد .در اينجا
يک نکته حساس و باريک در خصوص «نوی و اقامه» ذکر شده و آن اينست که قصد يا
اراده وی اقامت فعلی باشد ،نه چيز ديگری ،و اين از مهمترين مسایل مربوطه میباشد
که میتوان بر آن اعتامد منود .در دولت خالفت که انشاءالله عنقریب احیا خواهد
شد ،قانونی تهيه ديد ه شده که اقامت غري مسلامنان و کسانیکه تابعيت دولت اسالمی
را ندارند و در قلمرو دولت اسالمی داخل میشوند ،طبق آن تنظيم میگردد .همچنان
به کسانیکه اراده سکونت در داراالسالم را داشته باشند ضمن همني قانون در دفاتر
دولتی اجراآت اداری صورت میگريد.
287
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
288
مجموعه گزیدهی پاسخها به پرسشهای شما
طریقه حاصل کردن منافع در مبداء رسمایهداری بنابر معیار بودن منفعت در نزد آنان
میباشد؛ یعنی استعامر به انگیزه ماقبلش که تالش جهت دریافت منافع مادی است
ارتباط میگیرد ،نه انگیزه سومی .برعالوه ،دو انگیزه یاد شده در آغاز صفحه باشد
اگر دقیق شویم در مییابیم که چیز دیگری را نیز ذکر منوده که گامن میرود آن انگیزه
دیگریست ...اما منت آن را به انگیزه حب سیادت و فخر ارجاع میمناید ،چنانچه
در هامن صفحه آمده است« :اما انگیزه مانع شدن از رشد قوت دولت دیگر؛ مانند:
دولتهای که ضد ناپلیون و ضد دولت اسالمی ،ضد آملان نازی قرارگرفتهاند دارای
همین انگیزه بودند .این انگیزه در حب سیادت داخل است ،زیرا آن ایستادگی در برابر
سیادت دیگران میباشد».
نتیجه:
پس هامنطور که مانع شدن از رشد قوت دولت دیگر انگیزهی خارج از دو انگیزه یاد
شده به حساب منیآید ،استعامر نیز شامل انگیزه تالش به دریافت منافع مادی بوده
و خارج از آن دو به شامر منیآید ،زیرا آن دو انگیزهی اساسی بوده که مشتمل بر امور
مربوطه شان میباشند.
289